سیدمحمدحسین موسوی نسب
-
زمینه و هدف
غیاب والدین مشکلاتی را در رشد اجتماعی و روانی دانش آموزان در مراکز شبه خانواده ایجاد میکند. استفاده از بازی وانمودی می تواند سبب تعدیل این دسته مشکلات شود. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بازی وانمودی بر افزایش خودتنظیمی هیجانی و نظریه ذهن دانش آموزان بی سرپرست تحت پوشش بهزیستی بود.
مواد و روش هاروش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر متشکل از کودکان تحت پوشش بهزیستی شهر کرمان در نیمه ی اول سال 1402 بود که از بین آن ها تعداد 28 کودک به صورت روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (14 نفر) و کنترل (14 نفر) قرار گرفتند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های خودتنظیمی هیجانی شیلد و کیکتی و نظریه ذهن و پروتکل بازی وانمودی را طی دو ماه در 8 جلسه 60 دقیقه ای به صورت حضوری استفاده شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون داده های کوواریانس چند متغیری استفاده شد.
یافته هایافته های پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون خودتنظیمی هیجان و نظریه ذهن در دو گروه آزمایش و گروه گواه تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت.
نتیجه گیریدرمجموع به نظر میرسد میتوان روش آموزشی بازی وانمودی را به منظور کاهش معضلات روان شناختی زندگی در مراکز شبه خانواده و ایجاد مهارت های انطباقی زندگی اجتماعی با تاثیر بر خودتنظیمی هیجان و نظریه ذهن به کار برد.
کلید واژگان: بازی وانمودی, خود تنظیمی هیجانی, نظریه ذهنAim and BackgroundThe absence of parents causes problems in the social and psychological development of students in quasi-family centers. The use of pretend play can correct these problems. The purpose of this research was to determine the effectiveness of pretend play on the theory of mind and emotional self-regulation of homeless children under welfare.
Methods and Materials:
The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of the present study consisted of children covered by the welfare of Kerman city in the first half of 2023, from which 28 children were selected by an available sampling method and they were randomly divided into two experimental (14 people) and control (14 people) groups. In order to collect data, emotional self-regulation questionnaires of Shield and Cicche, theory of mind and pretend play protocol were used for two months in 8 sessions of 60 minutes in person. A multifarious covariance data test was used to analyze the data.
FindingsThe findings of the research showed that by controlling the effect of the pre-test, there was a significant difference at the level of 0.05 between the mean of the post-test of emotion self-regulation and theory of mind in the two experimental groups and the control group.
ConclusionsAs a result, the educational method of pretend play can be used in order to reduce the psychological problems of life in quasi-family centers and to create adaptive skills of social life with an effect on self-regulation of emotion and theory of mind.
Keywords: Pretend Play, Emotional Self-Regulation, Orphaned Children, Theory Of Mind -
دانش آموزان ازجمله افرادی هستند که با اضطراب به عنوان یکی از مشکلات رایج دست وپنجه نرم می کنند به همین دلیل بررسی سازه های اضطرابی جهت پیش بینی اضطراب از اهمیت بالایی برخوردار است لذا هدف پژوهش حاضر بررسی مدل علی طرح واره هیجانی و ناگویی خلقی با حساسیت اضطرابی از طریق نقش واسطه ای دشواری در تنظیم هیجان در دانش آموزان دوره دوم متوسطه بود. روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه موردنظر پژوهش کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهرستان تربت حیدریه در سال 1400-1401 بود که از طریق نمونه گیری در دسترس به تعداد 220 نفر نمونه گیری شده بودند. اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه های حساسیت اضطرابی فلوید (ASI)، پرسشنامه طرح واره هیجانی لیهی (LESS) ، پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان گراتز و رومر (DERS) و پرسشنامه ناگویی خلقی تورنتو (TAS_20) جمع آوری شد. داده های از طریق نرم افزارهای آماری SPSS 26 و AMOS 24 تحلیل شد. نتایج نشان داد طرح واره هیجانی و ناگویی خلق به صورت غیرمستقیم و از طریق عامل میانجی دشواری در تنظیم هیجان با حساسیت اضطرابی در ارتباط است اما این دو متغیر به طور مستقیم با حساسیت اضطرابی مرتبط نیستند. بنابراین معلمان و درمانگران می توانند با آموزش تنظیم هیجان و مداخلات مبتنی بر تنظیم هیجان در جهت تعدیل حساسیت اضطرابی برآیند.
کلید واژگان: طرح واره هیجانی, ناگویی خلقی, دشواری در تنظیم هیجان, حساسیت اضطرابی, دانش آموزانStudents are among the people who struggle with anxiety as one of the common problems, for this reason, the investigation of anxiety structures is of great importance to predict anxiety, so the purpose of the present study is to investigate the causal model of emotional schema and alexithymia with anxiety sensitivity through the mediating role of difficulty in emotion regulation in second year high school students. The method of the current research was correlation and structural equation modeling. The target population of the research was all the students of the second year of secondary school in Torbat-Haydriya city in 1400-1401, who were sampled through available sampling in the number of 220 people. The necessary information was collected through Floyd Anxiety Sensitivity Questionnaires (ASI), Leahy Emotional Schema Questionnaire (LESS), Gratz and Romer Difficulty in Emotion Regulation Questionnaire (DERS) and Toronto Alexithymia Questionnaire (TAS_20).Data were analyzed through SPSS 26 and AMOS 24 statistical software. The results showed that emotional schema and alexithymia are indirectly related to anxiety sensitivity through the mediating factor of difficulty in regulating emotions, but these two variables are not directly related to anxiety sensitivity. Therefore, teachers and therapists can come up with emotion regulation training and interventions based on emotion regulation in the direction of modulating anxiety sensitivity.
Keywords: Emotional Schema, Alexithymia, Difficulties in Emotion Regulation, Anxiety sensitivity, students -
هدف
هدف این مطالعه مقایسه ی اثربخشی آموزش حافظهی کاری با آموزش حافظهی رقابتی بر علایم روانشناختی و عملکردهای شناختی مبتلایان به افسردگی اساسی بود.
روشمطالعه روی 60 بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی که به صورت تصادفی در سه گروه آموزش حافظهی رقابتی، آموزش حافظهی کاری و کنترل تقسیم شدند، به مدت 8 جلسه انجامشده است. ابزار سنجش شامل چهار تکلیف رایانهای: دووال انبک، فراخنای تقارن، فراخنای خواندن، حرف-عدد، سه پرسشنامه: سیاهه افسردگی بک، نشخوار ذهنی نولن هوکسما، عزتنفس روزنبرگ، و آزمون فراخنای ارقام حافظه بزرگسالان هوش وکسلر بود. دادهها از طریق تحلیل کوواریانس تجزیه وتحلیل شدند.
یافته ها:
در هر سه گروه، عملکرد در تمام متغیرها به جز نشخوار ذهنی در طول کارآزمایی در مقایسه با پیشآزمون افزایش داشت. آموزش حافظه ی کاری نتوانست منجر به بهبودی افسردگی و عزتنفس شود، اما منجر به بهبودی مولفه های جابه جایی، به روزرسانی و بازداری شد. آموزش حافظه ی رقابتی نتوانست منجر به بهبود کارکردهای شناختی افراد افسرده شود، اما منجر به بهبود افسردگی و عزت نفس شد. آموزش حافظه ی کاری به تنهایی نمی تواند بر افسردگی اساسی، عزت نفس و نشخوار ذهنی اثرگذار باشد؛ همچنین آموزش حافظه ی رقابتی به تنهایی نمیتواند بر نشخوار ذهنی و تمام کارکردهای شناختی در افراد افسرده موثر باشد. با توجه به حیطه ی اثرگذاری متفاوت این دو درمان و بر اساس اهداف درمانی مختلف، میتوان یکی از این دو درمان را انتخاب کرد و یا به صورت همزمان با یک درمان دیگر به کاربرد.
کلید واژگان: افسردگی اساسی, آموزش حافظهی کاری, آموزش حافظهی رقابتیPurposeThis research aimed to compare the effectiveness of working memory training with competitive memory training on the psychological symptoms and cognitive functions of patients with major depression.
MethodThis study was performed on 60 patients with the major depressive disorder who were randomly divided into three groups: control, competitive memory training, and working memory training. The instruments used in this study included four computer tasks: asymmetry span, reading span, letter-number, dual n-back, three questionnaires: BECK Depression Inventory, Nolen -Hoeksema rumination Questionnaire, Rosenberg Self-Esteem Questionnaire, and the Wechsler intelligence Scale for Adult-Memory for Digit Span. Data were analyzed by using ANCOVA.
FindingsIn all three experiments, performance during the training task significantly increased, but this performance gain did not transfer to the rumination. In working memory training group no positive effect of training on depression and self-esteem was found. But it did lead to improvements in the components of shifting, updating, and inhibition. Also, competitive memory training failed to improve cognitive functions in depressed individuals but led to improved depression and self-esteem. overall, results show that stand alone Working Memory training can not be effective on low self esteem and does not result in reduced rumination nor in reduced symptoms of major depression. Also, stand alone competitive memory training can not be effective on rumination, and cognitive functions in depressed maple Due to the different effectiveness of these two treatments and based on different therapeutic goals, one of these two treatments can be selected or used simultaneously with another treatment.
Keywords: major depressive disorder, competitive memory training, Working Memory Training -
مقدمه
مطالعه حاضر با هدف رواسازی و اعتباریابی نسخه رایانه ای مجموعه تکالیف مولفه بازداری متناسب با جمعیت ایرانی، صورت گرفت. در این مطالعه 3 تکلیف کامپیوتری مبتنی بر مدل میاکه و فریدمن جهت سنجش بازداری مورد بررسی قرار گرفت.
روش کارآزمون های آنتی ساکاد، استروپ و سیگنال توقف ابزار های مورد استفاده در این پژوهش بودند. مطالعه حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی است که به روش پیمایشی از طرق نمونه گیری سهمیه ای در مرحله مقدماتی (پایلوت) روی 100 نفر از چهار قومیت نژادی و زبانی مختلف و سپس روی 406 نفر از افراد عادی و 74 فرد مبتلا به اختلالات بالینی مختلف در شهر کرمان (16 تا 60 سال) اجرا شد. جهت بررسی روایی از روایی صوری، روایی محتوایی و روایی تفکیکی استفاده گشت. بررسی اعتبار نیز از طریق روش های همسانی درونی، بازآزمایی، همبستگی بین دو نیمه آزمون و اسپیرمن- براون صورت گرفت.
یافته هاخرده مقیاس آنتی ساکاد، استروپ و سیگنال توقف همسانی درونی عالی و اعتبار مطلوبی نشان دادند. این مقیاس ها از روایی صوری و محتوایی مطلوبی برخوردار بودند. داده های حاصل از روش تحلیل مانوا، تفاوت معناداری بین عملکرد افراد عادی و افراد مبتلا به اختلالات بالینی مختلف را نشان داد.
نتیجه گیریبا توجه به یافته ها این مجموعه تکالیف در سنجش مولفه بازداری از اعتبار و روایی مطلوبی برخوردار هستند و می توانند به عنوان ابزاری معتبر جهت سنجش توانایی بازداری افراد عادی و افراد مبتلا به اختلالات بالینی به کار گرفته شوند.
کلید واژگان: روایی, اعتبار, کارکردهای اجرایی, بازداری, اختلالات بالینیIntroductionThis study was carried out with the aim of exploring the validity and reliability of the computer version of tasks for the inhibition component proportional to the Iranian population. In this investigation, three computer tasks based on Miyake and Friedman's theory of executive functions to assess inhibition were examined.
MethodsThe anti-saccade task, Stroop task, and stop-signal task tests were the instruments employed in this survey. The current study is of the type of descriptive-analytical, which was conducted by quota sampling in the preliminary (pilot) stage on 100 people of four different ethnicities and languages and then on 406 normal individuals and 74 people with various clinical disorders in Kerman city (age range of 16 to 60 years). Face validity, content validity and discriminant validity were used to investigate the validity. Assessing the reliability of subscales was performed through internal consistency, test-retest, split-half correlation, and Spearman-Brown methods.
ResultsThe subscales of anti-saccade, Stroop, and stop-signal tasks revealed excellent internal consistency and favorable reliability. These scales showed desirable face and content validity. The data achieved from the MANOVA analysis approach demonstrated a significant difference between the performance of normal individuals and people with different clinical disorders.
ConclusionOn the basis of the findings, this computer version of tasks has desirable reliability and validity to assess the inhibition component and can be employed as a valid instrument to measure the capability of inhibition in normal individuals and people with clinical disorders.
Keywords: Validity, Reliability, Executive Functions, Inhibition, Clinical Disorders -
افراد مبتلا به افسردگی در کارکردهای شناختی و علایم روان شناختی افسردگی، دچار اختلال هستند. افسردگی با سوگیری منفی در جنبه های مختلف پردازش اطلاعات مشخص می شود که با آسیب پذیری در گسترش، سطوح بالاتر علایم افسردگی، ماندگاری و حتی عود افسردگی مرتبط است. روان شناسان بر این باور هستند که حافظه شالوده روان شناسی شناختی است. حافظه از مهم ترین مشکلات شناختی در بیماران مبتلا به افسردگی محسوب می شود که اختلال در آن باعث تشدید ناتوانی آنان در انجام عملکرد های روزانه می شود. حافظه شرح حال بخشی از حافظه است. پژوهش ها نشان داده اند که رابطه ای قوی بین علایم روان شناختی و سوگیری در حافظه شرح حال وجود دارد. افسردگی باعث اختلال در این حافظه می شود به نحوی که افراد افسرده دچار دشواری در بازیابی خاطرات اختصاصی می شوند. به عبارت دیگر بیش کلی گرایی حافظه شرح حال در آن ها رخ می دهد. با توجه به اهمیت این موضوع در دو دهه گذشته، تحقیقات گسترده ای در راستای ارتباط بین افسردگی و حافظه و درمان های افسردگی مبتنی بر حافظه انجام شده است که بعضا نتایج متناقضی به همراه داشته اند. با وجود درمان های گسترده دارویی و روانی برای افسردگی در جامعیت و کارآیی این درمان ها محدودیت وجود دارد که این امر حاکی از نیاز به تحقیقات بیش تر در مورد مداخلات مرتبط با افسردگی است. پژوهش حاضر از نوع مقالات مروری سیستماتیک است که از طریق مطالعه کامل45 مقاله در زمینه ی هر یک از مداخلات مطرح شده در طول مقاله، حافظه شرح حال و افسردگی اساسی گردآوری شده است. هدف از این مطالعه مروری بر مداخلات آموزش محور مبتنی بر حافظه شرح حال رویدادی برای بیماران مبتلا به افسردگی است تا بستری برای پژوهش های گسترده تری در رابطه با هر یک از این مداخلات فراهم شود. در مجموع بررسی های انجام شده در این مطالعه حاکی از این امر بودند که مداخلات آموزش-محور حافظه شرح حال رویدادی بر روند بهبودی و علایم افسردگی بیماران مبتلا به افسردگی تاثیرات چشمگیری دارند.
کلید واژگان: افسردگی, حافظه شرح حال, آموزش حافظه رقابتی, آموزش حافظه کاریPeople with depression have impaired cognitive functions and psychological symptoms of depression. Depression is characterized by negative biases in different aspects of information processing that is related to vulnerability for the development, higher levels of depressive symptoms, maintenance and even recurrence of depression. Psychologists believe that memory is the foundation of cognitive psychology. Memory is one of the most important cognitive impairments in patients with depression, and its impairment exacerbates their inability to perform daily functions. autobiographical memory is part of the memory. Research has shown that there is a strong link between psychological symptoms and autobiographical memory bias. Depression can lead to impaired memory so that depressed individuals have difficulty retrieving specific memories. In other words, overgeneralization of autobiographical memory occurs. Considering the importance of this issue in the last two decades, extensive research has been done on the relationship between depression and memory, and memory-based depression treatments, which have sometimes yielded contradictory results. Despite these extensive pharmacological and psychological treatments for depression, there are limitations in comprehensiveness and efficacy of these treatments that leads to the need for more research on depression-related interventions. The present study is a systematic review article that has been collected through a complete study of 45 articles in the field of each of the interventions proposed during the article, history of memory and major depression. The aim of this study was to review autobiographical episodic memory-based training interventions for patients with depression to provide a sketch for more extensive research on each of these interventions. Overall, the studies conducted in this study indicated that episodic autobiographical- based memory training interventions have significant effects on the improvement and depressive symptoms in patients with depression.
Keywords: Depression, Autobiographical memory, competitive memory training, working memory training -
پژوهش حاضر با هدف بررسی روایی واعتبار مجموعه تکالیف مولفه ی تغییرپذیری از کارکردهای اجرایی انجام شد. این پژوهش از نوع توصیفی_تحلیلی به روش پیمایشی بود. جامعه آماری شامل افراد سالم ازسنین 16 تا 60 سال و افراد مبتلا به اختلالات بالینی مختلف از شهر کرمان بود. ازاین میان با استفاده ازروش نمونه گیری سهمیه ای غیرتصادفی در مرحله ی پایلوت 100 نفر به صورت مقدماتی، 406 نفراز افراد سالم و 74 فرد مبتلا به اختلالات اسکیزوفرنی، افسردگی اساسی، آسیب مغزی و آلزایمر به عنوان حجم نمونه مورد بررسی قرار گرفتند. شرکت کنندگان مجموعه تکالیف مولفه ی تغییرپذیری را شامل سه خرده مقیاس رنگ-شکل، انتقال مقوله و عدد-حرف انجام دادند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی، انواع روش های روایی و اعتبار و مانوا، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که مجموعه تکالیف مولفه ی تغییرپذیری از روایی و اعتبار مقبولی برخوردار است و بین نمرات افراد سالم و افراد مبتلا به اختلالات بالینی بررسی شده، تفاوت معنادار وجود دارد. بنابراین این مجموعه تکالیف به خوبی می تواند توانایی تغییرپذیری را مورد سنجش قرار داده و بین عملکرد افراد سالم و افراد مبتلا به اختلالات بالینی تمایز قایل شود و در امر تشخیص، درمان، توانبخشی و استعدادیابی مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: اختلالات بالینی, اعتبار, تغییرپذیری, روایی, کارکردهای اجراییThe aim of the current research was to study of validity and reliability of shifting component tasks of executive functions. This research was descriptive-analytical by survey method. The statistical population of the study included normal people from 16 to 60 years old and people with various clinical disorders from the city of Kerman. Among them, using the non-random quota sampling method in the pilot phase, 100 individuals were preliminarily, 406 normal people and 74 people with schizophrenia, major depression, brain injury and Alzheimer's Were examined as a sample size. Participants performed Shifting component tasks including three subscales of Color-Shape, Category Switch and Number-Letter. Data were analyzed using descriptive statistics, different types of validity and reliability and MANOVA. The results showed that the shifting component tasks have acceptable validity and reliability and there is a significant difference between the scores of normal people and the scores of people with clinical disorders. Therefore, this tasks can well assess the ability to Shifting and differentiate between the performance of normal people and people with clinical disorders and be used in diagnosis, treatment, rehabilitation and talent identification.
Keywords: Clinical Disorders, executive functions, reliability, Shifting, validity -
فصلنامه خانواده پژوهی، پیاپی 67 (پاییز 1400)، صص 439 -453
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای پرخاشگری و ناگویی خلقی در رابطه بین شیوه های فرزندپروری و آمادگی به اعتیاد مواد انجام پذیرفت. روش پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی از نوع رگرسیون ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش، تمامی دانشجویان دانشگاه باهنر کرمان و پیام نور رفسنجان بودند که از بین آن ها 250 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسش نامه های شیوه های فرزندپروری بامریند، گرایش به اعتیاد، ناگویی خلقی تورنتو و پرخاشگری را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و رگرسیون ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که رابطه افزایشی (مستقیم) و و ناگویی خلقی (p=0/ معن ادار بین پرخاشگری (013 با آمادگی به اعتیاد مواد وجود دارد و (p=0/015) سبک های فرزندپروری علاوه بر تاثیر مستقیم، به طور غیرمستقیم و از طریق پرخاشگری و ناگویی خلقی نیز بر آمادگی به اعتیاد مواد تاثیر می گذارند. بر اساس محاسبات انجام شده فاصله اطمینان معنی داری از روش بوت استرپ برای بررسی نقش میانجی متغیرهای پرخاشگری و ناگویی خلقی در رابطه سبک فرزندپروری (مقیاس آزادگذاری، مقیاس آمرانه و مقیاس اقتدار منطقی) به دست آمد. بر این اساس، اثر میانجی گری پرخاشگری و ناگویی خلقی بر رابطه بین سبک فرزندپروری و آمادگی به اعتیاد مواد تایید می گردد.
کلید واژگان: فرزندپروری, آمادگی به اعتیاد مواد, پرخاشگری, ناگویی خلقیThe aim of this study is to investigate the mediating role of aggression and alexithymia in the relationship between parenting styles and tendency to drug addiction. The method of the present study is descriptive-correlation of structural reg ression. The statistical population of the study are all students of Bahonar University of Kerman and Payame Noor of Rafsanjan, from which 250 people were selected by convenience sampling. Participants completed the Baumrind parenting styles questionnaire, Addiction tendency, Toronto alexithymia scale, and Aggression. Data were analyzed using descriptive statistics and structural regression. The results show that there is an increasing (direct) and significant relationship between aggression (p= 0.013) and alexithymia (p= 0.015) with tendency to drug addiction and parenting styles, in addition to direct effect, indirectly also affect tendency to drug addiction through aggression and alexithymia. Based on the calculations, a significant confidence interval was obtained from the Bootstrap method to investigate the mediating role of aggression and alexithymia variables in the relationship between parenting style (liberation scale, authoritarian scale and rational authority scale). Accordingly, the mediating effect of aggression and alexithymia on the relationship between parenting style and tendency to drug addiction is confirmed.
Keywords: Parenting Styles, Tendency toDrug Addiction, Alexithymia, Aggression -
بدعملکردی کارکرد اجرایی یکی از مشخصه های آسیب مغزی تروماتیک (TBI) است و با عوارض قابل توجهی همراه است. نقص در حل مسیله،تنظیم هیجان و توجه از متداول ترین پدیده های بعد از آسیب مغزی می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله کوتاه مدت کارکرد اجرایی مضاعف بر حل مسله، تنظیم هیجان و توجه انتخابی در بیماران آسیب مغزی تروماتیک صورت گرفت. در یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون توام با گروه کنترل، و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند،20 آزمودنی دچار آسیب مغزی به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند (10نفر در گروه آزمایش و10نفر درگروه گواه). پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش مداخله کوتاه مدت کارکرد اجرایی مضاعف را طی 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کرد در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. سنجش در دو مرحله ی پیش آزمون- پس آزمون و با استفاده از مجموعه آزمون های نرم افزاری برج لندن، استروپ و پرسشنامه تنظیم هیجان جان و گراس (2003) انجام شد. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش، نسبت به گروه گواه، تفاوت معناداری در میانگین نمرات، در پس آزمون در تمام متغیرها وجود دارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت مداخله کوتاه مدت کارکرد اجرایی مضاعف، اثر بخشی چشمگیری بر بهبود توجه، تنظیم هیجان و حل مسئله افراد آسیب مغزی تروماتیک دارد.
کلید واژگان: مداخله کوتاه مدت کارکرد اجرایی مضاعف, حل مسئله, تنظیم هیجان, توجه انتخابی, آسیب مغزی تروماتیکExecutive dysfunction is a hallmark of traumatic brain injury (TBI) and is associated with significant complications. Deficiency in problem-solving, emotion regulation, and attention is one of the most common phenomena after brain injury. This study aimed to evaluate the effectiveness of short-term intervention of dual executive function on problem-solving, emotion regulation, and selective attention in patients with traumatic brain injury. This quasi-experimental design used pre-test and post-test with a control group. Twenty subjects with brain injury were selected with the Purposive sampling method. They were randomly entered into two experimental and control groups (10 in the experimental group and 10 in the control group). After performing the pre-test, the experimental group received the short-term intervention and double executive function in 8 sessions of 90 minutes, while the control group did not receive any intervention. The assessment was performed in two stages of pre-test-post-test using a set of software tests of the Tower of London, Stroop and John and Gross (2003) Emotion Regulation Questionnaire. Analysis of covariance was used to analyze the data. The results showed a significant difference in the mean scores between the experimental group and the control group in all variables after the test. Therefore, it can be concluded that short-term intervention of dual executive function has a significant effect on improving attention, emotion regulation, and problem-solving in people with traumatic brain injury.
Keywords: Short-Term Executive Plus Intervention, Problem Solving, Emotion Regulation, Selective attention, Traumatic Brain Injury -
تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه سبک های عشق ورزی شوهران با سازگاری زناشویی در بین زنان شاغل ادارت دولتی شهر کرمان انجام شد. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه زنان شاغل و متاهل به تعداد 2147 نفر بود که تعداد 327 نفر به عنوان حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده انتخاب و نظرشان در مورد سبک عشق ورزی همسرانشان در ارتباط با آنها پرسیده شد. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه های استاندارد عشق ورزی (لس، 1998) و سازگاری زناشویی (گراهام بی اسپانیر، 1976) جمع آوری گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده هم از نرم افزار SPSSو بهره گیری از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند گانه استفاده شد. نتایج نشان داد که بین عشق ورزی با سازگاری زناشویی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین متغیر عشق ورزی می تواند مقدار 65 درصد از واریانس متغیر سازگاری زناشویی را تبیین کنند. از سوی دیگر بین متغیرهای دموگرافیک (متغیرهای تعداد فرزند و تحصیلات همسر) با سازگاری زناشویی رابطه معناداری مشاهده شد. در مجموع به ترتیب سبک عشق ورزی رمانتیک، دوستانه، واقع گرایانه و فداکارانه، سازگاری زناشویی زنان شاغل شهر کرمان را تعیین می کنند.
کلید واژگان: عشق ورزی, سازگاری زناشویی, زنان شاغل, کرمانThis study aimed to investigate the relationship between husbands' lovemaking style and marital adjustment in working women in Kerman. A total of 2147 employed and married women were consisted. 327 cases were elected by classified random sampling. Data was collecting by using standard questionnaire making love (Lass, 1998) and marital adjustment (Graham, Espaniear, 1976). SPSS software and statistical tests (Pearson and multiple regression analysis) was used. Results showed that relationship between lovemaking with marital adjustment among women employed in governmental departments was significant. The results showed that lovemaking could account for 65% of the variance in the marital adjustment. The relationship between demographic variables (Number of children and education of spouse) with marital adjustment and lovemaking was significant. This study has been approved findings of previous research about the relationship between social support and marital compatibility with lovemaking. In general, the romantic, friendly, realistic and self-sacrificing style of love determines the marital compatibility of working women in Kerman.
Keywords: lovemaking, marital adjustment, Working Women, Kerman -
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی دو روش اجرای آموزش حافظه فعال (تکلیف پیچیده تر و تکلیف با پیچیدگی کمتر) بر کنترل توجه و ظرفیت حافظه فعال انجام شده است. پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش در زمره پژوهش های مداخله ای با هدف مقایسه اثربخشی و همراه با گروه کنترل است. جامعه پژوهش شامل جوانان 25 تا 35 ساله شاغل در حوزه فناوری اطلاعات شهر کرمان در سال 1398 است. نمونه آماری پژوهش با حجم 48 نفر به روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی و به تساوی در دو گروه آزمایش (تکلیف ان-بک دوگانه تطبیقی به عنوان تکلیف پیچیده تر بیشتر و تکلیف 1-بک دوگانه غیرتطبیقی به عنوان تکلیف با پیچیدگی کمتر) و یک گروه کنترل فعال (تکلیف 1-بک یگانه غیرتطبیقی) قرار گرفتند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات عبارت اند از تکلیف استروپ ساده و تکلیف حافظه فعال دانیمن-کارپنتر (DCWMT). تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس و با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد بین اثربخشی آموزش حافظه فعال و تکلیف ان-بک دوگانه تطبیقی، 1-بک دوگانه غیرتطبیقی و تکلیف گروه کنترل در زیرمقیاس نمره تداخل کنترل توجه و ظرفیت حافظه فعال، تفاوت معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر، میزان پیچیدگی تکلیف بر اثربخشی برنامه آموزش در خصوص نمره تداخل و ظرفیت حافظه فعال تفاوت معنادار ایجاد می کند؛ درحالی که این تفاوت درمورد زیرمقیاس زمان تداخل کنترل توجه مشاهده نشد.
کلید واژگان: آموزش حافظه فعال, ان-بک دوگانه تطبیقی, کنترل توجه, ظرفیت حافظه فعالThis study aims to compare the effectiveness of two implementation methods of working memory (WM) training (the more complex task and the less complex task) on attentional control and WM capacity. The present study is one of the intervention studies with the active control group aiming to compare effectiveness. The study population consists of 25 to 35-year-old young employees working in Information Technology (IT) field in Kerman city in 2019. The sample of the study formed of 48 individuals who were selected by multistage sampling, randomly divided into two experimental groups (adaptive dual n-back task as the more complex task and non-adaptive dual 1-back task as the less complex task) and one active control group (non-adaptive single 1-back task). Data collection tools include simple Stroop task and Daneman-Carpenter Working Memory Task (DCWMT). The results showed that there was a significant difference between the effectiveness of WM training with adaptive dual task, non-adaptive dual task, and control group task in subscale of interference score related to attentional control and WM capacity. In other words, the complexity of the task made a significant difference in the effectiveness of the training program on interference score and WM capacity. However, this difference was not observed for subscale of time of interference related to attentional control.
Keywords: Working Memory Training, Adaptive Dual N-Back, Attentional Control, working memory capacity -
افزایش سن و آغاز سالمندی با تغییرات گریزناپذیر در توانمندی شناختی همراه می باشد. بنابراین با توجه به سالمندی جمعیت و اهمیت کارکردهای شناختی در این دوره سنی حساس، شناسایی عوامل موثر بر توانمندی شناختی سالمندان در جهت تقویت کارکردهای شناختی آنها سزاوار توجه می باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش خودفراروی، خود شفقت ورزی و عاطفه مثبت در پیش بینی توانمندی شناختی سالمندان صورت پذیرفت. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی سالمندان (60 تا 70 سال) شهر کرمان در سال 1398 بود. نمونه پژوهش شامل 208 سالمند بود که با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس از کانون بازنشستگان استان کرمان انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های توانمندی شناختی نجاتی، شفقت ورزی نف و خودفراروی لوینسون و همکاران بود. داده های گردآوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد خودفراروی، خودشفقت ورزی و عاطفه مثبت با توانمندی شناختی سالمندان رابطه مثبت معناداری دارند (01/0p <). نتایج تحلیل رگرسیون نیز حاکی از آن بود که خودفراروی و عاطفه مثبت می توانند توانمندی شناختی سالمندان را پیش بینی کنند (01/0p <)، در حالیکه خود شفقت ورزی قادر به پیش بینی توانمندی شناختی سالمندان نبود. بنابراین با تکیه بر یافته های پژوهش حاضر، به نظر می رسد بتوان با بهره گیری از فنون درمانی مبتنی بر نظریه خودفراروی و فراهم نمودن مداخلات درمانی مبتنی بر افزایش عاطفه مثبت در جهت تقویت توانمندی های شناختی و پیشگیری از نارسایی های شناختی سالمندان اقدام نمود.
کلید واژگان: توانمندی شناختی, خودفراروی, خود شفقت ورزی, عاطفه مثبت, سالمندانAging is associated with unavoidable changes in cognitive abilities. Therefore, considering the aging of the population and the importance of cognitive functions at this sensitive age, identifying the factors affecting cognitive ability among elderly to strengthen their cognitive functions deserves attention. The present study aimed to investigate the role of self-transcendence, self-compassion and positive affect in predicting cognitive ability in elderly. It was a descriptive-correlational study. The statistical population of this study included all elderly (60 to 70 year) in Kerman from 2019 to 2020. 208 elderly participants were selected using convenience sampling from Kerman Province Retirement Association. The research instruments were Nejati Cognitive Ability Questionnaire, Neff Compassion Scale, and Levinson Self-Transcendence Questionnaire. Data were analyzed using Pearson correlation coefficient and multiple regression. The results of Pearson correlation coefficient showed the significant positive relationship between self-transcendence and cognitive ability in the elderly. Besides, a significant positive relationship was reported between self-compassion and cognitive ability in the elderly. Furthermore, these results also suggested a significant positive relationship between positive affect and cognitive ability in elderly. The results of regression analysis also showed that self-transcendence and positive affect can positively predict cognitive ability in elderly. However, self-compassion was not a predictor of cognitive ability in elderly. Therefore, using therapeutic techniques based on self-transcendence theory and providing therapeutic interventions based on increasing positive affect, it is possible to promote cognitive ability and prevent cognitive failures in elderly. References Alea, N., Ali, S., & Arneaud, M. J. (2017). What I value and why I remember: Values and the functions of memory in a Trinidadian lifespan sample. The International Journal of Reminiscence and Life Review, 4(2), 67-78. Allen, A. B., Goldwasser, E. R., & Leary, M. R. (2012). Self-compassion and well-being among older adults. Self and Identity, 11(4), 428-453. Baharvandi, B., KazemianMoghadam, K., Haroon Rashidi, H. (2020). The Effectiveness of Compassion-Focused Therapy on Ambiguity Tolerance and Death Anxiety in the Elderly. Aging Psychology, 6(1), 13-26. [Persian] Brown, L., Huffman, J. C., & Bryant, C. (2019). Self-compassionate aging: A systematic review. The Gerontologist, 59(4), 311-324. Castro-Schilo, L., Fredrickson, B. L., & Mungas, D. (2019). Association of positive affect with cognitive health and decline for elder Mexican Americans. Journal of Happiness Studies, 20(8), 2385-2400. Chiesa, A., Calati, R., & Serretti, A. (2011). Does mindfulness training improve cognitive abilities? A systematic review of neuropsychological findings. Clinical Psychology Review, 31(3), 449-464. Chu, S. T. W., Fung, H. H., & Chu, L. (2019). Is Positive affects related to meaning in life differently in younger and older adults? A time sampling study. The Journals of Gerontology: Series B, gbz086, 1-9. https://doi.org/10.1093/geronb/gbz086 Cleare, S., Gumley, A., & O'Connor, R. C. (2019). Self‐compassion, self‐forgiveness, suicidal ideation, and self‐harm: A systematic review. Clinical Psychology & Psychotherapy, 26(5), 511-530. https://doi:10.1002/cpp.2372 Cox, S. R., MacPherson, S. E., Ferguson, K. J., Nissan, J., Royle, N. A., MacLullich, A. M. J., Wardlaw, J. M., & Deary, I. J. (2014). Correlational structure of ‘frontal’ tests and intelligence tests indicates two components with asymmetrical neurostructural correlates in old age. Intelligence, 46, 94-106. DeYoung, C. G., Quilty, L. C., Peterson, J. B., & Gray, J. R. (2014). Openness to experience, intellect, and cognitive ability. Journal of Personality Assessment, 96(1), 46-52. Fang, Z., Ray, L. B., Owen, A. M., & Fogel, S. (2017). Neural Correlates of human cognitive abilities during sleep. BioRxiv, Article 130500. https://doi.org/10.1101/130500 Farhadi, M., Alizadeh G., & Kordnoghabi, R. (2017). The investigation Factor analysis of the Adult Self-Transcendence Inventory in Bu Ali Sina University students. Quarterly of Educational Measurement, 7(28), 241-255. [Persian] Foong, H. F., Hamid, T. A., Ibrahim, R., Haron, S. A., & Shahar, S. (2018). Predicting cognitive function of the Malaysian elderly: A Structural equation modelling approach. Aging & Mental Health, 22(1), 109-120. Garland, E. L., Geschwind, N., Peeters, F., & Wichers, M. (2015). Mindfulness training promotes upward spirals of positive affect and cognition: multilevel and autoregressive latent trajectory modeling analyses. Frontiers in Psychology, 6, 15. Hahn, M., Joechner, A. K., Roell, J., Schabus, M., Heib, D. P., Gruber, G., Peigneux, Ph. & Hoedlmoser, K. (2019). Developmental changes of sleep spindles and their impact on sleep‐dependent memory consolidation and general cognitive abilities: A longitudinal approach. Developmental Science, 22(1), Article e12706. Hashemi, Z., Eyni, S. (2020). Perceived Stress in the Elderly: The Role of Spiritual Intelligence, Self-Compassion, and Psychological Hardiness. Aging Psychology, 5(4), 289-299. [Persian] Herriot, H., Wrosch, C., & Gouin, J. P. (2018). Self-compassion, chronic age-related stressors, and diurnal cortisol secretion in older adulthood. Journal of Behavioral Medicine, 41(6), 850-862. Hsu, Y. C., & Wright, C. L. (2019). The effects of a Socially Supportive Activities Program (SSAP) on mood in long term care: A pilot study. Geriatric Nursing, 40(6), 572-578. Kang, Y., Cooper, N., Pandey, P., Scholz, C., O’Donnell, M. B., Lieberman, M. D., Taylor, S. E., Strecher, V. J., Dal Cin, S., Konrath, S., Polk, T. A., Resnicow, K., An, L., & Falk, E. B. (2018). Effects of self-transcendence on neural responses to persuasive messages and health behavior change. Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States of America, 115(40), 9974–9979. Khosravi, S., Sadeghi, M., Yabandeh, M.R. (2013). Psychometric Properties of Self-Compassion Scale (SCS). Journal of Psychological Models and Methods, 4(13), 47-59. [Persian] Kim, C., & Ko, H. (2018). The impact of self-compassion on mental health, sleep, quality of life and life satisfaction among older adults. Geriatric Nursing, 39(6), 623-628. Klimecki, O. M., Leiberg, S., Ricard, M., & Singer, T. (2014). Differential pattern of functional brain plasticity after compassion and empathy training. Social Cognitive and Affective Neuroscience, 9(6), 873-879. Le, T. N. (2011). Life satisfaction, openness value, self-transcendence, and wisdom. Journal of Happiness Studies, 12(2), 171-182. Lee, P. L. (2016). A joyful heart is good medicine: Positive affect predicts memory complaints. The American Journal of Geriatric Psychiatry, 24(8), 662-670. Lee, S. (2015). An exploration of antecedents of positive affect among the elderly: a cross-sectional study. The European Journal of Public Health, 26(1), 187-191. Leung, P., Orgeta, V., Musa, A., & Orrell, M. (2019). Emotional distress mediates the relationship between cognitive failures, dysfunctional coping, and life satisfaction in older people living in sheltered housing: A structural equation modelling approach. International Journal of Geriatric Psychiatry, 34(1), 179-185. Levenson, M. R., Jennings, P. A., Aldwin, C. M., & Shiraishi, R. W. (2005). Self-transcendence: Conceptualization and measurement. The International Journal of Aging and Human Development, 60(2), 127-143. Lim, K. H. L., Pysklywec, A., Plante, M., & Demers, L. (2019). The effectiveness of Tai Chi for short-term cognitive function improvement in the early stages of dementia in the elderly: a systematic literature review. Clinical Interventions in Aging, 14, 827. Martela, F., Ryan, R. M., & Steger, M. F. (2018). Meaningfulness as satisfaction of autonomy, competence, relatedness, and beneficence: Comparing the four satisfactions and positive affect as predictors of meaning in life. Journal of Happiness Studies, 19(5), 1261-1282. Meyer, L. P., & Leppma, M. (2019). The Role of Mindfulness, Self‐Compassion, and Emotion Regulation in Eating Disorder Symptoms among College Students. Journal of College Counseling, 22(3), 211-224. Mousavi, F., Rozsa, S., Nilsson, T., Archer, T., Anckarsäter, H., & Garcia, D. (2015). Personality and intelligence: persistence, not self-directedness, cooperativeness or self-transcendence is related to twins’ cognitive abilities. Journal of Peer-Reviewed, 3, Article e1195. Neff, K. (2003). The development and validation of a scale to measure self-compassion. Self and Identity, 2, 223–250. Nejati V. (2013). Cognitive Abilities Questionnaire: Development and Evaluation of Psychometric Properties. Advances in Cognitive Sciences, 15(2), 11-19. [Persian]. Ngernsukphaiboon, T., Chantranuwathana, S., Noomwongs, N., Sripakagorn, A., & Hemrungrojn, S. (2016). A Study on Car Following and Cognitive Ability of Elderly Drivers by Using Driving Simulator (No. 2016-01-1737). SAE Technical Paper. Park, H., Chey, J., & Lee, J. (2017). Vocabulary knowledge is not a predictor of general cognitive functioning in elderly people with very low educational attainment. Dementia and Neurocognitive Disorders, 16(1), 20-25. Phenice, L. A., & Griffore, R. J. (2013). The importance of object memories for older adults. Educational Gerontology, 39(10), 741-749. Ramanoël, S., Hoyau, E., Kauffmann, L., Renard, F., Pichat, C., Boudiaf, N., Krainik, A., Jaillard, A., & Baciu, M. (2018). Grey matter volume and cognitive performance during normal aging. A Voxel-Based Morphometry study. Frontiers in Aging Neuroscience, 10, Article 235. Rammstedt, B., Danner, D., & Martin, S. (2016). The association between personality and cognitive ability: Going beyond simple effects. Journal of Research in Personality, 62, 39-44. Reed, P. G. (2013). Theory of self-transcendence. In M. J. Smith & P. J. Liehr (Eds.), Middle Range Theory for Nursing (3rd ed.,) (pp. 109-140). Springer. Reed, A. E., & Carstensen, L. L. (2012). The theory behind the age-related positivity effect. Frontiers in Psychology, 3, Article 339. https://doi.org/10.3389/fpsyg.2012.00339 Rikoon, S. H., Brenneman, M., Kim, L. E., Khorramdel, L., MacCann, C., Burrus, J., & Roberts, R. D. (2016). Facets of conscientiousness and their differential relationships with cognitive ability factors. Journal of Research in Personality, 61, 22-34. Schubert, A. L., Nunez, M. D., Hagemann, D., & Vandekerckhove, J. (2019). Individual differences in cortical processing speed predict cognitive abilities: a model-based cognitive neuroscience account. Computational Brain & Behavior, 2(2), 64-84. Shin, H. S., Black, D. S., Shonkoff, E. T., Riggs, N. R., & Pentz, M. A. (2016). Associations among dispositional mindfulness, self-compassion, and executive function proficiency in early adolescents. Mindfulness, 7(6), 1377-1384. Sommers-Spijkerman, M., Trompetter, H., Schreurs, K., & Bohlmeijer, E. (2018). Pathways to improving mental health in compassion-focused therapy: Self-reassurance, self-criticism and affect as mediators of change. Frontiers in Psychology, 5(9), Article 2442. Tabachnick, B. G., & Fidell, L. S. (2007). Using multivariate statistics (5th Ed.). Boston: Allyn & Bocon. Varaee, P., Momeni, K., Moradi, A. (2017). The Prediction of psychological well-being based on religiosity and self-compassion in the elderly. Aging Psychology, 3(1), 45-54. [Persian] Vitale, S. A., Shaffer, C. M., & Acosta Fenton, H. R. (2014). Self-transcendence in Alzheimer’s disease: The application of theory to practice. Journal of Holistic Nursing, 32(4), 347-355. Walsh, S. M., Lamet, A. R., Lindgren, C. L., Rillstone, P., Little, D. J., Steffey, C. M., Rafalko, SY., Sonshine, R. (2011). Art in Alzheimer's Care: Promoting Well‐Being in People with Late‐Stage Alzheimer's disease. Rehabilitation Nursing, 36(2), 66-72. Watson D, Clark LA, Tellegen A. (1988). Development and validation of brief measures of positive and negative affect: The PANAS scales. Journal of Personality and Social Psychology, 54(6), 1063-1070. Wild, C. J., Nichols, E. S., Battista, M. E., Stojanoski, B., & Owen, A. M. (2018). Dissociable effects of self-reported daily sleep duration on high-level cognitive abilities. Sleep, 41(12), Article zsy182. https://doi.org/10.1093/sleep/zsy182
Keywords: Cognitive ability, self- transcendence, Self-Compassion, positive affect, elderly -
هدف
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله شناختی- رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی (MiCBT) بر حالات عاطفی (افسردگی، اضطراب، استرس) و کیفیت زندگی (سلامت جسمانی و روانی) افراد مبتلا به MS صورت گرفته است.
مواد و روش هااین مطالعه از نوع نیمه تجربی با استفاده از پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه است. تعداد 30 نفر از بیماران مبتلا به MS مراجعه کننده به انجمن بیماران MS شهر کرمان به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های مداخله با درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و گروه گواه گمارده شدند. از پرسش نامه افسردگی، اضطراب، استرس (DASS-21) و پرسش نامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس MSQOL-54 به عنوان ابزار اندازه گیری استفاده شد.
یافته هانتایج تحلیل کواریانس نشان داد که سلامت جسمانی و روانی و به طور کلی کیفیت زندگی در گروه MiCBT نسبت به گروه گواه به طور معناداری افزایش و افسردگی، اضطراب و استرس به طور معناداری کاهش یافته است.
نتیجه گیریدرمان شناختی- رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی به عنوان مداخله ای موثر در کاهش مشکلات روان شناختی بیماران مبتلا به MS از جمله افسردگی، اضطراب و استرس و افزایش سطح کیفیت زندگی آن ها پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: مالتیپل اسکلروزیس, سلامت روانی, حالت های هیجانی, کیفیت زندگی, ذهن آگاهیKoomesh, Volume:22 Issue: 3, 2020, PP 446 -451IntroductionThe present study was designed to investigate the effectiveness of mindfulness-integrated cognitive behaviour therapy on emotional states (depression, anxiety, & stress) and quality of life (physical health and mental health) of adults with multiple sclerosis.
Materials and MethodsThe studied population included all patients who referred to Kerman MS society among them 30 patients were selected using purposive sampling method and they were divided by random into the intervention group of MiCBT and a control group. Depression, Anxiety, stress scale (DASS-21) and quality of life of people with MS [MSQOL-54] questionnaire was employed as the measurement tool.
ResultsResults showed that physical health, mental health and quality of life, in general, was significantly increased and depression, anxiety, stress were significantly decreased in the MiCBT group when compared with the control group.
ConclusionAs a result, mindfulness-integrated cognitive behaviour therapy is suggested as an effective intervention in decreasing psychological problems of people with MS, including depression, anxiety and stress and in improving their quality of life.
Keywords: Multiple Sclerosis, Mental Health, Emotional States, Quality of Life, Mindfulness -
سابقه و هدف
به دلیل افزایش روزافزون طلاق و پیامدهای مخربی که این پدیده می تواند برای افراد و جوامع داشته باشد، این پژوهش با هدف بررسی پیش بینی گرایش به طلاق بر اساس ویژگی های شخصیت، نگرش مذهبی و رضایت جنسی در زنان پیراپزشک شهر کرمان انجام شده است.
روش کارپژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی زنان پیراپزشک متاهل شهر کرمان در سال 95-1394 بود که از بین آنان 200 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه ی گرایش به طلاق، پرسش نامه ی شخصیتی پنج عاملی، مقیاس نگرش سنج مذهبی و مقیاس رضایت جنسی زنان بود. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون هم زمان و گام به گام) استفاده شد. در این پژوهش همه ی موارد اخلاقی رعایت شده است و مولفان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند.
یافته هانتایج آزمون همبستگی نشان داد که نگرش مذهبی و رضایت جنسی رابطه ی منفی و معناداری با گرایش به طلاق داشتند. علاوه براین، از بین ابعاد شخصیت نئو، بعد روان آزرده گرایی رابطه ی مثبت و معنادار با گرایش به طلاق (01/0P< و 34/0=r)؛ و برون گرایی (01/0P< و 25/0-=r)، موافق بودن (01/0P< و 39/0-=r) و با وجدان بودن (01/0 P<و 41/0-=r) رابطه ی منفی و معنادار با گرایش به طلاق نشان دادند و بین گشودگی (05/0<P و 10/0=r) و گرایش به طلاق رابطه یی یافت نشد. مهم ترین متغیر پیش بین برای گرایش به طلاق نیز رضایت جنسی (001/0 P<و 78/362=F) بود.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این پژوهش، متولیان و مسئولان بیمارستان ها برای بهبود شرایط کارکنان خود می توانند در جهت برگزاری کارگاه های آموزش روابط جنسی صحیح در جهت بهبود رضایت زناشویی و همچنین آگاهی رسانی در زمینه ی اهمیت این موضوع اقدام نمایند.
کلید واژگان: پیراپزشکان, رضایت جنسی, گرایش به طلاق, نگرش مذهبی, ویژگی های شخصیتBackground and ObjectiveBecause of the growing number of divorces and the destructive effects it may have on the citizens, this study predicted female paramedics’ tendency towards divorce focusing on the role of personal Traits, religious Attitude and sexual satisfaction in Kerman.
MethodsThis is a descriptive correlational study. The statistical population of the study consisted of all married female paramedics in Kerman in 2014-2015, out of which 200 were selected by available sampling method. The instruments used for collecting data included the questionnaire of tendency towards divorce, NEO personality inventory, scale for religious attitude (RAS) and sexual satisfaction scale for woman (SSSW). Descriptive (frequency, mean and standard deviation) and inferential statistics (Pearson correlation coefficient and stepwise and stepwise regression) were used to analyze the data. In this study, all the ethical considerations have been observed and no conflict of interest was reported by the authors.
ResultsThe results of the correlation test showed that religious attitude and sexual satisfaction had a negative and significant relationship with the tendency to divorce. In addition, among the neo-personality dimensions, neuroticism had a positive and significant relationship with the tendency to divorce (r<0.34, P<0.01), and extraversion (r=-0.25, P<0.01) and agreeableness (P<0.01 and r=-0.39) and conscientiousness (P<0.01 and r=-0.41) showed a negative and significant relationship with tendency to divorce. No relationship was found betweenbetween openness (P<0.05 and R=0.10 tendency toward divorce. The most important predictor of divorce was sexual satisfaction (F=362.78, P<0.001).
ConclusionAccording to the results of this study, caretakers and hospital officials can help to improve the conditions of their employees by holding proper sexual relations training workshops to improve marital satisfaction, as well as increase awareness of the importance of this issue.
Keywords: Personality Traits, Paramedics, Religious attitude, Sexual satisfaction, Tendency towards divorce -
زمینه و هدف
ناتوانی در کنترل مصرف مواد مخدر یکی از جنبه های اصلی وابستگی به مواد است. بخشی از این ناتوانی، ناشی از وجود سوگیری های شناختی است که در نتیجه تماس مداوم افراد با مواد ایجاد می شوند. مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثربخشی اصلاح سوگیری شناختی در حالت های واقعی و دارونما بر سوگیری توجه و سوگیری گرایشی در سوء مصرف کنندگان مواد افیونی انجام گرفت.
روش بررسیروش پژوهش شبه آزمایشی و طرح آن از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. از بین سوء مصرف کنندگان مواد افیونی شهر کرمان در سال 1397، 75 نفر به روش هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی و به نسبت مساوی در 3 گروه آزمایش (واقعی)، دارونما و کنترل جایگزین شدند. به منظور اصلاح سوگیری شناختی در دو گروه آزمایش و دارونما، از تکالیف کامپیوتری استفاده شد. این تکالیف شامل تکلیف دات پراب (به منظور اصلاح سوگیری توجه) و تکلیف گرایش-اجتناب (به منظور اصلاح سوگیری گرایشی) بودند که در هر جلسه درمانی، هر دو تکلیف بصورت ترکیبی مورد استفاده قرار گرفتند. در گروه واقعی به مدت 8 جلسه، نسخه واقعی تکالیف کامپیوتری اصلاح سوگیری شناختی ارائه گردید و گروه دارونما نیز به مدت 8 جلسه نسخه دارونمای این تکالیف را دریافت نمودند؛ اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با نسخه 22 نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد پس از انجام مداخلات، سوگیری توجه در گروه واقعی (57/38SD= ؛ 28/28M=) نسبت به گروه دارونما (36/34SD= ؛ 16/0M=) و کنترل (33/73SD= ؛ 16/3-M=) کاهش معناداری یافت و درمان اصلاح سوگیری توجه منجر به کاهش سوگیری توجه گردید (0/05≥p) ؛ اما حالت دارونمای این مداخله، تاثیری در کاهش سوگیری توجه نداشت. در سوگیری گرایشی نیز بین گروه واقعی و دارونما نسبت به گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده شد (0/05≥p).
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر حاکی از اثربخشی مداخله اصلاح سوگیری شناختی در اصلاح سوگیری توجه و سوگیری گرایشی سوء مصرف کنندگان مواد افیونی است و می توان از آن به عنوان مداخله ای مکمل و کم هزینه در امر درمان اعتیاد استفاده نمود.
* فرمول ها به درستی نمایش داده نمی شوند.
کلید واژگان: سوگیری توجه, سوء مصرف کنندگان مواد, وابستگی به مواد افیونیArmaghane-danesh, Volume:24 Issue: 5, 2019, PP 968 -983Background & AimInability to control drug use is considered a core aspect of drug dependency. Part of this inability is due to cognitive biases resulting from individuals’ constant usage of drugs. The aim of the present study was to compare the effectiveness of cognitive bias modification in real and placebo conditions on attentional bias and approach bias in opium abusers.
MethodsThis study was a quasi-experimental study with pretest and posttest design and control group. 75 opium abusers in the city of Kerman were selected using purposive sampling, and were later divided into three groups with equal quotient; experiment (real), placebo and control. In order to modify cognitive bias in experiment and placebo groups, computer tasks including dot probe (to modify attentional bias) and approach-avoidance task were used. A combination of each task was implemented in every therapy session. Real version of cognitive bias modification computer tasks were presented to the experiment group for 8 sessions and the placebo group received placebo version for 8 sessions, whereas the control group received no intervention. Data were analyzed using multivariate analysis of covariance test by means of SPSS version 22.
ResultsAfter the interventions, findings showed that, as compared with the control (M= -3.16; SD= 73.33) and placebo (M=0.16; SD= 34.36) groups, attentional bias in experiment group (M= 28.28; 38.57) was significantly decreased, and cognitive bias modification therapy reduced cognitive bias in participants (p ≤ 0.05). placebo intervention did not prove to be effective in the reduction of attention bias. Compared to control group, approach bias in experiment and placebo groups, significant difference was observed (p ≤ 0.05).
ConclusionThe findings of the present study indicate the effectiveness of cognitive bias modification on attentional bias and approach bias in opium abusers, which can be used as a cheap and complementary intervention to treat addiction.
Keywords: Attentional bias, Drug users, Opium dependence -
مقدمه
اختلال کم توجهی/ بیش فعالی از جمله رایج ترین اختلالات رشدی عصبی دوران کودکی محسوب می شود. توجه یکی از مهم ترین کارکردهای شناختی آسیب دیده در این کودکان می باشد که می تواند بسیاری از کارکردهای تحصیلی، اجتماعی و شغلی آینده این کودکان را متاثر سازد. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثربخشی آموزش توجه بر عملکرد توجه و بازداری پاسخ کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی/ بیش فعالی بود.
مواد و روش هانوع پژوهش نیمه آزمایشی با نمونه گیری هدفمند به صورت پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. بدین منظور 40 دانش آموز پسر مبتلا به اختلال کم توجهی/ بیش فعالی به کمک مصاحبه بالینی و پرسشنامه کانرز شناسایی و انتخاب شدند و به طور تصادفی 20 نفر در گروه آزمایش و 20 نفر در گروه کنترل گمارده شد. به منظور اندازه گیری متغیرهای پژوهش از تکلیف استروپ، آزمون عملکرد پیوسته، آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین و آزمون توجه تقسیم شده استفاده شد. آموزش توجه با استفاده از مجموعه ای از بازی های شناختی مرتبط با توجه و تکالیف توجه محور روی گروه آزمایش در 8 جلسه اجرا گردید. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده گردید.
یافته هانتایج نشان داد که آموزش توجه، عملکرد توجه پایدار و بازداری پاسخ را در کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی/ بیش فعالی به طور معناداری بهبود بخشید، اما بر عملکرد توجه انتخابی، توجه متناوب و توجه تقسیم شده اثر معناداری نداشت.
نتیجه گیریبا توجه به یافته ها، برای ارتقاء توجه پایدار و بازداری پاسخ در کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی/ بیش فعالی می توان از بسته آموزشی حاضر استفاده نمود
کلید واژگان: اختلال کم توجهی, بیش فعالی, توجه, شناختIntroductionAttention Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD) is one of the most common neurodevelopmental disorders in childhood. Attention is one of the most important cognitive functions which is impaired in children with ADHD that can affect the future educational, social and occupational functions of these children. The aim of this study was to investigate the effectiveness of attention training on attentional functions in children with ADHD.
Materials and MethodsThe method of this study was semi- experimental with purposive sampling with pre-test and post-test for control group. For this aim, 40 male students were diagnosed as ADHD who were selected by clinical interview and Conner's questionnaire and randomly 20 participants were assigned in the experimental group and 20 were assigned in the control group. In order to measure the variables of the research, Stroop task, continuous performance test, Wisconsin Card Sorting test, and divided attention test were used. Attention training was presented on the experimental group in 8 sessions, using a set of related cognitive games and attention-based task .For data analysis, covariance analysis was used.
ResultsThe results indicated that attention training significantly increased the sustained attention performance and response inhibition of children with ADHD, but there was no significant effect on the selective attention function, shifting attention and divided attention.
ConclusionAccording to the findings, the present training package can be used to improve sustained attention and response inhibition in children with ADHD.
Keywords: Attention Deficit Hyperactivity Disorder, Attention, Cognition -
سابقه و هدفبنابر ضرورت وجود مقیاسی اسلامی- ایرانی در حوزه ی مثبت گرایی، در این پژوهش به ساخت ابزاری به منظور سنجش سازه ی مثبت گرایی بر پایه ی منابع اسلامی و متناسب با فرهنگ ایرانی پرداخته شده است.روش کاربرای اجرای پژوهش ابتدا به گردآوری و مطالعه ی مبانی نظری پرداخته شد که بر این اساس مثبت گرایی به صورت گرایش نظری و عملی به ارزش های مثبت درباره ی خداوند، خود، دیگران و طبیعت با توجه به گستره ی زمانی حال، آینده و گذشته که به بهبود کیفیت زندگی و بهزیستی منجر می شود ، تعریف شد و سپس از نظر متخصصان در زمینه ی طرح گویه های مقیاس بهره گرفته شد. مقیاس اولیه در مراحل آزمایشی بررسی شد و اصلاحات لازم صورت گرفت. در این پژوهش همه ی مسائل اخلاقی رعایت شده است و نویسندگان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند.یافته هادر پایان پرسش نامه ی نهایی روی 350 دانشجوی کارشناسی اجرا شد و میزان روایی و پایایی آن با آزمون های آلفای کرونباخ (96/0) و تحلیل عامل اکتشافی (چهار عامل کلی درباره ی خدا، خود، دیگران و طبیعت) محاسبه شد.نتیجه گیرینتایج بررسی ها و تحلیل ها نشان دهنده ی روایی و پایایی مطلوب مقیاس مورد نظر است و می توان از آن در حوزه های سنجش، پژوهش و مشاوره بهره برد.کلید واژگان: پرسش نامه, رویکرد اسلامی-ایرانی, سلامت روان, هنجاریابیBackground and ObjectiveDue to the importance of an Islamic-Iranian scale in the domain of positivism, the present paper aimed to develop an instrument for measuring the positivism based on the Islamic sources and Iranian culture.MethodFirst, the theoretical underpinnings were collected and studied. Then, positivism was defined as a theoretical and practical approach to the positive values related to God, self, others and nature considering the present, past and future. This leads to the better quality of life or improves the welfare. Next, the views of the scholars and experts were used to determine the subjects of the considered scales. The scale was studied in the first steps of experiments and then the required modifications were applied. In this research, all the Ethical issues were observed and authors declared no conflicts of interest.ResultsAt the end, the final questionnaire was distributed among 330 undergraduate students and its reliability as well as its validity were measured through Alpha Cronbach tests (.96) and stochastic factorial analysis (four general factors related to God, self, others and nature).ConclusionThe results of these studies and analyses indicate the desirable reliability and validity of the considered scales as we can use them in the fields of measurement, research and consultation.Keywords: Islamic-Iranian Approach, Mental health, Questionnaire, Validation
-
پیش زمینه و هدفدیابت ازجمله بیماری های متابولیک و یک اختلال چندعاملی است که با افزایش مزمن قند خون یا هیپرگلسیمی شخص می شود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و اصلاح سوگیری توجه بر علائم روان شناختی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام گرفته است.مواد و روش کاراین تحقیق از نوع مداخله ای می باشد. در این پژوهش از طرح نیمه تجربی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده گردید. جامعه آماری، شامل تمامی بیماران دیابتی در شهر کرمان بود. در این پژوهش از شیوه نمونه گیری در دسترس استفاده گردید. بدین منظور با توجه به ملاک های ورود و خروج، تعداد 75 نفر از بیماران دیابتی نوع 2 به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و به طور تصادفی در 3 گروه، شامل دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل جایگزین شدند. اطلاعات لازم، از اجرای آزمون دات پروب و پرسشنامه علائم روان شناختی DASS-21 در مرحله پیش آزمون و پس آزمون جمع آوری شد. سپس روی گروه اول، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و روی گروه دوم اصلاح سوگیری توجه اعمال گردید، اما گروه کنترل به روند طبیعی خود ادامه داد و سرانجام آزمودنی های هر سه گروه مجددا با ابزارهای پژوهش ارزیابی شدند. داده های به دست آمده با نرم افزار SPSS-23 و روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هانتایج این پژوهش نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و اصلاح سوگیری توجه سبب کاهش معنی دار علائم روان شناختی (افسردگی، اضطراب و استرس) در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 می گردد (05/0>P).بحث و نتیجه گیرییافته های پژوهش موید اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و اصلاح سوگیری توجه در کاهش علائم روان شناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 است.کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, اصلاح سوگیری توجه, علائم روان شناختی, دیابت نوع 2Background & AimsThe purpose of this study was to compare the effectiveness of mindfulness based cognitive therapy and attention bias modification onpsychological symptomsin patients with type 2 diabetes.Materials & MethodsThis research is an interventional study.The research method was quasi-experimental design with pretest-posttest with control group. The statistical population of this study included all diabetic patients in Kerman. Convenient sampling method was applied for this research. According to the entry and exit criteria, 75 patients with type 2 diabetes were selected and randomly divided into 3 groups, two experimental and one control group. Data needed for this study was collected from Dot probe test and psychological symptom questionnaire (Dass-21) in the pre-test and post-test with demographic information, history and characteristics of diabetes. Then, the first group received mindfulness based cognitive therapy (MBCT), and the second group received attention bias modification (ABM), but the control group did not receive any interventions. Finally, the subjects of the three groups were evaluated with research tools. In order to analyze the statistical data, analysis of covariance (ANCOVA) was conducted using SPSS (version 23).ResultsThe results showed that mindfulness based cognitive therapy and attention bias modification caused significant decrease in psychological symptoms (depression, anxiety and stress) in patients with type 2 diabetes.ConclusionThe results of this study confirmed the effectiveness of mindfulness based cognitive therapy and attention bias modification in psychological symptoms in patients with type 2 diabetes.Keywords: Mindfulness based cognitive therapy_Attention bias modification_Psychological Symptoms_type 2 diabetes
-
پژوهش حاضر، رابطه حمایت اجتماعی و انگیزش تحصیلی با واسطه گری باورهای خودکارآمدی را بررسی کرده است. مشارکت کنندگان شامل 380 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان (236 دختر، 144 پسر) بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها پرسش نامه های حمایت اجتماعی (واکس و همکاران)، انگیزش تحصیلی (هارتر) و باورهای خودکارآمدی (شرر و همکاران) استفاده شد. نتایج تحلیل مسیر با توجه به مدل اصلی پژوهش حاکی از آن بود که حمایت اجتماعی به طور مستقیم با انگیزش تحصیلی رابطه ندارد، بلکه به صورت غیرمستقیم از طریق باورهای خودکارآمدی، به عنوان متغیر واسطه ای، برانگیزش تحصیلی اثر می گذارد. همچنین، از بین ابعاد حمایت اجتماعی (حمایت خانواده، حمایت دوستان و حمایت دیگران)، تنها دو بعد حمایت خانواده و حمایت دیگران تاثیر مثبت و مستقیمی بر باورهای خودکارآمدی دانشجویان داشت. علاوه بر این، باورهای خودکارآمدی توانست اثر مثبت و مستقیمی بر انگیزش تحصیلی (درونی، بیرونی) دانشجویان داشته باشد، اما حمایت دوستان نتوانست رابطه معناداری را با باورهای خودکارآمدی و انگیزش تحصیلی دانشجویان نشان دهد. درمجموع، باورهای خودکارآمدی در رابطه بین حمایت اجتماعی و انگیزش تحصیلی نقش واسطه ای داشتند، و موید این واقعیت است که حمایت های موثر از جانب خانواده و اجتماع جهت تقویت باورهای فراگیران و همچنین ترغیب توانایی های آنان برای بالابردن انگیزش تحصیلی نقش موثری دارند.کلید واژگان: انگیزش تحصیلی, حمایت اجتماعی, باورهای خودکارآمدیThe Relationship between Social Support and Academic Motivation :The Mediating Role of Self-EfficacyIntroductionIn the present era, science is the most important pillar of the development of societies; this can be considered as one of the developmental indicators in different societies. From different fields of science, education is an important part of any person's life because its quantity and quality play an important role in the future of a society. One of the reasons for the growth of societies in the future will be students' motivation. Motivation is a cognitive factor that affects the performance and behavior of individuals; it affects the type of personal activities individuals choose, their level of involvement in the activity, the amount of insistence on their performance, and the result of the actions (Paskova, 2007). One of the dimensions of motivation for students is academic motivation . Aripathamanil (2011) defines the academic motivation as an internal process that stimulates activities and continues with the goal of obtaining certain academic achievements. In fact, educational motivation is an infrastructure for the achievement of educational goals and, consequently, the development of societies; one of the issues that has affected many of the educational systems of the countries of the world, especially the developing countries, is the reduction of motivation in the field of education, which has incurred a great deal of scientific, economic, and cultural harm and losses to families and governments every year and causes many students to suffer from physical and mental harm greatly (Molavi et al., 2007). Therefore, to prevent the incurred harm and damages, the researchers of the educational systems have always been concerned about how to motivate the learners "to learn effectively and dynamically" and to be prepared for "behavior change" that identifies the factors affecting the amount of academic motivation (Shoarinezhad, 1387). The findings of the research showed that individual, personality, family, school and social variables are related to this structure. In general, the factors influencing motivation can be placed in two categories: one is the individuals' factors and the other is the environmental factors that comprise the community, the family, and the school. The researches that show the relationship among environmental factors are referred to herein as social support (family, friends, and others) and the researches that address the individual factors are referred to as self-efficacy (Sharifi, 1393). Social support was first defined by Cobb as the extent of affection, attention, and assistance one receives from his family members, friends and others, plus the understanding of the availability of those who are felt to care about him (Cobb, 1976); as mentioned, self-efficacy is another determinant related to individual academic motivation, which was first introduced by Albert Bandura in the form of the social cognitive theory (Baswell, 2010). Bandura (1997) defined self-efficacy as the judgment of individuals about their ability to organize and implement certain behaviors in order to achieve the desired goals. The aim of this study is to determine the relationship between social support and academic motivation, in addition to testing the mediating role of self efficacy beliefs. The study is directed by the following hypothesis: Self-efficacy beliefs have a mediating role between social support and academic motivation of students in Shahid Bahonar University of Kerman.Research QuestionsConsidering the conducted researches and the contradictions that have been seen in the results of them in relation to academic motivation, the questions that pose some problems in mind in this research are the following questions. What is the role of individual or social factors in academic motivation? Do individual factors such as selfefficacy and social factors such as social support have a direct or indirect impact on academic motivation? What is the effect of each of these factors on the creation of academic motivation in individuals?MethodThe participants were 380 Shahid Bahonar University of Kerman college students who were recruited, by using multistage cluster random sampling method, and within each cluster the simple random method. The research tools were the questionnaires of Phillips’ and colleagues’ social support (1986), Harter's academic motivation (1981), and Sherer’s and colleagues’ self-efficacy beliefs (1982).ResultsThe results of the path analysis according to the main model of research indicate that social support does not directly correlate with academic motivation, but it, indirectly, through self-efficacy beliefs as a mediate variable, affects academic motivation and from the dimensions of social support (Family support, friends' support and others' support), only two dimensions of family support and the support of others showed a positive and significant relationship with self-efficacy beliefs and the academic motivation (internal motivation and exogenous motivation) of the students; and the support of friends did not show a meaningful relationship with the self-efficacy and educational motivation beliefs of the students.DiscussionTherefore, the hypothesis of the research, which states self-efficacy believes in the relationship between the social support and academic motivation play the role of mediation, was verified. The results of the research showed that there is no direct relationship between the components of social support (family support, the support of friends, and the support of others) and the educational motivation (internal and external), but they indirectly and through the mediate variable of self-efficacy beliefs implement their effects. This finding is in line with the results of the researches by Sayed Salehi and Younesi (1394), Tamanai Far and Mansuri Nik (1393), which showed the indirect effect of social support on academic motivation. Among the dimensions of the social support, the family support and the others' support had a positive and direct effect on students' self-efficacy beliefs. This finding was supported by the findings of Dehghanizadeh and Soleimani Khoshab (1394), Tamanaifar, Lith and Mansuri Nik (1392), Ling-Ling, Kay and Sally (2014), and Lee (2014). In the next stage, self-efficacy beliefs had a positive and direct effect on the academic motivation (internal and external motivation) of the students. This part of the research is supported by the result of the researches by Seyed Salehi and Younesi (1394) and McGonon et al. (2014), which suggests that self-efficacy is directly related to academic motivation. The social support from the family increased students' self-efficacy through providing effective models, substitution experiences, enhanced positive interpretations, and the information support. Subsequently, by enhancing their self-efficacy, self-esteem and confidence and relying on their abilities, their educational motivation increased indirectly.Keywords: academic motivation, social support, self-efficacy
-
دو نوع حافظه درازمدت آشکار یعنی حافظه رویدادی و معنایی قابل تمایز هستند. عوامل زیادی از جمله سن می توانند با این دو نوع حافظه ارتباط داشته باشند. پژوهش حاضر با هدف بررسی حافظه رویدادی و معنایی در گروه های سنی مختلف بزرگسال از جوان تا سالمند انجام شد. جامعه مورد بررسی عبارت از تمامی افراد گروه های سنی 25-20، 35-30، 45-40، 55-50 و 65-60 سال در شهر کرمان بودند که در هر گروه سنی 60 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس مورد ارزیابی قرار گرفتند. افراد به آزمون های حافظه آینده نگر، بازشناسی چهره و اسم، و یادآوری جملات جهت بررسی حافظه رویدادی و آزمون های یادآوری حروف جهت بررسی حافظه معنایی پاسخ دادند. نتایج حاصل از تحلیل واریانس نشان داد که بین حافظه رویدادی در سنین 55-50 و 65-60 در مقایسه با گروه های سنی 25-20، 35-30 و 45-40 تفاوت معناداری وجود دارد، درحالی که بین سنین 55-50 و 65-60 تفاوت معناداری وجود ندارد. مقایسه گروه های سنی در حافظه معنایی نشان داد که بعد از کنترل تحصیلات تفاوت معناداری بین گروه های مختلف سنی وجود ندارد. با توجه به یافته های این پژوهش می توان گفت بعد از سن 50-45 سالگی عملکرد حافظه رویدادی ضعیف می شود ولی افزایش سن با عملکرد حافظه معنایی رابطه ای ندارد. افت در عملکرد حافظه رویدادی می تواند با کاهش کارآیی مغز، تفاوت های مرتبط با سن در ظرفیت حافظه فعال، سرعت پردازش و عملکردهای بازداری قابل تبیین باشد.کلید واژگان: سن, حافظه رویدادی, حافظه معنایی, جوانی, پیریThe aim of this study was to compare episodic and semantic memory in adults with different ages from young to beginning of old age. The numbers of participants were 300 that were chosen by convenience sampling method and their ages were ranked: 20-25, 30-35, 40-45, 50-55, 60-65 ages. The participants completed the prospective memory, face and name recognition, free recall of actions and sentences to investigate episodic memory and letter verbal fluency in order to investigate the semantic memory. The results showed significant difference between different age groups 50-55, 60-65 in term of episodic memory when compared to other ages 20-25, 30-35, and 40-45; whereas in 50-55 and 60-65 age groups there was no significant difference. The comparison among ages in terms of semantic memory showed that after controlling their education level there was no significant difference among age groups. Findings revealed that by increasing of age after 45-50 the performance in episodic memory becomes weaker, whereas the increase of age doesnt affect semantic memory performance.Keywords: Age, Episodic memory, Semantic memory, young age, old age
-
اختلال کمبودتوجه / بیش فعالی بر اساس وجود مشکلاتی در توجه، بازداری و جلوگیری از تکانشگری و سطح فعالیت تعریف می گردد. اغلب اوقات مشکلات دانش آموز مبتلا به این اختلال، در تمامی حیطه های تحصیلی، اجتماعی و رفتاری او تبلور می یابد. مدارس هوشمند از جمله مدارسی هستند که می توانند بسترهای آموزشی متفاوتی را برای دانش آموزان دارای این اختلال فراهم آورده به گونه ای که باعث بهبود وضعیت تحصیلی آنان بشوند. بر این اساس، هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی برنامه درسی مدارس هوشمند بر علایم بیش فعالی دانش آموزان مقطع ابتدایی بوده است. روش این پژوهش از نوع شبهآزمایشی و جامعه آماری شامل تمام دانشآموزان مقطع ابتدایی شهر کرمان (68325 نفر) در سال تحصیلی 94-93 بود. نمونه ای 162 نفره شامل 84 دانشآموز تحت آموزش مدارس هوشمند و 78 دانشآموز عادی از دو ناحیه شهر کرمان انتخاب شدند. علایم اختلال بیش فعالی به وسیله پرسشنامه کمبود توجه سوانسون، نولان و پلهام (SNAP) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری میان مدارس هوشمند و عادی در تاثیرگذاری بر علایم بیش فعالی دانش آموزان وجود داشت. بر این اساس، برنامه درسی مدارس هوشمند بر کاهش علایم بیش فعالی، علایم کمبود توجه و تکانشگری دانش آموزان اثر مثبتی داشت به طوری که این علایم در این دانش آموزان بهبود پیدا کرد.
کلید واژگان: علایم اختلال کمبودتوجه, بیش فعالی, برنامه ریزی درسی, مدرسه هوشمند, آموزش ابتداییAttention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) is defined based on the existence of some implications in attention, inhibition, impulsivity curbing, and the activity level. Often, the problems of children with ADHD in the executive functions may be reflected in all educational, social, and behavioral areas. Smart school is a different educational area that can affect the elementary ADHD students. Accordingly, the main purpose of this study was investigating the effectiveness of smart school curriculum on the hyperactivity symptoms of elementary students. The research method was quasi – experimental and the population included all elementary students of Kerman city (68325 students). The sample includes 162 students (84 student from smart schools and 78 students from public schools) from 2 districts of Kerman. The symptoms of ADHD were evaluated by the parents through Swanson, Nolan and Pelham Questionnaire (SNAP). The results showed that there is a significant difference between the hyperactivity symptoms of the students of smart schools and that of normal schools. Accordingly, smart school curriculum has a positive impact upon the reduction of hyperactivity symptoms, so that it improves the symptoms in these students.
Keywords: Symptoms of ADHD, Curriculum development, Smart school, Elementary education -
هدفاختلال یادگیری، یکی از دلایل عمده عملکرد ضعیف تحصیلی تلقی می شود و کارکرد اجرایی عاملی اثرگذار بر اختلال یادگیری است. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی توانمندسازی شناختی بر کارکرد اجرایی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری است.روشدر این پژوهش تمام آزمایشی که با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل انجام شد، 44 دانش آموز دختر دارای اختلال یادگیری به صورت نمونه گیری هدفمند با جایگزینی تصادفی به طور مساوی در دو گروه کنترل و آزمایش جایگزین شدند. گروه آزمایش در 6 جلسه ی 90 دقیقه ای آموزش های مربوط به توانمندسازی شناختی دریافت کردند اما گروه کنترل هیچ نوع مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل آزمون استروپ (جهت سنجش بازداری)، آزمون جمع و تفریق (جهت سنجش تغییر)، و آزمون کارت ها (جهت سنجش به روز رسانی) بود. داده ها با استفاده از آزمون کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هانتایج نشان داد که آموزش توانمندسازی شناختی منجر به تقویت و بهبود کارکردهای اجرایی دانش آموزان، در گروه آزمایش، در مقایسه با گروه کنترل می شود.نتیجه گیریاز مداخله توانمندسازی شناختی می توان برای بهبود کارکردهای اجرایی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری استفاده نمود.کلید واژگان: توانمندسازی شناختی, کارکردهای اجرایی, اختلال یادگیریObjectiveLearning disorders is considered to be one of the main reasons of poor academic performance and influencing factor on learning and executive functions. The aim of this study was to investigate the effectiveness of cognitive empowerment on executive functions in students with learning disorders.MethodsIn this experimental study with pretest and posttest and control group, 44 students with learning disorders are equally and randomly assigned in control and experimental groups. Experimental group received cognitive empowerment training in six sessions for 90-minutes, whereas control group did not receive any intervention. The tools used in this study included the Stroop test (for measuring inhibition), addition and subtraction test (for measuring shifting), and cards test (for measuring updating). Data were analyzed using ANCOVA.ResultsResults showed that cognitive empowerment training is strengthen and improved executive functions in students in the experimental group, compared to the control group.ConclusionCognitive empowerment intervention can be used for improving executive functions in students with learning disorders.Keywords: Cognitive empowerment, executive function, Learning disorder
-
مجله دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، سال بیست و چهارم شماره 11 (پیاپی 124، بهمن 1395)، صص 887 -898مقدمهبارداری رویدادی است که بسیاری از دیدگاه های زندگی یک زن را تغییر می دهد و در سلامتی، احساس خوشبختی و نقش های اجتماعی یک زن تاثیر می گذارد و گاهی سبب بروز مشکلات روانی در آنان می گردد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش تمرینات تن آرامی بر سلامت عمومی و کیفیت خواب زنان باردار در سه ماهه سوم انجام شد.روش بررسیطرح پژوهش مطالعه حاضر، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه ای به حجم 32 نفر از بین زنان باردار نخست زا که به مراکز بهداشتی و درمان یزد مراجعه کرده بودند به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام 16 نفر) قرار گرفتند. پس از تکمیل پیش آزمون، گروه آزمایش 7 جلسه تحت آموزش تمرینات تن آرامی قرار گرفتند. ابزار های مورد سنجش، پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ، 1978)، پرسشنامه کیفیت خواب پیترز بورگ (بویس و همکاران، 1989) بود. داده ها با روش آزمون تحلیل کوواریانس توسط نرم افزار SPSS، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایجیافته ها نشان داد که میانگین نمره های پس آزمون گروه آزمایش در سلامت عمومی و کیفیت خواب نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری پیدا کرده بود. به این معنا که آموزش تمرینات تن آرامی بر افزایش سلامت عمومی و کیفیت خواب زنان باردار تاثیر داشته است.نتیجه گیرینتایج تحقیق اهمیت و تاثیرپذیری آموزش تمرینات تن آرامی را بر افزایش سلامت عمومی و بهبود کیفیت خواب زنان باردار تایید می نماید.کلید واژگان: تن آرامی, سلامت عمومی, کیفیت خواب, بارداریJournal of Shaeed Sdoughi University of Medical Sciences Yazd, Volume:24 Issue: 11, 2017, PP 887 -898IntroductionPregnancy is an event that changes many views of pregnant woman and it has effect on health, happiness and social roles and sometimes causes psychological problems. The present study aimed to investigate the effect of relaxation training on general health and quality of sleep in pregnant women in the last trimester of pregnancy.MethodsThe research design of current study was quasi-experimental and pretest-posttest with control group. A sample size of 32 patients between nulliparous pregnant women who were referred to health care centers in Yazd were selected in the available sampling and randomly divided into two experimental and control groups (Each 16 people). After completing the pre-test, the experimental group was tested for relaxation exercises in seven sessions. Measuring instruments were General Health Questionnaire (Goldberg, 1978), Pittsburgh Sleep Quality Index (Boyce et al., 1989). Data using analysis of co-variance test with SPSS software were analyzed.ResultsResults showed that the mean score of the experimental group on general health and quality of sleep was significantly increased compared to control group. That means relaxation training had effect for increasing general health and quality of sleep in pregnant women.ConclusionThe results confirmed the importance and effectiveness of relaxation training for increasing general health and improving sleep quality in pregnant womenKeywords: Relaxation, General Health, Quality of sleep, Pregnancy
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.