به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمد اورکی

  • پریسا فکور، ساناز لیتکوهی*، محمد اورکی، ناهید نوریان
    افراد جامعه ی بشری به ماوا و مکانی برای زیست و ادامه حیات نیازمند هستند. امروزه مسکن به عنوان مکانی که بیشترین زمان افراد در آن سپری میشود و برای رفع نیازهای روحی و روانی افراد حائز اهمیت است، مورد توجه طراحان قرار گرفته است .پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین مقیاس ارتفاعی مجتمع های مسکونی و میزان تصمیم گیری استفاده کنندگان در انتخاب آنها انجام شده است.
    روش
    روش پژوهش حاضر روش تحقیق ترکیبی و شبیه سازی است. امواج مغزی 12 نفر در حین انجام تکلیف در خصوص مجتمع های مسکونی، با دستگاه ERP ، 32 کاناله، مورد ثبت قرار گرفت. مولفه های مورد بررسی در این پژوهش F7 و F8 می باشد.
    یافته ها
    نتایج بدست آمده نشان داد سطح معناداری در متغیر مقیاس ارتفاعی ساختمان (0/12) می باشد که معنی دار نمی باشد اما سطح معناداری میزان تصمیم گیری (0/042) کوچکتر از 0/05 می باشد، معنی دار می باشد. همچنین اثر متقابل بین مقیاس ارتفاعی ساختمان و میزان تصمیم گیری (0/21) بزرگتر از 0/05 می باشد، معنادار نمی باشد اما در مقایسه اثر بین موردی سه سطح ارتفاعی ساختمان، نتایج نشان داد که سطح معناداری (0/04 < 0/05) در مقیاس ارتفاعی ساختمان های 8 طبقه معنادار می باشد هر چند در مقیاس ارتفاعی ساختمان های 4 و 12 طبقه معنادار نمی باشد.
    نتیجه گیری
    به لحاظ هیجانی انتخاب مجتمع 8 طبقه اولویت استفاده کنندگان در انتخاب بوده است اما به لحاظ انتخاب منطقی، ارتفاع ممیزه کافی برای انتخاب این مجتمع نبوده است.
    کلید واژگان: مجتمع مسکونی, مقیاس ارتفاعی, ERP
    Parisa Fakour, Sanaz Litkuohi *, Mohammad Oraki, Nahid Noorian
    People of human society need shelter and a place to live and continue living. Today, housing is the place where people spend most of their time and it is important to meet people's mental and emotional needs. The present study aims to investigate the relationship between the height scale of residential complexes and the level of decision-making by users. done in their selection.
    Method
    The current research method is a combination research and simulation method. The brain waves of 12 people were recorded with a 32-channel ERP device while doing a task about residential complexes. The components investigated in this research are F7 and F8.
    Findings
    The results showed that the level of significance in the building height scale variable is (0.12), which is not significant, but the significance level of the decision-making rate (0.042) is smaller than 0.05, which is significant. Also, the interaction effect between the height scale of the building and the level of decision making (0.21) is greater than 0.05, it is not significant, but in the comparison of the effect between the three height levels of the building, the results showed that the significance level (0.04 <0.05) is significant in the height scale of 8-story buildings, although it is not significant in the height scale of 4- and 12-story buildings.
    Conclusion
    Emotionally, choosing an 8-storey complex has been the priority of users in choosing, but in terms of logical choice, the height of the building was not enough to choose this complex.
    Keywords: ERP, Height Scale, Residential Complex
  • نغمه فاضل همدانی، محمد اورکی*، مهران آزادی

    هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان تحلیل رفتار متقابل و روایت درمانی بر بخشودگی بین فردی زنان آسیب دیده از پیمان شکنی زناشویی همسران بود. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی زنان آسیب دیده از پیمان شکنی زناشویی از همسران مراجعه کننده به مراکز مشاوره مستقر در منطقه 4 شهر تهران در سال 1401 تشکیل دادند. که تعداد 45 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. ابزار این پژوهش پرسشنامه بخشودگی بین فردی احتشام زاده و همکاران (2011، IFI) بود. مداخله تحلیل رفتار متقابل برن (1958) و پروتکل روایت درمانی وایت و اپستون (1990) در 8 جلسه 120 دقیقه ای هفته ای دو بار به صورت گروهی برای گروه آزمایش اول و دوم اجرا شد. داده ها با بهره گیری از تحلیل واریانس آمیخته تجزیه وتحلیل شدند. نتایج تحلیل واریانس مکرر نشان داد بین گروه ها در پس آزمون و پیگیری بخشودگی بین فردی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P)، درمان تحلیل رفتار متقابل نسبت به روایت درمانی به طور معناداری بر بخشودگی بین فردی زنان آسیب دیده از پیمان شکنی زناشویی از همسران اثربخش تر بود (05/0>P) و هر دو درمان دارای ماندگاری اثر در دوره ی پیگیری بودند (05/0>P).  بنابراین بین دو درمان تحلیل رفتار متقابل و روایت درمانی تفاوت معنادار وجود دارد و درمان تحلیل رفتار موثرتر بود.

    کلید واژگان: بخشودگی بین فردی, پیمان شکنی, تحلیل رفتار متقابل, روایت درمانی, زنان
    Naghmeh Fazel Hamedani, Mohammad Oraki*, Mehran Azadi

    The present study aimed to compare the effectiveness of mutual behavior analysis and narrative therapy on interpersonal forgiveness of women affected by marital contract breaking. The present research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group with a follow-up of 2 months. The statistical population of the present study was made up of all the women affected by the breach of marital contract from their husbands who were referred to the counseling centers located in the 4th district of Tehran in 2022. 45 people were selected purposefully and randomly assigned to two experimental groups and one control group. The instrument of this research was Ehteshamzadeh et al's Interpersonal Forgiveness Inventory (IFI, 2011), Berne's transactional analysis intervention (1958), and White and Epston's (1990) narrative therapy protocol was implemented in 8 sessions of 120 minutes twice a week for the first and second experimental groups. The data were analyzed using mixed analysis of variance. The results of repeated variance analysis showed that there is a significant difference between the groups in the post-test and follow-up of interpersonal forgiveness (P<0.05), the treatment of mutual behavior analysis was significantly more effective than the spouses' interpersonal forgiveness compared to narrative therapy (P<0/05) and both treatments had lasting effects in the follow-up period (P<0.05). Therefore, there is a significant difference between the two treatments of mutual behavior analysis and narrative therapy, and behavior analysis treatment was more effective.

    Keywords: Interpersonal Forgiveness, Infidelity, Transactional Analysis, Narrative Therapy, Women
  • علی مصطفائی*، محمد اورکی
    مقدمه

    پژوهش حاضر با هدف تاثیر خستگی شناختی بر حافظه کاری و کارکردهای اجرایی دانش آموزان دختر انجام گرفت.

    روش

    این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری این پژوهش، شامل دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر ارومیه در سال تحصیلی 401-1400 بود که با روش نمونه گیری تصادفی در دسترس 30 نفر از دانش آموزان انتخاب و با روش تصادفی ساده به دو گروه آزمایش (15=n) و کنترل (15=n) قرار گرفتند. گروه آزمایش در دو مرحله مورد آزمایش قرار گرفت، در مرحله اول آزمودنی ها با تکالیف شناختی روبه رو شدند و به دنبال آن در مرحله دوم به منظور مقایسه گروه ها بر اساس میزان خستگی شناختی پرسش نامه کارکرد های اجرایی بریف-فرم معلم (1988) و آزمون حافظه کاری ان-بک (1399) اجرا شد. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس، حاکی از کاهش حافظه کاری و کارکردهای اجرایی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بود.

    نتیجه گیری

    به طور کلی یافته های پژوهش حاضر بر نقش محوری خستگی شناختی که باعث کاهش میزان حافظه کاری و کارکردهای اجرایی می شود اشاره دارد و از طرفی این نوع خستگی مربوط به کارکردهای شناختی و مغزی مربوط می شود

    کلید واژگان: خستگی شناختی, عملکرد شناختی, رفتار, حافظه کاری, کارکردهای اجرایی
    Ali Mostafaie *, Mohammad Oraki
    Aim

    The present investigate was conducted with the aim of the effect of cognitive fatigue on working memory and executive functions in female students.

    Method

    The present study was a quasi-experimental study with pretest-posttest design with a control group,The statistical population of this research includeds the female students of the first secondary school in Urmia city in the academic year of 1400-1401,which is available by random sampling method 30 students selected and were simple randomly divided into two experimental (n=15) and control groups (n=15). The experiment consisted of second phases.In the first stage, the participants were exposed to cognitive tasks and then in the second stage, the Behavior Rating Inventory of Executive and N-Back working memory test was performed to compare the groups based on the amount of cognitive fatigue.The data were analysed by analysis of Covariance.

    Findings

    The results of data analysis using covariance analysis showed decrease in working memory and executive functions in the experimental group compared to the control group.

    Conclusion

    In general, the findings of the current research on the role of cognitive fatigue variables, which reduces the amount of working memory and executive functions And on the other hand, this type of fatigue is related to cognitive and brain functions.

    Keywords: cognitive fatigue, Cognitive Function, Behavior, Working memory, Executive Functions
  • سیما نصری*، محمد اورکی، نادره امین
    سالمندی روندی طبیعی است و افزایش سن در جوامع همگام با چالش های رفتاری و فیزیولوژیکی می باشد که مهم ترین آن ها سه شاخصه استرس ادراک شده، افسردگی و هورمون کورتیزول است. این پژوهش به منظور مقایسه میزان هورمون کورتیزول با استرس ادراک شده و افسردگی در زنان سالمند ساکن خانه سالمندان خصوصی و ساکن منزل شخصی در شهر تهران انجام گرفت. جامعه آماری، شامل زنان سالمند، با میانگین سنی 65 الی 75 سال، ساکن خانه سالمندان و منزل شخصی در سطح شهر تهران بود. ابزار گردآوری داده ها شامل مقیاس پرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن و تعیین میزان کورتیزول سرمی در آزمایشگاه بود. نتایج پژوهش نشان داد میزان هورمون کورتیزول و افسردگی در زنان سالمند ساکن آسایشگاه و منزل شخصی تفاوت معنی داری در سطح 05/0P< داشت. در میزان متغیر استرس ادراک شده، تفاوت معنی داری وجود نداشت. تفاوت میزان افسردگی ممکن است ناشی از روابط خانوادگی و حضور افراد خانواده در منزل باشد و عدم تفاوت میزان استرس ادراک شده و نسبت معکوس آن با افزایش سن احتمالا ماحصل پختگی و باورپذیری اتفاقات در دنیا می باشد. با توجه به تاثیر محیط زندگی در مسائل روانشناختی سالمندان، می باید تمهیداتی ملی جهت افزایش کیفیت زندگی سالمندی و توانمندسازی آنان از طریق حرکت های اجتماعی و دولتی اندیشیده شود.
    کلید واژگان: استرس ادراک شده, افسردگی, زنان سالمند, کورتیزول
    Sima Nasri *, Mohammad Oraki, Nadereh Amin
    Aging is a natural process and increase of age in synchronized societies is associated with behavioral and physiological challenges. The most important of these challenges are the three indicators of perceived stress, depression and cortisol hormone. This research was conducted to compare levels of cortisol hormone with perceived stress and depression in elderly women living in private old people’s homes and private houses in Tehran. The statistical population included elderly women aged between 65 to 75 years old that were residents of the private old people’s homes and private houses in Tehran. Data were collected by the Beck Depression Inventory, Perceived Stress Scale developed by Sheldon Cohen, and determination of serum cortisol levels in the laboratory. The results of this study showed that levels of cortisol hormone and depression in elderly women living in the private old people’s homes and private houses had a significant difference (p <0.05). The perceived stress variable had no significant difference. The difference in depression rate may be due to family relationships and the presence of family members at the private houses, and non-existence of difference in the perceived stress rate and its inverse ratio with increase of age may be due to the experience and credibility of events in the world. Considering the impact of the living environment on the psychological problems in the elderly, national measures should be taken to improve the quality of life of the elderly and to empower them through social and governmental movements.
    Keywords: Cortisol, Perceived Stress, Depression, Elderly Women
  • سید حامد واحدی اردکانی، شیرین کوشکی*، محمد اورکی، آمنه سادات کاظمی
    هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان هیپنوتیزمی بر ترمیم زخم و استرس ادراک شده بیماران پس از جراحی شکمی بود. پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ شیوه جمع آوری اطلاعات، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون همراه با پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران جراحی شکمی بستری شده در بیمارستان گلستان شهر تهران در سال 1399 بود. 50 نفر از این بیماران شامل 24 مرد و 26 زن به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به شکل تصادفی در دو گروه مطالعاتی قرار گرفتند. گروه اول، مداخله هشت جلسه ای درمان هیپنوتیزمی دریافت کردند و گروه دوم به عنوان شاهد درنظر گرفته شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از ابزار ارزیابی زخم بیتس-جنسن (BWAT) و پرسشنامه استرس ادراک شده (PSS)، در دو نوبت قبل و بعد از مداخله انجام گرفت و تجزیه و تحلیل آن ها نیز به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و از طریق نرم افزار SPSS-23 صورت پذیرفت. نتایج پژوهش نشان داد درمان هیپنوتیزمی بر ترمیم زخم و استرس ادراک شده بیماران پس از جراحی شکمی در مرحله پس آزمون و پیگیری تاثیر دارد (05/0>P). براساس این یافته ها می توان نتیجه گرفت از درمان هیپنوتیزمی به عنوان درمانی کمکی می توان برای بهبود ترمیم زخم و نیز کاهش استرس ادراک شده بیماران پس از جراحی شکمی استفاده کرد.
    کلید واژگان: استرس ادراک شده, ترمیم زخم, جراحی شکمی, درمان هیپنوتیزمی
    Seyyed Hamed Vahedi Ardakani, Shirin Kooshki *, Mohammad Oraki, Amenehsadat Kazemi
    The purpose of this research was to assess the efficacy of hypnotherapy on perceived tension and wound healing in patients who had undergone abdominal surgery. The research methodology was implemented in both intent and data collection approach: a quasi-experimental pre-test-post-test design with a control group follow-up. The statistical population comprised all patients admitted to Golestan Hospital of Tehran in 2020 who were candidates for abdominal surgery. Fifty of these patients, consisting of 24 males and 26 females, were selected at random and divided into two study groups using a readily available sampling method. The initial cohort underwent an eight-session hypnotherapy intervention, while the subsequent cohort served as the control group. The data were gathered at three time points prior to, during, and subsequent to the intervention and follow-up period using the Bates-Jensen Wound Assessment Tool (BWAT) and the Perceived Stress scale (PSS). Analysis of the data was conducted using repeated measures analysis of variance. It was conducted using SPSS software version 23. In the post-test and follow-up phases, hypnotherapy was found to influence the wound recovery and perceived stress levels of patients who had undergone abdominal surgery (P>0.05). On the basis of these results, it is possible to conclude that hypnotherapy can be utilized as an adjunctive therapy to reduce perceived stress and enhance wound healing in patients recovering from abdominal surgery.
    Keywords: Abdominal surgery, Hypnotherapy, Perceived Stress, Wound healing
  • زهرا کمالی نسب*، شیرین کوشکی، شکوه السادات بنی جمالی، محمد اورکی

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان بی خوابی مبتنی بر ذهن آگاهی و شناختی-رفتاری بر کیفیت خواب و توانایی های شناختی زنان مبتلا به بی خوابی انجام شد. این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش زنان با اختلال بی خوابی بودند که در سال 1399 به مرکز مشاوره یکی از دانشگاه های تهران مراجعه کرده بودند و از میان آن ها تعداد 63 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 21نفر) جای داده شدند. هر دو گروه آزمایش به طور جداگانه در طی 8 جلسه، هفته ای یک جلسه ی 45 تا 60 دقیقه ای و به صورت انفرادی، تحت درمان قرار گرفتند. گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پرسشنامه کیفیت خواب و توانایی های شناختی پیش از آغاز درمان، پایان جلسات درمان و 3ماه بعد به صورت انفرادی اجرا شد. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد هر دو درمان بی خوابی مبتنی بر ذهن آگاهی و شناختی-رفتاری بر کیفیت خواب و توانایی های شناختی زنان مبتلا به بی خوابی تاثیرگذار بود. بین دو گروه در اثرگذاری تفاوت معناداری وجود نداشت. همچنین تفاوت بین پس آزمون و پیگیری معنادار نبود. نتیجه گیری درمان بی خوابی مبتنی بر ذهن آگاهی و شناختی-رفتاری با کاهش برانگیختگی فیزیولوژیکی و نشخوار فکری، افزایش توجه و تمرکز می توانند کیفیت خواب و توانایی های شناختی را بهبود بخشند. بنابراین کاربرد دو روش درمان برای کاهش مشکلات زنان مبتلا به بی خوابی پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: کیفیت خواب, توانایی های شناختی, بی خوابی, درمان بی خوابی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شناختی-رفتاری
    Zahra Kamalinasab *, Shirin Kooshki, Shokooh Alsadat Banijamali, Mohammad Oraki

    This study aims to compare the effectiveness of cognitive-behavioral and mindfulness therapies on sleep quality and cognitive abilities of women with insomnia. This research was quasi-experimental with a pretest-posttest design with a control group and a 3-month follow-up. The study's statistical population was women with insomnia disorder who referred to the counseling center of a university in Tehran in 2020. Among them, 63 people were selected through purposive sampling method and were randomly assigned in two experimental groups and one control group (21 people in each group). Both experimental groups were treated separately for 8 weekly 45 to 60-sessions. The control group did not receive any intervention. The Sleep Quality and Cognitive Ability Questionnaires were delivered individually at baseline, after the program, and after 3-months follow-up. Data were analyzed by repeated measures of variance analysis.The results showed that both interventions were similarly effective for improving the sleep quality and cognitive abilities of women with insomnia. There was no significant difference in effectiveness between the two groups. Also, the difference between post-test and follow-up stages was not significant.Treatment of insomnia based on mindfulness and cognitive-behavioral therapies can improve sleep quality and cognitive abilities by reducing physiological arousal and rumination and increasing the attention and concentration of patients. Therefore, the use of two therapy methods is recommended to reduce the problems of women with insomnia.

    Keywords: Sleep Quality, Cognitive Abilities, insomnia, Treatment of insomnia based on mindfulness, cognitive-behavioral therapy
  • علی مصطفائی*، محمد اورکی، سالار اسدی
    مقدمه

    هدف پژوهش حاضر تاثیر بازی های توجهی در تحکیم حافظه حرکتی و کنترل مهاری کودکان با اختلال کارکردهای اجرای می باشد.

    روش

    این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری این پژوهش، شامل تمامی کودکان پسر9تا11 ساله مدارس ابتدایی شهر کلیبر در سال تحصیلی 1400-401 بود که با روش نمونه گیری تصادفی در دسترس و با استفاده از پرسش نامه اختلال کارکردهای اجرایی کودکان 30 نفر از دانش آموزان انتخاب و با روش تصادفی ساده به دو گروه آزمایش (15=n) و کنترل (15=n) قرار گرفتند. به منظور سنجش تاثیر مداخله پرسش نامه اختلال کارکرد های اجرایی بریف-فرم والد (1988)، مقیاس هوش وکسلر برای کودکان (1972) و پرسشنامه کنترل مهاری آزمون بازداری پاسخ برو/نرو (2005) قبل و بعد از تشکیل جلسات آموزشی بر روی گروه های کنترل و آزمایش اجرا گردید. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس یک طرفه نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل از لحاظ حافظه حرکتی و کنترل مهاری تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین کارکردهای اجرایی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، از پیش آزمون تا پس آزمون کاهش داشته است و این نشان دهنده این موضوع است که مداخلات موثر بوده است و شدت اختلال کارکردهای اجرایی کمتر شده است. در نتیجه، بازی توجهی را می توان به عنوان یک روش اثربخش در کنار سایر روش های درمانی بر افزایش تحکیم حافظه حرکتی و کنترل مهاری کودکان با اختلال کارکردهای اجرایی به کار برد.

    کلید واژگان: بازی های توجهی, حافظه حرکتی, کنترل مهاری, کودکان با اختلال کارکردهای اجرایی
    Ali Mostafaie *, Mohamad Oraki, Salar Asadi
    Aim

    The purpose of the present study is the effect of attention games on strengthening motor memory and inhibitory control of children with executive function disorders.

    Method

    This study is a semi-experimental type with a pre-test and post-test design with a control group. The statistical population of this research included all 9-11-year-old boys in the primary schools of Kalibar city in the academic year of 2021-2022, with random sampling method available,Using the questionnaire of children's executive functions,30 students were selected and divided into two experimental (n=15) and control (n=15) groups by simple random method. In.In order to measure the effect of the executive function disorder questionnaire intervention (BRIEF–P), Wechsler Intelligence Scale for Children (1972) and Inhibitory Control Questionnaire Go/No Response Inhibitory Test (2005), Before and after training sessions were conducted on the control and experimental groups. Also, analysis of covariance was used to examine the effectiveness of intervention.

    Results

    The results of one-way covariance analysis showed that there is a significant difference between the experimental and control groups in terms of motor memory and inhibitory control. Also, the executive functions of the experimental group compared to the control group, It has decreased from pre-test to post-test And this shows that the interventions have been effective And the severity of executive function disorder has decreased.

    Conclusion

    Attention game can be used as an effective method along with other treatment methods to increase the consolidation of motor memory and inhibitory control of children with executive function disorders.

    Keywords: attention games, strengthening motor memory, inhibitory control, children with executive function disorders
  • رمضان رجب پور کاری *، محمداورکی

    هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی پاسخ‌های مخاطبین آگهی‌های ملکی در فضای مجازی با روش بازاریابی عصبی (نورومارکتینگ) می باشد که از نظر ماهیت پژوهش، کاربردی، به لحاظ روش پژوهش، کیفی و از نظر استراتژی پژوهش، نظریه داده-بنیاد بوده است. تعداد 30 مصاحبه نیمه ساختاریافته تا رسیدن به اشباع نظری انجام شد. از مقبولیت، انتقال‌پذیری و تایید پذیری جهت برآورد روایی و از روش بازآزمون برای سنجش پایایی (89/14درصد) استفاده گردید. روش تحلیل داده‌ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام گرفت. بنابر نتایج به‌دست‌آمده، تعداد 330 کدباز اولیه، شناخته شد. در مرحله کدگذاری باز، داده‌ها از طریق ارتباطات تلفنی با مشتریان اینترنتی مسکن که نیاز به خرید یا معاوضه مسکن داشتند، جمع‌آوری گردید. در مرحله کد‌گذاری محوری 26 مفهوم به‌عنوان مفاهیم پژوهش شکل گرفتند؛ و درنهایت در مرحله کد‌گذاری انتخابی با استفاده از فن مقایسه مستمر مقوله‌ها تعداد 5 مقوله‌ی اصلی شامل فرایندها، مدیریت ارتباط با مشتری، ملاک‌های انتخاب ملک، خدمات به مشتریان و عامل زیباسازی، به دست آمد. انتظار می‌رود مدل طراحی‌شده در این پژوهش به‌طورکلی به‌عنوان ابزاری جهت افزایش جذب مشتریان و خواسته‌های مشتریان در انتخاب ملک مورداستفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: بازاریابی عصبی, نظریه داده بنیاد, آگهی های ملکی, بازاریابی فضای مجازی
    Ramadan Rajabpour Kari *, mohammad oraki

    The purpose of this study is to evaluate the responses of real estate advertisers in cyberspace with the method of neuromarketing (neuromarketing) which in terms of the nature of research, applied, in terms of research method, quality and in terms of research strategy, data-based theory. Thirty semi-structured interviews were conducted to achieve theoretical saturation. Acceptability, transferability and verifiability were used to assess validity and retest method was used to assess reliability (89.14%). Data analysis method was performed in three stages of open, axial and selective coding. According to the results, 330 initial open source code were identified. In the open coding phase, data were collected through telephone communication with Internet housing clients who needed to purchase or exchange housing. In the axial coding stage, 26 concepts were formed as research concepts. Finally, in the selective coding stage, using the continuous category comparison technique, 5 main categories were obtained, including processes, customer relationship management, property selection criteria, customer service, and beautification factor. The model designed in this research is generally expected to be used as a tool to increase customer attraction and customer demands in property selection.

    Keywords: Neural Marketing, Data Theory, Real Estate Advertising, Cyberspace Marketing
  • حدیث غفاری خلیق*، امین رفیعی پور، احمد علیپور، محمد اورکی

    مقدمه:

     افراد مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی (ADHD) دارای اختلالاتی در روابط عاطفی هستند که می تواند ناشی از مشکلات در پردازش هیجانی باشد. مطالعه حاضر به بررسی همبستگی های عصبی مراحل اولیه پردازش چهره عاطفی در بزرگسالان مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نقص توجه با بزرگسالان بدون اختلال بیش فعالی/ نقص توجه با استفاده از روش پتانسیل وابسته به رویداد (ERP) در مولفه N170 هنگام مشاهده چهره های دارای هیجانات مختلف پرداخته است.

    روش ها

    در مجموع 12 بزرگسال (6 مرد و 6 زن) دارای اختلال بیش فعالی/ نقص توجه با 12 بزرگسال (6 مرد و 6 زن) بدون اختلال بیش فعالی/ نقص توجه بین 20 الی 42 سال مقایسه شدند. شرکت کنندگان در حالی که فعالیت های مغزشان با استفاده از روش پتانسیل وابسته به رویداد ثبت می شد، چهره های دارای هیجانات مختلف را شناسایی می کردند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که مولفه N170 در ناحیه P8 برای چهره خنثی در زنان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی و در ناحیه O1 در مردان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی نسبت به بزرگسالان بدون اختلال دارای تفاوت معنی دار است. (P<0.05).

    نتیجه گیری

    مطالعه حاضر از این تصور حمایت می کند که افراد مبتلا به ADHD در مراحل اولیه پردازش چهره و هیجان چهره با افراد بدون اختلال متفاوت هستند که می تواند در تعبیر چهره و هیجان آن تاثیرگذار باشد.

    کلید واژگان: هیجانات چهره, پتانسیل وابسته به رویداد, N170, اختلال بیش فعالی, نقص توجه (ADHD)
    Hadis Ghafari Khalig *, Amin Rafiepoor, Ahmad Alipour, Mohammad Oraki
    Introduction

    Adults with attention-deficit/hyperactivity disorder (ADHD) have some impairment in emotional relationship which can be due to problems in emotional processing. The present study uses the event-dependent potential (ERP) method to investigate the neural correlations of the early stages of emotional face processing in the N170 component when observing faces with different emotions in adults with ADHD compared to adults without ADHD.

    Methods

    A total of 12 adults between 20 and 42 years old (6 males and 6 females) with ADHD were compared with 12 adults without ADHD (6 males and 6 females). Participants identified faces with different emotions while their brain activity was recorded using the event-dependent potential method.

    Results

    The results showed that the N170 component for a neutral face was significantly different both for women with ADHD in the P8 region and men with ADHD in the O1 region comparing to adults without the disorder. (P <0.05)

    Conclusion

    The present study supports the notion that people with ADHD in the early stages of facial processing and facial expressions are different from people without the disorder, which can affect the interpretation of facial expressions and emotions.

    Keywords: Facial Emotions, Event-Related Potential, N170, Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD)
  • سید حامد واحدی اردکانی، شیرین کوشکی*، محمد اورکی، آمنه سادات کاظمی
    مقدمه

    هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیپنوتیزمی و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) بر ترمیم زخم و استرس ادراک شده بیماران پس از جراحی شکمی بود.

    روش

    جامعه آماری شامل تمامی بیماران کاندید جراحی شکمی بستری شده در بیمارستان گلستان شهر تهران بود. 75 نفر از این بیماران با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شده و به شکل تصادفی در 3 گروه مطالعاتی قرار گرفتند. گروه اول، مداخله 8 جلسه ای درمان هیپنوتیزمی و گروه دوم، مداخله 8 جلسه ای MBSR دریافت کرد و گروه سوم به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. جمع آوری داده ها با استفاده از مقیاس زخم بیتس - جنسن (بیتس - جنسن و ساسمن، 2012) و پرسشنامه استرس ادراک شده (کوهن و همکاران، 1983) انجام شده و تجزیه و تحلیل آنها نیز به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر صورت پذیرفت.

    یافته ها:

     نتایج پژوهش نشان دادند که درمان هیپنوتیزمی و MBSR بر ترمیم زخم و استرس ادراک شده بیماران پس از جراحی شکمی تاثیر دارند (001/0<P).

    نتیجه گیری:

     درمان هیپنوتیزمی و MBSR منجر به تسریع ترمیم زخم و نیز کاهش عوارض جانبی و استرس ادراک شده در مرحله پس آزمون و پیگیری در بیماران فوق می شوند. لذا می توان از این دو مدل درمانی به عنوان درمان کمکی جهت پیشگیری یا کاهش عوارض پس از جراحی شکمی استفاده نمود.

    کلید واژگان: درمان هیپنوتیزمی, ذهن آگاهی, ترمیم زخم, استرس ادراک شده, جراحی شکمی
    Seyyed Hamed Vahedi Ardakani, Shirin Kooshki *, Mohammad Oraki, Amenehsadat Kazemi
    Objective

    The aim of this study was to evaluate the effectiveness of hypnotherapy and mindfulness-based stress reduction therapy (MBSR) on wound healing and perceived stress in post abdominal surgery patients.

    Method

    The statistical population included all patients who were candidates for abdominal surgery admitted to Golestan Hospital in Tehran. 75 of these patients were selected by convenience sampling method and randomly divided into 3 study groups. The first group received an 8-session intervention of hypnotherapy and the second group received an 8-session MBSR intervention and the third group was considered as a control. Data were collected using the Bates-Jensen Wound Assessment Scale (Bates-Jensen & Sussman, 2012) and the Perceived Stress Questionnaire (Cohen et al., 1983) and analyzed by repeated measurement variance analysis.

    Findings

    The results showed that hypnotherapy and MBSR have an effect on wound healing and perceived stress in post abdominal surgery patients (P <0.001).

    Conclusion

    Hypnotherapy and MBSR accelerate wound healing and also reduce side effects and perceived stress in the post-test and follow-up phase in the above patients. Therefore, these two treatment models can be used as adjunctive therapy to prevent or reduce complications after abdominal surgery.

    Keywords: Hypnotherapy, Mindfulness, Wound Healing, Perceived stress, Abdominal surgery
  • محمد اورکی، احمد علیپور، سهیلا دهخدایی*
    پژوهش حاضر، یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح بین- درون آزمودنی های آمیخته است که با هدف تعیین اثربخشی تلفیق درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی با نوروفیدبک، بر حساسیت اضطرابی و استرس ادراک شده در افراد مبتلا به دیابت تیپ II انجام گرفت. نمونه پژوهش، شامل 45 بیمار مبتلا به دیابت تیپ II بود که به صورت هدفمند از بین بیماران مراجعه کننده به آزمایشگاه های شهرستان ماهشهر انتخاب شدند. این بیماران، پس از همتاسازی، به روش تصادفی در 3 گروه 15 نفره جایگزین شدند و گروه های آزمایش در 8 جلسه درمان روانشناختی و 10 جلسه آموزش نوروفیدبک به صورت انفرادی، مداخلات مربوط به گروه خود را اخذ نمودند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 2 ماهه، با پرسشنامه حساسیت اضطرابی فلوید و همکاران (2005)، و مقیاس استرس ادراک شده کوهن و همکاران (1983)، انجام یافت. طبق نتایج تحلیل SPANOVA، هر دو مداخله ACT + نوروفیدبک، و MBSR + نوروفیدبک، برای کاهش حساسیت اضطرابی و استرس ادراک شده، در مراحل پس آزمون و پیگیری موثر بودند. اما در حالیکه اثربخشی هر دو مداخله برای کاهش حساسیت اضطرابی یکسان بود، برای استرس ادراک شده، اثر مداخله MBSR+نوروفیدبک، چه در مرحله پس آزمون و چه در مرحله پیگیری، بطور معناداری بیشتر از اثر ACT+نوروفیدبک بود.
    کلید واژگان: حساسیت اضطرابی, استرس ادراک شده, نوروفیدبک, دیابت تیپ 2
    Mohammad Oraki, Ahmad Alipour, Soheila Dehkhodaei *
    The present study is a quasi-experimental study with an inter-intra subject design aimed to determine the effectiveness of combining acceptance and commitment-based therapy and mindfulness-based stress reduction therapy on anxiety sensitivity and perceived stress in people with type 2 diabetes. The sample consisted of 45 patients with type II diabetes purposefully selected from patients referred to laboratories in Mahshahr city. After matching, the patients were randomly assigned to 3 groups of 15 patients and the experimental groups received their group interventions in 8 sessions of psychological therapy and 10 sessions of individual neurofeedback training and the control group did not receive any intervention. Pre-test, post-test, and 2-month follow-up were performed with Floyd et al.'s (2005) Anxiety Sensitivity Questionnaire and Cohen et al.'s (1983) Perceived Stress Scale. According to the results of SPANOVA analysis, both ACT + neurofeedback and MBSR + neurofeedback were effective in post-test and follow-up stages to reduce anxiety sensitivity and perceived stress. But while the effectiveness of both interventions in reducing anxiety sensitivity was the same, for perceived stress, the effect of MBSR + neurofeedback, both in the post-test and in the follow-up phase, was significantly greater than the effect of ACT + neurofeedback.
    Keywords: Anxiety Sensitivity, Perceived stress, Neurofeedback, type 2 diabetes
  • محمد اورکی، معصومه آریانی پور*، مهدیه رحمانیان
    مقدمه

    ولع مصرف در اعتیاد به مواد مخدر یک تظاهر رایج و به عنوان تمایل مبرم فوری و غیرقابل جبران برای تسلیم در برابر ماده می باشد. هدف از پژوهش بررسی اثربخشی تحریک الکتریکی مغز از روی جمجمه (tDCS) بر ولع مصرف انعطاف پذیری شناختی و انتزاع سوء مصرف کنندگان مواد افیونی بود.

    روش

    طرح نیمه آزمایشی به همراه پیش آزمون و پس آزمون با پیگیری 2ماهه بود. جامعه آماری شامل وابستگان به مواد افیونی بود که نمونه 30 نفر مرد که با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش tDCS (15 نفر) و یک گروه شم (15 نفر) جای گرفتند. ابزارهای به کار رفته در این پژوهش پرسشنامه ولع معرف لحظه ای مواد فرانکن و همکاران و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین بود که قبل از مداخله روی دو گروه انجام شد. روش درمان tDCS شامل (10جلسه 20دقیقه ای)باشدت 2 میلی امپر بود. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    تحلیل بدست امده با استفاده از تحلیل کوواریانس نشان داد بین آزمودنی های دو گروه آزمایش و شم در پس آزمون و پیگیری، هر سه مولفه ولع مصرف و همچنین نمرات مولفه های آزمون ویسکانسین تفاوت معناداری وجود دارد. (P< 0/001).

    نتیجه گیری

    tDCS تلویحات مهمی در زمینه کاهش سطح ولع مصرف و بهبود انعطاف پذیری شناختی اجرایی در افراد وابسته به مواد افیونی داشته و به عنوان روش درمانی موثر جهت استفاده درمانگران اعتیاد در کلینیک های درمانی توصیه می گردد.

    کلید واژگان: تحریک الکتریکی مغز از روی جمجمه, ولع, انعطاف پذیری و انتزاع, اعتیاد
    Oraki. M, Arianipour. M *, Rahmanian. M
    Introduction

    Craving drug abuse is a common manifestation of the urgent and irrecoverable desire against substance abuse. The present study aimed to investigate the effectiveness of transcranial direct current stimulation (tDCS) on cravings, cognitive flexibility, and the abstraction of opiate abusers.

    Method

    The research design was a randomized clinical trial design with a 2-month follow-up. The statistical population consisted of opiate addicts, and 30 men selected through the convenience sampling method were assigned into experimental (tDCS) and sham groups (15 people per group). The tools used in this research were Franken et al. Instant Craving Questionnaire and the Wisconsin Card Sorting Test which was performed on two groups before the intervention. The tDCS intervention method included 10 sessions of 20 minutes with an intensity of 2 milliamps. The obtained data were analyzed using multivariate analysis of covariance.

    Results

    The results obtained using covariance analysis showed a significant difference between the experimental and sham groups in the post-test and follow-up in all three components of the cravings and the scores of the components of the Wisconsin test (P<0.001).

    Conclusion

    TDCS has essential implications in reducing cravings and improving executive cognitive flexibility in addicts to opiates and is recommended as an effective treatment method for addiction therapists in treatment clinics.

    Keywords: Transcranial Direct Current Stimulation, Craving, Cognitive Flexibility, Abstraction, Addiction
  • شیرین خاتمی*، محمد اورکی، احمد علیپور، پروین منصوری
    مقدمه

    نقش پریشانی روانشناختی در سیر بالینی بسیاری از بیماری های پوستی مورد تایید قرارگرفته است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و ترکیب آن با پس خوراند زیستی بر ادراک از بیماری، سلامت روان و شدت نشانگان بالینی در مبتلایان به پسوریازیس بود.

    روش

    پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری، شامل تمام بیماران مبتلا به پسوریازیس مراجعه کننده به مرکز تحقیقات پوست دانشگاه علوم پزشکی تهران بود که از این جامعه، با توجه به ملاک های ورود و خروج از تحقیق، 45 بیمار به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. گروه آزمایشی اول، 8 جلسه پس خوراند زیستی و 8 جلسه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی دریافت کردند. گروه آزمایشی دوم، فقط مداخله کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی دریافت کردند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. ابزار تحقیق شامل پرسشنامه کوتاه ادراک بیماری برادبنت و همکاران (2006)، پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (1988) و شاخص شدت و سطح پسوریازیس کورتی (2009) بود.

    یافته ها

    طبق نتایج تحلیل SPANOVA، هر دو مداخلات، موثر واقع شده بودند؛ اما ترکیب برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی با پس خوراند زیستی، اثربخشی بیشتر و پایدارتری داشت.

    نتیجه گیری

    این دو درمان، بخصوص به صورت ترکیبی، می تواند به عنوان روشی کارآمد در بیماران پسوریازیس مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی, پس خوراند زیستی, ادراک از بیماری, سلامت روان, پسوریازیس
    Shirin Khatami *, Mohammad Oraki, Ahmad Alipour, Parvin Mansouri
    Objective

    The role of psychological distress has been approved in the clinical course of skin diseases. which. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of mindfulness-based stress reduction program and its combination with Biofeedback on disease perception, mental health, and severity of clinical symptoms in patients with psoriasis.

    Method

    The present research is a quasi-experimental study with an inter-subject design. The statistical population included all patients with psoriasis referred to the Dermatology Research Center of Tehran University of Medical Sciences. From this population, according to the inclusion and exclusion criteria, 45 patients were selected by purposive sampling method and replaced randomly in three groups of 15 people (two experimental groups and one control group). The first experimental group received 8 sessions of Biofeedback and 8 sessions of mindfulness-based stress reduction. The second experimental group received only mindfulness-based stress reduction intervention and the control group did not receive any intervention. The research instruments included Broadbent et al.'s (2006) Brief Illness Perception Questionnaire, Goldberg (1988) General Health Questionnaire, and Corti (2009) Psoriasis Area Severity Index.

    Findings

    According to the results of SPANOVA analysis, both interventions were found to be effective. However, combining mindfulness-based stress reduction programs with Biofeedback was more effective and more sustainable.

    Conclusion

    These two therapies, especially in combination, can be used as an effective method in psoriasis patients.

    Keywords: Mindfulness-based stress reduction, Biofeedback, Disease Perception, Mental Health, psoriasis
  • ربابه محمدی*، محمداحسان تقی زاده، محمد اورکی
    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر شن بازی درمانی بر توجه انتخابی کودکان پسر 8-11 ساله با نارسایی ویژه در یادگیری بود.

    روش

    روش پژوهشی در این مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری این مطالعه را تمام دانش آموزان پسر با نارسایی ویژه در یادگیری شهرستان پردیس تشکیل می داد. تعداد 20 نفر از آنها به شیوه در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه (کنترل و آزمایش) گمارده شدند. نخست آزمون استروپ برای هر دو گروه اجرا شد (پیش آزمون)، سپس آزمودنی های گروه آزمایش برنامه شن بازی درمانی را در قالب 8 جلسه 45 دقیقه ای و در دو ماه دریافت کردند، درحالی که گروه کنترل هیچ مداخله ی آموزشی دریافت نکردند. پس از مداخله پس آزمون در مورد هر دو گروه آزمایش و گواه اجرا و 2 ماه بعد مرحله پیگیری انجام شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از تحلیل واریانس مختلط در نرم افزار SPSS نسخه 22 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که شن بازی درمانی بر توجه انتخابی آزمودنی ها در گروه آزمایش با اندازه اثر متوسط اثربخش بوده است و در دوره پیگیری نیز این اثر ماندگار بود.

    نتیجه گیری

    بنابراین با توجه به نتایج به دست آمده می توان از شن بازی درمانی برای افزایش توجه انتخابی در کودکان مبتلا به اختلال های یادگیری در مدارس استثنایی و مراکز مشاوره کودکان بهره برد.

    کلید واژگان: شن بازی درمانی, توجه, توجه انتخابی, نارسایی ویژه در یادگیری
    Robabeh Mohammadi, MohammadEhsan Taghizadeh, Mohammad Oraki
    objective

    This study aimed to investigate the effectiveness of sand -play therapy on the selective attention of told 8-11 years’ students with special learning disabilities.

    Method

    The research method was a pre-test, post-test, and follow-up semi-experiment with a control group. The statistical population included all students with learning disabilities living in Pardis City. Twenty of them were selected using convenient sampling method and randomly divided into two groups (control and experimental). The Continuous Performance Test was performed in both groups (pre-test). Then the experimental group received the treatment program in eight sessions of 45 minutes for two months, while the control group did not receive any training. The post-test was performed on both experimental and control groups. The follow-up was carried out, two months later. The collected data were analyzed using the SPSS 22 by mixed variance analysis.

    Results

    The findings showed that sand -play therapy had a positive impact on the selective attention of children with special learning disabilities, compared to the control group, and its effectiveness sustained during the follow-up period.

    Conclusion

    Sand -play therapy can be used to increase selective attention in students with special learning disabilities in exceptional schools and child counseling centers.

    Keywords: Sand-play therapy, attention, selective attention, learning disorder
  • محمد اورکی، مریم سیادت*، احمد علی پور، فرهاد جمهری
    مقدمه
    هدف پژوهش حاضر بررسی مدل پیش بینی فرسودگی شغلی پرستاران بخش کرونا براساس استرس ادراک شده با میانجی گری تیپ شخصیتی در پرستاران مشغول به خدمت در بخش های درمانی بیماران مبتلا به کووید 19 بود.
    روش
    روش پژوهش توصیفی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه پرستاران مشغول به کار در بیمارستان های امام خمینی، سینا، شهدای یافت آباد و آتیه شهر تهران در سال 1399 بودند که از بین آنها 200 پرستار به صورت دردسترس انتخاب شده و پرسشنامه ها را به صورت اینترنتی تکمیل کردند. ابزار پژوهش شامل مقیاس فرسودگی شغلی مسلش(1981)، پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن و همکاران(1983) و مقیاس تیپ شخصیتی D دنولت  (2000) بودند.
    یافته ها
    نتایج تحلیل داده ها نشان داد شاخص های برازش مدل یش بینی در وضعیت مطلوبی قرار دارد. استرس ادراک شده بر فرسودگی شغلی اثر مستقیم و غیرمستقیم معنی داری دارد(p>0.05). بدین معنا که  با افزایش استرس ادراک شده، سطح فرسودگی شغلی افزایش می یابد.. تیپ شخصیتی D (عواطف منفی و بازداری اجتماعی) از یک سو تحت تاثیر  سطح استرس ادراک شده قرار می گیرد و از سوی دیگر بر فرسودگی شغلی پرستاران مشغول به خدمت در بخش های درمانی بیماران مبتلا به کووید 19 دارد تاثیر می گذارد..
    نتیجه گیری
    بنابراین بکارگیری راهکارهای کاهش استرس ادراک شده، می تواند با ارتقاء بهداشت روانی پرستاران، به کاهش فرسودگی شغلی پرستاران منجر شود.
    کلید واژگان: فرسودگی شغلی, استرس ادراک شده, تیپ شخصیتی D, پرستاران, کووید 19
    Mohammad Oraki, Maryam Siadat *, Ahmad Alipour, Farhad Jomehri
    The aim of this study was to investigate the model of predicting job burnout in nurses of Corona ward based on perceived stress mediated by personality type in nurses serving in the medical wards of patients with Covid 19. The research method was descriptive and structural equation modeling. The statistical population of this study was all nurses working in Imam Khomeini, Sina, Shohada Yaftabad and Atieh hospitals in Tehran in 1399, from which 200 nurses were selected and completed the questionnaires online. The research instruments included Maslash Burnout Scale (1981), Cohen et al. (1983) Perceived Stress Questionnaire and Denolt-D (2000) Personality Type Scale. The results of data analysis showed that the fit indices of the nasal model are in a favorable condition. Perceived stress has a significant direct and indirect effect on burnout (p> 0.05). This means that with increasing perceived stress, the level of burnout increases. Personality type D (negative emotions and social inhibition) on the one hand is affected by perceived stress levels and on the other hand affects the burnout of nurses serving in the medical wards of patients with Covid 19. Therefore, applying perceived stress reduction strategies can reduce nurses 'burnout by promoting nurses' mental health.
    Keywords: Job Burnout, Perceived Stress, Personality Type D, Nurses, Covid 19
  • بهاره میراحمدی*، محمد اورکی، کمال پرهون
    افزایش روزافزون افراد مبتلا به چاقی و اضافه وزن به عنوان یک مشکل جدی سلامت محسوب می شود. گفته می شود که چاقی و اضافه وزن یکی از جدی ترین معضلات تهدید کننده سلامت افراد و اپیدمی هزاره سوم است. هدف پژوهش حاضر مقایسه تاثیر ذهن آگاهی و تمرینات بیوفیدبک بر بهبود کنترل توجه، کارکردهای اجرایی و ولع مصرف در زنان دارای اضافه وزن و چاق بود. برای این منظور  طی یک پژوهش نیمه تجربی 48 زن از مراجعین درمانگاه های شرکت نفت و گاز بند عباس به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه ذهن آگاهی، بیوفیدبک و کنترل گمارش شدند. گروه ها قبل، بعد از اتمام و یک ماه پس از اتمام پژوهش از نظر کنترل توجه، نقص در کارکردهای اجرایی و ولع مصرف مواد غذایی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که گروه های مداخله، در کنترل توجه نمرات بیشتر و در کارکردهای اجرایی و ولع مصرف میانگین کمتری نسبت به گروه کنترل داشتند. نتایج به دست آمده حاکی از تاثیر ذهن آگاهی و تمرینات بیوفیدبک بر ارتقاء کارکردهای اجرایی، کنترل توجه و کاهش ولع مصرف در زنان دارای اضافه وزن و چاقی بود. ازاین رو، توجه به این یافته ها و سازوکار اثربخشی این دو روش مداخله می تواند پیامدهای مثبتی بر افزایش توانایی های شناختی و روان شناختی زنان دارای اضافه وزن و چاق داشته باشد.
    Bahareh Mirahmadi *, Mohammad Oraki, Kamal Parhoon
    The growing number of obese and overweight people is a serious health problem. Obesity and overweight have been noted among the most serious health threats and the epidemics of the third millennium. The aim of the present research was to compare the effects of mindfulness and biofeedback exercises on attention control, executive functions, and food cravings in overweight and obese women. In this quasi-experimental study, 48 women referring to the clinic of the Oil and Gas Company of Bandar Abbas were selected by the convenience sampling method and randomly assigned to the three groups of mindfulness, biofeedback, and control. The participants in these groups were evaluated for attention control, executive functions, and food craving before, after and one month after the interventions. The results of analysis of covariance showed that the intervention groups had higher control attention scores while lower mean scores for executive functions and food craving than the control group. The results indicated the effectiveness of mindfulness and biofeedback exercises on improving executive functions and attention control and reducing craving for foods in overweight and obese women. Therefore, identifying the mechanisms underlying the effects of these two interventions can have positive consequences on the cognitive and psychological abilities of overweight and obese women.
    Keywords: Mindfulness, Biofeedback, attention control, executive functions, Food craving, overweight, Obesity
  • زهرا کمالی نسب*، شکوه سادات بنی جمالی، شیرین کوشکی، محمد اورکی

    هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی و شناختی-رفتاری بر اجتناب تجربی زنان مبتلا به بی خوابی بود. این پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش زنان با اختلال بی خوابی بودند که از طریق فراخوان، در سال 1399 به مرکز مشاوره دانشگاه علمی کاربردی فرهنگ و هنر مراجعه کرده بودند، از میان آن ها تعداد 63 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی در سه گروه (21نفره) جای داده شدند. هر دو گروه آزمایش به طور جداگانه طی 8 جلسه، هفته ای یک جلسه 45  تا 60 دقیقه ای به صورت انفرادی، تحت درمان قرار گرفتند. پرسشنامه اجتناب تجربی چندبعدی پیش ازآغاز درمان و پایان جلسات درمان و 3 ماه بعد به صورت انفرادی اجرا شد. داده ها با تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد هر دو درمان بر کاهش اجتناب تجربی زنان مبتلا به اختلال بی خوابی تاثیر داشت و هر دو به یک اندازه در پیگیری موثر بودند، اما ذهن آگاهی موثرتر بود و همچنین جنبه پیشگیری از عود را داشت. بنابراین می توان از این دو روش درمان در جهت کاهش اجتناب تجربی استفاده کرد.

    کلید واژگان: اجتناب تجربی, بی خوابی, درمان شناختی-رفتاری, درمان مبتنی بر ذهن آگاهی
    Zahra Kamalinasab *, Shokooh Alsadat Banijamali, Shirin Kooshki, Mohammad Oraki

    The purpose of the study was to compare the effectiveness of Mindfulness Therapy and Cognitive-behavioral therapy on experiential avoidance in women with insomnia. This was a quasi-experimental study pre-test, post-test, with the control and 3-months follow-up. The statistical population study included women with insomnia who referred to the counseling center of the University of Applied Sciences, Arts and Culture by recall in 2020. A sample of 63 participants were selected by purposive sampling method and randomly divided into three group (21 people in each group). Both two experiments were under treatment individually within 8 sessions of 45-60 minutes. Multidimensional Experiential Avoidance Questionnaire (MEAQ) were administered before treatment, the end of treatment sessions and after 3 months. Data were analyzed using Analysis of variance with repeated measure analysis. The results showed that both Mindfulness Therapy and Cognitive-behavioral therapy had impact on reducing experiential avoidance of women with Insomnia disorder, and both were equally effective at follow up, however the first was more effective as well as had the aspect of preventing recurrence. Therefore, these two therapies can be used either way to decrease experiential avoidance.

    Keywords: cognitive-behavioral therapy, Experiential Avoidance, insomnia, Mindfulness-Based Therapy
  • مهدیه رحمانیان*، محمد اورکی، فهیمه میرزاده اهری

    هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب و کاهش وسوسه مصرف سیگار بود. روش تحقیق حاضر از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان سیگاری مراجعه کننده به خانه های سلامت در منطقه 22 شهر تهران در بهار 1396 بود.30 نفر از این افراد، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و افراد با گمارش تصادفی به دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه تقسیم شدند. برای سنجش اضطراب از پرسشنامه اسپیلبرگر و وسوسه مصرف سیگار از پرسشنامه فاگرشتروم بهره برده شد. پس از انتخاب گروه آزمایش و گواه، مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر روی گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای و یک جلسه در هفته اجرا گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس یک راهه استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین نمره های پس آزمون گروه های آزمون و کنترل در اضطراب و وسوسه مصرف سیگار تفاوت معنادار وجود داشت (05/0<p)؛ به  طوریکه شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی باعث کاهش اضطراب و وسوسه مصرف سیگار در گروه آزمایش گردید. در کل می توان نتیجه گرفت که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند باعث بهبود مولفه های روانشناختی موثر در ترک مصرف سیگار گردد.

    کلید واژگان: آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, اضطراب, وسوسه مصرف سیگار
    Mahdieh Rahmanian*, Mohammad Oraki, Fahimeh Mirzadeh Ahari

    The purpose of this study was to investigate the effectiveness of mindfulness based cognitive therapy anxiety and cigarette craving. The present research is a quasi-experimental, pre-test and post-test with the experimental and control group. The statistical population consisted of all smokers who were referred to health centers in 22nd district of Tehran in the spring of 1396. 30 Individuals were selected by available sampling method. The subjects were randomly assigned into experimental and control groups. To measure anxiety, the Spielberger questionnaire and cigarette craving, Fagerstrom questionnaire were used. After selecting the experimental and control group, interventional training on mindfulness based cognitive therapy on the experimental group was performed for 8 sessions of 90 minutes and one session per week. One-way covariance analysis was used to analyze the data.  Data analysis showed that there was a significant difference between the mean of post test scores of the experimental and control groups in anxiety and cigarette craving (p<0.01); as mindfulness based cognitive therapy reduced anxiety and cigarette craving in experimental group.  Generally, could be showed that mindfulness based cognitive therapy could improve the psychological components of smoking cessation.

    Keywords: Mindfulness based cognitive therapy, Anxiety, Cigarette craving
  • مهدیه رحمانیان، محمد اورکی، نرگس امینی شیرازی*، محمدرضا فرزانه
    هدف

    مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثربخشی موسیقی درمانی فعال و بازی درمانی بر مهارت اجتماعی و تماس چشمی پسران 6 تا 12 ساله مبتلا به اختلال اتیسم سطح 2 از مراکز توانبخشی شهر تهران انجام شد.

    روش

    میزان تماس چشمی این کودکان با استفاده از دستگاه ردیاب چشمی، و مهارت اجتماعی آنها به وسیله مقیاس درجه بندی مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (SSRS) اندازه گیری شد. نمونه ها به صورت تصادفی ساده به سه گروه موسیقی درمانی (M)، بازی درمانی (P) و گروه کنترل(C) تقسیم شدند. برای گروه M، 12 جلسه مداخله موسیقی درمانی فعال و برای گروه P به همان تعداد جلسه بازی درمانی انجام شد. برای گروه C فقط جلسات آموزشی رایج مراکز انجام شد و سپس میزان تماس چشمی و مهارت اجتماعی هر سه گروه مجددا اندازه گیری شد.

    یافته ها

    مقایسه تماس چشمی و مهارت اجتماعی سه گروه پس از انجام مداخلات، با استفاده از آزمون ANCOVA در نرم افزار SPSS 23 نشان داد که تفاوت معنی داری میان نتایج سه گروه هم در تماس چشمی و هم مهارت اجتماعی حاصل شده است) 05/0 (p<. آزمون تعقیبی توکی، بهبود معناداری در تماس چشمی در گروه موسیقی نشان داد اما در گروه بازی و کنترل تغییر یدیده نشد. همچنین بهبود معناداری در میزان مهارت های اجتماعی گروه موسیقی و بازی مشاهده اما در گروه کنترل تغییری یافت نشد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های حاصل از پژوهش می توان نتیجه گرفت که موسیقی درمانی هم بر بهبود تماس چشمی و هم مهارت های اجتماعی موثر است اما بازی درمانی فقط بر بهبود مهارت اجتماعی تاثیر دارد.

    کلید واژگان: اتیسم, تماس چشمی, مهارت اجتماعی, موسیقی درمانی, بازی درمانی, دستگاه ردیاب چشمی
    Mahdieh Rahmanian, Mohammad Oraki, Narges Amini Shirazi*, Mohammadreza Farzaneh
    Objective

    The aim of this study was to compare the efficacy of active music therapy and play therapy on social skills and eye contact in 6-12 year old boys with autism level 2 in Tehran rehabilitation centers.

    Method

    The eye contact rate of these children was measured using an eye tracker, and their social skills were measured by the Gershom & Elliot Social Skills Scale (SSRS). Samples were randomly divided into three groups: music therapy (M), play therapy (P) and control group (C). For group M, there were 12 sessions of active music therapy intervention and for group P the same number of play therapy sessions. For group C, only educational training sessions were held in the centers, and then eye contact and social skills of all three groups were re-measured.

    Results

    Comparison of eye contact and social skills of the three groups after the intervention, using ANCOVA test in SPSS 23 software, showed a significant difference between the results of the three groups in both eye contact and social skills (p<0/05). Tukey post hoc test showed significant improvement in eye contact in music group but no change in game and control group. No significant improvement was observed in social skills of music group and observation group but no change in control group.

    Conclusion

    Based on findings it can be concluded that music therapy is effective in improving both eye contact and social skills, but playing therapy only affects social skill improvement

    Keywords: Autism, Music therapy, Play therapy, Eye contact, Social skills
  • مهدیه رحمانیان*، محمد اورکی، زهرا پورفرید، مهدیه برهانی
    مقدمه

    با توجه به شیوع بالای سرطان پستان و ضرورت مداخله روانشناختی مناسب در این بیماران ، این تحقیق با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس درک شده ، سرمایه روانشناختی و پردازش احساسی در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد.

    مواد و روش ها

    جامعه این کارآزمایی بالینی کلیه زنان مبتلا به سرطان سینه در تهران در سال 2018 به مراکز درمانی این بیماران مراجعه کردند. حجم نمونه 30 زن مبتلا به سرطان پستان بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (15 نفر). برنامه درمانی شناختی ذهن آگاهی بر روی گروه آزمایش در 8 جلسه هفتگی نود دقیقه ای انجام شد. آنها مقیاس استرس ادراک (کوهن و همکاران) ، پرسشنامه سرمایه روانشناختی (لوتانز و همکاران) و پرسشنامه پردازش اطلاعات احساسی (بارکر و همکاران) را در پیش آزمون ، پس آزمون و پیگیری تکمیل کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تجزیه واریانس مکرر از طریق نرم افزار SPSS انجام شد.

    یافته ها

    مقایسه نمرات در دو گروه نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس ادراک شده (11 /22 = F ، 0001 /0 = P) ، سرمایه روانشناختی (54 /165 = F ، 0001 /0 = P) و پردازش احساسی (7 /18 = F) م wasثر است. ، P = 0.0001). مرحله پیگیری همچنین نشان داد که اثربخشی مداخله پایدار است.

    نتیجه گیری

    به طور کلی ، نتایج نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی ، آگاهی از استرس درک شده و پردازش احساسی زنان مبتلا به سرطان پستان را کاهش داده و سرمایه های روانی آنها را افزایش می دهد. بنابراین ، پیشنهاد می شود از این رویکرد درمانی در کلینیک ها و بیمارستان ها برای کاهش استرس درک شده و بهبود سرمایه های روانشناختی و پردازش احساسی در زنان مبتلا به سرطان پستان استفاده شود.

    کلید واژگان: سرطان پستان, درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی, پردازش احساسی, استرس ادراک شده, سرمایه روانشناختی
    Mahdieh Rahmanian *, Mohammad Oraki, Zahra Pourfarid, Mahdieh Borhani
    Introduction

     Regarding the high prevalence of breast cancer and necessity of appropriate psychological intervention in these patients, this research aimed to investigate the effectiveness of mindfulness-based cognitive therapy on perceived stress, psychological capital and emotional processing in women with breast cancer.

    Materials and Methods

    The population of this clinical trial was all women with breast cancer in Tehran in 2018 referred to the treatment centers of these patients. The sample size was thirty women with breast cancer who were selected by convenient sampling method and randomly assigned into experimental and control groups (n=15). The Mindfulness Cognitive Therapy Program conducted on the experimental group in eight weekly ninety-minute sessions. They fulfilled Perception Stress Scale (Cohen et al.), Psychological Capital Inventory (Lutanz et al.) and Emotional Information Processing Questionnaire (Barker et al.) in pre-test, post-test and follow-up. Data analyzed by descriptive statistics and repeated variance analysis through SPSS software.

    Results

    The comparison of the scores in two groups showed that cognitive therapy based on mindfulness was effective on perceived stress (F=22.11, P= 0.0001), psychological capitals (F=165.54, P= 0.0001) and emotional processing (F=18.7, P= 0.0001). The follow-up phase also indicated that the effectiveness of intervention was persistent.

    Conclusion

    Overall, the results showed that the cognitive therapy based on mindfulness reduced the perceived stress and the emotional processing and increased their psychological capital in women with breast cancer. So, it is suggested to use this therapeutic approach in clinics and hospitals to reduce perceived stress and improve psychological capitals and emotional processing in cancer patients.

    Keywords: Breast Cancer, Cognitive therapy based on mindfulness, Emotional processing, Perceived stress, Psychological capital
  • محمد اورکی، فاطمه عیسی زاده*
    مقدمه

    هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) بر تنظیم هیجانی، استرس ادراک شده و پیروی از درمان بر بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 دارای اضافه وزن بود.

    روش

    جامعه آماری، شامل مردان مبتلا به دیابت نوع 2 و دارای اضافه وزن شهر تهران بود که از طریق نمونه گیری در دسترس 40 نفر از مردان مبتلا به دیابت که دارای اضافه وزن بوده و در انجمن دیابت ایرانیان عضویت داشتند، انتخاب شدند و به طور داوطلبانه در مرحله پیش آزمون پرسشنامه های پژوهش که شامل مقیاس دشواری تنظیم هیجان گرتز و رومر (2004)، استرس ادراک شده کوهن، کامارک و مرسلستین (1983) و پیروی از درمان موریسکی (1992) می باشد را تکمیل کرده و به طور تصادفی در طرح مطالعاتی قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت درمان MBSR قرار گرفت، سپس در مرحله پس آزمون هر دو گروه، به پرسشنامه های پژوهش پاسخ دادند. داده ها با آزمون آماری تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که درمان MBSR، باعث بهبود تنظیم هیجانی، استرس ادراک شده و پیروی از درمان در گروه آزمایش و مرحله پس آزمون شد (0001/0<P).

    نتیجه گیری

    با توجه به اثربخشی درمان MBSR بر تنظیم هیجانی، استرس ادراک شده و پیروی از درمان در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 دارای اضافه وزن می توان از این درمان جهت کاهش مشکلات روانشناختی مبتلایان به دیابت بهره گرفت. علاوه بر این سازمان ها و انجمن های مرتبط با دیابت نیز می توانند از نتایج پژوهش حاضر به منظور ارتقای کیفیت زندگی مبتلایان به دیابت بهره گیرند.

    کلید واژگان: استرس ادراک شده, اضافه وزن و دیابت, پیروی از درمان, تنظیم هیجانی, کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی
    Mohammad Oraki, Fatemeh Eisazadeh *
    Objective

    The aim of this study was to evaluate the effectiveness of mindfulness-based stress reduction (MBSR) on emotional regulation, perceived stress and adherence of treatment in overweight patients with type 2 diabetes.

    Method

    The statistical population consisted of men with type 2 diabetes and overweight in Tehran. By available sampling, 40 men with diabetes who were overweight and members of the Iranian Diabetes Association were selected and Voluntarily completed research questionnaires in the pre-test phase, which included the Gratz and Roemer (2004) Difficulty Scale for Emotion Regulation, Cohen, Kamarck & Mermelstein (1983) Perceived Stress, and Morisky (1992) Treatment Adherence, and randomly completed Were included in the study plan. The experimental group was treated with MBSR for 8 sessions, then in the post-test phase, both groups answered the research questionnaires. Data were analyzed by multivariate analysis of covariance (MANCOVA) with repeated measures.

    Findings

    The results showed that MBSR improved emotional regulation, perceived stress, and adherence to treatment in the experimental group and the post-test phase (P<0.0001).

    Conclusion

    Considering the effectiveness of MBSR treatment on emotional regulation, perceived stress and following treatment in overweight patients with type 2 diabetes, this treatment can be used to reduce the psychological problems of diabetics. Took. In addition, organizations and associations related to diabetes can use the results of the present study to improve the quality of life of patients with diabetes.

    Keywords: Adherence of Treatment, Diabetes, Overweight, Emotional Regulation, Mindfulness-based stress reduction, Perceived stress
  • پوراندخت نیرومند*، مهناز علی اکبری، محمد اورکی

    هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی افشای هیجانی نوشتاری بر زودانگیختگی، پرخاشگری وسختی تنظیم هیجانی سه نوجوان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای در چارچوب یک طرح تجربی تک آزمودنی خط پایه چندگانه بود. سه نوجوان براساس تشخیص مبتنی بر چهارمین ویرایش مقیاس درجه بندی سوانسون، نولان و پلهام، 5DSM و ایشنباخ، انتخاب شدند. بمنظور سنجش پرخاشگری، زودانگیختگی و دشواری تنظیم هیجانی، پرسشنامه های پرخاشگری باس و پری (1992)، پنج عاملی زودانگیختگی لینهام و همکاران (2001)، و تنظیم هیجانی رویمر و گراتز (2004) در مراحل خط پایه، جلسات مداخله و پیگیری توسط آزمودنی ها تکمیل شدند. مقدار اندازه اثر پرخاشگری مقیاس باس و پری بر حسب شاخص کوهن برای آزمودنی های اول تا سوم به ترتیب برابر با 56/0، 41/0 و 47/0 و میزان بهبودی پس از مداخله 45، 35 و 49%و مرحله پیگیری با 47، 41 و 50% است. مقدار اندازه اثرزودانگیختگی مقیاس پنج عاملی، بر حسب شاخص کوهن برای سه آزمودنی به ترتیب برابر با 40/0، 53/0 و 52/0 و میزان بهبودی پس از مداخله 47، 52 و 47%و مرحله پیگیری 47، 51 و 50% است. مقدار اندازه اثر دشواری تنظیم هیجان، بر حسب شاخص کوهن برای سه آزمودنی به ترتیب برابر با 41/0، 38/0 و 37/0 و میزان بهبودی پس از مداخله با 35، 44 و 37% و مرحله پیگیری با 37، 41 و 35% است. نتایج تحقیق نشان داد راهبرد افشای نوشتاری هیجان می تواند در مداخلات روانشناختی برای کاهش پرخاشگری، تکانشگری و سختی تنظیم هیجانی نوجوانان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای مد نظر قرار گیرد.

    کلید واژگان: افشای هیجانی نوشتاری, پرخاشگری, زودانگیختگی, تنظیم هیجان, اختلال نافرمانی مقابله ای
    Pourandokht Niroumand *, Mahnaz Ali Akbari Dehkordi, Mohammad Oraki

    The aim of study was conducted to assess the effectiveness of WED impulsivity and aggression in adolescents with ODD. current study was conducted using a single subject experimental design. diagnosis of ODD according to the SNAP-IV ,Scale DSM5, Eisenbach. In order to assess aggression and impulsivity and difficulty in emotion regulation, Bass & Perry Aggression(1992) and Five Factors of impulsivity by Linham et al (2001) and Roemer and Graz(2004) ER were completed by participants at the beginning and during intervention sessions. The magnitude of the effect of aggression on the Bass and Perry scale according to the Cohen index for the first to third participants was 0,56, 0,41 and 0,47respectively. The rate of recovery after the intervention was 45, 35 and 49% and the follow-up stage was 47,41and 50%. The magnitude of the effect of the five-factor scale, according to the Cohen index for three participants is equal to0,40, 0,53 and 0,52 respectively, and the rate of recovery after the intervention was 47, 52 and 47% .the follow-up stage was 47,51 and 50%.The magnitude of the effect of difficulty in regulating emotion, according to the Cohen index for three subjects is equal to 0,41, 0,38 and 0,37, respectively.The rate of recovery after the intervention was 35,44 and 37% and the follow-up stage was 37, 41 and 35%. Reduction in aggression and impulsivity dimensions. The results showed that WED of emotion can be useful in psychological interventions based on reducing aggression, impulsivity and difficulty in emotional regulation of adolescents with ODD.

    Keywords: written emotional disclosure, oppositional defiant disorder, Impulsivity, Aggression
  • بهاره منتظرنیا، شیرین کوشکی*، محمد اورکی، بهرام میرزاییان

    دیابت بیماری با ماهیت مزمن، چند وجهی، تهدیدکننده و دارای پیامدهای روانشناختی قابل ملاحظه است. هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مهارت آموزی مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بود.

    روش

    طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون_ پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به کلینیک پزشکی باغبان(طوبی) در شهر ساری بودند. از بین آن ها 45 نفر به شکل در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی ACT و DBT-ST و یک گروه کنترل جای داده شدند.داده ها با استفاده از پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی، 2001) گردآوری و با روش تحلیل ورایانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که هم ACT و هم DBT-ST منجر به افزایش تنظیم شناختی هیجان شده است(اندازه اثر به ترتیب 0/991 و 0/967). تاثیر DBT-ST نسبت به ACT بر نمرات تنظیم شناختی هیجان بیشتر بود(اندازه اثر 0/967 با P>0.01).

    نتیجه

    بر اساس نتایج این مطالعه، می توان گفت ACT از طریق پذیرش احساسات و افکار ناخوشایند و تعهد و DBT-ST از طریق تنظیم هیجانی و ذهن آگاهی می توانند منجر به بهبود شاخص های روانشناختی و ارتقاء سلامت روانی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 شود.

    کلید واژگان: ACT, DBT, تنظیم شناختی هیجان, دیابت
    Bahareh Montazernia, Shirin Kooshki *, Mohammad Oraki, Bahram Mirzaian
    Objectives

    Diabetes is a chronic, multifaceted and threatening disease which has significant psychologicalcomplications. The purpose of this study was comparing the efficacy of Acceptance and Commitment Therapy (ACT)and Dialectical Behavioral Therapy Skills Training (DBT-ST) on cognitive emotion regulation in patients with typeII diabetes.

    Method

    The design of this quasi-experimental research was a pretest-posttest with a control group. The statisticalpopulation of the study included all patients with type II diabetes referred to Baghban (Touba) Medical Clinic inSari in 2019, among whom 45 patients were selected through the convenience sampling method and then randomlyassigned into three groups. The first group received ACT, the second group received DBT-ST, and the third group was considered as a control group. Data were collected using a 36-item Cognitive Emotion Regulation Questionnaire(Garnefsky et al., 2001) in three stages of pre-test, post-test, and follow-up, and were analyzed by repeated measurementvariance analysis.

    Results

    The results showed that ACT and DBT-ST were significantly more effective on cognitive emotion regulationfor the experimental groups compared to the control group (effect sizes 0.911 & 0.967, respectively). The effectivenessof DBT-ST compared to ACT was more significant on cognitive emotion regulation scores (effect sizes 0.967) at(P>0.01).

    Conclusion

    Based on the results of this study, it can be concluded that ACT improved psychological indexes andmental health of patients with type II diabetes due to acceptance of unfavorable emotions and thoughts, commitment,and DBT-ST for emotion regulation and mindfulness components

    Keywords: ACT, DBT, Cognitive Emotion Regulation, Diabetes
  • فاطمه نیکوئی*، محمد اورکی، مسعود جانبزرگی، احمد علیپور
    سابقه و هدف

    آموزش ایمن سازی در برابر استرس ترکیبی از بهترین عناصر شناختی-رفتاری است. در این مطالعه، آموزش ایمن سازی در برابر استرس بر  شاخص های سایکوفیزیولوژیکی (کورتیزول بزاقی) و شاخص های روانشناختی (اضطراب، استرس و افسردگی) بیماران دارای پیوند عروق کرونری بررسی شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش، نیمه تجربی با گروه کنترل و طرح پیش آزمون - پس آزمون بود. بیمارانی که عمل جراحی پیوند عروق کرونر داشتند و به مرکز بازتوانی بیمارستان قلب تهران مراجعه کرده بودند، بررسی شدند. 30 نفر به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار این پژوهش مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس  DASS-21 و کیت کورتیزول بود. گروه آزمایش طی 10 جلسه 90 دقیقه ای در معرض متغیر مستقل (آموزش ایمن سازی در برابر استرس) قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری، تحلیل کوواریانس تک متغیری در متن مانکوا و نرم افزار  SPSSاستفاده شد. 

    یافته ها

    آموزش ایمن سازی در برابر استرس، بر میزان کورتیزول بزاق  (001/0>p)، افسردگی (001/0>p)،  استرس (001/0>p) و اضطراب (001/0>p)  گروه آزمایش تاثیرگذار بود.

    نتیجه گیری

    کاهش هیجانات منفی به دنبال آموزش ایمن سازی در برابر استرس نقش مهمی در پیشگیری از عوارض وخیم تر بیماری قلبی دارد و انجام مداخلات مبتنی بر نتایج این پژوهش برای بیماران قلبی توصیه می شود.

    کلید واژگان: آموزش ایمن سازی در برابر استرس, شاخص های سایکوفیزیولوژیکی, شاخص های روانشناختی و جراحی عروق کرونر
    Fatemeh Nequee*, Mohammad Oraki, Masood Janbozorgi, Ahmad Alipoor
    Background

    Stress immunization training is a combination of the best cognitive-behavioral elements. The aim of this study was to investigate the effectiveness of stress-induced immunostimulatory training on psychophysiologic indices (salivary cortisol) and psychological indicators (anxiety, stress and depression) in patients with coronary artery bypass graft.

    Materials and methods

    In this Semi-experimental study with control group and pre-test-post-test design, the statistical population included patients who had coronary artery bypass surgery and referred to the Rehab center of Tehran Heart Hospital. 30 subjects were selected by simple random sampling and randomly assigned to experimental and control groups. The instrument of this study was the Kit cortisol and  DASS-21 scale of depression, anxiety and stress. The experimental group was exposed to an independent variable (training for immunization against stress) for 10 sessions of 90 minutes. To analyze the data, multivariate covariance analysis, univariate analysis of covariance in Mancoe text and SPSS software were used.

    Results

    Stress immunization training had an effect on salivary cortisol (p <0.001), depression (p <0.001), stress (p <0.001) and anxiety (p <0.001) in the experimental group.

    Conclusion

    Reducing negative emotions following stress immunization training plays an important role in preventing the more severe complications of heart disease; so interventions based on the results of this study are recommended for patients with cardiac diseases.

    Keywords: Training on immunization against stress (TIS), psycho-physiological, psychological Characteristics, Coronary artery bypass graft surgery
  • بهشته طهماسبی زاده، شیرین کوشکی*، محترم نعمت طاوسی، محمد اورکی

    زمینه و هدف:

     ناگویی خلقی شیوع بالایی را در چندین اختلال روانی ازجمله اختلالات افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و اختلال مصرف مواد نشان می دهد. با توجه به شیوع ناگویی خلقی و مشکلات بین فردی در میان افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر ناگویی خلقی و مشکلات بین فردی مردان مبتلا اختلال به مصرف مواد انجام شد.

    مواد و روش ها

    روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری دوماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری مردان مبتلا به مصرف مواد بودند که در سال 1398 به کلینیک های خصوصی ترک اعتیاد شهر تهران جهت درمان مراجعه کرده بودند. دو مرکز به صورت در دسترس انتخاب شد و از این میان 42 نفر که رضایت آگاهانه داشتند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل جایگزین شدند. داده ها به وسیله مقیاس ناگویی خلقی تورنتو بگبی و دیگران (1994) و مشکلات بین فردی بارخام، هاردی و استارتوپ (1996) در سه مرحله ارزیابی جمع آوری گردید. یافته های پژوهش درنهایت با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد درمان پذیرش و تعهد بر ناگویی خلقی و مشکلات بین فردی اثربخش بوده است (05/0>p). همچنین نتایج مرحله پیگیری نشان داد که اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر ناگویی خلقی و مشکلات بین فردی مردان مبتلا به اختلال مصرف مواد پایدار بوده است.

    نتیجه گیری

    با توجه به این نتایج، روانشناسان و متخصصینی که در حوزه درمان اعتیاد و اختلالات مصرف مواد فعالیت می کنند، می توانند از درمان پذیرش و تعهد برای کاهش ناگویی خلقی و مشکلات بین فردی در افراد دارای اختلال مصرف مواد استفاده نمایند.

    کلید واژگان: ناگویی خلقی, مشکلات بین فردی, درمان پذیرش و تعهد, اختلال مصرف مواد
    Beheshteh Tahmasebi Zadeh, Shirin Kooshki*, Mohtaram Nemat Tavousi, Mohammad Oraki
    Aim and Background

    Alexithymia is prevalent in several psychological disorders, including depression, post-traumatic stress disorder and substance use disorder. Due to the prevalence of alexithymia and interpersonal problems among people with substance use disorder, this study aimed to determine the effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy on alexithymia and interpersonal problems in men with substance use disorders.

    Methods and Materials: 

    The method of the present study was quasi-experimental with pre-test, post-test design and two-month follow-up with control group. The statistical population was men with substance abuse who in 2019 had referred to private addiction treatment centers in Tehran for treatment. Two centers were chosen for convenience and among them 42 subjects who fill informed consent were selected and randomly assigned in experimental and control group. Data were collected by Bagby et al.chr('39')s Toronto Alexithymian Scale (1994) and Barkham et al.’s Inventory of Interpersonal Problems (1996) in three stages of evaluation. The research findings were finally analyzed using repeated measure analysis of variance test using SPSS software version 22.

    Findings

    The results of data analysis showed that acceptance and commitment therapy was effective on alexithymia and interpersonal problems (p<.05). In addition, the results of the follow-up phase also showed that the effectiveness of acceptance and commitment therapy on alexithymia and interpersonal problems in men with substance use disorder was consistent.

    Conclusions

    According to these results, addiction therapists can use acceptance and commitment therapy to reduce mood disorders and interpersonal problems in people with a history of addiction.

    Keywords: Alexithymia, interpersonal problems, acceptance, commitment therapy, addiction
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر محمد اورکی
    دکتر محمد اورکی
    استاد تمام پایه 30
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال