عبدالحمید حبیبی
-
زمینه و هدف
وضعیت تعادل بین سیستم های آنتی اکسیدانی و اکسیداتیو در عضله اسکلتی نقش کلیدی در حفظ سلامت و عملکرد ورزشی دارد. غوطه وری در آب سرد به عنوان یک روش ریکاوری ممکن است به بهبود عملکرد این سیستم ها و کاهش آسیب های ناشی از استرس اکسیداتیو کمک کند. این مطالعه با هدف بررسی اثر غوطه وری در آب سرد (CWI) پس از فعالیت برون گرا (ECC) بر شاخص های آنتی اکسیدانی و اکسیدانی در عضله اسکلتی موش های نر صحرایی انجام شد.
مواد و روش ها25 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (12 هفته ای، 5 ±230 گرم) به طور تصادفی در 5 گروه کنترل، برون گرا+ ریکاوری غیر فعال، برون گرا+ غوطه وری در آب سرد، برون گرا+ غوطه وری در آب معمولی و برون گرا+ ریکاوری فعال تقسیم شدند. فعالیت برون گرا شامل 90 دقیقه دویدن در سراشیبی روی تردمیل با سرعت 16 متر در دقیقه و شیب 16- درجه بود. برای ریکاوری فعال، پس از فعالیت برون گرا، موش ها به مدت 10 دقیقه با سرعت 12 متر در دقیقه روی یک سطح صاف روی تردمیل دویدند. برای پروتکل های غوطه وری در آب معمولی و غوطه وری در آب سرد، پس از فعالیت برون گرا، کل بدن موش ها (به استثنای سر حیوانات) در ظروف پلاستیکی حاوی آب معمولی در دمای 25 درجه سانتی گراد یا آب سرد در دمای 10 درجه سانتی گراد به مدت 10 دقیقه غوطه ور شد. یک روز پس از فعالیت برون گرا، حیوانات با تزریق صفاقی کتامین + زایلازین (100+10mg/kg) کشته شدند و عضلات نعلی در شرایط استریل خارج و به فریزر 70- درجه سانتی گراد منتقل شدند.
نتایجفعالیت برون گرا+ ریکاوری غیرفعال به طور قابل توجهی شاخص های آنتی اکسیدانی (ظرفیت آنتی اکسیدانی تام (TAC)، گلوتاتیون پراکسیداز (GPX)، گلوتاتیون ردوکتاز (GR)، گلوتاتیون احیا شده (GSH))، را نسبت به گروه کنترل کاهش داد، درحالی که باعث افزایش شاخص های اکسیدانی (وضعیت اکسیدانی کل (TOS)، شاخص استرس اکسیداتیو (OSI) و گلوتاتیون اکسید شده (GSSG)) شد (P<0.05). بین روش های ریکاوری پس از فعالیت برون گرا (غوطه وری در آب سرد، غوطه وری در آب معمولی، ریکاوری فعال)، بر میزان شاخص های آنتی اکسیدانی (GPX، گلوتاتیون S- ترانسفراز (GST) و GR) و اکسیدانی (GSSG و نسبت گلوتاتیون احیا شده به اکسید شده (GSH/GSSG)) در مقایسه با ریکاوری غیرفعال تفاوت معنی داری وجود نداشت (P> 0.05). با وجود این، غوطه وری در آب سرد نسبت به ریکاوری غیرفعال به طور معنی داری شاخص های آنتی اکسیدانی (GSH و TAC) را افزایش و شاخص های اکسیدانی (TOS و OSI) را کاهش داد (P<0.05).
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان می دهد که فعالیت برون گرا به طور قابل توجهی تاثیر منفی بر وضعیت آنتی اکسیدانی و اکسیداتیو عضله اسکلتی دارد و غوطه وری در آب سرد باعث کاهش استرس اکسیداتیو و بهبود وضعیت آنتی اکسیدانی پس از فعالیت برون گرا شد.
کلید واژگان: غوطه وری در آب سرد, فعالیت برون گرا, اکسیدان, آنتی اکسیدانBackground and PurposeThe balance between antioxidant and oxidative systems in skeletal muscle is crucial for maintaining both health and sports performance. Cold water immersion (CWI) as a recovery method may help in improving the performance of these systems and reduce the damage caused by oxidative stress. This study aimed to investigate the effect of cold water immersion after eccentric exercise (ECC) on antioxidant and oxidant indices in the skeletal muscle of rats.
Materials and MethodsTwenty-five male Wistar rats (12 weeks old; weight, 230±5 g) were randomly divided into control, Eccentric + PR (passive recovery), Eccentric + CWI, Eccentric + NWI (normal water immersion), and Eccentric + AR (active recovery) groups. The Eccentric exercise consisted of 90 min of downhill running on a treadmill with a speed of 16 m/min and -16° incline. For an active recovery, after eccentric exercise, rats ran on a treadmill for 10 min at a speed of 12 m/min on a flat surface. For the normal water immersion and cold water immersion protocols, after eccentric exercise the entire body of rats (excluding the head of animals) was immersed in plastic containers containing normal water at 25°C or cold water at 10°C for 10 minutes. One day after eccentric exercise, the animals were euthanized by peritoneal injection of ketamine + xylazine (10+100mg/kg) and their soleus muscles were removed under sterile conditions and transferred into a -70 °C freezer.
ResultsEccentric + Passive recovery significantly (p<0.05) reduced antioxidant indices including total antioxidant capacity (TAC), glutathione peroxidase (GPX), glutathione reductase (GR), and glutathione (GSH) compared to the control group. It also caused a significant (p<0.05) increase in oxidant indices including total oxidant status (TOS), oxidative stress index (OSI), and oxidized glutathione (GSSG). There was no significant differences between recovery methods after eccentric exercise (cold water immersion, normal water immersion, active recovery) in terms of antioxidant levels (GPX, glutathione S-transferase (GST), and GR) and oxidant levels (GSSG and glutathione ratio reduced to oxidized (GSH/GSSG)) compared to passive recovery (p>0.05). Despite this, cold water immersion significantly (p<0.05) increased antioxidant indices (GSH and TAC) and decreased oxidant indices (TOS and OSI) compared to passive recovery.
ConclusionThe results of this study demonstrated that eccentric exercise has a significant negative impact on the antioxidant and oxidative status of skeletal muscle and cold water immersion reduced oxidative stress and improved antioxidant status after eccentric exercise.
Keywords: Oxidants, Antioxidants, Cold Water Immersion, Eccentric Exercise -
زمینه و هدف
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین منتخب پیلاتس بر نیمرخ لیپیدی، قند خون ناشتا، فشار خون و درصد چربی زنان مبتلا به بیماری کبد چرب غیر الکلی شهر اهواز بوده است.
روش بررسیدر این مطالعه نیمه تجربی، 20 زن مبتلا به کبد چرب غیر الکلی به طور تصادفی ساده به دو گروه تمرین پیلاتس (10نفر) با میانگین سن (68/8 ± 2/42) سال و میانگین وزن (7/4 ± 8/79) کیلوگرم و گروه کنترل (10نفر) با میانگین سن (97/1 ± 8/40) سال و میانگین وزن (10/5 ± 4/80) کیلوگرم تقسیم شدند. گروه تمرین، به مدت هشت هفته و سه روز در هفته به مدت 60 دقیقه تمرین پیلاتس را انجام دادند. گروه کنترل در فعالیت ورزشی شرکت نکردند. داده ها به کمک آزمون تی وابسته و کوواریانس با نرم افزار 26SPSS در سطح معناداری 05/0 > P انجام شد.
یافته هانتایج این پژوهش نشان داد هشت هفته تمرین منتخب پیلاتس موجب افزایش سطوح HDL و همچنین کاهش معناداری در سطوح TC ,TG ,LDL ,VLDL ,FBS و فاکتورهای فشار خون (سیستولی و دیاستولی) و درصد چربی بدن در گروه تمرین پیلاتس نسبت به گروه کنترل شد (05/0 p).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این تحقیق، تمرین پیلاتس می تواند جهت کاهش سطوح TC ,TG ,VLDL ,LDL ,FBS، فشار خون (سیستولی و دیاستولی) و درصد چربی و افزایش سطوح HDL استفاده شود.
کلید واژگان: کبد چرب غیر الکلی, تمرین پیلاتس, نیمرخ لیپیدی, قند خون ناشتا, فشار خون, درصد چربیBackground and ObjectivesThe aim of this study was to investigate the Effect of eight weeks of selected Pilates training on lipid profile, fasting blood sugar, blood pressure and fat percentage of women with non-alcoholic fatty liver disease in Ahvaz city.
Subjects and MethodsIn this semi-experimental study, 20 women with non-alcoholic fatty liver were randomly simple divided into two groups: Pilates training (N=10) with an average age of 42.2±8.68 years and an average weight of 79.8±4.7 kg, and control group (N=10) with an average age of 40.1±8.97 years and an average weight of 80.4±5.10 kg. The training group did Pilates training for 60 minutes three days a week for eight weeks. The control group did not participate in any sports activities. Following data collection, independent samples t-test and analysis of covariance were run and the data were analyzed using SPSS26 software at a significance level of P<0.05.
ResultsThe results of this study showed that eight weeks of selected Pilates training increased HDL levels and as well as significantly decreased the levels of TC, TG, LDL, VLDL, FBS and indicators blood pressure (systolic and diastolic) and body fat percentage in the Pilates training group compared to the control group (P<0.05).
ConclusionAccording to the results of this research Pilates training can be used to reduce the levels of TC, TG, LDL,VLDL, FBS, blood pressure (systolic and diastolic) and fat percentage and increase HDL levels.
Keywords: Non-Alcoholic Fatty Liver, Pilates Training, Lipid Profile, Fasting Blood Sugar, Blood Pressure, Fat Percentage -
زمینه و هدف
مالتیپل اسکلروزیس (MS) بیماری مزمن التهابی، خودایمنی و چندعللی است که کیفیت زندگی مبتلایان را تا حد چشمگیری کاهش می دهد. از آنجا که فعالیت بدنی ممکن است دارای فواید ضدالتهابی و حفاظت از آکسون در این بیماران باشد، ازاین رو هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر فعالیت بدنی از نوع شنا بر محتوای برخی از پروتئین های موثر در میلین سازی بافت هیپوکمپ موش های صحرایی مبتلا به بیماری MS القاشده با کوپریزون است.
مواد و روش هادر این تحقیق 20 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با میانگین سن 12 هفته و وزن 14±230 گرم خریداری و به چهار گروه کنترل سالم، کنترل بیمار، سالم تمرین و تمرین بیمار تقسیم شدند. مدل بیماری MS با استفاده از غذای حاوی کوپریزون 5/0 درصد در تمام 12 هفته طول پروتکل تحقیق ایجاد شد. پس از تایید القای MS از طریق آزمون روتارود، پروتکل شنا به مدت شش هفته انجام گرفت. بدین صورت که در هفته اول 10 دقیقه فعالیت شنا را بدون اعمال بار انجام دادند و به منظور اعمال اضافه بار مدت زمان شنا در هر هفته پنج دقیقه اضافه شد. به منظور حفظ سازگاری های حاصل از فعالیت، مدت زمان فعالیت شنا در هفته های پنجم و ششم ثابت و 30 دقیقه در نظر گرفته شد. پس از پایان پروتکل تمرینی و انجام آزمون های روتارود و شاتل باکس به منظور بررسی حافظه و تعادل، بافت هیپوکمپ استخراج و مقادیر پروتئین های PLP و MBP با استفاده از روش وسترن بلات و مقدار پروتئین NGF با استفاده از روش الایزا اندازه گیری شد. داده ها به وسیله آزمون آنوای یکراهه و سپس آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری کوچک تر از 05/0 بررسی شد.
نتایجنتایج آزمون های شاتل باکس و روتارود نشان داد که عملکرد حافظه و حفظ تعادل در گروه بیمار دچار اختلال شده و متعاقب یک دوره فعالیت شنا بهبود چشمگیری یافت (001/0<p). همچنین تفاوت معناداری در نتایج آزمون های شاتل باکس و روتارود در گروه های سالم تمرین و کنترل سالم مشاهده نشد (05/0>p). نتایج نشان داد که محتوای پروتئین های NGF، PLP و MBP در گروه کنترل بیمار به صورت معنا دار نسبت به گروه کنترل سالم کاهش یافت (05/0<p)، همچنین مقادیر این پروتئین ها در گروه تمرین بیمار نسبت به گروه کنترل بیمار به صورت شایان توجهی افزایش نشان داد (05/0<p). نتایج نشان داد که در محتوای پروتئین های NGF و PLP تفاوت معناداری بین گروه های سالم تمرین و کنترل سالم وجود دارد (05/0<p)، درحالی که در محتوای پروتئین MBP تفاوت معنا داری بین گروه های سالم تمرین و کنترل سالم وجود ندارد (05/0>p).
نتیجه گیریبر اساس نتایج تحقیق حاضر احتمالا می توان گفت که فعالیت ورزشی از نوع شنا با ایجاد سازگاری های مولکولی، تاثیرات ضدالتهابی و محافظت کننده عصبی قابل توجهی دارد و می تواند به عنوان یک روش ایمن، غیردارویی و بدون عارضه برای بهبود علائم مبتلایان به MS در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: فعالیت شنا, بیماری MS, بیماری التهابی, سازگاری مولکولی, میلین سازیBackground and PurposeMultiple sclerosis (MS) is a chronic inflammatory, autoimmune, and multi-factorial disease that substantially reduces patients’ quality of life. Since physical activity may offer anti-inflammatory and axonal protection benefits to these patients, this study aimed to explore the impact of swimming training on the proteins critical for the myelination of hippocampal tissue in cuprizone-induced rat’s model of MS.
Materials and MethodsIn the current investigation, 20 male Wistar rats with an average age of 12 weeks and the weight of 230 g were purchased and divided randomly into four groups: healthy control, MS control, healthy training, and MS training. The MS disease model was induced by administering food containing 0.5% cuprizone for 12 weeks. Upon confirming MS induction through the rotarod test, rats underwent a six-week swimming protocol. In the first week, they performed 10 min swimming without applying loads, and thereafter the duration of swimming was added by 5 min every week. In order to maintain the adaptations the duration of the swimming for the fifth and sixth weeks was constant and was kept at 30 min. At the end of the training protocol, memory and balance were assessed via shuttle box and rotarod tests. Subsequently, the hippocampal tissue was extracted, and analyzed for determining the proteolipid protein (PLP) and Myelin basic protein (MBP) protein levels by using western blot and the amount of Nerve growth factor (NGF) protein was measured by using the ELISA method. The data were analyzed using one-way ANOVA and post-hoc comparisons were made by using Tukey's test at a significance level of p<0.05.
ResultsThe findings of the shuttle box and rotarod tests revealed that the MS group had impaired memory function and balance maintenance, but these improved significantly after swimming training (p<0.001). No significant difference was observed in the results of the shuttle box and rotarod tests between healthy training and healthy control groups (p>0.05). The results of the present study showed that NGF, PLP and MBP proteins in the patient control group were significantly lower compared to the healthy control group (p<0.05). Furthermore, data analyses showed that the amounts of these proteins increased significantly in the MS training group compared to the MS control group (p<0.05). The results showed that there was a significant difference for NGF and PLP proteins between healthy training group and healthy control group (p<0.05), whereas, no significant differences in MBP protein levels were found between the healthy training and healthy control groups (p>0.05).
ConclusionBased on the current research findings, it can be concluded that swimming exercise has notable anti-inflammatory and neuroprotective effects through favourable molecular adaptations, and it can probably be considered as a safe, non-pharmacological and complication-free method to improve the symptoms in MS patients.
Keywords: Swimming Exercise, Multiple Sclerosis, Inflammatory Disease, Molecular Adaptation, Myelination -
زمینه
برنامه های ورزشی بازتوانی قلبی (CR) باعث افزایش عملکرد فیزیولوژیکی می شوند. با این حال هنوز مشخص نیست کدام ویژگی فعالیت ورزشی برای بهبود شاخص های مهم عملکردی فیزیولوژیک بیماران قلبی موثرتر است. بنابراین هدف این مطالعه مقایسه تاثیر تمرین تناوبی با شدت بالا (HIT) و تمرین تداومی با شدت متوسط (MCT) بر معادل سوخت وسازی (METs)، تقاضای اکسیژن میوکارد زیربیشینه (MVO2submax) و ضربان قلب بازیافت (HRR) بیماران قلبی بعداز جراحی پیوند بای پس شریان کرونری (CABG) بود.
روش هابیست وچهار بیمار post-CABG (15مرد و 9زن) با میانگین سنی 3.16±60.75 سال و میانگین شاخص توده بدن (BMI) 28.40±1.09 کیلوگرم بر مترمربع بطور تصادفی به سه گروه HIT، MCT و گروه کنترل (CG) تقسیم شدند. گروه های تمرین (HIT وMCT) بمدت هشت هفته، هفته ای سه جلسه، و جلسه ای 45 دقیقه ورزش کردند. متغیرهای تحقیق (METs، MVO2submax وHRR) در دو مرحله قبل و بعداز هشت هفته برنامه های CR اندازه گیری و مقایسه شدند.
یافته هابعداز هشت هفته برنامه های CR بیماران دو گروه تمرین بهبود معنی داری در METs، MVO2submax وHRR نشان دادند (P<0.05)، و گروه HIT درمقایسه با گروه MCT بطور قابل توجهی بهبود بیشتری در METs (P=0.001) و HRR (P=0.001) نشان داد، بعلاوه گروه MCT درمقایسه با گروه HIT بطور قابل توجهی بهبود بیشتری در MVO2submax (P=0.001) نشان داد. همچنین طی انجام مطالعه هیچ حوادث ناگوار قلبی عروقی مرتبط با HIT یا MCT رخ نداد.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج مطالعه حاضر بنظر می رسد HIT نسبت به MCT برای بهبود METs وHRR بیماران post-CABG موثرتر و همچنین ایمن است.
کلید واژگان: تمرین تناوبی, تمرین تداومی, بیماری شریان کرونری, انفارکتوس میوکارد, بازتوانی قلبیBackgroundExercise-based cardiac rehabilitation(CR) programs increase physiological function. However, it’s not yet clear which feature of exercise is most effective in improving important physiological performance indicators in heart patients. Therefore, the aim of this study was to compare the effects of high-intensity interval training(HIT) and moderate-intensity continuous training(MCT) on metabolic equivalent of tasks(METs), submaximal myocardial oxygen consumption(MVO2submax), and heart rate recovery(HRR) of heart patients after coronary artery bypass graft(CABG) surgery.
MethodsTwenty-four post-CABG patients (15 males and 9 females) with a mean age of 60.75±3.16 years and a mean body mass index (BMI) of 28.40±1.09 kg/m2 were randomly divided into three groups of HIT, MCT and control group (CG). The training groups (HIT and MCT) trained for eight-weeks, three-sessions per week, and 45minutes per session. The research variables (METs, MVO2submax and HRR) were measured and compared in two stages before and after eight-weeks of CR programs.
ResultsAfter eight-weeks of CR programs, patients in both training groups showed a significant improvement in METs, MVO2submax and HRR (P<0.05), and the HIT group showed significantly greater improvement in METs (P=0.001) and HRR (P=0.001) compared to the MCT group, as well the MCT group showed a significantly more improvement in MVO2submax (P=0.001) than the HIT group. Also, no cardiovascular adverse events related to HIT or MCT occurred during the implementation of the study.
ConclusionAccording to the results of the present study, HIT seems to be more effective than MCT in improving METs and HRR of post-CABG patients, and is safe as well.
Keywords: Cardiac Rehabilitation, continuous training, Coronary Artery Disease, interval training, Myocardial Infarction -
زمینه و هدف
اختلال در روند ترشح برخی هورمون ها و افزایش وزن از عوامل اثرگذار بر دیسمنوره است. با توجه به اهمیت فعالیت بدنی بر پیشگیری و کنترل دیسمنوره، در این پژوهش به ارزیابی ارتباط بین شاخص های IGF1،IGFBP3 ، BMI و دیسمنوره متعاقب 8 هفته تمرین ترکیبی (مقاومتی و هوازی) در زنان چاق پرداخته شد.
روش هادر این مطالعه نیمه تجربی، 24 زن غیرفعال چاق 25 تا 37 سال، با BMI 30 تا 35 کیلوگرم بر مترمربع، به طور تصادفی به دو گروه (12 نفر) تمرین ترکیبی (مقاومتی و هوازی) و کنترل تقسیم شدند. تمرین ترکیبی شامل تمرین مقاومتی با شدت 67 تا 80 درصد قدرت بیشینه و تمرین هوازی با شدت 60 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه، به مدت 8 هفته و 3 روز در هفته انجام گرفت. نمونه خون 24 ساعت قبل و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین بعد از 12 ساعت ناشتایی اخذ و شاخص های IGF1 و IGFBP3 سنجش شد. شدت علائم جسمانی و روانی دیسمنوره با پرسشنامه استاندارد ارزیابی اختلالات قاعدگی موس (MDQ) ارزیابی شد.
یافته هانتایج آزمون همبستگی پیرسون ارتباط معناداری بین سطوح IGF1 و IGFBP3 در زنان چاق نشان نداد (0/73P≥ و 0/05=r) و بین سطوح 1-IGF و دیسمنوره ارتباط معناداری ثبت نشد (0/61 P≥ و 0/07=r). بین سطوح 1-IGF وBMI ارتباط معناداری وجود داشت (0/04 P≤ و 0/11=r). نتایج آزمون همبستگی پیرسون ارتباط معناداری بین سطوح IGFBP3 و دیسمنوره زنان چاق ارایه نکرد (0/52 P≥ و 0/09=r)، اما بین سطوح BP3-IGF و BMIارتباط معناداری مشاهده شد (0/04 P≥ و 0/29=r). بین دو شاخص دیسمنوره و BMI زنان چاق نیز ارتباط معناداری گزارش نشد (0/52 P≥ و 0/09=r).
نتیجه گیریبا توجه به عدم تفاوت معنادار بین دیسمنوره با شاخص هایIGF1 ،IGFBP3 و BMI بعد از یک تمرین ترکیبی، می توان نتیجه گرفت علائم دیسمنوره تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد، لذا انجام مطالعات بیشتر پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: IGFBP3, IGF1, BMI, ورزش, دیسمنورهFeyz, Volume:28 Issue: 1, 2024, PP 68 -75Background and AimDysmenorrhea is influenced by hormonal imbalances and weight fluctuations. Physical activity plays a crucial role in managing dysmenorrhea. This study aimed to investigate the relationship between IGF1, IGFBP3, BMI, and dysmenorrhea following eight weeks of combined exercise (resistance and aerobic) in obese women.
MethodsA quasi-experimental study was conducted on 24 inactive obese women aged 25 to 37 years, having a BMI of 30 to 35 kg/m2. Participants were randomly assigned to either a combined exercise group (resistance and aerobic) or a control group. The combined training regimen included resistance exercises at 67-80% of maximum strength and aerobic exercises at 60-85% of maximum heart rate, conducted three days a week for eight weeks. Blood samples were collected before and after the training period, and IGF1 and IGFBP3 levels were measured. Dysmenorrhea symptoms were assessed using the Menstrual Disorders Questionnaire (MDQ).
ResultsPearson correlation analysis revealed no significant relationship between IGF1 and IGFBP3 levels in obese women (P≥0.73, r=0.05). There was no significant relationship between IGF-1 levels and dysmenorrhea (P≥0.61, r=0.07). A significant relationship was found between IGF-1 levels and BMI (P<0.04, r=0.11). IGFBP3 levels did not show a significant relationship with dysmenorrhea (P≥0.52, r=0.09), but a significant relationship was observed between IGFBP3 levels and BMI (P≥0.04, r=0.29). No significant relationship was found between dysmenorrhea and BMI in obese women (P≥0.52, r=0.09).
ConclusionThe findings of the present study show no significant difference between dysmenorrhea symptoms and IGF1, IGFBP3, and BMI indices following the combined exercise. Thus, dysmenorrhea appears to be influenced by various factors beyond these parameters. Further research is recommended to explore additional contributing factors.
Keywords: IGFBP3, IGF1, BMI, Exercise, Dysmenorrhea -
زمینه و هدف
فعالیت بدنی به همراه رژیم غذایی مناسب می تواند در کنترل و پیشگیری از بیماری های مرتبط با چاقی موثر باشد. این پژوهش با هدف ارزیابی تاثیر 6 هفته تمرینات اینتروال همراه با مصرف مکمل EPA/DHA و کلنبوترول بر سطوح سرمی ویسفاتین، و شاخص مقاومت به انسولین در موش های چاق انجام شد.
روش هادر این مطالعه تجربی، 35 موش نر نژاد NMRI در 7 گروه 5 تایی شامل کنترل سالم، تغذیه پرچرب، تغذیه پرچرب و تمرین، تغذیه پرچرب و مکمل EPA/DHA، تغذیه پرچرب و مکمل کلنبوترول، تغذیه پرچرب و مکمل کلنبوترول و تمرین، تغذیه پرچرب و مکمل EPA/DHA و تمرین تخصیص یافتند. تمرین HIIT با 90 درصد سرعت بیشینه به مدت 6 هفته و 5 جلسه در هفته اجرا شد. میزان مصرف مکمل EPA/DHA برای 5 روز تمرین 180 میلی گرم و دوز مصرفی مکمل کلنبوترول برای هر موش در 5 روز تمرین در 25 سی سی آب مقطر، 2 عدد قرص کلنبوترول در نظر گرفته شد. 48 ساعت بعد از آخرین تمرین، خون هر یک از نمونه ها به طور مستقیم از قلب گرفته شده و بعد از سانتریفیوژ، برای آزمایش های بعدی در دمای 20- ذخیره گردید. برای اندازه گیری ویسفاتین و شاخص مقاومت به انسولین، از کیت مخصوص حیوانات استفاده شد.
یافته هاشش هفته تمرینات HIIT همراه با مصرف مکمل EPA/DHA و کلنبوترول سبب کاهش معنادار ویسفاتین در موش های چاق شد (0/001=P). همچنین 6 هفته تمرینات HIIT همراه با مصرف مکمل EPA/DHA و کلنبوترول سبب کاهش معنادار شاخص مقاومت به انسولین در موش های چاق گردید (0/001=P).
نتیجه گیریتمرینات ورزشی با شدت و مدت مناسب می تواند در کاهش میزان ویسفاتین و مقاومت انسولینی موثر باشد. از طرفی یکی از راه های کنترل ویسفاتین و مقاومت انسولینی، انجام ورزش به همراه مصرف مکمل است.
کلید واژگان: تمرینات اینتروال, EPA, DHA, کلنبوترول, ویسفاتین, شاخص مقاومت به انسولین, چاقیFeyz, Volume:27 Issue: 6, 2024, PP 629 -636Background and AimIncorporating physical activity and a balanced diet can play a crucial role in managing and preventing obesity-related diseases. This study aimed to assess the effects of six weeks of High-Intensity Interval Training (HIIT) exercises combined with EPA/DHA and clenbuterol supplementation on visfatin serum levels and the insulin resistance index in obese mice.
MethodsIn this experimental study, 35 male NMRI mice were divided into seven groups of five: healthy control, high-fat diet, high-fat diet with HIIT, high-fat diet with EPA/DHA supplement, high-fat diet with clenbuterol supplement, high-fat diet with clenbuterol supplement and HIIT, and high-fat diet with EPA/DHA supplement and HIIT. HIIT training was conducted at 90% of maximum speed for six weeks, with five sessions per week. The EPA/DHA supplement dosage for five days of training was 180 mg, while each rat received two clenbuterol tablets in 25 cc of distilled water for the same duration. Blood samples were collected directly from the heart 48 hours after the final exercise session, centrifuged, and stored at -20°C for subsequent analysis. A specific animal kit was utilized to measure visfatin levels and the insulin resistance index.
ResultsThe combination of six weeks of HIIT exercises with EPA/DHA and clenbuterol supplementation led to a significant reduction in visfatin levels in obese mice (P=0.001). Additionally, this regimen resulted in a notable decrease in the insulin resistance index among obese mice (P=0.001).
ConclusionEngaging in HIIT with appropriate intensity and duration can effectively reduce visfatin levels and improve insulin resistance. Furthermore, combining HIIT with the intake of supplements presents a promising approach to managing visfatin levels and insulin resistance.
Keywords: Interval training, EPA, DHA, Clenbuterol, Visfatin, Insulin resistance index, Obesity -
مقدمه و هدف
هدف از این پژوهش، بررسی اثر تمرین (مقاومتی-هوازی) بر سطوح IGFBP3, IGF1, BMI زنان چاق می باشد.
مواد و روش هابه این منظور 24 زن غیرفعال چاق 25 تا 37 ساله با BMI 30 تا 35 کیلوگرم بر مترمربع به طور تصادفی به دو گروه 12 نفره تمرین و کنترل تقسیم شدند. تمرین منتخب شامل تمرین مقاومتی با وزنه و دستگاه مخصوص بدنسازی با شدت 67 تا 80 درصد قدرت بیشینه و هوازی با دوچرخه ثابت و شدت 60 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه، به مدت 8 هفته و3 روز در هفته انجام گرفت. اندازه گیری های ترکیب بدن 24 ساعت قبل 24ساعت بعد از تمرین انجام شد. نمونه گیری خونی هم 24 ساعت قبل و48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین بعد از 12 ساعت ناشتایی انجام شد. برای آنالیز آماری در بخش یافته های از آزمون تحلیل کواریانس یک راهه برای بررسی تغییرات بین گروهی استفاده گردید.
یافته هانتایج این پژوهش نشان داد پس از هشت هفته تمرین مقاومتی و هوازی کاهش معنادری در BMI آزمودنی های گروه تمرین نسبت به گروه کنترل مشاهد شد (001/0>P). همچنین نتایج آزمون تحلیل کواریانس نشان داد بعد از هشت هفته تمرین منتخب (مقاومتی-هوازی) دو شاخص IGFBP3 IGF1, در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری پیدا کردند (به ترتیب001/0>P و 006/0>P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این تحقیق، هر دو روش تمرینی مقاومتی و هوازی می تواند جهت کاهش وزن، BMI IGFBP3 وIGF1 مورد استفاده قرار گیرند.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی و هوازی, زنان چاق, IGFBP3, IGF1, BMIIntroduction and purposeThe purpose of this research is to investigate the effect of exercise (resistance-aerobic) on the levels of IGFBP3, IGF1, and BMI in obese wome .
Materials and methodsFor this purpose, 24 inactive obese women aged 25 to 37 years with a BMI of 30 to 35 kg/m2 were randomly divided into two groups of 12 people, training and control. The selected exercise included resistance training with weights and a special bodybuilding machine with an intensity of 67 to 80% of the maximum strength and aerobic exercise with a stationary bike and an intensity of 60 to 85% of the maximum heart rate, for 8 weeks and 3 days a week. Body composition measurements were taken 24 hours before and 24 hours after exercise. For statistical analysis in the findings section, one-way analysis of covariance test was used to examine inter-group changes.
FindingsThe results of this study showed that after eight weeks of resistance and aerobic training, a significant decrease in the BMI of subjects in the training group was observed compared to the control group (P<0.001). Also, the results of analysis of covariance showed that after eight weeks of selected training (resistance-aerobic) the two indexes of IGFBP3 and IGF1 in the training group decreased significantly compared to the control group (P<0.001 and P<0.006, respectively).
ConclusionAccording to the results of this research, both resistance and aerobic training methods can be used to reduce weight, BMI, IGFBP3 and IGF1.
Keywords: Resistance, aerobic training, obese women, IGFBP3, IGF1, BMI -
زمینه و هدف:
التهاب مزمن با پیشرفت بیمار یهای مختلفی ازجمله آترواسکلروز و دیابت همراه است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیربلندمدت فعالیت منتخب هوازی بر تغییرات سیستاتین C و هموسیستیین زنان میا نسال غیرفعال دارای اضاف هوزن انجا مشده است.
روش بررسی :
30 نفر از زنان میا نسال غیر ورزشکار با میانگین سنی 97 / 6± 05 / 46 سال، وزن 11 / 9± 82 / 71 کیلوگرم، قد 24 / 5± 9/ 156سانت یمتر شاخص توده بدن 11 / 4± 2/ 29 کیلوگرم بر مترمربع داوطلبانه در این طرح شرکت کردند؛ به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل، تفکیک شدند. سپس گروه آزمایش ب همدت 8 هفته به تمرینات هوازی دویدن مداوم با شدت 65 - 75 درصد حداکثر ضربان قلب پرداختند. نمونه های خون، قبل و 24 ساعت پس از پایان پروتکل تمرینی جهت اندازه گیری سطوح سیستاتین C و هموسیستیی نگرفته شد. جهت مقایسه های بین گروهی از آزمون تحلیل کواریانس و جهت مقایسه های درو نگروهی از آزمون t زوجی استفاده شد.
یافته ها :
نتایج نشان داد تفاوت معن اداری بین گروه آزمایش و کنترل در مقادیر سیستاتین P=0/09C و هموسیستیین 07 / P= 0 پساز 8 هفته تمرین منتخب هوازی وجود نداشت. با این حال، کاهش معناداری در وزن 001 / P=0 ؛ شاخص توده بدنی 002 / P=0 ؛ گروه تجربی نسب تبه گروه کنترل مشاهده شد.
نتیجه گیری:
در مجموع، نتایج تحقیق حاضر نشان داد که برنامه فعالیت هشت هفت های هرچند موجب بهبود ترکیب بدنی زنان میان سالدارای اضاف هوزن م یشود اما برای بررسی نتایج بیوشیمیایی روش نتر نیاز به دوره های طولانی تری از تمرینات هوازی وجود دارد.
کلید واژگان: فعالیت هوازی, سیستاتین C, هموسیستئین, زنان میا نسالBackground and ObjectivesChronic inflammation is associated with the development of various diseases,including atherosclerosis and diabetes. The aim of this study was to investigate the effect of longtermselected aerobic exercises on changes in cystatin C and homocysteine in inactive and overweightmiddle-aged women.
Subjects and MethodsThirty non-athlete middle-aged women (mean age: 46.06±6.97 years, weight:71.82±9.11 kg, height: 156.9±5.24 cm, and body mass index: 29.2±4.11kg/m2) voluntarily participatedin this project and were randomly divided into the experimental and control groups The experimentalgroup performed selected aerobic exercises (65-75% of maximum heart rate) for eight weeks. Bloodsamples were taken before and 24 hours after the completion of the research protocol to measure thelevels of cystatin C and homocysteine. Analysis of covariance was used for intergroup comparisons andpaired t-test was used for intergroup comparisons.
ResultsThe results showed that there was no significant difference between the experimental and controlgroups in cystatin C (P=0.09) and homocysteine (P=0.07) after eight weeks of selected aerobic exercises.A significant decrease was observed in weight (P=0.001) and body mass index (P=0.002) in theexperimental group compared to the control group.
ConclusionOverall, the results of the present study showed that although the eight-week activity programimproved the body composition of overweight middle-aged women, longer periods of aerobicexercise are required to examine clearer biochemical results.
Keywords: Aerobic exercise, Cystatin C, homocysteine, middle-aged women -
نقش فعالیت ورزشی در ترمیم و بازسازی آسیب از دست رفتن حجیم عضلانی (VML) در نظامیان با استفاده از دانش داربست های زیست تخریب پذیر، یک مطالعه ی مروری-تشریحی
آسیب از بین رفتن حجیم عضلانی (Volumetric muscle loss; VML)به از دست دادن حجم بزرگی از عضله اسکلتی اطلاق می شود که در شرایط تروما، جراحی، نقص های مادرزادی و در جنگ های گرم در نیروهای نظامی ایجاد می شود. در این آسیب قسمتی از عروق، اعصاب و ماده زمینه ای تخریب می شود. در آسیب های عضلانی شدیدتر که حجم زیادی از عضله اسکلتی از بین می رود، ترمیم خود به خودی عضله کفایت نمی کند و به روش های کمکی مانند پیوند و یا استفاده از ابزار مصنوعی نیاز است. عدم بازگشت پذیری و ترمیم زخم های عمیق، دو چالش ایجاد بافت های سست فیبروزی و جای زخم را نیز در پی دارد که عملکرد عصبی-عضلانی و روحیات خلقی و روانی فرد نظامی را تحت تاثیر قرار می دهد و بر موفقیت وی در صحنه رزم نیز اثر منفی خواهد گذاشت. فعالیت ورزشی به عنوان یکی از روش های اصلی بازتوانی[1] با هدف بازگشت دامنه کامل حرکتی و قدرت انقباض در سطح عملکردی و ترمیم و نوسازی عروق، اعصاب و ماتریکس خارج سلولی در سطح ساختاری شناخته می شود. بررسی ها نشان می دهد در سطح مولکولی، افزایش سطوح نیتریک اکساید و فاکتورهای رشد شبه انسولینی که موجب فعال شدن سلول های ماهواره ای و فاکتورهای رشد اندوتلیال عروق می شوند که بر اثر تمرینات تناوبی و تداومی اتفاق می افتد. تمرینات هوازی همچنین افزایش بیان فاکتور های نروتروفیکی را سبب می شوند که در روند زایش عصب و نهایتا تولید نیرو نقش به سزایی دارند. بنابراین فعالیت ورزشی به عنوان یکی از راه های بازتوانی ساختار و عملکرد آسیب VML معرفی شده است. در این مطالعه ی مروری نتیجه گرفته شده است که مطالعات بروز جامعه ی علمی با اتفاق نظر، ساخت و تولید داربست های بیولوژیک هم کشت شده با سلول های بنیادی مزانشیمی را در بستر فعالیت ورزشی بعنوان موثرترین راه برای بازسازی عصبی-عروقی و ساختاری آسیب VML پیشنهاد داده اند.
کلید واژگان: ترمیم عضلانی, نظامی, VML, داربستThe role of sports activity in the repair and reconstruction of muscle mass loss injury (VML) in military personnel using the knowledge of biodegradable scaffolds, a review-descriptive study -
هدف
مصرف مکمل های ورزشی قبل از فعالیت مقاومتی می تواند بر پاسخ هورمونی به فعالیت ورزشی تاثیرگذار باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی مصرف مکمل پیش تمرین همراه با اجرای یک جلسه فعالیت مقاومتی بر پاسخ هورمونی بوده است.
روش پژوهش:
شانزده دانشجوی مردتربیت بدنی (1.7±.22.9 سال، 4.0±67.8 وزن 1.7±23.1 کیلوگرم متر مربع) در یک طرح تصادفی-متقاطع، با مصرف دارونما و به صورت دوسویه کور دو جلسه فعالیت مقاومتی را با یک هفته فاصله بین هر جلسه اجرا کردند. آزمودنی ها 30 دقیقه قبل از فعالیت مکمل (یا دارونما) را مصرف کردند. مکمل یک پیمانه (6.5 گرمی) مکملC4 (شرکت سلوکور) بود. دارونما نیز 6.5 گرم مالتودکسترین بود. نمونه های خونی در حالت ناشتا و در فواصل قبل ، بلافاصله و یک ساعت پس از فعالیت برای سنجش غلظت هورمون های رشد، تستوسترون،کورتیزول و لاکتات اخذ شد. برای تحلیل داده های آماری از آزمون های واریانس با اندازه گیری مکرر و بونفرونی استفاده شد.
نتایجتحلیل آماری نتایج نشان داد که تفاوت هیچ معنی داری بین پاسخ حاد هورمون تستوسترون، هورمون کورتیزول و لاکتات خون بلافاصله و یک ساعت بعد از فعالیت مقاومتی در شرایط مصرف مکمل و دارونما وجود ندارد (p>0.05). با این حال، افزایش هورمون رشد بلافاصله پس ازفعالیت مقاومتی در شرایط مصرف مکمل به صورت معنی داری بیشتر از شرایط مصرف دارونما بوده است (p<0.025).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج حاصل از این پژوهش مکملC4 تاثیری در کاهش تجمع لاکتات ناشی از فعالیت مقاومتی نداشته و اثری بر دستگاه بافرینگ ندارد ولی می تواند به دلیل افزایش سطوح هورمون رشد سبب بهبود شرایط آنابولیکی بدن شود.
کلید واژگان: مکمل ورزشی, فعالیت مقاومتی, پاسخ هورمونیAimResistance exercise is Effective factor that stimulate anabolic and catabolic hormones. The ingestion of sport supplements before resistance exercise can affect the hormonal responses. The purpose of this study was to examine the ingestion of a pre-workout supplement and resistance exercise on hormonal responses.
MethodsIn a randomized, double-blind, placebo-controlled, and crossover design, sixteen male physical education students (age: 22.9±1.7yr, weight: 67.8±4.0 kg, and BMI: 23.1±1.7 kgm2/) completed two resistance exercise sessions with one week washout period between each session. Participants consumed supplement or placebo 30 minutes before exercise. The supplement was a single scoop (6.5 g) of the C4 pre-workout (cellucor company), and the placebo was 6.5 g maltodextrin. Blood samples were taken before, immediately post, and after 1 hour pos-exercise to analyze growth hormone, testosterone, cortisol, and blood lactate. For analysis of data were used the repeated-measures ANOVA and Bonferroni tests.
ResultsThe results had shown that there were no significant differences in acute responses of testosterone, cortisol, and blood lactate immediately post and one hour after resistance exercise between placebo and supplement conditions (p>0.05). However, the rise of growth hormone after exercise was higher in supplement condition than placebo condition (p<0.025).
ConclusionAccording to the results of this study, the C4 supplement has no effective response on reducing lactate accumulation due to resistance exercise and has no consequence on buffering system, but can increase growth levels according to the enhancement of anabolic conditions in the body.
Keywords: Sport supplement, resistance exercise, Hormonal response -
مقدمه و هدف
افزایش سن فرایند ناگزیر زندگی است که با افت عملکرد عضلانی ظاهر می شود. هدف این پژوهش تعیین تاثیر هشت هفته تمرینات مقاومتی بر سطوح سرمی کلوتو، میوستاتین و عملکرد عضلانی زنان میانسال بود.
روش کارتعداد 20 نفر زن میانسال به صورت هدفمند با میانگین سن 2±42 انتخاب و به صورت تصادفی به گروه های تجربی وکنترل وارد شدند. آزمودنی ها به مدت 8 هفته، به تمرین پرداختند. 48 ساعت قبل از اولین جلسه و پس از آخرین جلسه تمرین نمونه خونی به میزان 5 سی سی از آزمودنی ها گرفته شد. پس از سانتریفیوژ، غلظت کلوتو و میوستاتین با استفاده از کیت و به روش الایزا اندازه گیری شد. عملکرد عضلانی افراد نیز با سنجش قدرت عضلانی، استقامت عضلانی و توان انفجاری پاها سنجیده شد.
یافته هانتایج نشان داد هشت هفته تمرین مقاومتی، سطوح سرمی کلوتو را به طور معنی داری افزایش (0/05>p) و سطوح سرمی میوستاتین را کاهش (0/05>p) داده است. تمرین توانست عملکرد عضلانی را در این جمعیت افزایش دهد. تفاوت بین گروه تمرین و کنترل برای فاکتورهای (Body mass index) BMI، درصد چربی و درصد عضله معنادار شد (0/05>p)، اما برای فاکتور (waist to hip ratio) WHRتفاوت معنادار نشد (0/05<p) نتایج آزمون همبستگی پیرسون بین کلوتو با قدرت عضلانی، استقامت عضلانی و توان انفجاری نیز معنادار بود (0/05>p).
نتیجه گیریبر اساس نتایج حاصله، احتمالا تمرینات مقاومتی با تنظیم فاکتورهای رشد عضلانی مثبت مانند کلوتو و منفی مانند میوستاتین، می تواند در بهبود وضعیت جسمانی و عملکرد عضلانی میانسالان نقش ایفا کند.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, عملکرد عضله, کلوتو, زنان میانسال, میوستاتینIntroductionAging is an inevitable process of life that occurs with a decrease in muscle function. The aim of this study was to determine the effect of eight weeks of resistance training on serum levels of klotho, myostatin, and muscle function in middle-aged women.
Materials and MethodsA total of 20 middle-aged women with a mean age of 42±2 were randomly assigned to experimental or control groups. Subjects practiced three sessions per week for 8 weeks., Blood samples of 5 cc were taken from the subjects 48 hours before the first session and after the last training session respectively. After centrifugation and separation of serum, the concentrations of klotho and myostatin were measured using an ELISA kit. Muscle performance was also measured by measuring muscle strength, muscle endurance, and the explosive power of the legs.
ResultsThe results showed that eight weeks of resistance training significantly increased serum klotho levels (p≤0.05) and decreased serum myostatin levels (p≤0.05). Resistance training was also able to increase muscle function in this sample. The difference between the training group and the control group was significant for BMI (Body mass index), fat percentage, and muscle percentage(p≤0.05), but not significant for WHR(waist to hip ratio)factor (p>0.05). The results of Pearson correlation test between klotho and muscle strength, muscle endurance and explosive power were also significant (p≤0.05).
ConclusionBased on the results, resistance training can possibly play a role in improving the physical condition and muscle function of middle-aged women by balancing positive muscle growth regulators such as klotho and negative ones such as myostatin.
Keywords: Resistance training, Muscle function, Klotho, Middle-aged women, Myostatin -
اهداففعالیت بدنی در بیماران مبتلا به دیابت می تواند ساختار و عملکرد میوکارد را تحت تاثیر قرار دهد، لذا هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر بیان پروتیین های PPARα و PGC1α در بافت قلب موش های صحرایی نر نژاد ویستار مبتلا به دیابت نوع 2 بود.روش مطالعهدر پژوهش حاضر 28 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 8 هفته ای به صورت تصادفی به 4 گروه سالم کنترل، سالم تمرین، دیابت کنترل و دیابت تمرین تقسیم شدند. پس از یک دوره رژیم غذایی پرچرب و القاء دیابت، موش های صحرایی در گروه های سالم تمرین و دیابت تمرین پروتکل تمرینی HIIT را به مدت 8 هفته و 5 جلسه در هفته انجام دادند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی بافت قلب خارج شد و با استفاده از روش وسترن بلات سطوح پروتیین های PGC-1α و PPARα بررسی شد. سپس داده ها با استفاده از آزمون آنوای یک راهه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 05/0P< مورد بررسی قرار گرفت.یافته هانتایج پژوهش نشان داد سطوح بیان پروتیین PGC-1α در گروه دیابت کنترل نسبت به گروه سالم کنترل کاهش معناداری پیدا کرد (001/0P=) و در گروه دیابت تمرین نسبت به گروه دیابت کنترل به صورت معناداری افزایش یافت (001/0P=). همچنین، سطوح بیان پروتیین PPARα در گروه های دیابت کنترل و دیابت تمرین نسبت به گروه های سالم به صورت معناداری افزایش یافت (001/0P=). و مقدار پروتیین PPARα در گروه دیابت تمرین نسبت به گروه دیابت کنترل کاهش معناداری نشان داد (001/0P=).نتیجه گیریتمرینات HIIT احتمالا می تواند نقش موثری در تنظیم مسیر سیگنالی PPARα/PGC1α داشته و تغییرات نامطلوب ناشی از بیماری دیابت را در این مسیر سیگنالی مرتبط با بیوژنز میتوکندریایی تعدیل کند.کلید واژگان: دیابت, HIIT, میتوکندری, قلب, کاردیومیوپاتیObjectivesPhysical activity in patients with diabetes can affect myocardial structure and function, the aim of this study was to evaluate the effect of 8 weeks of high intensity interval training (HIIT) on expression of PPARα and PGC1α proteins in the heart tissue of male Wistar rats with type 2 diabetes.MethodsIn the present study, 28 male Wistar rats were randomly divided into four groups Control Healthy, Exercise Healthy, Diabetes Control, and Diabetes Exercise. After a period of high-fat diet and then after induction of diabetes, animals in Diabetes Exercise and Exercise Healthy groups performed the HIIT training protocol for 8 weeks and 5 sessions per week. 48 hours after the last training session, cardiac tissue was extracted and the levels of PGC-1α and PPARα proteins were assessed using Western blotting. Data were analyzed using one-way ANOVA and Tukey post hoc test at a significance level of P<0.05.ResultsThe results showed that the expression levels of PGC-1α protein in the Diabetes Control group decreased significantly compared to the Control Healthy group (P=0.001) and increased significantly in the Diabetes Exercise group compared to the Diabetes Control group (P=0.001). Also, expression levels of PPARα protein in the Diabetes Control and Diabetes Exercise groups increased significantly compared to the healthy groups (P=0.001). Moreover, the amount of PPARα protein showed a significant decrease in the Diabetes Exercise group compared to the Diabetes Control group (P=0.001).ConclusionHIIT exercises can probably play an effective role in regulating the PPARα/PGC1α signaling pathway and modulate the adverse changes caused by diabetes in this signaling pathway related to mitochondrial biogenesis.Keywords: Diabetes, HIIT, mitochondria, cardiac, Cardiomyopathy
-
زمینه و هدف:
اثر تمرینات انسدادی در فواصل زمانی مختلف بر عوامل رشد عضلانی در دختران به عنوان موضوعی جدید، مطرح می باشد. از این رو مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی با و بدون انسداد عروقی، بر سطوح سرمی برخی هورمون های آنابولیکی و کاتابولیکی در دختران فعال به اجرا درآمد.
روش تحقیق:
بدین منظور 36 دانشجوی دختر تربیت بدنی با میانگین شاخص توده بدنی 79/2 ± 32/23 کیلوگرم بر متر مربع به سه گروه (هر گروه 12 نفر) شامل گروه تمرین مقاومتی بدون انسداد عروق، تمرین مقاومتی با انسداد عروق، و کنترل تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت 6 هفته و هر هفته 3 جلسه و هر جلسه به مدت 30 دقیقه تمرینات مقاومتی را اجرا کردند و انسداد عروقی به صورت بستن تورنیکت به دور ناحیه پروگزیمال بازو با فشار 100 میلی لیتر جیوه اعمال گردید. نمونه های خونی قبل از شروع تمرین و 24 ساعت بعد، پس از جلسه ششم و جلسه هجدهم پروتکل تمرینی؛ در حالت ناشتا جمع آوری شد. سطوح هورمون های رشد شبه انسولینی-1، رشد، کورتیزول، تستوسترون و انسولین سرمی به روش الایزا اندازه گیری شدند. برای استخراج نتایج از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح 05/0>p بهره برداری شد.
یافته هانتایج نشان داد که پس از 6 هفته مداخله، تمرین مقاومتی با و بدون انسداد عروقی، موجب کاهش معنی دار هر دو شاخص کورتیزول (10/0=p) و انسولین (10/0=p) شد؛ در حالی که هورمون تستوسترون (95/p=0) و هورمون رشد شبه انسولینی-1 (28/0=p) تغییر معنی داری نکردند.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که تمرینات مقاومتی انسدادی با شدت کم، می تواند تغییراتی مشابه با تمرینات مقاومتی بدون انسداد با شدت زیاد؛ در هورمون های انسولین و کورتیزول ایجاد نماید.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, هورمون ها, محدودیت جریان خون, دختران فعالBackground and AimThe effect of occlusion training at different time intervals on muscle growth factors in girls is a new topic. Therefore, the present study conducted to study effects of resistance training with and without vascular occlusion on serum levels of some anabolic and catabolic hormones in active girls.
Materials and MethodsFor this purpose, 36 female students of physical education with an average body mass index of 23.32±2.79 kg/m2 were divided into three groups (n=12) including resistance training without vascular occlusion, resistance training with vascular occlusion, and control groups. Exercise groups performed resistance training for 30 minutes, three sessions per week, for six weeks and vascular occlusion was applied by closing the tourniquet around the proximal arm with a pressure of 100 mmHg. Fasting blood samples were collected before the start, 24 hours after, the 6th session, and the 18th session of the exercise protocol. Serum levels of insulin-like growth factor-1, growth hormone, cortisol, testosterone, and insulin were measured by Elisa method. To extract results, the analysis of variance with repeated measures and Bonferroni post hoc tests were applied at the significant level of p<0.05.
ResultsThe results showed that after six weeks of intervention, the occlusion and non-occlusion resistance training reduced significantly both cortisol (p=0.01) and insulin (p=0.01) hormones; while testosterone (p=0.95) and insulin-like growth factor-1 (p=0.82) did not change significantly.
ConclusionThe results showed that low-intensity occlusion resistance training can induce alterations in the insulin and cortisol hormones similar to high-intensity non-occlusion resistnace intervention.
Keywords: resistance training, hormones, Restriction of blood flow, active girls -
با افزایش اضافه وزن سطوح پروتئین های التهابی از جمله پروتئین واکنشگر Cو رزیستین افزایش می یابد و متعاقب آن التهاب سیستمیک مانع از متابولیسم چربی در عضله اسکلتی می شود و خطر بیماری های قلبی عروقی افزایش می یابد. تحقیق حاضر با هدف بررسی تاثیر 8 هفته فعالیت منتخب هوازی بر تغییرات برخی عوامل خطرزای قلبی عروقی زنان میانسال غیرورزشکار دارای اضافه وزن انجام گرفته است. 30 نفر از زنان میانسال غیرورزشکار (با میانگین سنی 97/6±05/46 سال، وزن 11/9±82/71 کیلوگرم، قد 24/5±9/156 سانتی متر شاخص توده بدن 11/4±2/29 کیلوگرم بر مترمربع) داوطلبانه در این طرح شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل، تفکیک شدند. سپس گروه تجربی به مدت 8 هفته به تمرینات هوازی (دویدن مداوم با شدت متوسط) پرداختند. نمونه های خون قبل و 24 ساعت پس از پایان پروتکل تمرینی به منظور اندازه گیری سطوح پروتئین واکنشگر C و رزیستین گرفته شد. به منظور مقایسه های بین گروهی از آزمون t مستقل و برای مقایسه های درون گروهی از آزمون t زوجی استفاده شد. نتایج نشان داد تفاوت معنا داری بین گروه تجربی و کنترل در مقادیر پروتئین واکنشگر C (07/0=P) و رزیستین (064/0 =P) پس از 8 هفته تمرین منتخب هوازی وجود نداشت. با این حال کاهش معنا داری در وزن (001/0=P) و شاخص توده بدنی (002/0=P) گروه تجربی نسبت به گروه کنترل مشاهده شد. در مجموع نتایج نشان داد که برنامه فعالیت هشت هفته ای هرچند موجب بهبود ترکیب بدنی زنان میانسال دارای اضافه وزن می شود، اما برای دستیابی به نتایج بیوشیمیایی بهتر به دوره های طولانی تری از تمرینات هوازی نیاز است.
کلید واژگان: پروتئین واکنشگرC, تمرین هوازی, رزیستین, زنان میانسالBeing overweight increases the levels of inflammatory proteins including C-reactive protein and resistin, resulting in systemic inflammation that inhibits lipid metabolism in skeletal muscle and increases the risk of cardiovascular diseases. The aim of this study was to investigate the effect of 8 weeks of selected aerobic activity on changes in some cardiovascular risk factors in overweight non-athlete middle-aged women. 30 non-athlete middle-aged women (mean age 46.06 ± 6.97 years, weight 71.82 ± 9.11 kg, height 156.9 ± 5.24 cm, body mass index 29.2 ± 4.11 k/m2) voluntarily participated in this project and were randomly divided into experimental and control groups. The experimental group then performed aerobic exercises (continuous running with moderate intensity) for 8 weeks. Blood samples were collected before and 24 hours after the end of the research protocol to measure the levels of C-reactive protein and resistin. Independent t test was used for intergroup comparisons and paired t test was used for within-group comparisons. The results showed no significant differences between experimental and control groups in C-reactive protein (P = 0.07) and resistin (P = 0.064) after 8 weeks of selected aerobic exercise. However, there was a significant decrease in weight (P = 0.001) and body mass index (P = 0.002) of the experimental group compared to the control group. Overall, the results of the present study showed that although the 8-week exercise program improved the body composition of overweight middle-aged women, longer periods of aerobic exercise are needed to achieve better biochemical results.
Keywords: Aerobic exercise, C-reactive protein, middle-aged women, Resistin -
Introduction
The intensity of exercise is an important factor in choosing the right exercise program. The aim of current study was effect of 6-weeks of resistance training with high and low intensity on muscle growth and damage factors in active girls.
Methods45 active girls with mean age of 20.7 ± 1.3 years, weight 58.5 ± 2.4 kg, and BMI 23.1 ± 0.5 kg / m2 were randomly divided to High(15 students) and low(15 students) intensity resistance training and control (15students). The experimental groups performed their special training for 6 weeks. 48 hours before and after the main protocols blood samples were taken. Within-group variations with t-test and between-group variations were analyzed by two-way ANOVA with repeated measures (time * group).
ResultsThere was a significant difference in the follistatin (P = 0.002), follistatin / myostatin ratio (P = 0.001), C-reactive protein (P = 0.006), growth hormone (P = 0.021) Testosterone (P = 0.007) and testosterone / cortisol ratio (P = 0.033) were observed between the groups. The post-hoc test showed a significant difference in follistatin, follistatin/myostatin ratio, testosterone, testosterone/cortisol ratio, growth hormone and c-reactive protein in both experimental and control groups (P <0.05). However, among all the factors, only a significant increase in growth hormone was observed in the high intensity training group compared to low intensity resistance training group (P = 0.04).
ConclusionsAlthough there were significant difference in growth hormone between high and low intensity groups. However, intense resistance training seems to be as effective in terms of hormonal and metabolic changes as low-intensity resistance training.
Keywords: Resistance TrainingMuscle DamageMuscle GrowthActive Girls -
زمینه و هدف
یکی از عوامل تاثیرگذار در موفقیت و بهبود رکورد ورزشکاران، گرم کردن است. پتانسیل پس فعالسازی یکی از روش های نوین گرم کردن است. هنگام فعالیت های سریع و پویا، فعال سازی عصبی- عضلانی بالایی وجود دارد و تمرینات با بار بیشینه، باعث فعال شدن سیستم عصبی مرکزی و ایجاد شرایطی مناسب برای اجرای فعالیت های انفجاری می شوند. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تاثیر پتانسیل پس فعال سازی در زمان های استراحتی متفاوت، بر توان انفجاری دختران ورزشکار بود.
روش تحقیق:
در این تحقیق نیمه تجربی، 12 دختر ورزشکار (میانگین شاخص توده بدنی 40/4±1/21 کیلو گرم بر متر مربع و سن 98/1±28/23 سال) آزمون پرش عمودی معکوس (CMJ) را با استفاده از صفحه نیروسنج اجرا کردند. پس از آن، حرکت اسکوات با 3 تکرار و شدت 85 درصد یک تکرار بیشینه انجام شد و بعد از 30 ثانیه استراحت غیرفعال، مجددا آزمون CMJ به عمل آمد. در ادامه، همین آزمون با زمان های 1، 2، 3 و 5 دقیقه استراحت غیرفعال انجام گردید. برای تعیین طبیعی بودن داده ها از آزمون شاپیرو- ویلک و برای تجزیه و تحلیل داده ها، از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. کلیه بررسی های آماری با نرم افزار SPSS نسخه 23 به اجرا درآمد و سطح معنی داری 05/0p < در نظر گرفته شد.
یافته ها:
میزان پرش عمودی معکوس دختران در پس آزمون نسبت به وضعیت پیش آزمون در زمان های 30 ثانیه (001/0=p)، 1 دقیقه (001/0=p)، 2 دقیقه (001/0=p) و 3 دقیقه (001/0=p) به طور معنی داری افزایش یافت. اما میزان پرش عمودی معکوس 5 دقیقه بعد از پس آزمون، نسبت به وضعیت پیش آزمون تغییر معنی داری نداشت (42/0=p).
نتیجه گیری:
به نظر می رسد استفاده از حرکت اسکوات پس از گرم کردن، باعث افزایش عملکرد انفجاری می گردد و می تواند در ورزش های قدرتی، سرعتی و توانی- انفجاری سودمند واقع گردد.
کلید واژگان: پتانسیل پس فعالسازی, پرش عمودی معکوس, گرم کردنBackground and AimWarm-up is one of the factors that influence the success and improvement of athletes record. The post-activation potentiation can be considered as one of the new methods of warm-up. During fast and dynamic activities, there is a high level of neuromuscular activation, so the exercises with maximum loads can activate the central nervous system tocreate suitable condition for explosive activity. The purpose of this study was to investigate the effect of post-activation potentiation in different rest periods on the explosive power of athlete girls.
Materials and MethodsIn this semi-experimental study, 12 female athletes (mean body mass index 21.1 ± 4.40 kg/m2, and age 23.28 ± 1.98 years) performed a countermovement Jump test using force plate. Then, they performed the squat movement with three repetitions, with 85% of one maximum repetition, and after 30 seconds of passive rest, they repeat the same countermovement Jump test. After that, the same test was carried out with one, two, three, and five minutes passive rest. For statistical analysis, theShapiro-Wilk normality test and analysis of variance with repeated measure method and Bonferron's post hoc test were used. All statistical analyzes were performed by SPSS softwareand significant level set at p < 0.05.
ResultsThe results indicated that the reverse countermovement Jump in post-tests were significantly higher at 30 second (p=0.001), 1 minute (p=0.001), 2 minutes (p=0.001) and 3 minutes (p=0.001) compared to pre-test, butdespite a slight increase in countermovement Jump with 5 minutes rest, this test did not change significantly (p=0.43) compared to the pre-test.
ConclusionIt seems that the use of squat movement after warm-up will increase the explosive performance, which can be beneficial in power, speed and explosive power sports.
Keywords: post-activation potentiation, Countermovement Jump, warm up -
زمینه و هدف
فعالیت بدنی و تمرینات محدودیت جریان خون می تواند متابولیسم استخوان را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر یک جلسه تمرین پلایومتریک با و بدون محدودیت جریا ن خون بر نشانگرهای متابولیسم استخوان از جمله آلکالین فسفاتاز استخوانی (BALP) و C تلوپپتید کلاژن نوع1 (CTx) به ترتیب به عنوان مارکرهای تشکیل و تخریب استخوان در دختران غیرفعال بود.
روش تحقیقپژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش - پس آزمون بود. آزمودنی ها 48 دانشجوی دختر غیرفعال بودند که به طور تصادفی به4 گروه تمرین با شدت زیاد (12 نفر)، گروه شدت کم (12نفر)، گروه شدت کم+ محدودیت جریان خون (12 نفر) و کنترل (12نفر) تقسیم شدند. پروتکل تمرین شامل 68 حرکت پرشی بود. شدت تمرین برای گروه های شدت کم با و بدون انسداد کمتر از 2 برابر وزن بدن و در گروه شدت زیاد بیش از 4 برابر وزن در نظر گرفته شد. نمونه خونی قبل و بلافاصله پس از تمرین برای ارزیابی BALP و CTXگرفته شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی وابسته و تحلیل واریانس یک راهه در سطح 0/05≤p انجام شد.
یافته هادر پژوهش حاضر کاهش معنی داری در سطوح سرمی CTx در گروه تمرین با شدت زیاد (0/04=p) و گروه تمرین با شدت کم همراه با محدودیت جریان خون (0/03=p) نسبت به پیش آزمون مشاهده شد. هرچند هیچ تغییر معنی دار درون و بین گروهی در سطوح سرمی مارکر تشکیل دهنده استخوانی (BALP) وجود نداشت (0/05≤p).
نتیجه گیرییک جلسه تمرین پلایومتریک با شدت کم به همراه محدودیت جریان خون می تواند به اندازه تمرینات پلایومتریک با شدت زیاد در تغییرات متابولیسم استخوان (کاهش مارکر جذب استخوان) موثر واقع شود.
کلید واژگان: تمرینات پلایومتریک, محدودیت جریان خون, متابولیسم استخوانBackground and AimsPhysical activity and blood flow restriction (BFR) training can affect bone metabolism. This study aimed to investigate the effect of a plyometric exercise session with and without blood flow restriction on bone metabolism markers, such as bone alkaline phosphatase (BALP) and C-terminal telopeptide of type 1collagen (CTX), as the markers of bone formation and destruction, respectively, among inactive adolescent females.
Materials and MethodsThis study was conducted using a quasi-experimental design with pretest-posttest. The participants (n=48) were randomly divided into four groups of high-intensity training (n=12), low-intensity training (n=12), low-intensity training+restricted blood flow (n=12), and control (n=12). The training protocol included 68 jumping movements. The intensity of the exercise was less than two and more than four times the body weight for low intensity groups with and without obstruction and the high-intensity group, respectively. Blood samples were taken before and immediately after the exercise to evaluate BALP and CTX. Data analysis was performed using dependent t-test and one-way ANOVA. A p-value of ≤0.05 was considered statistically significant.
ResultsA significant decrease was observed in CTX serum levels in high-intensity exercise group (P=0.04) and low-intensity exercise group with limited blood flow (P=0.03), compared to those in the pre-test. However, there was no significant within-group and intergroup changes in serum levels of bone formation marker (P≥0.05).
ConclusionAccording to the results, a low-intensity plyometric exercise session with blood BFR can be as effective as high-intensity plyometric exercises in altering bone metabolism (reducing bone absorption marker).
Keywords: Blood Flow Restriction, Bone Metabolism, Plyometric Training -
مجله دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، سال بیست و هشتم شماره 12 (پیاپی 172، اسفند 1399)، صص 3276 -3287مقدمه
شواهد علمی زیادی نشان می دهد آلاینده های محیطی به ویژه ذرات معلق در هوا باعث ایجاد استرس اکسیداتیو می شوند. این در حالی است که تمرینات هوازی منظم نقش مهمی در افزایش دفاع آنتی اکسیدانی و مقاومت در برابر استرس اکسیداتیو دارند. از این رو هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر 6 هفته تمرین هوازی بر وضعیت استرس اکسیداتیو موش های صحرایی نر در معرض ریزگردهای محیطی بود.
روش بررسیدر این مطالعه تجربی، 32 سر موش صحرایی نر (8/5 ± 245 گرم) بالغ 10 هفته ای به 4 گروه 8 تایی تقسیم شدند. به موش های گروه دریافت کننده ریزگردها به مدت 6 هفته از طریق بینی آلودگی تجویز شد. برنامه تمرینی شامل 6 هفته تمرین هوازی با 50 درصد حداکثر سرعت اولیه بود، 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین نمونه های خونی تهیه گردید. برای مقایسه بین گروهی از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و در صورت معناداری از آزمون تعقیبی LSD برای بیان اختلاف معنادار بین گروه ها استفاده گردید. سطح معناداری (0/05P≤) در نظرگرفته شد. بررسی های آماری با استفاده از نرم افزارversion 16 SPSS انجام گرفت.
نتایجپس از 6 هفته تمرین هوازی، میزان مالون دی آلدهید در هر دو گروه: تمرین و تمرین+ریزگرد کاهش معنادار (0/05≤P) و در گروه ریزگردها افزایش داشت که این افزایش نسبت به گروه کنترل معنادار نبود (0/05≥P). میزان آنزیم سوپراکسید دیسموتاز در گروه ریزگردها افزایش معناداری نشان داد (0/05≤P). میزان دو آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز و کاتالاز در هیچ یک از گروه ها تفاوت معناداری نداشت (0/05≥P).
نتیجه گیریبراساس نتایج می توان بیان داشت که احتمالا تمرین هوازی می تواند درکاهش پراکسیداسیون لیپیدی و افزایش دفاع آنتی اکسیدانی موثر باشد.
کلید واژگان: تمرین هوازی, ذرات معلق, مالون دی آلدهید, سوپراکسید دیسموتاز, گلوتاتیون پراکسیداز, کاتالازJournal of Shaeed Sdoughi University of Medical Sciences Yazd, Volume:28 Issue: 12, 2021, PP 3276 -3287IntroductionScientific evidence suggests the role of environmental pollutants, especially particulate mater in oxidative stress. However, the regular aerobic training has an important role in enhancing antioxidant defense and resistance to oxidative stress. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effect of 6 weeks of aerobic training on the oxidative stress condition of male Wistar rats exposed to particulate matter.
MethodsIn this experimental study, 32 male rats (245 ± 8.5 g) aged 10 weeks, were divided into 4 groups of 8 rats each. The rats received the infusion of the particulate matter for 6 weeks through the nose. The exercise program included 6 weeks of aerobic training with 50% of maximum exercise; at the end of 6 weeks of the program, 24 hours after the last exercise session, blood samples were taken. Descriptive one-way analysis of variance (ANOVA) was used in different groups. If analysis were significant, differences between groups were estimated using LSD test. Significance was defined as P≤0.05. Statistical analysis was performed using SPSS software version 16.
ResultsAfter 6 weeks of aerobic training, levels of Malondialdehyde in both groups: healthy exercise and particulate matter+exercise decreased significantly and in the infected group (P≤0.05), but did not show significant difference compared to the control group (P≥0.05). The level of Superoxide dismutase in the infected group showed a significant increase. There was no significant difference between the two Glutathione peroxidas and catalase enzymes in each group (P≥0.05).
ConclusionBased on the results, it can be concluded that aerobic training may be effective in reducing lipid peroxidation and enhancing antioxidant defense.
Keywords: Aerobic training, Particulate matter, Malondialdehyde, Superoxide Dismutase, Glutathione Peroxidase, Catalase -
-
زمینه وهدف
اوج اکسیژن مصرفی (VO2 peak) یک پیشگویی کننده قوی بقاء دربیماران قلبی است. همچنین کسرتزریقی بطن چپ (LVEF) منعکس کننده ظرفیت عملکردی قلب است. هدف از این تحقیق، مقایسه اثرتمرین تناوبی باشدت بالا (HIIT) وتمرین تداومی باشدت متوسط(MICT) برVO2 peak وLVEF بیماران قلبی بعداز جراحی پیوند بای پس شریان کرونر (POST CABG) بود.
روش بررسی24 بیمارPOST CABG (15مرد و 9زن) بامیانگین سنی 3.16±60.75 سال ومیانگین شاخص توده بدن(BMI) 28.40±1.09 کیلوگرم برمترمربع بصورت تصادفی به سه گروهHIIT، MICT، وکنترل (CG) تقسیم شدند. گروه های تمرین (HIIT وMICT) بمدت هشت هفته، هفته ای سه جلسه، وجلسه ای 45 دقیقه ورزش کردند. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس یکراهه و آزمون تعقیبی بونفرونی درسطح معنی داری 0.05 بررسی شدند.
یافته هاهردو گروهHIIT وMICT بعداز هشت هفته برنامه CR بهبودمعنی داری درVO2 peak نشان دادند (P < 0.05)، وگروهHIIT درمقایسه باگروهMICT بطورقابل توجهی بهبود بیشتری درVO2 peak نشان داد(P = 0.011). LVEF بیماران بعداز هشت هفته برنامهCR درهیچ یک از دوگروهHIIT وMICT تغییرمعنی داری نکرد(P > 0.05)، و بین دوگروه نیز تفاوت قابل توجهی مشاهده نشد (P = 1.000). بعلاوه طی اجرای فرآیندتحقیق هیچ حوادث ناگوار قلبی عروقی مرتبط باHIIT و یاMICT رخ نداد.
نتیجه گیریباتوجه به نتایج تحقیق حاضر، بنظر می رسدHIIT نسبت بهMICT برای بهبودVO2 peak بیماران POST CABG موثرتر است، وعلیرغم شدت بالایHIIT، استفاده از آن دربرنامهCR بیمارانPOST CABG می تواند ایمن باشد. این نتایج می تواند به متخصصین طب ورزش جهت انتخاب سبک مناسب وشدت مطلوب تمرینات ورزشیCR و درنتیجه بهبود ظرفیت ورزشی وکیفیت زندگی بیماران قلبی کمک کند.
کلید واژگان: تمرین تناوبی, تمرین تداومی, بیماری شریان کرونر, انفارکتوس میوکارد, بازتوانی قلبیBackground and ObjectivePeak oxygen uptake(VO2peak) is a strong predictor of survival in cardiac patients. LVEF is reflection of the functional capacity of the heart. The aims of this study were to compare the effects of high intensity interval training(HIIT) to moderate intensity continuous training(MICT) on VO2peak and LVEF of heart patients after coronary artery bypass graft surgery(POST CABG).
Subjects and MethodsTwenty-four POST CABG patients(15men and 9women) with an average age of 60.75±3.16 years and average body mass index(BMI) of 28.40±1.09 kg/m2 were randomly divided into three groups, HIIT, MICT and control group(CG). The training groups, Exercised for 8weeks, 3sessions per week and 45min per session. One-way ANOVA and post-hoc bonferroni test were used for statistical analysis.
ResultsBoth HIIT and MICT groups showed significant improvement in VO2peak after eight weeks of CR program(p < 0.05), and improvement in VO2peak in the HIIT group was significantly greater than the improvement in the MICT group(P=0.011). Patients' LVEF did not significant change after eight weeks of CR program in either groups HIIT and MICT(P>0.05), also was not observed significant difference between the two groups(P=1.000).
ConclusionAccording to the results of this study, HIIT is more effective than MICT for improving VO2peak in POST CABG patients, and despite the high intensity of HIIT, its use in the CR programs of these patients can be safe. These results can help sports medicine professionals choose the optimal style and intensity of CR exercise and thus improve the exercise capacity and quality of life of heart patients.
Keywords: interval training, continuous training, Coronary Artery Disease, Myocardial Infarction, Cardiac Rehabilitation -
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تاثیر شش هفته تمرین های تداومی و تناوبی هوازی بر شاخص آنتی اکسیدانی تام هیپوکمپ و تعادل رت های مبتلا به پارکینسون بود. در این پژوهش از 24 سر رت نر نژاد ویستار 12 هفته ای با میانگین وزن 250 تا 350 گرم استفاده شد. آزمودنی ها با استفاده از رزرپین به پارکینسون مبتلا شدند. سپس، تمرین های هوازی تداومی و تناوبی به مدت شش هفته و هر هفته پنج جلسه و با زمان 15 دقیقه و سرعت 10 متر در دقیقه در هفته اول اجرا شد که زمان تمرین در هفته آخر به 40 دقیقه و سرعت تمرین به 20 متر در دقیقه رسید. این تمرین در گروه تناوبی در هفته اول در دو مرحله، در هفته های دوم تا چهارم در چهار مرحله و در هفته های پنجم و ششم در شش مرحله اجرا شد و در پایان شش هفته، تعادل با استفاده از آزمون روتارود اندازه گیری شد و سپس، رت ها با استفاده از کتامین و زایلازین کشته شدند. پس از آن، بافت هیپوکمپ از سایر قسمت های مغز جدا شد و شاخص آنتی اکسیدانی تام (TAC) اندازه گیری شد. نتایج با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی LSD تجزیه وتحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد که شش هفته تمرین هوازی تداومی و تناوبی باعث بهبود شاخص آنتی اکسیدانی تام در هیپوکمپ (P ≤ 0.000) و تعادل (P ≤ 0.000) رت های مبتلا به پارکینسون می شود. همچنین، در مقایسه بین دو گروه تمرینی در متغیر شاخص آنتی اکسیدانی تام تفاوت معناداری مشاهده نشد (P ≤ 0.46)، اما در شاخص تعادل، تمرین تناوبی در مقایسه با تمرین تداومی تاثیر بیشتری را نشان داد (P ≤ 0.000)؛ بنابراین، می توان نتیجه گرفت که از این نوع تمرین ها می توان برای بهبود سیستم آنتی اکسیدانی هیپوکمپ و تعادل بیماران مبتلا به پارکینسون استفاده کرد.
کلید واژگان: پارکینسون, شاخص آنتی اکسیدانی تام, تمرین های تداومی, تمرین های تناوبی, تعادلSport Physiology, Volume:12 Issue: 45, 2020, PP 95 -108The purpose of this study was to investigate the effect of 6 weeks of continuous and interval aerobic exercises On Total Antioxidant Capacity Hippocampus and balance Parkinson's Model Rats. Twenty-four Wistar male rats (250-350 gr) were used in this study. Subjects were infected with reserpine to Parkinson's. Continuous and interval aerobic exercises were performed for 6 weeks. At the end of 6 weeks, , 5 sessions per week and 15 minutes, and 10 m / min at the first week, with training time of 40 minutes in the last week and 20 m / min in the training period. At the end of 6 weeks This exercise was performed in the periodic group in the first week in two stages in the second to fourth week in four stages and in the fifth and sixth week in six stages. the balance was measured using a rotarod test, and then the rats were killed by ketamine and xylazin. Then the tissue of the hippocampus was separated from other parts of the brain and the index Tom Antioxidant was measured. The results were analyzed using one-way analysis of variance analysis and LSD post hoc test. The results of this study showed that 6 weeks of continuous and interval aerobic exercise improved the total antioxidant index (P≤0.00), and the balance (P≤0.00) of parkinsons rat. Also, there was no significant difference between the two training groups in the total antioxidant index (P≤0.46), but in the interval exercise equilibrium index, there was a significant difference between the two exercises (P≤0.00),Therefore, it can be concluded that these types of exercises can be used to Improve the hippocampal antioxidant system and balance of Parkinson's patients.
Keywords: Parkinson's, Total antioxidant, continuous training, Interval Training, Balance -
زمینه و هدف
هدف از پژوهش حاضر، تغییرات مالون دی آلدیید، دوپامین و آنزیم گلوتایتون پراکسیداز در هیپوکمپ رت های مبتلا به پارکینسون: مقایسه دو نوع تمرین هوازی تداومی و تناوبی بود.
مواد و روش هادر پژوهش حاضر 30 سر رت نر نژاد ویستار با میانگین وزن 20 ± 250 گرم استفاده شد. آزمودنی-ها با استفاده از رزرپین به پارکینسون مبتلا شدند و در 6 گروه تقسیم شدند، سپس تمرینات به مدت 6 هفته انجام شد. در پایان رت ها با استفاده از کتامین و زایلازین بیهوش شدند، بافت هیپوکمپ جدا، و مالون دی آلدیید، دوپامین و آنزیم گلوتایتون پراکسیداز اندازه گیری شد. نتایج با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یکراهه و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شد.
یافته هایافته های تحقیق نشان داد که 6 هفته تمرین هوازی تناوبی کاهش معنی داری در سطوح مالون دی آلدیید رت های مدل پارکینسونی ایجاد می کند (0/5 ≤p) اما تمرین تداومی کاهش معنی داری نشان نداد(0/05 ≥p)، همچنین تمرین هوازی تداومی و تناوبی افزایش معنی داری در سطوح دوپامین نشان دادند(0/5 ≤p) که تفاوتی بین دو نوع تمرین مشاهده نشد(0/05 ≥p). تمرین هوازی تناوبی باعث افزایش سطوح آنزیم گلوتایتون پراکسیداز در رت های مبتلا به پارکینسون می شود(0/5 ≤p). اما تمرین تداومی تاثیر معنی داری نشان نداد(0/05 ≥p).
نتیجه گیریبا توجه به یافته های تحقیق، از تمرینات هوازی تناوبی می توان برای بهبود مالون دی آلدیید و آنزیم گلوتایتون پراکسیداز و از تمرینات تناوبی وتداومی جهت بهبود دوپامین بیماران پارکینسونی استفاده کرد.
کلید واژگان: مالون دی آلدئید, دوپامین, گلوتایتون پر اکسیداز, تمرین تداومی و تناوبی, پارکینسونBackgroundThe purpose of the present study was to investigate the changes of malondialdehyde, dopamine and glutathione peroxidase in the hippocampus of rats with Parkinson's disease: a comparison of two types of continuous and interval aerobic exercise.
MethodsIn this study, 30 male Wistar rats weighing 250 to 350 g were used. Subjects were treated with reserpine for Parkinson's disease and divided into 6 groups and 5 rats each. Then the exercises were performed for 6 weeks. At the end of training, rats were anesthetized using ketamine and xylazine, hippocampal tissue was isolated, and malondialdehyde, dopamine, and glutathione peroxidase (GPX) were measured. The results were analyzed using one-way ANOVA and Bonferroni post hoc test.
ResultsThe results of this study showed that 6 weeks of interval aerobic exercise showed a significant decrease in the levels of malondialdehyde in Parkinson's model rats (p ≤0.05), but continuous exercise did not show a significant decrease (p ≥0.05), as well as continuous and interval aerobic training significantly increased dopamine levels (p ≤0.05). They showed no difference between the two types of exercise (p ≥0.05). Intermittent aerobic exercise increases glutathione peroxidase levels in parkinsonian rats (p ≤0.05). But continuous training did not have a significant effect (p ≥0.05).
ConclusionAccording to the findings of this study, it can be concluded that interval aerobic exercise can be used to improve MDA and GPX and continuous and interval exercise to improve dopamine in Parkinson's patients.
Keywords: Malondialdehyde, Dopamine, Glutathione peroxidase, Continuous, Interval Exercise, Parkinson -
مجله دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، سال بیست و هشتم شماره 3 (پیاپی 163، خرداد 1399)، صص 2502 -2514مقدمه
نیتریک اکساید علاوه بر نقش های مفیدی که در بدن دارد، اما سنتز بیش از حد آن باعث ایجاد بیماری های نورودژنراتیو می شود، بنابراین هدف از پژوهش حاضر، مقایسه تغییرات نیتریک اکساید بافت هیپوکمپ و حس درد رت های نر مدل پارکینسونی متعاقب 6 هفته تمرینات تداومی و تناوبی بود.
روش بررسیدر این پژوهش که از نوع تحقیقات تجربی بود از 24 سر رت نر نژاد ویستار استفاده شد. آزمودنی ها با استفاده از رزرپین به پارکینسون مبتلا شدند، سپس در 4 گروه تقسیم شدند.تمرینات هوازی به مدت 6 هفته و هر هفته 5 جلسه اجرا شد، که مدت تمرین از هفته اول تا ششم، روزانه طوری افزایش یافت که از 15 دقیقه در روز اول به 40 دقیقه در هفته ششم رسید، گروه تمرین تناوبی مدت زمان مشخص شده تمرین را در هفته نخست در دو نوبت در هفته های دوم تا چهارم در چهار نوبت و در هفته های پنجم تا ششم در شش نوبت اجرا کردند، در پایان 6 هفته حس درد با استفاده از آزمون فرمالین اندازه گیری سپس رت ها کشته شدند،و بافت هیپوکمپ جدا، و نیتریک اکساید با استفاده از روش الایزا و کیت های مخصوص اندازه گیری شد. نتایج با استفاده نرم افزار spss نسخه 19 و با استفاده از آزمون تحلیل واریانسیک راهه و آزمون تعقیبیLSDتجزیه وتحلیل شد.
نتایجنتایج نشان داد بیماری پارکینسون باعث افزایش سطوح نیتریک اکساید می شود (0/05 ≤p). که تمرینات هوازی تداومی و تناوبی باعث کاهش نیتریک اکساید می شود (0/05 ≤p). نشان داده شد بین دو گروه تمرینی اختلاف معنی داری وجود ندارد (0/68≤ P). هم چنین گروه کنترل پارکینسون افزایش درد معنی داری نسبت به گروه کنترل سالم نشان داد (0/01 ≤p). دو نوع تمرین باعث کاهش میزان احساس درد شد (0/05 ≤p)، که بین دو گروه تمرینی اختلاف معنی داری وجود نداشت (0/23 ≤p).
نتیجه گیریبر اساس یافته های این پژوهش، تمرینات هوازی تداومی و تناوبی باعث کاهش سطوح نیتریک اکساید و احساس درد در رت های مدل پارکینسونی شد.
کلید واژگان: پارکینسون, نیتریک اکساید, تمرینات تداومی, تمرینات تناوبی, حس دردJournal of Shaeed Sdoughi University of Medical Sciences Yazd, Volume:28 Issue: 3, 2020, PP 2502 -2514IntroductionDespite the beneficial roles of nitric oxide, its excessive synthesis causes neurodegenerative diseases. Therefore, the aim of the present study was to compare the nitric oxide changes in the hippocampal tissue and the pain sensation of male Parkinson's rats after 6 weeks of continuous and interval training.
MethodsIn this experimental study, 24 Wistar male rats were used. Rats were treated with Parkinson's using reserpine, and then divided into four groups (n=6). Aerobic exercise was performed for 6 weeks and 5 sessions per week. The duration of training increased from the first to the sixth week, it increased from 15 minutes on the first day to 40 minutes in the sixth week. The interval group performed the specified duration of the exercise twice in the first week, four times in the second to fourth weeks, and six times in the fifth to sixth weeks. At the end of 6 weeks, pain sensation was measured using formalin test and then rats were sacrificed. The tissue of the hippocampus was separated, and nitric oxide was measured using the ELISA method and special kits. The results were analyzed using one-way analysis of variance and LSD follow-up.
ResultsThe results showed that Parkinson's disease increased nitric oxide levels (p ≤0.05). Continuous and interval aerobic exercise reduced nitric oxide (p ≤0.05). There was no significant difference between the two training groups (p ≤0.68). In addition, Parkinson's control group showed a significant increase in pain compared to the control group (p ≤0.01). Two types of exercise reduced pain (p ≤0.05), but there was no significant difference between the two groups (p≤0.23).
ConclusionAccording to the findings of this study, continuous and periodic aerobic exercise reduced nitric oxide levels and pain in the rats of the Parkinson's model.
Keywords: Parkinson's, Nitric Oxide, Continuous Training, Interval Training, Pain -
زمینه و هدف
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر همزمان تمرین تناوبی شدید و استفاده از داربست دسلولار شده غشاء آمنیوتیک بر روی تغییرات بیان ژنی شاخص های تکثیر و فعالیت سلول های ماهواره ای در آسیب از دست رفتن حجیم عضلانی بر روی عضله تیبیالیس قدامی موش صحرایی بود.
مواد و روش هادر مطالعه تجربی حاضر، پس از تهیه و آماده سازی غشاء آمنیوتیک انسانی و دسلولاریزه کردن آن، آسیب Volumetric muscle loss) VML) بر روی عضله تیبیالیس قدامی 24 سر موش صحرایی انجام شد. موش های صحرایی بر اساس دریافت و عدم دریافت داربست غشاء آمنیوتیک به دو گروه 12 تایی تقسیم شدند. سپس هر کدام از گروه ها به گروه تمرین تناوبی شدید و بدون تمرین تقسیم شدند .برای بررسی بیان سه ژن PAX7، MyoD1 و Myogenin از تکنیک Real-time PCR استفاده شد. در بیان ژن PAX7 در گروه تمرین تناوبی شدید با داربست به ترتیب در مقایسه با گروه تمرین بدون داربست (004/0P=) و دو گروه دیگر (001/0P<) تفاوت معنی داری وجود داشت. در بیان ژنMyoD1، گروه تمرین تناوبی شدید به ترتیب با گروه بدون تمرین همراه با داربست (050/0P=) و دو گروه بدون داربست (001/0P<) تفاوت معنی دار داشت. در بیان ژنMyogenin گروه تمرین تناوبی شدید به ترتیب با گروه بدون تمرین همراه با داربست (031/0P=) و دو گروه بدون داربست (001/0P<) تفاوت معنی دار داشت.
نتیجه گیرینتایج نشان داد ترکیب تمرین تناوبی شدید و قراردادن داربست دسلولار شده غشاء آمنیوتیک، بیان ژن های PAX7، MyoD1 و Myogenin را بیش تر می کند و احتمالا در بازسازی آسیب و زخم های حجیم عضلانی بتواند موثر باشد.
کلید واژگان: تمرین تناوبی شدید, سلول های ماهواره ای, مهندسی بافت, موش صحراییBackground and ObjectivesThe purpose of the present study was to determine the simultaneous effect of high intensity interval training and decellularized amniotic membrane scaffold on gene expression of cell proliferation factors of satellite cells in the volumetric muscle loss injury in the tibialis anterior of rats.
Materials and MethodsIn this experimental study, after preparation of human amniotic membrane and its decellularization process, volumetric muscle loss (VML) on the tibialis anterior muscle was performed on 24 rats. The rats were divided into two groups of 12 according to receiving and not receiving amniotic membrane scaffold. Each group was then divided into High-Intensity Interval Training (HIIT) and untreated groups. Real-time PCR technique was used to examine the gene expression of the three PAX7, MyoD1 and Myogenin genes.
ResultsThere was a significant difference in the gene expression of PAX7 in the HIIT group with scaffolds compared to the non-scaffold training group (p=0.004) and the other two groups (p<0.001). In the gene expression of MyoD1, the HIIT group was significantly different from the sedentary group with scaffold (p=0.050) and the two groups without scaffold (p<0.001), respectively. In the gene expression of Myogenin, the HIIT group was significantly different from the sedentary group with scaffold (p=0.031) and the two groups without scaffold (p<0.001), respectively.
ConclusionThe results showed that the combination of HIIT and insert of decellularized amniotic membrane scaffold increases the gene expression of PAX7, MyoD1 and Myogenin and may be effective in the regeneration of volumetric muscle loss injury.
Keywords: High-intensity interval training, Satellite cells, Tissue engineering, Rats -
مقدمه
هم اکنون بسیاری از سالمندان به بیماری پارکینسون مبتلا هستند و با افزایش جمعیت مسن جهان بر تعداد مبتلایان افزوده می شود؛ هم چنین کاهش غلظت فاکتور رشد عصب(NGF) و آنزیم های آنتی اکسیدانی در سیستم عصبی مرکزی بیماران پارکینسونی مشاهده شده است، بنا بر این هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثر 6 هفته تمرینات هوازی تداومی و تناوبی بر NGF و آنزیم کاتالاز هیپوکمپ رت های مبتلا به پارکینسون بود.
مواد و روش هادر این پژوهش از 24 سر رت نر با میانگین وزن 250 تا 350 گرم استفاده شد. آزمودنی ها با استفاده از رزرپین به پارکینسون مبتلا شدند و در 6 گروه و هر گروه 4 سر رت تقسیم شدند، سپس تمرینات به مدت 6 هفته انجام شد. در پایان تمرینات رت ها با استفاده از کتامین و زایلازین بی هوش شدند، بافت هیپوکمپ از سایر قسمت های مغز جدا شد و NGF و آنزیم کاتالاز(CAT) اندازه گیری شد. نتایج با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یکراهه و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شد.
یافته های پژوهشنتایج نشان داد، بین اثر تمرین تداومی و تناوبی بر NGF تفاوت معنی داری وجود ندارد و هر دو نوع تمرین باعث افزایش معنی داری در NGFشدند، در متغیر CATبین دو روش تمرینی تفاوت معنی داری مشاهده شد که تمرین تناوبی تاثیر بیشتری بر آنزیم CAT نشان داد.
بحث و نتیجه گیریبا توجه به یافته های تحقیق می توان نتیجه گرفت، از دو نوع تمرینات هوازی تداومی و تناوبی می توان برای بهبود فاکتور رشد عصب و از تمرینات تناوبی جهت بهبود آنزیم کاتالاز بیماران پارکینسونی استفاده کرد.
کلید واژگان: پارکینسون, فاکتور رشد عصب, کاتالاز, تمرینات تداومی, تمرینات تناوبیIntroductionMany elderly people are now suffering from Parkinson's disease, and the number of patients is growing along with the increasing elderly population. Moreover, there is also a decrease in the concentration of nerve growth factor (NGF) and antioxidant enzymes in the central nervous system of patients with Parkinson's disease. Therefore, the purpose of this study was to compare the effect of 6 weeks of continuous and interval exercises on the hippocampal NGF and catalase (CAT) enzyme of a rat model of Parkinson's disease.
Materials & MethodsThis study was conducted on 24 male rats weighing 250 to 350 g. Reserpine was induced to develop Parkinson's among rats, subsequently, they were divided into 6 groups (n=4 in each group). Following that, the training was performed for 6 weeks. At the end of the exercises, the rats were anesthetized with ketamine and xylazine, and the hippocampal tissues were removed from other parts of the brain followed by measuring NGF and CAT enzyme. The results were analyzed using a one way ANOVA and Bonferroni post hoc test. Ethics code: EE/97.24.3.70013/scu.ac.ir
FindingsThe results showed that continuous and interval training had no significant effect on NGF, and both types of exercises increased the significance of NGF. Moreover, no significant difference was observed between the two training methods regarding CAT; however, the interval exercise had more effects on the CAT enzyme.
Discussion & ConclusionsAccording to the findings of the study, it can be concluded that the two types of continuous and interval aerobic training can be employed to improve the NGF. Moreover, interval exercises can be utilized to improve CAT enzyme in patients with Parkinson's disease.
Keywords: Catalase, Continuous exercises, Interval exercises, Nerve growth factor, Parkinson's disease
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.