محمد امین ولی زاده حسنلویی
-
پیش زمینه و هدف
افزایش فشار داخل شکم که اغلب در بررسی بیماران از چشم دور می ماند، بیماران بدحال و استراحت مطلق را با تبعات گاه غیرقابل جبران مواجه می کند. تغییرات وضعیت متعدد و متوالی می تواند در به وجود آوردن شرایط لازم برای افزایش فشار داخل شکم موثر باشد. مطالعه حاضر به بررسی نحوه تاثیر تغییر وضعیت در تخت بر مقادیر فشار داخل شکم بیماران تحت تهویه مکانیکی پرداخته است.
مواد و روش کارمطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی بود که در آن 68 بیمار به صورت تصادفی ساده انتخاب و وارد مطالعه شدند. اندازه گیری فشار داخل شکم به روش داخل مثانه ای و با استفاده از مانومتر آب صورت گرفت. سایر پارامترهای همودینامیک و تنفسی توسط دستگاه ونتیلاتور BENNETT 840 و مانیتورینگ همودینامیک SAADAT اندازه گیری شد. داده ها در چک لیست تهیه شده وارد و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و آماره های آزمونی پارامتریک و ناپارامتریک تجزیه وتحلیل شدند. در این مطالعه سطح معنی داری P<0/05 در نظر گرفته شد.
یافته هامیانگین فشار داخل شکم بیماران در وضعیت های مختلف اختلاف آماری معنی داری داشت. بیماران در وضعیت 15 درجه و 45 درجه، دارای کمترین و در وضعیت 30 درجه به پهلوی راست، دارای بیشترین فشار داخل شکمی بودند (P<0/001). فشار متوسط شریانی و فشار پرفیوژن شکم در وضعیت 30 درجه به پهلوی راست دارای کمترین، و در وضعیت 15 درجه و 45 درجه دارای بیشترین مقادیر بودند. بیشترین مقادیر فشار راه هوایی نیز در وضعیت 30 درجه به پهلوی راست مشاهده شد.
بحث و نتیجه گیریتغییر وضعیت در تخت برای بیماران تحت تهویه مکانیکی در بخش های مراقبت ویژه می تواند با تغییرات قابل توجه تنفسی و همودینامیکی همراه باشد.
کلید واژگان: فشار داخل شکم, تهویه مکانیکی, تغییرات فیزیولوژیک, تغییر وضعیتBackground & AimIncreased intra-abdominal pressure, which is often hidden in the evaluating of patients, causes critical and complete-rest patients with irreparable consequences. Numerous and consecutive position changes can be effective in creating conditions to increase intra-abdominal pressure. The present study aimed to investigate the effect of position changes on intra-abdominal pressure in mechanically ventilated patients.
Materials & MethodsThe present study was a clinical trial in which 68 patients were randomly selected and enrolled. Intra-abdominal pressure was measured by intrablader method using water manometer. Other hemodynamic and respiratory parameters were measured by BENNETT 840 ventilator and SAADAT hemodynamic monitoring device. Data were entered into a checklist and analyzed using SPSS software version 22 and parametric and non-parametric statistical tests. In this study, a significance level of P < 0.05 was considered significant.
ResultsThe mean intra-abdominal pressure of patients in different conditions had statistically significant differences. Patients in the 15° and 45° positions had the lowest and in the 30° position to the right side, the patients had the highest intra-abdominal pressure (P<0.001). Mean arterial pressure and abdominal perfusion pressure were the lowest in the position of 30° to the right side, and the highest values were in the position of 15° and 45°. The highest values of airway pressure were observed in the position of 30° to the right side.
ConclusionChanging of position for mechanically ventilated patients in Intensive Care Units can be associated with significant respiratory and hemodynamic consequences.
Keywords: Intra-Abdominal Pressure, Mechanical Ventilation, Physiological Alterations, Position Changing -
پیش زمینه و هدف
در طول دهه گذشته، هایپرگلایسمی در بیماران بستری به خاطر ارتباطش با افزایش مرگ و میر، عوارض بستری، و تاثیر اقتصادی منفی اش موردتوجه ویژه ای قرار گرفته است. بیماران بستری مبتلا به هایپرگلایسمی، مرگ و میر بعد از عمل، عفونت زخم های عمیق استرنال، سکته مغزی پس از عمل، و مدت اقامت در بیمارستان بالاتری دارند. بنابراین، هدف این مطالعه، بررسی میزان شیوع استرس هایپرگلایسمی و رویکرد درمانی مرتبط با آن در بخش مراقبت های ویژه می باشد.
مواد و روش کاراین مطالعه به صورت توصیفی - تحلیلی حال نگر در بخش ICU بیمارستان آموزشی امام خمینی (ره) ارومیه در سال های 1396-1395 انجام گرفت. طبق محاسبات آماری حدود 120 بیماری که بیشتر از 24 ساعت در ICU بستری شده بودند، وارد مطالعه شدند. گایدلاین AACE/ADA 2009 به عنوان استاندارد کنترل استرس هایپرگلایسمی استفاده شد.
یافته هاپرونده 120 بیمار غیر دیابتی ازنظر استرس هایپرگلایسمی موردمطالعه قرار گرفتند و میزان شیوع هایپرگلایسمی ناشی از استرس 19.2 درصد گزارش گردید. میانگین سنی بیماران 24 ± 39 سال بود. شایع ترین علت بستری بیماران در ICU، مشکلات مربوط به تروما (37.5 درصد) بود. 57 درصد از بیماران مبتلا به هایپرگلایسمی، تغذیه وریدی، 60.9 درصد کورتیکواستروییدها و 39.1 درصد وازوپرسور دریافت کردند. 20 نفر (86.9 درصد) از بیماران از روش SSI و 3 نفرشان (13.1 درصد) از روش انفوزیون استفاده کردند. میزان مرگ و میر در بیماران پذیرش شده 35 درصد و در بیماران مبتلا به هایپرگلایسمی 60.9 درصد بود.
بحث و نتیجه گیریدر این مطالعه شیوع هایپرگلایسمی در ICU تقریبا با مطالعات مشابه برابر و نسبتا بالا بود. لذا به نظر می رسد کنترل قند خون 6 ساعته به جای یک بار در روز اثر بهتری داشته باشد. در این مطالعه اکثر بیماران جهت کنترل هایپرگلایسمی، از روش SSI انسولین را دریافت کردند، درحالی که مطابق گایدلاین AACE/ADA 2009، روش انفوزیون انسولین، روش مناسب تر می باشد. لذا جهت کاهش عوارض هایپوگلایسمی و مرگ و میر، توصیه می شود از روش انفوزیون انسولین جهت کنترل هایپرگلایسمی استفاده شود.
کلید واژگان: هایپرگلایسمی ناشی از استرس, ICU, مرگ و میر, Sliding Scale Insulin, انفوزیون انسولین, AACE, ADA 2009 guidelinesBackground & AimsOver the past decade, inpatient hyperglycemia has become a major focus, due to its association with increased mortality, hospitalization complications, and its negative economic impact. Patients with hyperglycemia have greater mortality, postoperative stroke, and longer length of stay. Therefore, the aim of this study was to determine the prevalence of hyperglycemia and its therapeutic approach in the Intensive Care Unit (ICU).
Materials & MethodsThis descriptive study was perfumed in the ICU of Imam Khomeini Educational Hospital in Urmia in 2016-2017. According to sample size determination, about 120 patients who were admitted to ICU for more than 24 hours were enrolled. The AACE / ADA 2009 guideline was used as a standard for hyperglycemic stress control.
ResultsThe records of 120 non-diabetic patients were studied for stress-induced hyperglycemia. The rate of stress-induced hyperglycemia was 19.2%. The mean age of the patients was 39 ± 24 years. The most common cause of hospitalization in ICU was traumatic problems (37.5%). About 57% of patients with hyperglycemia received intravenous feeding, 60.9% received corticosteroids, and 39.1% received vasopressor. Twenty-one (86.9%) patients used the SSI method and 3 (13.1%) used the infusion technique. The mortality rate was 35% for the patients admitted and 60.9% for patients with hyperglycemia.
ConclusionIn this study, the prevalence of hyperglycemia in the ICU was similar and relatively high in almost the same studies. Therefore, it seems that 6-hour blood glucose control has a better effect than once a day. In this study, most patients received SSI insulin for controlling hyperglycemia, while according to AACE / ADA 2009 guideline, the insulin infusion method is more appropriate. Therefore, in order to reduce hypoglycemia and mortality, it is recommended to use the insulin infusion technique to control hyperglycemia.
Keywords: Stress-induced Hyperglycemia, ICU, Mortality, Sliding Scale Insulin, Insulin Infusion, AACE, ADA 2009 guidelines -
زمینه و هدف
جدا کردن بیمار وابسته به ونتیلاتور همیشه با چالش های جدی و خطرناکی همراه بوده است. برخی از معیارهای قابل اندازه گیری وجود دارد که پیامدهای پیش بینی جداسازی را امکان پذیر می کند. با توجه به تعدد این معیارها، محققان تصمیم گرفتند با انجام مطالعه ای مهمترین معیارها را در آمادگی بیمار و پیامدهای جداسازی از ونتیلاتور مشخص کنند.
مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی، 96 بیمار وابسته به ونتیلاتور به طور تصادفی وارد شدند. معیارهای تنفسی و پارامترهای فیزیولوژیکی بیمار در سه بازه زمانی اندازه گیری شد. بیماران در جداسازی به دو قسمت موفق و ناموفق تقسیم شدند. با مانیتورینگ هر یک از معیارهای تنفسی و فیزیولوژیکی و با استفاده از آمار آزمون رگرسیون و رسم منحنی راک، قدرت هر یک از معیارهای فوق را در پیش بینی عواقب از جداسازی ترسیم کردیم.
یافته هانسبت شانس (OR) برای شکست در جداسازی با افزایش RSBI در هر سه بازه زمانی افزایش می یابد. همچنین نتایج نشان داد که معیارهای RSBI در زمان قبل از خارج کردن لوله تراشه با حساسیت 73 درصد و ویژگی 88 درصد و سطح زیر منحنی 82/0 در مقایسه با سایر معیارها بیشترین تاثیر را در پیش بینی شکست در جداسازی دارد.
نتیجه گیریعلیرغم نتایج متناقض در مورد معیار RSBI در تعیین زمان مناسب برای جداسازی از دستگاه تنفس و همچنین احتمال شکست در جداسازی همچنان در مقایسه با سایر معیارها RSBI دارای توان پیشگویی و حساسیت و ویژگی بالایی است
کلید واژگان: جداسازی از ونتیلاتور, پرستاری مراقبت ویژهBackground & aimweaning of ventilator-dependent patients has always been associated with serious and risky challenges. There are some measurable categories that predict the consequences of weaning. Due to the multiplicity of these categories, the researchers decided to conduct a study to identify the most important category in the patientchr('39')s readiness for and consequences of weaning from the ventilator.
MethodsIn this cross-sectional study, 96 ventilator-dependent patients were included randomly. Patient`s respiratory criteria and physiological parameters were measured in three time intervals. Patients were divided in two, successful and unsuccessful of weaning. By following each of the respiratory and physiological criteria and using regression test statistics and plotting the rock curve, we plotted the power of each of the above criteria in predicting the weaning consequences.
ResultsThe odds ratio (OR) for failure in weaning increases with increasing RSBI at all three times. Also the results showed that the criteria of RSBI in the time of before the take out of the endotracheal tube with a sensitivity of 73% and a specificity of 88% and a surface below the curve of 0.82 in comparison with other criterions has the greatest effect on predicting failure in weaning.
ConclusionAmong the clinical criteria available to assess the probability of failure in the weaning, RSBI in compare to other criteria has a better sensitivity and specificity.
Keywords: Weaning, Critical Care Nursing -
زمینه و هدف
اختلالات اسید و باز در بیماران شدیدا بدحال شایع هستند و توانایی ما در توصیف اختلالات اسید و باز باید دقیقتر گردد. هدف کلی این مطالعه بررسی فراوانی و نوع اختلالات متابولیک و الکترولیت قبل از عمل در بیمارانی است که تحت جراحی بای پس عروق کرونری قرار گرفتهاند.
روششناسی:
این مطالعه یک مطالعه آیندهنگر توصیفی است که در یک بیمارستان وابسته به دانشگاه انجام شده است و 62 نفر از بیمارانی که تحت جراحی پیوند عروق کرونری قرار گرفتهاند را شامل میشود. بعد از جراحی بیمارانی که به بخش مراقبتهای ویژه قلب انتقال یافتهاند و متغیرهای اسید و باز و الکترولیتی آنها ثبت شده است . هدف اولیه مطالعه بروز اسیدوز یا آلکالوز متابولیک بوده است. آلکالوز متابولیک در PH>7.45 و BE>+3 و اسیدوز متابولیک در PH<7.35 و BE<-3 تعریف میشود.
یافتهها:
از 62 بیمار مورد مطالعه 34 مورد یعنی 54.8 % موارد هیچ نقص اسید-بازی نداشتند و در محدوده نرمال قرار گرفتند. الکالوز تنفسی و اسیدوز متابولیک و آلکالوز متابولیک بهترتیب در 20 مورد (32.3 %) ، 6 مورد (9.7 %) و 2 مورد (3.2 %) وجود داشت. اسیدوز تنفسی در هیچ موردی دیده نشد.
نتیجهگیری:
صرف نظر از موارد نرمال در بیمارانی که جراحی پیوند عروق کرونری انجام دادهاند، آلکالوز تنفسی با شیوع بیشتری نسبت به سایر اختلالات اسید باز اتفاق میافتد.
کلید واژگان: اختلالات اسید و باز, بخش مراقبت های ویژه, جراحی پیوند عروق کرونریBackground & ObjectivesAcid–base abnormalities are common in critically ill patients. Our ability to describe acid–base disorders must be precise. The aim of this study to investigate the incidence and type of perioperative metabolic disturbances and electrolyte abnormality in patients undergoing coronary artery bypass graft surgery.
Materials & MethodsThis was a prospective, observational study, performed in a university-affiliated hospital. 62 patients undergoing coronary artery bypass graft surgery were included in the study. After operation the patients were transferred to cardiac intensive care unit and electrolytes and acid-base variables were recorded. The primary endpoint of the study was the incidence of metabolic alkalemia or acidemia. Metabolic alkalemia was defined as PH >7.45 and BE >+3. Metabolic acidemia was defined as PH <7.35 and BE <-3.
ResultsFrom 62 patients 34 (54.8 %) had normal acid base analysis. Respiratory alkalosis, metabolic acidosis and alkalosis were occurred in 20 (32.3), 6 (9.7 %) and 2 (3.2) of subjects respectively. Respiratory acidosis is not seen.
ConclusionRegardless of normal subjects, respiratory alkalosis occurred more frequently than other acid base disorders in patients after coronary artery bypass graft surgery.
Keywords: Acid-base Abnormalities, Intensive Care Unit, Coronary Artery Bypass Graft Surgery -
پیش زمینه و هدفبه دلیل روشن نبودن اثرات بالقوه مستقیم و پیامدهای فیزیولوژیک هرکدام از روش های جداسازی از دستگاه تهویه مکانیکی، در مقام عمل هیچ کدام از روش های جداسازی بر دیگری توصیه نشده اند. مطالعه حاضر به منظور مقایسه پیامدهای تنفسی جداسازی از دستگاه تهویه مکانیکی به دو روش تهویه با حمایت فشاری و قطعه تی شکل در بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه مرکز آموزشی– درمانی امام خمینی (ره) ارومیه در سال 97-1396 انجام شد.
مواد وروش کاراین مطالعه توصیفی تحلیلی غیر تصادفی پس از اخذ مجوز اخلاق از کمیته منطقه ای اخلاق در پژوهش دانشگاه، بر روی 44 بیمار بستری در بخش مراقبت های ویژه مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه انجام شد که طی آن بیماران دارای شرایط ورود به مطالعه به روش در دسترس انتخاب و تعداد 22 بیمار در گروه A (جداسازی به روش تهویه با حمایت فشاری) و 22 بیمار در گروه B (جداسازی به روش قطعه تی شکل) تحت بررسی قرار گرفتند. جمع آوری داده ها با استفاده از اطلاعات پرونده بیماران، پرسشنامه جمعیت شناختی و چک لیست ارزیابی وضعیت تنفسی صورت گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 و آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و تحلیلی شامل آزمون های پارامتریک (آزمون تی و آنالیز واریانس آنوا برای اندازه گیری های مکرر) و ناپارامتریک (من ویتنی، ویلکاکسون و فریدمن) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هابین دو گروه جداسازی، ازنظر میزان دو معیار حداکثر فشار دمی و اشباع اکسیژن خون شریانی، تفاوت آماری معناداری وجود داشت (05/0P<). در سایر پیامدهای مورد اندازه گیری تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد.نتیجه گیریعلی رغم وجود تفاوت در مقدار حداکثر فشار دمی و اشباع اکسیژن خون شریانی بین دو گروه، تفاوت معناداری ازنظر سایر پیامدهای جداسازی، بین دو گروه مشاهده نشد. لذا انجام مطالعات تکمیلی در این زمینه توصیه می شود.کلید واژگان: بخش مراقبت ویژه, جداسازی, تهویه با حمایت فشاری, قطعه تی شکلBackground & AimsDue to the lack of direct potential effects and physiological outcomes of each method of weaning from ventilator, none of the weaning methods was recommended on the other. The present study was carried out in order to compare the breathing outcomes of weaning from the ventilator into two methods of ventilation with pressure support and T-piece in patients in the intensive care unit of Urmia Imam Khomeini Educational-Treatment Center in 2017-18.Materials & MethodsThis descriptive analytical study After obtaining the Ethics License from the Regional Ethics Committee at the University Research was carried out on 44 patients in the intensive care unit which patients who were eligible to be considered in study, was chosen and were located the number of 22 patients in Group A (weaning by pressure support ventilation) and 22 patients in Group B (weanhng by T-piece method). Data collection were collected using the patients file, the demographic questionnaire and the checklist of the assessment of the respiratory status. Data were analyzed using SPSS software version 20 and descriptive statistics (mean and standard deviation) and analytical tests including parametric tests (T test and ANOVA) and nonparametric (Mann-Whitney, Wilcoxon and Friedman).ResultsThere was a significant difference between the two weaning groups terms of the two criteria of peak inspiratory pressure and arterial blood oxygen saturation (p<0.05). In other outcomes, there was no significant difference between the two groups (P>0/05).ConclusionDespite the differences in the peak inspiratory pressure and oxygen saturation of arterial blood between the two groups, there was no significant difference in terms of other weaning outcomes. So doing supplementary studies in this context is recommended.Keywords: Intensive care unit, Weaning, Pressure support ventilation, T-piece -
پیش زمینه و هدفمراقبت های دهان و دندان در بیماران تحت تهویه مکانیکی یکی از ملزومات عمل پرستاری است؛ مطالعه حاضر به منظور تعیین تاثیر دو روش دهان شویه کلرهگزیدین و کلرهگزیدین توام با آب اکسیژنه بر فراوانی پلاک های دهانی بیماران تحت تهویه مکانیکی بستری در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه در سال 97-1396 انجام شد.
مواد و روش کاراین مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی یک سو کور با طرح موازی بر روی دو گروه از بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه است که طی آن تعداد 98 نفر از بیماران دارای شرایط ورود به مطالعه به صورت تصادفی به دو گروه A و B تقسیم شدند. مداخله در گروه A شامل مراقبت های دهانی با محلول دهان شویه کلرهگزیدین 2/0 درصد و در گروه B استفاده از محلول دهان شویه کلرهگزیدین 2/0 درصد توام با محلول پراکسید هیدروژن 5/1 درصد بود. ابزار جمع آوری داده ها شامل فرم مشخصات جمعیت شناختی، مقیاس ارزیابی وضعیت دهانی بک، معیار پلاکی مخاطی بود. داده ها با استفاده نسخه 20 نرم افزار SPSS و آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون های کای دو، تی مستقل و من ویتنی) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.یافته هابین دو گروه دهان شویه با کلرهگزیدین و دهان شویه با کلرهگزیدین توام با آب اکسیژنه ازلحاظ فروانی پلاک های دهانی، سلامت مخاط دهانی و درنهایت شاخص پلاکی- مخاطی تفاوت آماری معنی داری مشاهده گردید (05/0>P).نتیجه گیریبر اساس یافته های حاصل از مطالعه حاضر چنین نتیجه گیری می گردد که دهان شویه با کلرهگزیدین توام با آب اکسیژنه می تواند در پیشگیری و یا کاهش فراوانی پلاک های دهانی در بیماران تحت تهویه مکانیکی تاثیر مثبتی داشته باشد.کلید واژگان: مراقبت از دهان, دهان شویه, پلاک دهان, کلرهگزیدین, آب اکسیژنه, بخش مراقبت های ویژه, بیماران تحت تهویه مکانیکیBackground & AimsOral care in patients undergoing mechanical ventilation is one of the essential requirements of nursing practice, the present study was carried out in order to determine the effect of two methods mouth wash (chlorhexidine and chlorhexidine combined with hydrogen peroxide solution) on the frequency of oral plaques in patients undergoing mechanical ventilation in the intensive care unit of Imam Khomeini Hospital in Urmia.Materials & MethodsThis study is a randomized, single-blind clinical trial with parallel design on two groups of patients admitted to the critical care units of Imam Khomeini Hospital in Urmia, in which 98 patients with inclusion criteria were randomly assigned to two groups A and B. Intervention in group A was oral care with chlorhexidine mouthwash (0.2%) and in group B (0.2% chlorhexidine mouthwash with 1.5% hydrogen peroxide solution). Data collection tools included demographic characteristic form, Beck oral assessment scale, and Mucosal-Plaque Score. The data were analyzed by SPSS v. 20, chi-square, independent t, and Mann-Whitney statistical test.ResultsThere was a significant statistical difference between the two groups of chlorhexidine mouthwash and chlorhexidine mouthwash with hydrogen peroxide in terms of oral plaque, oral mucosal health, and ultimately Mucosal-Plaque Score (P <0.05).ConclusionBased on the findings of this study, it can be concluded that chlorhexidine mouthwash with hydrogen peroxide can be effective in preventing or reducing the frequency of oral plaques in patients undergoing mechanical ventilation.Keywords: Oral Care, Mouthwash, Oral Plaque, Chlorhexidine, Hydrogen Peroxide, Critical Care Unit, Patients undergoing Mechanical Ventilation -
مقدمههیپوترمی حین عمل یکی از مشکلات و مسائل شایع می باشد. بی حسی اسپاینال به اندازه بیهوشی عمومی تنظیم دمای بدن را تحت تاثیر قرار می دهد. هدف از این مطالعه مقایسه تاثیر استفاده پیشگیرانه اینتراتکال سوفنتانیل و مپریدین برای جلوگیری از لرز حین بی حسی اسپاینال در بیماران تحت جراحی ارتوپدی اندام تحتانی بوده است.روش ها90 بیمار بطور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. یک گروه 3 میلی لیتر بوپیواکائین هیپر بار 0. 5 درصد به همراه 2 میکروگرم سوفنتانیل (گروه S) ، یک گروه 3 میلی لیتر بوپیواکائین هیپر بار 0. 5 درصد به همراه 0. 2 میلی گرم برای هر کیلوگرم وزن بدن مپریدین (گروه M) و یک گروه 3 میلی لیتر بوپیواکائین هیپر بار 0. 5 درصد به همراه نرمال سالین (گروه C) دریافت کردند. میزان بروز و شدت لرز، فشار خون، ضربان قلب و میزان کلی مصرف مپریدین در سه گروه با یکدیگر مورد مقایسه قرار گرفت.نتایجمیزان کلی بروز لرز در گروه های مطالعه حین عمل و در ریکاوری از گروه کنترل کمتر بوده و این تفاوت از نظر آماری معنی دار بود (P=0. 03, P=0. 001). همچنین شدت لرز نیز در گروه های مطالعه حین عمل و در ریکاوری از گروه کنترل بطور معنی داری کمتر بود (P = 0. 001, P=0. 01). میزان کلی مصرف مپریدین وریدی در گروه های مورد مطالعه در مقایسه با گروه کنترل کمتر بود (P=0. 03). بین سه گروه از نظر پارامترهای همودینامیک تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بحث: این مطالعه به ما نشان داد که سوفنتانیل و مپربدین اینراتکال در مقایسه با گروه کنترل میزان لرز و شدت آن و میزان کلی نیاز به مپریدین وریدی برای کنترل لرز حین عمل را کاهش داد. پارامترهای همودینامیک نیز تحت تاثیر قرار نگرفته و در سه گروه تفاوتی با هم نداشتند.کلید واژگان: مپریدین, سوفنتانیل, لرز, بی حسی اسپاینال, جراحی ارتوپدیIntroductionIntraoperative hypothermia is a common problem with anesthesia. Spinal anesthesia, the same as general anesthesia, affects the process of temperature regulation. The aim of this study was to compare the prophylactic effect intrathecal sufentanil with meperidine on prevention of shivering during spinal anesthesia in patients underwent orthopedic surgery of the lower limb.Materials and methodsNinety patients were randomly recruited to receive either 3 ml of 0.5% hyperbaric bupivacaine plus 2μg of sufentanil (Group S), or 3 ml of 0.5% hyperbaric bupivacaine plus 0.2 mg/kg of meperidine (Group M), or 3 ml of 0.5% hyperbaric bupivacaine plus normal saline (Group C). The incidence and intensity of shivering, blood pressure, heart rate and total intravenous meperidine were compared in three groups.
Findings: Total incidence of shivering was lower in study groups during surgery and recovery was significantly different between three groups (P=0.03, P=0.001). Also the intensity of shivering during surgery and recovery was significantly different between three groups (P = 0.001, P=0.01). Total dose of intravenous meperidine was significantly lower in study groups versus control group (P=0.03). There is not significant different in hemodynamic parameters between three groups.
Concclusion: We concluded that intrathecal sufentanil and meperidine can decrease intensity and incidence of shivering compared to control group as well as decreasing the requirement to additional doses of meperidine for shivering the control without any hemodynamic side effect.Keywords: Hypothermia, Meperidine, sufentanil, orthopedic surgery, shivering, spinal anesthesia -
پیش زمینه و هدفامروزه از دستگاه های تهویه مکانیکی به طور گسترده ای برای درمان بیمارانی که وضعیت بحرانی دارند استفاده می شود. اگرچه استفاده از دستگاه های تهویه مکانیکی دارای مزایای منحصربه فرد برای بیمار است ولی از طرف دیگر باعث ایجاد مشکلات گوناگون ازجمله ناتوانی در برقراری ارتباط کلامی و اضطراب می گردد. پژوهش حاضر در نظر دارد به بررسی تاثیر استفاده از بوردهای ارتباطی در کاهش اضطراب بیماران هوشیار تحت تهویه مکانیکی بستری در بخش مراقبت ویژه بپردازد.مواد و روش هادر این مطالعه شبه تجربی، 30 بیمار هوشیار تحت تهویه مکانیکی بستری در بخش های مراقبت ویژه به صورت متوالی وارد مطالعه شده و به روش تخصیص تصادفی در دوگروه کنترل و آزمون قرار گرفتند. گروه کنترل (15 بیمار) برای برقراری ارتباط از روش های معمول بخش استفاده می کردند و در گروه آزمون (15 بیمار)، بورد ارتباطی برای برقراری ارتباط در اختیار بیماران قرار می گرفت. تکمیل پرسشنامه اضطراب و افسردگی بیمارستانی زیگموند، 24 و 72 ساعت بعد از لوله گذاری داخل تراشه برای هر دوگروه انجام می گرفت. سطح معنی داری آزمون های آماری 5درصد در نظر گرفته شد.یافته هانمونه های موردپژوهش در دوگروه ازنظر توزیع سنی و جنسی همگن به وند. تجزیه وتحلیل آماری نمرات اضطراب نشان داد که بعد از مداخله تفاوت معنادار آماری بین گروه های آزمون و کنترل وجود دارد (003/0 =p). همچنین در هر دوگروه با گذشت زمان اضطراب کاهش می یافت، اما این کاهش در گروه آزمون به شکل معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود (000/0 =p).بحث و نتیجه گیریاستفاده از بورد ارتباطی در بیماران هوشیار تحت تهویه مکانیکی می تواند باعث کاهش اضطراب بیماران تحت تهویه مکانیکی شود.
کلید واژگان: اضطراب, بورد ارتباطی, بخش مراقبت ویژهBackground and AimsMechanical ventilation devices are widely used to treat patients who are in critical conditions. Although the use of mechanical ventilation devices has unique advantages for the patient، but on the other hand، it creates a variety of problems، including the inability to verbal communication and anxiety. This study intends to investigate the impact of using communication boards to reduce the anxiety of conscious patients undergoing mechanical ventilation hospitalized in the intensive care unit.Material and MethodsIn this Quasi-experimental Study، 30 conscious patients undergoing mechanical ventilation hospitalized in the intensive care unit were enrolled consecutively، and they were randomly assigned to intervention and control groups. The control group (15 patients) was using routine methods for communication while in the intervention group (15 patients)، the communication board was given to patients to communicate. Completing Sigmund Hospital Anxiety and Depression Questionnaire was performed 24، and 72 hours after intubation for both groups. Significance level of statistical tests was considered 5%.ResultsThe case study of two groups was homogenous in terms of age and sex. Statistical analysis of anxiety scores showed that after the intervention there were significant differences between intervention and control groups (p=0/003). Statistical results showed that anxiety decreased in both groups over time، but it decreased significantly in the intervention group than the control group (p=0/000).ConclusionThe use of a communication board in conscious patients undergoing mechanical ventilation can reduce anxiety.Keywords: Anxiety, Communication Board, Intensive Care Unit -
مقدمه
از جمله بیشترین موارد مسمومیت دارویی در ایران، مسمومیت با ترامادول است. ما در این مطالعه مقطعی بر آن شدهایم تا یافتههای بالینی و عوارض ناشی از مسمومیت با ترامادول را در بیماران مراجعه کننده به بیمارستان آیتا... طالقانی ارومیه در سال 1391 مورد بررسی قرار دهیم.
مواد و روشها:
پس از تایید کمیته پژوهشی و اخلاق دانشگاه، تمامی بیماران بستری با مسمومیت ترامادول در صورت دارا بودن معیارهای ورود به مطالعه وارد مطالعه شدند و پارامترهای مربوط به بیماری شامل وضعیت بالینی، سیر بهبود، عوارض و سایر موارد ثبت شدند و پس از اتمام مورد بررسی آماری قرار گرفتند. از نرمافزار SPSS نسخه 17 برای تحلیل دادهها و تستهای آماری لازم استفاده شد. 05/0pvalue < معنیدار در نظر گرفته شد.
نتایجدر این مطالعه 233 بیمار به علت مسمومیت با ترامادول وارد مطالعه شدند. یافتهها نشان داد که ارتباط معنیداری بین جنس و عوارض ناشی از مصرف ترامادول وجود ندارد ولی مابین وضعیت تاهل و تشنج (04/0=pvalue) و اختلال در راهرفتن (002/0= pvalue) و نیز بین محل سکونت و سرگیجه (04/0= pvalue) ارتباط معنیداری وجود دارد. از طرفی بین زمان مصرف دارو و افزایش میزان ضربان قلب (04/0= pvalue) ارتباط وجود دارد به طوری که افزایش ضربان قلب در 24- 12 ساعت بعد از مصرف دارو دیده میشود. همچنین از نظر سابقه مصرف ترامادول و تشنج (01/0= pvalue) ارتباط وجود دارد. مابین سایر موارد ارتباطی یافت نشد.
نتیجهگیری:
مصرف ترامادول بیشتر در سنین 40-20 سال اتفاق افتاده و در مردان بیشتر از زنان بود و بیمارانی که سابقه مصرف متناوب داشتهاند بیشترین درصد افراد مطالعه را به خود اختصاص دادند. تهوع و استفراغ شایعترین عوارض گوارشی بیماران بود و با توجه به این که بیشتر بیماران در بخش بستری بودند و 8/79% با حال عمومی خوب ترخیص شدند زمان مراجعه میتواند عامل موثری در پیشآگهی باشد. توصیه به مطالعات بیشتر میشود.
کلید واژگان: ترامادول, مسمومیت داروئی, عوارضIntroductionTramadol intoxication is one of the most common intoxications in Iran. In this cross sectional study, we want to evaluate of the clinical findings and complications of Tramadol intoxication in patients referred to Urmia Ayatollah Taleghanihospital at 2012-2013.
Materials And MethodsAfter an approval from the ethic committee, total patients with tramadol intoxication if had inclusion criteria, were included in the study and clinical situation, recovery, complications and etc recorded and then analyzed with SPSS 17 Software, p-value<0.05 was significant.
ResultsIn this study 233 patients were included. No correlation between the sex and complicaltions of tramadol but between marriage and convulsion (p-value= 0.04) and gait impairment (p-value= 0.002) were significant. On the other hand betweenthe time of use of drug and elevation of heart rate (p-value= 0.04) had correlation and elevation of the hear rate in 12-24 hour after the use of drug was seen. Between the history of the use of tramadol and convulsion (p.value = 0.01) also had correlation too.
ConclusionThe most use of tramadol to happened in 20-40 years old and in men compared women. The greater percentage of patients in this study had intermittent use of the drug. Nausea and vomiting were the most common gastrointestinal complications. As most of the patients were admitted. 79.8% weredischarged. The time of referral to hospital could be an influencing factor in outcome. Further studies are recommended.
Keywords: Tramadol, Drug intoxication, Complications -
پیش زمینه و هدفجای گذاری سوند معده یک اقدام رایج در بیماران است. جای گذاری کورکورانه لوله های معده، موجب تعبیه غیرعمدی لوله های معده درون راه هوایی شده و موجب پی آمدهای خطرناک می گردد. روش بالینی معتبر و قطعی برای تعیین محل لوله معده در بیماران وجود ندارد. لذا هدف این مطالعه، بررسی دقت کاپنوگرافی در مقایسه با رادیوگرافی معده در تفکیک مسیر گوارشی از تنفسی در جای گذاری لوله معده است.مواد و روش کاردر این مطالعه توصیفی آینده نگر، 85 بیمار واجد شرایط در یک نمونه گیری آسان انتخاب شدند. مطالعه در دو مرحله انجام شد، نخست دقت کاپنو گراف در شناسایی موقعیت راه هوایی در یک گروه کنترل از 10 بیمار پی درپی متصل به دستگاه تهویه مصنوعی بررسی شد. سپس در همه لوله گذاری ها از رادیوگرافی دومرحله ای استفاده گردید، اما کاپنوگرافی به روش اضافه گردید. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری 16 spss انجام شد.یافته هاحساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی کاپنوگرافی در تفکیک راه هوایی از مسیر گوارشی 100 درصد به دست آمد.بحث و نتیجه گیریاستفاده از کاپنوگرافی در تعیین محل لوله معده تعبیه شده، موجب صرفه جویی در وقت و هزینه ها می شود. کاپنوگرافی برای استفاده روتین هنگام تعبیه لوله معده برای افزایش ایمنی بیماران توصیه می گردد.
کلید واژگان: کاپنوگرافی, لوله معده, رادیوگرافی, حساسیت, ویژگیBackground and AimsP lacement of gastric tubes is a common procedure in patients. Blind placement of the tubes cause inadvertent feeding tube placement into the respiratory tract which can have serious consequences. Despite the prevalence of gastric tube placement, no reliable and definitive method has been determined. The aim of this study was to evaluate the accuracy of capnography to compare with the accuracy of radiography in detecting the location of gastric tubes.Materials and MethodsIn this prospective observational study (process research) 85 eligible patients were randomly selected in a convenience sample. The study was done in 2 parts, first it was done by evaluating the accuracy of capnography in detecting tracheal positioning in a control group of 10 consecutive patients receiving mechanically ventilated patients, then, all placements utilized a two-step radiographic method. Capnography was added to the procedure. Data analysis was performed using statistical software spss 16.ResultsSensitivity, specificity, positive predictive value and negative predictive value of capnography to distinguish between gastric and respiratory tube placement was 100%.ConclusionCapnography accurately identified all intratracheal feeding tube placements. Applying capnography would significantly save time and costs. Capnography should be considered as a routine method in placing feeding tubes to improve patient safety.Keywords: Capnography, intensive cares unit, nasogastric tube placement -
IntroductionPostoperative nausea and vomiting is a common postoperative complication after ophthalmic surgeries. This randomized and doubleblind study was designed to evaluate the efficacy of midazolam in reducing the incidence of postoperative nausea and vomiting.Materials And MethodsSixty ASA I، II adult patients، scheduled for elective cataract surgery، under general anesthesia were enrolled. No premedication was given. Anesthesia was induced with sodium thiopental. After induction، fentanyl 1 μ/ kg and atracurium 0. 6 mg/ kg were administered and an endotracheal tube was inserted. Afterinduction of anesthesia and before start of surgery، patients were randomly allocated into two groups، each to receive placebo and midazolam 20 μ/ kg. Episodes of nausea، and vomiting were recorded during the first 24 h after surgery.ResultsThe incidence of postoperative nausea was 27. 7% and 23. 3% with placebo and midazolam respectively (p=0. 35). The incidence of vomiting was 16. 7% and 10% with placebo and midazolamrespectively (p=0. 19).ConclusionThe results of this study showed a relative reduction in the incidence of postoperative nausea and vomiting after midazolam premedication. But this finding wasn''t statistically significant. Further investigations with larger samplesize was recommended. Keywords: Postoperative Nausea and Vomiting، Midazolam، Cataract Surgery
-
IntroductionPressure ulcer is a common problem among patients specially at intensive care unit with prolonged duration of stay and it's related cost and complications are pointed to the patients and health system.Materials And MethodsIn this study, 249 patients admitted during one year in the general intensive care unit Urmia of Imam Khomeini Hospital were studied. Patient's demographic characteristics including age, gender and other patient information, including the underlying disease, chronic or acute disease, patient's duration of stay, plasma albumin levels were collected in check list by the researcher and were analyzed with SPSS statistical software.ResultsAmong the 249 evaluated patients, 43 (17.3%) had pressure ulcer. Prevalence of pressure ulcer was higher among the elderly, chronic illness, low level of consciousness, women and patients with longer duration of stay and it was more frequent in patients admitted for internal problems compared to traumatic patients. There was not any significant relationship between plasma albumin level and incidence of pressure ulcers.ConclusionWith regards to the 17.3 percent prevalence of pressure ulcer at general intensive care unit of Urmia imam khomeini hospital, considering the risk factors related to the pressure ulcer and other necessary precautions during the patient's position changes by nurses and other health care providers in the intensive care unit can be helpful in reducing its incidence.Keywords: Intensive care unit, Pressure ulcer, risk factors, Quality of care
-
IntroductionAnemia is one of the common problems in admitted patients with long duration of stay especially at intensive care unit and it`s treatment through transfusion has a lot of complication and cost for patients and health system.Materials And MethodsIn a retrospective and descriptive study, 255 patients admitted in the general intensive care unit of Imam Khomeini Hospital of Urmia during one year period, were evaluated. Patient demographic characteristics including age, gender and other patient information, including admission hemoglobin, hemoglobin while transfusion and number of units transfused was collected by check list.ResultsFrom 255 patients, 133 case (52.16%) were diagnosed with anemia. mean admission hemoglobin was 11.10±1.40. The mean hemoglobin concentration before transfusion was 8.41±1.70 and the mean number of transfused blood units were 7.82±6.7.ConclusionsBlood transfusion at general intensive care unit of Urmia Imam Khomeini hospital is being initiated at higher levels of hemoglobin. With regards to the complications and higher cost of prepare and transfusion, a need for a complete revise for indications of blood transfusion among admitted patients at these units is being felt.Keywords: Anemia, red blood cell, hemoglobin, blood transfusion, intensive care unit
-
پیش زمینه و هدفعفونت های بیمارستانی از علل مرگ و میر، اتلاف هزینه و افزایش مدت اقامت بیماران در بیمارستان هامی باشند. انتخاب گندزدا و ضدعفونی کننده مناسب و به کارگیریروش های استاندارد گندزدایی می تواند در کاهش عفونت های باکتریایی نقش موثری داشته باشد. هدف از این مطالعه،ارزیابی اثر بخشی گندزداهایاپیمکس S و SC در بخش هایمراقبت های ویژه می باشد.مواد و روش کاردر این مطالعه توصیفی- مقطعی، 672نمونه ی کشت از سطوح و تجهیزات پزشکیبخش هایمراقبت های ویژه مرکز آموزشی درمانی امام خمینی(ره) ارومیه جهت بررسی اثر بخشیگندزداهای اپیمکس S و SC در مراحل قبل و بعد از گندزدایی جمع آوریگردیده وبا استفاده از روش های استاندارد افتراقی و بیوشیمیایی مورد تشخیص قرار گرفتند. نتایج حاصله با استفاده از نرم افزارهای SPSS و Excel مورد آنالیز قرار گرفتند.
یافته هانتایج کشت نمونه ها قبل از گندزدایی سطوح و تجهیزات نشان داد که درصد آلودگینمونه های بررسی شده در بخش های ویژه به سویه های مختلف باکتریایی، شامل 40 درصد استافیلوکوکوس ساپروفیتوکوس، 17/29درصد استافیلوکوکوس آرئوس، 17/18درصدکلبسیلا، 17/6درصد اشریشیاکولی، 34/4درصد استافیلوکوکوس اپیدرمیسو 17/2درصد پروتئوسمی باشند. بررسی های آزم ا یشگاهی نشان داد که بعد از گندزدایی توسط اپی مکس S با غلظت 3درصد و زمان تماس30 دقیقه تمامیسویه های موجود در نمونه ها از بین می روند در حالی که بعد از گندزدایی با غلظت 2درصداپی مکس SC (بیشترین غلظت پیشنهادی شرکت تولید کننده)در زمان تماس 30 دقیقه، باکتری کلبسیلاقادر به رشد بود.بحث و نتیجه گیریتفاوت معنی داری بین گندزداهای اپی مکس SC و S در کنترل عفونت بیمارستانی وجود دارد. با توجه به نتایج حاصله پیشنهاد می شود جهت پیشگیری از عفونت های بیمارستانی خصوصا در بخش های مراقبت ویژه از اپی مکس S با غلظت 3درصد و زمان تماس 30 دقیقه در مقایسه با اپی مکس SC استفاده گردد.
برای پیشگیری و کنترل عفونت های بیمارستانی پیشنهاد می گردد انتخاب مناسب گندزداها و روش های گندزدایی، حذف مخازن محیطی عفونت و استعداد و سابقه بیماران در ابتلا به عفونت های بیمارستانی مورد بررسی قرار گرفته و آموزش مداوم اصول بهداشت محیط بیمارستانی به کارکنان ذی ربط، از مهم ترینبرنامه های عملیاتی کمیته کنترل عفونت های بیمارستانی باشد.
کلید واژگان: عفونت بیمارستانی, گندزدایی, اپیمکس S و SC, بخش مراقبت های ویژهBackground and AimsNosocomial infections cause death, increase costs and the patient’s length of stay in hospital. Proper use of disinfectants and anti-septics have an important role in reducing infections. The aim of this study was the evaluation of efficacy of Epimax S and Epimax SC disinfectants in intensive care units (ICU) of Urmia Imam Khomeini Hospital.Materials and MethodsIn Thiscross-sectionalstudy, 672 samples were collected from different surfaces and medical equipments of intensive care units before and after disinfections. Cultured samples were identified using differentiation and biochemical standard methods. The results were analyzed using SPSS and Excel softwares.ResultCulture results of samples prior to disinfection of surfaces and equipment, showed that Contamination of the samples to different bacterial strains in intensive care units including 40% Staphylococcus saprophyticus, 29.2% Staphylococcus aureus, 18.17% Klebsiella, 6.17% E. coli, 4.34%, Staphylococcus epidermidis, and 2.17% Proteus. Laboratory studies showed that all the strains present in the samples are destroyed after disinfection by Epimax S with a concentration of 3% and contact time of 30 minutes, while Klebsiella was able to grow after disinfection with a concentration of 2% Epimax SC (recommended maximum concentration by manufacturer) and contact time of 30 minutes.ConclusionThere are significant difference between Epimax S and Epimax SC in hospital infection. According to the results, Epimax S of 3% with contact time of 30 minutes recommended control for prevention of nosocomial infections, especially in the intensive care unit, compared to Epimax SC. It is recommended that proper selection of disinfectants and disinfection procedures, elimination of environmental reservoirs of infection and the patients talent and experience at risk for nosocomial infections are evaluated for the prevention and control of hospital infections.Environmental health principles continuing education of hospital staff should be one of the operational programs of hospital infection control committee.Keywords: Nosocomial infections, Disinfection, Epimax S, Epimax SC, Staphylococcus Saprophyticus, Staphylococcus Aureus -
پیش زمینه و هدفبا توجه به عوارض شناخته شده طولانی شدن تهویه مکانیکی، جداسازی موفقیت آمیز بیماران از تهویه مکانیکی حائز اهمیت فراوانی است. لذا برآن شدیم که دو مرسوم روش جدا سازی بیماران از دستگاه تهویه مکانیکی را با یکدیگر مقایسه کنیم.مواد و روش کاراین تحقیق بر روی بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه دو بیمارستان دانشگاهی که تحت تهویه مکانیکی به وسیله فلوشیپ های مراقبت ویژه قرار گرفتند در 8 ماه اول سال 1388 صورت گرفت. جامعه مورد مطالعه 250 مورد که از میان آن ها 40 نفر وارد مطالعه شده و در دو گروه با همدیگر مقایسه شدند.نتایجمدت زمان جدا سازی بیماران گروه یک SIMV) به T- piece) طولانی تر از بیماران گروه دو (SIMV به تنفس خودبخودی بعد به T- piece) بود. (281/1 ±8/2) در مقایسه با (000/0 ±1) روز.P =0.000 < 0.05 طول مدت زمان تهویه مکانیکی در گروه دو (308/9 ± 30/12) بیشتر از گروه یک (183/10±7/9) روز بود.نتیجه گیریبا توجه به اهمیت جدا سازی بیماران تحت تهویه مکانیکی در اسرع زمان ممکن جهت جلوگیری از عوارض تهویه مکانیکی طولانی مدت لازم است که این مسئله به صورت علمی و با توجه به بررسی جوانب امر صورت گرفته تا در کنار برخورداری از اثرات مفید تهویه مکانیکی در اداره بیماران بدحال و مورد نیاز با بهتر شدن وضعیت بیمار و عدم نیاز به ادامه تهویه مکانیکی بیمار از دستگاه تهویه ی مکانیکی جدا شود.کلید واژگان: تهویه مکانیکی - جدا سازی, S, I, M, V (تهویه مکانیکی اجباری همزمان شده), T, piece(قطعه Tشکل) - تنفس خود به خودی - بخش مراقبت های ویژه ((Intensive care unit
-
مقدمه و هدفبا توجه به بروز عوارض شناخته شده نامناسب بودن فشار کاف لوله داخل تراشه (ETT)، حفظ فشار کاف حائز اهمیت است. هدف از این تحقیق اندازه گیری، بررسی و کنترل فشار کاف ETT به فواصل زمانی مناسب است.مواد و روش هااین تحقیق روی در سال 1387، 30 بیمار بستری در بخش مراقبت های ویژه (ICU) که به هر دلیلی لوله گذاری داخل تراشه شده بودند، انجام پذیرفت. در دو نوبت به فاصله شش ساعت تحت اندازه گیری قرار گرفتند. تمام اندازه گیری های فشار کاف ETT بوسیله مانومتر استاندارد را یک فرد متخصص آموزش دیده انجام داد.نتایجبیشترین دلیل بستری، بیماری ضایعات مغزی (50درصد) بوده است و بیشترین دلیل لوله گذاری داخل تراشه (6/63درصد) حمایت تنفسی در آسیب های مغزی بود. در 49درصد از افراد، فشار داخل کاف در نوبت اول خارج از حد استاندارد بود و بعد از اصلاح فشار کاف، در نوبت دوم این میزان به 5/18درصد کاهش یافت، بنابراین، این مهم اهمیت تاکید بر نظارت در میزان فشار داخل کاف در فواصل منظم قابل قبول از سوی تیم درمانی را نشان می دهد. در 31 مورد علی رغم اصلاح فشار داخل کاف در نوبت اول، در نوبت دوم نیز میزان فشار داخل کاف در محدوده قابل قبول نبود.نتیجه گیریبا توجه به اهمیت مناسب بودن فشار کاف ETT، لازم است در کنار اندازه گیری و ثبت سایر متغیرهای حیاتی در بیماران بستری در ICU، اندازه گیری فشار کاف ETT نیز به فواصل زمانی مناسب ثبت برسد و پیشنهاد می شود با برنامه ریزی دقیق، علاوه بر یک چارت مدیریتی گویا، یک چارت درمانی کامل نیز برای تمام مراکز درمانی کشور تنظیم شود.
کلید واژگان: فشار کاف لوله داخل تراشه, اندازه گیری فشار کاف, لوله گذاری تراشهBackground And ObjectiveThe objective of this study was to investigate the endotracheal tube cuff (ETT) pressure in the intensive care unit (ICU) patients, who had been intubated. Meterials andMethodsAll patients were placed in ICU during the last three month 2008. The endotracheal tube cuff (ETT) pressure in 308 cases was measured at twice by an expert. A standard manometer was used to measure the cuff pressure and it was calibrated before and after the measurement.ResultsThe results show indicated that 50% of cases 1 suffered from brain injuries and 63.6% of them were intubated as a result of brain problem. The value of cuff pressure was not standard in 31 cases at both times. In addition, the cuff pressure in 49% of cases was not standard at first, but after correction it decreased to 18.5%.This emphasizes the effectiveness of having supervision over cuff pressure in acceptable regular intervals by treatment team.ConclusionIt is suggested that along with recording the vital signs of the patieut, ETT cuff pressure beingrecorded at appropriate intervals as well.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.