افسانه مرزیه
-
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی روش تدریس معکوس بر پیوند با مدرسه و هیجانات تحصیلی دانش آموزان انجام گرفت. روش انجام تحقیق نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه هفتم شهر میانشهر (فسا) در سال تحصیلی 1403-1402بود که با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت مداخله روش تدریس معکوس طی 12 جلسه 60 دقیقه ای قرار گرفتند، اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. ابزار پژوهش پرسشنامه پیوند با مدرسه (SBQ) و پرسشنامه هیجان تحصیلی (AEQ) بود. در تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد روش تدریس معکوس بر پیوند با مدرسه اثربخشی مثبت و معناداری دارد (0.01>P) و توانست میزان پیوند با مدرسه دانش آموزان دختر را افزایش دهد. همچنین نتایج نشان داد روش تدریس معکوس بر هیجانات تحصیلی دانش آموزان اثربخشی بوده (0.01>P) و توانست هیجانات مثبت را در دانش آموزان دختر افزایش و هیجانات منفی را کاهش دهد. با توجه به نتایج این پژوهش می توان گفت از جمله رویکردهای آموزشی مفید و ارزشمند در جهت تقویت پیوند با مدرسه و هیجانات تحصیلی دانش آموزان، آموزش به شیوه روش تدریس معکوس است.کلید واژگان: پیوند با مدرسه, تدریس معکوس, هیجانات تحصیلیThe current study aimed to explore the effectiveness of the Flipped Teaching in enhancing female students' school bonding and academic emotions. Employing a quasi-experimental design, this study utilized a pre-test and post-test framework with control group. The research encompassed all seventh-grade female students from Mianshahr (Fars province, Iran) for the 2023-2024 academic year. Participants were randomly assigned into two groups: an experimental group (15 students) and a control group (15 students), selected via convenience sampling. Throughout 12 sessions, each lasting 60 minutes, the experimental group engaged with the Flipped Classroom methodology, while the control group did not receive any such intervention. Data collection instruments included the School Bonding Questionnaire (SBQ) and the Achievement Emotions Questionnaire (AEQ). Analytical procedures involved Multivariate Analysis of Covariance. Results indicated that the Flipped Classroom approach significantly enhanced school bonding (P<0.01) and positively influenced the academic emotions of the female students, fostering increased positive emotions and reducing negative ones (P<0.01). The findings suggest that the Flipped Classroom method is an effective educational strategy for strengthening students' connection to their school environment and enhancing their academic emotions.Keywords: Academic Emotions, Flipped Teaching, School Bonding
-
اهداف
این پژوهش با هدف تعیین نقش انتظارات معلم ادراک شده در پیش بینی درگیری شناختی و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری انجام گرفت.
مواد و روش هاروش انجام پژوهش توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری پایه چهارم، پنجم و ششم شهرستان بیرجند در سال 1401-1402 بود که براساس جدول مورگان تعداد 103 نفر دانش آموز به صورت طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه انتظارات معلم ادارک شده (بولاچ، 2002)، درگیری شناختی (زرنگ، 1391) و خودکارآمدی تحصیلی (میجلی و همکاران، 2000) بود. جهت تحزیه و تحلیل داده های آماری از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده گردید.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد بین انتظارات معلم ادراک شده با درگیری شناختی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری رابطه معناداری وجود داشت (01/0 <p). همچنین رابطه معناداری بین انتظارات معلم ادراک شده با خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری وجود داشت (01/0<p). ابعاد انتظارات معلم ادراک شده توانستند 69 درصد از تغییرات درگیری شناختی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری را پیش بینی نمایند (0/01>P). ابعاد انتظارات معلم ادراک شده نیز 78 درصد از تغییرات خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری را پیش بینی کردند (0/001>P).
نتیجه گیریمی توان نتیجه گرفت که درگیری شناختی و خودکارآمدی تحصیلی از متغیرهای مرتبط و اثرگذار با پیوند با مدرسه دانش آموزان هستند.
کلید واژگان: اختلالات یادگیری, انتظارات معلم ادراک شده, خودکارآمدی تحصیلی, درگیری شناختیObjectiveThis research was conducted with the aim of determining the role of perceived teacher expectations in predicting cognitive engagement and academic self-efficacy of students with learning disabilities.
MethodThe descriptive research method was correlation. The statistical population of this research includes all students with learning disabilities in the fourth, fifth and sixth grades of Birjand city in the year 1402-1401, 140 of whom were randomly selected according to Morgan's table. The research tool was the teacher's perceived expectations questionnaire (Bulach, 2002), cognitive engagement (Zarang 2011) and academic self-efficacy (Midgley et al., 2000). Pearson's correlation coefficient and multiple regression were used to analyze the statistical data.
ResultsThe results of the research showed that there was a significant relationship between the perceived teacher's expectations and the cognitive involvement of students with learning disabilities (P<0/01). Also, there was a significant relationship between perceived teacher expectations and academic self-efficacy of students with learning disabilities (P<0/01). The dimensions of perceived teacher's expectations could predict 69% of the changes in cognitive engagement of students with learning disabilities (P<0/01). Dimensions of perceived teacher's expectations also predicted 78% of the changes in academic self-efficacy of students with learning disabilities (P<0/01).
ConclusionIt can be concluded that cognitive engagement and academic self-efficacy are related and effective variables related to students' connection with school.
Keywords: Learning Disorders, Perceived Teacher Expectations, Academic Self-Efficacy, Cognitive Involvement -
این پژوهش با هدف تعیین تاثیر آموزش مهارتهای خودتعیین گری بر هیجانهای تحصیلی، خودپنداره تحصیلی و مسئولیت پذیری دانش آموزان انجام شد. روش انجام تحقیق نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه یازدهم مقطع متوسطه شهرستان درمیان به تعداد 30 نفر به صورت روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و سپس به صورت همتا به دو گروه آزمایش و کنترل در سال تحصیلی 1402-1401 انتخاب شدند. آموزش خودتعیین گری براساس نظریه دسی و رایان (2000) روی دانش اموزان گروه آزمایش طی 10 جلسه 60 دقیقه ای بصورت هر هفته دو جلسه اجرا شد. ابزار پژوهش پرسشنامه هیجانهای تحصیلی (پکران و همکاران، 2002)، خودپنداره تحصیلی (یسن چن، 2004)، مسئولیت پذیری دانش آموزان (لوئیس، 2001) و بسته آموزشی خودتعیین گری (دسی و رایان، 2000) بود. روایی پرسشنامه های پژوهش از نوع محتوایی و اعتبار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه هیجانهای تحصیلی 87/0، خودپنداره تحصیلی 91/0 و پرسشنامه مسئولیت پذیری 83/0 برآورد گردید. یافته ها نشان داد آموزش مهارت های خودتعیین گری بر هیجان های تحصیلی دانش آموزان تاثیر مثبت و معناداری داشت و توانست میزان هیجانهای مثبت تحصیلی را افزایش و هیجانهای منفی تحصیلی را کاهش دهد. همچنین آموزش مهارتهای خودتعیین گری بر خودپنداره تحصیلی (و مولفه های آن) در دانش آموزان تاثیر مثبت و معناداری داشت و توانست میزان خودپنداره تحصیلی دانش آموزان را بهبود ببخشد. نتایج نیز بیانگر این بود که آموزش مهارتهای خودتعیین گری بر مسئولیت پذیری (و مولفه های آن) در دانش آموزان اثربخش بود و میزان مسئولیت پذیری را در دانش آموزان افزایش داد.
کلید واژگان: آموزش خودتعیین گری, خودپنداره تحصیلی, مسئولیت پذیری, هیجان های تحصیلیThis research was conducted with the aim of determining the effect of teaching selfdetermination skills on students' academic emotions, academic self-concept and responsibility. The method of semi-experimental research was pre-test-post-test with a control group. The statistical population of this research included all 11th grade female students of middle school in the academic year of 2022-2023 in number of 30 people who were selected by purposive sampling method and then they were equally divided into two experimental and control groups. Self-determination training based on the theory of Desi and Ryan (2000) was conducted on the students of the experimental group during 10 sessions of 60 minutes, two sessions per week. The research tools were academic emotions questionnaire (Pekran et al., 2002), academic self-concept (Yesenchen, 2004), students' responsibility (Lewis, 2001) and self-determination educational package (Desi and Ryan, 2000). The findings showed that teaching self-determination skills had a positive and significant effect on students' academic emotions and was able to increase the amount of positive academic emotions and reduce negative academic emotions. Also, teaching selfdetermination skills had a positive and significant effect on students' academic selfconcept (and its components) and was able to improve the level of students' academic self-concept. The results also indicated that teaching self-determination skills on responsibility (and its components) in students was effective and increased the level of responsibility in students. According to the results, it can be concluded that by teaching students self-determination skills, responsibility and academic selfconcept can be improved and positive academic emotions can be increased and negative emotions can be reduced
Keywords: Teaching Self- Determination, Academic Self- Concept, Responsibility, Academic- Emotions -
هدف
انسان در طول حیات خود با چالش ها، فرصت ها و محدودیت های متعددی مواجه می شود که رشد و ارتقاء توانایی های پیچیده شناختی از جمله انعطاف پذیری شناختی و تفکر تاملی برای مقابله و یا سازگاری انسان در عصر حاضر امری ضروری است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر انعطاف پذیری شناختی و تفکر تاملی دانش آموزان انجام گرفت.
روشروش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر دوره دوم مقطع متوسطه شهر زابل در سال تحصیلی 1401-1400 بود که تعداد 50 نفر به صورت هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفی به دو گروه 25 نفری آزمایش و گواه تقسیم شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تفکر تاملی (کمبر و لیونگ، 2000)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010) و بسته آموزشی راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (کرمی و همکاران، 1392) بود که بسته مذکور روی گروه آزمایش طی 10 جلسه 90 دقیقه ای اجرا گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره تجزیه وتحلیل شدند.
یافته هانشان داد که آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر انعطاف پذیری شناختی و مولفه های آن (ادراک توجیهات، ادراک کنترل و ادراک چندین راه حل) و همچنین بر تفکر تاملی و مولفه های آن (عمل عادی، فهمیدن، تامل و تامل انتقادی) تاثیر مثبت و معناداری داشت و انعطاف پذیری شناختی و تفکر تاملی دانش آموزان را بهبود بخشید (01/0<p).
نتیجه گیریبا توجه به تاثیر مثبت آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر انعطاف پذیری شناختی و تفکر تاملی دانش آموزان، برگزاری دوره های توسعه حرفه ای معلمان به منظور آشنایی با راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و آموزش آن به دانش آموزان توصیه می شود.
کلید واژگان: انعطاف پذیری شناختی, تفکر تاملی, دانش آموزان, راهبردهای یادگیری خودتنظیمیObjectiveThe present study aimed to examine the effectiveness of teaching self-regulation learning strategies on students’ cognitive flexibility and reflective thinking.
MethodThe research method was a semi-experimental pre-test-post-test type with a control group. The statistical population included all male students in the second year of secondary school in Zabol city during 2021-2022, 50 of whom were selected through purposive sampling method and then divided equally into two groups of 25, the experimental group and the control group that the teaching of self-regulation learning strategies was carried out on the experimental group during 10 meetings of 90 minutes. The research tools were a reflective thinking questionnaire (Kamber and Leung, 2000), cognitive flexibility questionnaire (Dennis and Vander Wal, 2010), and self-regulation learning strategies training package (Karami et al., 2013). The collected data were analyzed through SPSS software version 26 and univariate and multivariate covariance analysis.
ResultsThe results showed that there was a significant difference between the post-test scores of the experimental and control group. This means that teaching self-regulatory learning strategies increased the cognitive flexibility and reflective thinking of experimental group (P<0.01).
ConclusionsThe teaching of self-regulation learning strategies is effective on students' cognitive flexibility and reflective thinking, and improves the cognitive flexibility and reflective thinking of students.
Keywords: self-regulation, cognitive flexibility, Reflective Thinking, Zabol -
The present study aimed to investigate the structural model of the relationship between teaching for successful intelligence and academic identity through the mediating role of basic psychological needs in students. The research method was correlation and the statistical population included the academic staff members of Farhangian University of Zahedan and all male and female students working at Farhangian University in 2022. Participants were 129 people who were selected by stratified random sampling. In order to collect data, Academic identity status measure (Was & Isaacson, 2008), Basic Psychological Need Satisfaction Scales (BPNSS) and Teaching for Successful Intelligence Questionnaire (Paloú & MaricuĠoiu, 2013) were used. The results indicated that the teaching for successful intelligence had a direct and significant effect on the basic psychological needs and academic identity in students. Also, basic psychological needs had a direct and significant effect on students' academic identity. According to the findings, the teaching for successful intelligence had an indirect and significant effect on students' academic identity through the basic psychological needs in students as well. The findings support the role of teaching methods based on cognitive factors on the personality and psychological outcomes in students.
Keywords: Teaching for successful intelligence, academic identity, basic psychological needs -
این پژوهش با هدف تعیین رابطه میان ادراک از ساختار کلاس درس با عملکرد تحصیلی دانشجویان از طریق نقش واسطهای خودکارآمدی انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل دانشجویان دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه سیستان و بلوچستان در نیمسال دوم تحصیلی 1400-1401 که تعداد آنان برابر با 900 نفر (540 نفر دختر و 360 نفر پسر) بود. حجم نمونه براساس جدول کرجسی مورگان 269 نفر برآورد شد که 162 نفر دانشجو دختر و 107 نفر دانشجو پسر بهصورت روش نمونهگیری طبقهای تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه ساختار ادراکشده کلاس درس (میگلی و همکاران، 1988)، عملکرد تحصیلی (درتاج، 1383) و خودکارآمدی (شرر و همکاران، 1982) بود. نتایج نشان داد بین ادراک از ساختار کلاس درس با عملکرد تحصیلی دانشجویان رابطه مستقیم و معناداری وجود داشت. همچنین بین ادراک از ساختار کلاس درس با خودکارآمدی دانشجویان رابطه مستقیم و معناداری مشاهده شد و بین ادراک از ساختار کلاس درس با عملکرد تحصیلی دانشجویان از طریق نقش واسطهای خودکارآمدی رابطه غیرمستقیم و معناداری وجود داشت.
کلید واژگان: ادراک از ساختار کلاس درس, عملکرد تحصیلی, خودکارآمدی, دانشجویانJournal of New Strategies in Psychology and Educational Sciences, Volume:6 Issue: 17, 2023, PP 83 -101This research was conducted with the aim of determining the relationship between the perception of the classroom structure and students\' academic performance through the mediating role of self-efficacy. The statistical population of this research included the students of the Faculty of Psychology and Educational Sciences of the University of Sistan and Baluchistan in the second semester of 1400-1401, whose number was equal to 900 people (540 girls and 360 boys). The sample size was estimated to be 269 people based on the Kargesi Morgan table, of which 162 female students and 107 male students were selected by stratified random sampling. The research tool was the questionnaire of perceived classroom structure (Mighli et al., 1988), academic performance (Dartaj, 2013) and self-efficacy (Sharer et al., 1982). The results showed that there was a direct and significant relationship between the perception of the classroom structure and the students\' academic performance. Also, a direct and significant relationship was observed between the perception of the classroom structure and students\' self-efficacy, and there was an indirect and significant relationship between the perception of the classroom structure and students\' academic performance through the mediating role of self-efficacy.
Keywords: Perception of classroom structure, academic performance, self-efficacy, students -
مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش ابعاد سبک تدریس ادراک شده در پیش بینی توانمندسازی روانشناختی و پیوند با مدرسه دانش آموزان مقطع متوسطه اول شهرستان هیرمند انجام شد. در این مطالعه توصیفی- همبستگی با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی، تعداد 206 نفر پسر و 143 نفر دختر انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های سبک تدریس (بلومنت و همکاران، 1988)، توانمندسازی روانشناختی (اسپریتزر، 1998) و پیوند با مدرسه (رضایی شریف و همکاران، 1393) استفاده شد. داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و تحلیل رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نرم افزار SPSS نسخه 24 برای تحلیل داده ها استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که ابعاد سه گانه سبک تدریس، در مجموع 41 درصد از تغییرات پیوند با مدرسه دانش آموزان را پیش بینی کرده اند. بعلاوه تنها دو بعد ساختار و حمایت از خودمختاری به عنوان پیش بین توانمندسازی شناسایی شدند. این دو بعد سبک تدریس در مجموع توانستند، 8/34 درصد مولفه توانمندسازی را در میان دانش آموزان نمونه مورد بررسی شناسایی نمایند. در این مطالعه، قوی ترین پیش بینی کننده برای مولفه پیوند با مدرسه و نیز توانمندسازی بعد ساختار سبک تدریس بود.
کلید واژگان: ابعاد سبک تدریس, توانمندسازی روانشناختی, پیوند با مدرسهThe present study was conducted with the aim of determining the role of perceived teaching style dimensions in predicting psychological empowerment and connection with the school of students of the first secondary level of Hirmand city. In this descriptive-correlational study, 206 boys and 143 girls were selected using the stratified random sampling method. In order to collect data, questionnaires of teaching style (Blument et al., 1988), psychological empowerment (Spritzer, 1998) and connection with school (Rezaee Sharif et al., 2013) were used. Data were analyzed using descriptive statistics and regression analysis. SPSS version 24 software was used for data analysis. The data analysis showed that the three dimensions of teaching style predicted 41% of the changes in students' connection with the school. In addition, only two dimensions of structure and autonomy support were identified as predictors of empowerment. In total, these two dimensions of teaching style were able to identify 34.8 percent of the empowerment component among the sampled students. In this study, the strongest predictor for the component of connection with the school and empowerment was the structure dimension of teaching style.
Keywords: Dimensions of Teaching Style, Psychological Empowerment, Link With School -
پژوهش حاضر کاربردی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش کلیه معلمان زن و مرد مقطع ابتدایی شهر زاهدان در سال تحصیلی 99-98 به تعداد 2574 نفر بودند که تعداد 334 نفر (67مرد و 267زن) به شیوه نمونه گیری طبقه ای تصادفی (برحسب جنسیت) از طریق سه پرسشنامه سبک هویت ISI-6G (وایت و همکاران، 1998)، خوش بینی آموزشی (بیرد و همکاران، 2010) و راهبردهای خودمدیریتی فرم کوتاه (فروند و بالتز، 2002) مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین راهبردهای خودمدیریتی و خوش بینی آموزشی معلمان در سطح اطمینان 95 درصد رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و همچنین بین سبک هویت اطلاعاتی و هنجاری با خوش بینی آموزشی معلمان در سطح اطمینان 99 درصد رابطه معنادار وجود دارد. نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان داد که تاثیر راهبردهای خودمدیریتی بر خوش بینی آموزشی معلمان مثبت و معنادار است. تاثیر مستقیم سبک هویت هنجاری بر خوش بینی آموزشی مثبت و معنادار است. تاثیر سبک هویت اطلاعاتی بر راهبردهای خودمدیریتی مثبت و معنادار است. همچنین تاثیر سبک هویت اجتنابی بر راهبردهای خودمدیریتی منفی و معنادار است. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که سبک هویت اطلاعاتی و هنجاری بر راهبردهای خود مدیریتی تاثیر می گذارد که این امر به نوبه خود منجر به خوش بینی آموزشی معلمان خواهد شد.
کلید واژگان: سبک هویت, خوش بینی آموزشی, راهبردهای خودمدیریتی, معلمانThe present study aimed to investigate the mediating role of self-management strategies in the relationship between identity style and teachers' educational optimism. This research is applied and correlational. The statistical population of this research was all male and female primary school teachers in Zahedan city in 2020. The participants were 334 people (67 men and 267 women) who were selected by stratified random sampling. Data were collected using Berzonsky's Identity Style Questionnaire (ISI-6G), Teacher sense of academic optimism scale and Self-management strategies scale (short form). The findings indicated there was a significant relationship between informational identity style and academic optimism (r=0.20) and between normative identity style and academic optimism (r=0.30). Also, there was a positive and significant relationship between self-management strategies and teachers' academic optimism (r=0.123). In addition, path analysis revealed that the effect of normative identity style on academic optimism was positive and significant (β=0.29). Also, the effect of informational identity style on self-management strategies was positive and significant (β=0.32). Furthermore, the effect of avoidant identity style on self-management strategies was negative and significant (β = 0.27). The effect of self-management strategies on teachers' academic optimism was also positive and significant (β=0.12). Therefore, it can be concluded that identity styles affects teachers' academic optimism directly and through self-management strategies as well.
Keywords: Identity Styles, Academic optimism, Self-management strategies, Teachers -
هدف از پژوهش حاضر تعیین رابطه ی ساختار هدفی کلاس با درگیری تحصیلی و سازگاری اجتماعی با تاکید بر نقش واسطه ای اهداف پیشرفت اجتماعی بود. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه یازدهم شهر بیرجند در سال تحصیلی 98-1397 بود بر اساس جدول مورگان 318 نفر از طریق روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه ی ساختار ادراک شده کلاس درس میدلی، کاپلان، میدلتون و مینیر (1988)، پرسشنامه ی درگیری تحصیلی ریو (2013)، پرسشنامه ی سازگاری اجتماعی سینها و سینگ (1993) و پرسشنامه ی اهداف پیشرفت اجتماعی ریان و هاپکینز (2003) بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی به وسیله نرم افزار Smart PLS3 انجام شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که ساختار هدفی بر درگیری تحصیلی و سازگاری اجتماعی تاثیر معناداری دارد (01/0<p)؛ و همچنین ساختار هدفی بر درگیری تحصیلی و سازگاری اجتماعی از طریق اهداف پیشرفت اجتماعی تاثیر غیرمستقیم دارد (01/0<p). به طور کلی، یافته های این پژوهش بیانگر اهمیت توجه به نقش ساختار هدفی کلاس و اهداف پیشرفت اجتماعی در افزایش درگیری تحصیلی و سازگاری اجتماعی دانش آزمون بود.
کلید واژگان: ساختار هدفی کلاس, درگیری تحصیلی, سازگاری اجتماعی, اهداف پیشرفت اجتماعیThe purpose of the present study was to determine the objective structure relationship of classroom with academic engagement and social adjustment with an emphasis on the mediating role of social progress goals. The research method is descriptive-correlational. The statistical population of the study included all students in Birjand in the academic year of 1397-98. The sample size according to Morgan table is 318 persons and sampling method of this study is random stratified. Four tools were used for data collection. Classroom Perceived Structure Questionnaire of Midley et al. (1988), Academic Engagement Questionnaire of Rio (2013), Social Adaptation Questionnaire of Sinha & Singh (1993), Social Development Goals Questionnaire of Ryan and Hopkins (2003). For surveying and analyzing data from descriptive statistics and inferential statistics were used and in deductive statistics from structural equation modeling (SEM) with approach of minimum fiddling (PLS) is provided by Smart PLS 3 software. The findings of the study indicate that the objective structure has a significant effect on academic engagement and social adjustment. And also, the objective structure has an indirect effect on academic engagement and social adjustment through social development goals.
Keywords: Classroom Objective Structure, academic engagement, Social Adjustment, Social Development Goals -
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه جهت گیری هدفی با مسئولیت پذیری دانش آموزان از طریق میانجی گری کمال گرایی اجرا شد. روش پژوهش توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی دانش آموزان پسر پایه اول دوره دوم متوسطه شهر زاهدان در سال تحصیلی 98-97 به تعداد3903 نفر بود. 351 نفر از دانش آموزان به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای از طریق سه پرسشنامه نسخه تجدید نظر شده هدف پیشرفت AGQ-R(الیوت و مورایاما،2008)، کمال گرایی مثبت و منفی(تری شورت و همکاران،1995) و مقیاس مسئولیت پذیری پرسشنامه روان شناختی کالیفرنیا (CPI-RE) مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد اهداف تسلط گرایشی و عملکرد گرایشی با مسئولیت پذیری در سطح اطمینان 99 درصد رابطه مثبت و معنی داری دارند (p <0/01). همچنین بین اهداف تسلط اجتنابی و عملکرد اجتنابی با مسئولیت پذیری رابطه ی معنی داری یافت نشد. نتایج تحلیل مسیر حاکی از آن است که اهداف تسلط گرایشی و عملکرد گرایشی به طور غیر مستقیم و با میانجی گری کمال گرایی مثبت می توانند با مسئولیت پذیری رابطه داشته باشند. همچنین نتایج نشان دادند که کمال گرایی منفی در رابطه ی بین اهداف تسلط اجتنابی و عملکرد اجتنابی با مسئولیت پذیری نقش میانجی معکوسی را ایفا می کند. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که اهداف پیشرفت گرایشی بر کمال گرایی مثبت تاثیر می گذارد که این امر به نوبه خود منجر به مسئولیت پذیری دانش آموزان خواهد شد.
کلید واژگان: کمال گرایی, جهت گیری هدفی, مسئولیت پذیریThe present research was conducted with the aim of investigating the relationship between goal orientation and students' responsibility through the mediation of perfectionism. The research method was descriptive-correlation. The statistical population of this research was all 3,903 boy students in the first grade of the second level of high school in Zahedan in the academic year of 2018-2019. Through multi-stage cluster random sampling method 351 students were selected and were studied through three questionnaires of Achievement Goal Questionnaire-Revised version (AGQ-R) (Elliot and Murayama, 2008), Positive and Negative Perfectionism (Terry Short et al., 1995) and the California Psychological Inventory Responsibility (CPI-RE) scale. The research results showed that the goals of tendency dominance and tendency performance have a positive and significant relationship with responsibility at 99% confidence level (P <0.01). Also, no significant relationship was found between avoidance dominance goals and avoidance performance with responsibility. The results of path analysis indicate that the goals of tendency dominance and tendency performance indirectly and with the mediation of positive perfectionism can have relationship with responsibility. The results also show that negative perfectionism plays a reverse mediating role in the relationship between avoidance dominance goals and avoidance performance with responsibility. Therefore, it can be concluded that the goals of tendency development impact on positive perfectionism, which this issue in turn will lead to students' responsibility.
Keywords: Perfectionism, goal orientation, Responsibility -
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش واسطه ای باورهای هوشی در رابطه بین سبک رهبری مدیران و سازگاری فردی اجتماعی دانش آموزان ایرانشهر انجام گرفت. طرح پژوهش حاضر، از نوع کاربردی می باشد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی میباشد. جامعه آماری شامل دانش آموزان ابتدایی شهر ایرانشهر می باشد که تعداد آنها 28661 نفر بوده و حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان 378 نفر انتخاب خواهد شد. روش نمونه گیری در این تحقیق به صورت طبقه ای تصادفی می باشد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد استفاده شد که دارای روایی محتوایی بوده و پایایی ان از طریق ضریب آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از طریق نرم افزارهای Spss و PLS صورت گرفت. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که آماره معنی داری بین متغیر سبک رهبری مدیران و سازگاری فردی-اجتماعی دانش آموزان برابر (657/4) می باشد و ضریب مسیر مابین این دو متغیر برابر (369/0) است، همچنین آماره معنی داری بین متغیر سبک رهبری مدیران و باورهای هوشی برابر (339/20) می باشد و ضریب مسیر مابین این دو متغیر برابر (725/0) است و میزان تاثیر مثبت متغیر سبک رهبری مدیران بر باورهای هوشی را نشان می دهد. آماره معنی داری بین متغیر باورهای هوشی و سازگاری فردی-اجتماعی دانش آموزان برابر (242/3) می باشد و ضریب مسیر مابین این دو متغیر برابر (263/0) است و بررسی ضرایب غیر مستقیم نشان می دهد که سبک رهبری مدیران بر سازگاری فردی-اجتماعی دانش آموزان با توجه به نقش میانجیگری باورهای هوشی تاثیر دارد. براین اساس کلیه فرضیه های تحقیق مورد تایید قرار می گیرد.
کلید واژگان: سبک رهبری مدیران, باورهای هوشی, سازگاری فردی-اجتماعیJournal of New research approaches in management and accounting, Volume:4 Issue: 49, 2021, PP 65 -78The aim of this study was to determine the mediating role of IQ beliefs in the relationship between leadership style of managers and individual social adjustment of Iranshahr students. The present research design is of an applied type. The research method in this research is descriptive-correlational. The statistical population includes primary school students in Iranshahr, whose number is 28661 and the sample size will be selected using Morgan table 378 people. The sampling method in this study is stratified random. A standard questionnaire was used to collect data, which had content validity and its reliability was confirmed by Cronbach's alpha coefficient. The collected data were analyzed using Spss and PLS software. The results show that there is a significant statistic between the variables of leadership style of managers and individual-social adjustment of students (4.657) and the path coefficient between these two variables is equal to (0.369), also a significant statistic Between the variable of managers 'leadership style and IQ is equal to (20.339) and the path coefficient between these two variables is equal (0.725) and shows the positive effect of the variable of managers' leadership style on IQ. Significant statistics between the variables of intelligence beliefs and individual-social adjustment of students is equal (3.242) and the path coefficient between these two variables is equal (0.263) and the study of indirect coefficients shows that the leadership style of managers on adaptation Students' socio-individuality is affected by the mediating role of intelligence beliefs. Based on this, all research hypotheses are confirmed.
Keywords: Managers' leadership style, IQ beliefs, individual-social adjustment -
هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مهارت های مطالعه و یادگیری در کاهش هیجانات منفی تحصیلی و خودناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان انجام شد.
روشروش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهر زاهدان (به تعداد 9573 دانش آموز) در سال تحصیلی 99- 1398 بود که از بین آن ها به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 60 نفر دانش آموز دارای هیجانات منفی تحصیلی زیاد و خودناتوان سازی تحصیلی زیاد از طریق پرسشنامه های هیجان های تحصیلی پکران (2005) و خودناتوان سازی شوینگر و استینسمر پلاستر (2011) در مرحله پیش آزمون انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه 30 نفری (1 گروه آزمایش و 1 گروه کنترل) تقسیم شدند. پرسشنامه های مذکور را همه ی آزمودنی های دو گروه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های مطالعه و یادگیری قرار گرفت. درحالی که در طول این مدت گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. داده ها با استفاده از آزمون آمار استنباطی آنالیز کوواریانس (آنکوا) تحلیل شدند.
یافته هاتفاوت بین میانگین گروه آزمایش به طور معناداری از تفاوت میانگین گروه کنترل بزرگ تر بوده است. براساس یافته های به دست آمده اندازه اثر آموزش مهارت های مطالعه و یادگیری بر کاهش هیجانات منفی دانش آموزان 7/19 درصد و در سطح 01/0p < معنادار بوده است. همچنین اندازه اثر آموزش مهارت های مطالعه و یادگیری بر کاهش خودناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان 20 درصد و در سطح 01/0p < معنادار بوده است.
نتیجه گیریبرای کاهش هیجانات منفی تحصیلی و خود ناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان استفاده از آموزش مهارت های مطالعه و یادگیری مفید و موثر است.
کلید واژگان: مهارت های مطالعه و یادگیری, هیجانات منفی تحصیلی, خودناتوان سازی تحصیلیObjectiveThe present study aimed to investigate the training effect of study and learning skills on of students' reduction of Negative Achievement Emotions and Academic Self- Handicapping.
MethodThe method of this study was quasi-experimental with pre-test, post-test design with control group. The statistical population of this study included all high school girl students (9573 students) in Zahedan city in the academic year of 2019-2020, sixty students selected in pre-test phase who had high Negative Achievement Emotions and Academic Self- Handicapping with multi-stage cluster sampling. Data collected by Pekrun Achievement Emotions Questionnaire (2005) and Schwinger & Stiensmeier-Pelster Academic Self- Handicapping Scale (2011).The samples randomized two groups of 30 persons (1 experimental group and 1 control group). These questionnaires were completed by all of them in the two groups in the pre-test and post-test stages. Then the experimental group was trained to eight sessions for 90 minutes about study and learning skills. While during this period, the control group did not receive any training. Data were analyzed by inferential statistics test, covariance (ANCOVA).
ResultsThe results showed that the difference between the mean of the experimental group was significantly higher than control group. Based on results, the effect size of training study and learning skills on students' Negative Achievement Emotions and Academic Self- Handicapping decreased by 19.7%, 20% and were significant (p <0.01).
ConclusionResults showed to reduce the negative Achievement Emotions and Academic Self- Handicapping of students, training of study and learning skills is useful and effective.
Keywords: Study, Learning Skills, Negative Achievement Emotions, Academic Self- Handicapping -
پژوهش حاضر مترصد بررسی رابطه سبک تدریس معلم با انگیزش و درگیری تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر دوره متوسطه، بوده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. تعداد 325 نفر نمونه از بین دانش آموز دختر و پسر دوره متوسطه با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده اند. ابزار های گردآوری داده؛ پرسشنامه معلم به عنوان بافت اجتماعی (بلمونت و همکاران) ، پرسشنامه انگیزش تحصیلی (والرند و همکاران) و پرسشنامه راهبردهای خودانگیخته برای یادگیری (پینت ریچ و دگروت) بوده است. تحلیل داده ها به کمک شاخص های آماری توصیفی و نیز آزمون های؛ ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون و نیز تی تک گروهی و تی دو گروه مستقل، بوده است. یافته ها نشان داد؛ بین ابعاد درگیری، خودمختاری و بعد ساختار سبک تدریس با انگیزش تحصیلی دانش آموزان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بین ابعاد درگیری، خودمختاری و بعد ساختار سبک تدریس با درگیری تحصیلی دانش آموزان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. دانش آموزان دختر از انگیزش تحصیلی بالاتر برخوردارند. دانش آموزان دختر و پسر از درگیری تحصیلی یکسان برخوردارند.
کلید واژگان: سبک تدریس, ابعاد سبک تدریس, انگیزش تحصیلی, درگیری تحصیلیThe purpose of this research is survey relationship between teacher teaching style and student academic motivation and involvement High school boys and girls of Hirmand in 93-94. The study used a descriptive and correlational research method. The population of this research are High school boys and girls of Hirmand, number of 2310 people. The sample size of the study using a sample of Morgan, is 325 and sampling is stratified random survey. In this study, to collect data, a questionnaire (questionnaire teacher as social context (TASC), academic motivation questionnaire (AMS) and spontaneous strategies for learning questionnaire (Paintball Rich and Degrod, 1991) was used . to analyze the data, descriptive and inferential statistical methods were used.The dimensions of the conflict, autonomy and teaching style structure there is a significant positive relationship with students' motivation. The dimensions of the conflict, autonomy and the teaching style teaching style conflict involving school children, there is a significant positive relationship. Academic motivation is different between boys and girls and female students higher motivation. Academic engagement between boys and girls is different and students, boys and girls have the same degree of involvement. Academic motivation and academic engagement of students in different grade are not the same and students dealing with a relatively high degree of motivation and involvement.
Keywords: teaching styles, teaching styles dimentions, academic motivation, academic engagement -
یکی از متغیرهای اساسی در رفتار سازمانی ،عملکرد شغلی است. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه اخلاق حرفه ای با کفایت اجتماعی و عملکرد شغلی انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی-همبستگی است که به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای تعداد 123 نفر از کارکنان سازمان فنی و حرفه ای شهر زاهدان در سال 1395 از طریق سه پرسشنامه اخلاق حرفه ای گریگوری ، کفایت اجتماعی فلنر و عملکرد شغلی پاترسون مورد مطالعه قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با کمک نرم افزار SPSS21 استفاده شد. یافته ها نشان داد که اخلاق حرفه ای و مولفه های آن، شامل دلبستگی و علاقه به کار، پشتکار و جدیت در کار، روابط سالم و انسانی و روح جمعی و مشارکت در کار، با کفایت اجتماعی رابطه مثبت و معنادار دارند (01/0p <). هم چنین نتایج رگرسیون نشان داد که اخلاق حرفه ای 6/39 درصد از واریانس کفایت اجتماعی را تببین می کنند که از بین مولفه های اخلاق حرفه ای، مولفه ی پشتکار و جدیت در کار و روح جمعی و مشارکت در کار،از توان پیش بینی کنندگی بیشتری برخوردار بوده اند (05/0p <). دیگر یافته ها نشان داد که اخلاق حرفه ای و مولفه های آن: دلبستگی و علاقه به کار، پشتکار و جدیت در کار، روابط سالم و انسانی و روح جمعی و مشارکت در کار با عملکرد شغلی رابطه مثبت و معنادار دارند (01/0p <). هم چنین نتایج رگرسیون نشان داد که اخلاق حرفه ای 3/38 درصد از واریانس عملکرد شغلی را تببین می کنند که از بین مولفه های اخلاق حرفه ای ،پشتکار و جدیت در کار و علاقه و دلبستگی به کار از توان پیش بینی کنندگی بیشتری برخوردار بوده اند (05/0p<). با توجه به یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که کارکنانی که اخلاق حرفه ای بالاتری دارند به همان نسبت نیز از احساس کفایت اجتماعی و عملکرد شغلی بالاتری نیز برخوردارند.کلید واژگان: اخلاق حرفه ای, کفایت اجتماعی, عملکرد شغلی, سازمان فنی و حرفه ایOne of the basic variables affecting organizational behavior is job performance. This study was conducted to determine the relationship of professional ethics with social competence and job performance. Research method of the current study was descriptive-correlational and using a stratified random sampling method, among all staff of Zahedan Technical and Vocational Training Organization in 2016, a corpus of 123 people was studied by applying three questionnaires on professional ethics (Gregory, 1990), social competence (Fellner, 1990), and job performance (Paterson, 1970). To analyze the data, a Pearson correlation coefficient and a multiple regression analysis were used via SPSS21. Results showed that professional ethics and its components, including attachment to and interest in work, perseverance and seriousness in work, healthy human relationships at work, and collective spirit and participation in work, were significantly and directly related to social competence (PIntroductionOrganizations are social institutions which, like other types of institutions, include people whose main job is to handle the responsibility of administering these institutions. Job performance is one of the components affecting an organization which has played an important role in studies conducted on various organizations and has been the main focus of such studies (Andam, Montazeri, & Abavisani, 2015). Job performance, as an expected overall value of an organization, is regarded as an indicator for determining levels of efficiency and productivity in the organization. There are different viewpoints on job performance. Job performance refers to a degree to which staff carry out jobs assigned to them in a given working condition and, as general values expected by an organization, it is defined based on distinct pieces of behaviors which are done by a person over a given period of time (Motowidlo, 2003, as cited in Hassani, 2015).
Studies have indicated that peoples job performance is influenced by motivations, abilities, characteristics, clarity of roles, and having an opportunity of doing activities and the ability of human resources itself is dependent on occupational knowledge and skills needed to perform occupational tasks and activities (Robbins, 1997).
Another component that can affect individual and organizational effectiveness is social competence. Social competence is a complex variable linked to an individual's ability to manage emotions and is a combination of motivational drives, cognitive abilities, social competence, and behavioral skills (Cunningham, 2009, as cited in Shariatmadar & Pourgravand, 2014).
Green and Rechis (2006) argued that to strengthen social competence, levels of cooperation, responsiveness and effectiveness, acceptance of social responsibilities, behaving in a friendly way, and other positive interaction practices should be improved among students. Cheung and Lee (2010) laid an emphasis on school teaching practices, interpersonal interactions, and interactions with a teacher as sources supporting or complementing parental behaviors; since they create opportunities for learning and practicing social competence.
Among the most important issues that have caused many problems for organizations around the world, problems caused by corruption and misconduct can be mentioned (Arshadi & Piriaei, 2014). While in the Western world and in the field of organization and management, there is a branch known as professional ethics, in our organizational and managerial society, little attention has been paid to professional ethics (Jafariani & Yazarlou, 2015). Several definitions have been proposed for professional ethics. As an example, professional ethics refers to ethical issues and questions, considers ethical principles and values in a professional system, and administers professional ethics in a professional environment (Maarefi, Ashk Torab, Abaszadeh, Alavi Majd, & Eslami Akbar, 2014).
Professional ethics is one of the new branches of ethics that seeks to answer various ethical issues and attempts to consider certain principles for them (Mortazavi, Irannejad Parizi, & Jafari, 2014). Failure to adhere to some ethical standards has raised many concerns in governmental and non-governmental sectors (Ahmadi, Safari Kahreh, Mirmahdi, & Esmaili Kakhaki, 2013). In our society, despite many positive elements in our national and religious culture according to which a great value is given to work, a number of values dominate the general structure of the society that undermines work ethics as well as work conscience (Ghajari & Heidari, 2015).
One of the most important educational organizations which can play a key role in training human resources needed by communities and have been considered by different countries all over the world due to the ever-increasing changes taken place in the field of knowledge and technology is the technical and vocational training organization. According to the mentioned issues and due to the fact that, as far as the authors checked, no similar studies have been conducted to examine the issue, the main objective of carrying out this study was to determine the relationship of professional ethics with social competence and job performance among staff of Zahedan Technical and Vocational Training Organization.
Case Study :The current study had a statistical population including all staff of Zahedan Technical and Vocational Training Organization in 2016 who were 181 people. Based on the Cochrans sampling formula, 123 people, 54 women (43.9%) and 69 men (56.1%), were selected based on their gender using the stratified random sampling method.Materials And MethodsThe research method of the present study was descriptive-correlational. Measurement tools used in the current study were questionnaires. To measure professional ethics, social competence, and job performance among the staff, questionnaires on professional ethics (Gregory, 1990), social competence (Fellner, 1990), and job performance (Paterson, 1970) were respectively used. The validity and reliability of all these three questionnaires were also examined.Results And DiscussionThe first finding obtained from this study showed that the statuses of professional ethics, social competence, and job performance among the staff were higher than the average. This finding is consistent with results of a number of previously carried out studies (Shahinmehr & Hasani, 2015; Soleimani, Abbaszadeh, & Azizi, 2012).
The second finding of this study indicated that professional ethics and its components (attachment to and interest in work, perseverance and seriousness in work, healthy human relationships at work, and collective spirit and participation in work) were significantly and directly related to the staffs social competence. The results of the regression analysis demonstrated that professional ethics could determine 39.3% of the variances in social competence.
The results obtained from examining the relationship of professional ethics and its components with job performance among the staff of Zahedan Technical and Vocational Training Organization demonstrated that professional ethics and its components were significantly and directly related to job performance. Based on the regression model, professional ethics could determine 38.1% of the variances in job performance.ConclusionIn the present era, when analyzing behaviors of various organizations, addressing ethics and paying attention to ethical values are among the requirements. Ethical behaviors constitute the external symbols of organizations which themselves are the sum of a variety of ethical values in which organizations emerged and evolved. In the current situation, failure to adhere to some ethical standards has raised many concerns in governmental and non-governmental sectors.
Therefore, considering the findings of this study regarding the positive and significant relationships of the components of professional ethics with social competence and job performance, managers of different organizations are highly recommended to hold various workshops to train the components of professional ethics, including perseverance and seriousness in work and attachment to and interest in work, and methods of observing the principles of human relations in work to their staff to provide the grounds for promoting their social competence and improve their job performance.Keywords: Professional Ethics, Social Competence, Job Performance, Technical, Vocational Training Organization -
هدف پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین تجربه شیفتگی و نیروهای انگیزشی در دانش آموزان بود. بدین منظور 186 دانش آموز (88 پسر و 98 دختر) در مقطع سوم دبیرستان، از دبیرستان های سطح شهر جناح به صورت نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل: مقیاس تجربه شیفتگی، پرسشنامه انتظار-ارزش، مقیاس نیازهای بنیادی روانشناختی و مقیاس چشم انداز زمان آینده بود. برای بررسی سوالات پژوهش، از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شده است. یافته ها نشان داد که خودتعیین گری و انتظار-ارزش رابطه مثبت و معنی داری با تجربه شیفتگی دارد؛ اما بین شیفتگی و چشم انداز زمان آینده همبستگی معنی داری مشاهده نشد. نتایج حاصل از رگرسیون گام به گام نیز نشان داد که، در گام اول، مولفه اهداف روشن، در گام دوم، اهداف روشن و متمرکز شدن، و در گام سوم، سه مولفه اهداف روشن، متمرکز شدن و بازخورد بدون ابهام، در پیش بینی خودتعیین گری نقش داشتند. همچنین، مولفه احساس کنترل13 % تغییرات انتظار-ارزش و مولفه از دست دادن خودآگاهی 4 % از تغییرات چشم انداز زمان آینده را پیش بینی می کند.کلید واژگان: تجربه شیفتگی, نظریه انتظار - ارزش, نظریه خودتعیین گری, چشم انداز زمان آیندهThe aim of the current study was to investigate the realationship between flow and motivational forces. Data were collected from 186 students in third grade high school of janah high school, were chosen through stratifield random sampling. The following Scale and questionnaires were used: Flow State Scale, Expectancy-value questionnaire, Basic psychological Needs Scale, and Future Time Perspective Scale. To investigate the research questions, Pearsons correlation coefficient and stepwise regression were used. The result showed the self determination and Expecctancy-value had a positive significant relation with flow experience, but there was no significant relation between flow and future time perspective. The results obtained from stepwise regression analysis showed that in the first step, component clear goals, in the second step, clear goals and concentration on task, and in the third step, three components clear goals, concentration and unambiguous feedback have role in predicting self determination. Also omponent sense of control predicted, 13% of the variance of the Expecctancy-value and Component loss of self-consciousness predicted 4% of the variance of the future time perspective.Keywords: Flow, Expectancy-value theory, self determination theory, Future time perspective
-
هدفاین مطالعه به دنبال بررسی نقش حمایت اجتماعی ادراک شده و احساس تنهایی اجتماعی- عاطفی در عود اعتیاد بود.روشمطالعه توصیفی بو و جامعه آماری آن مددجویان مرد خود معرف به مراکز ترک اعتیاد زاهدان با حداقل یک بار سابقه ترک اعتیاد بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس 200 نفر از طریق دو پرسش نامه حمایت اجتماعی چند بعدی زیمت، داهلم، زیمت و فارلی و احساس تنهایی راسل مورد مطالعه قرار گرفتند.یافته هامیانگین حمایت اجتماعی (868/0±6/2) و احساس تنهایی (801/0±72/3) بود. میزان 5/54% مددجویان عدم حمایت اجتماعی و 5/76% مددجویان احساس تنهایی را در عود اعتیاد موثر می دانستند (p<0.01). ضریب همبستگی بین حمایت اجتماعی و احساس تنهایی 497/0- بود (p<0.01).نتیجه گیریعدم حمایت اجتماعی و احساس تنهایی اجتماعی و عاطفی در عود اعتیاد نقش دارند.کلید واژگان: حمایت اجتماعی, احساس تنهایی, عود اعتیادObjectiveThis study sought to examine the role of perceived social support and feelings of social-emotional loneliness in addiction relapse.MethodThis research was a descriptive study and its statistical population included all self-referred male addicts to drug rehab centers in Zahedan who had at least the history of drug withdrawal for once. Through convenience sampling method, 200 individuals were selected and were studied using two questionnaires, including Ziment, Dahlem, Zimet, and Farley Multidimensional Scale of Perceived Social Support (1988) and Russell Feelings of Loneliness Scale (1993). To analyze the obtained data, T test and correlation coefficient were run in SPSS21.ResultsMean values of social support and feelings of loneliness were equal to 2.6±0.868 and 3.72±0.801, respectively. In addition, 54.5% of the addicts considered lack of social support effective in addiction relapse and 76.5% of them regarded feelings of loneliness effective in addiction relapse (PConclusionLack of social support and feelings of social and emotional loneliness play a key role in addiction relapse.Keywords: social support, feeling of loneliness, addiction relapse
-
هدفپژوهش حاضر با هدف تعیین نقش پیش بینی کنندگی اهداف پیشرفت و باور های هوشی در ارتباط با جرات و رزی در دانش آموزان دختر پایه دوم مقطع متوسطه ناحیه دو شهر زاهدان انجام گرفت. روش پژوهش، توصیفی و طرح پژوهشی از نوع طرح های همبستگی می باشد.روشدر این پژوهش در مجموع تعداد 396 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده برای جمع آوری اطلاعات شامل سه پرسشنامه جرات و رزی گمبریل و ریچی (1975)، پرسشنامه اهداف پیشرفت میگلی و همکاران (1998) و پرسشنامه باور هوشی بابایی (1377) می باشد؛ که اعتبار آن ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 80/0، 93/0 و 81/0 برآورد گردید. برای تحلیل داده های پژوهش از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام و آزمون t تک نمونه ای استفاده شد.یافته هایافته های حاصل نشان داد که بین اهداف تبحری و عملکردی رویکردی و متغیر جرات ورزی رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. این در حالی است که هدف عملکردی - اجتنابی با جرات ورزی رابطه معناداری نشان نداد. همچنین یافته ها نشان داد که دو نوع باور هوشی ذاتی و افزایشی با متغیر جرات و رزی رابطه معکوس و معنادار دارد.نتیجه گیرینتایج این تحقیق حاکی از آن است که هدف عملکردی رویکردی و باور هوشی افزایشی می توانند جرات و رزی دانش آموزان را پیش بینی کنند.کلید واژگان: اهداف پیشرفت, باور های هوشی, جرات و رزیPurposeThe purpose of present study was to determine the predictive role of achievement goals and intelligence beliefs associated with assertiveness of second grade girl high school students in the second district of Zahedan.MethodThe research method of this study was correlation- descriptive design. 306 students were selected as sample for this study by Stratified random sampling. Three questionnaires of Assertiveness (Gambrill & Richey, 1975), achievement goals (Midgley, 1998), and intelligence beliefs (Babaie, 1998) were used to collect the information, that their reliability through Cronbachs Alpha were reported, 0. 80, 0. 93 and 0. 81, respectively. To analyze the data, Pearson correlation coefficient, stepwise regression and one-sample t test was applied.ResultsThe results revealed that there was a significant and direct relationship between mastery goals and approach- performance with assertiveness. Meanwhile, avoidant-performance was not significantly related to assertiveness. Also, the findings of this study demonstrated that two types of entity intelligence beliefs and incremental intelligence had a significant and reverse relationship with assertiveness.Conclusionthe results of this research illustrates that approach- performance goal and incremental intelligence belief can predict the assertiveness of students.Keywords: achievement goals, intelligence beliefs, assertiveness
-
هدف از این پژوهش تعیین رابطه اهداف پیشرفت با احساس تعلق به مدرسه و نشاط ذهنی دانش آموزان بود . روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه ی دانش آموزان دختر و پسر پایه ی دوم، دوره متوسطه دوم، ناحیه دو شهرکرمان در سال تحصیلی1396- 1395 می باشدکه از بین آنان نمونه ای به حجم 300 نفر (207 دختر،93پسر)، با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده بودند. و با استفاده از پرسشنامه اهداف پیشرفت (الیوت و مک گریگور)، پرسشنامه احساس تعلق به مدرسه (بری و بتی) و مقیاس نشاط ذهنی حالتی (رایان و فردریک)، اقدام به جمع آوری اطلاعات شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از میانگین، انحراف استاندارد، همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام، استفاده شد. نتایج نشان داد در زمینه اهداف پیشرفت، بین جهت گیری های رویکردی-تبحری و رویکردی-عملکردی با احساس تعلق به مدرسه و نشاط ذهنی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد جهت گیری رویکردی-تبحری توانسته است بر احساس تعلق به مدرسه با مقدار (1/7) درصد واریانس تاثیر بگذارد و آنرا پیش بینی کند. همچنین جهت گیری رویکردی-عملکردی توانسته بر نشاط ذهنی با مقدار (11/0) درصد واریانس تاثیر بگذارد و آنرا پیش بینی کند، و در گام دوم، جهت گیری رویکردی-تبحری توانسته بر نشاط ذهنی با مقدار (13/0) درصد واریانس تاثیر بگذارد و آنرا پیش بینی نماید.کلید واژگان: اهداف پیشرفت, احساس تعلق به مدرسه, نشاط ذهنیThe present study aims to investigate the relationship between achievement goal and the sense of connectedness with school and subjective vitality among students. The participants were 300 Kermans high school students (93 boys, 207 girls) who were selected by stratified random sampling. Three instruments were used for data collection. The participants filled out the achievement goal questionnaire (Elliot & Mc Gregor), the connectedness with school (Bety & Bery) and the state subjective vitality scales (Ryan & Frederick). For achievement goal, findings showed positive and meaningful relationship between mastery attitude orientation and performance attitude orientations and the sense of connectedness with school and subjective vitality. Also, regression analysis results revealed mastery attitude orientation was able to predict sense of connectedness with school and influence it with 7.1% variance. Besides, performance attitude orientation was able to predict subjective vitality and influence it with 0.11% variance. Then, mastery-attitude orientation was able to predict subjective vitality and influence it with 0.13% variance.Keywords: Achievement goals, the sense of connectedness with school, subjective vitality
-
مقدمهنشاط از یک طرف عواطف مثبت اعضای هیات علمی را افزایش داده و از طرفی با کاهش عواطف منفی، باعث افزایش بهره وری خواهد شد. تحقیقاتی که تاکنون در زمینه نشاط سازمانی صورت گرفته است نقش موقعیت استخدامی را نادیده گرفته است. از این رو مطالعه حاضر با هدف مقایسه نشاط سازمانی اعضای هیات علمی رسمی و پیمانی/قراردادی انجام گرفت.روش هادر این پژوهش توصیفی مقطعی جامعه آماری شامل تمامی اعضای هیات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای تعداد 183 عضو هیات علمی (121 نفر رسمی و 62 نفر پیمانی/قراردادی) انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های استاندارد: عدالت سازمانی، امنیت شغلی، معناداری شغل، علاقه به کار، مشارکت، تعامل و پرسشنامه یادگیری سازمانی استفاده گردید. برای تعیین روایی پرسشنامه ها از روایی محتوا و برای تعیین پایایی پرسشنامه ها از ضریب آلفا کرونباخ استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی برای گروه های مستقل استفاده شد.نتایجمیانگین نمرات اعضای هیات علمی رسمی و پیمانی/قراردادی به ترتیب در مولفه های علاقه به کار (56/0±99/3 و 57/0±08/4، 32/0p=)، معناداری شغل (59/0±96/3 و 69/0±01/4، 75/0p=)، یادگیری سازمانی (41/0±96/3 و 33/0±01/4، 39/0p=)، مشارکت (55/0±06/4 و 52/0±09/4، 69/0p=)، تعاملات (55/0±17/4 و 48/0±25/4، 38/0p=)، امنیت شغلی (39/0±89/4 و 56/0±05/4، 001/0p=)، و عدالت سازمانی (42/0±21/4 و 67/0±91/3، 001/0p=) بود که تفاوت معناداری بین دو گروه در مولفه های امنیت شغلی و عدالت سازمانی اعضای هیات علمی رسمی مشاهده شد.نتیجه گیریهر چندنتایج این مطالعه نشان داد که نشاط سازمانی اعضای هیات علمی کم تر تحت تاثیر موقعیت های استخدامی است اما مدیران اداری دانشگاه ها می توانند با تسهیل در فرایند تبدیل وضعیت استخدامی از پیمانی/قراردادی به رسمی، ثبات شغلی و در نتیجه نشاط سازمانی اعضای هیات علمی پیمانی/قراردادی را بهبود بخشند.کلید واژگان: نشاط سازمانی, اعضای هیات علمی, موقعیت استخدامی, امنیت شغلیIntroductionHappiness can boost faculty members positive emotions on the one hand and enhance productivity by decreasing negative emotions on the other. Previous research on workplace happiness has ignored the role of employment status. Therefore, the purpose of this study was to compare workplace happiness among tenured and contract faculty members.MethodsThis study was a descriptive cross-sectional research. Statistical population included all faculty members of University of Sistan and Baluchistan. A sample of 183 (121 tenured and 62 contract faculty members) were selected by stratified random sampling method. The following standard questionnaires were used to measure the variables: organizational justice, job security, job meaningfulness, job interest, participation, interaction and organizational learning. Content validity and Cronbachs alpha coefficient were utilized to determine the questionnaires validity and reliability. Data were analyzed using independent t-test.ResultsThe mean scores of tenured and contract faculty members respectively were calculated for the areas of job interest (3.99±0.56 and 4.08±0.57, P=0.322), job meaningfulness (3.96±0.59 and 4.01±0.69, P=0.759), organizational learning (3.96±0.41 and 4.01±0.33, P=0.395), participation (4.06±0.55 and 4.09±0.52, P=690), interaction (4.17±0.55 and 4.25±0.48, P=0.380), job security (4.89±0.39 and 4.05±0.56, P=0.001) and organizational justice (4.21±0.42 and 3.91±0.67, P=0.001). A significant difference was found between the two groups in organizational justice and job security of tenured faculty members.ConclusionAlthough findings indicated that workplace happiness of faculty members was not much affected by the employment status, university administrators could facilitate the contract-to-tenure process and thus improve job stability and workplace happiness of contract faculty members.Keywords: Workplace happiness, faculty members, employment status, job security
-
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین انگیزش تحصیلی و راهبردهای خودتنظیمی با اضطراب درس آمار دانشجویان انجام شده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشکده های علوم تربیتی و روان شناسی و دانشکده اقتصاد دانشگاه سیستان و بلوچستان بود که در نیم سال اول تحصیلی 1394-1393 درس آمار را انتخاب کرده بودند، که تعداد 180 نفر از آنها براساس جدول مورگان و روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با جنسیت انتخاب شدند.
برای جمع آوری اطلاعات، از سه پرسشنامه «اضطراب آمار» (کرویس و همکاران، 1985) «انگیزش تحصیلی» (والرند و همکاران، 1992) و پرسشنامه «راهبردهای یادگیری خودتنظیمی» (پینتریج و همکاران، 1990) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون، t مستقل و tتک نمونه استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین «انگیزش درونی، بیرونی ، راهبردهای شناختی و فراشناختی» با «اضطراب درس آمار»، رابطه منفی و معنادار و بین «بی انگیزگی» با «اضطراب درس آمار دانشجویان»، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز بیانگر آن بود که سه متغیر فراشناختی، بی انگیزگی و انگیزش درونی قادر به پیش بینی اضطراب درس آمار دانشجویان می باشند. علاوه بر این، نتایج آزمون t مستقل نشان داد که بین میزان اضطراب درس آمار دانشجویان بر حسب مقطع تحصیلی، تفاوت معناداری وجود دارد و دانشجویان مقطع کارشناسی اضطراب بیشتری در درس آمار داشتند. در مجموع، به نظر می رسد افزایش برانگیزنده های درونی و بیرونی و نیز آموزش مهارت های خودتنظیمی به دانشجویان می تواند در کاهش میزان اضطراب آن ها در درس آمار موثر باشد.کلید واژگان: انگیزش درونی, انگیزش بیرونی, راهبردهای شناختی, راهبردهای فراشناختی, اضطراب درس آمار -
زمینه و هدفاز الزامات حیاتی برای سازمان های امروزی مدیریت دانش و درگیری شغلی است که این مهم می تواند در پرتوی اخلاق حرفه توسعه یابد. با درک این مساله پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه اخلاق حرفه ای با مدیریت دانش و درگیری شغلی انجام گرفت.مواد و روش هاروش پژوهش توصیفی همبستگی است. جامعه آماری آن کلیه دبیران زن زاهدان در سال تحصیلی 95-1394 بود (175 نفر). به شیوه نمونه گیری تصادفی تعداد 120 دبیر زن از طریق سه پرسشنامه اخلاق حرفه ای (گریگوری، 1990 م.)، مدیریت دانش (بهات، 2001 م.) و درگیری شغلی (لاداهل و کنجر، 1965 م.) مورد مطالعه قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون ورگرسیون چندگانه با کمک نرم افزار SPSS 21 استفاده شد.یافته هامقدار ضرایب همبستگی اخلاق حرفه ای و مولفه های آن: دلبستگی و علاقه به کار، پشتکار و جدیت در کار، روابط سالم و انسانی و روح جمعی و مشارکت در کار با مدیریت دانش به ترتیب برابر با 0/346، 0/395، 0/234، 0/219 و 0/216 بود (0/01>p). همچنین نتایج رگرسیون نشان داد که اخلاق حرفه ای 18/2 درصد از واریانس مدیریت دانش را تببین می کند که از بین مولفه های اخلاق حرفه ای فقط مولفه دلبستگی و علاقه به کار با مقدار (0/51) β از توان پیش بینی مدیریت دانش برخوردار بوده است (0/01>p). دیگر یافته نشان داد که مقدار ضرایب همبستگی اخلاق حرفه ای و مولفه های آن: دلبستگی و علاقه به کار، پشتکار و جدیت در کار، روابط سالم و انسانی و روح جمعی و مشارکت در کار با درگیری شغلی به ترتیب برابر با 0/497، 0/519، 0/412، 0/292 و 0/31 بود (0/01>p). همچنین نتایج رگرسیون نشان داد که اخلاق حرفه ای 3/29 درصد از واریانس درگیری شغلی را تببین می کند که از بین مولفه های اخلاق حرفه ای فقط مولفه دلبستگی به کار با مقدار β (0/486) از توان پیش بینی درگیری شغلی برخوردار بوده است (0/01>p).نتیجه گیریبا توجه به یافته ها به مدیران مدارس توصیه می شود تلاش های خود را جهت استقرار فضای کاری اخلاق مدارانه و تشویق و ترغیب معلمان به انجام فعالیت های کاری معطوف نمایند تا از این طریق بتوان به ارتقای مدیریت دانش و درگیری شغلی معلمان امیدوار بود.کلید واژگان: اخلاق حرفه ای, مدیریت دانش, درگیری شغلی, دبیرانBackground And AimKnowledge management and job involvement are critical requirements for today's organizations that this can be developed in the light of professional ethics. By understanding these issues, present study aims to evaluate the relationship between professional ethics with knowledge management and job involvement.Materials And MethodsThe research method was descriptive-correlative. Statistical population was all female teachers of Zahedan high school in the academic years 1394-95 (175 people). By stratified random method, 120 high school female teachers through three questionnaires professional ethics (Gregory, 1990), knowledge management (Bhatt, 2001) and job involvement (Lodahl & Kejnar, 1965) were studied.To analyze the data, from the Pearson correlation coefficient and multiple regression were used with the help SPSS21 software.
Findings: The correlation coefficients of professional ethics and its components: dependable, ambitious, considerate, cooperative respectively with knowledge management were 0/346, 0/395, 0/234, 0/219 and 0/216. The results also showed that 18/2 percent of the variance in knowledge management professional ethics explain that the only component dependable between the components of professional ethics to do with the amount of β (0/51) of the predictive power of knowledge management. Other findings showed that the correlation coefficients of professional ethics and its components: dependable, ambitious, considerate, cooperative respectively with job involvement were 0/497, 0/519, 0/412, 0/292 and 0/31 respectively. The results also showed that 29/3 percent of the variance in job involvement of professional ethics explains that the only component dependable of professional ethics to do with the amount of β (0/486) had the power to predict job engagement.ConclusionAccording to the findings to your school administrators recommended that efforts to establish ethical work environment and encourage teachers to focus on their business activities .So that in this way we hoped teachers to improve knowledge management and job involvement.Keywords: Professional Ethics, Knowledge Management, Job Involvement, Teachers -
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش پیش بینی کنندگی انگیزش تحصیلی در ارتباط با سبک های هویت و راهبردهای فراشناختی دانش آموزان می باشد. روش تحقیق ، توصیفی از نوع همبستگی می باشد، جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه دوم مقطع متوسطه دوم شهر زاهدان در سال تحصیلی94-1393 به تعداد (2559) می باشد که از بین آنان نمونه ای به حجم 336 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای- چند مرحله ای انتخاب شد.به منظور جمع آوری داده هامقیاس انگیزش تحصیلیAMS) )والرندوهمکاران(1992)،پرسشنامه پایگاه هویت من EOM-EIS2)) بنیون وآدامز (1986) و پرسشنامه حالت فراشناختی انیل و عابدی(1997) به صورت گروهی توسط افرادگروه نمونه تکمیل شدند. اعتبار این پرسشنامه ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب α=0/91،α=0/72،α=0/89به دست آمد.جهت تجزیه و تحلیل داده ها ازمیانگین و انحراف معیار ،آزمون هایT تک گروهی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون به روش گام به گام استفاده گردید.نتایج پژوهش نشان دادکه ،دانش آموزان درمتغیر انگیزش تحصیلی، سبک هویت کسب شده، و راهبردهای فراشناختی دروضعیت مطلوبی می باشند.از بین مولفه های انگیزش تحصیلی ،انگیزش درونی با سبک هویت کسب شده و راهبردهای فراشناختی بیشترین ارتباط رانشان داد ، همچنین سبک هویت کسب شده بیشترین ارتباط را باراهبردهای فراشناختی نشان داد ،ازبین مولفه های انگیزش تحصیلی، درگام اول انگیزش درونی گام دوم انگیزش بیرونی وگام آخر بی انگیزشی بیشترین پیش بینی رااز هویت کسب شده داشته است سبک هویت سردرگم درگام اول توسط مولفه بی انگیزشی و درگام دوم توسط انگیزش درونی پیش بینی شد ، برای سبک هویت دیررس انگیزش درونی وبرای سبک هویت زودهنگام انگیزش بیرونی تنها مولفه هایی بودند که وارد الگوی پیش بینی کننده شدند.برای پیش بینی راهبردهای فراشناخی درگام اول انگیزش درونی ،درگام دوم بی انگیزشی ودر گام آخر انگیزش بیرونی بیشترین پیش بینی را از راهبردهای فراشناختی داشته اند.کلید واژگان: انگیزش تحصیلی, سبک های هویت, راهبردهای فراشناختی
-
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه ابعاد سبک تدریس ادراک شده و انگیزش خودمختار با خلاقیت دانش آموزان می باشد.بدین منظور نمونه ای به حجم 500 نفر از میان دانش آموزان دختر و پسر پایه سوم مقطع متوسطه شهر زاهدان، با روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند.فرم کلامی(الف و ب) آزمون تفکر خلاق تورنس(1992)،مقیاس انگیزش تحصیلی والرند و همکاران (1992) و مقیاس معلم به عنوان بافت اجتماعی بلمونت و همکاران(1992) به روش گروهی توسط افراد گروه نمونه تکمیل شدند.اعتبار و روایی ابزار های مذکور با استفاده از روش های روایی همگرا،اجرای فرم موازی، محاسبه آلفای کرونباخ،بازآزمایی و تحلیل عامل تائیدی احراز گردید.نتایج حاصل از تحلیل مسیر، اثرات مستقیم ابعاد سبک تدریس ادراک شده بر خلاقیت و نیز اثر غیرمستقیم با واسطه گری انگیزش خودمختار بر خلاقیت را نشان می دهد.همچنین تمامی ضرایب مسیر الگوی پیشنهادی معنادار می باشد(p<0/001).
کلید واژگان: خلاقیت, انگیزش خودمختار, ابعاد سبک تدریس, نظریه خودتعیین گریThe aim of this research was to study the relationships between dimensions of perceived teaching styles with autonomous motivation and creativity. A sample of 500 (girl & boy) third grade higher school students in Zahedan were selected by Cluster multi – level sampling method. The Torrance Tests of Creative Thinking (TTCT,verbal form A & B) the Academic Motivation Scale (AMS) and the Teacher as a Social Context Questonnair (TASC) were administrated on all subjects. The questionnairs validity and reliability were satisfied withMethodsConvergent validity, equivalence reliability, Cronbach`s Alpha, Test-retest, and confirmatory factor analysis. The results of path analysis shows direct influence of perceived teaching style and indirect influence by mediating autonomous motivation on creativity. All path coefficients of purposed model were significant.Keywords: creativity, autonomous motivation, dimentions of teaching style, self, determination theory -
پژوهش حاضر به منظور تعیین رابطه حمایت خودمختاری ادراک شده، ساختار ادراک شده و جنسیت با خلاقیت دانش آموزان انجام شده است. در این راستا نمونه ای به حجم 500 نفر از میان دانش آموزان دختر و پسر پایه سوم مقطع متوسطه شهر زاهدان با روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شد و فرم کلامی (الف و ب) آزمون تفکر خلاق تورنس (1992) و پرسشنامه معلم به عنوان بافت اجتماعی بلمونت و همکاران (1992) به روش گروهی توسط افراد گروه نمونه تکمیل شد. اعتبار و روایی پرسشنامه های مذکور با استفاده از روش های روایی همگرا، اجرای فرم موازی، محاسبه آلفای کرونباخ، بازآزمایی و تحلیل عامل تاییدی احراز گردید. یافته های حاصل از تحلیل رگرسیون چند متغیره حاکی از این بود که متغیرهای حمایت خودمختاری ادراک شده، ساختار ادراک شده و جنسیت رابطه مثبت و معناداری با خلاقیت دارند. همچنین نتایج حاصل بیانگر برتری دختران بر پسران در خلاقیت است.
کلید واژگان: خلاقیت, ابعاد سبک تدریس, حمایت خودمختاری, ساختار, جنسیتThe aim of this research is to study the relationship between Percieved Autonomy supportive, Percieved Structure and Gender with creativity.A sample of 500 (girl & boy)third grade higher school students in Zahedan were selected,by Cluster multi – level sampling.The Torrance tests of creative thinking(TTCT,1992) (verbal form A & B) and Teacher as a social context questonnair (TASC)(Belmont & others,1991)were administrated on all subjects.The questionnairs validity and reliability were satisfied withMethodsConvergent validity,Equivalence reliability,Cronbach`s Alpha, Test- retest,and Confirmatory factor analysis.The results of multiple regression shows positive and significant relationship between Percieved Autonomy supportive, Percieved Structure and Gender with creativity.Also results shows girl’s creativity is higher from boy’s creativity.Keywords: Creativity, Dimention of teaching style, Autonomy support structure, Gender -
پژوهش حاضر رابطه ی بین میزان رضایت دانشجویان و نگرش آنها نسبت به دوره شبانه را در دانشگاه سیستان و بلوچستان مورد بررسی قرار داده است. بدین منظور با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 90 دانشجوی دختر و پسر به طور یکسان و از بین سه شهر زاهدان، ایرانشهر و زابل انتخاب شدند. برای به دست آوردن اطلاعات از دو پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از روش های آماری تحلیل واریانس، مجذور کا و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نتایجی به شرح ذیل حاصل شد:میزان رضایت دانشجویان شبانه از دوره شبانه دانشگاه سیستان و بلوچستان از حد متوسط بالاتر است 91/0 از آنان دارای نگرش مثبت نسبت به این دوره ها می باشند. ضریب همبستگی پیرسون نشانه داده است که بین میزان رضایت دانشجویان شبانه و نگرش آنها نسبت به دوره شبانه رابطه معناداری وجود داشته است.
کلید واژگان: دوره شبانه, دانشجویان, رضایت, نگرشPresent Research Studies the relationship between student's satisfaction and their attitude toward Sistan and Baluchestan University’s Evening courses. For this purpose a sample consist of 90 Evening students of university were selected by using simple random sampling method. The tests used in this research were two researcher made questionnaires. ANOVA, X2, and Pearson Correlation was used for statistical analysis. Results show that Evening students Satisfaction from Sistan and Baluchestan University’s Evening courses is higher than average amount and. 91 of them have a positive attitude toward Evening courses. Correlation coefficient indicates that there is a significant relationship between student's satisfaction and their attitude toward Evening courses.
Keywords: Evening courses, Satisfaction, Attitude, University of Sistan, Baluchestan
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.