به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

وحید واحدی

  • وحید واحدی*، شهروز معبودی، طاهر یلچی، مهدی انصاری
    در مطالعه حاضر، امکان بهبود عملکرد تولیدمثلی میش ها و وزن تولد بره ها با استفاده از تزریق ویتامین E-سلنیوم در میش های هم زمان شده فحلی با استفاده از 200 راس میش نژاد مغانی در قالب طرح کاملا تصادفی در دو گروه بررسی شدند. در گروه شاهد میش ها در طول دوره هم زمان‏سازی فحلی هیچ مکملی را دریافت نکردند، اما در گروه دوم، میش ها در روزهای اسفنج‏گذاری و اسفنج‏برداری پنج میلی لیتر ویتامین E-سلنیوم را به صورت تزریقی دریافت کردند. برای هم زمان‏سازی، میش ها به مدت 14 روز اسفنج حاوی پروژسترون دریافت کردند و بعد از خارج نمودن اسفنج ها، 400 واحد بین المللی هورمون گونادوتروپین کوریون اسب (eCG) دریافت کرده و دو روز بعد از آن با قوچ ها جفت گیری کردند. بعد از زایش، شاخص های تولیدمثلی در هر گروه محاسبه شدند. در هر گروه آزمایشی از تعداد 20 راس میش در روزهای اسفنج گذاری و سه هفته بعد از قوچ اندازی خون‏گیری انجام و برخی فراسنجه های خونی اندازه گیری شد. نرخ زایش، بره زایی، راندمان تولید بره و نرخ دوقلوزایی در گروه شاهد کم تر از گروه تیمار بود (0/05>P). تفاوتی در وزن تولد بره ها در دو گروه مشاهده نشد. میزان گلوکز و کلسترول سرم خون سه هفته بعد از جفت گیری، در میش هایی که ویتامین E-سلنیوم دریافت کردند بالاتر بود (0/05>P). براساس نتایج حاصل، تزریق ویتامین E-سلنیوم در میش مغانی در زمان هم زمان سازی فحلی، سبب بهبود عملکرد تولیدمثلی می شود.
    کلید واژگان: راندمان تولید بره, میش مغانی, نرخ آبستنی, ویتامین E سلنیوم, همزمان سازی فحلی
    Vahid Vahedi *, Shahrooz Mabodi, Taher Yalchi, Mehdi Ansari
    The aim of the current study was to improve the reproductive performance and birth weight of lambs using vitamin E and selenium (Ese) injection in estrus-synchronized Moghani ewes. In this research, a total of 200 Moghani ewes were divided into two groups in a completely randomized design. In the control group, only estrus synchronization was performed, but the second group was received two intramuscular injections of Ese (5 ml) on the days of sponging and sponge removal. Synchronization of estrus was done by inserting intravaginal sponges for 14 days followed by 400 IU eCG at sponge withdrawal. Two days after sponge withdrawal, ewes were joined with fertile rams. Twenty ewes from each group were selected randomly and their blood was sampled. The first and second blood samplings were done before inserting intravaginal sponges and three weeks after ram exposure, respectively. Then, some blood plasma metabolites were determined. After parturition, reproductive traits were calculated in each group. According to the results, lambing rate, fecundity rate, lamb production efficiency and twinning rate were higher in Ese group (88, 111, 126.1, 21.6 respectively) compared to control (73, 84, 112.3, 12.3 respectively). The birth weight of lambs did not significantly differ between the groups. Glucose and cholesterol concentration of blood were significantly higher in group receiving Ese three weeks after mating. In conclusion Ese injection improved the reproduction performance in Moghani ewes.
    Keywords: Estrus synchronization, Moghani ewe, pregnancy rate, prolificacy, Vitamin Ese
  • آزاده بوستان*، رضا سید شریفی، نعمت هدایت ایوریق، وحید واحدی، الهام رضوان نژاد
    اسپرم تعیین جنسیت شده یک فناوری مهم در زمینه پرورش گاو شیری است. بدون استفاده وسیع از اسپرم تعیین جنسیت شده، بخش اصلی پیشرفت ژنتیکی با انتخاب نرها در گله های گاو شیری صورت می گیرد. هدف این مطالعه بررسی اقتصادی استفاده از اسپرم ماده زا در تکنیک انتقال جنین بود. شش استراتژی بر اساس ارزش اقتصادی (EV) مورد مقایسه قرار گرفتند. نرم افزارهای اکسل و ویژوال بیسیک 6 برای محاسبات مورد استفاده قرار گرفتند. در استراتژی 1، 5 درصد از تلیسه های برتر به عنوان دهنده جنین در نظر گرفته شدند و با اسپرم ماده زا مورد تلاقی گرفتند. در استراتژی 2، 5 درصد از تلیسه ها و گاوهای شکم اول و دوم برتر به عنوان دهنده جنین در نظر گرفته شدند و با اسپرم ماده زا مورد تلقیح قرار گرفتند. تعداد تلیسه و گاو در استراتژی 3 مانند استراتژی 2 بود ولی برای تلقیح همه گیرنده ها از اسپرم معمولی استفاده شد. تعداد تلیسه و گاو در استراتژی 4 نیز مانند استراتژی 2 بود. در این استراتژی برای تلقیح تلیسه های دهنده از اسپرم ماده زا و برای تلقیح گاوهای دهنده، از اسپرم معمولی استفاده شد. در استراتژی 5، 10 درصد تلیسه های برتر به عنوان دهنده در نظر گرفته شدند و برای تلقیح آن ها از اسپرم ماده زا استفاده شد. استراتژی 6 نیز مشابه استراتژی 5 بود ولی در آن برای تلقیح تلیسه های دهنده از اسپرم معمولی استفاده شد. بالاترین ارزش اقتصادی مربوط به استراتژی های 1 و 5 بود که در آن تلیسه ها به عنوان دهنده مورد استفاده قرار گرفتند و برای تلقیح آن ها از اسپرم ماده زا استفاده شد. کمترین ارزش اقتصادی مربوط به استراتژی بود که برای تمام دهنده ها اعم از تلیسه و گاو از اسپرم ماده زا استفاده می شد. دلیل اصلی آن کم بودن تعداد جنین های قابل انتقال بعد از استفاده از اسپرم ماده زا در گاوهای دهنده باشد. نتایج این تحقیق نشان داد که به کار بردن اسپرم ماده زا در تکنیک انتقال جنین برای تلیسه ها نسبت به استفاده از آن در گاوها، بازدهی بهتری دارد.
    کلید واژگان: انتقال جنین, اسپرم ماده زا, بررسی اقتصادی, تلیسه های دهنده, گاوهای دهنده
    Azade Boustan *, Reza Seyedsharifi, Nemat Hedayat Evrigh, Vahid Vahedi, Elham Rezvannejad
    Sex-sorted semen is an important technology in cattle breeding. Without the widespread use of sexed semen, the major part of genetic development occurs through the selection of males in dairy herds. The objective of this research was to investigate the effect of using sexed semen in embryo transfer program economically. Six strategies were compared based on economic value (EV). Visual basic 6 and Excel software were applied for calculations. In strategy 1, 5% of heifers were considered as donors and were inseminated by sexed semen. In strategy 2, 5% of heifers and cows were donors and were inseminated by sexed semen. In strategy 3, the number of heifer and cow donors, was similar to strategy 2 but conventional semen was used for all donors. The number of heifer and cow donors in strategy 4 was similar to strategy 2 but sexed semen was used for heifer donors and conventional semen for cow donors. In strategy 5, 10% of heifers were considered as donors and were inseminated by sexed semen. Strategy 6 was similar to strategy 5 but conventional semen was used for all donors. According to the results, among these strategies, the EVs of strategies 1 and 5 were higher than other strategies. It showed that using sexed sorted semen for insemination of superovulated heifers would result in higher EV. The lowest EV was related to the strategy that used sexed semen for all donors, including heifers and cows. The main reason is the low number of transferable embryos after using sexed semen in donor cows. The Results showed that the use of sexed semen in the embryo transfer technique for heifers is more effective than its use in cows.
    Keywords: Embryo transfer, Sexed semen, Economic Evaluation, Donor heifers, Donor cows
  • محمود فیضی پور نامقی، سید محمد مهدوی*، محمد کرمی، محمدعلی نصیری خلیلی، وحید واحدی، امیر مدرسی چهاردهی
    مقدمه

    قرار گرفتن در معرض میدان مغناطیسی (EMFs) ممکن است بر عملکرد شناختی مانند حافظه تاثیر منفی بگذارد. در این مقاله روشی برای ارزیابی تاثیر امواج الکترومغناطیسی گروه امواج الکترومغناطیس باند S بر روی هیپوکامپ مغز با استفاده از Comsol Multiphysics پیشنهاد شده است.

    روش کار

    این مطالعه خواص بیوالکتریک بافت های بیولوژیکی پیاده سازی شده توسط نرم افزار و ایجاد EMFs در باند S در هیپوکامپ را بررسی نموده است.

    یافته ها

    این امواج هیپوکامپ را گرم نموده اما برای تاثیرگذاری بر فعالیت یا شناخت حافظه کافی نیستند. در این مطالعه، دمای بافت هیپوکامپ زمانی که در معرض میدان هایی با شدت 20 تا 120 ولت بر متر قرار گرفتند، از 0001/0 تا 016/0 درجه سانتی گراد افزایش یافت. نرخ جذب ویژه (SAR) از 3-10×18 تا 2-10×22 وات بر کیلوگرم متغیر بود.

    نتیجه گیری

    اثرات دمایی غیرحرارتی امواج الکترومغناطیسی بر اختلالات شناختی احتمالا بسیار ناچیز خواهد بود و تاثیری بر گرم نمودن بافت هیپوکامپ مغز نخواهد داشت. هرچند اثرات بلند مدت آن نیازمند پژوهش است.

    کلید واژگان: هیپوکامپ, اثرات گرمایی, نرخ جذب رشد, اثرات غیر حرارتی, امواج مغناطیسی زیستی
    Mahmoud Feizipour Namaghi, Seyed Mohammad Mahdavi*, Mohammad Karami, MohammadAli Nasiri Khalili, Vahid Vahedi, Amir Modarresi Chahardehi
    Introduction

    Exposure to electromagnetic fields (EMFs) may negatively affect cognitive functions, such as memory. This paper proposes a way of evaluating the impact of microwave S-band electromagnetic waves on the head layers and hippocampus using COMSOL Multiphysics.

    Methods

    This study investigated the bioelectric properties of software-implemented biological tissues and the creation of EMFs in the S-band on the hippocampus.

    Results

    These EMFs heat the hippocampus but are not enough to impact activity or cognition (memory). The temperature of hippocampus tissue increases by 0.0001 to 0.016°C when exposed to fields of 20 to 120V/m intensity. The specific absorption rate varied from 18×10-3 to 22×10-2 W/kg.

    Conclusion

    Therefore, the non-thermal effects of electromagnetic waves on cognitive disorders are likely linked to their interaction with brain waves.

    Keywords: Hippocampus, SAR, thermal effect, non-thermal effect, bioelectromagnetic waves
  • وحید واحدی*، نازیله بالاپور، طاهر یلچی، صیاد سیف زاده، جمال سیف دواتی

    هدف از این مطالعه، بررسی اثرات نانو اکسید مس و پری بیوتیک بر عملکرد و شمارش سلول های خونی در گوساله های شیر خوار هلشتاین بود. تعداد 28 راس گوساله هلشتاین با میانگین سنی یک الی هشت روز و میانگین وزنی 1±39 کیلوگرم در یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تیمار و هفت تکرار استفاده شدند. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) جیره پایه بدون افزودنی، 2) جیره پایه به همراه 4 گرم پری بیوتیک در روز، 3) جیره پایه به همراه 15 میلی گرم نانو اکسید مس در روز، 4) جیره پایه + 4 گرم پری بیوتیک + 15 میلی گرم نانو اکسید مس در روز بودند. نتایج نشان داد که عامل نانو اکسید مس، پری بیوتیک و اثر متقابل نانو اکسید مس و پری بیوتیک نتوانست وزن نهایی گوساله ها را تحت تاثیر قرار دهد. میزان مصرف خوراک، افزایش وزن روزانه، ضریب تبدیل غذایی و همچنین صفات دور سینه، طول بدن و ارتفاع از جدوگاه تحت تاثیر استفاده از نانو اکسید مس و پری بیوتیک در گوساله های شیرخوار هلشتاین قرار نگرفتند. عامل پری بیوتیک، نانو اکسید مس و عامل متقابل آن ها اثر معنی داری بر درصد گلبول های سفید، گلبول های قرمز، لنفوسیت، هموگلوبین و هماتوکرین ایجاد نکرد. اما عامل اثرات متقابل نانو اکسید مس و پری بیوتیک درصد نوتروفیل را به طور معنی داری افزایش داد (05/0>P). نتیجه گیری می شود که استفاده از پری بیوتیک و نانو اکسید مس نتوانست سبب بهبود عملکرد رشدی و شمارش سلولی های خونی به جز درصد نوتروفیل شود.

    کلید واژگان: پری بیوتیک, عملکرد رشد, گوساله شیرخوار, نانو اکسید مس
    Vahid Vahedi *, Nazileh Balapour, Taher Yalchi, Sayad Seyfzadeh, Jamal Seifdavati
    Introduction

     Before weaning, dairy calves are susceptible to many pathogens and nutritional problems. For several years antibiotics have been used to overcome these problems also to obtain economic benefits in terms of improved calves performance and reduced medication costs. However, the use of antibiotics in animal husbandry is in question because of antibiotic resistance of microorganisms. In an effort to replace antibiotics from animal feeds, many additives have been proposed. Probiotic, prebiotics and Organic and inorganic mineral salts are examples of these additives. Prebiotics are non-digestible carbohydrates which are not metabolized in the small intestine and fermented in large intestine. Mannan oligosaccharides and β-glucan are prebiotics which derived from saccharomyeces cereviciae cell wall and are able to block fimbriae of patho genic bacteria, and thus prevent their adhesion to the mucous epithelium. The administration of prebiotic to calves can decrease coliform population of large intestine and colon of calves. More recently, prebiotics have been shown to have immune-enhancing characteristics Also, Copper is a microelement that is present in many important processes in the body and plays a vital role. Copper deficiency in some parts of the world is a major problem in ruminants. For this reason, dietary supplements are commonly used to regulate the diet of calf to compensate for copper deficiency. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effects of copper nanoxide and prebiotics on blood cell count and growth performance in Holstein suckling calves.

    Materials and methods

    Twenty-eight Holstein calves with an average age of 1 to 8 days and an average weight of 39±1 kg were used in a factorial experiment as a completely randomized design with 4 treatments and 7 replications. Experimental treatments include: 1) Basal diet without additives, 2) Basic diet with 4 gr of prebiotic per day, 3) Basic diet with 15 ppm nanoparticles of copper per day, 4) Basic diet + 4 gr of prebiotic + 15 ppm nanoparticles of copper per day. The diet containing feed and milk was given two times a day i.e. in the morning (8:00 am) and evening (18:00 pm). Water was offered adlibitum. Whole blood samples were collected from jugular veins on d 60, approximately 3 h after the morning feeding. Samples were sent to the laboratory under refrigeration (4°C) till analyzed for WBC count, neutrophil, lymphocyte and monocyte concentration.Results and Discussion The results showed that the copper nanoxide, prebiotics and the interaction of copper nanoxide and prebiotics could not affect the final weight of suckling calves. The results showed that feed intake, daily weight gain and feed conversion ratio of suckling calves were not significantly affected by supplementation of prebiotic and copper nanoxide in the diet during the first, second month and experimental period. Also, Body length, Wither height and Heart girth of Holstein suckling calves were not affected by copper nanoparticles and prebiotics supplementation. Prebiotic, copper nanoxide and their interaction had no significant effect on white blood cells, red blood cells, hemoglobin and hematocrit. In contrast, copper nanoxide and prebiotics significantly increased the neutrophil percentage (P <0.05).

    Research

    has shown that probiotic consumption had no significant effect on functional parameters of Baluch sheep including final weight, daily gain, feed intake and dietary intake. However the result of the other study suggests that prebiotic can be supplemented to the calves for better performance. In contrary to the results of the present study, other researchers have indicated that copper nanoparticles could improve growth performance and modulate intestinal microflora and intestinalmucosal morphology in weaned piglets. In the study addition of pro- prebiotic and symbiotic to the whole milk of dairy female calves increased average daily gain but dry matter intake and blood parameters related to immune system and cell-mediated immune response were not affected. However, when a combination of probiotic and prebiotic added to the milk a better improvement in average daily gain was observed. A study reported that haematological traits (WBC count, neutrophil, monocyte, lymphocyte and hemoglobin) were unaffected by prebiotic and synbiotic in weaned pigs. However, the other study showed that immune parameters such as lymphocytes, leukocyte and neutrophils tended to increase in supplementation of symbiotic.

    Conclusion

    In general, results of this experiment indicated that using prebiotics and copper nanoxide did not improve growth performance and blood cell count except neutrophil percentage.

    Keywords: Copper nanoxide, Growth performance, Prebiotics, Suckling calves
  • حبیب احدی، امیر کریمی*، مقصود بشارتی، وحید واحدی، نامدار کامرانی
    حفظ توان باروری در اسپرم منجمد شده دارای اهمیت بسیار بالایی می باشد. به منظور بررسی اثر عصاره درمنه (Artemisia incana) بر انجماد اسپرم، سطوح مختلف عصاره گیاه مذکور (0، 2، 4، 6، 8، 10و12 میلی لیتر بر دسی لیتر) پس از استخراج به منی رقیق شده با محیط حاوی بافر سیترات اضافه گردید. پس از خنک سازی، منی در پایوت های 0/5 میلی لیتری بسته بندی شده و تا زمان ارزیابی خصوصیات کیفی در داخل ازت مایع نگه داری شدند. در این پژوهش 4 تکرار برای هر تیمار در نظر گرفته شد و در هر تکرار برای هر تیمار 10 پایوت منجمد شد. ارزیابی زنده مانی اسپرم با استفاده از رنگ آمیزی ایوزین-نیگروزین نشان داد افزودن عصاره درمنه در سطح 4 میلی لیتر در دسی لیتر به رقیق کننده اسپرم گوسفند تاثیر مثبتی در زنده مانی اسپرم داشت. هم چنین تست محیط هایپواسموتیک به منظور بررسی یکپارچگی غشای پلاسمایی نشان داد که از لحاظ درصدی تیمار 4 میلی لیتر در دسی لیتر به رقیق کننده دارای بالاترین یکپارچگی غشا بود. بالاترین درصد جنبایی کل مربوط به تیمار حاوی 4 و پایین ترین درصد جنبایی مربوط به تیمار 10 میلی لیتر عصاره در رقیق کننده بود. بررسی شدت آسیب پراکسیداتیو با اندازه گیری مالون دی آلدهید نشان داد کم ترین میزان تولید مالون دی آلدهید مربوط به تیمار دارای 12 میلی گرم عصاره بر دسی لیتر رقیق کننده بود که به طور معنی داری نسبت به سایر گروه های آزمایشی پایین تر بود. با توجه به نتایج آزمایش حاضر به نظر می رسد استفاده از عصاره آبی درمنه در سطح 4 میلی لیتر در دسی لیتر رقیق کننده دارای اثرات مثبت بر فرآسنجه های کیفی اسپرم پس از انجماد دارد.
    کلید واژگان: انجماد اسپرم, قوچ مغانی, عصاره آبی درمنه
    Habib Ahadi, Amir Karimi *, Maghsoud Besharati, Vahid Vahedi, Namdar Kamrani
    Maintaining fertility in frozen sperm is very important. To investigate the effect of Artemisia (Artemisia incana) extract on sperm cryopservability of Moghani ram spermatozoa, different levels of the plant extract (0, 2, 4, 6, 8, 10 and 12 ml per deciliter) were added after extraction to diluted semen with an extender containing citrate buffer. After chilling, the semen was packaged in 0.5 ml straws and stored inside the liquid nitrogen until the evaluation of qualitative properties. This experiment was designed with 4 replications (with 10 straws in each replicate) per experimental group. Evaluation of sperm viability using eosin-nigrosine staining showed that adding 4 ml of Artemisia extract per deciliter to sheep sperm diluent had a positive effect on sperm viability. Similarly, the HOST test (hypoosmotic swelling test) to examine the integrity of the plasma membrane showed that the treatment had the highest membrane integrity (P<0.05). The highest and lowest Total Motility (TM) was observed in experimental groups 4 and 10 ml of extract in diluted semen, respectively (P<0.05). Examination of peroxidative damage by measuring malondialdehyde showed the lowest amount of malondialdehyde production was seen in the treatment with 12 mg of extract per deciliter diluent that was significantly different from other experimental groups (P<0.05). According to the results of the present experiment, it seems that the use of 4 ml Artemisia extract per deciliter of the diluent has positive effects on the quality of sperm after freezing.
    Keywords: Artemisia extract, oxidative stress, Semen Cryopreservation, Moghani Ram
  • وحید واحدی*، بابک نادری، سیامک قضایی، آزاده بوستان

    هدف از مطالعه حاضر مقایسه دو روش همزمان سازی فحلی در دو شرایط محیطی طبیعی و تنش گرمایی بر عملکرد تولیدمثلی و غلظت هورمون های استروژن و پروژسترون پلاسما در گاوهای شیری هلشتاین بود. تعداد 110 راس گاو هلشتاین با میانگین تولید 28 کیلوگرم شیر و نوبت زایش یک تا چهار به طور تصادفی در بین یکی از دو روش همزمانی قرار گرفتند: 1) روش دابل آوسینک (60=DO; n)، که در این گروه گاوها در روز صفر هورمون GnRH، در روز هفتم PGF2α و در روز نهم GnRH دریافت کردند و بعد از هفت روز دیگر روش آوسینک (GnRH-7d- PGF2α-2d-GnRH-16h-AI) روی این گاوها تکرار شد. 2) روش پری سینک آوسینک (50=PO; n)، که در این گروه گاوها دو تزریق هورمون PGF2α به فاصله 14 روز دریافت کردند و بعد از 12 روز دیگر برنامه آوسینک انجام شد. هر دو روش در دو فصل تابستان و زمستان انجام شدند. درصد گوساله زایی در گاوهایی که در فصل زمستان همزمان شده بودند بیشتر از گاوهای گروه فصل تابستان بود (36/4 در مقابل 18/2 درصد، 0/04 =P). میانگین تعداد تلقیح به ازای آبستنی در گاوهایی که در فصل زمستان همزمان شده بودند نسبت به فصل تابستان کمتر بود (1/46 در مقابل 1/74درصد، 0/02 =P). میانگین غلظت هورمون استروژن و پروژسترون در فصل زمستان بیشتر از فصل تابستان بود (0/05 > P). با توجه به نتایج حاصل، عملکرد تولید مثلی و غلظت هورمون های استروژن و پروژسترون در فصل زمستان بالاتر از فصل تابستان است و روش همزمان سازی تفاوتی از نظر تاثیر بر عملکرد تولیدمثلی ندارد.

    کلید واژگان: پری سینک اوسینک, تنش گرمایی, دابل اوسیک, عملکرد تولیدمثلی, گاوهای شیری
    Vahid Vahedi *, Babak Naderi, Ciyamak Ghazaie, Azadeh Boustan

    The aim of this study was the comparison of two protocols of estrus synchronization in two natural climates and heat stress condition on reproductive performance and concentration of plasma estrogen and progesterone hormones in Holstein dairy cows. One hundred and ten multiparous Holstein dairy cows (28 kg average daily milk yield and parity one to four calved) were randomly assigned to two protocolgroups: 1) Double-Ovsynch (DO; n=60), the cows received GnRH-7d-PGF2α-2d-GnRH and Ovsynch (GnRH-7d- PGF2α-56h-GnRH-16h- AI) was initiated 7 d later; 2) Presynch-Ovsynch (PO; n=50), the cows received PGF2α-14d-PGF2α and Ovsynch was initiated 12 d later. The both of the protocols were done in two seasons of summer and winter. The calving rate in cows that were synchronized at winter season was greater than cows synchronized in summer (36.4 vs 18.2%; P= 0.04). Mean of the number of insemination to conception was lower in cows that synchronized in winter compared to cows synchronized in summer (1.46 vs 1.74; P= 0.02). Mean of measured estrogen and progesterone hormones concentrations was higher in cows that synchronized in winter compared to summer (P < 0.05). Overall, mean of reproductive traits and hormones concentration is higher in cows that synchronized in winter than in summer and the protocol of estrus synchronization had no effect on reproductive performance.

    Keywords: Dairy Cows, Double-Ovsynch, heat stress, Presynch-Ovsynch, reproductive performance
  • سلیمان پناهعلی زاده، وحید واحدی*، آزاده بوستان

    هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثرات تغذیه اسیدآمینه های ال متیونین و ال لیزین روی رشد جمعیت کلنی، تخم گذاری ملکه، پرورش نوزادان و میزان تولید عسل بود. این آزمایش از 27 اردیبهشت ماه سال 1398 شروع و به مدت 45 روز تا 10 تیر ماه در استان اردبیل انجام شد. برای این آزمایش تعداد 48 کندو انتخاب شدند و کلنی ها از نظر شرایط محیطی، جمعیت، ذخیره گرده و عسل و ملکه های خواهری یکسان سازی شدند. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار و 12 تکرار انجام شد. تیمارها شامل: 1) تیمار شاهد (کلنی های تغذیه شده با شربت فاقد مکمل اسید آمینه) و تیمارهای 2، 3 و 4 که به ترتیب با شربت مکمل شده با اسید آمینه متیونین، اسید آمینه لیزین و مخلوطی از اسیدآمینه های لیزین و متیونین تغذیه شدند. نتایج نشان داد که در دوره اول و دوم بیشترین میزان جمعیت در تیمار متیونین/لیزین مشاهده شد (05/0 > p). در دوره چهارم و میانگین دوره ها، بیشترین جمعیت کلنی ها مربوط به تیمار متیونین/لیزین (به ترتیب 6/12 و 42/9 قاب) و کمترین جمعیت مربوط به تیمار شاهد (به ترتیب 4/10 و 19/8 قاب) بود. در تمام دوره های آزمایش، تخم گذاری ملکه در زنبورهایی که با مخلوط اسیدآمینه های متیونین/لیزین تغذیه شده بودند در مقایسه با گروه شاهد افزایش معنی داری داشت (05/0 > p). همچنین بهترین عملکرد برای صفت پرورش نوزادان و تولید عسل در تیمار متیونین/لیزین بدست آمد. در کل بررسی ما تاثیر مثبت تغذیه مخلوط اسیدآمینه های لیزین و متیونین بر جمعیت کلنی، تخم ریزی ملکه و تولید عسل را تایید می کند.

    کلید واژگان: زنبور عسل, ال متیونین, ال لیزین, جمعیت کلنی, تخم گذاری ملکه
    Soleyman Panahalizadeh, Vahid Vahedi *, Azadeh Boustan

    The aim of the present study was to characterize the effects of L-methionine and L-lysine supplementation on population growth, honey bee (Apis mellifera Meda) Queen egg laying, brood rearing and honey production. This study started in 17 May to 1 July continued for 45 days in Ardabil province. For this experiment, 48 hives was chosen and colonies equalized for environment condition, population, honey and pollen store and same sister queens. The experiment was conducted in a completely randomized design with 4 treatments and 12 replicates. The experimental treatments were: 1) control group (sugar syrup without amino acid supplementation) and treatments 2, 3 and 4 were fed with sugar syrup with Methionine, Lysine and Lysine and Methionine mix, respectively. The results showed that, in first and second periods, highest population was observed in Met/Lys treatment (P > 0.05). In fourth and mean of periods, the highest populations of colonies were belonging to the Met/Lys group (12.6 and 9.42 frame, respectively) and the lowest population (10.4 and 8.19 frame, respectively) was belonging to the control. In all of periods, Laying performance of queens was increased significantly by feeding Met/Lys compared to the control (P < 0. 05). For brood rearing and honey production, the best performance was obtained by colonies supplemented with Met/Lys treatment as well. In overall, our study confirms the positive effectiveness of feeding Met/Lys on population size, laying performance of queens and honey production.

    Keywords: Honey bee, L- methionine, L-lysine, population growth, Queen Egg lying
  • وحید واحدی*

    زمینه مطالعاتی: 

    طی مراحل انجماد و یخ گشایی اسپرم، استرس اکسیداتیو باعث کاهش تحرک، زنده مانی، یکپارچگی غشاء، ظرفیت آنتی اکسیدانی و در نهایت میزان باروری اسپرم می شود. گیاه شاه اسپرم به دلیل داشتن ترکیبات فنولیک دارای خاصیت آنتی اکسیدانی می باشد.

    هدف

    در این مطالعه تاثیر عصاره گیاه شاه اسپرم به عنوان یک آنتی اکسیدان طبیعی بر کیفیت اسپرم منجمد-یخ گشایی شده قوچ مغانی مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: برای این منظور در فصل تولیدمثلی از چهار راس قوچ مغانی 4-3 ساله با میانگین وزنی 70 کیلوگرم، هفته‏ای دو بار اسپرم‏گیری شد. سپس نمونه‏ها با رقیق‏کننده بر پایه زرده تخم مرغ-سیترات حاوی سطوح مختلف عصاره گیاه شاه اسپرم (0، 2، 4، 8، 12 و 16 میلی لیتر در دسی لیتر محلول رقیق کننده) رقیق شدند. نمونه ها پس از طی مراحل سردسازی تا دمای 4 درجه سانتی گراد، به مدت 8 دقیقه روی بخار ازت منجمد شده و تا زمان ارزیابی در داخل ازت مایع نگهداری شدند. پس از یخ‏گشایی، فراسنجه های حرکتی اسپرم به وسیله سیستم کاسا، زنده‏مانی به روش رنگ‏آمیزی ایوزین-نیگروزین، تست یکپارچگی غشاء با محلول هایپواسموتیک و تعیین اسپر م های ناهنجار با محلول هانکوک مورد بررسی قرار گرفت.

    نتایج

    غلظت های 8 و 12میلی لیتر در دسی لیتر عصاره گیاه شاه اسپرم، به طور معنی‎داری تحرک کلی و تحرک پیش رونده اسپرم را نسبت به گروه شاهد بهبود داد (05/0 <p). درصد فراسنجه های VSL، VCL و VAP در تیمارهای 8 و 12 میلی لیتر نسبت به تیمارهای شاهد و 16 میلی لیتر بالاتر بود (05/0 <p). درصد فراسنجه LIN در تیمار 8 میلی-لیتر نسبت به 16 میلی لیتر بالاتر بود. بالاترین درصد زنده مانی اسپرم مربوط به تیمار 12 میلی لیتر و بالاترین درصد یکپارچگی غشای پلاسمایی اسپرم مربوط به تیمار 8 و 12 میلی لیتر بود (05/0 <p). درصد اسپرم ناهنجار در تیمار 12 میلی لیتر نسبت به تیمارهای شاهد و 2 میلی لیتر کمتر بود (05/0 <p).

    نتیجه گیری نهایی:

     به طور کلی استفاده از 12 میلی لیتر در دسی لیتر عصاره گیاه شاه اسپرم در رقیق‏کننده منی سبب بهبود کیفیت اسپرم منجمد-یخ گشایی شده قوچ شد.

    کلید واژگان: : آنتی اکسیدان, اسپرم قوچ, عصاره شاه اسپرم, منجمد-یخ گشایی, یکپارچگی غشایی
    Vahid Vahedi *
    Introduction

    The Artificial insemination technique is based on sperm cryopreservation that induces irreversible damages to sperm (Purdy 2006), which may result in loss of sperm motility, viability, plasma membrane integrity, and ultimately male fertility (Baghshahi et al. 2014). Physical and chemical damages during cryopreservation are associated with significant amounts of production of reactive oxygen species (ROS) and lipid peroxidation of the phospholipids in the membrane by free radicals (Chatterjee et al. 2001). The removal of ROS is catalyzed by antioxidant enzymes such as glutathione peroxidase (GSH-PX), superoxide dismutase (SOD) and catalase (CAT). Numerous non-enzymatic defenses (vitamin C, vitamin E, and glutathione (GSH)) are also employed to provide protection. An imbalance between free radical production and their removal results with ageing allowing progressive damage to occur. Therefore, for protecting the sperm against oxidative damage, numerous researchers have investigated the effects of a various synthetic and natural antioxidants on spermatozoa during cryopreservation processes (Malo et al. 2010). Various plant products contain antioxidant compounds such as flavonoids, tannins, coumarins, xanthons, phenolics, lignans and terpenoids. For this reason, there is a growing interest in using them as natural antioxidants. Several studies have shown that the use of herbal antioxidants during the freezing-thawing process of sperm had positive effects on sperm quality (Daghigh Kia et al. 2016; Vahedi et al. 2018). The herb of costmary (Tanacetum balsamita L.) contains phenolic compounds, such as flavonoids and phenolic acids (Shahhoseini et al. 2019). It has been shown that costmary exhibit antioxidant effects due to phenolic compounds (Bączek et al. 2017).

    Purpose

    The aim of current study was to evaluate the effect of Costmary extract as a natural antioxidant on post-thawed ram sperm quality.

    Material and methods

    This study was performed at the Iranian Moghani sheep Breeding Center located in Jafarabad city, Province Ardebil, Iran. Four mature and fertile rams (3-4 years old, mean live weight of 70±4.2 kg), were used in this study. Ejaculates were collected twice a week for 8 weeks by an artificial vagina (42-43°C). Only samples containing spermatozoa with greater than 70% motility were accepted for experiment. To eliminate individual differences, semen samples were pooled and processed for extending. The pooled ejaculate was diluted (37 ◦C) using egg yolk-citrate extender containing different concentrations of Tanacetum balsamita extract (0, 2, 4, 8, 12, and 16 mL/dL). Diluted semen samples were aspirated into 0.25 ml straws and equilibrated at 4°C for 3 h. After equilibration, the straws were placed on liquid nitrogen (LN2) vapor for 8 min, then plunged into liquid nitrogen, and stored in a liquid nitrogen tank until thawed and used for evaluation of sperm parameters. The frozen straws were thawed individually in a water bath (37 ◦C) for 30 s for evaluation. A computer-assisted sperm analysis (HFT CASA, Hooshmand Fanavar Tehran Co, Iran) was used to analyze sperm motility and velocity characteristics. Sperm viability was assessed using a modification of the eosin-nigrosin staining method described by Evans and Maxwell (1987). Sperm membrane functionality was evaluated using the hypoosmotic swelling test (HOST) (Revell and Mrode, 1994). For the assessment of the sperm morphology abnormalities, at least three drops of each sample were added to Eppendorf tubes containing 1 ml of Hancock solution (62.5 ml formalin (37%), 150 ml sodium saline solution, 150 ml buffer solution and 500 ml bi-distilled water). The prepared slides were assessed by phase-contrast microscopy using a 400× magnification. All data were analyzed by completely randomized design using the GLM procedure of SAS version 9.1 (SAS Institute, 2004).

    Results and discussion

    Samples cryopreserved in 8 and 12 mL/dL Tanacetum balsamita extract had higher total motility and progressive motility compared to the control group (p < 0.05). The percentage of VSL, VCL and VAP were higher (p < 0.05) in the extender containing 8 and 12 mL/dL extract compared to control and 16 mL/dL groups. LIN parameter was higher (p < 0.05) in 8 mL/dL compared to 16 mL/dL extract (46.83±3.82 vs. 40.52±3.23). For parameter STR, the highest value (p < 0.05) was observed at 8 and 12 mL/dL of extract (81.09±7.56% and 80.27±7.18%, respectively). The highest (p < 0.05) percentage of sperm viability and plasma membrane integrity were observed in groups containing 8 and 12 mL/dL extract. Percentage of acrosome abnormality was higher (p < 0.05) in 12 mL/dL extract groups (21.25%) compared to control and 2 mL/dL extract groups (26.70% and 27.23%, respectively). Some studies have reported that herbal antioxidants reduce the free radicals following the freeze–thawing process (Ashrafi et al. 2013). In the present study, treatment of costmary extract resulted in a significant improvement in motility parameters, viability and membrane integrity of frozen-thawed ram sperm. The main constituents found in the herb of costmary extract are polyphenolic compounds, such as flavonoids and phenolic acids (Faraloni, 2018). Among flavonoids there are mainly glycosides of luteolin, apigenin and quercetin while phenolic acids are represented mainly by chlorogenic, caffeic and dicaffeoylquinic acids. The attacks of ROS during cryopreservation lead to reduction of oxygen and it is related to lipids peroxidation of the sperm membranes that destroys the structure of the lipid matrix. Flavonoids increase membranes integrity by preventing of free radicals production and lipid peroxidation in the membrane that induce oxidative damage to the membrane components (Daghigh Kia et al. 2016). Therefore, costmary extract may play a protective role against oxidative damage and scavenge produced free radicals from cells.

    Conclusion

    In conclusion, this study showed that supplementation of extender with 12 mL/dL Tanacetum balsamita L. extract has a beneficial effect on the quality of frozen-thawed ram semen.

    Keywords: Antioxidant, Freeze-thawing, Membrane integrity, Ram semen, Tanacetum balsamita extract
  • میکائیل قلی پور، وحید واحدی*، شاهین حاجی قهرمانی، زربخت انصاری پیرسرایی

    هدف از پژوهش حاضر بررسی آثار تغذیه پودر بهار نارنج بر عملکرد رشد، اجزای لاشه و برخی فراسنجه های خونی درجوجه های گوشتی تحت شرایط تنش گرمایی بود. تعداد 200 قطعه جوجه گوشتی یک روزه (رآس 308) در قالب طرح کاملا تصادفی به پنج گروه آزمایشی با چهار تکرار و هر تکرار شامل 10 قطعه پرنده تقسیم شدند. تیمارهای آزمایشی شامل گروه شاهد (جیره پایه)، جیره پایه دارای نیومایسین (0/2 درصد جیره) و 3 سطح از پودر بهارنارنج (0/5، 1 و 2 درصد جیره) بودند. جوجه ها از سن 15 تا 42روزگی تحت شرایط تنش گرمایی (2°C±32 از ساعت 10 صبح الی شش بعد از ظهر) قرار گرفتند. در پایان آزمایش از هشت قطعه پرنده در هر تیمار خونگیری انجام شد. نتایج نشان داد که میانگین تلفات در گروه های تیماری (3/75 درصد) نسبت به گروه شاهد (22/5 درصد) به طور معنی داری کمتر بود. پودر بهار نارنج در دوره های مختلف رشد تاثیر معنی داری روی مصرف خوراک و افزایش وزن جوجه ها نداشت. طی دوره رشد (11-24 روزگی)، کمترین ضریب تبدیل غذایی در تیمار 0/5%  پودر بهار نارنج حاصل شد که با تیمار 2%  تفاوت معنی داری داشت (0/05>p). گلوکز سرم خون در جوجه هایی که 1% پودر بهار نارنج دریافت کرده بودند، کاهش معنی داری (0/05>p) نسبت به جوجه های گروه شاهد، نشان داد (211 در مقابل 8/225 میلی گرم در دسی لیتر). سطح  LDLخون در تیمار 2% پودر بهار نارنج (4/57 میلی گرم در دسی لیتر) نسبت به گروه 0/5% (6/69 میلی گرم در دسی لیتر) کمتر بود (0/05>p). مصرف پودر بهارنارنج روی وزن لاشه، سینه، ران و وزن بافت های داخلی بدن جوجه های گوشتی اثر معن ی دار نداشت (0/05<p). بنابراین بهار نارنج ممکن است به دلیل داشتن خاصیت آنتی‏ اکسیدانی در تخفیف اثرات تنش گرمایی موثر باشد.

    کلید واژگان: بهارنارنج, تنش گرمایی, جوجه گوشتی, خصوصیات لاشه, ضریب تبدیل غذایی
    Michael Gholipour, Vahid Vahedi*, Shahin Hajighahramani, Zarbakht Ansari Pirsarei

    This study was conducted to determine the effects of Bitter Orange blossom powder (BOBP) on growth performance, carcass characteristics and some blood parameters in broiler chickens under heat stress condition. A total of 200 one day-old male broiler chicks (Ross 308) randomly were divided into five treatment groups in a completely randomized design with four replicates of 10 birds each. The experimental treatments including control (basal diet), the basal diet with Neomycin (0.2% of v diet) and 3 levels of BOBP (0.5, 1 and 2% of diet). Birds submitted to heat stress (32±2ºC from 10.00 AM to 6.00 PM) from 15 to 42 d of age. Blood samples were taken from 8 birds per treatment at the end of experiment. The results showed that, average mortality was significantly lower (P<0.05) in treatments groups (3.75%) than in the control group (22.5%). The diet supplemented with BOBP had no effects on feed intake and weight gain of chicks during different periods (P>0.05). In the grower phase (11-24 d), the lowest fed conversion ratio (FCR) was obtained in 0.5% BOBP, which were significantly different from 2% treatment (P<0.05). Birds receiving diet supplemented with 1% BOBP revealed significantly (P<0.05) lower blood glucose compared to the control group (211 vs 225.8 mg/dl). LDL level was lower (p < 0.05) in 2% BOBP treatment (57.4 mL/dL) compared to 0.5% (69.6 mg/dl). The feeding of BOBP did not induce any significant effect on the whole carcass, breast, drumstick and internal organs weight of broiler chickens (P<0.05). In conclusion, BOBP may be effective in attenuating heat stress effects due to its illustrated antioxidant effects.

    Keywords: Bitter Orange blossom, Broiler chicken, Carcass traits, Feed conversion ratio, Heat stress
  • داود صفری، نعمت هدایت ایوریق*، رضا سید شریفی، میرداریوش شکوری، وحید واحدی، رضا خلخالی ایوریق

    ورم پستان یک بیماری التهابی شایع در صنعت گاو شیری جهان به شمار می رود که می تواند هزینه های زیادی را به این صنعت تحمیل کند. عوامل محیطی متعددی به همراه عامل ژنتیک در روند این بیماری و مقاومت در برابر آن نقش کلیدی ایفا می کنند. پروتئین TLR4 یک گیرنده خارج سلولی است که باعث شناسایی عوامل بیماری زا شده و سیستم ایمنی را تحریک به پاسخ می کند. هدف این مطالعه شناسایی چندشکلی موجود در اگزون 3 ژن TLR4 و بررسی همبستگی آن با تعداد سلول های سوماتیک موجود در شیر گاوهای هلشتاین شرکت کشت و صنعت و دامپروری مغان بود. در این مطالعه از 200 راس گاو در دو گروه 100 راسی با تعداد سلول های سوماتیک پایین (50000 تا 150000) و بالا (بیش تر از 200000) استفاده شد. توالی یابی اگزون 3 ژن مذکور و هم ترازی آن با توالی مرجع منجر به شناسایی یک چندشکلی تک نوکلیوتیدی از نوع جایگزینی نوکلیوتید C (با فراوانی 0/145) به جای T (با فراوانی 0/855) شد که باعث تغییر اسیدآمینه ایزولوسین به تریونین می شود. آنالیز آماری نشان داد که شیر تولیدی گاوهای با ژنوتیپ CC به طور معنی داری تعداد سلول های سوماتیک کم تری نسبت به دو ژنوتیپ دیگر دارد (p <0/05). با توجه به همبستگی معنی دار چندشکلی تک نوکلیوتیدی موجود در اگزون 3 ژن TLR4 و تعداد سلول های سوماتیک در شیر، به نظر می رسد این ژن یک کاندیدا مناسب برای برنامه های اصلاحی در جهت ایجاد مقاومت در برابر ورم پستان باشد.

    کلید واژگان: هلشتاین, ژن TLR4, سلول های سوماتیک, ورم پستان
    Davod Safari, Nemat Hedayat Evrigh *, Reza Seyedsharifi, MirDarioush Shakouri, Vahid Vahedi, Reza Khalkhali Evrigh

    Mastitis is a prevalent inflammatory disease, which can impose extra costs on dairy industry worldwide. Genetic and some environmental factors, have fundamental impacts on this this disease and the resistance against that. TLR4 protein is an extracellular receptor that detects pathogens and stimulates the immune system to respond. This study aimed to identify the polymorphism in exon 3 of the TLR4 gene and investigation the association with the somatic cell count in the milk of Holstein cattle of Moghan agro-industry and livestock company. In this study, 200 Holstein cows were used as two groups (number of each = 100) with low (50000 -150000 cell/ml) and high (> 200000 cell/ml) somatic cell count. The sequencing of exon 3 and mapping it to reference sequence led to the identification of one single nucleotide polymorphism (SNP), the substitution of C nucleotide (frequency equal to 0.145) with T nucleotide (frequency equal to 0.855), that replaced isoleucine with threonine. Statistical analysis revealed that milk of cows with CC genotype had significantly fewer somatic cells than the other two genotypes (p < 0.05). Due to the significant association between identified SNP in exon 3 of the TLR4 gene and somatic cell count in milk, it appears that this gene could be a suitable candidate for breeding programs to increase resistance to mastitis.

    Keywords: Holstein, TLR4 gene, Somatic Cells, mastitis
  • وحید واحدی*، نعمت هدایت ایوریق، حامد خلیل وندی بهروزیار
    هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر جیره های حاوی نمک های کلسیمی روغن پالم و روغن ماهی بر عملکرد، ویژگی های لاشه و کیفیت گوشت بره های پرواری مغانی بود. تعداد 20 راس بره نر مغانی چهار تا پنج ماهه با میانگین وزن اولیه 8/2±7/32 کیلوگرم به طور تصادفی و بر اساس وزن اولیه به دو گروه آزمایشی (10n=) تقسیم و در جایگاه های انفرادی قرار گرفتند. بره ها با یکی از دو جیره 1) حاوی 5/2 درصد روغن پالم و 2) حاوی 5/2 درصد روغن ماهی به مدت 90 روز تغذیه شدند. در انتهای آزمایش، بره ها کشتار شده و خصوصیات لاشه و کیفیت گوشت آن ها مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها بر اساس طرح کاملا تصادفی و با استفاده از رویه GLM نرم افزار SAS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که نمک های کلسیمی روغن های پالم و ماهی تاثیر معنی داری بر عملکرد، خصوصیات لاشه و ترکیات شیمیایی ماهیچه راسته نداشتند. همچنین، میزان نیروی برش، درصد افت حاصل از پخت و کاهش وزن حاصل از شیرابه در ماهیچه راسته تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند. گوشت بره هایی که با روغن ماهی در مقایسه با روغن پالم تغذیه شده بودند از شدت بوی بیشتر (13/6 در مقابل 06/5) و کیفیت پایین تری (21/4 در مقابل 41/5) برخوردار بودند (05/0>P) و سایر خصوصیات حسی گوشت (تردی، آبداری و طعم) تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. در کل، تغذیه 5/2 درصد نمک های کلسیمی روغن ماهی بدون اثر بر عملکرد و ویژگی های لاشه، از نظر افراد ارزیاب، بوی ماهی در گوشت مصرفی را افزایش داد.
    کلید واژگان: بره, خصوصیات لاشه, عملکرد رشد, کیفیت گوشت, نمک های کلسیمی روغن ماهی
    V. Vahedi *, N. Hedayat-Evrigh, H. Khalilvandi Behruzyar
    The present study aimed to characterize the effect of dietary Ca-salts of palm oil (PO) and fish oil (FO) on performance, carcass characteristics, and meat quality of growing lambs. The lambs (n=20; IBW=32.7±2.8 kg, 4-5 month-old) were randomly assigned to one of two treatments (10 lambs/treatment) based on IBW and kept individual pens. Lambs were offered one of two diets, 1) control (2.5% PO) and 2) 2.5% FO for 90 days. At the end of the experiment, lambs were slaughtered and carcass characteristics and meat quality were measured. All data were analyzed based on a completely randomized design using the general linear model procedure of SAS. Results showed that Ca-salts of PO and FO did not affect animal performance, carcass traits, and chemical composition of Longissimus dorsi muscle (LDM). Also, shear force, cooking loose, and drip loose percentage of LDM did not affect by treatments. Feeding FO increased odor score (6.13 vs. 5.06) and decreased overall acceptability of meat (4.21 vs. 5.41) compared to PO (P<0.05), while the other sensory characteristics of meat (tenderness, flavor, and juiciness) were not affected by treatments. In conclusion, the feeding of 2.5% Ca-salts of FO increased the fishy odor in the lamb meat according to the sensory panel without changing the performance and carcass characteristics.
    Keywords: Lamb, Carcass characteristics, Growth Performance, Meat Quality, Ca-salts of fish oil
  • میکائیل قلی پور، وحید واحدی*، زربخت انصاری پیرسرایی
    هدف از این تحقیق، بررسی اثرات تغذیه پودر بره موم بر عملکرد رشد، اجزای لاشه و فراسنجه های خونی جوجه های گوشتی در پاسخ به تنش گرمایی بود. در این آزمایش از تعداد 160 قطعه جوجه گوشتی نر یک روزه (راس 308) در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تیمار، چهار تکرار و 10 قطعه جوجه در هر تکرار استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1- تیمار شاهد (جیره پایه)؛ 2- جیره حاوی نیومایسین (200 گرم در هر تن)؛ 3- جیره حاوی 150 میلی گرم بره موم در هر کیلوگرم جیره؛ 4- جیره حاوی 200 میلی گرم بره موم در هر کیلوگرم جیره بودند. جوجه ها از سن 15 تا 42 روزگی تحت شرایط تنش گرمایی (2°C ± 32 از ساعت 10 صبح الی شش بعد از ظهر) قرار گرفتند. نتایج نشان داد که میزان تلفات در پرندگانی که در جیره خود بره موم دریافت کردند کمتر از گروه شاهد بود (0/05 > P). در دوره های مختلف، مصرف خوراک تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. در دوره های رشد و پایانی، وزن جوجه های که با جیره حاوی 200 میلی گرم پودر بره موم، تغذیه شدند بیشتر از پرندگان گروه شاهد بود (0/05> P). در دوره پایانی و کل دوره، ضریب تبدیل خوراک در پرندگان تغذیه شده با 200 میلی گرم پودر بره موم کمتر از گروه شاهد بود (0/05 > P). سطح گلوکز و LDL خون در پرندگان تغذیه شده با بره موم کمتر از گروه شاهد بود (0/05 > P). بنابراین براساس نتایج حاصل، استفاده از بره موم تا سطح 200 میلی گرم در هر کیلوگرم جیره می تواند اثرات منفی تنش گرمایی را در جوجه های گوشتی کاهش دهد.
    کلید واژگان: بره موم, پرنده, تنش گرمایی, ضریب تبدیل خوراک, گلوکر خون
    Michael Gholipour, Vahid Vahedi *, Zarbakht Ansari Pirsarei
    This study was conducted to determine the effects of Propolis on growth performance, carcass characteristics and some blood parameters in broilerchickens in response to heat stress condition. A total of 160 one day-old male broiler chicks (Ross 308) were randomly divided into four treatmentgroups in a completely randomized design with four replicates of 10 birds each. The experimental treatments including: 1) control (basal diet), 2) thebasal diet with Neomycin (200 g/ton), 3) 150 mg/kg Propolis, 4) 200 mg/kg Propolis in diet. Birds submitted to heat stress (32±2ºC from 10.00 AMto 6.00 PM) from 15 to 42 d of age. The results showed that, average mortality was lower in Propolis groups than in the control group (P < 0.05).None of the feed intake data was influenced by treatments during different periods. Birds receiving diet supplemented with 200 mg/kg Propolis had asignificantly (P < 0.05) higher body weight compared to the control group at the finisher feeding phase and whole period. In the finisher phase andwhole period, the lowest (P < 0.05) fed conversion ratio (FCR) was observed in chickens fed 200 mg/kg Propolis. Cholesterol and LDL level werelower in chickens fed diet with Propolis compared to control (p < 0.05). In conclusion, the addition of Propolis at a rate of 200 mg/kg to the diet couldreduce the negative effects of heat stress in broiler chickens.
    Keywords: Bird, Blood Glucose, feed conversion ratio, heat stress, propolis
  • مرتضی بهروزلک*، محسن دانشیار، رقیه پوربایرامیان، وحید واحدی

    این آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با پنج تیمار و پنج تکرار، به منظور ارزیابی نسبت های مختلف ید آلی به غیر آلی (100:0، 75:25، 50:50، 25:75، 0:100) بر عملکرد، فراسنجه های خونی و هورمون های تیروییدی سرم خون جوجه های گوشتی انجام گردید. نتایج نشان داد تیمارهای آزمایشی بر افزایش وزن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی تاثیر نداشت. بالاترین غلظت هورمون T3 و هورمون های TSH و TRH در گروه حاوی 75 درصد ید آلی مشاهده شد (05/0p <). تیمار حاوی 100 درصد ید آلی دارای بیشترین غلظت هورمون تترایدوتیرونین (T4) در بین تیمارهای آزمایشی بود (05/0p <). همچنین در سرم خون جوجه های تغذیه شده با تیمار حاوی 75 درصد ید آلی بالاترین سطح گلوکز، پروتئین کل، نیتروژن اوره ای خون و آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز و گلوتاتیون پراکسیداز مشاهده شد (05/0p <)، اما در غلظت کراتینین و اسید اوریک خون تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بطور کلی جایگزینی مکمل معدنی با مکمل آلی ید بدون اثرات منفی، تاثیر موثری بر فراسنجه های خونی و غلظت هورمون های تیروییدی داشته است، بطوری که بالاترین غلظت در تیمار 75 درصد ید آلی + 25 درصد ید معدنی مشاهده شد.

    کلید واژگان: فراسنجه های خونی, ید آلی, هورمون های تیروئیدی, ضریب تبدیل غذایی
    Morteza Behroozlak *, Mohsen Daneshyar, Roghaye Pourbayramian, Vahid Vahedi

    This experiment was performed to evaluate the different ratios of organic and inorganic Iodine (0:100, 25:100, 50:50, 75:25, 100:0) on the performance, blood parameters and serum thyroid hormones in broiler chickens in a completely randomized design with 5 treatments were tested in 5 replicate pens. The results showed that there was no significant difference between treatments in weight gain, feed intake and feed conversion ratio. The highest concentrations of T3, TSH and TRH were detected in 75% organic Iodine treatment (p < 0.05). The diet contained 100% organic Iodine was highest concentrations of tetraiodothyronine (T4) among treatments (p < 0.05). In blood serum, chicks fed with a diet containing 75% organic Iodine treatment were found to have the highest levels of glucose, total protein, nitrogen urea and superoxide dismutase, glutathione peroxidase enzymes (p < 0.05). However, there was no significant difference in the concentration of creatinine and uric acid blood. Generally, according to the results of this experiment, the replacement of mineral supplement with organic supplementation of iodine without negative effects, affected on blood parameters and concentration of thyroid hormones, so that the highest concentration in treatment of 75%organic iodine + 25% inorganic iodide was observed.

    Keywords: Blood metabolites, organic Iodine, Thyroid hormones, Feed Conversion Ratio
  • محسن عسگری، مهدی خدایی‏ مطلق*، مهدی کاظمی بن‏چناری، وحید واحدی
    هدف

    هدف از این پژوهش بررسی تاثیرعصاره ی دانه ی خرنوب به‏عنوان آنتی اکسیدانت طبیعی بر کیفیت اسپرم قوچ نژاد فراهانی پس از یخ ‏گشایی بود.

    مواد و روش‏ها

    در این تحقیق از پنج راس قوچ نژاد فراهانی (وزن: 5±60 کیلوگرم)، دو بار در هفته توسط واژن مصنوعی اسپرم گیری شد. به‏منظور از بین بردن اثرات فردی دام ها انزال آن ها به‏نسبت مساوی باهم مخلوط شدند. سطوح مختلف عصاره ی دانه ی خرنوب (صفر، 05/0، 1/0، 15/0 و 2/0 میلی لیتر) به رقیق کننده بر پایه زرده تخم مرغ-تریس افزوده شد. نمونه ها بعد از طی مراحل سرد سازی و پر شدن در پایوت‏ها، در بخار ازت منجمد شده و تا زمان ارزیابی در ازت مایع نگه‏داری شدند. پس از یخ‏گشایی و 5 دقیقه انکوباسیون در دمای 37 درجه سانتیگراد فراسنجه های کیفی اسپرم نظیر جنبایی، جنبایی پیش رونده، زنده مانی (تست ایوزین- نگروزین)، سلامت غشا (تست هاست) و همچنین ریخت شناسی اسپرم ها (تست هانکوک) مورد بررسی قرار گرفتند.

    نتایج

    نتایج نشان داد که سطح 05/0 میلی لیتر ازعصاره ی دانه ی خرنوب به‏ طورمعنی داری سبب بهبودی فراسنجه های اسپرم همچون تحرک، زنده مانی، یک‏پارچگی غشای پلاسمایی و ریخت شناسی درمقایسه با گروه شاهد شد (01/0<p).

    نتیجه‏ گیری

    نتایج نشان داد که افزودن 05/0 میلی لیتر از عصاره ی دانه ی خرنوب به رقیق کننده بر پایه ی تریس- زرده ی تخم مرغ برای فریز و یخ گشایی اسپرم در قوچ نژاد فراهانی احتمالا می تواند مفید باشد.

    کلید واژگان: عصاره ی دانه, قوچ, اسپرم, آنتی اکسیدانت
    M. Asgari, M. Khodaei Motlagh *, M. Kazemi Bonchenari, V .Vahedi
    Aim

    The aim of this study was to determine the effect of Carob seedextract as natural antioxidant on quality cryopreserved Farahani rams breeding sperm.

    Material and Methods

    In this study semen was collected from five mature ram (weight: 60±5 kg) twice a week using an artificial vagina and the ejaculates were pooled in order to eliminate the individual effect of rams. Different levels of carob seed extracts (0, 0/05, 0/1, 0/15 and 0/2 mL) were added to diluent based tris-egg yolk. After cooling, filling and sealing of the samples, they were frozen and with nitrogen vapor and immersed in liquid nitrogen and were stored until evaluation time. Thereafter and after thawing and incubation for5 min, sperm quality parameters includingmotility, progressive motility, viability (Nigrosine–eosin staining), membrane integrity with Hypoosmotic (Host) and morphology abnormality (Hancock test).

    Results

    Results indicated that the level of 0/05 mL carob seedextract significantly improved some parameters including motility, viability, plasma membrane and morphology integrity compared to control (P<0.01).

    Conclusion

    Results indicated that so added 0/05 of carob seed extract peel to Tris based extender was beneficial in storage in sperm Farahani ram breeding after freeze-thawing.

    Keywords: seed extract, Ram, Sperm, Antioxidant
  • کوشا کمالی*، پژمان شادپور، احسان زلفی، وحید واحدی، حسین صفاری، نصرالله آبیان
    مقدمه

    روش TURB به عنوان یک روش استاندارد طلایی برای تشخیص و درمان تومورهای مثانه غیر تهاجمی به عضله طبق EAU در سال 2018 شناخته می شود.عدم وجود نمونه دترسور تا % 50 در این روش گزارش شده است .هدف از این مطالعه مقایسه روش ان بلاک با روش Conventional TURB در به دست اوری نمونه دترسور است .

    روش کار

    از سپتامبر 2017 تا سپتامبر 2018 تعداد 60 بیمار با تومور منفرد پاپیلاری کمتر سه سانتی متر بدون سابقه قبلی تومور مثانه به طور تصادفی به دو گروه تصادفی تقسیم شدند و مورد جراحی با روش های en-bloc TURB با هوک و Conventional TURB قرار گرفتند. مدت زمان عمل، میزان پارگی و وجود دترسور در دو گروه مقایسه شد .

    یافته ها

    طول مدت جراحی در en-bloc TURB 52 / 3 ± 46 / 15 و در گروه Conventional TURB تی یو ار بی 04 / 5 ± 06 / 20 دقیقه بود که طول مدت جراحی به طور معناداری در گروه en- bloc TURB نسبت به گروه conventional TURB کمتر بود.هیچ موردی از پارگی کلینیکال مثانه در دو گروه دیده نشد. در 28 نفر (3 / 93 %) در گروه en- bloc TURB و 25 نفر (3 / 83 %) در گروه Conventional TURB نمونه دترسور در بررسی پاتولوژی وجود داشت که این تفاوت قابل ملاحظه ای نبود .

    نتیجه گیری

    روش en-bloc TURB مونوپولار با هوک در به دست اوردن نمونه دترسور به اندازه روش Conventional TURB موثر است و باعث افزایش پارگی مثانه نمی شود و با توجه به کاهش زمان عمل نسبت به روش Conventional TURB روش برتری است.

    کلید واژگان: سرطان مثانه, TURB, Ten-bloc, دترسور
    Koosha Kamali*, Pejman Shadpour, Ehsan Zolfi, Vahid Vahedi, Hossein Saffari, Nasrollah Abian
    Introduction

    According to EAU 2018 guidelines, TURBT is the gold standard method for diagnosis and treatment of non-muscle invasive bladder tumor. It has been reported that in 50% of cases no detrusor was found in the specimen. The aim of this study is to compare presence of detrusor in specimens taken by conventional and en-bloc method.

    Methods

    From September 2017 to September 2018, 60 patients with solitary papillary tumor sized less than 3 cm, and no prior history of bladder cancer, randomly divided into two groups: Conventional TURBT and en-bloc TURBT with monopolar hook. Mean operation time, perforation rate, and presence of detrusor muscle were compared between two groups.

    Results

    Mean operation time in en-bloc TURBT was 15.46 ± 3.52 minutes and in conventional TURBT was 20.6 ± 5.04 minutes. The mean operation time was significantly different between the two groups. No clinical bladder perforation was seen in the two groups. In 28 cases (93.3%) of en-bloc group the detrusor was seen in pathologic reports while presence of detrusor in pathology report was positive in 25 cases (83.3%) of the conventional group, this difference was not statistically significant.

    Conclusions

    En-bloc TURBT with monopolar hook was as effective as conventional method with no increase in bladder perforation, and due to lower operation time it is a better option than conventional TURBT.

    Keywords: Bladder Cance, TURBT, En-Bloc, Detrusor
  • وحید واحدی*، فرهاد صمدیان، روشنک نوراحمدی، مرتضی بهروزلک
    در پژوهش حاضر تاثیر پودر تفاله ‎انگور بر خصوصیات منی، سطح سرمی تستوسترون و باروری خروس ‏های گله مادر گوشتی بررسی شد. تعداد 240 قطعه مرغ مادر و 24 قطعه خروس از سویهراس 308 با سن 31 هفتگی، در قالب طرح کاملا تصادفی به سه گروه آزمایشی در 10 تکرار (8 قطعه مرغ و 1 قطعه خروس در هر تکرار) تقسیم ‏بندی شد. پرندگان از هفته 32 تا هفته 41 در گروه شاهد از جیره‏ استاندارد و در گروه های تیماری با جیره ‏های دارای 1/5% و 3% تفاله خشک انگور (برحسب ماده خشک) تغذیه شدند. در انتهای آزمایش (هفته 41) برخی خصوصیات کیفی منی، مقادیر تستوسترون سرمی خروس ‏ها و میزان جوجه‏ درآوری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که‎ مکمل‏ سازی تفاله انگور اثر معنی‏ داری بر حجم منی و غلظت اسپرم خروس‎ها نداشت (0/05<P). جنبایی کل، جنبایی پیش رونده و درصد زنده‏ مانی اسپرم در پرندگان دریافت ‎کننده 1/5 و 3 درصد تفاله انگور خوراکی نسبت به گروه شاهد بالاتر بود (0/05>P)، اما ریخت ‎شناسی و یکپارچگی غشای پلاسمایی اسپرم ها تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. علاوه بر این، مکمل ‎سازی سه درصد تفاله انگور، به طور موثری (0/05>P) باعث افزایش تستوسترون سرمی و درصد جوجه ‏درآوری نسبت به گروه شاهد شد (0/05>P). در نتیجه افزودن خوراکی فیبرهای آنتی ‏اکسیدان مثل پودر تفاله انگور، ممکن است باعث بهبود کیفیت اسپرم و درصد جوجه ‏درآوری در گله‏ های مادر گوشتی شود.
    کلید واژگان: خروس گله مادر, تفاله انگور, سطح سرمی تستوسترون, خصوصیات منی
    Vahid Vahedi *, Farhad Samadian, Roshanak Nourahmadi, Morteza Behroozlak
    In this study, the effect of diatary supplementation of gpape pomace poweder (GP) was investigated on semen quality, serum testosterone levels and fertility of rossters in a broiler breeder stock. A total of 240 hens and 24 cocks at 31 weeks of age from Ross 308 strain were divided randomely into three experimental groups with 10 replicate within each (8 hens and 1 cock in each replicated).  From week 32 to week 41, birds in the control group were given the standard basal diet, but in the treatment groups fed the basal diet supplemented with either 1.5 or 3% of dried grape pomece on dry matter basis. At the end of experiment (week 41) some of the semen quality parameters, serum testosterone levels and the amount of hatchability was investigated in each experimental group. The results indicated that supplementation of grape pomace  had no significant effect on semen volume and sperm concentration of cocks (P>0.05). Sperm motility, progresive motility and viability was higher significantly in the roosters receiving 1.5 or 3% diatary GP compared to the control (P<0.05), but sperm morphology and plasma membrane integrity were not affected by dietary treatment. Moereover, 3% GP supplementation effectively (P<0.05) increased serum testosterone levels and hatchability percentage compared to the control group. In conclusion, the diatary addition of  antioxidant fibers such as GP may improve rooster semen quality and concequently hatchability in the broiler breeder stocks.
    Keywords: Broiler breeder rosster, Grape pomace, Serum testosterone level, Semen parameters
  • مصطفی عمری، نعمت هدایت *، آزاده بوستان، رضا سید شریفی، وحید واحدی، رضا خلخالی
    حفظ نژادهای بومی از اهداف مهم اصلاح نزادی محسوب می شود و جهت شناسایی ساختار ژنتیکی جمعیت باقی مانده اساس حفظ نژادی است. لذا این پژوهش با هدف بررسی ساختار ژنتیکی اسب های استان اردبیل و مقایسه با دیگر نژادهای خارجی با استفاده از ناحیه کنترل (D- loop) ژنوم میتوکندریایی انجام گرفت. جهت انجام آزمایش DNA ژنومی استخراج و مستقیما پس از تکثیر 430 جفت بازی از ناحیه کنترل با استفاده از روش سنگر از 100 راس اسب بومی مربوط به استان اردبیل توالی یابی گردید. آنالیز توالی ها منجر به شناسایی 43 جایگاه چندشکلی شد که منجر به ایجاد  40 هاپلوتیپ مختلف گردید که براساس هاپلوگروه های شناسایی شده در 9 هاپلوگروه (A،B ،C ، G ،I ،L ،M ،P  و Q) قرار گرفتند. مقدار تنوع نوکلئوتیدی، تنوع هاپلوتیپ و  Dتاجیما در اسب های بومی استان اردبیل به ترتیب 0/02412، 0/877 و 0/571- به دست آمد. میزان D تاجیما انحراف معنی داری را نشان نداد. نتایج این مطالعه نشان داد که خط مادری در اسب های اردبیل از تنوع بالایی برخوردار است.
    کلید واژگان: اسب بومی, هاپلوتیپ, تنوع نوکلئوتیدی, تنوع ژنتیکی, ژنوم میتوکندریایی
    Azadeh Boustan, Reza Seyedsharifi, Vahid Vahedi, Mostafa Omri, Reza Khalkhali, Nemat Hedayat *
    Conservation of indigenous animal is one of the main goals of animal breeding and identification of genetic structure of population is the basis for breed conservation. The aim of this study was to evaluate the genetic structure and the genetic relationship between native horses’ in Ardabil Province using mitochondrial D-loop region. Blood samples were collected from 100 horses. Total DNA was extracted and 430 bp of D-Loop region (hyper variable) were amplified and sequenced using Sanger sequencing method. The analysis of data led to identify 48 polymorphic sites that create 52 haplotypes. The plotted phylogenic tree for haplotypes of Iranian native horses is placed in the 9 haplogroups including A, B, C, G, I, L, M, P and Q. Genetic and haplotype diversity values were 0.0241 and 0.877, respectively. Tajima D was calculated -0.571 which was not significant (p>0.1). Results of this study indicated that the maternal line of Ardabil horses had high genetic diversity.
    Keywords: Indigenous Horse, Haplotype, Nucleotide diversity, genetic diversity, Mitochondrial genome
  • وحید واحدی*، نعمت هدایت ایوریق
    هدف این پژوهش بررسی تاثیر عصاره گیاه نعناع فلفلی به عنوان یک آنتی اکسیدان طبیعی بر کیفیت اسپرم منجمد-یخ گشایی شده قوچ بود. برای این منظور از چهار راس قوچ مغانی هفته ‏ای دو بار اسپرم‏ گیری شد و انزال ها به طور یکسان باهم مخلوط شدند. سپس نمونه‏ ها با رقیق‏ کننده حاوی سطوح مختلف عصاره نعناع فلفلی (0، 2، 4، 8، 12 و 16 میلی لیتر در دسی لیتر محلول رقیق کننده) رقیق شدند. نمونه هاپسازطیمراحلسردسازیو انجمادتازمانارزیابیدرداخلازتمایعنگه داریشدند. بعد از یخ‏ گشایی، پارامترهای تحرک به وسیله سیستم کاسا، زنده‏ مانی به روش رنگ‏ آمیزی ائوزین-نیگروزین و تست یکپارچگی غشایی با محلول هیپواسموتیک مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که افزودن عصاره در سطوح 4 و 8 میلی لیتر، درصد تحرک کلی اسپرم ها را افزایش داد (0/05<P). هم چنین غلظت 4 میلی لیتر عصاره به طور معنی داری تحرک پیش رونده اسپرم ها را نسبت به گروه شاهد و گروه های تیماری حاوی سطوح بالاتر بهبود داد (0/05<P). در رقیق کننده حاوی 8 میلی لیتر عصاره، درصد صفات LIN، STR و VSL بالاتر بود (0/05<P). هم چنین افزودن سطوح 4 و 8 میلی لیتر عصاره، پارامترهای VCL و VAP را بهبود داد (0/05<P). سطوح 4 و 8 میلی لیتر عصاره، درصد زنده مانی ویکپارچگی غشای پلاسمایی اسپرم ها را نسبت به گروه شاهد بهبود داد (0/05<P)، اما ریخت‎شناسیاسپرم ها تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. در نتیجه استفاده از عصاره نعناع فلفلی در رقیق‏ کننده منی منجر به بهبود کیفیت اسپرم منجمد-یخ گشایی شده قوچ شد که این اثر وابسته به دوز بود.
    کلید واژگان: اثرات آنتی اکسیدانی, عصاره نعناع فلفلی, اسپرم قوچ, منجمد- یخ گشایی
    Vahid Vahedi *, Nemat Hedayat Evrigh
    The aim of current study was to evaluate the effect of Mentha piperita extract as a natural antioxidant on quality of frozen-thawed ram sperm. In this study, four Moghani ram were used for semen collection twice a week. Then semen samples were pooled and diluted with extenders supplemented with different concentrations of Mentha piperita extracts (0, 2, 4, 8, 12 and 16 mL per dL diluent solutions). Following cooling and freezing, semen samples were stored in liquid nitrogen until evaluation. After thawing, the sperm dynamic parameters were evaluated using CASA system. The results showed that the addition of 4 and 8ml/dl extracts resulted in higher (p < 0.05) percentages of total motility compared to control. Addition of 4 ml/dl extract improved progressive motility compared to control group and higher levels of extract groups (P <0.05). The percentages of LIN, STR and VSL were higher (P<0.05) in the extender containing 8 mL/dL extract. Addition of 4 and 8 mL/dL extract to the extender significantly (P<0.05) improved VCL and VAP parameters. Addition of 4 and 8ml/dl extract improved the percentage of viability and sperm plasma membrane integrity compared to control (P <0.05). Sperm morphology was not affected by treatments. In conclusion, supplementation of extender with Mentha piperita L. extract improves post-thawed ram sperm quality in a dose dependent manner.
    Keywords: Antioxidant effect, Mentha piperita extract, Ram semen, Freeze-thawing
  • ساحل بخشایش، جمال سیف دواتی*، صیاد سیف زاده، فرزاد میرزایی آقجه قشلاق، حسین عبدی بنمار، وحید واحدی
    هدف این تحقیق تعیین تاثیر تزریق داخل تخم مرغی نانو اکسید روی بر درصد جوجه درآوری، عملکرد رشد و خصوصیات لاشه جوجه های گوشتی بود. در روز 15 جوجه کشی 324 عدد تخم مرغ های مادر گوشتی سویه راس 308، توزین و در قالب طرح کاملا تصادفی به شش گروه آزمایشی با سه تکرار و هر تکرار شامل 18 تخم مرغ تقسیم و در مایع آمنیوتیک تزریق شد. تیمارها شامل کنترل منفی بدون تزریق (NC) ، کنترل مثبت تزریق mL 60 آب مقطر استریل (PC) و چهار سطح از نانواکسید روی (15، 30، 60 وppm 120) بودند. نتایج نشان داد تزریق داخل تخم مرغی نانواکسید روی مصرف خوراک جوجه های گوشتی را در دوره های پرورشی تحت تاثیر قرار نداد (05/0p>). همچنین وزن بدن، ضریب تبدیل غذایی و افزایش وزن روزانه در هر سه دوره 10-1روزگی ، 42-11روزگی و کل دوره پرورشی تحت تاثیر تزریق داخل تخم مرغی سطوح مختلف نانو اکسید روی قرار نگرفت. تزریق سطوح 15، 30 و 60 قسمت در میلیون نانواکسید روی درصد جوجه درآوری را در مقایسه با گروه شاهد تحت تاثیر قرار نداد. در حالی که تزریق 120 قسمت در میلیون در تخم مرغ های بارور، درصد جوجه در آوری را در مقایسه با گروه شاهد مثبت و منفی کاهش داد (05/0>p). نتایج نشان داد که تزریق داخل تخم مرغی سطوح 15، 30 و 120 قسمت در میلیون نانو اکسید روی تاثیر معنی داری بر وزن جوجه های تفریخ شده در مقایسه با شاهد نداشتند. اما تزریق 60 قسمت در میلیون نانواکسید روی در تخم مرغ های بارور، وزن جوجه های گوشتی را در مقایسه با شاهد منفی افزایش داد (05/0>p). تزریق داخل تخم مرغی سطوح مختلف نانواکسیدروی اثر بر وزن لاشه، وزن قلب، بورس فابرسیوس و وزن طحال نداشت. نتایج این مطالعه نشان داد که تزریق داخل تخم مرغی نانواکسید روی علی رغم افزایش مصرف خوراک نتوانست ضریب تبدیل غذایی، درصد جوجه درآوری و بازده لاشه جوجه های گوشتی را بهبود بخشد.
    کلید واژگان: جوجه درآوری, جوجه های گوشتی, عملکرد رشد, نانو اکسید روی
    Sahel Bakhshayesh M.Se, Jamal Seifdavati Dr*, Sayyad Seifzadeh Student, Farzad Mirzaei Aghjeh Gheshlagh Dr, Hosein Abdi Benmar Dr, Vahid Vahedi Dr
    The aim of this study was to determine effect of in ovo injection of nanoparticles of zinc oxide on hatching, growth performance and carcass yield of broiler chicks after hatching. In total, 324 fresh hatching eggs were randomly distributed into six treatment groups of 54 eggs per treatment with three replicates of 18 eggs each, and injections were performed on day 15 of incubation. The treatments were sham, positive control injection of 60 ml of distilled water and in ovo injection 4 levels (15, 30, 60 and 120 ppm) of zinc oxide nanoparticles into site of the embryo in amniotic fluid sac. The results showed that in ovo injection of nano zinc oxide did not affect chicks feed intake in total rearing period (P>0.05). Also, there were no significant in ovo injection different levels of zinc oxide nanoparticles on body weight, and average daily gain and feed conversion ratio in the three periods, 1-10, 11- 42 days and total rearing period among treatments. In ovo injection of 15, 30 and 60 ppm of nano- zinc oxide did not affect the percentage of hatching compared to the control group. While the injection of 120 ppm in fertile eggs reduced the percentage of chicken intake compared to the control group, positive and negative (P <0.05). The results showed that in-ovo injection of 15, 30 and 120 ppm nano zinc oxide did not have a significant effect on the weight of hatched chicks compared to control group. However, The results showed that groups receiving levels 60 ppm zinc oxide nanoparticles had significant increase on body weight of the hatched chicks compared with the positive control group (P <0.05). In-ovo injection of different levels of nano- zinc oxide had no effect on carcass weight, heart weight, bursa of fabricius weight and spleen weight. The results of this study suggest that in-ovo injection zinc oxide nanoparticles on day 15 of incubation fertilized eggs could not improve feed intake, feed conversion ratio, hatching percentage and carcass yield of broiler chickens.
    Keywords: Broiler chickens, Growth performance, Hatchability, Zinc oxide nanoparticles
  • ساحل بخشایش، جمال سیف دواتی، صیاد سیف زاده، فرزاد میرزایی آقجه قشلاق، حسین عبدی بنمار، وحید واحدی
    به منظور بررسی اثر تزریق عصاره بره موم در تخم مرغ های مادر گوشتی بر عملکرد رشد و وضعیت سیستم ایمنی جوجه ها بعد از تفریخ پژوهش حاضر طراحی و اجرا شد. در روز 14جوجه کشی، 324 عدد تخم مرغ سویه راس 308 توزین و در قالب طرح کاملا تصادفی در 6 گروه آزمایشی با 3 تکرار و هر تکرار شامل 18 عدد تخم مرغ تقسیم شد. تیمارها شامل شاهد (بدون تزریق)، شاهد با تزریق آب استریل، تزریق محلول 150، 300، 600 و 1200 قسمت در میلیون عصاره بره موم بودند از محلول تهیه شده در 60 میلی لیتر آب استریل، در روز 15 جوجه کشی یک میلی لیتر به مایع آمنیوتیک تخم مرغ ها تزریق انجام گرفت. نتایج نشان داد که تزریق عصاره بره موم به تخم مرغ در روز 15 انکوباسیون تاثیری بر درصد جوجه درآوری، وزن جوجه های تفریخ شده و نسبت وزن جوجه های تفریخ شده به وزن تخم مرغ نشان نداد (05/0p). در حالی که تزریق داخل تخم مرغی 150 قسمت در میلیون عصاره بره موم سبب افزایش تیتر آنتی بادی در مقایسه با تیمارهای دیگر شد (05/0>p). همچنین نتایج مربوط به تیتر آنتی بادی های تولید شده در اثر تزریق SRBC در 35 روزگی نشان داد در گروهی که تزریق عصاره بره موم صورت گرفته بود تیتر آنتی بادی در مقایسه با گروه شاهد منفی پایین بود (05/0>p). نتایج این مطالعه نشان داد که تزریق عصاره بره موم بر تخم مرغ های بارور در روز 15 انکوباسیون نتوانست سبب بهبود عملکرد رشد و سیستم ایمنی جوجه های گوشتی شود.
    کلید واژگان: عصاره بره موم, عملکرد رشد, سلول های خونی, پاسخ ایمنی, جوجه های گوشتی
    Sahel Bakhshayesh, Jamal Seifdavati Dr, Sayyad Seifzadeh Students In Animal Nutrition, Farzad Mirzaei Agha Gheshlagh Dr, Hossein Abdi Benmar Dr, Vahid Vahedi Dr
    The purpose of this study was to determine the effects of in-ovo injection of oil-extracted propolis on the growth performance and immune status of broiler chicks (Ross 308) after hatching. A total of 324 fresh hatching eggs were randomly distributed into six treatment groups of 54 eggs per treatment with three replicates of 18 eggs each. Treatments included sham as negative control (without injection), positive control with sterile water injection, and in ovo injection 4 levels (150, 300, 600 and 1200 ppm) of oil- extracted propolis solution prepared in 60 ml of sterile water, one ml into site of the embryo in sac of amniotic fluid into eggs at the 15th day of incubation. The results showed that propolis extract injected into eggs at day 15 of incubation did not show effect on hatchability, body weight and weight of the hatched chicks hatched egg weight (p>0.05). But in eggs, which injected 1200 ppm of oil-extracted propolis, the ratio of the weight of hatched chicks to egg weight was more numerically than the control group. Ovo injection levels of oil-extracted propolis were no significant on feed intake, body weight, average daily gain and feed conversion ratio in total rearing periods among treatments. The results obtained of the antibodies produced by the injection of SRBC at 28 days showed that groups receiving levels 300, 600 and 1200 ppm oil-extracted propolis and positive control had a tendency to decrease in antibodies produced in compared with the negative control group (P
    Keywords: Propolis extract, Growth performance, Blood cells, Immune response, Broiler chickens
  • جمال سیف دواتی، مطلب جهان آرا، صیاد سیف زاده، حسین عبدی بنمار، فرزاد میرزایی آقجه قشلاق، رضا سید شریفی، وحید واحدی
    هدف از این پژوهش، بررسی اثر نانواکسید روی بر عملکرد رشد و فراسنجه های خونی در گوساله های شیرخوار هلشتاین بود. بدین منظور تعداد 24 راس گوساله هلشتاین با میانگین سنی 1 الی 10 روز و میانگین وزنی 2±38 در قالب طرح کاملا تصادفی انتخاب و به مدت 70 روز اجرا گردید. در جیره گوساله ها سه سطح از مکمل نانواکسید روی شامل صفر (شاهد)، 30 و 60 میلی گرم در کیلوگرم ماده خشک به بخش کنسانتره ای افزوده شد. گوساله ها هر دو هفته یک بار وزن کشی شدند و جهت اندازه گیری فراسنجه های خونی در روزهای 30 و 70 آزمایش، از آن ها خونگیری به عمل آمد. نتایج نشان داد که استفاده از سطوح مختلف نانواکسید روی تاثیر معنی داری بر مصرف خوراک نداشت. نتایج مکمل کردن نانواکسید روی بر جیره آزمایشی گوساله های شیرخوار اثر معنی داری بر وزن نهایی و افزایش وزن روزانه گوساله های شیرخوار داشت (05/0>P). در حالی که ضریب تبدیل خوراک تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. تفاوت معنی داری بین غلظت فراسنجه های خونی (گلوکز، کلسترول، تری گلیسیرید، آلبومین، اوره، آلکالین فسفاتاز، آسپارتات آمینو ترانسفراز، آلانین آمینو ترانسفراز، گلوبولین و فعالیت آنتی اکسیدانی کل، گلوتاتیون پراکسیداز، کاتالاز مشاهده نشد (05/0>P). نتایج این مطالعه نشان داد که مکمل کردن نانواکسید روی در جیره آزمایشی وزن بدن، افزایش وزن روزانه و غلظت سوپراکسید دسموتاز را در گوساله های شیرخوار هلشتاین بهبود بخشید.
    کلید واژگان: عملکرد رشد, فراسنجه های خونی, گوساله هلشتاین, نانو اکسید روی
    Jamal Seifdavati, Matlab Jahan Ara, Sayad Seyfzadeh, Hossein Abdi Benamar, Farzad Mirzaie Aghjeh Gheshlagh, Reza Seyedsharifi, Vahid Vahedi
    Introduction
    The second element trace mineral in the body, which is stored in the body as well as regulator feed intake. In many of the vital functions of the body, including growth, building hormones, vitamins and enzymes plays a role and where involved is necessary in animal diets. Because the animal's body cannot take much more of this element in the body thereby providing a daily basis through the diet can be effective. Also, the most common combination of zinc element is its oxide form (ZnO), which is preferred for two reasons, one that has the highest concentration of zinc, and the other is that it is absorbed high in the body and is also better tolerated by the target tissues. Recently, Nano-zinc oxide has attracted much attention in animal nutrition studies. Different nanoparticles are new forms of materials with high biologic properties and low toxicity, which seem to have high potential for passing through physiological barriers and access to specific target tissues. The use of antioxidants, such as Nano-zinc oxide, can be important in reducing the production of free radicals. The aim of this study was to evaluate the effect of nano-zinc oxide on performance, growth and blood parameters in Holstein suckling calves.
    Materials And Methods
    The Zinc Oxide nanoparticles were purchased from Iranian agent of US Research Nanomaterial, Inc. Port Co., Ltd., USA. The sizes of elemental ZnO particles ranged from 10 to 30 nm, stock: US3590, in the form of white powder and Purity: 99%, APS: 10-30 nm, Color: white, Crystal Phase: single crystal, Morphology: nearly spherical, SSA: 20-60 m2/g, True Density: 5.606 g/cm3. In this study 24 Holstein calves with a mean age of 1 - 10 and an average weight of 38±2 were selected from pars Agro-Industrial and Animal Husbandry dairy herd to determine the effects of supplementation nano-zinc oxide on performance, blood parameters and some serum enzymes of them. Three levels 0 (control), 30 and 60 of the Nano-zinc oxide were added to the calves starter concentrate as mg / kg of dry matter. Calves were allotted to the experimental groups randomly and based on their age and weight to have similar age and weight average among the group. The calves were housed in individual pens and fed with whole milk approximately at 10% of birth weight and they had free access to the feed starter and water. Milk was offered in two equal meals daily at 08:00 and 19:00. Blood samples were collected from the jugular vein on the 30 and 70 day of the trial (4 h after the morning feeding) by heparinised venoject tubes, centrifuged at 3500 rpm for 15 min at 4 °C, and collected plasma was immediately transported to the laboratory and frozen at −20 °C until analysis. Blood concentrations of glucose, cholesterol, triglyceride, albumin, urea, alkaline phosphatase, aspartate aminotransferase, alanine aminotransferase, globulin and total antioxidant activity, glutathione peroxidase, catalase were measured using the commercial kits. Data were analyzed in a completely randomized design using the MIXED procedure of SAS. For variables measured over time (average daily gain, dry matter intake, and feed conversion ratio), time was added to the model as a repeated factor.
    Results And Discussion
    The results showed that the use of different levels Nano-zinc oxide had no significant effect on feed intake and feed conversion ratio, whereas on the experimental diet supplement Nano-zinc oxide suckling calves did show significant effect on final weight, weight gain. The significant difference was not observed between the concentration of blood parameters (glucose, cholesterol, triglyceride, albumin, urea, alkaline phosphatase, aspartate aminotransferase, alanine aminotransferase, globulin and total antioxidant activity, glutathione peroxidase, catalase except superoxide dismutase). The results showed that supplementing with 60 ppm Nano-zinc oxide significant was increased in the concentration or activity of blood superoxide dismutase compared to the control group. Dietary nano-zinc oxide supplementation on Holstein calves compared to the control group increased concentrations of superoxide dismutase. Zinc-dependent antioxidant enzymes such as superoxide dismutase reduces the activity of this enzyme in the membrane of cells, including red blood cells, leading to increased damage of oxidative stress.
    Conclusion
    The results of this study showed that supplementation of Nano-zinc oxide in the diet improved the body weight, daily gain and superoxide dismutase concentration in Holstein suckling calf. In general it can be concluded that the use of zinc to form nanoparticles had no effect on performance and blood parameters. Thus, nano-zinc oxide supplementation in suckling calf starter diet can effectively help to cope with the stress.
    Keywords: Blood parameters, Holstein calves, Nano-zinc oxide
  • فرهاد صمدیان *، آرمین توحیدی، محمد امیر کریمی ترشیزی، وحید واحدی
    زمینه مطالعاتی:این مطالعه به منظور بررسی اثرات اسانس گیاه دارویی زنیان و زیلپاترول هیدروکلراید روی عملکرد رشد و برخی فراسنجه های خونی مرتبط با تنش سرمایی در جوجه های نر متعلق به خط پدری لاین آرین صورت گرفت.
    روش کار
    در این تحقیق 192 قطعه جوجه گوشتی در قالب طرح کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل 4×2 با هشت تیمار و شش تکرار که هر تکرار شامل 4 جوجه بود، استفاده شد. تیمارهای خوراکی شامل اسانس زنیان در دو سطح 150 و ppm450 و زیلپاترول و برنامه دمایی شامل دمای طبیعی و تنش سرمایی بود. خون‏گیری در روزهای 13، 29 و 36 صورت گرفت.
    نتایج
    افزودن خوراکی ppm150 اسانس زنیان، در دوره رشد افزایش وزن روزانه را نسبت به گروه شاهد کاهش داد (05/0≥P)، ولی اثر معنی‏داری بر ضریب تبدیل خوراک جوجه ها نداشت (05/0P). در بین گروه های تیماری پرورش یافته در تنش سرمایی، دوز بالای اسانس زنیان توانست به طور معنی‏داری موجب تخفیف افزایش مشاهده شده در مقادیر مالون‏دی‏آلدئید پلاسمایی(MDA) و سطوح فعالیت ALT تحریک شده توسط سرما در مقایسه با گروه شاهد سرمایی شود (05/0>P). در بین گروه های تیماری پرورش یافته در محیط طبیعی، زیلپاترول، موجب افزایش سطوح کراتین فسفوکیناز، نسبت T3 به T4 و مقادیر MDA پلاسمایی در مقایسه با گروه «شاهد-برنامه دمایی طبیعی» گردید.
    نتیجه گیری نهایی:اسانس زنیان، به علت اثرات نشان داده شده آنتی‏اکسیدانی و ضد تنشی خود ممکن است در تخفیف اثرات تنش سرمایی موثر باشد.
    کلید واژگان: جوجه لاین آرین, اسانس زنیان, زیلپاترول هیدروکلراید, تنش سرمایی, شاخص های هماتولوژیکی و بیوشیمی بالینی
    F. Samadian *, A. Towhidi, Ma Karimi, V. Vahedi
    Introduction
    This study was conducted to determine the effects of dietary supplementation of ajwain essential oil (EO) and Zilmax® (Zilpaterol hydrochloride) on growth performance and some blood parameters associated with cold stress in male chicks belong to paternal line of Arian broiler chickens. Cold environmental temperatures tend to increase blood triiodothyronine (T3) levels, required for the generation of additional metabolic heat to maintain body temperature in colder environments. The subsequent increase in basal metabolic rate results in an increase in oxygen demand and the heart attempts to maintain oxygen supply to the organs and muscles, thus chronically leading to pulmonary hypertension syndrome (PHS), right ventricular hypertrophy, ascites and eventually death (Gupta 2011). According to Currie (1999) the main reasons of the etiology of ascites could be classified as: pulmonary hypertension, cardiac pathologies, and cellular damage due to oxidative stress caused by increased reactive oxygen species (ROS) production. Enkvetchakul et al. (1993) verified that chickens with ascites suffered from high oxidative stress. Therefore, ROS production is increased during hypoxia and ascites (Dawson et al., 1993). As a result of oxidative stress, major antioxidants, such as glutathione, α-tocopherol, and ascorbic acid are reduced in the liver and the lungs of broilers with PHS (Bottje and Wideman 1995). Vitamin E, vitamin C, and other antioxidants have beneficial effects as they scavenge free radicals (Gupta, 2011, Ruiz -Feria, 2009) .
    It has been reported that supplementation of vitamin C (Nemati et al. 2017) in diet of broilers and herbal essential oils as natural antioxidants in the diet of laying hens (Torki et al., 2015) under cold stress conditions resulted improved performance parameters (body weight and feed conversion ratio). Ascites related traits (low red blood cell count, hematocrit, T3, heart weights and high T4) were also improved due to antioxidant (Coenzyme Q10 and vitamin C) supplementation in the diet of broiler chickens (Nemati et al. 2017).
    Various β-adrenergic agonists have been shown to be capable of improving weight gain when added to the feed of various domestic species (Malucelli et al., 1994). Moreover it was eported that, the use of clenbuterol at 0.25 ppm to reduce mortality due to the ascites syndrome in broilers (Ocampu et al. 1998) .We hypothesized that dietary addition of C. copticum and Zilpaterol hydrochloride in chicks diet could attenuate cold stress effects with respect to mortality, serum enzyme activity and plasma levels of thyroid hormones.
    Material and
    Methods
    A total of 196 day-old male chicks were purchased from Babolkenar Arian Line Breeding Center, Babolkenar, Iran. Birds were divided into cold and normal temperature groups after rearing until 13 d. Four dietary treatments (basal diet, dietary addition of ajwain EO at 150 and 450 ppm and zilmax® at 1.6 ppm) each with corresponding replicates (24 replicate; n=192; one male chick in each individual cage as a replicate) were fed to chicks at two different thermal programming environment at the grower phase. At the end of the grower phase, cold thermal program was stopped and ambient temperature became the same and normal through the finisher phase for all chicks. This study was done according to a Complete Randomized Design with 8 treatments. Feed intake (FI) and body weight gain (BWG) were measured at the end of each rearing phase. At the end of experiment (42 days of age), eight birds per treatment were sacrificed, and their RV: TV ratios calculated. At 13, 29 and 36 days of age four birds of each treatment were randomly taken for blood collection from wing vein and the assay of serum Alkaline Phosphatase (ALP), Alanine Transaminase (ALT), Aspartate Aminotransferase (AST) and thyroid hormones levels using commercial kits. Heterophyl to lymphocyte ratio as a measure of stress and hematocrit as a measure of PHS were also assessed in blood samples.
    Results And Discussion
    Dietary addition of 150 ppm ajwain EO decreased body weight gain (P≤0.05) but has no significant effect on feed conversion ratio (FCR) of chicks at growing phase (P>0.05), and did not affect overall performance at the end of the experiment as well. The main effect of cold exposure was significant (P
    Conclusion
    The use of zilpaterol hydrochloride at 0.3 ppm, in the diet did not affect significantly daily weight gain (DWG) and feed conversion ratio (FCR) and had no ascites attenuating effects on paternal line of broiler breeders. Dietary supplementation of ajwain essential also did not affect significantly performance of birds, but may be effective in attenuating cold stress due to its illustrated antioxidant (according to MDA concentration) and anti-stress effects (Decreasing effect on H:L ratio and some enzymatic assays) at the present study. Further research in still required to confirm this hypothesis.
    Keywords: Ajwain essential oil, Cold stress, Hematological indices, clinical biochemistry, Paternal line of commercial broiler, Zilpaterol hydrochloride
  • وحید واحدی، حسین عبدی بنمار، رضا قنبری
    زمینه مطالعاتی: افرایش نرخ تخمک گذاری در بزهای ماده منجربه بهبود عملکرد تولیدمثلی از طرق افزایش در نرخ دوقلوزایی و نرخ بزغاله زایی می گردد.
    هدف
    هدف تحقیق حاضر بهبود عملکرد تولیدمثلی بزهای ماده با استفاده از هورمون های GnRH و eCG بود.
    روش کار
    برای این منظور تعداد 150 راس بز ماده نژاد خلخالی در قالب طرح کاملا تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. برنامه همزمان سازی فحلی شامل اسفنج گذاری بمدت 16 روز بود. بعد از خارج نمودن اسفنج ها، گروه کنترل (T1) بدون دریافت هیچ هورمونی به منظور جفت گیری در معرض بزهای نر قرار داده شدند. گروه دوم (T2) و گروه سوم (T3) به ترتیب 400 واحد بین المللی eCG و 400 واحد بین المللی eCG همرا با 50 میکروگرم GnRH به صورت عضلانی دریافت کردند. سپس بزها فحل یابی شدند و با بزهای نر جفت گیری کردند. همچنین غلظت هورمون های استروژن و پروژسترون در زمان های مختلف سیدر گذاری در گروه ها اندازه گیری شد.
    نتایج
    تیمار ها تاثیری روی نرخ زایش و نرخ آبستنی بزها در فصل تولید مثلی نداشت (05/0< P). از نظر آماری نرخ بزغاله زایی در گروه کنترل (106 درصد) نسبت به گروه های دیگر (تیمارهای دوم و سوم به ترتیب 158 و 188) کمتر بود. همچنین راندمان تولید بزغاله در تیمارهای 1 تا 3 به ترتیب 113، 175 و 188 درصد محاسبه شد که از این نظر نیز، تیمارهای گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل اختلاف معنی داری در سطح 05/0 داشتند. نرخ دوقلوزایی در تیمارهای دوم و سوم به ترتیب 49 و 56 درصد بود که نسبت به گروه شاهد (13 درصد) تفاوت معنی داری در سطح 05/0 داشتند. غلظت هورمون های استروژن و پروژسترون بین سه گروه آزمایشی در زمان های مختلف سیدر گذاری اختلاف معنی داری نداشتند (05/0< P).
    نتیجه گیری نهایی: استفاده از تیمارهای هورمونی در فصل تولید مثل در بز خلخالی عملکرد تولیدمثل را بهبود داد.
    کلید واژگان: بز خلخالی, همزمان سازی فحلی, eCG, GnRH, عملکرد تولید مثلی
    V. Vahedi, H. Abdi Benemar, R. Ghanbari
    Introduction
    Increment of ovulation rate in farm animals improves reproductive performance through increasing in litter size and fecundity rate. Estrus synchronization or the induction of estrus is a valuable management tool for increasing the pregnancy rate in goats. Stimulation of ovulation using different methods can improves reproduction performance by increasing the proportion of goats having twin ovulations and thereby increase kidding percentage (Khaldari 2008; Rahman et al. 2008). It has been suggested to use new reproductive approaches such as controlling and synchronizing of estrus and using hormones by applied Artificial Insemination (AI) to increase prolificacy leading to gain practical and economical advantages. Recently, Progesterone or its analogues is generally used to synchronize estrous during the breeding and non-breeding season. Administration of gonadotropins such as equine Chorionic Gonadotropin (eCG) after stopping progesterone treatment, causes an increase in rate of ovulation (Lopez-Sebastian et al. 2007). Also using Gonadotropin Releasing Hormone (GnRH) with eCG leads to a raise in ovulation rate and litter size in different goats breed (Akifcam and Kuran 2003). The objective of this study was to improve the reproductive performance using GnRH and eCG administration in breeding season.
    Material and
    Methods
    The experiment was carried out on 150 mature (2–5 years of age), non-lactating does with a body weight varying between 37 and 39 kg. The current study was performed in the natural breeding season under natural photoperiod environment. Synchronization of estrus was done by inserting intravaginal sponges containing 40 mg flugestone acetate (FGA, Chrono-Gest, Intervet International B.V., Holland) for 16 days. Goats were randomly assigned to three groups. The control group (T1) exposed to Khalkhali bucks without any treatments for mating after sponge removal. Goats in second (T2) and Third (T3) groups were injected intramuscularly 400 IU eCG (Serogonadotropin®, Biowet S.A., Poland) and 400 IU eCG with 50 mg GnRH (Vetocept®, Aboureyhan Co., Karaj, Iran) respectively in sponge removal time. Then the does were mated naturally with Khalkhali bucks. Five fertile Khalkhali bucks were introduced to each group twice a day, starting about 24 h after CIDR withdrawal, and left with them for estrus detection and natural mating. Does were observed continuously for 3 h when bucks were introduced to them and their mating were recorded. The date of birth, numbers of kids born per does and weight of each kid were recorded at kidding time. Reproductive parameters, including pregnancy rate, kidding rate, fecundity rate, twinning rate was determined as well. Blood was sampled from the external jugular vein into heparinized test tubes. The first blood samples were collected before inserting intravaginal sponges, the second, 7 days after inserting sponges and the third, one day after intravaginal sponge withdrawal. Samples were immediately transferred to the lab and centrifuged in the tubes for 15 min at 1000 ×g to separate the plasma. Plasma samples were stored at −20 ◦C for less than 2 months until analyzed for estrogen and progesterone concentrations. All assays were carried out in duplicate. The reproductive parameters were analyzed by ProcGenmod using SAS 9.2 in completelyrandomized design. The means of all reproductive traits were compared by using Chi-Square test. Born weight of kids and hormone concentration data were analyzed using the General Linear Models procedure of SAS and P 0.05) in breeding season. Control group had lower fecundity rate (106%) than the treatment groups (158% and 188 % in second and third groups respectively). Lambing rate in 1 to 3 treatments were calculated 113, 175 and 177% respectively that the treatment groups had higher (P 0.05). There was no significant difference in plasma estrogen and progesterone concentrations between treatments as well (P>0.05). eCG has biological activity of FSH and LH hormones and luteinizing effect of eCG promotes the maturation of follicle that lead to increase the production of estrogen hormone. Estrogen is effective in causing the estrous cycle (Godfery et al. 1997). Results of the current study showed that the injection of 400 IU eCG after sponge removal had no effect on kidding rate and pregnancy rate. But Zaiem et al (1996) observed that the goats treated with eCG had a higher pregnancy rate compared to the control group. Although some studies have reported that administration of eCG can improve the kidding rate and pregnancy rate in breeding season (Kermani Moakhar et al. 2012) as well as non-breeding season (Husein and Ababneh 2008). On the other hand, some studies reported that eCG has negative effects on pregnancy rate (Zeleke et al. 2005; Menchaca and Rubianes 2004). In the current study, treatment with eCG and eCGᩴ increased twinning rate. This result agrees with those reported by Ali et al (2007). Zarkawi et al (1999) reported that using eCG at CIDR withdrawal increased twinning rate from 7% in control group to 30% in treatment group. Also they observed no significant difference in twinning rates for high eCG doses. In another study using eCG in breeding season led to significant increase in twinning rate (61.9% vs 29.2%), lambing rate (86.2% vs 68.6%) and fecundity rate (127.6% vs 71.4%) compared with the control group (Koyuncu and Ozis Altıcekic 2010). These results were similar to the findings in the present study. There was no significant difference in weight of kids at kidding between treatments groups and control and this result shows that weight of kids was not affected by hormones treatments.
    Conclusion
    In conclusion, using of synthetic hormone caused improvement of reproductive efficiency of Khalkhali goat in breeding season.
    Keywords: Khalkhali goat, Estrous synchronization, eCG, GnRH, Reproductive performance
  • عیسی دیرنده، علی رضایی، محسن کاظمی، وحید واحدی
    هدف از پژوهش حاضر مقایسه زمان های مختلف تزریق هورمون آزاد کننده گونادوتروپین (GnRH) و سیدرگذاری پس از تلقیح مصنوعی بر مرگ ومیر جنینی، فاصله دو تلقیح و درصد گیرایی گاوهای شیری هلشتاین بود. بدین منظور 550 راس گاوهای شیری هلشتاین چند نوبت زایش با تولید بیشتر از 30 کیلوگرم در روز انتخاب و به صورت تصادفی در بین پنج گروه آزمایشی قرار گرفتند. گروه های آزمایشی عبارت بودند از: 1- تزریق GnRH در روز پنجم پس از تلقیح، 2- تزریق GnRH در روز 11 پس از تلقیح، 3- تزریق GnRH در روز 13 پس از تلقیح، 4- تزریق GnRH در روز پنجم و 11 پس از تلقیح و 5- سیدرگذاری در روز پنجم پس از تلقیح و برداشت سیدر در روز 14 پس از تلقیح. از اولتراسونوگرافی برای تشخیص آبستنی و بررسی وضعیت تخمدانی در روز 32 پس از تلقیح استفاده شد. حضور جنین، جسم زرد و مایعات در شاخ رحم برای آبستنی در نظر گرفته شد. تایید آبستنی در روز 70 پس از تلقیح و از طریق لمس راست روده انجام شد. اختلاف تعداد آبستنی در فاصله روزهای 32 و 70 پس از تلقیح به عنوان مرگ ومیر جنینی در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد درصد گاوهایی که فاصله بین دو تلقیح آن ها 25-19 روز بود در گروهی که تزریق GnRH در روزهای پنج و 11 پس از تلقیح انجام شده بود (0/20 درصد) نسبت به تزریق گوناد در روز 5 (5/31 درصد)، گوناد در روز 11 (7/25 درصد)، گوناد در روز 13 (5/26 درصد) و گروه سیدر (7/32 درصد) کمینه بود (04/0= P). درصد گاوهایی که تا روز 34 پس از تلقیح فحلی نشان ندادند در گروه سیدر در مقایسه با سایر گروه ها کم ترین بود (6/20 درصد، 01/0P = ) ولی در بین سایر گروه ها تفاوت معنی داری وجود نداشت ( به صورت میانگین 6/42 درصد، 65/0P = ). درصد گیرایی در گروهی که تزریق GnRH در روزهای پنج و 11 پس از تلقیح انجام شده بود در مقایسه با سایر گروه ها بیشینه بود (0/50 درصد در روز 32 پس از تلقیح و 2/46 درصد در روز 70 پس از تلقیح، 01/0P =). درصد مرگ ومیر جنینی در گروه سیدر در مقایسه با سایر گروه ها کمینه بود (04/0= P). به طور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد تزریق گوناد در روزهای پنجم و 11 پس از تلقیح نسبت به چهار روش دیگر سبب بهبود درصد گیرایی شد در نتیجه می تواند به عنوان راهکاری برای افزایش باروری در گاوهای هلشتاین پرتولید استفاده شود.
    کلید واژگان: اولتراسونوگرافی, سیدر, گاو هلشتاین, مرگ ومیر جنینی, GnRH
    Essa Dirandeh, Ali Rezaei Roodbari, Mohsen Kazemi, Vahid Vahedi
    The objective of this study was to investigate effect of different time of GnRH administration and CIDR insert after artificial insemination (AI) on fetus Loss, AI interval and conception rate in Holstein dairy cows. Multiparous high-yield dairy cows (> 30 Kg/d, n= 550) were randomly assigned into five groups. Groups were: 1- GnRH injection on day 5 after AI, 2- GnRH injection on day 11 after AI, 3- GnRH injection on day 13 after AI, 4- GnRH injection on day 5 and 11 after AI and 4- Controlled internal drug release (CIDR) devices were inserted on day 5 after AI and removed on day 14 after AI. Ultrasonography were used for consider ovary status and pregnancy diagnosis at d 32 after AI. Pregnancy was characterized by the presence of an embryo, corpus luteum and fluid in uterus horn. Cows diagnosed pregnant at 32 d were re-examined at 70 d after AI to confirm pregnancy. Pregnancy loss was considered to have occurred when a cow was diagnosed pregnant at 32 d after TAI and not pregnant at 70 d. Results showed percentage of cows that showed estrus at 19-24 d after AI was lowest in G5,11 (20.0 %) cows compared to GnRH injection on day 5 after AI (31.5 %), GnRH injection on day 11 after AI (25.7 %), GnRH injection on day 13 after AI (26.5 %) and CIDR group (32.7 %, P = 0.04). Percentage of cows that did not show estrus until day 34 after AI was lowest in CIDR group (20.6 %, P= 0.01) but there was no difference between other groups (average 42.6 %, P = 0.65). A greater (P = 0.01) percentage of cows that received GnRH injection on day 5 and 11 after AI were pregnant at 32 d (50.0) and 70 d (46.2 %) after AI compared to other groups. Pregnancy loss was lowest in CIDR group (P = 0.04). In conclusion GnRH injection on day 5 and 11 after AI compared to other methods improved pregnancy rates.
    Keywords: CIDR, Holstein Cow, Fetus Loss, GnRH, Ultrasonography
  • نعمت هدایت ایوریق*، وحید واحدی، رضا سیدشریفی، آزاده بوستان
    میوستاتین عضوی از خانواده بزرگ فاکتور رشد تغییر شکل یافته B است که یک تنظیم کننده منفی مهم در رشد ماهیچه در مهره داران می باشد. در این مطالعه بخشی از توالی ژن میوستاتین (اینترون 1) در جمعیت شترهای ایران مورد بررسی قرار گرفت. با استفاده از روش توالی یابی، دو چندشکلی و یک حذف و اضافه در اینترون 1 این ژن شناسایی شد. جهش ها باعث دو جابجایی شامل تغییر C به T در موقعیت 16 و تغییر T به C در موقعیت 136 و همینطور یک حذف یا اضافه شدن باز T در موقعیت 218 شدند. جهش های مشاهده شده در سه موقعیت اینترون 1 باعث ایجاد سه هاپلوتیپ متفاوت شدند که هر سه هاپلوتیپ در دو گونه شترهای دوکوهانه و یک کوهانه مشترک بود و هیچ هاپلوتیپی محدود به یک منطقه خاص یا نژاد خاص نبود. آزمون تاجیما D به جز جمعیت ایستگاه طرود مثبت به دست آمد ولی از نظر آماری تفاوت معنی داری با صفر نداشت.
    کلید واژگان: شتر, میوستاتین, چندشکلی, جهش ژنی
    Hedayat, Evrigh N. *, Vahedi V., Seyed Sharifi R., Boustan A
    Myostatin (MSTN) is a member of the transforming growth factor-β superfamily (TGFβ) and is an important negative regulator of muscle growth in vertebrates. In this study, a partial sequence of MSTN gene (intron 1), in the camel population of Iran, was evaluated. Two single nucleotide polymorphisms and one insertion or deletion (InDell) were identified in intron 1 of the myostatin gene, using sequencing method. The mutations caused, two substitutions including C to T and T to C in positions 16 and 136, respectively and one InDell of T in position 218. The mutations observed in three positions of intron 1, created three different haplotypes. These haplotypes were shared among Bacterianus and Dromedaries camel populations with no haplotype restricted to a specific region or a single camel breed. Tajima D were positive for all populations except Trod station, but it wasn’t significant.
    Keywords: Camel, Myostatin, Polymorphism, InDel
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال