مجید شاه پسندزاده
-
نشریه علوم زمین، پیاپی 125 (پاییز 1401)، صص 61 -78گستره معدنی سنگان در شمال کمربند ماگمایی سنوزوییک خاور ایران عمدتا از سنگ های آتش فشانی و آذرآواری (پیروکلاستیک) اسیدی-حدواسط تشکیل گردیده که تحت نفوذ توده های گرانیتوییدی ایوسن قرار گرفته اند. در کانسار اسکارن آهن باغک، این گرانیتوییدها از بیوتیت کوارتزمونزونیت پورفیری، بیوتیت سینیت تا بیوتیت سینوگرانیت و آلکالی فلدسپار کوارتز سینیت تا آلکالی فلدسپار گرانیت پیش از کانی زایی و کوارتز آلکالی سینیت و کوارتز سینیت های هم زاد با کانی زایی تشکیل شده اند. این گرانیتوییدهای نوع I ماهیت متاآلومین منیزیمی، کالک آلکالن، آلکالن پتاسیم بالا تا شوشونیتی دارند. این گرانیتوییدها غنی شدگی نسبی عناصر LREE/HREE و LILE /HFSE، بی هنجاری منفی Eu, Sr, Ta, Th و Ti و بی هنجاری مثبت Th, U, K, Ba, Rb به همراه مقادیر بالای La و نسبت Zr/Nb, Nb/Th, Nb/U و Nb/La را نشان می دهند که نه تنها منشا گوشته ای نشات گرفته از لیتوسفر اقیانوسی فرورونده، بلکه آلایش پوسته قاره ای در تکامل ماگمای سازنده آنها را پیشنهاد می کند. مقادیر Sm/Yb در برابر La/Sm, Sm/Yb در برابر Sm و Dy/Yb در برابر La/Yb نشان می دهد ماگمای اولیه از ذوب بخشی اندک (2 تا 5 درصد) لرزولیت های گارنت-اسپینل دار در ژرفایی حدود 68-66 کیلومتری گوشته بالایی، تحت تاثیر آلایش پوسته ای قرار گرفته است. بنابر این پژوهش، جایگاه زمین ساختی-ماگمایی گرانیتوییدها، کمان ماگمایی همزمان تا پس از برخورد قاره ای پیشنهاد می شود.کلید واژگان: کانی شناسی, گرانیتویید, زمین شیمی, ماگماتیسم ائوسن, گستره معدنی سنگان, کانسار آهن باغکThe Sangan Mining District (SMD) in the north of the Cenozoic magmatic belt of eastern Iran is constituted of predominantly acidic to intermediate volcanic and pyroclastic rocks, intruded by the Eocene granitoids. In the Baghak Fe skarn deposit, these granitoids are composed of pre-mineralization biotite quartz monzonite, biotite syenite to biotite syenogranite, alkali feldspar quartz syenite to alkali feldspar granite and syn-mineralization quartz alkali syenite and quartz syenite. These I type granitoids have a magnesian metaluminous, calcalkaline, high K alkaline to shoshonitic nature. The granitoids show enrichment of LREE/HREE and LILE/HFSE with negative anomalies of Eu,Sr,Ta,Th and Ti, posetive anomalies of U, K, Ba, and Rb together with high La values and Zr/Nb, Nb/Th, Nb/U, and Nb/La ratios which suggest not only their slab-derived mantle source, but also crustal mixing in evolution of the magma. The Sm/Yb versus La/Sm, Sm/Yb versus Sm and Dy/Yb versus La/Yb show derivation of the primary melt from low partial melting (2-5 %) of a garnet-spinel lherzolite at depth of ~66-68 kilometers of the upper mantle, affected by continental crust melts. According to this research, the tectono-magmatic setting of the granitoids is suggested syn- to post-orogenic magmatic arc.Keywords: Mineralogy, granitoids, Geochemistry, Eocene magmatism, Sangan mining district, Baghak Fe deposit
-
بررسی های سنگ شناسی، زمین شیمی و ایزوتوپی بر روی کانسنگ مگنتیت- آپاتیت و دگرنهادی های آلبیت دار کانسار چغارت بیانگر تنوع کانی زایی با منشا متفاوت است. بررسی های ایزوتوپ های پایدار O-H و ایزوتوپ های ناپایدار Nd-Sm بر روی کانی های آپاتیت نسل اول مرتبط با کانسنگ مگنتیت و نسبت های Sr در مقابلMn در هر دو نسل آپاتیت، منشا رسوبی آنها را نشان می دهد. از طرف دیگر، بررسی های ریزدماسنجی بر روی میان بارهای سیال در آپاتیت نسل اول و ایزوتوپ های پایدار O-C بر روی کلسیت های هم یافت با آلبیت های نسل دوم و سوم در پهنه های دگرنهادی و وجود بافت های برون رستی ایلمنیت در کانی مگنتیت، تلفیقی از فرایندهای ماگمایی و گرمابی دما بالا را به نمایش می گذارد. تفاوت سنی آپاتیت های نسل اول و مونازیت های مرتبط با این آپاتیت ها به روش 238U/206Pb و 207Pb/206Pb نشان دهنده عملکرد سیالات کانی زا در بازه های زمانی مختلف است. بر اساس پژوهش، کانی زایی در کانسار مگنتیت- آپاتیت چغارت منشا چندزادی دارد. این مسیله نقشی مهم در درک فرایندهای کانی زایی و مدل های اکتشافی کانسارهای آهن-فسفات گستره معدنی بافق دارد.
کلید واژگان: زمین شیمی, سیال کانه ساز, کانسار مگنتیت- آپاتیت چغارت, بافق, ایران مرکزیIntroductionSubduction-related magmas are characterized by enrichment of large ion lithophile elements (LILEs), light rare earth elements (LREEs) and depletion in high field strength elements (HFSEs) (Harangi et al., 2007). These geochemical signatures of magmatic rocks are commonly explained by the addition of hydrous fluids from subducting oceanic lithosphere combined with the flux of melts from subducted sediments to the mantle wedge, lowering the mantle solidus and leading to magma generation (Aydınçakır, 2016). Asthenospheric mantle, subcontinental lithospheric mantle and/or lower crust may be the principal source of these rocks (Eyuboglu et al., 2018). In addition, magma differentiation processes, such as fractional crystallization, crustal contamination, and magma mixing may also play an important role in the genesis of these rocks.This research study presents new petrological and geochemical data from the volcanic rocks with NW–SE trending, which are situated in the northwestern margin of the Central –East Iranian Microcontinent (CEIM) (south-east of Khur, Isfahan Province) which have been formed during the peak activity of Eocene. Study of this typical small volume subduction- related magmatism will be useful in understanding the origin and geological evolution of the Central Iran in Cenozoic.
Analytical MethodsThe petrographic investigations on Eocene volcanic rocks from the SE of Khur area were carried out with an optical microscope (Olympus-BH2) in the petrology Laboratory of the University of Isfahan, Iran. Major and trace element concentrations of samples from whole- rocks were obtained by a combination of inductively coupled plasma mass spectrometry (ICP-MS) and inductively coupled plasma atomic emission spectroscopy (ICP-AES) at the Als Chemex Laboratory of Ireland. The chemical compositions of 4 samples (B865, B866, B867, and B868) were determined by Neutron Activation Analysis (NAA) in the Isfahan Activation Center The detection limit was 0.01% for all major element oxides and 0.01 ppm for rare earth elements. Mineral abbreviations were adopted from Whitney and Evans (2010).
Results and DiscussionEocene volcanic rocks with trachy-basalt and trachy-basaltic andesite composition are exposed in the northwestern part of the Central-East Iranian Microcontinent (CEIM) (SE of Khur, Isfahan Province, Central Iran). These rocks which have a dominant northwest-southeast trend crosscut the Cretaceous sedimentary rocks.Petrography and mineral chemistry analyses indicate that the predominant rock-forming minerals of volcanic rocks are olivine, plagioclase, clinopyroxene and orthopyroxene. Phenocrysts set in a fine to medium grained matrix of the same minerals plus sanidine with minor amounts of opaque minerals. Secondary minerals are chlorite and calcite. The most common textures of these rocks are porphyritic, microlitic porphyritic, poikiolitic and glomeroporphyritic. Geochemical analyses of whole rock samples show that these rocks have been enriched in alkalies and large ion lithophile elements (Cs, K, Rb, Sr, Ba,), and have been depleted in high field strength elements (HFSE) (Ta, Nb, Ti). All samples indicate moderate to high fractionation in LREE patterns. These geochemical signatures point out to the subduction-related calc-alkaline nature of these rocks and their similarity to volcanic rocks of continental arcs or convergent margins (Yu et al., 2017). Pb enrichment and low values of Nb/La, Nb/U and Ce/Pb ratios reveal that crustal contamination has played an important role in magma evolution (Srivastava and Singh, 2004; Furman, 2007). The large volume of hydrous fluids coming from the subducted slab rather than sediments have caused enrichment and metasomatism of the subcontinental lithospheric mantle source. The geochemical characteristics of the studied rocks suggest that the parental magma have been derived from partial melting of a metasomatized spinel lherzolite of lithospheric mantle, which was previously modified by dehydration of a subducting slab. The tectonic environment, in which these rocks were formed has probably been a volcanic arc. Subduction of oceanic crust around the Central-East Iranian Microcontinent (CEIM) is the most reasonable mechanism which can be used to explain enrichment in volatiles of the mantle, and the calc-alkaline magmatism of the study area in Eocene times.
Keywords: Geochemistry, Mineralization fluid, Choghart magnetite-apatite deposit, Bafq, Central Iran -
تحلیل فرکتالی روشی مناسب جهت تشخیص میزان تاثیر فعالیتهای زمینساختی و بلوغ ساختاری به صورت کمی میباشد. در این نوشتار از روش مربع شمار برای اندازه گیری بعد فرکتالی آبراههها، خطوارهها و زلزلههای تاقدیس سپیدار در کمربند زاگرس چین خورده ساده (زاگرس میانی) استفاده شده است. محاسبه بعد فرکتال آبراههها نشان دهنده تغییرات عدد فرکتالی در راستای شمال باختر- جنوب خاور میباشد؛ بطوری که عدد فرکتالی به سمت شمال باختر کاهش مییابد. عدد فرکتال حاصل از واکاوی خطوارههای مستخرج از تصاویر سنتینل و زلزلهها روندی افزایشی به سمت شمال باختر تاقدیس نشان میدهند. با توجه به این تغییرات، پویایی تاقدیس در بخش شمال باختری آن بیش تر است. این امر از عواملی مانند تغییر توپوگرافی، جنس و سن سنگها تاثیر میپذیرد. محل تغییرات عدد فرکتالی در بخش میانی تاقدیس با ساختار زین اسبی ناشی از تغییرات توپوگرافی تقریبا تطابق دارد. در این محل، چین برخاستگی کمتری نسبت به بخشهای مجاور خود دارد. وجود آبراهههای چنگالی، درههای خشک و ساختار زین اسبی نشان میدهد که تاقدیس سپیدار در گذشته یک چین واحد نبوده است، بلکه نتیجه گسترش جانبی چینهایی است که رشد کرده و به یکدیگر پیوسته اند. با توجه به مدلهای رشد چینها، بنظر میرسد تاقدیس سپیدار از مدل پیوند خطی که حاصل آن به شکل یک چین نیمه استوانه ای همراه با ساختار زین اسبی در محل ادغام چینهاست تبعیت میکند. تغییرات عدد فرکتالی در طول تاقدیس با تغییرات ناشی از محل ادغام چینها تطابق خوبی را نشان میدهد که نشان دهنده تاثیر زمین ساخت فعال چین بر شکلگیری و توزیع الگوی عناصر زمین ریخت شناسی در تاقدیس است.
کلید واژگان: فرکتال, الگوی آبراهه, خطواره, زلزله, گسترش جانبی چینSepidar anticline in southwest of the Zagros, located in a tectonically active area, is delineated by the Sepidar, Sabzpoushan, Khafr and other active faults. This anticline has lost its cover of soft Miocene and Pliocene sediment and is now developed solely in the Asmari resistant limestone. Fractal dimensions of drainage pattern, fractures and earthquake in the Sepidar anticline show different values which varied in the NW-SE direction. Based on these variations, the northwestern parts of the fold have more tectonic activity than the southeastern parts. The transition between these parts correlated with saddle in the fold crest, which has undergone less uplift than the surroundings parts of the fold. Asymmetric forked drainage pattern, sinuosity drainage, and dry valley in the Sepidar flanks are geomorphological evidences of lateral propagation of folds. These geomorphological evidences and Inverse Distance Weighting (IDW) maps of fractal variations demonstrate the Sepidar anticline as a sub-cylindrical fold resulted from linear linkage with a saddle at the location where the two initial folds linked.
Keywords: Fractal Analyses, Drainage Pattern, Earthquake, Fractures, Lateral Fold Propagation -
سنگ میزبان کانسار مگنتیت- آپاتیت چغارت را متاسوماتیت های سبز آلبیت دار، ریولیت و ریوداسیت های اواخر نیوپروتروزوییک- اوایل کامبرین در ایران مرکزی تشکیل می دهند. شواهد زمین شناسی بیانگر سه نسل آلبیت در متاسوماتیت های آلبیت دار این کانسار است. بنابر مطالعات کانی شناسی و زمین شیمی، ادخال های کانیایی مرتبط با آلبیت های صورتی و قرمز گوشتی غنی شدگی بالایی در مقادیر REE-Y-Ti-Th را نشان می دهند، در حالی که آلبیت های سفید رنگ با کانی زایی همراه نیستند. قرارگیری کانی های حاوی REE-Y-Ti-Th در امتداد شکستگی ها، متغیر بودن نسبت Th/U و نتایج حاصل از ایزوتوپ های پایدار اکسیژن-کربن بر روی کلسیت های پاراژنز با متاسوماتیت های آلبیت دار حاکی از تلفیق فرآیندهای ماگمایی و گرمابی دما بالا تا متوسط در تشکیل این کانسار است. شباهت الگوی عناصر نادر خاکی و عناصر جزیی ناسازگار بر روی سنگ میزبان کانسار، بیانگر ارتباط کانی زایی REE-Y-Ti-Th با ماگمای ریولیتی- ریوداسیتی مرتبط با پهنه فرورانش حاشیه قاره ای/اقیانوسی است. بنابر این پژوهش، خاستگاه زمین ساختی- ماگمایی متاسوماتیت های آلبیت دار کانسار مگنتیت- آپاتیت چغارت، ماگماتیسم کلسیمی قلیایی مرتبط با پهنه فرورانش حاشیه فعال قاره ها و کمان های اقیانوسی پیشنهاد می شود.کلید واژگان: کانی زایی REE-Y-Ti-Th, متاسوماتیت های آلبیت دار, کمان ماگمایی, کانسار مگنتیت- آپاتیت چغارت, ایران مرکزیThe Late Neoproterozoic-Early Cambrian albite-bearing metasomatite, rhyolites and rhyodacites predominantly constitute the host rocks of the Choghart magnetite-apatite deposit in Central Iran. The geologic evidences show three types of albites in the host albite-bearing metasomatite. The performed mineralogical and geochemical investigations display enrichment of REE-Y-Ti-Th in the pink and fleshy red albites, whereas the white albites are barren without any ore mineralization. The concentration of REE-Y-Ti-Th-U bearing minerals along the fractures, the variation of Th/U ratio and result of stable isotopes studies of the calcites syn-paragenesis with the abiltes reveal the involvement of mixed magmatic and high-midium temperature hydrothermal processes play an important role in the ore genesis. The similarity pattern of the REEs and trace elements in different types of abilte-bearing metasomatite and rhyolite manifest the origin of REE-Y-Ti-Th mineralization as the rhyolitic-rhyodacitic magmas, related to a continental/oceanic subduction zone. According to this research, tectono-magmatic setting of the albite-bearing metasomatite in the Choghart deposit is suggested as a Calc-alkaline magmatism, associated with the active continental margin and oceanic island arcs.Keywords: REE-Y-Ti-Th-Y mineralization, albite-bearing metasomatite, Magmatic arc, Choghart, Central Iran
-
توده پریدوتیتی ده شیخ به عنوان بخشی از آمیزه های افیولیتی اسفندقه در جنوب بافت، در استان کرمان قرار دارد. مطالعه ساختارهای مجموعه های افیولیتی به لحاظ درک ژئودینامیک کمربندهای کوهزایی از اهمیت زیادی برخوردار است. در این پژوهش، عناصر ساختاری بخش خاوری توده پریدوتیتی ده شیخ مورد مطالعه قرار گرفته و الگوی دگرشکلی حاکم بر منطقه و ارتباط آن با کمربند کوهزایی زاگرس مطالعه شده است. چین خوردگی نوارهای کرومیتیتی، دایک های دونیتی- پیروکسنیتی و توسعه پهنه های برشی شکل پذیر تا شکننده (گسل ها و رگه های منیزیت) ساختارهای اصلی این منطقه را شکل داده اند. شواهد ساختاری نشان دهنده رویداد دو مرحله متوالی دگرشکلی کششی/ تراکششی (D1) و ترافشارشی راست بر (D2) در این منطقه است. دگرشکلی کششی/ تراکششی اولیه در یک محیط پشت قوسی حین صعود توده پریدوتیتی ده شیخ سبب جای گزینی این گوشته لیتوسفری در اعماق کم پوسته با دگرشکلی کرومیتیت ها و تزریق دایک های دونیتی- پیروکسنیتی شده است. دگرشکلی ترافشارشی راست بر بعدی با تشکیل پهنه های برشی شکل پذیر- شکننده موجب جایگزینی آن در پهنه دگرگونی فشار بالا- درجه حرارت پایین سنندج- سیرجان شده است.
کلید واژگان: آمیزه های افیولیتی اسفندقه, تحلیل ساختاری, توده پریدوتیتی ده شیخ, زاگرسThe Dehsheikh peridotite massif, as a part of the Esfandagheh ophiolitic mélanges, is located in the south of Baft, Kerman province. Structural analysis of the ophiolitic complexes play an important role in understanding geodynamics of the orogenic belts. In this research, structural elements of the eastern part of the Dehsheikh peridotite massif as well as prevailing deformational patterns of the area and its relation to the Zagros orogenic belt was studied. The chromitite folds, dunitic/pyroxenitic dykes and ductile to brittle shear zones (faults and magnesite veins) constitute the principal structures of this area. Structural evidence indicate two successive tentional/transtentional and dextral transpressional deformational phases. The early D1 deformation took place in a back-arc basin during ascending of the Dehsheikh Peridotite massif. This caused emplacement of the lithospheric mantle in the low crust level, and was accompanied by deformation of the chromitites and intrusion of the dunitic/pyroxenitic dykes. The next D2 right-lateral transpressional deformation with development of the brittle-ductile shear zones accommodated emplacement of this massif in the high pressure-low tempretaure Sanandaj-Sirjan metamorphic zone.
Keywords: Esfandagheh ophiolite mélanges, Structural analysis, Dehsheikh peridotite massif, Zagros -
نشریه علوم زمین، پیاپی 108 (تابستان 1397)، صص 201 -212مجموعه اولترامافیک- مافیک ده شیخ به عنوان بخشی از کمربند آمیزه افیولیتی اسفندقه- فاریاب، ازدید ذخایر اقتصادی کرومیتیت با اهمیت است؛ولی به علت پیچیدگی ساختاری، چگونگی جایگیری کانسارهای کرومیتیت و همچنین ارتباط آن با ساختارهای منطقه مشخص نیست. توده اولترامافیک ده شیخ از هارزبورژیت، دونیت، کرومیتیت، پیروکسنیت و لرزولیت تشکیل شده است. کرومیتیت ها بیشتر در بخش مرکزی این توده در معادن فعال بزرگ، کنار و اژدری در سنگ میزبان دونیتی قرار دارند. طبق نتایج به دست آمده، این توده تحت تاثیر سه نسل دگرشکلی D1 تا D3 قرار گرفته است. دگرشکلی تراکششی دما بالای D1 با تزریق دایک های پیروکسنیتی Di1، تشکیل پهنه برشی شکل پذیر راستالغز راست گرد با مولفه عادی Dsz1 و گسترش چین های بی ریشه F1در توالی های دونیت- کرومیتیت مشخص می شود. این شواهد می تواند نشانگر بالاآمدگی توده اولترامافیک ده شیخ در گوشته بالایی تحت تاثیر دگرشکلی D1 باشد. دگرشکلی ترافشارش راست گرد D2 با تشکیل گسل های مزدوج راستالغز راست گرد با مولفه وارون F1b و رانده F1aو همچنین رگه های منیزیت V1 متمایز می شود. ساختارهای D2 هنگام جایگزینی مجموعه اولترامافیک- مافیک ده شیخ تحت تاثیر پهنه گسلش وارون با مولفه راستالغز راست گرد زاگرس در کمربند آمیزه افیولیتی اسفندقه- فاریاب گسترش یافته اند. در پایان، دگرشکلی D3با تشکیل پهنه گسل های مزدوج راستالغز راست گرد با مولفه عادی F2a و عادی F2b به همراه گسترش رگه های منیزیت V2 تحت تاثیر یک رژیم تراکشش منطقه ای در پهنه گسلی زاگرس متمایز می شود. چین های F1 و گسل های F1a و F2a،b نقش کنترل کننده ساختاری مهمی در دگرشکلی و جایگزینی کانسارهای کرومیتیت منطقه داشته اندکلید واژگان: ساختارها, نسل های دگرشکلی, کرومیتیت, توده اولترامافیک ده شیخ, اسفندقه, فاریابThe Dehsheikh Ultramafic-Mafic Complex (DUMC), as a portion of the Esfandagheh-Faryab ophiolitic melange belt, accommodates several chromitite ore deposits, but their emplacement and relation to the regional structures remain ambiguous due to structural complexities. The Dehsheikh Ultramafic Massif is composed of harzburgites, dunites, chromitites, pyroxenites, and lherzolites. The chromitite ores, embedded in a dunitic host rock, are concentrated in the central part of the massif in the active Bozorg mine and also abandoned Ajdari and Konar mines. According to the results, the DUMC has experienced three deformational phases of D1-D3. The high-T transtenssional D1 deformation is recognized by injection of the pyroxenitic dykes (Di1), development of the dextral ductile shear zones (Dsz1) and rootless folds (F1) in the dunite-chromitites sequences. These evidences could demonstrate ascending of the Dehsheikh mantle diapir in the upper mantle during the D1 deformation. The D2 dextral transpressional deformation is characterized by formation of the conjugate F1b right-lateral strike slip faults (with reverse component) and F1a thrusts and associated V1 magnesite veins. The D2 structures developed along with emplacement of the DUMC under the prevalent Zagros oblique reverse faulting in the ophiolitic mélange belt. Finally, the D3 was accompanied by conjugate F2a right-lateral strike slip faults (with normal component) and F2b normal faults, associated with development of the V2 magnesite veins under the local transtenssional regime along the Zagros fault. The F1 folds and F1-F2a,b faults structurally controlled deformation and emplacement of the chromitite ore depositsKeywords: Structures, Deformational phases, Chromitite, Dehsheikh ultramafic mass, Esfandagheh, Faryab
-
نشریه علوم زمین، پیاپی 101 (پاییز 1395)، صص 159 -166
مجموعه اولترامافیک- مافیک ده شیخ در کمربند آمیزه های افیولیتی اسفندقه در استان کرمان قرار گرفته است. هارزبورژیت، لرزولیت، دونیت، کرومیتیت، پیروکسنیت و گابروهای لایه ای، واحدهای سنگی مجموعه ده شیخ را تشکیل می دهند. این مجموعه به علت داشتن کانسارهای کرومیت اهمیت فراوانی دارد. مجموعه ده شیخ بخشی از سنگ کره اقیانوسی نوتتیس را تشکیل می دهد که طی بالاآمدگی از گوشته بالایی و جایگزینی در سطوح بالایی پوسته قاره ای سنندج- سیرجان، دچار دگرشکلی شده است. تحلیل ریزساختاری، سه سازوکار دگرشکلی نوردپذیر درون بلوری، انتقال توده پراکنده و کاتاکلاستیک را در این مجموعه نشان می دهد. ریزساختارهای ماکل دگرشکلی، خاموشی موجی، نوار شکنجی، تیغه های جدایشی، بازبلورش دینامیکی، ریزبودیناژها، ریزشکستگی های کشش- جدایش، کشیدگی و طویل شدگی بلورها، خطواره کانیایی و رخ نوار برشی، سازوکار دگرشکلی نوردپذیر درون بلوری را تشکیل می دهند. سازوکار دگرشکلی انتقال توده پراکنده با تشکیل ریزساختارهای تماس های دانه ای فرورفته، لبه صاف شده و نفوذی به درون و رگچه ها همراه بوده است. سازوکار دگرشکلی پایانی کاتاکلاستیک با ریزساختارهای ریزشکستگی و ریزگسل گزارش می شود. افزون بر این، مطالعات میکروسکوپی نسل های مختلفی از زایش کانی های الیوین، پیروکسن و اسپینل را تحت شرایط گوشته بالایی تا پوسته ای نشان می دهد.
کلید واژگان: سازوکار دگرشکلی, ریزساختار, مجموعه اولترامافیک, مافیک, اسفندقه, ده شیخDehsheikh ultramafic-mafic complex is located in the Esfandagheh ophiolitic mélanges belt of Kerman province. The Dehsheikh complex comprises harzburgite, lherzolite, dunite, chromitite, pyroxenite and layered gabbros. The presence of abundant chromite ore deposits has made this complex important. The complex constitutes part of the Neotethys oceanic lithosphere deformed during upwelling from the upper mantle and later emplacement in the upper levels of the Sanandaj-Sirjan continental crust. Microstructural analysis of this complex reveals three deformation mechanisms including intracrystal plasticity, diffusive mass transfer and cataclasis. The microstructures of deformation twins, wavy extinctions, kink bands, exsolution lamellas, dynamic recrystallizations, microboudins, pull-apart microfractures, mineral stretching and elongation, mineral lineations and shear band cleavages formed due to the intracrystal plasticity deformation mechanism. The diffusive mass transfer deformation mechanism was associated with development of indenting, truncating and inter-penetrating grain contacts and micro-veins. The cataclasis deformation mechanism was accommodated by development of micro-fractures and micro-faults. This microstructural study also manifested different generations of olivines, pyroxenes and spinels under upper mantle to crustal conditions.
Keywords: Deformation mechanism, Microstructure, Utramafic, mafic complex, Esfandagheh, Dehsheikh -
بررسی دگرشکلی های بین لرزه ای مانند آهنگ لغزش گسل ها بیشتر با استفاده از مطالعات ژئودزی، زمین شناسی زمین لرزه ها، دیرینه لرزه شناسی و استفاده از الگوهای مکانیکی، تجربی و عددی امکان پذیر است. در این الگو سازی ها با ایجاد ارتباط میان متغیرهای زمین لرزه ای گسل و داده های گرد آوری شده از ایستگاه های GPS افزون بر تعیین آهنگ لغزش گسل، امکان برآورد متغیرهای ژئودینامیکی دیگری مانند ستبرای لایه کشسان، دوره بازگشت زمین لرزه ها، زمان بازگشت پذیری سست کره، زمان سپری شده از آخرین رویداد زمین لرزه و ژرفای قفل شدگی گسل نیز وجود دارد. پژوهش حاضر با استفاده از نمونه گیری تصادفی بوت استرپ داده های ژئودتیک مربوط به گسل شمال تبریز و الگوسازی عددی در محیط نرم افزاری R و Matlab، مقادیر متغیرهای لرزه ای- ژئودینامیکی یاد شده را برآورد کرده است. بر این اساس، محدوده 1±5/6-4 میلی متر در سال برای آهنگ لغزش گسل، 5 تا 25 کیلومتر برای ستبرای لایه کشسان، 160 تا 185سال برای زمان بازگشت پذیری سست کره، 650 تا 950 سال برای دوره بازگشت زمین لرزه ها و 200 تا 1400 سال برای زمان سپری شده از آخرین رویداد زمین لرزه برای قطعه شمال باختری گسل به دست می آید. این الگو سازی در قطعه جنوب خاوری گسل شمال تبریز محدوده 1±5/5-5/3 میلی متر در سال را برای آهنگ لغزش گسل، 8 تا 16 کیلومتر را برای ستبرای لایه کشسان، 220 تا 340 سال را برای زمان بازگشت پذیری سست کره، 750 تا 1050 سال را برای دوره بازگشت زمین لرزه ها و 200 تا 1500 سال را برای زمان سپری شده از آخرین رویداد زمین لرزه نشان می دهد. مقادیر به دست آمده با نتایج کار دیگر پژوهشگران که از روش های دیگری مانند دیرینه لرزه شناسی به برآورد متغیرهای زمین لرزه ای گسل شمال تبریز پرداخته اند، سازگاری مناسبی را نشان می دهد.کلید واژگان: الگو سازی چرخه زمین لرزه, بوت استرپ, روش بیزین, GPS, گسل شمال تبریز, شمال باختر ایرانDetermination of inter-seismic deformations such as fault slip-rate can usually be achieved by using geodetic observations, earthquake geology and paleo-seismology, as well as mechanical, empirical and numerical modeling. In these models, combination of the fault seismic parameters and the GPS data can help estimate the fault slip-rate, the elastic thickness of the lithosphere, the earthquakes recurrence time, the relaxation time of the asthenosphere, the elapsed time of earthquake and the locking depth of the fault. In this study, we utilize the geodetic data of the North Tabriz Fault (NTF) by using random Bootstrap sampling and conducting numerical modeling by code writing in the R and MATLAB softwares. In this concern, the fault slip-rate and elastic layer thickness are estimated to be ~4-6.5±1 mm/yr and ~5-25 km, respectively, for the NW segment of the NTF. Similarly, model results for the SE segment of the fault indicate a slip-rate of ~3.5-5.5±1 mm/yr and elastic layer thickness of ~8-16 km. For the NW segment of the NTF, the asthenosphere relaxation time, earthquake recurrence time and elapsed time are estimated to be ~160-185 years, ~650-950 years and ~200-1400 years, respectively. Model results for the SE segments of the NTF indicate an asthenosphere relaxation time of ~220-340 years, an earthquake recurrence time of ~750-1050 years and an elapsed time of ~200-1500 years, respectively. The results are well consistent with the other paleoseismological and geological results.Keywords: Modeling earthquake cycle, Bootstrap, Bayesian method, GPS, North Tabriz Fault (NTF), NW Iran
-
داده های به دست آمده از تحلیل ساختاری سامانه گسلی کوهبنان نشانگر آن است که این گسل فعال، جنبش شناسی ساختارهای گسترهتیکدر-گورچوییه در شمال کرمان را مهار می کند. سامانه گسلی کوهبنان در گستره مورد مطالعه متشکل از چهارشاخه گسلی با میانگین راستایN70Eدر حد فاصل روستای تیکدر- گورچویی هاست. این تکه های گسلی با شیب بین50 تا 70 درجه در جهتشمال باختری و ریک بردارلغزشN50-80، حرکت معکوس چیره با مولفه راستالغز گسل را نشان می دهند. شاخه اصلی سامانه گسل کوهبنانبا روندشمال باختری-جنوبخاوری بین توالی سنگی سری دزو با توالی سنگی سازند شمشک و تکه های گسلی منشعب از آن با روند خاوری-باختری تا شمال خاوری-جنوبباختری بین توالی سنگی سازند هجدک با آبرفت های نئوژن و رسوبات کواترنری درشمال خاور تیکدر گزارش می شود. در این محدوده توالی سنگی سری دزو (اواخر نئوپروتروزوییک-کامبرین زیرین) شامل سنگ های دولومیتی و تبخیری بر روی سنگ ماسه ها، شیل ها و سنگ آهک های سازند هجدک (ژوراسیک) رانده شده است. بر اساسگامه های فراگشت ساختاریسامانه گسل کوهبنان درگسترهموردمطالعه، اولین شاخه این سامانه گسلی (F3) با سه سری لغزش در راستای شمال خاوری – جنوب باختری و بین توالی سنگی سازند شمشک با توالی سنگی سری دزو درشمال تیکدر تشکیل شده است؛ شاخه های بعدی به ترتیب F2،F4وF1 با همین راستا از گسل اصلی منشعب شده و بین توالی سنگی سری دزو با سازندهای هجدک، شمشک و داهو (هم ارز سازند لالون)تشکیل شده است.
کلید واژگان: تحلیل ساختاری, خط خش, سامانه گسل کوهبنان, تیکدر, گورچوییهStructural data the Kuh-Banan oblique-slip fault system show that this active fault controls the structural architecture of the Tikdar-Goorchoieh area, north of Kerman. The Kuh Banan fault system is consisted of three fault branches with mean trend of N70E in the north of the Tikdar - Goorchoieh village. These fault branches with a dip of 50-70 toward the northwest and slip rake of 50-80 N indicate the prevalent reverse with right-lateral strike-slip motion of the fault. The main strand of Kuh-Banan fault system with a northwest-southeast strike is reported between the Dehsu rock series and Shemshak Formation as the fault branches with a northeast-southwest trend are situated between the Hojedk Formation and Neogene alluviual deposits and Quatrnery sediments. In this area, the Dehsu rock series (Late Neo-Proterozoic-Lower Cambrian) is composed of dolostone and evaporitic rocks which thrusted over the sandstones, shales and limestones of the Hojdak Formation (Jurassic). According to the structural evolution of the Kuh-Banan fault system in the study area, the first fault branch (F3) with three fault slip motion in the northeast-southwest direction has developed between the Shemshak Formation and Dehsu rock series in north of Tikdar. The later fault branches of F1, F2, and F4 with the same trend have propagated the main fault and developed between the Dehsu rock series with the Hodjek, Shemshak and Dahu (equivalent of Lalun) Formations.Keywords: Structural Analysis, Slicken, Line, KuhBananFault System, Tidar, Goorchoieh -
کمربند چین- رانده زاگرس توسط گسل های عرضی گوناگونی و با روند غالب شمال شمال باختر – جنوب جنوب خاور و سازوکار راستالغز قطع شده است. این گسل ها اغلب به علت حضور لایه های جدایشی در قاعده و بخش های مختلف پوشش رسوبی، هندسه پلکانی را در سطح زمین نشان می دهند. از جمله این گسل ها،گسل عرضی کره بس در ناحیه فارس و در 65 کیلومتری خاور گسل کازرون است. به علت حضور سری هرمز و افق های میانی شکل پذیر در پوشش رسوبی اثر این گسل در سطح به صورت پاره گسل هایی با روند شمال - شمال باختر است. تاکنون حداقل شش پاره گسل در بخش های شمالی و مرکزی گسل کره بس شناسایی شده است. در این نوشتار، دو پاره گسل جنوبی پهنه گسل کره بس به نام های پاره گسل های منقارک و کلاغ در بخش های جنوبی گسل کره بس و در جنوب فیروزآباد فارس معرفی و هندسه و سازوکار آنها تحلیل شده است. سازوکار این پاره گسل ها (منقارک و کلاغ) به کمک ساختارهایی چون گسل های ریدل همسو و ناهمسو و چین های جوان در راستای آنها و همچنین پایانه های آنها، راستالغز راست بر تحلیل شده است. این پاره های گسلی در پایانه جنوبی خود به تدریج از سازوکار راستالغز به سازوکار معکوس و تقریبا به موازات راندگی های کلاغ و سورمه ختم می شوند. این پایانه های گسلی در فرادیواره گسل های رانده کلاغ و سورمه بوده و در راستای آنها سازندهای کهن تر از سازندهای توسعه یافته در فرادیواره گسل های راندگی اصلی (سازند سورمه) برونزد دارد. از این رو پاره گسل های منقارک و کلاغ معرفی شده در این مطالعه سازوکار راستالغز داشته و با توجه به این سازوکار، هندسه و موقعیت ساختاری آنها در ادامه پاره های شمالی و مرکزی گسل کره بس، به عنوان پاره گسل های جنوبی این گسل معرفی می شوند. میزان جابه جایی این پاره گسل ها با توجه به راندگی سازند آسماری بر روی سازند بختیاری در راستای گلواره مثبت توسعه یافته در راستای پاره گسل منقارک حداقل به اندازه ستبرای سازند میشان تحلیل می شود.
-
یکی از ساده ترین و مهمترین راه های تکمیل کاتالوگ زمین لرزه های یک منطقه، تعیین زمان و مکان رخدادهای وقایع لرزه ای می باشد. این مطلب از این نظر اهمیت دارد که مکان های دارای پتانسیل لرزه ای شناسایی و مکان هایی که در تاریخ امروزه فاقد فعالیت های لرزه ای اما دارای قابلیت ایجاد زلزله می باشند، شناسایی می گردد. یکی از راه های شناسایی این مکان ها استفاده از افرازهای گسلی فروسائیده می باشد که به صورت هم لرزه ایجاد گردیده اند. با استفاده از مکان های دارای شرایط مناسب ، برداشت های صحرائی و تجزیه و تحلیل های منطقه ای زمان وقوع شکستگی یا زمین لرزه مشخص می شود. 2 روش عمده برای مطالعه پرتگاه های گسلی وجود دار د : 1- مدل سازی پخشیدگی 2- مدل فروسائی گسل ها ،اما برای هر دو مورد یاد شده محاسبه ی ضریبی به نام ضریب انتشار از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است زیرا این ضریب به عوامل گوناگونی از قبیل نوع رسوبات، میزان بارندگی ، جهت و شدت وزش بادها شیب توپوگرافی وابسته می باشد.به علت اینکه این عوامل بصورت ناحیه ای تغییر می کنند لذا ضریب انتشاریا پخشیدگی نیز بصورت تابع تغییر می نماید. برای محاسبه ی این ضریب در ناحیه زرند از افرازهای گسله هم لرزه زلزله های 1977 و 2005 باب تنگل و داهوئیه-هتکن در 7 ایستگاه استفاده و مقدار این ضریب معادل m2/ky 3-10×5/ 3 محاسبه گردید. این مقدار ضریب انتشار برای رسوبات کواترنر بدست آمد.
مقدار پائین این ضریب در منطقه زرند نمایش دهنده پائین بودن نزولات آسمانی و فرسایش در این منطقه بوده که سیمان شدگی های محلی و جزئی در رسوبات نیز در این مورد سهم خود را ایفا نموده اند. در این مطالعات مشخص گردید افرازهای گسله بلندتر مقادیر نزدیک تر و واقعی تری از ضریب پخشیدگی را نسبت به مقدار محاسبه شده از افرازهای گسلی کوتاه تر به نمایش می گذارند.کلید واژگان: ضریب انتشار رسوب ٬ کواترنری٬ پرتگاه گسلی ٬ فروسایی سطح گسل ٬ ایران مرکزی -
سامانه گسل درونه، باسازوکار راستالغز چپ بر، در شمال خرد صفحه ایران مرکزی، نقش مهمی در شکل گیری ریختار کنونی فلات ایران داشته است. این گسل، از خاور رودخانه هیرمند در خاک افغانستان با هندسه ای خمیده تا منطقه انارک در ایران مرکزی و با طول کل 900 کیلومتر امتداد دارد. شروع شاخه شدگی پایانه باختری گسل درونه در ناحیه جندق است که به صورت چند شاخه گسل موازی هم است. امتداد این سامانه به سمت باختر در شمال معدن طالمسی ازحالت شمال خاور- جنوب باختر به وضعیت شمالی- جنوبی تغییر می یابد. این افشانه های گسلی در مناطق جندق و طالمسی به صورت مجموعه ای از گسل های راستالغز چپ بر همراه با مؤلفه شیب لغز عادی هستند که می توان آنها را به عنوان یک پایانه بادزن پولکی کششی در نظر گرفت. در حالی که با توجه به وارونگی سوی لغزش بر روی گسل درونه، می توان سازوکار تشکیل این پایانه را در زمان پیش از تغییر سوی حرکت گسل درونه به صورت یک پایانه بادزن پولکی فشاری به شمار آورد.
کلید واژگان: پایانه گسل امتداد لغز, ساختار پولکی, سامانه گسل درونه, جندق, طالمسیDorouneh Fault is located in the north of Central Iran Microplate with left-lateral strike-slip mechanism and plays an important role in the formation of Iran plateau's morphology. Dorouneh fault, with bend geometry and 900 km length, extends from Hyrmand River in the Afghanistan border to Anarak area in the Central Iran. Dorouneh Fault terminates in the Jandaq area as sub-parallel branches. Towards west, general trend of Dorouneh Fault System changes from northeast-southwest to north-south in the north of Talmessi Mine. Fault branches are observed as left-lateral strike-slip faults with normal dip-slip component in the Jandaq-Talmessi area that is introduced as a trailing extensional imbricate fan. But, considering slip sense inversion along Dorouneh Fault, the main mechanism for formation of western termination before slip sense inversion is a trailing compressional imbricate fan. -
سامانه گسل درونه با سازوکار راستالغز چپ بر همراه با مؤلفه شیب لغز معکوس در شمال خرد قاره ایران مرکزی قرار دارد و با توجه به هندسه خمیده آن می توان آن را به 3 بخش خاوری، میانی و باختری تقسیم کرد. بخش میانی گسل از شهرستان تربت حیدریه در خاور تا روستای انابد در باختر کشیده شده است و در تمام طول خود از میان نهشته های سست و جدا از هم آبرفتی کواترنری می گذرد. سامانه گسل درونه در این ناحیه از پاره های متعددی تشکیل شده است. هندسه خم و فراگام راست پله گسل در سطح و جنبش راستالغز چپ بر آن سبب شده است تا در این نواحی ترافشارش محلی ایجاد شده و چین خوردگی های بسیار جوانی دیده می شود. هسته این چین خوردگی ها بیشتر مارن، سنگ ماسه و سنگ فورش نئوژن و یال ها از نهشته های سست گراولی پلیستوسن تشکیل شده اند. چین های یاد شده طی دو سازوکار متفاوت شکل گرفته اند: دسته نخست طاقدیس های شکل گرفته در خم راست پله سامانه گسل درونه اند در حالی که دسته دوم پشته های فشاری محصور بین شاخه های موازی و همپوشان گسل هستند. برآورد نرخ نسبی فرایش بر روی چین های یاد شده نشان می دهد که مناطق با بیشترین فرایش همراه است با بیشترین رویداد زمین لرزه بر روی سامانه گسل درونه.
کلید واژگان: سامانه گسل درونه, چین خوردگی فعال, پشته فشاری, نرخ فرایشDorouneh Fault System (DFS) is located along northern border of Central Iran microplate. Its mechanism is left-lateral strike-slip with reverse dip-slip component. Considering curve geometry of DFS, it is divided into three major parts: eastern, middle and western. Middle part extends from Torbat-e-Heidarieh city in the east to Anabad village in the west. It passes through Quaternary loose alluviums. DFS is composed of different segments in this part. Bend and right-lateral en echelon geometry at surface and left-lateral strike-slip movement of DFS cause local transpression that is observed as young folding. Fold core is composed of Neogene marl, sandstone and siltstone and fold limbs are composed of Pleistocene loose gravely sediments. Mentioned folds were formed by two different mechanisms: first, Anticlines that formed in right-step bends of DFS and second, pressure ridges that are limited among parallel branches and overlaps of DFS. Estimation of relative uplift rate along mentioned folds indicates that more earthquakes occur in regions with higher uplift rate. -
گسل آستانه با درازای بیش از 75 کیلومتر در شمال باختری دامغان قرار دارد. مطالعات ریخت زمین ساختی در راستای آن نشان می دهد که رسوبات کواترنری به طور آشکار و به صورت چپ بر توسط گسل بریده شده اند، که خود دلیلی بر فعال بودن آن است. قرارگیری گسل آستانه در محدوده لرزه ای، زمین لرزه تاریخی کومس با بزرگی Ms=7.9 ((Ambraseys & Melville، 1982و همچنین نزدیکی آن با شهر دامغان که بیشترین کشته (بیش از 45000 نفر) را در اثر زمین لرزه کومس داشته، انجام پژوهش هایی را برای شناسایی گذشته لرزه ای گسل آستانه ایجاب می نماید. در این نوشتار، گزارشی از شناسایی 4 تا 5 رخداد زمین لرزه ای کهن، با انجام پژوهش های دیرینه لرزه شناسی بر روی گسل آستانه ارائه شده است.
کلید واژگان: دیرینه لرزه شناسی, زمین لرزه تاریخی, ریخت زمین ساخت, رخداد کهن, دامغانThe Astaneh fault with a length of more than 75 km is located in NW of Damghan. Morphotectonic investigation along the Astaneh fault and left - lateral displacement in quaternary deposits shows that, Astaneh is an active fault. It is necessary to recognize paleoseismicity of Astaneh fault because, this fault is located in seismic zone of Komes historical earthquake with Ms=7.9 (Ambraseys & Melville, 1982). Many people (more than 45000) were killed in Damghan city in Komes historical earthquake. In this paper, 4-5 paleo events along the Astaneh fault are presented through paleoseismological investigation. -
حدود 80 درصد منابع تامین آب آشامیدنی گرگان را آبخوان های زیارت، گرمابدشت و شصت کلاته و 20 درصد آن را آب های سطحی منطقه (رودخانه های زیارت و النگ دره) تشکیل می دهند. از داده های شیمیایی مربوط به منابع تامین آب آشامیدنی برای تجزیه تحلیل هیدروژئوشیمیایی آبخوان شهر گرگان استفاده شده است. بنابر نمودارهای پایپر و دورو، رخساره های هیدروشیمیایی آب های سطحی و زیرزمینی منطقه عمدتا از نوع بی کربنات کلسیم - منیزیم و کلروره (بی کربنات) کلسیم- منیزیم (-3HCO، 2+Mg-2+Ca و- Cl -3HCO، 2+Mg-2+Ca) است. کاتیون آنها از نوع کلسیم، منیزیم و بدون نوع غالب و آنیون آن از نوع بی کربنات، کلرید با آنیون غالب بی کربنات است. با توجه به مقدار کربنات کلسیم موجود در این آب ها، منابع تامین آب آشامیدنی گرگان در رده آب های خیلی سخت قرار می گیرند. مادامی که بر طبق رده بندی مدل ژیپس کل جامدات حل شده (TDS) موجود در آب آشامیدنی شهر گرگان از سنگ مادری منطقه منشا گرفته است. بر طبق اطلاعات به دست آمده از نمودارهای غلظت یون های اصلی و نمایه اشباع (TDI و SI) میزان غلظت یون ها در جهت حرکت آب زیرزمینی در حال افزایش می باشد. این روند برای چاه های شمال گرگان (شمال گسل خزر) صادق نمی باشد و دارای غلظت هایی کمتر از چاه های جنوبی هستند. تغییرات نمایه های اشباع روی نمودارهای TDI و SI دارای روندی یکنواخت نمی باشد. پس می توان نتیجه گرفت که گسل خزر باعث تغییرات شدیدی در غلظت یون ها و نمایه های اشباع آب زیرزمینی در ناحیه شمال شهر گرگان شده است. براساس تحلیل نتایج داده های آزمایشگاهی، شناخت دقیق کیفیت شیمیایی منابع تامین آب آشامیدنی می تواند در مدیریت و برنامه ریزی تامین آب آشامیدنی این شهر مفید باشد.
کلید واژگان: عوامل زمین شناسی, کیفیت شیمیایی, هیدروشیمی اب آشامیدنی, شهر گرگان -
-
سامانه گسل درونه به عنوان یکی از گسلهای جنبای فلات ایران نقش مهمی در دگرریختی و ریخت شناسی این پهنه بازی کرده است. این سامانه گسلی خاستگاه زمین لرزه های اندکی در سده بیستم بوده است. بررسی دقیق تر ویژگی های لرزه ای این گسل نشانگر آن است که با وجود جنبش زیاد گسل درونه در عهد حاضر، تعداد رویداد زمین لرزه ها و بزرگای آنها بر روی این گسل کم است. این موضوع ممکن است به سبب دوره بازگشت طولانی زمین لرزه ها، پایین بودن نرخ لغزش و یا عملکرد خزش بر روی آن باشد. با وجود این شواهدی مبنی بر رویداد زمین لرزه ای همراه با گسیختگی سطحی در راستای آن به چشم می خورد.
Dorouneh Fault System، as an active fault in Iranian Plateau، plays an important role in deformation and geomorphology of the region. This fault has caused some earthquakes in the 20th century. Detail study of Dourouneh fault's seismic characteristics indicates that in spite of Dorouneh Fault's high movement in Recent time، number of earthquakes and their magnitude is low that may be resultant of low slip rate، long recurrence interval and occurrence of creep on the fault. On the other hand، there are some witnesses that are indication of earthquake occurrence along Dourouneh fault which are accompanied with surface rupture. -
در راستای شناخت بازیافت مواد زاید جامد خانگی در شهر گرگان، تجزیه فیزیکی اجزای تشکیل دهنده، مواد زاید جامد خانگی به صورت ماهانه در چهار فصل سال (1380) با روش تصادفی صورت گرفت. درصد اجزای مواد زاید جامد خانگی بر اساس قطر ذرات، درصد اجزای ترکیبی زباله، چگالی و رطوبت تعیین و بر اساس تولید روزانه هر یک از مواد، مقادیر مواد قابل بازیافت مشخص و محاسبه گردید. بنابر نتایج تفکیک ترکیبات تشکیل دهنده زباله های خانگی شهر گرگان، بیشترین مواد تشکیل دهنده زباله ها را مواد فسادپذیر (قابل کمپوست) با میانگین 74.62 درصد، مواد پلاستیکی با 13.88 درصد، کاغذ و مقوا 7.7 و بقیه مواد (شامل: فلز (0.795)، چوب (0.137)، شیشه (1.51)، منسوجات (1.17)، و سایر مواد (0.18) 3.73 درصد تشکیل می دهند. با توجه به تولید روزانه 200 تن زباله خانگی در شهر گرگان، مواد قابل بازیافت جهت تهیه کمپوست 149.25 تن، پلاستیک 27.76 تن، کاغذ و مقوا 15.40 تن در روز برآورد شده است، از این رو با پتانسیل موجود می توان با اصلاح مدیریت مواد زاید جامد شهری، شهر گرگان نسبت به بازیافت این مواد اقدام نمود.
کلید واژگان: مواد زاید جامد خانگی, درصد اجزای تشکیل دهنده مواد زاید جامد, بازیافت, محیط زیست, شهر گرگان -
در این بررسی، نونه واحدی از گسیختگی سطحی هملرز در پهنه چین خورده ساده کوه های زاگرس (جنوب خاور ایران) ثبت شده است. بنابر مشاهدات صحرایی، زلزله ششم آذر ماه 1384 جزیره قشم با گسیختگی شیبداری رو به شمال و روند شمال خاور- جنوب باختر با بیشینه جابه جایی تقریبا سه سانتیمتر همراه بوده است. مشاهدات صحرایی با سازوکار گزارش شده این زلزله همخوانی داشته و نشانه گسلش معکوس با مؤلفه کوچک راستالغز راست بر بر روی گسلی با روند 240 تا 260 درجه است. گسیختگی سطحی هملرز دیگری در راستای گسلی با روند شمال، شمال باختر با بیشینه جابه جایی راستالغز راست بر تقریبا 5/1 سانتیمتر توسعه یافته است. به نظر می رسد این زلزله بر اثر چکانش گسل راستالغز راست بر با روند 300 درجه توسط رویداد اول رخ داده است.
کلید واژگان: گسیختگی سطحی, زلزله, جزیره قشم, زاگرس, ایران -
حوزه آبخیز قره سو با وسعتی حدود 1700 کیلومتر مربع در جنوب شرقی دریای خزر واقع شده است. آبخوان موجود در این حوزه با مساحتی حدود 700 کیلومتر مربع در بخش های جنوبی، تک سفره ای از نوع آزاد و در بخش های میانی و شمالی، چند لایه ای از نوع آزاد و تحت فشار است. این آبخوان به دلایل مختلف از جمله عمق نسبتا کم سطح آب زیرزمینی، فعالیت های شدید کشاورزی در سطح مناطق دشت، تخلیه فاضلاب های شهری گرگان به آن و نیز به دلیل بافت درشت دانه آبخوان در مناطق جنوبی، در معرض خطر آلودگی های مختلفی از جمله نیترات قرار گرفته است. جهت بررسی وضعیت آبخوان ها از نظر غلظت نیترات و همچنین یافتن منابع آن، از سی حلقه چاه کم عمق در سفره آزاد و همین تعداد چاه عمیق در آبخوان تحت فشار منطقه مورد مطالعه در دو مرحله، آغاز فصل کشاورزی (اردیبهشت، 1379) و پایان فصل کشاورزی (شهریور، 1379) از طریق شبکه بندی نمونه برداری صورت گرفت. بر اساس تجزیه نمونه های جمع آوری شده از چاه های بهره برداری موجود در سفره آزاد یا سطحی با عمق سطح آب 35-5 متر و چاه های عمیق حفر شده در سفره های تحت فشار یا عمیق، متوسط غلظت نیترات در آبخوان تحت فشار در فصول مرطوب و خشک به ترتیب 7.26 و 12.56 میلی گرم در لیتر بوده است؛ در حالی که این مقدار برای آبخوان آزاد به ترتیب 10.79 و 33.7 میلی گرم در لیتر است. این مطلب بیانگر آن است که چاه های آبخوان آزاد نسبت به سفره تحت فشار، بیشتر در معرض خطر آلودگی قرار دارند. به علاوه، مقدار نیترات آب رودخانه های زیارت، گرمابدشت و شاخه های اصلی رودخانه قره سو بین 68-10 میلی گرم در لیتر اندازه گیری گردید. این پژوهش نشان می دهد که پساب حاصل از آبیاری زمین های زراعی و فاضلاب شهری گرگان به همراه جریان های سطحی محدوده مورد مطالعه، مهمترین نقش را در افزایش نیترات آبخوان دارند.
کلید واژگان: نیترات, آلودگی آب های زیر زمینی, زمین شناسی محیط زیست, حوزه آبخیز قره سو, استان گلستان -
بررسی میزان جا به جایی و آهنگ لغزش در بخش میانی پهنه گسلی کوهبنان (منطقه زرند) جنوب خاور ایران مرکزیگسل کوهبنان یکی از گسلهای بنیادی جنوب خاور ایران مرکزی است که با جنبش ممورب لغز خود فعالیتهای لرزه ای و شواهد زمین ریخت شناختی قابل توجهی را نشان می دهد. بر اساس شواهد حرکتی (kinematic) و دینامیکی، پهنه گسلی کوهبنان در منطقه مورد مطالعه به سه قطعه (S9، S10، S11) تقسیم گردیده است. میزان شاخص پیچ و خم کوهستان (Smf) تمامی قطعات پهنه گسلی کوهبنان نزدیک به یک بوده که مبین زمین ساخت جنبای این منطقه برای ایجاد یک جبهه کوهستان مستقیم است. دامنه تغییرات مقادیر Vf، در این ناحیه بین 58/0 تا 30/10 محاسبه شده است. مقدار زیاد Vf در قطعه S9 که با وجود آبراهه هایی پهن و کم ارتفاع مشخص می شود و همچنین میزان بیشتر Smf برای این قطعه گسلی مؤید میزان بالاآمدگی کمتر این پاره گسلی نسبت به سایر قطعات گسل کوهبنان است. با توجه به مقادیر Smf، میانگین میزان بالاآمدگی (فریش) پهنه گسلی کوهبنان در این منطقه بین 2-4 میلیمتر در سال برآورد شده است. علاوه بر آن، بازسازی جنبش پهنه گسلی کوهبنان از 1/1 میلیون سال قبل، حداقل میزان ج به جایی تجمعی حدود 3660 متر و کمینه میزان لغزش سالیانه ای حدود 3/3 میلیمتر در سال را نشان می دهد. این جابه جایی افقی 6/3 کیلومتری سبب بازسازی ساده عوارض زمین ریخت شناختی و در یک راستا قرارگیری آبراهه ها در پهنای اثر گسلی به همراه پرشدن حوضه های جدایشی-کششی می شود.
کلید واژگان: شاخصهای زمین ریخت شناختی, پیچ و خم جبهه کوهستان, قطعه بندی گسل, بازسازی آبراهه ها, جابه جایی, میزان لغزش, پهنه گسلی کوهبنان, ایران مرکزی -
بیش از 80 درصد آب شرب شهر رو به رشد و پرجمعیت گرگان، از منابع آبهای زیرزمینی (آبخوانهای زیارت، شصت کلا و گرمابدشت) تامین می شود. تجزیه شیمیایی آبهای زیرزمینی گستره گرگان، وجود دو منطقه با غلظت غیر مجاز نیترات (آبخوان زیارت) را در محدوده شهری نشان می دهد. الگوی تغییرات غلظت کلر در چاه های با تمرکز بالاتر از حد نیترات، از الگوی تغییرات غلظت نیترات آب این چاه ها تبعیت می کند. با وجود قرارگیری آبخوانهای شصت کلا و گرمابدشت در محدوده زمینهای کشاورزی، میزان نیترات این آبخوانها نسبت به آبخوان زیارت پایین تر است و عدم تاثیر یا اثر ناچیز کودهای شیمیایی بر آلودگی آبهای شرب این منطقه را نشان می دهد. تعیین مقادیرNO3/Cl و K/Cl، منشا غلظت غیر مجاز نیترات آبهای زیرزمینی این منطقه را فاضلابهای خانگی نشان می دهد. همچنین، قطع درختان جنگلی و توسعه شهر گرگان نیز سبب به هم خوردن چرخه نیتروژن و ورود مقادیر قابل توجهی نیترات به آبهای زیرزمینی منطقه شده است.
کلید واژگان: آبهای زیرزمینی, آلودگی نیترات, فاضلاب خانگی, اثرات زیست محیطی, زمین شناسی شهری, گرگانMore than 80% of drinking water of highly populated and expanding city of Gorgan, as one of agricultural centers of Iran, is supplied by local groundwater resources (Ziarat, Garmabdasht, and Shast-kola aquifers). Chemical analysis of groundwater samples of Gorgan district indicates two regions of anomalously high concentration of nitrate (Ziarat aquifer) in the urban area. High chloride concentration in water from dug wells corresponds with the anomalous high values of nitrate. Low concentration of nitrate in Shast-kola as well as Garmabdasht aquifers, where main land use is agricultural activities respect to Ziarat aquifer, demonstrates low/no effects of fertilizers on the contamination of groundwater. Determination of NO3/Cl and K/Cl ratios depicts sewage effluents and urban runoff as the main sources of nitrate contamination of the groundwater. Moreover, rapid urbanization and the encroachment of residential development into surrounding forests release considerable nitrate to the underlying shallow aquifers. -
مکان های دفن زباله می توانند با آثار محیط زیستی ناشی از نفوذ شیرابه زباله ها به آبهای سطحی و زیرزمینی همراه باشند. عدم وجود برنامه های مراقبتی، عدم مکان های مناسب زمین شناسی برای دفن زباله، روش های دفن تلنباری و عدم استفاده از بستر نفوذ ناپذیر سبب بروز این گونه مشکلات می شود.
هدف این پژوهش، بررسی کیفیت شیمیایی آبهای زیرزمینی در مجاورت محل دفن مواد زاید جامد شهری گرگان است. در مطالعه آبهای زیرزمینی مجاور محل دفن زباله های شهر گرگان، مقدار اغلب کاتیون ها و آنیون ها بیش از حد استاندارد آب آشامیدنی است. اگر چه میانگین مقادیر Na+، k+، Mg2+، Cl-، SO42-، PO43-، NO3-، NH3 در آب چاه های بالادست محل دفن زباله، به ترتیب 2-10*، 2.01، 20.37، 0.18، 141.2، 90.2، 38.82، 2.8 و 27.8 میلی گرم در لیتر اندازه گیری شده است. ولی غلظت این آلاینده ها در آب چاه های مجاور (پایین دست) محل دفن زباله، به ترتیب 2-10*7.9، 51.35، 0.50، 200.3، 183.30، 71.42، 7.2 و 218.8 میلی گرم در لیتر گزارش می شود. دامنه تغییرات مقادیر کدورت، هدایت الکتریکی و مجموع مواد جامد محلول به همراه غلظت آلاینده های NO3، Na+، Cl-و SO4 آب چاه های مجاور محل دفن زباله های شهر گرگان بسیار بیشتر از آب چاه های بالادست محل دفن این مواد زاید جامد است. با توجه به بالا بودن هدایت الکتریکی و تطابق بسیار خوب و مثبت آن با غلظت آلاینده های Na+، K+، Cl-، SO42- و TDS جهت کلی جریان آبهای زیرزمینی منطقه مورد مطالعه از جنوب - جنوب خاور به سمت شمال - شمال باختر، دفن زباله های شهر گرگان به روش تلنباری بدون بستر نفوذ ناپذیر در نهشته های لسی (76 درصد سیلت و 23.5 درصد رس عمدتا از نوع کائولینیت، ایلیت و سمکتیت) می توان استنباط نمود که نفوذ شیرابه زباله ها به آبهای زیرزمینی این منطقه سبب آلودگی آب چاه های مجاور محل دفن زباله شده است. رخساره های هیدروشیمی آبهای زیرزمینی منطقه از نوع Ca2+Na+HCO-3Cl-، Na+HCO-3Cl- و Ca2+HCO-3 هستند.
نظر به اینکه آبهای زیرزمینی منطقه محل دفن زباله های شهر گرگان مورد استفاده افراد این منطقه قرار می گیرد، برای جلوگیری از آلودگی این آبهای زیرزمینی باید اقدامات حفاظتی، نظیر تعبیه سیستم جمع آوری شیرابه زباله ها، ترمیم مکان فعلی دفن زباله با ایجاد بستر نفودناپذیر و احداث مکان جدید دفن زباله با رعایت اصول بهداشتی و استاندارد صورت گیرد.
کلید واژگان: محل دفن مواد زاید جامعه شهری, شیرابه زباله ها, آلودگی آبهای زیرزمینی, زمین شناسی محیط زیستی, استان گلستان, شهر گرگان, اقدامات حفاظتیLandfill sites could be associated with the environmental impacts of surface and groundwater pollution due to landfill leachate percolation to the hydrological system. Such issues occur due to the unsuitable selection of geological areas as the waste disposal site, characterized without any effective capping and bottom liners. The goal of this research is the investigation of hydro-chemical quality of the groundwater in the vicinity of Gorgan MSW landfill. The result of geochemical study of the groundwater samples in the landfill area indicates that prominent cations and anions concentrations are more than Drinking Water Standards. Although in the south of Gorgan disposal site, the average total concentration of Na+,K+, Mg2+, Cl-, SO42-, PO43-, NO3-, and NH3- are measured 27.80, 2.80, 38.82, 90.20, 141.20, 0.18, 20.37, and 0.02 mg/l respectively in the groundwater wells. But in the nearby Gorgan MSW groundwater wells, the average total concentration of these contaminants are reported 218.8, 7.20, 71.42, 183.30, 200.30, 0.50, 61.90 and 0.17 mg/l respectively. Range of turbidity, E. C., and T.D.S. amounts, along with concentration of Na+, Cl-, SO42- and NO-3 contaminants in the groundwater wells of adjacent of Gorgan MSW is more than groundwater wells in the south of Gorgan disposal site. According to strongly and positive correlation of EC with Na+, K+, Cl-, SO2-4 and TDS of the groundwater, S- SW to N-NE flowing of groundwater, and unsanitary disposal of Gorgan MSW without any effective liner, which lies on the loess deposits (76% slits and 23.5% clays as kaeolinite, illite, and semectite) it could be concluded that the infiltration of landfill leachates have caused the contamination of the ground water.Geohydrochemical facies of groundwater types are determined as Ca2+Na+HCO-3Cl- and Na+HCO-3. Usage of the groundwater resources in the vicinity of landfills area by the residential municipal and rural people, which has a potential impact on public health, requires controlling of the leachate seepage and designing lining systems for preventing contamination of groundwater.Keywords: Environmental geology, Groundwater, Chemical quality, Pollution, Municipal Solid Waste (MSW), Gorgan, Leachate seepage
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.