asieh abbassi-daloii
-
تاثیر تمرینات استقامتی و مصرف عصاره گزنه بر بیان ژن کاسپاز 8 و p53 در موش های مبتلا به سرطان ملانومافصلنامه علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، سال سی و چهارم شماره 4 (پیاپی 118، زمستان 1403)، صص 375 -384سابقه و هدف
هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرینات استقامتی و مصرف گزنه بر بیان ژن کاسپاز 8 و p53 در موش های مبتلا به سرطان ملانوما بود.
روش بررسیآزمودنی ها شامل موش های صحرایی نر ویستار بودند که پس از سازگاری دو هفته ای به صورت تصادفی به 4 گروه شامل گروه های: کنترل ، تمرین، عصاره و تمرین+عصاره تقسیم شدند. برنامه تمرین شامل 30 دقیقه دویدن روی تردمیل بدون شیب و با سرعت 16 متر در دقیقه برای هفته اول بود و هر هفته یک متر بر دقیقه اضافه شد تا در هفته هشتم به 22 متر بر دقیقه رسید. یک هفته پس از القا سرطان ملانوما، گروه تجربی میزان mg/kg/day30 عصاره اتانولی گیاه گزنه را به روش خوراکی و به مدت 8 هفته مصرف کردند. برای اندازه گیری میزان بیان ژن از qRT-PCR استفاده شد.
یافته هامصرف عصاره گزنه و تمرینات استقامتی بر سطح کاسپاز 8 وP53 در موش های مبتلا به سرطان ملانوما در گروه های مختلف افزایش معنی داری داشت (به ترتیب 047/0p=، 03/0p=). همچنین تفاوت سطح بیان ژن کاسپاز 8 وP53 بین گروه کنترل با گروه تمرین و عصاره (به ترتیب 039/0p=، 017/0p=) معنی دار بود.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که تمرینات بدنی و مصرف عصاره گزنه احتمالا می تواند با بیان p53، به عنوان یک بازدارنده و بیان کاسپاز 8 به عنوان آغازگر در عملکرد آپوپتوزی و درمان سرطان ملانوما موثر باشد.
کلید واژگان: تمرینات استقامتی, آپوپتوز, P53, سرطان ملانوماMedical Science Journal of Islamic Azad Univesity Tehran Medical Branch, Volume:34 Issue: 4, 2024, PP 375 -384BackgroundThe aim of this study was to evaluate endurance training and nettle consumption on the expression of caspase 8 and p53 genes in mice with melanoma.
Materials and methodsThe subjects included male Wistar rats that were randomly divided into 4 groups, including control, exercise, extract and exercise + extract, after two weeks of adjustment. Exercise program included 30 minute of running on a treadmill without incline at a speed of 16 meters per minute for the first week, and one meter per minute was added every week until it reached 22 meters per minute in the eighth week. One week after melanoma induction, the experimental group consumed 30 mg / kg / day of nettle ethanol extract orally for 8 weeks. RT PCR was used to evaluate gene expression.
ResultsThe use of nettle extract and endurance training significantly increased the level of caspase 8 and P53 in rats with melanoma in different groups (p=0.047, p=0.03, respectively). Also, there was a significant difference in the gene expression level of caspase 8 and p53 between the control group and train and extract groups (p=0.039, p=0.017, respectively).
ConclusionThe results showed that physical training and consumption of nettle extract could possibly be effective in the expression of p53 as an inhibitor and the expression of caspase-8 as a primer in apoptotic function and the treatment of melanoma cancer.
Keywords: Endurance Training, Apoptosis, P53, Melanoma Cancer -
مقدمه
بیماری پارکینسون بعد از بیماری آلزایمر، شایع ترین بیماری مخرب دستگاه عصبی است. با توجه به اهمیت تحقیقات پیرامون این بیماری، هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی همراه با مکمل سیر بر ظرفیت آنتی اکسیدانی تام و پروتئین کربونیل بافت مغز در موش های صحرایی سالمند مبتلا به پارکینسون شده بود.
مواد و روش هادر این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر نژاد اسپراگو-داولی پارکینسونی شده mg/kg 2 رزرپین به 5 گروه و در هر گروه 8 سر موش صحرایی قرار گرفت. گروه ها شامل رزرپین، تمرین هوازی، مکمل سیر، تمرین هوازی+ مکمل سیر و گروه کنترل سالم بود. تمرین هوازی به مدت هشت هفته، پنج جلسه در هفته و مدت 15-48 دقیقه با سرعت 10-24 متر بر دقیقه اجرا شد. مکمل سیر نیز روزانه mg/kg 500 به صورت گاواژ مصرف شد. کلیه عملیات آماری با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد.
یافته هامقادیر پروتئین کربونیل در گروه های سیر، تمرین هوازی و تمرین هوازی+ سیر به طور معنی داری کمتر از گروه رزرپین بود (0/001=P). علاوه بر این در گروه تمرین هوازی+ مکمل سیر به طور معنی داری کمتر از گروه مکمل سیر بود (0/02=P). همچنین مقادیر ظرفیت آنتی اکسیدانی تام در گروه های سیر، تمرین هوازی و تمرین هوازی+ سیر به طور معنی داری کمتر از گروه رزرپین بود (0/001=P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج حاصل از مطالعه حاضر به نظر می رسد که انجام تمرین ورزشی به همراه مصرف مکمل سیر، شیوه درمانی موثری جهت تعدیل استرس اکسایشی و اکسیداسیون پروتئین در موش های مبتلا به پارکینسون بوده است.
کلید واژگان: بیماری پارکینسون, ورزش, سیر, آنتی اکسیدان, پروتئین کربونیلIntroductionParkinson’s disease is the second most common neurodegenerative disease after Alzheimer’s disease. Therefore, the present research aims to evaluate the effect of eight weeks of aerobic training combined with garlic supplementation on brain tissue’s total antioxidant capacity and carbonyl protein in elderly rats with Parkinson’s disease.
MethodsIn this experimental study, 40 male Sprague Dawley breed Parkinsonian rats, treated with 2 mg/kg of reserpine, were divided into five groups of eight rats each. The groups included Reserpine, Aerobic training, Garlic supplement, Aerobic training + Garlic supplement and a healthy control group. Aerobic training was performed for eight weeks, five sessions per week, with a duration of 15 to 48 minutes at a speed of 10 to 24 meters per minute. Additionally, a daily garlic supplement of 500 mg/kg was administered by gavage. All statistical operations were performed using SPSS version 26 software. One-way analysis of variance and Tukey’s post hoc test were used to analyze the data.
ResultsProtein carbonyl values in the Aerobic Training, Garlic, and Aerobic Training + Garlic groups were significantly lower than the reserpine group (P=0.001). In addition, it was significantly lower in the Aerobic Training + Garlic group than in the Garlic group (P=0.02). Also, total antioxidant capacity values in the Garlic, Aerobic, and Aerobic Training + Garlic groups were significantly lower than in the reserpine group (P=0.001).
ConclusionThe results of the present study suggest that exercise combined with garlic supplementation is an effective treatment method for modulating oxidative stress and protein oxidation in rats with Parkinson’s disease.
Keywords: Parkinson’S Disease, Exercise, Garlic, Antioxidants, Protein Carbonylation -
زمینه و هدف
فعالیت ورزشی از طریق افزایش عوامل نوروتروفیک و گیرنده های آن نقش مهمی در بهبود شکل پذیری سلول های عصبی مغز دارد. در این پژوهش تاثیر تمرین هوازی و کروسین بر بیان ژن BDNF، TrKB، دوپامین و سروتونین قشر مخ موش های صحرایی القاشده با مت آمفتامین بررسی شد.
مواد و روش هادر این پژوهش، 40 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار)سن حدود هشت هفته و وزن 140-160 گرم(در پنج گروه کنترل سالم، مت آمفتامین، مت آمفتامین تمرین هوازی، مت آمفتامین و کروسین، مت آمفتامین، کروسین و تمرین هوازی قرار گرفتند. 15 میلی گرم مت آمفتامین به مدت چهار روز هر 12 ساعت به نمونه ها داده شد. همچنین دوز مصرفی کروسین 80 میلی گرم در هر کیلوگرم وزن بدن حیوانات بود که به صورت صفاقی با آب مقطر ترکیب و طی پنج روز تزریق می شد. برنامه فعالیت ورزشی هوازی شامل دویدن روی نوار گردان با شیب صفر درصد تا هفته سوم و شیب پنج درصد از هفته چهارم تا هفته هشتم سه روز در هفته به مدت هشت هفته بود. مدت زمان اجرای برنامه تمرین هوازی در جلسات اول 20 دقیقه و در جلسات پایانی به 30 دقیقه افزایش یافت. سرعت انجام برنامه ورزشی از 20 متر در دقیقه در هفته های اول به 25 متر در دقیقه در هفته های پایانی افزایش یافت. پس از بی هوشی، کالبدشکافی انجام گرفت و نمونه های بافت قشر مخ گرفته شد. بیان ژن BDNF، TrKB، دوپامین و سروتونین قشر مخ با تکنیک ریل تایم با دستگاه rotor gene Q اندازه گیری شد. به منظور بررسی داده های رفتاری نیز از آزمون های وای میز (Y-maze) استفاده شد. داده ها به روش تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 05/0 P≤ تجزیه وتحلیل شد.
نتایجنتایج نشان داد که میانگین بیان ژنBDNF ، Trk B، دوپامین و سروتونین قشر مخ در موش های صحرایی القاشده با مت آمفتامین به طور معناداری کمتر از گروه کنترل بود (001/0=P). میانگین بیان ژنBDNF ، Trk B، دوپامین و سروتونین در گروه های مت آمفتامین +هوازی، مت آمفتامین+ کروسین و مت آمفتامین+کروسین +هوازی به طور معناداری بیشتر از گروه مت آمفتامین بودند (001/0=P). در گروه مت آمفتامین+کروسین +فعالیت هوازی بیان ژنBDNF ، Trk B، دوپامین و سروتونین به طور معناداری بیشتر از گروه های مت آمفتامین +هوازی و مت آمفتامین+ کروسین بود (001/0=P). نتایج در بخش تایید مدل با بررسی داده های رفتاری، تفاوت معنا داری در میانگین تعداد کل ورود به بازوها و میانگین تناوب غیرتکراری در بین گروه های مختلف پژوهش نشان نداد (05/0<P). با وجود این مقایسه بین قبل و بعد از القای مت آمفتامین در متغیر میانگین تعداد کل ورود به بازوها و میانگین تناوب غیرتکراری کاهش معناداری را نشان می دهد (0001/0>P).
نتیجه گیرینتایج تحقیق حاضر نشان داد که مت آمفتامین با کاهش بیان ژن عوامل عصبی در بافت قشر مخ همراه بود. هشت هفته تمرین هوازی، مصرف کروسین و تمرین هوازی به همراه مصرف مکمل کروسین می تواند اثر محافظت عصبی در موش های القاشده با مت آمفتامین داشته باشد و به افزایش بیان ژن های BDNF ، Trk B، دوپامین و سروتونین قشر مخ در موش های صحرایی القاشده با مت آمفتامین کمک کند.
کلید واژگان: تمرین هوازی, کروسین, مت آمفتامین, دوپامین, سروتونینBackground and PurposeIn this study, the effect of aerobic exercise and crocin on the gene expression of BDNF, TrKB, dopamine, and serotonin in the cerebral cortex of rats induced with methamphetamine was investigated.
Materials and MethodsIn this research, 40 female Wistar rats (age, eight weeks; weight 140-160 grams) were divided into five groups including healthy control, methamphetamine, methamphetamine+aerobic exercise, methamphetamine+crocin, methamphetamine+crocin+aerobic exercise. 15 mg of methamphetamine was given to the subjects every 12 hours for four days. Moreover, the dose of crocin was 80 mg per kilogram of body weight, which was mixed intraperitoneally with distilled water and injected over five days. The aerobic exercise program included running on a treadmill with a 0% incline until the third week and a 5% incline from the fourth to the eighth week, which was performed three days a week for eight weeks. The duration of the aerobic exercise protocol increased from 20 min in the first sessions to 30 min in the final sessions. Furthermore, the speed of running increased from 20 meters per minute in the first weeks to 25 meters per minute in the final weeks. After anesthesia, an autopsy was performed and samples of cerebral cortex tissue were taken. The gene expression of BDNF, TrkB, dopamine and serotonin in the cerebral cortex was measured by the real-time technique with the rotor gene Q device. Y-maze tests were also used to evaluate the behavioral data. The data were analyzed by using one-way analysis of variance and Tukey's post hoc-test at the significance level of P≤0.05.
ResultsThe results showed that the mean expression of BDNF, TrkB, dopamine and, serotonin genes in the cerebral cortex in rats induced with methamphetamine were significantly lower than the control group (P=0.001). The average expression of BDNF, TrkB, dopamine and, serotonin genes in the methamphetamine+aerobic exercise, methamphetamine+crocin and methamphetamine+crocin+aerobic exercise groups were significantly higher than the methamphetamine group (P=0.001). However, methamphetamine+crocin+aerobic exercise group had a significantly higher average expression of BDNF, TrkB, dopamine and, serotonin genes compared to methamphetamine+aerobic exercise and methamphetamine+crocin groups (P=0.001). The results in the model validation section by examining the behavioral data, showed no significant differences in the average total number of arms entering and the average non-repetitive frequency among the different groups (P<0.05). However, the comparison between before and after methamphetamine induction shows a significant decrease in the average total number of arms entering and the average of non-repetitive frequency (P<0.0001).
ConclusionThe results of the present research showed that methamphetamine was associated with a decrease in the expression of the genes of neural factors in the cerebral cortex tissue. In addition, eight weeks of aerobic training, consumption of crocin, and aerobic exercise plus crocin supplementation can have a neuroprotective effect in rats induced with methamphetamine, and lead to increases in the expression of BDNF, TrkB, dopamine and serotonin genes in the cerebral cortex in rats.
Keywords: Methamphetamine, Aerobic Exercise, Crocin, Dopamine, Serotonin -
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 12 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) همراه با مکمل اسپیرولینا روی درماتوپونتین (DPT) و TGF-β در مردان چاق بود. 44 مرد چاق به چهار گروه 11 نفری شامل کنترل، تمرین، مکمل و تمرین مکمل تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرین 12 هفته، هفته ای سه جلسه HIIT انجام دادند. همچنین آزمودنی های گروه مکمل 6 گرم اسپیرولینا در روز (سه گرم صبح و سه گرم عصر) به مدت 12 هفته مصرف کردند. 48 ساعت قبل از شروع پژوهش و 48 ساعت بعد از آخرین روز تمرین خون گیری انجام شد و در نهایت شاخص های یاد شده با استفاده از کیت و دستگاه الایزا اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که بین گروه ها تفاوت معنی دار وجود دارد (05/0 <p). آزمون تعقیبی نشان داد که تمرین و تمرین مکمل باعث کاهش DPT و TGF-β نسبت به گروه کنترل شد (05/0 <p). پژوهش حاضر نشان داد که HIIT به تنهایی و همراه با مکمل یاری اسپیرولینا باعث کاهش سطوح DPT و TGF-β در مردان چاق شد. همچنین مصرف اسپیرولینا به همراه HIIT در مقایسه با HIIT به تنهایی دارای تاثیر بیشتری روی سطوح متغیرهای مورد بررسی بود.
کلید واژگان: تمرین تناوبی, اسپیرولینا, آدیپوکاین, چاقیThe purpose of this study was to investigate the effect of 12 weeks of high intensity interval training (HIIT) with spirulina supplementation on dermatopontine (DPT) and TGF-β in obese men. 44 obese men were divided into four groups of 11 including: control, Training, supplement and supplemental training. Subjects in the 12-week training group perform three HIIT sessions per week. Also, subjects in the supplement group took 6 grams of spirulina per day (three grams in the morning and three grams in the evening) for 12 weeks. 48 hours before the start of the research and 48 hours after the last day of training, blood Blood was drawn and, finally the aforementioned indicators were measured using an ELISA kit and device. The results of the present study showed that there is a significant difference between the groups (p < 0.05). The post hoc analysis showed that training and supplementary training decreased DPT and TGF-β compared to the control group (p < 0.05). The present study showed that HIIT alone and with spirulina supplementation decreased DPT and TGF-β levels in obese men. Also, the consumption of spirulina along with HIIT compared to HIIT alone had a greater effect on the levels of the investigated variables.
Keywords: Interval Training, Spirulina, Adipokine, Obesity -
Introduction
Methamphetamine addiction is one of the most prevalent substance use disorders. Augmenting traditional drug treatments with non-pharmacological interventions can enhance treatment efficacy and sustainability. This study aims to investigate the impact of aerobic exercise and psilocybin on histopathological changes in the cerebral cortex of methamphetamine-induced rats.
Material & MethodsThis experimental research involved 30 female rats randomly allocated into five groups: control, methamphetamine, methamphetamine + aerobic exercise, methamphetamine + psilocybin, and methamphetamine + psilocybin + aerobic exercise. Rats received 15 mg of methamphetamine intraperitoneally every 12 hours for four days. Aerobic exercise was conducted on a treadmill with an 8-week program of escalating intensity, reaching a maximum running time of 30 minutes and speed of 25 m/min, with a 5% slope introduced in the fourth week. Psilocybin was administered intraperitoneally at a microdose of 0.025 mg/kg over 24 sessions. Histopathological changes were assessed using hematoxylin and eosin staining, and descriptive analysis with images was employed to interpret cortical brain tissue samples.
ResultsHistological examination revealed tissue and cellular disorganization, altered morphology of pyramidal neurons, and reduced microglial cell counts in methamphetamine-induced rats compared to controls. Endurance training, psilocybin supplementation, and their combination exhibited improvements in tissue and cellular alterations in the cerebral cortex of addicted rats.
ConclusionThis study demonstrates that exercise training and psilocybin administration in methamphetamine-exposed rats ameliorate cortical histopathology, with the combined intervention yielding the most significant effects. This synergistic effect may reduce the risk of relapse in methamphetamine users by positively modulating brain and central nervous system functions.
Keywords: Methamphetamine, Aerobic Exercise, Psilocybin, cerebral Cortex, Rats -
مقدمه
مداخلات ورزشی همراه با گیاهان دارویی در پیشگیری یا کاهش علائم سرطان و عوارض جانبی ناشی از درمان سرطان موثر است. هدف این پژوهش بررسی تاثیر شش هفته تمرینات تناوبی و عصاره هیدرو الکلی گزنه بر عوامل رشد و ایمنی در موش های C57BL/6 مبتلا به سرطان ملانوما بود.
روش کاردر این تحقیق تجربی، 20 سر موش C57BL/6 به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل (سرطانی)، تمرین (سرطانی)، گزنه (سرطانی) و تمرین-گزنه (سرطانی) تقسیم شدند. یک هفته پس از القا سرطان ملانوما، گروه تجربی میزان 30 mg/kg/day عصاره هیدرو الکلی گیاه گزنه را به روش خوراکی و به مدت هشت هفته مصرف کردند. برنامه تمرین تناوبی شامل دویدن روی تردمیل هر جلسه 60 دقیقه با سرعت 28 متر بر دقیقه، پنج روز هفته و به مدت شش هفته اجرا شد. میزان بیان ژن فاکتور تبادل نوکلئوتیدی (Apg2)، آنتی ژن 4 مرتبط با لنفوسیت T سیتوتوکسیک (CTLA-4)، پروتئین مرگ برنامه ریزی شده-1 (PD-1) و پروتئین 2 متصل شونده به فاکتور رشد شبه انسولین (IGFBP2) موش ها به روش RT-PCR اندازه گیری شد. داده ها به روش تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری P<0.05 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هاتمرینات تناوبی منجر به افزایش معنی دار بیان ژن APG2، CTLA4 و کاهش IGFBP2 شد (001/0>P). عصاره گزنه منجر به کاهش معنی دار IGFBP2 شد (010/0>P). تمرینات تناوبی همراه با عصاره گیاه گزنه منجر به افزایش معنی دار بیان ژن APG2 و کاهش IGFBP2 نسبت به گروه گزنه شد (001/0>P). بین میانگین بیان ژن PD-1 در گروه های مختلف تفاوت معنی-داری وجود نداشت (158/0=P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج، تمرین تناوبی به همراه مصرف هیدرو الکلی گزنه نسبت به تمرین تناوبی و مصرف هیدرو الکلی گزنه به تنهایی مزایای بیشتری در جهت تنظیم بیان ژن برخی عوامل رشد و ایمنی در سرطان ملانوما به همراه دارد.
کلید واژگان: سرطان ملانوما, تمرین تناوبی, عصاره گزنه, عوامل رشدی, شاخص های ایمنیComplementary Medicine Journal of faculty of Nursing & Midwifery, Volume:13 Issue: 4, 2024, PP 44 -53IntroductionExercise interventions combined with medicinal plants are effective in preventing or reducing cancer symptoms and side effects caused by cancer treatment. The aim of this study was to investigate the effect of interval training and consumption of Urtica dioica hydroalcoholic extract on selecteted factors of immune and growth in C57BL/6 rats with melanoma cancer.
MethodsIn this experimental study, 20 C57BL/6 rats were randomly divided into four groups include control (cancer), Urtica dioica (cancer), and Urtica dioica - interval training (cancer). Experimental groups received nettle extract of 30 mg daily per kilogram of body weight. The interval exercise program included running on a treadmill 60 minutes at a speed of 28 meters per minute, five days a week for six weeks. Levels of nucleotide exchange factor (Apg-2), heat shock protein 70 (HSP70), cytotoxic T lymphocyte-associated antigen 4 (CTLA-4), programmed death protein-1 (PD-1), insulin-like growth factor-binding protein 2 (IGFBP2) of rats was measured by Real Time PCR method. The data were analyzed and analyzed by One -way variance analysis and the Toky's test at the P<0.05.
Resultsinterval training led to significant increase in gene expression of APG2, CTLA4 and decrease in IGFBP2 (P<0.001). Urtica dioica extract led to significant decrease in IGFBP2 (P<0.010). interval training with Urtica dioica extract led to significant increase in gene expression of APG2 and decrease in IGFBP2 compared to the Urtica dioica group (P<0.001). There was no significant difference between the mean of PD-1 gene expression in different groups (P=0.158).
ConclusionsAccording to the results, interval training with Urtica dioica hydroalcoholic consumption has more advantages in regulating gene expression of some growth and immune factors in melanoma cancer than interval training and Urtica dioica consumption alone.
Keywords: Melanoma cancer, Interval training, Urtica dioica, Growth, Immune factors -
زمینه و هدف
پیری فرایند فیزیولوژیکی پیچیده و شامل از دست دادن پیش رونده در عملکرد بدن و تخریب DNA زنجیره ای واقع در انتهای کروموزوم ها-تلومرهاست. ظرفیت سلول ها برای تقسیم با طول تلومر تعیین می شود، زیرا کوتاه شدن بیش از حد تلومرها موجب پیری سلولی می شود. فعالیت ورزشی و امگا-3 با تاثیر بر تلومرازها از کوتاه شدن تلومرها جلوگیری می کند. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر تمرین هوازی همراه با امگا-3 بر برخی شلترین ها و تلومرازهای بافت قلب در موش های سالمند تغذیه شده با رژیم غذایی پرچرب بود.
مواد و روش هادر این تحقیق تجربی، 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (میانگین وزن 95/26±32/311 گرم) از انستیتو پاستور تهیه و به آزمایشگاه منتقل شد. پس از انتقال موش های صحرایی به آزمایشگاه، به طور تصادفی به پنج گروه رژیم غذایی عادی (ND)، رژیم غذایی پرچرب (HFD)، رژیم غذایی پرچرب-تمرین (HFDT)، رژیم غذایی پرچرب- امگا-3 (HFDω3)، تمرین-رژیم غذایی پرچرب-امگا-3 (HFDTω3) تقسیم شدند. القای HFD با استفاده از غذای پرچرب شامل 17 درصد پروتیین، 43 درصد کربوهیدرات و 40 درصد چربی انجام گرفت. گروه های مکمل، طی دوره مداخله روزانه 1 گرم امگا-3 (به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) را به صورت خوراکی دریافت کردند. برنامه تمرین هوازی در شروع شامل دویدن روی نوار گردان با سرعت 10 متر در دقیقه، شیب صفر درجه، به مدت 15 دقیقه بود. سرعت و مدت زمان به تدریج به 16 متر در دقیقه و 50 دقیقه در آخرین جلسه افزایش یافت. دویدن به مدت هشت هفته و پنج روز هفته اجرا شد. داده ها به روش تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 05/0P< تجزیه وتحلیل شد.
نتایجالقای HFD موجب کاهش معناداری در بیان TRF2 (002/0=P)، TERT (024/0=P) و افزایش TRF1 (0001/0=P) نسبت به گروه ND شد. تمرین و امگا-3 موجب افزایش معناداری بیان TRF2 و TERT در موش های صحرایی HFD شد (05/0<p). همچنین میزان تغییرات بیان TRF2 و TERT در گروه HFDTω3 نسبت به گروه HFDT (به ترتیب 023/0=P و 044/0=P) و HFDω3 (021/0P= و 042/0P=) بیشتر بود.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که افزایش سن و HFD با کاهش TRF2، TERT و افزایش TRF1 بافت قلب همراه است و فعالیت ورزشی هوازی و مصرف امگا-3 قادر است این روند را معکوس کند. با توجه به نقش شلترین ها و تلومرازها در عملکرد سلولی، به نظر تغییر سطوح این شاخص ها در پی فعالیت بدنی و استفاده از مکمل امگا-3 می تواند تا حدی از بروز بسیاری از بیماری های قلبی ناشی از افزایش سن و چاقی جلوگیری کند.
کلید واژگان: فعالیت ورزشی, شلترین, امگا-3, پیری و چاقیBackground and PurposeAging is a complex physiological process that involves progressive loss of body function and degradation of DNA strands located at the ends of chromosomes-telomeres. The capacity of cells to divide is limited by telomere length, as an excessive shortening of telomeres causes cellular senescence. Exercise training and omega-3 prevent the shortening of telomeres by affecting telomerase. The aim of the present study was to investigate the effect of aerobic training with omega-3 on some shelterins and telomerase of heart tissue in elderly high-fat diet rats.
Materials and MethodsIn this experimental study, 40 male Wistar rats (mean weight 311.32±26.95 g) were obtained from the Pasteur Institute and transferred to the laboratory. After transferring the rats to the laboratory, they were randomly divided into five groups: Normal Diet (ND), High-Fat Diet (HFD), High-Fat Diet-Training (HFDT), High-Fat Diet-Omega3 (HFDω3), and High-Fat Diet-Training-Omega3 (HFDTω3). HFD induction was performed using a high-fat diet containing 17% protein, 43% carbohydrate, and 40% fat. The supplement groups received 1 g of Omega3 (per kg of body weight) orally during the intervention period. The aerobic exercise program at the beginning consisted of running on a treadmill at a speed of 10 m/min, 0-degree incline, for 15 minutes. The speed and duration gradually increased to 16 meters per minute and 50 minutes in the last session. Running was carried out for 8 weeks and five days a week. Data were analyzed by one-way analysis of variance and Tukey post hoc test at the P < 0.05.
ResultsInduction of HFD significantly decreased the expression of TRF2 (P = 0.002), TERT (P = 0.024) and increased TRF1 (P = 0.0001) compared to the ND group. Exercise and omega-3 significantly increased the expression of TRF2 and TERT in HFD rats (P < 0.05). Also, TRF2 and TERT expression changes were higher in the HFDTω3 group compared to HFDT (P = 0.023 and P = 0.044, respectively) and HFDω3 groups (P = 0.021 and P = 0.042, respectively).
ConclusionThe results of the present study showed that elderly and HFD are associated with a decrease in TRF2, TERT and an increase in TRF1 in heart tissue, and aerobic exercise and omega-3 consumption can reverse this trend. Considering the role of shelterins and telomerase in cellular function, it seems that changing the levels of these indicators following physical activity and using omega-3 supplements can partially prevent the occurrence of many heart diseases caused by aging and obesity.
Keywords: Exercise, Omega 3, Shelterin, Aging, Obesity -
فصلنامه اعتیاد پژوهی، پیاپی 68 (تابستان 1402)، صص 181 -200هدف
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر محافظتی تمرین استقامتی و کروسین بر تغییرات بافتی قشر مخ در مدل جانوری اعتیاد با مت آمفتامین بود.
روشدر این پژوهش تجربی، 40 موش صحرایی ماده نژاد ویستار از دانشگاه علوم پزشکی شاهرود با وزن 160-140 گرم در پنج گروه کنترل سالم، مت آمفتامین، مت آمفتامین تمرین هوازی، مت آمفتامین و کروسین، مت آمفتامین، کروسین و تمرین هوازی قرار گرفتند. مت آمفتامین به میزان 15 میلی گرم و به مدت 4 روز هر 12 ساعت برای ایجاد مدل جانوری اعتیاد به صورت صفاقی تزریق شد. همچنین، دوز مصرفی کروسین برای نمونه ها 40 یا 80 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت صفاقی تزریق شد که با آب مقطر ترکیب و طی 5 روز انجام شد. برنامه تمرین هوازی شامل دویدن روی تردمیل 12-15 متر در دقیقه، پنج روز هفته به مدت هشت هفته اجرا شد. پس از بیهوشی، کالبد شکافی انجام شد و نمونه های بافت قشر مخ گرفته شد. برای تحلیل داده ها از آزمون کروسکال والیس و مقایسه مقادیر رتبه ها استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد در مدل جانوری اعتیاد با مت آمفتامین بی نظمی بافتی و سلولی، تغییر شکل و اندازه نورون های هرمی و کاهش تعداد سلول های میکروگلیا در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد. تمرین استقامتی، مصرف مکمل کروسین و تمرین هوازی به همراه مصرف مکمل کروسین با بهبود تغییرات بافتی و سلولی در بافت قشر مخ در مدل جانوری اعتیاد با مت آمفتامین در مقایسه با گروه مت آمفتامین همراه بود.
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرین هوازی و مکمل کروسین بتواند به کاهش آسیب بافتی و بهبود عوامل عصبی قشر مخ در مدل جانوری اعتیاد با مت آمفتامین کمک کند.
کلید واژگان: مت آمفتامین, تمرین هوازی, کروسین, بافت قشر مخ, مدل جانوریObjectiveThe present research aimed to investigate the protective effects of endurance training and crocin on tissue changes of the cerebral cortex in an animal model of methamphetamine addiction.
MethodIn this experimental study, 40 female Wistar rats from Shahrood University of Medical Sciences weighing 140-160 grams were divided into five healthy control, methamphetamine, aerobic exercise methamphetamine, methamphetamine and crocin, methamphetamine, crocin, and aerobic exercise groups. 15 mg of methamphetamine was injected intraperitoneally every 12 hours for 4 days to create an animal model of addiction. Also, the crocin dose for the samples was 40 or 80 mg/kg injected intraperitoneally, which was mixed with distilled water and was performed over 5 days. Aerobic exercise program including running on a treadmill 12-15 meters per minute for five days a week was implemented for eight weeks. After anesthesia, an autopsy was performed and samples of cerebral cortex tissue were taken. Kruskal-Wallis test was used to analyze the data and compare the rank values.
ResultsThe results showed that in the animal model of methamphetamine addiction, tissue and cellular disorganization, changes in the shape and size of pyramidal neurons, and a decrease in the number of microglia cells were observed compared to the control group. Endurance training, consumption of crocin supplementation, and aerobic exercise, along with consumption of crocin supplementation, were associated with improved tissue and cellular changes in the cerebral cortex tissue in the animal model of methamphetamine addiction compared to the methamphetamine group.
ConclusionIt seems that aerobic exercise and crocin supplementation can help reduce tissue damage and improve the neural factors of the cerebral cortex in the animal model of methamphetamine addiction.
Keywords: Methamphetamine, Aerobic exercise, Crocin, Cerebral cortex tissue, Animal model -
MicroRNAs and heat shock proteins are important factors in heart function. However, the response of these factors to exercise in the heart tissue is unclear. Here, we evaluated the impact of endurance training on the expression of MIR-1 and HSP-60 genes in heart tissue of rats. In this study, 10 male Wistar rats were randomly divided into 2 groups control and endurance training. The aerobic exercise program included running on the treadmill at speed of 25 m min-1, 5 days a week for 12 weeks. After anesthesia, we performed an autopsy to collect the heart. The expression level of MIR-1 and HSP60 were measured by Real-Time PCR. An Independent t-test was used to determine significant changes (P<0.05). After the intervention period, the expression level of the MIR-1 gene showed a significant decrease in the aerobic exercise group thank in the control group (P=0.001). However, aerobic training had no significant effect on the expression level of HSP60 in the heart (P<0.05). It seems that twelve weeks of moderate-intensity aerobic exercise can probably improve heart function.Keywords: Exercise, MIR-1, HSP60, Heart tissue, Rats
-
هدف
عملکرد قلب با افزایش سن وچاقی کاهش می یابد. چاقی عامل خطر اصلی در پیشرفت بیماری های قلبی عروقی (CVDs) است. قلب پیر دچار تغییرات متعددی در سطوح مولکولی، سلولی و فیزیولوژیکی می شود که عملکرد انقباضی آن را کاهش می دهد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر اثر تمرین هوازی و امگا 3 بر شاخص های آتروفی بافت قلب موش های سالمند تغذیه شده با رژیم غذایی پرچرب بود.
روش شناسی:
در این مطالعه تجربی، 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (میانگین وزن 24/18±82/148) در پنج گروه رژیم غذایی نرمال (ND)، رژیم غذایی پرچرب (HFD)، رژیم غذایی پرچرب-تمرین (HFDT)، رژیم غذایی پرچرب- امگا-3 (HFDω3)، تمرین-رژیم غذایی پرچرب-امگا-3 (HFDTω3) قرار گرفتند. گروه های مکمل، طی دوره مداخله روزانه 1 گرم امگا-3 (به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) را به صورت خوراکی دریافت کردند. برنامه تمرین هوازی شامل دویدن روی تردمیل با شدت 60-50 درصد اکسیژن مصرفی (VO2max)، پنج روز هفته به مدت هشت هفته اجرا شد. داده ها به روش تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری p<0.05 تجزیه و تحلیل شد.
یافته هابیان ژن FoxO3a، MAFbx و MuRF1 در گروه های HFDT (به ترتیب 039/0P=، 016/0p= و 043/0p=)، HFDω3 (به ترتیب 035/0p=، 044/0p= 030/0p=) و HFDTω3 (به ترتیب 0001/0p=، 0001/0p= و 0001/0p=) کاهش معنی داری داشت. همچنین کاهش معنی داری در بیان FoxO3a در گروه HFDTω3 نسبت به HFDT (040/0P=) و HFDω3 (045/0P=) مشاهده شد. بحث: تمرین هوازی و امگا-3 باعث محافظت در برابر آتروفی قلبی ناشی از HFD در موش های سالمند شد، با این وجود اثر هم زمان تمرین هوازی و امگا-3 بهتر بود.
کلید واژگان: فعالیت ورزشی, امگا-3, آتروفی, پیری و رژیم غذایی پرچربAimHeart performance declines with age and obesity. Aging and obesity a major risk factor toward the development of cardiovascular diseases (CVDs). The aging heart undergoes several changes at the molecular, cellular and physiological levels, which diminishes its contractile function. The aim of the present study was to investigate the effect of aerobic training and omega-3 on atrophy indices in the cardiomyocytes of elderly HFD rats.
MethodsIn this experimental study, 40 male Wistar rats (mean weight 148.82±18.24) were divided into 5 groups: Normal Diet (ND), High-Fat Diet (HFD), High-Fat Diet-Training (HFDT), High-Fat Diet-Omega3 (HFDω3) and High-Fat Diet-Training-Omega3 (HFDTω3). The supplement groups received 1 g of Omega3 (per kg of body weight) orally during the intervention period. Aerobic exercise program including running on treadmill with an intensity of 50-60% oxygen consumption (VO2max), was performed 5 days a week for eight weeks. Data were analyzed by one-way analysis of variance and Tukey post hoc test at the P<0.05.
ResultsSignificant decrease were seen in FoxO3a, MAFbx, and MuRF1 gene expression levels in HFDT (p=0.039, p=0.016, and p=0.043, respectively), HFDω3 (p=0.035, p=0.044, p=0.030, respectively), and HFDTω3 (p=0.0001, p=0.0001 and p=0.0001 respectively). Also, a significant decrease in FoxO3a expression was observed in the HFDTω3 group compared to HFDT (P=0.040) and HFDω3 (P=0.045).
ConclusionAerobic training and omega-3 protected against HFD-induced cardiac atrophy in elderly rats, however, the combined effect of aerobic exercise and omega-3 was better.
Keywords: Exercise, Omega 3, Atrophy, Aging, High-Fat Diet -
هدف
چاقی با اختلال عملکرد در فرآیندهای متابولیک بافت قلب همراه است، عوامل ژنی با همیوستاز متابولیک بافت قلب ارتباط دارد. هدف از این تحقیق، بررسی اثر تمرین هوازی به همراه مکمل گیاهی استویا بر بیان شاخص های مسیر سیگنالینگ متابولیسم گلوکز بافت قلب در موش های چاق بود.
مواد و روش هادر این مطالعه تجربی، 25 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (پنج سر موش سالم بالغ و 20 سر موش نر بالغ چاق) در پنج گروه کنترل (سالم)، چاق، چاق- استویا، چاق-تمرین هوازی و چاق- استویا -تمرین هوازی قرار گرفتند. تمرین هوازی روی تردمیل، پنج روز در هفته به مدت هشت هفته اجرا شد. گروه های مکمل، طی دوره مداخله 250 میلی گرم استویا (به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) به صورت گاواژ دریافت کردند. پس از بی هوشی، کالبد شکافی انجام و بافت قلب برداشته شد. بیان ژن های mTOR ،AKT ،PI3K ، IRS2، INSR، PTEN در بافت قلب به روش Real Time PCR اندازه گیری شد.
یافته هاپس از مداخله، کاهش بیان ژن mTOR و PTEN و افزایش بیان ژن IRS2 و PI3K بافت قلب در تمام گروه های مداخله نسبت به گروه چاق مشاهده شد (001/0=P). هم چنین افزایش بیان ژن AKT و کاهش بیان ژن INSR بافت قلب در گروه چاق+ورزش+استویا نسبت به گروه چاق برجسته بود (001/0=P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرین هوازی و مکمل استویا می تواند به بهبود عوامل درگیر در متابولیسم انرژی قلب طی چاقی کمک کند.
کلید واژگان: چاقی, تمرین, استویا, متابولیسم گلوکزKoomesh, Volume:25 Issue: 3, 2023, PP 339 -349IntroductionObesity is associated with dysfunction in the metabolic processes of heart tissue, and genetic factors are associated with metabolic homeostasis of heart tissue. This study aimed to evaluate the effect of aerobic training and stevia supplements on the expression of the glucose metabolism signaling pathway markers in the heart tissue of obese rats.
Materials and MethodsFor the implementation of this experimental research, 25 male Wistar rats (five healthy adult rats and 20 adult obese male rats) were divided into five groups: control (healthy), obese, obese-stevia, obese-aerobic training, and obese-stevia- -aerobic training. Aerobic exercise was performed on a treadmill, five days a week for eight weeks. Supplemental groups received 250 mg of stevia (per kilogram of body weight) by gavage during the intervention period. After anesthesia, an autopsy was performed and heart tissue was removed. gene expression of mTOR, AKT, PI3K ، IRS2، INSR, and PTEN in heart tissue were measured using Real-Time PCR.
ResultsAfter the intervention, a decrease of mTOR and PTEN gene expression and an increase of IRS2 and PI3K gene expression in heart tissue were observed in all intervention groups compared to the obese group (P=0.001). Also, the increase of AKT gene expression and the decrease of INSR gene expression in heart tissue were prominent in the obese + exercise + stevia group compared to the obese group (P=0.001).
ConclusionIt seems that aerobic training and stevia supplementation can help to improve the factors involved in heart energy metabolism during obesity.
Keywords: Obesity, Exercise, Stevia, Glucose Metabolism -
زمینه و هدف
درک اینکه چگونه تمرین هوازی به همراه مکمل گیاهی باعث ایجاد تغییرات ساختاری در قلب می شود، می تواند منجر به توسعه روش های درمانی جدید برای بهبود سلامت قلب شود. هدف از این تحقیق، بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی به همراه مکمل گیاهی استویا بر ساختار بافت قلب در موش های چاق بود.
مواد و روش هادر این مطالعه تجربی، 25 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (5 سر موش سالم بالغ و 20 سر موش نر بالغ چاق) در پنج گروه کنترل (سالم)، چاق، چاق- استویا، چاق-تمرین هوازی و چاق- استویا -تمرین هوازی قرار گرفتند. تمرین هوازی روی تردمیل، 5 روز در هفته به مدت هشت هفته اجرا شد. دوز مصرفی استویا 250 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت گاواژ بود. پس از بیهوشی، کالبد شکافی انجام و بافت قلب برداشته شد. برش های بافت قلب با هماتوکسیلین وایوزین رنگ امیزی شده و مورد مطالعه قرارگرفتند. متغیرهای مورد ارزیابی در بافت قلب شامل تغییرات بافت قلب، سلول های عضلانی، نکروز، التهاب و پرخونی بود که شدت و درجه تغییرات مذکور براساس مشاهدات میکروسکوپیک و تهیه فتومیکروگراف صورت گرفت.
نتایجنتایج نشان داد در موش های چاق تغییرات پاتولوژیک بافتی عضله قلب و سلولهای قلبی در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد. تمرین هوازی، مصرف مکمل گیاهی استویا و تمرین هوازی به همراه مصرف مکمل گیاهی استویا با بهبود تغییرات بافتی و سلولی در بافت قلب همراه بود.
نتیجه گیریاحتمالا مداخله حاضر می تواند مزایایی برای ساختار بافت قلب طی چاقی به همراه داشته باشد.
کلید واژگان: چاقی, تمرین, استویا, بافت قلب, موش های صحراییBackground & AimUnderstanding how aerobic exercise with herbal supplements can cause structural changes in the heart could lead to the development of new treatments to improve heart health. The aim of this study was to evaluate the effect of eight weeks of aerobic training with stevia herbal supplement on heart tissue structure in obese rats.
Materials and MethodsTo implementation of this experimental research, 25 male wistar rats (5 healthy adult rats and 20 adults’ obese male rats) were divided into five groups: control (healthy), obese, obese-garlic, obese-aerobic training and obese-garlic. Aerobic training was performed. Aerobic exercise was performed on treadmill, 5 days week for eight weeks. The dose of stevia was 250 mg per kilogram of body weight in gavage. After anesthesia, an autopsy was performed and heart tissue was removed. Cardiac tissue sections were studied by hematoxylin-eosin (H&E) staining. The changes of heart tissue, Muscle cells, necrosis, inflammation and hyperemia were assessed, the severity and degree of these changes were performed based on microscopic and photomicrographs observations.
ResultsThe results showed that in obese rat’s pathological changes of heart muscle and heart cells were observed in comparison with the control group. Aerobic training, consumption of stevia herbal supplement and aerobic training with consumption of stevia herbal supplement were associated with improvement of tissue and cellular changes in heart tissue.
Conclusionthe present intervention can probably have benefits for the structure of heart tissue during obesity.
Keywords: Obesity, Exercise, Stevia, Heart tissue, Rats -
زمینه و هدف
در حال حاضر شواهد فزاینده ای وجود دارد که نشان می دهد مسیرهای پیش التهابی که توسط سلول های T (که IL-17 و IL-22 را ترشح می کنند)، تعدیل می شوند، نقش مهمی در کنترل سوخت وسازی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی همراه با مصرف عصاره آبی سیر بر بیان IL-17، IL-22 و مقاومت به انسولین موش های صحرایی دیابتی با استرپتوزوتوسین است.
مواد و روش ها:
در این تحقیق تجربی،40 سر موش صحرایی نر (سن 5 هفته و وزن 24/15 ± 12/162 گرم) از نژاد ویستار از انستیتو پاستور تهیه و به آزمایشگاه منتقل شدند. پس از انتقال رت ها به آزمایشگاه، القای دیابت و آشنایی با فعالیت ورزشی روی نوار گردان ویژه جوندگان، به طور تصادفی به پنج گروه کنترل-سالم (CN)، دیابت (DM)، دیابت-تمرین (TDM)، دیابت-سیر (GDM) و دیابت-تمرین-سیر (TGDM) تقسیم شدند. القای دیابت با تزریق داخل صفاقی استرپتوزوتوسین به صورت تک دوز (mg/kg 60) انجام گرفت. قند خون 250 میلی گرم بر دسی لیتر، حاکی از دیابتی شدن موش ها بود. گروه های تمرین به مدت هشت هفته برنامه تمرین هوازی (10-18 متر در دقیقه، 10-40 دقیقه در روز، پنج روز در هفته) را روی نوار گردان انجام دادند. روزانه به ازای هر صد گرم وزن موش های صحرایی، یک میلی لیتر (حدود 4/0 گرم در هر 100 گرم وزن بدن) عصاره سیر گاواژ شد. بیان IL-17 و IL-22 به روش RT-PCR اندازه گیری شد. پس از برآورد میزان گلوکز و انسولین ناشتا، از شاخص HOMA-IR برای ارزیابی مقاومت به انسولین استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون آنوا و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معناداری 05/0 P< بررسی شد.
نتایجبیان IL-17 (0001/0P=)، IL-22 (0001/0P=) و مقدار HOMA-IR (0001/0P=) در گروه های DM نسبت به گروه CN افزایش یافت. IL-17، IL-22 و HOMA-IR در گروه های TDM (به ترتیب 008/0P=، 040/0P=، 0001/0P=)، GDM (به ترتیب 017/0P=، 044/0P=، 0001/0P=) و TGDM (به ترتیب 0001/0P=، 0001/0P=، 0001/0P=) نسبت به گروه DM به طور معنادار کمتر بود. همچنین Il-17 و IL-22 در گروه TGDM نسبت به گروه TDM (به ترتیب 045/0P=، 041/0P=) و GDM (به ترتیب 023/0P=، 038/0P=) به طور معنادار کمتر بود. بین HOMA-IR با IL-17 (0001/0P=) و IL-22 (001/0P=) همبستگی مثبتی مشاهده شد.
نتیجه گیری:
یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که احتمالا افزایش در میزان بیان نسبی IL-17 و IL-22 ناشی از القای دیابت با افزایش مقاومت به انسولین همراه است. کاهش بیان IL-17 و IL-22 بافت چربی در پی تمرین هوازی و عصاره آبی سیر با کاهش HOMA-IR در موش های دیابتی همراه بود. افزون بر این، ترکیب تمرین هوازی با عصاره سیر تاثیرات هم افزایی داشت و موجب کاهش التهاب و HOMA-IR نسبت به هر کدام به تنهایی شد. از آنجا که افراد دیابتی پیوسته در معرض التهاب هستند و با توجه به تغییرات IL-17 و IL-22 در پی فعالیت ورزشی هوازی و مصرف عصاره سیر، استفاده از این دو عامل احتمالا می تواند اهمیت درمانی برای بیماران T2DM داشته باشد.
کلید واژگان: فعالیت ورزشی, سیر, IL-22, IL-17 مقاومت به انسولین, دیابتBackground and PurposeThere is now mounting evidence that pro-inflammatory pathways, which are mediated by T cells (that secrete IL-17 and IL-22), play a critical role in metabolic control. The aim of this study was to examine the effect of aerobic training along with aqueous extract of Garlic (Allium sativum L.) on relative expression of IL-17, IL-22 and insulin resistance in streptozotocin-diabetic rats.
Materials and MethodsIn this experimental study, 40 male Wistar rats (age five weeks and weight 162.12 ± 15.24 g) were obtained from the Pasteur Institute and transferred to the laboratory. After transferring the rats to the laboratory, inducing diabetes and familiarizing them with exercise on a rodent treadmill, they were randomly divided into five groups: Control-Normal (CN), Diabetes (DM), Diabetes-Training (TDM), Diabetes-Garlic (GDM) and Diabetes-Training-Garlic (TGDM). Diabetes was induced in the rats by the intraperitoneal administration of a single dose of Streptozotocin (60 mg/kg). Blood glucose of 250 mg/dL was the criterion for diabetic rats. Training groups have performed an aerobic running program (at 10-18 m/min, 10-40 min/day, and five days/week) on a motor-driven treadmill for eight weeks. A dose of one ml of garlic extract /100 g body weight (about 0.4 grams per 100 grams of body weight) was orally administered daily to rats. The expression of IL-17 and IL-22 was measured by RT-PCR method. After estimating fasting glucose and insulin levels, HOMA-IR index was used to evaluate insulin resistance. Data were analyzed using ANOVA and Pearson's correlation coefficient at P < 0.05.
ResultsThe expression of IL-17 (P = 0.0001), IL-22 (P = 0.0001) and HOMA-IR level (P = 0.0001) increased in DM groups compared to CN group. IL-17, IL-22 and HOMA-IR was significantly lower in TDM (respectively, P = 0.008, P = 0.040, P = 0.0001), GDM (respectively, P = 0.017, P = 0.044, P = 0.0001) and TGDM (respectively, P= 0.0001, P = 0.0001, P = 0.0001) groups than in DM group. Also, IL-17 and IL-22 in the TGDM group lower than TDM (respectively, P = 0.045, P= 0.041) and GDM (respectively, P = 0.023, P = 0.038) groups. A positive correlation was observed between HOMA-IR and IL-17 (P = 0.0001) and IL-22 (P = 0.001).
ConclusionsThe findings of the present study show that probably the increase in the relative expression of IL-17 and IL-22 with the induction of diabetes is associated with an increase in insulin resistance. Decreased IL-17 and IL-22 expression adipose tissue followed by aerobic training and aqueous garlic extract were associated with decreased HOMA-IR in diabetic rats. In addition, the combination of aerobic exercise with garlic extract had synergistic effects and reduced inflammation and HOMA-IR compared to each alone. Since diabetics are constantly exposed to inflammation and according to the reduction of IL-17 and IL-22 following aerobic exercise and consumption of garlic extract, the use of these two could possibly be of therapeutic importance for T2DM patients.
Keywords: Exercise, Garlic, IL-17, IL-22, Insulin Resistance, diabetes -
مقدمه
التهاب نقش مهمی در افزایش آسیب سلول های کبدی و فیبروز کبد ایفا می کند. در سال های اخیر نقش محافظتی فعالیت ورزشی و ژل رویال (RJ) برای اختلالات متابولیک و التهابی پیشنهاد شده است. هدف از مطالعه ی حاضر بررسی اثرات تمرین هوازی (AT) و RJ بر نشانگرهای پیش التهابی در موش صحرایی مدل رژیم غذایی پرچرب (HFD) بود.
روش ها:
در این مطالعه ی تجربی، 45 موش صحرایی نر به طور تصادفی به پنج گروه (هر گروه: 9=n): رژیم غذایی نرمال (ND)، رژیم غذایی پرچرب (HFD)، رژیم غذایی پرچرب+تمرین (HFDT)، رژیم غذایی پرچرب+ژل رویال (HFDRJ) و رژیم غذایی پرچرب+تمرین+ژل رویال (HFDTRJ) تقسیم شدند. گروه های مکمل، طی دوره ی مداخله ی روزانه 100 میلی گرم RJ (به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) رقیق شده در آب مقطر را به صورت خوراکی دریافت کردند. برنامه ی تمرین هوازی شامل دویدن روی تردمیل با شدت 60-50 درصد اکسیژن مصرفی (VO2max)، پنج روز در هفته به مدت هشت هفته بود.
یافته ها:
HFD باعث افزایش NF-κB (006/0=p)، TNF-α (006/0=p) و IL-1β (0001/0=p) کبدی شد. AT، RJ و همچنین ترکیب AT با RJ باعث کاهش NF-κB، TNF-α و IL-1β شد (05/0≤P). کاهش NF-κB، TNF-α و IL-1β در گروه HFDTRJ نسبت به گروه HFDT و HFDRJ معنی دار بود (05/0≤P).
نتیجه گیری:
ترکیب AT و RJ ممکن است با کاهش بیان NF-κB، TNF-α و IL-1β باعث کاهش شاخص های التهابی شده و استیاتوز کبدی ناشی از HFD را بهبود بخشد.
کلید واژگان: فعالیت ورزشی, ژل رویال, التهاب, کبد, چاقیBackgroundInflammation plays a critical role in the promotion of hepatocyte damage and liver fibrosis. In recent years the protective role of exercise and royal jelly (RJ), has been suggested for metabolic and inflammatory disorders. In this study, we aimed to evaluate the effects of aerobic training (AT) and RJ on pro-inflammatory markers in a rat's model of a high-fat diet (HFD).
MethodsIn this experimental study, 45 male rats were randomly divided into five groups (Each group: n=9): Normal Diet (ND), High-Fat Diet (HFD), High-Fat Diet +Training (HFDT), High-Fat Diet + Royal Jelly (HFDRJ), and High-Fat Diet +Training + Royal Jelly (HFDTRJ). The supplement groups received 100 mg of royal jelly (kg/body weight) diluted in distilled water orally during the intervention period. The aerobic exercise program included treadmill running with an intensity of 50-60% oxygen consumption (VO2max), 5 days/week for 8 weeks.
ResultsHFD increased hepatic NF-κB (p=0.006), TNF-α (p=0.0001) and IL-1β (p=0.0001). AT, RJ as well as the combination of AT with RJ decreased NF-κB, TNF-α and IL-1β (p≤0.05). Decrease in NF-κB, TNF-α and IL-1β were significant in HFDTRJ group compared to HFDT and HFDRJ groups (p≤0.05).
ConclusionThe combination of AT and RJ may decrease inflammatory markers and improve HFD-induced hepatic steatosis by reducing the expression of NF-κB, TNF-α, and IL-1β.
Keywords: Exercise, Royal Jelly, Inflammation, Liver, Obesity -
زمینه و هدف
شواهد اخیر نشان می دهد که پروتیین های مورفوژنتیک استخوان (BMPs) در تنظیم بافت چربی نقش دارند. هدف از این تحقیق، مقایسه تاثیر سه روش تمرین مقاومتی بر پروتیین مورفوژنتیک استخوان-2 و پروفایل لیپیدی در مردان چاق بود.
روش کاردر یک کارآزمایی نیمه تجربی، 44 مرد چاق (23-32 سال) انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه شامل کنترل، تمرین مقاومتی تناوبی، تمرین مقاومتی سنتی و تمرین مقاومتی دایره ای تقسیم شدند. تمرین مقاومتی تناوبی، سنتی و دایره ای با شدت 50 درصد تکرار بیشینه و زمان استراحت فعال، 3 جلسه در هفته و به مدت 12 هفته انجام شد. سطح پروتیین مورفوژنتیک استخوان-2 (BMP-2) سرم با استفاده از کیت و به روش الایزا اندازه گیری شد. داده ها به روش آزمون t همبسته، آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری0/05 <p تجزیه و تحلیل شد.
یافتههانتایج نشان داد که تمرین مقاومتی سنتی، دایره ای و تناوبی با کاهش معنی دار غلظت BMP-2، LDL، کلسترول و تری گلیسرید در گروه های تمرین مقاومتی تناوبی، سنتی و دایره ای و افزایش معنی دار غلظت HDL در گروه های تمرین مقاومتی تناوبی و دایره ای نسبت به پیش آزمون همراه بود (0/001>p). میزان BMP-2 در گروه تمرین مقاومتی تناوبی نسبت به گروه تمرین مقاومتی سنتی به طور معنی داری کمتر بود(0/001>p). میزان HDL و LDL، کلسترول و تریگلیسرید در مردان چاق در گروه های تمرین مقاومتی تناوبی و دایره ای نسبت به گروه تمرین مقاومتی سنتی به ترتیب به طور معنی داری بیشتر و کمتر بود (0/001>p).
نتیجهگیری12 هفته تمرین مقاومتی تناوبی، دایره ای و سنتی با کاهش BMP-2 و بهبود پروفایل لیپیدی در مردان چاق همراه بود و تمرین مقاومتی تناوبی ممکن است بتواند بر BMP-2 و پروفایل لیپیدی در مردان چاق موثرتر باشد.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, بافت چربی, پروتئین مورفوژنتیک استخوان 2, پروفایل لیپیدیBackground & objectivesRecent evidence suggests that bone morphogenetic proteins (BMPs) are involved in regulating of adipose tissue. This study aimed to evaluate the effect of three resistance training methods on bone morphogenetic protein 2 and lipid profile in obese men.
MethodsIn a semi-experimental trial, 44 obese men (23-32 years) were selected and randomly divided into four groups, including control, interval resistance training, traditional resistance training and circuit resistance training. Interval, traditional and circuit resistance training performed with an intensity of 50% of maximum repetition and active rest, 3-time sessions per week for 12 weeks. Serum BMP-2 levels were measured using an ELISA kit. Data were analyzed using paired t-test, one-way analysis of variance and Tukey post hoc test at the p<0.05.
ResultsThe results showed that interval, traditional and circuit resistance training were associated with a significant decrease in bone morphogenetic protein 2 (BMP-2), LDL, cholesterol and triglyceride concentrations in interval, traditional and circuit resistance training groups, and also a significant increase in HDL concentration in interval and circuit resistance training groups in comparison with the pretest (p<0.001). BMP-2 levels were significantly lower in the interval resistance training group than in the traditional resistance training group (p<0.001). The HDL and LDL, cholesterol and triglycerides levels in obese men in the interval and circuit resistance training groups were significantly higher and lower than in the interval resistance training group, respectively (p<0.001).
Conclusion12 weeks of the interval, circuit and traditional resistance training were associated with decreased BMP-2 and improved lipid profile in obese men, and interval resistance training may be more effective on BMP-2 and lipid profile in obese men.
Keywords: Resistance Training, Adipose Tissue, BMP-2, Lipid Profile -
زمینه و هدف
پیشنهاد شده است که درمان هدفمند عوامل رشد و ایمنی ممکن است منجر به مهار موثرتری از تکثیر و عود تومور در سرطان ملانوما شود. هدف این پژوهش بررسی تاثیر یک دوره تمرین تناوبی و مصرف هیدرو الکلی گزنه بر پروتیین شوک گرمایی 70 (HSP70) و القاء کننده متالوپروتییناز ماتریکس خارج سلولی (CD147) در موش های C57 مبتلا به سرطان ملانوما بود.
روش کاردر این تحقیق تجربی، 20 سر موش C57 به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل (سرطانی)، تمرین (سرطانی)، گزنه (سرطانی) و تمرین - گزنه (سرطانی) تقسیم شدند. یک هفته پس از القا سرطان ملانوما، عصاره اتانولی گیاه گزنه به میزان mg/kg 30 به مدت هشت هفته مصرف کردند. برنامه تمرین تناوبی شامل دویدن روی تردمیل هر جلسه 60 دقیقه با سرعت 28 متر بر دقیقه، پنج روز هفته و به مدت شش هفته اجرا شد. میزان بیان ژن HSP70 و CD147 موش ها به روش RT-PCR اندازه گیری شد. داده ها به روش تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری P<0.05 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که تمرینات تناوبی، مصرف هیدرو الکلی گزنه و تمرینات تناوبی به همراه مصرف هیدرو الکلی گزنه منجر به افزایش معنی دار میزان HSP70 و کاهش معنی دار میزان CD147 در موش های C57 مبتلا به سرطان ملانوما شد (001/0>P).
نتیجه گیری:
با توجه به نتایج، به نظر می رسد تمرینات تناوبی و مصرف هیدرو الکلی گزنه بتواند به تنظیم عوامل رشد و ایمنی در سرطان ملانوما کمک کند.
کلید واژگان: سرطان ملانوما, تمرین تناوبی, عصاره گزنه, پروتئین شوک گرمایی 70, القاء کننده متالوپروتئیناز ماتریکس خارج سلولیBackground & AimsMelanoma, caused by gene mutations of melanocytes, is the most aggressive skin cancer (1). The pathogenesis of melanoma is complex and involves genetic and environmental factors. The increased incidence of melanoma in developed countries is mostly due to excessive exposure to sunlight (ultraviolet light), which is the main risk factor for cutaneous melanoma (2). The interaction of melanoma cells with other cells residing in the tumor microenvironment significantly affects tumor biology such as proliferation, differentiation, and growth (3). Collective action of molecular chaperones is also necessary to maintain cellular homeostasis leading to survival (4). In human cells, stress-induced Hsp70 is expressed in the cytosol of many tumors, where it performs a wide variety of chaperone functions such as folding-unfolding and translocation of polypeptides across cell membranes, cloning and dissociation of protein complexes, and regulation of protein activity (5). High expression of Hsp70 is associated with tumor initiation, progression and survival in various types of cancer (7,8). Molecular studies show that subunits of the HSP70 protein family reduce the stability of extracellular matrix metalloproteinase-inducible protein (CD147) by increasing ubiquitin-proteasome degradation, thereby inhibiting lactate and glycolysis, and ultimately metastasis and cell migration (9). On the other hand, the tendency of melanoma cells to invade distant tissues depends on their interaction with tumor microenvironment cells and the efficiency of the immune response (10). CD147, also known as Basigin, is a highly glycosylated type I membrane protein of the large family of immunoglobulins (11). A previous study has shown that CD147 plays a key role in cell apoptosis (12).In recent years, due to fewer side effects of herbal medicines, the use of plant-derived compounds as anti-cancer drugs has increased significantly. Clinical studies show that nettle species contain compounds that show activity against cancer cells (16,17). Exercise can also reduce the risk of cancer by changing the response of immune factors (18). Wennerberg et al. (2020) found in a breast cancer model that incorporating 30 minutes of treadmill running five days per week during the anti-PD-1/radiotherapy course reduced tumor-infiltrating myeloid-derived suppressor cells and increased the infiltration of tumor cells. becomes CD8+ T, which is more useful for the function of immune cells (19). However, in Crosby et al.'s (2021) research, there was no statistically significant change in quality of life, fatigue, physical performance, cardiorespiratory fitness, body composition, psychological distress, cognitive performance, or treatment-related side effects compared to physical activity or exercise (20). Previous reports have shown the antitumor activity of nettle in various human malignancies, such as breast, lung, and prostate cancers (17,22). However, despite the therapeutic benefits of nettle plant, the effects of nettle extract on changes in immune and growth factors in melanoma cancer are not clear. Considering the therapeutic benefits of nettle plant as well as the positive effect of exercise in reducing the effect of interval training and consumption of Urtica dioica hydroalcoholic extract on Heat shock protein 70 (HSP70) and Extracellular matrix metalloproteinase inducer (CD147) in C57 rats with melanoma cancer.
MethodsIn this experimental study, 20 C57 rats were randomly divided into four groups include control (cancer), Urtica dioica (cancer), and Urtica dioica - interval training (cancer). One week after the induction of melanoma cancer, the experimental group consumed 30 mg/kg/day nettle ethanol extract orally for 8 weeks. The interval exercise program included running on a treadmill 60 minutes at a speed of 28 meters per minute, five days a week for six weeks. The HSP70 and CD147 ranks were measured by Real time PCR. The data were analyzed and analyzed by One -way variance analysis and the Toky's test at the p<0.05.
ResultsThe results showed that interval training, Urtica dioica hydroalcoholic extract and interval training with Urtica dioica hydroalcoholic extract consumption led to significant increase in the amount of HSP70 and significant decrease in the amount of CD147 in C57 rats with melanoma cancer (P<0.001).
ConclusionThe findings of the present research show that interval training led to a significant increase in the level of heat shock protein 70 and a significant decrease in the level of extracellular matrix metalloproteinase inducer in C57 mice with melanoma cancer. The findings of the present research are consistent with some results of previous studies (19,25). HSP70 induction depends on exercise intensity. High-intensity exercise has a greater effect on stimulating heat shock reactions (26). It seems that one of the effective mechanisms of exercise training on the levels of heat shock proteins is the increase in body temperature and the occurrence of oxidative stress during physical activity, which can be the reason for the increase of these markers after exercise. One of the important mechanisms of CD147 effect in promoting cancer metastasis is the metabolic regulation of the tumor microenvironment through interaction with specific MCTs, such as MCT4, which helps to facilitate lactate transport and tumor glycolysis (29,30). Little is known about the regulation of heat shock proteins in CD147 expression. In one study, it was shown that the reduction of the HSP70 protein family was associated with the increase of CD147 protein expression in human cancer cell tumors, suggesting that the negative regulation of the HSP70 protein family maybe It can increase the migration of cancer cells by upregulating CD147. This hypothesis is supported by findings that the HSP70 protein family negatively regulates the abundance and membrane expression of CD147 protein in cancer cells (9). Also, the results of our study show that nettle hydroalcoholic consumption led to a significant increase in the level of heat shock protein 70 and a significant decrease in the level of extracellular matrix metalloproteinase inducer in C57 mice with melanoma cancer. Stinging nettle extract may exert biological anticancer activities through various mechanisms, including antioxidant and antimutagenic properties, induction or inhibition of key processes in cellular metabolism, and the ability to activate apoptotic pathways (17). The most likely explanation for the significant anticancer effect of nettle is its content of flavonoids and other known molecules and/or as yet unknown substances. In addition, the findings of our study show that interval training with the consumption of nettle hydroalcoholic significantly led to a further decrease in the level of extracellular matrix metalloproteinase inducer in C57 mice with melanoma cancer. Therefore, it is possible that intermittent exercises in combination with nettle hydroalcoholic consumption may lead to a more effective regulation of immune factors in melanoma cancer, but a definitive statement requires more research in this field. The main strength of the present study is to compare the effectiveness of several interventions to identify the best intervention. The current approach results in more informed decisions. There were also limitations in the present research, among which we can point out the small number of samples in the present research, therefore, a similar study with the measurement of these indicators in a high number of samples is suggested. It is also suggested that similar research be done by measuring immune growth factors following other exercise protocols. The results of the present study showed that interval training, nettle hydroalcoholic consumption and interval training combined with nettle hydroalcoholic consumption were associated with a significant increase in heat shock protein 70 and a significant decrease in extracellular matrix metalloproteinase inducer in C57 mice with melanoma cancer. Therefore, it seems that intermittent exercises and nettle hydroalcoholic consumption can help regulate growth and immune factors in melanoma cancer.
Keywords: Melanoma, Intermittent exercise, Urtica dioica hydroalcoholic, Heat shock protein 70, Extracellular matrix metalloproteinase inducer -
زمینه و هدف
آدیپوکین ها در بسیاری از فرآیندهای متابولیک از جمله مصرف انرژی، کنترل اشتها، حساسیت به انسولین و تنظیم چربی زایی نقش دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر یک دوره تمرین ترکیبی همراه با مصرف کاناگلیفلوزین بر لیپوکالین-2 و امنتین-1 در مردان دیابتی نوع 2 بود.
روش کاردر این تحقیق نیمه تجربی، 44 مرد مبتلا به دیابت نوع 2 با میانگین سن 40-25 سال از شهر تهران در سال 1398 به صورت تصادفی در چهار گروه (هر گروه 11 نفر) کنترل، دارو، تمرین و تمرین-دارو قرار گرفتند. تمرینات ترکیبی 3 جلسه در هفته، 45 دقیقه و به مدت 12 هفته انجام شد. آزمودنی ها داروی کاناگلیفلوزین با دوز 200 میلی گرم را به مدت 12 هفته مصرف کردند. قبل و 24 ساعت بعد از مداخله در وضعیت 12 ساعت ناشتایی از آزمودنی های هر گروه نمونه خون و ویژگی های آنتروپومتریک اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس دو طرفه با اندازه گیری مکرر، t همبسته و آزمون تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که تمرین ترکیبی و تمرین ترکیبی همراه با کاناگلیفلوزین موجب کاهش معنی دار سطوح لیپوکالین-2 و افزایش معنی دار امنتین-1 در مردان دیابتی نوع 2 شد (001/0=P). همچنین پس از دوره مداخله تمرین ترکیبی، کاناگلیفلوزین و تمرین ترکیبی همراه با کاناگلیفلوزین سطوح لیپوکالین-2 و امنتین-1 نسبت به پیش آزمون به ترتیب کمتر و بیشتر بود (001/0>P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد افراد دیابتی می توانند جهت بهبود سطوح آدیپوکاین ها از مزایای تمرین ترکیبی همراه با کاناگلیفلوزین بهره ببرند.
کلید واژگان: تمرین, کاناگلیفلوزین, لیپوکالین-2, امنتین-1, دیابت نوع 2The Effect of Combined Training with Canagliflozin on Lipocalin-2 and Omentin in Type 2 Diabetic MenBackground & AimsRecent findings suggest that type 2 diabetes is associated with abnormal production of adipokines (2). Impaired circulating levels of adipokines are associated with multiple cardiovascular complications in diabetes (3). Lipocalin-2 is one of the adipokines that increases in diabetic patients and its secretion is associated with insulin resistance and hyperglycemia in these patients (4). also, Omentin-1 concentrations have been reported to decrease in patients with type 2 diabetes (11).Many efforts are being made to develop a drug that improves metabolism and prevents the complications of diabetes. Canagliflozin is an SGLT2 inhibitor drug that acts by inhibiting glucose reabsorption by the body, lowers plasma glucose levels, and improves insulin resistance (13). Prescribing this drug to type 2 diabetes can help improve blood glucose control and reduce body weight in these patients (14, 15).On the other hand, exercise has been used as an adjunct in drug therapy in the management of diabetes complications. Resistance training has been reported to be associated with significant increase in lipocalin-2 concentration in men with type 2 diabetes (16). However, the results of Hosseini et al showed that eight weeks of combined training did not have significant effect on lipocalin 2 in diabetic women (18). Also, significant increase (19) and no change (20, 21) of omentin-1 has been reported in patients with type 2 diabetes after exercise.Since no research has been done on the effect of combined exercise with medication on adipokines in type 2 diabetics, Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of combined training with Canagliflozin on lipocalin-2 and omentin-1 in type 2 diabetic men.
MethodsThis is a semi-experimental study. The statistical population of this study consisted of all patients with type 2 diabetes in the Tehran city in 2019. 44 men with type 2 diabetes (mean age 25-40 years) were randomly divided into four groups (n=11) of control, drug, exercise and exercise-drug groups. Subjects were given 200 mg of canagliflozin for 12 weeks (25). Combined exercises were performed 3 sessions per week, 45 minutes for 12 weeks (26). Blood samples and anthropometric characteristics were obtained before and 24 hours after the intervention at 12-hour fasting. Data were analyzed using two-way ANOVA with repeated measures, t-test and Tukey post hoc test at P<0.05.
ResultsThe results showed that combined training and combined training with canagliflozin significantly reduced lipocalin-2 and significantly increased omentin-1 in type 2 diabetic men (P=0.001). Also, after the combined training intervention, canagliflozin and combined training with canagliflozin, the levels of lipocalin-2 and omentin-1 were lower and higher than the pretest, respectively (P=0.001).
ConclusionThe findings of the present study show that combined training and combined training with canagliflozin significantly reduced lipocalin-2 and significantly increased omentin-1 in type 2 diabetic men. The findings of this study were consistent with the results of Previous research (19, 26-28, 33). Various studies have examined the mechanisms of change in lipocalin-2 induced by exercise. Perhaps one of the reasons for the decrease in lipocalin-2 levels in the present study is the intensity of exercise. also, exercise has been reported to reduce the activity of the NF-κB and inflammatory markers such as TNF-α, IFN-γ, and interleukin-1 beta, which activate lipokalin-2 expression (31), therefore It is possible that combined training in this study reduced lipocalin-2 by reducing the above factors. Some studies have reported that the reduction of lipocalin-2 is highly correlated with the reduction of adipose tissue, so that with the reduction of adipose tissue after exercise, the amount of lipocalin-2 decreases (28). also, Omentin-1 changes are largely a function of changes in body composition, including weight loss, fat mass, and body mass index and adipocyte size (35). In addition, in a study, changes in inflammatory levels have been reported to be an influential factor in regulating the expression of omentin-1 (36). Therefore, it is possible that in the present study, combined training increased the amount of omentin-1 in patients with type 2 diabetes by improving the composition of the body and inflammatory agents. The pharmacological effects of canagliflozin in the produced doses cause a significant increase in urinary glucose excretion and a decrease in hyperglycemia. Therefore, in explanation the results obtained in the present study, it can be said that canagliflozin with exercise, by lowering fasting blood glucose and also increasing insulin, may significantly improve the levels of adipokines in type 2 diabetic men. combined training was the strengths of the present study; because this type of exercise can have different responses and adaptations than other exercise programs. There were some limitations in the present study, such as the lack of measurement of other adipokines. According to the results, it seems that diabetics can benefit from combined exercise with canagliflozin to improve adipokines levels.
Keywords: Exercise, Canaglifosin, Lipocalin-2, Omentin-1, Type II Diabetes -
هدف
دیابت نوع 2 و چاقی با تغییرات میزان متابولیسم بدن همراه هستند که عامل تعیین کننده در پیشرفت مقاومت به انسولین محسوب می شود. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر شش هفته تمرین تناوبی با شدت بالا بر میزان فاکتور رشد اندوتلیال عروقی A (VEGF-A) و پروتیین متصل به اسید چرب بافت چربی (A-FABP) در بافت چربی موش های صحرایی چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
روش شناسی:
در این مطالعه تجربی، تعداد 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار چاق (میانگین وزن 20±300 گرم) به طور تصادفی در چهار گروه شامل 1) کنترل چاق، 2) شم (چاق)، 3) دیابتی چاق و 4) دیابتی چاق- تمرین تناوبی با شدت بالا قرار گرفتند. برای ایجاد دیابت نوع 2 از تزریق درون صفاقی نیکوتین آمید- استرپتوزوسین استفاده شد. برنامه تمرین تناوبی با شدت بالا 4 روز در هفته به مدت شش هفته اجرا شد. میزان VEGF-A و A-FABP بافت چربی رت ها با استفاده از کیت و به روش الایزا اندازه گیری شد.
یافته هامیزان VEGF-A بافت چربی در گروه دیابتی چاق نسبت به گروه کنترل چاق به طور معنی داری کمتر بود (001/0P=). همچنین میزان A-FABP (001/0P=) بافت چربی و مقاومت به انسولین (004/0P=) در گروه دیابتی چاق نسبت به گروه کنترل چاق به طور معنی داری بیشتر بود. تمرین تناوبی با شدت بالا موجب افزایش معنی دار میزان VEGF-A و کاهش میزان A-FABP بافت چربی و مقاومت به انسولین موش های دیابتی چاق شد (001/0P=).
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرین تناوبی با شدت بالا می تواند به بهبود شاخص های متابولیک بافت چربی و مقاومت به انسولین موش های دیابتی چاق کمک کند.
کلید واژگان: دیابت, تمرین, شاخص های متابولیک, بافت چربیAimType 2 diabetes and obesity are associated with changes in the body's metabolism, which is a determining factor in the development of insulin resistance. The aim of this study was to investigate the effect of six weeks high-intensity interval training on Vascular endothelial growth factor A (VEGF-A) and Adipocyte fatty acid-binding protein (A-FABP) levels of adipose tissue in type 2 diabetic obese rats.
MethodTo implementation of this experimental research, 32 obese male wistar rats (weight 320±20 gr) randomly were divided into 4 groups including obese control, shem (obese), obese diabetic, obese diabetic - high-intensity interval training. Intraperitoneal injection of nicotinamide amide-streptozotocin was used to induction type 2 diabetes. high-intensity interval training program was performed 4 days a week for six weeks. VEGF-A and A-FABP levels in rat adipose tissue were measured using by ELISA kit.
Resultsthe VEGF-A level in adipose tissue in the obese diabetic group was significantly lower than the obese control group (P=0.001). Also, A-FABP (P=0.001) and insulin resistance (P=0.004) was significantly higher in the obese diabetic group than the obese control groups. High-intensity interval training was associated with significant increase of VEGF-A and decrease A-FABP levels in adipose tissue and insulin resistance in obese diabetic rats (P=0.001).
ConclusionIt seems that high-intensity interval training can help improve adipose tissue metabolic parameters and insulin resistance in obese diabetic rats.
Keywords: Diabetes, Exercise, metabolic parameters, Adipose tissue -
زمینه و اهداف
با توجه به توانایی ترشح هورمونها، اهمیت زیادی به نقش بافت چربی داده شده است. هدف از این تحقیق، بررسی اثرات تمرین مقاومتی بر هورمونهای مترشحه از بافت چربی (WISP-1 و WISP-2) در مردان چاق بود.
روش بررسیدر یک مطالعه نیمه تجربی، 44 مرد چاق (23-32 سال) انتخاب و بهصورت تصادفی به چهار گروه مساوی کنترل، تمرین مقاومتی تناوبی، تمرین مقاومتی سنتی و تمرین مقاومتی دایرهای تقسیم شدند. تمرین مقاومتی تناوبی، سنتی و دایرهای با شدت 50% یک تکرار بیشینه و زمان استراحت فعال، 3 جلسه در هفته و به مدت 12 هفته انجام شد. سطوح WISP-1 و WISP-2 سرم با استفاده از کیت الایزا اندازهگیری شد. دادهها به روش آزمون تی همبسته، آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنیداری 05/0p< تجزیه و تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد که بین تاثیر سه روش تمرینی بر WISP-1 در مردان چاق تفاوت معناداری وجود داشت (001/0>p)، اما تفاوت معنی داری بین تاثیر سه روش تمرینی بر WISP-2 وجود نداشت. میزان WISP-1 در مردان چاق در گروه تمرین مقاومتی تناوبی نسبت به گروههای کنترل و تمرین مقاومتی سنتی بهطور معنیداری کمتر بود. همچنین WISP-1 در گروههای تمرین مقاومتی تناوبی و تمرین مقاومتی دایرهای و WISP-2در گروه تمرین مقاومتی تناوبی نسبت به پیش آزمون بهطور معنیداری کاهش یافت (001/0>p).
نتیجه گیریبهنظر میرسد تمرین مقاومتی تناوبی اثرات بیشتری بر کاهش WISP-1 و WISP-2 در مردان چاق دارد.
کلید واژگان: تمرین, چاقی, بافت چربیEBNESINA, Volume:24 Issue: 3, 2022, PP 15 -24Background and aimsA great importance has been given to the role of adipose tissue due to their ability to secrete hormones. The aim of this study was to evaluate the effects of resistance training (RT) on hormones secreted from adipose tissue (WISP-1 and WISP-2) in obese men.
MethodsIn the semi-experimental study, 44 obese men (32-33 years old) were selected and randomly divided into four groups of control, interval RT, traditional RT, and circuit RT. interval, traditional, and circuit RT were performed with intensity of 50% of maximum repetition and active rest, three sessions per week for 12 weeks. Serum WISP-1 and WISP-2 levels were measured using an ELISA kit. Data were analyzed by the correlated t-test, one-way analysis of variance, and Tukey‘s post-hoc test at the p<0.05.
ResultsThe results showed that there was a significant difference among the effect of three training methods on WISP-1 in obese men (p<0.001), while there was no significant difference among the effect of three training methods on WISP-2. The level of WISP-1 in the interval RT group was significantly lower than that in the control and traditional RT groups. Also, WISP-1 in interval RT and circuit RT groups and WISP-2 in interval RT group decreased significantly compared to the pre-test (p<0.001).
ConclusionIt seems that interval RT has more effects on reducing of WISP-1 and WISP-2 in obese men.
Keywords: Exercise, Obesity, Adipose Tissue -
Background
A large amount of evidence shows that oxidative stress plays a central role in hypertension pathophysiology. The aim of this study was to examine effect of aerobic training along with Garlic on oxidative stress index in obese women with high blood pressure.
Materials and MethodsIn this clinical trial study, 36 postmenopausal obese women with hypertension were purposefully and accessibly selected from Sari and were simple randomly divided into four groups Control (C), Aerobic Training (AT), Garlic (G) and Aerobic Training +Garlic (ATG). The training groups participated in a progressive aerobic training for eight weeks, three sessions a week (55% to 65% of the reserved heart rate and for 30 to 55 min). The groups of G and ATG were provided 1000 mg of garlic supplement for eight weeks (After breakfast and dinner). Two days before and after the protocol, blood samples were taken in fasting state. SPSS 16.0 software was used for statistical analysis. Data were analyzed using ANCOVA at p<0.05.
ResultsThe results showed that the levels of malondialdehyde (MDA) (P=0.0001) decrease significantly in the experimental groups. Also, superoxide dismutase (SOD) (P=0.001), glutathione peroxidase (GPX) (P=0.000) and catalase (CAT) (P=0.001) in the experimental groups increased significantly compared to the C group. The amount of SOD, GPx and CAT in the ATG group was significantly higher than the AT and G group (p≤0/05).
ConclusionIt seems that AT and G has interactive effects on reducing Oxidative Stress in obese women with high blood pressure.
Keywords: Aerobic exercise, Garlic, Oxidative Stress, Hypertension, Obese Women -
مقدمه
شیوع چاقی در سالمندان در سال های اخیر به طور چشمگیری افزایش یافته است. راهبردهای درمانی که بتوانند به حفظ هموستاز انرژی در سنین بالا کمک کنند، از اهمیت بالایی برخوردار می باشند. هدف این پژوهش، تعیین اثر محافظتی تمرین هوازی همراه با اسپیرولینا بر گرلین و ابستاتین در مردان سالمند دارای اضافه وزن بود.
روش هادر این مطالعه ی نیمه تجربی، 36 مرد بزرگسال چاق از شهر انزلی انتخاب و به صورت تصادفی در چهار گروه شاهد، اسپیرولینا، تمرین و تمرین- اسپیرولینا قرار گرفتند. گروه های مکمل، طی دوره ی مداخله روزانه 2 عدد قرص 500 میلی گرمی در صبح و عصر دریافت کردند. گروه های تمرین، هر هفته سه جلسه برنامه ی تمرین هوازی روی تردمیل با شدت 70 تا 85 درصد حداکثر ضربان قلب و به مدت هشت هفته را اجرا کردند. سطوح گرلین و ابستاتین سرم با استفاده از کیت و به روش الایزا اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون Paired t-test، تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی Bonferroni تجزیه و تحلیل شد .
یافته هانتایج نشان داد که تمرین، اسپیرولینا و تمرین- اسپیرولینا موجب افزایش معنی دار گرلین و ابستاتین نسبت به پیش آزمون و گروه شاهد شد. سطح گرلین گروه تمرین- اسپیرولینا نسبت به گروه اسپیرولینا به طور معنی دار بیشتر بود. همچنین سطح ابستاتین در گروه تمرین- اسپیرولینا نسبت به گروه تمرین و اسپیرولینا به طور معنی دار بیشتر بود.
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرین هوازی به همراه اسپیرولینا می تواند به تنظیم هورمون های اشتها در افراد سالمند دارای اضافه وزن کمک کند.
کلید واژگان: سالمندی, چاقی, فعالیت ورزشی, اسپیرولینا, اشتهاBackgroundThe prevalence of obesity in the elderly has increased dramatically in recent years. Therapeutic strategies that can help maintain energy homeostasis in old age are of great importance. The aim of this study was to investigate the protective effect of aerobic training and spirulina on ghrelin and obestatin in overweight elderly men.
MethodsIn this experimental study, 36 obese adult men from Anzali were selected and randomly divided into four groups: control, spirulina, exercise and exercise-spirulina. The supplement groups received 2 tablets (500 mg) daily in the morning and evening during the intervention period. Exercise groups performed 3 sessions of aerobic exercise on a treadmill each week with an intensity 70-85% of maximum heart rate for eight weeks. Serum ghrelin and obestatin levels were measured by ELISA kit. Data were analyzed using paired t-test, analysis of covariance and Bonferroni post hoc test.
FindingsThe results showed that exercise, spirulina and exercise- spirulina caused a significant increase in ghrelin and obestatin compared to the pretest and control group. The ghrelin level of the exercise- spirulina group was significantly higher than the spirulina group. Also, the level of obestatin in the exercise- spirulina group was significantly higher than the exercise and spirulina groups.
ConclusionIt seems that aerobic exercise in combination with spirulina can help regulate hormones responsible for appetite in overweight elderly people.
Keywords: Aging, Obesity, Exercise, Spirulina, Appetite -
مقدمه و هدف
افزایش سن و اضافه وزن با افزایش در شاخص های فشار اکسایشی همراه است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر مکمل اسپیرولینا (SP) همراه با تمرین هوازی (AT) بر فشار اکسایشی در مردان مسن دارای اضافه وزن بود.
مواد و وروش هادر این مطالعه کارآزمایی بالینی، 32 نفر مرد مسن دارای اضافه وزن شهر بندر انزلی انتخاب (سن 82/4 ± 41/57 سال، شاخص توده بدنی 21/2 ± 88/27 کیلوگرم بر متر مربع) و به طور تصادفی به چهار گروه اضافه وزن (OW)، اضافه وزن-تمرین (OWAT)، اضافه وزن-اسپیرولینا (OWSP) و اضافه وزن-تمرین-اسپیرولینا (OWATSP) تقسیم شدند. به گروه های OWSP و OWATSP روزانه 2 عدد قرص 500 میلی گرمی SP در صبح و عصر داده شد. گروه های تمرین به مدت هشت هفته، هر هفته پنج جلسه در برنامه تمرینی هوازی (با شدت 65 تا 85 درصد حداکثر ضربان قلب، 40 دقیقه) شرکت کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در سطح معنی داری 05/0 <p تحلیل شد.
نتایجنشان داده شده که AT و SP باعث افزایش معنی دار در SOD (001/0P= و 011/0P=)، GPX (0001/0P= و 0001/0P=) و CAT (023/0P= و 008/0P=) شد. همچنین مداخله همزمان AT و SP، اثر مثبت و تقویتی بر افزایش SOD (0001/0P=)، GPX (0001/0P=) و CAT (0001/0P=) داشت. MDA نیز در گروه های OWAT (001/0P=)، OWSP (001/0P=) و OWATSP (0001/0P=) کاهش معنی داری داشت.
نتیجه گیریAT و SP با تاثیر بر سطوح سرمی SOD، GPX، CAT و MDA باعث بهبود فشار اکسایشی در مردان دارای اضافه وزن می شود. با وجود این، اثر ترکیب تمرین و مکمل بیشتر بود.
کلید واژگان: فعالیت ورزشی, اسپرولینا, فشار اکسایشی و اضافه وزنBackgroundAging and overweight are associated with an increase in oxidative stress indices. The aim of this study was to evaluate the effect of Spirulina supplementation (SP) with aerobic exercise (AT) on oxidative stress in overweight elderly men.
MethodsIn this clinical trial study, 40 overweight adult men (age 57.41±4.82 years, Body mass index: BMI 27.88±2.21 kg/m2) were selected from Bandar-e-Anzali and randomly allocated into four groups; including Overweight (OW), Overweight-Aerobic Training (OWAT), Overweight-Spirulina (OWSP) and Overweight-Aerobic Training -Spirulina (OWATSP). The OWSP and OWATSP groups were provided with two 500 mg SP tablets daily in the morning and evening. Training groups participated in an aerobic exercise program for eight weeks, five sessions per week (with an intensity of 65 to 85% of peak heart rate, 40 minutes). Data were analyzed using ANCOVA at a significance level of P<0.05.
ResultsIt was shown that AT and SP increased SOD (P=0.001 and P=0.011), GPX (P=0.0001 and P=0.0001) and CAT (P=0.005 and P=0.018). Simultaneous intervention of AT and SP also had a positive and strengthening effect on increasing SOD (P=0.00001), GPX (P=0.00001) and CAT (P=0.0001). MDA also had a significant decrease in OWAT (P = 0.001), OWSP (P = 0.001) and OWATSP (P = 0.0001) groups.
ConclusionAT and SP could improve the oxidative stress in overweight adult men, by altering the levels of SOD, GPX, CAT and MDA. Nevertheless, the effect of the combination of exercise and supplementation was greater.
Keywords: Exercise, Spirulina, Oxidative Stress, Overweight -
Objectives
The present study aimed to compare the effects of three therapeutic methods, including regular aerobic training, hyaluronic acid (HA), and mesenchymal stem cells, on Wnt/β-catenin signaling of cardiac tissue in rats with the experimental model of knee osteoarthritis.
MethodsSixty-three male rats were divided into nine groups (seven in each group): (1) Healthy control, (2) patient control, (3) sham, (4) saline, (5) exercise (EXT), (6) mesenchymal stem cells (MSCs), (7) hyaluronic acid, (8) EXT + MSCs, and (9) EXT + HA. After inducing the osteoarthritis (OA) model, we conducted 5 days of running on the treadmill for five weeks for the EXT group. Also, HA was injected intra-articularly. After 12 to 14 hours of fasting and 72 hours following the last training session, we conducted cardiac tissue sampling for β-catenin, GSK-3β, Wnt, Fz, TCF, and DKK1 analysis. We used RT-PCR to analyze the expression of the β-catenin, GSK-3β, Wnt, Fz, TCF, and DKK1 genes in cardiac tissue. The data were analyzed using one-way ANOVA and Tukey's post hoc test (P < 0.05).
ResultsOsteoarthritis induction significantly decreased the expression of the GSK-3β and DKK1 genes but significantly increased the expression of the β-catenin, Wnt, Fz, and TCF genes of cardiac tissue compared to the control group. However, the EXT, HA, MSC, and combination methods increased the expression of the GSK-3β and DKK1 genes but decreased the expression of the β-catenin, Wnt, Fz, and TCF genes of cardiac tissue, which were significant in the combination group.
ConclusionsRegular exercise, along with HA and MSCs, may have protective effects for the following reasons: (1) reducing the expression of the β-catenin, Wnt, Fz, and TCF genes; (2) increasing the expression of the GSK-3β and DKK1 genes in cardiac tissue; and (3) inhibiting Wnt signaling in the heart.
Keywords: Wnt, β-catenin Signaling, Mesenchymal Stem Cells, Hyaluronic Acid, Exercise Therapy, Cardiovascular Disease, Osteoarthritis -
زمینه و هدف
بافت چربی بیشتر در پی چاقی، با افزایش نشانگرهای التهابی همراه است. هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر شدت های مختلف تمرین مقاومتی دایره ای بر گرملین-1، عامل بازدارنده مهاجرت ماکروفاژها و برخی شاخص های خطرزای قلبی- عروقی در مردان چاق بود.
مواد و روش هادر یک کارآزمایی نیمه تجربی، 44 مرد چاق انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل (11 نفر)، تمرین مقاومتی دایره ای با شدت پایین (11 نفر)، تمرین مقاومتی دایره ای با شدت متوسط (11 نفر) و تمرین مقاومتی دایره ای با شدت بالا (11 نفر) تقسیم شدند. تمرین مقاومتی با شدت های مختلف شامل تمرین دایره ای با شدت بالا (80 درصد 1RM)، تمرین دایره ای با شدت متوسط (60 درصد 1RM) و تمرین دایره ای با شدت پایین (40 درصد 1RM)، سه جلسه در هفته و به مدت 12 هفته بود. سطوح گرملین-1، MIF و نیمرخ لیپیدی (کلسترول، تری گلیسرید، LDL و HDL) سرم با استفاده از کیت و به روش الایزا اندازه گیری شد. داده ها به روش آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، آزمون تی وابسته و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 05/0 P< تجزیه وتحلیل شد.
نتایج12هفته تمرین مقاومتی دایره ای با شدت پایین، متوسط و بالا موجب کاهش معنادار با کاهش معنادار سطوح گرملین1 و MIF، کاهش معنادار سطوح کلسترول، تری گلیسرید و LDL-c و افزایش معنادار سطوح HDL-c شد (001/0=P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرین مقاومتی دایره ای با شدت های مختلف و به ویژه شدت بالا می تواند عامل موثری به منظور مقابله با افزایش مشاهده در عوامل خطرزای قلبی-عروقی در افراد چاق باشد.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی دایره ای, چاقی, عامل بازدارنده مهاجرت ماکروفاژها, گرملین-1, نیمرخ لیپیدیBackground and PurposeMore Adipose tissue is associated with the increase of inflammatory markers in obesity. This study aimed to evaluate the effect of different intensity circuit resistance training on gremlin-1, Macrophage migration inhibitory factor and some cardiovascular risk factors in obese men.
Materials and MethodsIn a semi-experimental trial, 44 obese men were selected and randomly divided into four groups including control (n=11), low intensity circuit resistance training (n=11), moderate intensity circuit resistance training (n=11) and high-intensity circuit resistance training (n=11) groups. Resistance training was performed in different intensities included 1) High-intensity circuit resistance training (80% 1RM) 2) Moderate intensity circuit resistance (60% 1RM) and 3) Low intensity circuit resistance training (40% 1RM), three sessions per week for 12 weeks. Serum levels of gremlin-1, MIFand Lipid profile (cholesterol, triglyceride, LDL and HDL) were measured using kit and ELISA method. Data were analyzed with Analysis of variance with repeated measures, dependent t-test and Bonferroni post hoc test at the P < 0.05.
Results12 weeks of circular resistance training with low, moderate and high intensity caused a significant decrease in gremlin-1 and MIF levels, significant decrease in cholesterol, triglyceride and LDL-c levels and significant increase in HDL-c levels (P = 0.001).
ConclusionIt seems that circular resistance training with different intensities and especially high intensity can be an effective factor in counteracting the increase in observation of cardiovascular risk factors in obese people.
Keywords: Circuit resistance training, Obesity, Macrophage migration inhibitory factor, Gremlin-1, lipid profile -
هدف
فعالیت ورزشی استقامتی شدید با افزایش التهاب، احتمال بیماری قلبی-عروقی را افزایش می دهد. نشان داده شده مکمل های حاوی نیترات قادر به مهار التهاب می باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر مصرف دو مقدار مکمل کافیین-آب چغندر پیش از فعالیت هوازی شدید بر سطوح سلکتین اندوتلیال (E-SELECTIN)، فاکتور تمایز رشدی-15 (GDF-15) و فاکتور نکروز دهنده تومور آلفا (TNF-α) در دوندگان حرفه ای استقامتی بود.
روش شناسیدر این مطالعه تجربی، 10 دونده نخبه مرد (سن 8/3±5/27، وزن 8/7±9/69، شاخص توده بدنی 5/1±3/22 و حداکثر اکسیژن مصرفی 6/4±2/52) انتخاب و به صورت دوسوکور و تصادفی معکوس در سه شرایط 1، 2 و 3 به مدت هفت روز و با فاصله 2 هفته اجرا شد، مورد مطالعه قرار گرفتند؛ 1: دوز بالا (6/9 میلی مول نیترات و 400 میلی گرم کافیین)، 2: دوز پایین (8/4 و 200) و 3: دارونما تقسیم شدند. آزمودنی ها روزانه 250 سی سی مکمل مصرف کردند. فعالیت هوازی شدید شامل پنج کیلومتر دویدن بود.
یافته هاتعیین اثر تعاملی مداخله ها، شرایط مختلف و عامل زمان با آزمون های MANOVA تکراری و بونفرونی نشان داد مصرف مکمل آب چغندر-کافیین (اثر مداخله) پیش از فعالیت شدید هوازی اثر معناداری بر میزان E-SELECTIN و GDF-15 نداشته، ولی باعث کاهش TNF-α (038/0=p) شد. همچنین افزایش معنی داری در GDF-15 (024/0=p)، TNF-α (0001/0=p) و E-SELECTIN (047/0=p) به همراه داشت؛ مصرف مکمل بعد از هفت روز (اثر زمان) سبب کاهش TNF-α (033/0=p)، GDF-15 (021/0=p) و E-SELECTIN (004/0=p) پس از فعالیت ورزشی شد.
نتیجه گیریافزایش متغیرها بعد از فعالیت و کاهش آن ها بعد از هفت روز مکمل یاری نشان داد کاهش شاخص های التهابی، احتمالا بر کاهش اختلال قلبی ناشی از فعالیت ورزشی شدید موثر است.
کلید واژگان: کافئین, نیتریک اکساید, فعالیت ورزشی, بیماری قلبی, ورزشکارAimChronic inflammation as an integral part of cardiovascular disease is associated with endothelial dysfunction. The aim of this study was to evaluate the effect of pre-intensive aerobic workout caffeine-beetroot supplementation on indicators related to vascular function including endothelial selectin (E-SELECTIN), growth differentiation factor-15 (GDF-15) and tumor necrosis factor-alpha (TNF-α) in elite endurance runners.
MethodsIn this experimental study, 10 elite male runners (age: 27.5±3.8 y, height: 176.7±7.8 cm, BMI: 22.3±1.5 kg/m2 and VO2max 52.2±4.6 ml/kg/min, were selected and with a double-blind, counterbalance, crossover and randomized design, were participated into three short-term conditions with 2 week washout. 1: high dose (9.6 mmol nitrate and 400 mg caffeine), 2: low dose (4.8 and 200) and 3: placebo. Subjects consumed 250cc of the supplement twice daily. Aerobic exercise included 5-km high intensity indoor running.
Resultsintervention, conditions and time effects with MANOVA repeated measures and bonferroni statistical analysis tests showed that the short term beetroot-caffeine supplementation (intervention effect) had no significant effect on E-SELECTIN and GDF-15, but decreased TNF-α (p=0.038). Also, that increased the GDF-15 (p=0.024), TNF-α (p=0.0001) and E-SELECTIN (p=0.047) and the supplementation after seven days (time effect) decreased the levels of TNF-α (p=0.033), GDF-15 (p=0.021) and E-SELECTIN (p=0.004) following exercise.
Conclusionan increase in the variables after exercise and decrease after seven days of the supplementation, indicates that may improves cardiac dysfunction caused by intensive aerobic exercise.
Keywords: Caffeine, Nitric oxide, Exercise, Heart Diseases, Athlete
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.