به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب

محمدحسین رضایی

  • پیمان کیهان ور، محمدحسین رضایی، حکیمه حضرتی، سولماز حضرتقلی زاد، احمدرضا صفربخشایش*

    نانوروبات ها که به نام نانوربات ها نیز شناخته می شوند، ساختارهای پزشکی امیدوارکننده ای با پتانسیل قابل توجهی برای متحول کردن درمان های پزشکی و جلوگیری از شروع آن ها هستند. نانوروباتیک برای تشخیص، درمان و بازسازی بیماری های مرتبط با افزایش سن نویدبخش است. این ماشین های کوچک می توانند آسیب های سلولی را ترمیم کنند، داروها را تحویل دهند، بازسازی بافت را تحریک کنند و بر درمان ها نظارت کنند. با این حال، کاربرد آن ها در کنترل پیری سلولی در مراحل اولیه است و برای درک کامل پتانسیل و رفع نگرانی های ایمنی به تحقیقات بیشتری نیاز دارد. با وجود این، مزایای نانوروبات ها در مدیریت بیماری های مرتبط با سن، تحقیقات بیشتر را توجیه می کند. این مقاله مروری روایی، مروری بر پیشرفت های اخیر در نانوروباتیک، به ویژه با تمرکز بر کاربردهای پزشکی آن را ارائه می کند. PubMed و Google Scholar برای انجام یک جستجوی جامع با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط از جمله «نانوربات ها»، «پیری سلولی»، «سیستم های تحویل دارو»، «تعمیر سلولی»، «درمان» و «تشخیص» استفاده شدند و تنها مقالاتی که بین سال های 2005 تا 2023 منتشر شده اند، برای پشتیبانی از استدلال ها با شواهد به روز انتخاب شدند. اطلاعات استخراج شده شامل طراحی نانوروبات، روش های ساخت، کاربردها و یافته های کلیدی است. ارزیابی کیفیت انجام شد و داده ها به صورت موضوعی برای شناسایی الگوها و روندها طبقه بندی شدند. این مقاله با بررسی وضعیت فعلی و چشم انداز آینده نانوروباتیک در زمینه های مختلف به پایان می رسد. تحقیقات ما نشان داد که نانوروبات ها پتانسیل قابل توجهی در تشخیص، درمان و پزشکی بازساختی بیماری های مرتبط با افزایش سن دارند. آنها می توانند آسیب سلولی ناشی از افزایش سن را شناسایی و ترمیم کنند؛ آسیب DNA و تا زدن اشتباه پروتئین سلولی را هدف قرار دهند؛ نانوروبات ها همچنین می توانند داروها را مستقیما به مناطق آسیب دیده برسانند و عوارض جانبی را کاهش دهند. علاوه بر این، آنها با ارائه فاکتورهای رشد، بازسازی بافت و رشد رگ های خونی جدید را تحریک می کنند. نانوروبات ها همچنین می توانند اثربخشی درمان را با اندازه گیری غلظت دارو در سلول های تومور نظارت کنند. با این حال، نگرانی هایی در مورد ایمنی آنها در استفاده طولانی مدت وجود دارد که نیاز به تحقیقات بیشتر دارد. به طور کلی، نانوروبات ها رویکردی نوآورانه برای رسیدگی به تغییرات سلولی در پیری ارائه می دهند، اما تحقیقات بیشتری برای درک پتانسیل کامل آنها و رفع نگرانی های ایمنی مورد نیاز است. استفاده از نانوروبات ها در درمان پیری سلولی، فرصت های جدیدی را در تشخیص و درمان بیماری های مرتبط با افزایش سن گشوده است و زمینه ای به سرعت در حال تحول با پتانسیل ایجاد انقلابی در درمان بیماری های مرتبط با افزایش سن و بهبود کیفیت زندگی در سطح جهانی است.

    کلید واژگان: نانوروبات, پیری سلولی, دارورسانی, درمان های مبتنی بر بافت و سلول, درمان, تشخیص
    Peyman Keyhanvar, Mohammadhossein Rezaei, Hakimeh Hazrati, Solmaz Hazratgholizad, Ahmadreza Safar Bakhshayesh*

    Nanorobots, also known as nanobots, are promising medical structures with significant potential for revolutionizing medical treatments and preventing their onset. Nanorobotics shows promise for diagnosing, treating, and regenerating age-related diseases. These tiny machines can repair cellular damage, deliver drugs, stimulate tissue regeneration, and monitor treatments. However, their application in controlling cellular aging is in its early stages, requiring more research to fully understand their potential and address safety concerns. Despite this, the benefits of nanorobots in age-related disease management justify further investigation. This narrative review article provides an overview of recent developments in nanorobotics, specifically focusing on its medical applications. PubMed and Google Scholar were utilized to conduct a comprehensive search using relevant keywords including "nanorobots", "cellular aging", "drug delivery systems", "cellular repair", "therapeutics", and "diagnosis". Only articles published between 2005-2023 were selected to support the arguments with up-to-date evidence. The extracted information includes nanorobot design, fabrication methods, applications, and key findings. A quality assessment was performed, and the data were categorized thematically to identify patterns and trends. The article concludes with an examination of the current state and future prospects of nanorobotics in different fields. Our research showed that nanorobots have significant potential in the diagnosis, treatment, and regenerative medicine of age-related diseases. They can detect and repair cellular damage caused by aging, targeting DNA damage and cellular protein misfolding. Nanorobots can also deliver drugs directly to affected areas, reducing side effects. Furthermore, they stimulate tissue regeneration and the growth of new blood vessels by delivering growth factors. Nanorobots can also monitor treatment effectiveness by measuring drug concentration in tumor cells. However, there are concerns about their safety in long-term use that require further research. Overall, nanorobots present an innovative approach to addressing cellular changes in aging, but more research is needed to understand their full potential and address safety concerns. The use of nanorobots in treating cellular aging has opened new possibilities in diagnosing and treating age-related diseases and it is a rapidly evolving field with the potential to revolutionize age-related disease treatment and improve the quality of life globally.

    Keywords: Nanorobot, Cellular Aging, Drug Delivery, Cell-, Tissue-Based Therapy, Therapeutics, Diagnosis
  • محمدحسین رضایی، سالار فرامرزی*، مولود علی میرزایی
    مقدمه

    هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه توالی واجی Lindamood، بر عملکرد خواندن دانش آموزان با اختلال های یادگیری خاص بود.

    روش کار

    در پژوهش حاضر از روش تک آزمودنی با طرح چند خط پایه ای با سه آزمودنی استفاده شد. افراد مورد بررسی سه نفر از دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی بودند. تدوین تاریخچه فردی، آزمون هوشی وکسلر کودکان ویرایش چهارم، آزمون خواندن و نارساخوانی، آزمون صحیح خوانی متن، مدت زمان خواندن و آزمون درک مطلب محقق ساخته بر روی هر سه آزمودنی اجرا شد.

    یافته ها

    برای تحلیل داده های به دست آمده از روش تحلیل دیداری و شاخص اندازه اثر استفاده شد. نتایج به دست آمده بیانگر تفاوت در عملکرد آزمودنی در شرایط خط پایه نسبت به مداخله بود و برنامه مداخله ای باعث بهبود هر سه متغیر مورد بررسی یعنی صحیح خواندن، سرعت خواندن و درک مطلب شده بود.

    نتیجه گیری

    برنامه توالی واجی Lindamood موجب بهبود عملکرد خواندن آزمودنی ها (کاهش اشتباهات خواندن، افزایش سرعت خواندن و درک مطلب) می شود. همچنین اثرات این مداخله در طول زمان پایدار می ماند.

    Mohhamadhosein Rezaie, Salar Faramarzi*, Molood Alimirzaie
    Introduction

    Many elementary school children, even those with average or above-average IQs and good adaptability, often struggle with schoolwork. These challenges are commonly referred to as learning disabilities or learning disorders. Among the types of learning, learning to read is of particular importance in the education system, and students who finish elementary school are expected to read fluently and understand everything they read. Reading is a complex cognitive process of understanding the text, and the reader needs to coordinate information about the subject, using different reading strategies and extracting meaning. To truly learn, students first need to develop their reading skills. Reading is one of the essential tools for learning. Therefore, paying special attention to treating children with reading problems is necessary.A common feature of all children with learning disabilities is difficulty learning school subjects. Students with learning problems tend to internalize their negative experiences at school and often doubt their academic success because they have more problems learning than their peers. Research shows that the three main components of reading, reading ability, reading speed, and reading comprehension, are influenced by cognitive factors such as phonological awareness and working memory function, and deficiencies in these factors have shown a high correlation with reading problems (10). Phonological awareness is essential for literacy success and is a simultaneous and reliable predictor of reading ability (12). Linamood Phonological Sequencing (LiPS) Program provides systematic and explicit psychological instruction in phonemic awareness, along with everyday experiences in reading and writing. Phonological awareness is “a conscious sensitivity to the sound structure of language.” In other words, the ability to analyze spoken language and recognize that it is composed of smaller units. Phonological awareness is used to describe awareness of spoken language at the level of word, syllable, onset, time and phoneme (11). Stimulating phonological awareness is the primary goal of the Lindamood Program, helping students with speaking, spelling, and reading. In this program, the student tries to integrate sensory information, including hearing, seeing, and feeling, and receiving feedback from these senses helps to develop phonological awareness and decoding (29).Phonological awareness is related to the speed and accuracy of reading in children with auditory processing disorder; therefore, in addition to paying attention to phonological skills, it is also essential to strengthen auditory processing skills because these children’s reading skills will be strengthened and improved. Therefore, due to the lack of comprehensive research in the field of the effect of the LiPS program on the reading performance of students with special learning disorders, the mentioned goal is investigated in the present research. Therefore, the research seeks to answer the following questions: 1- Does the LiPS Program increase the reading performance (reading errors, reading speed, and reading comprehension) of students with specific learning disabilities? 2- Does the LiPS Program have stable effects on reading performance over time? 3- Does the LiPS Program improve the subject’s performance in the standardized test? The results of this research can provide a clear and practical vision for counselors and psychotherapists. In addition, the research results can be a suitable theoretical and practical basis for improving reading performance in various educational and therapeutic institutions such as counseling centers in universities, clinics, and the like.

    Methods

    The research method utilized a single-subject experimental design with an emphasis on precision. Prior to implementing any experimental action, the behavior in question was thoroughly studied and measured. After the experiment, repeated measurements were taken to assess any changes in behavior. This study followed an A-B design, where the initial state (A) was carefully measured, followed by the implementation of the experimental action (B), and then the subject’s behavior was measured again during the follow-up phase.The participants in this study were three male fourth-grade students with specific learning disabilities who attended a regular school in Varzane, Iran, during the academic year 2021-2022. The criteria for selecting participants included reading problems as diagnosed by the Kormi-Nouri and Moradi (2008) reading and dyslexia test, parental consent, normal intelligence status with an IQ score of 85 or above on the Wechsler IQ Scale for Children, 4th edition, being monolingual, and having no visual or hearing impairments as confirmed by individual history forms.

    Results

    To assess the effectiveness of the LiPS Program, the reading errors, reading speed, and reading comprehension level of all three subjects were compared between the baseline and intervention stages. Reading errors were measured by counting the number of added, deleted, replaced, or moved letters. Reading speed was determined by measuring the time taken to read a given text and the duration of stopping each word in seconds. The mean performance of the subjects during the baseline and intervention phases was used for analysis.All three subjects demonstrated fewer reading errors than the baseline phase in all intervention sessions. For example, the average, effect size, and indices of non-overlapping data adequacy for the first accuracy table are shown in Table 3. The g-Hedges effect size numbers presented in Table 3 suggest that the intervention effect was moderate. These findings indicate that using accurate teaching methods reduced reading problems.The effect of the LiPS Program on the subject’s performance in the standard Nama test was examined. Mohammad Erfan and Mohammad Hossein both showed significant progress in the subtests of reading, naming pictures, and category signs during the intervention and follow-up phases. Mahdi’s performance also improved in all subtests of the Nama test across all four stages of assessment. Mehdi demonstrated significant progress in the subtests of reading, naming pictures, and category signs during the intervention and follow-up phases. Moreover, Mahdi’s progress in reading non-words and pseudo-words, as well as understanding words, was also found to be significant. Overall, all three subjects significantly increased their performance during and after the intervention.

    Conclusion

    The results of comparing the reading performance of three subjects showed that the LiPS Program was most effective for Mohammad Hossein. From the beginning, Mohammad Hossein showed a willingness to cooperate and eagerness to participate in the program, which translated into better reading performance after just a few intervention sessions.However, the LiPS Program proved to be less effective for Mohammad Erfan, as reported by his teachers, who reported his low self-confidence.Additionally, his parents reported that he has become more sensitive and prone to anger since the birth of his younger brother. These particular traits were observed during the intervention sessions, and unfortunately, there was no notable improvement in his reading performance.His teachers and parents noted that Mahdi was not regularly doing his homework and was stubborn at home. However, after talking to him and explaining the program requirements, Mahdi cooperated well during the intervention sessions. Heshowedimprovements in reading and became motivated to do his homework after only a few sessions.Notably, the research results cannot be generalized to other age or gender groups or students with different disorders. The students’ retention of information could only be checked for up to one month, and generalization of learning to other similar texts was not tested due to time constraints in designing the tool for measuring reading performance. Future research should examine the LiPS Program’s effect on more extensive and diverse participant groups to provide more conclusive evidence to provide more conclusive evidence. It is also recommended that the program’s effectiveness be explored in terms of different types of reading comprehension and other skills, such as math and writing. Moreover, future studies should consider comorbid disorderswhen investigating specific learning disorders.The present research may be useful for educational planners and guardians of education in designing teaching methods for reading in elementary schools and improving students’ reading performance.

    Keywords: Reading Performance, Specific Learning Disorder, Linamood Phonological Sequencing Program
  • محمدحسین رضایی *، حسن نامی، محدثه حسینی قلعه قافه

    در ادبیات باستان شناسی، اشیا کوچک قابل حمل سنگی، گلی، استخوانی یا فلزی، معمولا به قطر 1-5 سانتی متر، با یک سطح منقوش به صورت کنده یا شیاردار با یک دسته حلقوی سوراخ دار، مهر نامیده می شوند. مکانیسم کارکرد مهرها در دوران پیش ازتاریخ، تفاوت های آشکاری را نشان می دهند. بارزترین تفاوت ها را می توان در پیدایش مهرهای استوانه ای و یا پیدایش مهرهای مشبک فلزی در عصر مفرغ مورد توجه قرار داد. هدف از پژوهش حاضر، طبقه بندی و گونه شناسی و شمایل نگاری مهرهای یافت شده از تپه حصار دامغان است. مقاله حاضر در پی پاسخ به پرسش های ذیل است: از جمله این که، مهرهای تپه حصار به لحاظ گونه شناسی، چه اشکالی را شامل می شود؟ نقش مایه های به کاررفته بر روی مهرهای تپه حصار چه موضوعاتی را در بر می گیرند؟ این پژوهش مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی است که سعی دارد با رویکرد کتابخانه ای به طبقه بندی و گونه شناسی مهرهای یافت شده از تپه حصار دامغان بپردازد. مهرهای حصار Iو II اغلب از بافت قبور و مهرهای حصار III اغلب از بافت معماری یافت شده اند. مهرهای حصار از سنگ ها و مواد متفاوتی ساخته شده اند که برخی از مواد، بومی بوده و برخی دیگر از مناطق دیگر به محوطه وارد شده اند که بیانگر گستره تجارت و بازرگانی محوطه تپه حصار دامغان است. نتیجه این مطالعه نشان می دهد که اغلب مهرهای تپه حصار از نوع مهر مسطح یا استامپی هستند و نقوش هندسی فراوان ترین نقش مایه حکاکی شده بر روی مهرهای تپه حصار است. مهرهای تپه حصار از لحاظ گونه شناختی و نقش مایه بیشترین شباهت را با مهرهای شوش و تپه سیلک دارند و در خارج از فلات ایران شباهت هایی با مهرهای بین النهرینی و همچنین، آسیای مرکزی را نان می دهند. با پیشرفت تجارت تغییراتی در کیفیت جنس و نقوش مهرهای تپه حصار ایجاد شده است و در این تغییرات هم عامل ارتباط با اقوام دیگر و هم تغییر تفکر مردمان بومی منطقه می تواند سهیم بوده باشد.

    کلید واژگان: مهر, شمایل نگاری, گونه شناسی, دوره مفرغ, تپه حصار
    Mohammad Hossein Rezaei *, Hasan Nami, Mohadeseh Hoseini Qaleh Qafeh

    In archaeological terminology, small portable objects made of stone, mud, bone, and metal, usually 1-5 cm in diameter, with carved patterns are called seals. This tool probably had different functions in prehistoric times, but the economic function of the seal is more important. The greatest variety of cylindrical and metal mesh seals can be seen in the Bronze Age. The present article seeks to answer the following questions: What are the characteristics of Tepe Hissar seals in terms of typology and iconography? Are the typological and iconographical changes of the seals of Tepe Hissar related to the arrival of other cultures in this region? Have the cultural and religious evolutions of the native people of the region caused the changes in seals? This research is of documentary type and based on the descriptive-analytical method, which was carried out with the aim of typology and iconography of the seals discovered from Tepe Hissar, Damghan. The seals of the Hissar I and II periods have been often discovered from grave contexts and the seals of the Hissar III period have been often discovered from architectural contexts. This study shows that most of the seals are of the stamp type and most of the engraved patterns are geometric. The seals of Tepe Hissar were made of various stones and materials, some of which were local and some imported from other regions. This shows the extent of commercial and economic activities in Tepe Hissar.

    Keywords: Typology, Seal, Iconography, Bronze Age, Tepe Hissar
  • محمدحسین رضایی، علی دلنواز*، محمد دلنواز
    بتن یک ماده متخلخل و ناهمگن است و دوام آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. دوام بتن مسلح با الیاف فولادی در محیط های حاوی یون های سولفات و کلرید مورد توجه محققان است. الیاف فولادی به دلیل توانایی در دوخت ترک مقاومت در برابر نفوذ آب را بهبود می بخشند. . الیاف فولادی و ماتریس بتن از طریق یک پیوند فیزیکی-شیمیایی بین سطح الیاف و ماتریس بتن با هم اتصال برقرار می کنند و این کامپوزیت را تشکیل می دهند.نفوذپذیری کمتر باعث حفظ دوام سازه در تماس با مواد مضر مانند یون کلرید، یون سولفات و اسید می شود زیرا به راحتی نمی توانند به بتن نفوذ کنند. در این مقاله 3 نوع بتن مسلح با 1، 5/1 و 2% الیاف فولادی تهیه شد و در 3 محیط سولفات منیزیم، سولفات سدیم و کلرید سدیم به مدت 6 و 12 ماه قرار گرفت و سپس تست های مقاومت فشاری، مقاومت خمشی، مقاومت الکتریکی، نفوذ آب و نفوذ سریع کلرید بر روی نمونه ها انجام شد. با توجه به نتایج، الیاف تاثیر قابل توجهی بر مقاومت فشاری ندارند اما با افزایش درصد الیاف مقاومت الکتریکی کاهش می یابد و پس از غوطه ور شدن در محیط های تهاجمی، نمونه ها به دلیل تبادل یونی بین محلول ها و نمونه های بتن، مقاومت الکتریکی بالاتری را از خود نشان می دهند. قرار گرفتن طولانی بتن در برابر محلول های نمکی باعث کاهش مقاومت خمشی می شود. نمونه های حاوی 2% الیاف فولادی به دلیل افزایش سطح انتقال منجر به نفوذ بیشتر آب شد. افزایش محتوای الیاف منجر به مهاجرت بیشتر یون کلرید شد.
    کلید واژگان: بتن مسلح شده با الیاف فولادی (بتن الیافی), نمک کلرید سدیم, نمک سولفات سدیم و منیزیم, مقاومت بتن, خوردگی بتن
    Mohammadhosain Rezaei, Ali Delnavaz *, Mohammad Delnavaz
    Concrete is an unprecedented porous and highly heterogeneous composite material. The durability of reinforced concrete with steel fibers in chloride and sulfate environments is of interest for engineers, infrastructure owners, maintainers, and researchers. Steel fibers and concrete matrices are bonded together through a weak bond, and the properties of this composite are largely due to the surface bonding of the fibers and the concrete matrix. Less permeability maintains the durability of the structure in contact with harmful substances such as chloride ions, sulfate ions and acids because it cannot easily penetrate In this paper, three types of steel fiber reinforced concrete (1, 1.5 and 2% steel fiber) were prepared and used in 3 environments, i.e. magnesium sulfate, sodium sulfate, and sodium chloride, for 6 and 12 months. Compressive strength, flexural strength, electrical resistance, water penetration, and rapid penetration of chloride were also examined. According to the results, the sample containing 2% steel fiber when exposed to acids showed more mechanical performance deterioration compared to the two other samples, i.e. 1% and 1.5% steel fiber.
    Keywords: Fiber reinforced concrete, Sodium chloride salt, Sodium, Magnesium sulfate salt, Concrete strength, Concrete corrosion
  • محمدحسین رضایی*

    درعصر حاضراین حرکتهای سفاکانه، تکفیرگران است که زمینه را برای دشمنان دین اسلام فراهم می آورده اند، تا دین اسلام را دین خشونت معرفی کند. سابقه ی تکفیر را اگر مورد بررسی قرار بگیرند، مشخص می شود  که پدیده تکفیر دربین تمام ادیان وجود داشته است. تاریخ اسلام هم  ازاین قاعده مستثنی نیست، از بارز ترین موارد تکفیر در بین مسلمانان، به دوران خلافت امیرالمومنین علیه السلام می رسد، خوارج، نابخردانه و از روی بی بصیرتی به آن دامن زدند وامیرالمومنین علیه السلام را تکفیرکردند. آنها براثر جمود فکری وکج فهمی فجایع بس عظیم والمناک را درتاریخ اسلام به وجود آوردند که نمونه بارز آن درجنگ صفین و نهروان نمود پیدا کرد. در قرون اخیر ابن تیمیه ومحمد بن عبدالوهاب از کسانی بودند که تفکرتکفیر را بین مسلمانا کسترش دادند. در یک نگاه پدیده تکفیر، از خوارج آغا ز شد و در قرون اخیر وهابیان شیوه آنان را ادامه دادند.آنها جنایات زیادی را با استفاده وبرداشت نادرست وغلط ازآیات قرآن انجام دادند ومی دهند. این درحالی استکه منابع بین شیعه  وسنی جود دارند که به شدت تکفیر مسلمانان را بدون ضابطه مردود می شمارد و ملاک اسلام و کفر را شهادت به وحدانیت حق تعالی ونبوت پیامبراکرصلی الله علیه وآله بیان کرده است. تکفیر مسلمانان پیامدهای سنگین برای  مسلمانان اشته ودارد که حتی برخی ازآن موارد منجر به قتل انسانهای بی گناه می شوند که در اسلام به قدر آنرا بزرگ می شمارندکه کشتن یک انسان بی کناه را مساوی باکشتن تمام انسانها می داند. باتوجه به مضمون آیا وروایات حرمت تکفیرمسلمانان امر مسلم محسوب می شود.

    کلید واژگان: تکفیر, حرمت, خوارج, حکمیت, مسلمانان
  • محمدحسین رضایی*، مریم خرم آبادی، عمران گاراژیان

    اخرا اصطلاحی است که باستان شناسان برای توصیف رنگ دانه های زمین، معمولا به رنگ قرمز استفاده کرده اند. در پژوهش حاضر به بررسی شواهد بر جای مانده در خصوص استفاده از گل اخرا، دلایل و چرایی (جنبه کاربردی یا نمادین) استفاده از این رنگ دانه از دوران پارینه سنگی تا دوران معاصر پرداخته می شود، لذا پژوهش حاضر در پی پاسخ به پرسش هایی است، در خصوص این که استفاده از گل اخرا از چه بازه زمانی و در چه مناطقی آغاز شده است؟ گل اخرا در میان مردمان پیش از تاریخ چه کاربرد و استفاده ای داشته است؟ از منظر رویکرد باستان شناسی- انسان شناسانه، رنگ دانه های اخرا چه خصوصیاتی دارند که در بلندمدت از سوی جوامع بهره برداری شده اند؟. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تاریخی مبنی بر رویکرد باستان شناسی- انسان شناسانه است. در پژوهش حاضر، در ابتدا به بررسی شواهد استفاده از گل اخرا در میان جوامع پیش از تاریخ خاور نزدیک و در ادامه به مطالعات انسان شناختی و مردم شناختی صورت گرفته در میان جوامع مختلفی که از گل اخرا استفاده می کنند، پرداخته شده است تا از این رو بتوانیم دلایل استفاده از رنگ دانه اخرا از سوی جوامع پیش از تاریخ را روشن سازیم. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که اخرا در حقیقت برای اهداف گسترده ای از جمله، اهداف هنری، دارویی، همچون برای رنگ آمیزی اشیا، رنگ کردن بدن، یا به عنوان نگه دارنده مواد غذایی و حفاظت از چوب، دفع حشرات، دباغی کردن پوست و برای مراسم آیینی و تدفینی استفاده شده است.

    کلید واژگان: گل اخرا, پیش از تاریخ, کاربرد, نماد, خاور نزدیک
    MohammadHossein Rezaei *, Maryam Khoramabadi, Omran Garazhian

    Ochre is a common and very valuable pigment and has been used for many thousands of years by many ancient cultures on all continents. Ochre is a term used by Archaeologists to describe the earth's pigments, usually red. In the present study, based on the evidence found, we try to examine the evidence left over the use of Ochre and the uses, reasons (practical or symbolic aspect) of the use of this Let's look at pigments from the Paleolithic period to the contemporary period. Therefore, the present study seeks to answer questions about the period of time and in which areas the use of ochre has been used? What was the use of Ochre among the people in prehistoric times? From the perspective of an Archaeological-Anthropological approach, what are the properties of Ochre pigments that have been exploited by humans in the long-term?. The research method in this descriptive-analytical study is based on the Archaeological-Anthropological approach. In the present study, we first examined the evidence for the use of Ochre among prehistoric societies in the Ancient Near East and then Ethnographic and Anthropological studies conducted among different communities that use Ochre, so We can explain the reasons for the use of the recent pigment by prehistoric societies. The results of the present study show that, in fact, for a wide range of purposes, including artistic, ceremonial and medicinal purposes, such as painting objects, painting the body, or as a food preservative and wood preservative, repelling insects, skin tanning and used for rituals and burials.

    Keywords: Ochre, Prehistory, Usage, symbol, Near East
  • پیمان ابوالبشری، محمدحسین رضایی*

    در سایه روشن تاریخ باورهای دینی باستانی مردمان بومی فلات ایران و به ویژه سرزمین های شرقی، تاثیرات آیین های بین النهرینی تا اندازه ای در تاریکی مانده است. یکی از نمونه ها که می توان به آن اشاره کرد، تاثیر خدای ایشتار در خراسان بزرگ است که در بقعه استیر بر کرانه کویر متجلی شده است. این نوشته براساس نشانه ها پیش رفته است؛ نشانه هایی خرد اما محکم که با جایگذاری مناسب در کنار هم، تصویر نسبتا روشنی را از حضور ایزدبانوی بابلی ایشتار در دل خراسان گواهی می دهد. مواردی مانند ریشه شناسی استاربذ، جنسیت زایران و موارد دیگر از انطباق پیر استیر با ایشتار پرده برمی دارد. روش پژوهش حاضر مبتنی بر رویکرد قوم نگاری با استفاده از منابع کتابخانه ای و مشاهده میدانی به صورت هم زمان است. مطالعه مزبور نشان می دهد پیر استیر با توجه به گزاره های موجود، همان ایزدبانوی بابلی است که در این خاک جا خوش کرده و تا دوره معاصر به حیات خود در قالب اسلامی ادامه داده و مستحیل شده است.

    کلید واژگان: ایشتار, بین النهرین, پیر استیر, پسران کمیل, خراسان بزرگ
    Peiman Abolbashari, MohammadHossein Rezaei *

    In the light of the history of the ancient religious beliefs of the indigenous peoples of the Iranian plateau, and especially of the eastern lands, the effects of the Mesopotamian religions have remained somewhat obscure. One of the examples that can be mentioned is the influence of the Ishtar goddess in Greater Khorasan, which is manifested in the tomb of Estir on the desert shore. This Article is based on signs; Small but solid signs that, with proper placement, give a relatively clear picture of the presence of the Babylonian Ishtar goddess in the heart of Khorasan. Statements such as Star etymology, the gender of the pilgrims, and others reveal Piere Estir's conformity to Ishtar. The method of the present study is based on ethnographic approach using library resources and field observation simultaneously. This study shows that Piere Estir, according to the existing propositions, is the Babylonian goddess who settled in this land and continued to live in the Islamic form until the contemporary period and has been transmuted.

    Keywords: Ishtar, Pire Estir, Greater KhorasanIshtar, Mesopotamia, Pir-e Estir, Komail Sons, Greater Khorasan
  • محمدحسین رضایی*، محسن سنگ برگان، عمران گاراژیان

    سنت ها تدفینی یکباره خلق نشده اند و در بلند مدت عوامل زیادی در شکل گیری آنها دخیل بوده اند. مشابه شیوه تدفینی (استودان) در دین زرتشتی، در دوره های فراپارینه سنگی تا اواخر عصر مفرغ در فلات ایران و خارج از ایران، از منطقه لوانت و آسیای مرکزی یافت شده است.. این پژوهش ارزیابی و بررسی ارتباط شیوه تدفین ثانویه از دوره فراپارینه سنگی تا زمان ظهور دین زرتشتی و تاثیر آن بر شیوه تدفین در آیین زرتشتی است. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی پاسخ به پرسش های زیر است: بر اساس داده های باستان شناختی تدفین ثانویه از چه زمانی شروع و به چه صورتی انجام می گرفته است؟ بر چه آیین هایی اشاره دارد؟ و چه ارتباطی میان شیوه تدفین ثانویه با شیوه تدفین در آیین زرتشت وجود دارد؟. روش انجام این پژوهش به صورت توصیفی - تحلیلی است. در پژوهش حاضر اطلاعات لازم از گزارش های باستان شناختی و انتشارات، گردآوری شده است و در نهایت با تجزیه و تحلیل اطلاعات و شواهد موجود، به پرسش های مطرح شده، پاسخ داده شده است. تدفین های ثانویه در ایران و لوانت در دوره های فراپارینه سنگی و نوسنگی شباهت هایی به شیوه تدفین در دین زرتشتی دارند. ممارست سنت شیوه تدفین ثانویه به نظر می رسد فراتر از احترام به طبیعت بوده، همچنین به نظر می رسد این شیوه در بین گروه های غیر یکجانشین رایج بوده است.

    کلید واژگان: تدفین ثانویه, آئین زردشت, فراپارینه سنگی, نوسنگی, BMAC
    Mohammad Hossein Rezaei *, Mohsen Sangbargan, Omran Garazhian

    Burial traditions have not been formed all at once and in the long term numerous factors and variables have played a role in its formation and continuation or obsolescence. Among these factors, we can mention the influence and contacts made between different cultures, and in the meantime, Zoroastrian culture can not be an exception to this rule and it can be said that the burial practice in the Zoroastrian religion (Ossuary) probably has a long history among different ethnic groups and nations, and these cultures were influential in adopting the burial practice (Ossuary) in the Zoroastrian religion. Similar to the burial practice (Ossuary) in the Zoroastrian religion, it has been found in the Iranian plate and Levant and Central Asian in the Epipaleolithic period to the late Bronze Age. Therefore, the aim of this research is to evaluate the relationship between the secondary burial practice during the Epipaleolithic period and the time of the advent of Zoroastrian religion and its effect on the burial method in Zoroastrianism. Accordingly, the present research seeks to answer the following questions: How early on and how did the burial data of archaeology come from? And what is the connection between the method of the second burial and burial in Zoroastrianism?. The method of this research is descriptive-analytical, based on archaeological reports. In the present study, information was obtained from archaeological reports and published articles about various sites of Iran's plateau and Levant and Central Asia, of which secondary burials have been discovered. The philosophy of doing this burial method could be different or a reason other than respect for nature, and these secondary burials were probably carried out by non-sedentry groups that used permanent sites for burial and probably died somewhere outside the facility, and the possibility of transferring bodies to There were no grounds for burial, so the deceased were abandoned in the same place, and later, after the loss of soft tissues, the bones were collected and buried in the graves in the site

    Keywords: Secondary Burial, Zoroastrianism, Epipaleolithic, Neolithic, BMAC
  • محمدحسین رضایی*، فاطمه موسیوند، حسن باصفا، سید فرزاد سیدفروتن

    مطالعه بقایای انسانی به دست آمده از بافت های تدفینی و غیرتدفینی را می توان ازجمله مطالعات انسان شناسی جسمانی برشمرد. مبحث مطالعات میان رشته ای در حوزه خراسان به دلیل نبود مدارک مادی تا دهه جاری، فاقد هرگونه پژوهشی بوده؛ هرچند که همواره به اهمیت خراسان در این چرخه اشاره شده است. در دهه اخیر با توجه به رویکرد پژوهشگران این حوزه، مبحث مطالعات میان رشته ای کمی رونق گرفته است. ازجمله اهداف پژوهش حاضر، تعیین سن و جنسیت بقایای انسانی محوطه شهرک فیروزه نیشابور است. پرسش های پژوهش عبارتنداز: سه نمونه اسکلت یافت شده از محوطه شهرک فیروزه نیشابور متعلق به چه گروه جنسی هستند؟ بقایای انسانی مربوط به چه رده سنی هستند؟ و آیا می توان بقایای یافت شده را متعلق به نژاد و قوم خاصی دانست؟ بدین منظور، ابتدا اسکلت های انسانی محوطه شهرک فیروزه که بین لایه های رسوبی قطور مدفون گشته بود، مورد پاکسازی قرار گرفت و درنهایت با مشارکت سازمان پزشکی قانونی اصفهان، تعیین سن و جنسیت نمونه ها براساس ریخت شناسی و مطالعات آنتروپولوژیستی صورت گرفت؛ سپس نمونه های دندانی این بقایا جهت استخراج DNA ایزوله شده (هسته ای و میتوکندریایی) به روش PCR برداشت شد. لازم به ذکر است که پژوهش حاضر بیانگر نتایج بخش اول مطالعات و مربوط به تعیین سن و جنسیت نمونه ها به روش ریخت شناسی است. نتایج پژوهش مشخص ساخت نمونه های موردمطالعه متعلق به افرادی از جامعه شهرک فیروزه است که ازلحاظ سنی در دو گروه نوجوان و بالغ (2 نوجوان و 1 فرد بالغ) طبقه بندی می شوند و ازنظر جنسی نیز متعلق به دو گروه مونث و مذکر (مردان و زنان) هستند. در رابطه با نرخ مرگ ومیر و میانگین جمعیت شناسی جامعه شهرک فیروزه نیز به دلیل حجم کم نمونه ها نمی توان به طور واضح اظهار نظر نمود، اما باتوجه به نمونه های فعلی و تعداد تدفین های به دست آمده، نرخ بالای مرگ ومیر در سنین پایین در محوطه شهرک فیروزه را نشان می دهد.

    کلید واژگان: شهرک فیروزه, بقایای انسانی, انسان شناسی جسمانی, جنسیت, عصرمفرغ
    Mohammad Hossein Rezaei*, Hassan Basafa, Seyed Farzad Seyed Forootan

    he study of human remains derived from burial and non-burial contexts is one of the subcategories of Archaeometry. According to these studies, archaeological researchers, with the help of physiologists, have quantitative and quantitative aspects of the remnants of past humans, including age, Sex and the use of medical tests, especially pathology, diseases and causes of death. The topic of interdisciplinary studies in the Khorasan area, due to the lack of material evidence until the present decade, lacked any research, although the importance of Khorasan has always been mentioned in this cycle. In the last decade, according to the approach of researchers in this field, the subject of quantitative studies has flourished. In this regard, the human remains of three burials belonging to the late bronze age from the Shahrak-e-Firouzeh site were used to determine the age and gender of the samples, as well as to identify the ethnic race in the study of physical anthropology. In this research, human skeletons of the Shahrak-e-Firouzeh site were first cleaned up. Finally, with the participation of the Medical Society of Isfahan, the determination of age, gender and race was performed on the basis of morphology and anthropology. Then extracted DNA was isolated and dental samples were taken. The results of physical anthropology studies on the samples indicated that, the samples studied belong to the population of Shahrak-e-Firouzeh site, which is of age in both adolescents and adults (2 adolescents and 1 adult) and sexually belonging to two male and female groups. Men and women). In relation to the mortality rate and demographic average of the Shahrak-e-Firouzeh community, due to the low volume of samples, it cannot be clearly summoned, but according to the current samples and the number of burials, it shows the high rate of low-mortality in the Shahrak-e-Firouzeh Site.

    Keywords: Shahrak-e-Firouzeh, Human Remain, Age, Gender, Bronze Age
  • یه خبر خوب دیگه... / چگونه فرزندانمان را از محاصره اخبار بد بیرون بیاوریم؟
    محمدحسین رضایی
  • پرستو مسجدی خاک*، محمدحسین رضایی، مایکل گلاسکو، حمیده ملک، مصطفی خزایی کوهپر، عبدالمالک شنبه زاده

    ابسیدین از سنگ های آتشفشانی است که به علت سرد شدن سریع به حالت شیشه ای درمی آید. محدود بودن منابع این سنگ در خاور نزدیک و قفقاز سبب شد تا پژوهشگران قادر باشند خصیصه های شیمیایی هر منبع را شناسایی کنند. مطالعات صورت گرفته از وجود نمونه هایی متفاوت از منابع شناخته شده در برخی محوطه ها است. از مهم ترین محوطه ها تپه علی کش در دشت دهلران است که نخستین مطالعات منشایابی ابسیدین بر روی نمونه های به دست آمده از آن انجام شده است و همچنین از نخستین محوطه هایی است که نمونه هایی با منابع ناشناخته از آن گزارش شد. سه هدف عمده این پژوهش عبارت اند از: مطالعه نمونه های بیشتری از تپه علی کش تا شاید بتوانیم منابع بیشتری را نسبت به 3 منبع شناسایی شده در مطالعه رنفرو بر روی 7 نمونه ابزار ابسیدینی شناسایی کنیم، هدف دوم شناسایی منابع احتمالی خارج از منطقه قفقاز و آسیای صغیر با توجه به شناسایی منابع گوناگون و زیرگروه های جدید در قفقاز، آسیای صغیر، افغانستان و شبه جزیره عربستان است. هدف سوم ارزیابی وجود ابزارهایی با منبع ناشناخته در بین ابزارهای ابسیدینی علی کش است. در این پژوهش به کمک دستگاه فلورسانس اشعه ایکس به شناسایی منابع 21 نمونه به دست آمده از تعیین حریم و بررسی سطحی محوطه پرداخته شد. نتایج در آزمایشگاه باستان سنجی دانشگاه میسوری آمریکا آزمایش و با نتایج منابع منطقه قفقاز و آسیای صغیر مقایسه شد و نتایج آن در غالب نمودار پراکندگی عناصر به نمایش گذاشته شد. نتایج نشان می دهد که تمام نمونه های علی کش متعلق به منابع شناخته شده آسیای صغیر است. نتایج این پژوهش نشان داد که 2 نمونه از ابسیدین ها از نمرود/بینگول A (نمونه های 3 و 13)، 4 نمونه (نمونه های شماره 6، 9، 10 و 16) از میدان داغ و باقی 15 نمونه نیز متعلق به نمرود داغ B بوده است.

    کلید واژگان: علی کش, ابسیدین, تجارت و مبادلات, طیف نگاری فلورسانس اشعه ایکس پرتابل (pXRF), نوسنگی
    Parasto Masjedikhak*, Mohamadhossein Rezaei, Michael Lascock, Hamideh Malek, Mostafa Khazaee, Abdolmalek Shanbehzadeh

    Obsidian is one of the volcanic rocks that can be turned into glass as it cools rapidly. The remarkably high sharpness of the edges of the tools made from these rocks has led it to attract the attraction of pre-historic people quickly. The limited resources of this rock in the Near East and the Caucasus have made it possible for researchers to identify the chemical characteristics of each source for provenance purposes. The first sign of the obsidian exchange in the Near East dates back to the New Paleolithic period and in the Shannidar Cave in Iraqi Kurdistan, and has continued up to the end of the Chalcolithic period. The geological structure of Iran and the possible availability of such sources in Iran, as well as the reports on the existence of tools with unknown sources, strengthened the idea of obsidian sources in Iran. Previous results showed that all specimens of Tapeh Ali Kosh belong to unknown sources; and the previous report in this regard may be false due to the fact that no complete database of all available sources were known, since such researches have been in their inchoate stages. Based on the data obtained, Tapeh Ali Kosh was actually the most important site in the southwest of Iran during the Neolithic period and was the basis of Ilam chronology. A total of 347 obsidian fragments (9% of the total stone tools) were found in Tapeh Ali Kosh and in Buz Mordeh phases. In the Ali Kosh phase, 2% of the tools belong to obsidian instruments (474 pieces). However, in the Buz Mordeh phase, a decline in the proportion of tools was observed. At this stage, the number of obsidian instruments equals to 417 pieces, which includes 1.7% of the tools. Some of the researchers of obsidians in Iran, since the beginning of this kind of studies, due to the few reports about the samples of unknown sources and also to the volcanic structure of different regions of Iran, have always investigated the obsidian sources which are inside Iran. While, Tapeh Ali Kosh in Deh Luran plain is one of the most important sites, which is one of the first studied archaeological sites on obsidian provenance. Among the samples obtained from this site, some specimens from unknown sources have been reported. The main questions of this study were: 1- If more examples be analyzed, new sources could be identified? 2- Considering the identification of various sources and new subsources in the Caucasus, Asia Minor, Afghanistan, and the Arabian Peninsula, samples from this new source are among the Tapeh Ali Kosh tools? 3- Because of extensive studies have been carried out on obsidian sources and subsources in different regions; are there any samples from Tapeh Ali Kosh with unknown source? In this research, some specimens were selected to evaluate such ideas and theories after more than 50 years. Twenty one obsidian artifacts were collected from Tapeh Ali Kosh for the study. All specimens were surface finds and include blades, flakes, and debitage ranging in size from 2 to 4 cm. All 21 samples were sent to the Archaeometry Laboratory at the University of Missouri Research Reactor (MURR) for analysis by X-ray fluorescence (pXRF). A Bruker III-V portable spectrometer was used for the pXRF analysis. Twelve elements (including K, Ti, Mn, Fe, Zn, Ga, Rb, Sr, Y, Zr, Nb, and Th) could be measured in each sample, but only six of these (Fe, Rb, Sr, Y, Zr, and Nb) are useful for provenance of the obsidian artifacts. The results showed that two specimens were from Nemrut/Bingol (specimens no. 3 and 13), and 4 specimens were from Meydan Dag, i.e. specimens no. 6, 9, 10, and 16. The remaining 15 specimens belong to Nemrut Dag B. Based on the results obtained, it is known that the specimens found at Tapeh Ali Kosh have been supplied from at least two, and at most three sources, and from one unknown source. While in other study conducted on Chogha Ahowan and Chia Sabz specimens, no unknown specimens have been reported.

    Keywords: Tapeh Ali Kosh, Obsidian, Provenance, XRF, Neolithic
  • محمدحسین رضایی، محمدامین سعادت مهر، پیمان ابوالبشری*، سوسن کیان زادگان

    شهر مشهد به دلیل شرایط اقتصادی، تجاری، دینی و جایگاه محوری در ایالت خراسان، اهمیت ویژه ای داشته است. به همین خاطر از دوره تیموری ضرابخانه فعالی تا سال 1295ق/ 1878م در این شهر دایر بود و در دوره ناصرالدین شاه قاجار (1313-1264ق/ 1896-1848م) قران های نقره فراوانی بین سال های 1295-1266ق/ 1878-1850م به ضرب رسانده است. نظام ضرب سکه دوره ناصری هرچند به صورت اسمی پیرو نظام تهران بود، اما در عمل هر شهر، نظامی خودمختار داشت و سکه های بیشتر شهرها با مقادیر متفاوت خلوص نقره به ضرب می رسید. این مسئله دو پرسش در حوزه ضرابخانه اصلی مشهد طرح می سازد. 1. مقدار خلوص نقره سکه های ضرب شده در مشهد چگونه بوده است و سیر تغییرات آن چگونه رقم خورده است؟ 2. سکه های شهر مشهد، در جایگاه شهر مهم اقتصادی، در برابر شهرهای مهم دیگر نظیر تبریز، تهران، اصفهان و شیراز چگونه بوده است؟ برای پاسخ به این پرسش ها، تجزیه عنصری سکه های این دوره با استفاده از شیوه پیکسی به دلیل غیرمخرب بودن، سرعت و دقت بالای آن، پایه اصلی این پژوهش قرار گرفت تا تحلیلی از میزان تعهد مشهد به نظام مرکزی ضرب سکه در تواریخ مختلف در مقایسه با سایر شهرهای اصلی ایران عصر قاجار ارایه شود. در این نوشته تعداد 30 سکه در 30 تاریخ متفاوت، مورد تجزیه عنصری قرار گرفت که درنتیجه روند تغییرات میزان خلوص نقره به طور میانگین در سه بازه زمانی بین سال های 1280-1266ق/ 1864-1850م 90.09 درصد، 1290-1281ق/ 1873-1865م 87.14 درصد، 1295-1291ق/ 1878-1874م 84.30 درصد و در کل این دوره سی ساله 88.14 درصد، تبیین و جایگاه آن از نظر میزان خلوص نقره در مقابل ضرابخانه های تبریز (82%)، تهران (90%)، اصفهان (84%) و شیراز (90%)، مشخص شد. نتایج آزمایش پیکسی بر روی نمونه های موردمطالعه مشخص کرد، وجود عنصر مس (7.24%) و عنصر آهن (2.35%) از میزان طبیعی بیشتر بوده و این بیانگر آمیختگی اختیاری در جهت عیارکردن فلز نقره است. علاوه بر آن وجود عنصر سرب (0.86%) نشانگر استفاده از معادن سرب (سروزیت یا گالنا) برای تهیه فلز نقره و عدم دقت در استحصال آن بوده است. همچنین وجود عنصر طلا (0.55%) می تواند نشانگر استفاده از معادن نوع سروزیت باشد

    کلید واژگان: آزمایش پیکسی, باستان سنجی, سکه شناسی, مشهد, ناصرالدین شاه قاجار
    MohammadHossein Rezaei, MohammadAmin Saadat Mehr, peiman Abolbashari*, Susan Kianzadegan

    The city of Mashhad was particularly important in the Islamic period due to its economic, commercial, religious and pivotal conditions in the province of Khorasan. For this reason, an active mint was established in the city during the Timurid era until 1295 AH / 1878 and during the period of Nasser Al-Din Shah Qajar (1313-1264 AH / 1896-1848) many silver coins were minted between the years 1295-1266 AH / 1878-1850. Although the Nasserian coinage system was nominally adherent to the Tehran regime, in practice each city had an autonomous system, and most city coins were minted with varying amounts of silver purity. This issue raises two questions in the field of Mashhad's main mint. 1. What was the purity of silver coins minted in Mashhad and how did it change? 2. How were the coins of Mashhad, as an important econimic city, compared to other important cities such as Tabriz, Tehran, Isfahan and Shiraz? To answer these questions, elemental analysis of coins of this period using Pixie method due to its non-destructive, high speed and accuracy, was the main basis of this study to analyze Mashhad's commitment to the central coinage system in different histories compared to other major cities in Qajar era in Iran. In this study, 30 coins in 30 different dates were used for elemental analysis, which resulted in a trend of changes in the average purity of silver in the three intervals between 90.09% 1880-1880-1280-1290.09%, 1890-1281 1290-1865 years 87.14%, 1295-1291h / 1878-1874m 84.30% and for the whole thirty-year period 88.14%, showing its position in terms of purity of silver compared to the mints of Tabriz (82%), Tehran (90%), Isfahan (84 %) and Shiraz (90%). The results of the Pixie experiment on the specimens indicated that the presence of the copper element (7.24%) and the iron element (2.35%) is higher than the normal amount, and this indicates an optional fusion for the sterilization of the silver metal. In addition, the presence of lead element (0.86%) indicates the use of lead mines (Cerussite and Galena) to produce silver metal and inaccuracy in its extraction. Also, the presence of the gold element (0.55%) can indicate the use of mines of the Cerussite type.

    Keywords: Pixie Experiment, Archaeometry, numismatic, Mashhad, Nasser Al-Din Shah Qajar
  • محمدحسین رضایی*، حسن باصفا، حمیده سادات محمدی پور، نرگس هاشمی، عاطفه بیگ زاده
    بامطالعه عناصر دندانی می توان اطلاعات مفیدی در زمینه رژیم غذایی، وضعیت اجتماعی، اقتصادی و بیولوژیکی جمعیت انسانی گذشته به دست آورد. در این پژوهش به طورکلی 8 نمونه دندان، که چهار نمونه باستانی (مربوط به دوره مفرغ) که از محوطه شهرک فیروزه نیشابور به دست آمده و چهار نمونه دیگر جدید(مربوط به دوره معاصر) از کلینیک بخش ترمیمی دانشکده دندانپزشکی مشهد جمع آوری شد و جهت تعیین مشخصات ساختار شیمیایی مینا با استفاده از آنالیز نیمه کمی عناصر توسط Energy Dispersive X-Ray analysis (EDX) به آزمایشگاه متالورژی رازی تهران ارسال شد. بر اساس آزمایش ها می توان گفت که ساکنان شهرک فیروزه نیشابور در رژیم غذایی خود از غذاهای گیاهی و هم از غذاهای گوشتی استفاده می کردند و البته غذاهای دریایی نیز بخش اندکی از رژیم غذایی آنان را تشکیل می داده است. به طوری کلی بالا بودن عناصر ضروری دندان، کلسیم، فسفر و فلوئور و عدم وجود پوسیدگی بر مینای دندان های عصر مفرغ شهرک فیروزه نشان از سلامت نسبی دندان در آن دوره است و می توان گفت علت اصلی این امر رژیم غذایی مناسب و دسترسی به منابع آب آشامیدنی سالم ساکنین آن نواحی است.
    کلید واژگان: نیشابور, شهرک فیروزه, عناصر معدنی, دندان
    Mohammad Hossin Rezaei *, Hassan Basafa, Hamideh Sadat Mohammdipour, Narges Hashemi, Atefeh Beig Zadeh
    A study of dental elements can provide useful information about the diet and social, economic and biological status of the human population in the past. The nutritional status of the past human populations can be achieved by examining the portion of dental elements obtained. In this study, a total of 8 dental samples, four ancient samples (belonging to the Bronze Age) obtained from the site of Firouzeh Neyshabur and four other new samples (collected from the contemporary period) were retrieved from the Repair Clinics of the Mashhad Dentistry Faculty. To determine properties of the chemical structure of the enamel using the semi-quantitative analysis of elements by the Energy Dispersive X-Ray Analysis (EDX), the samples were sent to the Razi Metallurgical Laboratory of Tehran. Inhabitants of Shahrake Firouzeh,Site it could be posited that they mainly used vegetable and meat in their diet and seafood constituted part of their  dietary regime. Our result shows that the high levels of essential elements of teeth, such as calcium, phosphorus and fluorine, and the absence of any decay on enamels of dental samples derived from Shahrake Firouzeh demonstrate the relative dental health during that Bronze Age, which can be said to be the result of proper nutrition and access of people to resources of healthy drinking water in those areas.
    Keywords: Neyshabur, Shahreke Firouzeh, Bronze Age, Teeth Mineral Elements, Dietary Regime
  • یوسف عبادی، جواد جاودان، محمدحسین رضایی *

    ماهیت متغیرهای کمی و کیفی آب های زیرزمینی به دلیل تاثیر مستقیم در زندگی انسان، همواره یکی از موضوعات مطرح در تحقیقات علمی و دانشگاهی بوده است. هزینه بر بودن و عدم امکان مطالعه دقیق این منابع، لزوم استفاده از روش جدیدی را برای برآورد چنین متغیرهایی به طور کامل آشکار می کند. در این میان روش های درون یابی ریاضی و زمین آماری و مدل های هوش مصنوعی در سال های اخیر نتایج بسیار قابل قبولی از این برآوردها ارائه کرده اند. در تحقیق حاضرکه با هدف ارزیابی دقت روش های زمین  آمار و شبکه عصبی  مصنوعی انجام گرفته است، با استفاده از آمار اندازهگیری شده سطح  تراز ایستابی آب های زیرزمینی در 46 حلقه چاه مشاهده ای منتخب برای سال 93، در دشت شبستر- صوفیان، اقدام به برآورد مقادیر نامعلوم سطح  تراز در منطقه مورد مطالعه با استفاده از روش های زمین  آمار (kriging) و روش شبکه  عصبی پرسپترون چند لایه (MLP) شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد، روش شبکه  عصبی (MLP) با میزان همبستگی بالا (0/96) و جذر میانگین مربعات خطای کمتر (13/18) نسبت به روش کریجینگ (با میزان همبستگی 0/90 و جذر میانگین مربعات خطای 20/10)، توانایی بالاتری در میان یابی سطح تراز آب زیرزمینی دشت شبستر- صوفیان دارد، که این نتیجه با تحقیقات قبلی در این زمینه مبنی بر توانایی و انعطاف بیشتر مدل های هوش مصنوعی در مطالعات هیدروژئولوژیکی آبخوان ها مطابقت دارد. از این رو استفاده از روش های جدید مانند شبکه های عصبی مصنوعی(ANN) و روش های فازی - عصبی تطبیقی (ANFIS) میتواند، در دستیابی به برآوردهای دقیق تر از شرایط سفره های آب زیرزمینی و اطلاع از کم و کیف آنها کمک شایانی به محققان و برنامه ریزان در این زمینه ارائه کند.

    کلید واژگان: منابع آب زیرزمینی, سطح تراز ایستابی, مدل های هوش مصنوعی, کریجینگ, دشت شبستر
    Yousef Ebadi, Javad Javdan, Mohammad Hossein Rezaei *
    Introduction

     Groundwater, its quantitative/qualitative variables, and variability directly affect human life, and thus has always been one of the major topics in scientific and academic research. Due to geographical, climatic and hydrological conditions, and specific patterns of surface water and subsurface water resources exploitation, this country has always faced water scarcity. As a result of global and regional changes in temporal and spatial patterns of rainfall, this has intensified in recent years. Therefore, exploitation of groundwater resources has been considered as an option for supplying agricultural, industrial and drinking water. However, excessive exploitation of these resources will result in their destruction. In recent years, excessive removal of groundwater and reduction of groundwater levels have resulted in some problems like subsidence in some plains. This makes it necessary to study the quantitative and qualitative changes of these resources more clearly. Due to the complex nature of aquifers’ hydrogeological systems, accurate investigation of these resources seems costly and even impossible. Thus in order to achieve a better understanding, it is necessary to use different methods for estimation and evaluation of such variables.

    Material & Methods

    Most environmental features are completely continuous in nature, which makes it impossible to measure these features in every part of these environments. Thus, we can generalize measured samples to other areas lacking accurate measurements, and in this way estimate these variables in unmeasured areas. This is also true about quantitative and qualitative variables of groundwater, i.e. by collecting samples from some sections, we can measure different characteristics in these samples. This surface modelling -or in other words, generalization of points to surface- can be achieved with mathematical and statistical relationships and rules. Due to the spatial structure of the measured specimens, geo statistics is used in this regard. In recent years, artificial intelligence models, inspired by the natural nervous system and simulating its function, have yielded a very satisfactory result in groundwater estimation and studies. In order to evaluate the accuracy of geo statistical methods and artificial neural networks, the present study takes advantage of statistics and measurements collected from groundwater level of 46 wells in Shabestar-Sufiyan plain in 2014. Kriging method (geo statistics) and multilayer perceptron neural network method (MLP) were used along with error propagation pattern (BP) to estimate unmeasured features in the study area. MATLAB 2016B was used to perform the neural network modeling and ARCGIS10.5 was used to perform Kriging method and prepare the final maps. In both neural network and kriging models, geographical coordinates of observed wells was used as input and measured water table was introduced as the study goal. Primary data reduces the accuracy of models. Thus, data was normalized before being introduced to the neural network model. After the initial analysis of data dispersion and normalization, logarithmic transfer function was used due to the relative improvement of data in Kriging estimator model.  

    Results & Discussion

    Results indicate that at the training and testing stage (with Sigmoid tangent activation function (Tansig) and 9 neurons in the middle layer), neural network method (MLP) with a high correlation coefficient (0.96) and root mean square error of 13.18 is more accurate than Kriging method with J-shaped Variogram model, a correlation coefficient of 0.90 and root mean square error of 20.10. Due to realistic results provided by neural network method, it is considered to be a more efficient method in estimation of water table in Shabestar-Sufiyan Plain. This is also consistent with earlier hydrogeological studies (regarding aquifers) performed on the ability and flexibility of Artificial Intelligence models.

    Conclusion

    Results obtained from the current research, and previous studies conducted in this field indicate that most artificial intelligence computing models are capable of evaluating and estimating continuous environmental variables. On the other hand, understanding groundwater resources’ conditions is considered to be crucial. Thus, new methods, such as artificial neural networks (ANN) and adaptive neuro-fuzzy inference methods (ANFIS) and fuzzy inference systems (FIS), which provide greater accuracy can help decision makers and researchers in maintenance and improvement of the groundwater status.

    Keywords: Groundwater resource, Water level, Artificial intelligence method, Kriging, Shabestar plain
  • محمدحسین رضایی*، محمد امین سعادت مهر
    از جمله هنرهای رایج در استان سیستان و بلوچستان، ساخت سفال به شیوه ی دست ساز است که با ورود ابزارهای صنعتی و عدم حمایت فقط تعداد افراد معدودی در این حرفه فعالیت می کنند. هنر سفالگری در روستای هولنچکان شهرستان قصرقند به نوعی تداوم روش های سنتی و گذشته سفالگری در این سرزمین است. پژوهش حاضر، در پی پاسخ به پرسش های پیش رو انجام گرفته است: شاخصه ها و ویژگی های سفال های روستای هولنچکان1 چیست؟ به لحاظ تکنیک ساخت و نقوش سفال ها چه ارتباطی میان سفال های روستای هولنچکان و سفال های پیش ازتاریخی منطقه مشاهده می شود؟ رشد تکنولوژی و توسعه ی شهرنشینی امروزه چه تاثیری بر صنعت سفالگری در منطقه داشته است؟ روش پژوهش در مقاله ی حاضر، براساس دو روش «اتیک» یعنی مشاهده ی عینی پژوهشگر و تفسیر براساس زبان علم و تصورهای ذهنی، و روش «امیک» یعنی مشاهده ی مشارکتی، مصاحبه با مردم روستا و قرارگیری در بستر پویای این جامعه است. در پژوهش حاضر تلاش شده تا با رویکرد قوم باستان شناسی، فرآیند ساخت، بعد ناملموس سازمان تولید و همچنین تداوم تکنیک های سفالگری بلوچستان از دوره ی پیش ازتاریخ تا دوره ی معاصر بررسی و تفسیر شود. نتایج تحقیق نشان می دهد که طریقه ی ساخت یک ظرف بسیار ایستا (بر طبق سنت های پیش ازتاریخی منطقه و به شیوه ی ابتدایی، سفال ها ساخته می شوند) است و هر دو سفالگر در روستای هولنچکان از تکنیک مشابه استفاده می کنند. امروزه ساخت سفال در روستای هولنچکان با استفاده از تکنیک ها و حتی بعضا نقوشی مشابه با سفال های ساخته شده در هزاره ی سوم ق. م. در میان محوطه های باستانی منطقه، نشان دهنده ی انعطاف پذیری قابل توجه و تداوم در طول زمان است. پیشرفت تکنولوژی در شیوه ی و تکنیک ساخت سفال ها تاثیری نگذاشته و امروزه سفال ها به همان شیوه ی سنتی ساخته می شوند. فقدان تغییر در روش تولید نباید به عنوان محافظه کاری سفالگران به حساب آورده شود. جواب این مسئله در بافت اجتماعی- محیطی است که در آن سفال ساخته می شود و مورد استفاده قرار می گیرد.
    کلید واژگان: سفال دست ساز, هولنچکان, قوم باستان شناسی
  • محمدحسین رضایی *
    شهرستان کازرون در غرب استان فارس و در ارتفاع 732 متری از سطح دریا واقع شده است. از محوطه های شناسایی شده در بررسی دشت کازرون که عمدتا تپه های دوران نوسنگی تا اواخر عصرمفرغ هستند، مجموعا 141 قطعه ابزار سنگی از 13 محوطه گردآوری شد. طبق پژوهش صورت گرفته برروی ابزارهای سنگی، محوطه هایی مانند (SK023) هم زمان هم استخراج و هم مصرف/ نگهداری/ تعمیر را نشان می دهند؛ زیرا حضور سنگ مادرها نشان می دهد که تولید مصنوعات در آن ها صورت گرفته است و درصد بالای ابزارها نشان دهنده طولانی تر شدن مدت استقرار در این محوطه هاست. سنگ مادرها در تمام مجموعه ها منحصرا سنگ مادر تراشه و اغلب نامنظم و اکثرا از جنس چرت خاکستری سبز هستند. به نظر می رسد تولید مصنوعات از سایر انواع چرت که در برداشته ها و ابزارها دیده می شوند، همچون چرت جگری، چرت راه راه قهوه ای و کرم شفاف، چرت عسلی و… همگی در جای دیگری صورت گرفته و ابزارها به صورت محصول نهایی (برداشته ها و ابزارها) به محوطه ها منتقل شده اند. وجود تیغه ها و قطعات آن ها با جلای داس در برخی محوطه ها به ویژه (SK022 و SK023) به وضوح نشانگر دروی گیاهان با استفاده از این ابزارهاست. ماده خام مورد استفاده برای ساخت مصنوعات سنگی که اغلب از منابع چرت محلی ساخته شده اند، امروزه به راحتی در کوه های کازرون در دسترس است. این قطعات به صورت ترکیبی و با استفاده از رزین های طبیعی همچون قیر در داخل دسته هایی از جنس استخوان یا در دوره های جدیدتر احتمالا فلز قرار می گرفته اند و همچون داس در برش گیاهان استفاده می شده اند.
    کلید واژگان: ابزار سنگی, گونه شناسی, پیش از تاریخ, کازرون
    Mohammad Hosein Rezaei *
    The Kazeron County is located in the West of Fars Province and 732 M above sea level. From identified sites in survey of Kazeron plane (that mainly are sites of Neolithic period to late of Bronze Age) in total of 141 pieces of stone tools were gathered from 13 sites. Based on research on stone tools, sites as SK023 are show extraction and use / maintenance / repair. In these sites, the existence of core stone indicates of the construction of tools, and also existence a lot of the stone tools are indicates of settlement long-term in these sites. The core stones in all sites are exclusively chipped stone and mostly from kind of Chert stone of gray – green. It seems, produce of tools from other types of Chert stones such as red Chert, Chert of brown stripes, cream Chert, and… have been made in another place. The blades and their flakes in some sites of Kazeron plane (especially sites of SK022 and SK023) represents are the use of these tools for reaping of the plants. The raw material used to make stone tools (that often made of local stone) today it is easily accessible in the Kazeron mountains. These tools, to form of a combination and with natural resins such as bitumen have been placed inside the bone handle or in newer periods inside the metal handle, and similar to sickle have been used to cut plants. From of the main goals of the present research, study of technology diversity in stone tools sites of prehistory in Kazeron plane is for regional and comparative studies and for gain of general knowledge the prehistory of Kazeron plane.
    Keywords: Stone Tool, Typology, Prehistory, Kazeron Plane
  • محمدحسین رضایی*، کوروش احمدی
    سلسله ساسانی که نامشان را از ساسان بزرگ پارس و موبد موبدان معبد آناهیتا دراستخر گرفته اند، از سده سوم تا سده هفتم میلادی در ایران حکومت کردند. مهم ترین ابنیه این دوره را کاخ های عظیم و باشکوه شاهان تشکیل می دهد. شهر بیشاپور ازجمله مهم ترین شهرهای دوره ی ساسانی محسوب می شود که در شهرستان کازرون واقع است. در طی یک بررسی باستانشناسی در اطراف جاده باستانی و سنگفرش مربوط به عصر ساسانی واقع در منطقه کوهستانی موسوم به کتل دختر در شرق شهرستان کازرون، آثار و بقایای چند توده ی سنگی از عصر ساسانی به دست آمده که بر اساس بررسی و تحقیقات باستان شناسان اداره میراث فرهنگی شهرستان کازرون، مشخص شد که این دو مکان به عنوان معدن سنگ مورد استفاده قرار می گرفته اند. سنگ از جمله مصالحی است که برای ساخت بناهای بیشاپور استفاده شده است. با توجه به اینکه در بیشتر موارد بررسی های باستانشناختی بر شواهد مادی استوار است، بنابراین شناخت هرچه بهتر این داده ها و تفسیر آن ها با استفاده از علوم میان رشته ای ضرورت می یابد. بر همین اساس، در این پژوهش ابتدا بررسی میدانی و نمونه برداری از سنگ های مورد استفاده در ساخت بناهای بیشاپور صورت گرفته است و پس از نمونه برداری از بناهای بیشاپور، به مقایسه نمونه های اخذ شده از سایر معادن سنگ شناسایی شده (بر پایه ی روش های آزمایشگاهی) برای پی بردن به منبع احتمالیاستخراج سنگ ها پرداخته شده است. برای دست یابی به این امر، روش های آزمایشگاهی مطالعه مقاطع نازک سنگ ها، و همینطور آنالیز XRD و XRF به کار گرفته شد و با انجام آزمایش ها مشخص شد که سنگ های معادن و بناهای دوره ی ساسانی بیشاپور (کاخ والرین، معبد آناهیتا و برج و باروها) جنس، ترکیبات و ساختار مشابهی دارند.
    کلید واژگان: زمین باستان شناسی, بیشاپور, معادن, آنالیز, مقطع نازک
    Mohamadhosein Rezaei *
    The Sassanid kings, named after the Sassan, great of Pars and the priest of the Anahita Temple in the Estakhr ruled in Iran from the third to the seventh century AD. The most important buildings of Sassanians in Iran are the majestic palaces of the kings. Bisapur is one of the most important cities of the Sassanid era, which is located in Kazerun County. Following an archaeological study on the Sassanid pavement located in the mountainous region of the city of Kotal in the east of Kazerun city, the remains of some stone masses from the Sassanid era came to light on the basis of archaeological investigations and studies by the Cultural Heritage office of Kazerun. It was discovered that these two sites were used as a stone mines. Stone is one of the materials used to build bisapur buildings. Considering that in most cases archaeological investigations are based on material evidence, it is necessary to better understand these data and interpret them by using interdisciplinary sciences. Accordingly, in this research, a field survey and sampling of the stones used in the construction of Bisapur buildings have been carried out and after sampling of the Bishapur buildings, comparison of samples taken from other stone mines (based on laboratory methods) for understanding the source of stones extraction has been addressed. To achieve this, the experimental methods of studying the Thin Sections of the stones, as well as the XRD and XRF analysis were applied and it was determined by the experiments that the mines and buildings stones of the Sassanid era of Bishapur (Valerian Palace, Anahita Temple and Towers) were made of genus compounds with similar structures.
    Keywords: Geoarchaeology, Bishapur, Mines, Analysis, Thin Section
  • محمدحسین رضایی *
    انسان به طبیعت وابسته است، آن را تغییر می دهد و خود بخشی از آن است ولی در همان حال به وسیله عوامل فرهنگی اش جدا از آن محسوب می شود. پیدایش و ظهور اشکال متنوع در حیات انسانی، گیاهی و حیوانی، نتیجه تاثیر مستقیم عوامل طبیعی نظیر آب وهوا، پستی و بلندی، نوع خاک، آب های ساکن و روان می باشد. طی بررسی میدانی دشت کازرون، منطقه به صورت پیمایشی و سیستماتیک مورد بررسی باستان شناختی قرار گرفت و در طی بررسی 17 محوطه ی مربوط به دوره ی باکون شناسایی شد. در این پژوهش سعی بر آن است تا عوامل زیست محیطی و نقش آن ها در شکل دهی فضای زیستگاه های انسانی دوره ی باکون در دشت کازرون مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد. برای دستیابی به این امر، محوطه های مربوط به دوره ی باکون به عنوان مواد و جامعه آماری ما انتخاب شد، و از مطالعه اسنادی و تحلیل های فضایی در قالب نظام اطلاعات جغرافیایی با نرم افزار ArcGIS و آزمون همبستگی در نرم افزار SPSS 16 استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل همبستگی میان مساحت هر کدام از طبقات و تعداد محوطه های باستانی واقع در هر طبقه از نرم افزار SPSS 16 استفاده شد. با توجه به کمی بودن مقادیر از رابطه ی همبستگی پیرسون با سطح معناداری 01/0 استفاده شد. نتایج نشان می دهد که همبستگی میان سطوح ارتفاعی، طبقات بارشی و طبقات آب وهوایی با تعداد محوطه ها واقع برروی آن ها معنادار نیست و همبستگی میان متغیر فاصله از منابع آبی با تعداد محوطه ها معنی دار و همچنین رابطه ی میان پوشش گیاهی با تعداد محوطه ها، همبستگی معنادار و قوی و مثبتی را به نمایش می گذارند. در نتیجه مشخص شد که پوشش گیاهی و فاصله از منابع آبی، بیش از دیگر عوامل طبیعی بر پراکنش محوطه های باستانی دشت کازرون تاثیر گذاشته اند.
    کلید واژگان: الگوی استقرار, دوره ی باکون, دشت کازرون, GIS, SPSS
    Mohammad Hossein Rezaei *
    Human is dependent on nature; he changes it while he is part of it, but at the same time he is separated from it by cultural factors. Emergence of various forms of life, e.g. plant, animal and human lives, is of the result of several natural factors such as climate, topography, soil type and water. For our survey of Kazeroun Plain, we used 1:50000 scale satellite and topographic maps, and divided the surface of plain into northern, southern, eastern and western parts. The survey began on a regular basis from the southern part and eventually ended in the northern part with random sampling as our sampling strategy. For each site, a SK (Survey of Kazeroun) code was assigned, and different data types including GPS coordinate, dimension of site, local geographical data were recorded. Besides, any additional cultural information such as location name, historical background, effective and efficient set of factors including vegetation, climate and landscape were also recorded. In our archaeological survey 19 Bakun period sites were identified. In this study, it is attempted to assess the environmental factors and their role in shaping the space of human settlements during the Bakun period in the Kazeroun Plain. To this end, the sites related to Bakun period were chosen as our sample. A number of variables were considered in evaluation and study of prehistoric settlements in Kazeroun Plain. These included distance and proximity to water resources and agricultural lands, elevation, size and density of sites, distribution of sites in terms of rainfall, distribution of sites in terms of slope, and annual temperature average. All these factors were considered together as criteria for identifying patterns of settlement in this region. Most of Bakun period sites are located near Parishan Lake. During Bakun period, the number of settlements in the Kazeroun Plain increased and new segments of the plain were occupied, so that there is evidence of settlement in Jereh Plain in southern part of Kazeroun Plain. Most of the Bakun period sites are located in open plain on well-drained soil near water resources. The settlement patterns in Kazeroun Plain have been prevailed with simple methods of irrigation and expansion of agriculture, with decreased number of sites as the distance from the lakes and rivers increases. This pattern is also seen in the Kur River Basin and Nourabad Mamasani region. Among the various factors associated with the establishment and distribution of habitats and sites, geographical conditions and factors have had an important role. The important point in studying the prehistoric settlements in this region is proximity of the settlements to Parishan Lake and Shapur River and agricultural lands. As mentioned earlier, these indicators have had a significant role in formation of sites. Parishan Lake is located in the center of Kazeroun Plain, and therefore the majority of sites have been concentrated in the center of plain in the basin of lake. Study of relevant documents and spatial analyses were used in the form of GIS using ArcGIS software and correlation test in SPSS 16. SPSS16 was used to analyze the correlation between surface area of the layers and number of sites in each layer. Due to quantitative values, Pearson’s correlation with a significance level of 0.01 was used. The results showed that correlation between elevation levels, precipitation and temperature layers and the number of sites on them was insignificant. The correlation between the distance from water resources and correlation between vegetation and the number of sites was significant and strong. Therefore, vegetation and distance from water resources were found to be more effective in distribution of archaeological sites than the other natural factors.
    Keywords: Settlement Pattern, Bakun Period, Kazeroun Plain, GIS, SPSS
  • حسن باصفا، محمدصادق داوری، محمدحسین رضایی
    بیان مساله : چشمه آبگرم ورتون در روستای ورتون واقع در 35 کیلومتری شمال شرق شهرستان اصفهان، به دلیل اهمیت درمانی اش در ادوار مختلف تاریخی حائز اهمیت بوده است که از شواهد آن می توان به ساخت حوضخانه ها در دوره های مختلف تاریخی در مجموعه تاریخی آبگرم ورتون اشاره کرد. علاوه بر این بناها، در حاشیه چشمه آبگرم ورتون، فضاهای دست کندی نیز ایجاد شده است که تا به امروز ناشناخته مانده و مورد مطالعه قرار نگرفته است. انجام این پژوهش در صدد پاسخگویی به دو سوال بنیادی در رابطه با کاربری و قدمت مجموعه دست کندهاست. هدف از این پژوهش، معرفی، گونه شناسی، ارایه گاهنگاری نسبی و تحلیل فضاهای مجموعه دست کند مذکور است. معرفی، تحلیل نسبی کاربری و زمان ایجاد این مجموعه دست کند می تواند زمینه ای برای بررسی های دقیق علمی در سطح منطقه برای شناسایی این گونه معماری باشد که نقش مهمی در دوران قبل از اسلام تا کنون در نظام اجتماعی و شهری حکومت ها و جوامع بشری ایفا کرده است.
    روش تحقیق : روش این پژوهش در تبیین زمان ایجاد این مجموعه، استفاده از رویکرد تاریخ گذاری مکتب انالز با تاکید بر روش تطبیقی مارک بلوخ است؛ یعنی پژوهش در رابطه با حوزه یا ناحیه ویژه و مورد نظر خود که از طریق کاوش و جست وجو با حوزه موازی (هم زمان) در ناحیه، کشور یا قاره ای دیگر انجام می شود و یا فقط با همان ناحیه در یک زمان صورت می گیردکه نهایتا منجر به بررسی و تطبیق مجموعه دست کند آبگرم ورتون در بستر تاریخی - فرهنگی اش از دوره ساسانی تا صفوی می شود که شواهد آن در مجموعه وجود دارد و به راحتی می توان سبک، عناصر و مصالح معماری آنها را به روشی تطبیقی مطالعه کنیم. همچنین رویکرد مورد استفاده در تحلیل کاربری این مجموعه، رویکرد باستان شناسی فضایی است که مبتنی بر تحلیل های هندسی و ریاضی است. در این راستا ابتدا مجموعه دست کند آبگرم ورتون معرفی و سپس کاربری و زمان ایجاد آن با توجه به مبانی نظری رویکردهای مورد استفاده، همچنین تکنیک های معمارانه و تحلیل فضاها و مقایسه آن با سایر بناهای مجموعه، تحلیل و بررسی می شود.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از پژوهش براساس بررسی عناصر معمارانه موجود در فضاهای دست کند و تحلیل فضایی، نشانگر کاربری این فضاها به عنوان مجموعه ای برای اسکان موقت مسافرین و بیماران مراجعه کننده به آبگرم است. همچنین با بررسی و تطبیق مصالح به کار رفته در ورودی فضاها، تکنیک معماری و مقایسه آنها با عناصر دیگر بناهای تاریخی موجود در مجموعه، می توان بازه زمانی دوره ساسانی تا قرون میانی اسلامی (قبل از دوره سلجوقی) را برای ایجاد این مجموعه پیشنهاد کرد که در اداوار بعد، مورد استفاده قرار گرفته است. از دوره سلجوقی به بعد، مجموعه اتاق هایی از جنس سنگ چین در مجموعه ورتون جهت اسکان موقت ساخته شده که جایگزین این مجموعه شده است. در دوره صفوی نیز این اتاق ها با آجر مرمت شده و مورد استفاده قرار گرفته است.
    کلید واژگان: ورتون, چشمه آبگرم, معماری دست کند
    Hasan Basafa_Mohammad Sadegh Davari_Mohammad Hosein Þ Rezaei
    Vartoun village is located 35 km North East of Isfahan County and is an administrative unit of Sagzi County. Karkas mountain range with a height of over 3000 meters covers North and West of Sagzi County as well as Vartoun village and a relatively flat plain covers other areas of this country. Villages and springs emerged in the margin of these mountains, which are considered the origin of contemporary nomadic people in these areas. During visits to villages and springs in this region, man-made caves were discovered in the margin of Vartoun hot spring. As far as we know, the man-made architecture has been developed in different periods and situations with various functions such as residence, refuge, warehouse and animal shelter. In this study, we first attempt to introduce spatial archaeology, architecture plan analysis, Annales school historiography approach and the collection of man-made caves of Vartoun hot spring in its historical-cultural context and analyze its application and creation time. Spatial and building material analysis as well as survey results of man-made caves in the historic-cultural context of Vartoun hot spring, given the therapeutic importance of hot spring and its long distance from nearby cities and villages, indicates a temporary residential use of man-made spaces before the Seljuks.
    Keywords: Vartoun, Hot Spring, Man-made Architecture
  • حسن باصفا، محمد صادق داوری، محمدحسین رضایی
    تحولات نیمه نخست هزاره سوم م. سبب شد تا فرهنگ های شهری وسیعی در مناطق مختلف خاورنزدیک با شمایل نگاری ویژه ای در آثار هنری شان شکل گیرد که از باورها و اعتقادات آن ها منشا گرفته بود. از مهم ترین حوزه های فرهنگی در این دوره می توان به حوزه فرهنگی ایلام در جنوب غرب ایران با محوریت شوش و چغازنبیل،‏ حوزه فرهنگی جنوب شرق ایران با محوریت جیرفت،‏ حوزه فرهنگی سیستان با محوریت شهر سوخته،‏ حوزه فرهنگی دشت گرگان با محوریت بازگیر،‏ حوزه فرهنگی خراسان با محوریت شهرک فیروزه و چلو،‏ حوزه فرهنگی بلخ و مرو در آسیای میانه و حوزه های فرهنگی در حاشیه جنوبی خلیج فارس،‏ مکران،‏ پاکستان و دره سند اشاره کرد. هر یک از فرهنگ های شهری در این دوره به عنوان یک کانون فرهنگی- هنری با ایدئولوژی های اعتقادی،‏ سیستم های اجتماعی،‏ سنت ها و شمایل نگاری های هنری ویژه و منحصر به فرد شناخته می شوند. نقش مار به عنوان حیوانی اسطوره ای از دوره مس سنگ در آثار مادی- هنری کانون های فرهنگی ذکر شده با شمایل نگاری متفاوتی تجلی یافته است. در پژوهش حاضر تلاش می شود به روش مطالعه تطبیقی و رویکرد شمایل شناسانه،‏ تغییرات سبکی و مفاهیم اسطوره ای این نقش در کانون های شهری پیش از تاریخ ایران و آسیای میانه ارزیابی شود. نتایج پژوهش نشانگر این است که نقش مایه مار در هنر ایران شرقی و آسیای مرکزی علاوه بر الهام گیری از هنر ایران غربی و میان رودان،‏ به تدریج به علت پیوند با هنر،‏ باورها،‏ مناسبات آیینی و اساطیر ایران شرقی و آسیای میانه و تغییرات سطوح اجتماعی،‏ مذهبی و سیاسی این جوامع ادغام شده و نهایتا منجر به نوآوری هایی در مفاهیم و سبک های هنری این نقش شده است.
    کلید واژگان: ایدئولوژی, نوآوری, مفاهیم اسطوره ای, نقش مار, شمایل نگاری
    Hassan Basafa, M. Sadegh Davari, M. Hossin Rezaei
    Developments in the first half of the third millennium B.C. led to the formation of extensive urban cultures in different regions of the Middle East with special iconography in works of art, which originated from their beliefs and convictions. Cultural zone of Elam in southwest of Iran with a focus on Susa and Choghazanbil, cultural zone of southeast of Iran with a focus on Jiroft, cultural zone of Sistan with a focus on Shahr-e Sukhteh, cultural zone of Gorgan with a focus on Bazghir, cultural zone of Khorasan centered on Shahrake Firouzeh and Chelow, Bactria-Margiana Archaeological Complex in Central Asia, as well as cultural zones in southern coast of Persian Gulf, Makran, Pakistan, and the Indus Valley are among the most important cultural zones of this period. Each urban culture in this period is recognized as a cultural-artistic center with specific ideological beliefs, social systems, traditions, ¬and unique art of iconography. The serpent has manifested as a mythical animal of chalcolithic period in material-artistic works of the above mentioned cultural zones with a different iconography. The present study was an attempt to evaluate the stylistic changes and mythical concepts of this motif in prehistoric urban centers of Iran and Central Asia with a comparative methodology and iconographic approach. The results indicated that the serpent motif in Eastern Iran and Central Asia art has been inspired by western Iran and Mesopotamia art and gradually has been integrated with art, beliefs, rituals, Eastern Iran and Central Asia mythology, and changes in social, religious, and political levels of these communities; therefore, it has led to innovations in artistic concepts and styles of this motif.
    Keywords: Mythical Concepts, Serpent Motif., Innovation, Iconography, Ideology
  • سید مهدی برکچیان، محمدحسین رضایی *
    این مطالعه به بررسی قدرت پیش بینی مدل های خودرگرسیون با داده های با تواتر متفاوت در پیش بینی نرخ تورم فصلی برای اقتصاد ایران می پردازد. به این منظور، دقت پیش بینی مدل های خودرگرسیونی که از وقفه های ماهانه نرخ تورم استفاده می کنند در برابر مدل پایه ای که از اطلاعات فصلی تغذیه می کند، مقایسه شده است. نتایج نشان می دهد که استفاده از مشاهدات ماهانه نرخ تورم در پیش بینی تورم فصلی غالبا منجر به بهبود دقت نتایج در پیش بینی تورم شده است. این بهبود بطور ویژه خود را در پیش بینی یک گام به جلو نشان می دهد. در میان الگو های مورد بررسی، رگرسیون های میداس عمدتا در افق های پیش بینی یک گام، سه گام و چهار گام به جلو نسبت به مدل پایه از دقت بالاتری برخوردار بوده اند. مدل وزن دهی گام به گام که دارای تعداد پارامترهای زیادی است، نسبت به مدل رگرسیون میداس که دارای ویژگی های غیرخطی و تعداد پارامتر محدودتری است، پیش بینی های نسبتا دقیق تری ارائه کرده است.
    کلید واژگان: پیش بینی تورم, رگرسیون میداس, مدل های خودرگرسیون
    Seyed Mehdi Barakchian, Mohammad Hossein Rezaei *
    This paper evaluates the predictive ability of mixed-frequency autoregressive models in forecasting seasonal inflation rate of IRAN economy. For this, forecasting accuracy of models with monthly lags of inflation rate are compared with a benchmark model which uses seasonal lags. Results indicate incorporating monthly lags, instead of seasonal lags, improves the accuracy of seasonal forecasts, especially for 1-step ahead forecasts. Among mixed-frequency models, MIDAS regressions are more accurate than the benchmark model in 1-step, 3-step and 4-step ahead forecasts. Step-weighting model which features proliferation of parameters outperforms the MIDAS regression which is non-linear and parameter efficient in estimation.
    Keywords: Forecasting Inflation, MIDAS Regression, Autoregressive Models
  • سید مهدی برکچیان*، محمدحسین رضایی
    موسسات مالی خصوصا بانک ها بنا بر الزامات قانونی کمیته ی بازل، برای تعیین میزان سرمایه ی احتیاطی خود می بایست پیش بینی های چنددوره ای (Multi-Period) از ارزش در معرض ریسک سبد دارایی های خود داشته باشند. لذا یافتن مدل های کارآمد در تخمین ارزش در معرض ریسک چنددوره ای (یا چندروزه) برای مدیران ارشد ریسک و علی الخصوص مدیران ریسک مالی از اهمیت بالایی برخوردار است. این مقاله به بررسی و مقایسه ی عملکرد روش های پارامتری، ناپارامتری و نیمه پارامتری در پیش بینی ارزش در معرض ریسک چنددوره ای برای سبد سرمایه گذاری شده در بورس اوراق بهادار تهران می پردازد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که روش مرسوم تبدیل مقیاس زمان (قاعده ی جذر زمان) در اکثر افق های زمانی و در بین تمامی مدل های مورد بررسی، عملکرد خوبی ندارد. همچنین مدل های پارامتری در مقایسه با روش های ناپارامتری زیان انباشته ی بزرگتری را برای سبد دارایی ها نتیجه داده و در مقابل هزینه ی فرصت کمتری را به منابع بنگاه تحمیل می کنند.
    کلید واژگان: ارزش در معرض ریسک چنددوره ای, پیش بینی واریانس چنددوره ای, پس آزمایی
    Seyed Mehdi Barakchian*, Mohammad Hossein Rezaei
    According to the Basel accords, financial institutions should forecast VaR of their portfolio over multi-period time horizons in order to determine their capital adequacy. Hence, finding efficient models for forecasting multi-period VaR is crucial for Chief Risk Officers (CRO) in general and Financial Risk Mangers (FRM) in particular. This paper tries to analyze and compare the predictive power of parametric, nonparametric and semiparametric methods of forecasting multi-period VaR for portfolios invested in Tehran Stock Exchange. The results indicate that the “square-root-of-time rule” (the conventional approach) in majority of time horizons has a weak prediction ability vis-a-vis the other multi-period VaR models. Empirical results suggest, employing parametric methods results in larger losses and lower opportunity costs relative to nonparametric methods.
    Keywords: Multi, period Value, at, Risk, Multi, period Volatility Forecasting, Backtesting
  • محمدحسین رضایی*، علیرضا هژبری نوبری، حامد وحدتی نسب، فرهنگ خادمی ندوشن
    صخره های منقوش را شاید بتوان به عنوان قدیم ترین جلوه های هنری جامعه انسانی در نظر گرفت. سابقه این هنر را بیش از 30 هزار سال تخمین می زنند؛ این هنر در ایران نیز سابقه طولانی دارد.
    این مقاله به معرفی یکی از این آثار (هنر صخره ای) می پردازد. این اثر (نقوش صخره ای قلات نیلو) در شهرستان کازرون و در جنوب شرقی روستای قلات نیلو واقع شده است. هدف از این پژوهش- شناسایی و تعیین موقعیت جغرافیایی، بررسی مفاهیم و کارکرد، تعیین قدمت، طبقه بندی و بررسی ارتباط این نقوش با نمونه های مشابه در دیگر مناطق است. این نقوش بصورت کنده کاری بر دیوار غار حک شده اند و شامل موضوعات شکار و تصاویر انسان سوار بر اسب با کمانی در دست، تصاویر حیوانی، اغلب بز و در یک مورد سگ هستند که قدمت آنها احتمالا به هزاره اول ق.م می رسد
    کلید واژگان: نقوش صخرهای, کازرون, قلات نیلو
    Mohammad Hosein Rezaei*, Ali Reza Hejabri Nobari, Hamed Vahdati Nasab, Farhang Khademi Nadooshan
    Painted rocks may be considered the oldest manifestation of art in human society. The history of this art is estimated to be more than 30 thousand years. This art has also a long history in Iran. This article introduces one of these rock art sites i. e. Ghalat Niloo which is located in Kazeroon County، south-east of Ghalat Niloo village. The purpose of this study is to identify and determine the location، the function of concepts، the history، classification and relationship of these designs with similar samples available from other areas. These designs have been engraved on the walls of the caves and include subjects such as hunting، human on horseback with a bow in hand، animal images mostly goats and in one case a dog. They probably date back to the 1st Millennium BC.
    Keywords: Rock Engravings, Kazeroon, Ghalat Niloo
  • سیدمحمدعلی زمردیان، محمدحسین رضایی
    در دنیای پر شتاب امروز و با افزایش تقاضای شهر نشینی، کمبود فضای شهری بطور محسوسی رو به فزونی است. از این رو نیاز به بلند مرتبه سازی و بالطبع عملیات گودبرداری از ضروریات جوامع شهری امروزی است. یک نمونه از سازه های حائل که از جمله متداول ترین نوع آن نیز بوده و برای گودبرداری با عمق های متفاوت مورد استفاده قرار می گیرد، خرپای فلزی است. طراحی سازه حائل ایمن، اقتصادی و مطابق ضوابط آیین نامه ای نیازمند درک صحیح رفتار گودبرداری است. از آنجا که مدل سازی سه بعدی هزینه بر و وقت گیر است، مدل سازی دو بعدی تحلیل غالب در محاسبات مهندسی است. در این مقاله تلاش شده تا با مدل سازی پارامتریک گودبرداری های مهار شده با خرپای فلزی در حالت های دو بعدی و سه بعدی و مقایسه آنها، ارتباطی منطقی میان هر دو حالت برقرار شود. با توجه به اینکه رفتارگودبرداری متاثر از مدلسازی سه بعدی است، سعی در تبیین نسبت میان بیشینه جابه جایی افقی و نشست در حالت های دو بعدی و سه بعدی (نسبت PSR) شده است. همچنین تاثیر پذیری این نسبت از پارامترهای رفتاری خاک، سربار مجاور و هندسه گودبرداری(طول، عرض و عمق) مورد بررسی قرار گرفته است. به طور میانگین نسبت PSR برای عمق های 4، 7 و 10 متر به ترتیب برابر 7/0، 55/0 و 4/0 محاسبه شد. همچنین مقایسه مقادیر نیروی محوری در اعضای اصلی سازه حائل (عضو قائم و مایل) نشان از تطابق قابل قبول این پارامتر در حالت دو بعدی و سه بعدی دارد. همچنین نسبت لنگر خمشی عضو قائم در حالت سه بعدی به حالت دو بعدی در بیشترین مقدار خود به 14/0 می رسد که حاکی از غیر حقیقی بودن این پارامتر در حالت دو بعدی می باشد. از این رو در روند طراحی سازه حائل قابل صرف نظر کردن است.
    S. M. A. Zomorodian, M. H. Rezaei
    Nowadays, the need for tall buildings, substruction of highways, construction of underground trains and consequently excavating operations is essential for modern urban communities. One of the most common types of retaining structures used for varying excavation depths is the metal truss. The aim of this study was to introduce a logical connection between two and three-dimensional analyses in a manner that by using two-dimensional analysis, horizontal and vertical displacements as well as internal forces of the retaining structures with a good approximation in three dimensional analysis (which is closer to the reality) can be calculated. Therefore, several parametric modelings were simulated in order to investigate the behavior of supported excavations via truss. Also, it was aimed to determine the ratio between maximum horizontal displacement at two-dimensional and three-dimensional analyses (PSR ratio). The PSR ratios for the depth of 4, 7 and 10 meters were 0.7, 0.55 and 0.4, respectively. The internal forces of a critical truss (near the center of the excavation) including axial forces and bending moments were also studied. Comparing the values of axial forces in the main structural members of the critical truss in two-dimensional and three-dimensional analyses shows a good agreement between the two types of modeling. The magnitude of bending moment in three-dimensional to two-dimensional analyses was 0.14, which proves unrealistic in twodimensional analysis, and can consequently be neglected in structural design procedure
    Keywords: Excavation, Retaining structure, Metal truss, Two, dimensional, Three, dimensional analyses, Hardening constitutive model, Mohr coulomb criteria, Drucker, Prager criteria, Modified Drucker, Prager
  • محمدحسین رضایی
    موضوع مقاله بررسی وضعیت عدالت اجتماعی در برنامه های توسعه جمهوری اسلامی ایران است. جامعه آماری آن برنامه های دوم و سوم و چهارم توسعه جمهوری اسلامی ایران است. در این تحقیق عدالت اجتماعی، توجه نسبتا برابر به تمام حوزه های زندگی اجتماعی و ارزشهای محوری آنها همراه با برابری در انواع آزادی ها و فرصتها و نابرابری مشروط در تولید و توزیع ارزشهای محوری است.
    نتایج تحلیل محتوای کمی و کیفی سه برنامه توسعه (دوم، سوم، چهارم) نشان می دهد در توجه به حوزه های چهارگانه زندگی اجتماعی تعادلی وجود ندارد. به طور میانگین در طی سه برنامه حدود 60 درصد توجه به حوزه زندگی اقتصادی است و نسبت به حوزه زندگی سیاسی تقریبا توجهی نشده است (حدود دو درصد). به حوزه زندگی جامعوی نیز کم توجه شده است (حدود 15 درصد). توجه به حوزه زندگی فرهنگی حدود 24 درصد است در حالی که بر اساس چارچوب مفهومی تحلیلی این اعداد باید حدود 25 درصد باشد. تاثیرات بی توجهی به حوزه زندگی سیاسی و کم توجهی به حوزه زندگی جامعوی در برنامه ها در وضعیت جاری جامعه نمایان است. اختلافات شدید سیاسی، کاهش قابل توجه سرمایه های اجتماعی و افزایش انواع انحرافات اجتماعی از نشانه های آن است.
    کلید واژگان: عدالت اجتماعی, عدالت اقتصادی, عدالت سیاسی, عدالت جامعوی, عدالت فرهنگی
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر محمدحسین رضایی مقدم
    رضایی مقدم، محمدحسین
    استاد ژئومورفولوژی، گروه ژئومورفولوژی، دانشکده برنامه ریزی و علوم محیطی، دانشگاه تبریز
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال