دکتر افسانه مرزیه
-
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی روش تدریس معکوس بر پیوند با مدرسه و هیجانات تحصیلی دانش آموزان انجام گرفت. روش انجام تحقیق نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه هفتم شهر میانشهر (فسا) در سال تحصیلی 1403-1402بود که با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت مداخله روش تدریس معکوس طی 12 جلسه 60 دقیقه ای قرار گرفتند، اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. ابزار پژوهش پرسشنامه پیوند با مدرسه (SBQ) و پرسشنامه هیجان تحصیلی (AEQ) بود. در تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد روش تدریس معکوس بر پیوند با مدرسه اثربخشی مثبت و معناداری دارد (0.01>P) و توانست میزان پیوند با مدرسه دانش آموزان دختر را افزایش دهد. همچنین نتایج نشان داد روش تدریس معکوس بر هیجانات تحصیلی دانش آموزان اثربخشی بوده (0.01>P) و توانست هیجانات مثبت را در دانش آموزان دختر افزایش و هیجانات منفی را کاهش دهد. با توجه به نتایج این پژوهش می توان گفت از جمله رویکردهای آموزشی مفید و ارزشمند در جهت تقویت پیوند با مدرسه و هیجانات تحصیلی دانش آموزان، آموزش به شیوه روش تدریس معکوس است.کلید واژگان: پیوند با مدرسه, تدریس معکوس, هیجانات تحصیلیThe current study aimed to explore the effectiveness of the Flipped Teaching in enhancing female students' school bonding and academic emotions. Employing a quasi-experimental design, this study utilized a pre-test and post-test framework with control group. The research encompassed all seventh-grade female students from Mianshahr (Fars province, Iran) for the 2023-2024 academic year. Participants were randomly assigned into two groups: an experimental group (15 students) and a control group (15 students), selected via convenience sampling. Throughout 12 sessions, each lasting 60 minutes, the experimental group engaged with the Flipped Classroom methodology, while the control group did not receive any such intervention. Data collection instruments included the School Bonding Questionnaire (SBQ) and the Achievement Emotions Questionnaire (AEQ). Analytical procedures involved Multivariate Analysis of Covariance. Results indicated that the Flipped Classroom approach significantly enhanced school bonding (P<0.01) and positively influenced the academic emotions of the female students, fostering increased positive emotions and reducing negative ones (P<0.01). The findings suggest that the Flipped Classroom method is an effective educational strategy for strengthening students' connection to their school environment and enhancing their academic emotions.Keywords: Academic Emotions, Flipped Teaching, School Bonding
-
اهداف
این پژوهش با هدف تعیین نقش انتظارات معلم ادراک شده در پیش بینی درگیری شناختی و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری انجام گرفت.
مواد و روش هاروش انجام پژوهش توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری پایه چهارم، پنجم و ششم شهرستان بیرجند در سال 1401-1402 بود که براساس جدول مورگان تعداد 103 نفر دانش آموز به صورت طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه انتظارات معلم ادارک شده (بولاچ، 2002)، درگیری شناختی (زرنگ، 1391) و خودکارآمدی تحصیلی (میجلی و همکاران، 2000) بود. جهت تحزیه و تحلیل داده های آماری از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده گردید.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد بین انتظارات معلم ادراک شده با درگیری شناختی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری رابطه معناداری وجود داشت (01/0 <p). همچنین رابطه معناداری بین انتظارات معلم ادراک شده با خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری وجود داشت (01/0<p). ابعاد انتظارات معلم ادراک شده توانستند 69 درصد از تغییرات درگیری شناختی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری را پیش بینی نمایند (0/01>P). ابعاد انتظارات معلم ادراک شده نیز 78 درصد از تغییرات خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری را پیش بینی کردند (0/001>P).
نتیجه گیریمی توان نتیجه گرفت که درگیری شناختی و خودکارآمدی تحصیلی از متغیرهای مرتبط و اثرگذار با پیوند با مدرسه دانش آموزان هستند.
کلید واژگان: اختلالات یادگیری, انتظارات معلم ادراک شده, خودکارآمدی تحصیلی, درگیری شناختیObjectiveThis research was conducted with the aim of determining the role of perceived teacher expectations in predicting cognitive engagement and academic self-efficacy of students with learning disabilities.
MethodThe descriptive research method was correlation. The statistical population of this research includes all students with learning disabilities in the fourth, fifth and sixth grades of Birjand city in the year 1402-1401, 140 of whom were randomly selected according to Morgan's table. The research tool was the teacher's perceived expectations questionnaire (Bulach, 2002), cognitive engagement (Zarang 2011) and academic self-efficacy (Midgley et al., 2000). Pearson's correlation coefficient and multiple regression were used to analyze the statistical data.
ResultsThe results of the research showed that there was a significant relationship between the perceived teacher's expectations and the cognitive involvement of students with learning disabilities (P<0/01). Also, there was a significant relationship between perceived teacher expectations and academic self-efficacy of students with learning disabilities (P<0/01). The dimensions of perceived teacher's expectations could predict 69% of the changes in cognitive engagement of students with learning disabilities (P<0/01). Dimensions of perceived teacher's expectations also predicted 78% of the changes in academic self-efficacy of students with learning disabilities (P<0/01).
ConclusionIt can be concluded that cognitive engagement and academic self-efficacy are related and effective variables related to students' connection with school.
Keywords: Learning Disorders, Perceived Teacher Expectations, Academic Self-Efficacy, Cognitive Involvement -
این پژوهش با هدف تعیین تاثیر آموزش مهارتهای خودتعیین گری بر هیجانهای تحصیلی، خودپنداره تحصیلی و مسئولیت پذیری دانش آموزان انجام شد. روش انجام تحقیق نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه یازدهم مقطع متوسطه شهرستان درمیان به تعداد 30 نفر به صورت روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و سپس به صورت همتا به دو گروه آزمایش و کنترل در سال تحصیلی 1402-1401 انتخاب شدند. آموزش خودتعیین گری براساس نظریه دسی و رایان (2000) روی دانش اموزان گروه آزمایش طی 10 جلسه 60 دقیقه ای بصورت هر هفته دو جلسه اجرا شد. ابزار پژوهش پرسشنامه هیجانهای تحصیلی (پکران و همکاران، 2002)، خودپنداره تحصیلی (یسن چن، 2004)، مسئولیت پذیری دانش آموزان (لوئیس، 2001) و بسته آموزشی خودتعیین گری (دسی و رایان، 2000) بود. روایی پرسشنامه های پژوهش از نوع محتوایی و اعتبار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه هیجانهای تحصیلی 87/0، خودپنداره تحصیلی 91/0 و پرسشنامه مسئولیت پذیری 83/0 برآورد گردید. یافته ها نشان داد آموزش مهارت های خودتعیین گری بر هیجان های تحصیلی دانش آموزان تاثیر مثبت و معناداری داشت و توانست میزان هیجانهای مثبت تحصیلی را افزایش و هیجانهای منفی تحصیلی را کاهش دهد. همچنین آموزش مهارتهای خودتعیین گری بر خودپنداره تحصیلی (و مولفه های آن) در دانش آموزان تاثیر مثبت و معناداری داشت و توانست میزان خودپنداره تحصیلی دانش آموزان را بهبود ببخشد. نتایج نیز بیانگر این بود که آموزش مهارتهای خودتعیین گری بر مسئولیت پذیری (و مولفه های آن) در دانش آموزان اثربخش بود و میزان مسئولیت پذیری را در دانش آموزان افزایش داد.
کلید واژگان: آموزش خودتعیین گری, خودپنداره تحصیلی, مسئولیت پذیری, هیجان های تحصیلیThis research was conducted with the aim of determining the effect of teaching selfdetermination skills on students' academic emotions, academic self-concept and responsibility. The method of semi-experimental research was pre-test-post-test with a control group. The statistical population of this research included all 11th grade female students of middle school in the academic year of 2022-2023 in number of 30 people who were selected by purposive sampling method and then they were equally divided into two experimental and control groups. Self-determination training based on the theory of Desi and Ryan (2000) was conducted on the students of the experimental group during 10 sessions of 60 minutes, two sessions per week. The research tools were academic emotions questionnaire (Pekran et al., 2002), academic self-concept (Yesenchen, 2004), students' responsibility (Lewis, 2001) and self-determination educational package (Desi and Ryan, 2000). The findings showed that teaching self-determination skills had a positive and significant effect on students' academic emotions and was able to increase the amount of positive academic emotions and reduce negative academic emotions. Also, teaching selfdetermination skills had a positive and significant effect on students' academic selfconcept (and its components) and was able to improve the level of students' academic self-concept. The results also indicated that teaching self-determination skills on responsibility (and its components) in students was effective and increased the level of responsibility in students. According to the results, it can be concluded that by teaching students self-determination skills, responsibility and academic selfconcept can be improved and positive academic emotions can be increased and negative emotions can be reduced
Keywords: Teaching Self- Determination, Academic Self- Concept, Responsibility, Academic- Emotions -
هدف
انسان در طول حیات خود با چالش ها، فرصت ها و محدودیت های متعددی مواجه می شود که رشد و ارتقاء توانایی های پیچیده شناختی از جمله انعطاف پذیری شناختی و تفکر تاملی برای مقابله و یا سازگاری انسان در عصر حاضر امری ضروری است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر انعطاف پذیری شناختی و تفکر تاملی دانش آموزان انجام گرفت.
روشروش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر دوره دوم مقطع متوسطه شهر زابل در سال تحصیلی 1401-1400 بود که تعداد 50 نفر به صورت هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفی به دو گروه 25 نفری آزمایش و گواه تقسیم شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تفکر تاملی (کمبر و لیونگ، 2000)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010) و بسته آموزشی راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (کرمی و همکاران، 1392) بود که بسته مذکور روی گروه آزمایش طی 10 جلسه 90 دقیقه ای اجرا گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره تجزیه وتحلیل شدند.
یافته هانشان داد که آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر انعطاف پذیری شناختی و مولفه های آن (ادراک توجیهات، ادراک کنترل و ادراک چندین راه حل) و همچنین بر تفکر تاملی و مولفه های آن (عمل عادی، فهمیدن، تامل و تامل انتقادی) تاثیر مثبت و معناداری داشت و انعطاف پذیری شناختی و تفکر تاملی دانش آموزان را بهبود بخشید (01/0<p).
نتیجه گیریبا توجه به تاثیر مثبت آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر انعطاف پذیری شناختی و تفکر تاملی دانش آموزان، برگزاری دوره های توسعه حرفه ای معلمان به منظور آشنایی با راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و آموزش آن به دانش آموزان توصیه می شود.
کلید واژگان: انعطاف پذیری شناختی, تفکر تاملی, دانش آموزان, راهبردهای یادگیری خودتنظیمیObjectiveThe present study aimed to examine the effectiveness of teaching self-regulation learning strategies on students’ cognitive flexibility and reflective thinking.
MethodThe research method was a semi-experimental pre-test-post-test type with a control group. The statistical population included all male students in the second year of secondary school in Zabol city during 2021-2022, 50 of whom were selected through purposive sampling method and then divided equally into two groups of 25, the experimental group and the control group that the teaching of self-regulation learning strategies was carried out on the experimental group during 10 meetings of 90 minutes. The research tools were a reflective thinking questionnaire (Kamber and Leung, 2000), cognitive flexibility questionnaire (Dennis and Vander Wal, 2010), and self-regulation learning strategies training package (Karami et al., 2013). The collected data were analyzed through SPSS software version 26 and univariate and multivariate covariance analysis.
ResultsThe results showed that there was a significant difference between the post-test scores of the experimental and control group. This means that teaching self-regulatory learning strategies increased the cognitive flexibility and reflective thinking of experimental group (P<0.01).
ConclusionsThe teaching of self-regulation learning strategies is effective on students' cognitive flexibility and reflective thinking, and improves the cognitive flexibility and reflective thinking of students.
Keywords: self-regulation, cognitive flexibility, Reflective Thinking, Zabol -
The present study aimed to investigate the structural model of the relationship between teaching for successful intelligence and academic identity through the mediating role of basic psychological needs in students. The research method was correlation and the statistical population included the academic staff members of Farhangian University of Zahedan and all male and female students working at Farhangian University in 2022. Participants were 129 people who were selected by stratified random sampling. In order to collect data, Academic identity status measure (Was & Isaacson, 2008), Basic Psychological Need Satisfaction Scales (BPNSS) and Teaching for Successful Intelligence Questionnaire (Paloú & MaricuĠoiu, 2013) were used. The results indicated that the teaching for successful intelligence had a direct and significant effect on the basic psychological needs and academic identity in students. Also, basic psychological needs had a direct and significant effect on students' academic identity. According to the findings, the teaching for successful intelligence had an indirect and significant effect on students' academic identity through the basic psychological needs in students as well. The findings support the role of teaching methods based on cognitive factors on the personality and psychological outcomes in students.
Keywords: Teaching for successful intelligence, academic identity, basic psychological needs -
Objective
The purpose of this study was to investigate the association between perceived teacher expectations and cognitive engagement, with a focus on the mediating role of academic self-efficacy among students with learning disorders.
MethodsThe research design employed in this study was descriptive and correlational. The target population consisted of all fourth, fifth, and sixth grade students with learning disorders in Birjand city, Iran, in the year 2023, totaling 140 individuals. Utilizing Morgan's table, a random sample of 103 students was selected. The research instruments used in this study included the Teacher's perceived expectations questionnaire (Bulach, 2002), Academic Engagement Questionnaire (Zerang, 2012) and Academic Self-efficacy Scale (Midgley et al. (2000) . Structural equation modeling was employed to analyze the proposed model.
ResultsThe findings of this study indicated that the proposed model exhibited favorable fit indices. Specifically, the analyzed model revealed a significant and direct relationship between perceived teacher expectations and both cognitive engagement and academic self-efficacy among students with learning disabilities (P<0.01). Additionally, a significant and direct relationship was observed between academic self-efficacy and cognitive engagement among these students (P<0.01). Moreover, academic self-efficacy was found to play a significant mediating role in the association between perceived teacher expectations and cognitive engagement among students with learning disabilities (P<0.01).
ConclusionOverall, the results of this study provide support for the influence of teacher expectations on cognitive engagement and academic achievement among students with learning disorders, while also affirming the mediating role of academic self-efficacy.
Keywords: Perceived teacher expectations, Learning disorders, Academic self-efficacy, Cognitive engagement -
Objective
The objective of this study was to conduct an investigation into the correlation between work tasks motivation, self-efficacy in teaching, and teaching emotions to psychological well-being in teachers.
MethodsThe research methodology employed in this study was descriptive in nature, utilizing correlation analysis. The statistical population for this research consisted of both male and female teachers from the first level of secondary schools in Birjand city (Iran) in 2023, totaling 612 individuals (379 female teachers and 233 male teachers). From this population, a random sample of 235 teachers was selected in accordance with the Morgan table. The research instruments utilized in this study were the Psychological well-being questionnaire (Reif, 1980), Teacher self-efficacy questionnaire (Tschannen-Moran et al., 2001), The Work Tasks Motivation Scale for Teachers (WTMST) (Ferrant et al., 2008), and Questionnaire in Emotionality in Teaching (Villavicencio, 2010). Pearson's correlation coefficient was employed to test the research hypotheses.
ResultsThe findings of this study revealed a significant correlation between motivation in work tasks, self-efficacy in teaching, teaching emotions, and the psychological well-being of teachers (P<0.01).
ConclusionIt can be concluded that motivational factors have the potential to enhance the psychological well-being of teachers, subsequently leading to improved teaching quality and effective classroom management.
Keywords: Work tasks motivation, Teaching self-efficacy, Psychological well-being, Teaching emotions, Teachers -
مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش ابعاد سبک تدریس ادراک شده در پیش بینی توانمندسازی روانشناختی و پیوند با مدرسه دانش آموزان مقطع متوسطه اول شهرستان هیرمند انجام شد. در این مطالعه توصیفی- همبستگی با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی، تعداد 206 نفر پسر و 143 نفر دختر انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های سبک تدریس (بلومنت و همکاران، 1988)، توانمندسازی روانشناختی (اسپریتزر، 1998) و پیوند با مدرسه (رضایی شریف و همکاران، 1393) استفاده شد. داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و تحلیل رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نرم افزار SPSS نسخه 24 برای تحلیل داده ها استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که ابعاد سه گانه سبک تدریس، در مجموع 41 درصد از تغییرات پیوند با مدرسه دانش آموزان را پیش بینی کرده اند. بعلاوه تنها دو بعد ساختار و حمایت از خودمختاری به عنوان پیش بین توانمندسازی شناسایی شدند. این دو بعد سبک تدریس در مجموع توانستند، 8/34 درصد مولفه توانمندسازی را در میان دانش آموزان نمونه مورد بررسی شناسایی نمایند. در این مطالعه، قوی ترین پیش بینی کننده برای مولفه پیوند با مدرسه و نیز توانمندسازی بعد ساختار سبک تدریس بود.
کلید واژگان: ابعاد سبک تدریس, توانمندسازی روانشناختی, پیوند با مدرسهThe present study was conducted with the aim of determining the role of perceived teaching style dimensions in predicting psychological empowerment and connection with the school of students of the first secondary level of Hirmand city. In this descriptive-correlational study, 206 boys and 143 girls were selected using the stratified random sampling method. In order to collect data, questionnaires of teaching style (Blument et al., 1988), psychological empowerment (Spritzer, 1998) and connection with school (Rezaee Sharif et al., 2013) were used. Data were analyzed using descriptive statistics and regression analysis. SPSS version 24 software was used for data analysis. The data analysis showed that the three dimensions of teaching style predicted 41% of the changes in students' connection with the school. In addition, only two dimensions of structure and autonomy support were identified as predictors of empowerment. In total, these two dimensions of teaching style were able to identify 34.8 percent of the empowerment component among the sampled students. In this study, the strongest predictor for the component of connection with the school and empowerment was the structure dimension of teaching style.
Keywords: Dimensions of Teaching Style, Psychological Empowerment, Link With School -
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه جهت گیری هدفی با مسئولیت پذیری دانش آموزان از طریق میانجی گری کمال گرایی اجرا شد. روش پژوهش توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی دانش آموزان پسر پایه اول دوره دوم متوسطه شهر زاهدان در سال تحصیلی 98-97 به تعداد3903 نفر بود. 351 نفر از دانش آموزان به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای از طریق سه پرسشنامه نسخه تجدید نظر شده هدف پیشرفت AGQ-R(الیوت و مورایاما،2008)، کمال گرایی مثبت و منفی(تری شورت و همکاران،1995) و مقیاس مسئولیت پذیری پرسشنامه روان شناختی کالیفرنیا (CPI-RE) مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد اهداف تسلط گرایشی و عملکرد گرایشی با مسئولیت پذیری در سطح اطمینان 99 درصد رابطه مثبت و معنی داری دارند (p <0/01). همچنین بین اهداف تسلط اجتنابی و عملکرد اجتنابی با مسئولیت پذیری رابطه ی معنی داری یافت نشد. نتایج تحلیل مسیر حاکی از آن است که اهداف تسلط گرایشی و عملکرد گرایشی به طور غیر مستقیم و با میانجی گری کمال گرایی مثبت می توانند با مسئولیت پذیری رابطه داشته باشند. همچنین نتایج نشان دادند که کمال گرایی منفی در رابطه ی بین اهداف تسلط اجتنابی و عملکرد اجتنابی با مسئولیت پذیری نقش میانجی معکوسی را ایفا می کند. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که اهداف پیشرفت گرایشی بر کمال گرایی مثبت تاثیر می گذارد که این امر به نوبه خود منجر به مسئولیت پذیری دانش آموزان خواهد شد.
کلید واژگان: کمال گرایی, جهت گیری هدفی, مسئولیت پذیریThe present research was conducted with the aim of investigating the relationship between goal orientation and students' responsibility through the mediation of perfectionism. The research method was descriptive-correlation. The statistical population of this research was all 3,903 boy students in the first grade of the second level of high school in Zahedan in the academic year of 2018-2019. Through multi-stage cluster random sampling method 351 students were selected and were studied through three questionnaires of Achievement Goal Questionnaire-Revised version (AGQ-R) (Elliot and Murayama, 2008), Positive and Negative Perfectionism (Terry Short et al., 1995) and the California Psychological Inventory Responsibility (CPI-RE) scale. The research results showed that the goals of tendency dominance and tendency performance have a positive and significant relationship with responsibility at 99% confidence level (P <0.01). Also, no significant relationship was found between avoidance dominance goals and avoidance performance with responsibility. The results of path analysis indicate that the goals of tendency dominance and tendency performance indirectly and with the mediation of positive perfectionism can have relationship with responsibility. The results also show that negative perfectionism plays a reverse mediating role in the relationship between avoidance dominance goals and avoidance performance with responsibility. Therefore, it can be concluded that the goals of tendency development impact on positive perfectionism, which this issue in turn will lead to students' responsibility.
Keywords: Perfectionism, goal orientation, Responsibility -
هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مهارت های مطالعه و یادگیری در کاهش هیجانات منفی تحصیلی و خودناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان انجام شد.
روشروش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهر زاهدان (به تعداد 9573 دانش آموز) در سال تحصیلی 99- 1398 بود که از بین آن ها به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 60 نفر دانش آموز دارای هیجانات منفی تحصیلی زیاد و خودناتوان سازی تحصیلی زیاد از طریق پرسشنامه های هیجان های تحصیلی پکران (2005) و خودناتوان سازی شوینگر و استینسمر پلاستر (2011) در مرحله پیش آزمون انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه 30 نفری (1 گروه آزمایش و 1 گروه کنترل) تقسیم شدند. پرسشنامه های مذکور را همه ی آزمودنی های دو گروه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های مطالعه و یادگیری قرار گرفت. درحالی که در طول این مدت گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. داده ها با استفاده از آزمون آمار استنباطی آنالیز کوواریانس (آنکوا) تحلیل شدند.
یافته هاتفاوت بین میانگین گروه آزمایش به طور معناداری از تفاوت میانگین گروه کنترل بزرگ تر بوده است. براساس یافته های به دست آمده اندازه اثر آموزش مهارت های مطالعه و یادگیری بر کاهش هیجانات منفی دانش آموزان 7/19 درصد و در سطح 01/0p < معنادار بوده است. همچنین اندازه اثر آموزش مهارت های مطالعه و یادگیری بر کاهش خودناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان 20 درصد و در سطح 01/0p < معنادار بوده است.
نتیجه گیریبرای کاهش هیجانات منفی تحصیلی و خود ناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان استفاده از آموزش مهارت های مطالعه و یادگیری مفید و موثر است.
کلید واژگان: مهارت های مطالعه و یادگیری, هیجانات منفی تحصیلی, خودناتوان سازی تحصیلیObjectiveThe present study aimed to investigate the training effect of study and learning skills on of students' reduction of Negative Achievement Emotions and Academic Self- Handicapping.
MethodThe method of this study was quasi-experimental with pre-test, post-test design with control group. The statistical population of this study included all high school girl students (9573 students) in Zahedan city in the academic year of 2019-2020, sixty students selected in pre-test phase who had high Negative Achievement Emotions and Academic Self- Handicapping with multi-stage cluster sampling. Data collected by Pekrun Achievement Emotions Questionnaire (2005) and Schwinger & Stiensmeier-Pelster Academic Self- Handicapping Scale (2011).The samples randomized two groups of 30 persons (1 experimental group and 1 control group). These questionnaires were completed by all of them in the two groups in the pre-test and post-test stages. Then the experimental group was trained to eight sessions for 90 minutes about study and learning skills. While during this period, the control group did not receive any training. Data were analyzed by inferential statistics test, covariance (ANCOVA).
ResultsThe results showed that the difference between the mean of the experimental group was significantly higher than control group. Based on results, the effect size of training study and learning skills on students' Negative Achievement Emotions and Academic Self- Handicapping decreased by 19.7%, 20% and were significant (p <0.01).
ConclusionResults showed to reduce the negative Achievement Emotions and Academic Self- Handicapping of students, training of study and learning skills is useful and effective.
Keywords: Study, Learning Skills, Negative Achievement Emotions, Academic Self- Handicapping -
This study aims to predict the feelings of cognitive, social, and physical fatigue in university students via adaptive and maladaptive subtypes of perfectionism. This descriptive study follows a correlational design. It had a statistical population constituting of an all-male and all–female undergraduates (in the final year, studying in the 7th and 8th semesters) and graduate students in the Faculty of Social Sciences at the Razi University of Kermanshah in the academic year 2016–2017. A sample of 269 students was selected by using the stratified random-sampling method. To collect data, the Fatigue Impact Scale (Fisk et al., 1994) and the Positive and Negative Perfectionism Scales (Terry-Short et al., 1995) were used. Data was analyzed by using several statistical methods, including a Pearson correlation coefficient, a stepwise regression analysis, an independent t-test, and a one-sample t-test. The results of this study indicate that feelings of cognitive, social, and physical fatigue are significantly and diversely related to adaptive perfectionism and maladaptive perfectionism (p< .01), respectively. Moreover, results revealed that the mean of perfectionism in female students was higher than that of male students. This difference was statistically significant. However, considering the feelings of cognitive, social, and physical fatigue, no significant differences were found between the male and female students.Keywords: fatigue, adaptive perfectionism, maladaptive perfectionism
-
پژوهش حاضر مترصد بررسی رابطه سبک تدریس معلم با انگیزش و درگیری تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر دوره متوسطه، بوده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. تعداد 325 نفر نمونه از بین دانش آموز دختر و پسر دوره متوسطه با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده اند. ابزار های گردآوری داده؛ پرسشنامه معلم به عنوان بافت اجتماعی (بلمونت و همکاران) ، پرسشنامه انگیزش تحصیلی (والرند و همکاران) و پرسشنامه راهبردهای خودانگیخته برای یادگیری (پینت ریچ و دگروت) بوده است. تحلیل داده ها به کمک شاخص های آماری توصیفی و نیز آزمون های؛ ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون و نیز تی تک گروهی و تی دو گروه مستقل، بوده است. یافته ها نشان داد؛ بین ابعاد درگیری، خودمختاری و بعد ساختار سبک تدریس با انگیزش تحصیلی دانش آموزان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بین ابعاد درگیری، خودمختاری و بعد ساختار سبک تدریس با درگیری تحصیلی دانش آموزان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. دانش آموزان دختر از انگیزش تحصیلی بالاتر برخوردارند. دانش آموزان دختر و پسر از درگیری تحصیلی یکسان برخوردارند.
کلید واژگان: سبک تدریس, ابعاد سبک تدریس, انگیزش تحصیلی, درگیری تحصیلیThe purpose of this research is survey relationship between teacher teaching style and student academic motivation and involvement High school boys and girls of Hirmand in 93-94. The study used a descriptive and correlational research method. The population of this research are High school boys and girls of Hirmand, number of 2310 people. The sample size of the study using a sample of Morgan, is 325 and sampling is stratified random survey. In this study, to collect data, a questionnaire (questionnaire teacher as social context (TASC), academic motivation questionnaire (AMS) and spontaneous strategies for learning questionnaire (Paintball Rich and Degrod, 1991) was used . to analyze the data, descriptive and inferential statistical methods were used.The dimensions of the conflict, autonomy and teaching style structure there is a significant positive relationship with students' motivation. The dimensions of the conflict, autonomy and the teaching style teaching style conflict involving school children, there is a significant positive relationship. Academic motivation is different between boys and girls and female students higher motivation. Academic engagement between boys and girls is different and students, boys and girls have the same degree of involvement. Academic motivation and academic engagement of students in different grade are not the same and students dealing with a relatively high degree of motivation and involvement.
Keywords: teaching styles, teaching styles dimentions, academic motivation, academic engagement -
هدفپژوهش حاضر با هدف تعیین نقش پیش بینی کنندگی اهداف پیشرفت و باور های هوشی در ارتباط با جرات و رزی در دانش آموزان دختر پایه دوم مقطع متوسطه ناحیه دو شهر زاهدان انجام گرفت. روش پژوهش، توصیفی و طرح پژوهشی از نوع طرح های همبستگی می باشد.روشدر این پژوهش در مجموع تعداد 396 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده برای جمع آوری اطلاعات شامل سه پرسشنامه جرات و رزی گمبریل و ریچی (1975)، پرسشنامه اهداف پیشرفت میگلی و همکاران (1998) و پرسشنامه باور هوشی بابایی (1377) می باشد؛ که اعتبار آن ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 80/0، 93/0 و 81/0 برآورد گردید. برای تحلیل داده های پژوهش از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام و آزمون t تک نمونه ای استفاده شد.یافته هایافته های حاصل نشان داد که بین اهداف تبحری و عملکردی رویکردی و متغیر جرات ورزی رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. این در حالی است که هدف عملکردی - اجتنابی با جرات ورزی رابطه معناداری نشان نداد. همچنین یافته ها نشان داد که دو نوع باور هوشی ذاتی و افزایشی با متغیر جرات و رزی رابطه معکوس و معنادار دارد.نتیجه گیرینتایج این تحقیق حاکی از آن است که هدف عملکردی رویکردی و باور هوشی افزایشی می توانند جرات و رزی دانش آموزان را پیش بینی کنند.کلید واژگان: اهداف پیشرفت, باور های هوشی, جرات و رزیPurposeThe purpose of present study was to determine the predictive role of achievement goals and intelligence beliefs associated with assertiveness of second grade girl high school students in the second district of Zahedan.MethodThe research method of this study was correlation- descriptive design. 306 students were selected as sample for this study by Stratified random sampling. Three questionnaires of Assertiveness (Gambrill & Richey, 1975), achievement goals (Midgley, 1998), and intelligence beliefs (Babaie, 1998) were used to collect the information, that their reliability through Cronbachs Alpha were reported, 0. 80, 0. 93 and 0. 81, respectively. To analyze the data, Pearson correlation coefficient, stepwise regression and one-sample t test was applied.ResultsThe results revealed that there was a significant and direct relationship between mastery goals and approach- performance with assertiveness. Meanwhile, avoidant-performance was not significantly related to assertiveness. Also, the findings of this study demonstrated that two types of entity intelligence beliefs and incremental intelligence had a significant and reverse relationship with assertiveness.Conclusionthe results of this research illustrates that approach- performance goal and incremental intelligence belief can predict the assertiveness of students.Keywords: achievement goals, intelligence beliefs, assertiveness
-
هدف از این پژوهش تعیین رابطه اهداف پیشرفت با احساس تعلق به مدرسه و نشاط ذهنی دانش آموزان بود . روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه ی دانش آموزان دختر و پسر پایه ی دوم، دوره متوسطه دوم، ناحیه دو شهرکرمان در سال تحصیلی1396- 1395 می باشدکه از بین آنان نمونه ای به حجم 300 نفر (207 دختر،93پسر)، با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده بودند. و با استفاده از پرسشنامه اهداف پیشرفت (الیوت و مک گریگور)، پرسشنامه احساس تعلق به مدرسه (بری و بتی) و مقیاس نشاط ذهنی حالتی (رایان و فردریک)، اقدام به جمع آوری اطلاعات شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از میانگین، انحراف استاندارد، همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام، استفاده شد. نتایج نشان داد در زمینه اهداف پیشرفت، بین جهت گیری های رویکردی-تبحری و رویکردی-عملکردی با احساس تعلق به مدرسه و نشاط ذهنی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد جهت گیری رویکردی-تبحری توانسته است بر احساس تعلق به مدرسه با مقدار (1/7) درصد واریانس تاثیر بگذارد و آنرا پیش بینی کند. همچنین جهت گیری رویکردی-عملکردی توانسته بر نشاط ذهنی با مقدار (11/0) درصد واریانس تاثیر بگذارد و آنرا پیش بینی کند، و در گام دوم، جهت گیری رویکردی-تبحری توانسته بر نشاط ذهنی با مقدار (13/0) درصد واریانس تاثیر بگذارد و آنرا پیش بینی نماید.کلید واژگان: اهداف پیشرفت, احساس تعلق به مدرسه, نشاط ذهنیThe present study aims to investigate the relationship between achievement goal and the sense of connectedness with school and subjective vitality among students. The participants were 300 Kermans high school students (93 boys, 207 girls) who were selected by stratified random sampling. Three instruments were used for data collection. The participants filled out the achievement goal questionnaire (Elliot & Mc Gregor), the connectedness with school (Bety & Bery) and the state subjective vitality scales (Ryan & Frederick). For achievement goal, findings showed positive and meaningful relationship between mastery attitude orientation and performance attitude orientations and the sense of connectedness with school and subjective vitality. Also, regression analysis results revealed mastery attitude orientation was able to predict sense of connectedness with school and influence it with 7.1% variance. Besides, performance attitude orientation was able to predict subjective vitality and influence it with 0.11% variance. Then, mastery-attitude orientation was able to predict subjective vitality and influence it with 0.13% variance.Keywords: Achievement goals, the sense of connectedness with school, subjective vitality
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.