سجاد بشرپور
-
مقدمه
اعتیاد به بازی های آنلاین بر سلامت جسمی و روانی نوجوانان تاثیر منفی می گذارد. علائم اعتیاد به بازی های آنلاین در نوجوانان در سنین مدرسه قابل مشاهده است. پژوهش حاضر با هدف تعیین همبستگی بدرفتاری روانشناختی دوران کودکی و اعتیاد به بازی های آنلاین با نقش میانجیگری پذیرش و عمل انجام شد.
روش کارروش پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان (نوجوانان) دختر و پسر دوره اول متوسطه آموزش و پرورش شهرستان بستک هرمزگان بود که در سال تحصیلی 1401-1400 به تحصیل اشتغال داشتند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای تعداد 337 تن به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس اعتیاد به بازی های آنلاین "(Online Game Addiction Scale)،" سیاهه بدرفتاری روانشناختی "(Psychological Maltreatment Inventory) و" پرسشنامه پذیرش و عمل- 2 "(Acceptance and Action Questionnaire-II) بود. روایی محتوایی ابزارها با روش کیفی و پایایی با روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ اندازه گیری شد. داده ها با نرم افزار اس پی اس اس نسخه 20 و نرم افزار آموس نسخه 20 تحلیل شد.
یافته هاعدم پاسخ گویی هیجانی، طرد کردن/ترساندن، غیراخلاقی/صادقانه نبودن، پرتوقع/انعطاف ناپذیری، منزوی سازی به ترتیب از مولفه های " سیاهه بدرفتاری روانشناختی "با مقدار ضریب 48/0، 41/0، 28/0، 31/0 و 35/0 به صورت مستقیم با اعتیاد به بازی های آنلاین همبستگی مثبت معناداری دارند (001/0<P). همچنین، عدم پاسخ گویی هیجانی، طرد کردن/ترساندن، پرتوقع/انعطاف ناپذیری و منزوی سازی به ترتیب از مولفه های" سیاهه بدرفتاری روانشناختی " با مقدار ضریب 16/0، 19/0، 11/0 و 23/0 با میانجیگری پذیرش و عمل به صورت غیرمستقیم با اعتیاد به بازی های آنلاین همبستگی مثبت معناداری دارند (001/0< P).
نتیجه گیریبدرفتاری روانشناختی دوران کودکی به صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجیگری پذیرش و عمل با اعتیاد به بازی های آنلاین همبستگی معناداری دارند. لذا به مسئولین آموزش و پرورش پیشنهاد می شود به منظور کاهش اعتیاد به بازی های آنلاین دوره های آموزشی شیوه های ارتباطی صحیح والدین با فرزندان ویژه والدین و دوره های آموزشی راهبردهای مطلوب شناختی در هنگام رویدادهای تنش زا ویژه دانش آموزان اجرا شود.
کلید واژگان: اعتیاد به بازی های آنلاین, بدرفتاری روانشناختی دوران کودکی, پذیرش و عمل, نوجوانانIntroductionOnline gaming addiction has a negative effect on the physical and mental health of teenagers. The symptoms of online game addiction can be seen in school-age teenagers. The present study was conducted with the aim of determining the correlation between childhood psychological maltreatment and online game addiction with the mediating role of acceptance and action.
MethodsThe research method is descriptive-correlation type. The statistical population included all male and female students (teenagers) of the first year of secondary education in Bastak Hormozgan city, who were studying in the academic year of 1400-1401, and 350 people were selected as a sample using a multi-stage cluster random sampling method. Data collection tools included demographic questionnaire, "Online Game Addiction Scale", " Psychological Maltreatment Inventory" and "Acceptance and Action Questionnaire-II". Content validity of instruments was measured by qualitative method and reliability by internal consistency method by calculating Cronbach's alpha coefficient. Data were analyzed with SPSS. 20 and AMOS .20 software.
ResultsEmotional unresponsiveness, rejection/intimidation, unethical/not being honest, high expectations/inflexibility, isolation from the components of “Assisted Maltreatment Inventory” respectively with coefficient values of 0.48, 0.41, 0.28, 0.31 and 0.35 They have a significant positive correlation directly with addiction to online games (P < 0.001). Also, emotional unresponsiveness, rejection/intimidation, high expectations/inflexibility, and isolation from the components of “Assisted Maltreatment Inventory” respectively, with coefficient values of 0.16, 0.19, 0.11, and 0.23 with the mediation of acceptance and action as Indirectly, they have a significant positive correlation with addiction to online games (P<0.001).
ConclusionsChildhood psychological maltreatment directly and indirectly with the mediation of acceptance and action have a significant correlation with online game addiction. Therefore, in order to reduce the online games addiction, it is suggested to the education officials to implement training courses on the correct communication methods of parents with their children, and training courses on optimal cognitive strategies during stressful events for students.
Keywords: Online Game Addiction, Childhood Psychological Maltreatment, Acceptance, Action, Adolescents -
زمینه و هدف
شناسایی عوامل موثر در مشکلات افراد با اختلال ملال جنسیتی مهم است؛ زیرا اختلال ملال جنسیتی منجربه پیامدهای روان شناختی و اجتماعی و میان فردی برای آن ها می شود. پژوهش حاضر باهدف مدل سازی علی هویت جنسیتی/ملال جنسیتی براساس صفات اوتیستیک و الکسی تایمیا با نقش میانجی افکار خودکشی انجام شد.
روش بررسیپژوهش حاضر تحلیلی-همبستگی به روش مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را تمامی دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل دادند. از بین آن ها 220 نفر واجد شرایط به صورت دردسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها پرسش نامه هویت جنسیتی/ملال جنسیتی برای نوجوانان و بزرگسالان (دئوگراسیا و همکاران، 2007)، پرسش نامه صفات اوتیستیک (بارون-کوهن و همکاران، 2001)، پرسش نامه الکسی تایمیا تورنتو (بگبی و همکاران، 1994) و پرسش نامه افکار خودکشی بک (بک و همکاران، 1979) را ازطریق شبکه های مجازی و به صورت پرسش نامه اینترنتی تکمیل کردند. داده ها در سطح معناداری 0٫05 با روش مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS نسخه 24 و LISREL نسخه 8.8 تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد، مسیرهای مستقیم بین صفات اوتیستیک (0٫001>p، 0٫33=β) و الکسی تایمیا (0٫001>p، 0٫47=β) و افکار خودکشی (0٫001>p، 0٫27=β) با هویت جنسیتی/ملال جنسیتی معنا دار بود؛ همچنین، اثرات غیرمستقیم صفات اوتیستیک (0٫001>p، 2٫93T-sobel=) و الکسی تایمیا (0٫001>p، 2٫01T-sobel=) ازطریق افکار خودکشی بر هویت جنسیتی/ملال جنسیتی معنا دار بود. نتایج مربوط به شاخص های نکویی برازش از برازش مطلوب الگوی پژوهش با داده های جمع آوری شده حمایت کرد (2٫10X2/df=، 0٫92NFI=، 0٫93CFI=، 0٫88GFI=، 0٫071RMSEA=).
نتیجه گیریباتوجه به نتایج نتیجه گرفته می شود، وجود صفات اوتیستیک و الکسی تایمیا و افکار خودکشی تاثیر مستقیم روی هویت جنسیتی/ملال جنسیتی دارد و این امر گام مهمی برای شناخت عوامل موثر در مشکلات افراد با اختلال ملال جنسیتی است.
کلید واژگان: هویت جنسیتی, ملال جنسیتی, صفات اوتیستیک, الکسی تایمیا, افکار خودکشیBackground & ObjectivesIn their minds and psyche, people with gender identity disorder see themselves as a different gender and believe that they were wrongly born as a man or a woman. One of the psychological problems faced by people with gender dysphoria is the occurrence of autistic behaviors and traits in them. People with gender dysphoria suffer from psychological issues such as alexia due to reasons such as the inconsistency of gender roles in these people with society's standards and the presence of autistic traits in them. Alexithymia is a multifaceted construct with a close and inverse relationship with emotional intelligence. Considering that people with gender dysphoria face many problems that lead to psychological and social consequences for them, it seems necessary to know the effective factors in these problems and study them. Therefore, the purpose of this research was to model the causality of gender identity/gender dysphoria based on autistic traits and alexithymia with the mediating role of suicidal thoughts.
MethodsThe present study is correlational analytic using the structural equation modeling method. The statistical population of the research comprised all students of Mohaghegh Ardabili University, Ardabil City, Iran, in the academic year 2021–2022. Because the participants might not complete all the questionnaires, 250 questionnaires were distributed, of which 220 were fully completed and analyzed. The statistical sample was 220 people, according to the number of research variables, who were selected from among the statistical population. Sampling was done by the available method. The informed and voluntary consent of the participants to participate in the research was the inclusion criteria. The exclusion criteria included incomplete questionnaires and unwillingness to cooperate in the research. The research data were collected through an internet questionnaire and virtual networks. To collect data, Toronto Alexithymia Scale (TAS) (Bagby et al., 1994), Autistic Spectrum Questionnaire (AQ) (Baron–Cohen et al., 2001), Beck Scale for Suicidal Ideation (BSSI) (Beck et al., 1979), and Gender Identity/Gender Dysphoria Questionnaire for Adolescents and Adults (GIDYQ–AA) (Deogracias et al., 2007) were used. Descriptive statistics were used to measure mean, standard deviation, skewness, and kurtosis indicators. The Pearson correlation and structural equation modeling were used in the inferential part. The collected data were analyzed at a significance level 0.05 in SPSS24 and LISREL 8.8 software.
ResultsResults indicated that the path coefficients between gender identity/gender dysphoria and autistic traits (β=0.33, p<0.001), alexithymia (β=0.47, p<0.001), and suicidal thoughts (β=0.27, p<0.001) were positive and significant. Also, indirect paths between gender identity/gender dysphoria and autistic traits (T–sobel=2.93, p<0.001) and alexithymia (T–sobel=2.01, p<0.001) through the mediating role of suicidal thoughts were significant. The goodness of fit indices supported the optimal fit of the research model with the collected data (χ2/df=2.10, NFI=0.92, GFI=0.88, CFI=0.93, and RMSEA=0.071).
ConclusionAccording to the results, autistic traits, alexithymia, and suicidal thoughts have a direct effect on gender identity/gender dysphoria. This study is a crucial step to know the influential factors in the problems of people with gender dysphoria disorder.
Keywords: Gender Identity, Gender Dysphoria, Autistic Traits, Alexithymia, Suicidal Thoughts -
زمینه و هدف
چاقی در بین جوامع و اکثر کشورها گسترش یافته و به موضوعی عمومی و جهانی تبدیل شده است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی برنامه کاهش وزن تلفیقی بر ولع مصرف و شاخص های تن سنجی در زنان مبتلا به چاقی صورت گرفت.
مواد و روش هاپژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان چاق مراجعه کننده به کلینیک تغذیه شهر اردبیل در سال 1402 بود. با توجه به اینکه حداقل 15 نمونه در تحقیقات تجربی در نظر گرفته شده است، در نتیجه 45 زن چاق (15 نفر در موقعیت درمان با برنامه کاهش وزن تلفیقی و 15 نفر در موقعیت بدون درمان) به طور تصادفی انتخاب و در گروه قرار گرفتند. هر یک از گروه آزمایش به تفکیک روزانه به مدت 50 دقیقه و با تعداد جلسات 14 جلسه تحت درمان قرار گرفتند و گروه کنترل درمانی دریافت نکرد. اعضای هر گروه با استفاده از پرسشنامه ولع مصرف Cepeda-Benito و شاخص های تن سنجی در مرحله پیش آزمون و پس آزمون مورد ارزیابی قرار گرفتند و از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری برای تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته هابراساس نتایج بدست آمده، برنامه کاهش وزن تلفیقی بر ولع مصرف غذا، شاخص توده بدنی (BMI) و نسبت دور کمر به قد (WHtR) تاثیر مثبت و معنادار داشته است (001/0>P) به طوری که نمرات آزمودنی های گروه آزمایش در پس آزمون این متغیرها کاهش معنادار یافته است اما بر نسبت دور کمر به دور باسن (WHR) و شاخص حجم شکمی AVI تاثیر معناداری نداشته است (05/0<P).
نتیجه گیریبراساس نتایج این مطالعه، به نظر می رسد از روش برنامه کاهش وزن تلفیقی می توان در برنامه های کاهش وزن و تغییر سبک زندگی و ارتقاء سلامت جامعه استفاده کرد
کلید واژگان: کاهش وزن, برنامه کاهش وزن تلفیقی, ولع مصرف, شاخص های تن سنجی, چاقیAim and BackgroundObesity has spread among societies and most countries and has become a general and global issue. The present study was conducted with the aim of the effectiveness of a combined weight loss program on cravings and anthropometric indicators in obese women.
Methods and Materials:
The current research was semi-experimental with a pre-test design the test boy was with the control group. The statistical population included all obese women who referred to the nutrition clinic of Ardabil city in 1402. Considering that at least 15 samples are considered in experimental research, as a result, 45 obese women (15 people in the treatment situation with integrated weight loss program and 15 people in the situation without treatment) were randomly selected and placed in the group. Each of the experimental group was treated separately daily for 50 minutes and with 14 sessions, and the control group did not receive treatment. The members of each group were evaluated using the Cepeda-Benito craving questionnaire and anthropometric indices in the pre-test and post-test stages, and multivariate analysis of variance was used to analyze the data.
FindingsBased on the obtained results, the integrated weight loss program had a positive and significant effect on food cravings, Body Mass Index and WHtR index (P<0.001), so that the scores of the subjects of the experimental group decreased significantly in the post-test of these variables, but on WHR and AVI had no significant effect (P<0.05).
ConclusionsBased on the results of this study, it seems that the integrated weight loss program method can be used in weight loss and lifestyle change programs and improving community health.
Keywords: Weight Loss, Integrated Weight Loss Program, Cravings, Anthropometric Indicators, Obesity -
هدف پژوهش حاضر، بررسی تجربه زیسته مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی بود. جامعه آماری تمام مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی بود که در سال 1401 به بخش روانپزشکی بیمارستان فاطمی شهر اردبیل مراجعه کرده بودند. نمونه پژوهش 20 نفر از مادران بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. روش پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با مشارکت مادران این کودکان گردآوری شد. داده ها به روش پدیدارشناسی توصیفی کلایزی (2002) تحلیل شد. یافته های حاصل از تجارب زیسته مادران در قالب پنج مضمون اصلی و نوزده فرعی طبقه بندی گردید. مضمون های اصلی شامل مسائل فردی کودک، مسائل خانواده، مسائل اجتماعی، فرهنگی و هیجانی، مسائل درمانی و مسائل مدرسه بودند. هم چنین نتایج به دست آمده از تحلیل تجارب زیسته مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی حاکی از وجود مجموعه ای مشکلات از جمله تفاوت های فرهنگی و تجربیات وابسته به فرهنگ و میزان تحصیلات شرکت کنندگان اشاره کرد. دسته ای دیگر از این مشکلات به دلیل دانش کم مادران و محیط آموزشی است. مشکلات کودکان موجب اختلال در کارکرد طبیعی خانواده می شود و روابط اجتماعی ، فرهنگی و تعاملات آن ها را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. بنابرین آگاه سازی مادران از ماهیت اختلال و آموزش الگوهای تعاملی با این کودکان می تواند از مشکلات پیش رو در این خانواده ها جلوگیری کند.
کلید واژگان: اختلال نقص توجه, بیش فعالی, مادران, تجربه زیستهThe purpose of this study was to investigate the lived experiences of mothers of children with attention deficit/ hyperactivity disorder. The statistical population included all mothers of children with attention deficit/ hyperactivity disorder who referred to the psychiatric center of Fatemi Hospital in Ardabil city in 2023. The sample of the research enfolded 20 subjects whom were selected via purposive sampling method. The research method was a qualitative and phenomenological type. Data were attained through semi structured interviews with participant mothers of children with attention deficit/ hyperactivity disorder. Data were analyzed with the seven-step descriptive phenomenological method of Colaizzi (2002). The obtained results of mothers’ lived experience were classified in 5 main themes and 19 subthemes. The main themes involved child individual problems, family problems, social and emotional problems, medical issues and school problems. The findings resulted from the analysis of the lived experiences of the children with attention deficit/ hyperactivity disorder mothers also revealed the existence of a set of challenges including cultural diversity, culture-bound experiences and the participant educations levels. The other set of problems involved the mothers’ low knowledge and the educational environment. The children problems impose impairments on family natural function and influence their social, cultural and interactional relations. Therefore, making the mothers aware of the nature of the disorder and teaching interactive patterns with these children could prevent the problems facing these families.
Keywords: Attention Deficit Hyperactivity Disorder, Lived Experience, Mothers -
هدف
اختلال نقص توجه/ بیش فعالی یکی از شایع ترین اختلالات عصبی- رشدی است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی تحریک الکتریکی فرا جمجمه ای مغز (tDCS) و توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه بر بهبود تنظیم شناختی هیجان کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام شد.
روشپژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، شامل کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی شهر اردبیل بود که به مرکز روانپزشکی بیمارستان فاطمی شهر اردبیل در سال 1401 مراجعه کردند. از میان این جامعه، به روش نمونه گیری هدفمند، 60 کودک دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش 1، آزمایش 2 و کنترل (هر گروه 20 نفر) جایگزین شدند. داده ها با استفاده از مقیاس درجه بندی والدین کانرز (1978)، آزمون ماتریس های پیشرونده ریون (2000) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی (2002) جمع آوری شد. آزمودنی های گروه آزمایش اول تحریک الکتریکی مغز (tDCS) و گروه آزمایش دوم نیز مداخله توانبخشی شناختی را دریافت کردند. گروه کنترل مداخله ای را دریافت نکرد. تجزیه وتحلیل داده ها با نرم افزار SPSS-25 و با تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه ها در تنظیم هیجان (05/0>P) وجود دارد. گروه های آزمایشی تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز (tDCS) و توانبخشی شناختی از تنظیم هیجان بالاتری در مقایسه با گروه کنترل برخوردار بودند. همچنین با کنترل اثر پیش آزمون در دو گروه آزمایشی، بین دو روش تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز (tDCS) و توانبخشی شناختی تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0>P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج بدست آمده، می توان گفت مداخله تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز (tDCS) و توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه در بهبود تنظیم شناختی هیجان کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی اثربخش بودند. لذا از هر دو مداخله برای بهبود تنظیم شناختی هیجان کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی می توان استفاده کرد.
کلید واژگان: تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز (Tdcs), توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه, تنظیم شناختی هیجان, اختلال نقص توجه, بیش فعالیObjectiveAttention deficit/ hyperactivity disorder is one of the most common neurodevelopmental disorders. The purpose of this study was to compare the effectiveness of Transcranial Direct Current Brain Stimulation (tDCS) and computer-based cognitive rehabilitation on improving cognitive emotion regulation in children with attention deficit/ hyperactivity disorder.
MethodsThe current research design was experiment with pre-test-post-test and control group. The statistical population included children with attention deficit/ hyperactivity disorder in Ardabil city who referred to the psychiatric center of Fatemi Hospital in Ardabil city in 2023. From this population, 60 children with attention deficit/ hyperactivity disorder were selected by purposeful sampling and randomly replaced in three groups: experiment 1, experiment 2, and control (20 people in each group). Data were collected using Connors Parent Rating Scale (1978), Raven's Progressive Matrices Test (2000) and cognitive emotion regulation scale (2002). The subjects of the first experimental group received Transcranial Direct Current Brain Stimulation (tDCS) for 10 sessions and twice a week for 20 minutes. The second experimental group also received Captain Log's computerized cognitive rehabilitation intervention for 10 sessions and twice a week for 45 minutes. The control group did not receive any intervention. Data analysis was done with SPSS version 25 software and with covariance analysis and Bonferroni's post hoc test.
ResultsThe results showed that there is a significant difference between the groups in emotion regulation (P<0.05). The experimental groups of transcranial direct current brain stimulation (tDCS) and computer-based cognitive rehabilitation had higher emotion regulation compared to the control group. Also, by controlling the effect of the pre-test in the two experimental groups, there is no significant difference between the two methods of transcranial direct current brain stimulation (tDCS) and computer-based cognitive rehabilitation (P<0.05).
ConclusionsAccording to the results, it can be said that the intervention of transcranial direct current brain stimulation (tDCS) and computer-based cognitive rehabilitation were effective in improving the cognitive regulation of emotion in children with attention deficit/ hyperactivity disorder. Therefore, both interventions can be used to improve the cognitive regulation of emotions in children with attention deficit/ hyperactivity disorder.
Keywords: Transcranial Direct Current Brain Stimulation (Tdcs), Computer-Based Cognitive Rehabilitation, Cognitive Emotion Regulation, Attention Deficit, Hyperactivity Disorder -
زمینه و هدف
دیابت نوع دو، عوارض جسمانی و روان شناختی فراوانی برای افراد مبتلا ایجاد می کند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان چشم انداز زمان بر عملکرد جنسی، خودکارآمدی هیجانی و تعارضات زناشویی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 دارای اختلال عملکرد جنسی بود.
روش کارروش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و طرح آن پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 دارای اختلال عملکرد جنسی مراجعهکننده به کلینیک دیابت پارسیان شهر مشهد در سال 1402 تشکیل میدادند. تعداد 30 نفر از این افراد به روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند و بر اساس دارابودن اختلال عملکرد جنسی انتخاب و در دو گروه آزمایشی و کنترل به تصادف جایگزین شدند. گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان چشم انداز زمان قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از آزمون های تعارضات زناشویی ثنایی ذاکر، براتی و بوستانی پور (1387)، خودکارآمدی هیجانی باورلی، نیکلا و شوت (2008) و عملکرد جنسی زناشویی فرج نیا، حسینیان، شهیدی و صادقی (1393) استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره و تک متغیره در نرم افزار spss-24 تجزیه و تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد که پس از کنترل اثرات پیش آزمون، تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات پس آزمون دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای عملکرد جنسی، خودکارآمدی هیجانی و تعارضات زناشویی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 دارای اختلال عملکرد جنسی وجود داشت (01/0=p).
نتیجه گیریدرمان چشم انداز زمان بر عملکرد جنسی، خودکارآمدی هیجانی و تعارضات زناشویی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 دارای اختلال عملکرد جنسی موثر است.
کلید واژگان: ادراک زمان, اختلال عملکرد جنسی, تعارضات خانوادگی, خودکارآمدی, دیابت نوع 2Journal of Health, Volume:15 Issue: 2, 2024, PP 218 -234Background & objectivesType 2 diabetes is associated with a multitude of physical and psychological complications, significantly impacting the quality of life for individuals afflicted with the condition. This study aimed to explore the effectiveness of Time Perspective Therapy (TPT) on enhancing sexual function, emotional self-efficacy, and reducing marital conflicts among patients with Type 2 diabetes experiencing sexual dysfunction.
MethodsThis study used a semi-experimental design involving a pre-test and post-test control group. The research included 30 individuals diagnosed with sexual dysfunction who were recruited from the Persian Diabetes Clinic in Mashhad in 2024. Participants were randomly divided into two groups: the experimental group, which received eight 90-minute TPT sessions, and the control group. Various assessment tools such as the Marital Conflicts Scale, Emotional Self-Efficacy Scale, and Marital Sexual Performance Scale were used. The data were analyzed using multivariate and single analysis of covariance through SPSS 24 software.
ResultsThe results indicated statistically significant improvements in sexual function and emotional self-efficacy, along with a reduction in marital conflicts among participants in the experimental group compared to the control group. After controlling for pre-test scores, notable differences between the post-test scores of both groups were observed, affirming the potential of TPT to foster better sexual health and enhance emotional resilience.
ConclusionTime Perspective Therapy significantly enhances sexual function, emotional self-efficacy, and reduces marital conflicts in patients with Type 2 diabetes facing sexual dysfunction. This study underscores the importance of psychological interventions in managing the complex needs of diabetic patients, suggesting that TPT can be an effective adjunct to traditional medical treatments.
Keywords: Family Conflict, Self-Efficacy, Sexual Dysfunction, Type 2 Diabetes, Time Perception -
زمینه و هدف
نوجوانان بدسرپرست و بی سرپرست با چالش های فراوانی مواجه هستند و توجه به سلامت روان آن ها بسیار با اهمیت است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی هنردرمانی متمرکز بر شفقت بر تحمل آشفتگی نوجوانان دختر بدسرپرست و بی سرپرست بود.
مواد و روش هااین مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون بود. جامعه آماری کلیه نوجوانان دختر بدسرپرست و بی سرپرست شهر بوشهر در سال 1402 بود. حجم نمونه 30 نفر بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت 10 جلسه 90 دقیقه ای هنردرمانی متمرکز بر شفقت قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل مداخله ای را دریافت نکرد. ابزار جمع آوی اطلاعات مقیاس تحمل آشفتگی Simons و Gaher (2005) بود. داده ها با استفاده از آنالیز کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هاهنردرمانی متمرکز بر شفقت بر تحمل آشفتگی نوجوانان بدسرپرست و بی سرپرست موثر بود. مجذور اتا نشان داد که 5/18 درصد از واریانس تحمل، 7/18 درصد از واریانس جذب، 9/16 درصد از واریانس ارزیابی و 6/20 درصد از واریانس تنظیم ناشی از اثربخشی هنردرمانی متمرکز بر شفقت است (001/0>P).
نتیجه گیریهنردرمانی متمرکز بر شفقت بر افزایش تحمل آشفتگی های هیجانی در دختران نوجوان بدسرپرست و بی سرپرست موثر بوده است. از این رو، پیشنهاد می گردد این درمان در سازمان های در تعامل با افراد آسیب دیده در جهت افزایش تحمل آشفتگی و سلامت روان ایشان استفاده شود.
کلید واژگان: هنردرمانی, شفقت, آشفتگی, نوجوانانBackground and ObjectivesAdolescents who are abused and neglected face many challenges, and it is imperative to pay attention to their mental health.The purpose of the present study was to determine the effectiveness of art therapy focused on compassion on the distress tolerance of abused and neglected adolescent girls.
Materials and MethodsThis study is a quasi-experimental study that was conducted with a pre-test and post-test design. The statistical population was all abused and neglected female adolescents of Bushehr City in 2023. The sample size was 30 people selected by the convenience sampling method and randomly assigned into the experimental and control groups (15 people in either group). The experimental group underwent 10 sessions of 90 minutes of compassion-focused art therapy, while the control group received no intervention. The instrument to gather data was Simons and Gaher's (2005) Disturbance Tolerance Scale. Data were analyzed using multivariate analysis of covariance.
ResultsArt therapy focused on compassion was effective in tolerating the turmoil of abused and neglected adolescents. Eta squared showed that 18.5% of tolerance variance, 18.7% of absorption variance, 16.9% of evaluation variance, and 20.6% of adjustment variance are due to the effectiveness of art therapy focused on compassion (p<0.001).
ConclusionArt therapy focused on compassion has been effective in increasing tolerance of emotional disturbances in abused and neglected adolescent girls. Therefore, it is recommended that this treatment be used in organizations interacting with injured people to increase the tolerance of disturbance and increase their mental health.
Keywords: Art Therapy, Compassion, Distress, Adolescents -
زمینه و هدف
اعتیاد به اینترنت در بین نوجوانان شایع است و با پیامدهای منفی مختلفی همراه است. مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش نگرش های ناکارآمد و بدتنظیمی هیجان در پیش بینی استفاده اعتیادی از اینترنت در نوجوانان با ارائه یک رویکرد مبتنی بر شبکه عصبی مصنوعی انجام گرفت.
مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی، جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه مشغول به تحصیل در مدارس دولتی شهر اردبیل در سال تحصیلی 1401 بود. از این جامعه نمونه ای به حجم 264 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به پرسش نامه های اعتیاد به اینترنت، بدتنظیمی هیجان و نگرش های ناکارآمد پاسخ دادند. داده ها با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی با روش پرسپترون چندلایه (Multilayer perceptron method; MPL) تجزیه و تحلیل شد.
یافته هانتایج تحلیل نشان داد که نگرش های ناکارآمد و بدتنظیمی هیجان در پیش بینی استفاده اعتیادی از اینترنت در نوجوانان نقش دارد و مدل شبکه عصبی مصنوعی قادر است به خوبی پرش ها و روند اعتیاد به اینترنت را از روی متغیرهای نگرش های ناکارآمد و بدتنظیمی هیجان پیش بینی نماید.
نتیجه گیریبه طور کلی نتایج تحقیق حاضر نشان داد که نگرش های ناکارآمد و بدتنظیمی هیجان با اعتیاد به اینترنت ارتباط معناداری دارند. از لحاظ کاربردی آموزش و مداخلات روان شناختی حرفه ای با محتوای اصلاح نگرش های ناکارآمد، شناخت غیرمنطقی خود و دیگران و بدتنظیمی هیجان جهت کاهش اعتیاد به اینترنت پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: اعتیاد به اینترنت, نگرش های ناکارآمد, بدتنظیمی هیجان, نوجوانانBackground and ObjectivesInternet addiction is common among teenagers and is associated with various negative consequences. The present study aimed to determine the role of dysfunctional attitudes and emotion dysregulation in predicting the addictive use of the internet in adolescents by presenting an approach based on artificial neural network.
Materials and MethodsIn this descriptive study, the statistical population included all male students of the second year of high school studying in public schools in Ardabil City in the academic year of 2023. From this population, a sample of 264 people was selected using the multistage cluster random sampling method and answered the questionnaires of Internet Addiction, Emotion Dysregulation, and Dysfunctional Attitudes. Data were analyzed using artificial neural network with multilayer perceptron method (MPL).
ResultsThe results of the analysis showed that dysfunctional attitudes and emotion dysregulation play a role in predicting the addictive use of the internet in adolescents, and the artificial neural network model is able to predict well the jumps and trends of internet addiction from the variables of dysfunctional attitudes and emotion dysregulation.
ConclusionIn general, the results of this research suggested that dysfunctional attitudes and emotion dysregulation have a significant relationship with internet addiction. From the practical point of view, professional psychological training and interventions can improve dysfunctional attitudes, irrational cognition of self and others, and emotion dysregulation.
Keywords: Internet Addiction, Dysfunctional Attitudes, Emotion Dysregulation, Adolescents -
هدف از پژوهش حاضر پیش بینی نشانه های نقص توجه- بیش فعالی کودکان بر اساس صفات شخصیتی منش و تحریک پذیری مادران با توجه به نقش جنسیت بود. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل همه مادران دانش آموزان ابتدایی با نشانه های نقص توجه- بیش فعالی منطقه 5 و 7 شهر تهران در سال تحصیلی 99- 1398 بودند. تعداد 230 نفر با به کارگیری روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس سرشت و منش کلانینگر (1994)، پرسشنامه کانرز والدین (1999) و پرسشنامه تحریک پذیری باس و پلامین (1984) استفاده شد. برای تحلیل داده ها علاوه بر آمار توصیفی از روش تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که میان صفات شخصیتی منش و تحریک پذیری مادران با نشانه های نقص توجه- بیش فعالی کودکان ارتباط معنادار وجود دارد (P≤0/001 ،β= 0/56). نتایج پژوهش همچنین نشان داد که جنسیت در تعامل با صفات شخصیتی منش و تحریک پذیری مادران نمی تواند نشانه های نقص توجه- بیش فعالی کودکان را پیش بینی کند (P≤0/001 ،β= 0/052). بر اساس نتایج یافته ها می توان چنین نتیجه گیری کرد که برخی از صفات شخصیتی منش مادران می تواند زمینه ساز نشانه های نقص توجه- بیش فعالی کودکان باشد. بنابراین توجه به صفات شخصیتی والدین می تواند در بهبود روند درمان کودکان دارای نشانه های نقص توجه- بیش فعالی موثر واقع شود.
کلید واژگان: نقص توجه- بیش فعالی, صفات شخصیتی منش, تحریک پذیری, جنسیتThis study set out to predict the symptoms of attention-deficit/hyperactivity disorder in children based on character traits and irritability of mothers according to gender roles. The present study had a descriptive-correlational design. The statistical population of the study was comprised of all mothers of elementary school students with symptoms of attention-deficit/hyperactivity disorder in Districts 5 and 7 of Tehran in the 2019-2020 school year. The sample was drawn using the purposive sampling method (N= 230). The research instruments included the Temperament & Character Inventory (Cloninger, 1994), Conners’ Adult ADHD Rating Scales (1999) and The EAS Temperament Questionnaire (Buss & Plomin, 1984). Descriptive statistics as well as multiple regression analysis were used to analyze the data. Data analysis showed that there was a significant relationship between character traits and irritability of mothers with symptoms of ADHD in children (β= 0.56, P≤0.001). The results also demonstrated that gender in interaction with mothers' character traits and irritability could not predict the symptoms of attention-deficit/hyperactivity in children (β= 0.052, P≤0.001). Based on the results, it can be concluded that some of the personality and character traits of mothers underlie the symptoms of ADHD in children. Therefore, paying attention to the personality characteristics of parents can prove helpful in the treatment of children with ADHD symptoms.
Keywords: Attention-Deficit, Hyperactivity Disorder, Character Traits, Irritability, Gender -
مقدمه و اهداف
هدف از پژوهش حاضر بررسی یک دوره تمرین بازی های حرکتی مبتنی بر نظریه مونته سوری بر مهارت ظریف و درشت کودکان با نارسایی توجه/ بیش فعالی می باشد.
مواد و روش هاپژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی بود که با استفاده از طرح آزمایشی پیش آزمون، پس آزمون بر روی 30 نفر از دانش آموزان پسر مبتلابه نارسایی کم توجهی و بیش فعالی می باشند که به طور تصادفی در گروه کنترل (15 نفر، سن: 4/0±1/8 سال) و آزمایش (15 نفر، سن: 5/0±1/8 سال) قرار گرفتند. کودکان مبتلابه نارسایی توجه/بیش فعالی به وسیله پرسش نامه والدین و معلم کارنرز و با تایید متخصصان روان پزشک مناسب ارزیابی شده است و پس از آن هر دو گروه از طریق آزمون کفایت حرکتی لیکن اوزرتسکی مورد بررسی قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش به مدت 12 هفته (3 روز در هفته) بازی های حرکتی مبتنی بر نظریه مونته سوری را دریافت کردند. جهت تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس استفاده شد.
یافته هاتایج حاصل از تحلیل کواریانس بیانگر وجود تفاوت معنی دار در بین دو گروه آزمایش و کنترل می باشد. خرده آزمون قدرت (P<0/008 و f=8/54)، تعادل (P<0/001 و f=31/97)، هماهنگی دو سویه (P<0/001 و f=21/32)، کنترل بینایی حرکتی (P<0/001 و f=94/15)، سرعت چالاکی (P<0/023 و f=82/5) و سرعت پاسخ (f=10/72 ،P<0/003) بین دو گروه متفاوت بود.
نتیجه گیرینتایج حاصل از پژوهش نشان داد بهبود قابل ملاحضه ای در خرده آزمون های قدرت، تعادل، هماهنگی دوسویه، کنترل بینایی حرکتی، سرعت پاسخ، سرعت و چالاکی بعد از دوره تمرین رخ می دهد. بنابراین، استفاده از این برنامه تمرینی در کودکان پسر دارای نارسایی توجه/بیش فعالی توصیه می شود.
کلید واژگان: بازی های حرکتی, مونته سوری, نارسایی توجه, بیش فعالیBackground and AimsThe present study aimed to investigate the effect of a course of practicing motor games based on Montessori theory on the fine and gross motor skills of children with attention-deficit/hyperactivity disorder.
MethodsThe present research was quasi-experimental. This study was done using a pretest-posttest design on 30 male students with attention-deficit/hyperactivity disorder. They were randomly divided into the control (15 students with a mean age of 8.1±0.4 years) and experimental (15 students with a mean age of 8.1±0.5 years). Children with attention-deficit/hyperactivity disorder were diagnosed and found appropriate by psychiatrists. They were also assessed using the Conners’ parent and teacher rating scale questionnaire, whose validity and reliability in Iran were found to be 81%, using the Cronbach method. Then, through the Lichen-Ozeretsky motor adequacy test, both groups were assessed, and the experimental group received motor games based on Montessori theory for 12 weeks (three days per week). Covariance analysis was used to analyze the obtained data.
ResultsThe results of covariance analysis indicate a significant difference between the experimental and control groups. The subtests of strength (P<0.008), balance (P<0.001, F=31.97), 2-way coordination (P<0.001, F=21.32), motor vision control (F=94.15, P<0.001), agility speed (F=82.5, P<0.023), and response speed (F=10.22, P<0.003) were different between groups.
ConclusionThe study’s results showed a significant improvement in strength, balance, 2-way coordination, motor vision control, response speed, speed, and agility after the training period. Therefore, using this training program in children with attention-deficit/hyperactivity disorder is recommended.
Keywords: Motion Games, Montessori, Attention-Deficit, Hyperactivity Disorder -
زمینه و هدف
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز و توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه بر بهبود تکانشگری کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام شد.
مواد و روش هاپژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. به روش نمونه گیری هدفمند 60 کودک دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش 1، آزمایش 2 و کنترل (هر گروه 20 نفر) جایگزین شدند. داده ها با استفاده از مقیاس درجه بندی والدین کانرز (1978)، آزمون هوش ریون (2000) و پرسش نامه تکانشگری بارت (1995) جمع آوری شد. آزمودنی های گروه آزمایش 1، تحریک الکتریکی مغز را دریافت کردند. گروه آزمایش 2 نیز مداخله توانبخشی شناختی را دریافت کردند. گروه کنترل، مداخله ای را دریافت نکرد. تجزیه وتحلیل داده ها با تحلیل کواریانس چندمتغیره (مانکوا) و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که گروه های آزمایشی تحریک الکتریکی مغز و توانبخشی شناختی از تکانشگری پایین تری در مقایسه با گروه کنترل برخوردار بودند. همچنین با کنترل اثر پیش آزمون در دو گروه آزمایشی، بین دو روش تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز و توانبخشی شناختی، تفاوت معنی داری وجود دارد (0/05>P) و تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز اثربخشی بیشتری در بهبود تکانشگری کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی داشته است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده، می توان گفت تحریک الکتریکی مغز و توانبخشی در بهبود تکانشگری کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی اثربخش بودند.بنابراین از هر دو مداخله در بهبود تکانشگری این کودکان می توان استفاده کرد.
کلید واژگان: تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز (Tdcs), توانبخشی شناختی, تکانشگری, اختلال نقص توجه - بیش فعالیIntroductionThe purpose of this study was to compare the effectiveness of Transcranial Direct Current Brain Stimulation (tDCS) and computer-based cognitive rehabilitation on improving impulsivity in children with attention-deficit/ hyperactivity disorder.
Materials and MethodsThe current research design was quasi-experimental with pre-test-post-test and control group. 60 children with attention-deficit/ hyperactivity disorder were selected by purposeful sampling and randomly placed in three groups: experiment 1, experiment 2, and control (20 people in each group). Data were collected using Connors Parent Rating Scale (1978), Raven's Progressive Matrices Test (2000), and Barrett's impulsivity questionnaire (1995). The subjects of the first experimental group received Transcranial Direct Brain Stimulation and the second experimental group also received Captain Log's rehabilitation intervention. The control group did not receive any intervention. Data were analyzed with covariance analysis and Bonferroni's post hoc test.
ResultsThe results showed that experimental groups had lower impulsivity compared with the control group. Also, by controlling the effect of the pre-test in the two experimental groups, there is a significant difference between the two methods of transcranial direct current brain stimulation and computer-based cognitive rehabilitation (P<0.05), and transcranial direct current brain stimulation is more effective in improving the impulsivity in children with attention-deficit/ hyperactivity disorder.
ConclusionAccording to the results, it can be said that the intervention of transcranial direct brain stimulation and cognitive rehabilitation was effective in improving impulsivity in children with attention-deficit/ hyperactivity disorder. Therefore, both interventions can be used to improve impulsivity in these children.
Keywords: Transcranial Direct Current Stimulation (Tdcs), Cognitive Rehabilitation, Impulsivity, Attention Deficit- Hyperactivity Disorder -
هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر ولع مصرف و سبک های تصمیم گیری در افراد مصرف کننده مواد انجام شد.
روشروش این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل افراد مصرف کننده مواد شهر اردبیل در سال 1400 بود که به مراکز ترک اعتیاد مراجعه کرده بودند. از این بین، 30 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان گروه آزمایش تحت 15 جلسه 20 دقیقه ای تحریک آندی منطقه F3 و تحریک کاتدی منطقه F4 قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس کوتاه ولع مصرف مواد و پرسشنامه سبک های تصمیم گیری کلی استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد که تفاوت معنی داری بین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای سبک های تصمیم گیری عقلایی، شهودی، وابستگی، آنی و اجتنابی و همچنین ولع مصرف وجود داشت.
نتیجه گیریاین نتایج حاکی از اختلال عملکردی مناطق پیش پیشانی در ولع مصرف و فرایندهای تصمیم گیری در مصرف کنندگان مواد است و تحریک الکتریکی این مناطق نیز می تواند مداخله ای اثربخش در کاهش این نارسایی ها باشد.
کلید واژگان: تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای, ولع مصرف, سبک های تصمیم گیری, مصرف موادObjectiveThe study aimed to investigate the effectiveness of transcranial direct electrical stimulation (tDCS) on craving and decision-making styles in substance users.
MethodThe study employed a semi-experimental design with a pretest-posttest approach and included a control group. The statistical population of this research included substance users in Ardabil city in 2021 who had sought treatment at addiction treatment centers. Among these, 30 people were selected using cluster sampling method and were randomly divided into two groups: experimental (n = 15) and control (n = 15). The participants in the experimental group underwent 15 twenty-minute sessions of anodic stimulation of the F3 region and cathodic stimulation of the F4 region. To collect data, we used a short scale to measure craving for substances and general decision-making styles. The data were analyzed using multivariate analysis of covariance.
ResultsFindings showed that there was a statistically significant difference between the two experimental and control groups in rational, intuitive, dependent, immediate, and avoidant decision-making styles, as well as craving.
ConclusionThese results signify the dysfunction of prefrontal areas in the craving and decision-making processes in substance users. Electrical stimulation of these areas can be an effective intervention to reduce these deficiencies.
Keywords: Transcranial Direct Electrical Stimulation, Craving, Decision-Making Styles, Substance Use -
مقدمه
اعتیاد به بازی های آنلاین یک نگرانی رو به رشد است که میزان شیوع آن در بین نوجوانان و جوانان حدود 2/1 تا 5/8 درصد برآورد می شود.
هدفپژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گر همجوشی شناختی و اجتناب تجربه ای در رابطه سیستم های مغزی رفتاری با اعتیاد به بازی های آنلاین انجام شد.
روشپژوهش از لحاظ روش در زمره پژوهش های توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانش آموزان دوره ی اول متوسطه منطقه آموزش و پرورش بستک هرمزگان در سال تحصیلی 1401-1400 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای تعداد 350 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه های سیستم های بازداری/فعال ساز رفتاری (1994)، همجوشی شناختی (2014)، پذیرش و عمل- نسخه دوم (2011) و اعتیاد به بازی های آنلاین (2002) پاسخ دادند. جهت تحلیل داده ها از مدل سازی ساختاری استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد که سیستم فعال ساز رفتاری و سیستم بازداری رفتاری به ترتیب با مقدار ضریب 46/0 و 42/0 به صورت مستقیم با اعتیاد به بازی های آنلاین ارتباط معناداری دارند (001/0< P). همچنین، سیستم فعال ساز رفتاری و سیستم بازداری رفتاری به ترتیب با مقدار ضریب 17/0 و 15/0 با میانجی گری اجتناب تجربه ای و سیستم بازداری رفتاری با مقدار ضریب 21/0 با میانجی گری همجوشی شناختی به صورت غیرمستقیم با اعتیاد به بازی های آنلاین ارتباط معناداری دارند (001/0< P).
نتیجه گیریمتخصصان به منظور کاهش اعتیاد به بازی های آنلاین باید از یک سو جهت شناسایی حساسیت سیستم های بازداری/فعال ساز رفتاری، رگه های شخصیتی را مورد ارزیابی قرار داده و از سوی دیگر ضمن چالش های شناختی و گذشته نگر به دنبال کاهش سوءگیری های شناختی باشند.
کلید واژگان: اعتیاد به بازی های آنلاین, اجتناب تجربه ای, سیستم های مغزی رفتاری, همجوشی شناختیIntroductionOnline games addiction is a growing concern which the prevalence is estimated at 1.2 to 8.5 percent among teenagers and young adults.
AimThe present study was conducted with the aim of investigating the mediating role of cognitive fusion and experiential avoidance in the relationship between brain-behavioral systems and addiction to online games.
MethodIn terms of method, the research was among descriptive-correlation researches of structural equations type. The statistical population included all the students of the first year of high school in the education and training region of Hormozgan Bastak in the academic year of 2021-2022 which 350 people were selected as a sample using the multi-stage cluster random sampling method. They responded to the questionnaires of behavioral inhibition/activation systems (1994), cognitive fusion (2014), acceptance and action - second edition (2011) and online games addiction(2002). Structural modeling was used to analyze the data.
ResultsThe results showed that the behavioral activation system and the behavioral inhibition system have a significant direct relationship with the online games addiction with coefficient values of 0.46 and 0.42, respectively (P < 0.001). Also, the behavioral activation system and the behavioral inhibition system are significantly related to online game addiction indirectly with the mediation of experiential avoidance with a coefficient value of 0.17 and 0.15, respectively and the behavioral inhibition system with the mediation of cognitive fusion with a coefficient value of 0.21,. (P < 0.001).
ConclusionIn order to reduce online games addiction, experts should evaluate personality traits on the one hand in order to identify the sensitivity of behavioral inhibition/activator systems, and on the other hand, seek to reduce cognitive biases along with cognitive and retrospective challenges.
Keywords: Online Games Addiction, Experiential Avoidance, Behavioral Brain Systems, Cognitive Fusion -
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه اضطراب صفت و عدم تحمل بلاتکلیفی با نشانه های افسردگی در دانشجویان با نقش واسطه ای ذهن آگاهی بود. روش پژوهش، توصیفی_همبستگی به روش تحلیل مسیر بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی1400- 1399 بودند (12000=N) که از بین آنها 249 نفر که نمره 14و بالاتر را در پرسشنامه افسردگی بک داشتند به صورت دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل ویراست دوم مقیاس افسردگی بک (1966)، سیاهه اضطراب حالت -صفت اشپیل برگر (1970)، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی فریستون (1994) و مقیاس ذهن آگاهی رایان و براون (2003)بود . برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرم افزار SPSSV19و نرم افزار lisrelV15 استفاده شد. یافته ها نشان داد که مدل از برازش خوبی برخوردار بوده(032/0RMSEA=، 985/0CFI=) و بین اضطراب صفت (421/0= β، 05/0p<) و عدم تحمل بلاتکلیفی (271/0= β، 05/0p<) با نشانه های افسردگی رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد و علاوه بر این اضطراب صفت (088/0= β، 01/0p<) و عدم تحمل بلاتکلیفی (077/0= β، 01/0p<) با میانجیگری ذهن آگاهی نیز اثر غیر مستقیم مثبت و معنی داری بر نشانه های افسردگی در دانشجویان داشتند. براساس این یافته ها می توان نتیجه گرفت که در تایید فرضیات پژوهش اضطراب صفت و عدم تحمل بلاتکلیفی به شیوه های مستقیم و غیرمستقیم نشانه های افسردگی در دانشجویان را تحت تاثیر قرار می دهند و نقش پویایی در نشانه های افسردگی ایفا می کنند.
کلید واژگان: اضطراب صفت, عدم تحمل بلاتکلیفی, ذهن آگاهی, نشانه های افسردگیThe purpose of the current study was to study the relationship between trait anxiety intolerance of uncertainty with depression syndromes in college students with moderating role of mindfulness. The research method was descriptive-correlation based on path analysis. Samples of this study were whole Mohageg Ardabili university students in 2021 -2022 semester (n=12000). Which 249 of them that had rating of 14 and higher in Beck Depression Inventory were selected by available sampling method as samples. the questionnaires including Beck Depression Inventory (1966), Spielberger State-Trait Anxiety Inventory (1970), Fristons Intolerance of uncertainty Scale (1994) and Rayan and Browns Mindfulness Attention Awareness Scale (2003) were completed buy were completed by participants. And those with ratings of 14 and above in BDI were selected as final sample (249 students)with depression symptoms. For analyzing data we used Pearson correlation test and path analysis in SPSSV19 and lisrelV15 software. Results showed that the model has a good fit (RMSEA=0.032، CFI=0.985) and there is a positive and significant correlation between trait anxiety (p<0/05, β= 0/421) and intolerance of uncertainty (p<0/05, β= 0/271) with depression symptoms. Furthermore trait anxiety (p<0/01, β= 0/077) and intolerance of uncertainty (p<0/01, β= 0/088) had a positive and significant indirect effect on depression symptoms through mindfulness. Results indicate that with confirming study's hypotheses trait anxiety and intolerance of uncertainty have a both direct and indirect effect on depression symptoms and play a dynamic role in depression symptoms.
Keywords: Trait Anxiety, Intolerance Of Uncertainty, Mindfulness, Depression Symptoms -
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش خودتنظیمی شناختی، فراشناختی و حمایت اجتماعی در پیش بینی اضطراب امتحانی می باشد. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی، از لحاظ هدف جزو پژوهش های کاربردی و از نظر ماهیت جزو پژوهش های کمی است. جامعه آماری شامل 1200 نفر از دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی در سال 1402 می باشد که 291 نفر با نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های حمایت اجتماعی، اضطراب امتحان فریدمن و جاکوب و پرسشنامه خودتنظیمی بوفارد استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه با استفاده از نرم افزارSpss استفاده گردید. یافته ها نشان داد اضطراب امتحان با مولفه خودتنظیمی شناختی (01/0p< ، 690/0- r=) و مولفه خودتنظیمی فراشناختی (01/0p< ، 190/0- r=) از خودتنظیمی، همبستگی منفی و معنی دار و با مولفه حمایت خانوادگی (01/0p< ، 390/0- r=) و حمایت دوستان (01/0p< ، 720/0- r=) از حمایت اجتماعی همبستگی منفی و معنی داری وجود دارد. نتایج رگرسیون نشان داد خودتنظیمی شناختی و فراشناختی نمی توانند به صورت معنی داری اضطراب امتحانی دانشجویان را پیش بینی نمایند اما حمایت های اجتماعی توانست به صورت معنی داری اضطراب امتحانی دانشجویان را پیش بینی نماید. با توجه به نتایج پیشنهاد می شود که دانشگاه ها، مراکز تعلیم و تربیت به خودتنظیمی شناختی و فراشناختی در افراد توجه ویژه ای داشته باشند تا کنترل و کاهش اضطراب تحقق یابد، همچنین خانواده ها و دوستان به عنوان عاملی بسیار موثر در زندگی دانشجویان به حمایت های اجتماعی مورد نیاز آنها بپردازند تا موجب کاهش اضطراب امتحانی شوند.Journal of Criticism and Theorizing in Behavioral Science, Volume:1 Issue: 1, Winter 2024, PP 43 -60The purpose of this research is to investigate the role of cognitive self-regulation, metacognition and social support in predicting test anxiety. The research method is descriptive of the correlation type, in terms of purpose it belongs to applied research and in terms of nature it belongs to quantitative research. The statistical population includes 1200 students of Mohaghegh Ardabili University in 1402, of which 291 were selected by multi-stage random sampling. To collect data, questionnaires of social support, test anxiety of Friedman and Jacob, and self-regulation questionnaire of Boufard were used. For data analysis, Pearson's correlation coefficient tests and multiple regression analysis were used using Spss software. The findings showed that test anxiety with cognitive self-regulation component (r=-0.690, p<0.01) and metacognitive self-regulation component (r=-0.190, p<0.01) of self-regulation, negative correlation and meaning There is a significant negative correlation with social support with the components of family support (r=-0.390, p<0.01) and friends' support (r=-0.720, p<0.01). The regression results showed that cognitive and metacognitive self-regulation cannot significantly predict students' test anxiety, but social support could significantly predict students' test anxiety. According to the results, it is suggested that universities, educational centers pay special attention to cognitive and metacognitive self-regulation in people in order to control and reduce anxiety, as well as families and friends as a very effective factor in Students' lives should provide the social support they need in order to reduce exam anxiety.Keywords: Self-Regulation, Social Support, Exam Anxiety, Student
-
هدف
هدف مطالعه حاضر بررسی نقش میانجی هیجان خواهی در رابطه بین ابعاد چشم انداز زمانی با اعتیاد به بازی های ویدئویی-رایانه ای در دانش آموزان پسر بود.
روشروش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر متوسطه دوره اول تهران در سال 98- 1397 بوده و حجم نمونه شامل 405 دانش آموز بود که از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه های مقیاس اعتیاد به بازی های ویدئویی-رایانه ای آنیوتاورن، چشم انداز زمانی زیمباردو و بوید و هیجان خواهی آرنت بدست آمده و با استفاده از همبستگی پیرسون، رگرسیون و تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج بدست آمده نشان داد که گذشته مثبت، گذشته منفی، حال لذت گرا و آینده نگری بر هیجان خواهی (به ترتیب با 143/0، 286/0، 246/0 و 198/0) و اعتیاد به بازی های ویدئویی-رایانه ای (به ترتیب با 236/0-، 197/0، 135/0 و 152/0-) و از سوی دیگر، هیجان خواهی بر اعتیاد به بازی های ویدئویی- رایانه ای (285/0) تاثیرگذار است. با توجه به یافته ها می توان گفت که هیجان خواهی نقش میانجی (جزئی) در رابطه بین گذشته مثبت، گذشته منفی، حال لذت گرا و آینده نگری با اعتیاد به بازی های ویدئویی- رایانه ای دارد.
نتیجه گیریابعاد مختلف چشم انداز زمانی هم به طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم از طریق هیجان خواهی بر اعتیاد به بازی های ویدئویی- رایانه ای تاثیر دارد. بر این اساس، با تغییر و یا تقویت نگرش افراد نسبت تجربیات شان در ابعاد مختلف زمانی می توان میزان اعتیاد به بازی های ویدئویی-رایانه ای را در بین آنها کاهش داد.
کلید واژگان: اعتیاد به بازی های ویدئویی-رایانه ای, چشم انداز زمانی, هیجان خواهیObjectiveThe purpose of the present study is to investigate the mediation role of sensation-seeking in the relationship between time perspective with video-computer games Addiction in high school boy students.
MethodsThe method of this study was descriptive-correlational. The statistical population of the study was all boy students of the first grade of high school in Tehran in the academic year 2018-2019 and the sample size consisted of 405 students who were selected through multistage cluster random sampling. The data were collected using video-computer games Addiction scale of Anuthawarn, time perspective scale of Zimbardo and sensation-seeking scale of Arnett. Data were analyzed using Pearson correlation, regression and path analysis.
ResultsThe results showed that positive past, negative past, hedonistic present and future orientation (respectively with 0/143, 0/286, 0/246, 0/198) affect on sensation-seeking and (respectively with -0/236, 0/197, 0/135, -0/152) affect on video-computer games Addiction, on the other hand, sensation-seeking (0/285) affect on video-computer games Addiction. According to the findings, it can be said that sensation-seeking mediates the relationship between positive past, negative past, hedonistic present and future orientation with video-computer games Addiction.
ConclusionDifferent dimensions of time perspective have an affect on video-computer games Addiction both directly and indirectly through sensation-seeking. Thus, changing or reinforcing people's attitudes toward their experiences in different dimensions of time can reduce the level of video-game addiction among them.
Keywords: Video-Computer Games Addiction, Time Perspective, Sensation Seeking -
زمینه و هدف
اختلال اضطراب اجتماعی از شایع ترین اختلالات روان پزشکی قلمداد می شود. با توجه به نقش عوامل مختلف در ایجاد و تداوم آن، پژوهش حاضر با هدف تعیین طرح واره های هیجانی و همجوشی شناختی با علائم اضطراب اجتماعی و نقش میانجی حساسیت اضطرابی انجام گرفت.
مواد و روش هاپژوهش حاضر از نظر روش شناسی، توصیفی همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری در این پژوهش از کلیه دانش آموزان متوسطه دوم شهر قزوین که در سال تحصیلی 402-1401 مشغول به تحصیل بودند، تشکیل شد. تعداد 400 نفر از آن ها (200 نفر دختر و 200 نفر پسر) با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به پرسش نامه های طرح واره های هیجانی، همجوشی شناختی، اضطراب اجتماعی و حساسیت اضطرابی نوجوانان پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد.
یافته هانتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که طرح واره های هیجانی با ضریب مسیر 35/0 و همجوشی شناختی با ضریب 20/0 به صورت مستقیم با علائم اضطراب اجتماعی ارتباط معنی دار دارند (001/0>P). هم چنین، طرح واره های هیجانی با ضریب مسیر 19/0 و همجوشی شناختی با ضریب مسیر 09/0 به صورت غیر مستقیم با میانجی گری حساسیت اضطرابی با علائم اضطراب اجتماعی ارتباط معنی داری دارند (001/0>P).
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان داد که طرح واره های هیجانی و همجوشی شناختی می توانند عامل خطری برای علائم اختلال اضطراب اجتماعی در نوجوانان باشند. این متغیرها هم چنین می توانند با افزایش حساسیت اضطرابی، اضطراب اجتماعی را تشدید کنند. توصیه می شود متخصصان سلامت روان به منظور بهبود کیفیت و تسریع در درمان در برنامه های درمانی خود به این عوامل دقت نظر داشته باشند.
کلید واژگان: طرح واره های هیجانی, همجوشی شناختی, علائم اضطراب اجتماعی, حساسیت اضطرابیBackground and ObjectivesSocial anxiety disorder is considered one of the most common psychiatric disorders. Considering the role of various factors in its creation and continuation, the current research was conducted with the aim of determining the relationships between emotional schemas and cognitive fusion and social anxiety symptoms with the mediating role of anxiety sensitivity.
Materials and MethodsIn terms of methodology, the current research was a descriptive-correlational type of structural equations. The statistical population in this research consisted of all secondary school students of Qazvin City who started studying in the academic year 2023-2024. Four hundred of them (200 girls and 200 boys) were selected using a multi-stage cluster random sampling method and answered the questionnaires on emotional schemas, cognitive fusion, social people, and adolescent experiences. The analysis of research data was done through structural equations modeling.
ResultsThe results of structural equations modeling showed that emotional schemas with a path coefficient of 0.35 and cognitive fusion with a coefficient of 0.20 have a significant direct relationship with the symptoms of social distress (p<0.001). Also, emotional schemas with a path coefficient of 0.19 and cognitive fusion with a path coefficient of 0.09 have a significant indirect relationship with social anxiety symptoms with the mediation of anxiety sensitivity (p<0.001).
ConclusionThe results of the present study indicated that emotional schemas and cognitive fusion can be risk factors for the symptoms of social anxiety disorder in adolescents. These variables can also intensify social anxiety by increasing anxiety sensitivity. It is recommended that mental health professionals pay attention to these factors in order to improve the quality and speed up treatment in their treatment plans.
Keywords: Emotional schemas, Cognitive fusion, Social anxiety symptoms, Anxiety sensitivity -
فصلنامه خانواده پژوهی، پیاپی 76 (زمستان 1402)، صص 553 -566هدف پژوهش حاضر پیش بینی مدل آمادگی ازدواج بر اساس متغیرهای هویت یافتگی، صمیمیت مبتنی بر تمایزیافتگی، تمایل به ازدواج و خوش بینی است. روش این پژوهش از نوع پیمایشی و همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را دانشجویان مجرد دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی، شهید بهشتی و تهران تشکیل داده اند که به شیوه غیرتصادفی در دسترس انتخاب شدند. نمونه های هر دو جنس در بازه سنی 20 تا 35 سال قرار داشتند. در این مطالعه 597 آزمودنی پرسش نامه های مربوطه را تکمیل کردند که از این میان پاسخ 37 شرکت کننده ملاک های خروج را احراز کردند و از نمونه حذف شدند و درنهایت 560 نفر به ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه هویت یافتگی بنیون و آدامز، سیاهه روان شناختی قدرت ایگو، رغبت سنج ازدواج، پرسش نامه خوش بینی و معیارهای آمادگی ازدواج پاسخ دادند. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق معادله های ساختاری انجام شد. یافته ها نشان داد متغیر های پژوهش، واریانس بالایی از آمادگی ازدواج را پیش بینی می کنند.نتیجه گیریاز این پژوهش می توان نتیجه گرفت هویت یافتگی، صمیمیت، تمایل و خوش بینی به ازدواج تاثیر مثبت معناداری بر آمادگی ازدواج جوانان دارد و بر حسب آن ها می توان آمادگی ازدواج در جوانان را بررسی و تقویت کرد.کلید واژگان: آمادگی ازدواج, خوش بینی, تمایل به ازدواج, صمیمیت, هویت یافتگیPurpose of this study is to predict people’s readiness for marriage based on the variables of identity intimacy, desire for marriage and optimism. The methodology was survey and correlation. The statistical population of the study consisted of single students of the Faculty of Psychology and Educational Sciences of Allameh Tabatabai, Shahid Beheshti and Tehran university, who were non-randomly selected. Samples of both sexes were examined between the ages of 20 and 35. To conduct this study, 597 people completed the questionnaires, of which 37 participants' responses met the exit criteria and were removed from the sample, and finally 560 people were assigned to be examined by research tools, including the Benign and Adams Identity Questionnaire. The research tools included Benyon and Adams Identity Questionnaire, Ego Strength Psychological List, Marriage Surveillance, Optimism Questionnaire, and Marriage Readiness Criteria. Data analysis was performed through structural equations. The results of the analysis showed that the variables of the study predict a high variance of marriage readiness. In Conclusion, from this research, it can be concluded that Identification, intimacy, desire and optimism about marriage have a significant positive effect on youth marriage readiness, and according to them, marriage readiness in youth can be strengthened and examined.Keywords: Desire for marriage, identification, Intimacy, marriage Readiness, optimism
-
زمینه و هدفاعتیاد به بازی های آنلاین یک نگرانی رو به رشد جهانی و مضر برای سلامت روان در بین نوجوانان است. پژوهش حاضر با هدف الگوی روابط ساختاری پیش بینی اعتیاد به بازی های آنلاین بر اساس وابستگی به هم سال منحرف با نقش میانجی شناخت های ناسازگار و نارسایی های مهارت اجتماعی انجام گرفت.مواد و روش هاپژوهش موردنظر همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری آن شامل کلیه دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه مشغول به تحصیل در مدارس دولتی شهر اردبیل در سال تحصیلی 1402 بود. از این جامعه، نمونه ای به حجم 208 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسش نامه های اعتیاد به بازی های آنلاین باشول و همکاران (2018)، شناخت های ناسازگار مای و همکاران (2012)، نارسایی های مهارت اجتماعی سیلورا و همکاران (2001) و وابستگی به هم سال منحرف فرگوسن و همکاران (1999) پاسخ دادند. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزارهای smart pls4 تحلیل شد.یافته هانتایج نشان داد وابستگی به هم سال منحرف بر اعتیاد به بازی های آنلاین اثر مستقیم و معنی داری دارد، همچنین اثر غیرمستقیم وابستگی به هم سال منحرف بر اعتیاد به بازی های آنلاین با میانجیگری شناخت های ناسازگار و نارسایی های مهارت اجتماعی تایید شد. مدل بر اساس شاخص های نکویی برازش کفایت مناسبی داشت.نتیجه گیریاز لحاظ کاربردی برگزاری مداخلات موثر ازجمله تکنیک های بازسازی شناختی شناخت های ناسازگار، آموزش مهارت های اجتماعی توسط روان شناسان و مشاوران مدارس در راستای کاهش استفاده از بازی های آنلاین اعتیادآور در نوجوانان توصیه می گردد.کلید واژگان: اعتیاد به بازی های آنلاین, شناخت های ناسازگار, نارسایی های مهارت اجتماعی, وابستگیIntroductionOnline gaming addiction is a growing global concern and is detrimental to mental health among adolescents. The present study was conducted aiming to predict the structural relationship model of online game addiction based on Deviant Peer Affiliation with the mediating role of maladaptive cognitions and social skill deficits.Materials and MethodsThe intended research was structural equation correlation. Its statistical population included all male students of the second year of high school students studying in the public schools of Ardabil city in the academic year of 2023.A sample of 208 participants was selected using convenience sampling method who completed the questionnaires of addiction to online games. The obtained data were analyzed using smart pls4 software.ResultsThe results showed that Deviant Peer Affiliation has a direct and significant effect on addiction to online games, and the indirect effect of Deviant Peer Affiliation on addiction to online games was confirmed through the mediation of maladaptive cognitions and social skill deficits. The model had a good fit based on the goodness of fit indices.Keywords: Addiction to online games, maladaptive cognitions, social skill deficits, Deviant Peer Affiliation
-
اهداف
اعتیاد به شبکه های اجتماعی و بدرفتاری روانی با افکار خودکشی در نوجوانان مرتبط است. با این حال نقش واسطه ای ذهن آگاهی در این ارتباط نامشخص است. مطالعه حاضر با هدف بررسی مدل ساختاری ایده پردازی خودکشی بر اساس اعتیاد به شبکه های اجتماعی و بدرفتاری روانی با میانجی گری ذهن آگاهی در نوجوانان انجام شد.
مواد و روش هاروش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی (معادلات ساختاری) است. جامعه آماری این پژوهش را تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه مشغول به تحصیل مدارس دولتی شهر اردبیل در سال تحصیلی 1400 تشکیل دادند. از این جامعه نمونه ای به حجم 170 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسش نامه های ایده پردازی خودکشی Beck، اعتیاد به شبکه های اجتماعی Turel، ذهن آگاهی Brown و بدرفتاری روانی Nash پاسخ دادند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS 25 و smartpls.4 استفاده شد.
یافته هاتعداد 170 آزمودنی با میانگین سنی 29/1±19/15 سال در این پژوهش شرکت داشتند. نتایج مربوط به آزمون معادلات ساختاری نشان داد که ضرایب مسیر مستقیم بدرفتاری روانی بر ایده پردازی خودکشی (001/0=p؛ 31/0=β) و ضرایب مسیر اعتیاد به شبکه های اجتماعی بر ایده پردازی خودکشی (001/0=p؛ 54/0=β) معنادار بود. آزمون معناداری بوت استراپ نشان داد که بدرفتاری روانی (003/0=p؛ 26/0=β) و اعتیاد به شبکه های اجتماعی (005/0=p؛ 11/0=β) با میانجیگری ذهن آگاهی معنادار بود.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان می دهد که علاوه بر اثر مستقیم اعتیاد به شبکه های اجتماعی و بدرفتاری روانی بر ایده پردازی خودکشی، ذهن آگاهی نیز به عنوان متغیر میانجی بر اثرات غیرمستقیم اعتیاد به شبکه های اجتماعی و بدرفتاری روانی بر ایده پردازی خودکشی عمل می کند.
کلید واژگان: شبکه های اجتماعی, ذهن آگاهی, ایده پردازی خودکشیAIMSAddiction to social networks and mental maltreatment are related to suicidal thoughts in adolescents. However, the mediating role of mindfulness in this relationship is unclear. The present study investigated the structural model of suicidal ideation based on addiction to social networks and psychological maltreatment with mindfulness mediation in adolescents.
MATERIALS AND METHODSThe present research method is descriptive and correlation type (structural equations). The statistical population of this research consisted of all male students in the second grade of high school studying in public schools in Ardabil City in 2021. From this population, a sample of 170 people was selected using the available sampling method and responded to Beck’s suicidal ideation, Turel’s social network addiction, Brown’s mindfulness and Nash’s psychological maltreatment questionnaires. To analyze the data, structural equation modelling was used using SPSS 25 and smartpls.4 software.
FINDINGSOne hundred and seventy subjects with an average age of 15.19±1.29 years participated in this research. The results of the structural equation test showed that the coefficients of the direct path of psychological maltreatment on suicidal ideation (p=0.001; β=0.31) and the coefficients of the path of addiction to social networks on suicidal ideation (p=0.001; β= 0.54) were significant. The Bootstrap significance test showed that mental maltreatment (p=0.003; β=0.26) and addiction to social networks (p=0.005; β=0.11) were significantly mediated by mindfulness.
CONCLUSIONThe results of this study show that in addition to the direct effect of addiction to social networks and psychological maltreatment on suicidal ideation, mindfulness also acts as a mediating variable on the indirect effects of addiction to social networks and psychological maltreatment on suicidal ideation.
Keywords: Social Media, Mindfulness, Suicidal Ideation -
سالمندی یکی از مهمترین مراحل زندگی انسان است که در آن، سالمند با طیف وسیعی از تغییرات بخصوص در حیطه سلامتی جسمانی و روان شناختی مواجه می شود. اضطراب سلامت در افراد به خصوص در سالمندان می تواند تاثیرات نامطلوبی داشته باشد که بررسی عوامل تاثیرگذار بر آن اهمیت پیدا می کند. بنابراین این پژوهش با هدف بررسی رابطه نیازهای بنیادین روان شناختی و رفتارهای ارتقادهنده سلامت با اضطراب سلامت در سالمندان با میانجی گری تاب آوری انجام شد. روش مطالعه حاضر توصیفی از نوع همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان سالمند ساکن در شهر تبریز در بهار 1402 بود که از میان آنها تعداد 220 سالمند به روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل مقیاس تاب آوری کونور و دیویدسون، پرسش نامه نیازهای بنیادین روان شناختی، پرسش نامه رفتارهای ارتقادهنده سلامت و پرسش نامه اضطراب سلامت بود. دادههای جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون با کمک نرم افزار SPSS نسخه 23 و با استفاده از تحلیل مسیر به وسیله نرم افزار Lisrel نسخه 8.8 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که نیازهای بنیادین روان شناختی (خودمختاری، شایستگی و ارتباط) با اضطراب سلامت زنان سالمند رابطه منفی دارد، رفتارهای ارتقادهنده سلامت (تغذیه، فعالیت بدنی، مسئولیت پذیری در مورد سلامت، مدیریت استرس، روابط بین فردی و رشد معنوی) با اضطراب سلامت زنان سالمند رابطه منفی دارد. تاب آوری با اضطراب سلامت زنان سالمند رابطه منفی دارد. همچنین نیازهای بنیادین روان شناختی از طریق تاب آوری با اضطراب سلامت زنان سالمند رابطه دارد و رفتارهای ارتقادهنده سلامت از طریق تاب آوری با اضطراب سلامت زنان سالمند رابطه دارد. بنابراین نتیجه گیری می شود که با افزایش تاب آوری در سالمندان و برآورده کردن نیازهای روان شناختی و آموزش رفتارهای ارتقادهنده سلامت می توان از افزایش اضطراب سلامت پیش گیری کرد.
کلید واژگان: اضطراب سلامت, نیازهای بنیادین روان شناختی, رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت, تاب آوری, سالمندانOld age seems to be one of the most crucial stages of human life during which individuals encounter a wide range of changes, particularly in the realm of physical and psychological health. Health anxiety, especially in older adults, can have undesirable effects, making it important to examine the factors influencing this variable. Therefore, this study aimed to investigate the relationship between basic psychological needs (BPNs) and health-promoting behaviors (HPBs) with health anxiety in older adults, through the mediating role of resilience. This was a correlational study, of path analysis type. The statistical population of this research included all older women residing in Tabriz, Iran in the spring of 2023, among whom 220 individuals were selected as the sample using convenience sampling method. The measurement tools included the Connor and Davidson’s Resilience Scale, BPNs Questionnaire, HPBs Questionnaire, and Health Anxiety Questionnaire. The collected data were analyzed using Pearson’s correlation coefficient in SPSS-23 software and path analysis in LISREL 8.8 software. The results indicated that BPNs (autonomy, competence, and relatedness) have a negative relationship with health anxiety in older women; HPBs (nutrition, physical activity, health responsibility, stress management, interpersonal relationships, and spiritual growth) have a negative relationship with health anxiety in older women. resilience had a negative relationship with health anxiety in older women. Moreover, BPNs were related to health anxiety in older women through resilience, as well as HPBs were related to health anxiety in older women through resilience. Therefore, it can be concluded that increasing resilience in older adults and fulfilling BPNs along with educating HPBs can prevent the increase of health anxiety.
Keywords: Basic psychological needs, health promoting behaviors, health anxiety, resilience, older adults -
زمینه و هدف
اعتیاد به بازی های برخط بر سلامت جسمی و روانی نوجوانان تاثیر منفی می گذارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی همجوشی شناختی در رابطه بدرفتاری روان شناختی دوران کودکی با اعتیاد به بازی های برخط انجام شد.
مواد و روش هادر پژوهش توصیفی حاضر، جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان (نوجوانان) دختر و پسر دوره اول متوسطه منطقه آموزش و پرورش بستک هرمزگان بود که در سال تحصیلی 1401-1400 به تحصیل اشتغال داشتند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای تعداد 350 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسش نامه های بدرفتاری روان شناختی، همجوشی شناختی و اعتیاد به بازی های برخط پاسخ دادند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد که پاسخ گویی هیجانی، طرد کردن/ترساندن، غیراخلاقی/صادقانه نبودن، پرتوقع/انعطاف ناپذیری، منزوی سازی به ترتیب با مقدار ضریب 48/0، 41/0، 28/0، 31/0 و 32/0 به صورت مستقیم با اعتیاد به بازی های برخط ارتباط معناداری دارند (p<0.001). هم چنین، پاسخ گویی هیجانی، طرد کردن/ترساندن، پرتوقع/انعطاف ناپذیری و منزوی سازی به ترتیب با مقدار ضریب 24/0، 19/0، 08/0 و 14/0 با میانجی گری همجوشی شناختی به صورت غیرمستقیم با اعتیاد به بازی های برخط ارتباط معناداری دارند (p<0.001).
نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد بدرفتاری روان شناختی دوران کودکی به صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجی گری همجوشی شناختی، با اعتیاد به بازی های برخط ارتباط معناداری دارند. از لحاظ کاربردی متخصصان می توانند از یک سو شیوه های ارتباطی والدین با فرزندان را مورد ارزیابی قرار داده و از سوی دیگر ضمن چالش های شناختی و گذشته نگر به دنبال کاهش اعتیاد به بازی های برخط و سوء گیری های شناختی باشند.
کلید واژگان: اعتیاد به بازی های برخط, بدرفتاری روان شناختی دوران کودکی, نوجوانان, همجوشی شناختیBackground and ObjectivesOnline gaming addiction has a negative effect on the physical and mental health of adolescents. The present study was conducted with the aim of determining the mediating role of cognitive fusion in the relationship between childhood psychological maltreatment and online gaming addiction.
Materials and MethodsIn the current descriptive study, the statistical population included all middle school students (boys and girls) in the Education Department of Bastak (Hormozgan Province), who were studying in the academic year 2021-2022, and 350 people were selected as a sample using the multi-stage cluster random sampling method. They answered questionnaires of psychological maltreatment, cognitive fusion, and online gaming addiction. Structural equations modeling was used to analyze the data.
ResultsThe results showed that emotional responsiveness, rejection/intimidation, unethical/not being honest, high expectations/inflexibility, and isolation are directly and significantly related to online gaming addiction with coefficient values of 0.48, 0.41, 0.28, 0.31, and 0.32, respectively (p<0.001). Also, emotional responsiveness, rejection/intimidation, high expectations/inflexibility, and isolation have a significant relationship with online game addiction indirectly with the mediation of cognitive fusion with coefficient values of 0.24, 0.19, 0.08 and 0.14, respectively (p<0.001).
ConclusionThe present study showed that childhood psychological maltreatment has a significant relationship directly and indirectly with the mediation of cognitive fusion, with online gaming addiction. From a practical point of view, experts can evaluate the communication methods of parents with their children on the one hand, and on the other hand, seek to reduce online gaming addiction and cognitive exploits, along with cognitive and retrospective challenges.
Keywords: Online gaming addiction, Childhood psychological maltreatment, Adolescents, Cognitive fusion -
زمینه و هدف
میگرن دومین اختلال عصبی همراه با درد عمیق بوده و طیف وسیعی از مشکلات را برای افراد مبتلا و اطرافیان آن ها به وجود می آورد. لذا هدف از این پژوهش مدل یابی علی ادراک درد در مبتلایان به میگرن بر اساس عدم تحمل پریشانی با نقش میانجی ترس از پیشرفت بیماری بود.
مواد و روش هاپژوهش حاضر از نوع توصیفی است و جامعه آماری شامل کلیه افراد دارای میگرن مراجعه کننده به کلینیک ها و مطب متخصصان اعصاب شهر مشهد در سال 1401 بودند که تعداد 200 نفر از مراجعه کنندگان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسش نامه های تحمل پریشانی هیجانی Simons و Gaher، ادراک درد Melzack و ترس از پیشرفت بیماری Herschbach و همکاران پاسخ دادند. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد که نمره ادراک درد با نمره ترس از پیشرفت بیماری (470/0=r، 01/0>P) ارتباط مثبت و معنی دار و با نمره تحمل پریشانی (425/0-=r، 01/0>P) ارتباط منفی و معنی دار دارد. هم چنین، عدم پریشانی عاطفی با تاثیر بر ترس از پیشرفت بیماری به طور غیرمستقیم نیز با ادراک درد ارتباط داشت.
نتیجه گیرییافته ها نشان داد ترس از پیشرفت بیماری نقش میانجی بین عدم تحمل پریشانی و ادراک درد در مبتلایان به بیماری میگرن دارد. روان شناسان و متخصصان با در نظر داشتن ارتباط ادراک درد و عدم تحمل پریشانی و ترس از پیشرفت بیماری در میگرن می توانند از بهبود این عوامل استفاده کنند تا تاثیر سایر روش ها برای درمان میگرن را افزایش دهند.
کلید واژگان: ادراک درد, پریشانی هیجانی, پیشرفت بیماری, ترس, میگرنBackground and ObjectivesMigraine is the second neurological disorder with deep pain that causes a wide range of problems for the affected people and those around them. Therefore, the purpose of this study was to model the causality of pain perception in migraine sufferers based on distress intolerance with the mediating role of fear of disease progression.
Materials and MethodsThe current research is descriptive and the statistical population included all people with migraine who referred to clinics and neurologists' offices in Mashhad in 2022; out of which, 200 applicants were selected as a sample using the convevience sampling method. And they responded to Simons and Gaher's Emotional Distress Tolerance, Melzack's Pain Perception, and Herschbach et al.’s Fear of Disease Progression Questionnaires. To analyze the data, structural equation modeling was used.
ResultsA positive and significant relationship was observed between pain perception score and fear of disease progression score (r=0.470, p<0.01), and a negative and significant relationship was observed between pain perception score and distress tolerance score (r=-0.425, p<0.01). Furthermore, emotional distress tolerance had indirect association with pain perception through affecting the fear of disease progression.
ConclusionThe findings showed that the fear of disease progression plays a mediating role between the intolerance of distress and the perception of pain in migraine sufferers. Considering the association of pain perception and intolerance of distress and fear of disease progression in migraine, psychologists and specialists can use the improvement of these factors to increase the effectiveness of other methods for migraine treatment.
Keywords: Pain perception, Distress, Disease progression, Fear, Migraine -
هدف
هدف پژوهش حاضر طراحی و ارزیابی اثربخشی برنامه آموزشی یکپارچه نگر مبتنی بر آموزه های دینی- روان شناختی با رویکرد اسلامی بر تعدیل بحران هویتی نوجوانان دارای گرایش به رفتارهای پرخطر بود.
روش هاپژوهش حاضر آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه است که در سال تحصیلی 97-96 در شهر اردبیل مشغول به تحصیل بودند. به منظور نمونه گیری، ابتدا 200 نفر از دانش آموزان به صورت تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. پس از شناسایی دانش آموزان دارای رفتارهای پرخطر با استفاده از مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی، نمونه ی پژوهش نهایتا به تعداد 30 دانش آموز دارای گرایش به رفتارهای پرخطر به طور تصادفی و مبتنی بر ملاک های ورود و خروج انتخاب گردید و به صورت تصادفی، 15 نفر در گروه آزمایشی و 15 نفر در گروه کنترل گمارده شدند. پرسشنامه بحران هویت(ICQ) و مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی (IARS) جهت جمع آوری داده ها استفاده شد. برای گروه آزمایشی، برنامه آموزشی طراحی شده مبتنی بر آموزه های دینی- روان شناختی به مدت 10 جلسه 60 دقیقه ای برگزار گردید. گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکرد. یک هفته پس از اتمام مداخله، هر دو گروه آزمایشی و کنترل مورد پس آزمون واقع شدند. برای آزمون فرضیه ها از تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده گردید.
یافته هانتایج تحلیل داده ها نشان داد که آموزش مبتنی بر آموزه های دینی- روان شناختی، بحران هویتی را تعدیل می دهد (01/0≥P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که روان درمانی یکپارچه نگر مبتنی بر آموزه های دینی- روان شناختی با رویکرد اسلامی، مداخله ای موثر و کارآمدی در کاهش مشکلات هویتی نوجوانان دارای گرایش به رفتارهای پرخطر نوجوانان است.
کلید واژگان: آموزه های دینی-روان شناختی, رویکرد اسلامی, بحران هویتی, رفتارهای پرخطر, نوجوانObjectiveThe purpose of the current research was to design and evaluate the effectiveness of an integrated educational program based on religious-psychological teachings with an Islamic approach on the adjustment of the identity crisis of adolescents with a tendency to risky behaviors.
MethodsThe current research was a pre-test-post-test design experiment with a control group. The statistical population of the present study includes all male students of the second year of high school who were studying in Ardabil city in the academic year of 1996-1997. In order to sample, first 200 students were randomly selected in a multi-stage manner. After identifying the students with high-risk behaviors using the risk-taking scale of Iranian adolescents, the research sample was finally selected as 30 students with a tendency to high-risk behaviors randomly and based on the entry and exit criteria, and randomly, 15 people in The experimental group and 15 people were assigned to the control group. Identity Crisis Questionnaire (ICQ) and Iranian Adolescent Risk Scale (IARS) were used to collect data. For the experimental group, an educational program based on religious-psychological teachings was held for 10 sessions of 60 minutes. The control group did not receive any intervention. One week after the end of the intervention, both the experimental and control groups were subjected to a post-test. Multivariate covariance analysis was used to test the hypotheses.
ResultsThe results of data analysis showed that education based on religious-psychological teachings moderates identity crisis (P≥0.01).
ConclusionAccording to the results of the present study, it can be said that integrative psychotherapy based on religious-psychological teachings with an Islamic approach is an effective and efficient intervention in reducing the identity problems of adolescents with a tendency to high-risk behaviors.
Keywords: Religious-Psychological Teachings, Islamic Approach, Identity Crisis, High-Risk Behaviors, Adolescents -
هدفهدف از پژوهش حاضر بررسی شیوع قلدری و عوامل جمعیت شناختی مرتبط با آن در دانش آموزان مدارس متوسطه اول شهر گرمی در سال تحصیلی 99-1398 بود.مواد و روش هاطرح پژوهش حاضر توصیفی - زمینه یابی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانش آموزان مشغول به تحصیل پسر و دختر در دوره دوم متوسطه شهرستان گرمی بود. نمونه ای به تعداد 200 نفر(100 دختر و 100 پسر) به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه قلدری - قربانی اولویوس استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی(میانگین، انحراف استاندارد) و آمار استنباطی(خی دو) استفاده گردید.یافته هادرنهایت، نتایج این پژوهش نشان داده است که تفاوت معناداری در میزان شیوع بین دو گروه دختران و پسران وجود دارد، بدین معنا که میزان قلدری و قربانی قلدری شدن در پسران بیشتر از دختران بود(p<005).نتیجه گیریبا توجه به آسیب های جسمی و روانشناختی و زمینه سازی قلدری برای آسیب روانی اجتماعی در دانش آموزان و با توجه به اهمیت مدرسه هم به لحاظ وقوع و هم به لحاظ کنترل و پیشگیری قلدری می توان با اجرای سیاست های مشخص، ارایه آموزش های مناسب و اجرایی و برنامه های پیشگیری و مداخله مناسب در مدارس کشور از وقوع و ایجاد پیامدهای آسیب زا جلوگیری کرد.کلید واژگان: شیوع, قلدری- قربانی, دانش آموزانObjectiveThe aim of this present study was to investigate the prevalence of bullying and its associated demographic factors in high school students in the city Germi in the 2019-2020 academic yearMethodsThe design of the present study is descriptive- contextual. The statistical population of the study included all students studying boys and girls in the second year of high school in Garmi city. A Sample of 200 people (100 girl and 100 boy) were selected by multi- stage random sampling method. The Olivius bullying- victim questionnaire was used to collect information. Descriptive statistics (Mean, Standard deviation) and inferential statistics (Chi-square) were used to analyze the dataResultsFinally, the results of this study have shown that there is a significant difference in the prevalence between two groups' girls and boys. This means that the rate of bullying and victimization of bullying was higher in boys than girls (p<0/05).ConclusionConsidering the physical and psychological injuries and the background of bullying for psychological and social harm in students and considering the importance of school both in terms of occurrence and in terms of controlling and preventing bullying, it is possible to implement appropriate policies, provide appropriate and executive training and prevention programs proper intervention in the country,s schools prevented the occurrence and creation of harmful consquences.Keywords: prevalence, bullying– victims, Students
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.