به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مریم رفعتی

  • محمد پاپری زارعی، مریم رفعتی*، محمد اشرف زاده

    غنای گونه ای یکی از اجزای تنوع گونه ای است که با شمارش تعداد گونه های موجود در یک منطقه محاسبه می شود. در این پژوهش غنای گونه ای پرندگان استان بوشهر به منظور تعیین لکه های داغ تنوع زیستی و سطوح حفاظتی آن ها مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، پس از جمع آوری اطلاعات حضور پرندگان، وضعیت حفاظتی هر یک از گونه ها تعیین شد. سپس با شبکه بندی محدوده مورد مطالعه به سلول های یک در یک کیلومتر، جدول توزیع غنای گونه ای پرندگان تهیه شده و همچنین لکه های داغ تنوع زیستی توسط آماره گتیس-ارد جی در سامانه اطلاعات جغرافیایی محاسبه شد. نتایج نشان داد از 320 گونه پرنده با سابقه مشاهده مستمردر استان بوشهر، مطابق با لیست سرخ جهانی2021 هیچ گونه در بحران انقراضی در سطح استان وجود ندارد. اما سه گونه پرنده بالابان(Falco cherrug)، عقاب صحرایی(Aquila nipalensis) و کرکس کوچک مصری(Neophron percnopterus) در معرض خطر و هفت گونه اردک مرمری(Marmaronetta angustirostris)، اردک سرحنایی(Aythya ferina)، اردک دم دراز(Clangula hyemalis)، هوبره(Chlamydotis macqueenii)، باکلان گلوسیاه(Phalacrocorax nigrogularis)، سنقرسفید(Circus macrourus) و عقاب شاهی(Aquila heliaca) در وضعیت آسیب پذیر قرار دارند. همچنین در بررسی غنای گونه ای مشخص شد که 58/21 درصد از سطح منطقه مورد مطالعه، تحت پوشش حضور این 320 گونه با غنای گونه ای یک تا 26 پرنده در هر سلول بود. نتایج محاسبه نقاط داغ در سطح استان نیز، نشان دهنده حضور 30 لکه داغ تنوع زیستی با مساحت 90/151311 هکتار (33/6 درصد از سطح استان) بود که اغلب در مجاورت رودهای بزرگ و اراضی مرتعی و زراعی آبی به خصوص نخلستان های خرما واقع شده اند که لزوم توجه بیشتر به این زیستگاه ها جهت حفاظت از پرندگان آن را می طلبد.

    کلید واژگان: استان بوشهر, پرندگان, تنوع گو نه ای, لیست سرخ جهانی, نقاط داغ
    Mohammad Papari Zareie, Maryam Rafati*, Mohammadreza Ashrafzadeh

    Species richness is one of the biodiversity parts calculated by counting the number of species present in a given area. In this study, the species richness of the birds in Bushehr Province was examined to identify biodiversity hotspots and assess their conservation status. To achieve this, bird presence data were collected, and the conservation status of each species was determined. Subsequently, using a grid system with one-by-one-kilometer cells, table of distribution of birds species richness was prepared, and biodiversity hotspots were calculated using the Getis-Ord Gi statistic in a geographic information system (GIS). The results indicated that out of 320 bird species with continuous observation records in Bushehr Province, none were categorized as critically endangered according to the 2021 IUCN Red List. However, three bird species included saker falcon(Falco cherrug), Steppe Eagle(Aquila nipalensis), and Egyptian Vulture(Neophron percnopterus) were classified as Endangered, and Marbled duck(Marmaronetta angustirostris), Common pochard(Aythya ferina), Long-tailed duck(Clangula hyemalis), Macqueen's Bustard(Chlamydotis macqueenii), Socotra cormorant(Phalacrocorax nigrogularis), Pallid Harrier(Circus macrourus), and Eastern Imperial Eagle(Aquila heliaca) were considered as vulnerable. Furthermore, the study of species richness revealed that 21.58% of the study area was covered by the presence of these 320 species, with species diversity ranging from one to 26 birds per cell. The calculation of hotspots at the province level also identified the presence of 30 hotspots, covering a total area of 151311.90 hectares (6.33% of the province's area). These hotspots were mostly located in close proximity to major rivers, rangelands, and agricultural lands, particularly date palm orchards, emphasizing the need for greater attention to these habitats for bird conservation.

    Keywords: Birds, Bushehr Province, Hotspots, IUCN Red List, Species richnes
  • مریم رفعتی*، مریم ملک زاده، مجید فیروزی

    فلزات سنگین یکی از آلاینده های اصلی شیرابه زباله هستند که می توانند گیاهان و خاک اطراف محل دفن را آلوده نمایند. در این پژوهش به بررسی تجمع فلزات سنگین سرب و کادمیوم در دو گونه گیاهی آتریپلکس (sp. Atriplex) و خرزهره (Nerium oleander) در مرکز دفن آرادکوه شهر تهران پرداخته شد. در این مرکز، گیاه آتریپلکس به صورت خودرو در چهار منطقه و خرزهره به صورت دست کاشت در یک منطقه وجود دارد. از هر منطقه رویش آتریپلکس، 10 نمونه به طور تصادفی از ریشه و اندام هوایی و خاک پای گیاه (جمعا 120 نمونه) برداشت شد. هم چنین از ریشه، ساقه و برگ های گیاه خرزهره هر کدام 10 نمونه و 10 نمونه از خاک پای هر گیاه نمونه برداری گردید (جمعا 40 نمونه). بر اساس نتایج، غلظت سرب و کادمیوم در اندام هوایی آتریپلکس منطقه 2 با میانگین به ترتیب 7/19 و 75/5 میلی گرم بر کیلوگرم از دیگر مناطق به صورت معنی داری بیشتر بود و این در حالی است که در گیاه خرزهره میانگین غلظت این فلزات در ریشه (با مقادیر 17/8 و 06/1 میلی گرم بر کیلوگرم به ترتیب برای سرب و کادمیوم) بیشتر از اندام هوایی بود. میزان تجمع عنصر سرب در خاک پای گیاه خرزهره با میانگین 13/35 میلی گرم بر کیلوگرم و کادمیوم درخاک آتریپلکس منطقه 2 با میانگین 78/3 میلی گرم بر کیلوگرم نیز از دیگر مناطق به صورت معنی داری بیشتر بود و با اینکه هر دو فلز در محدوده مجاز استانداردهای ملی و سازمان بهداشت جهانی واقع شدند، اما خاک منطقه براساس شاخص Nemerow در وضعیت آلودگی زیاد قرار داشت. همچنین میانگین فاکتور تجمع زیستی اندام های هوایی در چهار منطقه رویشی آتریپلکس برای سرب و کادمیوم به ترتیب برابر با 44/1 و 3/1 بود، در صورتی که ریشه این گیاه در هیچ یک از مناطق رویشی، ضریب تجمع زیستی بالاتر از 1 برای فلزات مذکور نداشت. در مورد خرزهره نیز ضریب تجمع زیستی کادمیوم و سرب در اندام هوایی و ریشه بالاتر از 1 گزارش نشد. به طور کلی، می توان گفت که آتریپلکس برای استخراج عناصر سرب و کادمیوم از خاک و تجمع این فلزات در اندام های هوایی مناسب به نظر می رسد. در صورتی که خرزهره برای تثبیت یا استخراج عناصر مذکور مناسب نبوده و قابلیت اندکی برای تجمع فلزات مذکور در ریشه یا اندام هوایی دارد.

    کلید واژگان: آتریپلکس, خرزهره, فاکتور انتقال, فاکتور تجمع زیستی, گیاه پالایی
    M. Rafati *, M. Malekzadeh, M. Firoozi

    Intruduction:

    Increasing industrial activities with the production of pollutants, including heavy metals, is one of the serious problems of modern communities, which has led to their accumulation in the environment. Heavy metals are also one of the important pollutants in landfill leachate. Plants and soil near the landfill may be contaminated by the leachate. Landfilling is the oldest method of solid waste disposal which can be a threat to the environment and health. Due to its easy operation and cost-effective, landfill is the most widely used method of municipal solid waste disposal in the world. Pollution cleaning technologies to reduce the harmful effects in the locations contaminated with heavy metals can be done by physical, chemical and biological methods. Phytoremediation, as a biological method, uses the green plants to extract, sequester, and detoxify pollutants. This method is a low-cost technique, environmentally friendly, and due to the non-production of by-products, is non-destructive for natural ecosystems. Considering the high moisture of wastes in Iran and their potential to produce leachate, as well as the possibility of contamination of water and soil in the landfill, especially with heavy metals, this study was conducted with the aim of evaluating the accumulation of lead (Pb) and cadmium (Cd) heavy metals in the soil, shoots and roots of artiplex (Atriplex sp.) and oleander (Nerium olander) plants in Aradkooh landfill of Tehran.

    Materials and Methods

    This study was conducted in Aradkooh landfill which is located in the south of Tehran in the Kahrizak region. About 5200 tons of municipal solid waste were sent to this landfill every day. A part of the solid waste in Aradkoh was placed in various processes to energy and compost, and about 2500 tons of the solid waste was landfilled. According to previous reports, it is estimated that 250 cubic meters of leachate are produced daily in the Aradkoh landfill. In the studied landfill, there is an atriplex plant in four areas and a hand-planted oleander in one area. Ten samples of soil, root, and shoot, totaling 120 total were randomly selected from each growing area of the atriplex plant. Oleander shoots and soil were also tested from 10 different plants for a total of 40 samples. Then the levels of Cd and Pb in the soil, roots, and shoots were assessed. In this study, the outcomes were analyzed employing four key indices: the bioconcentration factor (BCF), the translocation factor (TF), the pollution index (PI), and PINemerow. The BCF and TF indices were employed to assess the phytoextraction and phytostabilization capabilities of plants, while the PI and PINemerow methods were used to pinpoint the most environmentally hazardous heavy metal in the soil.

    Results and Discussion

     According to the results, the concentration of Pb and Cd in  shoots of atriplex  area 2 (with an average of 19.7 and 5.75 mg/kg, respectively) were significantly higher than in other areas, while the concentration of these metals in root of oleander (with an average of 8.17 and 1.06 for Pb and Cd, respectively) were higher than the shoot. The amount of Pb element in soil of the oleander plant (with an average of 35.13 mg/kg) and Cd in soil of the atriplex area 2 (with an average of 3.78 mg/kg) were significantly higher than other areas. Additionally, the levels of heavy metals in the soil of two plants were higher than the Nemerow index, which indicated high levels of pollution in the sampling areas, but still below the safe levels that was set by national standards (3.9 and 300 mg/kg for Cd and Pb respectively) and the World Health Organization (5 and 40 mg/kg for Cd and Pb, respectively). In addition, bioaccumulation factor of shoot in all growth atriplex areas for Pb and Cd (with an average of 1.44 and 1.3, respectively) were higher than 1.0 while, the root bioaccumulation factors of this plant in any of the growth areas, were not higher than 1.0. In the case of oleander, the shoot and root bioconcentration factors  for Pb and Cd were not reported more than one.

    Conclusion

    In general, it appears that atriplex, a native plant in the Aradkooh landfill, exhibits superior capabilities for absorbing heavy elements compared to oleander. Therefore, atriplex seems well-suited for the extraction of Pb and Cd from the soil, as it can accumulate these metals in its shoots. In contrast, oleander is not well-suited for phytostabilization or phytoextraction of these elements, as it exhibits limited ability to accumulate these heavy metals in its roots and shoots. Consequently, atriplex can be a valuable choice as a resilient species for phytoremediation projects in landfills and areas near mines. It is worth noting that the Pb content in the soil is higher than that of Cd. Although both metals fall within the permissible limits of national and WHO standards, the soil in the Aradkooh landfill is considered to be significantly polluted based on the Nemerow index.

    Keywords: Atriplex sp, Bioaccumulation factor, Nerium oleander, phytoremediation, translocation factor
  • مهتاب میهن دوست، مریم رفعتی*

    استفاده از مواد به ساز طبیعی در خاک های حاوی نیکل می تواند موجب استخراج نیکل از خاک، تجمع آن در قسمت خوراکی گوجه گیلاسی و ورود آن به زنجیره غذایی شود. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر زغال زیستی و ورمی کمپوست بر تجمع فلز نیکل در خاک و میوه گوجه گیلاسی انجام شد. بدین منظور، آزمایشی به صورت عاملیل در قالب طرح کاملا تصادفی اجرا شد که در آن تجمع فلز نیکل در میوه و خاک گوجه گیلاسی تحت 6 تیمار مختلف آبیاری با آب دارای نیترات نیکل (در دو مقدار متفاوت 75 و 150 ppm) و مقایسه آن با گلدان های آبیاری شده با آب معمولی (شاهد) مورد بررسی قرار گرفت. یافته های این پژوهش نشان داد، غلظت نیکل در میوه گوجه گیلاسی در تمامی تیمارهای آلوده به نیکل بالاتر از استانداردهای معتبر جهانی است. به طوری که در تیمار150 ppm نیکل همراه با ورمی کمپوست 10 درصد با مقدار 54/6 میلی گرم بر کیلوگرم ، به صورت معنی داری بیشتر از سایر تیمارها و غلظت نیکل در خاک گلدان هایی که با مقادیر 75 و 150 ppmنیکل آبیاری شده اند (به ترتیب 4.83 و 4.1 میلی گرم بر کیلوگرم)، به صورت معناداری بیش تر از خاک تیمارهای دارای زغال زیستی و ورمی کمپوست است و افزودن این مواد به خاک گلدان ها، سبب بالا بردن وزن خشک (به ترتیب 46 و 48 گرم) و وزن تر (به ترتیب 1/153 و 119 گرم) میوه گوجه گیلاسی در مقایسه با گلدان هایی که فاقد این اصلاح کننده ها هستند، می شود. هم چنین با توجه به این که ضریب تجمع زیستی در تمامی تیمارهای دارای زغال زیستی و ورمی کمپوست، بیش تر از یک است. می توان اظهار داشت که میوه گوجه گیلاسی در صورتی که در خاک گلدان های آن از زغال زیستی یا ورمی کمپوست استفاده شود، قادر به استخراج نیکل از خاک بوده و می تواند این عنصر را به سطوح بالاتر زنجیره غذایی انتقال دهد. با توجه به اهمیت این موضوع پیشنهاد می شود که بر جذب نیکل از خاک توسط گوجه گیلاسی در غلظت های بالاتر از تیمارهای این پژوهش و ارزیابی ریسک سرطان زایی و غیر سرطان زایی فلز نیکل از طریق بلع توسط گروه های هدف، مطالعات بیش تری انجام شود.

    کلید واژگان: زنجیره غذایی, ضریب تجمع زیستی, فلز نیکل, گیاه پالایی, به ساز طبیعی
    Mahtab Mihandoost, Maryam Rafati *
    Introduction

    Soil is one of the most important components of the ecosystem and environment for storing nutrients and performing biological, physical, and chemical processes and activities. Earth may be infected by the accumulation of heavy elements. These metals are ubiquitous, highly persistent, and non-biodegradable. The concentration of heavy metals increases due to the natural weathering of rocks, the disposal of waste, and the use of fertilizers, pesticides, and industrial effluent. It includes nickel, which is released by car brake abrasion, vehicle corrosion (especially the car oil pump), and electronic wastes in the urban environment and its accumulation in the body causes kidney complications, lung damage, high blood pressure, and it became vascular diseases. Nickel has no toxic effect on the plant at low concentrations and acts as a micronutrient, but in high concentrations, it reduces the growth and appearance of toxic symptoms in the plants. In agricultural fields, chemical fertilizers are used to increase the production of agricultural products, which despite their benefits, their excessive use reduces crop quality and the entry of toxic pollutants into the soil. In this context, organcic amendments such as biochar and vermicompost could be useful to sustainably maintain or increase soil organic matter, preserving and improving soil fertility and crop yield. Biochar is a carbon-rich material obtained from the thermochemical conversion of biomass in an oxygen-limited environment. Biochar has been described as a possible tool for soil fertility improvement, potential toxic element adsorption, and climate change mitigation. Vermicompost is considered as a high-nutrientbiofertilizer with diverse microbial communities. It plays a major role in improving the growth and yield of different field crops, vegetables, flowers, and fruit crops. Vermicomposting is the process of conversion of organic wastes into finely degraded peat-like substances using earthworms. It is an alternative method for waste management through which vermicompost is produced with a relatively high nutrient content than compost and manures. Therefore, this study aimed to investigate the effect of biochar and vermicompost on an accumulation of nickel metal in soil and tomato fruit.

    Materials and Methods :

    For this purpose, the seeds were caught from a greenhouse in the south of Tehran, and the pots were filled with 3 kg of soil derived from the same place. This soil was mixed well before being placed in the pots. The test was performed as a factorial experiment in a randomized complete block design in which nickel nitrate was applied to the soil with 6 different concentrations (75 ppm nickel nitrate with 10% biochar, 150 ppm nickel nitrate with 10% biochar, 75 ppm nickel nitrate with 5% biochar, 150 ppm nickel nitrate with 5% biochar, 75 ppm nickel nitrate and 150 ppm nickel nitrate), and compared with pots that were only hydrated with tap water (control). All measurements were taken with three independent replicates for metal concentration. Pots were placed outdoors with tap water irrigation (five times a week) and two days a week (Monday and Friday) with nickel nitrate for 4 months. Then the concentration of nickel in the shoot (fruit), the nickel concentration in the soil, and the wet and dry weight of the fruit were measured. The bioconcentration factor (BCF) was also calculated using the ratio of total nickel concentration in fruit to the soil. Based on this, plants that have a bioconcentration factor of more than once, especially in their shoots, are suitable for metal extracting from the soil and translocating it to the fruit.

    Results and Discussion and  Conclusion

    In general conclusion, it can be stated that planting cherry tomatoes in nickel containing soil or irrigation with municipal and industrial wastewater containing nickel should be accompanied by more considerations. Also, if biochar or vermicompost is used in the soil of cherry tomato pots, nickel can be extracted from the soil with a bioconcentration coefficient

    Keywords: Bioaccumulation coefficient, Food chain, Natural remedial materials, Nickel metal, Phytoremediation
  • سمانه احدی، مریم رفعتی*، فروغ فرساد

    سرب و کادمیوم از جمله مهم ترین فلزات سنگینی هستند که به واسطه فعالیت های بشر وارد چرخه حیات شده اند. در این پژوهش به منظور بررسی توانایی جذب فلزات سنگین سرب و کادمیوم توسط خردل هندی، آزمایشی به صورت طرح بلوک کاملا تصادفی اجرا شد که در آن هر فلز در چهار غلظت صفر (شاهد)، 50، 100 و 200 میلی گرم بر کیلوگرم از نیترات نیکل به خاک گیاه اعمال شد. نتایج نشان داد بیشترین غلظت سرب در اندام زمینی (ریشه) و هوایی خردل هندی به ترتیب 278/4 و 61/8 میلی گرم بر کیلوگرم بافت خشک گیاه، در تیمار 200 میلی گرم بر کیلوگرم خاک بود. در صورتی که بیشترین مقدار کادمیوم در این دو اندام به ترتیب 14/5 و 10/9 میلی گرم بر کیلوگرم بافت خشک گیاه، در تیمار 100 میلی گرم بر کیلوگرم خاک تجمع یافته بود. همچنین با بالارفتن غلظت سرب در خاک، مقدار این عنصر در اندام های خردل هندی به صورت خطی با ضریب همبستگی بالا افزایش یافت و ضریب تجمع زیستی عنصر سرب در ریشه گیاه در تمامی تیمارهای مورد مطالعه بیشتر از یک بود. در نهایت مشخص شد که خردل هندی می تواند به عنوان یک گونه شناساگر زیستی و تثبیت کننده فلز سرب به کار رود، اما قادر به تثبیت و یا استخراج مقادیر قابل توجه کادمیوم از خاک نیست.

    کلید واژگان: تجمع زیستی, خردل هندی, شناساگر, فلزات سنگین, گیاه پالایی
    Samaneh Ahadi, Marayam Rafati*, Forough Farsad

    Lead and cadmium are among the most important heavy metals which have entered the life cycle of the earth as a result of human activities.  In this study, in order to evaluate the ability of Indian mustard to uptake heavy metals (cadmium and lead), a survey was performed as randomized complete block design in which each metal was added  to the plant in four concentrations zero (a control), 50, 100 and 200 mg/kg soil. The results showed that the highest concentration of lead in the root and shoot (aerial parts) of Indian mustard was 278.4 and 61.8 mg/kg, respectively, in the 200 mg/kg treatment, while the highest amount of cadmium in these two organs was 14.5, and 10.9 mg/kg respectively in the treatment of 100 mg/kg soil. Also, with the increase of lead concentration in the soil, the amount of this element in Indian mustard increased linearly with a high correlation coefficient, and the bio-concentration coefficient of lead in the plant roots was greater than one in all studied treatments. Finally, it was found that Indian mustard can be used as a bio-indicator of lead and stabilized it in its root, but it is not able to stabilize or extract significant amounts of cadmium from soil.

    Keywords: Andicator, Bioconcentartion, Heavy metals, Indian mustard, Phytoremediation
  • نازلی مقدم یکتا، مریم رفعتی*، عبدالرضا کریمی، نوشین سجادی

    رودخانه کن یکی از بزرگ ترین و پرآب ترین رود کرج است که وارد دشت تهران می شود. کیفیت آب این رودخانه دراثر پیامدهای توسعه فعالیت های کشاورزی، صنعتی و شهری، تحت تاثیر قرار گرفته است. هدف این پژوهش بررسی وضعیت کیفی آب این رودخانه با استفاده از شاخص کیفیت منابع آب های سطحی ایران به منظور ارزیابی تناسب وضعیت کنونی کیفیت آب با کاربری حفاظت از محیط زیست است. به منظور انتخاب ایستگاه های نمونه برداری، محدوده موردمطالعه به هشت بازه طولی تقسیم و نمونه برداری در دو نوبت کمینه و بیشینه جریان آب انجام شد. سپس شاخص کیفیت منابع آب سطحی ایران محاسبه و نتایج نمونه برداری با استاندارد مقایسه گردید. میانگین کیفیت آب رودخانه کن در رده کیفی بد تا به نسبت بد قرار دارد. میزان pH در حد مجاز استاندارد است، اما مقادیر پارامترهای BOD در 2 ایستگاه (پرآبی) و 9 ایستگاه (کم آبی)، TSS در 4 ایستگاه (کم آبی) و 5 ایستگاه (پرآبی)، DO در همه نمونه ها به غیراز ایستگاه S1 (کم آبی) و کلی فرم در تمام نمونه برداری ها بیش ازحد مجاز استاندارد ملی ایران برای کیفیت آب رودخانه ها است. فاضلاب های شهری، صنعتی و پساب های کشاورزی به عنوان عوامل اصلی کاهش کیفیت آب هستند. براساس طبقه بندی استاندارد سازمان حفاظت محیط زیست ایران، کلاس 2 آبزیان (مناسب ماهیان گرم آبی) برای این محدوده مطالعاتی توصیه می شود.

    کلید واژگان: استاندارد کیفیت منابع آب, حفاظت, رودخانه شهری, شاخص کیفیت آب
    Nazli Moghadam Yekta, Maryam Rafati *, Abdolreza Karimi, Nooshin Sadjadi

    The Kan River is the largest and most important river that enters the Tehran plain. The river water quality (in Tehran city), is affected by agricultural and industrial activities and population spots. The aim of this study was to investigate the quality of the Kan River using Iran Water Quality Index for Surface Water to protect the environment. For selecting sampling stations, the study area was divided into eight longitudinal ranges, and sampling was done in two periods of minimum and maximum flow. Kan River is of poor to relatively bad quality. The pH was at standard level but some parameters such as BOD in 2 stations (minimum flow‌ rate) and 9 stations (maximum flow rate), TSS in 4 stations (minimum flow rate) and 5 stations (maximum flow rate), DO in all samples except station S1(minimum flow rate) and coliform in all samples were more than permissible level of the national standard for river water quality. Entering industrial, municipal, and agricultural wastewater is the most important reason for the decrease in water quality. In terms of the standard classification base of the Iran Department of Environment for Protection of aquatic life, class 2 (suitable for Cyprinid (is recommended.

    Keywords: Protection, Urban Rivers, Water Quality Index, Water Quality Standards
  • مهدیه زوارفرد، مریم رفعتی*، مژگان زعیم دار

    آلودگی بصری ، نوعی از آلودگی های محیطی است که با گذشت زمان ، آثار و پیامدهای آن در حال افزایش است. هیچ تابلوی هشدار دهنده ای نیست که سطح این نوع آلودگی را به آگاهی شهروندان رسانده و همین آلودگی ممکن است به تدریج زمینه مناسبی برای ابتلا به فشارهای عصبی و مشکلات روانی را فراهم آورد. بدین منظور در پژوهش حاضر سعی شده که به بررسی وضعیت آلودگی بصری و تاثیرش بر روی سلامت شهروندان در دو منطقه شهری دو و چهارده با استفاده از توزیع پرسشنامه و روش میدانی پرداخته شود. نتایج حاصل از تحلیل و بررسی داده های به دست آمده از پرسشنامه بیانگر وجود رابطه معنی دار بین آلودگی بصری و چهار شاخص سلامت شهروندان شامل:نشانه های جسمانی ، کارکرد اجتماعی ، اضطراب - بی خوابی و افسردگی است .به این معنی که هر جا این آلودگی بیشتر بوده، سلامت شهروندان در سطح پایین تری قرار گرفته.

    نتیجه گیری

    شاخص اضطراب و بی خوابی و همچنین شاخص کارکرد اجتماعی در منطقه 2 و تنها شاخص اضطراب و بی خوابی در منطقه 14 از امتیاز بالاتری نسبت به دیگر شاخص ها برخوردار بودند و به طور کلی نتایج حاصل بیانگر این است که سلامت عمومی منطقه چهارده در وضعیت مطلوب و منطقه دو در وضعیت نامطلوب قرار دارد.

    کلید واژگان: آلودگی بصری, سلامتی, پرسشنامهGHQ
  • مریم رفعتی*، حمید فرشادفر
    زمینه و هدف

    مدیریت محیط زیستی پساب عملیات استخراج و فراورش نفت خام به دلیل حجم و آلودگی قابل توجه آن، چالشی جدی در صنایع نفت بشمار می رود. تخلیه این پساب ها به محیط پذیرنده یا استفاده مجدد و بازیابی آنها، مستلزم تامین استانداردهای محیط زیستی می باشد. بنابراین بررسی روش های مختلف تصفیه پساب ها از اهمیت به سزایی برخوردار است.

    روش بررسی

    در این پژوهش، فرایندهای مختلف تصفیه پساب تولید شده در واحدهای صنعت نفت شامل روش تصفیه مرحله اول،  و مرحله دوم (روش های فیزیکی و شیمیایی) و تصفیه مرحله سوم (روش زیستی) به صورت مروری مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    روش تصفیه مرحله اول به عنوان پرکاربردترین روش تصفیه، برپایه اختلاف وزن آب، مواد نفتی و ماسه استوار است و بزرگترین عیب آن، عدم قابلیت جمع آوری ذرات روغن کوچکتر از 150 میکرون است. روش تصفیه مرحله دوم شامل روش های رسوب گیری و شناور کردن به وسیله هوا است که بازده آنها برای آب هایی که آلودگی مواد نفتی زیاد دارند، تا 95 درصد خواهد بود و از جمله معایب این روش ها می توان به هزینه های بالای نگهداری و تامین موادشیمیایی آنها اشاره کرد. روش تصفیه مرحله سوم یا تکمیلی، روش زیستی است که بیشترین بازده را در تصفیه پساب های نفتی دارد. از جمله معایب روش های زیستی می توان نیاز به تجهیزات برقی و مکانیکی نسبتا زیاد ، بالا بودن هزینه ها به واسطه مصرف انرژی زیاد و مشکلات بهره برداری از قبیل ایجاد کف و بالا آمدن و حجیم شدن لجن را نام برد.

    بحث و نتیجه گیری

    به صورت یک جمع بندی می توان اظهار داشت که ترکیب روش های مرحله دوم یا سوم با روش مرحله اول، به عنوان کارامدترین روش های تصفیه در عملیات استخراج و فراورش نفت خام معرفی می شوند.

    کلید واژگان: پساب نفتی, تصفیه, تصفیه زیستی. آلودگی آب
    Maryam Rafati *, Hamid Farshadfar
    Background and Objective

    Due to its significant volume and pollution, the extracting and processing of wastewater from crude oil is a serious challenge in oil industries. The discharge of these wastewaters to the acceptor environment or to reuse them requires the provision of environmental standards. Therefore, the study of different wastewater refine methods is of great importance. 

    Materials and Methods

    In this study, the different processes of wastewater refinery produced in oil industry units included the first, second (physicochemical methods), and third stages of refinery methods (biological) were studied.

    Results

    The first refinery stage is used as the most widely used method based on water weight dispute, oil, and sand, and its biggest drawback is the lack of gathering particles smaller than 150 microns. The second refinery stage included flocculation and air flotation methods and the efficiency of this method for water polluted by oil is 95%, and one of the most disadvantages of this method are high costs of chemical supplies and maintenance. The third refinery stage is the biological method which has the highest efficiency in wastewater refinery, and disadvantages of this method including high electrical and mechanical equipment, and also high costs due to high energy consumption.

    Discussion and Conclusions

    The second and third refinery stages are expensive and one can be stated that the combination of the second or third method with the first stage is achieved as the most efficient method in extracting and processing of crude oil.

    Keywords: Biological refinery, Water pollution, Oil wastewater, Refine
  • مجید پوربلیغی، سحر رضایان*، مریم رفعتی، رخشاد حجازی
    پیشینه و هدف

    در مناطق خشک و نیمه خشک مانند ایران که متوسط بارش سالانه آن کمتر از یک سوم متوسط بارش سالانه جهان است، آب های زیرزمینی منبع مهم واصلی برای تامین آب شرب است. کمی و نامنظمی بارندگی، ضایعات، منابع آب زیرزمینی را مورد تهدید جدی قرار داده و سبب پیدایش آلودگی های زیادی گردیده است. ازنظر کیفی بیشتر مخازن آب زیرزمینی نسبت به منابع آلاینده نقطه ای وزیر نقطه ای آسیب پذیر می باشند. منابع آلاینده نقطه ای ناشی از پساب فاضلاب های خانگی و صنعتی و منابع آلاینده غیر نقطه ای از مصرف بی رویه و بیش از حد کودها و سموم کشاورزی و شسته شدن آن ها به سمت آب های زیرزمینی منتج می شود. محدودیت منابع آب های سطحی و نبودن آن در بسیاری از مناطق کشور، باعث شده که از آب های زیرزمینی استفاده وسیعی گردد. امروزه افزایش فعالیت های کشاورزی، باغداری و دامداری از یکسو و فعالیت های صنعتی و کارگاهی و توسعه سکنه گزینی همراه با رشد جمعیت از سوی دیگر استفاده بیش از حد از منابع طبیعی و گسترش فعالیت های صنعتی و کشاورزی و تولید انبوه پسماندها و آلودگی گسترده آب های زیرزمینی و رشد و آگاهی فکری جوامع بشری در مورد اهمیت این منابع آسیب پذیر، منجر به تلاش های وسیعی جهت محافظت از آب های زیرزمینی شده است. فرایند احیاء آبخوان ها در مقیاس منطقه ای در یک قالب زمانی معقول امکان پذیر نیست زیرا آب های زیرزمینی خیلی کند جریان پیدا می کنند. ارزیابی آسیب پذیری به عنوان روشی برای پهنه بندی مکان هایی است که بیشتر در معرض آلودگی هستند؛ بنابراین برای جلوگیری از آلوده شدن و مدیریت موثر آب های زیرزمینی، ارزیابی آسیب پذیری آبخوان ها ضروری است زیرا آسیب پذیری می توان به تعیین سیاست های کاربردی و عملی برای مدیریت منابع آب زیرزمینی در مسیر بهره برداری پایدار کمک شایانی نماید. در کشور ما در دهه اخیر، ارزیابی آسیب پذیری آب های زیرزمینی در برابر آلودگی، از رشد چشمگیری برخوردار بوده و نتایج مطلوبی نیز به دنبال داشته است. ارزیابی آسیب پذیری روشی کم هزینه و قدرتمند در شناسایی مناطق نواحی مستعد به آلودگی است. در دشت ایسین هرمزگان به دلیل وسعت کم، بارش سالیانه کم و کمبود منابع آب در این منطقه، استفاده از منابع آب زیرزمینی بسیارحایزاهمیت است. با توجه به افزایش جمعیت، فعالیت های صنعتی و توسعه کشاورزی و استفاده از سموم کشاورزی و کودهای شیمیایی در این دشت و به دلیل عدم شناخت و یا عدم درک از میزان دقیق آسیب پذیری آب های زیرزمینی در این محدوده، نیاز به تکنیک های سریع شناسایی و ارزیابی آسیب پذیری آب های زیرزمینی در این منطقه است لذا هدف از این تحقیق تهیه نقشه آسیب پذیری سفره آب های زیرزمینی دشت ایسین هرمزگان با استفاده از روش های دراستیک وگادز (GODS) و با کمک سیستم اطلاعات جغرافیایی تعیین شده است.

    مواد و روش ها 

    این تحقیق با روش های در استیک و گادز با کمک سیستم اطلاعات جغرافیایی انجام شد. روش دراستیک مهم ترین روش رتبه دهی تعیین آسیب پذیری است که در بین محققین و کارشناسان رایج تر بوده و مورداستفاده قرارگرفته است. روش دراستیک از ترکیب هفت مشخصه هیدروژیولوژیک قابل اندازه گیری و موثر در انتقال آلودگی به آب های زیرزمینی شامل عمق سطح ایستابی، تغذیه خالص، محیط آبخوان، محیط خاک، توپوگرافی، اثر محیط غیراشباع و هدایت هیدرولیک تشکیل شده که ابتدا نقشه های هر یک از مشخصه های هیدرولوژیک فوق الذکر در دشت ایسین را بر اساس داده های موجود که از شرکت آب منطقه ای هرمزگان استخراج شده در محیط جی آی اس (GIS) تهیه و پس از رتبه بندی و وزن دهی آن ها بین 1 تا 10 و رو یهم گذاری آن ها، نقشه نهایی آسیب پذیری آبخوان ایسین بر اساس مدل دراستیک به دست آمد. در مدل گادز که یک روش بسیار ساده، عملی و تجربی برای ارزیابی سریع پتانسیل آلودگی آب های زیرزمینی است نیز دارای چهار مشخصه نوع آبخوان، منطقه غیراشباع، عمق آب زیرزمینی و نوع خاک بوده که در این تحقیق مورداستفاده قرار گرفت. داده های مورداستفاده در مدل های فوق الذکر از 19 حلقه چاه پیزومتری واقع در دشت ایسین که از سال 1368 لغایت 1395 موجود بوده استخراج شد. در روش گادز نیز مانند روش دراستیک برای هرکدام از مشخصه های هیدروژیولوژیک بر اساس داده های موجود، در محیط GIS نقشه تهیه و رتبه بندی بین 1 تا 5 انجام، سپس بعد از رو یهم گذاری آن ها نقشه های آسیب پذیری دشت ایسین با مدل گادز به دست آمد.

    نتایج و بحث

    از آنجایی که در شاخص مدل دراستیک (DRASTIC) حداقل ممکن برای آسیب پذیری برابر 23 و حداکثر آن برابر با 230 است؛ اما نتایج نقشه نهایی آسیب پذیری آبخوان ایسین به روش دراستیک که تقریبا کامل ترین شاخص برای ارزیابی نیروی آسیب پذیری آب های زیرزمینی است، نشان داد دامنه مقادیر شاخص دراستیک بین 59 تا 163 است. نقشه این شاخص در 6 طبقه از بدون آسیب پذیری تا آسیب پذیری زیاد استخراج شده است. بیشترین مساحت منطقه (33.66 درصد) که بخش های شمال شرق، بخش هایی از مرکز تا جنوب دشت را پوشش می دهد، دارای آسیب پذیری کم تا متوسط است. پس از آن به ترتیب آسیب پذیری متوسط تا زیاد (19.29 درصد) در بخش هایی از مرکز و شمال غرب قرار داشته و همچنین آسیب پذیری خیلی کم (14.75 درصد) در قسمت های از جنوب و شرق، در بخش هایی از مناطق شرق و جنوب بدون آسیب پذیری (11.29 درصد)، در مناطق شمال و بخشی از مرکز و جنوب دارای آسیب پذیری کم (10.15 درصد) و درنهایت آسیب پذیری زیاد (10.84 درصد) در قسمتی از مرکز و غرب در رده های بعدی ازلحاظ مساحت قرار داشتند. در واقع طبق مدل دراستیک اکثر بخش های آبخوان دشت ایسین از نظر پتانسیل آسیب پذیری در کلاس های آسیب پذیری کم و کم تا متوسط قرار داشتند. همچنین نتایج حاصل از مدل گادز نشان داد، منطقه موردمطالعه به سه بخش شامل آسیب پذیری کم، متوسط و زیاد تقسیم شده است، قسمت اعظم دشت ایسین (66.83 درصد) در محدوده آسیب پذیری متوسط با رتبه ای بین 0.3 تا0.5  قرار می گیرند و کمترین سطح (11.31 درصد) هم مربوط به پتانسیل آسیب پذیری زیاد با رتبه 0.5 تا 0.7 است.

    نتیجه گیری

    به طور کلی در هر دو روش، نیروی آسیب پذیری ذاتی آبخوان ایسین در محدوده های آسیب پذیری کم تا زیاد ارزیابی شده ولی حدود گسترش محدوده های آسیب پذیری آن ها متفاوت بوده است و مدل دراستیک محدوده های مختلف آسیب پذیری را به دلیل مشخصه های بیشتر و وزن دهی متفاوت این مشخصه ها بر اساس نقش آن ها در تعیین آلودگی به طور دقیق تری مشخص کرده است.

    کلید واژگان: آب زیرزمینی, مدل دراستیک, سیستم اطلاعات جغرافیایی, مدل گادز (GODS), دشت ایسین
    Majid Pourbalighy, Sahar Rezayan *, Maryam Rafaty, Rokhshad Hejazi
    Background and Objective

    In arid and semi-arid regions such as Iran, where the average annual rainfall is less than one-third of the world's average annual rainfall, groundwater is an important source of drinking water. Quantitive and irregular rainfall, limited surface water resources, and its absence in many parts of the country have led to the widespread use of groundwater. Today, increasing agricultural, horticultural and livestock activities on the one hand and industrial and workshop activities and population development along with population growth, on the other hand, excessive use of natural resources and expansion of industrial and agricultural activities and mass production of waste and scrap, groundwater resources are threatened. Seriously and has caused a lot of pollution. Qualitatively, most groundwater reservoirs are vulnerable to ministerial sources. Point sources of pollution from domestic and industrial wastewater and non-point sources of pollutants result from improper and excessive consumption of fertilizers and pesticides and their leaching into groundwater. Widespread groundwater pollution and the growth and awareness of human societies about the importance of these vulnerable resources have led to extensive efforts to protect groundwater. The process of regenerating aquifers on a regional scale in a reasonable time frame is not possible because groundwater flows very slowly. Vulnerability assessment is a way to zoning areas that are most prone to contamination; therefore, to prevent contamination and effective groundwater management, it is necessary to assess the vulnerability of aquifers because vulnerability can help determine practical and practical policies for the management of groundwater resources in the path of sustainable exploitation. In our country, in the last decade, the assessment of groundwater vulnerability to pollution has grown significantly and has had good results. Vulnerability assessment is a low-cost and powerful way to identify areas prone to contamination. Vulnerability assessment is a low-cost and powerful way to identify areas prone to contamination. In the Aisin plain of Hormozgan, due to its small area, low annual rainfall, and lack of water resources in this area, the use of groundwater resources is very important. Due to population growth, industrial activities and agricultural development, and the use of agricultural pesticides and chemical fertilizers in this plain and due to lack of knowledge or understanding of the exact level of groundwater vulnerability in this area, the need for rapid techniques to identify and assess vulnerabilities. It is underground in this area. The purpose of this research is was to map the vulnerability of groundwater in the Aisin plain of  Hormozgan using DRASTIC and GODS methods and with the help of GIS.

    Materials and Methods 

    This research was carried out by DRASTIC and GODS methods with the help of GIS. The DRASTIC method is the most important rating method for determining vulnerability, which is more common among researchers and experts and has been used. The DRASTIC method consists of a combination of seven measurable and effective hydrogeological features effective in transferring contamination to groundwater, including groundwater depth, net recharge, aquifer, soil environment, Topography, Impact of the vadose zone, and hydraulic conductivity. Aisin plain based on available data extracted from Hormozgan Regional Water Company in GIS environment and after ranking and weighing them between 1 to 10 and superimposing them, the final vulnerability map of Aisin aquifer based on the DRASTIC model obtained Came. The GODS model, which is a very simple, practical, and experimental method for rapid assessment of groundwater pollution potential, also has four characteristics of aquifer type, unsaturated area, groundwater depth, and soil type, which were used in this study. The data used in the above models were extracted from 19 piezometric wells located in Aisin plain, which were available from 1987 to 2018. In the GODS method, like the DRASTIC method for each of the hydrogeological characteristics based on the available data, in the GIS environment, a map was prepared and ranked between 1 and 5, then after superimposing them, vulnerability maps of Aisin plain with GODS model obtained.

    Results and Discussion 

    Since in the DRASTIC model index, the minimum possible vulnerability is 23 and the maximum is 230; However, the results of the final Aisin aquifer vulnerability map by the DRASTIC method, which is almost the most complete indicator for assessing groundwater vulnerability, Showed that the range of DRASTIC index values is between 59 and 163. The map of this index has been extracted in 6 categories from non-vulnerability to high vulnerability. Most of the area (33.66%), which covers the northeastern parts, from the center to the south of the plain, has low to moderate vulnerability. After that, moderate vulnerability (19.29%) was located in parts of the center and northwest, respectively, and also very low vulnerability (14.75%) in parts of the south and east, in parts of the east and south without vulnerability (29 11.11%), in the northern and part of the center and south with low vulnerability (10.15%) and finally, high vulnerability (10.84%) in the central and western parts were in the next categories in terms of area. In fact, according to the DRASTIC model, most of the aquifer sections of the Aisin plain were in low and medium to medium vulnerability classes in terms of vulnerability potential. Also, the results of the GODS model showed that the study area is divided into three parts including low, medium, and high vulnerability. Most of the Aisin plain (66.83%) is in the range of moderate vulnerability with ranks between 0.5 to 0.3 And the lowest level (11.31%) is related to the high vulnerability potential with a rank of 0.5 to 0.7.

    Conclusion

    In general, in both methods, the inherent vulnerability of the Aisin aquifer has been evaluated in low to high vulnerability ranges, but the extent of expansion of their vulnerability ranges has been different and the DRASTIC model of different vulnerability zones due to more characteristics and different weights based on these characteristics are different. Contamination is more accurately identified.

    Keywords: Groundwater, DRASTIC method, geographical information system, GODS model, Aisin plain
  • مریم رفعتی*، مریم محمدی روز بهانی، هنا ناصری منفرد
    در این پژوهش تجمع فلزات سنگین سرب و نیکل در برگ درخت برهان (Albizia lebbeck (L.) Benth) و درختچه کنوکارپوس (Conocarpus erectus L.) در فضای سبز شهری بررسی شد. بدین منظور، سه منطقه با شدت ترافیک کم و سه منطقه با شدت ترافیک زیاد در شهر اهواز انتخاب و نمونه هایی تصادفی از برگ (از ارتفاع 2 تا 3 متر از سطح زمین) و خاک در پای هر گونه (عمق صفر تا 10 سانتی متر) در مناطق تحت بررسی جمع آوری شد. براساس نتایج، غلظت فلزات سرب و نیکل در برگ دو گونه در مناطق کم ترافیک دارای اختلاف معنی دار بود که در مورد سرب، غلظت این فلز در برگ کنوکارپوس به طور معنی داری بیشتر از برهان بود، اما غلظت نیکل در برگ برهان به طور معنی داری بیشتر از کنوکارپوس بود. غلظت فلزات سرب و نیکل در خاک پای هر دو گونه نیز در مناطق پرترافیک به صورت معنی داری بیشتر از مناطق کم ترافیک حاصل شد. مقدار فاکتور تجمع زیستی فلز سرب در هر دو گونه کمتر از 1، و درباره فلز نیکل، میانگین هر دو گونه بیشتر از 1 به دست آمد که نشان می دهد گونه های مذکور قادر به استخراج فلز نیکل از خاک هستند. در یک جمع بندی می توان بیان کرد که با توجه به یافته های این پژوهش، کنوکارپوس دارای قابلیت بیشتری در جذب نیکل نسبت به برهان است و می تواند در پروژه های گیاه پالایی در مناطق مشابه به کار گرفته شود.
    کلید واژگان: آلاینده, تجمع زیستی, ترافیک, گیاه پالایی, Albizia lebbeck, Conocarpus erectus
    Maryam Rafati *, Maryam Mohammadi Roozbahani, Hona Naseri Monfared
    In this study, the accumulation of heavy metals included lead and nickel in Albizia lebbeck ((L.) Benth) tree, and Conocarpus erectus (L.) shrubin urban green spacewere investigated. To this, two areas with low and high traffic intensity with three replications were selected in Ahwaz, and random samples were collected from tree leaves (from 2 to 3 meters height above the ground level) and soil at the bottom of the species (depth 0 to 10 cm). The results showed that in the low traffic area, the concentrations of both heavy metals in two species were significantly different, in the case of lead, the concentration of this metal in the leaf of C. erectus was significantly higher than that of A. lebbeck, but the concentration of nickel in the leaf of A. lebbeck was significantly higher than that of C. erectus. Concentrations of lead and nickel in the soil of both species in the high traffic areas were significantly higher than the low traffic areas. The bioconcentration factor for the lead metal in both species was less than 1; But, for nickel metal, the mean of bioconcentration factor for both species is greater than 1; indicating that the two species are able to extract nickel from the soil. In summary, it can be stated that according to the findings of this study, C. erectus is more capable of absorbing nickel than Albizia lebbeck and can be used in phytoremediation projects in similar areas.
    Keywords: Albizia lebbeck, bioconcentration, Conocarpus erectus, Phytoremediation, Pollutant, traffic
  • روح الله مولوی وردنجانی، مریم رفعتی*، مژگان زعیم دار
    زمینه و هدف

    مدل های ارزیابی عملکرد٬ مبنای سنجش و بهبود سیستم های مدیریتی هستند. هدف از این پژوهش پاسخ گویی به نیاز کارخانه شیر خشک پگاه شهر کرد جهت ارزیابی عملکرد سیستم مدیریت ایمنی٬ بهداشت و محیط زیست (HSE) از نظر تطابق با استراتژی های شرکت بوده است.

    روش بررسی

     دراین پژوهش با مطالعه استانداردها و مدل های موجود در زمینه عملکرد سیستم مدیریت HSE، مدل ارزیابی عملکرد این کارخانه در قالب چارچوب کارت امتیازی متوازن (BSC) طراحی شد. در این مدل چهار لایه مالی٬ مشتری٬ فرایند داخلی و رشد و یادگیری با 14 معیار ارزیابی عملکرد و 43 زیر شاخص شناسایی و طبقه بندی گردید.

    یافته ها

    نتایج حاصل از مدل کارت امتیازی متوازن نشان داد که بیش ترین و کم ترین  امتیاز در بین لایه های مورد مطالعه به ترتیب مربوط به فرایندهای داخلی با میانگین 28/69 و رشد و یادگیری با میانگین 66/56 است. همچنین میانگین کلی امتیاز شرکت در هر چهار لایه ، 2/64 از100 است که  با توجه به کسب امتیاز بالای 60 ، نشان دهنده عملکرد نسبتا خوب این سازمان در زمینه مدیریت HSE  است..

    بحث و نتیجه گیری

    شاخص های ارزش قابل ارایه به مشتریان٬ ممیزی و بهبود معیار های عملکرد HSE ، توسعه خط مشی و اهداف    استراتژیک  ، سازمان دهی و تامین منابع جهت مدیریت HSE ، مدیریت ریسک در حوزه HSE و برنامه ریزی و طراحی سیستم های لازم  جهت استقرار اصول HSE در سازمان مهم ترین  نقاط قوت و سرمایه اطلاعاتی، سرمایه انسانی و ارزش قابل ارایه به جامعه و دولتاز مهم ترین نقاط قابل بهبود سیستم HSE  سازمان مورد مطالعه هستند.

    کلید واژگان: ارزیابی عملکرد٬ کارخانه شیر خشک پگاه شهر کرد٬ کارت امتیازی متوازن, مدیریت HSE
    Rouhollah Molavi Vardanjani, Maryam Rafati *, Mojgan Zaeimdar
    Background and Objectives

    Functional evaluation models are the basis for measuring and improving management systems. The purpose of this research was to meet the needs of dry milk factory in Pegah Shahr E Kord to assess the performance of the HSE system in terms of compliance considering the company's strategies.

    Methodology and Materials:

     In this research, with close investigation on standards and models in the field of performance of the HSE management system, the functional evaluation model of this factory was designed in the framework of a Balanced Scorecard Card (BSC). In this model, four layers of Financial, Customer, Internal business processes and Learning- growth were identified and classified with 14 function evaluation criteria and 43 sub-indicators.

    Results

    The results of the balanced scorecard model showed that the highest and lowest scores among the studied layers were internal processes with an average of 69.28 and learning-growth with an average of 56.66 respectively. Also, the overall average score of the company in all four layers calculated 64.2 out of 100 which, according to a standard score, the scores over 60, reflects the relatively good Function of the organization in the field of HSE management.

    Conclusion

    According to the results, Value Indicators presentable for Customers, Audit and Improvement of HSE Performance Indicators, Policy Development and Strategic goals, organization and provision of resources for HSE management, risk management for HSE, system planning and designing in order to establish the principles of HSE in the organization, are the most important strengths and information sources, also human capital and presentable value to society and government are the most important improvable parts of the HSE system in studied organization.

    Keywords: Balanced Scorecard, Dry Milk Factory of Pegah Shahr E Kord, functional evaluation, Card, HSE Management
  • مریم رفعتی*، مریم محمدی روزبهانی، زهره پیرمرادی
    در این پژوهش تجمع فلزات سنگین آهن، منگنز، سرب و کادمیوم در برگ گونه ی بومی کنار بررسی شد. برای این منظور نمونه هایی از برگ و خاک در پای درختان از پنج ایستگاه در محدوده شرکت فولاد اکسین خوزستان جمع آوری شدند. ایستگاه 1 در مرکز شرکت و در مجاورت منبع آلودگی بود. ایستگاه 2 در 100 متری از کارخانه و در مسیر جهت باد غالب بود. ایستگاه های شماره 3 و 4 در فاصله ای تقریبا 200 متری از منبع آلودگی و در جهت باد غالب قرار داشت. ایستگاه 5 در سه کیلومتری از کارخانه و در جهت خلاف باد غالب (به عنوان ایستگاه شاهد) قرار داشت. مقایسه مقدار عناصر در ایستگاه های مورد بررسی نشان داد که کمترین مقدار غلظت عناصر در برگ درختان و در خاک پای درختان کنار در ایستگاه 5 و بیشترین آن در ایستگاه 1 حاصل شد، بنابراین می توان بیان کرد که فاصله از کارخانه و جهت باد غالب بر مقدار غلظت این عناصر در برگ درختان تاثیرگذار است. محاسبه ضریب تجمع زیستی چهار فلز سنگین آهن، منگنز، سرب و کادمیوم نشان داد که درختان کنار تنها قادر به جذب کادمیوم با ضریب بیشتر از یک از خاک هستند. بنابراین با توجه به کارا بودن درختان کنار در جذب فلز سنگین کادمیوم از یک سو و استفاده مستقیم مردم از میوه و برگ درختان کنار از سوی دیگر، پیشنهاد می شود که استفاده از این درختان در مناطقی مانند خوزستان یا مناطقی با شرایط اقلیمی و خاکی مشابه که آلودگی کادمیوم وجود دارد، با توجه به ملاحظات محیط زیستی لازم باشد.
    کلید واژگان: اهواز, تجمع عناصر سنگین, سرب, کادمیوم, گیاه پالایی
    Maryam Rafati *, Maryam Mohammadi Roozbahani, Zohreh Pirmoradi
    In this study, the accumulation of heavy metals included iron, manganese, lead, and cadmium in a native species of Christ's thorn jujube (Ziziphus spina-christi) was investigated. To this, random samples were collected from tree leaves and soil at the bottom of the trees from five stations in Khouzestan Oxin Steel Company. Station 1 was located in the company center and adjacent to the source of pollution. Station 2 was situated 100 m away from the company and in the path of wind direction. Stations 3 and 4 were located approximately 200 meters from the source of pollution . Station 5 was placed three kilometers from the company in the opposite direction of the prevailing wind. The results showed that the lowest concentrations of all elements in the leaves of the trees and the soil of the trees were found to be at station 5 and the highest at station 1, therefore, it can be concluded that the distance from the company and the dominant wind direction were effective for this results. The calculation of the bioconcentration factor for four heavy metals showed that the trees were only able to absorb cadmium from the soil with a BCF value of more than one. Considering the usefulness of this tree in fore absorption of cadmium and direct use of fruit and leaves of trees, it is suggested that this tree can be used in areas with cadmium contamination in Khuzestan and areas with similar climate and soil conditions with considering environmental conditions.
    Keywords: Accumulation of heavy elements, Ahwaz, Lead, Cadmium, phytoremediation
  • لیلا حاتمیان، مریم رفعتی*، فروغ فرساد
    نظر به کمبود منابع آب با کیفیت، استفاده از فاضلاب تصفیه شده به عنوان یکی از منابع آبی در دسترس، می تواند تا حدی از چالش تقاضای آب در بخش کشاورزی در کشور بکاهد. هدف از این پژوهش، بررسی تجمع سرب و کادمیوم در خاک و محصولات زراعی گندم (با کاربرد فاضلاب تصفیه شده برای آبیاری) و جو (آبیاری با ترکیبی از فاضلاب تصفیه نشده و آب چاه)، در شهرستان قدس می باشد. بدین منظور، طی سه ماه رویشی (نیمه اسفند تا نیمه خرداد 1396) هر10 روز یک نمونه از هر تیمار آبیاری جهت بررسی خصوصیات آب های ورودی آزمایش شد (مجموعا 9 نمونه از هر تیمار). 60 نمونه گیاه گندم و جو (30 نمونه از هر گیاه) و 30 نمونه خاک در پای هر گیاه نیز در خرداد 1396 به صورت تصادفی برداشت شد. نتایج نشان داد که مقادیر pH، هدایت الکتریکی، اکسیژن-خواهی زیستی و شیمیایی و غلظت های کادمیوم و سرب در تیمار ترکیبی فاضلاب تصفیه نشده و آب چاه بیشتر از تیمار فاضلاب تصفیه شده بود. میانگین غلظت کادمیوم در دانه های دو گیاه دارای اختلاف معنی داری نبود، هرچند غلظت سرب در دانه جو به صورت معنی داری بیشتر از گندم بود. میانگین هر دو فلزدر خاک مزارع گندم با جو دارای اختلاف معنی داری نیست. ضریب تجمع زیستی در دانه های گندم و جو نشان داد که هیچ کدام توانایی استخراج فلزات مذکور را ندارند. تنها غلظت فلز سنگین سرب در دانه ی جو بیشتر از استاندارد سازمان جهانی بهداشت بود که نشان می دهد دانه ی جو تولیدشده در این مزرعه برای مصرف انسان مضر می باشد.
    کلید واژگان: استخراج گیاهی, زمین های کشاورزی, شهر قدس, ضریب تجمع زیستی, منابع آب
    Leila Hatamian, Maryam Rafati *, Forough Farsad
    By considering the lack of high-quality water resources, the use of refined sewage as cheaply available water resources can reduce the challenge for water demand in Iran. This research aimed to investigate the accumulation of lead and cadmium in soil and seed of wheat and barley crops that are irrigated by refined sewage and a mixture of unrefined sewage and well water, respectively, in Qods city. During two growth months (March and May 2017), every ten days, one sample of each treatment was investigated to evaluate the physical and chemical properties of incoming water (totally nine samples per treatment). Sixty samples (30 samples from each plant) were randomly harvested. For soil measurement, 30 samples were randomly sampled in each filed (May 2017). The results showed that the values of EC, biological and chemical oxygen demands, lead and cadmium concentrations were more in the mixture of well water and unrefined water than refined water. There was no significant difference between the cadmium concentrations in the seeds of the two plants; however, the lead concentration in the seeds of barely was significantly more than wheat. The differences in the mean of lead and cadmium concentrations in the soil of two plants were not significant. The results of the bioconcentration factor i showed that none of the plant’s ability to extract lead and cadmium. Only the concentration of lead metal in barley is higher than the World Health Organization standard, which indicates that the grain produced in this field is harmful to human consumption.
    Keywords: Bioconcentration Factor, farmlands, Phytoextracting, Qods city
  • نازنین عباس زاده، مریم رفعتی*، علی جوزی
    مقدمه

    علیرغم خسارت سنگینی که استرس های محیط کار می تواند بر سلامت جسمی-روانی افراد و نهایتا بهره وری سازمان ها داشته باشد، در داخل کشور به این موضوع توجه چندانی نشده است. هدف از این پژوهش،  بررسی نقش استرس در قابلیت کاری و وقوع حادثه بر عملکرد بیمارستان تخت جمشید کرج است.

    روش بررسی

    در این مطالعه استرس شغلی به عنوان متغیر مستقل، شاخص قابلیت کاری و حوادث شغلی به عنوان متغیرهای میانجی و عملکرد بیمارستان به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شد. جامعه آماری کلیه کارکنان بیمارستان تخت جمشید با تعداد 636 کارمند بود که با استفاده از فرمول کوکران 240 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردید. به منظور گردآوری داده ها نیز از پرسشنامه های استاندارد شاخص توانایی انجام کار، استرس شغلی و عملکرد کارکنان آگی نیز استفاده شد.

    یافته ها

    میانگین کلی مولفه های استرس شغلی، قابلیت کاری و عملکرد بیمارستان به ترتیب 3.06، 22.2 و 3 حاصل شدند. نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که استرس شغلی بر قابلیت کار تاثیر منفی داشت (0.87- =2R)، قابلیت کار بر نرخ حوادث تاثیر منفی داشت (0.34- =2R)، استرس شغلی بر نرخ حوادث شغلی تاثیر معنی داری دارا بود (0.68 =2R) و نرخ حوادث شغلی نیز تاثیر منفی بر عملکرد بیمارستان داشته است (0.62- =2R).

    نتیجه گیری

     در یک جمع بندی می توان اظهار داشت که اثر استرس های شغلی بر روی کاهش قابلیت کاری کارکنان و در نتیجه کاهش عملکرد بیمارستان چشمگیر بوده و کنترل استرس در محیط کار این بیمارستان می تواند در کاهش حوادث شغلی و بهبود عملکرد بیمارستان موثر باشد.

    کلید واژگان: استرس شغلی, شاخص توانایی انجام کار, عملکرد بیمارستان
    Nazanin Abassazeh, Maryam Rafati*, Ali Joozi
    Introduction

    Although the physical and mental health of workers and, as a result, the productivity of organizations are influenced by the stress in the working environment, this issue has rarely been addressed in the literature. This research was therefore conducted to quantify the effects of stress on work ability, the incidents rate, and the performance of Takhte Jamshid hospital in Karaj.

    Methods

    The main variables were work stress (an independent variable), work ability index and the work-related incidents (as mediator variables), and hospital performance (as the dependent variable). Based on Cochran equation, 240 employees out of the total population of 636 were selected and then surveyed using the standard questionnaires developed by Agiuns regarding work ability index, work stress, and the employee work performance.

    Results

    Based on the results, mean values of work stress, working ability, and the hospital performance were 3.06, 22.2, and 3, respectively. According to the structural equation modeling, work stress significantly affected both working ability (R2 = -0.87) and work-related incidents (R2= 0.68). It was also found that the work ability affected the incidents rate (R2= -0.34). Finally, the work incident rate had a substantial effect on the hospital performance (R2= -0.62).

    Conclusion

    Based on this study, work stress clearly affected the work ability of employees and the resulting performance of the hospital. Then, it is expected that mitigation of work stress can lead to a lower rate of work incidents and higher quality of hospital performance.

    Keywords: Work stress, Work ability index, hospital performance
  • مریم رفعتی، آرمیتا تقوی*، عبدالرضا کرباسی
    زمینه و هدف
    هدف از انجام این مطالعه بررسی آلودگی خاک های اطراف معدن منگنز ونارچ قم به فلزات سنگین منگنز ، نیکل ، سرب و مقایسه روش های مولر و کرباسی در تعیین شاخص آلودگی و تعیین سهم طبیعی و انسان ساخت عناصرمذکور درمنطقه مورد مطالعه است.
    روش بررسی
    جهت انجام این مطالعه 3 نمونه به صورت سیستماتیک از عمق 5- 25 سانتی متری خاک برداشت و مخلوط شده و یک نمونه مرکب به آزمایشگاه منتقل گردید تا غلظت کل فلزات منگنز، نیکل و سرب با استفاده از دستگاه اسپکتروفتومتر در نمونه مذکور اندازه گیری گردد. سپس شاخص های زمین انباشتگی مولر ((Igeo و کرباسی)) Ipoll جهت تعیین میزان آلودگی منطقه مورد استفاده قرار گرفتند.  
    یافته ها
    نتایج مطالعه نشان داد که غلظت منگنزو نیکل، کم تر و غلظت سرب بیش تراز حداکثر میانگین غلظت قابل قبول در پوسته زمین و شیل بود. میزان Igeo برای همه فلزات بین 0 تا1 بود و میزان Ipoll بین 1 تا 2 بود،که نشان می دهد آلودگی خاک به ترتیب در رده غیرآلوده و کمی آلوده است.
    بحث و نتیجه گیری
      شاخص ژئوشیمیایی کرباسی درتعیین آلودگی منطقه کارآمدتر ازشاخص ژئوشیمیایی مولر بوده و سهم فاز انسان ساخت عناصر سنگین به صورت سرب(16 درصد)> نیکل(8 درصد)> منگنز(5 درصد) محاسبه شد.
    کلید واژگان: عناصرسنگین, شاخص زمین انباشتگی, تفکیک شیمیایی تک مرحله ای, معدن منگنز ونارچ قم
    Maryam Rafati, Armita Taghavi *, Abdolreza Karbassi
    Background and Objective
    The aim of this study was to evaluate contamination of the soils around Venarch manganese mine in Qom with heavy metals such as manganese, nickel and lead. It is also attempted to compare the Muller’s and Karbassi’s methods for determining the pollution index and the natural and anthropogenic share of the mentioned elements in the study area.  in of Geoaccumulation index (Igeo) and (Ipoll), heavy metals of natural and anthropotogenic fase contribution in the region.
    Method
    To perform this study, 3 samples were systematically collected from soil at the depths of 5 - 25 cm and mixed together to make a compound sample which was transferred to the laboratory. The concentrations of manganese, nickel and lead were measured using a spectrophotometer. Then the Muller’s Geoaccumulation index (Igeo) and the Karbassi’s Pollution Index (Ipoll) were employed to determine the intensity of pollution in the study area.
    Findings
    The results of bulk digestion showed that concentrations of Mn and Ni are lower and concentration of Pb is higher than the maximum average concentrations in the Earth’s crust and shale. Igeo was in the range of 0-1 and Ipoll was in the range of 1-2 for all metals, respectively showing that soil pollution is classified as unpolluted and slightly polluted.
    Discussion and Counclusion

    Karbassi’s Ipoll was found to be more efficient than Muller’s Igeo in determining the amount of contamination in the region. The share of heavy metals in anthropogenic phase was determined as the following order: Pb (16%)> Ni (8%)> Mn (5%).
    Keywords: Heavy metals, Geoaccumulation index, Single Phase Chemical Partitioning, Venarch Manganese Mine
  • علی کریمی‎شوشتری، مریم محمدی‎روزبهانی*، مریم رفعتی
    در این مطالعه غلظت فلزات سنگین کادمیوم‎، سرب و نیکل ‎درگیاه بامیه و خاک مزارع بالادست و پایین دست نیروگاه رامین بررسی شده است. نمونه گیری از میوه بامیه و خاک مزارع طی فصل تابستان 1395به صورت تصادفی برداشت شد که نتایج نشان داد، میانگین غلظت کادمیوم، سرب و نیکل بامیه در مزارع پایین دست نیروگاه به ترتیب 82/6، 74/5 و 76/22 میلی‎گرم بر کیلوگرم و بالادست نیروگاه‎ 23/6، 68/5 و 53/15 میلی‎گرم بر کیلوگرم بوده است که تمامی این مقادیر بسیار بالاتر از استاندارد FAO و WHO برای محصولات کشاورزی است. همچنین مقادیر فلزات مذکور در خاک پایین دست 09/0، 00/1 و 52/2 میلی‎گرم بر کیلوگرم و بالادست 08/0، 80/0 و 86/1 میلی‎گرم بر کیلوگرم به ترتیب برای کادمیوم، سرب و نیکل اندازه‎گیری شد که مقدار این سه فلز در خاک بسیار کم‎تر از استاندارد سازمان حفاظت محیط زیست بود. الگوی کلی غلظت فلزات در سبزیجات و خاک منطقه به صورت Ni>Pb>Cd بوده و میانگین غلظت فلزات سنگین نیکل و کادمیوم تنها در بامیه بین مزارع بالادست و پایین دست منطقه دارای اختلاف معنی‎دار بود (05/0>P). با توجه به ضرایب تجمع زیستی بالاتر از یک بامیه در تمامی فلزات مورد مطالعه و پایین بودن مقادیر این فلزات در خاک، مشکل آلودگی بامیه به کادمیوم، سرب و نیکل به خصوص تحت تاثیر نزولات خشک اتمسفری بسیار جدی است که می‎بایست در جهت رفع آلودگی فلزات سنگین از محصولات کشاورزی منطقه در جهت ایمنی مواد غذایی و سلامت انسان، اقدامات موثری صورت پذیرد.
    کلید واژگان: فلزات سنگین, نیروگاه رامین, خاک کشاورزی, بامیه
    A.Karimi Shooshtari, M.Mohammadi Rouzbahani *, M.Rafati
    In this study,Cd, Ni and Pb concentrations in okra and soils of Upper and lower part of Ramin Power Plant in Ahraz were investigated.Samples of okra and agricultural soil were taken in the summer of 1395 and results showed that, average concentration of Cd, Pb and Ni in okra wererespectively 6.82, 5.74 and 22.76 mg/kg in lower farmlands and 6.23, 5.68 and 15.53 in upper one of Ramin power plant that all these amountswere so higher than WHO and FAO standards. Also, Cd, Pb and Ni concentrations in lower agricultural soils were respectively 0.09, 1.00 and 2.52 and in upper soils 0.08, 0.80 and 1.86 mg/kg, which according to the standard limit, these amounts were lower than standard levels. The general pattern of heavy metals concentrations in vegetables and soil is Ni> Pb> Cd and Cd and Ni concentrations were significantly different between lower and upper farms only in okra (P< 0.05). Considering on the BCF amounts that were higherthan onein all three metals and low concentrations of them in soils, impacts of atmospheric dry precipitation in the region is too critical, so focusing on the prevention of heavy metals contaminationof agricultural products in around Ramin power plants for food safety and human health is very necessary.
    Keywords: Heavy metals, Ramin power plant, Agricultural soil, okra (Abelmoschusesculentus)
  • لیلا حاتمیان، فروغ فرساد *، مریم رفعتی
    فاضلاب به عنوان یک منبع دائمی آب کشاورزی علاوه بر تامین بخشی از نیازهای آبی این بخش، باعث صرفه جویی و دوام منابع آبی موجود در کشور می‎شود. هدف از این پژوهش، بررسی تجمع کادمیوم در خاک و محصولات زراعی گندم که با فاضلاب تصفیه شده آبیاری می شوند و جو که با ترکیبی از فاضلاب تصفیه نشده و آب چاه آبیاری می شوند، در شهرستان قدس بود. بدین منظور، 9 نمونه از هر تیمار آبیاری جهت بررسی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آب های ورودی ، 60 نمونه گیاه گندم و جو (30 نمونه از هر گیاه) و30 نمونه خاک در پای هر گیاه (از عمق صفر تا 20 سانتی‎متر) به صورت تصادفی برداشت شد. نتایج نشان داد که مقادیر هدایت الکتریکی، اکسیژن خواهی زیستی، اکسیژن خواهی شیمیایی و غلظت کادمیوم در تیمار ترکیبی فاضلاب تصفیه نشده و آب چاه بیش‎تر از تیمار فاضلاب تصفیه شده بود. میانگین غلظت کادمیوم در دانه های گندم و جو به ترتیب برابر با 018/0 و 012/0 میلی گرم بر کیلوگرم بود و اختلاف معنی داری بین غلظت کادمیوم در دانه های دو گیاه مشاهده نشد. میانگین غلظت کادمیوم در خاک اراضی گندم و جو نیز به ترتیب برابر با 070/0 و 058/0 میلی گرم بر کیلوگرم بود که اختلاف معنی داری بین غلظت کادمیوم در خاک‎های دو گیاه را نشان نداد. همچنین نتایج اندازه گیری ضریب تجمع زیستی در دانه های گندم و جو (به ترتیب 020/0 و 242/0) نشان داد که توانایی گیاه جو در استخراج کادمیوم خاک بیش‎تر از گیاه گندم بوده، ولی هیچ کدام توانایی استخراج فلز مذکور با ضریب بیشتر از یک را ندارند.
    کلید واژگان: خاک, ضریب تجمع زیستی, فاضلاب شهری, فلز سنگین
    L.Hatamian, F.Farsad *, M.Rafati
    Sewage, as a permanent source of agricultural water, in addition to supplying some of the water needs of the agricultural sector, contributes to saving and sustaining water resources in the country. The aim of this research was to investigate the accumulation of cadmium in soil and seed of wheat irrigated by refined sewage, and the barley crops irrigated by a mixture of unrefined sewage and well water in Qods city. For this purpose, nine samples of each irrigation treatment, 60 samples of wheat and barley (30 samples from each plant) and 30 soil samples in the each plant (from a depth of zero to 20 cm) were randomly collected to evaluate the physical and chemical properties of incoming water. The results showed that the amounts of electrical conductivity, biological oxygen demand, chemical oxygen demand and cadmium concentrations were more in the mixture of well water and unrefined water than the refined water. The mean of Cadmium concentration in wheat and barley grains was 0.018 and 0.012 mg/kg, respectively, and there was no significant difference between the Cadmium concentrations in the seeds of the two plants. The mean of cadmium concentrations in the soil of wheat and barley were respectively 0.070 and 0.058 mg/kg, which does not indicate a significant difference in this regard between the soils of the two plants. The results of the bioconcentration factor in wheat and barley seeds (0.020 and 0.242, respectively) showed that the ability of the barley plant to extract cadmium was higher than the wheat plant, but none of them demonstrated an ability to extract Cadmium with a coefficient higher than one.
    Keywords: Soil, Bio-concentration factor, Urban sewage, Heavy meta
  • مجید گذری، ماریا محمدی زاده، محسن گذری *، مریم رفعتی
    زمینه و هدف
    امروزه آفت کش ها به منظورحفظ امنیت غذایی به طورگسترده ای درسراسرجهان مورداستفاده قرارمی گیرند. به دلیل اثرات نامطلوب و ماندگاری بالا، این ترکیبات ازآلاینده های مهم محیط زیست محسوب می شوند. روش های کنترل زیستی آفات به عنوان بهترین جایگزین برای آفت کش های شیمیایی به شمار می روند. این مطالعه باهدف جداسازی و شناسایی اکتینوباکتری های مولد ترکیبات ضد قارچی در مقابل قارچ هایniger Aspergillusعامل آفت انباری گندم و Bipolaris sp. عامل پوسیدگی ریشه و طوقه از خاک مزارع گندم منطقه حاجی آباد استان هرمزگان انجام گردید.
    روش بررسی
    در این مطالعه نمونه برداری از 3 مزرعه گندم انجام شد. برای جداسازی اکتینوباکتری ها از دو محیط کشت عصاره خاک آگار و نشاسته کازئین آگار استفاده شد. ارزیابی فعالیت ضد قارچی ایزوله ها با روش انتشار از چاهک انجام گردید. شناسایی ایزوله های مولد با استفاده از روش های مورفولوژیک، بیوشیمیایی، فیزیولوژیک و ژنتیک صورت گرفت.
    یافته ها
    در کل حدود 207 ایزوله اکتینوباکتری جداسازی گردید. نتایج بیانگر برتری محیط کشت عصاره خاک آگار با جداسازی 125 ایزوله اکتینوباکتری بود. نتایج تیمار فیزیکی برتری تیمار حرارتی با جداسازی 85 ایزوله اکتینوباکتری را نشان داد. بدنبال آن تیمار خشک کردن و تیمار اشعه فرا بنفش با جداسازی به ترتیب 57 و 44 ایزوله قرار گرفتند. ارزیابی فعالیت ضد قارچی در مورد 100 ایزوله متمایز از لحاظ مورفولوژیک منجر به انتخاب 2 ایزوله فعال در مقابل قارچ های بیماریزای Aspergillus nigerو Bipolaris sp. گردید. شناسایی ایزوله های مولد بر اساس ویژگی های مورفولوژیک، بیوشیمیایی و فیزیولوژیک تعلق ایزوله های مولد به جنس استرپتومایسس را نشان داد. نتایج حاصل از شناسایی ژنتیکی و تطابق توالی ژن 16s rRNA سویه های مولد و آنالیز فیلوژنتیک بیانگر ترادف %99 درصدی سویهStreptomyces sp. -11MG-با Streptomyces albus و ترادف %99 درصدی سویه 21- Streptomyces sp. MGبا griseus Streptomycesداشت.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این پژوهش دو سویه 11- Streptomyces sp. MG و 21- Streptomyces sp. MG به عنوان کاندیداهای مناسب به منظور مطالعات کنترل زیستی بیماری های قارچی در مزارع گندم پیشنهاد می گردند.
    کلید واژگان: کنترل زیستی, آفت انباری گندم, پوسیدگی ریشه و طوقه گندم, اکتینوباکتری ها
    Majid Gozari, Maria Mohammadizadeh, Mohsen Gozari *, Maryam Rafati
    Background and Objective
    Nowadays pesticides are extensively used to protect food security worldwide. Due to their undesirable effects, they are considered as important environmental pollutants. Methods for pest biological control are enumerated as an alternative for chemical pesticide. This study was performed to isolate and identify the antifungal-compound-producing Actinobacteria againstAspergillus nigerfungi (stored product pest)and Bipolaris sp.(responsible for root and crown rot disease) from wheat farms of Hajiabad region, Hormozgan province.
    Methods
    Three farming sites were sampled in this study. Actinobacteria were isolated by soil extract agar and starch casein agar media. Antifungal activities were evaluated by well diffusion agar method. Potent isolates were identified through morphological, physiological, biochemical, and genetic analysis. Findings: Approximately a total number of 207 Actinobacteria isolates were isolated. From two isolation media, the soil extract agar yielded 125 isolates and exhibited more efficacy. Results of physical treatments showed that heat treatment could isolate 85 colonies and followed by desiccation and UV treatments by 57 and 46 colonies respectively. Evaluation of the antifungal activities of 100 morphologically distinct isolates revealed that only two isolates exhibited antifungal activity against Aspergillus niger and Bipolaris sp. Identification of potent isolates according to morphological, biochemical and physiological properties showed that these isolates belong to Streptomyces genus. Genetically, identification and phylogenetic analysis based on16srRNA gene revealed a high similarity between Streptomyces sp.MG-11and Streptomyces albus (similarity: 99%) and between Streptomyces sp.MG-21 and Streptomyces griseus (similarity: 99%). Discussion and Conclusions: Results of this study suggest that Streptomyces sp. MG-11 and Streptomyces sp.MG-21can be considered as appropriate candidates for biological control studies against the selected fungal diseases in wheat farms.
    Keywords: Biological Control, Stored Product Pests, Root, Crown Rot of Wheat, Actinobacteria
  • کیان حاجی رسولی، مریم رفعتی *، سیدعلی جوزی

    بیان مسئله:

    بسیاری از منابع انرژی های تجدید ناپذیر همچون نفت و گاز در قسمتهای فراساحلی قرار گرفته اند. با توجه به اینکه کار در صنایع فراساحلی به سبب محیط خشن و نامساعد آب و هوایی از مخاطرات بسیاری برخوردار است، لذا بایستی قبل از شروع انجام یک پروژه، مخاطرات ناشی از ساخت و ساز و استقرار سازه های دریایی مورد بررسی قرار گرفته و تمهیدات لازم و کافی به منظور جلوگیری از بالفعل شدن این مخاطرات، چاره اندیشی شود.

    روش تحقیق:

    در این تحقیق سعی گردیده با تلفیق سه تکنیک شناسایی مخاطرات به روش هزید، تکنیک طوفان ذهنی و دلفی، مدلی مفهومی برای مطالعه طراحی شده و با بکارگیری این مدل، مخاطرات ناشی از ساخت، انتقال، راه اندازی و تولید در تاسیسات نفت و گاز در آبهای کم عمق شناسایی و پس از شناسایی این مخاطرات، نسبت به دسته بندی و اتخاذ تصمیمات مدیریتی به منظور حذف و یا کاهش احتمال بالفعل شدن آنها اقدام نمود.

    نتایج

     در ابتدا 36 فعالیت شناسایی شده که از این فعالیتها 281 مخاطره بدست آمد. در مجموع 319 ریسک در این فعالیتها شناسایی شده که 152 عدد ریسک معادل 47% کل ریسکها، در محدوده ریسک زیاد، 152 عدد ریسک معادل 48% کل ریسکها، در محدوده ریسک متوسط و 15 عدد ریسک معادل 5% کل ریسکها، در محدوده ریسک پایین قرار داشتند. پس از قرارگیری لایه های حفاظتی و اقداماتی کنترلی، تعداد 2 عدد ریسک معادل 1% کل ریسکها، در محدوده ریسک زیاد، 109 عدد ریسک معادل 34% کل ریسکها، در محدوده ریسک متوسط و 208 عدد ریسک معادل 65% کل ریسکها در محدوده ریسک پایین قرار گرفتند.

    کلید واژگان: شناسایی مخاطرات, سازه های فراساحلی, آب های کم عمق, تکنیک هزید
  • بیژن شفیعی، مریم رفعتی، مارتین وانریکگهام، آسیه مقامی مهر
    هدف
    به منظور ارزیابی نگرش ارتباطی کودکان پیش دبستانی، استفاده از ابزارهای پایا و متناسب با اهداف، به خوبی احساس می شود. یکی از ابزار های معتبرتر برای سنجش نگرش ارتباطی کودکان، آزمونKiddy CAT است. هدف این مطالعه تهیهٔ نسخهٔ فارسی و بررسی روایی و پایایی این آزمون بود.
    روش بررسی
    این پژوهش بر روی 30 کودک لکنتی 3 تا 6 سال انجام شد. بعد از ترجمه و معادل سازی آزمون به زبان فارسی، روایی محتوایی و صوری این آزمون بر اساس نظر صاحب نظران مشخص شد. همچنین به منظور بررسی پایایی آزمون، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد.
    یافته ها
    یافته ها نشان دادند که تمام سوالات موجود در آزمون، ترجمهٔ آسان و کیفیت مطلوب داشتند. تحلیل داده های موجود نشان داد که نسخهٔ فارسی آزمون برای سنجش نگرش ارتباطی در کودکان پیش دبستانی مبتلا به لکنت، دارای روایی مقبول است. ضریب آلفای کرونباخ برای کل آزمون (0٫001>P، 0٫83=&alpha)، به دست آمد که نشان از سطح مطلوب ثبات درونی است.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از تحقیق حاضر، بیانگر این بود که نسخهٔ فارسی و معادل سازی شده برای آزمون نگرش ارتباطی، از روایی و پایایی مطلوبی برای کودکان فارسی زبان برخوردار است.
    کلید واژگان: لکنت دوران کودکی, روایی, پایایی, آزمون نگرش ارتباطی, کیدی کت
    Bijan Shafiei, Maryam Rafati, Martine Vanryckeghem, Asieh Maghamimehr
    Objective
    In order to evaluate the communication attitude of preschool children, we need a standard and reliable instrument appropriate to the goals. One of the most reliable tools for measuring communicative attitude of children is the KiddyCAT test. The purpose of the present study was to translate this test into Persian and investigation of its validity and reliability.
    Methods
    The study was conducted on 30 stuttering children between the ages of 3-6 years. After the translation and equivalence of the test into the Persian language, content and face validity of the test were determined by experts. Also, in order to investigate the test reliability, Cronbach alpha coefficient was used.
    Results
    Results showed that the all the questions in the test had easy translation with appropriate quality. The data analysis indicated that the Persian version of the test has an accepted validity for assessment of the communication attitude in preschool children who stutter. The Cronbach alpha coefficient for the total test was 0. 83 (P
    Conclusion
    The results of this study showed that the equivalent Persian version for the communication attitude test has high validity and reliability for Persian language-children.
    Keywords: Childhood stuttering, Validity, Reliability, Communication Attitude Test, KiddyCAT
  • مریم رفعتی
    امروزه در نظام های تعلیم و تربیتی توجه زیادی به پرورش مهارت های تفکر می شود و کودکان آموزش می بینند که چگونه با استفاده از فکر خود زندگی کنند. بنابراین به نظر می رسد شناخت سبک های تفکر (به عنوان الگو و روش ترجیحی فرد در استدلال، ارزیابی و قضاوت) و کاربرد آن در زندگی روزمره و در زمینه های متفاوت می تواند روشنگر باشد. هدف این مطالعه نیز بررسی رابطه سبک های تفکر و سبک های یادگیری است. برای سبک های تفکر از سیاهه سبک های تفکر استرنبرگ (Zhang-Sternberg، 2005) و برای سبک های یادگیری از نظریه گراشا ریچمن (Grasha-Reichmann، 1996) استفاده شده است. شرکت کنندگان این مطالعه دانش آموزان دبیرستانی مدارس شهر تهران بودند. از این جامعه، به روش نمونه گیری خوشه ای533 نفر (258 دختر و 275 پسر) انتخاب شدند و به سیاهه سبک تفکر و مقیاس سبک یادگیری گراشا ریچمن پاسخ دادند. یافته ها نشان داد که سبک های تفکر با سبک های یادگیری رابطه معناداری دارند. همچنین یافته ها نشان داد که سبک های تفکر با الگوهای متفاوتی توانستند هر یک از سبک های یادگیری را پیش بینی کنند. به نظر می رسد که دانش آموزان با سبک تفکر نوع اول، سبک های یادگیری مستقل را ترجیح می دهند و دانش آموزان با سبک تفکر نوع دوم و سوم، به دیگر سبک های یادگیری گرایش دارند.
    کلید واژگان: سبک های تفکر, سبک های یادگیری, مهارت های فکری, پرورش تفکر, آموزش و پرورش
    Maryam Rafati
    Now-a-days in the educational systems، a special attention is given to the development of the thinking skills. In such systems the children learn how to use their thoughts in their daily life. Therefore it seems that knowing thinking styles (as an individual’s preferred procedure in reasoning، assessment and judgment) and its applications can be conductive in the daily life. The purpose of this study also was to understand the relationship between the thinking styles and the Grasha-Reichmann learning styles. The participants in this study were the high school students of Tehran. 533 students (258 girls and 275 boys) were selected from this community and answered to the Thinking Style Inventory (TSI) (Zhang and Sternberg، 2005) and Grasha and Reichmann Student Learning Style Scale (GRSLSS) (Grasha & Reichmann، 1996). Findings of this study indicated that the thinking styles have significant relationship with the learning styles. The findings also indicated that the thinking styles could anticipate any of the learning styles with different patterns. It seems that the students with type-I thinking style prefer the independent learning styles، while ones with type-II and type-III thinking styles lean towards the other thinking styles.
    Keywords: thinking style, learning style, skills of thinking, cultivation of thinking, education
  • مریم رفعتی، نعمت الله خراسانی، فرهنگ مراقبی، انوشیروان شیروانی
    امروزه آلودگی خاک به فلزات سنگین در نتیجه فعالیت های بشر یکی از مشکلات جدی محیط زیست محسوب می شود.گیاه پالایی فنی است که در آن از گیاهان برای جذب آلاینده ها استفاده شده و می تواند بطور بالقوه برای احیای خاک های آلوده به فلزات سنگین بکار رود. این مطالعه به منظور بررسی توانایی برداشت و تثبیت گیاهی دو گونه توت سفید (Morus alba) و سپیدار (Populus alba) انجام یافته است. بدین منظور، غلظت های 40، 80 و 160 میلی گرم بر کیلوگرم کادمیوم، 60، 120 و 240 میلی گرم بر کیلوگرم کروم و 120، 240 و 480 میلی گرم بر کیلوگرم نیکل به خاک اضافه شده و بعد از سپری شدن یک فصل رویش، از ریشه، ساقه، برگ و خاک مربوط به هر گلدان به منظور تعیین مقدار کل فلزات سنگین موجود در آنها، نمونه گیری شد. نتایج حاصل از محاسبه ضریب تجمع زیستی و فاکتور انتقال نشان داد که، هیچ یک از این دو گونه برای تثبیت گیاهی کادمیوم، کروم و نیکل با داشتن ضریب تجمع زیستی ریشه کوچک تر از یک و فاکتور انتقال بزرگ تر از یک مناسب نبودند. از طرفی سپیدار با دارا بودن ضریب تجمع زیستی اندام های هوایی بزرگ تر از یک در کلیه تیمارهای مورد بررسی کادمیوم و 240 و 480 میلی گرم بر کیلوگرم نیکل و همچنین توت سفید با داشتن مقدار بیشتر از یک این پارامتر در تمامی تیمارهای مورد مطالعه نیکل، برای برداشت عناصر مذکور مناسب هستند.
    کلید واژگان: برداشت گیاهی, تثبیت گیاهی, ضریب تجمع زیستی, فاکتور انتقال, گیاه پالایی
    M. Rafati, N. Khorasani, F. Moraghebi, A. Shirvany
    As a result of human activities, Metal pollution has become one of the most serious environmental problems today. Phytoremediation utilizes plants to uptake contaminants and can potentially be used to remediate metal-contaminated sites. A pot experiment was conducted to compare the phytoextraction and phytostabilization potential of two plant species (Populus alba and Morus alba) for some elements. Thus, Cd (40, 80, and 160 mg/kg), Cr (60, 120, and 240 mg/kg) and Ni (120, 240, and 480 mg/kg) were added to the soil, shoots and roots of studied species. Associated soil samples were collected and analyzed by measurement of total concentration of Cd, Cr and Ni and then bioconcentration factor (BCF) and translocation factor (TF) calculated for each element. Our results show that none of the plants were suitable for phytostabilization of studied elements with root BCF<1 and TF>1. In addition, Populus alba with the shoot BCF>1 for Cd in all studied treatments and Ni in 240 and 480 mg/kg treatments were suitable for phytoextraction while Morus alba was suitable for phytoextraction of Ni with the shoot BCF>1 in all studied treatments.Keywords: Bioconcentration, Phytoextraction, Phytoremediation, Phytostabilization, TranslocationAbstractAs a result of human activities, Metal pollution has become one of the most serious environmental problems today. Phytoremediation utilizes plants to uptake contaminants and can potentially be used to remediate metal-contaminated sites. A pot experiment was conducted to compare the phytoextraction and phytostabilization potential of two plant species (Populus alba and Morus alba) for some elements. For this purpose, Cd (40, 80, and 160 mg/kg), Cr (60, 120, and 240 mg/kg) and Ni (120, 240, and 480 mg/kg) were added to the soil and shoots and roots of studied species and associated soil samples were collected and analyzed by measurement of total concentration of Cd,Cr and Ni and then bioconcentration factor (BCF) and translocation factor (TF) parameters calculated for each element. Our results show that none of the plants were suitable for phytostabilization of all elements with root BCF<1 and TF>1. In addition, Populus alba with the shoot BCF>1 for Cd in all studied treatments and Ni in 240 and 480 mg/kg treatments were suitable for phytoextraction of these elements while Morus alba was suitable for phytoextraction of Ni with the shoot BCF>1 in all studied treatments.
    Keywords: Bioconcentration, Phytoextraction, Phytoremediation, Phytostabilization, Translocation
  • Maryam Rafati*, Ladan Ejlali, Mojtaba Gasem Baglu
    Heterocycles play a vital role in pharmacological, agricultural and synthetic fields [1]. Particularly these compounds are important because of the wide variety of physiological activities associated with this class of substances [2]. The paramount importance of heterocycles in nature product chemistry and pharmacology constantly drive the search for new methods for the construction of heterocyclic unit viz., isoxazoles and pyrazoles [2]. Isoxazole derivatives are interesting objects for synthesis in the search for various sorts of biological activity and exhibit a wide array of biological activities and many of them have found application in therapy [2]. The immunosuppressive or anti-inflammatory properties are most characteristic among that group of compounds [2] Isoxazoles possess interesting medicinal properties and have some industrial utility [3]. This research work describes the synthesis of new compound of isoxazole family. First 2-bromobenzaldehyde was transformed to 2-bromobenzaldoxime by using NH2OH in pyridine. The in situ generated nitriloxide from reaction between and NaOCl was reacted with propargylalcohol to produce 3-(2- bromophenyl)-5-hydroxymethyl isoxazole in a cycloaddition procedure. The required nitro derivative of the synthesized isoxazole was obtained from nitration of with mixture of nitric acid and sulphuric acid in high yield. The structure of all the synthesized compounds was characterized and confirmed by FT-IR and NMR spectroscopy techniques.
    Keywords: Isoxazoles, pharmacological activities, biological activities, cycloadition reaction, nitration reaction, 2, bromobanzaldoxime, heterocycle
  • صبا رضا سلطانی*، سید مسعود منوری، مریم رفعتی

    مکان یابی اصولی صنایع به منظور پیشگیری از بحران های زیست محیطی محتمل و همچنین استفاده شایسته و پایدار از جمیع امکانات پهنه سرزمین موضوع بسیار مهمی است که امروزه مورد توجه سازمان ها و ارگان های مختلف کشور قرار گرفته است. در واقع آمایش صنعتی را می توان گام مهمی در جهت بهبود محیط زیست و توسعه صنایع کشور و رشد اصولی و منطقی مناطق شهری و روستایی محسوب کرد. به این منظور در تحقیق حاضر، استان قزوین به منظور پیشبرد اهداف فوق و رفع تمرکز صنایع در استان تهران به عنوان هدف مطالعه انتخاب شده و منابع زیست محیطی و اقتصادی اجتماعی آن به طورکامل مورد مطالعه قرار گرفت. آمایش صنعتی این استان، باروش تجزیه و تحلیل سیستمی و بر پایه جبر بولین(Boolean Algebra)در مقیاس 0000 25 : 1 انجام گردید[مخدوم،1382]. در این راستا منابع زیست محیطی، در دو دسته منابع اکولوژیک و اقتصادی- اجتماعی مورد شناسایی، تجزیه و تحلیل و جمع بندی قرار گرفتند. سپس ارزیابی توان اکولوژیک، بعد از روی هم اندازی لایه های اطلاعاتی در GIS انجام شد و پس از حذف اراضی ممنوعه، دو پهنه با درجه توان یک و11 پهنه با درجه توان دو برای احداث صنعت مکان یابی شدند. اولویت بندی این پهنه ها نیز با توجه به مشخصه های اقتصادی، اجتماعی نقشه سازی شده در GIS ، به صورت کمی انجام گردید و پهنه ها از اولویت اول تا چهارم برای احداث صنعت مشخص گردیدند. در نهایت می توان نتیجه گیری کرد که استقرار صنایع در استان قزوین با احتساب معیارهای زیست محیطی و اقتصادی اجتماعی می تواند در پهنه هایی از اولویت اول تا چهارم صورت گیرد. پیشنهاد استقرار صنعت در قالب شهرک های صنعتی و پارکهای صنعتی در این نواحی می تواند به حفظ هر چه بیشتر محیط زیست یاری رساند.

    کلید واژگان: GIS, آمایش صنعتی, ارزیابی توان اکولو‍‍‍ژیک, بولین, استان قزوین
    Saba Rezasoltani *, Seyed Masoud Monavvari, Maryam Rafati

    Proper industrial sitting for preventing probable environmental constraints and alsosustainable and deserve use of whole land facilities is an important concept that manyIranian organizations are nowadays interested in.As a matter of fact industrial spatial planning can be considered as a giant leap inenvironment and industrial development in the country and correct and logical growthof city and rural areas. With respect to these objectives and removing the concentrationof industries in Tehran, industrial site selection in province of Ghazvin has been doneby systematical analysis method, based on Boolean Algebra in the 1:250000 scale,using map overlaying method.So environmental resources were studied, analyzed, classified in 2 categories:Ecologic and Social-Economic, then measuring the ecological capacity of the land wasdone after overlaying the layers in GIS. As a result after removing areas in whichindustrial plantation was prohibited, 2 areas with the capacity of 1 and 11 areas withthe capacity of 2 were selected.At last, prioritizing of the sites was done in a quantitative way by considering socioeconomicalcharacteristics in GIS. finally sites with priority of 1 up to 4 wererecognized. As a result industrial development with respect to environmental and socioeconomical criteria can be done in these areas. The proposal of locating industries inthe industrial estates and eco industrial parks will give rise to the environmentalconservation concepts.

    Keywords: GIS, Industrial Spatial Planning, Ecological Capability Evaluation, BOOLEAN, Ghazvin Province
  • مستانه جواهری، مهری مشاطان، مریم رفعتی
    این مطالعه به منظور ارزیابی پروپوزال و گزارش طرح های تحقیقاتی دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قزوین انجام شد. تمام پروپوزال ها (68 مورد) و گزارش نهایی (28 مورد) طرح های مصوب سال های 1382 تا 85 بررسی شدند. جمع آوری داده ها با تکمیل برگه وارسی طبق نظر داوران طرح ها بود. رشته تحصیلی اکثر مجریان (%5/48) پزشکی بود. %1/72 اساتید راهنما از دانشکده پزشکی و رشته تحصیلی آنها در %6/17 موارد فارماکولوژی و %8/11 علوم تشریح بود. از نظر نوع مطالعه، %5/35 طرح های تحقیقاتی تجربی بودند. تنها %2/13 طرح های تحقیقاتی در مجامع علمی یا مجلات انتشار یافته بودند. بیش ترین اشکال پروپوزال ها در روش نمونه گیری و در اهداف و فرضیات و بیش ترین اشکال گزارش های نهایی در چکیده بود. به نظر می رسد اساتید راهنما باید بر اهمیت نگارش صحیح و علمی پروپوزال و گزارش طرح بر اساس یک چارچوب واحد تاکید نمایند.
    کلید واژگان: طرح پژوهشی, تحقیقات پزشکی, دانشجویان
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • مریم رفعتی
    مریم رفعتی

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال