به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

alireza heidarie

  • افروز ستاری، علیرضا حیدری*، پرویز عسگری
    مقدمه

    افزایش سریع شیوع چاقی که یک مشکل چند علیتی است در بیست سال گذشته علاوه بر آنکه ناشی از عوامل ژنتیکی است، به عوامل محیطی فرهنگی، ازجمله محیط خانواده، غذا خوردن و فعالیت نسبت داده شده است. این پژوهش باهدف پیش بینی شاخص توده بدنی کودکان بر اساس سبک دل بستگی مادر، با در نظر گرفتن نقش میانجی پر خوری هیجانی در کودکان انجام گرفت.

    روش پژوهش:

     روش تحقیق کاربردی و از نوع همبستگی بود که با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. تعداد 280 کودک 7-12 ساله (شامل 144 پسر و 136 دختر) به همراه مادرانشان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، بر اساس ارجاع متخصصان تغذیه برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل شاخص توده بدنی، پرسشنامه سبک های دل بستگی هازن و شیور و مقیاس خوردن هیجانی است.

    یافته ها

    مدل موردبررسی از برازش مطلوب برخوردار بود و نتایج نشان داد سبک های دل بستگی ایمن، اجتنابی و اضطرابی مادر هم به صورت مستقیم و هم غیر مستقیم با میانجی گری پرخوری هیجانی کودک شاخص توده بدنی را در کودک پیش بینی می کنند.

    نتیجه گیری

    این پژوهش نقش محیط اولیه کودک به خصوص مادر را در توسعه چاقی دوران کودکی برجسته می سازد.

    کلید واژگان: پرخوری هیجانی, چاقی کودکان, سبک های دل بستگی, سطح فعالیت جسمی کودک, شاخص توده بدنی
    Afrooz Satari, Alireza Heidarie *, Parviz Asgari
    Introduction

    The rapid increase in the prevalence of obesity, which is a multi-causal problem, in the past twenty years, in addition to genetic factors, has been attributed to cultural environmental factors, including family environment, eating and activity. . This research was conducted with the aim of predicting children's body mass index based on the mother's attachment style, taking into account the mediating role of emotional overeating in children.

    Research method

    The research method was applied and of the correlation type, which was done using structural equation modeling. 280 children aged 7-12 years (including 144 boys and 136 girls) along with their mothers were selected to participate in the research by using the purposeful sampling method, based on the referral of nutritionists. Research tools include body mass index (BMI), Hazen and Shaver attachment style questionnaire and emotional eating scale (EES).

    Findings

    The investigated model had a good fit and the results showed that mother's secure, avoidant and anxious attachment styles predict the child's body mass index both directly and indirectly through the mediation of the child's emotional overeating.

    Conclusion

    This research highlights the role of the child's early environment, especially the mother, in the development of childhood obesity.

    Keywords: Attachment Styles, Body Mass Index, Child Obesity, Child's Physical Activity Level, Emotional Overeating
  • افسانه فراشبندی، فریبا حافظی*، زهرا افتخار، علیرضا حیدریی
    افسردگی از شایع ترین اختلالات روانی است. کاوش عوامل آسیب پذیری این اختلال و نحوه رابطه این عوامل با یکدیگر همچنان به عنوان مساله ای اساسی در سلامت روانی مطرح است. هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی دشواری در تنظیم هیجان در تبیین همبستگی بین سیستم فعال سازی رفتاری و بازداری رفتاری با افسردگی بود. برای این منظور طی یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی 200 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی اهواز با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و از نظر  دشواری در تنظیم هیجان، سیستم فعال سازی و بازداری رفتاری، و افسردگی مورد آزمون قرار گرفتند. ارزیابی الگو ساختاری با استفاده از شاخص های آماری نشان داد بازداری رفتاری همبستگی معنا داری با افسردگی دارد. یافته ها نشان داد همبستگی مستقیم فعال سازی رفتاری با افسردگی و همبستگی دشواری در تنظیم هیجان با افسردگی معنا دار نیستند. بنابراین، می توان مدعی شد که الگوی فرضی نسبت به الگوی رقیب، بهتر می تواند روابط بین متغیرهای پژوهش را تبیین کند. دشواری در تنظیم هیجان یک متغیر واسطه ای در رابطه فعال سازی رفتاری و بازداری رفتاری با افسردگی محسوب می شود و با کنترل این متغیر می توان نقش فعال سازی رفتاری و بازداری رفتاری را بر علایم افسردگی کنترل نمود.
    کلید واژگان: افسردگی, دشواری در تنظیم هیجانی, فعال سازی و بازداری رفتاری
    Afsaneh Frashbandi, Fariba Hafezi *, Zahra Eftekhar Saad, Alireza Heidarie
    Depression is one of the most common mental disorders. Exploring the vulnerabilities of this disorder and how these factors relate to each other remains a fundamental issue in mental health. The aim of this study was to determine the mediating role of difficulty in emotion regulation in explaining the correlation between behavioral activation system and behavioral inhibition with depression. For this purpose, in a descriptive correlational study, 200 students of Ahvaz Islamic Azad University were selected by convenience sampling method and tested for emotion regulation, behavioral activation and inhibition system, and depression. Evaluation of structural pattern using statistical indicators showed that behavioral inhibition has a significant correlation with depression. The results showed that the direct correlation between behavioral activation and depression and the difficult correlation between emotion regulation and depression were not significant. Therefore, it can be argued that the hypothetical model can better explain the relationships between research variables than the competing model. Difficulty in regulating emotion is a mediating variable in the relationship between behavioral activation and behavioral inhibition with depression, and by controlling this variable, the role of behavioral activation and behavioral inhibition on the symptoms of depression can be controlled.
    Keywords: depression, Difficulty in emotional regulation, Activation, behavioral inhibition
  • لیلا شعاعی، علیرضا حیدرئی*، سعید بختیارپور، پرویز عسگری

    هدف این پژوهش، مقایسه تاثیر آموزش راهبردهای فراشناختی و مدیریت زمان بر اضطراب امتحان و خودکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان دختر دوم متوسطه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر بهبهان در سال تحصیلی 98-1397بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 45 نفر از آنان انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (هر گروه 15 دانش آموز) قرار گرفتند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه اضطراب امتحان (Spielberger, Gonzalez, Taylor, Algaze & Anton, 1978)و خودکارآمدی تحصیلی (Jing & Morgan, 1999) استفاده شد. روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. گروه های آزمایشی تحت آموزش راهبردهای فراشناختی (6 جلسه 90 دقیقه ای) و مدیریت زمان (7 جلسه 60 دقیقه ای) قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که هر دو آموزش راهبردهای فراشناختی و مدیریت زمان، بر کاهش اضطراب امتحان و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان اثربخش بودند (01/0<p). همچنین نتایج نشان داد، آموزش راهبردهای فراشناختی نسبت به مدیریت زمان، دارای تاثیر بیشتری بر کاهش اضطراب امتحان و افزایش خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان بود (01/0<p). می توان از آموزش راهبردهای فراشناختی در کاهش اضطراب امتحان و افزایش خودکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان بهره گرفت.

    کلید واژگان: راهبردهای فراشناختی, مدیریت زمان, اضطراب امتحان, خودکارآمدی تحصیلی
    Leila Shoaei, Alireza Heidarie *, Saeed Bakhtiarpour, Parviz Askari

    The purpose of this study was to compare of the effect of metacognitive strategies and time management training on test anxiety and academic self-efficacy in Secondary School Female Students. The statistical population of this study included all female student high school Behbahan City in year academic 2018-2019, using a targeted sampling method, 45 of them were selected and randomly assigned to two experimental groups and one control group (each group of 15 Student). To collect data Test Anxiety Questionnaire of Spielberger, Gonzalez, Taylor, Algaze & Anton (1978) and Academic Self-Efficacy Questionnaire of Jing & Morgan (1999). This quasi-experimental study was conducted with a pretest-posttest design with control group. The experimental groups underwent metacognitive strategies (6 sessions 90 minutes) and time management training (7 sessions 60 minutes), but the control group received no training. Data were analysed using covariance analysis. The results showed that metacognitive strategies and time management training was effective to decrease test anxiety and increase academic self-efficacy in students (p<0.01). Also, the results showed that metacognitive strategies had a greater effect than time management training on decrease test anxiety and increase academic self-efficacy in students (p<0.01). It can be used to metacognitive strategies training to decrease test anxiety and increase academic self-efficacy in students..

    Keywords: Metacognitive strategies, time management, test anxiety & academic self-efficacy
  • سعیده محمدحسنی، پرویز عسکری*، علیرضا حیدرئی، پروین احتشام زاده
    مقدمه

    بهبود رابطه والد-فرزندی از طریق مداخلات مناسب نقش موثری در کاهش مشکلات هیجانی و رفتاری نوجوانان دارد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی "آموزش مدیریت والدین" و "طرحواره درمانی گروهی" به والدین بر انگیزه تحصیلی و نافرمانی مقابله ای فرزندان نوجوان آن ها با اختلال سلوک می باشد.

    روش کار

    روش پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه والدین نوجوانان دختر و پسر 13 الی 16 سال دارای اختلال سلوک شهر اهواز در سال تحصیلی 1398 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 60 تن از آن ها انتخاب و یکی از والدین آن ها به صورت تصادفی ساده با استفاده از جدول اعداد تصادفی در 2 گروه مداخله و یک گروه کنترل (هر گروه 20 تن) قرار گرفتند. گردآوری داده ها با پرسشنامه جمعیت  شناختی، "مقیاس انگیزه تحصیلی" (Academic Motivation Scale) و "سیاهه رفتار نافرمانی مقابله ای" (Oppositional Defiant Behavior Inventory)  انجام شد. روایی ابزار ها بر اساس روایی محتوا به روش کیفی، پایایی به روش ضریب توافق کاپا و همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ محاسبه شد. گروه های مداخله (والدین) تحت "آموزش مدیریت والدین" (9 جلسه 60 دقیقه ای) و "طرحواره درمانی گروهی" (8 جلسه 90 دقیقه ای) قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزارها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون توسط فرزندان نوجوان آن ها تکمیل شد. تحلیل داده ها با در نرم افزار آماری اس پی اس اس نسخه 22 انجام شد.

    یافته ها

    هر 2 مداخله "آموزش مدیریت والدین" و "طرحواره درمانی گروهی" در والدین بر افزایش انگیزه تحصیلی و کاهش نافرمانی مقابله ای فرزندان نوجوان آن ها با اختلال سلوک اثربخش بودند (01/0>P). همچنین "آموزش مدیریت والدین" نسبت به "طرحواره درمانی گروهی"، تاثیر بیشتری بر افزایش انگیزه تحصیلی فرزندان نوجوان آن ها  با اختلال سلوک داشته است (01/0>P).

    نتیجه گیری

    "آموزش مدیریت والدین" و "طرحواره درمانی گروهی" به والدین از مداخلات موثر بر افزایش انگیزه تحصیلی و کاهش نافرمانی مقابله ای در نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک است. جهت بهبود عملکرد تحصیلی این نوجوانان اجرای مداخلات ذکر شده بر روی والدین آن ها توصیه می شود.

    کلید واژگان: آموزش مدیریت والدین, طرحواره درمانی گروهی, اختلال سلوک, انگیزه تحصیلی, نافرمانی مقابله ای
    Saeede Mohammad Hasani, Parviz Askary*, Alireza Heidarie, Parvin Ehtesham Zadeh
    Introduction

    Improving the parent-child relationship through appropriate interventions has an effective role in reducing emotional and behavioral problems in adolescents. The aim of this study was to compare the effectiveness of "Parent Management Training" and "Group Schema Therapy" for Parents on academic motivation and oppositional defiant of their teenage children with conduct disorder.

    Methods

    The research method was quasi-experimental with pretest-posttest design with control group. The statistical population of the study included all parents of adolescent girls and boys 13to 16 years old with conduct disorder in Ahvaz in the academic year 2020. Using the convenience sampling method, 60 of them were selected and one of their parents was randomly divided by random number table into two intervention groups and one the control group (20 people in each group). Demographic questionnaire, "Academic Motivation Scale" and "Oppositional Defiant Behavior Inventory" were used to collect data. The validity of the instruments was reported based on the content validity by qualitative method and the reliability by Kappa agreement coefficient method and internal consistency method by calculating Cronbachchr('39')s alpha coefficient. The intervention groups (parents) underwent "Parental Management Training" (9 sessions of 60 minutes) and "Group Schema Therapy” (8 sessions of 90 minutes), but the control group did not receive any intervention. The questionnaires were completed by their teenage children in the pre-test and post-test stages. Data analysis was performed using SPSS. 22.

    Results

    Both “Parent Management Training" and "Group Schema Therapy" interventions in parents were effective in increasing academic motivation and reducing oppositional defiant in their teenage children with conduct disorder (P <0.01). Also, “Parent Management Training" has a greater effect on increasing the academic motivation of their teenage children with conduct disorder than "Group Schema Therapy" (P <0.01).

    Conclusions

    “Parent Management Training" and "Group Schema Therapy" to parents are effective interventions to increase academic motivation and reduce the oppositional defiant in adolescents with conduct disorder. To improve the academic performance of these adolescents, the implementation of the mentioned interventions on their parents is recommended.

    Keywords: Parent Management Training, Group Schema Therapy, Conduct Disorder, Academic Motivation & Oppositional Defiant
  • زهره جلالی، پرویز عسگری*، علیرضا حیدرئی، بهنام مکوندی

    هدف پژوهش حاضر مقایسه اثر بخشی روش درمانی مبتنی برشفقت و درمان مبتنی برتعهد و پذیرش بر دشواری تنظیم هیجان در دانش آموزان دختران دارای اختلال نافرمانی مقابله ای بود. جامعه آماری  شامل تمام دختران دبیرستانی شهرستان رامهرمز در سال تحصیلی 98-1397 بود. روش نمونه گیری بدین صورت بود که از بین کلیه مدارس دخترانه  جامعه مذکور، دانش آموزان دختری که طبق نظر متخصصین مراکز مشاوره آموزش و پرورش  تشخیص اختلال نافرمانی مقابله ای گرفته بودند، تعداد 60 نفر به  صورت تصادفی انتخاب و به دوگروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند. هر گروه شامل 20 نفر بود. طرح پژوهش تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزار مورد استفاده مقیاس دشواری در تنظیم هیجان گرتز و رویمر (2004) بود.  روش های مداخله برای گروه اول آزمایشی درمان مبتنی بر شفقت  گیلبرت (2014) و گروه دوم آزمایشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش هیز و همکاران (2012) بود که هر کدام از درمان ها در 8 جلسه 90 دقیقه ای و به صورت هفته ای یک بار اجرا شدند.  برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس یک متغیره و آزمون تعقیبی بنفرونی استفاده شد. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر شفقت و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر متغیر دشواری تنظیم هیجان در دختران دارای اختلال نافرمانی مقابله ای تاثیر داشت و نتایج حاکی از برتری روش درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش برکنترل بهتر هیجان بود.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر شفقت, درمان مبتنی برپذیرش وتعهد, دشواری تنظیم هیجان, اختلال نافرمانی مقابله ای
    Zohreh Jalali, Parviz Askary *, Alireza Heidarie, Behnam Makvandi

    The aim of the present study was to compare the effectiveness of compassion-focused therapy and acceptance and commitment therapy on emotion regulation difficulty in high school girl students with   oppositional defiant disorder. The statistical population included all high school girl students in Ramhormoz city in the academic year of 2018-2019. Subjects were selected by random sampling method from girls   high schools in Ramhormoz city. The research method was an experimental with pre-test, post-test and control group design. The sample number for each group was about 20 subjects with   oppositional defiant disorder. Therapeutic methods at both levels of compassion-focused therapy and acceptance and commitment therapy were considered as independent variables and emotion regulation difficulty as a dependent variable.  Emotion Regulation Difficulty Scale (Gertz & Romer, 2004) was implemented to collect data. The first experimental group was treated with compassion-focused therapy of Gilbert (2014) and the second experimental group was treated with acceptance and commitment therapy of Hayes et al. (2012). Compassion-focused therapy sessions were performed in 8 sessions of 90 minutes once a week and acceptance and commitment therapy was performed in 8 sessions of 90 minutes once a week. Multivariate and univariate analysis of covariance and Ben Foroni post hoc test were used Data were analyzed using SPSS software version 24 and the significance level was equal/less than 0.05. The results showed the efficacy of both therapies on emotion regulation difficulty in female high school students with oppositional defiant disorder and the superiority of acceptance and commitment therapy over compassion-focused therapy.

    Keywords: Compassion-focused Therapy, acceptance, commitment therapy, Emotion regulation difficulty, oppositional defiant disorder
  • سیده مریم موسوی، زهرا دشت بزرگی*، علیرضا حیدرئی، رضا پاشا، محمدرضا برنا
    این پژوهش، با هدف تعیین اثربخشی آموزش مثبت نگری بر خودشفقتی و تنظیم هیجان در مردان وابسته به مواد انجام شد. پژوهش از نوع مطالعات آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری و گروه کنترل بود. نمونه پژوهش به حجم 40 نفر از بین 123 مرد وابسته به مواد شهر اسلام شهر در سال 1398 به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه های خودشفقتی رایس، پومایر، نف و وان گوچتو تنظیم هیجان گرانفسکی و کرایج را در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل کردند . گروه آزمایش، طی 14 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مثبت نگری قرار گرفت و گروه کنترل، آموزشی ندید. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس تک متغیری انجام گرفت. نتایج نشان دادند آموزش مثبت نگری به افزایش خودشفقتی و تنظیم هیجان در مرحله پس آزمون منجر شد و این تاثیر در مرحله پیگیری نیز به افزایش خودشفقتی و تنظیم هیجان منجر شد که نشان دهنده تداوم اثربخشی آموزش مثبت نگری بود. با توجه به نتایج پژوهش، می توان از روش آموزش مثبت نگری برای مردان وابسته به مواد مراجعه کننده به کمپ های ترک اعتیاد برای بهبود خودشفقتی و تنظیم هیجان استفاده کرد.
    کلید واژگان: آموزش مثبت نگری, خودشفقتی, تنظیم هیجان, اعتیاد
    Seyedemaryam Mousavi, Zahra Dasht Bozorgi *, Alireza Heidarie, Reza Pasha, Mohammadreza Borna
    This study aimed to determine the role of news content in the level of recall and attention of students. This study was experimental with simultaneous inter-subject and between-subject designs. Out of male and female undergraduate and postgraduate students of state universities in Tehran during the academic year of 2018-2019, 60 were selected first by cluster and then purposefully sampling. The instruments used were News Tracking Questionnaire of Broadcasting, Recalled Questionnaire, Eye Tracking System, News Impact Scale, and pieces of news that were performed on the sample, and data were analyzed by SPSS21 software. The mixed analysis of variance test showed that the news content of network 1 and News more than networks 2 and 3 have cognitively loaded content (p = 0.01) and men remember cognitive elements more than women and women remember emotional elements (p = 0.001). Also, the duration of the fixation of men on the news was more than women, which indicates more attention and cognitive involvement of men (p = 0.001). Therefore, the Islamic Republic of Iran Broadcasting must present the news content cognitively or emotionally, depending on the gender of the audience, to attract more attention and recall of the audience.
    Keywords: attention, Cognitive Content, Emotional content, Recall, students
  • الهه یاوری برحق طلب، پرویز عسگری*، فرح نادری، علیرضا حیدری
    مقدمه و اهداف

    اختلال بیش فعالی و کمبود توجه، یکی ازاختلال های روانشناختی و روانپزشکی است که در کودکی ظاهر می شود. این اختلال به عنوان شایعترین اختلال های عصبی–رفتاری در دوره کودکی شناخته شده است که بخش بزرگی از جمعیت کودکان جهان را مبتلا کرده است. این اختلال غالبا به عملکرد فرد در بسیاری از زمینه ها همچون تحصیل، توجه و تمرکز، ارتباطات اجتماعی و حوزه های شناختی از جمله کارکردهای اجرایی صدمه می زند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر توانبخشی شناختی بر کارکردهای اجرایی (بازداری پاسخ و برنامه ریزی) کودکان دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالی می باشد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح کارآزمایی بالینی پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بوده است. 30 کودک دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالی 7-9 سال که در سال 98-1397 به کلینیک مشاوره آمورش و پرورش ناحیه 1 شیراز، مراجعه داشتند، با استفاده از آزمون تشخیصی 4CSI- تشخیص گذاری شده و با استفاده از آزمون هوش ریون یکسان سازی شدند و به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش، در ده جلسه یک ساعته به صورت هر هفته دو جلسه، تحت مداخله برنامه ه ای توانبخشی قرار گرفتند. در پژوهش حاضر، متغیر بازداری پاسخ با استفاده از آزمون استروپ و متغیر برنامه ریزی با آزمون بریف انجام شد.

    یافته ها

    کارکردهای اجرایی (بازداری پاسخ) در پیش‌آزمون و پس‌آزمون در کودکان دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالی تفاوت معنادار وجود دارد. کارکردهای اجرایی (برنامه ریزی) در پیش‌آزمون و پس‌آزمون تفاوت معناداری (p <0/001) را نشان داد.

    نتیجه گیری

    به نظر می‌رسد توانبخشی شناختی بر بهبود عملکردهای اجرایی (بازداری پاسخ و برنامه ریزی) کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی موثر است و کارکردهای اجرایی (بازداری پاسخ و برنامه ریزی) را بهبود می بخشد و جایگزینی مناسب در برابر تاثیرات داروهای روان محرک برای این کودکان است.

    کلید واژگان: توانبخشی شناختی, عملکرد اجرایی, بازداری پاسخ, برنامه ریزی, کودکان دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالی
    Elahe Yavari Barhaghtalab, Parviz Asgary *, Farah Naderi, Alireza Heidarie
    Background and Aims

    Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) is a neurodevelopmental disorder, usually exhibiting from childhood and if left untreated, continues throughout the lifespan. ADHD is believed to be the most common neurodevelopmental disorder in childhood. The symptoms often create impairments in one or more major areas of the person’s life that require levels of attention and concentration, such as learning, relationships, and work. The purpose of the present study was to investigate the effects of cognitive rehabilitation on executive functions (response retardation and planning) in children with ADHD.

    Materials and Methods

    The present study was a semi experimental study, designed with pre-test / post-test clinical trial and a control group. A total of 30 children with ADHD, aged 7-9 years old, who were referred to the clinic of the Ministiry of Educaion in Shiraz, educational sector 1, were diagnosed using the Raven Intelligence Test and matched via the CSI-4 Diagnostic Test. The children, selected via purposive sampling, were randomly divided into the experimental and control groups. Children in the experimental group were given 10 sessions of rehabilitation program each week, each session for one hour. Response inhibition was measured using Stroop and Planned with Bariff test.

    Results

    Pre- and Post-test scores were significantly different in measures of executive functions (both response retention and planning) in children with ADHD (P <0/001).

    Conclusion

    Training on cognitive rehabilitation appears to be effective in improving the executive functions (response retention and planning) of children with ADHD and can be offered as an appropriate replacement against the effects of psycho stimulants medications

    Keywords: Cognitive rehabilitation, Executive Function, response retardation, Planning, children with attention deficit hyperactivity disorder
  • نجمه فرهادی بیرگانی*، علیرضا حیدرئی

    هدف از پژوهش حاضر رابطه بهزیستی ذهنی،مهارت های فراشناختی و تحمل ابهام با خلاقیت در دانشجویان دانشگاه آزاد اهواز بود. این تحقیق از نوع توصیفی و به روش همبستگی انجام گرفته است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه ی دانشجویان دانشگاه آزاد اهواز تشکیل بودند. نمونه گیری از بین آنها به بصورت تصادفی- طبقه ای می پذیرد. نمونه با استفاده از جدول مورگان مشخص شد و سپس از طریق پرسشنامه خلاقیت عابدی (1372) ، پرسشنامه محقق ساخته مهارت های شناختی و فراشناختی(ارجمند، 1389)، پرسشنامه بهزیستی ذهنی کی یز و ماگیارمو (2003)، پرسشنامه تحمل ابهام نوع دوم MSTAT-II) مک لین (1993) مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد بین بهزیستی ذهنی ، مهارت های فراشناختی و تحمل ابهام با خلاقیت در دانشجویان رابطه معنی داری وجود دارد همچنین نتایج رگرسیون نشان داد پیش بینی خلافیت دانشجویان از روی متغیرهای بهزیستی ذهنی،مهارت های فراشناختی و تحمل ابهام معنی دار می باشد. واژه های کلیدی: تنظیم شناختی هیجان، تمایز یافتگی، سلامت روانی ، رضایت زناشویی هدف از پژوهش حاضر رابطه بهزیستی ذهنی،مهارت های فراشناختی و تحمل ابهام با خلاقیت در دانشجویان دانشگاه آزاد اهواز بود. این تحقیق از نوع توصیفی و به روش همبستگی انجام گرفته است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه ی دانشجویان دانشگاه آزاد اهواز تشکیل بودند. نمونه گیری از بین آنها به بصورت تصادفی- طبقه ای می پذیرد. نمونه با استفاده از جدول مورگان مشخص شد و سپس از طریق پرسشنامه خلاقیت عابدی (1372) ، پرسشنامه محقق ساخته مهارت های شناختی و فراشناختی(ارجمند، 1389)، پرسشنامه بهزیستی ذهنی کی یز و ماگیارمو (2003)، پرسشنامه تحمل ابهام نوع دوم MSTAT-II) مک لین (1993) مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد بین بهزیستی ذهنی ، مهارت های فراشناختی و تحمل ابهام با خلاقیت در دانشجویان رابطه معنی داری وجود دارد همچنین نتایج رگرسیون نشان داد پیش بینی خلافیت دانشجویان از روی متغیرهای بهزیستی ذهنی،مهارت های فراشناختی و تحمل ابهام معنی دار می باشد.

    کلید واژگان: تنظیم شناختی هیجان, تمایز یافتگی, سلامت روانی, رضایت زناشوییگ
    Najme Farhadi Birgani *, Alireza Heidarie

    Abstract The purpose of this study was to investigate the relationship between subjective well-being, meta-cognitive skills and tolerance of ambiguity with creativity in Ahwaz Azad University students. This research is descriptive and correlated. The statistical population of this study was all students of Ahwaz Azad University. Samples are randomly categorized among them. The specimen was determined using the Morgan table. Then, through Abedi's inventory questionnaire (1993), a researcher-made questionnaire on cognitive and meta-cognitive skills (Arjomand, (2010), Kayez Subjective Welfare Questionnaire and Magharmo (2003), McLane II Questionnaire (MSTAT-II) McLane (1993) Were studied. The results showed that there is a significant relationship between mental well-being, metacognitive skills and tolerance of ambiguity with creativity in students. Also, the results of regression showed that the prediction of student criminality on the variables of mental well-being, metacognitive skills and tolerance of significant ambiguity. 

    Keywords: Subjective well, being, Metacognitive skills, Tolerance of ambiguity, Creativity
  • سیده مریم موسوی، زهرا دشت بزرگی*، علیرضا حیدرئی، رضا پاشا، محمدرضا برنا
    هدف

    این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر تکانشگری و سبک های حل مسئله در مردان وابسته به مواد انجام شد.

    روش

    پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه مردان وابسته به مواد مراجعه کننده به مرکز اقامتی ترک اعتیاد اسلام شهر (تعداد 123 نفر) در سال 1398 بود. از میان آن ها، نمونه ای به حجم 40 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) جایگزین شدند. شرکت کنندگان در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مقیاس تکانشگری و پرسش نامه سبک های حل مسئله را تکمیل کردند. گروه آزمایش تحت 8 جلسه 60 دقیقه ای آموزش ذهن آگاهی قرار گرفت و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان دادند که آموزش ذهن آگاهی به بهبود تکانشگری و سبک های حل مسئله در مرحله پس آزمون منجر شد و این تاثیر در مرحله پیگیری نیز تداوم داشت.

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد که آموزش ذهن آگاهی می تواند به عنوان روشی مناسب در بهبود تکانشگری و سبک های حل مسئله در مردان وابسته به مواد به کار رود و در نتیجه منجر به کاهش آثار زیان بار اعتیاد شود.

    کلید واژگان: ذهن آگاهی, تکانشگری, سبک های حل مسئله, اعتیاد
    Seyede Maryam Mousavi, Zahra Dashtebozorgi*, Alireza Heidarie, Reza Pasha, Mohammadreza Borna
    Objective

    This study was conducted to determine the effectiveness of mindfulness training on impulsivity and problem-solving styles in substance-dependent men.

    Method

    The present study was quasi-experimental with pretest-posttest and follow up design with a control group. The statistical population of the study included all substance-dependent men referred to the residential addiction treatment center in Islamshahr in 2019 (n=123). Among them, a sample of 40 individuals was selected by purposive sampling method and randomly assigned into the experimental (n=20) and control (n=20) groups. Participants completed the impulsivity scale and the problem-solving styles questionnaire in pretest, posttest, and follow up. The experimental group underwent eight 60-minute sessions of mindfulness training, and the control group did not receive any intervention. The data were analyzed using multivariate analysis of covariance.

    Results

    The results showed that mindfulness training improved impulsivity and problem-solving styles in the posttest phase and this effect remained stable during follow up phase.

    Conclusion

    The results of the present study showed that mindfulness training can be used as an appropriate method to improve impulsivity and problem-solving styles in substance-dependent men, and thus reduces the harmful effects of addiction.

    Keywords: Mindfulness, Impulsivity, Problem-solving styles, Addiction
  • مهرانا عسکری، مهناز مهرابی زاده هنرمند، زهرا دشت بزرگی*، پرویز عسگری، علیرضا حیدری

    هدف اولیه روان درمانگران زوج درمانی، تشخیص جنبه های متعدد تجارب زوجین در رابطه زناشویی برای درک اینکه چگونه درگیری ها ایجاد می شوند و چگونه بر اختلال روابط زوجین تاثیر می گذارند. هدف از این پژوهش، مقایسه اثر بخشی زوج درمانی مبتنی بر بخشودگی و تصویرسازی ارتباطی هندریکس بر الگوهای ارتباطی خانواده، رضایت جنسی، در زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز بود. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل است. حجم نمونه 75 زن بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از این تعداد 25 نفر به گروه آزمایشی زوج درمانی مبتنی بر بخشودگی و 25 نفر به گروه آزمایشی تصویرسازی ارتباطی هندریکس و 25 نفر به گروه کنترل به صورت واگذاری تصادفی تخصیص یافتند. ابزارهای پژوهشی مورد استفاده الگوهای ارتباطی خانواده کریستن و سالاوی، رضایت جنسی میستون و ترامپنل بود. گروه آزمایشی تصویرسازی ارتباطی هندریکس نه جلسه آموزش 90 دقیقه ای و همچنین گروه آزمایش آموزشی زوج درمانی مبتنی بر بخشودگی، نه جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چندمتغیره و تک متغیره استفاده شد. یافته ها نشان داد هر دو رویکرد درمانی در مرحله پس آزمون بر الگوهای ارتباطی خانواده تاثیر قابل توجه ای داشته و منجر به افزایش معنادار الگوهای ارتباطی خانواده شدند. براساس یافته ها می توان گفت هر یک از این رویکردها ازجمله مداخلات موثر و موفق در حیطه زوج درمانی هستند.

    کلید واژگان: زوج درمانی مبتنی بر بخشودگی, تصویرسازی ارتباطی هندریکس, الگوهای ارتباطی خانواده, رضایت جنسی
    Mehrana Askary, Mahnaz Mehrabizadh Honarmand, Zahra Dasht Bozorgi *, Parviz Askary, Alireza Heidarie

    The couple includes stage of psychotherapy process, where the psychotherapist’s primary purpose is to diagnose the many aspects of the partners’ experience in the relationship, to understand how conflicts are triggered and how they affect the dysfunction of the relationship. The purpose of this study was to Comparison of the effectiveness of couple therapy based on forgivness and Hendrix's and illustrative communication on family communication patterns, sexual satisfaction, in women referring to counseling centers in Ahwaz. The research design is a quasi-experimental pre-test-posttest with control group. The sample size was 45 women who were selected using available sampling method from the mentioned population. 15 of them were assigned to the amputee-based paternity therapist and 15 were assigned to the Hendrix communication imaging group and15 to the control group as a random assignment. The research tools used were the Kristensen & Salavia Family Relationship Model, Sexual Satisfaction of Myston and Trampnell. The Hendrix communication simulation group received nine 90-minute training sessions, as well as a group of pseudo-therapeutic training group forgiveness, nine sessions of 90 minutes. To analyze the data, multivariate and univariate analysis of covariance was used. The findings showed that both therapeutic approaches in the post-test phase had a significant impact on family relationship patterns and resulted in a significant increase in family relationship patterns. Based on the findings, it can be said that each of these approaches is one of the most effective and successful interventions in the field of therapy.

    Keywords: forgiveness' Therapy, Hendrix Communications Therapy, Family Relationship Patterns, Sexual satisfaction
  • لیلا شعاعی، علیرضا حیدرئی*، سعید بختیارپور، پرویز عسگری

    هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی نقش تعدیل کننده اضطراب امتحان در تاثیر آموزش هم شاگردی بر اهمال کاری تحصیلی: فایده اضطراب امتحان بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه بهبهان در سال تحصیلی 98-1397 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 60 نفر به عنوان افراد اهمال کار تحصیلی انتخاب شدند و به صورت تصادفی، 30 نفر در گروه آزمایشی (10 نفر گروه اضطراب امتحان بالا، 10 نفر گروه اضطراب امتحان متوسط و 10 نفر گروه اضطراب امتحان پایین) و 30 نفر در گروه های کنترل (10 نفر گروه اضطراب امتحان بالا، 10 نفر گروه اضطراب امتحان متوسط و 10 نفر گروه اضطراب امتحان پایین) قرار گرفتند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه اضطراب امتحان و اهمال کاری تحصیلی استفاده شد. روش تحقیق آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با یک گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (هر گروه دارای سه زیرمجموعه شامل اضطراب امتحان بالا، متوسط و پایین) بود. داده ها با استفاده از آزمون آماری آنکوا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش هم شاگردی دردانش آموزان با اضطراب امتحان بالا و متوسط موثر بوده اما در دانش آموزان با اضطراب امتحان پایین تاثیری نداشت. همچنین نتایج نشان داد که متغیر اضطراب امتحان به طور معناداری تاثیر آموزش هم شاگردی بر اهمال کاری تحصیلی را تعدیل می کند.

    کلید واژگان: اضطراب امتحان, اهمال کاری تحصیلی, آموزش هم شاگردی
    Leila Shoaei, Alireza Heidarie *, Saeed Bakhtiarpour, Parviz Asgari

    The purpose of this study was to the moderating role of test anxiety in the impact of peer education on academic negligence: the benefits effects of test anxiety. The statistical population of this study included all female students high school Behbahan city in year academic 2018-2019, using a targeted sampling, 60 people were selected as procrastinators and randomly, 30people in the experimental group (10 people in the high test anxiety, 10 people in the moderate test anxiety and10 people in the low test anxiety) and 30people in the control group (10 people in the high test anxiety, 10 people in the moderate test anxiety and10 people in the low test anxiety). To collect data test anxiety and academic procrastination Questionnaire. The experimental research method was pre-test and post-test with one experimental and one control groups (each group has three subsets including high, moderate and low test anxiety). Data were analyzed using one-way ANCOVA Analysis. The results showed that peer education was effective in students with high and moderate test anxiety, but it had no effect on students with low test anxiety. The results also showed that the text anxiety variable significantly modulates the effect of peer education on academic negligence.

    Keywords: test anxiety, academic negligence, peer education tutoring
  • بلقیس بیت مشعل، علیرضا حیدریی*، نسرین ارشدی، پرویز عسکری
    هدف این پژوهش، بررسی رابطه علی روان رنجورخویی، استرس شغلی و تعارض کار- خانواده با قصد ترک شغل و رضایت از زندگی با میانجی گری فرسودگی شغلی بود. روش این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل همه این پژوهش شامل 265 نفر از کارکنان این شرکت بودند که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. پرسشنامه های پنج عامل بزرگ شخصیت (Costa & McCrae, 1992)، استرس شغلی (Parker & De Cotiis, 1983)، تعارض کار- خانواده (Carlson et al., 2000)، فرسودگی شغلی (Maslach, 1982)، قصد ترک شغل (Camman et al.,1979) و رضایت از زندگی (Diener et al., 1985) به منظور جمع آوری داده ها مورد استفاده قرار گرفتند. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) با استفاده از نرم افزارهای AMOS و SPSS22 انجام گرفت. به منظور آزمون اثرهای واسطه ای در الگوی پیشنهادی نیز از روش بوت استراپ استفاده شد. یافته ها نشان دهنده برازش مطلوب الگوی نهایی با داده ها بودند. نتایج نشان داد تمامی مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم معنی دار بودند (05/0p <). به عبارتی، روان رنجورخویی از طریق فرسودگی شغلی بر قصد ترک شغل (001/0p < strong>=، 074/0β=) و رضایت از زندگی (001/0p < strong>=، 092/0- β=)، استرس شغلی از طریق فرسودگی شغلی بر قصد ترک شغل (001/0p < strong>=، 058/0β=) و رضایت از زندگی (001/0p < strong>=، 072/0- β=) و تعارض کار- خانواده از طریق فرسودگی شغلی بر قصد ترک شغل (001/0p < strong>=، 124/0β=) و رضایت از زندگی (001/0p < strong>=، 154/0- β=) اثر غیرمستقیم دارند.
    کلید واژگان: روان رنجورخویی, استرس شغلی, تعارض کار- خانواده, فرسودگی شغلی, قصد ترک شغل, رضایت از زندگی
    Balgheis Beit Mashal, Alireza Heidarie *, Nasrin Arshadi, Parviz Askary
    The purpose of this study was investigating the causal relationship between neuroticism, job stress and work-family conflict with turnover intention and life satisfaction through mediating role of job burnout. The research method is descriptive correlational. The research population consisted of all employees of Karoun Oil and Gas Company in 2018. The sample consisted of 265 employees of Karoun Oil and Gas Company who were selected by simple random sampling method. Big Five Factor Personality (Costa & McCrae, 1992), Job Stress (Parker & De Cotiis, 1983), Work- Family Conflict (Carlson et al., 2000), Job Burnout (Maslach, 1982), Turnover Intention (Cammann et al., 1979) and Life Satisfaction (Diener et al., 1985) questionnaires were used for data collecting. The proposed model was evaluated using Structural Equation Modeling (SEM) using AMOS and SPSS software version 22. Bootstrap method was used to test the mediating effects in the proposed model. The findings showed that the final model has suitable fitness to research data. The results showed that all direct and indirect paths were significant (p < 0/05). In other words, neuroticism through job burnout on turnover intention (β=0/074, p=0/001) and life satisfaction (β=-0/092, p=0/001), job stress through job burnout on turnover intention (β=0/058, p=0/001) and life satisfaction (β=-0/074, p=0/001), and work-family conflict through job burnout on turnover intention (β=0/124, p=0/001) and life satisfaction (β=-0/154, p=0/001) have indirect effect.
    Keywords: Neuroticism, Job Stress, Work-Family Conflict, job burnout, Turnover Intention, life satisfaction
  • Sara Jahani *, Saeed Bakhtiyar Pour, Behnam Makvandi, Alireza Heidarie, Parvin Ehteshamzadeh
    Introduction

    The present study was aimed to assess the effectiveness of mindfulness on ‎test ‎anxiety and ‎educational ‎well-‎being ‎in ‎secondary ‎school female ‎students.

    Method

    The study has been conducted based on ‎a semi-experimental design of pretest-posttest type ‎with a control group and a follow up stage. Forty students were selected based on a purposive sampling method and were assigned to two groups: (control and experimental groups, Each containing 20 individuals) based on a simple randomized method One of the experimental group received mindfulness training for a period of 10 sessions, each lasting for 45 minutes (twice a week). Data analysis was conducted using Multivariate Covariance Analysis (MANCOVA) and ANCOVA’s single-variable analysis method‏ ‏using SPSS software.

    Results

    The results of MANCOVA showed a positive and significant effect of mindfulness training on test anxiety and academic well-being ‎(P<0.01). Also, the results of treatment in the follow-up test were stable after one and a half months‎ (P<0.01). ‎

    Conclusion

    ‎ According to the findings of this study it can be stated that‎ mindfulness training can help reduce test anxiety and improve academic well-being.

    Keywords: Mindfulness, test anxiety, Educational Well-being
  • الهه یاوری، پرویز عسکری*، فرح نادری، علی رضا حیدری
    مقدمه و اهداف
    امروزه نقص توجه و بیش فعالی از متداول ترین اختلال های دوران کودکی است. این اختلال را اختلال عصبی رشدی می دانند که سه ویژگی اصلی آن نارسایی توجه، بیش فعالی و تکانشگری است که بر سه تا هفت درصد کودکان اثر می گذارد. نقص در کارکردهای اجرایی موفقیت تحصیلی را کاهش و احتمال رفتارهای خطرآفرین را افزایش می دهد. کودکان و نوجوانان با اختلال نقص توجه/بیش فعالی به صورت معناداری در ارزیابی های عصب روانشناختی کارکردهای اجرایی نسبت به جمعیت عادی نقص دارند. هدف از مطالعه حاضر، اثر توانبخشی شناختی بر عملکردهای اجرایی (حافظه و حل مسئله) کودکان دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالی می باشد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر از نوع شبه تجربی با طرح کارآزمایی بالینی پیش آزمون/پس آزمون با گروه کنترل است. 30 کودک دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالی 7-9 سال که در سال 98-1397 به کلینیک مشاوره آمورش وپرورش ناحیه 1 شیراز مراجعه کردند، با استفاده از آزمون تشخیصی 4-CSI تشخیص گذاری و با آزمون هوش ریون یکسان سازی شدند و به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. کودکان در ده جلسه یک ساعته هر هفته دو جلسه تحت مداخله برنامه های توانبخشی قرار گرفتند. محاسبات آماری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 23 انجام گرفت. متغیر حافظه فعال با استفاده از آزمون های ان بک و تو بک و آزمون فراخنای حافظه و ارزیابی متغیر حل مسئله با آزمون کارت های ویسکانسین انجام شد.
    یافته ها
    کارکردهای اجرایی (حافظه) در پیش آزمون و پس آزمون در کودکان دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالی تفاوت معناداری را نشان داد (P<0/001)، همچنین کارکردهای اجرایی (حل مسئله) در پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری را (P<0/001) نشان داد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد توانبخشی شناختی بر بهبود عملکردهای اجرایی حافظه و حل مسئله کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی موثر است و کارکردهای اجرایی (حل مسئله و حافظه) را بهبود می بخشد و جایگزین داروی روان محرک برای این کودکان است.
    کلید واژگان: توانبخشی شناختی, عملکرد اجرایی, حافظه کاری, حل مسئله, کودکان دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالی
    Elahe Yavari, Parviz Askary *, Farah Naderi, Ali Reza Heidarie
    Background and Aims
    Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) is one of the most common disorders in children affecting three to seven percent of children. It is a neuro-developmental disorder with three major criteria: attention deficit, hyperactivity, and impulsiveness. Executive function deficits hamper academic achievement and create high risk behaviors. Children with ADHD have neuropsychological findings in the assessment of executive functions. The ain of the present study was to examin the effect of cognitive rehabilitation therapy on the performance (memory and problem solving) of children with ADHD.
    Materials and Methods
    The present study followed a quasi-experimental randomized clinical trial design (pretest-posttest with control group). A total of 30 children, aged 7 to 9, who were referred to the clinic at the Ministery of Education, Destrict 1, in Shiraz in 1397-98, were recruited and the diagnosis was made using CSI-4 diagnostic test. Next, they were homogenized using Raven's Intelligence Test and selected as targeted sampling. Then, they were randomly divided into experimental and control groups. The experimental group received cognitive rehabilitation trainings for 10 sessions (two sessions per week). Children were identical in terms of intelligence capability based on Raven's test. Statistical analyses were done using SPSS, version 23. Descriptive statistics and standard deviation were used for data analysis. Data were analyzed using a clinical trial with pretest and post-test design with control group. Assessment of active memory was done using 1Beck, 2Beke, and memory fragmentation tests, which are accurate tools for evaluation of memory disorders. Also, the Wisconsin Cards was used for evaluation of problem solving.
    Results
    The results showed that there is a significant difference between the performance scores of memory performance in pre-test and post-test in children with ADHD (P<0.001). There was also a significant difference between the performance scores in pre-test and post-test in problem solving skills (P<0.001).
    Conclusion
    It was found that cognitive rehabilitation is effective in improving memory performance and problem solving in male children with ADHD. Cognitive rehabilitation can help children with ADHD so that they can perform their functions (memory and problem solving) more efficiently and it can be used as a substitute for mental stimulus for children with ADHD.
    Keywords: cognitive rehabilitation effect, Executive Function, Eexecutive memory, problem solving, children with attention deficit hyperactivity disorder
  • زینب کاویانی، سعید بختیارپور*، علیرضا حیدری، پرویز عسگری، زهرا افتخار صعاد
    Zeynab Kaviani, Saeed Bakhtiarpoor *, Alireza Heidarie, Parviz Askary, Zahra Eftekhar
  • سارا نداف*، طیبه شریفی، علیرضا حیدرئی، نیما اسدزاده

    هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه علی بین خودکارامدی تحصیلی و انگیزه پیشرفت با درگیری تحصیلی و نقش واسطه ای تایید خویشتن دانش آموزان دوره متوسطه اول شهر اهواز بود. نمونه این پژوهش مشتمل بر 200 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه اول بودند که برای انتخاب آنها از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد. روش تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی است و ابزارهای مورد استفاده پرسشنامه های خودکارامدی تحصیلی پاتریک، هیکس و رایان (1997)، درگیری تحصیلی پینتریچ و دیگروت (1991)، انگیزه پیشرفت هرمنس (1977) و تایید خویشتن راتوس بود. یافته ها نشان داد الگوی پیشنهادی در شاخص های برازندگی دارای برازش مطلوبی است. در الگوی نهایی پژوهش مسیر انگیزه پیشرفت به تایید خویشتن به دلیل معنادار نبودن حذف گردید. نتایج پژوهش نشان داد که بین خودکارآمدی تحصیلی با انگیزه پیشرفت (34/0 = P و 01/0 ≤p)، با درگیری تحصیلی (51/0 =P و 01/0 ≤p)، با تایید خویشتن (28/0 =P و 01/0 ≤p) دانش آموزان رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. همچنین بین درگیری تحصیلی با انگیزه پیشرفت (34/0 =P و 01/0 ≤p) و با تایید خویشتن (32/0 =P و 01/0 ≤p)، و بین تایید خویشتن با انگیزه پیشرفت (19/0 =P و 01/0 ≤p)، دانش آموزان رابطه مثبت معنی داری وجود دارد.

    کلید واژگان: خودکارامدی تحصیلی, انگیزه پیشرفت, درگیری تحصیلی, تایید خویشتن
    Sara Naddaf *, Tayebeh Sharifi, Alireza Heidarie, Nima Asadzadeh

    The purpose of the present study was to investigate the causal relationship between educational self-efficacy and the motivation for progress with academic conflict and the mediating role of self-esteem among primary school students in Ahwaz. The sample consisted of 200 high school students who were selected by multi-stage cluster sampling. The research method is descriptive and correlational. Instruments used by Patrick, Hicks and Ryan (1997), Educational Inventory of Pintrich and Divers (1991), Hermann's Advancement Motivation (1977) and Ruthus Self-Confirmation Questionnaire. The results showed that the proposed pattern in fit indices is favorable. In the final pattern of research, the path to the motive of progress was eliminated from self-assertion because it was not meaningful. The results of this study showed that there was a significant correlation between self-efficacy (P = 0.34, p≤0/03), educational involvement (P = 0.51, p≤ 0.01), self-confidence (P = 0.28) And p≤0.01) students have a meaningful positive relationship. Also, there was a significant difference between educational progression-induced learning outcomes (P = 0.34, p≤0.01) and self-confidence (P = 0.32, P≤0.01), and between self-confidence- P and p≤0.01), students have a meaningful positive relationship.

    Keywords: Educational self-esteem, motivation for progress, Academic Engagement, self-confidence
  • سارا برون، علیرضا حیدریی*، سعید بختیار پور، سیما برون
    زمینه
    خلاقیت یکی از موضوع های بسیار جالب و بحث برانگیز در حوزه های مختلف علمی به ویژه علوم تربیتی و روان شناسی است این موضوع در هر دوره از تاریخ، به عنوان قدرت اساسی ذهن بشر، هدف اصلی مدارس و مراکز آموزشی بوده است.
    هدف
    هدف این پژوهش، بررسی تاثیر روش حل خلاقانه مساله بر مولفه های خلاقیت (سیالی، بسط، انعطاف پذیری و ابتکار) دانش آموزان پایه سوم راهنمایی شهر اهواز است.
    روش
    این پژوهش از روش تحقیق آزمایشی طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه استفاده کرده است. نمونه این پژوهش 50 نفر از دانش آموزان دختر پایه سوم راهنمایی ناحیه دو شهر اهواز در سال تحصیلی 91-90 بود که به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ایچند مرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای اندازه گیری مولفه های خلاقیت، از آزمون خلاقیت تصویری تورنس - فرم ب استفاده شد. پس از انتخاب تصادفی گروه های آزمایش و کنترل، ابتدا برای هر دو گروه پیش آزمون اجرا شد. سپس مداخله آزمایشی در 6 جلسه 90-70 دقیقه ای به گروه آزمایش ارائه گردید و پس از اتمام برنامه آموزشی، از هر دو گروه، پس آزمون گرفته شد.
    یافته ها
    تجزیه و تحلیل داده ها به روش کوواریانس یک راهه (آنوا) در سطح 05/0< Pانجام شد. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه آزمایش و کنترل در مولفه های خلاقیت (سیالی، انعطاف پذیری و ابتکار) وجود دارد.
    بحث و نتیجه گیری
    با آموزش حل خلاقانه مساله می توان خلاقیت (سیالی، ابتکار و انعطاف پذیری) دانش آموزان را افزایش داد.
    کلید واژگان: آموزش, حل خلاقانه مساله, مولفه های خلاقیت, دانش آموزان
    Sara Boroon, Alireza Heidarie*, Saeed Bakhtiar Poor, Sima Boroon
    Background
    Creativity is one of the most interesting and challenging topic in different scientific fields, especially in education and psychology. In this period of history as a major power in the human mind, the main purpose of schools and educational centers.
    Objective
    This research examines the effect of creative problem solving method to creativity components (fluid, expansion, flexibility and originality) Third-grade students Ahwaz.
    Method(s)
    The study sample of 50 third grade secondary school students in Ahvaz city in the 90-91 school year as a cluster random sampling, which divided into two groups of experimental and control group. The dependent variable to measure creativity, Torrance Tests of Creative Thinking (TTCT) is used. The research design was experimental of the type pre and post test with control group. After random selection of experimental and control group, first for all two groups, pre test was performed, than the pilot intervention in 8 sessions of 70-90minutes to the test group were presented and after the training program, post-test was taken for both groups.Result (s): One-way analysis of covariance method (Ancova) at the level of p<0.05 was used. Results showed that there is a significant difference between control and treatment groups in components of creativity (fluid, flexibility and originality).
    Conclusion
    Accordingly we can conclude that the training of creative problem solving can be creative component (fluid, originality and flexibility) students increased.
    Keywords: training, creative problem solving, creative components, students
  • علیرضا حیدرئی، غلامرضا پاشا، محمدرضا برنا، احسان کاظمی
    هدف از این پژوهش مقایسه خصوصیات شخصیتی (روان نژندی، برونگرایی، باز بودن، توافق و با وجدان بودن) دانشجویان دختر بدون مادر با دانشجویان دارای مادر و مقایسه خصوصیات شخصیتی دانشجویان پسر بدون پدر با دانشجویان دارای پدر بود. حجم نمونه در این پژوهش 400 دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز بود که به شیوه نمونه گیری طبقه ای انتخاب گردیدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، فرم کوتاه پرسشنامه شخصیت IPIP-NEO بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل واریانس چندمتغیره، با سطح معناداری (05/0
    کلید واژگان: ویژگیهای شخصیتی, دانشجویان بدون و دارای والد همجنس
    Alireza Heidarie., Gholamreza Pasha., Mohammad Reza Borna. M.A., Ehsan Kazemi. M.A
    This research Under the title of "Comparrison of personality factors of homosex parenthless university students with parent have students of Ahwaz Islamic Azad University”. Purpose has been to examine the following hypothesis: There is relation between personality factors of motherless girls with mother have students. There is relation between personality factors of fatherless boys with father have boy students. In this research, the sample value hypothesis exam was person which have been chosen stratifiled randomly amoung students of Ahwaz Islamic Azad University. The short form of IPIP-NEO has been used for the testing of the hypothesis. A analysis of varians has shown that; There is relation between personality factors of fatherless boys and father have boy student. There is relation between personality factors of motherless girls and mother have girl students. all of hypothesis are in α< meaningful level. With attention to mean motherless girls are more agreeable than mother have and fatherless boys are more agreable and (conscientious) than father have.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال