به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب کبری خباره

  • حمیدرضا آراسته، کبری خباره*

    آینده و پیشرفت آموزش عالی به طور قابل توجهی با پیشرفت های فناوری های جدید مانند هوش مصنوعی پیوند خورده است. هوش مصنوعی در زندگی شهروندان قرن بیست و یکم تاثیر بسزایی دارد و به عنوان ابزاری معرفی می شود که می تواند برای بهبود و پیشرفت همه بخش های زندگی انسان مورد استفاده قرار گیرد. با توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات ، آموز ش عالی به شدت تحت تاثیر هوش مصنوعی قرار گرفته است. در حال حاضر دربرخی از مراکز آموزش عالی جهان، از هوش مصنوعی در رشته هایی مانند ریاضیات، پزشکی، علوم کامپیوتر، حسابداری ، آمار و روانشناسی مورد استفاده قرار می گیرد. مطالعه حاضر، با هدف نقش هوش مصنوعی و تحول در آموزش عالی، با روش مروری با جمع آوری نظام مند مطالعات انجام شده است. پژوهش حاضر ابتدا به چیستی هوش مصنوعی و تاثیرات آن بر اقتصاد، بازارکار و تغییر و تحول در آموزش عالی پرداخته است. سپس، دستاوردها و کاربردهای هوش مصنوعی در آموزش و یادگیری را تحلیل نموده است. یافته ها نشان داد، هوش مصنوعی نه تنها کاربرد و دستاوردهای چشم گیری در آموزش و یادگیری خواهد داشت،  بلکه در امور پذیرش دانشجو، شخصی سازی محتوای دروس، ارزیابی دانش جویان، ایجاد فرصت های یادگیری، افزایش تجربیات یادگیری، افزایش انگیزش، لذت یادگیری و یاوری دانشجویان به کمک آموزش عالی خواهد آمد. پژوهش حاضر نتیجه گیری می کند که آینده آموزش عالی به طور ذاتی با پیشرفت فناوری های هوشمند درهم تنیده شده است و در آینده ای نه چندان دور هویت و تفسیر جدید و متمایزی از دانشگاه و آموزش های آن ارائه خواهد شد.

    کلید واژگان: آموزش عالی, آموزش, فناوری, هوش مصنوعی, یادگیری}
    Hamidreza Arasteh, Kobra Khabareh *

    The future and progress of higher education is significantly coupled with the development of new technologies, including artificial intelligence. Artificial intelligence has a significant impact on the lives of citizens of the 21st century and is introduced as a tool that can be used to improve and progress all areas of human life. With the development of information and communication technology, higher education has been heavily influenced by artificial intelligence. Currently, in some higher education centers of the world, artificial intelligence is used in fields such as mathematics, medicine, computer science, accounting, statistics and psychology. The present study, with the aim of the role of artificial intelligence and transformation in higher education, has been carried out by a review method with a systematic collection of studies. This article first deals with what artificial intelligence is and its effects on the economy, the labor market, and creation of changes and transformation in higher education. Then, it analyzes the achievements and applications of artificial intelligence on teaching and learning. The findings showed that artificial intelligence will not only have significant applications on teaching and learning, but also will assist students in matters such as student admission, personalization of course content, student evaluation, creating learning opportunities, increasing learning experiences, motivation, and the joy of learning. The article concludes that the future of higher education is intrinsically intertwined with the advancements of artificial technologies, and in the foreseeable future, a new and distinct identity and interpretation of the university and its teaching will be presented.

    Keywords: Artificial Intelligence, Learning, Higher Education, Technology, Training}
  • عبدالرحیم نوه ابراهیم، کبری خباره*
    پژوهش حاضر باهدف ارایه مدل مفهومی یادگیری دیجیتالی انجام شده است. به منظور انجام پژوهش حاضر از رویکرد کیفی و روش فراترکیب استفاده گردید. هدف از فراترکیب استخراج درک جدیدی از مقایسه و ترکیب یافته های مطالعات متعدد است. جامعه پژوهش شامل کلیه مقاله ها، کتاب ها، گزارش های کاری و انتشارات دانشگاه ها به تعداد بیش از 3000 بوده که از این میان 60 سند بر اساس روش هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو انتخاب و تحلیل شد. به منظور تحلیل داده ها از کدگذاری باز و محوری استفاده شد. نتایج حکایت از شناسایی 11 مولفه کلیدی برای تدوین مدل یادگیری دیجیتالی بوده است. این مولفه ها عبارت اند از آمادگی دیجیتالی استاد، آمادگی دیجیتالی دانشجو، مدیریت دانش دیجیتالی، پشتیبانی دیجیتالی، کیفیت دیجیتالی، مدیریت دیجیتالی، تعاملات دیجیتالی، فناوری دیجیتالی، ارزیابی دیجیتالی، آموزش و تدریس دیجیتالی و محتوای دیجیتالی بوده است. برای هر یک از این مولفه ها اجزا و عناصر مشخصی شناسایی شده است و نهایتا این که متناسب با این مولفه ها، پیشنهادهایی ارایه شده است.
    کلید واژگان: یادگیری دیجیتالی, آموزش عالی, پژوهش کیفی}
    Abdolrahim Nave Ebrahim, Kobra Khabare *
    The present study was conducted to present a conceptual model of digital learning. In order to conduct the present study, a qualitative approach and a meta-synthesis method were used. The purpose of the Meta synthesis is to extract a new understanding by comparing and combining the findings of multiple studies. The research population included all articles, books, work reports and university publications in more than 3000, from which 60 documents were selected and analyzed. This method is based on Sandelowski& Barros,with seven steps. Open and axial coding were used to analyze the data. The results indicate the identification of 11 key components for developing a digital learning model. These components include professor digital readiness, student digital readiness, digital knowledge management, Digital support, Digital quality, Digital management, Digital interactions, Digital technology, Digital evaluation, Digital teaching and learning, and Digital content. Specific components and elements have been identified for each of these components, and finally, suggestions have been made in accordance with these components.
    Keywords: Digital Learning, Higher Education, Qualitative Research}
  • حمیدرضا آراسته، عبدالرحیم نوه ابراهیم، حسین عباسیان، کبری خباره*
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف ارایه الگوی سیاست گذاری دانشگاه دیجیتالی انجام شده است. دانشگاه دیجیتالی مفهومی نوظهور است که به تازگی با حضور فناوری در فضای آموزش عالی، پدیدار شده است. بهترین شکل برای راهبری مفاهیم نوظهور، سیاست گذاری های درست پیرامون آن پدیده نوظهور است که دانشگاه دیجیتالی نیز از این قاعده مستثنی نیست. به منظور استفاده درست از ظرفیت عصر دیجیتال و فناوری در آموزش عالی و نظام دانشگاهی، اولین گام تدوین سیاست هایی در این زمینه است تا این مفهوم در رسالت و جایگاه اصلی خودش قرارگرفته و تدریجا رشد کند.

    مواد و روش ها

    به منظور انجام پژوهش حاضر از رویکرد کیفی و روش فراترکیب استفاده گردید. جامعه پژوهش شامل کلیه مقاله ها، کتاب ها، گزارش های کاری و انتشارات دانشگاه ها به تعداد 2000 بوده که از این میان 67 سند (براساس بررسی چکیده و محتوای سند) انتخاب و تحلیل شد. به منظور تحلیل داده ها، از روش کدگذاری استفاده شد بدین صورت که ابتدا کدگذاری باز انجام گرفت، سپس کدهای محوری اولیه تدوین شد و در نهایت با کنار هم قرار دادن کدهای محوری اولیه، کدهای محوری ثانویه تشکیل شد و بدین صورت ابعاد و مولفه های سیاست گذاری دانشگاه دیجیتالی تدوین شد.

    بحث و نتیجه گیری

    یافته های تحقیق حکایت از شناسایی پنج بعد سیاست گذاری شامل سیاست گذاری های آموزشی، ساختاری، فناورانه، فرهنگی و اقتصادی داشت. سیاست گذاری آموزشی شامل مولفه های ارزشیابی دیجیتالی، کیفیت آموزش دیجیتالی، اکوسیستم یادگیری دیجیتالی، محتوای دیجیتالی، برنامه درسی دیجیتالی و فرایند یاددهی یادگیری دیجیتالی بود؛ سیاست گذاری ساختاری شامل سیاست ها و قوانین دیجیتالی، مدیریت و رهبری دیجیتالی، ارزشیابی و کنترل دیجیتالی و منابع انسانی دیجیتالی بوده و سیاست گذاری تکنولوژی شامل سیاست های نرم افزاری، سیاست های سخت افزاری و سیاست های پشتیبانی شناسایی شد. هم چنین، سیاست گذاری فرهنگی شامل مدیریت ارتباطات دیجیتالی، دوره های بین المللی آموزش عالی، شناخت و نگرش نسبت به دوره ها دیجیتالی و دسترسی به آموزش عالی (دوره های دیجیتالی) برابری اجتماعی بود. نهایتا، سیاست گذاری اقتصادی شامل مدیریت مالی، روش های تامین منابع مالی و شیوه های تخصیص منابع مالی دانشگاه دیجیتالی بود. سیاست گذاری در دانشگاه دیجیتالی در چارچوب ابعاد پنجگانه یافته های این تحقیق قویا توصیه می شود چرا که هر یک از این ابعاد به بخشی از پدیده دانشگاه دیجیتالی پرداخته اند و در کنار هم منجر به تحقق و توسعه دانشگاه دیجیتالی خواهند شد.

    کلید واژگان: سیاست گذاری آموزشی, ساختاری, فناورانه, فرهنگی و اقتصادی, دانشگاه دیجیتالی}
    Hamidreza Arasteh, Abdolrahim Naveh Ebrahim, Hossein Abbasian, Kobra Khabare *
    Objective

    The present study aims to present the policy model of the digital university. The digital university is an emerging concept that has recently emerged with the presence of technology in higher education. The best way to guide emerging concepts is to make the right policies about that emerging phenomenon, and the digital university is no exception. In order to make good use of the capacity of the digital age and technology in higher education and the academic system, the first step is to formulate policies in this field so that the concept is in its original mission and position and gradually grows.

    Materials and Methods

    In order to conduct the present study, a qualitative approach and meta-synthesis were used. The research community included all 2000 articles, books, work reports, and university publications, of which 67 were selected and analyzed In order to analyze the data, coding method was used, so that first the open coding was done, then the primary central codes were compiled and finally by combining the primary codes, the secondary codes were formed and thus the dimensions and components of digital university policy were developed.

    Results and Discussion

    The research findings indicated the identification of five dimensions of policy, including educational, structural, technological, cultural and economic policies. Educational policy included the components of digital evaluation, the quality of digital education, the digital learning ecosystem, digital content, the digital curriculum, and the digital learning learning process; Structural policy included digital policies and laws, digital management and leadership, digital evaluation and control, and digital human resources, and technology policy included software policies, hardware policies, and support policies. Also, cultural policy included the management of digital communications, international higher education courses, knowledge and attitudes toward digital courses, and access to higher education (digital courses) - social equality. Finally, economic policy included financial management, funding methods, and digital university funding methods. Attention to the five dimensions of policy at the University of Digital is strongly recommended, as each of these dimensions addresses part of the phenomenon of the digital university and together will lead to the realization and development of the digital university.

    Keywords: Digital University, Educational, structural, technological, cultural, economic policies}
  • حمیدرضا آراسته، کبری خباره*
    مطالعه حاضر با هدف معرفی دانشگاه دیجیتالی به عنوان بستری مناسب برای یادگیری دیجیتالی در دوران کرونا و پساکرونا انجام شد. امروزه شیوع ویروس کرونا، تغییرات چشم گیری در ماهیت و کارکرد آموزش عالی و به ویژه دانشگاه ها ایجاد کرده است که دانشگاه دیجیتالی، رهیافت مسیر تکاملی دانشگاه و مراکز آموزش عالی در مواجه با بحران کرونا و پس از آن به شمار می رود. پژوهش حاضر با روش مروری برای جمع آوری نظام مند مطالعات انجام شده به ویژه در دوران کرونا بود. یافته های پژوهش حاضر تاکید بر یکپارچه سازی دیجیتالی دانشگاه داشته به طوری که تمامی کارکردها، فرایندها و رویه های آن به صورتی دیجیتالی و یکپارچه درآید. یادگیری با تعریفی دیجیتالی، اجزایی ازجمله روش های یادگیری دیجیتالی، زمینه های یادگیری دیجیتالی، ابزارها و شبیه سازها و سیستم های پشتیبان یادگیری دیجیتالی را در برمی گیرد. با تاکید بر یادگیری دیجیتالی، ویژگی هایی ازجمله انعطاف پذیری، موازی سازی، اثربخشی، کارآمدی، برابری اجتماعی، بین المللی سازی، کیفیت و نقش جدید استاد-دانشجو در دانشگاه دیجیتالی بروز می نماید و مزایایی هم چون یادگیری بدون مشکل، ثبت تاریخچه یادگیری فراگیران، یادگیری تعاملی، کاهش هزینه ها و مانند آن را به وجود می آورد.ودر نهایت توجه به سیاستگذاری در محورهای(آموزشی شامل ارزشیابی، نظارت و کیفیت آموزش دیجیتالی، محتوای دیجیتالی، برنامه درسی دیجیتالی و فرایند یاددهی- یادگیری دیجیتالی) فناوری شامل(سیاست های نرم افزاری و سخت افزاری و سیاست های پشتیبانی) ساختاری شامل(سیاست ها و قوانین دیجیتالی، مدیریت و رهبری دیجیتالی) فرهنگی شامل(مدیریت ارتباطات دیجیتالی، بین المللی کردن دوره های آموزش عالی، شناخت و نگرش نسبت به دوره های دیجیتالی و دسترسی به آموزش عالی و برابری اجتماعی) و سیاستگذاری مالی(مدیریت مالی، روش های تامین منابع مالی و شیوه های تخصیص منابع مالی) حایز اهمیت می باشد. براین اساس، دانشگاه دیجیتالی به عنوان بستری مناسب برای یادگیری دیجیتالی، راهبردی اثربخش در آموزش عالی در دوران کرونا و پس از آن را معرفی می کند.
    کلید واژگان: دانشگاه دیجیتالی, یادگیری دیجیتالی, آموزش عالی}
    Hamidreza Arasth, Kobra Khabare *
    The aim of this study was to introduce digital university as a suitable platform for digital learning in the Coronavirus and post- Coronavirus eras. Today, the outbreak of the Coronavirus has brought about dramatic changes in the nature and function of higher education, especially universities. The digital university is the evolutionary approach of universities and higher education institutions in the face of the Coronavirus crisis and beyond. The present study was a review method for systematic collection of studies, especially in the Coronavirus period. Findings of the present study emphasize on the digital integration of the university so that all its functions, processes and procedures are digitally integrated. Digitally defined learning includes components such as digital learning methods, digital learning contexts, tools and simulators, and digital learning support systems. With an emphasis on digital learning, features such as flexibility, parallelism, effectiveness, efficiency, social equality, internationalization, quality, and a new professor-student role emerge at the digital university, And creates like it. Finally, attention to policy in the areas (education including evaluation, monitoring and quality of digital education, digital content, digital curriculum and digital teaching-learning process) and technology (software and hardware policies and support policies)Structure includes (digital policies and rules, digital management and leadership) cultural (digital communication management, internationalization of higher education courses, knowledge and attitudes towards digital courses and access to higher education and social equality) and financial policy (financial management, methods Funding and funding methods are important. Accordingly, the digital university, as a suitable platform for digital learning, introduces an effective strategy in higher education during and after Coronavirus.
    Keywords: Digital University, Digital Learning, Higher education}
  • حمیدرضا آراسته، عبدالرحیم نوه ابراهیم، حسین عباسیان، کبری خباره*

    پژوهش حاضر با هدف ارایه الگوی دانشگاه دیجیتالی انجام شده است. روش پژوهش حاضر کیفی و از نوع فراترکیب بوده است. جامعه پژوهش شامل کلیه مقالات، کتب، گزارش های کاری و انتشارات دانشگاه ها به تعداد 2600 بوده که از این میان 84 سند انتخاب و از ابزار حیاتی گلین (2006) برای تامین کیفیت اسناد استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از کدگذاری باز و محوری انتخاب شد. نتایج سبب شناسایی چهار بعد برای دانشگاهی دیجیتالی شد. بعد پداگوژیک دانشگاه دیجیتالی شامل مولفه های اکوسیستم یادگیری، کلاس درس، برنامه درسی، آموزش و کتابخانه دیجیتالی بوده است. بعد سازمانی دانشگاه دیجیتالی شامل سیاست ها و قوانین، فرهنگ و تعاملات و ارتباطات دیجیتالی بوده است. بعد مدیریتی دانشگاه دیجیتالی شامل مدیریت مالی، مدیریت دانش، نظام ارزیابی، کنترل و نظارت و تضمین کیفیت دیجیتالی بوده است. نهایتا بعد فناوارانه شامل بستر فناوری، مدیریت محتوا و پشتیبانی دیجیتالی بوده است.

    کلید واژگان: دانشگاه دیجیتالی, روش پژوهش کیفی, فراترکیب}
    Hamidreaz Arasteh, Abdoalrrahim Naveh Ebrahim, Hossein Abbassian, Kobra Khabare*

    The purpose of this study was to develop a Digital University model. The research method was qualitative which was used for this purpose meta synthesis. The research population consisted of 2600 scientific papers (including articles, books, dissertations and work reports), of which 84 were selected as sample. In order to validate the research findings, the critical tool of Glynn (2006) and the structured process of writing and analyzing the findings were used. The meta synthesis findings led to the identification of four key dimensions of Digital University. The pedagogical dimension of the digital university has included components of the learning ecosystem, classroom, curriculum, education, and digital library. The organizational dimension of the digital university has included policies and laws, culture and interactions and digital communications. The management dimension of the digital university has included financial management, knowledge management, evaluation system, control and supervision and digital quality assurance. Finally, the technological dimension includes technology platform, content management and digital support.

    Keywords: Digital University, qualitative study, Meta-synthesis}
  • حسن رضا زین آبادی، کبری خباره*
    هدف

     پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تبیین پدیده‌ تاب‌آوری معلمان در مدارس به‌منظور ایجاد یک چهارچوب مفهومی مناسب و توسعه مبانی نظری و عملی آن انجام شده است چرا که تاب‌آوری یک مفهوم پیچیده چندبعدی است که عوامل موثر بر آن و ابعاد سازنده آن درهم‌تنیدگی قابل‌توجهی با یکدیگر دارند و جهت ایجاد اثری مثبت، ضروری است تاب‌آوری به صورت یک سازه یکپارچه مورد توجه قرار گیرد.

    مواد و روش‌ها: 

    این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی انجام ‌شده است. شناسایی ابعاد پدیده تاب‌آوری نیازمند رویکردی عمیق و موشکافانه در جستجو بوده که برای این منظور رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی می‌تواند به خدمت گرفته شود. مشارکت‌کنندگان پژوهش شامل معلمان نمونه و با تجربه مدارس بودند که از میان آن‌ها 20 نفر به‌عنوان اطلاع‌رسان از راه نمونه‌گیری هدفمند نوعی انتخاب شدند تا جایی که تحلیل‌ها به اشباع نظری رسیدند. برای جمع‌آوری اطلاعات از مصاحبه‌های نیمه ساختاریافته استفاده شده است که به این شیوه، تاب‌آوری و ابعاد آن از میان نظرات و دیدگاه‌ها و تجارب زیسته معلمان، شناسایی گردید. روش تحلیل داده‌ها، تحلیل محتوای استقرایی با استفاده از کدگذاری در سه سطح باز، محوری و انتخابی بوده است. بدین‌ترتیب که ابتدا کدهای باز انتخاب شده‌‌اند، سپس کدهای باز با معانی مشترک، در کنار هم سازماندهی شده و کدهای محوری را تشکیل داده و در نهایت براساس کدگذاری انتخابی حول مفهوم تاب‌آوری، تجمیع شده‌اند.

    بحث و نتیجه‌گیری:

     نتایج و یافته‌ها نشان دادند که تاب‌آوری یک مفهوم چندبعدی و شامل ابعاد شناختی، عاطفی، اجتماعی، رفتاری و فیزیکی/ جسمانی می‌باشد. تاب‌آوری معلمان نه فقط یک مفهوم علمی-فنی، بلکه نوعی بودن توام با آرامش و فرهیختگی اندیشه و رفتار است که از دو جهت برای معلمان به‌عنوان الگوی فکری و رفتاری دانش‌آموزان مورد توجه است؛ از یکسو تاب‌آوری، شناخت و اندیشه و رفتار معلم را در موقعیت‌های مختلف به‌ویژه آن‌ها که توام با خستگی و اضطرار خاطر است، نشان می‌دهد و این خود رفتاری متین و آرام و تاثیرگذار در شخصیت وی پدید می‌آورد که در چنین فضای یادگیری، دانش‌آموزان به درجات بالاتری به اهداف آموزشی و پرورشی مدرسه و کلاس درس نایل می‌شوند. از جانب دیگر، دانش‌آموزان و معلمان در تعامل با یکدیگر، ظرفیت‌های روحی و اخلاقی تاثیرگذاری که تاب‌آوری نشان‌دهنده آن‌هاست را در مدرسه درک کرده و الگوی اندیشه و رفتار خود قرار خواهند داد. تفاوت است بین معلمانی که شتاب‌زده و گرفتار هیجانات دست به تصمیمی می‌زنند با معلمانی که عالمانه و توام با آرامش و تسلط بر شرایط، عملکرد خود را حفظ کرده و بحران‌ها و اضطرارها را مدیریت می‌کنند. دانش‌آموزان و معلمان دیگر، در چنین فضایی است که شخصیتی پخته پیدا کرده در مواجه با رخدادهای فردی و حرفه‌ای خود، به شکل موثری عمل می‌کنند. در پایان در مورد یافته‌ها با توجه به زمینه و فرهنگ حاکم بر معلمان و مدارس کشور بحث شده است و راهکارهایی برای پژوهشگران علاقه‌مند مطرح شده است از جمله این پیشنهادها می‌توان به شناخت و تقویت تاب‌آوری معلمان از طریق برگزاری دوره‌ها، سمینارها، دوره‌های ضمن خدمت و کلاس‌های آموزشی یاد کرد. از طرف دیگر، تشویق معلمان به خودسازی که خواهد توانست ابعاد عاطفی و روانی معلمان را تقویت کرده و بهبود بخشد.

    کلید واژگان: چابکی سازمانی, شرایط علی, پدیده محوری, راهبردها, متغیرهای زمینه ای, پیامدها}
    Hassan Reza Zeinabadi, Kobra Khabare*

    This study aimed to identify and explain the resilience of teachers in schools in order to make an appropriate conceptual framework practical and theoretical foundations development.This research the qualitative approach and using the phenomenological method has been conducted. The participants were consisted of experienced teachers and Special schools, of which through 20 were selected as informational typical purposive sampling. The gathering of data from experts and elites continued to saturate the findings As far as the analysis of the theoretical saturation. Data were collected using semi-structured interviews. Data analysis method, inductive content analysis using coded in three levels of open, axial and choice. The results and findings showed that resilience is a multidimensional concept and involves cognitive, emotional, social, physical, behavioral and physical. In the end the findings with regard to the context and culture of teachers and schools has been discussed and solutions have been proposed for researchers interested.

    Keywords: lived experience of teachers, qualitative approach, resilience, schools}
  • محمدعلی گودرزی، ابراهیم مزاری، کبری خباره*

    پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش واسطه ای خودتوسعه ای در رابطه خودآگاهی و عملکرد شغلی صورت گرفت. روش پژوهش توصیفی همبستگی و روش تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش کارکنان مدارس دولتی ناحیه 1 شهرری به تعداد 2200 نفر بود که با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران و روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای با اختصاص متناسب 150 پرسشنامه معتبر جمع آوری شد. از پرسشنامه های خودآگاهی مقیمی (1390) با پایایی 85/0=α، خودتوسعه ای ابیلی و مزاری (1393) با پایایی 87/0=α، و عملکرد شغلی بیرن و همکارانش (2005) و کونوی (1999) با پایایی 87/0=α استفاده شد. بررسی مدل پژوهش نشان از برازش مناسب آن با داده ها داشت. بر این اساس، خودآگاهی بر خودتوسعه ای (76/0=γ) و خودتوسعه ای بر عملکرد شغلی (57/0=β) تاثیرگذار است. همچنین خودآگاهی با میانجی گری خودتوسعه ای بر عملکرد شغلی (38/0=γ) تاثیرگذار است. نهایتا، خودآگاهی به طور مستقیم بر عملکرد شغلی (49/0=γ) تاثیرگذار است. به طور خلاصه، می توان گفت خودآگاهی با تاثیر بر خودتوسعه ای عملکرد شغلی بهتری را به ارمغان خواهد آورد.

    کلید واژگان: خودآگاهی, خودتوسعه ای, عملکرد شغلی, کارکنان}
    Mohammad Ali Godarzi, Ebrahim Mazari, Kobra Khabare*

    This study aims at explaining the mediating role of self-development on the relationship between self-awareness and job performance. The research method was descriptive and correlational which was followed with SEM analysis method. The research population was comprised of the 2200 staff of the public schools in the district one of Shahr-e Ray. Using Cochran sampling formula and stratified random sampling method, 150 valid questionnaires were collected. The self-awareness questionnaire of Moghimi with the reliability rate of α= 0/85, the self-development questionnaire of Abili and Mazari with the reliability rate of α= 0/87, and the job performance questionnaire of Byrne et al (2005) and Conway with the reliability rate of α = 0/87 were used to collect data. The test of the research model showed that it fitted the data. So self-awareness (γ=0/76) has an impact on self-development, and self-development on job performance (β=0/57).  Also, self-awareness withthe mediation of self-development has an impact on job performance (γ=0/38). Finally, self-awareness has a direct impact on job performance (γ=0/49). In summary, self-awareness will bring about better job performance due to its impact on self-development.

    Keywords: Self-awareness, Self-development, Job performance, Employees}
  • خدایار ابیلی، فاطمه نارنجی ثانی، کبری خباره*، ابراهیم مزاری
    پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل معادلات ساختاری سازمان یادگیرنده و بررسی میزان کاربست آن در دانشگاه تهران انجام شده است. روش پژوهش توصیفی- همبستگی و روش تحلیل از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بودهاست. جامعه آماری، کارکنان دانشگاه تهران به تعداد 2730 نفر بوده است. حجم نمونه با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران و روش نمونه گیری تصادفی ساده، 243 نفر انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه محقق ساخته مبتنی بر مدل پیتر سنگه(1990) با پایایی(94/0=α) استفاده شد. روایی محتوا و سازه این پرسش نامه نیز بررسی و تایید گردید. به منظور تحلیل داده ها، از روش مدل یابی معادلات ساختاری، آزمون کولموگروف-اسمیرنوف و تی تک نمونه ای استفاده شده-است. نتایج نشان داد، مدل سازمان یادگیرنده از برازش نسبتا خوبی با داده ها برخوردار بودهاست. بر این اساس، قابلیت های فردی بر الگوی ذهنی(24/0=γ) و نگرش سیستماتیک(52/0=γ) تاثیرگذار بودهاست. نگرش سیستماتیک نیز بر آرمان مشترک(51/0=β) و یادگیری جمعی(44/0=β) تاثیرگذار بوده و آرمان مشترک نیز بر یادگیری جمعی(17/0=β) تاثیر داشته است. نهایتا این که، الگوهای ذهنی بر آرمان مشترک و یادگیری جمعی و هم چنین قابلیت های فردی بر آرمان مشترک تاثیر نداشتهاست. نتایج بررسی میزان کاربست ابعاد سازمان یادگیرنده نیز نشان داد، کاربست سازمان یادگیرنده و ابعاد آن در جامعه هدف، پایین تر از حد متوسط بوده و فقط الگوهای ذهنی در حد متوسط بودهاست.
    کلید واژگان: سازمان یادگیرنده, مراکز آموزش عالی, دانشگاه تهران, مدل معادلات ساختاری}
    Khodayar Abili, Fatemeh Narenji Thani, Ebrahim Mazari
    This study aims to provide a learning organization SEM and the application of done at Tehran University. The research method is descriptive-correlational and analytical method was SEM. The population was University of Tehran staffs on the number of 2730 people. Sample size by using Cochran sampling formula and simple random sampling, were selected 243 people. To collect data, a questionnaire based on the model of Peter Senge (1990) designed by reliability (94/0 = α). Also evaluated and approved content and construct validity. For data analysis, Kolmogorov-Smirnov structural equation modeling, and one-sample t-test, was used. The results showed that the learning organization model has been fitted to the data. Accordingly, the individual features of the paradigm (γ =0/24) and systematic approach (γ =0/52) been effective. Systematic approach to the common cause (β=0/51) and collective learning (β=0/44) and shared vision have also had an impact on collective learning (β=0/17) has had impact. Finally, mental models based on shared vision and collective learning as well as individual features common cause whatsoever. The results showed that the application of learning organization and all aspects of its application in the target population, below the average and only mental patterns was middle.
    Keywords: Learning organization, higher education centers, Tehran University, Structural Equation Model}
  • بیژن عبدالهی *، کبری خباره، مریم شیرزادگان
    پژوهش حاضر با هدف تحلیل اکتشافی نقش مدیران مدارس در تشکیل گروه های رشد حرفه ای مبتنی بر همکاری معلمان ابتدایی در استان مازندران انجام شده است. در این مطالعه از رویکرد آمیخته ی اکتشافی استفاده شده است. در این رویکرد، از ابزار مصاحبه در روش کیفی و ابزار پرسشنامه محقق ساخته درروش کمی استفاده شده است. جامعه ی آماری پژوهش، معلمان، مدیران مدارس و سرگروه های آموزشی کلیه ی مدارس ابتدایی مازندران نفر بودند که 44 نفر از آنان نمونه ی آماری بخش کیفی بودند و 400 نفر معلم نیز نمونه ی آماری بخش کمی را تشکیل می دادند که با استفاده از فرمول کوکران تعیین شد. در بخش کیفی، از روش نمونه گیری هدفمند و در بخش کمی از روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای استفاده شده است. یافته ها، 72 نشانگر رفتاری را برای مدیران نشان داد که با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی 57 نشانگر تایید و در قالب 8 بعد رفتاری دسته بندی شدند. از اینرو، نقش مدیران مدارس در تشکیل گروه های رشد حرفه ای مبتنی بر همکاری معلمان شامل: 1) آماده سازی، 2) سازماندهی، 3) تامین منابع و پشتیبانی، 4) بهبود مستمر، 5) ارزیابی، 6)یادگیری مشارکتی، 7) ایجاد حس همکاری و تشریک مساعی و 8) توانایی، دانش و مهارت های مدیر می باشند.
    کلید واژگان: رشد حرفه ای معلمان, گروه های رشد حرفه ای مبتنی بر همکاری, مدیران, معلمان}
    Bijan Abdillahi *, Kobra Khabareh, Maryam Shirzadegan
    This study aimed to investigate the role of school principals in the exploratory analysis based groups, professional development co-primary teachers in the province of Mazandaran. In this exploratory study used a mixed approach. In this approach, the interviews in qualitative and quantitative questionnaire procedure is used. The population of the study, teachers, school administrators and training of all primary schools in Mazandaran. The population of the study, teachers, school principals and heads of training of all primary schools, 44 of them were Mazandaran sample qualitative and quantitative statistical sample comprised 400 teachers are also using Cochran formula was determined. In the qualitative part, purposive sampling and In the quantitative multistage cluster sampling method is used. The findings, 72 markers showed that the behavior for managers using exploratory factor analysis confirmed 57 markers were classified into 8 dimensions behavioral. Thus Behavioral dimensions of school principals, including: 1)Preparing, 2)organizing, 3)funding and support, 4)continuous improvement, 5)assessment, 6)collaborative learning, 7)create a sense of cooperation and collaboration capabilities,8) knowledge and skills are manager.
    Keywords: Groups, professional development based on cooperation, Professional development of teachers, managers, teachers}
  • سید محمد میرکمالی، کبری خباره، ابراهیم مزاری، یونس رومیانی
    پژوهش حاضر باهدف تبیین نقش واسطه ای سرمایه های انسانی در رابطه خودرهبری کارکنان و چابکی سازمانی مدارس انجام شده است. روش پ‍ژ‍وهش حاضر ازلحاظ هدف، کاربردی و ازنظر شیوه ی جمع آوری داده ها توصیفی و از نوع همبستگی هست. روش تحلیل این پژوهش از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بوده است. جامعه پژوهش شامل کلیه مدیران، معاونان، معلمان و کادر اجرایی مدارس دوره اول و دوم ابتدایی ناحیه یک شهرری بوده که با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران و روش نمونه گیری طبقه ای با اختصاص متناسب، 170 نفر از آنان انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه خودرهبری ابیلی و مزاری(1393)، سرمایه های انسانی نادری(1390) و چابکی سازمانی مرادی(1393) استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از آزمون های کولموگروف-اسمیرنوف، T تک گروهی، ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون، و مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد سه متغیر اصلی پژوهش (خودرهبری، سرمایه های انسانی و چابکی سازمانی) با یکدیگر رابطه مثبت و معناداری(p<0/01) دارند. مدل یابی معادلات ساختاری نیز حاکی از تاثیر خودرهبری بر سرمایه های انسانی(81/0=γ) و سرمایه های انسانی بر چابکی سازمانی (60/0=β) هست. هم چنین خودرهبری به طور غیرمستقیم و با میانجی گری سرمایه های انسانی بر چابکی سازمانی(39/0=γ) تاثیرگذار است. نتایج همچنین نشان داده که خودرهبری به طور مستقیم بر چابکی سازمانی تاثیرگذار نیست. نهایتا می توان این گونه نتیجه گرفت که ارتقای رفتارهای مبتنی بر خود مسئولیت پذیری و خودآغازگری مانند خودرهبری، نه تنها موجبات رشد سرمایه انسانی را فراهم می کند، بلکه چابکی سازمانی را به واسطه سرمایه انسانی تسهیل می کند.
    کلید واژگان: چابکی سازمانی, خودرهبری, سرمایه های انسانی, کارکنان, مدارس}
    This study aimed to explain the mediating role of human capital on the relationship between stuff's self-leadership and school's organizational agility. The research method was descriptive and correlational and data analysis method was SEM. The population consists of all administrators, principals, teachers and administrative staff first and second elementary school area of Rey that Using Cochran's sampling formula that Sample size was determined 170 persons by Stratified sampling with proportional allocation. For data collection used of self-leadership questionnaire of Abili and Mazari (2014) with the reliability (α =0/95), human capital questionnaire of Naderi (2011) with the reliability (α=0/97) and organizational agility questionnaire of Moradi (2013) with the reliability (α =0/96) for analyzing data Kolmogorov-Smirnov test, one sample t-test, stepwise regression and structural equation modeling was used. Results showed that self-leadership, human capital and organizational agility are higher than average. The correlation results showed that three variables correlate with each other this have significant relationship (p
    Keywords: Self, Leadership, Human Capital, Organizational agility, Schools}
  • جواد پورکریمی، ابراهیم مزاری *، کبری خباره، فرهاد فرهادی امجد
    هدف از پژوهش حاضر، تبیین نقش انگیزه پیشرفت تحصیلی در به کارگیری استراتژی های خودرهبری دانش جویان دانشگاه بیرجند بوده است. روش پژوهش، توصیفی و طرح پژوهشی از نوع همبستگی بوده که برای تبیین مدل از مدل یابی معادلات ساختاری، با کمک نرم افزار لیزرل (LISREL 8.7) استفاده شده است. جامعه آماری، کلیه دانش جویان دانشگاه بیرجند بوده، که با نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای، دانشکده های علوم و ادبیات به تعداد 4020 نفر انتخاب و در مرحله دوم نمونه گیری، حجم نمونه 351 نفر تعیین شد. از پرسش نامه انگیزه پیشرفت تحصیلی حسینی و همکاران (2008) با پایایی (91/0=α) و پرسش نامه خودرهبری نک و مانز (2002) با پایایی (80/0=α) جهت جمع آوری داده ها، استفاده شد. نتایج تی تک گروهی نشان داد انگیزه پیشرفت و استراتژی های خودرهبری بالاتر از حد متوسط بوده اند. مدل یابی معادلات ساختاری نیز نشان داد، انگیزه پیشرفت، بر استراتژی های خودرهبری (69/0=γ) به عنوان یک سازه کلی تاثیرگذار بوده است. هم چنین بر به کارگیری استراتژی های خودگفتگویی (44/0=γ)، خود پاداش دهی (36/0=γ)، خودتنبیهی (43/0=γ)، خودراهنمایی (34/0=γ)، تجسم عملکرد موفق (34/0=γ) و تمرکز بر پاداش های طبیعی (55/0=γ) تاثیرگذار بوده است.
    کلید واژگان: استراتژی های خودرهبری, انگیزه پیشرفت تحصیلی, دانش جویان}
    Dr Javad Pourkarimi, Ebrahim Mazari *, Kobra Khabare, Farhad Farhadi Amjad
    This study aimed to explain the role of academic achievement motivation on students implementing of self-leadership strategies at Birjand University. Research method was descriptive and correlational that for explain the model was used the LISREL software (LISREL 8.7). The statistical population was all students in university Birjand, that with multistage cluster sampling 4020 students of the Faculty of Science and Letters were selected and the second stage of sampling, sample size was determined 351 students. Self- leadership questionnaire of Neck & Manz (2002) with the reliability (α =0/80) and academic achievement motivation questionnaire of Hoseini et al (2008) with the reliability (α =0/91) were used to collect data. One-sample t-test results showed academic achievement motivation and self-leadership strategies are in good condition. Structural equation modeling showed academic achievement motivation effect on self-leadership strategies (γ =0/69). Also, effected on self-talk (γ =0/44), self-reward (γ =0/36), self-punishment (γ = 0/43), self–guidance (γ =0/34), visualization successful performance (γ =0/34) and focusing on natural rewards (γ =0/55).
    Keywords: Self-Leadership Strategies, Academic Achievement Motivation, students}
  • جواد پورکریمی، ابراهیم مزاری*، کبری خباره
    پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش یادگیری خودراهبر بر سرمایه های انسانی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی انجام شده است. روش پژوهش توصیفی- همبستگی و روش تحلیل از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بوده است. جامعه پژوهش کارکنان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به تعداد 1500 نفر بوده که حجم نمونه با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران و روش نمونه گیری تصادفی ساده، 306 نفر انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه یادگیری خودراهبر با پایایی(93/0=α) و سرمایه های انسانی با پایایی(95/0=α) استفاده شد که روایی محتوا و سازه آن ها نیز بررسی و تایید گردید. به منظور تحلیل داده ها از آزمون های کولموگروف-اسمیرنوف، تحلیل عاملی تاییدی، تی تک گروهی، ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون، رگرسیون گام به گام و مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج نشان داد، یادگیری خودراهبر و سرمایه های انسانی کارکنان، بالاتر از حد متوسط بوده و یادگیری خودراهبر با سرمایه های انسانی(65/0r=)، رابطه مثبت و معناداری(p
    کلید واژگان: یادگیری خودراهبر, توسعه, سرمایه های انسانی, کارکنان, سازمان های دولتی}
    Javad Pourkarimi, Ebrahim Mazari *, Kobra Khabare
    This study aimed to explan a role of self-directed learning on human capital in Ministry of Cooperative, Labour and Social Welfare. The research method was descriptive and correlational and data analysis metod was SEM. Population was 1500 person of Ministry of Cooperatives, Labor and Social Welfare that Using Cochran's sampling formula that Sample size was determined 306 personnel by simple random sampling. Self-directed learning questionnaire with the reliability (α =0/93) and human capital questionnaire with the reliability (α =0/95) were used to collect data, that have also reviewed and approved the content and construct validity of questionnaire. To analyze the data, the Kolmogorov-Smirnov test, confirmatory factor analysis, t-test, Pearson correlation coefficient, stepwise regression and structural equation modeling was used. Results showed that self-directed learning and human capital of Personnel higher than the average and self-directed learning had a significant positive correlation (r=0/65) with human capital of Personnel (p
    Keywords: Self, directed learning, Development, Human capital, personnel, governmental organizations}
  • جواد پورکریمی، ابراهیم مزاری*، کبری خباره، سمانه فرزانه
    این پژوهش با هدف بررسی رابطه صفات برتر خودتوسعه ای، دانش و اطلاعات بنیادی و عملکرد مدیران مدارس شهرری و بر اساس مدل خودتوسعه ای مدیران موفق پیدلر و همکاران انجام شده است. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بوده که با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران حجم نمونه180 نفر از مدیران مدارس شهرری تعیین و روش نمونه گیری طبقه ای با اختصاص متناسب جهت انتخاب نمونه استفاده شد. از پرسش نامه صفات برتر خودتوسعه ای و دانش و اطلاعات بنیادی با پایایی(86/0=α)، پرسش نامه عملکرد شاخص محور با پایایی(86/0=α) و پرسشنامه عملکرد ادبیات محور با پایایی(91/0=α) استفاده شد. بررسی میانگین متغیرها در طیف استاندارد ارزیابی نشان داد، صفات برتر خودتوسعه ای نسبتامطلوب و دانش و اطلاعات بنیادی مدیران و عملکرد شاخص محور و ادبیات محور آنها مطلوب می باشد. تحلیل همبستگی نیز نشان داد، میان صفات برتر خودتوسعه ای و دانش و اطلاعات بنیادی و عملکرد ادبیات محور و شاخص محور مدیران مدارس شهرری همبستگی مثبت و معنی داری سطح آلفای 01/0 وجود دارد. با توجه به نتایج رگرسیون گام به گام، به ترتیب اولویت، اشراف داشتن بر واقعیات اساسی سازمان و خلاقیت با عملکرد شاخص محور و خلاقیت، اشراف داشتن بر واقعیات اساسی سازمان و دانش و اطلاعات مرتبط با مدیریت با عملکرد ادبیات محور مدیران مدارس شهرری همبستگی چندگانه معنی داری داشته است.
    کلید واژگان: خودتوسعه ای, صفات برتر, دانش و اطلاعات بنیادی, عملکرد, مدیران}
    J. Pourkarimi, E. Mazari*, K. Khabareh, S. Farzaneh
    This study examined the relationship between Self-development meta-qualities, basic knowledge and information of school administrators and their performance based on Pedler et al.’s Self-development successful managers model at Rey city. The research method was descriptive and correlational using Cochran sampling formula. Stratified random sampling with proportional allocation was used to determine the sample size (180 school administrators in Rey city). Self-development meta-qualities and basic knowledge and information questionnaire with the reliability of (α=0/86), and criteria-based Performance questionnaire with the reliability of (α=0/86) and literature-based Performance questionnaire with the reliability (α =0/91) were used to collect data. Means of the variables in the standard range of the evaluation showed that Self-development meta-qualities and basic knowledge and information were in relatively desirable condition, moreover, criteria and literature -based Performance were desirable. Correlation analysis also revealed that Self-development meta-qualities and basic knowledge and information and criteria and literature based Performance School administrators at Rey city were positively correlated with alpha level of 0/01. According to the results of the stepwise regression, with the order of priority, command of basic fact and creativity with criteria-based performance and creativity, and command of basic fact and relevant professional knowledge with literature -based performance, have multiple correlation.
    Keywords: Self, Development, meta, qualities, basic knowledge, information, performance, managers}
  • خدایار ابیلی، کبری خباره، ابراهیم مزاری*، بیژن گرایلی
    پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش خودرهبری و خودمدیریتی بر سرمایه های انسانی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی انجام شده است. روش پژوهش، توصیفی- همبستگی و روش تحلیل از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. حجم نمونه با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران و روش نمونه گیری تصادفی ساده، 306 نفر انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه خودرهبری و خودمدیریتی ابیلی و مزاری (1393) با پایایی 94/0 و پرسشنامه سرمایه های انسانی نادری (1390) با پایایی 95/0 استفاده شد. نتایج نشان داد خودرهبری، خودمدیریتی و سرمایه های انسانی کارکنان، بالاتر از حد متوسط اند و خودرهبری (49/0r=) و خودمدیریتی (48/0r=) با سرمایه های انسانی کارکنان رابطه مثبت و معنادار (p<0/01) دارند. براساس نتایج رگرسیون گام به گام، از میان مولفه های خودمدیریتی، خودهدفگذاری، خودمشاهده گری و خودارزیابی، 38 درصد و از بین مولفه های خودرهبری، تمرکز بر پاداش طبیعی و راهبردهای رفتارمحور 39 درصد از سرمایه های انسانی را پیش بینی می کنند. مدل یابی معادلات ساختاری نیز نشان داد خودمدیریتی با ضریب مسیر 75/0 و خودرهبری با ضریب مسیر 68/0، بر سرمایه های انسانی تاثیر گذارند.
    کلید واژگان: خودرهبری, خودمدیریتی, سازمان های خدماتی دولتی, سرمایه های انسانی}
    Khodayar Ebili, Kobra Khabaze, Ebrahim Mazari*, Bijhan Graile
    This study aimed to explain the role of self-leadership and self-management on human capital of Ministry of C.L and S.W. The research method was descriptive and correlational and data analysis metod was SEM that Using Cochran's sampling formula that Sample size was determined 306 personnel by simple random sampling. Self-leadership and self-management of Abili and Mazari (2014) with reliability (α =0/94) and human capital questionnaire of Naderi (2011) with reliability (α=0/95) were used. Results showed that that self-leadership, self-management and human capital of Personnel higher than the average and self- self-leadership (r=0/49) self-management(r=0/48) had a significant positive correlation with human capital of Personnel (p
    Keywords: Human capital, Service public organizations, Self, leadership, Self, management}
  • سیدمحمد میرکمالی، کبری خباره، ابراهیم مزاری
    پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش راهبردهای تعالی منابع انسانی بر تعهد سازمانی کارکنان شرکت خودروسازی سایپا، انجام شده است. روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بوده است. با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران و روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، حجم نمونه 155 نفر از کارکنان انتخاب شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه راهبردهای تعالی منابع انسانی با پایایی94/0 و پرسش نامه تعهد سازمانی آلن و می یر (1991) با پایایی81/0 استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون های کولموگروف اسمیرنوف، تی تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون، مدل یابی معادلات ساختاری، تحلیل واریانس و آزمون های تعقیبی تحلیل شد. نتایج نشان داد، راهبردهای تعالی منابع انسانی به طور معناداری پایین تر و تعهد سازمانی کارکنان، بالاتر از حد متوسط بوده است. مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد مدل پژوهش از برازش نسبتا خوبی با داده ها برخوردار بوده است و براین اساس، استراتژی های منابع انسانی با ضریب مسیر58/0 بر تعهد سازمانی تاثیرگذار بوده است اما رهبری منابع انسانی بر تعهد سازمانی تاثیر نداشته است. نهایتا، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی دانت تی3 نشان داد، وضعیت راهبردهای تعالی منابع انسانی در بخش های شرکت با یکدیگر تفاوتی نداشته، اما تعهد سازمانی کارکنان بخش مدیریت ایمنی و بهداشت با بخش مدیریت نیروی انسانی متفاوت بوده است.
    کلید واژگان: راهبردهای تعالی منابع انسانی, تعهد سازمانی, کارکنان, شرکت خودروسازی سایپا}
    The present study aimed to explain the role of human resources excellence strategies on staff organizational commitment in saipa Aotomotive Manufacturing Company. The research method was descriptive- correlation of SEM. Based on Cochran sampling formula and by using multiple- stage cluster sampling method, 155 employees were selected as the reaserch sample. For data collection, the reaserchers used human resource excellence stralegies questionnaire with the reliability of α=0.94 and Allen and Meyer’s organizational commitment questionnaire (1991) with reliability of α=0.81. The data were analyzed through Kolmogorov- Smirnov test, one- sample t-test, Pearson correlation, Stepwise regression, SEM, analysis of variance, and post hoc tests. The results showed that human resource excellence strategies were significantly lower than average and employees’ organizational commitment was significantly higher than average. The structural equation modeling indicated that the research model is relatively well fitted with the data; thus, human resources excellence strategies with path coefficient of γ=0.58 have an impact on organizational commitment, but human resource leadership does not affect organizational commitment. Finally, one-way variance analysis and Dunnett t3 post hoc test showed that the state of human resource excellenence strategies was not different in different parts of the company, but there was a difference between the organizational commitment of the personnel of health and safety management department and human resoueces management department.
    Keywords: HRE Strategies, organizational commitment, staff, Saipa A. M. Company}
  • سید محمد میرکمالی، ابراهیم مزاری *، کبری خباره، سودابه ذوقی پور
    پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل استرس زای شغلی اعضای هیئت علمی دانشگاه بیرجند و رابطه آن با کیفیت زندگی کاری آنان انجام گرفته است. روش پژوهش توصیفی- همبستگی است که با به کارگیری فرمول نمونه گیری کوکران و روش نمونه گیری تصادفی ساده، حجم نمونه 136 نفر تعیین شد. پرسشنامه های استرس شغلی (HSE)، با ضریب پایایی 90/0 و کیفیت زندگی کاری با ضریب پایایی 91/0 به کار گرفته شد. داده ها با آزمون های کولموگروف- اسمیرنوف، تحلیل عاملی اکتشافی، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام تحلیل شد. نتایج نشان داد عوامل استرس زای شغلی تقاضا، حمایت مسئولان و همکاران، نقش، کنترل و ارتباط بوده است. ابعاد کیفیت زندگی کاری اعضای هیئت علمی نیز، قانون گرایی در سازمان، پرداخت منصفانه و کافی، توسعه قابلیت های انسانی، تامین فرصت رشد و امنیت، فضای کلی زندگی، محیط کار ایمن و بهداشتی و یکپارچگی و انسجام اجتماعی است. استرس شغلی و کیفیت زندگی کاری (33/0- =r) در سطح معناداری 01/0 با یکدیگر رابطه معکوس و معنادار داشته اند، همچنین، تقاضا (35/0-=r)، کنترل (30/0- = r) و نقش (11/0- =r)، به عنوان عوامل استرس زای شغلی با کیفیت زندگی کاری همبستگی معکوس داشته اند. در نهایت، از میان عوامل استرس زای شغلی، تقاضا و کنترل با کیفیت زندگی کاری اعضای هیئت علمی، همبستگی چندگانه معنا دار داشته اند و 17/0 درصد از تغییرات آن را پیش بینی می کنند.
    کلید واژگان: استرس شغلی, اعضای هیئت علمی, پرسشنامه استرس شغلی (HSE), کیفیت زندگی کاری}
    Seyed Mohammad Mirkamali, Ebrahim Mazari *, Kobra Khabare, Soodabeh Zoughipour
    This study aims to identify job stressors faculty members of Birjand University and its relationship with quality of work life. The research method was descriptive and correlational that Using Cochran's sampling formula that Sample size was determined by actual count, 136 members and simple random sampling was used. Job stress (HSE) questionnaire with reliability (α= 0.90) and quality of work life questionnaire with reliability (α= 0.91) was used to collect data .Data collected by the research questions and using KM test, explorarity factor analysis, correlation analysis, stepwise regression for analysis. Result showed the most important job stressors are demand, officials and support staff, management and relationship. QWL as well as faculty members of Birjand, in the rule of law, fair and adequate pay, Human capabilities development, providing opportunities for continued growth and security, overall living space, workplace safety and health and social integrity. Job stress and QWL(r =-0.33)have a significant inverse relationship and demand (r= -0.35), control (r= -0/30) and Role (r= -0.11) as job stressors have a significant inverse relationship with the quality of work life. Among job stressors, demand and control have a significant multiple correlation with QWL and predicted 0.17% of their change.
    Keywords: Faculty members, Job stress, Quality of work life, Questionnaire (HSE)}
  • سید محمد میرکمالی، کبری خباره، ابراهیم مزاری*، فرهاد فرهادی امجد

    پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش سلامت روان بر عملکرد تحصیلی دانشجویان، با میانجیگری انگیزش پیشرفت تحصیلی آنان انجام شده است. روش پژوهش توصیفی و طرح پژوهش، همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری 4020 دانشجوی دانشگاه بیرجند بود. با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه گیری طبقه ای 351 دانشجو به عنوان نمونه انتخاب شدند. از پرسشنامه های سلامت روان (گلدبرگ، 1972) و انگیزش پیشرفت تحصیلی (حسینی و همکاران، 1387) و معدل نمرات تحصیلی برای گردآوری داده ها استفاده شد. تحلیل همبستگی نشان داد که سلامت روان با انگیزش پیشرفت تحصیلی، انگیزش پیشرفت با عملکرد تحصیلی و همچنین افسردگی با عملکرد تحصیلی رابطه معنی داری داشته اند (01/0P<). مدل یابی معادلات ساختاری سلامت روان، انگیزش پیشرفت تحصیلی و عملکرد تحصیلی دانشجویان براساس شاخص های برازش الگو تایید شد و همچنین رفتارها نشان داد که سلامت روان بر انگیزش پیشرفت تحصیلی تاثیرگذار بوده است (62/0=γ). انگیزش پیشرفت تحصیلی نیز بر عملکرد تحصیلی موثر بوده است (44/0= β). در نهایت، سلامت روان با میانجیگری انگیزش پیشرفت تحصیلی بر عملکرد تحصیلی دانشجویان تاثیر داشته است (51/0=γ).

    کلید واژگان: پیشرفت تحصیلی, سلامت روان, عملکرد تحصیلی, دانشجویان دانشگاه}
    Seyed -Mohammad Mirkamali, Kobra Khabare, Ebrahim Mazari, Farhad Farhadi Amjad

    This study aimed to explain the role of mental health on academic performance of students with the meditation of academic achievement motivation. The research method was descriptive and the design was correlation of the kind of structural equation modeling. Statistical population was 4020 university students in Birjand University. Through stratified random sampling and cocranꞌs formula، 351 students were selected as the sample. Mental Health Questionnaire (Goldberg، 1972) and Academic Achievement Motivation Questionnaire (Hoseini et al.، 2008/1387s. c.) and academic mean scores were used to collect the data. Correlation analysis showed that there were significant correlations between mental health and academic achievement motivation، (P<0. 01)، academic achievement motivation and academic performance (P<0. 01) and depression and academic performance (P<0. 01). Structural equation modeling of mental health، academic achievement motivation and academic performance with respect to fit indices were confirmed and also the results showed that mental health had effect on academic achievement motivation (γ =0. 62). Also، academic achievement motivation was effective on academic performance (β=0. 44). Finally، mental health had effect on students academic performance with the meditation of academic achievement motivation (γ=0. 51).

    Keywords: academic achievement motivation, mental health, academic performance, university students}
  • خدایار ابیلی، ابراهیم مزاری، کبری خباره، معصومه ملکی
    این تحقیق با هدف تبیین نقش سرمایه های انسانی کارکنان دانشگاه بیرجند در گرایش به نوآوری سازمانی آنان و بر اساس مدل سرمایه های انسانی کرافورد و مدل گرایش به نوآوری سازمانی ترکیبی جمینزو جیمنز، پنیادز، پراجگو و سوهال انجام شده است. روش پژوهش توصیفی و همبستگی، و روش تحلیل از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بوده است. جامعه آماری شامل کارکنان 7 دانشکده و کارکنان ستادی/ پشتیبانی دانشگاه به تعداد414 نفر بوده که با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران و روش نمونه گیری طبقه ای با اختصاص متناسب، حجم نمونه 162 نفر انتخاب شد. از پرسشنامه سرمایه های انسانی با پایایی (94/ 0=α) و پرسشنامه گرایش به نوآوری سازمانی با پایایی(91/ 0=α) استفاده شد، که روایی محتوا و سازه آن ها نیز مورد بررسی و تایید قرارگرفت. داده ها براساس فرضیه های پژوهش و با استفاده از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف، تی تک نمونه ای، مدل یابی معادلات ساختاری و رگرسیون گام به گام تحلیل شدند. نتایج تی تک نمونه ای نشان داد، میانگین سرمایه های انسانی و گرایش به نوآوری سازمانی کارکنان به طور معناداری پایین تر از میانگین مورد انتظار بوده است. بر اساس مدل یابی معادلات ساختاری، سرمایه های انسانی با ضریب مسیر (63/ 0=γ) بر نوآوری فرایندی و با ضریب مسیر (71/ 0=γ) بر گرایش به نوآوری سازمانی تاثیرگذار بوده است اما بر نوآوری تولیدی و اداری آنان تاثیری نداشته است. نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد، دانش و تخصص به عنوان مولفه های سرمایه های انسانی، 38 درصد از گرایش به نوآوری سازمانی کارکنان را پیش بینی می نمایند.
    کلید واژگان: سرمایه های انسانی, گرایش به نوآوری سازمانی, نوآوری تولیدی, نوآوری فرایندی, نوآوری اداری}
    This study Explanation Role of employees, human capital on tendency to organizational innovation at Birjand University. The research has been According to the Crawford human capital model and hybrid model of Tendency to organizational innovation Jiménez-Jiménez, Prajgow, and sohal. The research method was descriptive and correlational And analysis Method was structural equation modeling.The Statisticalpopulation was staff of 7faculty, and Headquarters / supporter staff at Birjand University As number 414 personsthat Using Cochran's sampling formula that Sample size was determined 162 employees by Stratified random sampling with proportional allocation. Human capital questionnaire with the reliability (α=94/0)and tendency to organizational innovation questionnaire with a reliability (α =91/0) was used to collect data that Content and construct validity were also reviewed and approved. researchdata were analyzedbased on research hypothesis and using Kolmogorov – Smirnov, one-sample t, stepwise regression analysis and structural equation modeling. one-sample tResultshowedAverage human capital and tendency to organizational innovation significantly lower than the expected mean. Based on structural equation modeling, human capital factor with pathway (γ=0/63) on innovation process and with pathway (γ=0/71) has affected on tendency to organizational innovation. Also, human capital have not been affected on Productive and administrative Innovation. Stepwise regression results indicated that knowledge and expertise as a component of human capital, Predict 38 per cent of tendency to organizational innovation.
    Keywords: human capital, tendency to organizational innovation, productive Innovation, Process Innovation, Administrative Innovation}
  • سید محمد میرکمالی، ابراهیم مزاری *، کبری خباره، ایراندخت صدیقی
    پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش خودرهبری بر سرمایه های انسانی کارکنان مراکز آموزش عالی انجام شده است. روش پژوهش توصیفی- همبستگی و روش تحلیل از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه پژوهش شامل کارکنان هفت دانشکده پردیس علوم اجتماعی و رفتاری دانشگاه تهران به تعداد 197 نفر بوده که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای با اختصاص متناسب، 131 نفر از آنان انتخاب شده است. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خودرهبری ابیلی و مزاری (2014) با پایایی (96/0=α) و پرسشنامه سرمایه های انسانی نادری (2012) با پایایی (96/0=α) استفاده شد که روایی محتوا و سازه آنها نیز بررسی و تایید شد. به منظور تحلیل داده ها از آزمون های کولموگروف اسمیرنوف، تی تک گروهی، ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام و مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان می دهد خودرهبری و سرمایه های انسانی کارکنان، بالاتر از حد متوسط بوده و خودرهبری (71/0r=) با سرمایه های انسانی کارکنان رابطه مثبت و معناداری (p<0/01) داشته است. نتایج رگرسیون گام به گام نشان می دهد از بین مولفه های خودرهبری، استراتژی های رفتارمحور و تمرکز بر پاداش طبیعی 66 درصد از سرمایه های انسانی را پیش بینی می کند. مدل یابی معادلات ساختاری نشان می دهد که خودرهبری بر دانش و مهارت های شناختی (82/0=γ)، مهارت های فراشناختی (86/0=γ) و شایستگی های عاطفی-ارتباطی(95/0=γ) تاثیرگذار بوده است.
    کلید واژگان: خودرهبری, سرمایه های انسانی, کارکنان, مراکز آموزش عالی, دانشگاه تهران}
    Seyyedmohammad Mirkamali, Ebrahim Mazari *, Kobra Khabazeh, Irandokht Sedighi
    This study aimed to explain a role of self-leadership on human capital of higher education institutions. The research method was descriptive and correlational and data analysis method was SEM. Sample size was determined 131 personnel by Stratified random sampling, from among the personnel of seven faculties of social and behavioral sciences of university of Tehran. Self-leadership questionnaire of Abili and Mazari (2014) with the reliability (α =0/96) and human capital questionnaire of Naderi (2011) with the reliability (α=0/95) were used to collect data that also checked and verified content and construct validity. To analyze the data, the Kolmogorov-Smirnov test, t-test, Pearson correlation coefficient, stepwise regression and structural equation modeling was used. Results showed self-leadership and human capital of personnel higher than the average and self-leadership (r=0/71) had a significant positive correlation with human capital of personnel (p
    Keywords: Self-leadershipseyyedmohammad mirkamali, ebrahim mazari, kobra khabazeh, irandokht sedighi, human capital, staff, higher education institutions, University of Tehran}
  • دکتر خدایار ابیلی، دکتر جواد پورکریمی، ابراهیم مزاری*، کبری خباره، سودابه باده بان
    هدف از پژوهش حاضر، تبیین نقش خودبالندگی مدیران مدارس شهر ری بر عملکرد آنان بوده است. روش پژوهش توصیفی و همبستگی و روش تحلیل از نوع مدل معادلات ساختاری است. جامعه آماری شامل کلیه مدیران مدارس شهر ری بوده که با روش نمونه گیری طبقه ای با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران، حجم نمونه 180 نفر تعیین شد. از پرسش نامه خودبالندگی مدیران با پایایی (95/0) و پرسش نامه عملکرد با پایایی (91/0) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. الگویابی مدل معادلات ساختاری نشان داد، دانش و اطلاعات بنیادی با ضریب مسیر (79/0=γ) بر عملکرد مدیران تاثیرگذار بوده است. به عبارت دیگر، مدیرانی که بر واقعیات اساسی سازمان اشراف داشته و دانش و اطلاعات مرتبط با مدیریت بیشتری دارند، عملکرد مطلوب تری خواهند داشت. هم چنین صفات برتر خودبالندگی شامل خلاقیت، فراست ذهنی، عادات و مهارت های یادگیری متعادل و خود آگاهی نیز با ضریب مسیر (74/0=γ) بر عملکرد مدیران مدارس تاثیرگذار بوده است. نهایتا، شاخص های نیکویی برازش (GFI) ، شاخص برازندگی افزایشی (IFI) ، جذر میانگین مجذورات خطای تقریب (RMSEA) ، شاخص برازندگی هنجار شده (NFI) و شاخص نیکویی برازندگی تطبیقی (AGFI) تاثیر مهارت های ویژه خودبالندگی بر عملکرد مدیران مدارس را تایید نکرد.
    کلید واژگان: خودبالندگی, مهارت های ویژه, صفات برتر, عملکرد, مدیران مدارس}
    This study aimed to investigate the role of Self-development of school administrators in their performance in Ray City. The research method was descriptive and correlational and the analysis used was structural equation modeling. The Statistical population was all school administrators of Rey city. Using Cochran's sampling formula, the researchers selected 180 managers by Stratified random sampling with proportional allocation. The manager Self-development questionnaire with the reliability of α=0/95 and performance questionnaire with the reliability of α=0/91 were used for the data collection. The structural equation modeling showed that basic knowledge and information with path coefficients (γ=0/79) have a significant effect on the on managers’ performance. In other words, managers who have adequate knowledge of the basic administrative facts and management will have better performance. Also, Self-Development meta-qualities included creativity, mental agility, balanced habits and skills of learning with path coefficients (γ=0/74) have an impact on the school principals’ performanas. Finally, goodness of fit index (GFI), incremental fitness index (IFI), root mean square error of approximation (RMSEA), normalized fitness index (NFI) and the comparative elegance of goodness index (AGFI) did not confirm the impact of the Self-development specific skills on the principals, performances.
    Keywords: Self, development, specific skills, Performance, school administrator}
  • دکتر سیدمحمد میرکمالی، ابراهیم مزاری، کبری خباره
    پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش خلاقیت در گرایش به نوآوری سازمانی کارکنان دانشگاه بیرجند انجام شده است. روش پژوهش توصیفی و همبستگی، از نوع مدل یابی معادله های ساختاری است. جامعه آماری پژوهش، کلیه کارکنان ستادی/ پشتیبانی و کارکنان دانشکده های دانشگاه بیرجند به تعداد 414 نفر بوده که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای با اختصاص متناسب و فرمول نمونه گیری کوکران، حجم نمونه 162 نفر تعیین شد. از پرسش نامه خلاقیت با پایایی (89/0=α) و گرایش به نوآوری سازمانی با پایایی (91/0=α) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها، براساس سوال ها و با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی، تحلیل همبستگی، رگرسیون گام به گام، بررسی میانگین متغیرها و مولفه های آنان و مدل یابی معادله های ساختاری تحلیل شد. نتایج نشان داد، خلاقیت کارکنان در 5/39 درصد موارد نسبتا مطلوب و در 5/60 درصد موارد نامطلوب و نوآوری سازمانی نیز در 8/6 درصد آنان مطلوب، 1/69 درصد نسبتا مطلوب و در 1/24 درصد موارد نامطلوب بود. تحلیل همبستگی نشان داد، خلاقیت با گرایش به نوآوری سازمانی و مولفه های آن رابطه مثبت و معناداری دارد. پیچیدگی، تشنه دانستن بودن و برخورد با واقعیت به عنوان مولفه های خلاقیت، با گرایش به نوآوری سازمانی همبستگی چند گانه داشته و 38 درصد از تغییرات آن را پیش بینی می نمایند. مدل یابی معادله های ساختاری نیز نشان داد، خلاقیت با مقدار ضریب مسیر (77/0=γ) بر گرایش به نوآوری سازمانی تاثیرگذار بوده است.
    کلید واژگان: خلاقیت, گرایش به نوآوری سازمانی, نوآوری تولیدی, نوآوری فرایندی, نوآوری اداری, دانشگاه بیرجند}
    This study aimed at investigating the role of creativity on employee's tendency to organizational innovation at Birjand University. Research method was Descriptive and correlational with structural equation modeling type. The population of the study, all staff /support staff of the University of Birjand included 414 people. Using stratified sampling with proportional allocation formula of Cochran sampling, the sample size was set as 162. Creativity questionnaire with reliability of 0/89 and tendency to organizational innovation questionnaire with reliability of 0/91 are used for data collection. Data was analyzed based on questions and using confirmatory factor analysis, correlation analysis, stepwise regression, and the mean of the variables and their components and structural equation modeling. Results showed that employee's creativity in %39.5 of cases almost desirable and 60/5 percent was unfavorable. Tendency to organizational innovation was in the 6/8 percent of cases favorable, 69/1 percent almost desirable, and in 24/1 percent were unfavorable. Correlation analysis also showed that creativity and tendency to organizational innovation with its components had a positive and significant relationship. Complexity, desire to know, and dealing with reality, as components of creativity, had multiple correlation with tendency to organizational innovation and %38 of their changes are anticipated. Structural equation modeling showed creativity with the path coefficient (γ=0/77) influencing on tendency to organizational innovation.
    Keywords: Creativity, tendency to organizational innovation, productive innovation, process innovation, administrative innovation, employees}
سامانه نویسندگان
  • دکتر کبری خباره
    خباره، کبری
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال