به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

sara taghizadeh hir

  • سارا تقی زاده هیر، محمد نریمانی*، سیف الله آقاجانی، مهریار ندر محمدی، سجاد بشرپور

    هدف پژوهش حاضر، بررسی تجربه زیسته مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی بود. جامعه آماری تمام مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی بود که در سال 1401 به بخش روانپزشکی بیمارستان فاطمی شهر اردبیل مراجعه کرده بودند. نمونه پژوهش 20 نفر از مادران بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. روش پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با مشارکت مادران این کودکان گردآوری شد. داده ها به روش پدیدارشناسی توصیفی کلایزی (2002) تحلیل شد. یافته های حاصل از تجارب زیسته مادران در قالب پنج مضمون اصلی و نوزده فرعی طبقه بندی گردید. مضمون های اصلی شامل مسائل فردی کودک، مسائل خانواده، مسائل اجتماعی، فرهنگی و هیجانی، مسائل درمانی و مسائل مدرسه بودند. هم چنین نتایج به دست آمده از تحلیل تجارب زیسته مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی حاکی از وجود مجموعه ای مشکلات از جمله تفاوت های فرهنگی و تجربیات وابسته به فرهنگ و میزان تحصیلات شرکت کنندگان اشاره کرد. دسته ای دیگر از این مشکلات به دلیل دانش کم مادران و محیط آموزشی است. مشکلات کودکان موجب اختلال در کارکرد طبیعی خانواده می شود و روابط اجتماعی ، فرهنگی و تعاملات آن ها را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. بنابرین آگاه سازی مادران از ماهیت اختلال و آموزش الگوهای تعاملی با این کودکان می تواند از مشکلات پیش رو در این خانواده ها جلوگیری کند.

    کلید واژگان: اختلال نقص توجه, بیش فعالی, مادران, تجربه زیسته
    Sara Taghizadeh Hir, Mohammad Narimani*, Seyfollah Aghajani, Mehriar Nadermohammadi, Sajjad Basharpoor

    The purpose of this study was to investigate the lived experiences of mothers of children with attention deficit/ hyperactivity disorder. The statistical population included all mothers of children with attention deficit/ hyperactivity disorder who referred to the psychiatric center of Fatemi Hospital in Ardabil city in 2023. The sample of the research enfolded 20 subjects whom were selected via purposive sampling method. The research method was a qualitative and phenomenological type. Data were attained through semi structured interviews with participant mothers of children with attention deficit/ hyperactivity disorder. Data were analyzed with the seven-step descriptive phenomenological method of Colaizzi (2002). The obtained results of mothers’ lived experience were classified in 5 main themes and 19 subthemes. The main themes involved child individual problems, family problems, social and emotional problems, medical issues and school problems. The findings resulted from the analysis of the lived experiences of the children with attention deficit/ hyperactivity disorder mothers also revealed the existence of a set of challenges including cultural diversity, culture-bound experiences and the participant educations levels. The other set of problems involved the mothers’ low knowledge and the educational environment. The children problems impose impairments on family natural function and influence their social, cultural and interactional relations. Therefore, making the mothers aware of the nature of the disorder and teaching interactive patterns with these children could prevent the problems facing these families.

    Keywords: Attention Deficit Hyperactivity Disorder, Lived Experience, Mothers
  • محمد نریمانی*، سارا تقی زاده هیر، آذین نریمانی
    پیش زمینه و هدف

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مادران با رویکرد آدلر- درایکورس بر بهبود علائم کودکان مبتلا به اختلال لجبازی- نافرمانی مقابله ای انجام شد.

    مواد و روش کار

    پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلال لجبازی- نافرمانی مقابله ای بود که به کلینیک روانشناسی شهر اردبیل در سال 1402 مراجعه کردند. از میان این جامعه، به روش نمونه گیری در دسترس، 40 کودک مبتلا به اختلال لجبازی- نافرمانی مقابله ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل (هر گروه 20 نفر) قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه درجه بندی لجبازی- نافرمانی مقابله ای (ODDRS) جمع آوری شد. آزمودنی های گروه مداخله پروتکل آدلر - درایکورس را به مدت 10 جلسه و هر هفته دو بار به مدت 60 دقیقه دریافت کردند. گروه کنترل مداخله ای را دریافت نکرد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 و آزمون تحلیل واریانس انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که میانگین نمره لجبازی- نافرمانی مقابله ای شرکت کنندگان در پیش آزمون گروه مداخله و کنترل به ترتیب 37/1± 25/17 و 48/1±25/16 و در پس آزمون گروه مداخله و کنترل به ترتیب 35/1 ±40/11 و 31/1 ± 25/15 بود. همچنین نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه ها در علائم اختلال لجبازی نافرمانی مقابله ای وجود دارد. گروه مداخله از علائم کمتری در مقایسه با گروه کنترل برخوردار بود (05/0>P)

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده، می توان گفت پروتکل آدلر - درایکورس در بهبود علائم کودکان مبتلا به اختلال لجبازی- نافرمانی مقابله ای اثربخش بودند. لذا از این مداخله برای بهبود علائم کودکان مبتلا به اختلال لجبازی- نافرمانی مقابله ای می توان استفاده کرد.

    کلید واژگان: رویکرد آدلر- درایکورس, اختلال لجبازی- نافرمانی مقابله ای, آموزش به مادران
    Mohammad Narimani*, Sara Taghizadeh Hir, Azin Narimani
    Background & Aim

    The study aimed to assess the effectiveness of training mothers using Adler-Dreikurs's approach to alleviate symptoms in children with oppositional defiant disorder.

    Materials & Methods

    The current research was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group. The population included children with oppositional defiant disorder in Ardabil city who were referred to the psychology clinic in Ardabil city in 2023. Forty children with oppositional defiant disorder were selected by convenience sampling and randomly placed in the intervention and control groups (20 people in each group). Data were collected using the oppositional defiant disorder rating scale (ODDRS). The intervention group received the Adler-Drycourse protocol for 10 sessions and twice a week for 60 minutes in each session. The control group did not receive any intervention. Data was analyzed using SPSS software version 25.

    Results

    The results revealed that before the intervention, the mean score of oppositional defiant disorder for the participants in the intervention group was 17.25 ± 1.37, while it was 16.25 ± 1.48 for the control group. After the intervention, the mean score for the intervention group decreased to 11.40 ± 1.35, whereas it was 15.25 ± 1.31 for the control group. The results indicated a significant difference between the groups in symptoms of children with oppositional defiant disorder. The intervention group exhibited lower symptoms compared to the control group (P<0.05).

    Conclusion

    It may be concluded from the results that the intervention of mothers based on Adler-Dreikurs' Approach was effective in improving the symptoms of children with oppositional defiant disorder. Therefore, this intervention can be used to improve the symptoms of children suffering from oppositional defiant disorder.

    Keywords: Adler-Dreikurs' Approach, Oppositional Defiant Disorder, Teaching Mothers
  • سارا تقی زاده هیر، علیرضا مرادیان*، پژمان هنرمند قوجه بگلو، پرویز پرزور
    اهداف
    پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبک های فرزندپروری، رضایت زناشویی و بهزیستی ذهنی (هیجانی، روانشناختی، اجتماعی) مادران کودکان با و بدون لکنت زبان صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    روش پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مادران کودکان 5 تا 13 ساله با و بدون لکنت زبان شهر اردبیل در سال 1397 بود. نمونه این پژوهش 60 نفر از مادران کودکان با لکنت زبان و 60 نفر از مادران کودکان عادی بود که به طور در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های شیوه های فرزندپروری بامریند (1973)، پرسشنامه رضایت زناشویی والتر و هودسن (1992) و پرسشنامه بهزیستی ذهنی کی یز و ماگیارمو (2003) استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج آزمون تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد سبک های فرزندپروری، رضایت زناشویی و بهزیستی ذهنی مادران کودکان با و بدون لکنت زبان متفاوت بود (05/0>P).
    نتیجه گیری
    بنابراین می توان نتیجه گرفت که مادران دارای فرزند لکنت دار به میزان کمتری از سبک های فرزندپروری و روابط رضایت زناشویی بهتر و عوامل روانشناسی ایده آل نسبت به مادران فرزند سالم برخوردارند.
    کلید واژگان: سبک های فرزند پروری, رضایت زناشویی, بهزیستی ذهنی, لکنت زبان
    Sara Taghizadeh Hir, Alireza Moradian *, Pezhman Honarmand, Parviz Porzoor
    Objective
    The purpose of this study was to compare parenting styles, marital satisfaction and mental well-being between mothers of children with and without stuttering. The research method was a causal-comparative. The statistical population of this study includes all mothers of children with and without stuttering (5 to 13 years of age) in Ardebil in 2018.
    Methods
    The research sample consisted of 60 mothers of children with stuttering and 60 mothers of children without stuttering which were selected through convenience sampling method. To collect the data, parenting practices questionnaire, Hudson's marital satisfaction questionnaire, and subjective well-being questionnaire were used.
    Results
    The results of multivariate analysis of variance indicated that there was a significant difference between mothers of children with and without stuttering in mental well-being (psychological well-being, emotional well-being), marital satisfaction, and parenting styles practices.
    Conclusion
    Based on the findings of this study it can be concluded that mothers of children with stuttering have fewer types of better parenting styles and marital satisfaction and ideal psychological factors than mothers of children without stuttering.
    Keywords: Parenting Styles, Marital Satisfaction, Subjective Well-Being, Stuttering
  • سارا تقی زاده هیر، محمد نریمانی*، سیف الله آقاجانی، مهریار ندرمحمدی، سجاد بشرپور
    هدف

    اختلال نقص توجه/ بیش فعالی یکی از شایع ترین اختلالات عصبی- رشدی است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی تحریک الکتریکی فرا جمجمه ای مغز (tDCS) و توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه بر بهبود تنظیم شناختی هیجان کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام شد.

    روش

    پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، شامل کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی شهر اردبیل بود که به مرکز روانپزشکی بیمارستان فاطمی شهر اردبیل در سال 1401 مراجعه کردند. از میان این جامعه، به روش نمونه گیری هدفمند، 60 کودک دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش 1، آزمایش 2 و کنترل (هر گروه 20 نفر) جایگزین شدند. داده ها با استفاده از مقیاس درجه بندی والدین کانرز (1978)، آزمون ماتریس های پیشرونده ریون (2000) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی (2002) جمع آوری شد. آزمودنی های گروه آزمایش اول تحریک الکتریکی مغز (tDCS) و گروه آزمایش دوم نیز مداخله توانبخشی شناختی را دریافت کردند. گروه کنترل مداخله ای را دریافت نکرد. تجزیه وتحلیل داده ها با نرم افزار SPSS-25 و با تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه ها در تنظیم هیجان (05/0>P) وجود دارد. گروه های آزمایشی تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز (tDCS) و توانبخشی شناختی از تنظیم هیجان بالاتری در مقایسه با گروه کنترل برخوردار بودند. همچنین با کنترل اثر پیش آزمون در دو گروه آزمایشی، بین دو روش تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز (tDCS) و توانبخشی شناختی تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0>P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج بدست آمده، می توان گفت مداخله تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز (tDCS) و توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه در بهبود تنظیم شناختی هیجان کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی اثربخش بودند. لذا از هر دو مداخله برای بهبود تنظیم شناختی هیجان کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی می توان استفاده کرد.

    کلید واژگان: تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز (Tdcs), توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه, تنظیم شناختی هیجان, اختلال نقص توجه, بیش فعالی
    Sara Taghizadeh Hir, Mohammad Narimani *, Seyfollah Aghajani, Mehryar Nadrmohammadi, Sajjad Basharpoor
    Objective

    Attention deficit/ hyperactivity disorder is one of the most common neurodevelopmental disorders. The purpose of this study was to compare the effectiveness of Transcranial Direct Current Brain Stimulation (tDCS) and computer-based cognitive rehabilitation on improving cognitive emotion regulation in children with attention deficit/ hyperactivity disorder.

    Methods

    The current research design was experiment with pre-test-post-test and control group. The statistical population included children with attention deficit/ hyperactivity disorder in Ardabil city who referred to the psychiatric center of Fatemi Hospital in Ardabil city in 2023. From this population, 60 children with attention deficit/ hyperactivity disorder were selected by purposeful sampling and randomly replaced in three groups: experiment 1, experiment 2, and control (20 people in each group). Data were collected using Connors Parent Rating Scale (1978), Raven's Progressive Matrices Test (2000) and cognitive emotion regulation scale (2002). The subjects of the first experimental group received Transcranial Direct Current Brain Stimulation (tDCS) for 10 sessions and twice a week for 20 minutes. The second experimental group also received Captain Log's computerized cognitive rehabilitation intervention for 10 sessions and twice a week for 45 minutes. The control group did not receive any intervention. Data analysis was done with SPSS version 25 software and with covariance analysis and Bonferroni's post hoc test.

    Results

    The results showed that there is a significant difference between the groups in emotion regulation (P<0.05). The experimental groups of transcranial direct current brain stimulation (tDCS) and computer-based cognitive rehabilitation had higher emotion regulation compared to the control group. Also, by controlling the effect of the pre-test in the two experimental groups, there is no significant difference between the two methods of transcranial direct current brain stimulation (tDCS) and computer-based cognitive rehabilitation (P<0.05).

    Conclusions

    According to the results, it can be said that the intervention of transcranial direct current brain stimulation (tDCS) and computer-based cognitive rehabilitation were effective in improving the cognitive regulation of emotion in children with attention deficit/ hyperactivity disorder. Therefore, both interventions can be used to improve the cognitive regulation of emotions in children with attention deficit/ hyperactivity disorder.

    Keywords: Transcranial Direct Current Brain Stimulation (Tdcs), Computer-Based Cognitive Rehabilitation, Cognitive Emotion Regulation, Attention Deficit, Hyperactivity Disorder
  • سارا تقی زاده هیر، محمد نریمانی*، سیف الله آقاجانی، مهریار ندر محمدی، سجاد بشرپور
    زمینه و هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز و توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه بر بهبود تکانشگری کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. به روش نمونه گیری هدفمند 60 کودک دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش 1، آزمایش 2 و کنترل (هر گروه 20 نفر) جایگزین شدند. داده ها با استفاده از مقیاس درجه بندی والدین کانرز (1978)، آزمون هوش ریون (2000) و پرسش نامه تکانشگری بارت (1995) جمع آوری شد. آزمودنی های گروه آزمایش 1، تحریک الکتریکی مغز را دریافت کردند. گروه آزمایش 2 نیز مداخله توانبخشی شناختی را دریافت کردند. گروه کنترل، مداخله ای را دریافت نکرد. تجزیه وتحلیل داده ها با تحلیل کواریانس چندمتغیره (مانکوا) و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که گروه های آزمایشی تحریک الکتریکی مغز و توانبخشی شناختی از تکانشگری پایین تری در مقایسه با گروه کنترل برخوردار بودند. همچنین با کنترل اثر پیش آزمون در دو گروه آزمایشی، بین دو روش تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز و توانبخشی شناختی، تفاوت معنی داری وجود دارد (0/05>P) و تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز اثربخشی بیشتری در بهبود تکانشگری کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی داشته است.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده، می توان گفت تحریک الکتریکی مغز و توانبخشی در بهبود تکانشگری کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی اثربخش بودند.بنابراین از هر دو مداخله در بهبود تکانشگری این کودکان می توان استفاده کرد.

    کلید واژگان: تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز (Tdcs), توانبخشی شناختی, تکانشگری, اختلال نقص توجه - بیش فعالی
    Sara Taghizadeh Hir, Mohammad Narimani *, Aghajani Seyfollah, Mehriar Nadrmohammadi, Sajjad Basharpoor
    Introduction

    The purpose of this study was to compare the effectiveness of Transcranial Direct Current Brain Stimulation (tDCS) and computer-based cognitive rehabilitation on improving impulsivity in children with attention-deficit/ hyperactivity disorder.

    Materials and Methods

    The current research design was quasi-experimental with pre-test-post-test and control group. 60 children with attention-deficit/ hyperactivity disorder were selected by purposeful sampling and randomly placed in three groups: experiment 1, experiment 2, and control (20 people in each group). Data were collected using Connors Parent Rating Scale (1978), Raven's Progressive Matrices Test (2000), and Barrett's impulsivity questionnaire (1995). The subjects of the first experimental group received Transcranial Direct Brain Stimulation and the second experimental group also received Captain Log's rehabilitation intervention. The control group did not receive any intervention. Data were analyzed with covariance analysis and Bonferroni's post hoc test.

    Results

    The results showed that experimental groups had lower impulsivity compared with the control group. Also, by controlling the effect of the pre-test in the two experimental groups, there is a significant difference between the two methods of transcranial direct current brain stimulation and computer-based cognitive rehabilitation (P<0.05), and transcranial direct current brain stimulation is more effective in improving the impulsivity in children with attention-deficit/ hyperactivity disorder.

    Conclusion

    According to the results, it can be said that the intervention of transcranial direct brain stimulation and cognitive rehabilitation was effective in improving impulsivity in children with attention-deficit/ hyperactivity disorder. Therefore, both interventions can be used to improve impulsivity in these children.

    Keywords: Transcranial Direct Current Stimulation (Tdcs), Cognitive Rehabilitation, Impulsivity, Attention Deficit- Hyperactivity Disorder
  • علی رضایی شریف، سارا تقی زاده هیر*، قاسم فتاح زاده اردلانی
    اهداف

    بهبود توانایی های شناختی در ورزشکاران ممکن است عملکرد آنها را افزایش داده و موفقیت در مسابقات را پیش بینی کند. لذا بررسی روش هایی همچون تحریک الکتریکی مغز که ساختارهای مغزی را مورد هدف قرار می دهد، می تواند حائز اهمیت باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز بر بهبود توانایی های شناختی ورزشکاران رزمی کار انجام شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود که بر روی تمامی ورزشکاران رزمی کار شهر اردبیل در سال 1401 انجام شد. 30 نفر با روش نمونه گیری در دسترس، از ورزشکاران رزمی کار شهر اردبیل و عضو باشگاه ورزشی شهید عباسی، انتخاب شدند. آزمودنی ها به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفر در هر گروه) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت 10 جلسه 20دقیقه ای تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز قرار گرفتند. گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکرد. از پرسش نامه توانایی های شناختی نجاتی (1392) در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون به منظور جمع آوری داده ها استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره در نرم افزار  SPSS 23انجام شد.

    یافته ها

    در این پژوهش 30 نفر شرکت کردند و تمام افراد شرکت کننده مرد بودند. میانگین سن شرکت کنندگان در گروه آزمایش 4/53±25/33 سال و در گروه کنترل 4/97±24/26 سال بود. میانگین نمرات گروه آزمایش در مرحله پس آزمون در حافظه کاری (8/23=F؛ 0/01=p)، توجه انتخابی (45/73=F؛ 0/00=p)، تصمیم گیری (25/06=F؛ 0/03=p)، برنامه ریزی (338/08=F؛ 0/00=p)، توجه پایدار (24/27=F؛ 0/00=p)، شناخت اجتماعی (54/76=F؛ 0/01=p) و انعطاف پذیری شناختی (11/07=F؛ 60/00=p) نسبت به گروه کنترل بهبود یافت که این تفاوت بر خلاف مرحله پیش آزمون، از نظر آماری معنادار بود (0/05>p). با توجه به مقادیر F برای پس آزمون و سطح معناداری آنها (0/05>p)، مشاهده شد که تحریک الکتریکی مغز به طور معناداری می تواند توانایی های شناختی ورزشکاران را بهبود بخشد.

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج این پژوهش، تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز روشی موثر برای بهبود توانایی های شناختی ورزشکاران رزمی کار است. بنابراین متخصصان و روان شناسان می توانند از این روش غیرتهاجمی به عنوان روشی کم هزینه و در دسترس به منظور ارتقای توانایی های شناختی این افراد در کنار سایر مداخلات استفاده کنند.

    کلید واژگان: تحریک الکتریکی مستقیم مغز, جنبه شناختی, ورزشکاران
    Ali Rezaei Sharif, Sara Taghizadeh Hir*, Ghasem Fattahzadeh Ardalani
    AIMS

    Improving cognitive abilities in athletes may increase their performance and predict success in competitions. Therefore, investigating methods such as Transcranial Direct Current Stimulation that targets brain structures can be important. This study aimed to investigate the effectiveness of Transcranial Direct Current Stimulation in improving cognitive abilities in Martial Athletes.

    MATERIALS AND METHODS

    The research method was semi-experimental with a pretest-posttest design and control group, conducted on all martial athletes of Ardabil in Iran in 2022. Thirty people were selected from the martial athletes of Ardabil city who were members of Shahid Abbasi sports club using available sampling method and randomly assigned to the experimental and control group (15 people in each group). The experimental group received 10 sessions of 20-minute Transcranial Direct Current Stimulation (tDCS), but the control group received no training. Nejati Cognitive Abilities Questionnaire (2013) was used in two stages, pre-test and post-test, to collect data. Data analysis was done using multivariate covariance analysis in SPSS 23 software.

    FINDINGS

    Thirty people participated in this research all of whom were men. The average age of the participants in the experimental group was 25.33± 4.53 years, and in the control group was 24.26± 4.97 years. The average scores of the experimental group in the post-test in working memory (F=8.23; p=0.01), selective attention (F=45.73; p=0.00), decision making (F=25.60; p =0.03), planning (F= 38.08; p = 0.00), sustained attention (F= 24.27; p =0.00), social cognition (F= 54.76; p=0.01) and cognitive flexibility (F=11.07; p=60.00) has improved compared to the control group, which difference was statistically significant (P<0.05) unlike the pre-test stage. According to the F values for the post-test and their significance level (P<0.05), it was observed that electrical stimulation of the brain could significantly improve the cognitive abilities of athletes.

    CONCLUSION

    According to the results of this study, Transcranial Direct Current Stimulation is an effective method for improving the cognitive abilities of martial artists. Therefore, specialists and psychologists, along with other interventions, can use this non-invasive method as a low-cost and accessible method to improve the cognitive abilities of these people.

    Keywords: Transcranial Direct Current Stimulation, Cognitive Aspects, Athletes
  • سارا تقی زاده هیر*، آذین نریمانی، سحر شهبازی
    اهداف
    هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش جرات ورزی بر بهبود عزت نفس و تنظیم شناختی هیجان کودکان دارای اختلال یادگیری خاص بود
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه کودکان 8 تا 12 سال مبتلا به اختلال یادگیری در سال 1402 در شهر اردبیل بود؛ که از این گروه 40 نفر کودک مبتلا به اختلال یادگیری از مرکز ناتوانی های یادگیری به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 45 دقیقه ای برنامه جریت ورزی را دریافت کردند. گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. آزمودنی ها قبل و بعد از مداخله توسط پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت (1967) و پرسشنامه تنظیم هیجان گرانفسکی (2002) مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 25 و آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه ها در عزت نفس و تنظیم هیجان وجود دارد. گروه آزمایش در پس آزمون از عزت نفس و تنظیم هیجان بالاتری در مقایسه با گروه کنترل برخوردار بود. (05/0>P)
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج بدست آمده، می توان گفت برنامه جریت ورزی بر بهبود عزت نفس و تنظیم شناختی هیجان کودکان مبتلا به اختلال ناتوانی یادگیری اثربخش بود. لذا پیشنهاد می شود متخصصان و درمانگران از این مداخله برای بهبود عزت نفس و تنظیم شناختی هیجان کودکان دارای اختلال یادگیری خاص استفاده نمایند.
    کلید واژگان: آموزش جرات ورزی, عزت نفس, تنظیم شناختی هیجان, اختلال یادگیری خاص
    Sara Taghizadeh Hir *, Azin Narimani, Sahar Shahbazi
    Objective
    The aim of this study was to investigate the effectiveness of assertiveness training on improving self-esteem and cognitive emotion regulation in children with special learning disabilities.
    Methods
    This research was semi-experimental study, including pretest- posttest with control group. The statistical population of the present study included all children aged 8 to 12 years with learning disabilities in Ardabil in 2023. Among them, 40 children were selected using convenience sampling method and placed randomly in experimental (n=20) and control group (n=20). Subjects were measured by emotion regulation questionnaire (2002) and Cooper Smith Self-esteem Questionnaire (1967). The experimental group participated in 8 sessions (45 minutes) of assertiveness training and the control group didn’t receive any intervention. Data were analyzed using multivariate analysis of variance (MANCOVA).
    Results
    The results indicated that assertiveness training significantly improve self-esteem and cognitive emotion regulation in children with special learning disabilities (P<0/05).
    Conclusion
    The results showed that assertiveness training can be considered as an effective way to improve self- esteem and cognitive emotion regulation of children with learning disabilities. Therefore, child psychologists and specialists can use assertiveness training to reduce the psychological problems of these children.
    Keywords: Assertiveness Training, Self-esteem, cognitive emotion regulation, special learning disabilities
  • Sara Taghizadeh Hir *, Seyfollah Aghajani, Mehrdad Hasanzadeh
    Eating disorders and body image significantly impact the physical and mental health of females. This study aimed to compare eating disorders and body image between athlete and non-athlete females. The research design employed a casual-comparative approach. The statistical population included all female students at Mohaghegh Ardebili University in 2019, with 30 female students from the physical education selected through convenience sampling as the athlete group. Additionally, 30 female students without regular physical activity were chosen as the non-athlete group. Data were collected using the Eating Attitudes Questionnaire-26 and the Self-Body Multidimensional Relationship Questionnaire. The obtained data were analyzed through multivariate analysis of variance using SPSS software, Version 22. The results revealed that mean scores of eating disorders in female athletes were lower than those in non-athlete females, while the mean scores of body image in athlete females were higher than in non-athlete females (P < 0.05). In conclusion, the results of this study suggest that exercise can contribute to the reduction of eating disorders and improvement of body image in females.
    Keywords: Eating Disorders, body image, Females, Athletes, Non-Athletes
  • علی رضایی شریف*، سارا تقی زاده هیر، قاسم فتاح زاده اردلانی
    زمینه و هدف
    از آن جا که اضطراب از جمله عوامل موثر بر عملکرد ورزشکاران به شمار می رود، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز در کاهش اضطراب ورزشکاران رزمی کار انجام شد
    مواد و روش ها
    این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، دربرگیرنده کلیه ورزشکاران رزمی کار شهر اردبیل در سال 1401 بود که با روش نمونه گیری در دسترس از ورزشکاران رزمی کار شهر اردبیل 30 نفر انتخاب شد. آزمودنی ها به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفر در هر گروه) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت 10 جلسه 20 دقیقه ای تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز قرار گرفت. گروه کنترل مداخله ای را دریافت نکرد. از پرسش نامه اضطراب حالت- صفت (مارتیز، 1990) در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون به منظور جمع آوری اطلاعات استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه وتحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد بین نمرات پس آزمون گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل، تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر، تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز منجر به افزایش معنی دار نمرات اعتمادبه نفس و کاهش معنی دار نمرات اضطراب جسمانی و شناختی ورزشکاران شد (0/05>P).
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این پژوهش، درمان تحریک الکتریکی مستقیم مغز، مداخله موثری در کاهش اضطراب ورزشکاران رزمی کار است و راهی مناسب، کم هزینه و در دسترس است که ورزشکاران می توانند از آن استفاده کنند.
    کلید واژگان: تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز, اضطراب, ورزشکاران رزمی کار
    Ali Rezaei Sharif *, Sara Taghizadeh Hir, Ghasem Fattahzadeh Ardalani
    Introduction
    Since the anxiety is one of the effective factors in athletes, The aim of this study was to evaluate the effectiveness transcranial direct current stimulation (tDCS) on reducing anxiety in Martial Athletes.
    Materials and Methods
    The research method was semi-experimental with a pretest-posttest design and control group. The statistical population of the present study consisted of all Martial Athletes in Ardabil in 2022. 30 people were selected by available sampling method and randomly assigned in experimental and control group (15 people in each group). Transcranial direct current stimulation (tDCS) was implemented in 10 sessions, each session lasting 20 minutes, but the control group received no training. Data was collected using State-Trait Anxiety Questionnaire (Moritz, 1990), which were administered in two stages of pre-test and post-test. Data were analyzed using SPSS software and multivariate analysis of covariance (MANCOVA).
    Results
    The results showed that there was a significant difference between the post-test scores of the experimental group compared to the control group. In other words, transcranial direct current stimulation (tDCS) led to a significant increase in the self-confidence scores and a significant decrease in the physical and cognitive anxiety scores of the athletes (P<0.05).
    Conclusion
    According to the results of this study, the treatment of transcranial direct current stimulation is an effective intervention on reducing anxiety in Martial Athletes and is a suitable, low-cost and accessible way that athletes can use.
    Keywords: Transcranial Direct Current Stimulation, anxiety, Martial Athletes
  • سارا تقی زاده هیر، سیف الله آقاجانی*، سحر خوش سرور
    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر بازی درمانی شناختی رفتاری بر بهبود برنامه ریزی و توجه دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بود.

    روش ها

     روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش، شامل کلیه دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی 12 -7 سال شهر اردبیل در سال 1398 بود که 30 نفر از آنها به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در گروه های آزمایش و گواه به تعداد مساوی جایگزین شدند. به منظور جمع آوری داده ها از فرم کوتاه و تجدید نظر شده ی مقیاس درجه بندی کانرز والدین، آزمون برج لندن و آزمون تولز- پیرون استفاده شد. در گروه آزمایش بازی درمانی شناختی رفتاری (10 جلسه 45 دقیقه ای) اجرا شد و گروه گواه تحت مداخله قرار نگرفت. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بازی درمانی شناختی رفتاری اثر معناداری بر بهبود برنامه ریزی و توجه دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی دارد (05/0>P)، به طوری که به ترتیب دانش آموزانی که در گروه آزمایش تحت بازی درمانی شناختی رفتاری قرار گرفته بودند از سطوح بالاتر برنامه ریزی و توجه نسبت به دانش آموزان گروه کنترل برخوردار بودند. 

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج پژوهش حاضر، بازی درمانی شناختی رفتاری می تواند به عنوان روشی موثر در بهبود برنامه ریزی و توجه دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی در نظر گرفته شوند.

    کلید واژگان: بازی درمانی شناختی رفتاری, برنامه ریزی, توجه, اختلال نارسایی توجه, بیش فعالی
    Sara Taghizadeh Hir, Seyfollah Aghajani *, Sahar Khoshsorour
    Objective

    The purpose of the current study was to determine the effectiveness of Cognitive-Behavioral Play Therapy (CBPT) on improving Attention and Planning in Children with Attention-Deficit/ Hyperactivity Disorder.

    Methods

    This was an experimental study with the pre- and post-test design and group control. The study population consisted of children ages 7-12 years old was diagnosed with ADHD in Ardebil city. Among them, 30 were selected by Convenience Sampling method. They were randomly assigned to equal rations in the intervention and control group. The research instruments were: Short Form and Revised Conforming Rating Scale for Parents (CPRS-R: S), Toulouse. Pieron’s attentional Test and Tower of London. Intervention group received Cognitive-Behavioral Play Therapy (CBPT) in 10 sessions. The data were analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA).

    Results

    Results showed that cognitive behavioral Play Therapy (CBPT) had significant impact on the improving attention and planning in students with Attention-Deficit/ Hyperactivity Disorder (P<0/05) and the students who received Cognitive-Behavioral Play Therapy (CBPT) in the experimental group had higher levels of planning and attention than the students in the control group.

    Conclusion

    The findings indicated that Cognitive-Behavioral Play Therapy (CBPT) can be considered as an effective way to improve the attention and planning of students with Attention-Deficit/ Hyperactivity Disorder.

    Keywords: Cognitive behavioral play therapy, Attention, Planning, Attention deficit, hyperactivity disorder
  • سارا تقی زاده هیر، پرویز پرزور*

    هدف :

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش نظریه ذهن بر مهارت های اجتماعی و تنظیم هیجان دانش آموزان پسر دارای اختلالات یادگیری انجام شد.

    روش:

     روش پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی دارای اختلال یادگیری شهر اردبیل در سال تحصیلی 1400-1399 بود (250=N). از بین آنها 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان توسط گرانفسکی، کرایج و اسپینهاون (2002) و پرسشنامه مهارت های اجتماعی ماتسون (1983) استفاده شد. گروه آزمایش 8 جلسه برنامه آموزش نظریه ذهن هال و تاگر-فلاسبرگ (2003) دریافت نمودند. به منظور بررسی تغییرات ایجاد شده، پس آزمون اجرا شد. داده ها با روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که بین دو گروه در مولفه های تنظیم هیجان و مهارت های اجتماعی تفاوت معناداری وجود دارد (0.05>P).  به طوری که به ترتیب دانش آموزانی که در گروه آزمایش تحت آموزش نظریه ذهن قرار گرفته بودند از سطوح بالاتر مهارت های اجتماعی و تنظیم هیجان نسبت به دانش آموزان گروه کنترل برخوردار بودند.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که آموزش نظریه ذهن در افزایش به کارگیری راهبردهای هیجانی مثبت و بهبود مهارت های اجتماعی موثر بوده است. این نتایج پیشنهادهای مهمی در جهت به کارگیری آموزش این مهارت ها به عنوان یک روش مداخله ای در مدارس و مراکز درمانی دارد.

    کلید واژگان: نظریه ذهن, تنظیم هیجان, مهارت های اجتماعی, اختلالات یادگیری
    Sara Taghizadeh Hir, Parviz Porzoor *
    Objective

    The aim of present study was to investigate the effectiveness of mind theory training on social skills and emotion regulation of male students with learning disabilities.

    Methods

    The method of the present study was an experimental design with pretest-posttest design along with control group. The statistical population of the study included all male students with learning disabilities in primary school in Ardabil city in the academic year 1399-1400 (N=250). Among them, 30 people were selected by purposeful sampling method and randomly assigned to experimental (N= 15) and control (N= 15) groups. The experimental group received 8 sessions of Mind Theory Training (Hale & Tager-Flusberg, 2003). Granefski cognitive emotion regulation questionnaire (2002) and Matson social skills questionnaire (1983) were used to collect data. Data were analyzed by multivariate analysis of covariance.

    Results

    The results of analysis of covariance showed a significant difference between two groups in social skills and emotional regulation (P< 0/05). The students who were trained in mind theory in the experimental group had higher levels of social skills and emotion regulation, compared to the students in the control group.

    Conclusion

      According to the results, it can be said that Mind Theory Training has been effective in increasing the use of positive emotional strategies and improving social skills. These results have important suggestions for using these skills training as an intervention method in schools and educational centers.

    Keywords: Mind Theory, Emotional regulation, Social Skills, learning disabilities
  • سجاد بشرپور، سارا تقی زاده هیر*، قاسم فتاح زاده اردلانی
    زمینه و هدف

    میگرن به عنوان یکی از شایع ترین انواع سردرد با شیوع بالا تاثیرات قابل توجهی بر شرایط زندگی فرد مبتلا می گذارد .پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی حساسیت اضطرابی، ناگویی هیجانی و کیفیت خواب در بیماران مبتلا به میگرن و افراد عادی انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به میگرن می باشد که در سال 1399 به کلینیک نورولوژی شهر اردبیل مراجعه کرده اند. به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 65 نفر بیمار مبتلا به میگرن و 65 نفر از افراد عادی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس تجدیدنظر شده حساسیت اضطرابی فلوید، گارفیلد و مارکز، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو بگبی، پارکر و تیلور و فرم کوتاه کیفیت خواب سن پیترزبورگ جمع آوری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج پژوهش نشان داد بین افراد مبتلا به میگرن با افراد عادی در حساسیت اضطرابی، ناگویی هیجانی و کیفیت خواب تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0P<).
     

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج حاصل از پژوهش حاضر می توان گفت افراد مبتلا به میگرن حساسیت اضطرابی و ناگویی هیجانی بالاتری نسبت به افراد عادی دارند. همچنین افراد مبتلا به میگرن نسبت به افراد عادی کیفیت خواب پایین تری دارند. این یافته ها لزوم توجه اساسی به ویژگی های روان شناختی دخیل در سردرد های میگرنی توسط پزشکان و روان درمانگران را در سطوح مختلف پیشگیری و درمان را آشکار می سازد.

    کلید واژگان: حساسیت اضطرابی, ناگویی هیجانی, کیفیت خواب, میگرن
    Sajjad Basharpoor, Sara Taghizadeh Hir*, Ghasem Fattah Zadeh Ardalani
    Aims and Background

    Migraine as one of the most common types of headaches with high prevalence has significant impact on the lives of patients. The current study aimed to compare the anxiety sensitivity, alexithymia and sleep quality in patients with migraine headache and normal people.

    Methods and Materials

    The current study is casual-comparative research. The statistical population of this study was all patients with migraine headache, who were referred to the neurology clinic of Ardabil in 2020. 65 patients with migraine, who were referred to the neurology clinic of Ardabil and 65 people from normal people were selected by convenience sampling method. Data were collected by anxiety sensitivity inventory-revised, Toronto alexithymia scale-20 and Pittsburgh sleep quality index and were analyzed via multivariate analysis of variance analysis.

    Results

    Findings indicated that there is significant difference between the anxiety sensitivity, alexithymia and sleep quality in patients with migraine and normal people (P< 0/05).

    Conclusions

    Based on the results of this study, it can be said that patients with migraine had more anxiety sensitivity and alexithymia and low sleep quality than normal ones. These findings indicate that physicians and psychotherapist should pay essential attention to the special psychological attributes of patients with migraine headache at the time of prevention and treatment.

    Keywords: Anxiety Sensitivity, Alexithymia, sleep quality, Migraine
  • محمد نریمانی*، سارا تقی زاده هیر

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر رابطه والد-کودک بر استرس والدگری و رابطه والد-کودک مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش کلیه مادران دارای کودک با اختلال نقص توجه/ بیش فعالی که به مراکز روان شناختی شهر اردبیل مراجعه کرده بود ند. از جامعه مذکور 30 نفر از مادران دارای کودک بیش فعال به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. طرح پژوهش تجربی از نوع پیش آزمون -پس آزموزن و پیگیری بود. به منظور جمع-آوری داده ها از شاخص استرس والدگری- فرم کوتاه آبیدین (1983) و پرسشنامه رابطه والد-کودک پیانتا (1994) استفاده شد. گروه آزمایش درمان مبتنی بر رابطه والد-کودک را10 در جلسه 60 دقیقه ای، هفته ای دوبار دریافت کردند؛ اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. پس از یک ماه ونیم مرحله پیگیری انجام شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری و تک متغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین نمرات گروه های آزمایش و کنترل در استرس والدگری و رابطه والد- کودک تفاوت معنی داری وجود دارد و درمان مبتنی بر رابطه والد-کودک بر کاهش استرس والدگری و ارتقاء رابطه والد-کودک مادران کودکان با اختلال نقص توجه/ بیش فعالی اثربخش بود. این نتیجه در مرحله پیگیری نیز تداوم داشت.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر رابطه والد-کودک, استرس والدگری, رابطه والد-کودک, اختلال نقص توجه, بیش فعالی
    Mohammad Narimani *, Sara Taghizadeh Hir

    The present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of child-parent relation therapy on parenting stress and child- parent relationship of mothers of children with attention deficit/ hyperactivity disorder. The statistical population was whole mothers of the children with attention deficit/ hyperactivity disorder who referred to the psychological clinic in Ardebil city whom 30 of them were selected using convenience sampling method and assigned randomly in experimental (n=15) and control group (n=15). The research was quasi-experimental study, included pretest, posttest and follow-up with control group. Subjects were measured by Abidin Parenting Stress Index- short form (1983) and Pianta Child-Parent Relationship Scale (1994). The experimental group participated in 10 sessions (60 minutes) of parent – child relationship therapy and the control group didn’t receive any intervention. Follow up was done after a month and a half. Data were analyzed by multivariate analysis of covariance (MANCOVA) and analysis of covariance (ANCOVA). The results indicated that child- parent relationship therapy (CPRT) made a significant difference between the two groups in terms of their means scores in parenting stress and child- parent relationship (p < 0/05). The results showed that therapy based on the parent-child relationship could be considered as an effective way to reduce parenting stress and promote the parent-child relationship of mothers of children with attention deficit / hyperactivity disorder. This finding should be used to treat mothers of children with attention deficit / hyperactivity disorder. The results were persistent during the follow up.

    Keywords: Child-parent relation therapy, parenting stress, child-parent relationship, attention deficit, hyperactivity disorder
  • سیف الله آقاجانی، سحر خوش سرور*، سارا تقی زاده هیر

    زمینه و هدف:

     سرطان سینه یکی از رایج ترین سرطان ها در زنان است که مشکلات جسمانی و روانی فراوانی را به همراه دارد. پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی درمان پردازش مجدد هولوگرافیک بر انعطاف پذیری شناختی و رشد پس از سانحه در زنان مبتلا به سرطان سینه انجام شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی مبتلایان به سرطان سینه پس از جراحی ماستکتومی می باشد که در یک مرکز فوق تخصصی انکولوژی و شیمی درمانی در شهر تهران در تابستان 1399 تحت درمان بودند. با روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 30 زن مبتلا به سرطان سینه انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش ضمن دریافت درمان دارویی، تحت درمان پردازش مجدد هولوگرافیک به صورت گروهی در 9 جلسه ی یک ساعته (هفته ای دو جلسه)، به مدت 5 هفته قرار گرفت؛ اما گروه کنترل صرفا درمان دارویی را دریافت نمود. هر دو گروه در شرایط پیش آزمون و پس آزمون با پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010) و پرسشنامه رشد پس از سانحه (تدسکی و کالون، 1996)، ارزیابی شدند. در نهایت، داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA) در نرم افزار SPSS-23 تجزیه و تحلیل گردید.

    ملاحظات اخلاقی:

     کسب رضایت آگاهانه از اصول اخلاقی در این پژوهش بود. این مطالعه با کد  IR.ARUMS.REC.1399.393 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی اردبیل رسیده است.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که درمان پردازش مجدد هولوگرافیک بر انعطاف پذیری شناختی (42/319=F، 0/01>P) و رشد پس از سانحه (18/300=F، 0/01>P) در زنان مبتلا به سرطان سینه، موثر بوده است و باعث افزایش انعطاف پذیری شناختی و رشد پس از سانحه در بیماران شده است.

    نتیجه گیری

    توجه به عوامل روان شناختی و شیوه ی پردازش اطلاعات در بیماران سرطانی، از اهمیت بسزایی برخوردار است، لذا به مشاوران و روان درمانگران پیشنهاد می شود که از درمان پردازش مجدد هولوگرافیک به عنوان درمان مکمل و بدون عارضه ی جانبی در کنار درمان های پزشکی جهت کاستن از معضلات روانی و اجتماعی که توسط بیماری ایجاد می شود، استفاده نمایند.

    کلید واژگان: انعطاف پذیری شناختی, درمان پردازش مجدد هولوگرافیک, رشد پس از سانحه, سرطان سینه
    Seifollah Aghajani, Sahar Khoshsorour*, Sara Taghizadeh Hir
    Background and Aim

    Breast cancer is one of the most common cancers in women with a greate deal of physical and psychological problems. The aim of this study was to determine the effectiveness of holographic reprocessing therapy on cognitive flexibility and posttraumatic growth in women with breast cancer.

    Methods and Materials: 

    This study was a semi-experimental study with pre-test, post-test, and a control group. The statistical population includes all patients with breast cancer after mastectomy who were treated in a oncology and chemotherapy subspecialty center in Tehran in the summer of 1399. Through convenience sampling method, 30 women with breast cancer were selected and randomly divided into experimental and control groups (15 people in each group). The experimental group, while receiving drug treatment, collectively underwent holographic reprocessing therapy in 9 one-hour sessions (two sessions per week) for 5 weeks; But the control group received only drug treatment. Both groups were assessed in pre-test and post-test conditions through the Cognitive Flexibility Inventory (Dennis & Vander Wal, 2010) and the Posttraumatic Growth Inventory (Tedeschi & Calhoun, 1996). Finally, the data were analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA) in SPSS-23 software.

    Ethical Considerations: 

    All study subjects signed the written consent form. The Research Ethics Committee of Ardabil University of Medical Sciences approved this study (Code: IR.ARUMS.REC.1399.393).

    Results

    Results showed that holographic reprocessing therapy was effective on cognitive flexibility (F=42.319, P<0.01) and posttraumatic growth (F=18.300, P<0.01) in women with breast cancer and increased their cognitive flexibility and posttraumatic growth.

    Conclusion

    Consideration of psychological factors and information processing methods in patients with cancer is highly important. Thus, counselors and psychotherapists are advised to use holographic reprocessing therapy as a complementary treatment which has no side effects along with medical treatments to reduce the psychological and social problems caused by the disease.

    Keywords: Breast cancer, Cognitive flexibility, Holographic reprocessing therapy, Posttraumatic growth
  • دکتر محمد نریمانی، سارا تقی زاده هیر، سحر خوش سرور

    اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی و اتیسم از اختلالات عصبی-رشدی هستند که برای والدین و خانواده مشکلات متعددی در حوزه هایی چون فرزندپروری و سلامت روانی والدین ایجاد می کنند. هدف پژوهش حاضر مقایسه استرس والدگری و مهارت های خودنظم دهی خشم در والدین کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ بیش فعالی و والدین کودکان مبتلا به اتیسم بود. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع علی-مقایسه ای بود. تعداد 60 والد (30 والد کودک مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی و 30 والد کودک مبتلا به اختلال اتیسم) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از شاخص استرس والدگری- فرم کوتاه (آبیدین، 1983) و پرسشنامه صفت و حالت بیان خشم (اسپیلبرگر، 1999) جمع آوری گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی برای دو گروه مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد نمرات استرس والدگری و مهارت های خودنظم دهی خشم در والدین کودکان مبتلا به اختلال اتیسم به طور معناداری بالاتر از والدین کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بود (05/0P<). بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که والدین کودکان مبتلا به اتیسم در مقایسه با والدین کودکان بیش فعال استرس والدگری بیشتری را تجربه می کنند و والدین کودکان بیش فعال از مهارت های خود نظم دهی خشم کمتری برخوردارند، که می تواند ناشی از نیاز های خاص این کودکان باشد. بدین ترتیب طراحی و اجرای مداخلات مناسب روان شناختی و آموزشی برای والدین این کودکان می تواند تا حد زیادی راهگشا باشد.

    کلید واژگان: استرس والدگری, اتیسم, نارسایی توجه, بیش فعالی, مهارت های خودنظم دهی خشم
    Mohammad Narimani Dr., Sara Taghizadeh hir, Sahar Khoshsorour

    Attention deficit-hyperactivity disorder and Autism are neurodevelopmental disorder that creates many problems for parents and families in term of parenting and parent's mental health. The purpose of this study was to compare the parental stress and anger self-regulation skill in parents of children with ADHD and autism. The research method of the present study was descriptive-causal comparative. 60 parents (30 parents of children with ADHD and 30 parents of children with autism) were selected by the purposeful sampling method. Data were collected by Parenting Stress Questionnaire (Abidin, 1983) and State-Trait Anger Expression Inventory-2 (STAXI-2) (Spilberger, 1999). Data were analyzed by t-test. Findings indicated that the scores of parenting stress and anger self-regulation skill were significantly higher in parents of children with Autism than those with ADHD (P<0/05). According to the findings of this study can be concluded that parents of children with Autism compared with parents of children with ADHD have more parenting stress and parents of children with ADHD compared with parents of children with Autism have less anger self-regulation skill which may be caused by the special needs of these children. In this way, planning and implementing appropriate psychological and educational interventions for the parents of these children can be very helpful.

    Keywords: Attention deficit hyperactivity disorder, anger self-regulation skill, autism, parental stress
  • علی شیخ الاسلامی*، سارا تقی زاده هیر، پژمان هنرمند قوجه بگلو، علیرضا مرادیان
    زمینه

    پژوهش هایی در زمینه کیفیت زندگی، سلامت روانی و اضطراب و افسردگی والدین کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی انجام شده است. اما مساله اصلی این است، پژوهشی که به مقایسه بهزیستی هیجانی، صمیمیت زناشویی و کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی با مادران کودکان عادی بپردازد، مغفول واقع شده است.

    هدف

    این پژوهش با هدف مقایسه بهزیستی هیجانی، صمیمیت زناشویی و کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی با مادران کودکان عادی انجام شد.

    روش

    این پژوهش یک مطالعه توصیفی از نوع علی - مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی و مادران کودکان عادی شهر اردبیل در سال تحصیلی 96-1395 تشکیل می‏دادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 120 مادر (60 نفر از مادران دارای کودک مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی و 60 نفر از مادران دارای کودک عادی) به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس تجدید نظر شده درجه بندی کانرز والدین - فرم کوتاه (کانرز، 1999)، مصاحبه بالینی، مولفه بهزیستی هیجانی پرسشنامه بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو (2003)، پرسشنامه صمیمیت زناشویی باگاروزی (2001) و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی - فرم کوتاه (1998) جمع آوری گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که میزان بهزیستی هیجانی، صمیمیت زناشویی و کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی به طور معنی داری کمتر از مادران کودکان عادی بود (0/01>P).

    نتیجه گیری

    مادران کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی از بهزیستی هیجانی، صمیمیت زناشویی و کیفیت زندگی کمتری نسبت به مادران کودکان عادی برخوردار هستند.

    کلید واژگان: بهزیستی هیجانی, صمیمیت زناشویی, کیفیت زندگی, اختلال کمبود توجه, فزون کنشی
    Ali Sheykholeslami*, Sara Taghizadeh Hir, Pezhman Honarmand Ghojabeyglou, Alireza Moradiyan
    Background

    Studies on quality of life, mental health and anxiety and depression in parents of children with attention deficit / hyperactivity disorder have been conducted. But the main issue is that research comparing emotional well-being, marital intimacy, and quality of life of mothers of children with ADHD with mothers of normal children has been neglected.

    Aims

    The aim of this study was to compare the emotional well-being, marital intimacy and quality of life of mothers of children with ADHD with mothers of normal children.

    Method

    This study was a descriptive causal-comparative study. The statistical population of the study consisted of all mothers of children with attention deficit / hyperactivity disorder and mothers of normal children in Ardebil in 2015-2016. Mothers with children with attention deficit / hyperactivity disorder and 60 mothers with normal children were selected as the sample. Data were analyzed using the revised Conner Parent-Short Form Rating Scale (Conners, 1999), Clinical Interview, Emotional Well-being Components' of Keyes and Magyaromo Subjective Well-being Questionnaire (2003), Bougarose's Marital Intimacy Questionnaire (2001), and the Organization Quality of Life Questionnaire. Global Health-Short Form (1998) was collected. Multivariate analysis of variance was used to analyze the data.

    Results

    The results showed that emotional well-being, marital intimacy and quality of life of mothers of children with attention deficit / hyperactivity disorder were significantly lower than normal mothers (P<0/01).

    Conclusions

    Mothers of children with attention deficit / hyperactivity disorder have lower levels of emotional well-being, marital intimacy, and quality of life than mothers of normal children

    Keywords: Emotional well-being, marital intimacy, quality of life, attention deficit, hyperactivity disorder
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال