جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « فروغ فرخزاد » در نشریات گروه « ادبیات و زبان ها »
تکرار جستجوی کلیدواژه «فروغ فرخزاد» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
فروغ فرخزاد از معدود شاعرانی است که «من»ی معترض و عصیانگر را در شعرهایش به نمایش گذاشته است؛ اما این رویکرد اعتراضی گرچه ماهیتی اجتماعی دارد، از خاستگاه پنهان و درعین حال عمیق تری نشات می گیرد که همانا خاستگاهی فلسفی است. «اضطراب»، گرانیگاه اصلی شعر اوست. مولفه ای که هیچ یک از شعرهای فروغ فرخزاد، چه شعرهای عصیانی- هیجانی دوره نخست و چه شعرهای انتقادی- فلسفی دوره دوم او از آن خالی نیست. این ویژگی به تعبیر کی یرکگور، ذاتی شعر اوست؛ ازهمین رو ایماژها و روایت های ملودرام در شعر او با زیبایی شناسی ویژه و درخور این درون مایه؛ یعنی زیبایی شناسی گوتیک، انعکاس یافته است. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی همگرایی زیبایی شناسی گوتیک با اضطراب وجودی و نمودهای آن، یعنی تنهایی، ترس، تردید و تعلیق و مرگ در فضاسازی استعار ی باد و شب در شعر او پرداخته و به این نتیجه رسیده است که او فلسفه اگزیستانسیالیسم را در شعر خود زیسته است.
کلید واژگان: زیبایی شناسی گوتیک, شعر, فروغ فرخزاد, اضطراب وجودی, اگزیستانسیالیسمForūgh Farrokhzād is one of the few controversial poets in Persian literature whose depth of thought has not been thoroughly explored because of being a woman and presenting a critical and rebellious new face of a woman with "inky fingers". However, though the nature of this protest is social, it comes from a deeper origin, which is a philosophical one. Anxiety is the main treasure of her poetry, a component that none of Forūgh Farrokhzād's poems; whether the rebellious-emotional poems of the first phase or the critical-philosophical poems of the second phase are not devoid of. To use Kierkegaard’s idea, this feature is inherent in her poetry. Therefore, imagery and melodramatic narrative are reflected with a special aesthetic suitable for this motif, i.e. gothic aesthetics. This article, using an analytical descriptive method, examines how gothic aesthetics converges with existential anxiety and its manifestations, loneliness, doubt and suspense in the two metaphors of wind and night in her poetry and concludes that Farrokhzād lived the philosophy of existentialism in her poetry.
Keywords: Gothic Aesthetics, Existential Anxiety, Existentialism, Forūgh Farrokhzād's Poetry -
پژوهشنامه جریان شناسی شعر و داستان ادبیات معاصر ایران، سال دوم شماره 1 (بهار و تابستان 1402)، صص 135 -156
در این جستار به شکل تحلیلی - توصیفی چگونگی کیفیت تاثیرپذیری محتوایی و زبانی سه شاعر صاحب نام معاصر فارسی، از جهان بینی مادی گرایانه غرب بر اساس سه نظریه بررسی می شود. پس از شهریور1320 که اندیشه مارکسیستی در بین تعدادی از روشنفکران گسترش پیدا کرد، بر اثر ارتباط نزدیکتر با غرب، شاعران نوگرایی مانند شاملو، اخوان ثالث و فروغ فرخزاد نیز، با ادبیات نوین جهان غرب تعامل کردند. اینان با تاثیرپذیری از اندیشه فیلسوفانی مانند: نیچه، سارتر و مارکس در باره خدا، انسان و دین، نگرش عرف ستیزانه ای در محتوا و مضامین شعر خود رواج دادند. در نتیجه این تاثیرپذیری، جریان ساختارشکنانه ای که در زمان مشروطیت نیز توسط تعدادی از شاعران و منورالفکران نسبت به دین و مقدسات آن شروع شده بود دوباره آن را بازتاب بخشیدند. هرچند که این جریان مبنای عمیق فلسفی و کلامی ندارد و ماهیت آن بیشتر بر اساس یک نگرش تقلیدی، شاعرانه و سطحی نگر به این مقوله ها می باشد اما در همین صورت سازی ها نیز نشانه هایی از اندیشه های منفی و مادی گرایانه نسبت به دین آشکار می شود و چند مساله مهم مانند طرح خدای نوین، کم رنگ نشان دادن خدای حقیقی، اصالت دادن به انسان عصر جدید و ایجاد تغییر در نهاد دین در شعر نمود پیدا می کند. در این مقاله، علاوه بر ارائه نمونه های متعدد معنایی، به گستردگی شیوه زبانی به شکل مفردات و ترکیبات این تاثیرپذیری نیز در شعرهای این شاعران پرداخته شده است.
کلید واژگان: تاثیرپذیری, فلسفه غرب, شاملو, اخوان ثالث, فروغ فرخزادIn this essay, in an analytical-descriptive form, the quality of content and language influence of three well-known contemporary Persian poets, from the materialistic worldview of the West, is examined based on three theories, when Marxist thought spread among a number of intellectuals, as a result of closer contact with the West, modernist poets such as Shamlu, Akhwan Tahir and Forough Farrokhzad also interacted with the modern literature of the Western world.Influenced by the thought of philosophers such as: Nietzsche, Sartre and Marx about God, man and religion, they spread a hostile conventional attitude in the content and themes of their poetry. Although this flow does not have a deep philosophical and theological basis and its nature is based on an imitative, poetic and superficial attitude towards these categories, but in these forms, there are also signs of negative and materialistic thoughts towards religion. . . . . . . .
Keywords: Influens, Western Philosophy, Shamlu, Akhavan Sales, 'Forough Farrokhzad -
زمینه و هدف
تحلیل و ارزیابی جامعه شناختی آثار ادبی بویژه شعر معاصر از طریق دستیابی به پیشینه فکری و آگاهیهای ممکن و جهان نگری شاعر، ساختارهای گوناگون فکری جامعه ای را که هنرمند عضوی از آن محسوب میشود، بخوبی آشکار میسازد. نمادهای طبیعی که برگرفته از جهان پیرامون شاعر هستند، میتوانند در خوانشی جامعه شناختی، بازتاب دهنده جهان نگری شاعر باشند. این پژوهش بنا دارد با تحلیل و واکاوی شعر معاصر و نمادهای طبیعی در شعر مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو و فروغ فرخزاد بر اساس نظریه جامعه شناسی لویس گلدمن به نظام فکری غالب در اندیشه این شاعران دست یابد.
روش پژوهش:
جستار پیش رو در نگاه جامعه شناختی خویش از روش کتابخانه ای توصیفی تحلیلی بهره گرفته و متن اشعار منتخب را در چارچوب نظریه نقد جامعه شناختی با مداقه در آثار و نوشته های لوسین گلدمن، بازخوانی نموده است.
یافته های پژوهش:
لوسین گلدمن جامعه شناس معروف با تکیه بر نظریه ساختارگرایی تکوینی خود به رمزگشایی و تحلیل جامعه منعکس شده در آثار ادبی میپردازد و بر این نکته تاکید دارد که آثار ادبی، جامعه را در درون خویش با تمامی زوایا و ابعاد پیدا و پنهان، خلق میکند. اخوان ثالث، شاملو و فرخزاد هر سه از شاعرانی هستند که میتوان ردپای توجه جامعه شناختی به ابعاد گوناگون و زوایای مختلف زندگی، مشکلات، فضای سیاسی و فرهنگی جامعه را در اشعارشان دنبال کرد.
نتایج پژوهش:
نتایج این پژوهش نشان میدهد هر سه شاعر بویژه در دوره دوم شاعری خویش و از سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332 در برابر مقوله های اجتماعی عصر واکنش نشان داده و بمثابه یک کنشگر، فعال سیاسی و منتقد اجتماعی توانسته اند تضادها، تباهیها، فقر، بیعدالتی، استبداد و... را با نمادگرایی بکمک عناصر طبیعی بصورتی تاثیرگذار بیان کنند و تصویری واضح از جامعه پهلوی دوم ارائه نمایند.
کلید واژگان: جامعه شناسی, لوسین گلدمن, اخوان ثالث, شاملو, فروغ فرخزاد, نمادهای طبیعیJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:17 Issue: 99, 2024, PP 131 -157BACKGROUND AND OBJECTIVESsociological analysis and evaluation of literary works, especially contemporary poetry, through obtaining the intellectual background and possible awareness and worldview of the poet, reveals the various intellectual structures of the society of which the artist is considered a member. Natural symbols, which are taken from the world around the poet, can reflect the worldview of the poet in a sociological reading. This research aims to achieve the dominant intellectual system in the thought of these poets by analyzing contemporary poetry and natural symbols in the poetry of Mahdi Akhwan Al-Talihi, Ahmad Shamlou and Forough Farrokhzad based on Lewis Goldman's sociological theory.
METHODOLOGYIn its sociological perspective, the forward-looking essay has used the descriptive-analytical library method and has reread the text of the selected poems in the framework of the theory of sociological criticism with a focus on the works and writings of Lucien Goldman.
FINDINGSLucien Goldman, a famous sociologist, relies on his theory of developmental structuralism to decode and analyze the society reflected in literary works and emphasizes that literary works create the society within itself with all its hidden and visible angles and dimensions. he does. The third brotherhood, Shamlou and Farrokhzad are all three poets whose sociological attention to various aspects and angles of life, problems, political and cultural atmosphere of the society can be followed in their poems.
CONCLUSIONThe results of this research show that all three poets, especially in the second period of their poetry and from a year after the coup d'etat of August 28, 1332, reacted against the social categories of the era and as an activist, political activist and social critic, they were able to deal with contradictions, ruins, poverty. , express injustice, tyranny, etc. with symbolism with the help of natural elements in an effective way and present a clear picture of the second Pahlavi society.
Keywords: Sociology, Lucien Goldman, Akhavan, Including Foroughfarrokhzad, Natural Symbols -
نشانه شناسی تاویلی بستری است که به مدد آن می توان دلالت های پویا را در متون باز ردیابی نمود. این رویکرد امکان بررسی همه جانبه و ایجاد برداشت های نامتناهی را فراهم می کند تا دیالکتیکی میان متن و خواننده شکل بگیرد. آنچه اومبرتو اکو با بهره از تلفیق نظریات یلمزلف درباره ارتباط میان بیان و محتوا و پراگماتیسم آمریکایی بیان می کند، به معیارهای معناشناسانه دانشنامه ای منتهی می شود که به عنوان برابرنهاد معناشناسی لغتنامه ای مطرح شده است. در نظام نشانه شناسی اکو تمامی اجزای متن از قبیل مجاز، استعاره، نماد، صنایع لفظی، امکانات موسیقایی و... در تاویلی همه جانبه در بستر بافت متن بررسی و با بهره گیری از محورهای برگرفته از چهار علت ارسطویی سنجیده می شوند تا تاویلی علمی و بهنجار را از دیدگاه خواننده الگو رقم بزنند. در پژوهش حاضر شعر "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" فروغ فرخزاد به عنوان متنی تاویل پذیر، نمادگرا و اسطوره محور، در بسترهای فرهنگی، ایدئولوژیک، معناشناسیک و زیبایی شناسیک معناکاوی شده و رمزگشایی نشانه های تکرارشونده در آن به مدد روش دانشنامه ای در سطوح مختلف معنایی تبیین شده است.کلید واژگان: ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد, فروغ فرخزاد, معناشناسی دانشنامه ای, استعاره, نمادHermeneutic semiotics is a platform that can be used to trace dynamic meanings in open texts. This approach provides the possibility of comprehensive investigation and creation of infinite impressions to form a dialectic between the text and the reader. What Umberto Eco expresses by combining Louis Hjelmslev’s ideas about the relationship between expression and content with American pragmatism, leads to encyclopedic semantic criteria, which is proposed as the equivalent of a dictionary of semantics. In the Eco’s semiotics system, all the components of the text, such as metonymy, metaphor, symbol, figures of speech, musicality, etc., are examined in an all-round textual and contextual interpretation and are measured using the axes derived from the four Aristotelian causes to provide a scientific and standard interpretation, from the point of view of the reader of the model. In the current research, Forough Farrokhzad’s poem “Let’s Believe in the Beginning of the Cold Season” (“Imān Biāvarim Be Āqhāze Fasle Sard”) has been examined as an interpretable, symbolic, myth-oriented text in its cultural, ideological, semantic, aesthetic context. The decoding of recurring signs of the poem has been explained with the help of an encyclopedic method at different levels of meaning.Keywords: Let’S Believe In The Beginning Of The Cold Season, Forough Farrokhzad, Encyclopedic Semantics, Metaphor, Symbol
-
زمینه و هدف
تحلیل و ارزیابی جامعه شناختی آثار ادبی بویژه شعر معاصر از طریق دستیابی به پیشینه فکری و آگاهیهای ممکن و جهان نگری شاعر، ساختارهای گوناگون فکری جامعه ای را که هنرمند عضوی از آن محسوب میشود، بخوبی آشکار میسازد. نمادهای طبیعی که برگرفته از جهان پیرامون شاعر هستند، میتوانند در خوانشی جامعه شناختی، بازتاب دهنده جهان نگری شاعر باشند. این پژوهش بنا دارد با تحلیل و واکاوی شعر معاصر و نمادهای طبیعی در شعر مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو و فروغ فرخزاد بر اساس نظریه جامعه شناسی لویس گلدمن به نظام فکری غالب در اندیشه این شاعران دست یابد.
روش پژوهش:
جستار پیش رو در نگاه جامعه شناختی خویش از روش کتابخانه ای توصیفی تحلیلی بهره گرفته و متن اشعار منتخب را در چارچوب نظریه نقد جامعه شناختی با مداقه در آثار و نوشته های لوسین گلدمن، بازخوانی نموده است. یافته های پژوهش: لوسین گلدمن جامعه شناس معروف با تکیه بر نظریه ساختارگرایی تکوینی خود به رمزگشایی و تحلیل جامعه منعکس شده در آثار ادبی میپردازد و بر این نکته تاکید دارد که آثار ادبی، جامعه را در درون خویش با تمامی زوایا و ابعاد پیدا و پنهان، خلق میکند. اخوان ثالث، شاملو و فرخزاد هر سه از شاعرانی هستند که میتوان ردپای توجه جامعه شناختی به ابعاد گوناگون و زوایای مختلف زندگی، مشکلات، فضای سیاسی و فرهنگی جامعه را در اشعارشان دنبال کرد.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان میدهد هر سه شاعر بویژه در دوره دوم شاعری خویش و از سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332 در برابر مقوله های اجتماعی عصر واکنش نشان داده و بمثابه یک کنشگر، فعال سیاسی و منتقد اجتماعی توانسته اند تضادها، تباهیها، فقر، بیعدالتی، استبداد و... را با نمادگرایی بکمک عناصر طبیعی بصورتی تاثیرگذار بیان کنند و تصویری واضح از جامعه پهلوی دوم ارائه نمایند.
کلید واژگان: جامعه شناسی, لوسین گلدمن, اخوان ثالث, شاملو, فروغ فرخزاد, نمادهای طبیعیJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:17 Issue: 98, 2024, PP 67 -93BACKGROUND AND OBJECTIVESSociological analysis and evaluation of literary works, especially contemporary poetry, through obtaining the intellectual background and possible awareness and worldview of the poet, reveals the various intellectual structures of the society of which the artist is considered a member. Natural symbols, which are taken from the world around the poet, can reflect the worldview of the poet in a sociological reading. This research aims to achieve the dominant intellectual system in the thought of these poets by analyzing contemporary poetry and natural symbols in the poetry of Mahdi Akhwan Al-Talihi, Ahmad Shamlou and Forough Farrokhzad based on Lewis Goldman"s sociological theory.
METHODOLOGYIn its sociological perspective, the forward-looking essay has used the descriptive-analytical library method and has reread the text of the selected poems in the framework of the theory of sociological criticism with a focus on the works and writings of Lucien Goldman.
FINDINGSLucien Goldman, a famous sociologist, relies on his theory of developmental structuralism to decode and analyze the society reflected in literary works and emphasizes that literary works create the society within itself with all its hidden and visible angles and dimensions. he does. The third brotherhood, Shamlou and Farrokhzad are all three poets whose sociological attention to various aspects and angles of life, problems, political and cultural atmosphere of the society can be followed in their poems.
CONCLUSIONThe results of this research show that all three poets, especially in the second period of their poetry and from a year after the coup d"etat of August 28, 1332, reacted against the social categories of the era and as an activist, political activist and social critic, they were able to deal with contradictions, ruins, poverty. , express injustice, tyranny, etc. with symbolism with the help of natural elements in an effective way and present a clear picture of the second Pahlavi society.
Keywords: Sociology, Lucien Goldman, Akhavan, Including Forough Farrokhzad, Natural Symbols -
زمینه و هدف
آدمی توانایی بالقوه برای انتقال پیام به شیوه های مختلف و مناسب را دارد و میتواند برای تعامل هوشمندانه با هر نوع مخاطب دست به نمادسازی بزند. آنگاه که شاعر به هر دلیلی قادر به صراحت زبانی نیست در یک کانال صعودی فکرش را از توصیف به تشبیه و سپس به استعاره های متنوع و سرانجام نمادسازی به پرواز در میاورد تا راهی برای ارتباط با مخاطبان و انتقال پیام خود بسازد. پژوهش حاضر در پی این هدف است که ضمن مطالعه سبک شعری و مضمون پردازی فروغ فرخزاد؛ به فرایند تکاملی شعرش و میزان بهره گیری از انواع تشبیه ها، استعاره ها و نماد ها در دوره های مختلف زندگیش دست یابد و با استفاده از نظریه کنش متقابل نمادین نشان دهد که تحولات دورنی و بیرونی در میزان تمایل شاعر برای بهره گیری از ظرفیت نمادها چه تاثیری داشته است.
روش هااین پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و براساس اسناد و منابع کتابخانه ای به بررسی سیر تکاملی سبک شعری فروغ پرداخته است. یافته های پژوهش: یافته های پژوهش بیانگر آن است که آثار فروغ فرخزاد بخوبی به انعکاس مسائل اجتماعی پرداخته است.
یافته هابراساس یافته های این پژوهش میتوان گفت فروغ در سه مجموعه شعری اول خود، از کارکرد نماد بیخبر بوده و تمایلی برای نمادسازی نداشته است؛ ولی در دو دفتر آخرش به شکل شگفت انگیزی از نمادها بهره گرفته و دست به ابداع نمادهای نو و تازه زده است. فروغ در سه دفتر اول نسبت به دو دفتر آخرش بیشتر از تشبیه ساده و توصیف بهره برده است. همچنین سه دفتر اول او بطور محدود از استعاره بهره گرفته و به مرور در دو مجموعه آخر به وفور از این صنعت استفاده شده است. زبان فروغ در دو دفتر آخر نمادین میشود. بصورت کلی اشعار او در دو مجموعه آخر به سمت و سوی تکامل پیش رفته و از ابزارهای ادبی بیشتر و پیچیده تری نسبت به دفاتر اول استفاده کرده است. تطبیق نمادهای فروغ با سه اصل بلومر، نشان میدهد که در کنش بر مبنای اعیان، او در اشعار خود بیشتر از اعیان طبیعی بهره جسته و اعیان انتزاعی را کمتر بکار برده است. شاعر در کنشهای اجتماعی خود، خواستار حرکت به سوی آزادی و رهایی و همچنین دادخواهی برای مظلومین بوده است. او اوضاع جامعه را با نمادها تفسیر کرده یعنی با زبان نمادین شعر خود سعی بر واکنش علیه جامعه بی تحرک داشته است و زبان شعرش، بی ارزشی زندگی در نگاه شاعر و مشکلات جامعه مدرن را به تصویر کشیده است.
نتیجه گیریبا تحلیل مجموعه آثار فروغ مشخص شد که او روند بهره گیری از نماد را به شکلی آگاهانه در آثار خود گسترش داده است تا جایی که خود او هم به یک نماد خاص تبدیل شده است. او با سیر و سلوکی بی باکانه در دوره ای که تجدد و تجهر در جدال بوده اند؛ تلاش میکند از طریق نمادگرایی، عرصه سخن صریح را تا مرزهای ناممکن پیش ببرد. از راهنمایی های استاد ارجمندم دکتر محمد قادری مقدم زوارم سپاسگزارم.
کلید واژگان: نمادگرایی, فروغ فرخزاد, کنش متقابل نمادین, صور خیالJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:17 Issue: 98, 2024, PP 227 -247BACKGROUND AND OBJECTIVESA person has the potential to convey a message in different and appropriate ways and can use symbols to intelligently interact with any type of audience. When the poet is not able to speak clearly for any reason, in an upward channel, his thoughts fly from description to simile, then to various metaphors, and finally to symbolization in order to build a way to communicate with the audience and convey his message. The current research aims to study the poetic style and themes of Forough Farrokhzad; to achieve the evolutionary process of his poetry and the degree of use of all kinds of similes, metaphors and symbols in different periods of his life and using the theory of symbolic interaction to show that contemporary and external changes in the poet"s desire for What has been the effect of using the capacity of symbols.
METHODOLOGYThis research has investigated the evolution of Forough"s poetic style by descriptive-analytical method and based on documents and library sources.
FINDINGSBased on the findings of this research, it can be said that in his first three poetry collections, Forough was unaware of the function of symbols and had no desire to create symbols. But in his last two books, he used symbols in an amazing way and started inventing new symbols. In the first three books, Forough has used more simple similes and descriptions than in the last two books. Also, his first three books have limited use of metaphor, and over time in the last two collections, this industry has been used abundantly. Forough"s language becomes symbolic in the last two books. In general, his poems in the last two collections have progressed towards evolution and he has used more and more complex literary tools than the first books. The comparison of Forough"s symbols with Bloomer"s three principles shows that in acting based on nobles, he used more natural nobles and less abstract nobles in his poems. In his social actions, the poet wanted to move towards freedom and liberation as well as suing for the oppressed. He has interpreted the situation of the society with symbols, that is, with the symbolic language of his poetry, he has tried to react against the inactive society, and the language of his poetry has depicted the worthlessness of life in the eyes of the poet and the problems of modern society.
CONCLUSIONBy analyzing the collection of Forough"s works, it became clear that he has consciously expanded the process of using symbols in his works to the point where he himself has become a special symbol. With his fearless behavior in the period when modernity and majesty have been in conflict; Through symbolism, he tries to push the field of direct speech to impossible limits. I am grateful for the guidance of my respected teacher, Dr. Mohammad Qadri Moghadam.
Keywords: Symbolism, Forough Farrokhzad, Symbolic Interaction. Imaginatio -
زمینه و هدف
مساله زبان زنانه که در چند دهه اخیر و با تلاشهای بسیاری از نظریه پردازان زبانشناسی و با تکیه بر مساله جنسیت مطرح شد بر آن است که اساس نگارش زنان بصورت ماهوی و جوهری با زبان مردانه متفاوت است، بهمین دلیل سبکی بنام سبک زنانه بویژه با رویکرد فمنیستی مورد توجه قرار گرفت. هدف این پژوهش بررسی و تحلیل سبک شناسی زبان زنانه در اشعار ژاله قائم مقامی و فروغ فرخزاد است.
روش پژوهش:
روش مطالعه در این جستار بشیوه توصیفی تحلیلی، بر مبنای مطالعات کتابخانه ای و روش سندکاوی و مراجعه به پایگاه های معتبر علمی است.
یافته های پژوهش:
یافته های پژوهش حاکی از آن است که بر طبق نظریه زبانشناسانی چون لیکاف و میلز، جنسیت بر زبان زنان تاثیر میگذارد. این تاثیر را میتوان در سطوح واژگانی، رنگ واژه ها، جزئی نگری، ساده گویی، بهره گیری از آرایه های بلاغی چون کنایه، تکرار و... مشاهده نمود.
نتایج پژوهش:
نتایج پژوهش نشان میدهد که ژاله قائم مقامی و فروغ فرخزاد هر دو از جمله شاعرانی هستند که بویژه ایدئولوژی فمنیستی و حمایت آنان از حقوق زنان و مبارزه با مردسالاری و ظلم و ستم علیه زنان در کلام آنان با بهره گیری از واژگان زنانه، نحو ساده، پرسش، توجه به تردید و تکرار، پوشیده گویی و جزئی نگری نمود یافته است. کاربرد زبان زنانه در شعر ژاله و فروغ بیشتر در راستای تقویت اندیشه های فمنیستی هر دو شاعر است.
کلید واژگان: ژاله قائم مقامی, فروغ فرخزاد, سبک شناسی فمنیستی, سبک شناسی زنانه, زنانه نویسیJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:17 Issue: 97, 2024, PP 323 -342BACKGROUND AND OBJECTIVESThe issue of women"s language, which was raised in the last few decades and with the efforts of many linguistic theorists and based on the issue of gender, is based on the fact that the basis of women"s writing is fundamentally different from men"s language, for this reason, a style called women"s style It was especially noticed with the feminist approach. The purpose of this research is to investigate and analyze the stylistics of feminine language in the poems of Jale Qaim Maggi and Forough Farrokhzad.
METHODOLOGYThe study method in this research is descriptive-analytical, based on library studies and document analysis and reference to reliable scientific databases.
FINDINGSThe research findings indicate that according to the theory of linguists such as Likoff and Mills, gender affects women"s language. This effect can be seen in lexical levels, color of words, detailing, simplicity, use of rhetorical arrays such as irony, repetition, etc.
CONCLUSIONThe results of the research show that both Jale Qaim Maggi and Forough Farrokhzad are among the poets who, especially the feminist ideology and their support for women"s rights and the fight against patriarchy and oppression against women in their words by using feminine words, syntax Simplicity, questioning, attention to doubt and repetition, cover-up and detailing have been shown. The use of feminine language in Jaleh and Forough"s poetry is more in line with strengthening the feminist ideas of both poets.
Keywords: Jaleh Qaim Maggi, Forough Farrokhzad, Feminist Stylistics, Women's Stylistics, Women's Writing -
موضوع مقاله ی حاضر تامل بر معانی ثانوی جمله های پرسشی در شعر فروغ است. این امکان در ادبیات وجود دارد که معنای جمله ها، بسته به هدف گوینده تغییر کند. بحث درباره ی این تغییرات موضوع علم معانی است و ازاین منظر با مقوله ی منظورشناسی که از شاخه های علم زبان شناسی است، مشابهت دارد. هدف مقاله تبیین نحوه ی استفاده ی فروغ از ظرفیت چندمعنایی جمله های پرسشی است. مقاله با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی قصد پاسخ به این پرسش را دارد که معانی ثانوی جمله های پرسشی در شعر فروغ چه سمت وسویی دارند و چرا باید روی معانی ثانوی این جمله ها تاکید کرد؟ اهمیت و ضرورت تحقیق از آن روست که در پی شناخت عمیق شعر فروغ از رهگذر علم معانی است و به جای برداشت های ذوقی از شعر وی با اتکا بر متن، به سیر در اعماق روان فروغ می پردازد. مطالعات و بررسی های انجام یافته نشان می دهد که درمجموع 112جمله ی پرسشی (بدون درنظرگرفتن تکرارها) در دو مجموعه ی شعری تولدی دیگر (59 عدد-53%) و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد (53 عدد- 47%) به دست آمد که همگی آن ها معانی ثانوی دارند. براساس الگوی کتاب معانی شمیسا، تعداد 21 معانی ثانوی در این پرسش ها کشف شد که بسامد تکرار معنای ثانوی در دفتر تولدی دیگر 68 بار (54 %) و در مجموعه ی ایمان بیاوریم... 56 بار (46%) است. نتایج حاکی از آن است که جمله های پرسشی در اشعار فروغ، همواره غیرمستقیم در نقش های معنایی به غیر از پرسش به کار رفته و در این میان، معانی تاکیدی و جلب توجه و اظهار عجز و ناامیدی بیشترین بسامد را در معانی ثانوی دارند. همچنین بیشتر جمله های سوالی هم زمان شامل چند معنی ثانوی دیگر هستند. بر این اساس می توان گفت که هدف اصلی فروغ از طرح این سوال ها جلب توجه، دقت و به فکر واداشتن مخاطب و تاکید بر گفته های خویش است.کلید واژگان: جمله های پرسشی, علم معانی, فروغ فرخزاد, معانی ثانوی, منظورشناسیBoostan Adab, Volume:16 Issue: 1, 2024, PP 29 -58The subject is studying the Interrogative sentences' secondary meanings in Forugh Farrokhzad's poems as reflecting on another birth and believe in the beginning of the cold season. As the grammarians said, the types of sentences are Declarative, interrogative, imperative, and Exclamatory, based on meaning. In literature, the meaning of the sentences may be changed based on the speaker's purpose. Semantics is a science that discusses these changes, and from this, it is similar to pragmatics, which is one of the branches of linguistics. From the pragmatic point of view, a sentence does not always have an apparent and conventional meaning; some sentences also have other meanings. Interrogative sentences can also have literary and artistic use, in addition to grammatical use, whose literary part is discussed in semantics.Occasionally, the speaker uses interrogative sentences with a secondary meaning other than questioning, such as emphasis, motivation, command, wish, etc. Forugh has also mostly been satisfied with the semantic diversity of sentences to convey her covert meaning and purposesKeywords: Forugh Farrokhzad, Semantic, Secondary Meanings, Interrogative Sentences
-
زندگی انسان با استعاره ها در هم تنیده شده است و زبان نحوه فهم ما از جهان به واسطه استعاره ها را انعکاس می دهد. یکی از مهم ترین و تازه ترین نظریه ها در حوزه استعاره پردازی، نظریه آمیختگی مفهومی است که توسط فوکونیه و ترنر(1998، 2002) ارائه گردید و بر اساس آن، نقش زبان در ساخت خلاقانه معنا به ویژه استعاره های جدید مورد توجه خاص قرار گرفت. در این نظریه، حوزه های مفهومی مبدا و مقصد استعاره در قالب فضاهای ذهنی مطرح شده اند که به صورت فضاهای درون دادی قلمداد می شوند و به نوبه خود، از حوزه های شناختی جداگانه ای بوجودآمده اند. هدف پژوهش حاضر تحلیل استعاره های مجموعه شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» اثر فروغ فرخزاد بر اساس نظریه آمیختگی مفهومی است. در حقیقت، در این پژوهش، نگارندگان به دنبال یافتن استعاره های پر تکرار این مجموعه و یافتن پیوند معنایی میان آن ها هستند. در این راستا، انواع استعاره های موجود در این مجموعه، شناسایی و بر اساس روش تحلیل محتوا، از این منظر، توصیف و تحلیل شده اند. بررسی و تحلیل این اشعار نشان می دهد که تمام استعاره های این مجموعه، حول چهار حوزه مفهومی شیء، انسان، موجودات زنده و مکان پدید آمده اند و از نظر انتزاعی یا عینی بودن حوزه های مبدا و مقصد نیز به دو دسته ی «انتزاعی- عینی» و «عینی- عینی» تقسیم می شوند. فروغ در این مجموعه، با زبانی پخته، و با بهره گیری از استعاره ها که بیشترین تکرار آن متعلق به «استعاره زمان» است، به شکلی ضمنی بر سرگردانی و تباهی انسان معاصر در گردونه زمان تاکید می ورزد.
کلید واژگان: استعاره, آمیختگی مفهومی, فضای آمیخته, فروغ فرخزادHuman life is entwined with metaphors, and language reflects how we understand the world through metaphors. One of the most important and recent theories in the field of metaphor constructing is the theory of conceptual blending, presented by Fauconnier and Turner (1998, 2002) based on which the role of language in the creative construction of meaning, especially new metaphors, received special attention. In this theory, the conceptual domains of source and target of metaphor are presented in the form of mental spaces that are considered as input spaces and, in turn, are created from separate cognitive domains. Nevertheless, these spaces are interconnected through a relative agreement or mapping of similarities in the generic space, and the “blended space” results from the creative combination of the common constructions between the inputs. The aim of the present study is to analyze the metaphors of the poetry collection "Let's believe in the beginning of the cold season" by Forough Farrokhzad based on the conceptual blending theory. In fact, in this research, the authors seek to find the frequently repeated metaphors of this collection and find the semantic connection between them. In this regard, the types of metaphors in this collection have been identified, described and analyzed from this perspective based on the content analysis method. The investigation and analysis of the poems show that all the metaphors of this collection have emerged around the four conceptual domains of object, human, living things and place, and the domains of source and goal are divided into two categories: "abstract-objective" and "objective-objective" in terms of abstractness or objectivity. In fact, in this collection, Forough, with her mature language and the use of metaphors, most of which belong to the "metaphor of time", implicitly emphasizes on the confusion and destruction of contemporary man in the course of time.
Keywords: Metaphor, Conceptual Blending, Blended Space, Forough Farrokhzad -
زمینه و هدف
مرگ و زندگی همواره دو مفهوم برجسته و قابل توجه در دیدگاه اندیشمندان بوده و بسیاری از شاعران معاصر زبان و ادبیات فارسی از چشم اندازهای متفاوتی به مساله مرگ و زندگی نگریسته اند. در این میان دیدگاه سه شاعر زن مطرح و شاخص پس از نیما (سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد و طاهره صفارزاده) اهمیت ویژه ای دارد. هدف اصلی پژوهش پیش رو تبیین دیدگاه های این شاعران از مفهوم مرگ و زندگی و تاثیر و ارزیابی محتوای کیفی اندیشه و احساس آنان در ارزیابی این موضوع میباشد.
روش مطالعهروش پژوهش در این مقاله بشیوه توصیفی تحلیلی، بر مبنای مطالعات کتابخانه ای و روش سندکاوی است. جامعه آماری پژوهش شامل منتخبی از مجموعه اشعار هر سه شاعر میباشد که در آنها بمقوله مرگ و زندگی توجه شده است.
یافته های پژوهش:
یافته های پژوهش حاکی از آن است که مولفه ها و گزاره های فردی، اجتماعی، اعتقادی و هستی شناختی در ارتباط کامل با دیدگاه هر یک از شاعران نسبت به موضوع مرگ و زندگی میباشد.
نتایج پژوهش:
نتایج پژوهش حاکی از آن است که مفهوم زندگی برای فروغ فرخزاد با تمام جذبه ها و زیباییهای آن گاه پوچ و بی معناست. فروغ در پس ناامیدی از عشق، دوری از فرزند، نارضایتی از جامعه مردسالار و تبعیض آمیز از زندگی بنوعی رنج ببرد و تصاویر ملال آور آن را هر روز مرور نماید. سیمین نیز نسبت به زندگی بدبین است و این بدبینی از نابودی آمال و آرمانهای فردی و اجتماعی مد نظر شاعر است. صفارزاده گاه نسبت به زندگی و رنجهای آن معترض است، اما مرگ و زندگی را با دیدگاه های دینی و مذهبی مورد توجه قرار میدهد و همین مساله سبب میشود که مرگ نوعی تعالی مقدس و زندگی را منبع خوشبختی بداند.
کلید واژگان: زندگی, مرگ, شعر معاصر, سیمین بهبهانی, طاهره صفار زاده, فروغ فرخزادJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:17 Issue: 95, 2024, PP 311 -328BACKGROUND AND OBJECTIVESDeath and life have always been two prominent and significant concepts in the view of thinkers, and many contemporary poets of Persian language and literature have looked at the issue of life and death from different perspectives. Among these, the point of view of three prominent female poets after Nima (Simin Behbahani, Forough Farrokhzad and Tahereh Safarzadeh) is of special importance. The main goal of the upcoming research is to explain the views of these poets on the concept of life and death and the impact and evaluation of the qualitative content of their thoughts and feelings in evaluating this issue.
METHODOLOGYThe research method in this article is descriptive-analytical, based on library studies and document analysis. The statistical community of the research includes a selection of the poems of all three poets, in which the categories of life and death are considered.
FINDINGSThe research findings indicate that the individual, social, belief and ontological components and propositions are in complete relation with the viewpoint of each of the poets regarding the issue of life and death.
CONCLUSIONThe research results indicate that the concept of life for Forough Farrokhzad with all its charms and beauties is sometimes absurd and meaningless. After being disappointed in love, being away from his child, being dissatisfied with the patriarchal and discriminatory society, Forough must somehow suffer from life and review its boring images every day. Simin is also pessimistic about life and this pessimism is the destruction of individual and social hopes and ideals in the poet"s mind. Safarzadeh is opposed to life and its sufferings, but he considers life and death with religious viewpoints, and this is the reason why he considers death as a kind of holy transcendence and life as a source of happiness.
Keywords: life. Death, modern poetry, Simin Behbehani, Tahereh Safarzadeh, Forough Farrokhzad -
نورتروپ فرای در کتاب کالبد شکافی نقد استدلال می کند که تمام گونه های ادبی از اسطوره سرچشمه می گیرند؛ به خصوص اسطوره زندگی قهرمان و دوره های زندگی او که فرای آنرا با فصول سال تبین می نماید. از نظر فرای فصول سال بازنمون میتوسها سا کهن الگوهایی است که بیانگر کمدی، تراژدی، رمانس و هزل است. منتقدان مجموعه تولدی دیگر فروغ فرخزاد را تجلی دوره تکامل فکری و شعری وی می دانند که با فاصله زیادی از اشعار نخستین او؛ عمق نگاه و اندیشه ای ژرف به جهان هستی پیدا می کند. یکی از اشعار شایان توجه در مجموعه تولدی دیگر شعر باد ما را خواهد برد است. این تحقیق سعی دارد با استفاده از خوانش کهن الگویی و به ویژه آرای نورتورپ فرای، تحول در بینش و اندیشه ای که شعر ارایه می کند را در کهن الگوهایی جستجو کند که با مفاهیمی از فصول سال بیان شده اند. یافته ها نشان می دهد سوژه شعر با عبور از میتوس عاشقانه و رمانس زندگی خود و ورود به ساحت میتوس زمستان به درک و آگاهی و تجربیاتی جدید دست می یابد و به بیانی متفکرانه از مفهوم عشق می سد. این تحول را می توان در تحول مفهوم عشق یافت که از مفهومی جسمانی، گذرا و همراه با ویرانی و سرما، به ساحتی آسمانی و جاودانه گذر می کند که آرامش بخش، گرم و حیاتبخش است.
کلید واژگان: میتوس بهار و زمستان, نورتروپ فرای, فروغ فرخزاد, نقد اسطوره شناختی, باد ما را خواهد بردIn his Anatomy of Criticism, Northrop Frye argues that the mythical mode is the most abstract and stylized of all literary modes. Frye uses the seasons in his archetypal schema, aligning each season with a literary genre. He argues that a hero's life mimics the cycle of the yearly seasons, with comedy aligning with spring, romance with summer, tragedy with autumn, and satire with winter. Critics consider Forough Farrokhzad's "Another Birth" collection to be the manifestation of her intellectual and poetic evolution cycle, endowed with a profound look and thought about the myth of creation. One of the notable poems in this collection is "The Wind Will Take Us Away". Using Northrop Frye's Archetypal criticism, this study aims to investigate the transformation in the vision and thought that the poem presents in the archetypes expressed with the concepts of the seasons. The findings show that the subject of the poem, passing through the love myth and romance of her life and entering the field of the winter myth, achieves understanding, awareness, and new experiences, making a thoughtful expression of the concept of love. This transformation can be found in the transformation of the concept of love, which passes from a physical, transitory concept associated with destruction and coldness, to a heavenly and eternal sphere that is comforting, warm, and life-giving.
Keywords: Archetypal Criticism, The Wind Will Take Us Away, Northorpe Fry, Forough Farrokhzad, mythos of spring, winter -
رویکرد اجتماعی نشانه معناشناسی تعاملی اریک لاندوفسکی که در ادامه باورهای زیبایی شناسی حضور و لحظه ناب گرمس مطرح شده، رهیافتی کارا و سازنده در نقد ادبی است. پژوهندگان این پژوهش از این رهیافت در بررسی تعامل و تطبیق نشانه معناهای جسمانه عاشقانه در سروده های فرامعنایی و چندلایه ای فروغ فرخزاد بهره برده اند. تعامل شرکای گفتمانی در فرایند گفتمان عاشقانه شاعر، با دگرسانی نشانه های جسمانه شوشگر تن دار در رخدادمعنایی لحظه ای و گاه دیرشی، در پی وحدت من و دیگری، معناهای ناب و بی کرانی خلق می کند. در جریان سروده های عاشقانه فروغ، سوژه و ابژه تن دار در تجربه ای زیستی با یکدیگر و جهان پیرامون در درک پدیدارشناسانه، با مجموعه نشانه معناهای جسمانه پویا در زنجیره منسجم واژگان چندمعنایی و ترکیبات مبهم، بافتی پویا و زایشی در متن خلسه ای می آفریند که به سردرگمی و حظ خلسه ای خوشایند در اتحاد شرکای گفتمانی می انجامد. در پژوهش حاضر با کاربست نقد با روی کردی کل نگر، سه سروده «وصل»، «باد ما را با خود خواهدبرد»، «فتح باغ» و سروده هایی با درون مایه تعامل تصادفی و لحظه ای و برنامه مدار، به روش تحلیلی -پژوهشی تفسیر شده است. نتیجه بررسی نشان می دهد تعامل عاشقانه طرفین گفتمان با نشانه معناهای جسمانه، جهت رسیدن به وحدت و تطبیق و آفرینش معناهای نو ادامه دار و در خدمت انسجام بیشتر متن بوده-است.
کلید واژگان: اریک لاندوفسکی, فروغ فرخزاد, تعامل, نشانه -معناشناسی, وحدت, گفتمانThe social approach of Eric Landowski's about interactive sign-semantic, which is presented in continuation of Greimas' aesthetic beliefs of guizzo , is a productive approach in literary criticism. The researchers of this study have used this approach in analyzing adaptation of the corporality sign meanings of romantic in Forough Farrokhzad’s poems which are transcendental.The interaction of the discourse partners in the process of the poet's romantic discourse creates infinite meanings by metamorphosis of the corporality signs. the source of meaning creation occurre with union of me and other.Corporeal subject and corporeal object create a dynamic and generative texture in a life experience with eachother and the surrounding world in phenomenological understanding. this is in a collection of dynamic physical signs that create a generative texture in an ecstatic text . the movement of chain of ambiguous combinations leads to a pleasant ecstasy in the union of discourse partners.the authors have investigated three poems named "Vasl". "Fathe bagh" and "Bad ma ra ba khod khahad bord" with a holistic criticism. The result of investigation was that the romantic interaction of discourse partners with physical sign-meanings has been continuous in order to achieve unity and creation of new meanings.
Keywords: Eric Landowski, Semiotics, Forough Farrokhzad, union, sign-semantic, discursive -
موضوع مقاله حاضر، بررسی وجهیت فعل در شعرفروغ فرخزاد با تامل بر وجه التزامی است. از آن جایی که براساس نظریه های مختلف، وجه افعال، ازجایگاه های بنیادین بازتاب دیدگاه نویسنده است؛ از این رو، از این ابزار، می توان برای بررسی درونیات و افکار مولف سودجست. هدف این مقاله، بررسی وجهیت فعل در راستای تبیین نگرش فروغ و کالبدشکافی ژرفای ذهن و روح اوست، تا به این سوال اساسی پاسخ دهد که بازتاب افکار و اندیشه های فروغ فرخزاد در وجه فعل چگونه است و آیا می توان سمت وسوی حس و شناخت فروغ را در میان وجوه افعال شعرش بازکاوید؟ اهمیت تحقیق در این است که با بررسی و تحلیل وجهیت فعل، به سبک و شناخت و حس فروغ می توان دست یافت. این مقاله ضمن تحلیل نظریه های گوناگون در مورد وجه فعل، به بررسی وجه افعال در مجموعهتولدی دیگر پرداخته و با ذکر شاهد مثال هایی به این نتیجه می رسد که فروغ در اکثر مواقع از وجه التزامی برای بیان افکار، احساسات نوستالژیک، گریز به روزگار کودکی، بیان حسرت ها، آرزوها وشکست ها، بهره جسته است. روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی بوده که پس از جمع آوری شواهد شعری به بررسی و تحلیل آن ها پرداخته است.
کلید واژگان: وجهیت فعل, وجه التزامی, سبک, تولدی دیگر, فروغ فرخزادThis study is on of Examining the verb modal in Forough Farrokhzad's poetry by considering the verb modal. Based on different theories and from fundamental positions, the verb modal reflects the writer's point of view. So, this tool can be used to examine the inner thoughts and thoughts of the author. This study aims to examine the the verb modalto explain Forough’s attitude and point of view and study his mind and soul deeply, to answer this fundamental question, how dose Forough Farrokhzad's thoughts and ideas reflect in the syntax of words and can Forough's thought be received among the the modal of his poetic actions? The importance of this research is in examining and analyzing the the verb modal, it is possible to achieve the style, knowledge and sense of forough.In this article, we study the the verb modalin Forough Farrokhzad's poems collection, called "Another Birth", while analyzing various theories about the the verb modal. By providing samples, we concluded that in most cases, Forough used obligation aspect to express thoughts, nostalgic feelings, escape to childhood , to express regrets, wishes and failures. The research method is descriptive-analytical, and after collecting poetic evidence it has been studied and analyzed.
Keywords: Another Birth, the verb modal, Obligatory aspect, Method, Forough Farrokhzad -
به کار بردن نظریه های علمی- ادبی در نقد متون ادبی و خوانش آن ها شیوه ای است که اخیرا به جهت روشمندی و اسلوب محکم و قابل تجزیه و تحلیل در پژوهش، بسیار محبوب و مورد استفاده است. در میان زمینه های مختلف که قابلیت بحث پیرامون متون ادبی را دارند، نظریه های روان شناختی جایگاه ویژه و ارزشمندی دارد. روان شناسی فردنگر به وسیله آلفرد آدلر پایه گذاری شده است و یکی از نظریه های موجود در این روانشناسی فردگرا، نظریه علاقه اجتماعی است. در این مقاله که به شیوه توصیفی - تحلیلی بر مبنای سندکاوی و شیوه مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است، اشعار فروغ فرخزاد، بر اساس نظریه علاقه اجتماعی مستند به روانشناسی فردگرای آدلر مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد. نتایج تحقیق نشان می دهد که علاقه اجتماعی در اشعار فروغ فرخزاد در توجه به همنوعان خویش خصوصا زنان، بسیار پررنگ است. مولفه یاس و تنهایی در اشعارش باعث می شود که بتوان او را تیپ شخصیتی منزوی قلمداد نمود. فروغ شاعری است که کمال مطلوب او دست یافتن به دنیایی است که در آن هم نوعانش به ویژه زنان جامعه در امنیت و آرامش باشند. به طورکلی می توان گفت علاقه اجتماعی در وجود فروغ در تلاش برای ایجاد شرایطی بهتر برای هم نوعان خویش به ویژه زنان خلاصه می شود.
کلید واژگان: نقد ادبی روانکاوانه, آلفرد آدلر, علاقه اجتماعی, فروغ فرخزادApplying scientific-literary theories in criticizing literary texts and reading them is a method that is very popular and used in research recently due to its solid and analyzable method and style. Psychological theories have a special and valuable place among different fields that can be discussed around literary texts.Individualistic psychology was founded by Alfred Adler and one of the theories in this individualistic psychology is the theory of social interest. In this article, which is done in a descriptive-analytical way based on document analysis and the method of library studies, the poemsof Forough Farrokhzad are analyzed and investigated based on the theory of social interest based on Adler's individualistic psychology. The results of the research show that the social interest in Forough Farrokhzad's poems is very strong in paying attention to his fellow men, especially women. The component of despair and loneliness in his poems makes it possible to consider him as an isolated personality type. Forough is a poet whose desired perfection is to reach a world where his fellows, especially the women of the society, are in safety and peace. In general, it can be said that the social interest in the existence of Forough is summarized in the effort to create better conditions for their fellows, especially women.
Keywords: psychoanalytic literary criticism, Alfred Adler, Social interest, Forough Farrokhzad -
نحوه فکر کردن که حاصل تاثیر فرآیندهای مغزی است می تواند انواع قواعد نحوی را تولید نماید؛ بنابراین انواع عوامل شامل انگیزه، ترس، تاکید و... باعث جابه جایی جایگاه کلمات و تولید انواع آرایه بیانی و کلامی می شود که این نیز به نوبه خود منطق های تصویری مختلفی را به وجود می آورد. طرحواره ها مرز مشترک میان مولف، متن و مخاطب هستند که بر اساس منطق خاص تصویری می توان آن ها را بازنمایی کرد. بر اساس همین رویکرد و با توجه به هم پوشانی تفسیر متن و مولف و تاییدهای روانشناختی شعر «هدیه» فروغ فرخزاد از تصویر سینمایی بهره می گیرد، چرا که این شعر بر مبنای تصاویر عمق بر پایه تصاویر اثباتی از طریق قابلیت حسی (بینایی) و تجسم عمل (نور و تاریکی) به کار گرفته شده است. به لحاظ ساختار تصویرپردازی، شب و تاریکی به عنوان تصویر مرکزی، در کانون قرار دارد که با استفاده از مجاز و همچنین با بهره از نمادپردازی، با هدف اختصار که نمای بسته را توجیه می کند، تصاویر شعری خلق شده اند. لحن این تصویر بر اساس موسیقی شعر که بر وزن بحر مجتث است، لحنی غمگین دارد و در نتیجه ریتمی آهسته در ارایه را می طلبد. این شعر دارای دو بند است که با توجه به محتوا باعث می شود مرحله آغازین و پایانی در تصویر متضاد باشند. همچنین این شعر به لحاظ کارکردی، اجتماعی است و همچون بیانیه ای انتقادی، هم به نقد جامعه و هم به راه برون رفت از بن بست اجتماعی و فرهنگی می پردازد.کلید واژگان: آرایه, تصویر, دستور زبان, طرحواره, فروغ فرخزادThe way of thinking that results from the influence of brain processes can produce a variety of syntactic rules; Therefore, various factors including motivation, fear, emphasis, etc. cause the position of words to shift and produce different types of expressive and verbal arrays, which in turn creates different visual regions. Schemas are the common boundaries between author, text, and audience that can be represented based on a particular visual logic. Based on this approach and considering the overlap of the interpretation of the text and the author and the psychological confirmations of Forough Farrokhzad's poem "Gift", she uses the cinematic image, because this poem is based on depth images and positive images through (Vision) ability and visualization (Light and darkness) of action. In terms of the structure of imagery, night and darkness, are in the center, Poetic images have been created using symbolism. with the aim of brevity that justifies the closed view. The tone of this image is sad based on the music of the poem as a result, it requires a slow rhythm in the sequences, this poem has two paragraphs that, depending on the content, make the beginning and end of the image contrast. This poem is also functionally social and as a critical statement, it deals with both the critique of society and the way out of social and cultural impasse.Keywords: Array, image, grammar, Schema, Forough Farrokhzad
-
نقش اجتماع و عوامل سیاسی در تفاوت زبان بشر امری انکارناپذیر است و چنین مسیله ای به همراه مسایل زیستی، جبرها و تحمیل های متعدد سبب تفاوت زبان مردانه و زنانه می شود. این تفاوت در کنار مضمون خیانت در اشعار شاعران نمونه های قابل توجهی را به وجود آورده است. در این پژوهش کوشش شده است با توجه به مولفه خیانت و با تکیه بر آرای لیکاف، زبان چهار شاعر معاصر (فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی، شهریار، رهی معیری) معرفی و در نهایت با یکدیگر مقایسه شود. چنین رویکردی موجب شناخت نگاه های متفاوت به زن یا مرد و به طور کلی تلقی این شاعران از روابط بین عاشق و معشوق زمینی با محوریت خیانت می شود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که حضور رنگ واژه ها، سوگندواژه ها و موارد دیگر در زبان فرخزاد و بهبهانی بسیار بارز و آشکار است، در مقایسه با آن شهریار و معیری با توجه به کاربرد زبان مردانه نسبت به این مسایل بی توجه هستند. نوع نگاه جنسیتی و توجه به مسایل فمینیستی نیز در اشعار فرخزاد و بهبهانی بارزتر است و آنها در کنار بازگو کردن مسایل مربوط به خیانت ورزی می کوشند دید مخاطب را نسبت به جنس زن تغییر دهند، اما در قیاس با آن دو در اشعار شهریار مسیله خیانت و بی وفایی به ندرت سبب تفاوت و آشکارسازی جنسیت و یا دید برتری جویانه مرد نسبت به زن می شود. در مقابل در اشعار رهی معیری تفاوت جنسیتی دیده می شود.کلید واژگان: خیانت, فروغ فرخزاد, سیمین بهبهانی, شهریار, رهی معیریLiterature History, Volume:16 Issue: 1, 2023, PP 253 -275The role of society and political factors regarding the differences of human language is undeniable, and such issues, together with biological factors, forces, and multiple impositions, causes the differences between male and female languages. This difference, along with the theme of betrayal in poets' poems, has created remarkable examples. In this research, considering the betrayal component and based on Robin Lakoff's opinions, an attempt has been made to introduce the languages of four contemporary poets, and finally to compare with each other. Such an approach leads to the recognition of the differences in the views on woman and man, and in general, the perception of these poets about the relationship between the earthly lovers centered on betrayal. The findings of this research indicate that the languages of Farrokhzad and Behbahani are very clear in the use of color words, promise words, etc. Compared to these two, the languages of Shahryar and Mo'ayyeri, due to the use of masculine language, are indifferent toward these elements. The type of gender perspective and attention to feminist issues is also more obvious in the poems of Farrokhzad and Behbahani, and besides recounting issues related to infidelity, they try to change the audiences' views toward woman. But in comparison with these two, in Shahryar's poems, the components of betrayal and disloyalty have never caused the gender distinction, or the superiority of man over woman. On the other hand, a gender distinction can be seen in the poems of Rahi Mo'ayyeri.Keywords: betrayal, Forough Farrokhzad, Simin Behbahani, Shahriar, Rahi Mo’ayyeri
-
زبان از عناصر بنیادین نوشتار به شمار می رود. بسیاری معتقدند میان زبان مردانه و زنانه در نوشتار تفاوت وجود دارد. لذا در شاخه رادیکال و پست مدرن جنبش زنان فمینیسم زبان و نوشتار زنانه مورد توجه بسیاری قرار گرفت. هر چند وجود چنین زبانی، با منطق شکل گیری خود زبان سازگار نیست و عنصر جنسیت نمی تواند عامل موثری برای ایجاد زبانی مستقل باشد. بنابراین از زبان و نوشتار زنانه به عنوان یک رویکرد به زبان و نوشتار یا نوعی شیوه نگارش که در قید و بند جنسیت قرار گرفته می توان یاد کرد. لذا نگرش فرافمنیسم از شاخه زبان شناسی فراساختارگرا با تمایزی که بین نوشتار زنانه (جنسیتی) نوشتار فراجنسیتی، و غیرجنسیتی قایل است سعی دارد نمونه هایی را بررسی و نگرش های ذکر شده را تبیین و تشریح نماید. مقاله حاضر ضمن بررسی انواع نوشتار (جنسیتی، فراجنسیتی، غیرجنسیتی)، می کوشد نشان دهد که نگاهی دیگر به نسبت بین زبان و جنسیت و هر گونه الگوی پیشینی دارد که زبان نوشتار را به زنانه و مردانه تقسیم می کند. لذا با بررسی آثاری از فروغ فرخزاد نمونه هایی از انواع روابط بین زبان و نوشتار را ارایه می دهد. تا نشان دهد تقسیم بندی نوع نوشتار به زنانه و مردانه نگرشی کاملا جنسیت زده است.کلید واژگان: فرافمینیسم, نوشتار جنسیتی, فراجنسیتی, غیر جنسیتی, فروغ فرخزادLanguage is considered one of the fundamental elements of writing. Many believe that there are differences between masculine and feminine language in writing. Therefore, in the radical and postmodern branch of the feminist movement, language and feminine writing have received significant attention. However, the existence of such a language is not compatible with the logic of language formation, and gender cannot be an effective factor in creating an independent language. Therefore, feminist linguistics, as a branch of structuralism, with its distinction between feminine writing, Fara-gender writing, and non-gender writing, attempts to examine examples and clarify the mentioned perspectives. This article, while examining various types of writing, including gender, Fara-gender, and non-gender, seeks to provide a different perspective on the relationship between language and gender and any pre-existing patterns that divide written language into feminine and masculine. By analyzing works by Forough Farrokhzad, it presents examples of various relationships between language and writing to demonstrate that the categorization of writing into feminine and masculine is entirely gender-biased. This research has collected the concept of feminine and masculine writing and sought answers beyond what previous researchers have presented using a descriptive-analytical method, with qualitative data collection through library sources and data analysis.Keywords: Fara-feminism, Gendered writing, Fara-gender writing, Non-gender writing, Forough Farrokhzad
-
بحران محیط زیست و به دنبال آن افزایش دغدغه های زیست محیطی موجب شکل گیری نظریه های تازه در حوزه اخلاق زیست محیطی شد که هدف آن لحاظ کردن حقوق ناانسان در ملاحظات اخلاقی بود. یکی از این نظریه ها اکوفمنیسم بود که همزمان دغدغه های جنسیتی و زیست محیطی را لحاظ می کرد و میان زن و زمین و رفع سلطه بر این دو ارتباطی معنادار می دید. در هر سه تعامل تجربی، مفهومی و معرفت شناسانه در این رویکرد زنان نسبت به مردان به طبیعت نزدیک ترند، ازاین رو هم نسبت به تخریب محیط زیست حساس ترند و هم از تخریب محیط زیست بیشتر آسیب می بینند. فروغ فرخزاد به عنوان یک زن در شعر «دلم برای باغچه می سوزد» حساسیت بیشتر زنان را در مقایسه با مردان نسبت به مرگ باغچه روایت کرده است. در این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی به خوانش اکوفمنیستی این سروده می پردازد، نوعی نسبت میان عوامل و دلایل بی توجهی و بی عملی شخصیت های این روایت نسبت به مرگ باغچه با عوامل و دلایل بی توجهی نسبت به بحران محیط زیست در سطح کلان ملت ها و دولت ها یافته و تبیین شده است. نتایج به دست آمده حاکی است عوامل اصلی بی توجهی گفتمان مردانه انسان محوری، نگرش درون نسلی، منافع اقتصادی، مسابقه تسلیحاتی و جنگ و یاس فلسفی است. همین طور در گفتمان زنانه باوجود حساسیت آنها نسبت به تخریب طبیعت، باورهای خرافی و به دنبال آن راه حل های نادرست، پرداختن به زیست مصنوعی و فاصله گرفتن از طبیعت می تواند مانع کنشگری آنها در این زمینه باشد. درعین حال لحاظ کردن اخلاق مراقبتی زنانه در ارتباط با طبیعت می تواند زنان را در پیشگیری و نیز جلوگیری از تخریب بیشتر محیط زیست پیشتاز و موثر سازد.
کلید واژگان: اکوفمنیسم, زنان, اخلاق محیط زیست, فروغ فرخزادEnvironmental crises and their consequences, among which are the growing environmental concerns, have given rise to new theories in environmental ethics, which aims to explore certain rights in ethical considerations, such as Ecofeminism. Ecofeminism investigates gender and environmental concerns to make a meaningful connection between women, environment, and their emancipation from dominance. In all three conceptual, experimental, and epistemological aspects of this theory, women are relatively closer to nature than men; this in turn renders them more sentimental and vulnerable toward the destruction of nature. In her “I Pity the Garden,” Forugh Farraokhzad narrates the sympathetic feelings of women regarding the death of the garden. This analytic-descriptive study is an ecofeminist reading of the poem which investigates the relations between the characters’ indifference toward the death of the garden and the indifference toward the environmental crises on a global scale. This article claims that the masculine discourse of negligence is rooted in anthropocentrism, generation gap, economic interests, arms race, and philosophical despair. Likewise, feminine discourse might suffer from similar apathy due to over-sensitivity toward the destruction of nature, superstitious beliefs, reliance on synthetic life, and distancing from nature. At the same time, the inclusion of feminine ethics of care in relation to nature can be influential in preventing environmental destruction.
IntroductionWomen and nature are among the most recurrent concepts in Forugh’s poetry, even though her conception of nature and women differs from her conception reality. She speaks of a woman who lives and endures her life with all its hardships, desires, and dreams. On the other hand, her descriptions of nature represent her present language; in other words, they reflect her true self. For Forugh, nature is mostly an object, which through her creative mind, signifies its meanings. These meanings are affected by point of view, emotions, excitatement, and cultural and social elements that surround the subject. As a result, Forugh’s nature is not like the kind of nature we understand in ecology or ecosystem. Her “I Pity the Garden,” has the potential to represent her femininity and the way she poetically describes nature; it also functions as an ecofeminist tool, which exposes her father’s and her brother’s different sensitivity toward the garden.
Theoretical FrameworkEcofeminism is a movement which investigates the complex relations between nature’s dominance and women’s exploitation. The ecofeminists regard most of the Western thought as influenced by the “oppression mentality” which is the dualistic mentality that prefers and values one side of the duality over the other. Ecofeminism categorises the interaction between women and nature as experimental interaction, conceptual interaction, cultural/symbolic interaction, and epistemological interaction. This study is concerned with the second categorisation, according to which, women are closer to nature and more sensitive to ecological changes.
MethodologyThe present analytical-descriptive study aims to investigate Forugh Farrokhzad’s “I Pity the Garden” in light of ecofeminism. Also, the article studies the function of gender in environmental sensitivity represented in reactions shown to the death of the garden.
Discussion and AnalysisThe central incident in Forugh’s narrative is the death of her father’s garden. The poem probes into the characters’ reactions to this incident. The characters of the poem include Forugh, her father, her mother, her brother, and her sister. The analysis of their reaction shows that women are more sympathetic to the incident. On the other hand, men are indifferent toward the death of the garden due to economic difficulties, personal problems, philosophical despair, and short-sightedness. Although the three women in the narrative are more sensitive than men, they also have different reactions to the incident. Forugh’s reaction is intertwined with maternal emotions, knowledge, awareness, and responsibility. As a result of her insensitivity, inaction, and alienation, she feels vulnerable and lonely.
ConclusionAn ecofeminist reading of Forugh Farrokhzad’s “I Pity the Garden” shows that the poem symbolically portrays the garden as a representation of ecological destruction which endangers the present world and the future of the earth. At the same time, the reaction of the family and their reasoning symbolises - in a broader sense - the passivity and indifference of nations toward the environmental crises. The findings of the research reveal that the main reasons behind these indifferences are generation gap, anthropocentrism, unbridled urbanity, economic interests, superstitious beliefs, introversion, consumerism, and negligence. This study investigates the aforementioned reasons in light of environmental ethics. At the same time, Forugh’s women are more concerned with nature which - according to feminism - is due to their maternal ethics of care in protecting the environment. On the other hand, men’s materialistic, abstract, and philosophical approaches combined with their arms race and belligerence prevent them from understanding the ongoing reality. It should be noted that Forugh regards wise and calculated actions, alongside maternal emotions, as influential factors which can promote the sense of responsibility towards the environment.
Keywords: Ecofeminism, Women, Environment, Forugh Farrokhzad -
المفارقه، فن بلاغی یتسم بالمحایله اللغویه، وهی عباره عن التواصل الخفی بین منشی النص والمتلقی؛ فالمکونات المستخدمه فیها تشبه الغازا لغویه تحتاج إلی الحل والتفکیک، وهذه الوظیفه ترجع إلی القاری المتمکن النشیط الذی یستقصی معنی النص، فلا یتوقف إلا بعد الوصول إلی معنی النص المکتوب وتحویله إلی النص المستنبط الذی یودی إلی التمتع واللذه فی نفسه؛ والمفارقه هی ابرز الفنون البلاغیه فی شعر الشواعر المعاصرات المناضلات فی سبیل حل المشاکل النفسیه والمصایب الاجتماعیه؛ وفروغ فرخزاد وغاده السمان، تعدان من الشواعر اللاتی یکدسن القسم الکبیر من نصوصهن الشعریه للتعبیر عن قضایا المراه والمشاکل التی تواجه ها فی المجتمع. یهدف هذا البحث إلی دراسه المفارقه فی دیوان «ولاده اخری» لفروغ فرخزاد و «الرقص مع البوم» لغاده السمان، مستخدما المنهج المقارن ومستعینا بالوصف والتحلیل ومن النتایج التی وصل إلیها، هی: إن المفارقه تعد من المکونات الرییسه فی شعر فروغ فرخزاد وغاده السمان، وهما توظفان هذه الظاهره، للتعبیر عن مکنوناتهما النفسیه والاجتماعیه مثل: فقدان الحریه للنساء فی المجتمع. فقد استخدمت غاده السمان، المفارقه للتعبیر عن غطرسه الرجل امام المراه، ومخادعته إیاها وتشاومها من الحب المادی الذی ینتهی إلی الفشل والکآبه، وهی تتمنی عالما مثالیا بعیدا عن عالم سوداوی تعیش فیه وتبحث عن حب صادق طیب؛ اما فروغ فرخزاد فقد وظفت هذه الظاهره للإشاره إلی الاحتجاج ضد القوانین الصارمه التی لا تتغیر، والخیبه، والموت والانضمام إلی الحیاه الابدیه لاجل لقاء الله والحب الروحی وعدم تعلقها بالشوون المادیه والوصول إلی المرتبه الإنسانیه العلیا، وحلول الروح الإلهیه فی وجودها؛ ومن قبیل هذه الموضوعات التی لا یمکن التعبیر عنها إلا بواسطه لغه المفارقه التی تمتاز بالغموض والالتباس المرتبطین بالنزعه الصوفیه لدی الشاعره.کلید واژگان: المفارقه, فروغ فرخزاد, غاده السمان, ولاده اخری, الرقص مع البومIrony is an eloquent art that is known as a linguistic trick, and it states hidden communication between the creator & its recipient. Therefore, the structures of irony like language puzzles, need resolution and interpretation, and the skilled audience is responsible to cogitate in the meaning and interpretation of the text to obtain inner peace. The women poets in the contemporary period use this art tool as the most usable of the rhetorical techniques, because they suffer psychological and social turbulence. Forough farrokhzad & ghada Al-samman like these poets have allocated a considerable part of their poetry to express Women's problems in the society. Examining the use of irony in the poetry of forough farrokhzad & ghada Al-Samman by using Comparative literature, description and analytical method and receiving theory is the purpose of this research. The obtained findings express the irony role as an ambuscade for expression of the unsaid of two poets like lack of freedom in patriarchal society. The irony using in ghada Al-Samman’s poetry condemns arrogance of men against women and deception of women and their pessimism towards earthly love leading failure, wishing utopia and looking for true love between lover and beloved. The irony using in forough farrokhzad shows her protest towards strict and unchangeable laws, disappointment, death and joining eternal life, Spiritual love, reaching the highest level of humanity and blowing of the divine spirit in her essence.Keywords: irony, Forough Farrokhzad, Ghada al-Samman, Another Birth, Dancing with the Owl
-
شناخت شخصیت های اساطیری و زنان اساطیری به طورخاص در شعر معاصر فارسی، راهی برای شناخت زن در روزگار معاصر و نیز شناخت شعر، لایه های معنایی و تحلیل آن است. در میان زنان، چهره ی لیلی در شعر فارسی اعم از کلاسیک و معاصر چهره ای شاخص است. لیلی در شعر فارسی یکی از بارزترین نمادهای معشوق است که در این پژوهش با تمرکز بر اشعار حسین منزوی، نصرت رحمانی و فروغ فرخزاد بازتاب چهره ی لیلی در شعر معاصر بررسی می شود. دلیل انتخاب این سه شاعر توجه آنان به جایگاه لیلی از حیث کمیت و کیفیت بوده است. پرسش اصلی پژوهش پیش رو این است که لیلی به عنوان یکی از شخصیت های مهم زن اسطوره ای در ادبیات فارسی، در شعر معاصر چگونه بازتاب یافته و چه نسبتی با چهره ی حقیقی زن در روزگار ما دارد. در این مجال پس از توضیح مبانی نظری، به کاربست نظریه ی اسطوره کاوی ژیلبر دوران در بازخوانی اسطوره ی لیلی در شعر نصرت رحمانی، حسین منزوی و فروغ فرخزاد پرداخته شده است. رویکرد اسطوره کاوی دوران رویکردی است که در آن بررسی چگونگی تاثیر زندگی شخصی مولف در کنار بافت- متن پژوهی به معنای تاثیرات تاریخی و اجتماعی در تالیف اثر موردتوجه است. این مقاله در سه بخش به کاربست الگوی دوران در بازخوانی اسطوره ی لیلی در شعر سه شاعر نام برده می پردازد. در این پژوهش مشخص می شود که هر سه شاعر برگزیده نگاهی متفاوت به اسطوره ی لیلی داشته اند و کارکرد اسطوره ها در شعر معاصر از وجوه گوناگون با کارکرد اسطوره در شعر سنتی متفاوت است. نصرت رحمانی از چهره ی لیلی اسطوره زدایی می کند. لیلی شعر نصرت، رها، آزاد و بی مرز است. در شعر منزوی گاه لیلی همان معشوق اساطیری است و گاه شاعر، لیلی را به خاطر اتخاذ موضع منفعلانه در عشق نکوهش می کند و فروغ نیز اسطوره ی لیلی را اسطوره ای کهنه برای عشق ورزی در زمانه ی معاصر می داند.
کلید واژگان: اسطوره کاوی, بافت -متن پژوهی, حسین منزوی, زن اسطوره ای, شعر معاصر, شعر نصرت رحمانی, فروغ فرخزاد, لیلیBoostan Adab, Volume:15 Issue: 2, 2023, PP 81 -106Knowing mythological characters in general and mythological women in particular in contemporary Persian poetry is a way to know women in contemporary times as well as knowing poetry, its semantic layers and analysis. Among women, Leyli's face is an important figure in Persian poetry, both classical and contemporary. One of the most prominent and important symbols of the lover in Persian poetry, Leyli, the reflection of her face in contemporary poetry is examined in this research by focusing on the poems of Hossein Manzavi, Nusrat Rahmani and Forough Farrokhzad. The main question of the research is how Leyli, as the most important mythical female character in Persian literature, is reflected in contemporary poetry and what her relationship with the real face of women is in our times.In so doing, after reading the most important poems in which the character of Leyli is present, the poems will be analyzed from the point of view of myth analysis. Myth analysis is an approach in which the influence of the author's personal life is examined along with contextual-textual research in the sense of historical and social influences in the creation of the work. The findings of the research show that all three poets selected in this research have had a different look at the myth of Leyli and the function of myths in contemporary poetry is different from the function of myth in traditional poetry.
Keywords: Leyli, mythical woman, Contemporary Poetry, myth analysis, context-textual research
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.