به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « سامانیان » در نشریات گروه « تاریخ »

تکرار جستجوی کلیدواژه «سامانیان» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • زهرا اسفندیاری مهنی، زهیر صیامیان گرجی*

    حکومت سامانیان با گسترش حیات شهری و رشد نهادهای دینی و مدنی در ماوراء النهر و خراسان و نیز با حمایت از دانشمندان و گسترش علوم طبیعی شناخته می شود. به نظر می رسد می توان بین گسترش شهرگرایی در حکومت سامانیان و رشد علوم طبیعی در این دوره رابطه معنا دار برقرار کرد زیرا تحقیقات نشان می دهد شهرهای اسلامی ایرانی به عنوان مراکز تجاری، فرهنگی و آموزشی، نقش مهمی در تحولات علمی دوران اسلامی داشتند. ابن خلدون نیز در بخشی از نظریه عمران که به عوامل موثر بر تنوع، رشد و زوال مدنیت در جوامع می پردازد، توضیحی نظری درباره رابطه شهرگرایی و پیامدهای اقتصادی و فرهنگی آن و تاثیرش بر گسترش صنایع، فنون، هنر و علوم طبیعی در شهر ارایه می کند. مساله این مقاله بررسی این رابطه در آن دوران با استفاده از مفاهیم نظریه ابن خلدون است. این نظریه، الگوی تبیینی درون فرهنگی در تمدن اسلامی نیز هست و در مساله و موضوع مقاله مورد توجه محققان قرار نگرفته است. پرسش این است که رابطه گسترش علوم طبیعی و سیاست شهرگرایی حکومت سامانیان را با استفاده از نظریه ابن خلدون چگونه می توان توضیح کرد؟ طبق نظریه عمران ابن خلدون دولت ها با کسب قدرت، شهرها را می سازند و با ایجاد امنیت برای حیات شهری، ثروت و رفاه و فراغت در شهرها گسترش می یابد. در نتیجه حمایت از صنایع و فنون و علوم طبیعی در پاسخ به میل به تجمل در مدنیت شهری، با تاسیس و گسترش نهادهای علمی و آموزشی رشد می کند و این وضعیت نیز در رشد علوم طبیعی نقش دارد. دستاورد مقاله نشان می دهد این مدل تبیینی ابن خلدون، رابطه توسعه شهرگرایی سامانیان و گسترش علوم طبیعیر آن دوران را توضیح می دهد.

    کلید واژگان: شهرگرایی, تاریخ علم دوران اسلامی, علوم طبیعی, نظریه عمران, ابن خلدون, سامانیان
    Zahra Esfandiyari Mehni, Zohair Siamiangorji *

    The Samanid dynasty is known for the expansion of urban life, the growth of religious and civil institutions in Transoxiana and Khorasan, and its support for scholars and the development of natural sciences. It seems possible to establish a meaningful relationship between the expansion of urbanization under the Samanid rule and the growth of natural sciences during this period, as research shows that Iranian Islamic cities, as centers of commerce, culture, and education, played a significant role in the scientific developments of the Islamic era. Ibn Khaldun, in a part of his theory of civilization that deals with the factors influencing the diversity, growth, and decline of civility in societies, provides a theoretical explanation of the relationship between urbanization and its economic and cultural consequences, and its impact on the expansion of industries, crafts, arts, and natural sciences in the city. The problem of this article is to examine this relationship in that era using the concepts of Ibn Khaldun's theory. This theory also serves as an explanatory model within Islamic civilization and has not been considered by researchers concerning the topic and subject of this article. The question is: how can the relationship between the expansion of natural sciences and the Samanid urbanization policy be explained using Ibn Khaldun's theory? According to Ibn Khaldun's theory of civilization, states build cities by gaining power, and by creating security for urban life, wealth, prosperity, and leisure expand in cities. Consequently, support for industries, crafts, and natural sciences grows in response to the desire for luxury in urban civilization, along with the establishment and expansion of scientific and educational institutions, which also plays a role in the growth of natural sciences. The findings of the article show that this explanatory model of Ibn Khaldun elucidates the relationship between the development of urbanization under the Samanids and the growth of natural sciences during that period.

    Keywords: Urbanization, History Of Science In The Islamic Era, Natural Sciences, Theory Of Civilization, Ibn Khaldun, Samanids
  • حسن رمضان پور، محمدتقی ایمان پور*، جواد عباسی

    سامانیان به دلیل تسلط بر راه های تجاری مهم، اهتمام ویژه ای به امر تجارت داشتند. برده به عنوان کالای تجاری یکی از منابع درآمد سامانیان به حساب می آمد. دولت سامانی هم خود از ترکستان و اروپای شرقی برده وارد می کرد و هم در قبال اخذ مالیات، اجازه ورود بردگان را به تجار برده می داد. این بردگان از قلمرو سامانی به دیگر مناطق جهان اسلام و ازجمله بغداد، مرکز خلافت عباسی صادر می شدند. خلافت عباسی و دولت سامانی از بردگان واردشده، به ویژه بردگان ترک، در امور نظامی بهره می بردند و این بردگان در دستگاه نظامی خلافت و سامانیان قدرت بسیاری گرفته بودند. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که ابعاد و گستره ی نقش سامانیان در تجارت برده به چه میزان بوده است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که تجارت برده در این دوره رونق گرفت و سامانیان از آن حمایت و تجارت آن را در انحصار خود قرار دادند. آنان بر واردات و صادرات بردگان نظارت داشتند، بر آن ها مالیات و عوارض گمرکی بستند و درآمد زیادی از این راه به دست آوردند. ضمن این که هسته ی اصلی سپاه سامانی را نیروهای نظامی بردگان ترک تشکیل می دادند. در این پژوهش تلاش شده است با استفاده از منابع اصلی و پژوهش های تاریخی و به شیوه ی توصیفی تحلیلی به مطالعه ی تجارت برده در دوره ی سامانیان پرداخته شود.

    کلید واژگان: سامانیان, تجارت برده, ترکان, خراسان, ماوراءالنهر
    Hassan Ramazanpour, Mohammadtaghi Imanpour *, Javad Abbasi

    Due to the dominance of the important trade routes, the Samanids paid special attention to trade. As a commercial commodity, slaves were one of the sources of income for the Samanids. Samani government both imported slaves and allowed slave traders to import slaves in return for taxes. These slaves were exported from the Samanid territory to other regions of the Islamic world, especially Baghdad, the center of the Abbasid Caliphate. The Abbasid caliphate and the Samanid government used imported slaves, especially Turkish slaves, in military affairs, and these slaves had great power in the caliphate and Samanid system. Research data indicate that the slave trade flourished in this period and the Samanids supported it. The main question of the current research is, what was the extent of the role of the Samanids in the slave trade? The findings of the research indicate that the slave trade flourished in this period and the Samanids supported it, they monopolized this trade, supervised the import and export of slaves, imposed taxes and customs duties on them, and gained a lot of income in this way. In addition, the main core of the Samani army was formed by the military forces of Turkish slaves. Based on ancient sources and historical researches and using descriptive-analytical method in this research it has been trried to study the slave trades during the Samanid period.

    Keywords: Samanid, Slave Trade, Turks, Khorasan, Transoxiana(Mā Warāʾ Al-Nahr)
  • آنا فارباخ*

    این پژوهش از رویکردی ترکیبی برپایه مطالعات مربوط به آثار تاریخی برجای مانده از دوره سامانیان، گزارش های متن شناسی همراه با مطالعات مدرن تبارشناسی (ژنتیکی) برای هدف خود بهره خواهد برد؛ هدف از این ترکیب، پرده برداشتن از هویت کسانی است که از دوردست ترین کران جغرافیایی، یعنی از شرقی ترین بخش های آسیای میانه تا به شمال اروپا در موضوع بازرگانی فعال بودند. این پژوهش به «هویت شناسی» کسانی می پردازد که در مسیر بازرگانی این کران (بیرون از اروپا) فعال بودند. در حقیقت، این پژوهش بار دیگر به اهمیت و جایگاه ایران (پارس) در تاریخ اروپا و آسیای میانه (در این دوره) مهر تایید می زند. اطلاعات موجود برپایه آثار و متون، شواهد موردنیاز برای فهم شبکه گسترده تجارت و مردمی که مسیول جابه جایی این کالاها بودند، شناخت آن مردمان و افکارشان را به ما می دهد. این جستار، گواهی پژوهش های تبارشناسی اخیر از دو گروه قومی به نام «روس» یا «وایکینگ» است؛ و البته عمدتا با ترکیبی از اسکاندیناوی ها، اسلاوها، ترک ها تا به مردمان محلی را شامل شده است. آن دسته از متون عربی-فارسی که به موضوع پیوند میان روس و اروپای شرقی می پردازد پیش تر و به درستی ازسوی «توریر جانسون هاراندل» مورد بررسی قرار گرفته است. در این متون، قوم روس با نام های دیگر چون «مجوس»، «نرثمانی»، «اوردومان»، «وارنک» و دیگر اسامی نیز نامیده شده است. یکی از دیدگاه های قابل دفاع وی، تاثیر فرهنگ ترک بر قوم روس بوده است. این اصل و نسب به هم پیچیده این اقوام، به یاری پژوهش های ژنتیکی اخیر و نیز شواهد باستان شناسی مورد بحث قرار خواهد گرفت. به عنوان نتیجه گیری، اصطلاح «روس» نه به عنوان نام یک «گروه قومی»، که به یک «شیوه زندگی» اشاره دارد.

    کلید واژگان: روس, وایکینگ, هویت, سامانیان, شمشیر, بازرگانی, اکراین
    Ann Feuerbach*

    This paper utilizes an approach that combines studies of Samanid period artifacts and textual accounts with modern genetic studies to explore the identity of the people who were involved in long distance trade from the far eastern regions of the Central Asia into Northern Europe. Although this study does not analyze the Samanid works, it reiterates and illustrates how important Iran/Persia was in the history of Europe as well as Central Asia. The information contained in the artifacts and texts gives us the evidence needed to understand the vast trade network and the people who were responsible for the movement of these goods, people and ideas.  This study reconfirmed recent genetic studies that the people, collectively termed Rus or Vikings, were a mixture primarily of Scandinavians, Slavs, and Turks, with additional admixing with local populations. The importance of the Persian and Arabic sources addressing contact between the Rus and Eastern people has been thoroughly discussed by Thorir Jonsson Hraundal. In these texts, the Rus were referred to by different names including Majus, Northmanni, Urduman, Warank as well as by other names. One of his many observations is the unmistakable influence of Turkic culture on that of the Rus. This complex ancestry is supported by recent genetic studies and will be discussed in more detail below in light of archaeological evidence. Thus, the term Rus refers to a way of life rather than a homogenous ethnic or cultural group. However, this study refined the identity of the people responsible by observing a correlation between the distribution of the genetic haplogroup R1a sub-clade and the long-distance trade routes across Central Asia to Northern Europe, with the central focus in Eastern Europe.  Despite the vast distance, the evidence indicates that there were cultural contacts between people with linked ancestry. The study is important because it begins to reveal the unexpected influence of Eastern cultures on those of Northern Europe.

    Keywords: Rus, Viking, Identity, Samanid, Swords, Trade, Kinship, Ukraine, R1a1a, Religion
  • محمد نجفی، حسن شادپور*، محبوبه اسماعیلی

    اسماعیلیان که به نامهای مختلف خوانده شده اند، شاخه ای از مذهب شیعه هستند که پس از امام جعفر صادق (ع)، امامت را حق اسماعیل و پسرش محمد می دانند. این سلسله، در دوران پرفراز و نشیب خود، تعامل ها و تقابل هایی را با حکومت های وقت داشته است که در این میان، نوع تعامل آنان با سامانیان به عنوان یکی از ایرانی ترین حکومت های تاریخ ایران،از اهمیت شایانی برخوردار است. لذا بر اساس ضرورت تبیین و بازشناسی تاریخ دوره سامانیان و نوع تعامل آنان با اسماعیلیان، در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی مهمترین زمینه های اجتماعی تسامح سامانیان با اسماعیلیان پرداخته و پیامدهای آن را تبیین می نماییم. در این میان ریشه یابی علل و عوامل نفوذ و گسترش اسماعیلیه به ویژه در میان رجال سامانی و نقش و تدابیر رجال سیاسی و فرهنگی دو طرف در نتایج این مناسبات پرفراز و نشیب از دیگر مواردی است که این تحقیق در صدد تبیین آن است. نتایج این تحقیق بیانگر آن است زمینه هایی چون خاستگاه ایرانی سامانیان، سیاست باز مذهبی آنان، نفوذ اندیشه های شیعی نزد حاکمان سامانی و ثبات اقتصادی، اجتماعی و امنیتی نسبی در خراسان و ماوراءالنهر از جمله عواملی بود که زمینه های تعامل مثبت سامانیان با اسماعیلیان را فراهم آورد که پیامد آن این بود اسماعیلیان توانستند با بهره گیری از این فرصت پیش آمده، در دعوت خویش توفیق هایی را به دست آورده و گستره دعوت خود را توسعه دهند.

    کلید واژگان: سامانیان, خلافت عباسی, تشیع, اسماعیلیه
    Mohammad Najafi, Hasan Shadpoor *, Mahbobeh Esmaeili

    The Ismailis who have been given various names are an extension of the Shiite religion and believe Ismael and his son are righteous for Imamate after Imam Jafar Sadegh. Through its ups and downs, this dynasty had interactions and confrontations with the incumbent governments among which their interaction with the Samanid, as one of the most Iranian government of the history, is significantly important. Therefore, based on the necessity of explaining and recognizing the history of the Samanids and the type of their interaction with the Ismailis, in this descriptive-analytical study, we will examine the most important social contexts of the Samanids' tolerance of the Ismailis and explain its consequences. In addition, rooting out the causes and factors of the Ismaili's influence and expansion, especially among the Samanids and the role and policies of the political and cultural leaders of the two sides in the results of these ups and downs, is another case that this study intends to explain. The results of this study indicated that areas like the Iranian origin of the Samanids, their open religious policy, the influence of Shiite ideas on the Samanid rulers and the relative economic, social and security stability in Khorasan and Transoxiana were among the factors that paved the way for positive Samanid interaction with the Ismailis which , in consequence, made the Ismailis able to take advantage of this opportunity to succeed in their invitation and to expand the realm of their invitation.

    Keywords: Samanids, Abbasid caliphate, Shiism, Ismailis
  • جواد هروی*
    آل ساج در تاریخ به بنی ساج، ساجیان و ساجیه شهرت دارند. ابوساج و فرزندانش محمد و یوسف، با توسل به تفوق نظامی و اقتدار سیاسی سپاه ساجیه، در سرکوب شورش های ضد خلافت، مقرب خلافت شدند. تبیین و تحلیل شکل گیری آل ساج در آذربایجان و غرب ایران به عنوان یک حلقه مفقوده از مطالعات تاریخ ایران در قرون سوم و چهارم هجری، بیان مساله پژوهش کنونی می باشد. یافته های تحقیق حاضر نشانگر آنست که خاندان ساجیان، بقای خود را، در اتکای به اقتدار نظامی خویش و آرامش بخشی آذربایجان می دیدند. سپاه ساجیه به عنوان نیروی آموزش دیده نظامی، توانست بیش از نیم قرن و حتی پس از اضمحلال حاکمیت آل ساج بر آذربایجان، موجودیت خویش را در مرکز خلافت تداوم بخشند. هدف پژوهش کنونی، بررسی مستند روند مناسبات مبهم تاریخی میان عباسیان و آل ساج، و روشن نمودن مواضع سیاسی و چهره سرداران ساجیه در تحولات غرب ایران است. ساجیان در طی این مدت حساس از تاریخ ایران و اسلام، مجادلات درازمدتی نیز با خلافت در عرصه سیاسی و نظامی در وقایع عدیده داشتند. قدرت یابی آل ساج در آذربایجان پس از انقراض سلسله وابستگان ساجیه در اسروشنه، توسط امیر اسماعیل سامانی و قطع امید از بازگشت به ماوراءالنهر، و شکست از طولونیان در شام و عراق صورت گرفت. روش تحقیق در پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی و متکی بر منابع کتابخانه ای با رویکردی نقادانه براساس آخرین یافته های پژوهشی است.
    کلید واژگان: آل ساج, آذربایجان, ارمنستان, ابوساج, عباسیان, سامانیان
    Javad HERAVI *
    Ale-Saj, known as Bani Saj, Sajedian, and Sajiyeh, played a significant role in the history of Iran and Islam during the fourth century. Abu Saj, the founder of the dynasty, suppressed local rebellions against the caliphate, which led to his close relationship with the caliphate and his appointment as the ruler of various cities. He was succeeded by his son, Muhammad bin AbuSaj, who continued to suppress rebellions, including those by the Alawide, and conquered Armenia. He even laid claim to the Afshin royal title and achieved the complete conquest of Azerbaijan, after looting Tbilisi and establishing autonomy. However, Muhammad's brother, Yusuf, had a different vision. He insisted on continuing the rebellion against the caliphate and achieving autonomy for Azerbaijan. He was imprisoned for three years after the Samanid agent was removed from Ray, but he regained power later. He was eventually tasked with suppressing the Qarmatians, which marked the end of his work. Ale-Saj served as agents for the Abbasids in critical political moments, both openly and secretly. They were involved in suppressing the Qarmatians and Alevids and accompanied Khumarawayh Tuluni. However, they later rebelled against him. They also accompanied Yaqub and Amribne layeth on safaris, but despite Yaqub's defeat, they became closer to the caliphate. Although their mission was repressive, the caliphate treated Ale-Saj cautiously. The Samanids had no military relationship with the dynasty, and the caliph officially gave them the command to hand over the province of Ray and assigned Ibn Saj to suppress the Qarmatians. This research aims to investigate the complex and intertwined relationships between the Abbasids, Ale-Saj, and Samanids, and their impact on the history of Iran and Islam during the fourth century. The research method employed in this study is descriptive-analytical, relying on library sources and historical-critical research.
    Keywords: Ale saj, Azerbaijan, Armenia, Abu Saj Diwdad, Abbasids, Samanids
  • ابوالفضل رضوی، علی امیری، هوشنگ خسروبیگی، جمشید نوروزی

    سامانیان با بهره گیری از زمینه های طبیعی و راهبردی و به کمک نخبگان سیاسی، حکومتی منسجم و مقتدر را در ماوراءالنهر و خراسان تشکیل دادند که نتیجه آن ایجاد ثبات، حفظ امنیت در درون قلمرو و برقراری مناسبات کارآمد با همسایگان بود. برآیند این اقتدار و امنیت، شکوفایی حیات اقتصادی- اجتماعی در ماوراءالنهر بود. امیران سامانی با بهره گیری از نیروی نخبگان، موجبات توسعه درون زای قلمرو را فراهم آوردند و از حیث اهتمام به سنن کشورداری ایرانی، دوره منحصر به فردی را در تاریخ دوران اسلامی منطقه ایجاد کردند. امنیت و انتظامی که در پرتو مدارای سیاسی و سیاست فرهنگی سامانیان در منطقه به وجود آمد، موجبات همنوایی دهقانان و حکام محلی را با دربار سامانیان فراهم آورد و همین مهم در رونق صناعت و تجارت مفید واقع شد. این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با هدف بررسی تاثیر امنیت سیاسی عصر سامانی در رونق تجاری ماوراءالنهر، به دنبال پاسخ گویی به این پرسش است که امنیت و انتظام حاکم بر ماوراءالنهر در دوره سامانی بر رونق اقتصادی منطقه چه تاثیری داشت؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که به موازات اقتدار سامانیان و میزان توانایی آنها در برقراری امنیت و حفظ انتظام،دیوان سالاری کارآمد، بهره گیری از نیروی نخبگان و بهره مندی از توانمندی های داخلی در مناسبات سیاسی و تجاری، حیات اجتماعی و اقتصادی از رونق قابل قبولی برخوردار بود.

    کلید واژگان: ماوراءالنهر, سامانیان, امنیت, انتظام, رونق اقتصادی
    S.Abolfazl Razavi, Ali Amiri, Houshang Khosrobeigi, jamshid norouzi

    By taking advantage of natural and strategic fields and with the help of political elites, the Samanid formed a coherent and powerful government in the Mesopotamia and Khorasan, which resulted in stability, maintaining security within the territory and establishing efficient relations with the neighbors. The result of this authority and security was the flourishing of economic and social life in the beyond. By using the power of elites, the Samanid amirs created a unique period in the history of the Islamic era of the region, in terms of paying attention to the traditions of Iranian statecraft. The security and law and order that arose in the light of political tolerance and cultural policy of the Samanid in the region, brought about the harmony of the peasants and local rulers with the Samanid court, and this was important in the prosperity of industry and trade. This research, with a descriptive-analytical approach and with the aim of investigating the effect of the political security of the Samanid era on the commercial prosperity of the Mesopotamia region, seeks to answer the question, what effect did the security and order governing the Mesopotamia region have on the economic prosperity of the region during the Samanid period? The findings of the research indicate that parallel to the authority of the Samanids and their ability to establish security and maintain order, an efficient bureaucracy, the use of the power of the elites, and the use of internal capabilities in political and commercial relations, social and economic life from prosperity were acceptable.

    Keywords: Mesopotamia, Samanid, security, order, economic prosperity
  • علی سالاری شادی*
    سرزمین ماوراءالنهر دارای ویژگی های خاص ومتنوعی بوده است که آن موجبات انواع معیشت اقتصادی و تعدد وجوه حیات مادی اش شده است. از نوشته های مسالک وممالک نگاران ومنابع تاریخی وقراین وشواهد دیگر استنباط می گردد که این منطقه از سطح حیات اقتصادی ومعیشت مادی پر رونقی برخوردار بوده است ،کما اینکه از منظر حیات علمی وفرهنگی صاحب نام وآوازه بود. حال مساله این نوشته آن است تا چرایی و دلایل شکوفایی ورونق حیات اقتصادی وحیات مادی ماوراءالنهر را به بحث وبررسی گذارد که چه عوامل ومتغیرهایی درشکلگیری آن موثر افتاده است . لذا این نوشته در صدد است با تکا بیشتر بر منابع اصلی متقدم وجوه گوناگون فعالیت اقتصادی وحیات مادی متنوع ماوراء النهر را در منظومه بهم پیوسته مورد بررسی قرار دهد تا چرایی مساله سطح بالای حیات مادی و معیشت پر رونق مردم این سامان به دست داده شود. یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که رونق حیات مادی ماوراء النهر ناشی از عوامل متعدد ، تاثیرگذاری وهماهنگی چون عوامل انسانی وجغرافیایی ، ریشه های تاریخی،اشتغال تجاری، افکار متساهلانه و همکاری اجتماعی بوده است
    کلید واژگان: ماوراء النهر, حیات مادی, سغد, اسلام, تجارت, سامانیان
    Ali Salarishadi *
    Transoxiana has special and diverse characteristics that have led to various types of economic livelihoods and the multiplicity of aspects of its material life. It is inferred from geographical writings and historical sources that this region had a high level of economic life and material livelihood, as well as being famous from a scientific and cultural point of view. Long history of human life and urbanization, existence of many productive villages, nomadic life around it, location in a special geographical position in terms of regional and international trade routes, the existence of numerous rivers, fertile soil, the existence of local government and city-government in The total situation had created a level of individual and social well-being as well as a relatively fair distribution of wealth in the region. It is assumed that the economic and material life of Transoxiana enjoyed a certain prosperity. Now this article intends to examine the various aspects of the economic activity of the diverse transatlantic material life in the interconnected system in order to find out why the issue of high level of material life and prosperous livelihood of the people of this system relies more on primary and primary sources
    Keywords: Transoxiana, material life, livelihood, Sughd, Islam, Trade, Samanid
  • مینا صفا*

    از قرن دوم هجری با قدرت گرفتن خاندان‏های ایرانی در عرصه سیاسی، به تدریج تمایلات ایرانگرا و باستانگرا از حوزه فرهنگی به ساختار سیاسی وارد گردید، از جمله تلاش سامانیان و آل‏ بویه برای انتساب دودمان خود به خاندان پادشاهان کهن، بزرگان و پهلوانان ایرانی. انتخاب چنین سلسله نسبی فرآهم‏آورنده مقبولیت ملی در بستر اجتماعی، اثبات شایستگی و حقانیت حاکمیت و به تبع برآورنده بسیاری از اهداف ایشان در عرصه منازعات فرهنگی، سیاسی و ارضی بود. مهمترین بستر نمود این تمایلات و وسیله تبلیغ و معرفی تبار دستگاه حاکم، کتاب‏های تاریخی بودند. در این مقاله به منظور آشکار نمودن تقابل اندیشه و گفتمان تبارشناسی سامانیان و آل‏بویه در بستر منازعات سیاسی و ارضی، با تاکید بر منطقه ری، داده‏های مرتبط با گفتمان تبارشناسی این سلسله‏ها با رویکردی معناکاوانه توصیف و تحلیل شد. در نتیجه آشکار گردید که سامانیان و خاندان بویه در منازعات ارضی خود، به ویژه درگیری بر سر منطقه استراتژیک ری، از ادعاهای تبارشناسی سود جسته تا حقانیت حاکمیت خود را به وسیله اعلان در متون تاریخی آشکار و اثبات نمایند.

    کلید واژگان: گفتمان تبارشناسی, سامانیان, آل‏بویه, منازعات ارضی, ری
    Mina Safa *

    From the second century AH, with the rise of Iranian dynasties in the political arena, Iranian and archaic tendencies gradually entered the political structure from the cultural sphere, including the efforts of the Samanids and the Buyids to attribute their dynasty to the families of ancient kings, nobles and heroes. The choice of such a relative dynasty provided national acceptance in the social context, proving the merit and legitimacy of the regime, and consequently fulfilling many of their goals in the field of cultural, political, and territorial conflicts. The most important manifestation of these tendencies and the means of propagating and introducing the lineage of the ruling system were historical books.In this article, in order to reveal the opposition between the Samanid and Al- Al-Buyid genealogical thought and discourse in the context of political and territorial conflicts, with emphasis on the Ray region, the data related to the genealogical discourse of these dynasties were described and analyzed with a semantic approach. As a result, it became clear that the Samanids and the Buyids dynasty, in their territorial disputes, especially the conflict over the strategic Ray region, used genealogical claims to assert the legitimacy of their sovereignty by proclaiming it in historical texts.

    Keywords: Genealogical discourse, Samanids, Buyids. Land disputes, Rey
  • احمد عباسی نیا*، حسن شادپور، محمد نبی سلیم
    ییکی از خاندان های ایرانی تبار که بر شرق خلافت اسلامی تسلط یافت، آل سامان بودند که از نیمه ی نخست قرن سوم هجری بر مناطقی از ماوراءالنهرحکومت داشتند و به تدریج با حفظ تابعیت سیاسی از بنی عباس، به ترویج فرهنگ ایران و سنن ملی همت گماشتند. رفتار این دودمان در برابر نهضت های استقلال طلبانه ی ایرانیان، باعث تردیدهایی در نگرش به رویه ی ایران گرایی سامانیان شده است. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که ماهیت رفتار سیاسی سامانیان با جنبش های استقلال طلبانه ی ایرانی چگونه بوده است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که آل سامان، رویه ای مغایر با گفتمان جنبش های استقلال خواهانه ی ایرانیان داشته و باوجود گرایش به فرهنگ و تمدن پارسی، منفعت خویش را با تبعیت از خلافت اسلامی دنبال می کردند و از این رو، برخورد خصمانه ای با جنبش های استقلال طلبانه ی ایرانی داشتند.واژه های کلیدی: سامانیان، عباسیان، جنبش های استقلال طلبانه، قرون 3 و 4 ه. ق.
    کلید واژگان: سامانیان, عباسیان, جنبش های استقلال طلبانه, قرون 3 و4 هق
    Ahmad Abasinia *, Hassan Shadpoor, Mohammad Nabi Salim
    One of the Iranian dynasties that dominated the east of the Islamic Caliphate was the Al-Saman, who ruled over the Transnistrian region from the first half of the third century AH and gradually promoted Iranian culture and national traditions by retaining political citizenship from Bani Abbas. They made an effort. The behavior of this dynasty against the Iranian independence movements has caused doubts in the attitude towards Samanid Iranianism.Relying on a descriptive-analytical method, this study aims to answer the question of what was the nature of the Samanids' political behavior with the Iranian independence-seeking movements? The findings of the study indicate that Al-Saman had a behavior contrary to the discourse of the Iranian independence movements and despite the tendency to Persian culture and civilization, pursued their own interests by following the Islamic caliphate and therefore, They were hostile to the Iranian independence movements.Keywords: Samanids, Abbasids, Independence movements, 3rd and 4th centuries AH.
    Keywords: Samanids, Abbasids, Independence movements, 3rd, 4th centuries AH
  • هوشنگ خسروبیگی*، سمانه ابراهیم زاده گرجی
    حدود چهل سال از 146 سال حکومت صفاریان، مربوط به دوره شکل گیری و اوج حکمرانی این خاندان است و مابقی عمر این حکومت، در قالب یک حکومت محلی سپری شد. با این حال بازماندگان صفاریان از برنامه های سیاسی موسسان این حکومت در گسترش قلمرو و تنظیم مناسبات خود با خلافت عباسی باز نماندند. با مرگ عمرو لیث، گرچه تصور می شود که صفاریان در این بخش از دوره حکمرانی خود به عنوان یک حکومت محلی، دیگر رویه ای چالش برانگیز با خلافت نداشته اند، ولی گزارش های پراکنده منابع و نیز سکه های یافت شده نشان می دهد که بازماندگان صفاریان (287-393ق) همواره در عمل، روال تابعیت کامل از خلافت را نپیموده اند. مسئله این پژوهش، شناسایی تعارض ها و همپوشانی های موجود در گزارش های منابع تاریخ نگاری در مقایسه با نتایج حاصل از بررسی سکه های مضروب این خاندان، در مناسبات با خلافت عباسی است. این پژوهش، با رویکرد توصیفی  تحلیلی و متکی بر سکه ها انجام شده و نشان می دهد که در اهداف حاکم بر روابط بازماندگان صفاریان با خلافت، در مقایسه با دوره اول صفاریان، تغییری حادث نشده است. خلافت عباسی همدلی با صفاریان نیافت و تلاش صفاریان در کسب مشروعیت سیاسی پایدار از خلافت عباسی با کامیابی همراه نبود. دستاورد این پژوهش نشان داد که بررسی سکه ها می تواند خلاء گزارش های تاریخی را تکمیل کنند. با بررسی سکه ها این امکان فراهم شد تا ترسیم نسبتا روشن تری از رویداد های تاریخی با تکیه بر روابط صفاریان با خلافت عباسی ارایه شود.
    کلید واژگان: بازماندگان صفاریان, سکه, خلافت عباسی, سامانیان, غزنویان
    Hooshang Khosrobeigi *, Samaneh Ebrahimzadeh Gorji
    About forty of the 146 years of Saffarid dynasty is related to the period of formation and the peak of this dynasty. The rest of the life of this government was spent in the form of a local government. However, the successors of the Saffarids did not shy away from the political plans of the founders of this government. Following the death of Amr ibn al-Layth, although the Saffarids are believed to have no longer challenged the Abbasid caliphate in this part of their reign as a local government, scattered reports of sources as well as coins found show that the successors of the Saffarids (287-339 AH) did not always follow the procedure of full obedience of the caliphate in practice.The aim of this study is to identify the conflicts and overlaps in the reports of historiographical sources in comparison with the results of the study of coins minted by this family in relations with the Abbasid Caliphate. The Abbasid Caliphate did not sympathize with the Saffarids, and the Saffarids' attempt to gain lasting political legitimacy from the Caliphate was unsuccessful. The results of this study showed that the study of coins can fill the gap of historical reports. By examining the coins, it was possible to provide a relatively clearer picture of historical events based on the Saffarids' relations with the Abbasid Caliphate.
    Keywords: affarids’ successors, Coins, Abbasid caliphate, Samanids, Ghaznavids
  • محمد احمدی منش*

    در دوره هایی از تاریخ اسلامی جدا از آیات و احادیث اصیلی که به بیان نظرگاه اسلام درباره فرجام جهان می پردازند، مجموعه بزرگی از ادبیات و احادیث ساختگی فرجام شناسانه در متون اسلامی و ادبیات عامه رواج یافته بود. این ادبیات گسترده، جدا از شناخت باورهای فرجام شناسانه مندرج در آن ها، از چشم انداز امتداد برخی انگاره های کهن فرجام شناسانه، پی بردن به دیدگاه کلان تاریخی ای که در پس زمینه آن ها نهفته است و نیز دلالت های آن ها بر برخی رخدادها و فضای اجتماعی و فرهنگی معاصر نیز در خور توجه هستند. این مقاله به بررسی و تحلیل حدیث واره ای فرجام شناسانه که مقدسی، جغرافی نگار نامدار، در فارس بدان برخورده و آن را نقل نموده، پرداخته است. بنابر یافته های این پژوهش، این حدیث واره بازتابی است از برخی گرایش های فرجام شناسانه و در عین حال غیرآخرالزمانی رایج در محیط ایرانی و اسلامی در سده چهارم هجری. این حدیث واره همچنین نماینده آمیزش نوعی آرمان جهان گرایانه و غیرسلطه جویانه و آرمان قومی به معنای ایرانی است که البته با ایدیولوژی شاهنشاهی ایرانی همسویی کامل ندارد. از این رو می توان احتمال داد که جدا از تاریخ نگری عام ایرانی، رگه هایی از نگرش های جهان گرایانه متاثر از جهان بینی های غیرزرتشتی و ناهمسو با ایدیولوژی شاهنشاهی که رنگ و بوی ادبیات اسلامی را به خود گرفته، در این حدیث واره نمود یافته است.

    کلید واژگان: فرجام شناسی, فارس, حدیث واره, خراسان, سامانیان, دیلمیان
    Mohammad Ahmadimanesh *

    In some periods of Islamic history, apart from the original verses and Hadiths that express the Islamic view of the fate of the world, a large collection of non-authentic eschatological literature and Hadiths was prevalent in Islamic texts and popular literature. Apart from recognizing the eschatological beliefs contained in them, this vast literature is also noteworthy from the perspective of extending some of the ancient eschatological ideas, and to understanding the macro-historical perspective that lies behind them, as well as their implications for some contemporary social and cultural environment and events. This paper analyzes an eschatological quasi-Hadith that Maqdisī, a famous geographer, encountered with and quoted in Fārs. According to the findings of this study, this quasi-Hadith is a reflection of some of the eschatological and at the same time non-apocalyptic tendencies in the Iranian and Islamic milieu in the 4th century AH/ 10th century AD. This quasi-Hadith also represents a mixture of a kind of cosmopolitan and non-hegemonic ideal and an ethnic ideal in the Iranian sense, which, of course, is not fully in line with the Iranian Shahanshāhī ideology. Hence, it is possible that apart from general Iranian historical perspective, some traces of cosmopolitan attitudes influenced by non-Zoroastrian worldviews that are inconsistent with the Shahanshāhī ideology, which has a hue of Islamic literature, are reflected in this quasi-Hadith.

    Keywords: Eschatology, Fārs, HadithWāreh, Khurāsān, Sāmānīyān, Deylamyān
  • کوروش فتحی*

    سامانیان از مهم ترین حکومت های شرق جهان اسلام در قرن چهارم هجری بودند. حکومت سامانی که در ابتدا با تکیه بر عوامل و عناصر جغرافیایی، سیاسی و دیوانسالاری کارآمد، حاکمیت قوی داشتند، در سال های پایانی حاکمیت به دلیل اتخاذ سیاست خارجی متزلزل و تدافعی دچار ضعف و انحطاط شدند. هدف این مقاله شناخت مناسبات سامانیان با قدرت های زمانشان: خلافت عباسی، آل بویه، ملوک اطراف و قراخانیان می باشد. روابط سامانیان با ملوک اطراف (حکام تابعه) به سبب ضعف ساختاری حکومت و راهبرد تدافعی و انفعالی آنان بهم خورد و این قدرت ها با رقبای سامانیان از جمله قراخانیان و آل بویه تعاملاتی داشتند که نتیجه آن زوال سامانیان بود. سیوالاتی که این پژوهش در پی پاسخ آنست، راهبرد تدافعی سامانیان چه نقشی در زوال آنان داشت؟ سیاست تقابلی سامانیان در برابر خلافت چرا نتیجه بخش نبود؟ تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی بوده و یافته های تحقیق نشان می دهد که سامانیان با راهبردی تدافعی نتوانستند تعادل مناسبی در روابط خود با ملوک تابعه خود، امرای مدعی و رقبای خارجی (قراخانیان و آل بویه) به وجود آورند این امر در زوال آنان نقش تعیین کننده ای داشت. همچنین تقابل سامانیان با خلافت عباسی که ریشه در رقابت با آل بویه داشت موجب بهره گیری رقبا در کسب مشروعیت از خلافت شد.

    کلید واژگان: سامانیان, راهبرد تدافعی, آل بویه, خلافت عباسی, ملوک تابعه
    Kourosh Fathi *

    The Samanids were one of the most important governments in the eastern part of the Islamic world in the fourth century AH. The Samanid government, which initially had strong rule based on efficient geographical, political, and bureaucratic elements, was weakened and degenerated in the final years of its rule due to the adoption of a shaky and defensive foreign policy.The purpose of this article is to know the relations of the Samanids with the powers of their time: the Abbasid Caliphate, the Buyid dynasty, the surrounding kings and the Qarakhanids. The Samanids 'relations with the surrounding kings (subordinate rulers) were strained due to the structural weakness of the government and their defensive and passive strategy, and these powers interacted with the Samanids' rivals, including the Karakhanids and the Buyids, which resulted in the decline of the Samanids. The questions that this research seeks to answer, what role did the Samanids' defensive strategy play in their decline? Why was the Samanid policy of confrontation against the caliphate ineffective? The research is descriptive-analytical method and the research findings show that the Samanids with a defensive strategy could not create a proper balance in their relations with their subjects, claimants and foreign rivals (Qarakhanian and Al-Buwayh). It played a decisive role. Also, the Samanids' confrontation with the Abbasid caliphate, which was rooted in rivalry with the Buyids, led rivals to use the caliphate to gain legitimacy.

    Keywords: Samanids, Defensive Strategy, Al-Buwayh, Abbasid caliphate, Subordinate Kings
  • نسرین بیک محمدی، احمد صالحی کاخکی*، محمدابراهیم زارعی

    «نماد شناسی» کوششی برای آگاهی یافتن از رمز و رازهایی است که معمولا به صورت شکل، اشاره، علامت به تصویر کشیده شده اند و ترکیب مفهمومی چندگانه را به همراه دارد؛ درواقع «نماد» زبان پنهان و نشانه های متنوع از: نجوم، مذهب، طلسم و جادو، وقایع مختلف، باورهای عامیانه را با خود به همراه دارد. این نشانه ها می تواند به تنهایی و یا پیوسته در کنار هم قرار گرفته و مفهوم چندگانه را بازگو کنند. «سفال» یکی از مهم ترین آثار هنری سده های نخستین دوران اسلامی، حاوی نمادهای بسیاری، از جمله «گاو» است که می توان مفاهیم پنهان بسیاری از آن ریشه یابی کرد. هدف از پژوهش پیش رو، نمادشناسی مضمون نقش گاو با مد نظر داشتن اوضاع اجتماعی، مذهبی و عقاید و باورهای مردم سده های نخستین اسلامی با واکاوی اسناد تاریخی است؛ از این رو، در پی منشایابی نماد گاو، پرسش پیش رو مطرح می شود؛ منشا مفاهیم نقش گاو برروی سفالینه های نیشابور چیست؟ بر این اساس، مفروض است که منشا مفاهیم نقش گاو سفالینه های نیشابور ریشه در باورهای عامیانه مرتبط با مفاهیم نجومی، مذهبی و جشن بوده است. روش پژوهش، با رویکرد تاریخی-تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای انجام گرفت؛ در روند انجام پژوهش، ابتدا اقدام به جمع آوری نمونه های آماری از موزه ها، و طراحی نقوش با نرم افزار «کورل دراو» شد؛ و در ادامه به مطالعات کتابخانه ای در جهت منشایابی مضمون گاو در اسناد تاریخی پرداخته شده است. دستاورد مطالعه نماد گاو و ریشه یابی مفهوم آن در سفالینه های نیشابور، گویای آن است که، با توجه به نقش پر اهمیت گاو در معیشت مردم در ادوار مختلف تاریخی و استفاده های فراوانی همانند: گوشت، لبنیات، پوست، شخم زدن زمین و بارکشی، می توان نمادهایی چون: قدرت و نیرومندی، باروری و حاصلخیزی را متصور شد، که این نماد از دوران پیش ازتاریخ تا دوران اسلامی در آثار مختلف هنری قابل پیگیری است و دارای مفاهیم مشترکی هستند؛ هم چنین علاوه بر مفهوم ذکر شده ، نمادهای دیگری ازجمله: ترکیب گاو با انسان، ترکیب گاو با پرنده، در سفالینه های نیشابور دارای مفاهیم نجومی و مذهبی هستند و منشا آن ها مختص عقاید و باورهای مردم دوران اسلامی بوده است.

    کلید واژگان: نماد, سامانیان, سفال, نیشابور, گاو, نجوم, مذهبی, جشن
    Nasrin Beik Mohammadi, Ahmad Salehi Kakhki *, MohammadEbrahim Zaree

    "Symbol"is a collection of signs, indications, and words that denote a higher meaning and concept than its appearance. In other words, symbols are used to express concepts that roots of many of them can be found in the history of predecessors and myths. Artwork is one of the most suitable platforms for the emergence of the symbol. In the meantime,"pottery"is one of the most important art works in early Islamic centuries, which it contains many symbols among the"cows", and can be traced its implications in the myths of historical and Islamic periods. The aim of this study, semiotics of cow with regard to social conditions, religious and the idea and beliefs of the people of the early Islamic centuries through analysis of historical documents. Hence, following the semiotics of cow, the following question is raised: What is the origin of the cow symbol on the Neyshabur pottery? The research method is historical-analytical and based on library studies. In the process of research, we first began to collect statistical samples from museums, designing motifs with CorelDraw software; and in the following, library studies have been conducted to identify the subject matter of the cow in historical documents. The achievement of studying the cow symbol and its conception in the pottery of Neyshabur suggests that, considering the importance of cow in livelihoods of people in different historical periods and using of: meat, skin, milk, fats (for domestic heating and cooking) along with its efficiency in portage and plowing, can be imagen such icons as: power and strength, fertility and fecundity, which these symbols can be traced from prehistoric times to the aforementioned period in different artistic works and have common concepts. In addition to the above mentioned concept, other symbols, such as the combination of cattle with humans, the composition of cows with birds, are found in Neyshabur's pottery with astronomical and religious concepts and their origin is specific to Islamic beliefs.

    Keywords: Symbol, Pottery, Neyshabur, Cow, Astronomy
  • محمدامین سعادت مهر*، حسین کوهستانی اندرزی، حسن هاشمی زرج آباد، زهره جوزی

    پس از کشته شدن «احمدبن اسماعیل» (295-301 ه‍.ق.)، هم زمان «اسحاق بن احمد»، بزرگ خاندان «سامانی» و «نصربن احمد» (301-331 ه‍.ق.)، فرزند خردسال «امیراحمد» به ادعای امارت برخاستند که درنهایت به نزاع و پیروزی نصر خردسال انجامید. از آنجایی که کتب تاریخی مطالب پراکنده و متفاوتی در این باب داشته، علم سکه شناسی می تواند اطلاعات ارزشمندی را برای رفع این تفاقضات در اختیار محققین قرار دهد؛ پس پایه و مبنای اصلی این مقاله را داده های سکه شناختی، به ویژه فلسی شاخص از «امیراسحاق» تشکیل می دهد که نام امیر درگذشته، «اسماعیل بن احمد» (279-295ه‍.ق.) را نیز بر خود جای داده و به تاریخ 301ه‍.ق. در شهر سمرقند به ضرب رسیده است. پرسش های اصلی این پژوهش عبارتنداز: 1. چگونه می توان با استفاده از سکه مسین امیراسحاق (ضرب سمرقند به سال 301ه‍.ق.) بخشی از تاریخ آن عصر را بازسازی نمود؟ 2. نام امیر درگذشته، اسماعیل به چه علت بر این نوع سکه نقر گردیده و در مشروعیت یافتن اسحاق چه نقشی داشته است؟ این مقاله بر آن است تا علاوه بر معرفی این سکه شاخص که برای نخستین بار انجام می گردد، با رویکرد باستان شناسی ادراکی و رهیافت تاریخی به بازسازی و مشخص ساختن علل برخی از حوادث با همراهی داده های سکه شناختی در کنار متون تاریخی بپردازد. برآیند اصلی این پژوهش، مساله مشروعیت یافتن امیراسحاق از جانب خلافت بغداد بود که می توان نتیجه یافت، این سکه در خلال فرآیند مشروعیت یابی امارت اسحاق از جانب خلافت عباسی، به ضرب رسیده و از آنجا که ضرب سکه نشانی از قدرت یافتن محسوب می شده و مشروعیت وی برای امارت نیز در دست اقدام بوده، آوردن نام امیر ماضی بر سکه ها، می توانسته مشروعیت اسحاق را در آن مدت تضمین سازد.

    کلید واژگان: اسحاق بن احمد, سمرقند, سکه شناسی, سامانیان, نصربن احمد
    MuhammadAmin Saadat Mehr *, Hossein Kuhestani Andarzi, Hasan Hashemi, Zohreh Joyzi

    The Beginning of Ishaq Ibn Ahmad Samani's Emirate (301 AH) in Samarqand Based on Numismatics Evidence Abstract After the death of Ahmad ibn Ismail (295-301 AH), at the same time Ishaq ibn Ahmad (301 AH), the great of the Samani family and Nasr ibn Ahmad (301-331 AH), emir Ahmad's young son rose to claim Emirate, which eventually led to the infighting and victory of Nasr. Since historical books have been widely dispersed, coin science can provide researchers with valuable information to address these discrepancies. emir Ishaq is the name of the late emir, also known as Ismail ibn Ahmad (279-295 AH) and dates to 301 AH. He was beaten in Samarqand. The main questions of this study are: 1. How can a part of the history of that era be reconstructed by using the copper coin of emir Ishaq (issued by Samarqand in 301 AH)? 2. emir's name is dead, why has Ismail insisted on this type of coin, and what role did Ishaq have in legitimizing it? In addition to introducing this first coinage index, this paper seeks to reconstruct and identify the causes of some events along with the cognitive cointegration data along with historical texts, using a cognitive archaeological approach and a historical approach. The main result of this study was the issue of legitimizing the Emir of Ishaq from the Baghdad Caliphate, which can be concluded that this coin was minted during the process of legitimizing the Emirate of Ishaq by the Abbasid caliphate, and since the coinage was considered a sign of power. And his legitimacy for the Emirate was also in the offing, bringing the name of the emir down to the coins could guarantee Ishaq's legitimacy at that time. Keywords: Ishaq ibn Ahmad, Samarqand, Numismatics, Samanids, Nasr ibn Ahmad. Keywords: Ishaq ibn Ahmad, Samarqand, Numismatics, Samanids, Nasr ibn Ahmad.

    Keywords: Ishaq ibn Ahmad, Samarkand, Numismatics, Samanids, Nasr ibn Ahmad
  • جواد هروی*

    از نخستین اعزام سپاهیان سامانی به سوی قزوین و ولایات مرکزی در سال 287  تا آخرین کوشش برای بازپس گیری قزوین در سال 335 نیم قرن طول کشید. سلطه بر قزوین به سه سبب صورت گرفت: بهانه مقابله با تعرض قوای علویان؛ حمایت خلیفه عباسی در سرکوب مخالفان سیاسی، مذهبی و توان جنگی امیر اسماعیل سامانی. بر اثر ضعف داخلی، تسلط بر قزوین تنها با تقویت حاکمان دیلمی دست نشانده ممکن بود. سرداران دیلمی در آغاز موجب تثبیت سامانیان در غرب خراسان و رضایت عباسیان شدند، ولی با گذشت اندک زمانی، همچون مدعیان بر سامانیان و در جامه موسسان دولتهای زیاریان و بویهیان سر برآوردند. تقارن میان قدرت یابی دیلمیان و تضعیف سامانیان، سبب ناکامی در استیلا بر قزوین و دیگر نواحی مرکزی ایران بود و دولت سامانیان تا پایان حیات در 395 دیگر بر قزوین دست نیافت. رفتار امیران سامانی با مردم قزوین در تاریخ ایران، نمونه ای از مردمسالاری بوده است. در مقاله حاضر به این سوال پاسخ داده می شود که تسلط پنجاه ساله سامانیان بر قزوین چه تاثیری بر اوضاع این ناحیه داشت؟

    کلید واژگان: قزوین, ری, علویان طبرستان, دیلمیان, سامانیان
    Javad Heravi *

    Samanid had control of Qazvin since 287 A.H. until the last attempt to recapture Qazvin in 335 A.H. They wanted to have control of this region for three purposes:1- As a pretext for confronting the Alawites' forces; 2- to support Caliph Abbasid in suppressing the oppositions 3- the military ability of Ismail Samani. because of the internal vulnerability of the government, it was only possible to strengthen the Daylamites to keep Qazvin under control. In the beginning, they consolidated the Samanids' power in the west of Khorasan and it was satisfying for the Abbasids. But after a short while, they became political-military Samanid's contenders as Ziyarids and Buyids. The coincidence between the Daylamites power and the weakness of the Samanids led to the fall of Qazvin and some other central parts of Iran.  Samanids never recaptured Qazvin until 395 A.H. In this paper we will investigate A half-century of Samanid's Ruling over Qazvin city during which Samanid governed Qazvin democratically.

    Keywords: qazvin, Samanid, Alawites of Tabarestan, Daylamites, Ray city
  • محمدرضا سوقندی*، شهربانو دلبری

    ملامتیان فرقه ای مذهبی بودندکه براساس مکتب تصوف درنیشابور و درعصرحکومت سامانی، مقارن باقرن سوم هجری درسرزمین خراسان ظهورکردند. اساس تفکرآنان به واسطه ی پیوندی که با آیین فتوت داشتند براساس تشویق به کسب و کار حلال و تاکید بر رونق امور اقتصادی و بازار در مقابل عزلت گزینی و خرقه پوشی سایر صوفیان و فرقه های مذهبی زهاد هم عصر و پیش از خود بود.اگر جریان کلی تصوف را دنیاگریزی وبه نوعی کاهلی و دوری ازکسب وکار جدی ورونق اقتصادی بدانیم ، می توان گفت که با ظهور ملامتیه در نیشابور زمینه های مناسبی برای رشد اقتصاد و تجارت در سرزمین خراسان مهیا گردید، بر این اساس هدف اصلی این مقاله واکاوی در تاملات فتیان و متصوفه و آمیخته شدن این دو جریان در نحله ی صوفیانه ی ملامتیه و تاثیر مثبت آنان بر بازار و اقتصاد آن دوره می باشد، روش تحقیق به صورت کتابخانه ای است.

    کلید واژگان: ملامتیه, فتوت, بازارپیشه وران, سامانیان, اقتصادنیشابور
    Mohamadreza Soghandi *, Shahrbanoo Delbari

    Mamatiyya were a muslim mystic group active in 3 and 4 century and in the era of Sassanid rule who lived in Great Khorasan, neyshabur city. The malatiyya because of the belief bond with fotovatism.all of the Malamati values and practices attempt to earn Halal livinghood solvent which leads to boost the economy versus other soffies isolating and other contemporary or before this period sects.Even if we consider Sufism as a form of Islamic mysticism which emphasizes introspection and spiritual closeness with God in which people avoid doing businesses or anything about economical prosperity 1we might declare that by the rise of malamatiyya in neyshabur suitable base for economical growth in Great Khorasan was provided so the main purpose of the dissertation is an analysis on Analyzing sufism and Fatian,s thought as a mystic group and the combination of these two beliefs in malamatia and the positive effects of them on economy during the time mentioned.more over the research methodology chosen is library research.

    Keywords: Malamatiyya, fotovatism, craftsmen market(bazazar) sassanid, neyshabur economy
  • محمد اسکندری نسب*، محمدرضا جوادی یگانه، عباس تقی پور

    در ایران اندیشه ایرانشهری به طور خاص، خود را در دولت ساسانی نشان داد و دولت ساسانی و شاهانی مانند اردشیر و انوشیروان، روح تیوریک و عملی اندیشه و تعریف ایران از امر سیاسی در قالب ایده ایرانشهری شد. با سقوط دولت ساسانی و قدرت گرفتن خلفای اموی و عباسی این اندیشه رو به افول نهاد. در این دوره حکومت های طاهریان، صفاریان از قدرت های خرد شکل گرفته در دل حکومت مرکزی اسلامی، در جدال و رویارویی مداوم با سایر دولت های رقیب ایرانی و در یک بستر متلاطم با مرزهای تثبیت نشده و به شدت در معرض خطر قرار داشت. این دولت ها و سایر حکومت های نیمه مستقل ایرانی در بافت اجتماعی و اندیشه های خاص قرون میانه تشکیل شده و هرکدام از در ضمن پایبندی به دستگاه خلافت مرکزی، روش خاصی برای کسب مشروعیت و پذیرش ملی از طریق انتساب خود به تبار شاهان و خاندان های کهن ایرانی از سنت های ایرانی را در پیش گرفتند و این پژوهش سعی دارد میزان سهم و شیوه دستیابی به فرهنگ ایرانشهری در ساختار دولت، در سلسله های سامانسان و آل بویه را بررسی نماید.

    کلید واژگان: اندیشه ایرانشهری, حکومت های ایرانی نژاد, سامانیان, آل بویه
    Mohamad Eskandari-Nasab *, Mohamad-Reza Javadi-Yegane, Abas Taghipoor

    In Iran, thoughts of Iranshahri, in particular, showed themselves in the Sassanid government, and the Sassanid and Shah's government, like Ardeshir and Anooshirovan, became the theoretical and practical spirit of Iranian thought and definition of politics in the form of the idea of the city. With the collapse of the Sassanid government and the power of the Caliphate of Anawa and Abbasi, this thought declined. In this period, the sovereigns of Taherian and Saffarian of the wisdom powers formed in the center of the Islamic State, were in constant struggle with other rival Iranian states and in a context of unrestricted and highly unrestricted borders. Had These states and other semi-independent Iranian governments are formed in the context of the social fabric and the special thoughts of the Middle Ages, and each of them, while adhering to the central caliphate system, is a special way of gaining legitimacy and national acceptance through the assignment of the ancient kings and ancient clans of Iran They have tried to study Iranian traditions and this research attempts to examine the extent of the contribution and manner of achieving the Iranian culture in the structure of government in the Samanian and Al-Bouyeh.

    Keywords: thoughts of Iranshahri, Samanian, Al Boyah
  • ابراهیم رایگانی، محمد امین سعادت مهر*

    سال 301ق را باید سال پرمخاطره ای برای سامانیان دانست؛ زیرا پس از کشته شدن احمد بن اسماعیل (295-301ق)، هم زمان اسحاق بن احمد (301ق)، بزرگ خاندان سامانی و نصر بن احمد (301-331ق)، فرزند خردسال امیراحمد، به ادعای امارت برخاستند که درنهایت به نزاع و پیروزی نصر خردسال انجامید. ازآنجایی که مطالب کتب تاریخی در این باره پراکنده و متفاوت است، علم سکه شناسی می تواند اطلاعات ارزشمندی را در اختیار پژوهشگران قراردهد؛ پس پایه و مایه اصلی این مقاله را   داده های سکه شناختی، به ویژه دو سکه شاخص از امیرنصر تشکیل می دهد که به تاریخ 301ق در شهر سمرقند ضرب شده اند. این مقاله بر آن است تا علاوه بر معرفی این سکه های شاخص، به بازسازی و تعیین علل برخی از حوادث با همراهی داده های سکه شناختی در کنار متون تاریخی بپردازد؛ درنتیجه مجهولات مهمی نظیر هدف از ضرب این مسکوکات، ضارب سکه ها و نگاه دستگاه خلافت عباسی را به مدعیان روشن، و معلوم می کند که هدف از ضرب این سکه ها نشان دادن تثبیت قدرت نصر بر قلمرو سامانیان، به ویژه سمرقند بوده است؛ به احتمال، این مسکوکات را فاتح سمرقند، حمویه بن علی یا کارگزار تازه سمرقند، عمر بن نصر بن محمد بن اسماعیل (یا پسری از عمرو بن نصر بن احمد) ضرب کرده است و آخر اینکه خلیفه در ابتدا اسحاق را بر نصر ارجح دانسته و حکومت وی را تایید کرده است.

    کلید واژگان: سکه شناسی, سامانیان, سمرقند, نصر بن احمد, اسحاق بن احمد
    Ebrahim Raiygani, Mohammad Amin sAdat Mehr *

    The year 301 AH (913/4 AD) should be considered a dangerous year for the Samanids. Because, after Ahmad-ibn Ismail (295-301 AH) was murdered, a conflict and subsequently a battle happened between his eight-years-old  son, Nasr-ibn Ahmad and his uncle Ishāq -ibn Ahmad who was, at that time, the doyen of Samanids, to take the throne which finally led to the victory of the little Nasr. Due to the dispersion and variety of the content of historical books, numismatics seem to be able to provide the researchers with valuable information. Therefore, the numismatic data especially what has gotten of two indicative coins of Nasr II, minted in 301 AH in Samarkand, is the main source of the present study. In addition to introducing the mentioned coins, it has been tried in present paper to analyze the causes of some of the events of this period using numismatic data and information has gathered out of historical texts. The attempts have been made to clarify some unknown matters such as the purposes were behind the minting of the coins, the one who had the coins being minted and the opinion of the Abbasid Caliphate on power claimers, and to make it clear that the coinage purpose was to indicate the consolidation of Nasr's power over the territory of the Samanids, particularly Samarkand. The results show that the coins had been likely minted by Hamooyat-ibn Ali (the conqueror of Samarkand), or by Omar-ibn Nasr-ibn Muhammad-ibn Ismail or even by one of ’Amr-ibn Nasr-ibn Ahmad’s son (the new governor of Samarkand), and finally the Caliph preferred initially Isaac to Nasr and confirmed his government.

    Keywords: Numismatics, The Samanids, Samarkand, Nasr ibn Ahmad, Ishāq ibn Ahmad
  • کارکرد نظام امارت در احیای هویت ایرانی در دوره ی اسلامی(سده سوم تا پنجم ه.ق)
    علی سلیمانی *

    شکل گیری و تکوین نظام امارت و عملکرد آن در تاریخ ایران دوره اسلامی از جایگاه و اهمیت بسزایی برخوردار می باشد. نظام امارت به مثابه ی ساختاری سیاسی در سده های میانه و در عصری که هویت ایرانی دچار بحران شده بود، باعث احیا و تداوم هویت ایرانی گردید. در این جهت، نظر به نقش و جایگاه نظام امارت در پیوستگی و استمرار هویت ایرانی، نوشتار حاضر سعی در پاسخگویی به این سوال مهم دارد که نظام امارت به عنوان نماد نظام سیاسی و میان پرده ی تاریخی جامعه ایران در سده های سوم تا پنجم ه.ق، باتکیه بر کدام کار ویژه ها مبادرت به احیا و تقویت هویت ایرانی نمودند؟ نتایج حاصل از این مقاله که با رویکرد توصیفی-تحلیلی معمول در پژوهش های تاریخی انجام گرفته، بیانگر آن است که نظام های امارتی همچون سامانیان، غزنویان و آل بویه، با بهره گیری از عوامل و اشتراکات تاریخی و فرهنگی، و نیز در پرتو دین اسلام در احیای هویت ایرانی اهتمام ورزیده و بدین ترتیب هویت ایرانی را در سایه ی نظام امارت و در بستر فرهنگ و جامعه ایرانی در دوران اسلامی استمرار بخشیدند.

    کلید واژگان: امارت, هویت, سامانیان, آل بویه, غزنویان
    The function of the Emirate system in restoring Iranian identity in the Islamic era (third to fifth centuries
    Ali Soleimani *

    The formation and development of the emirate system and its functioning in the history of Iran is of Islamic significance. The system of emirates as a political structure in the Middle Ages and in an era in which the Iranian identity was in crisis has led to the revival and continuation of Iranian identity. In this regard, considering the role and position of the Emirate system in the continuity and continuity of Iranian identity, this paper tries to answer this important question: the Emirate system as a symbol of the political system and the historical interlude of Iranian society in the third to fifth centuries What kind of special efforts did they revitalize and strengthen the Iranian identity? The results of this paper, which have been carried out with the usual descriptive-analytic approach in historical research, suggest that Emirati systems such as Samanids, Ghaznavids and Albayeh, utilizing historical and cultural factors as well as in the light of Islam in restoring identity The Iranian people have been struggling to persuade the Iranian identity in the shadow of the Emirate system and in the context of Iranian culture and society during Islamic period.

    Keywords: Emirate, Identity, Samanids, Albuya, Ghaznavids
  • جهانبخش ثواقب*، اکرم کرمعلی

    پس از استیلای اعراب در خراسان و ماوراءالنهر و سایر قلمرو سرزمین ایران، جنبش های آزادی خواهی و استقلال طلبی رواج پیدا کرد. این جنبش ها منجر به پیدایش دولت های ملی طاهریان، صفاریان و سامانیان شد. در تحکیم استقلال دولت های مذکور زبان فارسی نقش ویژه ای داشت. سامانیان از جمله حکومت هایی بودند که در راستای زنده کردن سنت های باستانی به ادبیات پارسی توجه نشان دادند و ثمرات خوبی بر جای گذاشتند که شاهنامه حکیم توس نمونه ای از آن است. در این مقاله به روش کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی، راهبرد فرهنگی سامانیان و نگرش به دوره باستان در ادبیات آن دوران بررسی می شود. یافته پژوهش نشان می دهد که سامانیان بسترهای لازم را برای رویکرد به باستانگرایی در عرصه ادبیات و فرهنگ را در زمانه خویش فراهم کردند.

    کلید واژگان: باستان گرایی, سامانیان, ادبیات, فرهنگ, شاهنامه
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال