محمدرضا اشرف زاده
-
ذخیره سازی کربن در اکوسیستم های زمینی بخش مهمی از ذخیره سازی جهانی کربن است و نقشی حیاتی در کاهش تغییرات اقلیمی ایفا می کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات انواع کاربری/پوشش زمین بر میزان ترسیب کربن خاک و زیتوده گیاهی به عنوان یک خدمت اکوسیستمی مهم در حوزه آبخیز سفیددشت واقع در استان چهارمحال و بختیاری انجام شد. نمونه برداری از خاک و پوشش گیاهی به صورت تصادفی- سیستماتیک انجام شد. بدین منظور در هر کاربری، از 60 پلات 4 مترمربعی جهت جمع آوری خاک، زیتوده گیاهی و لاشبرگ استفاده شد. زیتوده گیاهی به روش اندازه گیری مستقیم نمونه برداری شد. نمونه های خاک نیز از عمق 0-30 سانتی متری و به تعداد 20 نمونه در هر منطقه جمع آوری شد. مقایسه بین مناطق با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون چند دامنه ای دانکن انجام گرفت. نتایج نشان داد در مجموع از منظر ذخیره کربن کل بین مناطق مورد بررسی اختلاف معنی داری وجود دارد. ذخیره کربن کل از بیشترین به کمترین به ترتیب شامل مرتع متراکم (42/46 تن بر هکتار)، مرتع نیمه متراکم (49/38 تن بر هکتار)، اراضی کشاورزی (62/31 تن بر هکتار)، مرتع کم تراکم (12/26 تن بر هکتار) و اراضی بایر (21/17 تن بر هکتار) می باشد. ارزش اقتصادی کل ذخیره کربن در هر هکتار از کاربری های بررسی شده شامل مراتع متراکم، مراتع نیمه متراکم، اراضی کشاورزی، مراتع کم تراکم و اراضی بایر به ترتیب 5446، 4516، 3710 ، 3065 و 2019 دلار تعیین شد. بنابراین می توان نتیجه گیری نمود که اجرای سیاست های مناسب برای جلوگیری و یا به حداقل رساندن تبدیل کاربری های زمینی با ظرفیت ذخیره سازی کربن بالاتر به کاربری هایی که ظرفیت ذخیره سازی کربن کمتری دارند، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
کلید واژگان: اراضی مرتعی, پوشش اراضی, ترسیب کربن, تغییر اقلیم, توزیع کربنCarbon storage in terrestrial ecosystems is an important part of global carbon storage and plays a vital role in mitigating climate change. The purpose of this research is to investigate the effects of different types of land uses/land covers (dense rangelands, semi-dense rangelands, low density rangelands, barren lands and agricultural lands) on the amount of soil carbon and plant biomass sequestration as an important ecosystem service in Sefiddasht watershed in in Chaharmahal va Bakhtiari province. Sampling of soil and vegetation was done randomly and systematically. For this purpose, 60 plots of 4 square meters were used for collecting soil, plant material and litter. Plant biomass was sampled by direct measurement method. Soil samples were also collected from the depth of 0-30 cm and 20 samples in each area. The results showed that there is a significant difference between the investigated regions in terms of total carbon storage. The total carbon storage from the highest to the lowest in order includes dense rangelands (46.42 tons/ha), semi-dense rangelands (38.49 tons/ha), agricultural lands (31.62 tons/ha), low-density rangelands (26.12 tons) per hectare) and barren lands (17.21 tons per hectare). The economic value of the total carbon storage per hectare of the examined uses, including dense rangelands, semi-dense rangelands, agricultural lands, low-dense rangelands, and barren lands, was determined to be $5446, $4516, $3710, $3065, and $2019, respectively. Therefore, it can be concluded that the implementation of appropriate policies to prevent or minimize the conversion of land uses with a higher carbon storage capacity to land uses with a lower carbon storage capacity is of particular importance.
Keywords: Rangelands, Land Cover, Carbon Sequestration, Climate Change, Carbon Distribution -
شناخت الگوهای حضور مکانی گونه ها و وابستگی محیطی آنها یکی از اهداف اساسی در بوم شناسی و تکامل است. در حال حاضر، بسته های نرم افزاری متعددی برای مدل سازی آشیان بوم شناختی گونه ها وجود دارد. بسته نرم افزاری والاس، به عنوان ابزاری در دسترس برای محققان و متخصصان حفاظت طراحی شده است و به عنوان یک منبع ایده آل برای آموزش معرفی شده است. در پژوهش حاضر، با استفاده از 262 داده حضور کبک دری خزری و 12 متغیر محیطی و انسانی و در چهارچوب یک رویکرد مقایسه ای سه مدل Bioclim، MaxNet و MaxEnt، تحت بسته نرم افزاری والاس، پراکنش جغرافیایی کبک دری خزری در ایران مدل سازی شد. در هر سه مدل، مقدار عددی AUC عالی (0/96<) برآورد شد. بر اساس نتایج حاصل از سه مدل، حدود 4/6 تا 5/5 درصد از سطح کشور می تواند به عنوان زیستگاه مطلوب کبک دری خزری در نظر گرفته شود. بر این اساس، ارتفاعات کپه داغ، البرز، زاگرس، آذربایجان و قفقاز از اهمیت زیستگاهی بالایی برای کبک دری خزری برخوردار هستند. متغیرهای ناهمواری سطح زمین (36/8درصد)، ارتفاع (20/9درصد)، هم دمایی (18/6درصد) و بارش سالیانه (9/1 درصد) بیشترین اهمیت را در مدل سازی نشان دادند. بررسی های پژوهش حاضر، علاوه بر اهمیت استفاده از الگوریتم های مختلف در مدل سازی های پراکنش گونه ای، بر اهمیت استفاده از طیفی از متغیرها شامل توپوگرافی، پوشش گیاهی، منابع غذایی، اقلیم، گونه های هم زیست، رقابت و عوامل انسانی در مدل سازی پراکنش کبک دری خزری تاکید دارد.
کلید واژگان: آشیان بوم شناختی, مدل سازی پراکنش گونه ای, والاس, Tetraogallus CaspiusUnderstanding the patterns of spatial presence of species and their environmental dependence is one of the basic goals in ecology and evolution. Currently, there are several software packages for ecological niche modeling of species. The Wallace software package is designed as an accessible tool for researchers and conservation professionals and it has been introduced as an ideal resource for education. In the current study, a dataset comprising 262 records on the occurrence of Caspian snowcock, along with 12 environmental and human predictors, was used. Within the context of a comparative analysis using three models—Bioclim, MaxNet, and MaxEnt—under the Wallace software package, we conducted a modeling exercise to depict the geographical distribution of the Caspian snowcock in Iran. In all three models, the high AUC values (>0.96) suggesting excellent model fit with data. Based on the results of three models, about 4.6 to 5.5 % of the study area can be considered as the suitable habitat of the Caspian snowcock. Accordingly, Alborz, Zagros Koppeh Dagh, Azerbaijan and Caucasus Mountains are of great importance as suitable habitats for the Caspian snowcock. The variables of topographical roughness (36.8 %), elevation (20.9 %), isothermality (18.6 %) and annual precipitation (9.1 %) showed the most participation in modeling. The present study emphasizes the necessity of using different algorithms in species distribution modeling and the importance of using different variables including topography, vegetation, food resources, climate, coexist species, competition and human factors in modeling the distribution of the Caspian snowcock.
Keywords: Ecological Niche, Species Distribution Modeling, Tetraogallus Caspius, Wallace -
گونه های تخصصی ساکن مناطق مرتفع کوهستانی، در مقایسه با گونه های ساکن مناطق کم ارتفاع، با تهدیدهای بیشتری به واسطه تخریب یا تکه تکه شدن زیستگاه و تغییرات اقلیمی مواجه هستند. کبک دری خزری، از گونه های دارای آشیان بوم شناختی تخصصی و شاخص مناطق کوهستانی مرتفع است. علیرغم حساسیت بالای این گونه به تغییرات زیستگاهی و نقش آن به عنوان یک گونه چتر و یا پرچم در مناطق کوهستانی، اطلاعات اندکی در زمینه بوم شناسی این گونه وجود دارد. در پژوهش حاضر، با استفاده از 262 داده حضور و 10 متغیر محیطی و انسانی و در چهارچوب یک رویکرد تلفیقی حاصل از پنج الگوریتم مدلسازی، پراکنش جغرافیایی این پرنده در ایران پیش بینی شد. بر اساس مدل تلفیقی، در حدود 96527/4 کیلومتر مربع (حدود 5/8 درصد) از گستره کشور به عنوان زیستگاه مطلوب کبک دری شناسایی شد. متغیرهای ناهمواری سطح زمین (30/02 درصد)، میانگین دمای سالیانه (29/61 درصد)، ارتفاع (18/57 درصد)، و شاخص هم دمایی (14/14 درصد) بیشترین مشارکت را در مدل سازی داشتند. به ترتیب، حدود 16/04 و 23/13 درصد از گستره زیستگاه های مطلوب با مناطق شکار ممنوع و مناطق حفاظت شده هم پوشی داشت. پیشنهاد می شود اقدامات حفاظتی کارآمد، با تمرکز بر تهدیدهای احتمالی ناشی از فعالیت های انسانی از جمله توسعه زیرساخت های گردشگری، احداث جاده ها، چرای بی رویه و شکار غیرقانونی، انجام شود.
کلید واژگان: کبک دری, مدل پراکنش گونه ای, آشیان بوم شناختی, رویکرد مدلسازی تلفیقی, مناطق حفاظت شدهSpecialized species living in high mountain areas face more threats compared to species living in low altitudes, primarily due to habitat destruction or fragmentation and climate change.The Caspian snowcock is a species with a specialized ecological niche and serves as an indicator of mountain ecosystems. Despite the high sensitivity of this species to habitat changes and its role as an umbrella or flagship species in mountainous areas, there is a scarcity of data on the ecology of this species. In the current study, we predicted the geographical range of this bird using 262 presence localities and 10 environmental and anthropogenic variables within an ensemble framework, resulting from five modeling algorithms. Based on the ensemble model, about 96527.4 km2 (5.8%) of the country was identified as a suitable habitat for the Caspian snowcock. Potential habitats of the species appeared to be strongly influenced by topographical roughness (30.02), average annual temperature (29.61), altitude (18.57), and isothermality (14.14). About 16.04% and 23.13% of the predicted suitable range overlapped with no-hunting and protected areas. It is suggested that effective conservation measures should be taken by focusing on the possible threats caused by human activities, including the development of tourism infrastructure, road networks, overgrazing, and poaching.
Keywords: Snowcock, Species distribution model, Ecological niche, Ensemble modeling, Protected areas -
هم پوشی نیازهای حیاتی حیات وحش و انسان از یک طرف و افزایش روز افزون جمعیت انسان منجر به تشدید تعارض بین جوامع محلی و حیات وحش شده است. خرس قهوه ای یک گوشتخوار بزرگ جثه به شمار می رود، گونه ای همه چیزخوار است و به گستره های زیستگاهی بزرگ نیاز دارد. این ویژگی ها و عادات رفتاری سبب شکل گیری و تشدید تعارض این گونه با طیف متنوعی از جوامع محلی شده است. به منظور شناسایی عوامل موثر بر شدت تعارض خرس قهوه ای با جوامع محلی پرسشنامه ای تهیه و با 332 نفر از ساکنین داخل و پیرامون گستره زیستگاهی خرس در استان کهگیلویه و بویراحمد مصاحبه انجام شد. با استفاده از رگرسیون منطقی دوتایی عوامل پیش بینی کننده اجتماعی بر سطح پذیرش حق حیات خرس قهوه ای در منطقه مورد مطالعه بررسی شد. همچنین، با استفاده از تحلیل شبکه اجتماعی مهمترین دلایل حمله خرس به انسان و دارایی های انسان و مهمترین راهکارها برای مدیریت تعارض از دیدگاه جوامع محلی بررسی شد. نتایج نشان داد که سن، جنسیت، تحصیلات، میزان ترس، میزان دارایی افراد، خطرناک بودن خرس و سطح پذیرش خرس در میان جوامع محلی تاثیر زیادی بر شدت تعارض دارد. یافته های تحلیل شبکه اجتماعی نشان داد که خشکسالی در منطقه و رویارویی ناگهانی با انسان از مهمترین دلایل حمله/خسارت خرس قهوه ای به انسان و دارایی های انسان هستند. افزایش سطح آگاهی جوامع محلی در منطقه، حصارکشی پیرامون دارایی های انسان و جبران خسارت می توانند در کاهش درگیری ها و در برخی موارد به بهبود پذیرش خرس ها در بین جوامع محلی موثر باشند.
کلید واژگان: جوامع محلی, زاگرس مرکزی, گوشت خواران بزرگ جثه, مدیریت تعارض انسان-حیات وحشThe overlapping of the vital needs of wildlife and humans on the one hand and the increasing human population have led to the intensification of conflicts between local communities and wildlife. Because brown bear has an omnivorous diet and large body size, they often require expansive habitats. These food requirements and wide-ranging behavior often bring them into conflict with humans and livestock. In order to identify the factors affecting the intensity of the brown bear's conflict with local communities, a questionnaire was prepared and interviews were conducted with 332 local communities in and around the brown bear's habitat in Kohgilouye va Boyer-Ahmad province. Using logical regression, social predictive factors on the level of acceptance of the brown bear's right to life were investigated. Also, using the social network analysis approach, the most important reasons for bear attacks on humans and human assets and the most important solutions for conflict management from the perspective of local communities were investigated. Results show that age, gender, education, the level of fear, the amount of people's property, the dangerousness of the bear, and the level of acceptance of the bear among the local communities have a great impact on the intensity of conflicts. On the other hand, social network analysis shows that from the point of view of local communities, the most important reason for brown bear attacks on humans is the annual drought and the sudden encounters between themes. The most important solution to reduce the risk of bear attacks on humans and human resources is to use deterrents and fencing around human resources. Finally, increasing the level of awareness of local communities in the region and securing fences around human resources and damage compensation schemes can help mitigate conflicts and, in some cases, improve the acceptance of bears.
Keywords: Central Zagros, Large carnivores, Local communities, Managing human-wildlife conflicts -
استان لرستان، به عنوان یک منطقه عمدتا کوهستانی، بخش مهمی از گستره پراکنش پلنگ را در غرب کشور در خود جای داده است. با این وجود، اطلاعات چندانی از پراکنش جغرافیایی پلنگ در این استان در دسترس نیست. هدف از پژوهش حاضر، تعیین زیستگاه های مطلوب پلنگ ایرانی با استفاده از یک رویکرد تلفیقی حاصل از هفت الگوریتم مختلف در سطح استان لرستان است. براساس نتایج، در حدود 41/6185 کیلومترمربع (85/21 درصد) از ناحیه محدوده به عنوان زیستگاه مطلوب پلنگ شناسایی شد. فاصله از مناطق حفاظت شده (30 درصد)، فاصله از روستا (29 درصد)، فاصله از زمین های کشاورزی (11 درصد)، مجموع بارندگی سالانه (8 درصد) و فاصله از جنگل (7 درصد) به عنوان مهم ترین متغیرهای موثر بر انتخاب زیستگاه پلنگ شناسایی شدند. در حدود 49 درصد از گستره زیستگاه های مناسب توسط شبکه مناطق حفاظت شده پوشش داده شده است. تاسیس مناطق حفاظت شده و تکمیل شبکه حفاظتی به ویژه در زیستگاه های مطلوب از مهم ترین راهبردها در حفاظت از جمعیت های در خطر پلنگ ها هستند. گوشتخواران بزرگ، به دلیل گستره خانگی بزرگ، عمدتا به لکه های زیستگاهی خارج از مناطق حفاظت شده و ارتباط بین این زیستگاه ها وابسته هستند. بنابراین، حفاظت از لکه های زیستگاهی و ارتباط بین آنها ضروری است. پایش و نظارت زیستگاه ها، استفاده از رویکردهای حفاظتی کارآمد و تقویت مشارکت جوامع محلی، از دیگر مسایل مهم هستند.
کلید واژگان: پلنگ ایرانی, مدل سازی پراکنش گونه ای, زاگرس, مدل سازی تلفیقی, مناطق حفاظت شدهLorestan province, as a predominantly mountainous region, covers important part of critical habitats of Persian leopard (Panthera pardus) in west of Iran. However, there is little information on geographical distribution of the leopard in this province. This study aims to identify suitable habitats of the Persian leopard in Lorestan province, using an ensemble model consisting of seven species distribution models. The ensemble model identified 6,185 km2 (21.85%) of the study area as suitable habitat for the Persian leopard. Distance to conservation areas (30%), distance to village (29%), distance to farmlands (11%), annual precipitation (8%) and distance to forest (7%) made the highest contribution to the model performance. About 49% of the identified suitable habitat covered by conservation areas. Establishing more conservation areas in suitable habitats and re-evaluation of the network of conservation areas are crucial strategies to conserve endangered populations of the leopard. Many large carnivores, due to their large home ranges, depend on habitat patches outside protected areas and corridors between them. Thus, conserving the habitat patches and connectivity between them are crucial. Monitoring and surveillance of habitats, using effective conservation strategies, and promoting local community involvement are other important issues.
Keywords: Ensemble modeling, Persian leopard, protected areas, Species distribution modeling, Zagros -
ترس انسان از گوشتخواران بزرگ جثه می تواند بر تمایل انسان جهت به اشتراک گذاشتن سیمای سرزمین با این گونه ها تاثیر بگذارد. همچنین، ترس این پتانسیل را دارد که بر فرآیندهای تصمیم گیری و اجرای مداخلات و اقدامات مدیریتی تاثیرگذار باشد. افرادی که از گوشتخواران بزرگ جثه می ترسند، مخالفت بیشتری با حفاظت از این گوشتخواران نشان می دهند. این مطالعه با هدف بررسی عوامل موثر بر ترس جوامع محلی نسبت به خرس قهوه ای در استان کهگیلویه و بویراحمد انجام شد. به منظور بررسی نگرش جوامع محلی نسبت به خرس قهوه ای پرسشنامه ای تخصصی طراحی و اندازه نمونه با استفاده از فرمول کوکران با تعداد 332 نفر تعیین شد. برای ارزیابی آسیب پذیری جوامع محلی در برابر خرس قهوه ای از روش تحلیل شبکه اجتماعی استفاده شد. بر اساس نتایج، دانش ناکافی جوامع درباره خرس منجر به ترس و تغییرات رفتاری در مواجهه با این گونه می شود. تلاش در راستای کاهش ترس جوامع محلی از خرس از مواردی است که باید بر آن تمرکز شود. به منظور کاهش تعارض بین انسان و خرس، توصیه می شود در کنار سایر اقدامات مدیریتی به طور جدی به افزایش دانش و آگاهی جوامع محلی در مورد ویژگی های رفتاری خرس ها توجه شود.
کلید واژگان: نگرش, گوشتخواران بزرگ جثه, خرس قهوه ای, تعارض انسان- خرس, زاگرس مرکزیHuman fear of large carnivores can affect human willingness to share the landscape with these species. Also, fear has the potential to influence decision-making processes and the implementation of management interventions. People who fear of large carnivores show more opposition to protect these carnivores and are more likely to support killing them. This study was conducted to investigate the factors affecting the fear of local communities toward brown bears in Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad province. In order to find out the attitude of the local communities towards the bear, a specialized questionnaire was designed and the sample size was estimated at 332, using Cochran's formula. Social network analysis was used to assess the vulnerability of local communities towards brown bears. Based on the results, inadequate knowledge of local communities about bears leads to fear and behavioral changes, when facing this species. Efforts to reduce the human fear of bears should be focused on communication with local people. In order to reduce the conflict between human and bears, it is recommended to increase knowledge and awareness of local communities about the brown bear behavior along with other management measures.
Keywords: Attitude, Large carnivores, Brown bear, Human- bear conflict, Central Zagros -
لاک پشت ها در معرض تهدیدترین گروه آرایه شناختی در میان خزندگان هستند. با این وجود، دانش چندانی در زمینه پاسخ این گروه از موجودات در برابر تغییرات اقلیمی وجود ندارد. این پژوهش، با هدف ارزیابی پیامدهای تغییر اقلیم بر پراکنش جغرافیایی لاک پشت برکه ای خزری (Mauremys caspica) انجام شد. به این منظور، از رویکرد مدل سازی اجماعی شامل شش مدل شبکه عصبی مصنوعی، روش تعمیمی تقویت شده، مدل خطی تعمیم یافته، تحلیل ممیزی انعطاف پذیر، جنگل تصادفی و رگرسیون چند متغیره تطبیقی استفاده شد. پیش بینی پراکنش زیستگاه های مطلوب اقلیمی گونه مورد مطالعه بر اساس مدل گردش عمومی MRI-CGCM3 و چهار سناریوی افزایش گازهای گلخانه ای (RCP) برای سال 2070 صورت گرفت. بر اساس یافته ها، سطح زیستگاه مطلوب اقلیمی گونه مورد مطالعه در حدود 5/835941 کیلومتر مربع (حدود 8/73 درصد) از کل منطقه مورد مطالعه برآورد شد. مجموع بارندگی سالیانه (24/56 درصد)، مجموع بارندگی پربارش ترین فصل سال (24/28 درصد)، تغییرات فصلی بارندگی (16/93 درصد) و تغییرات فصلی دما (14/64 درصد) بیشترین مشارکت را در مطلوبیت اقلیمی این گونه داشتند. در حدود 26 تا 33 درصد از وسعت زیستگاه های لاک پشت برکه ای خزری به واسطه تغییر اقلیم تا سال 2070 مطلوبیت اقلیمی خود را از دست خواهد داد. یافته های این پژوهش بر ضرورت درک پیامدهای پیچیده تغییر اقلیم بر حیات وحش به ویژه گونه های تهدید شده تاکید دارد.
کلید واژگان: لاک پشت برکه ای آب شیرین, مدل سازی آشیان اقلیمی, تغییر اقلیم, پراکنش جغرافیایی, حفاظتAlthough turtles are the most threatened taxonomic group within the reptile class, we have a very limited understanding of how turtles respond to climate change. Here, we evaluated the effects of climate changes on the geographical distribution of Caspian pond turtle (Mauremys caspica). We used an ensemble approach by combining six species distribution models including artificial neural network, generalized boosted model, generalized linear model, flexible discriminant analysis, random forest and multivariate adaptive regression splines. To predict the future distribution, modelling projection of MRI-CGCM3 was used for the year 2070 under four scenarios of representative concentration pathways (RCP). Based on the findings, the suitable habitat of Caspian pond turtle was estimated to be about 835941 km2 (about 8.73%) of the study area. Our model projections showed that about 26 to 33% of the current suitable habitats will be unsuitable by 2070 due to climate change. The annual precipitation (24.56%), precipitation of wettest quarter (24.28%), precipitation seasonality (16.93%) and temperature seasonality (14.64%) had the highest contribution to model performance of Caspian pond turtles. Overall, our findings emphasize the need for a comprehensive understanding of the complex effects of climate change on the species, specially turtles.
Keywords: Freshwater Pond turtle, Climate change, Climatic niche modeling, Geographical distribution, Conservation -
این مطالعه با هدف مدل سازی زیستگاه های مطلوب و ارایه توصیه های حفاظتی برای مار آبی چلیپر (Natrix tessellata) در استان چهارمحال و بختیاری انجام پذیرفت. در این پژوهش، از الگوریتم بی نظمی بیشینه به منظور شناسایی زیستگاه های مطلوب این گونه در سراسر استان استفاده شد. معیار AUC برای مدل سازی پراکنش زیستگاه های مطلوب در حدود 0/90 به دست آمد. بر اساس یافته ها، کم تر از سه درصد استان (حدود 400 کیلومترمربع) به عنوان زیستگاه با مطلوبیت زیاد (0/6<) برآورد شد. در حالی که به نظر می رسد این گونه در مناطق مرکزی استان پراکنش بیش تری دارد، اما زیستگاه های مطلوب آن در تمامی شهرستان های استان قابل مشاهده هستند. هم چنین، حدود 7/60 درصد (30/33 کیلومترمربع) از زیستگاه های با مطلوبیت زیاد (0/6<) این گونه به وسیله شبکه حفاظتی (شامل مناطق حفاظت شده و شکار ممنوع) پوشش داده شده است. متغیرهای فاصله تا رودخانه (38/8 درصد)، ارتفاع از سطح دریا (17/1 درصد)، فاصله تا زمین های کشاورزی (14/2 درصد) و فاصله تا مناطق جنگلی (8/9 درصد) بالاترین مشارکت (79 درصد) را در مدل سازی پراکنش زیستگاه های مار چلیپر داشتند. در نهایت، توصیه های حفاظتی به منظور مدیریت و حفاظت بهتر جمعیت های چلیپر پیشنهاد شده است.کلید واژگان: مطلوبیت زیستگاه, متغیرهای محیطی, مار آبی چلیپر, شبکه حفاظتی, زاگرس مرکزیThe aim of this study was to model suitable habitats and suggest conservation implications for Dice snake (Natrix tessellata) in Chaharmahal va Bakhtiari province. In this research, the maximum entropy algorithm was used to predict distribution of suitable habitats of the species across the province. The AUC value for modeling of distribution of suitable habitats obtained 0.90. Based on the results, less than three percent of the province (about 400 km2) was estimated as the highly suitable habitat (<0.6). While it seems that most of the distribution range of the species was located in the central regions of the province, but its desirable habitats can be seen in all of the counties of province. Also, about 7.60% (30.33 km2) of highly suitable habitats (<0.6) of this species is covered by the conservation network (including protected areas and no-hunting areas). The variables of distance to river (38.8%), altitude (17.1%), distance to agricultural lands (14.2%), and distance to forest areas (8.9%) had the highest contribution (79%) in the modeling of distribution of suitable habitats of Dice snake. Finally, conservation implications for management and conservation of Dice snake was presented.Keywords: Habitat suitability, Environmental variables, Natrix tessellate, Conservation network, central Zagros
-
تغییر اقلیم ممکن است حفاظت از گونه های گیاهی دارای پراکنش جغرافیایی محدود مانند لاله واژگون را با چالش های جدی مواجه سازد. در این پژوهش، مدل سازی پراکنش جغرافیایی رویشگاه های بالقوه لاله واژگون در کشور و در شرایط فعلی و تحت تاثیر تغییر اقلیم آینده (2050) انجام شد. تعداد 78 داده حضور گونه همراه با 12 متغیر محیطی شامل متغیرهای زیست اقلیمی، فیزیوگرافی و پوشش/کاربری سرزمین در مدل سازی استفاده شدند. رویکرد مدل سازی اجماعی با تلفیق هفت مدل پراکنش گونه ای و بر اساس چهار سناریوی افزایش گازهای گلخانه ای و سه مدل گردش عمومی انجام شد. حدود 69/7 درصد از محدوده موردمطالعه به عنوان رویشگاه های بالقوه لاله واژگون شناسایی شد. کمتر از 10 درصد از این رویشگاه ها توسط مناطق حفاظت شده کشور پوشش داده شده است. بر اساس یافته های حاصل از سناریوهای مختلف تغییر اقلیم، به ترتیب کمترین و بیشترین سطح رویشگاه نامناسب شده در حدود 10/46 درصد (RCP4.5) تا 37/77 درصد (RCP8.5) در سال 2050 خواهد بود. موثرترین متغیرها در پراکنش گونه موردمطالعه، به ترتیب حداقل دمای سردترین ماه، ارتفاع و بارندگی سالانه بودند. یافته ها نشان می دهد که پراکنش جغرافیایی لاله واژگون احتمالا به واسطه تغییر اقلیم به سمت مناطق مرتفع تر جابه جا خواهد شد. بر اساس ارزیابی ها، مدل ها از درستی و دقت قابل قبولی برخوردار بودند (87/0< AUC و 75/0<TSS). رویشگاه های مناسب شناسایی شده می توانند به منظور اتخاذ رویکردهای مدیریتی و حفاظتی ازجمله معرفی مجدد و تاسیس مناطق حفاظت شده جدید به منظور حفاظت از لاله واژگون در پاسخ به پدیده تغییر اقلیم موردتوجه قرار گیرند.
کلید واژگان: مدل سازی اجماعی, مطلوبیت رویشگاه, مدل سازی پراکنش گونه ای, متغیرهای زیست اقلیمیClimate change may make challenges to the conservation of plant species such as the Fritillaria imperialis that have narrow geographical distribution. In this study, the modeling suitable habitats of F. imperialis in Iran was done in the current condition and under climate change (2050). In so doing, 78 species presence data along with 12 environmental variables including bioclimatic, physiographic and land cover/land use variables were used. The ensemble modelling consisting of seven Species Distribution Models (SDMs) was coupled with three general circulation models and four Representative Concentration Pathways (RCPs) scenario. Our findings showed that estimated potential habitats of the species cover about 7.69% of the study area while approximately 9.08% of these suitable areas were covered by conservation areas. Due to climate change, the least and most decline of suitable habitats 46.1% to 77.37% might occur in 2050 respectively. Minimum temperature of the coldest month, elevation, and annual precipitation, had the greatest effects on the species’ distribution in the study area. In keeping with the results, F. imperialis was predicted to shift toward higher elevation under climate change. The accuracy of the maps was assessed and functioning of all models was acceptable (AUC> 0.87 and TSS> 0.75). The suitable habitat identified could be considered for the adoption of management and conservation approaches, including re-introduction and the establishment of new protected areas in order to protect F. imperialis against the expected climate change impacts.
Keywords: Ensemble modeling, Habitat suitability, Species distribution modeling, Bioclimatic variables -
گونه گیاهی استپی بیابانی (Stipa hohenackeriana) از نظر تولید علوفه و حفاظت خاک از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این مطالعه، اثر تغییر اقلیم آینده بر پراکنش جغرافیایی این گونه در استان چهارمحال و بختیاری واقع در منطقه زاگرس مرکزی پیش بینی شده است. به این منظور، تعداد 122 داده حضور گونه با استفاده از سیستم موقعیت یاب جهانی (GPS) ثبت شد و همراه با 9 متغیر محیطی شامل متغیرهای زیست اقلیمی، فیزیوگرافی و پوشش/کاربری سرزمین در مدل سازی مورد استفاده قرار گرفتند. رویکرد مدل سازی اجماعی شامل مدل بی نظمی بیشینه، شبکه عصبی مصنوعی، روش افزایشی تعمیم یافته، مدل خطی تعمیم یافته، تحلیل ممیزی انعطاف پذیر، جنگل تصادفی و رگرسیون چند متغیره تطبیقی استفاده شد. پیش بینی آینده برای سال های 2050 و 2070 و بر اساس چهار سناریوی افزایش گازهای گلخانه ایRCP2.6 ،RCP4.5 ،RCP6 و RCP8.5 و مدل گردش عمومی MRI-CGCM3 انجام شد. یافته ها نشان داد که حدود 37/22 درصد از محدوده مورد مطالعه در شرایط اقلیمی امروزی به عنوان رویشگاه های مطلوب گونه استپی بیابانی شناسایی شد. موثرترین متغیرها در مطلوبیت رویشگاه گونه مورد مطالعه، به ترتیب میانگین دمای پربارش ترین فصل سال، تغییرات فصلی بارندگی و شاخص هم دمایی بودند. پیش بینی می شود که به واسطه تغییر اقلیم، به ترتیب کمترین و بیشترین سطح رویشگاه نامناسب شده در حدود 72/18 درصد (RCP2.6) در سال 2050 تا 87/42 درصد (RCP8.5) در سال 2070 خواهد بود. مدل جنگل تصادفی به عنوان قابل اعتمادترین مدل، در بین هفت مدل مورد بررسی تعیین شد. مناطق تعیین شده به عنوان رویشگاه مناسب در این مطالعه می تواند برای معرفی مجدد و استقرار استپی بیابانی مورد توجه قرار گیرند.
کلید واژگان: تغییر اقلیم, چهارمحال و بختیاری, مدل سازی پراکنش گونه ای, مدل جنگل تصادفی, Biomod2, مدل سازی اجماعیJournal of Rangeland, Volume:14 Issue: 3, 2020, PP 526 -538Stipa hohenackeriana in terms of forage production and soil protection is especially important. In this study, was predicted the potential effects of climate change on the future geography distribution of this species in Chaharmahal va Bakhtiari province located in Central Zagros region. To do this, 122 species presence point of this species is collected by GPS, along with 9 environmental variables including bioclimatic, physiographic and land cover/land use variables were used. Ensemble methods were used to predict S. hohenackeriana distribution including the Generalized Linear Model (GLM), Artificial Neural Network (ANN), Generalized Boosting Method (GBM), Flexible Discriminant Analysis (FDA), Multivariate Adaptive Regression Splines (MARS), Maximum Entropy (MaxEnt) and Random Forest (RF). The future projections were made for both year 2050 and 2070 with four Representative Concentration Pathways (RCPs) scenario (2.6, 4.5, 6 and 8.5) and general circulation model MRI-CGCM3. Our findings show that estimated suitable habitats of the species covers about 22.37% of the study area for the S. hohenackeriana. The mean temperature of the wettest quarter, Precipitation Seasonality and Isothermality had the greatest effects on the species’ distribution in the study area. Due to climate change, the least and most decline of suitable habitats of 18.72% (RCP2.6) to 42.87% (RCP8.5) may occur by 2050 and 2070, respectively. Based on the assessments, Random Forest was determined to be the most reliable model among the seven models studied. The region mapped in the study as suitable habitats’ for the species could be effective for the re-establishment and re-introduction of S. hohenackeriana species.
Keywords: Climate change, Chaharmahal va Bakhtiari province, Random Forest model, Species distribution modeling, Biomod2, Ensemble modeling -
تخریب و تکه تکه شدگی زیستگاه به عنوان مهم ترین عامل تهدید کننده جمعیت های در خطر حیات وحش شناخته می شود و ممکن است تغییر اقلیم منجر به افزایش شدت این پدیده شود. هدف از پژوهش حاضر، مدل سازی مطلوبیت زیستگاه گوسفند وحشی در استان لرستان و بررسی پیامدهای تغییر اقلیم بر زیستگاه های شناسایی شده است. به منظور پیش بینی پراکنش این گونه در شرایط حال حاضر و آینده از رویکرد مدل سازی اجماعی با استفاده از شش مدل پراکنش گونه ای استفاده شد. براساس مدل های مورد استفاده، در حدود 7/4 درصد (2093/98 کیلومتر مربع) از ناحیه مورد مطالعه به عنوان زیستگاه مطلوب پیش بینی شد. متغیرهای پوشش اراضی، تغییرات فصلی دما، فاصله تا چشمه، ردپای انسان و فاصله تا گریزگاه بالاترین مشارکت (80 درصد) را در اجرای مدل داشتند. یافته ها نشان می دهد که 62/14 درصد (4/5 RCP) تا 76/97 درصد (8/5 RCP) از زیستگاه های مطلوب گوسفند وحشی تا سال 2050 به واسطه تغییر اقلیم تحت چهار سناریوی افزایش گازهای گلخانه ای و مدل گردش عمومی BCC-CSM1-1 از دست خواهد رفت. در مقابل، در همین دوره زمانی در حدود 5/89 درصد (8/5 RCP) تا 17/01 درصد (4/5 RCP) به زیستگاه های مطلوب اضافه خواهد شد. یافته های این پژوهش اطلاعات سودمندی را برای طرح ریزی حفاظتی به منظور حفاظت و بازسازی جمعیت های گوسفند وحشی فراهم می سازد.
کلید واژگان: گونه های تهدید شده, تخریب زیستگاه, تغییر اقلیم, مدل سازی پراکنش گونه ای, حفاظتHabitat loss is the main threat to the endangered populations of wildlife and anthropogenic climate change is expected to exacerbate this. Here, we identify suitable habitats of wild sheep in Lorestan Province and how these habitats are affected by the climate change scenarios, in order to address conservation and management efforts. The ensemble modeling based on six species distribution models (SDMs) was used to predict current and future distributions, in response to the changing climate. Our models predicted that 7.4% of the 28,294 km2 study area is currently suitable habitat for the species. Land cover, temperature seasonality (bio4), distance to spring, human footprint and distance to escape terrain made the highest contribution (80%) to the distribution model performance. Findings show that about 62.14 (RCP4.5) to 76.97% (RCP8.5) of present suitable habitat would be lost by 2050 due to climate change under four future representative concentration pathways within BCC-CSM1-1 general circulation model. In contrast, habitat gains observed for models were 5.89 (RCP8.5) to 17.01% (RCP4.5). Our findings could provide useful information for conservation planning to protect and restore wild sheep populations.
Keywords: Threatened species, Habitat loss, Climate change, Species distribution modeling, Conservation -
نشریه سنجش از دور و سامانه اطلاعات جغرافیایی در منابع طبیعی، سال یازدهم شماره 2 (تابستان 1399)، صص 68 -85پیشینه و هدف
اقلیم، ویژگی های خاک، توپوگرافی، کاربری سرزمین و مجموعه روابط زیستی مهم ترین عوامل موثر در پراکنش و آشیان بوم شناختی گونه ها در مقیاس های مختلف هستند. در این میان، اقلیم یکی از مهم ترین عوامل تعیین کننده پراکنش گیاهان محسوب می شود. بنابراین، تغییر اقلیم پیامدهای گسترده ای بر شرایط اکوسیستم های جهان و ازجمله پراکنش گونه ها داشته است. تغییر در پراکنش یک گونه در یک محدوده جغرافیایی معین به واسطه تغییر اقلیم می تواند منجر به جابجایی مناطق حضور آن گونه به ارتفاعات بالاتر شود که این روند ممکن است ایجاد محدودیت رویشی و یا حتی انقراض گونه را در پی داشته باشد. جابجایی یا تغییر پراکنش جغرافیایی گونه ها، یک استراتژی برای پایدار ماندن در برابر تغییر اقلیم است. بنابراین، تعیین رویشگاه های مناسب و شناسایی مهم ترین عوامل محیطی و انسانی موثر بر حضور گونه ها در شرایط فعلی و آینده به منظور حفاظت از گونه های مهم بوم شناختی و ارزشمند گیاهی ضروری است. جنس گون (Astragalus) از تیره نخود (Fabaceae) پراکنش به نسبت گسترده ای در مناطق معتدله جهان دارد. گون زرد (Astragalus verus Olivier) درختچه ای کوچک و باارزش است که دارای شاخه های بسیار زیاد است. این گونه علاوه بر نقش حفاظتی، دارای ارزش های دارویی و صنعتی است. در دهه های اخیر، گستره جغرافیایی گون زرد به واسطه عواملی مانند تخریب سرزمین و برداشت بیش ازحد به طور قابل توجهی کاهش یافته است. باوجود اهمیت جنس گون در کشور، تاکنون پژوهش های اندکی درزمینه پیامدهای تغییر اقلیم بر پراکنش گونه های این جنس به انجام رسیده است. مطالعه حاضر به منظور دست یابی به اهداف زیر به انجام رسیده است: 1) شناسایی رویشگاه های مناسب و تعیین پراکنش جغرافیایی گون زرد در زاگرس مرکزی در شرایط حال حاضر؛ 2) پیش بینی پیامدهای تغییر اقلیم تا سال های 2050 و 2070 تحت سناریوهای مختلف بر پراکنش جغرافیایی گون زرد؛ 3) تعیین مهم ترین عوامل موثر بر پراکنش این گونه.
مواد و روش هامطالعه حاضر در استان چهارمحال و بختیاری با مساحتی حدود 1.65 میلیون هکتار که تقریبا تمام آن در منطقه زاگرس مرکزی قرارگرفته، انجام شد. تعداد 112 نقطه حضور گون زرد بر اساس بازدیدهای گسترده میدانی و با استفاده از سیستم موقعیت یاب جهانی (GPS) در سراسر استان چهارمحال و بختیاری جمع آوری شد. به منظور مدل سازی، 19 متغیر محیطی شامل متغیرهای زیست اقلیمی، فیزیوگرافی و پوشش/کاربری سرزمین مورداستفاده قرار گرفتند. پیش از اجرای مدل سازی، برای بررسی هم خطی بین متغیرهای محیطی مختلف از دو روش تجزیه وتحلیل همبستگی پیرسون و شاخص تورم واریانس (VIF) استفاده شد. متغیرهایی با ضریب همبستگی پیرسون (R2<0.8) و VIF انتخاب شدند. درنهایت و پس از حذف لایه های دارای همبستگی بالا، تعداد نه متغیر در مدل سازی استفاده شدند. به منظور پیش بینی پراکنش رویشگاه های مطلوب گون زرد از بسته نرم افزاری Biomod2 در محیط R (نسخه 3.1.2) استفاده شد. در مطالعه حاضر از مدل های آنتروپی بیشینه (Maxent)، شبکه عصبی مصنوعی (ANN)، روش افزایشی تعمیم یافته (GBM)، مدل خطی تعمیم یافته (GLM)، تحلیل ممیزی انعطاف پذیر(FDA)، جنگل تصادفی (RF) و رگرسیون چند متغیره تطبیقی (MARS) برای برآورد رویشگاه های مطلوب استفاده شد. برای واسنجی مدل ها، 80 درصد نقاط حضور به عنوان داده های تعلیمی و 20 درصد باقیمانده برای ارزیابی پیش بینی مدل ها استفاده شدند. پیش بینی پراکنش جغرافیایی گون زرد در آینده (سال های 2050 و 2070) بر اساس چهار سناریوی افزایش گازهای گلخانه ایRCP2.6،RCP4.5، RCP6 و RCP8.5 و تحت مدل گردش عمومی MRI-CGCM3 انجام شد. عملکرد مدل ها نیز با استفاده از ناحیه زیر منحنی (AUC) و آماره TSS ارزیابی شدند.
نتایج و بحثنتایج نشان داد که موثرترین متغیرها در مطلوبیت رویشگاه گونه موردمطالعه، به ترتیب شاخص هم دمایی، میانگین دمای پربارش ترین فصل سال و تغییرات فصلی بارندگی بودند. بر اساس یافته ها، بیشترین احتمال حضور گون زرد در هم دمایی 36.8 تا 39.7 درجه سانتی گراد، میانگین دمای 2- تا 3.5 درجه سانتی گراد در پربارش ترین فصل سال، تغییرات فصلی بارندگی 100 تا 112 میلی متر، و مجموع بارندگی سالیانه 280 تا 490 میلی متر برآورد شد. به نظر می رسد بخش های شمال شرقی و شرق استان در مقایسه با سایر مناطق از اهمیت رویشگاهی بیشتری برای گون زرد برخوردار هستند. بر اساس نتایج، حدود 27.43 درصد از محدوده موردمطالعه به عنوان رویشگاه های مطلوب گون زرد شناسایی شد. پیش بینی پراکنش جغرافیایی گون زرد در آینده (سال های 2050 و 2070) بر اساس چهار سناریوی افزایش گازهای گلخانه ای (خطوط سیر غلظت های گازهای گلخانه ای RCPs)RCP2.6 ، RCP4.5،RCP6 وRCP8.5 در مدل گردش عمومی MRI-CGCM3 انجام شد. بر اساس یافته ها، تغییر اقلیم می تواند پیامدهای قابل توجهی بر رویشگاه های مطلوب گون زرد در استان وارد سازد. بر اساس سناریوهای مختلف، بین 45.70 درصد (RCP2.6، سال 2050) تا 89.88 درصد (RCP8.5، سال 2070) از رویشگاه های امروزی گون زرد تا سال های 2050 و 2070 به واسطه تغییر اقلیم نامطلوب خواهد شد. درحالی که در همین دوره زمانی در حدود 1.58 (RCP8.5، سال 2050) تا 13.19 درصد (RCP2.6، سال 2070) به رویشگاه های مطلوب این گونه در مناطق با ارتفاع بیشتر اضافه خواهد شد. بر اساس تمامی سناریوها، رویشگاه های مطلوب این گونه در اغلب گستره حضورش به ویژه در مناطق با ارتفاع کمتر کاهش خواهد یافت. پیامدهای تغییر اقلیم، به ویژه احتمال کاهش و جابجایی گستره جغرافیایی گونه های گیاهی در رویشگاه های مختلف کشور، ازجمله در زاگرس مرکزی و همچنین، در گستره ایران مرکزی پیش بینی شده است. ارزیابی ها نشان داد که مدل ها از درستی و دقت قابل قبولی برخوردار بودند و مدل جنگل تصادفی، قابل اعتمادترین مدل برای پیش بینی پراکنش گونه تعیین شد.
نتیجه گیریاین مطالعه نشان می دهد که مدل اجماعی می تواند پراکنش بالقوه گون زرد را با دقت بالا (0.92=AUC و 0.79=TSS) پیش بینی نماید. سناریوهای مورداستفاده در این پژوهش، احتمال جابجایی گستره جغرافیایی گونه موردمطالعه را تحت تغییر اقلیم تا سال های 2050 و 2070 پیش بینی می کند. بر اساس نتایج، به نظر می رسد که وسعت رویشگاه مطلوب گون زرد در محدوده موردمطالعه، کاهش یافته و به سمت ارتفاعات بالاتر جابجا خواهد شد. اگرچه تخریب سرزمین و برداشت بیش ازحد احتمالا به عنوان دو عامل مهم تخریب رویشگاه این گونه می توانند موردتوجه قرار گیرند، اما این مطالعه اهمیت پیامدهای تغییر اقلیم بر پراکنش گون زرد را برجسته می سازد. امروزه، درنتیجه بهره برداری شدید و غیراصولی از گون زرد، گستره پراکنش و تراکم آن در برخی مناطق کاهش یافته است که این روند برشدت پدیده هایی نظیر فرسایش خاک افزوده است. این موضوع ضرورت توجه مدیران و کارشناسان منابع طبیعی به گون زرد و دیگرگونه های با عملکرد مشابه در اکوسیستم ها که ضمن توانایی حفاظت از خاک، ازنظر تولیدات اقتصادی نیز حایز اهمیت هستند را دوچندان می نماید.
کلید واژگان: چهارمحال و بختیاری, مدل سازی پراکنش گونه ای, خطوط سیر غلظت های گازهای گلخانه ای, مدل سازی اجماعیBackground and ObjectiveClimate, soil characteristics, topography, land use, and biological relationships at various scales are the most important influencing factors on distribution and ecological niches of species. The climate is one of the most important determinants of plant distribution. Therefore throughout the past ecological history, climate change has had profound consequences on the current conditions of the world's ecosystems, including the existing distribution of species. Changes in the distribution of one species in a given geographical area due to the climate change can lead to shifting the presence regions of that species toward higher elevation that leads up to vegetative restriction or even extinction of the species. Shifting, or changing the geographical distribution of species is a strategy to be resistant to the climate change. Therefore, in order to protect the key ecological and valuable plant species, it is necessary to determine suitable habitats via identifying the most important environmental and human factors affecting the species presence in the current and future conditions. Astragalus L. (Fabaceae) is a genus widely distributed throughout the temperate regions. The Astragalus verus Olivier is a small, valuable shrub with many branches. In addition to its protective role from the point of view of the soil, this species has medicinal and industrial values. In recent decades, the geographical range of the A. verus variety has been significantly declined due to factors such as land degradation and over utilization. Despite the national importance of the Astragalus genus, so far little research has been done on the consequences of the climate change on the distribution of species of this genus. The present study was conducted to accomplish the following objectives; 1) To identify suitable habitats and determin the geographical distribution of A. verus in Central Zagros in the current situation; 2) to predict of the consequences of climate change by 2050 and 2070 under different scenarios on geographical distribution of A. verus; 3) to determin the most important factors affecting the distribution of this species. distribution of A. verus; 3) to determin the most important factors affecting the distribution of this species.
Materials and MethodsThis study was carried out in Chaharmahal and Bakhtiari province in an area about 1.65 million hectare thai is totally located in Central Zagros region. Extensive field studies were integrated to collect geographical coordinates of the presence point (112 points) of this species by using Global Positioning System (GPS) throughout Chaharmahal and Bakhtiari province. Bioclimatic (bio1–bio19), Physiographic variables (elevation, aspect, and slope) and land cover/land variables were used for modeling. Before modeling, two methods of Pearson correlation analysis and Variance Inflation Factor (VIF) were used to check out the correlation between the various environmental variables. In order to model, 19 environmental variables including bioclimatic variables, physiography and land cover / land use were applied to model the distribution based on correlation analysis. Variables with Pearson’s correlation coefficient, r2<±0.8, VIF<3) were selected. Finally and after the omission of the layers having high correlation, nine variables were used for modeling. In order to predict the distribution of the suitable habitats of the Astragalus verus Olivier, Biomad2 software package in R environment (3.1.2 version) was used. In this study, ensemble methods including Maximum Entropy (MaxEnt), Artificial Neural Network (ANN), Generalized Boosting Method (GBM), the Generalized Linear Model (GLM), Flexible Discriminant Analysis (FDA), Random Forest (RF) and Multivariate Adaptive Regression Splines (MARS) were used to estimate the suitable habitats. We used 80% of the occurrence points as training data for model calibration and 20% of the rest of the data set to evaluate the predition of the models. Prediction of the geographical distribution of the Astragalus verus Olivier in the future (years 2050 and 2070) was made based on four scenarios of the increase in the greenhouse gases (Representative Concentration Pathways; RCPs) RCP2.6, RCP4.5, RCP6, RCP8.5 in general circulation model MRI-CGCM3. Model performance was assessed by using the area under the receiver operating curve (AUC) and the true skill statistic (TSS).
Results and DiscussionOur results revealed that the most effective variables in desirability of the study species habitat were the isothermality, mean temperature of the wettest season of the year and seasonal precipitation variables respectively. In keeping with the findings, the Astragalus verus Olivier mostly exists in habitats with Isothermality (bio3) from + 36.8 to + 39.7 °C, Mean Temperature of the Wettest season of the year (bio8) from - 2 to + 3.5 °C, and seasonal precipitation variables (bio15) from 100 to 112 mm and the Annual Precipitation of 280 mm to 490 mm. Based on the results of modeling of current conditions, in comparison to the other regions, northeast and east of the province had the most habitat importance for the Astragalus verus Olivier. Our findings show that about 27.43% of the study area was identified as suitable habitats for the Astragalus verus Olivier. Prediction of the geographical distribution of the Astragalus verus Olivier in the future (years 2050 and 2070) was made based on four scenarios of the increase in the greenhouse gases (Representative Concentration Pathways; RCPs) RCP2.6, RCP4.5, RCP6, RCP8.5 in general circulation model MRI-CGCM3. Based on the future projections were made for the year 2050 and 2070 with four Representative Concentration Pathways (RCPs) scenario (2.6, 4.5, 6 and 8.5) and general circulation model MRI-CGCM3. In keeping with our findings, climate change can have significant consequences for the Astragalus verus Olivier suitable habitats in the study area. Based on various senarios, about 45.70 percent (year 2050, RCP2.6) to 89.88 percent (year 2070, RCP8.5) of the current habitats for the Astragalus verus Olivier will be unsuitable due to the climate change by 2050 and 2070. While in the same period of time, about 1.58 (RCP8.5, 2050) to 13.19 percent (RCP2.6, 2070) may be added to the suitable habitats of this species in areas with higher elevation. According to all scenarios, the suitable habitats of this species will decrease in all habitats, especially in areas with lower elevation. The climate change consequences especially the probability of decling and shifting the geographical range of the plant species in various habitats of Iran especially in the central Zagros and also in Central Iran range are predicted. Assessments showed that the models had acceptable accuracy and Random Forest model was determined as the most reliable model to predict the distribution of this species.
ConclusionGenerally, this study indicated that ensemble model might predict the potential distribution of the Astragalus verus Olivier with a relatively high accuracy (AUC= 0.92 and TSS= 0.79). The scenarios used in this study predict the probability of the shift of the geographical range of the studied species under climate change scenarios of 2050 and 2070. According to the results, it seems that the suitable habitat extent of the Astragalus verus Olivier in the study area has been decreased and will shit toward the higher elevation. Although land degradation and over utilization may be considered as two important factors in habitat degradation of this species but this study highlights the importance the effects of climate change on the distribution of the Astragalus verus Olivier. As a result of the severe and inappropriate harvest of the Astragalus verus Olivier, the range of its distribution and density has decreased in some areas, which has increased the intensity of phenomena such as soil erosion. This issue requires a double attention of the managers and experts of natural resources to the Astragalus verus Olivier and the other species with similar performance in ecosystems having importance from the view point of economic productivity as well as their ability to conserve the soil.
Keywords: Chaharmahal va Bakhtiari province, Species distribution modeling, Representative concentration pathways (RCPs), Ensemble modeling -
کرکس مصری، به عنوان یک گونه در خطر انقراض، به طور گسترده تحت تاثیر تعارض با انسان قرار دارد و جمعیت آن در حال کاهش است. توانایی دست یابی به منابع تغذیه ای از مهم ترین عوامل موثر بر پراکنش این گونه به شمار می رود. در این پژوهش، مطلوبیت زیستگاه های تغذیه ای کرکس مصری در استان کرمانشاه با استفاده از رویکرد مدل سازی تلفیقی حاصل از هفت مدل بررسی شد. حدود 4/19 درصد (1021/40 کیلومتر مربع) از گستره این استان به عنوان زیستگاه های تغذیه ای مطلوب کرکس مصری شناسایی شد. حدود 31/92 درصد (326 کیلومتر مربع) از گستره زیستگاه های تغذیه ای مطلوب توسط شبکه حفاظتی پوشش داده شده است. تراکم دام (31/82 درصد)، فاصله از مناطق پراکنش سم داران وحشی (15/36 درصد)، فاصله از مکان های دفن زباله (14/77 درصد)، پوشش سرزمین (12/46 درصد) و ارتفاع (11/85 درصد) به عنوان مهم ترین متغیرهای موثر در تعیین مطلوبیت زیستگاه تغذیه ای کرکس مصری شناسایی شدند. به نظر می رسد کرکس های مصری به مناطق عشایرنشین و چادرنشین، فعالیت های دامداری و مکان های دفع زباله متکی اند، که مهم ترین دلیل آن را می توان تغذیه از لاشه های حیوانات اهلی دانست. بنابراین، درنظر گرفتن راهکارهای مناسب به منظور پایش و مدیریت فعالیت های انسانی در مناطق گفته شده در برنامه حفاظت کرکس مصری اهمیت ویژه ای دارد.
کلید واژگان: کرکس مصری, زیستگاه های تغذیه ای, مکان های دفع زباله, مناطق عشایرنشین, دامداریThe Egyptian vulture, Neophron percnopterus, as a globally endangered species, is significantly affected by conflicts with human, leading to the decline of this species population. Availability of food resources is known as one of the most important factors affecting the distribution of the Egyptian vulture. In this study, we employed an ensemble modelling approach to predict the suitability of the foraging habitat for the Egyptian vulture based on seven distribution modelling algorithms. According to our results, suitable foraging habitats for this bird accounted for about 4.19% (1021.40 km2) of the study area, of which only approximately 31.92% (326 km2) was covered by the conservation areas. Livestock density (31.82%), the presence of wild ungulates (15.36%), distance to dump sites (14.77%), landcover (12.46%) and elevation (11.85%) made the highest contribution to the ensemble model of this species. Our results indicated that Egyptian vultures mainly rely on dump sites, nomadic areas and livestock farming sites, thereby reflecting the vulture's tendency to livestock carcasses. Thus, it is important to develop effective strategies for proper monitoring and managing human activities in these areas.
Keywords: Egyptian vulture, Foraging habitats, Dump sites, Nomadic areas, Livestock farming -
لاک پشت ها از قدیمی ترین خزندگان هستند که از حدود 215 میلیون سال پیش در زمین حضور داشته اند. تاکنون 351 گونه لاک پشت در جهان گزارش شده است که حدود 40 درصد آنها در فهرست سرخ IUCN به عنوان گونه های در تهدید معرفی شده اند. لاک پشت برکه ای خزری (Mauremys caspica) در شمال و غرب ایران پراکنش به نسبت گسترده ای دارد. ادامه حیات این گونه در بسیاری از زیستگاه های کشور به واسطه عوامل متعددی از جمله تخریب زیستگاه، آلودگی ها و نابسامانی در مدیریت منابع آب به شدت در معرض تهدید است. در این پژوهش، تنوع ژنتیکی و تبارشناسی لاک پشت برکه ای خزری در استان چهارمحال و بختیاری مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور، بخشی از توالی ژن سیتوکروم b (به طول 1040 جفت باز) در 12 فرد از این استان برای بررسی روابط تبارشناختی و تنوع ژنتیکی استفاده شد. همچنین، 15 توالی لاک پشت برکه ای خزری و هشت توالی لاک پشت برکه ای بالکان (M. rivulata) از بانک ژن استخراج و در تحلیل ها استفاده شدند. یافته های حاصل نشان دادند که لاک پشت های خزری دو کلاد مجزا (کلاد شرقی و کلاد غربی) تشکیل داده و با بوت استرپ و احتمال پسین بالا از لاک پشت های بالکان جدا می شوند. همچنین، نمونه های متعلق به این استان همگی در کلاد شرقی قرار گرفته و فقط به یک هاپلوتایپ (MCE2) اختصاص داشتند. بر اساس تحلیل AMOVA، اختلاف ژنتیکی بین کلادهای شرقی و غربی (12/82 درصد) بیش از اختلاف ژنتیکی در داخل این کلادها (88/17 درصد) برآورد شد. نشانه های معنی داری از گسترش جمعیت شناختی ناگهانی در کلادهای غربی و شرقی لاک پشت خزری برآورد نشد. این نتایج پیشنهاد می کند که بر اساس توالی های ژن سیتوکروم b، لاک پشت برکه ای خزری در این استان به یک واحد حفاظتی تعلق داشته و می تواند برای حفاظت بهتر از گونه در دستور کار مدیران حفاظت از محیط زیست استان قرار گیرد.
کلید واژگان: Mauremys caspica, سیتوکروم b, هاپلوگروپ, فاصله ژنتیکی, تنوع ژنتیکیThe earliest known turtles are from around 215 million years ago, making turtles one of the oldest reptile groups. So far, about 351 turtle species have been reported worldwide, of which about 40% have been introduced as threatened species in the IUCN Red List. Caspian pond turtle (Mauremys caspica) has a relatively wide distribution in the northern and western Iran. Survival of this species has been severely threatened due to habitat destruction, pollution, and water resource mismanagement in Iran. Here, we investigated the genetic diversity and phylogeny of M. caspica in Chaharmahal va Bakhtiari province. A 1040-bp fragment of the cytochrome b gene was sequenced in 12 individuals across the province. A dataset was created using our sequences together with an additional 23 sequences downloaded from GenBank. Based on phylogenetic trees (maximum likelihood and Bayesian inference), the sequences of M. caspica and M. rivulata were separated with the highest bootstrap and posterior probability. All Caspian pond turtle's sequences fell into two clades: Eastern and Western. The findings revealed that turtles from Chaharmahal va Bakhtiari belong to only one haplotype (MCE2) within the eastern clade. The AMOVA analysis, based on Caspian pond turtle's sequences, show that 82.12% of the overall variation is estimated among the identified clades (Eastern and Western). None of the neutrality indices (Fu’s FS، Tajima’s D and Ramos-Onsins and Rozas’ R2) revealed negative and significant values, and thus, the sudden demographic expansion was rejected in the clades of M. caspica. Caspian pond turtle population, based on cytochrome b, in the study area can be regarded to an evolutionarily significant unit.
Keywords: Mauremys caspica, cytochrome b, Haplogroup, Genetic distance, Genetic diversity -
چاه نیمه های زابل در سال های اخیر به دلیل خشکسالی های مختلفی که باعث عدم پایداری آب در تالاب هامون گشته است، برای حیات آبزیان که در آن قسمت زیست می کنند، دارای اهمیت فراوان شده اند. این شرایط، شناسایی گونه و تنوع زیستی ماهیان این منطقه را جهت ایجاد اطلاعات پایه مورد نیاز، در مدیریت و حفاظت از ماهیان ضروری می سازد. به منظور شناسایی و تهیه بارکد ژنتیکی گونه های ماهی در چاه نیمه های زابل، عملیات نمونه برداری در سال 1395 انجام شد. در مجموع 29 نمونه شاملCarassius sp. Schizothorax zaradunyi, Shizocypris altidorsalis, Cyprinus carpio, Gonorhynchus adiscus, Ctenopharingodon idella, Paracobitis rhadinaeus صید شدند. برای انجام تحلیل های شجره شناسی، انتهای ʹ5 ژن COI در نمونه های مورد بررسی تعیین شد. جهت بررسی های شجره شناسی، از روش الحاق همسایگی (Neighbor-Joining)، استفاده شد. نتایج حاصل از این پژوهش وجود شش گروه شجره شناسی را نشان داد. بر همین اساس بیشترین میزان تمایز ژنتیکی 1/27 درصد، بین گونه P. rhadinaeus وC. idella، کمترین میزان تمایز ژنتیکی 8/10 درصد، بین گونه C. carpio و S. zarudyni مشاهده شد.
کلید واژگان: DNA Barcoding, چاه نیمه ها, زابل, ماهی, شجره شناسی, COIJournal of Genetics, Volume:14 Issue: 4, 2020, PP 291 -296Due to drought during the recent years, the Hamoon wetland has become unstable and hence Chah-nimeh water reservoirs of Zabol (Sistan, Iran) have become increasingly important for aquatic life. Hence, it is necessary to identify biodiversity of fish in Chah-nimeh reservoirs to provide baseline data for management and conservation purposes. In order to identify and DNA barcode fish species in Chah-nimeh reservoirs, fish specimens were collected during 2017. Totally, 29 specimens belonging to Schizothorax zarudnyi, Carassius sp., Paracobitis rhadianaeus, Ctenopharingodon idella, Gonorhynchus adiscus, Cyprinus carpio, Schizocypris altidorsalis were collected. To perform phylogenetic analyzes 5’ end sequence of gene COI were produced. For phylogenetic analysis Neighbor-Joining and Maximum likelihood methods were used. The results resolved six phylogenetic groups among the analyzed specimens. Accordingly, the maximum genetic divergence was 27.1% between P. rhadinaeus and C. idella and the minimum genetic divergence was 10.8% between C. carpio and S. zarudnyi.
Keywords: DNA barcoding, Chah-nimeh, Zabol, Fish, Phylogenetics, COI -
در حال حاضر، اطلاعات چندانی در مورد اثرات تغییر اقلیم بر گونه های ساکن مناطق مرتفع کوهستانی در ایران وجود ندارد و به نظر می رسد برخی از این گونه ها به طور جدی تحت تاثیر پدیده تغییر اقلیم قرار گیرند. در این پژوهش، آسیب پذیری مکانی کبک دری به تغییر اقلیم در استان چهارمحال و بختیاری با استفاده از مدل سازی اجماعی بر اساس هفت مدل پراکنش گونه ای پیش بینی شد. در حدود 19/43 درصد از استان به عنوان زیستگاه مطلوب کبک دری براورد شد. بارش سالیانه (23/24%)، گستره دمای سالیانه (21/82%)، ردپای انسان (15/37%) و شیب (14/46%) بیشترین مشارکت را در مدل سازی داشتند. حدود 12/29 تا 32/28 درصد از زیستگاه های مطلوب تا سال 2050 به دلیل تغییر اقلیم بر اساس دو سناریوی (4/5 و 8/5) افزایش گازهای گلخانه ای (Representative Concentration Pathways) و مدل HadGEM2-CC از دست خواهد رفت. در همین دوره زمانی، انتظار می رود زیستگاه های کبک دری در مناطق کم ارتفاع تر (<2124 متر) مطلوبیت خود را از دست دهند. علاوه بر این، به دلیل تغییر اقلیم، برخی جمعیت ها به ویژه در مناطق جنوبی تر استان به طور محلی منقرض خواهند شد و یا در انزوای کامل قرار می گیرند. یافته های این پژوهش می تواند برای اتخاذ رویکردهای مناسب تر به منظور مدیریت و حفاظت جمعیت های کبک دری در کشور سودمند باشد.کلید واژگان: کبک دری, گونه تخصصی, مناطق کوهستانی, تغییر اقلیم, انقراض محلیCurrently, there is little information on the high mountain species' response to the climate change in Iran, and it seems that these species are significantly affected by the climate change. In the current research, the spatial vulnerability of Caspian snowcock (Tetraogallus caspius) to the climate change in Chaharmahal and Bakhtiari province was predicted using the ensemble modelling approach, based on seven species distribution models. According to the findings, about 19.43% of the province was estimated to be the suitable habitat of Caspian snowcock. The variables of annual precipitation (23.23%), annual temperature range (21.82%), human footprints (15.77%) and slope (14.46%) had the highest contributions to the model. Findings also showed that about 12.9- 32.28% of the suitable habitats might be lost by 2050 due to the climate change, based on the two scenarios of increased greenhouse gases (RCP4.5 and RCP8.5) and the HadGEM2-CC model. At the same period, it is expected that the suitable habitats of the Caspian snowcock in the low altitude areas would be lost. Additionally, due to the climate change, some populations, especially in the far southern regions of the province, will undergo local extinction or may be completely isolated. Findings of this research can be, therefore, useful for adopting more appropriate approaches in order to manage and protect the Caspian snowcock populations in the country.Keywords: Tetraogallus caspius, Specialist species, Mountainous regions, Climate change, Local extinction
-
مدیریت و حفاظت از حیات وحش نیازمند داشتن تصویری جامع از تنوع و تغییرپذیری ژنتیکی در ساختارهای جغرافیایی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی تنوع ژنتیکی جمعیت های گراز وحشی در ایران با استفاده از یک قطعه 572 جفت بازی از ناحیه کنترل میتوکندریایی در نظر گرفته شد. به این منظور، تعداد 29 نمونه متعلق به جنوب کشور توالی یابی شد؛ همچنین 75 توالی دیگر که به مناطق مختلف ایران مربوط بودند از بانک ژن استخراج شدند. بر اساس تحلیل ها، چهار کلاد جهانی متعلق به گراز وحشی شامل کلادهای شرق نزدیک 1 (NE1)، شرق نزدیک 2 (NE2)، اروپایی و آسیایی در ایران حضور دارند و کلادهای اروپایی و NE1 به ترتیب کمترین و بیشترین پراکنش را به خود اختصاص می دهند. حضور هم جای کلادها در مناطق مختلف کشور از مهم ترین جنبه های درخور توجه است. شمال غربی کشور منطقه تماس کلادهای اروپایی و آسیایی در نظر گرفته می شود. بر اساس یافته ها، تعداد 20 هاپلوتایپ در 104 توالی از ایران شناسایی شد. تنوع هاپلوتایپی و تنوع نوکلئوتیدی در نمونه های ایران به ترتیب حدود 882/0 (انحراف معیار= 014/0) و 0145/0 (انحراف معیار= 00047/0) محاسبه شد. بر اساس تحلیل AMOVA، اختلاف ژنتیکی بین کلادها (84/82 درصد) بیش از اختلاف ژنتیکی داخل این کلادها بود؛ علاوه بر این، نمایه FST نیز وجود ساختار ژنتیکی معناداری را بین کلادها تایید کرد. هیچ یک از نمایه های Fu’s FS و Tajima’s D، نشانه های مشخصی از وجود گسترش جمعیت شناختی ناگهانی در کلادهای گراز وحشی متعلق به ایران را تایید نکردند.کلید واژگان: تغییرپذیری ژنتیکی, تحلیل واریانس مولکولی, تنوع هاپلوتایپی, Sus ScrofaWildlife management and conservation requires a comprehensive picture of genetic variation and variability in geographic structures. The purpose of the present study was to assess the genetic relationship and diversity of Iranian wild boar populations by analyzing a 572 bp fragment of mtDNA control region. To this end, a dataset was created using our sequences (29 wild boar) together with additional 75 sequences (from the south of Iran) downloaded from GenBank. Our analyses identified four distinct maternal clades within Iranian wild boars including Near East 1 (NE1), Near East 2 (NE2), Asiatic, and European. The European and NE1 clades have the smallest and largest geographical ranges in Iran, respectively. Furthermore, all of the clades are sympatrically distributed in the northwest of the country that this area could be considered as the contact zone of the four clades. According to the results, a total of 20 haplotypes were identified among the 104 sequences belonging to wild boars from Iran. The haplotype and nucleotide diversities were estimated as about 0.882 (±0.014) and 0.0145 (±0.00047), respectively. The AMOVA results of the Iranian clades demonstrated that the proportion of variation among clades (82.84%) was higher than the variation within them (17.16%). Also, the fixation index (FST) confirmed a significant genetic structure among the boar clades. Our findings revealed no evidence for a recent demographic expansion in the Iranian wild boars.Keywords: Genetic Variability, Analysis of Molecular Variance, Haplotype Diversity, Sus Scrofa
-
بررسی جایگاه تبارشناختی و تنوع ژنتیکی جمعیت ها از اهمیت به سزایی در برنامه ریزی کارامد به منظور حفاظت از حیات وحش برخوردار است. در این میان، گونه های در معرض خطر انقراض که از آنها بر اثر عوامل مختلف جمعیت های لک های باقیمانده است، از اولویت خاصی برخوردار بوده و تبیین جایگاه و وضعیت ژنتیکی آنها در برنامه ریزی بلندمدت برای حفاظت از آنها موثر است. در این مطالعه، پلنگ ایرانی با حوزه انتشار وسیع خود در سرتاسر کشور مورد بررسی قرار گرفت. به منظور بررسی تبارشناختی و تنوع ژنتیکی پلنگ ایرانی، جایگاه ژن NADH5 در ژنوم میتوکندریایی به طول 550 جفت باز با استفاده از دو جفت آغازگر در 38 نمونه بافت از پلنگ از بیوم های مختلف کشور مورد تحلیل قرار گرفت. درمجموع سه هاپلوتایپ شناسایی شد. نتایج این مطالعه عدم تمایز ژنتیکی مکانی پلنگ ها را در سرتاسر کشور و حتی فراتر از آن در حوزه پراکنش پلنگ ایرانی در مرکز و غرب آسیا نشان داد. بر اساس یافته ها، پلنگ ایرانی در مقایسه با سایر زیرگونه های پلنگ یا برخی گوشتخواران بزرگ جثه ایران، از تنوع ژنتیکی پایین تری برخوردار است. نتایج این مطالعه نشان دهنده اهمیت و ضرورت ارتقای حفاظت در حوزه پراکنش هاپلوتایپ اختصاصی زاگرس به منظور پیشگیری از انقراض آن است.کلید واژگان: پلنگ ایرانی, تبارشناسی, NADH5, تنوع ژنتیکیUnderstanding phylogeography and genetic variation is a crucial to enhance conservation planning of species. Due to high level of fragmentation affecting many endangered species, unveiling their genetic status is prioritized to promote long-term persistence. Accordingly, the current investigation was carried out on a wide-ranging predator, the Persian leopard. We examined sequence variation in the mitochondrial NADH-5 gene with 550 base pairs for 38 leopards from different parts of Iran. Three closely related haplotypes were identified for the entire country. Apart from one commonly found haplotype throughout Iran, south Caucasus and Turkmenistan, two localized haplotypes were sequenced from southern Zagros and eastern Alborz. Our data supported that leopards do now show spatially differentiated genetic variation based on investigated gene in Iran as well as neighboring countries and possess lower genetic diversity comparing to other leopard subspecies or larger carnivores. It is essential to enhance conservation of the Persian leopard within southern Zagros where a specific haplotype occurs.Keywords: Persian leopard, Phylogeny, NADH5, genetic variation
-
شکار بی رویه و غیرمجاز از فعالیت هایی است که می تواند انقراض محلی جمعیت های مجزا و کوچک گونه های در تهدید را در پی داشته باشد. بنابراین، به منظور اتخاذ و توسعه راهبردهای مناسب در هر منطقه، دست یابی به آمارهای درست و جامع در زمینه وضعیت شکار ضرورتی اجتناب ناپذیر است. پژوهش حاضر، به بررسی وضعیت شکار در منطقه حفاظت شده چهل پا در شهرستان اندیمشک پرداخته است. تعداد 500 پرسش نامه به روش پرسش نامه جواب دار و مصاحبه حضوری، میان دو گروه شامل مردم محلی و شکارچیان منطقه توزیع شد. حدود 70 درصد شکار در منطقه از نوع تفریحی است، که بیش تر از نوع شکار تروفه است. بیش از 85 درصد شکارچیان اعلام نمودند که شکارهای صورت گرفته توسط آن ها بدون مجوز قانونی بوده است. بیش از 75 درصد شکارچیان، شکار گروهی را ترجیح داده و اغلب تمایل به تشکیل گروه های دو تا سه نفری دارند. حدود 50 درصد شکارچیان شمار کل و بز را در منطقه 200 تا 300 راس برآورد نمودند. مشارکت دادن ذی نفعان کلیدی در اجرای قوانین و طرح های مدیریت حیات وحش، استفاده از شیوه های مختلف برای جلب اعتماد بین جوامع بومی و سازمان های مسئول حفاظت از محیط زیست، استفاده از راهکارهای اجرایی برای کاهش تضاد بین انسان و حیات وحش، تلاش برای برچیدن اعتقادهای محلی بی پایه درباره استفاده های داروئی و سنتی از حیات وحش، حمایت از برنامه های اصولی به منظور جذب طبیعت گردان و تشویق توسعه صنایع دستی و سنتی منطقه می توانند به عنوان راهکارهای مدیریتی پیشنهادی در منطقه مورد توجه قرار گیرند.کلید واژگان: شکار غیرمجاز, جمعیت های کوچک, انقراض محلی, جوامع بومی, ذی نفعانIllegal and heavy hunting of small and isolated populations of wildlife, particularly threatened species, can result in local extinctions. Thus, access to accurate and comprehensive statistics of hunting in each area is essential for seeking to develop appropriate strategies. This study is based on a survey of hunting status of in Chehelpa protected area (Khuzestan province) through considering the perspective of local communities. Surveys using questionnaires and discussions with hunters (50 respondents) and other local communities (450 respondents) were carried out to understand the hunting patterns and frequency of hunting. A majority (70%) of respondants said that hunting is carried out mainly for recreation, commonly for obtaining a trophy specimen. Overall, 85% of the hunters reported that animal species were hunted illegally. Most hunters (75%) interested in hunting within team group. They often go in groups of two or three persons. Fifty percent of the hunters estimated population size of wild goat (Capra aegagrus) about 200-300 individuals. The following suggestions will assist in minimizing illegal hunting in this region: collaborating key stakeholders in law enforcement and wildlife management planning; strengthening reliance between local communities and environmental organisations; developing approachs to reduce human-wildlife conflicts; to discourage local unfounded beliefs about medicinal and traditional uses of wildlife products; development of appropraite and acceptable alternatives for income generation (such as eco-tourism) and to encourage patronage of locally made products.Keywords: Illegal hunting, Small poulations, local extinction, local communities, Stakeholders
-
پایش و مدیریت جمعیت های حیات وحش و زیستگاه ها نیازمند مدل سازی زیستگاه های مطلوب و پراکنش گونه ای است. بنابراین در این پژوهش، مدل سازی پراکنش بالقوه آهوی ایرانی با دو رویکرد فازی (مبتنی بر دانش بوم شناختی جوامع بومی) و مکسنت (مبتنی بر داده های حضور گونه) در منطقه حفاظت شده میشداغ اجرا شد؛ تا ضمن مدل سازی پراکنش گونه ای با استفاده از سامانه استنتاج فازی (رویکرد فازی) و الگوریتم آنتروپی بیشینه (رویکرد مکسنت)، به بررسی و مقایسه کارایی هر یک از این دو رویکرد پرداخته شود. به علاوه، ارزیابی هر یک از مدل ها با استفاده از تحلیل جک نایف انجام شد. آستانه گذاری نیز با استفاده از آستانه حضور 10% صورت گرفت. براساس یافته ها، سه متغیر کاربری سرزمین، فاصله از کشت زارها و فاصله از منابع آب در هر دو رویکرد فازی و مکسنت به عنوان مهم ترین متغیرهای مدل سازی شناخته شدند. همچنین، در هر یک از رویکردهای فازی و مکسنت به ترتیب 45/47% و 08/14% منطقه به عنوان منطقه حضور بالقوه پیش بینی شد. براساس تحلیل جک نایف، میزان موفقیت هر یک از مدل های فازی و مکسنت به ترتیب، 95/80% و 66/66% برآورد شد (p<0.01). یافته های پژوهش موید کارایی بالای سامانه استنتاج فازی و الگوریتم آنتروپی بیشینه در مدل سازی پراکنش بالقوه آهوی ایرانی است. این مطالعه را می توان از یک سو تاکیدی بر ضرورت توجه به رویکردهایی همچون رویکرد فازی در مدل سازی پراکنش بالقوه گونه های حیات وحش کشور و از سوی دیگر تاکیدی بر ضرورت توجه به دانش بوم شناختی جوامع بومی هر منطقه دانست.کلید واژگان: دانش بوم شناختی, جوامع بومی, پراکنش بالقوه, سامانه استنتاج فازی, الگوریتم آنتروپی بیشینهMonitoring and managing the wildlife populations and habitats required to model the species distribution and habitat suitability. So, Gazella subgutturosa potential distribution in Mishdagh Protected Area was modeled using fuzzy (based on ecological knowledge of local communities) and MaxEnt (based on species occurrence records) approaches; thus, in addition to model the species distribution using maximum entropy algorithm (MaxEnt approach) and fuzzy inference system (fuzzy approach), we can also assess and compare the performance of each approach. In addition, the accuracy of predictive models was tested using jackknife test. Also, we applied threshold of 10%. Based on results of fuzzy and MaxEnt approaches, the most important variables for species potential distribution modelling were land use, distance to farms and distance to water sources. Also, 47.45% and 14.08% of study area predicted as species potential presence area in fuzzy and MaxEnt approaches, respectively. According to results of jackknife test, success rates of fuzzy and MaxEnt approaches were 80.95% and 66.66%, respectively (pKeywords: ecological knowledge, local communities, potential distribution, fuzzy inference system, maximum entropy algorithm
-
کبک دری، به عنوان یک گونه به طور عمده غیرمهاجر، شاخص مناطق کوهستانی مرتفع محسوب می شود. این گونه در ارتفاعات مناطق شمالی، شمال غرب و غرب کشور پراکنش دارد. جمعیت کبک دری در سال های اخیر به واسطه عوامل متعددی مانند تخریب زیستگاه، شکار غیرقانونی و چرای بیش از حد در زیستگاه ها با روند کاهشی رو به رو بوده است. بنابراین، شناسایی و حفاظت از لکه های زیستگاهی به نسبت بزرگ به منظور تامین نیازهای حیاتی جمعیت های این گونه اهمیت ویژه ای دارد. در این پژوهش، مطلوبیت زیستگاه کبک دری در استان چهارمحال و بختیاری (به عنوان یک منطقه دربرگیرنده سیماهای سرزمینی اغلب کوهستانی) مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس یافته ها، ارتفاع از سطح دریا (3/44%)، بارش سالیانه (19%)، شیب (2/17%) و رد پای انسان (5/8 %) به عنوان مهم ترین متغیرهای موثر بر مطلوبیت زیستگاه کبک دری در این استان شناسایی شدند. این گونه به طور بالقوه می تواند در گستره ارتفاعی حدود 1700 متر تا بیش از 4100 متر حضور داشته باشد. با این وجود، فقط در حدود 81/0 درصد از زیستگاه های مطلوب کبک دری در گستره ارتفاعی بین 1700 تا 2000 متر قرار گرفت. در حدود 4/19 درصد از سطح استان به عنوان زیستگاه مطلوب برآورد شد. تنها در حدود 8/15 درصد از زیستگاه های مطلوب در محدوده مناطق حفاظت شده قرار می گیرد. علاوه بر این، لکه های زیستگاهی بزرگ و به نسبت یکپارچه به ویژه در غرب و شمال غرب استان شناسایی شدند که در گستره مناطق حفاظت شده قرار نمی گیرند. از سوی دیگر، مزاحمت های انسانی مانند سکونتگاه ها، جاده ها، چرای دام ها و برداشت گیاهان دارویی منجر به محدودیت و تجزیه بیشتر زیستگاه های مطلوب شده اند. به منظور دست یابی به یک ارزیابی بهتر در زمینه تاثیر تجزیه زیستگاه ها بر جمعیت های کبک دری توصیه می شود توانایی پراکنش این گونه بررسی شود. با توجه به آشیان بوم شناختی ویژه، کبک دری می تواند به عنوان یک گونه چتر یا پرچم دار در کوهستان های مرتفع معرفی شود.کلید واژگان: کبک دری, مدل سازی مطلوبیت زیستگاه, لکه های زیستگاهی, مناطق حفاظت شدهAs a sedentary bird, the Caspian Snowcock is a typical high-mountain and alpine species. The bird is distributed in the mountainous regions of north, northwest and western parts of Iran. In this respect, in recent years, the populations of this species are declining due to habitat destruction, unregulated hunting, overgrazing, etc. Therefore, conserving the relatively large patches of habitat is very important in order to support the species vital requirements. In this study, the habitat suitability of Caspean Snowcock in Charmahal and Bakhtiari Province (as a region containing mountainous landscapes) has been investigated. According to the results, elevation (44.3%), annual precipitation (19%), slope (17.2%) and human footprint (8.5%) contributed the largest percents to the habitat suitability model. Potentially, the Caspian Snowcock can occurs in habitats with elevation of 1700 to 4150 m above sea level. However, only 0.81% of suitable habitats fell within elevation of 1700 to 2000 m. The estimated suitable habitats of the species cover approximately 19.4% of this province, but only about 15.8% of these areas are officially protected. On the other hand, human disturbances such as residential locations, roads, overgrazing and collecting of medicinal and aromatic plants could lead to accelerating the habitat degradation and fragmentation. To further assess the impacts of habitat fragmentation on the Caspian Snowcock, it is suggested to survey the dispersal capacity of this species as well. In addition, considering ecological niches, the Caspian Snowcock can be regarded as an umbrella or flagship species in the high altitude mountains of this area.Keywords: Caspian Snowcock, habitat suitability modelling, habitat patches, protected areas
-
در عصری که ما زندگی می کنیم انسان با حرص و ولع سیری ناپذیر خود عرصه های زیستی و منابع طبیعی را صرف اهداف سودجویانه و کوتاه مدت خود می نماید غافل از این که آینده ای نیز پیش رو دارد. محیط زیست انسان تحت الشعاع پیشرفت فوق العاده فناوری قرار گرفته و هر لحظه بخشی از آن مورد هجوم قرار می گیرد. در حال حاضر پارک های ملی به عنوان ذخیره گاه های ژنتیکی بسیار ارزشمند گونه های متنوع جانوری و گیاهی در هر کشور محسوب می شوند و تنها پشتوانه اساسی برای احیا دوباره طبیعت می باشند. در این پژوهش که پژوهشی میدانی- توصیفی است و در شهر شیراز انجام گرفته، به بررسی سطح آگاهی و شناخت مردم شیراز نسبت به پارک ملی بمو پرداخته شده است. به این منظور تعداد384 پرسش نامه که از طریق برآورد حجم نمونه از طریق فرمول کوکران و با توجه به جامعه آماری (سرشماری سال 1390شهر شیراز) بدست آمده، به صورت نمونه گیری خوشه ایبین ساکنان شهر شیراز و بر اساس محل سکونتشان در مناطق نه گانه شهرداری توزیع گردید. آمار توصیفی برای تمام داده ها بدست آمد و برای بررسی ارتباط میان مولفه ها از آزمون کای دو (Chi-square test) استفاده شده است. نرم افزارهای مورد استفاده Excel و SPSS می باشد. در این بررسی مشخص شد که میان مولفه جنسیت افراد وسطح شناخت پارک ملی بمو ارتباط معنی داری وجود دارد، همچنین عواملی نظیر سطح تحصیلات و محل سکونت بر میزان شناخت افراد نسبت به پارک ملی بمو تاثیرگذارنیست و آشنایی با پارک ملی بمو توسط دوستان و آشنایان بیش ترین درصد نحوه آشنایی با پارک را به خود اختصاص داده که نشان می دهد فعالیت ها و تبلیغات سازمان حفاظت محیط زیست استان فارس و شهر شیراز در معرفی این پارک ملی چندان موثر نبوده و این سازمان بایستی به عنوان متولی حفاظت از مناطق حفاظت شده توجه بیش تری به این مسایل داشته باشد.کلید واژگان: آگاهی و شناخت, پارک ملی بمو, شهر شیراز, محیط زیست, SPSSIn an age that we live, human with his insatiable greed areas of ecology and natural resources to spend your short-term goals and profit unaware that is the future ahead. Human environment overshadowed by tremendous progress of technology and every part of it is attacked. Now the national parks are as a valuable genetic reserves diverse animal and plant species in each country and is only basic support to revive again the nature. In this research that is descriptive and field research and was conducted in Shiraz, and has been done to assess knowledge and understanding of people of Shiraz about the national park Bamou. For this purpose, 384 questionnaires were distributed to systematically random between people of Shiraz based on their place of residence in the Ennead areas of municipalities. Descriptive statistics were obtained for all data and for investigating the relationship between the elements has been used of the chi-square test (Chi-square test). Softwares that were used are Excel and SPSS. In this study it was found that between the gender factor and the level of knowledge of national park Bamou there is a significant relationship. Also factors such as level of education and place of residence on the knowledge of persons of the national park Bamou is not effective, and familiarity with the National Park Bamou by friends and acquaintances is the highest percentage of How acquaintance with park, that Shows the advertising and activities of the Environmental Protection Agency of city of Shiraz and Fars Province in introduction of this national parkis not very effective and this organization as responsible of conservation of protected areas should be have more attention to these issues.Keywords: Knowledge, Understanding, National park Bamou, City of Shiraz, environment, SPSS
-
خرس های قهوه ای، برخلاف سایر گوشت خواران پرتحرک، ساختار ژنتیکی کاملا مشخصی را در سطح جهان نشان می دهند که دربرگیرنده چندین کلاد میتوکندریایی است. علاوه بر این، جمعیت های خرس قهوه ای در خاورمیانه از جمله ایران در تهدید قرار دارند. با این وجود، هنوز جایگاه تبارشناختی و تنوع ژنتیکی این خرس ها در مقایسه با تبارهای جهانی خرس قهوه ای در ابهام قرار دارد. در پژوهش حاضر، 50 نمونه (عضله، پوست و مو) متعلق به خرس قهوه ای از ایران گردآوری شد. تحلیل ها براساس یک قطعه 614 جفت باز از ناحیه کنترل میتوکندری انجام شد. براساس یافته ها، خرس های ایران در مقایسه با خرس های قهوه ای مناطق دیگر جهان تنوع هاپلوتایپی به نسبت زیادی (50 فرد، 22 هاپلوتایپ) را نشان دادند. تحلیل های این ناحیه میتوکندریایی، خرس های ایران را در یک کلاد مادری کاملا مجزا از دیگر کلادهای جهانی قرار داد، که دربرگیرنده دو-سه زیرکلاد گیتاشناختی شامل 1) زیرکلاد البرز: خرس های ساکن کوه های البرز تا ارسباران، 2) زیرکلاد زاگرس: خرس های غرب کشور از کوه های سهند (آذربایجان شرقی) تا زاگرس جنوبی (کازرون) و 3) زیرکلاد فارس: خرس های ساکن جنوب شرقی زاگرس (مرودشت تا اقلید، استان فارس) است. یافته های FST و AMOVA، وجود ساختار ژنتیکی معنی داری را بین زیرکلادهای خرس قهوه ای در ایران تائید می نماید. بنابراین، جمعیت های امروزی خرس قهوه ای در ایران، علاوه بر تنوع هاپلوتایپی به نسبت زیاد، ساختارهای گیتاشناختی مشخصی را نمایش می دهند.کلید واژگان: خرس قهوه ای, تنوع هاپلوتایپی, زیرکلاد, البرز, زاگرسThe brown bear populations, contrary to other mobile carnivores, exhibit a worldwide genetic structure in several mitochondrial lineages. Populations of the Middle Eastern brown bear, including Iran, are at risk of local extinction. Genetic relationships between the Iranian brown bear and others in the world are still unclear. We sequenced a 614 base pair fragment of the mtDNA control region for 50 brown bears from Iran. The Iranian brown bear presents considerable haplotype diversity (50 individuals, 22 new haplotypes). Mitochondrial sequence analyses revealed one new major mtDNA lineage within Iranian brown bears, comprising 23 subclades: (i) Alborz, which includes bears from the Alborz and the Arasbaran Mountains; (ii) Zagros, including individuals from south of East Azerbaijan province to the Southern Zagros Mountains (Kazeroun, Fars province); and (iii) Fars, which comprises bears living in the Southeastern Zagros Mountains (Marvdasht-Eqlid, Fars province). The results of fixation index (FST) and analysis of molecular variance (AMOVA) demonstrate significant genetic structure among the Iranian subclades. Overall, the Iranian brown bears show significant geographic structuring, in addition to the remarkable haplotype diversity.Keywords: Brown bear, Haplotype diversity, Subclade, Alborz, Zagros
-
گوزن زرد ایرانی، به عنوان یک گونه در خطر انقراض، به صورت طبیعی تنها به گستره کوچکی از زیستگاه های پیرامون رودخانه های دز و کرخه در استان خوزستان محدود شده است. در حال حاضر، اطلاعات قابل استناد چندانی در مورد وضعیت بوم شناختی این گونه در زیستگاه های طبیعی در دسترس نیست. هدف از پژوهش حاضر، دستیابی به یک ارزیابی قابل اتکا از سطح دانش جوامع محلی و اهمیت حفاظتی گوزن زرد ایرانی در میان جوامع یاد شده است. به این منظور، با استفاده از 500 پرسشنامه پاسخ دار، همراه با مصاحبه حضوری و توزیع تصادفی - سیستماتیک، نظرات ساکنین محلی شهرستان های دزفول، اندیمشک و شوش (27 مرکز جمعیتی) دریافت شد. بیش از 56% مشارکت کنندگان از حضور گوزن زرد در پیرامون دز و کرخه آگاهی نداشتند. حدود 4/16% پاسخ دهندگان (عمدتا افراد مسن) ادعا کردند که گوزن زرد را در زیستگاه های طبیعی منطقه مشاهده کرده اند. حدود 73% پرسش شوندگان اعلام کردند که برای مشاهده این گوزن در زیستگاه های طبیعی منطقه، تمایل زیاد یا خیلی زیادی دارند. بیش از نیمی از افراد سطح تمایل به پرداخت خود به منظور یک بار مشاهده گوزن زرد را بین 40000-20000 ریال اعلام نمودند. بیشتر افراد (4/86%) مهم ترین عوامل تهدیدکننده این گونه را، شکار غیرمجاز و تخریب زیستگاه می دانستند. تضمین حفاظت و بقای پایدار گوزن زرد برای بیشتر افراد (8/67%) از اهمیت زیاد یا خیلی زیاد برخوردار است. سطح تمایل به پرداخت به منظور تشکیل یک صندوق مالی برای حفاظت بهتر این گوزن، سالیانه مبلغی بین 300000-20000 ریال برآورد شد. در نظر گرفتن رویکردهایی مانند افزایش دانش جوامع نسبت به اهمیت زیستی و حفاظتی گوزن زرد ایرانی و معرفی آن به عنوان یک گونه کشتی پرچم دار و استفاده از پشتوانه حمایت های مردمی می تواند موفقیت های بیشتری را در مدیریت گونه به دست دهد.کلید واژگان: گوزن زرد ايراني, مديريت, مشارکت مردمي, ساکنين بومي, مناطق حفاظت شده دز و کرخهNowadays, dispersal of Persian fallow dear (Dama mesopotamica) is restricted to the forests and woodlands near Dez and Karkheh rivers in southwestern Iran. However, there are no reliable data for the species from these regions in recent years. The present study aims to assess the knowledge of local communities and the importance of the endangered species from the perspective of the human communities. A total of 500 respondents belong to 27 localities (situated in Dezful, Shush and Andimeshk counties) surrounding the study area were interviewed representing different local communities. The respondents were selected randomly to avoid serious bias. The findings showed that more than 56% of the respondents did not even know that the fallow deer is one of the wildlife species in the study area. About 16.4 percent of people (mainly older people) claimed to have seen the species in natural habitats of Dez and Karkhe protected areas. Moreover, roughly 73 percent of respondents claimed that they have a high willingness to observe the Persian fallow deer in natural habitats of the study area. In this respect, more than half of participants are willing to pay from one to 1.5 dollars per one to observe deer in the protected areas. The majority of respondents (86.4%) believed that poaching and habitat destruction are the most important factors threatening the Persian fallow deer in the study area. Gaurenteed sustainable conservation is of high importance for most people (67.8%). The willingness to pay in order to establish a fund for conservation of Persian fallow deer was estimated between one to seven dollars annually. Raising community awareness of Persian fallow deer biology and its national and global importance, introducing the species as a flagship and using community-based management were recommended as suitable conservation strategies for the Persian fallow deer.Keywords: Dama Mesopotamica, Management, People's Participation, Local Communities, Dez, Karkhe Protected Area
-
پژوهش حاضر، برخی ویژگی های بوم شناختی، ریخت شناسی و ر یخت سنجی جمعیت های خوک وحشی (Sus scrofa) را در جزیره مینو و پارک های ملی خبر و گلستان مورد بررسی قرار داده است. 29 ویژگی ریخت سنجی ظاهری و جمجمه ای برای هر نمونه اندازه گیری شد. اختلاف های معنی دار میان جنس های مختلف در هر منطقه، بر اساس ویژگی های ریخت سنجی، با کمک آزمون T بررسی شد. برای بررسی وجود اختلاف های معنی دار میان جمعیت های مناطق مختلف تحلیل واریانس یک طرفه به کار گرفته شد. آزمون دانکن برای مقایسه میانگین های گروه ها بکار رفت و همچنین آزمون تحلیل ممیزی برای تفکیک جمعیت های مناطق مختلف استفاده شد. بر اساس یافته ها، در جزیره مینو از میان ویژگی های ظاهری مورد بررسی، اندازه های طول سر و بدن (HBL)، طول کل بدن (TL) و طول سر (HL) و از میان ویژگی های جمجمه ای نیز اندازه های طول آرواره پایین (JL)، طول درز آرواره پایین (SJL)، پهنای استخوان پس سری (OB)، مجموع طول استخوان پاریتال و پیشانی(LFP) و طول استخوان کامی (PL) در میان جنس های نر و ماده دارای اختلاف های معنی دار هستند (pکلید واژگان: Sus scrofa, جزیره مینو, پارک های ملی خبر و گلستان, زیست, سنجی, جمجمه سنجیThis study has considered morphologyand morphometry of wild boar (Sus scrofa) populations in Khabr and Golestan National Parks and Minoo Island, Iran. 29 body and cranial characters were measured. The normality of data was analyzed by Kolmogorov- Smironov test. Independent sample T-Test was used to test the statistical significance between different sexes in these regions. Significance of differences among of different populations was tested using one-way ANOVA followed by a Duncan test. Also, Discriminant Analysis was usedto classifying different populations. Results indicated that there are significant differences between male and female sexes in the Minoo Island (pKeywords: Sus scrofa, Biometry, Craniometry, Minoo Island, Khabr, Golestan national parks
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.