به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

mahdi shajarian

  • مهدی شجریان*
    استحاله اجتماع نقیضین به عنوان ام القضایا جایگاه مهمی در نظام مبناگرایی دارد. این مقاله می کوشد با روش تحلیلی انتقادی اشکالاتی را که می توان نسبت به این اصل وارد کرد تبیین کرده، به آن ها پاسخ دهد. تردید در حکایتگری این اصل و ساختار ذهنی شمردن آن، تردید در واقع نمایی آن، تردید در مصادیق این اصل به دلیل احتمال عدم کشف برخی از شرایط تناقض، تردید در امکان تنظیم استدلال با تکیه بر این اصل به دلیل عدم وجود گزاره ای مستقل از آن و درنهایت تردید در ارجاع به این اصل در تلاش های علمی مبناگرایان، مهم ترین اشکالات در این مقام اند. هیچ یک از این اشکالات وارد به نظر نمی رسند. استحاله اجتماع حکم ذات نقیضین است، در هر ساحت وجودی که فرض شوند. تردید در واقع نمایی این اصل به شکاکیت منجر خواهد شد و علم حضوری نیز مبنای تصدیق آن است. استقرایی بودن شرایط تناقض منافاتی با بداهت خود این اصل ندارد. استدلال منحصر در قیاس نیست، ضمنا براساس برخی مبانی بدیهیات اولیه هم عرض این اصل تکثر دارند. مبناگرایان نیز در تلاش های علمی خود صرفا در مقام اقامه برهان و صرفا بر مبنای انحصار بدیهیات اولیه به این اصل، ملزم به ارجاع استدلال های خود به آن هستند.
    کلید واژگان: اصل تناقض, مبناگرایی, بدیهی, علم حضوری
    Mahdi Shajarian *
    The impossibility of reconciliation of two contradictories has an important position as the ‘mother proposition’ in the system of foundationalism. This article attempts to explain, through an analytical-critical method, the objections that can be posed to this principle and answer them. Doubt in recounting position of this principle and considering it as a mental structure, doubt in its realism, doubt in the instances of this principle due to probability of not discovering some of the conditions of contradiction, doubt in possibility of adjusting an argument by relying on this principle due to no independent proposition of it and, finally, doubt in referring to this principle in foundationalists’ scientific efforts are among the most important drawbacks in this regard. None of these drawbacks seems to be right. Impossibility of reconciliation is the essential judgment of two contradictories, no matter in which existential sphere they are assumed. Doubts in realism of this principle will lead to skepticism, and intuitive knowledge is the foundation of affirming it. The inductive nature of the conditions of contradiction is not in conflict with the axiomaticity of this principle. Argumentation is not restricted to syllogism. Besides, according to some foundations, the primary axioms are pluralized along with this principle. In their scientific efforts, the foundationalists also are obliged, merely in the position of offering proofs on the basis of restricting the primary axioms to this principle, to refer their arguments to this principle.
    Keywords: the principle of contradiction, foundationalism axiomatic, intuitive knowledge
  • مهدی شجریان*
    مسیله کانونی این تحقیق عبارت است از اینکه جایگاه اجماع و شهرت در استنباط احکام فقهی زنان چگونه نقد و بررسی می شود. این تحقیق با روش تحلیلی انتقادی و با رجوع به منابع کتابخانه ای پاسخ این سوال را می کاود. در خصوص غالب مسایل فقهی زنان ادعای اجماع یا شهرت وجود دارد. برخی فقیهان در مصاف دلالت دلیل از یک سو و اجماع و شهرت از سویی دیگر، جانب این دو را گرفته و از فتوای مطابق با دلیل استنکاف کرده اند. این روند به لحاظ اصولی قابل قبول نیست؛ زیرا قوی ترین قسم اجماع در دانش اصول فقه فاقد اعتبار است و در این فرض نمی توان از سایر اقسام اجماع و شهرت در فتاوای فقهی بهره برد. علاوه بر این مخالفت با دلیل و موافقت با اجماع و شهرت نه تنها رفتاری مطابق با احتیاط نیست بلکه به دلیل بی اعتنایی به دلیل معتبر، نوعی خلاف احتیاط تلقی می شود. درعین حال برخی فتاوای فقهی در حوزه مسایل زنان ریشه در مبانی انسان شناسی فقیهان دارد، که اموری قابل مناقشه هستند؛ ازاین رو اجماع آنها مدرکی یا محتمل المدرک تلقی شده و فاقد اعتبار است. عمده در مسایل فقهی زنان بازپژوهی روشمند در ادله معتبر است، هرچند نتیجه این بازپژوهی امری مخالف با اجماع یا شهرت باشد.
    کلید واژگان: اجماع در مسائل زنان, شهرت در مسائل زنان, فقه زنان, مرجعیت زنان
    Mahdi Shajarian *
    The central issue of this research is how the place of consensus and reputation in the derivation of women's jurisprudence is reviewed. This research explores the answer to this question by analytical-critical method and by referring to library sources. There is a claim of consensus or reputation regarding most of the jurisprudential issues of women. Some jurists have sided with the incompatibility of the implication of proof on the one hand and consensus and reputation on the other hand and have refused to issue a fatwa in accordance with proof. This process is not acceptable; Because the strongest type of consensus is invalid, as a result, other types of consensus and reputation cannot be used. In addition, disagreeing with the proof and agreeing with the consensus and reputation is not only a performance in accordance with caution, but it is a kind of imprudence due to disregarding the valid proof. Some jurisprudential fatwas in the field of women's issues are rooted in the anthropological foundations of jurists, which are incorrect; as a result, their consensus is on a case where there is an independent reason, and such a consensus is not valid. The correct path in jurisprudential issues of women is methodical research in reliable sources, even if the result of this research is contrary to consensus or reputation.
    Keywords: consensus in women's issues, reputation in women's issues, women's jurisprudence, women's religious authority
  • مهدی شجریان*

    مسیله کانونی این مقاله ، توصیف و تحلیل تمایزات دو مقوله حجاب فقهی و عفاف اخلاقی است. این دو در پیشینه پژوهشی تمایز روشنی ندارند و به تبع ، در قوانین اجتماعی یکسان انگاری شده اند. این مقاله با روش توصیفی۔ تحلیلی و انتقادی و با مراجعه به منابع کتابخانه ای ، از هفت تمایز عمده میان این دو مفهوم سخن خواهد گفت. «حجاب» به معنای پوشش بدن بانوان ، تکلیفی بیرونی و وظیفه ای فقهی است ، اما «عفاف» به معنای خویشتن داری در مسایل جنسی ، امری درونی و فضیلتی اخلاقی است. همه زنان و مردان موظف به انجام رفتارهای عفیفانه اند ، اما همه زنان مکلف به رعایت حجاب نیستند. شاخص «حجاب» ، امری کمی و قابل اندازه گیری است ، اما شاخص «عفاف» امری کیفی و وابسته به فرهنگ است. «عفاف» وظیفه ای عقل پذیر با توجیه پیشینی است ، اما «حجاب» به خودی خود ، تکلیفی عقل گریز با توجیه پسینی است. «عفاف» ، مصالح و مفاسدی برای جامعه دارد و در نتیجه ، تکلیفی اجتماعی است ، اما «حجاب» به خودی خود و صرف  نظر از موارد انطباق با «عفاف» مصالح اجتماعی ندارد و از باب مراعات دستورات تعبدی برای فرد مفید است.

    کلید واژگان: عفاف, عفت, حجاب, مرزهای حجاب و عفاف, فقه, اخلاق
    Mahdi Shajarian *

    This paper’s central aim is to analyze fully the distinctions between the jurisprudential concept of veil and the moral concept of chastity. This difference has not been clearly explained in the literature and they have been mistakenly taken for one another in social rules. Adopting a descriptive, analytical, and critical method in the form of library research, the present research seeks to draw seven main distinctions between them. While “veil” in the sense of women’s body covering is an external jurisprudential obligation, “chastity” in the sense of abstinence in regard to sexual activities is an internal moral virtue. Every man and woman is obliged to perform chaste actions whereas every woman is not obliged to wear a veil. “Veil” can be seen as a quantitative measurable indicator but “chastity” can be seen as a qualitative cultural indicator. “Chastity” is a rational duty with a priori justification; in contrast, “veil” is a duty unconcerned with rationality which can be justified a posteriori. “Chastity” has advantages and disadvantages for society and thus is a social duty; on the contrary, “veil” as such does not have social advantages regardless of its overlap with “chastity” and it is useful for a person to wear a veil only because of the obedience of divine commands.

    Keywords: chastity, continence, veil, jurisprudence, Ethics
  • مهدی شجریان*
    عدالت جنسیتی؛ به معنای عدالت استحقاقی میان زنان و مردان، در سطح واقعی ملازمه ای با برابری میان آنان ندارد؛ اما در سطح ادراکی هنگامی که نابرابری وجود داشته باشد، نیازمند توجیه خواهد بود. در فقه اسلامی احکام فردی و اجتماعی متمایز میان زنان و مردان، فراوان هستند. گفتمان رایج فقیهان در قبال این احکام، عدم تغییر است. در این نوشتار عملکرد گفتمان مذکور، در قبال عدالت جنسیتی واقعی و ظرفیت سازی برای ادراک عدالت جنسیتی با روش تحلیلی بررسی شده است.این گفتمان با تکیه بر برخی مبانی نظری نظیر «محدود شمردن عقل در مقام استنباط»، «تکیه بر حکمت مطلق شارع» و «تکیه بر اجماع و شهرت»، درصدد فهم و استنباط فتاوای تمایز است. برخی از طرفداران این گفتمان نیز می کوشند تا از منظر کلامی، حکمت های این تمایزات را تبیین کنند. بر اساس یافته های مطالعه، مبانی نظری مذکور توان توجیه تمامی این تمایزات را ندارند و از سوی دیگر، ذکر حکمت های مذکور نیز تمام فتاوای تمایز را توجیه نمی نماید، در نتیجه این گفتمان در مواجهه واقعی و ادراکی با مسیله عدالت جنسیتی وضعیت مطلوبی ندارد و لازم است در استنباط های فقهی، از طریق «اجتهاد در اصول استنباط» و نیز «بازنگری در ادله فقهی» با نظر به اقتضایات اجتماعی عصر کنونی، در فتاوای تمایز باز پژوهی صورت پذیرد.
    کلید واژگان: عدالت جنسیتی, احکام فقهی زنان, فقه اسلامی, استنباط فقهی, ادراک عدالت
    Mahdi Shajarian *
    Deserving justice between men and women is the meaning of "gender justice" which is not related to equality between them at the real level. But at the perceptual level, when there is inequality in it, it will need to be justified. In Islamic jurisprudence, there are many individual and social rulings that differentiate between men and women. The common discourse of jurists regarding this fatwa is non-change. Meanwhile, the central issue of the article is how the performance of the said discourse is evaluated in terms of real gender justice and capacity building for the perception of gender justice. This research tries to examine the said discourse with a critical analytical method.This discourse, relying on some theoretical foundations such as "limiting reason in the position of inference", "relying on the absolute wisdom of the Shariah" and "relying on consensus and reputation", tries to infer the fatwa of distinction. Some supporters of this discourse also try to explain the wisdom of these distinctions from a verbal perspective.According to this article, on the one hand, the mentioned theoretical foundations are not able to justify all these distinctions, and on the other hand, the mention of the mentioned wisdoms will not justify all the fatwas of distinction. These problems cause this discourse to face gender justice neither at the real level nor at the perceptual level. Therefore, it is necessary in jurisprudential inferences, through "ijtihad in the principles of inference" and also "revision of jurisprudential evidences". According to the social requirements of the current era, the differentiation fatwa should be re-examined.
    Keywords: Gender Justice, Jurisprudence of women, Perception of justice
  • مهدی شجریان*
    مبانی کلان خداشناسی در عرصه عدالت جنسیتی از منظر حکمت متعالیه چیست؟ عدالت استحقاقی در مورد زنان و مردان به سامان نمیرسد، مگر اینکه پیشتر برخی از مبانی نظری لازم کشف شوند. یکی از مهمترین این مبانی، نوع نگرشی است که محقق عدالت جنسیتی به مبدا هستی دارد. این امر موجب شده که فمینیستها نیز تلاشهای الهیاتی فراوانی را صورتبندی کنند. در این میان، حکمت متعالیه نیز -که در عرصه خداشناسی مباحث فراوان و بدیعی عرضه کرده است- میتواند از اینمنظر بازخوانی شود. براساس مبانی حکمت متعالیه، مبدا هستی، کامل مطلق است و برخلاف باورهای فمینیستی هیچ نقص و محدودیتی در آن وجود ندارد. این کامل مطلق، تمام شئون هستی را تدبیر میکند و همین امر موجب میشود که هر مخلوقی و ازجمله زنان، به دلیل تعلق تامی که به او دارند، قدر و منزلتیابد. تشریع و قانونگذاری یکی از شئونی است که در دایره ربوبیت مطلق او وارد است و بدینسان اراده او در تشخیص قوانین مربوط به زنان و مردان مرجعیت دارد. خداوند در حوزه تکوین، خلقت متمایز زن و مرد را حکیمانه رقمزده است و هیچیک از این دو برخلاف برخی برداشتهای فمینیستی، مخلوقی ناقص و محکوم به بینظمی نیستند. در حوزه تشریع، قوانینی که از ناحیه او تعالی صادر میشوند نیز قوانینی حکیمانه هستند و درنهایت در رابطه میان خداوند و مخلوقاتش «حق طاعت » امری مسلم است؛ بنابراین در تنظیم اصول هنجاری عدالت جنسیتی نمیتوان از اوامر و نواهی الهی غفلت کرد.
    کلید واژگان: عدالت جنسیتی, حکمت متعالیه, خداشناسی, فمینیسم, اوصاف کمالیه الهی
    Mahdi Shajarian *
    What are the fundamentals of macrotheology in the field of gender equality from the perspective of transcendental theosophy? Meritorious for justice for women and men will not be achieved unless some necessary theoretical foundations are explored first. One of the most important of these foundations is the type of attitude that the researcher of gender equality has towards the origin of existence. This has caused feminists to formulate many theological efforts. In this regard, transcendental theosophy - which has presented many and innovative topics in the field of theology - can be demonstrated from this perspective. According to the principles of transcendental theosophy, the origin of existence is the absolute perfection, and as opposed to the feminist beliefs, it has no defects or limitations. This absolute perfection arranges all the affairs of the existence and this causes every creature, including women, to be appreciated and dignified because of their complete belonging to him. Legislation is one of the things that is included in the domain of his absolute sovereignty, and thus his will has dominance in deciding over the laws related to women and men. In the field of creation, God has wisely fashioned the distinct creation of men and women, and neither of these two, contrary to some feminist perceptions, are incomplete creatures and condemned to disorder. In the field of legislation, the laws that are issued by His Highness are also wise laws, and ultimately, in the relationship between God and His creatures, the "right to obey" is absolute; Therefore, in setting the normative principles of gender equality, one cannot neglect the commands and decrees of God.
    Keywords: Gender Equality, Transcendental Theosophy, Theology, Feminism, Attributes Of Divine Excellence
  • مهدی شجریان*
    در مطالعات معاصر درباره مسایل زنان، سهم به کارگیری عقل در استنباط احکام شرعی چگونه تبیین می شود؟ مطالعه پیش رو با روش تحلیلی انتقادی از خلال منابع معاصر، پاسخ این پرسش را می کاود. این مطالعات گاهی از عقل مذکور در مقام کشف «حکم اولی» شرع بهره برده اند و از «تقدم حکم عقل مستقل بر نصوص»، «قاعده عدالت به حکم عقل عرفی»، «اعتبار حکم ظنی عقل» و «سیر تکاملی عدالت» سخن گفته اند و گاه در مقام کشف «حکم ثانوی» شرع از عقل استفاده کرده و از «کشف عقلانی مصلحت» و «کشف عقلانی عدالت در مقام اجرا» سخن گفته اند. به نظر می رسد عقل هرچند در پیشینه رایج فقه، کاربرد چندانی ندارد، در مطالعات فقهی معاصر در مسایل زنان، دامنه کاربرد آن تعمیم یافته است و به نحوی از «عقل ظنی» برای استنباط برخی فتاوای فقهی بهره برده شده و از این منظر، عقل در عرض ظنون معتبره دیگر قرار گرفته است. این مطالعات فرصت مغتنمی برای فعال شدن ظرفیت عقل در فقه هستند؛ درعین حال لازم است مبنای حجیت عقل ظنی در آنها و کیفیت خروج آن از اصل اولیه حرمت عمل به ظنون، بیشتر تبیین شود و نقاط ابهام و برخی اشتباهات ظاهرا موجود در آنها تصحیح شود.
    کلید واژگان: مسائل فقهی زنان, عقل, عقل ظنی, عدالت, مصلحت
    Mahdi Shajarian *
    How the contribution of the application of reason in inference of Sharia rules is explained in contemporary studies regarding women's issues. This study aims to address this question by applying an analytical-critical method, through contemporary sources. These studies have sometimes used the foresaid reason in the condition of discovering the “sovereign rule" of Sharia and have attributed the "precedence of the independent rule of reason over texts", "the rule of justice based on the rule of common sense", "the validity of the presumptive rule of reason" and "the evolutionary process of justice". Moreover, they also applied reason to discover the "secondary rule" of the Sharia, and they addressed the "rational discovery of expediency" and the "rational discovery of justice at the point of execution". It seems that though reason is not used much in the common background of jurisprudence, the scope of its application has been generalized in contemporary jurisprudential studies regarding women's issues. Indeed," presumptive reason" has been used to derive some jurisprudential Fatwas, from this point of view, reason is included among other valid conjectures. These studies are a great opportunity to activate the capacity of reason in jurisprudence, but at the same time, it is necessary to explain the basis of the validity of presumptive reason in them and to define the quality of its departure from the basic principle of sanctity of action to presumption, and to correct the ambiguities and some seemingly apparent mistakes in them.
    Keywords: Jurisprudential issues of women, reason, presumptive reason, Justice, expediency
  • مهدی شجریان*
    عدالت جنسیتی به معنای «عدالت استحقاقی در مورد زنان و مردان» است. گفتمان تغییر می کوشد نابرابری های فقهی میان زن و مرد را برای دستیابی به این امر کاهش دهد. هدف این پژوهش واکاوی متدولوژی این گفتمان و ارایه نقشه راه روشمندانه مطلوب برای دستیابی به عدالت جنسیتی است. در این راستا با روش تحلیلی انتقادی، آثار نویسندگان پس از انقلاب اسلامی در خصوص این نابرابری ها بررسی شده اند. در ذیل این گفتمان «رویکردهای غیرفقهی و روشنفکرانه» در اعتبار کتاب و سنت خدشه می کنند اما رویکردهای فقهی و شبه فقهی همچنان بر اعتبار فی الجمله ادله فقهی اصرار دارند. در ذیل این رویکردهای اخیر نیز، «رویکرد تغییر در اجرا»، دامنه تغییر را صرفا در مرحله اجرای این احکام می شمارد. «رویکرد تغییر در افتاء»، مرحله استنباط این احکام را دستخوش تغییر دانسته، با «کشف فروع جدید» و بازنگری در ادله با روش های مرسوم در فقه شکل می گیرد و رویکرد «وضع اصول جدید» با اجتهاد در خود قواعد استنباط حکم شرعی و دستیابی به روش هایی نوین به اظهار نظرهای فقهی جدید دست می یابد. صرف نظر از اشکالات صغروی که در این رویکردها وجود دارد، فی الجمله صورت بندی های کبروی آنها قابل قبول است و نظم مطلوب در آن ها برای دست یابی به عدالت جنسیتی بدین شرح است: یکم وضع اصول جدید و بازنگری در قواعد استنباط؛ دوم کشف فروع جدید و بازنگری در ادله؛ سوم رویکرد تغییر در اجرا در فرضی که نابرابری مفاسدی به دنبال دارد و چهارم گفتمان ثبات در فرضی که هیچ تغییر موجهی حتی در مقام اجرا به اثبات نرسد.
    کلید واژگان: ححقوق زنان, روش شناسی فقهی, اجتهاد در فروع, اجتهاد در اصول, عدالت جنسیتی
    Mahdi Shajarian *
    Gender justice means entitlement justice for women and men. The discourse of change seeks to reduce the jurisprudential inequalities between men and women in order to achieve this justice. The purpose of this study is to analyze the methodology of this discourse and provide a desirable methodological roadmap for achieving gender justice. In this regard, by analytical-critical method, the works of writers after the Islamic Revolution on these inequalities have been studied. Under this discourse, "non-jurisprudential and intellectual approaches" undermine the credibility of the book and tradition. But jurisprudential and quasi-jurisprudential approaches still insist on the validity of some jurisprudential arguments. Under these recent approaches, the "change approach in implementation" considers the scope of change only in the implementation stage of Sharia rules. The "change approach in infallibility" considers the stage of inference of  Sharia rules to be changed, and is formed by "discovering new branches" and revision the reasons with the conventional methods in jurisprudence. And the "setting of new principles approach" achieves new jurisprudential ideas by ijtihad in the rules of inferring the Shari'a ruling themselves and acquiring new methods. Despite some criticisms of these approaches, some of their rules are acceptable. And the desired order in them for achieving gender justice is as follows: First, the establishment of new principles and the revision of the rules of inference; Second, discovering new branches and revision the reasons; Third is the change approach in implementation on the assumption that  inequality leads to corruption, and fourth is the discourse of stability on the assumption that no justified change is proven even in the execution stage.
    Keywords: Women's Rights, Jurisprudential methodology, Ijtihad in branches, Ijtihad in principles, Gender Justice
  • مهدی شجریان*

    آیا زن انسان برتر است یا مرد؟ این پرسش در آراء فمینیستی پاسخ های مختلفی دارد. برخی از فمینیست ها ملاک برتری زن یا مرد را در تمایزات جنسی و طبیعی آن ها جستجو کرده و نفس بهره گیری از اندام تولید مثل خاص یا قوای جسمانی و... را دلیل برتری یک جسم بر دیگری محسوب می کنند و برخی دیگر این ملاک را در تمایزات جنسیتی، اجتماعی و برساختی آن ها کاویده و حضور در سپهر اجتماعی و به کارگیری ابزار تولید فرهنگ و... را عامل برتری می شمارند. این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی، پاسخ این پرسش را از مبانی حکمت صدرایی استنباط می کند. بر اساس این مبانی هر دو گرایش فمینیستی غیرقابل قبول است. انسان برتر انسانی است که در کمالات وجودی سعه بیشتری دارد و این سعه، با فعلیت مراتب عقل عملی و نظری محقق می شود. تمایز جنسی میان زن و مرد، به خودی خود موجب فعلیت این مراتب یا مانع از تحقق آن ها نمی شود چنانچه تمایزات جنسیتی نیز تنها اگر مورد تایید عقل نظری و عملی باشند موجب برتری فرد انسان می گردد. ملاصدرا در کتب مختلف خود اظهارات فراوانی در خصوص شخصیت زن نیز دارد که به باور این تحقیق هیچ یک منافات با نتیجه مذکور نداشته و صراحتی در فرودست محسوب کردن زن ازآن جهت که زن است ندارند.

    کلید واژگان: ملاصدرا, زن, جنس, جنسیت, فمینیسم, حکمت صدرایی
    Mahdi Shajarian *

    English Which man and woman are superior to humans? This question has different answers on feminist ideas and each feminist has responded in some way. Some feminists seek the criterion of male or female superiority in their sexual and natural differentiation and others see this criterion in their gender, social and behavioral differentiation. This research uses a descriptive-analytical method to answer this question by the principles of Transcendent Philosophy and researches about it. Based on these principles, both feminist tendencies are unacceptable. The superior human is a human being who is far greater in being and this greatness is created by the realization of the stages of practical and theoretical reason. A more perfect human being is a human being who has more intellect. Sexual differentiation between men and women does not in itself create or hinder this stages and gender differentiation can only lead to human excellence if it is endorsed by theoretical and practical reason. In his various books, Mulla Sadra also has many words about the female character but this study does not believe any of them contradict this result and none of these words definitively defines a woman as being a second sex and in her opinion, a woman is not the second sex.

    Keywords: Mulla sadra, Woman, sex, Gender, feminism, Transcendent Philosophy
  • مهدی شجریان*

    آیا فعالیت های سیاسی و حضور در عرصه های اجتماعی موجب سعادت انسان می شود؟ برخی فمینیست ها به این پرسش پاسخ مثبت می دهند. به باور آن ها مردان با تصاحب نقش های سیاسی سعادتمند تر از زنان هستند و جایگاه فراتری به خود اختصاص داده اند. در این میان نقش پرهزینه مادری نیز به این امر مدد می رساند. بر همین اساس زنان برای دستیابی به سعادت و جایگاه فراتر، باید نقش مادری را محدود کرده، نقش های سیاسی و اجتماعی را به تصاحب خود درآورند. بر اساس حکمت صدرایی چنین نگاه مطلقی قابل قبول نیست. ملاک سعادت، «سعه وجودی» انسان است که در ضمن بهره مندی از مراتب عقل نظری و عملی محقق می گردد و افراد انسان به فراخور علم و عملی که دارند مراتب تشکیکی سعادت را کسب می کنند. سقف مطالبات انسان محدود به عالم ماده نیست بلکه برای کسب مراتب سعادت، به عوالم برتر نیز می اندیشد و سعادت خویش را در ورای آن ها نیز جستجو می کند. بر این اساس نقش های سیاسی و اجتماعی و نیز نقش مادری اگر در ضمن مراتب عقل نظری و عملی قرار گیرند و موجب تداوم حرکت جوهری اشتدادی انسان به سمت اعلی مراتب کمال گردند، مرتبه ای از سعادت را فراهم می آورند و الا اگر موجب سقوط انسان نشوند، اثری در این حوزه ندارند و هرگز نمی توان هیچ یک از آن ها را به قول مطلق ملاک سعادت محسوب کرد.

    کلید واژگان: فمینیسم, حکمت صدرایی, ملاک سعادت, انسان شناسی, حرکت جوهری
    Mahdi Shajarian *

    Do political activities and presence in the social arena cause human perfection? Some feminists respond positively to this question. They believe men are more perfection than women because of their political roles. In the meantime, the costly role of the being a mother also helps this. Therefore, in order to achieve perfection, women must limit their maternal role and take over political and social roles. According to Transcendent Philosophy, such an absolute view is not acceptable. The criterion of perfection is the extent of existence of human beings, which is realized while benefiting from the level of theoretical and practical reason. The ceiling of human desires is not limited to the material world but also strives to reach the higher worlds and search for their perfection in them. Thus, if the political and social roles as well as the maternal roles are proportionate to the theoretical and practical reason and lead to the continuation of the Substantial motion in levels of existence, they create a degree of perfection. These things by itself have no effect on perfection of human and none of them can be regarded as an absolute criterion of perfection.

    Keywords: Feminism, Transcendent Philosophy, criterion of perfection, anthropology, Substantial motion
  • مهدی شجریان*
    اندیشمندان حوزه عدالت پژوهی تعاریف متکثر و چه بسا غیر قابل جمعی از عدالت ارایه داده اند. دراین میان چگونه می توان به حقیقت مفهومی عدالت از میان این تعاریف گسترده دست یافت؟ پاره ای از این تعاریف «صوری» هستند و بدون ارایه معیار تحقق عدالت، قالب شکل گیری آن در عرصه های مختلف را ترسیم می کنند. متقابلا تعاریف «محتوایی» بر ارایه معیار یا معیارهایی معین برای تحقق عدالت تاکید دارند. نگارنده این تحقیق از طرفی بر این باور است که اولا تعاریف صوری در تبیین مبادی تصوری حوزه عدالت پژوهی بر تعاریف محتوایی تقدم دارند و تعاریف محتوایی در حد «مسایل» عدالت پژوهی قرار دارند، نه در مرز «مبادی تصوری» آن. ثانیا در میان تعاریف صوری مختلف، تعریف عدالت به «اعطای حق به صاحب حق» کامل ترین تعریف است و می توان با استفاده از نظریه اعتباریات علامه طباطبایی و افزودن دو قید «اعتباری و حکیمانه» به این تعریف، به حقیقت مفهومی عدالت نزدیک تر شد. عدالت پژوه بر پایه این تعریف، به دنبال حقوق و امتیازاتی است که نظام تکوین به افراد اختصاص نداده است و لازم است با اعتبار آن ها که ریشه در واقعیت های عینی خارجی دارند حیات اجتماعی مطلوب را ایجاد کرد. این حقوق صدق و کذب نخواهند داشت. بلکه اگر اعتبار آنها ریشه در واقعیات عینی داشت، حکیمانه و در غیر این صورت لغو خواهند بود. بر پایه این تعریف، اهمیت مباحث فلسفی برای دست یابی به حقوق اعتباری حکیمانه نیز نمایان گردیده، سر اختلاف عدالت پژوهان در تبیین معیارهای عدالت نیز روشن می شود.
    کلید واژگان: عدالت, عدالت صوری, عدالت محتوایی, حق اعتباری, اعتباریات علامه طباطبایی
    Mahdi Shajarian *
    The intellectuals on justice research have proposed various definitions of justice though irreconcilable. How may one get the true meaning of justice from among those many definitions? Some of them are formal merely developing a framework for different fields without any criterion for its application on realities. On the contrary, content-based definitions highlight determined criterion or criteria for the realization of justice.  The author is first of the view that formal definitions take precedence over those of content in term of the explanation of conceptual principles of justice. Content-based definitions concern issues of justice, rather than the boundaries of its "conceptual principles". Secondly, from among those conceptual definitions, "giving the right to the rightful" is the most complete one. We can get closer to the true meaning of justice if we make use of Allamah Tabatabaii's theory of mental considerations adding two terms of "wisely and mental construct" to it. According to this definition, a justice researcher seeks for the rights and advantages that the system of creation has not given to the people, nonetheless, it is necessary to construct them -they are rooted in concrete realities outside- in the mind in order to create a desired social life. As to those rights, we cannot say that they are true or false. If their consideration is rooted in concrete realities, then it is wise to act upon, or else they are null and void. This definition proves the significance of philosophical discussions for gaining the wisely constructed rights, and also shows the secret of discrepancies of the researchers in their explanation of the criteria of justice.
    Keywords: Justice, formal justice, content-based justice, mentally-constructed right, Allammah Tabatabaii's theory of considerations
  • مهدی شجریان*
    از منظر نامه های نهج البلاغه، یکی از مهم ترین اصول راهبردی در عرصه حکمرانی، اصل «جلب رضایت عمومی» است و تحقق آن نیازمند طرح عملیاتی درازمدت می باشد. مسئله کانونی مقاله این است که: «از منظر نامه های نهج البلاغه با چه راهکارهایی می توان این اصل راهبردی را محقق ساخت؟» از مجموع این نامه ها، می توان برای تحقق این اصل، راهکارهای عملیاتی متعددی را با روش تحلیلی - توصیفی، استنباط کرد. این راهکارها در جنبه سلبی، عبارت از پنج اصل: «پرهیز از استبداد»، «پرهیز از ویژه خواری»، «پرهیز از بدعهدی»، «پرهیز از خشونت» و «پرهیز از اجبار مردم» بوده و در جنبه ایجابی، عبارت از هفت اصل: «لزوم حمایت از اقشار آسیب پذیر»، «لزوم اطلاع رسانی به مردم»، «لزوم همراهی با آنان در سختی ها»، «لزوم امنیت عمومی در بیان انتقاد»، «لزوم رعایت برابری در تعامل با آنان»، «لزوم ارتباط مستقیم» و «لزوم عذرخواهی در فرض اشتباه» می باشند. این نوشتار بر این باور است که اصل راهبردی «جلب رضایت عمومی»، هرچند در سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت، به صورت ضمنی موردتوجه است؛ اما بااین همه، نگاه همه جانبه به آن موردتوجه نبوده و برخی از راهکارهای عملیاتی فوق به کلی در آن مطرح نشده اند؛ به همین روی لازم است در تکمیل و ارتقا این سند، این اصل مورد اهتمام قرارگیرد و بر همین اساس پیشنهاد هایی ارایه شده است.
    کلید واژگان: نامه های نهج البلاغه, راهبرد, جلب رضایت عمومی, امام علی(ع), سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت
    Mahdi Shajarian *
    From the point of view of Nahj al-Balagha's letters, one of the most important strategic principles in the realm of governance is the principle of "general satisfaction", which requires a long-term operational plan and successful implementation of it requires several tactics. The main issue of the paper is that from the perspective of Nahj al-Balaghah's letters, what Tactics can this strategic principle be realized? From the Nahj al-Balaghah letters, we can deduce a number of operational tactics with a descriptive analytical method to realize this strategic principle. These tactics in the aspect of negation are five principles: abstaining from autocracy, avoidance of rente, avoidance of bad promise, avoidance of violence and avoidance of coercion of the people. In a positive aspect, there are seven principles: support for the needy, informing people, accompanying them in hardship, allowing them to criticize, treating them equally, direct communication and apologizing for the wrong assumption. This paper believes that the strategy of "general satisfaction" is not fully addressed in the Islamic Basic Document of Iran, and some of the above principles have not been addressed; therefore, it is necessary to consider this principle in completing and promoting it. The basis of the proposals has been raised.
    Keywords: Strategy, Tactics, General Satisfaction, Imam Ali, Islamic Basic Document of Iran
  • مهدی شجریان*

    به باور فمینیست ها جنسیت در معرفت و شناخت اثرگذار است و علوم بشری به دست مردان و متناسب با منافع آنها صورت بندی شده و سرکوب زنان را توجیه می کند. منتقدین در مقابل، بر این باورند که اولا در این دیدگاه میان ملاک صدق معرفت و منشا پیدایش آن خلط شده، در نتیجه «مغالطه تکوینی» رخ داده است و ثانیا لازمه آن قبول «پلورالیسم معرفتی» است. به باور این نوشتار دقت در لوازم نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، تحلیل نوینی در این حوزه ارایه می دهد. بر اساس این تحلیل می توان از «تاثیرگذاری علی» جنسیت در سطح شکل گیری معلومات اعتباری سخن گفت. در نتیجه جنسیت معرفت های اعتباری را اثبات نکرده، بر خلاف باور منتقدین «ملاک صدق» آنها محسوب نمی شود اما می تواند آنها را ایجاد و انشاء کند. در این میان برای دستیابی به معرفت های اعتباری حکیمانه، درصورتی که اعتبار کننده، اولا از شناخت پیشینی کافی نسبت به هستی، انسان و رابطه این دو برخوردار باشد و ثانیا محصور در جنسیتی خاص نباشد، می تواند به اعتباریات حکیمانه بیشتری دست یابد. در نتیجه محل تامل در دیدگاه فمینیست ها عدم توجه به تاثیرگذاری این شناخت های پیشینی است نه توجه به تاثیرگذاری جنسیت. در این میان باور به معرفت های پایه، می تواند از فروغلطیدن در پلورالیزم معرفتی نیز جلوگیری کند. در این مقاله با تاکید بر نظریه اعتباریات، دو انتقاد مذکور به تفصیل مورد بررسی قرار می گیرند.

    کلید واژگان: معرفت شناسی فمینیستی, جنسیت, نظریه اعتباریات, علامه طباطبایی
    Mahdi Shajarian *

    Feminists believe that gender is influential in knowledge and cognition, and that various knowledge is formulated by men in accordance with their interests and justifies the oppression of women. On the contrary, critics believe that in this view, firstly, there is a confusion between the criterion of the truth of knowledge and its origin, resulting in a "developmental fallacy" and secondly, it causes "epistemic pluralism". According to this article, the accuracy of Allameh Tabatabai's Theory of Considered Things tools provides a new analysis in this discussion. Based on this analysis, we can talk about the "causal effect" of gender on the level of formation of  considered things. Thus, gender does not prove  considered things and, contrary to critics' beliefs, is not their "criterion of truth," but it can create them. In the meantime, in order to attain wise  considered things, if a person has sufficient prior knowledge of existence, human, and the relationship between the two, and is not confined to a particular gender, he can attain more wise  considered things. Thus, neglecting the influence of these previous cognitions is a mistake of the feminist view, not a belief in the influence of gender. In the meantime, believing in basic knowledge can also prevent one from falling into epistemic pluralism. In this article, the two criticisms with emphasis on theory of considered things are examined in detail.

    Keywords: Feminist epistemology, Gender, theory of considered things, criterion of truth, Allameh Tabatabai
  • مهدی شجریان

    در میان رویکردهای موجود در تعریف عدالت جنسیتی، صحیح‌ترین رویکرد کدام است؟ نحوه تعریف عدالت جنسیتی در نتایج عملی و نظری این حوزه تاثیرگذار است. این مقاله با روش تحلیلی انتقادی، آثار معاصر فمینیستی و نویسندگان فارسی‌زبان در باب عدالت جنسیتی را مطالعه کرده و به‌صورت کلی، دو رویکرد در تعریف عدالت جنسیتی اصطیاد نموده است: «عدالت مساواتی»، هرگونه تمایز جنسیتی و قانونی میان زن و مرد را مغایر عدالت محسوب می‌کند و درواقع، برابری در همه ساحت‌ها را معیار تحقق عدالت جنسیتی می‎شمارد. متقابلا «عدالت استحقاقی»، برابری یا نابرابری را معیار عدالت نمی‌شمارد؛ بلکه هر یک را بر پایه مطالعات دقیق پیشینی، محتمل می‌داند و از این طریق، از پیش‌داوری در معیار عدالت جنسیتی احتراز می‌کند. به باور این مقاله، رویکرد عدالت استحقاقی، کامل‌ترین رویکرد در تعریف عدالت جنسیتی است و لازم است در این زوج ترکیبی، برخلاف گرایش غالب فمینیستی و به‌منظور احتراز از نسبیت در هنجارهای حوزه عدالت جنسیتی، از جنسیت نیز دوگانه متعین «زن و مرد» را اراده نمود و در نتیجه در عدالت جنسیتی، معنای «عدالت استحقاقی در مورد زنان و مردان» را اراده کرد.

    کلید واژگان: عدالت جنسیتی, جنس, جنسیت, عدالت مساواتی, عدالت استحقاقی
    Mahdi Shajarian

    Which of the following approaches to defining gender justice is the most correct? The way gender justice is defined impacts on the practical and theoretical results of this field. Using an analytical-critical method, the present article studies contemporary feminist works by Persian-language writers on gender justice, and discovers two general approaches to the definition of gender justice. “Equality justice” is one of them, which regards any gender and legal discrimination between men and women as against justice and, in fact, considers equality in all areas to be the criterion for realizing gender justice. “Desert justice”, on the other hand, does not view equality or inequality as the criterion of justice; rather, it considers either of them to be possible on the basis of careful prior studies, and thus avoids prejudice towards the criterion of gender justice. According to this article, desert justice approach is the most complete approach to defining gender justice and in order to avoid relativity in the norms of the realm of gender justice, it is necessary, in this combined pair, to define gender as the definite “man and woman” duality, and thus to define gender justice as “desert justice to men and women” contrary to the prevailing feminist trend.

    Keywords: gender justice, sex, gender, equality justice, desert justice
  • مهدی شجریان*، احمد واعظی
    ملاصدرا چه نگاهی به زن دارد؟ هرچند تفسیر ماهیت زن و تبیین راز تفاوت های او با مرد به صورت مستقل مسئله ملاصدرا نبوده است اما می توان از خلال مبانی هستی شناسی و انسان شناسی او پاسخ به این پرسش را استنباط کرد. از منظر حکمت صدرایی انسان بودن در تفسیر مشهور مشایی، تمام حقیقت افراد انسان نیست و آنچه موجب تمییز انسان از سایر موجودات می شود نه نطق به معنای «ادراک کلیات» بلکه نطق به معنای «نفس ناطقه قدسیه» است. تمام حقیقت انسان ها در سایه حرکت جوهری اشتدادی این نفس ناطقه به سمت اعلی مراتب وجود تعین پیدا می کند به گونه ای که هر یک از زن و مرد تبدیل به واحد مستمری می شوند که از کمترین مراتب وجود تا مرز بی نهایت امکان حرکت دارند. ملاک برتری در این حرکت، بهره مندی از مراتب علم و عمل است. بر همین اساس تمایزات جنسی و جنسیتی به خودی خود، عامل برتری یکی از زن یا مرد بر دیگری نیست بلکه بهره مندی از مراتب متفاوت وجود، در سایه فعلیت مراتب علم و عمل است که مرتبه سعادت و کمال هر فرد از انسان را می نمایاند. در انتهای مقاله عبارتی چالش برانگیز از ملاصدرا در خصوص زن، و توجیهاتی که برای آن آورده شده است نیز مورد بررسی قرار گرفته است.
    کلید واژگان: زن, ملاصدرا, انسان شناسی, حرکت جوهری, ملاک برتری انسان ها
    Mahdi Shajarian *, Ahmad Vaezi
    The main point of this article is Mulla Sadra’s view about women.
    Although interpretation of the nature of woman and explaining the mystery of her differences from men has not been an independent problem for Mulla Sadra, the answer to this question can be implied from his ontological and humanistic principles. From Mulla Sadra’s philosophical point of view, humanness, in the famous Peripatetic interpretation, is not the entire reality of human beings and what distinguishes between man and other creatures is not speech in the meaning of “intellection”, rather, it is speech in the meaning of “sacred rational soul”. The entire reality of human beings is determined in light of the intensifying substantial motion of this rational soul toward the highest ranks of existent, in such a way that each one of men and women would turn into a continuous unit that has the capacity for movement from the lowest ranks of being to borders of infinity. The criterion for superiority in this movement is enjoyment of the ranks of knowledge and action. Accordingly, the sexual and gender differences are not in themselves a factor of superiority of either man or woman over another; rather, it is the enjoyment of different ranks of existence in light of actualization of knowledge and action that indicates each human being’s level of felicity and perfection. In the ending part of the article a challenging phrase of Mulla Sadra about women and the justifications brought up for it would also be surveyed.
    Keywords: women, Mulla Sadra, Humanism, Substantial Motion, superiority criterion of human beings
  • Mahdi Shajarian *

    Regarding the structure of government and the interconnection of its components, we can speak of justice on two levels. First, the "structural justice" level together with the question, "what normative principles guarantee the realization of "justice"-as 'placing everything where they belong to in the structural arrangement of the components of government?" And second, the "poststructural justice" level together with the question, "what principles guarantee the 'justice' with the same definition, after the formation of the structure of government?" This study asks the mentioned questions upon Nahj al-Balagha's letters. Besides, it infers the answers to those questions by discovering distinctive principles at the two levels of "justice in the structure of government" and "justice after the formation of the structure of government" using the descriptiveanalytical method and searching in the library resources. The letters of Nahj al-Balagha present norms for the two fields of "employee recruitment" and "post-recruitment'; as they offer standards for the two areas of "relation with people" and "relation with the enemy" regarding post-structural justice. Despite the simplicity of the government structure in Imam Ali's era, this study believes that meeting the mentioned principles leads complex structure of the modern governments and results of their activities to notable levels of "justice in the structure of government

    Keywords: Imam Ali (Peace be upon him), structural justice, post-structural justice, government
  • مهدی شجریان*، احمد واعظی
    مبدا هستی در الهیات فمینیستی چگونه تصویر می شود و حکمت صدرایی چه انتقاداتی به این تصویر دارد؟ فمینیست ها در تلاش های نظری خود در راستای اصلاح وضعیت زنان، به اصلاح باورهای الهیاتی در خصوص مبدا هستی نیز پرداخته و کوشیده اند با نقد خدای جنسیت زده در تفکرات رایج مسیحی، به ارایه تصویری از آن بپردازند که توجیه گر تلاش های فمینیستی در راستای احیای حقوق زنان باشد. این تحقیق بر اساس روش توصیفی تحلیلی و با جستجو در آثار فمینیستی معتقد است برخی فمینیست ها در «الهیات تعالی» جایگاه مبدا هستی را از خدای مسیحیت بالاتر برده و برخی دیگر در «الهیات تنزل» آن را به زیر کشیده اند. الهیات تنزل با ترسیم خدای متوهم، متغیر، مونث، مادی و غیرمتعالی می کوشد جایگاه زن را تعالی بخشد و حقوق ازدست رفته او را جبران کند. تعالی زن به قیمت تنزل الهی موردقبول حکمت متعالیه نیست؛ بلکه تعالی زن در آن قرین با تعالی الهی است. حکمت صدرایی با اثبات برهانی دو مبنای اساسی «وجود مبدا» و «کامل مطلق بودن مبدا» الهیات تنزل فمینیستی را به چالش می کشد. درعین حال این نظام حکمی با ترسیم قابل قبولی از جایگاه زن و مرد، در عین پرهیز از تنزل مقام الهی، بستر دستیابی به حقوق ازدست رفته آنان را نیز فراهم می کند.
    کلید واژگان: حقوق خداشناسی, الهیات فمینیستی, واجب الوجود, کمال مطلق الهی, حکمت صدرایی
    Mahdi Shajarian *, Ahmad Vaezi
    How is the origin of existence depicted in feminist theology, and how this depiction can be criticized in the light of Sadra’I Wisdom? Along with their theoretical endeavor for improving the position of women, feminists have also dealt with the reformation of the theological beliefs regarding the origin of existence. By criticizing the idea of gender-oriented God in the common Christian thoughts, they have tried to represent an image that justifies feminist’s efforts in the course of the revival of women’s rights. Employing a descriptive- analytical method as well as probing into feminist's works, this study claims that some feminists in the "Theology of Transcendence" raised the status of the origin of existence higher than the Christian God; whereas some other feminists demoted it by focusing on the “Theology of Degradation". By depicting a hallucinated, variable, feminine, materialistic and non-transcendental God, the Theology of Degradation seeks to upgrade women’s status in order to compensate for their lost rights. Transcendence of women at the expense of God’s degradation is not plausible in Sadra’i Transcendental Wisdom. Indeed, woman’s transcendence according to Sadra’i Transcendental Wisdom is correlated with God’s transcendence. Hence, Sadra’i Wisdom challenges feminist Degradation Theology by representing a theorematic argument on two essential foundations of " the existence of the origin" and" absolute perfection of the origin". In addition, this system of wisdom not only depicts a plausible representation of the status of men and women, but also avoids the degradation of God’s status in order to provide the basis for achieving their lost rights.
    Keywords: theism, feminist theology, self-existent, God’s absolute perfection, Sadra’i Wisdom
  • مهدی شجریان
    مسئله اصلی این تحقیق، شناختی اجمالی از روش شناسی کتاب «معرفه الله ب الله لا بالاوهام الفلسفیه و العرفانیه» است. مدعای این کتاب «انحراف تام افکار فلسفی و عرفانی» است؛ به همین جهت بررسی روش آن برای قضاوت این ادعا، هدف مهمی است که در این نوشتار با روش توصیفی - تحلیلی پی جویی شده است. به نظر می رسد بزرگ ترین معضل این کتاب «فقدان روش تحقیق مقبول»، است؛ نویسنده کتاب، اولا در مقام نقد دیدگاه های فلسفی، متدولوژی صحیحی ندارد و به چالش هایی مانند «برداشت های غیر روشمند و واضح البطلان از عبارات فلاسفه و عرفا»، «عدم توجه به اصطلاحات این دو علم» و «تحریف در عبارات صاحب نظران این دو علم» مبتلاست؛ ثانیا نویسنده در مقام بناسازی نظام فکری جایگزین نیز توفیقی ندارد و معضل روش شناختی او «ارائه استدلال های ضعیف و عقیم» است
    کلید واژگان: متدولوژی, عبارات رهزن, تحریف, استحاله نامتناهی, صاحب معجزه
    Mahdi Shajarian
    The main issue of this research is a brief knowledge of the methodology of the book Ma`rifat Ullahi billah la bi al-Owham il-Falsafiyyati wa al-Irfaniyyah. In this book philosophical teachings and mystical teachings all have been claimed to be full distortion; therefore, the study of its method for assessing this claim is the goal of this paper followed by a descriptive-analytical method. Lack of a correct and logical method of study may be regarded as the most considerable failure of the book. As explained in the paper, the author of the work, when criticizing philosophical teachings has not used a reasonable method and, therefore, misunderstood philosophers and mystics` words, ideas and technical terms and distorted. In addition, when intending to propose a new system for the two fields, the author has not any success and his teachings and arguments may not be agreed with
    Keywords: Methodology, Misleading Expressions, Distortion, Infinite Impossibility, of Miracle
  • مهدی شجریان *
    رفتارهای برخاسته از عمل به شریعت از روی اجتهاد باشند یا از روی تقلید همواره با احتمال خطا و عدم مطابقت با لوح محفوظ مواجه اند. در همین نقطه است که گستره شریعت رخ می‏نماید و شمول یا عدم شمول آن بر این رفتارها نمایان می شود. در این تحقیق با غایت تبیین این گستره، دیدگاه های رایج در خصوص مصالح و مفاسد واقعیه با روش تحلیلی انتقادی مورد بررسی قرار می گیرد. در همین راستا، این نوشتار تاکید دارد هرچند تصویب اشعری و معتزلی می تواند به صورت چشمگیری این گستره را فراخ نماید، این دو دیدگاه با اشکالات ثبوتی عدیده ای مواجه اند. متقابلا نظریه «مصلحت تسهیل» محقق نایینی به تضییق قلمرو شریعت می انجامد؛ از این رو در این نوشتار با تاکید بر دیدگاه شیخ انصاری مبنی بر «مصلحت سلوکیه» و ارائه تقریری نوین از آن، تلاش شده هم گستره شریعت به صورتی فراخ تصویر گردد و هم از ورود اشکالات دیدگاه تصویب جلوگیری شود
    کلید واژگان: قلمرو شریعت, تصویب, تخطئه, مصلحت تسهیل, مصلحت سلوکیه
    Mahdi Shajarian *
    Behaviors arising from following shari'ah are always subject to the possibility of not being in correspondence with the fixed tablet, lawhi mahfuz. It is at this point that the realm of Shari'at shows itself and its inclusion or exclusion to behaviors becomes clear. In this research, intended to explain this realm, current views on interests and evils are analytically and critically examined. In this regard, this paper emphasizes that although the adoption of Ash'arites and Mu'tazilites may considerably expand this realm, the two views are subject to numerous significant flaws. On the cntrary, Na`ini`s theory of expediency of facilitation limits the realm of Shari'at. In this paper, therefore, with an emphasis on Sheikh Ansari`s theory of behavioral expediency, maslahati sulukiyah, and presenting a version of it, it has been tried to expand the realm of Shari'at without meeting such flaws
    Keywords: Realm of Shari'at, Taswib, Charging with Error, Expediency of Facilitation, Maslahati Sulukiyah
  • مهدی شجریان*
    یکی از ویژگی های بارز خردمندان در آیات قرآن کریم و روایات اسلامی، «اطاعت الهی» و عمل به دستورات شرع است. این مساله از اوصاف جزئی و متعددی که برای عاقلان در این متون ذکر شده اند نیز قابل استفاده است. هر چند پاره ای از این دستورات با عقل مستقل نیز قابل کشف هستند اما اکثریت قریب به اتفاق آنها نیز اینگونه نبوده و «عقل گریز» ارزیابی می شوند. بر همین اساس ضرورت دارد تا عاقلانه بودن اطاعت در قبال این دستورات تشریح گردد. نوشتار پیش رو این مساله را مد نظر قرار داده است و با روش تحلیلی – توصیفی در آیات و روایات جستجو نموده و توانسته است سه پاسخ نوین برای آن استنباط نمایند. «آیه بودن دستورات شرع» و حکایت آنها از مقصودی فراتر، «علمی بودن آنها» و تکیه این دستورات بر عنصر یقین و در نهایت «منجز بودن آنها» و دفع ضرر محتمل از طریق عمل به آنها، سه دلیلی هستند که در این نوشتار به تفصیل تبیین گردیده اند.
    کلید واژگان: قرآن, روایات, عقل, آیه, علم, دفع ضرر محتمل
    Mahdi Shajarian*
    One of the most mainfest sign of wise men in Quran and narratives is "Divine obeying" And doing" legal commandments" This subject is useable from snatch and multiple Descriptions for wise men in the passages that was told .Allthough some of this commands could be foud out by absolute mindBut not most of them .we call them " Higher than the intellect" So its nessesary to explain the fact of wise ment in obeying in front of commands. This script is covering this title. And it can explain 3 answers to this subject. In Analyze_Descriptive way By Quran and narrativesbiengsign"of legal commandment and talking about further purpos.being scientific.With leaning to the base of certitude. And in the endbeing certain "Repulse the probable harms by doing themThey are 3 reasons that are going to be explained in this script .
    Keywords: Quran, narratives, wisdom, signs, science, repulse the probable harms
سامانه نویسندگان
  • دکتر مهدی شجریان
    دکتر مهدی شجریان
    استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال