غلامعباس محمدی
-
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و ششم شماره 1 (پیاپی 111، فروردین و اردیبهشت 1400)، صص 72 -85زمینه و هدف
مقاومت انسولینی حالتی است که در آن غلظتهای نرمال انسولین عملکرد مورد انتظار را ندارد. مهمترین عامل ایجاد مقاومت انسولینی چاقی شکمی است که باعث افزایش مقدار اسیدهای چرب آزاد و کاهش آدیپونکتین میشود و مستقیما سیگنالینگ انسولین را مختل میکند. با توجه به نقش مازو در کاهش قند خون، در این مطالعه اثر عصاره آبی آن بر فاکتورهای مقاومت انسولینی برای تعیین مکانیسم اثر آن بررسی شد.
مواد و روشهاموشهای صحرایی به مدت شش هفته با غذای پرفروکتوز یا غذای نرمال تغذیه شدند. سپس حیوانات به گروههای دریافت کننده مازو، پیوگلیتازون، کنترل و غذای نرمال تقسیم و به مدت 2 هفته تیمار شدند. در پایان دوره تیمارسطح گلوکز، تریگلیسرید و کلسترول سرمی با دستگاه اتوآنالایزر، انسولین و آدیپونکتین به روش الایزا، اسیدهای چرب آزاد پلاسمایی با گاز کروماتوگرافی اندازه گیری شد و شاخصHOMA (ارزیابی مدل هومواستاتیک برای مقاومت به انسولین) با فرمول محاسبه گردید. نتایج با آزمون ANOVA یک طرفه آنالیز شد.
یافتههادر گروه مازو غلظت گلوکز (mg/dl 6/8±129/3)، تری گلیسرید (mg/dl 5/1 ±79/8)، انسولین (pmol/L6/32±31/2) و HOMA-IR (0/32±1/6) به طور معنیداری نسبت به گروه کنترل با گلوکز (mg/dl 15/9±187/5) و تریگلیسرید خون (mg/dl 18/5±217/6)، انسولین (pmol/L34/2±137/6) و HOMA-IR (2/13±9/7) کاهش یافت. غلظت توتال اسیدهای چرب آزاد وآدیپونکتین تغییری نشان نداد.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه بیانگر تاثیر عصاره آبی مازو بر کاهش مقاومت انسولینی در رتهای مقاوم به انسولین می باشد.
کلید واژگان: مقاومت انسولینی, اسیدهای چرب آزاد, پیوگلیتازون, مازوBackground and AimInsulin resistance is a pathological condition in which cells fail to respond normally to insulin. The most important cause of insulin resistance is abdominal obesity. Increased abdominal fat increases the amount of free fatty acids and decreases adiponectin, which directly affects insulin signaling. Due to the role of Quercus infectoria in lowering blood sugar, we investigated the mechanism of action and the effect of its aqueous extract on insulin resistance in insulin-resistant Rats.
Materials and MethodsThe animals were fed fructose-rich or normal food for six weeks. At the end of six weeks, the animals were divided into 4 groups including receiving plant extracts, pioglitazone, control, and normal food, and then treated for 2 weeks. At the end of the treatment period serum Glucose, triglyceride, and cholesterol levels were measured by autoanalyzer; Insulin and adiponectin levels were measured by ELISA; plasma free fatty acids were measured by gas chromatography, and HOMA-IR (Homeostatic Model Assessment for Insulin Resistance) index was calculated by the formula. A one-way ANOVA test was used for statistical analysis.
ResultsIn the Quercus infectoria group, the concentrations of glucose (129.3±6.8 mg/dl), triglyceride (79.8±5.1mg/dl), insulin (31.2±6.32pmol/L) and HOMA-IR (1.6±0.32) significantly decreased compared to the control group with glucose (187.5± 15.9 mg/dl), Triglyceride (217.6±18.5 mg/dl), Insulin (137.6±34.2 pmol/L) and HOMA-IR (9.7±2.13) decreased. The concentration of total free fatty acids and adiponectin did not change.
ConclusionThis study showed the beneficial effects of aqueous extracts of Quercus infectoria on reducing insulin resistance in insulin-resistant rats.
Keywords: Insulin resistance, Free fatty acids, Pioglitazone, Quercus infectoria -
این مطالعه با هدف بررسی تحمل به شوری دو رقم انجیر (کشکی و رونو) در شرایط کشت درون شیشه ای انجام شد. تیمار شوری با استفاده از غلظت های مختلف کلریدسدیم (0، 40، 80 و 120 میلی مولار) اعمال شد. پس از سه هفته، نتایج نشان داد که شوری باعث کاهش معنی دار وزن تر و خشک، طول شاخساره و تعداد برگ در هر دو رقم شد. اما این کاهش در رقم کشکی بیشتر بود. در هر دو رقم با افزایش غلظت نمک کلریدسدیم در محیط کشت، فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان افزایش یافت. فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی بطور معنی داری در رقم کشکی بیشتر بود. میزان تجمع سدیم و نسبت سدیم به پتاسیم در برگ و ریشه رقم رونو به طور معنی داری بیشتر از رقم کشکی بود. در غلظت 120 میلی مولار کلرید سدیم، همه صفات بطور معنی داری کاهش داشتند. در بیشتر صفات مورد ارزیابی، دانهال های دو رقم پاسخ های متفاوتی نشان دادند. با توجه به یافته های پژوهش حاضر مشخص شد که رقم کشکی نسبت به رقم رونو از تحمل بیشتری نسبت به تنش شوری برخوردار بود.
کلید واژگان: آنتی اکسیدان, پراکسیداز, رقم رونو, رقم کشکی, محیط کشتComparison of salt stress tolerance of two fig (Ficus carcia L.) cultivars under in vitro conditionsThe aim of this study was to evaluate the salt tolerance of two cultivars of fig (‘Kushki’ and ‘Rounou’) under in vitro conditions. Salinity treatment was performed using different concentrations of sodium chloride (0, 40, 80 and 120 mM). The results showed that salinity significantly reduced fresh and dry weight, shoot length and leaf number in both cultivars after three weeks’ treatment with sodium chloride. However, the decline was more in the ‘Kushki’. In both cultivars, the activity of antioxidant enzymes were increased with increase in the concentration of sodium chloride, and this increase was significantly higher in Kushki cultivar. The amount of sodium accumulation and Na+/K+ratio in leaves and roots of ‘Rounou’ was significantly higher than Kushki cultivar. At 120 mM concentration, all traits were significantly reduced. Seedlings of the two cultivars showed different responses for most of the evaluated traits. According to the results of this study, the Kushki cultivar was more tolerant than the Rounou cultivar to the salinity stress.
Keywords: Antioxidant, Culture medium, Kushki cultivar, Peroxidase, Rounou cultivar -
کشت بافت روشی مفید و کاربردی در جهت ریزازدیادی و تولید انبوه گیاهان در یک دوره کوتاه بدون در نظر گرفتن فصل کاشت و رویش می باشد علاوه بر این کشت بافت روشی جدید و موثر برای اصلاح گیاهان از طریق انتقال ژن است. با این حال عدم وجود یک سیستم کشت بافت و باززایی موثر برای بسیاری از گیاهان احساس می شود. ازمک با نام علمی Cardaria draba از جمله این گیاهان است، این گیاه با داشتن ترکیب شیمیایی سولفورافان جزو گیاهان دارویی محسوب می شود که ضرورت دستیابی به دستورالعمل مناسب کشت بافت و باززایی موثر برای این گیاه به شدت احساس می شود. در این پژوهش توانایی گیاه برای کال زایی و شاخه زایی مستقیم در محیط کشت بافت به صورت دو آزمایش فاکتوریل جداگانه در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با دو فاکتور BAP در7 سطح و NAA در 4 سطح که در آزمایش اول بر روی نمونه های برگ لپه و در آزمایش دوم روی محور زیر لپه در سه تکرار مورد مطالعه قرار گرفت. با توجه به آنالیز آماری در سطح 5 درصد، تیمار با غلظت هورمونی سه میلی گرم در لیتر BAP به همراه نیم میلی گرم در لیتر NAA و تیمار هورمونی با سه میلی گرم در لیتر BAP و یک میلی گرم در لیتر NAA به ترتیب بهترین کال زایی در ریزنمونه های برگ لپه ای و مناسب ترین تعداد شاخه در ریزنمونه های محور زیر لپه را نشان دادند. بهترین ریشه زایی برای ریزنمونه های محور زیر لپه و برگ-های لپه ای به ترتیب در تیمارهای با غلظت هورمونی نیم میلی گرم در لیتر BAP به همراه یک میلی گرم در لیتر NAA و تیمار هورمونی با غلظت یک میلی گرم در لیتر NAA به تنهایی انجام گرفت. سپس گیاهان به مدت 2 هفته در محیط کشت پایه MS بدون هورمون و 4 هفته در گلدان های حاوی پیت ماس استریل در شرایط گلخانه نگهداری شدند و 90 درصد موفقیت در باززایی گیاهان مشاهده شد.
کلید واژگان: ازمک, کشت بافت, کال زایی و شاخه زایی مستقیمTissue culture is a useful and applicable method in micropropagation and plants mass production in a short period of time irrespective of growing and planting season. Meanwhile it is a new and effective method to breed plants through gene transformation. Despite these advantages, a useful tissue culture system for effective regeneration is required for many plants such as White top (Cardaria draba). White top contains a lot of sulforaphan for which it is considered a medicine plant which in turn highly requires a suitable protocol for its effective regeneration. In this study, the samples gathered in Kerman Township were used and the ability of the plant for callus induction and shoot regeneration was studied in vitro in two separate factorial experiments in randomized complete block design, BAP: in 7 levels and NAA in 4 levels. The first experiments were carried on cotyledon explants and the second one on hypocotyl explants with 3 replications in the years 2010 and 2011. Considering the statistical analysis (p≤0.05), 3 mg/L BAP plus 0.5 mg/L NAA treatment and 3 mg/L BAP plus 1 mg/L NAA hormone treatment had the callus induction and the most suitable number of shoots for cotyledon and hypocotyl explants, respectively. The best root generation was for cotyledon and hypocotyl explants using only 1 mg/L NAA treatment and 0.5 mg/L BAP plus 1 mg/L NAA treatment, respectively. All the samples were placed on MS liquid containing 2 mg/L IBA and then they were elongated in the full strength medium without growth regulators for 2 weeks. After that, they were kept in the pots containing sterilized peat moss under greenhouse conditions for 4 weeks which resulted in 90% success in the plants regeneration.Keywords: White top, Tissue culture, Callus induction, Shoot regeneration -
مقدمهبر اساس یک مطالعه تجربی، تاثیر روش های مختلف مصرف تریاک بر روی برخی عوامل التهابی و انعقادی سرم را مورد بررسی قرار دادیم.روشآزمایشات در 30 همستر طلایی نر بالغ انجام شد که در 3 گروه تقسیم بندی شدند: گروه شاهد که تریاک دریافت نکردند، گروه اول که تریاک خوراکی دریافت کردند وگروه دوم که تریاک استنشاقی دریافت کردند. پس از 4 هفته همه هامسترها با اتیل اتر بیهوش شدند و نمونه خون از قلب جهت بررسی آزمایشگاهی گرفته شد.یافته هابه استثنای hs-CRP (High-sensitivity C-Reactive protein) که در موارد مصرف تریاک خوراکی نسبت به موارد تریاک استنشاقی به طور معنی داری سطح بالاتری را نشان داد، در سایر موارد اختلاف واضحی بین دو گروه وجود نداشت. سطح hs-CRP در دو گروه مطالعه نسبت به گروه شاهد بالاتر بود. سطح هموسیستئین خون در هر دو گروه مشابه گروه شاهد بود.نتیجه گیرینقش محرک تریاک روی فرآیندهای التهابی بسته به نوع روش استفاده می باشد و به خصوص اثر آن در استفاده خوراکی بیشتر استکلید واژگان: تریاک, اعتیاد, هموسیستئین, فیبرینوژن, High, sensitivity C, Reactive protein, فاکتور انعقادی llBackground and AimsBased on an experimental trial, we tried to test the effects of opium addiction through different administration routes on inflammatory and Coagulation Factors.MethodsThis study was performed on 30 adult male Syrian golden hamsters allocated to one of three groups: control group which received no opiate; the first study group received oral opiate; and another study group received inhaled opiate. After 4 weeks, all hamsters were anesthetized with diethyl ether and their blood samples were obtained from their hearts for laboratory assessment.ResultsThe blood level of hs-CRP was significantly higher in group used opium orally compared with the group used opium orally (P < 0.001); other markers were not different between the two experiments groups. The level of hs-CRP was higher in the two study groups than the controls. Blood hemocysteine levels following oral and inhaled opium use were comparable with the controls.ConclusionOur study confirms the triggering role of opiate dependence through different administration routes on inflammatory process, especially through its oral usage.Keywords: Opium, Addiction, hs, CRP, Fibrinogen, Hemosistein, Clotting factor, II
-
زمینه و هدفآسیب مغزی ناشی از تروما معمول ترین علت مرگ در تصادفات می باشد. مطالعات متعدد نقش محافظت نورونی برای استروژن و پروژسترون پس از ضربه مغزی را پیشنهاد کرده اند. در مطالعه حاضر، نقش مقادیر مختلف استروئیدهای جنسی بر تغییرات غلظت پروتئین اکواپورین 4 بافت مغزی در موش های صحرایی ماده فاقد تخمدان پس از ضربه مغزی بررسی شده است.مواد و روش هادر این مطالعه مداخله ای- تجربی، از 140 سر موش صحرایی ماده نژاد آلبینو N – ماری که به طور تصادفی به 7 گروه و هر گروه خود به دو زیر گروه تقسیم شدند، استفاده گردید. گروه های مورد مطالعه عبارت بودند از: 1- شم، 2- شم اوارکتومی شده، 3- حلال، 4 و 5- مقدار فیزیولوژیک و فارماکولوژیک استروژن (به ترتیب 3/33 میکروگرم بر کیلوگرم و 1 میلی گرم بر کیلوگرم)، 6 و 7- مقدار فیزیولوژیک و فارماکولوژیک پروژسترون (به ترتیب 7/1 و 8 میلی گرم بر کیلوگرم). در گروه های 3 تا 7، جراحت تروماتیک مغزی به روش مارمارو القا شد و 30 دقیقه بعد از ضربه، هورمون ها به صورت داخل صفاقی تزریق شدند و 24 ساعت بعد از ضربه محتوای آب، میزان غلظت اکواپورین 4 و 5 ساعت بعد از ضربه محتوای آبی ایوانز مغز ارزیابی شد.یافته هامقدار فیزیولوژیک و فارماکولوژیک استروژن نسبت به حلال، بیان اکواپورین 4 (01/0 p<)، محتوای آب مغز (01/0 p<) و نفوذپذیری سد خونی- مغزی (001/0 p<) را به طور معنی داری کاهش داد. مقدار فیزیولوژیک و فارماکولوژیک پروژسترون محتوای آب مغز را در مقایسه با حلال به طور معنی داری کاهش داد (001/0 p<) ولی بر بیان آکواپورین 4 اثرات معنی داری نشان نداد. مقدار فیزیولوژیک پروژسترون محتوای آبی ایوانز مغز را کاهش داد، اما مقدار فارماکولوژیک آن موجب افزایش محتوای آبی ایوانز مغز شد (001/0 p<).نتیجه گیریمقادیر فیزیولوژیک و فارماکولوژیک استروژن، بیان آکواپورین 4 را در مغز تروماتیک کاهش داد ولی پروژسترون چنین اثری نشان نداد. برای استروژن این اثرات شاید یکی از سازوکار های موثر در بهبود آسیب مغزی باشد.
کلید واژگان: استروژن, پروژسترون, اکواپورین 4, آسیب تروماتیک مغزBackground And ObjectivesThe brain damage caused by trauma is the most common cause of death. The neuroprotection effects of estrogen and progesterone have been reported in numerous studies. In the present study, the role of different doses of sex steroids has been investigated on the aquaporin 4 protein concentration changes in brain tissue of ovariectomized (OVX) rats after traumatic brain injury (TBI).Materials And MethodsIn this experimental interventional study, 140 female rats N-MRI were randomly divided into seven groups and each group group further subdivided into two subgroups as follows; sham group, ovariectomized sham group, vehicle, physiologic and pharmacologic estrogen at doses 33.3 µg/kg, and 1 mg/kg respectively, physiologic and pharmacologic progesterone at doses 1.7 mg/kg and 8 mg/kg group. TBI was induced for groups 3-7 by Marmarou method. Thirty minutes after TBI, the hormones were intraperitoneally injected. Parameters such as Evans blue content, and water content and aquaporin 4 concentration were determined 5h and 24h after TBI respectively.ResultsCompared to the vehicle group, physiologic and pharmacologic doses of estrogen could significantly diminish the aquaporin 4 expression and water content (p<0.01), and permeability of blood - brain barrier (p<0.001). While physiologic and pharmacologic doses of progesterone had a same effect as estrogen on brain water content (p<0.001), this effect was not observed on aquaporin 4 expression. The brain Evans blue content at physiologic dose of progesterone was significantly lower than vehicle group, but it was higher at pharmacologic dose (p<0.001).ConclusionWe concluded that only physiologic and pharmacologic doses of estrogen reduce d the aquaporin 4 expression in OVX rats after TBI. Based on our results, estrogen may have a therapeutic effect on brain injury. -
مقدمهآدیپونکتین از جمله هورمون های اختصاصی بافت چربی است که در سال های اخیر به دلیل نقش ویژه آن در حساس نمودن بافت ها به انسولین مورد توجه زیادی قرار گرفته است. هموستاز گلوکز و متابولیسم آن در بدن اصلی ترین فرآیند متابولیکی است و خصوصیات مهم آنتی دیابتیک و ضدالتهابی آدیپونکتین دلیل اصلی علاقه محققین به شناسایی فاکتورهای تنظیم کننده ترشح و بیان آدیپونکتین است. هدف اصلی در این مطالعه بررسی تاثیر دیابت تجربی نوع 1 بر بیان ژن گیرنده های 1 و2 آدیپونکتین در بافت پانکراس موش صحرایی نر بوده است.روش هاتعداد 30 قطعه موش صحرایی نر سالم نژاد Sprague Dawly انتخاب شدند و به طور تصادفی به 5 گروه کنترل، دیابتی 10 روزه، دیابتی 20 روزه، دیابتی 30 روزه و دیابتی 10 روزه تحت درمان با انسولین تقسیم شدند. موش های گروه های دیابتی در فواصل زمانی 10، 20 و 30 روز کشته شدند و بافت پانکراس آنها جدا شد. نسبت بیان ژن گیرنده های 1 و 2 آدیپونکتین به GAPDH به روش Real Time PCR مورد بررسی قرار گرفت.یافته هامقایسه نسبت های بیان ژن گیرنده های 1و2 آدیپونکتین در 5 گروه مطالعه شده نشان داد گروه های مورد مطالعه اختلاف معناداری با هم دارند (05/0P<).نتیجه گیریاز نتایج چنین بر می آید که در دیابت تجربی نوع 1 نسبت بیان ژن گیرنده های آدیپونکتین در بافت پانکراس افزایش پیدا می کند همچنین این افزایش نسبت پس از تزریق انسولین تعدیل یافته که نشان دهنده اثر مهاری انسولین بر بیان ژن گیرنده ها است.
کلید واژگان: آدیپونکتین, گیرنده های 1 و 2 آدیپونکتین, دیابت تجربی نوع 1 -
مس و روی نقش مهمی در واکنش های اکسیداتیو ایفا می کنند و مطالعات in vivo اثرات متفاوت این عناصر را نشان داده است. در این مطالعه تاثیر مواجهه با مس و روی بر میزان فعالیت آنزیم های کاتالاز (CAT) و سوپراکسید دیس میوتاز (SOD) و تولید مالون دی آلدهید (MDA) اریتروسیتی و نیز ظرفیت آنتی اکسیدانی تام سرم(TAS) مورد بررسی قرار گرفته است.روشدر این تحقیق 70 نفر از کارکنان مرد مجتمع مس و 70 نفر فرد سالم در محدوده سنی 55-35...
کلید واژگان: مس, روی, کارگران, مالون دی آلدهید, کاتالاز, سوپراکسید دیس میوتاز, ظرفیت آنتی اکسیدانی تامIntroductionCopper and zinc play a key role in oxidative reactions and in vivo studies have shown their different effects. In this study we examined the influence of exposure to copper and zinc on catalase and superoxide dismutase (SOD) activities in erythrocytes, total serum antioxidant capacity and malondiadehyde (MDA) production of copper industry workers.MethodsIn the present study, 70 workers in a Copper Industry and 70 healthy controls with the age range of 35-55 years were studied. The catalase assay and SOD activity in RBC lysate and total antioxidant were measured by spectrophotometric methods. Using thiobarbitoric acid reaction, MDA concentration was determined.ResultsThe results showed a higher copper and zinc concentration in serum of worker group (113.8±2.2 & 148.3±3.2 μg/L respectively, P<0.001) in comparison with the control group (104.5±1.5 & 107.7±2μg/L respectively). Serum catalase and SOD activities in RBC were higher in workers (7621.7±199.3 & 1489.5±12.3 μ/l) than in the control group (7049.1±157.4 & 1421.7±11.1 μ/l respectively, P<0.05, for SOD only). Serum total antioxidant was significantly higher in workers than controls (1.6±0.03 vs. 1.4±0.01) and it was the same for MDA concentration (245.5±3.7nmol/gHb in the worker group compared to 205±3.2nmol/gHb in the control group). No correlation were found between copper and zinc concentrations and the other factors (P>0.05).ConclusionThese results suggest that occupational exposure to copper and zinc induces oxidative stress followed by anti oxidative defense system -
مقدمهبیماری های عروق کرونر و آترواسکلروز از مهمترین عوامل مرگ و میر در جوامع پیشرفته و در حال توسعه محسوب می شوند. یکی از باورهای عامه در جامعه ما این است که مصرف تریاک باعث کاهش چربی های خون و پیشگیری از ابتلا به بیماری های قلبی می شود. در این مطالعه اثر اعتیاد به تریاک بر چربی های سرم و ضایعات آترواسکلروزی در خرگوش های طبیعی و هیپر کلسترولمیک مورد بررسی قرار گرفت.روش هااین مطالعه بر روی 32 سر خرگوش سفید نر نیوزلندی در چهار گروه کنترل، هیپرکلسترولمیک، معتاد و هیپرکلسترولمیک معتاد انجام شد. جهت بررسی چربی های خون طی یک دوره 3 ماهه، هر ماه یکبار خونگیری انجام شد و جهت بررسی تغییرات وزنی، حیوانات هر دو هفته یک بار وزن شدند. در نهایت حیوانات کشته و از لحاظ وجود و وسعت پلاک آئورتی مورد بررسی قرار گرفتند.یافته هامیانگین وزن همه گروه های مورد مطالعه با گذشت زمان افزایش یافت. میزان کلسترول، تری گلیسرید، کلسترول LDL و نمایه آتروژنیک گروه هیپر کلسترولمیک و هیپر کلسترولمیک معتاد به طور معنی داری با گذشت زمان افزایش یافت (P<0.001) که این افزایش در گروه هیپر کلسترولمیک معتاد بیشتر از گروه های دیگر بود. در گروه های هیپر کلسترولمیک و هیپر کلسترولمیک معتاد ضایعات آترواسکلروزی مشاهده شد که این ضایعات نیز در گروه هیپر کلسترولمیک معتاد به طور معنی داری بیشتر بود (P<0.001).نتیجه گیریبر اساس یافته های این مطالعه مصرف خوراکی تریاک باعث تشدید اثرات آتروژنیک غذاهای پرچرب می شود. احتمالا اثر تریاک بر متابولیسم کلسترول وابسته به وضعیت تغذیه ای بوده و از این طریق با آترواسکلروز مرتبط می باشد.
کلید واژگان: آترواسکلروز, اعتیاد, کلسترول, تریاکBackgroundAtherosclerosis is the leading cause of mortality in the developed and some developing countries. Some people believe that opium abuse has beneficial effects for reducing blood lipids and atherosclerosis prevention. In this study, the effect of oral opium addiction on lipid profile and atherogenesis in normal and hypercholesterolemic rabbits was studied.MethodsThirty two male Newzeland White rabbits were used in this study. They were divided into four groups including control, hypercholesterolemic, addicted, and hypercholesterolemic addicted and were studied for three months. The blood samples were obtained and lipid profile was determined at the beginning of the study and at the end of every month thereafter. After 90 days aorta was removed to assess for lesion formation.ResultsThe levels of cholesterol, triglyceride (TG), high density lipoprotein-cholesterol (HDL-C), low density lipoprotein-cholesterol (LDL-C), and atherogenic index (total cholesterol/HDL-C) in the hypercholesterolemic and hypercholesterolemic addicted rabbits were increased significantly (P<0.001). These increases in lipids and aorta lesion areas were higher in hypercholesterolemic addicted group than hypercholesterolemic group.ConclusionThese findings suggest that oral opium abuse affects cholesterol metabolism and depending on the dietary condition can have an aggravating effect on atherosclerosis. The protective effect of morphine on cardiac disease is not probably through the modulation of lipid metabolism.Keywords: Atherosclerosis, Addiction, Opium, Cholesterol -
مقدمهسرطان ریه دومین سرطان شایع در زنان پس از سرطان پستان و همین طور در مردان پس از سرطان پروستات است. از بین تمامی ژن هایی که در سرطان ریه دچار جهش می شوند، ژن TP53 که در موقعیت 13.1 17 p قرار دارد از اهمیت تشخیصی و پیش آگهی قابل توجهی برخوردار است و جهش های این ژن از جمله وقایع کلیدی در سرطان زایی ریه به حساب می آیند. در این مطالعه، نوع و میزان جهش های احتمالی موجود در اگزون های 5 و 8 ژن TP53 در بیماران مبتلا به سرطان سلول سنگفرشی ریه بستری در بیمارستان افضلی پور کرمان بین سال های 1376 تا 1384 مورد بررسی قرار گرفت.روشپس از دریافت بلوک های پارافینی حاوی تومور بافت ریه تثبیت شده با فرمالین، DNA آنها استخراج گردید و پس از تکثیر اگزون های 5 و 8 توسط روش PCR، توالی بازهای آنها تعیین گردید.یافته هاآنالیز نتایج تعیین توالی نشان داد که در 18 نمونه از 22 نمونه (81.8 درصد) در اگزون 5 و در 15 نمونه از 18 نمونه (83.3 درصد) در اگزون 8 ژن TP53 جهش وجود دارد. از مجموع 64 کدون جهش یافته در اگزون 5 نمونه های فوق، جهش در کدون های 6 (17 درصد)، 14 (7.8 درصد) و 25 (4.6 درصد) بیشترین شیوع را داشتند و همچنین از مجموع 46 کدون جهش یافته در اگزون 8 نمونه های فوق، کدون های 2 (13 درصد)، 27 و 35 (هر کدام 10.86 درصد) بیشترین شیوع را داشتند.نتیجه گیریجهش های ژن TP53 در بیماران مورد مطالعه، شیوع نسبتا بالایی در مقایسه با سایر مطالعات داشتند. این امر ممکن است به دلیل تفاوت های ژنتیکی و اختلافات موجود در عوامل محیطی و پارامترهای اپیدمیولوژیکی مانند نحوه رژیم غذایی و شیوه زندگی باشدکلید واژگان: ژن TP53, سرطان سلول سنگفرشی ریه, جهشIntroductionDespite improvements in the diagnosis and treatment of lung cancer in the past two decades, it has remained the most common cause of death from cancer worldwide. Among all genes that are mutated in lung cancer, TP53 located on chromosome 17P13/1 has a significant diagnostic and prognostic value. TP53 mutations have been extensively studied in lung cancer and TP53 mutational spectra have been used for finding the origin(s) and mechanisms of these mutations in lung cancer development. The present study was conducted to investigate the TP53 mutations in patients with Non- small cell lung cancer hospitalized during 1997-2005 in Afzalipour Hospital, Kerman, Iran.MethodFormalin- fixed, Paraffin- embedded tissues from lung cancer patients undergone surgery between 1997 to 2005 were evaluated. The mutational status of the TP53 gene (exons 5 & 8) was screened by polymerase chain reaction (PCR) analysis followed by sequencing.ResultsOf all cases of squamous cell carcinoma, 73 mutations were found in Exon 5 (in 18 cases) and 47 mutations in Exon 8 of TP53 gene (in 15 cases). we identified mutation hot spot at codons 6, 14, 25 of exon 5 and codons 2, 27, 35 of exon 8 of TP53 gene. Tansversions (G to T, A to T and G to C) and deletion mutations were the most in both exons 5 and 8. The incidence of G to T transversion mutations did not significantly differ between Exons 5 and 8.ConclusionHigher prevalence of mutations in TP53 gene in the present study comparing to previous studies may be due to genetic, environmental and some epidemiological factors such as diet and life style of studied subjects.
-
زمینه و هدفبیماری های قلبی عروقی به ویژه ایسکمی قلبی به علت آتروسکلروز عمده ترین علت مرگ در جوامع صنعتی می باشند. در جریان ایسکمی استرس اکسیداتیو رخ می دهد. این یافته توسط مطالعات in vitro که تغییر غلظت آنتی اکسیدان ها را حین ایسکمی نشان داده اند، تایید شده است. اما وضعیت سیستم آنتی اکسیدان در بیماران مبتلا به ایسکمی قلبی و ارتباط آن با سرولوپلاسمین به عنوان یک فاکتور خطر بررسی نشده است. مطالعه حاضر به منظور بررسی این وضعیت انجام گرفت.مواد و روش هااین مطالعه توصیفی روی 99 مرد 35 تا 55 ساله انجام گرفت. دو گروه شامل 29 بیمار مبتلا به ایسکمی قلبی با تنگی عروق کرونر بالای 70 درصد که توسط تست ورزش و آنژیوگرافی تایید شده بود و 70 فرد سالم بدون سابقه بیماری قلبی، دیابت و فشار خون بالا مورد بررسی قرار گرفتند. از هر یک، نمونه خون صبحگاهی گرفته شد و سپس فعالیت آنزیم های کاتالاز، سوپر اکسید دیسموتاز (SOD) و غلظت آنتی اکسیدان کل سرم (TAS)، سرولوپلاسمین و مالون دی آلدهید به روش اسپکتروفتومتری اندازه گیری شد.یافته هامقدارTAS، فعالیت آنزیم های SOD و کاتالاز در بیماران به ترتیب 0.9±0.04 میلی مولار، 1224±21.40 و 5657±290.60 واحد در گرم هموگلوبین به دست آمد که نسبت به مقدار همین عوامل در گروه کنترل 1.6±0.02 میلی مولار، 1488±13.03 و 7546±176.80 واحد در گرم هموگلوبین به طور معنی داری کمتر بود (P<0.05). غلظت سرولوپلاسمین و مالون دی آلدهید در بیماران 36±0.92 میلی گرم در دسی لیتر و 277±6.90 نانومول در گرم هموگلوبین و در گروه کنترل به ترتیب 29±0.60 میلی گرم در دسی لیتر و 247±4.20 نانومول در گرم هموگلوبین بود که اختلاف معنی داری داشتند (P<0.05). بین آنتی اکسیدان ها و سرولوپلاسمین در این گروه ها ارتباط آماری مشاهده نشد.نتیجه گیریظرفیت سیستم آنتی اکسیدان در بیماران مبتلا به ایسکمی قلبی کمتر از گروه شاهد است که این امر می تواند افزایش پراکسیداسیون لیپیدی را در بیماران توجیه کند. هم چنین نمی توان از روی مقدار سرولوپلاسمین، شدت پراکسیداسیون لیپیدی را پیش گویی کرد زیرا رابطه ای بین آن ها مشاهده نشد.
کلید واژگان: سیستم آنتی اکسیدان, پراکسیداسیون لیپیدی, بیماری ایسکمی قلبی و سرولوپلاسمینBackground And ObjectiveCoronary heart diseases, specially myocardial ischemias due to atherosclerosis, are among the major causes of mortality in industrialized societies. Oxidative stress occurs during ischemia. This finding has been confirmed by in vitro studies which have shown some changes in antioxidant concentration during ischemia. However, antioxidant system status and its relation to ceruloplasmin as a risk factor have not been studied in patients with ischemic heart disease (IHD). This study was conducted to evaluate this status.Materials And MethodsThis case-control study carried out on 99 men, aged 35-55 years. Two groups including 29 patients with IHD due to coronary artery stenosis above 70 percent, confirmed by angiography and exercise tests, and 70 healthy men without heart disease, diabetes and hypertension background were studied. Blood samples were collected from all subjects early in the morning. Then catalase and superoxide dismutase (SOD) activities, total antioxidant of serum (TAS), ceruloplasmin and malondialdehyde (MDA) concentrations were measured by a spectrophotometric method.ResultsTAS, SOD and catalase levels were 0.9 ± 0.04 mmol/L, 1224 ± 21.40 U/g Hb and 5657 ± 290.60 U/g Hb respectively in patients which were significantly lower than those of controls 1.6 ± 0.02 mmol/L, 1488 ± 13.03 U/g Hb and 7546 ± 176.80 U/g Hb (p<0.05). MDA and ceruloplasmin concentrations were 36 ± 0.92 mg/dl, 277 ± 6.90 nmol/g Hb) respectively in cases and 29 ± 0.60 mg/dl and 247 ± 4.20 nmol/g Hb in controls which showed a significant difference (p<0.05). There was no statistical correlation between antioxidants and ceruloplasmin level in these groups.ConclusionIn patients with IHD, antioxidant system capacity was lower than that of controls which can explain higher lipid peroxidation in these patients. Also we can not predict lipid peroxidation severity by measuring ceruloplasmin level because no association was found between these two factors.Keywords: Antioxidant system, Lipid peroxidation, Ischemic heart disease, Ceruloplasmin -
اشعه ماورا بنفش بطور فعال توانایی شکستن پروتئین ها را دارد. اشعه ماورا بنفش به سه نوار با طول موجهای UV-A (320-390nm)، UV-B (280-320 nm)و UV-C (254-280 nm) تقسیم می شود. مطالعات نشان می دهد که، افزایش اشعه UV-B می تواند اثر زیانباری بر فرایندهای فیزیولوژیکی و رشد تعدادی از گونه های گیاهی داشته باشد. در این تحقیق، اثرات طول موجهای مختلف اشعه ماورا بنفش بر روی جوانه زنی، پارامترهای رشد، قند و پروتئین گیاه فلفل مورد مطالعه قرار گرفته است. گیاهان مورد نظر در گلدانهای حاوی ورمیکولیت کاشته و قبل از اعمال تیمار UV-A، UV-BوUV-C به مدت 5 هفته با محلول هوگلند آبیاری شدند. بعد از گذشت 5 هفته، به مدت 2 هفته تحت تیمار UV قرار گرفتند. آنالیز داده ها از طریق نرم افزار کامپیوتری SPSS و مقایسه میانگین ها با آزمون چند دامنه ای دانکن انجام شد. در هر بررسی از4 تکرار استفاده شد. نتایج حاصل نشان داد که، اشعه ماورا بنفش جوانه زنی را تسریع اما رشد بعدی گیاهچه ها را کند میکند. همچنین نتایج نشان می دهد که تحت شرایط آزمایشی، اشعه UV-B و UV-C وزن خشک ریشه و اندام هوایی کاهش می یابد. بعلاوه، تیمار بطور معنی داری سطح برگ را نیز کاهش می دهد. محتوی قند محلول در برگ و ریشه های گیاهان تحت تیمار کاهش معنی داری را نسبت به گیاهان شاهد نشان می دهد. باندهای مختلف اشعه ماورا بنفش مقدار پروتئین را نیز کاهش می دهد. با بررسی مطالب فوق نتیجه می گیریم که اشعه UV-A نقش زیانباری بر رشد گیاهان ندارد و بیشتر آسیب اشعه UV مربوط به باندهای UV-B و UV-C می باشد.
کلید واژگان: اشعه ماوراء بنفش, پروتئین, جوانه زنی, فلفل, قندUltraviolet radiation is energetically capable of disrupting proteins. Ultraviolet radiation divides to three bands UV-A (320-390 nm), UV-B (280-320 nm) and UV-C (254-280 nm). Several studies have indicated that enhanced UV-B radiation can deleteriously affect physiological processes and overall growth in a number of plant species. In this research, the effects of different bands of UV-radiation were studied on the germination growth parameters, Sugar and Protein contents of plant Pepper (Capsicum annuum L.). The plants were grown in vermiculite medium using pots. Before applying the UV treatments, plants were subjected to a based nutrient solution (Hoagland solution) for 5 weeks. After 5 weeks, plants were for 2 weeks under treatment UV. Data were analyzed using SPSS software, and averages were compared by Duncan test. In each experiment was used 4 replicates. The results indicated that, UV light sped the germination of these seeds but the subsequent growth of the seedlings was markedly retarded. The results showed that under our experimental conditions UV-B and UV-C radiation decreased shoot and root dry weight. Furthermore, this treatment induced significant decreased of Leaf area. Content of soluble Sugar decreased significantly in leaves and roots of treated plants in comparison with control. The different bands ultraviolet radiation decreased Protein content. By considering to obtained results in this study we concluded that UV-A often harmful in plant, but UV-B and UV-C have serious effects on plant.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.