جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "rationality" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"
تکرار جستجوی کلیدواژه «rationality» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
باتکیه بر دوگانه ی «عقلانیت» و «معقولیت» استدلال شده که رالز به دنبال باورهای اخلاقی عینی است؛ عینیتی که رالز به دنبال آن است، عینیت برساختی است. در فرایند برساخت باورهای عینی باورهای عقلانی به باورهای معقول تبدیل می شوند. باورهای معقول باورهایی هستند که نسبت به آن ها توجیه عمومی پدید آمده است؛ برای دست یابی به توجیه عمومی، توجیه های عقلانی فردی، به اشتراک گذاشته می شوند تا توسط داوران شایسته، نسبت به آن ها توافق عمومی پدید آید. داوران شایسته به میزانی از عقلانیت آراسته اند که می توانند فهمی اطمینان آور از باورهای دیگران به دست آورند و دلایل له و علیه یک تصمیم را می شناسند. این افراد در موقعیتی قرار می گیرند که از تبعات احتمالی تصمیم های خود ناآگاه باشند تا از سوگیری های معرفتی و تعصبات پیراسته شوند. تفسیر برگزیده ی ما، بدیل تفسیر شهودگروانه است که داوری های اخلاقی عینی را بی واسطه برآمده از شهودهای اخلاقی می داند. برای نقد تفسیر شهودگروانه، افزون بر اقامه ی استدلال به نفع برساخت گرایی، نقدهای رالز به شهودگرایی صورت بندی شده است تا جانب برساخت گرایی تقویت شود. برای استدلال به سود برساخت گرایی، نظم و ترتب منطقی بین مفاهیم تخصصی رالز برقرار شده است؛ به گونه ای که ازدل یک مفهوم، مفهوم دیگر سربرمی آورد و این سیر ادامه پیدا می کند تا به باورهای عینی برساختی دست پیدا کنیم؛ این عینیت توسط داوران شایسته به دست آمده است و ازاین جهت «عینیت مدنی» نامیده شده است و بدیل «عینیت فردی» است که شهودگرایان به آن باور دارند.
کلید واژگان: جان رالز, معرفت شناسی اخلاق, عقلانیت, معقولیت, عینیت, برساخت گرایی, شهودگراییBased on the duality of "rationality" and "reasonableness," it has been argued that Rawls seeks objective moral beliefs; the objectivity Rawls seeks is a constructed objectivity. In the process of constructing objective beliefs, rational beliefs become reasonable beliefs. Reasonable beliefs are beliefs to which public justification has emerged; to achieve public justification, individual rational justifications are shared to be agreed upon by competent judges. Competent judges are equipped with a degree of rationality that can gain a reliable understanding of the beliefs of others and know the reasons for the crush and the rejection of a decision. These people are in a situation where they are unaware of the possible consequences of their decisions. Our chosen interpretation is an alternative to an intuitionist interpretation that considers objective moral judgments to be directly derived from moral intuition. In order to criticize intuitionist interpretation, in addition to making arguments in favor of constructivism, Rawls' criticisms of intuition have been formulated to strengthen the side of constructivism. For reasoning in favor of constructivism, logical order and order have been established between Rawls' specialized concepts, so that from one concept, another concept arises and this trend continues to achieve objective beliefs of constructivism; this objectivity has been obtained by competent arbitrators and hence called "civil objectivity".
Keywords: John Rawls, The Epistemology Of Ethics, Rationality, Reasonable, Objectivity, Constructivism, Intuition -
طراحی آموزشی حکمی (حکمت بنیان) مدل سازی شد . این مدل طراحی آموزشی پژوهش محور ، برای طراح آموزش شرایطی فراهم می کند تا مطابق با ابعاد یادگیری مطلوب، مفروضات ، عادات و الگوهای ذهنی خود را در هر طراحی آموزشی مورد بازبینی و تجدید نظر قرار دهد و به خلق مدل یادگیری متناسب با موقعیت و شرایط مطلوب بپردازد مدل طراحی آموزشی حکمی ابتدا از تبیین و تفسیر انسان مطلوب شروع و با تبیین و تفسیر انسان محقق ادامه می یابد. هر مرحله مبتنی بر متدهای پژوهشی کیفی با کاوش در منابعی که می تواند انسان مطلوب و انسان محقق را تبیین نماید، اجرا می گردد و سپس برای تبیین و تفسیر تغییر انسان محقق به انسان مطلوب عناصر طراحی آموزشی با طرح سوال از مطلوبیت ها و قیاس آن با انسان محقق ، تغییر انسان محقق از انسان محقق مطلوب استنطاق و استنتاج می شود و در نهایت ابعاد طراحی آموزشی حکمی سازماندهی می گردد. انسان مطلوب در این بررسی انسان حکیم تبیین گردید و عناصر طراحی آموزشی شامل تببین وتفسیر ابعاد یادگیری حکیمانه (حکمت آموزی)، اهداف یادگیری حکیمانه، تولید محتوا، نقش و تبحرمعلم (حکمت ورز) و شاگرد (حکمت آموز) حکیم، تدریس (حکمت ورزی)، سنجش و ارزشیابی حکیمانه برای رسیدن به انسان حکیم طراحی گردید. این پژوهش اولین تلاش برای طراحی آموزشی مبتنی بر یک رویکر بومی است و در حد یک نظریه جدید نگاه متفاوت به ابعاد یادگیری دارد چرا که مبتنی بر ابعاد حکمت، فرا عقلانیت که تلفیق عرفان و فلسفه استدلالی است،طراحی شد و عناصر طراحی آموزشی نیز برای تحقق چنین ابعادی از یادگیری نسبت به تمام پارادایم ها و رویکردهای موجود کاملا متفاوت طراحی شد.
کلید واژگان: آموزش, حکمت, عقلانیتA wisdom-based instructional design model was developed. This research-oriented model provides conditions for instructional designers to review and reconsider their assumptions, habits, and mental patterns in every educational design according to desirable learning dimensions. The goal is to create a learning model tailored to the specific situation and ideal conditions. The wisdom-based instructional design begins with the explanation and interpretation of the ideal human and continues with the elaboration of the realized human. Each stage is implemented using qualitative research methods, exploring sources that explain both the ideal and the realized human. The transformation of the realized human into the ideal human is then examined by comparing their characteristics, leading to a deduction of the changes needed to move from the realized human to the ideal one. Finally, the dimensions of wisdom-based instructional design are organized. In this study, the ideal human is defined as the wise human, and the elements of instructional design include the explanation and interpretation of wise learning dimensions (wisdom acquisition), the goals of wise learning, content production, the role and expertise of the teacher (wise practitioner) and student (wise learner), wise teaching methods (wisdom practice), and wise assessment and evaluation to achieve the wise human. This research represents the first attempt to design an educational model based on an indigenous approach, offering a novel perspective on learning dimensions. It diverges from all existing paradigms and approaches, as it is grounded in wisdom and supra-rationality, a fusion of mysticism and philosophical reasoning. The elements of instructional design are thus distinctly tailored to realize these unique learning dimensions.
Keywords: Education, Rationality, Wisdom -
تحلیل رابطه ی عقل و اخلاق قدمتی به درازای تاریخ اندیشه دارد و فیلسوفان از یونان باستان تا کنون همواره دغدغه ای جدی برای ارزیابی این رابطه داشته اند. طه عبدالرحمن فیلسوف نام آشنای مراکشی که در زمره ی متفکران جریان ساز جهان اسلام به شمار می رود نیز تلاش دارد با واکاوی مفهوم عقل و اخلاق و سنجیدن نسبت میان این دو، طرحی نو در افکند. در اندیشه ی وی عقلانیت مدرن عنصری است که در برابر اخلاق قرار می گیرد. وی برای شناخت ماهیت عقل، از سه گونه عقل نام می برد که تحلیل آنها برای فهم رابطه عقل و اخلاق ضروری است. عقل مجرد، عقل مسدد و عقل موید، تقسیم بندی ابتکاری عبدالرحمن است که می توان آن را زیربنای نظام اخلاقی وی دانست. در نظر وی آنچه میان انسان و حیوان فرق می نهد، اخلاق است نه عقل. عقلانیتی که مبتنی بر اخلاق باشد و پیوسته اخلاق را ناظر و حاکم بداند، دارای ارزش است نه آن عقلانیتی که با اخلاق بیگانه است. در این مقاله پس از تحلیل دو مفهوم عقل و اخلاق در اندیشه عبدالرحمن به ارزیابی رویکرد وی در باب رابطه عقل و اخلاق می پردازیم.
کلید واژگان: عقل, اخلاق, طه عبدالرحمن, مدرنیته, عقلانیتThe analysis of the relationship between reason and morality is as old as the history of thought, and philosophers from ancient Greece have always had a serious concern for evaluating this relationship. Taha Abd al-Rahman, an important Moroccan philosopher who is considered among the important thinkers of the Islamic world, is also trying to do something new by examining the concept of reason and morality and measuring the relationship between the two. In his thought, modern rationality is an element that is opposed to morality. To understand the nature of reason, he mentions three types of reason, whose analysis is necessary to understand the relationship between reason and morality. These three types of intellect are Abdur Rahman's innovative division, which can be considered as the basis of his moral system. In his opinion, the difference between humans and animals is morality, not reason . A rationality that is based on morality and constantly considers ethics as a supervisor and ruler has value, not that rationality that is alien to morality. In this article, after analyzing the two concepts of reason and morality in Abdul Rahman's thought, we will evaluate his approach regarding the relationship between reason and morality.
Keywords: Intellect, Morality, Taha Abdul Rahman, Modernity, Rationality -
پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه عقلانیت در نظریه های فیلسوفان و تبیین مصادیق آسیب و سلامت در حوزه امر به معروف و نهی از منکر از این منظر انجام شد. این پژوهش از جمله پژوهش های کیفی است و با استفاده از روش گرندد تئوری با رویکرد تطبیقی تحلیلی انجام پذیرفت. حوزه پژوهش شامل تمامی اسناد علمی در حوزه فلسفه و دین بود که نظرات فلاسفه در حوزه عقلانیت و مفاهیم مرتبط با فریضه دینی امر به معروف و نهی از منکر در آنها قابل استخراج بود. ابزار گرداوری اطلاعات شامل فیش برداری مرتبط با مفهوم عقلانیت و امر به معروف و نهی از منکر بود. در مرحله نخست از متون مرتبط با موضوع، جملات مرتبط با هدف اصلی پژوهش انتخاب و کدگذاری شدند. مفهوم عقلانیت در 340 کد از دیدگاه 93 فیلسوف و اندیشمند تدوین گردید. در مرحله دوم از میان این کدهای باز، محقق 153 کد انتخابی را با عنوان «عقل، عاقل و عاقلانه» برگزید. در مرحله سوم مقوله های انتخابی مفهوم امر به معروف و نهی از منکر با کدهای انتخابی مرحله دوم مورد مطالعه و تطبیق قرار گرفتند و بر اساس همسویی و ناهمسویی با نظرات فلاسفه در جدول طبقه بندی گردیدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پیشنهادی استراوس و کوربین استفاده گردید. نتایج نشان داد مفاهیم امر به معروف و نهی از منکر از جمله کفایت تشخیص عقلی، امر و نهی کردن، وظیفه حاکمیت، احساس مسئولیت، وظیفه انسانی، تغییر و پیشرفت، وجوب شرعی، خیر بشریت، حفظ امنیت، تعامل مردم و دولت، ساختار دولتی، پیروی از قانون و... با نظرات فیلسوفان همسویی داشته و آنها را عقلانی تشخیص داده اند. همچنین مفهوم امر به معروف و نهی از منکر در چهار مقوله قانون، دین، سیاست و پیشرفت آسیب شناسی شد. فروکاهی، تفکیک جنسیتی و امتیازی کردن از جمله آسیب ها بودند.
کلید واژگان: عقلانیت, امر به معروف, نهی از منکر, آسیب و سلامتThe present study aims to examine the role of rationality in the theories of philosophers and clarify the instances of harm and integrity within the context of enjoining good and forbidding evil from this perspective. This qualitative research was conducted using grounded theory with a comparative-analytical approach. The research domain encompassed all scientific documents related to philosophy and religion, where the views of philosophers on rationality and concepts associated with the religious duty of enjoining good and forbidding evil could be extracted. The data collection tools included note-taking related to the concepts of rationality and enjoining good and forbidding evil. In the first stage, relevant statements from texts addressing the main objective of the research were selected and coded. The concept of rationality was compiled from 43 codes derived from the views of 30 philosophers and thinkers. In the second stage, 350 selected codes were categorized under the headings "reason," "rational person," and "rational action." In the third stage, the selected categories of enjoining good and forbidding evil were studied and compared with the chosen codes from the second stage, and were classified based on their alignment or misalignment with the views of philosophers. Strauss and Corbin's proposed method was used for data analysis. The results showed that concepts related to enjoining good and forbidding evil, such as the sufficiency of rational judgment, issuing commands and prohibitions, the responsibility of governance, sense of responsibility, human duty, change and progress, religious obligation, the welfare of humanity, maintaining security, interaction between people and the government, governmental structure, and adherence to the law, were aligned with the views of philosophers and were deemed rational. Additionally, the concepts of enjoining good and forbidding evil were analyzed for harm within four categories: law, religion, politics, and progress. Reductionism, gender segregation, and granting privileges were identified as some of the harms.
Keywords: Rationality, Justice, The Promotion Of Virtue, The Prevention Of Vice -
دیوید هیوم با در نظر داشتن عقلانیت معرفتی، سخن از عقلانی بودن گرایش ها و عواطف انسانی را بی معنا می داند؛ حال آنکه عقلانیت صرفا به عقلانیت معرفتی خلاصه نمی شود و اگر عقلانیت ارزشی را بپذیریم، آنگاه عواطف و اعمال انسانی نیز می توانند به این معنا، عقلانی یا غیرعقلانی باشند. در عقلانیت معرفتی، هماهنگی و تطابق ذهن و عین، مد نظر است و در عقلانیت ارزشی، هماهنگی و تناسب میان موجودات و به ویژه، بر اساس تبیین الهی، میان موجودات و خدا. این گونه هماهنگی و سازگاری، دارای ارزش بنیادین است و ازاین رو، عقلانیت و ارزش، دو روی یک سکه اند. برخی آموزه های اسلامی که درباره عقل و تعقل سخن گفته اند، بر اساس این نوع عقلانیت، قابل تفسیر هستند و ازآنجاکه این آموزه ها، فهم این گونه عقلانیت را به قلب نسبت داده اند و از طرفی، قلب را مرکز عواطف دانسته اند، می توان قلب را قوه ای معرفتی-انگیزشی دانست که درصورتی که سالم باشد، هم ارزش های وجودی را درک می کند و هم انسان را به سوی آنها سوق می دهد.
کلید واژگان: عقل, عقلانیت, ارزش, انگیزش, قلب, هیوم -
فصلنامه اندیشه نوین دینی، پیاپی 76 (بهار 1403)، صص 121 -140
مساله معنای زندگی و معنویت در رشته های مختلف علوم انسانی مورد بررسی قرار گرفته است؛ زیرا که معنای زندگی و معنویت از مهم ترین مسائل زندگی بشر بوده و امروزه به صورت جدی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. معنویت دینی و مدرن هر کدام با دارا بودن مبانی و ویژگی های خاص خود، به زندگی انسان معنا می دهند. از این رو مسئله تحقیق حاضر بررسی نقش معنویت دینی و معنویت مدرن در معنا بخشی زندگی انسان است روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه صورت گرفته است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که معنویت دینی با دارا بودن مبانی و ویژگی هایی، معنایی از زندگی را ترسیم می کند که دارای انواع کارکردهای فردی و اجتماعی است. اما معنویت مدرن با تکیه بر مبانی ای همچون سکولاریسم، اومانیسم و... به معنای حداقلی از معنای زندگی، اکتفاء نموده است.
کلید واژگان: معنای زندگی, معنویت و دین, عقلانیت, معنویت مدرن, معنویت دینیAndishe-Novin-E-Dini, Volume:20 Issue: 76, 2024, PP 121 -140The issue of the meaning of life and spirituality has been investigated in various fields of humanities; Because the meaning of life and spirituality is one of the most important issues of human life and nowadays it has been seriously considered by thinkers. Religious and modern spirituality, each with their own foundations and characteristics, give meaning to human life. Therefore, the problem of the present research is to examine the role of religious spirituality and modern spirituality in giving meaning to human life. The descriptive-analytical research method and information gathering has been done using library sources. The findings of the research indicate that religious spirituality, with its foundations and characteristics, draws a meaning of life that has a variety of individual and social functions. But modern spirituality, relying on foundations such as secularism, humanism, etc., has been satisfied with a minimal level of the meaning of life.
Keywords: The Meaning Of Life, Spirituality, Religion, Rationality, Modern Spirituality, Religious Spirituality -
انسان معاصر که در دوران گستردگی فناوری اطلاعات و ارتباطات زیست می نماید و به یک معنا تحت سیطره ی فضای مجازی است، با مسائلی مواجه است که تمیز حقیقت از خطا را برای او دشوار نموده است. این دشواری از جنس معضلات معرفتی دوران یونان باستان است که توسط سوفسطائیان ایجاد و با روشنگری افلاطون مرتفع می شد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی این مساله است که آیا موضع افلاطون در برابر سوفسطائیان میتواند راهکاری برای خروج از معضلات فضای مجازی باشد؟ این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است و یافته ها حاکی از این است که اگرچه انطباق مطلق میان زیرساخت و محتوای فضای مجازی با ماهیت و عمل سوفیست وجود ندارد و بستر و غایت ابداع فضای مجازی متفاوت از انواع سفسطه پراکنی هایی است که توسط مدعیان کاذب فلسفه انجام می شده است؛ با این حال در عمل، نزدیکی قابل توجهی میان این دو رویه وجود دارد. تناظر سفسطه و فضای مجازی در مولفه هایی چون استفاده از مجاز به جای حقیقت، گمان به جای معرفت، غفلت از شناخت انسان و ارجحیت گفتار یا نوشتار نمود روشنی دارد. راهکار برون رفت از معضلات فضای مجازی با نظر به رویکرد افلاطونی توجه به دو عنصر «عقلانیت» و «معنویت» است. موضع افلاطون در برابر سوفسطائیان، راهبردی حکمت بنیان برای توده مردم به عنوان «کاربران معمولی» فضای مجازی، جهت برون رفت از معضلات این فضا به مثابه بستری برای سفسطه گری معاصر است.
کلید واژگان: فضای مجازی, سفسطه, افلاطون, عقلانیت, معنویتContemporary man, who lives in the era of information and communication technology and is in a sense under the control of Cyberspace, is faced with issues that have made it difficult for him to distinguish truth from error. This difficulty has the same nature as the epistemological problems of ancient Greece, which were created by the Sophists and solved by Plato's enlightenment. The aim of the current research is to investigate whether Plato's position against the sophists can be a solution to the problems of Syber space? This research has been carried out with a descriptive-analytical method and the findings indicate that although there is no absolute compatibility between the infrastructure and the content of the Cyberspace with the nature and practice of the sophist, and the basis and purpose of creating the Cyberspace is different from all kinds of sophistry which was done by the false claimants of philosophy; At the same time, in use, there is a significant closeness between these two procedures. Correspondence between sophistry and Cyberspace is clear in components such as the use of appearance instead of truth, opinion instead of knowledge, neglect of human knowledge, and the preference of speech or writing. The way out of the problems of Syberspace according to the Platonic approach is to pay attention to the two elements of "rationality" and "spirituality".
Keywords: Cyberspace, Sophistry, Plato, Wisdom, Rationality, Spirituality -
پژوهشنامه فلسفه دین (نامه حکمت)، سال بیست و دوم شماره 1 (پیاپی 43، بهار و تابستان 1403)، صص 129 -152مفهوم «ایمان» یکی از مفاهیم اساسی در فلسفه دین به شمار می رود که شالوده بسیاری از مسائل جدید در معرفت شناسی دینی معاصر را تشکیل می دهد. گره گشایی از مسائلی چون رابطه ایمان و عقلانیت مبتنی بر فهم ایمان و تبیین مقومات ماهوی آن است. چه در متون دینی و چه در آثار فلسفی، ایمان گستره ای از معانی مختلف از معرفت تا احساس و از اعتقاد تا اعتماد را در برمی گیرد، از این رو ماهیتی غامض و چالش برانگیز دارد. این ابهام در چیستی ایمان به مسائل ثانوی فلسفی نیز سرایت کرده است. لذا برخی پرسش ها در باب معقولیت ایمان همچنان در هاله ای از ابهام مانده اند. این ضرورت بازنگری در ماهیت ایمان و پیرایش نظریه های فلسفی و دینی را آشکار می کند. نوشتار حاضر با رویکرد تحلیلی-انتقادی بر آن است تا با تبیین ایمان بر اساس مولفه های معرفت شناختی و غیرمعرفت شناختی نشان دهد ایمان ماهیتی چندگانه دارد. نادیده انگاشتن هر یک از این مولفه ها دریافت ناقص و ناکافی از معنای ایمان به دنبال دارد. بر اساس رهاورد پژوهش حاضر، ایمان حقیقتی است برساخته از معرفت و اعتقاد، برخاسته از تصدیق و اعتماد، آمیخته با احساس و عمل که ماهیتی مستقل دارد و نمی توان آن را به هیچ یک از مولفه های مذکور به تنهایی تحویل برد. تحویل نگری در ماهیت ایمان موجب دامن زدن به چالش ایمان و عقلانیت می شود. در تعیین هسته اصلی ایمان نیز اگر مولفه های معرفتی زیربنای مولفه های دیگر واقع شوند، به نحوی که مولفه های غیرمعرفت شناختی بر آن استوار گردند، مواجهه درستی میان ایمان و عقلانیت برقرار می شود.کلید واژگان: ایمان, معرفت, باور, تصدیق, اعتماد, عقلانیتFaith is one of the basic concepts in the philosophy of religion, which forms the foundation of many new issues in contemporary religious epistemology. Untangling issues such as the relationship between faith and rationality is based on understanding faith and explaining its essential elements. Faith, both in religious and philosophical works, covers a range of different meanings from knowledge, belief, acceptance, feeling to trust and act, hence it has an ambiguous and challenging nature. This ambiguity in the quiddity of faith has also spread to secondary philosophical issues, so that some questions about the rationality of faith remain unsolved. It shows the necessity of reviewing the nature of faith and refining philosophical and religious theories. The present article with a critical-analytical approach aims to explain faith based on epistemological and non-epistemological components to show that faith has a multiple nature, and ignoring each of them leads to an incomplete and insufficient understanding of the meaning of faith. According to the results of the present research, faith is a reality made of knowledge and belief, arising from acknowledge and trust, medley of feeling and action, but has an independent nature and cannot be reduced to any of the mentioned components alone. Reductionism in the nature of faith causes the challenge of faith and rationality. In determining the main core of faith, if the epistemological components are the foundation of other components in such a way that the non-epistemological components are based on it, the right relation between faith and rationality is established.Keywords: Faith, Knowledge, Belief, Acceptance, Trust, Rationality
-
In Rescherís view, the cognitive rationality is using dialectic arguments for managing the acceptance of various beliefs and answering the individualís questions in the best way ñ an approach that can entail access to rational propositions and true knowledge. While believing in the limitation of rational faculties, Rescher maintains that the intelligence endowed in human being in an evolutional way prepares the ground for his access to the authentic knowledge. The cognitive importance of the criterion of investigating the value of knowledge suggests the existence of an effective factor that can help us in qualitative and quantitative promotion of and deepening our essential information. Skepticism rejects the possibility of accessing authentic information and puts a seemingly strong obstacle on the way to implementing and realizing the goals of argument, and maintains that cognitive rationality is never possible. Rescher considers justification of skepticism based on the wrong assumption that the rational justification of a belief is restricted to the deductive reasoning founded on pre-justified propositions. However, in addition to this, w
Keywords: rationality, cognitive rationality, skepticism, Rescher -
هدف پژوهش حاضر بررسی مبانی فلسفی غایتمندی و دلیل محوری در کنش های دارای پیامدهای حقوقی در پرتو یافته های نوین علوم عصب پژوهی، اقتصاد رفتاری و فلسفه ذهن معاصر است. برای شناسایی این مبانی ابتدا به واکاوی مفهوم غایت، حیث التفاتی و دلیل محوری در رفتار انسانی از چشم انداز فیلسوفان (از یونان باستان تاکنون) و عصب پژوهان معاصر پرداخته شد. سپس جایگاه غایتمندی و دلیل محوری در رفتارهای دارای پیامدهای حقوقی مورد بررسی قرار گرفت. سوال اصلی پژوهش این است که آیا انسان همه کنش های ارادی خود(با تاکید بر کنش های حقوقی) را به نحو غایتمندانه و دلیل محور انجام می دهد یا خیر؟ فرضیه اصلی این پژوهش این است که کنش های ارادی انسان (ازجمله کنش های حقوقی)، به نحو عقلانی، جهت مندانه و به دلیل تحقق امری مورد قصد، صورت می گیرد. یافته های حاصل از تحقیق در مقام رد این فرضیه، حاکی از آن است که بسیاری از کنش های ارادی انسان (ازجمله برخی از کنش های دارای پیامد حقوقی) به نحو عاطفی، با عقلانیت محدود و تاثیر محرک های محیطی است. بر همین اساس، نمی توان آن را با الگوی انسان معقول (دارای عقلانیت کامل)، در حقوق مورد قضاوت قرار داد. پیشنهاد پژوهش اتخاذ رویکردی است که در آن علاوه بر جنبه های عقلانی و غایت گرایانه، به عقلانیت محدود انسان در محاسبه و تحلیل موقعیت ها، جنبه های عاطفی و سیستم عصبی، و تاثیر محرک های محیطی در گزینش تصمیم، توجه نموده و انسان را در همه موقعیت ها با استاندارد ایده آل متکی بر عقلانیت کامل، مورد داوری قرار ندهد. به ویژه در رویدادهای ناگهانی و فاقد زمان کافی که برای انسان امکان پردازش و محاسبه دقیق و کامل عقلانی انواع احتمالات و پیامدهای آنها و مراجعه به دلایل (باورها و ترجیحات) و معلومات خود، جهت گزینش رفتار مناسب وجود ندارد.کلید واژگان: عقلانیت, کنش های حقوقی, دانش عصب- زیست شناسی, اقتصاد آزمایشگاهی, فلسفه ذهن معاصرThe aim of the present research is to investigate the philosophical foundations of purposefulness and reason-oriented actions with legal consequences in the light of new findings of neuroscience, behavioral economics and contemporary philosophy of mind. In aim to identify these foundations, firstly, the concept of ultimate reason-oriented purpose in human behavior was analyzed from the perspective of philosophers (from ancient Greece till now) and contemporary neuroscientists. Then, the position of purposefulness and reason-oriented behavior with legal consequences has been investigated. The main question of the research is whether or not a human being performs all his voluntary actions (with an emphasis on legal actions) in a purposeful and reason-oriented way? The main hypothesis of the research is that human voluntary actions, including legal actions, are rationally oriented and due to the realization of a purpose. The findings of the research in the position of rejecting such hypothesis indicate that many voluntary human actions, including some actions with legal consequences, are emotional with limited rationality and the influence of environmental stimuli. Accordingly, there would not be judged by the example of a reasonable person with complete rationality in view law. The proposal of the research is to adopt an approach in which, besides the rational and ultimateistic aspects, the limited rationality of man in calculating and analyzing situations the emotional aspects and the nervous system, and the influence of environmental stimuli in the choice of decision, be paved and human beings never be judges through relying on rationality in all situations with an ideal standard. Especially in sudden events and lacking enough time that it is not possible for humans to process accurately and completely rational in calculating all kinds of possibilities and their consequences and referring to the reasons of their beliefs, preferences and information to choose the appropriate behavior.Keywords: Rationality, Legal actions, Neurobiological knowledge, Laboratory economics, Contemporary philosophy of mind
-
در تحقیق حاضر، دیدگاه مصطفی ملکیان درباره سازگاری عقلانیت و دینداری سنتی بررسی شده است. بدین ترتیب که نخست تعریف عقلانیت و اقسامش از منظر وی بیان می شود، سپس دو برداشت از دینداری، از نگاه او را توضیح می دهیم: دینداری سنتی و دینداری سنجش گرانه. پس از آن، سازگاری عقلانیت با هر یک از این دو دینداری را بررسی می کنیم. ملکیان به لحاظ واقع گرایانه و عمل گرایانه، عقلانیت و دینداری سنتی را با هم ناسازگار می داند؛ اما نوع دیگری از دینداری را پیشنهاد می کند که ذیل «دینداری سنجش گرانه» می گنجد و آن را «معنویت» می نامد. به عقیده وی، عقلانیت نه تنها با معنویت سازگار است، که اساسا آن را اقتضا می کند. در نظریه «عقلانیت و معنویت» ملکیان، فقط آن دسته از آموزه های نظری متون مقدس دینی پذیرفته می شوند که یا عقل به طور قطعی تاییدشان می کند یا رجحان معرفتی دارند یا گرچه نه به سودشان و نه به سود نقیضشان رجحان معرفتی وجود ندارد، باور به آنها پیامدهای سودمندی برای فرد دارد. همچنین، فقط به آن بخش از آموزه های عملی دینی عمل می شود که عمل کردن به آنها به کاهش درد و رنج فرد کمک می کند.کلید واژگان: عقلانیت, دینداری, دینداری سنتی, مصطفی ملکیان, عقلانیت و معنویتIn the present study, Mostafa Malekian's view on the compatibility of rationality and traditional religiosity is examined. Hence, first the definition of rationality and its types is expressed from his point of view, and then we explain two conceptions of religiosity from his viewpoint: traditional religiosity and critical religiosity. Next, we discuss the compatibility of rationality with either of these two religiosities. Realistically and pragmatically, Malekian finds rationality incompatible with traditional religiosity, but he proposes another kind of religiosity, which fits under "critical religiosity" and calls it "spirituality". In his view, rationality is not only compatible with spirituality, but essentially requires it. In Malekian's theory of "rationality and spirituality", only those theoretical teachings of the religious scriptures are accepted which either the intellect affirms definitively or have an epistemological preference, or although there is no epistemological preference for their own benefit or their opposite, their acceptance has beneficial consequences for the individual. Moreover, only that part of the practical religious teachings is practiced, which helps to reduce one's suffering.Keywords: Rationality, Religiosity, Traditional Religiosity, Mostafa Malekian, Rationality, Spirituality
-
هدفهدف اصلی از انجام این تحقیق، مطالعه انتقادی خودشیفتگی و درون گرایی انسان معنوی در نظریه «جمع عقلانیت و معنویت» بود.روشروش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی از طریق مطالعات کتابخانه ای و استنادی می باشد. در این تحقیق، با تاکید بر مبانی حکمت صدرایی و آموزه های وحیانی اسلام، مولفه های خودشیفتگی و درون گرایی ارزیابی شده است.یافته هامهم ترین نقدهای وارد بر مولفه های درون گرایی و خودشیفتگی عبارتند از: عدم امکان عرضه الگوی معنوی، فراموشی نقش نهادها و ساختارها در زندگی، ازخودبیگانگی انسان معنوی خودشیفته و خودخواهی معنوی.نتیجه گیریاین نظریه با پذیرفتن مبانی دنیای مدرن، ویژگی های خاصی را برای مسیر معنویت گرایی برمی شمارد. «خودشیفتگی» و «درون گرایی» انسان معنوی از جمله این ویژگی ها می باشند. این مولفه ها در حقیقت پیامد و لازمه مبنای «فردگرایی» معنویت اند. انسان معنوی با تفرد خود، به دنبال درون گرایی حداکثری و ابراز خود به دلیل خودشیفتگی است. در نتیجه، این دو مولفه، نظریه عقلانیت و معنویت را با چالش جدی مواجه می کنند.کلید واژگان: عقلانیت, معنویت, معنویت گرایی, فردگرایی, خودشیفتگی, درون گراییIrainian Journal of The Knowledge Studies in The Islamic University, Volume:27 Issue: 97, 2024, PP 55 -78AimThe main purpose of this research is to critically study the narcissism and introversion of the spiritual man in the theory of "combination of rationality and spirituality".MethodThis method is descriptive-analytical through library and provincial studies. In this research, by emphasizing the foundations of Sadra's wisdom and the revealed teachings of Islam, these components (narcissism and introversion) are investigated.ResultsThe most important criticisms on the components of introversion and narcissism are: the impossibility of presenting a spiritual model, forgetting the roles and structures in life, the alienation of a narcissistic spiritual person and spiritual selfishness.ConclusionBy accepting the foundations of the modern world, this theory enumerates certain characteristics for the path of spiritualism. "Narcissism" and "introversion" of a spiritual person are among these characteristics. In fact, these components are the consequence and necessity of the basis of "individualism" of spirituality. A spiritual man with his individuality seeks maximum introversion and self-expression due to narcissism. The result of the upcoming critical study is that these two components face a serious challenge to the theory of rationality and spirituality.Keywords: Rationality, Spirituality, Spiritualism, Individualism, Narcissism, Introversion
-
مساله شر تا کنون یا بر مبنای اصالت ماهیت مطرح بوده یا اصالت وجود؛ و در صورت دوم؛ یا مبتنی بر تباین وجودات بوده است یا تشکیک وجود. اما با طرح و برهانی نمودن نظریه ی وحدت شخصی وجود توسط ملاصدرا، بسیاری از مسائل فلسفی؛ از جمله، مساله ی شرور، تحت الشعاع آن قرار گرفتند. بر مبنای این نظریه، از آن جایی که وجود، حقیقت واحد شخصی است، لذا؛ عالم هستی، عین الربط به خداوند و شانی از شئون او می باشد. تفسیر شر انگاری موجودات، فرع بر این است که وجود، مصادیق متعدد داشته باشد، درحالی که طبق وحدت شخصی وجود، هستی مصداق دوم ندارد. وقتی وجود فقط یک مصداق داشته باشد، شر، سالبه به انتفاء موضوع خواهد شد. مطابق دیدگاه صدرا، پاسخ مناسب به معضل شرانگاری موجودات، از رهگذر معرفت شایسته نسبت به ماهیات و اعیان ثابته و احکام مختص بدانها حاصل خواهد شد. ماهیاتی که فاقد هستی می باشند، با بخشش کریمانه حق، واجد آن می گردند. لذا بازگشت امور نکوهیده ی متکثر به همراه شرور و گناهان به همان ماهیات و اعیان ثابته بوده و از لوازم ذاتی آن-هامحسوب می گردند که در سیر نزولی حقیقت هستی، موجب تزاحم میان آن ها و وقوع شرور گردیده است. بنابراین؛ بازگشت تمام امور خیر، به جود پروردگار بوده و بخشش الهی عاری از کاستی هاست و نقائص، به ماهیت اشیاء و جنبه ی ذاتی آن ها باز می گردد.
کلید واژگان: شر, ملاصدرا, وحدت شخصی وجود, ماهیتFrazer and Wittgenstein had a completely different approach to the nature of religion and rationality arising from science. In Frazer's view, scientific rationality is the standard of everything; therefore, he puts religion aside. The result of Frazer's comparison between magic, religion, and science leads to the denial of religious rationality. Frazer's anthropology is based on scientific and rational explanations. According to him, after centuries of displacement in history, science has finally obtained the golden key that opens the doors of nature's treasure. Wittgenstein criticizes Frazer's opinions based on his fundamental thinking about the meta-rationality of faith. He rejects any rational and scientific explanation of religion. According to Wittgenstein, the language game of religion and the language game of science differ. Frazer cannot compare the rationality of believers' religiosity with the criteria of rationality in science and sees and despises the believers as completely wrong. This study, by analyzing Frazer's and Wittgenstein's opinions and after examining the conflict, will reveal why Frazer's criticisms of scientific rationality failed and how Wittgenstein, using metaphors such as language games and the form of life, freed religious rationality from the trap of Frazer's narrow-minded scientific criteria.
Keywords: Wittgenstein, Frazer, Rationality, Scientific Rationality, Science, Religion -
نادانی و جزمیت فکری همواره در دوره های تاریخی حوزه های معرفتی، حضور داشته و با تقابل با دانایی، چهره خود را نشان داده است. نادانی با گسست از الزامات دانایی حاصل میشود. گستره نادانی در فرهنگ روابط اجتماعی، جایگاه مرجعیت علمی و بستر معرفتی را تهدید میکند. ملاصدرا با طرح شکستن بتان نادانی، از نمودهای عینی این بتان در جامعه مینویسد. او معتقد است ارتقای روابط اجتماعی نیازمند ساختن بسترهای دانایی است و در صورت بیتوجهی، غلبه یی از ناکارآمدی معرفتی پدید می آید. ملاصدرا با تحلیل معناشناسی نادانی، از پرنمودترین نشانه های آن، یعنی تحجر، میگوید: هنجارهای اخلاقی و الزامات معرفتی در تحجر ناشی از نادانی، کمرنگ میشوند. نقد نادانی و سرزنش گری نادانان در تصویرسازی ملاصدرا، در چهار مولفه 1) عدم راستی آزمایی برداشتهای ذهنی با مقام واقع، 2) فقدان برگرفت وجوه مقایسه یی بویژه با ابعاد کاربستی آن نظیر ارزیابی غیرمنصفانه ، 3) جمود فکری و 4) رقابت معیوب اجتماعی تبلور یافته است. رقابت معیوب اجتماعی به کیفیت بهره وری نادرست اشاره دارد. ملاصدرا در نقد فرهنگ زمان خویش، از ظهور نادانی در چهره دانایی بعنوان یکی از آفتهای مهم معرفتی نام برده است. او در تمامی نقادیهایش از این فرایند متحجرانه، ضعف علم حقیقی در جامعه، گسترش بیخردی اجتماعی، تباهی عدالت اجتماعی و سست شدن بنیادهای معرفتی جامعه را مهمترین پیامدهای آن معرفی میکند. ملاصدرا درمان نادانی را با توجه به طرح مشی زیست حکیمانه و توجه به الزامات آن، مطرح میکند.
کلید واژگان: عقلانیت, بتان نادانی, جزمیت فکری, تحجر, راهکار, ملاصدراIgnorance and dogmatism have always existed in various historical periods of epistemological disciplines and revealed their faces in their opposition to knowledge. Ignorance appears through separation from the necessities of knowledge. The spread of ignorance in the culture of social relationships threatens the place of scientific resources and epistemological cradles. Through breaking the idols of ignorance, Mullā Ṣadrā writes about the objective manifestations of such idols in society. He believes that the promotion of social relationships demands the creation of cradles for knowledge, and any kind of ignorance in this regard will result in the dominance of epistemological inefficiency. Through a semantic analysis of ignorance, Mullā Ṣadrā talks about one of its most obvious manifestations, which is dogmatism. He maintains that moral norms and epistemological necessities fade away in a dogmatism rooted in ignorance. The criticism of ignorance and reproach of ignorants in Mullā Ṣadrā’s portrayal of this phenomenon is manifested based on four elements: 1) lack of verification of mental understanding in conformity to reality, 2) lack of derivation of comparative elements particularly in the light of its functional dimensions such as unjust evaluation, 3) mental stagnation, and 4) defective social competition, which refers to the wrong quality of efficiency. When criticizing the culture of his time, Mullā Ṣadrā refers to the rise of ignorance behind the guise of knowledge as an important epistemological pest. In all his criticisms of this stagnant process, he introduces the weakness of true knowledge in society, spread of social foolishness, corruption of social justice, and frailty of the epistemological foundations of society as its most important outcomes. He propounds the treatment of ignorance in the light of a wise method of living while attending to its necessary elements.
Keywords: Rationality, idols of ignorance, mental stagnancy, dogmatism, strategy, Mullā Ṣadrā -
نشریه فلسفه غرب، پیاپی 7 (پاییز 1402)، صص 19 -41پرورش قوای عقلانی، به عنوان صفت ممیزه انسان از سایر موجودات، از زوایای مختلف مورد توجه اندیشمندان و فلاسفه بوده است. یکی از موضوعات چالش برانگیز در نظام فکری و فلسفی میشل فوکو نیز همین موضوع است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی عقلانیت در اندیشه فوکو است. برای دستیابی به این هدف از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است. در این راستا، اسناد و منابع مرتبط با پست مدرنیسم و آراء فوکو، به صورت هدفمند و گزینشی تا رسیدن به اشباع نظری، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش بیانگر این است که فوکو عقلانیت و دانش را برآمده از قدرت می داند، از عقلانیت های جزئی، سطحی و محلی سخن می گوید، و با عقلانیت و حقیقت کلی و جهان شمول به مخالفت برخاسته است. او همچنین فضای آموزشی، نهادها و سازمان ها را بازتولیدکننده و پژواکی از قدرت می داند. بر این اساس، می توان گفت از منظر فوکو، غایت تربیت، پرورش دانش آموزانی نقاد، فعال و خلاق است که با ساخت شکنی و تحلیل متون و کردارهای اجتماعی، روابط قدرت را شناسایی، و معانی و تفاسیر جدید را کشف نمایند.کلید واژگان: تعلیم وتربیت, پست مدرنیسم, عقلانیت, دانش, فوکوThe development of rational faculties that distinguish humans from other living beings is a topic of interest to scientists and philosophers from various perspectives. It is also a challenging topic in Foucault's intellectual and philosophical system. Therefore, this study examines the rationality in Foucault's thought using a descriptive-analytical method. In this context, relevant documents and sources related to postmodernism and Foucault's views were specifically selected and analyzed to achieve theoretical saturation. The research suggests that Foucault views rationality and knowledge as products of power. He criticizes partial, superficial, and local rationalities and instead focuses on comprehensive and universal rationality and truth. In addition, he views educational spaces, institutions, and organizations as reproductions and instruments of power. Based on this perspective, it can be said that, from Foucault's point of view, the ultimate goal of education is to cultivate critical, active, and creative students who can recognize power relations through deconstruction and analysis of texts and social practices and discover new meanings and interpretations.Keywords: Ducation, Postmodernism, Rationality, Foucault, Knowledge
-
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 44 (پاییز 1402)، صص 372 -389
یکی از مهمترین چالش ها در بحث معنای زندگی، مسیله پوچی است. آیا زندگی بشر دارای بنیانی ارزشمند و هدفمند است یا چنین ویژگی ای در زندگی دست نیافتنی است؟ توماس نیگل یکی از متفکرانی است که با پاسخ منفی به این سوال از پوچ انگاری دفاع کرده است. در این مقاله ابتدا به دو استدلال نیگل پرداخته شده است: استدلال نخست با تکیه بر فاصله پرناشدنی جهان موجود و جهان مطلوب از پوچی دفاع می کند. استدلال دوم که نوآوری نیگل نیز محسوب می شود، زندگی را فاقد عقلانیت شمرده و در نتیجه، زندگی را بی معنا می داند. به باور وی، عقلانیت بشر تنها از نظرگاهی بشری قابل دفاع است و انسان به مدد قدرت فراروی از خویشتن، در اعتبار عقلانیت خویش تردید می کند و ازین رو، ارزش های برخاسته از آن را نیز بی اعتبار می سازد. در ادامه مقاله به نقد دیدگاه نیگل می پردازد و اموری مانند «اعتبار عقلانیت بشر»، نقش «جدیت در معنای زندگی»، اعتبار«داوری شهود انسان ها درباره معنای زندگی» و نیز بازاندیشی در «فراروی انسان» را مطرح می کند. در نهایت، از نگاه نگارنده دلایل نیگل برای دفاع از پوچ انگاری کافی نیست و نمی توان بر اساس آنها دست از معناداری زندگی شست.
کلید واژگان: معنای زندگی, پوچی, توماس نیگل, عقلانیتThis article aims to reassess the concepts of power, resistance, and subjectivity by examining the ideas of Hannah Arendt and Michel Foucault. At first glance, it seems that these two thinkers, rooted in different philosophical and theoretical foundations, are in opposition to each other, making a dialogue between their perspectives seemingly impossible. However, this article proposes an alternative approach by highlighting the common grounds and commonalities in their deconstruction of power. Moreover, it argues that their political views can be seen as aligned and complementary, leading to a deepening and development of each other's ideas and the creation of new political approaches. Thus, the central questions addressed in this article are: what forms of agency emerge for the contemporary subject as result of the deconstruction of power in thought of Arendt and Foucault? How does power act as a source of resistance while opening up new possibilities for the subject? The main finding of this study is that, in contrast to traditional and modern interpretations, power in the works of these thinkers is seen as a positive, creative, and productive concept. Based on this understanding, resistance and alternative forms of empowerment for the subject emerge. It should be noted, however, that Arendt’s and Foucault’s interpretation of resistance agency and power may differ due to the primacy of political and social issues in their respective theories.
Keywords: Meaning Of Life, Absurdity, Thomas Nagel, Rationality -
نظریه معنویت گرای «عقلانیت و معنویت» به دنبال کسب رضایت باطن و آرامش انسان است. آقای ملکیان در این نظریه با التفات به مقوله مدرن شدن انسان ویژگی «خودالوهیتی» انسان معنوی را ذکر می کند. این مولفه از لوازم نگاه یگانه انگارانه(مونیستی) به «خدا، انسان و طبیعت» است. در این مولفه، انسان به عنوان نزدیک ترین دریچه به شعور هستی، دارای کامل ترین الوهیت است و می تواند از طریق الوهیت درونی خود، اتحاد خود با خدا و جهان را تجربه کند. این تحقیق با روش توصیفی_تحلیلی از طریق مطالعات کتابخانه ای به دنبال بررسی انتقادی مونیسم و خودالوهیتی انسان معنوی با توجه به مبانی حکمت متعالیه و آموزههای وحیانی است. تاثیرپذیری از عرفان هندوییسم برخلاف مبانی پذیرفته شده قبلی، تعارض آن با عرفان اسلامی(مورد پذیرش ملکیان)، تقابل خودالوهیتی با کمال معنوی و تنافی آن با هدف معنویت گرایی از مهم ترین نقدهای وارد بر این ویژگی انسان معنوی هستند.
کلید واژگان: خودالوهیتی, مونیسم, عقلانیت, معنویت, معنویت گرایی, اومانیسمAndishe-Novin-E-Dini, Volume:19 Issue: 73, 2023, PP 179 -198The spiritualist theory of "rationality and spirituality" seeks to obtain inner satisfaction and peace of man. In this theory, Mr. Malekian mentions the "self-divinity" feature of the spiritual man by referring to the category of human modernization. This component is one of the essentials of the monotheistic (monistic) view of "God, man and nature". In this component, man, as the closest window to the consciousness of existence, has the most complete divinity and can experience his union with God and the world through his inner divinity. This research, with a descriptive-analytical method, through library studies, seeks to critically examine monism and the selfdivinity of spiritual man with regard to the foundations of transcendental wisdom and revelation teachings. Being influenced by Hindu mysticism, contrary to previously accepted principles, its conflict with Islamic mysticism (accepted by Malikians), confrontation of self-divinity with spiritual perfection, and its conflict with the goal of spiritualism are some of the most important criticisms of this attribute of spiritual man.
Keywords: Self-Divinity, Monism, Rationality, Spirituality, Spiritualism, Humanism -
عقل عملی، مبدا صدور افعال انسانی است. این قوه با استمداد از عقل نظری و با جعل احکام و اعتبارات خاص مرتبط با عمل همانند وجوب، فعل انسانی را صادر می کند. اعتبار وجوب از منظر علامه طباطبایی، نخستین و مهم ترین حکم عقل عملی در جهت صدور قطعی فعل است. وجوب اعتباری در نسبت با برخی افعال، ممکن است مطلق و در نسبت با افعالی دیگر مقید باشد. به هر مقدار این اطلاق بیشتر گردد، صدور فعل با مزاحمت کمتری انجام می شود، اما وجوب مقید، سبب می شود فعل تنها در شرایط خاصی صادر شود. مسئله تشکیک در عقلانیت عملی، با توجه به اطلاق و تقیید در وجوب فعل تبیین می گردد. اطلاق بالاتر در وجوب به معنای شدت بیشتر و تقیید بیشتر به معنای شدت کمتر در صدور فعل است. ریشه ی این اطلاق و تقیید نیز به توجه نفس برمی گردد. این اطلاق و تقیید ممکن است پیرامون افعال هر یک از قوایی که در صدور فعل نقش دارند، شکل بگیرد که مهم ترین آن ها عقل نظری، وهم، غضب و شهوت است، چرا که عقل عملی در وجوب و صدور هر فعلی، تحت تاثیر یکی از این قوا واقع می شود. انفعال عقل عملی در برابر قوای پایین تر سبب می شود وجوب فعل ملایم با آن قوه با اطلاق بیشتر و تقیید کمتر(مزاحمت کمتر) صادر شود. پایین ترین درجه عقلانیت، عقلانیت مقید به شهوت است و به ترتیب عقلانیت عملی معطوف به غضب، وهم و عقل نظری در رتبه های بالاتر قرار می گیرد.کلید واژگان: اعتبار, وجوب, توجه, عقل عملی, عقلانیت, علامه طباطباییPractical intellect is the source of human actions. This power issues human action with the help of theoretical reason and by forging special rules and credentials related to action such as obligation. According to Allameh Tabatabai, the validity of obligation is the first and most important rule of practical reason in order to issue a definite verb. Credit obligation in relation to some verbs may be absolute and in relation to other verbs. The more this application is, the less disturbing the issuance of the verb will be, but the obligatory obligation will cause the verb to be issued only in certain circumstances. The problem of doubt in practical rationality is explained by the application and restriction on the necessity of the action. Higher application in obligation means more intensity and more restraint means less intensity in issuing the verb. The root of this application and restriction also goes back to the attention of the soul. This application and restriction may be formed around the actions of each of the forces that play a role in the issuance of the verb, the most important of which are Theoretical intellect ,illusion, anger and lust, because the practical intellect in the necessity and issuance of any verb is influenced by one of these forces. The passivity of the practical intellect against the lower powers causes the necessity of a gentle action to be issued with that power with more application and less restraint (less disturbance). The lowest degree of rationality is rationality bound by lust, and practical rationality focused on anger, delusion, and theoretical reason are ranked higher, respectively.Keywords: Validity, obligation, Attention, practical reason, rationality, Allameh Tabatabai
-
هدفنگاه هر یک از مکاتب مهم بشری به مقوله «کرامت انسانی»، از مبانی نظری مهم و پایه ای آن مکاتب شمرده می شود و به روحی سیال می ماند که در تک تک باورهای این مکاتب جاری است. هدف از نگارش این پژوهش، تبیین ملاک ارزش و جایگاه انسان در نظام آفرینش از منظر مبانی نظری اسلام در مقابل اندیشه اومانیسم در جهان غرب است.روشاین مقاله، با استفاده از داده های کتابخانه ای و اسنادی به روش توصیفی - تحلیلی به دسته بندی آیات قرآن و احادیث اهل بیت (ع)، درباره کرامت انسانی و خاستگاه و اقتضایات آن می پردازد.یافته هایافته های تحقیق نشان می دهد که در نگرش برخاسته از قرآن و روایات، انسان دارای کرامت طبیعی (تکوینی) است که مربوط به نوع بنی آدم است، و همچنین می تواند با به فعلیت رساندن استعدادهای وجودی خویش در مسیر حق، از کرامت ارزشی (اکتسابی) بهره مند شود.نتیجه گیریتا زمانی که عنوان بنی آدم با مولفه های کرامت طبیعی مانند روح، عقل و اختیار بر انسان صادق است، از حقوق فطری، طبیعی و اجتماعی برخوردار خواهد بود؛ مگر آنکه خالق شارع، مجازات خاصی را برای ارتکاب عمل خاصی تعیین کند که البته، فرا رفتن از آن نیز موجب ظلم بر بزه کار و نقض کرامت او خواهد بود.کلید واژگان: کرامت انسانی, تفضیل, تقوا, عقلانیت, معنویتIrainian Journal of The Knowledge Studies in The Islamic University, Volume:27 Issue: 95, 2023, PP 77 -94PurposeThe view of each of the important humanistic schools on the category of "human dignity" is considered one of the important and basic theoretical foundations of those schools and remains in a fluid spirit that is current in each and every belief of these schools. The purpose of writing this research is to explain the criteria of human value. In the world, from the point of view of Islam, it is against the idea of humanism.MethodThis article, using library data and documents in a descriptive-analytical method, categorizes the verses of the Qur'an and the hadiths of the Ahl al-Bayt (PBUH) about human dignity and its origin and requirements.FindingsThe findings of the research show that in the attitude derived from the Qur'an and hadiths, man has a natural (formative) dignity that is related to the type of humanity, and he can also realize his existential talents in the path of truth, from the value (acquired) dignity ) to benefit.ConclusionAs long as the title of human being with the components of natural dignity such as soul, reason and free will is true for man, he will have natural, natural and social rights.Keywords: human dignity, Virtue, piety, rationality, spirituality
-
طرفداران فلسفی ایده پیشرفت معتقدند که وضعیت انسان در طول تاریخ و تا به امروز، درمجموع بهتر شده است و در آینده نیز بهتر خواهد شد. آدورنو در نوشته های خود آورده که انسان تا به امروز پیشرفتی نکرده، اما امکان پیشرفت در آینده وجود دارد. بهاینترتیب موضع آدورنو به این صورت میشود که او با ایده پیشرفت مخالف نیست، بلکه با این ادعا مخالف است که پیشرفت در تاریخ بشریت محقق شده است. ادعای ما در این مقاله این است که با توجه به کتاب دیالکتیک روشنگری، فقط فجایع قرن بیستم، دلیل آدورنو برای عدم تحقق پیشرفت در تاریخ بشریت نیست، بلکه او به حاکمیت دیالکتیک عقالنیت و سلطه بر تاریخ انسان معتقد است. اگر این ادعا را بپذیریم، آنگاه باید گفت چنین عقیدهای حتی امکان پیشرفت در آینده را نیز از بین میبرد.کلید واژگان: آدورنو, پیشرفت, روشنگری, فلسفهتاریخ, عقالنیت, پیشرفت گذشتهنگر, پیشرفت آیندهWisdom and Philosophy, Volume:18 Issue: 4, 2023, PP 119 -141Philosophical proponents of the idea of progress believe that the human condition has improved throughout history and to this day, and will continue to do so in the future. Adorno writes in his writings that man has not progressed to date, but there is a possibility of progress in the future. Adorno's position thus becomes that he is not opposed to the idea of progress, but to the claim that progress has been made in the history of mankind. Our claim in this article is that according to the Dialectic of the Enlightenment, it is not just the catastrophes of the twentieth century that Adorno's reason for not making progress in human history, but he believes in the dialectical rule of rationality and domination of human history. If we accept this claim, then it must be said that such an idea eliminates even the possibility of progress in the future, and therefore there is a contradiction between the dialectic of the Enlightenment and the idea of progress.Keywords: : Adorno, Progress, enlightenment, Philosophy of history, Rationality, Backward-looking progress, Forward-looking progress
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.