به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

seyed ali hoseini

  • جواد یوسفی*، محمود ضیائی، محمدرضا کریمی علویجه، سید مجتبی محمودزاده، سید علی حسینی

    نظر به اهمیت صنعت هتلداری در نظام گردشگری کشور و ضرورت توجه به مسئولیت های اجتماعی مبتنی بر رویکرد پایداری سازمانی برای بقا در فضای کسب وکار، پژوهش حاضر به دنبال ارائه مدل مسئولیت پذیری اجتماعی در صنعت هتلداری ایران است. بدین جهت تحقیق از انواع پژوهش های پیمایشی به شمار می آید و به روش ترکیبی صورت گرفته است. ابتدا عوامل تاثیرگذار، راهبردها و پیامدها از طریق مصاحبه با مدیران به کمک روش نظریه داده بنیاد طی مراحل کدگذاری باز، محوری و گزینشی مقوله بندی و نهایتا در قالب مدلی تدوین شد.در مرحله کمی به کمک روش معادلات ساختاری اجزای مدل ازنظر روایی و پایایی موردبررسی و تایید قرار گرفت و معنی داری مسیرها در مدل نیز با تحلیل مسیر بررسی و در موارد لزوم اصلاح و مورد تایید قرار گرفت. نیکوبی برازش کلی مدل نیز طبق شاخص SRMR تایید شد. طبق مدل نهایی شرایط زمینه ای بسترساز شرایط پیشران در مسئولیت پذیری اجتماعی صنعت هتلداری هستند. راهبردها برای تحقق این مهم شامل راهبردهای نه گانه در زمینه های مختلف است (منابع انسانی، بازاریابی، ارتباطات، مدیریت سبز، آموزش و پژوهش و غیره) که تحت تاثیر شرایط مداخله گر تضعیف یا تقویت می شوند. پیامدهای حاصل از تحقق مسئولیت پذیری اجتماعی نیز به طور خلاصه ابعاد پایداری اقتصادی، اجتماعی، محیط زیست و پایداری سازمانی را در برمی گیرد. سهم دانش افزایی و نوآوری تحقیق را می توان در یکپارچه سازی شرایط تاثیرگذار بر مسئولیت پذیری اجتماعی در صنعت هتلداری ایران، شناسایی راهبردها برای تحقق آن و پیامدهای حاصل از اجرای راهبردها در قالب یک مدل منسجم دانست که تاکنون موردمطالعه قرار نگرفته است.

    کلید واژگان: ایران, پایداری سازمانی, صنعت هتلداری, مسئولیت پذیری اجتماعی, هتل
    Javad Yousefi *, Mahmood Ziaee, Mohammadreza Karimi Alavijeh, Seyed Mojtaba Mahmoudzadeh, Seyed Ali Hoseini

    Considering the importance of the hotel industry within the tourism sector and the necessity of social responsibilities, this research aims to develop a social responsibility model tailored to Iran’s conditions, as no such model currently exists in the literature. This study employs a mixed-method approach within a survey research framework. In the first phase, interviews were conducted with managers of 4 and 5-star hotels in Tehran to gather insights on influential factors, strategies, and outcomes. These insights were categorized and codified into a model. In the quantitative phase, the model's components were assessed and validated for reliability and validity. The paths identified in the model were statistically examined, modified, and confirmed where necessary. The overall goodness of fit for the model was verified using the SRMR index. According to this model, social responsibility in the hotel industry is influenced by driving factors such as strategic commitment, stakeholder consideration, and moral commitment, which are themselves influenced by contextual conditions. Strategies to achieve social responsibility encompass various fields including human resources, marketing, communication, and green management. These strategies are affected by intervening conditions such as executive and managerial conditions, cultural conditions, media and communication conditions, and government facilitation. The outcomes of implementing social responsibility are seen in economic, social, environmental, and organizational sustainability. The contribution of this research lies in enhancing knowledge through the integration of factors influencing social responsibility, the strategies for its implementation, and the resultant outcomes into a coherent model, which has not been previously studied.

    Keywords: Corporate Social Responsibility (CSR), Hotel, Iran, Organization Sustainability
  • مرتضی حسین زاده، آسیه عباسی دلوئی*، سید علی حسینی، احمد عبدی
    زمینه و هدف

    اختلال میتوکندری بافت مغز در پاتوژنز بیماری پارکینسون موثر است. هدف از این تحقیق، ارزیابی تاثیر 8 هفته تمرین هوازی و مکمل سیر بر بیان ژن فعال کننده گیرنده تکثیرکننده پراکسیزوم و فاکتور رونویسی A میتوکندری در بافت مغز موش های صحرایی سالمند مبتلا به پارکینسون بود.

    روش ها

    در این مطالعه تجربی، تعداد 40 سر موش صحرایی نر نژاد اسپراگو-داولی به طور تصادفی در 5 گروه 1) کنترل سالم (HC)، 2) کنترل پارکینسون (Res)، 3) پارکینسون-تمرین هوازی (AT)، 4) پارکینسون-مکمل سیر (G) و 5) پارکینسون-تمرین هوازی-مکمل سیر (AT+G) تخصیص یافتند. موش ها با استفاده از تزریق  mg/kg2 رزرپین مبتلا به پارکینسون شدند. تمرین هوازی 5 جلسه در هفته و هر جلسه 15-48 دقیقه با سرعت 10-24 متر بر دقیقه به مدت 8 هفته اجرا شد. گروه های مکمل، روزانه mg/kg 500 سیر به صورت گاواژ دریافت کردند. بیان ژن های  PGC1-aو TFAM در بافت مغز با روش Real Time PCR اندازه گیری شد.

    یافته ها

    بیان ژن PGC1-a در گروه های G، AT و AT+G نسبت به گروه Res و گروه AT+G نسبت به گروه G به طور معنی داری بیشتر بود (0/001=P). بیان ژن TFAM در گروه های AT (0/005=P) و AT+G (0/001=P) نسبت به گروه Res و گروه AT+G نسبت به گروه G و AT به طور معنی داری بیشتر بود (0/001=P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج حاضر، همراهی انجام تمرین و مصرف مکمل سیر ممکن است اثرات افزایشی یا هم افزایی بر سلامت و عملکرد میتوکندری در بیماری پارکینسون داشته باشد.

    کلید واژگان: تمرین, سیر, بیوژنز میتوکندری, پارکینسون
    Morteza Hossienzadeh, Asiyeh Abbassi Daloii*, Seyed Ali Hoseini, Ahmad Abdi
    Background and Aim

    Mitochondrial dysfunction in brain tissue plays a significant role in the development of Parkinson's disease. This study aimed to assess the effects of 8 weeks of aerobic training and garlic supplementation on the gene expression of Peroxisome proliferator-activated receptor-gamma coactivator 1 alpha (PGC1-a) and mitochondrial transcription factor A (TFAM) in the brain tissue of elderly rats with Parkinson's disease.

    Methods

    In this experimental study, 40 male Sprague-Dawley rats were randomly assigned to five groups: 1) healthy control (HC), 2) Parkinson's control (Res), 3) Parkinson's-aerobic exercise (AT), 4) Parkinson-garlic supplement (G), and 5) Parkinson-aerobic exercise-garlic supplement (AT+G). Parkinson's disease was induced by injecting 2 mg/kg of reserpine. Aerobic training was conducted five times a week, with each session lasting 15-48 minutes at speeds ranging from 10 to 24 meters per minute over 8 weeks. The supplement groups received a daily dose of 500 mg/kg of garlic via gavage. The gene expression of PGC1-a and TFAM in brain tissue was assessed using real-time PCR.

    Results

    The expression of the PGC1-a gene in the G, AT, and AT+G groups was significantly higher than that in the Res group, with the AT+G group showing significantly higher expression than the G group (P=0.001). TFAM gene expression in the AT (P=0.005) and AT+G (P=0.001) groups was significantly higher than in the Res group, with the AT+G group exhibiting higher expression compared to the G and AT groups (P=0.001).

    Conclusion

    The results suggest that the combination of exercise and garlic supplementation may have additive or synergistic effects on mitochondrial health and function in Parkinson's disease.

    Keywords: Exercise, Garlic, Mitochondrial biogenesis, Parkinson
  • سید علی حسینی * اسفندیار دشمن زیاری، نیلوفر میرسپاسی

    این پژوهش قصد دارد عوامل موثر بر ایجاد خلاقیت و نوآوری بین کارکنان آن ها را مورد بررسی قرار دهد. پس از مشخص شدن این عوامل، رتبه بندی آنها با استفاده از پرسش نامه خود ساخته صورت پذیرفته است. جامعه نمونه مورد استفاده در این بررسی تمامی کارکنان شرکت کیان تایر بودند. بر اساس مدل مفهومی تحقیق، در گام اول با توجه به روش دلفی موارد مورد نظر از دید نخبگان برای ایجاد خلاقیت و نوآوری مشخص شد. پرسشنامه هایی جهت شناسایی شاخص های مدل، در اختیار جامعه آماری تحقیق قرار گرفت. داده های حاصله با استفاده از آزمون دلفی، مورد ارزیابی قرار گرفت. با توجه به نتایج بدست آمده این عوامل شناسایی شد که به صورت کلی آنها را می توان در دو دسته کلی عوامل درونی و بیرونی طبقه بندی نمود. همچنین رتبه بندی این عوامل درونی و بیرون با استفاده از تکنیک تاپسیس و روش سلسله مراتبی انجام شد و در انتها پیشنهادهایی به منظور نهادینه کردن خلاقیت و نوآوری در سازمان مطرح گردید.

    کلید واژگان: نوآوری, رتبه بندی, توسعه کارکنان, خلاقیت
    seyed ali hoseini *, seyed ali Hoseini, Nilofar Mirsepasi

    This research aims to investigate the factors affecting creativity and innovation among their employees, and after identifying these factors, their ranking is done using self-made questionnaire . The sample population used in this survey was all employees of Kian Tire Company. Based on the conceptual model of the research, in the first step, according to the Delphi method, the items were identified from the viewpoint of the elite for creativity and innovation. Questionnaires to identify the model indices were provided to the statistical population of the study. The obtained data were evaluated using Delphi test. According to the results, these factors were identified, which in general can be classified into two general categories of internal and external factors. The ranking of these factors both internal and external, was done using the TOPSIS technique and Analytical Hierarchy process. Finally , suggestions were made to institutionalize creativity and innovation in the organization.

    Keywords: Employee development, innovation, Rankings, Creativity
  • Farhad Fatehi, Seyed Ali Hoseini, Nazila Akbarfahimi*, Abdolreza Yavari
    Background

    Spinal cord injury (SCI) is a life-long neurological disease. This study reviews the literature on the vocational rehabilitation (VR) of people who experience SCI.   

    Methods

    MEDLINE (via PubMed), Web of Science, EMBASE, Google Scholar, ProQuest, and Science Direct databases were searched. The inclusion criteria of the articles included the following: describing adults with SCI only, the English or Persian language, and involving people of workforce age. Conference abstracts, case studies, and editorials were excluded.   

    Results

    The eligibility of 186 full-text articles was assessed, and 124 studies met the inclusion criteria. Most studies focused on barriers and facilitators for work in people with SCI.  

    Conclusion

    There are no current services and programs in Iran that support post-injury employment of people with SCI, and therefore, there remains a need for studies addressing employment in this population.

    Keywords: Return To Work, Spinal Cord Injuries, Vocational Rehabilitation
  • Zahra Negarandeh, Hossain Faramarzi *, Siavash Babajafari, Mohsen Davoodi, Seyed Ali Hoseini, Omid Reza Salehi, Morteza Zare
    Background
    This study aimed to investigate the relationship between nutritional performance and physical activity in patients with COVID-19.
    Methods
    In this causal-comparative ex-post facto study, after obtaining a license from Shiraz University of Medical Sciences, 600 people who volunteered to participate in the present study were selected as the statistical sample. After completing the demographic information and informed consent forms, subjects completed the Nutritional Knowledge Questionnaire and the International Physical Activity Questionnaire (IPAQ). Onesample t-test, Spearman correlation coefficient, Mann-Whitney U and regression tests were used to analyze the data. The data were analyzed using SPSS software version 22, and a significant level of 0.05 for data analysis was considered.
    Results
    The levels of BMI, nutritional attitude, nutritional knowledge, and nutritional performance of men and women with COVID-19 were unsatisfactory (P≥0.05). Nutritional knowledge scores in women were significantly higher than in men (P≥0.05). With decreasing physical activity, nutritional performance levels increased in women and men; with decreasing nutritional attitudes, physical activity levels increased in men. Also, BMI levels improved with increasing nutritional knowledge scores (P≥0.05).
    Conclusion
    It seems that lack of proper physical activity, attitude, and poor nutritional performance are the factors affecting the increase in the number of COVID-19 patients; therefore, it is recommended that health centers provide the necessary training on the optimal role of physical activity, attitude, and nutritional performance in the prevention of COVID-19 disease.
    Keywords: Physical Activity, Nutritional sciences, COVID-19
  • میثم روزستان، خالید محمدزاده سلامت*، سید علی حسینی
    هدف

    تاثیر تمرین ورزشی در کنترل بیماری دیابت اثبات شده است، اما تفاوت بین نوع تمرین به ویژه  تداومی با شدت متوسط و تناوبی شدید بر مکانیسم های محافظتی بافت قلب هنوز به خوبی شناخته نشده است. لذا هدف از مطالعه حاضر مقایسه اثر هشت هفته تمرین تناوبی شدید و تداومی با شدت متوسط بر بیان ژن SIRT3 و HSP70 بافت قلب رت های چاق شده با غذای پر چرب و مبتلا به دیابت بود.

    روش شناسی:

     18 سر رت نر نژاد اسپراگ-داولی به مدت سه ماه تحت رژیم غذایی پرچرب و سپس تزریق صفاقی mg/kg 30 استروپتوزوتوسین قرار گرفتند. رت ها بر اساس گلوکز خون در 3 گروه 6 تایی، تمرین تناوبی شدید، تمرین تداومی با شدت پایین، و کنترل تقسیم شدند. همچنین 6 سر رت برای بررسی اثر رژیم غذای پرچرب و دیابت بر متغیر های تحقیق در گروه کنترل سالم بررسی شدند. طول پروتکل تمرینات 8 هفته بود که طی آن گروه تمرین تناوبی در هفته اول 6 و در هفته آخر 12 وهله تمرینی را با شدت 80 تا 85 درصد حداکثر سرعت دویدن انجام دادند. تمرین گروه تمرین تداومی با شدت متوسط شامل دویدن 50 تا 55 درصد حداکثر سرعت بود، که از 25 دقیقه هفته اول به 50 دقیقه در هفته پایانی رسید. در انتها مقادیر بیان ژن SIRT3 و HSP70 در بافت قلب به روش qReal Time PCR اندازه گیری شد. همچنین جهت تحلیل یافته ها از آزمون آنالیزواریانس (ANOVA) یکراهه استفاده شد (05/0>P).

    یافته ها

    مقادیر بیان ژن SIRT3 در گروه های تدامی با شدت متوسط و تناوبی شدید به طور معنیداری بالاتر از گروه کنترل بود (001/0=P). همچنین مقادیر بیان ژن HSP70 در گروه تناوبی شدید به طور معنیداری پایینتر از گروه کنترل بود (01/0=P). تفاوت معنیداری در مقادیر SIRT3 و HSP70 در تمرین تناوبی شدید و تداومی مشاهده نشد (05/0≤P). 

    نتیجه گیری

    به نظر میرسد فعالیتهای ورزشی تداومی و تناوبی با افزایش بیان SIRT3 در بهبود عملکرد میتوکندریایی نقش دارند؛ اما با توجه کاهش مقادیر HSP70 در گروه تمرینات تناوبی شدید انجام مطالعات بیشتر در ارتباط با تاثیر تمرینات شدید بر دیگر مکانیسمهای مزتبط با نشانگرهای حفاظتی سلول لازم است.

    کلید واژگان: تمرین ورزشی, SIRT3, HSP70, قلب, دیابت
    Meysam Rozestan, Khalid Mohamadzadeh Salamat *, Seyed Ali Hoseini
    Aim

    The effect of exercise training in control of diabetes has been proved, but comparison of the effect of high intensity interval training (HIIT) and moderate intensity continuous training (MICT) on the protective mechanisms of heart tissue is still not well known. So, the aim of this study was to compare the effect of HIIT and MICT on the Sirtuin-3 (SIRT3) and Heat shock protein-70 (HSP70) gene expression in heart tissue of high-fat diet and diabetic rats.

    Methods

    eighteen male Sprague Dawley rats were fed with high-fat diet for three months. After that, diabetes was induced by injecting 30 mg/kg streptozotocin intra peritoneally. Then the rats were divided into 3 groups of 6 rats including, HIIT, MICT, and control. Also, 6 rats were considered to investigate the effect of high-fat diet and diabetes on research variables in the healthy control group. During 8 weeks training protocol, the HIIT group performed 6 training sessions in the first week to 12 training sessions in the last week training sessions with intensity of 80-85% of the maximum speed. MICT group was run 50 to 55% of the maximum running speed which lasted from 25 minutes in the first week to 50 minutes in the final week. Finally, SIRT3 and HSP70 gene expression values ​​were measured in heart tissue by qRT-PCR method. One-way analysis of variance (ANOVA) test was used to analyze the data (P<0.05).

    Findings

    SIRT3 gene expression levels in the HIIT and MICT groups were significantly higher than the control group (P=0.001) and HSP70 gene expression levels in the HIIT group were lower than the control group (P=0.01). In addition, no significant difference was observed in SIRT3 and HSP70 values ​​in HIIT and MICT training (P≤0.05).

    Conclusion

    It seems that HIIT and MICT play a role in improving mitochondrial function by increasing SIRT3 expression; However, considering the decrease in HSP70 levels following HIIT, it seems that more studies with the approach of cell damage following high-intensity training are needed.

    Keywords: Exercise training, SIRT, HSP70, Heart, Diabetes Mellitus
  • ماریا رحمانی قبادی*، سید علی حسینی، قباد حسن پور

    زمینه و هدف:

     فعالیت ورزشی م یتواند موجب افزایش استرس اکسیداتیو و متابولیکی شود. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر شیوه های مختلف بازیافت پس از یک جلسه تمرین حاد بر فعالیت آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز، استرس اکسیداتیو و برخی شاخص های هماتولوژیک دوندگان زن بود.

    روش بررسی :

    در تحقیق نیمه تجربی حاضر 30 دونده زن نیمه حرف های به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند و به صورت تصادفی در 3 گروه 10 نفری: گروه بازیافت فعال دویدن، گروه بازیافت غیرفعال و ماساژ ورزشی تقسیم شدند. پس از 2 هفته پروتکل تمرینی یکسان برای ورزشکاران و همچنین پس از یک هفته استراحت خون گیری به صورت ناشتا انجام شد؛ خون گیری در 3 مرحله 1. حالت ناشتا؛ 2. پس از رقابت 1500 متر و 3. بلافاصله پس از مراحل مختلف ریکاوری انجام شد. به منظور تجزیه و تحلیل آماری از آزمون تحلیل واریانسی کطرفه استفاده شد.

    یافته ها :

    نتایج نشان داد که در گروه ماساژ، تغییرت هماتوکریت، گلبول سفید و هموگلوبین نسبت به گروه بازیافت فعال و غیرفعال بیشتربود (05 / P>0). در گروه بازیافت فعال سطح مالون دی آلدهید نسب تبه گروه های ماساژ و بازیافت غیرفعال بیشتر کاهش یافت (05 /P>0) اما بین سه روش بازیافت بر تغییرات آهن، گلبول قرمز خون، آسپارتات آمینوترانسفراز و ظرفیت آنتی اکسیدانی کل تفاوت معناداری مشاهده نشد (05 / P<0).

    نتیجه گیری:

     باتوجه به نتایج می تواند گفت که بازیافت فعال با افزایش جریان خون می تواند از آسی بهای ناشی از استرس اکسیداتیوجلوگیری کند.

    کلید واژگان: فعالیت جسمانی حاد, شاخص های هماتولوژیک, استرس اکسیداتیو, آسپارتات آمینوترانسفراز, بازیافت
    Marya Rahmani Ghobadi *, Seyed Ali Hoseini, Ghobad Hasanpour
    Introduction

    Heavy physical activity increases oxidative and metabolic stress, and factors affecting body recovery and its speed to a normal state are of particular importance [3]. Improper recovery after one training session can lead to an unfavorable performance in the next session. Long-term and repeated inappropriate recoveries can also eventually lead to overtraining by causing fatigue [4]. Active recovery increases blood flow and thus accelerates the athlete’s recovery [6]. Also, the use of massage as a therapeutic and relaxing method is widespread in sports races for preparation before the race, between two races, and return to the original state after the race [9]. One of the main benefits of sports massage is its positive effect on sports performance, which leads to reducing the time of returning to the original state after physical activity, reducing muscle tension, restoring energy reserves through increasing blood flow, and as a result, improving performance in the next race [8, 9, 10]. Therefore, the recovery method can affect the success of athletes by reducing cell or muscle damage indicators [8, 9, 10]. Because intense and long-term training can disrupt an athlete’s performance by increasing oxidative stress and its effects on hematology indicators and antioxidant defense [19, 20], using different methods of recovery after an acute training session can be useful. Accordingly, the aim of this research was to compare the effects of active recovery methods and massage on recovery speed in female runners.

    Methods

    In this quasi-experimental research, 30 semi-endurance semi-professional female runner volunteers were selected by the simple random method as the research sample, and in a crossover design, they were divided into three groups of ten cases: 1) running active recovery, 2) sports massage, and 3) passive recovery groups. In order to homogenize the training plan of all runners, a training protocol with the following details of two weeks, three training sessions per week, and each training session about 2 hours of athletic training was created, and after each session, a cooling exercise was performed for 10-15 minutes, including light aerobic exercises and stretching exercises. After a week of rest, pre-test measurements and blood sampling were performed on an empty stomach. Two hours after the test, subjects had breakfast (including 70% carbohydrates, 15% protein, and 15% fat), and a 1500-meter running race was performed. After receiving recovery results based on grouping, blood sampling was done again. Active recovery consisted of 15 minutes of light running and then 5 minutes of static stretching movements. In the sports massage group, the sports massage therapist performed massage on the lower limbs. In the passive recovery group, runners sat for 30 minutes after doing the activity. Immediately after completion of the 1500-meter running race and subsequently various recovery methods, blood sampling was done. The one-way analysis of variance (ANOVA) was used for statistical analysis. Statistical analysis was carried out using SPSS software, version 22 and the significance level was considered at P<0.05.

    Results :

    In this study, the age range of female runners was 18-24 years old (mean: 21.34±2.32 years). The height range was 161 to 175 cm (mean: 169.126±4.112 cm), and the weight range of runners was 54-68 kg (mean: 62.113±4.217 kg). After a 1500-meters run, there was no significant difference in subjects regarding hematocrit (P=0.25, F=1.44), iron (P=0.23, F=1.52), red blood cells (P=0.41, F=0.92), hemoglobin (P=0.39, F=0.97), aspartate aminotransferase (P=0.80, F=0.21), total antioxidant capacity (P=0.43, F=0.87) and malondialdehyde levels (P=0.036), F=0.21). But there was a significant difference in the number of white blood cells (P=0.03, F=3.75). Also, a significant difference was observed between the effects of three recovery methods on changes in hematocrit (P=0.02, F=4.10), white blood cells (P=0.04, F=3.70), and hemoglobin (P=0.02, F=4.52) of semi-professional female runners. The results of the LSD post hoc test revealed that there was a significant difference in hematocrit (P=0.009), white blood cells (P=0.01), and hemoglobin (P=0.01) between the three groups. However, no significant difference was observed between the three recovery methods in changes in iron, red blood cells, and aspartate aminotransferase (P>0.05). Also, regarding the effects of recovery methods on total antioxidant capacity and malondialdehyde levels, there was no significant difference in total antioxidant capacity between the three recovery methods (P=0.12, F=1.83). However, a significant difference was observed in malondialdehyde levels (P=0.036, F=1.14). In further investigations, the results of the LSD post hoc test showed that a reduction in malondialdehyde levels in the active recovery group was higher than in the massage and passive groups (P=0.031 and P=0.038, respectively)

    Discussion

    In general, a 1500-meter half-endurance running race increases oxidative stress and affects some hematological factors in female runners. Many body organs and systems, including the liver, cardio-respiratory system, muscle system - active muscles - nervous system, hormonal system, muscle glycogen, and triglyceride, and energy systems are under pressure during a race or a training session [28, 29, 30]. Fatiguing running exercises generate excessive free radicals and reactive oxygen and nitrogen species, which leads to damage caused by muscle oxidative stress and impaired contractility, and can affect an athlete’s sports performance or health. Also after different recovery methods, a significant decrease in malondialdehyde levels was observed compared to the massage and passive groups. It can be said that in the active recovery group, considering that light aerobic activities bring more blood flow to the muscles, as a result, it can improve mitochondrial respiration and improve recovery and reduce oxidative stress in muscles after exercises. However, in the passive and massage groups, the blood flow does not reach the muscles properly. Using active recovery can increase the supply of oxygen and nutrients with improved blood flow to the muscles, and improve the removal of metabolites caused by an aerobic activity, thus reducing oxidative stress, which can prevent muscle injuries in runners.

    Keywords: Acute physical activity, Hematological indices, oxidative stress, Aspartate Aminotransferase, Recovery
  • Roshanak Vameghi, Seyed Ali Hoseini, Samira Heydarian, Hossein Azadeh, Masoud Gharib *
    Objectives

    This study aims to design a conceptual model for the effect of various factors on walking ability, participation, and quality of life in children with spastic diplegic cerebral palsy (SDCP) and test it based on field data using path analysis.

    Materials & Methods

    This cross-sectional study was performed on 181 children with SDCP. The following were used to measure each of the variables: the Modified Ashworth Scale, the Micro Manual Muscle Tester, the Timed Up and Go Test (TUG), the Boyd and Graham test, the goniometer, weight and height, the Gross Motor Function Classification System, the Life Habits Questionnaire, and cerebral palsy Quality of Life Questionnaire for Children. The structural model was tested in Amos 17.

    Results

    All paths of the proposed model were significant (P <0.05). Among evaluated variables, muscle strength (B = -0.466), balance (B = 0.326), and spasticity (B = 0.143) affected walking ability. Moreover, as an intermediate factor, walking ability affected the subjects’ participation (B = -0.819) and quality of life (B = -0.183).

    Conclusion

    Muscle strength, balance, and spasticity are the most influential factors in the walking ability of children with SDCP. Furthermore, walking ability and participation are two critical factors in promoting the quality of life of these children.

    Keywords: Spastic Diplegic Cerebral Palsy, Walking Ability, Qualityof Life, Participation, Structural Equations Modeling
  • فاطمه حسن زاده دولت آبادی، خسرو جلالی دهکردی*، فرزانه تقیان، سید علی حسینی
    زمینه و هدف

    باتوجه به نقش رژیم غذایی مناسب و استفاده از آنتی اکسیدان های طبیعی در کنار فعالیت ورزشی، توجه محققین برای بهره گیری بیشتر از اثرات تمرین برای بهبود متابولیسم سلولی جلب شده است. علی رغم نقش مطلوب تمرینات ورزشی و استفاده از آنتی اکسیدان ها بر سلامت قلب، اثر همزمان تمرینات ورزشی و مصرف بره موم (تهیه شده توسط زنبور عسل)، هنوز شناخته نشده است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین استقامتی و بره موم در برابر استرس اکسایشی و سلولی میوکارد و بیان ژن های HSP72 و NF-kB در موش های صحرایی اورکتومی دیابتی شده با استروپتوزتوسین انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه تجربی روی 36 سر موش صحرایی ماده نژاد اسپراگو-داولی با سن 12 تا 16 هفته و وزن 220 تا 250 گرم انجام شد. تعداد 6 سر موش صحرایی در گروه کنترل سالم (HC) قرار گرفتند. 30 سر موش صحرایی اورکتومی شده با تزریق تک دوز صفاقی استروپتوزتوسین (mg/kg 40) دیابتی شدند. سپس حیوانات اورکتومی دیابتی شده به 5 گروه 6 تایی شامل کنترل اورکتومی دیابتی، شم، بره موم، تمرین استقامتی و تمرین استقامتی + بره موم تقسیم شدند. گروه های تمرین استقامتی و تمرین استقامتی + بره موم به مدت 8 هفته، 5 جلسه در هفته با 75-55 درصد سرعت بیشینه تمرین کردند. گروه های بره موم و تمرین استقامتی + بره موم ، بره موم را mg/kg/day 100 به صورت تزریق صفاقی دریافت کردند. سپس سطح PAB (Pro-oxidant-antioxidant balance) و بیان ژن های HSP72 و NF-kB سنجیده شدند.

    یافته ها:

     در گروه های بره موم، تمرین استقامتی و تمرین استقامتی + بره موم مقادیر بیان ژنی HSP72 به طور معنی داری بالاتر و مقادیر NF-kB و MDA به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل اورکتومی دیابتی تعیین شد (P<0.05). مقادیر HSP72 در گروه های تمرین استقامتی و تمرین استقامتی + بره موم به طور معنی داری بالاتر از گروه بره موم و مقادیر NF-kB در گروه های تمرین استقامتی و تمرین استقامتی + بره موم به طور معنی داری کمتر از گروه بره موم تعیین شد (P<0.05). همچنین مقادیر PAB در گروه های تمرین استقامتی و تمرین استقامتی + بره موم به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل اورکتومی دیابتی بود (P<0.05).

    نتیجه گیری: 

    به نظر می رسد تمرین و مصرف بره موم به طور سینرژیستی موجب بهبود مسیر محافظتی HSP72 و کاهش استرس اکسیداتیو در بافت قلب متعاقب شرایط نقص عملکرد استروژن و دیابت می گردد. هر چند اثر تعاملی این دو به انجام تمرین استقامتی وابسته است.

    کلید واژگان: تمرین استقامتی, بره موم, استرس اکسیداتیو, HSP72, قلب, اورکتومی, دیابت
    Fatemeh Hasanzadeh Dolatabadi, Khosro Jalali Dehkordi*, Farzaneh Taghian, Seyed Ali Hoseini
    Background and Objective

    Considering the role of diet and the use of natural antioxidants in addition to exercise, the attention of researchers has been drawn to take further advantage of the effects of exercise to improve cellular metabolism. Despite the favorable role of exercise and antioxidants on heart health, the simultaneous effect of exercise and consumption of propolis (prepared by bees) is not yet known. This study aimed to investigate the effects of endurance training and propolis against oxidative and myocardial stress in diabetic ovariectomized rats.

    Methods

    This experimental study was conducted on 36 female Sprague Dawley rats aged 12-16 weeks and weighing 220-250 grams. Six rats were included in the healthy control group. Diabetes was induced in 30 overiectomized rats by intraperitoneal injection of streptozotocin (40 mg/kg). Then, the diabetic animals were divided into five groups of six including diabetic ovariectomized control, sham, propolis, endurance training, and endurance training + propolis. Rats in the training groups trained for eight weeks, five sessions per week, with 55-75% VO2 max. Moreover, propolis was administered 100 mg/kg/day by peritoneal injection. The level of Pro-oxidant-antioxidant balance (PAB) and expression of HSP72 and NF-κB genes were measured.

    Results

    HSP72 expression was significantly higher in the propolis, endurance training, and endurance training + propolis groups. The levels of NF-kB and malonaldehyde were significantly decreased in the ovariectomized diabetic rats (P<0.05). Expression of HSP72 in the endurance training and endurance training + propolis groups were significantly higher than in the propolis group. Moreover, NF-kB in the endurance training and endurance training + propolis groups were significantly lower than in the propolis group (P<0.05). The value of PAB in the propolis and endurance training + propolis groups were significantly lower than in the ovariectomized diabetic rats (P<0.05).

    Conclusion

    Exercise and consumption of propolis seem to synergistically improve the protective HSP72 pathway and reduce oxidative stress in heart tissue following estrogen dysfunction and diabetes. However, the interaction of the two depends on endurance training.

    Keywords: Endurance Training, Propolis, Oxidative Stress, HSP 72, Heart, Ovariectomy, Diabetes Mellitus
  • معصومه مهرابی، یاسر کاظم زاده*، سید علی حسینی، سعید صداقتی
    مقدمه

    استروییدهای آنابولیک آندروژنیک اغلب توسط ورزشکاران برای بهبود عملکرد ورزشی مورد استفاده قرار می گیرد. از عوارض سوء مصرف این مواد، آسیب به کلیه گزارش شده است. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر مصرف پروپولیس طی هشت هفته تمرین مقاومتی بر میزان فعالیت گلوتاتیون پراکسیداز بافت کلیه در موش های نر مصرف کننده تستوسترون انانتات می باشد.

    روش شناسی: 

    در این پژوهش تجربی 32 سر موش نر با سن 8 هفته و میانگین وزنی 50±250 گرم تهیه شدند. بعد از دو هفته آشناسازی و دو بار وزن کشی در هفته موش ها به طور تصادفی به 4 گروه: کنترل (C)، شم (RT)، تمرین مقاومتی+ تستوسترون (RT+T) و گروه تمرین مقاومتی+ تستوسترون+ پروپولیس (RT+T+P) تقسیم شدند. برنامه تمرین مقاومتی 5 روز در هفته با دو روز استراحت در هفته انجام گرفت. وزنه ها در هفته اول 60 درصد وزن بدن بودند و هر هفته 20 درصد وزن بدن اضافه می شد. موش های دریافت کننده استرویید، تستوسترون انانتات را به میزان 20 میلی گرم به صورت عضلانی دریافت کردند. گروه دریافت کننده پاک کننده پروپولیس را به میزان 400 میلی گرم به صورت گاواژ دریافت کردند. پس از تشریح برای سنجش غلظت GPX از بافت کلیه نمونه برداری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه با SPSS24 صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که تفاوت معنی داری در گروه های مورد پژوهش وجود دارد (0001/0=P) . بر طبق آزمون تعقیبی بونفرونی سطح غلظت GPX در گروه های تمرین+ تستوسترون و تمرین+ تستوسترون+ پروپولیس نسبت به گروه کنترل و شم کاهش معنی داری داشته اند.

    بحث و نتیجه گیری

    به نظر می رسد مصرف تستوسترون می تواند در افزایش عوامل استرس اکسیداتیو در بافت کلیه تمرین کرده های مقاومتی موثر باشد. و مصرف پروپولیس برای درمان عوارض استرویید مصرف شده تاثیر موردنظر را در کوتاه مدت نداشته است.

    کلید واژگان: تستوسترون انانتات, پروپولیس, گلوتاتیون پراکسیداز
    Masoumeh Mehrabi, Yaser Kazemzadeh *, Seyed Ali Hoseini, Saeid Sedaghati
    Introduction

    Anabolic androgenic steroids are often used by athletes to improve sports performance. Kidney damage has been reported as a side effect of abuse of these substances. Therefore, the aim of the present study is to investigate the effect of propolis consumption during eight weeks of resistance training on Glutathione peroxidase activity in kidney tissue in male rats consuming testosterone enanthate.

    Methodology

    In this experimental study, 32 male mice with an age of 8 weeks and an average weight of 250 ± 50 grams were prepared. after two weeks of familiarization and weighing twice a week, the mice were randomly divided into 4 groups: Control(C), sham(RT), resistance training +testosterone(RT+T) and resistance training+testosterone+propolis(RT+T+P) group were divided. The resistance training program was carried out 5 days a week with two rest days a week. The weights were 60% of body weight in the first week and 20% of body weight was added every week. Rats receiving steroids received 20 mg of testosterone enanthate intramuscularly. The receiving group received 400 mg of propolis cleanser by gavage. After dissection, kidney tissue was sampled to measure GPX concentration. Data analysis was done using one-way analysis of variance with SPSS24.

    Findings

    The results of one-way analysis of variance showed that there is a significant difference in the research groups (P=0.0001). According to Bonferroni's post hoc test, GPX levels in the exercise+testosterone and exercise+testosterone+propolis groups have significantly decreased compared to the control and sham groups.

    Discussion and conclusion

    It seems that testosterone consumption can be effective in increasing oxidative stress factors in the kidney tissue of resistance-trained rats. The use of propolis to treat the side effects of steroids has not had the desired effect in the short term.

    Keywords: testosterone enanthate, Propolis, Glutathione peroxidase
  • نازآفرین محمد، حسن متین همایی*، سید علی حسینی

    مقدمه:

     مسمومیت های ریوی و تولید گونه های واکنشی به نقص در تبادل گازهای تنفسی و آسیب به DNA منجر می شوند. بذر کدو با خواص آنتی اکسیدانی بسیار قدرتمند می تواند تولید ROS را کاهش دهد؛ بنابراین هدف از تحقیق حاضر، بررسی تاثیر تعاملی تمرین مقاومتی و مصرف بذر کدو بر سطوح عوامل بازدارنده گلوتاتیون و ATP و مخرب سیتوکرم-C و مالون دی آلدیید در بافت ریه رت های مسموم شده با پراکسید هیدروژن است.

    روش پژوهش:

     42 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن تقریبی 50±250 گرم انتخاب و به صورت تصادفی به 7 گروه 6 سری شامل 1. کنترل سالم، 2. کنترل مسموم، 3. تمرین مقاومتی، 4. بذر کدو 1 میلی گرم بر کیلوگرم، 5. بذر کدو 2 میلی گرم بر کیلوگرم، 6. تمرین مقاومتی+بذر کدو 1 میلی گرم بر کیلوگرم و 7. تمرین مقاومتی+بذر کدو 2 میلی گرم بر کیلوگرم تقسیم شدند. پروتکل تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان یک متری با دو سانتی متر فاصله بین هر دو پله و شیب 85 درجه بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری تحلیل واریانس دوطرفه همراه با آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS در سطح معنا داری  05/0≤p صورت گرفت.

    یافته ها

    تمرین مقاومتی همراه با مصرف بذر کدو  به ایجاد اثر معنا داری بر غلظت های ATP، سیتوکروم-C، GSH، MDA و PAB در بافت ریه منجرشد (P=0.001).

    نتیجه گیری

    تعامل انجام تمرین مقاومتی همراه با مصرف بذر کدو با افزایش عواملی مانند ATP و غلظت GSH و همچنین کاهش غلظت سیتوکروم-C، MDA و PAB می تواند ROS تولیدشده از مسمومیت هایی مانند H2O2 را در بافت ریه کاهش دهد.

    کلید واژگان: بذر کدو, تمرین مقاومتی, سیتوکرم-C, مالون دی آلدئید, پراکسید هیدروژن
    Nazafarin Mohammad, Hasan Matinhomaee *, Seyed Ali Hoseini
    Introduction

    Pulmonary poisoning and the production of Reactive Oxygen Species (ROS) lead to impaired respiratory gas exchange and cause DNA damage. Pumpkin seeds with powerful antioxidant properties can reduce ROS production. Therefore, the present study aimed to investigate the interactive effect of resistance training and pumpkin seed consumption on the levels of inhibitory (Glutathione and ATP) and destructive (Cytochrome-C and Malondialdehyde) factors in lung tissue of rats poisoned with hydrogen peroxide.

    Methods

    forty-two male Wistar rats with an approximate weight of 250±50 kg were selected and randomly divided into seven groups (six rats in each group) including 1. Healthy Control, 2. Poisoned Control, 3. Resistance Training, 4. One mg/kg Pumpkin Seeds, 5. Two mg/kg Pumpkin Seeds, 6. Resistance Training + One mg/kg Pumpkin Seeds, and 7. Resistance Training + Two mg/kg Pumpkin Seeds. The resistance training protocol consisted of climbing a one-meter ladder with a 2-centimeter distance between each step and an 85-degree incline. Data were analyzed using two-way ANOVA and Bonferroni post hoc test in SPSS software at a significance level of α=0.05.

    Results

    Resistance training combined with the consumption of pumpkin seeds led to a significant effect on ATP, Cytochrome-C, GSH, MDA, and PAB concentrations in lung tissue (P=0.001).

    Conclusion

    The interaction of performing resistance training with pumpkin seed consumption can reduce the production of ROS via toxins such as H2O2 in lung tissue, by increasing factors such as ATP and GSH concentration as well as decreasing Cytochrome-C, MDA, and PAB concentrations.

    Keywords: Pumpkin Seed, resistance training, Cytochrome-C, Malondialdehyde, hydrogen peroxide
  • Ebrahim Khaki, Khosro Jalali Dehkordi*, Farzaneh Taghian, Seyed Ali Hoseini
    Background and aims

    The consumption of grape seed nanoparticles extract can control cardiovascular risk factors. Exercise plays a protective role against cardiovascular disease. Therefore, the aim of the present study was to investigate the effect of eight-week resistance training (RT) and the use of grape seed nanoparticles on mitochondrial biogenesis of heart tissue in myocardial infarction (MI) models.

    Methods

    In this experimental study, 25 rats were randomly divided into five groups including (1) control (C), (2) MI, (3) MI+RT, (4) MI+grape seed, and (5) MI+RT+grape seed. MI was induced by subcutaneous injection of isoprenaline (85 mg/kg). Grape seed nanoparticles were daily administered at a dose of 150 mg/kg for 8 weeks, and RT was performed 5 days a week. Finally, data were analyzed using the one-way analysis of variance (ANOVA) and Tukey’s post hoc tests (P≤0.05).

    Results

    MI models showed decreased expression of PGC-1α, PPARγ, and UCP-1 genes in cardiac tissue (P=0.001). However, RT combined with the use of grape seed nanoparticles had a significant effect on increasing the expression of PGC-1α (P=0.001), PPARγ (P=0.002), and UCP-1 (P=0.003) genes in the heart tissue of MI model mice.

    Conclusion

    The consumption of grape seed nanoparticles along with RT has more effects on improving the expression of PGC-1α, PPARγ, and UCP-1 genes in MI than either alone. Therefore, the use of grape seed nanoparticles together with RT is recommended in case of MI.

    Keywords: Resistance Training, Grape seed, PGC-1α, PPARγ, UCP-1, Myocardial infarction
  • مقابله با پولشویی از منظر اجتماعی و حقوق کیفری و فقه مذاهب خمسه
    سید علی حسینی، حمید روستائی صدرآبادی، نفیسه متولی زاده

    پولشویی به بیانی ساده مجموع عملیاتی است که بر روی اموال نامشروع همانند اموال بدست آمده از فروش مواد مخدر، سرقت، کلاهبرداری و...، صورت می گیرد تا این اموال، در ظاهر مشروع و قانونی نشان داده شود و منشا نامشروع آن ها پنهان بماند. پدیده مذکور، بر اساس قانون مبارزه با پولشویی در حقوق داخلی به عنوان جرم شناخته شده و علاوه بر این با استناد به آیات مختلف و روایات و سیره ایمه و تعدادی از قواعد فقهی نامشروع شناخته شده است. از مبانی فقهی حرمت پولشویی می توان به قواعد اکل مال به باطل، لاضرر، ید، سحت، غصب اشاره نمود. در این راستا، در نوشتار حاضر از روش توصیفی - تحلیلی برای واکاوی آیات، روایات و همچنین آراء و قواعد فقهی مورد اجماع مذاهب خمسه بهره گرفته شده است. شیوه گردآوری اطلاعات نیز مطالعات کتابخانه ای بوده که طی آن با مراجعه به منابع موثق شامل آیات و روایات و دیدگاه های فقهی مشخص گشت که مذاهب خمسه، پولشویی را اقدامی خلاف شرع و اخلاق در نظر گرفته اند.

    کلید واژگان: پولشویی, قاعده فقهی, حرمت فقهی, پول های کثیف
    Countering money laundering from a social perspective and the criminal law and jurisprudence of the five religions
    seyed Ali hoseini, Hamid rostaeisadrabadi, Nafiseh Motavallizadeh

    Money laundering is simply a set of operations that are carried out on illicit property, such as property obtained from the sale of drugs, theft, fraud, etc., in order to show this property in a legitimate and legal manner and to hide its illegitimate origin. Stay. This phenomenon is recognized as a crime in domestic law according to the Anti-Money Laundering Law, and in addition, it has been recognized as illegitimate based on various verses, hadiths, biographies of imams, and a number of jurisprudential rules. Among the jurisprudential principles of the sanctity of money laundering, we can mention the rules of encroachment on falsehood, no harm, iodine, hardship, usurpation. In this regard, in the present article, a descriptive-analytical method has been used to analyze the verses, narrations, as well as the jurisprudential opinions and rules agreed upon by the five religions. The method of collecting information was library studies, during which by referring to reliable sources including verses, hadiths and jurisprudential views, it was determined that the five religions have considered money laundering as an act contrary to Sharia and ethics.

    Keywords: money laundering, jurisprudential rule, jurisprudential sanctity, dirty money
  • سید علی حسینی، علی اسماعیل زاده مقری*، آزیتا جهانشاد

    انتخاب بهینه سبد سهام یک مسئله بهینه سازی است که توسط الگوریتم های فراابتکاری قابل حل است. قدرت جستجو در الگوریتم فراابتکاری ارتباط مستقیم با دقت انتخاب بهترین سهام در سبد پرتفوی دارد. الگوریتم هوش جمعی سالپ از الگوریتم های فراابتکاری جدید است که در انتخاب سبد بهینه سهام، نتایج خوبی داشته است. در این تحقیق راهکاری جدید جهت تقویت قدرت جستجو در الگوریتم هوش جمعی سالپ با استفاده از الگوریتم سینوس کسینوس ارایه شده است. در تحقیقات مشاهده می شود که مدل ریاضی میانگین واریانس مارکویتز یکی از اصلیترین راهکارها جهت انتخاب بهینه سبد سهام است اما بهتر است معیارهایی همچون چولگی با در نظر گرفتن پتانسیل آینده سهام نیز بررسی شود. در این تحقیق از 20 شرکت اول از 50 شرکت برتر سه ماهه اول سال 1398 استفاده شده است. در این تحقیق با استفاده از شبکه عصبی روبه جلو، پیش بینی قیمت پایانی آینده سهام انجام شده و سپس با استفاده از الگوریتم جدید هوش جمعی سالپ سینوسی کسینوسی جهت انتخاب بهینه سبد سهام استفاده می شود. نتایج تحقیق بیانگر آن است که مدلهای ارایه شده در این مقاله، در مقایسه با روش های سنتی و شاخص بازار، بازدهی بالاتری را برای سرمایه گذاران فراهم می نماید.

    کلید واژگان: سبد بهینه سهام, الگوریتم هوش جمعی سالپ, الگوریتم سینوس کسینوس, شبکه های عصبی روبه جلو
    Seyed Ali Hoseini, Ali Esmaeilzadeh Maghari *, Azita Jahanshad

    Optimal stock portfolio selection is an optimization problem that can be solved by meta-heuristic algorithms. The search power of the meta-innovation algorithm is directly related to the accuracy of selecting the best stocks in the portfolio portfolio. salp swarm algorithm is one of the new meta-heuristic algorithms that has had good results in selecting the optimal stock portfolio. In this research, a new solution to strengthen the search power in salp swarm algorithm using cosine sine algorithm is presented. Research shows that all-in-one is one of the best ways to choose the best portfolio, but it is also important to consider the future as well. In the first twenty years of the stock market, from the first fifty years of 1398. In this research, using the forward neural network, the future final price of stocks is predicted and by new method for of cosine sine salp swarm algorithm is used to select the optimal stock portfolio. The results indicate that the model presented in this article, compared to traditional methods and market index, provides a higher yield for investors.

    Keywords: Optimal Stock Portfolio, combined salp swarm algorithm, sine cosine algorithm, forward neural networks
  • زهرا معصومی، سید علی حسینی*، مهناز ملانظری

    در سال‎ های اخیر، نقش کارشناسان در حسابرسی اهمیت بیشتری یافته است و به موضوعی برای بحث در میان دانشگاهیان و نهادهای ناظر تبدیل شده است. خدمات کارشناسان همواره در فعالیت ها مورد استفاده قرار نمی گیرد، بنابراین، درک عوامل موثر بر استفاده از این خدمات حایز اهمیت است. ازاین رو، هدف این مقاله شناسایی عوامل موثر بر استفاده از خدمات کارشناسی در حسابرسی است. روش گردآوری داده های پژوهش پیمایشی بوده و برای این منظور، 190 حسابرس مستقل طی سال 1398 مورد آزمون قرار گرفتند. همچنین، به منظور تحلیل داده ها از معادلات ساختاری، آزمون های آماری تی تک نمونه و فریدمن استفاده شده است. یافته ها نشان داد که عوامل موثر بر استفاده از خدمات کارشناسی به ترتیب اهمیت شامل «عوامل مربوط به کارشناس»، «عوامل مربوط به حسابرس»، «عوامل مربوط به ویژگی های حساب»، «عوامل بودجه ای»، «عوامل محیطی»، «عوامل مربوط به صاحبکار» و «سایر عوامل» می باشد. علاوه بر این، از بین عوامل مربوط به کارشناس که از دیدگاه حسابرسان بر استفاده از خدمات کارشناسی در حسابرسی تاثیرگذار می باشد، «استقلال کارشناس»، «نوع تخصص کارشناس» و «عضویت در کانون کارشناسان رسمی/ قوه قضاییه» به ترتیب دارای بیشترین اهمیت می باشد. همچنین، از عوامل مربوط به حسابرس «میزان تخصص حسابرس درزمینه تخصصی کارشناس»، «میزان تمایل و خواست شریک موسسه حسابرسی به استفاده از خدمات کارشناس» و «تجربه قبلی حسابرس در ارتباط باکار با کارشناس» به ترتیب دارای بیشترین اهمیت از دیدگاه حسابرسان شناسایی شدند.

    کلید واژگان: خدمات کارشناسی, حسابرسی, معادلات ساختاری
    Zahra Masoomi, Seyedali Hoseini *, Mahnaz Molanazari
  • مرتضی محسنی، سید علی حسینی، مرتضی باقری*

    هدف از این مقاله بررسی فراوانی حوادث در گذرگاه های همسطح جاده و ریل ایران، به منظور ارایه راهکارهایی در جهت کاهش تعداد این نوع حوادث است. بررسی گذرگاه های همسطح از نظر فراوانی حوادث یکی از روش های شناسایی گذرگاه های پرخطر و دارای ریسک در شبکه حمل و نقل ریلی هست. بدین منظور در مطالعه پیش رو، مدلی برای پیش بینی فراوانی تصادفات با نگاهی تازه به داده های تصادفات سال های اخیر گذرگاه های همسطح ایران ارایه می گردد. در این مطالعه از مشخصات 240 گذرگاه همسطح مجاز کشور ایران و اطلاعات تصادفات رخ داده در این گذرگاه ها استفاده شده است. با استفاده از داده های مذکور و بهره گیری از مدل دو جمله ای منفی، فراوانی تصادفات رخ داده در هر یک از گذرگاه های همسطح مورد بررسی قرار گرفت. لازم به ذکر است که داده های مورد استفاده در این مطالعه مربوط به تصادفات گذرگاه های همسطح ایران در بازه زمانی بین سال های 1388 تا 1393 هست. نتایج حاصل از این مطالعه نشان دهنده مهم بودن عواملی همچون میانگین وسایل نقلیه عبوری روزانه، نوع روسازی جاده، موقعیت گذرگاه (درون شهری یا برون شهری) و سرعت قطارهای عبوری در فراوانی گذرگاه های همسطح مورد بررسی است.

    کلید واژگان: ایمنی, گذرگاه های مجاز, گذرگاه همسطح, مدل پیش بینی فراوانی, مدل دو جمله ای منفی
    Morteza Mohseni, Seyed Ali Hoseini, Morteza Bagheri *

    The purpose of this paper is to investigate the frequency of accidents in road and rail crossings of Iran in order to provide solutions to reduce the number of such incidents. Investigating the level crossing in terms of frequency of accidents is one of the methods for identifying hazardous and risky crossings in the rail transport network. For this purpose, in the forthcoming study, a model for predicting the frequency of accidents with a new look at the data of crashes in recent years is presented at the level crossings of Iran. In this study, the specifications of 240 authorized passageways in Iran and the crash data used in these passages have been used. Using these data and using the negative binomial model, the frequency of accidents occurred in each of the level crossings. It should be noted that the data used in this study are related to crashes of the Iranian level crossings in the period between 2009 and 2014. The results of this study indicate the importance of factors such as average daily traffic (ADT), type of road pavement, interstate or interstate location and the speed of trains in the frequency of highway crossings.

    Keywords: modelling, railway accidents, accidents frequency, Level crossings, Iran
  • سید علی حسینی، زهرا پورزمانی*، آزیتا جهانشاد
    مهمترین دغدغه سرمایهگذاران، افزایش میزان سود و کاهش ریسک دربورس بوده و همواره به دنبال راهکاری جهت بهترین پیشنهاد در خرید سهام هستند، تا بیشترین سود سرمایهگذاری را باشد. در تحقیقات انجام شده مشاهده می شود که مدل ریاضی میانگین واریانس مارکویتز یکی از اصلیترین راهکارها است اما بهتر است معیارهایی همچون چولگی با در نظر گرفتن پتانسیل آینده سهام مورد بررسی قرار گیرد. در این تحقیق از 20 شرکت اول از 50 شرکت برتر سه ماهه اول سال 2019 اعلام شده توسط شرکت بورس به عنوان نمونه استفاده شده است. همچنین این پژوهش به دنبال ارایه مدلی است که در آن پتانسیل آینده سهام ، توسط شبکه عصبی پرسپترون چندلایه با چندسناریو مختلف از جمله پیش بینی از روش خود سری زمانی قیمت سهام و یا پیش بینی با تاثیر عوامل موثر در تغییرات قیمت سهام، پیش بینی می شود. سپس، این مدلهای بهینه سازی با استفاده از الگوریتم هوش جمعی سالپ که از الگوریتم های نوظهور و با قدرت همگرایی بالا است، حل میگردد. نتایج تحقیق بیانگر آن است که مدلهای ارایه شده در این مقاله، در مقایسه با روش های سنتی و شاخص بازار، بازدهی بالاتری را برای سرمایه گذاران فراهم می نماید.
    کلید واژگان: سبد بهینه سهام, شبکه های عصبی پرسپترون چندلایه, الگوریتم هوش جمعی سالپ
    Seyed Ali Hoseini, Zahra Pourzamani *, Azita Jahanshad
    The most important courses are the ones that are taught and the one that is taught and the ones that are taught are the ones that work for each other, in order to make the most profit.In our research, it can be seen that all sorts of solutions are one of the solutions, but the concept of skewness should be considered in the future as well. In the first twenty-first of the first fifty years of 2019, the stock market is given as an example..Evolution is also a model in which the future potential of stocks is predicted by the multilayer perceptron neural network with several scenarios, including the prediction of the stock price time series method itself or the prediction of the impact of factors influencing stock price changes. The results show that the models presented in this article, compared to traditional methods, provide investors with and achieve the optimal formation of the portfolio by selecting the appropriate shares of companies.
    Keywords: Optimal Stock Portfolio, Multilayer Perceptron Neural Networks, Salp Swarm Algorithm
  • Fakhradin Hassanlouei *, Seyed Ali Hoseini, Laleh Behbudi Tabrizi, Masod Haji Rasouli
    Alzheimer's disease is an age-related ailment that affects more and more people every day. It is a type of amnesia with brain dysfunction that gradually degrades the patient's mental abilities. The aim of the present study was to investigate the effect of endurance training with royal jelly consumption on dopamine in the hippocampus tissue of Alzheimer's rats treated with trimethyltin. In this experimental study, 30 rats underwent intraperitoneal injection of 8 mg/kg trimethyltin (TMT) chloride and after ensuring Alzheimer's disease were divided into groups of 6 subjects: control, training, royal jelly consumption, and training with royal jelly consumption. In order to investigate the effects of Alzheimer's induction on dopamine levels, 6 rats were included in the healthy control group. The training groups ran on the treadmill for eight weeks, five sessions a week, and 60 minutes each session. The royal jelly consumption groups received 100 mg/kg royal jelly per day peritoneally for eight weeks. The Kolmogorov-Smirnov, one-way ANOVA, and Tukey’s mean comparison tests were used to analyze the findings (p≤0.05). Alzheimer's induction with trimethyltin toxin had a significant effect on reducing dopamine gene expression levels (p=0.04); royal jelly, training, and training with royal jelly consumption had a significant effect on increasing dopamine gene expression levels (p=0.001). Also, training and training with royal jelly consumption had a greater effect on increasing dopamine gene expression levels than royal jelly consumption (p=0.001). Although training and royal jelly consumption improve dopamine gene expression levels in the hippocampus tissue of rats with Alzheimer's disease, the effects of training combined with royal jelly consumption appear to be greater than those of royal jelly consumption alone.
    Keywords: Endurance Training, Royal jelly, Dopamine, Alzheimer's disease
  • Ahdieh Chinekesh, Seyed Ali Hoseini*, Farahnaz Mohammadi Shahbolaghi, Mohammad Esmael Motlagh, Monir Baradaran Eftekhari, Gelayol Ardalan, Shirin Djalalinia
    Background

    Factors affecting social health, especially in young adults, are among the most important research priorities. Knowledge of social factors affecting young adults’ health will lead to understand them in the social context. The present study is aimed to explain the perspective of young adults on social factors affecting health.

    Methods

    In the present qualitative content analysis study, semi‑structured open interviews were conducted through targeted sampling of young volunteersaged 18–30 who were selected from Tehran Province. Interviews were recorded, transcribed, and analyzed. The inclusion criteria for participants were willingness to participate in the study and ability to express their personal experiences. Twenty‑one data were collected through collection was done with individual in‑depth interviews.

    Results

    Using this qualitative approach, the present study was conducted to identify factors affecting social health from the perspective of young adults.The analysis led to the extraction of three main categories, each with two or three subcategories: expectations regarding the community, expectations regarding the family, and expectations regarding infrastructures.

    Conclusions

    Our fndings shown that social support considered as effective elements in providing social health of young adults. The evidence on controlling factors should be considered in promoting the social health of specifc target groups. The results of the present study could be used for better planning of interventions in youth social health domains.

    Keywords: Iran, qualitative study, social health, young adults
  • سیدعلی حسینی*، عبدالصالح زر، ایمان فتحی، زهرا حیدری مهکویه، مرضیه ذالکیان
    مقدمه

    امروزه بیماری های قلبی-عروقی از علل شایع مرگ و میر در کشورهای پیشرفته به شمار می آیند. فیبرینوژن و رزیستین دو مارکر التهابی مهم پیشگوی خطر آترواسکلروز می باشند. هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی و دو هفته بی تمرینی بر سطوح رزیستین و فیبرینوژن مردان سالمند می باشد.

    روش کار

    22 مرد سالمند غیرفعال از خانه سالمندان انتخاب و بطور تصادفی به دو گروه 11 نفره تجربی و شاهد تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته و هر جلسه 30 تا 45 دقیقه تمرین هوازی با شدت 55 تا 70 درصد حداکثر ضربان قلب انجام دادند. سپس به مدت دو هفته تمرینات خود را قطع نمودند. در کل دوره تحقیق گروه شاهد تنها فعالیت های روزمره خود را انجام دادند. خونگیری قبل، پس از هفته هشتم و دهم از تمامی آزمودنی ها صورت گرفت. از آزمون های کالموگروف- اسمیرنوف، تحلیل واریانس مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد (0/05≥p).

    نتایج

    تفاوت معنی داری در تغییرات سطوح رزیستین (0/40=p) و فیبرینوژن (0/95=p) گروه کنترل در هفته های اول، هشتم و دهم وجود نداشت. با این وجود، سطوح رزیستین (0/01=p) و فیبرینوژن (0/001=p) گروه تجربی در هفته هشتم به طور معنی داری پایین تر از گروه کنترل بود. سطوح فیبرینوژن در هفته دهم به طور معنی داری بالاتر از هفته هشتم بود (0/001=p).

    بحث و نتیجه گیری

    به نظر می رسد هشت هفته تمرین هوازی منجر به کاهش معنی دار رزیستین و فیبرینوژن مردان سالمند می گردد، با این وجود پس از دو هفته بی تمرینی، سطوح کاهش یافته فیبرینوژن دوباره افزایش می یابد.

    کلید واژگان: تمرین هوازی, بی تمرینی, رزیستین, فیبرینوژن, سالمندی
    Seyed Ali Hoseini*, A. Zar, Iman Fathi, Zahra Heidari Mahkooyeh, Marzieh Zalekian
    Aim

    Cardiovascular disease is one of the most common causes of mortality in advanced countries today. Fibrinogen and resistin are two important markers of inflammation that predict atherosclerosis. The aim of this study was to investigate the effect of eight-week aerobic training and two weeks of detraining on the levels of resistin and fibrinogen in elderly men. 

    Methods

    22 inactive elderly men were selected from nursing homes and randomly divided into experimental and control groups of 11. The experimental group performed an aerobic exercise with 55% to 70% of maximum heart rate for 8 weeks, 3 sessions per week and 30-45 minutes in each session. Then they stopped their training for two weeks. In the entire study period, the control group performed their daily activities only. Blood samples were taken before, after the eighth and tenth weeks. The Kolmogorov-Smirnov test, repeated ANOVA and Bonferron's post hoc test were used to analyze of the data (p≤0.05). 

    Results

    There was no significant difference in the level of resistin (p = 0.40) and fibrinogen (p = 0.95) changes in the control group in the first, eighth and tenth weeks. However, the levels of resistin (p = 0.01) and fibrinogen (p = 0.001) in the experimental group were significantly lower in the 8th weeks than in the control group. Fibrinogen levels in the 10th weeks were significantly higher than the eighth weeks (p = 0.001). 

    Conclusion

    It appears that eight weeks of aerobic training led to a significant reduction in the resistin and fibrinogen in older men. However, after two weeks of detraining, the levels of reduced fibrinogen increased again.

    Keywords: Aerobic training, Exercise, Resistin, Fibrinogen, Elderly
  • مهدی پیروز *، یونس خادمی، سیدعلی حسینی، حیدر عبادی اصل
    مقدمه
    پپتیدهای ناتریورتیک از قلب ترشح می شود و تحقیقات نشان داده است که تمرینات ورزشی بر این پپتیدها تاثیر دارند. هدف این مطالعه تاثیر 8 هفته تمرین استقامتی، مقاومتی و ترکیبی بر پپتیدهای ناتریورتیک می باشد.
    روش بررسی
    تعداد 36 دانشجو با میانگین سنی (52/2±36/25) و شاخص توده بدنی (959/0±479/23) به طور تصادفی به 4 گروه: استقامتی (9 نفر) ، مقاومتی (9 نفر) ، ترکیبی (9 نفر) و کنترل (9 نفر) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه: استقامتی، مقاومتی، ترکیبی به مدت 8 هفته و هر هفته 4 جلسه به تمرین پرداختند. گروه استقامتی در هر جلسه برنامه دویدن را به مدت 25 تا 40 دقیقه و شدت 65 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه (HRmax) ، گروه مقاومتی باشدت 50 درصد یک تکرار بیشینه (1-RM) و گروه ترکیبی هر هفته 2 جلسه تمرین استقامتی و 2 جلسه تمرین مقاومتی انجام دادند. نمونه های خونی در قبل و 48 ساعت پس از آزمون جهت سنجش هورمون های ANP و NTproBNP از آزمودنی ها گرفته شد. از آزمون های t وابسته ، آنالیز واریانس یک راهه و تعقیبی LSD با استفاده از برنامه SPSS19 برای تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شد. (معناداری 0/05≥α)
    نتایج
    تمرین استقامتی اثر معنی داری بر کاهش ANP دارد (05/0≥p) با این وجود اثر معنی داری بر BNP ندارد (05/0≤p) ؛ تمرین استقامتی نسبت به مقاومتی و ترکیبی اثر بیشتری بر کاهش ANP دارد همچنین تمرین مقاومتی و ترکیبی اثر معنی داری بر ANP و BNP ندارند (05/0≤p).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد تمرین استقامتی نسبت به مقاومتی و ترکیبی اثر بهتری بر پپتیدهای ناتریورتیک دارد.
    کلید واژگان: پپتیدهای ناتریورتیک, تمرینات استقامتی, تمرینات مقاومتی, تمرینات ترکیبی
    Mehdi Pirooz*, YOUNES KHADEMI, SEYED ALI HOSEINI, heidar ebadi asl
    Introduction
    The natriuretic pituitary is secreted from the heart and research has shown that exercise training affect these peptides. The aim of this study was to evaluate the effect of 8 weeks endurance, resistance and combination training on natriuretic peptides.
    Methods
    A total of 36 students with a mean age of 25/36 ± 2/52 and BMI of 23/479 ± 0/959 were randomly divided into 4 groups: endurance (9 subjects), resistance (9 subjects), combination (9 subjects) and control (9 subjects) were divided. Subjects: Exercise, resistance, combination for 8 weeks and 4 sessions per week. The endurance group performed the program for 25 to 40 minutes and 65 to 85 percent of the maximum heart rate (HRmax) for each session, The resistance group was 50 percent one repetition (1-RM) and The combined group performed 2 sessions of endurance training and 2 sessions of resistance training each week. Blood samples were taken from subjects before and 48 hours after the test to measure ANP and NTproBNP hormones. T-test, one way ANOVA and LSD follow-up were used for data analysis using SPSS19 software. (Significance α≤0/05).
    Results
    Endurance training has a significant effect on ANP decrease (p≥0/05), however, there is no significant effect on BNP (P≤0/05); endurance training compared to resistance and combination has a greater effect on ANP reduction, as well as resistance training and The combination has no significant effect on ANP and BNP (p≤0/05).
    Conclusion
    It seems that endurance training has a better effect on natriuretic peptides than resistance and combined exercises.
    Keywords: natriuretic peptides, endurance exercises, resistance exercises, combined exercises
  • Ali Mohammad Ghanbari *, Seyed Ali Hoseini, Hosein Moradi Esfanjani
    Development of downstream operations in the Iran's petroleum industry has always been considered as a necessity in to create more value-added. One of ways to accomplish the misson, especially in the current situation, is exploiting the capacity of petroleum startups. Considering that these companies need to be valued for financing, and since the traditional valuation methods do not provide efficiency, identification of valuation drivers for these startups as the main objective of research is an important step towards creating common literature between investors and venture capital company in order to use qualitative methods of valuation and facilitate financing process. The present study seeks to examine the influential factors affecting the valuation of petroleum startups in Iran. To this end, after reviewing theoretical foundations and interviewing with some experts and venture capitalists, environmental (contingent) effective factors were identified. Then a questionnaire was developed and distributed over statistical sample. The empirical findings revealed that the business team, size of the opportunity, marketing, sales & partner's channels, competitive environment, product power and the intellectual properties, time for idea implementation, investment rounds, as well as laws and regulations, have the most explanatory power in the valuation of Iranian petroleum startups, respectively. We provided some suggestions and policy implications in this regard.
    Keywords: Valuation, Knowledge-based economy, Startup, AHP, Petroleum industry
  • زهرا نیکبخت، سید احمد خلیفه سلطانی*، سیدعلی حسینی، آزاده مداحی، ابوعلی ودادهیر
    پژوهش حاضر به روش نظریه پردازی داده بنیاد به تدوین مدلی برای استقلال حسابرس می پردازد که بر اساس آن حسابرسان، مالکان و نهادهای نظارتی می توانند با استفاده از عوامل شناسایی شده، تمهیدات لازم جهت ارتقای استقلال حسابرسان و بهبود وضعیت کیفیت حسابرسی و ارتقای کیفیت تصمیم گیری های اقتصادی را فراهم نمایند. برای گردآوری داده های پژوهش از 22 مصاحبه نیمه ساختاریافته از طریق خبرگان حرفه حسابرسی، استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان می دهد کیفیت منابع انسانی، عدم نفوذ صاحب کار بر حسابرس، عدم وابستگی مالی به صاحب کار، کیفیت توزیع کار حسابرسی، چرخش صحیح موسسات حسابرسی، کیفیت حق الزحمه حسابرسی، میزان فضای رقابتی در حرفه حسابرسی، رعایت مقررات حرفه ای و کفایت نظارت حرفه ای از عوامل موثر بر استقلال حسابرس هستند. افزون بر آن، در این مسیر عواملی مانند صلاحیت حرفه ای موسسات حسابرسی، کیفیت تقاضای صاحب کار برای خدمات حسابرسی و میزان آگاهی ذینفعان از حرفه حسابرسی و شرایط زمینه ای شامل ویژگی های قانون گذاری، اجرایی و نظارتی، ویژگی های اقتصادی و ویژگی های فرهنگی در جامعه و حرفه حسابرسی، نقش مداخله گر دارند.
    کلید واژگان: استقلال حسابرس, کیفیت حسابرسی, حسابرس مستقل, نظریه پردازی داده بنیاد
    Zahra Nikbakht, Seyed Ahmad Khalifeh Soltani*, Seyed Ali Hoseini, Azadeh Maddahi, AbouAli Vedadhir
    The present study attempts to develop a model for auditor independence, according to the grounded theory, in which auditors, owners, and supervisors can identify the identified factors, provide the necessary tools in order to improve the independence of auditors and the quality of audit and the quality of economic decisions. Twenty-two semi-structured interviews were used by experts in the audit profession to collect data from the research. The results of the research show that the quality of human resources, the lack of influence of the client on the auditor, the lack of financial dependence on the client, the quality of the distribution of audits, the rotation of the audit firms, the quality of audit fees, the amount of competitive atmosphere in the audit profession, the observance of professional rules and supervision of the circumstances are the affecting factors on audit independence. Also, the interventionist conditions include the professional competence of the audit firms, the quality of the client's request for audit services, and the level of awareness of the stakeholders from the audit profession and the underlying conditions including legislative, executive and regulatory characteristics, economic characteristics and cultural characteristics in the community and the audit profession.
    Keywords: Auditor's Independence, Audit Quality, Independent Auditor, Grounded Theory
  • عبدالصالح زر *، محمد امین احمدی، فاطمه احمدی، سیدعلی حسینی
    مقدمه
    نوع، شدت و مدت ورزش تعیین کننده میزان اثر ورزش بر روی شاخص های هماتولوژیکی است. هدف مطالعه حاضر مقایسه ی اثر فعالیت هوازی حاد با شدت متوسط و زیاد بر برخی شاخص های هماتولوژیکی و ترومبوسیتوز ناشی از ورزش در دختران فوتسالیست دانشگاهی می باشد.
    روش کار
    11 دختر فوتسالیست دانشگاه جهرم که حداقل 6 ماه سابقه ی تمرین فوتسال داشتند به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنی ها در هفته ی اول یک جلسه با شدت 65% ضربان قلب بیشینه و در هفته دوم یک جلسه با شدت 80% ضربان قلب بیشینه، به مدت 30 دقیقه در پیست دوومیدانی دویدند. نمونه های خونی، قبل و بلافاصله بعد از هر جلسه تمرین از آزمودنی ها گرفته شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که پس از فعالیت با شدت متوسط تعداد پلاکت ها (02/0=P) ، درصد هماتوکریت (001/0=P) و متوسط حجم سلول های قرمز افزایش معنی داری داشت. همچنین پس از فعالیت با شدت زیاد تعداد پلاکت ها (001/0=P) ، متوسط حجم سلول های قرمز (01/0=P) افزایش معنی داری و میزان هموگلوبین (001/0=P) و غلظت متوسط هموگلوبین سلول های قرمز کاهش معنی داری نشان داد (001/0=P). تفاوت معنی داری در مقادیر هموگلوبین (007/0=P) ، میانگین هموگلوبین سلول های قرمز (004/0=P) و غلظت متوسط هموگلوبین سلول های قرمز (002/0=P) بین فعالیت با شدت متوسط و زیاد وجود داشت.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های مطالعه ی حاضر فعالیت حاد با شدت های مختلف از نوع دویدن می تواند اثر معنی داری بر روی برخی پارامترهای خونی دختران فوتسالیست دانشگاهی داشته باشد.
    کلید واژگان: هماتولوژی, پلاکت, هموگلوبین, هماتوکریت, گلبول قرمز
    Abdossaleh Zar *, Mohammad Amin Ahmadi, Fatemeh Ahmadi, Seyed Ali Hoseini
    Introduction and Aims: Type, intensity and duration of exercise, determining the effect of exercise on haematological indexes. The aim of this study was comparison of the effects of acute moderate-and high-intensity aerobic exercise on some hematological parameters and exercise-induced thrombocytosis in female college futsal players.
    Materials and Methods
    Eleven female futsal player of Jahrom University who had at least six months futsal training, voluntarily participated in this study. Subjects, runs on the track and field piste for 30 min at 65 % maximal heart rate in first week and in second week run with 80% maximal Heart rate. Blood was drawn immediately before and after exercise.
    Results
    The results showed that blood platelets (P=0.02), hematocrit (P=0.001), the mean corpuscular volume (P=0.01) was significantly increased after moderate-intensity exercise. Also, blood platelets (P=0.001), the mean corpuscular volume (P=0.01) increased significantly and hemoglobins (P=0.001), and the mean corpuscular hemoglobin concentration values (P=0.001), was significantly reduced after high intensity exercise. There was significant difference in hemoglobins (P=0.007), mean corpuscular hemoglobin (P=0.004) and the mean corpuscular hemoglobin concentration (P=0.002) values between moderate-and high-intensity exercise.
    Conclusion
    Based on the findings of this study, acute exercise with different intensity can have a significant effect on some blood parameters in female futsal academic.
    Keywords: Platelet, Haematology, Hemoglobins, Haematocrit, Erythrocytes
  • Ahdieh Chinekesh, Seyed Ali Hoseini, Farahnaz Mohammadi Shahbolaghi, Mohammad Esmael Motlagh, Monir Baradaran Eftekhari, Gelayol Ardalan, Shirin Djalalinia
    Background
    Factors affecting lifestyle become one of the most priorities of the research feld, especially in adolescents and youth. Using a qualitative approach, this study aimed to understand what factors are affecting young people’s healthy lifestyle.
    Methods
    Using the conventional content analysis, and used the semi‑structured in‑depth interviews, we conducted a qualitative study to elicit the youth opinion considering their lifestyle affecting factors. Initially, purposeful sampling method was considered for data collection. Participants were selected from volunteered youths 18–30 years whom were selected from the Tehran city. Inclusion criteria for the participants were; (a) willingness to participate in the study, and (b) ability to express experiences.
    Results
    According to fndings, although the majority of participants agreed on the important role of lifestyle related behaviors in their healthy life, the lack of essential motivation and the pressure of educational assignments remove it from their daily program priorities. The most important barrier to observing the healthy lifestyle was expressed as; the acceptance of the concept by the individual and the social and economic potential of the individual. It was also suggested that practical interventions should focus on improving more participator engagement of all of the related stakeholders.
    Conclusions
    We proposed the participatory strategies for youth healthy lifestyle promotion. Through which based on a specifc needs the assessment of different target groups, designing, development, and implementation of health programs led to more effective interventions.
    Keywords: Iran, lifestyle, qualitative study, youth
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال