به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

کاوه بذرافکن

  • شهروز ماندگار لنگرودی، حسین اردلانی*، کاوه بذرافکن

    نظام مصرف از طریق ایجاد و به کار گرفتن نظمی از وانموده ها، ابرواقعیت مصرف را در جامعه مصرفی شکل می دهد. مگامال ها از مهمترین ابزارهای تحقق این هدف در نظام مصرف هستند. مسئله پژوهش حاضر، تحلیل جایگاه مگامال های تهران، بر اساس مفهوم وانموده و وانمود در اندیشه های بودریار و بررسی کارکرد آن ها در رابطه با مصرف کنندگان تهرانی است. هدف از این پژوهش، یافتن سازوکار تاثیر مگامال ها، بر افزایش میل مصرف، نزد شهروندان تهرانی است. این پژوهش از نوع تحلیل کمی- کیفی است. داده ها با ارائه پرسشنامه به جامعه آماری این پژوهش که به صورت نمونه گیری تصادفی از بین مردم تهران انتخاب شده اند، جمع آوری و تحلیل شد. یافته ها نشان می دهد که مگامال ها در قالب دو حوزه فضایی و کارکردی، با به کار گرفتن ویژگی های گوناگون متناظر با مفاهیم وانموده بودریار، واقعیت نیاز انسان را دگرگون کرده و با تغییر نگرش مخاطبین و تحریک میل مصرف، آنان را در راستای اهداف نظام مصرف هدایت می کنند.

    کلید واژگان: مگامال, بودریار, جامعه مصرفی, وانموده, ابرواقعیت.
    Shahrooz Mandegar Langeroudi, Hossein Ardalani*, Kaveh Bazrafkan

    The phenomenon of consumption and the prevalence of consumerism is one of the important issues of our time. Baudrillard shows that today, human understanding of reality and the real thing is formed on the basis of concepts such as simulacra and hyper-reality. The consumption system shapes the hyper-reality of consumption in the consumer society by creating and using a system of simulacras. Megamalls are one of the main means of achieving this goal in the consumption system. The purpose of this research is to find the mechanism of the effect of megamalls and their characteristics on increasing the desire to consume among Tehrani citizens. This research is a quantitative-qualitative research. By analyzing and deducting the opinions of Baudrillard, the related components of the concepts of simulation and simulacra in the field of consumption were extracted and formulated, and based on the results, a questionnaire was designed. The statistical population of this research was selected randomly among the people of Tehran and by their answers to the mentioned questionnaire, the data of this research was collected. The data was analyzed, using the components of simulation and simulacra and features of megamall, for answering the questions of the research. The findings show that megamalls guide human perception in the three domains of spatial, functional and social in line with the goals of the consumption system. In the spatial domain, the simulacra of being multi-purpose due to the variety of spaces, the simulacra of self-sufficiency and creating a territory by creating the feeling of entering a new land, the simulacra of distinct aesthetics by persuading the visitor's sense of beauty, the simulacra of centrality and orderliness, by collecting facilities and inducing a sense of the centrality of space and the simulacra of superstructure by creating a sense of grandeur, affect the visitors of megamalls. In the functional domain, the simulacra of creating a desire to consume and waste, by placing the client in a world of diverse products and services, the simulacra of well-being and peace, by providing diverse services and inducing a sense of peace and well-being, the simulacra of accumulation and abundance, by presenting attractive collections of objects the simulacra of time management, by creating a space to spend leisure time and wandering, and the simulacra of controlling social relations, by creating spaces designed for social interactions, impress the clients of megamalls. In the social domain, the simulacra of creating a distinction between clients, by creating a specific identity through the use of brands, the simulacra of people's prestige, by inviting people to spaces with special clients, the simulacra of culturalization and cultural acceptance, through the continuous change of the value of goods based on fashion, the simulacra of monitoring and control in the form of security, by creating a sense of security and safety, the simulacra of a distinct position of megamalls, by using the special social position of megamalls, attract customers.Thus, megamalls have an effective position in attracting Tehrani customers through the use of spatial, functional and social components.

    Keywords: Megamall, Baudrillard, Consumer Society, Simulacre, Hyperreality
  • هانیه سادات افتخاری، کاوه بذرافکن*، هما ایرانی بهبهانی

    بیان مسئله: 

    در سنت پژوهش های بینارشته ای معماری و علوم انسانی از دهه 80 میلادی به این سو، رابطه و هم کنش انسان و فضا، اغلب در گستره علوم رفتاری مطالعه شده است. در این پژوهش با بهره گیری از حوزه علوم شناختی، این هم کنش انسان و فضا مبتنی بر جنبه های شناختی، ذهن و حافظه در تجربه فضایی مطالعه شده است تا نشان دهد رویدادپذیری فضا در کنار مولفه های دیگر، به حافظه بخشی و شناختی انسان وابسته است.

    هدف پژوهش:

     مقصود این مقاله، تعیین نسبت کیفی نقش حافظه بخشی در رویدادپذیری فضاهای بزرگ مقیاس از طریق مقایسه نظام های فضایی و نشانه های نمادین و تصویری است.

    روش پژوهش: 

    این جستار با بهره گیری از روش های کیفی، توصیفی و عمل نگر، از طریق پیمایش و نگاشت رفتار در فضا، تلاش می کند تا رویدادپذیری در فضا را به ثبت فضا در حافظه فعال پیوند زند. برداشت ها به صورت میدانی، از طریق مشاهده مستقیم و تفسیر داده ها برای نگاشت رویدادهای فضایی در دو راسته از بازار بزرگ تهران انجام شده است.

    نتیجه گیری

    دستاورد این پژوهش نشان می دهد که دو نظام فضایی و نشانه ای، سهم گذاری و اثرگذاری متفاوتی در حافظه فعال و رویدادپذیری فضا دارند. نظام فضایی به صورت درون زا، مستقیم، بی واسطه و از طریق ادراک و تجربه فضایی، زمینه رویدادپذیری را پیش می برد؛ و نظام نشانه ایی از طریق ثبت و بازخوانی، به صورت غیرمستقیم و با واسطه، تشخیص اجزای فضایی با اثرگذاری در حافظه بخشی انسان را فراهم می کند.

    کلید واژگان: معماری, فضاپژوهی, علوم شناختی, حافظه بخشی, نگاشت
    Haniehsadat Eftekhari, Kaveh Bazrafkan *, Homa Irani Behbahani

    Problem statement:

     In the tradition of interdisciplinary studies of architecture and human sciences since the 80s, the relationship and interaction between man and space have been studied mostly through the lens of behavioral sciences. This study draws upon cognitive science to examine human-space interaction from cognitive aspects, mind, and memory in spatial experience and show that the eventuality of space and other components depend on human episodic and cognitive memory.

    Research objective

    This study aims to determine the qualitative ratio of the role of episodic memory in the eventuality of large-scale spaces through the comparison of spatial systems and visual symbolic signs.

    Research method

    Using qualitative, descriptive, and pragmatic methods, this study attempts to link the eventuality in space to the recording of space in active memory through surveying and mapping of behavior. Field observations were made through direct observation and the data was interpreted to map spatial events in two rows of shops in Tehran’s Grand Bazaar.

    Conclusion

    The results of this study show that two spatial and symbolic systems have different contributions and effects on the active memory and eventuality of space. The spatial system, endogenously, directly, immediately, and through spatial perception and experience expands the field for the eventuality and the symbolic system indirectly provides the recognition of spatial components by recording, rereading, and through mediation, with an effect on human episodic memory.

    Keywords: Spatial Research, Cognitive sciences, Episodic memory, Mapping
  • اباذر مهرعلی، حسین سلطان زاده*، کاوه بذرافکن

    خانه های مسکونی مناطق جغرافیایی اقلیم گرم و خشک ایران، از جمله بناهای ارزشمند این سرزمین محسوب می شود. شناخت ویژگی های شکلی و ساختارکالبدی خانه های مناطق جغرافیایی اقلیم گرم و خشک ایران نه تنها سبب نگهداری و مرمت این دستاورد گرانبها در دوره های تاریخی گذشته این مرز و بوم خواهد بود، بلکه در شناسایی ویژگی ها و پتانسیل های نهفته موجود در این بناها نیز نقش مهم و مفیدی ایفاء خواهدکرد. پژوهش حاضر بر آن است تا به شناخت ویژگی های ساختاری حوضخانه در ارتباط با سایر فضاهای بناهای مسکونی پرداخته، به بررسی و تحلیل نحوه و میزان تاثیرگذاری حوضخانه در شکل گیری ساختار خانه های مسکونی اقلیم گرم و خشک ایران بپردازد. در همین راستا پژوهشگر ابتدا از بین شش نمونه خانه های مسکونی واجد حوضخانه که به صورت تصادفی از بین نمونه های جامعه آماری موجود انتخاب شده است به استخراج ویژگی های شکلی پرتکرار در فضای حوضخانه و تاثیر آن در پیدایش پلان خانه های مسکونی می پردازد. در این پژوهش روش تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی می باشد و روش تحلیل داده ها به صورت مقایسه-ای انجام گرفته است. ابزارهای به کارگرفته شده دراین تحقیق شامل گردآوری یافته های تحقیق از طریق مطالعات کتابخانه ای، میدانی و مصاحبه با اهل فن و استادکاران است. نتایج به دست آمده نشان می دهد هرچند مطابق الگوی اقلیمی، ساختارکالبدی اکثر ساختمان های مسکونی اقلیم گرم و خشک ایران دارای محور غالب شمالی- جنوبی هستند اما همواره موقعیت استقرار فضای حوضخانه در امتداد محور غالب خانه قرار دارد؛ حتی در مواردی که امتداد اصلی و محور غالب خانه در این اقلیم به صورت شرقی- غربی تعریف شده باشد.

    کلید واژگان: حوضخانه, خانه های درون گرا, مسکن کویری, اقلیم و سکونت
    Abazar Mehrali, Hossein Soltanzade *, Kaveh Bazrafkan

    Iran's hot and dry climatic dwellings are among the valuable and important buildings of this land. Understanding the shape and physical characteristics of hot and dry climates in Iran will not only preserve and restore this precious achievement in past historical periods of Iran, but also play an important and useful role in identifying the hidden features and potentials in these buildings. The purpose of this study is to identify the structural features of the spring house in relation to other residential buildings, to study and analyze the effect and extent of the spring house in shaping the structure of hot and dry climates in Iran. In this regard, the researcher first extracts from a random sample of six samples of a spring house dwelling that extracts the frequent shape features in the spring house space and its effect on the emergence of residential plans. In this research, the research method is descriptive-analytical and the data analysis method is comparative.. The tools used in this study include gathering research findings through library, field studies, and interviews with technologists and professors. The results show that although according to the climatic pattern, the physical structure of most hot and dry climatic structures in Iran have a dominant north-south axis, but the location of the spring house space is always along the dominant axis of the house.

    Keywords: Spring house, Introverted houses, Desert housing, Climate, residence
  • فاطمه زارع، کاوه بذرافکن*، هما ایرانی بهبهانی، منصور بهروزی

    بیان مساله: 

    طراحی پژوهی گستره ی پرداختن به نظریه های محتوایی و رویه ای در طراحی است. به نظر می رسد طراحی، نتیجه ی هم پیوندی میان کنش گران مختلف در این روند است. ظهور رویه های فناور محور، سبب گسترده تر شدن طیف این کنش گران و نقش آفرینی ماشین در روند طراحی شده است. این تحولات، مواجهه طراحان با مساله های طراحی معماری را تغییر داده اند؛ و روند طراحی همچون شبکه ای کنش پذیر، خوانده می شود. در این راستا، نظریه کنش گر-شبکه، با تحلیل رویدادها و شفاف سازی جزییات، نحوه هم پیوندی روند طراحی را بازتاب می دهد.

    سوال تحقیق:

     پژوهش حاضر تلاش دارد تا به دو پرسش پاسخ دهد: 1) کارکرد نظریه کنش گر-شبکه در تحلیل روند طراحی معماری چیست؟ 2) تحلیل روند طراحی توسط نظریه کنش گر-شبکه، چه نتیجه‎ای بر کنش طراحان دارد؟

    اهداف تحقیق:

     هدف این پژوهش، تبیین ارزش روش شناختی نظریه کنش گر-شبکه و تحلیل کارکرد آن در طراحی پژوهی، ردیابی و ردگیری جزییات روند طراحی و بازتاب پیوندهای آن است.

    روش تحقیق:

     این پژوهش به خانواده ی طراحی پژوهی تعلق دارد و بعدی کیفی و کاربردی را در بر می گیرد؛ و از نظریه ی کنش گر-شبکه به عنوان روش پژوهش بهره می برد. در این راستا، داده های مشاهداتی را دسته بندی می کند، روایت کنش گران در روند پژوهش را جمع آوری می کند و با استفاده از نمودارهای اجتماعی-فنی و راهبرد استدلال منطقی داده ها را تحلیل می کند.

    مهم ترین یافته ها و نتیجه گیری تحقیق: 

    ماهیت شبکه ای طراحی معماری، بستری پژوهشی فراهم می کند و کنش گر-شبکه در سه سطح بکار گرفته نمی شود. تحلیل ساختار نمونه عملی (مسابقه معماری) و هستی شناسی طراحی جمعی، نشان داد پیوندهای شبکه ای روند طراحی، در قالب سلسله مراتبی تحلیل پذیر نیستند؛ بلکه سیری روایی و چندرگه دارند. در این ماهیت، پذیرش نقش لایه های پنهان ضروری است و با ایجاد فضایی آمیخته، بر رخ دادهای پیش بینی نشده و تحول مواجهه طراحان، تاکید دارد. در نهایت، سهم کنش گر-شبکه علاوه بر تبیین شبکه ی طراحی، به نوعی ساختن بستری جهت تفسیر نتایج طراحی و مداخله طراحان پس از پایان روند طراحی است؛ به گونه ای که چالش طراحان را از به تصویر کشیدن و نگاشت روند طراحی، به یافتن و طراحی پیوندهای روند تغییر می دهد.

    کلید واژگان: معماری, طراحی پژوهی, فضای طراحی, فن آوری, مسابقه معماری
    Fatemeh Zare, Kaveh Bazrafkan *, Homa Irani Behbahani, Behrooz Mansouri

    Research Problem:

     Design research is the field of dealing with content and procedural areas. Architectural design is the result of assemblage between diverse actors. The advent of technology-driven procedures has broadened the range of actors in the design process. This has led the balance of the share of designers and technical objects in the final result of the design disturbed. With the advent of technology-based procedures, machines are playing substantial roles in design and hence, changed the way designers face architectural challenges. Accordingly, it seems that the current design process has shifted from a reciprocal relationship to a spiral movement in which the role of each actor can be analyzed as an actor in the multidimensional network of design. Consequently, the design procedure would be analyzed as a network of actants. The actor-network theory, as a result, provides an approach to analyze events in the design process and is profoundly applied as a methodological tool. Every detail in the design process is like an actor who changes the course of the design. Therefore, the main problem this research is going to undertake is to explain how the actor network theory works in clarifying the role of actors and their impact on the collective design process.

    Research Question: 

    The main objective of this research is to enlighten the essence of actor-network theory as a research methodology and tries to find the answer to the subsequent questions: How to analyze the architectural design process with actor-network theory and how does this theory influence designers’ interactions?

    Research Method

     The current research is applying design research methodology in a qualitative approach and tries to explain actor-network theory as a research method in architectural design. A practical experiment is demonstrated due to actor-network theory and socio-technical diagrams were qualitatively described.

    The Most Important Results and Conclusion

     The networked nature of the design process has enabled research studies to investigate the design process by actor-network theory. The analysis of the experiment (architectural competition) revealed that connections of nodes in the network were not hierarchically observable and they had a hybrid characteristic. In this sense, non-human existence in the design process was inevitable. The results of the analysis also revealed that collective design can be network-oriented if, in addition to being valuable among human actors, it accepts non-humans in an influential position. Such a design has a very mixed atmosphere and any (unforeseen) event in it can change the design process like an action. Human and non-human actors must actively participate in the design process to stay in the network. Finally, not only the contribution of the actor-network theory in the identification of the design network was revealed, but also it facilitated the analysis of nodes’ connections. Thus, in answer to the research questions, it should be acknowledged that by using actor-network theory in the analysis of the design process, the black box of design could be opened and with a new composition, design actors could be expressed in a socio-technical way so that designers, users and technical objects have an equal and interconnected role. This provides a new reflection of the links in design process and makes a unique narrative of design to each project. In addition, the role of the actor-network theory is to track actors, highlight links, and provide unseen details in the design network. Moreover, it also changes the way designers deal with design issues; as designers with a socio-technical approach would advance the design process in the context of networks and use any event as an opportunity to intervene in the design process.

    Keywords: Architecture, Design Research, Design Space, Technology, Architectural Competition
  • کاوه بذر افکن*، فاطمه زارع، هما ایرانی بهبهانی، بهروز منصوری

    طراحی امری چندلایه است که در جهت پاسخ به نیازهای امروزه تغییر یافته است. طراحی جمعی با نقد رویکرد فردی، بر مبنای همبازیمیان کنشگران طراحی تکامل مییابد. اساس این روند بر گفت وگوی کنشگران تمرکز دارد و در آن، امر یادگیری درون تیمی قابل توجه»؟ گفت و گو در طراحی جمعی چه تاثیری بر تفکر و یادگیری کنشگران دارد « است. در این راستا پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به پرسش گام بر میدارد. پژوهش حاضر، در دسته پژوهش های طراحی، به صورت کیفی صورت گرفته و ماهیتی کاربردی دارد. داده ها در این پژوهش از مطالعات کتابخانهای و مشاهده اقدام عملی طراحی جمعی جمع آوری شده و پس از کدگذاری، با راهبرد استدلال منطقی تحلیل شده اند. تعامل در روند طراحی، ماهیت طراحی را از امری شهودی و فردی به رویدادی جمعی دگردیس میکند. یافته ها نشان میدهد چهارمدل چیدمانی باز، بسته، سلسله مراتبی و شبکه ای در طراحی جمعی قابل حصول است که در جهت دستیابی به نتایج مختلف از ادغام این چیدمان ها میتوان بهره برد. همه این مدلها، گفت و گو محور هستند. مشاهدات تجربه عملی طراحی جمعی نشان میدهد کیفیتگفتوگوها بیشتر انتقادی بوده و نقش تفکر انتقادی در آن قابل توجه است. همچنین، با توجه به سه سطح یادگیری فعال، تجربی ومشارکتی که بر تعامل جمعی تاکید دارند؛ چرخه گفتوگوها، بر یادگیری کنشگران تاثیر داشته و موجب تحول فکری میشود. این یادگیری منطبق بر مدل یادگیری اجتماعی است و به دنبال ارایه راهکارهای موازی به مثابه ماشین ایده زایی عمل میکند.

    کلید واژگان: طراحی پژوهی, معماری, روند طراحی جمعی, گفتوگومندی, رویکرد تعاملی, یادگیری اجتماعی
    Kaveh Bazrafkan *, Fatemeh Zare, Homa Irani Behbahani, Behrouz Mansouri

    Design is a multi-layered thing that has changed to meet today's needs. Collective design evolves by criticizing the individual approach, based on the cooperation between design actors. The basis of this process focuses on the dialogue of actors, and in it, learning within the team is significant. In this regard, the current research seeks to answer the question "What effect does dialogue in collective design have on the thinking and learning of actors?" takes a step The current research, in the category of design research, is conducted qualitatively and has a practical nature. The data in this research were collected from library studies and observing the practical action of collective design, and after coding, they were analyzed with logical reasoning strategy. Interaction in the design process transforms the nature of design from an intuitive and individual matter to a collective event. The findings show that four models of open, closed, hierarchical and network layouts can be obtained in collective design, which can be used to integrate these layouts in order to achieve different results. All these models are conversational. Observations of the practical experience of collective design show that the quality of conversations is more critical and the role of critical thinking is significant in it. Also, considering the three levels of active, experiential and collaborative learning that emphasize collective interaction; The cycle of dialogues affects the learning of activists and causes intellectual transformation. This learning conforms to the social learning model and works as an idea generation machine by providing parallel solutions.

    Keywords: Design-research, architecture, collective design process, dialogue, interactive approach, social learning
  • امین الله طلائی، فریبرز دولت آبادی*، کاوه بذرافکن

    یکی از عوامل مهمی که می تواند پاسدار فرهنگ رضوی باشد و از این فرهنگ متعالی و موثر به گونه ای خاص صیانت کند، معماری است. مسیله معماران و هنرمندان متعهد به قصد فوق این بوده است که باید با استفاده از ظرفیت های خلاقه هنر و معماری به گسترش این فرهنگ -که به یقین امتداد فرهنگ نبوی است- بپردازند. تکریم و تثبیت و ترویج ارزش های حرم حضرت رضا علیه السلام همچون نماد برجسته ارادتمندی به فرهنگ رضوی همواره ، محمل بحث های مختلفی از ابعاد مختلف بوده است. برای مثال بافت تاریخی پیرامون این مضجع شریف توانسته در بستر زمان محمل تداعی های رفتار سازی از فرهنگ رضوی باشد. فرهنگی که خود مبتنی بر استذکار و استمرار ولایت الله است. نکته در خور تامل این است که مرمت بافت تاریخی مذکور همواره در تشدید حرفه ای گری های معمارانه و تنفیذ نگاه فن سالارانه به فراموشی سپارده شده است؛ در حالی که مرمت کنندگان این بناهای تاریخی - بیش و پیش از هرچیز- خود را بسان زایری مخلص می یافتند که باید به قدر بضاعت در بروز بارقه های معنایی فرهنگ رضوی بکوشند و جامع سعی بلیغ و اهتمام فصیح به تن در پوشند.براین اساس این تحقیق می کوشد تا فراتر از "نقش" به "ماموریت" مرمت بافت تاریخی حرم حضرت رضا (ع) هم بپردازد و با نگاهی ساختارگرایانه و نظام مند به رابطه های معنادار حاکی از مرمت بپردازد. ماهیت تحقیق کیفی و روش انجام آن توصیفی_تحلیلی می باشد .

    کلید واژگان: معماری ایرانی, اسلامی, مرمت بافت های تاریخی, نقد الگوهای مرمت, حرم مطهر امام رضا علیه السلام
    Aminallah Talaei, Farieborz Dolatabadi *, Kaveh Bazrafkan

    One of the most important aspects of using tangible heritage in the field of historic buildings is to pay attention to their sphere of influence and valuable assets in terms of culture, art and society. Meanwhile, the issue of adapting these cultural elements to the needs of different time periods has become a challenging area in the process of part of the interventions in this field.The need for an efficient and holistic process in the field of physical interventions in tangible heritage has become more important than these interventions. Accordingly, the present study seeks to investigate this area in a case study of the holy shrine of Razavi with the aim of identifying and reporting the policy process of physical interventions in the surrounding context and identifying its effects on the social arena of neighbors.In this way, it seeks to answer the key question of how the tangible and intangible heritage of the holy shrine of Razavi has been present in the process of re-creation and physical intervention of the restorations. For this purpose, using the qualitative research method, library resources have been collected and their interpretive analysis has been done for the purpose of comparative study.

    Keywords: Protective restoration, Historical context, Cultural heritage, Physical intervention, Traditional buildings
  • ستاره یمینی، پریسا علیمحمدی*، کاوه بذرافکن
    بیان مسئله

    امروزه علی رغم گسترش و بسط موضوعات بینارشته ای علوم شناختی، روانشناسی و معماری، درباره نقش آگاهی و ناآگاهی طراحان در فرآیند آفرینش اثر انگاره ای قطعی، واضح و روشن وجود ندارد. از سوی دیگر به خاطر نبود روشی برای خلق معانی مشترک، شکافی عمیق میان فضای اندیشیده شده و فضای درک شده ایجاد شده است. تغییرات بنیادین و دگرگونی های پیوسته در طراحی پژوهی و هم پیوندی آن با معماری و آموزش امروز منجر به گسست تجربه مستقیم طراحان از الگوهای فضایی ثابت و در پی آن عدم شکل گیری روند طبیعی و دگرگونی کهن الگوهای معماری برای بازنمایی مفاهیم ازلی و سرمشق ها شده است.

    هدف پژوهش

    این مقاله به معرفی ویژگی هایی از واحدهای فضایی معماری ایرانی که در آثار طراحان ایرانی امروز تداوم داشته است می پردازد و با تبیین نحوه تاثیر تجربه مستقیم و زیسته طراحان در آفرینش فضا، بر بازنمایی کهن الگوها در فرآیند تولید معماری، از میان کهن الگوهای برگزیده می پردازد.

    روش پژوهش

    با استفاده از روش کیفی تحلیل محتوا، بر مبنای نظریه داده بنیان، آثار معماران ایرانی تحصیل کرده خارج از کشور به عنوان داده جمع آوری شده است؛ این آثار به روش سیستماتیک استراوس و کوربین و بر اساس معیاره فضای مادی و معنایی به کهن الگوهای باغ ایرانی، حیاط میانی، ایوان و چارطاقی، دسته بندی می شوند. این دسته بندی شامل کدگذاری باز، محوری و انتخابی است. سپس از میان چهار کهن الگوی انتخابی، مواردی که معماران مورد مطالعه، تجربه مستقیم و زیسته در فضای آن را داشته اند مشخص و با نتایج دسته بندی مقایسه می شوند.

    نتیجه گیری

    یافته ها نشان می دهد تجربه زیسته طراحان در بازنمایی کهن الگوهای معماری نقش مستقیم دارد. گرایش به شبیه سازی فضاهای کهن الگوی حیاط میانی که ایرانیان در آن تجربه زیسته و پیوسته دارند بیشتر است. تداوم عناصر معنابخش به فضای ایوان و ظهور برخی نظام ها و نقش مایه ای باغ ایرانی در مواردی نادر مشهود است.

    کلید واژگان: ناآگاهی جمعی, کهن الگو, فضای زیسته, فرآیند طراحی, نظریه داده بنیان
    Setareh Yamini, Parisa Alimohammadi *, Kaveh Bazrafkan
    Problem statement

    Today, despite the expansion of interdisciplinary topics in cognitive sciences, psychology, and architecture, there are no definite, clear ideas about the role of designers’ conscious and unconscious in the process of creating a work of art. On the other hand, the absence of a way to create common meanings has resulted in a deep gap between the thought space and the perceived space. Fundamental and continuous changes in design research and its connection with architecture and education have led to the rupture of designers’ direct experience of fixed spatial patterns and has resulted in the loss of formation of natural development, life, and transformation of architectural archetypes used to represent primitive conceptions and models.

    Research objective

    While introducing the features of spatial units of Iranian architecture that have continued in the works of current Iranian designers, the present study explains the effect of designers’ direct and lived experience on the representation of archetypes in works of architecture.

    Research method

    With a qualitative approach, the works of Iranian architects educated abroad were collected and analyzed using Strauss and Corbin’s grounded theory. Then archetypes of Persian garden, central courtyard, porch, and Chahartaqi were classified according to physical and semantic space criteria. The classification included open, axial, and selective codes. Among the four selected archetypes, the items about which the studied architects had direct and lived experience in their space were identified and compared with the classification results.

    Conclusion

    The designers’ lived experience was found to play a significant role in representing architectural archetypes. There was a greater tendency to simulate the central courtyard archetype wherein Iranians had lived experience. The continuity of meaningful elements of the porch and theemergence of some systems and themes of the Persian garden were evident in rare cases.

    Keywords: Collective Unconscious, archetype, lived space, Design Process, Grounded theory
  • سیده آذین نیک نام اصل، کاوه بذرافکن*، پریسا علی محمدی
    در عصر حاضر با وجود پیشرفت‎های نرم‎افزاری و نیز استفاده از رویکردهای گوناگون مانند ساخت تکاملی و رهیافت محاسباتی، طراحان موفقیت کمتری در پیوند ایده‎های خویش به محصول نهایی کسب می‎نمایند. رویکرد ساخت تکاملی موضوع تسلسل و فرآیندهای شکل‎گیری را بیشتر هدف قرار داده، در حالی که رهیافت محاسباتی محصول محورتر بوده و توانایی ارایه طرح‎های پیجیده را دارا می‏باشد، بنابراین با پیوند این دو رویکرد شاید طراحی تا ساخت انسجام بیشتری یافته و محصول نهایی شباهت بیشتری به ایده اولیه‎ای داشته باشد که در ذهن طراحان بوده است. این پژوهش براساس معیار هدف در گروه پژوهش های کاربردی، بر اساس معیار زمان گردآوری داده ها در گروه پژوهش های پیمایشی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل افرادی است که در این زمینه دارای پیشینه پژوهش و مطالعه بوده و اطلاعات کسب شده از این طریق دارای روایی و پایایی قابل ملاحظه ای می باشد، حجم نمونه در این پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS SAMPLE POWER برابر با 200 نفر و شیوه نمونه گیری در این پژوهش نمونه گیری تصادفی ساده می باشد. ابزار تجزیه وتحلیل اطلاعات پرسشنامه ای نرم افزارهایSPSS & AMOS می باشند. به منظور بررسی فرضیه های پژوهش از آزمون تی تک نمونه ای و مدل عاملی مرتبه اول استفاده گردیده است. یافته های این پژوهش نشان داد که؛ تحقق همبستگی و انسجام فرآیند ایده- محصول در زمان حال، منوط به استفاده درست و بجا از رویکرد ساخت تکاملی و رهیافت محاسباتی است. متغیرهای موجود در طراح شامل حدس، ارزیابی و تصمیم‎گیری باشد، در حالی که متغیرهای ابزاری منوط به رایانه شامل انجام محاسبات پیچیده و ارایه طرح‎های چندبعدی و پیچیده است. اهداف پژوهش:تبیین همبستگی ایده- محصول در روند ساخت تکاملی و رهیافت محاسباتی.بررسی نظام ساخت تکاملی در معماری سنتی و مدرن.سوالات پژوهش:ایده محصول در روند ساخت تکاملی و رهیافت محاسباتی چه نقشی دارد؟نظام ساخت تکاملی و رهیافت های محاسباتی چه تفاوت هایی در معماری سنتی و مدرن دارد؟
    کلید واژگان: ایده, محصول, ساخت تکاملی, معماری سنتی, معماری مدرن
    Seyedeh Azin Niknam Asl, Kaveh Bazrafkan *, Parisa Alimohammadi
    This study aims to explain the idea-product correlation in the process of evolutionary construction and computational approach. This research is based on the criterion of purpose in the group of applied research, based on the criterion of time of data collection in the group of survey research. The statistical population of this study includes people who have a history of research and study in this field and the information obtained through this has considerable validity and reliability. The sample size in this research using SPSS SAMPLE POWER software is equal to 200 people and Sampling method in this study is simple random sampling. Data analysis tools are questionnaires of SPSS & AMOS software. In order to test the research hypotheses, the first-order sample test and factor model have been used. The findings of this study showed that; Achieving the solidarity and coherence of the idea-product process at the present time depends on the correct use of the evolutionary construction approach and the computational approach. The variables in the designer include conjecture, evaluation, and decision making, while the computer-dependent tool variables include performing complex calculations and presenting multidimensional and complex designs. In the present age, despite software advances as well as the use of various approaches such as evolutionary construction and computational approach, designers are less successful in linking their ideas to the final product.
    Keywords: Idea, Product, evolutionary construction, Traditional Architecture, Modern Architecture
  • بنفشه سادات ضیایی، سید هادی قدوسی فر*، کاوه بذرافکن

    فضاهای معماری با برخورداری از قابلیت سازماندهی فضایی و تحولات درونی می توانند پاسخ گوی تعداد بیش تری از نیازهای کاربران آن ها در زمان های گوناگون باشند و بدین ترتیب کارکرد مطلوب تری را نسبت به فضاهای تک عملکردی ارایه کنند. ضرورت دستیابی به این توانایی از زیرشاخه های انعطاف پذیری در مسکن به عنوان موضوعی قابل تامل است. هدف این تحقیق ارایه یک مدل تحلیلی در ارتباط با شناخت روش نحو فضا و استفاده از شاخص های آن جهت سنجش انعطاف پذیری در مسکن است. مجتمع های مسکونی در شهر تهران به عنوان جامعه پژوهش مورد ارزیابی قرار می گیرند. به منظور بیان بهتر مسیله، این پژوهش در صدد پاسخ گویی به این سوال است که چگونه می توان از شاخص های روش نحو فضا جهت سنجش انعطاف پذیری در مسکن استفاده کرد. روش تحقیق در پژوهش حاضر از نوع آمیخته و روش انجام آن بر پایه شبیه سازی کامپیوتری خواهد بود. روش گردآوری اطلاعات مبتنی بر مطالعه کتابخانه ای، و هم چنین بررسی میدانی شامل استفاده از اطلاعات موجود و مشاهده است. ابزار گردآوری اطلاعات شامل نقشه های شناختی، فیش برداری، کدگذاری و آزمون برای روش نحو فضا از طریق نرم افزار دپث مپ است. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات در نحو فضا از طریق پنج مولفه ارتباط، هم پیوندی، انتخاب، کنترل و عمق صورت می گیرد. انعطاف پذیری نیز بر اساس مفاهیم فضای چند عملکردی، جابه جایی فصلی و روزانه و تفکیک و تجمیع بررسی می گردد. نتایج به دست آمده نشان می دهند که سازماندهی فضایی در مجتمع های مسکونی در شهر تهران مبتنی بر پیوستگی فضای آشپزخانه با فضاهای نشیمن، ناهارخوری و پذیرایی است. بر همین اساس، بیش ترین ارتباط، هم پیوندی و کنترل، و نیز کم ترین عمق، میان آن ها صورت می گیرند، که این امر منجر به افزایش انعطاف پذیری فضاها در رابطه با فعالیت های مختلف شده است. با این حال، اتاق های خواب صرفا محل انجام فعالیتی خاص و استراحت هستند، که این موضوع بر کاهش انعطاف پذیری آن ها صحه می گذارد.

    کلید واژگان: مسکن, انعطاف پذیری, سازماندهی فضایی, نحو فضا
    Banafsheh Sadat Ziaei, Seyed Hadi Ghoddusifar *, Kaveh Bazrafkan

    Architectural spaces with the capability of spatial organization and internal transformations can respond to a greater number of their users' needs at different times and thus provide more desirable performance than single-functional spaces. The necessity to access this ability is one of the subcategories of flexibility in housing as a contemplative subject. The purpose of this research is to provide an analytical model in relation to recognizing the space syntax method and using its indicators to measure flexibility in housing. Residential complexes in Tehran city are evaluated as a research society. In order to better express the problem, this research attempts to answer the question of how to use the indicators of the space syntax method to measure flexibility in housing. The research method in the present study will be of mixed type and its performance method will be based on computer simulation. The information-gathering method is based on the library study, and also the field survey includes using available information and observation. The information-gathering tool includes cognitive maps, noting, coding, and testing for the space syntax method through the Depthmap software. The information analysis method in space syntax is done through five components of connectivity, integration, choice, control, and depth. Flexibility is also examined based on the concepts of multi-functional space, seasonal and daily displacement, and segregation and aggregation. The results show that the spatial organization in residential complexes in Tehran city is based on the connection of the kitchen space with the living, dining, and catering spaces. Accordingly, the most connectivity, integration, and control, as well as the least depth, take place between them, which has led to the increased flexibility of spaces in relation to various activities. However, bedrooms are just a place to do a specific activity and rest, which confirms the reduction of their flexibility.

    Keywords: Housing, flexibility, Spatial organization, Space Syntax
  • سیده آذین نیکنام اصل، کاوه بذرافکن*، پریسا علیمحمدی
    در جهان مدرن امروزی به تاثیر از دستاوردهای ایده محور افلاطونی و نوافلاطونی ایده اهمیت چشم گیری یافته است و توجه آموزش، حرفه و پژوهش به آن زیاد است. ولی امروز به خوبی می دانیم که ایده به تنهایی قابل ارزیابی نیست و لازم است ایده و سیر تحول و پردازش آن با نتیجه و محصول سنجیده شود. این پژوهش، در حوزه ی طراحی پژوهی به دنبال سنجش همبستگی «ایده- محصول» در روند ساخت تکاملی در کاروان سراهای تاریخی ایران به عنوان یکی از گونه های بناهای قدیمی معماری ایرانی و ارزیابی تحقق ایده در محصول نهایی با استناد به نظریات صاحب نظران است. بر همین اساس، رویکرد حاکم بر این پژوهش «کاربردی» است و پژوهش ماهیتی «تبیینی- تحلیلی» دارد. به منظور بررسی دقیق تر، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، سیر تکامل کاروان سراهای تاریخی ایران مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج بررسی های انجام شده نشان می دهد که در کاروان سراهای تاریخی ایران، تا حد زیادی شاخص های ایده در شاخص های محصول تحقق یافته است. به طوری که شاخص طبیعت مادی و مصنوع در قالب طبیعت گرایی و اقلیم گرایی، شاخص فرهنگ در قالب زمینه گرایی، شاخص برنامه ریزی در قالب دانش محوری، شاخص روان شناسی و نیازهای معنوی در قالب معناگرایی، شاخص فلسفی در قالب معناگرایی، شاخص نشانه شناسی در قالب نمادگرایی، شاخص عملکرد و امور اقتصادی در قالب شاخص عملکردگرایی، شاخص نیازهای اجتماعی و مشارکت در قالب شاخص جمع گرایی و در نهایت شاخص امور فنی و شیوه ساخت در قالب دانش محوری محقق شده است.
    کلید واژگان: طراحی پژوهی, ایده, محصول, ساخت تکاملی, تحلیل محتوای کیفی, کاروان سراهای تاریخی ایران
    Seyedeh-Azin Niknam-Asl, Kaveh Bazrafkan *, Parisa Alimohammadi
    Presently, the closeness and sense of belonging between the architectural work and the audience are less felt. The essence of architecture is an amalgamation of sciences related to the man-made environment and specified teachings. The supremacy of the consciousness under the effect of external factors has led to modifications in indigenous styles and architecture and a lack of association between ideas and products in m buildings. The current study aims to assess the “idea-product” correlation in the process of evolutionary construction in traditional Iranian caravanserais as one of the most successful Iranian architectural structures and appraise the realization of the idea in the final product. Consequently, this research is “applied” and it has an “explanatory” nature. To study more precisely, via the qualitative content analysis method, the evolution of traditional caravanserais in Iran has been studied and the results designate that, to a large extent, in traditional caravanserais of Iran, idea indicators are realized in product indicators. So that the material and artificial nature index in the form of naturalism and climatism, the culture index has been achieved in the form of contextualism, the planning index in the knowledge-based form, the psychology index and spiritual needs in the form of semantics, the philosophy index and worldview in the form of semantics, the semiotics index in the form of symbolism, performance index and economic affairs in the form of functionalism index, social needs index and participation in the form of collectivism index, and finally technical affairs index and construction method in the knowledge-based form.
    Keywords: Idea, Product, evolutionary construction theory, Qualitative Content Analysis, Iranian caravanserais
  • مینا دهواری، کاوه بذر افکن*، مهرداد متین

    طراحی تحول یک فرایند متمرکز و بین رشته ای است که به دنبال ایجاد تغییرات مطلوب و پایدار در رفتار و شکل - افراد، سیستم ها و سازمان ها - اغلب برای اهداف اجتماعی مترقی است. از همین رو طراحی، از یک سو مبتنی بر قوه خلاقیت فردی و از سوی دیگر مبتنی بر اصول روش شناسی است که این اصول بازتاب دهنده ی گونه گونی جهت گیری های اولیه و انتخاب روند طراحی است. امروزه مدل های متنوعی برای طراحی معماری ساخته شده است،که در جهت پیوند عوامل موثر در فرایند طراحی معماری تلاش داشته اند، اما نتوانسته اند به خوبی عمل نمایند. هدف از تحقیق حاضر بررسی برخی عوامل و ابعاد ترادیسی های دستاوردهای معمارانه است که دستیابی به مدل طراحی مبتنی بر این عوامل را میسر می نماید. در پژوهش حاضر با استفاده از ساختار روش و با رویکردی تحلیلی- توصیفی و روش استقرایی به بررسی عوامل ترادیسی که به صورت ناخود اگاه و یا آگاهانه در آفرینش اثر نقش داشته اند، پرداخته شده است. بدین منظور نخست ترادیسی در معماری تشریح می شود و سپس مساجد شیخ لطف الله و مسجد الرضا تهران انتخاب و مورد تحلیل واقع می گردد. نتایج بررسی‎ ها حاکی از آن است که اصول ترادیسی در فرم مسجد گوهرشاد توسط عنصر هندسه فضایی، از طریق چرخش و تغییر جهت و به نوعی حرکت انتقالی توسط دیوارهای خارجی، عناصر سازه ای و کالبدی و اتصال دهنده فضاهای داخلی به وقوع پیوسته است، این در حال است که در مسجد الرضا تهران که در دوره معاصر بنا شده است، اصول ترادیسی نه تنها با چرخش فرمی بلکه با نادیده گرفتن و حذف عناصر والمان های شاخص مسجد از جمله گنبد و مناره صورت گرفته است. ضمن آنکه وجود گودال باغچه و گسستگی فضای مصلا از فضای بیرونی این مسجد از دیگر عوامل ترادیسی است. با توجه به تحلیل های صورت گرفته مدل طراحی مبتنی بر ترادیسی روش های مورد بررسی در طراحی دارای اصولی از جمله هماهنگی با محیط طبیعی، سازماندهی فضایی، استفاده از مصالح، نوع هندسه و تقسیم بندی فضایی همراه با جذابیت و خلاقیت بصری چه در محیط داخلی وچه در محیط خارجی است. از این رو اصولی از قبیل: الگوبرداری از اصول معماری گذشته بدون توجه به نیاز زمان احداث بنا، الگوبرداری صرف از طبیعت و عدم توجه به سازگاری بنا با طبیعت و پایداری زیست بوم نقطه ضعف مدل طراحی مساجد معاصر از جمله مسجد الرضا تهران هستند.

    کلید واژگان: الگوهای معماری, ترادیسی, فرم, مسجد شیخ لطف الله, مسجد الرضا تهران
    Mina Dehvari, Kaveh Bazrafkan *, Mehrdad Matin

    Transformation design is a centralized and interdisciplinary process that relies on individual imagination and methodological principles. Various architectural design models have been developed in the past that have attempted to connect the factors affecting the architectural design process, but they have not been effective.The researcher’s aim is to look into some of the factors and dimensions of tradition, as well as architectural achievements, that enable for the creation of a design model based on these factors. The typical factors that have unconsciously or consciously played a role in establishing of effect that have been considered by using the framework of the system and an analytical-descriptive approach and method in the current paper.The principles of tradition in the form of Goharshad Mosque were achieved thorugh spatial geometry, rotation, and a kind of transitional dicplacement by exterior walls, structural, and physical elements, whereas the principles of tradition in Reza Mosque of Tehran were obtained not only through fermi rotation but also by removal of index elements. A dome and a minaret shape the mosque’s framework. The other typical features include the presence of a garden pit and the distinction of the mosque from its surroundings. As a result, the tradition-based design model can be said to have values such as natural world harmony, spatial arrangement, form of geometry, visual design, and creativity and the design model of contemporary mosques, like Reza Mosque in Tehran, has drawbacks such as modeling past architecture regardless of construction time, simply modeling nature.

    Keywords: Architectural Patterns, Tradition, Form, Sheikh Lotfollah Mosque, Reza Mosque Tehran
  • فاطمه زارع، کاوه بذرافکن*، هما ایرانی بهبهانی، بهروز منصوری

    بیان مسئله: 

    تحولات حوزه فناوری اطلاعات تغییراتی بنیادین در بستر طراحی جمعی ایجاد کرده است. جمیع این تغییرات پارادایم جدیدی را تحت تحول رهیافت شبکه شکل داده که در پی آن درک فردی و عمومی از عمل طراحی جمعی متحول شده است. در چنین شرایطی، طراحی ای با برهم کنش دست کم دو شبکه هم زمان شکل گرفته که در آن مطالعه کیفیت مذاکرات کنشگران و نحوه کنش امری ضروری است.

    هدف پژوهش: 

    هدف این پژوهش تبیین تاثیر هم کنش شبکه ها بر روند طراحی جمعی با تعریف (1) کنشگران، (2) مذاکرات شبکه هم طراحان و (3) ردیابی مسیر کنشگری است، و در این مسیر در جست وجوی پاسخ به مسئله «چگونگی تاثیر رهیافت شبکه بر کنش طراحان در روند طراحی معماری» است.

    روش پژوهش: 

    این پژوهش، با روش شناسی کیفی مبتنی بر نظریه کنشگر-شبکه، به مطالعه کنشگران طراحی جمعی می پردازد. از این رو، ابتدا با مطالعه متون، مقوله های تاثیرگذار بر مذاکرات شبکه تبیین و سپس، با قیاس میان دو سناریو اجرایی، روند کنشگری در طراحی جمعی مشخص شده است. بدین ترتیب، پژوهش حاضر از منظر نتایج، کاربردی است و با اتخاذ راهبرد استدلال منطقی در قبال داده های کیفی درصدد پاسخ به پرسش خود است.

    نتیجه گیری:

     نظریه کنشگر-شبکه، با تغییر نقش طراح، بستری مناسب برای ردیابی کنشگران انسانی و غیرانسانی ایجاد می کند. در این مسیر، شبکه هم طراحان با محوریت چهار مقوله دیگرپذیری، نقدپذیری، باور مشترک و اشتراک گذاری قابل تبیین است. علاوه بر آن، تحلیل دو سناریو اجرایی نشان می دهد که با پذیرش کنشگر جدید روند طراحی در مسیری چرخشی میان پیوندهای شبکه تکامل می یابد و تیم ها آزادی عمل بیشتری دارند. ویژگی پویایی لحظه ای در روند طراحی مشهود است و با پیوستن گره جدید شبکه ای جدید شکل می گیرد و روند طراحی همانند چرخه ای درونی با پیوندهای درهم آمیخته ایجاد می شود. در نهایت، رهیافت شبکه با ایجاد تغییرات نه تنها در سطح تکنیکی منشا اثر است بلکه، به مثابه پارادایمی جدید، الگوی طراحی را متحول می کند و بهره مندی از آن سبب تسهیل خوانش پیچیدگی های روند طراحی می شود.

    کلید واژگان: معماری, روند طراحی, کنشگر-شبکه, دیگری, گفت وگوپذیری, شبکه هم طراحان
    Fatemeh Zare, Kaveh Bazrafkan *, Homa Irani Behbahani, Behrooz Mansouri

    Problem statement: 

    Architectural co-design has been facilitated through the development of digitalism. This has shifted to a new paradigm which has evolved the understanding of design process. As a result, design process has been changed in both technical and philosophical aspects and co-design, consequently, has acknowledged The Other in the design process. Accordingly, design is formed by interaction of at least two simultaneous networks.

    Research objectives

    This paper aims to focus on design as a socio-technical process by analyzing dimensions of actors, quality of network dialogue and the process of network in co-design.

    Research methods

    The Actor-Network Theory is applied to study the actors of co-design process. The quality of network dialogues is examined by analyzing texts and different types of networks and their impact on design process are determined by comparing two co-design cases. Thus, the paper is using a qualitative approach to redefine each node in the design process.

    Conclusion

    Different actors, human and non-human ones, shape the overall interactions of co-designers. Using network approach as a theoretical base for this interaction, revealedorstd four main elements in the design process: acceptability of The Other, criticism-tolerance, sharing personality, and collective intentionality. On the other hand, results from the two co-design case studies demonstrated insights on socio-technical approach of design and its impacts on other co-designer’s network relationship.

    Keywords: Architecture, Design Process, Actor-network theory, the other, dialogism, Co-designers’ Network
  • سارا دشت گرد، کاوه بذرافکن*، حیدر جهانبخش
    الگوی آموزشی نسبتا بسته، بازنگری نشده، به روز و بومی نشده، ضعف مدیریتی در پیوند میان دانشگاه، حرفه و پژوهش، به نظر از مهم ترین دلایل ناکارآمدی رشته معماری است که می تواند با کاربست گفتمان میان رشته ای، تغییراتی ارزشمند بیابد. در این راستا مسئله ای مطرح است که با وجود ساختار دگرگون یافته معماری امروز در جهان و ایران، چه راهکارهای برنامه ریزی برای افزایش انعطاف پذیری و قابلیت خودتنظیمی با تغییرات جامعه و پاسخ گویی به نیازهای آنان در آموزش معماری، ضروری هست. به نظر می رسد که استفاده از دانش میان رشته ای، موجب اثربخشی بیشتر میان حوزه های دانشی مختلف می شود و تاثیر آن در تحول رشته منعکس می گردد. روش تحقیق، براساس راهبرد کیفی- کمی است و با استفاده از تحلیل محتوا سعی در معرفی حوزه های تاثیرگذار دروس میان رشته ای در توسعه معماری دارد. در این راستا به تحلیل محتوای برنامه درسی 9 دانشگاه برتر دنیا و مقایسه با دانشگاه های ایران و سپس بحث به هدف پیشنهاد ادغام دروس میان رشته ای (به صورت اختیاری و انتخابی) و آموزش معماری می پردازد. یافته های تحقیق نشان می دهد که مطالعات میان رشته ای در معماری می تواند با پیوند میان نیازهای جامعه، پژوهش و آموزش، گنجاندن حوزه های دانشی مختلف در محتوای برنامه درسی، در دست یابی و برساخت دانش میان رشته ای که امری در بستر زمان است، با طراحی الگوهای مختلف آموزشی با محوریت میان رشتگی و دانش پیش زمینه ای در حوزه علوم پایه تا حدودی بتواند موجبات پویایی نظام آموزشی، پرورش معماران در حوزه های مختلف با ماهیت فرارشته ای و در نتیجه موجبات رشد آن در حرفه، آموزش و پژوهش را فراهم کند.
    کلید واژگان: آموزش معماری, دانش میان رشته ای, محتوای برنامه درسی
    Sara Dashtgard, Kaveh Bazrafkan *, Heidar Jahanbakhsh
    The relatively closed, unrevised, out of date and non-native educational model, weak management in the link between university, profession and research, seem to be the most important reasons for the inefficiency of the field of architecture that can make valuable changes by applying interdisciplinary discourse. In this regard, the question that arises relates to the necessary planning strategies needed to increase flexibility and self-regulation in response to changes in society and meeting needs in architecture education despite the transformed structure of architecture today in the world and Iran.  It seems that the use of interdisciplinary knowledge leads to greater effectiveness among different fields of knowledge and its impact is reflected in the evolution of the field. The research method was based on a qualitative-quantitative strategy and attempts to introduce the effective areas of interdisciplinary courses in architectural development by using content analysis. In this regard, it analyzed the content of the curriculum of the top 9 universities in the world and compared it with those of Iranian universities, recommending the integration of interdisciplinary courses (optional and elective) and architecture education. Research findings show that interdisciplinary studies in architecture can, by linking the needs of society, research and education, the inclusion of different areas of knowledge in the content of the curriculum, achieve and build interdisciplinary knowledge that is a matter of time. By designing different educational models with a focus on interdisciplinary and background knowledge in the field of basic sciences can to some extent cause the dynamics of the educational system, training architects in various fields with interdisciplinary nature and thus provide its growth in profession, education and research.
    Keywords: Architectural education, interdisciplinary knowledge, curriculum content
  • علیرضا جزء پیری، مهرداد متین*، کاوه بذرافکن

    موضوع پژوهش، پردازش عوامل اجتماعی تاریخ بعد از انقلاب ایران و اثرات آن بر تفکرات معماری معاصر است. عوامل اجتماعی موثری که به نوعی دخیل در تغییر و تحول معماری هر دوره تاریخی بشمار میروند. معماری بعنوان یک جریان میان رشته ای همواره از عواملی چون جامعه تاثیر گرفته است. سوال این است که ارتباط معماری با زمینه های اجتماعی چگونه بوده و این ارتباط در حوزه معماری برای 3 دهه انقلاب 1357 چگونه است؟ فرض پژوهش براین است که مطالعه در تاریخ معماری معاصر ایران میتواند پژوهشگر را به بینشی عمومی در حال و هوای جامعه سالهای مورد نظر و بالعکس هدایت نماید. تشریح ارکان اجتماعی در تالیفات معماری محرز است و بینش حاصل، با ارجاع به وقایع تاریخی- اجتماعی قابل تبیین خواهد بود. پژوهش پس از مطالعه کتابخانه ای در دو حوزه اجتماعی و معماری در تلاش است تا برداشتی از جامعه آن روزها و تبعیت معماری از آن بدست آورد، در این میان محتوای آثار تالیفی که متاثر از عوامل اجتماعی هستند را شناسایی و معرفی کند. پژوهش کیفی است با راهبرد تفسیری، که با روش تاریخی و بکارگیری استدلالی منطقی پس زمینه متغیری مداخله گر همچون جامعه در معماری را تبیین میکند. نتیجه این بررسیها نشان میدهد که معیارهای تشخیص جوانب اجتماعی معماری در 3 دوره تاریخی قبل از انقلاب، انقلاب 1357 و دهه بعد از انقلاب، بیانگر نوعی گذر از جامعه ای فوق مدرن و لوکس به جامعه ای سنتی- مذهبی و مجددا بازگشت به جامعه مدرن معتدل می باشد.

    کلید واژگان: تفکرات اجتماعی, انقلاب 1357, تالیفات معاصر, معماری معاصر
    Alireza Joze Piri, Mehrdad Matin*, Kaveh Bazrafkan

    The subject of the research is the processing of social factors of history after the Iranian revolution and its effects on contemporary architectural thinking. Effective social factors that are considered as a kind of involvement in the evolution of architecture of each historical period. Architecture as an interdisciplinary current has always been influenced by factors such as society. The question is what the relationship between architecture and social fields is and what is this relationship in the field of architecture for the 3 decades of the 1979 Revolution? The research hypothesis is that a study of the history of contemporary Iranian architecture can lead the researcher to a general vision of the current climate of society in the years to come and vice versa. Explanation of social elements is evident in architectural writings, and the resulting insight can be explained by reference to socio-historical events. Research is underway after a library study in both the social and architectural fields in order to gain an understanding of the society of those days and to follow the architecture of it, in the meantime, to identify and introduce the content of the authored works that are influenced by social factors. Research is qualitative with interpretive strategy, which explains the changing background of the intervening variable, such as society in architecture, through historical methods and the use of logical reasoning. The results of these studies show that the criteria for recognizing the social aspects of architecture in the three historical periods before the revolution, the 1979 revolution and the decade after the revolution, indicate a transition from a super-modern and luxurious society to a traditional-religious society and a return to a moderate modern society.

    Keywords: Social Thoughts, Revolution 1978, Contemporary Writing, Contemporary Architecture
  • ستاره یمینی، پریسا علیمحمدی*، کاوه بذرافکن
    بیان مسئله

    طراحی و روش های آن همواره یکی از دغدغه های مهم افرادی بوده است که در عرصه های آکادمیک و حرفه ای در قلمروهای مختلف آن فعالیت می کنند. معماری به عنوان یکی از رشته های مرکزی این حوزه فعالیت است که چگونگی پیدایی آثار آن در دوران مختلف، دیدگاه اندیشمندان و صاحب نظران را از زاویه های متفاوت به چالش کشیده و نتایج مطالعات گویای نظرات ضد و نقیض در حوزه روش شناسی طراحی است. در این میان برخی پژوهشگران روان شناسی و انسان شناسی معتقد به تاثیر برخی عوامل غیر مستقیم در پیدایش آثار هنری هستند که باعث ایجاد منظرهای تازه در تحلیل آثار هنری و ارجاع آن به برخی عوامل ناخودآگاه شده است.

    هدف تحقیق

    هدف از تحقیق حاضر بررسی برخی عوامل و ابعاد پنهان در شکل گیری یک اثر معماری است که طراح مستقیما در آن دخالت نداشته و به صورت ناخودآگاه روش طراحی او را تحت تاثیر قرار می دهد.

    روش تحقیق

    در این پژوهش با بهره گیری از ساختار روش «نقد اسطوره ای» و با رویکردی تحلیلی- تطبیقی و روش استقرایی، به بررسی عناصر و مفاهیمی که به صورت ناخودآگاه در آفرینش اثر نقش داشته و به بن مایه های اساطیری آن تاویل می نماید، پرداخته شده است. بدین منظور، نخست نحوه ظهور کهن الگوها در معماری تشریح می شوند. سپس یک نمونه کهن الگوی معماری انتخاب و با روش مورد پژوهی، اثر یک طراح معاصر با کهن الگوی انتخابی تطبیق داده می شود.

    نتیجه گیری

    با استفاده از ساختار روش نقد اسطوره ای معلوم گردید نظام فضایی پایانه بندری یوکوهاما، که یک معمار ایرانی تبار در طراحی آن نقش اساسی داشته است، با نظام فضایی کهن الگوی باغ ایرانی در انطباق است.

    کلید واژگان: نقد اسطوره ای, ناخودآگاهی, کهن الگو, پایانه بندری یوکوهاما, الگوهای معماری
    Setareh Yamini, Parisa Alimohammadi *, Kaveh Bazrafkan
    Problem statement

     Designing and its methods are always the concerns of people who work in academic and professional fields in different areas. Architecture as one of the central disciplines in this field has always been challenging the genesis of its works during different periods and the thinkers’ opinion from a different point of views; the results of studies showed controversial views about the methodology of designing. Meanwhile, some researchers in psychology and anthropology believe in the influence of some indirect factors in the emergence of artistic works that have led to the appearance of new horizons in the analysis of artworks and its referral to some unconscious agents.

    Research objective

    This study investigates some of the unknown factors and dimensions involved in the formation of architectural work that the designer does not sense it directly, which unconsciously influences the formation of his/her design.

    Research method

    In this research, we used the “mythical criticism” method which by an adaptive analytical approach and an induction method, analyses the elements and concepts that have contributed unconsciously to the creation of the work and interprets its mythical motifs. For this purpose, first, the emergence of archetypes in architecture was described, then an architectural archetype was selected and the work of a contemporary designer was compared with the selected archetype.

    Conclusion

    Using the mythical criticism method, it was found that the spatial system of the Yokohama port terminal, which an Iranian architect has been involved in its designing, was consistent with the spatial system of the Iranian garden archetype.

    Keywords: mythical criticism, Unconsciousness, archetype, architectural patterns
  • سمیرا رحیمی اتانی، کاوه بذرافکن*، ایمان رئیسی

    خوانش اثر معماری به صورت انفرادی و بدون در نظر گرفتن لایه های متنی مرتبط و موثر بر شکل گیری آن، یکی از کمبودهای حوزه نقد معماری است. نظریه بینامتنیت به هنگام مواجهه با آثار، آن‏ها را به صورت شبکه‏ ای از متون در‏هم ‏تنیده مورد بررسی قرار می‏ دهد. این پژوهش با تکیه بر خوانش بینامتنی آثار معماری، روابط عناصر درون متنی با برون ‏متنی و تاثیر آن ها در شکل گیری معنای کلی اثر معماری را مورد بررسی قرار داده است. در این پژوهش پس از بررسی نظریات نظریه ‏پردازان بینامتنیت، مدلی برای نقد بینامتنی معماری تدوین شده است. سپس مدل ارایه ‏شده در خوانش مسجد الغدیر مورد آزمون قرار گرفته است. پرسش اصلی که نگارندگان در پی پاسخگویی به آن بوده ‏اند، بدین قرار است: اثر معماری چگونه مبتنی بر مدل نقد بینامتنی مورد خوانش قرار می‏ گیرد؟ این پژوهش از گونه پژوهش های کیفی است که در مرحله جمع آوری اطلاعات از روش توصیفی و در مرحله تجزیه وتحلیل داده ها از روش استدلال‏ منطقی بهره گرفته است. این تحقیق با تکیه بر نظریه بینامتنیت صورت گرفته و در لایه های مختلف به بررسی متن مورد نظر (در اینجا اثر معماری) پرداخته است. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که به کارگیری خوانش بینامتنی، از خوانش سطحی آثار معماری جلوگیری می‏ کند و می تواند منجر به درک لایه های پنهان معنا شود و در خوانش اثر پارادایم های گسترده تری را درگیر نماید. ابعاد گوناگون معنایی در آثار معماری، در روابط بینامتنی به وسیله تعدد لایه های مختلف در درون خویش در دو محور عمودی (درزمانی) نظام نشانگی درون آن و محور افقی (هم‏زمانی) نظام رمزگانی آن، حاصل می شود.

    کلید واژگان: نقد معماری, نقد بینامتنی, نظریه بینامتنیت, مسجد الغدیر
    Samira Rahimi Atani, Kaveh Bazrafakan*, Iman Raeisi

    One of the major challenges in the field of architec ture is the reading and critiquing individual works re gardless of relevant textual layers that may affect the formation of the work. The main concern of the pre sent research is the great importance of criticism to the architectural community. Unfortunately however, the lack of systematic readings of architectural works has led to the absence of reliable criticisms that may help improve the quality of the works. As one of the most widely used concepts in contemporary literary criticism, intertextuality refers to the idea that a text is interconnected with earlier and later texts; there fore, every text should be read and appreciated in relation to other texts. As a concept, intertextuality is not exclusive to literary arts. It is also relevant to other artistic subjects including cinema, painting, mu sic, architecture, photography and, in general, all forms of cultural or artistic production. Intertextuality has grown out of the field of literary criticism and has been put to use in reading and critiquing other artistic texts as well. In this study, we intend to read architec tural works through an application of the theory of in tertextuality to the field of architectural criticism. By relying on an intertextual reading, this study ad dresses the relations between peritext and intertext elements and their impact on the formation of the overall meaning of architectural works. We have for mulated the Intertextuality Reading Model for the in tertextual reading of architecture based on the theory of intertextuality and have evaluated the model by applying it to our reading of Al-Qadir Mosque as a case study. The question that we, herein, seek to an swer is: How do we read architectural works based on the Intertextuality Reading Model? This study uses a qualitative design. Data collection was conducted via descriptive procedures and content analysis was car ried out via discursive procedures, i.e., logical argu ments. The study focuses on the theory of intertextu ality and addresses the different layers of the text, i.e., the architecture work, in light of syntagmatic and paradigmatic axes, diachronic and synchronic ap proaches, codification and implications. Our findings indicate that the use of an intertextual method pre vents superficial readings of architectural works, fa cilitates the understanding of hidden layers of mean ing and activates broader paradigms of interpretation. The different semantic aspects of an architectural work in intertextual relations can be uncovered by a plurality of different layers at the vertical (“dia chronic”) axis of its semiotic system and the horizon tal (“synchronic”) axis of its codification system.

    Keywords: criticism, the theory of intertextuality, Al-Qadir Mosque
  • سارا دشت گرد، کاوه بذرافکن*، حیدر جهانبخش
    پیشینه و اهداف

    یکی از عوامل محوری در تدریس، آموزش و یادگیری معماری، محتوا و برنامه آموزشی آنهاست. به نظر می رسد آموزش معماری ایران در عدم تطابق با نیازهای جامعه و مسایل جاری آن، فراموشی ارزش های فرهنگ ایرانی و فقدان پژوهش های بنیادین و کاربردی روبروست و منجر به رونق گرایش به شیوه ی زندگی، هنجارها و فرهنگ غرب شده است. یکی از علت های اساس این تمایل، پیوستگی آموزش رسمی و امروزی به شیوه ی آموزشی مدارس فرانسوی (مدرسه هنرهای زیبای پاریس و اکادمی سلطنتی هنرها) ، آلمانی (آموزش پلی تکنیک، آموزش مهندسی و مدارس مهارتی)، انگلیسی (آموزش حرفه ای و تجربی) و آمریکایی (آموزش تلفیقی) بوده است. شکل گیری و رشد اولیه ی مدارس معماری ایران  برآمده از وارادات مستقیم شیوه های آموزشی فرنگی به ایران بود. پس از انقلاب اسلامی نیز اگرچه تلاش هایی برای یافتن الگویی بومی صورت گرفت ولی نتوانست گسترش یابد. در دهه های اخیر هم تنوع و پیشرفت های چشمگیر آموزشی در مدارس امریکایی- انگلیسی و اروپایی آموزش معماری در مدارس ایرانی را مقهور خود کرده است. اگرچه پژوهش های مختلفی در حوزه ی آموزش معماری در ایران انجام شده است اما کمتر به حوزه ی روح زمان پرداخته اند. هدف از پژوهش حاضر همگامی با درون زایی از جامعه و بستر اجتماعی، رهیافت های جهانی و نیازهای جامعه، بازیابی و برساختن الگوهای کارآمد نظری و عملی است که برای شرایط و بستر ایران مناسب باشد. بررسی موضوع با تاکید بر تاثیرپذیری روند آموزش معماری از روح زمانه که از حوزه ی ادبیات و فلسفه ی هگلی به معماری وارد شده است، به تبیین مولفه های سه گانه ی آن شامل (یک) دیالکتیک، (دو) تفکر انتقادی و (سه) به روز رسانی می پردازد، سپس ارزیابی برنامه های آموزشی نسبت به این مولفه های صورت گرفته است.

    روش ها

    پژوهش حاضر مقطعی و از نوع کاربردی است. روش تحقیق، براساس راهبرد کیفی و تحلیل محتوای آشکار پیام های موجود درسرفصل ها، با رویکرد استدلال منطقی به تحلیل محتوای برنامه درسی نه دانشگاه برتر دنیا که منتخب ارزیابی های معتبر با محوریت مفهوم روح زمان می پردازد. عامل جغرافیایی و سهم پراکندگی آن در هر قاره یکی از ملاک انتخاب نمونه ها بوده است. تحلیل های آمار توصیفی زمینه ی رسیدن به یافته های پژوهش  و نتیجه گیری های آن است.

    یافته ها

    این پژوهش نشان داده است که دانشگاه دلفت در دو حوزه دروس تاریخ و نظریه با سی و پنج درصد و در حوزه فن آوری تقریبا با سی و دو درصد، بیشترین آمار این بخش و دانشگاه ماساچوست تقریبا با پنجاه و دو درصد سهم بخش طراحی، پیشتاز است و در حوزه دروس بینارشته ای دانشگاه های کالیفرنیا با حدود سی و پنج درصد از دروس در این زمینه از سایرین متمایزند و جالب اینکه برنامه درسی ایران سهم معنادار در رقابت میان دانشگاه های جهان را بدست نیاورده است.

    نتیجه گیری

    این پژوهش نشان می دهد روح زمان فراروندگی مسایل روز، تاریخ و فرهنگ است که از درون جامعه برگرفته می شود؛ اگرچه مدل های آموزشی متنوعی هست و بسیاری از این مدل ها کاربردهای اختصاصی و مناسب خود را دارند؛ ولی تغییرپذیری، آزادی طراحی و انتخاب برنامه ی آموزشی و انعطاف پذیری آن، تفکر انتقادی و بازتعریف مساله در روند آموزشی و شبیه سازی وضعیت های زمینه ای، محلی و بومی نقشی محوری در روح زمان در آموزش معماری دارد.

    کلید واژگان: آموزش, روح زمان, مدلهای آموزشی, محتوای برنامه درسی, مفهوم به روز رسانی
    S. Dashtgerd, K. Bazrafkan *, H. Jahanbakhsh

    learning architecture. It seems that the mismatch with the needs and current problems of society, forgetting the values of Iranian culture and the lack of basic and applied research, has led architectural education in Iran to a developing trend towards the West lifestyles, norms and Culture. One of the main intention to western education model in architecture is that the modern learning and formal education of architecture in Iran born by the importing of French model (Ecole des Beaux-Arts in Paris and French Royal Academy), German model (Poly technical education, engineering learning and training Schools), English model (practical and experimental learning) and American model (combinational learning). Architectural education in Iran starting by applying French model; and after Islamic Republic revolution in 1979, if some schools and agents attempt to defining local model (Iranian and Islamic pattern) in architectural education but their models cannot developed through different architectural schools. In the last decades development of Anglo- American architectural education models impress all parties in it.  Even though there are many researches concentrate on architectural education in contemporary Iran, but almost none of them focus on Zeitgeist. Interdisciplinary and its synchronicity with global approaches and the needs of society and social context, to recover and making efficient models are the aim of this study  in both, which is suitable for Iran’s situation and Context. This study emphasizes the impact of the architectural education process in relation to the zeitgeist- which is derived from Hegelian literature and philosophy- and explaining its triple components which is dialectic, critical thinking, and updating in education. Finally, the educational programs evaluation has been done by testing these components.

    Materials and Methods

    The present study is a cross-sectional and applied research. The research methodology was based on qualitative method and content analysis. In research process, the contents of the curriculum of the nine top universities -which is selected in valid ranking and geographical and continental distribution- in the world were analyzed by focusing on Zeitgeist’s concept. Statistical descriptive analysis is the approach to findings and its conclusion.

    Findings

    This study showed that Delft University in two fields of history and theory courses with thirty five percent  and in the field of technology with approximately thirty two percent, and the Massachusetts University with approximately  fifty two percent share in the design department are leading. In interdisciplinary courses, California universities are distinguished from others by about thirty five of the courses. Interestingly, Iran's curriculum has not achieved a significant share in the competition among the world's universities.

    Conclusion

    This research showed that current problems, historical and cultural transcendence is equal to Zeitgeist, which is derived from our society. Although there are a variety of educational models and applied in specific and appropriate educating cases, in all of them some features have a key role to approach the Zeitgeist including changeability, program and design electivity, flexibility in learning curriculum, critical thinking, problem redefining in teaching approaches, and situations simulation.  

    Keywords: Education, educational model, curriculum content, concept of updates
  • سمیرا رحیمی، کاوه بذرافکن*، ایمان رئیسی
    بیان مسئله

    فقدان خوانش نظام مند آثار معماری در جامعه معماری منجر شده است تا شاهد نقدهای مستدلی که منجر به ارتقای کیفی آگاهی طراحی شوند نباشیم. این پژوهش با تکیه بر خوانش بینامتنی آثار معماری، روابط میان عناصر درون متن و برون متن و تاثیر آن ها در شکل گیری معنای کلی اثر معماری را بررسی می کند. در این پژوهش پس از تبیین مبانی نظریه بینامتنیت به عنوان ابزار نقد، مدل نقد بینامتنی معماری تدوین شده است. سپس این مدل در خوانش مسجد ولیعصر آزمون شده است.

    هدف

    این پژوهش با هدف شناخت و بررسی جایگاه نظریه بینامتنیت در روش نقد معماری به دنبال ارایه یک روش جدید در نقد معماری مبتنی بر این نظریه بوده است.

    روش تحقیق

    این پژوهش از گونه پژوهش های کیفی است که در مرحله جمع آوری داده ها از روش توصیفی و مرور متون مرتبط یا ادبیات موضوع، و در مرحله تجزیه و تحلیل داده ها از روش استدلال منطقی بهره گرفته است. این تحقیق با تکیه بر نظریه بینامتنیت صورت گرفته است و در لایه های مختلف به بررسی متن مورد نظر (در اینجا اثر معماری) پرداخته است.

    نتیجه گیری

    یافته های این پژوهش حاکی از آن است که متن معماری در لایه های متعدد معنایی از لایه های پدیداری تا زایشی شکل می گیرد و انواع دلالت در شکل گیری لایه های آن موثر است و با به کارگیری مدل نقد بینامتنی، لایه های شکل دهنده آن از لایه های معماری تا فرامعماری مورد بازخوانی قرار می گیرد. به کارگیری نقد بینامتنی از خوانش سطحی آثار معماری جلوگیری می کند و اثر معماری را به عنوان عضوی از مجموعه ای از آثار مطالعه می کند که در طول مقطع زمانی و به دلایل خاصی شکل گرفته اند و بدین ترتیب می تواند منجر به درک لایه های پنهان معنا شود و در خوانش اثر، پارادایم های گسترده تری را فراخوانی می کند.

    کلید واژگان: نقد معماری, نظریه بینامتنیت, نقد بینامتنی, مسجد ولیعصر
    Samira Rahimi Atani, Kaveh Bazrafkan *, Iman Raeisi
    Problem statement

    This study reviews the relationships between the elements of the inner and outer text, and their impact on the overall meaning of the architectural work based on the intertextual reading. In this research, after an explanation of the basics of the theory of intertextuality as a tool of criticism, the model of intertextual criticism of architecture has developed. A model has been tested for Valiasr Mosque reading.

    Research objectives

    This research seeks to answer the question: How does the application of the intertextual criticism model provide a context for reading the architecture?In this research, the main hypothesis is that using intertextual relationships in syntagmatic and paradigmatic axes and diachronic and synchronic analysis, will lead to the recognition of deeper text layers and decryption. It seems that using of intertextual reading has prevented superficial reading of architectural works and it investigates the work of architecture as part of a series of works which have been formed over time and its application can lead to better understanding the hidden layers of meaning and it causes more precise interpretation of work in broader paradigms.

    Research method

    This research is qualitative research. In the data-gathering step, the descriptive method been used to describe the subject matter and in the analytical phase of the data used logical reasoning method. This research is based on the theory of intertextuality and has studied the text (here the work of architecture) in various layers.

    Conclusion

    The findings of this research indicate that the text of the architecture formed in several semantic layers from the phenotextto, genotext, and the types of implications are effective in the formation of its layers, by applying the intertextual criticism model the layers of the layout retrieved from the layers of architecture to extra-architectural.

    Keywords: Architectural Criticism, Intertextuality theory, Intertextual criticism, Valiasr mosque
  • لیلا آرام، کاوه بذرافکن*

    تطبیق نیازهای متنوع کارکردی از طریق سازماندهی متناسب متغیرهای آن به ساختار فضایی صورت می گیرد که لازمه ی آن، درکی مفهومی از تاثیر دستگاه فضایی بر دستگاه رفتاری مرتبط با آن است. این نوشتار با بهره گیری از روش های کمی، توصیفی و از طریق پیمایش رفتارهای فضایی و با استفاده از مدل روند طراحی گونه ی آرمانی تلاش کرده تا بتواند وضعیت نحو فضای بینابین را مطالعه کند تا امکان افزایش آزادی تصرف کاربران در فضا را فراهم کند. نحوه ی برداشت های میدانی از طریق مشاهده ی مستقیم جهت نگاشت نسبت فعالیت های اختیاری و الزامی در فضاهای بینابین کتابخانه های ملی و دانشگاه تهران است. دستاوردهای این پژوهش به راهبردهایی سه گانه برای طراحی فضاهای بینابین در کتابخانه ها منجر شده است. محور یکم، همجواری فضاهای بینابین باز با فضاهایی با تراکم رفتاری زیاد، محور دوم، افزایش مقیاس فضایی و میدان دید در طراحی فضاهای بینابین بسته و محور سوم، بخشیدن رفتارهای فضایی جانبی و رویدادپذیر کردن آن ها.

    کلید واژگان: نظام فضا- رفتار, برنامه ی کارکردی, لذت, کتابخانه ی ملی, کتابخانه ی دانشگاه تهران
    Leila Aram, Kaveh Bazrafkan *

    Designing seems to be based on acceptance of minimal programs and proportion of functional levels or as the common discourse calls it »physical plan«, serves as the focal point of its for-mation, and the quantitative proportion of level to individual plays an important role in its de-sign and evaluation. Meanwhile, interpretations of the quality of the space, experience and event concerning the conventional and standard quantities can not be seen, something which seems to be a result of reductive and simplistic outlooks in line with modernist currents and incomplete education of the concepts of this current and dissemination of the tendency toward an international style. The present article intends to develop a post-modern framework for an outlook toward func-tion in designing and show that a transition has occurred from functionalism to programming which accepts a fuzzy spectrum of necessity, freedom and pleasure. In this situation the de-signer comes across a problem whereby he (she) has to prepare a lot of options and make some decisions in order to meet a variety range of the needs of his (her) audience, however, the de-signer’s technical know-how is not often sufficient for analyzing the reality and future predic-tion and eventually organization of the human systems. In order to change the program into the design, the designer has to make some orientation and options in programming. The de-signer is faced with the variables of the problem, their significance as well as acceptance of the changing situation and growing variables on one hand, and human’s behavior, quality and life style on the other. This complication aggravates when the audience or user of the space plays an active role against the author of the space or the architect, hence a confrontation and chal-lenge take place. Explanation of the term »environmental design« which contains the behav-ior- space system refers to the inseparable aspects of biological and non-biological human sys-tems. The objective is to prepare the ground for the synergy of these two systems toward a proper system of correlated variables in the designed space. Taking advantage of indirect measurement and using the model of ideal type of design, this article tries to study the situation of in between space syntax so that users would take more freedom and pleasure in the space through categorization, registration and mapping of the proportion of optional and necessary activities in the spaces of National Library and Library of the University of Tehran. According to the studies and analysis of the data extracted from ob-servations, the results of the research reveal that the proposed mechanism of designing the in between spaces at libraries toward rendering a better function includes: 1. Prediction of the open in between spaces at a place with most adjacency to other functions, since the more con-tradictory or indifferent the relations between functions are, the more effective they would be. 2. Design of the closed in between space so that it enjoys a high visibility along with a high spatial scale. 3. Provision of subsidiary function to in between spaces.

    Keywords: space-behavior system, functional program, pleasure, National Library, Library of Tehran University
  • سیده آذین نیک نام اصل، کاوه بذرافکن *، پریسا علیمحمدی
    فرآیند تولید محصول نه آنقدر پیچیده است که انسان از فهم آن عاجز باشد، و نه تا اندازه ای ساده است که هرکسی بداند از کجا شروع شده و دقیقا کجا به پایان می رسد. اما چیزی که بسیار واضح است محصولی است که از این فرآیند بدست می آید و در معماری به آن عینیت بخشیدن به ایده های ذهنی و تولید عناصر محسوس گفته می شود. در حقیقت، سابقه تبدیل ایده به محصول به زمان سکونت در غارها می رسد و این تجربه طراحی معماری سابقه ای چندین هزار ساله دارد. با به بوجود آمدن کامپیوتر، بشر توانست از آن در بعضی کارها کمک بگیرد. اما به تازگی و در دهه های اخیر تجربه معماری رایانه محور، افق های نو و بدیعی را برای معماران گشوده است البته تمام تاثیراتی که رهیافت محاسباتی بر معماری گذاشته مثبت و به نفع معماری نبوده است ولی در کل ما در این بحث به تاثیرات مثبتی که این معماری می تواند بر روی معماری امروز ما بگذارد را شرح می دهیم. اکنون این سوالات مطرح است که آیا در آینده رایانه جای معمار را خواهد گرفت؟ و طراحی ها نیازی به وجود معمار به عنوان خالق اثر نخواهد داشت؟ همچنین حلقه مفقوده بین معماری سنتی و معماری مدرن کجاست؟ و آیا رهیافت رایانه ای می تواند نقشی در اتصال این دو را بازی کند؟ در نهایت لازم است بگوییم این پژوهش دارای ماهیتی «تبیینی» است و از سوی دیگر با توجه به کلیت موضوع، رویکرد حاکم بر این پژوهش «کاربردی» می باشد.
    کلید واژگان: ایده, معماری, تولید, محصول, رهیافت رایانه محور
    Kaveh Bazrafkan *
    The process of manufacturing production is not too hard to understand, and is not so easy that everyone know how it begins and where it should be finished. But the obvious matter is the production which is obtained and its name in architecture is objectification to subjective ideas and manufacturing the tangible elements. In fact, the history of transforming idea to production is related to the caveman and it has thousands years antiquity. By appearance of computer, the human can make it help them. Nowadays, especially in recent decades, the computer-aided experience makes their eyes open in new areas. Although some of the computing approaches are not positive and good for them, but we focus on the positive parts of this fact. Now we must answer to some questions: would computer sit on the architectural position? And doesn't design process need to architect as a producer? Also there is some another question that where is the front ring between the traditional and modern architecture? And does computer-aided approach play the same role as a linker factor? Finally, it is necessary to say that the nature of this research is explanatory; also, considering the holistic subject, the main approach is operative.
    Keywords: Idea, Architecture, Manufacture, Production, Computer-aided Approach
  • علی اکبر اکبری، کاوه بذرافکن*، فرهاد تهران، حسین سلطان زاده
    هم کنش معماری و زمینه یکی از موضوع های اصلی در حوزه معماری و طراحی شهری است. این مبحث از اندیشه ورزی در دوران باستان درباره قرارگیری بناها در ارتباط با بناهای مجاور سرچشمه می گیرد. در زمینه های با ارزش می توان با استفاده از خوانش متن تاریخی، فرهنگی و اجتماعی مورد نظر به طرحی ارزش مند و متناسب با زمینه فرهنگی و تاریخی آن دست یافت. در این پژوهش در قسمت نخست مفهوم زمینه و هم چنین روش های طراحی چون زمینه گرایی، منطقه گرایی و گونه شناسی که واکنشی مستقیم به بستر طراحی هستند شرح داده می شود. در قسمت دوم با انتخاب بناهایی از میدان مشق تهران که دارای ساختمان های مهم دولتی و حکومتی از دوره های پیشین معماری گذشته شهر تهران به خصوص دوره پهلوی اول است، سعی در شناسایی رهیافت معماران آن دوره نسبت به زمینه و هم چنین میزان تآثیرپذیری زمینه گذشته در این ساختمان ها داریم. تفاوت میان برخورد با زمینه در نزد معماران دوره پهلوی اول با معمارهای هم دوره خود در غرب (شیوه بین الملل)، پرسش این پژوهش است. در این مطالعه از ترکیب روش تحلیلی-تطبیقی و روش مطالعه بر روی نمونه های موردی استفاده شده است. در قسمت اول پژوهش، بازشناسی نظریه ها و صورت بندی چارچوب نظری با رجوع به منابع دست اول و پایه، منابع دست دوم و اسناد تاریخی موجود انجام گرفته و در قسمت دوم که پژوهش بر روی نمونه های موردی تاریخی انجام می شود، اطلاعات مورد نیاز از طریق مشاهده و تحقیقات میدانی جمع آوری اطلاعات شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که برخورد معماران پهلوی اول با زمینه، متفاوت با معماران هم دوره خود در غرب است. بااینکه بناهای مورد بررسی دارای کارکرد جدید بوده اند اما هنوز ردپایی از معماری گذشته ایران، در تزیین ها و یا حتی در فرم هایی از این بناها دیده می شود.
    کلید واژگان: زمینه, زمینه گرایی, منطقه گرایی, میدان مشق, پهلوی اول
    Ali Akbar Akbari, Kave BazrAfkan *, Farhad Tehrani, Hosein Soltanzade
    The relationship between Architecrure and previous context is one of the most important issues of architecture and city designing. This discussion from the thoughts of ancient ages about buildings’ placement rooted from placement of buildings related to the adjacent ones. In the valued issues, through the review of history, culture and society, a valuableand suitable architectural design of aimed area according to the cultural and historical backgrounds could be done. In this research, and at the first part, we aim to define the context and design approaches like contextualism, regionalism and typology that had the dirrect reaction with design bed. At the second part, via choosing of buildings from Mashgh Square of Tehran, which have the important governmental buildings from previous times of Tehran, especially First Pahlavi era, we try to recognize architects’ approach towards context and the extend of influences of past on these buliding at that time. The diffrences between first Pahlavi era and western contemporary architects (international style) about the context is the question of this research. In this research, the methodology is the combination of Analytical-Adaptive method and study on case studies. At the first part, basic and first class refrences, and historical and second-class documents are analyzed. At the second part, the research would be done on case precedents, through the field study, photography and collecting data. Results reveal that attitude of arcitects of first pahlavi era towards context, is different with contemporary western architects. Although reviewed buildings had new approaches, but still footprints from Iranian past architecture could be traced in decoration or even seen at some forms of these buildings.
    Keywords: Contextualism, context, Mashgh square, regionalism, the first Pahlavi era
  • علی اکبر اکبری، کاوه بذرافکن *، فرهاد تهرانی، حسین سلطانزاده
    رخداد بین معماری و زمینه پیشین یکی از موضوعات بسیار مهم در عرصه معماری و طراحی شهری است. این مبحث از تفکرات دوران باستان از قرارگیری بناها در ارتباط با بناهای مجاور سرچشمه می گیرد. در زمینه های با ارزش می توان با استفاده از خوانش متن تاریخی، فرهنگی و اجتماعی مورد نظر به طراحی معماری ارزشمند و متناسب با زمینه فرهنگی و تاریخی آن دست یافت. در این پژوهش قصد داریم که در قسمت نخست به تعریف زمینه و همچنین روش های طراحی چون زمینه گرایی و منطقه گرایی که واکنشی مستقیم به بستر طراحی هستند بپردازیم. در قسمت دوم با انتخاب بناهایی ارزشمندی از دوره های زمانی متفاوت (از دوره پهلوی اول تا به امروز) از شهر تهران ، سعی در شناسایی رویکرد معماران در این دوران نسبت به زمینه و همچنین میزان تاثیرپذیری زمینه ی گذشته در این بناها را داریم. اثبات تمایز بین دو رویکرد زمینه گرایی و منطقه گرایی مساله اصلی این پژوهش است. روش مورد استفاده در پژوهش حاضر متناسب با فرضیه های تحقیق از نوع، تحلیلی- تطبیقی است. بدین صورت که برای دستیابی به مبانی نظری پژوهش که شامل اطلاعات مربوط به زمینه و رویکردهایی چون زمینه گرایی و منطقه گرایی است، از روش های کتابخانه ای برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. سپس با استفاده از روش تحلیلی و تطبیقی و از طریق حضور در فضا وتحقیقات میدانی و عکسبرداری به تجزیه و تحلیل نمونه های موردی پرداخته می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که روش های طراحی زمینه گرایی و منطقه گرایی متفاوت از یکدیگر عمل می کنند به این صورت که : زمینه گرایی در مقیاس کوچکتر نسبت به سایت و همسایگی های آن و منطقه گرایی در مقیاس بزرگتر و در حد ملی و منطقه ای عمل می کند.
    کلید واژگان: زمینه, زمینه گرایی, منطقه گرایی, مصالح بومی
    K. Bazafkan *
    Event between architecture and earlier context is one of the most important issues in the field of architecture and urban planning. The issue originate from the ancient thinking about placement of building in vicinity of the adjacent ones. Concerning the valuable concepts, one may achieve worthwhile architecture tailored to its cultural and historic as context, through the reading of historical, cultural and social text. In this study, we are going to define the context and explain planning methods such as conceptualism and regionalism, which are direct response to planning background. In next section valuable buildings of different eras (from the first Pahlavi to modern times) have been selected, in order to recognize the time architects approaches to the context. In addition, the earlier context impressibility would be investigated in these buildings. The main problem of the study is the proof of the distinction between regionalism and conceptualism approaches. Research method is proportional to the hypotheses, i.e. analytical-comparative method. Data collection method and the instrument for achieving theoretical bases of the study including data related to backgrounds and approaches such as regionalism and conceptualism was library studies. Then analytical and comparative studies were applied to analyze the case studies, along with presence in the environment, field studies and photography. The results of the study reveal that regionalism and conceptualism planning methods are distinctive. That is conceptualism acts on smaller scale relative to the site and its neighborhood and regionalism acts in larger scale, at national and regional levels.
    Keywords: Context, Conceptualism, Regionalism, Indigenous materials
  • شهاب ایلکا، کاوه بذرافکن *، حسین سلطان زاده
    امروزه مقوله آفرینشگری و خلاقیت از موضوعات اساسی در معماری است که بررسی شکلگیری و چگونگی بروز آن مورد توجه است. آفرینشگری و ابداع هم از ضرورتهای پویایی هر هنر و منجمله معماری است که مراتب بروز و مفهوم آن در فرایند شکلگیری و ماحصل آن اهیمت دارد. در این مقاله به موضوع آفرینشگری در معماری معاصر ایران بالاخص در دوران بعد انقلاب و زمینه های بروز آن پرداخته می شود. روش تحقیق، «توصیفی- تحلیلی» است که از ابزار گردآوری داده مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و تحلیل آثار معماری ایران استفاده شده است. در پایان نیز به مولفه های و عناصر خلاقیت آفرین در معماری ایران اشاره شده و نکاتی چند در این رابطه مورد اشاره قرار گرفته است.
    کلید واژگان: آفرینشگری, خلاقیت, معماری معاصر, دوران بعد از انقلاب اسلامی
    K. Bazrafkan *
    Nowadays, the category of creativity and creativity is one of the basic issues in architecture that the study of formation and how it occurs. Creativity and innovation are also the necessities of the dynamics of any art, including architecture, whose significance is expressed in the process of its formation and its development. In this article, the theme of creation in the contemporary Iranian architecture, especially during the post-revolution period and the context of its occurrence is discussed. The research method is "descriptive-analytical" which is used for data collection based on library and documentary studies and analysis of Iranian architectural works. In the end, the components and elements of creativity are mentioned in Iranian architecture and some points have been mentioned in this regard.
    Keywords: Creativity, Creativity, Contemporary Architecture, Post-Islamic Revolution
  • ناصر حسن پور *، حسین سلطانزاده، کاوه بذرافکن
    در سال های نخستین قرن بیستم، رهبران سیاسی ترکیه و ایران که متوجه عقب ماندگی کشور خود شده بودند، چاره کار را در نوسازی سریع به شیوه غربی جست وجو می کردند. با توجه به ناآشنایی معماران داخلی با شیوه های نو، حضور معماران خارجی در عرصه آموزش متخصصان داخلی و طراحی و اجرای طرح های عمرانی، سبب تحولات عمده ای در معماری معاصر ایران و ترکیه شد. حضور این معماران در دوران پهلوی، هم زمان با دوره جمهوری اول تا کودتای نظامی 1980میلادی در ترکیه، سبب شد، معماری دوره معاصر از پیشینه تاریخی در این کشورها فاصله بگیرد.
    این پژوهش به دنبال آن است که با مطالعه تطبیقی نقش معماران خارجی در تحولات معماری ایران و ترکیه، چگونگی تاثیر متقابل این معماران در معماری معاصر این دو کشور را بررسی کند؛ بنابراین، تحقیق حاضر، نقش این معماران را در تحولات معماری معاصر در ایران و ترکیه شناسایی می کند. در این پژوهش در مرحله اول از روش تفسیری تاریخی استفاده شده است و گردآوری اطلاعات مربوط به معماری معاصر ایران و ترکیه به شیوه مطالعات اسنادی انجام شده است و در مرحله دوم، مطالعه تطبیقی میان معماری معاصر دو کشور صورت گرفته است. نتایج پژوهش، نقش معماران خارجی در تحولات معماری معاصر ایران و ترکیه در سال های 1300 تا 1357ه.ش. (1920 تا 1979م.) را به دو دوره کلی تقسیم می کند و نشان می دهد که در دوره نخست، این معماران در بنیان گذاری شیوه جدید آموزش معماری و نیز معماری و ساختمان سازی در هر دو کشور نقش داشته اند و در دوره دوم، نقش معماران خارجی در حوزه آموزش معماری و فعالیت های حرفه ای در ترکیه، نسبت به ایران محدودتر است. همچنین معماران خارجی از معماری بومی و سنتی در هر دو کشور تاثیر پذیرفته اند.
    کلید واژگان: مطالعه تطبیقی, معماران خارجی, تحولات معماری معاصر, ایران, ترکیه
    Naser Hassanpour*, Hossein Soltanzadeh, Kaveh Bazrafkan
    In early twentieth century, political leaders of Turkey and Iran who noticed the backwardness of their country comparing to Western nations sought the solution in fast modernization through a western method. Development of construction methods, emerging functions and vast projects of construction in this era paved the way for the participation of Western experts and consultants of these countries. Presence of these architectures in Pahlavi era in Iran, contemporary with the years of the first Turkish republic until the 1980 Turkish coup d’état, caused modern period architecture in these countries to take distance from their historical background. This research attempts to explore the role of foreign architects and urban planners in the development of Iran’s and Turkey’s architecture, and the way they influence Iran’s and Turkey’s modern architecture through conducting a comparative study. Identifying the role of the architects in architectural developments and the way they are influenced by local and traditional architecture in Iran and Turkey have been questioned. Therefore, the research was conducted in two stages; first, through conducting a documentary study into modern architecture of Iran and Turkey, and then through performing a comparison between Iran and Turkey. The results of the research divided the role of foreign architects and city developers in the modern architectural developments of Iran and Turkey from 1920s to 1980s into two overall epochs, dealing with the comparison of the role of the architects in the two overall periods. According to the results of this study, the role of foreign architects and urbanists, whether in architectural education or in professional activities, was the same, while in the second period such similarity was not observed as it was influenced by domestic factors. Also the foreign architects in both countries have been influenced by the countries’ vernacular architecture.
    Keywords: Comparative Sudy, Contemporary Architecture Avolution, Foreign Architetcts, Iran, Turkey
  • چه کسی از [علیه] فرمالیسم می هراسد؟ [علیه] فرمالیسم:«خیلی دور- خیلی نزدیک»
    کاوه بذرافکن
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • کاوه بذرافکن
    کاوه بذرافکن
    استادیار معماری، دانشکده معماری و شهرسازی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال