به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۲۴۸۷ عنوان مطلب
|
  • فرهاد پوریانژاد*، سعید ستارنژاد

    مجموعه دستکند امامزاده معصوم شهرستان مراغه به دلیل داشتن کتیبه قرآنی، عناصر معماری و تزیینی، بستری مناسب برای مطالعات تاریخ سیاسی، اجتماعی و دینی مراغه است. با این حال در پژوهش های پیشین، در زمینه خوانش کتیبه سنگی این نیایشگاه کاستی ها و ضعف هایی بوده است. در این مطالعات عموما به مفاهیم سیاسی- دینی پنهان در بطن این کتیبه بی توجه بوده اند. این در حالی است که کتیبه ها یکی از اسناد مهم در زمینه گاه نگاری و تحلیل ماهیت کارکردی فضاهای معماری است. در پژوهش حاضر تلاش شد تا ضمن بازخوانی کتیبه قرآنی ایجادشده در بدنه داخلی نیایشگاه دستکند امامزاده معصوم، به تاثیر لایه های آشکار و پنهان سیاست و باورهای اعتقادی ایلخانیان و ساختار آیینی- دینی مراغه، براساس مضامین این کتیبه پرداخته شود؛ از این رو پژوهش حاضر با رویکرد تاریخی- تطبیقی و تفسیری - تحلیلی و براساس مطالعات میدانی و کتابخانه ای انجام شده و به دنبال پاسخ گویی به پرسش های زیر است؛ 1. براساس گاه نگاری کتیبه سنگی، نیایشگاه امامزاده معصوم متعلق به کدام دوران است؟ 2. چه ارتباطی میان مضامین کتیبه و تحولات دینی-سیاسی جامعه مراغه می توان در نظر گرفت؟ نتایج پژوهش نشان می دهد این کتیبه در دوران اصلاحات دینی غازان خان ایجاد شده و مضامین آن برای بیان شعایر اسلام و برتری آن بر سایر ادیان به خصوص بودایی و مسیحی ساکن در مراغه بوده است. نتایج دیگر پژوهش مشخص کرد پس از این دوره، تغییراتی در ماهیت کاربری مجموعه دستکند امامزاده معصوم ایجاد شده که بر اساس آن نیایشگاه ماهیت اسلامی (مسجد و خانقاه) پیدا کرده است.

    کلید واژگان: نیایشگاه امامزاده معصوم, باورهای سیاسی- دینی, ایلخانیان, کتیبه قرآنی, معماری صخره ای
    Farhad Pourianzhad*, Saeid Sttarnezhad

    Cut-Rock architecture collection of Imamzadeh in Maragheh city, due to its Quranic inscription, architectural and decorative elements, is a suitable bed for the study of political, social and religious history of Maragheh. However, in previous research, there have been some shortcomings and weaknesses in reading the lithographic inscription of this shrine. In these studies, the political-religious concepts were generally ignored in the heart of this inscription. Inscriptions, on the other hand, are one of the most important documents in the field of chronology and analysis of the functional nature of an architectural space. In the present study, while re-reading the Quranic inscription created in the inner body of Cut-Rock architecture Imamzadeh shrine, the impact of overt and covert layers of Ilkhanid politics and beliefs and the religious structure of Maragheh based on the contents of this inscription is discussed. Therefore, the present study is conducted with a historical-comparative and interpretive-analytical approach and based on field and library studies and seeks to answer the following fundamental questions; 1- According to the chronicle of the stone inscription, to which period does the shrine of Imamzadeh belong? 2- What connection can be considered between the themes of the inscription and the religious-political developments of Maragheh society? The results show that this inscription was created during the religious reforms of GhazanKhan and its themes were to express the rituals of Islam and its superiority over other religions, especially Buddhism and Christianity living in the structure of the religious system of Maragheh.

    Keywords: Imamzadeh Ma’sum shrine, Ilkhanid, political-religious beliefs, Quranic inscription, Cut-Rock architecture
  • سعید ستارنژاد*، حسین ناصری صومعه، اسماعیل معروفی اقدم
    پس از کشف آثار دستکند در ایران در چند دهه اخیر، ماهیت و کاربری این آثار همواره مورد بحث بوده است. ردپای بسیار کم رنگ و مبهم از عصر پدید آمدن این آثار به جای مانده، از آن روی امکان گاهنگاری و کاربری دقیق و مطلق برای پژوهشگران و علاقه مندان آثار صخره ای دشوار کرده است؛ از سویی دیگر، ماهیت صخره ای و غار بودن این محل ها بیشتر پژوهشگران را بر آن داشته که آن ها را به آیین مهرپرستی نسبت دهند. به هرروی، مطالعات اخیر درباره محوطه صخره ای روستای «ورایوی» مراغه (موسوم به «امامزاده ملامعصوم» یا «معبد مهر») که تاحدودی از نظر داده های باستان شناختی غنی تر است، دلایل بیشتری برای انتساب این آثار به دوره اسلامی ارایه می دهد؛ هرچند که پژوهش های ژرف و دقیق، به گمانه زنی های باستان شناختی و علمی نیاز دارد. در این پژوهش سعی شده، با تکیه بر تحلیل های فضایی و داده های مقایسه ای، برای روشن تر شدن گاهنگاری و کاربری بنای حاضر به نکاتی پرداخته و شناختی باستان شناسانه ارایه شود که پیش از این مورد توجه چندانی قرار نگرفته است. پژوهش حاضر به روش توصیفی و سپس با روش های تحلیلی و تطبیقی به دنبال پاسخ به پرسش های ذیل است؛ 1) گاهنگاری نسبی و زمان شکل گیری مجموعه آثار دستکند ورجوی مراغه چه بوده است؟ 2) کاربری فضاهای این مجموعه چیست؟ فرضیه های مطرح شده در راستای پرسش های فوق عبارتنداز: زمان ایجاد این مجموعه دستکند براساس مبانی گاهنگاری نسبی که به صورت تطبیقی انجام می گیرد، کاربری اولیه مجموعه دستکند ورجوی یک معبد بودایی متعلق به دوره ایلخانی پیشنهاد می شود که بعد از اصلاحات دینی «غازان خان»، تبدیل به خانقاه می شود؛ بر همین اساس منسوب دانستن این محوطه به آیین مهرپرستی دور از ذهن است. درنهایت، اگرچه گاهنگاری دیگر نیایشگاه های صخره ای نیازمند پژوهش مستقل است، به نظر تاریخ گذاری و کاربری نسبی فضاهای دستکند امامزاده معصوم مراغه ای بتوان برای این آثار راهگشا باشد.
    کلید واژگان: مجموعه دستکند امامزاده معصوم, معماری دستکند, گاهنگاری, کاربری, معبد بودایی
    Saeid Sattarnezhad *, Hosein Naseri Somei, Esmaiel Maroufi Aghdam
    After the discovery of Troglodytic Architectures in Iran during the recent decades, the nature and functions of these works have constantly been discussed. The vague and inconspicuous traces of the era in which these remaining works have been created, make it difficult for scholars and those interested in rocky works to provide an accurate chronology for such monuments and find the precise uses of functions of these works. On the other hand, the rocky and cave-like nature of these places have led more researchers to attribute them to the Mithraism religion. However, recent studies on the rocky site of Varjoey (Varevy) village of Maragheh (known as Imamzadeh Molla Masoum), which is somewhat richer in terms of archaeological data, provides further reasons for attributing these works to the Islamic period. However, deep and accurate research requires further archaeological and scientific borings. In the present research, relaying on spatial analysis and comparative data to clarify the chronology and use of the present building, it has been tried to discuss about some points and provide archaeological knowledge, which has not been provided previously. As the authors believe, according to the same points, a more precise date and application can be provided for this monument and it could be examined from new angles with an analytical view. According to this research, with reference to the studies and comparisons conducted so far, it is proposed that the Troglodytic complex of Varjoey may have been originally used as a Buddhist temple belonging to the Ilkhan period that subsequently, after the religious reform by Qazan Khan, it was transformed into a monastery. Accordingly, attributing this site to Mithraism religion is less probable. Finally, although the chronology of other rocky temples requires independent research, it seems that determining the relative chronology and use of the Troglodytic spaces of Imamzadeh Masoum Maragheh-i can be helpful for such monuments.
    Keywords: the Troglodytic complex of Imamzadeh Masoum, Troglodytic Architecture, Chronology, Function, Buddhist temple
  • مهدی سلطانی محمدی*، میترا آزاد
    معماری دست کند از لحاظ کاربری دارای گونه هایی از قبیل مسکونی-استقراری، مخفیگاهی-پناهگاهی، تاسیساتی-زیرساختی و مذهبی-آیینی است. گونه ی مذهبی و با پیشینه ی طولانی این نوع معماری، در بناهای نیایشگاهی به کار رفته است که در مناطق مختلفی از ایران، پراکنده شده و در دوره های گوناگون تاریخی مورد استفاده و بهره بردای بوده اند. مسجد قدمگاه آذر شهر، امامزاده معصوم ورجوی مراغه و نیایشگاه دهکده ی صخره ای اباذر در شهرستان نیر، از نمونه های شناخته شده و موردتوجه محققان در گونه ی فضاهای دستکند نیایشی در منطقه ی شمال غربی ایران محسوب می گردند. در منطقه ی مرکزی ایران، شش اثر در محدوده ی جغرافیایی شهرستان تاریخی نایین، شامل: مساجد دست کند علی آباد و مصلی در شهر بافران، بخش های زیرزمینی مسجد سرکوچه ی محمدیه و فضای زیرزمینی مساجد جامع شهرهای نایین، بافران و نیستانک، در زمره ی نمونه های غنی و با ارزش این گونه ی معماری دستکند، در کشور به شمار می روند. براساس بررسی های صورت گرفته، تاکنون کمتر پژوهشی را می توان یافت که به مطالعه و بازخوانی این آثار، پرداخته باشد؛ لذا پژوهش حاضر، برای نخستین بار با هدف ارائه ی تحلیلی مقایسه ای-تطبیقی و هم چنین بیان وجوه شباهت و افتراق معماری دستکند استفاده شده در این فضاهای نیایشی متعلق به دو منطقه ی جغرافیایی متفاوت، انجام گرفته است. روش پژوهش کتابخانه ای-میدانی و روش تحقیق پژوهش تحلیلی-توصیفی است. با مطالعات صورت گرفته و تحلیل مقایسه ای بین سه اثر دستکند منطقه ی شمال غرب با شش نمونه ی دستکند در منطقه ی مرکزی (شهرستان نایین) آشکار شد که می توان قائل به یک فرم خاص معماری دستکند مذهبی در آثار مورد مقایسه بود. گونه ی معماری دست کند زیر زمینی، الگوی شکلی -فضایی خطی در امتداد یک محور طولی، گردش حرکتی منطبق بر محور اصلی و تاکید بر اهمیت فضای انتهایی در چیدمان فضایی سلسله مراتب کالبدی، از خصوصیات این فرم مشترک به شمار می آیند. وجه افتراق این آثار درشکل داخلی آن هاست که سه اثر منطقه ی شمال غرب دارای پلانی مدور و فضای گنبدی شکل با خطوط منحنی هستند، درحالی که در آثار منطقه ی مرکزی، پلانی مستطیل شکل با فرم و فضای مسطح و راست گوشه استفاده شده است.
    کلید واژگان: معماری دست کند, نایین, آذربایجان, فضای نیایشی, تحلیل مقایسه ای -تطبیقی
    Mehdi Soltani Mohamadi *, Mithra Azad
    Troglodytic architecture in terms of its use has such types as residential, sheltering, infrastructural, and religious. Religious type which has a long history of this kind of architecture is used in religious buildings scattered in various regions of Iran and have been used in various historical periods. The continuity of use of this type of architecture in the religious relics, along with other factors, can be evaluated according to its specific characteristics, in terms of its responsiveness to the needs of the users. Because of the favorable temperature conditions created by these spaces, they have still been used by the users before the emergence of cooling/heating equipments. The mosque of Ghadamgah in the city of Azar Shahr, Imamzadeh Masoum Vargui in Maragheh and the sanctuary of the village of Abazar in the city of Nir are from well-known samples of troglodytic areas in the northwestern Iran. In the central region of Iran, six building around the geographical area of the historical city of Naein include the mosques of Ali Abad and Mosalla in the city of Bafran, the underground sections of the mosque of Sarkucheh Mohammadie and the underground space in the Jame’ mosques of the cities of Naein, Bafran and Neiestanak are examples of worthwhile and valuable in this type of architecture in the country. According to the studies, less research has been done so far, studying and revising these works. Therefore, the present research was done for the first time aiming to comparative analysis and also the presentation of the similarities and differentiations of the architectural forms used in these spatial spaces belonging to two different geographic regions. The study and the comparisons among three relics in Northwestern Iran and six troglodytic relics in central part of Iran (Naein County) showed that a particular form of architectural pattern can be considered in the comparative works. An underground troglodytic architecture, a linear spatial pattern along a longitudinal axis, a motorized movement consistent with the main axis, and an emphasis on the importance of the space in the spatial layout of the physical hierarchy, are among the characteristics of this common form. The spatial arrangement of these works is along with longitudinal axis, in a row in succession and repeat. The motion in this form corresponds to the main axis of the building and follows a linear pattern, along with its length, has organized a string of spaces which are distinguished in terms of size and function. Emphasising on the importance of space in this form of architecture is at the end of the spatial-hierarchical layout. In Naein Jame’ mosque, the Nistanak mosque and the Imamzadeh Masoum Vrajoy have made this emphasis on space with the lowest degree of permeability. In the examples of Abazar Nayer and Ali Abad mosque, by the end of the complex, at Ghadamghah of Aazrshahr and Masjid Mosalla with a few steps at the junction of the middle hall with the ending hall, and in the mosque of Sarkucheh with lower vaults, the emphasis is on the role and importance of the end space. The distinguishing feature of these works is their internal form. The three northwestern manuments have a circular plan and dome-shaped curved lines, while those of the central part of the Iran used in the rectangular plan with flat and right-angled form and space. Performing archaeological excavations, as well as studying on the data obtained, will acquire new information from these works which will lead to a more comprehensive and comprehensive recognition of their various dimensions.The present research, in the absence of reliable and sufficient archaeological data in these works, was attempted by comparative analysis of the two regions to explain their architecture and spatial structure, in order to gain a better understanding of these valuable cultural memorials, as well as their correct conservation.
    Keywords: Troglodytic Architecture, Worship Space, Comparative Analysis, Naein
  • سعید ستارنژاد، کریم حاجی زاده باستانی*، بهروز افخمی، حبیب شهبازی شیران

    منطقه شمال غرب ایران، به دلیل موقعیت جغرافیایی، بستری مناسب برای ایجاد فضاهای دستکند است. در این منطقه، تاکنون فضاهای دستکند متنوع با کاربری های مختلف کشف و شناسایی شده است. در میان آنها، فضاهای دستکند نیایشگاهی، یکی از سالم ترین و در عین حال شاخص ترین فضاهای دستکند محسوب می شود. تاکنون پژوهش هایی درباره این فضاها انجام شده و کاربری و گاه نگاری آنها بیشتر با تاکید بر معابد مهری متعلق به دوران اشکانی در نظر گرفته شده است؛ با این حال فرضیه های مطرح شده بدون پشتوانه علمی مناسب بوده و دلایل کافی برای انتساب آن به آیین مهرپرستی در دست نیست. بر همین اساس لزوم مطالعه و بازنگری در نظریات پیشین وجود دارد؛ بنابراین در پژوهش حاضر به صورت موردی سه فضای دستکند امامزاده معصوم، آباذر و قدمگاه با روش مطالعات توصیفی- تطبیقی و تاریخی- تحلیلی مورد مطالعه و ارزیابی مجدد قرار گرفته است. این پژوهش به دنبال پاسخ به پرسش های اساسی زیر است: 1. فضاهای دستکند مذکور از نظر گاه نگاری متعلق به چه دورانی هستند؟ 2. نیایشگاه های دستکند مورد مطالعه از نظر ماهیت کاربری به کدام گروه های دینی- مذهبی تعلق دارند؟ در پاسخ به پرسش های بالا نگارندگان، براساس بررسی باستان شناختی، سبک شناختی عناصر معماری به خصوص پوشش فضاها، چشم انداز محوطه، مطالعات تاریخی و مواد فرهنگی باقی مانده در سطح محوطه ها، ضمن رد فرضیه مهرابه بودن این فضاها، گاه نگاری غالب فضاها را متعلق به دوران اسلامی با کاربری های آیینی- یادمانی و معیشتی در نظر گرفته اند.

    کلید واژگان: آذربایجان ایران, معماری دستکند, کاربری, گاه نگاری, دوران اسلامی
    Saeid Sattarnezhad, Karim Hajizadeh Bastani*, Behrooz Afkhami, Habib Shahbazi Shiran

    Northwest of Iran, due to its geographical location and political-religious and social situation throughout history, has been a suitable platform for the formation of handicrafts. In this area, various handicraft spaces with different uses have been discovered and identified so far. Among them, the handicraft spaces of the shrine are one of the healthiest and at the same time the most characteristic handicraft spaces. So far, research has been done in relation to these spaces and their use and chronology have been considered with more emphasis on the Mehri temples belonging to the Parthian period. However, the hypotheses put forward without scientific support are appropriate and there are not enough reasons to attribute them to the seal of worship. Accordingly, there is a need to study and review previous theories; Therefore, in the present study, three handicrafts of Imamzadeh Masoom, Abazar and Ghadmagah have been studied and re-evaluated on a case-by-case basis by the method of comparative studies and historical-interpretive analysis. This research seeks to answer the following basic questions; 1. What period do the mentioned handicraft spaces belong to in terms of chronology? 2. Which religious groups belonged to the studied Troglodytic Architecture shrines in terms of nature of use? In response to the above questions, the authors, based on archaeological research, stylistics of architectural elements, especially the coverage of spaces, landscape, historical studies, while rejecting the hypothesis of the altitude of these spaces, their chronology belongs to the Islamic era using Buddhist temples and monasterie.

    Keywords: Azerbaijan, Iran, Troglodytic Architecture architecture, shrines, Islamic era
  • محمدحسن طالبیان*، مهرداد ملکزاده، علیرضا طاهری
    مادها به عنوان اولین حکومت یکپارچه و مرکزی ایران شناخته می شوند. معماری این حکومت به واسطه کاوش های محدود و تاریخ گذاری های مبهم، دچار ابهاماتی است. بخش عمده معماری ماد را تالارهای ستوندار، مجموعه انبارها و فضاهای نیایشگاهی تشکیل می دهند. فضاهای نیایشگاهی به واسطه اطلاعات ناکافی از آیین مادها به عنوان پر ابهام ترین بخش معماری ماد شناخته می شوند. نیایشگاه مرکزی نوشیجان مهم ترین فضای نیایشگاهی ماد است که در جریان کاوش های آن مشخص شد که این نیایشگاه بدون کوچک ترین آسیبی مهر و موم شده است. با کاوش های بیشتر در قلمرو حکومتی ماد، محوطه های دیگری با شرایط یکسان با نوشیجان آشکار شدند که گمان می رود سرنوشت یکسانی با این نیایشگاه داشتند. در این پژوهش با روش توصیفی _تحلیلی و مطالعه موردی و با هدف خوانش معماری از کانسپت طراحی و کارکرد فضاهای نیایشگاهی ماد، سنجشی معمارانه بین نیایشگاه مرکزی نوشیجان تپه، نیایشگاه زاربلاغ و تپه ازبکی صورت گرفته است، این سنجش در انتها دستیابی به یک الگوی مفهومی دو بخشی در طراحی این نیایشگاه ها را میسر می سازد. در بخش نتیجه گیری، همانندی های این نیایشگاه ها در زمینه کانسپت و ساختار معماری، بستر محیطی و مصالح ساختمانی ذکر خواهد شد. در نهایت به شباهت های ساختاری و عملکردی بناهای مذکور با نیایشگاه غربی نوشیجان تپه، بنای سنگی واسون کهک، نیایشگاه تخچرآباد بیرجند و نیایشگاه حاجی خان فامنین نیز اشاره ای خواهد شد.
    کلید واژگان: معماری ماد, فضای نیایشگاهی, نوشیجان تپه, زاربلاغ, تپه ازبکی, کانسپت معماری
    Mohammad Hassan Talebian *, Mehrdad Malekzadeh, Alireza Taheri
    The Medes are known as the first unified and central government of Iran. The historiography of this government faces many uncertainties, but there is no doubt that they were able to establish a unified government in Iran for the first time. The Median period is one of the least well defined periods of Iranian Archeology and Architecture. To speak of Median Art means, first of all, mentioning the huge gaps in our knowledge of Median history. However, architecture in the Medes Dynasty is surrounded with ambiguity due to limited explorations and ambiguous dates. An important part of the Medes architecture is devoted to places of worship. The central shrine of Noushijan Tappe is one of the most important ritual spaces of the Medes, and as a result of excavations and observation of the fillings, it was found that this shrine was sealed without the slightest damage. Further excavations in the territory of the Medes, revealed other sites with the same conditions as Noushijan Tappe. It was believed that these shrines had a similar fate as the central shrine of Noushijan Tappe. In this research, which is based on a descriptive-analytical method and a case study, with the aim of studying architecture from the concept of design to the function of ritual spaces of the Medes, an architectural comparison is made between  the central shrine of  Noushijan in Malayer, Zarbolagh shrine in Aliabad Qom and Ozbaki shrine in Nazarabad, in order to reach a design pattern specific to  these places of worship. The research concludes that most of the religious buildings built at the time of the Medes Empire were blocked during the Achaemenid rule. The Achaemenids only hindered access to the Medes places of worship and did not destroy them. It seems that the (XPh) inscription of Xerxes and the law against atheistic religions in the Achaemenid period caused these shrines to be blocked. We find that these religious buildings used a special architectural pattern and this pattern is repeated in different forms in most of the religious buildings constructed under the rule of the Medes. It is understood that while the function and architectural concepts remain the same in these buildings, each shows a different architectural design. The architects of that period designed the building in such a way that the sacred space is separated from the main building. Not everybody was allowed into the sacred parts, and those who wished to enter had to wait beforehand in a spare room.  Some constructs had a window built in the spare room that gave the person-in-waiting a view to the sacred room.  Unfortunately, some of the religious buildings of this historical period were destroyed after many years, which made it difficult to identify this architectural concept in them. Finally, the paper will highlight similarities between the western shrine of Noshijan Tappe and Vasun stone building in Kahak and Takhcharabad shrine in Birjand and Hajikhan shrine in Famenein with the above sites.
    Keywords: medes architecture, Places of Worship, Noushijan Tappe, Zarbolagh, Tappe Ozbaki, Architectural concept
  • سعید ستارنژاد*، اسماعیل معروفی اقدم، مهدی حسنلو
    پس از کشف نیایشگاه های صخره ای ایران در چنددهه اخیر، ماهیت این آثار همواره موردبحث بوده است. ردپای بسیار کم رنگ و مبهمی از عصر پدیدآمدن این آثار به جای مانده که امکان گاه نگاری و کاربری دقیق و مطلق را برای پژوهشگران و علاقه مندان آثار صخره ای دشوار کرده است. ازسویی دیگر، ماهیت صخره ای و غار بودن این محل ها بیشتر پژوهشگران را بر آن داشته که آن را به آیین مهرپرستی نسبت دهند؛ و این درحالی است که هیچ شواهدی از آیین مهرپرستی در این فضاهای قدسی کشف و شناسایی نشده است. نیایشگاه های صخره ای ازجمله آثار ارزشمند معماری ایرانی هستند که در یک بازه زمانی طولانی شکل گرفته اند و به دلیل تداوم سنت ها یا کندبودن روند تحول، تاریخ گذاری دقیق آن ها کاری دشوار است. ازجمله آن ها، نیایشگاه صخره ای «کوهولومچید» در شهرستان مراغه (آذربایجان شرقی) است که تاکنون مطالعات منسجم و خاصی پیرامون آن انجام نشده است. با این تفاسیر، انجام این پژوهش درصدد پاسخ گویی به دو پرسش بنیادی در رابطه با فضای دستکند صخره ای کوهولو مچید است: 1). گاه نگاری نسبی و زمان شکل گیری فضای دستکند چه بوده است؟ 2). ماهیت نیایشگاه دستکند متعلق به کدام گروه های مذهبی است؟ فرضیه های مطرح شده درراستای پرسش های فوق عبارت اند از: کاربری به عنوان یکی از فضاهای آیینی-مذهبی پیروان ادیان غیراسلامی ساکن مراغه دوره ایلخانی به خصوص بودایی ها و زمان ایجاد آن براساس مبانی گاه نگاری نسبی که به صورت تطبیقی انجام می گیرد، مربوط به دوره ایلخانی است. شواهد این ادعا در نیایشگاه دستکند صخره ای کوهولو مچید وجود دارد که درراستای انجام پژوهش بررسی شده است. این پژوهش در پی آن است که ضمن بررسی این نیایشگاه، ازطریق مطالعه تطبیقی و بررسی برخی جزئیات، تاریخ و کارکرد قابل قبول تری برای این نیایشگاه ارائه دهد. هرچند که پژوهش های ژرف و دقیق به گمانه زنی های باستان شناختی و علمی نیاز دارد، با این حال باتوجه به مدارک موجود و براساس پژوهش حاضر، این ساختار صخره ای در دوره ایلخانی ایجاد شده و ماهیت کاربری آن، نیایشگاه مذهبی برای ادیان غیراسلامی ازجمله بودایی و مسیحیت پیشنهاد می شود؛ که با اصلاحات مذهبی ایجادشده در دوره های بعدی، نام مسجد به خود گرفته است.
    کلید واژگان: مراغه, نیایشگاه صخره ای, معابد بودایی, کوهولومچید
    Saied Sattar, Nezhad*, Esmaiel Maroufi Aghdam, Mehdi Hasanloo
    Rocky sanctuaries are the most valuable works of Iranian architecture, that have been formed over a long period of time, and due to the continuity of traditions or slowness of the transformation process, their exact date is difficult. Among them “Kohulu Mechid” is the rocky sanctuary in the city of Maragheh, East Azarbaijan, which, no coherent studies have been conducted around it yet. This research seeks to provide dates and more acceptable practices for this sanctuary, through a comparative study and a review of some of the details, though deep and accurate research needs archaeological speculation and science. However, according to available evidence and based on the present research, this rocky structure was created during the Ilkhanid period and the nature of its usage, religious sanctuary , is proposed for non-Islamic religions, including Buddhists and Christianity, that is called mosque with religious reforms in later periods and its user modification.
    Keywords: Maragheh County, Gheshlagh Village, Rocky Sanctuary, Kohulu Mechid, Gahengari
  • سعید ستارنژاد*

    پس از کشف نیایشگاه های صخره ای ایران در چند دهه اخیر، ماهیت این آثار همواره مورد بحث بوده است. ردپای بسیار کم رنگ و مبهم از عصر پدید آمدن این آثار به جای مانده، امکان گاهنگاری و کاربری دقیق و مطلق برای پژوهشگران و علاقه مندان آثار صخره ای دشوار کرده است. از سویی دیگر، ماهیت صخره ای و غار بودن این محل ها بیشتر پژوهشگران را بر آن داشته است؛ که آن را به آیین مهرپرستی نسبت دهند؛ این در حالی است که شواهدی از آیین مهرپرستی در این فضاهای قدسی کشف و شناسایی نگردیده است. نیایشگاه های صخره ای از جمله آثار ارزشمند معماری ایرانی هستند که ماهیت کاربری و گاهنگاری این آثار همواره مورد بحث بوده است. در این پژوهش نیایشگاه قدمگاه در شهرستان آذرشهر به روش مطالعات تطبیقی و تاریخی - تحلیلی مورد مطالعه قرار گرفته و به دنبال پاسخ به پرسش های زیر است: 1. گاهنگاری نسبی قدمگاه براساس شواهد باستان شناختی و معماری متعلق به چه دورانی است؟ 2. ماهیت کارکردی این فضای دستکند چه بوده است؟ این پژوهش در پی آن است که ضمن بررسی و بازشناسی این فضای قدسی، از طریق مطالعه تطبیقی و بررسی برخی جزییات، تاریخ و کارکرد قابل قبول تر، برای این نیایشگاه ارایه دهد. بر اساس پژوهش حاضر، با مدارک موجود این فضای دستکند، یک نیایشگاه صخره ای (خانقاه) مربوط به سده های میانی اسلامی بوده و به نظر می رسد منسوب دانستن این محوطه به آیین مهرپرستی دور از ذهن بوده است. در نهایت، اگر چه گاهنگاری دیگر نیایشگاه های صخره ای نیازمند پژوهش مستقل است، شاید گاهنگاری و کاربری نسبی نیایشگاه صخره ای قدمگاه آذرشهر بتواند راهگشایی برای دیگر آثار دستکند مشابه باشد.

    کلید واژگان: دمگاه آذرشهر, معماری صخره ای, نیایشگاه های صخره ای, دوران اسلامی, معبد مهر
    Saeid Sattarnezhad*

    After the discovery of Iranian rock shrines in recent decades, the nature of these works has always been debated. Very faint and vague traces from the era of the emergence of these surviving works, the possibility of accurate and absolute chronology and absolute use for researchers and enthusiasts of difficult rock works. On the other hand, the rocky and cave nature of these neighborhoods has led most scholars to attribute it to the cult of Mehr; However, no evidence of the seal of worship has been discovered or identified in these sacred spaces. Rock shrines are among the valuable works of Iranian architecture that the nature of use and chronology of these works has always been discussed. In this research, Qadmagah shrine in Azarshahr city has been studied by comparative and historical studies-analysis method and seeks to answer the following questions: 1. What is the relative chronology of Qadamgah based on archeological and architectural evidence? 2. What was the functional nature of this handicraft space? This research seeks to provide a more acceptable history and function for this shrine through a comparative study and review of some details, while examining and recognizing this sacred space. According to this research, according to the available evidence, this handicraft space is a rock shrine (monastery) related to the Islamic Middle Ages. Accordingly, attributing this area to the ritual of love has been far from the mind. Finally, although the chronology of other rock shrines requires independent research, perhaps the dating and relative use of the Azarshahr Qadamgah rock shrine may pave the way for other similar handicrafts.

    Keywords: Azarshahr Qadamgah, rock architecture, rock shrines, Islamic period, Mehr shrine
  • زهرا سرابندی، جمشید داوطلب*، ابولفضل حیدری، نقی ابراهیمیان کرده ده

    پرستش خدایگان مختلف در بین ایرانیان باستان همواره رواج داشته است؛ از این میان می توان به الهه آب و آتش اشاره کرد که به سبب تقدس و احترام بیشتر نسبت به دیگر خدایگان مورد توجه بیشتری قرارگرفته اند. محل پرستش در بین مردمان ایران باستان، ابتدا در فضایی باز، روی بلندی ها و در جوار رودخانه ها صورت می گرفته است؛ بعد ها بنا به سبک نیایش مردمان باستان، نیایشگاه هایی در سراسر ایران مختص پرستش این خدایگان ساخته شده است که از آن بناها می-توان به معابد و آتشکده ها اشاره کرد. این نیایشگاه ها با وجود داشتن پیشینه ای غنی در شرق ایران مورد مطالعات کمتری قرارگرفته و به سبب این کم توجهی در معرض تخریب قرار گرفته است. پژوهش حاضر به مطالعه و بررسی دو نمونه از این نیایشگاه ها در شرق ایران، در منطقه سیستان پرداخته است. نیایشگاه های ساختمان شماره 3 دهانه غلامان و کوه خواجه در سیستان از نیایشگاه های منحصربه فرد و دارای اهمیت ویژه ای هستند. هدف این مقاله مقایسه تطبیقی معماری این دو نیایشگاه مربوط به دوره های هخامنشی و اشکانی - ساسانی و آگاهی از ویژگی ها، تفاوت ها و شباهت ها آن دو است. این پژوهش با روش تفسیری- تاریخی و رویکرد توصیفی - تحلیلی انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که این دو نیایشگاه با داشتن ویژگی های معماری منحصربه فرد دارای شباهت هایی از نظر درون گرا بودن پلان ها، سازگاری با اقلیم، وجود محراب آتش و حضور عنصر آب در داخل و خارج بناها بوده و نیز تفاوت هایی در موقعیت قرارگیری حیاط مرکزی، نوع پوشش سقف، وجود یا عدم وجود صفه و منفرد بودن یا در مجموعه ای از یک بنا قرارگرفتن دارند.

    کلید واژگان: نیایشگاه, معماری, سیستان, دهانه غلامان, کوه خواجه
    Zahra Sarabandi, Jamshid Davtalab *, Abolfazl Heidari, Naghi Ebrahemian Kordedeh

    Worshipping different deities was a very common practice among the ancient Iranians. The deities of water and fire often received more attention and respect from worshippers because of being deemed more divine. The ancient Iranians initially worshipped and prayed to their gods in open spaces, on natural heights and near rivers. Later, shrines specifically devoted to these deities, such as altars and fire temples, were built all over Iran based on the worship style of these ancient people. Despite having a rich history in the east of Iran, these shrines have received little scholarly attention and are at the risk of destruction because of exposure to the elements and prolonged inattention. Two shrines located in Sistan in the eastern section of Iran were studied in this research. These shrines, one located inside building no. 3 in Dahaneh-e Gholaman and the other on Kooh-e-Khajeh, are considered unique and highly significant. This study compares the architecture of these shrines which belong to the Achaemenid and Parthian-Sassanid periods with the aim of specifying the differences and similarities between the two. The methodology of this research is interpretive-historical with a descriptive approach. The findings point to a number of similar architectural features such as the introvert design, compatibility with the region’s climate, and the presence of the fire and water elements inside and outside the structures. The differences include the position of the central courtyard, the type of roof, the presence of platforms or lack thereof and the structure being singular or belonging to a set.

    Keywords: worship, Architecture, Sistan, Dahaneh-e Gholaman, Kooh-e-Khajeh
  • محمد مرتضایی *، علیرضا زبان آور
    آتشکده ی آذرفرنبغ که براساس متون تاریخی به روحانیان زرتشتی تعلق دارد، در کنار نیایشگاه های آذرگشنسپ و آذربرزین مهر، به عنوان یکی از سه آتشکده ی بزرگ دوره ی ساسانی به شمار می رود. شرق شناسان و باستان شناسانی که تاکنون در زمینه ی سازه های مذهبی دوره ی ساسانی به پژوهش پرداخته اند، بر این موضوع اتفاق نظر داشته اند که مکان احتمالی این نیایشگاه از اوایل دوره ی ساسانی در کاریان فارس قرار داشته است. از مطالعه ی متون مرتبط با مکان آتشکده ی آذرفرنبغ می توان به این نکته پی برد که باوجود اشارات منابع دوران اسلامی به وجود آتشکده ای مهم در کاریان، غالب آن ها به صراحت از یکسان بودن آتشکده های کاریان صدر اسلام و آذرفرنبغ دوره ی ساسانی سخن نگفته اند. در این پژوهش سعی گردیده تا به این پرسش که مکان نیایشگاه آذرفرنبغ در دوره ی ساسانی در کجا قرار داشته و در صورت جابه جایی در چه بازه ی زمانی جابه جا شده، پاسخ داده شود. تحقیق پیش رو براساس هدف، از نوع تحقیقات بنیادی و از نظر ماهیت و روش، از نوع تحقیقات تاریخی و توصیفی-تحلیلی می باشد؛ برای گردآوری داده ها در ابتدا به صورت کتابخانه ای منابع مکتوب تاریخی مرتبط با مکان این نیایشگاه که عموما سده های سوم تا هفتم ه.ق. را دربر می گیرند، مورد مطالعه و از سنجش و آن ها با یکدیگر محدوده ی احتمالی مکان آذرفرنبغ مشخص گردیده، سپس به صورت میدانی-کتابخانه ای و با بررسی های باستان شناختی سازه های مذهبی حائز شرایط، مورد مشاهده و مطالعه قرارگرفته اند تا درنهایت با تطبیق و مقایسه ی نتایج به دست آمده، مکان احتمالی نیایشگاه آذرفرنبغ و هم چنین تاریخ احتمالی تغییر مکان آن مورد تحلیل و سنجش واقع گردد. این پژوهش از این منظر، می تواند مورد اهمیت باشد که احتمالات نوینی را در رابطه با مکان آتشکده ی آذرفرنبغ معرفی می نماید. نتایج این پژوهش نشان می دهد که مکان احتمالی آتشکده ی آذرفرنبغ در مدت طولانی از حکومت ساسانیان در نزدیکی دارابگرد بوده و احتمالا در اواخر این عصر و یا حتی در زمانی پس از دوره ی ساسانی، شاید به مناطق دیگری مانند کاریان منتقل شده است.
    کلید واژگان: دوره ی ساسانی, آذرفرنبغ, دارابگرد, کاریان, سازه های مذهبی
    Mohammad Mortezaei *, Alireza Zabanavar
    Topics related to religion and religious structures are a major focus on the debates concerning Sasanian Iran. The best sources of research are archeological evidences and written documents in the first centuries of the Islamic conquest. Since the late 19th century, finding the location of the three major fire temples of Ādur Farnbāg, Ādur Burzēn-Mihr and Ādur Gušnasp became an important aspect of study concerning the religions of Ancient Iran and the Sasanian period. In the mid-20th century, German archeologists found the exact location of Ādur Gušnasp, presenting important findings about religious architecture of Sasanian Iran. However, the other two fire temples have not yet been found. Ādur Farnbāg, belonging to the Zoroastrian priests according to historical texts, is one of these three. Archeologists and Orientalists focusing on Sasanian religious structures have concurred that the possible location of this fire temple is Kāriyān in Fars. In this study, examining the historical texts covering 3rd -7th A.H. that mention Ādur Farnbāg and comparing the findings to the archeological results concerning Sasanian religious structures, especially those located in Fars, the proposed locations have been examined and possible new sites have been offered as well. As a fundamental research, present study naturally and methodically is historic - descriptive. Required information collected bibliographically and from field surveys which analyzed and interpreted combining using “historic approach” comparatively. The importance of this study is the presentation of these possible new sites. Studying various historical documents shows that Kāriyān was part of Ardashir-Khwarrah during the late-Sasanian and early Islamic period, while most of the documents do not mention the name of Ādur Farnbāg and of the four Arabic text that mention the fire temple, three place it in Darabgird. Study and examination of written Islamic texts present this possibility that the original place of Ādur Farnbāg was not in Kāriyān during early Sasanian times and was in Darabgird near Fars instead. The studied text of the three places in Khwarezm, Darabgird and Kāriyān is mentioned as the location of the Ādur Farnbāg. It can be said that the naming of Khwarezm as the first location of the Ādur Farnbāg has mythological aspects and probably should be consistent with historical reality. While the name of Peroz I in the and other written sources referring to Khosrow I as transferring Ādur Farnbāg to Kāriyān could prove the fact that probably the site of the Ādur Farnbāg of the covenant Khosrow I in Darabgird and during or subsequent time he moved to Kāriyān. By exploring the Takht-e Soleymān actually a major part of this collection belonged to the Temple of Anahita and considering the fact that the goddess Anahita probably due importance to the Sassanid Empire and also accept Ādur Gušnasp as a Royal Dastgird, so it can be said that perhaps Ādur Gušnasp Fire Temple was larger than the other Fire temples, So it can be much smaller area, such as the possible location of two other temples considered. The plausible extent of Azarjou fire temple and its surrounding areas that probably had e defensive function to protect the fire temple, its proximity to the Sasanian city of Darabgird, the similarity of the name “karsiāh” with “kar” and also the similarity of the salt domes around the fire temple to “the shining mountain of Xwarrahomand” as described in the Greater Bundahišn, all give us this possibility that the location of Ādur Farnbāg was in this area up to the late Sasanian period. The suggestion of Azarjou fire temple as Ādur Farnbāg can be the closest candidate for the description of Ādur Farnbāg described in historical texts of 3rd-7th A.H documents. Moreover, by examining the overlap of historical texts, it can be deduced that the ambiguous description of Bundahišn possibly refers to the physical characteristics of an area near Darabgird, making the possible dating of this text in Bundahišn to be at the time of Khosrow I or a time before his reign.
    Keywords: Sasanian Era, ?dur Farnb?g, Darabgird, K?riy?n, Religious Structures
  • عبدالحمید نقره کار*، سلمان نقره کار

    این مقاله آغازی برای ارائه سلسه مقالاتی، در ارزیابی آثار معماری ایران و جهان از منظر اسلامی است، برای تالیف کتابی در این مورد.
    ایتدا مقاله حاضر به موضوع تاثیر انحرافات فرهنگ ها بر معماری معابد و نیایشگاه​ها از منظر اسلامی می پردازد. بعد از مقدمه​ای در مورد دو نوع مکتب الهی و غیرالهی، دلایل و مجوز ارزیابی آثار معماری جهان را از منظر فرهنگ اسلامی توضیح می دهد. سپس مفهوم نیایش «حقیقی، تکوینی، تکاملی، و اختیاری» را توضیح داده و بر مبنای آن «نیایشگاه مناسب و مطلوب» را تشریح می نماید.
    در ادامه عناصر معناپذیرتر در معماری نظیر «ایده های فضایی و هندسی- تزئینات مناسب و نامناسب، سبک معناگرایی و نمادگرایی، رابطه نیایشگاه با زمینه ​های فرهنگی و اقلیمی» تشریح می شوند.
    در ارزیابی مساجد اصیل دوران اسلامی ایران مصادیقی نظیر «تبدیل آتشکده چهارطاقی به مسجدایزدخواست، مسجد جمعه اصفهان، مسجد امام اصفهان» به عنوان نمونه مطرح می شوند.
    در مورد مساجد غیراصیل و بدعت آمیز قبل و بعد از انقلاب اسلامی، مصادیقی نظیر «مسجد الجواد، مسجد دانشگاه تهران، مسجد الغدیر، نمازخانه موزه فرش تهران، مسجد ولیعصر در جنوب پارک دانشجو «طرح قدیم و جدید آن»، و «مصلی تهران» مورد ارزیابی قرار می گیرد.
    روش تحقیق در این مقاله «کل نگری و همه جانبه ​نگری» از منظر منابع و مبانی اسلامی است؛ بنابراین رویکرد آن هم کیفی است و هم کمی؛ و رابطه ایده با پدیده را علت و معلولی می داند.
    منابع خطاناپذیر آن «قرآن و سنت معصومین(س)» و منابع خطاپذیر آن «عقل فردی و اجماع خبر​گان» است.
    اثبات گزاره های «عقلی» آن «استدلال منطقی» و گزاره های «نقلی» آن «تفسیری» از منابع معتبر است.
    نتایج این تحقیق کاملا نشان می دهد که «انحرافات اعتقادی و فرهنگی» چگونه بر «عملکردهای نیایشگران، رفتار و مراسم آنها و در نهایت در شاکله جزئی و کلی نیایشگاه» تاثیرات نامناسب و نامطلوب می گذارد.

    کلید واژگان: اعتقادات فرهنگی, نیایش, نیایشگاه, مساجد اصیل و غیراصیل
    Abdolhamid Noghrekar*, Salman Noghrekar

    This article marks the outset of a comprehensive series dedicated to evaluating architectural works in Iran and across the world through the lens of Islamic principles, with the ultimate objective of producing a scholarly book on the subject matter. Specifically, the initial phase of this article delves into the influence of cultural deviations on the architectural design of temples and places of worship from an Islamic perspective. The discourse commences with an introduction encompassing the categorization of divine and non-divine architectural schools, followed by an exploration of the reasons and justifications for evaluating architectural works worldwide within the framework of Islamic culture. In addition, the concept of prayer, characterized by its authenticity, formative nature, evolutionary potential, and optional aspects, is expounded upon to establish criteria for identifying suitable and preferred locations for prayer. Subsequently, the article examines various profound elements within architecture, including spatial and geometric concepts, appropriate and inappropriate embellishments, semantic and symbolic styles, as well as the integration of shrines within cultural and climatic contexts. To substantiate these principles, the evaluation extends to authentic mosques from Iran's Islamic era, featuring notable examples such as the transformation of the four-arch fire temple into the Izadkhast Mosque, the Jame'a Mosque of Isfahan, and the Imam Mosque of Isfahan. Additionally, non-authentic and heretical mosques before and after the Islamic Revolution in Iran are assessed, with notable cases including the Al-Javad Mosque, University of Tehran Mosque, Al-Ghadir Mosque, Tehran Carpet Museum Prayer Hall, Valiasr Mosque in the south of Daneshjoo Park (both its old and new designs), and the Imam Khomeini Mosalla. Employing a holistic and comprehensive research methodology anchored in Islamic sources and foundations, this study adopts a combined qualitative and quantitative approach, considering the causal relationship between ideas and phenomena. The infallible sources of this research are the Qur'an and the Sunnah of the Infallible Prophets, while fallible sources encompass individual reasoning and the consensus of experts. The validity of rational propositions is substantiated through logical reasoning, while narrative propositions are supported through the interpretation of authentic sources. The findings of this research unequivocally demonstrate how belief systems and cultural deviations exert unfavorable and inappropriate effects on the religious practices, behavior, and rituals of worshipers, ultimately impacting the intricate and overarching structure of prayer halls.

    Keywords: Cultural Beliefs, Prayers, Places Of Worship, Authentic, Non-Authentic Mosques
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
در صورت تمایل نتایج را فیلتر کنید:
متن مطلب
نوع نشریه
  • علمی
    2487
اعتبار نشریه
زبان مطلب
موضوعات گروه نشریات علمی
نتایج را در یکی از موضوعات زیر محدود کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال