به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حسن خداوردی

  • سید جواد احمدی، حسن خداوردی*، گارینه کشیشیان سیرکی

    دیپلماسی فرهنگی آن بخشی از دیپلماسی است که پیگیر توسعه مناسبات بین المللی و بین الدولی از دریچه فرهنگ، هنر و مولفه های تمدن ساز است. جمهوری اسلامی ایران با دارا بودن مولفه های فرهنگی، تمدنی، دینی و اشتراکات فراوان قادر به نقش آفرینی فعال تر در حوزه دیپلماسی فرهنگی در هند است. در این پژوهش کاربردی سعی می شود با استفاده از مهم ترین آثار و منابع کتابخانه ای دردسترس به روش توصیفی-تحلیلی به دنبال پاسخ به این پرسش باشد که مولفه های کاربردی دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در هند کدام است؟ فرضیه این پژوهش عبارت از این است که مولفه های دینی-ارزشی، فرهنگی-هنری و تمدنی-هنجاری می تواند با توجه به روابط فرهنگی و تمدنی چندهزارساله، وجود جامعه گسترده مسلمان، حضور هشتصدساله زبان و ادبیات فارسی و شخصیت های فرهنگی و ادبی مشترک، به ارتقای قدرت نرم و دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران کمک شایانی کنند؛ بنابراین پژوهش حاضر از منظر نظریه سازه انگاری به تحلیل موضوع خواهد پرداخت.

    کلید واژگان: دیپلماسی فرهنگی, قدرت نرم, فرهنگ, تمدن, روابط فرهنگی
    Seyed Javad Ahmadi, Hassan Khodaverdi *, Garineh Keshishyan Siraki

    Its cultural diplomacy is a part of diplomacy that pursues the development of international and interstate relations through culture, art and civilization-building components. The Islamic Republic of Iran, with its cultural, civilizational and religious components and many commonalities, is able to play a more active role in the field of cultural diplomacy in India. In this practical research, using the most important works and available library sources, in a descriptive-analytical method, it is tried to find an answer to the question that what are the practical components of the cultural diplomacy of the Islamic Republic of Iran in India? The hypothesis of this research is that the religious-value, cultural-artistic and civilizational-normative components can be related to several thousand years of cultural and civilizational relations, the existence of a large Muslim community, the presence of the Persian language and literature for eight hundred years, and common cultural and literary figures. They help to promote the soft power and cultural diplomacy of the Islamic Republic of Iran, so this research will analyze the issue from the perspective of constructivist theory.

    Keywords: Cultural Diplomacy, Soft Power, Culture, Civilization, Cultural Relations
  • فرهاد سلاسل*، حسین شیخ زاده، حسن خداوردی

     نفت از سال1286در ایران استخراج شد و از اوایل قرن چهاردهم هجری به یکی از محورهای اقتصاد کشور تبدیل گردید به گونه ای که در همه تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رد پای آن قابل مشاهده است. این پژوهش به یکی از ابعاد اثرگذاری نفت بر اقتصاد سیاسی ایران یعنی سیاست اقتصادی دولت در فاصله سال های 1384 تا 1392 می پردازد و مساله اصلی آن واکاوی میزان و نحوه اثرگذاری تحولات بازار نفت بر سیاست های اقتصادی دولت می باشد. هدف تحقیق این است که اثرات تغییر ناگهانی قیمت و نوسانات درآمد نفت ایران بر سیاست های اقتصادی دولت و تغییرات ایجاد شده در مهمترین شاخص های اقتصادی در سال های یاد شده را تعیین نماید. ضرورت اجرای پژوهش حاضر از این جهت است که نوسانات درآمد نفت همچنان سیاست های دولت را تحت تاثیر قرار می دهد و آسیب شناسی عملکرد دولت های پیشین می تواند د ربرنامه ریزی اقتصادی موثر واقع گردد. روش تحقیق کیفی و تحلیل مضمون است شیوه گردآوری داده ها عبارت از مطالعات کتابخانه ای و بررسی آمارهای رسمی می باشد. بر اساس داده های پژوهش تحولات داخلی و بین المللی باعث ایجاد نوسان در میزان تولید، قیمت و میزان درآمد نفت گردیده و این نوسانات سیاست های اقتصادی خاصی مانند انبساط مالی، برنامه های عدالتخواهانه، غفلت نسبی از نظام مالیاتی و بی انضباطی مالی را درپی داشته است. این سیاست ها منجر به بروز برخی پدیده های اقتصادی- اجتمای و نوسان شاخص های اقتصادی از قبیل عدم تحقق اهداف برنامه های توسعه، تورم، نوسان فاصله طبقاتی، ایجاد اشتغال به صورت محدود، عدم تعادل میان بخش های تولیدی و خدماتی گردیده است.

    کلید واژگان: ایران, سیاست اقتصادی, نفت, دولت, نوسان درآمد
    Farhad Salasel *, Hossein Sheikhzade, Hasan Khodaverdi

     Oil was extracted in Iran since 1286, and from the beginning of the 14th century of Hijri, it became one of the pillars of the country's economy in such a way that its traces can be seen in all political, economic and social developments. This research deals with one of the dimensions of the effect of oil on the political economy of Iran, i.e. the government's economic policy between 1384 and 1392, and its main problem is to analyze the extent and manner of the impact of oil market changes on the government's economic policies. The purpose of the research is to determine the effects of the sudden change in the price and fluctuations of the Iranian oil income on the economic policies of the government and the changes made in the most important economic indicators in the mentioned years. The need to carry out this research is because oil income fluctuations continue to affect government policies and the pathology of previous governments' performance can be effective in economic re-planning. The method of qualitative research and thematic analysis is the method of data collection is library studies and checking official statistics. According to the research data, domestic and international developments have caused fluctuations in the amount of production, price and income of oil, and these fluctuations are caused by certain economic policies such as financial expansion, justice-oriented programs, relative neglect of the tax system and It has followed financial discipline.

    Keywords: Iran, Economic Policy, Oil, Government, Income Fluctuation
  • ابراهیم آقامحمدی، محمدرضا قائدی *، گارینه کشیشیان سیرکی، حسن خداوردی

    فقر و محرومیت پدیده ای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که از نبود حداقل های نیاز انسانی یا ناتوانی در تامین آن ناشی می شود و در حقیقت نتیجه نابرابری اجتماعی و اقتصادی بوده که به عنوان مشکل در جامعه بروز می کند و تضاد های درون جامعه را بارز و آشکار می نماید. وجود طبقه محروم را در هر جامعه ای می توان دید، اما اینکه چه نسبتی از جمعیت آن جامعه محروم و فقیر است مساله ای اساسی است که می تواند از سوی کارگزان آن جامعه مورد توجه و تدبر قرار گیرد. هدف اصلی در این مقاله، بررسی جایگاه طبقه محروم در معیار گفتمانی امام خمینی (ره) در ایران پس از انقلاب اسلامی می باشد. امام خمینی (ره) به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی، از همان ابتدای آغاز انقلاب، توجه به طبقه محروم و فقرزدایی را مورد توجه و تاکید قرار دادند. امام جمهوری اسلامی را حکومت مستضعفین و محرومین می داند که جمهوری اسلامی باید برای آن ها کار کند. در این مقاله، از روش توصیفی-تحلیلی و منابع کتابخانه ای، برای پاسخ به سوال اصلی تحقیق، یعنی جایگاه طبقه محروم در معیار گفتمانی امام خمینی (ره) در ایران پس از انقلاب اسلامی چگونه بوده است؟ استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که امام خمینی (ره) به طبقه محروم توجه اساسی داشته، و همواره بر آن تاکید کرده اند، آن ها را صاحبان اصلی انقلاب دانسته و وظیفه کارگزاران جمهوری اسلامی را حفظ کرامت و خدمت به آنان دانسته است. امام گرایش بی شائبه محرومین به انقلاب و حمایت بی دریغ آنان از اسلام را امری فراموش ناشدنی می داند که نباید بدون جواب بماند.

    کلید واژگان: طبقه محروم, معیار گفتمانی امام خمینی (ره), انقلاب اسلامی
    Ebrahim Aghamohammadi, Mohammadreza Ghaedi *, Garineh Keshishyan Siraki, Hassan Khodaverdi

    Poverty is a social, economic, and cultural phenomenon that results from the lack of minimum human needs or the inability to provide them in fact, it is the result of social and economic inequality, which appears as a problem, and makes the spatial structure of different areas of the city have clear and obvious contradictions; the existence of deprived class can be observed in any society, but what proportion of the population of that society is deprived and poor is a fundamental issue that can be emphasized and emphasized by the officials and leaders of that society. Imam Khomeini (RA) as the founder of the Islamic Revolution, from the very beginning of the revolution, paid attention to the deprived class and poverty alleviation. In their lectures and books, this issue has always been considered. For example, it is said in the sahifah: One of the great blessings that God has given this nation is that the government is the government of the oppressed, the government of the deprived. The main purpose of this article is to investigate the position of the deprived class in the discourse criterion of Imam Khomeini (RA) in Iran after the Islamic Revolution. Therefore, with the descriptive-analytical method and using library sources, to the main question, what was the position of the deprived class in the discourse criteria of Imam Khomeini (RA) in Iran after the Islamic Revolution? The answer has been given. The results of the research findings show that Imam Khomeini (RA) paid great attention to the deprived class and always emphasized it.

    Keywords: Deprived Class, Discourse Criteria Of Imam Khomeini (RA), Islamic Revolution
  • سید جواد احمدی، حسن خداوردی*، گارینه کشیشیان سیرکی
    دیاسپورا جامعه ای فراملی است که بنا به دلایل غیر ارادی از وطن مادری خود مهاجرت کرده و در سرزمینی دیگر سکنی گزیده است. به همین دلیل دو مولفه فرهنگ و هویت را به عنوان شاخصه دیاسپوریک خود در سرزمین جدید معرفی می کند. از دیگر سو دولت ها نیز برای پیشبرد استراتژی های دیپلماسی فرهنگی، مولفه های فرهنگی و هویتی را بصورت عینی و ذهنی جهت توسعه گفتمان فرهنگی در محیط بین الملل مبنای کار قرار می دهند. لذا در این پژوهش کابردی سوال اصلی این است که چگونه دیاسپورا می تواند در دیپلماسی فرهنگی نقش آفرینی کند؟ این پژوهش با روش توصیفی - تبیینی و با رویکرد مقایسه ای مولفه های تشکیل دهنده دیاسپورا و دیپلماسی فرهنگی با استفاده از آثار و منابع کتابخانه ای و اینترنتی در دسترس و با کاربست مبانی مفهومی دیپلماسی مسیر دو به تحلیل موضوع پرداخته است. نتیجه این که یافته های پژوهش نشان می دهد که فرهنگ و هویت قادرند به عنوان دو مولفه مشترک ساختاری، پیوند بین دیاسپورا و دیپلماسی فرهنگی را برقرار کنند.
    کلید واژگان: دیپلماسی فرهنگی, دیاسپورا, روابط فرهنگی, هویت, فرهنگ, دیپلماسی مسیر دو
    Seyed Javad Ahmadi, Hassan Khodaverdi *, Garineh Keshishiyan Siraki
    The diaspora is defined as a transnational community that has involuntarily migrated from its homeland and settled in another land. As a consequence, diaspora communities carry their cultural and identity markers as defining characteristics in their new host countries. Conversely, states use cultural and identity components as subjective and objective elements to advance their cultural diplomacy strategies and promote intercultural dialogue in the international arena. Therefore, the central research question of this applied study is: how can diaspora communities play a role in cultural diplomacy? This research employs a descriptive-analytical approach with a comparative perspective to examine the constituent elements of diaspora and cultural diplomacy. The study utilizes library and online resources, along with the conceptual framework of track II diplomacy, to analyze the subject matter. The findings of the study suggest that culture and identity function as common structural components that connect diaspora and cultural diplomacy.
    Keywords: Cultural Diplomacy, Diaspora, Cultural Relations, Identity, Culture, Track II Diplomacy
  • سید جواد احمدی، حسن خداوردی*، گارینه کشیشیان

    هدف پژوهش حاضر بررسی روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران و هند از منظر سازه انگاران بود. روش پژوهش توصیفی- تبیینی بوده و درصدد پاسخ به این سوالات است که کارگزاران سیاست خارجی ایران و هند چه درکی از یکدیگر دارند؟ و فرصت ها و چالش های این رابطه چیست؟ پژوهش بر این فرضیه استوار است که ساختار هویتی برگرفته از انقلاب اسلامی ایران که در حوزه سیاست خارجی به نظم ساختاری- کارگزاری نیز تعمیم یافته، در تعارض با نئولیبرالیزم گزینش شده توسط سیاستگذاران خارجی هند و حزب حاکم می باشد. لذا این تفاوت در مبانی هویتی و رابطه ساختاری- کارگزاری در نظام داخلی و بین المللی باعث ایجاد چالش ها و فرصت هایی برای هر دو کشور شده است. نتیجه اینکه، پس از انقلاب اسلامی و خروج ایران از پیمان سنتو و هم پیمانی با غرب، و پیوستن به جنبش عدم تعهد که هند از بنیانگذاران آن بود، امیدواری زیادی به بهبود روابط با هند به دلیل اشتراکات هویتی ناشی از سیاست خارجی مسالمت جو و صلح گرایی (نهروئیزم) که مبتنی بر عدم وابستگی به قدرت های بزرگ و همراهی با کشورهای ضعیف بود، در جمهوری اسلامی ایران ایجاد شد. اما پس از پایان جنگ سرد و شیفت پارادایم سیاست خارجی هند از آرمان گرائی نهروئیستی به واقع گرائی، تغییر در مبانی هنجاری - هویتی، و به حاشیه رفتن حزب کنگره ملی، پیروزی حزب بهاراتیا جاناتا « BJP»، و نزدیکی به غرب، روابط به سردی گرایید. لذا به نظر می رسد که سیاستگذاران خارجی ایران و هند نتوانند منابع هویتی بیناذهنی و ارزش ها و هنجارهای مشترکی برای توسعه روابط در سطح راهبردی و استراتژیک بیابند، که این مهم می تواند از چالش های روابط دو کشور باشد.

    کلید واژگان: دیپلماسی سیاسی, تعاملات سیاسی امنیتی, سازه انگاران, سیاست خارجی, روابط بین الملل, روابط سیاسی, هند, ایران.
    Seyed Javad Ahmadi, Hasan Khodaverdi *, Garineh Keshishyan

    The present study aims to examine the political relations between the Islamic Republic of Iran and India from a constructivist perspective. The research method is descriptive-explanatory, and it seeks to answer the questions: What perceptions do the foreign policy agents of Iran and India have of each other? And what are the opportunities and challenges in this relationship? The study is based on the hypothesis that the identity structure derived from the Islamic Revolution of Iran, which has extended to a structural-agent order in foreign policy, conflicts with the neoliberalism chosen by India's foreign policymakers and the ruling party. Thus, this difference in identity foundations and the structural-agent relationship in both domestic and international systems has created challenges and opportunities for both countries. Consequently, after the Islamic Revolution and Iran's withdrawal from the CENTO alliance and alignment with the West, and its joining the Non-Aligned Movement, of which India was a founding member, there was significant hope in the Islamic Republic of Iran for improved relations with India due to shared identity stemming from peaceful foreign policy and pacifism (Nehruism), which was based on non-alignment with major powers and solidarity with weaker countries. However, after the end of the Cold War and the paradigm shift in India's foreign policy from Nehruvian idealism to realism, changes in normative-identity foundations, the marginalization of the National Congress Party, the victory of the Bharatiya Janata Party (BJP), and closer ties with the West, the relations cooled. Therefore, it appears that the foreign policymakers of Iran and India may not be able to find intersubjective identity resources and shared values and norms to develop relations at a strategic level, which could be a challenge in the relations between the two countries.

    Keywords: Political Diplomacy, Political Security Interactions, Constructivism, Foreign Policy, International Relations, Political Relations, India, Iran
  • عباس امیری، مجید روحی دهبنه*، حسن خداوردی، سام سوادکوهی فر
    کارآمدی از موضوع های محوری در منظومه علوم سیاسی است که برای نظام های سیاسی از اهمیت بسیاری برخوردار است. کارآمدی درواقع زمینه ثبات و پایداری نظام های سیاسی را فراهم می کند. هدف این پژوهش بررسی چالش های قوه قضائیه در حوزه کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران در سال های 1397-1378 از منظر ثبات سیاسی است. پرسش این است که قوه قضائیه در حوزه کارآمدی نظام جمهوری اسلامی در فاصله زمانی مورد نظر با چه چالش هایی مواجه بوده و چه راهکارهایی برای ارتقا و تقویت کارآمدی این قوه می توان مطرح کرد؟ روش تحقیق در این پژوهش کیفی با بهره گیری از مصاحبه با 30 نفر از متخصصان حقوقی و تحلیل آن در جداولی به صورت کد شناسه،یافته ها و نکات کلیدی است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مهم ترین ابرچالش های قوه قضائیه در این دوره را می توان در نداشتن استقلال واقعی  قضات، اطاله دادرسی، اعمال فشارهای درونی و بیرونی و عدم اجرای کامل قانون دانست. برای مرتفع ساختن این چالش ها به نظر می رسد حفظ استقلال قضایی قضات، مبارزه با مفسدان اقتصادی، کاهش اطاله دادرسی، تمکین به اجرای قوانین و مقررات، تعامل با قوای دیگر و نهادهای حاکمیتی، از بین بردن زمینه فشار در پرونده های قضایی از راهکارهای بهبود کارآمدی قوه قضائیه برای رسیدن به یک نظام سیاسی باثبات باشد.
    کلید واژگان: قوه قضائیه, ثبات سیاسی, کارآمدی, اثربخشی, جمهوری اسلامی ایران
    Abbas Amiri, Majid Rouhi Dehboneh *, Hassan Khodaverdi, Sam Savadkohifar
    Effectiveness is one of central topics in political sphere that is important for governments. Effectiveness actually provides the basis for stability and sustainability of political systems. The purpose of this research is to investigate the efficiency challenges in judiciary system of the Islamic Republic of Iran in the years 2000-2019 in terms of political stability. The main question of the research is that what challenges has Islamic Republic of Iran judiciary system faced in the field of efficiency during the given time span, and what solutions can be proposes to upgrade and strengthen the efficiency of this issue? A qualitative research method using is used and interviews with 30 legal experts are the basis of analysis. Transcribes are categorized in tables in the form of ID codes, key points, and open codes. Findings indicate that the major challenges of the judiciary system during 2000-2019 are:  independence of judges, delay in proceedings, internal and external pressures and lack of full implementation of the law. In order to solve these challenges, maintaining the judicial independence of judges, fighting against economic corruptors, reducing the delay of proceedings, complying with the implementation of laws and regulations, cooperation other legal bodies and governing institutions, and eliminating the pressure in judicial cases are among the ways to improve the efficiency of the judiciary and are in line with making an stable political system.
    Keywords: Judiciary, Political Stability, Efficiency, Effectiveness, Islamic Republic of Iran
  • علی قدیمی، گارینه کشیشیان سیرکی *، حسن خداوردی

    انقلاب اسلامی ایران یکی ازانقلاب های بسیار مهم وجریان ساز قرن بیستم بودکه توانست اعتقادات وجریان های بسیاری را رقم بزند. این انقلاب که با ایده رهبر و بنیانگذار آن امام خمینی (ره) شکل گرفت برمبنای اصول و مبانی استوار بود که این اصول ومبانی توانستند در دل ملت های مختلف جهان جا بازکرده و اثرگذار باشند. یکی از مبانی نظری این انقلاب عدالت محوری آن بود؛ که توانست گفتمان سیاسی انقلاب اسلامی را شکل دهد و نظرات متعدد را به سوی خودجلب کند. مبانی نظری عدالت که بعنوان دال مرکزی درگفتمان سیاسی انقلاب اسلامی نمود داشته و اثرگذار بود، با محوریت قرار دادن اصل عدالت وانصاف، وتاکید براین اصول، توانست پیوند بین دین و دنیا، حق مداری و خدامحوری، تکلیف محوری و کمال جویی، وظیفه محوری و معنویت خواهی را ایجاد نماید. گفتمان سیاسی انقلاب اسلامی، با تاکید براین مولفه ها توانست جایگاهی بس ویژه دربین کشورهای جهان و نهضت های انقلابی و همچنین آرمان رهایی بخشی پیدا کند. رهایی بخشی و عدالت محوری دو پارامتراصلی انقلاب اسلامی ایران بود؛ که درقرن بیستم آن را از همه انقلاب های بزرگ متمایز نمود. پرسش اصلی مقاله این بود که مبانی نظری عدالت در گفتمان سیاسی انقلاب اسلامی کدام ها هستند و از کجا نشات گرفته اند؟ در پاسخ نیز این مبانی نظری در اندیشه های فارابی، ابن خلدون، علامه طباطبایی و امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی بررسی گردید. در این مقاله سعی شد که تاکید شود که چگونه این مولفه ها توانستند انقلاب اسلامی را جهانی کنند. همچنین از چارچوب نظری گفتمان برای این منظور استفاده شد.

    کلید واژگان: مبانی نظری عدالت, حق مداری, معنویت خواهی, پیوند دین و دنیا, گفتمان سیاسی انقلاب اسلامی
    Ali Ghadimi, Garineh Keshishyan Siraki *, Hasan Khodaverdi

    The Islamic Revolution of Iran was one of the most important revolutions of the 20th century. One of the theoretical foundations of this revolution was its central justice; which was able to shape the political discourse of the Islamic Revolution and attract many opinions to itself. The theoretical foundations of justice, which appeared as a central sign in the political discourse of the Islamic Revolution, by focusing on the principle of justice and fairness, and emphasizing on these principles, was able to establish the link between religion and the world, righteousness and God-centeredness, central duty and the pursuit of perfection, central duty and spirituality. to create the political discourse of the Islamic revolution, by emphasizing these components, was able to find a very special place among the countries of the world and revolutionary movements, as well as the ideal of liberation. Emancipation and central justice were the two main parameters of Iran's Islamic Revolution; which distinguished it from all the great revolutions in the 20th century. The main question of the article was, what are the theoretical foundations of justice in the political discourse of the Islamic Revolution and where did they originate from? In response, these theoretical foundations were examined in the thoughts of Farabi, Ibn Khaldun, Allameh Tabatabaei and Imam Khomeini, the leader of the Islamic Revolution. In this article, it was emphasized how these components were able to globalize the Islamic revolution. The theoretical framework of discourse was also used for this purpose.

    Keywords: Theoretical Foundations Of Justice, Justice, Spirituality, Connection Between Religion, The World, Political Discourse Of The Islamic Revolution
  • حسن خداوردی، زهرا سهل آبادی

    این مقاله با هدف بررسی تاثیر تحریم های غرب بر اقتصاد روسیه انجام شده و در این زمینه بر تحریم های اقتصادی آمریکا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا بر روسیه تمرکز داشته است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و از داده ها و اطلاعات کتابخانه ای استفاده کرده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در بین تحریم های غرب علیه اقتصاد روسیه، تحریم های مالی و بانکی با فراوانی 8 بالاترین تکرار را دارند و پس ازآن، تحریم های مبادلاتی با فراوانی 6، تحریم های علمی و تکنولوژیک با فراوانی 3 و تحریم های حمل ونقل با فراوانی 1 در رتبه های بعدی قرار می گیرند. یافته های پژوهش در خصوص شاخص های اقتصاد کلان روسیه نظیر نرخ رشد اقتصادی، نرخ ارز، نرخ تورم، نرخ بهره، نرخ صادرات و واردات این کشور نشان داد که اقتصاد روسیه طی سال های 2014 که آغاز تحریم های اقتصادی غرب بوده تا سال 2022 (که آخرین و به روزترین داده های بانک جهانی مربوط به این سال است) روندی نزولی را پیموده و اقتصاد این کشور در زمینه های مختلف به ویژه نقدینگی با چالش های اساسی مواجه گشته است. لذا، اهداف تحریم های اقتصادی غرب تا حد قابل توجهی در کشور روسیه محقق شده و توانسته اقتصاد این کشور را به عنوان پنجمین قدرت اقتصادی جهان، با بحران مواجه سازد. بااین حال، توجه به تقابل با تحریم و سیاست گذاری برمبنای شرایط ویژه تحریم می تواند تا حدی آثار سوء و مخرب تحریم های اقتصادی را در کشورهای تحریم شونده جبران نماید و یا حتی برای کشورهای تحریم کننده نیز، هزینه های متقابلی به بار بیاورد.

    کلید واژگان: تحریم, غرب, روسیه, اقتصاد
    Hassan khodaverdi*, Zahra sahlabadi

    This article aims to investigate the impact of Western sanctions on the Russian economy, and in this context, it has focused on the economic sanctions of the United States and European Union member states on Russia. The research method was descriptive-analytical and used library data and information. The findings of the research indicate that among Western sanctions against the Russian economy, financial and banking sanctions with a frequency of 8 have the highest frequency, followed by exchange sanctions with a frequency of 6, scientific and technological sanctions with a frequency of 3, and transportation sanctions with a frequency of 1. They are ranked next. The findings of the research on the macroeconomic indicators of Russia such as the economic growth rate, exchange rate, inflation rate, interest rate, export and import rate of this country showed that the Russian economy during 2014, which was the beginning of Western economic sanctions, until 2022 (which is the latest and most up-to-date The data of the World Bank is related to this year) has followed a downward trend and the economy of this country has faced fundamental challenges in various fields, especially liquidity. Therefore, the goals of Western economic sanctions have been achieved to a significant extent in Russia, and the country's economy, as the fifth economic power in the world, has been able to face a crisis. However, paying attention to confrontation with sanctions and policy-making based on the special conditions of sanctions can partially compensate for the harmful and destructive effects of economic sanctions in the sanctioned countries, or even bring mutual costs to the sanctioning countries.

    Keywords: Sanction, Russia, West, Economy
  • رحمت الله نوروزی، محمدرضا قائدی*، حسن خداوردی، گارینه کشیشیان سیرکی

    یکی از ابزار دیپلماسی فرهنگی، زبان و ادبیات است. هدف از این تحقیق بررسی نقش و جایگاه زبان و ادبیات فارسی در توسعه دیپلماسی فرهنگی بین سه کشور فارسی زبان جمهوری اسلامی ایران، افغانستان و تاجیکستان بین سال های 1400-1384 است. بنابراین در پی پاسخ به این سوال که آیا تلاش های جمهوری اسلامی ایران در طراحی محتوای آموزشی به زبان فارسی برای مدارس و دانشگاه های افغانستان و تاجیکستان و همچنین ایجاد رسانه های برون مرزی اعم از نوشتاری، دیداری، شنیداری، چندرسانه ای و مجازی با محوریت زبان فارسی برای مردم این دو کشور موثر بوده است؟ این پژوهش به روش توصیفی و از نوع فیش برداری از اسناد و مدارک کتابخانه ای، اینترنتی، مجازی و گزارش های دستگاه های دولتی است. بررسی اسناد موجود نشان می دهد جمهوری اسلامی ایران در زمینه تالیف کتب درسی برای مدارس افغانستان و تاجیکستان فعالیت های نسبی انجام داده، اما در بخش آموزش عالی، این فعالیت ها عمدتا به صورت ارایه کتاب های چاپ ایران در این کشورها بوده است. در بخش رسانه ای نیز جمهوری اسلامی ایران در راه اندازی شبکه های رادیویی و سایت های خبری موفقیت های خوبی داشته ولی در راه اندازی تلویزیون های اختصاصی برای مردم افغانستان و تاجیکستان توفیقی نداشته است. با توجه به اشتراکات فرهنگی ازجمله زبان و ادبیات مشترک، جمهوری اسلامی ایران باید بتواند با تعمیق دیپلماسی فرهنگی به توسعه و تحکیم روابط بین سه کشور فارسی زبان کمک کند.

    کلید واژگان: دیپلماسی فرهنگی, زبان فارسی, ادبیات فارسی, افغانستان, تاجیکستان, نظریه سازه انگاری
    Rahmatolah Norouzi, MohammadReza Ghaedi *, Hassan Khodaverdi, Garineh Keshishian Sirki

    One of the key tools of cultural diplomacy is language and literature. Therefore, this research aims to examine the role and significance of Persian language and literature in the development of cultural diplomacy among three Farsi-speaking countries of the Islamic Republic of Iran, Afghanistan, and Tajikistan between 2005-2021. The research focuses on assessing the effectiveness of Iran's efforts in designing Farsi educational content for schools and universities in Afghanistan and Tajikistan, as well as the of cross-border media in various formats, such as written, visual, audio, multimedia, virtual platforms, with a particular emphasis on Persian language promotion for the people of these two countries. This is a descriptive research that relies on library scanning, internet searches, virtual document sources, and governmental agencies reports. Analysis of the available documents reveals that the IR Iran has undertaken various in the development of textbooks for schools in Afghanistan and Tajikistan. However, in the field of higher education, the activities have primarily involved the provision of printed books from Iran in these countries. In the media sector, Iran has achieved favorable outcomes in establishing radio networks and news websites, but dedicated television channels for the people of Afghanistan and Tajikistan have not been successfully implemented. Taking into account the cultural commonalities, such as a shared language and literature, the Islamic Republic of Iran has the potential to foster development and strengthen relations among the three Farsi-speaking through the deepening of cultural diplomacy efforts.

    Keywords: Cultural diplomacy, Farsi language, Persian the literature, Afghanistan, Tajikistan, Constructivism theory
  • محسن احمدپور، حسن خداوردی *، گارینه کشیشیان سیرکی

    به اعتقاد جوزف نای به عنوان واضع نظریه و مفهوم قدرت نرم، سنجش و ارزیابی میزان کارایی و کارآمدی قدرت امری ضروری برای عمال کنندگان آن است. این در حالی است که قدرت نرم مفهومی نسبتا سیال بوده و بر همین مبنا چارچوب های مختلفی برای سنجش آن وجود دارد. به رغم اهمیتی که قدرت نرم در روابط بین الملل دارد، چگونگی سنجش آن دشوار است چرا که شاخص های آن متغیر و با توجه به ذهنی بودن برخی از شاخص ها، اندازه گیری آنها دشوار است. بنابراین، با عنایت به مشکلاتی که در خصوص چگونگی سنجش قدرت نرم کشورها وجود دارد، مقاله حاضر به دنبال پاسخ به این سوال است که مهمترین روش ها و شاخص های سنجش قدرت نرم کدامند؟ برای پاسخ به این سوال، از روش شناسی کیفی و تحلیل محتوای متون و منابع موجود در خصوص قدرت نرم استفاده شده است. نتایج نشان داد که در یک جمع بندی کلی، شاخص های سنجش قدرت نرم در سه گروه اصلی مشتمل بر احساسات/عواطف، برداشت ها/عقاید و رفتارها قابل طبقه بندی هستند و برای هر کدام از این سه گروه و متناسب با داده های در دسترس، می توان روش های مختلفی را مورد استفاده قرار داد.

    کلید واژگان: قدرت, قدرت نرم, منافع ملی, شاخص, روش, سنجش
    Mohsen Ahmadpour, Hasan Khodaverdi *, Garineh Keshishyan Siraki

    According to Joseph Nye, as the creator of the theory and concept of soft power, measuring and evaluating the efficiency and effectiveness of power is a necessary thing for its practitioners. This is despite the fact that soft power is a relatively fluid concept and therefore there are different frameworks to measure it. Despite the importance of soft power in international relations, how to measure it is difficult because its indicators are variable and due to the subjective nature of some indicators, it is difficult to measure them. Therefore, considering the problems that exist regarding how to measure the soft power of countries, this article seeks to answer the question, what are the most important methods and indicators for measuring soft power? To answer this question, qualitative methodology and content analysis of existing texts and sources regarding soft power have been used.
    The results showed that in a general summary, soft power measurement indicators can be classified into three main groups including feelings/emotions, impressions/opinions and behaviors, and for each of these three groups and according to the available data, different methods can be used.

    Keywords: Power, Soft Power, National Interests, Index, Method, Measurement
  • علی اصغر غفاری چراتی، حسن خداوردی*، گارینه کشیشیان سیرکی
    پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این پرسش است که دگرگونی و هوشمندسازی استراتژی قدرت نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس از سال 2001 میلادی تاکنون، به چه صورت انجام شده است؟ پژوهش بر این فرضیه استوار است که نتایج و هزینه های هنگفت استراتژی های نظامی محور آمریکا در دوره جورج دبلیوبوش، متاثر از قدرت سخت، روسای جمهور بعدی این کشور را بر آن داشت تا با پیگیری استراتژی قدرت هوشمند، به موازات حضور نظامی، با ابزارهایی چون، دیپلماسی، تجارت، کمک های خارجی و گسترش ارزش ها، به بازسازی چهره مخدوش آمریکا در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس اقدام نمایند. روش پژوهش تحلیل محتوا بوده و نتایج نشان داد که پیامدهای مداخلات نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس، محدودیت های استراتژی قدرت سخت واشینگتن را در دوره دولت بوش نمایان نمود. از این رو، باراک اوباما و روسای جمهور بعدی این کشور، بر بهره گیری همزمان از گزاره های قدرت سخت و قدرت نرم، تحت عنوان قدرت هوشمند تاکید داشته اند. هرچند رویکرد آنها با یکدیگر متفاوت بوده است، اما در مجموع مهم ترین هدف هوشمند و مشترک روسای جمهور آمریکا در منطقه خلیج فارس، تغییر شکل هوشمندانه موازنه قدرت در این منطقه به سود آمریکا و به ضرر ایران، با ایجاد مشارکت اسراییل و کشورهای عربی منطقه، به خصوص عربستان و امارات بوده است.
    کلید واژگان: آمریکا, قدرت سخت, قدرت نرم, قدرت هوشمند, خلیج فارس, ایران, سیاست خارجی, روابط بین الملل, قدرت نظامی
    Ali Asghar Ghaffari Cherati, Hasan Khodaverdi *, Garineh Keshishyan Siraki
    The present study aims to answer how transformation and smartization of the U.S military power strategy has been conducted in the Persian Gulf region since 2001. The research relies on the hypothesis that consequences and high costs of the U.S military strategies during the presidency of George W. Bush, under the influence of hard power, made later presidents in the country to follow the strategy of smart power. Along with military presence, they also attempted to rebuild the U.S deteriorated image in the Middle East and the Persian Gulf region by some strategies like diplomacy, trade, foreign assistance, and propagation of their values. The research method was content analysis and the results showed that consequences of the U.S military intervention in the Persian Gulf revealed strategic limitations of Washington’s hard power policy during the Bush presidency. Thus, Barack Obama and later presidents in the country emphasized on the simultaneous use of hard and soft power, under the title of smart power. Although their approaches were different, their most important smart and common objective was to intelligently change power balance in the Persian Gulf region, in favor of the U.S and against Iran, by coalition between Israel and Arabic countries especially Saudi Arabia and UAE in the region.
    Keywords: U.S, hard power, Soft power, Smart Power, Persian Gulf, Iran, Foreign policy, international relations, military power
  • سید عبدالمجید زواری، سیدجلال دهقانی فیروزآبادی*، محمدرضا دهشیری، حسن خداوردی
    بی شک، موضوع هسته ای ایران یکی از مهم ترین موضوعات تاریخ سیاست خارجی بوده که اهمیت آن در دهه اخیر باعث شد تا دو عرصه سیاست داخلی و خارجی ایران تحت تاثیرش قرار بگیرند. شروع بحران هسته ای از بیانیه سعدآباد تا برجام، راهبردهای متعددی را برای نخبگان ایران بر جای گذاشت و این دوران را باید در یک سیر مرتبط با محیط های منطقه ای مورد ارزیابی قرار داد. بر این اساس این نوشتار با روش توصیفی -تحلیلی بر اساس مطالعات کتابخانه ای و پیگیری رسانه های جمعی درصدد است با بررسی الگوی مدیریت بحران هسته ای در دولت محمود احمدی نژاد بر سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی در آسیای جنوب غربی را مورد بررسی و واکاوی قرار دهد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که دولت محمود احمدی نژاد اتخاذ سیاست تقابلی در مسیله هسته ای بیشتر از آنکه تابع جریانات و الگوهای رفتاری حاکم بر نظام جهانی و واقعیات ژیوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران باشد ناشی از باورها و آرمان های شخصی جریان حاکم بود با توجه به حساسیت های پیش آمده در پی مدیریت بحران هسته ای، سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی نیز با چالش های اساسی مواجه شد.
    کلید واژگان: مدیریت بحران, ژئوپلیتیک, سیاست منطقه ای, دولت محمود احمدی نژاد, آسیای جنوب غربی
    Seyed Abdolmajid Zavari, Seyed Jalal Dehghani *, Mohammad Reza Dehshiri, Hassan Khodaverdi
    Undoubtedly, Iran's nuclear issue has been one of the most important issues in the history of foreign policy, and its importance in the last decade has caused Iran's domestic and foreign policy to be affected by it. The beginning of the nuclear crisis, from the Saad Abad statement to the JCPOA, left several strategies for Iran's elites, and this era should be evaluated in a context related to regional environments. Based on this, this article, with descriptive-analytical method based on library studies and mass media follow-up, tries to examine and analyze the model of nuclear crisis management in the government of Mahmoud Ahmadinejad on the regional policies of the Islamic Republic in Southwest Asia. The results of the present research show that the government of Mahmoud Ahmadinejad's adoption of a confrontational policy in the nuclear issue was more a result of the personal beliefs and ideals of the ruling movement than it was subject to the currents and patterns of behavior governing the world system and the geopolitical realities of the Islamic Republic of Iran. The management of the nuclear crisis, the regional policies of the Islamic Republic also faced fundamental challenges.
    Keywords: crisis management, Geopolitics, Regional Politics, Mahmoud Ahmadinejad government, Southwest Asia
  • سید جواد احمدی، حسن خداوردی*، گارینه کشیشیان سیرکی

    روابط ایران و هند بعنوان دو کشور مهم آسیای غربی و جنوبی بعد از انقلاب اسلامی ایران دارای فراز و فرودهای بسیاری بوده است که عواملی همچون سیاست های داخلی هر دو کشور،و تاثیر گذاری نظام بین الملل دراین رابطه سینوسی نقش داشته است. دراین پژوهش سعی میشود با استفاده آثار و منابع کتابخانه ای در دسترس به روش توصیفی-تبیینی، به دنبال پاسخ این سوال باشد که چه فهمی کارگزاران سیاست خارجی ایران و هند از یکدیگر دارند؟چه فرصت ها و چالش های برای این رابطه وجود دارد ؟ نتایج حاصله نشانگراین است که پس از پیوستن ایران به جنبش عدم تعهد،امیدواری زیادی به بهبود روابط بین ایران و هند ایجاد شدکه به دلایلی همچون حمایت ایران از موضع پاکستان در قضیه کشمیر و حمایت هند و بلوک شرق از عراق در جنگ تحمیلی علیه ایران محقق نشد. اما پس از پایان جنگ سرد و شیفت پارادایم سیاست خارجی هند ازآرمانگرایی به واقعگرایی،تغییر درسیاست داخلی، به حاشیه رفتن حزب کنگره ملی، پیروزی حزب بهاراتیا جاناتا « BJP»، نزدیکی به غرب وحمایت ازمواضع آمریکا، روابط به سردی گرایید. نتیجه اینکه ایران وهند فرصت هایی درهمگرایی منطقه ای،استراتژیک و دفاعی ومقابله با تروریسم و چالش هایی مانند تاثیر آمریکا،اسراییل وسیاست های خاورمیانه ای هند و مهم تر از همه برنامه اتمی ایران دارند که می تواند درتغییر موازنه روابط موثرباشد.این پژوهش ازمنظر نظریه واقع گرایی به تحلیل این رابطه پرداخته است.

    کلید واژگان: روابط سیاسی, دیپلماسی, مناسبات سیاسی امنیتی, واقع گرائی, سیاست خارجی, روابط بین الملل
    Seyed Javad Ahmadi, Hassan Khodaverdi *, Garineh Keshishyan Siraki

    Relations between Iran and India,as two important countries in West and South Asia, have had many ups and downs after the Iranian Islamic Revolution,and factors such as the internal policies of both countries and the influence of the international system have played a role in this sinusoidal relationship.In this research,by using available library works and resources in a descriptive-explanatory method,we try to find the answer to the question,what is the understanding of foreign policy agents of Iran and India about each other? What opportunities and challenges are there for this relationship?The results show that after Iran joined the non-alignment movement, there was a lot of hope for the improvement of relations between Iran and India.due to reasons such as Iran's support for Pakistan's position in the Kashmir issue and India's Eastern Bloc's support for Iraq in the imposed war against Iran,It didn't happen.But after the end of the Cold War and the paradigm shift of India's foreign policy from idealism to realism,the change in domestic politics,the marginalization of the National Congress Party,the victory of the Bharatiya Janata Party (BJP), the closeness to the West and the support of American positions the relations turned cold. The result is that Iran and India have opportunities for regional,strategic and defense integration and to fight against terrorism and challenges such as the influence of America, Israel and India's Middle East policies and most importantly Iran's nuclear program,which can be effective in changing relations.This research from the perspective of theory Realism has analyzed this relationship.

    Keywords: Political relations, diplomacy, political security relations, realism, Foreign Policy, international relations
  • حامد واعظ، حسن خداوردی*، گارینه کشیشیان سیرکی، محمدرضا دهشیری
    منطقه غرب آسیا، یکی از پرتنش ترین و در عین حال مهم ترین مناطق جهان است و یکی از تنش های آن میان اعراب و رژیم اسراییل بوده است، اما از سال 2015، روند عادی سازی روابط میان سعودی و این رژیم، تلاش دارد، این تنش را به همکاری تبدیل نماید. ایران که رژیم اسراییل و برخی کشورهای عربی را دشمن خود می داند، در راستای افزایش نفوذ و امنیت خود در این منطقه، محور مقاومت را پدید آورده است، اما به نظر می رسد عادی سازی روابط موجب تهدید محور مقاومت شده، امری که بررسی آن هدف این مقاله است و بنابراین پرسش اصلی مقاله این است که عادی سازی روابط میان عربستان و رژیم اسراییل چه تهدیداتی علیه محور مقاومت ایجاد کرده است که لاجرم بر امنیت ملی جمهوری اسلامی اثر می گذارد؟ روش تحقیق مقاله برای پاسخ به این پرسش، روش تحلیلی- توصیفی است. اهمیت این بررسی در آن است که هر نوع تهدیدی علیله محور مقاومت که در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی گسترش یافته و موجب نفوذ آن شده، بر این امنیت ملی آن اثرگذار خواهد بود. نتیجه کلی مقاله نشان می دهد عادی سازی روابط موجب این تهدیدات برای محور مقاومت در این ابعاد شده است: حمایت از نیروهای داخلی، جدایی طلب و خواستار سقوط جمهوری اسلامی در ایران و حمایت از نیروهای منطقه ای و بین المللی ضد محور مقاومت در کل این محور یعنی در ایران، سوریه، لبنان، یمن، عراق و... .
    کلید واژگان: غرب آسیا, عادی سازی روابط, امنیت, سازه انگاری, محور مقاومت, تهدید
    Hamed Vaez, Hasan Khodaverdi *, Garineh Keshishyan Siraki, Mohammadreza Dehshiri
    Western Asia is a crucial and conflict-ridden region in the world. A major conflict has been between Arabs and the Israeli regime, but Saudi Arabia- Israel relations have been normalizing since 2015. Iran, a state that holds Israel and some Arab countries as enemies, founded the “Axis of Resistance” to expand its influence and security in the region. However, the normalization of relations seems to have jeopardized the Axis of Resistance, which this study aimed to analyze. Accordingly, the study's main question was as follows: What threats does the normalization of Saudi-Israeli relations pose against the Axis of Resistance, affecting the Islamic Republic of Iran’s national security? The significance of this descriptive-analytical study was in the fact that any developing threats against the Axis of Resistance expanding around the Islamic Republic can impact Iran’s national security. The results revealed that normalization of relations has led to threats against the Axis of Resistance, including supporting domestic, separatist, and opposition forces of the Islamic Republic in Iran and supporting regional and international anti-Axis of Resistance forces throughout the axis members, i.e., Iran, Syria, Lebanon, Yemen, and Iraq.
    Keywords: West Asia, Normalization of Relations, Security, Structuralism, Axis of Resistance, threat
  • حامد واعظ، حسن خداوردی*، گارینه کشیشیان سیرکی، محمدرضا دهشیری
    مساله فلسطین یکی از پیچیده ترین مسایل منطقه خاورمیانه از 1948 تا به حال است. رژیم اسراییل در چندین جنگ با اعراب، بر مناطق فلسطینی زیادی مسلط شده و اراضی آنها را اشغال کرده است. این رژیم در اتحاد با آمریکا برای سال ها امنیت خود را تامین شده می دید، اما رقابت روزافزون ایالات متحده با چین، که یکی از دلایل خروج تدریجی آن از منطقه است و افزایش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه، موجب شده هم اعراب، به خصوص متحدان عربستان سعودی و هم رژیم اسراییل با چالش های امنیتی روبه رو شده و از 2015، روندی موسوم به عادی سازی روابط را آغاز کنند و تا کنون، به موفقیت هایی نیز دست یابند. در این میان پرسش اصلی آن است که مساله فلسطین در روند عادی سازی این روابط میان اعراب و رژیم اسراییل، داری چه وضعیت و جایگاهی است؟ برای پاسخ به این پرسش، روش تحقیق مقاله تحلیلی و توصیفی، و تا حدودی نیز تاریخی است. هدف مقاله آن است که در این روند عادی سازی روابط، به طور خاص بر موضوع فلسطین متمرکز شود، چرا که این مساله برای جمهوری اسلامی، یکی از نقاط ایدیولوژیک است که در تضاد با وجود رژیم اسراییل، با امنیت آن گره خورده. نتیجه کلی مقاله نشان می دهد اعراب متحد عربستان، در روند عادی سازی، جایگاه بالایی برای آرمان فلسطین قایل نیستند؛ اما سعودی که ادعای رهبری مسلمانان را دارد، در شعار، حل مساله فلسطین را یکی از شروط عادی سازی کامل روابط خود با رژیم اسراییل می داند، با این حال چنانچه امنیت آن بیشتر تهدید شود، عربستان این شرط را نیز رها خواهد کرد.
    کلید واژگان: فلسطین, عربستان سعودی, رژیم اسرائیل, عادی سازی روابط, امنیت
    Hamed Vaez, Hasan Khodaverdi *, Garineh Keshishyan Siraki, Mohmmadreza Dehshiri
    The Palestinian issue is one of the most complex issues in the Middle East that has loomed large since 1948. During several wars with the Arabs, the Israeli regime seized control of Palestinian regions and occupied their lands. Thanks to its union with the USA, Israel considered its security guaranteed, however, since 2015, a trend known as "Normalization of Relations" has emerged, which has had some success, but both Arabs, particularly Saudi Arabia's allies, and Israel have faced security challenges due to the United States' increasing competition with China, which is one of the reasons for the United States' gradual withdrawal from the region, and the increased influence of Iran there. The main question that arises is "what role, significance, and position the Palestinian issue plays in the normalization of Arab-Israeli relations?" This study used an analytical-descriptive and, to some extent, historical approach to answer the question. The study's goal was to concentrate particularly on the Palestinian issue in this normalization of relations because it is one of the Islamic Republic of Iran's strategic points of contention with Israel and is intertwined with its security. The study's general findings revealed that Arab allies of Saudi Arabia do not place a high value on the Palestinian cause in the normalization process; however, Saudi Arabia, which claims to be the leader of Muslims, appears to regard resolving the Palestinian issue as one of the conditions for normalizing relations with Israel. However, if Saudi Arabia's security is jeopardized more than this, it will withdraw from this term as well.
    Keywords: Palestine, Saudi Arabia, Israeli regime, Normalization of Relations, Security
  • علی اصغر غفاری چراتی، حسن خداوردی*، گارینه کشیشیان سیرکی
    خلیج فارس یکی از مناطق ژیوپلیتیک، ژیواستراتژیک و ژیواکونومیک جهان است که از جایگاهی ویژه در استراتژی ها و اسناد امنیت ملی ایالات متحده آمریکا برخوردار است. بررسی سناریوهای آینده حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس می تواند چشم انداز روشنی را جهت تبیین سیاست خارجی اصولی بر پایه تامین حداکثری منافع ملی، پیش روی سیاستمداران جمهوری اسلامی ایران و نخبگان نظامی این کشور قرار دهد. پرسش پژوهش حاضر این است که سناریوهای محتمل از آینده حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس کدامند؟ با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی جهت آزمون فرضیه و روش کتابخانه ای، فیش برداری برای گردآوری داده ها، با رویکردی آینده پژوهانه این نتیجه حاصل گردید که آمریکا دیگر تمایلی به حضور مستقیم نظامی و بی واسطه در تحولات منطقه خلیج فارس نخواهد داشت، لذا در راستای کاهش حضور نظامی فیزیکی در این منطقه، سناریوی هوشمند سازی حضور نظامی در منطقه خلیج فارس، ایتلاف منطقه ای و موازنه از راه دور، سناریویی موجه و باورپذیر در خصوص آینده حضور نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس می باشد که امکان تحقق و وقوع آن وجود دارد. هم چنین به موازات وقوع سناریوی قبلی، گسترش و تمرکز نیروهای نظامی آمریکا به منطقه شرق آسیا، در جهت مهار قدرت چین نیز سناریویی ممکن بوده که از لحاظ عقلانی، احتمال تحقق آن وجود خواهد داشت.
    کلید واژگان: آینده پژوهی, سناریو, حضور نظامی, ایالات متحده آمریکا, منطقه خلیج فارس
  • حسن یوسفی، حسن خداوردی*، گارینه کشیشیان سیرکی
    سیاست خارجی یکی از وجوه مهم زندگی ملت ها و کشورها به شمار می رود. بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال مصر و تاثیرات آن می تواند به تدوین راهبردهایی در روابط خارجی در دولت های مختلف کشورمان کمک کند و شرایط را برای رفع مشکلات و نقایص احتمالی فراهم آورد. پس از بیداری اسلامی دولت هایی در مصر روی کار آمدند که بر روابط با ایران تاثیرگذار بودند. در این پژوهش سعی شده است تا با نگاهی سازه انگارانه به روابط ایران و مصر، سیاست خارجی کشورمان در دولت های احمدی نژاد و روحانی مورد نقد و بررسی قرار گیرد و به این سیوال پاسخ داده شود که روابط ایران و مصر بین سال های 2005 تا 2021 چگونه بوده؟ و با چه راهبری می توان مشکلات موجود را در روابط دو جانبه برطرف کرد؟ در پاسخ باید گفت؛ در دولت موسوم به عدالت محور احمدی نژاد، درگیر بودن در برخی تنش های داخلی و فقدان رویه ای ثابت در سیاست خارجی و در دولت موسوم به اعتدال گرا روحانی، تمایل بیش از حد به روابط با غرب و درگیر بودن با برجام، توسعه روابط را با کشورهایی مانند مصر کند کرد و زمینه های تاریخی، اشتراکات فرهنگی و سیاسی به همراه فرصت شکل گرفته از قیام مردمی دراین کشور نیز نتوانست به این روابط کمک چندانی بکند. هدف این مقاله کنکاش دریافتن دلایل بروز مشکلات در روابط دوکشور و ارایه راهبردی برای حل این مشکل است. دراین پژوهش با اتکا به روش (SWOT) این نتیجه حاصل شد که برای بهبود روابط با مصر می توان از راهبرد «رقابتی یا تنوع بخشی» (ST) استفاده کرد.
    کلید واژگان: سیاست خارجی, عدالت محور, اعتدال گرا, جمهوری اسلامی ایران, مصر
    Hassan Yousefi, Hassan Khodaverdi *, Garineh Keshishyan Siraki
    Foreign policy is one of the important aspects of the life of nations and countries. Examining the foreign policy of the Islamic Republic of Iran towards Egypt and its effects can help formulate strategies in foreign relations in different governments of our country and provide the conditions for solving possible problems and defects. After the Islamic awakening, governments came to power in Egypt that had an impact on relations with Iran. In this research, an attempt has been made to take a constructive look at the relations between Iran and Egypt, the foreign policy of our country in the governments of Ahmadinejad and Rouhani, and to answer the question that the relations between Iran and Egypt between How were the years from 2005 to 2021? And with what guidance can existing problems in bilateral relations be solved? In response, it should be said; In the so-called justice-oriented government of Ahmadinejad, being involved in some internal tensions and the lack of a fixed procedure in foreign policy, and in the so-called moderate Rouhani government, too much desire for relations with the West and being involved with JCPOA slowed down the development of relations with countries like Egypt, and the historical background, cultural and political commonalities along with the opportunity created by the popular uprising in this country could not help these relations much. In this research, relying on the SWOT method, the conclusion was reached that "competitive or diversification" (ST) strategy can be used to improve relations with Egypt.
    Keywords: Foreign Policy, justice-oriented, Moderate, Islamic Republic of Iran, Egypt
  • فرزانه کریمی، جهانگیر کرمی*، حسن خداوردی

    ابتکار عمل کمربند راه چین به سرعت در حال تبدیل شدن به یکی از بلند پروازانه ترین پروژه های بین المللی است. علیرغم پتانسیل های عالی ابتکار کمربند راه برای شکل دادن به تجارت بین المللی و به طور گسترده تر روابط بین الملل بین کشورهای شرکت کننده و فراتر از آن، مطالعات علمی، تاکنون عمدتا از این سوال که چگونه این ابتکار با رویکردهای معاصر منطقه گرایی و ادغام منطقه ای همراه است، غفلت شده است. در این پژوهش زمینه هایی که ابتکار کمربند راه چینی از طریق جایگاه ایران می تواند همگرایی منطقه ای را در آسیای جنوب غربی تقویت کند، مورد واکاوی و تحلیل قرار می دهیم. پرسش اساسی پژوهش حاضر آن است که جایگاه ایران در ابتکار کمربند راه چین چه تاثیری در همگرایی در آسیای جنوب غربی دارد؟ در پاسخ به این پرسش این گونه استدلال شد که موقعیت ارتباطی و حمل ونقل ایران در چارچوب ابتکار کمربند راه چین می تواند گسترش پیوندهای اقتصادی، زیرساختی و ارتباطی، زمینه همگرایی در آسیای جنوب غربی را فراهم کند. درنتیجه، انجام پروژه های زیرساختی به ویژه در حوزه راه و ارتباطات ایران می تواند موقعیت آن را به عنوان پل ارتباطی و هاب منطقه ارتقاء بخشد و توسعه همگرایی منطقه ای آسیای جنوب غربی را در پی داشته باشد.

    کلید واژگان: ابتکار کمربند راه چینی, ایران, جایگاه, همگرایی منطقه ای, آسیای جنوب غربی, حمل ونقل, ارتباطات
    Farzaneh Karimi, Jahangir Karami *, Hassan Khodaverdi

    China's Belt-Road Initiative is quickly becoming one of the most ambitious international projects. Regardless of the great potential of the Belt- Road Initiative to shape international trade and, more broadly, international relations between participating countries and beyond that, scientific studies have so far largely neglected the question of how this initiative is associated with modern approaches to regionalism and regional integration. In this study, we analyzed the contexts in which the China’s Belt- Road Initiative through Iran's position can reinforce regional convergence in Southwest Asia. The main question of the present study is what effect does position of Iran in China’s Belt-Road Initiative has on convergence in Southwest Asia? In response to that question, it was argued that the communication and transportation position of Iran within China’s Belt-Road Initiative can provide the expansion of economic, infrastructural, and communication associations of convergence in Southwest Asia. As a result, by accomplishing the infrastructure projects, especially in the range of road and communications, Iran can improve its position as a go-between and hub of the region and lead to the development of convergence in the regions of Southwest Asia.

    Keywords: China's Belt-Road Initiative, Iran, Position, Regional convergence, Southwest Asia, Transportation, Communications
  • رحمت الله نوروزی، محمدرضا قائدی*، حسن خداوردی، گارینه کشیشیان سیرکی
    تبیین مساله

    یکی از ابزارهای مهم دیپلماسی فرهنگی زبان و ادبیات می باشد. هدف از تحقیق حاضر طراحی الگوی توسعه دیپلماسی فرهنگی ج. ا. ایران در قبال کشورهای فارسی زبان با تاکید بر نقش زبان و ادبیات فارسی بود. روش تحقیق حاضر از نوع کیفی بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه صاحبنظران و کارشناسان در حوزه دیپلماسی فرهنگی و روابط بین الملل بود. روش نمونه گیری به صورت هدفمند بود که در مجموع 16 مصاحبه انجام شد. برای تحلیل داده ها از نظریه داده بنیاد استفاده شد.

    یافته ها

    در کدگذاری باز در مجموع 62 مولفه شناسایی شدند. در مرحله کدگذاری محوری، این مولفه ها در قالب "شرایط علی" (عوامل فرهنگی-تاریخی، مولفه زبان و ادبیات فارسی، و عوامل سیاسی)، "عوامل زمینه ای" (عوامل زیرساختی، مالی، قانونی، انگیزشی، و سیاسی-فرهنگی-اجتماعی)، "عوامل مداخله گر" (عوامل بیرونی و درونی)، راهکارها (22 راهکار)، و پیامدها (7 پیامد) قرار گرفتند. در مرحله کدگذاری نظری، مدل نظری تحقیق طراحی گردید.

    نتیجه گیری

    در صورت اجرای صحیح دیپلماسی فرهنگی، پیامدهایی مانند توسعه نفوذ فرهنگی و سیاسی، توسعه روابط تجاری و اقتصادی، و همچنین کم اثر کردن و یا بی اثر کردن تحریم های بین المللی بر علیه ج. ا. ایران قابل انتظار است. بنابراین، اهتمام در توسعه دیپلماسی فرهنگی ج. ا.ایران در قبال کشورهای فارسی زبان توصیه می شود.

    کلید واژگان: توسعه, دیپلماسی فرهنگی, ایران, زبان و ادبیات فارسی, کشورهای فارسی زبان
    Rahmatollah Norouzi, Mohammad Reza Ghaedi *, Hassan Khodaverdi, Garineh Keshishyan Siraki

    Cultural diplomacy plays a very important role in international relations. One of the important tools of cultural diplomacy is language and literature. However, few studies have designed a model for the development of cultural diplomacy in the Islamic Republic of Iran, emphasizing the role of Persian language and literature.

    Objective

    The purpose of this study was to design a model for the development of cultural diplomacy of the Islamic Republic of Iran towards Persian-speaking countries with emphasis on the role of Persian language and literature.

    Method

    The research method was qualitative. The statistical population included all experts in the field of cultural diplomacy and international relations. The sampling method was purposive and a total of 16 interviews were conducted. Grounded theory was used to analyze the data.

    Results

    In open coding, a total of 62 components were identified. In the axial coding stage, these components were assigned in the form of "causal conditions" (cultural-historical factors, Persian language and literature components, and political factors), "contextual factors" (infrastructural, financial, legal, motivational, and political-cultural-social factors), "intervening factors" (external and internal factors), strategies (22 strategies), and consequences (7 consequences). In the theoretical coding stage, the theoretical model of the research was designed.

    Conclusion

    If cultural diplomacy is implemented properly, consequences such as the development of cultural and political influence, the development of trade and economic relations, as well as the reduction or ineffectiveness of international sanctions against the Islamic Republic of Iran can be expected. Therefore, efforts in the development of cultural diplomacy of the Islamic Republic of Iran towards Persian-speaking countries are recommended.

    Keywords: Development, cultural diplomacy, Iran, Persian language, literature, Persian Speaking Countries
  • سجاد حسنی، ارسلان قربانی شیخ نشین*، حسن خداوردی، گارینه کشیشیان سیرکی

    ساخت حاکم بر نظام بین الملل و به تبع آن، نظم خاورمیانه که متاثر از چینش، رقابت و تعامل مجموعه بازیگران منطقه ای و قدرت های مداخله گر فرامنطقه ای است، آثار و عواقب خاصی را بر روابط بازیگران واقع در سطح منطقه ای مترتب می سازد. مناسبات جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی و الگوهای تعامل و دوستی- دشمنی این دو کشور نیز تابعی از صورت بندی های ساختار نظام بین الملل و نظم منطقه ای خاورمیانه است. پرسش مقاله حاضر این است که ظهور ضد هژمونیک جمهوری اسلامی ایران چه تاثیری بر جایگاه عربستان در سیاست امریکا (با در نظر گرفتن نقش برتر آمریکا در ساختار نظام بین الملل) در منطقه غرب آسیا دارد؟ یافته-های مقاله با بهره گیری از گزاره های نظری نوواقع گرایی نشان می دهد که واشنگتن در چارچوب نقش برتر خود در ساختار نظام بین الملل از ریاض به عنوان یک وزنه ژیوپلیتیکی، ژیواستراتژیک و ژیوکالچری به منظور حفظ توازن قوای منطقه ای و مقابله با ظهور و گسترش قدرت های ضدهژمونیک چون ایران می نگرد. این مقاله از طریق روش کیفی -تفسیری و استنباط اطلاعات از طریق اسناد موجود با رویکرد توصیفی- تحلیلی به انجام رسیده و اطلاعات مورد نیاز هم به روش فیش برداری از منابع موجود و در دسترس از جمله: کتب، مقالات فصلنامه های علمی پژوهشی داخلی و مقالات خارجی، سایت ها و منابع اینترنتی معتبر و... گردآوری شده است.

    کلید واژگان: عربستان سعودی, ساختارنظام بین الملل, ایران, آمریکا, نوواقع گرایی, ضد هژمونی
    Sajad Hasani, Arsalan Ghorbani-E Sheikhneshin *, Hassan Khodaverdi, Garineh Keshishyan Siraki

    The governing structure of the international system and, consequently, the Middle East order, which is influenced by the arrangement, competition, and interaction of regional actors and interregional intervening powers, have particular effects and consequences on the relations of actors in the Middle East. Organizes the surface of regular areas. The relations between the Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia and the patterns of interaction and friendship-enmity between the two countries are also a function of the formulations of the structure of the international system and the order of the Middle East. The question of the present article is that what effect does the anti-hegemonic emergence of the Islamic Republic of Iran have on the position of Saudi Arabia in US policy (considering the superior role of the US in the structure of the international system) in the West Asian region? Findings of the article Using neo-realist theoretical propositions show that Washington, in the context of its superior role in the structure of the international system, uses Riyadh as a geopolitical, geostrategic and geocultural weight to maintain balance. It looks at regional forces and countering the emergence and expansion of anti-hegemonic powers such as Iran. This article has been done through qualitative-interpretive method and inference of information through existing documents with descriptive-analytical approach and case information. The need has also been collected by taking methods from available and available sources, including: books, articles in domestic scientific research quarterly and foreign articles, reputable sites and Internet resources, and so on.

    Keywords: Saudi Arabia, the structure of the international system, Iran, the United States, neo-realism, anti-hegemony
  • پریسا پورعلی*، محمدرضا دهشیری، محمدرضا قائدی، حسن خداوردی

    هدف پژوهش حاضر بررسی تطبیقی دیپلماسی فرهنگی دو کشور ایران و ترکیه در عراق بعد از فروپاشی حکومت صدام حسین است. پرسش اصلی پژوهش این است که شاخصه های تاثیرگذاری دیپلماسی فرهنگی کشورهای ایران و ترکیه در عراق در سال های 2003 تا 2020 مبتنی بر چه رویکردی بوده است؟ فرضیه این است که دیپلماسی فرهنگی ایران در عراق پس از 2003 با رویکرد شیعی گری، محور مقاومت و ایران شهری در مقابل دیپلماسی فرهنگی ترکیه با رویکرد ناسیونالیسم ترکی و نوعثمانی گری مطرح شده است. بر این مبنا هر کدام از این دولت ها سعی دارند با رویکرد قدرت نرم و دیپلماسی فرهنگی به اعمال نفوذ در عراق بپردازند. در این مسیر ایران و ترکیه از شرایط، فرصت ها، تهدیدها و ابزارهای متفاوتی برای پیشبرد دیپلماسی فرهنگی خود برخوردار می باشند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که ایران به لحاظ شرایط، فرصتها و ابزارها در موقعیت مناسب تری نسبت به ترکیه قرار گرفته است، ولی تمرکز بر شیعی گری و مبحث مقاومت در عراق، باعث توجه اندک به سایر شاخصه های دیپلماسی فرهنگی شده است. در مقابل ترکیه با رویکردی منفعت محور و فرصت طلبانه توانسته است با برنامه ریزی دقیق از ابزارهایی مانند زبان و ادبیات کردی، دیپلماسی رسانه ای، توسعه گردشگری، مباحث علمی و آموزشی و غیره نهایت استفاده را ببرد و نفوذ بیشتری در عراق به دست آورد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته و گردآوری مطالب نیز به شیوه کتابخانه ای انجام یافته است.

    کلید واژگان: دیپلماسی فرهنگی, قدرت نرم, عراق, ایران, ترکیه, نوعثمان گرایی
    Parisa Pourali *, Mohammadreza Dehshiri, Mohammadreza Ghaedi, Hasan Khodaverdi

    Iran and Turkey, as two influential powers in the developments in the Middle East, are trying to advance their cultural diplomacy in Iraq according to the nature of their government, goals and aspirations. The main question of the research is what are the effective characteristics of the cultural diplomacy of Iran and Turkey in Iraq in the years 2003 to 2020? The hypothesis is that Iranian cultural diplomacy in Iraq after 2003 has been proposed with the approach of Shiism, the axis of resistance and urban Iran as opposed to Turkish cultural diplomacy with the approach of Turkish nationalism and neo-Ottomanism. On this basis, each of these governments is trying to exert influence in Iraq with the approach of soft power and cultural diplomacy. In this way, Iran and Turkey have different conditions, opportunities, threats and tools to advance their cultural diplomacy. The research findings indicate that Iran is in a better position than Turkey in terms of conditions, opportunities and tools but the focus on Shiism and the issue of resistance in Iraq has led to little attention paid to other features of cultural diplomacy. In contrast, Turkey, with its utilitarian and opportunistic approach, has been able to make the most of it from tools such as Kurdish language and literature, media diplomacy, tourism development, scientific and educational topics, etc. through careful planning and gained more influence in Iraq. Data analysis was done by descriptive-analytical method and data collection was done by library method.

    Keywords: Cultural diplomacy, Soft power, Iraq, Iran, Turkey, Neo-Ottomanism
  • رضا سلگی، حسن خداوردی*، زهره پوستین چی
    امروزه بستر ارتباطی اینترنت و فضای سایبر، ماهیت تعامل میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا را دگرگون نموده و شیوه های نوینی از کنش و واکنش در روابط آنها را به ارمغان آورده است. هدف از این پژوهش این است تا با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی جهت آزمون فرضیه و روش کتابخانه ای و فیش برداری برای گردآوری داده ها و اطلاعات، در کنار بکارگیری از گزاره های نظریه قدرت اجبار، به این سوال پاسخ دهد که شیوه های نوین تقابل میان ایران و آمریکا در فضای سایبر چه می-باشد؟ نتایج حاصل از این پژوهش به این مورد اشاره می کند که تفاوت رویکردهای آمریکا و ایران در خصوص مسایل منطقه ای و حل نشدن مشکلات فی مابین و افزایش تحریم های بین المللی علیه ایران و از همه مهم تر، خروج آمریکا از توافق برجام و ترور فرمانده سپاه قدس ایران باعث شده است تا عرصه سایبر بیش از پیش به یکی از عرصه های برجسته برای تقابل میان این دو کشور تبدیل شود. به طوری که هر یک با توجه به سطح توانمندی و مقدورات خود در حوزه فناوری های سایبری و بکارگیری انواع روش ها و ابزارها به نحوی از این توانمندی به عنوان ابزار اعمال قدرت و اجبار بر علیه دیگری و تحمیل اراده خود بهره برداری نموده اند، تا بتوانند طرف مقابل را به تغییر رفتار و مواضع و یا پذیرش خواسته های خود مجبور نماید.
    کلید واژگان: جمهوری اسلامی ایران, آمریکا, اینترنت, فضای سایبر, شیوه های نوین تقابل, حملات سایبری
    Reza Solgi, Hasan Khodaverdi *, Zohreh Poustinchi
    The Internet and social media have altered the nature of communication between the Islamic Republic of Iran and the US, introducing new modes of action and reaction in their conflict. This study aims to find an answer to this question: What new strategies do Iran and the United States use to confront one another in cyberspace? To answer this question, we used a descriptive-analytical method to test the hypothesis and collected our data through a desk research and note-taking method, and then analyzed statements from the theory of authoritarian power. The findings revealed that the US and Iran disagreement about regional issues, the unresolved political conflicts between the two countries, the escalation of international sanctions against Iran, and, most significantly, the US withdrawal from BARJAM (Iran nuclear deal) and assassination of the commander of IRGC- Quds has increased the prominence of cyberspace as a stage for hostility between the two states. As a result, the US and Iran have used the potential of cyberspace as a tool to exert power and have tried to impose their demands, based on their level of competence and expertise in the field of cyber technologies, and through the use of a variety of tactics. Their goal in taking such actions is clearly to force each other to accept their will or change their behavior and ideologies.
    Keywords: Iran, USA, Internet, Cyberspace, New methods of confrontation, Cyber Attacks
  • حسن خداوردی، مهدی نبوی

    هم اکنون محورهای منازعه درصحنه سیاسی- امنیتی غرب آسیا بسیار پیچیده و ایتلاف ها و جبهه‎های مختلفی برمدارهای گوناگون قابل شناسایی است. دراین راستا، جمهوری اسلامی ایران ابتکارخود را درقالب محور مقاومت و درتقابل با آمریکا، رژیم صهیونیستی و جریان سازش کار روبه رشد درمنطقه تعریف کرده است. پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی تحلیلی به این پرسش بنیادین درسیاست خارجی ج.ا.ا می پردازد که ظرفیت ها و فرصت های محور مقاومت وتهدیدات و چالش های توسعه و تعامل با این محور برای امنیت ملی ایران چیست؟ مقاله حاضر در پرتو مفاهیم نظریه موازنه تهدید استفن والت، استدلال می نماید که توسعه محور مقاومت، از منظر عناصر کلی قدرت، ایجاد مجاورت و عمق راهبردی، قابلیت تهدیدآفرینی فوری و خلق نیات تهاجمی برعلیه جبهه رقیب و دشمن به منظور بازدارندگی، برامنیت ملی ج.ا.ایران تاثیر مثبت دارد و درعین حال، به دلیل فقدان همگرایی اقتصادی، افزایش سطح رقابت و تقویت جبهه رقیب و تلاش آن ها برای مهار نفوذ آن، پیچیده ساختن ساختار دولت های منطقه، خطر رویارویی مستقیم با کشورهای متخاصم و یا بروز اختلاف داخلی، بر امنیت ملی این کشور پیامدهای منفی و تهدیدآفرین دارد.

    کلید واژگان: محور مقاومت, ج.ا.ایران, منطقه غرب آسیا, آمریکا, امنیت ملی

    Currently, the axes of conflict in the political-security scene of West Asia are very complex and different alliances and fronts can be identified in different ways. In this regard, the Islamic Republic of Iran has defined its initiative in the form of resistance and confrontation with America, the Zionist regime and the growing compromise movement in the region. The current study with a descriptive-analytical approach deals with this fundamental question in the foreign policy of Iran that; what are the capacities and opportunities of the axis of resistance and the threats and challenges of development and interaction with this axis for Iran's national security? In the light of the concepts of Stephen Walt's balance of threat theory, the present study argues that the development of the axis of resistance, from the point of view of the general elements of power, creating proximity and strategic depth, the ability to create immediate threats and creating offensive intentions against the rival front and the enemy in order to deter, has a positive effect on the national integrity of the Islamic Republic of Iran, and at the same time, due to the lack of economic convergence, increasing the level of competition and strengthening the rival front and their efforts to curb its influence, complicating the structure of regional governments, the risk of direct confrontation with hostile countries or the emergence of internal disputes, it has negative and threatening consequences on the national security of the Islamic Republic of Iran.

    Keywords: Axis of Resistance, the Islamic Republic of Iran, West Asia region, America, National Security
  • حسن یوسفی، حسن خداوردی*، گارینه کشیشیان سیرکی
    روابط خارجی یکی از وجوه مهم زندگی ملت ها و کشورها به شمار می رود و بررسی چگونگی عملکرد دولت-ها در ارتباطات خارجی، مهم تلقی می شود. بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال تونس و تاثیرات آن بخصوص در دو مقطع دولت های نهم و دهم به ریاست محمود احمدی نژاد و دولت های یازدهم و دوازدهم به ریاست حسن روحانی، می تواند به تدوین و تعیین راهبردهای آتی در روابط خارجی در دولت های مختلف کشورمان کمک کند و شرایط را برای رفع مشکلات و نقایص احتمالی فراهم آورد. پس از بیداری اسلامی دولت هایی در کشورهایی مانند تونس روی کار آمدند که بر روابط با ایران تاثیرگذار بودند. در این مقاله سعی شده است تا با نگاهی سازه انگارانه به روابط ایران و تونس، سیاست خارجی کشورمان در دولت های مورد اشاره مورد نقد و بررسی قرار گیرد و به این سیوال پاسخ داده شود که روابط ایران و تونس بین سال های 2005 تا 2021 چگونه بوده؟ در پاسخ به این پرسش و در مقام صورتبندی فرضیه باید گفت؛ در دولت موسوم به عدالت محور احمدی نژاد، درگیر بودن در برخی تنش های داخلی و فقدان رویه ای ثابت در سیاست خارجی و در دولت موسوم به اعتدال گرا روحانی، تمایل بیش از حد به روابط با غرب و درگیر بودن با برجام، توسعه روابط را با کشورهایی مانند تونس کند کرد و زمینه های تاریخی، اشتراکات فرهنگی و سیاسی به همراه فرصت شکل گرفته از بیداری اسلامی نیز نتوانست به این روابط کمک چندانی بکند.
    کلید واژگان: روابط خارجی, عدالت محور, اعتدال گرا, بیداری اسلامی, تونس
    Hassan Yousefi, Hassan Khodaverdi *, Garineh Keshishyan Siraki
    Foreign relations are one of the most important aspects of the lives of nations and countries, and it is important to examine how governments operate in foreign relations. Examining the foreign policy of the Islamic Republic of Iran towards Tunisia and its effects, especially in the two periods of the ninth and tenth governments headed by Mahmoud Ahmadinejad and the eleventh and twelfth governments headed by Hassan Rouhani, can formulate and determine future strategies in foreign relations in different governments. Help our country and provide the conditions for solving possible problems and defects. After the Islamic Awakening, governments came to power in countries such as Tunisia that affected relations with Iran. In this article, an attempt has been made to take a constructive look at Iran-Tunisia relations, to review our country's foreign policy in the mentioned governments, and to answer the question of how Iran-Tunisia relations between 2005 and 2021 been? In answer to this question and in the position of formulating the hypothesis, it should be said; Ahmadinejad's so-called justice-oriented government was embroiled in some internal tensions and a lack of consistency in foreign policy, and in the so-called Rouhani's moderate government, an over-indulgence in relations with the West and a nuclear deal, the development of relations with It slowed down countries like Tunisia. Historical contexts, cultural and political commonalities, along with the opportunity created by the Islamic Awakening, could not help these relations much.
    Keywords: Foreign Relations, Justice-oriented, Moderate, Islamic Awakening, Tunisia
  • سید عبدالمجید زواری، سید جلال دهقانی فیروزآبادی*، محمدرضا دهشیری، حسن خداوردی

    امروزه نقش هر کشور در سیاست جهانی تحت تاثیر عوامل ژیوپولیتیکی آن است. به گونه ای که از دیدگاه جغرافیدانان سیاسی، قدرت هر کشور به شدت از ژیوپولیتیک و موقعیت جغرافیایی آن تاثیر می پذیرد. ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی آن، وضعیت ژیوپولیتیک منحصربه فردی رادارست. این موقعیت، ایران را تبدیل به کشوری جهانی کرده است که همواره در معادلات جهانی نقش برجسته ای به آن می دهد. بر این اساس، پژوهش مزبور با روش توصیفی _ تحلیلی به دنبال بررسی روند رویکردهای اتخاذی سه دولت های ج اایران در مدیریت بحران هسته ای است. در این تحقیق بر اساس هدف پژوهش ، روش تحقیق برای تجزیه و تحلیل توصیفی و تحلیلی ، استفاده از منابع کتابخانه ای و رسانه های داخلی و خارجی است تا توجیه قانع کننده ای برای استدال پژوهش پیدا کنیم. رابطه سیاست و فضای جغرافیایی رابطه ای دوجانبه و پویاست. هر سیاستی تظاهرات جغرافیایی/ فضایی خاص خود را و هر فضایی نیز سیاست های خاص خود را نیاز دارد. پس توجه به واقعیات جغرافیایی و ژیوپولیتیک می تواند عامل مهم و حیاتی در اتخاذ سیاست های اعمالی حکومت ها باشد. جمهوری اسلامی ایران در مدیریت بحران هسته ای که از سال 1382 شروع شد و با توافق برجام هرچند به صورت تعلیق یافته) پایان یافت سه رویکرد مختلف را اجرایی در مدیریت بحران هسته ای بکار برده است:1.سازش 2.تقابل 3.تعامل. که به جز رویکرد سوم یعنی مدیریت تعاملی با نگاه به منافع ملی، الگوهای مدیریت بحران هسته ای دیگر نتوانسته اند نقش موثری در حفظ و تامین منافع ملی داشته باشد

    کلید واژگان: مدیریت بحران, آسیای غربی, ژئوپولیتیک
    Seyed AbdolMajid Zawari, Seyed Jalal Dehghani Firoozabadi *, MohammadReza Dehshiri, Hassan Khodavardi

    TIran's geopolitical position is incompatible with isolationism and an extrovert and active foreign policy to advise policy makers. On the impact of the recent nuclear agreement is an important position, was called according to analysts, academics and politicians agreement century. A recent agreement is the result of policies of various governments that can disputed Islamic Republic of Iran miniature road map for policies consistent with the geopolitical status of the issues as well. Our research with a descriptive/ analytic and library survey to examine the three states of Islamic Republic of Iran approaches in nuclear talks. In this study, according to the object under study, the research method used, Descriptive and analytic method in which the use of library resources and foreign and local media for arguments research, there are founding compelling justification. The relationship between politics and geographical space and dynamic bilateral relationship.has needs Any policy protests geographical its own space and every space its own policy. Having regard to geographical and geopolitical realities can be a critical factor in the state 's policy actions Islamic Republic of Iran on the nuclear issue began in 1382 and ended with the recent agreement. Have been implemented approaches three:1-collusion 2-contrast 3- Engagement With the exception of the third approach, interactive management with a view to national interests, other models of nuclear crisis management have not been able to play an effective role in maintaining and securing national interests.

    Keywords: crisis management, West Asia, Geopolitic
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال