جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "halliday" در نشریات گروه "علوم انسانی"
-
یکی از نظریه های جدید زبان شناسی که به کمک آن می توان به تحلیل انواع متون پرداخت، دستور نقش گرای هلیدی است. کاربست این الگو در بررسی سوره های قرآنی می تواند مخاطب را با دلالت های جدید و معانی ضمنی و نهفته موجود در آیات قرآنی آشنا کند. بدین منظور، پژوهش پیش رو با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و در چهارچوب دستور نقش گرای نظام مند هلیدی، به بررسی، ارزیابی و تحلیل انواع فرایندهای فعلی در سوره مریم خواهد پرداخت. مهمترین نتایج پژوهش بیانگر آن است که تنوع سبکی ناشی از به کارگیری فرایندهای مختلف، سکون، رتابت و یکنواختی را از متن سوره دور کرده و سبب پویایی و تحرک آن شده است. فرایندهای مادی بیشترین بسامد را در متن سوره دارد و آن را از فضای انتزاعی و دورنگرایی دور کرده است. مهمترین کنشگر فرایندهای مادی، خداوند متعال است که حضور برجسته او در سوره، حاکی از اهمیت نام و یاد او و نیز اهمیت افعال و اعمالی دارد که انجام می دهد. بسامد بالای فرایندهای رابطه ای از نوع وصفی، جنبه توصیفی متن را بالا برده است. فرایندهای کلامی نیز به اشکال مختلف در سوره مریم مورد استفاده قرار گرفته و عمل داستان را در جهت یا جهات مشخصی پیش برده است. خداوند متعال برای بیان تجریبات درونی شخصیت های مورداستفاده در سوره، از فرایندهای ذهنی که بیانگر احساسات و عواطف و مکنونات آنهاست، استفاده معناداری کرده است.کلید واژگان: قرآن کریم, سوره مریم, فرانقش اندیشگانی, فرایندهای فعلی, هلیدیOne of the new theories of linguistics, which can be used to analyze different types of texts, is Halliday's role-oriented order. Using this model to study Quranic surahs can introduce the audience to new meanings and implicit and hidden meanings in Quranic verses. For this purpose, the upcoming research will investigate, evaluate, and analyze all kinds of current processes in Surah Maryam using the descriptive and analytical method, and within the framework of Halliday's systematic role-oriented order. The most important results of the research indicate that the stylistic variety caused by the use of different processes has removed stillness, uniformity, and uniformity from the Surah text and has caused its dynamism and mobility. Material processes have the highest frequency in the text of the Surah and have been removed from the abstract space and perspective. The most important actor in material processes is God Almighty, whose prominent presence in the Surah indicates the importance of his name and memory and the importance of the deeds and actions that He performs. The high frequency of descriptive relational processes has increased the descriptive aspect of the text. Verbal processes are also used in different ways in Surah Maryam and have moved the action of the story in a specific direction or directions. To express the inner experiences of the characters used in the Surah, God Almighty has meaningfully used the mental processes that express their feelings and emotions.Keywords: Holy Quran, Surah Maryam, Ideational Meta Function, Current Processes, Halliday
-
متن، برساخته از تک واژها، واژه ها و جمله هایی است که برای هدفی معین در کنار هم قرار می گیرند تا معنا یا مفهومی خاص را منتقل کنند. متن، واحدی بلندتر از جمله است و زمانی تبدیل به گفتمان می شود که منسجم باشد. در نظریه انسجام، تحلیل متن در مرکز بازخوانی ها است. درواقع، نویسنده به مدد زبان و حفظ ارتباط بین عناصر سازنده متن، دنیای واقع و فراواقع خود را منعکس می کند و بر عمق معنایی، تاثیرگذاری و جذابیت متن می افزاید و موجب اقناع مخاطب می شود. در پژوهش حاضر عناصر انسجام متن خاوران نامه ابن حسام خوسفی، با استفاده از نظریه انسجام متن هالیدی و حسن (1976 م.)، در دو دسته «دستوری و واژگانی» مورد واکاوی قرار گرفت. از نتایج این پژوهش آن است که عناصر لغوی و واژگانی، به ویژه عنصر تکرار، اولین و مهم ترین عامل انسجام و همبستگی متن است و با توجه به اینکه منظومه خاوران نامه، متن حماسی- روایی است و با زاویه دید دانای کل بیان شده است، متن این اثر محوری مرکزی دارد و مرجع ضمایر در جملات هم محدود و هم مشخص است؛ بنابراین ارجاع، عامل مهم دیگری در انسجام متن است. آنچه این وحدت و انسجام را می آفریند، اندیشه عمیق شاعر است که در بستر محور طولی اشعار جریان یافته است.
کلید واژگان: خاوران نامه, عناصر انسجام, متن, نظم فارسی, هالیدی و حسنAll texts are made up of single words, words and sentences that are put together for a specific purpose to convey a specific meaning or concept. A text is a longer unit than a sentence and becomes a discourse when it is coherent. In coherence theory, text analysis is at the core of all readings. In fact, the author reflects his real and meta-real world with the help of language and maintaining the relationship between the elements that make up the text, adding to the semantic depth, effectiveness and allure of the text as well as its appeal to the audience. The present study analyzed the elements of the text coherence in Ibn Hussām Khosfi's Khāvarān Nāma, using Halliday and Hassan’s text coherence theory (1976 AD), in the two categories of "grammatical and lexical". One finding of this research is that lexical and semantic elements, especially the element of repetition, are the first and foremost factor of coherence and cohesion of the text. Considering that the Khāvarān Nāma is an epic-narrative text from the omniscient point of view, the text has a central axis and the reference of pronouns in the sentences, as another important factor in text coherence, is both limited and specific. What creates this unity and coherence is the poet’s profound thought, which flows in the longitudinal axis of the poems.
Keywords: Elements Of Coherence, Halliday, Hassan, Khāvarān Nāma, Persian Order, Text -
موضوع انسجام و یا عدم انسجام غزلیات حافظ از دیرباز مورد توجه بسیاری از ادیبان و حافظ پژوهان بوده است. در دنیای معاصر بسیاری از نظریات زبان شناسی برای توضیح و تفسیر مطالبی از این دست کارآمد می نماید. این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده، درصدد است تا با تبیین و توضیح موضوع انسجام غیرساختاری و نشان دادن مولفه-های این انسجام بر اساس الگوی هلیدی و حسن (باتوجه به زبان شناسی نقش گرا و اصول انسجام متن)، مساله وجود انسجام غیرساختاری در غزل حافظ را تبیین و بررسی نماید. در این پژوهش، انسجام غیرساختاری غزلی از حافظ در سه سطح بررسی و تحلیل خواهدگردید: 1- انسجام واژگانی یا لغوی (تکرار، حوزه معنایی مشترک: ترادف معنایی، تضاد معنایی، تقابل، شمول واژگی، اشتراک مجازی)؛ 2- انسجام نحوی یا دستوری (ارجاع، حذف، جایگزینی)؛ 3- انسجام پیوندی (روابط معنایی- دستوری). برآیند پژوهش حاکی از آنست علیرغم این که گویا ابیات حافظ در این غزل از انسجام برخوردار نیستند و هر بیت به نظر مستقل از بیت دیگری به نظر می آید، این ابیات از اتحاد و انسجامی غیرساختاری برخوردارند.
کلید واژگان: حافظ, انسجام غیرساختاری, هلیدی و حسن, زبان شناسی نقش گراThe issue of coherence or Incoherence of Hafez's sonnets has long been the concern of many writers and Hafez scholars. In the contemporary world, many linguistic theories are effective for explaining and interpreting such matters. This research, which is written in a descriptive-analytical method, tries to clarify and explain the issue of non-structural coherence and show the components of this coherence based on the model of Halliday and Hasan (according to role-oriented linguistics and the principles of text coherence ), to explain and examine the issue of non-structural cohesion in Hafez's sonnet. In this research, the non-structural coherence of Hafez's Sonnet will be investigated and analyzed at three levels: 1- lexical or lexical coherence (repetition, common semantic field: semantic synonymy, semantic contrast, opposition, lexical inclusion, virtual commonality); 2- syntactic or grammatical coherence (reference, deletion, replacement); 3- Coherent coherence (semantic-grammatical relations). The result of the research indicates that despite the fact that Hafez's verses in this sonnet seem to lack coherence and each verse seems to be independent from another verse, these verses have a non-structural unity and coherence.
Keywords: Hafez, Non-Structural Cohesion, Halliday, Hasan, Role-Oriented Linguistics -
الملخصمن اهم النظریات التی تعالج تماسک النص هی نظریه الإتساق النصی لمایکل هالیدای ورقیه حسن (1976). الإتساق ذلک التماسک الحاصل بین المفردات والجمل الناتجه لنص، وهذا التماسک یتاتی من خلال وسائل نحویه ومعجمیه تصل بین العناصر المشکله للنص. وادوات الإتساق هی مجموعه من العلاقات النحویه والمعجمیه، تربط الجمل او تتواصل بین مکونات الجمله. وهی من النظریات الرائده فی تحلیل النص وقراءته وفق المعطیات النصیه.من هنا یحاول هذا البحث ، من خلال تطبیق نظریه الإتساق النصی لهالیدای وحسن ، وباستخدام المنهج الوصفی التحلیلی و آلیات الإحصاء، ان یدرس عوامل الإتساق النصی غیر الهیکلی فی المقامه البغدادیه. وتبین لنا ان نص المقامه البغدادیه یعتمد فی عملیه إتساقه علی الإحاله بکثره فهی متواتره فی جمیع مساحات النص و تشکل علاقات جعلت من المقامه نسیج مترابط ومتماسک، فالإحاله تشکل مجموعه من العلاقات بین العناصر المتباعده فی فضاء النص. واما الإستبدال قد شکل شبکه متسقه ما یودی الی إتساق النص. والغرض منه ، هو الاقتصاد اللفظی ، وتاسیس العلاقه بین عناصر جمله او اکثر فی النص. والحذف کان له تاثیر کبیر فی اتساق النص ایضا، حیث ساعد علی ترکیز القارئ علی العناصر الرئیسیه فی النص وتجنب الإطاله غیر المجدیه. ومن خلال الامثله المذکوره، یمکن ملاحظه کیفیه مساهمه الحذف فی إبراز المشاعر والافکار التی یحملها النص، وجعله اکثر تماسکا وانسجاما. وهکذا یمکن القول إن ادوات الوصل لعبت دورا حیویا فی اتساق النص، حیث ساعدت علی ترابط المحتوی وتماسک الجمل. وساعدت هذه الادوات فی تحقیق التماسک النصی وتوفیر الارتباط الدلالی والمنطقی بین مکونات النص.
کلید واژگان: النظریه النصیه, الإتساق غیر الهیکلی, هالیدی ورقیهABSTRACTOne of the foremost vital speculations managing with content coherence is the printed coherence hypothesis of Michael Halliday and Ruqia Hassan (1976). Coherence is the coherence that happens between the lexicon and sentences coming about from a content, and this coherence comes through syntactic and lexical implies that interface the components that make up the text. Coordination could be a set of linguistic and lexical connections that interface sentences or communicate between sentence components. It is one of the driving hypotheses in analyzing the content and perusing it agreeing to the printed information. From here, this investigate tries, It got to be clear to us that the text of the Baghdadi Maqama depends in its coherence on the referral in plenitude, because it is visit in all regions of the content and shapes connections that made the Maqama an interconnected and coherent texture, as the referral constitutes a set of connections between the different components within the space of the content. The erasure had a incredible affect on the consistency of the content as well, because it made a difference the reader focus on the most components of the content and dodge futile prolongation. These instruments made a difference accomplish printed coherence and give a semantic and consistent interface between the components of the content.
Keywords: Textual Theory, Non-Structural Coherence, Halliday, Ruqia -
برخی از نظریه های زبان شناسی در دهه های اخیر برای تحلیل متن و به منظور نشان دادن انسجام آثار ادبی مورد استفاده قرار می گیرند که نظریه انسجام متنی هالیدی و حسن (1976) نیز یکی از آن هاست. بر اساس این نظریه، یکی از ویژگی های اصلی متن، «انسجام» است. میزان این انسجام با بررسی کاربست عناصر انسجامی در سه رده واژگانی، دستوری و پیوندی سنجیده می شود. در مقاله حاضر به بررسی و استخراج عناصر انسجام متن درغزل «ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر» حافظ و ترجمه آن به قلم کنستانتین لیپسکاروف، به منظور مقایسه علمی میزان انسجام غزل اصلی و متن ترجمه آن پرداختیم. با این تحلیل علمی مشخص گردید که درصد انسجام دستوری واژگانی در غزل حافظ از ترجمه آن بیشتر است ولیکن میزان انسجام پیوندی در اصل غزل و ترجمه با یکدیگر برابرند. در نهایت با نتایج به دست آمده می توان گفت انسجام ترجمه روسی این غزل در مقایسه با اصل آن قابل قبول است و به تعبیر دیگر، متن ترجمه این اثر نیز متن منسجمی به شمار می آید.
کلید واژگان: نظریه انسجام متنی هالیدی و حسن, غزل حافظ, ترجمه, لیپسکاروف, انسجام واژگانی, انسجام دستوری, انسجام پیوندیSome linguistic theories have been used in recent decades to analyze the text and to show the coherence of literary works, and the textual coherence theory of Halliday and Hassan (1976) is one of them. According to this theory, one of the main characteristics of the text is "coherence". The degree of this coherence is measured by examining the use of coherence elements in three categories: lexical, grammatical and conjunctive. In this article, we examined and extracted elements of coherence in the text of Ghazli by Hafez and its translation by Konstantin Lipskarov. With this analysis, it was found that the percentage of lexical grammatical coherence in Hafez's sonnet is higher than its translation, but the amount of syntactic coherence in the original sonnet and translation is equal to each other. Finally, with the obtained results, it can be said that the consistency of the Russian translation of this sonnet is acceptable compared to its original.
Keywords: Halliday, Hassan', S Theory Of Textual Coherence, Hafez', S Sonnet, Translation, Lipskarov, Lexical Coherence, Grammatical Coherence, Syntactic Coherence -
فرانقش ها یکی از اصطلاح های مهم در زبان شناسی نقش گراست که هلیدی آن را مطرح کرده است. فرانقش ها ابزاری مناسب جهت بررسی جهان بینی شاعر و گفتمان های موجود در یک متن و نیز یکی از ابزارهای ادبی و بلاغی در شناخت زبان رمزی و تمثیلی شاعر-عارفانی چون عطار است که به وسیله آن می توان به تبیین هرچه بهتر مفاهیم پیچیده عرفانی پرداخت؛ از این رو، با روش توصیفی- تحلیلی درصدد هستیم تا از میان فرانقش هایی که هلیدی در دستور نظام مند خود مطرح کرده است، به بررسی مسئله فرانقش های اندیشگانی و بینافردی در منطق الطیر عطار بپردازیم. از میان بندهای مختلف، به بررسی 2900 بند در منطق الطیر پرداخته ایم. نتایج تحقیق بیانگر آن است که از میان شش فرایند اندیشگانی، فرایند مادی بیشترین بسامد و فرایند رفتاری کمترین بسامد را در این منظومه داراست. فرایندهای مادی تاثیر بسزایی در تصویرسازی مراحل سیر و سلوک در منطق الطیر دارد. از میان فرایندهای مادی، فرایند عینی بیشترین بسامد و فرایند غیرارادی کمترین بسامد را داراست. در فرانقش بینافردی، بسامد زیاد وجه اخباری، بیانگر پایبندی شاعر به حقیقت گزاره هاست. با بررسی های به عمل آمده، اغلب بندها دارای قطبیت مثبت اند. از میان ادات، ادات کیفی که بیانگر یک عقیده، جهت گیری، توصیف و توجیه ادعایی هستند، بسامد فراوانی در منطق الطیر دارد؛ از این رو، با کاربست فرانقش های هلیدی می توان به تشخص سبکی عطار از دیگر شاعران دست یافت.کلید واژگان: زبانشناسی نقشگرا, هلیدی, منطق الطیر فرید الدین عطار نیشابوری, فرانقش اندیشگانی, فرانقش بینافردیIn Michael Halliday’s Systemic Functional linguistics, metafunction is a suitable tool for examining the worldview and the discourses in a text. It is also one of the literary and rhetorical tools which can best help to explain the symbolic and allegorical language as well as the complex concepts of a poet-mystic such as Farid-Al- Din Attār Nishābūrī. Therefore, among metafunctions proposed by Hallidays’ in his systematic order, this study examined ideational and interpersonal metafunctions in Attār’s The Conference of the Birds (Manteq-Al-Tayr-e), using a descriptive-analytical method. A number of 2900 verses in The Conference of the Birds were selected and analyzed. The results of the research show that among the 6 ideational metafunctions, the material process has the highest frequency and the behavioral process has the lowest frequency in this work. Material processes play a significant role in concretizing the spiritual evolution illustrated in The Conference of the Birds. Among the material processes, the objective and involuntary processes respectively show the highest and the lowest frequency. In the interpersonal metafunction, the high frequency of the statements indicates the poet's adherence to the truth of the propositions. As the study demonstrates, most verses have a positive polarity. Qualitative terms that express an opinion, orientation, description and justification of a claim, have a high frequency. Hence, employing Halliday's metafunctions, it is possible to recognize how Attār stands out from the other poets.Keywords: Systemic Functional Linguistics, Halliday, The Conference Of The Birds, Farid-Al- Din Attār, Ideational Metafunction, Intrepersonal Metafunction
-
انسجام و یکپارچگی علت اصلی معناداربودن و هدفمندبودن متن است و سبب جذابیت و زیبایی آن می شود. پژوهش حاضر، سوره قلم را براساس نظریه انسجام «مایکل هالیدی و رقیه حسن» با روش توصیفی تحلیلی ارزیابی کرده و میزان مولفه های انسجام را ارائه داده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد در این سوره، 375 مورد عوامل انسجام از قبیل واژگانی و دستوری و پیوندی وجود دارد. از میان این عوامل، «انسجام واژگانی»، 179 مورد است که 142 مورد به تکرار و 37 مورد به باهم آیی مربوط می شود و 140 مورد «انسجام دستوری» در این سوره وجود دارد که از این میان 136 مورد به ارجاع و 4 مورد به حذف اختصاص دارد. انسجام پیوندی در این سوره، 56 مورد است که 15 مورد به ارتباط اضافه ای و 13 مورد به ارتباط سببی و 14 مورد به ارتباط زمانی و 14 مورد به ارتباط خلاف انتظار مربوط می شود. از میان این دسته از موارد انسجام، تکرار و ارجاع به ترتیب بالاترین درصد انسجام را به خود اختصاص داده است. موارد دیگر انسجام، به ترتیب میزان به کاررفته در این سوره، مراعات النظیر، ارتباط اضافه ای، ارتباط زمانی و تباین، ارتباط سببی، باهم آیی دستوری، تضاد و حذف هستند.کلید واژگان: سوره قلم, نظریه انسجام, عوامل انسجام, الگوی هالیدی و حسنCoherence and integration make a text attractive and beautiful. The present research has evaluated Surah Qalam based on the coherence theory of "Michael Halliday and Ruqieh Hasan's complementary theory" with a descriptive-analytical method and has presented the number of coherence components. The results of the research show that there are 375 cohesion factors in Surah Qalam, such as lexical, grammatical, and conjunction. Among the factors of cohesion, "lexical cohesion" is used in 179 cases, of which 142 cases are related to repetition and 37 cases to conjunction, and there are 140 cases of "grammatical cohesion" in this surah, of which 136 cases are related to Referrals and 4 items are reserved for deletion. There are 56 connectives in this surah, 15 of which are related to additional connection, 13 to causal connection, 14 to temporal connection, and 14 to unexpected connection. Among this category of coherence, repetition and reference respectively have the highest percentage of coherence. Other cases of cohesion, in the order of the amount used in this surah, are the observance of an example, additional connection, temporal connection and comparison, causal connection, grammatical conjunction, contrast, and omission.Keywords: Surah Qalam, Cohesion Theory, Cohesion Factors, Halliday, Hasan`S Model
-
در این مقاله با بهره گیری از نظریه انسجام در چارچوب نظری دستور نقش گرای نظام مند هلیدی، به تحلیل انسجام و پیوستگی در متن دو رمان دفاع مقدس یعنی «سفر به گرای 270 درجه» و «دل دل دادگی» پرداخته ایم تا مشخص شود در این دو کتاب چگونه از مولفه های انسجام به منظور دست یابی به پیوستگی متن استفاده شده است. از دیدگاه هلیدی انسجام یکی از معیارهای معنادار بودن متن است و حضور عوامل مختلف انسجامی متن را از غیر متن متمایز می کند؛ پس خلا وجود عوامل انسجامی در متن می تواند در رساندن و انتقال معنای نهفته در آن اشکال ایجاد کند. در این پژوهش مشخص گردید که در «سفر به گرای 270 درجه» میزان استفاده از عوامل انسجام دستوری و انسجام پیوندی با 43.5% برابر بوده و در مرتبه بعدی 13% نیز از عوامل انسجام واژگانی استفاده شده است در حالی که در «دل دل دادگی» میزان استفاده از این عوامل به ترتیب 40%، 31% و 29% بوده است. دلیل این اختلافات به سبک متفاوت دو نویسنده در روایت و خط سیر زمانی روایت بازمی گردد. در مجموع نیز بسامد استفاده از همه عوامل انسجام در هر سه بخش دستوری، پیوندی و واژگانی در «دل دل دادگی» بیش از «سفر به گرای 270 درجه» بود به جز مولفه ادات افزایشی. نکته دیگر آن که استفاده بیش از هنجار از مولفه هایی مانند تضاد و ادات علی در «دل دل دادگی» نشان از چندصدایی و در مقابل عدم استفاده از ادات علی و بسامد پایین استفاده از تضاد، نشان از روایتی تک صدا از جنگ در «سفر به گرای 270 درجه» داردکلید واژگان: ادبیات دفاع مقدس, انسجام, دل دل دادگی, سفر به گرای 270 درجه, هلیدیCompaative Study of Cohesion Factirs in Two Books "Safar Be Geraye 270 Daraje" and "Del-e-Deldadegi"In this article, using the theory of cohesion in the theoretical framework of Halliday's systematic role-oriented order, We have discussed to the analysis of cohesion and continuity in the texts of two ‘Holy Defense’ novels, namely "Safar be geraye 270 daraje" and "Del-e-deldadegi" to make it clear. In the sentences of these two books, how the components of different types of coherence are used in order to achieve the coherence of the text. From Halliday's point of view, coherence is one of the criteria for the meaningfulness of a text and the presence of various coherence factors of the text from the non-text distinguishes. Therefore, the absence of cohesive factors in the text can create difficulties in conveying and conveying the meaning hidden in it. In this research, it was determined that in "Safar be geraye 270 daraje" the rate of using grammatical cohesion factors and connective cohesion was equal to 43.5% and in the next order, 13% of lexical cohesion factors were used, while in "Del-e-deldadegi" the amount of grammatical factors used was 40%, lexical factors 31% and connective factors 29%. The reason for these differences is due to the different style of the two authors in the narration and the time course of the narration. In general, the frequency of using all cohesion factors in all three grammatical, linking and lexical sections in "Del-e-deldadegi" was more than "Safar be geraye 270 daraje" except for the component of additive letters. Another point is that the use of components such as contradiction and causative letters is more than the norm "Del-e-deldadegi" is a sign of polyphony, and in contrast to the lack of use of causative letters and the low frequency of using contradiction, it indicates a monophonic narrative of war in "Safar be geraye 270 daraje"Keywords: Holy Defense Literature, Cohesion, Del-E-Deldadegi, Safar Be Geraye 270 Daraje, Halliday
-
قرآن بلیغ ترین متنی است که در دسترس قرار گرفته است. برای بررسی و تحلیل این متن بی نظیر، پژوهشگران از روش ها و الگو های مختلفی بهره گرفته اند. یکی از روش های نوین بررسی متن، در قالب نظریه انسجام متنی هالیدی و حسن مطرح گردیده است. بررسی متن قرآن از دیدگاه نظریه هالیدی و حسن بر اساس روابط معنایی که منجر به ایجاد انسجام می شوند، می تواند نشان دهد که چگونه با ابزار زبانی جایگزینی عنصری، توانسته است با لفظی اندک جانشین معنایی بسیار گردد و از تکرار نابجای یک صورت لفظی جمله یا جملاتی جلوگیری نموده و ضمن تکرار مفهوم و تداوم و استمرار معنا و خط فکری، متن منسجم و یکپارچه تولید کند. گاهی چندین آیه به حدی باهم گره خورده و ارتباط برقرار نموده که امکان حذف یا جابجایی یکی از آنها بدون ایجاد خلل در معنا و ایجاد ابهام و سردرگمی مخاطب امکان پذیر نیست. ابزار جانشینی در سوره «النحل» با ایجاد گره و پیوند از نوع هم-طبقگی و ایجاد زنجیره انسجامی به ترتیب؛ جانشینی جمله ای، بیشترین، اسمی، بیشتر و فعلی، کمترین بسامد را داشته اند . تداوم و استمرار معنا و ایجاد ارتباط بین آیات بدون تکرار ضمیر-های بسیار با رعایت اصل اقتصاد زبانی امری است که با بکارگیری دقیق ابزار جایگزینی در این سوره رخ داده.کلید واژگان: انسجام, متن, جانشینی, سوره النحل, هالیدی و حسنThe Holy Quran is the most eloquent text available to mankind. To examine and analyze this unique text, researchers have used various methods and models so far. One of the new methods of text analysis has been proposed in the form of Halliday and Hassan's textual cohesion theory. Examining the Qur'an text from the perspective of the role-oriented systematic theory of Halliday and Hassan, based on the semantic relations that lead to the creation of cohesion , can show how with the linguistic device of substitution, an element has been able to replace a lot of meaning with a little vocabulary and avoid unnecessary repetition. It avoids a verbal form, sentences or sentences and produces a coherent and integrated text while repeating the concept and continuity of the meaning and line of thought. Sometimes several verses are tied together and connected to such an extent that it is not possible to remove or move one of them without causing a disturbance in the meaning and creating ambiguity and confusion for the audience . Substitution device in Surah Al-Nahl by creating knots and links of the Co-Classification and creating a coherent chain, respectively: Clausal substitution, nominal substitution and Verbal substitution, have the highest to the lowest frequency. Continuity and continuation of the meaning and creating a connection between the verses without repeating many pronouns in accordance with the principle of linguistic economy is a matter that happened with the careful use of the Substitution device in this surah.Keywords: Cohesion, Text, substitution, Surah Al-Nahl, Halliday, Hassan
-
تعامل و تناظر مجموعه ای از عناصر زبانی، ادبی، روایی و گفتمانی شبکه ای از روابط را با ضرایب تاثیر متفاوت در پیوند با متن شکل می دهد. ترکیب و تلفیق آرای نظریه پردازان حوزه های زبان، گفتمان و روایت پژوهشگر را از یک سونگری باز می دارد و زمینه دست یافتن به نتایج مطلوب تر را فراهم می سازد. در پژوهش حاضر، با رویکردی تلفیقی برخی از مهم ترین عناصر زبانی، گفتمانی و روایی به منزله عوامل موثر در شکل گیری معنا برشمرده شده و با توصیف جایگاه و نقش هریک از این عناصر در متن، تلاش شده است سویه های درون متنی و برون متنی درک شود. به این منظور، تحقیق حاضر در حوزه زبان شناسی نظریه سه سطحی هلیدی و حسن (زمینه، عاملان و شیوه گفتمان) را اساس تحلیل قرار داده است. همچنین، جهت توصیف زمینه گفتمان به آرای ریفاتر درباب شعرشناسی رجوع شده است. در حوزه روایت شناسی نیز به برخی روایت شناسان ساختارگرا استناد شده و درنهایت، جهت توصیف عاملان گفتمان آرای ون لیوون (2008) درباب گفتمان و کنشگران به کار گرفته شده است. نتایج تحقیق نشان داد که اولا، بن مایه و زمینه گفتمان در شعر آرش کمانگیر بازتولید کیش انتظار و امید به رهایی ازطریق ظهور قهرمان و منجی است. ثانیا، عاملان (کارگزاران) گفتمان به دو دسته اصلی عامل فاعلی و پذیرنده عمل تقسیم شده اند. آرش، در نقش قهرمان قربانی، عامل فاعلی روایت است و مردم شهر که منفعل و منتظرند در نقش پذیرنده عمل بازنمایی شده اند. ثالثا، کسرایی با توجه به میدان گفتمانی و اعتقادی خاصی که به آن تعلق دارد، شخصیت پادشاه را از روایت حذف کرده است.
کلید واژگان: هلیدی و حسن, بافت موقعیت, آرش کمانگیر, ون لیوونThe interaction and correspondence of a set of linguistic, literary, narrative, and discourse elements form a network of relationships with varying degrees of influence in connection with the text. The combination and integration of the views of theorists in linguistic, discourse, and narrative fields prevent the researcher from giving a one-sided account and pave the way for achieving more desirable results. In this study, using an integrative approach, we have attempted to present some of the most important linguistic, discourse, and narrative elements as effective factors in meaning formation, and to describe the position and the role of each of these elements in the text to understand the intra- and extra-textual aspects. To this end, the present research based its analysis on Halliday and Hasan's three-tiered theory of linguistics (context, agents, and mode of discourse). It also referred to Riffaterre's views for the description of the discourse context in poetics. Regarding the narratology, reference has been made to some statements of structuralist narratologists, and finally, for the description of discourse agents, Van Leeuwen's (2008) views on discourse and actors have been utilized. The results of the research show that firstly, the foundational theme and discourse context in Arash the Archer's poetry is the reproduction of the anticipation and hope for liberation through the emergence of a hero and savior. Secondly, the agents (actors) of discourse are divided into two main categories: the agent of action and the recipient of action. Arash, in the role of the sacrificed hero, is the agent of action in the narrative, and the people of the city, who are passive and waiting, are represented as the recipients of action. Thirdly, due to the specific discursive and ideological field to which Kasrai belonged, he omitted the ‘king’ character in the narrative.
Keywords: Halliday, Hasan, “Arash the Archer”, Van Leeuwen -
مقاله حاضر بر آن است تا با تحلیل فرایند افعال و نظام گذرایی، نقش اندیشگانی «مریکردن چینیها و رومیها» را بر بنیاد نظریه نقشگرای هلیدی بررسی کند. به بیان دیگر، کشف دنیای تجربی، ذهنی و عینی مولانا در این مناظره با تحلیل و بررسی فرایندهای نقش اندیشگانی صورت میگیرد. روش آماری در این مقاله ترکیبی (کیفی کمی) است و نحوه اجرای آن توصیفی تحلیلی است. جامعه آماری تمام ابیات این مناظره (33 بیت) است و نمونه، شامل همه افعال آن (68 فعل در 33 بیت) است. براساس یافتهها و نتایج حاصل از این پژوهش به نظر می رسد نظریه نقشگرای هلیدی، در خوانش حکایت چینیان و رومیان مناسب است. فرایندهای مادی بهعنوان یکی از ابزارهای اندیشه مولانا برای برقراری رابطه ملموستر و عینیتر با مخاطب و درنتیجه روشنشدن مدارهای عرفانی او هستند؛ بنابراین در این مناظره فرایندهای مادی بیشتر از سایر فرایندها در خدمت دیدگاه عارفانه مولانا قرار گرفتهاند.کلید واژگان: مناظره, مولانا, مریکردن چینیها و رومیها, هلیدی, زبانشناسی نقشگرا, فرایند افعالThe present article aims to analyze the ideational function of "to quarrel the Chinese and the Romans" by analyzing the process of verbs and the transitive system based on Halliday's functional theory. In other words, the discovery of the empirical, mental and objective world of Rumi in this debate is done by analyzing and examining the processes of the ideational function. The statistical society is all the verses of this debate (33 verses) and the sample includes all its verbs (68 verbs in 33 vers The findings and results of this research are: It seems that Halliday's functional theory is appropriate in reading the story of the Chinese and the Romans. In this story, material processes are one of the tools of Rumi's thought to establish a more concrete and objective relationship with the audience and, as a result, clarify his mystical circuits. Therefore, in this debate, material processes have been placed at the service of Rumi's mystical vision.Keywords: debate, Molana, the anecdote of the Chinese, Romans painters' Debate, Halliday, functional linguistics, process of verbs
-
یکی از مولفه های مهم در زبان شناسی نقش گرای نظام مند هلیدی، مقوله ساخت مبتدا – خبر است که به وسیله آن می توان فرایند مبتداسازی و ساخت اطلاع کهنه و نو را در هر متنی از جمله منطق الطیر مورد بررسی قرار داد. از این رو، با روش توصیفی – تحلیلی درصدد هستیم تا مساله انواع آغازگرهای ساده و مرکب را بر طبق رویکرد مایکل هلیدی در منطق الطیر مورد بررسی قرار دهیم. هدف از تحقیق، بررسی بسامد بیشترین نوع آغازگر، قلب نحوی و تبیین اغراض کلامی پنهان در ژرف ساخت متنی منطق الطیر است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که درصد وقوع آغازگرهای مرکب، بیش از آغازگرهای ساده بوده است که این عامل، بیانگر قرابت متن با گفتار بوده و نمایان می سازد که عطار از تمامی ظرفیت ها در جهت درک و فهم بهتر مخاطب استفاده کرده است. در آغازگرهای ساده، شاعر با استفاده از جابه جایی ارکان جمله، از ساخت مبتدایی فعل، بیش از دیگر ساخت های آغازین مفعولی، متممی، صفتی، پرسشی و قیدی استفاده کرده که سبب برجسته سازی و نشان دار شدن ساخت اطلاع بندها شده است. از میان آغازگرهای مرکب، آغازگرهای متنی، بسامد فراوانی نسبت به آغازگرهای بینافردی دارند. آغازگرهای متنی، در انسجام و پیوستگی این منظومه تاثیرگذار هستند.
کلید واژگان: هلیدی, فرانقش متنی, منطق الطیر, ساخت آغازگر پایان بخش, اطلاع کهنه و نوOne of the important components in Halliday's systematic role-oriented linguistics is the category of subject-predicate, by means of which the process of initialization and construction of old and new information can be investigated in any text, including Manteq-al- Tayr. Therefore, with the descriptive-analytical method, we are trying to investigate the problem of simple and compound primers according to Michael Halliday's approach in Manteq-al-Tayr. The purpose of the research is to investigate the frequency of the most types of initiators, scrambling, and to explain the verbal purposes hidden in the depth of the textual structure of Manteq-al-Tayr. The results of the research show that the percentage of multiple themes is more than simple themes, which indicates the affinity of the text with the speech, and also, Attar has used all the capacities to facilitate readers' understanding. In the simple themes, the poet has used the initial construction of the verb, more than other initial constructions of object, complement, adjective, interrogative and adverb, which has made the construction of information clauses stand out and marked. Among multiple themes, textual primers have a higher frequency than interpersonal primers. Textual primers have played a significant role in the textual coherence of Manteq-al- Tayr.
Keywords: Halliday, Textual Metafunction, Manteq-Al-Tayr, Thematic Structure, New, Given Information -
مقاله حاضر بر آن است تا در چارچوب دستور نقش گرای هلیدی به تحلیل گفتمان مولانا در غزلیات شمس بر اساس "فرانقش بینافردی" بپردازد. درمطالعه و بررسی متون ، آن چه اهمیت دارد درک پیام و هدف اصلی نویسنده از نگارش آن متن است. در متون ادبی همواره منظور گوینده آن چیزی نیست که در نگاه اول به نظر مخاطب می رسد. بلکه مفاهیم و لایه های معنایی پنهانی در پس کلمات ظاهری آورده می شود که هدف اصلی نویسنده را در بر دارد. دستیابی به دنیای فکری و جهان بینی نویسنده، فضای ذهنی عمیق و متفاوتی برای خواننده ایجاد می کند. این پژوهش به این پرسش ها پاسخ می دهد که دستور نظام مند نقش گرای هلیدی چگونه در تجزیه و تحلیل متون ادبی کارآمد است. در فرانقش بینافردی چگونه به ساختی بزرگ تر از جمله یعنی متن پرداخته می شود و امکان تحلیل متن ایجاد می گردد. فرضیه پژوهش این است که فرانقش بینافردی میزان تعامل گوینده با مخاطب را و فضای بازتری برای تحلیل گفتمان ایجاد می کند. جامعه آماری، غزلیات شمس و روش به کار رفته تحلیلی- توصیفی است. این تحقیق نشان داده است نظریه نظام مند نقش گرای هلیدی در بررسی کیفی و کمی متن، در تجزیه و تحلیل گفتمان کارآمد است. بر اساس فرانقش بینافردی، میزان تعامل گوینده با مخاطب و ویژگی های غزلیات شمس مشخص شده است و امکان تحلیل گفتمان ایجاد گردیده است. ر من فرو فرستی، نیازمندمسوره قصص-آیه 24
کلید واژگان: تحلیل گفتمان- نقش گرا- هلیدی- بینافردی- مولانا- غزلیات شمسThe present article aims to analysis Rumi's discourse in Shams's Ghazaliyat based on "Interpersonal Transcendence" within the framework of Halliday's role orientation. In studying and examining the texts, what is important is to understand the message and the author's main purpose of writing that text. In literary texts, the speaker's meaning is not always what it seems to the audience at first glance. Rather, concepts and layers of hidden meaning are brought behind the apparent words that contain the main purpose of the author. Reaching the author's intellectual world and worldview creates a deep and different mental space for the reader. This research answers these questions, how is Halliday's role-oriented systematic order efficient in the analysis of literary texts. In the interpersonal trans-role, how to deal with a larger structure than the text, and the possibility of analyzing the text is created. The hypothesis of the research is that the transpersonal role increases the interaction between the speaker and the audience and creates a more open space for discourse analysis. The statistical population is ghazaliyat Shams and the method used is analytical-descriptive. This research has shown that Halliday's role-oriented systematic theory is efficient in the qualitative and quantitative analysis of the text, in the discourse analysis. Based on the interpersonal role, the speaker's interaction with the audience and the characteristics of Shams's ghazaliyat have been determined, and the possibility of discourse analysis has been established.
Keywords: discourse analysis, role orientation, Halliday, interpersonal, Rumi, Shams ghazaliyat -
این پژوهش، در چارچوب دستور نقش گرای نظام مند هلیدی، به بررسی و مقایسه ی نوع افعالی که فارسی آموزان خارجی سطح پیشرفته زن و مرد در نوشتار خود استفاده کرده اند، می پردازد. یادگیری افعال در فراگیری ساختار معنایی و دستوری هر زبان اهمیت زیادی دارد. افعال در دستور نقش گرای نظام مند هلیدی و فرانقش اندیشگانی، در قالب فرایندها بازنمایی می شوند. هدف این پژوهش، بررسی تاثیر جنسیت بر استفاده فارسی آموزان سطح پیشرفته از فرایندها در چارچوب دستور نقش گرای نظام مند هلیدی است. نمونه آماری و پیکره مورداستفاده در این پژوهش نوشتار 248 نفر از فارسی آموزان خارجی سطح پیشرفته زن و مرد مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه فردوسی مشهد است. روش نمونه گیری این پژوهش از نوع نمونه گیری تصادفی ساده است. روش کار بدین صورت انجام شد که نوشتار 248 نفر از فارسی آموزان بر اساس جنسیت تفکیک شد (124 نفر زن و 124 نفر مرد). سپس تمام فعل های به کاررفته در نوشتار فارسی آموزان مرد و زن براساس تقسیم بندی هلیدی تعیین شد. سپس تعداد و درصد توزیع انواع فرایندها محاسبه و نتایج با هم مقایسه شد. برای بررسی معنادار بودن تفاوت ها میان زنان و مردان، از آزمون آماری خی دو استفاده شد. سرانجام، این نتایج حاصل شد که فرایند مادی و رابطه ای، پربسامدترین فرایندها و فرایندهای وجودی و کلامی کم بسامدترین فرایندها در نوشتار فارسی آموزان سطح پیشرفته هستند. زنان بیش از مردان از فرایندهای مختلف استفاده کرده اند. مردان 26/3 درصد بیشتر از زنان از فرایند مادی استفاده کرده اند. زنان 83/2 درصد بیشتر از مردان از فرایند ذهنی استفاده کرده اند که ازنظر آماری معنادار است.
کلید واژگان: گونه نوشتاری, فارسی آموزان خارجی, جنسیت, دستور نقش گرای نظام مند هلیدی, فرایندThis research has been done to investigate the impact of gender on different processes usage in writings of foreign learners of Persian language based on Halliday's systemic functional grammar approach. The method of this research is descriptiveanalytic method. The sample and the corpus of this research was the writing of 248 advanced female and male foreign learners of Persian language of the center for teaching Persian language in Ferdowsi university of Mashhad. Sampling method is done in this order: first, the writing of 248 advanced female and male foreign learners of Persian language was separated based on gender (124 men and 124 women); Then, the process of the verbs in the texts was determined based on the segmentation of Halliday; after that, the distribution of all processes, was determined and shown by charts and compared. The results indicate that the material and relational processes are the most frequent processes and the existential and verbal processes are the least frequent processes in writing of advanced female and male foreign learners of Persian language. The results showed that the women have used the different processes in their writing more than the men. The men have used the material process, 3.26 percent more than the women. The women have used the mental process, 2.83 percent more than the men.
Keywords: Written Varieties, Advanced Foreign Learners of Persian Language, Gender, Language, Halliday', s Systemic Functional Grammar, process -
همپایگی به معنای ایجاد رابطه و پیوستگی میان دو یا چند سازه است که از لحاظ دستوری با یکدیگر برابر باشند. امروزه عوامل و ابزارهای متعددی برای ایجاد پیوستگی و سازمان بندی ساختار معنایی- نحوی یک متن وجود دارد. مولفه های همپایگی ربطی به عنوان یکی از ابزارهای یکپارچه سازی میان عبارات یک متن به شمار می روند که توسط مک هالیدی و رقیه حسن مطرح شده است. عناصر ربطی شامل: عناصر ربطی - پیوندی می تواند در چهار نوع اضافی، سببی، خلاف انتظار و زمانی نمود یابد. عنصر ربط زمانی نیز خود در بردارنده چهار مولفه ترتیبی، همزمانی، ارجاعی و انجامی است. جستار حاضر با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی نقش مولفه های مذکور در سازمان بندی نحوی- معنایی آیات قرآن کریم می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد مولفه های همپایگی ربطی موجود در مثال های برگزیده بیشتر ساختار معنایی جملات را به یکدیگر مرتبط کردند، اگر چه این عناصر در بیشتر نمونه ها تجلی ظاهری داشتند اما با تامل بیشتر در عبارات می شود به این مساله پی برد که این مولفه ها ساخت مفهومی متن را به یکدیگر پیوند زده اند.کلید واژگان: قرآن, همپایگی, سازمان بندی نحوی- معنایی, هالیدی و حسنCoherence means creating a relationship and continuity between two or more structures that are grammatically equal to each other. Today, there are many factors and tools to create continuity and organization of the semantic-syntactic structure of a text. The components of relational consistency are considered as one of the tools of integration between the phrases of a text, which was proposed by McHoliday and Ruqiyeh Hassan. Conjunctive elements include: Conjunctive elements can appear in four additional, causal, unexpected and temporal types. The element of time connection itself includes four components: sequential, simultaneity, referential and final. Based on the descriptive-analytical method, the present essay examines the role of the mentioned components in the syntactic-semantic organization of the verses of the Holy Quran. The findings of the research show that the components of relational consistency in the selected examples most connected the semantic structure of the sentences to each other, although these elements had an outward manifestation in most of the examples, but by reflecting more on the expressions, it can be realized that these components make the conceptual structure of the text. are linked to each other.Keywords: Qur'an, Parallelism, syntactic-semantic organization, Halliday, Hassan
-
یکی از روش های بررسی تحول گفتمان در آثار ادبیات داستانی، تحلیل کاربرد زبان بر پایه نظریه دستور نقش گرای هلیدی در چارچوب انتخاب گری در زبان و همچنین مولفه های سبک شناسی روایت بر اساس نظریه سیمپسون است. این تحقیق بر روی داستان سووشون اثر سیمین دانشور انجام شده و این دیدگاه ها در داستان مورد بررسی قرارگرفته اند. روش تحلیل بر اساس دستور نقش گرای هلیدی بر مبنای فرانقش اندیشگانی و تجربی، فرایند افعال و وجه، و نظریه سبک شناسی روایت سیمپسون، بر مبنای شخصیت پردازی، الگوهای جامعه شناختی زبان، ساختار متنی و بینامتنیت، انجام گرفته است. این تحقیق به روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی انجام شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که انتخاب نوع واژگان، فرایند افعال و همچنین کاربرد وجه در داستان سووشون و نحوه معرفی ویژگی شخصیت های داستان ارتباط معناداری وجود دارد که با تحلیل فرایندها و نحوه بازنمایی شخصیت های داستان مشخص شده است که سبک و انتخاب های نویسنده در زمینه مولفه های شخصیت پردازی، الگوهای جامعه شناختی زبان، ساختار متنی و بینامتنیت، به صورت دقیق و جزیی تر ویژگی شخصیت های داستان را معرفی و متمایز می کند.کلید واژگان: سبک شناسی روایت سیمپسون, دستور نقش گرا هلیدی, سووشون, شخصیت داستانیA Study on the Characters of “ Souvashoon ” through the Lens of Simpson ’s Narrative Stylistics and Halliday’s Functional GrammarAbstractThis paper employs Halliday Functional Grammar and Simpson ' s framework to conduct a stylistic analysis of Simin Daneshvar ' s " Souvashoon ". The analysis utilizes Systemic Functional Grammar to examine the novel's ideational and experiential meta function, verbal processes, and Mood. Additionally, Simpson's narrative stylistics is employed to analyze the characters, sociolinguistic codes, textual structure, and intertextuality. Data for this research is collected using library methods. The results indicate a significant correlation between word choice, verbal processes, Mood, and the representation of characters in " Souvashoon ". Based on these findings and evaluations, it is evident that the representation of characters can be discerned through an investigation of sociolinguistic codes, textual structures, and intertextuality.Keywords: Narrative Stylistics, Simpson, Functional Grammar, Halliday, " Souvashoon ", Character sKeywords: Simpson', s Narrative Stylistics, Halliday', s Functional Grammar, Souvashoon, Characters
-
ساختار خاص و محتوای ممتاز غزل خواجه شیراز از دیر باز به توهم گسستگیش دامن زده و کسانی را برآن داشته تا منکر همبستگی محور عمودی غزلش شوند، از جانب دیگر انسجام و پیوستگی متنی بیشتر ناظر بر حوزه روابط معنایی مابین واحدهای متن است و همین روابط است که به کلام، پیوستگی و انسجام می دهد و ارتباط متن با جمله یا عبارت به خاطر اندازه و ظاهر آن نیست،بلکه به خاطر تحقق آن در جمله است؛ بنابراین در این مقاله که به شیوه مطالعه کتاب خانه ای و از نوع توصیفی است، غزلی از حافظ، طبق نظریه انسجام و پیوستگی متنی هالیدی -حسن و کلان استعاره کووچش به عنوان پایه تحقیق و دو غزل دیگر برای شاهد مثال تحلیل شده است و خدشه گسستگی محک زده. نتایج پژوهش بیانگر آن است که از سه دسته کلی عوامل انسجام متنی مورد نظر هالیدی و حسن، بسامد عامل دستوری در رتبه اول، عامل واژگانی در رتبه دوم و عامل پیوندی در رتبه سوم است؛ عوامل پیوندی انسجام محور عرضی را بر عهده دارند، درحالی که عوامل واژگانی و دستوری مولفه هایی هستند که علاوه بر این که عهده دار عمل انسجام و پیوستگی عمودی هستند، در انسجام و پیوستگی عرضی هم موثرند و طبق نظریه کووچش تمام ابیات هر یک از این غزل ها در زیر سایه یک کلان استعاره مفهومی قرار گرفته اند و در هر غزل چند استعاره مفهومی خرد به هم آمیخته و پیوستگی غزل را رقم زده ؛ پس این غزل ها چون که تمام مولفه هایی را که طبق نظریات مذکور برای اثبات انسجام و پیوستگی متنی یک اثر لازم است در بسامد بالایی دارند،هم از انسجام طولی و هم عرضی برخودارند و می توان گفت نظریه هالیدی - حسن و کووچش برای تشخیص انسجام و پیوستگی متنی غزل فارسی کاربرد دارد و الگویی که در این پژوهش برای واکاوی از آن استفاده شده، می تواند برای نقد و بررسی بلاغی سایر متون به خصوص غزل به کار رود.
کلید واژگان: انسجام, پیوستگی, غزل حافظ, هلیدی, حسن, کووچشHafez's poetry, known for encompassing all horizons even during his lifetime, has a unique style, structure, and exceptional content in his ghazals. Some readers who have read his ghazals may mistakenly perceive their verses as disjointed and separate, assuming that they are meant to challenge the vertical coherence. However, the coherence and continuity primarily concern the domain of semantic relationships between the textual units, and it is these relationships that provide cohesion and coherence to the discourse. The connection between the text and the sentence or phrase is not solely due to its size and appearance, which are factors of textual linkage, but rather due to its realization within the sentence. Therefore, in this library-based and descriptive article, three ghazals from Hafez's Divan of Ghazals have been randomly selected, with one ghazal serving as the base and the other two ghazals serving as supporting examples. It is assumed that all of his ghazals possess vertical and horizontal coherence. Based on Michael Alexander Kirkwood Halliday's theory of textual coherence and cohesion, as well as Ruqaiyah Hassan's and Kolān Estāre-ye Zoltan Koovachesh's theory of major metaphor, the research hypothesis has been examined and analyzed to either support or refute it. The research results demonstrate that out of the three general categories of textual coherence factors proposed by Michael Halliday and Ruqaiyah Hassan, the frequency of grammatical factors ranks first, lexical factors rank second, and the linking factor, which is responsible for horizontal coherence, ranks third. While lexical and grammatical factors are not only influential in achieving horizontal coherence but also contribute to vertical coherence, based on Koovachesh's theory, which primarily focuses on the domain of semantic relationships between textual units (verses), the verses of each of these ghazals are placed under the shadow of a major metaphor that does not have explicit manifestation in the text. They are blended together with subtle conceptual metaphors present in the text, thus establishing the coherence of the ghazal. In addition to textual factors, extratextual elements such as allusion and omission contribute to their coherence and cohesion within the spiritual context present in these ghazals.Therefore, these ghazals, since they possess all the necessary components that, according to the mentioned theories, are required to establish textual coherence and cohesion, demonstrate both vertical and horizontal coherence. It can be said that Halliday-Hassan's and Koovachesh's theories are applicable in determining the textual coherence and cohesion of Persian ghazal poetry, and the pattern used in this research can be utilized for the analysis and critique of rhetorical aspects in other texts, especially ghazals.
Keywords: cohesion, Coherence, Hafiz Ghazals, Halliday, Hassan, Kovecses -
إحدی الحجج الرئیسیه بین مویدی ومعارضی الکتب الدینیه هی عدم وجود تماسک وارتباط دلالی فی هذه الکتب. بعد القرآن الکریم، یعتبر نهج البلاغه اهم کتاب عند المسلمین خاصه الشیعه. ومن هنا یهدف هذا البحث إلی التحقیق فی إحدی خطب نهج البلاغه المشهوره. التماسک هو الاتصال الدلالی فی النص او اللغه المنطوقه الذی ینشئ اتصالا بین المولف او المتحدث والقارئ او المستمع ویتضمن العلاقات البنیویه والمعجمیه للنص. استخدمت الدراسه الحالیه نموذج تماسک النص لمایکل هالیدای ورقیه حسن (1985) لفحص التماسک النصی لإحدی خطب نهج البلاغه الشهیره. ولهذا الغرض تم اختیار خطبه اشباح وتقییم عوامل تماسک النص باستخدام نموذج هالیدای ورقیه حسن. واخیرا اظهرت النتائج المتحصل علیها ان هذه الخطبه رغم قصرها إلا انها ذات تماسک قوی وهام. یمکن ان تکون نتائج الدراسه الحالیه مفیده للعلماء والطلاب والاساتذه وجمیع المهتمین بالدراسات الإسلامیه والدین والعلوم السیاسیه وارتباطاتها بالفکر الإسلامی. فیمکن لهذه الدراسه ان تجذب انتباه عدد کبیر من المهتمین والممارسین الذین یرکزون علی العلوم السیاسیه والدراسات الدینیه، حیث تنظر إلی اهمیه نهج البلاغه ودوره البارز فی الفلسفه الإسلامیه فی عالم الیوم.
کلید واژگان: خطبه الاشباح, التماسک الدلالی, التماسک النصی, التماسک النحوی, نظریه هالیدی و رقیه حسنOne of the main arguments between the proponents and the opponents of religious books has been the lack of coherence and semantic connection in these books. After Holy Quran, Nahj-Al-Balaghe is the most important book of Muslims (Esp. Shia). Hence, the present paper aims to investigate one of the famous sermons of Nahj-Al-Balaghe. Coherence is the semantic connection in a text or spoken language that creates a connection between the author or speaker with the reader or listener. Coherence includes the structural and lexical relationships of a text. The present study uses the text coherence model of Michael Halliday and Roghayeh Hassan (1985) to examine the textual coherence of one of the famous sermons of Nahj-Al-Balagheh. So, for this purpose, Ashbah Sermon was selected and the factors of text coherence were evaluated using the Halliday and Hassan model. Finally, the obtained results revealed that this sermon despite being short has a strong and significant coherence. The results of the present study can be beneficial to scholars, students, professors, and all who are interested in Islamic Studies, religion as well as political science and its links to Islamic thoughts. Similar studies can also be conducted on other Islamic texts paramount among Muslim scholars and political analysts. To put it another way, this study can attract the attention of a large number of stakeholders and practitioners focusing on political science and religious studies as it considers the significance and the prominent role of Nahj-Al-Balagheh in Islamic philosophy in today's world.
Keywords: Ashbah Sermon, coherence, lexical Coherence, Structural Coherence, Halliday, Hassan model -
یکی از غزل سرایان معاصر که شعرش در سال های اخیر مورد توجه بوده، فاضل نظری است. او به عنوان شاعر «جریان ساز» دهه اخیر شناخته شده است. نظریه انسجام متن هالیدی (Halliday) که با همکاری رقیه حسن، تکامل یافت، متن ادبی را در سه محور انسجام دستوری، لغوی و منطقی (معنایی یا پیوندی) واکاوی می کند. در پژوهش حاضر، یکی از غزلیات شناخته شده فاضل نظری بر اساس معیارهای نظریه هالیدی و حسن، در دو محور عمودی و افقی، بررسی شده و پس از ارزیابی مولفه های این نظریه، و جستجوی مصادیق آن در شعر او، این نتایج به دست آمده است: غزل فاضل نظری به لحاظ التفات به عناصر انسجام دستوری و لغوی، ظرفیت بالایی دارد و تمام واژگان ابیات آن زنجیر وار به هم گره خورده است. تمام بیت های آن، از نظر انسجام منطقی نیز به شگردهای ایجاد انسجام، بر اساس نظریه هالیدی و حسن، توجه نشان داده و غالب ابیات آن، بیش از یکی از معیارهای این نوع انسجام را دارا هستند. نظر به نظریه هالیدی و حسن، در غزل مورد نظر، می توان یکی از دلایل توجه به شعر فاضل نظری را در دهه اخیر، انسجام متن در شعر او دانست.کلید واژگان: فاضل نظری, انسجام متن, نظریه هالیدی و حسن, انسجام دستوری, انسجام لغوی, انسجام منطقیGhazal is one of the poetic forms that has a brilliant record in the history of Persian poetry and is still considered by those interested in poetry. One of the contemporary lyricists whose poetry has been considered in recent years is Fazel Nazari. He is known as the "current" poet of the last decade. The theory of the coherence of the Halliday text, which was developed with the collaboration of Roghayeh Hassan, examines the literary text in three axes of grammatical, lexical and logical coherence (semantic or conjunctive).In the present study, one of the well-known sonnets of Fazel Nazari based on the criteria of Halliday and Hassan theory, in both vertical and horizontal axes, has been studied. The results have been obtained: Ghazal Fazel Nazari has a high capacity in terms of attention to the elements of grammatical and lexical coherence and all the words of its verses are chained together. All its verses, in terms of logical coherence, have also paid attention to the techniques of coherence, according to Holliday and Hassan theory, and most of its verses have more than one of the criteria of this type of coherence. According to Halliday and Hassan's theory, in the sonnet in question, one of the reasons for paying attention to Fazel Nazari's poetry in the last decade can be considered as the prominence of the elements of this theory in his poetry.Keywords: Lexical, logical grammatical coherence, Text coherence, Fazel Nazari, Halliday, Hassan Theory
-
پژوهشنامه زبان ادبی، پیاپی 2 (تابستان 1402)، صص 123 -166
زبان شناسی نظام بنیاد نقش گرای هلیدی یکی از نظریه های کارآمد در تحلیل متون ادبی است. در این نظریه، درک زبان و کاربردهای زبانی در بافت موقعیتی و اجتماعی شکل می گیرد. از دیدگاه هلیدی بافت موقعیتی، نظامی نشانه ای است که سه سازه دارد و هر سازه با یکی از فرانقش های سه گانه زبان متناظر است. در بررسی مقایسه ای متون ادبی تحلیل هر یک از این فرانقش ها سبب درک معنای متن و نوع نگرش گوینده متن به موضوع می شود. در این مقاله، براساس این رویکرد مرثیه هایی که دو شاعر معاصر، سهراب سپهری و احمد شاملو، در رثای فروغ فرخ زاد سروده اند بررسی می شود. با بررسی نظام گذرایی، منطقی معنایی، بستگی، وجهی، آغازگر پایان بخشی، اطلاعی، و نیز عناصر غیرساختاری در دو متن و مقایسه آن دو می توان تفاوت سبک دو شاعر، یعنی نگرش آنان به جهان و نحوه بیان آن ها را دریافت. روش پژوهش کیفی و کمی است. از نتایج پژوهش این موارد است: شاملو بیشتر در مرثیه خود گرایش به بازنمایی جهان بیرون و سپهری گرایش به بازنمایی جهان درون دارد. شاملو مخاطب خود، یعنی فروغ فرخ زاد، را حاضر در نظر گرفته و به همین سبب افعال زمان حال را به کار برده است، درحالی که سپهری با غایب دانستن مخاطب فقط از زمان گذشته استفاده کرده است.
کلید واژگان: زبانشناسی نقشگرا, مایکل هلیدی, دستور نظام مند نقش گرا, مرثیه, فروغ فرخزاد, احمد شاملو, سهراب سپهریHalliday's SFG is one of the theories that is effective in the analysis of literary texts. In this theory,the understanding of language,language uses is formed in context of situation,social context. From Halliday's point of view,context of situation is a sign that has three components,and each component corresponds to one of the triple metafunctions of language. In comparative study of literary texts,analysing of each of these metafunctions cause to understand the meaning of the text,the attitude of the speaker of the text about the subject. In this article,based on this theory,the elegies written by two contemporary poets,Sohrab Sepehri,Ahmed Shamloo,in the mourning for Forough Farrokhzad are studied. By studying transitional structure,logical – semantic structure,taxis structure,modal structure,theme – rheme structure,and information structure as well as non-structural relations cause to understad the linguistic,textual differences,similarities of these two texts. The research method is qualitative,quantitative. This study shows tht Shamloo tends to represent the outer world in his elegies,Sepehri tends to represent the inner world. Shamloo considers his audience,i.e. Forough Farrokhzad,present,therefore uses the present tense,while Sepehri only uses the past tense considering the audience absent.
Keywords: elegy, Forough Farrokhzad, Halliday, SFG
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.