فاطمه رجبی
-
مقدمه
آب زیرزمینی به عنوان یکی از منابع حیاتی برای تامین آب شرب و کشاورزی، به شدت تحت تاثیر تغییرات اقلیمی و فعالیت های انسانی قرار دارد. افزایش دما، تغییر الگوهای بارش، تغییرات پوشش گیاهی و... منجر به تغییر در ترکیب شیمیایی آب می شود و این موضوع می تواند عواقب جدی برای تامین آب شرب و کشاورزی داشته باشد. کیفیت آب های زیرزمینی مانند آب های سطحی دائم در حال تغییر کردن است و در دشت های خشک و نیمه خشک، شناسایی و تحلیل عوامل موثر بر کیفیت آب زیرزمینی جهت مدیریت پهنه های کیفی مختلف، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. محققین در این زمینه اذعان داشته اند که، ویژگی های خاک و سطح زمین می تواند مستقیما بر کیفیت آب زیرزمینی تاثیر بگذارد و مدیریت صحیح خاک می تواند به بهبود کیفیت آب کمک کند. از این رو، پژوهش حاضر به بررسی تاثیر متغیرهای اقلیمی و ویژگی های سطح زمین بر کیفیت آب زیرزمینی در دشت کهورستان استان هرمزگان پرداخته و به دنبال شناسایی تغییرات کیفی آب در فصول آبیاری و غیرآبیاری است. شایان ذکر است، در تحقیقات پیشین بیشتر با الگوریتم های درون یابی، میزان WQI در سامانه اطلاعات جغرافیایی برآورد و سطوح طبقات مختلف کیفیت آب زیرزمینی تبیین شده است. در پژوهش حاضر علاوه بر بررسی ارتباط معنادار میان متغیرهای اقلیمی و ویژگی های سطح زمین با کیفیت آب زیرزمینی، به بررسی توزیع فضایی این متغیر در محدوده مورد مطالعه و مدل سازی آن با روش های رگرسیون جغرافیایی وزن دار (GWR) و مجموع مربعات معمولی (OLS) بر اساس متغیرهای مستقل تاثیرگذار پرداخته شده است.
مواد و روش هامحدوده مورد مطالعه در پژوهش حاضر، دشت کهورستان با مساحت 09/273 کیلومترمربع از جمله دشت های نادر در غرب استان هرمزگان است. این مطالعه بر اساس داده های شیمیایی 15 حلقه چاه نیمه عمیق در دشت کهورستان و مقاطع زمانی آبیاری و غیرآبیاری سال های 2009 و 2018 انجام شد. متغیرهای مستقل تحقیق، شاخص شوری استاندارد شده (NDSI)، بارش تجمعی (Pr)، شاخص پوشش گیاهی نرمال شده (NDVI)، کمبود آب در خاک (DEF)، تبخیر و تعرق پتانسیل (PET)، دمای سطح زمین (LST)، شاخص شدت خشکسالی پالمر (PDSI)، تبخیر و تعرق واقعی (AET) بودند که از سامانه گوگل ارت انجین (GEE) به شکل تصاویر ماهواره ای رستری در مقیاس ماهانه استخراج شدند. همچنین متغیر وابسته تحقیق، شاخص کیفیت آب زیرزمینی (WQI) بود که در سامانه اطلاعات جغرافیایی مدل شد. برای بررسی معناداری ارتباط بین این متغیرها در مقاطع زمانی مختلف از آزمون کای اسکوئر استفاده شد و سپس از روش های رگرسیون جغرافیایی وزن دار (GWR) و حداقل مربعات معمولی (OLS) برای مدل سازی تغییرات مکانی کیفیت آب زیرزمینی بهره گرفته شد. برای مقایسه میزان اعتبار یا کارایی مدل های رگرسیونی چند متغیره، از معیارهای، ضریب تعیین، ریشه میانگین مجذور خطاها و معیار آکائیکه استفاده شد. همچنین خاطرنشان می شود، جهت بررسی توزیع فضایی پهنه های کیفی آب زیرزمینی از آماره موران محلی در این مقاطع زمانی استفاده شد.
نتایج و بحثآزمون کای اسکوئرنشان از ارتباط معنی دار بین متغیرهای اقلیمی و ویژگی های سطح زمین با کیفیت آب زیرزمینی داشت و تحلیل خودهمبستگی فضایی نشان داد که توزیع فضایی کیفیت آب زیرزمینی در دشت کهورستان به صورت تصادفی بوده است. از بین دو روش GWR و OLS، روش رگرسیون وزن دار جغرافیایی با ریشه میانگین مربعات خطا معادل 14/0، مجموع مربعات باقیمانده 3/11، ضریب تعیین 82/0 و ضریب آکائیکه 19/570- نتایج بهتری را نسبت به روش OLS ارائه کرد. همچنین NDVI و NDSI با ضریب تبیین (R2) معادل 47/0 در بازه زمانی نخست (4/2009)، متغیر NDSI با ضریب تبیین معادل 63/0 در بازه زمانی دوم (11/2009)، در مقطع زمانی سوم (5/2018)، دو متغیر NDVI و NDSI با ضریب تبیین معادل 65/0 و مقطع زمانی چهارم (12/2018) نیز صرفا دو متغیر NDVI و NDSI با ضریب تبیین معادل 55/0 بیشترین تاثیرگذاری را از بین متغیرهای اقلیمی و ویژگی های سطح زمین بر میزان کیفیت آب زیرزمینی نشان دادند. طبقات کیفیت آب زیرزمینی دشت کهورستان فقط دو طبقه بسیار ضعیف و نامناسب برای مصارف کشاورزی بودند. در مقطع زمانی نخست ، کلاس کیفی «بسیار ضعیف» از کیفیت آب زیرزمینی دشت کهورستان مساحت 44/2 کیلومترمربعی را به خود اختصاص داده است. در مقطع زمانی دوم ، تنها کلاس کیفیت آب زیرزمینی دشت کهورستان در این فصل آبیاری، طبقه «نامناسب برای مصارف کشاورزی» با مساحت 2/275 کیلومترمربع بود. در مقطع زمانی سوم، کلاس «بسیار ضعیف» کیفیت آب زیرزمینی سطحی معادل 91/14 کیلومترمربع از مساحت دشت و در مقطع زمانی چهارم، مساحت کلاس کیفی «بسیار ضعیف» 51/8 کیلومترمربع برآورد شد.
نتیجه گیریهمانگونه که نتایج نشان داد، کیفیت آب زیرزمینی در فصول آبیاری (ماه های 11 و 12 سال های 2009 و 2018) نسبت به فصول غیرآبیاری (ماه های 4 و 5 سال های 2009 و 2018) کاسته می شود و همچنین سطوح کیفی آب زیرزمینی نیز در فصول آبیاری نسبت به فصول غیرآبیاری کاهشی می شود. نتایج نشان داد که افزایش پوشش گیاهی و کاهش شوری خاک از عوامل کلیدی در بهبود کیفیت آب زیرزمینی در این منطقه هستند و با کاهش پوشش گیاهی و افزایش شوری خاک در فصول آبیاری از وسعت و کیفیت پهنه های کیفی خوب و متوسط کاسته می شود. با توجه به برتری مدل GWR نسبت به OLS، این مدل می تواند به عنوان ابزاری مفید در مدیریت پهنه های کیفی منابع آب زیرزمینی و تحلیل تغییرات کیفیت آب به کار رود. در نهایت، پژوهش حاضر تاکید می کند که توجه به متغیرهای اقلیمی و ویژگی های سطح زمین برای مدیریت بهینه منابع آب زیرزمینی ضروری است. این پژوهش صرفا به استفاده از روش های مختلف درون یابی شاخص WQI بر اساس داده های شیمیایی چاه های مشاهداتی در سامانه اطلاعات جغرافیایی نپرداخته است و در این بین با توجه به اثرگذاری متغیرهای مختلف اقلیمی و ویژگی های سطح زمین به پیش بینی پهنه های مختلف کیفیت آب زیرزمینی با روش های رگرسیون جغرافیایی وزن دار و مجموع مربعات معمولی تاکید داشته است. اخذ متغیرهای مستقل در مقیاس ماهانه و در بازه های زمانی مختلف فصول آبیاری و غیرآبیاری در سامانه آنلاین گوگل ارت انجین (GEE) از دیگر توجهات پژوهش حاضر در بحث بررسی تغییرات کیفیت آب زیرزمینی بود.
کلید واژگان: شاخص شوری خاک, کیفیت آب زیرزمینی, متغیرهای اقلیمی, مدل جغرافیایی وزن دارIranian Journal of Watershed Management Science and Engineering, Volume:18 Issue: 66, 2024, PP 59 -72IntroductionGroundwater, as one of the vital resources for supplying drinking water and agriculture, is significantly affected by climate change and human activities. Rising temperatures, changing precipitation patterns, and alterations in vegetation lead to changes in the chemical composition of water, which can have serious implications for the provision of drinking water and agricultural needs. The quality of groundwater, like that of surface water, is constantly changing, and in arid and semi-arid plains, identifying and analyzing the factors influencing groundwater quality is crucial for managing various quality zones. Researchers in this field have acknowledged that soil characteristics and land surface can directly impact groundwater quality, and proper soil management can contribute to improving water quality. Therefore, this study examines the impact of climatic variables and land surface characteristics on groundwater quality in the Kahorestan plain of Hormozgan Province, aiming to identify quality changes in water during irrigation and non-irrigation seasons. It is noteworthy that previous research primarily estimated the Water Quality Index (WQI) using interpolation algorithms within Geographic Information Systems (GIS) and delineated different groundwater quality levels. In the present study, in addition to investigating the significant relationships between climatic variables and land surface characteristics with groundwater quality, the spatial distribution of these variables within the study area is analyzed, and modeling is conducted using Geographically Weighted Regression (GWR) and Ordinary Least Squares (OLS) methods based on the influential independent variables.
MethodologyThe study area in the present research is the Kahorestan plain, covering an area of 273.09 square kilometers, which is one of the rare plains in the western part of Hormozgan Province. This study was conducted based on chemical data from 15 semi-deep wells in the Kahorestan plain during irrigation and non-irrigation periods in the years 2009 and 2018. The independent variables of the study included the Normalized Difference Salinity Index (NDSI), cumulative precipitation (Pr), Normalized Difference Vegetation Index (NDVI), soil water deficit (DEF), potential evapotranspiration (PET), land surface temperature (LST), Palmer Drought Severity Index (PDSI), and actual evapotranspiration (AET), which were extracted as monthly raster satellite images from the Google Earth Engine (GEE). The dependent variable of the study was the Groundwater Quality Index (WQI), which was modeled within a Geographic Information System (GIS). To assess the significance of the relationships between these variables at different time periods, the Chi-square test was employed. Subsequently, Geographically Weighted Regression (GWR) and Ordinary Least Squares (OLS) techniques were utilized to model the spatial variations in groundwater quality. To compare the validity or efficiency of the multiple regression models, criteria such as the coefficient of determination, root mean square error, and Akaike Information Criterion were used. Additionally, it is noted that the Local Moran's I statistic was employed to investigate the spatial distribution of groundwater quality zones during these time periods.
Results and discussionThe chi-square test indicated a significant relationship between climatic variables and land surface characteristics with groundwater quality. Spatial autocorrelation analysis revealed that the spatial distribution of groundwater quality in the Khorasan plain is random. Among the two methods, GWR (Geographically Weighted Regression) and OLS (Ordinary Least Squares), the GWR technique provided better results with a root mean square error of 0.14, a residual sum of squares of 11.3, a coefficient of determination (R²) of 0.82, and an Akaike Information Criterion (AIC) of -570.19, compared to the OLS method. Additionally, NDVI (Normalized Difference Vegetation Index) and NDSI (Normalized Difference Snow Index) showed a coefficient of determination (R²) of 0.47 in the first time period (4/2009), with the NDSI variable showing an R² of 0.63 in the second time period (11/2009). In the third time period (5/2018), both NDVI and NDSI had an R² of 0.65, and in the fourth time period (12/2018), the two variables NDVI and NDSI again showed the highest impact among climatic variables and land surface characteristics on groundwater quality, with an R² of 0.55. The groundwater quality classes of the Kahorestan plain only included two categories: very poor and unsuitable for agricultural use. In the first-time frame, the "very poor" quality class of groundwater in the Khorasan plain covered an area of 2.44 Km2. In the second time frame, the only groundwater quality class in the Khorasan plain during that irrigation season was "unsuitable for agricultural use," with an area of 275.2 Km2. In the third time frame, May 2018, the "very poor" quality class of surface groundwater accounted for 14.91 Km2 of the plain's area. In the fourth time frame, December 2018, the area classified as "very poor" quality was estimated to be 8.51 Km2.
ConclusionAs the results indicated, groundwater quality during irrigation seasons (months 11 and 12 of the years 2009 and 2018) decreases compared to non-irrigation seasons (months 4 and 5 of the years 2009 and 2018), with the quality levels of groundwater also diminishing during irrigation periods. The findings revealed that increased vegetation cover and reduced soil salinity are key factors in improving groundwater quality in this region. A decrease in vegetation cover and an increase in soil salinity during irrigation seasons lead to a reduction in the extent and quality of good and moderate quality zones. Given the superiority of the GWR model over OLS, this model can serve as a useful tool in managing the quality zones of groundwater resources and analyzing changes in water quality. Ultimately, this research emphasizes that attention to climatic variables and land surface characteristics is essential for the optimal management of groundwater resources. This study not only utilized various interpolation methods for the WQI based on the chemical data from observation wells within a Geographic Information System (GIS), but also highlighted the prediction of different groundwater quality zones using Geographically Weighted Regression and Ordinary Least Squares techniques, considering the impact of various climatic variables and land surface characteristics. Additionally, obtaining independent variables at a monthly scale across different time periods of irrigation and non-irrigation seasons from the online Google Earth Engine (GEE) was another focus of the current study regarding the examination of groundwater quality changes.
Keywords: Soil Salinity Index, Groundwater Quality, Climatic Variables, Geographically Weighted Model, Global Moran's I -
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم هیجان و تصویر بدن زنان مبتلا به سرطان سینه بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری 2 ماهه و 4 ماهه بود. جامعه آماری را زنان با جراحی مستکتومی بیمارستان های شهر تهران در سال 1401-1400 تشکیل می داد که از میان آنها 30 نفر به طور دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه گواه (15نفر) چایگذاری شدند. 8 جلسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت هفته ای یک بار برای گروه آزمایش اجرا شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تصویر بدن (BIS، هوپ وود و همکاران، 2001) و پرسشنامه تنظیم هیجان (ERQ، گراس و جان، 2003) بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون تصویر بدنی، پیش آزمون و دوره پیگیری 2 ماهه، پیش آزمون و دوره پیگیری 4 ماهه (05/0>P) معنادار بود. تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون بعد ارزیابی مجدد شناختی تنظیم هیجان، پیش آزمون و دوره پیگیری 2 ماهه، پیش آزمون و دوره پیگیری 4 ماهه (05/0>P) معنادار بود. همچنین تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون بعد سرکوبی تنظیم هیجان، پیش آزمون و دوره پیگیری 2 ماهه، پیش آزمون و دوره پیگیری 4 ماهه (05/0>P) معنادار بود. بر اساس این یافته ها این ACT مداخله ای موثر برای بهبود ادراک تصویر بدن و تنظیم هیجان در بیماران با جراحی مستکتومی است.
کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, تنظیم هیجانی, سرطان سینه, تصویر بدنThe present study aimed to investigate the effectiveness of acceptance and commitment therapy (ACT) on emotion regulation and body image of women with breast cancer. The research method was quasi-experimental with a pretest, posttest, control group design, and 2 and 4-month follow-up. The statistical population consisted of women with mastectomy surgery in Tehran hospitals in 1400-1401. Among them, 30 patients were selected by convenient sampling and randomly divided into two experimental groups (15 people) and a control group (15 people). 8 sessions of ACT were performed once a week for the experimental group. Research tools included the Body Image Scale (BIS, Hopwood, et al., 2001) and the Emotion Regulation Questionnaire (ERQ, Gross and John, 2003). The data were analyzed using mixed analysis of variance with repeated measures. The results showed the difference between the pre-test and post-test stage of body image and the pre-test and 2-month follow-up and pre-test and 4-month follow-up (p<0.05) is significant. The difference between the pre-test and post-test stage of the reappraisal component of emotion regulation and the pre-test and 2-month follow-up and pre-test and 4-month follow-up (p<0.05) is significant. The difference between the pre-test and post-test stage of the reappraisal component of emotion regulation and the pre-test and 2-month follow-up and pre-test and 4-month follow-up (p<0.05) is significant. Based on the results ACT is an effective intervention to improve body image perception and emotion regulation in patients with mastectomy surgery.
Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Emotion Regulation, Breast Cancer, Body Image -
اگرچه معادن منابع اولیه تولید را فراهم می کنند و بهره مندی از معادن بیشتر موهبت به شمار می رود، اما فعالیت های معدنی مانند اغلب فعالیت های اقتصادی با آلودگی و تخریب محیط زیست همراه است. سیاست گذاری مبتنی بر توسعه پایدار به منظور جبران آسیب های زیست محیطی فعالیت های معدنی بنگاه ها را به سمت انجام سرمایه گذاری های زیست محیطی سوق می دهد. انتظار می رود با افزایش فعالیت های معدنی، مخارج سرمایه گذاری معادن در محیط زیست به منظور جبران تخریب به وجود آمده افزایش یابد. این مطالعه به تخمین رابطه بین میزان بهره برداری از معادن در استان های مختلف ایران و ارزش سرمایه گذاری محیط زیستی معادن با استفاده از مدل پانل دیتای پویا GMM با رویکرد آرلانو باند پرداخته است. کیفیت حکمرانی در سطح منطقه ای می تواند بر الزام سرمایه گذاری های محیط زیستی موثر باشد. به همین منظور شاخص کیفیت حکمرانی استانی محیط زیست استخراج شده و وارد الگو شد. از آنجا که سطح توسعه یافتگی استا ن ها، با کیفیت نهادی ارتباط موثری دارد ارزش افزوده استانی به عنوان یک متغیر کنترلی سطح توسعه یافتگی استان ها وارد الگو شده است. تخمین با استفاده از داده های استانی در طول سال های 1393 تا 1399 حاصل شد. نتایج این مطالعه نشان می دهد افزایش فعالیت های معدن کاری منجر به افزایش مخارج سرمایه گذاری آنها در محیط زیست نمی شود. درمقابل کیفیت بالاتر حکمرانی در استان ها با سرمایه گذاری محیط زیستی معادن ارتباط مثبت دارد. همچنین معادن حاضر در استان های توسعه یافته تر سطح بالاتری از مخارج سرمایه گذاری بر محیط زیست را انجام می دهند. در نهایت دولت می تواند با بهبود مقررات گذاری در حوزه محیط زیست معادن، با استفاده از ظرفیت مسیولیت اجتماعی شرکت ها، بهره برداران معدنی را به جبران صدمات محیط زیستی وادار کند.کلید واژگان: معدن, محیط زیست, اقتصاد منطقه ای, اقتصاد منابع, توسعه پایدارAlthough mines provide primary raw materials for production and they are considered a valuable resources, they often come with pollution and environmental damage. Sustainable development policies aim to compensate for the environmental damages caused by mining activities, by directing the related enterprises towards environmentally friendly investments. It is expected that with an increase in mining activities, capital spending on environmental protection will also increase to compensate for the destruction caused. This study estimates the relationship between the level of mining exploitation and the value of mining environmental investment in different provinces of Iran, using the dynamic panel data model GMM with an Arellano-Bond approach. Regional governance quality can significantly impact commitment to environmental investments. For this purpose, the provincial environmental governance index was extracted and included in the model. Since the level of development in provinces has an effective relationship with institutional quality, provincial added value was taken into account in the model as a control variable for the level of provincial development. Estimates were obtained using provincial data from 2014 to 2021. The results of this study suggest that increased mining activity does not lead to higher capital spending on the environment. On the other hand, higher governance quality in provinces is positively associated with mining environmental investments. Additionally, mines located in more developed provinces incur higher environmental spending. Finally, the government can force mining operators to compensate for environmental damages using the capacity of corporate social responsibility by improving regulations in the area of mining environmental protection.Keywords: Mining, Environment, Regional Economics, Resource Economics, Sustainable development
-
همواره دانشمندان و محققان مالی تلاش کرده اند که دیدگاه های متفاوتی از واژه تقلب برای جوامع بیان کنند تا بتوانند درک بهتری از عناصر و عوامل موثر را تقلب را تشریح نمایند. کنترل داخلی نیز فرآیندی است که برای کمک به مدیریت در راستای رسیدن به سه هدف اعم از اثربخشی و کارآمدی عملیات، قابلیت اطمینان گزارشگری و انطباق با قوانین و مقررات کاربردی طراحی می شود. بنابراین هدف از تحقیق حاضر کنترل داخلی بر گزارش گری مالی متقلبانه و بازده سهام شرکت های پذیرفته شده در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. جهت انجام پژوهش حاضر داده های مربوط به صورت های مالی از سایت سازمان بورس اوراق بهادار و یا سایت کدال، نرم افزار ره آورد نوین استخراج و در نرم افزار اکسل داده آمایی شده و بعد از خارج کردن متغیرهای مربوط به فرضیات پژوهش جهت انجام عملیات محاسباتی و مشتقی نمودن تاثیر هرکدام از متغیرها به مدل تحقیق جهت انجام آزمون های آماری رگرسیونی وارد نرم افزار Eviews شده. یافته ها نشان داد که ویژگی های حسابرسی کنترل داخلی بر گزارش گری مالی متقلبانه تاثیر معناداری دارد. با استفاده از آماره z معنی داری ضریب برآوردی متغیر ویژگی های کنترل داخلی مورد بررسی قرار گرفت که نتایج حاکی از معنی داری ضریب برآوردی متغیر ویژگی های کنترل داخلی است. همچنین احتمال آماره z نشان می دهد که کل مدل برآوردی معتبر است. در حالت کلی در سطح اطمینان 95% نتایج نشان می دهد که ویژگی های حسابرسی داخلی بر گزارش گری مالی متقلبانه تاثیر مستقیم و معنی داری دارد. و همچنین ویژگی های حسابرسی داخلی بر بازده سهام در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تاثیر معناداری دارد.
کلید واژگان: کنترل داخلی, گزارش گری مالی متقلبانه, بازده سهام, شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران -
-
وندالیسم رفتاری آگاهانه تعمدی و غرض ورزانه است که با اراده و خواست افراد و با سوگیری تخریبی و عمدتا بدون کسب نفع مادی صورت می گیرد؛ انواع محیط های ورزشی، توریستی، تاریخی، فرهنگی، آموزشی و شهری می تواند مورد هجوم وندال ها قرار گیرد. یکی از وجوه مهم وندالیسم، محیطی است که عمل وندالیستی در آن اتفاق می افتد به همین منظور آن را در رده جرایم محیطی قرار می دهد. وندالیسم شهری می تواند مبلمان و تجهیزات شهری و یا خود محیط مصنوع شهری اعم از دیوارها، خیابان ها و پل ها، پایانه ها، ورزشگاه ها، بیمارستان ها و مدارس حتی فضاهای سبز مثل پارک ها و باغچه ها باشد. بنابراین جهت شناخت مفهوم وندالیسم شهری در این تحقیق تلاش شده است تا مروری بر وندالیسم شهری داشته باشیم. در این مقاله هدف مروری بر وندالیسم شهری با رویکرد مدیریت شهری با استفاده از روش کتابخانه ای است.
کلید واژگان: وندالیسم شهری, مدیریت شهری, وندال -
فضای کالبدی محله بستر فعالیت های اجتماعی در روابط اجتماعی همسایگی است. این فضا در خلال روابط اجتماعی نیز شکل می گیرد. بنابراین، معماری فضای کالبدی و روابط اجتماعی در ارتباطی دوسویه قرار دارند. ازسوی دیگر، روابط اجتماعی هسته اولیه شکل گیری و تقویت سرمایه اجتماعی است؛ لذا فضای کالبدی در تقویت سرمایه اجتماعی موثر است و عدم توجه به کیفیات فضا به معضلات اجتماعی نظیر کاهش مشارکت، عدم امنیت، افزایش جرم پذیری و در نهایت ازبین رفتن رضایتمندی و حس تعلق می انجامد. هدف این پژوهش تبیین مدلی از کیفیات فضای کالبدی در مقیاس همسایگی است که سرمایه اجتماعی را ارتقا و معضلات اجتماعی را کاهش دهد. در این راستا، چارچوب نظری از یافته های به دست آمده متون نظری مرتبط با سرمایه اجتماعی و کالبد معماری فضا تدوین می شود؛ بر اساس این یافته ها، روابط اجتماعی در قالب گروه های اجتماعی با فعالیت های مشترک هدفمند، مولفه کلیدی ارتقای سرمایه اجتماعی است. لذا در روش تحقیق، سنجش سطح سرمایه اجتماعی با بررسی مولفه رابطه اجتماعی گروهی در ایستگاه های منتخب که با نمونه گیری طبقه ای تصادفی گزینش شده اند، به شیوه شمارش روابط گروهی انجام می شود. در ادامه، تحلیل کیفیات فضای کالبدی به شیوه برداشت میدانی و ارزیابی چگونگی ارتباط این متغیرها به شیوه استدلال منطقی به مدل نهایی پژوهش می انجامد: خلق عرصه های عمومی با مقیاس خرد در فضای همسایگی اعم از محورهای پیاده و مکان های توقف (متغیر مستقل)، ضمن تاکید بر حضور افراد (متغیر میانجی) به جای عبور، به ارتقای سرمایه اجتماعی محلی (متغیر وابسته) منجر می شود؛ ضمن اینکه کیفیات عرصه های عمومی در مدل نهایی بحث می شوند.
کلید واژگان: رابطه اجتماعی, سرمایه اجتماعی, فضای کالبدی, محلهThe physical space in the neighborhood is the bed of social activities in the social relations of the neighborhood. On the one hand, this space is formed during social relations, therefore, the architecture of the physical space and social relations are in a two-way relationship. On the other hand, social relations are the primary core of forming and strengthening social capital. Therefore, the architecture of the physical space is effective in the formation and strengthening of social capital, and not paying attention to it leads to many social problems, including reducing social participation, lack of security, increasing criminality, and finally, the loss of satisfaction and a sense of being pointed out. Today, despite the efforts of specialists to create sociable physical spaces, social relations have not expanded significantly, and following this reduction of relations, social capital has been in a downward trend. There has been no formation and strengthening of social relations in the neighborhood, and the decrease in presence in the neighborhood has led to a decrease in the possibility of social relations and ultimately an unprecedented decrease in local social capital. The review of the literature on the subject shows a lack of agreement between the most desirable physical space to promote social capital, so the purpose of this research is to explain a model of the architectural qualities of physical space at the neighborhood scale that will promote local social capital and reduce social problems, more precisely, the main question of the research is about the physical aspects of the neighborhood space, through which the social capital of the neighborhood is formed and increased. In this regard, to formulate the theoretical framework of the research, the theoretical texts related to social capital and the architecture of the body of space are examined. According to the findings of this section, the key component of promoting social capital is social relations in the form of social groups with purposeful joint activities. Then, the necessary samples for examination are identified and selected in four steps from among the neighborhoods of Tehran. In the continuation of the research method section, evaluation, and measurement of the level of social capital in selected samples were done. Evaluation of social capital was done by examining the composition of group social relations in the selected sample stations by counting group relations. It should be noted that the selected stations are selected by stratified random sampling. Finally, the analysis of the qualities of the physical space is carried out by the method of field perception and the evaluation of how these variables are related by the method of logical inductive reasoning which creates the final model of the research, and based on this model, the creation of public spaces with a small scale in the neighborhood space can be achieved. Both pedestrian axes and stopping places (independent variable), these spaces, while emphasizing the presence of residents (mediator variable) instead of temporary transit, lead to the promotion of local social capital (dependent variable); meanwhile, the qualities of these public areas are discussed in the final model.
Keywords: Social relationship, Social capital, Physical space, Neighborhood -
مقدمه
«حکمرانی فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا)» از اواخر دهه 90 میلادی در کشورهای توسعه یافته مطرح و جایگزین مدیریت فاوا شد. این رویکرد به دانشگاه ها این امکان را می داد که علاوه بر تفکیک مسیولیت های فاوا میان واحدها و سطوح مختلف، با توزیع حقوق تصمیم گیری بین ذینفعان، مکانیزم هایی را برای پایش تصمیمات فاوا در ارتباط تنگاتنگ با چشم انداز، ماموریت و اهداف دانشگاه توسعه دهند. این مطالعه باهدف بررسی چالش های مدیریت فاوا و تبیین ضرورت اتخاذ حکمرانی فاوا در دانشگاه موردمطالعه انجام شده است.
روش هاپژوهش حاضر از نوع کاربردی بود که با روش کیفی-توصیفی به صورت مطالعه موردی (آبان تا دی ماه 1400) در یکی از دانشگاه های علوم پزشکی استان تهران طی مراحل آماده سازی، شناسایی، تحلیل و تجویز به اجرا درآمد. برای گردآوری داده ها از روش مصاحبه نیمه ساختارمند مبتنی بر نمونه گیری غیر تصادفی هدفمند قضاوتی و بحث گروهی متمرکز و برای تحلیل داده ها از تحلیل محتوای کیفی در نرم افزارATLAS-ti استفاده شد.
یافته هااز نظر ساختاری، شورای فاوا تنها مرجع سیاست گذاری کلان است که کارآمدی لازم در تعیین جهت گیری های کلی، استانداردها و مسیر حرکت دانشگاه را ندارد. شورای فاوا به لحاظ فرایندی فاقد ماموریت و افق برنامه ای بوده و در ایجاد یکپارچگی میان تصمیمات دانشگاه و تصمیمات فاوا و نیز پایش تصمیمات این حوزه در ارتباط با اهداف و ماموریت های دانشگاه عملکرد موفقی نداشته است. در بعد تعاملی نیز، نتوانسته با ایجاد زبان مشترک میان فاوا و صاحبان فرایندهای اصلی، در اجرای سیاست های فاوا وحدت رویه ایجاد کند.
نتیجه گیری:
دانشگاه موردمطالعه برای برون رفت از وضعیت فعلی، نیازمند تغییرات جدی در ساختار فاوا و رویکرد کاربران دانشگاه به فاوا است. لازمه این تغییرات، اتخاذ مدل حکمرانی فاوای بومی و متناسب سازی شده با مشکلات و نیازهای حال و آینده دانشگاه، به سمت یکپارچگی کامل است.
کلید واژگان: چالش, مدیریت فناوری اطلاعات و ارتباطات, توصیه های سیاستی, حکمرانی فناوری اطلاعات و ارتباطات, دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانیIntroduction“Information and Communication Technology (ICT) governance” was introduced in developed countries in the late 1990s and replaced ICT management. In addition to the separation of the ICT responsibilities between different units/levels, ICT governance allowed universities to develop mechanisms for monitoring ICT decisions in line with the University's vision, mission, and strategic goals through the distribution of the decision-making rights to various stakeholders. This study aimed to investigate the ICT management challenges in the university under study and explore the need for ICT governance.
MethodsThis is a qualitative-descriptive case study conducted in the three stages of preparation, identification, and analysis and prescription in one of the universities of medical sciences in Tehran (from November to December 2021). Semi-structured interviews based on judgmental purposeful sampling and FGDs were used for data collection, and qualitative content analysis in ATLAS-ti software was used for data analysis.
ResultsStructurally, the only macro-policymaking body in the ICT field is the ICT council, which is inefficient in providing general direction and standards. In terms of processes, it lacks a mission and a long-term plan, and it has failed to integrate the university and ICT decisions, as well as steering decisions toward the university's goals. In terms of relational mechanisms, it hasn't been able to create a unified procedure in the implementation of ICT policies by creating a common language between ICT and the owners of the main processes in the university.
ConclusionTo get out of the current situation, the university needs serious changes in the ICT structure and the university users’ approach to ICT. These changes require the adoption of an indigenous ICT governance model tailored to the current and future problems and needs of the university toward full integration.
Keywords: Challenge, ICT Management, Policy Recommendations, ICT Governance, University of Medical Sciences -
امروزه رنگرزی منسوجات با استفاده از مواد رنگزای طبیعی در جهت حفظ محیط زیست، از طریق کاهش استفاده از مواد رنگزای سنتزی و مواد کمکی شیمیایی، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در این تحقیق، ویژگی ها و پارامترهای رنگرزی نخ پشمی با رنگزای طبیعی میخک از جمله نوع دندانه، غلظت دندانه و غلظت رنگزا مورد بررسی قرار گرفته است. قدرت رنگی (K/S) و توابع رنگی در سیستم CIE L*a*b* با استفاده از کالریمتر اندازه گیری شده اند. نتایج نشان داد که، نمونه های دارای دندانه مس و آلومینیوم دارای روشنایی (L*) بیشتر و نمونه های رنگرزی شده با آهن تیره تر هستند. نتایج مربوط به اثر محافظت در برابر امواج فرابنفش نمونه های رنگرزی شده با میخک نشان دهنده اثر مطلوب روی کاهش تخریب نوری رنگزای متیلن بلو زیر نور خورشید است. نتایج فعالیت ضدباکتری کالای رنگرزی شده با میخک نیز نشان دهنده رفتار مناسب در برابر باکتری استافیلوکوک اوریوس (95%) است. همچنین نتایج ثبات شستشویی نمونه های رنگرزی شده نشان دهنده پایداری بالا میخک روی پشم در حضور دندانه است.کلید واژگان: رنگزاهای طبیعی, میخک, ضدباکتری, دندانه, پشمNowadays dyeing of textiles with natural dyes has been considered according to environmental effects based on lower using of the synthetic dyes and chemical auxiliaries. In present research, the dyeing parameters including; type of mordant, concentration of mordant and concentration of clove have been investigated. The color strength (K/S) value and the color coordinates (L*, a*, b*, C*) of samples were obtained using calorimeter in CIELab color space. The results showed the dyed samples in presence of Cu and Al as mordant have higher lightness (L*) compare with dyed samples dyed with Fe. The ultraviolet protection results showed higher blocking effect of sample in presence of clove against photodegradation of methylene blue (MB) under sunlight irradiation. The antibacterial assessment of the dyed samples showed reduction of bacteria rate against S. aureus (95%). Also washing fastness assessment of the dyed samples showed the great durability of clove on wool in presence of mordant.Keywords: Natural dyes, Clove, antibacterial, Mordant, wool
-
یکی از چالش های مطرح شده بخش معدن در سطح منطقه ای، عدم بهره مندی ساکنان مناطق میزبان معادن از منافع حاصل از بهره برداری معادن است. این مطالعه با هدف آزمون تجربی چالش یادشده، به تخمین رابطه بین استاندارد زندگی استان ها و سهم هر استان از ارزش تولیدات معدنی با استفاده از مدل پانل دیتای پویا GMM با رویکرد آرلانو باند پرداخته است. همچنین سهم ارزش افزوده هر استان به عنوان یک متغیر کنترلی سطح توسعه یافتگی استان ها وارد الگو شده است. تخمین با استفاده از داده های استانی در طول سال های 1393 تا 1399 حاصل شد. نتایج تجربی این مطالعه نشان می دهد افزایش فعالیت های معدن کاری به بهبود استاندارد زندگی مردم منطقه منجر نمی شود و چالش عدم انتفاع مردم محلی از منافع معادن را تایید می کند. با این نگاه سازوکارهایی نظیر مسیولیت اجتماعی، ایجاد صندوق های سرمایه گذاری و سهامداری مردم محلی از معادن می تواند به رفع این چالش کمک کند.
کلید واژگان: معدن, اقتصاد منطقه ای, اقتصاد منابع, توسعه پایدارOne of the challenges raised by the mining sector at the regional level, is the lack of benefits for the local communities from the advantage of the externalities generated by the presence of mining producers. The purpose of this study is to empirically investigate this challenge. This is achieved by estimating the relationship between the provinces' living standards and the share of the province's mineral production, using the Arellano-Bover/Blundel- Bond two-step Dynamic GMM Panel Data approach. Also, the share of the added value of each province is included in the model as a control variable of the level of development of the provinces. The estimation was obtained using provincial data for the period of 2014-2020. The empirical results of this study show that the increase in exploration activities does not increase the living standards of the local communities. Finally, mechanisms such as corporate social responsibility, implementation of investment funds, and shareholding of mines by local community can help to solve this challenge.
Keywords: Mining, Regional Economic, Resource Economic, Sustainable Development -
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان فراشناختی یکپارچه نگر بر تنظیم هیجان، حساسیت اضطرابی و کیفیت خواب افراد دارای اختلال استرس پس از سانحه صورت گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل با دوره های پیگیری دو ماهه و چهار ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره روانشناختی شهر کرمانشاه در سال 1399-1400 با اختلال استرس پس از سانحه بودند، که از بین آن ها 40 نفر به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گواه (20 نفر) جایگذاری شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های تنظیم هیجان (ERQ) گروس و جان (2003)، مقیاس حساسیت اضطرابی-3 (ASI-3) تیلور و کاکس (1998)، شاخص کیفیت خواب پترزبورگ (PSQI) بویس و همکاران (1989) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که بین گروه آزمایشی و گروه گواه از نظر متغیرهای وابسته در مرحله ی پیش آزمون نسبت به پس آزمون و دوره های پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (01/0< p). بررسی دوره های پیگیری نشان داد که بین دوره های پیگیری و پس آزمون در واقع تفاوت معناداری وجود نداشت (01/0P>). لذا این نشان دهنده ماندگاری اثر درمان در طول زمان است. از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که از درمان فرا تشخیصی یکپارچه نگر می تواند به عنوان رویکردی موثر در تعدیل و بهبود مشکلات روان شناختی افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه استفاده کرد.
کلید واژگان: اختلال استرس پس از سانحه, تنظیم هیجان, حساسیت اضطرابی, درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر, کیفیت خوابThis study aimed to determine the effectiveness of the unified trans-diagnostic treatment on emotion regulation, anxiety sensitivity, and sleep quality in people with post-traumatic stress disorder. The research method was semi-experimental with pre-test, post-test, and control group with 2-month and 4-month follow-up periods. The statistical population included all patients referred to psychological counseling centers in Kermanshah in the years 1399-1400 with post-traumatic stress disorder, from which 40 people were selected in an accessible and purposeful manner and randomly assigned to experimental (n=20) and control (n=20) groups. In order to collect data from the Emotion Regulation Questionnaire (ERQ) by Gross and john (2003), Anxiety Sensitivity Inventory-3 (ASI-3) by Taylor & cox (1998), and Pitesbourg Sleep Quality Index (PSQI) buysee et al (1989) were used. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance. The results of the analysis showed that unified trans-diagnostic treatment led to a significant improvement in anxiety sensitivity, sleep quality, and emotion regulation in people suffering from post-traumatic stress disorder (P<0/01). The examination of the follow-up periods showed that there was no significant difference between the follow-up and post-test periods (P>0/01). Therefore, this shows the persistence of the treatment effect over time. From the above findings, it can be concluded that unified transdiagnostic treatment can be used as an effective approach to modify and improve the psychological problems of people with post-traumatic stress disorder.
Keywords: Post-Traumatic Stress Disorder, Emotion Regulation, Anxiety Sensitivity, Unified Trans-Diagnostic Treatment, Sleep Quality -
مقدمه
سالمندان به دلیل ویژگی های جسمی و روحی خاص به مراقبت و نیازهای مختلف احتیاج دارند، افسردگی یکی از شایع ترین مشکلات روانشناختی در آنان است و بی توجهی به کیفیت محیط پزشکی سالمندان می تواند بر سلامت روان آنها تاثیر بگذارد.
هدفهدف از پژوهش حاضر، بررسی طراحی باغ شفابخش در مراکز مراقبت از سالمندان با رویکرد بهبود سلامت روان سالمندان دارای افسرد گی بود.
روشپژوهش حاضر کیفی و با روش نظریه گرندد تیوری انجام شده است. جامعه پژوهش، شامل سالمندان افسرده در مرکز مراقبتی بیمارستان روانپزشکی آیت الله مدرس نجف آباد در سال 1399 بود، که از بین این افراد 15سالمند افسرده 65-75 سال (8 مرد و7 زن) به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و به روش اشتراوس و کوربین در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA مورد تحلیل قرارگرفتند.
یافته ها:
نتایج در قالب مولفه های باغ شفابخش برای بهبود سلامت روان سالمندان افسرده، شامل 300 کد اولیه (باز) و انتخابی و 3 مقوله اصلی شناسایی شده است: ارتباط با طبیعت، تحریک حواس پنج گانه و کیفیت فضایی برای بیماران. باغ های شفابخش، به دلیل حضور در طبیعت، هم در حفظ بهزیستی و هم در ارتقای سلامت روان سالمندان افسرده تاثیر مثبت دارند.
نتیجه گیری:
این پژوهش نشان داد مولفه های باغ شفابخش در مرکز مراقبتی سالمندان برای داشتن آرامش، کاهش استرس و افزایش بهبودی در سلامت بیماران تاثیرگذار هستند. بنابراین پیشنهاد می شود مراکز مراقبتی با توجه به مولفه های باغ های شفابخش طراحی شوند تا فرصتی را برای ایجاد حس تجدید قوا و رهایی از تنش ها جهت دستیابی به سلامت و درمان بیماری فراهم کنند.
کلید واژگان: باغ شفابخش, سالمندان, افسردگی, نظریه گرندد تئوریIntroductionHaving specific physical and mental characteristics, elders require a variety of needs and care. Depression is one the most common psychological issues in elders and neglecting the quality of elders’ medical environment can impact their mental health.
AimThe present research aims to investigate the design of a healing garden at elderly care centers with an approach to improving the mental health of elders suffering from depression.
MethodThe present research has been conducted quantitatively and through the Grounded Theoury method. The research statistical population included elders suffering from depression residing at Najafabad Ayatollah Modarres Psychiatric hospital in 2020 that from among these individuals, 15 depressed elders between the age of 65-70 years old (8 males and 7 females) were selected through the purposive sampling method. Data collection was conducted through semi-structured interviews and was analyzed through the Strauss and Corbin method in three stages of open, axial, and selective coding in the MAXQDA software.
ResultsThe results are identified in form of healing garden components for improving the mental health of depressed elders including 300 initial (open) and selective codes and 3 main categories: relation with nature, five senses’ stimulation, and space quality for the healing garden’s patients, which had a positive impact on maintaining wellbeing and promoting mental health in depressed elders.
ConclusionThis research showed that healing garden components at elderly care centers are effective for developing peace, reducing stress, and promoting improvement in patients’ health. Therefore, it is recommended that care centers are designed considering the healing gardens’ components to provide the opportunity for developing the feeling of rejuvenation and release from all tensions for achieving good health and treatment.
Keywords: Horticulture garden, Elderly, Depression, Grounded theory -
با شیوع ویروس کرونا، دولت ایران به منظور کاهش میزان ابتلا اقدام به سیاست های فاصله گذاری اجتماعی و تعطیلی برخی فعالیت های اقتصادی کرد. این موضوع منجر به اخلال فعالیت های اقتصادی در کشور شد و به طور خاص بخش خدمات با توجه به وابستگی بیشتر آن به تعاملات انسانی تحت تاثیر قرار گرفت. در این مطالعه تلاش شده تا با استفاده از الگوسازی رشد و در نظر گرفتن اثر تحریم ها، ابتدا اثر گسترش ویروس کرونا بر تولید کل مورد ارزیابی قرار گیرد و پس از آن به مقایسه این تاثیر در بخش خدمات با سایر بخش ها پرداخته شود. دوره زمانی مطالعه بهار 1384 تا زمستان 1399 می باشد. نتایج تخمین الگوی ARDL برای تولید کل کشور نشان می دهد شوک همه گیری کرونا و همچنین تحریم های اقتصادی، اثر منفی بر تولید ناخالص داخلی داشته است. اما نتایج تخمین همین الگو برای بخش های اقتصادی بسیار قابل تامل است: در خصوص بخش صنعت و معدن، این تحریم ها است که اثر منفی معناداری بر این بخش ها دارد و ضریب کرونا بی معنی است اما در خصوص بخش خدمات، کرونا اثر منفی داشته و اثر تحریم بی معنی است.کلید واژگان: ویروس کرونا, تولید ناخالص داخلی, بخش خدمات, ARDL, همه گیری. طبقه بندی JEL: I15, O44, N10During the coronavirus outbreak, Iranian government imposed social distancing and lockdown measures to reduce the number of infections. These policies caused economic activities disruption and the services are the most impacted, due to their need for human interactions. In this study, the economic growth modeling is used to investigate the effect of the COVID-19 pandemic on total output, considering the effect of the sanctions. Also, the impact of coronavirus on the service sector is compared with other sectors. The study period is spring 2005 to winter 2021. The empirical results from the ARDL estimates shows the negative impact of coronavirus pandemic on gross domestic product. Furthermore, the estimation results revealed significant negative effect of COVID-19 outbreak on service sector, but the impacts on agriculture and industry sectors are not statistically meaningful.Keywords: Corona Virus, GDP, service sector, ARDL, Epidemic. JEL Classification: I15, O44, N10
-
مجله فرهنگ و ارتقای سلامت (فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران)، سال ششم شماره 1 (پیاپی 17، بهار 1401)، صص 110 -117زمینه و هدف
هدف پوشش همگانی سلامت (UHC)، اطمینان از دریافت خدمات ضروری سلامت بدون تحمل دشواری مالی برای آن است. حکمرانی خوب در نظام سلامت موفقیت اصلاحات پوشش همگانی سلامت را به همراه دارد. یکی از جنبه های حیاتی ولی چالش برانگیز تقویت حکمرانی سلامت، جلب نظام مند مشارکت مردم در عرصه شکل دهی سیاست ها و تصمیم های بخش سلامت است. باتوجه به اینکه حمایت قوانین و اسناد بالادستی کشورها از تصمیم گیری مشارکتی، یکی از عوامل موثر در شکل گیری و پایداری مشارکت مردم در بخش سلامت به شمار می رود، این مطالعه به بررسی هم راستایی احکام قوانین برنامه های توسعه دولت ها در ایران از سال 1368 تا1395 با قانون اساسی در جلب مشارکت مردم دراداره امور کشور با تمرکز بر بخش سلامت پرداخته است.
روشمطالعه به روش کیفی طراحی و اجرا شده است. داده ها از مستندات قانونی شامل: متن احکام قوانین برنامه های پنج ساله اول تا ششم توسعه که در فاصله بین سال های 1368-1395 تدوین شده اند و همچنین متن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب سال 1358 و اصلاحات بعدی آن استخراج شده اند. داده ها با استفاده از رویکرد تحلیل محتوای کیفی به روش تجمعی (summative) مدیریت و تحلیل شده است.
یافته هاطی سال های مورد بررسی، دولت ها همواره برای جلب مشارکت مالی مردم در بخش عمرانی یا پرداخت بخشی از هزینه های بهداشت و درمان، حکم حقوقی لازم را در قوانین برنامه خود دریافت کرده اند که با اصل بیست و نهم قانون اساسی مبنی بر «اجازه دولت به تامین بخشی از منابع مورد نیاز دسترسی به خدمات بهداشتی درمانی از طریق مشارکت مردم» منطبق است.مطابق اصول متعدد قانون اساسی از قبیل؛ بند 8 اصل سوم، بند3 اصل چهل و سوم و اصل یکصدم، تعامل مردم درشناسایی مسایل و اتخاذ تصمیم مناسب در اداره امور کشور از جمله بخش سلامت به رسمیت شناخته شده است که حکم متناظری برای عملیاتی کردن آن درقوانین برنامه توسعه دولت ها لحاظ نشده است.
نتیجه گیرییافته های این مطالعه نشان داد که به رغم تعدد و کفایت اصول قانون اساسی در به رسمیت شناختن حق مشارکت مردم در سیاست گذاری ها بخصوص دربخش سلامت، به بودجه ریزی مشارکتی بجای سیاست گذاری مشارکتی متمرکز شده است. با توجه به اهمیت مشارکت جامعه در رفع یا کاهش نابرابری ها در بهره مندی از خدمات سلامت به ویژه در گروه های آسیب پذیر، پیشنهادهایی در سطح دولت و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به عنوان متولی اصلی نظام سلامت ارایه شد.
کلید واژگان: پوشش همگانی سلامت, سیاست گذاری, قوانین پزشکی, مشارکت اجتماعBackgroundThe aim of Universal Health Coverage (UHC) is to ensure receiving essential health services without financial hardship. Good governance in the health system guarantees success in UHC. Meaningful public participation in the health policy-making cycle is one of the vital and challenging aspects of good health governance. Considering the role and importance of legislation in formation and sustainability of participatory decision-making and good governance approach in the health sector, this study endeavors to survey the alignment of the 1st-6th development plans with the Islamic Republic of Iran (IRI) Constitution regarding public participation approach in the health sector since 1989.
MethodsThis study is designed and implemented as a qualitative Study. Data was extracted from legal documents including the development plan laws from 1989-2016, and IRI Constitution Law approved in 1989 and its subsequent amendments. Content analysis was carried out in a summative method.
ResultsDuring the years under review, governments have always received the necessary legal mandate in their program to attract public financial participation in the construction sector or to pay part of health care costs, which is in accordance with the 29th Article of the Constitution based on health rights for the Iranian population. According to various constitutional principles such as; Paragraph eight of the third principle, paragraph three of the forty-third principle and the one-hundredth principle, the engagement of the population in identifying issues and making appropriate decisions in the administration of the country, including the health sector, is recognize, but there is no legislation in the government development plans to implement these laws.
ConclusionDespite the emphasis on upstream legislation and the existence of two structures, the High Council for Health and Food Security, the High Council for Health Insurance at the national level and the Islamic town and village councils at the local level, governments have focused on participatory budgeting in health rather than participatory policymaking, during the years under review in this study. Given the importance of social participation in health sector decisions in eliminating or reducing inequalities in use of health services, suggestions for the government and Ministry of Health and Medical Education are represented
Keywords: Community Participation, Medical Legislation, Policy Making, Universal Health Care -
مقدمه و اهداف
توزیع علل فوت، نشان دهنده توزیع عوامل خطر مرگ بوده و مبنای برنامه ریزی و مداخله برای کاهش عوامل خطر است. کیفیت و نحوه ثبت اطلاعات، به علت ضعف در فرایندهای تکمیل و صدور گواهی فوت و یا شیوه کدگذاری، دارای مشکلاتی است. هدف از این مطالعه، تبیین چالش های ثبت مرگ و نیز ارایه راهکار در این زمینه است.
روش کاراین مطالعه کیفی، در نیمه دوم سال 1398 در دانشگاه علوم پزشکی گیلان انجام شد. جامعه هدف، مدیران و کارشناسان برنامه ثبت مرگ بود. نمونه گیری بصورت هدفمند و تمام شماری انجام شد. گردآوری داده ها از طریق مصاحبه عمیق با استفاده از راهنمای پرسشگری، و تحلیل محتوای قراردادی همزمان جهت شناسایی مضامین کلیدی انجام گرفت. برای اطمینان از اعتبار و مقبولیت داده ها، مرور و بازنگری داده ها توسط دو نفر از همکاران تحقیق و مشارکت کنندگان انجام شد.
یافته ها:
طبق تحلیل محتوای 24 مصاحبه، چالش های اصلی ثبت مرگ شامل نیروی انسانی، سازمان دهی نظام ثبت مرگ در کشور، سیستم نرم افزاری ثبت مرگ و پیاده سازی آن بود. این مضامین از 45 زیرطبقه و 13 طبقه اصلی انتزاع گردید.
نتیجه گیری:
با توجه به چالش های مطرح شده توسط مدیران و کارشناسان ثبت مرگ، اصلی ترین مداخلات پیشهادی جهت ارتقای نظام ثبت مرگ شامل جذب نیروهای مناسب، توانمندسازی و ایجاد انگیزه در رده های مختلف نیروی انسانی، توسعه همکاری درون بخشی و برون بخشی و افزایش جلب مشارکت مردم، پایش و ارزیابی مداوم جهت شناسایی نقاط قوت و ضعف نظام ثبت مرگ و مدیریت آن ها، توجه ویژه به توسعه نرم افزار ثبت مرگ و زیرساخت های مورد نیاز آن مانند دسترسی به اینترنت و تجهیزات مورد نیاز، توجه به تعدد سامانه ها و تلاش در جهت یکپارچه سازی آن ها می باشد.
کلید واژگان: ثبت مرگ, طبقه بندی, علت مرگ, گواهی فوتBackground and ObjectivesThe distribution of causes of death indicates the distribution of risk factors for death, and is a basis of planning and intervention to reduce risk factors. The quality of the registered information has problems due to the weakness of the processes of completing and issuing the death certificate or the coding method. The purpose of this study was to explain the challenges of death registration and to provide a solution in this regard.
MethodsThis qualitative study was conducted in the second half of 2019 in Guilan University of Medical Sciences. The target population was the directors and experts of the death registration program. Sampling was done purposefully by counting. Data was collected through in-depth interviews using a questionnaire and simultaneous contractual content analysis to identify key themes. To ensure the validity and acceptability of the data, the participants and two research colleagues reviewed the data frequently.
ResultsAccording to the content analysis of 24 interviews, the main challenges of death registration included manpower, organizing the death registration system in the country, and death registration software system and its implementation. These themes were abstracted from 45 subcategories and 13 main categories.
ConclusionConsidering the challenges described by death registration managers and experts, the main proposed interventions to improve the death registration system include recruiting appropriate staff, empowering and motivating various human resources departments, developing internal and external cooperation, increasing public participation, monitoring and continuous assessment to identify the strengths and weaknesses of the death registration system and adressing them, attention to the development of death registration software and its required infrastructure such as Internet access and equipment, attention to the multiplicity of systems, and efforts to integrate them.
Keywords: Death registry, Classification, Cause of death, Death certificates -
بیان مسیله
امروزه حضور ساکنین محلات در فضاهای کالبدی به دلیل بی توجهی به قلمروهای فضایی کم شده و این مسئله به کاهش روابط اجتماعی به ویژه در حوزه همسایگی انجامیده است. تاکنون مطالعات گسترده ای در ارتباط دوسویه کالبد فضایی و روابط اجتماعی، همچنین ارزیابی میزان اجتماع پذیری افراد در فضای کالبدی تحت تاثیر قابلیت های کالبدی قلمروهای عمومی به روش های کیفی انجام شده است. نکته قابل توجه این مطالعات، تحقیقات محدود و انگشت شمار مرتبط با همبستگی قلمروی نیمه خصوصی و روابط اجتماعی است، ضمن اینکه اخیرا تحقیقاتی با توجه به پیشرفت روش های کمی صورت گرفته که بدون توجه به روش های کیفی و با اتکای صرف به نتایج حاصل از مدل سازی، راهبردهایی جهت بهبود شرایط کالبدی ارایه می کنند.
هدف پژوهشاین پژوهش با هدف مقایسه نتایج حاصل از روش های کمی و کیفی در برآورد همبستگی ویژگی های قلمروهای فضایی به ویژه قلمرو نیمه خصوصی با اجتماع پذیری ساکنین در فضاهای کالبدی محله صورت پذیرفته تا زمینه پیش بینی دقیق تری از رفتاهای احتمالی ساکنین در بستر کالبدی را فراهم آورد.
روش پژوهشاین پژوهش به صورت نمونه موردی در دو بخش تعریف شده است، در بخش اول متغیر کیفی روابط اجتماعی از طریق نقشه های شناختی سنجیده می شود و در بخش دوم همین متغیر در یک رویکرد کمی با مدل سازی رایانه ای چیدمان فضا ارزیابی می شود. ضمن اینکه اکباتان به عنوان بستر مطالعاتی پژوهش، براساس قدمت، تنوع قلمروهای فضایی و سطوح قابل توجه قلمروی عمومی، در میان نمونه های موجود انتخاب شده است.
نتیجه گیرییافته های حاصل از روش کیفی، علاوه بر متغیرهای هم پیوندی و اتصال قلمروی عمومی که مورد تایید روش کمی نیز هست، متغیرهایی نظیر هندسه و پوشش گیاهی را موثر نشان می دهد که توسط روش کمی قابل شناسایی نیست؛ ضمنا چیدمان قلمروی نیمه خصوصی در بلوک ها به عنوان متغیر دیگری در تمایل افراد به حضور در فضا موثر تشخیص داده می شود، لذا در تحلیل اجتماع پذیری فضای کالبدی روش های کمی و کیفی مکمل یکدیگرند.
کلید واژگان: چیدمان فضا, نقشه های شناختی, قلمروی فضایی, اجتماع پذیری فضا, شهرک اکباتانProblem statementNowadays, the presence of neighborhood residents in physical spaces has become scarce as a result of the negligence of spatial territories and this issue has led to a decline in social communications specifically in the neighborhood sphere. Extensive studies have used qualitative methods to investigate the mutual relationship between physical space and social communications or to examine how the sociability of people in a physical space is influenced by the physical capabilities of public territories. Less research exists on the synergy of semi-private territory and social communications. Moreover, reviewing available studies shows that they have contributed to the advancement of quantitative methods that introduce strategies to improve physical conditions. These studies have offered strategies that have not been informed by the qualitative methods.
ResearchobjectiveThe purpose of this study is to compare the outcomes of the quantitative and qualitative phases on evaluating the correlation of the features in spatial territories specifically semi-private territory with residents’ sociability in physical spaces of a neighborhood to maintain a context for a more exact prediction of the probable behavior of the residents in the physical realm.
Research methodThis research employed a case study method and was conducted in two phases; in the first phase, the qualitative variable of social communications was evaluated by using cognitive maps and, in the second phase, the same variable was evaluated through computational modeling of space syntax in a quantitative approach. Also, Ekbatan Town was selected as a context for this case study not only for its age but also for the existing variety in its spatial territories and its significant surfaces of public territory.
ConclusionApart from the integration and connectivity variables related to the public domain, the qualitative method helps to gather information on other variables such as geometry and vegetation that cannot be obtained by using a quantitative method. Moreover, the syntax of semi-public territory in blocks is considered a significant variable outside of the public territory in people’s tendency to appear in spaces. Therefore, the quantitative and qualitative methods are complementary to each other in the analysis and study of the sociability of physical spaces.
Keywords: Space Syntax, Cognitive maps, Spatial Territory, The sociability of space, Ekbatan Town -
مقدمه
نتایج مطالعات نشان داده که دلبستگی نا ایمن با رفتارهای پر خطر ارتباط دارد. اما مکانیزم زیربنایی این رابطه بررسی نشده است. از این رو، مطالعه ی حاضر به منظور بررسی نقش میانجی ظرفیت تاملی در ارتباط بین سبک های دلبستگی ناایمن و رفتارهای پر خطر انجام گرفته است.
روش کاراین مطالعه یک پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی بود. نمونه مورد مطالعه شامل دانشجویان شهر تهران بودند که از بین آن ها 329 به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها پرسشنامه های ظرفیت تاملی، سبک های دلبستگی ناایمن و پرسشنامه رفتارهای پر خطر را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مسیر استفاده شد.
یافته هانتایج نشان دهنده ی اثر مستقیم ظرفیت تاملی بر رفتارهای پرخطر بود. همچنین نقش میانجی ظرفیت تاملی بین سبک های دلبستگی و رفتارهای پرخطر معنادار بود.
نتیجه گیریبراساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که دلبستگی ناایمن به همراه ظرفیت تاملی نقش مهمی در شکل گیری رفتارهای پرخطر دانشجویان دارند. به همین دلیل مداخلات روان درمانی برای پیشگیری از شکل گیری این رفتارهای پرخطر از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند.
کلید واژگان: رفتار پرخطر, ظرفیت تاملی, سبک های دلبستگیIntroductionThe results of studies have shown that insecure attachment is related to risky behaviors. But the underlying mechanism of this relationship has not been investigated. Therefore, the present study was conducted to investigate the mediating role of reflective functioning in the relationship between insecure attachment styles and risky behaviors.
MethodThis study was a descriptive-correlation research. The studied sample included the students of Tehran. The studied sample included the students of Tehran. Among them, 329 were selected through available sampling. Subjects completed reflective functioning scale, insecure attachment styles, and high-risk behavior questionnaires. Data were analyzed using Spss-24 and AMOS software. The path analysis method was used to analyze the data.
FindingThe results showed the direct effect of reflective functioning on risky behaviors. Also, the mediating role of reflective functioning between attachment styles and risky behaviors was significant.
DiscussionBased on the findings, it can be concluded that insecure attachment along with reflective functioning play an important role in the formation of risky behaviors of students. For this reason, psychotherapeutic interventions are of special importance to prevent the formation of these risky behaviors.
Keywords: risky behavior, reflective functioning, attachment styles -
پژوهشنامه اقتصادی، پیاپی 81 (تابستان 1400)، صص 155 -196هدف این مطالعه بررسی پیامدهای پیدایش ویروس کرونا بر بازار کار ایران است. برای این منظور تحولات شاخص های کلیدی بازار کار در 4 ماه نخست پس از همه گیری کرونا، تحلیل و با استفاده از یک الگوی خودرگرسیون برداری (VAR) به تخمین اثرات گسترش کووید-19 پرداخته شد. نتایج نشانگر آن است که شیوع همه گیری منجر به وقوع پدیده کارگران دلسرد شده و نرخ مشارکت نسبت به دوره مشابه سال قبل کاهش 3/7 درصدی داشته است. با در نظر داشتن تغییرات فصلی بازار کار، حدود 5/1 میلیون نفر شغل خود را به دلیل شیوع کرونا از دست داده اند. همچنین حدود 810 هزار نفر برای دریافت بیمه بیکاری ثبت نام کرده اند که 60 درصد از 750 هزار نفر مشمول در بخش خدمات شاغل بوده اند. بررسی توابع ضربه واکنش بیانگر آن است که در دوره مورد بررسی با افزایش در تعداد مبتلایان اعلام شده، تعداد متقاضیان بیمه بیکاری نیز افزایش و تا 6 دوره (روز) است. این یافته ها اثرگذاری سریع و شدید ویروس کرونا بر بازار کار ایران را تایید می کند و ضرورت بهبود نظام رفاه اجتماعی برای حمایت از اقشار آسیب پذیر را در بحران حاضر و بحران های آتی آشکارتر می کند. حمایت از کسب وکارها به خصوص حمایت های اعتباری، بیمه ای و... نیز می تواند مشکلات بنگاه ها را کمتر کرده و از افزایش تعداد بیکاران بکاهد.کلید واژگان: کووید-19, همه گیری, بازار کار, بیکاری, بیمه بیکاریEconomic Research, Volume:21 Issue: 81, 2022, PP 155 -196The aim of this study is to investigate the impacts of the coronavirus outbreak on Iran’s labor market. To do so, we analyzed changes in key indicators of the labor market in the first four months of the outbreak. In addition, the dynamic effects of COVID-19 are estimated using a vector autoregression model (VAR). Results show that spread of the pandemic has led to an increase innumber of discouraged workers. The participation rate has fallen by 3.7 percentage points, compared to the same period last year. Considering seasonal variations in the labor market, nearly 1.5 million people have lost their jobs due to the coronavirus contagion. Also, around 750 thousand people applied for unemployment benefits which are 60 percent of the claims filed by former service sector employees. The results indicate that during the study period, the increase in confirmed cases of infections increased the number of jobless claims and the number of unemployed persons. Our findings confirm rapid and substantial changes in the Iranian labor market caused by the coronavirus and highlight the necessity of improving the social welfare system for supporting vulnerable groups in the current crisis and future crises. Supporting businesses, especially credit, insurance, etc., can also reduce the problems of businesses and reduce the number of unemployed.Keywords: COVID-19, Pandemic, Job Market, Unemployment, unemployment insurance
-
با همه گیری کرونا، بسیاری از دولت ها با بده - بستان میان سلامت و اقتصاد مواجه شده اند. این مطالعه بر مبنای جدول داده-ستانده سال 1390 و استفاده از روش حذف فرضی به محاسبه اثرات مستقیم و غیرمستقیم حذف 10 گروه فعالیت اقتصادی بر ستاده کل اقتصاد ایران می پردازد. نتایج نشان می دهد، حذف فعالیت های حمل ونقل عمومی مسافر، مرغداری و تولید پوشاک بیشترین کاهش را در تولید ناخالص داخلی ایران ایجاد خواهند کرد. به علاوه، حذف مجموعه فعالیت های تامین جا، خدمات تور و آژانس های مسافرتی و فعالیت های مربوط به غذا و آشامیدنی به عنوان نماینده بخش گردشگری می تواند نزدیک به یک درصد تولید کل را کاهش دهد. همه گیری کرونا تنها از مسیر فعالیت های دهگانه مورد بررسی در این مطالعه می تواند 5/6 درصد ستاده کل اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار دهد. میزان کاهش واقعی ستاده کل، علاوه بر شدت سیاست های فاصله گذاری اجتماعی و تعطیلی فعالیت ها، به وضعیت رشد سایر بخش ها نیز بستگی خواهد داشت.
کلید واژگان: ستانده کل, روش حذف فرضی, ویروس کرونا, جدول داده-ستانده, همه گیریMany governments face a trade-off between health and economy during the coronavirus pandemic. Social distancing and lockdown caused decline in gross domestic product of coronavirus affected countries. In this study, by using the input-output table of 2011, the hypothetical extraction method is used to extract 10 selected economic activities hypothetically from economic system and examine the direct and indirect effect of this extraction on Iran’s gross output. Results show that extraction of passenger transport, aviculture and clothing sectors result in the greatest reductions in gross domestic product. Furthermore, extraction of accommodation services, travel agency and tour operator activities and foodservice industry as representative of the tourism sector is able to reduce total output by almost one percent. Considering these ten selected sectors, 6.5 percent of Iran’s total economic output would be impacted by coronavirus outbreak.
Keywords: Total Output, Hypothetical Extraction Method, Novel Coronavirus, Input-Output Table, Epidemic -
فضاهای کالبدی امروزه محیط مناسبی برای شکل گیری و تقویت روابط اجتماعی متقابل و مشارکت در قالب گروه های اجتماعی نیست، زیرا روابط اجتماعی تحت تاثیر ویژگی های مختلف ساماندهی محیط مانند هم پیوندی، نفوذپذیری، خوانایی و مقیاس بر رفتار و سرمایه اجتماعی به وجود آمده میان انسان ها، بسیار موثر است. در واقع کیفیت حضور و فعالیت اجتماعی انسان ها، فارغ از کالبد فضا نبوده و از رابطه ای دو سویه برخوردار است. اخیرا تلاش های متعددی در جهت ارتقای تعاملات اجتماعی صورت گرفته اما سطح سرمایه اجتماعی، تغییر قابل توجهی نیافته است. در این تحقیق با بررسی ادبیات موضوع در حوزه محیط کالبدی، شکاف مطالعاتی را بی توجهی به قلمروهای فضایی تبیین می کند، لذا هدف این تحقیق به صورت سنجش ارتباط قلمروهای فضایی (خصوصی، نیمه خصوصی و عمومی) با سرمایه اجتماعی در محله تدقیق شده است. این تحقیق به روش مطالعه موردی با تجزیه و تحلیل داده های نظرسنجی حاصل از پیمایش 382 نفر در شهرک اکباتان تهران انجام شده، انتخاب جامعه آماری براساس نتایج خوشه بندی فرهنگی اجتماعی محلات تهران (1397)، مطالعات علوم اجتماعی دانشگاه الزهرا و مشاهدات میدانی نگارنده صورت گرفته است. نتایج حاصل از تحلیل های آماری پرسش نامه های پالایش شده نشان می دهد که رضایت از قلمروی خصوصی، کیفیت محیطی مناسب در قلمروی عمومی و عزت نفس به عنوان یکی از ویژگی های فردی با سرمایه اجتماعی همبستگی دارند. همچنین وجود فعالیت ها و رفتار مشترک مهم در فضاهای عمومی خدماتی در ارتقای سرمایه اجتماعی تاثیرگذار است. یافته های حاصل از این تحقیق نشان می دهد توجه به مسکن ساکنان و بهبود کیفیت کالبدی قلمروهای نیمه خصوصی و عمومی باید در برنامه ریزی محلی در اولویت قرارگیرند.
کلید واژگان: قلمرو, فضای کالبدی, سرمایه اجتماعی, اکباتان, تهرانToday's urban physical spaces are not a suitable environment for the formation and strengthening of mutual social relations and participation in the form of social groups. Social relations are influenced by different characteristics of organizing the environment and its effect on the behavior and formation of human social capital is obvious. These features include cohesiveness, permeability, readability, and scale. In fact, the quality of human presence and social activity is not independent of the space and they have a bilateral relationship with each other. Recently, several efforts have been made to promote social interactions, but the level of social capital has not changed significantly. A review of the research background in the field of physical environment has shown that spatial domains have been neglected. Therefore, the purpose of this study is to assess the relationship between spatial domains (private, semi-private and public) with social capital at the neighborhood level. The present study is a case study that analyzed survey data obtained from a sample of 382 people in Ekbatan, Tehran. The selection of the statistical population is based on the results of socio-cultural clustering of Tehran neighborhoods (2015), social science studies of Al-Zahra University and the author's field observations. The results of statistical analysis of the refined questionnaires showed that satisfaction with the private domain, appropriate environmental qualities in the public domain and self-esteem (as one of the individual characteristics) are correlated with social capital. Also, the existence of important activities and common behavior in public service spaces is effective in promoting social capital. Findings showed that paying attention to residents' housing and improving the physical quality of semi-private and public areas should be a priority in local planning.
Keywords: Physical Space, Social Capital, Ekbatan, Tehran -
گسترش فساد در جامعه علاوه بر پیامدهای منفی اجتماعی-فرهنگی، به اقتصاد کشور نیز لطمه وارد میکند. فساد با تحریف منابع تولید به سمت فعالیتهای غیرمولد منجر به محدود شدن فعالیتهای تولیدی و کاهش رشد اقتصادی میشود. علاوه بر این فساد با افزایش دانش در زمینه فعالیتهای فسادآمیز و کاهش انباشت سرمایه انسانی مولد رشد اقتصادی را محدود میکند. از سوی دیگر فساد با تحریف منابع اقتصادی و افزایش هزینه فعالیتهای مولد، انگیزههای کارآفرینی را کاهش میدهد و از این مسیر نیز رشد اقتصادی تحت تاثیر پیامدهای منفی فساد قرار میگیرد. بررسی شاخصهای همچون شاخص ادراک فساد، سهم رانت منابع طبیعی از کل تولید ناخالص داخلی، شاخص کنترل فساد، شاخص کیفیت نظارت، شاخص ثمربخشی دولت و رتبه کنترل فساد در اقتصاد ایران نشاندهنده وجود فساد در اقتصاد است. در این مطالعه با استفاده از دادههای پانل دیتا به بررسی اثر فساد بر رشد اقتصادی در کشورهای منتخب پرداخته شده است. نتایج ارتباط منفی بین رشد اقتصادی و فساد را تایید میکنند. بهعبارتی کشورهای با سطح فساد بالاتر رشد اقتصادی کمتر را شاهد هستند.
کلید واژگان: فساد, فعالیت های نامولد, رشد اقتصادی, کنترل فساد, پانل دیتاWith the increase of corruption in society, in addition to the negative socio-cultural consequences, the economy is also distorted. Corruption leads to limited productive activities and reduced economic growth by distorting production resources into non-productive activities. Also, corruption limits economic growth by increasing knowledge about corrupt activities and reducing the accumulation of human capital. On the other hand, corruption reduces entrepreneurial incentives by distorting economic resources and increasing the cost of productive activities, and in this way, economic growth is affected by the negative consequences of corruption. A look at indicators such as corruption perception index, natural resources rent share of total GDP, Corruption Control index, Regulatory Quality index, Government Effectiveness index, and Corruption Control rank in Iran's economy indicates the existence of corruption in the economy. In this study, using panel data, the effect of corruption on economic growth in selected countries has been investigated. The results confirm the negative relationship between economic growth and corruption. In other words, countries with higher levels of corruption have lower economic growth.
Keywords: corruption, non-productive activity, economic growth, Corruption Control, panel data -
نشریه پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش، پیاپی 39 (شهریور 1400)، صص 145 -163
یکی از ابزارهای مهم فناوری اطلاعات و ارتباطات که نقش مهمی در یکپارچگی اطلاعات در سازمان دارد و از شروط اصلی پیوستن به بازارهای جهانی است، سیستم برنامه ریزی منابع سازمانی است. سیستم برنامه ریزی منابع سازمانی شامل طیف وسیعی از فعالیت های مختلفی است که به بهبود عملکرد یک سازمان منتهی می شود و تمام داده ها و فرآیندهای یک سازمان را در یک سیستم نرم افزاری و در قالب یک بانک اطلاعاتی بصورت پیوسته، منظم و دقیق مدیریت می نماید. هدف پژوهش هدایت منابع سازمانی جهت خلاقیت و نوآوری در کار با میانجی گری پیچیدگی سازمانی در اداره آموزش و پرورش شاهین شهر اصفهان است. جامعه آماری پژوهش شامل کارکنان در دسترس اداره آموزش و پرورش شاهین شهر اصفهان که تعداد آنها 208 نفر است. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد که تعداد 135 نفر به عنوان نمونه برآورد گردید. نتایج تحقیق نشان می دهد که با استفاده از سیستم های ERP از طریق تجمیع، یکپارچگی و سازگاری اطلاعات، می توان سرعت نوآوری در سازمان را افزایش داده که این خود منجر به کارآفرینی سازمانی می گردد. در صورتی که این اطلاعات در قالب نرم-افزار ERPتجمیع شود می تواند به عنوان زمینه ای برای رشد کارآفرینی سازمانی و کسب مزیات رقابتی در سازمان ها شود.
کلید واژگان: پیچیدگی سازمانی, هدایت منابع سازمانی, نوآوری, خلاقیت, اداره آموزش و پرورش -
زمینه و هدف
توجه به مدیریت منابع انسانی باعث مزیت رقابتی و ارایه کیفی خدمات آموزشی، پژوهشی و درمانی می شود. مسئله ماندگاری منابع انسانی متخصص که برای جذب و پرورش آن ها هزینه های هنگفتی شده است از دغدغه های سازمان ها است. به منظور بررسی وضعیت ماندگاری اعضای هییت علمی، این پژوهش کیفی به تبیین الگوی ماندگاری اعضای هییت علمی دانشگاه های علوم پزشکی کشور پرداخته است.
روش :
در این مطالعه کیفی پنج دانشگاه علوم پزشکی که کمترین میزان ماندگاری اعضای هییت علمی را دارا می باشند به صورت هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. با توجه به روش سه سویه سازی اطلاعات و با روش نمونه گیری هدفمند با 25 نفر ازاعضای هییت علمی مصاحبه نیمه ساختارمند عمیق انجام شد. کدگذاری با سه روش باز، محوری و انتخابی و با استفاده از نرم افزار ATLAS.ti و با رعایت تمامی استاندارد ها برای رسیدن به الگوی ماندگاری انجام شد و سپس پایایی و روایی الگو مورد سنجش قرار گرفت.
یافته ها:
با تحلیل محتوای مصاحبه ها 1197 کدباز استخراج شد. پس از پنج مرحله پالایش کد ها، 12 مقوله در سه بعد و با 60 مولفه حاصل شد. براساس اطلاعات به دست آمده الگوی ماندگاری طراحی شد. در سنجش روایی الگو بعد عوامل و انگیزه های فردی بالاترین عامل برای ماندگاری در کشور مشخص شد.
نتیجه گیری:
توجه به عوامل ماندگاری باعث حفظ نیرو هایی متخصص می شود. لازم است با توجه به سه عامل درون سازمانی، برون سازمانی و عوامل فردی دانشگاه ها به طراحی برنامه استراتژیک برای افزایش کیفی ماندگاری بپردازند.
کلید واژگان: ابقای کارکنان, آموزش پزشکی, کادر آموزش پزشکی, مدیریت کارکنانBackgroundAttention to human resource management leads to more qualitative educational, research and medical services. The purpose of this study was to investigate the factors affecting the retention of faculty members for whom the universities have invested am enormous sum of money for recruiting, employment and training.
MethodsFive medical science universities were purposefully chosen. Using data triangulation and semi-structured in-depth interviews, 25 faculty members were interviewed. Coding was done using ATLAS.ti software. Adhering to all standards and protocols, open, axial and selective coding were used. Following 5 stages of refining codes and designing the initial model, the reliability and validity of the model were measured.
Results1197 open codes were extracted. Using open and axial and selective coding, 60 components in 12 categories and 3 dimensions were recognized. Based on the findings of the content analysis, personal motivations was the most important reason for retention of faculty members.
ConclusionThe findings of this study showed strategic planning with special attention to intra and extra-organizational motivating factors can enhance the retention of faculty members.
Keywords: Employee Retention, Medical Education, Medical Faculty, Personal Monagement -
نشریه پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش، پیاپی 38 (امرداد 1400)، صص 170 -181
این پژوهش با هدف پیشبرد نوآوری از طریق مشارکت کارکنان: رهبری چندگانه در شیوه های نوآوری کارمند محور کارکنان آموزش و پرورش شاهین شهر انجام شد. روش تحقیق از نوع نوع همبستگی و از نظر هدف، کاربردی بود. جامعه آماری تحقیق کلیه کارکنان آموزش و پرورش شاهین شهر در سال 1400 بودند که نمونه بر اساس فرمول کوکران نفر 181 تعیین و بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده افراد انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های وضعیت نوآوری نوشته عبدلی نژاد (1392)، مشارکت کارکنان، اکرامی و همکاران (1389) و رهبری چندگانه باس و الیور (1995) استفاده شد که پایایی آنها با استفاده از فرمول آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفته است. برای آزمون فرضیه ها از روش معادلات ساختاری تحلیل استفاده شد. نتایج حاکی از آن بود که به طور کلی پیشبرد نوآوری از طریق مشارکت کارکنان با نقش میانجی رهبری چندگانه در شیوه های نوآوری کارمند محور کارکنان تاثیر گذار نیست. در صورتی که به طور جزیی پیشبرد نوآوری از طریق مشارکت کارکنان و رهبری چندگانه از طریق مشاکت کارکنان آموزش و پرورش شاهین شهر تاثیر معنی داری دارد. اما بین رهبری چندگانه و پیشبردنوآوری در کارکنان آموزش و پرورش شاهین شهر تاثیر معنی داری ندارد.
کلید واژگان: پیشبرد نوآوری, مشارکت کارکنان, رهبری چندگانه, نوآوری -
در این مقاله بر بحث استطرادی گادامر درباره چیستی وصف «کلاسیک» برای آثار هنری و ادبی تمرکز می شود و با شرح آن، به عنوان نمونه ای که نحوه حضور و وجود امر تاریخی را در میانه زمانی بودن و داعیه حقیقت فرازمانی آن، به نحو بارزی نشان می دهد، کوشش می شود تا معنا و چگونگی تحقق آنچه گادامر با استناد به هایدگر، وجود «تاریخ مند» یا نحوه وجود «تاریخ مندی» می نامد، به روشنی و وضوح درآوریم. گادامر برای آثار کلاسیک، هم زمان دو وجه «تاریخی» و «فراتاریخی» قایل است؛ بدین معنی که این آثار با وجود تحقق در گذشته، حضور و استمرار فرازمانی در تمامی اعصار دارند. از این حیث، گادامر تداوم امر کلاسیک را بیش از همه، مثالی آشکار از پیوستگی سنت می داند که همواره از گذشته با زمان حال پیوند دارد. در خلال این بحث روشن خواهد شد که فهم گادامر از تاریخ مندی حقیقت، همچنین فهم او از نحوه داعیه داری حقیقت برای اثر هنری، و نیز نحوه نسبت دادن حقیقت به سنت تاریخی، به چه معنا از یک سو گرفتار فرض متافیزیکی یک عرصه فراتاریخی و ادعای ساده انگارانه عقلانیت بی نسبت با واقعیت سنت تاریخی و حجیت خاص آن نمی شود و از سوی دیگر، به دام نسبی انگاری تاریخی و اصالت تاریخ نمی افتد و می تواند حضور پایدار حقیقت را در تاریخ نشان دهد.
کلید واژگان: اثر هنری, گادامر, امر کلاسیک, سنت, حجیت, تاریخ مندی, حقیقتPhilosophy, Volume:18 Issue: 2, 2021, PP 67 -87The Classical and the Presence of Truth in Gadamer’s Hermeneutics.This paper is concentrated on the brief investigation in Gadamer’s book Truth and Method about the meaning of the attribute “classical” which is applied to works of literature and art. Explicating this investigation as an example which shows obviously the manner of presence and existence of what is called “the historical” in the middle of its temporality and its claim for a supratemporal truth, we try to illuminate the meaning of a concept which Gadamer calles - with reference to Heidegger - “historicity” and “historical Being” and applies it to the classical works of art. In this paper we attempt to explain how Gadamer’s investigation on the attribute “classical” can show concretely that his understanding of the historicity of truth, of the claim of works of art for truth and the truth in the historical tradition is not on the one hand involved in assumption of a metaphysical sphere and a naive and abstract rationality which is not related to the reality of the historical tradition and its specific authority, on the other hand is not entangled by historicism and historical relativism, but rather can claim the consistent presence of truth through the history.
Keywords: artwork, The Classical, Gadamer Tradition, Authority, historicity, truth
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.