سید محمد کاظم علوی
-
براساس آخرین نظریات حوزه معناشناسی شناختی، بشر به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه، برای ساده سازی مفاهیم پیچیده ذهنی از استعاره مفهومی استفاده می کند. فیلسوفان، از کسانی هستند که برای فهم پذیرساختن مفاهیم انتزاعی فلسفی، از استعاره های مفهومی بسیار بهره برده اند. در پژوهش حاضر به کارگیری استعاره های مفهومی برای تبیین علم حضوری در اندیشه ابن سینا بررسی می شود. ابن سینا از این استعاره ها برای مفهوم سازی و ساده سازی علم حضوری بهره برده است. او معتقد است که ادراک حضوری زمانی حاصل می شود که معلوم نزد عالم یعنی نفس حضور یابد؛ اما درعین حال این حضور را تنها شرط لازم برای حصول معرفت نمی داند و معتقد است که باید فرایند مشاهده و اشراق نیز فراهم باشد تا حضور به کسب علم بینجامد. باتوجه به برداشت هایی که از سخنان وی می شود، دو استعاره «علم حضوری، دیدن است» و «علم حضوری، اشراق است»، به دست می آید که در استعاره دیدن، سه عنصر یعنی بیننده و شیء دیده شده و نسبت میان آن ها حائز اهمیت است و در استعاره اشراق هم دو عنصر تابنده و شیء مستنیر وجود دارد. این مقاله باروش توصیفی تحلیلی می کوشد به بررسی استعاره های مفهومی به کاررفته در علم حضوری در فلسفه سینوی با روش کاملا اکتشافی و درنتیجه به دوراز هرگونه فرضیه سازی بپردازد.کلید واژگان: ابن سینا, استعاره مفهومی, اشراق, علم حضوری, مشاهدهContemporary theories in cognitive semantics suggest that humans utilize conceptual metaphors, either consciously or subconsciously, to distill complex mental constructs into simpler forms. Philosophers, in particular, have extensively employed conceptual metaphors to render abstract philosophical notions comprehensible. This study delves into the application of conceptual metaphors in elucidating ‘knowledge by presence’ within Avicenna’s philosophy. Ibn Sinā employed these metaphors to articulate and streamline the concept of ‘knowledge by presence.’ He posits that such knowledge is actualized when the object of knowledge is directly present to the knower, that is, the soul. However, he asserts that mere presence is not the sole requisite for attaining knowledge; rather, conditions conducive to vision and illumination must also be met for presence to culminate in knowledge acquisition. Interpreting his discourse yields two metaphors: ‘knowledge by presence as seeing’ and ‘knowledge by presence as illumination.’ The ‘seeing’ metaphor hinges on three critical elements: the observer, the observed, and their interrelation. Conversely, the ‘illumination’ metaphor involves two key elements: the source of illumination and the object being illuminated. This article endeavors to explore the conceptual metaphors associated with ‘knowledge by presence’ in Avicennian philosophy through an exploratory approach, deliberately eschewing any hypothesis formulation.Keywords: Ibn Sina, Conceptual Metaphor, Illumination, Knowledge By Presence, Vision
-
زمینه و هدف
ارتباطات انسان در سلامت معنوی موثر بوده و در تعامل با یکدیگر هستند؛ بر این اساس می توان سلامت معنوی را به عنوان عاملی بنیادین برای مقابله با چالش ها به خصوص در موسسات و در ارتباط با ارباب رجوع های متفاوت، متعدد و مداوم در نظر گرفت. پژوهش حاضر به دنبال بازشناسی چالش های ارتباطات چهارگانه انسان و تاثیر آن بر سلامت با مطالعه موردی یک موسسه مالی است.
روشجامعه آماری پژوهش 21 کارمند موسسه مالی است که سنجش اولیه کارکنان با پرسشنامه پولوتزین و الیسون بود و در گام بعدی با بهره گیری از نرم افزارSPSS پاسخ های کارمندان تحلیل شد. متناظر با نتیجه تحلیل پرسش نامه برای ریشه یابی چالش ها از ابزار مصاحبه و برای تحلیل مصاحبه تحلیل محتوا و گفتمان استفاده شد.
یافته هامیانگین سلامت معنوی در افراد 8/85 با انحراف استاندارد 11 بوده است. با توجه به آستانه های تعیین شده برای این پرسشنامه، میانگین افراد در حد متوسط قرار دارد. به تفکیک، میانگین سلامت مذهبی 4/48 و سلامت وجودی 3/37 به دست آمده است. سطح سلامت معنوی در افراد مورد آزمون، براساس پرسشنامه سلامت معنوی پولوتزین و الیسون، در سطح متوسط رو به بالا است. تفاوت مشاهده شده بین سطح سلامت مذهبی و سلامت وجودی نیز قابل توجه است. به نظر می رسد در بعد سلامت وجودی در مقایسه با سلامت مذهبی، نمره ها در سطح پایین تری قرار دارد.
نتیجه گیریاز میان ارتباطات چهارگانه، کارمندان در ارتباط با دیگران دچار چالش بودند. بر این اساس، در راستای ارتقاء، سلسله کارگاه در راستای آشنایی با مهارت های ارتباط کلامی و غیرکلامی برگزار شد. با کاربست اصول گفته شده در این کارگاه ها، تاثیر چشمگیری در ارتقای سلامت وجودی و در نهایت سلامت معنوی کارکنان مشاهده شد و ارتباط با ارباب رجوع و بهره وری بهبود یافت.
کلید واژگان: جنبه های اجتماعی ارتباط, دین و پزشکی, رفتار, سلامتی, سلامت معنویBackgroundHuman relationships are effective in spiritual health and interact with each other, and based on that, we can consider spiritual health as a fundamental factor for dealing with problems and challenges, especially in institutions with different, numerous and continuous client relationships. The current research seeks to identify the four challenges of human relationships and its effect on health with a case study of the financial institution.
MethodsCase study of the research is 21 employees of a financial institution, the initial assessment of the employees was with Polotzin and Ellison questionnaire, and in the next step, the answers of the employees were analyzed using SPSS. Corresponding to the results of the questionnaire analysis, the interview tool was used to identify the root of the challenges, and content and discourse analysis were used to analyze the interview.
ResultsThe average spiritual health in people was 85.8 with a standard deviation of 11. According to the thresholds set for this questionnaire, the average of people is in the average range. At the same time, separately, average religious health is 48.4 and existential health is 37.3. The level of spiritual health in the tested subjects, based on the spiritual health questionnaire of Polotzin and Ellison, is at an average level. The observed difference between the level of religious health and existential health is also significant. It seems that in the dimension of existential health compared to religious health, the scores are at a lower level.
ConclusionAmong the four types of relationships, employees had challenges in relationships with others. Based on this, a series of workshops on verbal and non-verbal communication skills will be held in order to improve. By applying the mentioned principles in these workshops, a significant effect was observed in promoting existential health and ultimately spiritual health, and finally, relationships with clients and productivity improved
Keywords: Behavior, Communication, Health, Religion, Medicine, Spiritual Health -
در دیدگاه معاصر، استعاره انتقال الگوی استنباطی حوزه مبدا به حوزه مقصد است و براساس آن می توان بسیاری از مفاهیم فلسفی را بازخوانی نمود. چگونگی ادراک و مراحل مختلف آن در فلسفه سینوی به شیوه استعاری و برمبنای استعاره ساختار رویداد لیکاف و جانسون قابل فهم و تبیین است. طرح واره حرکت اساس استعاره ساختار رویداد است که به صورت کلان استعاره «ادراک حرکت است» از ترکیب استعاره های اولیه «معرفت حرکت است» و «علم حرکت است» تشکیل یافته و قادر است تمام اقسام ادراک اعم از ادراک جزیی و کلی را بازسازی نماید و، در آن، حرکت کلی شامل ریزحرکت هایی می شود که خرده استعاره های کلان استعاره حرکت را تشکیل می دهند و هر کدام از این خرده استعاره ها بر جنبه ای از فرآیند ادراک تمرکز و آن را برجسته می کند. این مقاله با رویکرد استعاره مفهومی، ازطریق بیان حوزه ادراک (حوزه مقصد) توسط حرکت (حوزه مبدا)، در پی ارایه خوانشی جدید از معرفت شناسی سینوی است.
کلید واژگان: ابن سینا, ادراک, استعاره مفهومی, حرکتIn the contemporary view, metaphor is the transfer of the inferential pattern of the source area to the destination area, based on which many philosophical concepts can be reconstructed. The way of perception and its different stages in Avicenna’s philosophy can be understood and explained in a metaphorical way and based on the metaphor of the event structure of Lakoff and Johnson and the definition of movement given by Avicenna. The movement schema is the basis of the event structure metaphor, which is composed of the macro metaphor “perception is movement” from the combination of the primary metaphors “knowledge is movement” and “science is movement”; and it is capable of reconstructing all types of perception, including partial and general perception, and in that general movement includes micro-movements that form sub-metaphors of the macrometaphor of movement. Each of these sub-metaphors focuses on an aspect of the perception process and highlights it. This article aims to present a new reading of Avicenna’s epistemology with the approach of conceptual metaphor through the expression of the domain of erception by movement.
Keywords: Ibn Sina, perception, conceptual metaphor, Movement -
هر حوزه ای از علم سلامت مانند سلامت معنوی که در پی ورود به واقعیت تجربی به هدف ایجاد تغییر است، در جهان بینی حاکم بر آن ریشه دارد و نمی تواند بدون توجه به مبانی پارادایمی خود، طراحی و اجرا شود. مرز فارق نظریه سلامت معنوی مرسوم با سلامت معنوی برآمده از آیات قرآنی در توجه به این مبانی است. مهم ترین مبانی قرآنی سلامت معنوی مبانی هستی شناسی، انسان شناختی و... است که زمینه ساز طراحی نظریه سلامت و گذار به مدل سلامت معنوی قرآنی است.پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به دنبال پاسخ به این سوال است که مبانی هستی شناسی سلامت معنوی از منظر قرآن کریم چیست و چگونه در متن سلامت معنوی جریان می یابد؟ یافته های پژوهش حاکی از این است که نوع تلقی از هستی، مولفه های خدامحوری، مادی و فرامادی بودن موجودات هستی، هماهنگی و نظام مندی هستی، هدف داری، باور به جهان غیب و عالم آخرت، مرگ و معاد و معنی داری رنج و زندگی از جمله مواردی است که در تحقق سلامت معنوی تاثیرگذار است.
کلید واژگان: سلامت معنوی, مبانی هستی شناختی, قرآن کریم, اسلامAny field of health studies, such as spiritual health, which seeks to be involved in the experimental field for the purpose of making changes, is rooted in the worldview dominating it and cannot be designed and implemented without considering its paradigmatic foundations. The difference between current spiritual health theory and spiritual health derived from Quranic verses is in regard to these basics. The most important Quranic foundations of spiritual health are the ontological, anthropological, etc. foundations that lay the foundation for the design of health theory and the transition to the Quranic formation of spiritual health.The current research, with descriptive-analytical method, seeks to answer the question that what are the foundations of the ontology of spiritual health from the perspective of the Holy Quran and how does it lead into spiritual health? The findings of the research indicate that attitude toward being, God-centered components, materiality and immateriality of being, consistency and systematicity of being, purposefulness, believing in the invisible world and the hereafter, death and resurrection, and meaningfulness of suffering and life are effective in realizing spiritual health.
Keywords: Spiritual health, Ontological Foundations, Holy Quran, Islam -
زمان بستر زیست انسان در این جهان است. و نه تنها بستر زیست بیولوژیکی اوست بلکه زمینه ای برای زیست هوشمندانه او نیز بوده است. انسان درباره زمان می اندیشد و از زوایای علوم مختلفی به آن می نگرد؛ از فیزیک گرفته تا فلسفه؛ و از کیهان شناسی گرفته تا انسان شناسی. مفهوم «زمان» در قرآن نیز مورد توجه بوده است و با توجه به اختصاص سوره ای مستقل به این مفهوم و سوگند به زمان در قالب مفهوم «العصر» جایگاه ویژه ای را به آن اختصاص داده است. ارتباط معرفتی این مفهوم با مفاهیم «انسان»، «خسران»، و «ایمان» از منظر وجودی حایز اهمیت فراوانی است که روی کرد حاضر در این مقاله را سامان می دهد.وضعیت وجودی و اگزیستانسیالیستی انسان وضعیت این-جهانی است که زمان مندی را می طلبد. این یک امکان برای انسان است که حاکی از محدودیتی زمانی برای انسان است. این وضعیت با احساس خسران در گذر زمان همراه می گردد که مطلق بوده و غیرقابل انفکاک از وضعیت این-جهانی است. این وضعیت انسان است و البته وضعیتی که امکاناتی را پیش روی انسان قرار می دهد. زمان بر انسان می گذرد و انسان را با مفهوم ابدیت و جاودانگی مواجه می سازد. ابدیت به مثابه امکانی فراروی انسان قرار می گیرد تا با تضادی وجودی روبرو گردد تا با انتخاب ایمان به مبدا و مقصدی فرازمانی و مکانی به رستگاری به عنوان یک دغدغه وجودی دست یابد.
کلید واژگان: ایمان, زمان, سوره ی «_ العصر», ابدیت, خسرانTime is the basis of human life in this world and it is not only his biological background, but also a background for his intelligent life. Man thinks about time and looks at it from the angles of different sciences; from physics to philosophy; and from cosmology to anthropology. The concept of "Time" has also received attention in the Qur'an, and due to the dedication of an independent surah to this concept and the oath to time has assigned a special place to it in the form of the concept of "al-ʿAṣr". The epistemological connection of this concept with the concepts of "Man", "Loss", and "Faith" is very important from an existential point of view, which organizes the current approach in this article. The existential and existentialistic condition of man is the condition of this world that requires timing. This is a possibility for humans, which indicates a time limit for humans. This situation is associated with the feeling of loss in the passage of time, which is absolute and inseparable from the situation of this world. This is the human condition and, of course, it is a condition that presents possibilities to the human being. Time passes on man and confronts man with the concept of eternity and immortality. Eternity is placed in front of man as a possibility to face an existential contradiction in order to achieve salvation as an existential concern by choosing faith in a transcendental and spatial origin and destination.
Keywords: Faith, Time, Surah Al-ʿAṣr, salvation, eternity, loss -
پژوهشنامه فلسفه دین (نامه حکمت)، سال بیست و یکم شماره 1 (پیاپی 41، بهار و تابستان 1402)، صص 209 -234
در تفکر شهاب الدین سهروردی و لیندا زگزبسکی، دو فیلسوف نام دار از دو دوره زمانی و حوزه تمدنی متفاوت، به مولفه هایی برمی خوریم که نوعی رهیافت مشترک در رویکرد آنها پدید آورده است. هر دو فیلسوف، با نگاه کانونی به عامل معرفتی، ارزش معرفت را محصول ارزش فرایندهایی می دانند که در نبود آن فلسفه محکوم به فروپاشی است. سه ضرورت مشترک در فلسفه سهروردی و زگزبسکی عبارت اند از (1) ضرورت تعالی درونی، که با تلاش برای تقویت اراده آدمی، قایل به سیری کیفی و درونی برای معرفت است؛ (2) ضرورت حکمت وحدت بخش، که با اعتماد به خود و دیگر سنت های فکری، به وحدت نظر و تجربه انسانی می اندیشد و افزون بر پرورش نفس، فهم حکمت و اعتلای آن را نیازمند شهود و خلاقیت های شخصی در هر دوره می داند؛ (3) ضرورت روایت، که لازمه بسط نیات فلسفی را با نوعی نبوغ در اندیشیدن، در ایجاد ذوق و انگیزش و رجوع به الگوهای فکری و اخلاقی می جوید. این پژوهش با درنگی تازه در عوامل ارتقای معرفت، به گستره هایی پرداخته است که هرچند اهمیت معرفتی آنها نادیده گرفته شده ولی حیات معنوی و معرفتی فلسفه برای اثربخشی بیشتر به آن محتاج است.
کلید واژگان: سهروردی, لیندا زگزبسکی, اعتلای درونی, حکمت وحدت بخش, روایتIn the thought of Shihab al-Din al-Suhrawardi and Linda Zagzebski, two famous philosophers from two different eras and civilizations, we come across some components that lead us to a common approach. The value of knowledge, according to both philosophers, is a result of the value of processes, without which philosophy is doomed to fail. The three common necessities in the philosophy of Suhrawardi and Zagzebski are: (1) The necessity of internal elevation, which upholds the qualitative and internal process of knowledge by trying to strengthen the human will. (2) The necessity of unifying wisdom. According to this necessity, a person thinks about the unity of human opinion and experience by trusting in his/her thought and other intellectual traditions. Moreover, to reach self-cultivation and also to understand and elevate wisdom, a person requires personal intuition and creativity in each era. (3) The necessity of narrative, which makes the development of philosophical intentions dependent on the genius in thinking, the genius in creating motivation, and also the return to intellectual and moral patterns. With a new look at the factors of knowledge promotion, this research has addressed some epistemologically neglected topics that the spiritual and epistemological life of philosophy depends on it.
Keywords: Shihab al-Din al-Suhrawardi, Linda Zagzebski, Internal Elevation, Unifying Wisdom, Narrative -
جهان معاصر و چالش های نوظهور آن، نگاه کل نگر به انسان را به عنوان جزء اصلی در تشکیل اجتماع سالم انسانی مورد توجه قرار داده است. با توجه به اینکه انسان محور اصلی تمامی مسایل جامعهبشری است، تحولات و اصلاحات باید از درون انسان آغاز شود. از این رو ساختن انسان و تربیت اصولی افراد، مقدمه تشکیل هر نظام پایدار و امن انسانی است. این موضوع همواره مورد توجه انسان شناسان و روانشناسان بوده است. یکی از نظام های انسانی، نظام سلامت است که چهار بعد معنوی، روانی، اجتماعی و جسمی دارد. به سبب اهمیت سلامت معنوی، مکاتب مختلف از زوایای مختلف تعاریف گوناگونی از سلامت معنوی ارایه داده اند که تحلیل دیدگاه شان نشان می دهد تعریف از انسان مقدمه پی ریزی مکتب بوده است. با آنچه گذشت، پژوهش حاضر با ابزار گردآوری کتابخانه ای استنادی و روش توصیفی تحلیلی و سطح تحلیل تحلیل محتوا به دنبال پاسخ به این سوال است که در سلامت معنوی با تکیه بر مولفه های تربیتی انسان، چه توصیفی از انسان و مبانی انسان شناسی وجود دارد؟ یافته-های پژوهش حاکی از آن است انسان موجود دو سرشتی است که سه ساحت دانایی، طلب و توانایی دارد و بر اساس این سه ساحت، ابعاد نظام تربیتی در سه بعد بینشی، گرایشی و عملکردی شکل می گیرد. این سه نظام بر پایه بینش توحیدی و با ضریب ایمان می تواند آن سه ساحت را جهت داده و با قلب سلیم، سلامت معنوی را به ارمغان بیاورد.
کلید واژگان: نظام تربیتی, معنویت, انسان شناسی, سلامت معنوی, قرآن کریمThe contemporary world and its emerging challenges have paid attention to the holistic view of human beings. In such a way that the four dimensions of human health have always been the subject of discussion and exploration among thinkers. Due to the importance of spiritual health over other aspects of health, different schools have presented different definitions of spiritual health from different angles, and the analysis of their views shows that the definition of human was the introduction of the old school. The current research, with the tools of library-reference collection and descriptive-analytical method and the level of analysis of content analysis, seeks to answer the question, what is the description of man and the foundations of anthropology in spiritual health based on the teachings of the Qur'an? The findings of the research indicate that the existing human being has two natures that have three areas of knowledge, desire and ability, and based on these three areas, three systems are formed in him: insight, tendency and performance system. These three systems based on monotheistic vision and with faith factor can direct those three areas and bring spiritual health with a healthy heart.
Keywords: Educational system, Spirituality, Anthropology, Spiritual health, Holy Quran -
یکی از مناقشههای معاصر درباره فلسفه اسلامی، مناقشه در اصالت آن، یعنی پرسش از «امکان فلسفه اسلامی» است. این مسیله هویتی، در تاریخ و آینده فلسفه اسلامی تاثیری بسزا دارد. آراء منکران اصالت فلسفه اسلامی اعم از مستشرقان، مورخان غربی، برخی از عرب زبانان و مخالفان هرگونه فلسفه دینی را میتوان تقلیلگرایانه دانست. در این نظریات، فلسفه اسلامی به چند موضوع فروکاسته شده است: فلسفهیی تقلیدگر از فلسفه یونان، کلام و الهیات اسلامی و فلسفه عربی. مستشرقان و مورخان مخالف، فلسفه یونانی را اصل و فلسفه اسلامی را فرع بر آن دانسته اند. برخی مخالفان با پافشاری بر عدم سازگاری دین و فلسفه، تلاش برای ایجاد فلسفه اسلامی را بیهوده دانسته و با اعتقاد به عدم امکان فلسفه دینی، ازجمله فلسفه اسلامی، قید اسلامی برای فلسفه بعنوان علم تعقلی را جایز ندانسته و فلسفه اسلامی را همان کلام و الهیات پنداشته اند. مخالفان دیگر، ازجمله عرب زبانان، از بکارگیری تعبیر فلسفه اسلامی امتناع ورزیده و با توجه به زبان متون فلسفی در سنت اسلامی، آن را فلسفه عربی نامیدهاند. آنها فلسفه عربی را مختص به نژاد عرب تلقی کرده و همان را محقق در تاریخ فلسفه دانستهاند. مقاله پیشرو به تحلیل و نقد مدعیات تقلیلگرایانه در باب فلسفه اسلامی پرداخته و تلاش میکند اصالت آن را بعنوان واقعیتی تاریخی، اثبات و از ضرورت آن دفاع نماید.
کلید واژگان: فلسفه اسلامی, رابطه دین و فلسفه, فلسفه یونانی, الهیات و کلام اسلامی, فلسفه عربیOne of the recent debates regarding Islamic philosophy focuses on its originality and the questions of the “possibility of Islamic philosophy”. This identity-related problem has a significant effect on the history and future of Islamic philosophy. The view of the opponents of the originality of this denomination, including Orientalists, Western historiographers, some Arab scholars, and those who are against any kind of religious philosophy can be considered to be reductionist. In their theories, they have reduced Islamic philosophy to a philosophy imitating Greek philosophy, Islamic Kalām and theology, and Arabic philosophy. Opposing Orientalists and historiographers view Greek philosophy as the base and Islamic philosophy as one of its branches. Some of the opponents believe that any attempt at establishing Islamic philosophy is in vain by insisting on the incompatibility of religion and philosophy. Moreover, by rejecting the possibility of religious philosophy, including Islamic philosophy, they maintain that the use of the word Islamic as an adjective for philosophy, as an intellectual science, is not justified and, thus, equate Islamic philosophy with Kalām and theology. Some other opponents, including Arabs, avoid the use of the phrase “Islamic philosophy”, and, by emphasizing the language of philosophical texts in Islamic tradition, call it Arabic philosophy. They limit Arabic philosophy to the Arab race and believe that this view is supported by history of philosophy. The present paper provides a critical analysis of the proponents of reductionist approaches to Islamic philosophy and aims to demonstrate and defend the necessity of its originality as a historical reality.
Keywords: Islamic philosophy, relationship between religion, philosophy, Greek philosophy, Islamic theology, Kalām, Arabic philosophy -
مبحث صفات یکی از مباحث مهم خداشناسی بوده و حکیم سبزواری بر اساس اصول و قواعد فلسفی به تبیین مسایل آن بر اساس «عینیت صفات حق با ذات او و با یکدیگر» و «تشکیک در صفات» و «اشتراک معنوی بین صفات» پرداخته و تفکرات و اشکالات برخی فرقه های کلامی و اهل حدیث را مورد نقد قرار داده است. حکیم سبزواری نظریه نیابت ذات از صفات حق و نیز اشکال کلینی مبنی بر زیادت اراده حق تعالی از ذات را پاسخ گفته است. به نظر حکیم سبزواری، اصول بیان شده مبتنی بر قواعد فلسفی «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها»، قاعده «واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جمیع الجهات» و قاعده امکان اشرف می باشد. حکیم سبزواری اشکال کلینی را بر مبنای تشکیک در صفات کمالیه حق تعالی پاسخ داده است. همچنین در نقد نظریه نیابت ذات از صفات بر مبنای قاعده امکان اشرف، ذات را واجد صفات به نحو اتم و اعلی و اشرف می داند. به نظر حکیم سبزواری عدم تفطن به این اصول و قواعد فلسفی موجبات فهم نادرست از رابطه صفات و ذات را فراهم آورده است.
کلید واژگان: معتزله, کلینی, نیابت ذات از صفات, حکیم سبزواری, تشکیک صفات, عینیت صفات, اشتراک معنوی صفات -
یکی از مناقشات معاصر در فلسفه اسلامی، مناقشه در اصالت آن است که به امکان آن می پردازد. این مسئله هویتی، در تاریخ فلسفه اسلامی و آینده فلسفه اسلامی تاثیر بسزایی دارد. دراین خصوص به نظر سه تن از متفکران معاصر مصطفی ملکیان، غلامحسین ابراهیمی دینانی و رضا داوری اردکانی پرداخته شده است. ملکیان با تقلیل فلسفه اسلامی به الهیات و کلام، منکر اصالت و امکان هر گونه فلسفه دینی از جمله فلسفه اسلامی می باشد. از طرفی، دینانی و داوری نه تنها بر اصالت فلسفه اسلامی و امکان آن تاکید دارند بلکه از تعامل ضروری میان فلسفه و اسلام سخن می گویند. این تحقیق در چهار محور صورت پذیرفته و در قالب این محورها، دیدگاه ایشان مورد مطالعه قرار گرفته است. در تحلیل این دیدگاه ها به توافق آنها بر مخالفت با فلسفه دینی و اختلاف آنها در دینی دانستن فلسفه اسلامی اشاره شده و بیان شده که می توان با در نظر گرفتن روش برهانی و فرآیند استدلالی فلسفه اسلامی به دفاع از امکان فلسفه اسلامی پرداخت. امتناع فلسفه اسلامی ناسازگار با واقعیت تاریخی فلسفه اسلامی دانسته شده و امکان آن نفی نگشته، ولی تداوم و تحقق امکان پیش روی آن تنها در صورتی میسر است که مسایل فلسفی کنونی و آینده نیز در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: فلسفه اسلامی, امکان فلسفه اسلامی, مصطفی ملکیان, غلامحسین ابراهیمی دینانی, رضا داوری اردکانیOne of the contemporary controversies about Islamic philosophy is the controversy over its originality that makes it possible. This identification issue has a great impact on the history of Islamic philosophy and the future of Islamic philosophy. In this regard, the opinions of three contemporary thinkers, Mustafa Malekian, Gholam Hossein Ebrahimi Dinani and Reza Davari Ardakani, have been investigated. By reducing Islamic philosophy to theology, Malekian denies the originality and possibility of any religious philosophy, including Islamic philosophy. On the other hand, Dinani and Davari not only emphasize the originality of Islamic philosophy and its possibility, but also speaking of the necessary interaction between philosophy and Islam. This research has been done in four axes and in the form of these axes, their views have been studied. In analyzing these views, their agreement to oppose religious philosophy and their differences in considering Islamic philosophy as a religious philosophy is mentioned and it has been stated that it is possible to defend the possibility of Islamic philosophy by considering the demonstrative method and the argumentative process of Islamic philosophy. The impossibility of Islamic philosophy is considered incompatible with the historical reality of Islamic philosophy and its possibility has not been denied, but the continuation and the realization of the possibility of its advancement is only possible if current and future philosophical issues are taken into account.
Keywords: Islamic philosophy, Possibility of Islamic Philosophy, Mostafa Malekian, Gholam Hossein Ebrahimi-Dinani, Reza Davari-Ardakani -
برهان انتروپیک، برهانی در اثبات خداوند است که با استخدام قوانین فیزیکی، به اثبات حدوث جهان می پردازد و از حدوث جهان به اثبات وجود خداوند راه می یابد. این مقدمه علمی به قانون دوم ترمودینامیک یا قانون افزایش انتروپی شهرت دارد و قانونی تجربی است که بر اساس آن در فرایندهای طبیعی، انتروپی سیستم افزایش یافته و تا بدانجا ادامه دارد که به مقدار بیشینه خود برسد و در این مقدار بیشینه، تعادل ترمودینامیکی رخ می دهد. با تعمیم این قانون به کل جهان، می توان آینده ای را پیش بینی نمود که در آن جهان دستخوش تعادل ترمودینامیکی گردیده و مرگ حرارتی رخ می دهد.با استفاده از این قانون می توان این گونه استدلال نمود که اگر جهان نقطه پایانی داشته باشد، لزوما باید نقطه آغازینی داشته باشد و بر اساس آن، جهان دارای آغازی است که از آن به حدوث تعبیر می شود. با اثبات این مقدمه که جهان حادث است و خلقت جهان آغازی دارد، می توان برهانی در اثبات خالق اقامه نمود. هرچند این برهان تشابه فراوانی با برهان حدوث متکلمان اسلامی دارد، اما از لحاظ ساختاری و بنیادی دربردارنده تفاوت هایی است که آن را از برهان حدوث متمایز می گرداند.ساختار برهان انتروپیک مشابه با برهان حدوث متکلمان است؛ با این تفاوت که اثبات مقدمه اول آن در برهان حدوث به روش کلامی و فلسفی است، اما این مقدمه در برهان انتروپیک، توسط قانون دوم ترمودینامیک یا اصل افزایش انتروپی اثبات می گردد. علاوه بر نقدهای وارد بر برهان حدوث می توان به مقدمات اولیه برهان انتروپیک که عبارت اند از: تناهی عالم و انتقال انرژی از محیط غیر مادی به سیستم مادی و قبول رخداد مرگ حرارتی، نقدهایی را وارد نمود.
کلید واژگان: انتروپی, قانون دوم ترمودینامیک, برهان انتروپیک, مرگ حرارتی, حدوث -
قضایای معدوله از جمله قضایایی هستند که در منطق ارسطو مطرح شده و در ترجمه ابن حنین با نام قضایای «غیر محصله» از منطق ارسطو به منطق دانان مسلمان انتقال یافته است. در ترجمه او این قضایا با نام «تقابل درقضایای دارای موضوعات محصله و غیرمحصله» آمده است. غیر از تعریف این قضایا و تقسیم قضایا بر اساس عدول و تحصیل، تقابل قضایا به عنوان یکی از احکام قضایا مطرح بوده است که مربع تقابل نامیده شده است. قضایای دارای موضوعات غیرمحصله مربع تقابل ندارند؛ چراکه با سلب اشتباه نمی شوند. اما قضایای دارای موضوعات محصله، به اعتبار محمول خود که ممکن است به دو گونه محصل و غیرمحصل باشند، در دو حالت سلب و ایجاب در شکل چهارضلعی قرار گرفته و روابط آنها در عرض، طول و قطر این مربع بررسی شده تا معدول از سلب تمییز داده شود. اختلاف منطق دانان در معنای غیرمحصل و معدول، باعث تغییر در شکل و مناسبات این مربع شد. پیرو این تغییر، سیر تکاملی در این مربع، از شکل چهارضلعی تا مکعب اتفاق افتاد که دربردارنده تحول در نهان و معنای آن بود. بدین ترتیب با مقایسه آرای منطق دانان، بیان خواهد شد، چرا و چگونه ارسطو به این مربع شکل داد، فارابی بدان نظم و ابن سینا آن را وسعت و عمق بخشید.
کلید واژگان: ارسطو, فارابی, ابن سینا, قضیه معدوله, قضیه غیرمحصله, مربع متقابل, مکعب تقابلModified propositions are among the propositions raised in Aristotle's logic and transferred from Aristotle’s logic to Muslim logicians through Ibn Honain’s translation. In his translation, he has referred to these propositions as "opposition in propositions with actualized and non-actualized subjects". Apart from defining these propositions and dividing them according to their revocation and actualization, the opposition of propositions has been raised as one of the judgments of the propositions called the square of opposition. Propositions with non-actualized subjects do not have a square of opposition, because they are not mistaken for negation. But the propositions with actualized subjects, which may be actualized or non-actualized because of their predicate, in the two states of negation and affirmation, have a quadrilateral or square form, and their relationships are examined in the width, length, and diameter of square so that the modified is distinguished from negation. The disagreement of the logicians in the meaning of non-actualized and modified caused a change in the shape and relationships of this square. Following this change, this square evolved from the quadrilateral to the cubic form, which involved a change in its inner aspects and meaning. Thus, by comparing the views of logicians, it will be explained why and how Aristotle shaped this square; Farabi put it in order and Ibn Sina expanded and deepened it.
Keywords: Aristotle, Farabi, Ibn Sina, modified proposition, non-actualizedproposition, square of opposition, cube of opposition -
طبق قانون دوم ترمودینامیک، در یک سیستم ایزوله، فرآیندهای برگشت ناپذیر در جهتی پیش می روند که آنتروپی سیستم افزایش می یابد، و غایت این سیر افزایشی آنتروپی ماکزیمم خواهد بود. در این حالت کار مکانیکی تبدیل به انرژی گرمایی می شود و در این وضعیت تعادل ترمودینامیکی رخ می دهد که مجموعه ای از تعادلات دمایی و فشاری و... است. با این فرض که جهان یک سیستم ایزوله است، طبق قانون دوم ترمودینامیک، سرانجام جهان تعادلی ترمودینامیکی خواهد بود که در آن حالت به خصوص تمام انرژی های مکانیکی تبدیل به انرژی گرمایی می شوند و این گرما در جهان پراکنده می گردد. در این حالت، دیگر حرکتی وجود نخواهد داشت، و نهایتا جهان در مرگی فروخواهد رفت که از آن تعبیر به مرگ حرارتی می شود. این نظریه دارای پیامدهای الهیاتی است، به گونه ای که می توان آن را اثبات کننده زوال عالم مادی و فسادپذیری آن دانست و چون هر فسادی بر کون و ایجادی دلالت می کند، نظریه مرگ حرارتی می تواند برهانی به نفع حدوث عالم مادی قلمداد شود.کلید واژگان: مرگ حرارتی, قانون دوم ترمودینامیک, آنتروپی, حدوث عالم مادیAccording to the second law of thermodynamics, irreversible processes in an isolated system move towards the goal of reaching maximum entropy. In this state, mechanical work is converted to thermal energy and thermodynamic equilibrium occurs; which is determined by the equilibrium in temperature, pressure, etc. Assuming that the universe is an isolated system, the second law of thermodynamics states that the fate of the universe is a state of thermodynamic equilibrium in which all mechanical energies are converted to thermal energy and the heat is dispersed all throughout the universe. In this state, there will be no movement and the universe will expire; an event called the “heat death”. This theory has certain theological implications that can serve as a proof for the perishability of the material world. And since decay implies creation, the heat death theory can be considered an argument in favor of the temporal originatedness of the material world.Keywords: Heat death, The Second Law of Thermodynamics, Entropy, The Temporal Originatedness of the Material World
-
امروزه ادبیات و به ویژه ادبیات فمینیستی، تحت تاثیر مکتب فلسفی- ادبی اگزیستانسیالیسم، بر هویت برجسته ی زنان تاکید می کند. این مکتب، دغدغه های انسان را، با تمرکز بر اصل تقدم وجود بر ماهیت تحلیل می کند و با نفی هرگونه ماهیت از پیش تعیین شده ای بشر را تنها عامل سازنده ی سرنوشت خود معرفی می نماید. لیلی بعلبکی از فعالان ادبی جنبش فمینیسم و از برجسته ترین داستان نویسان اگزیستانسیالیست جهان عرب است. او در سرآغاز جوانی با نگارش رمان «انا احیا» به شهرت رسید. وی در اثر خود که بازتابی از ایدئولوژی هایش در دفاع از جایگاه زنان است از هویت یابی، استقلال طلبی و تمرد دختر جوانی سخن گفته که با مشاهده ی واقعیت-های خانواده و جامعه، در پی شکستن قیود و اثبات استقلال خویش است و می کوشد تا هویت خویش را که ناخواسته گرفتار سنت هاست، بازیابد. تحقیق حاضر در صدد است تا با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی مولفه های اگزیستانسیالیستی این رمان بپردازد. نتایج تحقیق گویای آن است که لیلی بعلبکی تحت تاثیر فلسفه ی اگزیستانسیالیسم و به ویژه افکار ژان پل سارتر و سیمون دوبوار، توانسته از آن در جهت انعکاس مسائل زنان در ابعاد مختلف، بهره گیرد.کلید واژگان: زنان, نقد, اگزیستانسیالیسم, لیلی بعلبکی, انا احیاToday, the literature, and especially the Feminist literature, has been influenced by the philosophical-literary school of existentialism. This literature emphasizes Prominent Women's identity and emphasizes their high status and identity. This school analyzes human concerns by focusing on the primacy of existence on nature and by denying any quiddity introduces him as the only factor in his destiny.Layla Balabakki is a literary activist of the feminism movement and one of the most prominent existentialist story writers in the Arab world, who became famous at the young age with the novel âna ahia. In his work, which reflects her ideologies in defending the status of women, she spoke of the identification, independence and rebellion of a young girl who observing the facts of the family and society, she seeks to break the constraints and prove her independence and strives to restore her identity which caught up in tradition. The present research seeks to study the existentialist feminism of the novel through a descriptive-analytical method. The results of the research indicate that Layla Balabakki, under the influence of the existentialist philosophy, and in particular of Jean Paul Sartre's, has been able to use it to reflect the issues of women in different dimensions.Keywords: women, critique, existentialist, Layla Balabakki, ana Ahai
-
مسئله ی محرک تاریخ از جمله مباحث چند وجهی فلسفه ی تاریخ است که با مباحث دیگر آن درمی آمیزد. این مسئله در دیدگاه علامه طباطبایی با شناخت ادوار تاریخ گره می خورد. تاریخ مورد اشاره ی علامه، تاریخ انسان و ملت ها است که در منظومه ی فکری ایشان به سه دوره ی بساطت و سادگی، دوره ی وحدت ملت ها و دوره ی حس و ماده تقسیم می شود. فطرت به مثابه محرک تاریخ در هر سه دوره نقش ایفا می کند. فطرت در دو دوره ی اول، خود را در قالب خاصیت استخدام گری نشان داد و با توجه به مجموع ویژگی های این دو دوره اصل استخدام برای حرکت جامعه ی بشری کافی بود. البته استخدام مثل دیگر اصول عقل عملی و دیگر گرایش های فطری در معرض انحراف و اشتباه بود و این مسئله با پیشرفته تر و پیچیده تر شدن جوامع خود را نشان داد، لذا در دوره ی سوم حیات تاریخی بشر لازم بود عامل دیگری نیز به کمک آن بیاید تا مسیر رو به کمال انسانیت متوقف نشود. این عامل دیگر وحی و دین است. وحی و دین هم باید مطابق با فطرت می بود وگرنه نمی توانست نقشی در حرکت تاریخ داشته باشد.کلید واژگان: علامه طباطبایی, محرک تاریخ, فطرت, استخدام, ادوار تاریخThe current study is seeking to investigate primordial nature (fitrah) as a stimulus for history in philosophy of history from the view point of Allameh Tabatabaei. Obviously, understanding this issue depends on knowledge of eras of history from his point of view. The hinted history by Allameh, is the history of nations and people; and in his system of thinking it is divided into 3 eras of "simplicity", "unity of nations", and “sense and material”. Primordial nature in the first era showed itself in the form of the feature of employing and regarding the total features of these two eras, the principle of employment was enough for the movement of society. Certainly, employment like other practical principles and other tendencies of primordial nature was apt to error. This issue emerged well by more progress and complexity in societies. So, in the third era, there was a need for another factor to avoid obstacles in the way of perfection. This factor is revelation and religion. They must also accord with primordial nature; otherwise, they could not have a role in the movement of history. Such primordial nature has had a role in all three eras of history.Keywords: Allameh Tabatabaei, stimulus for history, primordial nature, Employment, history eras
-
امور خارق عادت و ادراکات فراحسی از آثار غریبه نفس دانسته شده و در مبحث نفس شناسی مورد بررسی قرار می گیرد. پرسش اساسی این است که صدور افعال خارق عادت براساس تحلیل نفس شناختی علامه طباطبایی، چگونه صورت می پذیرد؟ یافته های تحقیق حاکی از آن است که صدور این افعال با توجه به مبادی صدور فعل صورت می پذیرد که مبادی قریب و بعید آن عبارتند از: اراده و علم. در امور خارق عادت و ادراکات فراحسی، «اراده موثر» نقش دارد که برخاسته از قوت اراده و نیز علم و اعتقاد قطعی به تاثیر آن است. این علم و اعتقاد قطعی مبتنی بر حصول شرایط خاصی است و اعم از آن است که مطابق با واقع باشد یا نباشد، لذا خطابردار است. اراده موثر در اموری مانند سحر و کهانت، تنها متکی به نفس صاحب اراده است و در معجزات و کرامات متکی به پروردگار به عنوان مبدا و منشا این عالم است.کلید واژگان: ادراکات فراحسی, اراده موثر, خارق عادت, علامه طباطبایی, مبادی فعلPhilosophy & kalam, Volume:51 Issue: 1, 2018, PP 111 -129Extraordinary affairs (EOA) and extrasensory perceptions (ESP) are studied in philosophical psychology. The main problem in this research is to consider how these actions are done by the soul. Our findings show that the occurrences of these actions are based on their both proximate and remote origins, i.e., volition and knowledge respectively. In extraordinary affairs (EOA) and extrasensory perceptions (ESP), influential volition, having its root in the intensity of volition and certainty of knowledge, plays a main role. This certain knowledge is realized under special conditions, including physical and psychological ones. There is a distinction between magic and haruspication on the one hand, and miracles of the prophets and the saints on the other. The influential volition in the former depends upon the soul of the possessor of the volition, whereas in the latter, it is inspired by God as the source and origin of the world.Keywords: Allameh Tabatabaei, Extraordinary Affairs (EOA), Extrasensory Perceptions (ESP), Origins of Action, Influential Volition
-
دلالت خودشناسی بر خداشناسی و پیوند میان معرفت نفس و معرفت رب، در فرهنگ اسلامی و در جریان های مختلف فکری بسیار مورد توجه بوده و تحلیل های مختلفی از آن صورت گرفته است. در این میان، تفاسیر قرآن که حجم گسترده ای از میراث فکری اسلامی را در بر می گیرند، جایگاه خاصی می توانند داشته باشند. در این تحقیق، به این پرسش پرداخته می شود که از نظر مفسران نخستین خودشناسی چه جایگاهی در تفسیر دارد و با توجه به نقل حدیث معرفت نفس، چه ارتباطی میان خودشناسی و خداشناسی وجود دارد؟ این تحقیق با روش معنایی و منطقی به بررسی این مسئله می پردازد. تحلیل معنایی حاکی از آن است که در این تفاسیر، خودشناسی در حوزه ی معنایی «نفس» و «علم» یا «معرفت» شکل گرفته و مفسران را بر آن داشته تا در تفسیر آیات متضمن این واژه ها و معانی، به نقل حدیث معرفت نفس و تبیین آن بپردازند. نتایج نشان می دهد که در نگرش مفسران نخستین با فرض امکان حصول معرفت نفس و بدون بیان تعلیق به محال، سه نوع دلالت قابل استنباط است: دلالت تمثیلی، دلالت برهانی در آیات انفسی، و دلالت تقابلی در شناخت صفات خدا. دلالت نوع اول دارای ارزش اقناعی و فاقد ارزش برهانی بوده و دلالت دوم در راستای برهان نظم است و دلالت سوم با گذر از نقص به کمال در حوزه صفات تبیین می گردد.کلید واژگان: حدیث من عرف نفسه, خودشناسی, خداشناسی, تفسیر, معرفت نفسImplication of self-knowledge on theosophy and relation between soul cognition and God cognition in Islamic culture and different currents of thought has been considered and about this matter various analyses have been done. Meanwhile, Quran exegeses which have extensive amount in Islamic intellectual heritage have important position in this regard. This paper is going to clarify the Quran initial interpreter's viewpoint regarding the position of self-knowledge and its influence on theosophy. This research examines this issue in a semantic and logical way. Semantic analysis shows that in these interpretations self-knowledge has formed in semantic fields of "soul", "knowledge" and "wisdom". Therefore, the commentators in interpretation of the verses containing these vocabulary and expressions explain hadith of Knowledge of the Soul The result shows that according to the initial commentators by assuming the possibility of acquiring knowledge of the soul and without expressing the suspension to the impossible three types of implications are inferred. They are as follow: Allegorical implication, discursive implication, opposite implication of recognizing the attributes of God. The first type has a persuasive value and does not have any proof value, the second is related to the proof of order and the third one has been explained through passing from defect to perfection in the field of attributes of God.Keywords: Who knew himself, Self-knowledge, Theosophy, Interpretation, Knowledge of the Soul
-
ریچارد رورتی فیلسوفی نوپراگماتیسم و ضدذات گرا و سیدحسین نصر فیلسوفی سنت گرا، هر دو از برجسته ترین رهبران فکری در فلسفه ی معاصر هستند. آن ها با به چالش کشاندن بنیادها و معیارهای عقلانیت در فلسفه ی مدرن، به ویژه آن دسته از معیارهایی که موجب گسترش روزافزون عقلانیت علمی می گردد، خواهان بسط عقلانیت در حوزه های دیگری از تلاش های بشری، حوزه هایی چون ادبیات، هنر و علوم انسانی بر اساس دغدغه ها و نگرش های فلسفی خویش هستند. با بررسی دقیق وجوه ناهمسان و همسان آرای فلسفی نصر و رورتی درباره ی عقلانیت و نقد هر یک، محدودیت ها و کاستی های فلسفه ی مدرن پیرامون مفهوم عقلانیت درک می گردد؛ محدودیت ها و کاستی هایی که نیازمند ایجاد دگرگونی های جدی و بسط و تعدیل هستند. این دگرگونی و تعدیل آرا در فلسفه ی نصر با تمرکز بر جنبه های بی زمان و سرمدی انسان، با راهیابی حقیقت مطلق به سایر علوم صورت می پذیرد و در فلسفه ی رورتی با تمرکز بر جنبه های تاریخی و زمانی با خلق همبستگی و روابط دموکراتیک میان همه انسان ها. دیدگاه های نصر و رورتی، با وجود تفاوت های بنیادینی که دارند، با آشکار ساختن آسیب های عقلانیت مدرن، رهگشای حل بسیاری از مسائل در فلسفه ی معاصر گشته اند.
کلید واژگان: عقلانیت, سیدحسین نصر, ریچارد رورتی, سنت گرایی, نوعمل گرایی, علم مقدس, همبستگیMetaphysic, Volume:8 Issue: 1, 2016, PP 71 -90Richard Rorty is a neo-pragmatist and anti-substantialist philosopher while Seyyed Hussain Nasr is a Traditionalist one. Both of them are among the most impressive leaders of thought in contemporary philosophy. They are challenging the foundations and criteria of rationalism in modern philosophy, especially those which develop scientific rationalism. They try to develop rationalism in other fields of human efforts such as, Literature, Art and Human Sciences based on their philosophical thoughts and personal concerns. By considering the same and different aspects of these two above-said philosophers, we can find out the inadequacies of modern philosophy about the concept of rationalism. The mentioned inadequacies should be totally changed and then developed. These changes happen in Nasr's philosophy by focusing on the timeless and eternal aspects of human and by entering the absolute truth to other sciences. Also, the changes happen in Rorty's philosophy based on the historical and chronological aspects by making a democratic relationship among all of the people. Despite the existing difference between Nasr and Rorty's philosophy, their thoughts are really useful for solving the modern philosophy's problems by revealing the vulnerability of modern rationalism.
Keywords: rationality, Seyyed Hussain Nasr, Richard Rorty, traditionalism, neo, pragmatism, the sacred science, correlation -
موضوع مورد تحقیق در این مقاله، «فلسفه برای کودکان» است. این عنوان که با کوتاه نوشت «فبک» یا p4c، نشان داده می شود، برنامه ای آموزشی است، که هدفش پرورش قدرت تفکر و استدلال در کودکان است و روش خود را بر اساس پژوهش گروهی (حلقه کندوکاو، نشستن حوزوی) پایه گذاری کرده، و درصدد تربیت انسان هایی متفکر، آگاه، هدفمند، باشعور و خداجوست. اصطلاح فلسفه در این کاربرد، نه به معنای عقاید و آرای فلسفی، بلکه اشاره کننده به جنبه دیگر فلسفه، یعنی مهارت فلسفه ورزی است. ما پیش از ورود به بحث، «فلسفه برای کودکان» را تعریف، و در ادامه، اهداف و فواید آن را بررسی کرده ایم، و سپس به بیان ضرورت اجرای طرح پرداخته ایم. ازآنجاکه در قرآن کریم امر به تفکر شده و در اسلام تفکر عبادت به شمار می رود، نهایتا نتیجه گرفتیم که این برنامه با اهداف و روح کلی حاکم بر آموزش و پرورش اسلامی هماهنگ است و می تواند جزئی از نظام آموزشی و تربیتی اسلامی به شمار آید.
کلید واژگان: فلسفه برای کودکان, فلسفه ورزی, حلقه کندوکاو, مهارت استدلالی, منش اخلاقیThe present paper addresses the question about "philosophy for children", abbreviated as "p4c", which is an educational program that aims at developing children’s power of thinking and reasoning. The research method is based on group research (the circle of research and seminary sitting) and seeks to train thoughtful, attentive, deliberately ambitious, conscious and God-seeking individuals. The term "philosophy" in this discussion is not used to mean philosophical beliefs and view; rather, it refers to another dimension of philosophy, i.e. the skill of philosophizing. Before elaborating on the issue, the concept of "philosophy for children" is defined and its aims and benefits are reviewed. Then, the necessity of implementing the project is explained. Since, according to the Holy Quran, man is demanded to think and Islam considers thinking as an act of worship, it is finally concluded that this project is in harmony with the goals and general spirit which governs Islamic education and can be considered as part of the Islamic educational system.Keywords: philosophy for children, philosophizing, the circle of research, reasoning skill, moral character -
مسئله ذومراتب بودن ایمان از مسائل مهم مبحث ایمان است و در اندیشه دینی قرآن جایگاه خاصی دارد. این مسئله که منبعث از آیات قرآنی است در تفسیر «ملاصدرا» (979-1050ق/ 1571-1640م) نیز مورد توجه قرار گرفته است. ملاصدرا در این زمینه انقسامات مختلفی از ایمان را در مواضع مختلف بیان می کند، لیکن این تحقیق عهده دار بررسی روش شناختی و منسجم این مسئله بوده لذا به تحلیلی نظام مند که مبتنی بر نظریه ملاصدرا درباره ماهیت ایمان است می پردازد. نظریه ملاصدرا در ماهیت ایمان، نظریه ای معرفت گرایانه است و اصالت را در ایمان به علم و معرفت می دهد. بر این اساس تحلیل مراتب ایمان، تحلیلی معرفت محورانه را می طلبد.
مطابق تحلیل معرفت محورانه، نخستین مرتبه ایمان که ایمان لفظی است، فاقد عنصر اساسی معرفت بوده و اطلاق ایمان بر آن، اطلاق مجازی است و تنها مفهوم فقهی اسلام بر آن حمل می گردد. مرتبه دوم که از آن به ایمان تقلیدی تعبیر شده است ایمان عوام است که دارای درجه ای از معرفت است که به آن اعتقاد گفته می شود و آن معرفتی تقلیدی است که مشروط و تبعی است و در صورتی که منجر به عمل گردد دارای حقیقت ایمان است. مرتبه سوم، مرتبه ایمان برهانی است که ایمان خواص است و واجد معرفت یقینی است لیکن یقین آن در حد «علم الیقین»، نخستین مرتبه یقین، است. مرتبه چهارم، مرتبه ایمان کشفی است که خود دارای دو مرتبه «عین الیقین» و «حق الیقین» است. که به خواص خواص مومنان و اخصین از ایشان اختصاص دارد.
کلید واژگان: مراتب ایمان, ایمان لفظی, ایمان تقلیدی (ایمان عوام), ایمان برهانی (ایمان خواص), ایمان کشفی, علم الیقین, عین الیقین, حق الیقینThe level-based nature of faith is one of the important issues revolving faith and has a valued place in the Quran. This issue, which derives from Quran’s verses, has drawn attention to itself in Mulla Sadra’s (1571-1640 A.D) hermeneutics. Mulla Sadra proposes different divisions for faith from different viewpoints. However, the present report aims to coherently and methodologically study this issue, and thus it undertakes a systematic analysis based on Mulla Sadra’s theory concerning the nature of faith. His theory about the nature of faith is a knowledge-oriented one and bestows originality in faith upon knowledge and science. Therefore, the analysis of the stages of faith require a knowledge-based analysis.According to knowledge - based analysis, the first stage of faith, that is verbal faith, lacks the fundamental element of knowledge and the application of faith upon it is a virtual application, and only the meaning of faith in Islamic jurisprudence applies to it. The second stage, known as the imitative faith, is the faith of the masses which possesses some level of knowledge and is known as belief. It is an imitative belief which is contingent and subordinate. In case this belief turns into action, it possesses the truth of faith. The third stage is the demonstrative faith, that of the privileged, which brings along the faith of certitude, though its certitude equals the Certitude by Knowledge, the premier type of certitude. The fourth stage is the discovery faith which consists of two levels: Certitude by Sight and Certitude by Experience; A faith which belongs to a select few of the believers.Keywords: Certitude by Experience, Certitude by Knowledge, Certitude by Sight, demonstrative faith (faith of the privileged), faith of discovery, imitative faith (faith of the masses), Stages of faith, verbal faith -
ایمان، گرچه محور مباحث دینی است اما در مباحث تفسیری و کلامی فلسفی جایگاه خاص خود را دارد و علما با دیدگاه های مختلف به آن پرداخته اند. ملاصدرا نیز در تفسیر خود به مسئله محوری ایمان پرداخته است. او که نظام فکری حکمت متعالیه را با ملاحظه جریانهای مختلف فکری اسلام بنا نهاده، در تفسیر خود مجال بهتری می یابد تا دیدگاهی جامع ارائه دهد. تحلیل ایمان در تفسیر ملاصدرا بیانگر این دیدگاه متعالی است. در این تحلیل، روش شناسی ملاصدرا مورد ملاحظه قرار گرفته است.
ملاصدرا ابتدا با در نظر گرفتن خاستگاه کلامی مسئله ایمان، به بررسی دیدگاه های مختلف کلامی و عقیدتی بر اساس مولفه های سه گانه کلامی: تصدیق قلبی، اقرار زبانی و عمل جوارحی میپردازد و از این میان تنها تصدیق قلبی را دخیل در ماهیت ایمان میداند. او در مرحله نهایی به تحلیل اساسی و متعالی خود از ایمان میپردازد که در آن ایمان بمثابه یک حقیقت «درون شناختی» در نظر گرفته شده است و همچون دیگر امور درونی به تحلیل درون شناختی آن میپردازد. این تحلیل شامل چهار بخش میشود، در بخش نخست ایمان به سه امر و ساحت علم، حال و عمل تحلیل میگردد. بخشهای دوم و سوم، با تفکیک دو سیر «ابتدایی» و «رجوعی» نحوه ترتب این امور بر یکدیگر و بیان افضلیت سیر رجوعی و بتبع آن علم میپردازد. در بخش نهایی به تفکیک میان دو نوع «علم معامله» و «علم مکاشفه» پرداخته شده و علم مکاشفه بعنوان هدف و مقصود اصلی معین میگردد.کلید واژگان: ملاصدرا, تفسیر ملاصدرا, ایمان, تصدیق قلبی, تحلیل درون شناختی, سیر ابتدایی و رجوعی, علوم معامله, علوم مکاشفه -
سیر تکاملی و نتایج مترتب بر معرفت نفس در فلسفه اسلامی از جمله مباحث مهم بشمار میرود. یکی از مهمترین این نتایج بحکم حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» نیل به شناخت آفریدگار است. تبیین و تفسیر این حدیث در مکاتب آغازین فلسفه اسلامی کمتر مورد توجه بوده و شکوفایی شرح و تفسیر آن بیشتر به دوره های تلفیقی و تالیفی در مکتب شیراز و اصفهان تا دوره های تفوق حکمت متعالیه در میان متاخران و معاصران برمیگردد. این تحقیق درصدد پرداختن به سابقه این تبیینها و تحلیلها در دو مکتب آغازین فلسفه اسلامی یعنی حکمت مشاء و حکمت اشراق و حتی قبل از آن است. تفسیر احادیث معرفت نفس در فلسفه اسلامی با نفس شناسی و خودشناسی پیوند دارد و بدین لحاظ برای آن دیرینه یی بسان خود فلسفه در یونان در نظر گرفته شده در کتابهای فلسفه اسلامی اقوال و عباراتی در این زمینه به قدما و حکمای یونان نسبت داده شده است و سرآغاز تاریخ نگاری در این زمینه بوده است.
نقل این احادیث و اقوال مشابه آن از همان دوران اولیه فلسفه اسلامی از اخوان الصفا آغاز شده است و بیشتر با تاکید بر اهمیت نفس شناسی و تجرد نفس همراه بوده است که در حکمت مشاء با توجه به برجستگی علم النفس و نفس شناسی برجستگی می یابد. ابن سینا با استفاده از این احادیث به اثبات مهمترین مسئله نفس شناسی خود یعنی تجرد نفس میپردازد و از آنها بعنوان تاییدی دینی برای اثبات این امر در برابر دیدگاه متکلمان دال بر جسمانی بودن نفس بهره میگیرد. در حکمت اشراق با توجه به بنیادین بودن بعد معرفت شناختی نفس، رویکرد اساسیتری به ارتباط میان معرفت نفس و معرفت رب پیدا می شود و بعنوان برهانی برای اثبات وجود خدا و صفات او معرفی میگردد؛ برهانی که بر دیگر براهین اولویت دارد. آنچه در این گذار تاریخی نمایان است، تقریر حاکی از امکان معرفت نفس و امکان انتقال از آن به معرفت رب است که در اشراقیترین وجه آن ذومراتب دانسته میشود.
کلید واژگان: معرفت نفس, معرفت رب, من عرف نفسه فقد عرف ربه, حکمت مشاء, حکمت اشراق, اخوان الصفاThe development and consequences of self-knowledge is one of the important discussions in Islamic philosophy. One of the most noteworthy of these consequences, according to the hadith of “One who has self-knowledge verily knows God”, is to know the Creator. The explanation and interpretation of this hadith was not taken seriously in earlier schools of Islamic philosophy. In fact, it was not until the early periods of the Schools of Shiraz and Isfahan up to the period of the dominance of the Transcendent Philosophy among contemporary thinkers that great attention was devoted to clarifying and interpreting it. This paper is intended to discuss the background of these explanations and analyses in two of the early schools of Islamic philosophy, Peripatetic and Illuminationist philosophies, and even in those preceding them. The interpretation of the hadiths on self-knowledge in Islamic philosophy is united with psychology. That is why its background is traceable to Greek philosophy. In books on Islamic philosophy, some ideas and words have been attributed in this regard to Greek early philosophers, who are considered to mark the beginning of writing the history of this issue.The narration of these hadiths and similar words began during the first periods of Islamic philosophy with Ikhwan al-Safa (Brethren of Purity). They mainly focused on the importance of self-knowledge and the immateriality of the soul, which is more prominent in the Peripatetic philosophy considering the significance of psychology and self-knowledge in this school. Through relying on these hadiths, Ibn Sina demonstrated the most important problem of self-knowledge, that is, the immateriality of the soul, and uses it as a religious confirmation of this point versus the view of mutikallimun as to the corporeality of the soul. In Illuminationist philosophy, given the fundamental status of the dimension of the epistemology of the soul, a more basic approach to the relationship between self-knowledge and the knowledge of God is observed. This approach is introduced as an argument in order to demonstrate the existence of God and His attributes; it is an argument which is indeed superior to other arguments. What is clearly witnessed in this historical process is an interpretation referring to the possibility of self-knowledge and the possibility of the move from that knowledge to the knowledge of God, which is considered to be gradational in its most Illuminationist explanation.Keywords: self, knowledge, knowledge of God, Ikhwan al Safa, Illuminationist philosophy -
تشکیک وجود و قول به تباین در فلسفه ابن سینامسئله وجود در هستی شناسی اسلامی نقش محوری دارد و یکی از مهمترین احکام آن، تشکیک در وجود است. هر چند تشکیک در وجود بمعنای خاص آن در فلسفه ملاصدرا مطرح می شود و از آن به تشکیک خاصی وجود نام میبرند لیکن پیشینه آن در فلسفه ابن سینا قابل پیگیری است و میتوان در دو مرتبه منطقی و مابعدالطبیعی در نظام فلسفی ابن سینا از آن سخن گفت. تشکیک منطقی که میراث نظام فلسفی ارسطو است، در حد مقولات و مشکک بودن مفهوم وجود میان جوهر و عرض باقی میماند، لیکن تشکیک مابعدالطبیعی از این فراتر رفته و با معنایی از وجود مطرح میگردد که براساس تقسیم موجود میان واجب و ممکن در فلسفه ابن سینا و اشتراک معنوی وجود معنا می یابد. ابن سینا علاوه بر اشتراک وجود در این دو قسم، از اختلافی نام میبرد که میتواند مبنای اختلاف تشکیکی میان این دو قسم باشد و آن «اختلاف به تاکد و ضعف» است که تبیینی علی نیز می یابد. با توجه به این تبیین میتوان در انتساب قول به تباین به مشاییان تامل نمود و توضیحاتی ارائه داد. بر این اساس، در فلسفه» ابن سینا «تشکیک عامی»، که تشکیکی مابعدالطبیعی است، صورتبندی میگردد، که با «تشکیک خاصی» ملاصدرا متفاوت است.
کلید واژگان: ابن سینا, تشکیک وجود, تشکیک عامی, تشکیک خاصی, تشکیک منطقی, تشکیک مابعدالطبیعی, اشتراک معنوی وجود, اصل تمایز وجود از ماهیت -
مبحث ایمان مهم ترین مبحث فکری در حوزه دین است. جریانات مختلف فکری در حوزه اسلام به این مسئله پرداخته، و آراء متنوعی پدید آورده اند.
صاحب تفسیر مواهب الرحمن، آیت الله سیدعبدالاعلی سبزواری، مستند به روایات پیامبر و ائمه معصومین ایمان را آمیزه ای از تصدیق قلبی، اظهار زبانی و عمل با جوارح، و حقیقت ایمان را متشکل از همه این عناصر می دانسته، همچنین عمل را جزء حقیقت ایمان می داند. اما این نظر را نباید با نظر برخی متکلمان معتزلی و خوارج که عمل را داخل در ایمان می دانند یکی دانست؛ زیرا، ایشان افزون بر این، ایمان را امری تشکیکی و ذومراتب می دانند. در این معنا ایمان صرفا جنبه اجتماعی و حقوقی داشته، اطلاق ایمان بر تمام این مراتب به طور حقیقی نیست؛ بلکه تنها مرتبه عمل به شریعت الهی، ایمان حقیقی است.
کلید واژگان: سیدعبدالاعلی سبزواری, تفسیر مواهب الرحمن, ایمان, تصدیق قلبی, اقرار زبانی, عمل جوارحی, ایمان حقیقیReligious belief has been known as the most important problem in religious studies. Therefore, various lines of thought have presented different ideas in the field. The author of Mawahib u-Rhman, seyyed Abdola`la Sabzevari, relying on the sayings of the Prophet and pure Imams, has defined belief as acceptance by hearth, expressing orally and acting by the parts of body. He, thus, knows action as a part of the essence of belief. However, his view differs with that of Moatazelite and Khavarej knowing action as a part of belief. The reason why is that he knows belief to be of gradation. By the meaning is meant social and legal aspects only and, therefore, one cannot call it belief in true meaning. On his view, true belief is found only in the level of lawful duties.Keywords: Seyyed Abdolala Sabzevari, Mawahib u, Rhman, belief, acceptance by hearth, expressing by tongue, showing in action, true belief -
تعامل علم و دین از دیدگاه علامه طباطبائیسخن درباره علم ودین و تحلیل و بررسی رابطه آنها از دیر باز مورد توجه صاحب نظران، اندیشمندان و به ویژه فلاسفه بوده است؛ در طول تاریخ به ویژه قرون اخیر همواره منازعاتی میان علم ودین درگرفته که سبب شده اهمیت این بحث را دو چندان نماید. علامه طباطبائی از مفسران و متفکران مسلمان است که در قرن معاصر با بیان نظریات ارزشمندی به تبیین این رابطه پرداخته و با رفع تعارض های بیان شده در این دوحوزه، به تعامل آنها اذعان داشته است. ایشان ضمن شناسایی قلمرو علم ودین و تبیین رسالت هر یک از آنها بر این باور است که در دین، شناخت علمی نقش مهمی درفهم وتفسیر دقیق تر آیات قرآن دارد. علم در تحکیم باورهای دینی سهم بسزایی برعهده دارد، و هر دو از یکدیگر اثر می پذیرند. ایشان با انکار تعارض واقعی میان علم و دین معتقد است که امکان تعارض ظاهری میان علم و دین وجود دارد؛ اما قابل رفع است. ایشان چهار راه حل در این زمینه ارائه می کند و بدین شکل به رفع تعارض آیات می پردازد: باتصرف لفظی در آیات قرآن، تعارض مسطح بودن زمین، وبا تصرف معنوی درآیات، تعارض نور دادن کره ماه و همچنین با تضمینی ندانستن یافته های علمی، تعارض نظریه تکامل با اندیشه دینی و با تبیین های فلسفی، شبهه نسبت دادن بیماری روانی و جسمانی به شیطان را رفع نموده است.
کلید واژگان: علم ودین, علامه طباطبائی, علم وقرآن, تعامل علم ودین, تعارض علم ودین, تفسیر المیزانInteraction of Science and Religion from the ViewpointTalking about science and religion has since long ago been of much interest to the learned scholars, especially the philosophers. ‘Allâma Ṭabâṭabâ’î, from among the Muslim interpreters and thinkers in the present century, has elaborated on the relation between this relationship in his precious remarks and admitted to their interaction by removing theconflicts stated in these two areas. Denying the existence of a real conflict between science and religion, he believes that an apparent conflict may exist between science and religion, but it is removable. He proposes four solutions in this regard: he resolved the conflict of the flatness of the earth by literal elaboration (taṣarruf) on the Qur’ânic verses, the moon’s luminosity by spiritual elaboration on the verses; the conflict of theevolution theory with religious thought by not regarding scientific findings as warranted; and the attribution of mental and physical diseases to Satan by philosophical elucidations.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.