نسرین الهی
-
مقدمه
استئوآرتریت شایع ترین اختلالات مفصلی در بزرگسالان است که با کاهش تدریجی مفاصل و افزایش درد منجر به ناتوانی در فعالیت روزانه فرد می شود . هدف از مطالعه تعیین اثربخشی آموزش خودمراقبتی به روش ترکیبی بر ماهیت درد و فعالیت روزمره بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو بود.
روش کاردر این مطالعه نیمه تجربی 70 بیمار مبتلا به استئو آرتریت زانو مراجعه کننده به کلینیک ارتوپدی و روماتولوژی شهر اهواز به طور تصادفی ساده در دو گروه آموزش خود مراقبتی به روش ترکیبی و گروه کنترل بر اساس معیارهای ورود دسته بندی شدند. گروه شاهد آموزش خود مراقبتی به روش معمول دریافت کرد. در گروه آزمون آموزش خود مراقبتی به روش ترکیبی (فیلم، سخنرانی، استفاده از پمفلت، پیامک) در طی 5 جلسه به صورت گروهی و انفرادی انجام شد. نمونه های پژوهش به مدت سه ماه به صورت حضوری و تلفنی پیگیری شدند. داده های مطالعه با استفاده از سه پرسشنامه ماهیت درد مگ گیل، شدت درد VAS، فعالیت روزمره WOMAC قبل ،یک ماه، دوماه و سه ماه بعد از مداخله تکمیل شد. نتایج مطالعه با استفاده از نرم افزار 23 SPSS و استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.
یافته هاآموزش خود مراقبتی به روش ترکیبی موجب کاهش معنادار شدت درد در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل شد (001/0=P) فعالیت روزمره در بین دو گروه مداخله و شاهد اختلاف معناداری را نشان داد (001/0=P) که بیانگر بهبود فعالیت در گروه مداخله بود. لاکن ماهیت درد در زمان بعد از مداخله نسبت به قبل از آن تغییر معنادار دیده شد (001/0=P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش، آموزش ترکیبی می توان جهت خود مراقبتی و مدیریت بیماری به منظور بهبود و اصلاح سبک زندگی، ارتقاء سلامت و عملکرد بهتر بیماران استفاده شود.
کلید واژگان: درد, استئوآرتریت, زانو, آموزش ترکیبی, خود مراقبتیIntroductionOsteoarthritis (OA) is the most common joint disorder in adults, which gradually reduces the joints and increases the pain, leading to disability in daily activities. The purpose of the study is to determine the effectiveness of self-care training in a combined method on the nature of pain and daily activities of patients with knee osteoarthritis.
MethodsIn this semi-experimental study, 70 patients with osteoarthritis of the knee referred to the Orthopedic and Rheumatology Clinic in Ahvaz were randomly divided into two self-care training groups using a combined method and a control group based on the inclusion criteria. The control group received self-care training in the usual way. In the test group, self-care training was conducted by a combined method (film, lecture, use of pamphlets, SMS) during 5 sessions in groups and individually. The research samples were followed up in person and by phone for three months. The data of the study were completed by using three questionnaires on the nature of Mag Gill pain, pain intensity VAS and WOMAC daily activity before, during one month, two months, and three months after the intervention. The results of the study were analyzed using SPSS 23 software and using descriptive and inferential statistical tests.
ResultsSelf-care training in a combined method caused a significant decrease in the intensity of pain in the intervention group compared to the control group (P=0.001). Daily activity showed a significant difference between the two intervention and control groups (P=0.001), which indicates improvement in activity in the intervention group. However, there was no significant change in the nature of pain after the intervention compared to before (P=0.01).
ConclusionAccording to the results of the research, combined training can be used for self-care and disease management to improve and modify the lifestyle, and improve the health and performance of patients.
Keywords: Pain, Osteoarthritis, Knee, Integrated teaching, Self-care -
مقدمه
آموزش بالینی نقش مهمی در دستیابی دانشجویان پرستاری به صلاحیت بالینی ایفا می کند. هوش اخلاقی از پارامترهای مهم محیط بالینی در دستیابی به اهداف کارآموزی و کسب صلاحیت بالینی است. هوش اخلاقی ابعادی مانند مسیولیت پذیری، تعهد، قبول اشتباهات، اعتماد و همدلی را که درکسب صلاحیت بالینی برای دانشجویان پرستاری حایز اهمیت است می سنجد. هدف از مطالعه تعیین وضعیت هوش اخلاقی و رابطه ی بین هوش اخلاقی و صلاحیت بالینی دانشجویان می باشد.
روش کاراین مطالعه کاربردی از نوع توصیفی – همبستگی است که با مشارکت دانشجویان پرستاری در استان خوزستان در سال 1399 انجام شد. حجم نمونه بر اساس جدول مورگان برآورد شد. پس از حذف تعداد 299 نفر محاسبه شد. روش نمونه گیری، تصادفی-طبقه ای و ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه استاندارد هوش اخلاقی و پرسشنامه صلاحیت بالینی پرستاری در دوره بالین می باشد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج نشان داد دانشجویان در ابعاد درستکاری، مسیولیت پذیری، بخشش و دلسوزی وضعیت متوسط دارند. همچنین بین هوش اخلاقی و صلاحیت بالینی رابطه ی مثبت و معنی دار وجود دارد (001 /0>P، 602/0 r=). تمام ابعاد هوش اخلاقی، رابطه مثبت و معنی دار با صلاحیت بالینی داشت (001/0>P).
نتیجه گیرینظر به اکتسابی بودن هوش اخلاقی و ارتباط مستقیم آن با صلاحیت بالینی توصیه می شود از آموزش هایی تخصصی جهت رشد هوش اخلاقی دانشجو به منظور افزایش صلاحیت بالینی آنان و ارتقاء سطح علمی دانشگاه بهره برد.
کلید واژگان: هوش اخلاقی, صلاحیت بالینی, دانشجو, پرستاریIntroductionClinical education plays an important role in achieving clinical competence of nursing students. One of the parameters of the clinical environment that seems to help in achieving the goals of internships is moral intelligence. The current research aims to determine the relationship between moral intelligence and clinical competence in nursing students in Khuzestan province 2019.
methodsThis practical study was conducted in 2019 with the participation of nursing students in Khuzestan province. The method of data collection and analysis is descriptive and correlational. The sample size was estimated to be 321 people based on Morgan's table, which by removing distorted information. The number of 299 people was calculated. The sampling method is random-stratified and the data collection tool is the moral intelligence standard questionnaire and the nursing clinical competence questionnaire in the clinical period. Data were analyzed using Pearson's correlation coefficient.
ResultsThe findings showed that students have an average status in terms of honesty, responsibility, forgiveness and compassion. Also, there is a positive and significant relationship between moral intelligence and clinical competence (P<0.001, r=0.602). All dimensions of moral intelligence had a positive and significant relationship with clinical competence (P<0.001).
ConclusionDue to the fact that moral intelligence is acquired and related to clinical competence, trainings that lead to the growth of students' moral intelligence can increase clinical competence and ultimately raise the academic level of the university.
Keywords: moral intelligence, clinical competency, nursing, student.Keywords: moral intelligence, clinical competency, nursing, student -
مقدمهمعنویت، یکی از روش های چهارگانه مراقبت کلی نگر و از ابعاد کیفیت زندگی می باشد. لازم است که پرستاران، جهت پاسخگویی به نیازهای معنوی بیماران، از کیفیت زندگی کاری مطلوبی برخوردار باشند. هدف این پژوهش، تعیین ارتباط میان صلاحیت مراقبت معنوی و کیفیت زندگی کاری پرستاران شاغل، در بخش های سرطان بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، است.روش کارتحقیق حاضر، توصیفی- مقطعی و از نوع همبستگی است که شامل 100 نفر از پرستاران شاغل، در بیمارستان های شفا و بقایی 2 در اهواز (1397)، به روش در دسترس بودن انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها، از مقیاس صلاحیت مراقبت معنوی و پرسشنامه کیفیت زندگی کاری پرستاران، که روایی و پایایی آن ها تایید شده بود، استفاده گردید. داده ها با استفاده از آزمون های مجذور کای، ضریب همبستگی پیرسون، به وسیله نرم افزار SPSS نسخه20 ، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سطح معنادار در این پژوهش،0/05 در نظر گرفته شد.یافته هاکیفیت زندگی کاری(13/03±67/10) و صلاحیت مراقبت معنوی (14/16 ± 65/23) در حد متوسط بود. بر اساس ضریب همبستگی پیرسون، میان نمره کیفیت زندگی کاری، با صلاحیت مراقبت معنوی پرستاران، همبستگی مثبت و معنادار مشاهده شد.(r=0/41 , P=0/01)نتیجه گیریبا توجه به اینکه شایستگی در مراقبت معنوی، یکی از عوامل مرتبط و تاثیرگذار بر کیفیت زندگی کاری پرستاران، در بخش های انکولوژی می باشد؛ بنابراین ضرورت گنجاندن این مقوله، در برنامه های آموزش عملی - تیوری مراقبت معنوی، به منظور توانمندسازی پرستاران، جهت ارتقای کیفیت زندگی کاری آن ها به ویژه برای بیماران مبتلا به سرطان، امری ضروری است.کلید واژگان: کیفیت زندگی کاری پرستاران, صلاحیت مراقبت معنوی, سرطانIntroductionSpirituality is one of the four methods of holistic care and one of the dimensions of quality of life. Therefore, it is necessary for nurses to have a desirable quality of work life to respond the spiritual needs of patients. The purpose of this research is to determine the relationship between spiritual care competence and the quality of work life of nurses working in cancer departments of hospitals affiliated to Jundishapur University of Medical Sciences, Ahvaz.Materials and MethodsThe present research is a descriptive-cross-sectional and correlational type study, which includes 100 nurses working in Shafa and Baqaei2 hospitals in Ahvaz (2017) selected by the availability method.. In order to collect data, the Spiritual Care Competency Scale and the Nurses' Quality of Work life Questionnaire were used, whose validity and reliability were confirmed. The data were analyzed using chi-square tests, Pearson's correlation coefficient, using SPSS version 20. The significance level in this study was considered 0.05.ResultsThe quality of work life (67.10 13 13.03) and the spiritual care competence (65.23 14 14.16) were moderate. According to the Pearson correlation coefficient, a positive and significant correlation was observed between the quality of work life score and the spiritual care competence of nurses (P=0.01, r=0.41).ConclusionConsidering that competency in spiritual care is one of the related and influencing factors on the quality of work life of nurses in oncology departments; Therefore, the necessity of including this category in practical training programs - theory of spiritual care, in order to empower nurses, to improve the quality of their work life, especially for cancer patients, is essential.Keywords: The Quality of Work Life of Nurses, Spiritual care competence, Cancer
-
زمینه و هدف
بستری شدن بیماران در بخش مراقبت های ویژه اغلب باعث اضطراب و مشکلات روحی و روانی در اعضای خانواده می شود. این پژوهش با هدف تعیین تاثیر آموزش مهارت های ارتباطی به پرستاران بر اضطراب اعضای خانواده بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه انجام شد.
روش ها:
این مطالعه نیمه تجربی در بیمارستان گلستان شهر اهواز در سال 1396 انجام شد. جامعه پژوهش شامل پرستاران و اعضای خانواده بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه داخلی و نورولوژی بود. بخش های مراقبت ویژه داخلی و نورولوژی به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند، پرستاران بخش مراقبت ویژه داخلی در گروه مداخله و پرستاران بخش نورولوژی در گروه کنترل قرار گرفتند. 55 نفر از اعضای خانواده بیماران بستری از هر بخش به روش در دسترس در مطالعه شرکت کردند برای پرستاران گروه مداخله کارگاه آموزشی مهارت های ارتباطی در 3 روز متوالی برگزار شد. اضطراب اعضای خانواده دو گروه در زمان پذیرش بیمار و روز ششم بستری با استفاده از پرسشنامه اضطراب آشکار اشپیل برگر سنجیده شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد قبل از مداخله تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات اضطراب گروه مداخله و کنترل وجود ندارد (0/38=P)، ولی بین میانگین نمرات اضطراب گروه مداخله و کنترل بعد از مداخله تفاوت معنی دار آماری وجود داشت (0/001>P). نتایج نشان داد بین میانگین نمرات اضطراب گروه مداخله در مرحله قبل و بعد از مداخله، اختلاف معنی داری وجود دارد (0/001>P)، ولی در گروه کنترل بین میانگین نمرات اضطراب قبل و بعد تفاوت معنی دار آماری مشاهده نشد (0/61=P).
نتیجه گیری:
بر اساس یافته ها، آموزش مهارت های ارتباطی به پرستاران سبب کاهش اضطراب اعضای خانواده بیماران شده است و از آنجایی که وضعیت روانی مطلوب خانواده ها در نحوه مراقبت از بیمار تاثیر به سزایی دارد. بنابراین استفاده از این روش به عنوان یک استراتژی اثربخش در حمایت از خانواده بیماران توصیه می شود.
کلید واژگان: مهارت های ارتباطی, اضطراب, خانواده, بخش مراقبت های ویژه, پرستارBackground and AimHospitalization of patients in Intensive Care Units (ICU) often causes anxiety and psychological problems in family members. The aim of this study was to determine the effect of communication skills training to nurses on the anxiety in family members of patients admitted to ICUs.
MethodsThis semi-experimental study was performed in the ICU of Golestan Hospital in Ahvaz in 2017.The population consisted of nurses and family members of patients of admitted to internal and neurology ICU. Internal ICU and neurology departments were randomly divided into two groups. The nurses of the internal ICU department were in the intervention group and the nurses of the neurology department were in the control group. Fifty-five family members of patients from each department were selected through convenience sampling method. A communication skills training workshop was held for the nurses of the intervention group in three consecutive days. Family members’ anxiety was evaluated using Spielberger's State-Trait Anxiety Inventory the day of admission and the sixth day of hospitalization.
ResultsThe results showed that there was no significant difference between the average anxiety scores of the intervention and control groups before the intervention (P=0.38), but there was a statistically significant difference between the average anxiety scores of the intervention and control groups after the intervention (P<0.001). The results showed that there is a significant difference between the average anxiety scores of the intervention group before and after the intervention (P<0.001), but in the control group, there was no statistically significant difference between the average anxiety scores before and after the intervention (P=0.61).
ConclusionBased on the findings of the present study, communication skills training for nurses reduced the anxiety of patients' family members. Moreover, since the favorable mental state of families has a significant effect on caring for the patient, the use of this method is recommended as an effective strategy in supporting patients' families.
Keywords: Communication Skills, Anxiety, Family, Intensive Care Unit, Nurse -
مقدمه
جایگذاری لوله تغذیهای بینی معدهای در بیماران بیهوش و بیماران با کاهش سطح هوشیاری یک فرآیند چالش برانگیز با میزان بالای عدم موفقیت است. لذا، مطالعه کارآزمایی بالینی موازی حاضر با هدف بررسی تاثیر وضعیت خوابیده به پهلو بر میزان موفقیت جایگذاری لوله تغذیهای بینی معدهای در بیماران با سطح هوشیاری پایین انجام گردید.
مواد و روشهانوع مطالعه حاضر کارآزمایی بالینی تصادفی شده بود که در آن 170 بیمار با سطح هوشیاری پایین و بستری شده در بخشهای مراقبت ویژه و جنرال بیمارستان گنجویان شهر دزفول و بهصورت تصادفی و با استفاده از بلوکهای جایگشتی ششتایی به دو گروه کنترل (85) و مداخله (85) تخصیص یافتند. ابزار گردآوری دادهها شامل فرم اطلاعات دموگرافیک و بالینی و چک لیست بود. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار آماری SPSS استفاده شد.
نتایجنتایج مطالعه نشان میدهد مدت زمان جایگذاری لوله در گروه مداخله 63/64 ثانیه و در گروه کنترل 80/99 ثانیه، شایعترین عارضه یعنی رفلکس گگ در گروه مداخله 30/35 درصد و در گروه کنترل 94/ 52 درصد و میزان موفقیت در جایگذاری بار اول در گروه مداخله 53/63 درصد و در گرو کنترل 59/30 درصد بوده است. عوارض حین جایگذاری لوله (002/0=P)، زمان صرف شده (0001/0<P)، تعداد دفعات امتحان کردن تا رسیدن به موفقیت برای جایگذاری لوله (0001/0<P) در گروه مداخله به شکل معنیداری کمتر از گروه کنترل بود. در کل، میزان موفقیت جایگذاری لوله در گروه مداخله نسبتبه گروه کنترل بهصورت معنیداری بیشتر بود (001/0=P).
نتیجهگیرییافتههای مطالعه حاضر استفاده از وضعیت خوابیده به پهلو جهت جایگذاری لوله در بیماران با کاهش سطح هوشیاری را به تیم درمان به خصوص پرستاران توصیه میکند. زیرا این روش علیرغم افزایش نرخ موفقیت و صرفهجویی در وقت پرستار، باعث کاهش عوارض و تعداد دفعات امتحان کردن تا رسیدن به موفقیت میشود.
کلید واژگان: جایگذاری لوله بین معده ای, وضعیت دهی بیمار, کاهش سطح هوشیاریIntroductionNasogastric tube (NGT) insertion in anesthetized patients and in patients with depressed levels of consciousness is a challenging process with a high rate of failure. Therefore, the current parallel clinical trial study was conducted with the aim of investigating the effect of the lateral position on the success rate of nasogastric tube insertion in patients with low level of consciousness.
MethodsThe current study type was a randomized clinical trial in which 170 patients with low level of consciousness and admitted to intensive care and general departments of Ganjavian Hospital in Dezful city were randomly selected and divided into two groups using permutation blocks of six according to the inclusion criteria. Control (85) and intervention (85) were allocated. The data collection tools included demographic and medical information forms and checklists. SPSS version 16 was used for data analysis.
ResultsThe results show that the duration of tube placement in the intervention group was 64.63 seconds and in the control group was 99.80 seconds, the most common complication is gag reflex in the intervention group 35.30% and in the control group 52.94% The placement of the first time in the intervention group was 63.53% and in the control group was 30.59%. Complications duringtube placement (P=0.002), time spent (P<0.0001), number of attempts to succeed in tube placement (P<0.0001) in the intervention group significantly less than the group Was in control. In general, the success rate of tube placement in the intervention group was significantly higher than the control group (P=0.001).
ConclusionAccording to the findings of the present, using lateral position for NGT insertion in patients with depressed level of consciousness is recommended to the treatment team, especially nurses because this method reduces the complications and the number of attempts to achieve successful intubation, in addition to increasing the success rate and saving nurses’ time
Keywords: Nasogastric insertion, Patient positioning, Depressed level of consciousness -
مقدمه
صلاحیت بالینی، از اهداف اصلی تربیت پرستاران است که نقش بسزایی بر کیفیت مراقبت از بیمار دارد. بنابراین مشخص کردن مولفه های مرتبط با آن می تواند بر ارتقاء کیفیت مراقبت اثرگذار باشد. سلامت معنوی نیز، به عنوان یک عامل مهم در کارآمدی و موفقیت پرستاران مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این پژوهش، تعیین رابطه سلامت معنوی با صلاحیت بالینی پرستاران شاغل در بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز (1396) می باشد.
روش کاراین تحقیق از نوع توصیفی - همبستگی، با مشارکت 165 پرستار در بیمارستان های آموزشی شهر اهواز، به روش نمونه گیری چند مرحله ای (1396) انجام شد. ابزار گرده آوری داده ها مشتمل بر پرسشنامه مشخصات دموگرافیک، صلاحیت بالینی و سلامت معنوی بود. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در نرم افزار آماری SPSS 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها:
نتایج حاصل نشان داد که میزان صلاحیت بالینی و سلامت معنوی پرستاران مورد بررسی در سطح متوسط بود . نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد میان سلامت معنوی و صلاحیت بالینی پرستاران، ارتباط معنادار و مثبت وجود دارد (p=./.23, r=./17). همچنین در زمینه تضمین کیفیت، کمترین میانگین نمره و حیطه آموزش و مدیریت، بیشترین میانگین نمره صلاحیت بالینی را به خود اختصاص داد.
نتیجه گیری:
با توجه به ارتباط معنادار میان سلامت معنوی و صلاحیت بالینی پرستاران، بنابراین لازم است برنامه ریزی های آموزشی مناسب، جهت توانمندی پرستاران و در راستای ارتقای سلامت معنوی و صلاحیت بالینی پرستاران طراحی کرد.
کلید واژگان: صلاحیت بالینی, سلامت معنوی, پرستارانIntroductionClinical competence is one of the main goals of nurses' training which has a significant role on the quality of patient care. Therefore, identifying the related components can be effective in improving the quality of care. Spiritual health has also been considered as an important factor in the efficiency and success of nurses.The aim of this study was to determine the relationship between spiritual health and clinical competence of nurses working in teaching hospitals of Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences (2017).
Methods & Materials:
This descriptive-correlational study was performed with the participation of 165 nurses in teaching hospitals of Ahvaz by multi-stage sampling method in 2017. Data collection tools included a questionnaire of demographic characteristics, clinical competence and spiritual health. Data were analyzed using descriptive and inferential statistics in SPSS 22 statistical software.
ResultsThe results showed that the level of clinical competence and spiritual health of the nurses was moderate. The results of Pearson correlation test showed that there is a significant and positive correlation between spiritual health and clinical competence of nurses (r=0.176, P=0.023) .Also, the field of quality assurance had the lowest average score and the field of education and management had the highest average score of clinical competence.
ConclusionConsidering the significant relationship between spiritual health and clinical competence of nurses, it is necessary to design appropriate educational programs for nurses' empowerment and in order to promote spiritual health and clinical competence of nurses.
Keywords: Clinical Competency, Spiritual Health, Nurses -
مقدمه
بازاندیشی از شیوه های بنیادی آموزش است که در ارتقاء سطح آگاهی و مهارت در موقعیت های بالینی موثر است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر آموزش پرستاری خانواده با استفاده از روش باز اندیشی با کمک شبیه سازی موقعیت از طریق نمایش فیلم بر یادگیری و دیدگاه دانشجویان پرستاری انجام شد.
روشاین مطالعه نیمه تجربی با مشارکت 144 نفر از دانشجویان پرستاری انجام شد. مطالب پایه در جلسات اول ارایه شد. دانشجویان به گروه های 4 نفره تقسیم شدند. در گروه مداخله آموزش پرستاری خانواده با کمک شبیه سازی موقعیت از طریق نمایش فیلم و در گروه شاهد اموزش سنتی از طریق سخنرانی و پرسش و پاسخ انجام شد. جهت بررسی نتایج از نظرسنجی و مقایسه نمرات دو گروه استفاده شد. داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 20 تحلیل شدند.
یافته هاتفاوت آماری معناداری در میانگین نمره آزمون نهایی در دو گروه آموزش پرستاری خانواده با کمک شبیه سازی موقعیت از طریق نمایش فیلم و گروه اموزش سنتی از طریق سخنرانی مشاهده شد. (05/0<p). از دیدگاه دانشجویان پرستاری روش بازاندیشی بر یادگیری کاربردی و موثر، افزایش شناخت شغلی، افزایش فرصت ارایه بازخورد مناسب از سوی استاد و کاهش خطا در محیط واقعی، افزایش شناخت خانواده های بحران زده و آسیب پذیر و مرتفع کردن موانع در اجرای بازدید منزل به لحاظ مسایل قانونی و فرهنگی تاثیر بیشتری داشت.
نتیجهطراحی و اجرای آموزش پرستاری خانواده از طریق بازاندیشی، یادگیری و دیدگاه دانشجویان را ارتقا داد. از طریق شبیه سازی موقعیت با کمک نمایش فیلم می توان درک دانشجویان از شرایط خانواده های آسیب پذیر را ارتقا داد. دانشجویان با دید عمیق تری به مشکلات خانواده ها می نگرند که می تواند سبب افزایش توانایی و مسیولیت پذیری آنان برای حل مشکلات خانواده محور در آینده گردد. لذا این شیوه آموزشی برای استفاده به مدیران و برنامه ریزان درسی پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: بازاندیشی, آموزش پرستاری, سلامت خانواده, شبیه سازی موقعیتIntroductionReflection is one of the basic methods of education that is effective in raising the level of awareness and skills in clinical situations. The aim of this study was to investigate the effect of family nursing education using reflection method with the help of situation simulation through video screening on learning and perspective of nursing students.
MethodsThis quasi-experimental study was performed with the participation of 144 nursing students. Basic content was presented in the first sessions. Students were divided into groups of four. In the intervention group, family nursing education was performed with the help of situation simulation through film screening and in the control group, traditional education was conducted through lectures and questions and answers. To evaluate the results, a survey and comparison of scores of the two groups were used. Data were analyzed using SPSS software version 20.
ResultsThere was a statistically significant difference in the mean score of the final exam between the two groups of family nursing education with the help of situation simulation through film screening and the traditional education group through lectures(p<0.05). From the perspective of nursing students, rethinking method on practical and effective learning, increasing job knowledge, increasing the opportunity to provide appropriate feedback from the teacher and reducing errors in the real environment, increasing knowledge of crisis and vulnerable families and removing barriers to home visits in terms of Legal and cultural issues had a greater impact.
ConclusionsDesign and implementation of family nursing education through reflection method, promoting students' learning and perspective. By simulating the situation with the help of film screening, students' understanding of the situation of vulnerable families can be improved. Students take a deeper look at family problems, which can increase their ability and responsibility to solve family-centered problems in the future. Therefore, this educational method is recommended for use to managers and lesson planners.
Keywords: Reflection, Nursing Education, Family Health, Situation simulation -
زمینه و هدف
خودمراقبتی و خودمدیریتی به عنوان دو راهکار موثر در کنترل درد و کیفیت زندگی نقش موثری داشته اند، لذا با توجه به ویژگی ها و ابعاد این دو مقوله، این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر خودمدیریتی درد با خودمراقبتی بر ماهیت درد و کیفیت زندگی مبتلایان به بیماری سلول داسی شکل انجام گرفته است.
روش بررسیدر این مطالعه کارآزمایی بالینی، تعداد 75 بیمار مبتلا به بیماری سلول داسی شکل مراجعه کننده به درمانگاه تالاسمی بیمارستان بقایی 2 اهواز و بیمارستان شهید بهشتی آبادان در سال 1397، انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه 25 نفره خودمراقبتی، خودمدیریتی درد و کنترل قرار گرفتند. دو گروه مداخله به گروه های 5 نفره تقسیم و در طی 4 جلسه و به مدت سه ماه آموزش های اختصاصی را دریافت نمودند. ماهیت درد و کیفیت زندگی بیماران، با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی و پرسشنامه درد McGill، 4 نوبت (قبل از مداخله، یک ماه، دو ماه و سه ماه بعد از مداخله) مورد سنجش قرار گرفت. تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 22 انجام گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که برنامه خودمدیریتی درد و خودمراقبتی بر بهبود کیفیت زندگی و میزان درد بیماران داسی شکل موثر بوده است. اما بین دو گروه مداخله تفاوت آماری معناداری در ماهیت درد و کیفیت زندگی بیماران مشاهده نشد.
نتیجه گیریخودمراقبتی و خودمدیریتی درد هر دو اثر مشابهی بر کاهش درد بیماران و بهبود کیفیت زندگی آن ها دارند.
کلید واژگان: خودمراقبتی, خودمدیریتی درد, سلول داسی شکل, کیفیت زندگی, ماهیت دردHayat, Volume:27 Issue: 4, 2022, PP 431 -445Background & AimSelf-care and self-management, as two effective strategies play an effective role in controlling pain and quality of life. Therefore, considering the characteristics and dimensions of these two concepts, this study aimed to compare the effect of self-care education and pain self-management on the nature of pain and quality of life in patients with sickle cell disease.
Methods & MaterialsIn this clinical trial study, 75 patients with sickle cell disease, referred to the thalassemia clinic of Baqaei hospital 2 in Ahvaz and Shahid Beheshti hospital in Abadan, were selected and randomly divided into three groups of 25 people (self-care, pain self-management and control groups). The two intervention groups (self-care and pain self-management) were divided into groups of five people, and received specific training during four sessions for three months. The nature of pain and quality of life of patients were assessed four times (before the intervention, one month, two months and three months after the intervention) using the McGill Pain Questionnaire and Quality of Life Questionnaire. The SPSS software version 22 was used to analyze the data.
ResultsThe results showed that pain self-management and self-care programs were effective in improving the quality of life and pain of patients with sickle cell. However, there was no statistically significant difference between the two intervention groups in the nature of pain and quality of life.
ConclusionSelf-care and pain self-management have similar effects on reducing patients’ pain and improving their quality of life.
Keywords: self-care, self-management, sickle cell, quality of life, pain -
مقدمه
سنجش تعهد حرفه ای و فرایند یاددهی -یادگیری اعضای هیات علمی مستلزم ابزاری معتبر، متناسب با فرهنگ حاکم است. طراحی و اعتباریابی پرسشنامه سنجش توانمندی اعضای هیات علمی دانشگاه های علوم پزشکی انجام شد.
روش هااین مطالعه روش شناسی در دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز طی 4 مرحله درسال 1397 انجام شد. ابتدا با استفاده از روش تحلیل محتوا مفهوم توانمندسازی اعضای هیات علمی تبیین شد. جهت ساخت ابزار نتایج حاصل از بررسی متون، ابزارهای اندازه گیری و مصاحبه با مشارکت کنندگان استخراج و عبارات مناسبی که ابعاد مختلف مفهوم را پوشش می داد، تدوین شد. جهت تعیین روایی از روایی صوری، محتوا و سازه استفاده شد. پایایی با بهره گیری از همسانی درونی و ثبات بررسی شد. از تحلیل عامل اکتشافی جهت تعیین ساختار زیربنایی پرسشنامه و برای ارزیابی کفایت تعداد نمونه و تناسب تحلیل برای شناسایی ساختار به ترتیب از شاخص KOM و آزمون بارتلت استفاده شد. تعداد210 دانشجو و 20عضو هیات علمی به صورت تصادفی در مطالعه شرکت کردند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های توصیفی و تحلیلی استفاده شد.
نتایجابتدا 68 آیتم در طراحی پرسشنامه تایید شد و در فرایند روایی و پایایی تعداد گویه ها به 41 مورد رسید. شاخص روایی نسبت و شاخص محتوا 79% و 92% به دست آمد. تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد شش عامل (عملکرد جامع در زمینه تدریس، مسوولیت های آموزشی، ارزشیابی توانمندساز، همکاری و ارتباط حرفه ای، عملکرد پژوهشی و فعالیت های مدیریتی- حرفه ای) دارای مقدار ویژه بیش از یک شدند، که 75% واریانس، را تبیین می کند. پایایی ابزار با همسانی درونی (94/0= α) و ثبات از طریق آزمون مجدد تایید (992/0=ICC) شد.
نتیجه گیرینتایح دلالت بر استحکام ساختار عاملی، روایی و پایایی ابزار سنجش توانمندی اعضای هیات علمی دانشگاه های علوم پزشکی دارد. لذا می تواند به عنوان ابزاری معتبر به کار گرفته شود.
کلید واژگان: توانمندی, عضو هیات علمی, پرسشنامه, اعتباریابیBackground & AimAssessing professional commitment and the teaching-learning process of faculty members requires valid tool that appropriate to the prevailing culture. The aim was to design and validate a questionnaire to assess the ability of faculty members of the University of Medical Sciences.
MethodsThis methodological study was conducted in 2018 in Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences. First, the concept of empowering faculty members was explained using content analysis method. For building the tools, the results of the literature review, measurement tools and interviews were extracted and appropriate phrases were developed that covered the various dimensions of the concept. To determine the validity of the questionnaire, face validity, content and structure were used. The exploratory factor analysis was used to determine the underlying structure of the questionnaire and KOM index and Bartlett test were used to assess the adequacy of the number of samples and the appropriateness of the analysis to identify the structure, respectively. 210 students and 20 faculty members were randomly selected and participated in the study.
ResultsSixty-eighth items were approved by experts and stakeholders. In the process of validity and reliability assessment number of items were reduced to 41. The ratio and content validity index were 0.79 and 0.92, respectively. Validity by exploratory factor analysis was performed. Exploratory factor analysis suggested a six-factor model items including: comprehensive performance in teaching, educational responsibilities, empowering evaluation, professional cooperation and communication, research performance, and management-professional activities. These six factors explained 75% of variance empowerment of faculty. Therefore, internal consistency and test-retest method were used to determine the reliability of instrument (α=0.94), (ICC=0.992).
ConclusionThe present study showed that the researcher-made questionnaire has good validity and reliability and can be used to measure the ability of faculty members of medical universities.
Keywords: Design of instruments, ability, psychometrics, faculty member -
مقدمه
ارزشیابی یک رکن اساسی هر برنامه آموزشی است که می تواند آموزش را از حالت ایستا به فرایندی پویا هدایت نماید. این امر به شیوه ارزشیابی که منجر به کیفیت پیامدهای یادگیری می شود بستگی دارد. هدف این پژوهش تعیین تاثیر روش ارزشیابی ساختارمند عینی مهارتهای بالینی براضطرب ،رضایتمندی و عملکرد دانشجویان پرستاری در درس بررسی وضعیت سلامت بود.
روش کاراین مطالعه نیمه تجربی دو گروهی از نوع پس آزمون روی 100 دانشجوی پرستاری دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز در دو نیمسال 1397 - با روش نمونه گیری دردسترس انجام گرفت. گروه شاهد 52نفر و گروه آزمون 48نفر بودند. در گروه شاهد ارزشیابی روتین و گروه آزمون به روش OSATS انجام شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه رضایتمندی، اضطراب اشپیلبرگر و چک لیست ارزیابی عملکرد بود. جهت تحلیل داده ها از نرم22 SPSS و آزمونهای تی مستقل ، خی دو و من ویتنی استفاده شد.
یافته هامیانگین نمرات گروه شاهد؛ عملکرد(4/2 ± 02/14)، اضطراب (05/ ± 35/46) و رضایتمندی(8/3 ± 67/17) و در گروه آزمون میانگین نمره عملکرد(06 ±02/14 ، اضطراب (45/6 ±8/43 و رضایتمندی (18 ± 68/18) بدست آمد. همچنین آزمون آماری نشان داد اختلاف آماری معنی داری در نمره عملکرد (001/ 0P=) و اضطراب (047/0=P) دو گروه مشاهده شد. لاکن در نمره رضایتنمندی اختلاف معنی داری دیده نشد (237/0=P).
نتیجه گیریبا توجه به اهمیت بررسی وضعیت سلامت بیمار در تعیین تشخیص های پرستاری و ارایه مراقبت بهینه و اثربخشی روش ارزشیابی OSATES بر عملکرد و اضطراب دانشجویان پرستاری توصیه می شود در ارزشیابی مهارتهای عملی دانشجویان از روش مذکور استفاده شود.
کلید واژگان: ارزشیابی ساختارمند عینی مهارتهای بالینی, اضطراب, رضایتمندی, عملکرد, معاینه فیزیکیIntroductionEvaluation is an essential element of any training program that can guide training from a static to a dynamic process. It depends on the evaluation method that leads to the quality of the learning outcomes. This study aimed to determine the effect of structured objective evaluation of clinical skills on anxiety, satisfaction, and performance of nursing students in the course of health assessment
MethodsThis quasi-experimental study of two post-test groups was performed on 100 nursing students of Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences in 2017-2018 with an available sampling method in two semesters. The control group was 52 people and the experimental group was 48 people. The routine evaluation was performed in the control group and the OSATS method in the experimental group. Data collection tools included the Satisfaction Questionnaire, Spielberger Anxiety, and Performance Score. By SPSS20 and independent and Chi-square and Mann-Whitney t-tests were used to analyze the collected data.
ResultsMean scores of the control group; Performance (14.02 ± 2.4), anxiety (46.35 ± 0.05) and satisfaction (17.67 ± 3.8) and in the experimental group the average performance score (14.02 ± 06, anxiety (43.8±6.45) and satisfaction (18.68 ± 18) was obtained. Statistical tests also showed a statistically significant difference in performance scores (P = 0.001) and anxiety (P = 0.047) between the two groups, but no significant difference was observed in satisfaction scores (P = 0.237).
Conclusion:
Due to the importance of assessing the patient's health status in determining nursing diagnoses and providing optimal care and effectiveness of OSATES evaluation method on the performance and anxiety of nursing students, it is recommended to use this method in evaluating students' practical skills.
Keywords: Objective structured evaluation of clinical skills, Anxiety, satisfaction, performance, physical exam -
روایت های رنگارنگ: فقط کلاس بوکس می خوام
-
سنجش عملکرد بالینی دانشجویان پرستاری، به عنوان منبعی برای تعیین نیازهای آموزشی و تصمیم گیری برای ایجاد تحول در محیط های آموزشی و ارتقاء کیفیت آموزش، امری ضروری است. این مطالعه با هدف ارزشیابی رفتار حرفه ای دانشجویان پرستاری در محیط بالینی، با ابزار ارزشیابی حرفه ای در مقیاس کوچک (P-MEX) انجام شد. این مطالعه ی توصیفی تحلیلی مقطعی با مشارکت 86 نفر از کارورزهای پرستاری دانشگاه علوم پزشکی اهواز در سال 1398 صورت گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسش نامه ی اطلاعات دموگرافیک و فرم ارزشیابی P-MEX کروز بود. روایی و پایایی این ابزار از طریق سنجش بین مشاهده گران انجام و با ضریب آلفای کرونباخ 76% تعیین شد. برای تحلیل داده ها از SPSS نسخه ی 20 و آزمون های آماری توصیفی، تی تست مستقل، آنالیز واریانس و آزمون های تعقیبی Post Hoc استفاده گردید. در مجموع مهارت های حرفه ای، اکثر شرکت کنندگان در مرحله ی اول 51.2% در سطح متوسط و قابل انتظار و 48.8% بالاتر از حد انتظار و در مرحله ی دوم اکثرا 84.9% در سطح متوسط و در حد انتظار و 15.1% بالاتر از حد انتظار قرار گرفتند. در این پژوهش بر اساس نمرات ارزشیابی در طی دو مرحله، گرچه میانگین کل نمرات مهارت های بالینی اکثر دانشجویان در محدوده ی در حد انتظار از مقیاس لیکرت چهار درجه ای قرار گرفت؛ اما نمره ی مهارت ها در بخش های ویژه پایین تر بود؛ لذا به منظور ارتقاء همه جانبه ی مهارت های حرفه ای، تدوین برنامه ریزی ها و روش های آموزشی مناسب در حیطه ی رفتارهای حرفه ای الزامی است.
کلید واژگان: رفتار حرفه ای, دانشجویان پرستاری, محیط بالینی, ابزار ارزشیابی حرفه ای در مقیاس کوچک(P-MEX)Evaluating clinical performance of nursing students as a resource to determine educational needs and decision-making is essential to change the educational environment and improve the quality of education. The aim of this study was to evaluate the professional behavior of nursing students in the clinical environment with the Small Scale Professional Assessment Tool (P-MEX). This descriptive cross-sectional study was conducted with the participation of 86 nursing interns of Ahvaz University of Medical Sciences in 2019. Data collection tools were demographic information questionnaire and P-MEX Cruess evaluation form. The validity and reliability of this instrument was evaluated by observers and was determined with Cronbachchr('39')s alpha coefficient of 76%. Data were analyzed using SPSS software version 20 and descriptive statistics, independent t-test, analysis of variance, and post hoc test. In professional skills, most participants in the first stage were 51.2% at the average and expected level and 48.8% above the expected level, and in the second stage, most were 84.9% at the average and expected level and 15.1% higher than they were as expected. In this study, based on the evaluation scores in two stages, although the average total clinical skills scores of most students were within the expected range of the 4-point Likert scale, the skill scores were lower in the special wards. Therefore, for the full development of professional skills, it is necessary to develop appropriate methods of planning and training in the field of professional behaviors.
Keywords: Professional behavior, Nursing students, Clinical setting, Small Scale Professional Assessment Tool (P-MEX) -
مقدمه
سواد سلامت را می توان به صورت توانایی خواندن، درک کردن و عمل کردن بر اساس توصیه های بهداشتی و سلامتی تعریف نمود. سواد سلامت از موضوعات مهم برای ارتقای سطح سلامت جامعه و بالا بردن کیفیت ارائه خدمات بهداشتی درمانی مورد توجه سیاست گزاران قرار گرفته است. هدف از این مطالعه بررسی سطح سواد سلامت بیماران بستری در بیمارستان های شهرستان شوشتر و شناسایی عوامل موثر بر آن بود.
روش کاردر این پژوهش توصیفی -مقطعی تعداد 280 نفر از بیماران بستری در بیمارستان های شوشتر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت جمع آوری عملکرد ها از پرسشنامه سواد سلامتی عملکردی بالغین استفاده شد. داده های حاضر با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل، آزمون ضریب همبستگی پیرسون و آنالیز واریانس در نرم افزار SPSSویرایش 21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانمرات سواد سلامت بیماران نشان داد که 113 نفر (40/4 درصد) سواد سلامتشان در سطح ضعیف، 95 نفر (34 درصد) در سطح متوسط و72 نفر (25/6درصد) در سطح خوب بودند. بین سواد سلامت مردان و زنان اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت(P>0/05). در حالیکه بین متغیرهای شغل، درامد، سن (معکوس)، تحصیلات و محل سکونت با سطح سواد سلامت رابطه معنی داری وجود داشت(P <0/05).
نتیجه گیرینتایج نشان داد سطح سواد سلامت بیماران موردنظر در سطح مطلوبی قرار ندارد، از این رو پیشنهاد می شود با تدوین برنامه های جامع و تهیه مواد آموزشی ساده و قابل فهم و مداخله آموزشی کار آمد قدمی موثر برای توسعه مهارتها و افزایش سطح سواد سلامت انجام شود.
کلید واژگان: سواد سلامت, عوامل موثر سواد سلامت, سواد سلامت بیمارIntroductionhealth literacy can be defined as the ability to read, understand, and act according to health guidelines. Today insufficient health literacy is considered a global threat. Health literacy is an important issue for policy makers in enhancing health level of society and service quality in hospitals. Performance health literacy during patient's interaction with healthcare providers play an important role. The aim of this study was to investigate health literary level of patients hospitalized in Shustar and its determinants.
Methodin this descriptive survey a sample of 280 patients hospitalized in Shustar's hospitals were chosen by convenience sampling. For obtaining performance, performance health literacy for adults questionnaire was used after modification and validation. Data was obtained by standardized test of performance health literacy for adults. Present data has been analyzed by independent t-test, one-way analysis of variance, Pearson correlation test, and SPSS v. 21.
Findingsfindings showed a nearly average level of health literacy in calculation and reading comprehension in patients. Most surveyed patients had insufficient and marginal health literacy. Statistically, there were no significant difference in health literacy level between men and women, while significant differences were found between health literacy and variables like age, income, education level, and habitat neighborhood.
ConclusionThe results revealed that health literacy level of surveyed patients is not sufficient. This suggests a need to consider health literacy in health enhancement planning. Therefore major steps in developing skills and enhancing health literacy can be taken by providing easy-to-read educating materials and efficient educational participation.
Keywords: health literacy, health literacy determinants, test of performance health literacy for adults, hospitalized patients -
مقدمهآموزش پرستاری به عنوان بخشی از نظام آموزش عالی در دهه های اخیر در جهان با سرعت زیادی درحال گسترش است. با توجه به اینکه کشور ایران هنوز در ابتدای توسعه رشته انفورماتیک پرستاری است، راه اندازی این رشته امری ضروری به نظر می رسد تا با بهره گیری از خدمات ارایه شده توسط متخصصان این رشته، پرستاری در حیطه های آموزشی، پژوهشی، بالینی و مدیریتی ارتقا یابد. هدف از این مطالعه طراحی برنامه درسی کارشناسی ارشد انفورماتیک پرستاری در ایران میباشد.روش کارپژوهش حاضر یک مطالعه ترکیبی است. جامعه پژوهش را 45 نفر از متخصصین پرستاری و انفورماتیک پزشکی تشکیل دادند و نمونه گیری به صورت هدفمند و گلوله برفی انجام شد. جمع آوری اطلاعات ابتدا براساس مرور متون و بررسی تجارب جهانی وسپس با استفاده از روش دلفی و از طریق ارسال پرسشنامه ها به ایمیل شرکت کنندگان در سه مرحله انجام شد. جهت نهایی سازی دروس، از یک جلسه ویدئو کنفرانس آنلاین با مشارکت 20 نفر از خبرگان استفاده شد.یافته ها81 % از صاحب نظران طراحی دوره آموزشی رشته انفورماتیک پرستاری را ضروری دانستند و دیدگاه خود را در ارتباط با انفورماتیک پرستاری مثبت اعلام کرده و آن را زمینه ساز رشد حرفه ای دانش موجود دانستند. برنامه درسی این رشته تخصصی به صورت 12 واحد دروس کمبود یا جبرانی، 16 واحد دروس اختصاصی اجباری، 14 واحد دروس اختصاصی اختیاری، 4 واحد پایان نامه و کارگاه های الزامی طراحی شد.نتیجه گیریاین پژوهش نشان داد که طراحی برنامه درسی کارشناسی ارشد انفورماتیک پرستاری ضرورت و نیاز احساس شده توسط خبرگان می باشد. برنامه درسی طراحی شده به عنوان یک برنامه پیشنهادی جهت تاسیس یک گرایش از رشته پرستاری به وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی پیشنهاد شد.کلید واژگان: انفورماتیک پرستاری, کارشناسی ارشد, برنامه درسی, تکنیک دلفیIntroductionIn recent decades, nursing education is developing and expanding rapidly as a part of higher education system around the world. Despite tremendous advances in medical sciences in Iran, nursing informatics is still in its early years. Starting this field is necessary for nursing services. It can be used in educational, research, clinical and managerial issues. This study aimed at designing a Curriculum for Master studies of Informatics in Nursing in Iran.MethodIt was a mixed method study using Delphi technique. The population consisted of medical nursing and informatics experts who had a Ph.D. degree and were faculty member of the medical sciences universities of Iran. Purposeful and snowball sampling was used to select 45 individuals participated in this study. Data collection was initially carried out by review of literature and global experiences. Then, the Delphi method was used and the researcher-made questionnaires were sent through email in three steps. To complete and finalize the lessons, a video conferencing session was conducted with 20 faculty members of nursing and medical informatics.ResultsEighty-one percent of experts considered designing nursing informatics curriculum as necessary and expressed their positive views on Nursing Informatics as a missing link in the application of knowledge and information in nursing which can create beneficial effects in nursing, has the potential for innovation and promotion of health and is the basis of professional knowledge development. The curriculum was designed as 12 units of compensatory courses, 16 units of compulsory courses, 14 optional units, 4 unit of thesis and required workshops.DiscussionThe results showed that designing nursing informatics curriculum in Master Degrees is a necessity which was approved by Nursing and Informatics Medical experts. The curriculum was sent to the Ministry of Health and Medical sciences as a proposed program to establish a nursing informatics branchKeywords: Nursing Informatics, Master degree, Curriculum, Delphi Technique
-
مقدمهمهم ترین عامل زمینه ساز مرگ و میر بیماران دیابتی عدم انجام خودمراقبتی است. روش های آموزشی مختلفی جهت بهبود خودمراقبتی استفاده می شود. این مطالعه با هدف مقایسه ی تاثیر آموزش گروهی و مبتنی بر موبایل بر رفتارهای خودمراقبتی در بیماران دیابتی نوع دو انجام شد.روش هادر کارآزمایی بالینی 90 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مراکز درمانی دانشگاه علوم پزشکی انتخاب و با توجه به برخی ویژگی های فردی به سه گره همگن آموزش گروهی، آموزش مبتنی بر موبایل و کنترل تقسیم شدند. درگروه آموزش گروهی هشت جلسه آموزش و در آموزش مبتنی بر موبایل نرم افزار آموزشی بر روی گوشی بیماران نصب گردید. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه ی نیازسنجی خودمراقبتی (اصغریان)، و پرسشنامه ی دموگرافیک در بیماران دیابتی نوع دو بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 22 و آزمون های آماری واریانس یک طرفه و تی زوجی در سطح معنی داری 05/0 تجزیه و تحلیل شدند.یافته هاآموزش گروهی و آموزش مبتنی بر موبایل نسبت به آموزش روتین اثربخشی معناداری داشت (001/0=P). آموزش خودمراقبتی به جز در حیطه ی مراقبت از پا که تاثیر آموزش مبتنی بر موبایل بیشتر از آموزش گروهی بوده است، در سایر موارد اختلاف معنی داری نداشتند. در مقایسه ی نمره خود مراقبتی در سه گروه اختلاف معنی دار آماری دیده شد.نتیجه گیریهرچند در یافته ها اثربخشی آموزش گروهی و مبتنی بر موبایل مشاهده شد. اما استفاده از برنامه های آموزشی مبتنی بر موبایل به دلیل دسترسی آسان، فقدان محدودیت زمانی و مکانی توصیه می شود.کلید واژگان: دیابت نوع دو, آموزش گروهی, آموزش مبتنی بر موبایل, خودمراقبتیBackgroundThe lack of self-care is the most important in diabetic. Because it is important factor that lead to dead of diabetic patients. The aim of this study was to Comparison of the Effect of Group Based and Mobile Based Education on Self-Care Behaviors in Type II Diabetic PatientsMethodsThis randomized clinical trial was conducted on 90 patients' diabetic type 2 who referred to diabetic clinic of Ahvaz University of Medical Sciences. Initially, patients were divided into three groups of homogeneous mobile-based education, group training and control group based on individual characteristics. . In group training, eight sessions of training were conducted, mobile education was installed on the patient's phone and the control group through had given routine education. The data collection tool was self-care questionnaire, demographic, and demographic questionnaire for type II diabetic patients. Data were analyzed using SPSS 22 software and one-way and one-way ANOVA tests at a significant level was (0.05).ResultsGroup training and mobile-based education had a significant effect on routine education (P = 0.001). Self-care education, except in the field of foot care that the effect of mobile-based education was more than group training. In comparison, self-care score in the three groups was statistically significant. Although there was no statistically significant difference between the two educational groups, the effectiveness of education in the mobile group was more effective.ConclusionHowever, the findings found the effectiveness of group-based and mobile-based education. However, the use of mobile-based training programs is recommended because of easy access, lack of time and space restrictions.Keywords: Type 2 diabetes_Group training_Mobile based education_Self-car
-
مقدمهبا توجه به حوزه کاری مشترک پرستاران و پزشکان و مکمل بودن این دو حرفه، وجود ارتباطات حرفه ای اجتناب ناپذیر است. روابط حرفه ای مطلوب، موجب بهبود مراقبت های بهداشتی و کسب موفقیت پزشکان و پرستاران می شود. پژوهش حاضر با هدف تبیین تجارب پرستاران و پزشکان از ارتباط حرفه ای آنان با یکدیگر انجام شد.روشمطالعه با رویکرد کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی صورت گرفت. در مجموع، 15 شرکت کننده از پرستاران (8 نفر) و پزشکان (7 نفر) طبق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پس از کسب رضایت آگاهانه از آنان، داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختارمند جمع آوری گردید. مصاحبه ها تا رسیدن به مرحله اشباع ادامه یافت. کلیه مصاحبه ها ضبط و روی کاغذ بازنویسی و مرور شد. از روش Colaizzi برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردید و درون مایه ها استخراج شد.یافته هابا آنالیز مستمر داده ها و تجزیه و تحلیل دست نوشته های حاصل از مصاحبه ها، تعداد 317 کد، 4 طبقه اصلی و 19 زیرطبقه پدیدار شد که یکی از این درون مایه ها، درک الگوی ارتباط بود. بر اساس این طبقه اصلی، ارتباط بین پزشکان و پرستاران توصیف گردید.نتیجه گیریبر اساس تجارب زیسته پرستاران و پزشکان از درک ارتباط حرفه ای می توان گفت که ارتباط حرفه ای بین پزشک و پرستار پدیده ای است که با درک الگوی ارتباط نمایان می شود و برای ارتقای کیفیت مراقبت، درمان بیماران و رضایت شغلی پرستاران و پزشکان لازم و ضروری است. ارتباط حرفه ای پرستاران و پزشکان، فرایندی است که عواملی مانند تعامل و همکاری و کنار آمدن، باعث تسهیل آن می شود و عواملی همچون عدم تعامل و همکاری، رابطه دستوری و اقتدارگرایانه و سپر بلا واقع شدن، این فرایند را تهدید می کند.کلید واژگان: عملکرد حرفه ای, پرستار, پزشک, مطالعه کیفیIntroductionGiven the common work scope of nurses and physicians, and the complementarity of the two professions, professional communication is inevitable. Effective communication between physicians and nurses is shown to enhance patient care and increase professional successfully and satisfaction. This study aimed to assess nurse's and physician's experiences of the pattern of their professional relationship with each other.MethodThis was a qualitative research using phenomenological method. 15 semi-structured interviews were carried out with 8 nurses and 7 physicians. They described their experiences related to professional communication. The interviews were recorded and transcribed and the data were then analyzed using Colaizzi analysis method.Results317 codes, 4 themes, and 19 subthemes which influenced the nurse-physician relationship were emerged from data analysis. One of the main themes was perception of the relationship pattern. Professional relationships between physicians and nurses were described based on this theme.ConclusionBased on the experience lived by nurses and physicians, to understand the professional relationship, perception of the relationship pattern should be known. It is an exponential relationship that improves the quality of patient care and nurse's and physician's job satisfaction. Nurse-physician professional relationship improves via cooperation, interaction, and dealing, and threatens by authoritarian and relationship, lack of cooperation and interaction, and scapegoating.Keywords: Professional practice, Nurses, Physicians, Qualitative research
-
هدف این پژوهش شناسایی اثر بخشی الگوی مشارکت حرفه ای مراقبت محور در تدریس واحدهای کارآموزی درعرصه دانشجویان پرستاری ترم 7 دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز بود. طرح پژوهشی مورد استفاده از نوع شبه آزمایشی با دو گروه آزمون و کنترل بود. جامعه آماری آن کلیه دانشجویان پرستاری ترم 7 است. در این پژوهش 40 نفر از دانشجویان در دو گروه 20 نفری قرار گرفتند.طرح آزمایشی طی 10 جلسه اجرا گردید، گروه کنترل به روش سنتی و گروه آزمون با استفاده از روش الگوی مشارکت حرفه ای مراقبت محور آموزش داده شدند و پس از اتمام جلسات از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد.ابزار اندازه گیری، پرسشنامه «بررسی صلاحیت بالینی دانشجویان پرستاری در بخش مراقبت های ویژه» محقق ساخته در سال 92 بود. روایی این پرسشنامه توسط گروهی از اساتید دانشگاه و مربیان بالینی مورد تایید قرار گرفت و پایایی آن به روش آلفای کرونباخ محاسبه شد که مقدار آن 93% به دست آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و در بخش استنباطی از آزمون ناپارامتری من ویتنی و نرم افزار SPSS 22 استفاده شد. آموزش به روش الگوی مشارکت حرفه ای مراقبت محور بر افزایش صلاحیت بالینی در بعد روانی حرکتی معنادار بود (P<0/001،آماره آزمون=307/5-) و باعث افزایش صلاحیت بالینی دانشجویان پرستاری در حیطه روانی حرکتی شده است.کلید واژگان: آموزش بالینی, آموزش پرستاری, صلاحیت بالینی, الگوی مشارکت حرفه ای مراقبت محورThe purpose of this research was to recognize the effect of professional partnership Care-oriented teaching model on nursing students psychomotor clinical competencies in teaching training credits on Jondi Shapoor medical university in 7th - semester nursing students in Ahvaz. The quasi-experimental research had two control and experimental groups. The population was all 7 semester nursing students. There were 40 students in this research and they divided in to two 20 student groups. The experimental research was done in 10 sessions. The control group was taught traditionally and the experimental group was taught by using professional partnership Care-oriented teaching model, at the end of the sessions they were tested by a posttest. The instrument was a research-made questionnaire of Investigating the nursing students clinical competency in the intensive care unit in 2013.The validity of this research was confirmed by a group of university professors and clinical instructors and its reliability was calculated 0.93 by Cranach alpha. To analyze data, the descriptive statistics were used (mean, and standard deviation) and also SPSS 22 and the non-parametric test of Mann-Whitney were used in the inferential statistics. Training with professional partnership Care-oriented teaching model on nursing students Psychomotor clinical competencies was meaningful (P˂0.001, test statistics= -5.307) and it increased nursing students clinical competency in psychomotor domain.Keywords: Clinical training, nursing training, clinical competency, professional partnership Care, oriented
-
Background And ObjectivesLeadership style of head-nurses and clinical competency of nurses have a crucial role in developing of healthcare services quality. Recent studies showed differences between leadership styles and clinical competency of nurses in public and private hospitals. Therefore , this study aimed to assess leadership styles of head-nurses and clinical competency of nurses in public and private hospitals of Ahvaz.Materials And MethodsThis cross-sectional study was conducted on 67 head-nurses and 335 nurses in public and private hospitals of Ahvaz during 2014. Head-nurses and nurses were selected through census and systemic sampling methods, respectively. Data was collected by Burdens & Metzcus Leadership Behavior questionnaire and Meretoja questionnaire, and was analyzed using chi-square test and independent t-test.ResultsMost of the head-nurses in the public (%52.9) and private (%57.5) hospitals had relationship-oriented leadership style, and no significant difference was observed between leadership styles of the head-nurses in the two kinds of the hospitals (p=0.703). The nurses in the private hospitals (125.32±8.41) had significantly higher clinical competency compared to the nurses in the public hospitals (118.22±9.51) (p=0.002).ConclusionThe results showed more clinical competency in the nurses of the private hospitals compared to the public hospitals. Due to scanty of studies in this regard, further investigations are recommended.Keywords: Leadership style, Clinical competency, Nurse, Head, nurse, Ahvaz
-
مقدمهیکی از مهم ترین مشکلات بیماران تحت عمل جراحی، اضطراب قبل از عمل می باشد. روش آموزشی برگشتی روشی تعاملی است که می تواند منجر به افزایش درک و دانش بیماران گردد. هدف از این مطالعه بررسی تآثیر روش آموزش برگشتی بر میزان اضطراب زنان نخست زای داوطلب عمل جراحی سزارین می باشد.روش هامطالعه حاضر، کارآزمایی بالینی است که بر روی 60 نفر از زنان داوطلب عمل جراحی سزارین انجام شد. شرکت کنندگان به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل (30 نفر) تقسیم شدند و برنامه آموزشی طبق روش برگشتی جهت گروه مداخله انجام شد. نمره اضطراب قبل و بعد با استفاده از پرسشنامه سنجش اضطراب آشکار اشپیل برگر (Anxiety Trait-State Inventory) سنجیده و جهت تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS نسخه 19 استفاده گردید.یافته هاآزمون تی زوجی نشان داد بین نمرات اضطراب قبل و بعد از مداخله در گروه کنترل اختلاف آماری معنا داری وجود دارد (P<0/001) در حالی که این مقایسه در گروه مداخله، اختالف آماری معنا داری را نشان نمی دهد (P=0/326). در مقایسه دو گروه مداخله و کنترل، استفاده از آزمون تی مستقل نشان داد بین دو گروه از نظر آماری اختلاف معنا داری وجود دارد و میانگین اضطراب قبل از عمل در گروه مداخله کمتر از گروه کنترل است (P<0/001).نتیجه گیریبر اساس نتایج، می توان روش آموزش برگشتی را به عنوان یک مداخله غیر دارویی و موثر جهت کاهش اضطراب زنان تحت جراحی سزارین پیشنهاد نمود.کلید واژگان: آموزش برگشتی, اضطراب, عمل جراحی سزارینBackgroundone of the most important problems in surgical patients is anxiety before surgery. Teach-Back method is an interactive training method that can lead to increase understanding and knowledge of the patients. The aim of this study is survey the effect of teach back- method on surgical anxiety in primiparous cesarean section women.Methodsthis study is a randomized clinical trial that was performed on 60 primiparous cesarean section women. Participants were randomized into two groups (each group 30 person) as intervention and control group. Educational program upon on teach-back method was presented for intervention group and their anxiety scores were assessed before and after intervention by using Spiel Berger Trait Anxiety Inventory (STAI) Data was analyzed by SPSS-19 software.ResultsAccording to paired T-test, the results showed significant statical difference between pre and post intervention mean scores anxiety in control group (P<0.001). Whereas, this comparison showed not significant statistical differences in experimental group (P=0.326). In comparison between two groups, Independent T-test results rely on that there were significant statistical differences and the mean preoperative anxiety score in the experimental group was significantly less than control group (P<0.001).ConclusionAccording to the results, Teach-Back method as an effective and non-pharmaceutical intervention can be recommended for reducing anxiety and concerns of cesarean section women.Keywords: Teach Back method, Anxiety, Cesarean Section
-
پیش زمینه و هدفماستکتومی رایج ترین درمان برای سرطان پستان در ایران می باشد. لذا با افزایش تعداد این بیماران اهمیت بررسی روند سازگاری آن ها آشکار می گردد. هدف از این مطالعه تبیین روند سازگاری با ماستکتومی در زنان جوان تحت شیمی درمانی می باشد.مواد و روش کاراین مطالعه با رویکرد گراندد تئوری می باشد که مشارکت کنندگان به صورت نمونه گیری هدفمند و نظری انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری و تا زمان اشباع داده ها ادامه یافت. داده ها به طور همزمان با جمع آوری اطلاعات با استفاده از روش اشتراوس و کوربین تحلیل گردید. اعتبار داده ها بر اساس معیارهای پیشنهادی لیکنولن و گوبا تایید شد.یافته هاتجارب روند سازگاری 23 مشارکت کننده در 5 درون مایه شامل مواجهه با بحران (بستر)، فراز و نشیب ها (شرایط علی)، از دست دادن هویت (پدیده)، حمایت همه جانبه (عوامل مداخله گر)، تلاش برای بازسازی زندگی (راهبرد) و پیوند زندگی با ماستکتومی به عنوان پیامد می باشد که دارای زیر طبقات بود.بحث و نتیجه گیریتطابق مشارکت کنندگان با ماستکتومی از یک فرایند پیچیده تبعیت می کند. بیماران به دلیل از دست دادن ناگهانی سلامتی و تغییر در تصور از جسم خود، تنش های و محدودیت های زیادی را تجربه می کنند. لذا آگاهی کادر درمان از این فرایند می تواند در جلسات مشاوره و آموزش به بیمار جهت تسهیل پذیرش و اتخاذ رویکردهای مثبت مقابله ای و بازگشت به زندگی آنان موثر باشد.
کلید واژگان: سرطان پستان, ماستکتومی, زنان جوان, تطابق, گراندد تئوریBackground and AimMastectomy is the most common treatment for breast cancer in Iran. Therefore, with increasing numbers of patients, evaluating their compatibility becomes apparent. The purpose of this study was to explain process of the compatibility with mastectomy in young women undergoing chemotherapy.Materials and MethodsThis study is a grounded theory approach that participants were chosen purposefully based on theoretical sampling. The data were collected through semi-structured interviews and the process were continued until data saturation. The data simultaneously were collected and analyzed by using Strauss and Corbin approach. Validity of the data were confirmed based on Lincoln and Goba criteria.ResultsThe findings showed that the process of compatiblity in 23 young women participating mastectomy undergoing chemotherapy can be catogorized in 5 themes including crisis (context) ups and downs (condition), and loss of identity (phenomenon), vast support (confounders), trying to rebuild lives (strategy) and the Transplantation alongside living with mastectomy, which inturn had subcategories.ConclusionThe study revealed that process of compliance of young women with mastectomy obeys a complex process. By paying attention to t hese patients who have the fear of sudden health loss, and change in the perception of the body image, one can understand that they experienced severe stress and limitations. Therefore, the medical team can inform this process to the patients by counseling and educating them to facilitate its acceptance and adoption.Keywords: Breast cancer, Mastectomy, Young women, adaptation, Grounded Theory -
مقدمه
جهت پاسخ گویی به نیازهای روزافزون و نوپدید مردم در بخش سلامت، ضروری است تا پرستاران دامنه کاری خود را از بیمارستان به جامعه توسعه داده و جهت ارائه نقش های کارآفرینی در سطوح مختلف مراقبتی آماده شوند. بی شک انتخاب مسیر کارآفرینی و به دنبال آن خطر کردن، تحمل ابهام و رویارویی با انواع موانع و مشکلات، نیاز به انگیزه ها و محرک های قوی دارد.
هدفمطالعه حاضر با هدف توصیف انگیزه های کارآفرینانه درک شده توسط پرستاران کارآفرین ایرانی انجام گردید.
مواد و روش هااین مطالعه یک تحقیق کیفی بود که بین سال های 1392- 93 انجام شد و در آن از روش آنالیز محتوای گرانهایم و لاندمن (2004) برای جمع آوری و آنالیز داده ها استفاده شد. 13 پرستار کارآفرین به صورت هدفمند انتخاب شده و داده ها توسط مصاحبه های بدون ساختار جمع آوری گردید.
یافته هادر نتیجه تجزیه و تحلیل داده ها، پنج تم اصلی شامل ارتقاء حرفه ای، خدمت رسانی به جامعه، دستاوردهای معنوی، کسب درآمد بیشتر و اشتغال زایی به دست آمد.
نتیجه گیرییافته های پژوهش نشان می دهد که پرستاران برای ورود به کارآفرینی پرستاری و رویارویی با چالش ها و مشکلات آن، به انگیزه های والایی نظیر ارتقاء حرفه ای، خدمت رسانی به جامعه و دستاوردهای معنوی نیاز دارند. از یافته های این پژوهش می توان جهت آشنایی پرستاران و دانشجویان پرستاری با انگیزه های پرستاران کارآفرین و تقویت گرایش آنها به کارآفرینی در حوزه سلامت استفاده نمود.
کلید واژگان: انگیزه ها, پرستاری, آنالیز محتوا, کارآفرینیIntroductionTo meet the growing and emerging new health needs, it is essential that nurses develop scope of their practices from hospital to community and be prepared for entrepreneurship roles in care different levels. Strong incentives are required to choose entrepreneurial career paths, risk-taking, tolerance for ambiguity and deal with a variety of obstacles.
AimThe purpose of this study was to explore and describe the perception of Iranian nurse entrepreneurs from entrepreneurship motivators.
Material And MethodsA qualitative design using a content analysis approach Graneheim and Lundman's (2004) was applied for data gathering and analysis in 2013-2014. In this study thirteen nurse entrepreneurs were selected through purposive sampling. Unstructured interviews were conducted to collect data.
ResultsThe data analysis resulted in five main themes: professional promotion, social advantages, spiritual achievement, financial achievement and employment.
ConclusionsThe findings shows that nurses to engage in nursing entrepreneurship need higher motivations such as professional promotion, social advantages and spiritual achievement. The findings can be used for tendency to nursing entrepreneurship in nurses and nursing students.
Keywords: content analysis, entrepreneurship, motivators, nursing -
مقدمهرویارویی با معضل شکاف بین آموزش نظری و بالین موجب ایجاد تغییر و توسعه حرفه می شود. هدف از این مطالعه تبیین تجارب مدرسین و مدیران پرستاری از مواجهه با شکاف بین آموزش نظری و بالین می باشد.روشاین مطالعه کیفی با مشارکت 32 نفر از مدرسین و مدیران پرستاری دانشگاه جندی شاپور اهواز، تهران و اصفهان با انجام مصاحبه های فردی و گروهی به صورت نیمه ساختار صورت گرفت. پس از کسب رضایت نامه، داده ها جمع-آوری، ضبط، دستنویس و به روش تحلیل محتوای متعارف مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جهت حمایت از صحت و استحکام داده ها، معیار مقبولیت، تاییدپذیری و انتقال پذیری لحاظ گردید.یافته هامضامین اصلی پژوهش شامل مهندسی آموزش، شایسته سالاری و مشارکت حرفه ای است. مطابق با تجارب و درک مشارکت کنندگان، عملکرد حرفه ای و فعالیت های آموزشی آنان منطبق با برنامه ریزی متمرکز می باشد. به منظور کاهش شکاف بین آموزش و بالین باید آنان در استاندارد کردن محتوای آموزش و کسب توانمندی علمی و اعتبار بالینی از طریق مشارکت کارآمد تلاش کنند.نتیجه گیرینتایج این مطالعه آگاهی و بصیرت لازم جهت رویارویی و حل معضل شکاف بین آموزش و بالین را در مدیران و مدرسان پرستاری فراهم می آورد. با توجه به نتایج حاصل از تجارب مشارکت کنندگان می توان به شناسایی عوامل تاثیرگذار بر این چالش پرداخته و با اصلاح و بهبود وضعیت موجود بستر مناسب جهت ارتقاء شایستگی و توانمندی دانشجویان و پرستاران را ایجاد نمایند. لذا پیشنهاد می شود ضمن حفظ استقلال مدرسان، بخش هایی از آموزش نظری و بالین به پرستاران کارآزموده بالینی واگذار شود تا زمینه تبادل دانش و تجربه فراهم گردد.
کلید واژگان: مشارکت حرفه ای, تجارب, مدرسان پرستاری, مدیران پرستاری, شکاف آموزش نظری و بالین, مطالعه کیفی, تحلیل محتواIntroductionExamining the gap between theoretical and practical training can be effective in professional development and can be changed. The aim of this study was to determine the experiences of nursing teachers about the issue of gap between theory and practice in nursing education.MethodThis qualitative study was carried out on 32 nursing teachers and managers at Nursing and Midwifery Faculties of Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences, Tehran University of Medical Sciences and Esfahan University of Medical Sciences. Data collection conducted using semi-structured interview and after signing the informed consent by the participants. The interviews were recorded and transcribed. Then, collected data were analyzed through conventional content analysis. In order to assess the validity of data collection, different criteria such as acceptability and verifiability were used.ResultsMain themes of the research include education engineering, meritocratic and professional partnership. Experience and understanding of the participants showed that their professional practice and educational activities are in compliance with the core planning. Therefore, content of education and clinical credibility and competency should be standardized through acquired efficient partnership. This will reduce the gap between education and training.ConclusionThe results of this study provides knowledge and insight in educators and managers, so that that they would be able to confront and resolve the gap between theory and clinical training. Results of this study revealed that experiences of participants can identify factors affecting the challenge and provide improved status appropriate for enhanced competence and capabilities of nursing student.Keywords: Professional partnership, experience, nursing educators, theory, practice gap, content analysis, qualitative study -
مجله تحقیقات نظام سلامت، سال نهم شماره 12 (اسفند 1392)، صص 1311 -1320مقدمهمطالعات بسیاری عوامل خطر ساز مربوط به سبک زندگی ابتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس (MS) را مورد بررسی قرار داده اند، اما با توجه به نتایج متناقض و شرایط اقلیمی- فرهنگی ویژه شهر اهواز در ایران، این مطالعه مورد شاهدی با هدف بررسی برخی از عوامل خطر ساز مربوط به سبک زندگی (مصرف و مواجهه با دود سیگار، مدت وسطح مواجهه با نور آفتاب، مواجهه با دام یا حیوان خانگی) برای ابتلا به MS انجام گرفت.روش هااین مطالعه از نوع مورد شاهدی دارای 155 مورد و 155 شاهد همسان سالم در انجمن MS اهواز انجام شد. جهت جمع آوری داده ها، پرسشنامه سه قسمتی پژوهشگر ساخته شامل اطلاعات فردی، ویژگی های بیماری و برخی از عوامل مرتبط با سبک زندگی پس از تایید روایی و پایایی (آلفای کرونباخ 9/0) استفاده گردید. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نسخه ی 19نرم افزار SPSS در سطح آمار توصیفی؛ میانگین، درصد فراوانی، انحراف معیار و آزمون های آماری استنباطی؛ آزمون کای دو، آزمون دقیق فیشر انجام شد.یافته هامصرف و مواجهه با دود سیگار، سطح در معرض تماس با نور آفتاب و تماس با دام یا حیوان خانگی تاثیر معنی داری بر ابتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس نداشتند، اما اختلاف معنی داری بین دو گروه از نظر مدت مواجهه با نور آفتاب و ابتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس وجود داشت(04 /0 = p).نتیجه گیریاین مطالعه پیشنهاد می کند که برخی عوامل محیطی نظیر مدت مواجهه با نور آفتاب می تواند در ابتلا به مولتیپل اسکلروزیس نقش داشته باشند.
کلید واژگان: مطالعه ی مورد شاهدی, مولتیپل اسکلروزیس, دود سیگار, نور آفتاب, حیوان خانگیBackgroundNumerous studies have assessed risk factors for multiple sclerosis (MS), but regarded to paradoxical results & specific ethnical- cultural circumstances in Ahvaz, as a city in Iran, this case-control study was aimed to assess some factors related to lifestyle (consumption & exposure with cigarette smoking, duration & surface of sun light exposure, exposure to pets and farm animals) for MS.MethodsThis case–control study, including 155 MS cases and 155 matched controls, was conducted in Ahvaz MS society. For data gathering, questionnaire made by researcher including demographics and disease characteristics, and some factors related to life style after approval of validating & reliability (cronbach alpha 0.9). Data analyzed with SPSS software version 19.Findingsconsumption and exposure with cigarette smoking, surface of sun light exposure, & exposure with noose or indoor animal had no significant influence on afflicting to MS disease, but there was significant difference between two groups in duration of sun light exposure & afflicting to MS disease (p=0.04).ConclusionThis study showed that some environmental factors such as duration of sun light exposure can play role in afflicting to MS disease.Keywords: Case control study, Multiple sclerosis, tobacco smoke, sun light, pets, farm animals -
پیش زمینه و هدفدرمان بیماری ایسکمی قلبی مشتمل بر اطمینان به بیمار، شناسایی و رفع عوامل خطر، تغیرات سبک زندگی و درمان دارویی است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی پروپرانولول و دیلتیازم بر کیفیت، تعداد حملات، طول دوره درد در بیماران آنژین پایدار مراجعه کننده به درمانگاه قلب وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد بوده است.مواد و روش هادر یک مطالعه توصیفی – تحلیلی 60 نفر از بیماران مبتلا به آنژین صدری که برای اولین بار با درد سینه و بدون دریافت هیچ گونه داروی قلبی به پزشک متخصص قلب در درمانگاه قلب وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد مراجعه نموده به روش آسان انتخاب شدند. ابتدا تحت تست ورزش قرار گرفتند سپس با تکمیل پرسشنامه انجمن قلب کانادا کلاس یا گروه آنژینی آن ها مشخص و به روش تصادفی ساده در دو الف و ب تقسیم شدند. با استفاده از پرسشنامه و برگه ثبت متغیرهای فیزیولوژیک مشخصات دموگرافیک، نوع داروی مصرفی، شدت و تعداد حملات درد قلبی و نتیجه تست ورزش بیماران ثبت گردید. درمان توسط پزشک معالج روزانه هر هشت ساعت با 20 میلی گرم پروپرانولول برای گروه الف و 30 میلی گرم دیلتیازم برای گروه ب به مدت شش هفته شروع شد. هر دو هفته بیماران به درمانگاه مربوطه مراجعه نموده ابتدا توسط محقق از نظر شدت و تعداد حملات درد، عوارض جانبی دارویی بررسی و سپس توسط پزشک معالج معاینه می شدند. در اتمام دوره درمان شش هفته (مجددا تمام بیماران دو گروه تحت تست ورزش قرار گرفتند. معیارهای ورود به مطالعه درد تیپیک آنژین صدری و مثبت شدن تست ورزش و معیارهای خروج از مطالعه درمان با سایر داروهای قلبی، وجود عوارض دارویی، ابتلا به دیابت، قطع دارو و بستری در بیمارستان بوده است. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و تست های آماری توصیفی و تحلیلی تجزیه و تحلیل گردید)یافته هانتایج بیانگر آن بود که از مجموع 60 بیمار آنژین پایدار در دو گروه پراپرانول و دیلتیازم 3/68 درصد مرد و 7/31 درصد زن بود. فراوان ترین کیفیت درد آنژینی درد خفیف با 50 درصد و کمترین درد آنژینی درد وحشت زده با 10درصد بود. فراوان ترین کلاس آنژینی با 80درصد مربوط به کلاس 2 و کمترین آن مربوط به کلاس 3 با 3/8 درصد بوده است. آزمون تی زوج با 05/0p< بیانگر آن بود که پروپرانول در مقایسه با قبل از درمان بر طول دوره درد تاثیر داشته به طوری که این تاثیر در گروه دیلتیازم بر تعداد حملات درد و طول دوره درد بوده است. آزمون تی مستقل با 05/0P< بیانگر تفاوت معنی دار آماری بین اثر بخشی درمان در دو گروه پروپرانولول و دیلتیازم بر تعداد حملات درد بوده به طوری که دیلتیازم بر کاهش تعداد حملات درد تاثیر اثربخش تر بوده است. آزمون دقیق فیشر با 05/0P< بیانگر اختلاف معنی دار آماری بین منفی شدن تست ورزش در دو گروه ایندرال و دیلتیازم بوده به طوری که در گروه دیلتیازم بیماران به طور معنی داری تست ورزش آن ها منفی شده است.بحث و نتیجه گیریگرچه ایندرال و دیلتیازم بر کیفیت درد، تعداد حملات درد، طول دوره درد بیماران دارای آنژین پایدار موثر بوده. اما این تاثیر توسط دیلتیازم اثربخش تر بوده است. گرچه تائید این تاثیر با حجم بیشتر باید مورد بررسی قرار گیرد.
کلید واژگان: انژین پایدار, پروپرانولول, دیلتیازم, طول دوره درد, تعداد حملات دردBackground and AimsIschemic heart disease is one of the most common، chronic and deadly diseases in the world. Ischemic heart disease treatment consists of ensuring the patient، its identification، eliminating risk factors، lifestyle changes and drug therapy. The study tries to compare the efficacy of propranolol and diltiazem on the intensity، duration and periods of pain in the angina patients referred to the heart clinic of Shahrekored University of Medical Sciences.Materials and MethodsIn a cross sectional study 60 patients with stable angina were selected with convenience sampling. Initially after receiving exercise testing، and completing the questionnaire to determine angina class، the patients were randomly divided into A and B groups by using the questionnaire and related chart recording of physiological variables. Demographic characteristics، types of drugs، the number of angina attacks and the results of the stress test were registered. The patients were treated with 20 mg propranolol every 8 hours daily، and with 30 mg diltiazem for 6 weeks، and they were considered as Group A، and Group B respectively. The patients were examined by a cardiologist for 6 weeks. Inclusion criteria to the survey were typical angina pain، positive exercise test، patient satisfaction، and dwelling in the provincial capital. Exclusion criteria were negative exercise test، treated with cardiac drugs، drug complications، diabetes، severe ischemic attacks، and cutting off medication. Hospitalization data were recorded by a questionnaire، and the collected papers were analyzed by using SPSS statistical software.ResultsThe results showed that from the 60 stable angina patients in both groups of A، and B، 68. 3 % were male، and 31. 7 % were females. The most abundant minor pain، was angina pain، with 50%، and the least pain، was terrified angina pain with 10%. The most abundant Angina class was class 2 with 80%، and lowest was class 3 with 8. 3%. There was a significant differences between the two groups of treatment concerning the drug’s effectiveness، number of attacks of pain، and the effect of pain. Fisher''s exact test indicated that there was a significant difference between negative exercise test in the two groups.ConclusionAlthough both Ayndral and diltiazem had an effective role on the quality of pain، number of attacks، period of pain in patients with stable angina، but this effect was more effective in diltiazem group. More investigations with bigger sample size are needed.Keywords: stable angina, propranolol, diltiazem, pain -
زمینه و هدفخشونت علیه زنان یک مساله بهداشتی عمومی است که پیامد شناسایی و تشخیص آن، رابطه مستقیم با سلامت جامعه دارد. هدف از این مطالعه تعیین فراوانی نسبی سوء رفتار با زنان و عوامل مرتبط آن در شهر اهواز می باشد.روش بررسیبرای انجام این مطالعه مقطعی، براساس 7/65= α=0/05، P؛ تعداد 368 زن متاهل 15 الی 55 سال با روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه دموگرافیک و چک لیست مقیاس سوء رفتار با زنان اشتراوس و مقیاس اصلاح شده تاکتیک های تعارض استفاده و جهت پایایی و روایی از اعتماد محتوی و آزمون همزمان و پایایی ارزیاب ها استفاده شد(87٪= r). اطلاعات جمع آوری و تکمیل شده با استفاده از آزمون کای دو تجزیه و تحلیل شد.یافته هانتایج پژوهش نشان داد 63 درصد نمونه ها خشونت را تجربه کرده بودند انواع خشونت شامل سوء رفتار فیزیکی 4/43 درصد، روانی 8/58 درصد، جنسی 2/34 درصد و اقتصادی 2/12 درصد را تحمل کرده بودند. خشونت خانگی با فاکتورهای شغل زن 03/0= P، وضعیت اقتصادی 03/0= P، سطح سواد، سن ازدواج زن و اعتیاد به مواد مخدر(001/0 > p)، میزان درآمد05/0 > p، سن ازدواج همسر03/0= P، تعداد فرزندان 006/0= Pتفاوت سن ازدواج رابطه آماری معنادار داشت. بین برخی از عوامل مانند جنسیت فرزند، طول مدت ازدواج و مصرف سیگار با سوء رفتار اختلاف معنادارآماری مشاهده نشد.نتیجه گیریبا توجه به نتایج پیشنهاد می شود با اجرای برنامه ریزی های آموزشی در سطح ملی به خصوص برای زوجین جوان در خصوص کنترل خشم، مقابله با مشکلات زندگی و کنترل استرس زمینه پیشگیری از خشونت و آرامش خانواده فراهم شود.
کلید واژگان: سوء رفتار, خشونت, زنان همسردار, خشونت خانگی, خصوصیات فردی, پیش گیریBackground And ObjectiveIntimate partner violence against women is a serious public health issue with recognizable direct health community consequences. This study indicated frequency of intimate partner abuse referred to Ahvaz health center and related factors with it. Subjects andMethodsAfter a preliminary study based on the frequency (P =65/7%، α =0/05)، 368 married women 15 to 55 year were selected with multi-stage sampling method The data were collected by Demoghrafic questionniar، Strauss-scale about abuse of women and conflict tactics scale was modified. For Reliability uesed content confidence. The validity is evalueted by currented test (r =% 78). The data obtain from scales were completed using an interview and analyzed using chi-squer test.ResultAlthogether، 63/2% of women had been exposed to various types of domestic violence by their partner، including psychology violence (58/8%)، physical violence (43/4%)، sexual violence (12/2%) and economic violence (34/2%). Statistically، there was a significant difference between abuse and the following factors: abuse and the following factors: women’s job’s (P=0/03)، economic condition (P=0/03)، educational level، married age and addiction (P<0/001)، monthly income (P<0/05)، married of husbend ‘s age (P=0/03)، numer of childern (P=0/006). However there was not statistically a signiicant difference between abuse and use child gender، lendhth of married، and smoking.. Conclustion: Regarding widespread prevalence of violence against women and related factors،it is recommended to implement national education program to control steress and help younger women to cope with problems in life.Keywords: violence, domestic, abusewomen, related factors, prevention Ahvaz, intimate partner individual factors, frequency
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.