به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
مقالات رزومه:

دکتر سامان ضیایی

  • محمدجواد مهدی زاده*، حمید محمدی، سامان ضیایی، علی آذره

    تغییرات آب و هوایی تاثیر قابل توجهی بر تولید جهانی محصولات کشاورزی داشته است. مطالعه تاثیر تغییرات اقلیمی بر تولید محصولات کشاورزی برای اتخاذ تصمیمات پیشگیرانه جهت بهبود کشاورزی بسیار مهم است. هدف پژوهش حاضر شبیه سازی الگوی کشت محصولات کشاورزی دشت جیرفت تحت تاثیر سناریوهای مختلف اقلیمی است. بدین منظور در آغاز با استفاده از تحلیل های رگرسیونی اثر متغیرهای اقلیمی دما و بارش بر عملکرد محصولات پیاز و سیب زمینی در دوره 1401-1370 بررسی شد. علت انتخاب این دو محصول آن است که سطح زیرکشت بالایی را به خود اختصاص می دهند و در دو کشت بهاره و پاییزه انجام می شود. آن گاه با استفاده از مدل گردش عمومی HasGEM3 تغییرپذیرهای اقلیم دشت جیرفت تحت سناریوهای سری 5/8، 5/4، 6/2 RCP موجود در جدیدترین گزارش هیئت بین دولی تغییر اقلیم (گزارش پنجم) برای دوره های (2045-2011)، (2065-2046)، (2079-2066) و (2099-2080) پیش بینی شد. در پایان با به کارگیری رهیافت برنامه ریزی ریاضی مثبت الگوی کشت منطقه شبیه سازی و اثرگذاری های تغییر اقلیم بر الگوی کشت در دوره های یاد شده بررسی شد. نتایج نشان داد پارامترهای اقلیمی دما و بارش تاثیر معنی داری بر عملکرد محصولات منتخب دارد. هم چنین با اعمال پیش بینی تغییرپذیری های اقلیم در مدل الگوی کشت همه محصولات منتخب در دوره های (2045-2011)، (2065-2046)، (2079-2066) و (2099-2080) بر اساس پیش بینی های مدل HasGEM3 تحت تاثیر سناریوهای مختلف اقلیمی قرار می گیرند. با در نظر گرفتن اثرگذاری های تغییر اقلیم و بهبود بهره وری محصولات کشاورزی از اثرگذاری های سوء این پدیده کاست. نتایج این تحقیق می تواند در برنامه ریزی کشاورزی و توسعه اقتصادی شهرستان جیرفت سودمند باشد.

    کلید واژگان: تغییر اقلیم, مدل گردش عمومی, شبیه سازی, کشاورزی, جیرفت
    Mohammadjavad Mehdizadeh*, Hamid Mohammadi, Saman Ziaee, Ali Azareh

    Climate change has had a significant impact on the global production of agricultural products. Studying the impact of climate change on the production of agricultural products is very important for making preventive decisions to improve agriculture. The aim of the current research is to simulate the cultivation pattern of Jiroft plain agricultural products under the influence of different climate scenarios. For this purpose, at the beginning, the effect of temperature and precipitation climatic variables on the yield of onion and potato crops in the period 1991-2022 was investigated using regression analysis. The reason for choosing these two crops is that they occupy a high area under cultivation and are cultivated in spring and autumn. Then, using HasGEM3 general circulation model, the climate variables of Jiroft plain under RCP 8/5, 4/5, 6/2 series scenarios available in the latest report of the International Panel on Climate Change (5th report) for the periods (2011-2045) , (2046-2065), (2066-2079) and (2080-2099) were predicted. In the end, by applying the positive mathematical programming approach, the cultivation pattern of the region was simulated and the effects of climate change on the cultivation pattern in the mentioned periods were investigated. The results showed that the climatic parameters of temperature and precipitation have a significant effect on the performance of selected products. Also, by applying the forecast of climate variability in the cultivation pattern model of all selected crops in the periods (2011-2045), (2046-2065), (2066-2079) and (2080-2099) based on The noses of the HasGEM3 model are affected by different climate scenarios. Considering the effects of climate change and improving the productivity of agricultural products, it is one of the bad effects of this phenomenon. The results of this research can be useful in agricultural planning and economic development of Jiroft city.

    Keywords: Climate Changes, General Circulation Of The Atmosphere, Simulation, Agriculture, Jiroft
  • تحلیل فضایی تغییرات اقلیم بر عملکرد زعفران (مطالعه موردی شهرستان های استان خراسان رضوی، شمالی و جنوبی)
    سامان ضیائی*، منصوره وفائی، حمید محمدی، محمود احمدپور

    با توجه به اهمیت تغییرات اقلیم بر تولیدات محصولات کشاورزی و وابستگی میزان عملکرد به نزولات جوی، هدف مقاله حاضر بررسی تاثیر متغیرهای اقلیمی چون دما، بارندگی، نهاده های مصرفی کود و پیاز بر عملکرد زعفران در شهرستان های استان خراسان رضوی، شمالی و جنوبی طی سال های 1398-1380 است. بدین منظور با استفاده از مدل ریکاردین و مدل فضایی مختلط خود رگرسیونی(SAR) تاثیر تغییرات اقلیمی در سه اقلیم گرم ، معتدل و سرد در استان های مذکور بررسی گردید. نتایج حاصل از مدل در سه اقلیم نشان داد که میزان بارندگی، کود و پیاز برخلاف دما بر عملکرد زعفران تاثیر مثبت و معنی داری دارد و معنی دار بودن ضریب وقفه فضایی متغیر وابسته، وجود اثرات فضایی را تایید می کند. از این رو با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش مبنی بر افزایش رخدادهای جدی درجه حرارت بالا ، کاهش بارندگی و کاهش عملکرد زعفران در دوره های آتی و نقش غیر قابل انکار زعفران در معیشت، اشتغال و درآمدزایی کشاورزان منطقه ضرورت دارد استفاده از ارقام محصول که مقاومت بیشتری در برابر خشکسالی و گرما دارند، مورد توجه قرار گیرد.

    کلید واژگان: سنجی فضایی, تغییرات اقلیم, رهیافت ریکاردین, زعفران
    Spatial analysis of climate change on saffron yield (Case study of Khorasan Razavi, North Khorasan and South Khorasan cities)
    Saman Ziaee *, Mansooreh Vafaee, Hamid Mohammadi, Mahmoud Ahmadpour

    Due to the importance of climate change on agricultural production and the dependence of yield on rainfall, the purpose of this article is to investigate effect of climatic variables such as temperature, rainfall, fertilizer and onion inputs on saffron yield in cities of Khorasan provinces during the years 1398-1380. For this purpose, using Ricardin model and mixed spatial autoregressive model (SAR), the effect of climate change in three climates: hot and dry, temperate and cold in the mentioned provinces was investigated. The results of the model in three climates showed that the amount of rainfall, fertilizer and onion, contrary to temperature, have a positive and significant effect on saffron yield and the significance of the spatial interruption coefficient of the dependent variable confirms the existence of spatial effects. According to the results of this study, it is necessary to increase the serious events of high temperature and decrease rainfall and reduce the yield of saffron in future periods and the undeniable role of saffron in livelihood, employment and income generation of farmers in the region.

    Keywords: Spatial Econometrics, Climate Change, Ricardian Approach, Saffron
  • محدثه میر، سامان ضیایی*

    منطقه سیستان در شمال استان سیستان و بلوچستان از جمله مناطق کشور می باشد که در چند دهه اخیر بر شدت گردوغبار در منطقه افزوده شده است و اثرات منفی بسیاری بر منطقه در پی داشته است. هدف از پژوهش حاضر بررسی میزان همبستگی بین تعداد روزهای گردوغباری با متغیرهای اقلیمی و آبگیری تالاب هامون در منطقه سیستان است. بدین منظور مساحت آبگیری تالاب هامون و داده های اقلیمی سرعت باد، بارندگی و دما انتخاب و ارتباطشان با تعداد روز های همراه با گردوغبار ثبت شده در ایستگاه هواشناسی زابل در دوره آماری 1390 تا 1400 با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و روش رگرسیون خطی چند متغیره در نرم افزارهای آماری پردازش و تحلیل شد. نتایج نشان داد بالاترین ضریب همبستگی با تعداد روزهای همراه با گردوغبار مربوط به سرعت باد با مقدار 808/0 می باشد که بیشترین همبستگی را نشان می دهد، ضریب همبستگی دما با تعداد روزهای همراه با گردوغبار 422/0 یک رابطه معنی دار و مثبت را نشان می دهد، ضریب همبستگی بارندگی با تعداد روزهای همراه با گردوغبار 333/0- یک رابطه معنی دار و معکوس را نشان می دهد، علاوه بر این فراوانی روزهای گردوغباری با آبگیری تالاب هامون دارای ضریب همبستگی معکوس با مقدار 748/0- است. با توجه به ضریب همبستگی متغیرهای مورد مطالعه مشخص گردید وضعیت آبگیری تالاب هامون بر روزهای گردوغباری در منطقه نسبت به بارندگی و دما بیشتر اثر گذار است به طوریکه با افزایش 1000 هکتار بیشتر آبگیری تالاب هامون حدود 3/0 واحد از روزهای گردوغباری کمتر-خواهد شد.. نتایج حاصل از مدل سازی با رگرسیون چند متغیره برای روزهای گردوغباری و پارامترهای مورد مطالعه نشان داد آبگیری تالاب هامون و سرعت باد تاثیر بسیاری بر فراوانی روزهای گردوغباری دارد طبق مقدار R2 61٪ از متغیر وابسته (تعدادروزهای گردوغباری) توسط متغیرهای مستقل (وضعیت آبگیری تالاب، سرعت باد، دما و بارندگی) وارد شده به مدل تبیین شده است.

    کلید واژگان: ضریب همبستگی, رگرسیون چند متغیره, روش های آماری, پارامترهای اقلیمی, سنجش از دور
    Mohaddeseh Mir, Saman Ziaee *
    Introduction

    Dust storms are one of the natural phenomena that have affected many arid and semi-arid regions of the world in recent decades And it has increased significantly in the past years And as a result, it has had many harmful effects on the residents of the areas, so that the living conditions are very difficult in many areas due to the large amount of dust. Unfortunately, due to climate changes, including the decrease in rainfall, which on the other hand leads to the barrenness of the land surface and soil erosion, the conditions for the transport of fine dust can be provided, and when there are storms, a lot of fine dust is carried towards residential areas, and this affects It has a negative effect on the economy, health and environment. Fine dust enters the atmosphere affected by various factors including atmospheric conditions, characteristics of the earth's surface and characteristics (temperature, rain, wind, soil). Desert and devoid of vegetation are among the natural resources. Therefore, the most important factors affecting the intensity of dust are climatic changes and land surface conditions, so that with the decrease of rainfall and the decrease of water resources, especially in wetlands and the increase of barren lands, conditions prone to dust increase. Sistan plain is one of the important regions of the country which is very negatively affected by storms. Because, the lack of drainage of the Hamon wetland has led to the desertification of many areas of the wetland, and this has caused many of the wetlands to be transported to residential areas during dust storms, causing the destruction of agricultural and residential lands, damage to infrastructure, and many heart diseases. and be respiratory. Therefore, it is very important to investigate the factors affecting the intensity of dust in Sistan region so that necessary measures can be taken to manage and plan dust control. Therefore, the purpose of this research is to investigate the frequency of days with dust in relation to climatic variables (temperature, rainfall and wind speed) and water intake of Hamon lagoon.

    Methodology

    In this research, the degree of correlation between the frequency of dusty days in relation to climatic variables and water intake of Hamon wetland in the Sistan plain in the period (2011-2021) was investigated. For this purpose, the average annual data of temperature, rainfall, wind speed and catchment area of Hamon lagoon were used in the studied time period. The data used were obtained from the meteorological station of Zabul. In order to use the data of the catchment area of Hamon lagoon, satellite images related to Landsat 7 and Landsat 8 satellites for 11 years (2011-2021) have been used.in order to prepare a map for extracting NDVI of water resources from Landsat satellite images related to the years 2011 to 2021 were used. The water resources index was used in the studied years. Then, the water layer was extracted by reclassification from the spectral index of each year and prepared as a Boolean layer of zero and one. Pearson's correlation coefficient was used in order to investigate the correlation between dusty days with climatic variables and the catchment area of Hamon lagoon. For modeling, multivariable regression was used, multivariable regression shows the change rate of one variable for other variables, and in other words, the rate of change in the dependent variable that occurs due to a unit change in the independent variable. In this method, a multi-equation A variable is used that summarizes the relationship between the dependent variable and the independent variables in a formula using the measured values. In this model, the number of days with dust is selected as the dependent variable, and the variables, temperature, rainfall, wind speed and water intake of Hamon lagoon are selected as independent variables. The coefficients of the equation for each variable are calculated and determined based on its importance in predicting the criterion variables. The degree of correlation between predictor variables is shown by coefficients.

    Conclusion

    The purpose of this research was to investigate the intensity of correlation and model the relationship between the frequency of days with dust storms and the water intake variables of Hamon lagoon, wind speed, rainfall and temperature in Zabul station. The results showed that the highest correlation coefficient with the number of days with dust is related to the wind speed with a value of 0.808, which shows the highest correlation. The correlation coefficient of temperature with the number of days with dust shows a significant and positive relationship of 0.422. The correlation coefficient of rainfall with the number of days with dust shows a significant and inverse relationship of -0.333, in addition to this, the frequency of dusty days with Hamon lagoon drainage has an inverse correlation coefficient with a value of -0.748. Because with the lack of dewatering of the Hamon wetland and the drying of the wetland bed and the reduction of vegetation, as a result of wind erosion, the wetland bed becomes the main centers of dust. And with the wind blowing, if the wind speed is high, a significant amount of sediments are transported from the wetland bed to the residential areas. Multivariate regression modeling between dust and the studied parameters showed that Hamon lagoon drainage and wind speed have a great effect on dust. According to the correlation coefficient of the studied variables, it was found that the water intake status of Hamon wetland has a greater effect on dusty days in the region than rainfall and temperature, so that with the increase of 1000 hectares, the water intake of Hamon wetland will decrease by about 0.3 units of dusty days. became. The results of multivariate regression modeling for dusty days and studied parameters showed that Hamon lagoon water intake and wind speed have a great effect on the frequency of dusty days. According to the value of R2, 61% of the dependent variable (number of dusty days) is explained by the independent variables (wetland drainage status, wind speed, temperature and rainfall) entered into the model.

    Keywords: Hamon Wetland, the correlation coefficient, Multivariate Regression, Dust Storms, ArcGIS software
  • الهه آهنی، سامان ضیایی، حمید محمدی، مصطفی مردانی نجف آبادی*، عباس میرزایی
    مقدمه و هدف

     افزایش دما، تابش خورشید و تغییر در الگوهای بارش از جمله مهمترین عوامل اثرگذار بر افزایش نیاز آبی گیاهان، تبخیر- تعرق و تغییر در حجم و رواناب ها و رطوبت خاک است که این تغییرات به نوبه خود میزان تقاضا و عرضه آب را در بخش کشاورزی شمال شرق ایران دستخوش تغییر نموده است. بنابراین، مجموعه این موارد، آگاهی از آثار تغییر اقلیم بر بخش کشاورزی و منابع آب را ضروری می سازد. با در نظر داشتن مسئله بحران آب در ایران و حوضه های آبریز شمال شرق آن به خصوص حوضه آبریز کشف رود که یکی از بحرانی ترین حوضه ها می باشد توجه به بهره وری آب در این نواحی امری ضروری است. در این راستا، به منظور محاسبه میزان حجم آب مصرف شده محصولات کشاورزی در مراحل مختلف رشد، از شاخص ردپای آب با هدف ارزیابی مناسب آب مصرفی در بخش کشاورزی در اقلیم های مختلف بهره گرفته شد.

