جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "لیشمانیوز جلدی" در نشریات گروه "پزشکی"
-
زمینه و هدف
لیشمانیوز جلدی یک بیماری گرمسیری و مقاوم به درمان بوده که با توجه به وجود عوارض جانبی ناشی از داروهای استاندارد، روش های درمانی مبتنی بر ترکیبات موثر گیاهی گسترش یافته است. لذا هدف از این مطالعه تعیین و بررسی تغییرات هیستوپاتولوژیک ناشی از لیشمانیا ماژور در موش BALB/c تیمار شده با عصاره آبی سیر بود.
روش بررسیدر این مطالعه تجربی که در سال 1398 در دانشکده دامپزشکی دانشگاه بوعلی سینا انجام شد، تعداد 36 سر موش بالب سی ماده با میانگین وزنی 30 گرم به طور مساوی در 6 گروه تقسیم بندی و سوش استاندارد انگل لیشمانیا ماژور در 5 گروه تزریق شد. سه گروه به صورت خوراکی و موضعی تحت درمان با عصاره آبی سیر قرار گرفتند و سه گروه نیز به عنوان شاهد، کنترل بدون درمان و دریافت کننده دارو گلوکانتیم بودند. اندازه زخم در هر 5 گروه دارای زخم به صورت هفتگی ارزیابی شد و پس از گذشت دوره 90 روزه تیمار، بافت های پوست اطراف زخم، غده لنفی، طحال و کبد جهت ارزیابی هیستوپاتولوژیک اخذ شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های آماری تحلیل واریانس دوطرفه تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد کاهش معنی دار اندازه زخم در گروه های دریافت کننده عصاره سیر به صورت خوراکی مشاهده شد (0001/0<p). ساختار ارگان های لنفی از لحاظ وجود التهاب، گرانولوما و تراکم لنفوسیتی در دو گروه دریافت کننده عصاره خوراکی سیر نسبت به گروه های کنترل و حتی گروه دریافت کننده پماد موضعی متفاوت بوده و روند بهبود ترمیم در آنها مشاهده شد، هم چنین بهبود زخم در گروه دریافت کننده عصاره خوراکی سیر قبل از تزریق سوش انگل به طور معنی داری تسریع یافت (05/0≤p) . تغییرات هیستوپاتولوژیک در گروه دریافت کننده پماد سیر نیز شواهدی از درمان زخم را نشان داد، ولی در پایان دوره درمان نسبت به گروه دریافت خوراکی سیر اثربخشی کمتری داشت (05/≤p) .
نتیجه گیریعصاره خوراکی سیر واکنش های التهابی در موضع زخم لیشمانیوز جلدی را به سمت ترمیم تغییر داده و روند بهبود زخم را تسریع می دهد. ترکیبات عصاره سیر می تواند به عنوان یک گزینه درمان طبیعی در عفونت مقاوم به درمان لیشمانیا در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: عصاره آبی سیر, لیشمانیوز جلدی, هیستوپاتولوژی, موشArmaghane-danesh, Volume:29 Issue: 5, 2024, PP 642 -656Background & aimCutaneous leishmaniasis is a tropical and treatment-resistant disease which the range of treatment strategies based on effective plant substances has been expanded due to the side effects of standard druge. Therefore, the aim of the present study was to determine and investigate the histopathological changes caused by Leishmania major in BALB/c mice treated with aqueous extract of garlic.
Methods:
In this experimental study, which was conducted in 2018 at the Faculty of Veterinary Medicine of Bou Ali Sina University,, 36 female BALB/c mice with an average weight of 30g were equally divided into 6 groups and the standard strain of Leishmania major parasite was injected into 5 groups. Three groups were treated with aqueous garlic extract orally and topically, and three groups were treated as control, without treatment and received Glucantim as drug. The size of the wound in five groups were evaluated weekly, and after the 90-day of treatment, skin tissue around the wound, lymph nodes, spleen, and liver were taken for histopathologic evaluation. The collected data were analyzed using statistical tests of two-way analysis of variance (pvalue ≤ 0.05).
ResultsA significant reduction in wound size was observed in the groups receiving the garlic extract orally (p≤0.0001). The structures of the lymphoid organs differed in these two groups in inflammation, granuloma, and lymphocyte populations compared to the control groups and even to the group receiving garlic topical ointment, and the healing process was observed in them, also, wound healing was significantly accelerated in the group receiving oral garlic extract before parasite injection (p≤0.05). Histopathological changes in the group receiving garlic ointment also showed evidence of wound healing, but at the end of the treatment period, it was less effective than the group receiving oral garlic (p≤0.05).
ConclusionThe oral extract of garlic changes the inflammatory reactions in the wound site of cutaneous leishmaniasis towards repair and accelerates the healing process of the wound. Garlic extract compounds can be considered as a natural treatment option in treatment-resistant Leishmania infection.
Keywords: Aqueous Extract Of Garlic, Cutaneous Leishmaniasis, Histopathology, BALB, C Mice -
مقدمه
لیشمانیوز جلدی یک عفونت پوستی است که عامل آن تک یاخته ای از جنس لیشمانیا و به وسیله انواع پشه خاکی فلبوتوموس ماده منتقل می شود. شاغلین در نیروهای مسلح به دلایلی همچون حضور در رزمایش های نظامی، استقرار در نواحی مرزی و حاشیه شهرها در مناطق آندمیک جزء گروه های آسیب پذیر با احتمال بالای ابتلاء بیماری هستند. طبق نتایج برخی مطالعات میزان بروز لیشمانیوز جلدی در بین نیروهای نظامی بیشتر از میزان بروز آن در جمعیت غیرنظامی است. هدف از این مطالعه آشنایی نیروهای نظامی با اپیدمیولوژی بیماری، علائم بالینی، ناقل، مخازن و روش های پیشگیری و درمان می باشد که می تواند سبب پیشگیری از ابتلا شود.
مواد و روش هااین پژوهش یک مطالعه مروری با جستجو در پایگاه های ملی و بین المللی معتبر و با استفاده از کلمات کلیدی لیشمانیوز جلدی، نیروهای نظامی، پیشگیری از لیشمانیوز جلدی، یونیفرم های آغشته به سم، بیماری های پوستی و انتخاب 76 مقاله مرتبط تا آوریل 2024 انجام شده است.
یافته هامهم ترین محور عمده در کنترل لیشمانیوز جلدی، در کنار سایر برنامه های کنترل و پیشگیری از بیماری نظیر تولید واکسن و دارو، بهسازی محیط، مبارزه با ناقل، معدوم کردن موش ها، افزایش آگاهی در مورد بیماری به خصوص راه های انتقال و روش های پیشگیری مانند اهمیت استفاده از لباس ها و یا یونیفرم های آغشته به مواد دافع حشرات، پماد دافع، حشره کش ها، پشه بند آغشته به سم و روش های استفاده از آن ها بخصوص در مناطق آندمیک، اردوگاه ها و رزمایش ها می باشد. برخورداری از اطلاعات ضروری و صحیح اولین و اساسی ترین گام برای اقدام به هرگونه رفتار مناسب جهت پیشگیری از ابتلا به این بیماری می باشد. آموزش رفتارهای پیشگیری کننده از گزش ناقل بیماری لیشمانیوز جلدی، نه تنها می تواند افراد را در مقابل ابتلا به این بیماری محافظت کند بلکه نیروی نظامی را درصحنه رزم در مقابل بیماری های دیگری که احتمال استفاده دشمن از حشرات به عنوان سلاح بیولوژیک و انتقال بیماری دارد را محافظت می نماید.
بحث و نتیجه گیریجهت پیشگیری از ابتلا به این بیماری برای نیروهای نظامی که در پادگان های مناطق آندمیک استقرار دارند و یا نیروهایی که به این مناطق اعزام می گردند علاوه بر تامین تجهیزات موردنیاز، کلاس های آموزش بهداشت با موضوع افزایش آگاهی نسبت به روش های انتقال بیماری، اهمیت استفاده از یونیفرم های آغشته به سموم، استفاده از پشه بندهای آغشته به سم، استفاده از دورکننده مناسب حشرات بر روی پوست دست و صورت و نقاط باز بدن به ویژه در زمان استراحت و پانسمان محل ضایعه جهت پیشگیری برنامه ریزی و اجرا گردد.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, نیروهای نظامی, پیشگیری, عفونت پوستیIntroductionCutaneous leishmaniasis is a skin infection caused by a protozoan of the genus Leishmania and it transmitted by female phlebotomus mosquitoes. Military forces staff are part of vulnerable groups with high probability of contracting disease for reasons such as participating in military maneuver, deployment in border areas, outskirts of cities in endemic areas. Some studies show that the incidence rate of cutaneous leishmaniasis among military forces is higher than its incidence rate in the civilian population. The purpose of this study is to acquaint military forces with the epidemiology of the disease, clinical symptoms, vectors, reservoirs, and prevention and treatment methods that can prevent the disease.
Methods and Materials:
This review article has been performed through searching in national and international reliable databases using cutaneous leishmaniasis, military forces, prevention of cutaneous leishmaniasis, uniforms stained with poison, and skin diseases keywords. Moreover, this research has been done by selecting 76 related articles until April 2024.
ResultsThe most important axis in the control of cutaneous leishmaniasis is camps and maneuver along with other disease control and prevention programs including vaccine and drug production, improving the environment, fighting the vector, exterminating rats, improving awareness about the disease, particularly the ways of transmission and prevention methods such as the importance of using clothes or uniforms impregnated with insect repellants, repellants ointment, insecticides, mosquito nets impregnated with poison and the methods of using them, especially in endemic areas. Having the necessary and correct information is the first and most basic step to take any appropriate behavior to prevent contracting this disease. Teaching preventive behaviors of biting the cutaneous leishmaniasis vector can not only protect people from contracting this disease, but also protect the military in the battle scene against other diseases that the enemy may use insects as biological weapons and disease transmission.
Discussion and ConclusionIn order to prevent contracting this disease for the military forces stationed in the barracks of endemic areas or the forces sent to these areas, providing the necessary equipment and health education classes on the topics of enhancing awareness of the methods of disease transmission, the importance of using uniforms impregnated with poisons, using mosquito nets impregnated with poison, using appropriate insect repellants on the skin of the hands, face and uncovered parts of body, particularly during rest and dressing the affected area should be planned and implemented for prevention.
Keywords: Cutaneous Leishmaniasis, Military Forces, Prevention, Skin Infection -
مقدمه و هدف
شیوع و انتشار غالب بیماری ها از جمله سالک علاوه بر مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تحت تاثیر عوامل اکولوژیکی است بنابراین مطالعه حاضر با بررسی تاثیر عوامل اقلیمی بر میزان ابتلا به لیشمانیوز جلدی شهری و روستایی در شهر کرمان و ارزوئیه طی سال های 99-95 انجام شد.
روش کارپژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی از نوع توصیفی-تحلیلی است که بر روی کلیه بیماران با تشخیص قطعی لیشمانیازیس جلدی شهری ساکن در منطقه سرآسیاب از شهر کرمان، و نوع روستایی ساکن در شهر ارزوئیه که به مراکز درمان لیشمانیوز مراجعه نموده بودند؛ از نیمه دوم سال 95 تا پایان سال 99 با استفاده از روش سرشماری وارد مطالعه شدند.
یافته هابه طور کلی در مجموع 332 بیمار مبتلا به لیشمانیوز جلدی در مطالعه شرکت کردند. بین میانگین و انحراف معیار مبتلایان در هر فصل از سال در منطقه سرآسیاب از شهر تفاوت آماری معناداری مشاهده شد (0/05>p). همچنین در منطقه سرآسیاب شهر کرمان بین دما، بارش و سرعت باد بصورت ماهیانه با تاخیر 4 ماهه و میزان ابتلا به ازای یک میلیون نفر تفاوت آماری معناداری مشاهده گردید (0/05>p).
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان داد که تنها در نوع شهری لیشمانیوز ارتباط معناداری بین عوامل اقلیمی و ابتلا به بیماری وجود داشت. بنابراین توجه به فصول سال، بررسی کلیه عوامل اقلیمی بصورت همزمان و با تاخیر چند ماهه، توزیع پراکندگی جغرافیایی بیماری از جنبه های مختلف اپیدمیولوژیک و اکولوژیک می تواند در کاهش و کنترل این بیماری موثر باشد.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, عوامل اقلیمی, کرمان, ارزوئیهIntroductionThe prevalence and spread of the prevailing diseases, including the cutaneous leishmaniosis, is affected by ecological factors in addition to economic, social and cultural issues. Therefore, the present study was conducted to investigate the effect of climatic factors on the incidence of urban and rural cutaneous leishmaniosis in Kerman and Arzooieh in 2015-2019.
Materials and MethodsThe present study is a cross-sectional descriptive-analytical study which was performed on all patients with the definitive diagnosis of urban cutaneous leishmaniosis living in Sarasiab area of Kerman, and the rural type living in Arzooieh who referred to leishmaniosis treatment centers; From the second half of 2015 to the end of 2019. They were included in the study using the census method.
ResultsA total of 332 patients with cutaneous leishmaniosis participated in the study. There was a statistically significant difference between the mean and deviation from the standard of patients in each season of the year in Sarasiab area of the city (p<0.05). Moreover, in the head mill area of Kerman province a statistically significant difference was observed between temperature, precipitation and wind speed, monthly with a delay of 4 months and the rate of infection per million people (p<0.05).
ConclusionThe results of the present study showed that only in the urban type of leishmaniosis, there was a significant relationship between climatic factors and disease. Therefore, considering the seasons, studying all climatic factors simultaneously and with a delay of several months, the geographical distribution of the disease from different epidemiological and ecological aspects can be effective in reducing and controlling the disease.
Keywords: Cutaneous Leishmaniosis, Climatic Factors, Kerman, Arzooieh -
لیشمانیوز یک بیماری عفونی انگلی است که سالانه حدود یک میلیون مورد جدید آن رخ می دهد. درمان این بیماری چالش برانگیز بوده و هزینه های بالایی به ویژه در کشورهای در حال توسعه ایجاد می کند. مطالعات زیادی بر روی اشکال متنوع واکسن ها ازجمله انگل های زنده تخفیف حدت یافته، کشته شده، آنتی ژن های زیر واحدی، واکسن های نوترکیب و یا تکنولوژی DNA انجام شده است. بااین وجود، هنوز واکسن پیشگیری کننده موثر و کاربردی در سطح گسترده برای لیشمانیوز وجود ندارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی روند توسعه واکسن های لیشمانیوز است. مقالات این مطالعه از پایگاه های PubMed ، Web of Science و Scopus با جستجوی کلیدواژه های مرتبط و بر اساس موضوع، کیفیت علمی و تاریخ انتشار با تمرکز بر مقالات جدیدتر انتخاب شدند. مطالعات انجام شده در زمینه توسعه واکسن های لیشمانیوز نشان می دهد برخی از واکسن ها همچون Leishmune، CaniLeish و Leish-Tec که در مراحل مختلف آزمایش های بالینی قرار دارند، می توانند به عنوان گزینه های مناسب برای کنترل و پیشگیری از لیشمانیوز در سگ مورد استفاده قرار گیرند. واکسن LeishChim که با تکنیک های ایمونوانفورماتیک و داکینگ مولکولی طراحی شده نتایج اثربخشی را در مطالعات موشی نشان داده است. همچنین واکسن زنده مبتنی بر جهش ژن سنترین LmCen-/- ، فاز I کارآزمایی بالینی در انسان را سپری کرده است. با توجه به اهمیت توسعه واکسن لیشمانیوز، تحقیقات در این زمینه همچنان ادامه دارد. استفاده از مطالعات ایمونوانفورماتیکی و مدل سازی زیستی می تواند به شناسایی سریع تر کاندیداهای واکسن موثر کمک کند.
کلید واژگان: لیشمانیوز, واکسن, لیشمانیوز جلدی, لیشمانیوز جلدی- مخاطی, لیشمانیوز احشاییLeishmaniasis is a parasitic infectious disease that accounts for approximately one million new cases annually. The treatment of this disease is complex and costly, particularly in developing countries. Numerous studies have been conducted on various vaccines utilizing live attenuated parasites, killed parasites, subunit antigens, recombinant vaccines, and DNA technology. However, an effective and widely applicable preventive vaccine for leishmaniasis has not yet been developed. Present study aimed to examine the progress in the development of leishmaniasis vaccines. Articles for this study were selected from the PubMed, Web of Science and Scopus databases using relevant keywords, focusing on subject matter, scientific quality, and publication date, with an emphasis on more recent publications. Research on the development of leishmaniasis vaccines indicates that several candidates, such as Leishmune, CaniLeish, and Leish-Tec, which are at various stages of clinical trials, may serve as suitable options for controlling and preventing leishmaniasis in dogs. The LeishChim vaccine, designed using immunoinformatics and molecular docking techniques, has shown promising efficacy results in mouse studies. Additionally, the mutant gene-centered LmCen-/- vaccine has completed Phase 1 clinical trials in humans. Given the importance of developing a leishmaniasis vaccine, research in this area continues. Utilizing immunoinformatics and biological modeling studies can aid in the faster identification of effective vaccine candidates.
Keywords: Leishmaniasis, Vaccine, Cutaneous Leishmaniasis, Mucocutaneous Leishmaniasis, Visceral Leishmaniasis -
هدف
بیماری عفونی لیشمانیوز، یک معضل عمده بهداشتی در اغلب کشورها از جمله ایران است. با وجود معرفی روش های متعدد برای درمان این بیماری، کماکان لیشمانیوز فاقد درمان قطعی است. از میان درمان های تجربی، درمان فتوداینامیک روشی غیرتهاجمی و تکرارپذیر برای از بین بردن ضایعات ناشی از لیشمانیوز است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر درمان فتوداینامیک با لیزر مادون قرمز نزدیک در حضور ایندوسیانین سبز بر پروماستیگوت های لیشمانیا ماژور می باشد.
روش بررسیبررسی برون تنی پس از تکثیر انگل استخراج شده از طحال موش آلوده در حضور 6 غلظت مختلف از ایندوسیانین سبز و نوردهی با طول موج 808 نانومتر انجام شد. برای جلوگیری از اثر فتوترمال، شدت خروجی به W/cm2 1 محدود گردید. هر بررسی شامل سه کنترل انگل های بدون درمان، انگل های صرفا تیمار شده با ایندوسیانین و انگل های صرفا نوردهی شده بود. نهایتا میزان اثرگذاری درمان ها با روش MTS/PMS ارزیابی گردید.
یافته هاتفاوت میانگین بقا در هیچ یک از گروه های حاوی ایندوسیانین نسبت به گروه کنترل معنادار نبود (0/05<p) اما این گروه ها پس از نوردهی، کاهش بقای قابل ملاحظه ای نسبت به گروه کنترل نشان دادند (0/05>p). همچنین در گروه بدون ایندوسیانین، نوردهی صرف کاهش معناداری در بقای سلولی نسبت به گروه کنترل ایجاد نکرد (0/05<p).
نتیجه گیرییافته های این پژوهش نشان داد که درمان فتوداینامیک در حضور ایندوسیانین سبز می تواند گزینه ای جدید، ایمن و کم هزینه علیه لیشمانیا ماژور باشد.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, درمان فتوداینامیک, ایندوسیانین سبز, لیزر مادون قرمز نزدیکPurposeLeishmaniasis is a common infectious agent of humans and animals that threatens more than 350 million people in 100 countries including Iran, and still has no effective and low-complication treatment. Photodynamic therapy (PDT) is a non-invasive and repeatable method for removing leishmaniasis lesions. The aim of this study was to investigate the effect of photodynamic therapy with the near-infrared laser in the presence of indocyanine green (ICG) on leishmaniasis.
MethodsIn vitro study was carried out after amplification of parasites extracted from the spleen of infected mice in the presence of 6 different concentrations of ICG and exposure with the 808 nm laser. To avoid the photothermal effect, the output intensity was limited to 1 W/cm2. Each study included three controls: untreated parasites, ICG-treated parasites and laser beam-exposed parasites. Finally, the effectiveness of the treatments was evaluated by the MTS/PMS method.
ResultsThere was no significant difference in survival in all groups containing ICG compared to the control group (P>0.05), but these groups showed a significant reduction in survival compared to the control group after exposure (P<0.05). Also, in the group without ICG, just laser exposure did not decrease cell survival compared to the control group (P>0.05).
ConclusionThe findings of this study showed that photodynamic therapy in the presence of ICG could be a new, safe and low-cost option against L. major.
Keywords: Leishmaniasis, Photodynamic Therapy, Indocyanine Green, Near-Infrared Laser -
زمینه و هدف
لیشمانیا یکی از بیماری های بومی ایران می باشد که در 18 استان آندمیک است. انجام مداخله آموزشی برای ارتقای رفتارهای پیشگیری کننده از این بیماری در مناطق آندمیک ضروری است. مطالعه ی حاضر با هدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر رفتارهای پیشگیری کننده از لیشمانیوز جلدی در دانش آموزان پسر طراحی شد.
مواد و روش هااین مطالعه به روش کارآزمایی میدانی شاهددار تصادفی شده بر روی 80 نفر از دانش آموزان پسر مقطع اول متوسطه شهرستان شاهین شهر در سال 1401 انجام شد. دانش آموزان به صورت تصادفی در دو گروه مداخله وکنترل قرارگرفتند. مداخله آموزشی شامل چهار جلسه 60 دقیقه ای بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی بود. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه استاندارد بود که در سه بازه قبل، بلافاصله و سه ماه بعد از مداخله توسط دانش آموزان تکمیل گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار 19SPSS و آزمون های آماری آنالیز واریانس تکرارشونده، تی تست مستقل و تست تعقیبی بن فرونی در سطح معنی داری کمتر از 0/05تحلیل شدند.
یافته هاقبل از مداخله آموزشی دو گروه از نظر اطلاعات دموگرافیک و نمرات سازه های مدل اعتقاد بهداشتی تفاوت آماری معنی داری نداشتند (p>0/05). بعد از مداخله میانگین نمرات سازه های آگاهی، حساسیت درک شده، شدت درک شده و منافع درک شده، خودکار آمدی درک شده و رفتار بلافاصله و سه ماه بعد به طور معنی داری افزایش پیداکرد. (p<0/05) ولی در میانگین نمره موانع درک شده و راهنما برای عمل تفاوت معنی داری مشاهده نشد (p>0/05).
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر بیانگر اثربخشی مداخله آموزشی مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر رفتارهای پیشگیری کننده از لیشمانیوز جلدی در دانش آموزان بود البته با توجه به عدم تاثیر گذاری مداخله بر موانع درک شده، ضروری است علاوه بر مداخلات آموزشی، مداخلاتی غیر آموزشی همچون تخصیص یارانه برای خرید وسایل حفاظتی به خصوص در مناطق محروم مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, مدل اعتقاد بهداشتی, خودکارآمدی, رفتارهای پیشگیری کننده, دانش آموزانBackground and objectivesLeishmania is one of the indigenous diseases of Iran, which is endemic in 18 provinces of the country. It is necessary to carry out an educational intervention to promote the preventive behaviors of this disease in endemic areas. The present study was designed to determine the effect of educational intervention based on the Health Belief Model (HBM) on the preventive behaviors of cutaneous leishmaniasis in male students.
Materials and MethodsThis study was conducted using a randomized controlled trial on 80 male students of the First secondary level school in Shahin shahr in 2022. The students were randomly divided into two intervention and control groups. Data were collected based on a standard questionnaire based on the Health Belief Model. Questionnaire was completed before, immediately and three months after the intervention. The data were analyzed using SPSS 19 software and statistical tests of repeated analysis of variance, independent t-test and post hoc Ben Feroni. Significance level was considered at 0.05.
ResultsBefore the educational intervention, the two groups were similar in terms of demographic information and the scores of the constructs of the HBM (p>0.05). Immediately and three months after the educational intervention, the mean scores of the constructs of knowledge, perceived susceptibility, perceived severity, self-efficacy, behavior and perceived benefits increased significantly in the intervention group (p>0.05), but there were not a statistically significant difference in the constructs of perceived barriers and cues to action (p>0/05).
ConclusionThe results of the present study showed the effect of educational intervention based on the preventive behaviors of Cutaneous leishmaniasis in male students. Of course, due to the lack of impact of the intervention on the perceived barriers, it is necessary to pay attention to non-educational interventions such as allocating subsidies for the purchase of protective equipment, especially in deprived areas, in addition to educational interventions.
Keywords: Cutaneous Leishmaniasis, Health Belief Model, Student, Self-Efficacy, Preventive Behaviors -
هدف
لیشمانیای جلدی یکی از مهم ترین بیماری های بومی در ایران و دومین بیماری انگلی منتقله از بندپایان پس از مالاریا است که در دو نوع روستایی و شهری مشاهده می شود. مناطق مختلفی از ایران آلوده به این ویروس است یکی از کانون های شایع این بیماری در ایران، دامغان می باشد. این مطالعه به منظور تعیین روند ابتلا به بیماری لیشمانیوز جلدی در شهرستان دامغان طی سال های 1400-1390 و پیش بینی تعداد مبتلایان به آن تا سال 1405 انجام شد.
مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی اطلاعات ثبت شده 3322 مورد قطعی مبتلا به لیشمانیوز جلدی ثبت شده در معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی سمنان طی سال های 1400-1390 بررسی شد. تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار مینی تب انجام گرفت. با بررسی مدل های مختلف در نهایت از مدل SARIMA(1,0,0)(0,1,1)12 به منظور پیش بینی 5 ساله آینده تعداد مبتلایان استفاده شد.
یافته هادر مجموع اطلاعات 3222 مورد قطعی مبتلا به لیشمانیوز جلدی در بازه زمانی 1400-1390 ثبت شده بود. با بررسی روند بروز بیماری مشاهده شد که در سال 1399 اپیدمی رخداد داده است. بیش ترین افراد مراجعه کننده در سه ماه شهریور، مهر و آبان در سال های متمادی بودند. غالب افراد مبتلا مرد 1938 نفر (60%)، شایع ترین عضو درگیر دست و پا، 86% افراد مبتلا در رده سنی 15 سال به بالا و 57% افراد محل احتمالی گزش خود را روستا بیان کرده بودند. تعداد موارد بیماران پیش بینی شده در طی پنج سال آینده 2265 نفر بود.
نتیجه گیریبا بررسی روند یازده ساله این بیماری، و پیش بینی تعداد 2265 فرد مبتلا به این بیماری در پنج سال آینده در خوش بینانه ترین حالت (رخ ندادن طغیانی همانند سال 1399) بیانگر این واقعیت است. سیاست گذاران نظام سلامت باید به اقدامات کنترلی در پیشگیری، تشخیص و درمان جهت کاهش بار بیماری تحمیلی بر فرد، نظام سلامت و جامعه توجه داشته باشند.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, مطالعه اپیدمیولوژیک, مدل سری زمانیKoomesh, Volume:25 Issue: 4, 2023, PP 511 -517IntroductionCutaneous leishmaniasis is one of the most important endemic diseases in Iran and the second most frequently transmitted arthropod-borne parasitic disease after malaria, which is seen in two kinds of urban and rural areas. Importantly, there are various focal points of cutaneous leishmaniasis disease in Iran. One of the most important focal points is Damghan. The study was conducted to determine the incidence and trend of cutaneous leishmaniasis in Damghan town during 2011–2021 and its forecast up to 2026.
Materials and MethodsIn this cross-sectional study, 3222 definite cases of cutaneous leishmaniasis recorded from 2011 to 2021 by the vice-chancellor for health at Semnan University of Medical Sciences were entered. All statistical analyses were done using Minitab software version 14. SARIMA (1, 0, 0) (0, 1, 1)12 was used to predict the number of cutaneous leishmaniasis cases in the next 5 years.
ResultsBy investigating the incidence of cutaneous leishmaniasis from 2010 to 2021, an epidemic occurred in 2019. 3222 definite cases of cutaneous leishmaniasis, 1938 cases (60%) were men. 57% of the cases said that the place where they were bitten was the village. Interestingly, the most frequent age group was 15 years and older (86%). Hands and feet were the most common sites of ulcers. The highest disease prevalence was observed in September, October, and November. The number of predicted cases in the next five years was 2265.
ConclusionBy investigating the eleven-year trend of this disease, and predicting the number of 2,265 people suffering from this disease in the next five years in the most optimistic state (do not have an epidemic like in 2019), it indicates that the policymakers of the health system should take control measures in prevention, Diagnosis, and treatment should pay attention to reduce the burden of the disease imposed on the individual and the health system and society.
Keywords: Cutaneous Leishmaniasis, Epidemiological Study, Time Series Model -
هدف
در ایران لیشمانیوز جلدی روستایی در نواحی روستایی 15 استان کشور به صورت اندمیک مشاهده می شود. این مطالعه با هدف بررسی اپیدمیولوژی لیشمانیوز در شهرستان آران و بیدگل طی سال های1397 تا 1399 انجام گرفت.
روش هامطالعه به صورت مقطعی بر روی کلیه مبتلایان به بیماری سالک مراجعه کننده به مرکز درمان سالک شهرستان آران و بیدگل طی سال های 1397 تا 1399 انجام شد. 1020 نمونه با تشخیص زخم سالک اسمیر مثبت که در دفاتر مرکز بهداشت شهرستان آران و بیدگل، ثبت شده بودند و پرونده کاملی داشتند. وارد مطالعه شدند.
یافته ها1020 نفر به مراکز درمان سالک شهرستان آران و بیدگل مراجعه کردند. 60/6 درصد از بیماران مرد بودند. میانگین سن آن ها 34/5 سال و 94/1 درصد آن ها ایرانی بودند. بیشترین فراوانی شغلی مربوط به زنان خانه دار با 24/5 درصد بود. 43/6 درصد بیماران سابقه مسافرت را گزارش کرده اند. در 10/9 درصد بیماران تعداد زخم بیشتر از 6 مورد مشاهده شد. اندازه زخم 74/4 درصد از بیماران کمتر از 3 سانتی متر بوده است. از لحاظ آماری ارتباط معنی داری بین سن افراد با محل زخم دیده شد (0/01>P). از لحاظ آماری بین جنس، شغل، محل سکونت و سن با اندازه زخم رابطه آماری معنی دار مشاهده شد (0/010<P)
نتیجه گیریشیوع بالای این بیمار در سنین جوانی و در مردان ساکن مناطق روستایی و در مشاغلی مانند کارگری و کشاورزی موید این مطلب است که ارایه آموزش های لازم در مورد این بیماری و ارتقای سطح بهداشت جامعه و محیط می تواند در کاهش بروز این بیماری موثر باشد.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, آران و بیدگل, اپیدمیولوژیObjectiveThis study aims to determine the epidemiology of cutaneous leishmaniosis (CL) in Aran va Bidgol city in Isfahan, Iran.
MethodsThis descriptive cross-sectional study was performed on 1020 patients with CL referred to the leishmaniosis treatment centers in Aran va Bidgol city during 2018-2020 who had complete records in these centers and their smear test was positive for CL.
ResultsOf 1020 patients, 60.6% were male. Their mean age was 34.5 years and 94.1% of them were Iranian. The CL was more common among housewives (24.5%) and 43.6% of patients had a history of travel to other cities. Moreover, 10.1% reported more than 6 ulcers. The ulcer size was less than 3 cm in 74.4% of patients. There was a statistically significant relationship between the age of patients and the location of the lesions (P<0.01). The ulcer size had a statistically significant relationship with the patients’ sex, occupation, place of residence, and age (P<0.001).
ConclusionThe prevalence of CL in Aran va Bidgol city is high among young men living in rural areas and among workers and farmers. By providing the necessary education about this disease and improving the community and environmental health, the incidence of CL can be reduced.
Keywords: Cutaneous leishmaniosis, Aran va Bidgol, Epidemiology -
زمینه و اهداف
لیشمانیوز جلدی یک مسیله بهداشت عمومی مهم در سراسر جهان است. در میان انواع مختلف لیشمانیوز، لیشمانیوز جلدی شایع ترین در جهان است. استفاده از داروهای موجود در حال حاضر هیچ تاثیر مشخصی بر پیشرفت بیماری نداشته است. پیشرفت های جدید در واکسیناسیون ممکن است راهی بالقوه برای دستیابی به واکسیناسیونی باشد که برای درمان لیشمانیوز جلدی موفق باشد.
مواد و روش کاراین تحقیق به منظور کسب اطلاعات بیشتر در مورد، یک واکسن موثر علیه لیشمانیا ماژور، عامل اصلی بیماری CL، با استفاده از روش های محاسباتی طراحی شد. بنابراین، یک پروتیین چند اپی توپ با استفاده از اپی توپ های بالقوه سیستم ایمنی که شامل اپی توپ های MHC کلاس I، MHC کلاس II، لنفوسیت های T سیتوتوکسیک، سلول های B و اینترفرون گاما پیش بینی شده پروتیین های آنتی ژنی کیناز (LACK)، سیستیین پروتیاز (CPB) b و پروتیین غشایی Kinetoplastid-11 (KMP-11) طراحی شد. به منظور افزایش ایمنی زایی واکسن، از دو فاکتور محرک مایکوباکتریوم توبرکلوزیس به عنوان ادجوانت استفاده شد. اپی توپ های نهایی با لینکر های مناسب برای ساخت ساختار نوترکیب متصل شدند. ویژگی های فیزیکوشیمیایی و مبتنی بر ایمنی واکسن طراحی شده با استفاده از ابزارهای مختلف پیش بینی شده است. علاوه بر این، به منظور به دست آوردن یک ساختار سه بعدی با کیفیت بالا، مدل سازی همسانی و به دنبال آن اصلاح و اعتبارسنجی انجام شد. در نهایت، بهینه سازی کدون بر اساس نتایج E. Coli منجر به ارزش CAI بالاتر و محتوای GC بهینه و به دنبال آن ترکیب آن در وکتور شبیه سازی pET-14b شد.
یافته هاارزیابی ویژگی های مختلف واکسن طراحی شده نشان داد که این واکسن یک آنتی ژن ایمنی زا و غیر حساسیت زا است که می تواند پاسخ های ایمنی را در برابر عفونت لیشمانیا ماژور القا کند که می تواند برای لیشمانیوز جلدی امیدوارکننده باشد.
نتیجه گیری:
تحقیقات نشان می دهد که واکسن نوترکیب می تواند کاندیدای موثری در برابر لیشمانیوز جلدی باشد.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, واکسن چند اپی توپی, بیوانفورماتیک, ایمونو انفورماتیکBackground and AimCutaneous leishmaniasis is a significant public health issue worldwide. Cutaneous leishmaniasis is the most prevalent in the world among the different types of leishmaniasis. Currently, available medications have had no discernible influence on the disease's progression. Up to now, there has been no approved cutaneous leishmaniasis vaccine. New developments in vaccination might be a potential way to come up with a vaccination that is successful for the treatment of cutaneous leishmaniasis.
Materials and MethodsThis research was conducted to learn more about an effective vaccine for Leishmania major, the ailment's primary cause of CL, which was designed using computational methods. Thus, a multiepitope protein was designed by utilizing potential immune system epitopes, including predicted MHC class I, MHC class II, Cytotoxic T lymphocytes, B-cell, and Interferon-gamma epitopes of Cysteine protease b (CPB), Leishmania homologue of activated C kinase (LACK), and Kinetoplastid membrane protein-11 (KMP-11) antigenic proteins. In order to enhance vaccine immunogenicity, two resuscitation-promoting factors of Mycobacterium tuberculosis were used as adjuvants. Final epitopes were matched with suitable linkers to construct the recombinant structure. The physicochemical and immune-based characteristics of the designed vaccine have been forecasted by using different tools. Moreover, homogeneity modeling was performed to obtain a high-quality 3D structure, followed by refinement and validation. Finally, the codon optimization based on E. coli resulted in a higher CAI value and optimal GC content, followed by combining it in the pET-14b cloning vector.
ResultsEvaluation of the various characteristics of the designed vaccine showed that it is an immunogenic and non-allergenic antigen that can induce immune responses against Leishmania major infection, which could be promising for cutaneous leishmaniasis.
ConclusionResearch shows that a recombinant vaccine can be an effective candidate against cutaneous leishmaniasis.
Keywords: Bioinformatics, Cutaneous leishmaniasis, Immunoinformatics, Leishmania major, Multi-epitope vaccine -
زمینه و هدف
لیشمانیوز جلدی بیماری مشترک بین انسان و حیوان است که به وسیله پشه خاکی ماده منتقل می شود. انگل لیشمانیا بیماریهای پیچیده ای را ایجاد می کنند. این بیماری در نواحی مختلف ایران بصورت اندمیک گزارش می شود. هدف از این مطالعه تعیین جنبه های اپیدمیولوژیک در بیماران مبتلا به لیشمانیوز جلدی در مراجعه کننده گان به آزمایشگاه رفرانس مرکز بهداشت شهر قم از سال 1395 تا 1400 بود.
روش بررسیدر این مطالعه توصیفی- مقطعی که در آزمایشگاه رفرانس مرکز بهداشت شهرقم انجام شد، پرونده کلیه افراد مبتلا به لیشمانیوز که از فروردین سال 1395 تا پایان اسفند 1400 که با تشخیص بالینی یا آزمایشگاهی تحت پیگیری و درمان قرار گرفتند بررسی شد. برای تحلیل داده ها از آزمونهای t مستقل، مجذور کای و آزمون دقیق فیشراستفاده شد.
یافته هابا توجه به نتایج به دست آمده از مجموع 1084 بیمار مبتلا به لیشمانیوز در شهر قم ، 539 نفر مرد (75 درصد) و 180 نفر زن (25درصد) بودند. بیشترین مبتلایان در سن بین 20 تا 30 سالگی قرار گرفتند و 776 نفر از بیماران سابقه مسافرت به مناطق اندمیک بیماری را داشتند. میزان شیوع بیمار لیشمانیوز در فصل پاییز از دیگر فصول سال بالاتر بود. 2/32 درصد افراد بیش از سه زخم در بدن داشتند و در 3/49 درصد از موارد محل زخم در دستها بود.
نتیجه گیریبا توجه به شیوع لیشمانیوز در منطقه مورد بررسی در سالهای مختلف لازم است در زمینه کنترل و پیشگیری از این بیماری اقدامات بهداشتی موثری صورت گیرد.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, پشه خاکی, اپیدمیولوژی, قم, ایرانCutaneous leishmaniasis is a common disease between humans and animals that is transmitted by mosquitoes. Leishmanias cause complex diseases. This disease is reported as endemic in different regions of Iran. The aim of this study is to determine the epidemiological aspects in patients with leishmaniasis referred to Qom health center from 2015 to 2021.
MethodIn this descriptive study, all the people with leishmaniasis who were followed up and treated with a clinical or laboratory diagnosis of Leishmanias disease were under the investigation from April 1395 to the end of March 1400.
FindingsAccording to the obtained results obtained from the total patients with leishmaniasis in Qom province, who were 539 Men (75 percent), and 180 women (25 percent) and most of the patients were between the ages of 20 to 30. 87/3 Percent of the patients had a history of traveling to endemic areas of the leishmaniasis in the past year. The prevalence rate of this disease was higher in the autumn season than in other seasons.32/2 Percent’s of the patient’s people had 3 or more wounds and in 49/3 Percent’s of cases, the wound was in their hands.
ConclusionConsidering the prevalence of leishmaniasis in the studied area in different years, it is necessary to take effective health measures in the field of control and prevention of leishmaniasis.
Keywords: Cutaneous leishmaniasis, mosquito, epidemiology, Qom, Iran -
مقدمه:
لیشمانیوز، از جمله بیماری های اندمیک در ایران و استان اصفهان است. این مطالعه به منظور بررسی روند لیشمانیوز جلدی در 6 کانون اصلی در استان اصفهان طی سال های 1387 تا 1397 انجام شده است.
روش هااین مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی است که بر اساس داده های موجود در واحد بیماری های زیونوز مستقر در مرکز بهداشت استان اصفهان، انجام شد. داده های مربوط به موارد جدید ابتلا به لیشمانیوز جلدی که توسط آزمایشگاه های تشخیص سالک مثبت گزارش نموده بودند و همچنین داده های مربوط به اقدامات کنترلی و مبارزه با مخزن در این دوره ی زمانی جمع آوری گردید. در ادامه، روند بروز بیماری به تفکیک کانون ها و به تفکیک سال و ارتباط روند بروز بیماری با اقدامات کنترلی انجام شده، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد در طی این دوره ی 11 ساله، روند بروز لیشمانیوز رو به کاهش اما بعضی کانون ها مانند کانون اصفهان- 1، دارای نوسانات شدیدی در بعضی سال ها بوده است. ارتباط بین میانگین بروز بیماری با مجموع سموم مصرفی با استفاده از آزمون آماری Pearsonخطی و معنی دار بود. به عبارت دیگر در کانون هایی که بیشترین مقدار مصرف سم داشته اند، نرخ بروز بیماری لیشمانیوز در همان حوزه نیز، بیشتر گزارش شده است.
نتیجه گیریبا توجه به نوسانات بیماری در بعضی سال ها و با توجه به این که کانون اصفهان- 1، با وجود بالاترین میزان سموم مصرفی، بیشترین میزان بروز را در مقایسه با کانون شاهین شهر داشته است، کارآیی این نوع مداخله، در درازمدت، مورد تردید می باشد.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, بروز, روند, اصفهان, کنترل ناقلینBackgroundLeishmaniasis is one of the endemic diseases in Iran and Isfahan province. This study was conducted to investigate the trend of cutaneous leishmaniasis in 6 main centers of Isfahan province during the years 2007 to 2018.
MethodsThis research is a cross-sectional descriptive-analytical study that was conducted based on the data available in the Zoonosis Diseases Unit located in the Isfahan Health Vice-Chancellor. The data related to the new cases of cutaneous leishmaniasis that were reported by the detection laboratories as well as the data related to the control measures and the fight against the reservoir were collected. The trend of disease incidence was analyzed separately by foci, year and the relationship between disease incidence and control measures.
FindingsThe results showed that during this 11-year period, the incidence of leishmaniasis is decreasing, but some centers, such as the number 1 Isfahan region, have had severe fluctuations in some years. The relationship between the average incidence of the disease and the total number of poisons consumed using the Pearson Correlation statistical test was linear and significant. In other words, in the centers where the highest amount of poison has been consumed, the incidence rate of leishmaniasis is also reported to be higher.
ConclusionConsidering the fluctuations of the disease in some years, and the number 1 Isfahan region has the highest rate of incidence despite the highest amount of poisons consumed compared to the Shahin-shahr region, the effectiveness of this type of intervention in the long term is doubtful.
Keywords: Cutaneous leishmaniasis, Incidence, Esfahan, Pest Control, Trends -
سابقه و هدف
لیشمانیا ماژور عامل بیماری لیشمانیوز جلدی بوده که منجر به ضایعات بافتی مقاوم به درمان و اسکار در محل آسیب می شود. استفاده از روش های درمانی بر پایه ترکیبات شیمیایی خط اول درمان در موارد ابتلا می باشد که علیرغم عوارض جانبی، منجر به بهبودی کامل نمی شود. هدف از بررسی حاضر، ارزیابی تاثیر فاکتورهای محلول ناشی از سلولهای توموری CT26 در تنظیم پاسخ ایمنی علیه بیماری لیشمانیوز جلدی است.
مواد و روش هاموشهای جنس ماده نژاد BALB/c با سویه استاندارد لیشمانیا ماژور آلوده و پس از بروز زخم، مایع رویی سلولهای CT26 به موشهای مبتلا به لیشمانیوز جلدی به دو فرم وریدی و داخل زخمی تزریق شد، پس از گذشت 30 روز از تیمار، نمونه بافتی طحال و سلولهای ماکروفاژ از حفره صفاق، جهت بررسی تکثیر سلولی و فاگوسیتوز برداشته و اندازه زخم نیز در طول مدت تیمار ارزیابی گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 ، آزمونهای t-test و One-Way ANOVA تست Tukey تحلیل شدند .(Pvalues ≤0.05)
یافته هااندازه زخم در گروه های تحت تیمار با مایع رویی کشت سلولهای CT26 به صورت وریدی و داخل زخم بیشتر بود ولی این اختلاف معنادار نبود. میزان تکثیر لنفوسیتی، فاگوسیتوز و متعاقبا التهاب ناحیه زخم در گروهای تحت تیمار با مایع رویی کشت سلولها، نسبت به گروه کنترل بیشتر بوده ولی این افزایش نیز معنادار نبود (Pvalues ≤0.05) .
نتیجه گیریاستفاده از فاکتورهای محلول مایع رویی کشت سلولهای CT26 می تواند منجر به تغییر پاسخ ایمنی در موضع التهاب ناشی از زخم لیشمانیوز جلدی شود که تعیین عوامل موثر در این زمینه باید مورد بررسی بیشتری قرار گیرد.
کلید واژگان: مایع رویی کشت سلولهای CT26, لیشمانیوز جلدی, موش BALB, cBackgroundLeishmania major is the agent of cutaneous leishmaniasis, which leads to tissue lesions resistant to treatment and scarring at the site of injury. The use of treatment methods based on chemical compounds is the first line of treatment in patients, despite the side effects, do not lead to complete recovery. The purpose of this study is to evaluate the effect of soluble factors caused by CT26 in regulating the immune response against the cutaneous leishmaniasis.
Materials and methodsFemale BALB/c mice were infected with the standard strain of Leishmania major and after the appearance of lesion, the supernatant of CT26 cells was injected into the mice with cutaneous leishmaniasis in two forms, intravenously and intra-lesion. After 30 days of treatment, tissue samples of the spleen and macrophage cells were removed from the peritoneal cavity to investigate cell proliferation and phagocytosis. The data were statistically analyzed using SPSS (version 20), one-way ANOVA followed by post hoc Tukey’s test (Pvalues ≤0.05).
ResultsThe lesion size was larger in the groups treated with the supernatant of CT26 cells intravenously and intralesion, but this difference was not significant. The amount of lymphocyte proliferation, phagocytosis and subsequently inflammation of the lesion area in the group treated with cell supernatant was higher than in the control group, but this increase was not significant.
ConclusionThe use of soluble factors from CT26 cell culture supernatant can lead to a change in the immune response in the cutaneous leishmaniasis lesion model, which should be further investigated to determine the effective factors in this field.
Keywords: Culture supernatant of CT26 cells, cutaneous leishmaniasis, BALB, c mouse -
مقدمه
ایران یکی از مهم ترین مناطق اندمیک سالک در جهان است. تا به امروز، هیچ مطالعه ای در مورد هر دو جنبه اپیدمیولوژیک و طول دوره درمان سالک انجام نشده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین فراوانی نسبی سالک در بیماران مشکوک به ضایعات پوستی و مدت زمان بهبودی پس از درمان با رژیم های مختلف انجام گردید.
روش کاراین مطالعه مقطعی بر روی بیماران مبتلا به سالک مراجعه کننده به مرکز تحقیقات بیماری های پوستی و سالک اصفهان طی سال های 1397 تا 1398 انجام گردید. اطلاعاتی مانند سن، جنس، تحصیلات، محل، اندازه ضایعه، مدت زمان درمان و میزان بهبودی ثبت شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 20 و آزمون های chi-square, Fisher´s Exact, one Way ANOVA با سطح معنی داری 05/ 0 < P استفاده گردید.
یافته هااز بین 350 بیمار مشکوک ، 150 مورد مبتلابه سالک بودند (42/85 %) . میزان بهبودی کامل در بیماران با میانگین سنی 18/9 ± 33/88 سال بیشتر بود، اما این تفاوت ها از نظر آماری معنی دار نبود (0/077 = P). در این محدوده سنی، 34 مورد بیشتر از سایر گروه ها بود. (میزان بهبودی کامل در بیماران با سابقه مهاجرت به مناطق آندمیک بیشتر از بیماران بدون سابقه مهاجرت بود (0.81 P=)). میزان بهبودی کامل در بیمارانی که میانگین مدت زمان درمان آنها 41/43 ± 59/03 روز بود بیشتر از سایر دوره های بهبودی بود (0/23 = P).
نتیجه گیری:
میزان بهبودی کامل در بزرگسالان بیشتر از سایر گروه ها بود. در مطالعه حاضر ثابت شد میزان بهبودی بیماران، با میانگین مدت درمان رابطه معناداری دارد.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, فراوانی نسبی, بهبود زخمIntroductionIran is one of the most important hot spots for cutaneous leishmaniasis (CL) in the world. To date, no studies have been done on both epidemiological aspects along with the length of the treatment course of CL. This study aimed to determine the relative frequency of CL in patients with suspected skin lesions and the duration of healing after treatment with different regimens.
MethodsThis cross-sectional study was conducted on patients with CL referred to the skin diseases and leishmaniasis research center (SDLRC) in Isfahan during the years 2018 to 2019. Among 389 patients with suspected skin lesions, 150 cases were included with proven CL. Information such as age, sex, education, location, size of the lesion, duration of treatment, and the rate of recovery were recorded. SPSS software version 20 was used for data analysis, the chi-square, Fisher´s Exact, and one Way ANOVA tests were used with a significant level of p < 0.05.
ResultsAmong 350 admitted cases, 150 cases were CL. positive (42.85%). The rate of complete recovery was higher in cases with an average age of 33.55 ±18.9 years, but these differences were not statistically significant (P =0.077). There was 34 cases more than the other groups in this range of age. ( The rate of complete recovery in patients with a history of migration to endemic areas was higher than in patients without a history of migration (P = 0.81)). The rate of complete recovery in patients whose means treatment duration was 59.03 ± 41.43 days was higher than other recovery periods (P = 0.23).
ConclusionThe rate of complete recovery was higher in adult cases than the other groups. In this study, it was proved that the rate of recovery of patients had the significant relationship with the average duration of treatment.
Keywords: cutaneous leishmaniasis, frequency, Ulcers healing -
زمینه و هدف
لیشمانیوز جلدی یا سالک، در ایران به وسیله دو گونه از انگل لیشمانیا شامل L.major و L.tropica ایجاد میشود. در طی سالهای اخیر، این بیماری در مناطق مختلف استان کهگیلویه و بویراحمد گزارش شده است. با توجه به تفاوتهای فاحش در نوع مخازن حیوانی و ناقل بیولوژیک، شناسایی عامل ایجاد کننده بیماری میتواند در برنامهریزیهای لازم جهت کنترل بیماری موثر باشد. لذا هدف از این مطالعه تعیین گونههای مولد لیشمانیوز جلدی در استان کهگیلویه و بویراحمد با روش مولکولی: یک مطالعه گذشته [p1] نگر بود.
روش بررسیدر این مطالعه توصیفی مقطعی و گذشته نگر برای تعیین گونه لیشمانیا، تعداد 52 نمونه لام رنگآمیزی شده با رنگ گیمسا از آزمایشگاههای مختلف در سطح شهرهای استان، بین سالهای 1393 تا 1397 جمعآوری و با استفاده از میکروسکوپ نوری از نظر وجود جسم لیشمن بررسی شدند. پس از استخراج DNA موجود در سطح لامها، با استفاده از پرایمرهای اختصاصی LINR4 و LIN17 با روش PCR گونه انگل لیشمانیا شناسایی گردید. دادهها با استفاده از آزمون آماری کای اسکور تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها:
از کل 52 نمونه با زخمهای لیشمانیوز جلدی، 26 نمونه (50 درصد) مربوط به افراد مذکر و 26 نمونه (50درصد) مربوط به افراد مونث بودند. میانگین سن افراد در مطالعه 32/23 سال (با انحرافمعیار42/18±) بود. از کل 52 نمونه، آماستیگوت انگل (جسم Leishman) در 36 مورد (2/69 درصد) آنها با مشاهده مستقیم به کمک میکروسکوپ نوری رویت شد و 43 نمونه (7/82 درصد) در PCR مثبت شد. گونه آلوده کننده در تمامی افراد ساکن دهدشت و یاسوج L.major و در گچساران L.tropica بود.
نتیجهگیری:
نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان داد که گونهی L.major عامل لیشمانیوز جلدی در دهدشت و یاسوج و گونهی L.tropica در گچساران میباشند. بنابر این مبارزه با مخازن حیوانی و قطع زنجیره انتقال بر اساس نوع انگل به دست آمده در این تحقیق مورد نیاز است.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, گونه, لیشمانیا تروپیکا, لیشمانیا ماژورArmaghane-danesh, Volume:27 Issue: 4, 2022, PP 497 -506Background & aimCutaneous leishmaniasis or leishmaniasis in Iran is caused by two species of Leishmania parasites including: L. major and L. tropica. In recent years, the disease has been reported in different parts of Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad Province. Due to the huge differences in the type of animal reservoirs and biological carriers, identifying the causative agent can be effective in the necessary planning to control the disease. Therefore, the aim of the present study was to determine the causative species of cutaneous leishmaniasis in Kohgiluyeh and Boyer Ahmad province, Iran, by molecular
methodsa retrospective study. Methods The present cross-sectional and retrospective descriptive study was conducted to determine the species of Leishmania, 52 samples of smears stained with Giemsa dye were collected from different laboratories in the cities of the province between 2013 and 2017 and were examined using light microscope for the presence of Leishman's body. After extracting the DNA present on the surface of slides, using specific primers LINR4 and LIN17, the species of Leishmania parasite was identified by PCR method. The data were analyzed using chi-score statistical test.
ResultsOut of 52 samples with cutaneous leishmaniasis lesions, 26 (50%) were male and 26 (50%) were female. The mean age of the participants in the study was 23.32 years (with a standard deviation of ±18.42). Out of 52 samples, parasitic amastigotes (Leishman's body) were observed in 36 cases (69.2%) by direct observation using a light microscope and 43 samples (82.7%) were positive for PCR. Infectious species in all residents of Dehdasht and Yasuj were L. major and L. tropica in Gachsaran.
Conclusionthe results of the present study indicated that L.major and L.tropica species were the cause of cutaneous leishmaniasis in Dehdasht, Yasuj, and Gachsaran. Therefore, further studies are suggested to identify vectors and reservoirs of cutaneous leishmaniasis parasites in Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad province, Iran.
Keywords: Cutaneous leishmaniasis, Species, L.tropica, L.major, Iran -
زمینه و هدف
لیشمانیوز از جمله بیماری های انگلی مشترک بین انسان و حیوانات می باشد و در حال حاضر یکی از معضلات مهم بهداشتی در بسیاری از مناطق کشور ما است لذا این مطالعه با هدف بررسی شیوع لیشمانیوز جلدی در شهرستان آران و بیدگل و ارتباط آن با وضعیت آب و هوایی در سال های 98-1395 انجام شده است.
مواد و روش هااین مطالعه ی مقطعی با مراجعه به پرونده 964بیمار مبتلا به لیشمانیوز جلدی در سال های1395-1398 در شهرستان آران و بیدگل انجام شد و اطلاعات اپیدمیولوژیکی افراد ثبت شد . علاوه بر این خصوصیات آب و هوایی منطقه مطالعه شامل دما، رطوبت و بارش از ایستگاه هواشناسی منطقه جمع آوری شد. و تحلیل همبستگی بین عناصر هواشناسی و میزان بروز بیماری انجام شد. برای تجزیه و تحلیل از نرم افزار SPSS نسخه ی 16 استفاده شد.
یافته ها60٪ بیماران مرد بودند. گروه سنی 10-0 سال بیشترین فراوانی (%9/23) را در بین مبتلایان داشت. %7/47 بیماران سابقه ی مسافرت به مناطق اندمیک را داشتند و بیشترین میزان ابتلا به لیشمانیوز، مربوط به ساکنین شهری می باشد همچنین همبستگی مثبت و ضعیف بین رطوبت نسبی و بارش با موارد بروز بیماری (55/0=r) وجود داشته و نیز بین میانگین درجه حرارت محیط با میزان بروز بیماری همبستگی معکوس و ضعیف (42/0-=r) مشاهده شد.
نتیجه گیریباتوجه به افزایش چشمگیر لیشمانیوز جلدی در سال های اخیر در این منطقه، همچنین شرایط مناسب اکولوژیکی منطقه برای فعالیت پشه خاکی، توصیه می شود آموزش های لازم جهت رعایت موارد بهداشتی در فصول گرم انجام شود و نیز کنترل های میدانی مانند طعمه گذاری تداوم یابد.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, عناصر آب و هوایی, اپیدمیولوژی, آران و بیدگلBackgroundLeishmaniasis, a common parasitic disease between humans and animals, which is currently one of the major health problems in many parts of Iran. Therefore, this study aimed to investigate the prevalence of cutaneous leishmaniasis in Aran and Bidgol and the effects of climatic factors on that during 2016-2019.
MethodsThis cross-sectional study was performed by referring to the health records of 964 cutaneous leishmaniasis patients in Aran and Bidgol during 2016-2019 and epidemiological information was recorded. In addition, the climatic characteristics of the study area, including temperature, humidity, and precipitation were collected from the meteorological station of the study area. Then correlation analysis was performed between meteorological elements and the incidence of the disease. The data were analyzed using SPSS software version 16.
Results60% of the patients were male. The age group of 0-10 years had the highest frequency (23.9%) among patients. Also, 47.7% of the patients had a history of traveling to endemic areas and the highest rate of leishmaniasis was related to urban residents. There was also a weak positive correlation between humidity and rainfall with leishmaniasis incidence (r = +0.55). A weak negative correlation was also observed between temperature of the environment and leishmaniasis incidence (r = -0.42).
ConclusionDue to the significant increase in cutaneous leishmaniasis in recent years in the area, as well as the appropriate ecological conditions of the area for sand fly activity, it is recommended to conduct the necessary training to observe health in hot seasons and field controls, such as baiting.
Keywords: Cutaneous Leishmaniasis, Climatic Elements, Epidemiology, Aran, Bidgol -
مقدمه و هدف
لیشمانیوز جلدی یکی از بیماری های انگلی مشترک بین انسان و حیوان است که عامل آن تک یاخته ای از جنس لیشمانیا است. این بیماری در بسیاری از نقاط دنیا به ویژه ایران شیوع دارد. هدف این مطالعه بررسی روند لیشمانیای جلدی در شهرستان گراش طی سال های 1386 تا 1398 است.
روش کاراین پژوهش یک مطالعه ثانویه است که اطلاعات ثبت شده بیماران شامل سن، جنس، محل ضایعه، تعداد ضایعات، مخزن و نوع بیماری، نوع ساختمان و محل سکونت جمع آوری و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 تجزیه وتحلیل شد.
یافته ها:
از تعداد 562 نفر بیمار بررسی شده، 276 نفر مرد و 286 نفر زن بودند. لیشمانیای جلدی در 48/6درصد از کل مبتلایان از طریق بالینی و در 51/4 درصد به روش آزمایشگاهی تشخیص داده شده بود. بیشترین و کمترین میزان ابتلا به ترتیب در گروه سنی زیر 10 سال و بالای 61 سال بود. بیشترین فراوانی تعداد ضایعات در مبتلایان لیشمانیوز نوع شهری و بیشترین نواحی درگیر شامل دست و صورت (30/56 درصد) بود. 66 درصد از بیماران به نوع شهری و 34 درصد به نوع روستایی مبتلا شده بودند. 61/21 درصد از بیماران در منازل نوساز و بقیه در ساختمان های قدیمی، 33 درصد ساکن شهر و 67 درصد در روستاهای شهرستان ساکن بودند.
نتیجه گیری:
با توجه به شیوع زیاد لیشمانیای جلدی در شهرستان گراش و افزایش آن در سال 1396، به برنامه ریزی منسجم و اقدامات بهداشتی موثر توسط مسیولان واحدهای مختلف و مشارکت عمومی برای جلوگیری از انتشار بیماری نیاز است.
کلید واژگان: روند اپیدمیولوژیک, شهرستان گراش, لیشمانیوز جلدی, ایرانIntroduction and purposeCutaneous leishmaniasis (CL) is one of the Zoonotic parasitic diseases caused by protozoa of the genus leishmania. This disease is prevalent in many parts of the world, particularly in Iran. The present study aimed to assess the trend of CL in Gerash, Iran, during 2007-2020.
MethodsThis study was conducted based on a secondary design. The following data were collected: patient’s age, gender, number and location of sores, disease type and reservoir, place of residence, and type of Construction. The obtained data were analyzed in SPSS software (version 24).
ResultsOut of 562 patients, 276 cases were male, and 286 subjects were female. Cutaneous Leishmaniasis was diagnosed clinically and based on laboratory tests in 48.6% and 51.4% of the cases, respectively. The highest and lowest prevalence rates were detected in the age groups of below 10, and over 61 years, respectively. The highest frequency of lesions was in patients with urban leishmaniasis and the most affected areas were hand and face (30.56%). Moreover, 66% and 34% of patients were infected with urban and rural types of disease, respectively. Furthermore, 61.21% of patients were living in newly-built houses, and the rest were residing in old buildings. In addition, 33% and 67% of them resided in rural and urban areas, respectively.
ConclusionDue to the high prevalence of CL in Gerash and its increase in 2017, there is a need for coherent planning and effective health measures by the officials of different organizations and public participation to prevent the spread of this disease
Keywords: Cutaneous leishmaniasis, Epidemiology trend, Gerash, Iran -
مقدمه و اهداف
با توجه به اهمیت لیشمانیوز پوستی در ایران، پروژه ملی مبارزه با سالک در سال 1386 آغاز گردید. هدف از این طرح، ارزشیابی مداخله های میدانی در تغییرات بروز سالک در استان اصفهان در سال های 97-1380 با استفاده از مدل رگرسیون سری های زمانی منقطع (Interrupted time series) بود.
روش کاراین پژوهش به صورت یک مطالعه مقطعی تکرارشونده انجام شد. در توصیف روند بیماری از میزان بروز و حدود اطمینان 95 درصد استفاده شد. برآورد داده ها در فایل Excel وارد و با استفاده از نرم افزار STATA نسخه 14 در سطح معنی داری 5 درصد تحلیل شد. برای ارزشیابی مداخله های میدانی در تغییرات بروز سالک از روش رگرسیون سری های زمانی منقطع استفاده شد.
یافته هادر سال های 97-1380، در مجموع تعداد 43904 نفر به عنوان بیمار مبتلا به سالک در سامانه های ثبت بیماری سالک در واحد مبارزه با بیماری های مرکز بهداشت استان اصفهان به ثبت رسیده بودند. میانگین (±انحراف معیار) سن افراد مبتلا برابر99/23 (03/19±) بود. در تمامی شهرستان های تابعه و کل استان پس از انجام مداخله ها، میزان بروز موارد دارای روند کاهشی بود.
نتیجه گیریبرنامه های مداخله ای پیشگیرانه مرکز بهداشت استان تا حدودی موفق بوده و باعث کاهش روند رخداد بیماری در سال های پس از انجام مداخله شده است؛ به شکلی که باوجود عوامل مخدوشگر و تاثیرگذار متعدد در خصوص این بیماری و با توجه به میزان های بروز گزارش شده سالیانه، برنامه های مداخله ای پیشگیرانه منجر به کنترل بیماری و عدم رخداد آمارهای بالاتر شده است.
کلید واژگان: بروز, لیشمانیوز جلدی, انسان, رگرسیون, سری های زمانی منقطع, ایرانBackground and ObjectivesDue to the importance of cutaneous leishmaniasis, the national leishmaniasis project began in 2007 in Iran. The aim of the present study was to evaluate community interventions in changes in the incidence of cutaneous leishmaniasis in Isfahan Province from 2002 to 2018: an Interrupted time series regression analysis.
Materials and MethodsThe present study was a repeated cross-sectional study. The incidence and 95% confidence interval were used to describe the disease trend. Data were entered into the Excel and analyzed using STATA14 software at a significance level of 5%. Intermittent time series regression analysis was used to evaluate community interventions in changes of leishmaniasis incidence.
Resultsfrom 2002 to 2018, the data of 43,904 patients with leishmaniasis was registered in Isfahan Health Centers. The mean (standard deviation) age of the patients was 23.99 (19.03) years. The incidence had a decreasing trend after the interventions in all affiliated cities and the whole province.
ConclusionThe preventive intervention programs of the provincial health center have been rather successful and have reduced the incidence of the disease in the years after the intervention, so that despite the large number of confounding and influential factors regarding this disease, preventive intervention programs have led to disease control according to the reported annual incidence.
Keywords: Incidence, Cutaneous leishmaniasis, Human, Regression, Interrupted time series, Iran -
سابقه و هدف
لیشمانیوز یکی از مهم ترین بیماری های عفونی ایجاد شده توسط انگل لیشمانیا است که به عنوان یک مشکل جدی بهداشت عمومی در سراسر جهان مطرح می باشد. علی رغم تحقیقات بسیار، تاکنون هیچ واکسن موثری برای این بیماری معرفی نشده است و دارو درمانی نیز با عوارض جانبی و سمیت بالا همراه است. لذا این مطالعه با هدف شناسایی ترکیبات دارویی جدید بالقوه از میان داروهای دارای مجوز FDA با فعالیت ضد لیشمانیایی انجام پذیرفت.
مواد و روش هادر این مطالعه تجربی، از روش های پروتیومیکی، آنالیز شبکه برهمکنش پروتیینی و داکینگ مولکولی استفاده شد. شناسایی الگو و مشخصات (پروفایل) پروتیینی لیشمانیا ماژور و لیشمانیا تروپیکا با روش LC-MS/MS و آنالیز شبکه برهمکنش پروتیینی با نرم افزار Cytoscape صورت گرفت. اصلاح ساختار ترکیبات دارویی و داکینگ مولکولی به ترتیب با HyperChem و AutoDock Vina انجام شد. در نهایت بررسی و تفسیر نتایج داکینگ با برنامه LigPlot+ انجام گردید.
یافته هابر اساس نتایج پروتیومیکی و آنالیز شبکه پروتیینی، گلیکوزومال مالات دهیدروژناز به عنوان هدف دارویی بالقوه مطرح شد. بهترین نتایج داکینگ مربوط به ترکیبات Conivaptan و Avodart به ترتیب با سطح انرژی اتصال 10/5- و 10/2- بود. همچنین داکینگ مولکولی نشان داد که مهم ترین پیوندهای درگیر در اتصال دارو با گیرنده، پیوندهای هیدروژنی و هیدروفوبی می باشند.
استنتاجمطالعه حاضر اهمیت تلفیق روش های پروتیومیکی، آنالیز شبکه برهمکنش پروتیین و داکینگ مولکولی را نشان داد. ترکیبات Conivaptan و Avodart که دارای تاییدیه سازمان غذا و دارو آمریکا نیز می باشند به عنوان مهارکننده های موثر بالقوه ی آنزیم گلیکوزومال مالات دهیدروژناز لیشمانیا ماژور و تروپیکا معرفی شدند که نیازمند آزمایشات بیش تر in-vitro و in-vivo می باشند.
کلید واژگان: لیشمانیا, لیشمانیوز جلدی, گلیکوزومال مالات دهیدروژناز, تارگت (هدف) دارویی, داکینگ مولکولیBackground and purposeLeishmaniasis is one of the most important infectious diseases caused by different species of the Leishmania, which is a public health problem worldwide. So far, no effective vaccine is introduced for this disease and drug therapy is associated with many side effects. Therefore, this study was designed to identify novel FDA-approved compounds with anti-leishmanial activity.
Materials and methodsIn this experimental study, proteomics, protein network analysis, and molecular docking were used. Protein profile was identified by LC-MS/MS and protein network analysis was performed using Cytoscape. Processing of the compound structure and molecular docking was performed by HyperChem and AutoDock Vina, respectively. Finally, docking results were interpreted by LigPlot+.
ResultsBased on proteomics and protein network analysis, glycosomal malate dehydrogenase was suggested as a potential drug target. Among the compounds, the best docking results were associated with Conivaptan and Avodart with a binding energy level of -10.5 and -10.2, respectively. Also, molecular docking studies showed that the most important bonds involved in drug-receptor binding were hydrogen and hydrophobic bonds.
ConclusionThe current study demonstrated the importance of integrated proteomics, protein network and docking to identify novel compounds with anti-Leishmania properties. According to this study, Conivaptan and Avodart, also approved by the Food and Drug Administration, are effective inhibitors of glycosomal malate dehydrogenase in Leishmania major and Leishmania tropica which meanwhile require further in-vitro and in-vivo experiments.
Keywords: Leishmania, Cutaneous Leishmaniasis, glycosomal malate dehydrogenase, drug target, molecular docking -
زمینه و هدف
بیماری لیشمانیوزجلدی یکی از بیماریهای اندمیک درایران است و هر ساله شمار زیادی ازکودکان زیر10 سال به آن مبتلا می شوند. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی رفتار پیشگیری کننده ازلیشمانیوز بر اساس الگوی پرسید درخانواده های دارای کودک زیر10 سال انجام شد.
مواد و روش هامطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی مقطعی است که برروی 240 نفر از خانواده های دارای کودک زیر 10 سال در بخش سنخواست استان خراسان شمالی انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته شامل سوالات دموگرافیک و سازه های الگوی پرسید(آگاهی، نگرش، عوامل تقویت کننده و عوامل قادر کننده) بود. نمونه گیری به صورت چند مرحله ای انجام شد. داده ها پس از ورود به نرم افزار spss16 با استفاده از آزمون کلموگروف اسمیرنوف، آنالیز واریانس یک طرفه، تی مستقل، ضریب همبستگی، رگرسیون خطی چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هابیشترین میانگین نمره را عامل تقویت کننده (22/80± 24/3) وکمترین میانگین نمره را بخش عملکرد (15/66±48/46) بدست آورد.نتایج مدل رگرسیونی نشان داد آگاهی (0/28)، نگرش (0/16) و عوامل قادرکننده (0/14) به ترتیب بیشترین قدرت پیشگویی عملکرد مادران را درپیشگیری از بیماری داشت.به طور کلی سازه های الگوی پرسید 21 % واریانس رفتارهای پیشگیری کننده از بیماری لیشمانیوز را پیش بینی کردند.
نتیجه گیریالگوی پرسید، چارچوب تیوریک مناسبی برای پیشگیری از لیشمانیوز است. طراحی و اجرای برنامه آموزشی مبتنی برالگوی پرسیددرجمعیت در معرض خطرگام موثری درکنترل لیشمانیوز خواهد بود. با توجه به اینکه شیوع بیماری لیشمانیوز درمناطق روستایی بیشتر است برای اجرای برنامه آموزشی در نظر گرفتن شرایط مردم در روستا ضروری است.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, الگوی پرسید, پیشگیری, رفتارهای پیشگیری کنندهBackground and ObjectiveCutaneous leishmaniasis is one of the endemic diseases in Iran and every year a large number of children under10years of age are infected with it. Therefore, the aim of this study was to investigate the preventive behavior of leishmaniasis based on the PRECEDE model in families with children under 10 years.
Materials and MethodsThe present study is a cross sectional study that was performed on240Families with children under 10 years old in the Sankhast ward of North Khorasan province. The data collection tool was a researcher questionnaire that included demographic questions and structures of the questionnaire model (knowledge, attitude, reinforcing factor, and enabling factor). Sampling was performed in several steps. Data was entered into SPSS16 software using Kolmogorov-Smirnov test, one-way analysis of variance, independent t-test, correlation coefficient, multiple linear regressions.
ResultsThe highest mean a score was obtained by the reinforcing factor (24.3 ± 22.80) and the lowest mean a score was obtained in the performance section (48.46 ± 15.66). The results of the regression model showed that knowledge (0.28), attitude (0.16), and enabling factors (0.14) had the highest predictive power of mothers in controlling and preventing disease, respectively. Overall, the structures of the PRECEDE model predicted21%of the variance of the preventive behavior of cutaneous leishmaniasis.
ConclusionThe PRECEDE model is a good theoretical framework for the prevention of leishmaniasis. Designing and implementing an educational program based on the PRECEDE model in the population at risk will be an effective step in controlling leishmaniasis. Because the prevalence of leishmaniasis is higher in rural areas, it is more important to consider the conditions of the rural people in order to implement the educational program
Keywords: Cutaneous leishmaniasis, PRECEDE model, prevention, behaviors -
مقدمه و اهداف
شرایط محیطی در مناطق مختلف جغرافیایی زمینه را برای شیوع برخی از بیماری ها فراهم می کند. لیشمانیوز جلدی یک تهدید جدی برای سلامت عمومی جامعه محسوب می شود و در زمره بیماری های همه گیر منتقله به وسیله بندپایان است. شیوع و توزیع این بیماری تحت تاثیر عوامل محیطی و اقلیمی قرار دارد. مطالعه حاضر باهدف مدل سازی تغییرات مکانی زمانی بروز این بیماری براساس معیارهای محیطی و اکولوژیک انجام شده است.
روش کارشمال شرق ایران به عنوان منطقه موردمطالعه انتخاب شد. داده های مورداستفاده در این تحقیق شامل پوشش گیاهی، دمای سطح، بارش، تبخیر و تعرق، رطوبت خاک، مدل رقومی ارتفاع و تعداد ساعات آفتابی بودند. برای مدل سازی تغییرات زمانی و مکانی لیشمانیوز جلدی از روش شبکه عصبی مصنوعی استفاده گردید.
یافته هاتغییرات مکانی بروز این بیماری روندی شمالی- جنوبی دارد و از شمال به جنوب کاهش می یابد. همچنین دو کانون در مناطق با ارتفاع متوسط در دو استان خراسان شمالی و جنوبی شناسایی شد. تغییرات زمانی بروز بیماری در طی دوره نشان داد که از سال 1390 تا 1395 بروز در دو کانون شناسایی شده سیر نزولی داشته است.
نتیجه گیریبر اساس نتایج مدل سازی مقدار ضریب رگرسیون برای مدل شبکه عصبی ساخته شده بر مبنای هر سه نوع داده آموزش، اعتبار سنجی، آزمون 92/0 بود که نشان دهنده کیفیت مناسب مدل شبکه عصبی ساخته شده است. همچنین نتایج آنالیز حساسیت نشان داد که ساعات آفتابی و رطوبت خاک بالاترین تاثیر در تابع مدل را داشته است.
کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, معیارهای محیطی و اکولوژیک, شبکه عصبی مصنوعی, آنالیز حساسیتBackground and ObjectivesEnvironmental conditions in different geographical areas provide a basis for the spread of some diseases. Cutaneous leishmaniasis is a serious threat to public health and is one of the arthropod-borne diseases. The prevalence and distribution of this disease is affected by environmental and climatic factors. The aim of this study was to model the Spatio-temporal variations in the incidence rate of this disease based on environmental and ecological criteria.
MethodsThe northeast of Iran was selected as the study area. The data used in this study included vegetation, surface temperature, precipitation, evapotranspiration, soil moisture, digital elevation model and sunny hours. The artificial neural network method was used to model the spatio-temporal changes of cutaneous leishmaniasis.
ResultsSpatial variations in the incidence of the disease had a north-south trend and decreased from north to south. In addition, two foci were identified in the medium altitude areas in North and South Khorasan provinces. Temporal variations in the incidence of disease in the study period showed that the incidence rate decreased in the two identified foci from 2011 to 2016.
ConclusionThe modeling results showed that the estimated regression coefficient was 0.92 for neural network based on all three types of data (training, validation, test) indicating good quality of constructed neural network. In addition, sensitivity analysis results showed that sunny hours and soil moisture were the most important factors in the model function.
Keywords: Cutaneous leishmaniasis, Environmental, ecological criteria, Artificial neural network, Sensitivity analysis
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.