به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمدحسن کریم فر

  • کریمه حقانی، آقای علی ایدی، آقای خلیل محمودی، آقای محمدرضا هواسیان، آقای جعفر پناهی، محمدحسن کریمفر، سالار بختیاری
    مقدمه
    ژن CAPN10 یک پروتئاز داخل سلولی وابسته به کلسیم را کد می کند. یافته های فیزیولوژیکی پیشنهاد می کنند که تغییر در فعالیت پروتئین کد شده توسط این ژن بر ترشح انسولین و استعداد ابتلا به دیابت نوع 2 اثر می گذارد. هدف ما از این مطالعه بررسی ارتباط بین ژنوتیپ های مختلف پلی مورفیسم 43 ژن CAPN10 با دیابت نوع 2 بود.
    روش پژوهش: در این مطالعه مورد- شاهد 173 بیمار دیابتی نوع 2 و 173 نفر به عنوان گروه کنترل در شهر ایلام بررسی شدند. ژنوتیپ های مختلف پلی مورفیسم 43 ژن CAPN10 با استفاده از روش PCR-RFLP تعیین شدند. از مجذور کای و رگرسیون لجستیک برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    توزیع ژنوتیپی پلی مورفیسم 43 ژن کالپین 10 برای ژنوتیپ های GG، GA و AA در گروه کنترل به ترتیب 138 (8/79درصد)، 31 (9/17 درصد) و 4 (3/2 درصد) و در بیماران دیابتی 119 (3/70 درصد)، 45 (26 درصد) و 9 (2/5 درصد) بود. تفاوت معناداری بین فراوانی ژنوتیپ ها و آلل های SNP-43 ژن CAPN10 در بیماران دیابتی با افراد سالم مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهد که SNP-43 ژن کالپین 10 یک ریسک فاکتور مهم برای ابتلا به دیابت نوع2 در نژاد کرد استان ایلام نیست.
    کلید واژگان: دیابت نوع2, CAPN10, SNP, 43, ایلام
    Dr Karimeh Haghani, Mr Ali Eydi, Mr Kalil Mahmoudi, Mr Mohammadreza Havasian, Mr Jaafar Panai, Dr Mohammadhasan Karimfar, Dr Salar Bakhtiyari
    Introduction
    Calpain-10 (CAPN10) encodes an intracellular calcium-dependent protease. Physiological studies suggest that variations in CAPN10 activity affect insulin secretion, and therefore, susceptibility to type 2 diabetes (T2D). In this study, we aimed to investigate the association between SNP-43 genotypes of CAPN10 and T2D.
    Methods
    A total of 173 diabetic subjects and 173 non-diabetic controls were enrolled in this case-control study in the city of Ilam. The SNP-43 genotypes of CAPN10 were determined in all individuals, using polymerase chain reaction–restriction fragment length polymorphism (PCR-RFLP) method. We used χ2 test and logistic regression to analyze the data.
    Results
    Genotype distributions of SNP-43 of CAPN10 gene for GG, AG, and AA genotypes were 138 (89.8%), 31 (17.9%), and 4 (2.3%) in the control group and 119 (70.3%), 45 (26%), and 9 (5.2%) in the diabetic group, respectively.
    Conclusion
    The results showed that SNP-43 of CAPN10 is not an important risk factor for T2D in Kurdish ethnic group of Ilam.
    Keywords: Type 2 diabetes_CAPN10_SNP_43_Ilam
  • نعمت الله غیبی، محمد صوفی آبادی*، مجید سیرتی ثابت، حسن جهانی هاشمی، محمدحسن کریم فر
    چکیده
    مقدمه
    بادام کوهی گیاهی سنتی است که به عنوان کاهنده قند خون و درمان دیابت در ایران استفاده می شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر عصاره ریشه بادام کوهی و ماده موثره آن، آمیگدالین، بر قند خون در موش های سفید صحرایی سالم و دیابتی انجام پذیرفت.
    مواد و روش ها
    48 سر موش سفید صحرایی نر(180-250 گرم) نژاد NMRI ابتدا به دو گروه سالم و دیابتی مجزا و سپس هر کدام از آنها به سه زیرگروه دریافت کننده سالین(5/0 میلی لیتر)، دریافت کننده آمیگدالین (تزریق روزانه 100 میلی گرم بر کیلوگرم به مدت یک هفته) و دریافت کننده عصاره گیاه بادام کوهی (گاواژ دهانی به مدت یک هفته و با دوز 100 میلی گرم بر کیلوگرم) تقسیم شدند. القا دیابت با تزریق تک دوز استروپتوزتوسین (60 میلی گرم بر کیلوگرم/ درون صفاقی) صورت گرفت. غلظت گلوکز خون با استفاده از کیت و روش گلوکز اکسیداز و اندازه گیری میزان جذب در طول موج 520 نانومتر توسط اسپکتروفتومتر در زمان های 4، 8، 24 ساعت و یک هفته بعد از آخرین تیمار با سالین، آمیگدالین و عصاره اندازه گیری گردید. داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی، آنالیز واریانس یک طرفه و دانت تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش: تیمار حیوانات دیابتی با آمیگدالین و عصاره بادام کوهی باعث کاهش معنی دار گلوکز سرم در بازه های زمانی 4 و 8 ساعت بعد از آخرین تیمار با این ترکیبات در مقایسه با گروه سالین گردید(0001/0 P<). ولی در دو بازه زمانی 24 ساعت و یک هفته بعد تفاوت آماری بین گروه ها مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    عصاره بادام تلخ و ماده موثره آن، آمیگدالین توانایی کاهش قند خون موش های صحرایی دیابتی را دارند..
    کلید واژگان: عصاره بادام کوهی, دیابت قندی, گلوکز, موش صحرایی
    N. Ghaibi, M. Sofi Abadi*, M. Sirati Sabet, H. Jahani Hashemi, Mh Karimfar
    Introduction
    Almond as a traditional medicinal plant has been used as antidiabetic and hypoglycemic in some area of Iran. This study aimed to determine the effect of almond root extract and its effective compound 'amygdalin' on blood glucose level of diabetic rats.
    Materials and Methods
    48 NMRI male rats (180-250gr) divided to 2 groups; normal and diabetic, which included three saline, amygdalin (received i.p. injections of 100 mg/kg per day, for a weak) and extract (received oral gavages of 100 mg/kg almond root extract per day, for a weak) subgroups. Diabetes was induced by single injection of streptozotocine (60mg/kg, i.p.). Blood glucose of each sample was measured in 4, 8, 24 hour and one week after the last treatment, by using spectrophotometer, related kits and glucose oxidase method (absorption at a wavelength of 520 nm). Data were analyzed by using ANOVA, t-test and Dunnett.
    Results
    Treatment of diabetic rats with amygdalin or almond extract were decreased significantly blood glucose at 4 and 8 hours after prescription periods compare to saline group(P<0.0001). But there was no significant difference among these groups at 24 hour and one week timescales.
    Conclusion
    Amygdalin and bitter almond extract can reduce blood glucose in diabetic rats.
    Keywords: Almond Extract, Diabetes Mellitus, Glucose, Rats
  • محمدحسن کریمفر، مطهره ظاهر آراء، آذر باباخانی، فیروزه نیازوند، سعید رستمی
    مقدمه
    شبکه بازویی یک شبکه سوماتیک پیچیده است که از طناب خارجی آن اعصاب پکتورال خارجی و موسکولوکوتانئوس جدا می گردد که عصب موسکولوکوتانئوس قبل از سوراخ کردن عضله کوراکوبراکیالیس، یک شاخه عضلانی به این عضله می فرستد، در نهایت پس از جدا شدن شاخه های عضلانی برای دو عضله بایسپس براکیال و براکیالیس با سوراخ کردن این عضله تحت عنوان عصب جلدی ساعدی خارجی خاتمه می یابد. این طناب در میانه بازو ریشه خارجی عصب مدین را تشکیل می دهد. تاکنون گزارشات زیادی راجع به واریاسیون در چگونگی تشکیل طناب خارجی شبکه براکیال و شاخه های آن داده شده است، ولی اشاره به واریاسیون در مسیر اعصاب طناب خارجی بسیار نادر است.
    گزارش مورد: درتشریح روتین درس آناتومی اندام فوقانی دانشجویان پزشکی در یک کادآور مرد بزرگسال در سالن تشریح دانشگاه علوم پزشکی زابل، واریاسیون در مسیر اعصاب طناب خارجی مشاهده گردید. بدین صورت که طناب خارجی بعد از فرستادن یک شاخه عضلانی برای عضله کوراکوبراکیالیس، در میانه بازو به دو شاخه تقسیم شد. شاخه داخلی ریشه خارجی عصب مدین و شاخه خارجی عصب موسکولوکوتانئوس را تشکیل می دهد. از عصب موسکولوکوتانئوس بعد از جداشدن شاخه های عضلانی، در نهایت به دو شاخه انتهایی تقسیم می شود. شاخه خارجی شاخه جلدی بازویی قدامی را تشکیل می دهد، در حالی که شاخه داخلی با طی یک مسیر کوتاه به سمت پایین در عمق شریان براکیال واقع می شود. درنهایت، این شاخه با اتصال به عصب مدین، شاخه ارتباطی با آنرا شکل میدهد.
    بحث و نتیجه گیری
    این روند واریاسیون مسیر وشاخه های طناب خارجی شبکه براکیال، در طی تکامل جنین شناسی بدین شکل حاصل شده است. بدیهی است چنین ارتباطی بین اعصاب موسکولوکوتانئوس و عصب مدین از اهمیت بالینی ویژه در تشخیص بیماری های نورولوژی و پروسه های جراحی این ناحیه، برخوردار است.
    کلید واژگان: واریاسیون, طناب خارجی, شبکه براکیال, عصب مدین و عصب موسکولوکوتانئوس
    Mohammad Hasan Karimfar, Motahareh Zaherara, Azar Babakhany, Firuzeh Niazvand, Saeed Rostami
    Introduction
    In lateral side of the lateral cord is part lateral pectoral nerve and musculucutaneous nerve. Before piercing of the coracobrachialis muscle. the cord gives a muscular branch to this muscle from its lateral side. After sending muscular branches to biceps brachii and brachialis it pierces the coracobrachialis muscle and coures downwards for a long distance at the middle of the arm into lateral forearm skin, that named as lateral forearm cutaneous nerve. Finally it is shape at the middle of the arm, lateral root median nerve. variation in the course and branching of lateral cord is important for surgical and radiologists specially in relation to surgeries involving this region. Case report: During routine dissection of upper limbs on an adult male cadaver for education medical students of Zabol Medical Sciences University, variation in the course and branching of lateral cord was noted. The lateral cord was found to pierce the coracobrachialis muscle. Before piercing, the cord gave a muscular branch to this muscle from its lateral side. After emerging from the muscle, it divided at the middle of the arm into two branches.The medial branch corresponded to the lateral root of the median nerve, where as the lateral branch corresponded to the musculocutaneous nerve. The latter coursed giving muscular branches and finally it bifurcated giving two terminal branches. The lateral branch formed the antebrachial cutaneous, while the medial branch coursed downwards for a short distance deep to the brachial artery. Interestingly, this branch joined the median nerve forming communication with it. Discussion and
    Conclusion
    During embryologic development of the procedure generated this variation in the course and branching of lateral cord of brachial plexus. obviously, Such intercommunications between musculocutaneous nerve and median nerve have great clinical importance in the diagnosis of related neurological disorders and surgical procedures in this region.
    Keywords: variation, lateral cord, brachial plexus, musculocutaneous, median nerves
  • فاطمه سمیعی راد، ندا ایزدیان مهر، محمدحسن کریمفر، مرتضی حبیبی
    مقدمه
    زردی نوزادی یک بیماری شایع و خوش خیم است، درصورت ترخیص زود هنگام نوزادان در بدو تولد، بسیاری از آنان نیاز به بستری مجدد به علت زردی خواهند داشت. در این موارد نگرانی عمده، پیشگیری از بروز کرنیکتروس است. هدف این مطالعه تعیین ارتباط بین سطح بیلی روبین سرم وNRBC و رتیکولوسیت خون بند ناف با بروز زردی در نوزادان متولد شده در بیمارستان کوثر قزوین بود.
    روش کار
    این مطالعه از نوع توصیفی_تحلیلی بود که به روش مقطعی انجام گرفت. جامعه مورد بررسی شامل 74 نوزاد ترم و سالم با وزن بالای 2500 گرم بود که در طی بهار سال 90 در بیمارستان کوثر قزوین، متولد شدند. در مطالعه حاضر سطح بیلی روبین،NRBC و رتیکولوسیت در نمونه خون بند ناف نوزادان تعیین شد و سپس نوزادان در روز پنجم پس از تولد از نظر بروز زردی مورد معاینه و ارزیابی قرار گرفتند.
    یافته ها
    مقدار NRBC و رتیکولوسیت خون بند ناف نوزادانی که به زردی مبتلا شدند و نیاز به فتوتراپی پیدا کردند به طرز چشمگیری بیشتر از نوزادان سالم بود. درصد NRBC بیشتر از 5/5 با حساسیت 66 درصد و ویژگی 90 درصد به عنوان پیشگویی کننده بروز زردی بود p<0.000)). و در مورد رتیکولوسیت این عدد 6.5 درصد بود که با حساسیت 73 درصد و ویژگی 60 درصد در پیشگویی بروز زردی مفید بود p<0.001)). میزان بیلی روبین خون بند ناف در دو گروه تفاوت قابل ملاحظه ای نداشت.
    نتیجه گیری
    به صورت روتین اندازه گیری میزان بیلی روبین خون بند ناف نوزادان، فاکتور موثری در پیش بینی بروز زردی نیست و نمی توان از آن برای تعیین نوزادان پر خطر استفاده نمود، ولی در عوض می توان از درصد NRBC و رتیکولوسیت خون بند ناف برای این منظور استفاده نمود.
    کلید واژگان: زردی, NRBC خون بند ناف, بیلی رو بین خون بند ناف, رتیکولوسیت خون بند ناف
    Fatemeh Samiee Rad, Neda Eyzadian Mehr, Mohammad Hasan Karimfar, Morteza Habibi
    Background
    The Neonatal Jaundice is a common and benign disease. With early discharge, many newborns have to be readmitted to hospital for evaluation and treatment of hyperbilirubinemia. In these situations, the main concern is the prevention of development of kernicterus. The objective of the present study was to evaluate the correlation between Bilirubin, NRBC and Reticulocyte levels of umbilical cord blood with Neonatal Hyperbillirubinemia in Kosar Hospital of Qazvin.
    Materials And Methods
    in this analytical-descriptive study, a representative sample of 74 healthy full-term newborns that were heavier than 2500 grams and were born in spring 2011, were investigated. Cord blood was taken from umbilical cord for analysis of NRBC, Reticulocyte and Bilirubin levels, then newborns were monitored in terms of developing jaundice by clinical and laboratory evaluations in the fifth day.
    Results
    The cord blood level of NRBC and Reticulocyte in icteric newborns which required phototherapy was significantly higher than non-icteric newborns. The sensitivity and specificity of NRBC that were more than 5.5% for prediction of jaundice development were 66% and 90%, respectively (p<0.000). The above findings for Reticulocyte percentage more than 6.5% were 73% and 60%, respectively, (p<0.001).
    Conclusion
    The routine evaluation of Bilirubin level in umbilical cord is not as effective for screening and recognition of high risk of Neonates. Instead, cord NRBC and Reticulocyte levels could be used.
    Keywords: Icter, Cord blood NRBC, Cord blood billirubin, Cord blood Reticulocyte
  • فاطمه سمیعی راد، محمدحسن کریم فر
    مقدمه
    در کشورهای در حال توسعه مننژیت باکتریایی به عنوان یک مشکل عمومی بهداشتی مطرح است. مننژیت نوزادی عبارت است از عفونت و التهاب مننژها که به صورت غالب در طی 28 روز اول بعد از تولد ایجاد می شود. در دوره نوزادی بیماری اشکال خاصی دارد. عامل بیماری، علائم بالینی و میزان مرگ و میر در این دوره با سنین بالاتر متفاوت است. هدف مطالعه حاضر بررسی شیوع مننژیت نوزادی باکتریایی در بیمارستان کوثر است.
    روش پژوهش: این مطالعه از نوع مقطعی – توصیفی است که براساس مستندات موجود در پرونده 567 نوزاد مشکوک به مننژیت که در فاصله زمانی 1385 لغایت 1389 به بیمارستان کوثر شهرقزوین مراجعه کرده بودند، انجام شد. اطلاعات دموگرافی در یک پرسشنامه ساختارمند جمع آوری شده است. تشخیص آزمایشگاهی مننژیت باکتریایی عبارتند از: وجود بیش 30 لکوسیت در هر میلی متر مکعب CSF با ارجحیت نوتروفیل ها، افزایش پروتئین CSF به بیش از 200 دسی لیتر / میلی گرم، گلیکوراشی CSF به صورت کمتر از 40 درصد قند خون همزمان، شناسایی باکتریی در بررسی میکروسکوپی و یا کشت مایع مغزی نخاعی. از آمار توصیفی و تحلیلی جهت آنالیز داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    پرونده 567 نوزادی را که با تشخیص مننژیت بستری شده بودند، بررسی گردید.. شیوع مننژیت نوزادی باکتریایی 1درصد (6 مورد) بود. نتایج کشت این 6 نوزاد به قرار زیر بود: 2 مورد اشرشیاکولی و یک مورد برای هر یک از باکتری های ذیل: کلبسیلا پنومونیه، انتروباکتر، پسودوموناس آئروژینوزا و استافیلوکوکوس اورئوس.
    نتیجه گیری
    عفونت دستگاه اعصاب مرکزی یکی از مهمترین مشکلات در بالین مخصوصا در طی یک ماهه اول بعد تولد است. در این زمان عفونت دستگاه اعصاب مرکزی اشکال خاصی دارد که از علائم بالینی معمول متفاوت است و جهت پیشگیری از بروز عوارض نیاز به درمان دارد.برای جلوگیری از عوارض اتوتوکسیسیتی، پایش داروهای اتوتوکسیک مصرفی به شدت توصیه می شود.
    کلید واژگان: مننژیت, نوزاد, عفونت باکتریایی
    Fatemeh Samiee Rad, Mohammad Hasan Karimfar
    Introduction
    Bacterial meningitis is a public health problem, that threats developing countries. Neonatal meningitis characterized as a result of infection and inflammation of the meninges and typically happens in the first 28 days of life., Illness has special characteristics during neonatal period. Etiology, clinical symptoms and mortality is different from older children. Mortality varies based on the treatment with survival rate of 17% to 29% and complications rate of 15% to 68%.This research evaluates the prevalence of newborn bacterial meningitis in Kosar Hospital.
    Methods
    This is a cross sectional design study. Participants were 567 suspicious neonatal that referred to Kosar hospital between Jul 2007 and Jan 2011. Data were obtained by doing a retrospective design of the medical records following a structured survey. Diagnosis of bacterial meningitis is established by following laboratory criteria: presence of cell >30 leukocytes/mm3 with predominance of neutrophills; proteins in cerebrospinal fluid >200 mg/dL; glycorrhachia <40% of concomitant glycemia; identification of bacteria in bacterioscopic examination and/or culture of eliminate cerebrospinal fluid (CSF). Both descriptive and statistical analysis methods were applied.
    Results
    In surveying reports of 567 newborns, prevalence of bacterial meningitis was 1%(6). All patients had positive CSF culture. Culture results were as follow: E.Coli in 2 case, each of Klebsiella pneumonia, Enterobacter spp., Pseudomonas aeruginosa and Staphylococcus aureus in 1 case.
    Conclusion
    Infection of nervous system is one of the major problems in clinical practice, especially during the first month after birth. During this first month, nervous system's infection develops special characteristics, which are different from regular symptoms and it requires treatment due to increased risk of develop complications. It is strongly recommended to monitor ototoxic drugs that use to prevent effects on hearing system.
    Keywords: Meningitis, Newborn, Bacterial
  • محمدحسن کریم فر، فیروزه نیازوند، رضا شیرازی، محمدرضا حافظی، سالار بختیاری *، شیوا کلانتری
    سابقه و هدف

    طی فرایند انجماد اسپرم در نتیجه تولید گونه‌های فعال اکسیژن و پراکسیداسیون لیپیدی به اسپرم دچار آسیب اکسیداتیو شده که احتمالا این آسیب دلیل اصلی کاهش پارامترهای حرکتی آن می‌باشد. هدف از این مطالعه ارزیابی آثار افزودن آنتی اکسیدان ملاتونین با دوزهای مختلف بر استرس اکسیداتیو و پارامترهای حرکتی اسپرم منجمد شده انسانی می باشد.

    روش بررسی

    مایع منی 13 نفر که دارای اسپرم طبیعی بودند جمع آوری گردید. هر نمونه به 6 قسمت مساوی تقسیم شد و قسمتی به عنوان نمونه تازه قبل از انجماد، قسمتی دیگر برای انجماد با محیط شستشوی اسپرم سانتریفیوژ و شسته شده و به یک بخش بدون آنتی اکسیدان، چهار بخش دیگر با آنتی اکسیدان ملاتونین در دوز های 1، 1/0، 001 و 001/0 میلی مولار با روش انجمادآهسته منجمد شد .تحرک با استفاده از سیستم کامپیوتری و برنامه های ویژهCASA ، همچنین رادیکال های آزاد اکسیژن و مالون دی آلدهید با استفاده از کیت ELISA اندازه گیری شد. در انتها با استفاده از آزمون آماری ANOVA نتایج ارزیابی شد.

    یافته‌ها

    فرآیند انجماد کاهش پارامترهای حرکتی کلاسیک اسپرم را بدنبال داشته و افزودن آنتی اکسیدان ملاتونین باعث کاهش میزان رادیکال های آزاد اکسیژن و مالون دی آلدهید شد و دیده شد افزودن ملاتونین تنها با دوز 01/0 میلی مولار می تواند سبب بهبود تحرک اسپرم پس از انجماد شود.

    نتیجه‌گیری

    افزودن آنتی اکسیدان ملاتونین مانع تولید انواع گونه های فعال اکسیژن و همچنین مانع فرایند لیپید پراکسیداسیون غشای اسپرم طی فرایند انجماد شده و تنها دوز 01/0 میلی مولار آن قدرت تحرک اسپرم را بهبود می بخشد. 

    کلید واژگان: رادیکال های آزاد اکسیژن, مالون دی آلدهید, موتیلیتی, حفاظت انجمادی, ملاتونین
    Mohammad Hassan Karimfar, Firouze Niazvand, Reza Shirazi, Mohammad Reza Hafezi, Salar Bakhtiyari*, Shiva Kalantari
    Background

    Oxidative damage to sperm resulting from reactive oxygen radicals and lipid peroxidation generated by the cellular components of semen during sperm freezing is possibly one of the main causes of the decline in motility during storage. The aim of this study was to evaluate the antioxidant effect of melatonin in different doses on oxidative stress and motility of cryo-preserved human sperms.

    Materials and methods

    After collection of sperm from 13 donors, the specimens were divided into equal 6 aliquots. One aliquot was used as a specimen of fresh unfrozen sperms. Freezing procedures were done for 4 aliquots in presence of melatonin in four different doses (1, 0.1, 0.01, 0.001 mM), one freezing medium did not contain melatonin. After thawing and preparation of frozen specimens computed analysis and CASA program were used to analyze the motility of sperm. Free Oxygen radicals and malondialdehyde were measured by ELISA analysis kit. Results were assessed using ANOVA method.

    Results

    Freezing process has a negative effect on sperm parameters. We found that melatonin in freezing media can reduce the amount of free oxygen radicals and malondialdehyde. Our results showed that 0.01 mM melatonin improves the motility of cryo-preserved sperms.

    Conclusion

    Melatonin prevents the production of ROS and stops the lipid peroxidation process of sperms membrane during freezing preservation. Only 0.01 mM of melatonin improves the motility of sperms. 

    Keywords: ROS, MDA, Motility, Cryopreservation, Melatonin
  • فاطمه جوادنیا، محمدرضا غلامی، داریوش بیژن نژاد، محسن ژاله، آنه محمد یانگ غراوی، محمدحسن کریم فر
    شریان چرخشی رانی داخلی معمولا از نمای پشتی داخلی شریان پرفوندا(شریان پرفوندا شاخه ای از شریان رانی است) جدا می شود، ولی اغلب از شریان رانی مستقیما جدا می شود. این ناهنجاری در ناحیه لگنی چپ یک جسد مرد مشاهده شد. در این مورد، واریاسیون شریانی توصیف شده مربوط به وجود یک تنه مشترک برای شریان های اپی گاستریک تحتانی و چرخشی رانی داخلی است. این تنه مشترک از شریان ایلیاک خارجی جدا شده است. منشاء شریان های اپی گاستریک تحتانی و چرخشی رانی داخلی بر مبنای تکامل جنینی و مسیرشان توضیح داد شده و واریاسیون های آن با گزارش موردی تشریح شده در این مقاله، مقایسه شده است.
    کلید واژگان: واریاسیون, اپی گاستریک تحتانی, چرخشی رانی داخلی و شریان
    F. Javadnia, Mr Gholami, D. Bizhannezhad, M. Jaleh, A. Mohammad Yang Gharavi, Mh Karimfar
    The medial circumflex femoral artery usually originate from the posteromedial aspect of the profunda artery (a division from femoral artery)، but often originate from the femoral artery itself. This anomaly observed in the left pelvic region of a male cadaver. In this case، arterial variation described the existence of a common trunk for inferior epigastric and medial circumflex femoral arteries. This common trunk arose from the external iliac artery. The origin of the inferior epigastric and medial circumflex femoral arteries are explained on the basis of the embryologic development and their course and variations are compared with reports in the literature.
    Keywords: variation, inferior epigastric, medial circumflex femoral, artery
  • مریم سادات خرمگاه، علی اصغر کرامتی نیا، نصرت الله ضرغامی، محمدحسن کریم فر، سید مجتبی محدث اردبیلی
    سابقه و هدف
    یکی از تکنیک های پایه ای مهم برای مطالعه یک پروتئین اختصاصی در بیولوژی مولکولی، کلون کردن و بیان آن در سلول می باشد. از جمله روش های منتقل کردن ژن، روش های غیر ویروسی است که کم هزینه تر، آسانتر و ایمنتر می باشند. یکی از ژن های مهم که کاربردهای بالینی فراوانی دارد ژن NT4 است. این ژن یکی از اعضای خانواده نوروتروفیک است و در سلول های گلیال سیستم اعصاب محیطی و مرکزی بیان می شود. این نوروتروفین در بیان ژنی، بقا و تمایز رده های مختلف نورونی شرکت دارد. هدف از انجام این پژوهش، ساب کلونینگ و ترانسفکت این ژن به منظور مطالعه و دسترسی بیشتر با توجه به نیاز به این فاکتور نوروتروفیک در فعالیتهای ژن درمانی است.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق، ژن NT4 با روش PCR در پلاسمید pCMV-SPORT6کلون گشته و پس از آن در باکتری اشرشیاکلی سوش DH5-α ترانسفورم شد. پلاسمید نوترکیب از باکتری میزبان استخراج و ژنNT4 با استفاده از آنزیم Not I، Sal Iاز پلاسمید جدا گردید. در مرحله بعد پلاسمید برای پذیرش قطعه NT4 و انجام کلونینگ با آنزیم Hind III برش داده شد و ژن NT4 درون پلاسمید pEGFP-NI ساب کلون شد. محصول واکنش اتصال در باکتری فوق ترانسفورم و در محیط LB حاوی آمپی سیلین کشت داده شد. پلاسمیدهای نوترکیب با استفاده از کیت استخراج پلاسمید، از باکتری تخلیص و در مرحله بعد در سلول PC12 ترانسفکت گردید و در خاتمه بیان پلاسمید نوترکیبب با روشSDS PAGE، western blotting مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    آنالیز آنزیمی و تعیین توالی نشان داد پلاسمید ژن مورد نظر حاوی توالی صحیحی بوده و تطابق کامل با توالی ژن مورد نظر در بانک ژن دارد. در آنالیز پروتئین های جدا شده از سلول های ترانسفکت شده با روش SDS-PAGE، باندی حدود 45 کیلودالتون مشاهده شد که با آنتی بادی مونوکلونال در آنالیز وسترن بلات مورد تایید قرار گرفت.
    نتیجه گیری
    این پلاسمید به دلیل ساختار صحیح، جهت انتقال به سیستم یوکاریوتی و ارزیابی بیان مناسب می باشد.
    کلید واژگان: ترانسفکشن, کلونینگ مولکولی, نوتروفین 4, وکتورهای ژنتیکی
    Maryam Sadat Khoramgah, Ali Asghar Keramati Nia, Nossrat Allah Zarghami, Mohammad Hassan Karim Far, Mojtaba Mohades Ardebili
    Background And Aim
    Cloning and expression in the cells is one of the most important basic techniques to study a specific protein in molecular biology. Among gene transfer methods, non-viral methods are less expensive, easier and safer to be implemented. NT4 is an important gene with miscellaneous clinical applications. This gene is a neurotrophic that induce survival, development and function of neurons as well as inducing differentiation of progenitor cells to form neurons. The aim of this study was to construct and transfect NT4 gene, in order to use it in research and gene therapy.
    Materials And Methods
    NT4 gene was subcloned in plasmid pcmvsport6, using PCR; then it was transformed in Escherichia coli bacteria strain DH5-alpha. The recombinant gene was extracted and restriction enzymes by NOTI, SAII. The fragment gene was legated into the PEGFP-N1 plasmid. Then by restriction enzymes HINDIII, the recombinant was detected through gel electrophosis. In order to ensure that recombinant gene is correct, it was sended for sequencing. Cell culture was prepared and the recombinant plasmid was transfected. SDS page and western blotting were used for detection of protein expression.
    Results
    Enzyme analysis showed that pcDNA had correct structure and sequencing, confirmed by 100% homology of the gene with reported alpha gene in Gene Bank. In the analysis of proteins isolated from transfected cells with SDS-PAGE, an approximately 45 kDa band was observed with monoclonal antibody which was confirmed by Western blot analysis.
    Conclusion
    This plasmid is able to transform to Eukaryotic system and is suitable for evaluation of translation due to its proper structure
    Keywords: Transfection, Cloning, Molecular, neurotrophin 4, Genetic Vectors
  • محمدحسن کریمفر، آذر باباخانی، مطهره ظاهرآراء، فیروزه نیازوند، سعید رستمی
    مقدمه
    درمورد واریاسیونهای شریانهای خونرسان به معده گزارشاتی وجود دارد؛ اما این گزارش بسیار نادر بوده و تاکنون مطلبی در این مورد گزارش نشده است. تنه سیلیاک از شاخه های قدامی آئورت شکمی است که با تقسیم شدن به سه شاخه انتهایی گاستریک چپ، هپاتیک مشترک و طحالی پایان می پذیرد. شریان گاستریک چپ کوچکترین انشعاب تنه سیلیاک می باشد که در عقب حفره صفاقی کوچک بالا رفته تا به انتهای کاردیاک معده برسد. این شریان هر دو سطح معده را در این ناحیه خونرسانی می کند. شریان گاستریک راست شاخه کوچکی است که در نزدیکی شریان گاسترودئودنال از شریان هپاتیک مشترک جدا می شود. این شریان با عبور از طول انحنای کوچک معده، با شریان گاستریک چپ آناستوموز می شود.
    گزارش مورد: در تشریح جسد یک مردحدودا 45 ساله که باروش روتین تشریح (dissection Grant،s) مورد کالبد شناسی قرار گرفت، مشاهده گردید که شریان گاستریک راست وجود نداشته و شریان گاستریک چپ به سمت راست تا ناحیه پیلور و ابتدای دئودنوم گسترش پیداکرده و مناطق مربوط به شریان گاستریک راست را تغذیه می کند. هیچ شریان دیگری درسمت راست و در 3/1 خم کوچک معده یافت نشد.
    بحث و نتیجه گیری
    این گزارش به این علت حائز اهمیت است که بسیار نادر بوده و تاکنون در مورد وقوع این واریاسیون مطلبی گزارش نشده است؛ از سوی دیگر شناخت واریاسیونهای عروقی بویژه جهت اعمال جراحی و تشخیصی و دیگر پروسیجرهای عروقی شکم مهم می باشد.
    کلید واژگان: واریاسیون, تنه سیلیاک, شریان گاستریک, شریان هپاتیک مشترک
    Introduction
    There are reports about variations of arteries supply blood to the stomach، but there have been few articles published in the field till now. Coeliac trunk anterior branch of the abdominal aorta، is divided into three branches: the left gastric، common hepatic and splenic arteries. Left gastric artery is the smallest branch of Celiac trunk and it rises behind the lesser peritoneal cavity to reach end of the cardiac stomach. The artery injects blood into this region، in both surfaces of the stomach. Right gastric artery is a small branch around the common hepatic artery and is separated from the Gostroduodenal. This artery passes along with lesser curvature of the stomach، act as a anastomosis to the left gastric artery. Case report: In description of the body of a man about 45 years old with routine (Grant’s dissection) method، Observed which was not the right gastric artery and the left gastric artery has spread into the right side to pyloric region and feed regions related to the right gastric artery. No other arteries were found on the right side and 1/3 the stomach lesser bend. Discussion and
    Conclusion
    This report is important because it is very rare and it is about the occurrence of this variation which has not been reported in any articles، to date; On the other hand، understanding these vascular variations، especially for Actions surgery and diagnostic and other procedures abdominal vessels is Indispensable.
    Keywords: Variation, Celiac trunk, Gastric artery, the Common Hepatic Artery
  • محمدحسن کریم فر، حسین کلارستاقی، غلام حسین فرجاه
    مقدمه
    عضله دو سر بازویی جزو عضلات گروه فلکسور ناحیه قدامی بازو می باشد و به عنوان تنها فلکسور بازو از مفصل شانه تا مفصل آرنج امتداد دارد و بر روی هر دو مفصل عمل می نماید. وجود واریاسیون عضله دو سر بازویی در تعدادی از گزارشات بیان شده است.
    مواد و روش ها
    تشریح روتین ناحیه بازوی یک جسد مرد در سالن تشریح دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی زابل.
    یافته های پژوهش: عضله دو سر بازویی با یک سر فرعی غیر معمول به صورت یک طرفه در بازوی راست دیده شد. به طوری که دو سر کوتاه و بلند عضله از موقعیت معمولی مبداء می گیرند، ولی سر فرعی دارای مبداء جداگانه است. فیبرهای سر فرعی از سطح عمقی و زیرین عضله دلتوئید و عضله سینه ای بزرگ مبداء گرفته و قبل از تشکیل تاندون بیسیپیتال به تنه مشترک عضله دو سر بازویی متصل می شود. سر فرعی این عضله شاخه ای از عصب موسکولوکوتانئوس دریافت می نماید و از عروق براکیال تغذیه می شود.
    بحث و نتیجه گیری
    موقعیت های متفاوتی برای سر فرعی عضله دو سر بازویی مشاهده می شود. دانستن چنین واریاسیون هایی برای آناتومیست ها و متخصصین بالینی به ویژه در جراحی ناحیه بازو اهمیت دارد.
    کلید واژگان: عضله دو سر بازویی, سر فرعی, انسان
  • مهدی جلالی، محمدرضا نیکروش، عباسعلی معین، شبنم محمدی، محمدحسن کریمفر
    هدف
    مطالعه و ارزیابی اثر تجویز نیکوتین مادری بر تغییرات کلاژن ریه نوزادان موش
    مواد و روش ها
    در این مطالعه از 24 موش ماده نژاد balb/c استفاده شد که با تعیین روز صفر بارداری به دو گروه تجربی و دو گروه کنترل تقسیم شدند. به گروه تجربی 1 از روز پنجم تا پایان دوره بارداری روزانه mg/ kg3 نیکوتین به صورت داخل صفاقی تزریق شد و در گروه تجربی 2 این عمل تا دوهفته پس از زایمان ادامه یافت. گروه های کنترل نیز حجم مشابهی از نرمال سالین در زمان های مشابه دریافت نمودند. در پایان دوره همه نوزادان تجربی و کنترل پس از بیهوشی عمیق قطع نخاع شده و ریه های آنان به منظور مطالعات ایمونوهیستوشیمی تثبیت و آماده سازی شد.
    یافته ها
    یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که واکنش کلاژن در غشای پایه برونشیال و ماده خارج سلولی پارانشیم ریوی نوزادان گروه های تجربی نسبت به کنترل به شکل معنی داری افزایش یافته است. علاوه بر این در سلول های پارانشیم ریوی گروه تجربی 2 نشانه های بارزی از مرگ سلولی دیده شد که در سایر گروه ها مشهود نبود.
    نتیجه گیری
    شواهد حاصل از این مطالعه بر این موضوع دلالت دارد که چنانچه مادران باردار در معرض نیکوتین مستمر قرار گیرند افزایش کلاژن غیر قابل انکاری در غشای پایه آلوئلی و ماده خارج سلولی ریوی فرزندان آنها پدید می آید. سیستم تنفسی اینگونه موجودات که نیکوتین را از طریق جفت و علاوه بر این از طریق شیر مادر نیز دریافت کرده اند به نوعی مستعد آسیب های ریوی می شود که به سنتز غیر متعارف کلاژن و حتی مرگ سلولی در پارانشیم ریوی آنان منجر می شود.
    کلید واژگان: سیستم تنفسی, نیکوتین, کلاژن نوع IV, موش
    Jalali M., Nikravesh M.R., Moeen A.A., Mohammadi Sh., Karimfar
    Purpose
    In this study we evaluated the effect of maternal nicotine administration during pre and postnatal period on collagen IV changes in lung of mouse newborns.
    Materials And Methods
    Female Balb/C mice were mated and finding vaginal plug was assumed as day zero of pregnancy. Pregnant mice, were divided into 2 experimental and 2 control groups. Experimental group 1, received 3 mg/kg nicotine intrapritoneally from day 5 of gestation to last day of pregnancy. Experimental group 2 received the same amount of nicotine during the same gestational days as well as the first two week after birth (lactation). The control groups received the same volume of normal saline during the same periods. At the end of exposure time, all of newborns (experimental and control) were anesthetized and their lungs were removed and immunohistochemical study for tracing collagen were carried out.
    Results
    Our finding indicated that collagen reaction in the bronchial basement membrane (BBM) and extra cellular matrix (ECM) of lung parenchyma in experimental increased significantly in comparison to control groups. Cell necrosis definition in lung parenchyma of experimental group 2 were the other finding that our investigation achieved.
    Conclusion
    These data indicate that maternal nicotine exposure may induce a noticeable increasing collagen reasonable in BBM and ECM of respiratory system of next generation. The lungs of these animals which were exposed to nicotine via the placenta and mother's milk, are more susceptible to damages such as abnormal collagen synthesis and cell necrosis.
  • محمدرضا نورانی، محمدحسن کریم فر، سمانه یزدانی، عباسعلی ایمانی فولادی
    هدف
    اپی تلیوم راه هوایی به عنوان سد فیزیولوژیکی بدن به مبارزه با عوامل مخاطره زای بیرونی در بیماری های ریوی از جمله بیماری ریوی انسدادی مزمن (COPD) می پردازد و به نظر می رسد این مکانیسم از طریق تغییرات در بیان ژن های درگیر در التهاب صورت می گیرد. رادیکال های آزاد اکسیژن که نقش مهمی در بیان پروتئین های التهابی دارند، ازطریق فعال شدن فاکتور رونویسی پروتئین فعال کننده نوع 1 (AP-1) سبب رونویسی ژن های سیتوکین و ژن های التهابی می شوند. سولفور موستارد نیز به عنوان یک عامل مخاطره زای بیرونی به طور مشابه سبب افزایش رادیکال های آزاد اکسیژن می شود. با توجه به گستردگی سیتوکین ها و پروتئین های التهابی، بر آن شدیم تا بیان فاکتور رونویسی سیتوکین ها وپروتئین های التهابی را به دنبال افزایش رادیکال های آزاد اکسیژن پس از مواجهه با سولفور موستارد بررسی کنیم و برای این منظور از متداولترین منومر فاکتور رونویسی AP-1 یعنی C-fos استفاده کردیم.
    مواد و روش ها
    بیان ژن C-fos در20 نمونه مصدوم شیمیایی و 10 نمونه کنترل مورد بررسی قرارگرفت. پس از استخراج mRNA از سلول های راه هوایی، از mRNA تخلیص شده، cDNA ساخته شد و بیان ژن C-fos مورد بررسی قرارگرفت. به منظور مطالعه میزان افزایش بیان ژن C-fos در نمونه های شیمیایی نسبت به کنترل، از تکنیک Real-Time PCR استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد بیان ژن C-fos در دیواره راه های هوایی مصدومین شیمیایی نسبت به افراد کنترل به دنبال مواجهه با سولفور موستارد افزایش می یابد اما این افزایش بیان در سطح mRNA با توجه نتایج به دست آمده از تحلیل آماری معنی دار نیست (0.05 p>).
    بحث: بررسی های فوق نشان داد بیان ژن C-fos در دیواره راه های هوایی مصدومین شیمیایی افزایش یافته است و این افزایش بیان ممکن است به دنبال افزایش رادیکال های آزاد اکسیژن پس از مواجهه با سولفور موستارد باشد اما این افزایش بیان چشمگیر نیست و این امر ممکن است به دلیل کاهش سطح آنتی اکسیدان ها که یک فعال کننده بارز AP-1 هستند، باشد
    کلید واژگان: دیواره راه های هوایی, سولفور موستارد, رادیکال های آزاد اکسیژن, پروتئین فعال کننده نوع 1(AP, 1), C, fos
    Mohammad Reza Nourani, Mohammad Hassan Karimfar, Samaneh Yazdani, Abass Ali Imani Fooladi
    Introduction
    The airway epithelium as a physiological barrier defend airway against environmental hazards in lung disease such as Chronic Obstructive Pulmonary Disease (COPD). This defense seems to be regulated via alteration of inflammatory genes and Reactive oxygen species (ROS) have an important role in expression of inflammatory proteins. ROS promote the upregulation of cytokines and inflammatory proteins via activation of transcription factors such as Activated Protein 1 (AP-1). Sulfur Mustard (SM) is one of the hazardous agents which cause increase of ROS. In this study we will highlight the role of AP-1 in activation of cytokines and inflammatory molecules following the increase of ROS after exposure to SM in airway wall and for this purpose we chose C-fos which is the most common monodimer of AP-1.
    Materials And Methods
    Ten control individuals and twenty SM exposed patients were considered. RT-PCR and Real-time PCR measured the quantity of C-fos mRNA in control and SM exposed specimens.
    Results
    Although this research showed 2.89 fold changes in expression levels of C-fos in SM exposed patients in compare to normal group, our result was not statistically remarkable (P> 0.05).
    Discussion
    Our evidence suggested that the induction of C-fos is may be because of increase of ROS after exposure to SM and having no statistically remarkable result is might refer to depletion of antioxidants.
  • Nikravesh M.R., Moeen A.A., Jalali M., Mohammadi S., Karimfar M.H
    Objective
    Nicotine is one the chemical substance by high level of toxically which can rapidly absorbed from the lungs of smokers. It crosses the placenta and accumulates in the developing fetus. Our previous investigation indicated that collagen type IV appearance has a key role in basement membrane of various embryonic organs. We evaluated the effect of maternal nicotine exposure pre and postnatal period on collagen IV expression during bronchogenesis and alveolarization in the lung of mouse newborns.
    Methods
    Pregnant Balb/C mice, were divided into 2 experimental and 2 control groups. Experimental group 1, received 3 mg/kg nicotine intrapritoneally from day 5 of gestation to last day of pregnancy. Experimental group 2 were received the same amount of nicotine during the same gestational days as well as 2 first week after birth (lactation). The control groups received the same volume of normal saline during the same periods. At the end of exposure times, all of newborns were anesthetized and their lungs were removed and immunohistochemical study for tracing collagen were carried out.
    Results
    Our finding indicated that collagen reaction in the bronchial basement membrane (BBM) and extra cellular matrix (ECM) of lung parenchyma in experimental groups increased significantly in compared to control groups. Our finding showed that an alveolar remodeling and abnormal bronchogenesis in experimental group especially group 2 were observed.
    Conclusion
    These data indicate that maternal nicotine exposure may induces an abnormal collagen IV expression and cause a defect in bronchopulmonary development.
    Keywords: nicotine, collagen IV, bronchogenesis, alveolarization, mouse
  • مهدی جلالی، محمدرضا نیکروش، عباسعلی معینی، محمدحسن کریم فر، شبنم محمدی، هوشنگ رفیقدوست
    سابقه و هدف
    ماده خارج سلولی و غشاء پایه نقشهای مهمی در فرآیند تکامل دارند و از بین ترکیبات غشاء پایه، کلاژن نوع 4 اصلی ترین ساختار آن را تشکیل میدهد. هدف از این مطالعه بررسی بیان کلاژن نوع 4 در غشاء پایه عدسی در طی دوران جنینی موش می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، از 22 موش ماده نژاد Balb/c استفاده گردید. بعد از جفت گیری، وجود پلاک واژینال در آنها به منزله روز صفر حاملگی تلقی شد. بعد از روزهای 10 تا 20 حاملگی، موشها به روش در رفتگی مهره های گردن کشته و سر جنین های حاصل مورد فیکس و آماده سازی بافتی قرار گرفت. همین عمل پس از تولد نیز در نوزادان 10 و 20 روزه نیز انجام شد. سپس با استفاده از تکنیک ایمونوهیستوشیمی ردیابی کلاژن نوع 4 در کپسول عدسی چشم صورت گرفت. درجه بندی شدت رنگ پذیری کلا‍ژن بر اساس متد firth انجام و مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    در روز یازدهم جنینی، عدسی اولیه بصورت یک توده سلولی در قطب قدامی جام بینایی متمرکز شده و حالتی تمایز نیافته داشت. اولین واکنش مربوط به ظهور کلاژن در روز دوازدهم جنینی در غشای پایه اپی تلیوم قدامی مشاهده شد که تا روزهای 17جنینی بر شدت این واکنش در این ناحیه و نیز قطب خلفی عدسی افزوده شد. در روزهای بعد شدت واکنش رنگ پذیری کلاژن در بخشهای مختلف عدسی تغییری پیدا نکرد.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج این مطالعه که کلاژن نوع 4 در روز 12 جنینی در غشاء پایه اپی تلیوم قدامی لنز ظاهر شده و تا روز17 جنینی بر مقدار این واکنش در اپی تلیوم قدامی و خلفی کپسول افزوده گردید، نقش کلاژن نوع 4 را در تکامل عدسی بسیار با اهمیت نشان می دهد.
    کلید واژگان: کلاژن نوع 4, کلاژن غیر رشته ای, تروپوکلاژن, ماتریکس خارج سلولی, تکامل عدسی, کپسول عدسی, موش
    M. Jalali, M.R. Nikravesh, A. Moeeni, M.H. Karimfar
    Background And Objective
    Extracellular matrix (ECM) and basement membrane (BM) play important roles in many developmental processes during development and after birth. Among the components of the BM, collagen fibers especially type IV is the most important part of BM. The aim of this study was to determine expression of collagen type IV in the BM of lens structure during embryonic mouse development.
    Methods
    In this experimental study, 22 female Balb/C mice were selected randomly and were kept under normal condition, finding vaginal plug was assumed as day zero of pregnancy. From embryonic day 10 to 20, all specimens were sacrificed by cervical dislocation and their head embryos were fixed, serially sectioned and it was also done after birth in 10-20 day neonates. Immunohistochemistry study for tracing of collagen type IV in eye capsule region was carried out. Grading served according to the firth method.
    Findings
    Primary lens was visible in anterior pole of optic cup as an undifferentiated cellular mass on day 11 of gestation. Collagen IV immunostaining appeared at the early stage of embryonic day 12 in BM of anterior epithelial and gradually increased until day 17 in ECM and posterior pole. After this period, severe reaction staining collagen IV was not changed in any part of the lens.
    Conclusion
    Our results indicated high levels of collagen IV is present at the BM of anterior epithelial lens during early development (E-12) and increases in anterior and posterior epithelial capsule (E-15 to E-17) days. These findings establish the importance of collagen IV during critical period of developing lens.
  • محمدرضا نیکروش، مهدی جلالی، عباسعلی معین، محمدحسن کریمفر
    مقدمه
    غشاء پایه ناحیه تخصص یافته ای از ماتریکس خارج سلولی است که نقش های مختلفی از قبیل تنظیم تکامل، تکثیر و ایجاد بستری برای مهاجرت های سلولی را بر عهده دارد. از ترکیب های غشاء پایه، کلاژن نوع IV ساختار اصلی آن را تشکیل می دهد. شبکیه از اندام های هدف در بیماری هایی نظیر دیابت است که به علت تغییر غشای پایه دچار رتینوپاتی می شود. رتینوپاتی و نفروپاتی دیابتی از عواملی است که تشخیص زود هنگام آنها به درمان بهتر کمک کرده و از مرگ و میر این بیماران جلوگیری می کند.
    هدف
    ارزیابی نحوه ظهور و توزیع کلاژن نوع IV در مرحله های جنینی و پس از تولد در غشای پایه شبکیه.
    موادو روش ها
    24 موش باکره نژاد Balb/cدر شرایط استاندارد محیطی و غذایی نگهداری شدند. بعد از جفت گیری، ایجاد پلاک واژینال در آنها به منزله روز صفر حاملگی تلقی شد. سپس، از روزهای 13 تا 18 حاملگی، روزانه دو موش قطع نخاع شده و سر جنین ها ثابت و آماده سازی بافتی شد. کلاژن نوع IV با پادتن اختصاصی ردیابی شد. مشابه این عمل نیز در نوزادان 1 تا 5 روزه صورت گرفت.
    نتایج
    کلاژن نوع IV از حدود روز شانزدهم جنینی در غشاء محدودکننده داخلی و خارجی ظاهر شده و تا پایان دوره جنینی بر مقدار این واکنش افزوده می شود. بررسی های مربوط به روزهای بعد از تولد نیز نشان داد که واکنش غشای پایه شبکیه تا روز سوم به حداکثر می رسد، اما پس از آن تغییر چشمگیری نمی کند.
    نتیجه گیری
    تکامل شبکیه وابسته به حضور پروتئین های مختلفی است که از میان آنها کلاژن نوع IV اهمیت ویژه ای دارد.
    کلید واژگان: تکامل, شبکیه, کلاژنازها, ماتریکس خارج سلولی, موش ها
  • محمدرضا نیکروش، مهدی جلالی، عباسعلی معین، محمدحسن کریمفر، شبنم محمدی، هوشنگ رفیقدوست
    مقدمه و هدف
    شبکه کوروئید مغزی نقش مهمی در ترشح مایع مغزی نخاعی دارد، اما هنوز ویژگی های آن به درستی شناخته نشده است. کلاژن نوع IV یکی از مهمترین پروتئینهای غشاء پایه و ماتریکس خارج سلولی شبکه کوروئید است. در مطالعه حاضر سعی گردید با استفاده از تکنیک ایمونوهیستوشیمی ظهور این نوع کلاژن در غشای پایه شبکه کوروئید در طی مرحله جنینی موش مورد مطالعه قرار گیرد.
    روش کار
    در این مطالعه تجربی 24 موش باکره نژاد Balb/cتحت شرایط استاندارد نگهداری شدند. پس از جفت گیری و تعیین روز صفر حاملگی، جنین های روز دهم تا روز آخر بارداری جمع آوری گردید. سپس با جدا نمودن سر جنین ها اقدام به آماده سازی بافتی شد و برش های حاصل از نواحی کوروئید بطنی به منظور ردیابی کلاژن نوع IV مورد مطالعه ایمونوهیستوشیمی قرار گرفت.
    نتایج
    این مطالعه نشان داد که کلاژن نوع IV در روز دوازدهم جنینی در غشای پایه شبکه کوروئید با واکنش ضعیف ظهور یافته و بتدریج تا روز هفدهم جنینی بر مقدار آن افزوده می شود اما در روز های بعد از آن از نظر شدت واکنش تفاوت معنی داری مشاهده نگردید.
    نتیجه نهایی: در مطالعات قبلی نشان داده شد که تکامل گلومرولها و توبول های کلیوی به ظهور کلاژن نوع IV در غشاء پایه و ماتریکس خارج سلولی وابسته است. نتایج مطالعه حاضر نیز نشان داد که تکامل غشاء پایه کوروئید به سنتز کلاژن نوعIV وابسته است. بنا بر این با توجه به جایگاه خاص این پروتئین در توبول ها و گلومرولهای کلیه و شبکه کوروئید این نظریه تائید می شود که حضور آن همانند ساختار های فیلتراسیونی کلیه به شبکه کوروئید نیز کمک می کند تا این شبکه در امر ترشح مایع مغزی نخاعی بعنوان سدی انتخابی عمل نماید.
    کلید واژگان: شبکه کوروئید, غشای پایه, کلاژن نوع IV, موش
    M.R. Nikravesh, M. Jalali, A.A. Moeen, M.H. Karimfar, Sh. Mohammadi, H. Rafighdoost
    Introduction &
    Objective
    The brain choroids plexus (BCP) plays an important role in the cerebrospinal fluid (CSF) production, but its characterization is still incomplete. Collagen type IV, is one of the most important proteins of basement membrane (BM) and extracellular matrix (ECM) of BCP. In the present study we investigated the differential period of type IV collagen in basement membrane of the BCP of mouse fetuses using immunohistochemical method.
    Materials and Methods
    Intact female balb/c mice were kept under normal conditions. After mating, vaginal plug was assumed as day zero of pregnancy. From days 10 to the last day of pregnancy, the mice were sacrificed and their embryos were collected. For processing, the head of embryos were fixed, serially sectioned and immunohistochemistry study for tracing collagen type IV of BCP were carried out.
    Results
    This study indicated that collagen IV appeared by weak reaction on day 12 of gestation in BM of primary BCP and increased continuously until day 17th of gestation. After this period, collagen reaction did not show significant changes in the next embryonic days.
    Conclusion
    Our previous study showed that renal glomeruli development is dependent on the collagen type IV appearance in BM and ECM. So, the present investigation confirmed that the BCP development is also dependent on type IV collagen synthesis in BM of brain ventricular choroids. These data indicated that the specific localization of this protein may be shared by renal glomeruli and the choroid plexus leads us to hypothesize that the type IV collagen protein may function as a selective permeability barrier.
    Keywords: Basement Membrane, Choroids Plexus, Collagen Type IV, Mouse
  • محمدحسن کریمفر، محمدرضا نیکروش، مهدی جلالی، عباسعلی معین، هوشنگ رفیق دوست
    هدف
    استفاده از آنتی بادی اختصاصی کلاژن نوع IV و مطالعه تکامل غشای پایه مزانژیوم گلومرولی در دوره جنینی موش به کمک میکروسکوپ نوری.
    مواد و روش ها
    برای این منظور 20 موش ماده نژاد Balb/C به طور تصادفی انتخاب شده و پس از مراقبت در شرایط استاندارد و جفت گیری، وجود پلاک واژن در هر یک از آنان به منزله روز صفر بارداری تلقی شد. آنگاه در هر یک از روزهای 13 تا 18 بارداری یک موش قطع نخاع شده و جنین های حاصل تثبیت و آماده سازی بافتی انجام شد تا با استفاده از روش های ایمونوهیستوشیمیایی، کلاژن نوع IV غشای پایه کلافه های گلومرولی در کلافه های گلومرولی کلیه های آن ها ردیابی شود. مشابه این عمل در مورد کلیه مربوط به نوزادان متعلق به 2 مادر نیز در هر یک از روزهای 5، 10، 15 و 20 پس از تولد انجام شد.
    یافته ها
    این مطالعه نشان داد که کلاژن نوع IV در روز پانزدهم جنینی در غشای پایه کلافه های گلومرولی با واکنش ضعیف ظاهر شده و در روزهای بعد افزایش یافته و شدت آن تا روز دهم پس از تولد ادامه می یابد اما پس از آن تغییری پیدا نمی کند.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل بر این موضوع دلالت دارد که در خلال میانکنش های اجزای غشای پایه گلومرولی، کلاژن نوع IV که از حدود روز پانزدهم جنینی ظهور یافته است تا حدود روز دهم پس از تولد بر گسترش و نقش ساختمانی آن افزوده می شود زیرا در طول این دوره روند شکل گیری عروق و تمایز سلول های اندوتلیال عروقی ادامه دارد و کلاژن نوع IV یکی از پروتئین های عمده غشای پایه گلومرولی است که در روند پیشرفت این پدیده مداخله می نماید.
    کلید واژگان: کلاژن نوع IV, غشای پایه گلومرولی, کلیه, موش
    Purpose
    In this investigation specific antibody type IV collagen has been used in light microscopy to study development of BMG of the embryonic and postnatal mouse glomerular mesangium.
    Materials And Methods
    20 female Balb/C mice were selected randomly and were kept under normal condition, finding vaginal plug was assumed as day zero of pregnancy. 12 pregnant mice were scarified by cervical dislocation in one of gestational days 13-18 and their fetuses were fixed, serially sectioned and immunohistochemistry study for tracing of collagen type IV in BMG was carried out. The same processes were used for kidneys preparation on 5, 10,15 and 20 postnatal days newborns of 2 mothers for each day.
    Results
    This study indicated that Collagen IV showed weak reaction on day 15 of gestation. The amount of collagen increased continuously until next days of fetal life and primary of 10 days postnatal in BMG. After this period, collagen IV reaction was not showed significant change in newborns.
    Conclusion
    These data indicate that collagen IV appear just during the glomerular vasculogenesis and because of continuity with vasculature which is required for glomerular endothelial cell differentiation, type IV collagen, is the major structural protein in BMG implicated in these processes.
    Keywords: Collagen IV, Glomerular Basement Membrane, Kidney, Mouse
  • آگاهی پرسنل درمانی بیمارستان های شهرستان زابل در مورد روش صحیح انتقال خون
    علیرضا پیری، حسین شهدادی، مهین بدخش، محمدحسن کریمفر
    سابقه و هدف
    امروزه از خون و فرآورده های خونی به فراوانی در موارد جراحی و غیر جراحی استفاده می گردد. تزریق خون نیاز به مهارت و تخصص کافی دارد بنابراین آگاهی پرسنل درمانی از این روند الزامی است. این مطالعه با هدف بررسی میزان آگاهی کادر درمانی بیمارستان های زابل انجام شد.
    مواد وروش ها
    مطالعه حاضر از نوع توصیفی بود و بر روی 122 نفر از پرستاران و پرسنل درمانی انجام شد. اطلاعات توسط پرسشنامه 30 سؤالی جمع آوری شد و پس از تبدیل به ارقام آماری، به وسیله آزمون کای دو و نرم افزار 11 SPSS تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    در بین نمونه های این تحقیق، 2/26% دارای آگاهی ضعیف، 1/22% دارای آگاهی متوسط و 6/51% آگاهی مطلوب داشتند. ارتباطی بین شرکت در سمینار، سابقه کار، میزان تحصیلات، نوبت کاری، میزان تزریق روزانه، شغل، سن، بیشترین فرآورده مورد استفاده و مدت فارغ التحصیل شدن افراد وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به میزان آگاهی ضعیف تا متوسط تقریبا نیمی از افراد نمونه، اجرای برنامه های بازآموزی و استفاده از سایر روش ها جهت ارتقای این آگاهی ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: آگاهی, ترانسفوزیون, ایران
  • عباسعلی معین، مهدی جلالی، محمدرضا نیکروش، محمدحسن کریمفر، هوشنگ رفیق دوست، شهین سعیدی نجات
    هدف
    بررسی استفاده از آنتی بادی اختصاصی برای ردیابی کلاژن نوع IV و تغییرات آن در شکل گیری توبول های کلیوی جنین موش
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش تجربی انجام شد. برای این منظور 20 موش ماده نژاد Balb/C به طور تصادفی انتخاب شده و پس از مراقبت در شرایط استاندارد و جفت گیری، وجود پلاگ واژن در هر یک از آنان به منزله روز صفر بارداری تلقی شد. آنگاه در هر یک از روزهای 13 تا 18 بارداری یک موش قطع نخاع شده و جنین های حاصل تثبیت و آماده سازی بافتی شدند تا با استفاده از آنتی بادی اختصاصی و ردیابی کلاژن نوع IV در غشای پایه، مورفوژنز توبول های کلیوی در دوران جنینی موش مورد ارزیابی قرار گیرد. مشابه این عمل در مورد کلیه مربوط به نوزادان متعلق به 2 مادر نیز در هر یک از روزهای 5، 10، 15 و 20 پس از تولد انجام شد.
    یافته ها
    نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که ظهور کلاژن در غشای پایه توبول های کلیوی از روز چهاردهم جنینی با واکنش ضعیف ظاهر شده و در روزهای بعد افزایش یافته و شدت آن تا روز پنجم پس از تولد ادامه می یابد اما پس از آن تغییری پیدا نمی کند.
    نتیجه گیری
    الگوی نحوه توزیع کلاژن IV نشان دهنده این موضوع است که تنظیم فعالیت ها و پیشروی شاخه های جوانه حالبی به درون مزانشیم در گروی تغییرات اولیه ماده خارج سلولی در زمان شکل گیری توبول هاست. نتایج حاصل بر این موضوع دلالت دارد که شکل گیری بخش های مختلف نفرون ها و تبدیل ساختار نابالغ آن به نفرون های بالغ به ظهور کلاژن نوع IV وابسته است.
    کلید واژگان: کلاژن نوع IV, شکل گیری توبولی, کلیه, موش
  • ایرج جعفری انارکولی، علیرضا محمودیان، محمدحسن کریم فر، مختار جعفر پور
    شریان آگزیلاری ادامه شریان تحت ترقوه ای است که از کنار خارجی دنده اول شروع شده و در کنار تحتانی عضله گرد بزرگ پایان می یابد و از آنجا به بعد تحت عنوان شریان بازویی وارد ناحیه بازو می گردد. در سال 1385 در بخش آناتومی دانشگاه علوم پزشکی مشهد هنگام تشریح جسد یک مرد حدودا 35-30 ساله که با روش کلاسیک آناتومی (Grant’s method)انجام شد، مشاهده گردید که از قسمت دوم شریان آگزیلاری طرف راست یک تنه شریانی مشترک جدا شده و سپس به شاخه های، شریان سینه ای خارجی و شریان تحت کتفی تقسیم گردیده بود. این مورد یک واریاسیون کمیاب می باشد که تاکنون در کتب مرجع آناتومی گزارش نگردیده است. از آنجا که از شاخه های شریانی اندام فوقانی برای bypass عروق کرونری و flap در جراحی های ترمیمی استفاده می شود و از طرف دیگر به دلیل افزایش استفاده از ابزارهای مداخله گر و تهاجمی در تشخیص بیماری های قلبی عروقی، شناخت و آگاهی از الگوهای نرمال و متغیر شریانهای اندام فوقانی از جمله شریان آگزیلاری برای متخصصین علم پزشکی مخصوصا جراحان و آناتومیست ها فوق العاده ارزشمند و مفید خواهد بود. بنابراین آگاهی از وجود چنین واریاسیونی می تواند از عوارض جانبی در حین عمل جراحی بکاهد.
    کلید واژگان: شریان آگزیلاری, واریاسیون, شریان تحت کتفی
    Jafari Anrkooli I. *, Mahmoudian Ar *, Karimfar Mh *, Jafarpur M. *
    The axillary artery, a continuation of the subclavian artery, begins at the outer border of first rib, and ends nominally at the inferior border of teres major muscle where it becomes the brachial artery. During the dissection of a 30-35-year-old man cadaver, according to classical anatomy method (Grant’s method), we found an unusual branching in the second part of the axillary artery on the right side. The second part of axillary artery had a common branch, from which a lateral thoracic and subscapular artery was originated. This is an infrequent variation that has not been reported in the anatomy references, as yet.The increasing use of invasive diagnostic and interventional procedures in cardiovascular diseases, as well use of branches of upper limb arteries for coronary bypass and flaps in reconstructive surgery. Therefore, accurate knowledge of normal and variant arterial pattern of the upper extremities, for example axillary artery, is very important for medical specialists particularly anatomists and surgeons. Awareness of such variations can help surgeons to reduce the postoperative complications.
    Keywords: Axillary artery, variation, subscapular artery
  • حمیدرضا غفاری*، غلامرضا دشتی، محمد آهی، محمدحسن کریم فر، محمدرضا نام آور، عزیز شهرکی
    مقدمه

    آموزش آناتومی بدن انسان علاوه بر نیاز به معلم مجرب ومتخصص، نیاز به استفاده از تکنیکهای کمک آموزشی مناسب نیز دارد. قطعات پلا ستینه جهت اهداف آموزشی بسیار مناسب می باشند. هدف این مطالعه ایجاد نمونه پلاستینه دیواره خلفی تنه به همراه نخاع و بصل النخاع با تزریق پلی مررنگی بداخل شریان ها می باشد.

    مواد و روش ها

    پس از تهیه یک جسد انسانی جهت پلاستینیشن و تزریق محلول فیکساتیو به درون و فیکس شدن آن،پلیمر رنگی را که از مخلوط کردن خمیر رنگ مخصوص با پلی استر و مواد سخت کننده (پراکسید)وشتاب دهنده (کبالت) ساخته شد و سپس به داخل کاتتر مخصوص که در شریان فمورال قرار داده شده بود، تزریق گردید. پس از خشک شدن پلیمررنگی داخل عروق، به ترتیب مراحل تشریح (دردیواره خلفی تنه، نخاع و بصل النخاع)، آبگیری، چربی گیری، اشباع تحت فشارو پرداخت را انجام دادیم. در نهایت نمونه آماده شده با نمونه استاندارد توسط دستگاه اونیورسال1 از نظر کشش، استحکام و انعطاف پذیری مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت.

    نتایج

    بافت پلاستینه تهیه شده در لمس، خشک، بدون بو، غیر سمی و شکل اصلی خود را دارا بوده و از نظر رنگ و قوام کاملا مناسب بود و نمای مناسبی از این ناحیه ایجاد کرده بود. در این نمونه شریانها و وریدهای رنگ آمیزی شده براحتی قابل تشخیص می باشند. تفاوت و مقایسه کشش، استحکام و انعطاف پذیری نمونه هایی از نمونه تهیه شده با نمونه هایی مشابه از نمونه استاندارد مقایسه شد (460/0- ± 382/0-، SE= 05/0P >. (نتیجه گیری نهایی: نمونه آماده شده، خشک، قابل انعطاف،غیر سمی بوده، رنگ و شکل اصلی خود را حفظ نموده و جهت آموزش آناتومی دیواره خلفی تنه و نخاع کا ملا مناسب است. تزریق پلی مر رنگی بداخل شریان ها اجازه مطالعه و آموزش توپوگرافی صحیح از موقعیتهای نرمال آناتومیک را فراهم کرده است.

    کلید واژگان: پلیمر رنگی, پلاستینیشن, شریان ها, نخاع و بصل النخاع
    Introduction

    Teaching human anatomy, at any level, relies not only on the expertise of a tutor but also on the availability and use of a good teaching aid. Plastination materials are unique as teaching aid to exhibiting accurate anatomical structures . This meterials easily are stored and handled by students. The aim of the current study was to prepare plastinated specimen of posterior wall of trunk, spinal cord and medulla oblongata by injecting coloured polymer into arteries. Material &

    method

    The study was performed on a human body after fixation of the cadaver .The coloured polymer was prepared by mixing red color paste with polyester cobalt (accelerator) and then peroxide (hardening material) was added to it. This mixtume was injected into the body through femoral artery by the naso-gastric catheter using a hydrolic pump. After few days when the coloured polymer was dried up, dissection (Posterior trunk, spinal cord and medulla oblongata), dehydration, defatization and impregnation of the body was carried out. Finally the prepared plastinated specimen was compared with standard plastinated model.

    Results

    The plastinated specimen was dry , non-toxic and without noxious fumes . Spinal cord and medulla oblongata have showed a normal anatomical structure . The flexibility elasticity and traction was compared with the standard specimen. P-value was 0.05 and the standard error 382±0.4600 .The Coloured polymers inside the arteries and vein were easy to detect.

    Conclusion

    According to the results of the current study, there was no significant differences (P<0.05) . The plastinated specimens prepared by injecting coloured polymer into the arteries, provided and excellent non-toxic specimen with no noxious fumes of formalin and with good durability and safety features.

    Keywords: Coloured Polymer, Plastination, Arteries, Spinal Cord, Medulla Oblongata
  • بررسی عوارض و عوامل موثر در پرولاپس بند ناف
    داود سهرابی، محمدحسن کریم فر، فردین اسدی، مژگان شمس الدین
    مقدمه
    پرولاپس بند ناف یک عارض جدی در اورژانس های مامایی است که می تواند منجر به مرگ و میر و عوارض جنینی و افزایش خطر برای مادران گردد. درمانگران شاغل در اورژانس های مامایی بایستی با فاکتورهای خطر مرتبط با پرولاپس بند ناف آگاهی داشته باشند.
    هدف
    تعیین شیوع، عوامل موثر و عوارض موقع تولد در پرولاپس بند ناف در بارداری های شهر زنجان.
    روش کار
    این مطالعه به روش گذشته نگر توصیفی-تحلیلی انجام گرفت. 76 مورد زایمان با پرولاپس بند ناف ثبت گردید و 760 نفر به طور تصادفی به عنوان گروه کنترل انتخاب و ارزیابی شدند. آنالیز آماری با روش Logistic regression انجام گرفت.
    نتایج
    در این مطالعه فراوانی نسبی پرولاپس بند ناف نسبت به تمام زایمان های مورد بررسی (n=23818) معادل 0.32% بود (n=76). در بیماران دارای پرولاپس بند ناف چند بار زایی (Multiparity) شایع تر بود (P<0.0001، 88.2%).
    شیوع پرولاپس بند ناف در نمایش بریچ 17 مورد (22.4%) و در نمایش عرضی 7 مورد (9.2%) بود. بروز نمایش بریچ در میان موارد کنترل 1.2% و نمایش عرضی (قرار عرضی) 0.9% بود. جنین های دارای عارضه پرولاپس بند ناف وزن کمتری داشتند. به طوری که وزن کمتر از 2500 گرم ریسک فاکتور پر اهمیتی بود (P<0.05، 9.2%). همچنین ما دریافتیم که پارگی زودرس پرده ها (CI=0.81-0.99 و OR=092، 95%) و پلی هیدرآمنیوس (CI=0.82-0.97 و OR=0.91، 95%) عوامل خطر زای برای پرولاپس بند ناف هستند. نوزادانی که با عارضه پرولاپس بند ناف به دنیا آمدند دارای آپگار پایین تر از 7 در 5 دقیقه اول بودند (P<0.0001، 9.2%).
    نتیجه گیری
    نمایش غیر طبیعی جنین، چند با زایی،نوزادان کم وزن، نارس بودن (Prematurely)، پلی هیدرآمنیوس و پارگی زودرس پرده ها (PROM) از عوامل خطر زا برای پرولاپس بند ناف می باشند.
    کلید واژگان: Polyhydramnius, Prematurity, Umbilical cord prolapse, Pregnancy, Complications
  • محمدرضا غلامی، فرید ابوالحسنی، پریچهر پاسبخش، علیقلی سبحانی، فهیمه اسدی آملی، محمدحسن کریم فر
    زمینه و هدف
    ایسکمی نقش مهمی در گسترش آسیب های پاتولوژیک در نوروپاتی های مختلف ایفا می کند. ریپرفیوژن ناهنجاری های پاتولوژیک و فیزیولوژیک اعصاب تحت ایسکمی را تقویت می کند. در این تحقیق آسیب ناشی از ایسکمی و ریپرفیوژن عصب سیاتیک تا روز چهاردهم ریپرفیوژن مورد بررسی قرار داده شده است
    روش بررسی
    در این تحقیق به منظور انجام آزمایش ایسکمی- ریپرفیوژن با بستن و آزاد سازی مجدد عروق خون رسانی کننده به عصب سیاتیک، 30 سر موش صحرایی مورد استفاده قرار گرفتند. موش ها به 5 گروه تقسیم شدند. گروه یک به عنوان گروه کنترل تحت آزمایش ایسکمی ریپرفیوژن قرار نگرفت. در چهار گروه دیگر که هر گروه شامل 6 سر موش بود، بعد از 3 ساعت ایجاد ایسکمی کامل در عروق خون رسانی کننده به عصب سیاتیک، خون رسانی مجدد به ترتیب در زمان های صفر، 3 ساعت، 7 روز و 14 روز بعد انجام گردید.
    یافته ها
    از دیدگاه پاتولوژیک دو فاز قابل مشاهده بود. در فاز1 (ساعت صفر و3)، دژنراسیون فیبر و ادم اندونوریال مشاهده شد. در فاز 2)روزهای هفتم و چهاردهم)، دژنراسیون فیبر و ادم اندونوریال شدیدتری مشاهده گردید. نقص رفتاری در بیشتر از 75 درصد از موش های صحرایی با ایسکمی به تنهایی اتفاق افتاد (در مقایسه با گروه کنترل). به دنبال این نقص به وجود آمده، کاهش تدریجی قابل توجهی در توانایی های موش های مورد مطالعه تا ساعت 3 ریپرفیوژن مشاهده شد. بیشترین نقص رفتاری مربوط به موش های مورد مطالعه در گروه ساعت 3 ریپرفیوژن مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    آسیب ناشی از ایسکمی و ریپرفیوژن بستگی به طول دوره ی ریپرفیوژن دارد. حوادث ریز عروقی (microvascular) که در طول دوره ی ریپرفیوژن اتفاق می افتد، ممکن است در شدت دادن به آسیب فیبرهای عصبی بعد از دوره ایسکمی نقش داشته باشد.
    کلید واژگان: ایسکمی, ریپرفیوژن, عصب سیاتیک
    Mr Gholami *, F. Abulhasani, P. Pasbakhsh, A. Sobhani, F. Asadi Amoli, Mh Karimfar
    Background And Objective
    Ischemia plays a major role in development of pathological changes in various neuropathies. Reperfusion amplifies physiological and pathological abnormalities in ischemic nerves. In this research, we studied ischemic-reperfusion (IR) injury of sciatic nerve up to 14 days of reperfusion.
    Materials and Methods
    IR was produced by ligation and release of nooses around supplying vessels to the sciatic nerve. 30 rats were assigned into 5 groups of 6. Group 1 (control) did not undergo IR while the 4 remaining groups after three hours of complete hind leg ischemia underwent reperfusion within 0hr, 3hrs, 7 days and 14 days.
    Results
    Pathologically, two phases were identifiable. During phase 1 (0- 3 hrs) fiber degeneration and endoneurial edema were observed. During phase 2 (7 days and, 14 days) prominent fiber degeneration and prominent endoneurial edema were observed. Loss of function occurred in move than 75% of the rats with ischemia alone, in comparison with the control group the maximum reduction in activities was observed amongest the group of rats reperfused within 3 hours.
    Conclusion
    IR injury depends on duration of reperfusion. Microvascular events during reperfusion may enhance the nerve fiber damage following the ischemia period.
    Keywords: Ischemia, Reperfusion, Sciatic nerve
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال