به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "مدیریت مشارکتی" در نشریات گروه "کشاورزی"

  • حمید امیرنژاد*، ساره حسینی، سید محسن حسینی، مریم اسدپورکردی، مهسا تسلیمی، یدالله بستان
    مقدمه و هدف

    جنگل ها یکی از اکوسیستم های پیچیده منابع طبیعی با نقش مهم در محیط زیست می باشند که دارای ظرفیت های تولیدی و کارکردهای چندگانه هستند. بهره مندی جوامع مختلف انسانی از این منابع به اشکال گوناگون آثار و تبعات مختلفی دارد که بدون شناسایی دقیق و کامل تمام دست اندرکاران آن نمی توان به نتایج منطقی و قابل قبول در تصمیم گیری و سیاست گذاری دست یافت. لذا، در راستای سیاست گذاری های اصولی و برای برنامه ریزی، تصمیم گیری و موفقیت در این زمینه شناخت کامل دست اندرکاران و معیارهای شناسایی آنان بسیار مهم است. زیرا تصمیم گیری ها در مدیریت منابع جنگلی به دلیل طبیعت چندمنظوره فواید و خدمات این منابع، مشکل بودن ارزش گذاری پولی خدمات اکولوژیکی و تنوع زیاد دست اندرکاران خدمات آنها اغلب با پیچیدگی، تغییرناپذیری و عدم اطمینان همراه است و تصمیم گیری ها را همواره با چالش هایی مواجه می کند. از این رو، دست اندرکاران در عرصه های منابع طبیعی و جنگل ها از مولفه های حیاتی و اساسی محسوب می شوند که حضور و فعالیت آنان در این عرصه ها انکارناپذیر و فراهم کننده تضمین موفقیت در مدیریت مشارکتی برای حفاظت جنگل ها است. پیشبرد اهداف مدیریت پایدار منابع طبیعی و جنگل ها با شناسایی و حضور فعال کنشگران کلیدی و مهمترین و موثرترین گروه های دست‎اندرکار یعنی مجریان و بهره‎برداران تولیدات جنگلی به‎ همراه سایر دست اندرکاران شناسایی‎شده تحقق می یابد. هدف اولیه از شناسایی دست اندرکاران نام همه کسانی است که می توانند و باید در فرآیند برنامه ریزی و مدیریت وظیفه ای داشته باشند و شناسایی آنها یک قسمت مهم در فرآیند برنامه ریزی مشارکتی است چراکه جزیی از پیش شرط مشارکت محسوب می شود. لذا، با شناسایی و تعیین دست اندرکاران می توان از همکاری آن ها به شکل برنامه ریزی شده ای در اجرا و مدیریت طرح های جنگلداری بهره برد و روند اجرای برنامه ها را تسهیل کرد.

    مواد و روش ها

    بررسی جهت شناسایی، وزن دهی و اولویت بندی دست اندرکاران خدمات اکوسیستمی جنگلی هیرکانی با استفاده از مدل های تصمیم گیری چندمعیاره، ابتدا دست اندرکاران خدمات اکوسیستمی جنگلی هیرکانی بر اساس مرور مطالعات مختلف شناسایی و گردآوری گردید. سپس پرسش‎نامه پژوهش برای رسیدن به پاسخ دو پرسش مهم در این بررسی طراحی شد که: الف- دست اندرکاران عرصه های جنگلی هیرکانی چه کسانی هستند و ب- اولویت آن ها به چه صورت است. لذا، شناسایی دست اندرکاران عرصه اقتصاد جنگل های هیرکانی با طراحی پرسشنامه در قالب طیف لیکرت و طرح گویه های با گزینه های ارجحیت پنج‎گانه و تعیین افراد یا گروه های دست‎اندرکار انجام شد. در این پژوهش از نظرات 50 نفر از از خبرگان، دانشگاهیان و کارشناسان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری در سطح استانی و منطقه ای جهت شناسایی دست اندرکاران خدمات اکوسیستمی جنگل های هیرکانی استفاده شد. روایی پرسشنامه طبق نظر متخصصان و کارشناسان بررسی و مورد تایید قرار گرفت و پایایی آن با آماره آلفای کرونباخ برابر 0/97=α تایید شد. همچنین در این پژوهش به‎منظور وزن دهی دست اندرکاران خدمات اکوسیستم جنگل و تعیین اولویت آن ها به‎ ترتیب از روش تحلیل نسبت ارزیابی وزن دهی تدریجی (SWARA) به‎منظور محاسبه وزن دست اندرکاران، مدل مجموع ساده وزین (SAW)، ارزیابی نسبت جمعی (ARAS) و تکنیک ترجیحات بر اساس مشابهت به راه حل ایده آل (TOPSIS) برای اولویت بندی آن ها استفاده شده است.

    یافته ها

    تجزیه و تحلیل یافته های پرسشنامه با استفاده از نظرات خبرگان، دست اندرکاران خدمات اکوسیستمی جنگلی هیرکانی را در در 19 گروه و 5 سطح بین المللی، ملی، منطقه ای، دست اندرکاران خارج از عرصه جنگل و دست اندرکاران داخل جنگل شناسایی نمود. همچنین نتایج وزن دهی دست اندرکاران با استفاده از تکنیک SWARA نشان داد که که جنگل نشینان و جوامع پایین دست حاشیه جنگل با کسب بیشترین وزن جزء مهمترین دست اندرکاران خدمات اکوسیستم جنگلی هیرکانی می باشند و سایر دست اندرکاران بر مبنای وزن دریافتی در اولویت های بعدی قرار گرفتند. در این پژوهش اولویت بندی دست اندرکاران خدمات اکوسیستم جنگلی هیرکانی در مدل‎های  TOPSIS، ARAS و SAW نتایج مشابهی را از لحاظ اولویت بندی دست اندرکاران خدمات مورد بررسی نشان داد.

    نتیجه گیری

    جهت مقایسه نتایج مدل های اولویت بندی دست اندرکاران از شیب منحنی وزن خدمات در سه مدل استفاده گردید. شیب منحنی نزدیکی نسبی وزن ها در مدل ARAS یک تابع نمایی نزولی با درجه توضیحی 0/93 بوده است که نشان دهنده تفاوت آشکار بین دست اندرکاران خدمات اکوسیستم جنگلی هیرکانی بوده است. شیب منحنی نزدیکی نسبی وزن ها در مدل ARAS از دیدگاه های مختلف نسبت به دو مدل دیگر بیشتر و به یک نزدیکتر می باشد. بر پایه این نتیجه و اجماع نظر برخی از متخصصان، اولویت بندی دست اندرکاران در مدل  ARASبه واقعیت نزدیکتر بوده است. از این رو مدل  ARAS به عنوان مدلی مناسب جهت اولویت بندی دست اندرکاران خدمات اکوسیستم جنگلی هیرکانی پیشنهاد شد. طبق نتایج این مدل جنگل نشینان؛ جوامع پایین دست حاشیه جنگل؛ و بهره برداران خارج از عرصه جنگل ها مهمترین دست اندرکاران خدمات جنگل های هیرکانی محسوب می شوند. از این‎رو، در مدیریت منابع طبیعی و محیط زیست و مخصوصا طرح های جنگلداری نقش، حضور و تاثیر این دست اندرکاران غیر قابل اغماض است و پیشنهاد می شود از حضور این جوامع در مدیریت مشارکتی جنگل استفاده بهینه شود. همچنین، پیشنهاد می شود رابطه انسان به ‎عنوان دست‎اندرکار با اکوسیستم طبیعی بایستی در راس سیاستگذاری ها و مدیریت جامع منابع جنگلی قرار گیرد و حمایت از پروژه ‎های زراعت چوب از طریق سیاست‎های یارانه‎ای، اعطای تسهیلات و وام‎های کم‎ بهره به جنگل نشینان و جوامع پایین دست حاشیه جنگل؛ تلاش در جهت کاهش محرومیت‎ها و افزایش توسعه‎ یافتگی اجتماعی و اقتصادی روستاهای حاشیه جنگل؛ برگزاری دوره‎ ها و کلاس‎های آموزشی در زمینه کارآفرینی، معرفی صنایع دستی، محصولات فرعی جنگل؛ شناسایی بازارهای هدف و تقویت شبکه بازاریابی برای صادرات محصولات غیرچوبی در راستای افزایش سهم جنگل در رشد و توسعه اقتصادی جوامع روستایی حاشیه جنگل؛ برنامه‎ ریزی جهت اشتغال جوامع بومی در بخش‎های حفاظتی جنگل مدنظر قرار گیرد.

    کلید واژگان: برنامه ریزی, خدمات اکوسیستمی, دست اندرکاران, سیاستگذاری, مدیریت مشارکتی
    Hamid Amirnejad*, Sareh Hosseini, Sayed Mohsen Hosseini, Maryam Asadpour Kordi, Mahsa Taslimi, Yadollah Bostan
    Background

    Forests are one of the complex ecosystems of natural resources with an important role in the environment and multiple production capacities and functions. The benefit of different human societies from these resources in various forms has various effects and consequences. Without accurate and complete identification of all its stakeholders, logical and acceptable results cannot be achieved in decision-making and policy-making. Therefore, it is essential to fully understand the stakeholders (actors) and their identification criteria in line with basic policies for planning, decision-making, and success in this field. Because decision-making in the management of forest resources always faces challenges and is often associated with complexity, immutability, and uncertainty due to the multi-purpose nature of the benefits and services of these resources, the difficulty of monetary valuation of ecological services, and the great diversity of the stakeholders of their services. Therefore, the stakeholders in the fields of natural resources and forests are considered vital components, and their presence and activity in these fields are undeniable and provide a guarantee of success in cooperative management for the protection of forests. The advancement of the sustainable management goals of natural resources and forests is realized by identifying an active presence of key actors and the most important and effective groups involved, i.e. forest producers and users, along with other identified stakeholders. The primary purpose of identifying those involved is the names of all those who can and should have a role in the planning and management process, and their identification is an important part of the participatory planning process because it is considered a part of the prerequisite for participation. Therefore, identifying and determining the stakeholders make it possible to take advantage of their cooperation in a planned way in the implementation and management of forestry projects and to facilitate the implementation process of the programs.

    Methods

    To identify, weight, and prioritize the stakeholders involved in the Hyrcanian forest ecosystem services using multi-criteria decision-making models, the stakeholders involved in the Hyrcanian forest ecosystem services were first identified and gathered based on the review of various studies. Then, the research questionnaire was designed to answer two important questions in this study: a) who are the people involved in Hyrcanian forest areas? and b) what is their priority? Therefore, the beneficiaries of the economy of Hyrcanian forests were identified by designing a questionnaire scored with a Likert scale, designing items with five priority options, and determining the individuals or groups of stakeholders. In this research, the opinions of 50 experts, academics, and experts of the Natural Resources and Watershed Management Organization at the provincial and regional levels were used to identify the beneficiaries of the ecosystem services of Hyrcanian forests. The questionnaire was validated and confirmed by experts, and its reliability was confirmed with a Cronbach's alpha statistic of α = 0.97. The stakeholders of the forest ecosystem services were weighted  with the Step-Wise Weight Assessment Ratio Analysis (SWARA) method, the Simple Additive Weighting (SAW), and Additive Ratio Assessment (ARAS), and the Technique for Order Preference by Similarity to Ideal Solution (TOPSIS) was used to prioritize them.

    Results

    By analyzing the findings of the questionnaire using experts' opinions, the Hyrcanian forest ecosystem goods and services stakeholders were identified in 19 groups and five levels, such as international, national, regional, stakeholders outside the forest, and stakeholders inside the forest. Based on the results of the weighting of the stakeholders using the SWARA technique, the forest dwellers and communities downstream of the forest edge are among the most important Hyrcanian forest ecosystem goods and services stakeholders with the highest weight, and other stakeholders were placed in the next priorities based on the received weight. The prioritization of the stakeholders of the goods and services of the Hyrcanian forest ecosystem in the TOPSIS, ARAS, and SAW models showed similar results in terms of the prioritization of the stakeholders of the surveyed services.

    Conclusion

    The results of stakeholder prioritization models were compared using the slope of the service weight curve (R2) in three models. The slope of the relative closeness curve of the weights in the ARAS model was a descending exponential function with an explanatory degree of 0.93, which indicated an obvious difference between the stakeholders of Hyrcanian forest ecosystem services. The slope of the curve of the relative closeness of the weights is higher and closer to one in the ARAS model than in the other two models from different points of view. Based on this result and the consensus of some experts, the prioritization of stakeholders in the ARAS model is closer to reality. Therefore, the ARAS model was proposed as a suitable model for prioritizing the stakeholders of Hyrcanian forest ecosystem services. According to the results of this model, forest dwellers, downstream communities on the edge of the forest, and the off-site users of the forests are considered the major stakeholders of Hyrcanian forest services. Therefore, the role, presence, and influence of these stakeholders cannot be ignored in the management of natural resources and the environment, especially in forestry projects, and it is recommended to optimally use the presence of these communities in cooperative forest management. Furthermore, the human relationship with the natural ecosystem should be at the top of policies and comprehensive management of forest resources. It is necessary to support wood planting projects through subsidy policies and to grant facilities and low-interest loans to forest dwellers and communities downstream of the forest edge. Other necessary measures include efforts to reduce deprivations and increase the socioeconomic development of the villages on the edge of the forest, holding training entrepreneurship courses and classes, introducing handicrafts and non-wood products, identifying target markets, and strengthening the marketing network for the export of non-wood products to increase the share of the forest in the growth and economic development of rural communities on the edge of the forest. Employment programs should also be developed for local communities in the forest protection sectors.

    Keywords: Ecosystem Services, Participatory Management, Planning, Policymaking Stakeholders
  • بهزاد متشفع*، محمد جوانمرد، ساره هاشم گلوگردی
    مقدمه و هدف

    حفظ منابع آب و خاک برای توسعه پایدار، ضروری و اجتناب ناپذیر است. برنامه ریزی برای رسیدن به چنین توسعه ای چه در حال و چه در آینده ضرورت دارد. در این میان رابطه انسان به عنوان سودبر با بوم نظام طبیعی باید در راس سیاستگذاری ها و مدیریت جامع منابع آب باشد. بر این اساس لازمه مدیریت موفق منابع آب، تغییر رویکرد به سمت مدیریت مشارکتی است. موفقیت در طرح های آبخیزداری بستگی تام به اندازه مشارکت مردم در تصمیم گیری، اجرا و حفاظت از طرح ها دارد. یکی از اجزاء اساسی در تصدی گری منابع آب در سطح محلی،  بهره برداران محلی از منابع آب هستند و برای شکل گیری سازوکار مشارکتی منابع آب، رابطه دوسویه و تعاملی میان نهادهای دولتی و این بهره برداران، ضروری است. در این راستا شبکه های اجتماعی می توانند به شکل موثری در مدیریت مشارکتی به کار روند. هدف از پژوهش حاضر تحلیل شبکه اجتماعی بهره برداران منابع آب و خاک در روستاهای خائیز و قلعه سید مقیم و تعیین قدرت های اصلی شبکه به منظور اعمال مدیریت مشارکتی موفق این منابع می باشد.    

    مواد و روش ها

    در این پژوهش برای بررسی و تحلیل ساختار الگوی رابطه های میان کنشگران منابع آب و خاک در دو روستای خاییز و قلعه سید مقیم از نظریه شبکه اجتماعی و اصول و مبانی آن استفاده شد. ابتدا با استفاده از پیمایش محلی و پرسش نامه، داده های اعتماد و مشارکت براساس طیف لیکرت (صفر، خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد) جمع آوری شد و سپس ماتریس رابطه های اعتماد و مشارکت تشکیل شد. همچنین، شاخص های گوناگون شبکه در سه سطح کلان (شامل تراکم، تمرکز و اندازه شبکه، اندازه دوسویگی و انتقال پذیری پیوندها، میانگین فاصله ژئودزیک و شاخص E-I)، میانی (شامل مرکز پیرامون و تراکم زیرگروه ها) و خرد (شامل مرکزیت های درجه ورودی، خروجی و بینابینی) با استفاده از نرم افزار UCINET محاسبه و ارزیابی شد.

    نتایج و بحث

    براساس شاخص های به دست آمده، شبکه اجتماعی کنشگران در هر دو روستا پایدار و متعادل بود. بنابراین، می توان به خوبی در راستای حفظ منابع آب و خاک گام برداشت. شبکه بهره برداران روستای قلعه سید مقیم همبستگی بیشتری داشت و در نتیجه برای توسعه پایدار محلی بر فعالیت های مشارکتی تاثیرگذارتر بود. از سوی دیگر، افراد در قلعه سید مقیم توانستند با سرعت بیشتری با هم در پیوند باشند و ایجاد اعتماد و فعالیت های دسته جمعی آن ها در زمان کمتری انجام شد. همچنین، در هر دو سامان کنشگران کلیدی شناخته شدند و باید با روش شایسته در تصمیم گیری و مدیریت مشارکتی منابع آب و خاک منطقه دخالت داده شوند.

    نتیجه گیری و پیشنهادها

    تحلیل شبکه اجتماعی، ابزار بسیار مناسبی برای مدیران در شناخت بهره برداران و رابطه های میان آنها است که در نتیجه مدیریت منابع آب را کارآمد می سازد. بر پایه نتایج این پژوهش برای همبستگی و تحکیم شبکه در خائیز، بایستی کنشگران غیرکلیدی را برای ایجاد پیوندهای اعتماد و مشارکت تشویق کرد. ازسوی دیگر، می توان با برگزاری کلاس های آموزشی و ترویجی، مشارکت و اعتماد موجود را حفظ کرد و زمینه را برای ایجاد اعتماد و مشارکت هر چه بیشتر کنشگران، فراهم کرد.

    کلید واژگان: تحلیل شبکه اجتماعی, کنشگران محلی, شاخص های شبکه ای, مدیریت مشارکتی, منابع آب و خاک
    Behzad Moteshaffeh *, Mohammad Javanmard, Sareh Hashem Geloogerdi
    Introduction and Goal

    Conservation of water and soil resources is necessary and inevitable for sustainable development. Planning is necessary for achieving this development both now and in the future. In this regard, the human relationship as a beneficiary of the natural ecosystem should be at the top of policies and comprehensive management of water resources. Based on this, the requirement for successful management of water resources is to change the approach towards cooperative management. The success of watershed projects entirely depends on people's participation in the decision-making, implementation, and conservation of the projects. One of the main components in water resources management at the local level is the local stakeholders and their interactive relationship between them and the government institutions is necessary for forming a cooperative mechanism of water resources. In this regard, social networks can be effectively used in collaborative management. The purpose of this study is to analyze the social network of water and soil resources stakeholders in Khaeiz and Ghale Seyed Moghim villages and to determine the main strengths of the network in order to apply successful collaborative management of these resources.

    Materials and Methods

    In the current research, social network theory and its principles were used to investigate and analyze the pattern of relations between the stakeholders of water and soil resources in Ghale Seyed Moghim and Khaeiz villages. First, using a local survey and a questionnaire, trust, and participation data were collected based on the Likert scale (zero, very little, low, medium, high, and very high), and a matrix of trust and participation relationships was formed, and the matrix of trust and participation relations was formed. Then, different network indicators in macro (including density, concentration, and size of the network, degree of ambidexterity and transferability of links, average geodesic distance, and E-I index), meso (including indicators of peripheral center and density of subgroups) and micro (including input degree centralities, output and intermediate) levels were calculated and evaluated using UCINET software.

    Results and Discussion

    Based on the calculated indicators, the network of beneficiaries in both villages is stable and balanced. Therefore, it is possible to plan to preserve water and soil resources well. The network of the stakeholders in Ghale Seyed Moghim village is more cohesive, which will be more effective in cooperative activities in the matter of local sustainable development Instead, people in Seyed Moghim villages were able to connect with each other more quickly, and building trust as well as their collective activities takes place in less time. Also, key actors were identified in both networks and should be involved in the decision-making and participatory management of water and soil resources in the region.

    Conclusion and Suggestions

    Social network analysis provides managers with an effective tool to identify users and their relationships, making water resources management efficient. Considering the results of network cohesion in Khaeiz, non-key actors should be encouraged to create trust and partnership bonds. Also, through educational and promotional activities, the existing participation and trust in the networks should be maintained, and the opportunity to create new trust and participation of stakeholders should be provided.

    Keywords: Collaborative Management, Local Stakeholders, Network Indicators, Social Network Analysis, Water, Soil Resources
  • پروانه محمدی، رحیم ملک نیا*، مهدی رحیمیان
    مقدمه

    رفتار انسان ها یکی از دلایل تخریب اکوسیستم های جنگلی از جمله جنگل های شهری است. رفتار محیط زیست گرایانه انسان مانع این تخریب خواهد شد. بررسی رفتار بازدیدکنندگان جنگل های شهری برای تدوین برنامه های مشارکتی، گامی مهم در مدیریت حفاظتی این منابع است. پژوهش حاضر قصد دارد با بررسی عوامل تعیین کننده رفتار محیط زیستی بازدیدکنندگان جنگل های شهری خرم آباد، سهمی در تبیین و پیش بینی رفتار مشارکتی آنان در حفاظت از این جنگل ها داشته باشد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش در جنگل های شهری خرم آباد در استان لرستان انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش بازدیدکنندگان جنگل های شهری بودند که براساس جدول کرجسی- مورگان، 401 نفر از بازدیدکنندگان به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. انتخاب نمونه براساس روش طبقه بندی با انتساب متناسب صورت گرفت. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. روایی پرسشنامه با بهره گیری از نظر اعضای هیات علمی دانشگاه و کارشناسان و پایایی آن با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ تایید شد. با توجه به اهداف تحقیق، از تئوری رفتار برنامه ریزی شده و مدل توسعه یافته آن استفاده شد و برای تجزیه وتحلیل آماری داده ها از نرم افزار SPSS و به منظور بررسی روابط بین متغیرهای مستقل و وابسته در قالب مدل سازی ساختاری (آمار استنباطی) از نرم افزار Smart PLS استفاده شد.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد که فرضیه های تحقیق در مدل رفتار برنامه ریزی شده تایید شدند. همچنین در مدل توسعه یافته رفتار برنامه ریزی شده، همه فرضیه ها غیر از تاثیر نگرانی زیست محیطی بر قصد رفتاری افراد تایید شدند. براساس نتایج، متغیرهای تحقیق در مدل اولیه آیزن، به ترتیب 4/49 و 1/73 درصد از قصد و رفتار محیط زیست گرایانه بازدیدکنندگان را تبیین کردند. متغیرهای تحقیق در مدل توسعه یافته نیز به ترتیب 4/49 و 4/74 درصد از قصد و رفتار زیست محیط گرایانه بازدیدکنندگان را تبیین کردند. به عبارتی در مدل توسعه یافته رفتار برنامه ریزی شده با گنجاندن نگرانی محیط زیستی، 3/1 درصد قدرت تبیین متغیر رفتار محیط زیستی بازدیدکنندگان افزایش یافت. مقایسه مقادیر به دست آمده شاخص های برازش در مدل های رفتار برنامه ریزی شده اولیه و مدل توسعه یافته آن با مقادیر مطلوب نشان داد که همه مقادیر در حد استاندارد بوده و براساس آن، شاخص های ارائه شده از برازش مناسبی برخوردار بودند.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج تحقیق مبنی بر اثرهای مثبت و معنی دار سه متغیر اصلی نظریه رفتار برنامه ریزی شده شامل نگرش، کنترل رفتاری درک شده و هنجارهای ذهنی بر قصد و رفتار محیط زیست گرایانه بازدیدکنندگان و در نهایت مشارکت آنها در حفاظت از جنگل های شهری، می توان با شناخت مولفه های تاثیرگذار بر رفتار محیط زیست گرایانه بازدیدکنندگان و تشریح ضرورت حفظ این جنگل ها و تغییر نگرش بازدیدکنندگان به رفتارهای مطلوب محیط زیست گرایانه، سبب تسهیل اقدامات مشارکتی برای حفاظت از این جنگل ها شد.

    کلید واژگان: تئوری رفتار برنامه ریزی شده, جنگلداری شهری, خدمات محیط زیستی, مدیریت مشارکتی
    P .Mohammadi, R. Maleknia *, M. Rahimian
    Introduction

    Human behavior can have a significant impact on forest ecosystems, including urban forests. Encouraging pro-environmental behavior among individuals is crucial to prevent the degradation. Understanding the behavior of visitors to urban forests is an essential step in effectively managing their conservation. Therefore, this study aims to identify the factors that influence environmental behavior among visitors to urban forests in Khorram Abad, Lorestan. By doing so, it seeks to contribute to predicting their willingness to participate in the protection and preservation of these forests.

    Materials and Methods

    The study was conducted in the urban forests of Khorram Abad, located in the Lorestan province. The target population was consisted of visitors to these urban forests, and a sample size of 401 individuals was selected using the Krejci-Morgan table. The sample selection process involved proportional allocation based on classification. Data were collected through a questionnaire developed by the researchers. The validity of the questionnaire was ensured by seeking expert opinions, and its reliability was assessed using the Cronbach's alpha test. The statistical analysis employed was the Theory of Planned Behavior (TPB) and its developed model. Descriptive analysis was performed using SPSS, and Smart PLS software was used for structural equation modeling to examine the relationships between independent and dependent variables.

    Results

    The research findings supported the hypotheses proposed by the Theory of Planned Behavior (TPB). In the extended TPB model, all hypotheses, except for the influence of environmental concern on behavioral intention, were confirmed. The results indicated that the variables in the initial TPB model accounted for 49.4% and 73.1% of visitors' intentions and environmental behavior, respectively. Similarly, the variables in the extended model explained 49.4% and 74.4% of visitors' intentions and environmental behavior, respectively. Notably, the inclusion of environmental concern (EC) in the developed TPB model increased the explanatory power of the environmental behavior variable by 1.3%. All obtained fit indices for both the initial TPB model and its developed version fell within the desired range, indicating a good fit.

    Conclusion

    The study findings highlight the positive and significant effects of attitude (ATT), perceived behavioral control (PBC), and subjective norms (SN) on visitors' intentions, environmental behavior, and their active participation in protecting urban forests. Understanding these influential factors of environmental behavior and emphasizing the importance of conserving urban forests can facilitate effective conservation measures and enhance visitors' sense of belonging and willingness to participate. This, in turn, can lead to a positive shift in attitudes towards adopting environmentally friendly behaviors.

    Keywords: Environmental Services, Participatory Management, Theory Of Planned Behavior, Urban Forestry
  • حسن فرامرزی*، سعید شعبانی، سید محسن حسینی
    مقدمه

    ذخیره گاه های زیست کره، مناطق حفاظت شده طبیعی- زیستی بین المللی هستند که افزون بر حفاظت، دستاوردهایی مانند ارائه زیستگاه های پژوهشی کم نظیر به دانشمندان و تجربه مهارت انسان در پشتیبانی از توسعه پایدار را نمایان می کنند. هدف این پژوهش، ارزیابی مدیریت مشارکتی در حفاظت از پارک ملی گلستان، از اولین ذخیره گاه های زیست کره کشور است.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر از نوع میدانی توصیفی است و داده های لازم با تکمیل پرسشنامه های اینترنتی توسط جامعه هدف شامل سازمان های مردم نهاد، همیاران طبیعت، جوامع محلی، نیروهای دولتی و دیگر افراد جامعه تهیه شد.

    یافته ها

    نتایج پژوهش، بیانگر تمایل همیاران طبیعت به مشارکت در آموزش جوامع و مقابله با قاچاق چوب، تمایل جوامع محلی به پیشگیری از حریق و نیز گرایش سازمان های مردم نهاد به مشارکت در آموزش جوامع، پیشگیری از حریق و مقابله با قاچاق چوب است. همچنین اختلاف معنی داری در مشارکت در آموزش جوامع، مشارکت در اطفا و پیشگیری از حریق، جلوگیری از تخریب و تبدیل جنگل، مقابله با شکار غیرمجاز و قاچاق چوب و جلوگیری از ورود دام به جنگل در بین گروه ها دیده شد.

    نتیجه گیری

    با توجه به اختلاف معنی دار بین گروه ها، می توان در زمینه مورد علاقه و مشارکتی آنان برنامه ریزی کرد. به علت سهولت دسترسی افراد جامعه به شبکه های اجتماعی و عضویت پررنگ آنها در گروه های محیط زیستی، می توان از این ظرفیت در آموزش و مشارکت بیشتر این افراد در مدیریت ذخیره گاه زیست کره بهره گرفت.

    کلید واژگان: تخریب جنگل, جوامع محلی, سازمان های مردم نهاد, مدیریت مشارکتی, همیاران طبیعت
    H .Faramarzi *, S .Shabani, S.M. Hosseini
    Introduction

    Biosphere Reserves are international natural-biological protected areas that, besides offering protection, showcase achievements such as providing rare study habitats to scientists and demonstrating human skills in support of sustainable development. This study aims to evaluate the participatory management in the protection of Golestan National Park, one of the first biosphere reserves in the country.

    Materials and Methods

    This descriptive field research prepared the required data by having the target community, including non-governmental organizations, nature partners, local communities, government forces, and other members of society, complete internet questionnaires. The results highlight the cooperation of nature partners in their desire to participate in community education and in dealing with wood smuggling. Local communities showed prominence in fire prevention, and non-governmental organizations stood out in community education, fire prevention, and combating wood smuggling.

    Findings

    The results indicate a significant difference in participation in community education, firefighting, fire prevention, desire to participate in firefighting, dealing with forest destruction and conversion, dealing with illegal hunting, preventing livestock entry to the forest, and combating wood smuggling among groups.

    Conclusion

    Therefore, given the significant difference between the groups, it is possible to plan in the field of their interest and participation. Lastly, since society members frequently use social networks like WhatsApp and Instagram, and the target groups have strong membership in environmental groups, this capacity can be utilized in education and participation in the management of biosphere reserves.

    Keywords: Forest Destruction, Local Communities, Non-Governmental Organizations, Nature Partners, Participatory Management
  • امین محمدی استادکلایه*، ابوالفضل طهماسبی، مجتبی کاشانی، مهدی کشاورز قرابایی
    مقدمه و هدف

    استان گلستان یکی از استان های شمالی کشور ایران است که با مساحتی بالغ بر 20367 کیلومتر مربع، 3/1 درصد از مساحت کشور را به خود اختصاص داده است. متاسفانه منابع طبیعی استان گلستان طی چند دهه اخیر در نتیجه برداشت مازاد از جنگل ها و چرای بیش از حد دام ها و دیگر اقدامات انسانی مورد تهدید واقع شده و امروزه با چالش های اساسی در این زمینه مواجه است. حجم بالای تخریب منابع طبیعی در کنار بروز بحران های زیست محیطی از قبیل سیل و خشکسالی و غیره ضرورت بررسی و تحقیق دقیق وضعیت مدیریت منابع طبیعی در استان را بیش از پیش نمایان می سازد تا ضمن اصلاح و برطرف نمودن مشکلات، زمینه بهبود وضعیت مدیریت منابع طبیعی در استان گلستان فراهم شود. در این پژوهش تلاش شد الگوی حکمرانی خوب به عنوان نظریه ای نوین در زمینه مدیریت منابع طبیعی مورد ارزیابی قرار گیرد. بر این اساس ارزیابی وضعیت موجود مدیریت منابع طبیعی در نواحی شرقی استان گلستان و مقدار انطباق و نزدیکی آن با معیارهای حکمرانی خوب هدف اصلی تحقیق حاضر است.

    مواد و روش ها

    در تحقیق حاضر ادارات منابع طبیعی واقع در شرق استان گلستان شامل شهرستان های رامیان، مینودشت، کلاله، گالیکش، مراوه تپه و گنبدکاووس، سطح تحلیل و بهره برداران و ذینفعان منابع طبیعی، واحد تحلیل در نظر گرفته شدند. برای تعیین تعداد نمونه های مورد نیاز از فرمول کوکران استفاده شد. بر این اساس حجم نمونه برآوردی، 189 نمونه تعیین شد که پس از دریافت پرسشنامه ها و بررسی اولیه آنها، در نهایت 177 پرسشنامه صحیح برای تحلیل آماری مورد قبول واقع شدند. در گام بعدی پرسشنامه های تهیه شده در اختیار بهره برداران و ذینفعان منابع طبیعی قرار گرفت. با توجه به مشکلات دسترسی به جامعه هدف، در تحقیق حاضر از نمونه های در دسترس برای پاسخگویی به سوالات و تکمیل پرسشنامه ها استفاده شد. به منظور تحلیل شاخص های حکمرانی در مدیریت منابع طبیعی از آزمون تی تک نمونه ای و جهت مقایسه حکمرانی خوب منابع طبیعی در شهرستان های مورد بررسی، آنالیز واریانس یکطرفه به کار گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج بدست آمده نشان داد از میان هفت شاخص تبیین کننده حکمرانی خوب، چهار شاخص مشارکت، مسئولیت پذیری، کارایی و اثربخشی و شاخص وفاق گرایی امتیاز بالاتری از میانگین نظری به خود اختصاص داده و دیگر شاخص ها دارای امتیازی پایین تری از میانگین نظری هستند. همچنین دو شاخص مشارکت و وفاق گرایی به ترتیب با امتیاز 3838/3 و 7333/3 بیشترین و شاخص حاکمیت قانون و عدالت و شاخص شفافیت به ترتیب با میانگین 2551/2 و 2570/2 کمترین امتیاز را به خود اختصاص داده اند. مقایسه امتیاز حکمرانی ادارات مختلف نشان داد شهرستان های رامیان و مراوه تپه با میانگین 2/3 و 12/2، به ترتیب بهترین و بدترین وضعیت حکمرانی خوب را داشتند. نتایج آزمون لون نشان داد بین واریانس شهرهای مختلف در صفت حکمرانی خوب منابع طبیعی تفاوت معنی داری وجود دارد. میانگین کلی شاخص حکمرانی خوب منابع طبیعی در تحقیق حاضر 8884/2 تعیین شد که پایین تر از مقدار میانگین نظری بوده و نشانگر حکمرانی به نسبت ضعیف منابع طبیعی در منطقه مورد پژوهش است، براساس آزمون t تک نمونه ای تفاوت معنی داری بین حکمرانی خوب منابع طبیعی و حد متوسط گویه ها مشاهده می شود. همچنین نتایج نشان می دهد بین شاخص حکمرانی خوب منابع طبیعی در شهرستان مراوه تپه با دیگر شهرستان های مورد بررسی تفاوت معنی داری مشاهده می شود. به عبارتی در بین شهرستان های مورد بررسی، شهرستان مراوه تپه از وضعیت حکمرانی متفاوت و ضعیف تری با دیگر شهرستان ها برخوردار است. بررسی شاخص های حکمرانی خوب در شهرستان مراوه تپه نشان دهنده این موضوع است که از دیدگاه بهره برداران دو شاخص شفافیت و قانون محوری به ترتیب با امتیاز 458/1 و 647/1 کمترین امتیاز را از بین شاخص های هفت گانه مورد بررسی به خود اختصاص داده اند که این موضوع بیانگر آن است از دیدگاه بهره برداران منابع طبیعی در شهرستان مراوه تپه رعایت قوانین در وضعیت مطلوبی قرار ندارد.

    نتیجه گیری کلی: 

    با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش و همچنین جایگاه حکمرانی منابع طبیعی به ویژه از طریق فعالیت های مشارکتی، دخالت دادن بهره برداران در تهیه و تدوین طرح ها و پروژه های منابع طبیعی و استفاده از دانش بومی بهره برداران، در کنار عضویت در تعاونی های منابع طبیعی می تواند نقش به سزایی در تحقق حکمرانی خوب منابع طبیعی ایفا نماید. با استناد به نتایج و یافته ها، برای نواحی تحت پژوهش برای تحقق حکمرانی خوب منابع طبیعی پیشنهاد می شود که به شاخص های پاسخگویی، حاکمیت قانون و عدالت و شاخص شفافیت توجه بیشتری شود، زیرا در بین شاخص های دیگر کمترین جایگاه را دارند. برای این کار می توان از طریق برگزاری جلسات عمومی برای ارائه گزارش مدیران منابع طبیعی اقدام کرد.

    کلید واژگان: مدیریت مشارکتی, منابع طبیعی, شفافیت, پاسخگویی, استان گلستان
    Amin Mohammadi Ostadkelayeh *, Abolfazl Tahmasebi, Mojtaba Kashani, Mehdi Keshavarz
    Background and objectives

    Golestan province, located in the northern part of Iran, covers an area of 20,367 square kilometers, accounting for 1.3% of the country's total area. Unfortunately, the natural resources of Golestan province have been under threat in recent decades due to deforestation, excessive livestock grazing, and other human activities. As a result, the province faces significant challenges in this regard. The considerable depletion of natural resources, coupled with environmental crises such as floods and droughts, highlights the need for a detailed investigation and research into the management state of natural resources in the province. This research aims to improve the situation by addressing and resolving the existing problems, ultimately enhancing the management of natural resources in Golestan province. The present study seeks to evaluate the model of good governance as a novel theoretical approach in the field of natural resource management. Specifically, the research aims to assess the current state of natural resource management in the eastern regions of Golestan province and its compliance with, as well as proximity to, the criteria of good governance.

    Methodology

    In the current research, the natural resources departments in the eastern region of Golestan province were selected as the level of analysis. This includes the cities of Ramyan, Minodasht, Kalaleh, Galikesh, Maraveh Tappeh, and Gonbad kavous. The focus of the analysis was on the users and beneficiaries of natural resources. Cochran's formula was employed to determine the required sample size. Based on this calculation, the estimated sample size was determined to be 189 samples. After receiving and reviewing the questionnaires, a total of 177 valid questionnaires were accepted for statistical analysis. Next, the prepared questionnaires were distributed among the users and beneficiaries of natural resources. Due to difficulties in accessing the target community, the research utilized available samples to answer the questions and complete the questionnaires. The research employed the one-sample t-test to analyze the governance indicators in natural resource management and one-way analysis of variance (ANOVA) was conducted to compare the level of good governance in natural resource management among the surveyed cities.

    Results

    The obtained results revealed that among the seven indicators used to assess good governance, four indicators, namely participation, responsibility, efficiency and effectiveness, and the consensus index, received higher scores compared to the theoretical average, while the remaining indicators scored lower. Specifically, the participation and consensus indicators achieved the highest scores of 3.3838 and 3.7333, respectively, while the rule of law and justice index and the transparency index obtained the lowest scores, averaging 2.2551 and 2.2570, respectively. When comparing the governance scores across different departments, it was found that the cities of Ramyan and Maraveh Tappeh exhibited the best and worst good governance conditions, with average scores of 3.2 and 2.12, respectively. The results of Lon's test demonstrated a significant difference in the variance of good governance among the cities. The overall average of the good governance index for natural resources in this research was determined to be 2.8884, which falls below the theoretical average and indicates relatively poor governance of natural resources in the research area. The one-sample t-test confirmed a significant difference between the good governance of natural resources and the average level of the objects under investigation. Additionally, the results revealed a significant difference between the indexes of good governance of natural resources in Maraveh Tappeh city compared to other surveyed cities. In other words, Maraveh Tappeh city displayed a distinct and weaker governance situation compared to the other cities. Examining the indicators of good governance in Maraveh Tappeh city revealed that, from the users' perspective, the indicators of transparency and law scored the lowest among the seven indicators, with scores of 1.458 and 1.647, respectively. This suggests that compliance with laws is not in a favorable state according to the users of natural resources in Maraveh Tappeh city.

    Conclusion

    According to the results obtained from this research, as well as the importance of governing natural resources, particularly through collaborative activities, involving users in the planning and formulation of natural resource plans and projects, and utilizing their knowledge, are crucial. Local users, in addition to being members of natural resource cooperatives, can play a significant role in achieving good governance of natural resources. Based on the results and findings, it is suggested that the areas under research focus more on improving the indicators of accountability, the rule of law and justice, and the transparency index, as these indicators are positioned lower compared to others. In order to achieve this, conducting public meetings to present reports from natural resource managers can be an effective approach.

    Keywords: Participatory Management, Responsiveness, transparency, Natural resource management, Golestan province
  • تبیین راهبردهای ترویج مدیریت پایدار جنگل های بلوط حوزه زاگرس
    داود نگاهداری، علیرضا پورسعید*، رویا اشراقی سامانی، محمدباقر آرایش، بهروز ناصری

    این تحقیق کیفی با هدف کلی تبیین راهبردهای ترویج مدیریت پایدار جنگل های بلوط حوزه زاگرس، انجام شد. در گام نخست عوامل داخلی و خارجی از طریق مصاحبه های عمیق با 30 نفر از متخصصان و صاحب نظران مرتبط به موضوع تحقیق که به صورت هدفمند انتخاب شدند، شناسایی شدند. داده ها با بهره گیری از تکنیک دلفی کلاسیک جمع آوری و با روش تحلیل خط به خط در قالب تحلیل محتوای متعارف و با استفاده از نرم افزار MAXqda12 تحلیل شد. در گام دوم نیز پرسشنامه عوامل داخلی و خارجی تنظیم گردید. برمبنای یافته های مندرج در ماتریس ارزیابی عوامل داخلی به منظور مدیریت پایدار جنگل های بلوط حوزه زاگرس، اجرای طرح آمایش و پهنه بندی جنگل های زاگرس براساس توان اکولوژیک برای فعالیت های مختلف، مهم ترین نقطه قوت و عدم به رسمیت شناخته شدن هویت و فرهنگ بومی جنگل نشینان در مدیریت جنگل مهم ترین نقطه ضعف پیش روی مدیریت پایدار جنگل های بلوط حوزه زاگرس محسوب می گردد. برمبنای یافته های مندرج در ماتریس ارزیابی عوامل خارجی نیز مصوبات شورای عالی حفاظت از محیط زیست جهت تهیه گزارش ارزیابی طرح های جنگل داری بر اساس مساحت از جمله مهم ترین فرصت و فقدان قانون جامع منابع طبیعی و آبخیزداری(به طور خاص جنگل)، از با اهمیت ترین تهدیدهای پیش روی مدیریت پایدار جنگل های بلوط حوزه زاگرس محسوب می شود. درمجموع برمبنای یافته های مندرج در ماتریس ارزیابی عوامل داخلی و خارجی الگوی تدافعی به منظور مدیریت پایدار جنگل های زاگرس، نسبت به سایر الگوهای راهبردی از اولویت بالاتری برخورداراست. در گام سوم نیز راهبردهای شناسایی شده بر اساس ماتریس برنامه ریزی استراتژی کمی (QSPM)، اولویت بندی گردید.

    کلید واژگان: ترویج کشاورزی, راهبردهای ترویجی, جنگل های بلوط حوزه زاگرس, مدیریت پایدار, مدیریت مشارکتی
    Explain the Sustainable Management Extension Strategies of Zagros Oak Forest Basin
    Davood Negahdari, Alireza Poursaeed *, Roya Eshraghi Samani, Mohamad Bagher Arayesh, Behrooz Naseri

    Currently, the protection and sustainable management of forest ecosystems in the Zagros vegetation area has always been the main concern of activists and officials in this area. On the other hand, the agricultural Extension as an interdisciplinary science examines the phenomenon of decline of Zagros oak forests from a sociological and psychological perspective, as well as from an agricultural and rural perspective, and offers strategies that maintain the sustainability of natural resources while maintaining livelihoods. Also elevate. the present study aimed to Explain the Sustainable Management Extension Strategies of Zagros Oak Forest by using SWOT method. In this regard, internal and external factors were collected through in-depth interviews with 30 scientific and executive experts in the provinces of Zagros basin in the form of strengths, weaknesses, opportunities, and threats. Additionally, they were identified through line-by-line analysis in the form of common content and using MAXqda12 software analysis. In the next step, the internal and external factors questionnaire was adjusted and and the weight factor of each factor was calculated and the identified strategies were prioritized based on the Quantitative Strategic Planning Matrix.Considering the results in the internal and external factor evaluation matrix for the sustainable management of forests in the basin, as well as the dominance of weaknesses in the external factor evaluation matrix and threats in the internal, defensive pattern was more prioritized for managing the forests sustainably compared to the other strategic patterns.

    Keywords: Agricultural extension, Extension Strategies, Zagros Oak Forest Basin, Sustainable management, participatory management
  • نگاهداری داود، علیرضا پورسعید*، رویا اشراقی، محمدباقر آرایش، بهروز ناصری

    تحقیق حاضر با هدف کاربرد نظریه رفتار برنامه ریزی شده در تبیین رفتار زیست محیطی روستاییان استان ایلام در حفاظت از جنگل های بلوط حوزه زاگرس جنوبی انجام شد. جامعه آماری تحقیق را تمامی روستائیان استان ایلام ساکن در حوزه زاگرس جنوبی، تشکیل می دهند (5512=N). حجم نمونه با استفاده از جدول Bartlett et al. (2001) ، 416 نفر تعیین و برای نمونه گیری از روش تصادفی طبقه ای با انتساب متناسب (بر حسب شهرستان محل فعالیت) استفاده شد. در این پژوهش وضعیت الگوی رفتار زیست محیطی روستاییان استان ایلام در حفاظت از جنگل های بلوط حوزه زاگرس جنوبی با استفاده از نرم افزار های آماری SPSS22  و  SMART PLS3 مورد واکاوی قرار گرفت و باتوجه به شاخص های محاسبه شده، پایایی و روایی مدل تاییدگردید. نتایج حاصل از رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری، حاکی از آن است که متغیرهای نگرش (745/0=β)، هنجارهای ذهنی (638/0=β) و کنترل رفتاری درک شده ی روستاییان استان ایلام (589/0=β)، تاثیر مثبت و معناداری بر نیت آنان برای انجام رفتار زیست محیطی حفاظت از جنگل های مزبور، دارد. همچنین براساس نتایج، کنترل رفتاری درک شده (602/0=β) ، نیت(711/0=β)، دیدگاه زمانی (653/0=β) و دلبستگی مکانی روستاییان استان ایلام نسبت به حفاظت از جنگل های بلوط زاگرس جنوبی (473/0=β)، تاثیر مثبت و معناداری بر رفتار زیست محیطی آنان در حفاظت از جنگل های مزبور، دارد. درمجموع با استناد به یافته ها می توان دریافت که نظریه ی رفتار برنامه ریزی شده با واسطه متغیر نیت روستاییان استان ایلام برای انجام رفتار زیست محیطی حفاظت از جنگل های بلوط می تواند به ترتیب 52 و 61 درصد از تغییرات متغیرهای نیت و رفتار خانوارهای روستایی را نسبت به حفاظت از جنگل های بلوط حوزه زاگرس جنوبی پیش بینی کند.

    کلید واژگان: نظریه رفتار برنامه ریزی شده, جنگل های بلوط, زاگرس جنوبی, مدیریت پایدار, مدیریت مشارکتی
    Davood Negahdari, Alireza Poursaeed *, Roya Eshraghi Samani, Mohammadbagher Arayesh, Behrooz Naseri

    The present research was conducted with the purpose of applying the theory of planned behavior in explaining the environmental behavior of the villagers in Ilam province about protection of the oak forests in South Zagros. The statistical population of the research consists of all the villagers of Ilam province settled in the South Zagros region (N=5512). Sample size using the table of Bartlett et al. (2001), 416 people were determined and stratified random method with proportional assignment (according to the city of activity) was used for sampling. In this research, the status of the environmental behavior pattern of the villagers of Ilam province in the protection of the oak forests of South Zagros region was analyzed using SPSS22 and SMART PLS3 statistical software. And according to the calculated indicators, the reliability and validity of the model was confirmed. The results of the structural equation modeling approach indicate that attitude variables (β=0.745), mental norms (β=0.638) and perceived behavioral control of the villagers of Ilam province (β=0.589), influence It has a positive and significant effect on their intention to carry out the environmental behavior of protecting the mentioned forests. Also, based on the results, perceived behavioral control (β=0.602), intention (β=0.711), time perspective (β=0.653) and spatial attachment of the villagers of Ilam province towards the protection of oak forests of South Zagros (β=0. 473), have a positive and significant effect on their environmental behavior in the protection of said forests. In general, based on the findings, it can be seen that the theory of planned behavior through the variable of the intention of the villagers of Ilam province to carry out the environmental behavior of protecting the oak forests can respectively account for 52 and 61% of the changes in the variables of the intention and behavior of the rural households towards the protection of To predict the oak forests of South Zagros basin.

    Keywords: theory of planned behavior, oak forests, South Zagros, Sustainable management, Cooperative Management
  • نسترن نظریانی*، اصغر فلاح، مرتضی شعبانی
    مقدمه و هدف

    حفظ و ارتقای امنیت زیست محیطی و کیفیت زندگی همچنان چالش اصلی عصر ما است. حفاظت از منابع طبیعی، به ویژه در جوامع روستایی، نیازمند ارتباط موثر بین مدیران منابع و جوامع بومی است. با این حال، تعارض محیطی مانع از کارآیی استراتژی های ارتباطی می شود. بنابراین برای رفع موانع مشارکت جوامع بومی و محلی می توان اقدام به شناسایی و اولیت بندی عواملی پرداخت که منجر به همکاری ضعیف آنها در طرح های آبخیزداری می شود. در این راستا هدف از انجام پژوهش پیش رو بررسی و اولویت بندی موانع مشارکت جوامع بومی در طرح های آبخیزداری حوضه رودخانه تجن جنگل های هیرکانی است.

    مواد و روش ها

    منطقه مورد پژوهش در حوزه رودخانه تجن جنگل های شمال کشور با مساحت 30685 هکتار در استان مازندران واقع شده است. در راستای هدف پژوهش مطالعات کتابخانه ای، پرسش از کارشناسان، مراجعه به منطقه و مصاحبه حضوری با ساکنان جوامع محلی انجام و موانع مشارکت در قالب 8 شاخص دسته بندی شد. ابزار اندازه گیری و جمع آوری داده ها پرسشنامه بود. روایی پرسشنامه ها توسط گروه خبرگان تایید و به منظور بررسی پایایی نیز از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد.  برای اطلاع از دیدگاه جوامع محلی درباره میزان اهمیت این عوامل، از بین 425 سرپرست خانوار موجود در حوضه، مطابق با فرمول کوکران تعداد 202 نمونه انتخاب و پرسشنامه ها تکمیل شد. همچنین برای اطلاع از دیدگاه کارشناسان، پرسشنامه ها توسط 23 کارشناس خبره تکمیل شد. پایایی پرسشنامه ها توسط آزمون آلفی کرونباخ مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه شاخص های موثر بر ضعف مشارکت جوامع بومی در طرح های آبخیزداری به طور همزمان با استفاده ازروش OPA در  محیط نرم افزار LINGO14.0 رتبه بندی و اولویت بندی شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد در اولویت بندی معیارها از دیدگاه جوامع مورد پژوهش با استفاده از مدل دیمتل، معیار آموزشی به عنوان تاثیرگذارترین معیار انتخاب شد. همچنین نتایج میانگین رتبه بندی شاخص ها نشان داد شاخص "علاقه به مشارکت در طرح های جنگلی" دارای بیشترین میانگین رتبه 4/72 در بین شاخص های مورد بررسی در پژوهش پیش رو است. به علاوه نتایج وزن دهی با استفاده از مدل OPA نشان داد شاخص "مشارکت در نهال کاری و حصار مناطق قرق" بالاترین رتبه و بیشترین وزن را در بین شاخص های موثر بر موانع مشارکت پایدار جوامع محلی با رتبه 1 و وزن 0/28 را دارد.

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که براساس نظر دست اندرکاران، در صورتی که ابزار آموزش به طرز صحیح برای این جوامع فراهم شود آمادگی مشارکت و حضور برای اجرای طرح ها را دارند.

    کلید واژگان: ارزش حفاظت, دوره های آموزشی, مدیریت مشارکتی, مسئولیت پذیری, همکاری
    Nastaran Nazariani*, Asghar Fallah, Morteza Shabani
    Introduction and Objective

    Maintaining and improving environmental security and quality of life is still the main challenge of the current period. Conservation of natural resources, especially in rural communities, requires effective communication between resource managers and indigenous communities. However, environmental conflict hinders the effectiveness of communication strategies. Therefore, in order to remove the obstacles to the participation of indigenous and local communities, it is possible to identify and prioritize the factors that lead to their poor cooperation in watershed management projects. In this regard, the purpose of the upcoming research is to examine and prioritize the obstacles to the participation of local communities in the watershed management projects of the Tajan river basin of Hyrcanian forests.

    Material and Methods

    The research area is located in the area of Tajan river forests in the north of the country with an area of 30685 hectares in Mazandaran province. Identifying the effective factors on the barriers to people's participation in the watershed projects of the Tajan river area of the northern forests of the country was done based on library studies, asking experts, referring to the area, and face-to-face interviews with the residents of local communities. In the upcoming research, barriers to participation were categorized as 8 indicators. The tool for measuring and collecting data was a questionnaire. The group of experts confirmed the validity of the questionnaires. In order to check reliability, Cronbach's alpha coefficient was used. In order to know the views of local communities about the importance of these factors, among the 425 household heads in the basin, 202 samples were selected according to Cochran's formula and questionnaires were completed. Also, to know the opinion of experts, questionnaires were completed by 23 experts. Alfie Cronbach's test checked the reliability of the questionnaires. In the following, the indicators affecting the weak participation of local communities in watershed projects were simultaneously ranked and prioritized using the OPA method.

    Results

    The results showed that in prioritizing the criteria from the point of view of the researched communities using the Dimatel model, the educational criterion was chosen as the most effective criterion. Also, the results of the average rating of the indicators showed that the index "Interest in participating in forest projects" has the highest average rating of 4.72 among the indicators examined in the upcoming research. In addition, the results of weighting using the OPA model showed that the index "Participation in planting and fencing of Qargh areas" has the highest rank and the most weight among the indicators affecting the barriers to sustainable participation of local communities with a rank of 1 and a weight of 0.28.

    Conclusion

    The findings of the research show that, based on the opinion of those involved, if the education tools are properly provided to these communities, they are ready to participate and participate in the implementation of the plans.

    Keywords: Conservation Value, Cooperation, Education Courses, Participatory Management, Responsibility
  • علی نصیری خیاوی، مهدی وفاخواه*، سید حمیدرضا صادقی

    کاربست رویکرد مشارکتی در سامانه آبخیز و تلفیق آن با مسایل اقتصادی-اجتماعی، از مهم ترین مولفه ها در بهره برداری و حفاظت از آبخیزها است. از این رو، پژوهش حاضر به دنبال بررسی ضرورت مدیریت بین بخشی و بهره مندی از اجماع نظر گروداران اصلی با استفاده از الگوریتم های نظریه بازی ها به منظور اولویت بندی زیرآبخیزهای چشمه کیله واقع در شهرستان تنکابن است. در پژوهش حاضر، به منظور گردآوری داده و اطلاعات در ارتباط با پتانسیل تولید سیلاب از مصاحبه های نیمه ساختاری بهره گرفته شد. گروداران شامل بهره برداران محلی، نهادهای سیاست گذاری و نیز سازمان اجرایی بودند. برای اولویت بندی زیرآبخیزها از الگوریتم های مبتنی بر نظریه بازی ها شامل الگوریتم Condorcet، امتیازدهی Borda و چانه زنی Fallback استفاده شد. در ابتدا اولویت بندی هر یک از گروه های سه گانه گرودار مورد تحلیل قرار گرفت و سپس نتایج مربوط به اجماع نظر گروداران و مقایسه آن با تصمیمات بین بخشی مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس یافته های پژوهش، با مقایسه دو به دوی اولویت های گروداران و اختلاف نظرها بین بخش های مردمی، نهادی و سیاست گذاری می توان گفت که در الگوریتم Condorcet، میزان اختلافات در رای دهی بهره برداران محلی با نهادهای سیاست گذاری، بهره برداران محلی با سازمان اجرایی و نهادهای سیاست گذاری با سازمان اجرایی به ترتیب 33/33، 66/67 و 80 درصد بوده است. این در حالی است که این اختلاف نظرها بر اساس الگوریتم های امتیازدهی Borda و چانه زنی Fallback به ترتیب 53/33، 66/67 و 93/33 درصد است. در هر سه الگوریتم میزان اختلاف نظرها بین دو گروه بهره بردار محلی و نهاد سیاست گذاری کم تر بوده است و به نوعی نظرات آن ها نزدیک به هم بوده و با بخش سازمان اجرایی اختلافات بالایی داشتند. هم چنین، بین اجماع نظر نهایی و نظرات بین بخشی و بین نهادی، اولویت بندی متفاوت تری از نظر پتانسیل تولید سیلاب مشاهده شد. به طور کلی می توان گفت که بهره مندی از نظرات ذی نفعان و گروداران درگیر در آبخیز برای تصمیم گیری و تصمیم سازی بهینه و کارآمد و نیل به اهداف توسعه پایدار و مدیریت جامع آبخیز ضروری است. پیش نهاد می شود که در پژوهش های آتی، برای تصمیم گیری بهینه در سامانه آبخیز، مسایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، زیرساختی و فناوری، محیط زیستی و قانونی آبخیز جزیی سازی شده و با نظرات گروداران اصلی ترکیب شود.

    کلید واژگان: توسعه پایدار, سیاست گذاری, مدیریت جامع آبخیز, مدیریت سیلاب, مدیریت مشارکتی
    Ali Nasiri Khiavi, Mehdi Vafakhah *, Seyed Hamidreza Sadeghi
    Introduction

    Choosing an optimal decision-making method for watershed management is a problem that has always attracted the attention of researchers, and various methods have been used to achieve this goal. Participatory management is a collaborative process to participate in gathering information, making decisions, and carrying out projects that lead to solving complex social and environmental problems. As it is known, the integrated watershed management approach is a method to achieve sustainable development. Considering the existence of challenges such as floods, one of the useful approaches to solve the existing challenges is to use the approach of integrated watershed management, which is agreed upon by most of the scientific and executive community. The multidimensionality of the watershed system, its integration with socio-economic systems, and the involvement of stakeholder opinions are one of the most important components in the watershed operation and conservation. Therefore, the present study seeks to investigate the necessity of using inter-sectorial management and benefit from the consensus of the main stakeholders using game theory algorithms in 15 sub-watersheds of the Cheshmeh-Kileh Watershed in Tonekabon City. Sehezar and Dohezar rivers are the most important rivers of the Cheshmeh-Kileh Watershed which originate from the Takht-e-Soliman, Alamut, and Khashchal mountain regions. The high capacity of the riverside lands and the limitation of suitable lands in the watershed have caused many agricultural activities to be concentrated along the river, which is severely affected by floods.

    Materials and Methods

    In the present study, semi-structured interviews were used to collect information about the flood generation potential. The stakeholders included local stakeholders, policy makers, and the executive organization. Game theory algorithms including the Condorcet algorithm, Borda scoring, and Fallback bargaining were used to prioritize the sub-watersheds. First, the prioritization of each of the three groups was analyzed, and then the results of the consensus of the group and their comparison with the sectional decisions were examined. In this connection, first, the sample size was determined using Cochran and the opinion of the stakeholders was asked regarding the flood generation potential of the sub-watersheds. The number of interviewees in subgroups of local users, policy making institutions, and executive organizations were 75, 13, and 6 respectively. It is worth mentioning that in order to eliminate the effect of the number of interviewees in the final results; the priorities were standardized and dimensionless. In order to prioritize by the stakeholders, first, various maps of sub-watersheds, roads, and even the location of villages were prepared with appropriate quality. Then, they were asked to prioritize the sub-watersheds in terms of flood generation potential based on their personal experiences, local knowledge, technical and policy. In the group of local watershed users and residents, random sampling was done from 21 Cheshmeh-Kileh Watershed villages in Tanekabon city and Mazandaran province.

    Results and Discussion

    Based on the study findings, by comparing the two priorities of the stakeholders and the differences between the popular, institutional and policy-making sectors, it can be said that in the Condorcet algorithm, the rate of differences in the voting of local users with policy-making institutions, local users with the executive organization and policy-making institutions with executive organization is 33.33, 66.67, and 80 %, respectively. These differences based on Borda scoring algorithms and Fallback bargaining are 53.33, 66.67, and 93.33 %, respectively. According to the local operators, in all three algorithms based on game theory, Takht-e-Soleiman, Garmarood, and Selajanbar sub-watersheds have the highest flood generation potential in the Sehezar River. Meanwhile, Ketehroud, Holian, and Yandasht sub-watersheds have a low flood generation potential in this river. Regarding the Dohezar River, it can be said that the results of all three algorithms based on the theory of games were almost the same, and Niardareh, Khashchal, and Nosha have the highest potential, and Miankooh, Daryasar, and Golestan-Mohalleh sub-watersheds have the lowest flood generation potential. The second group of interviewees was the executive organization that used the opinions of technical and watershed management experts of the General Department of Natural Resources and Watershed Management of West Mazandaran-Nowshahr. The opinions of this department were different from those of local users. Also, in the Dohezar River, the Niardareh, Khashchal, and Nosha sub-watersheds were given the highest priority, and the Miankooh, Daryasar, and Golestan-Mahalleh sub-watersheds were the lowest priority.

    Conclusion

    Due to the fact that in the watershed system and in optimal decision-making, there is a wide variety of opinions and differences of opinion, on this basis, the conceptual basis of the application of multi-objective decision-making methods such as game theory algorithms appears. Therefore, the game theory provides an optimal compromise mode based on different opinions, at the same time, the opinions of different interest groups are considered to an acceptable extent without mixing. This basis clearly confirms the necessity of using participatory management. Because when the number of votes and interest groups increases, it becomes difficult to make a decision, and in this regard, by using multi-objective decision-making methods, a general consensus can be reached to identify the optimal pattern of prioritizing sub-watersheds. The first point is that the amount of differences in voters was the same based on two algorithms, Borda and Fallback, which, of course, the Condorcet algorithm has provided more balanced and acceptable values ​​in terms of comparison. Another point was that in all three algorithms, the amount of differences between the two local user groups and the policy-making body was less, and somehow their opinions were close to each other, and they had high differences with the executive organization. In all three algorithms, the amount of disagreement between the two local user groups and the policy-making institution was less, and in a way, their views were close to each other and had high differences with the executive organization. Also, a different prioritization was observed between the final consensus and the inter-sectorial and inter-institutional views. In general, it can be said that using the opinions of stakeholders in the watershed is fundamental for optimal and efficient decision-making and integrated watershed management, and this framework can be used in various issues in the watershed.

    Keywords: Flood Management, Integrated Watershed Management, participatory management, Policymaking, Sustainable Development
  • حسن فرامرزی*، سید محسن حسینی

    پارک ملی گلستان، قدیمی ترین پارک ملی ثبت شده در کشور ایران و پناهگاهی کم نظیر برای حیات وحش است که این منطقه در سال 1957 میلادی به عنوان یکی از ذخیره گاه های زیست کره در ایران توسط یونسکو به ثبت رسیده است. بخش های غیردولتی متفاوتی در حفاظت از این پارک نقش دارند که هدف از مطالعه حاضر اولویت بندی اهمیت نقش آنها در حفاظت از آن می باشد. بدین منظور شاخص های مشارکتی جلوگیری از تخریب جنگل، آموزش جوامع محلی، اطفاء حریق، مقابله با شکارچیان، جلوگیری از ورود دام، پیشگیری از حریق، پاک سازی محیط و نمره عملکرد برای مجموعه های غیردولتی سازمان های مردم نهاد، همیاران طبیعت و جوامع محلی با استفاده از پرسش نامه مورد بررسی قرار گرفت و وزن هر یک از شاخص ها با استفاده از آنتروپی شانون محاسبه گردید و در نهایت با استفاده از مدل TOPSIS اهمیت هر یک از جوامع تاثیرگذار در مدیریت پارک اولویت بندی شد. در این مطالعه اهمیت بالای شاخص های مشارکتی جلوگیری از تخریب جنگل، همکاری با اداره محیط زیست، مقابله با شکارچیان غیرمجاز و پاک سازی محیط در مدیریت پارک به ترتیب با وزن های 0.337، 0.187، 0.145 و 0.112 بدست آمد. نتایج همچنین اهمیت بالای سازمان های مردم نهاد را با وزن 0.87 در مدیریت مشارکتی پارک نشان می هد به طوری که جوامع محلی و همیاران طبیعت با وزن های 0.36 و 0.06 در اولویت های بعدی قرار گرفتند. ازآنجاکه پارک با داشتن وسعت بالا و شرایط منطقه ای خاص تحت تاثیر تنش های محیطی و انسانی است باتوجه به نتایج بدست آمده از این مطالعه می توان گفت سازمان های مردم نهاد و جوامع محلی دارای ظرفیت مناسبی در شاخص های مدیریت پارک هستند

    کلید واژگان: پارک ملی گلستان, جوامع محلی, سازمان های مردم نهاد, مدیریت مشارکتی, همیاران طبیعت
    Hassan Faramarzi *, Seyed Mohsen Hosseini

    Golestan National Park is the oldest registered national park in Iran and a unique sanctuary for wildlife. This area was registered as one of Iran's Biosphere Reserves by UNESCO in 1957. Different non-governmental sectors play a role in the protection of this park, and the purpose of this study is to prioritize the importance of their role in its protection. For this purpose, participatory indicators of preventing forest destruction, educating local communities, extinguishing fire, dealing with predators, preventing the entry of livestock, preventing fire, cleaning the environment and performance scores for non-governmental groups, non-governmental organizations, nature partners and local communities with The use of the questionnaire was investigated, and the weight of each index was calculated using Shannon's entropy, and finally, the importance of each influential community in park management was prioritized using the TOPSIS model. In this study, the high importance of participatory indicators of forest destruction prevention, cooperation with environmental department, dealing with illegal hunters and environmental cleaning in park management were obtained with weights of 0.337, 0.187, 0.145 and 0.112, respectively. The results also show the high importance of non-governmental organizations with a weight of 0.87 in the participatory management of the park, so that local communities and nature partners were placed in the next priorities with weights of 0.36 and 0.06. Since the park, with its large area and special regional conditions, is affected by environmental and human tensions, according to the results obtained from this study, it can be said that non-governmental organizations and communities

    Keywords: GOLESTAN NATIONAL PARK, local communities, Participatory Management, Nature Partners, Non-governmental organizations
  • محمد قربانیان*، عبدالمجید لیاقت، مهدی فصیحی هرندی

    بسیاری از مسایل اجتماعی و امنیتی حوضه آبریز زاینده رود پیامد تبدیل دولت به کارگزار انحصاری حکمرانی و شکاف های موجود در ساختار حکمرانی دستوری- کنترلی است. آنچه مشخص است مسیله اصلی در دستیابی به حکمرانی مشارکتی وجود شکاف در روابط ذی مدخلان و فقدان دستور کار منسجم و منعطف در بهبود این روابط است. بنابراین، هدف این پژوهش ارایه راهکارهای بهبود روابط به عنوان نقطه شروع و کلید رمز اصلاح ساختار حکمرانی است. در این راستا ابتدا با استفاده از چارچوب مدیریت و انتقال (MTF) به تجزیه و تحلیل ذی مدخلان و روابط بین آن ها پرداخته شد که نمایانگر تمرکز تنش در روابط کشاورزان اصفهان و وزارت نیرو (شرکت آب منطقه ای اصفهان) است. همچنین، با استفاده از پایگاه داده MTF و ساختار مدل مشارکتی (PMB) مبتنی بر مصاحبه با کنشگران کلیدی، علل، راهکارها، پیامدها و موانع بهبود این روابط در قالب حلقه های علی استخراج شد. درنهایت با تمرکز بر راهکارها، مدل مفهومی بهبود روابط کنشگران ترسیم و راهکارهای ارایه شده از سوی مصاحبه شوندگان شامل برگزاری انتخابات محلی و تشکیل مجلس آب حوضه آبریز زاینده رود، میانجی گری با رویکرد دانش بین رشته ای، کارگروه های مدیریت مشارکتی، تشکیل و تقویت کمیته اقتصادی بهبود معیشت کشاورزان، برگزاری جلسات دولت با کشاورزان و صنایع مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

    کلید واژگان: حکمرانی آب, مدیریت مشارکتی, چارچوب مدیریت و انتقال, روابط ذی نفعان
    M. Ghorbanian*, A.M. Liaghat, M. Fasihi Harandi

    Many of the social and security issues of the Zayandeh-Rud basin are the result of the government becoming the sole agent of governance and the gaps in the command-control governance structure. It is clear that the main issue to achieve participatory governance is the gap in stakeholder relations and the lack of a coherent and flexible agenda to improve these relations. Therefore, the objective of this study was to provide solutions for improving relationships as a starting point and key to reforming the governance structure. The management and transition framework (MTF) was used to analyze the stakeholders and the relationships between them that showed the concentration of tension in the relationship between Isfahan farmers and the Ministry of Energy (Isfahan Regional Water Company). Also, using the MTF database and the participatory model building (PMB) based on interviews with key Stakeholders, the causes, solutions, consequences, and obstacles to improve these relationships were extracted in the form of causal circles. Finally, by focusing on the solutions, the conceptual model of improving the relations between the Stakeholders and the solutions presented by the interviewees, including holding local elections and convening the Zayandeh-Rud Basin water assembly, mediation with interdisciplinary knowledge approach, participatory management working groups, the formation and strengthening of the economic committee improve the livelihood of farmers, the holding of government meetings with farmers and industries were reviewed.

    Keywords: Water governance, Participatory management, Management, transition framework, Stakeholder relationships
  • معصومه افشانی، مهدی سرائی تبریزی*، مصطفی تیموری
    پژوهش حاضر با هدف شناسایی نقاط ضعف، قوت، تهدید و فرصت در شبکه دشت ورامین از نگاه بهره برداران، کارشناسان و مدیران شبکه انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامه بود که روایی آن با تکمیل 30 نمونه اولیه و بررسی پایایی تحت نظر اساتید دانشگاه، مدیران و صاحب نظران متخصص اصلاح گردید. جمع آوری اطلاعات به صورت تک مرحله ای، تصادفی و میدانی بود. جامعه آماری شامل بهره برداران شبکه، کارشناسان خبره و مدیران فعال بود. حجم نمونه آماری از طریق رابطه کوکران 98 و برای جلوگیری از خطا 105 نفر تعیین شد. نتایج مدل تحلیلی SWOT نشان می دهدکه احتمالا با افزایش اطلاعات و آگاهی واقعی بهره برداران شبکه درباره چالش های شبکه، هزینه ساخت و نگهداری، اقدامات اداره آبیاری و امور آب، جهاد کشاورزی، و دیگر ارگان ها و سازمان های مرتبط، آن ها به جای مقابله و نگرش منفی، همراهی مسیولانه و دغدغه مندتر داشته و در راستای رفع تهدید، حذف ضعف، تقویت قوت و استفاده از فرصت ها قدم های موثرتری بردارند. بررسی تطبیقی نظرات کارشناسان نشان داد که، همانند نظر بهره برداران، فرصت ها بیشتر از تهدید، ضعف و قوت بود، این نتیجه نشان از اشتراک دیدگاه این دو گروه و امیدواری به فرصت های موجود شبکه دارد. از دیدگاه مخاطبان، اولویت با تعیین استراتژی های رقابتی و سپس تدافعی است. با اطلاع از مشکلات بهره بردار (چالش فرآیند اداری، ناهماهنگی بخش های مرتبط با حوزه آب، نگاه منفی به اقدامات دولتی با مشاهده تجربه های ناموفق پیشین)، کارشناسان می توانند به منظور تسهیل امور آب بران، رفع ضعف، و مقابله با تهدیدهای اثرگذار، با فعالیت هایی همچون ترویج شیوه های نوین آبیاری و کشاورزی و نمایش تجربیات موفق مدیریت مشارکتی آب بران در شبکه ، اقداماتی راهگشا و کاربردی داشته باشند.
    کلید واژگان: ارزیابی عملکرد, تشکل آب بران, مدیریت مشارکتی
    Masoumeh Afshani, Mahdi Sarai Tabrizi *, Mostafa Teimoori
    The current research was conducted with the aim of identifying the weaknesses, strengths, threats, and opportunities in the operation of the Dasht Varamin Network from the viewpoint of users, experts, and managers of the network. The research tool was a questionnaire whose validity was improved by completing 30 prototypes and checking reliability under the supervision of university professors, managers, and experts in this field. Data was collected by single-stage, random, and field survey. The statistical population included the network operators, experts, and active managers. The statistical sample size was 98 through the Cochrane relationship and 105 to avoid errors. The results of the SWOT analytical model showed that with increasing information and real awareness of the users about the challenges of the network, the cost of construction and maintenance, the actions of the Irrigation Department and Water Affairs, Agricultural Jihad, and other related organizations, will encourage the users to stop confronting and having a negative attitude. Thus, they would probably have a more responsible and concerned participation and would take more effective steps in order to remove the threat, eliminate the weakness, enhance the strength, and use the opportunities. The comparative examination of the opinions of experts such as users determined opportunities more than threats, weaknesses and strengths, this shows a shared view and hope for the existing opportunities of the network. From the respondents’ point of view, the priority was to determine the competitive strategies, then, the defensive ones. Knowing the problems of the users (challenge of the administrative process, inconsistency of the sectors related to water, negative view of the government measures by considering the previous unsuccessful experiences) experts can eliminate the weaknesses and threats in order to facilitate the affairs for the water users. Activities such as promoting new methods of irrigation and agriculture and showing the successful experiences of cooperative management of water users in the network, should have pioneering and practical results.
    Keywords: Performance Evaluation, Water Users' Organization, Participatory Management
  • فاطمه عینلو، محمدرضا اختصاصی*، مهدی قربانی، پرویز عبدی نژاد، رضا انجم شعاع

    یکی از الزامات مدیریت یکپارچه منابع آب مبتنی بر برنامه ریزی مدیریت مشارکتی، شناسایی و تحلیل دست اندرکاران کلیدی است. شناسایی جنبه های ساختاری شبکه دست اندرکاران سازمانی را می توان با استفاده از تحلیل شبکه اجتماعی ارزیابی نمود و موقعیت و نقش آنها را برای انسجام بخشی و هماهنگی بین سازمانی در مدیریت منابع آب مشخص نمود. در این پژوهش، با استفاده از روش تحلیل شبکه اجتماعی، ذیمدخلان مرتبط با حکمرانی مشارکتی منابع آب دشت ابهر، مشتمل بر 20 دست اندرکار سازمانی آنالیز شد و شاخص های سیاستی در سطح شبکه دست اندرکاران سازمانی ارزیابی گردید. شاخصهای تراکم، اندازه، دوسویگی پیوندها، انتقال پذیری، میزان تمرکز و میانگین فاصله ژیودزیک در شبکه روابط در سطح کلان و شاخص مرکز- پیرامون در سطح میانی و شاخص های مرکزیت در سطح خرد مورد بررسی قرار گرفت. میزان شاخص تراکم شبکه، متوسط بوده و با توجه به شاخص دوسویگی و میزان متوسط روابط دوسویه و متقابل در بین دستاندرکاران سازمانی، انسجام و سرمایه سازمانی متوسط ارزیابی میگردد. طبق شاخص انتقال یافتگی، پایداری و تعادل شبکه تبادل اطلاعات، کم است. تحلیل شاخص مرکز- پیرامون شبکه دست اندرکاران نشان دهنده تراکم بالاتر پیوندها و انسجام سازمانی بیشتر در بین سازمان های مرکزی در مقایسه با زیرگروه پیرامونی است و میزان تبادل اطلاعات بین زیرگروه های مرکزی و پیرامونی متوسط ارزیابی شد. بر اساس شاخصهای مرکزیت، موقعیت هندسی هر کنشگر در شبکه مشخص گردید. جهت تصمیم گیری، برنامه ریزی، سیاستگذاری و اجرای حکمرانی مشارکتی منابع آب در دشت ابهر، سازمان ها و قدرت های سیاسی کلیدی و موثر و سازمان های دارای قدرت کم و به حاشیه رانده شده، شناسایی گردیدند.

    کلید واژگان: مدیریت مشارکتی, تحلیل شبکه اجتماعی, انسجام سازمانی, کنشگران کلیدی, دشت ابهر
    Fatemeh Einloo, Mohammad Reza Ekhtesasi *, Mehdi Ghorbani, Parviz Abdinejad, Reza Anjomshoaa

    One of the integrated water resources management requirements based on participatory management planning is identification and analysis of key stakeholders. Identifying structural aspects of organizational stakeholder's network can be evaluated using social network analysis and their position and role for inter-organizational integration and coordination in water resources management can be determined. In this study, using social network analysis method, stakeholders related to participatory governance of Abhar plain water resources, including 20 organizational stakeholders were analyzed and policy indicators were evaluated at the level of the network of organizational stakeholders. Indices of density, size, reciprocity, transitivity, centralization and geodesic distance in network of relationships at the macro level, core-peripheral index in the middle scale and centrality indicators at the micro scale of network were examined. Rate of network density index is moderate and according to index of reciprocity, moderate amount of bilateral and reciprocal relations among organizational actors, cohesion and organizational capital are assessed as moderate. According to transitivity index, stability and balance of information exchange network is low. Analysis of core-periphery index of stakeholder's network shows a higher density of links and greater organizational cohesion among central organizations compared to peripheral subgroup and amount of information exchange between central and peripheral subgroups was evaluated as moderate. Based on centrality indicators, geometric position of each actor in network was determined. For decision-making, planning, policy-making and participatory governance of water resources in Abhar Plain, key and effective organizations and political forces, as well as organizations with low power and marginalized, were identified.

    Keywords: Participatory management, Social network analysis, organizational cohesion, Key actors, Abhar Plain
  • علی محبی*، محمد حسن زاده، مهدی رمضانی
    به دلیل محدودیت های مدیریت دولتی، موضوع امکان سنجی واگذاری مجدد مدیریت مراتع به عشایر مطرح شده است. از این رو ورود به مسیله از مسیر متکی به تحقیق، منطقی تشخیص داده شد و مراتع قشلاقی سرگچ بیسیم مسجدسلیمان طایفه حموله از ایل بختیاری به عنوان پایلوت انتخاب شد تا تاثیر مدیریت عشایر بر تغییرات پوشش گیاهی در این منطقه آزموده شود. شاخص های مورد ارزیابی پوشش، ظرفیت، وضعیت، گرایش و درصد بهره برداری در دو مرحله قبل از ورود و پس از خروج عشایر از مراتع تعیین شد. مراحل تحقیق به مدت سه سال از سال 1395 آغاز گردید . بدین منظور 20 پلات 1 متر مربعی ، در طول دو ترانسکت 500 متری مستقر شده و با استفاده از شیوه نمونه برداری تصادفی-سیستماتیک، شاخص های تعریف شده محاسبه شد. نتایج تحلیل نشان داد که بیشتر پروانه داران فاقد دام بودند و در مقابل هیچ یک از دامداران حاضر در عرصه، پروانه نداشتند. همچنین نتایج ارزیابی های پوشش گیاهی نشان داد که وضعیت و گرایش مرتع قبل از ورود و بعد از خروج عشایر از مرتع در تیپ 1 به ترتیب متوسط و منفی و برای تیپ 2 ضعیف و منفی بود. به همین ترتیب ظرفیت در هکتار در طول دوره بهره برداری در هر دو تیپ کاهش یافت. درصد بهره برداری نیز در تیپ 1 در سال آخر افزایش یافت و در تیپ 2 کاهش محسوسی نشان داد. براساس نتایج تجزیه واریانس پارامترهای مختلف پوشش گیاهی، اثر سال های مختلف آماربرداری بر همه پارامترها در سطح 1 درصد معنی دار بود. برپایه مقایسه میانگین ها نیز مقدار تولید در سال اول 92/433و در سال آخر 72/833کیلوگرم در هکتار بود. ظرفیت مرتع نیز 0/2717 و 0/205 واحد دامی در هکتار و درصد بهره برداری نیز 41 و 45 درصد بود. در کل، تاثیر مدیریت مشارکتی تعریف شده در بهبود شرایط مراتع قشلاقی سرگچ بیسیم مسجدسلیمان ضعیف ارزیابی شد. همکاری ارگان های مرتبط با نمایندگان عشایری در کنار پیگیری جدی نمایندگان مذکور، نتایج سودمندتری برای مرتع و مرتعداران در پی خواهد داشت.
    کلید واژگان: کوچ, مدیریت مشارکتی, مراتع عشایری
    Ali Mohebbi *, Mohammad Hasanzadeh, Mahdi Ramezani
    Having considered governmental constraints, the feasibility assessment of reassigning the nomadic rangelands’ responsibility to the nomads is underway. Accomplishing a study investigating the given proposal, the winter rangelands of Sargache-Bisim in Masjed-Soliman city were selected as a pilot. The evaluated indicators were rangelands capacity, rangelands condition, trend, and percent of utilization before arrival as well as after the departure of the nomads from the rangelands. The study took three years starting in 2016. For this purpose, 20 plots of 1 square meter were installed alongside two 500-meter transects, and the rangelands capacity indexes were defined using systematic-random sampling. The grazing results showed that most licensees did not have livestock; on the contrary, the herders present in the area did not have grazing licenses. The vegetation assessments also showed that the condition and trend of the rangeland before entering and after leaving the nomads were moderate and negative in type I; weak and negative in type II, respectively. Similarly, the capacity per hectare decreased during the operation period in both types. Utilization percentage increased in type I while decreasing significantly in type II. Conducting ANOVA, the results approved the significance of treatment of year-to-year surveying on all the vegetation parameters at 0.01 level. Comparison of the means, net productions were 92.433 and 72.833 for the first and last years, respectively. Meanwhile, rangeland capacity and utilization percentage were respectively 0.2717 and 41%, and 0.205 and 45% for the first and for the last year. In general, the impact of the defined co-management system in improving the rangeland conditions of Sargache-Bisim winter rangeland in Masjed-Soliman city was evaluated as weak. The more related organizations cooperate with tribal representatives, the more lucrative outcomes are achieved for beneficiaries.
    Keywords: Transhumance, co-management, Nomadic rangelands
  • حدیث دانش یار، سید مهدی میردامادی*، مهرداد نیک نامی، فرهاد لشگرآرا
    با توجه به رشد فزاینده شهر تهران، مسئله های چند وجهی که ارکان مدیریت شهری با آن روبه رو است؛ مدیریت شهری، نیازمند رویکردی مشارکتی و توسعه از پایین به بالا برای دستیابی به توسعه شهر تهران می باشد لذا بررسی مدیریت مشارکتی یکی از مواردی است که برای بهبود فضای سبز ضروری به نظر می رسد. یکی از مهم ترین الزام های مشارکت شهری وجود فرهنگ مشارکتی است که از طریق آموزش انجام می شود. این پژوهش با هدف دستیابی به مدل فرایندی مدیریت مشارکتی فضای سبز در شهرداری تهران انجام شد. روش این پژوهش به صورت روش ترکیبی همزمان آشیانه ای و در سه بخش به اجرا درآمده است. جامعه آماری آن شامل دو بخش، در بخش کمی 190 نفر از متخصصان و 150 نفر از شهروندان آموزش دیده و در بخش کیفی شمار 12 نفر شامل خبرگان فضای سبز و برنامه ریزی شهری در فرایند تحقیق همیاری داشتند. روش نمونه گیری در بخش کمی، نمونه گیری طبقه ای با انتساب متناسب و در بخش کیفی، نمونه گیری هدفمند است. به منظور پردازش اطلاعات و تحلیل داده های تحقیق، از نرم افزارهای win3 (PLS-SEM)،SPSS win18 وvisual paradigm Win 16.3 استفاده شد. نتایج تحلیل ساختاری این پژوهش نشان داد که مشارکت در تصمیم گیری تنها با مولفه نگهداری فضای سبز رابطه معناداری دارد. همچنین نتایج نشان داد ذینفعان در شرایطی می توانند در طراحی و اجرای بهینه مدل فرآیندی مدیریت مشارکتی نقش آفرینی کنند که آموزش های شهروندی و مرحله های بهبود فضای سبز را طی کنند.
    کلید واژگان: مدیریت مشارکتی, فضای سبز شهری, آموزش فضای سبز, مشارکت در تصمیم گیری, شهر تهران
    Hadis Daneshyar, Mehrdad Niknami, Farhad Lashgarara
    Considering the expansion of Tehran, the multifaceted problems that the pillars of urban management are facing it. Tehran requires an urban management that requires a participatory and bottom-up development approach to achieve developing in this mega-city. Therefore, the study of participatory management is one of the cases that can help to improve green space of this city. One of the most important requirements of urban participation is the existence of a participatory culture that will happen through education. The present study conducted with the aim of necessity to achieve a participatory model of green space management in Tehran Municipality. The method of research was a combined nested method and implemented in three parts. The statistical population of this research consisted of two sections, for the quantitative part, 190 specialists and 150-trained citizens were selected. In qualitative part, 12 experts in green space and urban planning were selected to participate in this research process. Sampling method for quantitative parts stratified sampling with proportional assignment, while for qualitative part a purposeful sampling method used. In order to process information and analysing data, software (PLS-SEM) win3, SPSS win18 and visual paradigm Win 16.3 were used. The results of structural analysis of this study showed that participation in decision making has a significant relationship only with the green space maintenance component. The results also showed that stakeholders can play a role in the design and proper implementation of the participatory management process model following through citizenship training and green space improvement steps.
    Keywords: Participatory Management, urban green space, Green Space Education, participation in decision making, Tehran mega-city
  • زهرا سلیمانی، حنانه محمدی کنگرانی*، مرضیه رضایی، مهناز حسین زاده

    مدیریت مشارکتی در حفاظت از اکوسیستم های بیابانی، به دلیل حساسیت و شکنندگی بالای این اکوسیستم ها حایز اهمیت است. بااین حال، توجه ناکافی به موقعیت ذینفعان در شبکه روابط اجتماعی، منجر به شکست آن شده است. لذا شناسایی بازیگران کلیدی در مدیریت مشارکتی اکوسیستم های بیابانی مهم است. این مطالعه به منظور بررسی انسجام شبکه ی همکاری و تعیین بازیگران کلیدی ذینفعان دولتی در دو سطح نهادهای دولتی و مردمی با رویکرد مدیریت مشارکتی انجام شده است. اطلاعات و داده ها از طریق روش های پیمایشی، مصاحبه و شرکت در جلسات با نمایندگان دستگاه ها و جوامع محلی جمع آوری شد. پس از شناسایی 45 نهاد دولتی ذینفع، یک پرسشنامهتحلیل شبکه اجتماعی تهیه و توسط 41 نفر از اعضای جامعه محلی و 34 نفر از  نهادهای دولتی تکمیل شد. سپس داده های تهیه شده وارد نرم افزار مایکروسافت اکسل شده و با استفاده از نرم افزار UCINET6.718 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از دو ماتریس تک وجهی سازمان- سازمان و مردم- سازمان برای ترسیم شبکه ها استفاده شد و سپس شاخص های کلان و خرد شبکه مانند تراکم، مرکزیت بینابینی، نقاط برشی، مرکزیت درجه و مرکزیت بینابینی برای تفسیر شبکه ها محاسبه شد. نتایج نشان داد که شاخص تراکم در هر دو شبکه ی همکاری سازمان- سازمان (672/0) و مردم- سازمان (77/0) بیش ازحد میانگین ارزیابی شده است و بنابراین قابل قبول است. همچنین، اداره ی حفاظت محیط زیست شهرستان قشم دارای بالاترین شاخص مرکزیت بینابینی در بین 45 دستگاه شناسایی شده در هر دو شبکه ی همکاری است. بنابراین، همکاری بیشتر سازمان های درگیر در مدیریت مشارکتی منابع طبیعی برای حفاظت و توسعه جنگل های حرا به منظور کاهش هر نوع آلودگی محیط زیست پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: تحلیل شبکه اجتماعی, تراکم, جنگل های حرا, مدیریت مشارکتی, مرکزیت درجه, NetDraw
    Zahra Soleymani, Hannaneh Mohmmadi Kangarani *, Marzieh Rezai, Mahnaz Hosseinzadeh

    Participatory management in the protection of desert ecosystems is important due to the high sensitivity and fragility of these ecosystems. However, insufficient attention to the position of stakeholders in the social relations network has led to its failure. Therefore, identifying key actors is significant in the participatory management of the desert ecosystems. This study was conducted to investigate the coherence of the cooperation network and determine the key actors of government stakeholders at both levels of government and public institutions considering the participatory management approach. Information and data were collected through surveying, interviews, and participating meetings with representatives of the organizations and local communities. After identifying 45 beneficiary government institutions, a social network analysis questionnaire was developed and completed by 41 members of the local community and 34 members of the governmental institutions. Then, the prepared data were entered into the Microsoft Excel software and were analyzed using the UCINET6.718 software. Two one-dimensional matrices of organization-organization and people-organization were used to delineate the networks; then, different macro and micro indicators of the network such as density, shear points, degree centrality, and betweenness centrality were calculated to interpret the networks. The results showed that density index in both organization-organization (0.672) and people-organization (0.77) cooperation networks were evaluated more than average. So, it is acceptable. Also, the Department of Environmental Protection of Qeshm city has the highest index of betweenness centrality among 45 identified devices in both cooperation networks. Therefore, more cooperation of the organizations involved in participatory management of natural resources is suggested to protect and develop the mangrove forests to reduce each type of environmental pollution.

    Keywords: social network analysis, Density, mangrove forests, Participatory Management, degree centrality, NetDraw
  • نعمت الله مددی زاده، حسین ارزانی*، سید اکبر جوادی، سید حمید موحد محمدی، محمدحسین رزاقی

    در عصر کنونی مشارکت، حاکمیت عقل جمعی و دخالت همه اقشار ذینفع در تصمیم گیری های اصلی پذیرفته شده است. هدفمند کردن و سوق دادن مشارکت در جهت حفظ و احیاء منابع طبیعی، توسعه پایدار را بدنبال خواهد داشت. مفاهیم مشارکت و عوامل موثر بر آن، نیازمند تشریح و بررسی می باشد. هدف بررسی عوامل موثر بر مشارکت جوامع محلی در مدیریت منابع طبیعی از دیدگاه کارشناسان در منطقه ریگان، کرمان است. تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی بوده و از فن پیمایش استفاده شده است. اطلاعات لازم از تکمیل 40 پرسشنامه از تمامی کارشناسان منابع طبیعی استان و پروژه (RFLDL) به صورت سرشماری جمع آوری شده است. ابزار تحقیق پرسش نامه و روایی آن را متخصصان مورد تایید قرار داده اند. با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ مقدار ضریب پایایی برای گویه های پرسشنامه برابر با 84/0 تعیین شده است. پایایی گویه های تحقیق با آماره آلفای کرونباخ سنجیده شده است که نتایج آن (ضریب 84/0) حکایت از قابلیت اعتماد بالای گویه ها برای سنجش متغیرها دارد. در بخش تجزیه وتحلیل پس از اولویت بندی گویه ها، عوامل (اجتماعی، اقتصادی، ترویجی و آموزشی و مدیریتی) موثر بر مشارکت بهره برداران در مدیریت مراتع از دیدگاه کارشناسان بررسی و برای تعیین سهم عوامل بر روی مشارکت بهره برداران از آزمون رگرسیون چندگانه توام استفاده شده است. نتایج نشان داد عوامل اجتماعی به مراتب سهم بیشتری در مقایسه با سایر متغیرها در پیشگویی متغیر وابسته داشته است. براساس نتایج حاصل اهمیت دادن به عوامل اجتماعی می تواند نقش بسزایی در جلب مشارکت مرتع داران در مدیریت مرتع را به دنبال داشته باشد.

    کلید واژگان: مرتع داران, کارشناسان, جوامع محلی, بهره وری اقتصادی, مدیریت مشارکتی, اجتماعی
    Nematolah Madadizadeh, Hossein Arzani *, Seyed Akbar Javadi, Seyed Hamid Movahed Mohammadi, MohammadHosein Razaghi

    In the current era of participation, the rule of common sense and the involvement of all stakeholders in key decisions have been accepted. Targeting and directing partnerships to conserve and rehabilitate natural resources will lead to sustainable development. The concepts of participation and the affecting factors need to be explained and studied. The aim is to investigate the factors affecting the participation of local communities in natural resource management from the perspective of experts in the region, Kerman. The research is descriptive-analytical, and the survey technique is used. Necessary information has been collected by completing 40 questionnaires from all natural resources experts of the province and the project (RFLDL) in the form of a census. The research tools of the questionnaire and its validity have been approved by experts. Using Cronbach's alpha coefficient, the reliability coefficient for the questionnaire items was determined to be 0.84. The reliability of the research items was measured by Cronbach's alpha statistic, the results of which (coefficient 0.84) indicate the high reliability of the items for measuring variables. Multiple regression tests have been used to determine the share of factors (eocnomic, extension, educational and managerial) on the participation of users from the perspective of experts.  The results showed that social factors had a much greater share in predicting the dependent variable than other variables. Based on the results, giving importance to social factors can play an important role in attracting the participation of rangers in rangeland management.

    Keywords: Rangers, experts, Local Societies, Economic efficiency, ParticipatoryManagement, social
  • رویا اکبری، مهدی میردامادی*، سید جمال فرج الله حسینی، فرهاد لشگرآرا

    تالاب ها در سرنوشت و بقاء طبیعت و جوامع زیستی نقش تعیین کننده دارند. در این راستا با توجه به نقش تاثیرگذار ذینفعان در حفاظت پایدار از منابع محیط زیستی از جمله تالاب ها، در این پژوهش محققان به دنبال طراحی الگویی مشارکتی و بررسی نقش آن در مدیریت پایدار تالاب های شور دشت مسئله استان قم هستند. جامعه آماری این پژوهش، کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان قم، ادارات کل حفاظت محیط زیست، منابع طبیعی و میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری قم و همچنین ادارات تابعه-ی این سازمانها در شهرستان های قم و قمرود (محدوده ی دشت مسیله) بوده است که از میان آنها به روش نمونه گیری روش تصادفی 251 نفر بعنوان نمونه آماری این پژوهش انتخاب شدند. اطلاعات مورد نظر توسط دو پرسشنامه مدیریت مشارکتی شامل مولفه های مشورت، مداخله در برنامه ریزی، مداخله در تصمیم گیری، انگیزه، استقلال، ارتباطات و حقوق انفرادی و پایداری شامل مولفه های پایداری زیست محیطی، پایداری اجتماعی- فرهنگی و پایداری اقتصادی جمع آوری و به کمک آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون ساده و t تک نمونه ای و تحلیل مسیر در نرم افزارهای SPSS و لیزرل تجزیه و تحلیل شدند. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که مشورت با گروه های ذینفع، مداخله آنها در برنامه ریزی و تصمیم گیری در رابطه با حفاظت از تالاب ها به همراه انگیزه شخصی، استقلال، ارتباطات و آگاهی از حقوق فردی تاثیر معناداری بر روی پایداری اجتماعی، پایداری زیست - محیطی، پایداری اقتصادی و روی مدیریت مشارکتی تالاب های مورد نظر دارند.

    کلید واژگان: تالاب حوض سلطان, تالاب مره, تالاب مسئله, مدیریت مشارکتی, پایداری
    Roya Akbari, Mehdi Mirdamadi *, Seyed Jamali Farajollah Hossein, Farhad Lashgarara

    Nowadays, wetlands are indispensable ecosystems and play a crucial role on the stability of cosystems in future. Considering the importance of sustainable management of the saline wetlands and their impacts, participatory patterns of sustainability management of the saline wetlands in the plain of Masileh in Qom province is discussed in this paper. The population of this study includes all experts in Agriculture Organization of Qom province, Qom Regional Water Company and all Environmental Protection Department experts, Natural Resources and Cultural Heritage, Handicrafts and Tourism of Qom, as well as the Subsidiary Department of these organizations that are located in Qom and Qomrud counties (the area of the Masileh Plain). The sample of the study are 251 experts, based on Cochran, selected through simple random sampling. Two section questionnaires were utilized for data collection, including participatory management section and sustainability section. The reliability of Questionnaire was measured through pre-test and analyzed using Cronbach’s alpha coefficient. Meanwhile, the research committee confirms the validity of the questionnaire. Pearson correlation coefficient, one-sample t-test and path analysis were used through SPSS and Lisrel softwares for analyzing the data. The results showed that social sustainability, environmental sustainability and economic sustainability have significant and positive effects on the participatory management. In addition, the role of interest groups (consultation, intervention in planning, intervention in decision-making, motivation, independence, communication and individual rights) have significant and positive effects on the social, environmental, and economic sustainability.

    Keywords: Hoz-e-soltan wetland, Morreh wetland, Masileh wetland, participatory management, Sustainability
  • لیلا تبریزی، غلامحسین عبدالله زاده*، محمدشریف شریف زاده، عبدالوهاب قزل

    هدف این تحقیق ارزیابی ظرفیت نهادی در مدیریت مشارکتی آب در تعاونی تولید پیوند شهرستان آق قلا است. جامعه آماری شامل 102 نفر از کارشناسان و دست اندرکاران درگیر در طرح است که اطلاعات لازم از طریق سرشماری گردآوری شد. ابزار تحقیق پرسشنامه است که روایی آن بر مبنای دیدگاه متخصصان و پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ در دو قسمت میزان اهمیت و وضع موجود متغیرهای ظرفیت نهادی ارزیابی و تایید شد. ظرفیت نهادی در شش مولفه و 62 گویه اندازه گیری شد. نتایج رتبه بندی مولفه ها نشان داد که به ترتیب مولفه های سرمایه انسانی، هنجارها، تامین منابع، ظرفیت مدیریتی، یکپارچگی نهادی و دانش افزایی و یادگیری اهمیت بیشتری در مدیریت مشارکتی آب داشته اند. همچنین نتایج آزمون t زوجی نشان داد، میانگین کلیه مولفه های ظرفیت نهادی در جریان طراحی و اجرای پروژه مدیریت مشارکتی آب در حالت واقعی آن کمتر از میزان اهمیت مورد انتظار است. نتایج آزمون t تک نمونه ای نشان داد که میانگین همه مولفه ها بیشتر از عدد 3 است و بیانگر این است که مولفه های ظرفیت نهادی در اجرای پروژه مدیریت مشارکتی آب، در سطح مناسبی هستند. نتایج بررسی تاثیر ظرفیت نهادی بر اثربخشی نهادی با استفاده از رگرسیون چندگانه نشان داد که مولفه های شش گانه ظرفیت نهادی بر اثربخشی نهادی تاثیر مثبت و معنی دار داشته است و در این بین مولفه ظرفیت مدیریتی، بیشترین تاثیر را داشته است.

    کلید واژگان: ظرفیت نهادی, مدیریت مشارکتی, اثربخشی, تعاونی پیوند
    Leila Tabrizi, Gholamhossein Abdollahzadeh *, MohammadSharif Sharifzadeh, Abdolvahab Ghezel

    The present study was formulated in order to determine institutional capacity in participatory water management in Peyvand Cooperative in Aqqala. A survey method was adopted and data collection was carried out by using questionnaire. Target population included 102 experts and authorities in this initiative and data gathered based on a census. The validity and reliability of the questionnaires in terms of importance and status quo of institutional capacity were confirmed through experts’ opinions and Cronbach’s alpha, respectively. Institutional capacity was measured in 6 attributes and 62 items. The results obtained from components ranking revealed that the component “human capital”, “norms”, “provision of resources”, “management capacity”, “institutional integrity”, and “knowledge development and learning” were more important in participatory water management, respectively. Moreover, the results obtained from paired t-test indicated that the average of all components of institutional capacity during design and administration of participatory water management project in real setting is below the expected value. Furthermore, the results of one-sample t-test showed that the average of all the components is >3, which means the components of institutional capacity are in favorable level in administration of participatory water management project. The results acquired from the effect of institutional capacity on institutional effectiveness via multiple regression showed that six components of institutional capacity have positive and significant effect on institutional effectiveness. It is noteworthy that the component “management capacity” had the highest effect.

    Keywords: Institutional Capacity, Participatory Management, effectiveness, Peyvand Cooperative
  • مریم باقری، سید مهدی میردامادی*، سید جمال فرج الله حسینی، فرهاد لشگرآرا
    فضای سبز به عنوان بخشی از کالبد و بافت شهرها از دیرباز رابطه بسیار نزدیک و تنگاتنگی با زندگی مردم داشته و امروزه نیز یکی از ضرورت های گریز ناپذیر خدمات شهری شهرداری ها بوده و از مولفه های مهم نظام زیستی شهرها و نیازهای اساسی جامعه شهری به عنوان یک زیرساخت شهری مهم به شمار می آید و مرکزهای تحقیقات، آموزش و مشاوره فضای سبز نیز به عنوان بازوی بسیار مهم سازمان بوستان ها و فضای سبز شهرداری تهران نقش بسزایی در راستای توجه، ارتقاء و سرمایه گذاری در زمینه های فرهنگی و اجتماعی فضای سبز باهدف افزایش آگاهی های شهروندی و گسترش امور تحقیقاتی، آموزشی و مشاوره ای در کنار اقدام های اجرایی دارد. لذا پژوهش پیش رو باهدف تبیین و واکاوی مولفه های موثر در مشارکت کارکنان مرکزهای تحقیقات، آموزش و مشاوره فضای سبز تهران در توسعه فضای سبز شهری انجام شد. جامعه آماری تحقیق شامل 266 تن از کارکنان 92 مرکز تحقیقات، آموزش و مشاوره فضای سبز منطقه های 22 گانه شهرداری تهران بودند که برمبنای فرمول کوکران، حجم نمونه 157 نفر برآورد شد. ابزار گردآوری داده های تحقیق، پرسشنامه بود که روایی آن با استفاده ازنظر استادان دانشگاه و پایایی متغیرها با استفاده از پیش آزمون و ضریب تتای ترتیبی (86/0) با استفاده از نرم افزار R تایید شد. نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که به ترتیب از میان نشانگرهای سازه فرایند ارزیابی عملکرد هدف ها، اقدام به حل نارسایی ها در عملکرد هدف ها با توافق کارکنان، از سازه اختلال عملکرد کارکنان، عدم تلاش دوباره مرکز در صورت نرسیدن به هدف ها، از نشانگرهای سازه حمایت سازمانی حمایت مرکز از راه تشویق کارکنان برای رسیدن به هدف ها شغلی و همچنین از میان نشانگرهای سازه پاداش ملموس، شانس افزایش ترفیع پست در صورت رسیدن به هدف ها تعیین شده، عامل های موثر بر مشارکت کارکنان در هدف گذاری برای توسعه فضای سبز پایدار شهری از دیدگاه کارکنان مرکزهای تحقیقات، آموزش و مشاوره (تام) فضای سبز شهرداری تهران می باشند.
    کلید واژگان: آموزش فضای سبز, توسعه شهری, مدیریت مشارکتی, مشارکت در هدف گذاری
    Maryam Bagheri, Seyed Mehdi Mirdamadi *, Seyed Jamal Farajallah Hosseini, Farhad Lashgarara
    The purpose of this study was to investigate the factors effective on staff participation of Tehran green space research, Education and consulting centers in urban green space development. The statistical population of this study consisted of 266 employees of 92 green space research, education and counseling centers in 22 districts of Tehran municipality. Based on the Cochran formula, the sample size of 157 persons concluded. The data collection tool was a questionnaire where the validity confirmed by the viewpoints of the university staffs and its reliability confirmed by a pre-test and ordinal theta coefficient (0.86). Confirmatory factor analysis results showed that, among the structural indicators of the process of evaluating the performance of goals, attempting to solve problems in the performance of goals with the agreement of employees, the structure of employees' performance impairment, failure to retake the center of the goals were not met, organizational support structural indicators. Supporting the center by encouraging staff to achieve their career goals, as well as through tangible reward structure markers, increased chances of promotion if they achieve their goals, influencing staff participation in goal setting for sustainable urban green space from the perspective of the staff of Tehran Municipality's green space Research, Education and Counseling Centers.
    Keywords: Green Space Education, Urban Development, Participatory Management, participation in Goal setting
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال