جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "ابرانسان" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"
تکرار جستجوی کلیدواژه «ابرانسان» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
انسان شناسی نیچه بر مبانی اندیشههای مادی و تجربهانگارانه استوار است و بازتاب هایی درخور توجهی دارد. تحقیق پیشرو با روش توصیفی- تحلیلی، در زمینه انسان شناسی از نظرگاه نیچه و واکاوری پیامدهای آن در آرای برخی از اندیشمندان اسلامی صورت گرفته است. برخی از یافتهها و نتایج پژوهش بدین شرح است: نیچه با نفی عقلگرایی انسان را تا مرز پوچ انگاری سوق میدهد سپس برای نجات وی تلاش میکند تا این باور را در انسان نهادینه کند که قدرت در او اصالت دارد. در همین راستا ابرانسان در نگاه نیچه انسانی است که تمام قدرت خویش را در جهت تسلط هر چه بیشتر بر دیگران به منصه ظهور رسانیده باشد. درحالی که در نگاه اندیشمندان اسلامی انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است و نفی عقلگرایی و مقابله با تفکرات الهی سبب بیاعتباری خردورزی است. آنها معتقدند که قدرت به نحو استقلالی برای خداوند تحقق دارد و اگر چه قدرت در برخی موارد برای انسان مطلوب است اما در صورتی که در راستای ظلم به دیگران باشد، قبیح است. به اعتقاد آنها منشا پوچ انگاری از سوی نیچه نفی امور معنوی و انگاره خداپرستی است، چرا که قرب الهی به عنوان غایتی اساسی به زندگی انسان هویت میبخشد.
کلید واژگان: نیچه, نیست انگاری, قدرت طلبی, ابرانسان, اندیشه اسلامیNietzsche's anthropology is based on the foundations of materialistic and empiricist thoughts and has reflections worthy of attention. The present research has been done with the descriptive-analytical method in the field of anthropology from Nietzsche's point of view and its consequences in the opinion of some Islamic thinkers. Some of the findings and results of the research are as follows: Nietzsche, by denying rationalism, pushes man to the border of absurdity, then to save him, he tries to institutionalize the belief in man that power originates in him. In this regard, in Nietzsche's view, the superman is a person who has brought all his power to the fore to dominate others as much as possible. Whereas, in the eyes of Islamic thinkers, man has two dimensions, material and spiritual, and the negation of rationalism and confronting divine thoughts is the cause of discrediting wisdom. They believe that power is realized in an independent way for God, and although power is desirable for humans in some cases, it is ugly if it is aimed at oppressing others. According to their belief, the source of Nietzsche's nihilism is the negation of spiritual matters and the idea of godliness, because closeness to God as a basic goal gives identity to human life.
Keywords: Nietzsche, Nihilism, Seeking Power, Superman, Islamic Thought -
انسان شناسی یکی از بنیادی ترین مسایل اساسی در تاریخ تفکر بشر بوده و تا کنون از جوانب مختلفی بدان پرداخته شده است. مقاله حاضر با رویکرد تطبیقی-انتقادی به بررسی اندیشه های دو اندیشمند بارز، نیچه و علامه جعفری، در این حوزه پرداخته است. نیچه با تعریفی زمینی از انسان، ماهیت او را تنها در عنصر مادی خلاصه کرده و روح را مجموعه ای از حس ها و عاطفه ها می داند. او با اصالت دادن به غرایز انسان، هیچ ساحت ملکوتی اعم از مبدا و معاد برای انسان قایل نیست. وی مسایلی چون اخلاق و دین را قیودی خودساخته تلقی می کند که با گذر از آن انسان به ابر انسان تبدیل خواهد شد. علامه جعفری بر خلاف نیچه انسان را دارای دو ساحت مادی و معنوی می داند و تن را وسیله ای برای تکامل روح دانسته و اصالت را از آن روح می داند. او برای انسان شخصیتی ذاتی، دارای فطرت و رسالت انسانی قایل است تا بوسیله خودشناسی به تعهدپذیری و مسیولیت پذیری دست یابد. البته در نگاه او، انسان باید با تعدیل خود طبیعی، به خود واقعی برسد؛ زیرا جنبه زمینی انسان نمی تواند رهبری روح را بر عهده گیرد. لذا ابر انسان نیچه به دلیل هویت محدود و زمینی آن نمی تواند پاسخگوی نیازهای عالی و اصیل انسان باشد. بنابراین مفاهیمی چون خدا، دین، عبادت و اخلاق از عناصر بنیادین هویت ساز انسان خواهد بود که با درک صحیح آن انسان هویت خویش را هماهنگ با آهنگ هستی یافته، به حیاتی معقول می رسد.
کلید واژگان: نیچه, علامه جعفری, انسان, ابرانسان, حیات معقولAnthropology has been one of the most fundamental issues in the history of human thought and has been addressed in various aspects so far. This paper, with a comparative-critical approach, examines the thoughts of two prominent philosophers, Nietzsche and Allameh Jafari, in this field. Nietzsche, with an earthly definition of man, summarizes his nature only in the material element and considers the spirit as a set of senses and affections. By original zing human instincts, he does not consider any realm of kingdom, including origin and resurrection, for human beings. He considers issues such as ethics and religion as self-made constraints that by passing through them, man will become superhuman. Allama Jafari, unlike Nietzsche, considers human beings to have two material and spiritual aspects and considers the person as a means for the development of the spirit and considers authenticity from that spirit. He has an innate personality, nature and human mission to achieve commitment and responsibility through self-knowledge. Of course, in his view, man must reach the real self by adjusting himself naturally, because the earthly aspect of man cannot lead the spirit. Therefore, Nietzsche superhuman due to its limited and earthly identity cannot meet the excellent and original needs of human beings. Therefore, concepts such as God, religion, worship and ethics will be one of the fundamental elements of human identity that by properly understanding that man finds his identity in harmony with the song of existence, reaches to a reasonable life.
Keywords: Nietzsche, Allameh, Jafari, Human, Super human, Rational life -
در فلسفه های تعلیم و تربیت مبتنی بر معرفت دینی، دو مفهوم مهم و بنیادین خدا و گناه به مثابه ی دو عنصر انگیزشی و بازدارنده بالاترین کارکرد تربیتی را در این نظام ها دارند.. اگرچه از نظر نیچه خدا و هر مفهوم دیگر در ارتباط با او برساخته اندیشه های بیمارگونه انسان های حقیر و به منظور تخدیر و تحمیق نوع بشر است، اما او با نفی ارزشگذاری های پیش از خود ارزش هایی را بنیاد نهاد که بر اساس آن اراده به قدرت گرانیگاه آن است. ابرانسان نیچه نه به مثابه محصول که بر قامت یک فرهنگ، صدر و ساقه تعلیم و تربیتی است که نه بر بنیاد رام سازی که بر اصولی چون ایثار، انضباط و فرمان دهی استوار است. در فرهنگ پیشنهادی نیچه، خدا سرچشمه قدرت و سرشاری است و قرب به او، نفی من ضعیف و یافتن خود در منی برتر است. در پژوهش پیش رو نخست با روش تحلیل مفهومی، معنای گناه و خدا ابتدا در تفکر مسیحیت و سپس در منظومه فکری نیچه بررسی شده است و در گام بعدی با توجه به چرخش فکری که نیچه در معنای این دو واژه دارد با استفاده از روش استنتاج، هدف غایی خلق ارزش های جدید، اصل تبدیل اراده معطوف به بقا به اراده معطوف به قدرت و همچنین توصیه های عملی فرمان دهی درونی و توجه به همه ابعاد زندگی استخراج شد.
کلید واژگان: ابرانسان, اراده به قدرت, خدا, رام سازی, گناه, نیچه, نیست انگاریIn philosophies of education based on religious knowledge, the two basic concepts of God and sin as two motivating and deterrent elements have the highest educational function in these systems. Although, according to Nietzsche, God and every other concept related to him is the product of the pathological thoughts of humble human beings and for the purpose of intoxicating and fooling mankind, he rejected the values before him and established the values on the basis of which The will to power is its stronghold. Nietzsche's superhuman is not as a product but as a culture, the head and stem of education, nor is it based on taming but on principles such as self-sacrifice, discipline and command.In Nietzsche's proposed culture, God is the source of power and abundance, and closeness to him is my weak negation and finding myself in the superior semen. In the leading research, first by conceptual analysis, the meaning of sin and God has been studied first in Christian thought and then in Nietzsche's intellectual system.The ultimate goal of creating new values, the principle of transforming the survival-oriented will into the power-oriented will, as well as the practical recommendations of internal command and attention to all aspects of life, were extracted.
Keywords: God, sin, Nietzsche, superman, will to power, nihilism -
ابرانسان مشهورترین اندیشه نیچه است و شهرت آن محدود به فلسفه نیست. بااین حال و درست به همین دلیل، برداشت از ابرانسان در بیشتر موارد برداشتی نادرست است. این برداشت های نادرست تنها به فرهنگ عمومی محدود نمی شود و تاحدی از دشواری و پیچیدگی طرح خود این اندیشه ناشی شده است. در این مقاله با پیگیری نوشته های نیچه -هماهنگ با خوانش هایدگر از نیچه- نخست به پیوستگی عمیق میان ابرانسان و «آموزه بازگشت جاودان همان» پرداخته ایم. آنگاه، جایگاه یکتای ابرانسان را در به هم رسیدن دو اندیشه سترگ نیچه -«بازگشت جاودان» و «اراده به قدرت»- نشان داده ایم؛ ابرانسان و مطلق واقعیت برای نیچه این همان اند. پس از این، تفسیر هایدگر از این واقعیت و نسبت میان تکنیک و ابرانسان بیان شده است. بنابراین، با این تفسیر، ابرانسان نیچه و جهان تکنیکی هایدگر اندیشیدن به امری یگانه اند. در ادامه نشان داده ایم که چگونه «بازگشت جاودان همان» نیچه بیان متافیزیکی مصرف و بروز زمانمندی جهان تکنیکی است.
کلید واژگان: نیچه, هایدگر, ابرانسان, بازگشت جاودان همان, اراده به قدرت, تکنیک, مصرف, گشتلÜbermensch is one of Nietzsche’s most famous and also most controversial thoughts. Controversies around it are mostly the consequence of the complexity and obscurity of the very idea. In this article, examining Nietzsche’s writings in line with Heidegger’s reading of his work, first, I explore the deep interrelation between the concepts of Übermensch and “the Eternal Recurrence of the same”. Then, I demonstrate the unique role of the Übermensch in the gathering of Nietzsche’s two great ideas – “Eternal Recurrence” and “will to power”; I argue that for Nietzsche, the Übermensch is identical with the pure reality. Next, I explicate Heidegger’s interpretation of this reality, and the relation between technique and Übermensch; in accordance with this interpretation, I argue that Nietzsche’s Übermensch and Heidegger’s essence of technique -Gestell- are thoughts concerned with the same issue. Following that, I state that “the Eternal Recurrence of the Same” is the metaphysical articulation of consumption and represents the emergence of the world in the frame of technique.
Keywords: Nietzsche, Heidegger, Übermensch, the Eternal Recurrence of the Same, will to power, Technique, Consumption, Gestell -
«لبخند» تراژیک ابرانسان در تفکر نیچه
نیچه در تاملات انتقادی خود درباره فلسفه عقلگرایان و تجربهباوران که درونمایه آن را نتیجه تفکر متافیزیکی و تیولوژیک میداند به ماحصل شیوههای جهانبینی آنها، همچون یاس، ناامیدی و سرخوردگیای اشاره دارد که به نیهیلیسم میانجامد. تفکر تاکنونی غربی از نظرگاه نیچه، محمل دشمنی و کینهتوزی با زندگی بوده است. گویی که زندگی خصم تفکر است و رستگاری انسان بریدن از زندگی و حیات است. فلسفه آریگوی نیچه به عنوان بدیل تفکر تاکنونی غرب، چهرهای متبسم و خندان دارد که مولفهای کلیدی در تفکر اوست. این فلسفه ریشه در تایید زندگی، علاقه به حیات و زیستجهانی شادان دارد. این شادی از برای چیرگی بر خود و لذت حاصل از اراده معطوف به قدرت و برخورداری از بیشینه انرژی و نیروست که در ابرانسان نیچه ظهور و نمود مییابد. ابرانسان است که با گذشته آشتی میکند، حال را تایید کرده، آینده را با پل آریگویی میسازد و با عشق به بازگشت جاودانه همه امور، خود، سرنوشت و تقدیر خویش را متحقق میسازد. سلامتی از نظر نیچه در تقابل با بیماری متافیزیکاندیشی، زیستی شادمان است که چهره نهاییاش در انفجار نیروها و فیگور لبخند ظهور مییابد: لبخند به زندگی، زمین و زمان؛ لبخندی دیونوسوسی.
کلید واژگان: نیهیلیسم, ابرانسان, اراده معطوف به قدرت, دیونوسوسThe tragic "smile" of the superman in Nietzsche's thoughtNietzsche points out that these are the outputs of metaphysical theological thinking and that the ultimate outcome of these worldviews is despair, hopelessness and disappointment which results in nihilism. The history of Western thought, as Nietzsche believes, has been full of hostility and hatred towards life as if life is the enemy of thinking, and human salvation requires disengaging oneself from life. Nietzschean affirmation as the alternative of Western thought has a smiling face which is a key component of his thinking. This point of view is rooted in life affirmation, desire towards life and the joyful wisdom. This joyfulness is due to the self-command and the pleasure of will to power and the privilege of having the maximum power which is realized in Nietzsche’s Übermensch. Übermensch reconciles with the past, affirms the present, constructs the future through the bridge of affirmation, and realizes all entities, the self, his fate and predestination through eagerness towards eternal return. Health in Nietzsche’s view is a kind of joyful living, in contrast to metaphysical thinking syndrome, and its full form is realized in the burst of powers and smile figure, which means smiling to life, to the time and place, and this is a Dionysian smile.
Keywords: Nihilism, Superman, Will to power, Dionysus -
«نیست انگاری» از اساسی ترین کلیدواژه های تفکر نیچه است که به سبب ارتباط وثیقی که با دیگر آموزه های او دارد، از موضوعیتی اساسی در فلسفه ورزی او برخوردار است. نیست انگاری در واقع معیار نیچه است برای ارزیابی هر آنچه در سرنوشت انسان و جامعه انسانی مدخلیت دارد؛ از سویی بنیادی ترین نظام های فکری و اعتقادی سامان یافته در قالب دین و فلسفه و علم و اخلاق را متهم به نوعی از نیست انگاری (منفعل) می کند که در نظر او بسی مغضوب و مطرود می نماید، و از این رو همه آن ها را به این سبب مستحق انهدام می داند، و از سویی برای جای گزینی آنچه ویران کرده، ما را به نوع دیگری از نیست انگاری (فعال) فرا می خواند؛ با استعانت از منجی ای به نام «ابرانسان». مقصود ما از این جستار، بازنمایی ادله نیچه در انتقادش به این نظام ها و نیز تشریح مبسوط گونه های نیست انگاری مدنظر اوست.کلید واژگان: نیست انگاری, بازارزش گذاری ارزش ها, مرگ خدا, ابرانسان, معنای زندگیMetaphysic, Volume:7 Issue: 2, 2016, PP 93 -110Nihilism is one of the basic keywords in Nietzsches thinking, and because of its strong connection with his other teachings, it is considered to be a principle subject in his philosophizing. In fact, nihilism is Nietzsches criterion to evaluate whatever is relevant to the fate of human and human society. On one hand, he accused the most fundamental organized systems of thought and belief in religion, philosophy, and science of a kind of nihilism (passive) which in his view is somehow despicable and rejected; and therefore deserves to be destroyed. On the other hand, he, asking for the help of a Savior called Super human, invites us to another kind of nihilism in order to replace what has been destroyed. This paper intends to presents Nietzsches argues in his critique of these systems and also to provide a detailed description of the types of his nihilism.Keywords: Nihilism, trasvaluation of values, death of God, super human, meaning of life
-
فریدریش نیچه فیلسوفی است که به دفعات از معنای مرگ سخن می گوید و در آثارش مشخصا به «مرگ خود خواسته» می پردازد. هم چنین می توان از برخی جملات او دعوت مستقیم انسان به مرگ را استنباط کرد؛ این دعوت نه از سر انکار خواست زندگی (به نحوی که شوپنهاور مطرح می کند) بلکه در نتیجه ی آمیختن آن با ایده های نوظهور دیگری نظیر «خواست قدرت» و یا «ابرانسان» مطرح می شود. ابرانسان نور امیدی است که بر انسانیت مورد عنایت نیچه می تابد و از این رو نمونه ی عالی خواست قدرت و پذیرنده ی نظریه «بازگشت ابدی» اوست. در این مقاله ابتدا از ابرانسان و رابطه ی آن با مرگ خودخواسته سخن می گوییم تا در مقابل بتوانیم انتقاد نیچه از باورهایی که نشانگر نفی ارزش زندگی هستند را درک کنیم. به عقیده ی نیچه اگر اندیشیدن در باب مرگ با تفکر هستیمحور در هماهنگی کامل باشد ارزشمند خواهد بود در حالی که «واعظان مرگ» فیلسوفانی هستند که تنها به یک بعد زندگی (رنج) توجه می کنند؛ اگرچه در پایان خواهیم دید که وی نتوانسته است راهی مشخص و کاربردی را در راستای این هماهنگی ترسیم کند و بنابراین پس از نیچه نیز تفکر در خصوص بی معنایی زندگی و خودکشی به عنوان نتیجه ی منطقی تجربه ی پوچی ادامه می یابد.
کلید واژگان: مرگ, زندگی, ابرانسان, مرگ خودخواسته, نیچهFriedrich Nietzsche is a philosopher who speaks repeatedly about death and addresses specifically the "Voluntary death" in his works. It Also can be inferred from some of his sentences that he directly invites human to choose death .This invitation isn’t equal with denying life (as Schopenhauer presents), but arises as a result of mixing it with other newfound ideas, such as the "Will to power" or the "Overman". The Overman, as a light of hope that shines on Nietzsche’s regarded humanity is an excellent example for the will to power and acceptance of the "Eternal return" theory in the world. For this purpose, in this article, we should talk about Overman in related with voluntary death, to understand his criticisms of those beliefs that represent the negation of life. According to Nietzsche, "Preachers of death" are those who consider just one dimension (suffering) ;while thinking about death will be valued if it is in perfect harmony with thinking about life. However, at the end, we will see his statements are not sufficient and he failed to draw one obvious and practical way for this harmony .So after him, also, thinking about the meaninglessness of life and suicide as the logical result extends the experience of absurdity.
Keywords: Death, Life, Overman, Voluntary death, Nietzsche -
«ابرانسان» یکی از بنیادی ترین آموزه های فلسفی نیچه است که موضوعیتی اساسی در فلسفه ورزی او دارد. نیچه در مقام متفکری ژرف و آگاه به زمانه، معناباختگی زندگی را در عصر و جامعه ای که در آن می زید نیک دریافته است و بر آن می-شود تا به سان طبیبی دلسوز و دردآگاه، بشر روزگار خویش را از بحران پیش رو که آن را «نیست انگاری» نام نهاده است، گذر دهد و افقی روشن و مطلوب در برابر دیدگان او بگشاید. طرح درخشانی که نیچه بدین منظور در سر دارد، ویرانی همه هنجارها و باورهای مرسوم، و «باز ارزش گذاری همه ارزش ها» با رویکردی اشراف سالارانه و والاتبارنه و مبرا از انحطاط برده صفتانه می باشد. رسالتی سترگ که برای تحقق آن، پیامبری به نام «ابرانسان» برمی انگیزد تا به اعجاز اراده سرشار و آفرینش گرش چونان تهی زندگانی را لبریز معنا سازد که سرمستانه تکرار مداوم آن را در هیات «بازگشت جاودانه همان» آری گوید و همین هستی این جهانی را با همه کاستی ها و نابسندگی هایش عاشقانه در آغوش کشد. در این جستار به قدر امکان از سیمای «ابرانسان» نیچه و بایسته های او پرده برخواهیم گرفت.
کلید واژگان: ابرانسان, شور فاصله, نیست انگاری, باز ارزش گذاری ارزش ها, معنای زندگیMetaphysic, Volume:5 Issue: 1, 2013, PP 77 -96This paper aims at introducing characteristics of Nietzsche’s “Superhuman” as much as possible. Being principal subject in his philosophical activity، “Superhuman” is one of the most basic philosophical thoughts of Nietzsche. As a time-conscious and deep thinker، he has properly realized the meaninglessness of life in his time and society and therefore intends to pass the human being through “Nihilism” crisis like a compassionate and knowledgeable physician، opening a bright and desirable horizon in front of his eyes. Nietzsche’s brilliant plan to achieve this purpose is the destruction of all common beliefs and norms and “revaluation of all values” with a noble and aristocratic approach away from slavery-like degeneration. A big mission for which a prophet، called “Superhuman”، is selected in order to give the meaning to the meaningless life with his creative and strong will، resulting in happily aspiring of frequent repetition of life in the form of “eternal recurrence”. He also amorously embraces the current world with all of its deficiencies.
Keywords: Superhuman, pathos of distance, Nihilism, revaluation of values, the meaning of life -
انسان کبیر و عالم صغیر در اندیشه ملاصدرا و سوابق آنبحث درباره انسان کبیر و عالم صغیر در مکتب صدرایی است و انسان بعنوان «عالم صغیر» با عالم خارج بعنوان «انسان کبیر» تطبیق و مقایسه میشود.
برای اینکه بهتر بتوانیم در آثار صدرالمتالهین شیرازی (ره) به بررسی این موضوع بپردازیم ناگزیر به ذکر مقدماتی هستیم. از آن جمله باید دانست که ملاصدرا انسان را از چه منظر و با چه پشتوانه فکری مورد مطالعه قرار میدهد و نیز سابقه این بحث در مکاتب دیگر چگونه میباشد.
بحث در این مقاله در ساحت علم آنتروپولوژی نمیباشد که انسان را از چهار زاویه انسان شناسی فیزیکی، باستانشناسی، زبانشناسی و انسان شناسی فرهنگی مطالعه میکند، بلکه سوال اینستکه آیا اساسا در تاریخ فلسفه چیزی تحت عنوان انسان کبیر و عالم صغیر یافت می شود یا نه و نیز از آنجهت که ملاصدرا را نه صرفا بعنوان یک فیلسوف عقلگرا بلکه بعنوان یک فیلسوف متاله میشناسیم آیا در کتاب و سنت در این خصوص مطلبی خواهیم یافت؟
گذاری نیز در عرفان خواهیم داشت که این منظر نقشی اساسی در شناخت نگرش صدرا به انسان دارد و شاید بتوان گفت بدون بررسی صبغه عرفانی که در حکمت متعالیه مشهود است، نمیتوان انسان را از نظر ملاصدرا مورد شناسایی قرار داد.
کلید واژگان: ابرانسان, انسان کامل, انسان کبیر, انسان صغیر, عالم کبیر, عالم صغیر, خلیفه اللهMacranthoropos and Microcosm (Perfect Man) in Mulla Sadra's Philosophy and its Historical BackgroundThe issue of macranthropos and microcosm is discussed in Sadrian Philosophy. Here, man is compared as the “microcosm” with the external world as the “macranthropos”.In order to grasp a better understanding of this topic in Mulla Sadra’s works, we have to pay attention to certain preliminary points. For example, we should learn from which perspective and based on which philosophical thought Mulla Sadra studies man. The knowledge of the background of this topic in other schools is also necessary in this regard.This paper does not deal with this issue in the field of anthropology, which studies man from the four dimensions of physical anthropology, archeology, linguistics, and cultural anthropology. Rather, the question here is whether there exists essentially anything under the title of macranthropos and microcosm in the history of philosophy. That is why we recognize Mulla Sadra not merely as a rationalist philosopher, but as a theologian (muti’allih) philosopher. A related question here is whether there exists anything in this regard in the Book and Sunna.This paper will also cast a glance at gnostics’ related ideas because they play an essential role in our understanding of Mulla Sadra’s view of man. Perhaps, one can claim that without following a gnostic approach, which is apparent in the Transcendent Philosophy, we cannot learn about Mulla Sadra’s view of this issue.Keywords: Superman (ūbermensch) macrocosm, perfect man microcosm, macranthropos, God's vicegerent, micranthropos
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.