kobra haji alizadeh
-
مقدمه
بروز بیماری های مزمن همانند بیماری سرطان و فرایند درمانی آن نظم شناختی، هیجانی، روانی و جسمانی بیماران را مختل و آنان را با شرم بدنی مواجه می سازد. بر این اساس هدف پژوهش حاضر، الگویابی ساختاری شرم بدنی بر اساس ذهن آگاهی با نقش میانجی گری خودشفقتی در بیماران مبتلا به سرطان بود.
مواد و روش هاپژوهش از نوع کاربردی و روش پژوهش همبستگی به شیوه مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر بندرعباس در سال 1401 و حجم نمونه شامل 200 نفر از آنان بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های شرم بدنی، مهارت های ذهن آگاهی و پرسشنامه خودشفقتی بود. تحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری، به وسیله نرم افزار SPSS و Amos ویرایش 23 صورت گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که ذهن آگاهی بر خودشفقتی و شرم بدنی بیماران مبتلا به سرطان اثر مستقیم معنادار داشت و توانست به ترتیب 21/3 و 25/3 درصد از واریانس این متغیرها را تبیین کند. درنهایت خودشفقتی بر شرم بدنی (0/05=β=-0/471, P) بیماران مبتلا به سرطان اثر مستقیم معنادار گذاشت و توانست 22/1 درصد از واریانس این متغیر را تبیین نماید و در رابطه بین ذهن آگاهی با شرم بدنی بیماران مبتلا به سرطان نیز نقش میانجی معنادار را ایفا کند (0/05>P).
نتیجه گیریبا توجه به نقش میانجی معنادار خودشفقتی، می توان با به کارگیری مداخلات موثر همانند آموزش شفقت به خود از بروز شرم بدنی بیماران مبتلا به سرطان کاست. چراکه خودشفقتی در مقابل اثرات وقایع منفی مانند ضربه گیر عمل می کند. افرادی که روحیه خودشفقتی دارند، وقایع منفی زندگی را راحت تر می پذیرند و خودارزیابی و واکنش هایشان دقیق تر و بیشتر بر پایه عملکرد واقعی آن ها در زندگی است.
کلید واژگان: شرم, ذهن آگاهی, خودشفقتی, سرطانIntroductionPatients experience cognitive, emotional, psychological, and physiological disruptions as well as body shame as a result of the emergence of physiological disorders such as cancer and the treatment process. Accordingly, the present study aimed to identify a structural model of body shame based on mindfulness, with the mediating role of self-compassion in people with cancer.
MethodsThe applied research was conducted based on correlation through structural equation modeling. The statistical population included individuals with cancer disease who were referred to Bandar Abbas Medical Centers in 2022. In this research, 200 patients with cancer were selected using the available sampling method. The research instruments were the Body Shame Questionnaire (Duarte et al, 2015), the Mindfulness Skills Questionnaire (Baer, Smith, Allen, 2004), and the Self-Compassion Questionnaire (Neff, 2003). SPSS software and Amos software were used to analyze the data using structural equation modeling.
ResultsThe results showed that mindfulness had a significant direct effect on self-compassion and body shame of people with cancer, accounting for 21.3% and 25.3% of the variance of these variables, respectively. Besides, self-compassion had a significant direct effect on the body shame of people with cancer, which also accounted for 22.1% of the variance of this variable. Self-compassion had a significant mediating role in the relationship between mindfulness and body shame (P<0.05).
ConclusionConsidering the significant mediating role of self-compassion, the occurrence of body shame in people with cancer could be reduced by implementing effective interventions, such as self-compassion training. Since self-compassion could act as a buffer against the effects of negative events. Individuals with self-compassion accepted negative life events more easily, and their self-evaluations and reactions were more accurate and based on their performance.
Keywords: Shame, Mindfulness, Self-Compassion, Neoplasms -
Objectives
Teenage drug addiction is one of the most severe issues, leading to various physical, social, and educational damage and consequences. The present study determines the effectiveness of emotional regulation training on quality of life (QoL), self-efficacy, and problem-solving skills in substance-dependent adolescents.
MethodsThis semi-experimental study utilized a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population was male adolescents who reported to addiction treatment centers of the Tehran Welfare Organization between November and February of 2018 in Tehran City, Iran. The statistical sample of the research consisted of 30 teenagers (aged 15 to 19 years) who were drug addicts. They were selected for treatment based on the stage of change screening. The present research data were collected using the World Health Organization (WHO) QoL (1996), self-efficacy (Schwartz and Jer Vasalem, 1983), and problem-solving skills (Hippner and Peterson, 1982) questionnaires. The data were analyzed using the repeated measure analysis of variance method via the SPSS software, version 22.
ResultsEmotional regulation training was effective in increasing the QoL (F=39.49, P<0.001), self-efficacy (F=136.80, P<0.001), and problem-solving skills (F=71.59, P<0.001) in substance-dependent adolescents.
DiscussionEmotional regulation training is practical for the QoL, self-efficacy, and problemsolving skills of substance-dependent adolescents. This training can be used to reduce the psychological problems of substance-dependent adolescents.
Keywords: Quality Of Life (Qol), Self-Efficacy, Emotional Regulation, Adolescent -
Background
Iranian youth encounter numerous stressors, including accidents, suicide, and unemployment, heightening their risk for posttraumatic stress disorder (PTSD). It's crucial to assess, diagnose, and treat PTSD in this demographic.
ObjectivesThis study aimed to evaluate the factor structure and validate the Post-Traumatic Symptom Scale (PTSS).
MethodsA cross-sectional approach was employed for the validation of the PTSS in Bandar Abbas, 2022, with a sample of 901 young residents selected via random cluster sampling. Data were gathered using the PTSS and the Mississippi Scale for Posttraumatic Stress Disorder (MSPSS). Validation of the scale encompassed content validity, concurrent validity, and factor analysis. Reliability assessments included internal consistency, test-retest, and split-half reliability. The optimal cut-off point was identified through receiver operating characteristic (ROC) curve analysis and the Youden Index.
ResultsThe PTSS demonstrated robust face and content validity, evidenced by impact factor (1.6 < impact factor< 3.6), content validity ratio (CVR = 0.68 to 0.91), and Content Validity Index (CVI = 0.70 to 0.94). The PTSS's concurrent validity with the MSPSS was positively strong (r = 0.64, P < 0.001). Factor analyses, both exploratory (EFA) and confirmatory (CFA), substantiated a four-factor model of the PTSS, accounting for 56.288% of the variance (19% for arousal and reactivity, 14% for negative alterations in cognitions and mood, 11% for avoidance, and 11% for intrusion). The scale's overall Cronbach's alpha was 0.87, with subscales ranging from 0.77 to 0.88. Test-retest reliability stood at 0.81 (P < 0.01), and split-half reliability at 0.81. The PTSS's optimal cut-off for PTSD diagnosis was 60, delivering a sensitivity of 0.70, specificity of 0.99, and Youden Index of 0.69.
ConclusionsThe PTSS proves to be a reliable and valid instrument for assessing posttraumatic stress symptoms among young Iranians, offering a useful resource for researchers and practitioners in the prevention and treatment of PTSD.
Keywords: Adolescent, Iran, Post-Traumatic, Psychometrics, Stress Disorders -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 139 (مهر 1403)، صص 1669 -1688زمینه
مطابق با پژوهش های گزارش شده الگوهای ارتباطی والدین با نوجوانان در سلامت روان آن ها موثر است؛ همچنین بی ثباتی ها، تغییرات هیجانی و سطوح پایین ذهن آگاهی نیز با مشکلات مرتبط با سلامت روان، اضطراب، افسردگی و سلامت هیجانی در نوجوانان مرتبط است؛ در فرهنگ تربیتی غالب ایران، الگوهای بومی و منطبق با شرایط محلی برای تبیین روابط درون خانوادگی وجود ندارد؛ بنابراین نیاز به ایجاد یک الگوی بومی و مناسب احساس می شود.
هدفهدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای الگوهای ارتباطی والدین با سلامت روان در نوجوانان با میانجی گری نظم جویی شناختی هیجان و ذهن آگاهی بود.
روشروش پژوهش حاضر توصیفی از نوع مطالعات همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی نوجوانان 14 تا 17 ساله مشغول به تحصیل در پایه های دهم، یازدهم و دوازدهم دوره دوم متوسطه در سال تحصیلی 1401-1400 بود. تعداد 314 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه تجدید نظر شده الگوهای ارتباطی خانواده (کوئرنر و فیتزپاتریک، 2004)، پرسشنامه سلامت روانی (گلدبرگ، 1979)، پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجانی (گارنفسکی و کرایج، 2006) و پرسشنامه مهارت های ذهن آگاهی کنتاکی (بیر و همکاران، 2004) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و مدل یابی ساختاری در نرم افزارهای Amos نسخه 24 Spss نسخه 26 استفاده شد.
یافته هایافته ها نشان داد که در مسیر مستقیم بین الگوهای ارتباطی والدین و سلامت روان (05/0 >P) رابطه معناداری وجود دارد، همچنین در مسیر غیرمستقیم میان الگوهای ارتباطی والدین و نظم جویی شناختی هیجان (05/0 >P) و الگوهای ارتباطی والدین و ذهن آگاهی (05/0 >P) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. اما رابطه بین نظم جویی شناختی هیجان و سلامت روان (05/0 >P) و ذهن آگاهی و سلامت روان (05/0>P) رابطه منفی و معنادار برقرار است.
نتیجه گیریبراساس نتایج این مطالعه می توان استنباط کرد که روابط مناسب در جامعه بر اساس روابط مناسب در خانواده شکل می گیرد و هر اندازه روابط درون خانواده مناسب تر باشد، خانواده و در پی آن جامعه از ثبات و استحکامی بیشتر برخوردار است. با توجه به اهمیت دو متغیر نظم جویی شناختی هیجان و ذهن آگاهی در الگوهای ارتباطی والدین و نقش تاثیرگذار آن بر سلامت روان نوجوانان، آموزش ها و کارگاه هایی که موجب ارتقای سلامت روان می شوند، برای برگزاری در مدارس تدوین گردند.
کلید واژگان: الگوهای ارتباطی والدین, سلامت روان, نظم جویی شناختی هیجان, ذهن آگاهیBackgroundIn line with reported research, parental communication patterns have been shown to significantly impact adolescents' mental health. Additionally, instability, emotional fluctuations, and low levels of mindfulness have been linked to psychological issues such as anxiety, depression, and emotional well-being in adolescents. However, within the prevailing cultural context of Iran, there is a lack of native and contextually relevant models for elucidating intra-familial relationships. Hence, there is a perceived need to establish a native model tailored to the Iranian context.
AimsThe objective of the present study was to propose a model for parental communication patterns and adolescent mental health with the mediation of cognitive emotion regulation and mindfulness.
MethodsThe research employed a descriptive correlational design with Structural Equation Modeling (SEM). The population consisted of all adolescents aged 14 to 17 attending the second cycle of secondary education in the academic year 2021-2022. A sample of 314 individuals was selected using convenience sampling. Participants completed revised questionnaires assessing family communication patterns (Corner & Fitzgerald, 2004), mental health (Goldberg, 1979), cognitive emotion regulation (Garnefski & Kraaij, 2006), and mindfulness skills (Baer et al., 2004). Pearson correlation and structural equation modeling analyses were conducted using AMOS version 24 and SPSS version 26.
ResultsThe results indicated significant positive relationships between parental communication patterns and mental health (p< 0.05), parental communication patterns and cognitive emotion regulation (p< 0.05), and parental communication patterns and mindfulness (p< 0.05). However, there were significant negative relationships between cognitive emotion regulation and mental health (p< 0.05), and mindfulness and mental health (p< 0.05).
ConclusionBased on the findings of this study, it can be inferred that appropriate relationships in society are shaped based on appropriate relationships within the family. The more appropriate the relationships within the family, the more stable and resilient the family and subsequently the society will be. Given the importance of cognitive emotion regulation and mindfulness in parental communication patterns and their influential role in adolescent mental health, educational programs and workshops aimed at promoting mental health should be developed for implementation in schools.
Keywords: Parents' Communication Patterns, Mental Health, Cognitive Emotion Regulation, Mindfulness -
Interdisciplinary Journal of Virtual Learning in Medical Sciences, Volume:15 Issue: 3, Sep 2024, PP 241 -255BackgroundComputer anxiety can significantly impact students' academic performance and technology usage. This study examines the psychometric properties of the Persian Abbreviated Technology Anxiety Scale (ATAS).MethodsThis cross-sectional study was conducted among students from five public and private universities in Hormozgan province, Iran, from October to December 2022. A total of 1158 students were selected to respond to the ATAS (having two dimensions with scores ranging from 11 to 55) and the Computer Anxiety Scale (CAS) (having six dimensions with scores ranging from 22 to 110). The CAS was used to establish concurrent validity with the ATAS. The ATAS underwent expert review, including back-translation and content validation. Structural validity was analyzed through Exploratory Factor Analysis (EFA) and Confirmatory Factor Analysis (CFA) using SPSS 25 and LISREL 8.8 software. Reliability was determined using split-half, test-retest, and Cronbach's alpha methods, with a significance threshold of 0.05.ResultsThe majority of participants were female (62.5%) and at the undergraduate level (46.5%). The ATAS demonstrated strong content validity, with all items exceeding the required Content Validity Ratio (CVR) and Content Validity Index (CVI) thresholds. A significant positive correlation with the CAS (r=0.51, p<0.001) supported its concurrent validity. Factor analysis confirmed a two-factor structure—technology change anxiety (23.26±9.15) and technology incompetence anxiety (8.78±3.61)—accounting for 60.9% of the variance. The model's fit indices were acceptable. High reliability was evident, with an overall Cronbach's alpha of 0.96 and subscale ranges from 0.90 to 0.96. Test-retest reliability was 0.88 (p<0.01), and split-half reliability scored 0.92 and 0.93 for each half.ConclusionThe ATAS, with its 11 questions and two dimensions, possesses high validity and reliability. Therefore, it can serve as a credible and dependable tool for assessing technology anxiety and its facets among Iranian students.Keywords: Computer Anxiety, Psychometrics, Students, Medical, Iran
-
مقدمه
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر واقعیت درمانی و درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودکارآمدی والدگری زوجین فرزندپذیر کودکان بی سرپرست بهزیستی انجام گرفت.
روش کاراین پژوهش از نظر هدف کاربردی بوده و ازلحاظ روش نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود که در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون با پیگیری استفاده شد. از بین کلیه زوج های فرزندپذیر مراجعه کننده به سازمان بهزیستی شهر تهران در سال 1401 با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 45 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارش شدند. گروه آزمایش اول به مدت 10 جلسه درمان گروهی مبتنی بر واقعیت درمانی و گروه آزمایش دوم به مدت 10 جلسه درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد را دریافت کردند. شرکت کنندگان هر سه گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مقیاس خودکارآمدی والدگری دومکا و همکاران (1996) را تکمیل کردند. یافته های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در فضای نرم افزار SPSS-26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین نمرات گروه کنترل و آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد (001/0>P). در مقایسه با گروه کنترل، گروه های آزمایشی خودکارآمدی والدگری زوجین فرزندپذیر کودکان بی سرپرست بهزیستی را بهبود بخشیدند. باوجوداینکه بین دو رویکرد آزمایشی تفاوت معناداری وجود نداشت؛ اما تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد نسبت به واقعیت درمانی اندکی بیشتر بود.
نتیجه گیریدرمان های گروهی مبتنی بر واقعیت درمانی و مبتنی بر پذیرش و تعهد از اثربخشی قابل توجهی در جهت بهبود خودکارامدی والدگری زوجین فرزندپذیر کودکان بی سرپرست بهزیستی برخوردار است. از این رو متخصصین، پژوهشگران و درمانگران این حوزه می توانند از این مداخلات به ویژه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به عنوان گزینه های موثر جهت بهبود خودکارامدی این افراد استفاده کنند.
کلید واژگان: واقعیت درمانی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, خودکارآمدی والدگریIntroductionThe present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of group therapy based on reality therapy and group therapy based on acceptance and commitment on the self-efficacy of parenting of adoptive couples of orphaned welfare children.
MethodsThis research was practical in terms of purpose and in terms of semi-experimental method with two experimental groups and one control group, in which a pre-test-post-test design with follow-up was used. From among all adoptive couples referring to the welfare organization of Tehran city in 2023, 45 people were selected using available sampling method and randomly assigned to three groups (two experimental groups and one control group). The first experimental group received group therapy based on reality-therapy for 10 sessions and the second experimental group received group therapy based on acceptance and commitment for 10 sessions. The participants of all three groups completed the parenting self-efficacy scale of Dumka et al. (1996) in the pre-test, post-test and follow-up stages. The obtained findings were analyzed using ANOVA with repeated measures and Bonferroni's post hoc test in SPSS-26 software.
ResultsThe results of covariance analysis showed that there is a significant difference between the scores of the control and experimental groups (P<0.001). Compared to the control group, the experimental groups improved the parenting self-efficacy of adoptive couples of welfare orphans. Although there was no significant difference between the two experimental approaches; But the effect of therapy based on acceptance and commitment was slightly higher than reality therapy.
ConclusionGroup therapies based on reality therapy and based on acceptance and commitment have significant effectiveness in improving the self-efficacy of parenting of adoptive couples of orphaned welfare children. Therefore, experts, researchers and therapists in this field can use these interventions, especially treatment based on acceptance and commitment, as effective options to improve the self-efficacy of these people.
Keywords: Reality Therapy, Therapy Based On Acceptance, Commitment, Parenting Self-Efficacy -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و هفتم شماره 1 (پیاپی 193، فروردین و اردیبهشت 1403)، صص 257 -270مقدمه
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی بسته آموزشی ارتقای سبک زندگی سالم مبتنی بر فرهنگ ایرانی و اسلامی بر تبعیت از درمان و سلامت بیماران مبتلا به دیابت انجام شد.
روش کاراین پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه مراجعه کنندگان به یکی از مراکز روان درمانی منطقه 5 شهر تهران بود. نمونه پژوهش شامل 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) بود که به روش هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تبعیت از درمان بیماران دیابتی و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) بود. گروه آزمایش در ده جلسه آموزشی شرکت کردند که مباحثی همچون تغذیه سالم، فعالیت بدنی، مدیریت استرس، مراقبت های پزشکی، آموزه های دینی، و روابط خانوادگی و اجتماعی را پوشش می داد.
نتایجنتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که بسته آموزشی ارتقای سبک زندگی سالم مبتنی بر فرهنگ ایرانی و اسلامی به طور معنی داری بر تبعیت از درمان و سلامت عمومی بیماران مبتلا به دیابت اثربخش بوده است. گروه آزمایش در مراحل پس آزمون و پیگیری بهبود قابل توجهی در نمرات تبعیت از درمان و سلامت عمومی نشان دادند، در حالی که گروه کنترل تغییرات معناداری را نشان نداد. بسته آموزشی مبتنی بر فرهنگ ایرانی و اسلامی تاثیر مثبتی بر تبعیت از درمان و سلامت بیماران دیابتی دارد (001/0>P).
نتیجه گیریاین نتایج نشان دهنده اهمیت طراحی مداخلات آموزشی با توجه به فرهنگ و ارزش های بومی است. استفاده از چنین برنامه هایی می تواند به بهبود مدیریت دیابت و کاهش عوارض آن کمک کند.
کلید واژگان: دیابت, سلامت عمومی, سبک زندگی سالم, فرهنگ ایرانی و اسلامیIntroductionThis study aimed to evaluate the effectiveness of a healthy lifestyle promotion educational package based on Iranian and Islamic culture on treatment adherence and health in diabetic patients.
MethodsThis quasi-experimental study employed a pre-test and post-test design with a control group and a two-month follow-up period. The statistical population included all visitors to a psychotherapy center in District 5 of Tehran. The sample consisted of 30 individuals (15 in the experimental group and 15 in the control group) selected through purposive sampling. Research instruments included the Diabetes Treatment Adherence Questionnaire and the General Health Questionnaire (GHQ). The experimental group participated in ten educational sessions covering topics such as healthy nutrition, physical activity, stress management, medical care, religious teachings, and family and social relationships.
ResultsResults from repeated measures ANOVA indicated that the educational package significantly improved treatment adherence and general health in diabetic patients. The experimental group showed substantial improvement in treatment adherence and general health scores in the post-test and follow-up phases, while the control group did not exhibit significant changes. The educational package based on Iranian and Islamic culture positively impacted treatment adherence and health in diabetic patients. These results highlight the importance of designing educational interventions that consider local culture and values (P<0.001).
ConclusionImplementing such programs can aid in better diabetes management and reduce its complications.
Keywords: Diabetes, General Health, Healthy Lifestyle, Iranian, Islamic Culture -
هدف این پژوهش بررسی معنای زندگی به عنوان میانجی بین بیگانگی بین فردی و اعتیاد به گوشی هوشمند در پاندمی کووید-19 در دانشجویان شهر بندرعباس بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی دانشجویان دختر و پسر مشغول به تحصیل در دانشگاه آزاد شهر بندرعباس در سال تحصیلی 1400-1401 بودند که تعداد 378 نفر از آنها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه معنای زندگی (استگر و همکاران، 2006، MLQ)، بیگانگی بین فردی (بنی فاطمه و همکاران، 1390، SAQ) و مقیاس اعتیاد به گوشی هوشمند (کو، 2009، SAS) استفاده شد. داده ها با روش تحلیل معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که بیگانگی بین فردی بر اعتیاد به گوشی هوشمند اثر مستقیم معنی داری وجود دارد (05/0>P). همچنین معنای زندگی بر اعتیاد به گوشی هوشمند اثر مستقیم و معنی داری دارد (05/0>P). همچنین نتایج نشان داد که بیگانگی بین فردی با میانجی گری معنای زندگی بر اعتیاد به گوشی هوشمند اثر غیرمستقیم دارد. مدل نهایی نیز از برازش مطلوبی برخوردار بود. از این رو، می توان نتیجه گرفت به منظور کاهش اعتیاد به گوشی هوشمند باید بر معنای زندگی و کاهش بیگانگی بین فردی متمرکز شد.
کلید واژگان: اعتیاد به گوشی هوشمند, بیگانگی بین فردی, معنای زندگی, کووید-19The purpose of this study was to investigate the meaning of life as a mediator between interpersonal alienation and smartphone addiction in the COVID-19 pandemic among students in Bandar Abbas City. The descriptive-correlational research method was structural equation modeling. The statistical population of the research included all male and female students studying at Bandar Abbas Azad University in the academic year 2021-2022, of which 378 were selected and studied using a purposive sampling method. The meaning of life questionnaire (Steger et al., 2006, MLQ), interpersonal alienation (Bani Fatemeh et al., 2013, SAQ), and smartphone addiction scale (Ko, 2009, SAS) were used to collect data. The data was analyzed by structural equation analysis method. The research findings showed that there is a significant direct effect of interpersonal alienation on smartphone addiction (P<0.05). Also, the meaning of life has a direct and significant effect on smartphone addiction (P<0.05). Also, the results showed that interpersonal alienation has an indirect effect on smartphone addiction through the mediation of the meaning of life. The final model also had a good fit. Therefore, it can be concluded that to reduce smartphone addiction, one should focus on the meaning of life and reduce interpersonal alienation.
Keywords: Smartphone addiction, interpersonal alienation, meaning of life, covid-19 -
بررسی روابط ساختاری نشخوار فکری با میانجی گری تصویر بدنی بر اضطراب افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی
پژوهش حاضر با هدف بررسی روابط ساختاری نشخوار فکری با میانجی گری تصویر بدنی بر اضطراب افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی انجام شد. این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش همه زنان مبتلا به اختلال پرخوری عصبی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روانشناسی شهر تهران در فصل بهار سال 1401 بودند. نمونه پژوهش حاضر 260 نفر بودند که با توجه به ملاک های ورود به مطالعه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه نشخوار فکری نولن- هوکسما و مارو (1991)، خرده مقیاس اضطراب در مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لاویبوند و لاویبوند (1995) و سیاهه نگرانی تصویر بدنی لیتلتون و همکاران (2005) بود. داده های این مطالعه با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرم افزارهای SPSS-21 و LISREL-8.8 تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که بین نشخوار فکری، اضطراب و ترس از تصویر بدنی در افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی همبستگی مثبت و معنی دار وجود داشت (01/0<p). علاوه بر آن، مدل نشخوار فکری با میانجی گری ترس از تصویر بدنی بر اضطراب افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی برازش مناسبی داشت. همچنین، اثر نشخوار فکری بر اضطراب معنی دار بود (001/0<p)، اما اثر نشخوار فکری بر ترس از تصویر بدنی و اثر ترس از تصویر بدنی بر اضطراب معنی دار نبود (05/0>p). علاوه بر آن، اثر نشخوار فکری با میانجی گری ترس از تصویر بدنی بر اضطراب معنی دار نبود (05/0>p). با توجه به نتایج این مطالعه، برای کاهش اضطراب افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی می توان با استفاده از کارگاه های آموزشی زمینه را برای کاهش نشخوار فکری مهیا ساخت.
کلید واژگان: نشخوار فکری, تصویر بدنی, اضطراب, اختلال پرخوری عصبیThe present research was conducted with the aim of investigating the structural relationships of rumination with the mediation of body image on the anxiety of people with bulimia nervosa disorder. This study was a descriptive from type of correlation. The statistical population of this research was all women with bulimia nervosa disorder who referred to counseling and psychology centers of Tehran city in the spring of 2022 year. The sample of the present study was 260 people who were selected according to the inclusion criteria with using the purposeful sampling method. The research tools were included the rumination questionnaire of Nolen-Hoeksema and Morrow (1991), anxiety subscale of the stress, anxiety and depression scale of Lovibond and Lovibond (1995) and body image concern inventory of Littleton et al (2005). The data of this study were analyzed by Pearson correlation coefficient and path analysis methods in SPSS-21 and LISREL-8.8 software. The findings showed that there were a positive and significant relationship between rumination, anxiety and body image concern in people with bulimia nervosa disorder (P<0.01). In addition, rumination model with the mediation of body image concern on the anxiety of people with bulimia nervosa disorder had a good fit. Also, the effect of rumination on the anxiety was significant (P<0.001), but the effect of rumination on the body image concern and the effect of body image concern on the anxiety was not significant (P>0.05). In addition, the effect of rumination with the mediation of body image concern on the anxiety was not significant (P>0.05). According to the results of this study, in order to reduce the anxiety of people with bulimia nervosa disorder can be used by educational workshops prepare the ground for reducing rumination.
Keywords: Rumination, body image, anxiety, Bulimia Nervosa Disorder -
Objective
The current research was conducted with the aim of evaluating the effectiveness of Mindfulness-Based Cognitive Therapy (MBCT) on psychological distress syndromes, rumination, and self-compassion in students experiencing psychological distress.
Methods and Materials:
This study was applied in nature and employed a quasi-experimental design, specifically a pretest-posttest control group design with a three-month follow-up period. The statistical population consisted of all female medical science students in Tehran during the academic year 2020-2021, from which 30 individuals were selected through purposive sampling and randomly assigned into two groups of 15 (15 in the experimental group and 15 in the control group). Data were collected using the Lovibond and Lovibond (1995) Depression, Anxiety, and Stress Scales, the Nolen-Hoeksema and Morrow (1993) Rumination Scale, and the Neff (2003) Self-Compassion Scale. Mindfulness-Based Cognitive Therapy sessions were conducted in 8 weekly 90-minute group sessions. Data were analyzed through analysis of variance.
FindingsThe results of the data analysis indicated that Mindfulness-Based Cognitive Therapy was effective in reducing rumination, psychological distress syndromes, and in increasing self-compassion among students in the experimental group experiencing psychological distress, compared to the control group students who also experienced psychological distress.
ConclusionBased on the results of this study, health professionals can use Mindfulness-Based Cognitive Therapy to improve rumination, psychological distress syndromes, and self-compassion among students experiencing psychological distress.
Keywords: Mindfulness-Based Cognitive Therapy, psychological distress syndromes, rumination, self-compassion -
This research aims to identify the knowledge management infrastructure due to reducing employee absenteeism based on data mining. Examining the status and reports of employees using data recording systems, creating information dashboards, and applying data mining techniques is important for the transparency of the mental state of employees. The mixed research method (qualitative-quantitative) has been done in two phases. The first phase was conducted with a qualitative-inductive approach using the Delphi method and a semi-structured interview tool. In the second step, codes were grouped in a common axis and 13 axis codes based on the similarity and distinction between the extracted codes. The interview sample was 10 people selected using the purposeful sampling method. In the second phase, the quantitative research method was data mining; Then, according to the research literature and experts' opinion, the researcher-made questionnaire was designed with a five-point Likert scale. The data mining technique is based on neural networks and decision trees in Rosseta and Weka software. The results showed that knowledge management can increase the quality of organizational processes based on data, increase the empowerment of employees, and reduce absenteeism. The knowledge obtained from the data mining of organizational information dashboards is important for strengthening the mental health systems of employees and increasing productivity.Keywords: knowledge management infrastructure, Absenteeism, employee, Data mining
-
Objective:
The present study aimed to examine the effectiveness of self-compassion-based therapy on a health-oriented lifestyle and mindfulness in students with psychological distress.
Methods and Materials:
The study was applied in purpose, utilized a quasi-experimental method, and employed a pretest-posttest control group design with a three-month follow-up period. The population consisted of all female medical science students in Tehran during the academic year 2020-2021, from which 30 participants were selected through purposive sampling and randomly assigned to two groups of 15 (15 in the experimental group and 15 in the control group). Data were collected using the Lovibond and Lovibond's (1995) Depression Anxiety Stress Scales, Walker et al.'s (1987) Health-Promoting Lifestyle Profile, and the Kentucky Inventory of Mindfulness Skills by Baer et al. (2004). Gilbert's (2009) self-compassion-based therapy sessions were conducted over eight sessions, twice a week for four weeks, each session lasting 90 minutes in a group setting. Data were analyzed through covariance analysis.
Findings:
The results showed that self-compassion-based therapy was effective in improving a health-oriented lifestyle and mindfulness among the experimental group students with psychological distress compared to the control group students with psychological distress.
Conclusion:
Based on the findings of this study, health professionals can utilize self-compassion-based therapy to improve the health-oriented lifestyle and mindfulness in students with psychological distress.
Keywords: Self-compassion-based therapy, Health-oriented lifestyle, Mindfulness, Psychological distress -
Objective
This research was conducted with the objective of examining the relationship between maladaptive thoughts and stress, mediated by body image, in individuals diagnosed with Bulimia Nervosa.
Methods and Materials:
The methodology employed in this study was correlational, utilizing path analysis. The statistical population comprised all women diagnosed with Bulimia Nervosa who visited psychological and counseling centers in Tehran during the first three months of 1401 in the Persian calendar. The sample studied included 260 women from these centers, who were selected after explaining the research objectives and obtaining their informed consent, in compliance with the study's inclusion and exclusion criteria. The Dysfunctional Attitude Scale (DAS-26) by Weissman and Beck, the Body Image Questionnaire by Littleton et al., and the Depression, Anxiety, and Stress Scale-21 (DASS-21) were used for data collection. The data were analyzed using path analysis methodology; SPSS version 21 and LISREL software were utilized for data analysis.
FindingsWhile establishing the assumptions for path analysis, the results indicated that: the direct path from maladaptive thoughts to stress is significant; the indirect effect of maladaptive thoughts on stress through fear of body image is also significant.
ConclusionGiven the findings of this research and the results of related studies in this field, it can be concluded that maladaptive thoughts directly affect the emergence of stress in individuals with Bulimia Nervosa. Moreover, the mediating effect of body image is significant in this relationship, increasing the severity and occurrence of stress in affected individuals. These findings could form the basis for designing intervention programs aimed at improving body image and reducing maladaptive thoughts in affected individuals, thereby preventing the creation of a vicious cycle of these interacting factors.
Keywords: MaladaptiveThoughts, Stress, Body Image, Bulimia Nervosa -
Background
Due to the various challenges that elderly individuals experience, their mental health requires greater attention, particularly in respect to resilience and aging-related death anxiety. This study compared the effects of acceptance and commitment therapy (ACT) and spirituality therapy on elderly participants' resilience, sleep quality, and death anxiety.
MethodsThe present study was an applied and semi-experimental research with a pretest-posttest design, follow-up, and control group. The statistical population of the study included all elderly residents of nursing facilities in Shiraz, Iran, in 2019. The sample consisted of 45 individuals from the aforementioned community who participated voluntarily. They were randomly divided into the spirituality treatment (n = 15), ACT (n = 15), and control groups (n = 15). Data were gathered using the Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC), Collett-Lester Fear of Death Scale (CL-FODS), and the Pittsburgh Sleep Quality Index (PSQI). MANCOVA and repeated measures ANOVA were used to examine the data in SPSS software.
ResultsAccording to the findings, ACT and spiritual treatment had a positive impact on sleep quality, resilience, and fear of dying (P < 0.001). However, resilience and sleep quality were improved more by ACT. Spirituality treatment was more effective on death anxiety.
ConclusionIt can be concluded that ACT was more successful in improving resilience and sleep quality and spiritual counseling had a greater impact on death anxiety.
Keywords: Spirituality, Acceptance, Commitment Therapy, Sleep Quality, Resilience, Anxiety Elderly -
سوءمصرف مواد از مهم ترین عوامل تهدیدکننده رفاه و سلامت محسوب می شود لذا شناسایی عوامل مرتبط با این اختلال حایزاهمیت است. هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه بین سیستم های فعالسازی و بازداری رفتاری (BIS/BAS) و مهارگری تلاشگر (EC) یا علایم بالینی و اختلالات شخصیت در بیماران دارای اختلالات سوءمصرف مواد بود. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه موردپژوهش کلیه ی افراد مبتلا به سوءمصرف مواد در سال 1401 بودند که در نیمه اول این سال به مراکز ترک اعتیاد شهر جاسک مراجعه کرده بودند که تعداد 112 نفر از آنها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شده و به ابزار پژوهش شامل پرسشنامه غربالگری مصرف مواد (1982)، پرسشنامه سیستم های بازداری/فعالسازی رفتاری کارور و وایت (1994)، فرم کوتاه پرسشنامه خلق وخوی بزرگسالان (2000)، چک لیست نشانه های اختلالات روانی (1984)، پرسشنامه بالینی چندمحوری میلون سه (1970) پاسخ دادند. در نهایت داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه همزمان تحت نرم افزار SPSS-23 مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل داده های پژوهش نشان داد که بین علایم بالینی و اختلالات شخصیت با متغیرهای پیش بین بازداری رفتاری و مهارگری تلاش گر همبستگی مثبت و معناداری وجود داشته و در پیش بینی اکثر متغیرهای بالینی و شخصیتی نقش بازداری رفتار و مهارگری تلاش گر معنادار است.
کلید واژگان: سیستم فعالسازی و بازداری رفتاری, مهارگری تلاشگر, علائم بالینی, اختلالات شخصیت, سوءمصرف موادJournal of Assessment and Research in Applied Counseling, Volume:5 Issue: 1, Spring 2023, PP 96 -103ObjectiveSubstance abuse is considered one of the most important factors that threaten well-being and health, so it is important to identify the factors related to this disorder. This study aimed to investigate the relationship between behavioral activation and inhibition systems (BIS/BAS) and effortful control (EC) or clinical symptoms and personality disorders in patients with substance abuse disorders.
MethodThe descriptive research method was correlation type. The researched population was all the people suffering from substance abuse in 2022 who had visited Jask City addiction treatment centers in the first half of this year, 112 of them were selected using the cluster random sampling method. The measurement tools include the Drug Abuse Screening Test (DAST-20), Carver and White's BIS/BAS Scale (1994), short form of Adult Temperament Questionnaire (ATQ), Symptom Checklist 90-R (SCL-90-R), and Millon Clinical Multiaxial Inventory – Third Edition (MCMI-III). Finally, the collected data were analyzed using Pearson's correlation test and multiple regression under SPSS-23 software.
ResultsThe research data analysis revealed a significant correlation between clinical symptoms and personality disorders. BIS/BAS and effortful control were predictive variables, and their role in predicting most clinical and personality variables was meaningful.
ConclusionIn general, the results of this research showed that there is a relationship BIS/BAS and EC with clinical symptoms and personality disorders in patients with substance abuse disorders.
Keywords: Behavioral activation system, Behavioral inhibition system, effortful control, clinical symptoms, personality disorders, substance abuse -
زمینه و هدف
طرحواره های ناکارآمد معنوی سازگاری ما با قوانین خداوندی، اجتماع را در محیط های زندگی دچار مشکل می کنند، پژوهش حاضر با هدف تدوین برنامه مداخله ای مبتنی بر دلبستگی به خدا و بررسی اثربخشی آن بر طرحواره های ناکارآمد معنوی و بهزیستی معنوی انجام شد.
روش پژوهش:
پژوهش حاضر از منظر روش شناختی، طرح پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی کارکنان شرکت نفت فلات قاره در سال 1398 تشکیل دادند. نمونه این مطالعه 60 نفر بودند که بر اساس ملاک های ورود و خروج به مطالعه، به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر زیر گروه 20 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسش نامه طرحواره های ناکارآمد معنوی (محقق ساخته)، دلبستگی به خدا روات و کرکپاتریک (2002) و بهزیستی معنوی پالوتزین و الیسون (1982) بود که در مراحل پیش آزمون، پس آزمون توسط تمامی شرکت کنندگان تکمیل گردید. جلسات دلبستگی به خدا براساس پروتکل درمانی وزیری، کاشانی و اکبری (1396) برای شرکت کنندگان گروه آزمایش در 9 جلسه 120 دقیقه ای برگزار شد، در حالی که شرکت کننندگان گروه گواه، مداخله ای دریافت نکردند. داده های پژوهش با بهره گیری از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و استفاده از نرم افزار SPSS-22 تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که بین دو گروه در متغیرهای محرومیت هیجانی نسبت به خدا (29/16= Fو 001/0>p)؛ رها شدگی معنوی (85/6= F و 03/0>p)؛ نقص و شرم معنوی (83/10= F و 001/0>p)؛ آسیب پذیری معنوی (65/12= F و 001/0>p)؛ خویشتن تحول نیافته معنوی (31/8= F و 02/0>p)؛ اطاعت معنوی (8/14= F و 001/0>p)؛ معیارهای سرسختانه معنوی (56/11= F و 001/0>p)؛ استحقاق/بزرگ منشی معنوی (96/11= F و 001/0>p)؛ منفی گرایی/بدبینی (8/19= F و 001/0>p) و کفر و شرک (23/13= F و 001/0>p) تفاوت معنی دار وجود دارد.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این مطالعه، مداخله مبتنی بر کیفیت دلبستگی به خدا به بهبود تمام مولفه های طرحواره های ناکارآمد معنوی و بهزیستی معنوی منجر شد.
کلید واژگان: دلبستگی به خدا, طرحواره های ناکارآمد معنوی, بهزیستی معنویBackground and AimInefficient spiritual patterns of our adaptation to God's laws cause problems in the society in living environments, the present study aims to formulate an intervention program based on attachment to God and examine its effectiveness on ineffective spiritual patterns and spiritual well-being.
MethodsFrom a methodological point of view, the current research was a quasi-experimental research design with a pre-test-post-test with a control group. The statistical population of this research was made up of all employees of Continental Plateau Oil Company in 2019. The sample of this study was 60 people who were randomly selected in two experimental and control groups (20 people in each subgroup) based on the criteria of entering and exiting the study. The research tool was the questionnaire of ineffective spiritual schemas, attachment to God and spiritual well-being, which was completed by all participants in the pre-test and post-test phases. God attachment sessions were held for experimental group participants in nine 120-minute sessions, while control group participants did not receive any intervention. Research data were analyzed using multivariate analysis of covariance and using SPSS-22 software.
ResultsThe results showed that the intervention based on the quality of attachment to God has an effect on all the components of ineffective spiritual schemas and spiritual well-being (P<0.01).
ConclusionAccording to the results of this study, the intervention based on the quality of attachment to God led to the improvement of all the components of ineffective spiritual schemas and spiritual well-being
Keywords: attachment to God, dysfunctional spiritual schemas, spiritual well-being -
مقدمه
کرونا ویروس در اواخر سال 2019 به سرعت به یک همه گیری جهانی تبدیل شد که اضطراب و وحشت را در بین مردم افزایش داد. این بیماری آسیب های زیادی به جامعه و مردم وارد کرد. هدف پژوهش حاضر اثربخشی واقعیت درمانی بر استرس و اضطراب کرونا در بیماران مبتلا به کووید 19 می باشد.
روشروش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به کووید19 استان مازندران بودند که از میان آنان به روش نمونه گیری تصادفی 30نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. در این پژوهش از پرسشنامه استرس کرونا (1399)، پرسشنامه اضطراب کرونا (1398) استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و از طریق برنامه نرم افزار SPSS-24 تحلیل شدند.
یافته هاتفاوت میانگین نمرات مولفه ها و نمره کل استرس کرونا به مانند مولفه ها و نمره کل اضطراب کرونا در مراحل پیش آزمون- پس آزمون و پیش آزمون - پیگیری به لحاظ آماری معنادار، اما تفاوت میانگین آن نمرات در مراحل پس آزمون - پیگیری در سطح 05/0 غیر معنادار است.
نتیجه گیریواقعیت درمانی استرس و اضطراب کرونا را در بیماران مبتلا به کووید 19 به صورت پایدارکاهش می دهد. به اینکه آموزش روش واقعیت درمانی تاثیر مطلوبی بر کاهش اضطراب ناشی از کرونا و استرس کرونا و در نهایت مشکلات سلامت روان دارد؛ بنابراین مدیران و مسیولان سیستم های بهداشتی و درمانی می توانند نسبت به استفاده از این روش های درمانی استفاده نمایند.
کلید واژگان: کلیدواژه ها:استرس کرونا, اضطراب کرونا, واقعیت درمانیIntroductionAt the end of 2019, the coronavirus quickly turned into a global pandemic, which increased anxiety and panic among people. This disease caused a lot of damage to society and people. The aim of the current research is the effectiveness of reality therapy on stress and anxiety of Corona in patients with covid-19.
MethodThe research method is semi-experimental with a pre-test-post-test and follow-up design. The statistical population of this research included all the patients with covid-19 in Mazandaran province, from whom 30 people were selected as a sample by random sampling. In this research, the Corona Stress Questionnaire (2019) and the Corona Anxiety Questionnaire (2018) were used. The data were analyzed using variance analysis with repeated measurements and through SPSS-24 software program.
FindingsThe difference in the average scores of the components and the total score of Corona stress, like the components and the total score of Corona anxiety in the pre-test-post-test and pre-test-follow-up stages, is statistically significant, but the average difference of those scores in the post-test-follow-up stages is The 0.05 level is not significant.
ConclusionReality therapy reduces the stress and anxiety of corona in patients with covid-19 in a stable manner. that reality therapy training has a favorable effect on reducing anxiety caused by Corona and Corona stress and ultimately mental health problems; Therefore, managers and officials of health and treatment systems can use these treatment methods.
Keywords: : Corona stress, Corona anxiety, reality therapy -
مقدمه
شیوع ویروس کرونا بر استفاده از ابزارهای فرم های چاپی تاثیر گذاشته است، بنابراین اعتبارسنجی مقیاس عملکرد خانواده به صورت آنلاین می تواند به حل مشکلات در این زمینه کمک کند. بنابراین، این مطالعه با هدف اعتبارسنجی فرم الکترونیکی مقیاس همبستگی خانواده (FTS) انجام شد.
روش کاراین مطالعه توصیفی به روش روان سنجی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران در سال 1399 می باشد که تعداد نمونه ها بر اساس معیارهای روان سنجی 100 نفر برای بخش روایی همگرا و 695 نفر برای بخش روایی سازه تعیین شد. دانشجویان به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق مقیاس همبستگی خانواده (FTS) و پرسشنامه ارزیابی خانواده (FAD) به صورت چاپی و الکترونیکی با ارسال لینک پرسشنامه به تلفن همراه شرکت کنندگان جمع آوری شد. برای بررسی روایی مقیاس از روش های محتوایی، همزمان، همگرا، واگرا و تحلیل عاملی استفاده شد. ما قابلیت اطمینان آن را با استفاده از روش های سازگاری داخلی و قابلیت اطمینان تقسیم به نصف بررسی کردیم.
یافته هایافته های تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که فرم الکترونیکی مقیاس کارکرد خانواده از پنج عامل تشکیل شده و از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است. تحلیل عاملی تاییدی نیز مدل پنج عاملی را تایید کرد. این پرسشنامه همراه با پرسشنامه ارزیابی خانواده انجام شد. نتایج حاکی از همبستگی مثبت و معنادار بین دو مقیاس بود (67/0=r؛ 001/0>P).
نتیجه گیریبر اساس نتایج، می توان از مقیاس 30 سوالی عملکرد خانواده برای سنجش عملکرد خانواده در دانش آموزان ایرانی استفاده کرد.
کلید واژگان: کووید-19, ساختار عاملی, عملکرد خانواده, مقیاسIntroductionThe coronavirus outbreak has affected the use of printed forms tools, so validating the family functioning scale online can help solve problems in this area; therefore, this study aimed to validate the electronic form of the Family Togetherness Scale (FTS).
Materials and MethodsThis descriptive study was conducted using a psychometric method. The statistical population consisted of all students of the Islamic Azad University of Tehran in 2020. The number of samples was determined based on psychometric criteria to 100 people for the convergent validity section and 695 for the construct validity section. The students were selected through cluster sampling method. Research data were collected through Family Togetherness Scale (FTS) and Family Assessment Device (FAD) in printed and electronic form by sending a questionnaire link to the participants' mobile phones. To examine the validity of the scale, content, concurrent, convergent, divergent, and factor analysis methods were used. We investigated its reliability using internal consistency and split-half reliability methods.
ResultsThe findings of exploratory factor analysis showed that the electronic form of the Family Functioning Scale consists of five factors and has appropriate validity and reliability. Confirmatory factor analysis also confirmed the five-factor model. This questionnaire was performed along with the Family Assessment Questionnaire. The results indicated the positive significant correlation between two scales (r= 0.67; P< 0.001).
ConclusionBased on the results, Family Togetherness Scale (FTS) can be used to assess family functioning in Iranian populations.
Keywords: COVID-19, Factor structure, Family functioning, Scale -
مقدمه
بیماری سرطان می تواند با ایجاد تغییرات بدنی زمینه ساز شرم بدنی در بیماران شود که نیاز است این وضعیت مورد پژوهش قرار بگیرد. بنابراین پژوهش حاضر باهدف بررسی مدل روابط ساختاری ذهن آگاهی و خودشفقتی با شرم بدنی از طریق قدردانی از بدن در بیماران سرطانی انجام شد.
روش کارروش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه بیماران مبتلابه سرطان و مراجعه کننده به کلینیک های درمانی شهر بندرعباس در سال 1401 بودند که 200 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای به کار گرفته شده، مقیاس شرم از تصویر بدن (BISS)، پرسشنامه مهارت های ذهن آگاهی کنتاکی (KIMS)، مقیاس شفقت خود (SCS) و مقیاس قدردانی از بدن (BAS) بود. داده ها از طریق مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS-26 و Amos-23تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که بین قدردانی از بدن با میزان 0/426- با شرم بدنی رابطه وجود دارد. ذهن آگاهی و خودشفقتی به ترتیب با میزان 0/481 و 453/ 0 با قدردانی از بدن رابطه دارند. همچنین نتایج نشان داد که ذهن آگاهی و خودشفقتی به صورت مستقیم با میزان 0/276- و 0/411- و به صورت غیرمستقیم با میزان 0/205- و 0/193- با شرم بدنی رابطه دارند.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که ذهن آگاهی و خودشفقتی می توانند با افزایش قدردانی از بدن در بیماران مبتلا به سرطان باعث کاهش شرم بدنی در آنان شوند. بنابراین یافته های به دست آمده اهمیت مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی و خودشفقتی را برای بهبود شرم بدنی در بیماران مبتلا به سررطان برجسته می سازد.
کلید واژگان: شرم بدنی, ذهن آگاهی, خودشفقتی, قدردانی از بدن, سرطانIntroductionCancer disease can cause body shame in patients by causing physical changes, which needs to be researched. Therefore, the present study was done aimed to investigate the structural relationship model of mindfulness and self-compassion with body shame through body appreciation in cancer patients.
MethodsThe research method was descriptive and correlational. The statistical population included all cancer patients who referred to the treatment clinics of Bandar Abbas city in 2022 that 200 patients were selected by purposive sampling. Body Image Shame Scale (BISS), Kentucky Inventory of Mindfulness Skills (KIMS), Self-Compassion Scale (SCS) and Body Appreciation Scale (BAS) were used for gathering data. Data were analyzed through structural equations modeling and SPSS-26 and Amos-23 software.
ResultsThe results showed that there is a relationship between body appreciation and body shame with a rate of -0.426. There is a relationship between mindfulness and self-compassion with body appreciation with 0.481 and 0.453, respectively. Also, the results showed that there is a direct relationship between mindfulness and self-compassion with the rate of -0.276 and -0.411 and indirectly with the rate of -0.205 and -0.193 with body shame.
ConclusionAccording to the findings of this research, it can be concluded that mindfulness and self-compassion can reduce body shame in cancer patients by increasing body appreciation. Therefore, the obtained findings highlight the importance of interventions based on mindfulness and self-compassion to improve body shame in cancer patients.
Keywords: body shame, mindfulness, self-compassion, body appreciation, cancer -
زمینه و هدف
اعتبارسنجی مقیاس شادکامی می تواند به شناسایی بیماران کرونایی با مشکلات شادکامی کمک کند؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر، بررسی اعتباریابی فرم الکترونیکی پرسش نامه شادکامی آکسفورد در بیماران کووید- 19 است.
روش بررسیاین پژوهش از نوع روان سنجی ابزار است که جامعه آماری شامل همه بیماران کووید- 19 شهر تهران بود که تعداد نمونه ها بر اساس معیارهای روان سنجی به تعداد 100 نفر برای بخش روایی پیش بین و 251 نفر برای بخش روایی همگرایی تعیین شد. نمونه ها به وسیله نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. اطلاعات پژوهش از طریق 2 پرسش نامه شادکامی (آکسفورد) و شادکامی ویژگی های روان شناسی مثبت به صورت الکترونیکی با ارسال لینک پرسش نامه به تلفن همراه شرکت کنندگان جمع آوری شد. برای بررسی روایی مقیاس از روش های روایی محتوا، همگرا و تحلیل عوامل استفاده شد. پایایی مقیاس به وسیله روش های همسانی درونی و پایایی تصنیفی بررسی شد.
یافته هانتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد پرسش نامه محقق ساخته از 3 عامل تشکیل شده و از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است. تحلیل عاملی تاییدی مرتبه دوم نیز مدل 3 عاملی را تایید کرد. این پرسش نامه به همراه فرم کوتاه مقیاس شادکامی آکسفورد اجرا شد که با 13 آیتم پایایی و روایی مناسبی داشت.
نتیجه گیریاز پرسش نامه مقیاس شادکامی آکسفورد در بیماران کووید-19 می توان برای ارزیابی شادکامی در بیماران کووید-19 استفاده کرد.
کلید واژگان: شادکامی, کوید 19, تحلیل عاملی, اعتباریابیBackground and AimValidity Scale Validation can help identify coronavirus disease patients; therefore, the aim of this study was to evaluate the validation of the electronic form of the Oxford Happiness Questionnaire in patients with COVID-19.
MethodsThis study is instrumental psychometrics that the statistical population includes all patients in 19 cases in Tehran. The number of samples was determined based on psychometric criteria to be 100 for the predictive validity section and 251 for the convergence validity section. Samples were selected by cluster sampling. Research data were collected electronically through two questionnaires of happiness (Oxford) and happiness of positive psychological characteristics by sending the questionnaire link to the participants' mobile phones. To evaluate the validity of the scale, content validity, convergence, and factor analysis methods were used. The reliability of the scale was assessed by internal consistency methods and class reliability.
ResultsThe results of exploratory factor analysis showed that the researcher-made questionnaire consists of three factors and has good validity and reliability. The second-order confirmatory factor analysis also confirmed the three-factor model. This questionnaire was administered along with the short form of the Oxford Happiness Scale, which had 13 items of good reliability and validity.
ConclusionThe Oxford Happiness Scale in COVID-19 patients can be used to assess happiness in COVID-19 patients.
Keywords: Happiness, COVID-19, factor analysis, validation -
زمینه و هدف
اعتبارسنجی مقیاس کیفیت زندگی می تواند به حل مشکلات بیماران کرونایی کمک کند؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اعتباریابی فرم الکترونیکی پرسش نامه کیفیت زندگی هلوبوکی و همکاران در بیماران کووید-19 است.
روش بررسیاین پژوهش از نوع روان سنجی ابزار است. جامعه آماری شامل کلیه بیماران کووید-19 شهر تهران بود که تعداد نمونه ها براساس معیارهای روان سنجی به تعداد 100 نفر برای بخش روایی پیش بین و 330 نفر برای بخش روایی همگرایی تعیین شد. نمونه ها به وسیله نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. اطلاعات پژوهش از طریق 2 پرسش نامه کیفیت زندگی (هلوبوکی و همکاران) و کیفیت زندگی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی به صورت الکترونیکی با ارسال لینک پرسش نامه به موبایل شرکت کنندگان جمع آوری شد. برای بررسی روایی مقیاس از روش های روایی محتوا، همگرا و تحلیل عوامل استفاده شد. پایایی مقیاس به وسیله روش های همسانی درونی و پایایی تصنیفی بررسی شد.
یافته هانتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد پرسش نامه محقق ساخته از 2 عامل تشکیل شده و از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است. تحلیل عاملی تاییدی مرتبه دوم نیز مدل 2 عاملی را تایید کرد. این پرسش نامه به همراه فرم کوتاه مقیاس کیفیت زندگی هلوبوکی و همکاران اجرا شد که با 15 آیتم از پایایی و روایی مناسبی برخوردار بود.
نتیجه گیرینتایح پژوهش حاکی از این است که می توان از پرسش نامه مقیاس کیفیت زندگی هلوبوکی و همکاران در بیماران کووید-19 می توان برای ارزیابی کیفیت زندگی در بیماران کووید-19 استفاده کرد.
کلید واژگان: کیفیت زندگی, کووید-19, تحلیل عاملی-آمار, مطالعات اعتباریابیBackground and ObjectivesValidation of the tools used for assessing the quality of life (QoL) can help address the problems of patients with COVID-19 in Iran. Therefore, this study aims to validate the electronic form of the Persian version of health-related quality of life (HRQoL) questionnaire for Iranian patients with COVID-19.
MethodsThis is a psychometric study. The study population included all patients with COVID-19 in Tehran, Iran. Samples were selected by a cluster sampling method. In this regard, 100 patients were selected for determining the criterion validity and 330 were selected for assessing the convergence validity. The research data were collected electronically by using Hlubocky et al.’s HRQoL questionnaire and the World Health Organization quality of life-BREEF (WHOQoL-BREF) questionnaire. Content validity, convergence validity, and factor analysis methods were used to evaluate the psychometric properties of the Persian HRQoL. The reliability was assessed by internal consistency and split-half methods.
ResultsThe results of exploratory factor analysis showed that the questionnaire had two factors. It had also good validity and reliability. The second-order confirmatory factor analysis confirmed its two-factor structure. Its score had good relationship with the score of WHOQoOL-BREF.
ConclusionThe electronic form of the Persian HRQoL can be used to assess the QoL of patients with COVID-19 in Iran.
Keywords: Quality of Life, COVID-19, Factor analysis, Validation Studies as Topic -
زمینه و هدف
شناسایی نوجوانان در معرض خطر سوء مصرف مواد باید از دغدغه های اساسی متولیان تعلیم و تربیت باشد. سوء استفاده از مواد پدیده ای است چندوجهی که همه ارکان اساسی جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد، لذا مبارزه با آن نیز مستلزم به کارگیری همه ظرفیت های موجود می باشد. هدف پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش تاب آوری بر کیفیت زندگی، خودکارآمدی و مهارت حل مسیله در نوجوانان وابسته به مواد بود.
روش پژوهش:
پژوهش حاضر از جمله طرح های کاربردی و نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری در پژوهش حاضر شامل کلیه نوجوانان پسر که بین ماه های آبان تا بهمن سال 1398 به طور خود معرف برای درمان اعتیاد به مراکز ترک اعتیاد سازمان بهزیستی شهر تهران مراجعه کردند، بود. نمونه آماری پژوهش شامل 30 نفر از نوجوانان (15 تا 19 ساله) معتاد شهر تهران بود که بر اساس غربالگری مرحله تغییر، از میان مراجعه کنندگان برای درمان انتخاب شدند. بعد از مرحله غربالگری، 30 نفر از افراد که برای شرکت در گروه درمانی رضایت داشتند، به طور تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. داده های پژوهش حاضر با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1996)، پرسشنامه خودکارآمدی (شوارتز و جروسالم، 1983) و پرسشنامه مهارت حل مساله (هیپنر و پترسون، 1982) جمع آوری شده است. از روش مانکوا و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. تحلیل های آماری فوق با بهره گیری از نرم افزار SPSS.22 به اجرا درآمد.
یافته هایافته ها نشان داد که آموزش تاب آوری بر کیفیت زندگی (42/39=F، 001/0>P)، خودکارآمدی (80/136=F، 001/0>P)، و مهارت حل مسیله (59/71=F، 001/0>P) در نوجوانان وابسته به مواد تاثیر دارد.
نتیجه گیریبنابراین می توان نتیجه گرفت که آموزش تاب آوری بر کیفیت زندگی، خودکارآمدی و مهارت حل مسیله در نوجوانان وابسته به مواد تاثیرگذار است.
کلید واژگان: نوجوانان, کیفیت زندگی, خودکارآمدی, مهارت حل مسئلهBackground and AimSubstance abuse in adolescents is considered one of the most serious problems leading to various physical, social, and educational damages and consequences. This study aimed to improve the effectiveness of resilience training on quality of life, self-efficacy, and problem-solving skills in drug-dependent adolescents.
MethodsThe present study was one of the applied and quasi-experimental designs of pre-test-post-test with the control group. This study's statistical population included all male adolescents referred to Tehran welfare organizations for addiction treatment between November and February 2020. The statistical sample consisted of 30 adolescents (15-19 years old) addicted in Tehran who were selected from among the patients for treatment based on screening the change stage. After screening, 30 subjects who were consented to participate in the treatment group were randomly assigned to the two groups. This study's data were collected using the world health organization quality of life questionnaire, self-efficacy questionnaire, problem-solving skill questionnaire. Data were analyzed by MANCOVA using SPSS.22 software.
ResultsThe results showed that resilience training was effective on quality of life (P<0.001), self-efficacy (P<0.001), and problem-solving skills (P<0.001) in substance-dependent adolescents.
ConclusionIt can be concluded that resilience training affects the quality of life, self-efficacy, and problem-solving skills in substance-dependent adolescents.
Keywords: Drug-dependent, Quality of life, Self-efficacy, Problem-solving, resilience -
رضایت زناشویی به عنوان یکی از شاخص های مهم و تعیین کننده در استحکام خانواده، وضعیتی است که در آن زن و شوهر در بیشتر مواقع احساس خوشبختی، رضایت از ازدواج و رضایت از همدیگر دارند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش تعدیل کننده خودتمایزیافتگی در ارتباط بین سوءرفتار هیجانی و دلبستگی با رضایت زناشویی زوجین شهر بندرعباس بود. روش پژوهش توصیفی همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین شهر بندرعباس در سال 14001401 بودند که از بین آن ها 240 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه تمایزیافتگی خود، اسکورن و فریدلندر (2003)، ترومای دوران کودکی، محمدخانی و همکاران (2003)، مقیاس دلبستگی بزرگ سالان، کالینز و رید (1990) و مقیاس رضایت زناشویی اولسون (1994) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها به روش رگرسیون سلسله مراتبی و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 انجام شد. یافته ها نشان داد که خودتمایزیافتگی می تواند اثر ابعاد سوءرفتار هیجانی و سبک دلبستگی بر رضایت زناشویی را در سطح 01/0>p، به ترتیب با ضرایب رگرسیون 1424/0 و 370/0- تعدیل کند. بر اساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که خودتمایزیافتگی شدت اثرات سوءرفتار هیجانی و دلبستگی بر رضایت زناشویی را تحت تاثیر قرار می دهد.کلید واژگان: خودتمایزیافتگی, سوءرفتار هیجانی, دلبستگی, رضایت زناشوییIdentity Marital satisfaction, as one of the important and determining indicators in the strength of the family, is a situation in which the husband and wife feel happy, satisfied with marriage and satisfied with each other most of the time. The purpose of this research is to investigate the moderating role of self-differentiation in the relationship. There was a correlation between emotional abuse and attachment with marital satisfaction of couples in Bandar Abbas city. The research method was descriptive-correlation and structural equation modeling. The statistical population included all the couples of Bandar Abbas city in 2022-2023, out of which 240 people were selected by available sampling method. Data collection tools include self-differentiation questionnaire, Skorn and Friedlander (2003), childhood trauma, Mohammadkhani et al. (2003), adult attachment scale, Collins and Reed (1990) and Olson's marital satisfaction scale (1994) were used. And data analysis was done using hierarchical regression method and SPSS software version 24. The findings showed that self-differentiation can moderate the effect of emotional misbehavior and infatuation style dimensions on marital satisfaction at the level of p < 0.01 with regression coefficients of 0.1424 and -0.370, respectively. Based on the findings of this research, it can be concluded that self-differentiation affects the intensity of the effects of emotional abuse and attachment on marital satisfaction.Keywords: self-differentiation, emotional abuse, attachment, marital satisfaction
-
This study aimed to evaluate the effect of Neurofeedback (NFB) Therapy with Play Therapy in improving attention and cognitive function in students with Learning Disorder (LD). This study was a quasi-experimental research with a pre-test and post-test design. The statistical population of the research was about 600 elementary school students with LD in Lar city in 2017 (N=212). A sample of 60 LD children who were identified in schools was selected by multistage cluster random sampling and randomly divided into four groups fifteen-three experimental and one control group. The tools used in the study were the Wechsler Intelligence Scale for Children (WISC-R) (Wechsler, 2003) and integrated visual and auditory continuous performance (IVA) (Sandford and Turner, 1995). NFB training was done according to the guidelines recommended by Monastra et al. (2005) in 20 sessions and play therapy cognitive performance and attention therapy were done according to the guidelines recommended by Drewes (2009) in 20 sessions, while no intervention was performed in the control group. Data were analyzed by the covariance analysis method. The results showed that NFB and play therapy were effective in increasing cognitive performance (p<0.01) and attention (p<0.01) compared to the control group. The combination of play therapy and NFB intervention was more effective on cognitive performance and attention rather than the two interventions separately. According to the results, it is recommended that therapists and clinical psychologists use NFB and play therapy to increase the sustained attention and working memory of students with LD.
Keywords: Learning Disability, Attention, Cognitive function, Neurofeedback, play therapy -
IntroductionCouple satisfaction is a major and complicated aspect of marital life inside a family. Various factors are involved in it and affect it. The goal of the present study was to investigate the mediating role of boredom and mentalization in the relationship between attachment and marital satisfaction of women and men in the city of Bandar Abbas.MethodThe study method falls under descriptive and correlative research. The statistical population of the study consisted of all married people in the city of Bandar Abbas in 2021-2022, out of whom 350 people were selected via the convenience sampling method. To gather data, Pines’ Marital Boredom Scale (1996), Fonagy’s Reflective Functioning Questionnaire (2016), Attachment Questionnaire, and Olson’s Marital Satisfaction Scale (1994). To evaluate the hypothetical model and indirect effects, the maximum likelihood estimation and Bootstrap test were used. To analyze data, SPSS (version 23) and LISREL (Version 8.8) Software were used.ResultsSecure and avoidant attachment styles with the standard coefficients of -0.37 and -0.24 were found to affect mentalization and marital boredom; mentalization and marital boredom with the standard coefficients of -0.17 and -0.14 affected marital satisfaction. In addition, secure and insecure attachment styles with the standard coefficients of 0.20 and -0.47 affected marital satisfaction (all effects were significant at p˂0.001).ConclusionAccording to the findings of the present study, it can be stated that couples’ attachment (secure or avoidant) styles and other variables affecting attachment, i.e., mentalization and boredom can affect couples’ marital satisfaction.Keywords: marital satisfaction, Mentalization, marital boredom, attachment style
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.