شهناز شایان فر
-
معنای زندگی یکی از مهمترین دغدغه های بشر امروز و از مسایل سرنوشت ساز در میان فیلسوفان، روان درمانگران و اخلاق پژوهان معاصر است. در پژوهش حاضر، معنای زندگی از نگاه ملاصدرا، در مقام یک فیلسوف مسلمان، و اروین یالوم، در مقام یک روان درمانگر اگزیستانسیالیست معاصر غربی، بررسی شده است. پرسش مهم مقاله اینست که مبانی جهان شناختی و انسان شناختی معنای زندگی از دیدگاه ملاصدرا و اروین یالوم چیست؟ این پژوهش روشن میسازد که در مبانی فلسفی ملاصدرا، خدا با جلوه های جمالی و جلالی، بمثابه غایت هستی و معنابخش به هستی و انسان با ویژگی اشتداد وجودی، تجردی و کثرت نوعی حضور دارد. در مقابل، در مبانی فکری یالوم محوریت خدا انکار میشود و جهان فاقد معناست و این آدمی است که باید زندگیش را معنادار کند. بنابرین میتوان گفت در فلسفه ملاصدرا، با کشف معنا و در تفکر یالوم، با جعل معنا سروکار داریم. در مسیله معنای زندگی، رویکرد ملاصدرا غایت گرایانه و الهی است و رویکرد یالوم، غیرغایت گرایانه و غیرالهی.
کلید واژگان: معنای زندگی, مبانی انسان شناختی, مبانی جهان شناختی, ملاصدرا, اروین یالومThe meaning of life is one of the most important concerns of modern Man and one of the fate-making problems among contemporary philosophers, psychotherapists, and moral philosophers. The present study investigates the meaning of life in the view of Mullā Ṣadrā, as a Muslim philosopher, and Irvin Yalom, as a contemporary Western existentialist psychotherapist. The focal question of this paper is what the cosmological and anthropological foundations of the meaning of life in the views of Mullā Ṣadrā and Yalom are. The findings of this study indicate that God appears with beautiful and glorious manifestations as the end of being, which grants meaning to being, and Man is present with their ontological gradedness, immateriality, and plurality. By contrast, in Yalom’s philosophy, the centrality of God is denied; the world is void of meaning, and it is Man who must grant meaning to life. Therefore, it can be said that one deals with the unveiling of meaning in Mullā Ṣadrā’s philosophy and the creation of meaning in Yalom’s philosophy. Regarding the problem of the meaning of life, Mullā Ṣadrā’s approach is teleological and divine, while Yalom’s approach is non-teleological and atheistic.
Keywords: meaning of life, anthropological foundations, cosmological foundations, Mullā Ṣadrā, Irvin Yalom -
درباره متعالی بودن یا حلولی بودن «برهمن» اوپانیشادها ، تفسیرهای متفاوتی ارایه شده است. طیفی بر این باور هستند که اوپانیشادها به نوعی بازگشت از جهان به درون آدمی است و گذر از آرای مشرکانه به آرای وحدت گرایانه در هند است. در مقابل، گروهی از همه خدایی و حلول برهمن در اوپانیشادها سخن می گویند. همچنین، «برهمن» به روایت اوپانیشادها گاهی به اوصاف پدیده های این جهانی متصف می شود و زمانی متعالی از هر اسم و وصف و شناختی معرفی می شود. پرسش نگارنده این است: پارادوکس تعالی و انکار تعالی برهمن را چگونه می توان تبیین کرد؟ نتایج این پژوهش عبارت است از: یکم. در اوپانیشادها ما با تعالی صرف برهمن روبرو نیستیم و مدام تعالی برهمن اثبات و انکار می شود. این پدیدهبظاهرتناقض آمیز در اوپانیشادها را می توان با تفکیک دو مقام ذات و فعل یا تفکیک دو ساحت باطن و ظاهر برهمن برطرف کرد؛ دوم. برهمن در مقام ذات برخوردار از همه گونه های تعالی بجز تعالی وجودی است و در همین برهمن در مقام فعل، همه گونه های تعالی نفی می شود و آنچه اثبات می شود حضور است نه حلول؛ سوم. نام ها و ویژگی های شایع و رایجی را که میان ما مرسوم است نمی توان بر برهمن اطلاق کرد چون برهمن نامتناهی است و نام ها و ویژگی های رایج، تعین بخش و محدود کننده است و قاعدتا برهمن باید رها و متعالی از این امور تقیدبخش باشد.
کلید واژگان: اوپانیشادها, برهمن, تعالی, تعالی وجودی, تعالی شانی, تعالی معرفتی, تعالی زبانیDifferent interpretations have been given about the transcendence or dissolution of the "Brahman" of the Upanishads. There are some who believe that: Upanishads are a kind of return from the world to the inner person and it is a transition from polytheistic views to unificationist views in India. On the other hand, a group speaks of all divinity and dissolution of Brahman in the Upanishads. Also, according to the Upanishads, "Brahman" is sometimes described as the phenomena of this world, and sometimes it is introduced as superior to any name, description, or cognition. The writer's question is: How can the paradox of exaltation and denial of Brahman be explained? The results of this research are: 1. In the Upanishads, we are not faced with the mere supremacy of Brahman, and the supremacy of Brahman is constantly proved and denied. This apparently contradictory phenomenon in the Upanishads can be resolved by separating the two positions of essence and verb, or separating the inner and outer realms of Brahman; Second. Brahman in the position of essence has all kinds of transcendence except existential transcendence, and in this same Brahman, in the position of action, all kinds of transcendence are negated, and what is proved is presence, not solution; Third. Common names and characteristics that are common among us cannot be applied to Brahman because Brahman is infinite and common names and characteristics are determinative and limiting, and as a rule, Brahman should be abandoned and The Supreme Being of these matters is binding.
Keywords: Upanishads, Brahman, Transcendence, Existential Transcendence, Dignified Transcendence, Cognitive Transcendence, Linguistic Transcendence -
بحث اوضاع فلکی و موقعیت ستارگان و همچنین نحوه قرار گرفتن آن ها و متعاقبا سعدی و نحسی روزها مساله ای است که از دیرباز توجه مردم را به خود جلب کرده است. بسیاری از مردمان بر این باورند ک اوضاع فلکی نقش تعیین کننده در اتفاقات زندگی آن ها دارد. این باور در بخش علمی مساله، امری انکارناپذیر است مانند اعتقاد به تاثیر خسوف و کسوف در پدیدارهای طبیعی. اما بخش غیرعلمی آن عموما به شکل خرافات در زندگی انسان ها نمود پیدا کرده است؛ این که اساسا اوضاع فلکی علاوه بر تاثیرات طبیعی بتواند تعیین کننده ی مفاهیم ارزشی از جمله سعد و نحس ایام باشد، دغدغه ای است که حتی فیلسوفان از آن فارغ نبوده اند؛ از جمله ی آن ها خواجه نصیرالدین طوسی است. سوال پایه تحقیق حاضر آن است که خواجه نصیر الدین طوسی چه تبیین فلسفی از سعد و نحس ایام مطرح میکند؟ دستاورد این پژوهش عبارتست از آنکه مساله سعد و نحس ایام و انتساب آن ها به اوضاع فلکی از نگاه فیلسوفان به دور نمانده است و خواجه نصیر الدین طوسی بر اساس مبانی انسان شناختی و جهاشناختی تاثیر افلاک بر نفوس و سعد و نحس ایام را تحلیل و تبیین کرده است. او معتقد است فعل و انفعالات و حرکت افلاک و شکل و نظم بین ستارگان و اجسام فلکی ، با توجه به توان و قابلیتی که نفس انسانی برای تاثیر در جسم و تاثر از آن دارد، می تواند موجبات سعدی و نحسی ،در زندگی انسان و همچنین تاثیر در زمین و اجسام موجود در آن را فراهم سازد .کلید واژگان: افلاک, جسم فلکی, نفس, سعد و نحس ایام, خواجه طوسی, ابن سیناhave been traditionally paid attention. Many people believe that celestial circumstances play a decisive role in their life events. Scientifically speaking, this is an irrefutable issue, such as the effect of lunar eclipse and solar eclipse on natural phenomena. Unscientifically, however, this has typically manifested as superstitions in people’s lives. Whether celestial circumstances can, in addition to their natural effects, determine value concepts such as good and bad luck of days has even involved philosophers, one of whom is Nasir al-Din al-Tusi. The main question of this research is that which type of philosophical explanation Nasir al-Din al-Tusi has proposed for good and bad luck of days and what his respective Avicennian fundamentals are. This research investigated the good and bad luck of days and their ascription to celestial circumstances from philosophers’ viewpoint, particularly Nasir al-Din al-Tusi. He believed that given the capability of human spirit to affect and be affected by objects, celestial interactions and motions as well as the shape and arrangement of stars and celestial bodies can cause good and bad luck in human life and influence objects on the Earth.Keywords: Celestial estates, celestial beings, Ego, benevolent, malevolent omens of the days, Nasir al-Din al-Tusi, Avicenna
-
با توجه به اینکه مسیولیت پذیری در تمام ابعاد مختلف زندگی تاثیر بسزایی داشته و نگاه اندیشمندان و فلاسفه را نیز همواره در تمام ادوار زندگی به خود معطوف داشته است. نگاه پدیدارشناسانه به مساله مسیولیت پذیری به ما کمک میکند تا با تاریکسازی و بداهتزدایی از مسیولیت پذیری به چهره جدیدی از مساله و لوازم متفاوتی از آن دست یابیم و جهانی که در آن، مسیولیت پذیری شکل میگیرد ترسیم شود. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است و به دنبال پاسخ به این پرسش است که «مولفه های پسینی جهان مسیولیت پذیری در نهج البلاغه چیست؟» دستاوردهای این پژوهش عبارت است از: مسیولیت پذیری محفوف به دو نحوه وجود است؛ 1. وجود مولفه های پیشینی که پیش از مسیولیت پذیری و فارغ از آن حضور دارند همانند: خدا، سلامت روح، انسان کامل به مثابه الگو، و وحی؛ 2 وجود مولفه های پسینی که پس از مسیولیت پذیری و برآمده از آن هستند همانند وجود اصیل آدمی، آرامش وجودی، شادی وجودی، و تعامل وجودی. مسیولیت پذیری نه فضیلتی در ردیف فضایل و کمالات، بلکه کانون شکلگیری کمالات و فضایل دیگر است و ما برای دین ورزی اصیل، سخت به مسیولیت پذیری نیاز داریم.
کلید واژگان: مسئولیت وجوداصیل, شادی, آرامش, تعامل, نهج البلاغهConsidering that accountability has had a great impact on all different aspects of life and has always attracted the attention of thinkers and philosophers in all periods of life, a phenomenological view of it helps us to achieve a new understanding of the issue and get familiar with its different aspects to draw a world in which accountability is formed. The present descriptive-analytical study seeks to answer the question: "What are the posterior components of the world of accountability in Nahj al-Balaghah?" The findings of this study indicate that responsibility is limited in two ways: the existence of a-priori components that emerge before assigning a responsibility, such as belief in God, soul health, modeling a perfect man, and revelation; the existence of the posteriori components that arise from a responsibility, such as the original human existence, existential peace, existential happiness, and existential interaction. Responsibility is not a virtue along with other virtues and perfections, but the center of the formation of other perfections and virtues, and we desperately need responsibility for genuine religiosity.
Keywords: responsibility, genuineexistence, happiness, tranquility, interaction, Nahjal-Balaghah -
در حکمت سینوی، عمل برپایه مولفه هایی همچون قوه مدرکه و محرکه استوار است و گوناگونی قوای ادراکی و مهم تر از آن، کارکرد سه گانه قوه متخیله (ترکیب، تفصیل و محاکات) و اثرپذیری عمل از مزاج، ملکه و شاکله، چهره متفاوتی از فرایند صدور عمل را عرضه می کند. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که براساس تحلیل فراشناختی عمل و ظرفیت های درونی حکمت سینوی، چند فرایند از صدور عمل می توان به دست داد. نتایج این پژوهش بدین شرح اند: برخلاف گزارش هایی که از حکمت سینوی درباره صدور عمل به دست داده شده است، می توان گفت ما نه با یک فرایند ساده، بلکه با فرایندهای گوناگون صدور عمل روبه رو هستیم و دست کم، چهارده فرایند صدور عمل را می توان از آثار ابن سینا استنباط کرد. برخلاف برخی گزارش ها ابن سینا در مواضع متعدد، درباره محاکات قوه متخیله سخن گفته است. صور و معانی گاهی به صورت اولیه و پیش از ترکیب و تفصیل، منشا صدور عمل می شوند، گاهی پس از ترکیب و تفصیل به عمل می انجامند و گاه محاکاتی از صورت و معنا منشا صدور فعل می شود. چهار گونه کنترل بر عمل به معاونت قوای متخیله و مفکره وجود دارد: کنترل ارادی پایه، کنترل ارادی فوری غیرپایه، کنترل ارادی بلندمدت و کنترل ارادی غیرمستقیم. شایان ذکر است که تاکنون، پژوهشی درحوزه ارایه چهارده فرایند از صدور عمل و صور چهارگانه کنترل عمل صورت نگرفته است.
کلید واژگان: عمل, متخیله, محاکات, کنترل ارادی, حکمت سینویIn Avicennian wisdom, action is based on components such as perceptual and motivational power, and the diversity of perceptual powers and, more importantly, the threefold function of composition, elaboration, and imitation of imaginative power, and the influence of action on temperament, queen, and Shakleh offers a different face of the "action" issuance process. The main question of the present study is: Based on the metacognitive analysis of action and the inner capacities of Sinai wisdom, how many processes of action issuance can be presented? The results of this research are: 1. Contrary to the reports of Sinai wisdom about the issuance of action, it should be said: We are not faced with a simple process but with various processes of issuance of action and at least fourteen processes of issuance of "action". Can be deduced from the works of Ibn Sina; 2. Contrary to some reports, Ibn Sina has spoken of the imitation of the imaginary power in various positions; 3. Forms and meanings are sometimes the source of the "action" and sometimes lead to the action after the composition and elaboration. Sometimes metaphors of form and meaning are the source of the verb; 4. We have four types of control over "action" to a strong, imaginative deputy, which are: basic voluntary control; Non-basic immediate voluntary control; Long-term voluntary control; Indirect voluntary control. It is worth noting that the presentation of the fourteen processes of action issuance and the four forms of action control does not precede research.
Keywords: Action, Imagination, Imitation, Voluntary Control, Avicennian wisdom -
به نظر یالوم، زندگی ذاتا بی معناست و ما باید معنای زندگی را جعل کنیم نه کشف. پس زندگی معنادار از نظر او، منوط به رعایت یکسری اصول اخلاقی- روانشناختی ای است که خود بشر آنها را ابداع کرده است. این اصول اخلاقی- روانشناختی مبتنی بر مولفه های مابعدالطبیعی است. پرسش پایه این جستار به این قرار است: مولفه های مابعدالطبیعی معنای زندگی به روایت اروین یالوم چیست؟ دستاوردهای پژوهش حاضر عبارت است از: 1. از نظر یالوم معنای زندگی در ارتباط با سه مولفه ارزش، دلواپسی های غایی، و فرهنگ است؛2. جهان عاری از خدا، جهان عاری از معنا، و زندگی معنادار بدون حضور ماورای طبیعت از مهم ترین مولفه های هستی شناختی معنای زندگی به روایت یالوم و مسئولیت، عشق، موقعیت مرزی (تجربیات مرزی)، احساس گناه، مرگ، آرزو و عواطف، ترس و اضطراب، و تنهایی از مهم ترین مولفه های انسان شناختی معنای زندگی از نظر یالوم است.پس بر این اساس می توان گفت: یالوم، زندگی را بدون حضور خدا و ماورای طبیعت که از مولفه های مابعدالطبیعی و هستی شناختی معناداری زندگی نزد اوست، معنادار می داند. زیرا او، حقیقتا اعتقاد به خدا و همچنین ماورای طبیعت را از شروط اصلی و ضروری اخلاقی- انسانی زیستن زندگی بشر نمی داند که بخواهد زندگی را با توجه به این دو مقوله، معنادار لحاظ کند.کلید واژگان: معنای زندگی, دلواپسی های غایی, مولفه های مابعدالطبیعی معنای زندگی, یالومAccording to Yalom, life is inherently meaningless and we have to make the meaning of life for ourselves, not discovering it. He holds that the meaningful life is the result of commitment to a set of ethical-psychological principles that has been invented by man. These moral-psychological principles are based on metaphysical components. The aim of this paper is to deal with the following question: What are the metaphysical components of the meaning of life in Irwin Yalom` s point of view? The achievements of this research are as follow: first, From the point of view of Yalom, the meaning of life is related to three components of value, ultimate anxieties, and culture; and the second a world free from God, a meaningless world, and meaningful life without believing in the metaphysical world are the most important ontological components of the meaningful life according to Yalom and responsibility, love, boundary position (border experiences), guilt, death, dreams and emotions, fear and anxiety, and loneliness are among the most important anthropological components of the meaning of life in Yalom` s view. Therefore, on this basis, it can be said that Yalom considers life as meaningful without God and beyond believing in metaphysical world, which are a significant metaphysical and ontological components of the meaningfulness of life for him. The reason to take such perspective is that he indeed does not consider the belief in God as well as the belief in metaphysical world as the necessary and essential moral conditions for human life in order to comply human life with such beliefs.Keywords: Meaning of Life, Ultimate Anxiety, Metaphysical Components of the Meaning of Life, Irvin D.Yalom
-
آنچه در نگاه اولیه به آثار ابن سینا مشاهده می شود، تعالی وجودی است. ابن سینا خدا را تمام و فوق تمام می داند؛ به این معنا که خداوند همه کمالات را دارد و هر وجودی که در عالم هست، از او افاضه شده است. پرسش اصلی جستار حاضر آن است که بر اساس فلسفه سینوی چه صوری از تعالی خدا را می توان ارایه داد؟در این پژوهش صور متنوعی از تعالی خدا عرضه شده است؛ ازجمله: تعالی وجودی (با دو گونه آن: تعالی صرف، تعالی سنخی)، تعالی شانی، تعالی معرفتی، تعالی زبانی و تعالی منطقی؛ غالبا کثرت انگاری و تقابل با وحدت شخصی وجود را یکی از مشخصات جوهری فلسفه سینوی می دانند، اما استفاده ابن سینا از تمثیل آفتاب در تبیین نحوه وجود ممکنات و نیز به کارگیری تعبیر ظهور برای ماسوی الله، این امکان را فراهم می کند تا از استنباط تعالی شانی خدا در حکمت سینوی سخن گفت. محدود بودن شناخت آدمی به خواص و لوازم همه پدیده ها، حد و برهان نداشتن خدا و ارایه برهان عقلانی بر عدم توانایی شناخت ذات الهی، نشانه های تعالی معرفتی خداوند در حکمت سینوی است. لازمه تعالی معرفتی تعالی زبانی است؛ ازاین رو ابن سینا معتقد است که بیان هویت مطلق و ذات حقیقت او به هیچ زبان و تعبیری ممکن نیست. واجب الوجود با هیچ یک از امور، در معنای جنسی یا نوعی، شرکت ندارد و بدین سان نیازی ندارد که از آنها به معنای فصلی یا عرضی، جدا باشد، بلکه به خودی خود، جدا و متمایز است و به این معنا می توان تعالی منطقی را در فلسفه سینوی مطرح کرد.کلید واژگان: خدا, تعالی وجودی, تعالی معرفتی, تعالی منطقی, تعالی زبانی, ابن سیناAccording to the Ibn Sina's thoughts, there are subtleties and inner possibilities by which one would infer the various forms of God's transcendence. The main question of the present inquiry is what forms of God's transcendence would be presented based on the philosophy of Ibn Sina? In his philosophy, God's transcendence is usually analyzed and defined in the central concept of the contradiction of existences, but in this research, various forms of God's transcendence have been presented which include: non-associational existential transcendence, classical associational transcendence, individual transcendence, epistemological transcendence, logical transcendence, and lingual transcendence. The metaphysical distinction of existence and nature is the foundation of a fourfold distinction, which Ibn Sina offers in terms of existential transcendence. These fourfold distinctions are as follows: the difference between the essence in God and the essence in the possible existents, the difference between God's identity and the identity of the possible existents, the difference of God's unity with the unity of possible existents, the difference of God's attributes with traits of possible existents. According to each one, conceptual graduate unity of existence and Non-conceptual graduate unity of existence, which can be deduced from the philosophy of Avicenna, is possible to bring up for God non-associational existential transcendence and classical associational transcendence. Often contradiction of existence and confrontation with individual unity of existence is considered as one of the most interesting features of his philosophy. But the use of the allegory of the sun in explaining the way of existence of creatures as well as the use of the mystical interpretation of appearances for creatures by Ibn Sina makes it possible to speak of individual transcendence of God In his philosophy.Keywords: God, Transcendence, Existential transcendence, Epistemological transcendence, Logical transcendence, Lingual transcendence, Ibn Sina
-
«توحید» اساسی ترین اصل اعتقادی اسلام است و دیگر معارف اعتقادی و معارف ارزشی انسان از آن نشات می گیرد. توحید ذاتی مهمترین نوع توحید و زیربنای تمام مراتب توحید است. امامرضا (علیهالسلام) نیز بسان سایر معصومان (علیهمالسلام) به این مسئله اساسی توجهی ویژه داشته اند. دو پرسش اساسی این مقاله عبارت است از: موضع امامرضا (علیهالسلام) درباره توحید ذاتی چیست و چگونه می توان بر اساس نگاه فلسفی، دلالت های پنهان دیدگاه توحیدی امامرضا (علیهالسلام) را آشکار کرد؟ نتایج بهدستآمده هم به این قرار است: در کلام امامرضا (علیهالسلام) سه تبیین از توحید ذاتی مشاهده شده است: 1. اثبات احدیت بدون ابتنا بر واحدیت 2. اثبات واحدیت بدون ابتنا بر احدیت 3. اثبات واحدیت بر مبنای احدیت. برهان نفی تحدید از خداوند در کلام امامرضا (علیهالسلام) از سویی وابسته به واحدیت نیست و مستقل از آن اثبات می شود. بنابراین، از این جهت، برهان یادشده همان صورت اول توحید است و از سوی دیگر، همین نفی تحدید از خدا مقدمه اثبات واحدیت می شود و از این جهت، این برهان، صورت سوم را رقم می زند و صورت دوم در قالب چهار برهان در بیانات این امام همام (علیهالسلام) ظهور می یابد که عبارتند از: نفی صفات مخلوقات از خداوند، ازلیت و قدیمبودن خداوند، برهان تمانع، و مسبوقیت دوگانه پرستی به توحید. در این پژوهش سعی شده به مدد میراث فلسفی سنت اسلامی، برخی دلالت های پنهان روایات امامرضا (علیهالسلام) نیز در فقره توحید آشکار و لوازم و فروع آن تحلیل و استنباط شود بدون آنکه درصدد تحمیل فلسفه بر روایات برآییم.کلید واژگان: دلالتهای فلسفی, توحید ذاتی, توحید احدی, توحید واحدی, امامرضا (علیهالسلام)''Monotheism" is the most basic belief of Islam and other religious teachings and human values education emanates from it. Inherent Monotheism is the most important kind of Monotheism and the base of all Monotheism levels. Imam Reza (A.S.), like other Imams, has paid special attention to this vital issue. The two main questions of this article are: What is the stance of Imam Reza (A.S.) on Inherent Monotheism? And how can one, based on a philosophical look, reveal the hidden implications of the monotheistic viewpoint of Imam Reza (A.S.)? The results are as follows: In the words of Imam Reza (A.S.), three explanations of Inherent Monotheism have been observed: 1- Proofing Oneness without basing on Unity 2. Proofing Unity without basing on Oneness 3. Proofing Unity on the basis of Oneness. The proof of negation of limitation of God in the words of Imam Reza (A.S.) is not on the one hand dependent on Unity and is proofed independent of it. Thus, the argument is the same as the first form of Monotheism and, on the other hand, the same negation of God's limitation is the proof of Unity, and therefore, this argument is the third form, and the second form appears in the fourth form, in the statements of the Imam: Negation of the traits of creatures from God, eternity and preexistence of God, the Argument of Antagonism, precession of Dualism toward Monotheism. It is also worth mentioning that, in this research, we tried to reveal some hidden implications of the narrations of Imam Reza (P.B.U.H.) in the subject of Monotheism using philosophical heritage of the Islamic tradition, and to analyze its parts and derivatives without attempting to impose philosophy on narrations.Keywords: Inherent Monotheism, Unity Monotheism, Oneness Monotheism, Imam Reza (A.S.)
-
در باب حقوق بشر دو گفتمان فراقراردادی و قراردادی مطرح است و تساوی حقوق و نیز تساوی در برابر حقوق، مسبوق به تساوی مستحقان است؛ با این تفاوت که: در گفتمان فراقراردادی، تساوی مستحقان امری عینی است و ریشه در حقیقت واحد و جامع دارد، و در گفتمان قراردادی، تساوی مستحقان با فرض و اعتبار تامین می شود. اما ظاهرا کثرت نوعی انسان صدرایی با طرح انسان های متباین نمی تواند با تساوی حقوق مستحقان سازگار باشد. پرسش محوری این جستار آن است که چگونه با پذیرش کثرت نوعی انسان صدرایی و جهان های متفاوتی که انسان های مختلف در آن زیست می کنند، می توان از تساوی حقوق اجتماعی انسان ها و تساوی آنها در برابر قانون در گفتمان فراقراردادی سخن گفت؟ دستاورد این پژوهش عبارت است: با توجه به امکانات درونی فلسفه ملاصدرا می توان از دو مدل «برابری عینی بنفس امر متواطی» (= وحدت نوعی) و «برابری عینی در امر غیرمتواطی» در تبیین اصل برابری بهره برد و با توجه به عینی بودن این دو مدل در فلسفه صدرایی و ترجیح آن بر مدل ذهنی و قراردادی نیازی به طرح مدل ذهنی و قراردادی در فلسفه یاد شده نیست. گفتنی است: مدل «برابری عینی در امر غیرمتواطی» در تفسیر اصل برابری از نوآوری های این جستار است.کلید واژگان: حقوق بشر, کثرت نوعی انسان, اصل برابری, گفتمان قرارادادی و فراقراردادی, ملاصدراThere are two discourse on human rights: Contractual and Un-contractual. Equality and Equality before the law is based on Deserve equality; for this reason, in un-contractual discourse, Deserve equality is objective and it rooted in comprehensive truth and unit. But in contractual discourse, deserve equality is obtained with credibility. Although, contractual discourse conflict with common nature as source of law, but objective equality of contractual discourse doesnt conflict with Multiplicity of species because although in Sadraee plan human beings are equal according to inside but in the contract can consider for them equal nature. Multiplicity of species in Mullasadra is not compatible with un-contractual discourse. The main question in this paper is: In un-contractual discourse how can we speak of social equity while we accept Multiplicity of species? This research achievement is:According to Mulla Sadra's philosophy can be Proposed two models of The interpretation of the principle of equality: "objective equality in the unequivocal" and "objective equality in the non-unequivocal". And considering the objective of the two models in the philosophy of Sadra and order over mental model And prefer that the mental model, We do not need to plan mental model in philosophy of Sadra. Model "objective equality in the non-unequivocal" in the interpretation of the principle of equality of initiatives this queryKeywords: Human rights, Multiplicity of species, Equality, Contractual, Un, contractual, Mullasadra
-
در طول تاریخ تفکر، برهان و شهود دو روش دست یابی به حقیقت تلقی شده است. در این راستا آنچه در وهله اول اندیشمندان را به فکر واداشته این است که کدامیک از این دو طریق معتبرتر و کاربردی تر است. بررسی این دو روش نشان می دهد که، گرچه هر یک از آن ها به تنهایی از مزایای خاصی برخوردار هستند، ولی در عین حال حصر نظر به یکی از دو روش برهان و شهود، در مسیر حقیقت یابی، چندان راهگشا نبوده، و توانایی حل بسیاری از معضلات فکری اندیشمندان را نداشته است. لذا تلفیق این دو روش مورد توجه برخی متفکران قرار گرفته است. در واقع این دسته از متفکران اسلامی، فلسفه ای شهودی را ابزار کار خود قرار داده اند، که از جمله آنان می توان به ملاصدرا اشاره نمود. پرسش پایه این جستار عبارت است از: چگونه شهود ملاصدرا با فلسفه او سازگار است؟ در این مقاله ضمن اشاره به پاره ای انتقادات در باب کاربرد شهود در فلسفه و پاسخ به آن ها با توجه به نظام حکمت صدرایی نشان خواهیم داد که صدرا توانست به نحوی از شهود در فلسفه استفاده نماید که نه تنها به حیثیت تعقلی فلسفه خدشه ای وارد نگردد، بلکه چنین کاربردی با تفکر فلسفی صدرایی کاملا هماهنگ باشد.کلید واژگان: حکمت متعالیه, برهان, شهود, روش معرفتی, صدراIn the history of thought, reason and intuition are two ways considered to reach the truth. In this context, what primarily led scholars to think about is which of the two has been more reliable and functional. The two methods shows that, although each of them alone are certain advantages, but Content to one of the two arguments and witnesses, in the path of truth, does not help, and the ability to solve many of the problems of intellectual is not thinkers. The combination of these two methods is considered by some scholars. In fact these Islamic thinkers, their philosophy of intuitive tools, which can Mulla Sadra those cited. This article is a basic question: how witnesses Mulla Sadra his philosophy compatible? In this article referring to some of the criticisms raised by the use of intuition in philosophy And respond to them with regard to the wisdom Sadraee will show that some of the witnesses in the philosophy of Sadra able to use not only the dignity of rational philosophy into not compromise, but such use is perfectly synchronized with Sadraee philosophical thought.Keywords: transcendental philosophy, reasoning, intuition, knowledge of the Sadra
-
شیخ شهاب الدین سهروردی با طرح شهود در عرصه فلسفه توانست نظامی بدیع را به نام حکمت اشراق تاسیس نموده و در پی چنین اقدامی فلسفه رو به انحطاط را در قالبی جدید احیا نماید. این جستار در صدد است تا با بررسی تعریف شهود، اقسام، جایگاه و کارکردهای آن در فلسفه سهروردی اقدام ابتکاری سهروردی را بیش از پیش تبیین کند. پرسش اساسی این جستار نیز به کارکردهای شهود در فلسفه سهروردی و رابطه میان شهود و تعقل مرتبط است: آیا ورود شهود به عنوان ابزار شناخت عرفانی در عرصه ای تعقلی امکان پذیر خواهد بود؟ در صورت امکان، کارکرد شهود در فلسفه چیست؟ دستاورد این جستار عبارتند از: کاربرد شهود در یک نظام فلسفی بدون آسیب رسانی به ساحت تعقلی فلسفه امکان پذیر است و شهود به نحوی توانمند در حل معضلات فکری و فلسفی راهگشا است. از جمله کارکردهای شهود درنظام فلسفی حکمت اشراق عبارتند از: 1- انتخاب مساله در پی اهمیت یافتن آن در پرتو شهود؛ 2- مقدمه ای برای دستیابی به حد وسط برهان؛ 3- تحلیل بهتر مساله.کلید واژگان: شیخ اشراق, حکمت بحثی, حکمت ذوقی, فلسفه شهودی, شهودSohrvardi created philosophy of illumination introducing intuition in the arena of philosophy. Introduction of the novel idea provided a condition to resuscitate the philosophy science which declined focusing on traditional approaches.this article is seeking review the definition, place, types and functions of intuitionin order toexplainin Suhrawardi's initiative.The basic question of this paperis associated withIntuition functions in the philosophy of Suhrawardi and the relationship between intuition and reasoning: 1) is it possible the use of intuition (as a mystical knowledge) for an intellection science area? 2) If the answer is positive, what is the role of intuition in philosophy? This research attempts to provide the following importanceResults1) It is possible the use of intuition in philosophy arena without providing a contrast condition with intellectual inherent of philosophy, 2) Intuition is capable of solving many intellectual challenges potentially. The role of intuition in the wisdom of illuminationphilosophy may be introduced as the following: 1) Problem selecting in the case that the problem is evaluated as an important one affectingintuition 2) An introduction to access a mediocre proof, 3) Analyzing better a problem.Keywords: SheikhIshraq, Illumination, Disputatiouswisdom, Taste Wisdom, Intuitivephilosophy, Intuition
-
در تلقی نگارنده، ادراک شنیداری متافیزیکی، به عنوان یکی از محمولات فلسفی، ادراکی است که عامل غیر مادی و غیر فیزیولوژیک به مثابه تمام کننده ادراک شنیداری در آن حضور دارد. در آثار فیلسوفان مسلمان به طور عام و در آثار ملاصدرا به طور خاص، درباره ادراک شنیداری متافیزیکی به عنوان یکی از راه های شناخت، مباحث مستقل و منسجمی مطرح نشده است. پژوهش مستقلی نیز در این باره صورت نگرفته است.
جستار حاضر در صدد آن است که بر اساس امکانات درونی فلسفه ملاصدرا و اقوال پراکنده او در این زمینه، مولفه ها و مختصات ادراک شنیداری متافیزیکی را مورد واکاوی قرار دهد. پرسش های محوری این پژوهش عبارت است از: چه سطوح و معانی ای از ادراک شنیداری متافیزیکی در آثار ملاصدرا مطرح شده است؟ چگونه می توان با استفاده از امکانات درونی فلسفه ملاصدرا تبیینی وجودی از سطوح غیر متعارف شنیدن متافیزیکی انسان ارائه داد؟
نتیجه به دست آمده از این جستار اینکه از آثار ملاصدرا می توان سه سطح ادراک شنیداری متافیزیکی و پنج ویژگی برای این ادراک استخراج و استنباط نمود. همچنین، بر اساس امکانات درونی فلسفه ملاصدرا می توان ویژگی دیگری با عنوان «شهود خدا در هر شنیده ای» را نیز رصد کرد که در قالب دو تقریر اثبات شده است.کلید واژگان: ادراک شنیداری, ادراک شنیداری متافیزیکی, ادراک حسی, ملاصدراAccording to the authors, metaphysical auditory perception, as one of the philosophical Predications, is a perception in which immaterial agent presents as the complimentary of the auditory perception. There are no coherent and independent discussions in the Muslim philosophers works in general and Mulla Sadra particularly on the metaphysical auditory perception as one of the ways of understanding. So far, Independent research has not been written in this field. At this query based on interior possibilities of Mulla Sadras metaphysics and his scattered sayings - component and elements of metaphysical auditory perception has been considered. The main questions, in the research are: What meanings and levels of metaphysical auditory perception, have been proposed in Mulla Sadras philosophy? How can we explain unusual levels of metaphysical auditory perception by using his own metaphysics? Some achievements of the query include: in Mullasadras theosophy, three levels of metaphysical auditory perception and five features of the perception can be found and concluded. Also, accordingly another characteristic entitled "God witnesses on all hearings" in metaphysical auditory perception has been observed and approved in two approaches.Keywords: Auditory Perception, Metaphysical Auditory Perception, sensory perception, Mulla Sadra -
در این مقاله با استفاده از مبانی سه گانه هستی شناسی، جهان شناسی و انسان شناسی به تبیین مرگ از نظر ابن سینا و ملاصدرا پرداخته شده است. ابن سینا بر مبنای نگرش ماهوی، از مبانی انسان شناختی همانند دو ساحتی بودن انسان، روحانیه الحدوث و روحانی هالبقا بودن نفس در تبیین مرگ بهره می گیرد. در جهان شناسی ابن سینا مساله مرگ، بدون حضور عالم مثال منفصل و با تاکید بر عالم عقل و نظریه افلاک تبیین می شود. او با استفاده از این مبانی و با تقسیم مرگ به دو قسم طبیعی و ارادی، تبیینی ماهوی و طبی از مرگ ارائه می دهد، بدین گونه که مرگ قطع تعلق نفس به بدن است و علت اصلی آن حرارت و طبیعت، عدم قابلیت بدن و تناهی قوای آن است، درحالی که ملاصدرا بر پایه نگرش وجودی از مبانی انسان شناختی و جهان شناختی در تبیین مرگ بهره می گیرد مانند انحای سه گانه تجرد نفس، جسمانیه الحدوث و روحانی هالبقا بودن آن و اعتقاد به عوالم سه گانه هستی که عبارتند از: عالم عقل، عالم مثال و عالم ماده که انسان در تداوم حرکت وجودی خود با مرگ، قوس صعود را در این عوالم طی می کند. ملاصدرا با تقسیم مرگ به سه نوع طبیعی، اخترامی و ارادی، تبیینی متافیزیکی و وجودی از مرگ طبیعی ارائه می دهد، با این توضیح که: مرگ، امری وجودی و پایان حرکت تکاملی و استقلالی نفس از بدن است. تفاوت این دو تبیین این است که در نظر ابن سینا بدن نقش اصلی در مرگ دارد، درحالی که در نظر ملاصدرا نفس نقش اصلی را در مرگ ایفا می کند.کلید واژگان: مرگ, تبیین ماهوی, تبیین وجودی, ابن سینا, ملاصدراThis paper intends to study the contemporary psychotherapist approach, Irvin Yalom, to the impact of death thinking on problem of meaning of life when its psychological content in light of existentialist philosophy is considered. First of all, existential psychology has been introduced as a school which Yalom belongs to and then the components of existential approach in Yalom's viewpoint which has been influenced by Epicurus, Nietzsche and Heidegger, will be explained further by his differences with Sigmund Freud's viewpoint. In main part of paper, Yalom's viewpoint on death thinking, fear of death and anxiety of death which may cause troubles in human life particularly ones who are interested in philosophy, will be elucidated and then problem of meaning of life in Yalom's attitude and its differences with Victor Frankl's viewpoint as well. Finally, it has tried to study and criticize Yalom's solution in order to encounter the life meaningless which resulted from death thinking.Keywords: Existential Approach, Death Thinking, Death Fear, Heidegger, Rippling
-
فعلیت صغری از شروط انتاج مختلطات شکل اول است که بیش تر منطق دانان، از جمله ابن سینا، در بسیاری از آثار خود بدان پای بندند. ابن سینا در مبحث مختلطات شکل اول فقط در دو موضع (صغرای ممکنه خاصه با کبرای وجودیه و صغرای مطلقه خاصه با کبرای موجبه ضروریه)، جهت نتیجه را تابع کبری ندانسته است. در حالی که بنا بر رای خواجه طوسی مواضع دیگری نیز وجود دارد که نتیجه تابع کبری نیست. خواجه کبرای وصفیه (یکی از دو مشروطه عامه یا خاصه یا یکی از دو عرفیه عامه یا خاصه) را نیز به این مواضع می افزاید. با تفحص در آثار منطق دانان سینوی تعداد این مواضع به 42 ضرب می رسد. اگرچه منطق دانان در تعیین جهت نتیجه 31 ضرب از این ضروب اتفاق نظر و در تعیین جهت نتیجه 11 ضرب باقی مانده اختلاف نظر دارند، اما هیچ یک از آنان نتیجه این 11 ضرب را تابع کبری ندانسته اند. پژوهش حاضر به بررسی 31 ضرب یادشده و ضوابط و ادله منطق دانان در باب جهت نتیجه آن ها می پردازد.کلید واژگان: مختلطات شکل اول, ابن سینا, صغرای فعلیه, کبرای وصفیهIn the discussion of mingled modalities of the fist figure, Avicenna thought that the mode of conclusion doesnt follow major premise just in two modes (the combination of proper minor with existential major and proper absolute minor premise with affirmative necessary) while according to the Khaje Toosi's thought, other modes, including attribute major (one of the general and specific conditional or general and specific conventional), dont follow the mode of conclusion as well. Studying the works of the ancient logicians, we find out that the number of the modes comes up to 42. Identifying mode of conclusion, logicians are agreed on 31 modes, but disagreed on their rest 11, though none of them considered the conclusions of these 11 modes as followings of the major. The present thesis is studying the mentioned 31 modes, their standards/criterions and the logician's reasons of the mode of conclusion. In addition, the issue of those 11 modes would be discussed later in an independent survey.Keywords: Mingled modalities of first figure, Avicenna, Absolute minor, Attribute major
-
ادعای این جستار آن است که معنای زندگی در فلسفه ملاصدرا مولفه ای مشکک و متنوع است نه متواطی، و تنوع یادشده برآمده از نگاه انسان شناسانه ملاصدرا است؛ نگاهی که بیان می دارد: انسان، نه نوع واحد متواطی، که نوع مشکک یا جنس مشتمل بر انواع متباین است. از این رو، مسئله محوری در مقاله حاضر بررسی تاثیر طرح تفاوت تفاضلی و تباینی انسان ها در تنوع و تکثر معنای زندگی است. نگارندگان با روش تحلیل محتوا درصدد خوانش مبانی یادشده در فلسفه ملاصدرا برآمده اند. از دستاوردهای جستار حاضر می توان به این مطالب اشاره کرد: عرضه سه تبیین از تفاوت تفاضلی و تباینی انسان ها در قالب ظهور متفاوت اسمایی خدا؛ تجرد سه گانه (تجرد ناقص، تام و اتم) و بیان این مطلب که در فلسفه صدرایی، معانی متنوع زندگی در درون انواع انسانی، و بی معنایی و پوچ گرایی در مرز انواع انسانی رخ می دهد.
کلید واژگان: پوچ گرایی, معنای زندگی, ملاصدراThe paper claims that the meaning of life in the philosophy of Mulla Sadra is equivocal (moshakik) and diverse not univocal (motawati). This diversity has its root in Mulla Sadra’s anthropological view، which states that man is not a single univocal species، but is an equivocal one or a genus including disparate species. The central issue in this paper is to study the influence of gradual and oppositional difference of human being on the diversity of meaning of life in Mulla sadra’s philosophy. The results are: supplying three explanations for gradual and oppositional differences of human being in the framework of different nominal manifestation of God and the trilogical immateriality of the human’s soul. The other result is showing that the diversity of meanings of life occurs in the interior of the species of man، and nihilism occurs at the border of it.Keywords: Anthropology, Meaning of life, Mulla Sadra, Nihilism -
نظریه مطابقت در صدق، یکی از کهنترین و مهمترین نظریات در باب شناخت حقیقت است. فیلسوفان مسلمان تفسیر واحدی از نظریه مذکور بدست داده و تطابق ذهن و عین را صرفا تطابقی ماهوی تلقی کرده اند. ملاصدرا نیز همگام با پیشینیان، در مبحث وجود ذهنی و دیگر مباحث مرتبط با علم، از وحدت ماهوی ذهن و عین سخن میگوید. جستار حاضر در صدد پاسخ به این پرسش است که چگونه میتوان بر اساس امکانات درونی فلسفه ملاصدرا از مطابقت وجودی ذهن و عین در فلسفه او سخن گفت؟ نگارنده در این پژوهش سعی کرده است با تبیین برخی امکانات درونی فلسفه ملاصدرا، از جمله نگرش وجودی او به علم، تفکیک میان علم و صورت ذهنی، وحدت تشکیکی وجود، کینونتهای پیشین انسان و در پی آن دریافت حضوری از پدیده ها، به تبیین مطابقت وجودی ذهن و عین بپردازد. نتیجه این بررسی ها نشان میدهد که تطابق ماهوی در پی تطابق وجودی مطرح میشود. بدیگر سخن، اگر تطابق ماهوی را بپذیریم باید مقدم بر آن تطابق وجودی را بعنوان مقوم تطابق ماهوی پذیرفته باشیم.کلید واژگان: تطابق ماهوی, تطابق وجودی, وحدت تشکیکی وجود, وجود ذهنی, ملاصدرا
-
در سنت عرفانی ابن عربی، بعد از وحدت وجود، مولفه محوری ای با عنوان «انسان کامل» مطرح است. برخی شارحان نیز «انسان کامل» و «توحید» را دو مساله اساسی عرفان نظری دانسته اند. ولایت، مقام خلیفهاللهی، تصرف در عالم و سریان در آن، خزانه دار اسرار الاهی و آینه دانایی و شاهی حق، پاره ای از ویژگی های انسان کامل است. بنابراین، مولفه انسان کامل، همانند مفهوم «قیم کتاب» سهروردی، همان اوصاف امام در احادیث شیعی را دارد و مخاطب شیعی، آن را به مصداق «امام» بسیار نزدیک می یابد. ایده انسان کامل در منظومه فکری فیض کاشانی به عنوان متفکری شیعی سبب شده او به آن دسته از روایاتی که در میان اندیشمندان شیعی به ویژه متکلمان، کمتر مورد توجه قرار گرفته، التفات دوباره و جدی کرده است؛ و با استمداد از ایده یادشده، به کشف دلالت های پنهان آیات و روایات و یا تثبیت دلالت های آشکار آن ها بپردازد. در این جستار، نقش التفاتی انسان کامل در امامت مطرح شده است و بر اساس آثار فیض کاشانی و نیز در پرتو ایده انسان کامل، از چگونگی کشف دلالت های پنهان روایات در باب جایگاه وجودی امام و تثبیت دلالتهای آشکار آن بحث میشود.
کلید واژگان: انسان کامل, امام, ابن عربی, فیض کاشانیIn Bin Arabi’s mystical tradition, after the unity of existence, a central component called “the perfect man” is put forth. Some reviewers have considered the “perfect man” and “monotheism” as the two fundamental issues in theoretical mysticism. Guardianship and the position of Allah’s caliphate, making alterations in the world and being its soul, being the treasurer of the Divine secrets and king appointed by Allah and possessing the ultimate wisdom are but a few of the characteristics of the perfect man. Therefore, the component of the perfect man, just like Sohravardi’s concept of the “Guardian of the Book”, enjoys the characteristics of the Imam in the Shiite traditions the Shiite audience finds it very similar to the example of the “Imam”. The idea of the perfect man within the intellectual framework of Feyz Kashani, as a Shiite intellectual, has led him to pay a novel and more serious attention to those traditions that have been given less attention by the other Shiite intellectuals, especially the theologians; he has been able to discover some hidden implications or prove the obvious implications in the Quranic verses and the traditions by the use of the aforementioned idea. In this paper, the intentional role of the perfect man in Imamate has been studied and, based on Feyz Kashani’s works as well as the idea of the perfect man, the manner of discovering the hidden implications in the traditions with regard to the position of the Imam in the existence and proving the obvious implications has been discussed.Keywords: Perfect Man, Imam, Bin Arabi, Feyz Kashani -
تاکید بر تعالی و تنزیه خدا و محدودیت های معرفتی و زبانی نوع خاصی از الهیات به نام الهیات سلبی را شکل داده است؛ الهیاتی که در آن حدود و اوصاف امکانی از خدا سلب گشته و زبان سلب، تنها زبان درخور ساحت ربوبی است. برخی صاحب نظران، افلوطین، ابن میمون، قاضی سعید قمی، ملارجب علی تبریزی و ابن عربی را از طرفداران الهیات سلبی معرفی کرده اند. در این جستار به آرای دو متفکر، یعنی افلوطین و ابن عربی در باب احد و ذات الهی اشاره می شود؛ احد افلوطین نه به زبان می آید و نه اندیشه به او راه می یابد و هیچ اسمی حتی نام «او» شایسته احد نیست. در عین حال افلوطین خویش را ناگزیر به نامگذاری احد می بیند و «احد» و «واحد» را بهترین نام برای او تلقی می کند و در مواضعی به مصحح برخی نام های احد اشاره کرده است. در عرفان ابن عربی نیز، اصطلاح اسم، همان ذات الهی به اعتبار صفت، تجلی و تعین است، بنابراین در تعریف اسم، خروج از مقام ذات و تنزل از آن مطرح است و ذات به حسب ذات هیچ اسمی نخواهد داشت؛ از این رو نزد ابن عربی ذات الهی، مقام لا اسم و لا رسم تلقی گشته و متعلق هیچ گونه شناختی نیست، اما در مواضعی، ابن عربی آن ذات بی نشان را با اوصاف و احکام سلبی توصیف کرده و در مواردی با عناوینی از جمله مطلق، واجب و وجود مطلق از آن یاد نموده است که در تبیین آن می توان به تمایز اسمای حقیقی و غیر حقیقی و اسمای محدود کننده و غیر محدود کننده اشاره کرد، نکته شایان توجه در این مقاله نشان دادن این مطلب است که افلوطین و ابن عربی از سه بعد الهیات سلبی، یعنی بعد وجود شناختی، معرفت شناختی و زبانی، حداقل در محور زبان، فاصله گرفته و نوعی زبان ایجابی را در ساحت سخن گفتن از خدا در پیش می گیرند؛ از اینرو بخشی از جستار حاضر به تبیین نامگذاری حقیقتی بی نام از سوی افلوطین و ابن عربی می پردازد.
کلید واژگان: احد, ذات, افلوطین, ابن عربی, نام, تعبیر پذیری, اسمای حقیقی, اسمای غیر حقیقیThe paper has studied Plotinus and Ibn Arabis`s view on The One and Divine Essence; the former`s The One neither may be spoken of nor be thought. No name, can be found for calling The One, nor can the name He. At the same time, he sees himself in need for naming it as The One as the best name and in some cases explains the reason why. In the latter, the term name refers to Divine essence being qualified, manifested and modified. When defining name an exit of Essence would occur; Essence in itself has no name and may not be known at all. Ibn Arabi, nevertheless, in some cases refers to the nameless Essence with negative terms and in others uses those terms as Absolute, Necessary and Absolute Being. Focusing on these names, distinguishing true names from untrue and modifying names from non-modifyings, one can explain the problem. It is considerable to know that Plotinus and Ibn Arabi both have stood in a distance from negative theology and have spoken of God positively. It is the reason why this paper has sought to explain the problem of calling a nameless truth by the twoKeywords: The One, Essence, Plotinus, Ibn Arabi, name, definability, true names, untrue names
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.