به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمد باقر حشمت زاده

  • محمدباقر حشمت زاده، عبدالحمید قلی زاده*
    یکی از ابعاد افول نسبی هژمونی آمریکا، با توجه به ظهور قدرت های جدید اقتصادی به عنوان رقبای جدی این کشور در آینده نزدیک سنجیده می شود. هژمونی اقتصادی ایالات متحده پس از سال ها بحران و تلاطم در دنیای اقتصاد سیاسی بین الملل، در سال های اخیر به طور جدی به وسیله اقتصادهای نوظهور مانند اتحادیه اروپا، برزیل، روسیه، هند و به ویژه چین به رقابت طلبیده شده است؛ به طوری که این موضوع به شدت بر توانایی آمریکا برای نفوذ و تاثیرگذاری بر امور بین المللی هم در حوزه سیاست و هم اقتصاد تاثیر گذاشته است. در این میان خیزش چین به عنوان پرجمعیت ترین کشور جهان و با دارا بودن بیشترین میزان تولید ناخالص داخلی پس از ایالات متحده و نیز با توجه به ظرفیت های عظیم سیاسی و اقتصادی و اخیرا ظرفیت رو به رشد نظامی، در حال حاضر به رقیبی جدی برای جایگاه ایالات متحده در سلسله مراتب قدرت جهانی تبدیل گردیده است. از این رو پرسشی که اکنون مطرح می شود این است که خیزش چین چه پیامدهای استراتژیکی برای هژمونی ایالات متحده در بردارد؟ به عنوان پاسخی موقت فرضیه پژوهش مدعی است که رشد چین در قدرت نسبی از یک سو به افزایش تمایل آن جهت ایفای نقش گسترده در نظام بین الملل انجامیده و از سوی دیگر با توجه به افول قدرت نسبی آمریکا و عدم تمایل آن جهت واگذاری بخشی از نقش گسترده خود، چالش های جدی را برای رهبری هژمونیک این کشور در عرصه بین المللی فراهم آورده است. نوشتار پیش رو ضمن بررسی آثار و پیامدهای ظهور چین بر هژمونی ایالات متحده و نظام بین ‏الملل، به تحلیل و بررسی چالش های مختلف میان دو کشور در حوزه‏ های مختلف خواهد پرداخت و چشم انداز آتی را مورد بحث قرار خواهدداد.
    کلید واژگان: صعود چین, افول ایالات متحده, چالش هژمونی, نظام بین الملل
    Mohamad Bagher Heshmatzadeh, Abdolhamid Gholizadeh *
    One of the dimensions of the relative decline of the United States is evaluated in the emergence light of new economic powers as serious competitors of this country in the present era. The economic hegemony of the United States, after years of crisis in the international political economy, has been seriously challenged by emerging economies in recent years, and this has greatly affected America's ability to influence international affairs. In the meantime, China, as the most populous country in the world, has become a serious competitor for the position of the United States in the world power hierarchy, due to its huge political and economic capacities and recently its growing military capacity. Therefore, the question which is raised is as mentioned below;
     what are the strategic consequences of the rise of China for the hegemony of the United States? The research hypothesizes that China's growth in relative power on the one hand has led to an increase in its willingness to play an extensive role in the international system, and on the other hand, due to the decline of America's relative and its reluctance to cede part of its extensive role, it has provided serious challenges for the hegemonic leadership of this country in the international arena. Using the analytical descriptive method and within the framework of the power cycle theory, this article examines the effects and consequences of the rise of China on the hegemony of the United States and the international system and discusses the different challenges between the two countries in different areas and their prospects.
    Keywords: Rise Of China, Decline Of The United States, Challenge Of Hegemony, International System
  • محمدباقر حشمت زاده، جواد اطاعت، سید سهراب تیموری فر*

    هدف پژوهش حاضر بررسی بسترهای تاثیرگذار بر هزینه های مالی انتخابات مجلس شورای اسلامی و پیامدهای آن بر روند دموکراسی است. در این راستا، هزینه های مالی کاندیداهای مجلس شورای اسلامی دهمین دوره انتخابات شهرستان رشت مورد بررسی قرار گرفت. روش پژوهش از نوع پیمایشی بوده و از دو ابزار پرسشنامه و مصاحبه نیمه عمیق استفاد گردید. جامعه آماری مورد مطالعه تمامی شهروندان بالای بیست سال ساکن شهرستان رشت بودند که تعداد آنها حدودا برابر با625500 نفر می باشد. برای برآورد حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده گردید که حجم نمونه برابر 384 نفر به دست آمد. نتایج مطالعه نشان داد که مهم ترین بسترهای تاثیرگذار بر شیوه های تامین منابع مالی انتخابات پارلمانی در ایران عبارتند از دانش سیاسی رای دهندگان، رابطه شهروند با نماینده، نگرش شهروندان به نوع نظام انتخاباتی، تعداد و تنوع حامیان مالی کاندیداها و انگیزه های آنان، نوع نظام سیاسی و وضعیت اقتصادی جامعه. تقریبا بیش از 95 درصد پاسخگویان تاکید داشتند که منافع کوتاه مدت شهروندان به ویژه حامیان مالی آنها بر امور دیگر غلبه دارد و نوعی رابطه حامی پروری نهادینه شده وجود دارد. همچنین یافته ها بر این نکته دلالت دارند که برای کاهش پیامدهای نامطلوب شیوه های تامین و هزینه کردن پول های سیاسی، باید در قوانین فعلی بازنگری گردد و از تجارب کشورهای دیگر نیز استفاده شود.

    کلید واژگان: انتخابات, مجلس شورای اسلامی, شهرستان رشت, هزینه های انتخاباتی, کاندیداهای انتخاباتی
    MohammadBagher Heshmatzadeh, Javad Attaat, Seyed Sohrab Teymouri Far *

    This study investigates the factors affecting the financial costs of the Islamic Consultative Assembly elections and its consequences on the democratic process. In this regard, the financial expenses of the candidates of the Islamic Consultative Assembly of the tenth election of Rasht city were examined. The research method was the survey, and two questionnaires and semi-in-depth interviews were used. The study's statistical population was all citizens over the age of 20 living in Rasht, whose number is approximately equal to 625,500 people. Cochran's formula was used to estimate the sample size, and the sample size was 384 people. The results showed that the most important factors influencing the methods of financing parliamentary elections in Iran are voters 'political knowledge, citizen's relationship with the representative, citizens' attitudes toward the type of electoral system, number, and variety of sponsors and their motives, type of political system and status. Economic community. Almost 95% of the respondents emphasized that the short-term interests of the citizens, especially their sponsors, prevail over other matters and that there is a kind of institutionalized supportive relationship. The findings also suggest that current laws should be reviewed, and the experiences of other countries should be used to reduce the adverse consequences of financing and spending political money.

    Keywords: Elections, Islamic Consultative Assembly, Rasht City, Election expenses, Election Candidates
  • محمدباقر حشمت زاده، حمیدرضا حمیدفر*، یاسر قائمی

    نوشتار حاضر در پی پاسخ گویی به این پرسش اساسی است که ابزار دیپلماسی عمومی و قدرت نرم در تدوین راهبرد ایران و ترکیه در قبال سوریه و تحولات آن از چه جایگاهی برخوردار است؟ فرضیه برای پاسخ به این پرسش عبارت است از این که ایران همواره ابزار دیپلماسی عمومی مبتنی بر قدرت نرم را در راهبرد خود در قبال سوریه حفظ نموده است؛ اما ترکیه از سال 1999 تا سال 2011 دیپلماسی عمومی مبتنی بر قدرت نرم خود را در قبال سوریه حفظ نموداما با شروع تحولات سوریه رفته رفته راهبرد ترکیه به سمت استراتژی قدرت سخت بازگشت زیرا ترکیه براساس دکترین نوعثمانی گرایی به دنبال گسترش عمق استزاتژیک خود در منطقه بود و تحولات سوریه ترکیه را برای دست یابی به این هدف با حاکم نمودن اخوان المسلمین در سوریه و گسترش محور اخوانی ترغیب نمود. لذا ترکیه در تحولات سوریه در برابر دولت اسد قرار گرفت و طبیعی بود که راهبرد سیاست خارجی این کشور از قدرت نرم به قدرت سخت تغییر شکل دهد. اما ایران به دنبال حفظ جایگاه خود در منطقه و سوریه است لذا همواره حمایت خود را از دولت و ملت سوریه ابراز داشته است و دیپلماسی عمومی در راهبرد ایران در قبال سوریه تداوم داشته است. لذا تحولات سوریه بر روابط ایران و ترکیه نیز تاثیر منفی گذاشته است. در این مقاله از روش توصیفی- تحلیلی و برای گردآوری داده ها از منابع کتابخانه ای و اسنادی و برای تحلیل موضوع پژوهش، از مفهوم دیپلماسی عمومی بهره گیری شده است.

    کلید واژگان: بحران سوریه, دیپلماسی عمومی, قدرت نرم, سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران, سیاست خارجی ترکیه
    Mohamad Bagher Heshmat Zadeh, Hamidreza Hamidfar *, Yasser Ghaemi

    The present article seeks to answer the fundamental question of what is the place of the tools of public diplomacy and soft power in formulating the strategy of Iran and Turkey towards Syria and its developments? The hypothesis to answer this question is that Iran has always maintained the tools of public diplomacy based on soft power in its strategy towards Syria; But from 1999 to 2011, Turkey maintained its soft diplomacy based on soft power towards Syria, but with the beginning of the Syrian developments, Syria's strategy gradually turned to a hard power strategy. Because Turkey, according to the doctrine of Ottomanism, sought to expand its strategic depth in the region, and the developments in Syria encouraged Turkey to achieve this goal by establishing the Muslim Brotherhood in Syria and expanding the Brotherhood axis. Therefore, Turkey faced the Assad government in the developments in Syria, and it was natural that the foreign policy strategy of this country would change from soft power to hard power. But Iran seeks to maintain its position in the region and Syria, so it has always expressed its support for the Syrian government and people, and public diplomacy has continued in Iran's strategy towards Syria. Therefore, the developments in Syria have also had a negative impact on Iran-Turkey relations. In this article, the descriptive-analytical method is used to collect data from library and documentary sources and in order to refine and systematize the research findings, the concept of public diplomacy is used.

    Keywords: Syrian Crisis, Public Diplomacy, Soft Power, Foreign Policy of the Islamic Republic of Iran, Turkish Foreign Policy
  • عبدالحمید قلی زاده، محمدباقر حشمت زاده*

    علی‏رغم پیشرفت‏ های گسترده در حوزه نظریه ‏پردازی و تبیین علل وقوع جنگ در طول نیمه دوم قرن بیستم، فهم ما از ریشه ‏های بروز مناقشات و کشمکش ‏های بین ‏المللی همچنان در یک سطح مقدماتی باقی‏ مانده است. در این میان نظریه «سیکل قدرت» در تلاش برای ارایه یک تبیین علی شفاف و روشمند، در مقایسه با سایر رویکردهای مرتبط امیدواری ‏هایی را در این زمینه پدید آورده است. این نظریه تصمیم ‏گیری در مورد جنگ را در متن صعود و افول قدرت نسبی دولت ‏ها قرار داده و تاثیر تغییرات غیرخطی بلندمدت یا نقاط بحرانی در قدرت نسبی یک دولت را بر گرایش آن به سوی جنگ ‏های گسترده مورد سنجش قرار می ‏دهد. بدین منظور پرسشی که مطرح می ‏شود این است که «آیا بین وقوع این نقاط بحرانی در سیکل قدرت و وقوع جنگ میان قدرت ‏های بزرگ ارتباط معناداری وجود دارد؟» به عنوان پاسخی موقت فرضیه پژوهش این است که احتمال وقوع جنگ گسترده در طول دوره ‏های بحرانی به دلیل شوک ناگهانی ناشی از دگرگونی در موازنه قدرت و نقش و حاکمیت فضای عدم اطمینان، سوءبرداشت و محاسبه اشتباه میان تصمیم‏ گیرندگان، نسبت به سایر مواقع بیشتر است. به منظور آزمون گزاره فوق، قابلیت ‏های نسبی قدرت‏ های بزرگ با استفاده از داده ‏های به روز شده «پروژه همبستگی ‏های جنگ»  (COW)در طول دوره زمانی 1816-2012 و در قالب ارایه مدل جدیدی از سنجش قدرت ملی ارزیابی و زمان‏بندی نقاط بحرانی در چرخه قدرت هر کشور با وقوع جنگ بین قدرت‏ های بزرگ مقایسه می ‏شود. یافته ‏ها از این فرض نظریه حمایت می کنند که احتمال وقوع جنگ گسترده در طول دوره ‏های بحرانی نسبت به دوره ‏های عادی بیشتر است.

    کلید واژگان: جنگ قدرت‏ های بزرگ, نقاط بحرانی, سیکل قدرت, سیستم قدرت ‏های بزرگ
    Abdolhamid Gholizadeh, Mohammad Bagher Heshmatzadeh *

    Despite great progress in theorizing on the causes of war during the second half of the 20th century, our understanding of international conflicts remains at an elementary level. However, Power Cycle Theory, compared to other related approaches, has raised hopes for a clear and methodical causal explanation. This theory puts decision-making about wars in the context of the rise and decline of the relative power of states and tests the effect of long-term nonlinear changes or critical points in the relative power of a state on its tendency toward large-scale wars experimentally. The question is whether there is a significant correlation between the occurrence of these critical points on the power cycle and the occurrence of war between the great powers? The research hypothesis is that the probability of a major war is higher in critical periods than it is otherwise, because of sudden shock caused by the changes in the balance of power and the role and dominance of uncertainty, as well as misunderstanding and miscalculation among the statesmen. In this study, the statement will be tested. The relative capabilities of the great powers have been assessed using the updated data from the “Correlates of War Project” (COW) during the interval 1816-2012. Moreover, the timing of critical points on each countries power cycle is compared with the occurrence of war between the major powers. The findings support the hypothesis that war is more likely to occur during critical periods than it is during normal periods.

    Keywords: Great Power War, Critical Points, power cycle, Great Power System
  • عبدالحمید قلی زاده، محمدباقر حشمت زاده*

    رشد چشمگیر اقتصادی منطقه آسیاپاسیفیک از سال های پایانی قرن بیستم، به دگرگونی تدریجی در توزیع قدرت ژیواستراتژیکی در جهان و تغییر در مرکز ثقل قدرت و دینامیسم اقتصادی از حوزه اقیانوس اطلس به حوزه اقیانوس آرام منجرشده است. در این میان خیزش چین و ارتقاء قدرت روزافزون این کشور به یکی ازمهمترین پدیده های سیاست بین الملل طی دهه های اخیرتبدیل شده و تحلیل های مختلفی را درخصوص آثاروپیامدهای آن بر دستورکار سیاست جهانی و نظم بین المللی دوره پس ازجنگ سرد برانگیخته است. یکی از رویکردهای نظری که به نظر می رسد دراین زمینه درک مناسبی از موضوع ارایه می دهد، نظریه سیکل قدرت می باشد. در چارچوب این رویکرد، پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که روند آینده صعود چین در سیکل قدرت و پیامدهای آن برنظم و ثبات بین المللی چگونه قابل ارزیابی است؟ به عنوان پاسخی موقت فرضیه پژوهش این است که نرخ رشدقدرت نسبی این کشور، با ورود آن به اولین نقطه عطف بر سیکل قدرت،به ناگزیر روندی کاهشی را درآینده نزدیک تجربه خواهدکرد و با ایجاد شوک عظیم درانتظارات آن برای امنیت و نقش آینده، به طوربالقوه چالش هایی برای نظم موجود جهانی به دنبال خواهدداشت. نوشتار حاضر با تاکید بر اهمیت روابط دوسویه چین و آمریکا ازحیث دامنه تاثیرات آن برفرایندهای کلان نظام بین الملل، با رویکرد توصیفی-تبیینی به بررسی شاخص ها و چالش های ارتقاء قدرت چین در حوزه های مختلف خواهدپرداخت و مولفه های تاثیرگذار بر عرصه سیاست جهانی و چشم انداز آتی را موردبحث قرارخواهدداد.

    کلید واژگان: صعود چین, محدودیت های ساختاری, شکاف قدرت و نقش, ثبات سیستمیک
    Abdolhamid Gholizadeh, Mohammad Bagher Heshmatzadeh *

    The economic growth of Asia Pacific region since the late years of twentieth century, has led to a shift in distribution of geostrategic power in the world, and in economic dynamics from the Atlantic to the Pacific Ocean. In the meantime, the rise of China and its increasing power in various areas has become one of the most important phenomena of international politics in recent decades, and has created various debates on its effects on the post-Cold War international order. One of the theoretical approaches that seems to provide a good understanding of this topic is power cycle theory. In the framework of this approach, the question is now how can the future trend of China's rise in the power cycle and its consequences on international order and stability be evaluated? The research hypothesis is that China's growth rate in relative power, as it enters the first inflection point in the power cycle, will soon experience a declining trend in the face of systemic constraints, and by creating a huge shock to its expectations for future security and role, it will potentially challenge the existing world order. Emphasizing the importance of the bilateral relations between China and US in terms of the scope of its effects on international system, this paper will investigate the indicators, and challenges of China's uprising in different domains as well as the factors affecting the stability of the international order, and its future prospects.

    Keywords: China Rise, Structural Constraints, Power Gap, Role, Systemic Stability
  • محمدباقر حشمت زاده، یاسر قائمی *، لیلا جمور

    پژوهش حاضر به تحلیل و بررسی سیاست های منطقه ای عربستان سعودی از سال های 2003 تا 2017 در تقابل و رویارویی با جمهوری اسلامی ایران می پردازد. عربستان سعودی که تا قبل از سال 2003 به عنوان یک کشور محافظه کار و حافظ وضع موجود در منطقه شناخته می شد، از این دوره به بعد در سیاست منطقه ای خود تغییر ایجاد کرده و سیاستی تهاجمی و کنشگرایانه در پیش گرفته و به رویارویی و تقابل با جمهوری اسلامی ایران پرداخته است که با یک روند صعودی تا به امروز ادامه یافته است. نفت که همواره ستون فقرات اقتصاد عربستان بوده است، در تحکیم پایه های اقتصاد این کشور و فراهم آوردن شرایط و امکانات لازم برای پیگیری راهبردها و اهداف سیاست خارجی از جانب ریاض، نقش کلیدی را ایفا می کند. به همین دلیل سیاست های عربستان در منطقه و در قبال ایران در سه دوره (2006-2003) ، (2011-2006) و (2016-2011) ، واکاوی و رفتارشناسی می شود. بر این اساس پرسش اصلی پژوهش این گونه مطرح می شود که چرا سیاست منطقه ای عربستان سعودی از 2003 تاکنون روند تهاجمی فزاینده ای داشته است؟ برای یافتن چرایی مسئله و پاسخ به پرسش حاضر، در پژوهش ابتدا این مطلب بیان می شود که سیاست های عربستان سعودی بعد از 2003 در منطقه و در مقابل ایران روند تهاجمی فزاینده ای داشته و سپس با ذکر دلایل تهاجمی شدن سیاست های عربستان، روند تهاجمی شدن این سیاست ها را بعد از 2003 و سقوط صدام تا سال 2017 بررسی و تحلیل می کنیم. پژوهش حاضر در چهارچوب نظریه واقع گرایی تهاجمی و با استفاده از داده های کتابخانه ای و اینترنتی به روش تحلیلی-توصیفی به نگارش درآمده است.

    کلید واژگان: عربستان سعودی, سیاست های تهاجمی, تقابل, جاایران, نفت, هلال شیعی, بیداری اسلامی
    mohamadbagher heshmatzadeh, yasser ghaemi, laila jomor

    The present study analyzes the regional policies of Saudi Arabia from years 2003 to 2017 in confrontation and encounter with the Islamic Republic of Iran. Saudi Arabia, which was known as a conservative country and protective of existing status in the region until 2003, changes were made in their regional policies after this period and they adopted offensive and active politics and started to confront and encounter with the Islamic Republic of Iran at an increasing rate up to now. Oil that has always been Saudi Arabia’s main income plays a key role in consolidating the foundations of this country's economy and providing the necessary conditions and facilities to pursue foreign policy strategies and goals by Riyadh. For this reason, Saudi policies in the region versus Iran, in three periods of (2003-2006), (2006-2011) and (2011-2016), will be analyzed. According to this research, the main question is why Saudi’s regional policy from 2003 to now has been increasing at an alarming rate? To answer this question, first we analyze and assess Saudi Arabia’s offensive policies after 2003 and Saddam's fall until 2017. This study is written with an offensive realism theory in mind, using library and internet data and by the analytical descriptive method

    Keywords: Saudi Arabia, offensive policies, encounter, Islamic Republic of Iran, oil, shiite crescent, Islamic awakening
  • مرتضی بهروزی فر، علی امامی میبدی، عبدالرسول قاسمی، محمدباقر حشمت زاده
    انتظارات، نقش مهمی را در نوسانات قیمت نفت‏خام برعهده دارد و به نظر می رسد که عامل عمده و اساسی در تغییرات رفتار عرضه و نهایتا تغییرات‏ رفتار ‏واقعی‏ قیمت ‏نفت ‏بوده‏است. با شناخت عوامل موثر بر این انتظارات، می توان نبض بازار نفت و امکانات مختلف آن ‏را، به‏صورتی پایدار ‏و ‏مستمر‏ در‏دست ‏داشت. یکی از مهم‏ترین عواملی که می‏تواند بر سطح انتظاری‏ قیمت‏ها در آینده تاثیر بگذارد، حجم ذخائر نفتی موجود و به‏ویژه حجم نفت در اختیار کشورهای عضو اوپک و محدود بودن حجم ذخائر قابل بازیافت نفت می‏باشد. اهمیت حجم ذخائر نفتی برای هریک از کشورهای عضو اوپک علاوه بر اعتبار در اختیار داشتن حجم بالاتری از ذخائر نفت نسبت به دیگران، کسب سهم بالاتری از کل تولید اوپک است، به این ترتیب که پس از تدوین سیستم سهمیه‏بندی تولید کشورهای عضو اوپک در ابتدای دهه 1980، حجم ذخائر به عنوان یکی از معیارهای تعیین سهمیه مشخص شد و پس از آن بود که مسابقه اعلان افزایش حجم ذخائر میان اعضا شروع شد. مقاله حاضر تلاش کرده تا با بررسی تحولات حجم ذخائر نفتی ایران از طریق بررسی میزان تاثیرگذاری این اطلاعات بر تولید نفت کشور، نسبت به معتبر بودن این اعلام‏ها، اظهارنظر کند، زیرا این اعتقاد وجود دارد که اعلام بیش از اندازه حجم ذخائر، باعث اغتشاش در بازار خواهد بود به این دلیل که این اطلاعات، مبنائی برای تداوم پیش‏بینی عرضه آتی نفت در بازارهای جهان است.‬‬ برمبنای نتایج مقاله حاضر که بر مبنای داده های فصلی دوره 1980 تا 2013 و در چارچوب مدل مارکف سوئیچینگ انجام شده، عملا ارتباطی میان افزایش حجم ذخائر و تغییر تولید نفت‏خام ایران به‏عنوان یکی از اعضای اوپک وجود ندارد که به نظر می‏رسد اعلام بیش از اندازه واقعی حجم ذخائر نفت، عملا ناشی از رقابت پنهان میان اعضا در کسب جایگاه بالاتر در سازمان و نیز بدست آوردن سهمیه بیشتر تولید از این سازمان است.
    کلید واژگان: اوپک, حجم ذخائر نفتی, قیمت نفت, سیاست تولید
    Morteza Behrouzifar, Ali Emami Meibodi, Abdolrassoul Ghassemi, Mohammad Bagher Heshmatzadeh
    Expectation has an important role in oil price fluctuation and it seems which one of the important factors is for changing supply behaviour however oil price changes. Identification of mentioned expectation could help us for partly and continuously control the oil market situation.one of the important factor that could have effects on future oil price expectation is volume of current reserve oil and specifically OPEC members reserves. For OPEC members not only high reserve oil is prestige but also give them chance for having more OPEC production share however after applying market sharing system based on production for OPEC members in early 1980s,volume of reserve oil considered as a main benchmark and after that started increase reserve oil competition among OPEC members. In this paper tried study transition s of Iran’s oil reserves and its effectiveness on the oil producer’s countries’ information and also its accuracy. According to some statement reserve oil extra announcement could create chaos in oil market. Based on this study there is no any relation between increasing of oil reserves and oil production changes in Iran as one of the OPEC member's country and it seems extra reserve oil announcement more than reality is a hidden competition among members for getting more credit.
    Keywords: OPEC, Reserve Oil Volume, Oil Price, Production Policy
  • محمدباقر حشمت زاده، امیرمحمد حاجی یوسفی، محمدعلی طالبی *

    نظریه حکمرانی خوب از دهه 1990 به عنوان یک الگوی مطلوب توسعه و مدیریت جوامع موردتوجه قرارگرفته است. علی رغم طرح این نظریه در ایران و تطابق عمده شاخص های آن با مبانی اعتقادی و حقوقی کشور، کمتر حرکت جدی برای تحقق حکمرانی خوب در ایران صورت گرفته و با وجود ارتباط این موضوع با حوزه سیاست، اجرای آن در بدنه دولت و نظام سیاسی با موانعی روبروست. این مقاله با بررسی مطالعات انجام شده به روش اسنادی، نشان می دهد چالش اصلی حکمرانی خوب در ایران، در برخورد آن بافرهنگ سیاسی حاکم می باشد به طوری که در مقابل هر شاخص حکمرانی خوب، مولفه هایی از فرهنگ سیاسی قرار دارد که مانع از تحقق آن شاخص ها می شوند و برای رفع این موانع، باید به مقوله فرهنگ سیاسی بیش از گذشته توجه شده واقداماتی عملی در راستای اصلاح فرهنگ سیاسی با تمرکز بر نقش دولت صورت گیرد.

    کلید واژگان: حکمرانی خوب, فرهنگ سیاسی, ایران, جامعه مدنی, دولت
    Mohammad-Baqer Heshmatzadeh, Amir-Mohammad Haji Yousefi, Mohammad-Ali Talebi *

    Good Governnaace Theory has attracted the attention of many communities since 1990s as the favorable development and management pattern. Despite the introduction of this theory in Iran and the correspondence of its main indices with Iranian belief and legal bases, rarely a serious movement has emerged to fulfil good governance in Iran. Though this matter is related to politics, there are some obstacles to execute it in the state and political system. Through reviewing previous studies with documentary method, this article shows that the main challenge of good governance in Iran is that it deals with applicable political culture, so that for each good governance index there are political culture indices that prevents the fulfilment of those indices. For removing these obstacles, more attention should be paid to political culture and practical measuresshould be taken with the focus on the role of thestate to reform political culture.

    Keywords: Good Governance, political culture, Iran, Civil Society, state
  • علی امامی میبدی، عبدالرسول قاسمی، محمدباقر حشمت زاده، مرتضی بهروزی فر*
    انتظارات، نقش مهمی در نوسانات قیمت نفت‏خام برعهده دارد و به نظر می رسد که انتظارات عامل عمده و اساسی در تغییرات رفتار عرضه، تقاضا و قیمت ‏نفت می‏باشد. با شناخت عوامل موثر بر این انتظارات می توان، نبض بازار نفت و امکانات مختلف آن‏را، به‏صورتی پایدار‏ و ‏مستمر ‏در ‏دست‏ داشت. یکی از مهم‏ترین عواملی که می‏تواند بر سطح انتظاری‏ قیمت‏ها در آینده تاثیر بگذارد، حجم ذخائر نفتی قابل استحصال و به‏ویژه حجم نفت در اختیار کشورهای عضو اوپک و محدود بودن حجم ذخائر قابل بازیافت نفت می‏باشد.
    اهمیت حجم ذخائر نفتی برای هریک از کشورهای عضو اوپک علاوه بر امتیاز در اختیار داشتن حجم بالاتری از ذخائر نفت نسبت به دیگران، کسب سهم بالاتری از کل تولید اوپک است، به این ترتیب که پس از تدوین سیستم سهمیه‏بندی تولید کشورهای عضو اوپک در ابتدای دهه 1980، حجم ذخائر به عنوان یکی از معیارهای تعیین سهمیه درنظر گرفته شد و پس از آن بود که مسابقه اعلان افزایش حجم ذخائر میان اعضا شروع شد (یرگین، 1374).
    پژوهش حاضر تلاش می‏نماید تا از طریق بررسی میزان تاثیرگذاری این اطلاعات بر سیاست‫های تولیدی این کشورها و در نتیجه بر بازار جهانی نفت، نسبت به معتبر بودن این اعلام‏ها، اظهارنظر کند، زیرا این اعتقاد وجود دارد که اعلام بیش از اندازه حجم ذخائر، باعث اغتشاش در بازار خواهد بود به این دلیل که این اطلاعات، مبنائی برای تداوم پیش بینی عرضه آتی نفت در بازارهای جهان است.
    برمبنای مطالعه انجام شده، عملا ارتباط چندانی میان افزایش حجم ذخائر و تغییر تولید نفت‏خام بیشتر کشورهای عضو اوپک وجود ندارد و به نظر می‏رسد اعلام بیش از اندازه واقعی حجم ذخائر نفت این کشورها، ناشی از رقابت پنهان میان اعضا در کسب جایگاه بالاتر در سازمان و نیز بدست آوردن سهمیه بیشتر تولید از این سازمان در شرایطی است که سازمان به دنبال تعیین سهمیه تولید اعضا و یا سقف تولید کلی سازمان است.
    کلید واژگان: اوپک, حجم ذخائر نفتی, قیمت نفت, سیاست تولید
    Morteza Behrooziyan *
    Expectations play a key role in crude oil price fluctuations. It seems it is the prime effect on the diversified supply behaviours and eventually the actual oil price alterations.
    Therefore, having studied the main influences on the expectations, the nature of the oil market and its potentials can be clearly and consistently deduced.
    One of the significant essentials with a high impact on the prospective oil price expectations is the current oil reserves volume, specifically for the OPEC members, and the very limited improved oil reserves volume.
    The vital importance of the oil reserves volume for the OPEC members, in addition to the prestige, is to obtain a larger share of the total OPEC oil supply. In the early 1980s, while establishing the system of allocating national supply quotas for OPEC members, the “reserve volume” was defined among the main criteria. Hence the start of a competitive behaviour for exceeding reserve volume reports among the members.
    This paper tries to investigate the actual impact of this non-real information on the major strategies and policies of OPEC.
    Based on this research, there is no considerable correlation between the reserves volume increase and crude oil supply fluctuations for most of the OPEC countries. Accordingly, the exaggerated oil reserve reports are the consequences of a hidden competition among members to leverage a better and higher position in the organization, and a larger share in the oil supply.
    Keywords: OPEC, oil reserves volume, Oil price, Production Policy
  • محمدباقر حشمت زاده، سید محمدحسین اکرمیان

    جلوه های هم بستگی ورزش و سیاست در طول تاریخ مدرن مشهود بوده است و به خوبی می توان به نشانه هایی تاریخی از دخالت دولت ها در عرصه های ورزشی اشاره کرد. جدایی سیاست از ورزش، امروزه بی معنی است و این پدیده توانسته با شاخص های متعددی، خود را بیش از پیش به سیاست متصل کند. در جهان معاصر، ورزش، دولت و سیاست به نحو درهم تنیده ای با یکدیگر مرتبط اند و می توان از ورزش به عنوان یک عامل مهم اجتماعی نام برد. امروزه، نقش ورزش در علوم اجتماعی، سیاسی و روابط بین الملل، به گونه ای وسیع مورد توجه علمی قرار گرفته است. این مقاله، با رویکردی توصیفی-تبیینی در صدد شناخت اثرات اجتماعی-سیاسی ورزش است و شاخص های آن را با استفاده از رویکرد هژمونی گرامشی به عنوان نیرویی اجتماعی-سیاسی، مورد تحلیل قرار داده و نقش این پدیده را در ساخت هژمونی ملی و علی الخصوص در تحکیم هم بستگی و استقرار دولت ملی نشان می دهد. برای تحلیل هژمونی ورزشی، نقش آن در ملت سازی، کنترل اجتماعی، ادغام اجتماعی و ساخت هژمونی در عرصه های بین المللی مورد واکاوی قرار می گیرد. شیوه گردآوری اطلاعات در این پژوهش، استفاده از داده های کتابخانه ای و الکترونیکی و تحلیل این اطلاعات بر مبنای روش پژوهش و آرای آنتونیو گرامشی در باب جامعه مدنی و هژمونی است. هدف این پژوهش، بر مبنای جنبه نوآورانه موضوع ارتباط سنجی ورزش و سیاست، بر اساس آرای فرهنگی هژمونی است که می تواند خود به عنوان یک چارچوب نظری در مطالعات بعدی مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: ورزش, هژمونی سازی ورزش, جامعه مدنی گرامشی, هویت و انسجام ملی, ادغام و کنترل اجتماعی
    MohammadBagher Heshmatzade, Seyyed MohammadHossein Akramiyan

    Correlation between sports and politics in modern history is clearly visible. Today, it is impossible to separate politics from sports and politics is connected with several indicators to sports. In the contemporary world, sports, government and politics are linked to each other. Today ,sports is presented as an important social factor. The role of sports in the social sciences, political science and international relations has been in deep scientific attention. This article is a descriptive-explanatory and tries to understand the social and political effects of sports. This article uses Gramsci's theory of hegemony and shows the role of sports in the building and consolidating national unity of government. This article shows the role of sports in nation building, social control, social integration. In this study we have used the method of data collection and electronic library. This article has a theoretical framework that can be used in the future studies of the relationship between sports and politics.

    Keywords: Sports, Hegemony of Sports, Gramsci's Civil Society, National Identity, Integration, Social Control
  • محمدباقر حشمت زاده، سیدمحمدوهاب نازاریان*، سولماز حیدری دلفارد
    ناسیونالیسم و شهروندی در زمره مقولاتی هستند که در عصر جدید وارد عرصه های انضمامی و ذهنی ساخت های اجتماعی و سیاسی شده و بر یک دیگر موثر بوده اند؛ به گونه ای که اگر شهروندی محقق نگردد، ناسیونالیسم نیز با مشکل جدی مواجه می شود. رابطه این دو به گونه ای است که هر نوع تعریف ما از ناسیونالیسم و هر نوع نگرش ما به آن مستقیما در فرایند ملت سازی تاثیر می گذارد. اگر این تعریف از نوع جوهرگرا و فرهنگی باشد، به بسته و محدود شدن مفاهیم ذهنی و انضمامی معطوف به ملت و فرایند ملت سازی منجر می گردد؛ و برعکس، اگر تعریف ما مبتنی بر سیاسی و تاریخی بودن ناسیونالیسم باشد، آن گاه ابعاد ملت و ملت سازی گسترش می یابد و زمینه های تحول دموکراتیک مبتنی بر اثرگذاری متقابل ساخت اجتماعی و ساخت سیاسی حادث می شود. این امر در عصر پهلوی اول به خوبی نمایان شد و با اجرای سیاست ناسیونالیسم فرهنگی، ارائه قدرتی برهنه با عملکرد معلق و تقریبا یک سویه، تقابل صرفا نظامی با ایلات و قومیت ها و طرد آن ها و تلاش در جهت حذف خرده فرهنگ ها و زبان آنان در روند ملت سازی از تحقق مفهوم ناسیونالیسم در بین نیروهای اجتماعی و سیاسی جلوگیری شد. این مبحثی است که ما در این تحقیق به دنبال بررسی و تحلیل آن هستیم
    کلید واژگان: ناسیونالیسم فرهنگی, ناسیونالیسم سیاسی, شهروندی, قومیت, ساخت سیاسی, ساخت اجتماعی
    Bagher Heshmatzade, Sayyed Mohmmad Vahab Nazaryan*, Solmaz Heydari
    Nationalism and citizenship have been studied in recent years in the light of abstract sociopolitical contexts and they have affected each other in a way that nationalism will face serious problems unless citizenship is realized. Any attempts to define or explore the concept of nationalism will directly affect citizenship. If we try to provide a culture based definition، it will lead to a limited abstract version of the concept of citizenship. However، on the other hand، a politico-historical definition may extend the dimensions of nation-making processes and facilitate the democratic developments. The implementation of cultural nationalism policy in the first Pahlavi era is a good example of military confrontation with ethnic groups in an attempt to eliminate subcultures. The current study tries to analyze the relation between nationalism and citizenship in the light of aforementioned concepts.
    Keywords: Cultural nationalism, political nationalism, citizenship, Ethnicity, political structure, Social structure
  • محمدباقر حشمت زاده، محمد اسماعیل نوذری
    رهبران اتحاد شوروی در چند دهه حاکمیت بر آسیای مرکزی، سیاست های الحادی و ضدمذهبی را در مقابل اقوام مسلمان آسیای مرکزی در پیش گرفتند که موجودیت مسلمانان را تهدید می کرد. به دنبال آغاز جنگ جهانی دوم، اتحاد شوروی ناچار از تجدید نظر در سیاست های دشمنی علیه مسلمانان شد و تشکیلاتی به نام اداره دینی مسلمانان یا اداره مفتیات را به وجود آورد که حیات مذهبی مسلمانان آن کشور را سامان می داد. حال پرسش اصلی این نوشتار آن است که علمای اداره دینی در مواجهه با تهدیدهایی که از سوی اتحاد شوروی متوجه بقای جامعه مسلمانان بود، چه راهکاری را در پیش گرفتند؟ در این نوشتار نشان داده می شود که این دسته از علما برای حفظ موجودیت جامعه مسلمانان، اسلام و سوسیالیسم را دو مکتب سازگار معرفی کردند که در عین حفظ تفاوت، امکان همزیستی شان وجود دارد.
    کلید واژگان: اسلام, اتحاد شوروی, کمونیسم, آسیای مرکزی, اداره دینی مسلمانان, سوسیالیسم
    Mohammad Bagher Heshmatzadeh, Mohammad Ismail Nozari
    The leaders of the Soviet Union adopted atheist and anti-religious policies toward Muslim nations during decades of ruling over Central Asia; the polices that posed a threat to the existence of Muslims. Following the outbreak of Second World War, the government of the Soviet Union was forced to revise its hostile policies toward Muslims and establish Muslim Religious Department also known as Muftiat Department to regulate religious life of the country’s Muslims. The article’s main question is “what approaches were adopted by religious scholars to counter the threat posed by the Soviet Union against survival of the Muslim Community?” The paper shows that this group of scholars introduced Islam and Socialism as two compatible schools of thought that could coexist despite their differences. The article’s main question is “what approaches were adopted by religious scholars to counter the threat posed by the Soviet Union against survival of the Muslim Community?” The paper shows that this group of scholars introduced Islam and Socialism as two compatible schools of thought that could coexist despite their differences.
    Keywords: Communism, Muslim Religious Department, Islam, Socialism, Soviet Union, Central Asia
  • محمدباقر حشمت زاده
    در این نوشتار نظریه ای با عنوان الگوی آونگی برای تحلیل مطالبات و تحولات سیاسی ایران ابداع گردیده تا در مقاله ای دیگر برای تشریح علل و نتایج انتخابات سال 1388 در متن سه دهه عمر جمهوری اسلامی ایران مورد استفاده قرار گیرد. این تلاش می تواند برای مدیریت سیاسی آینده مفید باشد.
    مفروضات این الگو حاکی از ان است که امنیت و آزادی دو خواسته اساسی مردم هستند. امنیت مستلزم یک دولت متمرکز و حداکثری است. اگر این دولت نقد و نظارت نشود به استبداد کشیده می شود. اما آزادی نیازمند مردمی آگاه، مسولیت پذیر و سازمان یافته است و افت آن هرج و مرج است. پس در مسیر زمان جوامع در طلب آزادی و امنیت هم چون آونگ به این سو و آن سو می روند و تاریخ شان ساخته می شود. این جریان اگر به درستی فهم و مدیریت شود می تواند در مرحله ای از تاریخ به جائی برسد که جامعه هم زمان دارای امنیت و آزادی بوده و دوره جهش و پیشرفت خود را آغاز کند.
    الگوی ابداعی آونگی از یک سو به عنوان ابزاری برای تحلیل علمی مطالبات و تحولات سیاسی جامعه ایران در دو قرن اخیر به کار رفته و از سوی دیگر واقعیات سیاسی این دوران برای صحت آزمائی این نظریه کارساز هستند. «آزادی و امنیت چیستند و چگونه تحول سیاسی معاصر ایران را متاثر کرده اند؟» به عنوان دغدغه و مساله مولف هستند که با روشی توصیفی تبیینی بررسی شده اند. فرضیه این است که این دو مطالبه اساسی مردم نقش اساسی در ترسیم صورت و ماهیت تاریخ سیاسی ایران و انقلاب اسلامی داشته اند و آینده را نیز شکل خواهد داد.
    کلید واژگان: آزادی, امنیت, انقلاب اسلامی, استبداد, هرج و مرج, جنبش مشروطیت, نهضت ملی شدن نفت
    Dr. Mohammad Bagir Heshmatzadeh
    Freedom and security are the two main desires of all societies. Therefore, providing security necessitates a powerful and centralized government. Such a powerful system needs to be monitored and reviewed; otherwise it will lead to despotism. Hence people will tend to have freedom and that will cause different social movements. It is important to remember that liberal societies need to have people who take responsibilities, are well-informed and shape an organized community. If these things do not happen, they will face chaos.In this article the author has masterminded a new model for analyzing the developments of contemporary political history of Iran based on freedom and security demands. This is named a “Pendular Model” which intends to answer this question: “What is the meaning of freedom and security? And how these phenomena have influenced the developments in the contemporary political history of Iran?”As an answer to this question, the author has come up with the hypothesis mentioned below and analyzes it with a descriptive and explanatory approach.The hypothesis: Freedom and security have the fundamental role in the development of contemporary political history and the Islamic Revolution of Iran and will influence the future of Iran.
  • Mohammad Baqher Heshmatzadeh, Maryam Sadat Ghiasian, Seyed Hamdollah Akvani
    This research, deals with examining the ideological representation of Iran in the language of some American news television channels.On the basis of presumptions of Cultural Studies, the discursive and ideological components behind these media texts and their impacts on “othering” of other discourses are serious matters,which should be seriously considered in examining media texts. Among existing media texts, news media have a unique position in representing the outside world. The examination of some samples of political documentaries about Iran in the prominent American news channels, shows that in these media, Iran and the political Islam is represented as the “other” for the West. Three theoretical traditions, namely Cultural Studies, Postcolonial Studies and Critical Discourse Analysis have been used in order to examine the hypothesis. In this sphere, the concepts of language, representation and ideology are at the heart of theoretical debates. The approach is microanalysis, and then it moves towards grand discourse analysis. Van Leeuwen’s Critical Discourse Analysis is used for analyzing the language of sampling texts.
    Keywords: language, media, representation, dominance, seeking action, ideology, orientalism, reverse orientalism, critical discourse analysis
  • محمدباقر حشمت زاده
    در سپتامبر 1960، نمایندگان دولت های ایران، عراق، کویت، عربستان و ونزوئلا در بغداد گرد هم آمدند تا برای جلوگیری از کاهش مجدد و مستمر قیمت های اعلان شده نفت توسط کمپانی های بزرگ صاحب امتیاز چاره اندیشی نمایند. این نشست منشاء تشکیل سازمان کشور های صادرکننده نفت (اوپک) گردید که هم اکنون نیم قرن از عمر آن می گذرد. تاسیس این سازمان عکس العملی سیاسی به محرکی اقتصادی بود، زیرا طی چند دهه درآمد نفتی برای این کشورها تبدیل به مهم ترین منبع قدرت، مشروعیت و موجودیت شده بود. نمایندگان دولت های عضو به عنوان کارگزارانی سیاسی، درباره سقف تولید نفت سازمان و سهمیه اعضا تصمیم گیری می کنند و از این طریق روی قیمت یک کالای اقتصادی بسیار حیاتی بین المللی اثر می گذارند. از آنجا که مصرف نفت و انرژی از مؤلفه های اساسی تولید ثروت می باشد و ثروت و اقتصاد نیز به نوبه خود شرط لازم برای تولید قدرت و امنیت هستند، بین نفت، ثروت، قدرت، امنیت و سیاست پیوندی اساسی وجود دارد. اوپک با ظرفیت های عظیمی که در جهان از لحاظ میزان ذخایر، تولید، صادرات و ظرفیت مازاد نفت دارد، طی پنجاه سال تبدیل به یکی از مهم ترین سازمان های مؤثر در اقتصاد سیاسی بین المللی شده است و ساختار و کارکردش در اقتصاد و سیاست در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی تاثیر دارد. در این نوشتار چگونگی و چرایی تعامل این سازمان با متغیرهای سیاسی و بین المللی، با رویکرد اقتصاد سیاسی بین المللی و با روش توصیفی- تبیینی مورد بررسی قرار می گیرد. یافته ها و توصیه مهم این کنکاش چنین است که عملکرد بهینه سازمان می بایست تابعی از حفظ فاصله مناسب تصمیمات آن با قدرت و سیاست باشد. بنابراین ارزیابی فرصت ها و تهدیدهای این نسبت در نیم قرن گذشته می تواند یکی از دستمایه های مهم برای تدوین راهبردهای کار آمد در راستای ماندگاری و کارایی اوپک در نیم قرن آینده باشد.
    کلید واژگان: اوپک, نفت و سیاست, بحران انرژی, خاورمیانه و خلیج فارس, اقتصاد و صنعت نفت
    Mohammad Baqer Heshmatzadeh
    Representatives of Iran, Iraq, Kuwait, Saudi Arabia and Venezuela came together in September 1960 to find a way and prevent repeated decline in oil prices announced by big oil companies. The meeting gave birth to Organization of Petroleum Exporting Countries (OPEC) some half a century ago. the organization was a political reaction to an economic stimulus because oil revenues had turned into the most important source of power and legitimacy for oil-rich countries. Representatives of member states make decisions about output ceiling of the organization and members’ quotas, thus determining price of a vital international commodity. Since consumption of oil and energy is a basic component of wealth generation and because wealth and economy are necessary conditions for power and security, there is a fundamental link connecting oil, wealth, power, security and politics. Considering its huge capacities in terms of energy reserves, production, exports, and surplus output capacity, OPEC has turned into one of the most effective organizations in international political economy during the past 50 years. This paper studies interaction between this organization and other political and international variables through an international political economic approach using a descriptive – explanatory method. Findings show that for OPEC decisions to have optimal effect, they should keep a wise distance form power and politics. The same findings also prove that optimal performance of the organization is a function of the distance between its decisions and power and politics. Therefore, assessment of opportunities and threats in the past half a century can provide good grounds for the formulation of efficient strategies to increase efficiency of OPEC in the next half a century.
  • Mohammad Bagher Heshmatzadeh
    During the last decades, the Persian Gulf region has been through many crises.As a result, main oil consumers such as the USA have tried to reduce theirdependence on the region due to security considerations. This has led to aproduction and export rate not consistent with the region’s sizeable oil reservoir.However, as oil consumption increases over time, the Persian Gulf reservoir willbecome a more important source meeting the world’s oil demand in the future. Thissituation creates important opportunities and challenges for the region. In this articlethree different scenarios are reviewed.
  • محمدباقر حشمت زاده
    این نوشتار گزارشی از یک تجربه در عرصه آموزش سیاسی است که در بهار 1381 در قالب یک درس 2 واحدی با نام «کارگاه و آزمایشگاه علوم سیاسی» به تعدادی از دانشجویان در دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی ارائه شد. چهارچوب و قواره این کارگاه حاصل تجربه آموزش کاربردی دانش و تحلیل سیاسی برای صدها تن از کارشناسان و مدیران دستگاه های اجرایی و سیاسی در دو دهه گذشته بود.
    در تجربه دانشگاه شهید بهشتی اقدامات و آزمایش های متعددی عمیق تر و دقیق تر نمودن دانش و ادراک سیاسی دانشجویان صورت گرفت. در این مقاله شرح دو آزمون از این تلاش ها گزارش شده و اهداف و نتایج آنها بیان گردیده است. گردش دسته جمعی با دانشجویان در دانشکده و مشاهده ساختمان آن از داخل و خارج به عنوان تمثیلی ساده و ایستا از ساختار و نظم و همچنین اعزام دانشجویان به طور انفرادی به خیابان ها و محله های مختلف تهران جهت مشاهده و ضبط مناسبات انسانی و اجتماعی به منظور فهم نظم پویا، محتوای مقاله حاضر را تشکیل می دهد.
    کلید واژگان: نظم, مدنیت, معماری و ساختمان, سیاست, ساختار
  • محمدعلی هرمزی زاده، مهدی مطهرنیا، محمدباقر حشمت زاده، رسول سنایی راد، غلامرضا محمدی
  • ویژگی های جامعه شناسی سیاسی ایران
    محمدباقر حشمت زاده
    در دوره مدرن، «قدرت» با دقتی بیش از گذشته و با تاکیدی خاص، در محدوده مکانی تعریف شد و «سرزمین» برخوردار از عناصر دولت و حاکمیت، بستر تعامل نیروهای اجتماعی سیاسی گردید. در چارچوب جدید، دو بخش مجزا، اما مرتبط به یکدیگر، تحت عنوانهای ملت و دولت وجود دارند که چگونگی تعامل و روابط آنها تحولات هر کشوری را به لحاظ ماهیت، جهت، سرعت و عمق مشخص سازد. در ایران نیز، خصوصا از دوره قاجارها به این سو، این ترکیب، بارزتر از گذشته، دارای نقش شده است. لیکن عدم تجانس ماهیت حکومت با جامعه از یک سو و وابستگی حکومت به بیگانگان از سوی دیگر سبب شد، دولت و ملت در تقابل و حتی تخاصم نسبت به یکدیگر قرار گیرند، درحالی که سازندگی کشور منوط به پیوند و ارتباط پایدار میان این دو است. تجربه موفق انقلاب اسلامی و همکاری ملت و دولت با یکدیگر در سالهای دشوار تثبیت و مقاومت، لزوم توجه و رعایت این اصل اساسی را یادآور می شود که فکر و برنامه و اجرا باید به صورتی در کشور سامان یابد که روابط دولت با ملت همواره حالتی غیرقطبی داشته باشد. برآورده شدن این نیاز منوط به تمهید سازوکارهای بازتولید روابط غیرقطبی میان این منابع تولید نیرو و قدرت در هر کشوری است. مقاله زیر به بسط این نکته کلیدی پرداخته است.
  • اصغر افتخاری، محمد تولایی، محمد فرهادی، داود پرچمی، محمد باقر حشمت زاده
  • کاربست های مدل های هندسی در جریان شناسی تاریخ فرهنگی ایران
    محمدباقر حشمت زاده
  • محمدباقر حشمت زاده
    انسان بالاترین رتبه را در بین مخلوقات داراست. او عامل اصلی علم و شناخت وهم پس از خالق، اصلی ترین موضوع شناخت و معرفت است. انسان با داشتن روح ملکوتی و جسم ناسوتی موجودی دوبعدی و منحصر به فرد است. او اگر برای علم و پژوهش موضوعیت و اولویت پیدا کند، مقدمات تاسیس علوم انسانی شکل می گیرد و نقطه آغاز و عزیمت این رشته طرح مجهولات اساسی درباره آدمی است. هنگامی که با کمک مفروضات و معلومات اثبات شده و متدها و روش های خاص علوم انسانی، سوالات مزبور پاسخ گفته شود، معارف انسان شناسی تولید و حاصل می گردد این معرفت پس از الاهیات مهم ترین و اولی ترین دانش بوده و برای دسترسی به آن باید از معلومات و اطلاعات مربوط به همه موجودات مطلع بود. از آنجا که این دانش درباره انسان و جهت بهینه سازی حیات و سعادت اوست، فوق العاده مهم و ضروری است.
    لیکن علیرغم چنین ارزشی و اهمیت ذاتی، در عمل این دانش در جامعه و در بین آدمیان و در قیاس با سایر علوم و فنون، چندان نقش و جایگاهی ندارد. در این رابطه می توان دور باطل و تسلسلی را دید که نمایانگر اوج آسیب ها و ناهنجاری های این معرفت بوده و راهبرد بهینه اعتلاء و ارتقاء علوم انسانی، شکستن این دور باطل است:سوالات و دست اندرکاران چنین می نمایند که ضعف بنیادی و وضعیت موجود و ضعیف این معرفت، عامل اصلی انزوای آن است. در حالی که اصحاب این دانش بر این باورند که عدم توجه مسوولین و عدم اعتنا به تولیدات و محصولات این علم، موجب ضعف و انزوای آن شده است.
    کلید واژگان: علوم انسانی, انسان شناسی, روابط هستی, فرایند علم و معرفت, توسعه
    Mohammad Baqir Heshmat Zadeh
    Human being possess the highest dignity among creatures. He is the main reason of episteme and cognition and the main subject of knowledge as well. Owning a heavenly spirit and an earthly body, human being is a two dimensional unique creature. As he/she becomes the subject of research and knowledge, the foundations of human sciences take shape; raising basic questions about man is the point of departure for this field. When these questions are answered with the help of certain axioms and substantiated assumptions and application of especial methods of research in human science, anthropological episteme are yielded. This knowledge is the most important knowledge after theology. To achieve this knowledge one should be acquainted with different sorts of information about all creatures. Since this field deals with human being and for the cause of making his life better and prosperous, it gains an extraordinary importance.Despite this substantial importance, this field has not found the due place in the society, compared to other sciences and disciplines. The root cause of this problem lies in a vicious circle of vulnerabilities and abnormalities of this field. The optimal strategy to uplift and advance the social science is to break this vicious circle. It seems that this fundamental weakness and the status of this discipline is the main reason behind its isolation. However, the theorists believe that the indifference of authorities to the productions of this field has resulted in its weakness and isolation.
    Keywords: Social science, anthropology, existential relations, epistemic process, development
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال