جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "marx" در نشریات گروه "علوم انسانی"
-
در این مقاله با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی به واکاوی و تبیین و نقد دیدگاه مارکسیسم درباره تقدم پیشه ها بر اندیشه ها که محصول و نتیجه تقدم نهاد و منافع مادی و اقتصادی جامعه بر سایر نهادهای اجتماعی است، مبادرت شده است. پرسش اصلی این است که آیا براساس ادعای مارکسیسم که مدعی علمی بودن فلسفه خویش اند، پایگاه و طبقه اجتماعی عموما و اقتصاد و وضعیت معیشت به طور خاص تنها یا حداقل مهم ترین عامل محوری و بنیادین در تغییر و تحولات فردی و اجتماعی است؟ یا این که براساس دیدگاه ماکس وبر، فکر و ایمان و عقیده اصالت دارند و اندیشه های آرمانی و روحانی به منافع واقعی و عملی معنا داده و آن ها را توجیه می نمایند. هرچند پیروزی اندیشه ها درصورتی میسر است که با منافع واقعی و عملی پیوند داشته باشند. به بیان دیگر، منافع و پیشه ها با اندیشه ها رابطه متقابل دارند و هیچ یک بدون دیگری نمی توانند دوام بیاورند. استاد مطهری نیز نظریه تلفیقی اسلام را مطرح می کند که براساس آن درخصوص انسان های ابتدایی و غیربالغ الفکر، نظر آقای کارل مارکس درست است ، اما درباره انسان های منطقی و بالغ الفکر نظر ماکس وبر درست است.
کلید واژگان: مارکس, مارکسیسم, انسان, ماکس وبر, پیشه ها, اندیشه هاThis article has attempted descriptively to analyze, explain, and criticize the Marxist’s point of view about the priority of professions over thoughts, which results from the priority of the institution and the material and economic interests of the society over other social institutions. The major question is whether, as so-called scientific Marxism claims, the social class in general and the economy and living conditions, in particular, are the only or at least the most fundamental factors in individual and social changes. Or, as Max Weber sets forth, thought and faith are fundamental, and ideal and spiritual thoughts give meaning to real and practical interests and justify them. However, the victory of thoughts is possible if they have a relationship with real and practical interests. Interests and professions have a reciprocal relationship with thoughts, and none of them can survive without the other. Professor Motahari also proposes the integrated theory of Islam, according to which Karl Marx's opinion is naive and immature, but Max Weber's opinion is rational and mature.
Keywords: Marx, Marxism, Human Being, Max Weber, Professions, Thought -
تلویزیون موضوعی است که مکررا مورد مطالعه و بررسی دانشمندان قرار گرفته است و از زوایای مختلفی هم چون جامعه شناسی و روان شناسی درباره ی آن پژوهش شده است. یکی از ره یافت های مطالعه درباره ی این موضوع مهم، ره یافت فلسفی است. در این نوشته از منظر فلسفی، تلویزیون به مثابه یک تکنولوژی، مبتنی بر دیدگاه چهار اندیشمند: مارکس، هایدگر، بورگمان و فینبرگ مورد بررسی قرار گرفته است. این فیسلوفان تکنولوژی البته خود درباره تلویزیون به مثابه یک تکنولوژی اظهارنظر نکرده اند؛ بلکه مبتنی بر مبانی هریک دیدگاه آنان درباره تلویزیون بازسازی شده است. مبتنی بر مبانی مارکس، نقش تلویزیون در ارزش افزایی محور تحلیل واقع می شود. از دیدگاه هایدگر، تلویزیون به عنوان یک نوع انکشاف و آگاهی قابل مطالعه است. از نظر بورگمان ضرورت جست وجو درباره ی رابطه ی اطلاعات و واقعیت و نیز رابطه ی سوژه و ابژه و همچنین موضوع اشیاء کانونی درباره ی تلویزیون قابل استنباط است. و از نگاه فینبرگ نقشی که ارزش های سرمایه داری و ارزش های دموکراتیک در تولید تلویزیون دارد، حائز اهمیت است. پس از بررسی این چهار دیدگاه، در خصوص ارزش باری یا خنثی بود تلویزیون مبتنی بر تبیین های صورت گرفته به نتیجه گیری پرداخته می شود.کلید واژگان: تلویزیون, فلسفه تکنولوژی, مارکس, هایدگر, بورگمان, فینبرگJournal of Interdisciplinary studies of Islamic revolution civilization, Volume:2 Issue: 2, 2024, PP 27 -46Television is a subject that has been repeatedly studied and investigated by scientists and has been researched from different angles such as sociology and psychology. One of the approaches to studying this important issue is the philosophical approach. In this article, from a philosophical point of view, television as a technology, based on the viewpoint of four thinkers: Marx, Heidegger, Burgman and Feinberg, has been examined. Of course, these philosophers of technology have not commented on television as a technology; Rather, it is based on the foundations of each of their views about television. Based on the principles of Marx, the role of television in value addition is the focus of analysis. From Heidegger's point of view, television can be studied as a type of development and awareness. According to Borgman, the necessity of searching about the relationship between information and reality, as well as the relationship between subject and object, as well as the topic of focal objects can be inferred about television. And from Feinberg's point of view, the role of capitalist values and democratic values in television production is important. After examining these four points of view, conclusions are made regarding the value or neutrality of television based on the explanations made.Keywords: television, Philosophy of technology, Marx, Heidegger, Borgmann, Feinberg
-
مطابق تفسیر مارکس در رساله ی دکتری اش، در دستگاه دموکریتی، اتم ها در خلا طبق ضرورتی کور حرکت می کنند. اطلاق لفظ تصادفی به نظام دموکریتی دلالت بر حرکت پیش بینی ناپذیر یا بدون علت اتم ها ندارد؛ بلکه حاکی از عدم وجود طرح و نقشه ی پیشین یا غایتی مشخص در خلق جهان هاست. گویی که اتم ها به سمت و سویی می روند که انتهای مسیر آن، خلق عوالم است. اپیکور برخلاف دموکریت قائل به وجود ضرورتی تخطی ناپذیر در حرکات اتم ها نیست و انحراف اتم از خط مستقیم را به عنوان سنخی حرکت تصادفی وارد نظام اتمیستی اش می کند. با انحراف به مثابه حرکتی تصادفی است که اساسا خلق جهان ها آغاز می شود. پس پایه ی خلق جهان ها، تصادف {یا بخت} است. اپیکور هم قائل به حرکت تصادفی اتم هاست، هم در روند خلق جهان ها هیچ طرح و نقشه ی پیشینی ای را مفروض نمی گیرد. تصادف اپیکوری، هم حاکی از نفی غایت است و هم حاکی از حرکات تصادفی اتم ها در انحراف از خط مستقیم.کلید واژگان: مارکس, دموکریت, اپیکور, ضرورت, تصادفAccording to Marx's interpretation, in the Democritean system, atoms move in a vacuum according to a blind necessity. Applying the word "accidental" to the Democritus system does not imply the unpredictable or causeless movement of atoms; rather, it indicates the absence of a prior plan or specific end in the creation of the worlds. It's as if the atoms are moving in one direction, the end of which is the creation of worlds. Epicurus, unlike Democritus, does not believe in the existence of an inviolable necessity in the movements of atoms and includes the declination of the atom from the straight line as a sign of accidental movement in his atomistic system. It is with declination as an accidental movement that basically the creation of worlds begins. So the basis of the creation of worlds is chance. Epicurus believes in the accidental movement of atoms, and in the process of creating the worlds, he does not assume any prior plan. Epicurean chance indicates both the negation of the end and the accidental movements of atoms in declination from a straight line.Keywords: Marx, Democritus, Epicurus, Necessity, Chance
-
در یک رویکرد جامعه شناسانه، طبقات اجتماعی یکی از عوامل موثر سیاسی شناخته می شوند که میزان اثر گذاری آن بستگی به قدرت دولت و ماهیت طبقات دارد. طبقات اجتماعی با توجه به متغیر زمان و مکان و عواملی از قبیل توسعه صنعتی، نوسازی ، سطح آموزش، تعاملات بین المللی و...متحول می شوند و البته ممکن است قدرت حاکم با توجه به نگرش سیاسی و در جهت ایجاد پشتوانه اجتماعی برای خود، بلوک بندی اجتماعی را متحول کند. چنانکه پهلوی دوم در جهت حامی پروری تلاش کرد بلوک بندی طبقات اجتماعی در ایران را از سنتی به مدرن تغییر دهد . اگرچه در این امر موفق نشد . هدف پژوهش حاضر بررسی تعامل سیاست وطبقات اجتماعی در دوره پهلوی است. در این مقاله با بهره گیری از نظریه مارکس به این مسیله پرداخته ایم که اهداف پهلوی دوم در ایجاد تحول طبقات اجتماعی چه بوده است ؟در راستای سوال مطروحه این فرضیه مورد سنجش واقع شد که ((به نظر می رسد اهداف پهلوی دوم در جهت تغییر بلوک بندی طبقات اجتماعی از سنتی به مدرن در جهت حامی پروری بوده که در این امر موفق نشده است)). فرضیه مذکور با بهره گیری از منابع معتبر و مکتوب مورد بررسی قرار گرفت و یافته های مقاله حاکی از آن است که طبقات ایجاد شده از استراتژی های پهلوی دوم حمایت ننموده و بتدریج مخالف نظام پهلوی شده و در تحول سیاسی به مخالفان پیوستند .کلید واژگان: طبقه اجتماعی, پهلوی دوم, انقلاب سفید, اصلاحات ارضی, مارکسIn a sociological approach, social classes are known as one of the effective political factors, the extent of which depends on the power of the government and the nature of the classes. Social classes change according to the variable of time and place and factors such as industrial development, modernization, level of education, international interactions, etc., and of course, it is possible that the ruling power may change according to the political attitude and in order to create social support for itself. , to revolutionize social blocking. As Pahlavi II tried to change the social class block in Iran from traditional to modern in order to patronize education.Although he did not succeed in this. The purpose of this research is to investigate the interaction between politics and social classes in the Pahlavi period. In this article, by using Marx's theory, we have addressed the issue of what were the goals of the Second Pahlavi in creating the transformation of social classes? In line with the proposed question, this hypothesis was evaluated that (it seems that the goals of the Second Pahlavi in the direction of change Blocking of social classes from traditional to modern is in the direction of patronage, which has not been successful in this matter)). The mentioned hypothesis was investigated using reliable and written sources and the findings of the article indicate that the created classes did not support the strategies of the second Pahlavi and gradually became against the Pahlavi system and joined the opposition in the political transformation.Keywords: social class, Second Pahlavi, White Revolution, land reforms, Marx
-
The paper offers a distinctive reading of Popper’s work, suggesting that his Logic of Scientific Discovery (LScD) might be re-interpreted in the light of his Open Society. Indeed, Popper can be interpreted as criticising certain aspects of his first book, and as a result improving upon them, in his second. It suggests translating what Popper says about ‘conventions’ into his later vocabulary of ‘social institutions’. Looking back, I believe that Popper never intended the language of conventions and decisions to be read individualistically. I remain unsure whether Popper was himself quite as clear about this as he could have been. My reading makes Popper a pioneer in the sociology of science. Scientific institutions are arenas of political power; but Popper did not discuss the structure and inter-relations of the social institutions of science, or offer a politics of science in the context of his methodology. What is missing from the skeletal sociology of LScD is the politics. We could put it in Popperian terms this way: scientific institutions are both open and closed. They are closed, firmly, to the inexpert, to the non-members; supposedly they are open to the qualified, provided the prerogatives of seniority and leadership are acknowledged. Despite these shortcomings, Popper’s critical and rational approach and his insistence on openness and intellectual honesty are still important today.
Keywords: Popper, open society, Logic of Scientific Discovery, sociology of science, normative methodology, egalitarianism, politics, expertise, Plato, Marx, falsificationism, Democracy, modernism -
این فصل، نقد ادبی مارکسیستی، از چهار بخش اصلی تشکیل شده است. بخش آغازین با سیری در آراء کارل مارکس آغاز می شود. نویسنده پس از طرح نسبتا طولانی نظرات مارکس به سروقت نظرات اعضای مکتب فرانکفورت می رود. مکتب فرانکفورت در سال 1923 رسما به عنوان موسسه تحقیقات اجتماعی در دانشگاه فرانکفورت پایه ریزی و سازماندهی شد. اکثر اعضای این گروه فرهیخته متفکران مارکسیستی بودند که در واقع برخی از برجسته ترین متفکران زمانه خود هم محسوب می شدند. نویسنده در ادامه به پسامارکسیسم و نظریه گفتمان و تفکرات آنتونیو گرامشی، مارکسیست بلندآوازه ایتالیایی، می پردازد که نشانگر شکافی جدی با آراء پیشین است. او اعمال اجتماعی و فرهنگی را به اقتصاد (یا بر عکس) کاهش نمی دهد. نویسنده در پایان این فصل آراء اسلاوی ژیژک، فیلسوف متنفد اسلوونیایی، را عرضه می کند که به مفهوم خاصی نمایانگر بازگشت به اندیشه های کارل مارکس است.کلید واژگان: نقد ادبی مارکسیستی, مارکس, مکتب فرانکفورت, گرامشی, ژیژک, نظریه گفتمانThis chapter, Marxist literary theory, is composed of four major parts. The first section is a survey on Karl Marx’s ideas. After analyzing Marx’s ideas in great details, he pays attention to Frankfort school. Frankfurt School which was founded in 1923, was organized formally as the Institute for Social Research at the University of Frankfurt. This school was essentially a Marxist think-tank that comprised some of the most influential thinkers of the time. Later, the author goes to post-Marxism, discourse theory, and the thought of the Italian Marxist Antonio Gramsci. Gramsci’s ideas mark a crucial break with the former. For Gramsci modern society is not a closed totality organized around a fixed center of capitalist rationality. At the end of the chapter, he presents the influential Slovenian philosopher, Slavoj Zizek’s thoughts. Zizek has developed a compelling perspective that, in a certain sense, represents a return to Marx.Keywords: Marx, Frankfurt School, Marxist literary theory, Gramsci, Zizek
-
دریافت نگرش های اجتماعی، سیاسی، تاریخی و... در آثار ادبی، یکی از راه های کشف معنا در آن ها است. برای نیل به این هدف، باید با نظریه های سایر حوزه های علوم انسانی آشنا شد. نظریه استبداد شرقی ویتفوگل و دیدگاه های مارکس در ارتباط با مفهوم طبقه در جامعه، از جمله رویکردهایی است که ما را با چگونگی شکل گیری طبقات اجتماعی یاری می رسانند. نظریه استبداد شرقی نشان می دهد چگونه استبداد حاکم بر جوامع آب سالار شرقی، باعث شکل گیری طبقات جامعه می گردد و نظریه مارکس تاثیر مالکیت خصوصی و در نهایت سرمایه داری را بر شکل گیری طبقات در جامعه، توضیح می دهد، که از همین رهگذر می توان به بررسی جوامع، در آثار ادبی پرداخت. بهرام بیضایی یکی از نمایش نامه نویسانی است که طبقات اجتماعی و کشمکش های آن ها در آثار او نمودی عینی دارد و برای درک آثار او، باید با نگرش های طبقاتی موجود در آثارش آشنا شد؛ از این رو، در پژوهش پیش رو با توجه به دیدگاه طبقاتی ویتفوگل و مارکس، نمایش نامه های شش گانه «سلطان مار»، «آرش»، «اژدهاک»، «بندار بیدخش»، «چهار صندوق»، و «در حضور باد» بیضایی را تحلیل طبقاتی کرده و کوشیده ایم ضمن بهره گیری از روش تحلیل کیفی، با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، و کاربست نظریه های طبقاتی ویتفوگل و مارکس، آثار او را بررسی نماییم. دستاوردهای پژوهش، گویای این است که نمایش نامه های «آرش»، «اژدهاک» و «بندار بیدخش» با نگرش های طبقاتی ویتفوگل و نمایش نامه های «چهارصندوق» و «در حضور باد» با رویکرد طبقاتی مارکس ارتباط دارند. نمایش نامه «سلطان مار» نیز، رویکرد طبقاتی بینابینی دارد؛ به این معنی که هم با رویکرد مارکس و هم با رویکرد ویتفوگل قابل بازخوانی است.کلید واژگان: نمایش نامه, بهرام بیضایی, ویتفوگل, مارکس, استبداد شرقی, دیدگاه طبقاتیOne of the important ways to understand the meaning of a literary work is to understand its social, political and historical attitudes. Accordingly, the recognition of the theories of other fields of human sciences is important. The oriental tyrant theory of Wittfogel's and Marx's views on the concept of class in society are among the approaches that help us understand how social classes are formed. The oriental tyrant theory shows how tyrant governing the oriental, hydraulic empire-based societies, causes the formation of the classes of society. In Marxism, Marxian class theory explains the impact of private ownership and ultimately capitalism on the formation of classes in society. In this way, it is possible to study communities in literary works. Bahram Beyzai is an Iranian playwright that social classes and conflicts are well represented in his works; accordingly, in order to understand his works, the class attitudes in his works must be known. In this study, based on the Wittfogel's and Marx's class views, his plays, including Arash, Azhdahak, Karname-ye Bandar Bidakhsh, Soltan-Mar [The King Snake], Chahar sandoogh [four boxes] and Dar Hozour-e Bad [in the presence of wind], are classically examined. To this end, while using the qualitative analysis method, we will examine his works by relying on library and documentary-based studies and using the classical theories of Wittfogel and Marx. The results show that plays Arash, Azhdahak and Karname-ye Bandar Bidakhsh are associated with Whittfogel's class attitudes; while plays Chahar sandoogh [four boxes] and Dar Hozour-e Bad [in the presence of wind] are related to Marx's class approach. The play of Soltan-Mar [The King Snake] follow an intermediate class approach, which can be read by both Marx's and Wittfogel's approach.Keywords: play (theatre), Bahram Beyzai, Wittfogel, Marx, oriental tyrant, class-based view
-
تامین اعتبار معرفت مهم ترین مساله ی مطالعات علم در فلسفه و جامعه شناسی است. کاوش معرفت و پرسش از اعتبار آن، علم را به مثابه پدیده ای اجتماعی معرفی و جامعه شناسی را وارد این مجادله کرد. این تحولات حول مفهوم پراکسیس به مثابه بنیان تاسیس جامعه و پدیده های اجتماعی شکل گرفته است. مشخصا مارکس و ویتگنشتاین پراکسیس و آگاهی -و لذا علم را -را در پیوند با هم معرفی کرده اند. این مقاله استدلال می کند از منظر پراکسیس، علم مقید به اقتضایات عمل جمعی عاملان بوده و پرسش از اعتبار یافته ها موکول به تحلیل مناسبات اجتماعی محاط بر علم است.اطلاق این موضع به جامعه شناسی که خود علم پراکسیس است موقعیت را پیچیده تر می کند؛ معیار اعتبار یافته های جامعه شناسی تقید به پراکسیس عاملان اجتماعی در قالب طبقه است. این موضع از تحمیل پراکسیس جامعه شناسان به موضوع مطالعه و تحریف واقعیات اجتماعی جلوگیری کرده و مانع ابژه سازی از گروه های مورد مطالعه می شود. این موضع همچنین دوگانه های طاقت فرسای ذهن/عین و خزد/کلان را منحل می کند ضمن اینکه به زایایی علم جامعه شناسی در مواجهه با وضعیت انضمامی جامعه ایران منجر می شود.کلید واژگان: پراکسیس, اعتبار علم, مارکس, ویتگنشتاین, جامعه شناسی معرفت علمی, مکتب بثValidity of Knowledge is the most important issue of science studies in philosophy and sociology. Exploring knowledge and questioning its validity introduced science as a social phenomenon and introduced sociology into the debate. These developments have revolved around the concept of praxis as the foundation of society and social phenomena. Clearly, Marx and Wittgenstein introduced praxis and consciousness – and therefore science - in conjunction. This article argues that from the perspective of praxis, science is bound by the requirements of the collective action of the actors and the question of the validity of the findings is left to the analysis of social relations that surrounding science.Applying this position to sociology, which is the science of praxis itself, complicates the situation; The criterion for the validity of sociological findings is adherence to the praxis of social agents in the form of class. This position prevents sociologists from imposing the praxis on the subject of studying and distorting social facts and prevents the objectification of the studied groups. This position also dissolves the exhausting dualities of subject/ object and micro/ macro, while leading to the Fertility of sociology in the face of the concrete situation of Iranian society.Keywords: Praxis, Validity of Science, Marx, Wittgenstein, Sociology of Scientific Knowledge, Bath School
-
همان طور که همه می دانیم مبانی فکری مارکس متاثر از فلسفه هگل بود و به همین دلیل وی در مواجهه با دوگانه معروف هنرمستقل و هنرمتعهد (کانت - هگل) طرف هنرمتعهد هگلی را می گرفت. از لحاظ نظری، این سوگیری به معنای رد خودمختاری و استقلال اندیشمند و مردود دانستن تفرد سوژه خلاق در ساحت خلق اثر است، اما در عمل خواهیم دید که با توجه به ذات انسان باورانه ادعاهای اتوپیاگرایانه کمونیستی (برابری جامعه بی طبقه)، لاجرم سویه های اومانیستی در آراء متقدم مارکس نیز مشاهده می شود. همین سویه هاست که موتور محرکه هنرمندان نوگرای چپ در سال های منتهی به انقلاب اکتبر شد. در این نوشتار سعی شده تا به جستجوی ریشه های رشد هنرآوانگارد (هنر مارکسیستی پیش از انقلاب اکتبر) در آراء متقدم مارکس پرداخته و حتی الامکان نشان داده شود که چگونه کم رنگ شدن این آموزه ها و سنگینی کفه ترازوی اندیشه مستقل متعهد به سمت رویکرد هگلی و تصلب نظام ایدیولوژیک، اسباب افول اندیشه نوگرا در فاصله زمانی پسا مارکس [پیش از انقلاب] تا اوج ایدیولوژی استالینیستی را در سپهر اندیشه چپ، فراهم کردند.این مقاله مطالعه ای موردی در باب «نسبت هنر و ایدیولوژی» است که به قبل و بعد انقلاب اکتبر روسیه اختصاص یافته اما به لحاظ نظری، نتایجی قابل تعمیم دارد.
کلید واژگان: مارکس, انگلس, لنین, استالین, ایدئولوژی, هنر آوانگارد, اومانیسمExperimental and avant-garde art did a lot of service to the Russian Revolution, and the artists of that time were mostly considered revolutionaries, but after the revolution, strange things happened and many artists were considered traitors.As we all know, Marx's intellectual foundations were influenced by Hegel's philosophy, and for this reason he sided with Hegel's committed art in the face of the famous dichotomy of independent art and committed art (Kant-Hegel). Theoretically, this bias means rejecting the autonomy and independence of the artist and rejecting the individual subject's individuality in the field of creating the work, but in practice we will see that due to the humanistic nature of communist utopian claims (such as equality - classless society) Inevitably, humanist aspects are also found in Marx's earlier views. This article seeks to trace the roots of the success and growth of avant-garde art in Marx's earlier views and to show as much as possible how the decline of these teachings and the rigidity of the ideological system caused the decline of modernist art in the post-Marx period to the height of Stalinist ideology. They provided the sphere of leftist thought.
Keywords: Marx, Engels, Lenin, Stalin, ideology, avant-garde art, Humanism -
پژوهش حاضر در جستجوی فهم مفهوم انقلاب با تاکید به اندیشه های مارکسیست های ایرانی در دهه 40 و 50 شمسی و برآمدن انقلاب اسلامی است. هدف پژوهش بررسی مفهوم انقلاب در اندیشه مارکسیست های ایرانی است. پرسش تحقیق؛ مارکسیست های ایرانی براساس کدام بنیان های نظری به فهم مفهوم انقلاب مبادرت می کردند؟ فرضیه پژوهش حاضر این است که نیروهای مارکسیست ایرانی براساس نظام دانایی برآمده از اندیشه های مارکسیستی به فهم مفهوم انقلاب مباردت کرده اند. نتایج پژوهش حاضر که با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با خوانش منابع دست اول انجام شده به این نتیجه می رسد که از منظر جریان مارکسیست های ایرانی که اندیشه های خود را از سایر متفکران غربی وام گرفته بودند، مفهوم انقلاب به معنای دگرگون ساختن نظم سیاسی و استقرار نظم جدید فهم می شود. آنها دقیقا در چارچوب نظری و دستگاه اندیشه متفکران مارکسیست فکر می کردند و به دنبال پیاده سازی همان نظرگاه برای تغییر و تحولات در کشور ایران بودند. از نگاه مارکسیست های ایرانی، مفهوم انقلاب در گرو اندیشه های هراکلیت، مارکس و لنین صورت بندی می شود، فهم و درکی که در کلان روایت ماده خلاصه شده و تمام آن نیروی دگرگون کننده که نظم حاکم را دست خوش تغییرات بنیانی می کند در نظام دانایی مارکسیست های ایرانی، به ماده ختم می شود.
کلید واژگان: انقلاب, مارکسیست, هراکلیت, مارکس, چریک های فدایی خلق, حزب تودهThe current research is in search of understanding the concept of revolution by emphasizing the ideas of Iranian Marxists in the 40s and 50s and the emergence of the Islamic Revolution. The aim of the research is to investigate the concept of revolution in the thought of Iranian Marxists. research question; Based on which theoretical foundations did Iranian Marxists try to understand the concept of revolution? The hypothesis of the current research is that the Iranian Marxist forces have struggled to understand the concept of revolution based on the knowledge system derived from Marxist ideas. The results of the current research, which was carried out with a descriptive-analytical approach and by reading first-hand sources, come to the conclusion that from the perspective of the flow of Iranian Marxists who borrowed their ideas from other Western thinkers, the concept of revolution means transforming the political order and establishing the order. New is understood. They thought exactly in the theoretical framework and thought system of Marxist thinkers and sought to implement the same point of view for change and developments in Iran. From the point of view of Iranian Marxists, the concept of revolution depends on the ideas of Heraclitus, Marx and Lenin, the understanding that is summarized in the macro-narrative of matter and all that transformative force that causes the ruling order to undergo fundamental changes in the system of knowledge of Iranian Marxists, to matter ends
Keywords: Revolution, Marxist, Heraclitus, Marx, People's devoted guerrillas, Tudeh Party -
از دیدگاه جامعه شناسی برای شناخت انسان باید به روابط متقابلش با موقعیت های زیستی اجتماعی- اقتصادی توجه کرد. نظریه «ماتریالیسم تاریخی» مارکس به معنای درک تحولات جوامع بشری بر مبنای شرایط مادی در همه دوره های تاریخی بشر است. با استفاده از این نظریه می توان چگونگی تحولات جامعه بشری را درگذر تاریخ واکاوی کرد. همچنین نظریه «خود کنش گر» هربرت بلومر ساختار «خود»، تحول و کنش گری انسان را در موقعیت های عینی زندگی مطالعه می کند. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و با گردآوری داده های اسنادی - کتابخانه ای انجام می شودتا براساس تلفیق این نظریه ها هویت، تحول و کنش شخصیت های رمان شکر تلخ اثر جعفر شهری باف را در بستر مادی تاریخ تحلیل کند. با کاربست نظریه «ماتریالیسم تاریخی» مارکس و «خودکنش گر» بلومر در تحلیل رمان شکر تلخ می توان گفت که با تضعیف نیروهای تولیدی، ساختارهای فرهنگی و اقتصادی در ساحت روساخت دگرگون می شوند و نظام معنایی نیز تغییر می یابد. با گسست رابطه میان نیروهای تولیدی و روابط تولیدی شخصیت های رمان در دو نسل با دو هویت و شیوه کنشی متفاوت در تقابل یکدیگر نمود می یابند. در نسل جدید نیز دو نوع خود در تضاد هم نمود می یابد که یک دسته وفاداران به سنت های نسل گذشته هستند و دسته دیگر اعتنایی به معیارهای ارزشی نسل قبل ندارند.کلید واژگان: ماتریالیسم تاریخی, خود کنشگر, مارکس, بلومر, شکر تلخThe analysis of "symbolic interactionism" based on Blumer's methodology arises from human consciousness of oneself in the experimental world of society. The construction of the 'self' is constructed based on the controversial relationship between (I) and (Me) in a social process. Therefore, in a dynamic and unpredictable way, it explores the characters and shows their individual and collective action. How does 'self' find itself in the novel world? What is the mode of action of the novel is 'self' in the face of social and political construction? His novel depicts a picture of Pahlavi history in which the "collective self" is a mixture of the traditionalist and the modern. The novel "Cheshmhayash" depicts a picture of Pahlavi history in which the "collective self" is a mixture of traditionalist and modernist self. Collective interests are more than individual interests are. Activists are struggling against the authoritarian political system for freedom of thought and freedom of thought. The intellectual is a modern and demanding individual. "Del-e-koor" novel narrates the first and second Pahlavi periods. The self in this novel is the passive, conservative and violent self. In the novel world, individual interests are preferred over collective interests, and in the structure of society, the intellectual acts because of kindness, friendship, and peacemaking.Keywords: Historical Materialism, Self-Activist, Marx, Blumer, Shekar-e-Talkh
-
«عینیت گرایی» از اصلی ترین و مهمترین مفاهیم نظریه شعری نیمایوشیج است. عده ای منظور او را خلق شعرهایی کاملا عینی دانسته و با ذهنی یافتن بخشی از اشعارش، نظریه و شعر وی را دچار تناقض یافته اند. برخی نیز با نسبت دادن نادرست این مفهوم به دیگر اجزاء نظریه و شعر او، تعریفی متفاوت از این مفهوم به دست داده اند. با دقت در آراء نیما و همچنین در نظر گرفتن سیر تاریخی این مفاهیم در شعرش، درمی یابیم که اساس تفکر و رویکرد نیما «دیالکتیکی» است و وی با توجه به آراء فیلسوفانی نظیر «هگل» و «مارکس»، به این همانی سوژه (ذهن) و ابژه (عین) دست زده و در نهایت بدون آنکه اصل عینیت گرایی مورد نظرش مخدوش شود، از تضاد بین این دو به سود عینیت عبور کرده است؛ به این صورت که خود او نیز به جزوی از آن عینیت تبدیل می شود. به بیان دیگر، آنچه منتقدان را در مواجهه با این مفاهیم به اشتباه انداخته است، درنیافتن این همجواری و تقابل دیالکتیکی بوده است. توجه به ساختار دیالکتیکی مورد نظر نیما، در فهم و تحلیل اشعار وی بسیار راهگشا است و در این مقاله علاوه بر ترسیم دقیق رویکرد او در این زمینه، با نقد چهار شعر وی، پاره ای از اشتباهات منتقدان در مواجهه با شعر او برطرف شده است.
کلید واژگان: سوژه, ابژه, ماتریالیسم دیالکتیکی, این همانی, هگل, مارکس, نیمایوشیجObjectivity is one of the main and most important concepts in Nima Yooshij poetic theory. Some critics have found his poems completely objective, meanwhile they consider some of his poems subjective, thus it seems that his theory and poetry are contradicted. Some other critics have given a different definition to this concept by incorrectly attributing it to other components of his theory and poetry. By taking Nima's views in to consideration and also paying attention to the historical course of these concepts in his poetry, it is clear that the basis of Nima's thinking and approach is dialectical and according to the views of philosophers such as Hegel and Marx, he has identified subject and object. And finally, without distorting the principle of objectivism he has overcome the contradiction between the two in favor of objectivity; thus he himself becomes a part of that objectivity. In other words, what has misled critics in facing these concepts is the fact that they did not understand this dialectical opposition. Paying attention to Nima's dialectical structure is very useful in understanding and analyzing his poems. In this article, in addition to outlining his approach in this area, some of the mistakes and problems of the critics in dealing with his poetry have been solved by criticizing four poems of him.
Keywords: Subject, object, Dialectical Materialism, identity, Hegel, Marx, Nima Youshij -
مارکس، بنیانگذار نظریه مارکسیسم غربی، با تاکید بر تضاد درونی نظام طبقاتی، شرایط اقتصادی را زیربنای شعور اجتماعی می داند. نظریات او نه تنها زمینه شکل گیری مکتب فرانکفورت را فراهم کرده، بلکه در دکترین نظریه های انتقادی ای همچون پسااستعماری، پسامدرن، فمنیسم و غیره نیز تاثیری بسزا داشته است. مارکس و انگلس جهانی را ترسیم می نمایند که در آن نیروی جهانی شده بازار استیلا می یابد و نتیجه این استیلا چیزی جز اضمحلال انسان نیست. ازآنجا که «خرسی که چپق می کشید» رمانی درباره گذار از سنت به مدرنیته است و شرایط اقتصادی شخصیت های آن، عامل شکل گیری قضاوت ها، تصمیم ها، بازنمایی ها و در یک کلام موجد شعور اجتماعی آنها است؛ لذا این رویکرد برای آن رمان اختیار شده است. با توجه به اینکه «نشانه شناسی» یک روش خواندن متن است که به بررسی روابط نشانه ها و چگونگی سازوکار تولید معنا می پردازد، مقاله حاضر، به روش تحلیلی توصیفی، در پی بازخوانی متن از طریق تحلیل نشانه هایی است که موید وابستگی مناسبات اجتماعی به شرایط اقتصادی است. مسئله پژوهش چگونگی دگرخوانش نشانه شناختی متن، با تکیه بر رهیافت نظریات جامعه شناختی مارکس است. فروپاشی شوروی، به عنوان سردمدار نظام مارکسیستی، و چرخش چین به سوی سرمایه داری باز، به معنای ناکارآمدی کامل این نظام نیست. از یک سو، فقدان توجه بسنده به پارادایم های متعهدانه این نظام و از سویی دیگر، خلا بهره گیری از رویکردهای میان رشته ای در خوانش متون، ضرورت این پژوهش را آشکار می نماید. خوانش حاصل از مقاله پیش رو بیانگر این است که: رمان مذکور رمانی انتقادی است که عوارض تغییر گفتمان ناشی از حضور مدرنیته را آشکار می سازد. «دگردیسی انسان به حیوان درآمدزا» در این رمان، استعاره ای است که بر از خودبیگانگی سوژه ها و قطع ارتباط آنها از دنیای نوستالوژیک ازدست رفته انسانی شان دلالت دارد، ازخودبیگانگی ای که به اضمحلال خانواده و سپس به فروپاشی روابط انسانی کل جامعه می انجامد. این پژوهش برای نخستین بار در ایران از نظریه مارکس برای خوانش متون ادبی و از مارکسیسم برای تحلیل داستان کودک و نوجوان استفاده می کند.
کلید واژگان: مارکسیسم, نقد ادبی, مارکس, نشانه شناسی, رمان کودک, نظریه انتقادیIntroductionMarx, the founder of the theory of Marxism, by emphasizing the internal contradiction of the class system, calls economic conditions the foundation of social consciousness. Marx and Engels envisaged a world in which globalized market forces reigned supreme, careless of the human damage they inflicted, and in wich the gap between rich and poor had widened intolerably. The Marxist critical heritage is a superlatively rich, fertile one and like any other critical metod, it has to be assessed by how much it illuminates work of arts, not just by whether its political hopes have been realized in practice. Whereas intersubjective conflicts in the novel of “The Pipe-Smoking Bear” is the product of economic conditions and their plot is based on the formation of bourgeois society, and class antagonisms in the transition from tradition to modernity; So this approach has been adopted, for that novel.
PurposeGiven that semiotics is a method of reading the text, which examines the relationships of signs and how the mechanism of meaning production; The present article, by descriptive analytical method, seeks to re-read the text by analyzing the signs that confirm the dependence of social relations on material conditions. Questions: The question of research is how to semiotically read the text, relying on Marx's approach to sociological theories. In this regard, the present study is seeking answers for the fundamental question: which are the signs based on Marx's Theory of Classes that gives rise to different readings of the text? And how do re-reading the present text make sense within the framework of Marx's sociological theory?
ConclusionsThe present article show that: The novel is a critical novel that reveals the effects of the discourse change resulting from the presence of modernity. In this novel, "the transformation of man into an income-generating animal" is a metaphor or symbol that signifies the alienation of subjects and their disconnection from their lost human-centered nostalgic world. This alienation leads to the dissolution of the family and then to the collapse of the human relations of the whole society. Significance: The collapse of the Soviet Union, as the leader of the Marxist system, does not mean the complete inefficiency of this system. Reveals the need for research, the lack of sufficient attention to the committed paradigms of this system and the lack of interdisciplinary research in this field. Novelity: This research uses for the first time in Iran Marx's Theory, for reading literary texts and uses the Marxist approach for reading literary texts of children
Keywords: Marxism, Literary Criticism, Marx, Semiotics, child novel, Critical Theory -
ایدیولوژی به دلیل پیوستگی ناگزیر با عقاید و افکار افراد، همیشه در روند تصمیم گیری ها و جریانات زندگی مردم نقشی انکار ناپذیر داشته و دارد. نویسندگان آثار ادبی نیز از این امر مستثنی نبوده و بی تردید آن ها نیز متاثر از ایدیولوژی های خود هستند؛ علاوه بر آن گاهی نیز ایدیولوژی های نظام آموزشی مسلط بر جامعه را تبلیغ می کنند. از این رو، پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی رمان «بابایار» نوشته محمدرضا یوسفی را از منظر ایدیولوژی های آشکار و پنهان بر اساس آرای مارکس، آلتوسر، گرامشی بررسی کرده است. در این پژوهش معلوم گردید بیشتر ارزش های مورد بحث در این آثار عبارتند از راستگویی، فداکاری، دفاع از میهن و... که در این رمان ها به صورت ایدیولوژی آشکار رخ نموده اند که این مساله به دغدغه نوسندگان و ساختار آموزشی مسلط بر جامعه برمی گردد. از ایدیولوژی های پنهان این کتاب ها نیز می توان به تلاش نیروهای مسلط یا فرادست برای حفظ حکومت خود بر جامعه فرودست از طریق ساختارهای آموزشی و قهریه اشاره کرد.به هر حال این ایده ها به خوانندگان اجازه می دهد تابه تفسیرتفکرنویسنده بپردازد و با متن درگیر شود.کلید واژگان: رمان نوجوان, بابایار, ایدئولوژی, آلتوسر, گرامشی و مارکسمجله مطالعات داستانی, Volume:6 Issue: 1, 2021, PP 211 -238On all occasions, ideology has an undeniable role due to the inevitable integration of people ideas in the process of decision-making and public life. Literary works authors are also influenced by their ideologies, and sometimes they promote ideologies of dominant educational system of society. This article has reviewed Mohammad reza Yoosefi's Babayar in terms of covert and overt ideologies using descriptive analytical method. The reviews based on Marx, Althusser, Gramsci bpt, found that most discussed values in the works include honesty, dedication, homeland defense and others that have been emerged in the novels as an overt ideologies. This issue is thanks to authors’ concern and educational structure dominating the society. However, the covert ideologies discussed in these books include effort of dominant or superior forces to maintain their rule over the impoverished community through educational and coercive structures.however these ideas lead the readers to itnrepret the writter's thought easily and have a challenge with the text.Keywords: Adolescent novel, Ideology, Althusser, Gramsci, Marx
-
بحث از آزادی، امکان و لوازم تحقق آن یک امر فلسفی است. یکی از مسایل مهم مدرنیته نیز بحث درباره آزادی انسان است. معنای آزادی در طول تاریخ مدرنیته دستخوش تغییر و تحولات بسیاری شده است اما می توان گفت ملاک محوری آزادی انسان در مدرنیته نوعی خودتعین بخشی انسان است؛ البته خود این ملاک نیز تغییر و تقریرهای مختلفی به خود دیده است. طرح آزادی در اندیشه مارکس با تحقق پراکسیس و ظهور انسان اجتماعی امکانپذیر میشود؛ انسانی که معنای زندگی را در خودتحقق بخشی و در قالب کار یافته است. از نظر مارکس ظهور پراکسیس غایت آزادی و تاریخ بوده و روایت تاریخ چیزی جز عمل آفرینش انسان نیست، پس ظهور پراکسیس با ظهور جامعه و تنها در وجهی اجتماعی امکان پذیر است.
کلید واژگان: مارکس, پراکسیس, جامعه شناسی, مدرنیته, آزادیAsra Hikmat, Volume:11 Issue: 1, 2021, PP 158 -185In this paper, the central issue that is followed is the discussion of freedom and its realization from the perspective of Marx. While the central issue in modernity is the realization of human freedom, this meaning of freedom has changed and changed throughout history. However, one can argue that the central criteria for human freedom in modernity is a kind of self-determination that this criterion has been affected by various changes. The presence of the grand praxis is the ultimate outcome of freedom and history from the perspective of Marx, and history is nothing but the work of man creation, but its rising face is nothing more than society, and in this sense it is possible to emerge as a social reappearance and only a social aspect.
Keywords: Marx, Praxis, Sociology, modernity, freedom -
در تبیین، نابرابری و طبقات اجتماعی دیدگاه های متفاوتی با رویکرد های گوناگون وجود دارد. مارکس به عنوان جامعه شناس تضادگرا، بیشترین سهم را در ارایه مفهوم طبقه اجتماعی دارد. با توجه به اینکه در نهج البلاغه از این مقوله صحبت شده است در تحقیق حاضر به دنبال پاسخ به این پرسش بودیم که آیا مفهوم طبقه و طبقات در نهج البلاغه با آنچه مارکس مطرح کرده یکسان است یا تفاوت دارد؟ در پژوهش حاضر که با روش استنطاقی به صورت تحلیل محتوا صورت گرفته به این نتیجه دست یافتیم که مفهوم طبقه و طبقات اجتماعی در نهج البلاغه برخلاف آنچه مارکس قایل است، با معیار میزان دارا بودن ابزار تولید و ثروت معنا نمی شود؛ بلکه «طبقات اجتماعی» از نگاه نهج البلاغه اشاره دارد به منزلت، موقعیت و جایگاه اجتماعی افراد؛ چیزی که جامعه شناسان به آن «پایگاه اجتماعی» می گویند. میان مارکس و نهج البلاغه از حیث اصل وجود نابرابری و طبقات اجتماعی در جامعه اشتراک وجود دارد؛ اما از جهت علت پدیداری آن، دیدگاه ها متفاوت است.کلید واژگان: نابرابری اجتماعی, طبقه, طبقات اجتماعی, مارکس, نهج البلاغهAbout 10,600,000 results (0.35 seconds) Search ResultsTranslation resultPersianEnglishIn explaining, inequality and social classes there are different perspectives with different approaches. Marx, as a contradictory sociologist, has the greatest contribution to presenting the concept of social class. Given that this phenomenon was spoken in Nahjbalagheh, in this research we sought to answer the question whether the concept of class and class in Nahjolagheh is the same or different from what Marx proposed. In the present study, using content analysis as an inference method, we came to the conclusion that the concept of class and social class in Nahj al-Balagha, unlike Marx's, does not make sense by the measure of the means of production and wealth.About 10,600,000 results (0.35 seconds) Search ResultsTranslation resultPersianEnglishIn explaining, inequality and social classes there are different perspectives with different approaches. Marx, as a contradictory sociologist, has the greatest contribution to presenting the concept of social class. Given that this phenomenon was spoken in Nahjbalagheh, in this research we sought to answer the question whether the concept of class and class in Nahjolagheh is the same or different from what Marx proposed. In the present study, using content analysis as an inference method, we came to the conclusion that the concept of class and social class in Nahj al-Balagha, unlike Marx's, does not make sense by the measure of the means of production and wealth.Keywords: Social inequality, class, social classes, Marx, Nahj al-Balagha
-
هدف اصلی این پژوهش نقد رویکرد رسمی اصلاحات آموزشی در ایران بوده و در مسیر تحقق، از ایده نقد درونی که نخست از سوی هگل مطرح شده و سپس با تغییراتی از سوی مارکس و فیلسوفان مکتب فرانکفورت بسط و مورد دفاع قرار گرفته است، استفاده شده است. در بخش اول مقاله، اندیشه های هگل، مارکس و آدورنو در باب نقد درونی مورد واکاوی قرار گرفته است. در بخش دوم مقاله، متناظر با هر کدام از این فیلسوفان، سه پیشنهاد بر خلاف جریان رایج اصلاحات رسمی مطرح شده است. در پایان و به عنوان نتیجه گیری، اصول نقادی درونی نظام آموزشی بیان شده و سه نقد مطرح شده از سوی مشاوران ماوراء بحار، محمد علی طوسی و صمد بهرنگی نیز بر این اساس ارزیابی شده اند.
کلید واژگان: نقد درون زا, اصلاحات آموزشی, نظام آموزشی ایران, هگل, مارکس, آدورنوThe primary purpose of this study is to critique the official approach of educational reform in Iran from the viewpoint of immanent critique, which was first proposed by Hegel and then expanded and defended with some variations by Marx and Frankfurt School. In the first part, the ideas of Hegel, Marx, and Adorno on immanent critique are examined. Second, corresponding to each of these philosophers, three suggestions are made contrary to the current official approach to educational reform. In conclusion, the principles of immanent critique of the education system are stated, and the three criticisms raised by the Overseas Consultants Inc., Mohammad Ali Toosi and Samad Behrangi are evaluated accordingly.
Keywords: immanent critique, educational reform, iran education system, hegel, marx, adorno -
مقاله حاضر با محور قرار دادن نظریه وحدت در عین کثرت هگل در مقابل اندیشه وحدت در نفی مارکس، سیاست قومی ایران در دوره ساسانی را بر اساس اندیشهها و افکار متفکرین نو مانند هگل و مارکس مورد ارزیابی قرار میدهد. نتایج حاصل نشان از سیاستی مدرن و پیشرفته دارد که تحسین بسیاری از صاحبنظران سیاسی را برانگیخته است. چراکه این مسیله، حاکمیت استبداد را نفی میکند و مبتنی بر اندیشه وحدت در عین کثرت است؛ به همین دلیل، هگل ایرانیان را اولین ملتی میداند که دولت نوین را ایجاد کردند. ضمن اینکه برخی از سیاستهای مبتنی بر عدم تساهل و تسامح این دوره که حالت مقطعی و گذرا دارد، بیشتر ناشی از عوامل سیاسی ایرانیان بوده و ریشه در اعتقادات مذهبی و نگرش فرهنگی آنان نداشته است. ایدههای حکومت ایرانشهری در عالم نظر نسبت به زمانهی موردبحث بسیار عاقلانه طراحیشده بود اما در مقام عمل با توجه به دخالت نیروهای قدرتمند دینی و نظامی در بافت قدرت سیاسی، روند دیگری را بهخصوص در اواخر عمر این سلسله در اجرای طرح حکومت ایرانشهری، رقم زد.
کلید واژگان: مارکس, هگل, سیاست قومی, وحدت, ساسانیان -
ویلیام مارکس در جستاری با نام وداع با ادبیات از بی اعتباری و مرگ ادبیات و پژوهش های ادبی در دوران هم روزگار سخن می گوید. او برای نشان دادن درستی داوری اش و گذار از دوران وداع با ادبیات به عصر ادبیات وداع، تاریخ ادبیات را از سده هفدهم به این سو به سه دوره تقسیم می کند و سپس می کوشد بازتاب مرگ ادبیات و گسستن پیوندهای میان ادبیات، واقعیت و جامعه را در ادبیات بجوید. به باور او، خاستگاه بی ارزشی ادبیات را باید در پیدایش و بحث پیرامون انگاره هایی چون امر والا، گذرایی و ناگذرایی زبان و سرانجام اسارت در صورت جست. نوشته پیش رو تلاشی است برای شناساندن و بررسی خوانش تاریخی مارکس به آنچه او «ادبیات» می خواند.کلید واژگان: مارکس, مرگ ادبیات, زیبایی شناسی, امر والا, گذرایی زبانWilliam Marx in an inquiry about the literature, called Farewell to Literature discusses the lack of credibility and death of literary and literary research in contemporary times. To show his correct judgment and passing the era of farewell to literature to the era of literature of farewell, he divided the literature history after eighteen century into three eras. Then he is trying to look for the effect of death of literature and breaking the links between literature, reality and society in literature. He believes that the origin of literature devaluation should be looked in the emergence and discussion about notions such as the sublime, language transitivity and language intransitivity and finally confinement in form. This paper is an effort to identify and analyze the historical study of Marx view to what he calls as “Literature”.Keywords: Marx, Death of Literature, Aesthetics, The Sublime, Language Transitivity
-
این مقاله به دنبال ردیابی مبادی فلسفی نگرش به مسئله ارزش در تاریخ اندیشه اقتصادی است. تطورات تاریخی اندیشه اقتصادی حاکی از این است که در سنت ارسطویی و اسکولاستیکی به دلیل عدم انفکاک سوژه/ ابژه وجوه عینی و ذهنی ارزش درهمتنیده و وجوه طبیعی ارزش با وجوه اجتماعی ارزش گره خورده بود، اما پس از رنسانس و با شکلگیری تفکیک سوژه/ ابژه در عالم تفکر فلسفی و شکلگیری نظام اقتصادی سرمایهداری مبادله ای مبتنی بر نفعطلبی شخصی ابتدا در دوره کلاسیک بر ابعاد ابژکتیو و عینی ارزش تاکید شد. نظریه ارزش مبتنی بر کار در بین اقتصاددانان کلاسیک و مارکس در این بستر ظهور کرد، اما در مرحله بعد متعاقب انقلاب مارژینالیسم بر ابعاد سوبژکتیو ارزش تاکید شد. در این دوره به دلیل سیطره رویکرد کمی ریاضی و نگرش ارزش خنثایی پوزیتیویستی مسئله ارزش منحل و به جای آن به نظریه قیمت توجه شد. درنهایت، جریانات هترودوکس در اقتصاد سعی کردند با تمرکز بر دیالکتیک ابژکتیو/ سوبژکتیو (رئالیسم انتقادی) و ابعاد اخلاقی و ارزشی اقتصاد (رویکرد قابلیت آمارتیا سن) مجددا مسئله ارزش را احیا کنند.کلید واژگان: ارسطو, اقتصاد کلاسیک, رویکرد سوبژکتیو, رویکرد ابژکتیو, مارکس, مارژینالیسم, نظریه ارزش, طبقه بندی JEL: D46, B13, B51This Survey traces the philosophical foundations of the value problem in the history of economic thought. The historical evolution of economic thought implies that there is no subject/object dichotomy in Aristotelian and scholastic traditions; subjective and objective dimensions of value were inseparable from each other and the natural dimension of value was correlated with the social dimension of value. However, after the renaissance and the formation of subject/object dichotomy in modern philosophy and self-interest-based capitalistic economic system, the objective dimension of value was emphasized in the classic age at first. The labor theory of value emerged in this context among classical economists and Marx. But after the marginalistic revolution, the subjective dimension of value was emphasized. Due to the domination of the mathematical approach and positivistic value-free vision in this period, the value dimension was dissolved and was replaced by the price theory. Finally, the heterodox streams tried to revive the value problem by focusing on the objective/subjective dialectics (in critical realism) and ethical and normative dimensions of economics (in AmartyaSen’s capability approach).Keywords: Value Theory, Subjective, Objective Approach, Aristotle, Classical Economics, Marx, Marginalism. JEL Classification: D46, B13, B51
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.