غلامعلی کجوری
-
نیوسپورا کانینوم از عوامل سقط جنین، مردهزایی و تولد نوزادان ضعیف در پستانداران اهلی و وحشی به شمار میآید. هدف از انجام مطالعه حاضر تعیین میزان شیوع سرمی آنتیبادی بر علیه نیوسپورا در گله های بز و سگهای گله در منطقه زاگرس مرکزی بود. بدین منظور نمونه خون از 384 راس بز و 30 قلاده سگ گله اخذ و برای شناسایی آنتی بادی بر علیه نیوسپورا از روش الایزای غیرمستقیم بهره گرفته شد. بزها در سه گروه سنی زیر یک و نیم سال (54 راس)، دو تا سه سال (163 راس) و بیش از سه سال (167 راس) قرار داشتند که حضور آنتی بادی بر علیه نیوسپورا به ترتیب در 12، 40 و 50 راس از آنها به تایید رسید. بر همین اساس شیوع سرمی آنتیبادی بر علیه نیوسپورا در منطقه معادل 56/26 درصد تعیین شد که بیشترین میزان شیوع متعلق به گروه سنی بیش از سه سال نسبت به سایر گروهها بود. در سی سال گذشته نیوسپورا به عنوان یکی از عوامل سقط جنین در نشخوارکنندگان مطرح بوده و در تحقیق حاضر نیز سه راس از پنج راس بز با سابقه سقط جنین، از نظر سرمی مثبت گزارش شدند. علاوه بر این 3/43 درصد از سگهای گله آنتی بادی بر علیه نیوسپورا را در سرم خود داشتند که نشان دهنده نقش اپیدمیولوژی گوشتخواران اهلی در شیوع بیماری در سطح گله های بز منطقه است.
کلید واژگان: زاگرس مرکزی, بز, سگ, نئوسپورا کانینوم, نئوسپوروزNeospora caninum is a causative agent of abortion, stillbirth, and birth of weak neonates in wild and domestic mammalian species. The purpose of this seroprevalence study was to detect N. caninum in goats and farm dogs at the central Zagros region. This high altitude region is a mountainous, semi-humid and cold region with average rainfall. For this purpose, blood samples were obtained from 384 goats and 30 farm dogs and the existence of antibodies against N. caninum was determined using the commercial indirect ELISA method. The goats were divided into three age groups: less than one and a half years (54 heads), two to three years (163 heads), and more than three years (167 heads), with positive cases confirmed in 12, 40, and 50 heads, respectively. The seroprevalence of N. caninum was determined to be 26.56% which the highest rate was belonged to the age group of more than 3 years compared to other age groups. In the last thirty years, Neosporosis has been one of the causes of abortion in ruminants and in the present study, it was found that out of 5 female goats with a history of abortion, 3 had antibodies against Neospora caninum. In addition, 43.3 percent of farm dogs carried antibody against Neospora caninum, which may explain the role of domestic carnivores in Neosporosis epidemiology.
Keywords: central Zagros, Goat, Dog, Neospora caninum, Neosporosis -
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثرات تجویز خوراکی نانوذرات سلنیوم و سلنیت سدیم بر فراسنجه های خونی در بزهای سانن آبستن کلون و غیرکلون در دوره انتقالی و نتاج کلون و غیرکلون آن ها بود. 24 بز سانن آبستن به صورت تصادفی به گروه های 8 تایی (4 بز کلون و 4 غیرکلون) نانوسلنیوم، سلنیت سدیم و شاهد (آب مقطر) تقسیم شدند. مداخله روزانه به مدت 10 روز- از 21 روز پیش از زایمان- با دز mg/kg 05/0 به صورت خوراکی انجام شد. نمونه برداری از خون به منظور ارزیابی فراسنجه های خونی و سطح سرمی سلنیوم به صورت هفتگی از دو هفته پیش از زایمان تا دو هفته پس از آن انجام شد. نتایج نشان دهنده افزایش بیشتر سطح سلنیوم سلنیوم در بزها و بزغاله های متولدشده از آن ها، در گروه نانوسلنیوم نسبت به سلنیت سدیم بود. بر اساس نتایج به دست آمده، میزان هماتوکریت در روز زایمان و WBC، نوتروفیل ها و لنفوسیت ها در روزهای زایمان و هفتم پس از زایمان در تیمارها افزایش یافتند و نسبت به شاهد، اختلاف معنی دار داشتند (05/0<p)، در مقایسه بین تیمارها، افزایش تمامی متغیرها در گروه نانوسلنیوم نسبت به سلنیت سدیم معنی دار بود (05/0<p). در پژوهش حاضر بین میانگین متغیرها در بزهای کلون و غیرکلون اختلاف معنی دار مشاهده نشد؛ بر این اساس می توان نتیجه گیری کرد که تجویز خوراکی نانوسلنیوم در دوره انتقالی نسبت به سلنیت سدیم، موجب افزایش موثرتر هماتوکریت، WBC، نوتروفیل ها و لنفوسیت ها در بزهای سانن در حوالی زایمان و در بزغاله های متولدشده از آن ها در هفته نخست زندگی می شود، همچنین کلون سازی تغییری در تابلوی خونی بزهای سانن در حوالی زایمان و نتاج آن ها ایجاد نمی کند.
کلید واژگان: فراسنجه های خونی, بز نژاد سانن, کلون سازی, نانوسلنیوم, دوره انتقالیThe aim of the present study was to evaluate the effects of oral administration of selenium nanoparticle (SeNPs) and sodium selenite (NaSe) in cloned (using SCNT) and non-cloned Saanen pregnant goats in transition period on hematological parameters of goats and their SCNT and non-cloned offspring, including PCV, WBC, neutrophils and lymphocytes. 24 pregnant Saanen goats were randomly divided into 3 groups (n=8 in each group; 4 SCNT and 4 non-cloned) as follows: SeNPs, NaSe and control. Intervention (dosage: 0.05 mg/kg daily) commenced for 10 days, about 3 weeks before parturition. Blood samples were collected in goats: on days 14 and 7 before parturition, the day of parturition and on days 7 and 14 after parturition, and in kids: on the day of birth and 7 and 14 days after birth. The results revealed that SeNPs group had a higher increase in serum selenium level than NaSe and control groups. According to hematological parameters evaluations, on days 0 and +7, there was a significant increase in WBC, neutrophil and lymphocytes population, as well as a significant increase in PCV on day 0, in treatments compared with control, and in SeNPs compared with NaSe (P<0.05). Moreover, there was a significant correlation between changes in serum selenium levels and hematological parameters (P<0.05). In the current study, there were no significant difference between the cloned and non-cloned goats’ parameters. Therefore, it can be inferred that oral prescription of Nano selenium in transition period can positively influence hematological parameters including PCV, WBC, neutrophils and lymphocytes of both Sannen goats at the time of parturition and their offspring, more effectively than oral prescription of Sodium selenite. Also, it may be concluded that cloning does not alter the hematological parameters of Sannen goats around parturition and their offspring.
Keywords: Hematological parameters, Saanen goats, SCNT cloning, Selenium nanoparticles, Transition -
گندهخواری (pica or allotriophagia) در اغلب موارد بهدنبال اختلالات گوارشی، عوارض متابولیکی، بیماری های انگلی ویا در پی برخی کمبودها رخ میدهد و در ادامه منجر به بروز مسمومیت، تورم ضربهای نگاری، پریتونیت، اختلال در عملکرد دریچه نگاری- هزارلایی، انباشتگی شیردان، تورم شیردان و انسداد روده میشود. در مطالعه حاضر قبل از نحر، جنس، محدوده سنی و محل نگه داری شترها تعیین و خونگیری بهعمل آمد و پس از کشتار، پیش معده و معده 300 نفر شتر بررسی و محتویات گوارشی جهت حضور اجسام خارجی به دقت بازرسی شد. در مجموع از 20 نفر شتر سالم و 20 نفر شتر مبتلا به گندهخواری خونگیری انجام و نمونه سرم جهت تعیین سطوح سرمی آهن، مس، روی، فسفر، سلنیوم، کبالت و نسبت مس به روی مورد استفاده قرار گرفت. نتایج بررسی کشتارگاهی نشان داد که 36 نفر دچار گندهخواری بودند و میزان وقوع معادل 12 درصد برآورد شد. اجسام فلزی با فراوانی نسبی 33/33 درصد، بیشترین و چوب با 26/5 درصد، کمترین وقوع را به خود اختصاص دادند. از سوی دیگر سطح سرمی آهن، مس، فسفر، سلنیوم، کبالت و نسبت مس به روی شتران گندهخوار بهطور معنی داری کمتر از شتران سالم بود (05/0<p). همچنین سطح سرمی روی، مس و فسفر شتران نر گندهخوار بهطور معنیدار کمتر از جنس ماده و برعکس سطح سرمی کبالت نرها بیشتر از مادهها بود. چنین نتیجهگیری میشود که کمبود عناصری همچون آهن، مس، فسفر، سلنیوم و کبالت، نقشی احتمالی را در گندهخواری شترها بر عهده دارند.
کلید واژگان: شتر, گندهخواری, مواد معدنی, ریز مغذیها, کمبودPica is the ingestion of nonfood materials which may occur due to digestive system disorders, metabolic diseases, parasitic infestation and/or some deficiencies and then leads to intoxication, TRP, peritonitis, reticulo-omasal orifice dysfunction, abomasal impaction, abomasitis and intestinal obstruction. In the present study sex, age range and location of camels (Camelus dromedarius) were determined and blood samples were taken before the slaughter. In postmortem examination, forestomach contents of 300 slaughtered camels were carefully examined for the presence of foreign bodies. Blood samples of 20 healthy and 20 camels with pica were used to determine the serum concentrations of iron, copper, zinc, phosphorus, selenium, cobalt and copper to zinc ratio. The results showed that 36 of 300 camels were suffered from pica and the incidence was estimated 12 percent. Among these, metallic objects with a relative frequency of 33.33% had the highest and woody material with 5.26% had the lowest occurrence. Serum levels of iron, copper, phosphorus, selenium, cobalt and the ratio of copper to zinc in camels with pica were significantly lower than healthy ones. Statistical analysis showed that the serum levels of zinc, copper and phosphorus in male camels with pica were significantly lower than females and vice versa, serum levels of male cobalt were higher than females (p < 0.05). It is concluded that deficiencies of iron, copper, phosphorus, selenium and cobalt may play role in camel pica.
Keywords: camel, pica, minerals, micronutrients, deficiency -
رشد جنین در اواخر دوران بارداری وابسته به عملکرد صحیح و اختصاصی محور گلوکز- انسولین است که منجر به رشد و تکامل اختصاصی دستگاه های بدن جنین، عملکرد جفت و رشد جنین می شوند. در این بین رزیستین، هورمونی مترشحه از بافت چربی است که نقشی متفاوت را در تنظیم هومیوستاز انرژی و متابولیسم گلوکز ایفا می کند. در انسان تنها مقادیر کمی رزیستین در بافت چربی و مابقی آن در بافتهایی همچون مغز استخوان، طحال، بافت ریه و جفت بیان میشود. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر تجویز خوراکی نانوذره سلنیوم و سلنیت سدیم بر میزان نسخه برداری از ژن رزیستین در جفت میش بود. به این منظور 20 راس از میش های 4 ماه آبستن به صورت تصادفی انتخاب و به چهار گروه تقسیم شدند و در زمان 10 روز منتهی به زایمان به صورت روزانه تجویز خوراکی انجام گرفت. به گروه تیمار 1 سلنیت سدیم (به میزان 1/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن)، به گروه های تیمار 2 و 3 نانوذره سلنیوم (به ترتیب در دو دوز 05/0 و 1/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و به گروه چهارم (شاهد) آب مقطر با حجم مشابه خورانده شد. در زمان زایمان، اقدام به نمونه برداری از بافت جفت کلیه میش ها شد و با استفاده از روش Real-time PCR و بر اساس روش مقایسه ای ΔΔCt-2، میزان نسخه برداری ژن رزیستین مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که خوراندن ترکیبات مختلف سلنیوم به جیره ی غذایی میش های آبستن، موجب افزایش میزان نسخه برداری ژن رزیستین در جفت می شود و در این بین نقش سلنیت سدیم بارزتر از نانوذره ی سلنیم است (به ترتیب با اندازه p برابر با 002/0، 002/0 و 001/0).کلید واژگان: بافت جفت, بیان ژن, نانودره سلنیوم, میش, رزیستینResistin is a hormone secreted from adipose tissue that plays an important role in regulating energy homeostasis and glucose metabolism. In humans, only a small amount of resistin is expressed in adipose tissue and is most commonly found in the bone marrow, spleen, lung tissue, and placenta. The purpose of this study was to investigate the effect of oral administration of selenium and selenite sodium nanoparticles on the transcription rate of the resistin gene in pregnant ewes. For this, 20 pregnant ewes were randomly selected and divided into four groups and were administered daily for 10 days leading up to birth. In treated group 1 sodium selenite (0.1 mg/kg body weight), while in treated groups 2 and 3 selenium nanoparticles (at doses of 0.05 and 0.1 mg/kg body weight, respectively) were administered. The fourth group was received distilled water and served as a control group. At the time of parturition, samples were taken from the placenta and the transcription rate of the resistin gene was determined by RT-PCR Real-Time based on a comparison assay of 2-ΔΔCt. The results showed that oral selenium administration to pregnant ewes caused a significant increase in the amount of resistin gene transcription rate which the role of sodium selenite was more pronounced than that of selenium nanoparticles (With p, equal to 0.002, 0.002 and 0.001 respectively).Keywords: placenta, Transcription rate, selenium nanoparticles, Resistin
-
Objectives
The present study was conducted on downer cows to determine the causes of disease.
Material and MethodsAt calving time the cows were monitored and dietary and blood samples were taken from 30 downers and 30 healthy ones.
Results and ConclusionStatistical analysis showed that in downer cows the dry matter (17.24 ± 2.01%), Cl (0.61 ± 0.05%) and Na (0.088 ± 0.01%) concentration of dry period rations were significantly lower than the healthy ones (P<0.05). Results indicated that downers were suffered from low level of serum calcium, phosphorus, triglyceride, cholesterol, total protein and globulin and conversely high serum level of magnesium and glucose in compare to the control group (P<0.05). Based on obtained result duration of dry period was negatively correlated with the glucose concentration in downer cows. It means that cows with shorter dry off period (one month) have higher glucose level if lying down. According to the present findings many dietary factors and also biochemical parameters contribute to make a downer cow which may resolve with modifying management program.
Keywords: Downer, Cow, Milk fever, Dietary, Syndrome -
سلنیوم در ساختمان سلنوپروتیین و هورمون ها نقش حیاتی دارد. فعالیت آنزیم استیارویل کو آنزیم آ اشباعزدا منجر به شکل گیری اسیدچرب غیراشباع تک رشته ای از اسیدچرب اشباع می شود. مطالعه حاضر جهت بررسی اثر تجویز خوراکی نانوذرات سلنیوم بر میزان نسخه برداری ژن آنزیم استیارویل کو آنزیم آ اشباع زدا بافت چربی دنبه بره های نر قبل از بلوغ جنسی انجام شد. بدین منظور چهارده راس بره نر تازه از شیر گرفته انتخاب شده و در گروههای تیمار 1 و 2 (هر یک 5 راس) و شاهد (4 راس) تقسیم شدند. نانوذره سلنیوم طی 20 روز متوالی با دوز 05/0 و 1/0 میلی گرم به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن به ترتیب به گروه های تیمار 1 و 2 و آب مقطر با حجم مساوی به گروه شاهد خورانده شد. نمونه برداری از بافت چربی دنبه در روزهای صفر (قبل از خوراندن نانوذره)، 20 و 30 صورت گرفت و میزان بیان ژن آنزیم استیارویل کو آنزیم آ اشباعزدا به روش RT-PCR تعیین شده و داده های حاصله با بهره گیری از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه در سطح ( 05/0<p ) مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که قبل از تجویز مقادیر مشخص شده نانوذرات سلنیوم و آب مقطر، اختلاف آماری معنی داری بین گروه ها در میزان نسخه برداری ژن آنزیم استیارویل کو آنزیم آ اشباعزدا وجود نداشت، اما در روز 20 آزمایش بین گروه های تیمار 1 و 2 اختلاف معنی داری شکل گرفت (05/0<p). نتیجه اینکه تجویز نانوذرات سلنیوم با دوز 1/0 میلیگرم برای هر کیلوگرم وزن بدن به مدت 20 روز متوالی موجب افزایش بیان ژن آنزیم استیارویل کو آنزیم آ اشباع زدا و بهبود کیفیت اسیدهای چرب موجود در بافت دنبه میشود. به عبارت دیگر برای اولین بار نقش تاثیرگذار نانوذره سلنیوم بر شکلگیری اسیدچرب غیراشباع توضیح داده شد.
کلید واژگان: نانوذرات سلنیوم, آنزیم استئارویل کوآنزیمآ اشباعزدا, بافت چربی دنبه, بره نر نابالغSelenium play a crucial role in the formation of selenoprotein, hormones and intrinsic factors. The stearoyl-CoA desaturase enzyme (SCD) is present in many tissues of the body and its activity leads to the formation of a single-stranded fatty acid from saturated fatty acids. Present study was carried out on fat tail weaning male lambs to evaluate the effect of oral selenium nanoparticles administration on transcription rate of stearoyl-CoA desaturase enzyme. For this purpose, 14 male lambs were selected at weaning time and divided into three groups: treatment 1 (5 heads), treatment 2 (5 heads) and control (4 heads). Selenium nanoparticles were administered for 20 consecutive days at a dose of 0.05 and 0.1 mg/kg B.W. to treatment groups 1 and 2, respectively and distilled water to the control ones. Tail fat tissue samples were collected at days 0, 20 and 30 via core biopsy needle gauge 14. Transcription rate of stearoyl-CoA desaturase (SCD) enzyme gene was performed by RT-PCR method and data were analyzed statistically using ANOVA test at the level of p
Keywords: selenium nanoparticles, Stearoyl CoA enzyme, Tail fat tissue, lamb -
در سال های اخیر توجهی ویژه به واسطه های مقاومت انسولینی نظیر ادیپونکتین شده است که در دوران آبستنی در بافت جفت تولید و بیان شده و از این طریق اثرات خود را بر جنین در حال رشد و سلامت مادر القاء می کنند. در این مطالعه برای اولین بار، تاثیر نانوذره سلنیم و سلنیت سدیم بر میزان نسخه برداری ژن ادیپونکتین بافت جفت در دوره انتقالی مورد مطالعه قرار گرفت. به این منظور، 20 راس میش 4 ماهه آبستن، به صورت تصادفی انتخاب و در زمان 10 روز منتهی به زایمان، هر روز تجویز خوراکی مکمل های سلنیت سدیم (به میزان 1/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و نانوذره سلنیوم (در دو دوز 05/0 و 1/0 میلی گرم به ازای هرکیلوگرم وزن بدن) به آن ها صورت گرفت. به گروه شاهد هم آب مقطر با حجم مشابه خورانده شد. پس از زایمان با نمونه برداری از جفت، میزان نسخه برداری از ژن ادیپونکتین به روش real-time RT-PCR و بر اساس روش مقایسه ای ΔΔCt-2 تعیین شد. نتایج حاصله نشان داد که اضافه نمودن مکمل های سلنیومی به جیره غذایی میش های آبستن، موجب کاهش معنی دار در میزان نسخه برداری ژن ادیپونکتین می شود که در این خصوص، عملکرد سرکوب گری نانوذره سلنیوم به مراتب برتر از سلنیت سدیم بود.
کلید واژگان: ادیپونکتین, تجویز خوراکی, میش های آبستن, نانوذره سلنیوم, سلنیت سدیمn recent years, special attention has been paid to insulin resistance mediators, such as adiponectin, that is produced and expressed during conception in placenta tissue, thereby inducing its effects on the growing embryo and the health of the mother. In this study, for the first time, Twenty four-month pregnant ewes within the same age were selected randomly. During the 21 days leading up to birth, oral administration of selenium nanoparticles (Se NPs) with dosages of 0.05 and 0.10 mg/kg B.W. and sodium selenite with dosage of 0.1 mg/kg B.W. was carried out. At the same time the control group was fed distilled water in equal volume. With sampling of the placenta during childbirth, transcription amount of adiponectin gene was determined by RT PCR Real Time based on a comparison assay of 2-ΔΔCt. The results showed that the addition of selenium supplements to the diet of ewes of pregnant caused a significant decrease in the amount of adiponectin gene transcription, and the selenium nanoparticle suppression was significantly superior to sodium Selenite.
Keywords: Adiponectin, oral administration, pregnant ewes, selenium nanoparticles -
زمینه مطالعهلپتین به عنوان یکی از هورمون های شبه سیتوکینی، حاصل از ژن ob (یکی از ژن های بزرگ اثر بر وزن تولد و صفات رشد) بوده و عمدتا توسط بافت چربی ترشح می شود. این هورمون با اتصال به گیرنده های خود در هیپوتالاموس، جذب غذا را مهار و مصرف انرژی را افزایش می دهد.هدفدر حال حاضر گزارشی در خصوص بیان ژن لپتین در پاسخ به تجویز خوراکی سلنیم در دام های اهلی در دسترس نمی باشد. در این مطالعه برای اولین بار، تاثیر نانوذره سلنیم و سلنیت سدیم بر میزان نسخه برداری ژن لپتین در دوره انتقالی در بافت جفت مورد مطالعه قرار گرفت.روش کار20 راس میش 4 ماه آبستن، به صورت تصادفی انتخاب گردید و در زمان 21 روز منتهی به زایمان، هر روز تجویز خوراکی مکمل های سلنیت سدیم (به میزان mg 1/0 به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و نانوذره سلنیوم (در دو دوز 05/0 و mg 1 /0 به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) صورت گرفت و در دوره زمانی مذکور نیز به گروه شاهد آب مقطر با حجم مشابه خورانده شد. پس از زایمان با نمونه برداری از جفت میزان نسخه برداری از ژن لپتین به روش Real-time RT-PCR و بر اساس روش مقایسه ای ΔΔCt-2 تعیین شد.نتایجتجویز خوراکی مکمل های سلنیت سدیم و نانوذره سلنیم نسبت به تیمار شاهد، موجب افزایش معنی دار بیان ژن مذکور شد. اختلاف معنی داری نیز بین مکمل های مورد مطالعه مشاهده شد؛ به گونه ای که بالاترین بیان ژن لپتین در جفت، در تیمار نانوذره سلنیوم با دوز mg 1/0 مشاهده شد و پس از آن مکمل نانوذره سلنیوم با دوز mg 05/0 قرار داشت.
نتیجه گیری نهایی: سلنیم موجب افزایش بیان ژن لپتین در بافت جفت می شود.کلید واژگان: تجویز خوراکی, لپتین, میشهای آبستن, نانوذره سلنیمBACKGROUNDLeptin as a cytokine-like hormone is derived from ob gene (one of the major effect genes on birth weight and growth traits) and is secreted by adipose tissue. This hormone with binding to its receptors in the hypothalamus, inhibits food intake and increases energy consumption.OBJECTIVESThere is not any report about expression of leptin gene in response to oral administration of selenium in livestock. In the present study, the effects of selenium nanoparticle and sodium selenite on the transcription of leptin gene in placenta were studied.METHODSTwenty, four-month pregnant ewes within the same age were selected randomly. During the 21 days leading up to birth, oral administration of selenium nanoparticles (Se NPs) with dosages of 0.05 and 0.10 mg/kg B.W. and sodium selenite with dosage of 0.1 mg/kg B.W. was carried out. At the same time the control group was fed distilled water in equal volume. With sampling of the placenta during childbirth, transcription amount of leptin gene was determined by RT PCR Real Time based on a comparison assay of 2-ΔΔCt.ResultsThe results of this study showed that leptin gene is expressed in placental tissue. The oral administration of selenium nanoparticle and sodium selenite caused a significant increment in terms of expression of mentioned gene in comparison to the control treatment. Also, there was a significant difference between the supplements, so that the highest leptin gene expression in placenta was observed in selenium nanoparticle treatment with dose of 0.1 mg and then supplement with selenium nanoparticles with dose of 0.05 mg.CONCLUSIONSSelenium causes an increment of leptin gene expression in placental tissue.Keywords: leptin, oral administration, pregnant ewes, selenium nanoparticles, sodium selenite -
هدف از مطالعه حاضر مقایسه اثرات استفاده خوراکی نانوذرات سلنیوم و سلنیت سدیم بر روی فاکتورهای خون محیطی در گوسفند است. برای این منظور 15 راس گوسفند به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند و به گروه یک نانوذرات سلنیوم (1میلی گرم/کیلوگرم)، تهیه شده به روش احیای اکسید سلنیوم با استفاده از اسید آسکوربیک، به گروه دو سلنیت سدیم (1میلی گرم/کیلوگرم) و به گروه سه به عنوان گروه کنترل آب مقطر استریل برای 10روز متوالی خورانده شد. سپس نمونه خون از سیاهرگ وداج تمامی گوسفندها در لوله های حاوی هپارین در روزهای 0، 10، 20 و30 جمع آوری و بر روی آنها میزان فاکتورهای خونی شامل میزان هماتوکریت، تعداد گلبول های قرمز، غلظت هموگلوبین، تعداد گلبول های سفید، تعداد پلاکت ها و میزان پروتئین تام توسط دستگاه اتوآنالایزر تعیین گردید. جهت شمارش تفریقی سلول ها، بعد از تهیه اسمیر شعله شمعی، توسط متانول فیکس شد و با گیمسا به مدت 20 دقیقه رنگ آمیزی گردید. سپس تعداد سلول های نوتروفیل، ائوزینوفیل، بازوفیل، مونوسیت و لنفوسیت از طریق لنز شماره 100 میکروسکوپ نوری و روغن سدر مورد شمارش تفریقی قرار گرفتند. بررسی آماری در میزان هماتوکریت، گلبول های قرمز، هموگلوبین، پلاکت، فیبرینوژن و پروتئین تام در بین سه گروه، در روزهای مختلف اختلاف معنی داری را نشان نداد. اما بررسی میزان گلبول های سفید در گروه یک در روز 30 با روز صفر و مقایسه میانگین ها در گروه یک با گروه کنترل در روز 30 افزایش معنی داری را نشان داد. همچنین میزان نوتروفیل ها در گروه یک در روز 30 با روز 10 و مقایسه میانگین ها در گروه یک با گروه های دو و کنترل در روز 10 افزایش معنی دار را مشخص کرد. بررسی میزان لنفوسیت ها نشان داد مقایسه میانگین ها در گروه یک با گروه های دو و کنترل در روز 10 کاهش معنی داری وجود دارد. این مطالعه مشخص کرد نانوذرات سلنیوم در مقایسه با سلنیت سدیم، تعداد گلبول های سفید و نوتروفیل های خون را با شدت بیشتری افزایش می دهد.کلید واژگان: سلنیت سدیم, فاکتورهای خون, گوسفند, نانو سلنیومThe aim of the present study was to compare the effects of oral administration of nanoparticlesselenium and selenit sodium on peripheral blood factors in sheep. For the purpose fifteen sheep, were randomly divided to three groups and to groups 1 nanoparticles-selenium (1mg/kg), prepared by selenium dioxide reduction using ascorbic acid, to groups 2 selenit sodium (1mg/kg) and to group 3 as control group distilled water were orally given for 10 consecutive days. Then, the blood sample were collected from the jugular vein of all sheep into the tubes containing heparin on days 0,10,20 and 30 and on them were determined the hematological factors including hematocrit, erythrocytes, hemoglobin, white blood cell, platelet and total protein concentration was determined by autoanalyzer. For differential cell counting, after the preparation of candle flame smear, were fixed by methanol and were stained with giemsa for 20 minutes. Then the cells number of neutrophils, eosinophils, basophils, monocytes and lymphocytes differential count were by lens 100 of optical microscopy and cedar oil. Statistical analysis in the hematocrit, erythrocytes, hemoglobin, platelets, fibrinogen and total protein showed no significant difference among the three groups on different days. But the survey of the white blood cells count showed a significant increase in group1 on day30 with day 0 and means comparison in group-1 with control group on day 30. Also, the neutrophils count determined a significant increase ingroup 1 on day 30 with day 10 and means comparison in group-1 with two and control groups on day10. The survey of the lymphocytes count showed a significant decrease inmeans comparison in group-1 with two and control groups on day10. The study revealed nanoparticles-selenium compared with sodium selenite increase, the number of white blood cells and neutrophils with greater intensity.Keywords: Hematological factors, nanoselenium, selenit sodium, sheep
-
سلنیوم و ترکیبات مختلف از آن مثل نانو ذرات سلنیوم به صورت سلنوپروتئین ها در تشکیل هورمون ها و دستگاه های درون ریز نقش حیاتی دارد. فاکتور رشد شبه انسولینی 1 (IGF-1) یک محرک رشد در بسیاری از بافت ها محسوب می شود. در این تحقیق به منظور بررسی اثر تجویز خوراکی نانو ذرات سلنیوم بر میزان فاکتور رشد شبه انسولینی 1 سرم پانزده راس بره نر تازه از شیر گرفته شده به تعداد 10 راس تیمار و 5 راس شاهد تقسیم شدند. نانوذره سلنیوم به گروه تیمار 1 (5 راس) و تیمار 2 (5 راس) به ترتیب به میزان های mg/kg 05 /0 و mg/kg 1 /0 و آب مقطر mg/kg1 /0 به گروه شاهد (5 راس) طی 20 روز متوالی خورانده شد. نمونه برداری خون در روزهای 20، 30 و 40 از ورید وداج در داخل لوله های هپارینه صورت گرفت. سنجش توسط کیت الایزای فاکتور شبه انسولینی 1 گوسفندی بر اساس فن (quantitative sandwich enzyme immunoassay) انجام گردید. قبل از تجویز مقادیر مشخص شده نانو ذرات سلنیوم و آب مقطر اختلاف معنی داری بین گروه ها در سطح فاکتور رشد شبه انسولینی 1 سرم وجود نداشت. در همه مراحل نمونه گیری در روزهای 20،30 و 40 بین همه ی گروه های مورد آزمایش اختلاف معنی دار وجود داشت و گروه تیمار 2 دارای بیشترین مقدار فاکتور رشد شبه انسولینی 1 سرم در هر مرحله از تحقیق بود. بیشترین مقدار مشاهده شده فاکتور رشد شبه انسولینی 1 سرم در بین تمامی مراحل نمونه برداری نیز مربوط به گروه تیمار 2 در روز 40 بود.کلید واژگان: نانو ذرات سلنیوم, الایزا, بره نر نابالغ, فاکتور رشد شبه انسولینی 1Selenium and compounds such as nanoparticles of selenium in selenoproteins is critical in the formation of hormones and endocrine systems. Insulin-like growth factor 1 (IGF-1) is a growth stimulator in many tissues. In this study to evaluate the effect of oral administration of selenium nanoparticles to the serum IGF-1, fifteen newly weaned male lambs were divided into ten treatments and five control. Selenium nanoparticles were fed to a treatment groups (5 lambs) and two treatments (5 lambs) respectively amounts 0.05 mg / kg and 0.1 mg / kg and distilled water 0.1 mg / kg to control group (5 lambs) during 20 consecutive days. Blood samples were taken on 20, 30 and 40 days from the jugular vein into heparinized tubes. Measuring was done by sheep insulin growth factor 1 ELISA kit on the quantitative sandwich enzyme immunoassay techniques. Before prescribing the specified amount of selenium nanoparticles and distilled water were not exist significant differences between groups in serum IGF-1 levels. There were significant differences in all sampling stages on days 20,30 and 40 between all the groups.The T2 group have the most value of serum IGF1 at every stage of the study. Also the T2 at the 40 days has the highest value in serum IGF1 between all stages of sampling.Keywords: IGF-1, prepubertal male lambs, selenium nanoparticles, ELISA
-
هدف از مطالعه حاضر بررسی مقایسه ای اثر تجویز نانوذره سلنیوم و سلنیت سدیم در میش های آبستن بر سطح سرمی تیروکسین خون بره های نوزاد بود. بدین منظور از 20 راس میش 4 ماه آبستن در محدوده سنی یکسان بهره گرفته شد. طی 21 روز منتهی به زایمان، مکمل نانوذره سلنیوم با دوزهای 05/0 و 1/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به ترتیب به گروه های تیمار 1 و 2 و سلنیت سدیم به میزان 1/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به گروه تیمار 3 خورانده شد. در همین زمان به گروه شاهد نیز با حجم مساوی آب مقطر خورانده شد. تا زمان زایمان میش ها از نظر درمانگاهی و آزمایشگاهی مورد پایش دقیق قرار گرفتند و سطح سرمی تیروکسین در روزهای تولد و روزهای هفتم پس از زایمان در بره های نوزاد سنجیده شد. سطح سرمی تیروکسین بره های نوزاد گروه دریافت دارنده سلنیت سدیم و نانوذره سلنیوم به میزان 05/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن زنده دام، در روز هفت پس از زایمان کمتر از روز تولد بود (به ترتیب 006/0p< و 001/0p<). همچنین، مشخص شد که سطح سرمی تیروکسین بره های نوزاد گروه تیمار 2 به طور معنی داری در روز تولد کمتر از گروه تیمار 1 بود (003/0p=). نتایج مطالعه نشان داد که عملکرد فیزیولوژیک نانوذره سلنیوم وابسته به دوز مصرفی بوده و در دوز 05/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن زنده اثراتی مشابه با سلنیت سدیم در دوز 1/0 میلی گرم را القاء کرده و منجر به بالا رفتن سطح سرمی تیروکسین بره نوزاد در بدو تولد می شود.کلید واژگان: نانوذره سلنیوم, سلنیت سدیم, بره, تیروکسین, دوره انتقالیThe objective of the present study was to study the comparative effect of administering selenium nanoparticles and sodium selenite in pregnant ewes on the blood serum levels of thyroxin in newly born lambs. For this purpose, twenty, four-month pregnant ewes within the same age were used. During the 21 days leading up to birth, supplementation of selenium nanoparticles (Se NPs) with dosages of 0.05 and 0.10 mg/kg B.W. were respectively fed to treatment groups 1 and 2. And supplementation with sodium selenite with dosage of 0.1 mg/kg B.W. was fed to treatment group 3. At the same time the control group was fed distilled water in equal volume. The ewes were monitored under accurate laboratory and clinical examination until the time of delivery. Neonatal lamb serum thyroxin level was measured at the day zero (birth day) and also at the 7th day. The results indicated that serum thyroxin level of neonatal lambs of treated groups 1 and 3, decreased significantly at 7 days' age in comparison to the birth day (p values less than 0.006 and 0.001, respectively). Results also showed that serum thyroxin level of group 2 offspring lambs on the day 0 was significantly less than that in group 1 (p=0.003). It was concluded that the physiological function of selenium nanoparticles was dose dependent, and the 0.05 mg/kg B.W. dosage of Se NPs induced similar effects like 0.1 mg/Kg B.W. of sodium selenite, which resulted in increasing serum level of thyroxin at the day of birth. Conflict of interest: None declared.Keywords: Selenium nanoparticles (Se Nps), Sodium selenite, lamb, thyroxin, Transitional period
-
هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی تغییرات برخی پارامترهای بیوشیمیایی سرم و فاکتورهای تغذیه ای در گاوهای شکم اول تازه زا و مبتلا به ادم پستان بود. بر این اساس غلظت الکترولیت ها (سدیم، پتاسیم، کلر، کلسیم، فسفر و منیزیم)، شاخص های لیپیدی (تری گلیسرید و کلسترول)، لیپوپروتئین ها HDL، LDL و (VLDL) و پروتئین تام سرم 35 راس گاو شکم اول تازه زای مبتلا و 35 راس گاو شکم اول تازه زای سالم سنجیده و مقایسه شدند. همچنین درصد ماده خشک، پروتئین و مقدار سدیم، پتاسیم، کلر، کلسیم، منیزیم، فسفر و سولفات موجود در جیره هر دو گروه مورد توجه قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان دهنده کاهش معنی دار سطح سرمی پروتئین تام، کلسیم، فسفر، شاخص های لیپیدی و لیپوپروتئین ها (HDL) و (LDL) گاوهای مبتلا در مقایسه با گاوهای سالم بود که به طور قابل توجهی مرتبط با کاهش میزان ماده خشک دریافتی و عدم تعادل کلر و سدیم جیره در گروه مبتلا بود. با توجه به آن که تاکنون مکانیزم شکل گیری ادم فیزیولوژیک پستان به خوبی توضیح داده نشده است، لذا بر اساس نتایج حاضر چنین نتیجه گیری می شود که با کاسته شدن از ماده خشک دریافتی، نقصی گذرا در عملکرد طبیعی کبد گاوهای مبتلا به ادم پستان پدید می آید که منجر به کاهش معنی دار پروتئین تام و LDL سرم می شود. از این رو می توان از یافته های حاضر به عنوان عوامل شکل دهنده ادم پستانی در گاوهای شکم اول تازه زا یاد نمود.
کلید واژگان: مقادیر بیوشیمیایی, گاو تازه زای شکم اول, ادم فیزیولوژیک, ادم پستانیThe aims of this study were to determine some major biochemical alterations observed in first calving cows with udder edema during the periparturient period and to detect some associations between dietary factors and the disease. For that, the concentrations of some electrolytes (Na+, K+, Cl, Ca2+, P and Mg2+), lipid (triglycerides and cholesterol) markers and lipoproteins (HDL, LDL and VLDL) and total proteins were measured in serum samples collected from 70 first calving cows (35 with udder edema and 35 healthy ones) whereas the percentages of dry matter and crude proteins and the electrolyte (Na+, K+, Cl, Ca2+, Mg2+, P and sulphates) amounts in feed rations were determined in parallel. The total protein, the calcium and the phosphorus as well as the concentrations of lipid markers and lipoproteins (HDL and LDL) were significantly decreased in first calving cows with udder edema compared to the healthy ones and these biochemical alterations were correlated with a reduced dry matter content and an electrolyte desequilibrium mainly involving Na+ and Cl– in feed rations distributed to the cows with udder edema. To our knowledge the mechanism(s) of physiologic udder edema is uncertain and the obtained results suggest that a transient liver dysfunction (decreased total protein and LDL) probably linked to a feed ration deficient in dry matter may be involved in the aetiology of the udder edema in first calving cows.Keywords: Biochemical measurands, First calving cows, Physiologic edema, Udder edema -
نشریه تحقیقات دامپزشکی و فرآورده های بیولوژیک، سال بیست و دوم شماره 3 (پیاپی 84، پاییز 1388)، صص 55 -61در طی مدت اردیبهشت تا شهریور ماه 1385، با مراجعه تدریجی به کشتارگاه شهرکرد تعداد 60 شیردان از گوسفندانی که به طور تصادفی انتخاب شده بودند و مشخصات آن ها (جنس و سن) ثبت گردیده بود به آزمایشگاه منتقل و تمامی نماتود های موجود در شیردان آن ها جمع آوری، شمارش و بر اساس مشخصات مورفولوژیک تعیین جنس و گونه گردید. جهت مطالعه هیستوپاتولوژی، نمونه های بافتی از شیردان هایی که آلوده به استرتاژیا بودند و یا ضایعات ماکروسکوپی داشتند، گرفته شد. تعداد 42 شیردان (70%) آلوده به نماتودهای معده ای-روده ای بودند. تعداد 32 شیردان (53/33%) آلوده به استرتاژیا با تعداد حداقل و حداکثر (1300-67) و میانگین 127 استرتاژیا بودند. 18 شیردان (30%) به صورت توام به دو گونه O.circumcincta و Ostertagia trifurcata آلوده بودند با حداقل و حداکثر (1300-85) و میانگین 130 استرتاژیا بود. تعداد 8 شیردان(13/3%) تنها با گونه O. trifurcata با حداقل و حداکثر (230-67) و میانگین 82 نماتود آلوده بودند. تعداد 6 شیردان (10%) نیز فقط با گونه O.circumcincta آلودگی داشت با حداقل و حداکثر نماتود جدا شده(640-80) و میانگین 110 استرتاژیا بود.از لحاظ آماری ارتباط معنا داری بین سن و آلودگی با استرتاژیا وجود داشت و بیشترین میزان آلودگی در گروه سنی 12-6 ماه دیده شد که با افزایش سن از میزان آلودگی کاسته شد(%0/05>0/0005=P value). مطالعه هیستوپاتولوژیکی شیردان های آلوده به استرتاژیا، بیانگر اتساع غدد شیردان به علت نفوذ لارو انگل، کاهش سلول های پریتال، هیپرپلازی سلول های موکوسی و نفوذ سلول های التهابی نوتروفیل و ائوزینوفیل به لایه ی پارین شیردان بود.
کلید واژگان: گوسفند, استرتاژیا, استرتاژیوزیس, گونه, ضایعات پاتولوژیک, شهرکردSixty sheep abomasums were randomly collected from Shahrekord abattoir between April and September (2006). Age and sex of the sheep were registered. All of the abomasums were transported to laboratory، Nematodes، which were presented inside them، collected، and after calculating، their species and genus، were specified. Abomasums that were contaminated by Ostertagia or had gross damages were selected in order to sample microscopic sections (1×2 cm) and pathologic study. Forty-two (70%) of these abomasums were contaminated by gastro-intestinal Nematodes. By minimum and maximum of counted Ostertagia (67-1300) and mean of 127، Thirty-two (53. 33%) of abomasums were contaminated by Ostertagia. Also، Eighteen (30%) of them were contaminated by two species of Ostertagia circumcincta and Ostertagia trifurcata. Minimum and maximum of collected Ostertagia was 85-1300 with the mean of 130. Eight abomasums (13. 3%) were only contaminated by Ostertagia trifurcata with minimum and maximum of 67-230 and mean of 82. Six abomasums (10%) were also contaminated by Ostertagia circumcincta with minimum and maximum of 80-640 and mean of 110. There was a significant statistical relation between age and contaminating with Ostertagia and maximal contamination had been seen between the ages six to twelve months (Pvalue=0/005<0. 05). By age increasing، the contamination was decreased. Histopathological study of the abomasums contaminated by Ostertagia had been shown that parietal cells were decreased because of parasitic larval infiltration and inflammatory cells such as neutrophils and eosinophils could be found in lamina properia.Keywords: Ostertagia, Pathologic effects, Shahrekord, Sheep, Species -
اسهال حاد و تفکیک نشده یکی از عوامل مرگ و میر گوساله ها در سنین پایین بوده و منجر به وارد آوردن خسارات اقتصادی فراوان به صنعت دامپروری می گردد. نقش عوامل بیماری زا از سوئی و ناتوانی سیستم ایمنی از سوی دیگر منجر به حساس ساختن گوساله نسبت به اسهال شده و مخاطراتی جدی را به دنبال دارد. نقش سلنیوم، روی و مس در تقویت سیستم ایمنی شناخته شده و از این رو بررسی غلظت آن ها در سرم گوساله های مبتلا به اسهال و مقایسه آن با موارد سالم، می تواند محققین را در درک هرچه بهتر روند پاتوژنز بیماری رهنمون سازد. با این هدف اقدام به تعیین میزان سلنیوم، روی و مس در سرم 70 راس گوساله شیری زیر یک ماه شد. نمونه خون از 35 راس گوساله اسهالی و 35 راس گوساله سالم (مشابه از نظر سن، جنس و وزن) اخذ و بلافاصله به آزمایشگاه منتقل گردید. پس از جدا سازی سرم با بهره گیری از دستگاه پتانسیومتر مقادیر سلنیوم، روی و مس به روش های PSA و CCSA تعیین گردید. آنالیز داده ها با بهره گیری از آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه و با استفاده از برنامه نرم افزاری سیگما استات صورت پذیرفت. بر اساس نتایج بدست آمده غلظت هر سه عنصر در سرم گوساله های اسهالی کمتر از گوساله های سالم بود و در این میان تنها تفاوت غلظت مس از نظر آماری معنی دار بود (P<0.05). این یافته حکایت از تاثیر متقابل اسهال و ریزمغذی ها بر یکدیگر داشته و به نوعی توجه به آن ها را در درمان و پیشگیری اسهال ضروری می نماید.
کلید واژگان: سلنیوم, اسهال, مس, روی, گوساله, مواد معدنیDiarrhea is the primary cause of deaths in the immune incompetent neonatal calves. On the other hand، a functional immune system requires nutrient (such as; energy، proteins، minerals and vitamin A، D and E) inputs for cellular production and maintenance. The interaction between efficient immune system and measure pathogens that cause diarrhea is very important. To this reason and to determine the mineral changes during diarrhea، selenium، zinc and copper concentration in serum were measured by Potentiometric Stripping Analaysis (PSA) and Constant Current Stripping Analysis (CCSA) methods in 35 healthy and 35 calves with diarrhea. Results indicated that serum concentration of copper in diarrheic calves was significantly lower than that healthy ones (P<0. 05). This finding may describe the copper role on preventing and treatment of diarrhea.Keywords: Selenium, Diarrhea, Zinc, Minerals., Copper, Calf -
کلیه ها، پالایش خون از مواد زائد، سموم، د ارو ها و برخی متابولیت ها را بعهده داشته و از این نظر نقش مهمی را در حفظ سلامت بد ن دام بر عهده د ارند. اصولا در بین دام های اهلی بیماری های مجاری اد راری و مثانه بیش از عوارض کلیوی شایع بود ه و نمود د رمانگاهی اینگونه عوارض چند ان بارز نیست. برخورد مد اوم کلیه ها با اجرام بیماری زای معلق در گرد ش خون و بعضا آشفتگی های د ستگاه گرد ش خون از عوامل تاثیرگذار بر این اند ام بود ه و در پاره ای از موارد حتی منجر به ناتوانی حاد یا مزمن آن می شوند، که در همه حال قابل شناسایی و تشخیص د قیق نبود ه و تا زمان کشتار از نظر دور می مانند. بر این اساس بررسی کشتارگاهی ضایعات کلیوی نقشی اساسی را در معرفی بیماری های کلیوی منطقه بر عهده د ارد. در این بررسی 1000 راس گاو کشتار شده در طول خط کشتار مورد بازرسی د قیق لاشه قرار گرفتند و ضمن ثبت عوارض مشهود کلیوی، اقد ام به نمونه برد اری هیستوپاتولوژیک از تمامی کلیه ها (دارای ضایعه و فاقد آن) گردید. بر پایه نتایج بد ست آمده تنها 79 راس از دام های مورد بررسی واجد عوارض اکتسابی کلیوی بودند و لذا میزان وقوع کشتارگاهی این عوارض معاد ل 9/ 7% تعیین شد. بر این اساس توزیع فراوانی نسبی نفریت بینابینی18/ 34%، کیست های کلیوی 85/ 27%، کیست هید اتید 4/ 11%، گلومرونفریت8/ 3%، نکروز توبولی حاد 06/ 5 %، فیبروز8/ 3%، هید رونفروز8/ 3%، آبسه53/ 2%، خونریزی و پرخونی8/ 3%، د یسپلازی 26/ 1%، آنفارکتوس 26/ 1% و کست هیالین 26/ 1%، تعیین گردید. خاطر نشان می سازد که تفاوت آماری معنی د اری ما بین وقوع ضایعه در کلیه راست یا چپ و نیز حضور ضایعه مابین بخش های قد امی و خلفی هر کلیه مشاهده نشد. اما تفاوتی آماری و معنی دار مابین حضور ضایعه در بخش های پشتی و شکمی وجود داشت که بر این اساس در بخش پشتی از فراوانی نسبی 4/ 87% و در بخش شکمی از فراوانی نسبی 6/ 12% برخورد ار بود (05/ 0>p).
کلید واژگان: کلیه, گاو, آسیب شناسی, کشتارگاه, نفروز -
هدف از این بررسی تعیین وضعیت روی و منگنز خاک، گیاه و حیوان منطقه شهرکرد است و جهت انجام این مطالعه اخذ 80 نمونه خاک از مزارع یونجه، شبدر، جو و گندم، 80 نوع گیاه روییده در همان مزارع و مجموعا 190 نمونه خون از گوساله، گاوان خشک و شیروار و تعیین میزان روی و منگنز با استفاده از دستگاه جذب اتمی صورت گرفت. میزان روی موجود در خاک مزارع یونجه، شبدر، جو و گندم به ترتیب معادل 66 /0 + 99 /0، 90 /0 + 42 /0، 38 /0 + 96 /0، 61 /0 + 72 /0 mg/kg و میزان روی گیاهان روییده در همین مزارع به ترتیب معادل 98 /4 + 39 /21، 61 /1 + 81 /18، 46 /5 + 13 و 72 /5 + 41 /11 mg/kg براورد گردید. درمجموع میانگین روی خاک منطقه 26 /0 + 77 /0 و میانگین روی موجود در گیاهان 78 /4 + 16 /16 mg/kg تعیین شد. میزان میانگین روی سرم گوساله، گاو شیرده و گاو خشک به ترتیب mg/lit 41 /0 + 41 /3، mg/lit 4 /0 + 53 /3 و mg/lit 44 /0 + 44 /3 و متوسط روی سرم گاو در منطقه معادل mg/lit 065 /0 + 46 /3 تعیین گردید. میزان منگنز موجود در مزارع یونجه، شبدر، جو و گندم به ترتیب معادل 7 /6 + 15 /18، 75 /4 + 82 /17، 61 /6 + 3 /13 و 7 /4 + 40 /16 mg/kg و میزان منگنز گیاهان روئیده در همین مزارع به ترتیب معادل 29 /15 + 71 /117، 34 /24 + 163، 45 /9 + 25 /97 و 78 /13 + 7 /13 mg/kg برآورد گردید. درمجموع میانگین منگنز خاک منطقه 21 /2 + 42 /16 و میانگین منگنز موجود در گیاهان 15 /28 + 92 /122 mg/kg تعیین گردید. میزان متوسط منگنز سرم گوساله، گاو شیرده و گاو خشک به ترتیب mg/lit 68 /0 + 33 /2، mg/lit 8 /0 + 36 /2 و...
کلید واژگان: منگنز, روی, گیاه, خاک, گاوTo determine zinc and manganese concentration in different types of soil and plant in Shahrekord district. 80 composite soil (before cultivation) and 80 related plants (after full vegetative growing) and 190 serum samples (calf, dry and dairy cattle) were collected and zinc and manganese concentrations were measured by atomic absorption. Plants included alfalfa, clover, oat and wheat.Average and standard deviation of data’s were determined and Correlation coefficient between zinc and manganese concentration of soil and its plant were estimated by Excel program.Soil zinc levels under alfalfa, clover, oat and wheat farms were and corresponding concentrations in plants were dry matter, respectively. Zinc serum concentration in bovine species at different physiological status were as follows; calf, dry cow, and dairy cattle,. Soil manganese levels under alfalfa, clover, oat and wheat farms were and corresponding concentrations in plants were dry matter, respectively. Manganese serum concentration in bovine species at different physiological status was as follows; calf, dry cow, and dairy cattle,. Result indicated that in all studied areas zinc concentration in soil and its plant were lower than that normal range. But bovine serum concentration of zinc indicated that animals could uptake zinc requirements from ration in Shahrekord district. But results indicated that in all studied area manganese concentration in soil and their plants were favorable. It could be concluded that manganese deficiency is not a major problem in Shahrekord district. On the other hand significant positive and negative correlation between soil manganese and its related clover and oat were observed respectively. Bovine serum concentration of manganese indicated that animals could their manganese requirements from ration and high level of ration manganese could not alter the absorbability of this mineral by animals. This research project has been supported by Grant No. NRCI 4297.Keywords: Soil, Plant, Zinc, Cattle., Manganese -
غلامعلی کجوری، د انشیار دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهرکرد سعید ه د ارابی، د انش آموخته د کترای حرفه ای دامپزشکی دانشگاه شهرکرد حمید رضا براد ران، د انش آموخته د کترای حرفه ای دامپزشکی دانشگاه آزاد شهرکرد چکید هکبد یکی از پرکارترین اند ام های بد ن بود ه و به طرق مختلف تحت تاثیر عوامل بیماری زا قرار می گیرد. سموم، باکتری ها، انگل ها، قارچ ها و کمبود های مواد غذایی از جمله عوامل تاثیر گذار بر سلامت کبد بود ه و هر یک قاد ر به تخریب بافت کبد به صورت موضعی یا فراگیر می باشند. در میان بیماری های موضعی کبد می توان به آبسه کبد ی اشاره نمود که در پی راهیابی باکتری به جریان خون (خصوصا ورید باب) از طریق آسیب های وارد ه به مخاط شکمبه و یا به دنبال نفوذ جسم خارجی و توکسمی پد ید می آید. از سویی برخی ریز مغذی ها در شکل گیری د فاع اختصاصی و مقابله با عفونت نقش ایفا نموده و گاهی اوقات حضور آن ها (همچون روی) از میزان شکل گیری آبسه می کاهد. بر این اساس تحقیق حاضر بر 40 راس گاو مبتلا به آبسه کبد ی در کشتارگاه شهرکرد به انجام رسید تا با سنجش میزان سلنیوم، روی، آهن، مس، کلسیم، فسفر و منیزیوم چرک و بافت کبد مبتلا، مقاد یر هر یک تعیین و ارتباط مابین عناصر مشخص گردد. مقاد یر روی و مس توسط د ستگاه پتانسیومتر، سلنیوم توسط د ستگاه جذب اتمی و سایر عناصر با بهره گیری از کیت های تشخیصی ویژه تعیین و ارتباط آماری داده ها با محاسبه ضریب همبستگی در سطح 05/ 0> p تعیین گردید. یافته های تحقیق به صورت Mean±SD گزارش شد و بر این اساس مقاد یر سلنیوم، روی، آهن، مس، کلسیم، فسفر و منیزیوم چرک به ترتیب معاد ل (mg/kg)و 046/ 0±551/ 0، (mg/kg)و 32/ 2±41/ 6، (mg/kg)و 03/ 14±18/ 18، (mg/kg)و 83/ 4±63/ 6، (mg/kg)و82/ 85±8/ 221، (gr/kg)و 32/ 0±85/ 0و (gr/kg)و 72/ 21±64/ 40 تعیین گردید. همچنین مقاد یر عناصر مذکور در بافت کبد به ترتیب معاد ل (mg/kg)و 84/ 0±58/ 10، (mg/kg)و22/ 32±91/ 82، (mg/kg)و 12/ 22±29/ 62، (mg/kg) و 17/ 28±22/ 39، (gr/kg)و 4/ 0±12/ 0, (gr/kg)و 056/ 0±81/ 1، و (gr/kg)و 07/ 0± 15/ 0 تعیین گردید. با انجام آزمون همبستگی پیرسون بین داده های فوق مشخص گردید که مابین میزان آهن و مس چرک (871/ 0 + =r و 000228/ 0= P value) و کلسیم و سلنیوم چرک (623/ 0 - = r و 0305/ 0= P value) ارتباطی معناد ار وجود د ارد (05/ 0>p). همچنین مابین میزان روی و کلسیم کبد (535/ 0 + = r و 0487/ 0= P value) و آهن و مس کبد (596/ 0 + =r و 0317/ 0= P value) ارتباطی معناد ار وجود د ارد (05/ 0>p) کاهش د سترسی به آهن و روی یکی از مکانیسم های شناخته شده د فاع میزبان بر علیه عوامل عفونی به شمار می رود. مس نقشی اساسی در رشد و تکامل نوتروفیل ها د اشته و نقش سلنیوم نیز در ارتباط با د فاع اختصاصی بد ن به اثبات رسید هاست.
کلید واژگان: مواد معدنی, آبسه کبد ی, بافت کبد, گاو -
ویروس لوسمی گاو (BLV) یک رتروویروس سرطان زاست که معمولا گاو را آلوده نموده و در 1 تا 5 درصد مبتلایان، لکوز لنفوسیت های B ایجاد می نماید. سلول های آلوده به BLV در خون، ترشحات و همچنین فراورده های گوشتی و لبنی که به بازار عرضه می شوند وجود دارد. هدف این مطالعه تعیین میزان آلودگی به ویروس لوسمی گاو و ارتباط بین آلودگی به این ویروس با عوامل مختلف شامل: سن، اندازه ی گله، استفاده از سرسوزن مشترک و حضور دامپزشک ناظر در سال 1381 در منطقه شهرکرد بود. همچنین یک مطالعه اولیه ای نیز برای تعیین آلودگی انسان با BLV صورت گرفت.
در این مطالعه نمونه های سرم 422 راس گاو از گله های شیری منطقه شهرکرد از نظر حضور آنتی بادی های ضد BLV با روش الایزا و AGID و 102 سرم انسان از نظر حضور آنتی بادی های ضد gp51 با روش AGID تست گردیدند. به ترتیب 59 (14%) و 40 (5/9%) مورد از سرم گاوها در آزمون های الایزا و AGID واکنش سرمی مثبت داشند و مشخص گردید که بین حساسیت این دو تست اختلاف معنی داری وجود داشته و آزمون الایزا حساس تر می باشد (05/0=P). در این تحقیق مشخص شد بین میزان آلودگی در این شهرستان با استفاده از سر سوزن مشترک و اندازه گله در سطح 05/0=α ارتباط آماری معنی داری دارد. کمترین میزان آلودگی در گاوهای با سن 3-2 سال و بیشترین میزان آلودگی در گاوهای با سن 5 سال و بیشتر بود لیکن ارتباط آماری بین سن و میزان آلودگی و همچنین مشاوره دامپزشک ناظر در گله با میزان شیوع مشاهده نشد (05/0P>).
آنتی بادی ضد ویروس لوسمی گاو در نمونه های سرمی اخذ شده از دامداران همان گاوداری ها یافت نشد لذا در این مطالعه ارتباطی بین لکوز گاو و انسان وجود نداشت. با این وجود، مطالعات بیشتری در این زمینه می تواند از اهمیت برخوردار باشد.
کلید واژگان: لکوز ویروسی گاو, گاو, انسان, شهرکرد -
کمبود کبالت به صورت اولیه و ثانویه در بسیاری از مناطق مختلف دنیا گزارش شده و عواملی همچون نوع خاک، میزان کبالت خاک و نیز حضور میزان بالای آهک و منگنز در منطقه را در پدید آوردن این کمبود دخیل می دانند. بر همین اساس و برای پی بردن به وضعیت کبالت منطقه شهرکرد، اقدام به نمونه برداری از خاک مزارع یونجه، شبدر، جو و گندم (80 نمونه) و گیاهان روییده بر آن خاک (80 نمونه) و اخذ نمونه خون از 100 راس گوسفند تغذیه شده با این گیاهان گردید. سعی بر آن بود که نمونه خاک قبل از اضافه نمودن هرگونه کود شیمیایی و طبیعی و نمونه گیاهی نیز در زمان حداکثر رشد جمع آوری گردد. غلظت کبالت نمونه ها توسط دستگاه جذب اتمی تعیین و مشخص شد که خاک مزارع یونجه، شبدر، جو و گندم به ترتیب حاوی 04/0 ± 14/0، 06/0 ± 16/0، 03/0 ± 1/0 و 05/0 ± 11/0 میلی گرم کبالت به ازای هر کیلوگرم و گیاه این مزارع به ترتیب حاوی 01/1 ± 32/1، 08/0 ± 2/2، 76/0 ± 2/1 و 88/0 ± 37/1 میلی گرم کبالت به ازای هر کیلوگرم ماده خشک می باشند. همچنین غلظت سرمی کبالت گوسفندان معادل 41/0 ± 45/1 میکروگرم بر دسی لیتر تعیین گردید. نتایج حاصله حکایت از آن دارد که میزان کبالت خاک منطقه پایین تر از حد ذکر شده در منابع بوده و لذا شرایط برای کمبود اولیه کبالت مهیا می باشد. اما از سوی دیگر میزان کبالت گیاهان و جیره غذایی دام ها حاوی مقادیر مناسبی کبالت بوده و لذا نشخوارکنندگان امکان دریافت کبالت مورد نیاز را از جیره خواهند داشت. با این حال غلظت کبالت سرم گوسفندان در حد مرز قرار داشته و مشخص می گردد که عواملی مداخله گر از جذب بهینه کبالت توسط گوسفند کاسته و شرایط را برای کمبود ثانویه کبالت فراهم نموده اند. همچنین مشخص شد که خاک مزارع شبدر و یونجه نسبت به مزارع جو و خاک مزارع شبدر نسبت به مزارع گندم به طور معنی داری حاوی میزان بیشتری کبالت بوده و نیز گیاهان شبدر و یونجه در مقایسه با گیاه جو حاوی مقادیر بیشتری کبالت در ماده خشک می باشند (P<0.05). تعیین ضرایب همبستگی مابین فاکتورهای مختلف موجود در خاک و غلظت کبالت گیاه روییده بر آن خاک حکایت از تاثیر منفی سرب خاک مزارع یونجه و جو بر کبالت گیاهان مربوطه و مولیبدن خاک بر کبالت جو داشت (P<0.05). نویسنده بر این اعتقاد است که حضور برخی عوامل نظیر سرب، مولیبدن، فسفر و کلسیم در جیره غذایی، برداشت بهینه کبالت توسط دام را متاثر ساخته و شرایط را برای کاسته شدن از سطح کبالت سرم مهیا می نمایند. بدین لحاظ توصیه می شود که در منطقه از مکمل های غذایی حاوی کبالت بهره گرفته شود.
کلید واژگان: کبالت, کمبود, مواد معدنی, گوسفند, خاکCobalt (Co) deficiency occurs in many parts of world especially in tropical and subtropical countries. Primary Co deficiency occurs only in places where the soil is deficient in Co. The type of soil and the presence of other substances like manganese and lime influence the absorption of Co (secondary Co deficiency). To determine the Co status in Shahrekord district, Iran, several important farms were selected and the Co concentration of 80 different soils (before cultivation) under cultivation of alfalfa, clover, barley and wheat and their cultivated plants (after full vegetative growing) were measured by atomic absorption spectroscopy. Moreover, blood samples were taken from 100 sheep fed the grown plants on those areas. The mean ± SD Co concentration in the soil of alfalfa, clover, barley and wheat farms were 0.14 ± 0.04, 0.16 ± 0.06, 0.10 ± 0.03 and 0.11 ± 0.05 mg/kg, respectively and the corresponding concentrations in plants were 1.32 ± 1.01, 2.2 ± 0.08, 1.2 ± 0.76 and 1.37 ± 0.88 mg/kg dry matter (DM), respectively. The mean ± SD Co concentration in sheep serum was 1.45 ± 0.41 µg/dl at various physiological conditions. Results indicated that in all studied areas, Co concentration in soil was lower than the normal range and primary Co deficiency was noticeable. On the other hand, Co concentration in different plants and ration was higher than animal demands, but serum Co was at marginal level and probably interfered with animal health. This study showed that the soils of lands under cultivation of clover and alfalfa and its related plants contained more Co than that of determined for barley (P<0.05). Furthermore, clover soil had higher amount of Co than wheat soil (P<0.05). There was a negative correlation between the amount of lead in soil of lands under cultivation of alfalfa and the concentration of Co in plants. Such a negative correlation was also detected between the amount of molybdenum and lead in soil and the concentration of Co in plants (P<0.05). Presence of some interfering factors in ration such as nitrogen (1.24 ± 0.3%), phosphorus (0.47 ± 0.18%), lead (2.87 ± 1.58 mg/kg DM) and molybdenum (0.1 ± 0.14 mg/kg DM) were negatively affected the uptake of Co and decreased serum Co concentration via secondary Co deficiency.Keywords: Cobalt, Deficiency, Minerals, Sheep, Soil -
این بررسی در طی فصول بهار و تابستان در کشتارگاه شهرستان شهرکرد بر روی 1000 راس گوسفند انجام گرفت و هدف از انجام آن، بررسی ناهنجاری های مادرزادی قلب در گوسفندان کشتاری در این شهرستان بود. با توجه به آنکه عوارض مادرزادی قلب از میزان شیوع بالایی برخوردار نیستند، لذا حجم نمونه در حدی بالا در نظر گرفته شد و اکثر گوسفندان از سنی ما بین 3 تا 9 ماه برخوردار بودند. نتایج حاصل از بررسی ماکروسکوپیک حکایت از حضور نواقص مادرزادی با فراوانی نسبی 8/0 درصد در بین گوسفندان کشتاری داشت. که شامل چهار مورد شکاف دریچه میترال، دو مورد بازماندن مجرای شریانی، یک مورد پارگی آئورت و یک مورد کیست خونی بود. شایان ذکر آنکه شکاف دریچه میترال و پارگی آئورت به هر دو صورت مادرزادی و اکتسابی پدید آمده و لذا جهت بررسی منشاء این دو نقیصه، نمونه های مربوطه جهت بررسی هیستوپاتولوژیک به آزمایشگاه ارسال و پس از تهیه مقطع و رنگ آمیزی به روش هماتوکسیلین ائوزین، مادرزادی بودن آنها به اثبات رسید. شایان ذکر آنکه تاکنون گزارشی مکتوب از شکاف دریچه میترال در دسترس نیست و لذا این عارضه مادرزادی برای اولین بار توسط نگارندگان مقاله گزارش می گردد.
بررسی آماری داده ها با بهره گیری از روش مربع کای و در سطح (p < 0/05) به انجام رسید و حکایت از عدم ارتباط معنی دار مابین سن و جنس و توزیع فراوانی نقایص داشت.
کلید واژگان: قلب, گوسفند, عوارض مادرزادی, آئورت, شریان, دریچه دولتی -
• غلامعلی کجوری، گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهرکرد• ایرج کریمی، گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهرکرد • محسن ملکیان، دانش آموخته دکترای دامپزشکیتاریخ دریافت: آبان ماه 1383 تاریخ پذیرش: مردادماه 1383چکیدهاین بررسی در طی فصول بهار و تابستان در کشتارگاه شهرستان شهرکرد روی 1000 راس گوسفند انجام گرفت و هدف از انجام آن بررسی ماکروسکوپیک و هیستوپاتولوژیک عوارض اکتسابی قلب در گوسفندان کشتار شده در این شهرستان بود. از 1000 مورد قلب بازرسی شده تنها 96 مورد دارای عارضه ظاهری بود که پس از تهیه مقاطع هیستوپاتولوژیک، فراوانی نسبی عوارض میکروسکوپیک 7 / 3 درصد تعیین گردید. همچنین فراوانی نسبی آلودگی قلب به بیماری های انگلی معادل 2 / 3 درصد برآورد گردید. شایان ذکر آنکه از 37 نمونه مورد بررسی، آلودگی به سارکوسیستوز میکروسکوپیک در 10 مورد به اثبات رسید و این در حالی است که در بازرسی ظاهری قلب هیچگونه نشانه ای از آلودگی وجود نداشت. این موضوع ضرورت توجه هرچه بیشتر به مصرف خوراکی قلب گوسفند را مشخص ساخته و زنگ خطری برای بهداشت عمومی می باشد. همچنین با توجه به آنکه اکثر گوسفندان کشتار شده زیر یکسال سن داشته و جنس آنها نر بود، لذا اختلاف معنی داری از نظر حضور ضایعات و ارتباط آن با سن و جنس در سطح 05 / 0>p مشاهده نگردید.
کلید واژگان: قلب, سارکوسیست, گوسفند, بهداشت عمومی -
چنین می توان نتیجه گرفت که حضور هیپوفسفاتمی, از میزان پاسخ مساعد به درمان با ملح کلسیم (اولین سیاست معمول درمانی) کاسته و به عبارتی دیگر یکی از علل طولانی شدن دوران زمینگیری محسوب می شود.
کلید واژگان: تب شیر, گاو زمینگیر, کلسیم, فسفر, منیزیوم -
هدفحضور بیش از حد انتظار بیماری هموگلوبینوری پس از زایش post parturient haemoglubinuria(PPH) در فاصله زمانی اندک و نیز حضور شواهدی دال بر همراهی عوامل محیطی و زمینه ساز در منطقه شهر کرد، نگارنده را بر آن داشت تا با نگرشی تحقیقی - تحلیلی به موضوع، مورادی را به رشته تحریر در آورد.
طرح: مطالعه میدانی و نمونه برداری ازدامهای مبتلا.
حیوانات: 15 راس گاو شیری مبتلا به هموگلوبینوری پس از زایش.روشدر خلال خرداد ماه تا اواسط تیرماه 1379، پانزده راس گاو شیروار با تاریخچه هموگلوبینوری به درمانگاه ارجاع و با توجه به نتایج حاصل از معاینات درمانگاهی، بررسی های آزمایشگاهی و پاسخ به درمان اختصاصی، حضور بیش از حد انتظار هموگلوبینوری پس از زایش در منطقه شهر کرد به اثبات رسید. گاوان مبتلا به سندرم هموگلوبینوری به دقت مورد معاینه درمانگاهی و آزمایشگاهی قرار گرفتند. ضمن ثبت پارامترهای حیاتی (تعداد نبض، تعداد تنفس و درجه حرارت بدن)، کلیه علایم درمانگاهی یادداشت و نمونه های خون (محیطی و وداجی) و سرم حیوانات مبتلا جهت بررسی آلودگی های انگلی، تعیین میزان کمخونی و بررسی میزان کلسیم و فسفر به آزمایشگاه ارسال گردید.
تجزیه و تحلیل آماری: آمار توصیفی.نتایجنتایج حاصله حکایت از عدم ابتلای گاوان ارجاعی به بیماری های تک یاخته ای خونی و عفونی داشت میزان کلسیم و فسفر سرم گاوان مبتلا به ترتیب معادل 0.45 ± 8.2 و 0.31 ± 2.85 میلی گرم در دسی لیتر گزارش گردید.نتیجه گیریبیماری هموگلوبینوری پس از زایش به عنوان یک بیماری متابولیک در سطح صنعت گاوداری مطرح بوده و بیشتر در گاوان پرتولید و در خلال 2 الی 4 هفته پس از زایمان گزارش شده است. اکثر محققین علت بروز بیماری را، منوط به حضور کمبود دراز مدت فسفر در جیره غذایی دانسته و برخی مشاهده سایر عوارض کمبود فسفر را (قبل از بروز هموگلوبینوری) از شرایط مورد نیاز برای پیدایش بیماری می دانند. بر اساس گزارشات موجود علاوه بر کمبود فسفر، عوامل مستعد کننده و متعدد دیگری همچون؛ کمبود مس و سلنیوم، تغذیه با خانواده خاجیان و مواجهه با هوای سرد در پیدایش هموگلوبینوری پس از زایش دخلیند. طی تحقیقاتی بر گاوان تازه زای زمینگیر در منطقه شهر کرد، کمبود فسفر به عنوان عاملی موثر در پیدایش تب شیر شناخته شد. همچنین حضور کمبود مس و سلنیوم در منطقه، به عنوان عاملی زمینه ساز مطرح گردید و شاید بتوان کاهش میزان بارندگی در سال زراعی، گرمی نسبی هوا در مقایسه با سال گذشته و کاهش کیفیت علوفه مصرفی (به دلیل خشکسالی) را از دیگر عوامل مستعد کننده دانست. بر اساس اطلاعات کسب شده از مراجع ذیربط میزان بارندگی نسبت به سال گذشته زراعی دچار 7 درصد کاهش و گرمی هوا در مدت مشابه با سال گذشته دچار 0.5 درجه سانتیگراد افزایش، شده است. لذا چنین می توان نتیجه گرفت که کمبود فسفر همراه با سایر مسایل مطروحه منجر به بروز بیش از حد بیماری هموگلبوینوری پس از زایش در منطقه شده است.
کلید واژگان: هموگلوبینوری, زایمان, گاو, بیماریهای متابولیک
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.