به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمد رزاقی

  • قدرت الله محمدی*، محمد رزاقی، اشکان رحمانی
    هدف
    هدف این پژوهش، بررسی روابط روابط علی سیاست ها و برنامه های شهروند سایبری دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز می باشد.
    روش
    این پژوهش از نظر هدف و ماهیت، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز به تعداد 435 نفر بود که در سال تحصیلی 1400- 1399 مشغول به تحصیل بودند و از طریق جدول کرجسی و مورگان، تعداد 205 نفر به عنوان نمونه از طریق روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های سیاست ها و برنامه های شهروند سایبری دانشگاه یونسکو (2016)، مهارت های شهروندی سایبری یونسکو (2016) و تهدیدات فضای مجازی ایسا و ایسایاس (2016) استفاده شد. روایی پرسشنامه ها، با روش های روایی صوری و محتوایی مورد تایید قرار گرفت و ضریب پایایی نیز با روش آلفای کرونباخ به ترتیب 87/0، 90/0 و 77/0 برآورد گردید و مورد تایید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات در دو سطح توصیفی و استنباطی (مدل معادلات ساختاری) انجام گرفت که از طریق نرم افزارهایSPSS 21  و Lisrel 8.8 اجرا شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که سیاست ها و برنامه های شهروند سایبری، تاثیر مثبت و معناداری بر مهارت های شهروندی سایبری دانشجویان دارد. در حالی که مهارت های شهروندی سایبری، تاثیر منفی و معنادار بر تاثیرپذیری دانشجویان از تهدیدات فضای مجازی دارد. همچنین تاثیر سیاست ها و برنامه های شهروند سایبری بر تاثیرپذیری دانشجویان از تهدیدات فضای مجازی، منفی و معنادار است که این بیانگر نقش واسطه گری تاثیرپذیری دانشجویان از تهدیدات فضای مجازی منفی در روابط بین سیاست ها و برنامه های شهروند سایبری دانشگاه و مهارت های شهروندی سایبری دانشجویان می باشد.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج می توان دریافت که سیاست گذاری و برنامه ریزی های دانشگاه ها در حوزه شهروند سایبری می تواند بر افزایش مهارت های شهروندی سایبری دانشجویان و کاهش تاثیرپذیری آنان از فضای مجازی تاثیرگذار باشد. در عین حال، افزایش مهارت های شهروندی سایبری دانشجویان نیز می تواند سطح تاثیرپذیری آنان را از مخاطرات و تهدیدات فضای مجازی کاهش دهد. بنابراین، کاهش تاثیرپذیری دانشجویان از تهدیدات فضای مجازی نه تنها می تواند به طور مستقیم تحت تاثیر سیاست گذاری و برنامه ریزی های دانشگاه در حوزه سایبری باشد، بلکه می تواند به واسطه رشد مهارت های شهروندی سایبری دانشجویان که تحت تاثیر اقدامات آموزشی دانشگاه و حتی دولت در سطح ملی می باشد، نیز به وقوع بپیوندد.
    کلید واژگان: مهارت سایبری, شهروند سایبری, تهدیدات فضای مجازی, دانشجویان, دانشگاه علوم پزشکی شیراز
    Ghodratallah Mohammadi *, Mohammad Razzaghi, Ashkan Rahmani
    Purpose
    This research aims to investigate the causal relationships of cyber citizen policies and programs of Shiraz University of Medical Sciences students.
    Method
    This research is applied in both purpose and nature, and it employs a descriptive correlation approach based on structural equation modeling for data collection. The statistical population for this research comprised all 435 medical students enrolled at Shiraz University of Medical Sciences during the 2019-2020 academic year. From this population, a sample of 205 students was selected using the sampling method outlined in the Krejcie and Morgan table. They were selected at random. To measure the research variables, we utilized the questionnaires on cyber citizen policies and programs from UNESCO University (2016), cyber citizenship skills from UNESCO (2016), and cyberspace threats from Isa and Isayas (2016). The validity of the questionnaires was established through face validity and construct validity methods, specifically confirmatory factor analysis. The reliability coefficients were estimated using Cronbach's alpha, yielding values of 0.87, 0.90, and 0.77, respectively, which were confirmed. Data analysis was conducted at both descriptive and inferential levels using structural equation modeling, implemented through SPSS version 21 and LISREL version 8.8 software.
    Finding
    The results indicated that cyber citizenship policies and programs have a positive and significant impact on students' cyber citizenship skills. Conversely, students' cyber citizenship skills have a negative and significant effect on their vulnerability to threats in cyberspace. Additionally, the impact of cyber citizenship policies and programs on students' vulnerability to threats in cyberspace is both negative and significant. This suggests that students' vulnerability to adverse cyberspace threats mediates the relationship between university cyber citizenship policies and programs and students' cyber citizenship skills.
    Conclusion
    According to the results, it can be seen that the policy-making and planning of universities in the field of cyber citizenship can effectively increase students' cyber citizenship skills and reduce their susceptibility to cyberspace. At the same time, increasing students' cyber citizenship skills can also reduce their level of vulnerability to cyberspace risks and threats. Therefore, reducing students' susceptibility to cyberspace threats can not only be directly influenced by university policies and plans in the field of cyberspace but also through the development of students' cyber citizenship skills. It is influenced by the educational measures of the university and even the government at the national level.
    Keywords: Cyber Skills, Cyber Citizen, Threats Of Cyberspace, Students Of Shiraz University Of Medical Sciences
  • سپیده صادقی*، محمد رزاقی
    فناوری نانو یکی از علوم نوین در حال توسعه است. این علم به معنای توانمندی تولید و بهبود مواد، محصولات و سیستم های جدید با در دست گرفتن کنترل در سطوح ملکولی و اتمی و استفاده از خواص جدید مواد در آن سطوح است. از همین تعریف ساده برمی آید که فناوری نانو رویکردی نوین در تمامی رشته هاست. این فناوری دارای کاربردهای فراوان در حوزه های مختلف اعم از غذا، دارو، تشخیص پزشکی، الکترونیک، کامپیوتر، ارتباطات، حمل و نقل، انرژی، محیط زیست، مواد و هوا فضا است. تمامی محصولات تولیدی نتیجه یک فرایند طراحی هستند و گرچه ماهیت این فرایند یکسان نیست اما نوآوری در حل مسائل در آن از اهمیت بالایی برخوردار است. طراحان صنعتی به دنبال خلق مفاهیم و محصولات یا تغییر و توسعه آنها در حوزه های مختلف زندگی هستند و نوآوری در صنعت به خاطر بروز نیازهای جدید همواره مورد توجه طراحان قرار دارد. در این مقاله سعی شده است تا نگاه گسترده تری از مفهوم نوآوری در طراحی صنعتی با تکیه بر فناوری نانو ارائه شود و با توجه به گسترده بودن دنیای فناوری نانو، غربالی صورت پذیرد تا برخی از اطلاعات لازم و مورد نیاز برای طراحان صنعتی در آن گردآوری شود. اطلاعاتی در مورد مواد پایه و نوظهور نانویی، تقسیم بندی نانومواد و ایجاد ارتباط میان این دو علم از طریق طراحی مواد محور و همچنین مثال هایی از محصولات موجود در دنیای طراحی صنعتی که در آن فناوری نانو مورد استفاده قرار می گیرد.
    کلید واژگان: فناوری نانو, طراحی مواد محور, طراحی محصول, توسعه محصولات
    Sepideh Sadeghi *, Mohammad Razzaghi
    As one of the new and developing science nanotechnology is utilizing the properties of materials at the molecular and atomic levels to produce and improve new products, materials, and systems. Consequently, nanotechnology is a new approach in all fields. Nanotechnology has many applications in food, medicine, medical diagnosis, electronics, computer, communication, transportation, energy, environment, materials, aerospace, etc. All products are the result of a design process, and although the nature of this process is not the same, innovation in solving problems is of great importance in all of them. Industrial designers seek to create concepts and products or change and develop them in different aspects of life and due to the emergence of new needs, designers are always focused on innovation in the industry. In this article, an attempt has been made to provide a broader view of the concept of innovation in industrial design based on nanotechnology and since nanotechnology is such a vast subject, it has been collected to provide industrial designers with the information they require. Information about basic and emerging nanomaterials, classification of nanomaterials, and creating a connection between these two sciences through material-oriented design, as well as examples of products in the world of industrial design where nanotechnology is used.
    Keywords: Nano Technology, Material Driven Design, Product design, Product Development
  • مریم اسداللهی*، محمد رزاقی

    هم زمان با روند رو به رشد جمعیت و گسترش شهرها، همه روزه شاهد افزایش معضل زیست محیطی آلودگی منابع زیستی و از جمله هوا هستیم که عمدتا ناشی از سوخت های فسیلی در وسایل نقلیه ای با راندمان پایین است. بخش اعظمی از آلودگی هوا در شهرهای بزرگی مثل تهران نتیجه استفاده گسترده از وسایل نقلیه شخصی توسط شهروندان است که این امر موجب شکل گیری مشکلات بعدی همچون ترافیک شهری و معضل جای پارک می شود. همچنین آلودگی هوا هر ساله باعث تعطیلی مراکز آموزشی و حتی ادارات می شود که خسارات اقتصادی قابل توجهی را برای کشور به همراه دارد. در این پژوهش، مرور ادبیات نظری در حوزه «ایستگاه شارژ شهری وسایل حمل و نقل انفرادی دوچرخ» بوده است که استفاده از وسایل حمل و نقل انفرادی دوچرخ می تواند جایگزین روش های حمل و نقل موجود باشد. بدیهی است اتخاذ این رویکرد جایگزین نیاز به زیرساخت های لازم و از جمله ایستگاه شارژ دارد.  با استناد به مجموعه این عوامل، استدلال می شود که طراحی و استقرار زیرساخت های شهری ضروری برای وسایل حمل و نقل انفرادی دوچرخ (مثل دوچرخه های برقی، اسکوتر برقی، موتور برقی، سگوی و نظایر اینها) علاوه بر سرعت جابه جایی و دسترسی سریع و آسان، موجب کاهش ترافیک و مصرف سوخت فسیلی و به تبع آن، کاهش میزان آلودگی هوا شده، زمینه ساز رفع برخی از مشکلات زیست محیطی کلان شهری مثل تهران می شود.

    کلید واژگان: ایستگاه شارژ, وسیله نقلیه الکتریکی سبک (LEV), مبلمان شهری و محیط زیست
    Maryam Asadollahi *, Mohammad Razzaghi

    Along with the trend of population growth and the expansion of cities, we observe an increase in the environmental problem of pollution of biological resources, including air, which is mainly caused by fossil fuels in vehicles with low efficiency, on a daily basis. A large part of the air pollution in large cities like Tehran is a result of the extensive personal vehicles usage by the citizens, which leads to the formation of subsequent problems such as urban traffic and parking room problems. In addition, air pollution causes the closure of educational centers and even public offices every year, which brings significant problems for the country. Based on these factors, it is argued that the design and establishment of urban infrastructure is essential for alternative transportation methods (such as two-wheeled  individual transportation, as in: electric bicycles, electric scooters, electric motorcycles, segways, etc.), in addition to fast mobility and quick and easy access, will causes a reduction in traffic and fossil fuel consumption, and consequently, result in air pollution reduction, which is the basis for solving some of the environmental problems of a metropolitan city such as Tehran. Obviously, adopting this alternative approach requires the necessary infrastructure, including a charging station. In this research-design project, research is focused on designing an "urban charging station for individual two-wheeled vehicles".

    Keywords: Charger station, Light Electric Vehicle, Urban Furniture, environment
  • احمد نجاتی*، علیرضا عسگری گل زردی، فرشاد خداخواه، کتایون صمیمی راد، سیده مریم یوسفی، یعقوب ملایی کندلوسی، مریم کیوانلو، محمد رزاقی، پرستو سهیلی، دلارام یعقوب زاده، نسترن قوامی، سوسن محمودی، سید محسن زهرایی، شهره شاه محمودی
    زمینه و هدف

    در طول همه گیری COVID-19، اقدامات و پروتوکل های بهداشتی عمومی مانند شستن منظم دست ها و استفاده از ماسک در سطح ملی توصیه شد. اجرای این پروتوکل های بهداشتی باعث کاهش شیوع انواع بیماری های تنفسی شد ولی هیچ مطالعه ای برای بررسی تاثیر اجرای این پروتکل ها بر روی شیوع ویروس هایی که از طریق مدفوعی- دهانی منتقل می شوند صورت نگرفته است. از آنجا که انتروویروس های غیر پولیویی Non-Polio Enteroviruses; (NPEVs) عمدتا از طریق مدفوعی- دهانی منتقل می شوند، در این مطالعه شیوع انتروویروس های غیرپولیویی در بیماران فلج شل حاد Acute Flaccid Paralysis (AFP) در ایران قبل و در حین همه گیری COVID-19 بررسی شده است.

    روش کار

    برای تشخیص انتروویروس های غیر پولیویی، نمونه های مدفوع موارد AFP که توسط آزمایشگاه ملی فلج اطفال ایران در سال 2019 (قبل از همه گیری COVID-19) و سال 2021 (در طول همه گیری COVID-19) دریافت شده بودند، مورد آزمایش قرار گرفتند. برای جداسازی NPEVs با کشت سلولی، از پروتوکل استاندارد WHO و برای تست مولکولی TaqMan One-Step Real Time PCR  استفاده شد.

    نتایج

    در سال 2019، 21 نمونه از 1070  بیمار  با کشت سلولی و 12 نمونه از 100 بیمار  به روش مولکولی از نظر انتروویروس غیرپولیویی مثبت بودند، در حالیکه این نسبت در سال 2021 به 10 نمونه از  678 بیمار  با کشت سلولی و 3 نمونه از 100 بیمار  به روش مولکولی  کاهش پیدا کرد.

    نتیجه گیری

    با توجه به معنی دار بودن نتایج این مطالعه می توان تایید کرد که رعایت بهداشت شخصی و پروتکل های بهداشت عمومی در طول همه گیری COVID-19، علاوه بر کاهش عمومی انتقال تنفسی ویروس ها، بر انتقال مدفوعی- دهانی ویروس ها هم اثر گذاشته است.

    کلید واژگان: COVID-19, انتروویروس های غیرپولیویی, پروتکل های بهداشتی, فلج شل حاد
    Ahmad Nejati*, Alireza Asgari Golzardi, Farshad Khodakhah, Katayoun Samimi-Rad, Seyedeh Maryam Yousefi, Yaghoub Mollaei-Kandelousi, Maryam Keyvanlou, Mohammad Razaghi, Parastoo Soheili, Delaram Yaghoubzadeh, Nastaran Ghavami, Susan Mahmoudi, Seyed Mohsen Zahraei, Shohreh Shahmahmoodi
    Background and Aim

    During the COVID-19 pandemic public health measures and protocols such as regular hand washing and wearing a face mask were recommended at the national level. The implementation of these health protocols reduced the prevalence of respiratory diseases, but no study has been conducted to investigate the impact of the implementation of these protocols on the spread of viruses that are transmitted through fecal-oral route. Considering that non-polio enteroviruses (NPEVs) are mainly transmitted through fecal-oral route, this study was conducted to determine the prevalence of non-polio enteroviruses in patients with acute flaccid paralysis (AFP) in Iran before and during the COVID-19 pandemic.

    Materials and Methods

    To detect non-polio enteroviruses stool samples of AFP cases received by Iran National Polio Laboratory in 2019 (before the COVID-19 pandemic) and 2021 (during the COVID-19 pandemic) were tested. To isolate NPEVs by cell culture, the WHO standard protocol was used, and the TaqMan One-Step Real Time PCR was used for molecular testing.

    Results

    In 2019, a sample of 21 out of 1070 patients and a sample of 12 out of 100 patients were found to be positive for non-polio enterovirus by cell culture and the molecular method, respectively; these ratios decreased to10 out of 678 and 3 out of 100 in 2021.

    Conclusion

    Based on the findings of this study, it can be concluded that the observance of personal hygiene and public health protocols during the COVID-19 epidemic  have, in addition to the general reduction of respiratory transmission of viruses, also affected the faecal-oral transmission of viruses.

    Keywords: COVID-19, Non-Polio Enteroviruses, Health Protocols, Acute Flaccid Paralysis
  • ابوالفضل قاسم زاده علیشاهی*، محمدحسین نعمتیان، محمد رزاقی

    هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش دانش معلمی و نگرش مرتبط با شغل معلمی بر صلاحیت های حرفه ای و خودکارآمدی شغلی دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و به روش توصیفی- همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان شهر تبریز به تعداد 2437 در سال تحصیلی 99-1398 بود که در پردیس های دانشگاه فرهنگیان (پردیس برادران علامه امینی و پردیس خواهران الزهرا) این شهر مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان 335 نفر تعیین شد و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، پرسش نامه ها بین دانشجو معلمان توزیع شد. به منظور جمع آوری داده های پژوهش از پرسش نامه های خودکارآمدی معلم شانن- موران و هوی (2001)، صلاحیت های حرفه ای ملائی نژاد (1391)، دانش تربیتی و محتوایی ساهین (2011) و نگرش به شغل معلمی آستنر و همکاران (2009) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر) با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS انجام گرفت. نتایج نشان داد که دانش معلمی بر صلاحیت حرفه ای (29/0=β) و خودکارآمدی شغلی (24/0=β)، نگرش به شغل معلمی بر صلاحیت حرفه ای (37/0=β) و خودکارآمدی شغلی (51/0=β) دانشجومعلمان تاثیر مثبت و معنی داری ایفا می کند. در مجموع، یافته های پژوهش بر نقش موثر دانش معلمی و نگرش مرتبط با شغل معلمی بر صلاحیت های حرفه ای و خودکارآمدی شغلی دانشجو معلمان تاکید می کند.

    کلید واژگان: دانش معلمی, نگرش مرتبط با شغل, صلاحیت حرفه ای, خودکارآمدی شغلی, دانشجو- معلمان
    Abolfazl Ghasemzadeh Alishahi *, Mohammadhossein Nematian, Mohammad Razzaghi

    The purpose of this study was to investigate the role of teacher knowledge and attitudes related to the job of a teacher on professional qualifications and job self-efficacy among students and teachers of Farhangian University. This research has been done in terms of applied purpose and descriptive-correlation method based on structural equation modeling. The statistical population of the present study included all 2437 student-teachers of Tabriz Farhangian University in the academic year of 2019-2020 who were studying in the campuses of Farhangian University in this city. The sample size was determined using Morgan table 335 people and using stratified random sampling method, questionnaires were distributed among student-teachers.In order to collect research data from teacher self-efficacy questionnaires of Shannon-Moran and Hui , Mullah-Nejad professional qualifications, Sahin educational and content knowledge and attitude Applied to the teaching profession of Astner et al. . Data analysis was performed at two levels of descriptive (frequency, percentage, mean and standard deviation) and inferential using SPSS and AMOS software. The results showed that teacher knowledge in professional competence (β= 0.29) and job self-efficacy (β= 0.24), teacher's job attitude in professional competence (β= 0.37) and job self-efficacy (β = 0.51) Student-teacher has a positive and significant effect.

    Keywords: Teacher Knowledge, Attitudes Related To A Teaching Career, Professional Competencies, Job Self-Efficacy, Teacher-Students
  • محمد رزاقی*، محمد جابر یونسی، مجید کوثری، غلامحسین زارع
    مقدمه

    برای کسب موفقیت در هر سازمانی توجه به عملکرد شغلی امری بدیهی است. عوامل مختلفی در عملکرد شغلی معلمان موثر است که این مطالعه با هدف بررسی نقش واسطه ای سرمایه اجتماعی در رابطه با مدیریت دانش، کار تیمی و عملکرد شغلی در معلمان شهر گله دار انجام شده است.

    روش شناسی:

     این پژوهش از نظر هدف کاربردی و بر اساس روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی معلمان مدارس شهر گله دار به تعداد 560 نفر در سال تحصیلی 1400-1399 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی 234 نفر از آنان با استفاده از جدول مورگان انتخاب گردیده است. ابزار سنجش پژوهش حاضر چهار پرسش نامه استاندارد مدیریت دانش شرون لاوسون (2003)، کار تیمی لنچیونی (2004)، عملکرد شغلی پاترسون (2008) و سرمایه اجتماعی ناهاپیت و گوشال (1998) بوده که ضریب آلفای کرونباخ آن ها به ترتیب 94/0، 82/0، 80/0 و 92/0 به دست آمد و روایی محتوایی آن ها با استفاده از نظر متخصصان تایید شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات در دو سطح توصیفی و استنباطی (مدل معادلات ساختاری) انجام گرفت که از طریق نرم افزارهایSPSS 24 و Lisrel 8.8 اجرا شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین متغیرهای مدیریت دانش و عملکرد شغلی (46/0=β)، کار تیمی و عملکرد شغلی (91/0=β)، مدیریت دانش و سرمایه اجتماعی (41/0=β)، کار تیمی و سرمایه اجتماعی (36/0=β)، عملکرد شغلی و سرمایه اجتماعی (71/0=β) رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. سرمایه اجتماعی اثر غیر مستقیم بر رابطه مدیریت دانش با عملکرد شغلی (33/0=β) و کار تیمی با عملکرد شغلی (25/0=β) دارد. بنابراین اثر میانجی سرمایه اجتماعی در این پژوهش مورد تایید قرار می گیرد.

    نتیجه گیری

    طبق یافته ها، سرمایه اجتماعی با مدیریت دانش و کار تیمی بر عملکرد شغلی معلمان رابطه مثبت داشتند؛ بنابراین از طریق توجه به سرمایه اجتماعی، مدیریت دانش و کار تیمی می توان زمینه های بهبود در عملکرد شغلی معلمان را فراهم آورد.

    کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, مدیریت دانش, کار تیمی, عملکرد شغلی
    Mohammad Razzaghi *, Mohammad Jaber Younesi Younesi, Majid Kowsary, Gholam Hosein Zare
    Introduction

    To be successful in any organization, it is obvious to pay attention to job performance. Various factors affect the job performance of teachers. This study was conducted to investigate the mediating role of social capital in relation to knowledge management, teamwork and job performance in teachers in the city of Galehdar.

    Methods

    This research is applied in terms of purpose and based on a descriptive correlational research method based on structural equation modeling. The statistical population of this study included all teachers in schools in the city of Geledar with 560 students in the academic year 2020-2021, which was selected by random sampling method of relative classes, 234 of them were selected using Morgan table. The measuring instruments of the present study were four standard questionnaires of “knowledge management” Sharon Lawson (2003), “teamwork” Lanchioni (2004), “job performance” Patterson (2008) and “social capital” Nahapit and Gushal (1998), respectively, whose Cronbach's alpha coefficient is 0.94, 0.82, 0.80 and 0.92 was obtained and their content validity was confirmed by experts. Data analysis was performed at both descriptive and inferential levels (structural equation model) which was performed through SPSS 24 and Lisrel 8.8 software.

    Results

    The results showed that between Variables knowledge management and job performance (β=0.46), teamwork and job performance (β=0.91), knowledge management and social capital (β = 0.47), teamwork and Social capital (β=0.36), there is a direct and significant relationship between job performance and social capital (β= 0.71). Social capital has an indirect effect on the relationship between knowledge management and job performance (β=0.33) and teamwork with job performance (β= 0.25). Therefore, the mediating effect of social capital in this study is confirmed

    Conclusion

    According to the findings, social capital had a positive relationship with knowledge management and teamwork on teachers' job performance. Therefore, by paying attention to social capital, knowledge management and teamwork, it is possible to provide grounds for improvement in teachers' job performance.

    Keywords: Social Capital, Knowledge Management, Teamwork, Job Performance
  • ابوالفضل قاسم زاده*، مهدی کاتب، روح الله مهدیون، محمد رزاقی
    مقدمه

    هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر خودکارآمدی شغلی و انگیزش یادگیری بر یادگیری غیررسمی کارکنان با در نظرگرفتن نقش میانجی یادگیری رسمی بود.

    روش شناسی: 

    پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ  نحوه ی گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل همه ی کارکنان شاغل در شرکت آب منطقه ای خراسان رضوی به تعداد 400 نفر بود. برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده شد و تعداد 196 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که گزینش آن ها با استفاده از روش طبقه ای نسبتی صورت گرفت. جهت اطمینان از برگشت پرسشنامه ها تعداد 205 پرسشنامه در جامعه آماری توزیع شد. به منظور گردآوری داده های پژوهش از چهار پرسشنامه استاندارد خودکارآمدی شغلی، انگیزش یادگیری، یادگیری غیر رسمی و یادگیری رسمی استفاده شد که ضریب آلفای کرونباخ آن ها به ترتیب 76/0، 76/0، 65/0 و 86/0 به دست آمد و روایی صوری و محتوایی آن ها با استفاده از نظر متخصصان تایید شد. تجزیه و تحلیل داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری و با استفاده از دو نرم افزار SPSS و LISREL انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد: بین متغیرهای خودکارآمدی شغلی و یادگیری غیررسمی و همچنین بین متغیرهای انگیزش یادگیری و یادگیری غیررسمی رابطه مستقیم و معنی داری وجود ندارد. بین متغیرهای یادگیری رسمی و یادگیری غیررسمی و همچنین بین هر کدام از متغیرهای خودکارآمدی شغلی و انگیزش یادگیری به طور مستقیم با یادگیری رسمی رابطه  مثبت و معنی داری وجود دارد. متغیرهای خودکارآمدی شغلی و انگیزش یادگیری به واسطه نقش میانجی یادگیری رسمی با یادگیری غیررسمی رابطه غیرمستقیم و معنی داری داشتند.

    نتیجه گیری

    بنابراین براساس یافته های پژوهش نقش میانجی یادگیری رسمی و رابطه مستقیم بین متغیر یادگیری رسمی نیز با متغیر یادگیری غیررسمی تایید گردید. اما مسیر مستقیم خودکارآمدی شغلی و انگیزش یادگیری با یادگیری غیررسمی تایید نشد بلکه رابطه این مسیر با میانجی گری یادگیری رسمی تایید گردید.

    کلید واژگان: خودکارآمدی شغلی, انگیزش یادگیری, یادگیری غیررسمی, یادگیری رسمی
    Abolfazl Ghasemzadeh *, Mahdi Kateb, Rouhollah Mahdiuon, Mohammad Razzaghi
    Introduction

    The purpose of this study was to investigate the effect of job self-efficacy and learning motivation on informal learning of employees by considering the mediating role of formal learning.

    Methods

    This research is applied in terms of purpose and based on a descriptive correlational research method based on structural equation modeling. The statistical population of this study included all all employees of the Khorasan Razavi Regional Water Company with 400 people. Morgan table was used to determine the sample size and 196 people were selected as the sample who were selected using the relative class method. 205 questionnaires were distributed in the statistical population to ensure the return of the questionnaires. In order to collect research data, four standard questionnaires of job self-efficacy, learning motivation, informal learning and formal learning were used. respectively, whose Cronbach's alpha coefficient is 0.76, 0.76, 0.65 and 0.86 was obtained and their content validity was confirmed by experts. Data analysis was performed by structural equation modeling using SPSS and LISREL software.

    Results

    The results showed that there is no direct and significant relationship between job self-efficacy and informal learning variables and also between learning motivation and informal learning variables. There is a positive and significant relationship between formal learning and informal learning and also between each of the variables of job self-efficacy and learning motivation directly with formal learning. The variables of job self-efficacy and learning motivation had an indirect and significant relationship with informal learning due to the mediating role of formal learning.

    Conclusion

    Therefore, based on the research findings, the mediating role of formal learning and the direct relationship between formal learning variable and informal learning variable were also confirmed. However, the direct path of job self-efficacy and learning motivation with non-formal learning was not confirmed, but the relationship between this path and formal learning mediation was confirmed.

    Keywords: Job Self-Efficacy, Learning Motivation, Informal Learning, Formal Learning
  • محمد رزاقی، عزیز هدایتی خوشمهر*، ابوالفضل قاسم زاده علیشاهی، رحیم شهبازی
    هدف
    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش نگرش دانشجویان، کیفیت سیستم و مدیریت دانش در رفتار استفاده از یادگیری الکترونیکی با میانجی گری پذیرش یادگیری الکترونیکی در بین دانشجویان دانشگاه فرهنگیان استان فارس انجام شده است.
    روش
    این پژوهش از نظر هدف و ماهیت، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه فرهنگیان استان فارس در سال تحصیلی 1401-1400، به تعداد 4450 نفر تشکیل دادند که از طریق جدول کرجسی و مورگان، تعداد 351 نفر به عنوان نمونه از طریق روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه استاندارد نگرش دانشجویان نسبت به یادگیری الکترونیکی اکبر (2013)، پرسشنامه محقق ساخته کیفیت سیستم، پرسشنامه استاندارد مدیریت دانش شرون لاوسون (2003)، پرسشنامه محقق ساخته پذیرش یادگیری الکترونیکی و پرسشنامه استاندارد استفاده واقعی از سیستم یادگیری الکترونیکی اکبر (2013) استفاده شد.روایی پرسشنامه ها، با روش های روایی محتوایی و سازه (تحلیل عاملی تاییدی) مورد تایید قرار گرفت و ضریب پایایی نیز با روش آلفای کرونباخ به ترتیب 89/0، 79/0، 94/0، 82/0 و 86/0 برآورد شد و مورد تایید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات در دو سطح توصیفی و استنباطی (مدل معادلات ساختاری) انجام گرفت که از طریق نرم افزارهایSPSS 24  و Lisrel 8.8 اجرا شد.
    یافته ها
    نتایج بیانگر آن است که بین متغیرهای نگرش دانشجویان نسبت به یادگیری الکترونیکی با پذیرش یادگیری الکترونیکی (52/0β=)،کیفیت سیستم با پذیرش یادگیری الکترونیکی (89/0β=)، مدیریت دانش با پذیرش یادگیری الکترونیکی (67/0β=) و پذیرش یادگیری الکترونیکی با استفاده واقعی از سیستم (17/0β=)، رابطه علی مثبت و معنی داری وجود دارد. نگرش دانشجویان نسبت به یادگیری الکترونیکی، کیفیت سیستم و مدیریت دانش با میانجی گری پذیرش یادگیری الکترونیکی اثر غیرمستقیمی بر استفاده واقعی از سیستم یادگیری الکترونیکی دارد. بنابراین، اثر میانجی پذیرش یادگیری الکترونیکی در این پژوهش مورد تایید قرار گرفت.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های این پژوهش می توان دریافت، افزایش در نمرات نگرش دانشجویان، کیفیت سیستم، مدیریت دانش و پذیرش یادگیری الکترونیکی با افزایش در رفتار استفاده از یادگیری الکترونیکی دانشجویان همراه خواهد بود. با توجه به یافته های پژوهش، به سیاست گذاران و مدیران دانشگاهی پیشنهاد می شود با برگزاری کارگاه ها و دوره های آموزشی، ضمن توجه به متغیرهای پژوهش حاضر، زمینه را برای استفاده واقعی و پذیرش یادگیری الکترونیکی در فرآیند یادگیری دانشگاه فرهنگیان مهیاء کنند.
    کلید واژگان: کیفیت سیستم, مدیریت دانش, یادگیری الکترونیکی, دانشگاه فرهنگیان, دانشجویان, استان فارس
    Mohammad Razzaghi, Aziz Hedayati Khoshmehr *, Abolfazl Ghasemzadeh Alishahi, Rahim Shahbazi
    Purpose
    The aim of this study was to investigate the role of students' attitudes, system quality, and knowledge management in the behavior of using e-learning through the mediation of e-learning acceptance among students of the Farhangian University of Fars Province.
    Methods
    This research is applied in terms of purpose and nature and a descriptive correlation based on structural equation modeling in terms of data collection province in 2021-2022 with a number of 4450 people. According to Krejcie & Morgan's table, 351 people were selected as a sample through the proportional stratified random sampling method. To measure the research variables, the standard questionnaire ofstudents' attitudes towards e-learning, Akbar (2013), researcher-made system quality questionnaire, Sharon Lawson's standard knowledge management questionnaire (2003), researcher-made e-learning acceptance questionnaire, and the standard questionnaire of the actual use of the e-learning system (Akbar, 2013) were used. The validity of the questionnaires was confirmed by content and structure validity methods (confirmatory factor analysis) and respectively, the reliability by Cronbach's alpha coefficient is 0.89, 0.79, 0.94, 0.82, and 0.86 was estimated and confirmed. Data were analyzed at two levels of descriptive and inferential (structural equations) using SPSS 24 and Lisrel 8.8 software.
    Findings
    The results indicate that among the variables of Students' Attitudes with acceptance of e-learning (β=0.52), System quality with acceptance of e-learning (β=0.89), knowledge management with acceptance of e-learning (β=0.67) and acceptance of e-learning with real use of the system (β=0.17) There is a positive and significant causal relationship. Students' Attitudes, System quality, and knowledge management mediate e-learning acceptance and indirectly affect the actual use of the e-learning system. Therefore, the mediating effect of e-learning acceptance in this study was confirmed.
    Conclusions
    According to the findings of this study, it can be seen that an increase in students 'attitudes, system quality, knowledge management, and acceptance of e-learning scores will be associated with an increase in students' e-learning usage behavior. According to the research findings, policymakers and university administrators are suggested to prepare the ground for real use and acceptance of e-learning in the learning process of Farhangian University by holding workshops and training courses while paying attention to the variables of the present research.
    Keywords: Attitude, system quality, Knowledge Management, e-learning acceptance, usage behavior, Farhangian University
  • محمد رزاقی*، ابوالفضل آریان فر
    مفهوم افردنس به ادراک تسهیلات و امکانات محیط توسط حواس و تجربیات کاربران اشاره دارد. نظر به این واقعیت که 80 درصد برداشت سامانه ادارکی انسان، دیداری (بصری) است و رنگ تاثیر بسزایی در خوانش قابلی تهای کاربردی محیط و محصولات داشته، از مفاهیم اساسی افردنس می باشد. از سوی دیگر، می دانیم کوررنگی بیماری وراثتی است که فرد مبت ال، قادر به تشخیص یک یا برخی از رنگها نیست و به همین دلیل، سامانه ادارکی کوررنگان در خوانش های محیطی با مشکلات جدی مواجه است. علی رغم اهمیت افردنس های رنگی در طراحی محصولات و محیط های مصنوع برای همگان و به ویژه برای کوررنگان، پژوه شهای اندکی با محوریت طراحی در این زمینه انجام شده است. بنابراین این موضوع متروک مهجور؛ شایسته توجه استدلال می شود. به همین دلیل، هدف این مطالعه، تبیین رابطه بین افردنس های رنگی و کوررنگی است. این مطالعه از طریق شناسایی مفهوم افردنس و نظریه های مرتبط، افردنس های رنگی، رویکرد طراحی تعاملی، رنگ و البته تبیین رابطه آن با کوررنگی انجام شده است. این مطالعه، به پیشنهادهای مشخص نویسندگان برای طراحان صنعتی ای که می خواهند برای کوررنگان محصولات فیزیکال یا دیجیتال طراحی کنند رهنمون می شود.
    کلید واژگان: افردنس, افردنس رنگی, کوررنگی و طراحی صنعتی
    Mohammad Razzaghi *, Abolfazl Aryanfar
    The concept of affordance is referred to what the interactions between the built environment and individuals are made possible. Human senses and their past experiences are considered as tools or media for the facilitation of these interactions to happen. About 80% of human perception is dependent to humans’ visual capabilities and the color is a determinant factor in the recognition of environments and products and their immediate affordances; whether the product is digital or physical. Most color blindness, known as color deficiency, is genetic in which one cannot distinguish between certain types of colors. As a result, they face severe challenges interacting with products and environments. Despite the importance, particularly for colorblind people, a review of the related literature revealed that far less investigations have been carried out by industrial designers to date. Therefore, it is argued that the domain is worth investigating. In this research, our joint effort has been leading to proposing an instruction for the industrial designers, who design physical and digital products for the people with color blindness.
    Keywords: Affordance, Color Affordance, Color-Blindness, industrial design
  • محمد رزاقی*، حسن قلاوندی، محمد حسنی
    مقدمه

    با توجه به اهمیت استفاده از یادگیری الکترونیکی در نظام آموزشی پزشکی، این پژوهش با هدف بررسی نقش ویژگی های دانشجویان، کیفیت محتوا و مدیریت دانش در استفاده ااز سیستم یادگیری الکترونیکی با میانجی گری پذیرش یادگیری الکترونیکی در بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام شده است.

    روش ها

    این پژوهش از نظر هدف و ماهیت، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه علوم پزشکی شیراز به تعداد 4064 نفر تشکیل دادند که از طریق جدول مورگان، تعداد 351 نفر به عنوان نمونه از طریق روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب شدند.  ابزار جمع آوری اطلاعات در متغیرهای ویژگی های دانشجویان، کیفیت محتوا، استفاده واقعی از سیستم و پذیرش یادگیری، پرسشنامه 21 گویه ای محقق ساخته و در متغیر مدیریت دانش، پرسشنامه 24 گویه ای استاندارد بود. روایی پرسشنامه ها، با روش های روایی منطقی (صوری و محتوایی) و سازه (تحلیل عاملی تاییدی) و پایایی آن ها با روش آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. داده ها در دو سطح توصیفی (فراوانی، میانگین، انحراف معیار) و استنباطی (معادلات ساختاری) با استفاده از نرم افزار های SPSS  و Lisrel  تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج بیانگر آن بود که بین متغیرهای ویژگی های دانشجویان با پذیرش یادگیری الکترونیکی (0/65 =β)، کیفیت محتوا با پذیرش یادگیری الکترونیکی (0/42 =β)، مدیریت دانش با پذیرش یادگیری الکترونیکی (0/51 =β) و پذیرش یادگیری الکترونیکی با استفاده واقعی از سیستم (0/13 =β) رابطه علی مثبت و معنی داری وجود دارد. ویژگی های دانشجویان، کیفیت محتوا و مدیریت دانش با میانجی گری پذیرش یادگیری الکترونیکی اثر غیرمستقیم بر استفاده واقعی از سیستم یادگیری الکترونیکی دارد. بنابراین اثر میانجی پذیرش یادگیری الکترونیکی در این پژوهش مورد تایید قرار گرفت.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های این مطالعه، می توان دریافت، افزایش در نمرات ویژگی های دانشجویان، کیفیت محتوا، مدیریت دانش و پذیرش یادگیری الکترونیکی با افزایش در استفاده از یادگیری الکترونیکی دانشجویان همراه خواهد بود. با توجه به یافته های پژوهش، به سیاست گذاران و مدیران دانشگاهی پیشنهاد می شود با برگزاری کارگاه ها و دوره های آموزشی ضمن توجه به متغیرهای پژوهش حاضر، زمینه را برای استفاده واقعی و پذیرش یادگیری الکترونیکی در فرآیند یادگیری دانشگاه علوم پزشکی مهیا کنند.

    کلید واژگان: ویژگی های دانشجویان, کیفیت محتوا, مدیریت دانش, رفتار استفاده, پذیرش, یادگیری الکترونیکی, دانشجویان علوم پزشکی
    M Razzaghi*, H Ghalavandi, M Hasani
    Introduction

    Considering the importance of using e- learning in the medical education system, this study aims to investigate the role of students' characteristics, content quality and knowledge management in using  e- learning system through the mediation of e-learning acceptance among students of Shiraz University of Medical Sciences.

    Methods

    In terms of purpose and nature, this research is applied and in terms of data collection, it is a descriptive correlation based on structural equation modeling. The statistical population of the study consisted of 4064 students of all undergraduate students of Shiraz University of Medical Sciences. 351 people were selected as a sample through Morgan table by  proportional stratified random sampling method. Data collection tools in the variables of student characteristics, content quality, actual use of the system and learning acceptance was a 21-item researcher-made questionnaire and in the knowledge management variable was a standard 24-item questionnaire. The validity of the questionnaires was confirmed by logical (formal and content) and construct validity (confirmatory factor analysis) and the reliability of the questionnaires was confirmed by Cronbach's alpha method. Data were analyzed at two levels of descriptive (frequency, mean, standard deviation) and inferential (structural equations) using SPSS  and Lisrel software.

    Results

    The results indicate that among the variables of students' characteristics with acceptance of e-learning (β= 0.65), content quality with acceptance of e-learning (β= 0.42), knowledge management with acceptance of e- learning (Β =0.51) and acceptance of e- learning with real use of the system (β= 0.13) There is a positive and significant causal relationship. Student characteristics, content quality and knowledge management mediate e- learning acceptance indirectly affect the actual use of the e- learning system. Therefore, the mediating effect of e- learning acceptance in this study was confirmed.

    Conclusion

    Based on findings of this study, it can be seen that an increase in the scores of student characteristics, content quality, knowledge management and acceptance of e- learning will be associated with an increase of using e- learning among the students. According to the research findings, it is suggested to policy makers and university administrators by holding workshops and training courses, considering the variables of the present research, to prepare the ground for real use and acceptance of e- learning in the learning process of the University of Medical Sciences.

    Keywords: Characteristics of Students, Content Quality, Knowledge Management, Usage Behavior, Acceptance, E-learning, Medical Students
  • محمد رزاقی*، حسن قلاوندی، محمد حسنی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی پیشایند ها و پیامدهای پذیرش یادگیری الکترونیکی در دانشجویان انجام شده است. این پژوهش از نظر هدف و ماهیت، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه علوم پزشکی شیراز به تعداد 4064 نفر تشکیل دادند که از طریق جدول کرجسی و مورگان، تعداد 351 نفر به عنوان نمونه از طریق روش نمونه گیری  تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های ویژگی های دانشجویان، نگرش دانشجویان نسبت به یادگیری الکترونیکی، کیفیت سیستم، کیفیت محتوا، ویژگی های اساتید، مدیریت دانش، پذیرش یادگیری الکترونیکی، قصد رفتاری و استفاده واقعی از سیستم یادگیری الکترونیکی استفاده شد. روایی پرسشنامه ها، با روش های روایی منطقی (صوری و محتوایی) و  سازه (تحلیل عاملی تاییدی) مورد تایید قرار گرفت و پایایی نیز با روش آلفای کرونباخ برآورد شد. روش تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی (مدل معادلات ساختاری) انجام گرفت که از طریق نرم افزارهایSPSS 24  و Lisrel 8.8 اجرا شد. بر اساس نتایج پژوهش، ویژگی های دانشجویان، نگرش دانشجویان نسبت به یادگیری الکترونیکی، کیفیت سیستم، کیفیت محتوا، ویژگی های اساتید و مدیریت دانش به عنوان پیشایند و قصد رفتاری و استفاده واقعی از سیستم یادگیری الکترونیکی به عنوان پیامد پذیرش یادگیری الکترونیکی مورد تاکید است. بیشترین میزان ضریب مسیر بین کیفیت سیستم با پذیرش یادگیری الکترونیکی (91/0 =ß)  و کمترین میزان بین کیفیت محتوا و پذیرش یادگیری الکترونیکی (42/0 =ß) مشاهده شد. همچنین در مورد پیامدهای پذیرش یادگیری الکترونیکی نیز بیشترین میزان ضریب مسیر بین پذیرش یادگیری الکترونیکی و پیامد احتمالی قصد رفتاری (72/0=ß) مشاهده شد. با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که هر گونه افزایش در متغیرهای ویژگی های دانشجویان، نگرش دانشجویان نسبت به یادگیری الکترونیکی، کیفیت سیستم، کیفیت محتوا، ویژگی های اساتید و مدیریت دانش به عنوان پیشایندها همراه با افزایش در پذیرش یادگیری الکترونیکی دانشجویان و هر گونه افزایش در متغیر پذیرش یادگیری الکترونیکی با افزایش در میزان قصد رفتاری و استفاده واقعی از سیستم یادگیری الکترونیکی به عنوان پیامدها همراه خواهد بود. بنابراین توجه به پیشایندها و پیامدهای پذیرش یادگیری الکترونیکی هنگام راه اندازی و استفاده از سیستم یادگیری الکترونیکی ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: : پیشایند ها, پیامد ها, پذیرش یادگیری الکترونیکی, دانشجویان علوم پزشکی
    Mohammad Razzaghi*, Hasan Ghalavandi, Mohammad Hasani

    The aim of this study was to investigate the antecedents and consequences of accepting e-learning in students. This research is applied in terms of purpose and nature and in terms of data collection is a descriptive correlation based on structural equation modeling. The statistical population of the study consisted of all undergraduate students of Shiraz University of Medical Sciences in the number of 4064 people who were selected as a sample through Krejcie and Morgan table, 351 people through proportional stratified random sampling method. To measure the research variables, questionnaires of students' characteristics, students' attitudes toward e-learning, system quality, content quality, teachers' characteristics, knowledge management, e-learning acceptance, behavioral intention and actual use of e-learning system were used. The validity of the questionnaires was confirmed by logical (formal and content) and structural (confirmatory factor analysis) validity methods and the reliability by Cronbach's alpha were estimated. The data analysis method was performed at two levels of descriptive and inferential (structural equation model) which was implemented through SPSS 24 and Lisrel 8.8 software. Based on the research results, students 'characteristics, students' attitudes toward e-learning, system quality, content quality, faculty characteristics and knowledge management as a precursor and behavioral intention and actual use of e-learning system as a consequence of accepting e-learning Is an emphasis. The highest correlation coefficient was observed between system quality and e-learning acceptance (ß= 0.91) and the lowest correlation between content quality and e-learning acceptance (ß = 0.42). Also, the highest correlation coefficient was observed for e-learning acceptance consequences. Behavioral intention (ß= 0.72) was observed between e-learning acceptance and possible outcome. According to the obtained results, it can be said that any increase in the variables of student characteristics, students' attitudes toward e-learning, system quality, content quality, faculty characteristics and knowledge management as antecedents with increasing In students' e-learning acceptance and any increase in the e-learning acceptance variable will be accompanied by an increase in the amount of behavioral intention and actual use of the e-learning system as consequences. Therefore, it seems necessary to pay attention to the antecedents and consequences of accepting e-learning when launching and using the e-learning system.

    Keywords: Antecedents, consequences, acceptance of e-learning, educational, research goals, medical students
  • پرویز ابراهیمیان، روح الله مهدیون*، ابوالفضل قاسم زاده، محمد رزاقی
    هدف

    هدف از اجرای پژوهش حاضر، بررسی نقش انگیزش اعضای هییت علمی در گرایش آنان به مطالعات میان رشته ای بود.

    روش پژوهش

    پژوهش از حیث هدف و ماهیت، کاربردی و از نظر گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی اعضای هییت علمی دانشگاه های ارومیه و صنعتی ارومیه در سال تحصیلی 94-93  به تعداد 585 نفر بود که با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی، 212 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه استاندارد انگیزه درونی و بیرونی و پرسشنامه محقق ساخته مطالعات میان رشته ای استفاده شد. برای تعیین روایی پرسشنامه انگیزه درونی و بیرونی از روایی محتوایی و تحلیل عاملی تاییدی، برای تعیین روایی پرسشنامه مطالعات میان رشته ای از روایی محتوایی و تحلیل عاملی اکتشافی و برای محاسبه پایایی آنها از ضریب آلفای کرونباخ بهره گرفته شده است که مقدار آنها به ترتیب در پرسشنامه های مذکور 80/0 و 77/0 محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و تحلیل واریانس یک راهه) بهره گرفته شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که بین انگیزه درونی و گرایش به مطالعات میان رشته ای رابطه معنی دار وجود دارد اما رابطه انگیزه بیرونی و گرایش به مطالعات میان رشته ای معنی دار نیست. رابطه بین مقررات مشخص شده و گرایش به مطالعات میان رشته ای معنی دار است اما رابطه بی انگیزگی و گرایش به مطالعات میان رشته ای از لحاظ آماری معنی دار نیست. بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه فقط انگیزه درونی توانسته گرایش اعضای هییت علمی به مطالعات میان رشته ای را پیش بینی کند.

    نتیجه گیری

     بر اساس یافته ها در پژوهش حاضر پیشنهاد می شود از مشوق هایی برای تشویق و ترغیب اعضای هییت علمی برای مشارکت در فعالیت های میان رشته ای استفاده شود.

    کلید واژگان: انگیزش درونی, انگیزش بیرونی, اعضای هیئت علمی, مطالعات میان رشته ای
    Parviz Ebrahimiyan, Rouhollah Mahdiuon *, Abolfazl Ghasemzadeh, Mohammad Razzaghi
    Objective

    The aim of this study was to investigate the role of motivating faculty members in their tendency to interdisciplinary studies.

    Methods

    This study was applied in terms of purpose and nature and descriptive-correlational in terms of data collection. The statistical population of the study included all faculty members of Urmia University and Urmia University of Technology in the academic year of 2014-2015, numbering 585 people,using Morgan table and proportional stratified random sampling method, 212 people were selected as  the sample. The standard questionnaire of internal and external motivation and the researcher-made questionnaire of interdisciplinary studies were used to collect data. In this study, to determine the validity of the internal and external motivation questionnaire, content validity and confirmatory factor analysis were used; to determine the validity of the interdisciplinary studies questionnaire, content validity and exploratory factor analysis were used; and  to determine their reliability  Cronbach's alpha coefficient was used, which  ​​were calculated in the mentioned questionnaires  as 0.80 and 0.77, respectively. Descriptive and inferential statistics (Pearson correlation, multiple regression and one-way analysis of variance) were used to analyze the data.

    Results

    Findings showed that there is a significant relationship between intrinsic motivation and tendency to interdisciplinary studies, but the relationship between extrinsic motivation and tendency to interdisciplinary studies is not significant. The relationship between the specified rules and the tendency to intermediate studies is significant, but the relationship between lack of motivation and the tendency to interdisciplinary studies is not statistically significant. Based on the results of multiple regression analysis, only intrinsic motivation could predict the tendency of faculty members to interdisciplinary studies.

    Conclusion

    Based on the Research findings, it is suggested to use incentives to encourage faculty members to participate in interdisciplinary activities.

    Keywords: Internal motivation, external motivation, faculty members, interdisciplinary studies
  • سید مهدی موسوی نیا، محمد رزاقی
    زمینه و هدف

     زندگی اجتماعی در هر عصری، مستلزم آشنایی با هنجارهای اجتماعی است. اخلاقی‌زیستن نیز نیازمند آشنایی با کنش صحیح و تعامل درست و سازنده با جهان است، لذا شناخت محورهای اخلاق اجتماعی و رعایت حدود آن، موجب ایجاد یک جامعه متمدن، متکی بر اخلاق خواهد شد. هدف اصلی این پژوهش جستجو در غزلیات حافظ، جهت یافتن معیارهای اخلاق اجتماعی برای ساختن یک آرمان‌شهر است.

    روش

     رویکرد پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی است و با شیوه کیفی انجام پذیرفته است. جهت انجام این پژوهش مجموعه دیوان حافظ بررسی شده و ابیات متکی بر اخلاق زیستی و اخلاق اجتماعی که به نوعی بیانیه حافظ در این‌باره هستند، استخراج و تحلیل شده است.

    ملاحظات اخلاقی:

     در انجام پژوهش حاضر تمام وجوه صداقت و امانتداری مطابق هنجارهای اخلاقی انجام پژوهش، رعایت شده است.

    یافته‌ها: 

    شعر حافظ شعر اخلاق‌مداری و اتکا به بن‌مایه‌های اخلاق اجتماعی و اخلاق زیستی است، اما با توجه به ریای معکوس و زبان تهکمی (استهزایی) که در سراسر غزل حافظ جریان دارد؛ این اخلاق‌محوری خود را به شکل معکوس و نوعی تهکم و استهزا نشان می‌دهد. انسان کامل از نظر حافظ، فردی است که مجهز به خصایل متعالی همچون، هم‌زیستی و احترام به دیگر عقاید، پرهیز از ریاکاری، صبر در برابر شداید، آزادگی، دوری از خودکامگی، مهرورزی و... باشد.

    نتیجه‌گیری: 

    مطالعه و شناخت غزلیات حافظ، آرا و اندیشه‌های او، ضمن روشن‌کردن بخشی از عقبه اخلاق فردی و زیستی در متون کهن فارسی، انسان را با تعریف ماهوی اخلاق از نظر حافظ آشنا می‌کند. این آشنایی علاوه بر اینکه موجت تهذیب و تربیت نفس انسان در مواجهه با جامعه خواهد بود، در صورت رعایت حدود آن، زمینه ایجاد یک آرمان‌شهر متکی بر اخلاق اجتماعی را فراهم خواهد آورد. در شعر حافظ تعالیم اخلاقی عموما به صورت غیر مستقیم و پوشیده در حجاب کنایه و طنز بیان شده است.

    کلید واژگان: اخلاق اجتماعی, حافظ, آرمان شهر, جامعه
    Seyed Mehdi Mousavinia, Mohammad Razzaghi
    Background and Aim

     Social life in any age requires the familiarity with social norms. Ethical living also requires the familiarity with the right action and correct and constructive interaction with the world. Therefore, recognizing the axes of social ethics and observing its limits will create a civilized society based on ethics. The main purpose of this research is to search in Hafez's lyric poems to find the criteria of social ethics to build a utopia.

    Methods

     The approach of the present study is descriptive-analytical and is performed qualitatively. In order to conduct this research, Hafez Divan collection has been studied and its verses based on ethics of living and social ethics, which are a kind of Hafez’s statement in this regard, have been extracted and analyzed.

    Ethical Considerations:

     In conducting the present study, in accordance with the ethical norms of conducting all research, all aspects of honesty and trustworthiness have been observed.

    Results

     Hafez's poem is a poem of morality and reliance on the principles of social ethics and ethics of living, but according to the reverse hypocrisy and the language of ridicule that flows throughout Hafez's poems, this centrality of morality manifests itself in the opposite form and in a ridicule way. According to Hafez, a perfect human being is a person who possesses sublime qualities such as coexistence and respect for other beliefs, avoidance of hypocrisy, patience in the face of calamities, freedom, avoidance of authoritarianism, compassion and so on.

    Conclusion

     Studying and recognizing Hafez's lyric poems, his views and thoughts, clarifies a part of the individual and living ethics in ancient Persian texts. Moreover, it acquaints man with the Hafez’s essential definition of morality. This acquaintance not only will lead to the purification and training of the human soul in the face of society, but also will provide a basis for the creation of a utopia based on social ethics if its boundaries are observed. In Hafez's poetry, moral teachings are generally expressed indirectly and covertly in the veil of irony and humor.

    Keywords: Social Ethics, Hafez, Utopia, Society
  • محمد رزاقی*، سلیم بلوچ، بهناز مهاجران
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه علی مدیریت دانش و سواد دیجیتالی بر عملکرد شغلی با نقش میانجی یادگیری سازمانی در بین دبیران مدارس متوسطه دوم شهر ارومیه انجام شده است.

    روش شناسی

     پژوهش حاضر از نظر هدف و ماهیت، کاربردی و از نظر گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری این پژوهش کلیه دبیران مدارس متوسطه دوم شهر ارومیه به تعداد 1123 بود.حجم نمونه با توجه به جامعه آماری و با استفاده از جدول مورگان و کرجسی285 نفر در نظر گرفته شد. برای گردآوری داده ها از چهار پرسش نامه، مدیریت دانش، سواد دیجیتالی، یادگیری سازمانی و عملکرد شغلی استفاده شد. داده های بدست آمده با استفاده از روش همبستگی و تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزارهای SPSS و Lisrel مورد تحلیل قرار گرفت. پایایی پرسش نامه ها از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب برای پرسشنامه مدیریت دانش 87/0، سواد دیجیتالی 93/ ، یادگیری سازمانی 93/0 و عملکرد شغلی86/0 برآورد گردید.

    یافته ها

    نتایج پژوهش نشان داد که بین متغیرهای مدیریت دانش با عملکرد شغلی، سواد دیجیتالی با عملکرد شغلی، مدیریت دانش با یادگیری سازمانی و سواد دیجیتالی با یادگیری سازمانی رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. مدیریت دانش و سواد دیجیتالی با واسطه یادگیری سازمانی اثر غیر مستقیم بر عملکرد شغلی دارد.

    نتیجه گیری

    مدیریت دانش، سواد دیجیتالی و یادگیری سازمانی بر عملکرد شغلی دبیران تاثیرگذار است، لذا برای دستیابی به عملکرد شغلی بالا، توجه به مدیریت دانش ، سواد دیجیتالی و یادگیری سازمانی ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: مدیریت دانش, سواد دیجیتالی, یادگیری سازمانی, عملکرد شغلی دبیران
    Mohammad Razzaghi *, Salim Balouch, Behnaz Mohajeran
    Aim

    The aim of this study was to investigate the causal relationship between knowledge management and digital literacy on job performance with the mediating role of organizational learning among secondary school teachers in Urmia city.

    Methodology

    This is an applied study as well as descriptive-correlational type in terms of the nature of the subject and objectives of the study. The statistical population consists of all Secondary school teachers of Urmia County that are 1123 persons. To implement the study, 285 people were selected of the statistical population in a stratified random sampling. Four questionnaires, knowledge management, digital literacy, organizational learning and job performance were used to collect data. The obtained data were analyzed using correlation and path analysis. The reliability of the questionnaires was estimated by calculating Cronbach's alpha coefficient for the knowledge management questionnaire 0.87, digital literacy 0.93, organizational learning 0.93 and job performance 0.86, respectively.

    Finding

    The results showed that there is a direct and significant relationship between knowledge management with job performance, digital literacy with job performance, knowledge management with organizational learning and digital literacy with organizational learning. Digital knowledge and literacy management through organizational learning has an indirect effect on job performance.

    Conclusion

    According to the results, it seems that knowledge management, digital literacy and organizational learning affect the job performance of teachers, so to achieve high job performance, it seems necessary to pay attention to knowledge management, digital literacy and organizational learning.

    Keywords: Knowledge Management, digital literacy, organizational learning, teachers' job performance
  • ابوالفضل قاسم زاده، محمد رزاقی*، عزیز هدایتی خوشمهر

    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سرمایه اجتماعی در کارآفرینی سازمانی و اجتماعی کارکنان دانشگاه شیراز با تاکید بر نقش میانجی متغیر مدیریت دانش انجام شد. پژوهش حاضر از نظر هدف و ماهیت،کاربردی و از لحاظ گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان دانشگاه شیراز به تعداد 558 نفر بود. حجم نمونه با توجه به جامعه آماری و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و جدول مورگان 200 نفر در نظر گرفته شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد سرمایه اجتماعی، کارآفرینی سازمانی، کارآفرینی اجتماعی و مدیریت دانش استفاده شد. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها مورد تایید محققان و متخصصان قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 94/0، 71/ . ، 94/0 و 87/0 برآورد گردید. داده های بدست آمده با استفاده از روش همبستگی و مدل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای،SPSS و Lisrel مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که سرمایه اجتماعی بر کارآفرینی سازمانی و کارآفرینی اجتماعی، سرمایه اجتماعی بر مدیریت دانش، مدیریت دانش بر کارآفرینی سازمانی و کارآفرینی اجتماعی، کارکنان دانشگاه شیراز تاثیر مستقیم، مثبت و معنی داری دارد. سرمایه اجتماعی با نقش میانجی مدیریت دانش بر کارآفرینی سازمانی و کارآفرینی اجتماعی کارکنان دانشگاه شیراز تاثیر دارد. ذا برای دستیابی به کارآفرینی سازمانی و اجتماعی، توجه به سرمایه اجتماعی و مدیریت دانش ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, کارآفرینی سازمانی, کارآفرینی اجتماعی و مدیریت دانش
    Abolfazl Ghasemzadeh, Mohammad Razzaghi *, Aziz Hedayati Khoshemehr

    The aim of this study was to investigate the role of social capital in organizational and social entrepreneurship of Shiraz University staff with emphasis on the mediating role of knowledge management in the second semester of 2019-2020. The present study is applied in terms of purpose and nature and in terms of data collection is a descriptive correlation based on structural equation modeling. The statistical population of the study included all employees of Shiraz University 558 people. The sample size was 200 according to the statistical population and using simple random sampling method and Morgan table. Standard questionnaires of social capital, organizational entrepreneurship, social entrepreneurship and knowledge management were used to collect data. The face and content validity of the questionnaires were confirmed by researchers and experts. The reliability of the questionnaires was calculated by calculating Cronbach's alpha coefficient of 0.94 and / 71, respectively, Were estimated to be 0.94 and 0.87. The obtained data were analyzed using correlation method and structural equation modeling. The results showed that social capital has a direct, positive and significant effect on organizational entrepreneurship and social entrepreneurship, social capital on knowledge management, knowledge management on organizational entrepreneurship and social entrepreneurship, Shiraz University staff. Social capital with the mediating role of knowledge management has an impact on organizational entrepreneurship and social entrepreneurship of Shiraz University staff. Thereforein order to achieve organizational and social entrepreneurship it seems necessary pay attention to social capital and knowledge management.

    Keywords: Social Capital, organizational entrepreneurship, social entrepreneurship, knowledge management
  • سلیم بلوچ، محمد رزاقی*، علیرضا قلعه ای
    زمینه و هدف

    پرستاران یک بیمارستان جزء نیروهای مهم یک بیمارستان هستند؛ از این رو جامعه پذیری آنان مهم است تا از طریق جامعه پذیری به عنوان سرمایه اجتماعی برای بیمارستان عمل کنند و مسئولیت پذیری و همچنین اخلاق کاری آنان افزایش یابد؛ بنابراین هدف این پژوهش بررسی اثر جامعه پذیری سازمانی و سرمایه اجتماعی بر مسئولیت پذیری با نقش میانجی اخلاق کاری پرستاران بیمارستان ایران ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان بوده است.

    روش کار

    این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری داده ها توصیفی - هم بستگی  مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش شامل همه پرستاران بیمارستان ایران ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان در پاییز سال 1399 با حجم آماری 550 نفر بود. حجم نمونه با توجه به جامعه آماری و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و جدول کرجسی و مورگان 218 نفر در نظر گرفته شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد جامعه پذیری سازمانی، سرمایه اجتماعی، مسئولیت پذیری و اخلاق کاری استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزارهای SPSS  نسخه 25 و  LISREL 8.8تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

     رابطه مثبت و معناداری میان متغیر جامعه پذیری سازمانی و سرمایه اجتماعی با اخلاق کاری پرستاران وجود دارد. همچنین ضریب هم بستگی  میان متغیر اخلاق کاری و مسئولیت پذیری (39/0=r) مثبت و معنادار هستند. در عین حال با میانجی گری اخلاق کاری، متغیر جامعه پذیری سازمانی و سرمایه اجتماعی می توانند مسئولیت پذیری پرستاران را پیش بینی کنند.

    نتیجه گیری

    جامعه پذیری سبب می شود پرستاران دانش و مهارت بیشتری را در کار خود کسب کنند. پرستاران از طریق جامعه پذیری تبدیل به سرمایه اجتماعی برای بیمارستان می شوند و جامعه پذیری و سرمایه اجتماعی اخلاق کاری را افزایش می دهند و این خود سبب افزایش مسئولیت پذیری آنان می شود.

    کلید واژگان: جامعه پذیری سازمانی, سرمایه اجتماعی, مسئولیت پذیری, اخلاق کاری
    Salim Balouch, Mohammad Razzaghi*, Alireza Ghalaee
    Background and Objectives

    Nurses are one of the most important forces in a hospital. Therefore, their socialization is important to act as social capital for the hospital through sociability and to increase their responsibility as well as work ethic. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effect of organizational socialization and social capital on responsibility with the mediating role of the organizational work ethic of Nurses at Iran Hospital, Iranshahr in Sistan & Balouchestan Province, Iran.

    Methods

    This research is applied in terms of purpose and descriptive correlation in terms of data collection based on structural equation modeling. The statistical population included all Nurses of Iran Hospital (550 subjects). The sample size was 218 according to the statistical population and using stratified random sampling method and Krejcie & Morgan table. Standard questionnaires of organizational socialization, social capital, responsibility and work ethics were used to collect data. The collected data were analyzed using SPSS 25 and LISREL 8.8 software.

    Results

    There was a positive and significant relationship between organizational socialization and social capital with work ethics. Also, the correlation coefficient between the variables of work ethics and responsibility (r = 0.39) is positive and significant. At the same time, with the mediation of work ethics, the variables of organizational socialization and social capital can predict responsibility.

    Conclusion

    Socialization allows nurses to gain more knowledge and skills in their work. Through socialization, nurses become a social capital for the hospital, and socialization and social capital increase work ethic, which in turn increases their responsibility.

    Keywords: Organizational Socialization, Social Capital, Responsibility, work ethics
  • ابوالفضل قاسم زاده*، محمد رزاقی
    معلمان مهمترین و موثرترین عامل در مدارس هستند که پاسخگو بودن آن ها هم بر میزان استرس ناشی از شغل و هم بر عملکرد شغلی، اثر گذار می باشد. در این میان، میزان حمایت ادراک شده از سوی سازمان می تواند میزان تاثیر پاسخگویی بر میزان استرس و عملکرد شغلی را تحت تاثیر قرار دهد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش پاسخگویی بر عملکرد و استرس شغلی معلمان با توجه به نقش تعدیل کننده حمایت ادراک شده سازمانی انجام شده است. روش تحقیق این پژوهش بر حسب هدف، کاربردی و بر حسب نحوه گردآوری داده ها از نوع توصیفی و به لحاظ ماهیت از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی معلمان مدارس پسرانه ناحیه یک شهرستان مشهد با حجم 400 نفر می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر اساس جدول مورگان، 200 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از چهار پرسشنامه استاندارد پاسخگویی هاچوارتر و همکاران (2005)، استرس شغلی ریزو و هووس (1972)، عملکرد شغلی پاترسون (1990) و حمایت سازمانی ادراک شده آیزنبرگر و همکاران (1986) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی و رگرسیون چندگانه تعدیل کننده استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین پاسخگویی و حمایت سازمانی ادراک شده، عملکرد شغلی و استرس شغلی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. در عین حال در پژوهش حاضر، رابطه معنی داری بین حمایت ادراک شده با میزان عملکرد شغلی معلمان دیده نشد. نتایج رگرسیون چندگانه تعدیل کننده نشان داد که پاسخگویی و حمایت ادراک شده، نقش تعاملی در پیش بینی استرس شغلی دارند.
    کلید واژگان: پاسخگویی, عملکرد شغلی, استرس شغلی, حمایت ادراک شده سازمانی
    Abolfazl Ghasemzadeh *, Mohammad Razzaghi
    Teachers are the most important and influential factor in schools that have been accountable, affecting both job stress and job performance. Meanwhile, the amount of support perceived by the organization can affect the impact of accountability on stress and job performance. Therefore, the present study aimed to investigate the role of accountability on teachers' performance and job stress with respect to the moderating role of perceived organizational support. The research method of this research is applied in terms of purpose and descriptive in terms of data collection and correlational in nature. The statistical population of this study includes all teachers of boys' schools in district one of Mashhad with a volume of 400 people. Using a simple random sampling method and based on Morgan table, 200 people were selected as a sample. Four standard questionnaires of responsiveness were used by Hatchwar et al. (2005), Rizzo & Hauss (1972), Patterson (1990) and Practical Organizational Support of Eisenberger et al. (1986). Correlation test and multiple mode regression were used to analyze the data. Findings showed that there is a positive and significant relationship between accountability and perceived organizational support, job performance and job stress. At the same time, in the present study, there was no significant relationship between perceived support and teachers' job performance. The results of multiple modulatory regression showed that responsiveness and perceived support have an interactive role in predicting job stress.
    Keywords: Accountability, Job Performance, job stress, perceived organizational support
  • حسن روشنی علی بنه سی*، محمد رزاقی

    هدف پژوهش حاضر بررسی اثر مدیریت استراتژیک منابع انسانی بر شکل گیری تفکر استراتژیک با میانجی گری جو روابط کارکنان استانداری البرز می پردازد. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی - به طور مشخص مبتنی بر مدل معادلات ساختاری- می باشد. جامعه آماری آن شامل کلیه کارکنان استانداری البرز به تعداد 360 نفراست که از میان آنان 202 نفر با استفاده از جدول مورگان و به روش نمونه-گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است و برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار LISREL انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که مدیریت استراتژیک منابع انسانی بر گرایش به تفکر استراتژیک کارکنان در سطح (01/0p < ؛ 71/0ß =) و مدیریت استراتژیک منابع انسانی بر جو روابط کارکنان کارکنان در سطح (01/0p < ؛ 84/0ß =) تاثیر مثبت ومعنادار دارد. هم چنین جو روابط کارکنان بر گرایش به تفکر استراتژیک (01/0p < ؛ 28/0ß =) و مدیریت استراتژیک منابع انسانی بر گرایش به تفکر استراتژیک با نقش میانجی گری جو روابط کارکنان در سطح (01/0p <) تاثیر مثبت و معنادار دارد. با توجه به میانجی جو روابط کارکنان می توان نتیجه گرفت که این متغیر می تواند بر میزان اثر مدیریت استراتژیک منابع انسانی بر تفکر استراتژیک تاثیر دارد و پیشنهاد می شود که استانداری البرز باید در سازمان خود روابط و تاثیر این متغیرها بر روی هم را مدنظر قرار دهد.

    کلید واژگان: مدیریت استراتژیک منابع انسانی, تفکر استراتژیک, جو روابط کارکنان
    Hassan Roshani Ali Bene See *, Mohamad Razzaghi

    AbstractThe purpose of this study is to investigate the effect of strategic human resource management on the formation of strategic thinking mediated by the Alborz provincial staff relations. The present study is applied in terms of purpose and descriptive-correlational in terms of data collection - specifically based on the structural equation model. The statistical population includes all 360 employees of Alborz province, of which 202 were selected using Morgan table and stratified random sampling. The data collection tool is a questionnaire and was analyzed using structural equation modeling and LISREL software. The results showed that strategic human resource management on the tendency to strategic thinking of employees at the level (p <0.01; ß = 0.71) and strategic human resource management on the atmosphere of employee relations at the level (p <0.01; ß = 0.84). ) Has a positive and meaningful effect. Also, the atmosphere of employee relations has a positive and significant effect on the tendency to strategic thinking (p <0.01; ß = 0.28) and strategic management of human resources on the tendency to strategic thinking with the mediating role of the atmosphere of employee relations at the level (p <0.01). Considering the mediator of employee relations, it can be concluded that this variable can affect the effect of strategic human resource management on strategic thinking and it is suggested that the alborz Governor's Office should consider the relationship and the impact of these variables on each other in its organization.

    Keywords: Strategic Human Resource Management, Strategic Thinking, Employee Relationship Atmosphere
  • محمد رزاقی*، سمیه افراشته
    لذت، بخش جدانشدنی از فعالیت انسان هاست؛ چه وقتی کسب لذت های کالبدی و مینایی، معیار کنشگری انسان بوده، چه وقتی مفهوم لذت، از مرزهای کالبد فراتر رفته، پنداره مقصودجویی انسان را به حوزه های گسترده تر از تن، که به عقل، جامعه، ماورا و عالم مینویی رهنمون می شود. از سوی دیگر، جریان منفعت طلبانه سرمایه داری، طراحی را به خدمت می گیرد تا با ایجاد قلاب های ظاهری لذت و خوشنودی در محصولات، همواره نرخ فروش کالاها را فزاینده نگاه دارد. از عواقب نامطلوب این جریان، انباشت افسارگسیخته کالاها و تخریب محیط زیست می باشد. در این پژوهش، با تعریف و بررسی مفهوم لذت در ابعاد عمومی و اختصاصی آن، تلاش شده که رابطه کالا با لذت و نیز پنداره لذت واکاوی شود. پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی بوده، داده های کیفی از طریق بررسی منابع مرتبط استخراج شده اند. بر اساس یافته های این پژوهش، استدلال می شود اعضای هر یک از چرخه های طراحی، تولید و مصرف، باید به عنوان یک مسوولیت اجتماعی، از پنداره لذت به عنوان یک برساخت تصنعی از ارزش، فاصله بگیرند و با تکیه بر از ارزش های واقعی، احساس لذت پایدارتری را از بودن در هر یک از چرخه های طراحی، تولید و مصرف خلق نمایند تا تقاضا برای تجدید خرید کالا و تنوع طلبی بی کرانه ی انسان کاهش یابد.
    کلید واژگان: لذت, زیبایی, پایداری, محصول, طراحی صنعتی
    Mohammad Razzaghi *, Somayeh Afrashteh
    Seeking pleasure has always been the inseparable aspects of human activities; whether the man craves for corporal liking such as eating, sleeping, sexual activities and pleasure, or they expand the limits of their own bodily wills and desires quite further to non-corporal domains such as, intellectual, spiritual, or even social territories: that is; leaving the self (ego) behind so as to be able to move into another non-self and infinite territory. To that effect, products have been either the tools for arriving at such pleasure (that is, the products are used to satisfy users’ functional needs and wants) or become the target themselves (functionally speaking, products are not obtained to satisfy a need or so but they are purchased to provide the owner with the pleasure and honor of only having them). This raises quite a few questions: What is pleasure or pleasurability? What is product pleasurability? What kind of relationship actually exists between products and users’ pleasure? Why does product pleasurability fade out so fast as time quickly passes and make their own users disappointed? Is it something with the product or with the users? How do people convince themselves as marked or distinguished by owning and using products; delusively dreaming to gain more fun and pleasure through procurement and/or using process? What are their motives? Can our finite earth afford superabundant consumptions of products at such accelerating rate!? And can answers be found somewhere within the concept of product pleasurability? As it is well-defined and explained, industrial, economical and financial activities of greedy capitalists and manufacturers resulted in a ruined environment which already switched the siren on for the quality of lives of our current, let alone the next generations. Even though our modern way of life relies profoundly on products but those catastrophic consequences cannot be continued. So, we, as designers are left to find the bridles for that crazy capitalist or money-based world so our people can live as they are supposed to live: truly honorable and useful. If we accept the idea that products, designed to provide users with more pleasure and attachments, will afford to be kept and used for a longer period of time, then we could be in a position that we may accept the fact that product pleasurability can save the world to its best of share. In this paper, the concept of product pleasurability is explained from various perspectives including literary, philosophical, and also from industrial design standpoint. The relationship between products and the concept of pleasure is then scrutinized on the whole and more specifically, from design thinking perspective. The paper concludes that if products are designed to give user a better sense of attachment to their honorable humane existence, compared to fast, momentarily and unsatisfactorily satisfaction, they would not need to replace and obsolete the product so fast to a delusive better one. This way, designers will take the excessive burden off the nature shoulder and let the world and as a result human community breath the life.
    Keywords: Pleasurability, Aesthetics, Product Attachment, sustainability
  • اسماعیل ابراهیمی دوشتور، روح الله مهدیون*، محسن رفیعی، محمد رزاقی

    هدف پژوهش حاضر، شناسایی تجارب زیسته اعضای کانون صنفی معلمان استان آذربایجان شرقی از چالش ها و مشکلات صنفی معلمان بود. ماهیت این پژوهش، کیفی از نوع پدیدارشناسی توصیفی مبتنی بر تجارب زیسته اعضای کانون صنفی معلمان بود. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه اعضای کانون صنفی معلمان استان آذربایجان شرقی بود، که  12 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و با لحاظ اشباع نظری از بین معلمان که دارای تجربه فعالیت صنفی بودند، دعوت به همکاری شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه های نیمه ساختار یافته استفاده شد. جهت تایید روایی و دقت پژوهش، معتبر بودن، اطمینان پذیری و قابلیت تایید داده ها مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش کلایزی انجام شد. یافته های پژوهش درمجموع، دارای دو بعد کلی : 1- فعالیت های کانون صنفی معلمان (شامل: 5 تم اصلی: بهبود معیشت معلمان، تعامل و چانه زنی فرهنگی- سیاسی، اصلاح مشکلات نظام آموزشی، ارتقاء هویت حرفه ای معلمان، سازماندهی و مدیریت اعتراضات، و 2- مشکلات و چالش های کانون صنفی معلمان (شامل 3 تم اصلی: مشکلات و موانع حکومتی،مشکلات درون صنفی فعالان، مشکلات مرتبط با معلمان) بود. نتایج نشان داد که معلمان سعی دارند با تشکیل صنف های مدنی و غیرسیاسی مطالبات خود را بر دولت عرضه داشته و فشار لازم را ایجاد نماید. در این میان اصلی ترین این تشکل ها که فاقد هر گونه وابستگی به دولت و سیاست است، کانون صنفی مستقل معلمان است که در راستای احقاق حقوق و مطالبات معلمان فعالیت می کند.

    کلید واژگان: تجربه زیسته, کانون صنفی معلمان, استان آذربایجان شرقی
    Esmail Ebrahimi Doushtoor, Rouhollah Mahdiuon*, Mohsen Rafiee, Mohammad Razzaghi

    The purpose of the present study was to identify the lived experiences of the members of the East Azarbaijan Teachers chr('39')Union of the challenges and problems of the teacherschr('39') union. The nature of this research was a qualitative descriptive phenomenology based on the lived experiences of the members of the teacherschr('39') union. The statistical population of the study included all members of the East Azarbaijan Teacherschr('39') Union, where 12 people were invited to participate using purposive sampling method and in terms of theoretical saturation among teachers who had experience in union activities. Semi-structured interviews were used to collect data. To confirm the validity and accuracy of the research, the validity, reliability and verifiability of the data were examined. Data were analyzed using Klaizi method. . In general, the research findings included two general dimensions: 1- activities of Teacherschr('39') Union (including 5 main themes:  improving teachers , Cultural-political interaction and bargaining , Correcting the problems of the educational system ,Improving the professional identity of teachers , Organizing and managing protests), 2- problems and challenges of Teacherschr('39') Union( including 3 main themes: government problems and obstacles, Problems within the union of activists , Problems related to teachers). The results showed that teachers are trying to present their demands to the government and create the necessary pressure by forming civil and non-political classes. Among these, the most important of these organizations, which has no affiliation with the government and politics, is the Independent Teacherschr('39') Union, which works to fulfill the rights and demands of teachers.

    Keywords: Lived Experience, Teachers :union:, East Azarbaijan
  • نازنین سرانجام پور، محمد رزاقی*، امیر شکیبامنش

    مد و فشن با تکیه بر ابعاد روانی کاربران و خلق امکان های متعدد برای بیان های شخصی افراد توانسته است ضمن تامین نیازهای کاربران به پوشش، هویت، جایگاه اجتماعی، سبک زندگی و نظایر این ها، به یکی از سودآورترین بازارهای عصر حاضر تبدیل شود. لیکن در مقابل، از نظر آلایندگی منابع آب جهان، بعد از کشاورزی، معدن و حمل ونقل زمینی، رتبه چهارم را از آن خود بسازد. به عبارت بهتر، پوشاک به تیغ دو لبه ای تبدیل شده که از یک سو، برای خلق و دفاع از حریم هویت شخصی و اجتماعی کاربران خود تیغ می کشد و از سوی دیگر، تیغ به رخ هستی کشیده، محیط زیست ایشان را نیز سخت آزرده ساخته است. دیر یا زود، این زیست دوگانه و متنافر صنعت مد باید متوقف یا محدود شود. یکی از مسیرهای ممکن در محدود ساختن اثرات مخرب زیست-محیطی صنعت مد، استقرار فرهنگ بخشش و دگریاری در راستای تامین نیازهای پوشاک افراد تهیدست در بستر زندگی شهری مدرن است؛ جایی که حلقه های سنتی زنجیره تعاملات اجتماعی آشنایان شکسته شده، شهروندان بدون آگاهی از توانمندی ها و نیازهای سایر شهروندان در آن زندگی می کنند. در این پژوهش، از مرور ادبیات مرتبط با موضوع به شیوه توصیفی-تحلیلی استفاده و پیشنهاد شده که سامانه های هوشمند شهری می توانند به جایگزینی از آشنایان در جوامع سنتی (حلقه های تعاملی)، نقش رنگ پریده اطمینان بین فردی را پررنگ و تامین نیازهای ایشان به پوشاک را فراهم آورده، گامی در راستای کاهش فشار بر بخش تولید پوشاک، توقف یا ایجاد محدودیت برای مدهای سریع و زودگذر و البته حذف یا محدود ساختن پوشاک های کم کیفیت محسوب شود. از این طریق، می توان مدعی شد که تیوری اقتصاد سرریز[i] بر پایه فرهنگ دگریاری و بخشش  را که از مصادیق فرهنگی ایرانیان است بازتعریف کرده ایم. در این مقاله، چارچوبی برای استقرار فرهنگی تیوری سرریز از طریق سامانه مبلمان هوشمند شهری اشتراک گذاری پوشاک از طریق کیوسک های مبادله معرفی می شود. به عبارت دیگر، در فضای شهری مدرن که افراد هیچ شناختی از یکدیگر ندارند اشتراک گذاری پوشاک باید از زمینه «بسته، سنتی و آشنا» به زمینه «باز، مدرن و ناآشنا ولی مطمین» تغییر وضعیت دهد.

    کلید واژگان: فرهنگ بخشش, مبلمان شهری هوشمند, کیوسک هوشمند, سامانه اشتراک گذاری, دمکراتیزاسیون کالا, تئوری اقتصاد سرریز
    Nazanin Saranjampour, Amir Shakibamanesh

    Fashion has transformed to a serious lucrative tool in today's marketing, as it offers a wide range of choices to product users for their self-expression and look alterations, mostly through concentrating on users latent and blatant desires. However, fashion has been correspondingly considered, for a while now, as the fourth most pollutant industry after agriculture, mining, and transportation. That is, fashion has turned into a double-edged sword; by one edge, it finds its way to the realm of users’ social positioning, lifestyle and identity and by the another, it swords to the face of our existence, wellbeing and the environment. Soon of later, this double-sided life of fashion industry must be ceased or severely limited; the sooner, the better. One way of controlling the harmful footprint of fashion industry on the environment is to promote sharing behaviors of citizens through the donation of their clothes via providing clothes for underprivileged citizens; where, broken traditional and conventional rings of interpersonal relationships are juxtaposed within the context of urban environment. Consequently, people are not realized of their citizen fellows’ needs and capabilities. Smart Urban Systems (SUS) replaces traditional social networks and fills the gap of public trust amongst citizens for sharing their clothes. SUS will appropriately respond to the environmental concerns as well as supporting the trickle-down theory for the poor. In this paper, a framework is devised and suggested for the cultural establishment of trickle-down theory for the citizens, voluntarily willing to exchange, share or donate their clothes via the utilization of an urban furniture: A kiosk, enhanced to physically collect and deliver clothes and digitally manage the whole process of providing the service of sharing citizens’ clothes.

    Keywords: Donation culture, Smart city, Smart urban furniture, Cloth Sharing System, Smart Kiosk, Product democratization, Trickle-down theory
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر محمد رزاقی
    دکتر محمد رزاقی
    دانش آموخته دکتری مدیریت آموزشی، گروه علوم تربیتی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه ارومیه، ، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال