به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فرهاد امینی

  • فرهاد امینی*، انشاءالله رحمتی، فاطمه شاهرودی

    ژوهش حاضر با تبیین نوعی دراماتورژی اجرایی در عقل سرخ سهروردی تلاش می کند تا این متن را از طریقی هرمنوتیکی به عنوان گزارش یک اجرای باطنی با امکان معاصرسازی مداوم در هر زمان معرفی کند. این نوشتار با تکیه بر خوانش هانری کربن از تمثیلات سهروردی، ویژگی های اجرایی عقل سرخ را تبیین و با ردیابی سازوکار دراماتورژی اجرایی موجود در این اثر و با تاکید بر آنچه کربن به عنوان دراماتورژی در عقل سرخ یافته است، عملکرد تاویلی را به عنوان ابزار اصلی و نقطه ی کانونی دراماتورژی اجرایی سهروردی معرفی خواهد کرد. این پژوهش نشان می دهد که سهروردی از طریق تاویل رمزهای متون متعلق به سنت های پیش از خود، مانند سنت های قرآنی، اوستایی و همچنین متونی مانند شاهنامه متنی تازه را با استفاده از رموز معاصر خلق می کند. بدین ترتیب به بازسازی متون پیشین بر مبنای امور هم زمان دست می زند. ما نیز امروز با متن سهروردی مواجه می شویم، اما شیوه ی مواجهه ی با این رموز، نقطه ی عزیمت نهایی ما برای ادعای وجود گونه ای اجرایی در این متون است. تنها درصورتی که مواجهه ی با این رموز در بعدی انضمامی رخ دهد، معاصرسازی و روایت دوباره ی آن ممکن خواهد بود. کلید این مواجهه ی انضمامی در پژوهش حاضر همان تاویل و معاصرسازی است که در خود متن سهروردی هم موجود است. در ادامه ی پژوهش حاضر با برقراری نسبتی میان گونه ای اجرایی از تبار تئاتر مقدس یا باطنی مانند آنچه در آثار آرتو و گروتوفسکی قابل مشاهده است، با شیوه ی دراماتورژیکی سهروردی نشان خواهد داد که عقل سرخ و سایر تمثیلات شیخ اشراق را می توان به عنوان گزارش هایی از یک اجرای آیینی/ باطنی در نظر گرفت و با تاویل و معاصرسازی دوباره ی آن ها اجراهای جدیدی را به دست آورد. این مفهوم معاصرسازی ضمن حفظ پیوندهای گنوستیک با مفاهیم هم زمان هر مولف و به تبع آن مخاطب اجرا، ارتباط برقرار خواهد کرد و بدین ترتیب تاویل به عنوان عنصر اصلی سازوکار دراماتورژیکی سهروردی قابلیت تولید زنجیره ی بی پایانی از متن/ اجرا را فراهم می کند که در هر زمان با فرم و ساختار معاصر قابل اجرا خواهد بود.

    کلید واژگان: عقل سرخ, هانری کربن, دراماتورژی, تاویل, نمایش گنوستیک
    Farhad Amini *, Inshaallah Rahmati, Fateme Shahroodi

    This research aims to show a special dramaturgical method in Aql-i-Sorkh as one of Suhrewardi`s Recitals and finally introduce this text and other recitals written by Suhrawardi as a performing text. Henry Corbin repeatedly pointed out the dramaturgical aspect in Suhrawardi's recitals, and the present study will try to explain Ta`wil as the main element of this dramaturgical mechanism. Ta`wil allows Suhrawardi to combine his literary, philosophical and religious heritage, lexical or oral, and contemporize them in a mystical Drama. This research shows how we can re-identify these recitals as a performance text by re-narrating them in Ta`wil as a special method. The present research by establishing a relationship between a type of performance which is the lineal descendant of the sacred or esoteric theater, such as what can be seen in the works of Artaud and Grotowski and the dramaturgical method of Suhrawardi reveals that Aql-i-Sorkh and other plays of Sheikh Eshraq can be considered as reports of a ritual/Gnostic performance and new performances can be achieved by reinterpreting and contemporizing them. This concept of contemporization, while maintaining Gnostic links, will communicate with the simultaneous concepts of each author and, accordingly, the audience of the performance, and in this way, interpretation as the main element of Suhrawardi's dramaturgical mechanism provides the ability to produce an endless chain of text/performance, which will be applicable at any time with the contemporary form and structure of that time.

    Keywords: Aql-I-Sorkh, Henry Corbin, Dramaturgy, Ta`Wil, Gnostic Theater
  • فرهاد امینی، خلیل الله بیک محمدی*

    از آنجایی که آثار کمی از نقاشی دوره سلجوقی به جا مانده و ازسوی دیگر، بیشتر آن ها بدون تاریخ و مکان نگارش هستند؛ بنابراین درباره بیشتر آثار نگارگری این دوره، دیدگاه یکسانی وجود ندارد. از دیگر سوی، چون بیشتر پژوهشگران روش درست علمی را در پژوهش های خود به کار نمی گیرند، به مشکلات موجود در این زمینه می افزایند. یکی از آثار نگارگری این دوره که موضوع این جستار و نیز دارای تاریخ نگارش است، نسخه ای از کتاب التریاق منسوب به «جالینوس» است که در سال 595 ه‍ .ق./1199م.، نوشته شده و در کتابخانه ملی پاریس نگه داری می شود. با توجه به آن که در این دست نوشته، جای نگارش آن درج نشده است، بنابراین درباره این که نسخه مذکور در کجا نوشته و مصورسازی شده، اختلاف نظر وجود دارد. این نسخه را افراد مختلف به جاهای گوناگونی چون: ایران و جزیره، دیاربکر، موصل و مکتب بغداد نسبت داده اند. بر این اساس، مساله و گزاره اصلی پژوهش حاضر، جایابی محل نگارش و مصورسازی این نسخه خطی است که با روش توصیفی-تحلیلی و تطبیقی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای، دیدگاه های پژوهشگران بررسی و نقد شده و با مقایسه تطبیقی نشان داده خواهد شد که نسخه التریاق را نمی توان به موصل، بغداد و...، جز ایران نسبت داد. با بررسی و مقایسه نگاره های این کتاب و دیگر آثار هنری ایرانی، به ویژه سفالینه ها و فلزگری، مشخص شد که شباهت کاملی ازنظر سبک شناسی، شیوه ترسیم نگاره ها و ترکیب بندی بین کتاب التریاق و این آثار وجود دارد؛ بنابراین نسبت دادن این دست نوشته به جزیره نادرست است و می توان گفت که وارونه دیدگاه بیشتر پژوهشگران، نگاره های کتاب التریاق بیشترین شباهت را با شیوه سبک های هنر ایرانی دارد تا عراق؛ بنابراین می توان اذعان داشت که خاستگاه این دست نوشته، ایران و دیدگاه های دیگر نادرست است.

    کلید واژگان: التریاق, جالینوس, ایران, جزیره, موصل, مکتب بغداد
    Farhad Amini, Khalilollah Beik Mohammadi*

    Since there are few works of painting from the Seljuk period, and on the other hand, most of them were written without data and place, so there are no common opinion about most of the painting works of this period. On the other hand, because most researchers, do not use the correct scientific method in their research, it adds to the existing problems in this field. One of the painting works of this period, which is the subject of this research and has a writing data, is the Al-Tariaq book attributed to Galen, which has written in 595 AH/1199 AD, written and kept in the National Library of Paris. Due to the fact that the place of its writing is not included in this manuscript, there is a difference of opinion about where the said version was written and illustrated. This version has been attributed by different people to different places such as Iran, Jazireh, Dyarbakr, Mousel and Baghdad. Therefore, the basis of the main problem of the current research is the location of the place of writing and illustration of this manuscript, which is analyzed and criticized by descriptive-analytical and comparative methods based on library studies, and the views of researchers will be examined with comparison, it will be shown that the version of Al-Tariaq cannot be attributed to any other country than Iran. By examining and comparing the illustrations of this book and other Iranian works of arts, especially pottery and metalwork, it can be said that the view of most researchers of the illustrations of Al-Tariaq book is more similar to the way of recording Iranian art than to Iraq, so, it can be said that the origin of this manuscript is Iran and other views are incorrect.

    Keywords: Al-Tariaq, Iran, Jazireh, Baghdad Method, Mosul
  • فرهاد امینی، شیرین بزرگمهر*
    از منظر لویی آلتوسر، فیلسوف ساختگرای فرانسوی، دولت یک مجموعه ی نادیدنی و یک کل متکثر ایدیولوژیک است که ساز و برگ های مختلف، اعم از خصوصی و عمومی برای القای ایدیولوژی خود را دارد و در این نوشتار، با بررسی جایگاه دولت در چنین مفهومی، تلاش خواهیم کرد تا خوانشی تازه از نمایشنامه ی دشمن مردم اثر هنریک ایبسن، نمایشنامه نویس نروژی، را عرضه کنیم. هرچند خوانش های سنتی این اثر، عموما بر این فرض پافشاری کرده اند که دکتر استوکمان (پزشک شهر) فردی است در برابر اجتماع خویش، فردی که حقانیت اجتماع را به چالش می کشد و می توان او را قهرمان روشنگری دانست؛ اما به کار گیری نظریه ی دولت ایدیولوژیک آلتوسر در خوانش ما از این نمایشنامه نشان خواهد داد که شخصیت های مقابل دکتر استوکمان نه مردم به مفهوم عرفی کلمه بلکه دولت در معنای آلتوسری آن است. این خوانش نشان می دهد که چگونه نهادهایی مانند نهادهای آموزشی، رسانه ها و حتی خانواده، به عنوان بازوهای ایدیولوژیک دولت، هر شخصیت را به سوژه های انضمامی خود بدل می کند. بدین ترتیب شخصیت های این اثر نه به عنوان قهرمانان روشنگری و حقیقت خواهی و همین طور ضدقهرمانان بلکه به عنوان افرادی گیر افتاده در ایدیولوژی دولت قابل تفسیر هستند.
    کلید واژگان: دشمن مردم, آلتوسر, ایدئولوژی, دولت
    Farhad Amini, Shirin Bozorgmehr *
    What Louis Althusser, one of most influential Marxist philosopher in 20th century stated as ideological government seemed so radical at the time, but using his theory for analyzing plays like Enemy of the People, would be very promising now . In althusser`s theory, the government is an inaudible and multifunctional set of ideological and repressive elements, and such a government has different mechanisms, both private and public, for its ideology, and in this article By examining the state of the state in such a way, we will try to approach a new way of interpretation for the play of the enemy of the people written by Norwegian playwright Henrik Ibsen. Although the traditional readings of this play usually tries to interpret the play as a political, upright discussion about peoples trustworthiness and the rights of publics authority leads to an argument about power of people`s thought and common sense. These readings are generally based on the assumption that Dr. Stokman (the doctor of the city) is a person against his own community, a person who challenges the right of the community and can be regarded as an Enlightenment hero who is questioning the power of democracy with verifying truth. But applying Althusser`s theory of the ideological state, in our reading of this play, will show that the characters in front of Dr. Stokman are not people in the common sense of the word, but the state in the sense of Altusser. This reading shows how institutions such as educational institutions, the media, and even the family, as the ideological arms of the state, transform each person into their concrete subjects. This very Sight uncover hidden elements wrapped in individual characters encountering each other in an expanded plane of ideology. Characters are trapped in ideology, despite their wishes and all their action can be observe as ideological actions and reactions. This ideology expanded through all places in the play. Places which are not just somewhere dramatic actions happens, but somewhere that ideological state start to addresses people as subjects, and give them this illusion that they are free characters to choose their ideas but the truth is everything they are just reproducing dominant ideology of the play`s universe. Thus, the characters of this work can be interpreted not as protagonists or anti-heroes of enlightenment and truth, but as those who are caught up in the ideology of the state What Althusser described as an ideological instrument of the state can be adapted to the local signs and characters of the drama of the enemy of the people, and using this form of analysis, Ibsen's razor's critique is not based on the community of people Or the majority, but on the mechanism of government in its general sense. In fact What Althusser described as the mechanism of government includes many cases, which are generally seemingly private entities involved in the reproduction of state ideology. The adaptation of these institutions to what Ibsen used as dramatic dramatist dramatically poses ourselves to conditions that can be called "Stokeman's condition”
    Keywords: Althusser, Ideological State, Enemy of the People
  • مجید سرسنگی، صادق رشیدی*، فرهاد امینی
    این پژوهش که با روش تحلیلی نشانه شناسی فرهنگی به انجام رسیده، یک نمایشنامه نوشته شده در فضای ادبیات نمایشی مدرن ایرانی و ساختار تیاتری آن را در سپهر نشانه ای قرن 14 هجری شمسی، به عنوان یک پدیده بینافرهنگی با استفاده از نشانه شناسی فرهنگی، مورد بررسی قرارداده است. با درنظرگرفتن حضور فرهنگ اروپا/آمریکا مرکز به عنوان دیگری فرهنگی در قرن مذکور، شیوه های مواجهه با این دیگری مورد تحلیل قرار گرفته است. در این پژوهش با تحلیل فرایند سازوکار جذب و طرد در نمایشنامه «آی با کلاه، آی بی کلاه»، شیوه ساعدی برای ترجمه فرهنگی تیاتر از سپهر فرهنگی تیاتر غربی و همچنین سازوکار مواجهه با دیگری های درزمانی و هم زمانی مورد توجه قرار گرفته است. مطالعه پسااستعماری این سازوکار در اثر ساعدی نشان می دهد که سازوکار مواجهه ساعدی با دیگری، سازوکاری است که هراس از دیگری و خطر آن را به عنوان پیش فرض در نظر می گیرد و با طرد بخشی از فرهنگ درزمانی به عنوان سنت ها و طرد بخش های دیگری از آن و همچنین طرد گفتمان غالب و رسمی قدرت، برای مقابله با دیگری، تکیه بر آگاهی را پیشنهاد می کند.
    کلید واژگان: استعمار, دیگری, خودبودگی, فرهنگ, ساعدی
    Majid Sarsangi, Sadegh Rashidi *, Farhad Amini
    The present study that is carried out using the analytical approach of the cultural semiotics is a play that is written in the context of the modern Iranian dramatic literature and it reviews its theatrical structure in the semiotic sphere of the 14th century SH. as an intercultural phenomenon using cultural semiotics. Considering the presence of the European/Central American culture as the cultural 'Other' in the mentioned century, the ways of dealing with this 'Other' in the post-colonial space have been explained and reviewed. In the present study, the Sāedi’s approach for the cultural translation of theater from the cultural sphere of Western theater and the mechanism of encountering the diachronic and synchronic 'Others' have been studied by the analysis of the mechanism of absorption and exclusion in the play ā-yi bā kulāh ā-yi bī kulāh. The post-colonial study of this mechanism in Saedi's work indicates that the mechanism of Sāedi's confrontation with the 'Other' is a mechanism that considers the fear of the 'Other' and its danger as a presupposition and by excluding a part of the diachronic culture as the traditions and excluding the parts of the 'Other' from it, as well as excluding the dominant and formal discourse of power, suggests the confrontation with the 'Other' based on the consciousness.
    Keywords: Colonialism, The other, self-hood, Culture, Sāedi
  • مجید سرسنگی*، صادق رشیدی، فرهاد امینی
    کتاب نمایش در دوره ی صفوی نوشته ی یعقوب آژند، اثری است که با شیوه ای تاریخ نگارانه به ذکر اجراهای نمایشی رایج در دوره ی صفویه و ریشه ها و پیشینه ی این شیوه های اجرایی میپردازد و لذا ازنظر تاریخی از اهمیت مطالعاتی ویژه ای برخوردار است. در این مقاله ابتدا با قیاس مختصری از این اثر با برخی آثار دیگر چاپ شده در زمینه ی تاریخ نمایش درایران، جایگاه آن را در بین این آثار تبیین و وجوه ممتاز آن را مشخص کردیم. در ادامه ضمن بررسی روش فصل بندی وشیوه ی ارایه ی این تاریخ نگاری و مقایسه ی آن با شیوه های رایج تاریخ نگاری تیاتر این اثر را به عنوان اثری در حوزه ی تاریخ تیاتر ایران مورد نقد قرار داده ایم. درهمین راستا با استفاده از نظریه ی اجرا، برخی گونه های ذکر شده در اثر، به عنوان گونه های اجرایی مورد بررسی قرار گرفته اند و نقاط قوت و ضعف آن ها نیز بیان شده اند و در پایان با بررسی رویکرد کلی اثر در رابطه با تاریخ نگاری نمایش، جایگاه اثر به عنوان یک اثر دانشگاهی ارزیابی شده است.
    کلید واژگان: نمایش, صفوی, یعقوب آژند, اجرا, تاریخ نگاری
    Majid Sarsangi *, Sadeq Rashidi, Farhad Amini
    The book of the theatre in Safavid period by Yaghoob Azhand is a work that historically mentions the theatrical performances common in the Safavid period and the origins and backgrounds of these practices, and is therefore of particular interest to historians. In this article, first, by briefly comparing this work with some other works published in the field of History of theater in Iran, we outline its place among these exegetical works and its distinguished aspects. In the following, while reviewing the method of segmenting the method of presenting this historiography and comparing it with the conventional methods of theater historiography, we have criticized this work as a work in the field of Iranian theater history. In the same way, using the theory of performance, some of the species mentioned in the work have been examined as executive types and their strengths and weaknesses have been expressed. Finally, by examining the general approach of the work in relation to the historiography of the play, The work's status is evaluated as an academic work.
    Keywords: Theater, SAFAVID, Yaghoob Azhand, performance, Historiography
  • صادق رشیدی*، فرهاد امینی

    هدف از نوشتن این مقاله نقد محتوایی و شکلی کتاب نشانه شناسی تئاتر و درام است. کتاب نشانه شناسی تئاتر و درام ازجمله کتاب های مهم و مبنایی تحلیل تئاتر و درام به شمار می رود. این کتاب با طرح مباحث نظری در چهارچوب نگرش نشانه شناختی ساخت گرا به دنبال بررسی منطق تئاتر رایج و متعارف است و به همین منظور نویسنده درصدد بوده است با طرح مفاهیمی که به نوعی می توان آن ها را مفاهیم اصلی و زیربنایی بوطیقای تحلیل تئاتر به شمار آورد، روش شناسی تحلیلی و کاربردی ای را پیش روی مخاطبان قرار دهد که مایل اند با سازوکار جهان پویای تئاتر آشنا شوند یا به دنبال روش های نشانه شناختی برای تحلیل تئاترند. مسئله اصلی این مقاله طرح این پرسش بنیادی است که نشانه شناسی چگونه می تواند تئاتر را تحلیل و تفسیر کند و از برایند آن روزنه های درک و دریافت پیچیدگی های جهان تئاتر و درام را برای ما آشکار کند. ضرورت و اهمیت نگاه نقادانه به کتاب نشانه شناسی تئاتر به منظور تحلیل دقیق تر و نیز تبیین سازوکارها و ویژگی های کاربردی علم نشانه شناسی در تحلیل متون نمایشی است. به همین علت، نشان دادن اهمیت کتاب نشانه شناسی تئاتر و درام با آشکارسازی کارکردهای تحلیلی آن با هدف راه نمایی مخاطبان و دانشجویانی که دغدغه تحلیل های نشانه شناختی تئاتر را دارند ضروری است.

    کلید واژگان: شانه شناسی, تئاتر, درام, تحلیل, نظریه
    Sadeq Rashidi *, Farhad Amini

    The purpose of writing this essay is the content critique and the form of the book of drama and the semiotics of theater and drama, the book of semiotics of theater and drama, is one of the most important books of theater and drama analysis. This book focuses on theoretical and methodological theories in the context of Structuralism semantic attitudes, and in this regard, the author sought to conceive concepts that somehow can be regarded as the main concepts and underlying themes of theater analysis. An analytical and applied methodology is presented to audiences who are interested in familiarizing themselves with the dynamic world of theater or seeking semantic methods for analyzing the theater. The main issue of this paper is the question of how the semiotics can analyze and interpret the theater and reveal to it the angles of understanding and comprehending the complexities of the world of theater and drama. The necessity and importance of a critical look at the book of semiotics of theater is for the more precise analysis, as well as the explanation of the mechanisms and functionalities of semiotic science in the analysis of dramatic texts. For this reason, showing the importance of the book of theater and drama semiotics is essential by revealing its analytical functions to guide the audiences and students who are concerned with theater semiotic analysis.

    Keywords: Semiotics, Theater, Drama, Analysis, Theory
  • اشکان زرگر*، زینب رحیمی افضل، علی طاهری میرقائد، مهدی سلطانی، فرهاد امینی، حسینعلی ابراهیم زاده موسوی
    این تحقیق از دی ماه 1391 لغایت اواخر فروردین ماه 1392 روی 270 قطعه ماهی قزل آلای رنگین کمان (O. mykiss) نگهداری شده در مزرعه تحقیقاتی بهداشت و بیماری های آبزیان بیمارستان دامپزشکی مردآباد کرج صورت گرفته است. ماهی ها از سه منشاء استان های چهار محال و بختیاری، مرکزی و مازندران انتخاب شدند. جهت بررسی آماری فراوانی انگل ها از آزمون مربع کای استفاده شد. طی تحقیق حاضر بیشترین میزان آلودگی به انگل ایکتیوفتریوس مولتی فیلی ایس و کم ترین میزان آلودگی به شیلودونلا مربوط بوده است. در مجموع 166 قطعه ماهی از 270 قطعه نمونه برداری شده (61/6%) آلودگی انگلی سطحی از خود نشان دادند که سهم هر انگل عبارت است از: تک یاخته ایکتیوفتریوس مولتی فیلی ایس 99 قطعه (36/7%)، تریکودنیا 18 قطعه (6/7%)، شیلودونلا 7 قطعه (2/6%)، ژیروداکتیلوس 20 قطعه (7/4%) و لرنه آ22 قطعه (8/1%).
    کلید واژگان: O, mykiss, ایکتیوفتریوس مولتی فیلی ایس, تریکودنیا, شیلودونلا, ژیروداکتیلوس, لرنه آ
    Ashkan Zargar Dr *, Zeinab Rahimi Afzal, Ali Taheri Mirghaed Dr, Mehdi Soltani Dr, Farhad Amini Dr, Hossein Ali Ebrahimzadeh Mousavi Dr
    This study was conducted on 270 individuals of rainbow trout kept in the research farm of Aquatic Animal Health research Center, Veterinary Hospital in Karaj, Mardabad from January 2012 until the end of March 2013. The fish have been chosen from three sources, provinces of Chahar Mahal Bakhtiari, Markazi and Mazandaran. In this study, the highest and lowest infection prevalence was related to Ichthyophthiriusmultifiliis and Chilodonella sp., respectively.Chi-square analysis was used for statistical analysis. A total of 166 samples out of 270 samples (61.5%) showed the infection by ectoparasites including: Ichthyophthiriusmultifiliis with 99 pieces (36.7%), Trichodina sp. with 18 pieces (6.7%), Chilodonella sp. with 7 piece (2.6%), Gyrodactylus sp. with 20 pieces (7.4%) and Lernaea sp. with 22 piece (8.1%).
    Keywords: O. mykiss, Ichthyophthirius multifiliis, Trichodina, Chilodonella, Gyrodactylus, Lernaea
  • محمد ابراهیم زارعی، محرم باستانی، فرهاد امینی
    بررسی فلزکاری ایران دوره اسلامی، به ویژه آلیاژهای آن می تواند از جایگاه و اهمیت خاصی در بازشناسی این صنعت داشته باشد. با مراجعه به متون علمی دوره اسلامی، به نام برخی از آلیاژها بر برخورد می شود که هنوز ناشناخته اند.دلیل این موضوع آن است که در گذشته دانش های گوناگونی مانند، فلزگری و ساخت آلیاژها، داروسازی، شیمی و... به نحوی با کیمیاگری بودند. از سوی دیگر، بسیاری از کیمیاگران سعی می کردند تا اسرار کار خود را مخفی نگه دارند. همین امر باعث شده به سادگی نتوان به چگونگی ساخت آلیاژها در این دوره پی برد، موضوعی که پژوهشگران این حیطه به آن توجه چندانی نکرده اند. نتیجه نیز، مشخص بوده، به این صورت که در این راستا یعنی برقراری ارتباط بین نام آلیاژهای رایج در این دوره و داده های جدید باستان شناسی گرچه تاکنون تلاش ها و پژوهش های گوناگونی صورت گرفته، ولی هنوز ابهامات فراوانی در این زمینه وجود دارد. در بیشتر موارد پژوهشگران چند آلیاژ جداگانه که در متون اسلامی از آن ها نام برده شده را بایکدیگر اشتباه می گیرند. از جمله این خطا ها، می توان به سه همبسته «هفت جوش»، «طالیقون» و «سپیدروی» اشاره نمود که بیشتر اهل فن، آن ها را با «برنز سفید» همسان پنداشته اند؛ اما این دیدگاه درست نبوده و در مقاله حاضر با دلایل گوناگون اثبات خواهد شد که «هفت جوش»، «طالیقون» و «سپیدروی»، سه آلیاژ جداگانه بوده و تنها «سپیدروی» را می توان با «برنز سفید» یکی دانست؛ علاوه بر آن دو آلیاژ دیگر به نام های «پتروی» و «دراروی» که در کتب اسلامی از آن ها نام برده شده و شواهد باستان شناسی نیز، درستی آن ها را تایید می کنند، برای نخستین بار معرفی و مورد مطالعه و بررسی قرارخواهند گرفت.
    کلید واژگان: هفت جوش, طالیقون, سپیدروی, پتروی, دراروی, برنزسفید
    Mohammad Ebrahim Zaree, Moharram Bastani, Farhad Amini
    Studying the alloys of Islamic period can significantly highly position recognizing the metallurgy of this period. Relevant terminology and recognizing inter-connected compositions have always of the challenges of Islamic period metallurgy. According to scientific texts of Islamic era, there some names of alloys which are unknown yet; the reason was that during that times varieties of science such as metallurgy and making alloys, pharmacy, chemistry and other science were related to alchemy. On one hand, many of alchemists were attempting to keep their secrets, therefore gradually this subject caused that manufacturing methods of some alloys being forgotten. Therefore from each of ancient sources can obtain a little knowledge about ancient metallurgy while this information is also contradictious. This problem in some cases as serious as that scientists such as Biruni were not informed on the some alloying methods during the time. Subject matter which scientists have not paid attention to and caused most of modern metallurgic researchers which have worked about Islamic metallurgy, is to rely on some ancient sources caused many mistakes. For example, most of the researchers have mistaken three different alloys which written in Islamic sources namely، “Sepīd-Rūy”,”Haft-jūsh” and “Tālīghūn “. Experts take these three alloys as “white bronze”, the Copper alloy with high percent of tin; but it cannot be true and in present paper it is attempt to prove that “Sepīd-Rūy”,”Haft-jūsh” and “Tālīghūn “are different alloys as merely “Sepid-Rūy” can be counted as “white bronze”. But if we want To clarify alloys of this period according to written sources and modern data, one should compare written records to new archaeological data, until can exactly be concluded; a subject is aimed by the current paper and on which basis some mistakes of Islamic metallurgy have reformed. Here, in this study three current alloys and controversy named “Sepīd-Rūy”,”Haft-jūsh” and “Tālīghūn”, which have disputed over a century, have studied exactely and comprehensively. On basis of carried out investigations, unlike the current idea these three alloys are diverse from each other as “Haft-jūsh” and “Tālīghūn” cannot be counted as “white bronze” and “Sepid-Rūy “but the only alloy which can be identified as” White Bronze”. Additionally, surveying the scientific texts of Islamic period written on chemistry, many names of alloys have proved in this period which as yet have not studied. In some cases, results from new studies on the element analysis of the ancient metal-works, are proving accuracy on the ancient texts; but problem is that the researchers excluding Copper alloy whit high percent of tin which have named as “White Bronze “, in the other cases have used the term “bronze”, whereas can by referring to the ancient texts and match them with metal works which have analyzed and present here, extract the correct names of alloys. For instance 2 alloys of this group namely, “Patrūy”, an alloy that made of copper and lead, and “Darārūy”, quadruplet alloy of copper, lead, tin, and zinc, are investigated for the first time, as new researches approve their existence. Western scientists knew “Darārūy” as quadruplet alloy but it is better known as its original label.
    Keywords: White Bronze, Haft, jush, Talighun, Sepid, Ruy, Patruy, Dararuy
  • عاطفه اسماعیل نژاد، غلامرضا نیکبخت*، ندا خازنی اسکویی، فرهاد امینی
    زمینه مطالعه
    مجتمع عمده پذیرش بافتی (MHC) در طیور با حساست یا مقاومت نسبت به بیماری ها، صفات تولیدی و تولید مثلی در ارتباط بوده و تشخیص تنوع آن در جمعیت های در حال اصلاح نژاد می تواند به انتخاب افراد مقاوم به بیماری و تهیه واکسن های موثر کمک نماید. تعیین هاپلوتیپ های MHC با کمک ریزماهواره 0258LEI امکان پذیر است.
    هدف
    هدف از مطالعه حاضر بررسی پلی مرفیسم MHC در دو جمعیت طیور بومی خراسان رضوی و طیور تجاری لگهورن با استفاده از ریزماهواره 0258LEI و همچنین بررسی نحوه تفکیک و وراثت آن در این جمعیت ها است.
    روش کار
    تعداد 335 نمونه مربوط به دو جمعیت بومی خراسان و تجاری لگهورن، شامل دو جمعیت والدین (P) و جوجه ها (1F) مورد آزمایش قرار گرفت. به منظور تعیین ژنوتیپ های MHC از ریزماهواره 0258LEI استفاده شد. بررسی نحوه وراثت آلل ها از والدین به فرزندان و تعادل هاردی–وینبرگ، با کمک آزمون مربع کای و نسبت درست نمایی صورت گرفت.
    نتایج
    در جمعیت طیور بومی خراسان 20 آلل ریزماهواره 0258LEI شناسایی شد که آلل bp 321 بیشترین (22/88)% و آلل bp 182 کمترین (0/16)% فراوانی را داشتند. در جمعیت طیور تجاری سه آلل از این نشانگر شناسایی شد که بیشترین فراوانی در آلل(bp 261 (50% و کمترین فراوانی در آلل (bp 487 (6% دیده شد. در بررسی نحوه وراثت آلل ها از والدین به فرزندان و تعادل هاردی–وینبرگ، در جمعیت طیور بومی خراسان تفاوت معنی داری بین دو جمعیت والدین و جوجه ها مشاهده نشد.
    نتیجه گیری نهایی: نتایج این مطالعه بیانگر تنوع ژنتیکی بالای طیور بومی در مقایسه با طیور تجاری است. در جمعیت طیور بومی برتری برای انتخاب آللی خاص وجود نداشته و چنانچه فراوانی آللی در جمعیت جوجه ها بالاتر است، به دلیل بالا بودن فراوانی آن آلل در جمعیت والدین بوده که گامت های آنها، خزانه ژنی جمعیت را می سازند.
    کلید واژگان: تفکیک ژنی, طیور بومی, مجتمع عمده پذیرش بافتی, ریزماهواره 0258LEI
    Esmailnejada., Nikbakht, Gh.*, Khazeni Oskouin., Amini, F
    Background
    Major histocompatibility complex (MHC) in chicken has profound influence on resistance/susceptibility to disease, and production and reproduction traits. Microsatellite marker LEI0258 is a genetic indicator for MHC haplotypes. Recognizing diversity of MHC haplotypes in selectively bred populations will be helpful for selecting population resistant to disease and development of effective vaccines.
    Objectives
    The purpose of the present study was to evaluate polymorphism at MHC in two populations of Khorasan indigenous chickens and commercial Leghorn breed using microsatellite marker LEI0258 and to investigate its segregation and heredity.
    Methods
    A total of 335 blood samples from Khorasan Razavi indigenous chickens and commercial Leghorn population including parents (P) and offspring (F1), were analyzed. The MHC genotypes were determined using LEI0258 microsatellite. The study of allele heredity from P to F1 and Hardy-Weinberg equilibrium were conducted using Chi-square and Likelihood Ratio tests.
    Results
    In Khorasan indigenous chickens 20 different alleles were identified for LEI0258 microsatellite. The allele 321 bp had the highest (22.88%) and the allele 182 bp had the lowest (0.16%) frequency. In the commercial population (Leghorn breed) 3 alleles were found for this marker of which the allele 261 bp had the highest (50%) and alleles 487 bp had the lowest (6 %) frequency. In allele heredity analysis and Hardy-Weinberg equilibrium of Khorasan population, no significant differences were observed between P and F1 progenies.
    Conclusions
    These results indicate a higher genetic variation in indigenous chickens compared to commercial breed. There was no preference for a particular allele in indigenous chickens. The higher frequency of some alleles in F1 population is due to the high frequency of the same alleles in parent population which their gametes make the population gene pool.
    Keywords: allelic segregation, indigenous chicken, major histocompatibility complex, microsatellite LEI0258
  • محمد ابراهیم زارعی، علی خاکسار، عباس مترجم، فرهاد امینی، اعظم دینی
    با وجود مطالعات و کاوش هایی که در محوطه های دوره اسلامی صورت گرفته و به وسیله آن تا اندازه ای وضعیت سفالگری ایران دوره اسلامی مشخص شده است، هنوز ابهامات فراوانی در این زمینه، به ویژه درباره مراکز سفالگری و تفاوت های سبک شناسی بین آنها وجود دارد. در این بین، کاوش های باستان شناسی همراه با مطالعات دقیق داده ها می تواند تا حد زیادی به حل مسئله کمک نماید. در این مقاله سفال های ایلخانی حاصل از سه فصل کاوش باستان شناسی در محوطه ارزانفود، با فرض تولید آنها در همدان مورد مطالعه دقیق قرار گرفته است. از نکات مهم این پژوهش آن است که وضعیت برخی از سفال های دوره ایلخانی در همدان مانند فیروزه قلم مشکی و سفالینه های معروف به سبک سلطان آباد، از نظر سبک شناسی و مکان ساخت، تا حدود زیادی مشخص شد. با توجه به پژوهش هایی که در این خصوص صورت پذیرفت، همدان به عنوان یکی دیگر از مراکز ساخت سفالینه های فیروزه قلم مشکی، سلطان آباد و چندرنگ زیر لعاب شناخته شده و علاوه بر آن چند نمونهسفاللعاب دارجدیدمربوط به دوره ایلخانی نیز برای نخستین بار شناسایی شد و مورد مطالعه قرار گرفت.
    کلید واژگان: ارزانفود, فیروزه قلم مشکی, سفالینه های سلطان آباد, سفال های ایلخانی
    Mohammad Ebrahim Zarei, Ali Khaksar, Abbas Motarjem, Farhad Amini, Aezam Dini
    Although many studies and excavations at Islamic sites have been done, and something position of Islamic pottery have been marked, but there is a lot of problem exist in this case like centers of pottery and stylistics diversity. Therefore archaeological excavationswith accurate studies can solve very of this problems. In this paper Il-Khanid pottery from three season archeological excavation at Arzanfood will be study, with hypothesis that they product at Hamedan. One of the important point of this study is that the situation of some Il-Khanid pottery at Hamadan, such”black under blue painted” and “Sultānabād pottery” from the point of view stylistic and production centers have been detected. whit this study, Hamedan is another of the production centers of”black under blue painted” pottery and“Sultānabād pottery” and Beside them, some new glazed pottery related to this period discovered and studied.
    Keywords: Arzanfood, Ilkhanid pottery, Black under blue painted, Sultānabād pottery, New glazed pottery
  • منصوره زرکوب، فرهاد امینی
    یکی از راه های شناخت اندیشه ها، علایق و خلقیات ملت ها، مطالعه امثال و حکم آنهاست، به ویژه اگر با یک پژوهش تطبیقی همراه باشد، می تواند تفاوت ها و شباهت های دو ملت را که امثال آنها مورد بحث قرار گرفته، از جهت های مختلف تبیین نماید. هدف از این پژوهش، رسیدن به اشتراک ها و اختلاف های واژگانی، معنایی، فرهنگی و سبکی میان دو جامعه زبانی فارسی و عربی در سایه امثال آنهاست. پژوهش حاضر ضرب المثل های عربی و فارسی را از نظر مطابقت های واژگانی، معنایی و سبکی مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. منظور از مطابقت های واژگانی، اشتراک در معانی لفظی واژه ها، منظور از مطابقت معنایی، اشتراک در مفهوم و کاربرد آنها و نیز منظور از مطابقت سبکی، اشتراک در نوع بیان و استفاده از آرایه ها در امثال هر دو زبان است. روش کار در این تحقیق، تحلیلی توصیفی و حجم نمونه، بیست و یک مثل از هزار مثل مورد بررسی است. از تحلیل این ضرب المثل ها مشخص شد که بیشترین مطابقت، مربوط به مطابقت های معنایی (اعم از مطابقت واژگانی کامل و نسبی) است. در پایان، نتیجه آماری به دست آمده از این پژوهش، به صورت جدول و نمودار نشان داده شده است.
    کلید واژگان: مثل, تحلیل مقابله ای, گرته برداری, فارسی, عربی
    Mansoreh Zarkob, Farhad Amini
    One way of understanding the thoughts، interests and moods of nations is studying of their proverbs. It can explain the differences and similarities between the two nationswhichare discussedfromdifferent directions، especially if accompanied by a comparative study. The purpose of this research is achieving to Subscriptions، and differences of vocabulary، semantic، cultural and stylistic between Persian and Arabic communities in shape of their proverb. In this research، there is an analyzing about proverbs of Persian and Arabic according to lexical، semantic and stylistic matching. Lexicalmatching means Subscribing inthe literalmeaning ofwords and semantic matching means Subscribing in the concept and their application and also stylistic matching means Subscribing in the type of expression and use of Literary rhetoric in Proverbs of both languages Persian and Arabic. This study based on analytical and descriptive method which it has been studied and chosen twenty-one proverbs from 1000. By analyzing of these proverbs Turned outThe mostmatches is related to semantic matching (Includingfulland partialLexicalmatching). In the end، statistical results obtained from this study are shown in the form of tables and graphs.
    Keywords: Proverb, Analysis proverb, Grete operation, Persian language, Arabic languae
  • فرهاد امینی، ارغوان سادات سکوت
    زمینه مطالعه
    ماهی جنگجوی سیامی در سال 1909، Betta splendens، Regan یک ماهی آب شیرین بومی مناطق جنوب شرق آسیا می باشد که امروزه در ایران استفاده از آن به عنوان ماهی زینتی متداول شده است.
    هدف
    هدف از انجام این مطالعه، تعیین کاریوتیپ این ماهی به روش in vivo و نوار بندی Ag-NOR کروموزوم های آن بوده است.
    روش کار
    گسترش های کروموزومی به دو روش چکاندن و له کردن بر روی لام سرد از بافت های خونساز شامل قسمت قدامی کلیه و طحال و همچنین آبشش و بیضه تهیه و به روش رنگ آمیزی گیمسا مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، جهت بررسی نوارهای NOR (Nucleolus Organizing Regions) از رنگ آمیزی نیترات نقره بافت های خونساز استفاده شد.
    نتایج
    به طور کلی گسترش های کروموزومی حاصل از بافت های خونساز نسبت به آبشش و بیضه، نتایج بهتری را به همراه داشت. عدد کروموزومی در سلول های دیپلویید در این گونه ماهی 42= n 2 و در سلول های هاپلویید آن 21= n و عدد بازویی آن 68= FN شمارش گردید. 4 جفت نوار مناطق سازمان دهنده هستک (NORs) در گسترش کروموزومی مشاهده گردید. فرمول کروموزومی در این ماهی مشتمل بر 1 جفت کروموزوم متاسنتریک، 3 جفت ساب متاسنتریک، 9 جفت ساب تلوسنتریک (آکروسنتریک) و 8 جفت تلوسنتریک می باشد. فرمول کروموزومی در هردو جنس نر و ماده مشابه بود اما از نظر بررسی کاریوتیپی، کروموزوم جفت 17 در دو جنس هترومورفیک بود و احتمال آن وجود دارد این جفت کروموزومی، کروموزوم های جنسی باشند.
    نتیجه گیری نهایی: تعداد کروموزوم ها n(2) مشابه اما فرمول و تعداد بازوهای کروموزمی (FN) در این بررسی متفاوت از مطالعات پیشین می باشد. همچنین وجود یک جفت کروموزوم متاسنتریک (جفت 1) و یک جفت کروموزوم هترومورفیک (جفت 17) در دو جنس برای اولین بار در این گونه گزارش می شود. در صورتی که کروموزوم های جفت 17 کروموزوم های جنسی باشند، این گونه ماهی احتمالا در دستگاه تعیین جنسیت WZ قرار گرفته که در آن جنس ماده هتروگامتیک (WZ) و جنس نر هوموگامتیک (ZZ) است.
    کلید واژگان: ماهی جنگجوی سیامی, Betta splendens, کروموزوم, کاریوتیپ, نواربندی Ag, NOR
    Farhad Amini, Arghavan Sadat Sokoot
    Background
    Siamese fighting fish (Betta splendens، Regan، 1909) is a freshwater fish native to southeast Asia that has attracted considerable attention in Iran as an ornamental fish.
    Objectives
    The purpose of this research was karyotyping of this fish by in vivo method as well as its Ag-NOR chromosomal banding.
    Methods
    Chromosomal spreads were obtained from hematopoietic (head kidney and spleen)، gill and testicular tissues by splash and squash (stamping) methods on cold slides، which were then stained by 25% Giemsa. In addition، sequential staining nucleolus organizer regions (NORs) were performed by Ag-NO3 staining.
    Results
    Chromosome number in diploid and haploid cells in this species were counted 2n=42 and n=21، respectively. Fundamental number was NF=68. 4 pairs of NORs which were found in methaphase plates. Chromosomal formula consisted of 1 pair of metacentric، 3 pairs of submetacentric، 9 pairs of subtelocentric (acrocentric) and 8 pairs of telocentric chromosomes. The chromosomal formula was similar in both sexes، however، comparing male and female karyotypes، the chromosome pair number 17 was heteromorphic.
    Conclusions
    In this study، the number of chromosomes (2n) was similar but chromosomal formula and arm number (FN) were different from those in the previous studies. Metacentric chromosomes (pair 1) and presence of a pair of heteromorphic chromosomes in the two sexes (pair 17) are reported in this species for the first time. In the case that chromosomes pair 17 are sex chromosomes، a WZ sex determination system can be suggested for this species where females are heterogametic (WZ) and males are homogametic (ZZ) sexes.
    Keywords: Siamese fighting fish, Betta splendens, chromosome, karyotype, NOR, banding
  • فرهاد امینی، آذر همت زاده
    زمینه مطالعه
    ماهی کپوردندانی زاگرس (Aphanius vladykovi)‎ از ماهیان بومی ایران است که در آبگیرهای استان چهارمحال و بختیاری یافت می شود.
    هدف
    در این مطالعه، تعداد کروموزوم ها و کاریوتایپ ماهی کپوردندانی زاگرس مورد بررسی قرار گرفت.
    روش کار
    برای به دست آوردن گسترش های کروموزومی متافازی in vivo، ماهیان g4‎/5-1‎/2 با کلچی سین 1% به میزان mg 15‎/0-1‎/0 به ازای هر گرم از وزن بدن مورد تزریق داخل صفاقی قرار گرفته و پس از نگهداری در مخزن با دمای oC23-22 با هوادهی به مدت 5-4 ساعت، کشته شدند. بافت های خونساز، بیضه یا تخمدان، آبشش، طحال و کبد از ماهیان جدا و پس از هیپوتونیزاسیون در محلول 075‎/0 مولار کلرید پتاسیم، در محلول کارنوی سرد تثبیت شدند. گسترش های کروموزومی به دو روش چکاندن تعلیق سلولی یا مهر زدن از بافت های مورد نظر تهیه شدند. لام ها پس از رنگ آمیزی با گیمسای 10% با میکروسکوپ مورد مشاهده قرار گرفتند. پلاک های متافازی مناسب به طور دیجیتالی عکس برداری و کروموزوم های آنها شمارش و کاریوتایپ شدند.
    نتایج
    عدد کروموزومی دیپلویید در دامنه 42 تا 49 قرار داشت و تعداد نماییn(2) آنها 48 بود. براساس کاریوتایپ تهیه شده، فرمول کروموزومی این گونه a/t36+st12 بود و تعداد بازوهای کروموزومی (FN)‎ 60محاسبه شد. در این گونه، کروموزوم های جنسی هترومورفیک قابل تشخیص نبودند.
    نتیجه گیری نهایی: عدد کروموزومی دیپلویید در ماهی کپوردندانی زاگرس مشابه دیگر گونه های این جنس است که تاکنون بررسی شده اند.
    کلید واژگان: ماهی کپوردندانی زاگرس, _ Aphanius vladykovi, کروموزوم, کاریوتایپ
    Amini F., Hemmatzadeh A
    Background
    Zagros Pupfish (Aphanius vladykovi) is a native fish of Iran which is found in basins of Chahar Mahal & Bakhtiari province.
    Objectives
    In this study, the chromosome number and karyotype of Zagros Pupfish were investigated.
    Methods
    To obtain metaphase chromosome spreads in vivo, 1.2-5.4g fish were injected intraperitoneally by 0.1-0.15 mg/g of 1% colchicine and were humanely killed after being incubated in a well-aerated tank for 4-5 hours at 22-23oC. Hematopoietic, testis or ovary, gill, spleen and liver tissues were isolated from the fish and were fixed with cold Carnoy's solution after being hypotonized in 0.075M KCl. Chromosome spreads were prepared by either splashing of cell suspension or stamping of whole tissues onto slides. Slides were then stained by 10% Giemsa followed by microscopic observation. Suitable metaphase plates were digitally microphotographed and chromosomes were counted and karyotyped.
    Results
    Diploid chromosome number ranged from 42 to 49 with the modal number (2n) of 48. Based on the prepared karyotype, chromosome formula for this species was 12st+36a/t and the number of chromosome arms (FN) was calculated 60. No heteromorphic sex chromosomes could be recognized in this species.
    Conclusions
    The diploid chromosome number of Zagros Pupfish is similar to other species of the same genus so far investigated.
    Keywords: Aphanius vladykovi, zagros pupfish, karyotype, chromosome
  • آذر همت زاده*، فرهاد امینی

    ماهی کپور دندانی زاگرس (Aphanius vladykovi</em>)، از ماهیان بومی کشور ایران است و در آبگیرهای استان چهارمحال و بختیاری زیست می کند و از نظر حفظ ذخایر ژنتیکی و تنوع زیستی حائز اهمیت  است. هدف از این تحقیق بررسی نواربندی های گوناگون  بر روی کروموزوم های این ماهی می باشد که برای نخستین بار در ایران بر روی یک گونه آبزی انجام می شوند. برای این منظور تعداد 200 عدد ماهی نر و ماده از تالاب چغاخور و چشمه مادر و دختر در استان چهارمحال و بختیاری صید گردیده و به آزمایشگاه دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران منتقل شدند. پس از تهیه گسترش های کروموزومی رنگ آمیزی با فلوروکروم DAPI انجام شد. همچنین نواربندی هایG,C,NOR  و RE توسط سه آنزیم محدود کننده  Alu I</em>، </em>BamH</em> I</em> و  Pst I</em> بر روی کروموزوم ها انجام گردید. نواربندی C و NOR نوارهایی را ایجاد نمودند. در نواربندی G نوارهای تیره وروشن بر روی کروموزوم ها ایجاد شد. در نواربندی RE  آنزیم های Alu I</em> و BamH</em> I</em>که محل برش نسبتا  مشابهی داشتند نوارهایی ایجاد کردند در حالی که آنزیم Pst I</em>  توانایی ایجاد نوار بر روی این کروموزوم ها را نداشت. به نظر میرسد ژنوم این گونه دارای نواحی غنی از بازهای CوGبوده درحالی که بخشهای غنی از بازهای A و T در آن کم باشد.

    کلید واژگان: نواربندی های کروموزومی, ماهی کپوردندانی زاگرس, Aphanius vladykov
    Hemat Zade A*, Amini F

    Zagros pupfish( Aphanius vladykovi) is a native species of Iran living in Zagros mountains (in Chaharmahal- va- Bakhtiari province). Because of the close habitats, this species is important in terms of biodiversity and evolution studies. several methods of staining and banding protocols including DAPI staining as well as C-, G-, NOR- and restriction enzyme- banding were used in this study. Diploid chromosome number for this species was found with modal number of 2n= 48. G- banding produced distinguishable bands, however, C-banding did not show any clear bands suggesting lack of protein rich regions. Ag – NOR banding resulted in several bands particularly in telomeric regions of the chromosomes. In RE- banding experiments Alu I and BamH I restriction enzymes produced clear bands whereas Pst I failed to produce any clear bands

    Keywords: Chromosom bandings, Zagros pupfish, Aphanius vladykovi, Chaharmahal- va- Bakhtiari province, Iran
  • فرهاد امینی، سیده منصوره منصوری
    به دلیل محدودیت تکنیک های کاریولوژی و همچنین وجود تعداد زیاد کروموزوم های دارای اندازه نسبتا کوچک در میگوهای خانواده Penaeidae، مطالعه تعداد، ساختار و فرمول کروموزومی آن ها کار دشواری است. مطالعه سیتوژنتیکی حاضر با هدف بررسی کروموزوم های میگوی موزی خلیج فارس Penaeus (Fenneropenaeus) merguiensis با استفاده از گسترشهای سلولی تهیه شده از مراحل مختلف زندگی میگو شامل جنین، نائوپلیوس، زوآ، مایسیس، پست لارو و همچنین بافت های آبشش، هپاتوپانکراس، بیضه و تخمدان میگوهای مولد نر و ماده انجام شده است. بدین منظور از روش های له کردن بافت و چکاندن سوسپانسیون سلولی به دو روش گرم و سرد، گسترش سلولی تهیه شد. در این مطالعه تاثیرمقادیر مختلف کلشی سین بر بدست آمدن وکیفیت کروموزوم ها نیز مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه بهترین بافت جهت تهیه گسترش کروموزومی بافت بیضه بود. بافت بیضه حاوی سلول های میتوزی و میوزی بود بطوری که کروموزوم های دیپلویید و هاپلویید شمارش گردیدند. شمارش کروموزومی سلول های بافت بیضه نشان داد که تعداد نمایی کروموزوم سلول های دیپلویید در این گونه 88= n2 است که این موضوع به وسیله تعداد نمایی سلول های هاپلویید در بیضه44= n تایید شد. بر اساس کاریوتایپ کروموزوم های متافازی، 21 جفت کروموزوم متاسنتریک TM ساب متاسنتریک و 23 جفت کروموزوم اکروسنتریکTM تلوسنتریک تشخیص داده شد که بیانگر تعداد بازوهای کروموزومی130 NF= برای این گونه می باشند.
    کلید واژگان: کاریوتایپ, کروموزوم, Penaeus (Fenneropenaeus) merguiensis, خلیج فارس, _ میگوی موزی
    Because of limits in applicable karyological techniques and also the presence of a large number of small chromosomes in Penaiedae family, the study on the number, structure, and the formula of the chromosomes in these shrimps is difficult. The present cytogenetic study was conducted on Penaeus (Fenneropenaeus) merguiensis native to Persian Gulf and Oman Sea by preparing spreads from various early stages of this species including embryos, nauplii, protozoa, myses, postlarvae as well as adult tissues such as gill, hepatopancreas, testis and ovary. For this purpose, two methods of splashing of cell suspension and squashing of tissues on warm and cold slides were used. Different doses of colchicine and incubation periods on obtaining and the quality of chromosomes were examined as well. It was only possible to obtain acceptable quality metaphase chromosomes using adult testis. The testicular tissue contained both mitotic and meiotic cells, so diploid and haploid chromosome numbers could be counted, respectively. The modal diploid number of this species was found to be 2n=88 which was confirmed by the modal haploid chromosome number of n=44 in the adult testes. Tentative karyotype of Penaeus (Fenneropenaeus) merguiensis contained 21 pairs of meta- and submetacentric chromosomes and 23 pairs of acro- and telocentric chromosomes. The chromosome arm number was calculated NF= 130.
  • الهام جرفی، فرهاد امینی، سیدعلی قریشی، سید رضا سیدمرتضایی
    هدف از این تحقیق، مطالعه ساختار جمعیت ماهی صبور در آبهای استان خوزستان با استفاده از روش مولکولی رپید بود. برای این منظور، 9 آغازگر RAPD بر روی 48 نمونه ماهی صبور بدست آمده از هر یک از رودخانه های کارون، بهمنشیر و اروندرود و سواحل خلیج فارس آزمایش شد که حاصل آن 58 نوار پلی مورفیک خوانا بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای تخصصی RAPDPLOT، RAPDDIST وPOPGENE و برای بررسی آماری از تجزیه و تحلیل Canonical Discriminant استفاده شد. بیشترین فاصله ژنتیکی بین ماهیان صبور صید شده از اروندرود و سواحل خلیج فارس به میزان 1987/0 و کمترین فاصله به مقدار 0842/0 بین ماهیان صید شده از اروندرود و بهمنشیر مشاهده شد. قرار گرفتن نمونه ماهیان مربوط به رود کارون و سواحل خلیج فارس در یک سو و نمونه های اروندرود و بهمنشیر در سوی دیگر در درخت فایلوژنتیک (تبارشناختی) UPGMA مربوط به فاصله ژنتیکی جمعیتها بیانگر این فرضیه است که دو جمعیت ایرانی و عراقی از ماهی صبور وجود دارد که برای تخمریزی رودخانه های اختصاصی خود را انتخاب می نمایند. بر این اساس احتمالا مقصد نهایی نمونه های برداشت شده از سواحل خلیج فارس، رودخانه کارون بوده است و دو گروه مجزای دیگر احتمالا می توانند مربوط به رودهای دجله و فرات در عراق باشند. همچنین، مجزا بودن گروه های ماهیان صبور تحت بررسی و وجود همبستگی بالا بین داده های هر منطقه جغرافیایی (P< 0. 01) در تجزیه و تحلیل آماری Canonical Discriminant احتمال زندگی گله ای جمعیتهای این ماهی را مطرح می نماید. براساس دو فرضیه بالا و با در نظرگرفتن موقعیت ماهیان مناطق مختلف بر روی درخت تبارشناختی بدست آمده احتمالا رودخانه بهمنشیر گذرگاهی اختصاصی برای کارون و مشترک با شط العرب می باشد در حالیکه اروندرود گذرگاه اختصاصی شط العرب است. تایید فرضیه های فوق نیازمند بررسی بیشتر می باشد.
    کلید واژگان: ماهی صبور, RAPD, PCR, Tenualosa ilisha, کارون, اروند رود, بهمنشیر, خوزستان, خلیج فارس
    A. Jorfi, F. Amini, A. Ghorshi, R. Seyed mortezaei
    The genetic structure of Hilsa Shad Tenualosa ilisha in Khouzestan waters including Karoon, Arvandrood and Bahmanshir Rivers as well as Persian Gl1lfwas studied using RAPD technique. After optimizing PCR condition, nine RAPD primers were selected from which 58 polymorphic loci were obtained on 12 specimens from each geographical region (A total of 48 specimens). RAPDPLOT, RAPDDIST and PDPGENE computer software were used to analyze the RAPD data. Canonical discriminant analysis was deployed for statistical assessment of the RAPD data. Maximum and minimum genetic distances were found between samples from Arvandrood River and Persian Gulf (0.1987) and Arvandrood and Bahmanshir Rivers (0.0852), respectively. The UPGMA dendrogram showed that the samples from Karoon River and Persian Gulf form one group and samples from Arvandrood and Bahmanshir Rivers form another suggesting the hypothesis that there are Iranian and Iraqi populations of the species that chose their own specific rivers for spawning. According to this hypothesis, the specimens from Persian Gulf chose Karoon as their spawning river. Other populations migrate to Tigris and Euphrates Rivers in Iraq. The canonical discriminant analysis of the RAPD data indicates that samples from the four geographical regions are statistically different from each other and high correlation was found for within region data (P<0.01). This suggests that Tenualosa ilisha is a schooling species. According to the hypotheses and considering the distribution of specimens in phylogenetic tree, it is concluded that Bahmanshir River is a specific pathway for the Iranian population fish heading towards Karoon River for spawning. The Iraqi population of the fish uses both Bahmanshir and Arvandrood Rivers to reach Shat-Al-Arab with Arvandrood being a specific route for the population. To verify these hypotheses further studies are needed.
    Keywords: TENUALOSA ILISHA, RAPD-PCR, KAROON, BAHMANSHIR, ARVANDROOD, Khouzestan, Persian Gulf
  • مسعود صیدگر، قباد آذری تاکامی، فرهاد امینی، غلامحسین وثوقی
    پراکنش جغرافیایی پریان میگوها (آنوستراکا)1 در استان آذربایجان شرقی و شرایط اقلیمی و مشخصات حیاتی و غیرحیاتی از جمله عوامل فیزیکی و شیمیایی آب هر یک از منابع یا آبگیرهای مورد نظر در طی سال های 85-1383 مورد مطالعه قرارگرفت. از بین 18 برکه و آبگیر مختلف مورد مطالعه، پنج خانواده از گونه های در معرض انقراض پریان میگوها در مناطق زیر مشاهده گردید:Chirocephalus skorikowi (Chirocephalidae) در آبگیر آیقرگلی حوالی شهرستان بستان آباد، Branchinecta orientalis (Branchinectidae) در برکه هائی در مناطق زین الحاجیلو (خاصبان) حوالی شهرستان اسکو، تیمورلو در نزدیکی شهرستان آذرشهر و آلاقیه در شهرستان هشترود، Steptocephalus torvicornis (Streptocephalidae) در آبگیری در روستای قم تپه واقع در حومه شهرستان صوفیان، (Thamnocephalidae) Branchinella spinosa در آبگیری در نزدیکی روستای خاصلو نزدیک شهرستان آذرشهر، Artemia sp. (Artemiidae) بصورت همزیست با Branchinella spp. که در آبگیر خاصلو یافت شد اما احتمال وجود گونه های دیگر از پریان میگوها در این آبگیرها منتفی نمی باشد. پریان میگوها در آبگیرهای فوق، در محدوده زمانی اوایل فروردین ماه با درجه حرارت آب حدود °C12 تا اوایل تیرماه با درجه حرارت آب حداکثر °C28 و دامنه pH5/6 الی 3/8 و دامنه شوری حدود صفر تا 32 گرم در لیتر مشاهده شدند. میانگین تعداد سیست های پریان میگوهای ماده صید شده در آبگیرهای آیقرگلی، تیمورلو و قم تپه به ترتیب 9/5±305، 6/13±410 و 5/10±477 عدد در سال 1384 بود که بیانگر هم آوری بالای آنها می باشد همچنین میانگین قطر سیست های پریان میگوهای ماده جمع آوری شده از نقاط مختلف آبگیرهای آیقرگلی، تیمورلو، قم تپه و زین الحاجیلو به ترتیب 8/8±356، 5/11±320، 6/15±307 و 4/7±344 میکرون بود که بیانگر اندازه مناسب آنها به ویژه پس از کپسول زدایی برای تغذیه نوزادان آبزیان می باشد. رنگ پریان میگوها بسته به رژیم غذایی آبگیرها از سفید براق تا خاکستری، قهوه ای و قرمز متغیر بود اما غالبا بین افراد هر یک از آبگیرها ثابت بود. فون جانوری هم زیست آنها شا مل تخم قورباغه، افی پیوم دافنی، سیکلوپس، لارو شیرونومیده، آپوس، لاروسنجاقک، سوسک آبی، عنکبوت آبی بود.
    کلید واژگان: پریان میگو, انتشار جغرافیائی, آذربایجان شرقی, لاروی پروری آبزیان
  • عباس صفاری، مریم عادلیان، علی سخایی، منصور بنی مجیدی، فرهاد امینی، علیرضا نوری
  • مهندس مریم طلا، مریم رضاییان، فرهاد امینی
    هدف
    بررسی بافت شناسی غدد جنسی ماهیان قزل آلای رنگین کمانی که به منظور تغییر جنسیت به نر تحت تجویز هورمون 17 آلفا – متیل تستوسترون قرار گرفته بودند.
    طرح: مطالعه توصیفی.
    حیوانات: ماهی قزل آلای رنگین کمان.
    روش
    تجویز هورمون 17 آلفا – متیل تستوسترون (MT) با استفاده از دو روش غوطه وری و خوراکی در دو فصل و در 5 و 11 تیمار و منظور نمودن یک گروه شاهد در دو فصل. تجویز 250 میکروگرم در لیتر هورمون MT.
    به تخمهای چشم زده و لاروهای دارای کیسه زرده در دو نوبت 2 ساعته با فواصل زمانی 4 و 8 روز در روش غوطه وری. تجویز مقادیر 0.5ppm، 1، 2، 3 و 30 هورمون MT به لاروها از زمان شروع تغذیه فعال برای دوره های زمانی 60، 70، 90 و 120 روزه در روش خوراکی. تهیه لامهای بافتی از غدد جنسی 20 عدد ماهی از هر یک از تیمارهای فصل اول و دوم به ترتیب در سن 24 و 11 ماهگی. بررسی تغییرات بافتی احتمالی در غدد جنسی و نیز تعیین نسبتهای جنسی (نر، ماده، جنسیت بینابینی و عقیمی) در هر تیمار و نیز در گروه شاهد.
    نتایج
    در مقاطع بافت شناسی غدد جنسی ماهیان در تیمارهای هر دو فصل، وضعیت های جنسی نر، ماده، جنسیت بینابینی و عقیمی مشاهده گردید. در مقاطع بافت شناسی بیضه یکی از ماهیان نر فصل اول، در میان انبوه سلولهای اسپرماتوزوئید، چند عدد فولیکول نیز مشاهده شد. در جنسیت بینابینی، سلولهای جنسی نر و ماده در کنار یکدیگر مشاهده شدند و در حالیت عقیمی که خود شامل سه گروه نر عقیم، ماده عقیم و کاملا عقیم گردید، غدد جنسی به طور نسبی و یا مطلق عاری از سلولهای جنسی نر یا ماده بودند. در مقاطع بافت غدد جنسی تعدادی از ماهیان نر عقیم و ماهیان دارای جنسیت بینابینی در تیمارهای اول و بعضی از ماهیان نر در تیمارهای فصل دوم، سیستمهایی که مملو از اسپرماتوزویید بودند در مجاورت سلولهای تمایز نیافته مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    با توجه به مشاهدات بافت شناسی در این مطالعه می توان اظهار داشت که ایجاد نرسازی با روش تجویز خوراکی هورمون 17 آلفا – متیل تستوسترون میسر می باشد.
    کلید واژگان: قزل آلای رنگین کمان, غدد جنسی, تغییر جنسیت, بافت شناسی, 17 آلفا- متیل تستوسترون
  • مهندس مریم طلا، فرهاد امینی، سید محمدرضا فاطمی
    هدف

    بررسی مورفولوژی غدد جنسی و مجاری اسپرم بر ماهیان قزل آلای رنگین کمانی که به منظور تغییر جنسیت به نر و یا عقیمی تحت تجویز هورمون 17 آلفا - متیل تستوسترون قرار گرفته بودند.

    طرح

    مطالعه توصیفی.

    حیوانات

    ماهی قزل آلای رنگین کمان.

    روش

    تجویز هورمون 17 آلفا - متیل تستوسترون در 5 تیمار به شرح زیر: 1) دو نوبت غوطه وری تخم های چشم زده و لاروهای دارای کیسه زرده در حمام هورمون 17 آلفا - متیل تستوسترون به مقدار 250 میکروگرم در لیتر به مدت دو ساعت با فاصله 8 روز، 2) سه نوبت غوطه وری تخم های چشم زده و لاروهای کیسه زرده در حمام هورمون 17 آلفا - متیل تستوسترون به مقدار 250 میکروگرم در لیتر به مدت دو ساعت با فواصل 4 روز 3) دو نوبت غوطه وری تخم های چشم زده و لاروهای دارای کیسه زرده در حمام هورمون 17 آلفا - متیل تستوسترون به مقدار 250 میکروگرم در لیتر به مدت دو ساعت با فاصله 8 روز + تجویز خوراکی هورمون به لاروها به مقدار 3 ppm از زمان شروع تغذیه فعال به مدت 90 روز، 4) تجویز خوراکی هورمون به لاروها به مقدار 3 ppm از زمان شروع تغذیه فعال به مدت 70 روز، 5) تجویز خوراکی هورمون به لاروها به مقدار 30 ppm از زمان شروع تغذیه فعال به مدت 120 روز (برای ایجاد عقیمی)، یک گروه شاهد که هیچ هورمونی دریافت نکردند نیز نگهداری شدند. سپس بررسی شکل غدد جنسی و مجاری اسپرم بر 20 عدد ماهی از هر گروه تیمار و شاهد در سن 24ماهگی و تعیین تعداد ماهی نرکاری در هر تیمار.

    نتایج

    غدد جنسی ماهیان تحت بررسی در گروه های تیمار مختلف دامنه ای از طبیعی تا کاملا اتروفیک را نشان دادند. چهار نوع مجاری اسپرم بر مشاهده گردید: مجاری اسپرم بر با انتهای باز و حاوی اسپرم سیال، مجاری اسپرم بر با انتهای بسته و حاوی اسپرم سیال، مجاری اسپرم بربا انتهای بسته و فاقد اسپرم سیال، مجاری اسپرم بر اتروفیک با انتهای بسته و فاقد اسپرم. بیشترین تعداد ماهیان نرکاری با توانایی تولید اسپرم سیال در تیمار 2 یافت گردید.

    نتیجه گیری

    در صورت تجویز مقدار بهینه هورمون 17 آلفا - متیل تستوسترون از راه مناسب به ماهیان ماده قزل آلای رنگین کمان می توان به ماهیان نر تغییر جنسیت یافته ای دست یافت که به طور طبیعی قادر به تولید اسپرم می باشند هر چند که ممکن است از نظر مورفولوژیکی غدد جنسی مجاری اسپرم بر آنها تغییراتی یابند.

    کلید واژگان: قزل آلای رنگین کمان, تغییر جنسیت, نر سازی, عقیم سازی, 17 آلفا, متیل تستوسترون
    Maryam Tala, Farhad Amini, Seyed Reza Fatemi
    Objective

    To study the morphology ofgonads and sperm ducts of sex reversed male rainbow trout after administration of I 7-cr- methyl testosterone. Animals: Rainbow trout, Oncorhynchus mykiss. Procedure: l7-alpha-methyl testosterone (17-alpha-MT) was administered to rainbow trout in 5 treafinents as follows: I) rwo times immersion of eyed eggs and yolk sac alevins in 250 pg/l bath with 2 hours duration and 8 days interval. II) three times immersion of eyed eggs and yolk-sac alevins in 250 trrgil bath with 2 hours duration and 4 days intervals. III) two times immersion of eyed eggs and yolk sac alevins in 250 pg/l bath with2hours duration and 8 days intervalplus oral adminishation of 3ppm l7-cr-MT starting from active feeding of larvae for 90 days. IV) oral administration of 3ppm l7-alpha-MT starting from active feeding of larvae for 70 days. V) oral administration of 30ppm 17-a-MT starting from active feeding of larvae for 120 days. In addition, a control group was maintained with no hormonal treatment. 20 fishes from each treatment as well as control groups were examined morphologically for their reproductive organs at the age of 24 months.

    Results

    Arange of normal to totally atrophic reproductive organs was observed in different treatment groups. Four types of sperm ducts were detected ranging from normal open-ended sperm ducts containing fluid semen, closeended sperm duct containing fluid semen, close-ended sperm duct lacking fluid semen, to close-ended atrophic sperm duct with no semen. The highest number of functional males with the ability of production of fluid spenn was found in treatment II.

    Conclusion

    17-alpha-MT administration in an optimal dosage and route to female rainbow trout can produce functional males with the ability of normal sperm production although the gonads and sperm ducts may be affected morphologically.

    Keywords: sterilization, masculinization, sex reversal, Oncorhynchus ruykiss, rainbow trout
  • مهرداد مدیر صانعی، سیدمحمدمهدی کیایی، صادق رهبری، زهره خاکی، سعیده نوریخواه، فرهاد امینی
    هدف
    بررسی اثر استفاده از بتایین بر میزان کارایی داروی ضد کوکسیدی سالینومایسین در جوجه های گوشتی در آلودگی تجربی به کوکسیدیوزماکیان.
    طرح آزمایشی: طرح آماری کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل 2×2.
    حیوانات: 480 قطعه جوجه گوشتی یک روزه جنس نر از سویه تجاری Ross 308.
    روش
    جوجه های مورد آزمایش به طور تصادفی به چهار تیمار تقسیم شدند و با جیره های غذایی حاوی دو سطح سالینومایسین)صفر و (66 ppm و دو سطح بتایین (صفر و 0.15 درصد) تغذیه شده، در سن 15 روزگی از راه دهانی با سوسپانسیون حاوی کشت مخلوط ااسیست های ایمریایی آلوده شدند. از یک هفته پس از ایجاد آلودگی تجربی و به مدت پنج روز، نمونه های مدفوع جمع آوری و تعداد ااسیست های دفع شده در هر گرم مدفوع شمارش گردید. غلظت بتاکاروتنوییدهای موجود در پلاسما با اخذ نمونه های خون، قبل و بعد از ایجاد آلودگی کوکسیدیایی تجربی تعیین گردید.
    شاخص های تولید نیز در سنین 14، 28، 42، و 49 روزگی محاسبه شدند.
    تجزیه و تحلیل آماری: استفاده از روش General Linear Model و آزمون تکمیلی Duncan.
    نتایج
    نتایج به دست آمده نشان دادند که افزودن 66 ppm سالینومایسین به جیره غذایی تاثیر معنی داری بر بهبود عملکرد تولید و افزایش غلظت کاروتنوییدهای پلاسما داشته (P>0.05) و موجب کاهش تعداد ااسیست ها در هر گرم مدفوع گردید. اضافه نمودن 0.15 درصد بتایین به تنهایی تاثیر معنی داری بر عملکرد تولید، تعداد ااسیست های دفع شده در مدفوع و غلظت کاروتنوییدهای پلاسما نداشت (P>0.05). افزودن بتایین به جیره غذایی حاوی سالینومایسین سبب افزایش معنی دار وزن بدن، شاخص بازدهی، و غلظت کاروتنوییدهای پلاسما گردیده، ضریب تبدیل غذایی و تعداد ااسیست ها در هر گرم مدفوع را کاهش داد (P>0.05).
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از این بررسی تجربی نشان داد که استفاده از بتایین همراه با سالینومایسین می تواند تا حدی در افزایش کارایی این داروی ضد کوکسیدی یونوفوره در پیشگیری از کوکسیدیوز در جوجه های گوشتی موثر باشد.
    کلید واژگان: کوکسیدیوز, بتایین, سالینومایسین, کاروتنوئیدها, اسیست ها, جوجه های گوشتی
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر فرهاد امینی
    دکتر فرهاد امینی
    مربی دانشکده ی هنرهای نمایشی، موسسه آموزش عالی معماری و هنر پارس، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال