جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "آفرینش" در نشریات گروه "ادبیات و زبان ها"
تکرار جستجوی کلیدواژه «آفرینش» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
فرینش یکی از اساسی ترین موضوعات هر دینی به شمار می رود که نمایانگر بخش مهمی از جهانبینی پیروان آن است. گاهان بخشی از اوستاست که نسبت به سایر بخش ها بیشتر به چگونگی آفرینش پرداخته به طوری که می توان گفت آفرینش یکی از مضامین مهم گاهانی به شمار می رود. با توجه به این که آفرینش در دین زردشتی بیشتر از منظر اسطوره شناسی بررسی شده است ضروری به نظر می رسد که دیدگاه گاهان نیز در این مورد روشن شود. در گاهان برای بیان چگونگی آفرینش از اصطلاحاتی چون زاییدن، آفریدن و ساختن استفاده می شود که هر کدام در جای خود نگاه متفاوتی به آفرینش را می رساند. به منظور روشن ساختن چگونگی رخداد آفرینش در گاهان، در مقاله حاضر مفهوم آفرینش با توجه به سه واژه نام برده بررسی شده و با مقایسه کاربرد آنها نتیجه گیری می شود که در گاهان باور به وجود سه مرحله مختلف از آفرینش دیده می شود که با زایش آغاز و سپس ملزومات آن بخشیده و در نهایت اجزای آن ساخته می شده است و زایش آغازین که با اصطلاح «هستی نخستین» عنوان می شود فقط منحصر به اورمزد بوده است. این نگرش دیدگاهی عرفانی را به مقوله آفرینش نشان می دهد.کلید واژگان: گاهان, آفرینش, اهورامزدا, هستی نخستین, تجلیZabanshenakht, Volume:14 Issue: 2, 2024, PP 209 -225The most important concept of religions is “creation” which can shows the most important part of their followers' worldview. Gāhān is a part of Avesta which considers creation more than other part, such a way that, it can be said creation is the main contents of Gāhān. As regards that creation has been studied from the perspective of mythology. So it seems important to display Gāhān approach to creation. Expressions such as “generating”, “creating” and “constructing” were used to express the quality of creation and each of them had a special view of the creation in different conditions. In order to clarify creation quality in Gāhān, in this paper the "creation" concept will be studied according to these three words and, by comparing their application it will be deduced that there was a belief in the existence of three different stages of creation that started with “generating” then its requirements were donated and finally its components were constructed and the first generating was called as “primal existence” and it belonged only to Ohrmazd. Such an attitude shows a mystical view of creation.Keywords: Gāhān, Creation, Ahurāmazdā, primal existence, manifestation
-
موضوع نخستین انسان و چگونگی آفرینش آن همواره از مباحث فکری ملل و اقوام مختلف بوده و در باورها و اساطیر آنان بازتاب گسترده داشته است. در اساطیر ایرانی اگرچه گزارش های گوناگونی در طول تاریخ چندهزارساله آن مطرح شده اما در غالب متون فارسی میانه زردشتی این نسبت را به کیومرث داده اند. گاه چهره های دیگری نظیر منو، جم و جمیگ، مشی و مشیانه، هوشنگ و تهمورث نیز در این باره پیشنهاد شده اند. بررسی گزارش های فارسی میانه زردشتی که معمولا برگرفته از کتاب اوستا و سنت دین زردشتی است و کتابت آنها غالبا متعلق به اواخر عهد ساسانی و اوایل دوران اسلامی است کیومرث را به عنوان به عنوان نخستین انسان معرفی کرده و مشی و مشیانه را از نطفه کیومرث دانسته اند. این موضوع در مروری به متون مزبور نشان می دهد که متفکرین و اسطوره پردازان ایرانی در اواخر عصر ساسانی در باره نخستین انسان و خاستگاه آن همدادستان شده اند.
کلید واژگان: آفرینش, فارسی میانه, اسطوره, بندهش, روایت پهلویThe subject of the first man and how he was created has always been one of the intellectual topics of different nations and tribes and has been widely reflected in their beliefs and myths. In Iranian mythology, although there have been various reports throughout its several thousand years of history, most of the Middle Persian texts of Zoroastrianism have given this relation to Gayomarth. Sometimes other figures such as Manu,, Jam and Jamig, Mashi and Mashiane, Houshang and Tahmorath have also been suggested in this regard. Examining Middle Zoroastrian Persian reports, which are usually taken from the Avesta book and Zoroastrian religious tradition, and their writings mostly belong to the end of the Sassanid era and the beginning of the Islamic era, introduced Gayomarth as the first human and considered Mashi and Mashiane to be the offspring of Gayomarth. This topic, in a review of the aforementioned texts, shows that Iranian thinkers and mythologists at the end of the Sassanid era agreed about the first man and his origin.
Keywords: creation, middle Persian, mythology, Bundahishn, Pahlavi Ravayat -
اسطوره، یادگار اقوامی است که دارای تمدن و فرهنگی دیرینه اند؛ در این جستار، تلاش کرده ایم تا خصایص و ویژگی زمین را در میان ملل ایران باستان که از آن به عنوان سپندارمذ یاد می کنند، بر بنیاد اسطوره ای آن و با توجه ویژه به بازآمد کهن الگوها، بررسی و تحلیل کرده و با داستان های حماسی از جمله شاهنامه و کتاب گرشاسپنامه مورد تطبیق قرار دهیم. زمین، مادری است که نه تنها در میان ملت های ایرانی بلکه اکثر ملل، نماد «مادر هستی» است و از ابتدا در اذهان، دارای روح و روان بوده است؛ مادری که هیچ گاه دست از زایش و پویش بر نمی دارد؛ زمین، زنده و پویاست و از چنان تقدسی برخوردار است که هرمزد (پروردگار) بعد از آفرینش آسمان، زمین را خلق کرد. زمین به عنوان مام هستی در خود، یلانی چون رستم، سهراب، سیاوش و... می پروراند و دست از زایش بر نمی دارد تا بار دیگر نطفه ی چنین کسانی را در وجود انسان های وارسته و عادل نمایان سازد.
کلید واژگان: شاهنامه, گرشاسپنامه, آفرینش, سپندارمذ, خصایص زمینA myth is a memory of peoples who have ancient civilization and culture; In this essay, we have tried to investigate and analyze the characteristics of the earth among the nations of ancient Iran, who refer to it as Sepandarmaz, based on its mythological basis and with special attention to the return of archetypes, and with the stories Let's compare epics such as Shahnameh and Garshaspnameh book. The earth is a mother who is not only among the Iranian nations, but also the majority of the nations, the symbol of the "mother of existence" and has had a soul and soul in the minds since the beginning; A mother who never stops giving birth and moving; The earth is alive and dynamic and has such holiness that Hormazd (God) created the earth after creating the sky. The earth, as the mother of existence in itself, nurtures snakes like Rostam, Sohrab, Siavash, etc. and does not stop giving birth to once again show the seed of such people in the existence of pious and righteous people.
Keywords: Shahnameh, Gershaspnameh, Afarinesh, Sepandarmaz, Khasais Zemin -
عجایب نامه ها از جمله آثاری به شمار می آیند، که به توصیف شگفتی های جهان و موضوعاتی ظاهرا وهمی می پردازد. این مطالعه درصدد بررسی موضوع آفرینش و کیفیت آن در عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات طوسی برآمده است تا از خلال این موضوع، به رایج ترین تلقی های زمانه طوسی (قرن ششم هجری) درباره مصادیقی چون آفرینش، دست یابد و این امکان را مورد بررسی قرار دهد که آیا طوسی در طرح نظرات در این اثر، براساس ساختار مشخصی پیش رفته است یا خیر! در این پژوهش، روش توصیفی- تحلیلی، به کار رفته است. در مرحله ابتدایی با توجه به گوناگونی آراء در اثر مزبور، ابتدا به طبقه بندی گرایش های فکری پرداخته شده و سپس آراء حکما و فلاسفه، متشرعان، متکلمان و... با محوریت موضوع آفرینش به تفکیک منعکس گردیده است. طوسی تلاش می کند، با توجه به حساسیت های زمانه، نوعی از توازن را در ارایه آراء برقرار سازد؛ اما در عین حال، تاکید بیشتری بر آراء متشرعان دارد. وی علیرغم بهره بردن از چارچوب استدلالی متکلمان و منابع دانشی حکما تلاشی در جهت اعتباربخشی به جایگاه این گروه ها، صورت نمی دهد. نمودار ساختاری نظرات طوسی در موضوع آفرینش براساس ماده، مراتب (مدت) و وسایط تنظیم شده است و نتیجه آن عالم امکان است که دوگانه انسان و روح، مظهر تجلی آن به شمار می آید.
کلید واژگان: عجایب نامه, طوسی, آفرینش, متشرعان, حکماWonder letters are the works, which describes the wonders of the world and apparently illusory topics. A range of different sciences such as, geography, astronomy, philosophy has come together along with relatively folk beliefs. The authors of the present study seek to investigate the subject of creation and its quality in Toosi's Ajayeb al Makhlooghat and Gharayeb al Mojoodat, to get the most popular perceptions of the Toosi's time about the examples such as, existence and creation through this issue and consider this possibility that whether Toosi in the design of these ideas in this work,proceeds based on certain structure or not!The authors of these study have been used the descriptive analytical method, in the initial stage due to the diversity of the opinions in the aforesaid work, first they have categorized intellectual tendencies and then with the focus on the subject of creation, reflect saparatly the opinions of the wise men, philosophers, legislators, theologians, Dahrion(naturalists) and according to the investigations obtained, Toosi tries to set a kind of equation in the presenting of opinions, but at the same time has more emphasis on the opinions of legislators. He benefits from the argumetative framework of the theologians and the knowledge resources of the wise men but does not try, in order to validate these groups. The structural diagram of Toosi ideas adjusted in the subject of creation based on the matter,rank,modes and the conclusion of that is the world of possibility which duality of man and soul is its manifestation.
Keywords: wonder lettets, Toosi, Creation, legislators, sages -
برداشت های اسطوره ای از آفرینش، منعکس کننده ذهنیت انسان از هستی و خلقت است که اغلب، هدف از آن ها رفع ابهام از مرحله پیش از آفرینش و خود آفرینش است. کریستین بوبن در آثار ادبی عرفانی خود گاه با زبانی توصیفی، گاه ادبی و استعاری، به هستان شناسی آفرینش پرداخته است. بینش او به نظام هستی، تشابه قابل توجهی با آراء سهروردی پیرامون «انوار قاهره» و «انوار مدبره» دارد؛ بوبن نیز عواملی ماورایی همچون نور الهی و فرشتگان را در کنار عوامل دیگر، موثر در خلقت طبیعت و مدیریت آن ها می بیند. هدف از این جستار با رویکرد تحلیلی تطبیقی بازخوانی عمقی تر آثار ادبی عرفانی بوبن و شناخت بهتر جهان بینی او در تطبیق با فلسفه اشراقی سهروردی است. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که کریستین بوبن با نوعی خودآگاهی اشراقی و با نگاهی بوطیقایی عرفانی، اسطوره آفرینش را در تداوم همیشگی با «وجه خدا» و یا به عبارت ما، مصداق بارز «کل یوم هو فی شان» می بیند. در آثار وی این اسطوره، زایشی زنجیروار و جاویدان از «هستی» را در ارتباط نزدیک با ابدیتی نورانی ترسیم می کند. بوبن همانند سهروردی نور را مبنای وجود و عامل تداوم آن می بیند، که از نظر ما نوعی نگاه شبه اشراقی است.
کلید واژگان: آفرینش, اسطوره, سهروردی, کریستین بوبن, هستان شناسیMythological views about creation describe the way man thinks about existence and creation; they often try to remove the ambiguity from the stage before creation and creation. In his literary-mystical works, Christian Bobin has dealt with the ontology of creation, sometimes in a descriptive way, and sometimes with a literary and metaphorical language. His views on the system of existence are significantly similar to Suhrawardi's views on the “controlling lights” (al-anwar al-ghahirah) and “managing lights” (al-anwar al-mudabbirah). Bobin also considers transcendental factors such as divine light and angels, along other factors, to be effective in the creation and guidance of Nature. The present article tries to deeply read Boban's literary-mystical works and to better understand his worldview in accordance with Suhrawardi's philosophy of illumination (ishrāq). The result of the research indicates that Christian Bobin, based on a kind of illuminational self-knowledge and with a poetic-mystical appraoch, believes the myth of creation is in a continuous and permanent relationship with the "face of God". His view is similar to the Quranic view that every day God is engaged in some work (Kulla Yawmin Huwa Fī Shanin, Quran: 55:29). In his works, the myth of creation refers to a chain-like and eternal birth of "being" which is associated with luminous eternity. Like Suhrawardi, Bobin sees light as the basis of "being" and the cause of its continuity; his view is a kind of quasi-illuminational view.
Keywords: Ontology, the Myth of Creation, Light, Christian Bobin, Suhrawardi -
خاک نماد سردی و تجدید حیات است؛ مردگان به زیرخاک می روند تا تجدید حیات کرده و به صورتی نو ظاهر شوند، به تعبیری زمین، مادر هستی و خاک بستری برای باروری و حیات بشر است. سنایی غزنوی به شهادت شمار زیادی از ابیات دیوان و نیز مثنوی حدیقه اش با فرهنگ باستانی ایران به خوبی آشنایی داشته وعناصر و مضامین اساطیری در شعر او نمودهای مختلفی دارد. این جستار با روش توصیفی تحلیلی محتوا، بر آن است تا رد پای اساطیری مام خاک را در شواهدی از آثار سنایی غزنوی بررسی کند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که سنایی به خوبی توانسته است با بهره گیری از سرچشمه غنی اساطیر ایرانی و فرهنگ اسلامی، اسطوره حیات و آفرینش از خاک را در آثارش نشان دهد؛ همچنین وی به ارتباط، تضاد و وحدت عناصر چهارگانه از جمله خاک با عناصر دیگر و مزاج آن ها آگاهی کامل داشته است.
کلید واژگان: اسطوره, سنایی, خاک, عناصر چهارگانه, آفرینشEarth is the symbol of coldness and renewal, the dead go underground to renew and reappear in a new form; in other words, the earth is the mother of the universe and the soil is a ground for fertility and human life. According to many verses of his poetry Divan as well as his Masnavi Hadiqat al Haqiqa, Sanai Ghaznavi is well acquainted with the ancient culture of Iran; the mythological themes are reflected in his poetry. By using descriptive-analytical method, the present article intends to examine the mythological themes related to earth in the works of Sanai Ghaznavi. The results show that Sanai, relying on rich sources of Iranian mythology and Islamic culture, has well illustrated the myths of life and creation from the earth in his works; also, he was also fully aware of the relationship of the four elements, including soil, with other elements and with the four temperaments.
Keywords: Myth, Sanai Ghaznavi, soil, Four Temperaments, creation -
پاراتوپی ادبی ما را به سوی جایگاه اثر ادبی و رابطهی نویسنده آن با ادبیات سوق می دهد. پاراتوپی بخشی از یک فرایند خلاق است. در نتیجه، خالق بهصورت شخصی ظاهر می شود که جایی ندارد و باید از طریق این عدم امکان انتساب خود به یک مکان واقعی، قلمرو کار خود را بسازد. در این مقاله، ما به چستر هایمس و پیروان آفریقایی او، به ویژه مونگو بتی، سیمون نجامی و بولیا بانگا خواهیم پرداخت. هایمس یک داستاننویس جنایی آمریکایی است. نویسندگان آفریقایی از او پیروی و رمانهایی در این ژانر تولید میکنند. پاراتوپی دوگانهی مکانی و هویتی محرک واقعی در خلق ادبیات آنها بود. این مقاله نشان میدهد پاراتوپی تعلقی متناقض است که فرآیند آفرینش را امکانپذیر میکند. ما به این نتیجه میرسیم که آن را بهمثابهی اهرم آفرینش ادبی یا اصل محرک تولیدات ادبی از نظر Maingueneau باید مطرح کرد.
کلید واژگان: آفرینش, سرگردانی, فضا, تبعید, هویت, مکان, پاراتوپی, سفرLa paratopie littéraire conduit à s’interroger sur le statut même de l’œuvre littéraire et sur la relation de son auteur à la littérature. La paratopie s’intègre à un processus créateur. De ce fait, le créateur apparaît comme quelqu’un qui n’a pas de lieu et qui doit construire le territoire de son œuvre à travers cette impossibilité de s’assigner une véritable place. Nous nous intéresserons, dans la présente réflexion, à Chester Himes et à ses continuateurs africains notamment Mongo Beti, Simon Njami et Bolya Baenga. Himes est un écrivain américain de romans policiers. Il a inspiré ces écrivains africains qui l’ont suivi pour produire à leur tour des romans dans ce genre. Leur double paratopie spatiale et identitaire a été un véritable stimulus dans leur création littéraire. Cet article vise à montrer que la paratopie est une appartenance paradoxale qui rend possible tout processus de création. Nous arrivons à la conclusion qu’elle est posée comme le levier même de la création littéraire ou si l’on veut comme le principe moteur des productions littéraires selon Maingueneau.
Keywords: Création, errance, espace, Exil, Identité, Lieu, Paratopie, voyage -
انشا آفرینشی دوباره / «بررسی شیوه های انشا نویسی وراهبردهای آن»
انشا پدر ادبیات است ودر شجره نامه ی زبان فارسی ، ریشه ی این درخت پرشاخ وبرگ است ، بنابراین نچه به این درخت گستردگی و حجم می دهد همانا استفاده ی خدادای از نیروی تفکر وخلاق انسانی است .
زبان شیوا وپرترنم زبان فارسی لیاقت این رادارد که با روحی لطیف وفکری سلیس بتوانیم واج هایی پرطنین زبان فارسی را ابتدا به وسیله ی فکرکردن و سپس نوشتن ودر مرحله ی آخر خواندن به صدادر آوریم ؛ باشد که در لفظ قیمتی را به بهای اندک از دست ندهیم .نگارنده در نظر دارد دراین جستار ،هداف نوشتاری انشار ا مورد بررسی قرار داده وبرخی سرمشق های ترسیمی برای دانش پژوهان را معرفی نماید.کلید واژگان: انشاء, خلاقیت, نوشتار, آفرینش, راهبردها -
اسطوره از کهن ترین و مهم ترین ساخته های ذهن بشر است که بنا به اهمیت و تاثیر فوق العاده اش، از دایره ساخته بودن فراتر رفته و خود مبدل به سازنده زندگانی بشر شده است. اسطوره، روایتی نمادین از هستی است که به مسایل کلان و بنیادین از قبیل پیدایش جهان و اجزایش و سرانجام جهان می پردازد و به رغم نبود پشتوانه تاریخی و علمی، برای علاقه مندان حقیقتی قدسی، والا و قطعی است. یکی از مهم ترین روایت های اساطیری در همه اقوام و ملل، کیفیت پیدایش مردم است. این اسطوره در میان اغلب اقوام و ملل، با وجود تفاوت های فکری، فرهنگی و دینی شان، شباهت ها و اشتراکات بسیار دارد، از جمله آفرینش مردم در نظام اساطیری آریایی و به ویژه ایرانی، شباهت های بسیار با روایت آفرینش مردم در میان سامی نژادان دارد که برخی تجلیات آن را در دو دین یهود و اسلام می توان مشاهده کرد. در این مقاله به روش تحلیلی توصیفی و بر اساس روایت های موجود در منابع ایرانی و سامی به بررسی تطبیقی اسطوره آفرینش مردم در این دو نظام اساطیری پرداخته ایم. این بررسی نشانگر شباهت هایی چشمگیر در آفرینش مردم در این دو نظام متفاوت است؛ به ویژه در گیاه واره انگاشتن انسان نخستین و از خاک دانستن منشا او. این شباهت ها گاه ناشی از تاثیر و تاثر طبیعی اساطیر است و گاه نیز از باورهای بنیادین و مشترک بشر که حاصل مشترکات تجارب زیستی انسان ها است، ناشی می شود.کلید واژگان: اسطوره, آفرینش, مردم, اساطیر ایرانی, اساطیر سامیAbu al-'Ala Ma'ari and Omar Khayyam are prominent poets of Arabic and Persian languages and literatures, and the intellectual similarities between these two famous poets has been the subject of much research. In the present article, the influence of philosophy, poetry and mythology on the uncommon lifestyles of Abu al-'Ala Ma'ari and Omar Khayyam has been discussed. By using analytical-comparative method, it is tried to answer the following questions: Given the many similarities between Abu al-'Ala Ma'ari and Omar Khayyam, why did they choose a completely different lifestyle? Can it be said that this difference is the result of their different perceptions of the same intellectual origins? Attempts have also been made to examine the origins of Abu al-'Ala Ma'ari’s pessimism and Omar Khayyam’s optimism based on the views of Plato and Cassirer. The results show that despite the many similarities between the two poets, Abu al-'Ala Ma'ari’s pessimism and his unhappy lifestyle stem from his poetic identity and mythological views; while Omar Khayyam’s optimism and his happy lifestyle are rooted in his philosophical outlook.Keywords: philosophy, Myth, Abu al-'Ala Ma'ari, Omar Khayyam, Ernst Cassirer
-
یکی از معانی واژه «عطسه» در زبان و ادبیات فارسی «فرزند و نتیجه مشابه با نمونه اصلی» است. پژوهش حاضر در صدد یافتن پاسخی برای این پرسش است که «چه ارتباطی بین عطسه، زایایی و تولیدمثل وجود دارد؟». تصاویری که بر پایه پیوندی مجهول بین عطسه و مفهوم زایایی شکل گرفتهاند، در زبان ها و فرهنگ های ملل دیگر نیز یافت میشوند. ریشه یابی این تصاویر در اسطوره های مربوط به آفرینش و زایایی، همچنین معجزات و کراماتی که بهنوعی با این مساله در ارتباط اند، توجه ما را به این نکته جلب میکند که «عطسه» مانند تصاویر دیگری چون «پاشیدن بزاق» و «دمیدن»، یکی از تصاویر رایج انتقال روح در اساطیر دنیای باستان و متون یهودی، مسیحی و اسلامی است که به ادبیات فارسی راه یافته است.
کلید واژگان: عطسه, آفرینش, روح, اسطوره, بزاق, دمیدن, زایاییIntroductionReading the works of some Persian poets and writers such as Khaqani, Nezami, Beihaqi, etc. we face a rare usage of the word "sneezing" (عطسه) in a particular sense which is related to the concepts of reproduction and father son ralationship. In the explanatory notes on these works there is no comprehensive explanation elaborating on the reason for the poet or the writer’s usage of the word "sneezing" in this sense. Most of the scholars refered to some Islamic mtyhs but none of the myths make the relationship between sneezing and reproduction clear enough. The fact that the word is used in the same sense in English and French idioms and expressions (both comparing a child who looks exactly like his father to the father’s spit), raises the question as to whether there is any ancient myth which can be considered as the origin of this particuar usage of "sneezing" in different languages? According to the studies of Horn (2004) and Gadalla (2018), who traced respectively the origin of the English and French idioms, the ralationship between Sneezing and reproduction has its roots in an ancient Egyptian myth. The goal of this study is to show how the ancient myth has transformed to appear as a metaphor in Persian literature.
Theoritical FrameworkAs Horn (2004), Gadalla (2018) and Frayer (2013) showed separatedly in their studies, the relationship between sneezing and fertility can be traced in different languages and cultures. Horn (2004) showed its examples in Italian, German, Portuguese, Greek, etc. He believed that it had originated from an ancient Egyptian myth according to which the God "Shu" begot his heir by sneezing and that is why his son was called "Tefnut" meaning "sneeze". The results of Gadalla's studies on the origin of the French expression corroborates this assumption. Frayer (2013) explained that saliva played a significant role in many ancient myths depicting the scene of the very first creation. As he put it in his article, saliva, just like dust and clay, was an essential component of the creation. In this respect, breath, spit as well as sneeze are three main images of creation and reproduction in myths since all the three contain saliva. In each language and culture, one of these three images dominated the other two. In ancient Greece, sneezing was considered sacred and divine. Aristotle believed that sneezing is related to soul as it comes out from head where soul is located in. Some African, American, Asian, and European superstitions stemmed from the belief that there is a relationship between sneezing and soul too. In Christian culture, the image of spitting was repeated in myths and the stories of the wonderworks of Jesus. In Islamic culture, although breath is the dominant image in creation scenes since according to The Holy Quran, God breathed out his soul to give life to Adam sneezing is considered sacred as well. It is believed that Adam sneezed following God's breath. It is also believed that cat was born when lion sneezed in Noah's ark, so there is a hint of relationship between sneeze, soul and creation/reproduction in Islamic culture, too. This relationship is highlighted particularely in Khagani's odes in 12th century. He repeatedely used "sneeze" as a metaphor for "child", "outcome" or "concequence" in his works.
MethodIn this study, it was tried to find what the Persian metaphors using the image of "sneezing" to indicate "reproduction" have in common with the other idioms and expressions using the related images in the same way in other languages. Horn (2004) and Gadalla's (2018) studies had already brought it in light that such images have the same origin. Frayer showed also how the original metaphor showing parent's saliva as the ressource of reproductive power has ramified into three main metaphors (sneeze, breath, spit) in different cultures and literatures. Since the images used in Islamic culture and literature were ignored in the previous studies, examples from both Persian and Arabic texts were analayzed to find out to which branch they belong. They then were compared with those belonging to other branches.
ResultsAccording to an ancient Egyptian myth , saliva is related to fertility. As breath, spit and sneeze, all contain saliva, they were used as the metaphors of "reproduction" in different cultures and some French, English, Italian, German, Portuguese, Greek expressions reflect the relationship between these three images and fertility. Having analyzed the images related to the metaphor cited above in Islamic culrure, we concluded that such relationship between the word "breath"/"sneeze" and reproduction exists in the latter culture, too.
ConclusionIn Islamic culture and Persian literature, the absolute dominant image among "breath", "spit" and "sneeze" (the three images related to fertility in different languages) is "breath". Evidently, the dominance of this image in Islamic literature is the natural corollary of the use of this image in the creation scene described by The Holy Quran, The image of "sneeze" also appears in some Islamic myths and Persian verses, specially in Khaqani's odes, to indicate "reproduction".
Keywords: sneeze, creation, soul, myth, spittle, breathing, fertility -
-
در ریخت شناسی افسانه های سحرآمیز، پراپ دو نوع وضعیت آغازین را تشخیص می دهد که یکی را کمبود می نامد و دیگری را شرارت و هر دو را وضعیت هایی خودبه خودی و اصیل می داند. در این مقاله، فرض بر این است که نخست این الگوها معنا دارند و دوم کمبود همواره در شرارت منشا دارد و در اندیشه ایرانی وضعیتی مستقل و قایم به ذات نیست. برای کشف معنای این الگوها، افسانه های سحرآمیز به صورت تطبیقی با داستان های اسطوره ای و حماسه ملی ایران، مطالعه شده اند. روش تحلیل، ساختارگرایانه و درزمانی است. نتیجه پژوهش از این قرار است: اسطوره های آفرینش دو الگو دارند که هر دو مبتنی بر تنازع و تزاحم دو نیروی متضاد است که یکی آفریننده است و دیگری ویرانگر. در اولی، نیروی آفریننده به گوهر یا عنصری نیاز دارد که کیهان مادی از آن ساخته می شود یا وجود کیهان مادی به آن بازبسته است. این الگو در افسانه های سحرآمیز به صورت وضعیت کمبود نمایان می شود. در الگوی دوم، نیروی آفریننده، کیهان را در وضعیت ایدیال می آفریند؛ اما این کیهان مورد هجوم نیروهای ویرانگر قرار می گیرد و از صورت ایدیال خارج می شود. این الگو در افسانه های سحرآمیز به صورت وضعیت شرارت نمایان می شود.
کلید واژگان: ادبیات عامه, افسانه, ریخت شناسی, اسطوره, آفرینش, ثنویتPropp recognizes two initial situations in the morphology of Russian fairy tales: defect and evildoing; however, he considers both as original spontaneous situations. In this article, it is assumed that these patterns are significant and also the deficiency has always its origin in evildoing, but this is not an independent condition in the Iranian thought. To discover the meaning of these patterns, the fairy tales and Iranian myths as well as the national epics have been comparatively studied. The analytical method is structuralism and diachronic. The results of the study show that the myths of creation have two models, both based on the struggle and conflict of two opposing forces; however, one is creative and the other is destructive. In the first, the creator needs an element based on which the material universe is made or dependent on. This model appears in the magical legends as a defect situation. In the second one, the creator creates the universe in an ideal situation, but it can be invaded by the devastating forces and exit from its ideal situation. This pattern appears in the magical legends as the evildoing situation.
Keywords: Oral literature, legend, morphology, myth, creation, duality -
در اندیشه عرفانی مولانا حقیقت زبان ریشه در معنا دارد که منبعث از بارگاه الهی است. مولانا در «مثنوی» نسبت به زبان دیدگاهی کاملا درونی و محتوایی دارد. در نظر وی دنیا همواره در حال تحول است و هر لحظه مشکل و صورت تازه ای می یابد. در تعاملات عرفانی مولوی پیرامون زبان، حقیقت زبان چیزی از جنس لفظ نیست بلکه از جنس صداست و آن «صدا» سرچشمه اصلی کلمات است. نظریات عرفانی مولانا بر ارکان خاصی استوار است که یکی از آن ها رکن عشق که مولانا آن را در لابه لای اشعار خود اساس پیشرفت ها و کرامت های انسانی می داند و در عین حال مولانا خداوند را مظهر و محور اصلی عشق معرفی می کند. عشق به خداوند در سرتاسر «مثنوی» شریف با عشق است. نظام موجود در جهان با هماهنگی خاصی قابل رویت است و حکمت خداوند ایجاب می کند که همه چیز و همه کس در محل به خصوص خویش بگیرند.
کلید واژگان: زبان, عشق, عرفان, مثنوی معنوی, آفرینش -
رمان شطرنج با ماشین قیامت یکی از برجسته ترین آثار داستانی دفاع مقدس است که از لحاظ صوری و محتوایی اثری ارزنده به شمار می رود. علت تعالی ادبی و ممتاز بودن این اثر در بین رمان های همسو با گفتمان جنگ، بهره گیری هنرمندانه از اسطوره برای تقویت ظرفیت تفسیرپذیری و افزایش دلالت های معنایی رمان است. در این اثر برخی از دغدغه های همیشگی بشر مانند تقابل خیر و شر، رنج انسان ها و تسلط تقدیر به کمک بازآفرینی هنرمندانه اسطوره های هبوط انسان، اسطوره مرگ عیسی (ع) و اسطوره درگیری پهلوان و اژدها بازتاب داده شده است. به نظر می رسد برخی نمادهای اسطوره ای، خودآگاه و حسابگرانه به داستان وارد شده و برخی نمادها هم به شکلی ناخودآگاه بر بستر روایت رمان نشسته اند. آنچه تمام این نمادهای اسطوره ای را در وحدتی هماهنگ گرد آورده، بازتاب مفهوم اصالت مبارزه آدمی علیه جبهه شر در برابر موضع انفعالی، به منزله درون مایه داستان است. از این گذشته بهره گیری از نمادهای اسطوره ای ظرفیت تفسیرپذیری اثر را افزایش داده و برداشت های مختلف شخصیت های داستانی از برخی عناصر نمادین اسطوره ای سبب ظهور چندصدایی در رمان شده و آن را از حالت خشک و تک ساحتی رمان های پیشین جنگ رها ساخته است. نگارنده در این پژوهش روش نقد اسطوره ای را مبتنی بر آراء یونگ و الیاده برای تحلیل و تفسیر شخصیت ها، روایات و سایر عناصر اسطوره ای بازتاب یافته در این رمان به کار برده تا هم قابلیت های دلالت پردازانه آن ها را آشکار کند و هم تاثیر برخی از آن ها را در تقویت چندصدایی رمان روشن سازد.
کلید واژگان: اژدها و باران, آفرینش, کهن الگو, نقد اسطوره ای, شطرنج با ماشین قیامتPlaying Chess with the Resurrection Machine is one of the eminent stories on the holy defense (Iran-Iraq war), which carries much structural and conceptual significance. Its literary significance among the novels in line with the discourse of war is due to its artistic use of myths to increase the interpretability and layers of meaning in the novel. In this novel, some of the constant issues of human beings such as good and bad, human suffering, and the control of destiny have been represented through recreating the myth of the fall of man, Jesus's death, and the fight between the hero and the dragon. It seems that some of the mythological symbols are embedded consciously and purposefully, while some others are involved subconsciously in the narrative. What brings all of the symbolic myths together is the human's fight against bad as opposed to being passive in the theme of the story. Moreover, the use of symbolic myths has increased the novel's interpretability. The interpretation of the characters regarding some of the symbolic myths has brought about a contrapuntal feature to the novel and has made a change in comparison with the previous routine war novels. The study borrows the method of critical mythology from Jung and Eliade in order to analyze and interpret characters, narratives, and other components of the myths represented in the novel, so that its explanatory and contrapuntal powers increase.
Keywords: Dragon, rain, creation, ancient pattern, critical mythology, Playing Chess with the Resurrection Machine -
اسطوره از کهن ترین و مهم ترین ساخته های ذهن بشر است که بنا به اهمیت و تاثیر فوق العاده اش، از دایره ساخته بودن فراتر رفته و خود مبدل به سازنده زندگانی بشر شده است. اسطوره، روایتی نمادین از هستی است که به مسائل کلان و بنیادین از قبیل پیدایش جهان و اجزایش و سرانجام جهان می پردازد و به رغم نبود پشتوانه تاریخی و علمی، برای علاقه مندان حقیقتی قدسی، والا و قطعی است. یکی از مهم ترین روایت های اساطیری در همه اقوام و ملل، کیفیت پیدایش مردم است. این اسطوره در میان اغلب اقوام و ملل، با وجود تفاوت های فکری، فرهنگی و دینی شان، شباهت ها و اشتراکات بسیار دارد، از جمله آفرینش مردم در نظام اساطیری آریایی و به ویژه ایرانی، شباهت های بسیار با روایت آفرینش مردم در میان سامی نژادان دارد که برخی تجلیات آن را در دو دین یهود و اسلام می توان مشاهده کرد. در این مقاله به روش تحلیلی توصیفی و بر اساس روایت های موجود در منابع ایرانی و سامی به بررسی تطبیقی اسطوره آفرینش مردم در این دو نظام اساطیری پرداخته ایم. این بررسی نشانگر شباهت هایی چشمگیر در آفرینش مردم در این دو نظام متفاوت است؛ به ویژه در گیاه واره انگاشتن انسان نخستین و از خاک دانستن منشا او. این شباهت ها گاه ناشی از تاثیر و تاثر طبیعی اساطیر است و گاه نیز از باورهای بنیادین و مشترک بشر که حاصل مشترکات تجارب زیستی انسان ها است، ناشی می شود.کلید واژگان: اسطوره, آفرینش, مردم, اساطیر ایرانی, اساطیر سامیMyth, as one of the oldest and most important creations of the human mind, is also the maker of human life. It is a symbolic narrative of all existence that explains the great and fundamental issues, such as the genesis of the universe and its components and end the world. Despite the lack of historical and scientific evidences, myth for believers is a holy and supreme truth. One of the most important mythological narratives in all nations, is the myth of creation of man. Despite the intellectual, cultural and religious differences, different ethnic groups and nations share common views about the myth; there is a great resemblance between Aryan myth of creation of man, especially its Iranian version, and Semitic myth of creation. These similarities can be traced to the two religions of the Judaism and Islam. By descriptive-analytical method and based on narrations in Iranian and Semitic sources, in this article, we try to look comparatively at the myth of creation of man in Iranian and Semitic mythologies. The research shows significant similarities in these two mythologies, especially in the subject of the emergence of man from plant or soil. Sometimes, these similarities are due to the natural influence of myths, and sometimes are due to the fundamental and common beliefs of mankind that are the result of the common human biological experiences.Keywords: Myth, Creation, Man, Iranian Mythology, Semitic Mythology
-
اسطوره آفرینش یکی از مضامین محوری اساطیر جهان را تشکیل می دهد. این پژوهش بر آن است تا نمادهای بکار رفته در منطق الطیر را به عنوان یک اثر نمادین با اسطوره آفرینش مورد تحلیل قرار دهد.
مطابق نتایج پژوهش، عطار در یک فضاسازی آگاهانه از بیت آغازین با توصیف آفرینش الهی به طور مبسوط داستان آفرینش کی هان را مطرح نموده است. وی با کمک انگاره هایی ماندالایی (نماد هستی الهی) از تناظر ذره و عالم در آفرینش الهی تا وحدت سی مرغ با سیمرغ، همزاد و قرینه آسمانی خود، در جهت طرح اعتبار اسطوره «اصل و بن» به بازآفرینی «اسطوره آفرینش» پرداخته است؛ آفرینشی که هدف آن تکامل و ادغام دوگانگی ها در ترکیب عالی تری برای رسیدن به یکپارچگی است. قهرمانان با گذر از آزمون های رازآموز با کمک انگاره-های ماندالایی و اسطوره قداست «اصل و بن» از «آشوب ازلی» به «سامان مینوی» رسیده و با بازیابی یکپارچگی ازلی، مجذوب نخستین تجلی الهی گشتند. منطق الطیر با قصه آفرینش عالم آغاز می شود و با قصه بازآفرینی آفرینش از طریق توجه به اسطوره قداست «اصل و بن» به پایان می رسد؛ ذره، ماندالا، سیمرغ، کوه قاف، هفت وادی، شهریاری سیمرغ و سفر یادآور کمال و قداست «اسطوره اصل و بن» می-باشند.کلید واژگان: آفرینش, اسطوره, جهان, عطار, منطق الطیرBoostan Adab, Volume:10 Issue: 1, 2018, PP 129 -150Creation myth is one of the central concepts of world mythology. In this study symbols used in Mantiq ut Tayr are analyzed with regards to creation myth. Attar starts the books with a description of divine creation in order to tell the story of the creation of the world. Using mandala like imagery he discusses the correspondence between an atom and the universe and the unification of thirty birds with Simurgh in order to give credit to the myth of the origin; thus he has recreated the creation myth. The heroes pass the rite of passage tests moving from chaos to heavenly stability. In this analysis and comparison, Mantiq ut-Tayr starts with the story of creation and ends with the story of recreation of creation through the myth origin. Atom, Mandala, Simurgh, Mount Qaf, seven paths, kingdom of Simurgh and voyage are reminders of the myth of origin which is retrieving and uniting with the virtues of the beginnings.Keywords: Mantiq ut-Tayr, Myth, Attar, world, Creation -
معما و مفهوم پیچیده خلقت در جای جای زندگی و تفکر و تخیل بشر قابل مشاهده است. هنر و ادبیات، بستری مناسب برای بازتاب و به نمود درآمدن چنین مسئله شگفتی است. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعری است که در دوره اوج شکوفایی تمدن اسلامی و شکل گیری مکاتب کلامی اشعری و معتزله و شیعه چشم به جهان گشود و کاخ نظم خود را با خرد و اندیشیدن درباره خدا، انسان و هستی پی افکند. مقاله حاضر با وارسی اصول و چارچوب حکمی و فلسفی مهمی (همچون: آغاز خلقت، حدوث یا قدم جهان هستی، ماده اولیه آفرینش و مراتب آفرینش) که درباره آفرینش عالم در عصر فردوسی وجود داشته است، بخش «گفتار اندر آفرینش عالم» شاهنامه را تحلیل می کند تا روشن شود آیا تفکرات رایج عصر فردوسی در بیان او درباره آفرینش عالم بازتاب داشته است یا نه. مشاهده خواهد شد که تفکرات حکمی و فلسفی ایرانیان باستان و فیلسوفان اسلامی چنان با یکدیگر همنشین شده اند که نمی توان فردوسی را در قلمرو گفتمان یا اندیشه ای خاص محصور کرد؛ بلکه او نماینده تفکرات حکیمانه «اسلام ایرانی» در روزگار خویش است.کلید واژگان: شاهنامه, فلسفه, کلام, حکمت, آفرینشThe mystery of creation as a complicated concept is present in all aspects of life, thinking, and imagination of human beings. Art and literature provide appropriate grounds for the reflection and representation of this amazing issue. Abolghasem Ferdowsi, is a poet who was born in the era which was the climax of the flourishment of Islamic civilization and formation of Mutazila, Ashari , and Shia schools of Kalam, and his poems are based on his wisdom and thoughts about God, man and existence. In this article remarks about the creation of the world as a part of Shahnameh is analyzed through studying the important philosophical principles and framework (e.g. creation of the world, pre-eternity or creation in time, the primary essence and the stages of creation) about the creation of the world in Ferdowsi era. This paper tries to show whether common beliefs of Ferdowsi era have been reflected in his remarks about the creation of the world. The results show that in Shahnameh the intellectual and philosophical thoughts of ancient Iranians and Islamic philosophers are accompanied together in a way that it is impossible to delimit Fedowsi to a specific discourse or thought, and he can be considered a representative of the wisdom of Islamic Iran in his era.Keywords: Kalam, philosophy, Shahnameh, Wisdom, creation
-
نگرش به هستی و چگونگی وضعیت آغازین جهان، از موارد مهم مطرح شده در اسطوره ها است. اسطوره های آفرینش منعکس کننده ذهنیت انسان ابتدایی هستند، اما اغلب ساختاری هدفمند دارند و هدف آنها رفع ابهام از مرحله پیش از آفرینش است. اسطوره ها با رفع ابهام از ناشناخته ها تلاش می کنند با بیان فرایند آفرینش، انسان را وارد زمان بیکران کنند. مشخص کردن شباهت ها و تفاوت ها در بین اسطوره ها و تاثیر محیط جغرافیایی بر اسطوره ها از اهداف این مقاله است. برای رسیدن به این هدف اسطوره هایی از تمام قاره ها انتخاب شد. با بررسی وضعیت پیش از آفرینش در اسطوره ها، وجوه مشترک و افتراق آنها مشخص شد. علی رغم تنوع محیط جغرافیایی در اسطوره ها، در این بررسی مشخص شد اسطوره ها شباهت های زیادی با یکدیگر دارند. این شباهت ها نشان می دهد که انسان ها دغدغه های مشترکی دارند. تاریکی آغازین، وجود آب و فراگیر بودن آن در جهان، بی کرانگی زمان و وجود آشوب آغازین از نکات مهم و مشترک اغلب اسطوره ها است. هر چند اسطوره ها متاثر از محیطی هستند که به وجود آمده اند، تاثیر محیط بر مرحله آغازین کمتر از بخش های دیگر اسطوره است.کلید واژگان: آفرینش, تاریکی آغازین, آشوب آغازین, آب و آفرینش, تخم کیهانیCommenting on the universe and its beginning are the most important issues in myths. Myths of creation reflect the mentality of primitive man, they often have a purposeful structure and their goal is to remove ambiguity from the pre-creation stage. By eliminating ambiguity from unknowns and expressing the process of creation, myths attempt to convey man to the infinite time. The aim of present article is to identify the similarities and differences among myths and the influence of geographic environment on myths. To achieve this aim, myths were chosen from all continents. By examining the status of pre-creation in myths, the similarities and differences among myths were identified. Despite geographical diversities, the study shows that myths are very similar to each other. These similarities show that humans have common concerns. The most important common features of myths are as follows: the beginning darkness, the existence of water and its significance in all parts of the world, the infinity of time and the existence of the beginning chaos. Although myths are influenced by their environment, the impact of the environment on the beginning stage of myths is less than that of other parts.Keywords: Creation, The Beginning Darkness, The Beginning Chaos, Water, Creation, Cosmic Egg
-
رابطه مفاهیم «فره» و «خویشکاری» براساس متون پهلوی و کارکرد اجتماعی آنها در اندیشه سیاسی ایران باستانبسیاری از واژه هایی که در متون پهلوی به کار رفته است، فارغ از معانی انتزاعی و نظری شان، کارکردی عمل گرایانه در صحنه اجتماعی ایران باستان داشته اند. از مهم ترین این واژه ها، «فره» و «خویشکاری» می باشند که ارتباط نزدیکی با یکدیگر داشته و در معنای عملی خود، از کارکردی یکسان برخوردارند؛ متون پهلوی با تاکید بر دینکرد نشان می دهند که این دو واژه نسبت مستقیمی با یکدیگر دارند. درواقع، خویشکاری در هر فرد ظرفیتی از فروغ ایزدی و روشنایی مطلق می باشد که همان فره یزدانی است و به هر آفریده ای به اندازه تاب و توان و انجام خویشکاری آفرینشی او، اعطا می گردد. این نور یا روشنایی، از بهترین نوع خویشکاری از سوی هر فردی حاصل می شود که فرد در جایگاه خویش و در ساختار طبقاتی اش از بهترین کارکردها در جهت نیرومند ساختن عوامل حیات و زندگی بهره می برد و به موجودات مینوی مانندتر می شود و بدین ترتیب، شایسته لقب «فره مند» می گردد. شیوه پژوهش، توصیفی-تحلیلی است و هدف آن که با بررسی منابع دست اول پهلوی و مطابقت آن با ساختار اجتماعی ایران باستان انجام شده، نشان دادن پیوند این دو مفهوم است که در حقیقت، آمیزه ای میان نظر و عمل در نزد فرزانگان ایران باستان بوده است تا از این طریق بتوان بیشترین بازده و نتایج عینی را از فعالیت های مردم در جهت پایداری و ثبات بنیان قدرت به دست آورد.کلید واژگان: فره, خویشکاری, طبقه اجتماعی, نور ایزدی, آفرینشIn social and political scene of ancient Iran, many words used in Middle Persian (Pahlavi) texts, have had a pragmatic function apart from their theoretical and abstract foundations. The two words "Splendor: xwarrah" and "dutifulness: xwēškārīh" are the most important words which have close relationship and have the same functions. Middle Persian texts emphasizing on Dinkard show that these two words are in direct proportion to one another. It means that dutifulness in every one is a capacity of divine light and absolute brightness which is the same as divine splendor. This divine splendor is granted to every creature depending on the level of his might and performing his creation dutifulness. This glory is the result of the best performance of dutifulness by the person who has benefited the best functions for fortifying life factors. This capacity is made in every person by performing the best kind of dutifulness in order to be similar to supernal creatures. Therefore, he will be worthy of the title "splendid: xwarrah-omand" and stands in "Farhangiān" position. In this study, through examining primary Pahlavid sources and conforming them to social structure in ancient Iran, it is aimed to show the link between these two concepts as a combination of theory and practice in ancient Iranian sage's point of view, so that they could gain the most efficiency and concrete results from people's activity in order to obtain stable might.Keywords: Splendor (xwarrah), Dutifulness (xwēškārīh), Social class, God, Creation
-
انسان کی هانی، اولین آفریده نیمه بشری است، با بذل تن و جان، جهان را از نیستی رهایی میبخشد. مرگ بزرگ مرد، که خلاصه و عصاره هستی است، آغاز آفرینشی دوباره است که با تجزیه عناصر وجود او آغاز می گردد. مرگ برای وی تنها تغییر هیاتی است برای ورود دوباره به جهان. گاه این ورود در قالب گیاه، جانور یا یکی از پدیده های طبیعت نظیر رود و کوه و آسمان صورت میگیرد و گاه حیات جاودانه ای است در قالب تمام هستی. در این مقاله به اساطیری که خاستگاه آفرینش جهان و انسان را «جسد انسان کی هانی» می دانند، پرداخته شده است. بررسی روانکاوانه این اساطیر نشان می دهد کهن الگوی بزرگ مرد، قدرت بالقوه مادرزاد و پیش آگاهانه ای است که در زمینه برقراری ارتباط فردی با سایر افراد و با نوع بشر از آن برخورداریم. در داستان آفرینش انسان، این الگوی اولیه بشر، گاه به اعماق تاریکی ها سقوط می کند و تجزیه می شود. سپس تکه ها جمع آوری می شوند تا به خاستگاه اصلی رهنمون گردند. یونگ این فرایند بالندگی را «تفرد» می نامد. تلاشی که طی آن بشر سعی دارد از حالت پیشین (هویت باستانی) خارج شود و از کلیت و انتزاع به جزئیت و عینت دست یابد و در مقابل شخصیت گروهی، به شخصیت فردی برسد. در عین حال، قصد دارد، فارغ از قیود جنسیت یا طبقه اجتماعی، طبق اندیشه ای وحدت وجودی، برای نیل به مقصود نهایی که خدایی شدن یا یکی شدن با طبیعت است، گام بردارد.کلید واژگان: آفرینش, انسان کیهانی, هویت باستانی, تفردCosmic human, half-human creature is first, by giving body and soul, the universe out of nothing liberates. Death of the great man, who summarized the essence of the universe, the beginning of creation begins again with the breakup of his existence. His death is the only change to re-enter the world body. If the entry in the form of plants, animals or one of the phenomena of nature such as mountains and sky come and go and sometimes eternal life in the form of all existence. In this paper, the mythological origins of the world and humanity "cosmic human body" knows, are discussed. Psychoanalytic study of mythology shows the archetype of giant, born and prescient power potential in the field of personal communication with other people and human beings have it. In the story of the creation of man, the human basic pattern, sometimes deep into the darkness falls and breaks. Then the pieces are collected to be led to the origin. Yong maturity process "individuation" calls. An effort in which the man tries from former (ancient style) out and achieve universality and particularity of abstraction and the personality to reach individual character. At the same time, plans, regardless of gender or social class constraints, the idea of pantheism, to achieve the ultimate purpose that God or being one with nature, walk.Keywords: creation, Cosmic Man, Ancient identity, individuation
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.