    مواد و روش ها

     شبیه سازی پارامترهای حوضه تحت سناریوهای اقلیمی برای دوره 2040-2021 در نرم افزار WEAP صورت گرفت. پس از مدل سازی منابع آب در نرم افزار WEAP، به منظور تعریف سناریوهای تغییر اقلیم، از نتایج شبیه سازی با استفاده از ترکیب وزنی چهار مدل AOGCM از پروژه مقایسه مدل های جفت شده فاز ششم (CIMP6)  تحت سه سناریو  SSP1-2/6(خوشبینانه)، SSP3-7/0 (بدبینانه) و SSP5-8/5 (خیلی بدبینانه) برای دوره پایه (2012- 1993) و دوره آینده (2021-2040) پرداخته شد. مشاهدات خروجی مدل های گزارش ششم تحت سناریوهای جدید (SSP) هستند، که خطوط سیر بخش های مشترک اقتصادی– اجتماعی یا به عبارتی مسیرهای پایدار اجتماعی است و در واقع سناریوهای مختلفی برای توسعه اقتصادی، جمعیت و تکنولوژی در آینده و غلظت های مختلف گازهای گلخانه ای را توصیف می کند. چارچوب مفهومی مطالعه حاضر، محاسبه بهره وری اقتصادی و فیزیکی منابع آب محصولات زراعی با استفاده از ردپای آب و کربن در شرایط تغییر اقلیم بود. این رویکرد در حوضه آبریز کشف رود واقع در شمال شرق ایران برای 99-1398 توسعه داده شد.

    یافته ها

     نتایج نشان داد نیاز آبی محصولات زراعی منطقه در همه سناریوهای اقلیم (CMIP6) افزایش پیدا نمود و مقدار عملکرد آن کاهش یافت. همچنین، بیشترین ردپای آب آبی در بین محصولات منتخب را به ترتیب چغندرقند، ذرت علوفه ای، پیاز، یونجه، گوجه فرنگی و خیار دارا بودند. افزایش شاخص ردپای آب آبی محصولات در حوضه بیانگر حجم بیشتر ردپای آب آبی نسبت به ردپای آب سبز بود که نشان دهنده افزایش تبخیر و تعرق و کاهش میزان بارندگی در شمال شرق کشور می باشد. نتایج نشان داد محصول یونجه با 2623/2 مترمکعب بر تن در سناریو بدبینانه بیشترین و ذرت علوفه ای با 502 مترمکعب بر تن کمترین ردپای آب در تولید محصول به خود اختصاص دادند. سیب زمینی، گوجه فرنگی، خیار، پیاز و جو به ترتیب بالاترین بهره وری اقتصادی در شرایط اقلیمی بدبینانه دارا بودند. این امر بیانگر کاهش بارندگی و افزایش دما در سال های 2040 می باشد. همچنین، کمترین میزان بهره وری فیزیکی در اقلیم بدبینانه را گندم و یونجه به ترتیب با 309/2 و 336/2 کیلو برمترمکعب شامل هستند. به عبارت دیگر، با تغییر شرایط اقلیم و افزایش نیاز آبی محصولات، شاخص بهره وری اقتصادی آب در سطح پایین تری قرار گرفت. در بین محصولات مورد بررسی ذرت علوفه ای کمترین سهم در ردپای آب سبز (1 درصد) در هکتار را به خود اختصاص داده است. در صورتی که سهم این محصول از ردپای آبی 14/52 درصد برآورد شد. همچنین، محصولات یونجه، جو، گندم و گوجه فرنگی به ترتیب 21/85، 20/36، 20/03 و 10/09 درصد بیشترین سهم و مقدار قابل توجه ای از ردپای آب سبز را به خود اختصاص دادند. در مقابل سهم ردپای آب آبی محصولات ذکرشده به ترتیب 12/3، 2/5، 5/7 و 11/7 درصد برآورد شد. شاخص بهره وری اقتصادی گندم و یونجه در سناریو بدبینانه به تریتب معادل 9276/3 و 7444/02 ریال بر مترمکعب محاسبه شد. به طوری که استمرار شرایط خشکسالی در حوضه منجر به کاهش 48 و 56 درصد در بهره وری آن شد. بیشترین ردپای آب آبی و کربن به ترتیب محصولات سیب زمینی، چغندرقند، پیاز، خیار و ذرت دارا بودند. کمترین آن را به ترتیب گندم، جو، گوجه فرنگی و یونجه به خود اختصاص دادند. با توجه به مفهوم ردپای آب، چنانچه برای تولید یک محصول خاص مقدار آب کمتری بتوان مصرف کرد، آن محصول در اولویت تولید قرار دارد. بنابراین، مناسب‍ترین محصول در بحث ردپای آب آبی و کربن متعلق به محصول گندم بوده است.

    نتیجه گیری

     در پژوهش حاضر مصرف آب برای محصولات کشاورزی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد سهم ردپای آب سبز در محصولات یونجه، جو، گندم و گوجه فرنگی بالاتر از 20 درصد از سهم کل ردپای آب بود. به طور کلی، با توجه به پیامدهای تغییر اقلیم و خشکسالی های پیش رو می بایست به مسئله کمبود آب توجه ویژه ای شود و منابع آب به شیوه ای صحیح مدیریت گردد. همچنین، در الگوی کشت محصولات تغییرات اساسی لحاظ شود به گونه ای که کشت محصولات با نیاز آبی کمتر و عملکرد بیشتر متناسب با اقلیم هر منطقه جایگزین سایر محصولات گردد. مهمترین راهکار نیز در راستای کاهش ردپای آب آبی از طریق کاهش تقاضا و مصارف آب و به عبارتی متوازن سازی عرضه آب با توجه به پتانسیل های منابع آبی منطقه می باشد. یکی از راهکارهای عملی نیز در مدیریت منابع آب، برآورد نیاز آبی گیاه و تعیین مقدار حجم آب مصرفی در مراحل مختلف تولید محصول پیشنهاد گردید.

    کلید واژگان: حوضه آبریز کشف رود, گرمایش جهانی, مدل سازی هیدرولوژیکی
    Elaheh Ahani, Saman Ziaei, Mostafa Mardani Najafabadi*
    Introduction and Objective

    Increasing temperature, solar radiation, and changes in rainfall patterns are among the most important factors affecting increasing plant water requirement, evapotranspiration and changes in volume and runoff, and soil moisture, which in turn have changed the demand and supply of water in the agricultural sector of northeastern Iran. Therefore, the sum of these cases necessitates awareness of the effects of climate change on agriculture and water resources. Considering the water crisis in Iran and its northeastern catchments, especially the Kashf Roud catchment, which is one of the most critical basins, attention to water productivity in these areas is essential. In this regard, to calculate the amount of water consumed in different growth stages, the water footprint index was used to evaluate the appropriate water used in the agricultural sector in different climates.

    Materials and Methods

    Simulation of basin parameters under climatic scenarios for the period 2040-2021 has been done in WEAP software. After modelling water resources in WEAP software, to define climate change scenarios, the simulation results using the weighted combination of four AOGCM models from the project comparing the coupled models of the sixth phase (CIMP6) under three scenarios SSP1-2.6 (optimistic), SSP3-0.7 (pessimistic) and SSP5-8.5 (very pessimistic) for the baseline period (1993-2012) and future period (2021-2040). The output observations of the sixth report models are under new scenarios (SSPs), which are the trajectories of the common socio-economic sectors, i.e., socially sustainable pathways, and describe different scenarios for future economic development, population and technology, and different concentrations of greenhouse gases. The conceptual framework of the present study was to calculate the economic and physical productivity of crop water resources using water footprint and carbon in climate change conditions. This approach was developed in the Kashf Roud catchment area located in northeastern Iran for 2019-2020.

    Results

    The results showed that the water requirement of crops increased in all climate scenarios (CMIP6) and its yield decreased. Also, the highest water footprint among selected crops were sugar beet, forage corn, onion, alfalfa, tomato, and cucumber, respectively. The increase in the water footprint index of products in the basin indicated a higher volume of blue water footprint than green water footprint, which indicates increased evapotranspiration and decreased rainfall in the northeast of the country. The results showed that alfalfa (2623.2 m3/t) in a pessimistic scenario had the highest and the lowest water footprint with 502 m3/ton forage with 502 m3/ton. Potatoes, tomatoes, cucumbers, onions, and barley had the highest economic productivity in pessimistic climatic conditions, respectively. This is a sign of decreasing rainfall and increasing temperatures in 2040. Also، the lowest physical productivity in the pessimistic climate was wheat and alfalfa (309.2 and 336.2 k/m3، respectively). Inotherwords, with changing climate conditions and increasing water demand for crops, the index of economic water productivity has been lowered.Among the studied crops, corn had the lowest share in green water footprint (1%) per hectare.  However, the share of this product from blue footprint is estimated to be 14.52%. Also, alfalfa, barley, wheat, and tomato crops (21.85, 20.36, 20.03, and 10.09%) had the highest share and significant amount of green water footprint, respectively. In contrast, the share of the aqueous water footprint of the mentioned products was estimated to be 12.3%, 2.5%, 5.7%, and 11.7%, respectively. The economic productivity index of wheat and alfalfa in the pessimistic scenario was calculated as 9276.3 and 7444.02 Rials per cubic meter. The continuation of drought conditions in the basin has led to a 48 and 56 percent reduction in its productivity. The highest water footprint and carbon footprint were potatoes, sugar beet, onion, cucumber, and corn, respectively. The least of them were wheat, barley, tomatoes, and alfalfa, respectively. According to the concept of water footprint, if less water can be used to produce a particular product, that product is a priority. Therefore, the most suitable product in the discussion of water and carbon footprint is that of wheat.

    Conclusion

    In this study, water consumption for agricultural products was investigated. The results showed that the share of green water footprint in alfalfa, barley, wheat, and tomato crops was more than 20% of the total water footprint share. In general, due to the consequences of climate change and the upcoming droughts, special attention should be paid to the issue of water scarcity and water resources should be managed appropriately. Also, major changes should be made in crop cultivation patterns so that crops with less water requirement and higher yields appropriate to the climate of each region will replace the other crops. The most important solution is to reduce the water footprint by reducing the demand and consumption of water and in other words, balancing the water supply according to the potential of the region's water resources. One of the practical solutions in water resources management, estimation of plant water requirement and determination of water volume consumed at different stages of production was proposed.

    Keywords: Global warming, Hydrological modeling, Tahshehroud catchment
  • محمدجواد مهدی زاده راینی*، حمید محمدی، سامان ضیایی، علی آذره

    ارزش و ضرورت اقلیم به عنوان یکی از عامل های زیستی انسان هرگز به اندازه امروز در مسائل بزرگ و توسعه یافته اقتصادی و اجتماعی بیان نشده است و در حال حاضر همچنین تعداد زیادی از تصمیم گیران مسائل کلان اقتصادی و اجتماعی مخصوصا در کشور ایران بسیار موثر هستند. در جهان کنونی تعداد زیادی از صاحب نظران مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی تغییر اقلیم را یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین معضلات در عرصه ها و مراحل مختلف زندگی انسان قلمداد می کنند و پیش بینی می کنند که این موضوع به صورت فزاینده ای مشکلات مختلفی را به همراه خواهد داشت. تغییرات آب و هوایی تاثیر قابل توجهی بر تولید جهانی محصولات کشاورزی داشته است. بررسی تاثیر تغییر اقلیم بر تولید محصولات کشاورزی برای اتخاذ تصمیمات پیشگیرانه برای بهبود کشاورزی بسیار مهم است. هدف پژوهش حاضر شبیه سازی الگوی کشت محصولات کشاورزی شهرستان جیرفت تحت تاثیر سناریوهای مختلف اقلیمی است. بدین منظور در آغاز با استفاده از روش های رگرسیونی تاثیر متغیرهای اقلیمی دما و بارندگی بر عملکرد محصولات منتخب در دوه 2022-1991 (1401-1370) بررسی شد. آنگاه با استفاده از مدل گردش عمومی HadCM3 تغییرپذیرهای اقلیم شهرستان جیرفت برای دوره های 2045-2011 (1423-1389)، 2065-2046 (1443-1424)، 2079-2066 (1457-1444) و 2099-2080 (1477-1458) پیش بینی شد. در پایان با به کارگیری رهیافت برنامه ریزی ریاضی مثبت الگوی کشت منطقه شبیه سازی و اثرگذاری های تغییر اقلیم بر الگوی کشت در دوره های یادشده بررسی شد. نتایج نشان داد متغیرهای اقلیمی دما و بارش تاثیر معنی داری بر عملکرد محصولات منتخب دارد. هم چنین با اعمال پیش بینی تغییرپذیری های اقلیم در مدل الگوی کشت همه محصولات منتخب در دوره های 2045-2011، 2065-2046، 2079-2066 و 2099-2080 بر اساس پیش بینی های مدل HadCM3 تحت تاثیر سناریوهای مختلف اقلیمی قرار می گیرند. با در نظر گرفتن تاثیرهای تغییر اقلیم و بهبود بهره وری محصولات کشاورزی می توان از اثرگذاری های سوء این پدیده فروکاست. نتایج پژوهش حاضر می تواند در برنامه ریزی کشاورزی و توسعه اقتصادی شهرستان جیرفت به کارگرفته شود.

    کلید واژگان: برنامه ریزی ریاضی, دما, بارش, شبیه سازی, الگوی کشت
    Mohammadjavad Mehdizadehrayeni *, Hamid Mohammadi, Saman Ziaee, Ali Azareh
    Introduction

    Many human civilizations have collapsed due to the climate. Historical and geographical evidence demonstrates that the majority of significant and stable civilizations were established in specific geographical-climatic areas with suitable biological conditions. Human civilizations have faced serious damages and collapses due to unfavorable climatic conditions. The existence of most human civilizations can be attributed to climatic conditions, with historical and geographic evidence, especially the special environmental condition of the world in the current situation. Countries that deal with biological, economic, social, and even political issues may not give special importance to this issue. The climate conditions around the world are constantly changing, and there will be severe problems in different dimensions in the not-too-distant future. Their existence could even be threatened by economic problems they will face. The world's population increase and energy demand in today's industrial world also result in damage to the planet's climate and atmosphere, as well as the effects of natural disasters. The human burden has not been spared and has been affected by many fundamental changes, of which the phenomenon of climate change is one of the clear examples. The most important indicators of climate change are temperature and precipitation. The change of each of these factors causes climate variability, which also has consequences on people's lives. The increase in greenhouse gases and suspended particles in the atmosphere, along with variations in the earth's surface, are among the most apparent consequences, and the damage caused by the world's industrial activities and human societies in the past two centuries. Different economic sectors, such as agriculture, industry, tourism, water, and health, are affected by this phenomenon. Based on what has been stated, it can be concluded that climate change will definitely occur in Iran. The agricultural sector will face significant challenges due to the occurrence of such things, given the climatic situation, hydrological characteristics, and limitations of the country's agricultural sector. It has created a unique climatic situation in Iran due to its location. The high-pressure rule in the subtropical zone causes the total amount of precipitation in Iran to be low.

    Material and Methods

    The LARS-WG model is a model that is utilized for exponential micro-scale GCM models. This model is a great choice for generating random weather data, which can be used to generate rainfall, radiation, and maximum and minimum daily temperatures at a station for both current and future climate. In order to model meteorological variables, the LARS-WG model uses a complex statistical distribution. Modeling is based on the length of dry and wet periods, daily precipitation and radiation series, and semi-empirical distribution. Climatic parameters such as minimum temperature, maximum temperature, precipitation, and solar radiation are inputs for the LARS-WG model, which are all in the daily time frame. In this model, temperature is not taken into account when modeling radiation, and the sundial can be utilized instead. From the semi-empirical distribution of the rainfall for the month in question, and without taking into account the wet series or the amount of precipitation from the previous day, the amount of precipitation for one day is calculated. In this model, the temperature is estimated using Fourier series. The daily minimum and maximum temperatures are modeled as random processes using the average and standard deviation of the daily standards, which depend on whether the day is wet or dry. The mean and standard deviation of the seasonal temperature are simulated using the third-order Fourier series. Residue values are determined by subtracting the average values from the observed values, and the minimum and maximum data are utilized in time autocorrelation analysis. Minimum temperature, maximum temperature, precipitation, and radiation are the outputs of this model. LARS-WG model data generation involves three stages: calibrating, evaluating, and creating meteorological data. In the next step, using LARS-WG models under RCP 2.6, 4.5, and 8.5 scenarios and the micro-scale exponential LARS-WG generating model of Jiroft City climate changes during the planting period of each crop in the periods of 2011-2045, 2065-2046, 2066-2079 and 2080-2099. In the final stage, a positive mathematical programming model was utilized to investigate the impact of climate change scenarios on Jiroft City's planting patterns using predicted climate change results. The cultivation pattern of Jiroft city today and the predicted effects of climate change parameters during the periods 2011-2045, 2046-2065, 2066-2079, and 2080-2099 are examined in this section. The current cultivation pattern will be discussed in the previous step. A positive mathematical programming model and GAMS25 software have been employed in this regard. Separate information about the area under cultivation, production, and performance of selected agricultural products, as well as the consumption of inputs, for the agricultural year 2021-2022 is presented in the table.

    Results and Discussion

    The results indicate that the performance of selected products is significantly affected by the climatic parameters of temperature and precipitation. Also, by applying the forecast of climate variability in the cultivation pattern model of all selected crops in the periods 2011-2045, 2046-2065, 2066-2079 and 2080-2099 based on the noses of the HadCM3 model are affected by different climate scenarios. The improvement of agricultural productivity and climate change are both negative effects of this phenomenon. The findings of this investigation can be advantageous for agricultural planning and economic development in Hamadan province.

    Keywords: Mathematical Programming, Temperature, Precipitation, Simulation, Crop Cultivation
  • رقیه سلطانی، رویا سیفی پور*، میرحسین موسوی، سامان ضیایی

    به کارگیری یک سیستم مالیاتی مطلوب، دارای شرایط مهمی چون عدالت و کارایی است که براساس آن، مالیات بر مصرف با اصل منفعت و مالیات بر درآمد با اصل توانایی پرداخت مطابقت خواهند داشت. در این راستا، مالیات بر ارزش افزوده به عنوان ابزار وصول مالیات بر مصرف، مهم ترین  نوآوری قرن بیستم شناخته می شود. از آنجا که افزایش درآمد دولت یکی از اهداف مهم وضع این نوع مالیات است، سعی دولت بر این بوده که نرخ این نوع مالیات را به طور موثر و کارآمد تعیین نماید؛ زیرا افزایش نامتناسب نرخ های مالیات بر ارزش افزوده، اثرات اجتماعی منفی بر تورم، رشد اقتصادی، توزیع درآمد و رفاه عمومی در جامعه خواهد داشت و ممکن است اثرات اختلالی بر سایر متغیرها و بخش های مختلف اقتصاد ایران نیز داشته باشد. یکی از راه های مدیریت افزایش نرخ، شبیه سازی و بررسی پیامدها و آثار آن بر متغیرهای کلان اقتصادی در قالب یک مدل تعادل عمومی محاسبه پذیر چندمنطقه ای (MRCGE) است. با توجه به مطالب بالا و با اعمال و بررسی 3 سناریو مختلف، اثرات شوک افزایش نرخ مالیات بر ارزش افزوده (شامل 12، 15 و 20 درصدی) بر 4 متغیر کلان اقتصاد ایران یعنی تورم، تولید ناخالص داخلی، مصرف و سرمایه گذاری، در سطح کشور با استفاده از یک مدل تعادل عمومی قابل محاسبه چندمنطقه ای، موسوم به مدل Iran ORANI-G و بکارگیری جدول داده- ستانده سال 1395 و حساب های منطقه ای کشور شبیه سازی شد. نتایج نشان می دهد که اثر افزایش نرخ مالیات بر ارزش افزوده باعث افزایش تورم و سرمایه گذاری و کاهش تولید ناخالص داخلی و مصرف خواهد شد.

    کلید واژگان: جدول داده - ستانده, شبیه سازی, مالیات بر ارزش افزوده, اقتصاد ایران, مدل های CGE, ORANI-G
    Roghayeh Soltani, Roya Seifipour*, MirHossein Mousavi, Saman Ziaee

    Applying a favorable tax system has important conditions such as justice and efficiency, therefore, consumption tax and income tax will comply with the principles of benefit and ability to pay. In this regard, value added tax is known as the most important innovation of the 20th century in terms of tax collection on consumption. Since increasing government revenue is one of the important goals of imposing this type of tax, the government has tried to determine the rate of this type of tax effectively and efficiently. Disproportionate increase in value added tax rates can have negative social effects on inflation, economic growth, income distribution, and general well-being in society. It may also have disruptive effects on other variables and sectors of Iran's economy. To manage the rate increase, one approach is to simulate and examine its consequences and effects on macroeconomic variables in the form of a multi-regional calculable general equilibrium model (MRCGE). Three different scenarios were applied and examined to simulate the shock effects of the increase in the value-added tax rate (12% , 15% , and 20 %) on four macro variables of Iran's economy: inflation, gross domestic product, consumption, and investment.  The simulations were conducted at the country level using a multi-regional calculable general balance model, known as the ORANI-G Iran model, using the 2016 input-output table and regional accounts of the country. The results indicate that the effect of increasing the tax rate on value-added will increase inflation and investment and decrease GDP and consumption.

    Keywords: data-output table, simulation, value-added tax, Iranian economy, CGE models, ORANI-G
  • الهه آهنی، سامان ضیایی*، حمید محمدی، مصطفی مردانی نجف آبادی، عباس میرزایی

    در این مطالعه تلاش شد ردپای آب محصولات کشاورزی تحت شرایط تغییر اقلیم در حوضه آبریز کشف رود شبیه سازی و مورد ارزیابی قرار گیرد.در این مطالعه بمنظور ارزیابی یکپارچه منابع آب از نرم افزار WEAP استفاده شد. همچنین، از ابزار MABIA موجود در نرم افزار WEAP جهت شبیه سازی اثرات تغییر اقلیم برای محصولات زراعی از جمله گندم، جو، یونجه، گوجه فرنگی، خیار، پیاز و ذرت علوفه ای بهره گرفته شد. شبیه سازی ردپاهای آب و کربن با استفاده از خروجی های مدل WEAP و MABIA برای سال های 2013-2040 انجام گرفت.سناریوهای انتشار بدبینانه و میانه ردپای آب نشان داد که نیازآبی و عملکرد محصولات به ترتیب افزایش و کاهش می یابد. بیشترین کاهش عملکرد در سناریو میانه را دو محصول جو و یونجه با 7/25 و 6/25 درصد به خود اختصاص دادند. همچنین بیشترین میزان تغییر نیاز خالص آبی متعلق به محصول سیب زمینی معادل 8/64 درصد و پیاز 37/59 درصد در سناریو بدبینانه نسبت به شرایط جاری بود. بطور کلی از محاسبه ردپای آب این نتیجه حاصل شد که بیشترین ردپای آب محصولات منتخب را بترتیب چغندرقند، ذرت علوفه ای، پیاز، یونجه، گوجه فرنگی و خیار با 18 ، 15، 14، 14، 13 و 12 هزار متر مکعب در هکتار دارا بودند. کمترین مقدار ردپای کربن نیز به محصولات گندم، جو، یونجه و ذرت علوفه ای اختصاص یافت.سناریوهای اقلیم ردپای آب محصولات کشاورزی حجم بیشتری نسبت به ردپای آب سبز خواهد داشت.افزایش تبخیروتعرق و کاهش میزان بارندگی در سطح حوضه بود و از سوی دیگر پیامدهای منفی رخداد پدیده تغییر اقلیم را برای کشاورزان منطقه نمایان می کند.

    کلید واژگان: بخش کشاورزی, تغییر اقلیم, ردپای آب, ردپای کربن, سناریوهای انتشار (خوشبینانه, میانه و بدبینانه)
    Elahe Ahani, Saman Ziaee *, Hamid Mohammadi, Mostafa Mardani Najafabadi, Abbas Mirzaee

    an attempt was made to simulate and evaluate the water footprint of agricultural products under the conditions of climate change in the Kashf River watershed. I, WEAP was used for the integrated assessment of water resources. Also, the MABIA tool available in the WEAP was used to simulate the effects of climate change on crops such as wheat, barley, alfalfa, tomatoes, cucumbers, onions, and fodder corn. The simulation of water and carbon footprints was done using the outputs of WEAP and MABIA models for the years 2013-2040.respectively. The biggest decrease in yield in the middle scenario was attributed to the two products barley and alfalfa with 25.7 and 25.6 percent. Also, the highest amount of change in net water requirement belongs to potato crops equal to 64.8%, and onion at 59.37% in the pessimistic scenario compared to the current conditions. In general, from the calculation of the water footprint, it was found that the highest water footprint of the selected products is sugar beet, fodder corn, onion, alfalfa, tomato, and cucumber with 18, 15, 14, 14, 13, and 12 thousand cubic meters. The lowest carbon footprint was assigned to wheat, barley, alfalfa, and fodder corn products, the water footprint of agricultural products will be larger than the green water footprint. The increase in evaporation and transpiration and the decrease in rainfall at the basin level, show the negative consequences of the climate change phenomenon for the farmers of the region.

    Keywords: The agricultural sector, Climate Change, Water Footprint, Carbon Footprint, and Climate Scenarios (optimistic, medium, and pessimistic)
  • محمدجواد مهدی زاده راینی*، حمید محمدی، سامان ضیایی

    این مطالعه با هدف ارزش گذاری اراضی کشاورزی دشت سیستان با استفاده از روش قیمت گذاری هدانیک در سال 1401-1400 انجام گرفت. به این منظور در سال 1401-1400 تعداد 99 پرسشنامه در سه روستای رهدار، کود و ذوالفقاری شهرستان زابل با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تکمیل شد. پس از تکمیل نمودن پرسشنامه ها مدل لاجیت ساده با استفاده از نرم افزار Eviews7 تخمین زده شد و همچنین برای برآورد توصیف های آماری شامل میانگین و حداقل و حداکثر متغیرها از نرم افزار SPSS22 استفاده شد. در این تحقیق با استفاده از روش تخمین رگرسون اثر 15 متغیر بر قیمت یک هکتار زمین کشاورزی بررسی شد. نتایج برآورد مدل لگاریتم خطی نشان داد، متغیر کیفیت و حاصلخیزی زمین، کیفیت آب کشاورزی، قابلیت کشت چند محصول و کشت مجدد، دسترسی به جاده محلی، فاصله تا شهر و فاصله تا جاده اصلی، اثر مثبتی بر قیمت هر هکتار زمین کشاورزی دارند. دسترسی زمین به برق و آب شهری، تاثیر طوفان بر محصول، تاثیر طوفان بر خاک، تبدیل به کاربری کشاورزی و تبدیل به کاربری غیرکشاورزی اثرات منفی بر قیمت هر هکتار زمین کشاورزی در منطقه دارند. به دلیل آلودگی های زیست محیطی کمتر، در منطقه یاد شده و توسعه یافتگی کمتر بافت شهری و صنعتی در حریم جاده های اصلی نسبت به دیگر نقاط مورد مطالعه کشور، و همچنین تمرکز امکانات و زیرساخت ها در نقاط شهری و جاده ای مانند آب، برق، تلفن و حمل و نقل راحت تر اثر مثبتی بر قیمت زمین کشاورزی داشته است. درصد زیر کشت بودن زمین خود می تواند موید وجود آب در دستری و کیفیت و سودآوری محصول برای مالک زمین باشد که این نیز اثر مثبت بر قیمت زمین خواهد داشت. در این بین تنها موردی که اثر منفی بر قیمت زمین کشاورزی داشته، فاصله از جاده است که هر چه فاصله زمین از جاده بیشتر باشد قیمت زمین کمتر خواهد شد.

    کلید واژگان: روش قیمت گذاری هدانیک, دشت سیستان, اراضی کشاورزی
    Mohammadjavad Mehdizadeh Rayeni *, Hamid Mohammadi, Saman Ziaee
    Introduction

    Land has differences with other goods and production factors, which causes its pricing to be different. Land is an asset that is heterogeneous in terms of location and quality. The type of soil, geographical location, weather and physical conditions are among the factors that affect the production facilities of the land and thus its value. Since land is one of the most important resources in the agricultural sector, determining its real value can be very important for land management, its more efficient use, and agricultural development. Valuing the national capital is one of the effective factors for sustainable development. Expressing the value of natural resources raises questions about how to price these resources. The necessary efforts to estimate the monetary value of ecosystem services play a double role in the integrated management of humans and natural systems (Amirtimori, 2016). At the micro level, valuation studies lead to obtaining information related to the structure and function of ecosystems and their diverse and complex role in supporting human well-being, and in the macro dimension, the valuation of ecosystems can create and contribute to the improvement of indicators of human well-being and sustainable development. In different regions, the demand for land increases along with economic development, population growth, increase in per capita income and changes in other influencing factors. By revitalizing favorable lands and implementing policies such as reducing the size of existing lands, the increase in land demand is answered. Therefore, with the increase in the price of land, its use changes and the land is assigned to uses that are more productive. This issue causes many changes in the land market. Land is an important production factor in industry, agriculture, and commerce, and features such as indestructibility, durability, and eternal survival, savings, and insurance have doubled the importance of this economic item, since some costs and benefits have no monetary value. are, to estimate their value, it is necessary to use economic valuation techniques. Valuation research of non-market goods into two branches, the method of revealed preferences and the method of stated preferences of PEB development has found. The method of revealed preferences refers to the valuation of a non-market good by studying actual behavior in a relevant market. The most famous method of revealed preferences is hedonic pricing and travel cost (Khodavardizadeh et al., 2015). Land is a natural resource and the main factor of production. Use or non-use, presentation or non-presentation, as well as the type and extent of land use are explained through concepts such as land supply and demand function, land price, and similar categories. Land is a commodity that is heterogeneous both in terms of location and quality. Land is also mentioned as nature, factor of production, consumer goods, geographical location, space, property rights and capital (Amirenjad and Mojtahadi, 2013). The price of land is determined by its supply and demand function. For land supply, there are two concepts of economic and physical land supply. The economic supply of land is the amount of land that can be offered for different uses at a certain price. The physical supply of land is the amount of land available in a geographic area. The economic supply of land changes due to price changes or other factors affecting the supply. In general, the economic supply of land is elastic and the physical supply of land is inelastic. Land demand is mainly a derived demand. Factors such as price, income level of society, technology, land quality and taste are effective in land demand. In any region, along with economic development, population growth, increase in per capita income and changes in other economic variables, the demand for land increases, and land developers try to respond to this growing demand by reviving favorable lands and implementing policies. Others, such as making the existing parts smaller, maximize their interests in the land and real estate market. It is in line with the implementation of such policies that with the increase in the price of land, its use changes and the land is allocated to uses that have higher productivity. Such a process is practically associated with many changes in the land market. As a result, the interests of land suppliers and consumers change and ultimately this leads to the land market (Mahmoodi, 2004). Considering the specific characteristics of land, which was mentioned, it is not easy to estimate the functions of supply and demand of land. In terms of transactions, it is never exchanged under the conditions of competitive markets, and therefore the continuous land market is a monopoly market. Producers demand land according to the final production of the land in the desired use and consumers-according to their financial ability and with the aim of maximizing their utility. For this reason, the consumption and exchange value in the market is not very clear (Sabuhi and Tavana, 2007). Due to the above limitations in determining the market value of land, the Hedanic method has been used to determine the value of agricultural land. In the hedonistic method, land is considered a complex or multi-dimensional commodity that includes a basket of various characteristics. The main issue in this method is the selection of a basket of agricultural land characteristics. By using the Hedanic method, it is possible to determine those features of the land that have a greater effect on its price (Esfandiari et al., 2004). The theory of land rent was first formed based on the classic theory of land use by Van Tanen (1966). He considered transportation costs or the distance to the market as a key component of land value.Since land is one of the most important resources in the agricultural sector, determining its real value can be very important for land management, its more efficient use, and agricultural development. On the other hand, it achieves the highest possible efficiency from it due to scarce production factors such as labor, tools, purchased inputs and management ability. This study was carried out with the aim of valuing the agricultural lands of Sistan plain using Hedanik pricing method in 2022-2023.

    Methodology

    For the valuation of agricultural land in the Sistan plain, the villages of Zulfiqari, Rahdar and Kod were selected as samples. The reason for choosing these villages is access to river water and wells, which are valuable due to the cultivation of their land. In this study, the hedonic pricing method was used to estimate the price of agricultural land in Zabol city. For this purpose, in 1400-1401, 99 questionnaires were completed in the schools of Rahdar, Kod and Zulfaqari villages of Zabul city using simple random sampling method. After completing the questionnaires, the simple logit model was estimated using Eviews7 software, and SPSS22 software was also used to estimate the statistical descriptions including the mean and minimum and maximum variables. In this research, the effect of 15 variables on the price of one hectare of agricultural land was investigated using the regression estimation method.

    Conclusion

    The results of linear logarithm model estimation showed that the variables of land quality and fertility, agricultural water quality, ability to cultivate multiple crops and re-cultivation, access to local road, distance to the city and distance to the main road have a positive effect on the price of each hectare of agricultural land. Land access to electricity and city water, impact of storms on crops, impact of storms on soil, conversion to agricultural use and conversion to non-agricultural use have negative effects on the price of each hectare of agricultural land in the region. Due to less environmental pollution in the mentioned region and the less development of urban and industrial contexts in the area of main roads compared to other studied parts of the country, as well as the concentration of facilities and infrastructures in urban and road areas. Such as water, electricity, telephone and easier transportation has had a positive effect on the price of agricultural land. The desire to change land use is also very high due to the mentioned conditions of low agricultural profit in the region and drought. According to the topology of the area and the smoothness and lack of proper drainage, in some cases the price of agricultural land is affected by the presence or absence of this factor. The percentage of the land under cultivation can confirm the availability of water and the quality and profitability of the product for the land owner, which will also have a positive effect on the price of the land. On the other hand, the owner's desire to change agricultural use, which is a less profitable activity, to non-agricultural uses, which are more profitable, increases the price of land. The ability to change the use refers to the existence of the necessary permits, access to the required facilities and infrastructure, and the profitability of this case. Meanwhile, the only thing that has a negative effect on the price of agricultural land is the distance from the road, the more the distance from the road, the lower the land price.

    Keywords: Hedanik pricing method, Sistan plain, Agricultural Lands
  • الهه آهنی، سامان ضیایی، حمید محمدی، مصطفی مردانی نجف آبادی*، عباس میرزایی

    با افزایش رشد جمعیت و تنوع رژیم های غذایی، تقاضای غذا و به دنبال آن تقاضای آب و انرژی برای تولید غذا دچار تغییر و تحول شده است. رویکرد همبست آب- غذا- انرژی یک چشم انداز کلی از پایداری است که تلاش می کند تا تعادل میان اهداف مختلف، منافع و نیازهای جوامع و محیط زیست را براساس کمی سازی روابط آب- غذا- انرژی از طریق مدل سازی های کیفی و کمی و همچنین پیشبرد تحقیقات برای مدل سازی یکپارچه و مدیریت برای ارایه استراتژی های مهم توسعه پایدار در جهان پویا و پیچیده امروز را برقرار سازد. لذا پژوهش حاضر با هدف جلوگیری از ارایه و اجرای سیاست های نامناسب و تک بعدی در تولید محصولات زراعی، به ارایه یک مدل برنامه ریزی ریاضی چند هدفه با استفاده از رویکرد همبست آب- غذا- انرژی پرداخته است. این مدل در محدوده مطالعاتی مشهد در استان خراسان رضوی بکار گرفته و اهداف متفاوتی از جمله حداکثرسازی سودکشاورزان و انرژی حاصل از تولید موادغذایی (کالری) و حداقل سازی مصرف کود و سم، انرژی، انتشار گازهای گلخانه ای، آب آبیاری برای سال زراعی 99-1398 در نظر گرفته شده است. با بکارگیری رویکرد همبست در انتخاب سطح زیرکشت محصولات زراعی محدوده مطالعاتی مشهد، سطح زیرکشت در الگوی بهینه 38/48 درصد، مصرف آب آبیاری 25 درصد، انرژی 11/53 درصد و میزان تولید کالری محصولات 33 درصد، مقدار مصرف سم و کود 3/38 درصد، هزینه های تولید 8/60 درصد، انتشار گازهای گلخانه ای 40 درصد، مصرف سوخت دیزل 4/38 درصد و تولید کل 33 درصد در الگوی چندهدفه برای محدوده مطالعاتی مشهد کاهش و سود خالص کشاورزان 3/49 درصد افزایش یافته است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که هرچند با در نظر گرفتن یک حوزه از حوزه های آب- غذا- انرژی بصورت مجزا اثرات تک بعدی هر یک از سیاست ها در بخش کشاورزی منعکس می شود، اما با استناد به تنها یک حوزه نمی توان در مورد اثربخشی سایر سیاست ها تصمیم گیری قطعی نمود. در مجموع در راستای تامین امنیت غذایی با استفاده از همبست آب- غذا- انرژی بایستی مناطق مناسب برای کشت محصولات خاص در محدوده مطالعاتی مشهد شناسایی شود. در نهایت الگوهای کشت بهینه پیشنهادی که بر مبنای مدیریت صحیح منابع آب، انرژی، افزایش راندمان اقتصادی محصولات کشاورزی و حفاظت زیست محیطی تهیه شده به طور کامل اجرا شود.

    کلید واژگان: برنامه زراعی, برنامه ریزی غیرخطی چند هدفه, مدل سازی همبست آب- غذا- انرژی
    E. Ahani, S. Ziaee, H. Mohammadi, M. Mardani Najafabadi *, A. Mirzaei
    Introduction

    With the growing population of the world, water, food and energy supply will be one of the most important challenges ahead. Agriculture as the most important food producer is not only the consumer of water and energy, but also the most important supplier of energy. As a result, a balance must be struck between harvesting and exploitation of production resources and the amount of agricultural production. Due to the close relationship between water-food-energy systems and also their interaction with each other, a new concept called the “nexus” approach has been proposed which refers to the integrated nature and interactions of water-food-energy planning. This approach has provided suitable options for political decision makers, managers and planners in order to conserve existing resources and achieve sustainable development.

    Material and Methods

    In this study, we have tried to introduce a mathematical programming model using multi-objective mathematical programming (MOP) technique for water-food-energy nexus that has the ability to process managerial decisions. In this model, in addition to examining the economic aspect, the control of greenhouse gas emissions has also been investigated. The regions of Mashhad, Chenaran and Torqabeh-Shandiz are the most important regions in the study area of Mashhad province in the production of crops. The data required for the study were collected through review of reports and agricultural statistical yearbooks of the year 2020-2021 and interviews with experts in each region and through consulting engineering companies. The hypothetical model under study includes lands covered by crops of Mashhad, Chenaran and Torqabeh-Shandiz. In this model, the water needed to irrigate crops is supplied from surface and groundwater sources. Electricity (electricity consumption) is used to collect and pump of irrigation water, produce food, and supply the domestic and industrial sectors. In the process of generating electricity, production of food, irrigation of crops and consumption of fertilizers and pesticides, greenhouse gases are emitted, especially CO2. In this study, 6 objectives including: maximizing gross profit, maximizing the production of calories from food, minimizing emission of greenhouse gases, minimizing consumption of fertilizers and pesticides, minimizing consumption of irrigation water, and minimizing consumption of energy have been pursued.

    Results and Discussion

    The results of the proposed model showed that the rate of change in the level of cultivation area in MOP compared to the current cultivation pattern in Mashhad, Chenaran and Torqabeh-Shandiz decreased by 25.92%, 53.05% and 55.88%, respectively. The level of optimal cultivation for barley in Mashhad in order to maximize net profit objective increased by 16934 hectares (46.71%) and its maximizing caloric production equal to 8484 ha, which has decreased compared to the current pattern (22%). The cultivation area of barley in minimum irrigation water consumption decreased by 10877 hectares (1.11%) and in other minimization objectives it changed to 12892 hectares which increased by 17% in Mashhad region. Wheat, barley, alfalfa, corn, sugar beet, tomato and potato have the highest decrease in cultivation area in the MOP among crops. The total area of optimal cultivation in the net profit maximization model of Mashhad, Chenaran and Torqabeh-Shandiz equal to 48639, 26027 and 75 hectares, which showed an increase of 41.4%, 11.61% and 55.8%, respectively. Furthermore, in the model aimed at minimizing energy, irrigation water, fertilizer, pesticide consumption, and greenhouse gas emissions, the recommended cultivation areas are as follows: 25,475 hectares for energy consumption, 15,954 hectares for irrigation water consumption, and 100 hectares each for fertilizer consumption, pesticide consumption, and greenhouse gas emissions. These figures clearly indicate the need to reduce the cultivation area dedicated to agricultural products that have a significant environmental impact. Consequently, it is crucial to alter the cultivation pattern and adopt a strategy that focuses on producing crops with a lower environmental impact. By implementing this strategy, the objective is to cultivate crops that require less energy, irrigation water, fertilizer, and pesticides, while also minimizing greenhouse gas emissions. This approach aims to mitigate the environmental footprint associated with agricultural practices. By reducing the cultivation area for crops that have high environmental effects and transitioning towards crops that have a lesser impact on the environment, it is possible to achieve a more sustainable and environmentally friendly agricultural system.

    Conclusion

    The purpose of this study was to propose a nonlinear multi-objective mathematical programming model with water-food-energy nexus approach for crops in Mashhad province. In this study, in addition to economic relations, energy and environmental issues (greenhouse gas emissions) were also analyzed. The various components of the water-food-energy nexus, including energy supply planning, water supply and demand, food production, and control of greenhouse gas emissions, were modeled. The results showed that considering the MOP model based on economic and environmental objectives, the area under cultivation of wheat, barley, alfalfa, tomatoes, sugar beets and potatoes has significantly decreased. In other words, in order to achieve the objectives of maximum profit and minimum environmental impact, the area under wheat, barley, tomato, corn should be reduced and the area under cucumber, onion, potato and sugar beet should be increased. According to the results of this study, the following suggestions are presented:- Implementation of the proposed optimal model of water-food-energy nexus allows farmers to simultaneously maintain economic income, environmental considerations, optimal and sustainable consumption of resources (water-food-energy) to select and consider suitable policies. So, it will only be a sustainable policy if it can be built within the combined framework of water, food, energy and the environment. In order to minimize the emission of greenhouse gases and its damage to the environment, the area under cultivation of agricultural products that have high environmental impact should be reduced, and in contrast to changes in cultivation pattern, the strategy to produce crops with less impact. Therefore, by developing a cropping pattern model, the productivity of the production capacities of the agricultural sector can be maximized and at the same time the damages and destructive consequences of crop production can be reduced.

    Keywords: Agricultural Planning, Multi-Objective Nonlinear Programming, Water-Food-Energy Nexus Modeling
  • خدیجه ثمره هاشمی، احمدعلی کیخا*، حسین مهرابی بشرآبادی، مصطفی مردانی نجف آبادی، سامان ضیائی
    مقدمه و هدف
    کمبود آب و تقاضای رو به رشد برای آن موجب ایجاد رقابت بر سر استفاده از این ماده گرانبها گردیده است؛ لذا بایستی درباره چگونگی تخصیص آن میان بخش های مختلف اقتصادی، برنامه ریزی صورت گیرد. هدف تخصیص آب میان کاربران مختلف حداکثرسازی فایده های اجتماعی ناشی از مصرف آب است. مطالعه ی حاضر با ارایه یک ساختار هیدرولوژی-اقتصادی در حوضه آبریز جازموریان غربی در پی حداکثرسازی منافع حاصل از استفاده آب در حوضه ی مذکور می باشد.
    مواد و روش ها
    برای این منظور، تابع هدف منافع مصرف آب در بخش کشاورزی، شرب و زیست محیطی مشروط به قیود هیدرولوژی، کشاورزی و نهادی را حداکثرسازی می نماید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد با تغییر در الگوی کشت و تکنولوژی آبیاری، امکان افزایش منفعت در بخش کشاورزی تا 44 درصد منفعت جاری وجود دارد؛ این در حالی است که میزان مصرف آب در این بخش 11 درصد کاهش می یابد. علاوه براین با احتساب بخش زیست محیطی در برنامه ریزی یکپارچه مدیریت منابع آب و اختصاص آب به تالاب جازموریان نیز منفعتی معادل 56260 میلیون ریال حاصل می شود.
    بحث و نتیجه گیری
    براساس نتایج در صورت بکارگیری الگوی کشت و استراتژی های آبیاری پیشنهادی مدل، امکان افزایش سود در کنار کاهش آب مصرفی در بخش کشاورزی وجود دارد که آب صرفه جویی شده می تواند در سایر بخش های رقیب مورد استفاده قرار گیرد و منافعی ایجاد نماید یا اینکه موجب کاهش مصرف آب های زیرزمینی گردد که به پایداری منابع آبی کمک می نماید.
    کلید واژگان: استان کرمان, بخش زیست محیطی, بخش کشاورزی, تخصیص آب, منافع مصرف آب
    Khadijeh Samareh Hashemi, Ahmadali Keykha *, Hossein Mehrabi Boshrabadi, Mostafa Mardani Najafabadi, Saman Ziaee
    Introduction
    Lack of water and its growing demand has created competition for the use of this valuable substance; therefore, planning should be done on how to allocate it among different economic sectors. The goal of water allocation among different users is to maximize the social benefits of water consumption. The current study seeks to maximize the benefits of water use by providing a hydro-economic structure in the West Jazmourian Basin.
    Materials and Methods
    To this end, the objective function is to maximize the benefits of water consumption in agriculture, urban and environmental sectors subject to hydrological, agricultural and institutional restrictions.
    Findings
    The results showed that by changing the pattern of cultivation and irrigation technology, it is possible to increase the benefit in the agricultural sector up to 44; whereas water consumption in this sector is reduced by 11%. In addition, taking into account the environmental sector in the integrated water resources management program and allocating water to Jazmourian wetland, a profit of 56260 million Rials will be obtained.
    Conclusion
    Based on the results, if the cropping pattern and irrigation strategies suggested by the model are applied, there would be a possibility of increasing profit along with reducing water consumption in the agricultural sector, and the saved water can be used in other competing sectors and create benefits, or it reduces the consumption of ground water, which helps the sustainability of water resources.
    Keywords: Optimal allocation of water resources, environmental benefits, Cropping Pattern, Jazmourian Wetland
  • محمدجواد مهدی زاده راینی*، حمید محمدی، امید شریفی، سامان ضیایی، مجتبی داورپناه

    این مطالعه به منظور بررسی رابطه بین برنامه درسی پنهان و حفظ محیط زیست از دیدگاه دانشجویان دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه جیرفت در سال 1401-1400 شهرستان جیرفت انجام شد. تعداد اعضای جامعه آماری در این پژوهش، 606 نفر بودند که با مراجعه به جدول کرجسی- مورگان 235 نفر از آن ها به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. پس از پاسخ گویی تعداد 195 پرسشنامه (110 دختر و 85 پسر) برگردانده شد. در نهایت 195 پرسشنامه مورد تجزیه و تحلیل نهایی قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات این مطالعه، دو پرسشنامه محقق ساخته بود. روایی دو پرسشنامه از طریق صوری و از ضریب آلفای کرونباخ جهت سنجش پایایی آن ها استفاده شد که این مقدار برای متغیر برنامه ی درسی پنهان 0/86 و برای متغیر حفظ محیط زیست 0/84 به دست آمد. نتایج نشان داد که از بین مولفه های برنامه درسی پنهان بیش ترین میانگین متعلق به مولفه "تعامل دانشجویان با یکدیگر" و کمترین میانگین مربوط به مولفه "جو سازمانی" بوده است؛ همچنین از بین مولفه های حفظ محیط زیست بیش ترین میانگین به مولفه "کاهش آلودگی" و کم ترین میانگین به "ارتباط انسان و محیط زیست" تعلق گرفت.

    کلید واژگان: برنامه درسی, برنامه درسی پنهان, حفظ محیط زیست, برنامه ریزی درسی
    Mohammadjavad Mehdizadeh Rayeni *, Hamid Mohammadi, Omid Sharifi, Saman Ziaee, Mojtaba Davarpanah

    This study was conducted in order to investigate the relationship between the hidden curriculum and environmental protection from the perspective of the students of the Faculty of Agriculture and Natural Resources of Jiroft University in the year 2021-2022 in Jiroft city. The number of members of the statistical population in this research was 606, and 235 of them were selected by simple random method by referring to the Karjesi-Morgan table. After answering, 195 questionnaires (110 girls and 85 boys) were returned. Finally, 195 questionnaires were subjected to final analysis. The data collection tool of this study was two researcher-made questionnaires. The validity of two questionnaires was used through face and Cronbach's alpha coefficient was used to measure their reliability, which was 0.86 for the hidden curriculum variable and 0.84 for the environment preservation variable. The results showed that out of The components of the hidden curriculum have the highest mean of the "interaction of students with each other" component and the lowest mean of the "organizational climate" component; Also, among the environmental protection components, the highest average was assigned to the "pollution reduction" component, and the lowest average was assigned to the "human-environment relationship".

    Keywords: Curriculum, hidden curriculum, Environmental protection, curriculum planning
  • الهه آهنی، حمید محمدی*، محمود احمدپور، سامان ضیائی، علیرضا کیخا

    هدف از انجام این مطالعه، بررسی رابطه بلندمدت و کوتاه مدت بین تاثیر آزادسازی تجاری بر واردات تعدادی از نهاده های بخش کشاورزی ایران طی دوره زمانی 1397- 1388 با استفاده از داده های تابلویی است. برای تعیین اثرات ثابت و تصادفی با آزمون هاسمن آماره آزمون برابر 40/ 37 بدست آمد که کاملا معنادار بود. ، . برآورد روابط بلندمدت و کوتاه مدت متغیرهای مورد بررسی، الگوی پانل میانگین گروهی تلفیقی خودتوضیح با وقفه های گسترده (PMG) و میانگین گروهی (MG) استفاده شد. نتایج حاصل از برآورد الگوی پانل میانگین گروهی تلفیقی خودتوضیح با وقفه های گسترده و میانگین گروهی، نشان دهنده این بود که در بلندمدت شاخص آزادسازی تجاری تاثیر مثبتی بر واردات نهاده های بخش کشاورزی داشته است. شاخص آزادسازی تجاری بر مقاطع کود، سموم شیمیایی و بذرهای کشاورزی بترتیب 578/0-، 17/0 و043/0محاسبه گردید که بیانگر این بود، ایران جهت تامین نهاده های بخش کشاورزی به واردات وابسته است.

    کلید واژگان: الگوی پانل میانگین گرروهی تلفیقی, شاخص ادغام تجارت بین الملل, داده&rlm, های تابلویی
    Elahe Ahani, Hamid Mohammadi *, Mahmoud Ahmadpour, Saman Ziaee, Alireza Keikha

    the purpose of this study is to investigate the long-term and short-term relationship between the impact of trade liberalization on the import of a number of inputs from the Iranian agricultural sector during the period 2009-2018 using panel data. determine To the fixed and random effects with Hausman test, the test statistic was 37.40, which is quite significant. , in estimating the model, the use of the fixed effects method was more appropriate than the random effects method. To estimate the long-term and short-term relationships of the studied variables, the model of self-explanatory integrated group panel with wide intervals (PMG) and group average (MG) was used.The results of estimating the model of the self-explanatory integrated group average panel with wide intervals and group average indicate that in the long run, the trade liberalization index has a positive effect on the import of agricultural sector inputs. The index of trade liberalization on fertilizer, chemical pesticides and agricultural seeds was calculated as -0.788, 0.17 and 0.043, respectively,

    Keywords: Pooled Mean Group Models, International Trade Integration Index, panel data
  • محمدجواد مهدی زاده راینی*، حمید محمدی، سامان ضیائی، محمود احمدپور، ماشاالله سالارپور

    ثبات قیمت محصولات کشاورزی با ثبات و توسعه بازار محصولات کشاورزی مرتبط است. از طرفی تورم در ایران، بی توجه به مبارزه شدیدی که با آن می شود، با نرخ نگران کننده ای در حال افزایش است، و به مهم ترین مشکل اقتصادی کشور تبدیل شده است. این تحقیق به بررسی رابطه تورم و تورم انتظاری با نوسانات قیمت محصولات کشاورزی در ایران با استفاده از روش خودتوضیح برداری و آزمون علیت گرانجر طی دوره زمانی 1398-1370 به صورت داده های فصلی پرداخته است. نتایج نشان داد نرخ تورم تاثیر مثبت و معنی داری بر نوسانات قیمت محصولات کشاورزی طی دوره زمانی مورد مطالعه دارد. متغیر تورم انتظاری نیز تاثیر مثبت و معنی داری بر نوسانات قیمت محصولات کشاورزی دارد. همچنین نتایج آزمون علیت گرانجر نشان داد که یک رابطه علت و معلولی دو طرفه بین تورم انتظاری و نوسانات قیمت محصولات کشاورزی برقرار است. رابطه علیت دو طرفه نیز بین دو متغیر تورم و تورم انتظاری وجود دارد. و همچنین یک رابطه علی یک طرفه بین تورم و نوسانات قیمت محصولات کشاورزی وجود دارد.

    کلید واژگان: قیمت محصولات کشاورزی, تورم, تورم انتظاری, الگوی خودتوضیح برداری, ایران
    MohammadJavad Mehdizadeh Rayeni *, Hamid Mohammadi, Saman Ziaee, Mahmoud Ahmadpour, Mashaallah Salarpour

    Price stability of agricultural products is related to the stability and development of the agricultural products market. Inflation in Iran, despite the intense fight against it, is increasing at a worrying rate, and has become the most important economic problem in the country. This study investigates the relationship between inflation and expected inflation with price fluctuations of agricultural products in Iran using self-explanatory method and Granger causality test during the period 1991-2019 in the form of quarterly data.The results showed that the inflation rate has a positive and significant effect on price fluctuations of agricultural products during the study period. Expected inflation variable also has a positive and significant effect on price fluctuations in agricultural products. The results of Granger causality test also showed that there is a two-way cause and effect relationship between expected inflation and price fluctuations in agricultural products. There is also a two-way causality relationship between inflation and expected inflation. There is also a one-way causal relationship between inflation and agricultural price fluctuations.

    Keywords: Agricultural Prices, Inflation, Expected Inflation, Vector Error Correction Model, Iran
  • علیرضا کیخا*، راضیه شیبک، سامان ضیایی، محمود احمدپور

    ارزش‏گذاری اقتصادی منابع زیست محیطی، گامی در جهت کنترل و جلوگیری از تخریب مکان‏ها و گونه‏های محیط زیستی می باشد. در بین منابع زیست محیطی، مناطق جنگلی در افزایش رفاه انسان نقش بسیار مهمی دارند. مناطق جنگلی از سویی تولیداتی نظیر علوفه و گیاهان دارویی و خدماتی نظیر ترسیب کربن، تولید اکسیژن، حفاظت خاک و آب ارایه می‏کنند. از سوی دیگر استفاده‏های تفریحی نظیر پیاده روی، کوه پیمایی از آن‏ها می‏شود و دارای ارزش‏های وجودی و میراثی می‏باشند. هدف پژوهش حاضر برآورد ارزش اقتصادی خدمات تفریحی و هم چنین ارزش حفاظتی و ارزش استفاده ای پارک جنگلی بیرک می باشد. اطلاعات لازم برای ارزش‏گذاری خدمات تفریحی با تکمیل پرسشنامه انتخاب دوگانه دوبعدی به صورت اینترنتی و اطلاعات لازم برای ارزش‏های مصرفی به صورت پیمایشی و تکمیل پرسشنامه بدست آمده است. از مدل پرابیت جهت اندازه گیری میزان تمایل به پرداخت افراد استفاده شده است براساس نتایج پژوهش حدود 68 درصد افراد بررسی شده، حاضر به پرداخت مبلغ جهت استفاده تفریحی از منطقه جنگلی بیرک هستند و میزان تمایل به پرداخت افراد جهت استفاده تفریحی و حفاظتی به ترتیب 4385 و 8850 تومان برآورد شد. همچنین ارزش کل استفاده تفریحی سالانه آن برابر با 1397میلیون ریال برآورد گردید. به علاوه، ارزش استفاده ای مستقیم و غیرمستقیم سالانه منطقه مورد مطالعه معادل 6/133013میلیون ریال است. نتایج مدل پرابیت نشان می دهد که متغیرهای درآمد، تحصیلات و جنسیت اثر مثبت و متغیر سن اثر منفی بر میزان تمایل به پرداخت اظهار شده افراد داشته است.

    کلید واژگان: ارزش گذاری مشروط, تمایل به پرداخت, پرابیت, ارزش استفاده ای
    Alireza Keikha *, Razieh Sheybak, Saman Ziaee, Mahmoud Ahmadpour

    The economic valuation of environmental resources is a step in the direction of controlling and preventing the destruction of places and environmental species. Among environmental resources, forest areas play a very important role in increasing human well-being. On the other hand, forest areas provide products such as fodder and medicinal plants and services such as carbon sequestration, oxygen production, soil and water protection. On the other hand, recreational uses such as walking and mountain climbing are used and they have existential and heritage values. The aim of the current research is to estimate the economic value of recreational services as well as the conservation value and the use value of Birk Forest Park. The necessary information for valuing recreational services has been obtained by completing a two-dimensional double-choice questionnaire online, and the necessary information for consumption values has been obtained by surveying and completing the questionnaire. Probit model has been used to measure people's willingness to pay. Based on the results of the research, about 68% of the surveyed people are willing to pay for the recreational use of the Birak forest area, and the willingness to pay for recreational and conservation use is 8850, respectively. Estimated at 4385 Tomans. The total value of its annual recreational use was estimated at 1397 million Rials. Also, the annual direct and indirect use value of the studied area is equal to 187,247 million rials. The results of the probit model show that the variables of income, education, gender have a positive effect and the variable of age has a negative effect on willingness to pay.

    Keywords: Contingent Valuation, Willingness to pay, Probit, Use value
  • سامان ضیایی*، حسن سخدری، محمود احمدپور، حمید محمدی
    استان خراسان رضوی هم اکنون بحرانی ترین منابع آبی زیرزمینی در سطح کشور را داراست به طوری که افت سطح آب های زیرزمینی در این استان به یک متر رسیده است. دشت مشهد در طی سال های اخیر با بحران خشکسالی و کم آبی دست و پنجه نرم می کند. منشا بحران خشکسالی برداشت های بی رویه و گرمایش جهانی است. مدیریت جامع منابع آب با توجه به ماهیت پیچیده مسایل آب، رشد سریع جمعیت، نیاز به آب برای مصارف مختلف و منابع آبی محدود، نیازمند روش هایی است که دیدگاه های فنی، اقتصادی، زیست محیطی، اجتماعی و منطقی را در یک قالب یکپارچه گردآوری نماید. یکی از ابزارهای مدیریت جامع منابع آب، استفاده از روش های هیدرولوژیکی اقتصادی به منظور شبیه سازی وضعیت کنونی حوضه های آبریز و بررسی اثرات سناریوها و سیاست های مختلف می باشد. در مطالعه ی حاضر به منظور شبیه سازی وضعیت هیدرولوژیکی دشت مشهد و بررسی اثرات سناریوهای مختلف از یک مدل اقتصادی- هیدرولوژیکی استفاده شد. در گام بعد به منظور رسیدن به توافق با ذینفعان بر سر اجرای سناریوهای مختلف حفاظتی از مدل عامل محور استفاده گردید. نتایج مدل هیدرولوژیکی- اقتصادی نشان دادند که با اتخاذ سناریوهای تطبیقی امکان کاهش تقاضای آب بخش کشاورزی و در نتیجه مصرف آب سطحی و زیرزمینی در این بخش وجود دارد. همچنین اجرای سناریوهای مختلف تطبیقی موجب تغییر الگوی کشت کنونی خواهد شد. از سوی دیگر نتایج مدل سازی عامل محور نشان داد که میان میزان آب در دسترس ناشی از راهبردها و تقاضای آب تفاوت زیادی وجود دارد که این موضوع موجب خواهد شد که کشاورزان با اجرای سناریوهای حفاظتی همکاری نکنند. اما با به کارگیری سیاست های تشویقی می توان برخی از کشاورزان نماینده را به اجرای سناریوهای تطبیقی راضی نمود.
    کلید واژگان: دشت مشهد, راهبردهای تطبیقی, منابع آب, مدل اقتصادی-هیدرولوژیکی
    S. Ziaee *, H. Sakhdari, M. Ahmadpour, H. Mohammadi
    Khorasan Razavi Province suffers from the most critical groundwater resources in Iran, i.e. the groundwater decline has reached 1 m; 34 out of 37 water plains are banned in Khorasan Razavi Province. Recently, Mashhad plain has been fighting with the crisis of drought and water scarcity. Illegal harvesting from groundwater resources and the warming trend caused by change in climate have exacerbated the crisis. Comprehensive water resources management, assuming the complicated nature of water-related issues, rapid growth of population, water requirement for a variety of purposes, and limited water resources, requires novel methods to stack up technical, economic, environmental, social, and logical perspectives in an integrated forum. One of the tools for comprehensive water resources management is utilizing hydro-economic models to simulate the present status of drainage basins and evaluate the impacts of different scenarios and policies. The current study used a hydro-economic model to simulate the hydrological status of Mashhad plain and evaluate the impacts of different scenarios. Then, the agent-based model (ABM) was used in order to reach an agreement with stakeholders on executing different conservation scenarios. The hydro-economic model results revealed that reducing the water demand of the agricultural sector and, as a result, surface and groundwater consumption is possible through following adaptation scenarios. Implementing various adaptation scenarios may alter the present cultivation pattern. Moreover, the ABM results showed a significant difference between the volume of available water, due to the execution of strategies, and water demand, bringing about the lack of farmers’ cooperation regarding the implementation of conservation scenarios. However, through applying some incentive policies, a number of representative farmers may agree to pursue adaptation scenarios.
    Keywords: Adaptation Strategies, Water Resources, Hydro-Economic Model, Mashhad plain
  • نجم الدین منصوریان*، حمید محمدی، نور محمد آبیار، سامان ضیائی، محمود احمدپور برازجانی

    ثبات و پایداری کشت و تولید پنبه و یا هر محصول دیگری نیازمند رقابت پذیری آن با دیگر محصولات کشاورزی منطقه است. از این‏رو، تحقیقات از راهکارهای تعیین کننده رقابت پذیری محصولات کشاورزی به‏ شمار می‏رود. تحقیق حاضر با هدف ارزیابی آثار اقتصادی تحقیقات به‏ نژادی پنبه در استان خراسان رضوی در دو سناریوی اقتصاد کوچک باز و بسته انجام شد. بدین منظور، از دو دسته داده ‏های مرتبط با فناوری (میانگین افزایش عملکرد، پارامتر جابه جایی منحنی عرضه، احتمال موفقیت تحقیق، عامل استهلاک) و بازار (مخارج تحقیق،قیمت محصول، کشش قیمتی عرضه و نرخ تنزیل) مربوط به پروژه ‏های تحقیقات به‏ نژادی پنبه که در بازه زمانی 1394 تا 1398 در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی خاتمه یافته بود و همچنین، از روش تحلیل مازاد اقتصادی استفاده شد. بر پایه نتایج مطالعه، برای هر تحقیق به‏ نژادی، تحت سناریوی اقتصاد کوچک باز، میانگین ارزش حال خالص منافع 12718000 هزار ریال، نرخ بازده داخلی 55 درصد و نسبت فایده به هزینه 6/7 و تحت سناریوی اقتصاد کوچک بسته، به‏ترتیب، 9134351 هزار ریال، 50 درصد و 7/5 پیش بینی و ارزیابی شده، که بیانگر بازده بالا و سودآوری اقتصادی پذیرفتنی تحقیقات به‏نژادی پنبه تحت هر دو سناریو است؛ اما مجموعه نتایح و یافته‏های پژوهش حاضر نشان داد که تعامل و حضور در بازارهای جهانی پنبه بر میزان منافع و آثار توزیعی تحقیقات کشاورزی و نیز رقابت پذیری پنبه در استان خراسان رضوی خواهد افزود. از این ‏رو، شایسته است که در تدوین سیاست تحقیقات کشاورزی، درجه تعامل اقتصاد کشور با بازارهای جهانی مورد توجه قرار گیرد.

    کلید واژگان: تحقیقات به‏ نژادی پنبه, مازاد اقتصادی, اقتصاد کوچک بسته
    N. Mansourian *, H. Mohammadi, N. M Abyar, S. Ziaee, M. Ahmadpour

    The stability of the cultivation and production of cotton or any other product requires its competitiveness with other agricultural products in the region. Therefore, research is one of the determinants of competitiveness of agricultural products. This study aimed at evaluating the economic impacts of cotton breeding research in Razavi Khorasan province of Iran under two scenarios of small open and closed economies. For this purpose, two categories of data related to technology (average yield increase, supply curve displacement parameter, research success probability, depreciation factor) and market (research costs, product price, supply price elasticity and discount rate) of cotton breeding research projects terminated during 2015-2019 in Razavi Khorasan Agricultural Research and Training Center were used in an economic surplus analysis method. Based on the results, under the scenario of small open economy, the average net present value of benefits, internal rate of return and the ratio of profit to cost of each breeding research were predicted and evaluated 12718000 thousand IRI rials, 55 percent and 7.6 and under the scenario of small closed economy, 9134351 thousand IRI rials, 50 percent and 5.7, respectively. These values ​​indicated the high efficiency and acceptable economic profitability of cotton breeding research under both scenarios, but the study results and findings indicated that the interaction and presence in global cotton markets would increase the benefits and distributive effects of agricultural research and cotton competitiveness in Razavi Khorasan province. Therefore, in agricultural research policy making, the degree of interaction of the country's economy with global markets should be considered.

    Keywords: Cotton breeding Research, economic surplus, Small closed economy
  • مجید شهریاری*، سامان ضیایی، رضا شاکری بستان آباد

    آب به عنوان یکی از منابع حیات، جز مهم ترین عوامل رشد و توسعه در جوامع بشری می باشد. در دو دهه اخیر و به ویژه در سال های پایانی قرن بیستم، آب و مدیریت آن به یک دغدغه بزرگ بین المللی در زمینه های محیط زیستی و خدمات شهری تبدیل شده است. خشک سالی و کم آبی در ایران نیز یک واقعیت اقلیمی است و با توجه به روند روزافزون نیاز بخش های مختلف به آب، مشکل خشک سالی در سال های آینده حادتر نیز خواهد شد. بهره وری آب یکی از مهم ترین شاخصه ای کلیدی در برنامه ریزی های کلان مربوط به تامین، تخصیص و مصرف اصولی از آب است. هدف این پژوهش بررسی تغییرات بهره وری آب در بخش های صنعت و کشاورزی به تفکیک استان های کشور در دوره اجرای هدفمند کردن یارانه ها با استفاده از شاخص مالم کوییست است. نتایج حاکی از آن بود که استان های تهران، کرمان و هرمزگان در هر دو بخش با کاهش بهره وری مواجه بوده اند اما در کل شاخص بهره وری کل در کشور افزایش پیدا کرده است.

    کلید واژگان: بحران آبی, تخصیص آب, بهره وری منابع, شاخص مالم کوئیست, نقشه جامع
    MAJID SHAHRIARI *, Saman Ziaee, Reza Shakeri Bostanabad

    Water as one of the sources of life is one of the most important factors of growth and development in human societies. In the last two decades, especially in the late 20th century, water management has become a major international concern. Drought and dehydration in Iran are also a climatic fact, and due to the growing need for different parts of the water, the drought problem will become more acute in the coming years. Water productivity is one of the most important key indicators in large-scale planning related to the supply, allocation and consumption of water. The purpose of this study was to investigate the changes in water productivity in industrial and agricultural sectors by country's provinces during the implementation of subsidy targeting using Malmquist index. The results indicated that the provinces of Tehran, Kerman and Hormozgan have been inefficient in all three sectors, but overall, the total productivity index has increased in the country.

    Keywords: water crisis, Water allocation, Resource Efficiency, Malmquist Index, Comprehensive Map
  • محمدجواد مهدی زاده راینی*، علیرضا کیخا، حمید محمدی، سامان ضیایی، محمود احمدپور برازجانی

    امروزه بحث مدیریت انرژی از اهمیت خاصی برخوردار است و انرژی به عنوان زیر بنا و کلید توسعه هر کشور مطرح می باشد. به این علت که سیاست های کشاورزی مختلف را نمی توان در محیط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار داد، اثرات بالقوه سیاست ها بایستی قبل، حین یا بعد از اعمال سیاست با استفاده از مدل های برنامه ریزی ریاضی مورد تحلیل قرار گیرند. در مطالعه حاضر، بررسی آثار افزایش قیمت انرژی برق بر رفتار کشاورزان شهرستان جیرفت با استفاده از مدل برنامه ریزی ریاضی مثبت و تابع تولید با کشش جانشینی ثابت مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات مورد استفاده با تکمیل پرسش نامه و مصاحبه حضوری با کشاورزان شهرستان جیرفت در سال 1399 جمع آوری شد. نتایج نشان داد که با افزایش هزینه انرژی الکتریسیته تحت سناریوهای افزایش 5، 10، 20 و 30 درصدی، در گروه اول جو آبی و ذرت به ترتیب 70 و 10/8 درصد کاهش در سطح زیر کشت داشته اند. در گروه دوم با افزایش 30 درصدی قیمت برق محصول جو از الگوی کشت خارج و سایر محصولات گروه دوم جایگزین آن شدند. همچنین نتایج نشان داد، واکنش کشاورزان به افزایش قیمت منفی است. لازم به ذکر است علاوه بر تاثیر سیاستی قیمت انرژی برق بر الگوی کشت کشاورزان، درآمد کشاورزان در هر دو گروه کاهش داشت.

    کلید واژگان: انرژی برق, برنامه ریزی ریاضی مثبت, الگوی کشت, سیاست کشاورزی, جیرفت
    Mohammadjavad Mehdizadeh Rayeni *, Alireza Keikha, Hamid Mohammadi, Saman Ziaee, Mahmoud Ahmadpour
    Introduction

    The agricultural sector is of strategic importance in the economy and development due to the supply of food required by the country. Therefore, in order to ensure the sustainable security of this sector, appropriate development measures must be taken. On the other hand, the agricultural sector is the major consumer of water and electricity (16% of total electricity consumption) in Iran. Water is the most important factor in the production of agricultural products and groundwater is the most important supplier of water resources in the agricultural sector. In the past, diesel fuel was used to transport water from the depths of the earth to the surface, in which case a significant amount of vital and strategic resources was wasted due to the use of traditional and worn-out methods. Today, one of the basic solutions to prevent water loss is to use electric pump motors instead of diesel. Also, timely, reliable and cheap supply of electricity required by this sector, by electrifying all wells in the agricultural sector, will reduce the consumption of fossil fuels, reduce environmental pollution and optimize energy consumption. This will also help increase agricultural production, accelerate economic growth and increase the country's non-oil exports. Agriculture is the main consumer of water in the world and 93% of water is consumed annually by this sector. Water demand in urban and industrial areas is projected to double between 1995 and 2025 in developed countries facing water shortages. The supply of water for irrigation is also at risk, and this sector is considered economically inefficient and the largest consumer of water. Agriculture is the largest consumer of water in Iran. Given the water shortage in many parts of the country and the increasing competition of other sectors of the economy with agriculture over water, it seems necessary to gradually increase the economic value of water in agriculture. It is predicted that rising water prices will lead to increased water productivity and economic surplus water consumption in agriculture. Increasing the price of electricity used in water wells in this sector is one of the methods used by the government to increase and control the price of agricultural water. To this end, and in accordance with the Agricultural Well Acceleration Act of 1999, the government intends to electrify water well pumps. Reducing environmental pollution and consuming fossil fuels are the benefits of using these regulations in the agricultural sector. Therefore, many of Iran's agricultural wells are regulated by law. The government spends a lot of money on electrifying agricultural water wells. The government intends to increase agricultural electricity tariffs in the second phase of subsidy reform and increase the cost of agricultural water. The goal is to optimize water consumption and increase efficiency in this sector. Jiroft city is one of the oldest cities in Kerman province in Iran, which includes four parts: Ismaili, Sardouieh, Jabalbarz and Esfahdah. Jiroft city has the most agricultural products among the cities of Kerman province. Therefore, the reaction of farmers to the liberalization of electricity prices in this sector is considered. The city includes 1,500 hectares of pomegranate, almond, olive, pistachio and peach orchards and also has 6,000 hectares of arable land, of which 2,100 hectares include 1,200 hectares of wheat, 600 hectares of barley, 100 hectares of tomatoes, 100 hectares of mandab and 30 hectares. Is rapeseed. There are 3900 hectares in the form of fallow. There are 160 wells in Jiroft city, of which 120 are electric and 40 are diesel. This number of electric wells have been equipped during the 1360s so far, and 10% of these 120 wells have been electrified in the last 10 years.

    Methodology

    Given that in the positive planning approach, many limitations and disadvantages of normative mathematical programming have been removed, this method has been considered by agricultural economics researchers in recent years and has had wide applications in examining the effects of policies. Positive mathematical programming is an experimental analysis method that uses all available information, no matter how scarce. The PMP model, formally introduced by Identity in 1995, actually enables the correct calibration of mathematical programming patterns using the observed behaviors of economic agents at the aggregated or non-aggregated level.

    Conclusion

    In line with targeted subsidy policies and the importance of energy in the agricultural sector, the present study examines the effects of electricity price liberalization by applying different price increase scenarios in Jiroft. To investigate the changes in the cultivation pattern in the two groups of farmers, four scenarios of increasing electricity costs by 5, 10, 20 and 30% were applied. Given that the cost of electricity accounts for a significant share of farmers' costs, the results of the implemented policies showed that the increase in electricity prices reduced the area under cultivation of some products with low profitability and products with high water consumption. Has been. Ahmadpour in 2012 and Fattahi in 2010 also concluded that with the increase in energy costs in agriculture, the area under cultivation of some crops has decreased. Edwards et al. 1996 also showed that higher electricity prices lead to lower water levels as well as lower acreage. Also, in all scenarios, farmers' incomes have decreased. On average, the impact of electricity price increase policies on the gross return of the first group was greater than the second group. Also, the changes in crop area in the second group are more than the first group. In implementing the policy of liberalization, measures must be taken to prevent the loss of farmers. In the first group of farmers, barley has the highest reduction in cultivation area and corn in this scenario has a decrease in cultivation area, which can be due to the high water requirement of corn. In contrast, most of the cultivated area is replaced by irrigated wheat. The second group of farmers, consisting of farmers with a cultivated area of more than 15 hectares, had the lowest decrease in gross yield. Blue barley product has low profitability. This has caused that even in the second group, by applying the fourth scenario, the barley crop is completely out of the cultivation pattern and a smaller amount of wheat and tomato cultivation area is replaced. It is suggested that in order to conserve resources and be more profitable, wheat, which is more profitable, should be replaced by barley. Technically, farmers were more specialized in wheat production than other crops. In all groups and scenarios, the level of cultivation and income of farmers decreased, which was more in the first group. It is suggested that the government prevent the reduction of gross returns by supporting farmers and reducing electricity costs.

    Keywords: Power Energy, Positive Math Planning, Culture Pattern, Agricultural Politics, Jiroft
  • سیده محدثه ضیایی، احمدعلی کیخا، فرشید اشراقی*، محمود احمدپور برازجانی، سامان ضیایی، حمید محمدی
    در این پژوهش با گردآوردی داده ها از سازمان جهاد کشاورزی، سازمان آب و فاضلاب ، اداره هواشناسی و استانداری استان گلستان در سال 1399 به بررسی شاخص های زیست محیطی استان گلستان پرداخته شد. براساس نتایج، شاخص های مصرف سموم شیمیایی، مصرف کودهای شیمیایی و غلظت نیترات در آب های زیرزمینی تاثیر منفی، و شاخص های سطح زیر کشت، مقدار بارندگی، خاک ورزی حفاظتی و تنوع گیاهان زراعی تاثیر مثبت بر شاخص های محیط زیستی داشته اند. همچنین نتایج استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) نشان داد که بیشترین رتبه را شاخص خاک ورزی حفاظتی با وزن 16 و کمترین رتبه را شاخص سطح زیر کشت با وزن 11/9 به دست آورده اند. شهرستان گنبد براساس شاخص های پایداری محیط زیستی با 89 درصد بیشترین اولویت و شهرستان بندر ترکمن با 56 درصد کمترین اولویت را داشتند. نتایج تحلیل حساسیت نیز نشان داد که شاخص ها در دامنه 1 تا 5 درصد تغییر، ثبات و سازگاری دارند و اولویت بندی تغییر نمی کند. در نهایت نیز شهرستان های استان گلستان به دسته پایدار، نسبتا پایدار و ناپایدار طبقه بندی شدند. پیشنهاد می شود که براساس نتایج این پژوهش، شاخص های زیست محیطی در استان گلستان مدنظر قرار گیرد و بهترین تصمیم گیری ها در زمینه پایداری کشاورزی استان گلستان صورت گیرد.
    کلید واژگان: استان گلستان, پایداری کشاورزی, تحلیل سلسله مراتبی, شاخص های زیست محیطی
    Mohaddeseh Ziaei, Ahmad Ali Keykha, Farshid Eshraghi *, Mahmoud Ahmadpour, Saman Ziaei, Hamid Mohammadi
    This study was performed to explore the 2020 agricultural sustainability through studying the environmental indicators in Golestan Province, Iran, using data and information acquired from the Agricultural Jihad Organization, Golestan Provincial Water and Wastewater Organization, Iran Meteorological Organization, and the Governorate of Golestan Province. According to the results, chemical pesticide and fertilizer usages, as well as nitrate concentration in groundwater, showed a negative effect whereas the cropping area, rainfall, conservation tillage practices, and cropping diversity showed a positive effect on the environmental indicators. Meanwhile, the highest and lowest weights were obtained respectively for conservation tillage practices (0.16) and cropping area (0.11) based on the application of analytical hierarchical analysis (AHP). Having prioritized the study area, Gonbad Kavus (89%) and Bandar-e-Turkmen (56%) were respectively the best and worst counties in terms of environmental indicators. In addition, conducting a sensitivity analysis with a shifting range of 1-5% showed the indicators have constancy with no priority changes. Finally, the counties of Golestan province were classified into stable, relatively stable, and unstable categories. Taking the findings into account, the sustainability of agriculture in Golestan province can be enhanced by implementing the proposed environmental indicators into the planning process.
    Keywords: Golestan province, agricultural sustainability, Analytical Hierarchical Process (AHP), Environmental indicators
  • محمدجواد مهدی زاده راینی، حمید محمدی*، ماشالله سالارپور، سامان ضیایی

    یکی از اهداف کلان اقتصادی کشورها، ایجاد شرایط لازم جهت ارتقای رفاه اجتماعی است. ازجمله عوامل موثر بر رفاه آزادی اقتصادی است. به این صورت که آزادی اقتصاد از طریق به کارگیری مجموعهای از راهکارها به دنبال دست یابی به برخی اهداف است که از طریق این اهداف سطح رفاه افزایش یابد. این پژوهش با هدف بررسی رابطه آزادی اقتصادی و رفاه اجتماعی در ایران با استفاده از مدل خودتوضیحبرداری با وقفه های گسترده (ARDL) انجام گرفته است. پژوهش حاضر براساس داده های فصلی طی دوره 1397-1380 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در اثر افزایش آزادی اقتصادی به میزان یک درصد، شاخص رفاه اجتماعی به میزان 105/0 درصد افزایش مییابد. و افزایش درآمد سرانه، شاخص رفاه اجتماعی را به میزان 142/0 درصد افزایش میدهد. اثر افزایش نرخ بیکاری به میزان یک درصد، شاخص رفاه اجتماعی به میزان 122/0- درصد کاهش میدهد. اثر افزایش میزان تحصیلات دانشگاهی به میزان یک درصد، افزایش 283/0 شاخص رفاه اجتماعی را به دنبال داشت. همچنین با افزایش جمعیت بالای 65 سال شاخص رفاه اجتماعی به میزان 673/0- درصد کاهش مییابد. اثر افزایش اندازه دولت نیز شاخص رفاه اجتماعی را به میزان 427/0- کاهش میدهد. در نهایت اثر افزایش درآمدهای مالیاتی به میزان یک درصد، شاخص رفاه اجتماعی به میزان 361/0 درصد افزایش مییابد. با توجه به نتایج میتوان گفت آزادی اقتصادی میتواند با از بین بردن محدودیتها و محدودیتهای مربوط به پیگیریهای اقتصادی، شاخص رفاه اجتماعی و برابری را افزایش دهد.

    کلید واژگان: آزادی اقتصادی, رفاه اجتماعی, الگوی Ardl, آمارتیاسن, ایران. طبقه بندی JEL : I38, C22, C01
    Javad Mehdizadeh Rayeni, Hamid Mohammadi*, Mashalah Salarpour, Saman ziaee

    One of the macroeconomic goals of countries is to create the necessary conditions to promote social welfare. One of the factors affecting the welfare of economic freedom. In this way, the freedom of the economy through the use of a set of solutions seeks to achieve some goals that increase the level of welfare through these goals. The aim of this study was to investigate the relationship between economic freedom and social welfare in Iran using the ARDL model. This study was based on seasonal data during 2002-2019. The results showed that by increasing economic freedom by one percent, the social welfare index increased by 0.105 percent. and increasing per capita income increases the social welfare index by 0.142 percent. The effect of an increase in the unemployment rate by one percent reduces the social welfare index by -0.122 percent. The effect of a 1% increase in college education was followed by an increase in the social welfare index of 0.283. Also, as the population over 65 years of age, the social welfare index declines by -0.673 percent. The effect of increasing government size also reduces the social welfare index by -0.427 percent. Finally, the effect of increasing tax revenues by one percent, social welfare index by 0.361 percent. According to the results, it can be said that economic freedom can increase social welfare and equity by removing the constraints and limitations of economic pursuits.

    Keywords: Economic Freedom, Social Welfare, ARDL Model, Amartiassen, Iran
  • محمدجواد مهدی زاده راینی، سامان ضیایی*، امید شریفی، حمید محمدی

    امروزه با پیشرفت های علمی و فناورانه و افزایش نیاز جوامع به تبادل اطلاعات، افراد به شیوه های جدید ارتباط و تعامل روی آورده اند. شبکه های اجتماعی نیز به دلیل داشتن فضای تعاملی، مجال شکل گیری اجتماعات جدید را فراهم آورده است. در این میان با گذار کشاورزی از سنتی به مدرن، ارتباط و تعامل کشاورزان و فعالان این بخش جهت آشنایی با روش های نوین به شدت احساس می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی اشتراک گذاری دانش و اطلاعات در رابطه با تاثیر استفاده از شبکه های اجتماعی بر توانمندسازی کارکنان جهاد کشاورزی جنوب کرمان با استفاده از روش پیمایشی انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش کارکنان جهاد کشاورزی جنوب کرمان بود. حجم نمونه به شیوه تصادفی ساده و با استفاده جدول کرجسی و مورگان 206 نفر تعیین گردید. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های توانمندسازی کارکنان، اشتراک دانش و اطلاعات، شبکه های اجتماعی بود. برای بررسی فرضیه های تحقیق، داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS23 و LISREL8.80 مورد پردازش قرار گرفت. نتایج نشان داد که استفاده از شبکه های اجتماعی با اشتراک گذاری دانش و اطلاعات کارکنان جهاد کشاورزی شهرستان جنوب کرمان رابطه مستقیم دارد. استفاده از شبکه های اجتماعی با توانمندسازی کارکنان جهاد کشاورزی جنوب کرمان رابطه مستقیم دارد. اشتراک گذاری دانش و اطلاعات با توانمندسازی کارکنان جهاد کشاورزی جنوب کرمان رابطه مستقیم دارد. در نهایت نتایج حاکی از آن بود اشتراک گذاری دانش و اطلاعات در رابطه با تاثیر استفاده از شبکه اجتماعی و توانمندسازی در کارکنان جهاد کشاورزی جنوب کرمان نقش میانجی دارد.

    کلید واژگان: دانش و اطلاعات, توانمندسازی, اینترنت, جهاد کشاورزی, معادلات ساختاری
    Mohammad Javad Mehdizadeh Rayeni, Saman Ziaee *, Omid Sharifi, Hamid Mohammadi

    Today, with the advances in science and technology and the increasing need for societies to exchange information, people are turning to new ways of communicating and interacting.  Virtual networks also allow for the formation of new communities because of the interactive space. In the meantime, with the transition from traditional to modern, the communication and interaction of farmers and activists in this sector to be acquainted with new methods is needed. The aim of this study was to investigate the mediating role of knowledge and information sharing in relation to the effect of using social networks on the empowerment of agricultural jihad employees in southern Kerman using a survey method. The statistical population of this study was the employees of Jihad Keshavarzi in southern Kerman. The sample size was determined by simple random sampling using Krejcie and Morgan table of 206 people. Data collection tools were employee empowerment questionnaires, knowledge and information sharing, social networks. To test the research hypotheses, the data were processed using SPSS23 and LISREL8.80 software. The results showed that the use of social networks was directly related to the sharing of knowledge and information of Jihad Keshavarzi employees in the southern city of Kerman. The use of social networks has a direct relationship with empowerment of agricultural jihad employees in Kerman. Sharing knowledge and information with empowerment of staff in southern Kerman agriculture has a direct relationship. Finally, the results showed that knowledge and information sharing in relation to the impact of the use of social network and empowerment in the staff of the southern agricultural jihad of Kerman has a mediator role.

    Keywords: Knowledge, information, Empowerment, Internet, Agricultural Jihad, Structural equations
  • نجم الدین منصوریان، حمید محمدی*، محمود احمد پور برازجانی، سامان ضیایی، نورمحمد آبیار
    سابقه و هدف

    در سال های اخیر ضرورت ارزیابی آثار اقتصادی و اجتماعی تحقیقات کشاورزی در سطوح ملی، منطقه ای و محصولی به مورد توجه مدیران و برنامه ریزان کشور قرار گرفته و برخی مطالعات به ارزیابی کمی بازده سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه کشاورزی اقدام کرده اند.در زمسنه ارزیابی پروژه های تحقیاتی کشاورزی در خارج می توان به مطالعاتی مانند ارزیابی آثار بالقوه تحقیقات به نژادی قهوه در فیلیپین ، تحقیقات به نژادی قهوه در اوگاندا، تحقیقات به نژادی انبه در تایلند، بازده تحقیقات کشاورزی و ارزیابی اقتصادی تحقیقات کشاورزی در نیوزلند اشاره کرد. در تحقیقات داخل کشور نیز می توان برخی مطالعات ارزیابی تحقیقات کشاورزی در ایران را نام برد. پژوهش حاضر با توجه به ضرورت افزایش تولید و با استفاده از  دستاوردهای تحقیقاتی و با هدف ارزیابی آثار اقتصادی پروژه های تحقیقاتی پنبه در استان خراسان رضوی به عنوان مهم ترین منطقه تولید پنبه کشور انجام شده است.

    مواد و روش ها

    در انجام  این پژوهش از دو گروه داده های مرتبط با فناوری(میانگین افزایش عملکرد، پارامتر جابه جایی منحنی عرضه، احتمال موفقیت تحقیق، عامل استهلاک) و بازار(مخارج تحقیق،قیمت محصول،کشش قیمتی عرضه و نرخ تنزیل) پروژه های تحقیقاتی به نژادی پنبه خاتمه یافته در بازه زمانی 1394 تا 1398 مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی و روش تحلیل مازاد اقتصادی استفاده گردید.  تحلیل مازاد اقتصادی این امکان را می دهد که تفاوت بین دو وضعیت با و بدون تحقیقات با اندازه گیری تغییر مازاد اقتصادی (ارزش رفاه یا فواید اجتماعی) ارزیابی شود. رهیافت مازاد اقتصادی همچنین چارچوب بازار را برای استنتاج منافع تحقیقات با کاربست دستاوردهای آن که باعث جابه جایی منحنی عرضه می شود، مورد استفاده قرار گرفته و سپس منافع اقتصادی به عنوان مازاد تعلق گرفته به تولیدکنندگان و مصرف کنندگان محاسبه و آنگاه با جمع سازی منافع تحقیقات در طول زمان و مقایسه آن با مخارج، سنجه هایی مانند ارزش فعلی خالص منافع، نرخ بازده داخلی و نسبت فایده به هزینه  محاسبه شده است.

    یافته ها

    کل ارزش حال منافع یا کل تغییر مازاد اقتصادی تحقیقات به نژادی پنبه 14638649 هزار ریال ارزیابی و برآورد گردید که از این مقدار به میزان 7468698  هزار ریال مربوط به ارزش حال منافع پنبه کاران و میزان 7169050 هزار ریال مربوط به  ارزش حال منافع مصرف کنندگان پنبه در استان خراسان رضوی می باشد. همچنین مقادیر ارزش حال خالص منافع، نرخ بازده داخلی و نسبت فایده به هزینه هر تحقیق به نژادی به طور میانگین و به ترتیب حدود 13میلیارد  هزار ریال، 55 درصد و 6/7 ریال پیش بینی و ارزیابی شده است. این نتایج بیانگر بازده و سودآوری اقتصادی پذیرفتنی در تحقیقات به نژادی پنبه می باشد.

    نتیجه گیری

    مجموعه نتایح  و یافته های این پژوهش بیانگر آنست که پژوهش های انجام شده بر  پنبه باعث رشد بهره وری عوامل تولید گردیده که نتیجه نهایی آن  نیز افزایش منافع تولیدکنندگان و مصرف کنندگان می باشد بنابراین سرمایه گذاری در تحقیقات کشاورزی مربوط به توسعه کشت پنبه به طور خاص توجیه پذیر بوده  و می تواند سیاست گذاران و برنامه ریزان کشور را درجهت مساعدت بیشتر و تامین بودجه پایدار برای پژوهش های پنبه متقاعد نماید. همچنین براساس یافته های این مطالعه  پیشنهاد می شود به امکانات استانی برای تحقیقات پنبه ، به ویژه استان خراسان رضوی توجه لازم صورت گیرد.

    کلید واژگان: بازده اقتصادی, پژوهش, تولیدکنندگان, مازاد اقتصادی
    Najmoddin Mansourian, Hamid Mohammadi *, Mahmoud Ahmadpour, Saman Zeaee, Noormohammad Abyar

    Cotton is one of the most important agricultural products that plays an important role in creating employment for the raw materials of the textile, oil and feed industries. The aim of this study was to estimate the economic benefits and surplus of cotton research projects. For this purpose, the results of completed research projects in the period 1394 to 1398 Khorasan Razavi Agricultural Research and Training Center and the method of economic surplus analysis were used. The results show that the average net present value of the benefits of each cotton research project is about 13 billion rials, the benefit-to-cost ratio of each research is 7.6 and the rate of return of each research is estimated at 55%. These values ​​indicate high economic surplus and acceptable economic return from cotton research activities in the Agricultural Research and Training Center of Khorasan Razavi. The findings of this study show that research on cotton has increased the productivity of all factors of production, the end result of which is to increase the interests of producers and consumers, so investment in agricultural research projects related to the development of cotton cultivation was specifically justified. And it can convince policymakers and planners of the country to further assist and provide sustainable funding for cotton research. Based on the findings, it is suggested that the necessary facilities be paid to the provincial facilities for further cotton research, especially in Khorasan Razavi province.

    Keywords: Economic Returns, economic surplus, Producers
  • ملیحه ملاشاهی*، محمود احمدپور، سامان ضیایی، ابراهیم مرادی

    بخش کشاورزی یکی از زیر بخش های مهم اقتصادی کشور است که نزدیک به 9 درصد تولید ناخالص داخلی، 21 درصد ارزش صادرات غیر نفتی، حدود 18 درصد اشتغال و نزدیک به 93 درصد تآمین نیازهای غذایی جامعه و تولید مواد اولیه بسیاری از صنایع دیگر را برعهده دارد. همچنین محصولاایرت زراعی و باغی، بخش عمده از تجارت خارجی بخش کشاورزی و سهمی عمده از سبد خانوار را به خود اختصاص داده اند. از این رو، مسایل مربوط به حفظ ظرفیت تولید و توان اقتصادی این زیر بخش می تواند اقتصاد کشور را متاثر سازد. در این پژوهش، محصولات زراعی و باغی به عنوان محصولات کشاورزی در نظر گرفته شد، بنا بر آمارنامه های وزارت جهاد کشاورزی و سالنامه های آماری درگاه ملی آمار، از سال 1390 تا 1395، سطح زیر کشت محصولات زراعی و باغی، 367252 هکتار و میزان تولید این محصولات، 24119617 تن و  ارزش افزوده بخش کشاورزی در این سال ها، 1693951 میلیارد ریال، افزایش داشته است. این پژوهش به دنبال بررسی ارتباط بین عوامل اقتصادی و میزان تولید محصولات کشاورزی است. اطلاعات مورد نیاز از درگاه ملی آمار، سالنامه های آماری و آمارنامه های کشاورزی کشور دریافت گردید. محدوده مکانی این پژوهش شامل تمام استان های ایران است.  مدل در قالب اقتصادسنجی فضایی، تصریح و میزان تولید محصولات باغی و زراعی به عنوان تولیدات کشاورزی برای 31 استان ایران در بازه زمانی سال های 1390 تا 1395 در نظر گرفته شده است. پس از جمع آوری داده ها و تشکیل ماتریس مجاورت، با استفاده از نرم افزار Ststa15 مدل تخمین زده شد. با توجه به آزمون موران و تحلیل نتایج حاصل از چهار مدل فضایی، مدل SAC انتخاب شد. با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش با توجه به مدل SAC، تاثیر عوامل اقتصادی بر تولید محصولات زراعی و باغی در استان های کشور برآورد شد. در این مطالعه اثرات مستقیم و اثرات غیرمستقیم متغیرهای توضیحی برآورد شد، که نتایج بیانگر معنادار بودن اثرات مستقیم و معنادار نبودن اثرات سرریز بر اساس اثرات غیرمستقیم است. نتایج حاصل از تحلیل یافته های مدل عمومی فضایی نشان داد که سطح زیرکشت، نرخ تورم، نسبت جوانی جمعیت، محصول ناخالص داخلی و ارزش افزوده بخش کشاورزی عوامل تاثیرگذار بر تولید محصولات زراعی و باغی در استان های مورد بررسی می باشد. مشاهده شد که توزیع درامد و نرخ شهرنشینی در مدل معنادار نیستند،  متغیرهای معنادار مدل، متغیرهای نرخ تورم و نسبت جوانی جمعیت، سطح زیرکشت، تولید ناخالص داخلی و ارزش افزوده بخش کشاورزی در سطح پنج درصد با تولید رابطه ای مستقیم دارند.

    کلید واژگان: اقتصادسنجی فضایی, تولید, محصولات زراعی و باغی, سطح زیرکشت
    Maliheh Mollashahi *, Mahmoud Ahmadpour, Saman Ziaee, Ebrahim Moradi
    INTRODUCTION 

    Agriculture is one of the most important economic sub-sectors of the country, accounting for about 9 percent of GDP, 21 percent of non-oil export value, about 18 percent of employment, and nearly 93 percent of community food and raw material production in many other industries. Also, agricultural and horticultural products account for the bulk of foreign trade in agricultural sector and a large share of the household basket. Thus, issues related to maintaining the production capacity and economic power of this sub-sector can affect economy of the country .In this study, crops and horticultural crops were considered as agricultural crops. According to statistics of the Ministry of Agriculture Jihad and statistical yearbooks of National Statistics Portal, from 2011 to 2016, the area under cultivation of crops and horticulture increased by 367252 hectares there was an increase of  24119617 tonsin production of these crops  and the value added of agricultural sector increased by 1693951 billion Rials in these years. 

    METHODOLOGY 

    In this study, spatial data model was used to study the economic factors affecting agricultural production (crop and horticulture) in Iran provinces during the period 2011-2017. The required information was obtained from the National Statistics Portal, Statistical Yearbooks and Agricultural Statistics of Iran. The spatial scope of this study covers all provinces of Iran and since this study is a regionalone, its main issue will be examined in the form of spatial analysis.Specifying research modelAccording to theoretical foundations and spatial econometric model, the model specified in this study is SAC model.𝑃 𝑖𝑡=α+ρ∑j Wij.Pit +𝛽1𝐶𝐴𝑖𝑡. +𝛽2. 𝐺𝐼𝑁𝐼𝑖𝑡 + 𝛽3. 𝐼𝑁𝐹𝑖𝑡 + 𝛽4. 𝑈𝑅𝑖𝑡+ 𝛽5. 𝑌𝑂𝑖𝑡 + 𝛽6. 𝐺𝐷𝑃𝑖𝑡 + 𝛽7. 𝑉𝐴𝑎𝑔𝑟𝑖𝑖𝑡 + Uit𝑈𝑖𝑡 =λ 𝑊𝑈𝑖𝑡 + 𝜀𝑖𝑡 In this model i: provinces, t: time, α: the width of the origin and β: the coefficients of the explanatory variables (slope coefficients). (P):Production. (CA): Crop cultivation area. (Gini): Gini coefficient. (INF): Inflation Rate. (UR): Urban Rate. (YO): Youth Population Ratio. (GDP): Gross Domestic Product. (VAagri): Value Added Agricultural Sector.The SAC model is selected to estimate this research. 

    FINDINGS 

    According to the results of this study, according to SAC model, the impact of economic factors on crop and horticultural production in the provinces of Iran was estimated. Variables from the stipulated model that were significant at 5% level include area of ​​cultivation, inflation rate, youth population ratio, GDP and agricultural value added. In this study, direct and indirect effects of the explanatory variables were estimated. 

    CONCLUSION

    The results of general spatial model analysis showed that cultivation area, inflation rate, youth population ratio, GDP and agricultural value added were factors influencing crop production and horticulture in the studied provinces. It was observed that income distribution and urbanization rate were not significant in the model, whilesignificant variables of the model, variables of inflation rate and youth population ratio, area of ​​cultivation, GDP and agricultural added value at 5% level were directly related to production.Therefore it is suggested:1- Considering inflation rate, authorities should implement incentive policies to attract more investors to agriculture sector.. 2. In government support services, farmers’ land features such as the area of ​​cultivation, equipment, and farming equipment should be paid attention. 3. Given that the proportion of young people has a positive and significant effect on the growth of agricultural production, it is suggested to managers and planners of the agricultural sector that more youth should be supported, provided with incentives and incentives so as to improve production. 4.Based on results as the area under cultivation has a significant and direct impact on agricultural production, individuls and authorities are recommended to maintain and exploit farmland reasonably because rehabilitation and enrichment of land which has been cultivated several times and is drained of minerals is costly.

    Keywords: spatial econometrics, production, crops, horticulture, crop area
  • سید محمدرضا مهدویان، سامان ضیائی*، علیرضا کیخا
    مقدمه و هدف

    با توجه به اهمیت مسایل زیست محیطی، شناسایی عوامل موثر بر آلودگی محیط زیست بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است. از این رو، مطالعه حاضر به بررسی اثرات مصرف برق، توسعه مالی، سرمایه گذاری مستقیم خارجی و رشد اقتصادی بر انتشار  در ایران طی سال های 1970-2016 پرداخته است.

    مواد و روش ها

    برای این منظور، از روش خود توضیح با وقفه های گسترده استفاده گردید و جهت بررسی مانایی، از آزمون های ریشه واحد دیکی فولر تعمیم یافته، زیوت-اندریوز و لی- استرازیسیچ استفاده شد. همچنین جهت بررسی هم انباشتگی، آزمون گریگوری-هانسن به کار گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج حاصل از تخمین بلندمدت نشان می دهد که مصرف برق و رشد اقتصادی اثری مثبت بر میزان انتشار کربن دارند و با افزایش یک درصدی آن ها، میزان انتشار کربن به ترتیب 58/0 و 05/0 درصد افزایش می یابند. رابطه توسعه مالی و انتشار کربن منفی است و با افزایش یک درصدی توسعه مالی، انتشار کربن به میزان 09/0 درصد کاهش خواهد یافت. رابطه سرمایه گذاری مستقیم خارجی و انتشار کربن (آلودگی) مثبت است و نشان می دهد فرضیه پناهگاه آلودگی در ایران دارای اعتبار است و با افزایش یک درصدی سرمایه گذاری مستقیم خارجی، میزان انتشار کربن، 01/0 درصد افزایش خواهد یافت.

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده و از آنجایی که ایران از نظر منابع تجدید پذیر جز کشورهای غنی محسوب می گردد، ضروری است کشور ایران با یک برنامه ریزی مدون، ضمن رهایی بودجه و تولید ناخالص داخلی از دام درآمدهای نفتی، به سمت جایگزینی منابع تجدید ناپذیر حرکت کند تا ضمن حفظ منابع انرژی، آلودگی های زیست محیطی نیز کاهش یابد. همچنین ضروری است که دولت و قانون گذاران در ایران به دنبال جذب سرمایه در زمینه بازسازی بخش تولیدی کشور به ویژه صنعت و به کارگیری فناوری های دوستدار محیط زیست باشند.

    کلید واژگان: مصرف برق, رشد اقتصادی, آلودگی زیست محیطی, سرمایه گذاری مستقیم خارجی, شکست ساختاری
    Seyed Mohammadreza Mahdavian, Saman Ziaee *, Alireza Keikha
    Introduction

    Regarding the importance of environmental issues, identification of the factors affecting environmental pollution has been considered more than ever. The present study examines the effects of electricity consumption, financial development, foreign direct investment and economic growth on carbon emissions in Iran over the years 1970-2016.

    Material and Methods

    For this purpose, the Autoregressive Distributed Lag method was used. To verify the Stationary, Augmented Dickey Fuller, Zivot – Andrews and Lee, Strazicich tests were used. Also, to investigate co-integration, Gregory-Hansen test were used.

    Finding

    The results of the ARDL model estimation with presence of Structural Break show, electricity consumption and economic growth has a positive effect on carbon emissions. And with a one percent increase, carbon emissions increased by 0.58% and 0.05%, respectively. The relationship between financial development and carbon emissions is negative, with a one-percent increase in financial development, carbon emissions will fall by 0.09 percent. The relation between foreign direct investment and carbon emissions is positive, which shows that the Pollution haven hypothesis has been approved in Iran and with a one percent increase in foreign direct investment, carbon emissions will increase by 0.01 percent.

    Conclusion

    Based on the results, and given that Iran is considered as a renewable resource, except for the rich countries, it is essential that, with a streamlined plan, both the release of budget and GDP from the trap of oil revenues, towards the replacement of renewables In order to maintain energy resources, environmental pollution will also decrease. It is also imperative that the government and legislators in Iran seek to raise funds for the reconstruction of the country's manufacturing sector, especially the industry and the use of environmentally friendly technologies.

    Keywords: Electricity consumption, Economic Growth, Environmental Pollution, Foreign Direct Investment, Structural break
  • خدیجه ثمره هاشمی، احمدعلی کیخا*، حسین مهرابی بشرابادی، مصطفی مردانی نجف آبادی، سامان ضیائی
    مطالعه حاضر با هدف شبیه سازی و بررسی کارآیی بازار آب و مقایسه آن با سه شیوه تخصیص بهینه، تخصیص بر اساس سهمیه   بندی ثابت و تخصیص بر اساس سهمیه بندی تناسبی آب صورت گرفت. منطقه مورد مطالعه زیرحوضه جیرفت واقع در حوضه آبریز هلیل‏ رود و داده های مورد نیاز مربوط به سال 1394 بود. روش مورد استفاده محاسبه تابع منفعت حاصل از آبیاری و حداقل ‏سازی زیان درآمدی در کل منطقه بود. بدین منظور، ابتدا محدودیت بیست و سی درصدی در برداشت از منابع آب زیرزمینی اعمال شد و سپس، بررسی شیوه های تخصیص بهینه، تخصیص بر اساس سهمیه بندی ثابت و تخصیص بر اساس سهمیه بندی تناسبی آب از لحاظ منافع حاصل از آبیاری و بهره وری آب در محصولات مختلف انجام پذیرفت. پس از آن، از طریق ایجاد یک بازار آب فرضی، کارآیی بازار آب پس از اجرای این روش های تخصیص مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. به‏ منظور بررسی اثر هزینه های مبادله بر تجارت آب، هزینه مبادله معادل صفر، پنج، ده، بیست و سی درصد قیمت آب در نظر گرفته شد. بر اساس نتایج پژوهش، چنانچه شرایط رقابت کامل بر بازار حاکم و هزینه های مبادله صفر باشد، تخصیص بهینه و تشکیل بازار آب منجر به تخصیص نهایی مشابه حقوق آب و منافع آبیاری برای کل جامعه می شوند و از قوانین سهمیه بندی ثابت و متناسب کارآمدترند؛ همچنین، با کاهش دسترسی به منابع آب، منافع حاصل از تجارت آب افزایش و با افزایش هزینه های مبادله، حجم آب مبادله ‏شده و منافع حاصل از تجارت آب کاهش می یابد.
    کلید واژگان: بازار آب, تخصیص بهینه منابع آب, تابع زیان درآمدی, جیرفت
    Kh. Samareh Hashemi, A. Keikha *, H. Mehrabi Boshraabadi, Mostafa Mardani Najafabadi, S. Ziaee
    The purpose of this study is to simulate and evaluate the water market's efficiency and compare it with the law of optimal allocation of water and allocations based on fixed and proportional quotas. The study area is located in the Jiroft sub basin in the Hali Rood watershed and data are for 2015 which were obtained from the Agricultural Jihad Organization of southern Kerman province. The method used is calculate the benefit from irrigation and minimize income losses in the entire region. For this purpose, the first 20% and 30% restrictions was imposed on use of groundwater resources, and then the effects of optimal allocation law, allocations based on proportional and fixed quotas on the benefits of irrigation were investigated. Subsequently, through the water market simulation, the market performance was analyzed after the implementation of these rules. To investigate the effect of transaction costs on water trade, transaction costs were considered, zero, 5, 10, 20 and 30 percent of water price. Based on the results, if the conditions of perfect competition are on the market and transaction costs are zero, the optimal allocation and formation of the water market will result in the same final allocation of water rights and irrigation benefits for the whole region. Also, by reducing the availability of water resources, the benefits of water trade will increase and with increasing transaction costs, reduces the volume of water exchanged and the gains from trade.
    Keywords: Water Market, optimal allocation of water resources, Loss of income function, Jiroft
نمایش عناوین بیشتر...
فهرست مطالب این نویسنده: 45 عنوان
  • دکتر سامان ضیایی
    دکتر سامان ضیایی
    دانشیار اقتصاد کشاورزی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زابل، زابل، ایران
نویسندگان همکار
  • دکتر محمود احمدپور برازجانی
    : 17
    دکتر محمود احمدپور برازجانی
    دانشیار اقتصاد کشاورزی، اقتصاد کشاورزی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زابل، زابل، ایران
  • محمد جواد مهدی زاده راینی
    : 12
    محمد جواد مهدی زاده راینی
    (1402) دکتری اقتصاد کشاورزی- گرایش منابع طبیعی و محیط زیست، دانشگاه زابل
  • دکتر مصطفی مردانی نجف آبادی
    : 10
    دکتر مصطفی مردانی نجف آبادی
    استادیار گروه اقتصاد کشاورزی، دانشکده مهندسی زراعی و عمران روستایی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ملاثانی، ایران
  • الهه آهنی
    : 2
    الهه آهنی
    دانشجوی دکتری اقتصاد کشاورزی،، دانشگاه زابل، زابل، ایران
  • دکتر کوروش جوادی پاشاکی
    : 2
    دکتر کوروش جوادی پاشاکی
    (1398) دکتری اقتصاد کشاورزی، دانشگاه زابل
  • دکتر نجم الدین منصوریان
    : 2
    دکتر نجم الدین منصوریان
    پژوهشگر اقتصاد کشاورزی ،بخش تحقیقات اقتصادی ،اجتماعی، سازمان تحقیقات آموزش و ترویج کشاورزی، ، ایران
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال