نسرین ارشدی
-
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر واگیری هیجانی در محیط کار و تعادل کار- زندگی بود. این پژوهش از نوع شبه آزمایشی بود که در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری سه ماهه با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل استفاده گردید. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کارکنان صف مرد یک شرکت صنعتی در اهواز بود که از این تعداد 40 نفر به عنوان نمونه فرض آزمایی با روش در دسترس انتخاب و به روش گمارش تصادفی در دو گروه 20 نفری گمارده شدند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه های واگیری هیجانی در محیط کار (پتیتا و ناقتون، 2015) و تعادل کار- زندگی (وونگ و کو، 2009) بودند که در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری روی هر دو گروه اجرا شدند. برای گروه آزمایش، آموزش هوش هیجانی مبتنی بر الگوی توانایی مایر، کاروسو و سالوی (2016) اعمال شد که این جلسات آموزشی شامل هشت جلسه ی نود دقیقه ای بودند که در هشت هفته برگزار شدند. درحالی که هیچ مداخله ای روی گروه گواه انجام نشد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های تحلیل کوواریانس (چندمتغیره و تک متغیره) در نرم افزار SPSS-24 استفاده شد. یافته های تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش هوش هیجانی به طور معنی داری بر افزایش واگیری هیجان شادی و تعادل کار- زندگی و کاهش هیجانات منفی (غم، ترس و خشم) اثربخش بوده است (01/0p<) و این اثربخشی در مرحله ی پیگیری نیز وجود داشته است. با توجه به نتایج به دست آمده به مدیران پیشنهاد می شود که با برگزاری دوره های آموزش هوش هیجانی ضمن افزایش واگیری هیجانات مثبت و تعادل کار- زندگی و کاهش واگیری هیجانات منفی؛ بهزیستی روان شناختی کارکنان نیز افزایش می یابد؛ به این ترتیب می توانند مزایای بلندمدتی را برای کل سازمان و کارکنان به ارمغان آورند.
کلید واژگان: آموزش هوش هیجانی, واگیری هیجانی در محیط کار, تعادل کار- زندگیThe purpose of this study was to investigate the effectiveness of emotional intelligence training on emotional contagion & work-life balance. This research was a quasi-experimental type in which a pre-test-post-test-three-month follow-up design was used with experimental & control groups. The statistical population of this research included all the male line employees of an industrial company in Ahvaz, of which 40 people were selected as a hypothesis test sample using the convenience sampling method and they were randomly assigned in two groups of 20 people. The measurement tools included emotional contagion in the workplace (Petita & Naghtun, 2015) & work-life balance (Wong & Ko, 2009) questionnaires, which were performed on all two groups in the pre-test, post-test and follow-up stages. For the experimental group, training emotional intelligence based on Mayer, Caruso, & Salovey's ability model (2016) was applied, these training sessions included eight ninety-minute sessions that they were held in eight weeks. While no intervention was done on the control group. To analyze the data, covariance analysis (multivariate and univariate) were used in SPSS-24 software. The findings of the covariance analysis showed that emotional intelligence training was significantly effective in increasing the contagion of happiness & work-life balance & reducing negative emotions (sadness, fear and anger) (p<0.01) and This effectiveness was also present in the follow-up phase. According to the obtained results, it is suggested to the managers that by holding training courses on emotional intelligence while increasing the contagion of positive emotions & work-life balance and reducing contagion of negative emotions; The psychological well-being of employees also increases; In this way, they can bring long-term benefits to the entire organization and employees.
Keywords: Emotional Intelligence Training, Emotional Contagion In The Workplace, Work-Life Balance -
هدف از این پژوهش بررسی رابطه حمایت سرپرست از نیازهای اساسی روان شناختی و ارضای نیازهای روان شناختی با انگیزش شغلی در کارکنان ستادی و عملیاتی شرکت بهره برداری نفت و گاز مارون بود. شرکت کنندگان در این پژوهش شامل 246 نفر بودند که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارت بودند از؛ مقیاس حمایت از نیازها در محیط کار (تافولین و استنلینگ، 2018)، مقیاس ارضای نیازها در محیط کار (تافولین و استنلینگ، 2018)، و مقیاس انگیزش شغلی چندبعدی (گاگنه و همکاران، 2015). ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) با استفاده از نرم افزار AMOS-24 انجام گرفت. همچنین، به منظور مقایسه مدل پیشنهادی در بین کارکنان ستادی و عملیاتی، از روش تحلیل الگویابی معادلات ساختاری چندگروهی در نرم افزار AMOS-24 استفاده شد. یافته ها نشان دهنده برازش مطلوب الگوی پیشنهادی با داده ها بود. نتایج نشان داد که حمایت سرپرست از نیازهای اساسی روان شناختی کارکنان بر ارضای نیازهای روان شناختی، انگیزش خودمختار، انگیزش کنترل شده و بی انگیزگی آنان اثر مستقیم و معنی داری دارد (01/0p<). نتایج همچنین از تاثیر غیرمستقیم حمایت سرپرست از نیازهای اساسی روان شناختی بر انگیزش خودمختار، انگیزش کنترل شده و بی انگیزگی از طریق ارضای نیازهای روان شناختی حمایت کرد (001/0p<). علاوه بر این، یافته ها نشان دهنده تفاوت معنی دار الگو در کارکنان ستادی و عملیاتی بود (01/0p<).کلید واژگان: حمایت سرپرست, نیازهای اساسی روان شناختی, کامروایی نیازهای روان شناختی, انگیزش شغلیThe purpose of this study was to investigate the relationship model of supervisor support for basic psychological needs, need satisfaction, and job motivation in staff and line employees in Marun Oil and Gas Producing Company. The participants of this study consisted of 246 employees, who were selected by a stratified random sampling method. The instruments used in the study were Need Support at Work Scale (Tafvelin & Stenling, 2018), Need Satisfaction at Work Scale (Tafvelin & Stenling, 2018), and Multidimensional Work Motivation Scale (Gagné et al., 2015). Structural equation modeling (SEM) through AMOS-24 was used for the proposed model analysis. Also, to compare the proposed model between staff and line employees, the multi-group structural equation modeling analysis was used in AMOS-24 software. The results showed a good fit of the proposed model with the data. According to the results, the supervisor support for the basic psychological needs of employees has a direct and significant effect on the need satisfaction, autonomous motivation, controlled motivation, and amotivation of them (p<0.01). The results also supported the indirect effect of supervisor support of basic psychological needs on autonomous motivation, controlled motivation, and amotivation through the satisfaction of psychological needs (p<0.001). Also, the results showed that there is a significant difference between the model of staff and line employees (p<0.01).Keywords: Supervisor support, Basic Psychological Needs, need satisfaction, Work Motivation
-
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر واگیری هیجانی و رفتار شهروندی ایمنی بود. این پژوهش از نوع شبه آزمایشی بود که در آن از طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری سه ماهه با گروه های آزمایش و کنترل استفاده گردید. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کارکنان صف مرد یک شرکت صنعتی در اهواز بود که از این تعداد 40 نفر به عنوان نمونه فرض آزمایی با روش در دسترس انتخاب و به روش گمارش تصادفی در دو گروه 20 نفری گمارده شدند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه های واگیری هیجانی در محیط کار و رفتار شهروندی ایمن بودند که در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری روی هر دو گروه اجرا شدند. برای گروه آزمایش، آموزش تعادل هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی اعمال شد که این جلسات آموزشی شامل هشت جلسه ی نود دقیقه ای بودند که در هشت هفته برگزار شدند. درحالی که هیچ مداخله ای روی گروه گواه انجام نشد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS-24 استفاده شد. یافته ها نشان داد که آموزش ذهن آگاهی به طور معنی داری بر افزایش واگیری هیجان شادی و رفتار شهروندی ایمنی و کاهش هیجانات منفی اثربخش بوده است (01/0<p) و این اثربخشی در مرحله ی پیگیری نیز وجود داشته است. با برگزاری دوره های آموزش ذهن آگاهی ضمن افزایش واگیری هیجانات مثبت و رفتارهای شهروندی ایمنی و کاهش واگیری هیجانات منفی؛ بهزیستی روان شناختی کارکنان نیز افزایش می یابد؛ به این ترتیب می توان مزایای بلندمدتی را برای کل سازمان و کارکنان به ارمغان آورد.
کلید واژگان: آموزش ذهن آگاهی, واگیری هیجانی در محیط کار, رفتار شهروندی ایمنیThe purpose of this study was to investigate the effectiveness of mindfulness training on emotional contagion & safety citizenship behavior. This research was a quasi-experimental type in which a pre-test-post-test-three-month follow-up design was used with experimental and control groups. The statistical population of this research included all the male line employees of an industrial company in Ahvaz, of which 40 people were selected as a hypothesis test sample using the convenience sampling method and they were randomly assigned in two groups of 20 people. The measurement tools included emotional contagion in the workplace & safe citizenship behavior questionnaires, which were performed on all two groups in the pre-test, post-test and follow-up stages. For the experimental group, the mindfulness-based emotional balance training was applied, these training sessions included eight ninety-minute sessions that they were held in eight weeks. While no intervention was done on the control group. To analyze the data, covariance analysis was used in SPSS-24 software. The findings showed that mindfulness training was significantly effective in increasing the contagion of happiness, safe citizenship behavior and reducing negative emotions (p<0.01) and this effectiveness was also present in the follow-up phase. By holding mindfulness training courses while increasing the contagion of positive emotions and safe citizenship behaviors and reducing the contagion of negative emotions; the psychological well-being of employees also increases; in this way, long-term benefits can be brought to the entire organization and employees.
Keywords: Mindfulness Training, Emotional Contagion In The Workplace, Safety Citizenship Behavior -
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر رهبری تحول آفرین بر رفتار شهروندی سازمانی و با در نظر گرفتن نقش میانجی مالکیت روان شناختی بود. روش پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از حیث ماهیت گردآوری داده ها، توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه کارکنان اداره بنادر و دریانوردی استان بوشهر(610نفر) تشکیل می دادند. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد و تعداد 242 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. گردآوری داده ها بر مبنای سه پرسشنامه رهبری تحول آفرین، رفتار شهروندی سازمانی و مالکیت روان شناختی صورت پذیرفت که ضریب آلفای کرونباخ آن ها به ترتیب 93/0، 83/0 و 95/0 به دست آمد. تحلیل داده ها از طریق الگوی معادلات ساختاری انجام شد. نتایج یافته ها نشان داد که رهبری تحول آفرین به صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق مالکیت روان شناختی بر رفتار شهروندی سازمانی تاثیرگذار است. رهبران تحول آفرین می توانند با تغییر نگرش و تقویت حس مالکیتی نسبت به سازمان، آگاهی فردی را افزایش دهند و با ایجاد دل بستگی شناختی و عاطفی بین فرد و هدف بر رفتار فرد تاثیر بگذارند و زمینه لازم برای تسهیل فرآیند سازمانی و افزایش رفتار شهروندی سازمانی را فراهم نمایند .
کلید واژگان: مالکیت روان شناختی, رهبری تحول آفرین, رفتار شهروندی سازمانیThe aim of this research is to study and examine the relationship between Transformational Leadership and Organizational Citizenship Behavior with the Mediator role of Psychological Ownership.The research method in terms of applied purpose and the nature of the research is descriptive -correlative. The population consists staff of Ports and Maritime Organization Busher Province. Cochran's formula was used to determine the sample size and 242 people were selected as a sample. Data collection was based on three questionnaires of transformational leadership, organizational citizenship behavior, and psychological ownership, whose Cronbach's alpha coefficients were 0.93, 0.83, and 0.95, respectively. Data were analyzed with use of Structural Equation Modeling (SEM) and Results showed that Transformational leadership has a direct and indirect effect on Organizational Citizenship Behavior through Psychological Ownership. Transformational leaders can increase individual awareness by changing the attitude and strengthening the sense of ownership towards the organization, and by creating cognitive and emotional attachment between the individual and the goal, they can influence the individual's behavior and provide the necessary ground to facilitate the organizational process and increase organizational citizenship behavior.
Keywords: Psychological Ownership, Transformational Leadership, Organizational Citizenship Behavior -
بخشش به عنوان یک فضیلت اخلاقی می تواند در بهبود روابط و تعاملات اجتماعی نقش بارزی داشته باشد. هدف از پژوهش حاضر، آزمون شناسایی پیشایندهای و پیامدهای بخشش در دانشجویان دانشگاه کابل بود. نمونه ی پژوهش را، 300 نفر از دانشجویان تشکیل می دادند که به صورت تصادفی انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های بخشش (تامپسون، 2005)، توافق جویی (مک کری و کاستا، 1992)، عزت نفس (روزنبرگ، 1965)، انسجام خانواده (با الهام از مدل ترکیبی السون، 1999؛ رضویه و سامانی، 1379)، همدلی (EQ-8)، عقاید مذهبی (گلاک و استارک، 1965)، کیفیت زندگی (وار، کوسینسکی و کلر، 1996)، سلامت روانی- جسمی GHQ-12 (گلدبرگ و هیلیر ، 1979) و خوش بینی (شییر و کارور، 1994) استفاده شد. برای ارزیابی الگوی پیشنهادی از الگویابی معادلات ساختاری و آزمودن اثرهای واسطه ای از روش بوت استراپ نرم افزار AMOS 22 استفاده شد. نتایج نشان داد که تمام ضرایب مسیرهای مستقیم بین متغیرهای پژوهش، بجز مسیرهای انسجام خانواده، عقاید مذهبی، توافق جویی و کیفیت زندگی از لحاظ آماری در سطح (p<0/05) معنی دار است. طبق نتایج پژوهش، رابطه غیر مستقیم عزت نفس با سلامت روانی- جسمی و خوش بینی، توافق جویی با سلامت روانی- جسمی و همدلی با سلامت روانی- جسمی و خوش بینی از طریق میانجی گری بخشش معنی دارد بود. یافته های پژوهش حاضر، چارچوب مفیدی را برای شناسایی عوامل تاثیرگذار در شروع بخشش و پیامدهای حاصل از آن فراهم می کند.
کلید واژگان: بخشش, توافق جویی, عزت نفس, سلامت روانی- جسمی و خوش بینیForgiveness is as a moral of virtue can play a significant role in improving relationships and social interactions. The purpose of this research was to identify the antecedents and consequences of forgiveness in students of Kabul University. The research sample consisted of 300 students who were randomly selected. Date collection tools were used questionnaires such as forgiveness (Thompson, 2005), agreeableness (McCree and Costa, 1992), self-esteem (Rosenberg, 1965), family cohesion (inspired by Elson's hybrid model, 1999; Razavieh and Samani, 1379), empathy (EQ-8), religious beliefs (Glock & Stark, 1965), quality of life (Ware, Kosinski, & Keller, 1996), psycho-physical health GHQ-12 (Goldberg & Hillier, 1979) and optimism (Scheier & Carver, 1994). Methods for analyzing the present study were structural equation modeling AMOS 22 software and using bootstrap method for mediation effects. The results of this study showed that all the coefficients of the direct paths between the research variables, except for the paths of family cohesion, religious beliefs, agreeableness and quality of life, are statistically significant at (p<0.05) level. According to the results of this research, the indirect relationship of self-esteem with mental-physical health and optimism, agreeableness with mental-physical health and empathy with mental-physical health and optimism by mediating of forgiveness were significant. The findings of the current research provide a useful framework for identifying the influencing factors in the initiation of forgiveness and its consequences.
Keywords: forgiveness, seeking agreeableness, Self-esteem, mental-physical health, optimism -
مقدمه
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر ذهن آگاهی، دشواری در تنظیم هیجان و خودخاموشی بر سندرم پیش از قاعدگی از طریق نقش میانجی استرس ادراک شده انجام گرفت.
روشروش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود که از طریق مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. در همین راستا با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای، نمونه ای برابر با 380 نفر از میان دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز انتخاب شد. ابزار غربالگری سندرم پیش از قاعدگی (PSST)، پرسشنامه ذهن آگاهی فرایبورگ (FMI-SF)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (S-DERS)، مقیاس خودخاموشی و پرسشنامه استرس ادراک شده توسط شرکت کنندگان در پژوهش، تکمیل شد.
یافته هانتایج نشان داد بین ذهن آگاهی و استرس ادراک شده رابطه مستقیم و منفی معنادار وجود دارد، اما بین دشواری در تنظیم هیجان و خودخاموشی با استرس ادراک شده رابطه مستقیم و مثبت معنادار وجود دارد. همچنین بین استرس ادراک شده و سندرم پیش از قاعدگی نیز رابطه معنادار یافت شد. مهمترین یافته حاکی از آن است که استرس ادراک شده در ارتباط بین ذهن آگاهی، دشواری در تنظیم هیجان و خودخاموشی با سندرم پیش از قاعدگی به عنوان میانجی گر عمل می کند. با توجه به یافته ها، مدل پیشنهادی با داده ها برازش دارد و مورد تایید است.
نتیجه گیریبر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که ذهن آگاهی، دشواری در تنظیم هیجان، خودخاموشی و استرس ادراک شده در ابتلا به سندرم پیش از قاعدگی نقش موثری ایفا می کند. در همین راستا، نداشتن پذیرش و آگاهی نسبت به هیجانات و سرکوب احساسات، زمینه ساز ادراک استرس بالا می شود. در نهایت، مجموعه این الگو به تجربه شدیدتر علایم سندرم پیش از قاعدگی ختم خواهد شد.
کلید واژگان: استرس ادراک شده, خودخاموشی, دشواری در تنظیم هیجان, ذهن آگاهی, سندرم پیش از قاعدگیIntroductionThis study aimed to investigate mindfulness, difficulties in emotion regulation, self-silencing, and perceived stress as predictors of premenstrual syndrome.
MethodThe research design was descriptive and correlational study with structural equation modeling procedure. In this regard, using a multi-stage random sampling method, a sample of 380 female students of the Shahid Chamran University of Ahvaz was selected. Premenstrual Syndrome Screening Tool (PSST), Freiburg Mindfulness Inventory _ Short Form (FMI-SF), Difficulties in Emotion Regulation Scale (S-DERS), Silencing the Self Scale, and Perceived Stress Questionnaire was completed.
ResultsThe results showed that there is a significant direct and negative relationship between mindfulness and perceived stress, but there is a significant direct and positive relationship between difficulties in emotion regulation and self-silencing with perceived stress. There was also a strong significant relationship between perceived stress and premenstrual syndrome. The most important finding suggests that perceived stress mediates the effects of mindfulness, difficulty in emotion regulation, and self-Silencing on premenstrual syndrome. According to the findings, the proposed model fits the data and is approved.
ConclusionBased on the findings, it can be concluded that mindfulness, difficulty in emotion regulation, self-silencing, and perceived stress play an effective role in the risk of premenstrual syndrome. In this regard, lack of acceptance and awareness of emotions and suppression of emotions leads to high-stress perception. Ultimately, this pattern will culminate in experiencing more severe PMS symptoms.
Keywords: Difficulties in Emotion Regulation, Mindfulness, Perceived stress, Premenstrual Syndrome, self-silencing -
هدف این پژوهش بررسی تاثیر شخصیت پویا، توانایی های شناختی و ثبات هیجانی بر موفقیت کارراهه ذهنی از طریق نقش میانجی گر خودکارآمدی انجام شد. روش پژوهش، همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری می باشد و جامعه آماری پژوهش، مدیران زن سازمان های دولتی شهر اهواز بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس به تعداد 120 نفر انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه موفقیت کارراهه (Gattiker & Larwood, 1986)، پرسشنامه شخصیت پویا (Seibert et. al, 1999)، پرسشنامه توانایی های شناختی (Nejati, 2013)، پرسشنامه ثبات هیجانی برگرفته از مقیاس پنج عامل بزرگ شخصیت (Caprara et. al, 1993) و پرسشنامه خودکارآمدی عمومی (Sherer, 1982) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با روش مدلسازی معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج نشان داد شخصیت پویا و خودکارآمدی بر موفقیت کارراهه ذهنی و شخصیت پویا، توانایی های شناختی و ثبات هیجانی بر خودکارآمدی دارای اثر مستقیم معنی دار (001/0>p) است. همچنین اثر غیر مستقیم شخصیت پویا، توانایی های شناختی و ثبات هیجانی بر موفقیت کارراهه ذهنی با نقش میانجی گر خودکارآمدی نیز معنی دار (001/0>p) بود. بر این اساس می توان نتیجه گیری نمود که شخصیت پویا، هم بصورت مستقیم و هم از طریق خودکارآمدی بر موفقیت کارراهه ذهنی تاثیرگذار است. علاوه بر این توانایی های شناختی و ثبات هیجانی با میانجی گری خودکارآمدی، موفقیت کارراهه ذهنی را بهبود می بخشد.
کلید واژگان: موفقیت کارراهه ذهنی, شخصیت پویا, توانایی های شناختی, ثبات هیجانی, خودکارآمدی, مدیران زنThe purpose of this study was investigating the effect of proactive personality, cognitive abilities and emotional stability on subjective career success through mediating role of self-efficacy. The research method is correlation of structural equation modeling and statistical population was the female managers of governmental organizations in ahvaz that 120 managers were studied by available sampling method. Research tools include careers success questionnaire (Gattiker & Larwood, 1986), proactive personality scale (Seibert et al., 1999), cognitive abilities questionnaire (nejati, 1392), emotional stability taken from Big Five Questionnaire (Caprara et al., 1993) and self-efficacy scale (Sherer et al., 1982). Data analysis was performed by structural equation modeling method. The findings showed that direct effect of proactive personality and self-efficacy on subjective career success and direct effect of proactive personality, cognitive abilities and emotional stability on self-efficacy were significant (p< 0/001). Also the indirect effect of proactive personality, cognitive abilities and emotional stability on subjective career success was significant with the mediating role of self-efficacy (p< 0/001). Based on this, it can be concluded that proactive personality, both directly and through self-efficacy, affects the subjective career success. In addition, cognitive abilities and emotional stability through mediating self-efficacy improve subjective career success.
Keywords: subjective career success, proactive personality, Cognitive Abilities, emotional stability, Self-efficacy, female managers -
اختلال وسواسی-جبری یک بیماری روان شناختی شدید و ناتوان کننده است که با تاثیر بر کیفیت زندگی و عملکرد کلی بیماران و اعضای خانواده آن ها منجر به بروز مشکلات بین فردی، احساس درماندگی و ناامیدی در بیماران می شود. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان شفقت به خود مبتنی بر ذهن آگاهی بر نیازهای بین فردی در مبتلایان به اختلال وسواسی-جبری دارای افکار خودکشی بود. طرح پژوهش طرح آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان بود و نمونه پژوهش شامل 3 بیمار زن مبتلا به اختلال وسواسی- جبری شهر اهواز در سال 1398 بود. از پرسشنامه های وسواسی-جبری (Yale-Brown obsessive-compulsive, 1989)، افکار خودکشی گرایانه (Rudd, 1989) و نیازهای بین فردی (Van Orden, Cukrowicz, Witte & Joiner, 2012) استفاده شد. پروتکل درمان در 8 جلسه 90 تا 120 دقیقه انجام شد و آزمون ها در سه مرحله خط پایه، پس آزمون و پیگیری 3 ماهه اجرا شد و داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایه و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. داده ها نشان داد که درمان شفقت به خود مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش تعلق پذیری ازمیان رونده و ادراک سرباربودن تاثیرگذار است و پیگیری سه ماهه نیز حاکی از پایداری تغییرات درمانی برای تعلق پذیری ازمیان رونده و ادراک سربار بودن بود. این رویکرد به وسیله ممانعت از اجتناب از افکار و هیجانات دردناک ناشی از اختلال و رشد احساس تعلق به دیگران و پیوند اجتماعی، منجر به تاب آوری می شود و از بروز تعلق پذیری از میان رونده و ادراک سرباربودن در زمان های پریشانی روان شناختی جلوگیری می نماید.کلید واژگان: شفقت به خود مبتنی بر ذهن آگاهی, نیازهای بین فردی, مبتلایان به اختلال وسواسی-جبری, افکارخودکشیOCD is a severe and debilitating psychological condition that affects the quality of life and overall performance of patients and their family members, leading to interpersonal problems, feelings of helplessness and hopelessness in patients. So, the purpose of this research was to examine the effectiveness of mindful self-compassion therapy on the interpersonal needs among the patients diagnosed with obsessive-compulsive disorder having suicidal thoughts.The sample of research consisted of 3 female patients with obsessive-compulsive disorder in Ahvaz city in 2019. They were asked to fill in the scales Yale-Brown Obsessive-Compulsive (1989), The Suicidal Ideation (Rudd, 1989) and Interpersonal Needs (Van Orden, Cukrowicz, Witte & Joiner, 2012).The mindful self-compassion therapy protocol was implemented in 8 sessions of 90 to 120 minutes hours and the test was performed in three phase of baseline, after testing and a 3-month follow-up and the obtained data were analyzed by visual representation, reliable change index and improvement percentage formula. According to the findings of study, mindful self-compassion therapy had a significant effect on reducing the thwarted belongingness and perceived burdensomeness. The 3-month follow-up plan established that the treatment changes were stable for the thwarted belongingness and perceived burdensomeness. This approach by preventing the avoidance of painful thoughts and emotions caused by the disorder and the growth of a sense of belonging to others and a social bond with them leads to resilience and prevents the occurrence of thwarted belongingness and perceived burdensomeness during times of psychological distress.Keywords: mindful self-compassion therapy, interpersonal needs, patient with obsessive-compulsive disorder, suicidal thoughts
-
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثر سرمایه روانشناختی، اعتماد به سازمان و سبک رهبری تحولی بر رشد روانشناختی در کار از طریق نقش واسطه ای نیازهای روانشناختی اساسی بود. جامعه پژوهش کلیه کارکنان شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب-منطقه اهواز در سال 1398 را در بر می گیرد که از این میان 418 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. نتایج نشان داد که الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. یافته های پژوهش حاکی از تایید اثرهای مثبت مستقیم نیازهای روانشناختی اساسی، سرمایه روانشناختی و اعتماد به سازمان به رشد روانشناختی در کار بود (001/0>p)؛ اما اثر مثبت مستقیم رهبری تحولی به رشد روانشناختی در کار غیرمعنا دار بود. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که سرمایه روانشناختی و اعتماد به سازمان هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم و سبک رهبری تحولی تنها به صورت غیرمستقیم بر رشد روانشناختی در کار اثرگذارند. با توجه به نتایج پژوهش، اقداماتی در افزایش سرمایه روانشناختی و اعتماد به سازمان توصیه می شود.
کلید واژگان: سرمایه رواشناختی, اعتماد به سازمان, سبک رهبری تحولی, رشد روانشناختی در کار, نیازهای روانشناختی اساسی, شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوبThe purpose of this study was to investigate the effect of psychological capital, trust in organization and transformational leadership, considering the mediating role of basic psychological needs. The participants of this study were 418 employees of NISOC who were selected through stratified random sampling method. The direct effects of basic psychological needs, psychological capital and trust in organization on thriving at work were significant but the direct effect of transformational leadership on thriving at work was not supported. The indirect effects of psychological capital, trust in organization and transformational leadership on thriving at work through basic psychological needs were supported. According to findings of this study, practices for increasing of psychological capital and trust in organization should be considered by organization.
Keywords: psychological capital, trust in organization, Transformational Leadership, thriving at work, Basic Psychological Needs, NISOC -
مقدمه
هدف پژوهش حاضر بررسی روان رنجورخویی، پرخاشگری و مخاطره جویی به عنوان پیش بین های استعداد حادثه دیدگی کارکنان صف شرکت ملی حفاری ایران می باشد.
روش بررسیطرح پژوهش حاضر همبستگی از نوع پیش بین است که با هدف پیش بینی عضویت گروهی (کارکنان حادثه دیده و حادثه ندیده) و دست یابی به معادله ممیز طراحی شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارگران حادثه دیده و حادثه ندیده صف در شرکت ملی حفاری ایران واقع در اهواز بود که طی پنج سال اخیر (از فروردین سال 1389 تا آبان ماه 1394) در آن شرکت کار می کردند. نمونه پژوهش شامل 145 کارگر حادثه دیده (طی 5 سال گذشته) و 115 کارگر حادثه ندیده بود. برای انتخاب نمونه از گروه های حادثه دیده و حادثه ندیده از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد. کارگران حادثه دیده و حادثه ندیده در نمونه ی پژوهش، به وسیله پرسشنامه های ویژگی های شخصیتی نیو (کاستا و مک کری، 1992)، شاخص پرخاشگری اس سی ال 90 آر و مخاطره جویی (وستیبی و لی، 2003) مورد سنجش قرار گرفتند.
یافته ها:
داده ها از طریق روش تحلیل ممیز و با استفاده از نرم افزار SPSS-16 تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که تنها از روی متغیرهای روان رنجورخویی و پرخاشگری می توان استعداد حادثه دیدگی کارکنان را پیش بینی کرد. مخاطره جویی قادر نبود میان کارکنان حادثه دیده و کارکنان حادثه ندیده تمایز قایل شود.
نتیجه گیری:
با توجه به نتایج پژوهش پیشنهاد می شود به منظور کاهش میزان حادثه دیدگی کارکنان، ویژگی های شخصیتی افراد همچون روان رنجورخویی و پرخاشگری مورد توجه قرار بگیرند.
کلید واژگان: حادثه دیدگی, روان رنجورخویی, پرخاشگری, مخاطره جوییIntroductionThe present study aims to examine neuroticism, aggression, and risk taking as predictors of accident-proneness in line employees of National Iranian Drilling Company.
MethodsThe present correlational predictive study was designed to predict group membership (injured employees, uninjured employees) and achieve the Audit Equation. The statistical population of the study consisted of all injured and uninjured line employees at the National Iranian Drilling Company of Ahvaz working in the company during the last five years (from April 2010 to November 2013). The research sample consisted of 145 injured employees (over the past 5 years) and 115 uninjured employees, selected using simple random sampling method. The subjects were measured by Neo Personality Inventory (Costa and McCrae, 1992), SCL90R Aggression Index, and Risk Taking scale (Westaby and Lee, 2003) questionnaires.
ResultsThe data were analyzed by SPSS-16 software. The results of this study showed that accident-proneness of employees can be predicted only by neuroticism and aggression variables. The risk taking was not able to distinguish between injured and uninjured employees.
ConclusionAccording to the research results, in order to reduce accident-proneness in employees, personality traits, such as neuroticism and aggression should be considered.
Keywords: Accident-Proneness, Neuroticism, Aggression, Risk Taking -
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر سرمایه روان شناختی بر عملکرد شغلی و بهزیستی روان شناختی از طریق نقش واسطه ای رشد روان شناختی در کار بود. جامعه پژوهش کارکنان شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب منطقه اهواز در سال 1398 را در بر می گیرد که از این میان تعداد 418 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسش نامه های سرمایه روان شناختی لوتانز و همکاران، رشد روان شناختی در کار پوراث و همکاران، عملکرد شغلی ویلیام و آندرسون، و بهزیستی روان شناختی دینر و بیسواس-دینر جمع آوری گردید. طرح پژوهش از نوع همبستگی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) بود. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از نرم افزارهای SPSS-25 و AMOS-24 صورت گرفت. جهت آزمودن اثرات واسطه ای نیز از روش بوت استراپ استفاده شد. نتایج مطالعه نشان داد که الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. یافته های پژوهش حاکی از تایید اثرات مستقیم سرمایه روان شناختی و رشد روان شناختی در کار بر عملکرد شغلی و بهزیستی روان شناختی بود. هم چنین اثر مستقیم سرمایه روان شناختی به رشد روان شناختی در کار مورد تایید قرار گرفت. یافته های مربوط به فرضیه های غیرمستقیم نشان دهنده تایید نقش واسطه ای متغیر رشد روان شناختی در کار در رابطه بین سرمایه روان شناختی و پیامدهای عملکرد شغلی و بهزیستی روان شناختی بود. با توجه به نتایج این تحقیق، تمرکز بر حالات فردی نیروی انسانی در محیط کار منجر به ارتقاء عملکرد شغلی و بهزیستی روان شناختی می گردد، لذا اقداماتی جهت افزایش سرمایه روان شناختی و رشد روان شناختی در کار در قالب برنامه های آموزشی به سازمان توصیه می شود
کلید واژگان: سرمایه رواشناختی, رشد روان شناختی در کار, عملکرد شغلی, بهزیستی روان شناختیIntroductionThriving at work is a positive psychological state that definitely describes individual growth at organizations. Thriving at work is a two-dimensional construct composed of feeling of vitality or being energized and a sense of learning that signifies the acquisition and application of knowledge and skills to build capability and confidence at work. These two elements considering the affective and cognitive basis of employee growth and development simultaneously. Most previous studies focused on observing outcomes of thriving at work. Their findings show lots of benefits for both employees and organizations mainly such as psychological and physical health and high quality of job performance, but there are a few studies which identify antecedents of thriving at work. On the other hand, the literature of thriving at work supports its mediating role between some antecedents and consequences. In this regard, the present study has taken into account the effects of one of the major antecedents of thriving at work (psychological capital) on job performance and psychological well-being with highlighting the mediating role of thriving at work. The purpose of this study was to investigate the effect of psychological capital on job performance and psychological well-being considering the mediating role of thriving at wor.
MethodThe research method is correlational through structural equation modeling (SEM). The participants of this study were 418 employees of NISOC who were selected through stratified random sampling method. Instruments included Psychological Capital Questionnaire )Luthans et al., 2007(, Thriving at Work Scale )Porath et al., 2012(, Job performance Questionnaire )Williams & Anderson, 1991(, and Psychological Wellbeing Questionnaire )Diener & Biswas-Diener, 2008(. The proposed model was analyzed through structural equation modeling by using SPSS-25 and AMOS-24 software packages. For testing indirect effects, Bootstrap method (Preacher & Hayes, 2008 (was used.
ResultsFindings revealed that the proposed model fit the data properly. The direct effects of psychological capital and thriving at work on job performance and psychological well-being were significant. Findings also showed that psychological capital has positive direct effect on thriving at work. Results of indirect effects supported the mediating role of thriving at work in the relationship between psychological capital and both job performance and psychological well-being.
DiscussionAccording to the findings of this study, focus on personal chracteristics such as psychological capital and thriving at work in the case of improving job performance and psychological well-being is important thus practices for increasing psychological capital and thriving at work through training packages and programs should be considered by organization.
Keywords: psychological capital, thriving at work, job performance, psychological well-being -
هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش گروهی-مجازی «برنامه مداخله ای حمایت از نیازها» بر کامروایی نیازهای اساسی روان شناختی و بهزیستی کارکنان است. روش پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و طرح پژوهش نیز نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه گواه است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کارکنان و سرپرستان بلافصل آنان در شرکت بهره برداری نفت و گاز مارون در سال 1399 است. از این جامعه، 30 سرپرست به روش نمونه گیری هدفمند و به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) انتخاب شدند. از میان کارکنان هر سرپرست، 2 تا 3 نفر به منظور بررسی تاثیر مداخله آموزشی به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند که مجموع تعداد آن ها 83 نفر (81 نفر مرد و 2 نفر زن) بود. ابزار پژوهش شامل مقیاس کامروایی نیازها در محیط کار (NSa-WS) تاولین و استنلینگ و مقیاس بهزیستی کارکنان (EWB) ژنگ و همکاران بود. مداخله شامل آموزش برنامه مداخله ای حمایت از نیازها در هشت جلسه 90 دقیقه ای بود. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 24 انجام شد. نتایج نشان می دهد، آموزش برنامه مداخله ای حمایت از نیازها بر کامروایی نیاز به خودمختاری، نیاز به شایستگی و نیاز به ارتباط و نیز افزایش سطح بهزیستی کارکنان تاثیر معنا داری دارد (05/0p<). با توجه به نتایج این پژوهش، آموزش برنامه مداخله ای حمایت از نیازها مداخله ای اثرگذار است که سازمان ها می توانند از این برنامه برای ارتقای بهزیستی کارکنان و نیز کامروایی نیازهای روان شناختی آنان استفاده کنند.کلید واژگان: نیازهای اساسی روان شناختی, کامروایی نیازها, بهزیستی کارکنان, برنامه مداخله ای حمایت از نیازهاThe purpose of this study is to investigate the effectiveness of the Needs Support Intervention Program's virtual group training on employee satisfaction and well-being with their basic psychological needs. The research method is applied in relation to the purpose and the research design is a quasi-experimental pre-test-post-test with a control group. The statistical population of the study comprises all employees and their immediate supervisors in Maroon Oil and Gas Producing Company in 2020. From this population, 30 supervisors were selected through purposive sampling and randomly assigned to an experimental group and a control group (15 individuals in each group). Of the employees in each supervisor group, 2 to 3 individuals (83 in total; 81 men and 2 women) were selected through simple random sampling to study the effect of the intervention. The instrument of the study includes Tafvelin and Stenling's Needs Satisfaction at Workplace Scale (NSa- WS) and Zheng et al.'s Employee Well-Being Scale (EWB). The intervention includes the Needs Support Intervention Program training in eight 90-minute sessions. Data were analyzed using multivariate analysis of covariance in SPSS-24 software. The results showed that Needs Support Intervention Program training had a significant effect on satisfying the needs of autonomy, competence, and relatedness, as well as on increasing the well-being of employees (p<0.05). According to the results of this study, teaching the Needs Support Intervention Program is an effective intervention that organizations can use to improve employees' well-being and meet their psychological needs.Keywords: basic psychological needs, Needs Satisfaction, Employee Well-Being, Needs Support Intervention Program
-
هدف پژوهش حاضر تبیین علی انسجام تیمی بر اساس بسندگی مهارت های شغلی، ابهام نقش و رهبری مشارکتی با توجه به نقش واسطه ای اعتماد تیمی بود. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) است. نمونه این پژوهش شامل 321 نفر از کارکنان شرکت بهره برداری، تولید و انتقال آب جنوب شرق خوزستان بود که به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس های استاندارد بسندگی مهارت های شغلی، ابهام نقش، رهبری مسیر- هدف، اعتماد تیمی و انسجام تیمی استفاده شد. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) و با استفاده از نرمافزارهای AMOS و SPSS نسخه 24 انجام گرفت. جهت آزمون اثرات واسطهای در الگوی پیشنهادی نیز از روش بوتاستراپ استفاده شد. یافتهها نشاندهنده برازش مطلوب الگوی نهایی با دادهها بودند. همچنین نتایج نشان داد بسندگی مهارت های شغلی و رهبری مشارکتی به صورت مثبت و ابهام نقش به صورت منفی بر اعتماد تیمی اثر مستقیم و معنی داری دارند. بسندگی مهارت های شغلی و اعتماد تیمی نیز به صورت مثبت بر انسجام تیمی اثر مستقیم و معنی داری داشتند. علاوه بر این، نتایج نشان داد که بسندگی مهارت های شغلی، ابهام نقش و رهبری مشارکتی از طریق نقش واسطه ای اعتماد تیمی، بر انسجام تیمی اثر غیرمستقیم و معنی داری دارند.
کلید واژگان: بسندگی مهارت های شغلی, رهبری مشارکتی, ابهام نقش, اعتماد تیمی, انسجام تیمیINTRODUCTIONIn today's world, when doing work requires multiple skills, judgments, and experiences, the use of teams and workgroups has become increasingly common to achieve performance beyond the individuals’ performance. Many executive managers believe that hiring teams and workgroups allows them to achieve higher levels of performance by producing better products or providing better services at lower levels of cost and time. Therefore, collective work has become more important day by day and organizations have become more interested in creating teams and workgroups.
THEORETICAL FRAMEWORK:
Job-adequate skills: Teamwork is one of the most important facilitators in achieving positive and cost-effective results in the field of current organizations. A team is a group of people with different and complementary abilities and skills who strive to achieve a common goal.Role ambiguity: Role ambiguity is an aspect of job stressors that refers to a person's level of uncertainty about what his or her job functions and responsibilities are.Participative leadership: Participative leadership occurs when, instead of being assigned by a single leader, leadership plans, responsibilities, or actions are shared or distributed among group members.Team trust: Team trust is a 4-dimensional concept: 1) propensity to trust, 2) perceived trustworthiness, 3) cooperative behaviors, 4) monitoring behaviors.Team cohesion: Team cohesion is a dynamic process in which members tend to maintain intimacy, loyalty to each other, and integrity in pursuing team goals.
METHODOLOGYThe research design was correlation and its strategy was structural equation modeling. The statistical population of the study included all employees of the South East Khuzestan Water Exploitation, Production, and Transmission Company in 2017, whose total number was nearly 600 people. 350 people were selected as a sample by simple random sampling method, of which 321 questionnaires were well-qualified and determined the final sample size.
RESULTS & DISCUSSIONThe results showed that the final model goodly fitted the data. The results also showed that job-adequate skills and participative leadership had positive effects and role ambiguity had a negative effect on team trust. Job-adequate skills and team trust also had a positive and significant direct effect on team cohesion. In addition, the results showed that job-adequate skills, role ambiguity, and participative leadership affected team cohesion through the mediating role of team trust.
CONCLUSIONS & SUGGESTIONS:
According to the research results, managers of organizations are advised to pay attention to concepts such as role ambiguity, skills of team members, type of team leadership, and trust between team members when forming teams and working groups.
Keywords: Job-adequate skills, Participative leadership, Role ambiguity, Team trust Team cohesion -
سابقه و هدف
ایجاد و تقویت رفتارهای ایمنی، یکی از روشهای مهم در پیشگیری از وقوع حوادث و آسیبهای شغلی است؛ بنابراین، شناسایی عواملی که منجر به کاهش و یا افزایش رفتارهای ایمنی میشوند در جلوگیری از بروز آسیبهای شغلی، شبه حوادث و حوادث شغلی بسیار موثر و ضروری هستند. از اینرو، هدف از انجام مطالعهی حاضر، بررسی نقش تعدیلکنندگی حمایت اجتماعی در رابطهی عدم امنیت شغلی، ابهام نقش و گرانباری نقش با رفتارهای ایمن در کارکنان عملیاتی یک شرکت صنعتی در اهواز بود.
روش بررسیروش پژوهش، علی- همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه کارکنان عملیاتی یک شرکت صنعتی در اهواز به تعداد 430 نفر در سال 1398 بود. برای تعیین حجم نمونه به دلیل نداشتن واریانس جامعه و اطلاع نداشتن از موفقیت یا عدم موفقیت متغیرها از جدول مورگان استفاده شد که بر این اساس نمونه پژوهش برابر با 217 نفر بهدست آمد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههای استانداردی همچون عدم امنیت شغلی، ابهام و تعارش نقش، گرانباری نقش، رفتارهای ایمن و حمایت اجتماعی استفاده شد که پایایی آنها از طریق آلفای کرونباخ محاسبه شد و برای تجزیهوتحلیل دادهها از بسته نرمافزار آماری برای علوم اجتماعی نسخه 24 و روش حداقل مجذورات جزیی استفاده گردید.
یافته ها:
بین عدم امنیت شغلی، ابهام نقش و گرانباری نقش با رفتارهای ایمن رابطه منفی و معنادار و بین حمایت اجتماعی با رفتارهای ایمن رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (01/p<0). نتایج تحلیل رگرسیون همزمان نشان داد که هر سه متغیر حمایت اجتماعی، عدم امنیت شغلی و ابهام نقش میتوانند 6/37 درصد از کل واریانس رفتارهای ایمن را پیشبینی نمایند (01/p<0). با در نظر گرفتن نقش تعدیلگری حمایت اجتماعی، هر سه رابطه (رابطهی بین عدم امنیت شغلی، گرانباری نقش و ابهام نقش با رفتارهای ایمن) تحت تاثیر این نقش قرار دارند (96/T-value>1). شاخص نیکویی برازش که نشاندهنده قابلقبول بودن این میزان برای برازش مطلوب الگو است قابلقبول بوده و نشاندهنده تایید الگوی پژوهش میباشد (7/0< آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی).
نتیجه گیری:
نتایج این پژوهش نشان میدهد که عدم امنیت شغلی، ابهام نقش، گرانباری نقش و حمایت اجتماعی از عوامل تعیینکننده مهم رفتارهای ایمنی میباشند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که برای حذف یا کاهش رفتارهای ناایمن، سازمانها باید شرایط کاری مطلوبی را ایجاد کنند که در آن، تعادل زندگی کاری و بهزیستی کارکنان موردتوجه قرار گیرد.
کلید واژگان: حمایت اجتماعی, عدم امنیت شغلی, ابهام نقش, گرانباری نقش, رفتارهای ایمن, کارکنان عملیاتیBackground and ObjectivesCreating and strengthening safety behaviors is one of the important methods in preventing the occurrence of occupational accidents and injuries; Therefore, identifying the factors that lead to decrease or increase in safety behaviors are very effective and necessary in preventing the occurrence of occupational injuries, near miss accidents and occupational accidents. Therefore, the aim of this study was to, investigating the moderating role of social support on the relationship of job insecurity, role ambiguity, & role overload with safe behaviors in operational employees of an industrial company in Ahwaz.
Materials and MethodsThe research method was causal-correlational and statistical population includes all 430 operational employees of an industrial company in Ahwaz in 2020. Morgan table was used to determine the sample size due to lack of community variance and lack of knowledge about the success or failure of variables that based on this, research sample equal to 217 people was obtained. For collecting data, was used standard questionnaires such as job insecurity, role ambiguity and conflict, role overload, safe behaviors, & social support whose their reliability were calculated with Cronbach's alpha, & for analyzing data, was used SPSS 24, & PLS.
ResultsThere are negative & significant relationship between job insecurity, role ambiguity, & role overload with safe behaviors, & there is a positive & significant relationship between social support with safe behaviors (p<0.01). The results of enter regression analysis showed that all three variables of social support, job insecurity and role ambiguity can predict 37.6% of the total variance of safe behaviors (p< 0.01). By considering moderating role of social support, every three relationships (the relationships between job insecurity, role overload, & role ambiguity with safe behaviors) are affected by this role (T-value>1.96). The Goodness of Fit Index which indicates that this is acceptable for fitting the model, is acceptable & represents the confirmation of the research model (Cronbach's alpha & composite reliability>0.7).
ConclusionThe results of this study showed that job insecurity, role ambiguity, role overload, & social support are the significant determinants of safety behaviors. Therefore, it can be concluded that for removing or decreasing unsafe behaviors, organizations should create favorable working conditions which considers work life balance and employees’ well-being.
Keywords: Social Support, Job Insecurity, Role Ambiguity, Role Overload, Safe Behaviors, operational employees -
ایده پردازی خودکشی نشان دهنده ی یک فوریت بالینی در روانپزشکی است و افراد با ایده پردازی خودکشی نسبت به افراد بدون ایده پردازی خودکشی خطر بالاتری برای اقدام به خودکشی دارند. هدف پژوهش حاضر، تدوین مدل ساختاری ایده پردازی خودکشی بر اساس مولفه های تاب آوری، راهبردهای مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار با در نظر گرفتن نقش میانجی افسردگی در دانشجویان بوده است. طرح پژوهشی ، همبستگی و به شیوه معادلات ساختاری بود. در همین راستا با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای، نمونه ای برابر با 372 نفر از میان دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز انتخاب شد. شرکت کنندگان مقیاس ایده پردازی خودکشی بک (BSI)، مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (CD-RIS)، پرسشنامه مقابله با شرایط استرس زا و پرسشنامه افسردگی بک (BDI-13) را تکمیل نمودند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) استفاده شد . نتایج پژوهش نشان داد که بین تاب آوری و راهبرد مقابله مساله مدار با افسردگی رابطه منفی معنادار وجود دارد، اما بین راهبرد مقابله هیجان مدار و افسردگی رابطه مثبت معنا دار وجود دارد. مهم ترین یافته حاکی از آن است که افسردگی در رابطه بین تاب آوری و راهبردهای مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار با ایده پردازی خودکشی به عنوان میانجی گر عمل می کند (0/001>p). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت تاب آوری، راهبردهای مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار و افسردگی از عمده ترین عوامل تاثیرگذار بر ایده پردازی خودکشی هستند و می توانند ایده پردازی خودکشی را پیش بینی کنند.
کلید واژگان: ایده پردازی خودکشی, افسردگی, راهبردهای مقابله ای, تاب آوری, مدل یابی معادلات ساختاریSuicidal ideation represents a clinical emergency in psychiatry and individuals with suicidal ideation had a higher risk for suicide attempt than ones with non-suicidal ideation. The purpose of this study was to investigate the mediation role of depression in the relationship between resilience and problem-oriented and emotion-oriented coping strategies with suicidal ideation. The present study was a correlational research based on structural equation modeling (SEM). In this regard, using multi-stage random sampling method, a sample of 372 students was selected from the students of Shahid Chamran University of Ahvaz. Participants completed the Beck Suicide Ideation Scale (BSI), the Connor & Davidson Resilience Scale (CD-RIS), the Stress Coping Questionnaire, and the Beck Depression Inventory (BDI-13). Structural equation modeling method was used to analyze the data. The results showed that there is a significant negative relationship between resilience and problem-oriented coping strategy with depression, but there is a significant positive relationship between emotion-oriented coping strategy and depression. The most important finding is that depression acts as a mediator in the relationship between resilience and problem-oriented and emotion-oriented coping strategies with suicidal ideation (p < 0.001). Based on the findings of the present study, it can be concluded that resilience, problem-oriented and emotion-oriented coping strategies and depression are the main factors influencing suicidal ideation and can predict suicidal ideation.
Keywords: Suicidal ideation, Depression, Coping strategies, Resilience, structural equation modeling -
هدف پژوهش حاضر طراحی و آزمودن الگویی از برخی پیامدهای فرسودگی شغلی (سلامت عمومی، رضایت از زندگی، انگیزش شغلی، قصد ترک شغل و عملکرد شغلی) بود. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی است. نمونه این پژوهش شامل 225 نفر از کارکنان شرکت نفت و گاز کارون بودند که به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. پرسشنامههای فرسودگی شغلی مسلچ (1982)، سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر (1979)، رضایت از زندگی داینر و همکاران (1985)، انگیزش شغلی رایت (2004)، قصد ترک شغل کامن و همکاران (1979) و عملکرد شغلی پاترسون (1922) جهت جمعآوری دادهها مورد استفاده قرار گرفتند. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) با استفاده از نرمافزارهای AMOS-22 و SPSS-22 انجام گرفت. جهت آزمون اثرهای واسطهای در الگوی پیشنهادی نیز از روش بوتاستراپ استفاده شد. یافتهها نشاندهنده برازش مطلوب الگوی نهایی با دادهها بودند. نتایج همچنین حاکی از معنیداری تمامی مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم در الگوی پیشنهادی بودند. به این معنا که، فرسودگی شغلی اثر مستقیم و غیرمستقیم معنیدار از طریق سلامت عمومی، رضایت از زندگی، انگیزش شغلی و قصد ترک شغل، بر عملکرد شغلی داشت. در مجموع، نتایج این پژوهش بیانگر نقش تعیینکننده فرسودگی شغلی، سلامت عمومی، رضایت از زندگی، انگیزش شغلی و قصد ترک شغل بر عملکرد شغلی است.
کلید واژگان: فرسودگی شغلی, سلامت عمومی, رضایت از زندگی, انگیزش شغلی, قصد ترک شغلIntroductionJob burnout has adverse effects on employees’ work motivation and job performance. For that reason, the aim of this study was designing and testing a model of some consequences (general health, life satisfaction, work motivation, turnover intention, and job performance) of job burnout.
MethodThe research method is descriptive-correlational type. The statistical population of the study included all employees of Karun Oil and Gas Company in 2018. From this population, 303 employees were selected by simple random sampling method. Evaluation of the proposed model was done by structural equation modeling (SEM), using AMOS-22 and SPSS-22 softwares. Bootstrap method was also used for testing the indirect relationships. In this study, Maslach’s Job Burnout (1982), Goldberg and Hiller’s General Health (1979), Diener’s et al. Life Satisfaction (1985), Wright’s Work Motivation (2004), Coman’s et al. Turnover Intention (1979), and Paterson’s Job Performance (1922) questionnaires were used for data collection. In the present research, the reliability of emotional exhaustion, general health, life satisfaction, work motivation, turnover intention, and job performance questionnaires, by Cronbach's alpha coefficients were 0.83, 0.73, 0.85, 0.63, 0.88, and 0.96, respectively.
ResultsThe results showed that the paths from job burnout to general health, life satisfaction, work motivation, turnover intention, job performance, from general health to job performance, from life satisfaction to job performance, from work motivation to job performance, from turnover intention to job performance were statistically significant. The results also confirmed the indirect effects of job burnout through general health, life satisfaction, work motivation and turnover intention on job performance.
ConclusionBased on the results, the managers are recommended to pay attention to consequences of employees’ job burnout. Furthermore, regarding the direct positive effect of public health on job performance, it is suggested that organizations incorporate public health surveys into their programs as well as designing programs to measure and enhance the general health of employees.
Keywords: job burnout, general health, life satisfaction, work motivation, turnover intention, job performance -
مقدمه و هدف:
امروزه، فرسودگی شغلی به یک معضل شایع سازمانی تبدیل شده که تمام شیون زندگی مردم را در برگرفته و موجبات کاهش نیروی کار و ضربه به اقتصاد و تولید کشور را فراهم آورده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه علی تصمیمگیری متمرکز و اوباشگری در محیط کار با فرسودگی شغلی با نقش واسطهای سکوت سازمانی انجام گرفت.
مواد و روشها:
این مطالعه از نوع پژوهشهای همبستگی مبتنی بر الگویابی معادلات ساختاری بود.جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کارکنان مدیریت تعمیر، تکمیل و خدمات فنی چاه های نفت شرکت ملی مناطق نفتخیزجنوب در سال 1398 بود. کل این جامعه آماری به عنوان نمونه پژوهش به کار گرفته شد (376نفر). شرکت کنندگان در پژوهش به پرسشنامه تمرکزگرایی در تصمیمگیری (46) سکوت سازمانی (39)، اوباشگری در محیط کار (48) و فرسودگی شغلی (6) پاسخ دادند. تحلیل دادهها با استفاده از روش الگویابی معادلات ساختاری (SEM) انجام گرفت، جهت بررسی معنیداری اثرات غیرمستقیم، روش بوتاستراپ به کار گرفته شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد که الگوی پیشنهادی پژوهش از برازش خوبی با دادهها برخوردار است. یافته ها همچنین حاکی از آن بود که تصمیمگیری متمرکز و اوباشگری در محیط کار روابط معنی داری با فرسودگی شغلی و سکوت سازمانی داشتند. همچنین، روابط غیرمستقیم تصمیمگیری متمرکز و اوباشگری در محیط کار با فرسودگی شغلی از طریق سکوت سازمانی معنی دار بود.
بحث و نتیجه گیری:
براساس یافته های این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که جهت کاهش فرسودگی شغلی، توجه به نقش تصمیم گیری متمرکز، اوباشگری در محیط کار و سکوت سازمانی ضروری است.
کلید واژگان: تصمیم گیری متمرکز, اوباشگری در محیط کار, فرسودگی شغلی, سکوت سازمانیIntroductionToday, burnout has become a common organizational problem that covers all aspects of people's lives and has led to a reduction in labor and damage to the country's economy and production.The aim of current research was to investigate the causal relationship of the centralized decision-Making and workplace mobbing with job burnout considering mediating role of organizational silence.
Material and MethodsThe study was correlational research based on structural equation modeling. The statistical population of present study was all employees of management of repair, completion, and technical services wells of National Iranian South Oil Company (NISOC) in 2019. This population used as research sample (376 employees).The participants completed the Centralization in the decision-Making (46)), Organizational Silence ((39),), Workplace Mobbing (48) and Job Burnout (6) Questionnaires. Structural equation modeling (SEM) was used for data analysis. The indirect effects were tested using the bootstrap procedure. Results showed that the proposed model fit the data properly.
Findingsresults showed that centralized decision-Making and workplace mobbing had significant path coefficients with job burnout. Moreover, indirect path coefficients of centralized decision-Making and workplace mobbing with job burnout through organizational silence were significant.
ConclusionBased on the findings of this study, it can be concluded that in order to reduce job burnout, it is necessary to consider the role of centralized decision-making, mobbing in the workplace and organizational silence.
Keywords: Centralized decision-making, Mobbing, Job burnout, organizational silence -
ژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر اوباشگری در محیط کار و بیعدالتی رویهای ادراک شده بر بهزیستی سازمانی با نقش میانجی سکوت سازمانی انجام گرفت. این مطالعه از نوع پژوهشهای همبستگی مبتنی بر الگویابی معادلات ساختاری است.جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کارکنان مدیریت تعمیر، تکمیل و خدمات فنی چاههای نفت شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب در سال1398 بود. کل جامعه آماری به عنوان نمونه پژوهش به کار گرفته شد (376نفر). شرکت کنندگان در پژوهش به مقیاس عدالت رویهای نیهوف و مورمن(1993)، سکوت سازمانی ونداین و همکاران (2003)، اوباشگری در محیط کار استیفن و همکاران (2016) و فعالیتهای بیانگر شخصی واترمن و همکاران (2010) پاسخ دادند. تحلیل دادهها با استفاده از روش الگویابی معادلات ساختاری (SEM) انجام گرفت، جهت بررسی معناداری اثرات غیرمستقیم، روش بوتاستراپ به کار گرفته شد. نتایج نشان داد که الگوی پیشنهادی پژوهش از برازش خوبی با دادهها برخوردار است. همچنین یافتهها نشان داد که اوباشگری در محیط کار و بیعدالتی رویهای ضرایب مسیر معناداری با بهزیستی سازمانی و سکوت سازمانی داشتند. علاوهبراین، ضرایب مسیر غیرمستقیم اوباشگری در محیط کار و بیعدالتی رویهای ادراک شده با بهزیستی سازمانی از طریق سکوت سازمانی نیز معنادار بودکلید واژگان: اوباشگری در محیط کار, بی عدالتی رویه ای, سکوت سازمانی, بهزیستی سازمانیThe aim of current research was to investigate the effect of workplace mobbing and procedural injustice on organizational well-being by mediating role of organizational silence. The study was correlational research based on structural equation modeling. The statistical population of present study was all employees of management of repair, completion, and technical services wells of National Iranian South Oil Company (NISOC) in 2019. This population used as research sample (376 employees). The participants completed the Niehoff & Moorman' procedural Justice Scale (1993), Van Dyne et al ' Organizational Silence( (2003), Steffgen et al 'Workplace Mobbing (2016) and Waterman et al' Personally Expressive Activities Questionnaires (2010). Structural Equation Modeling (SEM) was used for data analysis. The indirect effects were tested using the bootstrap procedure. Results showed that the proposed model fit the data properly. However, findings showed that procedural injustice and workplace mobbing had significant path coefficients on the organizational well-being. Moreover, indirect path coefficients of procedural injustice and workplace mobbing with organizational well-being through organizational silence were significant.Keywords: workplace mobbing, procedural injustice, Organizational silence, organizational well-being
-
مقدمه
تعارض میان کار و خانواده به عنوان موضوعی مهم که هم کارکنان و کارفرمایان و هم خانواده آنان را متاثر می سازد، با مشکلات برجسته ای در حوزه خانوادگی مانند خشنودی خانوادگی، کیفیت روابط زناشویی و کیفیت فرزندپروری همراه است. از این رو روانشناسان صنعتی و سازمانی برای کاهش چنین اثرات نامطلوبی، پژوهش ها و تحقیقات خود را بر یافتن متغیرهای تعدیل گر متمرکز کرده اند. درنتیجه، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تسهیل کار-خود و خودکارآمدی مدیریت تعارض کار-خانواده در کاهش اثر تعارض کار-خانواده بر خشنودی خانوادگی، کیفیت روابط زناشویی و کیفیت فرزندپروری پرستاران انجام شد.
روش کارمطالعه حاضر به صورت پیمایشی و از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه پژوهش شامل پرستاران متاهل و دارای فرزند بیمارستان های دولتی شهر اهواز بود که از میان آن ها 240 نفر به عنوان اعضای نمونه به روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب گردید. جهت جمع آوری داده ها، از پرسشنامه های تعارض کار-خانواده کارلسون و همکاران (2000)، پرسشنامه خشنودی خانوادگی اری و همکاران (1999)، پرسشنامه کیفیت روابط زوجین کوندی و همکاران (2016)، مقیاس فرزندپروری آرنولد و همکاران (1993)، پرسشنامه تهسیل کار-خود دمروتی (2009)، مقیاس خودکارآمدی در مدیریت تعارض کار-خانواده سینامون (2006)، استفاده شد. تحلیل داده ها از طریق همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه و با استفاده از نرم افزار SPSS-22 انجام گرفت.
یافته هایافته ها نشان داد که هر دو بعد تعارض کار-خانواده با خشنودی خانوادگی، کیفیت روابط زناشویی و کیفیت فرزندپروری رابطه منفی و معنی داری داشت (01/0 < P)، همچنین متغیر های تسهیل کار-خود و خودکارآمدی در مدیریت تعارض کار-خانواده توانستند رابطه میان این متغیر ها را تعدیل کند.
بحث:
نتایج حاکی از آن است که تعارض کار-خانواده و خانواده-کار نقش معنی داری در کاهش خشنودی خانوادگی، کیفیت روابط زناشویی و کیفیت فرزندپروری پرستاران داشتند. علاوه بر این، تسهیل کار-خود و خودکارآمدی در مدیریت تعارض کار-خانواده توانستند رابطه بین این متغیرها را تعدیل کنند. در نتیجه می توان از طریق افزایش شرایط تسهیل کار-خود در محیط کار برای پرستاران و همچنین افزایش میزان خودکارآمدی در مدیریت تعارض کار-خانواده آنها، میزان اثرگذاری منفی تعارض کار-خانواده را بر متغیرهای خانوادگی ذکر شده کاهش داد.
کلید واژگان: تعارض کار-خانواده, خشنودی خانوادگی, کیفیت روابط زناشویی, کیفیت فرزندپروری, تسهیل کار-خود, خودکارآمدی مدیریت تعارض کار-خانوادهIntroductionThe conflict between work and family as a major issue affecting both employees and employers and their families is accompanied by prominent family problems such as family satisfaction, couple relationship quality, and parenting quality. Therefore, industrial and organizational psychologists have focused their research on finding moderating variables to reduce such adverse effects. Therefore, the present study aimed to investigate the role of work-self facilitating and work-family conflict self-efficacy in reducing the effect of work-family conflict on family satisfaction, couple relationship quality and parenting quality of nurses.
MethodsThe present study was a descriptive-correlational survey. the research community consisted of married nurses with children of govermental ahvaz city hospitals , among which 240 were selected as sample members in a multi - step sampling method. Carlson et al. (2000) Work-Family Conflict, Aryee et al. (1999) Family Satisfaction, Chonody et al. (2016) Couple Relationship Quality, Arnol et al. (1993) Parenting scale, Demerouti (2009) Work-Self Facilitation, Cinamon (2006) Work-Family Conflict Self-Efficacy Scale Questionnaires were used for data collecting. Data were analyzed by pearson correlation and multiple regression analysis using SPSS-22.
ResultsResults showed that both dimensions of work-family conflict had a negative and significant relationship with family satisfaction, couple relationship quality and parenting quality (P <0.01), Also, work-self facilitation and work-family conflict self-efficacy were able to moderate the relationship between these variables.
ConclusionThe results show that both dimensions of work-family conflict had a negative and significant relationship with family satisfaction, couple relationship quality and parenting quality. In addition, work-self facilitation and work-family conflict self-efficacy were able to moderate the relationship between these variables. As a result, it is possible to reduce the negative impact of work-family conflict on the family variables mentioned by increasing the conditions of Work-Self Facilitation in the workplace for nurses and also increasing the level of Work-Family Conflict Self-efficacy.
Keywords: Work-Family Conflict, Family Satisfaction, Couple Relationship Quality, Parenting Quality, Work-Self Facilitation, Work-Family Conflict Self-efficacy -
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه روان رنجوری و سرسختی با بهزیستی کارکنان با نقش میانجی گر تاب آوری و ذهن آگاهی و نقش تعدیل گر ساعات کاری و نوع نوبت کاری بود. جامعه آماری پژوهش متشکل از تمامی کارکنان نوبت کار یک شرکت صنعتی در شهر اهواز بود. نمونه پژوهش شامل 206 مرد، با میانگین سنی 38 سال، با تجربه نوبت کاری حداقل 2 سال و میانگین ساعات کاری هفتگی 54 ساعت بود. جهت جمع آوری داده ها پرسشنامه بهزیستی کارکنان ژنگ و همکاران، تاب آوری کانر و دیویدسون، ذهن آگاهی براون و رایان، روان رنجوری مک کرا و کوستا و سرسختی بارتون و همکاران به کار گرفته شد. جهت تحلیل داده های پژوهش از روش الگویابی معادلات ساختاری، آزمون بوت استراپ و رگرسیون سلسله مراتبی در نرم افزار آماری AMOS و SPSS ویرایش 24 استفاده شد. نتایج الگویابی معادلات ساختاری نشان داد که تاب آوری رابطه بین متغیرهای سرسختی و بهزیستی کارکنان را میانجی گری می کند. با این وجود، نوع نوبت کاری و ساعات کار هفتگی در رابطه بین سرسختی و بهزیستی اثرات تعدیل کنندگی نشان نداد. بنابراین می توان نتیجه گرفت انعطاف پذیری روان شناختی حاصل از تاب آوری می تواند مکانیسمی باشد که منجر به بهزیستی کارکنان می شود.
کلید واژگان: بهزیستی کارکنان, روان رنجوری, ذهن آگاهی, تاب آوری, نوبت کاریIntroductionThe well-being of employees in the field of shiftwork can be examined in a variety of ways. The purpose of this study was to investigate the relationship between neuroticism and hardiness with employee well-being, with mediating role of resiliency and mindfulness and moderating role of working hours and type of shift. Personality variables that may struggle with the consequences of stress, and thus provide the conditions for improving the well-being of employees, have attracted the interest of researchers for many years. Recent research clearly shows that psychological hardiness is negatively related to shift-work. Therefore, psychological hardiness can be one of the effective factors in improving the well-being of shift workers.
MethodThe statistical population of the study consisted of all employees working in an industrial company in Ahvaz. The sample consisted of 206 men with an average age of 38 years, with at least two years experience of shiftwork, and an average weekly working time of 54 hours. For collecting data, Zheng et al.’s Employee Well-Being Scale (2015), Conner and Davidson's Resilience Scale (2003), Braun and Ryan's Mindfulness Scale (2003), and the DRS-15 Psychological Hardiness (2007) were used. Structural equation modeling, bootstrap test, and hierarchical regression analysis in AMOS-24 and SPSS-24 were used for data analysis.
ResultsThe results indicated that resiliency mediates the relationship between psychological hardiness with employees' well-being. However, the type of shiftwork and weekly working hours did not show any moderating effects in the relationship between psychological hardiness and well-being.
DiscussionTherefore, it can be concluded that the psychological flexibility obtained from resiliency can be a possible mechanism that leads to the well-being of employees. However, more research is needed on variables in the field of shiftwork. Further studies are needed on shift context variables.
Keywords: Employees' well-being, Neuroticism, mindfulness, resiliency, shiftwork -
پژوهش حاضر با هدف طراحی و آزمون الگویی از پیشایندها و پیامدهای راهبردهای مقابله ای تحول خواه انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود . جامعه آماری 350 نفر از کارکنان شرکت ملی حفاری ایران بودند که به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه های راهبردهای مقابله ای تحول خواه، شخصیت پویا، جهت گیری هدف یادگیری، استرس شغلی، توانمندسازی روانشناختی، سازگاری شغلی، انگیزش شغلی، عملکرد شغلی، تعالی یابی شغلی، بهزیستی حرفه ای، تعهد سازمانی و خشنودی شغلی بود. داده ها از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) و تحلیل واسطه ای تحلیل شدند. تحلیل های الگویابی معادلات ساختاری برازندگی الگوی پیشنهادی را با داده ها مورد حمایت قرار دادند. نتایج حاکی از اثر مثبت شخصیت پویا و جهت گیری هدف یادگیری بر راهبردهای مقابله ای تحول خواه، اثر منفی راهبردهای مقابله ای تحول خواه بر استرس شغلی، اثر مثبت راهبردهای مقابله ای تحول خواه بر توانمندسازی روانشناختی، سازگاری شغلی، انگیزش شغلی، عملکرد شغلی، تعالی یابی شغلی، بهزیستی حرفه ای، تعهد سازمانی و خشنودی شغلی، اثر منفی استرس شغلی بر انگیزش شغلی، اثر مثبت توانمندسازی روانشناختی و سازگاری شغلی بر انگیزش شغلی، اثر مثبت انگیزش شغلی بر عملکرد شغلی، تعالی یابی شغلی، بهزیستی حرفه-ای، تعهد سازمانی و خشنودی شغلی و اثر غیرمستقیم راهبردهای مقابله ای تحول خواه بر عملکرد شغلی، تعالی یابی شغلی، بهزیستی حرفه ای، تعهد سازمانی و خشنودی شغلی از طریق انگیزش شغلی بود. برازش بهتر از طریق همبسته کردن خطاهای یک مسیر حاصل شد.
کلید واژگان: راهبردهای مقابله ای تحول خواه, پیشایند, پیامدResults and Conclusion Data were analyzed using structural equation modeling (SEM) and mediation analysis. Structural equation modeling analyses indicated that the proposed model fit the data properly. The results also supported the positive effect of personality proactive and learning goal orientation on proactive coping, the negative effect of proactive coping on job stress, the positive effect of proactive coping on psychological empowerment, occupational adjustment, job motivation, job performance, job crafting, occupational well-being, organizational commitment & job satisfaction, the negative effect of job stress on job motivation, the positive effect of psychological empowerment and occupational adjustment on job motivation, the positive effect of job motivation on job performance, job crafting, occupational well-being, organizational commitment & job satisfaction, and indirect effect of proactive coping on job performance, job crafting, occupational well-being, organizational commitment & job satisfaction through job motivation. The better fitness were achieved by correlating the errors of the One paths.
Keywords: proactive coping, precedents, outcomes -
هدف
امروزه کار به عنوان یک هویت اجتماعی نقش مهمی در موفقیت، سلامت و بهزیستی ایفا می کند. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین انگیزش خودتعیینی با بهزیستی روانشناختی، بهزیستی در زندگی و بهزیستی در محیط کار بود.
روششرکتکنندگان در این پژوهش شامل 246 نفر از کارکنان شرکت تولید و بهرهبرداری نفت و گاز مارون در خوزستان در سال 1399 بودند که به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارت بودند از: مقیاس انگیزش شغلی چندبعدی (گاگنه و همکاران، 2015) و مقیاس بهزیستی کارکنان (ژنگ و همکاران، 2015). تحلیل دادهها با استفاده از تحلیل همبستگی کانونی و رگرسیون چندگانه و با کمک نرمافزار SPSS-24 انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که از میان سه بعد انگیزش شغلی، انگیزش خودمختار با ضریب ساختاری 94/0 و از بین مولفههای بهزیستی کارکنان، بهزیستی محیط کار با ضریب ساختاری 99/0، واجد بیشترین ارتباط با اولین متغیر بنیادی حاصل از متغیرهای مستقل و وابسته میباشند. با توجه به نتایج تحلیل رگرسیون همزمان، انگیزش خودمختار مهمترین پیشبین برای بهزیستی روانشناختی (000/0p=، 45/0β=)، بهزیستی در زندگی (001/0p=، 30/0β=) و بهزیستی محیط کار (000/0p=، 45/0β=) بود. بیانگیزگی تنها پیشبینیکننده بهزیستی در محیط کار بود (000/0p=، 34/0- β=). با این حال، انگیزش کنترلشده قادر به پیشبینی هیچ یک از مولفههای بهزیستی کارکنان نبوده است.
نتیجه گیریبراساس نتایج پژوهش حاضر، انگیزش خودمختار مهمترین پیشبین برای بهزیستی روانشناختی، بهزیستی در زندگی و بهزیستی در محیط کار است. بنابراین، پیشنهاد میشود که با انجام اقدامات لازم، سازمانها بتوانند شرایط را برای ایجاد این نوع از انگیزش فراهم کنند.
کلید واژگان: انگیزش خودتعیینی, بهزیستی روان شناختی, بهزیستی در زندگی, بهزیستی در محیط کار, سلامتObjectiveToday, work as a social identity plays an important role in success, health, and well-being. The purpose of this study was to investigate the relationship of self-determined motivation with psychological, life, and workplace well-being.
MethodThe participants of this study consisted of 246 employees of Marun Oil and Gas Producing Company in Khuzestan in 2020, who were selected by stratified random sampling method. The instruments used in the study were Multidimensional Work Motivation Scale (Gagné et al., 2015), and Employee Well-being Scale (Zheng et al., 2015). Canonical correlation and multiple regression analysis through SPSS-24 were used for data analysis.
ResultsFindings showed that among the three dimensions of self-determined motivation, autonomous motivation with a structural coefficient of 0.94 and among the components of employee well-being, workplace well-being with a structural coefficient of 0.99, had the maximum relationship with the first canonical variable resulting from independent and dependent variables. According to the results of simultaneous regression analysis, autonomous motivation was the most important predictor for psychological well-being (β=0.45, p=0.000), life well-being (β=0.30, p=0.001), and workplace well-being (β=0.45, p=0.000). Amotivation could predict workplace well-being (β= -0.34, p=0.000). However, controlled motivation could not predict any component of employee well-being.
ConclusionBased on the findings, autonomous motivation was the most important predictor of psychological, life, and workplace well-being. Therefore, it is recommended that organizations provide opportunity for development of this type of motivation.
Keywords: Self-determined Motivation, psychological well-being, Life well-being, Workplace well-being, Health -
هدف این پژوهش، بررسی رابطه علی روان رنجورخویی، استرس شغلی و تعارض کار- خانواده با قصد ترک شغل و رضایت از زندگی با میانجی گری فرسودگی شغلی بود. روش این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل همه این پژوهش شامل 265 نفر از کارکنان این شرکت بودند که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. پرسشنامه های پنج عامل بزرگ شخصیت (Costa & McCrae, 1992)، استرس شغلی (Parker & De Cotiis, 1983)، تعارض کار- خانواده (Carlson et al., 2000)، فرسودگی شغلی (Maslach, 1982)، قصد ترک شغل (Camman et al.,1979) و رضایت از زندگی (Diener et al., 1985) به منظور جمع آوری داده ها مورد استفاده قرار گرفتند. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) با استفاده از نرم افزارهای AMOS و SPSS22 انجام گرفت. به منظور آزمون اثرهای واسطه ای در الگوی پیشنهادی نیز از روش بوت استراپ استفاده شد. یافته ها نشان دهنده برازش مطلوب الگوی نهایی با داده ها بودند. نتایج نشان داد تمامی مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم معنی دار بودند (05/0p <). به عبارتی، روان رنجورخویی از طریق فرسودگی شغلی بر قصد ترک شغل (001/0p < strong>=، 074/0β=) و رضایت از زندگی (001/0p < strong>=، 092/0- β=)، استرس شغلی از طریق فرسودگی شغلی بر قصد ترک شغل (001/0p < strong>=، 058/0β=) و رضایت از زندگی (001/0p < strong>=، 072/0- β=) و تعارض کار- خانواده از طریق فرسودگی شغلی بر قصد ترک شغل (001/0p < strong>=، 124/0β=) و رضایت از زندگی (001/0p < strong>=، 154/0- β=) اثر غیرمستقیم دارند.کلید واژگان: روان رنجورخویی, استرس شغلی, تعارض کار- خانواده, فرسودگی شغلی, قصد ترک شغل, رضایت از زندگیThe purpose of this study was investigating the causal relationship between neuroticism, job stress and work-family conflict with turnover intention and life satisfaction through mediating role of job burnout. The research method is descriptive correlational. The research population consisted of all employees of Karoun Oil and Gas Company in 2018. The sample consisted of 265 employees of Karoun Oil and Gas Company who were selected by simple random sampling method. Big Five Factor Personality (Costa & McCrae, 1992), Job Stress (Parker & De Cotiis, 1983), Work- Family Conflict (Carlson et al., 2000), Job Burnout (Maslach, 1982), Turnover Intention (Cammann et al., 1979) and Life Satisfaction (Diener et al., 1985) questionnaires were used for data collecting. The proposed model was evaluated using Structural Equation Modeling (SEM) using AMOS and SPSS software version 22. Bootstrap method was used to test the mediating effects in the proposed model. The findings showed that the final model has suitable fitness to research data. The results showed that all direct and indirect paths were significant (p < 0/05). In other words, neuroticism through job burnout on turnover intention (β=0/074, p=0/001) and life satisfaction (β=-0/092, p=0/001), job stress through job burnout on turnover intention (β=0/058, p=0/001) and life satisfaction (β=-0/074, p=0/001), and work-family conflict through job burnout on turnover intention (β=0/124, p=0/001) and life satisfaction (β=-0/154, p=0/001) have indirect effect.Keywords: Neuroticism, Job Stress, Work-Family Conflict, job burnout, Turnover Intention, life satisfaction
-
مقدمه
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش انعطاف پذیری روان شناختی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد بر فرسودگی عاطفی و کار هیجانی در پرستاران شاغل در بیمارستان های شهر اهواز بود.
مواد و روش هاطرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه پرستاران شاغل در بیمارستان های شهر اهواز در سال 1397 تشکیل می دهند. نمونه پژوهش به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد؛ تعداد 40 نفر از پرستاران با در نظر گرفتن معیارهای ورود به مطالعه انتخاب شدند و به صورت تصادفی به یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. آزمودنی های هر دو گروه قبل از شروع مداخله و پس از آن به پرسش نامه فرسودگی شغلی مسلش و مقیاس کار هیجانی دیفندورف و همکاران پاسخ دادند. در مورد گروه آزمایش مداخله درمانی شامل 3 جلسه آموزش انعطاف پذیری روان شناختی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد اجرا گردید، آزمودنی های گروه کنترل نیز در انتظار مداخله قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین دو گروه از لحاظ فرسودگی عاطفی(P=0.001, F=223.014) و کار هیجانی(P=0.001, F=273.731) تفاوت معنی داری وجود دارد.
بحث و نتیجه گیریبر مبنای یافته ها، می توان بیان داشت که آموزش انعطاف پذیری روان شناختی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد می تواند برای کاهش فرسودگی عاطفی و کار هیجانی در پرستاران مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: انعطاف پذیری روان شناختی, درمان پذیرش و تعهد, فرسودگی عاطفی, کار هیجانیIntroductionThis study aimed to investigate the effectiveness of psychological flexibility training based on acceptance and commitment therapy on emotional burnout and emotional labor among nurses working at hospitals in Ahvaz, Iran. Materials &
MethodsThis semi-experimental was conducted based on a pretest-posttest design and a control group. The study population included all nurses working at hospitals in Ahvaz, Iran, during 2019. In total, 40 nurses were selected using the purposeful sampling method based on the inclusion criteria and were randomly assigned to experimental and control groups. The participants in both groups were requested to respond to the Maslach burnout inventory and the Diefendorff et al. emotional labor scale before and after the intervention. The experimental group participated in three sessions of psychological flexibility training based on acceptance and commitment therapy. On the other hand, the control group awaited for the intervention. The data were analyzed using a multivariate analysis of covariance. Ethics code: EE/97.24.3.17688/SCU.AC.IR
FindingsThe results of the data analysis showed a significant difference between the two groups in terms of emotional burn out (F=223.014, P=0.001) and emotional labor (F=273.731, P=0.001). Discussions &
ConclusionsBased on the findings, it can be stated that psychological flexibility training based on acceptance and commitment therapy can be used to reduce emotional burnout and emotional labor among nurses.
Keywords: psychological flexibility| acceptance, commitment therapy| emotional exhaustion| emotional labor -
زمینه و هدف
تعارض میان کار و خانواده به عنوان موضوعی اصلی که هم کارکنان و کارفرمایان و هم خانواده آنان را متاثر می سازد، با مشکلات برجسته ای در حوزه خانوادگی مانند خشنودی خانوادگی، کیفیت روابط زوجین و کیفیت فرزندپروری همراه است. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش بهزیستی کارکنان، در کاهش اثر تعارض کار- خانواده بر خشنودی خانوادگی، کیفیت روابط زوجین و کیفیت فرزندپروری پرستاران انجام شد.
روش بررسیمطالعه حاضر به صورت پیمایشی و از نوع همبستگی در بیمارستان های دولتی شهر اهواز بر روی 223 پرستار که به روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شده بودند، از شهریور تا آبان 1398انجام گردید. جهت جمع آوری داده ها، از پرسشنامه های تعارض کار- خانواده Carlson و همکاران، پرسشنامه خشنودی خانوادگی Aryee و همکاران، پرسشنامه کیفیت روابط زوجین Chonody و همکاران، مقیاس فرزندپروری Arnold و همکاران، مقیاس بهزیستی کارکنان Zheng و همکاران، استفاده شد. تحلیل داده ها از طریق آمار توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسه مراتبی) و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 انجام گرفت.
یافته ها:
نتایج نشان داد که افزودن تعامل تعارض کار- خانواده و بهزیستی کارکنان به معادله رگرسیون در گام دوم، به تبیین 631/0 درصد از واریانس خشنودی خانوادگی با 044/0 درصد واریانس انحصاری افزوده (227/0 = β و 01/0< P)، و تبیین 685/0 درصد از واریانس کیفیت روابط زوجین با 022/0 درصد واریانس انحصاری افزوده (160/0 = β و 01/0< P)، و تبیین 671/0 درصد از واریانس کیفیت فرزندپروری با 048/0 درصد واریانس انحصاری افزوده (237/0- = β و 01/0< P) منجر شد. علاوه بر این نتایج نشان داد که افزودن تعامل تعارض خانواده- کار و بهزیستی کارکنان به معادله رگرسیون در گام دوم، به تبیین 626/0 درصد از واریانس خشنودی خانوادگی با 036/0 درصد واریانس انحصاری افزوده (213/0 = β و 01/0< P)، و تبیین 685/0 درصد از واریانس کیفیت روابط زوجین با 016/0 درصد واریانس انحصاری افزوده (142/0 = β و 01/0< P)، و تبیین 654/0 درصد از واریانس کیفیت فرزندپروری با 032/0 درصد واریانس انحصاری افزوده (200/0- = β و 01/0< P) منجر شد. همچنین ضریب رگرسیون مربوط به تعامل این متغیرها نشان داد که اثر تعاملی تعارض کار- خانواده و بهزیستی کارکنان و همچنین اثر تعاملی تعارض خانواده- کار و بهزیستی کارکنان از لحاظ آماری معنی داراست.
نتیجه گیری کلی:
نتایج حاکی از آن است که تعارض کار- خانواده و همچنین تعارض خانواده- کار نقش معنی داری در کاهش خشنودی خانوادگی، کیفیت روابط زوجین و کیفیت فرزندپروری پرستاران داشتند. بعلاوه در رابطه با نقش تعدیل کننده بهزیستی کارکنان، نتایج نشان داد که این متغیر می تواند تاثیرات منفی تعارضات تجربه شده میان حوزه های کار و خانواده را بر خشنودی خانوادگی، کیفیت روابط زوجین و کیفیت فرزندپروری تعدیل کند.
کلید واژگان: تعارض کار- خانواده, خشنودی خانوادگی, کیفیت روابط زوجین, کیفیت فرزندپروری, بهزیستی کارکنانBackground & AimsToday, work-family conflict is considered as one of the most important issues in the world of work, which is increasing rapidly and is not limited to one organization, and all organizations must pay special attention to this phenomenon in order to maintain their human resources as the most important competitive advantage. Nurses are no exception due to the high work requirements on the one hand and family issues on the other hand. People in the nursing profession usually work in different and sometimes irregular work shifts, and their work may be associated with stress and difficulties and affect nurses psychologically. In the meantime, the situation can be more difficult for married nurses, as they may become involved in work-family conflicts. The conflict between work and family as a major issue affecting both employees and employers and their families is accompanied by prominent family problems such as family satisfaction, couple relationship quality, and parenting quality. Therefore, industrial and organizational psychologists have focused their research on finding moderating variables to reduce such adverse effects. Therefore, the present study aimed to investigate the role of Wellbeing at Work in reducing the effect of work-family conflict on family satisfaction, couple relationship quality and parenting quality of nurses.
Materia & MethodsThe present study was a correlational survey. The research community consisted of married nurses with children of govermental Ahvaz city hospitals, among which 240 were selected as sample members in a multi - step sampling method. Thus, among the Governmental hospitals in Ahvaz, four hospitals were randomly selected and 5 wards were randomly selected from each hospital and 12 people from each ward were selected by simple random method as constituent members in The present study was considered. The data collection period was three months (from September to November 2019). Among the distributed questionnaires, 231 questionnaires were returned, of which 223 were fully completed and usable, and 8 questionnaires were incompletely completed and excluded from the analysis process. Criteria for inclusion in the study included marriage, having children, willingness and informed consent to participate in the research and complete answers to all questions of self-report questionnaires. Incomplete completion of the questionnaires was the exit criterion. Carlson et al. (2000) Work-Family Conflict, Aryee et al. (1999) Family Satisfaction, Chonody et al. (2016) Couple Relationship Quality, Arnol et al. (1993) Parenting scale, Zheng et al. (2015) Employee well‐being Scale were used for data collecting. Data analysis was performed using SPSS-16 software through descriptive statistics (mean, standard deviation, minimum and maximum) and inferential statistics (Pearson correlation and hierarchical regression).
ResultsThe results of Pearson correlation coefficient showed that between work-family conflict and family satisfaction (r = -0/256, P <0/01), and Couple Relationship Quality (r = -0/274, P <0/01), and parenting quality ( r = 0/171, P <0/01), as well as between family-work conflict and family satisfaction (r = -0/273, P <0/01), and Couple Relationship Quality (r = -0/301, P <0/01), and Parenting quality (r = 0/165, P <0/01), there was a negative and significant relationship. Also, the results of hierarchical regression showed that adding the interaction of work-family conflict and Employeechr('39')s well-being to the regression equation in the second step, explained 0/631% of the variance of family satisfaction with 0/044% exclusive variance (𝜷= 0/227, P<0/01), and explained 0/685% of the variance of the Couple Relationship Quality increased by 0/022% of the exclusive variance (𝜷= 0/ 160, P<0/01), and the explanation of 0/671% of the variance of the parenting quality increased by 0/048% of the exclusive variance(𝜷= -0/237, P<0/01). Furthermore, the results of hierarchical regression showed that adding the interaction of family-work conflict and Employeechr('39')s well-being to the regression equation in the second step, explained 0/626% of the variance of family satisfaction with 0/036% exclusive variance (𝜷= 0/213, P<0/01), and explained 0/685% of the variance of the Couple Relationship Quality increased by 0/016% of the exclusive variance (𝜷= 0/142, P<0/01), and the explanation of 0/654% of the variance of the parenting quality increased by 0/032% of the exclusive variance(𝜷= -0/200, P<0/01). Also, the regression coefficient related to the interaction of these variables showed that the interactive effect of work-family conflict and Employeechr('39')s well-being and also the interactive effect of family-work conflict and Employeechr('39')s well-being are statistically significant. Significance of this interaction means that the relationship between work-family conflict as well as family-work conflict with family satisfaction, the quality of couple relationship and the quality of parenting at high and low levels of Employeechr('39')s well-being are different. Therefore, it can be said that Employeechr('39')s well-being affects the relationship between work-family conflict and also family-work conflict with family satisfaction, the quality of couple relationship and the quality of parenting.
ConclusionThe results indicate that work-family conflict as well as family-work conflict had a significant role in reducing family satisfaction, the quality of couple relationships and the quality of parenting in nurses. In explaining these findings, we can refer to the theory of spillover. Accordingly, onechr('39')s experiences in one area (work or life) leak into another. In addition, according to the theory of role, work and family are each separate areas and each area tries to spend more time and attention in society. Reducing time spent with family members due to attendance at work jeopardizes happiness and a sense of intimacy between them (time-based work-family conflict).On the other hand, not being on time at work due to family issues causes problems for the person in the organization (time-based family- work conflict). In addition, spending a lot of time, effort and attention in the workplace reduces a personchr('39')s energy to take care of the family (exhaustion-based work-family conflict). Conversely, spending too much time, effort, and attention on the family reduces a personchr('39')s energy to take on job responsibilities (exhaustion-based family- work conflict). The employee may also become so engrossed in the pursuit of resources in the workplace that he or she sees the home environment as an organization (behavior-based work-family conflict). Conversely, one may assimilate to onechr('39')s family roles to the extent that one performs appropriate behaviors with the family domain in the workenvironment (behavior-based family-work conflict). All of these factors can have a negative effect on family outcomes. In addition, regarding the moderating role of Employeechr('39')s well-being, the results of regression analysis showed that this variable can moderate the negative effects of conflicts between work and family on family satisfaction, the quality of couple relationships and the quality of parenting. To explaining these findings, it can be said that work-family conflict is described as an incompatibility between work and family roles, which arises from the incompatible pressure of family and job roles. In other words, when a person plays two or more roles that are incompatible with each other, he / she experiences role conflict. Everyone is affected by work and family issues, regardless of demographic characteristics, socioeconomic status or family structure. On the other hand, as stated in the definition of Employeechr('39')s well-being, Employeechr('39')s well-being in the form of experiences such as job satisfaction, job enthusiasm, independence, competence, self-acceptance, purposefulness, personal growth, positive relationships with others , And the absence of negative experiences such as anxiety, stress and depression in the workplace. In addition to providing the necessities of life, the job is directly related to the psychological well-being of the individual and also paves the way for the satisfaction of many of his/her immaterial needs. People who experience positive well-being believe that they have positive feelings and pleasant experiences. Positive psychological well-being is characterized by the perception of efficient personal characteristics and successes, proper interaction with the world, and social cohesion and positive progress over time. Positive well-being includes satisfaction with life and energy and positive mood. This positive feeling acts as a buffer and allows people to be less affected by the negative effects of conflicts between work and family, And make better decisions to avoid the negative impact of these conflicts on different areas of their lives.
Keywords: Work-Family Conflict, Family Satisfaction, Couple Relationship Quality, Parenting Quality, Employees' Wellbeing
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.