به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

mohammadreza ashrafzadeh

  • Zahra Nazari, Olyagholi Khalilipour*, Mohammadreza Ashrafzadeh, Soheil Saidian
    Aims

    This research examined climate change’s impact on the Eurasian otter’s habitat (Lutra lutra) in Khuzestan Province based on habitat modeling in R regarding climate scenarios and the MRI-ESM2-0 general circulation model.

    Materials & Methods

    72 points were recorded, and ten climatic and environmental variables were used as inputs for the models. The ROC curve, TSS, and Kappa coefficient were used to assess model accuracy using three different methods.

    Findings

    In the ROC model, AUC 0.7–0.8 indicates a suitable model, AUC 0.8–0.9 indicates a robust model, and AUC > 0.9 indicates a powerful model. In the TSS model,> 0.75 indicates excellent diagnostic power, 0.4–0.75 indicates good, and < 0.4 indicates weak diagnostic power. The Kappa coefficient (0.39–0.98) shows good prediction accuracy. The RF and GBM were the best for determining the habitat of the Eurasian otter in Khuzestan Province. River distance, BIO1, and BIO3 had the most significant role in habitat suitability. A total of 9176.185 km² of Khuzestan Province was identified as a suitable habitat. The prediction of the species’ distribution changes based on SSP126, SSP370, and SSP585 showed that this species’ habitat would decrease until 2070.

    Conclusion

    Climate change significantly affects the distribution of the Eurasian otter. Similar to other studies on animal and plant species, it leads to habitat reduction and alterations in habitat ranges.

    Keywords: Climate Change, European Otter, Suitability, General Circulation Models
  • محسن امانی شلمزاری، علی اصغر نقی پور*، عطاالله ابراهیمی، زهرا حیدری قهفرخی، محمدرضا اشرف زاده

    ذخیره سازی کربن در اکوسیستم های زمینی بخش مهمی از ذخیره سازی جهانی کربن است و نقشی حیاتی در کاهش تغییرات اقلیمی ایفا می کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات انواع کاربری/پوشش زمین بر میزان ترسیب کربن خاک و زیتوده گیاهی به عنوان یک خدمت اکوسیستمی مهم در حوزه آبخیز سفیددشت واقع در استان چهارمحال و بختیاری انجام شد. نمونه برداری از خاک و پوشش گیاهی به صورت تصادفی- سیستماتیک انجام شد. بدین منظور در هر کاربری، از 60 پلات 4 مترمربعی جهت جمع آوری خاک، زیتوده گیاهی و لاشبرگ استفاده شد. زیتوده گیاهی به روش اندازه گیری مستقیم نمونه برداری شد. نمونه های خاک نیز از عمق 0-30 سانتی متری و به تعداد 20 نمونه در هر منطقه جمع آوری شد. مقایسه بین مناطق با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون چند دامنه ای دانکن انجام گرفت. نتایج نشان داد در مجموع از منظر ذخیره کربن کل بین مناطق مورد بررسی اختلاف معنی داری وجود دارد. ذخیره کربن کل از بیشترین به کمترین به ترتیب شامل مرتع متراکم (42/46 تن بر هکتار)، مرتع نیمه متراکم (49/38 تن بر هکتار)، اراضی کشاورزی (62/31 تن بر هکتار)، مرتع کم تراکم (12/26 تن بر هکتار) و اراضی بایر (21/17 تن بر هکتار) می باشد. ارزش اقتصادی کل ذخیره کربن در هر هکتار از کاربری های بررسی شده شامل مراتع متراکم، مراتع نیمه متراکم، اراضی کشاورزی، مراتع کم تراکم و اراضی بایر به ترتیب 5446، 4516، 3710 ، 3065 و 2019 دلار تعیین شد. بنابراین می توان نتیجه گیری نمود که اجرای سیاست های مناسب برای جلوگیری و یا به حداقل رساندن تبدیل کاربری های زمینی با ظرفیت ذخیره سازی کربن بالاتر به کاربری هایی که ظرفیت ذخیره سازی کربن کمتری دارند، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

    کلید واژگان: اراضی مرتعی, پوشش اراضی, ترسیب کربن, تغییر اقلیم, توزیع کربن
    Mohsen Amani, Aliasghar Naghipour *, Ataollah Ebrahimi, Zahra Heidari, Mohammadreza Ashrafzadeh

    Carbon storage in terrestrial ecosystems is an important part of global carbon storage and plays a vital role in mitigating climate change. The purpose of this research is to investigate the effects of different types of land uses/land covers (dense rangelands, semi-dense rangelands, low density rangelands, barren lands and agricultural lands) on the amount of soil carbon and plant biomass sequestration as an important ecosystem service in Sefiddasht watershed in in Chaharmahal va Bakhtiari province. Sampling of soil and vegetation was done randomly and systematically. For this purpose, 60 plots of 4 square meters were used for collecting soil, plant material and litter. Plant biomass was sampled by direct measurement method. Soil samples were also collected from the depth of 0-30 cm and 20 samples in each area. The results showed that there is a significant difference between the investigated regions in terms of total carbon storage. The total carbon storage from the highest to the lowest in order includes dense rangelands (46.42 tons/ha), semi-dense rangelands (38.49 tons/ha), agricultural lands (31.62 tons/ha), low-density rangelands (26.12 tons) per hectare) and barren lands (17.21 tons per hectare). The economic value of the total carbon storage per hectare of the examined uses, including dense rangelands, semi-dense rangelands, agricultural lands, low-dense rangelands, and barren lands, was determined to be $5446, $4516, $3710, $3065, and $2019, respectively. Therefore, it can be concluded that the implementation of appropriate policies to prevent or minimize the conversion of land uses with a higher carbon storage capacity to land uses with a lower carbon storage capacity is of particular importance.

    Keywords: Rangelands, Land Cover, Carbon Sequestration, Climate Change, Carbon Distribution
  • مرضیه مرادی، محمدرضا اشرف زاده*، علی اصغر نقی پور

    شناخت الگوهای حضور مکانی گونه ها و وابستگی محیطی آنها یکی از اهداف اساسی در بوم شناسی و تکامل است. در حال حاضر، بسته های نرم افزاری متعددی برای مدل سازی آشیان بوم شناختی گونه ها وجود دارد. بسته نرم افزاری والاس، به عنوان ابزاری در دسترس برای محققان و متخصصان حفاظت طراحی شده است و به عنوان یک منبع ایده آل برای آموزش معرفی شده است. در پژوهش حاضر، با استفاده از 262 داده حضور کبک دری خزری و 12 متغیر محیطی و انسانی و در چهارچوب یک رویکرد مقایسه ای سه مدل Bioclim، MaxNet و MaxEnt، تحت بسته نرم افزاری والاس، پراکنش جغرافیایی کبک دری خزری در ایران مدل سازی شد. در هر سه مدل، مقدار عددی AUC عالی (0/96<) برآورد شد. بر اساس نتایج حاصل از سه مدل، حدود 4/6 تا 5/5 درصد از سطح کشور می تواند به عنوان زیستگاه مطلوب کبک دری خزری در نظر گرفته شود. بر این اساس، ارتفاعات کپه داغ، البرز، زاگرس، آذربایجان و قفقاز از اهمیت زیستگاهی بالایی برای کبک دری خزری برخوردار هستند. متغیرهای ناهمواری سطح زمین (36/8درصد)، ارتفاع (20/9درصد)، هم دمایی (18/6درصد) و بارش سالیانه (9/1 درصد) بیشترین اهمیت را در مدل سازی نشان دادند. بررسی های پژوهش حاضر، علاوه بر اهمیت استفاده از الگوریتم های مختلف در مدل سازی های پراکنش گونه ای، بر اهمیت استفاده از طیفی از متغیرها شامل توپوگرافی، پوشش گیاهی، منابع غذایی، اقلیم، گونه های هم زیست، رقابت و عوامل انسانی در مدل سازی پراکنش کبک دری خزری تاکید دارد.

    کلید واژگان: آشیان بوم شناختی, مدل سازی پراکنش گونه ای, والاس, Tetraogallus Caspius
    Marzieh Moradi, Mohammadreza Ashrafzadeh *, Aliasghar Naghipour

    Understanding the patterns of spatial presence of species and their environmental dependence is one of the basic goals in ecology and evolution. Currently, there are several software packages for ecological niche modeling of species. The Wallace software package is designed as an accessible tool for researchers and conservation professionals and it has been introduced as an ideal resource for education. In the current study, a dataset comprising 262 records on the occurrence of Caspian snowcock, along with 12 environmental and human predictors, was used. Within the context of a comparative analysis using three models—Bioclim, MaxNet, and MaxEnt—under the Wallace software package, we conducted a modeling exercise to depict the geographical distribution of the Caspian snowcock in Iran. In all three models, the high AUC values (>0.96) suggesting excellent model fit with data. Based on the results of three models, about 4.6 to 5.5 % of the study area can be considered as the suitable habitat of the Caspian snowcock. Accordingly, Alborz, Zagros Koppeh Dagh, Azerbaijan and Caucasus Mountains are of great importance as suitable habitats for the Caspian snowcock. The variables of topographical roughness (36.8 %), elevation (20.9 %), isothermality (18.6 %) and annual precipitation (9.1 %) showed the most participation in modeling. The present study emphasizes the necessity of using different algorithms in species distribution modeling and the importance of using different variables including topography, vegetation, food resources, climate, coexist species, competition and human factors in modeling the distribution of the Caspian snowcock.

    Keywords: Ecological Niche, Species Distribution Modeling, Tetraogallus Caspius, Wallace
  • محمد پاپری زارعی، مریم رفعتی*، محمد اشرف زاده

    غنای گونه ای یکی از اجزای تنوع گونه ای است که با شمارش تعداد گونه های موجود در یک منطقه محاسبه می شود. در این پژوهش غنای گونه ای پرندگان استان بوشهر به منظور تعیین لکه های داغ تنوع زیستی و سطوح حفاظتی آن ها مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، پس از جمع آوری اطلاعات حضور پرندگان، وضعیت حفاظتی هر یک از گونه ها تعیین شد. سپس با شبکه بندی محدوده مورد مطالعه به سلول های یک در یک کیلومتر، جدول توزیع غنای گونه ای پرندگان تهیه شده و همچنین لکه های داغ تنوع زیستی توسط آماره گتیس-ارد جی در سامانه اطلاعات جغرافیایی محاسبه شد. نتایج نشان داد از 320 گونه پرنده با سابقه مشاهده مستمردر استان بوشهر، مطابق با لیست سرخ جهانی2021 هیچ گونه در بحران انقراضی در سطح استان وجود ندارد. اما سه گونه پرنده بالابان(Falco cherrug)، عقاب صحرایی(Aquila nipalensis) و کرکس کوچک مصری(Neophron percnopterus) در معرض خطر و هفت گونه اردک مرمری(Marmaronetta angustirostris)، اردک سرحنایی(Aythya ferina)، اردک دم دراز(Clangula hyemalis)، هوبره(Chlamydotis macqueenii)، باکلان گلوسیاه(Phalacrocorax nigrogularis)، سنقرسفید(Circus macrourus) و عقاب شاهی(Aquila heliaca) در وضعیت آسیب پذیر قرار دارند. همچنین در بررسی غنای گونه ای مشخص شد که 58/21 درصد از سطح منطقه مورد مطالعه، تحت پوشش حضور این 320 گونه با غنای گونه ای یک تا 26 پرنده در هر سلول بود. نتایج محاسبه نقاط داغ در سطح استان نیز، نشان دهنده حضور 30 لکه داغ تنوع زیستی با مساحت 90/151311 هکتار (33/6 درصد از سطح استان) بود که اغلب در مجاورت رودهای بزرگ و اراضی مرتعی و زراعی آبی به خصوص نخلستان های خرما واقع شده اند که لزوم توجه بیشتر به این زیستگاه ها جهت حفاظت از پرندگان آن را می طلبد.

    کلید واژگان: استان بوشهر, پرندگان, تنوع گو نه ای, لیست سرخ جهانی, نقاط داغ
    Mohammad Papari Zareie, Maryam Rafati*, Mohammadreza Ashrafzadeh

    Species richness is one of the biodiversity parts calculated by counting the number of species present in a given area. In this study, the species richness of the birds in Bushehr Province was examined to identify biodiversity hotspots and assess their conservation status. To achieve this, bird presence data were collected, and the conservation status of each species was determined. Subsequently, using a grid system with one-by-one-kilometer cells, table of distribution of birds species richness was prepared, and biodiversity hotspots were calculated using the Getis-Ord Gi statistic in a geographic information system (GIS). The results indicated that out of 320 bird species with continuous observation records in Bushehr Province, none were categorized as critically endangered according to the 2021 IUCN Red List. However, three bird species included saker falcon(Falco cherrug), Steppe Eagle(Aquila nipalensis), and Egyptian Vulture(Neophron percnopterus) were classified as Endangered, and Marbled duck(Marmaronetta angustirostris), Common pochard(Aythya ferina), Long-tailed duck(Clangula hyemalis), Macqueen's Bustard(Chlamydotis macqueenii), Socotra cormorant(Phalacrocorax nigrogularis), Pallid Harrier(Circus macrourus), and Eastern Imperial Eagle(Aquila heliaca) were considered as vulnerable. Furthermore, the study of species richness revealed that 21.58% of the study area was covered by the presence of these 320 species, with species diversity ranging from one to 26 birds per cell. The calculation of hotspots at the province level also identified the presence of 30 hotspots, covering a total area of 151311.90 hectares (6.33% of the province's area). These hotspots were mostly located in close proximity to major rivers, rangelands, and agricultural lands, particularly date palm orchards, emphasizing the need for greater attention to these habitats for bird conservation.

    Keywords: Birds, Bushehr Province, Hotspots, IUCN Red List, Species richnes
  • کمال الدین شهبازی نسب، محمدرضا اشرف زاده*، علیرضا محمدی

    هم پوشی نیازهای حیاتی حیات وحش و انسان از یک طرف و افزایش روز افزون جمعیت انسان منجر به تشدید تعارض بین جوامع محلی و حیات وحش شده است. خرس قهوه ای یک گوشتخوار بزرگ جثه به شمار می رود، گونه ای همه چیزخوار است و به گستره های زیستگاهی بزرگ نیاز دارد. این ویژگی ها و عادات رفتاری سبب شکل گیری و تشدید تعارض این گونه با طیف متنوعی از جوامع محلی شده است. به منظور شناسایی عوامل موثر بر شدت تعارض خرس قهوه ای با جوامع محلی پرسشنامه ای تهیه و با 332 نفر از ساکنین داخل و پیرامون گستره زیستگاهی خرس در استان کهگیلویه و بویراحمد مصاحبه انجام شد. با استفاده از رگرسیون منطقی دوتایی عوامل پیش بینی کننده اجتماعی بر سطح پذیرش حق حیات خرس قهوه ای در منطقه مورد مطالعه بررسی شد. همچنین، با استفاده از تحلیل شبکه اجتماعی مهمترین دلایل حمله خرس به انسان و دارایی های انسان و مهمترین راهکارها برای مدیریت تعارض از دیدگاه جوامع محلی بررسی شد. نتایج نشان داد که سن، جنسیت، تحصیلات، میزان ترس، میزان دارایی افراد، خطرناک بودن خرس و سطح پذیرش خرس در میان جوامع محلی تاثیر زیادی بر شدت تعارض دارد. یافته های تحلیل شبکه اجتماعی نشان داد که خشکسالی در منطقه و رویارویی ناگهانی با انسان از مهمترین دلایل حمله/خسارت خرس قهوه ای به انسان و دارایی های انسان هستند. افزایش سطح آگاهی جوامع محلی در منطقه، حصارکشی پیرامون دارایی های انسان و جبران خسارت می توانند در کاهش درگیری ها و در برخی موارد به بهبود پذیرش خرس ها در بین جوامع محلی موثر باشند.

    کلید واژگان: جوامع محلی, زاگرس مرکزی, گوشت خواران بزرگ جثه, مدیریت تعارض انسان-حیات وحش
    Kamalaldin Shahbazinasab, MohammadReza Ashrafzadeh *, Alireza Mohammadi

    The overlapping of the vital needs of wildlife and humans on the one hand and the increasing human population have led to the intensification of conflicts between local communities and wildlife. Because brown bear has an omnivorous diet and large body size, they often require expansive habitats. These food requirements and wide-ranging behavior often bring them into conflict with humans and livestock. In order to identify the factors affecting the intensity of the brown bear's conflict with local communities, a questionnaire was prepared and interviews were conducted with 332 local communities in and around the brown bear's habitat in Kohgilouye va Boyer-Ahmad province. Using logical regression, social predictive factors on the level of acceptance of the brown bear's right to life were investigated. Also, using the social network analysis approach, the most important reasons for bear attacks on humans and human assets and the most important solutions for conflict management from the perspective of local communities were investigated. Results show that age, gender, education, the level of fear, the amount of people's property, the dangerousness of the bear, and the level of acceptance of the bear among the local communities have a great impact on the intensity of conflicts. On the other hand, social network analysis shows that from the point of view of local communities, the most important reason for brown bear attacks on humans is the annual drought and the sudden encounters between themes. The most important solution to reduce the risk of bear attacks on humans and human resources is to use deterrents and fencing around human resources. Finally, increasing the level of awareness of local communities in the region and securing fences around human resources and damage compensation schemes can help mitigate conflicts and, in some cases, improve the acceptance of bears.

    Keywords: Central Zagros, Large carnivores, Local communities, Managing human-wildlife conflicts
  • محمدرضا اشرف زاده*، علی اصغر نقی پور، علیرضا محمدی، مریم حیدریان، هادی خوشناموند

    استان لرستان، به عنوان یک منطقه عمدتا کوهستانی، بخش مهمی از گستره پراکنش پلنگ را در غرب کشور در خود جای داده است. با این وجود، اطلاعات چندانی از پراکنش جغرافیایی پلنگ در این استان در دسترس نیست. هدف از پژوهش حاضر، تعیین زیستگاه های مطلوب پلنگ ایرانی با استفاده از یک رویکرد تلفیقی حاصل از هفت الگوریتم مختلف در سطح استان لرستان است. براساس نتایج، در حدود 41/6185 کیلومترمربع (85/21 درصد) از ناحیه محدوده به عنوان زیستگاه مطلوب پلنگ شناسایی شد. فاصله از مناطق حفاظت شده (30 درصد)، فاصله از روستا (29 درصد)، فاصله از زمین های کشاورزی (11 درصد)، مجموع بارندگی سالانه (8 درصد) و فاصله از جنگل (7 درصد) به عنوان مهم ترین متغیرهای موثر بر انتخاب زیستگاه پلنگ شناسایی شدند. در حدود 49 درصد از گستره زیستگاه های مناسب توسط شبکه مناطق حفاظت شده پوشش داده شده است. تاسیس مناطق حفاظت شده و تکمیل شبکه حفاظتی به ویژه در زیستگاه های مطلوب از مهم ترین راهبردها در حفاظت از جمعیت های در خطر پلنگ ها هستند. گوشتخواران بزرگ، به دلیل گستره خانگی بزرگ، عمدتا به لکه های زیستگاهی خارج از مناطق حفاظت شده و ارتباط بین این زیستگاه ها وابسته هستند. بنابراین، حفاظت از لکه های زیستگاهی و ارتباط بین آنها ضروری است. پایش و نظارت زیستگاه ها، استفاده از رویکردهای حفاظتی کارآمد و تقویت مشارکت جوامع محلی، از دیگر مسایل مهم هستند.

    کلید واژگان: پلنگ ایرانی, مدل سازی پراکنش گونه ای, زاگرس, مدل سازی تلفیقی, مناطق حفاظت شده
    MohammadReza Ashrafzadeh *, AliAsghar Naghipour, Alireza Mohammadi, Maryam Haidarian, Hadi Khoshnamvand

    Lorestan province, as a predominantly mountainous region, covers important part of critical habitats of Persian leopard (Panthera pardus) in west of Iran. However, there is little information on geographical distribution of the leopard in this province. This study aims to identify suitable habitats of the Persian leopard in Lorestan province, using an ensemble model consisting of seven species distribution models. The ensemble model identified 6,185 km2 (21.85%) of the study area as suitable habitat for the Persian leopard. Distance to conservation areas (30%), distance to village (29%), distance to farmlands (11%), annual precipitation (8%) and distance to forest (7%) made the highest contribution to the model performance. About 49% of the identified suitable habitat covered by conservation areas. Establishing more conservation areas in suitable habitats and re-evaluation of the network of conservation areas are crucial strategies to conserve endangered populations of the leopard. Many large carnivores, due to their large home ranges, depend on habitat patches outside protected areas and corridors between them. Thus, conserving the habitat patches and connectivity between them are crucial. Monitoring and surveillance of habitats, using effective conservation strategies, and promoting local community involvement are other important issues.

    Keywords: Ensemble modeling, Persian leopard, protected areas, Species distribution ‎modeling, Zagros
  • Ali Asghar Naghipour *, Sima Teimoori Asl, Mohammad Reza Ashrafzadeh, Maryam Haidarian
    Global climate change has had a significant impact on biodiversity and altered the geographical distribution of many plant species. In this study, ensemble modeling based on seven species distribution models was used to predict the effect of climate change on the spatial distribution of Crataegus azarolus L. in Chaharmahal-Va-Bakhtiari province, located in the Central Zagros region, Iran. We used 113 presence points of the species and physiographic, land cover, and bioclimatic variables. Predicting the geographical distribution of the C. azarolus in the future (years 2050 and 2070) was made based on four scenarios of the increase in the greenhouse gases (RCPs: Representative Concentration Pathways) in the general circulation model of MRI-CGCM3. Based on the results, about 20% (3292.192 km2) of the study area can be considered as the suitable habitat of C. azarolus. Precipitation Seasonality, Isothermality, and Mean Temperature of the Wettest Quarter had the highest contribution to the species distribution model. The decline of suitable habitats will be 31.13% to 89.87% by 2050 and 2070 due to climate change, respectively. Assessments showed that the Random Forest was found to be the most reliable model for species prediction. Our results can provide reliable information on preparing adaptive responses for the sustainable management of the species.
    Keywords: Ensemble modeling, Species distribution modeling, Random Forest, habitat suitability
  • احمدرضا حیدرپور، محمدرضا اشرف زاده*، رسول زمانی احمدمحمودی
    این مطالعه با هدف مدل سازی زیستگاه های مطلوب و ارایه توصیه های حفاظتی برای مار آبی چلیپر (Natrix tessellata) در استان چهارمحال و بختیاری انجام پذیرفت. در این پژوهش، از الگوریتم بی نظمی بیشینه به منظور شناسایی زیستگاه های مطلوب این گونه در سراسر استان استفاده شد. معیار AUC برای مدل سازی پراکنش زیستگاه های مطلوب در حدود 0/90 به دست آمد. بر اساس یافته ها، کم تر از سه درصد استان (حدود 400 کیلومترمربع) به عنوان زیستگاه با مطلوبیت زیاد (0/6<) برآورد شد. در حالی که به نظر می رسد این گونه در مناطق مرکزی استان پراکنش بیش تری دارد، اما زیستگاه های مطلوب آن در تمامی شهرستان های استان قابل مشاهده هستند. هم چنین، حدود 7/60 درصد (30/33 کیلومترمربع) از زیستگاه های با مطلوبیت زیاد (0/6<) این گونه به وسیله شبکه حفاظتی (شامل مناطق حفاظت شده و شکار ممنوع) پوشش داده شده است. متغیرهای فاصله تا رودخانه (38/8 درصد)، ارتفاع از سطح دریا (17/1 درصد)، فاصله تا زمین های کشاورزی (14/2 درصد) و فاصله تا مناطق جنگلی (8/9 درصد) بالاترین مشارکت (79 درصد) را در مدل سازی پراکنش زیستگاه های مار چلیپر داشتند. در نهایت، توصیه های حفاظتی به منظور مدیریت و حفاظت بهتر جمعیت های چلیپر پیشنهاد شده است.
    کلید واژگان: مطلوبیت زیستگاه, متغیرهای محیطی, مار آبی چلیپر, شبکه حفاظتی, زاگرس مرکزی
    Ahmadreza Haidarpour, Mohammad Reza Ashrafzadeh *, Rasoul Zamani Ahmad Mahmoudi
    The aim of this study was to model suitable habitats and suggest conservation implications for Dice snake (Natrix tessellata) in Chaharmahal va Bakhtiari province. In this research, the maximum entropy algorithm was used to predict distribution of suitable habitats of the species across the province. The AUC value for modeling of distribution of suitable habitats obtained 0.90. Based on the results, less than three percent of the province (about 400 km2) was estimated as the highly suitable habitat (<0.6). While it seems that most of the distribution range of the species was located in the central regions of the province, but its desirable habitats can be seen in all of the counties of province. Also, about 7.60% (30.33 km2) of highly suitable habitats (<0.6) of this species is covered by the conservation network (including protected areas and no-hunting areas). The variables of distance to river (38.8%), altitude (17.1%), distance to agricultural lands (14.2%), and distance to forest areas (8.9%) had the highest contribution (79%) in the modeling of distribution of suitable habitats of Dice snake. Finally, conservation implications for management and conservation of Dice snake was presented.
    Keywords: Habitat suitability, Environmental variables, Natrix tessellate, Conservation network, central Zagros
  • Fereydoun Ghaedi Bardeh, MohammadReza Ashrafzadeh *, Iraj Hashemzadeh Segherloo, Ruhollah Rahimi

    Habitat loss, fragmentation, and alteration are among the most critical threats to freshwater pond turtles. There is scarce data on the distribution of suitable habitats and landscape connectivity of pond turtles in Iran. In this study, the maximum entropy algorithm (MaxEnt) was used to predict the habitat suitability of the Caspian pond turtle (Mauremys caspica) in Chaharmahal va Bakhtiari province in the Central Zagros Mountains, Southwest Iran. Our findings showed that 10.46% (1729 km2) of the study area could be considered as suitable habitat for the Caspian pond turtle. In contrast, only about 6.23% (107.72 km2) of these suitable habitats are covered by conservation areas. Distance to the river (43.6%), distance to agricultural lands (14.5%), and minimum temperature of the coldest month (Bio6) (11.2%) were identified as the most important variables contributing to habitat selection by the species. The findings showed that while there is relatively good connectivity between many habitat patches, weak connectivity was predicted between some habitat patches. This study emphasizes the conservation priorities focusing on habitat protection, facilitating the movement of individuals between habitat patches and habitat connectivity.

    Keywords: Chaharmahal va Bakhtiari, connectivity, freshwater pond, Habitat patches, turtles, Mauremys caspica
  • علی اصغر نقی پور برج*، محمدرضا اشرف زاده، مریم حیدریان

    تغییر اقلیم ممکن است حفاظت از گونه های گیاهی دارای پراکنش جغرافیایی محدود مانند لاله واژگون را با چالش های جدی مواجه سازد. در این پژوهش، مدل سازی پراکنش جغرافیایی رویشگاه های بالقوه لاله واژگون در کشور و در شرایط فعلی و تحت تاثیر تغییر اقلیم آینده (2050) انجام شد. تعداد 78 داده حضور گونه همراه با 12 متغیر محیطی شامل متغیرهای زیست اقلیمی، فیزیوگرافی و پوشش/کاربری سرزمین در مدل سازی استفاده شدند. رویکرد مدل سازی اجماعی با تلفیق هفت مدل پراکنش گونه ای و بر اساس چهار سناریوی افزایش گازهای گلخانه ای و سه مدل گردش عمومی انجام شد. حدود 69/7 درصد از محدوده موردمطالعه به عنوان رویشگاه های بالقوه لاله واژگون شناسایی شد. کمتر از 10 درصد از این رویشگاه ها توسط مناطق حفاظت شده کشور پوشش داده شده است. بر اساس یافته های حاصل از سناریوهای مختلف تغییر اقلیم، به ترتیب کمترین و بیشترین سطح رویشگاه نامناسب شده در حدود 10/46 درصد (RCP4.5) تا 37/77 درصد (RCP8.5) در سال 2050 خواهد بود. موثرترین متغیرها در پراکنش گونه موردمطالعه، به ترتیب حداقل دمای سردترین ماه، ارتفاع و بارندگی سالانه بودند. یافته ها نشان می دهد که پراکنش جغرافیایی لاله واژگون احتمالا به واسطه تغییر اقلیم به سمت مناطق مرتفع تر جابه جا خواهد شد. بر اساس ارزیابی ها، مدل ها از درستی و دقت قابل قبولی برخوردار بودند (87/0< AUC و 75/0<TSS). رویشگاه های مناسب شناسایی شده می توانند به منظور اتخاذ رویکردهای مدیریتی و حفاظتی ازجمله معرفی مجدد و تاسیس مناطق حفاظت شده جدید به منظور حفاظت از لاله واژگون در پاسخ به پدیده تغییر اقلیم موردتوجه قرار گیرند.

    کلید واژگان: مدل سازی اجماعی, مطلوبیت رویشگاه, مدل سازی پراکنش گونه ای, متغیرهای زیست اقلیمی
    AliAsghar Naghipour Borj*, Mohammadreza Ashrafzadeh, Maryam Haidarian

    Climate change may make challenges to the conservation of plant species such as the Fritillaria imperialis that have narrow geographical distribution. In this study, the modeling suitable habitats of F. imperialis in Iran was done in the current condition and under climate change (2050). In so doing, 78 species presence data along with 12 environmental variables including bioclimatic, physiographic and land cover/land use variables were used. The ensemble modelling consisting of seven Species Distribution Models (SDMs) was coupled with three general circulation models and four Representative Concentration Pathways (RCPs) scenario. Our findings showed that estimated potential habitats of the species cover about 7.69% of the study area while approximately 9.08% of these suitable areas were covered by conservation areas. Due to climate change, the least and most decline of suitable habitats 46.1% to 77.37% might occur in 2050 respectively. Minimum temperature of the coldest month, elevation, and annual precipitation, had the greatest effects on the species’ distribution in the study area. In keeping with the results, F. imperialis was predicted to shift toward higher elevation under climate change. The accuracy of the maps was assessed and functioning of all models was acceptable (AUC> 0.87 and TSS> 0.75). The suitable habitat identified could be considered for the adoption of management and conservation approaches, including re-introduction and the establishment of new protected areas in order to protect F. imperialis against the expected climate change impacts.

    Keywords: Ensemble modeling, Habitat suitability, Species distribution modeling, Bioclimatic variables
  • محمدرضا اشرف زاده*، علی اصغر نقی پور، مریم حیدریان، ایمان میرزایی

    تخریب و تکه تکه شدگی زیستگاه به عنوان مهم ترین عامل تهدید کننده جمعیت های در خطر حیات وحش شناخته می شود و ممکن است تغییر اقلیم منجر به افزایش شدت این پدیده شود. هدف از پژوهش حاضر، مدل سازی مطلوبیت زیستگاه گوسفند وحشی در استان لرستان و بررسی پیامدهای تغییر اقلیم بر زیستگاه های شناسایی شده است. به منظور پیش بینی پراکنش این گونه در شرایط حال حاضر و آینده از رویکرد مدل سازی اجماعی با استفاده از شش مدل پراکنش گونه ای استفاده شد. براساس مدل های مورد استفاده، در حدود 7/4 درصد (2093/98 کیلومتر مربع) از ناحیه مورد مطالعه به عنوان زیستگاه مطلوب پیش بینی شد. متغیرهای پوشش اراضی، تغییرات فصلی دما، فاصله تا چشمه، ردپای انسان و فاصله تا گریزگاه بالاترین مشارکت (80 درصد) را در اجرای مدل داشتند. یافته ها نشان می دهد که 62/14 درصد (4/5 RCP) تا 76/97 درصد (8/5 RCP) از زیستگاه های مطلوب گوسفند وحشی تا سال 2050 به واسطه تغییر اقلیم تحت چهار سناریوی افزایش گازهای گلخانه ای و مدل گردش عمومی BCC-CSM1-1 از دست خواهد رفت. در مقابل، در همین دوره زمانی در حدود 5/89 درصد (8/5 RCP) تا 17/01 درصد (4/5 RCP) به زیستگاه های مطلوب اضافه خواهد شد. یافته های این پژوهش اطلاعات سودمندی را برای طرح ریزی حفاظتی به منظور حفاظت و بازسازی جمعیت های گوسفند وحشی فراهم می سازد.

    کلید واژگان: گونه های تهدید شده, تخریب زیستگاه, تغییر اقلیم, مدل سازی پراکنش گونه ای, حفاظت
    MohammadReza Ashrafzadeh *, AliAsghar Naghipour, Maryam Haidarian, Rouhollah Mirzaei

    Habitat loss is the main threat to the endangered populations of wildlife and anthropogenic climate change is expected to exacerbate this. Here, we identify suitable habitats of wild sheep in Lorestan Province and how these habitats are affected by the climate change scenarios, in order to address conservation and management efforts. The ensemble modeling based on six species distribution models (SDMs) was used to predict current and future distributions, in response to the changing climate. Our models predicted that 7.4% of the 28,294 km2 study area is currently suitable habitat for the species. Land cover, temperature seasonality (bio4), distance to spring, human footprint and distance to escape terrain made the highest contribution (80%) to the distribution model performance. Findings show that about 62.14 (RCP4.5) to 76.97% (RCP8.5) of present suitable habitat would be lost by 2050 due to climate change under four future representative concentration pathways within BCC-CSM1-1 general circulation model. In contrast, habitat gains observed for models were 5.89 (RCP8.5) to 17.01% (RCP4.5). Our findings could provide useful information for conservation planning to protect and restore wild sheep populations.

    Keywords: Threatened species, Habitat loss, Climate change, Species distribution modeling, Conservation
  • سیما طیموری اصل، علی اصغر نقی پور برج*، محمدرضا اشرف زاده، مریم حیدریان آقاخانی
    پیشینه و هدف

    اقلیم، ویژگی های خاک، توپوگرافی، کاربری سرزمین و مجموعه روابط زیستی مهم ترین عوامل موثر در پراکنش و آشیان بوم شناختی گونه ها در مقیاس های مختلف هستند. در این میان، اقلیم یکی از مهم ترین عوامل تعیین کننده پراکنش گیاهان محسوب می شود. بنابراین، تغییر اقلیم پیامدهای گسترده ای بر شرایط اکوسیستم های جهان و ازجمله پراکنش گونه ها داشته است. تغییر در پراکنش یک گونه در یک محدوده جغرافیایی معین به واسطه تغییر اقلیم می تواند منجر به جابجایی مناطق حضور آن گونه به ارتفاعات بالاتر شود که این روند ممکن است ایجاد محدودیت رویشی و یا حتی انقراض گونه را در پی داشته باشد. جابجایی یا تغییر پراکنش جغرافیایی گونه ها، یک استراتژی برای پایدار ماندن در برابر تغییر اقلیم است. بنابراین، تعیین رویشگاه های مناسب و شناسایی مهم ترین عوامل محیطی و انسانی موثر بر حضور گونه ها در شرایط فعلی و آینده به منظور حفاظت از گونه های مهم بوم شناختی و ارزشمند گیاهی ضروری است. جنس گون (Astragalus) از تیره نخود (Fabaceae) پراکنش به نسبت گسترده ای در مناطق معتدله جهان دارد. گون زرد (Astragalus verus Olivier) درختچه ای کوچک و باارزش است که دارای شاخه های بسیار زیاد است. این گونه علاوه بر نقش حفاظتی، دارای ارزش های دارویی و صنعتی است. در دهه های اخیر، گستره جغرافیایی گون زرد به واسطه عواملی مانند تخریب سرزمین و برداشت بیش ازحد به طور قابل توجهی کاهش یافته است. باوجود اهمیت جنس گون در کشور، تاکنون پژوهش های اندکی درزمینه پیامدهای تغییر اقلیم بر پراکنش گونه های این جنس به انجام رسیده است. مطالعه حاضر به منظور دست یابی به اهداف زیر به انجام رسیده است: 1) شناسایی رویشگاه های مناسب و تعیین پراکنش جغرافیایی گون زرد در زاگرس مرکزی در شرایط حال حاضر؛ 2) پیش بینی پیامدهای تغییر اقلیم تا سال های 2050 و 2070 تحت سناریوهای مختلف بر پراکنش جغرافیایی گون زرد؛ 3) تعیین مهم ترین عوامل موثر بر پراکنش این گونه.

    مواد و روش ها

     مطالعه حاضر در استان چهارمحال و بختیاری با مساحتی حدود 1.65 میلیون هکتار که تقریبا تمام آن در منطقه زاگرس مرکزی قرارگرفته، انجام شد. تعداد 112 نقطه حضور گون زرد بر اساس بازدیدهای گسترده میدانی و با استفاده از سیستم موقعیت یاب جهانی (GPS) در سراسر استان چهارمحال و بختیاری جمع آوری شد. به منظور مدل سازی، 19 متغیر محیطی شامل متغیرهای زیست اقلیمی، فیزیوگرافی و پوشش/کاربری سرزمین مورداستفاده قرار گرفتند. پیش از اجرای مدل سازی، برای بررسی هم خطی بین متغیرهای محیطی مختلف از دو روش تجزیه وتحلیل همبستگی پیرسون و شاخص تورم واریانس (VIF) استفاده شد. متغیرهایی با ضریب همبستگی پیرسون (R2<0.8) و VIF انتخاب شدند. درنهایت و پس از حذف لایه های دارای همبستگی بالا، تعداد نه متغیر در مدل سازی استفاده شدند. به منظور پیش بینی پراکنش رویشگاه های مطلوب گون زرد از بسته نرم افزاری Biomod2 در محیط R (نسخه 3.1.2) استفاده شد. در مطالعه حاضر از مدل های آنتروپی بیشینه (Maxent)، شبکه عصبی مصنوعی (ANN)، روش افزایشی تعمیم یافته (GBM)، مدل خطی تعمیم یافته (GLM)، تحلیل ممیزی انعطاف پذیر(FDA)، جنگل تصادفی (RF) و رگرسیون چند متغیره تطبیقی (MARS) برای برآورد رویشگاه های مطلوب استفاده شد. برای واسنجی مدل ها، 80 درصد نقاط حضور به عنوان داده های تعلیمی و 20 درصد باقیمانده برای ارزیابی پیش بینی مدل ها استفاده شدند. پیش بینی پراکنش جغرافیایی گون زرد در آینده (سال های 2050 و 2070) بر اساس چهار سناریوی افزایش گازهای گلخانه ایRCP2.6،RCP4.5، RCP6 و RCP8.5 و تحت مدل گردش عمومی MRI-CGCM3 انجام شد. عملکرد مدل ها نیز با استفاده از ناحیه زیر منحنی (AUC) و آماره TSS ارزیابی شدند.

    نتایج و بحث

     نتایج نشان داد که موثرترین متغیرها در مطلوبیت رویشگاه گونه موردمطالعه، به ترتیب شاخص هم دمایی، میانگین دمای پربارش ترین فصل سال و تغییرات فصلی بارندگی بودند. بر اساس یافته ها، بیشترین احتمال حضور گون زرد در هم دمایی 36.8 تا 39.7 درجه سانتی گراد، میانگین دمای 2- تا 3.5 درجه سانتی گراد در پربارش ترین فصل سال، تغییرات فصلی بارندگی 100 تا 112 میلی متر، و مجموع بارندگی سالیانه 280 تا 490 میلی متر برآورد شد. به نظر می رسد بخش های شمال شرقی و شرق استان در مقایسه با سایر مناطق از اهمیت رویشگاهی بیشتری برای گون زرد برخوردار هستند. بر اساس نتایج، حدود 27.43 درصد از محدوده موردمطالعه به عنوان رویشگاه های مطلوب گون زرد شناسایی شد. پیش بینی پراکنش جغرافیایی گون زرد در آینده (سال های 2050 و 2070) بر اساس چهار سناریوی افزایش گازهای گلخانه ای (خطوط سیر غلظت های گازهای گلخانه ای RCPs)RCP2.6 ، RCP4.5،RCP6  وRCP8.5  در مدل گردش عمومی MRI-CGCM3 انجام شد. بر اساس یافته ها، تغییر اقلیم می تواند پیامدهای قابل توجهی بر رویشگاه های مطلوب گون زرد در استان وارد سازد. بر اساس سناریوهای مختلف، بین 45.70 درصد (RCP2.6، سال 2050) تا 89.88 درصد (RCP8.5، سال 2070) از رویشگاه های امروزی گون زرد تا سال های 2050 و 2070 به واسطه تغییر اقلیم نامطلوب خواهد شد. درحالی که در همین دوره زمانی در حدود 1.58 (RCP8.5، سال 2050) تا 13.19 درصد (RCP2.6، سال 2070) به رویشگاه های مطلوب این گونه در مناطق با ارتفاع بیشتر اضافه خواهد شد. بر اساس تمامی سناریوها، رویشگاه های مطلوب این گونه در اغلب گستره حضورش به ویژه در مناطق با ارتفاع کمتر کاهش خواهد یافت. پیامدهای تغییر اقلیم، به ویژه احتمال کاهش و جابجایی گستره جغرافیایی گونه های گیاهی در رویشگاه های مختلف کشور، ازجمله در زاگرس مرکزی و همچنین، در گستره ایران مرکزی پیش بینی شده است. ارزیابی ها نشان داد که مدل ها از درستی و دقت قابل قبولی برخوردار بودند و مدل جنگل تصادفی، قابل اعتمادترین مدل برای پیش بینی پراکنش گونه تعیین شد.

    نتیجه گیری

     این مطالعه نشان می دهد که مدل اجماعی می تواند پراکنش بالقوه گون زرد را با دقت بالا (0.92=AUC و 0.79=TSS) پیش بینی نماید. سناریوهای مورداستفاده در این پژوهش، احتمال جابجایی گستره جغرافیایی گونه موردمطالعه را تحت تغییر اقلیم تا سال های 2050 و 2070 پیش بینی می کند. بر اساس نتایج، به نظر می رسد که وسعت رویشگاه مطلوب گون زرد در محدوده موردمطالعه، کاهش یافته و به سمت ارتفاعات بالاتر جابجا خواهد شد. اگرچه تخریب سرزمین و برداشت بیش ازحد احتمالا به عنوان دو عامل مهم تخریب رویشگاه این گونه می توانند موردتوجه قرار گیرند، اما این مطالعه اهمیت پیامدهای تغییر اقلیم بر پراکنش گون زرد را برجسته می سازد. امروزه، درنتیجه بهره برداری شدید و غیراصولی از گون زرد، گستره پراکنش و تراکم آن در برخی مناطق کاهش یافته است که این روند برشدت پدیده هایی نظیر فرسایش خاک افزوده است. این موضوع ضرورت توجه مدیران و کارشناسان منابع طبیعی به گون زرد و دیگرگونه های با عملکرد مشابه در اکوسیستم ها که ضمن توانایی حفاظت از خاک، ازنظر تولیدات اقتصادی نیز حایز اهمیت هستند را دوچندان می نماید.

    کلید واژگان: چهارمحال و بختیاری, مدل سازی پراکنش گونه ای, خطوط سیر غلظت های گازهای گلخانه ای, مدل سازی اجماعی
    Sima Teimoori Asl, Ali Asghar Naghipour *, MohammadReza Ashrafzadeh, Maryam Haidarian Aga Khani
    Background and Objective

    Climate, soil characteristics, topography, land use, and biological relationships at various scales are the most important influencing factors on distribution and ecological niches of species. The climate is one of the most important determinants of plant distribution. Therefore throughout the past ecological history, climate change has had profound consequences on the current conditions of the world's ecosystems, including the existing distribution of species. Changes in the distribution of one species in a given geographical area due to the climate change can lead to shifting the presence regions of that species toward higher elevation that leads up to vegetative restriction or even extinction of the species. Shifting, or changing the geographical distribution of species is a strategy to be resistant to the climate change. Therefore, in order to protect the key ecological and valuable plant species, it is necessary to determine suitable habitats via identifying the most important environmental and human factors affecting the species presence in the current and future conditions. Astragalus L. (Fabaceae) is a genus widely distributed throughout the temperate regions. The Astragalus verus Olivier is a small, valuable shrub with many branches. In addition to its protective role from the point of view of the soil, this species has medicinal and industrial values. In recent decades, the geographical range of the A. verus variety has been significantly declined due to factors such as land degradation and over utilization. Despite the national importance of the Astragalus genus, so far little research has been done on the consequences of the climate change on the distribution of species of this genus. The present study was conducted to accomplish the following objectives; 1) To identify suitable habitats and determin the geographical distribution of A. verus in Central Zagros in the current situation; 2) to predict of the consequences of climate change by 2050 and 2070 under different scenarios on geographical distribution of A. verus; 3) to determin the most important factors affecting the distribution of this species. distribution of A. verus; 3) to determin the most important factors affecting the distribution of this species.

    Materials and Methods

     This study was carried out in Chaharmahal and Bakhtiari province in an area about 1.65 million hectare thai is totally located in Central Zagros region. Extensive field studies were integrated to collect geographical coordinates of the presence point (112 points) of this species by using Global Positioning System (GPS) throughout Chaharmahal and Bakhtiari province. Bioclimatic (bio1–bio19), Physiographic variables (elevation, aspect, and slope) and land cover/land variables were used for modeling. Before modeling, two methods of Pearson correlation analysis and Variance Inflation Factor (VIF) were used to check out the correlation between the various environmental variables. In order to model, 19 environmental variables including bioclimatic variables, physiography and land cover / land use were applied to model the distribution based on correlation analysis. Variables with Pearson’s correlation coefficient, r2<±0.8, VIF<3) were selected. Finally and after the omission of the layers having high correlation, nine variables were used for modeling. In order to predict the distribution of the suitable habitats of the Astragalus verus Olivier, Biomad2 software package in R environment (3.1.2 version) was used. In this study, ensemble methods including Maximum Entropy (MaxEnt), Artificial Neural Network (ANN), Generalized Boosting Method (GBM), the Generalized Linear Model (GLM), Flexible Discriminant Analysis (FDA), Random Forest (RF) and Multivariate Adaptive Regression Splines (MARS) were used to estimate the suitable habitats. We used 80% of the occurrence points as training data for model calibration and 20% of the rest of the data set to evaluate the predition of the models. Prediction of the geographical distribution of the Astragalus verus Olivier in the future (years 2050 and 2070) was made based on four scenarios of the increase in the greenhouse gases (Representative Concentration Pathways; RCPs) RCP2.6, RCP4.5, RCP6, RCP8.5 in general circulation model MRI-CGCM3. Model performance was assessed by using the area under the receiver operating curve (AUC) and the true skill statistic (TSS).

    Results and Discussion

     Our results revealed that the most effective variables in desirability of the study species habitat were the isothermality, mean temperature of the wettest season of the year and seasonal precipitation variables respectively. In keeping with the findings, the Astragalus verus Olivier mostly exists in habitats with Isothermality (bio3) from + 36.8 to + 39.7 °C, Mean Temperature of the Wettest season of the year (bio8) from - 2 to + 3.5 °C, and seasonal precipitation variables (bio15) from 100 to 112 mm and the Annual Precipitation of 280 mm to 490 mm. Based on the results of modeling of current conditions, in comparison to the other regions, northeast and east of the province had the most habitat importance for the Astragalus verus Olivier. Our findings show that about 27.43% of the study area was identified as suitable habitats for the Astragalus verus Olivier. Prediction of the geographical distribution of the Astragalus verus Olivier in the future (years 2050 and 2070) was made based on four scenarios of the increase in the greenhouse gases (Representative Concentration Pathways; RCPs) RCP2.6, RCP4.5, RCP6, RCP8.5 in general circulation model MRI-CGCM3. Based on the future projections were made for the year 2050 and 2070 with four Representative Concentration Pathways (RCPs) scenario (2.6, 4.5, 6 and 8.5) and general circulation model MRI-CGCM3. In keeping with our findings, climate change can have significant consequences for the Astragalus verus Olivier suitable habitats in the study area. Based on various senarios, about 45.70 percent (year 2050, RCP2.6) to 89.88 percent (year 2070, RCP8.5) of the current habitats for the Astragalus verus Olivier will be unsuitable due to the climate change by 2050 and 2070. While in the same period of time, about 1.58 (RCP8.5, 2050) to 13.19 percent (RCP2.6, 2070) may be added to the suitable habitats of this species in areas with higher elevation. According to all scenarios, the suitable habitats of this species will decrease in all habitats, especially in areas with lower elevation. The climate change consequences especially the probability of decling and shifting the geographical range of the plant species in various habitats of Iran especially in the central Zagros and also in Central Iran range are predicted. Assessments showed that the models had acceptable accuracy and Random Forest model was determined as the most reliable model to predict the distribution of this species.

    Conclusion

     Generally, this study indicated that ensemble model might predict the potential distribution of the Astragalus verus Olivier with a relatively high accuracy (AUC= 0.92 and TSS= 0.79). The scenarios used in this study predict the probability of the shift of the geographical range of the studied species under climate change scenarios of 2050 and 2070. According to the results, it seems that the suitable habitat extent of the Astragalus verus Olivier in the study area has been decreased and will shit toward the higher elevation. Although land degradation and over utilization may be considered as two important factors in habitat degradation of this species but this study highlights the importance the effects of climate change on the distribution of the Astragalus verus Olivier. As a result of the severe and inappropriate harvest of the Astragalus verus Olivier, the range of its distribution and density has decreased in some areas, which has increased the intensity of phenomena such as soil erosion. This issue requires a double attention of the managers and experts of natural resources to the Astragalus verus Olivier and the other species with similar performance in ecosystems having importance from the view point of economic productivity as well as their ability to conserve the soil.

    Keywords: Chaharmahal va Bakhtiari province, Species distribution modeling, Representative concentration pathways (RCPs), Ensemble modeling
  • بهنام جزایری، محمدرضا اشرف زاده*، روح الله رحیمی، ایرج هاشم زاده سقرلو

    لاک پشت ها از قدیمی ترین خزندگان هستند که از حدود 215 میلیون سال پیش در زمین حضور داشته اند. تاکنون 351 گونه لاک پشت در جهان گزارش شده است که حدود 40 درصد آنها در فهرست سرخ IUCN به عنوان گونه های در تهدید معرفی شده اند. لاک پشت برکه ای خزری (Mauremys caspica) در شمال و غرب ایران پراکنش به نسبت گسترده ای دارد. ادامه حیات این گونه در بسیاری از زیستگاه های کشور به واسطه عوامل متعددی از جمله تخریب زیستگاه، آلودگی ها و نابسامانی در مدیریت منابع آب به شدت در معرض تهدید است. در این پژوهش، تنوع ژنتیکی و تبارشناسی لاک پشت برکه ای خزری در استان چهارمحال و بختیاری مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور، بخشی از توالی ژن سیتوکروم b (به طول 1040 جفت باز) در 12 فرد از این استان برای بررسی روابط تبارشناختی و تنوع ژنتیکی استفاده شد. همچنین، 15 توالی لاک پشت برکه ای خزری و هشت توالی لاک پشت برکه ای بالکان (M. rivulata) از بانک ژن استخراج و در تحلیل ها استفاده شدند. یافته های حاصل نشان دادند که لاک پشت های خزری دو کلاد مجزا (کلاد شرقی و کلاد غربی) تشکیل داده و با بوت استرپ و احتمال پسین بالا از لاک پشت های بالکان جدا می شوند. همچنین، نمونه های متعلق به این استان همگی در کلاد شرقی قرار گرفته و فقط به یک هاپلوتایپ (MCE2) اختصاص داشتند. بر اساس تحلیل AMOVA، اختلاف ژنتیکی بین کلادهای شرقی و غربی (12/82 درصد) بیش از اختلاف ژنتیکی در داخل این کلادها (88/17 درصد) برآورد شد. نشانه های معنی داری از گسترش جمعیت شناختی ناگهانی در کلادهای غربی و شرقی لاک پشت خزری برآورد نشد. این نتایج پیشنهاد می کند که بر اساس توالی های ژن سیتوکروم b، لاک پشت برکه ای خزری در این استان به یک واحد حفاظتی تعلق داشته و می تواند برای حفاظت بهتر از گونه در دستور کار مدیران حفاظت از محیط زیست استان قرار گیرد.

    کلید واژگان: Mauremys caspica, سیتوکروم b, هاپلوگروپ, فاصله ژنتیکی, تنوع ژنتیکی
    Behnam Jazayeri, MohammadReza Ashrafzadeh *, Rohollah Rahimi, Iraj Hashemzadeh Segherloo

    The earliest known turtles are from around 215 million years ago, making turtles one of the oldest reptile groups. So far, about 351 turtle species have been reported worldwide, of which about 40% have been introduced as threatened species in the IUCN Red List. Caspian pond turtle (Mauremys caspica) has a relatively wide distribution in the northern and western Iran. Survival of this species has been severely threatened due to habitat destruction, pollution, and water resource mismanagement in Iran. Here, we investigated the genetic diversity and phylogeny of M. caspica in Chaharmahal va Bakhtiari province. A 1040-bp fragment of the cytochrome b gene was sequenced in 12 individuals across the province. A dataset was created using our sequences together with an additional 23 sequences downloaded from GenBank. Based on phylogenetic trees (maximum likelihood and Bayesian inference), the sequences of M. caspica and M. rivulata were separated with the highest bootstrap and posterior probability. All Caspian pond turtle's sequences fell into two clades: Eastern and Western. The findings revealed that turtles from Chaharmahal va Bakhtiari belong to only one haplotype (MCE2) within the eastern clade. The AMOVA analysis, based on Caspian pond turtle's sequences, show that 82.12% of the overall variation is estimated among the identified clades (Eastern and Western). None of the neutrality indices (Fu’s FS، Tajima’s D and Ramos-Onsins and Rozas’ R2) revealed negative and significant values, and thus, the sudden demographic expansion was rejected in the clades of M. caspica. Caspian pond turtle population, based on cytochrome b, in the study area can be regarded to an evolutionarily significant unit.

    Keywords: Mauremys caspica, cytochrome b, Haplogroup, Genetic distance, Genetic diversity
  • Mohammad Reza Ashrafzadeh *, Seyed Massoud Madjdzadeh, Mohsen Azarpira, Tayebeh Shahi
    In the present study intraspecific differences of the Meriones persicus populations were investigated based on traditional morphometry using the external and cranial characters in the south central of Iran. Totally 89 specimens of M. persicus were collected in three regions of the area (Geno protected area, Minab county, and Anjerk prohibited hunting area). Five external and 15 cranial characters were measured. In order to represent the significant differences in sizes observed among the three populations, the one-way ANOVA was applied. Our results demonstrated that nine out of 20 measured morphological characters of the populations in the study areas are significantly different (P<0.05). The results of MANOVA showed statistically significant differences among the populations of the three regions based on the morphometric characters (F=15.968, P<0.001; Wilk's Λ = 0.039, partial η2 = 0.802). The principal component analysis (PCA) on the cranial parameters showed that two first components can justify 54.3% and 23.1% of total variance respectively. For the external parameters, the first two principal component axes (PC1 and PC2) explained 83.6% (55.2% and 28.4%, respectively) of the variation in size among the populations. Discriminant function analysis correctly classified the populations to regions with a high degree of reliability (97.8%). This study confirms the possibility of the presence of intraspecific variations among the populations of the three regions.
    Keywords: geographic variation, MANOVA, ‎morphometric, Persian jird
  • محمدرضا اشرف زاده*
    مدیریت و حفاظت از حیات وحش نیازمند داشتن تصویری جامع از تنوع و تغییرپذیری ژنتیکی در ساختارهای جغرافیایی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی تنوع ژنتیکی جمعیت های گراز وحشی در ایران با استفاده از یک قطعه 572 جفت بازی از ناحیه کنترل میتوکندریایی در نظر گرفته شد. به این منظور، تعداد 29 نمونه متعلق به جنوب کشور توالی یابی شد؛ همچنین 75 توالی دیگر که به مناطق مختلف ایران مربوط بودند از بانک ژن استخراج شدند. بر اساس تحلیل ها، چهار کلاد جهانی متعلق به گراز وحشی شامل کلادهای شرق نزدیک 1 (NE1)، شرق نزدیک 2 (NE2)، اروپایی و آسیایی در ایران حضور دارند و کلادهای اروپایی و NE1 به ترتیب کمترین و بیشترین پراکنش را به خود اختصاص می دهند. حضور هم جای کلادها در مناطق مختلف کشور از مهم ترین جنبه های درخور توجه است. شمال غربی کشور منطقه تماس کلادهای اروپایی و آسیایی در نظر گرفته می شود. بر اساس یافته ها، تعداد 20 هاپلوتایپ در 104 توالی از ایران شناسایی شد. تنوع هاپلوتایپی و تنوع نوکلئوتیدی در نمونه های ایران به ترتیب حدود 882/0 (انحراف معیار= 014/0) و 0145/0 (انحراف معیار= 00047/0) محاسبه شد. بر اساس تحلیل AMOVA، اختلاف ژنتیکی بین کلادها (84/82 درصد) بیش از اختلاف ژنتیکی داخل این کلادها بود؛ علاوه بر این، نمایه FST نیز وجود ساختار ژنتیکی معناداری را بین کلادها تایید کرد. هیچ یک از نمایه های Fu’s FS و Tajima’s D، نشانه های مشخصی از وجود گسترش جمعیت شناختی ناگهانی در کلادهای گراز وحشی متعلق به ایران را تایید نکردند.
    کلید واژگان: تغییرپذیری ژنتیکی, تحلیل واریانس مولکولی, تنوع هاپلوتایپی, Sus Scrofa
    Mohammad Reza Ashrafzadeh *
    Wildlife management and conservation requires a comprehensive picture of genetic variation and variability in geographic structures. The purpose of the present study was to assess the genetic relationship and diversity of Iranian wild boar populations by analyzing a 572 bp fragment of mtDNA control region. To this end, a dataset was created using our sequences (29 wild boar) together with additional 75 sequences (from the south of Iran) downloaded from GenBank. Our analyses identified four distinct maternal clades within Iranian wild boars including Near East 1 (NE1), Near East 2 (NE2), Asiatic, and European. The European and NE1 clades have the smallest and largest geographical ranges in Iran, respectively. Furthermore, all of the clades are sympatrically distributed in the northwest of the country that this area could be considered as the contact zone of the four clades. According to the results, a total of 20 haplotypes were identified among the 104 sequences belonging to wild boars from Iran. The haplotype and nucleotide diversities were estimated as about 0.882 (±0.014) and 0.0145 (±0.00047), respectively. The AMOVA results of the Iranian clades demonstrated that the proportion of variation among clades (82.84%) was higher than the variation within them (17.16%). Also, the fixation index (FST) confirmed a significant genetic structure among the boar clades. Our findings revealed no evidence for a recent demographic expansion in the Iranian wild boars.
    Keywords: Genetic Variability, Analysis of Molecular Variance, Haplotype Diversity, Sus Scrofa
  • محمدصادق فرهادی نیا، سهراب اشرفی *، حمید فرحمند، محمدرضا اشرف زاده، محمد کابلی
    بررسی جایگاه تبارشناختی و تنوع ژنتیکی جمعیت ها از اهمیت به سزایی در برنامه ریزی کارامد به منظور حفاظت از حیات وحش برخوردار است. در این میان، گونه های در معرض خطر انقراض که از آنها بر اثر عوامل مختلف جمعیت های لک های باقیمانده است، از اولویت خاصی برخوردار بوده و تبیین جایگاه و وضعیت ژنتیکی آنها در برنامه ریزی بلندمدت برای حفاظت از آنها موثر است. در این مطالعه، پلنگ ایرانی با حوزه انتشار وسیع خود در سرتاسر کشور مورد بررسی قرار گرفت. به منظور بررسی تبارشناختی و تنوع ژنتیکی پلنگ ایرانی، جایگاه ژن NADH5 در ژنوم میتوکندریایی به طول 550 جفت باز با استفاده از دو جفت آغازگر در 38 نمونه بافت از پلنگ از بیوم های مختلف کشور مورد تحلیل قرار گرفت. درمجموع سه هاپلوتایپ شناسایی شد. نتایج این مطالعه عدم تمایز ژنتیکی مکانی پلنگ ها را در سرتاسر کشور و حتی فراتر از آن در حوزه پراکنش پلنگ ایرانی در مرکز و غرب آسیا نشان داد. بر اساس یافته ها، پلنگ ایرانی در مقایسه با سایر زیرگونه های پلنگ یا برخی گوشتخواران بزرگ جثه ایران، از تنوع ژنتیکی پایین تری برخوردار است. نتایج این مطالعه نشان دهنده اهمیت و ضرورت ارتقای حفاظت در حوزه پراکنش هاپلوتایپ اختصاصی زاگرس به منظور پیشگیری از انقراض آن است.
    کلید واژگان: پلنگ ایرانی, تبارشناسی, NADH5, تنوع ژنتیکی
    Mohammad Sadegh Farhadinia, Sohrab Ashrafi *, Hamid Farahmand, Mohammad Reza Ashrafzadeh, Mohammad Kaboli
    Understanding phylogeography and genetic variation is a crucial to enhance conservation planning of species. Due to high level of fragmentation affecting many endangered species, unveiling their genetic status is prioritized to promote long-term persistence. Accordingly, the current investigation was carried out on a wide-ranging predator, the Persian leopard. We examined sequence variation in the mitochondrial NADH-5 gene with 550 base pairs for 38 leopards from different parts of Iran. Three closely related haplotypes were identified for the entire country. Apart from one commonly found haplotype throughout Iran, south Caucasus and Turkmenistan, two localized haplotypes were sequenced from southern Zagros and eastern Alborz. Our data supported that leopards do now show spatially differentiated genetic variation based on investigated gene in Iran as well as neighboring countries and possess lower genetic diversity comparing to other leopard subspecies or larger carnivores. It is essential to enhance conservation of the Persian leopard within southern Zagros where a specific haplotype occurs.
    Keywords: Persian leopard, Phylogeny, NADH5, genetic variation
  • محمدرضا اشرف زاده *، اکرم مرادی
    شکار بی رویه و غیرمجاز از فعالیت هایی است که می تواند انقراض محلی جمعیت های مجزا و کوچک گونه های در تهدید را در پی داشته باشد. بنابراین، به منظور اتخاذ و توسعه راهبردهای مناسب در هر منطقه، دست یابی به آمارهای درست و جامع در زمینه وضعیت شکار ضرورتی اجتناب ناپذیر است. پژوهش حاضر، به بررسی وضعیت شکار در منطقه حفاظت شده چهل پا در شهرستان اندیمشک پرداخته است. تعداد 500 پرسش نامه به روش پرسش نامه جواب دار و مصاحبه حضوری، میان دو گروه شامل مردم محلی و شکارچیان منطقه توزیع شد. حدود 70 درصد شکار در منطقه از نوع تفریحی است، که بیش تر از نوع شکار تروفه است. بیش از 85 درصد شکارچیان اعلام نمودند که شکارهای صورت گرفته توسط آن ها بدون مجوز قانونی بوده است. بیش از 75 درصد شکارچیان، شکار گروهی را ترجیح داده و اغلب تمایل به تشکیل گروه های دو تا سه نفری دارند. حدود 50 درصد شکارچیان شمار کل و بز را در منطقه 200 تا 300 راس برآورد نمودند. مشارکت دادن ذی نفعان کلیدی در اجرای قوانین و طرح های مدیریت حیات وحش، استفاده از شیوه های مختلف برای جلب اعتماد بین جوامع بومی و سازمان های مسئول حفاظت از محیط زیست، استفاده از راهکارهای اجرایی برای کاهش تضاد بین انسان و حیات وحش، تلاش برای برچیدن اعتقادهای محلی بی پایه درباره استفاده های داروئی و سنتی از حیات وحش، حمایت از برنامه های اصولی به منظور جذب طبیعت گردان و تشویق توسعه صنایع دستی و سنتی منطقه می توانند به عنوان راهکارهای مدیریتی پیشنهادی در منطقه مورد توجه قرار گیرند.
    کلید واژگان: شکار غیرمجاز, جمعیت های کوچک, انقراض محلی, جوامع بومی, ذی نفعان
    Mohammad Reza Ashrafzadeh *, Akram Moradi
    Illegal and heavy hunting of small and isolated populations of wildlife, particularly threatened species, can result in local extinctions. Thus, access to accurate and comprehensive statistics of hunting in each area is essential for seeking to develop appropriate strategies. This study is based on a survey of hunting status of in Chehelpa protected area (Khuzestan province) through considering the perspective of local communities. Surveys using questionnaires and discussions with hunters (50 respondents) and other local communities (450 respondents) were carried out to understand the hunting patterns and frequency of hunting. A majority (70%) of respondants said that hunting is carried out mainly for recreation, commonly for obtaining a trophy specimen. Overall, 85% of the hunters reported that animal species were hunted illegally. Most hunters (75%) interested in hunting within team group. They often go in groups of two or three persons. Fifty percent of the hunters estimated population size of wild goat (Capra aegagrus) about 200-300 individuals. The following suggestions will assist in minimizing illegal hunting in this region: collaborating key stakeholders in law enforcement and wildlife management planning; strengthening reliance between local communities and environmental organisations; developing approachs to reduce human-wildlife conflicts; to discourage local unfounded beliefs about medicinal and traditional uses of wildlife products; development of appropraite and acceptable alternatives for income generation (such as eco-tourism) and to encourage patronage of locally made products.
    Keywords: Illegal hunting, Small poulations, local extinction, local communities, Stakeholders
  • زینب عبیداوی *، کاظم رنگزن، روح الله میرزایی، محمدرضا اشرف زاده
    پایش و مدیریت جمعیت های حیات وحش و زیستگاه ها نیازمند مدل سازی زیستگاه های مطلوب و پراکنش گونه ای است. بنابراین در این پژوهش، مدل سازی پراکنش بالقوه آهوی ایرانی با دو رویکرد فازی (مبتنی بر دانش بوم شناختی جوامع بومی) و مکسنت (مبتنی بر داده های حضور گونه) در منطقه حفاظت شده میشداغ اجرا شد؛ تا ضمن مدل سازی پراکنش گونه ای با استفاده از سامانه استنتاج فازی (رویکرد فازی) و الگوریتم آنتروپی بیشینه (رویکرد مکسنت)، به بررسی و مقایسه کارایی هر یک از این دو رویکرد پرداخته شود. به علاوه، ارزیابی هر یک از مدل ها با استفاده از تحلیل جک نایف انجام شد. آستانه گذاری نیز با استفاده از آستانه حضور 10% صورت گرفت. براساس یافته ها، سه متغیر کاربری سرزمین، فاصله از کشت زارها و فاصله از منابع آب در هر دو رویکرد فازی و مکسنت به عنوان مهم ترین متغیرهای مدل سازی شناخته شدند. همچنین، در هر یک از رویکردهای فازی و مکسنت به ترتیب 45/47% و 08/14% منطقه به عنوان منطقه حضور بالقوه پیش بینی شد. براساس تحلیل جک نایف، میزان موفقیت هر یک از مدل های فازی و مکسنت به ترتیب، 95/80% و 66/66% برآورد شد (p<0.01). یافته های پژوهش موید کارایی بالای سامانه استنتاج فازی و الگوریتم آنتروپی بیشینه در مدل سازی پراکنش بالقوه آهوی ایرانی است. این مطالعه را می توان از یک سو تاکیدی بر ضرورت توجه به رویکردهایی همچون رویکرد فازی در مدل سازی پراکنش بالقوه گونه های حیات وحش کشور و از سوی دیگر تاکیدی بر ضرورت توجه به دانش بوم شناختی جوامع بومی هر منطقه دانست.
    کلید واژگان: دانش بوم شناختی, جوامع بومی, پراکنش بالقوه, سامانه استنتاج فازی, الگوریتم آنتروپی بیشینه
    Zeynab Obeidavi*, Kazem Rangzan, Rouhollah Mirzaei, Mohammadreza Ashrafzadeh
    Monitoring and managing the wildlife populations and habitats required to model the species distribution and habitat suitability. So, Gazella subgutturosa potential distribution in Mishdagh Protected Area was modeled using fuzzy (based on ecological knowledge of local communities) and MaxEnt (based on species occurrence records) approaches; thus, in addition to model the species distribution using maximum entropy algorithm (MaxEnt approach) and fuzzy inference system (fuzzy approach), we can also assess and compare the performance of each approach. In addition, the accuracy of predictive models was tested using jackknife test. Also, we applied threshold of 10%. Based on results of fuzzy and MaxEnt approaches, the most important variables for species potential distribution modelling were land use, distance to farms and distance to water sources. Also, 47.45% and 14.08% of study area predicted as species potential presence area in fuzzy and MaxEnt approaches, respectively. According to results of jackknife test, success rates of fuzzy and MaxEnt approaches were 80.95% and 66.66%, respectively (p
    Keywords: ecological knowledge, local communities, potential distribution, fuzzy inference system, maximum entropy algorithm
  • محمدرضا اشرف زاده*، علیرضا نظریان
    کبک دری، به عنوان یک گونه به طور عمده غیرمهاجر، شاخص مناطق کوهستانی مرتفع محسوب می شود. این گونه در ارتفاعات مناطق شمالی، شمال غرب و غرب کشور پراکنش دارد. جمعیت کبک دری در سال های اخیر به واسطه عوامل متعددی مانند تخریب زیستگاه، شکار غیرقانونی و چرای بیش از حد در زیستگاه ها با روند کاهشی رو به رو بوده است. بنابراین، شناسایی و حفاظت از لکه های زیستگاهی به نسبت بزرگ به منظور تامین نیازهای حیاتی جمعیت های این گونه اهمیت ویژه ای دارد. در این پژوهش، مطلوبیت زیستگاه کبک دری در استان چهارمحال و بختیاری (به عنوان یک منطقه دربرگیرنده سیماهای سرزمینی اغلب کوهستانی) مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس یافته ها، ارتفاع از سطح دریا (3/44%)، بارش سالیانه (19%)، شیب (2/17%) و رد پای انسان (5/8 %) به عنوان مهم ترین متغیرهای موثر بر مطلوبیت زیستگاه کبک دری در این استان شناسایی شدند. این گونه به طور بالقوه می تواند در گستره ارتفاعی حدود 1700 متر تا بیش از 4100 متر حضور داشته باشد. با این وجود، فقط در حدود 81/0 درصد از زیستگاه های مطلوب کبک دری در گستره ارتفاعی بین 1700 تا 2000 متر قرار گرفت. در حدود 4/19 درصد از سطح استان به عنوان زیستگاه مطلوب برآورد شد. تنها در حدود 8/15 درصد از زیستگاه های مطلوب در محدوده مناطق حفاظت شده قرار می گیرد. علاوه بر این، لکه های زیستگاهی بزرگ و به نسبت یکپارچه به ویژه در غرب و شمال غرب استان شناسایی شدند که در گستره مناطق حفاظت شده قرار نمی گیرند. از سوی دیگر، مزاحمت های انسانی مانند سکونتگاه ها، جاده ها، چرای دام ها و برداشت گیاهان دارویی منجر به محدودیت و تجزیه بیشتر زیستگاه های مطلوب شده اند. به منظور دست یابی به یک ارزیابی بهتر در زمینه تاثیر تجزیه زیستگاه ها بر جمعیت های کبک دری توصیه می شود توانایی پراکنش این گونه بررسی شود. با توجه به آشیان بوم شناختی ویژه، کبک دری می تواند به عنوان یک گونه چتر یا پرچم دار در کوهستان های مرتفع معرفی شود.
    کلید واژگان: کبک دری, مدل سازی مطلوبیت زیستگاه, لکه های زیستگاهی, مناطق حفاظت شده
    Mohammad Reza Ashrafzadeh*, Ali Reza Nazarian
    As a sedentary bird, the Caspian Snowcock is a typical high-mountain and alpine species. The bird is distributed in the mountainous regions of north, northwest and western parts of Iran. In this respect, in recent years, the populations of this species are declining due to habitat destruction, unregulated hunting, overgrazing, etc. Therefore, conserving the relatively large patches of habitat is very important in order to support the species’ vital requirements. In this study, the habitat suitability of Caspean Snowcock in Charmahal and Bakhtiari Province (as a region containing mountainous landscapes) has been investigated. According to the results, elevation (44.3%), annual precipitation (19%), slope (17.2%) and human footprint (8.5%) contributed the largest percents to the habitat suitability model. Potentially, the Caspian Snowcock can occurs in habitats with elevation of 1700 to 4150 m above sea level. However, only 0.81% of suitable habitats fell within elevation of 1700 to 2000 m. The estimated suitable habitats of the species cover approximately 19.4% of this province, but only about 15.8% of these areas are officially protected. On the other hand, human disturbances such as residential locations, roads, overgrazing and collecting of medicinal and aromatic plants could lead to accelerating the habitat degradation and fragmentation. To further assess the impacts of habitat fragmentation on the Caspian Snowcock, it is suggested to survey the dispersal capacity of this species as well. In addition, considering ecological niches, the Caspian Snowcock can be regarded as an umbrella or flagship species in the high altitude mountains of this area.
    Keywords: Caspian Snowcock, habitat suitability modelling, habitat patches, protected areas
  • زهرا منتصری *، محمدرضا اشرف زاده
    در عصری که ما زندگی می کنیم انسان با حرص و ولع سیری ناپذیر خود عرصه های زیستی و منابع طبیعی را صرف اهداف سودجویانه و کوتاه مدت خود می نماید غافل از این که آینده ای نیز پیش رو دارد. محیط زیست انسان تحت الشعاع پیشرفت فوق العاده فناوری قرار گرفته و هر لحظه بخشی از آن مورد هجوم قرار می گیرد. در حال حاضر پارک های ملی به عنوان ذخیره گاه های ژنتیکی بسیار ارزشمند گونه های متنوع جانوری و گیاهی در هر کشور محسوب می شوند و تنها پشتوانه اساسی برای احیا دوباره طبیعت می باشند. در این پژوهش که پژوهشی میدانی- توصیفی است و در شهر شیراز انجام گرفته، به بررسی سطح آگاهی و شناخت مردم شیراز نسبت به پارک ملی بمو پرداخته شده است. به این منظور تعداد384 پرسش نامه که از طریق برآورد حجم نمونه از طریق فرمول کوکران و با توجه به جامعه آماری (سرشماری سال 1390شهر شیراز) بدست آمده، به صورت نمونه گیری خوشه ایبین ساکنان شهر شیراز و بر اساس محل سکونتشان در مناطق نه گانه شهرداری توزیع گردید. آمار توصیفی برای تمام داده ها بدست آمد و برای بررسی ارتباط میان مولفه ها از آزمون کای دو (Chi-square test) استفاده شده است. نرم افزارهای مورد استفاده Excel و SPSS می باشد. در این بررسی مشخص شد که میان مولفه جنسیت افراد وسطح شناخت پارک ملی بمو ارتباط معنی داری وجود دارد، همچنین عواملی نظیر سطح تحصیلات و محل سکونت بر میزان شناخت افراد نسبت به پارک ملی بمو تاثیرگذارنیست و آشنایی با پارک ملی بمو توسط دوستان و آشنایان بیش ترین درصد نحوه آشنایی با پارک را به خود اختصاص داده که نشان می دهد فعالیت ها و تبلیغات سازمان حفاظت محیط زیست استان فارس و شهر شیراز در معرفی این پارک ملی چندان موثر نبوده و این سازمان بایستی به عنوان متولی حفاظت از مناطق حفاظت شده توجه بیش تری به این مسایل داشته باشد.
    کلید واژگان: آگاهی و شناخت, پارک ملی بمو, شهر شیراز, محیط زیست, SPSS
    Zahra Montaseri *, Mohammadreza Ashrafzadeh
    In an age that we live, human with his insatiable greed areas of ecology and natural resources to spend your short-term goals and profit unaware that is the future ahead. Human environment overshadowed by tremendous progress of technology and every part of it is attacked. Now the national parks are as a valuable genetic reserves diverse animal and plant species in each country and is only basic support to revive again the nature. In this research that is descriptive and field research and was conducted in Shiraz, and has been done to assess knowledge and understanding of people of Shiraz about the national park Bamou. For this purpose, 384 questionnaires were distributed to systematically random between people of Shiraz based on their place of residence in the Ennead areas of municipalities. Descriptive statistics were obtained for all data and for investigating the relationship between the elements has been used of the chi-square test (Chi-square test). Softwares that were used are Excel and SPSS. In this study it was found that between the gender factor and the level of knowledge of national park Bamou there is a significant relationship. Also factors such as level of education and place of residence on the knowledge of persons of the national park Bamou is not effective, and familiarity with the National Park Bamou by friends and acquaintances is the highest percentage of How acquaintance with park, that Shows the advertising and activities of the Environmental Protection Agency of city of Shiraz and Fars Province in introduction of this national parkis not very effective and this organization as responsible of conservation of protected areas should be have more attention to these issues.
    Keywords: Knowledge, Understanding, National park Bamou, City of Shiraz, environment, SPSS
  • محمدرضا اشرف زاده، محمد کابلی*، محمدعلی ادیبی ادیبی، امید یوسفی یوسفی، محسن امیری، محمدرضا مسعود
    خرس های قهوه ای، برخلاف سایر گوشت خواران پرتحرک، ساختار ژنتیکی کاملا مشخصی را در سطح جهان نشان می دهند که دربرگیرنده چندین کلاد میتوکندریایی است. علاوه بر این، جمعیت های خرس قهوه ای در خاورمیانه از جمله ایران در تهدید قرار دارند. با این وجود، هنوز جایگاه تبارشناختی و تنوع ژنتیکی این خرس ها در مقایسه با تبارهای جهانی خرس قهوه ای در ابهام قرار دارد. در پژوهش حاضر، 50 نمونه (عضله، پوست و مو) متعلق به خرس قهوه ای از ایران گردآوری شد. تحلیل ها براساس یک قطعه 614 جفت باز از ناحیه کنترل میتوکندری انجام شد. براساس یافته ها، خرس های ایران در مقایسه با خرس های قهوه ای مناطق دیگر جهان تنوع هاپلوتایپی به نسبت زیادی (50 فرد، 22 هاپلوتایپ) را نشان دادند. تحلیل های این ناحیه میتوکندریایی، خرس های ایران را در یک کلاد مادری کاملا مجزا از دیگر کلادهای جهانی قرار داد، که دربرگیرنده دو-سه زیرکلاد گیتاشناختی شامل 1) زیرکلاد البرز: خرس های ساکن کوه های البرز تا ارسباران، 2) زیرکلاد زاگرس: خرس های غرب کشور از کوه های سهند (آذربایجان شرقی) تا زاگرس جنوبی (کازرون) و 3) زیرکلاد فارس: خرس های ساکن جنوب شرقی زاگرس (مرودشت تا اقلید، استان فارس) است. یافته های FST و AMOVA، وجود ساختار ژنتیکی معنی داری را بین زیرکلادهای خرس قهوه ای در ایران تائید می نماید. بنابراین، جمعیت های امروزی خرس قهوه ای در ایران، علاوه بر تنوع هاپلوتایپی به نسبت زیاد، ساختارهای گیتاشناختی مشخصی را نمایش می دهند.
    کلید واژگان: خرس قهوه ای, تنوع هاپلوتایپی, زیرکلاد, البرز, زاگرس
    Mohammad Reza Ashrafzadeh, Mohammad Kaboli *, Mohammad Ali Adibi, Omid Yousefi, Mohsen Amiri, Mohammad Reza Masoud
    The brown bear populations, contrary to other mobile carnivores, exhibit a worldwide genetic structure in several mitochondrial lineages. Populations of the Middle Eastern brown bear, including Iran, are at risk of local extinction. Genetic relationships between the Iranian brown bear and others in the world are still unclear. We sequenced a 614 base pair fragment of the mtDNA control region for 50 brown bears from Iran. The Iranian brown bear presents considerable haplotype diversity (50 individuals, 22 new haplotypes). Mitochondrial sequence analyses revealed one new major mtDNA lineage within Iranian brown bears, comprising 2–3 subclades: (i) Alborz, which includes bears from the Alborz and the Arasbaran Mountains; (ii) Zagros, including individuals from south of East Azerbaijan province to the Southern Zagros Mountains (Kazeroun, Fars province); and (iii) Fars, which comprises bears living in the Southeastern Zagros Mountains (Marvdasht-Eqlid, Fars province). The results of fixation index (FST) and analysis of molecular variance (AMOVA) demonstrate significant genetic structure among the Iranian subclades. Overall, the Iranian brown bears show significant geographic structuring, in addition to the remarkable haplotype diversity.
    Keywords: Brown bear, Haplotype diversity, Subclade, Alborz, Zagros
  • Olyagholi Khalilipour, Hamid Reza Rezaei, Afshin Alizadeh Shabani, Mohammad Kaboli, Sohrab Ashrafi, Mohammad Reza Ashrafzadeh
    Phylogenetic relationships between Afghan Pika (O. rufescens) and others in the world are still unclear. Morphological phylogeny study of the genus Ochotona by different experts showed the different taxonomic position of the Afghan Pika, but could not determine the taxonomic position of this species. Previous phylogenetic studies based on mtDNA markers showed the different sister groups of the species. In this study, we aimed to unveil the phylogenetic relationship of the Afghan Pika, adding more specimens to the phylogenetic trees. In total, 355 different sequences relating to different pikas were retrieved from GenBank and 25 individuals from Iran were also sequenced for cytb. The phylogenetic tree revealed that samples of individuals from Northern Iran, Southern Iran and the Toulouse lab aggregate in the same clade. Results of K2P showed that the pairwise genetic distance of O. rufescens was closer to that of Conothoa subgenus than to others. It seems that the phylogenetic status of O. rufescens, is more related to the Conothoa subgenera than to Ochotona or Pika.
    Keywords: Ochotona rufescens, taxonomic position, cytb, mtDNA, Pika
  • محمدرضا اشرف زاده *، سارا سالم
    گوزن زرد ایرانی، به عنوان یک گونه در خطر انقراض، به صورت طبیعی تنها به گستره کوچکی از زیستگاه های پیرامون رودخانه های دز و کرخه در استان خوزستان محدود شده است. در حال حاضر، اطلاعات قابل استناد چندانی در مورد وضعیت بوم شناختی این گونه در زیستگاه های طبیعی در دسترس نیست. هدف از پژوهش حاضر، دستیابی به یک ارزیابی قابل اتکا از سطح دانش جوامع محلی و اهمیت حفاظتی گوزن زرد ایرانی در میان جوامع یاد شده است. به این منظور، با استفاده از 500 پرسشنامه پاسخ دار، همراه با مصاحبه حضوری و توزیع تصادفی - سیستماتیک، نظرات ساکنین محلی شهرستان های دزفول، اندیمشک و شوش (27 مرکز جمعیتی) دریافت شد. بیش از 56% مشارکت کنندگان از حضور گوزن زرد در پیرامون دز و کرخه آگاهی نداشتند. حدود 4/16% پاسخ دهندگان (عمدتا افراد مسن) ادعا کردند که گوزن زرد را در زیستگاه های طبیعی منطقه مشاهده کرده اند. حدود 73% پرسش شوندگان اعلام کردند که برای مشاهده این گوزن در زیستگاه های طبیعی منطقه، تمایل زیاد یا خیلی زیادی دارند. بیش از نیمی از افراد سطح تمایل به پرداخت خود به منظور یک بار مشاهده گوزن زرد را بین 40000-20000 ریال اعلام نمودند. بیشتر افراد (4/86%) مهم ترین عوامل تهدیدکننده این گونه را، شکار غیرمجاز و تخریب زیستگاه می دانستند. تضمین حفاظت و بقای پایدار گوزن زرد برای بیشتر افراد (8/67%) از اهمیت زیاد یا خیلی زیاد برخوردار است. سطح تمایل به پرداخت به منظور تشکیل یک صندوق مالی برای حفاظت بهتر این گوزن، سالیانه مبلغی بین 300000-20000 ریال برآورد شد. در نظر گرفتن رویکردهایی مانند افزایش دانش جوامع نسبت به اهمیت زیستی و حفاظتی گوزن زرد ایرانی و معرفی آن به عنوان یک گونه کشتی پرچم دار و استفاده از پشتوانه حمایت های مردمی می تواند موفقیت های بیشتری را در مدیریت گونه به دست دهد.
    کلید واژگان: گوزن زرد ايراني, مديريت, مشارکت مردمي, ساکنين بومي, مناطق حفاظت شده دز و کرخه
    Mohammad Reza Ashrafzadeh *, Sara Salem
    Nowadays, dispersal of Persian fallow dear (Dama mesopotamica) is restricted to the forests and woodlands near Dez and Karkheh rivers in southwestern Iran. However, there are no reliable data for the species from these regions in recent years. The present study aims to assess the knowledge of local communities and the importance of the endangered species from the perspective of the human communities. A total of 500 respondents belong to 27 localities (situated in Dezful, Shush and Andimeshk counties) surrounding the study area were interviewed representing different local communities. The respondents were selected randomly to avoid serious bias. The findings showed that more than 56% of the respondents did not even know that the fallow deer is one of the wildlife species in the study area. About 16.4 percent of people (mainly older people) claimed to have seen the species in natural habitats of Dez and Karkhe protected areas. Moreover, roughly 73 percent of respondents claimed that they have a high willingness to observe the Persian fallow deer in natural habitats of the study area. In this respect, more than half of participants are willing to pay from one to 1.5 dollars per one to observe deer in the protected areas. The majority of respondents (86.4%) believed that poaching and habitat destruction are the most important factors threatening the Persian fallow deer in the study area. Gaurenteed sustainable conservation is of high importance for most people (67.8%). The willingness to pay in order to establish a fund for conservation of Persian fallow deer was estimated between one to seven dollars annually. Raising community awareness of Persian fallow deer biology and its national and global importance, introducing the species as a flagship and using community-based management were recommended as suitable conservation strategies for the Persian fallow deer.
    Keywords: Dama Mesopotamica, Management, People's Participation, Local Communities, Dez, Karkhe Protected Area
  • مریم بردخوانی، محمدرضا اشرف زاده*، حمید گشتاسب میگونی
    پژوهش حاضر، برخی ویژگی های بوم شناختی، ریخت شناسی و ر یخت سنجی جمعیت های خوک وحشی (Sus scrofa) را در جزیره مینو و پارک های ملی خبر و گلستان مورد بررسی قرار داده است. 29 ویژگی ریخت سنجی ظاهری و جمجمه ای برای هر نمونه اندازه گیری شد. اختلاف های معنی دار میان جنس های مختلف در هر منطقه، بر اساس ویژگی های ریخت سنجی، با کمک آزمون T بررسی شد. برای بررسی وجود اختلاف های معنی دار میان جمعیت های مناطق مختلف تحلیل واریانس یک طرفه به کار گرفته شد. آزمون دانکن برای مقایسه میانگین های گروه ها بکار رفت و همچنین آزمون تحلیل ممیزی برای تفکیک جمعیت های مناطق مختلف استفاده شد. بر اساس یافته ها، در جزیره مینو از میان ویژگی های ظاهری مورد بررسی، اندازه های طول سر و بدن (HBL)، طول کل بدن (TL) و طول سر (HL) و از میان ویژگی های جمجمه ای نیز اندازه های طول آرواره پایین (JL)، طول درز آرواره پایین (SJL)، پهنای استخوان پس سری (OB)، مجموع طول استخوان پاریتال و پیشانی(LFP) و طول استخوان کامی (PL) در میان جنس های نر و ماده دارای اختلاف های معنی دار هستند (p
    کلید واژگان: Sus scrofa, جزیره مینو, پارک های ملی خبر و گلستان, زیست, سنجی, جمجمه سنجی
    Maryam Bordkhani, Mohammad Reza Ashrafzadeh*, Hamid Goshtasb Meygoni
    This study has considered morphologyand morphometry of wild boar (Sus scrofa) populations in Khabr and Golestan National Parks and Minoo Island, Iran. 29 body and cranial characters were measured. The normality of data was analyzed by Kolmogorov- Smironov test. Independent sample T-Test was used to test the statistical significance between different sexes in these regions. Significance of differences among of different populations was tested using one-way ANOVA followed by a Duncan test. Also, Discriminant Analysis was usedto classifying different populations. Results indicated that there are significant differences between male and female sexes in the Minoo Island (p
    Keywords: Sus scrofa, Biometry, Craniometry, Minoo Island, Khabr, Golestan national parks
  • محمدرضا اشرف زاده، محمد کابلی *، محمدرضا نقوی، حبیب الله حقی، محمود شکیبا، کورس ربیعی، داود غنی پور، مهدی انصاری
    در سال های اخیر، گستره پراکنش خرس قهوه ای با کاهش شدیدی روبرو بوده است و در این میان، احتمال انقراض برخی جمعیت های ناشناخته وجود دارد. بنابراین، داشتن یک تصویر جامع از تنوع ژنتیکی و ساختار جغرافیایی جمعیت ها و گونه های مختلف در راستای توسعه راهکارهای حفاظتی موثر ضروری است. در پژوهش حاضر، یک قطعه 271 نوکلئوتیدی ناحیه کنترل میتوکندری مربوط به تعداد هفت نمونه خرس قهوه ای از ایران و 460 توالی از خرس های قهوه ای و قطبی ثبت شده در ژن بانک در تحلیل ها استفاده شد. بر اساس نتایج، تعداد 113 هاپلوتایپ و 77 جایگاه متغیر برای قطعه مورد مطالعه شناسایی شد. بر اساس تحلیل ها، خرس های ایران در گروهی مجزا از سایر خرس های قهوه ای قرار می گیرند. افزون بر این، نرخ جریان ژنی (Nm) بسیار پایین (014/0-187/0) و میزان فاصله ژنتیکی (Fst) زیاد (728/0-972/0) بین خرس های ایران و سایر گروه ها نشان دهنده اختلاف ژنتیکی معنی دار بین خرس های ایران و سایر گروه های مورد مطالعه است. علاوه بر این، برآورد نرخ مهاجرت (Nm) جدایی جمعیت ایران را از سایر خرس های قهوه ای تایید می کند. شواهد مشخصی از گسترش جمعیت شناختی ناگهانی در گذشته در خرس های ایران مشاهده نشد. بر اساس برآوردهای مرتبط با زمان های واگرایی، نیای مشترک تمامی خرس های قهوه ای در حدود 221 هزار سال پیش برآورد شد. همچنین، زمان آخرین نیای مشترک توالی های خرس قهوه ای ایران در حدود 19 هزار سال پیش به دست آمد.
    کلید واژگان: خرس قهوه ای, جریان ژنی, تاریخچه جمعیت شناختی, زمان واگرایی
    Mohammad Reza Ashrafzadeh, Mohammad Kaboli*, Mohammad Reza Naghavi, Habibollah Haghi, Mahmoud Shakiba, Koros Rabiee, Davoud Ghanipour, Mahdi Ansari
    In recent years, the brown bear's range has declined and its populations in some areas have faced extinction. Therefore, to have a comprehensive picture of genetic diversity and geographic structure of populations is essential for effective conservation strategies. In this research, we sequenced a 271bp segment of mtDNA control region of seven Iranian brown bears, where a total dataset of 467 sequences (brown and polar bears) were used in analyses. Overall, 113 different haplotypes and 77 polymorphic sites were identified within the segment. Based on phylogenetic analyses, Iranian brown bears were not nested in any other clades. The low values of Nm (range=0.014-0.187) and high values of Fst (range=0.728-0.972) among Iranian bears and others revealed a genetically significant differentiation. We arent found any significant signal of demographic reduction in Iranian bears. The time to the most recent common ancestor of Iranian brown bears (Northern Iran) was found to be around 19000 BP.
    Keywords: Brown bear, Gene flow, Demographic history, Divergence
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال