دکتر امین بنی طالبی دهکردی
-
عنوان داستان، نخستین دریچه ای است که نویسنده و خواننده از طریق آن با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. این نوع پیرامتن کوتاه، با دلالت مستقیم یا غیرمستقیم به موضوع داستان، اولین عاملی است که خواننده را به دنیای داستان، معنای آن و برگزیدن رویکردی خاص به آن راهنمایی می کند؛ به ویژه در داستان کوتاه که به سبب کوتاه بودنش، از همان آغاز، تک تک واژگان مقتصدانه و کارکردگرایانه استفاده می شوند. نگارنده در پژوهش حاضر، به دنبال آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی، کارکردهای عناوین تعدادی از داستان های کوتاه نویسندگان شاخص حوزه ادبیات داستانی ایران را تبیین و بررسی کند. نتایج نشان می دهد که از میان کارکرد توصیفی، عناوینی که مربوط به محتوای اثر هستند، کاربرد بسیار چشمگیرتری در مقایسه با عناوینی که درباره فرم یا قالب اثر هستند، دارند؛ همچنین در میان عناوین مضمونی، به ترتیب عنوان های استعاری، موضوعی و کنایه ای و تعریضی شایان توجه نویسندگان بوده اند. از لحاظ کارکرد ارزش گذاری، اشاره به مرام و جهان بینی نویسنده، مسایل فرهنگی همچون اعتقادات و باورهای ایرانیان، مسایل سیاسی- اجتماعی نظیر غرب زدگی ایرانیان و سلطه بیگانگان بر آنان و ناکامی و سرخوردگی حاصل از واقعه کودتای 28 مرداد، مساله بینامتنیت و در نهایت اقلیم گرایی، ازجمله برجسته ترین ارزش های ضمنی و نهفته در عناوین به شمار می روند و بر این اساس، آنها در دو دسته تقابلی وضعیت نامطلوب در برابر وضعیت مطلوب و غرب گرایی در برابر ملی گرایی قرار می گیرند. سرانجام، از لحاظ کارکرد جذب کنندگی، شگردهای محتوایی نظیر جهان شمولی، پرسش انگیزی و هنجارشکنی درخور توجه ویژه داستان نویسان بوده اند و بر اساس شکل ظاهری، شگردهایی همچون اختصار و اطناب و اشاره به مسایل بلاغی کاربرد گسترده یافته اند.
کلید واژگان: ادبیات داستانی, داستان کوتاه, عنوان داستان, کارکردهای عنوانThe title of the story is the first path through which the writer and the reader communicate with each other. This type of short paratext, directly or indirectly implying the subject of the story, is the first factor that guides the reader to the world of the story, its meaning, and the selection of a specific approach to it. This is more evedent when it coms to the short story because of its shortness, each and every word is used sparingly and functionally from the very beginning. In the current research, the author seeks to examine the functions of the titles in a number of short stories by prominent Iranian fiction writers using a descriptive-analytical procedure. The results show that among the descriptive functions, the titles that are related to the content of the work have a much more significant use compared to the titles that address the form or format of the work. Also, among the thematic titles, metaphorical, thematic, ironic, and descriptive titles have been noticed more by authors. In terms of the evaluation function, referring to the author's moral and worldview, cultural issues such as the Iranians beliefs, political-social issues such as the westernization of Iranians, the domination of foreigners over them, and the failure and disappointment resulting from the August 28th</sup> coup, the issue of Intertextuality and finally, climateism are among the most prominent implicit and hidden values in the titles. They are provided in two opposite categories comprising; unfavorable situation against favorable situation and Westernism against nationalism. With respect to the function of attraction, content strategies such as universality, questioning, and norm-breaking have been worthy of special attention to story writers, and based on their appearance, strategies such as brevity, admonition, and rhetorical issues have been widely used.
Keywords: Fiction, Short Story, Story title, Title functions -
دنیای داستان کوتاه، دربرگیرنده شخصیت ها و حوادثی است که در آن آفریده می شوند و هدف نهایی هر نویسنده این است که خواننده را متمایل سازد تا وارد این دنیای خلاقانه شود. مدخلی که راه خواننده را برای ورود و جلب شدن به این جهان خیالی باز می کند، آستانه داستان است. بزرگ علوی، از جمله داستان نویسانی است که در تکامل داستان کوتاه و اشاعه بینش واقع گرایی انتقادی نقش بسزا داشته است و از این نظر، سعی داشته به ویژه در داستان های آغازینش با توجه به فنون داستان نویسی مدرن، از جمله پرداخت هنرمندانه مطلع داستان ها و پیش کشیدن عناصری همچون راز و ابهام، گفت وگو، کشمکش و صحنه هایی دلالت گر، توجه و رغبت خواننده را برانگیزد. نگارنده در پژوهش حاضر، پس از واکاوی موجز نظریه های ارایه شده در حوزه آستانه داستان، با تکیه بر نظریه رابرت فونک و افزودن قیدی بر آن، به دنبال آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، پس از تعیین آغاز و پایان آستانه داستان های کوتاه بزرگ علوی و سازوکارهای شروع آنها، به بررسی جملات آغازین داستان ها بپردازد و در موارد لازم به نقاط قوت و ضعف آنها نیز اشاره کند. نتایج حاکی از آن است که بزرگ علوی در داستان هایش، توجه ویژه ای به شروع ترکیبی و شروع با صحنه پردازی داشته و بیشتر مهارت داستان نویسی خود را در بخش صحنه پردازی های آغازین نمایان کرده است. همچنین، او در میان شگردهای چگونگی پایان دهی به آستانه، به شرح و تفصیل ماجرا که زیرمجموعه متمرکزکننده روایی «وضوح نمایی» است، بیشترین توجه را داشته که البته در این شیوه، به سبب گسیختگی میان آستانه و میانه داستان، چندان صناعت مند عمل نکرده است.کلید واژگان: بزرگ علوی, داستان کوتاه, آستانه, سازوکارهای آستانه, پایان بندی آستانهThe world of short stories includes the characters and events in which they are created, and the ultimate goal of any writer is to persuade the reader to enter this creative world. The entrance that opens the way for the reader to enter and be drawn to this imaginary world is the threshold of the story. Bozorg Alavi is one of the storytellers who has played a significant role in the evolution of short stories and the spread of critical realism insight, and in this regard, he has tried, especially in his early stories, to pay attention to modern storytelling techniques, including paying informed artists. Drawing on elements such as mystery and ambiguity, dialogue, conflict and indicative scenes evoke the reader's attention and interest. In the present study, the author, after a brief analysis of the theories presented in the field of storytelling, seeks to rely on Robert Funk's theory and add adverbs to it, using a descriptive-analytical method, after determining the beginning and end of the threshold of great short stories. Alavi and the mechanisms of their beginning, examine the initial sentences of the stories and, if necessary, point out their strengths and weaknesses. The results indicate that the great Alavi in his stories paid special attention to the combination of beginning and beginning with staging, and most of his storytelling skills were reflected in the initial staging section. Also, among the tricks of how to finish the threshold, he paid the most attention to the details of the story, which is the central focus of the narrative "clarity", but in this way, due to the rupture between the threshold and the middle of the story, he did not act very craftily.Keywords: Bozorg Alavi, Short story, Threshold, Threshold mechanisms, Threshold termination
-
طبق نظریه بازتاب در جامعه شناسی هنر، ادبیات در معنای گسترده اش آینه جامعه و نشان دهنده جهت گیری ها، سلیقه ها و جریان های اجتماع است و بهتر از بقیه علوم و فنون به کالبدشکافی جامعه کمک می کند. به شکل ویژه، از میان آثار ادبی، داستان کوتاه و رمان بیش از دیگر انواع ادبی به زندگی اجتماعی وابسته اند و ضمن تاثیرپذیری از تغییرات در جامعه، خود منشا تغییر می شوند و تغییرات جوامع را نیز نشان می دهند. به این ترتیب، می توان ازطریق شناخت نوسان ها و دگرگونی های دنیای درون شخصیت های اصلی داستان ها، راهی به شناخت تحولات و تغییرات دنیای بیرون آنان پیدا کرد. هدف این پژوهش نیز بررسی تصویر شخصیت اصلی در داستان های کوتاه هوشنگ گلشیری است. به این منظور، با استفاده از روش تحلیلی توصیفی، سعی شده است تا پس از استخراج خصوصیات شخصیت های اصلی داستان های کوتاه گلشیری در دو دهه 60 و 70 و نیز شناسایی وقایع و جریان های سیاسی اجتماعی موثر سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به بررسی و تحلیل تطبیقی مطالب پرداخته شود. نتایج حاکی از آن است که گلشیری در مجموعه داستان های خود، بخشی از روحیات و افکار روشنفکران، هنرمندان و طبقه متوسط عصر را به صورت مستقیم و غیرمستقیم عرضه کرده است و میان خصلت های روحی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شخصیت های اصلی هر مجموعه داستان با وضعیت اجتماعی _سیاسی حاکم بر آن دوره ، البته با برداشت سیاسی و اجتماعی نویسنده از تحولات این دوره ، ارتباط نزدیکی وجود دارد؛ به طوری که با تغییر وضعیت جامعه، برخی از این ویژگی ها نیز دستخوش تغییر شده است.
کلید واژگان: هوشنگ گلشیری, داستان کوتاه, شخصیت اصلی, وضعیت سیاسی اجتماعیBased on the theory of reflection in the sociology of art, literature in its broadest sense is a mirror of society that reflects the orientations, tastes and social currents and helps to dissect the society better than science and technology. In particular, among literary works, short stories and novels are more dependent on social life than other types of literature, and while being affected by changes in society, they themselves are the source of change and show the changes in societies. In this way, by recognizing the fluctuations and changes of the world inside the main characters of the stories, a path can be found to know the transformations and changes in the world outside them. The purpose of this study is to examine the image of the main character in Houshang Golshiri’s short stories. In this regard, an attempt was made to conduct a comparative content analysis of the works using the descriptive-analytical method and by extracting the characteristics of the main characters of Golshiri’s short stories in the 60s and 70s (Persian Calendar) and by identifying the main socio-political events and currents of the years following the victory of the Islamic Revolution. The results show that in his collection of stories Golshiri directly and indirectly presented a part of the mentalities and thoughts of intellectuals, artists and the middle class of his time and there is a close relationship between the spiritual, political, social and cultural characteristics of the main characters of each collection of stories with the prevailing socio-political situation of that period. This corresponds to the author’s political and social perception of the developments of the period because when the status of society changes, some of these characteristics also change.
Keywords: Houshang Golshiri, Short Story, Main Character, Socio-Political Situation -
در این پژوهش، سه مجموعه داستان کوتاه قبل از انقلاب اسلامی هوشنگ گلشیری، «مثل همیشه»، «نمازخانه کوچک من» و «جبه خانه» انتخاب شده است تا با توجه به نظریه ساختگرایی تکوینی گلدمن، تاثیر و بازتاب ابعاد مختلف جامعه پیش از انقلاب اسلامی در آنها بررسی شود. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. این پژوهش سعی می کند به این پرسش اساسی پاسخ دهد که میان ویژگیهای شخصیت اصلی داستانهای گلشیری و شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان نگارش آنها چه ارتباطی هست. بر این اساس مشخص شده است با اینکه گلشیری متعلق به طبقه متوسط جامعه است با ورود به گروه ممتاز روشنفکران، نسبت به مسایل و مشکلات این طبقه از جمله دغدغه های سیاسی و مصلحانه بیش از مسایل و مشکلات عامه مردم توجه کرده است. همین امر در کنار گرایش حزبی و سیاسی او سبب شده است بیشتر شخصیت های اصلی داستانهایش از طبقه متوسط جدید و تحصیلکرده انتخاب شوند. بنابراین، ایدیولوژی سیاسی در مقایسه با دیگر ایدیولوژیها در داستانهایش نمود برجسته تری دارد. در این زمینه، گلشیری به ارایه تصویری برجسته از فریبخوردگان سیاسی، اقدامات مصلحانه و ترس و بدبینی حاصل از اختناق سیاسی در قالب شخصیت های محوری داستانهایش می پردازد. در ایدیولوژی اجتماعی، تقابل فقر و ثروت و پیامدهای آن در زندگی شخصیت های اصلی و دلزدگی آنان از زندگی خانوادگی و شغلی، نمود برجسته دارد. در ایدیولوژی فرهنگی، گرایش شخصیت های اصلی طبقه متوسط و روشنفکر به مطالعه آثار سیاسی- اجتماعی و نیز تمایل تعداحدی از شخصیت های اصلی محروم و روستایی به خرافه گرایی و باورهای عامیانه مشهود است. در نهایت از نظر ایدیولوژی مذهبی، اغلب شخصیت های اصلی خصلتی دین گریز دارند و نویسنده با آفرینش آنها نگاه انتقادی و ستیزجوی خود را به این ایدیولوژی نمایان می سازد.
کلید واژگان: جامعه شناسی ادبیات, ساختگرایی تکوینی, داستان کوتاه فارسی, هوشنگ گلشیریSociology of literature is one of the systematic and scientific efforts that helps to study literature. To examine the role of social structures in the production of literary works, Lucien Goldman chooses the method of evolutionary constructivism, which discusses the effects of creative structures. According to him, the literary text shows the links between the mental structures of literary realities and social realities. The author does not reflect the pure reflection of consciousness, but there is a strong connection between the categories raised in his work and his social consciousness. In this research, relying on the method of formative constructivism, the relationship between the characteristics of the main character of Golshirichr('39')s stories and the political, social and cultural conditions of the time of their writing is analyzed. This study shows that although Golshiri belongs to the middle class of society, by entering the privileged group of intellectuals, he has paid more attention to the issues and problems in this class, including political and reformist concerns, more than the general problems of the people. This, along with his party and political leanings, has led most of the main characters in his stories to be selected from the new, educated middle class. Therefore, political ideology is more prominent in its stories than other ideologies. In this context, Golshiri provides a vivid picture of political deceivers, expedient actions, and the fear and pessimism of political repression. In social ideology, the confrontation between poverty and wealth and its consequences and the boredom of the main characters from family and professional life are prominent. In cultural ideology, the tendency of the middle class and the intelligentsia to study socio-political works as well as the tendency of deprived and rural people to superstition and popular beliefs is evident. Finally, from the point of view of religious ideology, most of the main characters have a religious nature, and the author, by creating them, shows his critical and anti-sectarian view of this ideology.
Keywords: Sociology of Literature, Developmental Constructivism, Ideology, Short Story, Houshang Golshiri -
این پژوهش باتکیه بر شیوه ساختگرایی تکوینی به بررسی شخصیت های اصلی سه مجموعه داستان «شب نشینی با شکوه»، «عزادارن بیل» و «دندیل» نوشته غلامحسین ساعدی می پردازد و ویژگی های شخصیت های اصلی داستان های او شناسایی و باتوجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی زمان نگارش آثار تحلیل می شود. این بررسی نشان می دهد رابطه هم ارزی میان وقایع اجتماعی روزگار نویسنده و شخصیت پردازی او وجود دارد. آگاهی جمعی نویسنده و جهان بینی او به عنوان نویسنده، روانپزشک و روشنفکر موجب گردیده دنیای خیالی داستان هایش مملو از شخصیت هایی باشد که هریک نمودی از معضلات و کاستی های اجتماعی هستند. ویژگی های شخصیت های اصلی این سه مجموعه داستان، که مدت کوتاهی پس از انجام اصلاحات ارضی و انقلاب سفید در دوران پهلوی منتشر شده اند، بازتابنده مسایل و مشکلات فرهنگی و اجتماعی است. شخصیت های تنها، روانپریش، منفعل و مسئله دار داستان های ساعدی از مشکلات ناشی از عدم رشد و پویایی اجتماع حکایت دارد. تقابل سنت و مدرنیته، فقر، بی سوادی، فرهنگ استبدادی و ساختار اداری ناکارآمد از مهم ترین مولفه هایی هستند که بر شخصیت پردازی ساعدی تاثیر گذاشته اند.
کلید واژگان: غلامحسین ساعدی, داستان کوتاه, شخصیت اصلی, ساختگرایی تکوینی, لوسین گلدمنThis research peruses the main characters of the three story collections of "Shab neshini Ba shokoh", "Azadaran Bayal" and "Dandil" by Gholamhossein Saedi, based on the formative constructivism approach. The characteristics of main characters would be identified and analyzed considering the social and cultural conditions. This study indicates that there is an equivalence relationship between social events and the author's characterization. The author's collective awareness and worldview as a writer, psychiatrist and intellectual has caused the imaginary world of his stories to be full of characters, each of whom is a manifestation of social problems and shortcomings. The characteristics of the main characters in these three series of stories - which published right after The white revolution or the revolution of the king and abolition of the landlord-slave regime, reflect cultural and social issues.Issues such as lonely, psychotic, passive, and problematic characters in Saedi's stories point to problems caused by the lack of growth and dynamism of society. The contrast of tradition and modernity, poverty, illiteracy, authoritarian culture, and inefficient administrative structure are the most important factors that have influenced the Saedi's story characters.
-
ابن یمین فریومدی، یکی از شاعرانی است که اگرچه در زمینه قصیده، غزل، مثنوی و... جزء شاعران طراز اول زبان فارسی نیست؛ اما در زمینه قطعات اخلاقی، اندرزی و حکمی از جمله شاعران برجسته ایران محسوب می-شود. در این پژوهش، جنبه های گوناگون و برجسته معناشناختی و زیباشناختی قطعات این شاعر مورد بررسی قرار گرفته است؛ جنبه هایی که در آن بر ریشه یونانی «بوطیقا» تکیه می شود؛ یعنی استقلال و ویژگی-های ساختاری و قواعد زیباشناختی- معناشناختی اثر. نتیجه نشان می دهد که رابطه معنادار و استواری میان نگرش و نگارش شاعر وجود دارد و تسلط مفاهیم مرکزی همچون دنیاگریزی، اعتراض، بخشش، خردورزی و اغتنام فرصت بر ذهنیت و جهان بینی شاعر، سبب گرایش او به واژگان خاص و شگردهای ادبی ویژه ای از جمله تضاد، تشبیه، تمثیل، ایهام تناسب، تلمیح و جناس شده است. روش پژوهش، توصیفی است و نتایج با استفاده از تحلیل بیت ها، به شیوه کتابخانه ای و سندکاوی بررسی شده اند و در پایان، بسامدی از قلمروی زیباشناختی قطعات ابن یمین ارایه شده است.
کلید واژگان: قطعه, قلمروی معناشناختی, قلمروی زیباشناختی, ابن یمین فریومدیIntroductionFaryoumadi Ibn Yaman is one of the eminent poets of the eighth century; however, in the field of ode, lyric, elegiac poems, etc., is not the first-ranked poet among other poets of Persian language, but the distinctive point about this poet compared with other poets is his poetic style on ethical and doctrinal themes that often are reflected in his stanzas. Because in Iranian society, especially after the Mongol invasion and afterwards, such poems were so popular, and in a way, traced and revived the ethics of the Iranian damaged society, the audience and critics have given them special value. Allameh Shabli Naamani has said about the value of Ibn Yamin’s poetic style: “Ibn Yamin expresses moral poems so well that to this day nobody has come up with such poems, and because of his style, effects on the singer so that these effects are not in the words of others” (Naimani, 1984, 200). Therefore, based on various theories, it is necessary to examine the causes of the effectiveness and power of Ibn Yamin’s stanzas. One of these methods and theories is evaluating the poetics of his stanzas. Poetics has a Greek descent, and is the Arabic title of the famous treatise of Aristotle. “In the poetics conceptualization of a work, autonomy and features of its structures has fundamental importance that each work can have its special aesthetic-semantic rules. These special rules, of course, are obtained carefully examining the effect in a holistic glance” (Tavakoli, 2004, 73). In this research, we seek to study and analyze the most important and prominent components in the two aesthetic and semantic realms of Ibn Yamin’s stanzas so that the audience aware when confronted with the poems of such poet, his dominant attitude and worldview, as well as the effect rate of environmental factors on his mind and words.
MethodologyIn this article, by using a descriptive-analytical method, first, with a general and comprehensive look investigates all stanzas of Faryoumadi Ibn Yamin, then, with a careful look carried out to note and point out the most important and pivotal meanings of poetry and literal device of the poet that has the most frequency and reduplication. Finally, the link between the semantic and aesthetic realms of Ibn Yamin’s stanzas as well as the relationships between these realms with the environment and socio-political situation were analyzed and studied.
Discussion3.1. The semantic realm of Ibn Yamin’s stanzas Persian poetry has been rich since its first evolution and progressive period in terms of possessing precious themes. It is believed that this was the result of the existence of such sources and references in the Pahlavi language and the attention of Persian poets to them (Mahjub, 1993, 89). Also, the interaction with other tribes and the richness of the religious works and sources of the moral and doctrinal themes that their effects have been known since the advent of Persian writings works until the eighth century, has led to the formation of various types of moral and doctrinal poetry in various fields. In the following, we will examine the most significant and prominent meanings of Ibn Yamin's poems. 3.1.1. Abstemiousness and world instability The most important reasons for this motif is that “this famous speaker was in one of the most turbulent historical periods in Iran, and perhaps his place of life was more turbulent than other provinces in this land” (Khanlari, 1968, 3) and the difficulty of the poet’s era and the reversal of the norms of society has caused the poet to get away from the world and its criticism. One of the most frequent effects of the world’s instability is the transient of pleasures and troubles that the poet constantly conveys himself to the instability of this situation and not taking seriously the happy and sadness of the world, and this is psychologically a kind of reaction to endure hardship and psychological counterpart with them. Also, addressing the issue of “death” in the criticism of the world is evident in the poem of Ibn Yamin, which has often been viewed by social and doctrinal approach and by hoping to overcome the hardships and transient of the world, accepts the world’s instability. 3.1.2.Complaint and Criticism Criticism makes the main core of Ibn Yamin’s theories and teachings. Ibn Yamin’s criticisms present the living and alive images of the circumstances of his life. Also, Ibn Yamin’s criticisms are pervasive, sophisticated, and ironic; pervasive because the content of his critical stanzas is remarkable, as well as his critique does not include one person or a particular person, but includes most people in his society and era, which is found a typically state. His criticisms and complaints include criticisms and complaints of the era and fortunes; of ungratefulness the people of highbrow and the prosperity of market the artless people; complaining and criticizing the presence of the envious, the gibers and the enemies; even the complaint and critique of the admirers. 3.1.3. Forgiveness and enviousness The lack of generosity and forgiveness is one of the main weaknesses and disadvantages of the poet’s era. The reasons for addressing this issue in Ibn Yamin’s praiseworthy stanzas is that one of the most frequent commendable traits, which the poet always deals with, is his generosity and forgiveness that he, like others, is deprived of such a trait. In these stanzas, on the one hand, in the poet’s mind are depicted the utopia and the ideal city, and on the other hand, social movements are reflected in the depths of history and his era. 3.1.4. Reason and rationalism Reason and wisdom are very valuable to Ibn Yamin, and he can be called “admirer the intellect” and “rational poet”, but in the poet’s turbulent era in which “Iranian have suffered as much as their past and future history” (Safa, 1991, 1), rationalism is associated with sadness and discomfort and has lost its efficiency and effectiveness. 3.1.5. Taking the opportunity and worth of living Thinking about taking opportunity and benefit of the world’s opportunities and spending moments of life on pleasure and jollification and unsuspecting yourself from where its beginning and outcome are not apparent, Ibn Yamin’s views on death and ignoring consciously sadness has become the dominant motif of his stanzas, that is, it is due to his rational attitude to the realities of life and how it is easier to go. 3.2. The Aesthetic Realm of Ibn Yamin Stanzas Poetry, apart from what it says, how it says is tuned with beauty in everything. According to Roland Barth, the literary text is a semiotic device based on a secondary system; the literary text of semiotic device uses the primary system to create a semiotic structure at higher and more complex levels (Shamsa, 2009, 21). In fact, this field is the realm of rhetoric, in which the poet’s efficient and effective literary device should be addressed. 3.2.1. Paradox The most prominent device used in stanzas of Ibn Yemin is paradox and confrontation. The function of this device is in many cases natural and accessible to the content of poetry and has been covered in all aspects of poetry such as name, verb, adjective, adverb, phrases and sentence structure. One of the reasons for this element returns to its social environment and the poet era; the society that has become anomalous to the norm and worthy of worthlessness. 3.2.2. Simile and allegory Ibn Yamin in his moral stanzas often expresses the basics and results of practical wisdom in the form of correct allegorical and analogies with rich and stable words and expressions. Most of the similes of Ibn Yamin or “sensible analogies” are that they should be considered as the images of the depth, because they refer to facts beyond the nature, and their application has had the influence, the image authority, and giving depth to them; Or "Sensory analogies" that are taken from the areas of nature, war, astronomy, aristocratic and mystical elements, respectively. On the other hand, the use of allegory and in some cases fictional parables in the poetry stanzas express the expansive structure of the virtual image that Ibn Yamin uses to explain the thoughts, teach ethics, inform, and prove his claims. 3.2.3. Ambiguity Another one of the most prominent literary techniques of Ibn Yamin, like other poets of his era, especially Hafiz used artistically and skillfully in his poetry, is “ambiguity”, especially “balanced ambiguity” that the poet uses it to seek a multilateral and stable link between the speech words of his consistent and congruence attitude from several aspects of the audience mind to the considered subject. 3.2.4. Allusion Ibn Yamin has been using the allusion to create the new meanings, imagine and enrich the poetic images, as well as to expend and promote the principles of Islam especially Shi’a, and on the other hand, he has used the religious and epic elements for his petty purposes and interests, such as the praising of admirer, or for a superficial allegory. His allusions are two groups: a) Religious and Qur’an allusions: In the eighth century, with regard to Shi’a movements and the availability of open spaces for the tendency toward Islam specially Shi’a, a poet like Ibn Yamin adapts and arranges verses and anecdotes that this adaptation of the Qur’an, sometimes in the form of words, sometimes covered the Qur’an themes with the theme of Persian poetry, and once had had the allusion to verses and Quran anecdotes that, in addition to the structure of the poetry world created the context of guiding people and strong stimulus for the Shi’a movements, including the leaders. B. National and mythological allusions: Among national and mythological names and personalities, Ibn Yamin refers to Hatam Ta’ei (who is grateful for forgiveness and enviousness) due to the pivotal nature of the issue of forgiveness in stanzas, and Rustam (who personifies power and strength) is specially reminded due to the fatalism and many praises; because the poet speaks of the power and strength of omen and fortune, and the admirers that outstand in warfare and prowess. 3.2.5. Alliteration Such device focused on the poet mind, which uses it across multiple stanzas to match his rhymes with other couplet words. Among these congruous words, Ibn Yamin repeats some of the words more than others. For example, absolute pun between the two words “world (universe) and the world (alive)”, which have the central concept of the world’s instability and temporality, or the excessive pun between the two words “Gardon and Don”, which denotes abstemiousness.
ConclusionThe central concepts of Ibn Yamin in the semantic realm are the abstemiousness and unstable of the world that one of the most important reasons for this tendency is the unfavorable condition of society. Another notable concept is the lack of forgiveness; it is one of the main weaknesses and disadvantages of the poet’s era. Another concept is the complaints and criticism, which include complaints and criticisms of the era and fortunes, ungratefulness the people of highbrow and the prosperity of market the artless people, the presence of the envious, the gibers and the enemies; even the admirers. Another issue is the rationalism of Ibn Yamin that he can be called the “admirer of the intellect” and “rational poet”, and ultimately, the time spending and taking the opportunity. The most pivotal elements of rhetoric in the aesthetic realm of Ibn Yamin are: Paradox, which has been mentioned consciously and skillfully in all aspects of Ibn yamin’s poetry. The purpose of Ibn Yamin in the field of simile and allegory is informing, teaching, preaching, explaining the thoughts, and proving the claims. Among all sorts of ambiguity, “balanced ambiguity” is often used to create artistic ambiguity in poetry, to integrate into the horizontal axis of poetry, to highlight meaning, and to decorate and modernize the word. Ibn Yamin’s allusion is often based on the religion of Islam and Qur'an, and besides that, the national and mythological allusions are also impressive. His goal to use the allusion device is to create new meanings and to fancy and enrich the poetic images as well as to promote the principles of Islam, especially Shi’a. Finally, Ibn Yamin uses the phonological and musical proportions of words especially alliteration to increase the musical aspect of his speech, creates a meaningful relationship between such phonetic proportions with the desired content.
Keywords: Stanza, Semantic realm, Aesthetic realm, Faryuomadi Ibn Yamin -
انقلاب اسلامی، به عنوان یک انقلاب فرهنگی و اجتماعی، موجب شکل گیری هویتی تازه در ایران شد که مولفه های این هویت تازه را می توان در ادبیات انقلاب اسلامی که باورها و آرمان های انقلاب را بازتاب می دهد، مشاهده کرد. در این پژوهش نیز با استفاده از روش تحلیل محتوا به بررسی مولفه-های هویت ملی ایرانیان مصوب شورای فرهنگی، در داستان-های کوتاه دفاع مقدس (آثار برگزیده جایزه ادبی یوسف5تا 7) پرداخته شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که نویسندگان این سه مجموعه، تمام مولفه های هویت ملی را با نگرشی آمیخته با احساسی نوستالژیک و مثبت بازتاب داده اند که در این میان، بیشترین بسامد مربوط به مولفه زبان فارسی به ویژه کنایه ها و اصلاحات و سپس، مولفه تاریخ و تمدن به-ویژه آداب و رسوم و باورهاست. همچنین، مولفه سرزمین ایران به خصوص جغرافیا و مولفه اسلام مبتنی بر قرآن و مودت اهل بیت (ع) و روح معنویت و توحید در رتبه های بعد قرار دارند. به دو مولفه مهدویت و ولایت مداری توجه کم تری شده است. شاخص ترین مجموعه در زمینه هویت ملی در بین این سه مجموعه، یوسف پنج بوده که بیانگر پای بندی بیشتر نویسندگان این مجموعه به رهنمودهای مقام معظم رهبری و شاخص های سند هویت ملی است و ضعیف ترین آنها، یوسف شش است. رنگ دینی از یوسف پنج تا یوسف هفت، سیر نزولی داشته و برعکس، رنگ ملی و محلی در یوسف هفت از بیشترین فراوانی برخوردار بوده و سیر صعودی داشته است.
کلید واژگان: هویت ملی, داستان های کوتاه, دفاع مقدس, روح معنویتThe Islamic Revolution, as a cultural and social revolution, gave rise to a new identity in Iran, which can be seen in the literature of the Islamic Revolution, which reflects the beliefs and aspirations of the revolution. In this research, using the content analysis method, the components of Iranian national identity approved by the Cultural Council have been examined in short stories of sacred defense (selected works of Youssef's literary prize 5 to 7). The results show that the authors of these three collections have reflected all components of national identity with a nostalgic and positive attitude, with the highest frequency being related to the Persian language component, especially the metaphors and corrections, and then to the component. History and civilization are especially customs and beliefs. Also, the component of the land of Iran, especially the geography and the component of Islam based on the Qur'an and the motives of the Ahlul-Bayt (AS) and the spirit of spirituality and monotheism are in the next ranks. Less attention has been paid to the two components of Mahdism and Provincialism. Among the three most important collections in the field of national identity were Yosef Five, which indicates that most of the authors of the series adhere to the Supreme Leader's guidelines and indicators of national identity, and the weakest is Yosef Six. Also, the religious color and smell of Yusuf Five to Yusuf Seven declined, and on the contrary, the national and local color.
Keywords: National identity, short stories, sacred defense, spirit of spirituality -
هر ارتباطی به رمز و رمزگذاری پیوسته است. منظور از رمز، هر نوع ترتیب و توالی منظم و یکپارچه ای است که دربرگیرنده نمادها، کلمات و حروف باشد که به گونه اختیاری برای انتقال مفاهیم و یا ارتباط به کار گرفته می شوند. بدین ترتیب، دو دسته از رمزها وجود دارند: رمزهای کلامی و رمزهای غیرکلامی. رمزهای غیرکلامی رمزهایی هستند که به حرکات بدنی، استفاده از زمان و فضا، لباس، آرایش و صداهایی که به زبان مربوط نیستند، بستگی دارند. در این مقاله سعی شده است تا با دیدگاهی میان رشته ای، داستان رستم و سهراب فردوسی از منظر ارتباطات غیرکلامی بررسی شود و مشخص گردد که فردوسی کاربرد گسترده ای از انواع ارتباطات غیرکلامی در این داستان داشته و آن را در جهت پویایی، حرکت پذیری و حقیقت نمایی جریان داستان و اثرگذاری بیشتر بر مخاطب و اقناع او، به کار گرفته است. پربسامدترین و برجسته ترین پیام های برگرفته شده از نشانگرهای غیرکلامی، یکی، «غم و اندوه» و دیگری «خشم و نبرد» است که با داستان تراژیک-حماسی رستم و سهراب کاملا هماهنگ هستند. در این مقاله، ارتباط های غیرکلامی داستان رستم و سهراب با روش توصیفی-تحلیلی، همراه با ارایه نمودار و بسامدگیری بررسی شده اند.
کلید واژگان: ارتباط غیرکلامی, زبان بدن, رستم و سهراب, فردوسیEvery act of communication is connected to encryption, which refers to any regular and integrated sequence of symbols, words, and letters optionally used to convey concepts. There are two categories of codes, verbal codes and non-verbal codes. Non-verbal codes include codes that relate to physical movements, use of time and space, clothing, makeup, and sounds that are not related to language. In this article, an attempt has been made to examine the story of Rostam and Sohrab by Ferdowsi in terms of non-verbal codes of communication. This is done from an interdisciplinary point of view. As it is found, Ferdowsi has used a wide range of non-verbal codes in this story which give it dynamicity, mobility and truthfulness. The story is also endowed with great effects on the audience, leading to its persuasion. The most frequent and prominent messages taken from non-verbal cues are sadness, anger and battle, which are in perfect harmony with the tragic-epical nature of the story. In this paper, the non-verbal instances of communication in the Rostam and Sohrab story are identified and examined by a descriptive-analytical method. The corresponding diagrams and frequencies are also presented.
Keywords: Nonverbal communications, Body language, Rostam Sohrab, Ferdowsi -
یکی از شاعرانی که در زمینه قطعه سرایی و به ویژه قطعات اخلاقی و اندرزی در ادب فارسی جایگاه ویژه ای دارد، ابن یمین فریومدی است. از ویژگی های برجسته این شاعر دهقان، تضاد در نگرش و نگارش است و با نگاهی ژرف اندیشانه به قطعات او می توان در بسیاری از آنها به تعارض در جهان بینی شاعر پی برد که به صورت آشکارا از طریق صنعت تضاد در سراسر قطعاتش گسترش یافته است و از این صنعت فراخور موضوع و هدف برای زیبایی آفرینی و بیان مضامین مزبور استفاده می کند. در این نوشتار، پرسش اصلی این است که ابن یمین به چه میزان و به چه علت از تضاد در اندیشه و گفتار خود استفاده کرده است و چه ارتباطی میان تضاداندیشی و تضادگویی او وجود دارد؟ نتایج بررسی نشان می دهد که شاعر در این رویکرد، بسیار تحت تاثیر عدم ثبات شخصیتی و اعتقادی، به ویژه موقعیت زمانی و مکانی خود بوده است؛ زیرا از لحاظ زمانی، عصر شاعر دوران سراسر آشوب در تاریخ ایران محسوب می شده و از لحاظ مکانی، محل زندگی شاعر از ولایت های پرآشوب بوده است؛ در نتیجه این آشفتگی های درونی و بیرونی، کلام شاعر نیز دچار درهم ریختگی و آشفتگی می گردد که به خصوص در گستره جهان بینی او، از جمله برخورد با دنیا، جبرگرایی و تقدیرگرایی، سخنوری و شعردانی، می گساری، مدحیات، نکوهش و بدگویی بازتاب یافته است و سبب شده که صنعت تضاد، پربسامدترین شگرد ادبی شاعر به شمار آید. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است و نتایج با استفاده از تحلیل بیت ها، به شیوه کتابخانه ای و سندکاوی حاصل شده اند
کلید واژگان: تضادنگری, تضادگویی, شرایط سیاسی-اجتماعی, اسم, قطعه, ابن یمین فریومدیBoostan Adab, Volume:11 Issue: 4, 2020, PP 139 -164One of the poets who have a special place in the poetry area of Persian literature, especially the poetry parts of ethics, is Ibn Yamin. The prominent features of this peasant poet are contradictions in attitude and writing, and with a profound view of his poetries in many of them one can find out the conflict in the worldview of poet, which is obviously expanded through the industry of contradiction throughout all his poetries and used this industry as the subject and purpose of the aesthetics and expression of the themes. In this paper, the main question is: How much and why Ibn Yamin used the contradiction of his thoughts and speeches, and what is the relationship between his contradiction and his contradictory? The results of the study showed that the poet in this approach was strongly influenced by the instability of personality and spirituality, especially in his temporal and spatial position, because in time perspective, the era of poet is considered as the age of the whole chaos in Iranian history and In terms of location, the poet's place of residence has been a tumultuous place; as a result of these internal and external disturbances, the poet's words were also influenced and seems confused, especially in his worldview, Including dealing with the world, determinism and fanaticism, rhetoric and knowledge of poetry, admonitions, meditations, criticizes and misunderstandings has been reflected and led to industry of contradiction be the most prolific poetry literary poet.
Keywords: Contradictory, Contradiction, Political-social conditions, Noun, Poetry Parts, Ibn Yamin -
پژوهشنامه جریان شناسی شعر و داستان ادبیات معاصر ایران، سال یکم شماره 2 (پاییز و زمستان 1398)، صص 131 -154
عاملیت زنان، جایگاه مهمی در پژوهشهای فمینیستی دارد؛ زیرا عاملیت، موجب استقلال، توانمندسازی زنان و در نتیجه توسعه جوامع میشود. هدف در این پژوهش نیز مقایسه نگرش دانشور و وفی به نقش کارگزاری زنان بر اساس رمانهایشان است. روش این پژوهش، مبتنی بر روش تحلیل محتوا و چارچوب نظری آن، نظریه فمینیسم و نگرش بوردیو است. نتایج پژوهش نشان میدهد هر دو نویسنده نگرش عاملیت زنان را بر رفاهگرایی ترجیح دادهاند. دانشور، بیشتر به عاملیت زنان در عرصه سیاسی، و برای شکستن عادتوارههای سنتی، به سرمایه اجتماعی توجه نشان داده است؛ درحالی که وفی، نقش عاملیت زنان را در عرصه اجتماعی و فرهنگی برجسته کرده و در این زمینه، سرمایه فرهنگی را موثر دانسته است. در آثار هر دو نویسنده، زنان عامل، مهمترین شخصیتهای داستانیاند که از طبقه متوسط جدید هستند و تحصیلات دانشگاهی دارند. زنان عامل در رمانهای دانشور، بیشتر نگرش فمینیستی و در رمانهای وفی نگرشی میانی دارند.
کلید واژگان: دانشور, وفی, شخصیت زنان, عاملیت, سرمایه -
برقراری ارتباط شامل تمام راه هایی است که بشر برای تاثیرگذاری بر دیگران به کار می بندد، این عمل نه تنها شامل سخن گفتن یا نوشتن، بلکه شامل تمام رفتارهای انسان در حالت های مختلف می شود، بنابراین، دو دسته از نشانه های ارتباطی وجود دارد که بشر در برقراری ارتباط از آنها استفاده می کند: نشانه های کلامی و نشانه های غیرکلامی. در علم ارتباطات به چگونگی تاثیرگذاری نشانه های غیرکلامی در انتقال پیام توجه ویژه شده است. تحقیقات نشان داده است بخش بزرگی از پیام ها از طریق نشانه های غیر کلامی به دیگران منتقل می شود. در شعر نیز هنرمند از نشانه های کلامی و غیرکلامی بهره می برد تا در ارتباط با مخاطب تاثیرگذارتر باشد، اما اغلب در تحلیل شعر تمرکز بر نشانه های کلامی است. مهدی اخوان ثالث یکی از شاخص ترین شاعران روایی معاصر است که ویژگی خاص روایی شعرش بستری مناسب برای استفاده از نشانه های غیرکلامی فراهم می آورد. در این پژوهش به چگونگی استفاده اخوان ثالث از نشانه های ارتباط غیر کلامی در شعر در جهت پاسخ به این پرسش ها پرداخته شده است: اخوان ثالث در تصاویر شعری اش از کدام نشانه های ارتباط غیرکلامی استفاده کرده است؟ نشانه های ارتباط غیرکلامی در شعر اخوان ثالث چه معانی ای را به مخاطب القا می کنند؟ آیا بین نشانه های ارتباط غیرکلامی و اندیشه غالب اخوان ثالث در شعرش ارتباط معناداری وجود دارد؟ این پژوهش نشان داد اخوان ثالث در شعرش برخی از مفاهیم و پیام ها را با تصویرکردن نشانه های غیر کلامی مربوط به چشم، دست، پا، سر و گردن، لب و دهان و... منتقل کرده است. بسامد استفاده از این نشانه ها در شعرهایی که ویژگی داستانی و روایی دارند بیشتر است. پیام های منتقل شده از این نشانه ها اغلب حزن، اندوه، ترس، نگرانی، اضطراب، عدم اطمینان و ناامیدی است. بسامد بالای لبخندهای دروغین و استفاده مکرر از پیام های آوایی آه و سکوت نشان می دهد تزویرها، دورویی ها و ناراستی ها فضای فکری اخوان ثالث را، در بیشتر شعرهایش، آکنده از اندوه و ناامیدی کرده اند. استفاده از این نشانه ها به شاعر این امتیاز را داده است که به جای توضیح و تفسیر یک احساس یا تلاش برای انتقال یک پیام، در کلامی موجز، شعری پویا و تاثیرگذار به مخاطبان ارائه دهد.
کلید واژگان: ارتباط غیرکلامی, زبان بدن, شعر معاصر, مهدی اخوان ثالثCommunication includes all the ways that human beings can influence others. This involves not only speaking or writing, but also all human behavior in various ways, so there are two types of communicational signs that human beings use: verbal and non-verbal signs. In communication science, special attention has been paid to how non-verbal signs influence message transmission. The research has shown that a large proportion of messages are transmitted to others through non-verbal signs. In poetry, the poet uses both verbal and nonverbal signs to be more effective in relation to the audience, but often in the analysis of poetry, the focus is on the verbal signs. Mehdi Akhavan-Sales is one of the most remarkable poets of contemporary narrative poetry whose specific characteristic of his poetry makes it suitable to use the non-verbal signs. In this study, the use of non-verbal communicational signs has been discussed to answer the following questions: Which non-verbal signs did Mehdi Akhavan-Sales use in his poetic images? What induces non-verbal signs in his poetry? Is there a significant relationship between the signs of non-verbal communication and the dominant thought of Akhavan in his poems? This study shows that Akhavan transmitted some of the concepts and messages in his poetry by depicting non-verbal signs related to the eyes, hands, feet, head and neck, lips, mouths, etc. The frequency of using these signs is higher in poems that have narrative features. The messages conveyed by these signs are often sadness, fear, concern, anxiety, uncertainty, and despondency. The high frequency of false smiles and the frequent use of phonetic messages of silence indicate that duplicity, and improbity made his poetic atmosphere full of despair. The use of these signs shows that instead of explaining a feeling or trying to convey a message, he presents an effective poem to the audience in a succinct manner.
Keywords: Non-verbal Relationship, Body Language, Contemporary Poet, Mehdi Akhavan-Sales -
پژوهشنامه مکتب های ادبی، پیاپی 4 (تابستان 1397)، صص 128 -157
مکتب رمانتیسم، به عنوان یک مکتب اجتماعی، فکری و هنری که در اواخر قرن هجدهم در اروپا شکل گرفت، ادبیات دیگر ملل از جمله ایران را تحت تاثیر خود قرار داد و نشانه های این اثرگذاری را بر آثار مختلف فارسی، از دوره ی مشروطه تاکنون می توان مشاهده کرد. بیژن نجدی از نویسندگانی است که در پرداختن به مسایل مختلف نگرشی رمانتیکی دارد. این نویسنده، با درآمیختن شعر و داستان و کاربرد گسترده ی عناصر شاعرانه با محتوایی احساسی، سبک خاصی به وجود آورد که هدف در این پژوهش، خوانشی رمانتی سیستی داستان های کوتاه وی با روش توصیفی تحلیلی است. دستاوردهای پژوهش ناظر بر این است که نجدی از میان مولفه های مکتب رمانتیسم، بیشتر به طبیعت گرایی، عشق، گذشته گرایی، اندوه و ناامیدی، گریز به رویا توجه داشته است. روی گردانی از صنعت و تمدن شهری و توجه به طبیعت، دلبستگی به حیوانات و انتقال احساسات شخصیت ها به طبیعت، از جمله ویژگی های طبیعت گرایی نجدی در داستان های کوتاه است. در داستان های کوتاه وی، عشق بر خرد شخصیت ها غلبه دارد و آنان به امور مختلف مانند انسان، طبیعت و حیوانات عشق می ورزند. همچنین برای رهایی از اندوه، به گذشته که بیشتر دوران نوجوانی و جوانی است، پناه می برند. هم چنین برخی از شخصیت ها، برای گریز از واقعیت های تلخ زندگی، به رویا پناه می برند و بدین گونه خواسته های برآورده نشده ی خود را شکل عینی می بخشند. از سویی دیگر، در داستان های کوتاه نجدی، عناصر داستان مانند واژگان، تصاویر، لحن و صحنه پردازی، با ارتباطی اندام وار و منسجم، نقش موثری در انتقال نگرش رمانتیک وی دارند.
کلید واژگان: رمانتیسم, داستان های کوتاه نجدی, طبیعت گرایی, گذشته گرایی, اندوه, افسون واژه و تصویرThe school of Romanticism, as a sociological, intellectual and artistic school which emerged at late of the 18th c., influenced the literature of other nations, notably Iran. The signs of such an influence on different Persian works are traceable from the Constitutionalism. Bijan Najdi is one of authors who has a romantic point of view when dealing with different issues. By mixing poetry and fiction and making much use of poetic elements and emotional contents, he invented a new style. The concern of the present research is a romantic reading his short stories with a descriptive-analytic methodology. The findings of the present research indicate that among the different elements of Romanticism, Bijan Najdi focused mostly on naturalism, love, past, sorrow and disappointment, and dreams. Furthermore, the renunciation of industry and urban civilization and favoring flora and fauna and transferring emotions and feelings from characters to nature are other naturalistic characteristics of Bijan Najdi’s short stories. Love in his short stories dominated the reason of his characters and they love man, nature and animals. To gain emancipation from sorrow, he takes refuge in past—youth and teenage. Some of his characters also to escape from the bitters facts of life take refuge in dream, objectifying their unfulfilled desires. On the other hand, in Bijan Najdi’s short stories such fictional elements as words, images, tone and ambiance possess an organic unity, suggesting an effective romantic perspective.
Keywords: Romanticism, Najdi’s Short Stories, Naturalism, Past, Sorrow, Charm of Words, Images -
ادبیات مقاومت به عنوان یک نوع ادبی، پیشینه ای دیرینه دارد و از زمان پیدایش ادبیات، دوشادوش آن حرکت کرده است. در میان شاعران برجستۀ این نوع ادبی در ایران، قیصر امین پور جایگاه ویژه دارد و زبان شعری این شاعر متمایز از زبان شعری معاصرینش است که دلیل این تمایز، توجه و تمرکز او بر جنبه های مختلف زبان و به خصوص مقولۀ آرکائیسم در شعر است. آرکائیسم یا باستان گرایی نشانگر گرایش شاعران به صرف و نحو کهن در زبان شعر و بازتاب آن در سطح واژگان و ساختارهای نحوی است. در این پژوهش به سطح واژگانی (اسم، صفت، قید، فعل، حرف) آرکائیسم در مجموعۀ کامل اشعار قیصر امین پور پرداخته شده است که در این بررسی هم کارکرد و انگیزۀ انتخاب واژگان کهن و هم ساختمان این واژگان مورد توجه قرار گرفته است. هدف این پژوهش روشن ساختن کارکرد و ساختار واژگان آرکائیک مورد استفادۀ این شاعر و چگونگی ارتباط میان زبان و دیدگاه وی در اشعارش است. نتایج به دست آمده با استفاده از روش توصیفی و کتابخانه ای و تحلیل بیت ها و آمارگیری، بیانگر این است که شاعر در گزینش واژگان آرکائیک خود غالبا جنبه های حماسی، عرفانی، موسیقایی، بلاغی و شاعرانه را مورد توجه قرار داده و زبان امروزی را با الگوهای کهن تطبیق داده است.کلید واژگان: باستان گرایی واژگانی, ادبیات مقاومت, برجسته سازی, قیصر امین پورResistance literature as a literary genre has a long history and since the birth of literature, moved alongside it. Kaiser Aminpoor has special place among the prominent poets of this kind of literature in Iran and his poetic language distinct from poetic language of his contemporaries that the reason for this distinction is his focus on different aspects of language and particularly the issue of archaism in poetry. Archaism is indicative of the ancient poets grammar in the language of poetry and its reflection in the words and syntax. In this study, has been paid to level of the lexical archaism (noun, adjective, adverb, verb, word) in full array Lyrics Kaiser Aminpoor that in the present study is considered the performance and motivation of choice of ancient words and vocabulary building. The aim of this study is to elucidate the function and structure of the ancient vocabulary used by the poet and the relation between language and his views on poetry.the results achieved by using of the way descriptive and library and analysis lines and survey, indicates that poet is considered in his choice of words of ancient often aspects epic, mystical, musical, rhetorical and poetic and is adapted modern languages with ancient patterns.Keywords: Lexical archaism, Resistance literature, Highlighting, Kaiser Aminpoor
-
«تکرار» در زیباشناسی هنر از مباحث اساسی است و در ادبیات و به خصوص در شعر نقش بسزا دارد. این فن ادبی در صورت کاربرد مناسب، جنبه های زیباشناسیک خواهد داشت و از دیدگاه سبک شناختی نیز گاه بیانگر سبک شخصی است. در این پژوهش، با روش توصیفی-تحلیلی، گونه های مختلف تکرار و توازن در سطوح گوناگون آوایی، واژگانی و نحوی در منظومه ویس و رامین (432-446 ق) - که از داستان های روزگار اشکانیان و در بحر هزج به نظم در آمده است- مطالعه می شود. در بخش نخست، توازن آوایی با مقوله هایی نظیر توازن واجی و هجایی، در بخش دوم، توازن واژگانی، شامل انواع تکرار در سطوح مختلف واژه، گروه و جمله، و در بخش سوم، توازن نحوی با مقوله هایی همچون تکرار ساخت، همنشین سازی نقشی و جانشین سازی نقشی تحلیل می شود و در پایان، کارکردهای تکرار در منظومه ویس و رامین بررسی خواهد شد. نتیجه بیانگر این مطلب است که فخرالدین گرگانی توانسته از طریق تکرار، هنرمندانه ترین صنایع بلاغی، به ویژه صنایع لفظی را در سراسر منظومه خود به نمایش بگذارد و از این طریق، مفهوم شعری خود را با تاکید، وضوح، تنوع و لذت بالاتری به مخاطب ارائه کند و از تکرار برای تداعی و نمایش اعمال دراماتیک و انسجام میان موسیقی و مفاهیم شعری بهره ببرد.کلید واژگان: ویس و رامین, تکرار آوایی, تکرار واژگانی, تکرار نحوی, کارکرد تکرارLiterary Arts, Volume:9 Issue: 3, 2017, PP 27 -42Repetitionis a fundamental issue in aesthetics of art and plays a very important role in literature and, in particular, in poetry. Repetitions can also exert an influence on aesthetic aspects of a literary work in case of being appropriately applied. On the other hand, from a stylistic point of view, repetitioncan reflect the authors individual style. In fact, full repetitionand partial repetition are two ways to create elegance in speech and also to establish music of rhyme in poetry which are considered to be of fundamental elements in poetry. Therefore, all the verbal tricks and even meter and rhyme are created based on repetition. Repetitionis pleasant since repeating something reminds us of that thing again and perceiving this unity pleases us. It is obvious that Fakhr od-Din Asad recognizes the internal and external music of poetry correctly and applies it widely.
He has applied repetitionin various ways to exert more influence and to make the poem more pleasing: on one hand, like other poets in Khorāsānīstyle, Fakhr od-Din Asad has applied repetitionvery gracefully and on the other hand, a large number of these repetitionsstem from Pahlavi texts and from the origins of the story in which there were a great deal ofredundancy and also various images and sentences. Figures of speech created through balance do not have similar essence, so different types of balance should be considered in different analytical levels. Here, balance has been used in its widest sense i.e. each type of music and meter which can be considered in the level of phonological, lexical and syntactic and is created through verbal repetition. This does not mean that the above-mentioned analytical levels are separated from each other since most of figures of speech should be considered through the elements of more than one level. The occurrence of phonological balance is more than lexical balance and the frequency of lexical balance is higher than that of syntactic balance.
Phonological balance is a kind of verbal balance created through the repetition of all phonemes and enhances the musical aspect of poem. This kind of balance is divided into two qualitative and quantitative parts. Qualitative phonological balance is a kind of phoneme repetition creating alliteration and quantitative phonological balance creates the meter of the poem. Phonemic balance refers to those phonological repetitions which happen in one syllable and is divided into two parts:1. Assonance: the repetition of one high-frequency consonant in a sentence
2. Consonance: the repetition and distribution of vowels in words.
One of the figures of speech which can be considered regarding to phonemic balance is alliteration. On the other hand, phonemic balance refers to those parts of phonemic repetitions which are created through collocation of some syllables and, in general, leads to poetry.
Lexical balance is another kind of balance created through a language unit which is larger than syllable. In the other word, lexical balance is not limited to repetition of some syllables in a word rather it can include the repetition of a whole word, a noun or a verb phrase or even a set of words in a sentence. By the way, similarity between two or more repetitive words can be regarded as partial or full. The difference between phonological and lexical balance is related to the point that lexical balance is created through the repetition of two or more words or grammatical elements which are larger that syllable in structure while, phonological balance is created by the repetition of two or more language units which are smaller than word i.e. syllable or phoneme.
Repetition is exerted to the lexical level partially or fully resulting in establishing a set of figures of speech. The repetition of word with partial similarity can be seen in some figure of speech such as different kinds of saj', pun, and also in Leonine verse (tarsi) and counterbalance (movaazene). Full similarity includes a grammatical morpheme or larger elements like words, phrases and even sentence. It should be said that, therefore, lexical balance is not only limited to repetition in level of word rather it includes grammatical elements larger than word such as radif, radif alqafyh, rad alsadr alalajz, rad alajz alalsadr, homophonic pun, compounded pun etc. It is worth saying that homophonic or compounded puns are a complete similarity between two grammatically different elements so they can be analyzed in this section. Repetition in level of phrase: phrase is a group of words that functions as a single unit and can be regarded as full or partial. Repetition in level of sentence: in Persian, each sentence consist of at least two grammatical elements i.e. verb and subject (shenaseh). Here, repetition can also be considered fully or partially.
Syntactic balance: in this section, it should be said that syntactic balance does not necessarily include phonological repetition although, at times, poet may benefit from phonological repetition while creating syntactic balance. Syntactic balance can be created through collocating the elements with similar part of speech or by displacing and replacing the elements of a sentence. Collocating the elements with similar part of speech includes some figures of speech such as laf-o-nashr, division (taqsim), numbers (adad), tansiq os-sefat etc. In part of speech replacement by displacing the elements of a sentence a new sentence is created which bear a syntactic balance with previous sentence.
The functions of repetition in Vis and Rāmin are as follow:Euphoniousness, stating feelings and emotions, inducing meaning, emphasizing on a specific meaning, creating unity between poet and reader, explaining and interpreting the meaning of the poem, developing creativity and fertility of meaning, creating new terms and structures, emphasizing on poets inner feelings, perpetuating an action or a state, creating various entries in the poems, inducing specific meanings through repetition of morphemes.Keywords: Vis, Rāmin, phonological repetition, lexical repetition, syntactic repetition, function of repetition -
منظومه دلاویز ویس و رامین از داستان های روزگار اشکانیان است که فخرالدین اسعد گرگانی از شاعران بزرگ سبک خراسانی در میان سال های (432-446ه.ق) به بحر هزج آن را به نظم درآورده است. هنجارگریزی یکی از موثرترین شیوه های برجسته سازی و آشنایی زدایی فخرالدین در سرایش این مثنوی است که از این رهگذر هم به توسعه زبان شعری و زیبایی کلام خود پرداخته و هم لذت درک ادبی و تامل مخاطب را فزونی بخشیده است. این پژوهش سعی دارد تا با روش توصیفی-تحلیلی در چارچوب مکتب ساختارگرایی و برمبنای الگوی هنجارگریزی لیچ به بررسی پنج نوع هنجارگریزی (نحوی ، آوایی ، واژگانی ، گویشی ، زمانی) در مثنوی ویس و رامین بپردازد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بسامد وقوع هنجارگریزی نحوی در سخن فخرالدین گرگانی ، بیش از سایر هنجارگریزی هاست. هنجارگریزی آوایی ، معنایی ، واژگانی ، زمانی ، گویشی به ترتیب در جایگاه های بعدی قرار گرفته اند و دو نوع هنجارگریزی سبکی و نوشتاری بسامد صفر در ویس و رامین داشته اند. در این مقاله از پرداختن به هنجارگریزی معنایی چشم پوشی می شود؛ زیرا این گونه هنجارگریزی مجال فراخ تری برای ارائه ، طلب می کند و شایسته است در مقاله ای جداگانه به این نوع هنجارگریزی پرداخته شود.کلید واژگان: ویس و رامین, آشنایی زدایی, هنجارگریزی, هنجارگریزی نحوی, هنجارگریزی آواییLiterary Arts, Volume:8 Issue: 3, 2016, PP 43 -62The charming Veis-o-Ramin Masnavi is one of Ashkanian era stories that had been verified in Bahr-e-Hazaj by Fakhrodin Asâad Gorgani, one of the great Khorasani style poets during years of 432 and 446 Hejri Ghamari. Norm escaping is one of the most effective ways of highlighting and defamiliarization of Fakhrodin in writing this Masnavi. He developed his poetry language and beauty of his words and also increased literary understanding and reflection of his audience through this way. The present study is trying to investigate five types of (lexical, syntactic, phonetic, dialectal, and temporal) norm escaping in Veis-o-Ramin Masnavi by using descriptive-analytic method in structuralism framework and base on Lichâs norm escaping model. The results of this study indicate that the frequency of lexical norm escaping occurrence in Fakhrodin Gorgani words is more than other norm escaping. Semantic, syntactic, phonetic, temporal, and dialectal norm escaping are located in the succeeding places respectively, and two types of style and writing norm escaping had zero frequency in Veis-o-Ramin Masnavi. Discussing semantic norm escaping is ignored in the present article, because proposing this type of norm escaping needs more time and it deserves to be discussed in another article.Keywords: Vis, Ramin, defamiliarization, Deviation, Syntactic Deviation, Phonological Deviation
-
منظومه ی دلاویز «ویس و رامین» از داستان های روزگار اشکانیان است که فخرالدین اسعد گرگانی از شاعران بزرگ سبک خراسانی در میان سال های (432-446ه.ق.) آن را به نظم درآورده است. وی علاوه بر به کارگیری انواع صور خیال، با امتزاج گونه های متنوع استعاره در شعر خود به آفرینش سبکی فاخر و هنری دست یازیده که دربردارنده ی نهایت احساس و جهان بینی شاعر به این شگرد شاعرانه است. در حقیقت اهمیت استعاره در این است که رکن اساسی خلاقیت و نمود فردیت هنری شاعر شمرده می شود و سبک شناسان استعاره را به منزله یک سبک رده بندی می کنند؛ چرا که هر کدام از صورت های مختلف استعاره، زاییده ی نگرش خاص و وضعیت بخصوصی از ذهن شاعر است و از طریق هر کدام از این صورت ها، می توان زاویه ی دید و دریافت شاعر از رابطه ی میان اشیاء را مشخص نمود که در نتیجه سبب تفاوت محتوا و شکل اندیشه ی شاعر با دیگران می شود. هدف این پژوهش، شناساندن ویژگی های استعاره و دیدگاه شناختیان در ارتباط با آن و بررسی نقش ها و ساختار استعاره های فخرالدین است. روش پژوهش توصیفی است و نتایج با استفاده از تحلیل بیت ها و آمارگیری، به شیوه کتابخانه ای و سندکاوی بررسی شده است. نتیجه نشان می دهد، فهم استعاره از دیدگاه شناختی در شعر فخرالدین، علاوه بر کمک به شناخت هر چه بهتر جنبه های زیباشناسانه در شعر او، به شناخت ابعادی نوین از ذهنیت و ایدئولوژی شاعر در برخورد با جهان هستی کمک خواهد کرد.کلید واژگان: ویس ورامین, استعاره, نگرگاه شناختی به استعاره, انواع استعاره, نقش های استعاره
-
بخش عمده ای از سرشت یک سبک را نوع گزینش واژه ها می سازد و بسیاری، سبک را هنر «واژه گزینی» می دانند و در کار شناخت سبک، بیش از هر چیزی چشم بر واژه ها دوخته اند. بنابراین هر واژه در گزینش شاعرانه از دو جنبه مورد توجه قرار می گیرد: از جهت ساختار آوایی و از جهت انتقال و القای معانی. هدف از پژوهش حاضر، از یک سو بررسی واژه از دیدگاه محتوایی و معنایی و چگونگی ارتباط و پیوستگی میان لفظ و معنا در منظومه ویس و رامین است و از سوی دیگر بررسی میزان اهمیت واژه در القای ایدئولوژی و نگرش فخرالدین اسعد گرگانی در این منظومه است. روش پژوهش در این مقاله، کتابخانه-ای و توصیفی است و در پایان، نموداری تحلیلی از موضوع های مورد بررسی، آورده شده است. نتیجه، بیانگر این است که پیوستگی ژرف و مستحکمی میان انتخاب واژه ها و تلقی شاعر وجود دارد که نشان دهنده نگرش ویژه فخر الدین اسعدگرگانی در به کارگیری دایره واژگانی خود است.کلید واژگان: ایدئولوژیک, واژه های حسی و انتزاعی, واژه های متضاد و مترادف, واژه, های عام و خاص, ویس و رامین
-
ای هام و به خصوص ای هام تناسب نقش مهمی در هنری کردن شعر هر شاعری دارد. هدف از نگارش این مقاله نیز بررسی این صنعت بدیعی و کارکردهای آن در اشعار سلمان ساوجی است.
ای هام تناسب مهمترین مختصه ی سبکی شعر سلمان است و از آن برای ایجاد ابهام هنری، موسیقی شعر، برجسته سازی معنا، گسترش زبان، تزئین هنری و انسجام بهره برده است. ای هام تناسب به گونه ای در شعر سلمان به کار رفته است که می توان هر دو معنی را مد نظر داشت یا این که انتخاب یکی از دو معنی بسیار دشوار است، این موضوع سبب ایجاد ابهام هنری در شعر وی شده است. همچنین از طریق تقابل و تناظرهای ایجاد شده از طریق ای هام تناسب، موسیقی شعر خود را غنی کرده است. با ارتباطی که از طریق ای هام تناسب در بین کلمات شعر ایجاد می کند، انسجام شعر وی نیز بسیار قوی شده است. همراه شدن ای هام تناسب با صنایع بدیعی و صورخیالی همچون تضاد و ترادف، تلمیح، تشخیص، حس آمیزی، تشبیه، استعاره، مجاز و به خصوص کنایه، موجب شده تا زبان شعر سلمان از زبان نثر فاصله بگیرد، ظرفیت زبان شعر وی برای برانگیختن عواطف خواننده بالا برود و با توجه به این که خواننده در کنش خواندن و خلق معنا مشارکت می یابد، به یک خواننده فعال تبدیل شود و در نتیجه به التذاذ هنری دست بیابد.
کلید واژگان: سلمان, ایهام تناسب, ابهام هنری, موسیقی شعر“Eiham” and especially “Eiham Tanasob” have an important role in enhancing the quality of the poems. Salman Savoji used Eiham to create artistic ambiguity، solidarity، and internal music. The purpose of this article is to study Eiham and its functions in the poems of Salman Savoji. “Eiham Tanasob” is the most dominated characteristic in Salaman`s poetic style and is used to create artistic ambiguity، rhythm of poem، enhancement of meaning، expanding the language، artistic decorating، and solidarity. In Salman`s poems، Eiham is used in a way that we can understand both the close and the far meaning of the words or it is very difficult to choose one of the meanings which results in an artistic ambiguity. He also enhanced the rhythm of his poems by contrast and symmetry which are the results of “Eiham Tanasob”. The relation that is made between the words of the poem by “Eiham Tanasob” results in a great solidarity. “Eiham Tanasob” along with other kinds of rhetoric and other forms of imagery used in his poems cause to distinguish his poetry language from prose، enhance the capacity of his poetry language to motivate the feelings of the readers، and according to the cooperation of the readers in creating the meaning the reader becomes an active one and results in artistic satisfaction.Keywords: Salman, Eiham Tanasob, artistic ambiguity, rhythm of poem -
شعر آمیزه ای از اندیشه و صور خیال است. اندیشه های شاعر، زبان اوست که در قالب شعر بیان شده است و به ذهن مخاطب متبادر می شود. جهان بینی شاعر و کیفیت تبیین امور، در ساخت جمله های او تاثیر می گذارد. در نتیجه هر کدام از سبک ها و ژانرهای ادبی، الگوهای دستوری مشخصی را برمی گزینند. این الگوهای دستوری در واقع بیان کننده نوع دیدگاه و ذهنیت حاکم بر آن سبک و یا موضوع ادبی هستند. عوامل دستوری که تفاوت های دیدگاه و نگرش مولف را نسبت به موضوع یا مولفه ای در متن نشان می دهد، بسیارند اما در این مقاله به دو عامل وجهیت و متغیرهای زمان در مثنوی ویس و رامین اشاره می شود. هدف این پژوهش، روشن ساختن دیدگاه و نگرش فخرالدین اسعد گرگانی در به کارگیری فعل ها، قیدها، صفت ها و نیز چینش واژگان و انعکاس صدای وی در نحو جمله هاست. نتایج حاصل از تحلیل های انجام شده بیانگر این است که نگرش شاعر تابعی است از غلبه رویداد محوری، و استفاده وی از قیدهای زمان حال، بیانگر واقع گرایی و اطمینان او درباره موضوع داستان است. صفات و خصوصیات فخرالدین، رویکردی مطلق گرا و برابر دارد و از طریق ارجاع کلام به «لحظه سخن گفتن» و کاربرد زمان مضارع و قیدهای تاکید و ایجاب، باور قطعی و مسلم شاعر نسبت به موضوع عشق و پیامدهای آن نشان داده می شود.
کلید واژگان: سبک, وجهیت, متغیر زمان, ویس و رامینPoetry is a mixture of thought and imagery. Thoughts of the poet are his language expressed in the form of verse and cross to the mind of the reader. Poet’s worldview and the quality of explaining phenomena affect the structure of his sentences. Consequently، styles and literary genres select certain syntactic patterns. These patterns، indeed، express the perspective and subjectivity governing that style or literary theme. There are numerous syntactic factors which show the differences of author’s perspective and attitude with regard to a subject or component in the text but this article considers two elements of modality and temporal variables in the Mathnavi of Veis va Ramin. This research aims to elucidate the view and attitude of the poet in using verbs، adverbs، adjectives and the organization of the words and reflection of the poet’s voice in the syntax of sentences. The results of this study show that the attitude of the poet is controlled by the dominance of events and his usage of present tense adverbs implies his realism and his confidence in the subject of the tale. The characteristics of Fakhr al-Din have an absolutist and equal attitude، and by referring the discourse to the moment of speaking and using present tense and distinguishing and affirmative adverbs the absolute and definite belief of the poet in love and its consequences are shown.Keywords: style, modality, tense variable, Veis va Ramin -
برخی از نظریه های زبانشناسی امکانات مفیدی را برای تحلیل متون ادبی پیش می نهند. یکی از این نظریه ها، نظریه هلیدی و حسن است. در این نظریه ارتباط معنایی، لفظی، نحوی یا منطقی جمله های یک متن «انسجام» نامیده شده است. از این دیدگاه، انسجام در زبان معیار عواملی دارد که عبارتند از: دستوری، واژگانی، پیوندی. و هر کدام از این عوامل دربردارنده ی عوامل جزئی تر هستند. هدف این مقاله بررسی هر یک از این عوامل انسجام در مثنوی ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی است و در انتها، نتیجه نشان می دهد که در میان گونه های متنوع انسجام، انسجام واژگانی بخصوص تکرار و تضاد، و انسجام پیوندی بویژه ارتباط اضافی، بیشترین تاثیر را در پیوستگی و یکپارچگی بیت های ویس و رامین به خود اختصاص داده است. از سوی دیگر سایر عوامل انسجامی در سخن فخرالدین به طور محسوس، برجستگی دارد که می توان این موارد را همراه با کوتاهی جمله های ویس و رامین از دلایل سادگی و فهم پذیری شعر فخرالدین دانست. روش پژوهش توصیفی است و نتایج با استفاده از تحلیل بیت ها، به شیوه کتابخانه ای و سندکاوی بررسی شده اند و هر کدام از عوامل انسجام با ذکر نمونه بیت و بسامد تکرار، مورد بررسی قرار می گیرد.
کلید واژگان: انسجام متنی, انسجام دستوری, انسجام واژگانی, انسجام پیوندی, ویس و رامینBoostan Adab, Volume:6 Issue: 2, 2014, PP 107 -134Some linguistic theories propose useful possibilities for analyzing literary texts. One of these theories is Halliday and Hasan’s theory. The semantic، verbal، syntactical، or logical relationship of a text sentences is called coherency in this theory. From this point of view coherency in official language have some elements that include: grammatical، lexical، connective، and each of these elements includes some other minor elements. The aim of the present article is to investigate each of these coherency elements in Fakhrodin’s Veis-o-Ramin and in the end the results show that among the different types of coherency the lexical coherency especially repetition and contradiction، and connective coherency specially plus counection have the most impact on coherency and unity of Veis-o-Ramin’s verses. On the other hand، other coherency elements in Fakhrodin’s speech are significant which alongside short length of sentences of Veis-o-Ramin can be considered as simplicity and understandability reasons of Fakhrodin’s poem. The method of study is descriptive and the results are investigated by analyzing the verses in library and document searching method and each of coherency elements are investigated by mentioning sample verse and the repetition frequency.Keywords: Textual Coherence, Grammatical Coherence, LexicalCoherence, Connective coherence, Vis, Rāmin -
بررسی پاره ای ویژگی های تشبیه در شعر آصف قهفرخیآصف قهفرخی یکی از شعرای صاحب ذوق و قریحه عصر قاجار است. اشعار این شاعر گمنام بیان گر هنرمندی و چیره دستی وی در سرودن شعر است. تشبیه، یکی از انواع تصاویر شاعرانه است که آصف مضامین شعری خود را با استفاده از آن ساخته است. تشبیه انواع و اقسامی دارد و از جهات مختلف قابل بررسی است؛ از جمله از لحاظ طرفین، ساختمان، شکل و موضوع تشبیه. هدف از پژوهش حاضر این است که تشبیه های دیوان وی، از لحاظ موضوعی بررسی شود تا دریافته شود این شاعر از چه عناصری در آفرینش تشبیه های خود بهره برده است. علاوه براین آصف در کنار تشبیه های خود از دیگر زیبایی-های بلاغی استفاده کرده است که به بررسی برخی از این عناصر بلاغی پرداخته می شود.
کلید واژگان: زیبایی های بلاغی, عناصر تصویرساز, تشبیه, آصف قهفرخی, سروشنامهStudy of Some of Simile Properties in Asef GhahfarokhiOne of the talented and poetic gifted poets in Qajar Dynasty is Asef Ghahfarokhi. The poems of this anonymous poet show his artistic soul and mastership in poetry. He associated the poetical senses with pleasant poetical figures. One of the poetical figures is simile. Simile has different types and can be considered in respect of 2 compared entities, structure, form, theme, and so on. In this essay, we want to consider Asef’s similes in a thematic point of view to show the way he creates his poetic similes. Furthermore, a part of the essay has assigned to study the other eloquently figures associated with simile figure in Asef’s poetry.
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.