به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

rasol roshan

  • زهرا سروریان، رسول روشن چسلی*، محمدرضا نائینیان، حجت الله فراهانی، ساجد یعقوب نژاد
    زمینه

    توجه و بازداری پاسخ از مشکلات دانش آموزان نارسانویس هست که به درمان آن توجه چندانی نشده، لذا نیازمند مداخلات روانشناختی جدید از جمله توان بخشی شناختی است.

    هدف

    مطالعه حاضر باهدف تعیین اثربخشی توان بخشی شناختی بر توجه و بازداری پاسخ دانش آموزان نارسانویس انجام شد.

    روش

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دوره پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه دوم و سوم ابتدایی مبتلابه اختلال نارسانویسی منطقه 15 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که از مدارس عادی به مرکز مشاوره شرق ارجاع داده شده بودند. 14 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند؛ و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای دهی شدند و به پرسشنامه های تشخیصی نارسانویسی یعقوبی و همکاران (1400)، آزمون توجه انتخابی، تمرکز و تلاش مندی بریکن کمپ (2002) و آزمون برو- نرو هافمن (1984) پاسخ دادند. سپس گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 60 دقیقه ای برنامه آموزش توان بخشی توجه و حافظه آرام نجاتی (1397) را دریافت کردند، ولی برای گروه گواه فقط آموزش های مدرسه ارائه شد. بعد از جلسات آموزش پس آزمون اجرا شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش توان بخشی شناختی بر بهبود توجه و بازداری پاسخ دانش آموزان نارسانویس در مقایسه با گروه گواه موثر بود و این نتایج در دوره پیگیری تداوم داشت (0/01 >P).

    نتیجه گیری

    آموزش توان بخشی شناختی با ایجاد محیط جذاب آموزشی می تواند به عنوان یک درمان مکمل در کنار مداخلات آموزشی دیگر برای افزایش توجه و بازداری استفاده شود.

    کلید واژگان: توان بخشی شناختی, توجه, بازداری پاسخ, دانش آموزان نارسانویس
    Zahra Sarvarian, Rasol Roshan*, Mohammadreza Naeinian, Hojjatollah Farahani, Sajed Yaghobnezhad
    Background

    Attention and response inhibition is one of the problems of dysgraphia students whose treatment has not been paid much attention, so it requires new psychological interventions including cognitive rehabilitation.

    Aims

    The present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of cognitive rehabilitation on the attention and response inhibition of dysgraphia students.

    Methods

    The current research was semi-experimental with a pre-test and post-test design with a follow-up period with a control group. The research population included all second and third grade female students with dysgraphia in the 15th district of Tehran in the academic year of 2021-2022, who were referred to Sharq Counseling Center from regular schools. 14 people were selected by multi-stage cluster random sampling; and they were randomly placed in two experimental and control groups and answered Yaqoubi et al.'s dysgraphia diagnostic questionnaires (2021), Mandy Brackencamp's selective attention, concentration and effort test (2002) and Bruno-Nero Hoffman test (1984). Then the experimental group received the Aram Nejati attention and memory rehabilitation training program (2017) for 10 sessions of 60 minutes, but only school training was provided to the control group. After the training sessions, the post-test was conducted. Analysis of variance with repeated measures was used to analyze the data.

    Results

    The results showed that cognitive rehabilitation training was effective in improving attention and response inhibition of dysgraphia students compared to the control group. These results continued in the follow-up period(p< 0/01).

    Conclusion

    Based on the results, counselors and experts can use cognitive rehabilitation training to improve attention and inhibit response of dysgraphia students.

    Keywords: Cognitive Rehabilitation, Attention, Response Inhibition, Dysgraphia Students
  • زهرا سروریان، رسول روشن چسلی*، محمدرضا نائینیان، حجت الله فراهانی، ساجد یعقوب نژاد
    مقدمه

    دانش آموزان دارای اختلال نارسانویسی دارای نواقصی در توجه و بازداری پاسخ هستند، ولی به درمان نواقص این کودکان توجه چندانی نشده است، لذا مطالعه حاضر باهدف تعیین اثربخشی ذهن آگاهی کودک محور بر توجه و بازداری پاسخ دانش آموزان دارای نارسانویسی انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دوره پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه دوم و سوم ابتدایی مبتلابه اختلال نارسانویسی شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که از مدارس عادی به مراکز آموزشی و توان بخشی مشکلات ویژه یادگیری ارجاع داده شده بودند. 28 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند؛ و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای دهی شدند و به پرسش نامه های تشخیصی نارسانویسی یعقوبی و همکاران (1400)، آزمون توجه انتخابی، تمرکز و تلاش مندی بریکن کمپ (2002) و آزمون برو- نرو هافمن (1984) پاسخ دادند. سپس گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 60 دقیقه ای برنامه آموزش ذهن آگاهی کودک محور را دریافت کردند، ولی برای گروه کنترل فقط آموزش های مدرسه ارایه شد. بعد از جلسات آموزش پس آزمون اجرا شد. برای تحلیل داده ها از آزمون اندازه گیری مکرر با نرم افزار SPSS نسخه 24 در سطح معنی داری 0/05 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین نمرات پس آزمون آزمودنی های گروه های آزمایش و کنترل در متغیرهای توجه و بازداری پاسخ، تفاوت معناداری وجود داشت و این نتایج در دوره پیگیری تداوم داشت (0/01>P).

    نتیجه گیری

    می توان گفت که برنامه ذهن آگاهی کودک محور بر بهبود توجه و بازداری پاسخ دانش آموزان دارای نارسانویسی موثر بود. لذا پیشنهاد روش درمان ذهن آگاهی کودک محور در کلینیک ها و مراکز خدمات روان شناسی به عنوان یک روش مداخله ای موثر به کار گرفته شود.

    کلید واژگان: ذهن آگاهی کودک محور, توجه, بازداری پاسخ, نارسانویسی
    Zahra Sarvarian, Rasol Roshan*, Mohammadreza Mohammadreza, Hojjatollah Farahani, Sajed Yaghoubnezhad
    Introduction

    Students with dysgraphia have deficits in attention and response inhibition, but not much attention has been paid to the treatment of these children's deficits, so the present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of child-centered mindfulness on attention and response inhibition of students with dysgraphia.

    Methods

    The present study was a semi-experimental study with a pre-test and post-test design with a follow-up period with a control group. The research population included all second and third grade female students with dysgraphia in Tehran in the academic year of 2021-2022, who were referred from regular schools to educational and rehabilitation centers for special learning problems. 28 people were selected by multi-stage cluster random sampling method; And they were randomly placed in two experimental and control groups and responded to Yaqoubi et al.'s dysgraphia diagnostic questionnaires (2021), Mandy Brackencamp's selective attention, concentration and effort test (2002) and Bruno-Nero Hoffman test (1984). Then, the experimental group received the child-centered mindfulness training program for 10 sessions of 60 minutes, but only school training was provided to the control group. After the training sessions, the post-test was conducted. For data analysis, repeated measurement test was used with SPSS version 24 software at a significance level of 0.05.

    Results

    The results showed that by controlling the effect of the pre-test, there was a significant difference between the average post-test scores of the experimental and control groups in attention and response inhibition variables, and these results continued in the follow-up period (P<0.01).

    Conclusion

    It can be said that the child-centered mindfulness program was effective in improving the attention and response inhibition of dyslexic students. Therefore, it is suggested to use the child-centered mindfulness treatment method in clinics and psychological service centers as an effective intervention method.

    Keywords: Child-centered mindfulness, Attention, Response inhibition, Dysgraphia
  • یاور توپچی، رسول روشن چسلی*، مسعود جان بزرگی
    این پژوهش با هدف شناسایی نقش خداپنداره/خداپنداشت - خودپنداره/خودپنداشت در پیش بینی نیرومندی من و خرده مقیاس های آن (امید، اراده، هدف، شایستگی، وفاداری، عشق، مراقبت و خرد) انجام شد. روش این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. شرکت کنندگان 250 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران و شاهد بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های خداپنداره - خودپنداره برای مداخلات معنوی و پرسشنامه نیرومندی من استفاده شد. داده ها با استفاده از روش رگرسیون چندگانه تجزیه وتحلیل شدند. نتایج حاصل رگرسیون چندگانه نشان دادند این مدل رگرسیونی معنادار و درصد واریانس تغییر برای خرده مقیاس های امید، اراده، هدف، شایستگی، وفاداری، عشق، مراقبت، خرد معنی دار است. نتایج نشان دادند خداپنداشت و خودپنداشت نیرومندی من و خرده مقیاس های آن را با جهت مثبت و خودپنداره و خداپنداره نیرومندی من و خرده مقیاس های آن را با جهت منفی پیش بینی می کند. این یافته ها اهمیت بحث معنویت خداسو در پیش بینی نیرومندی من را نشان می دهد.
    کلید واژگان: واژه های کلیدی: خداپنداره, خودپنداره, خداپنداشت, نیرومندی من, دانشجو
    Yavar Toopchi, Rasol Roshan *, Masoud Janbozorghi
    This study aimed to identify the role of God Image, God Concept, self-image and self-concept in ego strength among university students. The method of this research was descriptive and correlational. The participants were 250 university students from Tehran University and Shahed University, which were selected by convenience sampling. God-image/Self-image Questionnaire for Spiritual Interventions and Ego Questionnaire was used to collect data. The data were analyzed using multiple regression analysis. The multiple regression showed that this regression model is significant and the variance percentage of change is significant for the sub-results of hope, will, purpose, competence, fidelity, love, care, and wisdom. Based on the results, the God concept and self-concept predict ego strength and its sub-scales positively. Also, self-image and God image predicted ego strength and its subscales in negatively. These findings show the importance of the discussion of God-oriented spirituality in predicting ego strength
    Introduction
    Erikson defines ego strength as the traits that motivate people in successive stages of life. Ego strength encompasses eight qualities of hope, will, purpose, competence, fidelity, love, care, and wisdom (Markstrom et al, 1997; Markstrom & Marshal, 2007). Ego strength is related to religiosity and spirituality (Robinette & Puffer, 2018). One of the most important variables in spiritual affairs is the discussion of God image, God-concept, self-image, and self-concept (Janbozorgi, 2019).  God-image is when we imagine God from experiences and learning or an unrealistic image of God (Janbozorgi & Sarabadani, 2020) and has an emotional and experimental nature (Moriarty & Hoffman, 2013). In contrast, God concept refers to how God presents himself or the real concept of God (Janbozorgi & Sarabadani, 2020). Also, self-image is the way we perceive and internalize from the perspective of others, and self-concept is the way we perceive from the inside and is consistent with reality. (Janbozorgi & Sarabadani, 2020. The present study aimed to investigate the role of God-concept, God-image, self-concept, and self-image in ego strength and its subscales. The research hypothesis was as follows:1. God image predicts ego strength negatively. 2. Self-image ego strength negatively. 3. God concept predicts ego strength positively. 4. Self-concept predicts ego strength positively.
     
    Methods
    This study was an applied study in terms of its aim and descriptive-correlation design. The population of this research included all students of Tehran University and Shahed University of Tehran in the academic year 1400-1401.  Convenient sampling was used to select the participants. For the sample size, James Stevens' suggestion in multiple regression analysis is 15 items for each variable (Hooman, 2016). Thus, a number of 250 students from Shahed University and Tehran University were recruited. To enter this research, people needed to have the following conditions: being a student, agreeing to participate in the research, having patience, and having enough time to fill out the questionnaires. Data collection instruments included God-image and self-image questionnaires for spiritual interventions and ego-strength questionnaires. The participants answered the questions using the questionnaire link on the Risloo website. The data were analyzed using multiple regression with SPSS 26.
     
    Results
    The mean and standard deviation of the age of the participants were 58.24 and 5.1.  Also, 56% of the participants were women and 44% were men. The distribution of the column graph of the variables was visually almost normal. The regression tests were used as the key statistical procedure.
    The model of ego strength’s total score based on God-image, God-concept, self-image, and self-concept explained 47.9% of the variance of ego strength changes. Also, due to Durbin-Watson's statistic, the hypothesis of the non-existence of autocorrelation between errors was confirmed because its value was between 1.5 and 2.5. Additional information is provided in Table 1.
     
     
    Table 1
     Summary of Regressions for Variables Predicting Ego Strength




    Model


    R


    R2


    Adjusted R 2


    F


    Sig


    Durbin-Watson




    1


    0.692


    0.479


    0.471


    56.318


    0.000


    1.952




     
     
    According to Table 2, we can see that the standard coefficients of the God-concept were .22, God-image -0.1, self-image -0.33, and self-concept 0.55. Therefore, all of the hypotheses about ego strength total score were confirmed. That is, God-image and self-image predicted ego-strength negatively, while self-concept and God-concept predicted Ego strength total score positively.
     
     
    Table 2
     Regressions Coefficient of Variables Predicting Ego Strength




    Model


     


    Unstandardized Coefficients


    Standardized Coefficients


    T


    P




    B


    Std. Error


    Beta




    1


    (Constant)


    78.42


    7.77


     


    10.08


    0.00




     


    God-concept


    0.98


    0.24


    0.22


    4.03


    0.00




     


    God-image


    -0.37


    0.20


    -0.1


    -1.83


    0.06




     


    Self-image


    -2.46


    0.36


    -0.33


    -6.70


    0.00




     


    Self-concept


    2.95


    0.28


    0.58


    10.38


    0.00




    *P<0.05     ** P<0.01  

    Also, the research model explained 36.1% of the variance of hope, 31.8% of the variance of will, 37% of the variance of purpose, 31.2% of the variance of competence, 29.1% of the variance of fidelity, 16.6% of the variance of love, 9.9% of the variance of care, 33/5 % of the variance of wisdom. According to the value of the Durbin-Watson regression statistic of all subscales, the hypothesis of the non-existence of autocorrelation between errors in all subscales was confirmed because its value is between 1.5 and 2.5.
    According to the regression results, the first hypothesis was confirmed only for the subscales of hope, will, fidelity, and wisdom. The second hypothesis was confirmed in the prediction of all the subscales of Ego strength. Moreover, the third hypothesis was confirmed for the subscales of hope, purpose, competence, fidelity, love, care, and wisdom. The fourth hypothesis was confirmed for all subscales.
     
    Conclusion
    The results showed that God-concept and self-concept positively and self-image negatively predicted the total score of ego strength and most of its subscales. God-image negatively predicted some subscales. These findings are in line with the research of Abboud and Idri (2020), Markstrom (1999), James et al. (2020), and Robinet and Puffer (2018). Spiritual identity, which consists of a person's perception of self and God, predicted Erikson's identity, and the correct perception of God and self, which is in the form of conceptual, is a positive predictor, and imaginary perception is a negative predictor (Janbozorgi, 2019). The ego strength and identity are influenced and loyal to the ideology system and value system and religious beliefs. (Markstrom et al., 1997; Markstrom & Marshal, 2007)
     In Erikson's view, some ego strengths, such as love and hope, show the satisfactory relationship of individuals with others and are also related to the individual's satisfaction with God (Robinette & Puffer, 2018) Accordingly, the God-concept and self-concept, which is the real path of a person's perception of self and God, can predict hope and love, which shows a trusting and satisfactory relationship with others. This is because true perception of God and self creates trust and satisfaction (Janbozorgi, 2019). In other words, the God-concept and self-concept cause the formation of a healthy and real identity, while the God-image and self-image cause the formation of an imaginary and unhealthy identity. Therefore, on this basis, God-concept and self-concept predict ego strength and its sub-scales positively while self-image and God-image predict it negatively (Janbozorgi, 2019).
    The limitations of the current study included the online data collection due to the Covid-19 pandemic and the fact that the research was carried out with a university student sample. Also, one of the suggestions of the present study is to retest the hypotheses in non-virtual conditions and with the presentation of pencil and paper questionnaires among non-student samples.
     
    Ethical Consideration
    Compliance with Ethical Guidelines: All ethical issues like informed consent and confidentiality of participants' identifications were compiled based on the ethical committee of Shahed University.
    Authors' Contributions: All authors contributed to the study. The first author wrote the first draft of the manuscript. The second and third authors edited the manuscript and the second author is the corresponding author.
    Conflict of Interest: The authors declare no conflict of interest for this study.
    Funding: This study was conducted with no financial support and is part of the M.A. thesis of the first author.
    Acknowledgment: The authors thank all participants in the study
    Keywords: God-image, God concept, Self-image, ego strength, University student
  • عبدالله فیروزیان*، رسول روشن، مسعود آذربایجانی

    هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی برنامه آموزش جنسی مبتنی برتعالیم دین بر رضایت زناشویی در زن و مرد بود. نمونه مورد مطالعه شامل 30 زوج (15 مرد و 15 زن) بود که از بین زوجین مورد مراجعه به کلینیک های روان شناختی شهر قم انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و کنترل گماره شدند. در مرحله مداخله، گروه آزمایش به مدت 6 جلسه یک ساعت و سی دقیقه تحت آموزش جنسی مبتنی بر تعالیم دین قرار گرفتند. در طی این مدت گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (1999) استفاده شد. داده های پژوهش با روش تحلیل کواریانس یکطرفه استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که رضایت زناشویی آزمودنی که برنامه آموزش جنسی مبتنی بر تعالیم دین را دریافت کرده اند بطور معناداری بالاتر از آزمودنی های گروه کنترل است. یافته ها حاکی از آن بود که برنامه آموزش جنسی مبتنی برعالیم دین تاثیر مثبتی بر رضایت زوجین دارد.

    کلید واژگان: آموزش جنسی مبتنی بر دین, رضایت زناشویی, زوجین
    Abdollah Firozian *, Rasol Roshan, Masoud Azerbaijani

    The aim of this study was to examine the effectiveness of sexual training programs on basis religious on marital satisfaction in married men and women. The study sample consisted of 30 couple (15 man, 15 women) who were selected randomly from couples referred to psychological clinics of Qom city and randomly assigned to control and experimental groups. In the intervention phase, the experimental group received sexual training programs on basis religious for 6 sessions of one hour and thirty minutes. During this period, the control group did not receive any intervention. For data collection, Enrich marital Satisfaction Questionnaire (1999) were used. Data were analyzed using univariate of covariance. Results showed that the marital Satisfaction subjects who received sexual training programs on basis religious is significantly higher than subjects in control group. Finding showed that sexual training programs on basis religious had a significant positive impact on marital Satisfaction of couples.

    Keywords: Couples, sex education, Marital satisfaction, COUPLE
  • Shokoofeh Roshan Chesli, Zohreh Ghorashi *, Rasol Roshan, Reza Vazirinejad
    Background

    Increasing access to various forms of pornography since the advent of the Internet has provided a new context for couples’ sexual experiences, but the possibility of adverse effects of pornography on couples’ romantic relationships is a concern.

    Objectives

    The aim of this study was to compare sexual desire and marital satisfaction in two groups of married women with and without a history of pornography use in Rafsanjan, Iran.

    Materials and Methods

    This descriptive study was performed on 254 women with children covered by comprehensive health centers in Rafsanjan by convenience sampling in 2020. Data collection tools included demographic characteristics form, Enrich Marital Satisfaction Questionnaire, Hurlbert index of sexual desire and sexual pornography use questionnaire. Data were analyzed by chisquare, two independent samples, and multivariate analysis of covariance in SPSS software version 21. the statistical significance level of p-values considered at 0.05.

    Results

    There was a positive and significant relationship between sexual desire and the use of pornography (P = 0.043). The mean score of marital satisfaction in the group of pornography users women was lower than the nonusers group, but this relationship was not statistically significant. Of the nine components of marital satisfaction, there was a statistically significant difference between the two groups only in the component of financial management (P = 0.037). There was no statistically significant relationship between demographic characteristics and use of pornography (P > 0.05).

    Conclusions

    It seems that the use of pornography in married women is related to sexual desire, but in the present study, no relationship was found between the use of pornography and marital satisfaction. More studies required to reveal the relationship between pornography use on sexual features of women and their partners.

    Keywords: Pornography, Sexual Desire, Marital Satisfaction, Women, Iran
  • Ghasem Abdolpour, Mohammadreza Nainian *, Arezoo Lashkari, Rasol Roshan
    Sexual function is a multidimensional phenomenon affected by various biological-psychological and social factors. The present study aimed to investigate the mediating role of difficulty in emotion regulation in the association of sexual inhibition and sexual excitation with female sexual function. The participants of this study comprised 665 females serving in the administrative departments of Tehran and Tabriz universities, who were selected by convenience sampling. The Difficulties in Emotion Regulation Scale (2004), Sexual Excitation/Sexual Inhibition Inventory for Women (2006), and Female Sexual Functioning Index (1993) were employed to collect the data. In addition, SPSS (23 Ver.) and LISREL (8.8 Ver.) software packages were used for data analysis. The results of structural equation modeling indicated that sexual inhibition and sexual excitation, both directly and indirectly (emotion dysregulation), affect women’s sexual function. Evaluating the hypothetical model of the study employing the fitting indices revealed that the hypothetical model fits the measurement model (RFI = 0.98, NFI = 0.98, RMSEA = 0.032). Consistent with the dual control model, the results of this study showed that inhibition and sexual excitation affect the sexual function of women. In addition, the results showed that sexual inhibition and sexual excitation indirectly affect sexual function through difficulty in regulation emotion.
    Keywords: Sexual Inhibition, Sexual Excitation, emotion regulation, Sexual Function
  • بیتا شلانی*، پرویز آزادفلاح، حجت الله فراهانی، رسول روشن چسلی، فروغ اسرافیلیان

    رویکرد نقشه نگاری مداخله یک رویکرد منظم برای طراحی و تدوین مداخلات مبتنی بر نظریه در زمینه ها و گستره های مختلف است. این رویکرد در قالب شش گام به صورت منظم و دقیق مسیر تدوین مداخله را از تشخیص یک نیاز یا مشکل تا شناسایی و آزمایش راه حل های بالقوه و ارزیابی اثربخشی آن مشخص می کند. فعالیت های مشخص شده در هر گام مبنایی منطقی و مفهومی برای چگونگی تاثیر بر تغییر رفتار و شرایط را برای ارتقای سلامت، پیشگیری یا بهبود یک مسیله ارایه می دهند. بنابراین؛ پژوهشگران، سازندگان و مجریان یک مداخله می توانند چگونگی موفقیت یا شکست یک مداخله را توضیح دهند و تبیین کنند. استفاده از رویکرد نقشه نگاری مداخله امکان موفقیت و رسیدن یک مداخله به هدف خود را افزایش می دهد. این رویکرد برای هر مداخله ای با هدف تغییر رفتار کاربرد دارد. هدف مطالعه حاضر بررسی دقیق این رویکرد و گام های آن برای طراحی مداخلات روان شناختی است که در صورت استفاده صحیح از آن، می توان مداخلات اثربخش را تدوین و اجرا کرد.

    کلید واژگان: نقشه ‏نگاری, مداخله, اثربخشی, روان‏شناختی, پروتکل
    Bita Shalani *, Parviz Azadfallah, Hojjatollah Farahani, Rasol Roshan, Forough Esrafilian

    An intervention mapping approach is a systematic approach for designing and formulating theory-based interventions in various fields and areas. This six-step approach defines the path of formulating an intervention in a regular and precise manner, from identifying a need or problem to identifying and testing potential solutions and evaluating its effectiveness. The activities identified at each step provide a logical and conceptual basis for how behavior changes and conditions are affected to promote the health, prevention, or improvement of an issue. Therefore; Researchers, creators, and implementers of an intervention can explain how an intervention succeeds or fails. Using the intervention mapping approach increases the possibility of success and achievement of an intervention to its goal. This approach applies to any intervention aimed at changing behavior. The purpose of this study is to carefully study this approach and its steps for designing psychological interventions that, if used properly, can be formulated and implemented as effective interventions

    Keywords: Intervention Mapping, Intervention, Design, Effectiveness, Psychological, Protocol
  • نعمت محمدی پور ریک، رسول روشن چسلی*، حجت الله فراهانی، عباس ابوالقاسمی

    هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روانسنجی (پایایی و اعتبار) نسخه فارسی پرسشنامه انتظارات پیامدهای خودجرحی بدون قصد خودکشی در دانش آموزان دوره متوسطه است. پژوهش حاضر به لحاظ روش توصیفی و از نوع ارزشیابی بود. جامعه پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان متوسطه اول و دوم دختر و پسر شهر رشت در سال تحصیلی 1400-1399 می باشند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 1900 نفر انتخاب شده و برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های ارزیابی کارکرد خودجرحی (FASM، لوید و همکاران،1997)، فرم کوتاه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ-S، گارنفسکی و کرایج، 2006)، نسخه فارسی پرسشنامه انتظارات پیامد خود جرحی بدون قصد خودکشی (NSEQ، هاسکینگ و بویز،2017)، مقیاس خودکارآمدی برای اجتناب از خودجرحی بدون قصد خودکشی (SEA-NSSI، کزیز و همکاران، 2014) و مقیاس خودکارآمدی عمومی (GSE، شوارتز و جروسالم، 1997) استفاده شد. نتایج تحلیل عوامل تاییدی نشان داد که نسخه فارسی پرسشنامه با عوامل پنجگانه اولیه خود برازش مناسبی داشته و از روایی همزمان، واگرا و از همسانی درونی (پایایی) بالایی (تمامی عوامل بین 0.75 تا 0.85) برخوردار است. لذا می توان از نسخه فارسی این پرسشنامه برای ارزیابی جمعیت دانش آموزی و نوجوانان ایرانی استفاده کرد.

    کلید واژگان: پرسشنامه انتظار پیامد, انتظار خودکارآمدی, تحلیل عامل تاییدی, روایی, پایایی
    Nemat Mohammadipour Rik, Rasol Roshan*, Hojjatollah Farahani, Abbas Abolghasemi

    The aim of this study was to study the psychometric properties (reliability and validity) of the Persian version of The Non-Suicidal Self-Injury Expectancies Questionnaire (NSEQ) in high school students. The present study is descriptive and evaluative and studies population is all first and second-grade high school students in Rasht in the academic year 1399-1400. 1900 people were selected by cluster random sampling and they completed the Functional Assessment of Self-Mutilation (FASM, Lloyd, Et al, 1997), Cognitive Emotion Regulation Questionnaire- Short (CERQ-S, Garnefski& Kraaije, 2006), the Persian version of The Non-Suicidal Self-Injury Expectancies Questionnaire (NSEQ, Hasking, Boyes, 2017), Self-Efficacy to Avoid NSSI (SEA-NNSI, Czyz Et al, 2014), and general Self-Efficacy (GSE, Schwarzer & Jerusalem, 1997). Results of confirmatory factors analysis showed that the Persian version of the questionnaire had a good fit with its five initial factors and had simultaneous, divergent validity and high internal consistency (All factors between 0.75 and 0.85). Therefore, the Persian version of this questionnaire can be used to assess the population of Iranian students and adolescents.

    Keywords: Outcome expectation questionnaire, self-efficacy expectation, confirmatory factor analysis, validity, reliability
  • حجت الله فراهانی*، پرویز آزادفلاح، رسول روشن چسلی، معصومه پورمحمدرضا، تجریشی، فروغ اسرافیلیان، فهیمه فتحعلی لواسانی، فاطمه چینی فروشان

    روان درمانی یکی از مهمترین و جذاب ترین حوزه ها در علم روان شناسی است. بیشتر پژوهش ها بر معناداری آماری و بالینی یک درمان روانشناختی ومقایسه آن با دیگر درمانهایا گروه درمان نما تمرکز دارند. نکته مهم این است که  یک درمان  همواره سبب بهبودی نمی شود ،گاهی  وضعیت  درمانجو را وخیم تر می کندو گاهی   درمانجو"بدون تاثیر " از آن برجا می ماند. این "وخامت زایی" و "بی تغییری"(شکست درمانی) در بررسی درمانهای روانشناختی مغفول مانده اند.  تمرکز بر معناداری آماری که از طریق ارزیابی  میانگین  پیش -پس آزمون کمی پرسشنامه ای انجام می شود  تغییرات درمانجو در موقعیت واقعی  را در محاق می کشاند.  هدف از این مقاله فراهم سازی بینش  نظری و گام های عملی در واکاوی شکست درمان  -"بی تغییری"- یا "وخامت زایی"  است.   یافتن ریشه های این شکست سبب بالندگی نظری در شناسایی یک اختلال روانشناختی و بسته درمانی مرتبط می شود. در این مقاله از رهاشدگی نظری و وانهادگی کاربردی دوری شده است.

    کلید واژگان: روش شناسی, شکست درمان, روان درمانی, پژوهش کیفی, نظریه داده-بنیاد
    Hojjatollah Farahani *, Parviz Azadfallah, Rasol Roshan, Masume Pourmohamadreza-Tajrishi, Forough Esrafilian, Fahimeh Fathali Lavasani, Fateme Chiniforoushan

    Psychotherapy is one of the most important and attractive directions in psychology. Most of the researches are concentrating on the statistical and clinical significance of psychological treatment in comparing a given treatment group with the other groups or placebo ones. It is worth noting that therapy leads always to no positive outcome. Sometimes it makes some clients worse and some of them remain without any change (no change). The therapy failure has been ignored. The focus on statistical and clinical significance which is predominantly evaluated using quantitative pre-post outcome questionnaires remains unclear what this means for clients in their real situations. To do this, it is needed to combine treatment evaluation with quantitative and qualitative outcome measures. This paper aimed to provide a theoretical view and practical steps for inquiring therapy failure: “no changing” and “deteriorating” after receiving therapy. Finding the roots of this failure improvement the theoretical basis in explanation of a psychological disorder and the related psychotherapeutic package. This paper stayed away from theoretical and practical ignorance.

    Keywords: Methodology, therapeutic failure, psychotherapy, quantitative, grounded theory method
  • سعید پورعبدل، رسول روشن، حمید یعقوبی، ناصر صبحی قراملکی*، محمد غلامی فشارکی
    هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی انعطاف ناپذیری روان شناختی در رابطه بین شدت خشم و ابراز آن در ورزشکاران رقابتی بود. روش پژوهش، از نوع همبستگی مبتنی بر روابط ساختاری (مدل یابی معادلات ساختاری بر اساس پی ال اس) بود. جامعه آماری را کلیه ورزشکاران رقابتی (کلیه ورزشکارانی که در هر سطحی از مسابقات مشغول به ورزش رقابتی بودند چه فردی چه جمعی) شهر اردبیل در سال 1398 تشکیل دادند. از بین آنها 312 نفر از طریق نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه پژوهش مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خشم بالینی، زیر مقیاس خشم درونی و بیرونی پرسش نامه خشم چند بعدی و مقیاس سنجش جامع فرایند درمان پذیرش و تعهد استفاده شد. نتایج نشان داد انعطاف ناپذیری روان شناختی، بین شدت خشم و ابراز بیرونی یا پرخاشگری (گریز رفتاری) و بین شدت خشم و نشخوار/ سرکوب خشم (اجتناب شناختی) نقش میانجی دارد. بر مبنای یافته های به دست آمده، می توان گفت انعطاف ناپذیری روان شناختی از عوامل مهمی است که در رابطه بین خشم و پرخاشگری و نشخوار خشم باید مورد توجه قرار گیرند. در واقع افراد ورزشکاری که پاسخ های انعطاف پذیردر آنها پایین باشد احتمال این که خشم تجربه شده را به ابراز آن تبدیل کند، زیاد است
    کلید واژگان: شدت خشم, انعطاف ناپذیری روانشناختی, اجتناب شناختی, گریز رفتاری, ورزشکاران رقابتی
    Saeed Pourabdol, Rasol Roshan, Hamid Yaghubi, Mohammad Gholami Fesharaki
    The purpose of this study was to investigate the mediating role of psychological inflexibility in the relationship between intensity of angerand its expression in competitive athletes.The present study was a correlational design based on structural relationships (PLS structural equation modeling). The present study was a correlational design study based on structural relationships (PLS structural equation modeling). The statistical population of this study consisted of all competitive athletes (all athletes who participated in any level of competitive sport, either individual or collective) in Ardebil in 2019. From a total of participants, 312 were selected through cluster sampling and included in the study. To collect data, the Clinical Anger Scale, Internal and external anger subscales of Multidimensional Anger Inventory and Comprehensive assessment of Acceptance and Commitment Therapy (CompACT) Scale were used. The results showed that psychological inflexibility mediated between intensity of angerand externalizing expression or aggressive (behavioral avoidance) and between intensity of angerand rumination / suppression of anger (cognitive avoidance). Based on the findings, it can be said psychological inflexibility is an important factor to consider in the relationship between anger and aggression. In fact, athletes who have low flexibility responses is very likely that the anger experienced will be expressed.
    Keywords: Intensity of anger, Psychological Inflexibility, Cognitive avoidance, Behavioral escape, Competitive Athletes
  • سعید پورعبدل، رسول روشن چسلی*، حمید یعقوبی، ناصر صبحی قراملکی، محمد غلامی فشارکی
    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی نقش انعطاف ناپذیری روان شناختی و بدتنظیمی هیجان در پیش بینی شدت خشم ورزشکاران رقابتی بود.

    روش

    این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. در این مطالعه، جامعه ی آماری را کلیه ی ورزشکاران فردی و گروهی شهر اردبیل در سال 1398 که در هر سطحی از مسابقات مشغول به ورزش رقابتی بودند تشکیل می دادند. از بین آنها 312 نفر از طریق نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه پژوهش مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری داد ه ها از مقیاس خشم بالینی (اسنل و همکاران 1995)، انعطاف ناپذیری روان شناختی (فرانسیس و همکاران، 2016) و بدتنظیمی هیجان (گراتز و رویمر، 2004) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش همزمان استفاد شد.

    یافته ها: 

    نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که 41 درصد واریانس شدت خشم از طریق مولفه های متغیرهای انعطاف ناپذیری روان شناختی و بدتنظیمی هیجان تبیین می شود. همچنین بین انعطاف ناپذیری روان شناختی و بدتنظیمی هیجان با شدت خشم ارتباط مثبت معناداری به دست آمد (05/0<p).

    نتیجه گیری:

     بر مبنای یافته های به دست آمده، احتمالا بتوان گفت افراد ورزشکاری که قادر به تنظیم هیجانی نباشند و توان رفتارهای منعطف در موقعیت های رقابتی نداشته باشند، شدت خشم بیشتری تجربه می کنند.

    کلید واژگان: شدت خشم, انعطاف ناپذیری روان شناختی, بدتنظیمی هیجان, ورزشکاران رقابتی
    Saeed Pourabdol, Rasol Roshan*, Hamid Yaghubi, Nasser Sobhi Gharamaleki, Mohammad Gholami Fesharaki
    Aim

    The purpose of this study was to investigate the role of psychological inflexibility and emotion dysregulation in predicting intensity of anger in competitive athletes.

    Methods

    This was a descriptive and correlational research. The statistical population of this study consisted of all competitive athletes (all athletes who participated in any level of competitive sport, either individual or collective) in city of Ardebil in 2019. From a total of participants, 312 were selected through cluster sampling to be included in the study. To collect data, the Clinical Anger Scale (Snell et al , 1995), Comprehensive assessment of Acceptance and Commitment Therapy (Comp ACT) Scale (Francis et al, 2016) and Emotion Dysregulation Scale (Gratz, & Roemer, 2004) were used. Data analysis was done through Pearson correlation and Multiple Linear regression formula.

    Results

    The results of multiple regression analysis also showed that 38% of variance of intensity of anger is explained by components of psychological inflexibility and emotion dysregulation variables. There was also a significant positive relationship between psychological inflexibility and emotion dysregulation with intensity of anger (P<0/05).

    Conclusion

    Based on the findings, it can probably be said that athletes who are not capable of emotion regulation and are not capable of flexible behaviors in competitive situations, experience more anger.

    Keywords: Intensity of anger, emotion dysregulation, psychological inflexibility, competitive athletes
  • Saeed Pourabdol, Rasol Roshan*, Hamid Yaghubi, Nasser Sobhi Gharmaleki, Mohammad Gholami Fesharaki
    Background

    Awareness of the relationship between anger and aggression in the sports performance of athletes can be useful in sports psychology to identify the sports population angrier, unable to control their anger, and in need of anger management interventions. The aim of this study was to investigate the mediating role of emotion regulation in the relationship between anger intensity and self-expression in competitive athletes.

    Materials and Methods

    The present correlational study was carried out based on structural relationships using the partial least squares structural equation modeling (PLS-SEM). The statistical population of this study consisted of all competitive athletes (i.e., all the athletes participating in any level of competitive sports, either individual or collective) in Ardebil, Iran, in 2019. Out of all the participants, 312 athletes were selected through cluster sampling and included in the study. The Clinical Anger Scale, internal and external anger subscales of the Multidimensional Anger Inventory, and Emotion Dysregulation Scale were used to collect data. The data were analyzed by SPSS software (version 22) and PLS-SEM. Coefficients between paths, standard error, and t-statistic were utilized to investigate the direct and indirect effects.

    Results

    The obtained results showed that emotion dysregulation mediated between the intensity of anger and its externalizing expression or aggression (i.e., behavioral avoidance) and between the intensity of anger and rumination/suppression of anger (i.e., cognitive avoidance).

    Conclusion

    Based on the obtained findings, it can be said that athletes who are not able to regulate their emotions in competitive situations are more likely to outwardly express their experienced anger.

    Keywords: Intensity of anger, Emotion dysregulation, Cognitive avoidance, Behavioral escape, Competitive athletes
  • احترام زارع درخشان، رسول روشن چسلی*
    مقدمه

    رضایت زناشویی یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در در زندگی مشترک می باشد که زوجین در ازدواج خود تجربه می کنند و عامل مهمی است که منجر به آرامش وسازگاری بین زوجین و همچنین دوام و استحکام خانواده می شود. هدف از پژوهش حاضر پیش بینی رضایت زناشویی بر اساس خودکارآمدی جنسی، رضایت جنسی، شادکامی و ناگویی هیجانی بود.

    روش

    پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و معادلات ساختاری می باشد. جامعه آماری پژوهش انجام شده کلیه زنان ومردان متاهل مراجعه کننده به کلینیک های روان شناختی و مشاوره وارش و کلینیک راستین در منطقه 2 و 6 شهر تهران بودند. تعداد 352 نفر از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و از پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ (بهمنی و همکاران، 1385)؛ پرسشنامه خودکارآمدی جنسی (وزیری و همکاران، 1378)؛ پرسشنامه رضایت جنسی (آی. اس. اس.، 1981) ؛ پرسشنامه شادکامی آکسفورد (ا. اچ. آی.، 1989) و پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو (تی. ای. اس. – 20، 1994) که اعتبار و پایایی مطلوبی بر خودارند، استفاده شد.

    نتایج

    نتایج پژوهش نشان داد که خودکارآمدی جنسی 0.12 و رضایت جنسی 0.35 و شادکامی 0.29 رضایت زناشویی را پیش بینی می کنند و متغیر ناگویی هیجانی 0.10 رضایت زناشویی را در جهت منفی پیش بینی می کند. در نتیجه گیری کلی چون مدل ساختاری که ارایه شده بود برازش مطلوبی را نشان نداد با تغییر مدل ساختاری که ناگویی هیجانی و رضایت جنسی به عنوان میانجی مطرح شد در نتیجه برازش مطلوبی بدست آمد. دو متغیر رضایت جنسی و ناگویی هیجانی قادر به پیش بینی رضایت زناشویی بوده و با میانجی قرار گرفتن این دو، متغیر شادکامی به طور مستقیم اثرش را بر روی رضایت زناشویی از دست داده و به طور غیر مستقیم از طریق افزایش رضایت جنسی و کاهش ناگویی هیجانی بر رضایت زناشویی تاثیرگذار است. همچنین خودکارآمدی جنسی از طریق تاثیر بر رضایت جنسی و ناگویی هیجانی منجر به افزایش رضایت زناشویی شده و البته تاثیر مستقیم آن بر رضایت زناشویی نیر وجود دارد.

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان از طریق آموزش به افراد جهت افزایش توانمندی های جنسی، رضایت جنسی آن ها را تامین کرده و رضایت زناشویی که پایه اساسی استحکام خانواده می باشد را نیز فراهم نموده و از این طریق شادکامی را در افراد افزایش داد.

    کلید واژگان: رضایت زناشویی, خودکارآمدی جنسی, رضایت جنسی, شادکامی, ناگویی هیجانی
    rasol roshan*
    Aim

    Marital satisfaction is one of the most important factors affecting couples in their marriage and it is an important factor that leads to peace and harmony between couples as well as family durability. The purpose of this study was to predict marital satisfaction based on sexual self-efficacy, sexual satisfaction, happiness and emotional alexithymia.

    Method

    This study is a descriptive correlational and structural equation. The statistical population of the study was all married women and men who referred to psychological and counseling clinics varsh and Rastin clinic in district 2 and 6 of Tehran. A total of 352 individuals were selected through available sampling from Enrich Marital Satisfaction Questionnaire (Bahmani et al., 2006); Sexual Self-efficacy Questionnaire (Waziri et al., 1999); Sexual Satisfaction Questionnaire (ISS, 1981); Oxford Happiness Questionnaire. OHI, 1989) and Toronto Emotional Intelligence Questionnaire (TAS-20 1994), which have good validity and reliability on self-report.

    Results

    The results showed that sexual self-efficacy predicts 12%, sexual satisfaction 35% and happiness 29% marital satisfaction. And the emotional alexithymia.variable predicts 10% marital satisfaction in the negative direction. In general, the structural model that was presented did not show good fit by changing the structural model where emotional arousal and sexual satisfaction were introduced as mediators. Two variables of sexual satisfaction and emotional alexithymia.were able to predict marital satisfaction and by mediating these two variables, happiness directly impacted on marital satisfaction and indirectly through increasing sexual satisfaction and decreasing emotional alexithymia.. Marital satisfaction is impressive. Also, sexual self-efficacy through affecting sexual satisfaction and emotional arousal leads to increased marital satisfaction and, of course, its direct effect on marital satisfaction.

    conclution

    According to the results of the present study, it can be provided by educating people to increase their sexual abilities, sexual satisfaction and marital satisfaction, which is the basic basis of family solidarity.

    Keywords: Marital Satisfaction, Sexual Self-efficacy, Sexual Satisfaction, Happiness, Emotional alexithymia
  • شیماسادات برقعی، رسول روشن*، هادی بهرامی
    زمینه وهدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی بر بهبود شدت علایم و باورهای وسواسی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به وسواس فکری و عملی انجام شد. 

    روش بررسی

    طرح پژوهش، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. بدین منظور 45 نفر بیمار مبتلا به اختلال وسواس از مرکز مشاوره شهر قم در سال 1396 به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. درابتدای مطالعه، آزمودنی ها با پرسشنامه های عمل به باورهای دینی (گلزاری، 1380)، وسواس ییل براون (گودمن و همکاران، 1989)، باور وسواسی OBQ-44 (OCCWG، 2005) و کیفیت زندگی SF36 (فرنیش، 2005) تحت آزمون قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش چهارده جلسه 60دقیقه ای درمان گروهی مبنی بر رویکردهای مدنظر را دریافت کرد. داده ها با استفاده ازتحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شد. 

    یافته ها

     نتایج حاکی از این بود که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی به شیوه گروهی دارای اثربخشی معناداری بر علایم وسواس و باورهای وسواسی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی است (0٫001>p). همچنین تحلیل ها نشان داد که بین میانگین نمرات علایم وسواس و کیفیت زندگی در دو گروه معنویت درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد تفاوت معنادار وجود ندارد؛ ولی بین میانگین نمرات باورهای وسواسی بین دو گروه درمانی تفاوت معنادار مشاهده می شود (0٫009=p). 

    نتیجه گیری

    معنویت درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش علایم و باورهای وسواسی و بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی موثر است.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, معنویت درمانی, علائم وسواس, باورهای وسواسی, کیفیت زندگی و وسواس فکری و عملی
    Shimasadat Borghei, Rasol Roshan*, Hadi Bahrami
    Background & Objectives

    Obsessive–compulsive disorder (OCD) is a disabling disorder that causes disturbance and significant interference in the individual function. This disorder is thought to be caused by unwanted and intrusive mental thoughts and images that are considered meaningless, inappropriate and irresistible by the individual, as well as the tendency to determine to neutralize and compensate for these thoughts and mental images. The onset of this disorder is usually between early adolescence and early adulthood. Among treatments, a method that has been more relevant in recent years, treatment is based on acceptance and commitment. Generally, disorders that do not require interacting with inner experiences (thoughts, emotions, memories and physical emotions) that it mainly called "experiential avoidance". Due to the importance of obsessive–compulsive disorder, it needs to test new therapeutic considering religious beliefs. These techniques in spiritual therapy can have behavioral, cognitive, metacognitive, emotional and moral aspects, and can be manifested in religious concepts and behaviors such as trust, patience, prayer, meditation. Given these points, the use of human spiritual capacity in the treatment of obsessive–compulsive disorders is not only effective but also necessary. Religious psychotherapy can have significant effects on the treatment of depression and obsession because religious people are less likely to feel alone and less depression and anxiety than non–religious people. Addressing the impact of religion on health in the various, supply of human life, including health care, is important because it has an unmatched and indispensable role in human life. Therefore, knowing about the effectiveness of the therapeutic methods from religious teachings can be used to treatment of anxiety and obsessive–compulsive disorders. The purpose of this study was to compare the effectiveness of treatment based on acceptance and commitment and spiritual therapy on the improvement of the severity of obsessive–compulsive symptoms and quality of life in patients with obsessive–compulsive and obsessive–compulsive disorder.

    Methods

    The research was quasi–experimental, pre–test, post–test and follow–up with the control group. Forty–five obsessive–compulsive patients from the Qom (Qom province, center of Iran) consultation center in 2012 were selected by convenience sampling. In the beginning of the study, the subjects were investigated by questionnaires that include the practice of religious beliefs (Golzzari, 2001), Yale Brown obsession (Goodman et al., 1989), obsessive beliefs of OBQ–44 (OCCWG, 2005) and quality of life (SF36) (Farnish, 2005). The experimental group received 14 sessions of 60 minutes of group therapy based on acceptance and commitment and spirituality therapy. Data were analyzed by repeated measure ANOVA and post Hoc.

    Results

    Descriptive statistics (mean and standard deviation) of the three groups. The mean scores of the obsessive–compulsive scales and the mean scores of obsessive–compulsive beliefs and quality of life questionnaires in both treatment groups decreased and this decrease in follow–up was also seen. Findings of this study indicated that treatment based on acceptance and commitment and spirituality therapy in pretest posttest and fallow up had a significant different on obsessive–compulsive symptoms and observerchr('39')s beliefs and quality of life (p<0.001). In addition, results of Post HOC test on the comparison of therapeutic methods showed that spirituality therapy was more effective than treatment–based acceptance and commitment to the improvement of obsessive–compulsive symptoms, obsessive–compulsive beliefs and quality of life.

    Conclusion

    Results of posttest and follow up in the experimental group showed the effect of interventions and it can be concluded that spirituality and acceptance therapy and commitment to reduce the symptoms and obsessive beliefs and improve the quality of life of people with obsessive–compulsive disorder.

    Keywords: Acceptance, commitment therapy, Spiritual therapy, Obsessive–compulsive disorder (OCD), Quality of life, Obsessive symptoms, obsessive beliefs
  • سجاد فروزش، رسول روشن چسلی*، محمد غلامی فشارکی، معصومه محسنی زاده
    مقدمه

    هدف از پژوهش حاضر مدل یابی ارتباط با خانواده همسر بر اساس سبک های دلبستگی، ویژگی های شخصیت، هوش هیجانی با میانجی گری پایبندی مذهبی بوده است.

    روش

    روش این پژوهش همبستگی مبتنی بر روابط ساختاری (تحلیل مسیر) بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمام زوجین 20 تا 45 ساله ساکن قم بودند که از میان آن ها 500 نفر با کمک روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه های، سیستمی-مثلثی، مقیاس سبک های دلبستگی، پرسشنامه شخصیتی نیو، مقیاس هوش هیجانی بار-آن و مقیاس پایبندی مذهبی جان بزرگی  بود که روایی و پایایی آن را پژوهش ها و اساتید متخصص تایید کرده اند.

    نتایج

    یافته های پژوهش نشان داد، مدل ارتباط با خانواده همسر بر اساس سبک های دلبستگی، ویژگی های شخصیت و هوش هیجانی با میانجی گری پایبندی مذهبی از برازش مطلوبی برخوردار است و متغیرهای سبک های دلبستگی، ویژگی های شخصیت و هوش هیجانی با میانجی گری پایبندی مذهبی می توانند ارتباط با خانواده همسر را پیش بینی کنند. علاوه بر این، یافته های مربوط به همبستگی بین متغیرهای پژوهش (سبک های دلبستگی، هوش هیجانی، ویژگی های شخصیت و پایبندی مذهبی) با ارتباط با خانواده همسر نشان داد که این متغیرها با ارتباط با خانواده همسر رابطه معناداری دارند.

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج پژوهش از این باور حمایت می کند که پایبندی مذهبی بر روابط بین فردی زوجین در نحوه ارتباط با خانواده همسر تاثیرگذار است؛ بنابراین می توان با تغییر در آن، الگوهای ارتباطی زوجین با خانواده همسرشان را تغییر داد.

    کلید واژگان: ارتباط با خانواده همسر, سبک های دلبستگی, ویژگی های شخصیت, هوش هیجانی, پایبندی مذهبی, مدل یابی
    Sajad Foruzesh, Rasol Roshan*, Mohammad Kholami, Massume Mohsenizade
    Introduction

    The main purpose of this research is to design and provide a model for relationship with In-Lows based on attachment styles, personality characteristics and emotional intelligence with intermediation religious commitment.

    Method

    The method of this research was correlation based on structural relationships (ESM). The statistical population of the study consisted of all couples aged 20-45 years old in Qom, among whom 500 were selected by multi-stage cluster sampling. Data collection tools, questionnaire, system-triangular (Cheraghi, 1393), attachment styles scale (Collins and Reid, 1996), neo personality questionnaire (Costa and McCrae, 1992), Bar- It, 2000) and the Religious Adherence Scale (Jangbzorghi, 2009), whose validity and reliability were confirmed by researchers and professors.

    Results

    The results showed that the relationship model relationship with In-Lows is based on attachment styles, personality traits and emotional intelligence with mediation of religious adherence has a favorable fit, and attachment styles variables, personality traits and emotional intelligence can be mediated by religious adherence can be predict the relationship with In-Lows. In addition, the findings of correlation between the research variables (attachment styles, emotional intelligence, personality traits and religious adherence) with relation with In-Lows showed that these variables have a significant relationship with In-Lows.

    Conclusion

    The results of the research support the belief that Religious commitment affects the interpersonal relationships of couples in relationship with In-Lows. So, changing the way they change the couples' communication patterns relationship with In-Lows.

    Keywords: relationship with In-Lows, attachment styles, emotional intelligence, personality characteristics, religious commitment, modeling
  • Zahra Salehzadeh *, Fariba Jafari, Rasol Roshan, Mahdi Ghasemzadeh

    Procrastination is considered as an avoidance by which students get rid of negative experiences such as anxiety, however, underlying mechanisms in this relationship are not fully known. While mindfulness and acceptance are correlated with procrastination and anxiety, to date, the role of mindfulness and acceptance in procrastination have not been fully studied. This study aims at investigating whether mindfulness and acceptance can increase the prediction of academic procrastination over and beyond trait anxiety. The statistical community was Shahed University. A total of 111 students were selected through cluster sampling method. They were assessed on different variables, including mindfulness (KIMS), acceptance (AAQ-II), anxiety (TAI), and procrastination (PASS). Data were analyzed in SPSS-23 using hierarchical regression. Results showed that there is a significant correlation between anxiety and procrastination. Furthermore, this study showed that acceptance and mindfulness did not contribute to the prediction of academic procrastination over and beyond trait anxiety. Non-acceptance of private experiences is one route to anxiety, which can lead to lack of persistence to avoid the tasks. Cultural differences may explain the findings.

    Keywords: Mindfulness, Acceptance, Academic Procrastination, Anxiety
  • باقر رضایی، لیلا حیدری نسب *، رسول روشن، محمد غلامی فشارکی
    زمینه و هدف
    بیش از نیمی از جمعیت پناهندگان افغانستانی در ایران را نوجوانان تشکیل می دهند. یکی از موانع مهم سازگاری این نوجوانان با محیط جدید، استرس فرهنگپذیری است که می تواند سلامت جسمی و روانی آنان را تهدید کند. بدین منظور، برای شناسایی استرسورهای فرهنگپذیری، برای اولینبار در ایران، به اعتباریابی پرسش نامه استرس فرهنگپذیری در نوجوانان پناهنده افغانستانی پرداخته شد.
    مواد و روش ها
    جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش آموزان نوجوان پناهنده افغانستانی در ایران هستند، که در مدارس بین الملل و خودگردان تهران مشغول به تحصیل اند. به صورت تصادفی 406 نفر 14 تا 18ساله انتخاب شدند (166 پسر و 240 دختر). ابزار این پژوهش، پرسش نامه استرس فرهنگ پذیری است که به بررسی روایی ترجمه، روایی محتوایی، روایی سازه می پردازد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد این مقیاس از روایی محتوایی خوبی برخوردار است. همچنین ساختار سهعاملی این مقیاس در نمونه نوجوانان پناهنده افغانستانی در ایران تایید شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد متغیرهای استرس فرایند محوری 32/76 درصد، استرس اجتماعی 9/43 درصد و تبعیض ادراکشده 3/47 درصد واریانس را تبیین می کنند که درمجموع حدود 46 درصد واریانس توسط این سه عامل تبیین شده است. شاخص نیکویی برازش برابر با 0/40 است که نشان می دهد در حد مطلوب قرار دارد.
    نتیجه گیری
    از این ابزار می توان برای شناسایی عوامل خطر در میان جمعیت نوجوانان پناهنده استفاده کرد. همچنین این ابزار می تواند چالش های انطباق مثبت با محیط جدید را بررسی و از اختلالات روانی مرتبط با استرس فرهنگ پذیری پیشگیری کند. لازم است محققان هنگام ارزیابی استرس فرهنگ پذیری به بافت و وضعیت اجتماعی و فرهنگی بیشتر توجه کنند.
    کلید واژگان: استرس فرهنگ پذیری, تحلیل عاملی, نوجوانان پناهنده افغانستانی
    Baqir Rezai, Leila Heydarinasab *, Rasol Roshan, Mohammad Gholami Fesharaki
    Background and objective
    More than half of Afghan refugees in Iran are adolescent. One of the important challenges in adapting to the new environment is the acculturative stress that can threaten the physical and mental health of refugee adolescents. In order to identify the acculturation stressors, the validity of the Acculturative Stress Scale on Afghan refugee adolescents in Iran was evaluated for the first time.
    Methods
    The statistical population of the study is all Afghan refugee adolescent students in Iran who are studying at international schools in Tehran province. 406 participants were randomly selected, between the ages of 14 and 18, (166 boys and 240 girls). The tool of this research is an Acculturative Stress Scale that evaluates the translation validity, content validity and construct validity.
    Results
    The results showed that the Acculturative Stress Scale in Afghan adolescent samples has good content validity. The results have confirmed the three factor structure of Acculturative Stress Scale in Afghan refugee adolescent samples in Iran. Exploratory factor analysis results for each variable was: process-oriented stress (32.76%), social stress (9.43%), and perceived discrimination (3.47%); this explained that in total 46% of the variance was explained by these three factors and the goodness index of fit is 0.40 which is at the very adequate level.
    Conclusion
    This tool can be used to identify the risk factors in the adolescent refugee population. Also, this tool can examine the challenges of positive adaptation to the new environment and prevent mental disorders associated with acculturative stress. It is necessary for researchers to pay attention to the context, social and cultural status when assessing the acculturative stress.
    Keywords: Acculturative stress, Factor analysis, Afghan refugee adolescents
  • رسول روشن چسلی، ساناز عینی، امیرصالح دل آرا*
    مقدمه
    با توجه به دامنه گسترده اختلالات شخصیت خوشهB، همچنین براساس مدل جایگزین پنجمین نسخه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی برای اختلالات شخصیت، پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اختلال های شخصیت خوشه B براساس مدل عاملی پنج جایگزین زاکرمن - کلمن و قدرت ایگو انجام گرفت.
    روش
    جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی در سال 1394 تشکیل داد (14000=(N. در یک مطالعه توصیفی همبستگی تعداد 150 نفر که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب و به پرسشنامه بالینی چند محوری میلون 3، پرسشنامه شخصیتی زاکرمن - کلمن و پرسشنامه روانشناختی قدرت ایگو پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان تحلیل شد.
    نتایج
    نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که عامل خصومت - پرخاشگری به طور مستقیم و عامل فعالیت مدل جایگزین زاکرمن به طور معکوس می توانند اختلال شخصیت ضداجتماعی را پیش بینی کنند، عاملهای هیجان خواهی - تکانشگری، خصومت - پرخاشگری، اضطراب - روان رنجورخویی مدل جایگزین زاکرمن به طور مستقیم و قدرت ایگو به طور معکوس می توانند اختلال شخصیت مرزی را پیش بینی کنند، عامل مردم آمیزی مدل جایگزین زاکرمن به طور مستقیم می تواند اختلال شخصیت نمایشی را پیش بینی کند و عامل های هیجان خواهی - تکانشگری، فعالیت به طور مستقیم و اضطراب - روان رنجورخویی مدل جایگزین زاکرمن به طور معکوس می توانند اختلال شخصیت خودشیفته را پیش بینی کنند.
    بحث و نتیجه گیری
    یافته های پژوهش حاضرمی تواند نخستین گام در درک سودمندی مدل پنج عاملی جایگزین زاکرمن - کلمن و قدرت ایگو توسط متخصصان درفهم دقیق اختلال های شخصیت خوشه B باشد.
    کلید واژگان: اختلال شخصیت خوشه B, مدل پنج عاملی جایگزین زاکرمن - کلمن, قدرت ایگو
    Rasol Roshan, Sanaz Einy, Amirsaleh Delara*
    Background& Aims
    Due to the wide range of personality disorders and as well as alternative model DSM-5 for personality disorders, this study aimed to cluster B personality disorder according to five factor alternative models Zuckerman- Kuhlman and ego strength.
    Method
    The study population is included all students of University of MohegheghArdabili in 2015(N=14000). A descriptive correlational study in which 150 subjects were selected by stratified random sampling and responded to Millon clinical multiaxial inventory-3 (MCMI) and Zuckerman-Kuhlman personality questionnaire and Psychosocial Inventory of Ego Strengths. The data were analyzed with Pearson correlation coefficient and simultaneous regression.         
    Findings
    Regression analysis showed that elements of aggression-hostility directly  and activity of Zuckerman alternative model inversely can predict antisocial personality disorder, elements of impulsive sensations seeking, aggression-hostility and neuroticism-anxiety of Zuckerman alternative model directly and ego strength inversely can predict borderline personality disorder, element of sociability of Zuckerman alternative model directly can predict histrionic personality disorder and elements of impulsive sensations seeking and activity directly and neuroticism-anxiety of Zuckerman alternative model inversely can predict narcissistic personality disorder.
    Conclusion
    Findings of this research could be the first step to understanding the usefulness of the Zuckerman-Kuhlman five alternative model and ego strength by specialists in understanding cluster B personality disorders.
    Keywords: Cluster B personality disorder_five factor alternative models Zuckerman- Kuhlman_ego strength
  • فاطمه فروزش یکتا، حمید یعقوبی، فرشته موتابی، رسول روشن، محمد غلامی فشارکی، عبدالله امیدی
    رتقای رضایت زناشویی یکی از راهکارهای مهم برای تقویت انسجام خانواده ها و ارتقای سلامت جامعه است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر پریشانی روان شناختی، تنظیم هیجان و ارتقای رضایت زناشویی زنان انجام شد. روش پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون-پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان متاهل بالای 18 سال شهر تهران در سال 1396 بودند. نمونه پژوهش 60 زن متاهل دارای رضایت زناشویی متوسط بودند که با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در 2 گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. و گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای در برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی شرکت کردند. شرکت کنندگان در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS، لوی باند و لوی باند، 1995) ، پرسشنامه دشواری های تنظیم هیجان (DERS، گراتز و روئمر، 2004) و شاخص خشنودی زوجی (CSI، فانک و راگ، 2007) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود پریشانی روان شناختی (1/0>P، 65/8 =F) ، بهبود تنظیم هیجان (39/31=F) و ارتقای رضایت زناشویی (92/19=F) زنان متاهل موثر بوده است (1/0>P). بر اساس این نتایج، برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی ضمن کاهش پریشانی روان شناختی و افزایش مهارت های تنظیم هیجان در زنان، در زمینه زوج درمانی نیز سودمند است و می تواند به عنوان یکی از روش های ارتقای رابطه زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی, پریشانی روان شناختی, تنظیم هیجان, رضایت زناشویی, زنان
    Fateme Forouzesh Yekta, Hamid Yaghubi, Fereshte Mootabi, Rasol Roshan, Mohammad Gholami Fesharak, Abdollah Omidi
    Enhancement of marital satisfaction is an important approach for improvement of family cohesion and community health. The aim of the present research was to study the effect of mindfulness-based stress reduction program on psychological distress, emotion regulation and enhancement of marital satisfaction in women. The research method was quasi-experimental with pretest-posttest-follow up design with control group. Statistical population included every married woman with more than 18 years of age in Tehran in the year 1396. Research sample was composed of 60 married women with moderate marital satisfaction. They were chosen using convenient sampling technique and were randomly assigned to control and experimental groups. Experimental group took apparent in eight 90-minute sessions, mindfulness based Stress Reduction program. Participants answered Depression Anxiety Stress Scales (DASS, Lovibond & Lovibond, 1995), Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS, Gratz & Roemer, 2004) and the Couples Satisfaction Index (CSI, Funk & Rogge, 2007) in three stages of pretest, posttest and follow up. Data was analyzed using repeated measures ANOVA test. Results demonstrated that mindfulness-based stress reduction program had an influence on improvement of psychological distress (F=8. 65, p<0. 01), emotion regulation (F=31. 39, p<0. 0001) and marital satisfaction (F=19. 92, p<0. 0001) in married women. Accordingly, Mindfulness Based Stress Reduction program while reducing psychological distress and increasing emotional adjustment skills in women, may have beneficial effects for couple therapy and can be used as one of the methods for promoting marital relationship. Mindfulness training may have beneficial effects for couples' therapy and relationship enhancement.

    Keywords: Mindfulness Based Stress Reduction Program, Psychological distress, Emotion regulation, Marital satisfaction, Women
  • محسن جلالی، رسول روشن، الناز پوراحمدی
    هدف
    هدف این مطالعه بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه غربالگری اختلالات هیجانی مرتبط با اضطراب کودک بود.
    روش پژوهش: این مطالعه پیمایشی با هدف توصیفی است و نمونه پژوهش شامل 890 نفر از کودکان 17-10 ساله استان های آذربایجان شرقی،گلستان و گیلان بود که با روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند و با استفاده از فرم خود گزارشی نوجوان، پرسشنامه غربالگری اضطراب وابسته به اختلالات هیجانی کودک ، مقیاس اضطراب آشکار کودک و پرسشنامه افسردگی کودک مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت. داده ها با استفاده از آمار توصیفی،آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون،آلفای کرونباخ و تحلیل عامل،مورد تحلیل قرار گرفتند.
    نتایج
    محاسبه ضریب همسانی درونی و پایایی به روش آزمون-آزمون مجدد نشان داد که نمره کلی و 5 خرده مقیاس پرسشنامه سرندی اختلالات عاطفی مرتبط با اضطراب کودکان از پایایی مطلوبی برخور دار هستند. نتایج تحلیل عامل اکتشافی،یک ساختار 6 عاملی را نشان داد. تحلیل عاملی تاییدی مدل 6 عاملی بدست آمده از تحلیل عاملی اکتشافی،نشان داد که تمامی شاخص-های در نظر گرفته شده برای مدل 6 عاملی ازمقدار قابل قبولی برخوردار است. همچنین تحلیل عامل تاییدی بر روی 5 عامل پرسش نامه اصلی شامل اختلال پانیک،اضطراب فراگیر،اضطراب اجتماعی،اضطراب جدایی و مدرسه هراسی ، نشان می دهد که مدل 5 عاملی اصلی نیز مانند مدل 6 عاملی حاصل از تحلیل عامل اکتشافی در جمعیت کودکان ایرانی از برازش قابل قبول و مناسب برخوردار است.
    همچنین نتایج حاکی از این است که بین نمره کل و زیر مقیاس های پرسشنامه غربالگری اضطراب وابسته به اختلالات هیجانی کودک با نمره کل اضطراب آشکار کودکان،مقیاس افسردگی کودک ونمره کل و خرده مقیاس بعد درونی سازی مقیاس خودگزارش دهی نوجوانان (YSR) همبستگی مثبت معناداری وجود دارد (01/0>p) که نشان از اعتبار همگرای پرسش نامه دارد.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهد که این پرسشنامه از ویژگی های روان سنجی مناسب در کودکان ایرانی برخوردار است و می توان آن را به عنوان یک ابزار تشخیصی مناسب برای استفاده در محیط های آموزشی،بالینی و پژوهش به کار برد.
    کلید واژگان: روان سنجی, پایایی, اعتبار, پرسشنامهغربالگری اختلالات هیجانی مرتبط با اضطراب کودک
    mohsen jalali, rasol roshan, elnaz pourahmadi
    Objective
    The aim of the present study was to assess the Psychometric properties of Screen for Child Anxiety Related Emotional Disorders amongst a sample of 10-17yers old children in iran
    Methods
    this experiment is a survey study. the subjects consisted of 890 10-17yers old children in Azarbaijan Sharghi، Golestan and Gilan who were chosen randomly according to multiple stage cluster sampeling metod and then were evaluated using YSR، SCARED، RCAMS and CDI. Finaly, data was analysed using descriptive statistic،pearson correlation coefficient،Alpha Cronbach coefficient and factor analysis.
    Results
    Results indicated that the SCARED and its 5 subscales have good internal consistency and test-retest reliability (with a 14 days interval). The result of exploratory factor analysis indicated a six-factor model in SCARED which confirmed by confirmatory factor analysis. Also The result of confirmatory factor analysis confirmed five subscale of original SCARED including “Panic Disorder”, “Generalized anxiety Disorder”, “Social anxiety Disorder”, “Separation anxiety Disorder” and “anxiety scool”.
    . furthermore The significant correlation of total score SCARED and its 5 subscales with total scors YSR، RCAMS and CDI supported the convergent validity. (p<0/01)
    Conclusion
    The Persian version of SCARED has satisfactory psychometric properties in Iranian child and is suitable to be used in educational, clinical and research domains.
    Keywords: Psychometric, reliability, Validity, Screen for Child Anxiety Related Emotional Disorders
  • Nasser Sobhi Gharamaleki, Rasol Roshan, Saeed Pourabdol *, Shahrzad Saravani, Gholam Hossein Ghaedi
    Background
    Attention-deficit hyperactivity disorder is among disorders that has attracted the attention of many psychologists, psychiatrists, and researchers. The results of different researches have showed that the frontal lobe plays an important role in the incidence of this disorder and its continuity; therefore, the aim of the present research was to compare between frontal lobe function of students with attention-deficit hyperactivity disorder and normal students.
    Methods
    This research was descriptive and causal-comparative. The research population included all third-grade high school male normal students and those with attention-deficit hyperactivity disorder in Ardabil city (2015), from which 60 students (including 30 normal students and 30 students with attention-deficit hyperactivity disorder) were selected through multi-step cluster sampling. For data collection, Conner’s adult ADHD Rating Scale-Self report form and subscale, subtests of similarities, mazes, Wechsler’s picture regulation, and Wisconsin’s cart sorting test, tower of London test, and diagnostic interview based on diagnostic and statistical manual of mental disorders (DSM)-5 were used.
    Results
    The results of multivariate of variance analysis (MANOVA) showed that there was a significant difference between frontal lobe function of students with attention-deficit hyperactivity disorder and normal students. On the other hand, the function of frontal lobe among students with attention-deficit hyperactivity disorder was significantly weaker than normal students (P
    Conclusions
    The obtained results showed that functions of frontal lobe, such as inhibition behavior, social judgment, abstract reasoning, planning, and other functions related to this lobe among students with this disorder was weaker than normal students; hence, it is necessary to take measures in order to improve their psychological health through suitable treatments, such as cognitive-behavioral therapy with emphasis on cognitive remediation, correcting cognitive distortions, and training behavioral techniques.
    Keywords: Attention, Deficit Hyperactivity Disorder, Frontal Lobe, Students
  • Elham Aghaie, Rasol Roshan *, Parvaneh Mohammadkhani, Mohammadreza Shaeeri, Mohammad Gholami-Fesharaki
    Context: Mindfulness-based interventions have shown promising therapeutic outcomes in improving well-being, mental health, general health, and quality of life, however, findings in this regard are inconsistent. The present study aimed at clarifying this inconsistency in the literature focusing on the Iranian studies through a systematic review and meta-analysis study.
    Evidence Acquisition: The databases of Pubmed, Scopus, Doaj, EBSCO, Iranmedex, MagIran, SID, and Comprehensive Human Sciences Portal, and additional resources were searched using the set terms of “mindfulness” OR “mindfulness-based cognitive therapy” OR “MBCT” OR “mindfulness-based stress reduction” OR “MBSR” AND “intervention” AND “well-being” OR “health” OR “quality of life” and the time limit of the records was set between March 2008 and May 2017. The language of the search was restricted to English and Farsi. The studies that conducted on Iranian populations were selected in this review, only. Thirty-five studies conducted on 3013 subjects were assessed. Cochrane Q-test and I-squared index were used to detect the heterogeneity among results, and fixed effect model with a 95% Confidence Interval (CI) was applied. The effect size of mindfulness-based interventions on well-being, mental health, general health, and quality of life improvement, measured by Hedge`s g ratios, were respectively 1.54, 1.08, 0.89, and 1.87.
    Results
    The findings showed that the effect size of mindfulness-based interventions on well-being, mental health, general health, and quality of life improvement were of high magnitude, according to the Cohen’s table.
    Conclusion
    Mindfulness-based interventions effectively improved well-being, health, and quality of life.
    Keywords: Meta, Analysis, Mental Health, Mindfulness, Quality of Life
  • Rasol Roshan, Azadeh Tavoli, Neda Sedighimornani, Zahra Goljani, Seyed Shamsia Shariatpanahi
    This study compared the effectiveness of relaxation training and stress management training in treating anxiety, depression, stress, and pain in women with fibromyalgia. Twenty-two women with fibromyalgia participated in this randomized, controlled trial. They were assigned to stress management (n=7), relaxation training (n=7), and control (n=8) groups. All participants completed the Depression, Anxiety, and Stress Scale (DASS-42) and the Visual Analog Scale (VAS) for pain. The stress management group participated in eight weekly two-hour sessions of a stress management program; the relaxation group participated in eight weekly sessions of relaxation training. Then, participants completed the DASS-42 and VAS again. Analyses of Covariance (ANCOVA) and post hoc analyses were used to compare the participants’ pre- and post-therapy responses and the two treatment types. Both relaxation training and stress management training were found to be effective in treating patients’ anxiety (P= 0.005), depression (P= 0.006), stress (P= 0.002), and pain (P= 0.001). Post hoc analyses indicated that participants in the treatment groups showed improvement compared with those in the control group (all P values
    Keywords: fibromyalgia, relaxation, stress management
  • Fatemeh Forouzesh Yekta, Hamid Yaghubi*, Fereshteh Mootabi, Rasol Roshan, Mohammad Gholami Fesharaki, Abdollah Omidi
    Bachground: The concept of couples’ satisfaction is one’s subjective evaluation of marital relationship and the level of perceived happiness from this relationship. Couples Satisfaction Index (CSI) is a self-report measure to assess marital satisfaction. This study aims to evaluate the psychometric characteristics of the Persian version of CSI in a non-clinical sample.
    Materials and Methods
    Factor analysis, translation, structural, convergent validity, and reliability of this index were investigated in 150 married students of Tehran and Shahed Universities recruited by convenience sample method.
    Results
    According to the results of the exploratory factor analysis, four factors of “marital happiness”, “warmth of the relationship”, “being together”, and “right choice” were identified in the Persian version of CSI. The specifications of exploratory factor analysis were good. The results of the confirmatory factor analysis showed that four factors of the CSI are more valid and reliable. The reliability of the index was 0.96 determined by Cronbach α. The convergence between this index and Locke–Wallace Marital Adjustment Test (MAT) was calculated to be 0.9.
    Conclusion
    results indicate that Persian version of CSI has appropriate psychometric characteristics. Therefore, this measure can be confidently used in this field of research
    Keywords: Marital relationships, Marital satisfaction, Reliability, validity, Factor analysis
  • Elham Aghaie, Rasol Roshan *, Parvaneh Mohamadkhani, Mohamadreza Shaeeri, Mohammad Gholami-Fesharaki
    Background
    The concept of “savoring” is the ability to regulate positive emotions through perceiving pleasurable life events. The savoring beliefs inventory (SBI) is a self-report instrument for “savoring” assessment.
    Objective
    This study is aimed to investigate the psychometric characteristics of the Persian version of SBI in a non-clinical sample.
    Methods
    Factor analysis, structural, translation, divergent and convergent validities, as well as retest reliability of SBI were investigated in 365 students of Shahed University. The tools used in the present study included satisfaction with life scale (SWLS), neuroticism and extraversion subscales of NEO five-factor inventory, life orientation (LOT), Rosenberg self-esteem, Beck hopelessness scale (BHS), and prosocial tendencies measure revised (PTM-R).
    Results
    The results of the confirmatory factor analysis showed that 5 factors (reminiscing, not reminiscing, anticipating, not anticipating, and savoring the moment) of the Persian version of the SBI are more valid and reliable. Divergent and convergent validity of the questionnaire were evaluated by satisfaction with life scale (SWLS), neuroticism and extraversion, life orientation (LOT), Rosenberg self-esteem, and Beck hopelessness scale (BHS) were suitable. Prosaical tendencies measure was only correlated with one of the factors of savoring belief inventory. The results of confirmatory factor analysis supported the goodness of fit of the five-factor structure of the questionnaire.
    Conclusions
    The results indicated that the Persian version of the savoring belief inventory has good psychometric characteristics in the general population. Thus this instrument can be used in research and clinical fields with confidence.
    Keywords: Savoring Beliefs Inventory, Psychometric Characteristics, Factor Analysis
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر رسول روشن چسلی
    دکتر رسول روشن چسلی
    استاد روان شناسی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال