فهرست مطالب نویسنده:
فرزانه جعفرنژاد
-
سابقه و هدفعفونت کاندیدیایی دومین عفونت شایع مهبل بوده و داروهای رایج مورد استفاده در درمان آن، آزول ها هستند. مصرف بیش از حد آزول ها، با ایجاد مقاومت نسبت به دارو و شکست درمان همراه است. از آنجائیکه مطالعات انجام شده در شرایط آزمایشگاهی موید اثرات ضد قارچی روغن نارگیل می باشد. این مطالعه با هدف مقایسه اثر کرم مهبلی روغن نارگیل و کلوتریمازول بر عفونت کاندیدیایی مهبل انجام گردید.مواد و روش هااین مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 71 زن مبتلا به عفونت کاندیدیایی در دو گروه دریافت کننده کرم مهبلی روغن نارگیل 35 نفر(78 %) و کلوتریمازول 36 نفر (1%) که به مدت هفت شب (شبی یک اپلیکاتور) تحت درمان قرار گرفتند، انجام شد. یک هفته پس از اتمام درمان، بیماران مجددا معاینه و بررسی آزمایشگاهی انجام شد. خارش، سوزش، درد و ترشح در دو گروه مقایسه شد.یافته هاپس از مداخله میانگین (خارش در گروه نارگیل 0±0 و در گروه کلوتریمازول 46/0±0/19(0/017p=))، (سوزش در گروه نارگیل 0/24±0/08 و در گروه کلوتریمازول 0/57±0/3(0/046p=))، (ترشح در گروه نارگیل 0/23±0/05 و در گروه کلوتریمازول 0/98±0/66(0/001p=))، (درد حین نزدیکی در گروه نارگیل 0/23±0/05 و در گروه کلوتریمازول 0/62±0/3(0/031p=)) بود. با اینحال موفقیت درمانی (کشت منفی) بین دو گروه تفاوت آماری معنی دار نداشت.نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد کرم مهبلی روغن نارگیل و کلوتریمازول هر دو سبب بهبود عفونت کاندیدیایی مهبل می شوند. بنابراین می توان از کرم مهبلی روغن نارگیل بعنوان درمان جایگزین در عفونت کاندیدیایی مهبل نیز استفاده نمود.کلید واژگان: عفونت کاندیدیایی مهبل, روغن نارگیل, کلوتریمازولBACKGROUND AND OBJECTIVECandidiasis is the second common vaginal infection, and commonly used drugs are azoles. Over-consumption of Azol is associated with resistance to drug and treatment failure. Studies conducted in vitro confirm the antifungal effects of coconut oil. The aim of this study was to compare the effect of vaginal cream of coconut oil and clotrimazole on vaginal candidiasis infection.METHODSThis clinical trial study was performed on 71 women with Candida infection in two groups receiving vaginal cream of coconut oil: 35(78%) and clotrimazole (36%) (1%) who were treated for 7 nights (one applicator per night). One week after the completion of the treatment, patients were re-examined. Itching, burning, pain and secretion were compared in two groups.FINDINGSAfter the mean intervention (itching in the coconut group was 0±0 and in the clotrimazole group was 19±0.46 (p=0.017), (burning in the coconut group was 0.08±0.20 and in the clotrimazole group was 57% (p=0.046), (secretion in the coconut group was 0.05±0.23 and in the clotrimazole group was 66.6 ± 0.98 (p=0.001) (pain during sex in the coconut group 23 0.05 and 0.30±0.62 in the clotrimazole group (p=0.031). However, the success of the treatment (negative culture) was not significant between the two groups (p<0.05).CONCLUSIONThe present study showed that vaginal cream of coconut oil and clotriamzole both improve vaginal candidiasis infection. Therefore, vaginal cream of coconut oil can be used as an alternative treatment for vaginal candidiasisKeywords: Vaginal Candidiasis, Coconut Oil, Clotrimazole
-
مقدمهپارگی زودرس پرده های جنینی یک عارضه شایع در مامایی و از جدی ترین پیامدها در دوران بارداری است؛ به طوری که می تواند باعث 20-18% پره ناتال مورتالیتی و 4/21% پره ناتال موربیدیتی شود. بنابراین استفاده از روش هایی که بتواند به پیش بینی پارگی زودرس پرده های جنینی کمک کند، امری ضروری می باشد، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط شدت استریای بارداری با پارگی زودرس پرده های جنینی در زنان نخست زا انجام شد.روش کاراین پژوهش همبستگی پیشگویی کننده بر روی 600 زن نخست باردار با سن بارداری 37-35 هفته که در فاصله فروردین تا شهریور سال 1396 برای مراقبت های بهداشتی به مراکز بهداشتی - درمانی شهرستان بجنورد مراجعه کرده بودند، انجام شد. گروه مورد مطالعه تا موقع زایمان پیگیری و سپس به دو گروه با پارگی کیسه آب و بدون پارگی کیسه آب تقسیم شدند. داده های مربوط به مطالعه با استفاده از معاینه فیزیکی، مصاحبه و پیگیری تلفنی و بررسی پرونده مددجو در هنگام زایمان جمع آوری و شدت استریا با ابزار اتوال تعیین شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 17) و آزمون های کولموگروف- اسمیرنوف، یو من ویتنی، کای دو و رگرسیون لوجستیک انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هادر گروه مورد مطالعه 445 نفر (2/74%) استریای بارداری داشتند و در 134 نفر (3/22%) آنها پارگی زودرس پرده های جنینی رخ داده بود. بر اساس نتایج آزمون رگرسیون لوجستیک، افرادی که استریای شدید بارداری داشتند نسبت به افرادی که استریا نداشتند، 617/2 برابر بیشتر در معرض پارگی کیسه آب زودرس پرده های جنینی بودند (010/0=p).نتیجه گیریاز شدت استریای بارداری می توان به عنوان ابزاری جهت پیشگویی وقوع پارگی زودرس پرده های جنینی استفاده کرد و می توان به منظور پیشگیری از وقوع پارگی زودرس کیسه آب در مراقبت های بهداشتی، به مادران دارای استریای شدید بارداری، توصیه های لازم را جهت پیشگیری از وقوع پارگی زودرس پرده های جنینی نمود.کلید واژگان: استریای بارداری, پارگی زودرس پرده های جنینی, نخست زاIntroductionPremature rupture of membrane (PROM) is a common complication in midwifery and a serious consequence during pregnancy. This event can cause 18-20% prenatal mortality and 21.4% prenatal morbidity. Therefore, it is essential to use methods that can predict PROM. Regarding this, the purpose of the present study was to investigate the relationship between striae gravidarum and PROM among the primigravid women.MethodsThis predictive correlational study was conducted on 600 primigravidwomen with the gestational age of 35-37 weeks in Bojnourd, Iran. The study population was selected through convenience sampling technique. The participants were monitored and followed up until delivery, and thereafter divided into two groups of with PROM and without PROM. The data were collected using physical examination, interview, telephone follow ups, and patients medical records. In addition, the severity of striae gravidarum was determined by the Atwal scale. Data analysis was performed in SPSS (version 17) using descriptive statistics, Kolmogorov-Smirnov, Man-Whitney U test, Chi-square test, and logistic regression. P-value less than 0.05 was considered statistically significant.ResultsAccording to the results, 445 (74.2%) participants had striae gravidarum, and PROM occurred in 22.3% of the cases (n=134). The results of the logistic regression test showed that the females with severe striae gravidarum were 2.617 times more prone to the incidence of PROM, compared to those without striae gravidarum (P=0.010).ConclusionAccording to the findings, the severity of striae gravidarum can be used as an indicator to predict the incidence of PROM. In order to prevent from such an event, the midwives and gynecologists can provide the mothers having severe striae gravidarum with proper recommendations in this regard.Keywords: Striae gravidarum, Premature rupture of membrane, Primigravid
-
مقدمهبا توجه به شیوع زیاد عفونت کاندیدیایی مهبل و افزایش شیوع گونه های مقاوم به درمان و عوارض داروهای شیمیایی، امروزه استفاده از داروهای گیاهی به علت عدم تغییر فلور نرمال مهبل و عوارض کم، مورد توجه قرار گرفته است. اثرات مطلوب ضد قارچی روغن نارگیل بر انواع گونه های کاندیدا و به خصوص گونه های مقاوم به درمان مانند کاندیدا گلابراتا و کاندیدا تروپیکالیس در آزمایشگاه به اثبات رسیده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثر کرم مهبلی روغن نارگیل با کرم مهبلی کلوتریمازول بر روی گونه های کاندیدا انجام شد.روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی سه سوکور در سال 96-1395 بر روی 71 بیمار مبتلا به عفونت کاندیدیایی مهبل در مشهد انجام شد. 35 نفر در گروه کرم مهبلی روغن نارگیل و 36 نفر در گروه کرم مهبلی کلوتریمازول قرار گرفتند. جهت کسب اطلاعات از چک لیست ثبت اطلاعات فردی و ثبت علائم و مشاهدات استفاده شد. دارو به مدت یک هفته یک اپلیکاتور مصرف شد. پس از اتمام درمان، معاینه و کشت مجدد انجام گرفت. موفقیت درمانی شامل نتیجه منفی کشت و بهبود علائم بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 19) و آزمون های آماری تی مستقل، دقیق فیشر و کای دو انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هادر مطالعه حاضر قبل و پس از درمان، فراوانی گونه های کاندیدا آلبیکنس، گلابراتا و تروپیکالیس بین دو گروه معنی دار نبود (98/0=p، 34/0=p، 73/0=p). در مورد موفقیت درمانی، اثر کرم مهبلی روغن نارگیل بر انواع گونه های کاندیدا مشابه کلوتریمازول بود (05/0p>).نتیجه گیریبا توجه به اثرات مطلوب کرم مهبلی روغن نارگیل بر کاندیدا، استفاده از آن در درمان عفونت کاندیدیایی مهبل توصیه می شود.کلید واژگان: روغن نارگیل, کاندیدا, کلوتریمازولIntroductionThe incidence of vaginal candidiasis and the number of treatment resistant cases are high; moreover, chemical medications are associated with serious adverse effects. Therefore, the use of herbal medicines is taken into consideration because they do not affect the normal vaginal flora and have low side effects. In vitro studies confirmed the favorable antifungal effects of coconut oil on various species of Candida, especially on the resistant species such as Candida glabrata and Candida tropicalis. This study was conducted to compare the effect of vaginally administered coconut oil and clotrimazole on Candida species.Materials And MethodsThis triple-blind clinical trial was conducted on 71 patients, who were assigned into two groups of coconut oil (35 individuals) and clotrimazole (36 individuals) in Mashhad, Iran, 2017. Data were collected using demographic data form and observation record sheets. The patients received the medicines by applicator for a week. Thereafter, physical examination and re-cultivation were carried out; and the success in the treatment included a negative culture and symptom relief. Data analysis was performed using independent samples t-test, Fishers exact and Chi-squared tests with the help of SPSS software, version 19. P-value less than 0.05 was considered statistically significant.ResultsIn this study, there was no significant difference between the groups in terms of the frequency of Candida albicans, glabrata, and tropicalis at the pre- and post-intervention phases (P=0.98, P=0.34, P=0.73, respectively). Regarding the success in the treatment, no significant difference was observed between the effects of vaginally administered coconut oil and clotrimazole on various species of Candida (P>0.05).ConclusionConsidering the beneficial effects of vaginally administered coconut oil on candidiasis, it is recommended to use it to treat this disorder.Keywords: Coconut oil, Clotrimazole, Candida
-
مقدمهسندرم پیش از قاعدگی، تجربه برخی علائم جسمی و روانی است و مزاج می تواند تعیین کننده خصوصیات جسمانی، روانی و عاطفی فرد باشد. ورزش یکی از درمان های کاهش علائم سندرم پیش از قاعدگی است، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع شدت علائم جسمی و روانی سندرم پیش از قاعدگی پس از 8 هفته تمرین هوازی منظم در مزاج گرم و سرد انجام شد.روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی دو گروهه گروه کنترل و مداخله با دو زیر گروه مزاج گرم و سرد در سال 1393 بر روی 70 نفر از دانشجویان خوابگاه های دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد. گروه مداخله به مدت 8 هفته، هفته ای 3 جلسه و هر جلسه به مدت 30 دقیقه تمرینات هوازی را انجام دادند. پرسش نامه های مورد استفاده شامل: پرسشنامه مشخصات فردی و مامایی، تشخیص موقت سندرم، ثبت روزانه علائم سندرم، تعیین مزاج و نمودار درک بورگ بود. با استفاده از این پرسش نامه ها نوع مزاج، شدت علائم سندرم پیش از قاعدگی و تاثیر 8 هفته ورزش هوازی بر روی علائم سندرم در دو مزاج به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمون های آماری توصیفی، من ویتنی، کای دو و تی تست مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هادر مزاج سرد در گروه مداخله مطالعه تمامی علائم جسمی و روانی در انتهای مطالعه نسبت به ابتدای با شدت کمتری شیوع داشتند؛ به گونه ای که علائم با شدت 3 به صفر رسیده بودند، در حالی که در مزاج گرم فقط گیجی و نگرانی به صفر رسیده بود، ولی از بین علائم جسمی تمام علائم و از بین علائم روانی، طغیان خشم، به آسانی گریه کردن و تمایل به تنهایی با شدت کمتری شیوع داشتند.نتیجه گیریشیوع شدت علائم جسمی و روانی سندرم پیش از قاعدگی پس از 8 هفته تمرین هوازی منظم در مزاج سرد بهبود بیشتری از مزاج گرم دارد.کلید واژگان: تمرین هوازی, سندرم پیش از قاعدگی, مزاجIntroductionPremenstrual syndrome is experiencing of some physical and mental symptoms, and temperament can determine physical, psychological and emotional characteristics of the individual. Exercise is one of the treatments to reduce the symptoms of premenstrual syndrome. Therefore, this study was performed with aim to determine the prevalence of physical and mental symptoms of premenstrual syndrome after 8 weeks of regular aerobic exercise in warm and cold temperament.MethodsThis clinical trial study with two groups of control and intervention and with two subgroups of warm and cold temperament was performed on 70 students in dormitories of Mashhad University of Medical Sciences in 2014. The intervention group performed aerobic exercises for 8 weeks, 3 times weekly, and 30 minutes each session. The questionnaires which were used included: individual and midwifery characteristics, temporary diagnosis of syndrome, daily recording of syndrome symptoms, determination of the temperament, and Burg perceptual diagram. Using these questionnaires, the type of temperament, the severity of symptoms of premenstrual syndrome, and the effect of 8 weeks of aerobic exercise on symptoms of syndrome in two temperament were obtained. Data were analyzed by SPSS software (version 22), and descriptive statistics tests, Mann-Whitney, Chi-square and T-test. PResultsIn the intervention group in cold temperament, at the end of the study, all the physical and mental symptoms were less prevalent than the beginning of the study, so that the symptoms with severity of 3 had reached to zero; while in warm temperament, only confusion and worry had reached to zero, but all the physical symptoms and among the psychological symptoms, outbreak of anger, easy crying and tendency to be alone were less prevalent.ConclusionThe prevalence of the severity of physical and psychological symptoms of premenstrual syndrome after 8 weeks of regular aerobic exercise was more improved in cold temperament than warm temperamentKeywords: aerobic exercise, Premenstrual syndrome, Temperament
-
مقدمهواژینوز باکتریال شایع ترین علت واژینیت است که به تنهایی مسئول 50% تمام موارد واژینیت می باشد. مترونیدازول خط اول درمان محسوب می شود، اما سرطان زایی و مقاومت به مترونیدازول گزارش شده است. با توجه به اثرات آنتی باکتریال گیاهان دارویی از جمله سیاه دانه بر علیه میکروب ها و قارچ ها، مطالعه حاضر با هدف مقایسه درصد موفقیت درمانی شیاف واژینال سیاه دانه (با نام تجاری فیتوواژکس) و قرص خوراکی مترونیدازول در زنان مبتلا به واژینوز باکتریال انجام شد.روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی سه سوکور در سال 95-1394 بر روی 57 بیمار مبتلا به واژینوز باکتریال مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی تحت پوشش مرکز بهداشت شماره 2 مشهد انجام شد. واحد های پژوهش به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. به افراد گروه مداخله شیاف واژینال فیتوواژکس 1% یک بار در روز و قرص خوراکی پلاسبو دو بار در روز به مدت 7 روز و به افراد گروه کنترل قرص خوراکی مترونیدازول 250 میلی گرمی دو بار در روز و شیاف واژینال پلاسبو یک بار در روز به مدت 7 روز داده شد. 10-7 روز پس از اتمام درمان، موفقیت درمان در هر دو گروه با استفاده از معیارهای بالینی آمسل بررسی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های تی مستقل، کای اسکوئر، دقیق فیشر و مک نمار انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هادر این مطالعه درصد موفقیت درمانی واژینوز باکتریال در زنان گروه شیاف واژینال فیتوواژکس 2/74% و گروه قرص خوراکی مترونیدازول 2/69% بود که از نظر آماری تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0نتیجه گیریشیاف واژینال فیتوواژکس به اندازه قرص خوراکی مترونیدازول در درمان علائم و نشانه های واژینوز باکتریال موثر است و می تواند گزینه مناسبی جهت درمان واژینوز باکتریال باشد.کلید واژگان: سیاه دانه, فیتوواژکس, مترونیدازول, موفقیت درمانی, واژینوز باکتریالIntroductionBacterial Vaginosis is the most common cause of vaginitis that itself is responsible for 50% of all cases of vaginitis. Metronidazole is considered the first line for treatment, but it is reported that there is carcinogen and resistance to metronidazole. With regard to anti-bacterial effects of medicinal herbs such as Nigella sativa (the trade name of Phytovagex) on microbic organism, this study was done with aim to compare the remedial success percentage of Phytovagex vaginal suppository with Metronidazole oral tablet in women with bacterial vaginosis.MethodsThis triple-blind randomized clinical trial was done on 57 women with bacterial vaginosis referred to health centers subclass of health center No 2 in Mashhad at 2015-2016. The research units were randomly divided into intervention and control groups. The intervention group received Phytovagex vaginal suppository 1% once a day and placebo tablet twice a day for seven days, and control group received metronidazole tablet 250 mg twice a day and placebo vaginal suppository once a day for seven days. 7-10 days after treatment, the success percentage of treatment was investigated at each group by clinical standards. Data was analyzed by SPSS software (version 16) and independent t-test, Chi-square, Macnemar and Exact Fisher tests. PResultsThe success percentage of treatment of bacterial vaginosis was 74.2% in Phytovagex vaginal suppository group and 69.2% in Metronidazole tablet group that was not statistically significant (P>0.05).ConclusionsPhytovagex vaginal suppository is as effective as Metronidazole tablet in treatment of bacterial vaginosis and can be an appropriate alternative to treat bacterial vaginosis.Keywords: Bacterial vaginosis, Phytovagex, metronidazole, Nigella sativa, Remedial success
-
مقدمهبذر کتان، روغن گل مغربی و ویتامین E از درمان های خط اول ماستالژی دوره ای هستند، اما اینکه تاثیر کدام بر شدت ماستالژی دوره ای بیش تر است، گزارش نشده است. لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثر درمانی بذرکتان و روغن گل مغربی با ویتامین E بر شدت ماستالژی دوره ای زنان انجام شد.روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی در سال 1394 بر روی 90 بیمار مبتلا به ماستالژی دوره ای مراجعه کننده به درمانگاه زنان بیمارستان قائم (عج) مشهد و یا دانشجوی خانم ساکن در خوابگاه های دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد. بیماران به طور تصادفی در سه گروه 30 نفره شامل گروه بذر کتان (روزانه 30 گرم پودر بذر کتان)، کپسول روغن گل مغربی (روزانه 2 عدد کپسول 1000 میلی گرم) و ویتامین E (روزانه یک عدد کپسول 400 واحدی) به مدت دو دوره قاعدگی قرار گرفتند. در ابتدا و انتهای هر دو دوره مداخله شدت ماستالژی با استفاده از مقیاس تطابق دیداری اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS (نسخه 16) و آزمون های کای اسکوئر، فریدمن، دقیق فیشر و آنالیز واریانس یک طرفه انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هامیانه شدت درد پستان در هر سه گروه بذر کتان، روغن گل مغربی و ویتامین E نسبت به قبل از مداخله کاهش یافت، ولی به طور کلی سه گروه از نظر میانه شدت درد پستان قبل از مداخله (779/0=p)، یک ماه بعد از مداخله (380/0=p) و 2 ماه بعد از مداخله (764/0=p) تفاوت معنی داری نداشتند.نتیجه گیریمصرف بذر کتان، روغن گل مغربی یا ویتامین E هر سه منجر به کاهش شدت درد پستان می شود و این کاهش در هر سه گروه به یک اندازه است.کلید واژگان: بذر کتان, روغن گل مغربی, ماستودینی, ویتامین EIntroductionFlaxseed, Evening Primrose Oil and Vitamin E are the first line treatment of Cyclic Mastalgia, but there is no evidence which reported that the impact of which one is more. So, this study was performed with aim to compare the effect of Flaxseed and Evening Primrose Oil with Vitamin E on the severity of Cyclic Mastalgia in women.MethodsThis clinical trial study was performed on 90 patient with Cyclic Mastalgia referred to gynecology clinic of Mashhad Ghaem hospital or the students living in dormitories of Mashhad University of Medical Sciences in 2015. Patients were randomly divided in to three 30 cases groups including Flaxseed group (30 mg daily powder of Flaxseed), Evening Primrose Oil capsule (2 1000mg capsules, daily) and Vitamin E (1 capsule of 400 IU, daily) for two menstrual period. The severity of mastalgia was measured through at the baseline and end of every two interventional period. Data was analyzed by SPSS software (version 16) and Chi-square, Fridman, Fisher Exact, and ANOVA.ResultsMedian of the severity of mastalgia decreased in all three groups of Flaxseed, Evening Primrose Oil and Vitamin E after the intervention. But, three groups were not significantly different in the median of mastalgia before (P=0.779), one month (P=0.380) and two months after the intervention (P=0.764).ConclusionUse of Flaxseed, Evening Primrose Oil or Vitamin E lead to reduction in the severity of mastalgia and this reduction in all three groups is the same.Keywords: Flaxseed, Evening Primrose Oil, Mastalgia, Vitamin E
-
سابقه و هدفسندرم پیش از قاعدگی از شایعترین اختلالات سنین باروری است که با تغییرات دوره ای در وضعیت جسمی، روانی و رفتاری همراه است. ورزش یک درمان پیشنهادی جهت کاهش علائم این سندرم می باشد. طبق مبانی طب سنتی ایران نوع و شدت علائم این سندرم و تاثیر پذیری آن از ورزش بر اساس مزاج افراد متفاوت است. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر برنامه ورزشی هوازی در مزاج گرم و سرد بر شدت علائم سندرم پیش از قاعدگی انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده بر روی 65 نفر از دانشجویان ساکن خوابگاه دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد. دانشجویان به روش تخصیص تصادفی در دو زیر گروه مزاج گرم و سرد قرار گرفتند. درگروه مداخله (مزاج گرم و سرد) به مدت 8 هفته، هفته ای 3 مرتبه به مدت 20 دقیقه تمرینات هوازی انجام دادند، درگروه شاهد هیچگونه مداخله ای صورت نگرفت. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه های استاندارد تعیین مزاج، تعیین موقت سندرم پیش از قاعدگی، افسردگی بک، ثبت روزانه علائم سندرم پیش از قاعدگی و مقیاس بورگ جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفت. (1N2015021721116IRCT:)یافته هادوگروه از نظر میانگین علائم جسمی و روانی، سن، رژیم غذایی، مقطع تحصیلی، ویژگی های مربوط به سیکل قاعدگی همگن بودند. نتایج نشان داد بعد از8 هفته ورزش هوازی علائم جسمی سندرم پیش از قاعدگی گروه مداخله انتهای مطالعه نسبت به ابتدای مطالعه در مزاج گرم از2/5±21/8 به 3/1±10/4(0/001p=) و مزاج سرد از 3/8±20/8 به 1/7±9/5(0/001p=) و علائم روانی در مزاج گرم از 1/2±12/4 به 1/5±5/8(0/001p=) و مزاج سرد از 1/9±11/9 به 1/2±5/3(0/001p=) کاهش معنی داری یافت.نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان داد که انجام ورزش هوازی سبب کاهش علائم جسمی و روانی سندرم پیش از قاعدگی درمزاج گرم وسرد می شود وبیشترین کاهش علائم در مزاج سرد دیده می شود.کلید واژگان: ورزش هوازی, سندرم پیش از قاعدگی, مزاجBackground And ObjectivePremenstrual syndrome is one of the most common disorders in women of childbearing age, which is accompanied by periodic changes in physical, mental and behavioral condition. Exercise is one of the proposed therapies to reduce the symptoms of this syndrome. Based on principles of Traditional Persian medicine (PM), type and intensity of symptoms and effectiveness of exercise depend on patient's "temperament" (called Mizaj in Persian medicine). This study was carried out to determine the effect of aerobic exercise program on premenstrual syndrome in women of hot and cold temperaments.MethodsThis randomized controlled trial (RCT) was carried out on 65 students living in dormitory of Mashhad University of Medical Sciences. Students were divided into two subgroups of hot and cold temperaments using random allocation method. Participants of intervention group (of hot and cold temperaments) did 20-minute aerobic exercise 3 times per week for 8 weeks; no intervention was attempted in control group. The required information was gathered and analyzed using standard questionnaires on determination of temperament, temporary determination of premenstrual syndrome, Beck depression, daily record of premenstrual syndrome symptoms and Borg scale (IRCT: 2015021721116N1).
FINDINGS: The two groups were homogenous in terms of physical and mental symptoms, age, diet, grade and menstrual cycle characteristics. The results have demonstrated that after 8 weeks of aerobic exercise, physical symptoms of premenstrual syndrome among participants of hot temperament decreased from 21.8±2.5 to 10.4±3.1 (p=0.001) and decreased from 20.8±3.8 to 9.5±1.7 (p=0.001) among participants of cold temperament. Similarly, mental symptoms among participants of hot temperament decreased from 12.4±1.2 to 5.8±1.5 (p=0.001) and decreased from 11.9±1.9 to 5.3±1.2 (p=0.001) among participants of cold temperament and these changes were considered significant.ConclusionResults of the study revealed that doing aerobic exercise reduces the physical and mental symptoms of premenstrual syndrome among people of cold and hot temperament and highest level of symptom reduction was observed in participants of cold temperament.Keywords: Aerobic exercise, Premenstrual syndrome, Temperament (Mizaj) -
مقدمهسیاه دانه از جمله گیاهانی است که به طور سنتی در درمان قاعدگی دردناک کاربرد دارد، ولی تاثیر این گیاه بر میزان خونریزی قاعدگی گزارش نشده است، لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر سیاه دانه و مفنامیک اسید بر میزان خونریزی قاعدگی انجام شد.روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور در سال 1393 بر روی 70 نفر از دانشجویان مبتلا به دیسمنوره اولیه ساکن در خوابگاه های دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد. افراد به طور تصادفی در گروه مفنامیک اسید و سیاه دانه قرار گرفتند. تحقیق طی دو مرحله صورت گرفت. ابتدا تمامی دانشجویان برای دو سیکل از نظر میزان خونریزی پیگیری شدند. سپس به هرکدام از واحدهای پژوهش به طور تصادفی برای دو سیکل متوالی کپسول مفنامیک اسید و یا کپسول سیاه دانه داده شد. به منظور سنجش میزان خونریزی قاعدگی از چارت هیگام استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های تی مستقل و فریدمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هامیانگین میزان خونریزی در گروه سیاه دانه قبل از مداخله 85/37±20/85 سی سی بود که در سیکل اول درمان به 2/34±62/85 و در سیکل دوم درمان به 81/31±77/85 افزایش یافت. در گروه مفنامیک اسید میانگین میزان خونریزی قبل از مداخله 31/38±77/83 بود که در سیکل اول درمان به 66/32±05/78 و در سیکل دوم درمان به 71/29±85/76 کاهش یافت. به طور کلی دو گروه از نظر میزان خونریزی در سیکل اول و دوم درمان تفاوت آماری معنی داری نداشتند (05/0>p).نتیجه گیریمصرف سیاه دانه می تواند باعث افزایش میزان خونریزی قاعدگی شود، اما این افزایش تفاوت آماری معنی داری با مصرف مفنامیک اسید ندارد.کلید واژگان: خونریزی قاعدگی, دیسمنوره اولیه, سیاه دانه, مفنامیک اسیدIntroductionNigella sativa is one of the plants traditionally used in the treatment of dysmenorrhea, but its effect on menstrual hemorrhage has not been reported. Therefore, this study was performed with aim to compare the effects of Nigella sativa and mefenamic acid on menstrual hemorrhage.MethodsThis double-blind clinical trial was performed on 70 students with primary dysmenorrhea who were resident dormitories of in Mashhad University of Medical Sciences in 2014. The patients were randomly assigned to two groups of mefenamic acid and Nigella sativa. The research was conducted in two stages. At first, all the students were followed for two cycles in terms of bleeding, and then each of the patients randomly received Nigella sativa or mefenamic acid capsules for two consecutive cycles. Data were analyzed using SPSS software (version 16), and independent t-test and Friedman test. PResultsMean bleeding before the intervention in nigella sativa group was 85.20 ±37.85 cc that increased to 85.62 ± 34.2 in the first and to 85.77 ± 31.81 in the second cycle of treatment. Mean bleeding before the intervention in mefenamic acid group was 83.77 ±38.31 and decreased to 78.05 ±32.66 in the first and to 76.85 ± 29.71 in the second cycle of treatment. Overall, two groups were not statistically significant in terms of bleeding in the first and second cycle of treatment (PConclusionUse of Nigella sativa can increase the amount of menstrual bleeding, but this increase was not significantly different with mefenamic acid.Keywords: Mefenamic acid, Menstrual bleeding, Nigella sativa, Primary dysmenoreha
-
مقدمهیکی از مسائل روان تنی که با عملکرد تولید مثل در ارتباط است و با اختلالات خلقی و عاطفی ارتباط دارد، سندرم پیش از قاعدگی است. بر اساس نظریات طب سنتی، مزاج فرد می تواند تعیین کننده خصوصیات جسمانی، روانی و عاطفی او باشد. نگرش ها و حالت های روانی افراد بر اساس نظریات طب سنتی به مزاج فرد وابسته است. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط مزاج گرم و سرد با علائم سندرم پیش از قاعدگی انجام شد.روش کاراین مطالعه همبستگی دو گروهه (مزاج گرم و مزاج سرد) در سال 1393 بر روی 65 نفر از دانشجویان ساکن خوابگاه دانشگاه علوم پزشکی مشهد به مدت 2 ماه انجام شد. روش نمونه گیری غیر احتمالی آسان بود. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسش نامه های انتخاب واحدهای پژوهش، مشخصات مامایی و فردی و پرسش نامه های استاندارد تعیین نوع مزاج، تعیین موقت سندرم پیش از قاعدگی، افسردگی بک و ثبت روزانه علائم سندرم پیش از قاعدگی بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS(نسخه 22)و آزمون های کای دو، من ویتنی و تی تست انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.یافته هانتایج نشان داد در بین افراد دارای مزاج گرم و سرد از بین علائم جسمی، نفخ (001/0=p)، سرگیجه (0001/0=p)، گرگرفتگی (001/0=p)، تهوع- اسهال- یبوست (04/0=p) و افزایش اشتها (03/0=p)تفاوت معناداری وجود دارد. از بین علائم روانی سندرم پیش از قاعدگی در بین افراد دارای مزاج گرم و سرد، فراموشی (001/0=p)، تحریک پذیری (04/0=p)، بیش از حد حساس شدن (01/0=p)و تمایل به تنهایی (03/0=p) دارای تفاوت معنی داری بود.نتیجه گیریدر افراد دارای مزاج سرد مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی، علائم این سندرم بیشتر به صورت نفخ، تهوع- اسهال- یبوست، افزایش اشتها، فراموشی، تحریک پذیری، تمایل به تنهایی و در افراد دارای مزاج گرم، سرگیجه و گرگرفتگی و بیش از حد حساس شدن است.
کلید واژگان: سندرم پیش از قاعدگی, مزاج سرد, مزاج گرمIntroductionOne of the psychosomatic problems which is associated with reproductive function and mood disorders is premenstrual syndrome. According to the theories of traditional medicine, person's temperament can determine physical, mental and emotional characteristics. Attitudes and mental status based on the theories of traditional medicine depends on person's temperament. This study was performed with aim to determine the relationship between warm and cold temperament with symptoms of premenstrual syndrome.MethodsThis correlation and two groups (warm and cold temperament) study was performed on 65 students of the dormitory of Mashhad University of Medical Sciences for 2 months in 2014. Sampling method was easy non-random sampling. The tools included the questionnaire of selecting research units, the questionnaire of individual and midwifery characteristics, and standard questionnaires of determining the type of temperament, temporary determining of premenstrual syndrome, Beck depression, and daily recording of premenstrual syndrome symptoms. Data analysis was done with SPSS software (version 22), and Chi-square, t-test, and Mann-Whitney tests. PResultsAmong physical symptoms, two groups of warm and cold temperament were significantly different in terms of bloating (P=0.001), dizziness (P=0.0001), hot flashes (P=0.001), nausea-diarrhea-constipation (P=0.04), and increased appetite (P=0.03). Among psychological symptoms of premenstrual syndrome, two groups of warm and cold temperament were significantly different in terms of forgetfulness (P=0.001), irritability (P=0.04), over-sensitivity (P=0.01), and desire to loneliness (P=0.03).ConclusionPeople with cold temperament who have premenstrual syndrome, the symptoms of syndrome is mostly in the form bloating, nausea-diarrhea-constipation, increased appetite, forgetfulness, irritability, desire to loneliness and in patients warm with temperament in the form of dizziness, flushing, and over-sensitivity.Keywords: Cold temperament, Premenstrual syndrome, Warm temperament -
مقدمهاغلب زنان نخست زا فاقد احساس صلاحیت کافی در ایفای نقش مادری هستند؛ که قسمت اعظم آن ناشی از فقدان تجربه است. آموزش به مادر بر اساس خودکارآمدی منجر به بهبود تعدادی از پیامدهای مادری-فرزندی شده است.هدفتعیین تاثیر آموزش مبتنی بر خودکارآمدی بر احساس صلاحیت مادری زنان نخست زا در مراقبت از شیرخوارروشدر این کارآزمایی بالینی، 61 مادر نخست زا به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. در گروه مداخله، برنامه آموزشی مبتنی بر تئوری خودکارآمدی بندورا 15-10 روز بعد از زایمان اجرا شد. ابزار پژوهش در این مطالعه شامل پرسشنامه های انتظارات والدی، احساس صلاحیت مادری، حمایت اجتماعی درک شده، سرشت شیرخوار و مقیاس افسردگی ادینبورگ بود. روایی ابزارها به روش روایی محتوا و پایایی آن ها با همسانی درونی تایید شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل، من ویتنی، تی زوجی و ویلکاکسون انجام شد.یافته هامیانگین سنی مادران 2/3±4/24 سال بود. دو گروه از نظر تمامی مشخصات فردی به جز حمایت اجتماعی درک شده (001/0p<) همگن بودند. میانگین نمره احساس صلاحیت مادری قبل از مداخله در گروه مداخله 6/7±8/68 و کنترل 9/7±7/66 تفاوت معناداری نداشت (315/0=p). بعد از مداخله، میانگین نمره احساس صلاحیت در گروه مداخله نسبت به کنترل 0/9±5/75 در برابر 6/9±3/68 تفاوت معناداری داشت (004/0p<).نتیجه گیریبا توجه به اهمیت استراتژی های ارتقای خودکارآمدی در بهبود پیامدهای مادری-فرزندی، استفاده از منابع ارتقای خودکارآمدی می تواند منجر به بهبود احساس صلاحیت در ایفای نقش مادری شود.
کلید واژگان: آموزش, احساس خودکارآمدی, صلاحیت مادری, مراقبت از شیرخوارBackgroundMost primiparous women don’t have enough sense of competency، most of it being due to lack of experience. Maternal self efficacy-based training، have led to improved maternal-infant outcomes.Aim: To determine the effect of self-efficacy education on maternal sense of competency of primiparous women in the infant care.MethodsIn this clinical trial، 61 primiparous women were randomly divided into two groups. In the intervention group، an educational program was applied based on Bandura''s self-efficacy theory 10-15 days postpartum. The research instruments were parental expectations survey، Parenting Sense of Competence Scale، Perceived Social Support Scale، Infant Temperament، and Edinburg Depression Scale. Reliability and validity of the instruments were confirmed using the method of content validity and internal consistency. Data were analyzed using independent t-tests، Mann-Whitney U، paired t test and Wilcoxon.ResultsThe mean age of the mothers was 24/4±3/2 years. The two groups were homogenous in terms of personal characteristics، although a significant difference was seen in terms of perceived social support (p<0. 05). Before the intervention، the mean score for maternal sense of competency was not statistically difference between the intervention (68/8±7/6) and control groups (66/7±7/9) (P=0/315). After the intervention، the difference between the mean score of maternal sense of competency in the intervention group (75/5±9/0) and control group (68/3±9/6) was statistically significant (p=0/004).ConclusionGiven the importance of self-efficacy improvement strategies in the improvement of maternal – child outcomes، application of self-efficacy resource can improve the sense of competency in motherhood.Keywords: education, self efficacy, infant caring, maternal sense of competency -
سابقه و هدفدوران قبل از بارداری همانند روزنه امیدی است که مادران به یاری پزشکان می توانند مسائل و مشکلات خود را قبل از باردار شدن حل و یا تعدیل نمایند. از طرف دیگر ساختار هر سیستم ارائه دهنده مراقبت بر اساس نوع ارائه خدمت تنظیم می شود و نوع ساختار می تواند بر روی چگونگی رفتار پرسنل بهداشتی و در نتیجه بر کیفیت مراقبت به عمل آمده تاثیرگذار باشد.از این رو مطالعه حاضر با هدف تعیین وضعیت ساختار مراقبت های قبل از بارداری در مراکز بهداشتی درمانی انجام گردید.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی- مقطعی که در سال 1391 انجام گرفت، 22 مرکز بهداشتی درمانی شهر مشهد با روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش بر طبق مدل Donabedian شامل سه بخش لوازم و تجهیزات، نیروی انسانی و سازماندهی می باشد که شامل فرم مشخصات مرکز بهداشتی و چک لیست بررسی ساختار مراکز مورد پژوهش بود. داده ها پس از جمع آوری با نرم افزار SPSS با نسخه 16 و روش های آماری توصیفی نظیر تهیه شاخص های مرکزی و پراکندگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سطح P کم تر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هانتایج به دست آمده نشان داد که میانگین نمره کلی به دست آمده از بررسی ساختار مراکز (71 /11 ±09/117) بود. سایر نتایج به دست آمده در بخش بررسی اجزای ساختار مراکز نشان داد که میانگین نمره بخش لوازم و تجهیزات 22/10±45/67، بخش نیروی انسانی 95/2±68/25 و بخش سازماندهی 86/2±04/20 بود.استنتاجبا توجه به نتایج به دست آمده بهبود وضعیت زیر ساخت های انسانی و سازماندهی در مراکز بهداشتی درمانی توصیه می گردد.
کلید واژگان: ساختار, مراقبت قبل از بارداری, مدل Donabedian, مراکز بهداشتی درمانیBackground andPurposePregnancy is a potentail window in a woman’s life where she can solve or mitigate her problems with doctors 's help. On the other hand, the structure of each healthcare system is set based on the specific services it provids. The type of healthcare structure can also influence the behavior of health care providers and quality of care provided. Therefore, this study aimed to assess the structure of preconception care in urban health centers, in Mashhad, Iran, 2012.Material And MethodsThis cross-sectional study was performed in 2012 among 22 health centers in Mashhad which were selected through multi-stage sampling. The Donabedian model was applied to collect the data. It included three sections on facilities, human resources, and orgnization. Data was analyzed in SPSS V. 16.ResultsThe mean scores for the structures of the health care centers, facilities, human resources, and organization were 117.09±11.71, 67.45±10.22, 25.68±2.95, and 20.04±2.86, respectively.ConclusionAccording to the results, enhancing human and organizational infrastructures in health centers could be of great help in providing beneficial healthcare.Keywords: structure, preconception care, Donabedian model, health center -
مقدمهخودکارآمدی، عامل اصلی تاثیرگذار بر عملکرد صحیح و مسئولیت پذیری مادران است. اعتماد به نفس نیز متغیری اساسی در روند سازگاری با مادر شدن و ایفای نقش مادری می باشد. استراتژی های ارتقاء خودکارآمدی در برخی مطالعات منجر به بهبود پیامدهای مادری- فرزندی شدند. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر بسته آموزشی مبتنی بر خودکارآمدی بر اعتماد به نفس مادری زنان نخست زا در مراقبت از شیرخوار انجام شد.روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی در سال 1392 بر روی 61 نفر از زنان نخست زای مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر مشهد جهت اخذ مراقبت نوبت دوم پس از زایمان انجام شد. افراد به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. بسته آموزشی مبتنی بر استراتژی های ارتقاء خودکارآمدی بندورا تهیه و برای گروه مداخله اجرا شد. ابزار پژوهش در این مطالعه پرسشنامه انتظارات والدی و اعتماد به نفس مادری لیپز بود که قبل و بعد از مداخله تکمیل شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماریSPSS (نسخه 16) و آزمون های تی مستقل، کای دو، تی زوجی، من ویتنی و ویلکاکسون و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هامیانگین نمره خودکارآمدی و اعتماد به نفس مادری قبل از مداخله در دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشت (05/0نتیجه گیریآموزش و حمایت از مادر در مورد مراقبت از شیرخوار بر اساس تئوری خودکارآمدی منجر به ارتقاء خودکارآمدی مادری می شود اما تفاوت معناداری در نمره اعتماد به نفس مادری در مرحله بعد از مداخله ایجاد نمی کند.
کلید واژگان: آموزش, اعتماد به نفس, خودکارآمدی, مادران -
مقدمهبررسی عوامل مرتبط با سندرم قبل از قاعدگی، باعث به وجود آمدن یک رویکرد کلی به استرس و همچنین راهکارهای مرتبط با کنترل آن می شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط استرس با ابتلاء به سندرم قبل از قاعدگی در دانشجویان انجام شد.روش کاراین مطالعه مقطعی در سال 1392 بر روی 115 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد. نمونه گیری به روش احتمالی و ابزار مطالعه شامل پرسشنامه سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت در بعد استرس، پرسشنامه تشخیص موقت سندرم پیش از قاعدگی و ابزار ثبت روزانه علائم سندرم قبل از قاعدگی بود. داده ها پس از گردآوری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های آماری ضریب همبستگی اسپیرمن، تی تست و آنالیز واریانس یک طرفه مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هااز 65 فرد مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی، 24 نفر (9/36%) افراد شدت علائم را خفیف، 24 نفر (9/36%) متوسط، 10 نفر (4/15%) شدید و 7 نفر (8/10%) بسیار شدید گزارش کردند. همچنین میانگین نمره استرس در دانشجویان غیر مبتلا به طور معنی داری کمتر از دانشجویان مبتلا به سندرم بود (001/0>p) و در دانشجویان مبتلا، شدت علائم سندرم ارتباط آماری معنی دار و مستقیمی با افزایش نمره استرس داشت (001/0>p).نتیجه گیریافراد با استرس کمتر، شدت علائم سندرم قبل از قاعدگی را کمتر تجربه می کنند.
کلید واژگان: استرس, سندرم قبل از قاعدگی, قاعدگیIntroductionEvaluation the factors associated with premenstrual syndrome creates a general approach to management of stress. The aim of this study was determining the relationship between stress and symptoms of premenstrual syndrome in students of Mashhad University of Medical Sciences.MethodsThis cross sectional study was conducted on 115 student of Mashhad University of Medical Sciences in 2013. Sampling was randomly. Data were collected by Health-Promoting Lifestyle Profile II (HPLP2) questionnaire، a questionnaire of provisional diagnosis of premenstrual syndrome، and daily record form of symptoms of premenstrual syndrome. Data were analyzed using SPSS software version 16 and Spearman correlation coefficient، Mann-Whitney، t-test and Kruskal-Wallis tests. P value less than 0. 05 was considered significant.Results65 students were suffering from premenstrual syndrome and severity of symptoms was mild in 24 cases (36. 9%)، moderate in 24 cases (36. 9%)، severe in 10 cases (15. 4%) and very sever in 7 students (10. 8%). The mean score of stress was significantly lower in student with non-premenstrual syndrome symptoms (p<0. 001). There was a direct significant correlation between stress scores and intensity of premenstrual syndrome symptoms in student with premenstrual syndrome symptoms (p<0/001).ConclusionsStudents with less stress have lower premenstrual syndrome symptoms.Keywords: Menstruation, Premenstrual Syndrome, Stress, Psychological -
مقدمهاز جمله عواملی که باعث اختلال در عملکرد جنسی می شود، پرولاپس ارگان های لگنی و بی اختیاری ادراری است. عمل جراحی کولپورافی قدامی و خلفی از روش های درمانی اصلاح این مشکلات است. با توجه به افزایش متقاضیان این عمل، مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر جراحی کولپورافی بر رضایت و عملکرد جنسی زنان انجام شد.روش کاراین مطالعه هم گروهی و گذشته نگر، در سال های 1390-1389 بر روی 100 زن داوطلب عمل جراحی کولپورافی مراجعه کننده به بیمارستان های دولتی مشهد انجام شد. افراد به دو گروه مساوری تقسیم شدند. گروه یک، داوطلب انجام عمل کولپورافی بودند و گروه دو، عمل کولپورافی را حداقل در 6 ماه گذشته انجام داده بودند. از دو گروه خواسته شد تا فرم های مشخصات فردی، مقیاس خشنودی زناشویی، عملکرد جنسی، رضایت جنسی و فرم سنجش افسردگی، استرس و اضطراب را تکمیل کنند. نوع عمل جراحی برای تمام واحدهای پژوهش یکسان بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS (نسخه 18) استفاده شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هابین رضایت جنسی زنان و عمل کولپورافی، ارتباط معنی داری وجود داشت (033/0=p)؛ به گونه ای که رضایت جنسی بعد از عمل، 18 درصد کاهش یافت. 16 نفر (32%) از زنان بعد از عمل کولپورافی از نزدیکی دردناک و 25 نفر (50%) از تنگی واژن شکایت داشتند، با این حال عملکرد جنسی زنان بعد از عمل تغییری نداشت (189/0=p) و نمره عملکرد جنسی در ابعاد میل (578/0=p)، برانگیختگی (470/0=p) و ارضاء (408/0=p) تفاوت معنی داری با قبل از عمل نداشت. بی اختیاری استرسی ادرار بعد از کولپورافی کاهش یافت (000/0=p).نتیجه گیریاگرچه کولپورافی باعث بهبود بی اختیاری استرسی در زنان می شود ولی رضایت جنسی را کاهش می دهد و بر عملکرد جنسی نیز تاثیری ندارد. لذا بهتر است که عمل کولپورافی فقط برای اهداف درمانی و در مواردی که علائم شدید، غیر قابل تحمل و بی اختیاری استرسی ادرار وجود دارد، استفاده شود.
کلید واژگان: رضایت جنسی, عملکرد جنسی, کولپورافیIntroductionProlapse of pelvis organs and urine incontinency are some factors can cause sexual complications. Surgical interventions like anterior and posterior colporrhaphy are common to resolve these complications. So، this study was done to determine the effect of colporrhaphy on sexual function and satisfaction.MethodsThis retrospective cohort study was conducted on 100 women who were candidate for colporrhaphy in Mashhad’s state hospitals during 2009-2011. They were divided to groups. The first group underwent colporrhaphy in more than 6 months before and the other group was candidate for colporrhaphy. Two groups were asked to fill the questionnaires of demographic information، marital satisfaction scale، Pelvic Organ Prolapse /Urinary Incontinence Sexuale (PISQ)، Index of Sexual Satisfaction (ISS)، depression، anxiety and stress scale (DASS 21). In all sample units، operations were done in the same procedure. Data were analyzed using SPSS software version 18. P value less than 0. 05 was considered significant.ResultsThere was a correlation between sexual satisfaction and colporrhaphy (p=0. 033)، as sexual satisfaction after surgery decreased by 18%. 16 women (32%) complained of dyspareunia and 25 women (50%) complained of vaginal stenosis after colporrhaphy. However، sexual function did not change after surgery (p=0. 189) and postoperative sexual function score of desire (p=0. 578)، arousal (p=0. 470) and orgasm (p=0. 408) had not significant differences with before surgery. Colporrhaphy decreased stress urinary incontinence (p=0. 000).ConclusionAlthough colporrhaphy improves stress incontinence in women، but had no effects on sexual function and decreases sexual satisfaction. Colporrhaphy is better to be done only for curative purposes and in conditions such as severe and unbearable symptoms of prolapse and incontinency.Keywords: Colporrhaphy, Sexual Function, Sexual satisfaction -
مقدمهدرد دوره ای پستان از شایع ترین علل مراجعه زنان واقع در سنین باروری به پزشک می باشد. ویتامین E از طریق جلوگیری از اکسیداسیون اسیدهای چرب اشباع نشده، و روغن ماهی با جایگزینی اسیدهای چرب غیراشباع امگا-3 در مسیرهای آنزیمی لیپوکسیژناز و سیکلوکسیژناز و تولید پروستاسیکلین، موجب کاهش درد می شود.هدفمقایسه تاثیر روغن ماهی و ویتامین E بر مدت درد دوره ای پستان.روشاین کارآزمایی بالینی سه سوکور روی 70 زن 15 تا 49 ساله مبتلا به درد دوره ای پستان انجام شد. افراد به دو گروه 35تایی شامل روغن ماهی با دوز 3 گرم در روز و ویتامین E با دوز 400 واحد در روز تخصیص تصادفی شدند. مدت درد پستان، قبل از مداخله و یک و دو ماه پس از شروع درمان و نیز عوارض جانبی تجویز دارو پس از مداخله بررسی شد. داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمون های مجذورکای، تی زوجی، تی مستقل و تحلیل واریانس با مقادیر تکراری تجزیه و تحلیل گردید.یافته هامیانگین مدت درد در گروه روغن ماهی از 4/3±3/9 روز در زمان مراجعه به 5/4 ±5/2 روز در پایان ماه دوم مداخله کاهش یافت (05/0p<). همچنین در گروه ویتامین E، این میزان از 3/3±5/9 روز به 5/3±2/2 روز پس از درمان کاهش یافت (05/0p<). میانگین مدت درد، قبل و بعد از مداخله در هر دو گروه دریافت کننده دارو کاهش یافت (001/0P<).نتیجه گیریبا توجه به یافته های این مطالعه و فقدان عوارض دارویی جدی، روغن ماهی و ویتامین E با اثرات درمانی مشابه در درمان درد دوره ای پستان، می تواند جایگزین مناسبی برای سایر درمان های پرعارضه در این زمینه باشد.
کلید واژگان: درد پستان, درد, روغن ماهی, ویتامین EBackgroundOne of the most common causes of referal of women of childbearing age to physician is the cyclic mastalgia. The present study was performed due to the similar mechanism of action of fish oil and vitamin E in reducing this pain.AimTo determine the effect of fish oil and vitamin E on duration of Cyclic mastalgia.MethodsThis Triple-blind clinical trial was performed on 70 women (15 to 49 years) suffered from cyclical mastalgia. Patients were divided into two study groups with 35 patients in each group، included: 1. Fish oil 3gr/day، 2. Vitamin E 400 unit daily. Breast pain duration was evaluated before the study and 1 and 2 months after the intervention، In addition، medication side effects were assessed after an intervention. Data after collected by registration table of breast pain duration was analysed by SPSS statistical software (version16). Chi-square، repeated measures ANOVA، independent and paired-t tests were performed.ResultsThe mean of breast pain duration in fish oil group before an intervention was 9/3±3/4 and was decreased to 2/5±4/5 2 months after the fish oil consumption. Also in Vitamin E group this mount decreased from 9/5±3/3 to2/2±3/5. Overally the mean scores of breast pain duration decreased before and after the intervention in both groups (P<0/001).ConclusionAccording to the findings of this study and the absence of serious drug side effects، fish oil and Vitamin E with similar therapeutic effects in the treatment of cyclic mastalgia، can be a viable alternative to other hazardous drugs in this field.Keywords: Fish oils, mastalgia, Pain, Vitamin E -
مقدمهبا ارزیابی کیفیت و چگونگی ارائه مراقبت ها، می توان ضمن تعیین وضعیت موجود، از میزان تاثیر اقدامات انجام شده در راستای ارتقاء کیفیت مراقبت ها آگاه شد. مدل دونابدین، یک الگوی مناسب ارزیابی مراقبت در عرصه خدمات بهداشتی می باشد. بر اساس این الگو، فرآیند مراقبت، بخش مهمی از مراقبت است که روند بین ارائه و دریافت خدمت را از بعد تکنیکی و تعامل بین فردی مورد ارزیابی قرار می دهد. مطالعه حاضر با هدف تعیین وضعیت ارائه مراقبت های قبل از بارداری بر اساس الگوی دونابدین انجام شد.روش کاراین مطالعه توصیفی در سال 1391 بر روی 320 زن که جهت دریافت مراقبت های قبل از بارداری به مراکز بهداشتی درمانی شهر مشهد مراجعه کرده بودند، انجام شد. افراد به روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مشخصات ارائه دهندگان مراقبت، مشخصات واحدهای پژوهش و چک لیست ارزیابی مشاهده فرآیند مراقبت بود که به دو بخش عملکرد تکنیکی و تعامل بین فردی تقسیم شده بود. داده ها پس از گردآوری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های کراسکال والیس و کای اسکوئر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هامیانگین نمره کلی بعد فرآیند مراقبت 70/8±92/47 بود. در تفکیک فرآیند مراقبت به دو بخش عملکرد تکنیکی و تعامل بین فردی، نتایج نشان داد که میانگین نمره بخش عملکرد تکنیکی 71/4 ±52/23 و میانگین نمرات بخش تعامل بین فردی 02/5 ±76/22 بود. نتایج مطالعه در بررسی میزان تطابق مراقبت ها با سطح مطلوب نشان داد که وضعیت ارائه فرآیند مراقبت ها در 7/93 درصد موارد، متوسط بود.نتیجه گیریبا توجه به سطح کیفیت مراقبت ها در حال حاضر، افزایش تعداد مراقبین بهداشتی به نسبت جمعیت تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی، حساس سازی عمومی در زمینه مراقبت های قبل از بارداری و اطلاع رسانی بیشتر احساس می شود.
کلید واژگان: فرآیند, مدل دونابدین, مراقبت های قبل از بارداری, مراکز بهداشتی درمانیIntroductionAssessment the quality of prenatal care can determine current status and be aware of effectiveness of measures taken in order to improve the quality of cares. Donabedian model is a good model of care in the health care field. Based on Donabedian model، the process of care is an important part of the trend of providing and receiving services that can assessed in technical and interpersonal interactions parts. The aim of this study was to assess the situation of presented prenatal care based on Donabedian model.MethodsThis descriptive study was conducted on 320 women who referred to health centers for taking prenatal care in Mashhad، Iran، 2012. Method of sampling was multi-stage. Data was collected using a questionnaire contain information of care providers and participants and an observation checklist based on Donabedian model that divided into two parts of technical and interpersonal interactions. Data were analyzed using SPSS software version 16، Kruskal-Wallis and Chi-square. P value less than 0. 05 was considered significant.ResultsThe overall mean of the process of care was 47. 92±8. 70. Results of divided of care process into two parts technical performance and interaction interpersonal showed that the average scores of technical performance was 23. 2±4. 71 and the interaction interpersonal scores was 22. 76±5. 02. Results of the study showed that the status care providing process was intermediate in 93. 7% of cases.ConclusionGiven the current level of quality of care، increasing the number of care providers per population covered in health cares، sensitization of prenatal care and giving information seems to be necessary.Keywords: Donabedian model, Health center, Prenatal care, Process -
مقدمهدیسمنوره، یک اختلال شایع زنان می باشد که 50 درصد زنانی را که دوره های قاعدگی دارند را مبتلا می سازد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر پیاده روی سریع بر دیسمنوره اولیه در دانشجویان دختر انجام شد.روش کاردر این مطالعه کارآزمایی بالینی که در سال 1391 در شهر مشهد انجام شد، دو گروه 45 نفری دانشجو در دو گروه ورزش و کنترل مورد بررسی قرار گرفتند. جامعه پژوهش آن شامل تمام دانشجویان دختر دانشکده پرستاری و مامایی بودند. گروه مداخله ورزش را در سه دوره متوالی قاعدگی، در سه روز اول به مدت نیم ساعت انجام دادند. ابزار گردآوری داده ها شامل: معیار دیداری درد، پرسشنامه داده های فردی، مشخصات قاعدگی، فرم ثبت داده های قبل از ورزش و فرم ثبت داده های بعد از ورزش در خصوص دیسمنوره بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 19) و آزمون های تی مستقل، تی زوجی، من ویتنی و ویلکاکسون انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هامیانگین سن واحدهای پژوهش 74/20 سال، میانگین طول مدت دیسمنوره در هر دوره 49/2 روز و میانگین طول مدت خونریزی 96/6 روز بود. دو گروه مورد مطالعه از نظر میانگین شدت درد قبل از مداخله همسان بودند؛ ولی بعد از مداخله تفاوت معنی دار شد (001/0p<). تفاوت آماری معنی داری از لحاظ میانگین شدت درد در دختران گروه ورزش در مراحل قبل و بعد از مداخله وجود داشت (001/0p<)؛ در حالی که این تفاوت در گروه کنترل وجود نداشت (81/0=p).نتیجه گیریورزش پیاده روی سریع به میزان نیم ساعت در روز در 3 روز اول قاعدگی، منجر به کاهش شدت درد دیسمنوره اولیه می شود.
کلید واژگان: درد, دیسمنوره, ورزشIntroductionDysmenorrhea is a common gynecologic disorder that affects 50 percent of women who have menstrual periods. This study investigated the effects of brisk walking on primary dysmenorrhea on girl students.MethodsIn this clinical trial، 45 students of exercise group and 45 students of control group who were studied in faculty of nursing and midwifery were studied in Mashhad، Iran، 2012. Exercise group performed brisk walking for half an hour in the first 3 days of menstruation in three consecutive menstrual cycles. Research tools included visual pain scale، demographic data questionnaire and menstrual characteristics before and after exercise. Data were analyzed using SPSS software version 19، paired t-test، Mann-Whitney and Wilcoxon tests. P value less than 0. 05 was considered significant.ResultsThe mean age of participants was 20. 74 years. The mean of dysmenorrhea duration of each cycle and days of bleeding were 2. 49 days and 6. 96 days، respectively. The mean of pain scores was similar in two groups before the intervention but it was significant after the intervention (p<0. 001). There was a significant difference in the exercise group in terms of pain severity before and after intervention (p<0. 001); while، there was no difference in the control group in this regard (p=0. 81).ConclusionBrisk walking for half an hour in the first 3 days of menstruation reduces pain of primary dysmenorrhea.Keywords: Dysmenorrhea, Exercise, Pain -
مقدمهمسائل جنسی از لحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه یک زندگی زناشویی قرار دارند و اختلال در عملکرد جنسی یکی از مشکلات شایع و قابل درمان است که به عنوان یکی از علل تنش های عاطفی و مشکلات زناشویی می باشد. مطالعات اخیر به نقش شاخص توده بدنی بر عملکرد جنسی اشاره کرده اند. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط عملکرد جنسی با چاقی در زنان انجام شد.روش کاراین مطالعه همبستگی در سال 1390 بر روی 286 زن مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی سطح شهر مشهد که واجد شرایط ورود به مطالعه بودند، انجام شد. پژوهشگر در مراکز بهداشتی درمانی منتخب جهت نمونه گیری، مستقر و به دنبال مراجعه مادران به مرکز بهداشتی درمانی و در صورتی که فرد واجد شرایط ورود به مطالعه بود، مورد مصاحبه قرار گرفت. جهت گردآوری داده ها از فرم های مشاهده و مصاحبه استفاده شد. داده ها پس از گردآوری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 5/14) و با کمک آزمون های توصیفی، کای دو، من ویتنی و رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هادو گروه از نظر تصویر ذهنی از خود (000/0=p) و کیفیت زندگی (34/0=p) اختلاف آماری معنی داری داشتند. همچنین دو گروه از نظر متغیرهای اصلی عملکرد جنسی شامل میل جنسی (000/0>p)، تحریک (000/0>p)، لوبریکاسیون (000/0>p)، ارگاسم (000/0>p)، رضایت جنسی (000/0>p) و درد (018/0=p) اختلاف آماری معنی داری داشتند. تصویر ذهنی مثبت از خود بر ارگاسم، تحریک، لوبریکاسیون و رضایت جنسی تاثیرگذار بود و از عوامل موثر بر میل جنسی، سن همسر و از عوامل موثر بر رضایت جنسی، سن فرد بود.نتیجه گیریچاقی در زنان با اختلال در عملکرد جنسی همراه است و همچنین چاقی منجر به اختلال در تصویر ذهنی مثبت از خود و کاهش کیفیت زندگی نیز می شود. بنابراین جهت ارتقاء عملکرد جنسی، بهبود کیفیت زندگی و تصویر ذهنی از بدن در زنان چاق، کاهش وزن پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: چاقی, زنان, عملکرد جنسیIntroductionSexual issues have the greatest importance in a marriage. However، sexual dysfunction is one of the common and treatable problems، which causes emotional tensions and marital problems. The present study has pointed to the role of body mass index (BMI) on sexual function. This paper was held to determine the relationship between sexual function and obesity in women.MethodsThis correlation study was performed on 286 eligible women that referred to health centers in Mashhad in 2011. The researcher settled at the intended health centers and interviewed the eligible individuals. Interview and observation forms were utilized for data collection. Data were analyzed by SPSS statistical software version 14. 5، descriptive، chi-square، Mann-Whitney and regression tests. P value less than 0. 05 was considered statistically significant.ResultsSelf-image and life quality were statistically significantly different in the two groups، as well as، in main variables of sexual function including libido (p<0. 001)، arousal (p<0. 001)، lubrication (p<0. 001)، orgasm (p<0. 001)، sexual satisfaction (p<0. 001) and pain (p=0. 018). Positive self-image effects orgasm، arousal، lubrication and sexual satisfaction. An effective factor on libido is wife''s age and an effective factor on sexual satisfaction is one''s age.ConclusionObesity in women is associated with sexual dysfunction، impaired self-image، and reduction of life quality. Therefore، in order to enhance sexual performance، and improve quality of life and self-image، losing weight is mostly recommended obese women.Keywords: Obesity, Sexual function, Women -
مقدمهاگرچه بخش عمده ارزشیابی دانشجویان علوم پزشکی، ارزشیابی بالینی است، اما یافتن روش مناسب که مورد رضایت دانشجویان باشد همیشه چالش برانگیز بوده است. با توجه به اجرای روش دفترچه ثبت مهارت های بالینی در ارزشیابی بالینی دانشجویان مامایی دانشکده پرستاری و مامایی مشهد در سال های اخیر، مطالعه حاضر به منظور تعیین میزان رضایت دانشجویان انجام شد.روش هادر این مطالعه توصیفی مقطعی، دانشجویان مامایی واجد شرایط دانشکده پرستاری و مامایی مشهد (34 نفر) شرکت داشتند. ابزار مطالعه، پرسشنامه روا و پایا پژوهشگرساخته «سنجش رضایت مندی» مشتمل بر 23 گویه و 9 حیطه و در قالب مقیاس لیکرت 5 نقطه ای بود. رضایت واحدهای پژوهش از روش دفترچه ثبت مهارت های بالینی پس از اتمام کارآموزی با پرسشنامه مذکور بررسی شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون های تی مستقل و رگرسیون خطی چندگانه و همبستگی تجزیه و تحلیل شدند.نتایجمیانگین رضایت مندی دانشجویان از «دفترچه ثبت مهارت های بالینی»، 5/15±7/62 (از صد) بود. پایین ترین نمره رضایت مندی مربوط به حیطه علاقه مندی به این روش (5/24±8/57) و بالاترین نمره مربوط به حیطه مطابقت آن با اهداف آموزشی (9/14±1/71) (از صد) بود. اکثر دانشجویان، موافق منصفانه بودن(9/55 درصد)، عینی بودن(7/64 درصد) و مطابقت آن با اهداف آموزشی(8/61 درصد) بودند و فقط 1/44 درصد به استفاده از این روش علاقه مند بودند. درمجموع، 3/38 درصد دانشجویان از روش «دفترچه ثبت مهارت های کارورزی» راضی، و 5/26 درصد ناراضی بودند و بقیه در طیف بین این دو قرارداشتند.نتیجه گیریاکثر دانشجویان از «دفترچه ثبت مهارت های بالینی» رضایت داشتند، لیکن کمتر از نیمی از آنان به استفاده از آن علاقه مند بودند که شاید به علت توانایی ناکافی این روش در سنجش و ارتقای مهارت های بالینی از دیدگاه دانشجویان باشد. شاید با اصلاح برخی جوانب «دفترچه ثبت مهارت های بالینی» و ترکیب آن با برخی روش های دیگر به منظور پوشاندن حیطه های مورد ضعف این روش از دیدگاه دانشجویان، بتوان در جهت افزایش رضایت آنان گام برداشت.
کلید واژگان: ارزشیابی بالینی, دفترچه ثبت مهارت های بالینی, رضایت مندی دانشجویان, ارزیابیIntroductionAlthough the majority of student assessments in medical sciences relates to their clinical competencies, adopting an assessment method which fulfills students’ satisfaction has always been a great challenge. In recent years logbooks have been used in the clinical evaluation of midwifery students in Mashhad University of Medical Sciences. So, the present study determines student's satisfaction with this approach.MethodsThis descriptive, cross-sectional study was conducted on all 34 eligible midwifery students in school of nursing and midwifery of Mashhad University of Medical Sciences. Data gathering tool was a researcher–constructed questionnaire with confirmed validity and reliability. The questionnaire included 23 items covering nine domains and used Likert scale. Data were analyzed through descriptive statistical indices as well as T test, correlation and multiple regression analysis.ResultsThe mean score for student's satisfaction with logbook was 62.7 ±15.5 (of 100). The lowest satisfaction score was related to the domain of "interest in logbook method" (57.8 ±24.5) and the highest one was "conformity to educational goals" (71.1 ±14.9) (of 100). Most of the students agreed that logbook is fair (55.9%), objective (64.7%) and in conformity with educational goals (61.8%). However, only 44.1% of them were interested in using this method. Overall, 38.3% of the students were satisfied with logbook and 26.5% were dissatisfied and the rest were in between.ConclusionMost of the students were satisfied with logbook, but less than half of them were interested in utilizing it. This could be due to insufficient ability of logbook in assessment and promoting of clinical skills from the student's view point. Thus, we may improve the student's satisfaction level by revising logbook and combining it with some other methods of clinical evaluation in order to cover its weak aspects according to student's views. -
مقدمهفشار خون یکی از اختلالات شایع در دوران بارداری و علت عمده مرگ و میر و ناخوشی های مادری و جنینی می باشد که درمان موثری ندارد. یکی از روش های اساسی در درمان فشار خون، کاهش استرس نظیر آرامسازی عضلانی است. با توجه به احتمال نقش استرس در ایجاد اختلالات فشار خون در دوران بارداری، مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آرامسازی عضلانی بر کنترل فشار خون در بارداری انجام شد.روش کاردر این مطالعه کارآزمایی بالینی که طی سالهای 89- 1388 در مراکز بهداشتی درمانی شهر مشهد انجام شد، 20 زن باردار با فشار خون سیستول مساوی یا بیشتر از 135 میلی متر جیوه یا دیاستول مساوی یا بیشتر از 85 میلی متر جیوه به عنوان گروه کنترل و مداخله وارد مطالعه شدند. در گروه مداخله آرامسازی عضلانی به روش جکوبسون به مدت 4 هفته که یک جلسه در هفته بصورت حضوری و در بقیه روزهای هفته با راهنمایی سی دی در منزل، انجام می شد. فشار خون قبل و بعد از انجام تمرین در جلسات حضوری و در گروه کنترل قبل و بعد از 15 دقیقه انتظار، بدون مداخله خاصی اندازه گیری می شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS (نسخه 5/11) انجام شد.یافته هاآرامسازی عضلانی، فشار خون سیستول و دیاستول گروه مداخله را نسبت به گروه کنترل بطور معنی داری، کاهش می دهد (001/0=p).نتیجه گیریآرامسازی عضلانی در کاهش فشار خون سیستول و دیاستول و درمان فشار خون بالا در دوران بارداری موثر است.
کلید واژگان: آرامسازی عضلانی, فشارخون, پرفشاری خون, بارداری -
زمینه و هدفدلبستگی مادر تاثیری اساسی بر روی تکامل کودک و ایفای نقش مادر دارد. به همین دلیل در سالهای اخیر بحث دلبستگی مادر و کودک در این رابطه اهمیت زیادی پیدا کرده است. هدف از مطالعه حاضر نیز تعیین همبستگی سبک دلبستگی مادر و برخی مشخصات فردی و مامایی مادر با دلبستگی مادر به شیرخوار می باشد.روش بررسیدر این مطالعه توصیفی، 102 مادر دارای شیرخوار یک ماهه مراجعه کننده به مراکز و پایگاه های بهداشتی شهر مشهد در سال 1387 که معیارهای ورود به مطالعه را دارا بودند، به شیوه طبقه ای- خوشه ایتصادفی انتخاب شدند. مشخصات فردی و مامایی مادر از طریق مصاحبه و داده های مربوط به سبک دلبستگی با استفاده از پرسشنامه سبک دلبستگی بالغین و دلبستگی مادر به شیرخوار، با استفاده از پرسشنامه دلبستگی مولر، 5-4 هفته بعد از تولد جمع آوری شد. تجریه و تحلیل داده های به دست آمده با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی اسپیرمن، کروسکال والیس و من ویتنی صورت گرفت.یافته هادر این مطالعه، میانگین دلبستگی مادر به شیرخوار 12/648/97 بود. همچنین از بین 3 نوع سبک دلبستگی، بالاترین میانگین مربوط به سبک ایمن گزارش گردید (97/389/16). یافته های این مطالعه، همبستگی معکوس معنی داری بین سبک دلبستگی اجتنابی مادر و دلبستگی مادر به شیرخوار نشان داد (037/0pکلید واژگان: مراقبت از نوزاد, نوزادان, مادرانBackground And ObjectivesMaternal attachment has the potential to affect both child development and parenting. As such, mother-infant attachment has been considered an important topic in recent years. The aim of this study was to determine the relationship between maternal adult attachment style, the maternal obstetric and demographic characteristics and mother-infant attachment.MethodsIn this descriptive-correlational study, 102 women who had referred to health centers in Mashhad in 2008 and who had inclusion criteriawere selected using stratified cluster sampling. After interview about obstetric and demographic characteristics, they were asked to complete the "Revised Adult Attachment Scale" and "Mother to Infant Attachment Inventory" for assessment of maternal attachment style and mother-infant attachment 4-5 weeks after delivery. Data were analyzed by Pearson Correlation, Kruskal-wallis and Mann-whitney statistical tests.ResultsIn this study, themean of mother-infant attachment was found to be 97.486.12 and the mean of secure adult attachment was higher than that of other styles (16.893.97). Although, there were negative significant relationship between maternal avoidant style and mother-infant attachment (p=0.037,r=-0/20), there were no relationship between maternal age and education, parity, type of delivery and mother-infant attachment.ConclusionThe results of this research show that maternal attachment style is one of the factors of mother -infant attachment.
-
مقدمهیکی از دلایل عدم موفقیت مادران در امر شیردهی تاخیر در وقوع لاکتوژنز II می باشد. اخیرا چاقی مادر به عنوان یکی از عوامل موثر در تاخیر وقوع لاکتوژنز II مطرح است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط زمان وقوع لاکتوژنز II و شاخص های تن سنجی مادران در 14 روز بعد از زایمان صورت گرفته است.روش کاراین مطالعه توصیفی تحلیلی برروی 103 زن زایمان کرده در بیمارستانهای شهید رجایی تنکابن و امام سجاد (ع) رامسر در مدت یکسال انجام شده است. نمونه ها به روش مبتنی بر هدف انتخاب شدند و بر حسب زمان گزارش مادر مبتنی بر وقوع لاکتوژنز II از اولین روز بعد از زایمان، در دو گروه 72 ساعت و کمتر و بیشتر از 72 ساعت قرار گرفتند. سپس در روز 14 بعد از زایمان شاخص های تن سنجی مادر اندازه گیری و ثبت می شد. جهت گردآوری داده ها از فرمهای مصاحبه، ثبت اطلاعات از پرونده و مشاهده استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های t، مجذور کای، آزمون من ویتنی، آزمون دقیق فیشر، همبستگی پیرسون و رگرسیون لوجستیک انجام شد.یافته هاآزمون ضریب همبستگی پیرسون ارتباط مستقیم و معنی داری، بین شاخص های تن سنجی 14 روز بعد از زایمان مادر و زمان وقوع لاکتوژنز II نشان داد. دور میانی بازو (248/0r=، 012/0=p)، دور ساق با (387/0=r، 001/0p<)، ضخامت چین پوستی (233/0=r، 018/0=p) و شاخص توده بدنی (378/0=r، 001/0p<) با زمان وقوع لاکتوژنز II ارتباط داشتند. نتایج آزمون رگرسیون لوجستیک نشان داد شاخص توده بدنی مادر نقش تعیین کننده تری در تاخیر در وقوع لاکتوژنز II دارد (006/0=p) همچنین با استفاده از منحنی ROC، مشخص شد که مادران با شاخص توده بدنی 29 و بیشتر در وقوع لاکتوژنز II تاخیر دارند (001/0 p<).نتیجه گیریتمام شاخص های تن سنجی با زمان وقوع لاکتوژنز II ارتباط مستقیم و معنی داری دارند اما شاخص توده بدنی نسبت به سایر شاخص ها از اعتبار بالاتری بر خوردار می باشد.
کلید واژگان: لاکتوژنز II, شاخص های تن سنجی, بعد از زایمانIntroductionDelayed onset of lactogenesis II is one of the reasons of poor lactation outcomes. Recently,obesity in mother is implicated in delayed onset of lactogenesis II. Therefore, this study was performed to assess the relationship between the onset of lactogenesis II and antropometric indices at 14±1 days following child birth.MethodsThis descriptive and analytic research was conducted in Shahid Rajaee hospital of Tonekabon City and Imam Sajjad hospital of Ramsar City. The samples were 103 parturient women who were enrolled by purposive sampling. According to mother's report of latogenesis II,they were put into two groups,with lactogenesis II within 72 hours and beyond,respectively. Then anthropometric indices of mothers were registered on 14th day after delivery.Data gathering was done by interview, observation forms and file. Analysis of data was performed by student t-test, Chi square, Mann-Whitney, Fischer's exact test, Pearson correlation, and Multivariate-Logistic regression.ResultsPearson coefficient test showed a direct meaningful relationship between anthropometric measurements at 14 days following child birth onset of lactogenesis II. There were relationship between onset of lactogenesis II and mid arm circumference (r=0.248, P= 0.012), skin fold thickness (r=0.233, P=0.018), Calf circumference (r=0.387, P< 0.001), body mass index (r=0.378, P<0.001). By using logistic regression, results of study revealed the role of BMI is more significant in delayed onset of lactogenesis II (P= 0.006), and R.O.C curve defined that mothers with BMI ≥ 29 are at risk for late onset of lactogenesis II (P< 0.001).ConclusionAll of the antropometric indices have direct and meaningful relation with onset of lactogenesis II, but Body Mass Index has more significant role in comparison to other factors. -
مقدمهشایع ترین مشکل ژنیکولوژی که زنان به دلیل آن در جستجوی درمان بر می آیند، واژینیت است. از بین روش های تشخیصی واژینوز باکتریال معیارهای بالینی آمسل (Amsel) و سیستم درجه بندی ناجنت (Nugent) روش هایی هستند که بیش از سایر روش ها مورد استفاده قرارمی گیرند. هدف از مطالعه حاضر، تعیین ارزش تشخیصی کل معیار بالینی آمسل، هریک از معیارهای آن به تنهایی و ترکیب دو معیار با هم در تشخیص واژینوز باکتریال می باشد.روش کارپژوهش حاضر مطالعه ای است از نوع روایی آزمون های تشخیصی که بر روی 105 نفر از زنان مراجعه کننده به درمانگاه زنان بیمارستان 17 شهریور مشهد در سا ل 1387- 1386 که به هر علت، تحت معاینه لگنی قرار گرفته و شرایط ورود به پژوهش را داشتند، انجام شد. در این مطالعه درجه بندی ناجنت به عنوان استاندارد طلایی تشخیص در نظر گرفته شده و حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی کل معیار بالینی آمسل، هر یک از معیارهای آن به تنهایی و ترکیب دو معیار با هم در تشخیص واژینوز باکتریال نسبت به آن استاندارد، محاسبه شد.یافته هاوجود سلول های کلیدی (Clue Cells) در نمونه مرطوب واژن به تنهایی بیش ترین حساسیت (9/96%) و تست ویف (Whiff test) به تنهایی بیش ترین ویژگی (8/80%) را در بین معیارهای بالینی آمسل به خود اختصاص داد. در ترکیب دو معیار باهم بیش ترین حساسیت مربوط به ترکیب دو معیار pH و سلول کلیدی، سلول کلیدی و ترشح یکنواخت بود (4/84%) و بیش ترین ویژگی را ترکیب دو معیار سلول کلیدی وتست ویف به خود اختصاص می داد (89 %).نتیجه گیریاستفاده از دو معیار بالینی آمسل می تواند به اندازه کل معیار در تشخیص واژینوز باکتریال مفید باشد، بدون این که حساسیت و ویژگی آن کاهش یابد.
کلید واژگان: واژینوز باکتریال, معیار آمسل, درجه بندی ناجنت, رنگ آمیزی گرمIntroductionVaginitis is the most prevalent gynecological complaint for which women seek medical treatment. Amongst different methods of diagnosis of bacterial vaginosis Amsel`s clinical criteria and Nugent scoring is of the most preferentiality. The aim of this study is to evaluate the diagnostic values of whole Amsel`s clinical criteria, each of Amsel`s criterion solitarily and combination of two criteria, respectively, for diagnosis of bacterial vaginosis.MethodsThis study is carried out on 105 women referring to gynecologic clinic of 17-Shahrivar Hospital (Mashhad, Iran, 2006-2007) who underwent speculum examination and were qualified to enroll in study. The Nugent scoring system was used as the gold standard method for diagnosis of bacterial vaginosis. Sensitivity, specificity, positive predictive value and negative predictive value of whole Amsel`s clinical criteria, each of Amsel`s criterion solitarily and combination of two criteria for the diagnosis of bacterial vaginosis were determined according to the aimed standard.ResultsAmong Amsel’s clinical criteria, the most sensitive individual criterion was clue cells (96.9%) and the criterion with the highest specificity was Whiff test (80.8%). PH plus clue cells and clue cells plus vaginal discharge were the most sensitive coupled combinations (84.4%), whereas the combination of clue cells and Whiff test was of the highest specificity (89%).ConclusionThe clinical criteria for the diagnosis of bacterial vaginosis can be simplified into two clinical criteria with no considerable decline in their sensitivity and specificity. -
زمینه و هدفدر سال های اخیر بحث دلبستگی مادر و کودک در رابطه با بهداشت روانی افراد اهمیت زیادی پیدا کرده است. از طرفی، خشونت علیه زنان در بارداری از جمله مشکلات بهداشتی مهم در سراسر جهان می باشد. هدف از مطالعه حاضر تعیین ارتباط شدت خشونت خانوادگی در دوران بارداری با دلبستگی مادر به شیرخوار می باشد.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی-تحلیلی، 102 زن باردار مراجعه کننده به مراکز و پایگاه های بهداشتی شهر مشهد در سال 1387 که معیارهای ورود به مطالعه را دارا بودند، به شیوه طبقه ای- خوشه ایتصادفی وارد پژوهش شدند. داده های مربوط به خشونت خانوادگی در دوران بارداری در انتهای دوران بارداری با استفاده از پرسشنامه مقیاس تدابیر حل اختلاف و دلبستگی مادر به شیرخوار، 4 تا 5 هفته بعد از تولد با استفاده از پرسشنامه دلبستگی مولر جمع آوری شد. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی اسپیرمن، کروسکال والیس، من ویتنی و رگرسیون چندگانه و با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجریه و تحلیل قرار گرفت.یافته هابه طور کلی 2/89 درصد از زنان، خشونت خیلی خفیف، 8/9 درصد خفیف و یک درصد خشونت متوسط را در دوران بارداری از طرف شوهرانشان تجربه کرده اند. یافته های به دست آمده، رابطه معکوس بین خشونت گفتاری (032/0p=،21/0r=-)، جسمی (005/0p=، 27/0r=-)، صدمات (018/0p=، 23/0r=-) و خشونت کل (002/0 p=،29/0r=-) با دلبستگی مادر به شیرخوارنشان داد. همچنین میانگین خشونت روانی (94/129/15) (026/0p=)، جسمی (12/111/9) (002/0p=)، صدمات (47/35/2) (006/0p=) و خشونت کل (68/336/47) (038/0p=) به طور معناداری در گروهی که مردان از بارداری همسرانشان رضایت نداشتند، بیشتر بوده است. بین تحصیلات زنان و مردان با میزان خشونت خانوادگی رابطه ای دیده نشد.نتیجه گیریطبق نتایج این مطالعه، بین خشونت های گفتاری، جسمی و صدمات در دوران بارداری با دلبستگی مادر به شیرخوار ارتباط وجود دارد.
کلید واژگان: خشونت خانوادگی, دلبستگی مادر به شیرخوار, حامله ناخواستهBackground andPurposeMother–infant attachment has gained momentum in mental health in recent years. Also partner violence against pregnant women is an important health problem all over the world. The present study was designed to determine the relationship between domestic violence intensity in pregnancy and mother-infant attachment. Methods and Materials: In this deh1ive analytical study 102 pregnant women admitted to healthcare centers in Mashad in 2008 were included through stratified clustered sampling. Information on domestic violence during pregnancy was collected through "Conflict Tactics Scale" and "Mother to Infant Attachment Inventory" 4-5 weeks after delivery. Obtained data were analyzed in SPSS using Spearman correlation coefficient Kruskal Wallis Mann Whitney U and multiple regression.ResultsIn general 89.2% of women experienced very mild 9.8% experienced mild and 1% moderate levels of domestic experience from their partners. Negative significant relationships were found to exist between verbal (p=0.032 r= - 0/21) and physical violence (p=0.005 r= - 0.27) injuries (p=0.018 r= - 0.23) total score of violence (p=0.002 r= - 0.29) and mother-infant attachment. Also mean scores of psychological (p=0.026 ms=15/9±12/94) and physical (p=0.002 ms=9/1±11/12) violence injuries (p=0.006 ms= 2/5±3/47) and total score of violence (p=0.038 ms= 47/6±33/68) were significantly higher in the group of partners dissatisfied from the pregnancy of their wives. However no significant differences were found between educational levels of men and women and different types of violence.ConclusionThe results indicate the correlation of verbal and physical violence as well as injuries during pregnancy with mother–infant attachment.Keywords: Domestic Violence, Mother, Infant Attachment, Unwanted Pregnancy -
زمینه و هدفپره اکلمپسی شکایت شایعی است که موجب بروز عوارض مهم مادر و جنین می شود و با فراوانی بیشتر در خانمهای شکم اول و خانمهای چندزایی که ازدواج مجدد داشته اند، رخ می دهد. این پژوهش با هدف تعیین ارتباط مقاربت بدون محافظت با پره اکلمپسی انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه مورد- شاهدی، 91 نفر در گروه مبتلا به پره اکلمپسی و 91 نفر در گروه غیرمبتلا از خانمهای نخست باردار 35-20 ساله به روش نمونه گیری مبتنی بر هدف گزینش شدند. داده ها با استفاده از فرمهای مصاحبه و معاینه در دو مرحله ی قبل و بعد از زایمان جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آزمونهای تی مستقل، مجذورکای، من ویتنی و رگرسیون لوجستیک انجام شد.یافته هامیانگین مدت زمان در معرض اسپرم بودن در دو گروه مبتلا و غیرمبتلا به پره اکلمپسی تفاوت معنی داری داشت (0001/0p<). زنانی که از قرصهای جلوگیری از بارداری استفاده می کردند کمتر به پره اکلامپسی مبتلا شدند (003/0p<). میانگین تعداد مقاربت، در هفته قبل از بارداری (48/0=p) و در طی 20 هفته اول بارداری (8/0=p) در دو گروه اختلاف معنی داری نداشت.نتیجه گیریمدت زمان در معرض اسپرم بودن قبل از بارداری با ابتلای به پره اکلمپسی رابطه ی عکس دارد و در کسانی که بیش از چهار ماه قبل از بارداری در معرض اسپرم قرار می گیرند میزان ابتلای به پره اکلمپسی به طور قابل توجهی کاهش می یابد.
کلید واژگان: پره اکلامپسی, مقاربت بدون محافظت, در معرض اسپرم بودن, روش های ضدبارداریBackgroundPreeclampsia is a common complication of pregnancy often leading to significant maternal and fetal complication. Preeclampsia occurs more frequently in primigravidaes and multigravidaes who are a change in paternity. This study is performed to assess relationship unprotected coitus with preeclampsia.Method and material: In this analytic(case-control)study 91 primigravidae in case group and 91 primigravidae in control group in age range for 20-35 years were chosen form mothers selected by purposeful sampling.Data gathered by interviews Examination form developed by the investigator. Analysis of data was performed by independent T-Test, Mann-whitney, Chi-square, Logestic-Regression by utilizing spss software and 95% coefficient.ResultsWomen with a short period of co-habitation or who used barrier methods for contraception had a substantially elevated risk for development of preeclampsia compared with women with more than 4 months of cohabitation before conception.(p=0.0001)Oral contraceptive users had a lower preeclampsia rate than of woman who used no oral contraceptive. (p=0.003) No relationship was observed between coital rate before and during pregnancy and risk for preeclampsia.Discussion and comment: This study suggests a relationship between sperm exposure and risk for preeclampsia, and that the risk of developing preeclampsia in primigravidae is inversely proportional to the length of sexual co-habitation.
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شدهاست. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.