آزاده شاهچراغی
-
زمینه و هدف
یادگیری ماشین از مسایل نوظهور در تحقیقات معماری است که به دنبال طراحی و ترسیم نقشه های معماری مانند، پلان و نما با کمک الگوریتم های یادگیری ماشین میباشد. در واقع محققان در زمینه تولید طراحی محاسباتی نمای ساختمان از مدت ها پیش به دنبال رویکردهایی بودندکه بتوانند عامل هوشمند مصنوعی را قادر به مشارکت در ایجاد طرح های معماری نمایند. لذا هدف این پژوهش تبیین مدلی نظری برای چیدمان عناصر سازنده نما از طریق یادگیری ماشین می باشد به گونه ای که فرآیند محاسبات لازم برای پیاده سازی این عناصر توسط هوش طراحی خودکار نما با الگوریتم های یادگیری ماشین امکان پذیر گردد.
روش بررسیروش پژوهش ترکیبی از مطالعات کتابخانه ای و محاسبات ریاضی و همچنین استفاده از کتب مقررات ملی ساختمان ها در رابطه با نما می باشد.
یافته هایافته های پژوهش در سال 1400نشان می دهد که می توان با استفاده از روابط ریاضی اقلیدسی و منهتن به همراه تبدیل داده های نما به بردارهای یکه و همچنین تبدیل داده های مقرارت ملی و استانداردهای طراحی نما به بردارهای عددی، به کمک زبان برنامه نویسی پایتون و الگوریتم های دسته بندی نزدیکترین همسایه KNN، نتایج مناسبی را به دست آورد.
بحث و نتیجه گیریو در نهایت نتایج نشان میدهد می توان چیدمان عناصر اصلی نما را از پلان های معماری به کمک الگوریتم هوش مصنوعی، خوانش و نمای ساختمان های مسکونی را براساس پلان هاس معماری ترسیم نمود.
کلید واژگان: طراحی محاسباتی, هوش طراحی خودکار, چیدمان عناصر نما, ساختمان های مسکونی.Background and ObjectivesMachine learning is one of the emerging issues in architectural research that seeks to design and draw architectural plans such as plans and facades with the help of machine learning algorithms. In fact, researchers in the field of computational design of building facades have long been looking for approaches that can enable the artificial intelligence factor to participate in the creation of architectural designs. Therefore, the purpose of this study is to find the answer to the question of what theoretical model can ultimately be fruitful for the arrangement of building elements through machine learning so that the computational process required to implement these elements by automated facade design intelligence with Make machine learning algorithms possible
Material and MethodologyThe research method is a combination of library studies and mathematical calculations as well as the use of books on national building regulations in relation to the facade.
FindingThe research findings show that using Euclidean and Manhattan mathematical relations with the conversion of facade data into unique vectors as well as the conversion of national regulation data and facade design standards to numerical vectors, with the help of Python programming language And KNN's nearest neighbor classification algorithms achieved good results.
Discussion and conclusionAnd finally, the results show that the arrangement of the main elements of the facade can be drawn from architectural plans with the help of artificial intelligence algorithm, reading and facade of residential buildings based on architectural plans.
Keywords: Computational Design, Automated Design Intelligence, Facade Layout, Residential Buildings. -
زمینه و هدف
کارکنان اداری بیش از نیمی از روز را در فضاهای اداری به سر میبرند و داشتن محیطی سالم از دو جنبه فیزیکی و روانی از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر عوامل کیفیت محیط داخلی بر سلامت رفتار کارکنان در فضاهای اداری می باشد.
روش تحقیق:
این پژوهش با رویکرد آمیخته انجام شد. جامعه آماری بخش کیفی متخصصان حوزه مهندسی معماری و مهندسی بهداشت حرفه ای بودند و در بخش کمی، جامعه آماری شامل کلیه کارمندان اداری شاغل در مناطق 7 و 8 شهرداری شهرستان کرج بودند که براساس فرمول کوکران تعداد 244 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و پرسشنامه بین آنها توزیع شد. اطلاعات گردآوری شده از طریق نرم افزار spss با استفاده از ضریب همبستگی اسپیرمن و مدل نهایی به وسیله نرم افزار Amos مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها:
نتایج نشان داد که بین مشخصه های محیطی و سلامت کارکنان رابطه مستقیم وجود دارد و نادیده گرفتن عوامل آسایش محیطی در محیط کار سبب تاثیر منفی بر سلامت رفتار کارکنان می گردد.
نتیجه گیریاین مطالعه به ارزش هایی در زندگی کاری کارکنان دست یافت، به گونه ای که توجه به کیفیت محیط کاری برسلامت رفتار، شکوفایی و نیک زیستی کارکنان اثرگذار بوده و توانمندسازی منابع انسانی و بهبود عملکرد را در محیط های اداری را به دنبال خواهد داشت.
کلید واژگان: کیفیت محیط داخلی, سلامت رفتار, فضاهای اداریBackground and purposeOffice workers typically occupy their workspaces for over 50% of the standard workday, making it crucial to ensure an environment that promotes both physical and psychological well-being. This research aims to analyze the impact of various internal environmental quality factors on employee health and behavioral outcomes within office settings.
Research methodThe qualitative component of the study focused on specialists in architectural engineering and professional health engineering. In the quantitative component, the study population comprised all administrative employees working within districts 7 and 8 of the Karaj city municipality. Utilizing Cochran's formula, a sample of 244 individuals was selected through simple random sampling, and a questionnaire was subsequently administered to them. The data collected were analyzed using SPSS software, employing Spearman's correlation coefficient, while the final model was analyzed using AMOS software.
FindingsThe findings indicate a direct correlation between environmental characteristics and employee health, suggesting that the neglect of environmental comfort factors in the workplace adversely affects employee health behaviors.
ConclusionThis study demonstrates the impact of the quality of the working environment on employee health, behavior, prosperity, and well-being. It aims to enhance human resource capabilities and improve performance within office settings.
Keywords: Indoor Environment Quality, Behavioral Health, Office Settings -
مقدمه
شهر به عنوان موجودی زنده، امن ترین زیستگاه برای انسان به شمار می آید که ویژگی ها و مختصات آن از طریق انسان درک می شود. این درک باعث ایجاد رشته های احساسی متعددی میان انسان ها و مکان هایی که در آن ها زندگی می کنند یا از آن ها بازدید می کنند، می شود. دنیای امروز، دنیای تصاویر و تصورات است؛ تصورات و ادراک های دیداری و شنیداری که پیام های زیادی به ذهن مخاطبان ارسال می کند. برندسازی شهری به عنوان راهکاری برای شناخته شدن غنای معماری شهر و ارتقای تاریخ، کیفیت مکان، فرهنگ و سبک زندگی افراد در نظر گرفته می شود. این مفهوم در توسعه سیاست ها و خط مشی های شهری نیز نقش اساسی دارد، زیرا هم زمان به دنبال توسعه اقتصادی و به عنوان مجرایی برای هویت شهر عمل می کند. هر یک از شهرهای ایران با توجه به ظرفیت ها، امکانات و پتانسیل های خاص خود، شهرتی منحصربه فرد دارند که آن ها را از سایر شهرها متمایز می کند. این تمایز گاهی از طریق عناصر و بناهای شاخص و معمارانه در فضای شهری شکل می گیرد. شهرهایی که ویژگی های ممتاز ندارند، در تلاش هستند تا با بازسازی معماری، هویت خود را دوباره تعریف کنند. این مقاله به بررسی و مقایسه اصلی ترین مولفه های معماری موثر در برندسازی شهری میان شهرهای یزد و رشت می پردازد. بررسی این موضوع در حوزه معماری و شهرسازی ضروری به نظر می رسد. پژوهش حاضر بر آن است تا نخست با سنجش میزان تاثیرگذاری مولفه های معماری در حوزه برندسازی شهری، میزان تاثیرگذاری این مولفه ها را در دو شهر یزد و رشت به عنوان نمونه از شهرهای ایران که به لحاظ اقلیم، فرهنگ و مقیاس متفاوت هستند بررسی کند. همچنین، این پژوهش در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که مولفه های معماری چگونه در برندسازی دو شهر یزد و رشت تاثیرگذار است؟
مواد و روش هادر این پژوهش محقق در صدد جمع آوری، تحلیل و تفسیر اطلاعاتی است که از طریق مشاهده و مصاحبه به دست می آید . در این راستا از دو رویکرد قیاسی و استقرایی بهره گرفته شده است، زیرا با توجه به سوالات مطرح شده در پژوهش و اهداف نیاز بود تا مدل نظری و معیارهای استخراج شده از آن بررسی شود. آن بخش از پژوهش که از مفروضات قبلی درباره برندسازی شهری کمک می گیرد رویکرد قیاسی دارد. استدلال استقرایی در پژوهش در بخش مشاهدات است که فارغ از مطالعاتی که در گذشته انجام شده و با بررسی مستقیم معیارها بر نمونه های موردی است، این رویکرد در ارتباط با پارادایم تفسیرگرایی و توصیف کیفی است. روش پژوهش براساس هدف، کاربردی است و مبتنی بر رویکرد روش تحلیل محتوای کیفی است که محقق به دنبال پاسخ به این سوال است که مولفه های معماری چگونه در برندسازی دو شهر یزد و رشت تاثیرگذار است. در راستای رسیدن به هدف، پرسشنامه پنج گانه مقیاس لیکرت برای مقایسه میزان تاثیرگذاری مولفه های معماری موثر بر برندسازی بین دو شهر یزد و رشت طراحی شد، همچنین در انتخاب نمونه ها از روش تصادفی ساده استفاده شده است.
یافته هاپایایی پرسشنامه طراحی شده در پژوهش در نرم افزار SPSS که ابزار تحلیل داده ها نیز بود از طریق آلفای کرونباخ محاسبه شد. از آنجا که در پرسشنامه میزان آلفای کرونباخ بیش از 0/7 به دست آمد، پایایی پرسشنامه ها تایید می شود. با توجه به روند استراتژی برندسازی شهری و همچنین، جانمایی و تعریف جایگاه مولفه های معماری تاثیرگذار بر برندسازی شهری طبق پژوهش انجام شده هریک از ریزمولفه های تعریف شده در دو شهر نمونه یزد و رشت بررسی شد و نتایج پرسشنامه مورد بررسی توسط نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان می دهد میان اثرگذاری مولفه های معماری موثر بر برندسازی دو شهر یزد و رشت در مقایسه مولفه هایی مانند رنگ، نمای شهری، بافت کهن شهری، تصویر شهری، مصالح و موقعیت مکانی و پدیده های اجتماعی فرهنگی بین دو شهر یزد و رشت تفاوت وجود دارد. در مقایسه میان دو مولفه اقلیم و سیاست گذاری شهری بین دو شهر یزد و رشت تفاوت چشمگیری وجود ندارد.
نتیجه گیریامروزه، برندسازی شهری به یک روند جهانی تبدیل شده است که دولت ها به طور فعال آن را دنبال می کنند. شهرها در سرتاسر دنیا به دنبال ارتقای هویت و تصویر خود هستند. این ارتقا به عنوان یک برند، بر پایه این فرضیه استوار است که مردم قبلا تصوری از آن شهر دارند. تصویر شهر در ذهن افراد از طریق پردازش ادراک و تصاویری که از آن دارند شکل می گیرد و در واقع، مردم تصاویری از شهرهای مورد علاقه خود را از پیش تصور کرده اند. برندسازی شهری نه تنها به ایجاد هویت های شهری کمک کرده، بلکه موجب الهام بخشی برای نوآوری های جدید نیز شده است. به همین دلیل، شهرهای قدیمی با فرهنگ مشخص و ویژگی های معماری قابل شناسایی، محبوب تر از شهرهایی هستند که این ویژگی ها را ندارند. برخی شهرها که فاقد ویژگی های منحصربه فرد هستند، می کوشند تا با بازسازی معماری خود و ایجاد هویت های جدید، موقعیت خود را در صحنه جهانی بهبود بخشند. داشتن برند شهری منحصربه فرد به معنای وجود یک یا چند نشانه است که به کمک آن ها می توان معنا و هویت جدیدی به مکان ها و فضاهای شهری بخشید. نتایج نشان می دهد بافت کهن شهری در یزد به عنوان عامل اصلی تاثیرگذار شناخته شده و در رشت نیز بافت کهن شهری و نمای شهری از اهمیت بالایی برخوردارند، هرچند تاثیرگذاری این عوامل در یزد بیشتر از رشت است. این پژوهش همچنین به تحلیل سایر مولفه ها مانند مصالح، اقلیم، رنگ، موقعیت مکانی و پدیده های فرهنگی اجتماعی پرداخته و این نتیجه به دست آمد که مولفه فرهنگی اجتماعی در شهر رشت تاثیرگذارتر از شهر یزد است و این نشان می دهد که تفاوت اقلیم، فرهنگ و مقیاس در دو شهر مورد بررسی بر میزان تاثیرگذاری مولفه های معماری موثر بر برندسازی شهری دو شهر یزد و رشت موثر است. بر اساس بررسی جامع ریزمولفه های معماری تاثیرگذار بر برندسازی شهری یزد و رشت، نتیجه گرفته شد که تمامی این مولفه ها در فرایند برندسازی شهری این دو شهر از طریق معماری نقش دارند، اما میزان تاثیرگذاری هر یک متفاوت است.
کلید واژگان: برندسازی شهری, سیمای کالبدی, معماری شهری, هویت شهریIntroduction :
The city is conceptualized as a living entity, serving as the safest habitat for humans, with its characteristics and attributes understood through human perception. This perception fosters various emotional connections between individuals and the places they inhabit or visit. In contemporary society, dominated by images and perceptions, visual and auditory impressions convey significant messages to audiences. Urban branding emerges as a strategic approach to enhance the recognition of a city’s architectural richness and to promote its history, spatial quality, culture, and lifestyle.This concept plays a crucial role in developing urban policies and strategies, simultaneously pursuing economic growth and acting as a channel for the city’s identity. Each city in Iran possesses a unique reputation shaped by its specific capacities, facilities, and potentials, distinguishing it from others. This distinction often arises from prominent architectural elements and landmarks within the urban environment. Cities lacking distinctive features strive to redefine their identity through architectural revitalization.This study aims to investigate and compare the primary architectural components that influence urban branding in the cities of Yazd and Rasht. Such an examination is deemed essential within the fields of architecture and urban planning. The research intends to assess the impact of architectural elements on urban branding, focusing on Yazd and Rasht as case studies that differ in climate, culture, and scale. Additionally, the study seeks to answer the question of how architectural components affect the branding of these two cities.
Materials and MethodsIn this study, the researcher aims to collect, analyze, and interpret data obtained through observation and interviews. To achieve this, both deductive and inductive approaches are utilized. Given the research questions and objectives, it was necessary to examine the theoretical model and its criteria. The portion of the research that relies on prior assumptions regarding urban branding employs a deductive approach. Conversely, the inductive reasoning in the study is evident in the observational section, which examines criteria directly from case samples, independent of previous studies. This approach aligns with the interpretivist paradigm and qualitative description.The research method is applied in a practical context and is based on qualitative content analysis. The researcher seeks to answer the question of how architectural components influence the branding of the cities of Yazd and Rasht. To facilitate this, a five-item Likert scale questionnaire was designed to compare the impact of architectural elements on branding between the two cities. Additionally, a simple random sampling method was employed to select the samples.
FindingsThe reliability of the questionnaire developed in the study was assessed using Cronbach’s alpha, calculated through the SPSS software, which also served as the data analysis tool. The obtained Cronbach’s alpha value exceeded 0.70, indicating that the reliability of the questionnaires is confirmed.In light of the urban branding strategy and the positioning of architectural components influencing urban branding, the study examined each defined sub-component in the two sample cities, Yazd and Rasht. The results from the questionnaire were analyzed using SPSS.The findings reveal significant differences between the architectural components affecting branding in Yazd and Rasht, particularly concerning elements such as color, urban facade, historical texture, urban imagery, materials, location, and socio-cultural phenomena. However, no significant differences were observed between the two cities’ climate and urban policy components.
ConclusionUrban branding has emerged as a global trend actively pursued by governments, with cities worldwide striving to enhance their identity and image. This enhancement is predicated on the assumption that individuals already possess preconceived notions about a city. The mental image of a city is shaped through perceptual processing and the imagery that individuals associate with it, indicating that people have pre-formed images of their favorite cities. Urban branding not only aids in establishing urban identities but also inspires new innovations.Consequently, older cities with distinct cultural heritages and recognizable architectural features tend to be more popular than those lacking such characteristics. Cities that do not possess unique features are attempting to improve their global standing by reconstructing their architecture and creating new identities. A unique urban brand signifies the presence of one or more symbols that can imbue urban spaces with new meaning and identity.Research indicates that the historical urban fabric in Yazd is recognized as a primary influencing factor, while in Rasht, the historical urban fabric and cityscape hold significant importance, albeit the impact of these factors is more pronounced in Yazd than in Rasht. This study also analyzes other components such as materials, climate, color, location, and socio-cultural phenomena, concluding that the socio-cultural component has a more substantial influence in Rasht compared to Yazd. This disparity highlights how climatic, cultural, and scale differences between the two cities affect the impact of architectural elements on urban branding.A comprehensive examination of the architectural micro-components influencing urban branding in Yazd and Rasht reveals that all these elements play a role in the urban branding process of both cities through architecture, though the degree of influence varies. This underscores the complexity of urban branding as a strategic process that integrates various factors to foster a city’s unique identity and enhance its competitive advantage in a globalized context.
Keywords: Physical Appearance, Urban Architecture, Urban Branding, Urban Identity -
هدف
شهرها در حال تبدیل شدن به قهرمان بین مناطق جغرافیایی هستند. رقابت بین شهرها برای تثبیت اعتبار به عنوان بهترین انتخاب برای بازدیدکنندگان، سرمایه گذاران، کسب و کار در شهر، در حال تشدید است. بعضی شهرها ویژگی های منحصر به فردی دارند که سبب می شود تصویری مشخص از آنها در ذهن شکل بگیرد. این نوشتار با شناسایی اصلی ترین مولفه های معماری تاثیرگذار در برندسازی شهری شهر یزد و پس از آن مقایسه میزان تاثیرگذاری این مولفه ها باهم و اولویت بندی آنها به ترتیب اهمیت نگاشته شده است.
روشپژوهش با پرسشنامه ای که برای دو گروه، 1) گروهی 35 نفره از جامعه متخصصین 2) گروهی 110 نفره از افراد عادی تهیه شد، انجام شده است. در انتخاب نمونه گروه 1 از روش نمونه گیری گلوله برفی و برای انتخاب نمونه در گروه 2 از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شده است.
یافته هااین تحقیق کاربردی و براساس ماهیت داده از نوع کیفی است. بررسی تمامی مولفه ها در دو جامعه آماری طبق آزمون spss انجام شد و تمامی مولفه ها بر برندسازی شهر یزد تاثیر قابل توجهی داشتند. میزان تاثیر گذاری مولفه ها بر برندسازی شهر یزد در دو جامعه آماری میان متخصصین معمار و شهرساز و بین افراد عادی از لحاظ الویت بندی تفاوت داشت.
نتیجه گیریدر بین افراد عادی بافت معماری بیشترین تاثیر را بر برندسازی شهر یزد داشته و درمیان افراد متخصص نماد و نشانه ها مانند عناصری مثل بادگیر، ساباط و... بیشترین تاثیر را در برندسازی شهر یزد داشته است.
کلید واژگان: شهر, معماری, برندسازی, برندسازی شهری, مولفه های معماریObjectiveAmong geographical regions, cities are increasingly becoming champions. Their competition to establish their reputation as the best choice for visitors, investors, and businesses is intensifying. Some cities possess unique features creating a distinct image in people’s minds. The present paper is aimed at identifying the most influential architectural components in city branding of Yazd and subsequently comparing and prioritizing them based on their impact.
MethodThe research is conducted through using a questionnaire prepared for two groups: 1) a group of 35 specialists and 2) a group of 110 ordinary individuals. The snowball sampling method was used to select the sample for group 1, and random sampling method was employed for group 2.
FindingsThis applied research is qualitative based on the nature of the data. All components were examined in both statistical populations using the SPSS test, revealing a significant impact on the city branding of Yazd. In terms of prioritization, the components’ degree of influence on the city branding of Yazd city differed between architects and urban planners as well as between ordinary people in two statistical populations.
ConclusionAmong ordinary individuals, the architectural texture had the greatest impact on the city branding of Yazd, whereas, among specialists, symbols and landmarks such as elements like windcatchers and awning had the most significant impact on this city’s branding.
Keywords: City, Architecture, Branding, City Branding, Architectural Components -
اهداف
امروزه استفاده از هوش مصنوعی رشد چشمگیری داشته، و به عنوان یک حوزه نوین در حال پیشرفت است. هدف اصلی این پژوهش، شناخت ظرفیت های هوش مصنوعی در پیشبرد فرآیند طراحی و اجرا در محیط مصنوع است. هدف کاربردی پژوهش، توسعه و کاربردی سازی مهمترین دستاوردهای یادگیری ماشینی و در حوزه طراحی است.
روش هاروش تحقیق اصلی پژوهش «فراتحلیل» در پارادایم «آزادپژوهی» با رویکرد انتقادی و طراحی مبنا است که با استفاده از تکنیک های پهنانگر، حوزه کلی دانشی این حوزه را بررسی می کند. سپس به منظور تثبیت اشراف به ادبیات موضوع، از طریق جستوجو در سه پایگاه های معتبر دانشی این حوزه، نسبت به جمع آوری مقالات مرتبط به یادگیری ماشین در حوزه های روش های یادگیری بدون نظارت، یادگیری نیمه نظارتی و یادگیری تقویتی اقدام شده؛ مهمترین ظرفیت ها و کاستی ها، و نقاط قوت و ضعف مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
یافته هایافته های کمی حاصل از داده های ترکیب شده بیانگر آن است که یادگیری ماشینی تحت نظارت و یادگیری عمیق هدایت شده، می تواند بهترین گزینه برای توصیه در آینده طراحی باشد. در حالی که فرآیند یادگیری در یادگیری عمیق تدریجی و کندتر است، یادگیری ماشینی تحت نظارت در مرحله آزمون و تست سریع تر عمل می کند.
نتیجه گیرینتایج پژوهش تاکید دارد که یادگیری ماشینی تحت نظارت، بهترین گزینه برای پیش بینی پاسخ ها در فرآیند طراحی است اما در صورتی که علاوه بر پیش بینی، موضوع خلاقیت در طراحی مورد نظر باشد، یادگیری عمیق کارآمدتر است.
کلید واژگان: رویکرد طراحی مبنا, یادگیری ماشینی تحت نظارت, فناوری های نوین معماری و شهرسازی, هوش مصنوعی, معماری سرآمد, طراحی رایانشیAimsToday, the use of artificial intelligence has grown significantly, and is developing as a new field. The main goal of this research is to know the capabilities of artificial intelligence in advancing the design and implementation process in the artificial environment. The practical goal of research is the development and application of the most important achievements of machine learning in the field of design.
MethodsThe main research method is "meta-analysis" research in the paradigm of "free research" with a critical approach and basic design, which examines the general knowledge field of this field using broad techniques. Then, to consolidate the literature on the topic, through searching three reliable knowledge bases of this field, we collected articles related to machine learning in the fields of unsupervised learning methods, semi-supervised learning, and reinforcement learning; The most important capacities and shortcomings, and strengths and weaknesses are reviewed.
FindingsQuantitative findings from the combined data indicate that supervised machine learning and directed deep learning can be the best option to recommend in the future of design. While the learning process in deep learning is gradual and slower, supervised machine learning works faster in the testing phase.
ConclusionThe research emphasizes that supervised machine learning is the best option for predicting answers in the design process. But if, in addition to prediction, the issue of creativity in design is desired, deep learning is more efficient.
Keywords: Designerly Approach, Supervised Machine Learning, New Technologies Of Architecture, Urban Planning, AI (Artificial Intelligence), Highperformance Architecture, Computational Design -
یکی از شاخصه های بارز معماری ایرانی، حضور هم زمان سه گونه فضای باز، نیمه باز و بسته بوده است. پس از دهه چهل شمسی به سبب بحران مدنیت، شان خانه به نازل ترین مرتبه کارکردی تنزل پیدا کرد. ازدست رفتن فضاهایی نیمه باز چون ایوان یا بهارخواب ،متاثر از این بحران بود. پس از آن عنصری به نام بالکن جایگزین این فضاها شدکه امروزه این عنصر به سبب : نداشتن محرمیت، جانمایی اشتباه در فضای داخلی بنا، موقعیت نامناسب اقلیمی و مساحت کم و کاربردی نبودن خود تبدیل به معضلی بر نمای ساختمان و سیمای شهر شده است.نما به عنوان پوسته خارجی ساختمان از عناصر مهم و موثر بر زیبایی شناختی سیمای شهری می باشد. یکی از ارکان اصلی نما، بالکن می باشد که امروزه به عامل آشفتگی بصری محلات و شهرها مبدل گشته است. هدف این پژوهش مشاهده نحوه استفاده ساکنین از بالکن و نحوه تاثیر آن بر منظر محله می باشد. این تحقیق از نوع کیفی-تفسیری، راهبرد پژوهش، مطالعه موردی و گردآوری اطلاعات به روش میدانی انجام شده است. در این پژوهش 20 ساختمان مسکونی میان مرتبه ساخته شده در دهه 90، متشکل از 100 بالکن در محله دریای منطقه 2 شهر تهران انتخاب و نحوه استفاده کاربران از آن مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش حاکی از آن است که 36 درصد از بالکن ها بدون تغییر و استفاده توسط ساکنین باقیمانده و تاثیری بر نمای ساختمان و محله نگذاشته،23 درصد ساکنین بالکن را محل نگهداری گل و گیاه قرار داده اند که این امر تا حدی بر منظر محله تاثیر مثبت داشته،18 درصد بالکن ها توسط شیشه بسته شده،12 درصد به قرارگیری تاسیسات،9 درصد توسط نرده و حفاظ بسته شده،2 درصد به نگهداری لوازم زائد پرداخته اند.
کلید واژگان: بالکن, محله, منظر محله, معماری مسکونی, نمای ساختمانJournal of Design and Planning in Architecture and Urban Planning, Volume:2 Issue: 2, 2024, PP 1 -11One of the prominent characteristics of Iranian architecture is the simultaneous presence of three types of open, semi-open and closed spaces. After the 1940s, due to the civility crisis, the dignity of the house was reduced to the lowest functional level. The loss of semi-open spaces such as a veranda or a spring was affected by this crisis. After that, an element called the balcony replaced these spaces, which today has become a problem for the facade of the building and the appearance of the city due to the lack of privacy, the appearance of a mistake in the interior space of the building, the unsuitable climatic location, and the small area and lack of practicalityThe facade, as the external shell of the building, is one of the important and effective elements on the aesthetics of the urban view. One of the main elements of the facade is the balcony, which has become the cause of visual confusion in neighborhoods and cities today. The purpose of this research is to observe how the residents use the balcony and how it affects the landscape of the neighborhood. This research is of qualitative-interpretive type, research strategy, case study and data collection was done by field method. In this research, 20 medium-rise residential buildings built in the 90s, consisting of 100 balconies, were selected in the Darya neighborhood of District 2, Tehran. how they were used by users was analyzed. The results of the research indicate that 36% of the balconies were left unchanged and and did not affect the facade of the building and the neighborhood. 18% of the balconies are closed by glass, 12% are placed on installations, 9% are closed by fences and guards, and 2% are used to store waste.
Keywords: Balcony, Neighborhood, Neighborhood View, Residential Architecture, Building Façade -
نشریه مطالعات بین رشته ای در تعالی معماری و شهرسازی، سال سوم شماره 1 (پیاپی 5، بهار و تابستان 1403)، صص 49 -77
درمواجهه با محیط، ادراک حسی پیش درآمدی فطری در ساختن معنا است و یکی از مهمترین عناصر آن پارامترهای اقلیمی به شمار می آید. معماری سنتی ایران، به ویژه معماری بازارها، نوعی معماری تجسمی و حسی است که تمامی محرک های دستگاه حواس انسان را با فرایند آگاهی از استدلال حسی و شناخت آن ها، مخاطب را به طور حیرت انگیزی تحت تاثیر محیط قرار می دهد. معمولا معماری بازارهای تاریخی ایران بادرنظرگرفتن تنظیم شرایط اقلیمی محیط، طراحی و ساخته شده اند. به طورخاص، استفاده از طراحی های سازگار و نیز به کارگیری مصالح بومی دربرابر شاخص های اقلیمی محلی می تواند به بهبود ادراک حسی به عنوان عنصر حیاتی در تعامل انسان با محیط تلقی و یکی از مشخصه های بارز معماری این مرزوبوم موردتوجه باشد. معماری بازارهای تاریخی ایران، از تاریخ و فرهنگ افراد آن الهام می گیرد و اکنون یک نمایشگاه چندبعدی از این فرهنگ است. هدف پژوهش حاضر، بررسی و واکاوی رابطه بین ادراک حسی و پارامترهای اقلیمی به عنوان تجربه انسانی از محیط در معماری بازارهای تاریخی ایران بوده و برآن است که ارتباط بین ویژگی های محیطی و تجربه حسی افراد دراین فضاها را ارزیابی کرده و درک بهتری از تاثیر شرایط اقلیمی مکان بر تجربه کاربران در معماری بازارهای تاریخی ایران ارائه دهد. پژوهش حاضر ترکیبی از روش های تحقیق کمی و کیفی به کار رفته و چارچوب اصلی پژوهش روش توصیفی-تحلیلی می باشد. همچنین شیوه گردآوری اطلاعات به گونه مطالعاتی از مستندات مکتوب کتابخانه ای و میدانی از روش پرسش نامه موردبررسی و تجزیه وتحلیل با الگوی ترکیبی “DEMATEL” و “ANP”، و نرم افزارهای همچون “SPSS” و “SUPER DECISIONS”، برخوردار است. یافته های پژوهشی نشان می دهد متغیرهای چون «ایجاد ارتباطات»، «فرم ها»، «ایجاد تنوع در تجربه مشتریان» و «مسیرهای دسترسی»، از برجسته ترین متغیرهای تعامل با تبیینات در معماری بازارهای تاریخی ایران می باشد. نتیجه نهایی تحقیق نیز پیشنهاد 4متغیر «مسیرهای دسترسی»، «راحتی حرکت»، «فضاهایی تعاملی»، «معماری گردش پذیر (ایرانی)»، در ارائه متغیرهای «مسیرها و راه ها»، با محوریت تعامل با تبیین معماری بازارهای تاریخی ایران به سبب اداراک حسی و پارامترهای اقلیمی می باشد. به طوری که رابطه ادراک حسی در معماری بازارهای تاریخی ایران به عنوان نتیجه ای از تاثیر متقابل و تعامل بین پارامترهای اقلیمی بوده و تجربه روان شناسی-روان شناختی انسانی از محیط را شکل می دهد.
کلید واژگان: محیط, ادراک حسی, پارامترهای اقلیمی, معماری بازارهای تاریخی ایران.Interdisciplinary studies in architecture and urbanism development, Volume:3 Issue: 1, 2024, PP 49 -77In encountering the environment, sensory perception is an innate precursor in constructing meaning, with climatic parameters being among its most crucial elements. Iranian traditional architecture, especially bazaar architecture, embodies a visual and sensory type of architecture that engages all human sensory stimuli through a process of sensory awareness and understanding, remarkably influencing the audience under the environment's impact. Typically, historical bazaar architecture in Iran is designed and constructed considering the regulation of environmental conditions. Particularly, incorporating compatible designs and utilizing indigenous materials against local climatic indicators can enhance sensory perception as a vital element in human-environment interaction and a prominent characteristic of this vernacular architecture. Iranian historical bazaar architecture draws inspiration from its people's history and culture and now serves as a multidimensional representation of this culture. This research aims to investigate the relationship between sensory perception and climatic parameters as a human experience of the environment in Iranian historical bazaar architecture, aiming to evaluate the connection between environmental features and individuals' sensory experience in these spaces, providing a better understanding of the impact of location's climatic conditions on users' experience in Iranian historical bazaar architecture. The current study employs a combination of quantitative and qualitative research methods, with the main research framework being descriptive-analytical. Moreover, data collection is conducted through documentary studies from library sources and fieldwork using questionnaire surveys and analysis using a combined model of "DEMATEL" and "ANP", along with software such as "SPSS", and "SUPER DECISIONS." The research findings indicate that variables such as "creating connections," "forms", "creating diversity in customer experience" and "access routes", are among the most prominent variables interacting with interpretations in Iranian historical bazaar architecture. The final research result also suggests four variables: "access routes," "ease of movement", "interactive spaces", and "navigable architecture (Iranian)", in presenting variables of "paths and ways", focusing on interaction with interpretations of Iranian historical bazaar architecture due to sensory perception and climatic parameters. Thus, sensory perception in Iranian historical bazaar architecture is the result of the mutual influence and interaction between climatic parameters, shaping the psychological experience of the environment.
Keywords: Environment, Sensory Perception, Climatic Parameters, Historical Bazaar Architecture Of Iran -
اغلب بیمارستان ها، برای بیماران محیطی نامناسب برای سپری کردن روزهای بیماری و برای کارکنان، محیطی نامناسب برای انجام وظایف شغلی خود ایجاد کرده است. در طراحی مبتنی بر شواهد به عنوان یک رویکرد جدید در طراحی بیمارستان ها، بر اهمیت استفاده از داده های معتبر به موجب اثرگذاری بر فرایند طراحی تمرکز دارد. این رویکرد در طراحی بیمارستان ها به عنوان «تلاشی برای ارتقای بهبود زندگی بیماران و خانواده هایشان، کاهش استرس، بهبود فرایند درمان بیماری، ایمنی و امنیت بیماران» شناخته می شود. ارتقا اصول طراحی مراکز درمانی با روش مبتنی بر شواهد و محوریت قرار دادن بیمار در جهت جلب رضایتمندی بیمار و ارائه چگونگی طراحی مراکز درمانی کارآمد و هدفمند با روش مبتنی بر شواهد از اهداف این پژوهش است. این پروژه در راستای پژوهش توصیفی- تحلیلی بر اساس مطالعات کتابخانه ای، مشاهده میدانی و جمع آوری اطلاعات از طریق مصاحبه و دو مرحله پرسشنامه از 5 متخصص در زمینه طراحی معماری مراکز درمانی است. نرم افزارهای مورد استفاده ASPECT و SPSS است. با توجه به اینکه که میانگین میزان رضایتمندی کارشناسان از کیفیت فضاهای بیمارستان بهمن در بخش خلوت و مشارکت (8/3)، دید (00/4)، دسترسی به طبیعت (7/3)، آسایش و کنترل (20/3)، خوانایی (2/4)، طراحی داخلی (3/5)، تسهیلات (00/3) و کارکنان (2/4) در مقیاس لیکرت به دست آمده است، حاکی از آن است که وضعیت متغیرهای تسهیلات، آسایش و کنترل، دسترسی به طبیعت و خلوت و مشارکت به ترتیب پایین تر از حد مورد انتظار است و متغیر های طراحی داخلی، خوانایی فضا، کارکنان و دید به ترتیب در وضعیت مناسب تری قرار دارند.
کلید واژگان: مراکز درمانی, طراحی مبتنی بر شواهد, رضایتمندی, بیمار- محوری, حقوق بیمارThe desirability of a space depends on the level of users’ satisfaction with that environment. A person’s satisfaction with the environment also depends on providing different levels of his personal and social needs. Several factors contribute to creating a more negative hospital experience. The first reason is prioritizing the treatment process and clinical relationships between spaces in the process of designing and building hospitals. In this attitude, the hospital is on one side and its users are on the other, and there is no positive two-way interaction between them. The typical hospital designs in Iran are typographical, with a strong focus on spatial functionality and compatibility with the treatment process. However, this unintentionally leads to a non-human appearance, detracting from the overall human-centered environment of the hospital. The second problem is the passive position of the patient in the treatment spaces. Setting a specific range for patient presence and staff dependence, due to the nature of the disease and spatial design, places them in a position of passivity. This confines them to spending their hospitalization time solely within the hospital room and relying on assistance from others. This situation negatively impacts the individual’s identity and their social life. The third reason is the existence of fixed thinking and ideas about hospital spaces in the mentality of policymakers and designers. For example, in the public’s view, the idea of a bedroom is a general and fixed mentality, which usually manifests as a white room with standard sizes and no decorative elements. This is while all the environmental elements together create a general atmosphere that the patient mentally compares with home during the days of his presence. The absence of meaning in the inpatient ward space impacts the patient’s relationship with the environment, leading to feelings of unfamiliarity and discomfort, and ultimately causing stress due to the lack of alignment with the surroundings. The fourth reason is the lack of attention to the role of the quality of life related to the health of employees on the well-being of patients. Patients are significantly impacted by the attitudes of the hospital staff during treatment and their adjustment to the surroundings. Thus, enhancing the supportive capacity of the environment necessitates a dual perspective, encompassing the preferences of both patients and employees. In recent years, when the safety of patients and improving their outcomes have been taken into consideration, designers, due to the need to replace dilapidated buildings, due to the need of patients to provide patient-centered services, and due to the reduction of preventable accidents, to a topic called “based design” They turned to the evidence. In evidence-based design, focuses on the importance of using valid data to influence the design process. This approach in the design of hospitals is known as “an effort to improve the lives of patients and their families, reduce stress, improve the process of disease treatment, safety and security of patients”. Evidence-based design was used to create environments that support families, treat illness effectively, enhance employee performance, and restore employee power under anxiety and work pressure. An evidence-based designer, together with an informed employer, makes decisions based on the best available data obtained from their research and evaluation. Finally, a valid evidence-based treatment should result in work efficiency, improvements in treatment outcomes, and economic performance to satisfy the patients. Today, the healthcare sector, like other social and economic sectors active in countries, seeks to adapt to these rapid changes in the world. Medical facilities, an integral part of healthcare services, have received particular focus to adapt to evolving needs in many nations. What is common among different countries in the direction of possible future changes is to pay attention to the fact that medical centers need to be reviewed and redesigned. Among the changes that have recently suggested the need to redesign medical centers, we can refer to the advancement of health technology In recent years, the expectations of patients from medical centers have changed towards changing the role of hospitals from providing medical services to increasing social welfare services. The use of evidence and scientific data to make decisions about the patient care environment has been rapidly developing and expanding in recent years; if we do not base the quality of the therapeutic environment on the data and evidence of the research findings, it seems a risk.
Keywords: Medical Centers, Evidence-Based Design, Satisfaction, Patient-Centered, Patient Rights -
یکی از مهم ترین اجزای کالبدی شهر که ارتباط شهروندان و مکان را تقویت می کند، ترکیب نمای ساختمان ها و به عبارتی نمای شهری است. در طراحی و توسعه شهری، بعدکالبدی-زیبایی شناختی جزء مهم ترین کیفیت در فضای شهرها به حساب می آید که هدف از مطرح کردن آن ایجاد حس خوشایندی در محیط شهری است. در این میان، کالبد و جداره خیابان ها به دلیل تاثیرگذاری مستقیم بر ادراک بصری شهروندان، از مهم ترین ابعاد طراحی موثر بر زیبایی شناسی منظر شهری هستند. پژوهش حاضر سعی دارد راهکارهای موثری در جهت ارتقاء عینی زیبایی شناختی در بعد کالبدی نما و جداره های مسکونی که با اولویت بندی ترجیحات ناظران می باشد، ارائه نماید. روش پژوهش ازنظر نوع، توصیفی تحلیلی و از حیث هدف کاربردی است. جمع آوری اطلاعات از طریق بازدید میدانی، مطالعات اسنادی و پرسشنامه صورت پذیرفت. به منظور تجزیه وتحلیل داده های جمع آوری شده از دو دیدگاه ناظرین و متخصصین از نرم افزار SPSS استفاده شده است و سپس مولفه های به دست آمده در تصاویر منتخب منطقه بر اساس ترجیحات استفاده کنندگان تحلیل گردید. یافته ها بیانگر آن است که مولفه های رنگ و بافت مصالح، خط آسمان و تخلخل حجمی، از هر دو دیدگاه در اولویت ارزیابی ترجیحات زیبایی جداره مسکونی قرار دارند. این مقاله می کوشد به منظور بهبود شرایط جداره های شهری با در نظر گرفتن شاخص های کالبدی اولویت بندی شده توسط ناظرین و متخصصین پیشنهاداتی ارائه نماید.
کلید واژگان: نمای شهری, جداره مسکونی, ترجیحات بصری, زیبایی شناسیOne of the most important physical components of the city, which strengthens the relationship between citizens and the place, is the composition of the facade of the buildings, in other words, the urban facade.In urban design and development, the physical-aesthetic dimension is considered to be the most important quality in the urban space, the purpose of which is to create a pleasant feeling in the urban environment. Meanwhile, the walls of the streets are one of the most important dimensions of effective design on the aesthetics of the urban landscape due to their direct influence on the visual perception of the citizens. The current research tries to provide effective solutions to improve the aesthetic objective in the aspect of facades and residential walls by prioritizing the preferences of the observers.The research method is descriptive and analytical in terms of type and practical in terms of purpose. Information was collected through field visits, document studies and questionnaires. SPSS software was used to analyze the collected data from two viewpoints of observers and experts, and then the components obtained in the selected images of the region were analyzed based on the preferences of the users.The findings indicate that the components of color and texture of materials, sky line and volumetric porosity, from both points of view, are in the priority of evaluating residential wall beauty preferences. This article tries to provide suggestions to improve the conditions of urban walls by considering the physical indicators prioritized by supervisors and experts.
Keywords: Urban Facade, Residential Facade, Visual Preferences, Aesthetics -
محیط از عوامل تاثیر گذار و موثر بر روابط و رفتار افراد است. با توجه به اینکه محیط فیزیکی بیمارستان ها به دلیل تشدید تنش های محیطی به محیط های غیر حمایتی تبدیل شده اند؛ طراحی "محیط درمان یار " در بخش های بستری بیمارستان برای تسهیل و تسریع روند درمان ، بهبود عملکرد و کیفیت زندگی بیماران در طول درمان ، هدف تحقیق است. برای درک این موضوع ، رابطه بین عوامل محیطی و روند بهبودی بیماران در یک بیمارستان با 156 شرکت کننده برای ارزیابی ارتباط بین عوامل محیطی (شاخص های کالبدی ، معنایی-روانی ، اجتماعی- فرهنگی ، رفتاری) و اثرات احتمالی آن بر کیفیت درمان (روند بهبود ، کنترل استرس بیماران ، یازگشت به چرخه زندگی) در بخش بستری انجام شد. یافته های این تحقیق نشان داد که کیفیت فرآیند درمان در بیمارستان رابطه مستقیم با شاخص های محیطی دارد. این مطالعه با بحث کلی در مورد مفاهیم به عنوان وسیله ای برای درک عمیق تاثیر محیط ساخته شده بر تجربه انسان ، کنترل هذیان و استرس، کیفیت بهبود و بازگشت به چرخه زندگی برای جهت دهی به تحقیقات آینده پایان یافت، تا این رویکرد به بیمارستان ها کمک کند، بتوانند شرایط محیطی مناسبی را برای بیماران در بخش بستری فراهم کنند.
کلید واژگان: محیط درمان یار(STE), ارتقا مولفه های محیط درمانی, روانشناسی محیط, طراحی بیمارمحور, استرس بیماران.ObjectiveThis study investigates the environmental factors affecting the treatment process, increasing the recovery quality, and facilitating the patients’ return to the normal life cycle.
BackgroundThe intensification of environmental stresses makes the hospital’s environment stressful and non-supportive. Designing a Supportive Therapist Environment (STE) could facilitate the recovery process and improve the patients’ life quality during treatment procedures in inpatient wards.
MethodTo this goal an exploratory approach was used.The qualitative data were collected by unstructured interviewing six medical specialists and six architecture professors. A questionnaire was distributed among 156 patients to examine the relationship between environmental factors and the possible effect of treatment quality in a surgical ward, Tabriz hospital, Iran.The conditional logistic regression was used to estimate this association.
ResultsFindings showed a significant relationship between the environmental components and the treatment process quality. That is, the results confirmed positive effects of the architectural interventions on the patients’ sense of calmness, security, and return to life.
ConclusionThis study emphasizes on all dimensions including physical, social and semantic, particularly the ceiling as a main factor in controlling stress and maintaining the calmness.STE model can enhance patient satisfaction, and help hospitals create suitable conditions for patients in inpatient wards. To improve the treatment quality, it is necessary to consider mental, semantic, social, and physical components in designing the hospital environments. The study discusses the concepts for understanding the influence of the built environment on human experience, delirium control, treatment process, recovery quality, and return to life cycle.It also introduces further directions for future research.
Keywords: Environmental Indicators Improvement, Supportive Therapist Environment, Patient-Centered Design, Patients' Stress, Environmental Psychology -
بوم شناسی شهری، به مطالعه شهر در قالب اکوسیستم متشکل از انسان و عوامل بیوفیزیکی و نحوه ارتباط آن ها در محیط های شهری می پردازد. بوم شناسی بصری نیز به بررسی محیط پیرامون انسان به عنوان عامل اکولوژیکی پرداخته و درجهت احساس خوشایندی و هماهنگی آن با مکانیسم های فیزیولوژیک بینایی به انسان کمک می کند. هدف از تحقیق حاضر شناسایی ابعاد کالبدی نما و میزان اثرگذاری معیارهای بوم شناسی بصری بر ارتقای کیفیت نماهای مسکونی شهر تهران می باشد. نوع روش تحقیق توصیفی-تحلیلی بوده و دارای رویکردی آمیخته است. در بخش کمی از روش طبقه بندی “QSORT”، اطلاعات از طریق برداشت میدانی و ابزار پرسش نامه در طیف لیکرت به دست آمد و نمودار کیفیت تصاویر از دیدگاه ناظرین با نرم افزار “SPSS”، ترسیم گردید. پایایی پرسش نامه از طریق ضریب آلفای کرونباخ با میزان 785/0 تایید گردید. در تحلیل کیفی، نماهای منتخب بر اساس عناصر تشکیل دهنده و معیارهای بوم شناسی بصری و مکانیسم های سیستم بینایی، در جدول آنالیز شدند. یافته ها نشان می دهد، نما ها باتوجه به استانداردهای بینایی می توانند محیط های بصری آسایش بخش، یکنواخت و تهاجمی را شکل داده که درنتیجه، بر اساس محاسبات نمودار “Pie”، میزان فراوانی کیفیت بصری نماهای مسکونی در محدوده قلمرو پژوهش، 65% آسایش بخش، 15% یکنواخت و 20% تهاجمی می باشند. این مقاله می کوشد، از طریق تحلیل معیارهای بصری مطلوب در نمای ابنیه، برای ارتقاء بخشی کیفیت دید بصری شهروندان، راهکارهایی را جهت انطباق محیط مصنوع با بستر طبیعی ارائه نماید.
کلید واژگان: بوم شناسی بصری, نمای شهری, مسکونی, نمای ساختمان, تهران.Urban ecology studies the city as an ecosystem consisting of humans and biophysical factors and how they interact in urban environments.Visual ecology also examines the environment around humans as an ecological factor and helps humans to feel pleasant and harmonize it with the physio logical mechanisms of vision. The aim of the present research is to identify the anatomical dimensions of facades and the impact of visual ecology criteria on improving the quality of residential facades in Tehran. The type of research method is descriptive and analytical and has a mixed approach. In the quantitative part of the QSORT classification method, information was obtained through field observations and questionnaire tools in the Likert spectrum, and the image quality diagram was drawn from the observer's point of view with SPSS software. The reliability of the questionnaire was confirmed through Cronbach's alpha coefficient with a rate of 0.785. In the qualitative analysis, the selected views were analyzed in the table based on the constituent elements and criteria of visual ecology and mechanisms of the visual system. The findings show that facades according to vision standards can form comfortable, uniform and aggressive visual environments, and as a result, based on Pie chart calculations, the frequency of visual quality of residential facades within the scope of the research is 65% comfortable, 15% uniform & 20% are aggressive. This article tries to provide solutions to improve the quality of citizens' visual vision through the analysis of desirable visual criteria in the facade of the building.
Keywords: Visual Ecology, City View, Residential, Building Facades, Tehran -
بیان مسئله:
طبیعت نخستین مامن و آغازگر حیات انسان می باشد. عرض و جوهر ارکان نظریه حرکت جوهری صدرالمتالهین است که به بیان حرکت از صورت به معنا می پردازد و اصل انتفاع و سودمندی تحقق پیدا می کند. موارد یاد شده با عالم علمی کنونی در ظاهر متناقض می باشد درصورتی که غایت هر دو عالم یکی است. طراحی زیست دوست در پی ایجاد شرایط هم زیستی با طبیعت در سکونتگاه های کنونی انسان می باشد. تحقق شکل گیری معماری زنده بر بنیاد نظریه حرکت جوهری صدرالمتالهین، امکان ایجاد شرایطی جهت ارتقای کیفیت زندگی را ایجاد می نماید.
سوال و هدف پژوهش:
هدف از انجام این پژوهش دستیابی به مقوله معماری زنده جهت ارتقای کیفیت زندگی و توجه به معنویت در معماری برای آرامش روح است. این پژوهش جهت دستیابی به هدف ذکر شده یعنی نسبت حرکت جوهری ملاصدرا با معماری زیست دوست، قابل تبیین و تحقیق است.
روش پژوهش:
پژوهش انجام شده به روش کیفی (نظریه زمینه ای) با راهبرد تحلیل داده، کدگذاری توسط نرم افزار MaxQDA با روش سیستماتیک اشتراوس و کوربین انجام شده است. داده های پژوهش به صورت متنی و معنایی و از طریق مصاحبه عمیق بدست آمده اند؛ سپس با منطق استقرایی و به صورت تحلیل تفسیری مورد بررسی قرار گرفته اند.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های پژوهش، تبدل جوهری در هر رکنی از ارکان هستی صورت می پذیرد و معماری زیست دوست با در نظر گرفتن عناصر زنده، امکان تداعی حیات مندی هستی همراه با تحول جوهری آدمی را یادآور می شود. مقولاتی چون کمال گرایی، بالندگی، همبستگی روح و جسم، لازمان بودن مفاهیم، در انسان و عناصر هستی وجود دارد. امکان تبدل جوهری در معماری هدفمند با در نظر گرفتن موارد ذکر شده و توجه بیشتر به مقولاتی چون ارتباطات، هم اندیشی نوین، و حقیقت جویی میسر خواهد شد؛ نتایج آن آفرینش زیبایی و دستیابی به معماری زنده می باشد.
کلید واژگان: معماری, معماری زیست دوست, حرکت جوهری, ملاصدرا, طبیعتProblem statement:
Nature is Human’s first existence and home. Essence and accident are the aspects of Mollasadra Trans-substantial Motion theory, which defines the rhythm of motion, from form to meaning to substance utility and welfare. Seems that the mentioned subject is in contradiction with today scientific world rather that their goal is the same. Biophilic design tries to create a living condition with nature in human living environment. A realization of Alive Architecture according to Mollasadra Trans-substantial theory creates possibility to increase quality of life.
Question and research objectivethe Aim of this research is to achieve the Alive Architecture purpose to increase quality of life and notify spirituality in Architecture to calm soul. To reach the mentioned aim, the research defines an appropriate answer to the relation of Mollasadra Tran-substantial Motion theory with Biophilic Architecture.
Research MethodologyThe research was based on a Qualitative method (Grounded theory) with data analysis strategy, systematic coding of Strauss and Corbin with the help of MaxQDA software. The nature of the data in this research is Textual, semantic and unstructured derived from deep interviews, which have been analyzed with inductive logic by interpretive analysis.
ConclusionThe research findings prove that, essence transformation is in each being of existence, and Biophilic Architecture reminds Aliveness of existence by essence transformation through considering alive elements. The purposes such as: Perfection, Progressive, Reunion, soul and body, Timeless concept, are in Human and existence elements. The possibility of having essence transformation in a meaningful Architecture via considering more aimed purposes in terms of, communication, new thinking and Seeking reality, would have result in Beauty creation and Living Architecture.
Keywords: Architecture, Biophilic Design, Trans- Substantial Motion, Mollasadra, Nature -
مسکن و واحد مسکونی عنصر بنیانی ساختار سکونت در شهر است. گوناگونی سازمان فضایی واحد مسکونی بر روابط جمعی ساکنان اثرگذار است. این پژوهش از یک سو با کمک نحو فضا، به تحلیل عینی و توپولوژیک ساختار نمونه های مسکونی شهر آمل می پردازد و از سوی دیگر با پرسش از رضایت مندی ساکنان از رابطه میان فضاهای واحد مسکونی، دریافت ذهنی ساکنان را می سنجد. ارتباط میان خلوت و تعامل جمعی در سازمان فضایی نمونه های مسکن از عوامل تعیین کننده موثر بر سنجش رضایت ساکنان است؛ بنابراین، هدف اصلی پژوهش تحلیل رابطه عناصر سازمان فضایی و چگونگی ارتقای میزان رضایت ساکنین از مولفه خلوت و تعامل جمعی، در نمونه های مسکونی آپارتمانی است. هدف دیگر دست یابی به توصیه های طراحی جهت ارتقای کیفیت ارتباط فضایی واحدهای مسکونی آپارتمانی است. پرسش تحقیق این است که نقش مولفه های تحقیق در رضایتمندی ساکنین چیست؟ از سازمان فضایی کدام نمونه رضایت بیشتری ابراز شده است؟ توصیه های طراحانه در راستای ارتقای رضایت ساکنین چیست؟ برای انجام تحقیق ابتدا نمونه بندی واحدهای مسکونی آپارتمانی شهر آمل با استفاده از فنون نحو فضا و سپس تحلیل فضاها با ای گرف انجام و در ادامه با تکمیل پرسشنامه و انجام آزمون های همبستگی، رضایت ساکنین سنجیده شده است. مطالعه موردی به نمونه های مسکونی از چهار ناحیه شهر آمل به صورت مساوی محدود شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که تفاوت زیادی میان نگاه «صرفا کمی یا کیفی» به فضای واحد مسکونی و تحلیل توامان «عینی- ذهنی» وجود دارد. تحلیل عینی فضاها با گراف ها و تبیین ارتباط های داخلی از طریق میزان پیوند فضاها، در مقایسه با پرسش از مردم و تحلیل ذهنی از طریق ابراز میزان رضایت از کیفیت و کارکرد فضاها، امکان رسیدن به نتایج جامع تری را فراهم می کند. در نتیجه تحقیق فوق نشان میدهد که افزایش میزان مساحت، افزایش رضایت در مولفه خلوت و تعادل میان خلوت و تعامل جمعی منجر به افزایش میزان رضایت در تعامل جمعی شده است. نمونه چهار با پلان شکسته و تفکیک فضایی مناسب میان فضاهای شخصی و جمعی بیشترین میزان رضایت ساکنین را جلب کرده است. بر اساس نتایج، سازمان فضایی میتواند بر رفتار و ساختار ذهنی ساکنین در فضای واحد مسکونی اثرگذار باشد.
کلید واژگان: عناصر سازمان فضایی, واحد های مسکونی, رضایت ساکنین, نحو فضا, توصیه های طراحی -
فضاهای تهی دارای هویتی فعال و قدرتمند در معماری است. فضاهای تهی با خالی کردن خود از ماده، زمینه تجلی معنا را فراهم می سازد و ادراک معنا بر روی مخاطب تاثیر می گذارد. ملاصدرا ماده را عجین با عدم می داند، که ادراک حسی را شامل می شود. وی حواس را در عیان ساختن واقعیت خارجی ناتوان می داند. درواقع، ارج به فضاهای تهی، ارج به غیرماده است. در این ساحت است که می توان تفکرات ملاصدرا را در باب ادراک با مباحث معماری انطباق داد. این پژوهش از نوع کیفی و بین رشته ای ا ست که با روش تطبیقی-تحلیلی و با بهره گیری از مطالعات اسنادی انجام شده است. نتایج حاکی از این است که فضاهای تهی محل تجلی معانیست و می تواند بر مخاطب خود تاثیر بگذارد. با تطبیق دیدگاه های ادراکی ملاصدرا با معانی موجود در فضای تهی، درمی یابیم که فضای تهی به دلیل مجردبودن از ماده، امکان بروز معانی و ادراک را فراهم می کند؛ که به صورت ناخودآگاه (ضمنی) و خودآگاه (صریح) بر مخاطب تاثیر می گذارد. در نظر ملاصدرا سیر در فضاهای تهی مانند نوعی حرکت از ظاهر تا باطن می ماند که مخاطب متوجه نوعی ادراک ضمنی است و وی را به سمت معنا (کمال) است، هدایت می کند. اهداف پژوهش:تبیین جایگاه معنایی فضاهای تهی در معماری و نحوه تاثیرات گذاریش بر مخاطب.پیوند و انطباق آرای فلسفی ملاصدرا در باب ادراک، با ادراک معنا در فضاهای تهی معماری.سوالات پژوهش:تاثیرات معنایی فضاهای تهی بر روی مخاطب چگونه است؟دیدگاه فلسفی ملاصدرا در باب ادراک، به چه نحوی با درک معنا در فضای تهی قابل انطباق است؟کلید واژگان: فضای تهی, ملاصدرا, ادراک, معنا, تاثیر خودآگاه و ناخودآگاهEmpty spaces have an active and powerful identity architecture. The empty spaces provide the manifestation of meaning by emptying themselves of matter; and perception the meaning affects the audience. MullaSadra considers matter to be associated with nothingness, which includes sensory perception. He considers the senses incapable of revealing external reality. In fact, value to empty spaces is value to immaterial. In this context, Sadra's thoughts on perception can be adapted to architectural issues. This research is of qualitative and interdisciplinary type that has been done by comparative-analytical method and by using documentary studies.Resultsempty spaces are the place of manifestation of meanings, which can affect its audience. By adapting Sadra's perceptual views with the meanings in the empty space, we find that space, due to the emptiness of matter, allows the expression of meanings and perception, which affects the audience unconsciously(implicitly) and consciously(explicitly). According to Sadra, walking in empty spaces is like a kind of movement from the outside to the inside, in which the audience realizes a kind of implicit perception that leads him to meaning(perfection).aims1. Explain the semantic position of architectural empty spaces and how it affect the audience.2. The connection and adaptation of Mulla Sadra's philosophical views on perception with the perception of meaning in architectural empty spaces.questions:1. What are the semantic effects of the empty spaces on the audience?2. How can Mulla Sadra's philosophical view of perception be adapted to the perception of meaning in a empty space?Keywords: Empty Space, Mulla Sadra, Meaning, Perception, Conscious, Unconscious Effect
-
حس مکان از مهمترین مفاهیم اجتماعی-شهری است که موجب شکل گیری رابطه بی همتا بین انسان و محیط که رابطه ای دوسویه است می گردد. ادراک فرایندی ذهنی است که طی آن، تجارب حسی معنی دار شده و انسان روابط امور و معانی اشیاء را درمی یابد که احساس گام اول این ارتباط است. بدین ترتیب، پژوهش حاضر باتوجه به اهمیت نظام ادراکات حسی در ارتقاء حس مکان، به مطالعه فرایند ادراک حسی در اجتماع بازار تاریخی تبریز می پردازد. این پژوهش در راستای پاسخ گویی به سوال ذیل می باشد که؛ نقش مولفه های منظر حسی بر ارتقاء حس مکان در اجتماع بازار تاریخی تبریز چگونه است؟ مهم ترین مولفه های حس منظر دراین راستا کدام است؟ این تحقیق، برمبنای هدف، ازنوع کاربردی و برمبنای روش، پیمایشی می باشد. روش مورداستفاده دراین پژوهش تلفیقی از روش های کمی و کیفی است. برای انجام مطالعات نظری و ارائه معیارها و شاخص های کیفی، روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و استفاده از اسناد و مدارک موجود و برای انجام مطالعات میدانی از روش های پرسش نامه، مشاهده، تمرکزبر اطلاعات محیط استفاده شده است. نمونه موردی این پژوهش بازار تبریز می باشد. جامعه آماری دراین پژوهش استفاده کنندگان از بازار تبریز شامل بازاریان و عابران می باشد که در دی ماه سال 1400شمسی جهت سنجش ابعاد حسی فضا و بااستفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده اند. نتایج بررسی نشان می دهد مولفه های منظر حسی تاثیر معناداری بر حس مکان در بازار تاریخی تبریز دارند و ازبین این مولفه ها، حس شیمیایی، حس شنوایی و حس تنانه بیشترین هم بستگی را با حس مکان دارند.
کلید واژگان: منظر حسی, حس مکان, اجتماع بازار تاریخی تبریز, ادراک.Sense of place is a vital social-urban concept fostering a unique, bidirectional relationship between humans and their environment. Perception, a mental process, imbues sensory experiences with meaning, helping humans comprehend relationships and object meanings. This study focuses on the sensory perception process in the Tabriz historical Bazaar community, aiming to explore the role of sensory components in promoting the sense of place. The research, an applied type, utilizes a survey method with a combination of quantitative and qualitative approaches. The methodology involves collecting library information and using existing documents for theoretical studies. Field studies employ questionnaire, observation, and focus on environmental information. The case study centers on the Tabriz historical Bazaar community, with the statistical population comprising Bazaar users selected through random sampling in January 2022. Results indicate that sensory perception components significantly affect the sense of place in the Tabriz historical Bazaar. Notably, chemical sense, sense of hearing, and body sense exhibit the highest correlation with the overall sense of place in this vibrant community.
Keywords: Sensory Perception, Sense Of Place, Social Dynamics Of Tabriz Historical Bazaar, Perception -
مطالعه و بررسی معماری اسلامی توسط نحله های فکری متفاوت نظیر سنت گرایی، تاریخی گری و پدیدارشناسی، اهمیت موضوع را در نگاه محققان غربی نشان می دهد. هر یک از این جریان های فکری، تلاش می کنند تا نتیجه مطالعاتشان را درباره معماری اسلامی از وجه و منظر ویژه خود بیان نمایند. سوال این است که هر یک از این روش ها چه تعریفی را از معماری اسلامی به دست داده اند و نیز تفاوت شیو خوانش آنها در شناخت معماری اسلامی چه کمکی به فهم موضوع می کند؟ پژوهش حاضر با مطالعه تطبیقی آراء شیوه پدیدارشناسی (هانری استیرلن) و تاریخی گری (الگ گرابار) به دنبال آن است که نشان دهد هر یک از این دو دیدگاه، چه تعریفی برای معماری اسلامی به دست داده اند و وجوه افتراق و اشتراک میان آنها چیست و احیانا چه نقدهایی به یکدیگر داشته اند. با این فرض که هر یک از دو پژوهشگر تعریف متفاوتی از نسبت اسلام و معماری ارایه می دهند، یافته های پژوهش نشان می دهد که از منظر گرابار معماری اسلامی، معماری ای است که ربطی به دین اسلام ندارد و نسبت اسلام با معماری از نظر مذهبی بار معنایی خاصی نمی تواند داشته باشد و صفت اسلامی در معماری اسلامی بر آثار دین خاصی دلالت نمی کند. در حالی که استیرلن معماری اسلامی را برگرفته از جوهر و تعالیم دین اسلام در نظر می گیرد و مولفه دینی را عامل شکل گیری بنای مسجد و بیشتر عناصر آن را واجد ماهیت نمادین و ازلی می داند. پژوهش حاضر، به روش توصیفی- تحلیلی با رویکردی تطبیقی به مطالعه عناصر و مولفه های شکل دهنده مسجد از دیدگاه پدیدارشناختی هانری استیرلن و تاریخی گری الگ گرابار پرداخته است.
کلید واژگان: مسجد, هانری استیرلن, الگ گربار, پدیدارشناسی, تاریخی گریThe study and investigation of Islamic architecture with different ways of thinking, including traditionalism, historicism, and phenomenology, shows the importance of the subject from the view of Western researchers. Each of these schools of thought, while there are similarities between them, tries to express the results of their studies on Islamic architecture from their perspective. Paying attention to the difference of opinions of these views, while there are commonalities, raises these questions: How have each of these methods defined Islamic architecture? How does the difference in their reading style in understanding Islamic architecture help to understand the subject? The present study, with a comparative study of two methods of phenomenology and historicism about Islamic architecture, focusing on the opinions of Henri Stierlin and Oleg Grabar, seeks to show how each of these two views has defined Islamic architecture, and what are their similarities and differences between them? From the perspective of phenomenologists, the works of Islamic art originate from a special world that is characterized by religious teachings; A world where monotheism, supernatural and divine worlds, and religious and spiritual concepts are among its most essential elements. Historicists think of Islamic art and architecture as a historical thing that is analyzed by examining the time of occurrence and the factors (social, political, etc.) before and after it, and present a worldly and non-mystical analysis of these works. Assuming that each of Henri Stierlin's phenomenological and Oleg Grabar's historicism approaches provides a different definition of the relationship between Islam and architecture, the findings of the research show that despite the fact that Grabar pays attention to the Qur'an and the tradition of the Prophet and mentions Islam and its effects as a cultural component along with historical, political, regional ones, but from his point of view, Islamic art is an art that has nothing to do with the religion of Islam, and the relationship between Islam and art and architecture does not have a special meaning from a religious point of view. He avoids attributing symbolic religious meanings to Islamic architectural works, without relying on evidence, place and time, and only relying on theoretical discussion. While Stierlin tries to find the relationship between Islamic works and eternal truths with a meta-historical and semantic view. He considers Islamic art and architecture to be derived from the essence and teachings of Islam and considers the religious component to be the factor in the formation of the mosque building that most of its elements have a symbolic and eternal nature. Both researchers believe that Islamic art and architecture have been influenced by the elements of other civilizations. However, their disagreement is about how these elements accept the new meaning. Grabar considers the acceptance of a new meaning by being placed in a new context. While Stierlin considers the acceptance of a new meaning under the influence of Islamic religion and beliefs. The current research, using a descriptive-analytical method with a comparative approach, has studied formative elements and components of the mosque from the phenomenological point of view of Henri Stierlin and the historicism of Oleg Grabar.
Keywords: mosque, Henri Stierlin, Oleg Grabar, phenomenology, historicism -
هدف
هدف از این پژوهش شناسایی مولفه های موثر بر افزایش کیفیت آموزش طراحی معماری به هنرجویان هنرستان ها است.
روش شناسی:
این مطالعه از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بوده و با استفاده از سنتزپژوهی و فراترکیب انجام شده است. در این راستا چند پایگاه داده بر مبنای روش شش مرحله ای ساندلوسکی و بارسو بررسی شد و 66 منبع پژوهشی مرتبط، مبنای تحلیل قرار گرفت. جهت تحلیل یافته ها از الگوی شش مرحله ای سنتزپژوهی روبرتس با استفاده از روش های کدگذاری باز و محوری استفاده شد.یافته ها بر پایه بازکاوی داده های آماری، عوامل آموزش، دانش، مهارت و سنجش از بعد پداگوژی عمومی و عوامل تفکر خلاقانه، تفکر طراحانه، تفکر نقاد و تفکر تاملی از بعد تفکر و عوامل تفاوت های شناختی، روان شناسی یادگیری و توانایی فردی از بعد روان شناسی نوجوان بیشترین تاثیر را بر بهبود کیفیت آموزش طراحی معماری داشته و بازدهی آموزش را افزایش می دهند.
نتیجه گیری و پیشنهادات:
یافته های این پژوهش نشان داد که باید پذیرفت که امروزه رویکردهای یاددهی و یادگیری دچار تحول شده است، فراگیران بیشتر ترجیح می دهند که در کلاس درس و یادگیری نقش فعالی داشته باشند؛ بنابراین در زمان حال متناسب با این تحولات صورت گرفته یکی از مهم ترین مواردی که باید در رویکردهای یاددهی-یادگیری به آن توجه کرد، خلق موقعیت های یادگیری جذاب می باشد. یافته های این مطالعه دستاوردهای کاربردی مناسبی را به منظور بهبود یادگیری هنرجویان ارائه داده و می تواند بستر لازم را جهت ارتقای کیفیت آن فراهم نماید.
نوآوری و اصالت:
مطالعه میان رشته ای و شناسایی مضامین کیفیت بخش بر بهبود کیفیت آموزش طراحی معماری در سه حوزه متفاوت و ترکیب آن ها.
کلید واژگان: پداگوژی آموزشی, مهارت, طراحی معماری, تفکر, روانشناسی یادگیریAimThe present research aims to identify the components that can increase the quality of architectural design education for conservatory students.
MethodologyThis study is applied in terms of purpose and qualitative in terms of execution method, and it was done using synthesis research and meta-synthesis. In this regard, several databases were reviewed based on the six-step method of Sandelovski and Barso, and 66 related research sources were used for analysis. In order to analyze the findings, Roberts' six-stage synthesis model was used utilizing open and axial coding methods.
FindingsBased on the analysis of statistical data, the factors of education, knowledge, skill, and measurement from the dimension of general pedagogy, factors of creative thinking, design thinking, critical thinking, and reflective thinking from the dimension of thinking, and factors of cognitive differences, learning psychology, and individual ability from the dimension of adolescent psychology have the greatest effect on improving the quality of architectural design education and increase the efficiency of education.Conclusion and suggestions: The findings of this research showed that it should be accepted that teaching-learning approaches have changed today. Learners prefer to play an active role in the classroom and learning. Therefore, one of the most important things to pay attention to in teaching-learning approaches is creating attractive learning situations. The findings of this study have provided appropriate practical achievements to improve students' learning and can provide the necessary platform to improve its quality.
Innovation and originality:
An interdisciplinary study and identification of the quality themes of the department on improving the quality of architectural design education in three different areas and their combination are the innovations of the present research.
Keywords: Educational Pedagogy, Skills, Architectural Design, Thinking, Learning Psychology -
چکیده
رضایت از مسکن و محیط مسکونی یکی از جنبه های رضایت از زندگی است. ارتباط میان خلوت در فضاهای شخصی و تعامل جمعی در سازمان فضایی واحد مسکونی آپارتمانی از عوامل تعیین کننده مولفه های موثر بر سنجش رضایت ساکنان است. تامین خلوت اعضای خانواده در فضای کالبدی واحد مسکونی، بسترساز و پیش نیاز رعایت محرمیت و تنظیم روابط درونی و ارتباط با بیرون از واحد مسکونی است. پرسش تحقیق این است که، رابطه فضاها در گونه های سازمان فضایی واحدهای مسکونی آپارتمانی چیست؟ ارتباط فضاهای شخصی و جمعی و میان- فضاهای واحد مسکونی چه تاثیری بر میزان رضایتمندی ساکنان دارند؟ و چگونه می شود این رضایتمندی را با راهکارهای طراحی ارتقاء بخشید؟ هدف اصلی پژوهش ارتقاء آگاهی جهت طراحی مطلوب تر واحدهای مسکونی آپارتمانی است. اهداف دیگر تحقیق می تواند به درک بهتر ارتباط انسانی میان عناصر سازمان فضایی واحد مسکونی؛ چگونگی ایجاد بستر خلوت فردی و ارتباط جمعی میان اعضاء و میهمانان خانواده؛ ایجاد خلوت شنیداری و دیداری در فضای داخلی واحد مسکونی و مشرف با واحدهای مجاور اشاره کرد. تحقیق فوق جهت گردآوری داده ها و تکمیل پرسشنامه از ساکنان بهره مند شده است. مطالعه موردی به مسکن متداول آپارتمانی شهر آمل(مجموعه های ردیفی با ارتفاع متوسط در سه تا شش طبقه به همراه فضاهایی مانند: ورودی، پله ارتباطی ، فضای باز و سایر عناصر مشترک سازه ای و تاسیساتی)، محدود شده است. در این بناها، براساس مطالعه اسناد پایان کار ثبت شده در شهرداری مرکزی آمل، چهار گونه واحد مسکونی شناسایی شده است که سازمان فضایی آنها بیشترین فراوانی را دارند. یافته های پژوهش نشان می دهد که ساکنان واحدهای مسکونی آپارتمانی از فقدان تمهیدات لازم در رعایت انتقال دید و صدا مابین فضاهای داخلی، رعایت فاصله لازم میان فضاهای جمعی و شخصی، دید از بخش ورودی واحد و از گشودگی های نما به فضاهای داخلی ابراز نارضایتی نسبی کرده اند. نتیجه پژوهش پیشنهاد راهکارهای طراحی ورودی، هندسه و تناسب پلان، کنترل انتقال صدا مابین فضا های واحد مسکونی، کنترل دید از بیرون واحد و ایجاد فضای مفید مکث و حرکت در فضاهای مابین دو بخش اصلی واحد است. نتایج تحقیق می تواند به فرهنگ ها و شهرهای مشابه در شمال کشور قابل تعمیم باشد. جدول راهکارهای طراحی پژوهش مطابق با شرایط فرهنکی-اقلیمی مناطق دیگر کشور جهت تدوین راهنماهای طراحی متناسب با فرهنگ های محلی و محیط های خاص قابل تنظیم است.کلید واژگان: رضایت مندی, سازمان فضایی, خلوت, تعامل جمعی, واحدهای مسکونی آپارتمانیSatisfaction with housing and residential environment are considered as the key factors of life satisfaction. The relationship between privacy in personal spaces and collective interaction in the spatial organization of residential apartment units is one of the determining factors in assessing the satisfaction of residents. Providing privacy for family members in the physical spaces of the residential unit is the foundation and prerequisite for maintaining privacy and regulating internal relations and communicating with the outside of the residential unit. The research question is, what is the relationship between spaces in different types of spatial organizations and residential apartment units? What impact do the relationships between personal and communal spaces and inter-unit spaces have on the level of resident satisfaction in residential units? And how can this satisfaction be enhanced through design solutions? The main goal of the current research was to enhance awareness for designing more desirableresidential apartment units. Moreover, the other objectives of the study could include (a) gaining a better understanding of the human relationships between elements of the organizational structure and the residential unit space; (b) exploring how to create a balance between personal privacy and communal interaction among residents and guests; and (c) creating acoustic and visual privacy within the interior space of the residential unit and with neighboring units. Data was collected by using questionnaires that were distributed to all participants in the present study. The case study was limited to the typical apartment housing in Amol city, which includes row buildings with an average height of three to six floors, along with spaces such as entrance, staircases, open spaces, and other common structural and facility elements. In these buildings, based on the study of building completion documents registered in the central municipality of Amol, four types of residential units have been identified with the most frequent occurrence of their spatial organization.
The present study carried out in four pahses: the first phase was to obtain detailed maps from the central municipality, which involves researching and categorizing contemporary residential apartment units in Amol from 1380 until now (the period during which apartment housing construction became common in the city). In the second phase, the components of the research were identified and the viewpoints of experts in this field were examined and collected to investigate the impact of research components on the spatial organization of residential units, and also the questionnaire has gone through the validation proceduresIn the third phase, after distributing and collecting the questionnaires, Amos and Friedman tests were performed to analyze and rank the residents' opinions. It should be noted that the analysis of the responses of the sample unit residents was performed in this pahse. And finally, in the fourth phase, by examining the satisfaction level charts, important variables affecting the plan were extracted. The answers to the questions for measuring the level of satisfaction of the residents were set within the range of zero to five with an average of 2.5. Whenever the level of resident satisfaction is below average, the level of satisfaction is lower and above average, the level of satisfaction is higher. The trend of development in residential units in type A with the average of 1.7 indicates a general dissatisfaction with the spatial organization. This amount was slightly improved in type (b) and was closer to the overall average with an average of 2.18.The level of satisfaction in the types of C and D has reached higher improvement, with averages of 2.75 and 3.24, respectively.
The findings of the research indicated that the residents of residential apartment units expressed relative dissatisfaction due to the lack of necessary measures to preserve visual and sound transfer between interior spaces, maintain a proper distance between communal and personal spaces, and have a view of the entrance area and the openness of the facade to the interior spaces. The research results suggest design solutions such as the entrance design, geometry and proportion of the plan, control of sound transmission between residential unit spaces, control of outward views, and creation of useful space for pause and movement in the spaces between the two main parts of the unit.The findings of the present study can be generalized to similar cultures and cities in the northern regions of the country by examining and obtaining dominant samples and the type of spatial organization performance. The design solutions table of the research can be applied to the cultural and climatic conditions of other regions of the country to develop design guidelines suitable for local cultures and specific environments.Keywords: satisfaction, spatial organization, solitude, collective interaction, residential apartment units -
هدف از این پژوهش، تبیین مدل مفهومی معناگرایانه ی "معماری کشفی-شهودی" از واکاوی اندیشه ها و نظرات معماران مطرح معاصر ایران در فضای فرهنگی برپایه ی بازتاب زیبایی شناسی محیطی در روح مکان است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی است و با رویکرد استقرایی به واکاوی موارد پرداخته است. از لحاظ ماهیت به صورت کیفی به توصیف اطلاعات موجود و تحلیل استقرایی جزء و کل در موضوعات مبانی نظری پرداخته است. روش جمع آوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای با تکیه بر اسناد معتبر با بهره گیری از روش تحلیل منطقی، به توصیف و تحلیل گزاره های نظری پرداخته است. سپس گزاره های از نقطه نظر تعدادی معماران معاصر ایران و آراء صاحبنظران حوزه پژوهش استخراج، دسته بندی و تحلیل گشته است. از یافته ها مطرح نمود که روح مکان ارتباط با عوالم روحانی و لایه های زیرین روح انسان را میتوان ممکن سازد. چرا که شهود از مولفه های معناگرایانه به واسطه ی تنوع طلبی حسی و کثرت طلبی در جزییات ساده در عین پیچیدگی، در قالب یک کل وحدت یافته دغدغه ی زیبایی شناسانه ی کاربران است. که در راستای آن کشف و شهود با امکان قابلیت پیش بینی امن در عین حال هیجان انگیز، در جهت یکسان سازی الگوهای اشتراکی از عواطف و حواس انسانی تاثیر گذار است. که معیارهای مطروحه در تببین مدلی نوینی از زیبایی شناسی محیطی در راستای دستیابی به روح مکان به واسطه ی "معماری کشفی- شهودی" منجر به "درک فراحسی" در آثار فرهنگی معماری معاصر نقش بسزایی دارد.
کلید واژگان: معماری کشفی-شهودی, واکاوی اندیشه, معماران معاصر ایران, زیبایی شناسی محیطی, روح مکان, آثار فرهنگیEthical Research, Volume:14 Issue: 2, 2024, PP 145 -182The purpose of this study is to explain the semantic conceptual model of "Disciplinary-Architecture" to analyze the ideas and opinions of contemporary Iranian architects in the cultural space based on environmental aesthetic reflection in the genios loci. The present study is practical in terms of purpose and has been analyzed with an inductive approach. In nature, qualitatively describes existing information and component inductive analysis in theoretical subject matter. The method of collecting information by library relying on valid documents using the logical analysis method describes and analyzes theoretical propositions. The propositions have then been extracted, categorized and analyzed from the point of view of a number of contemporary Iranian architects and the views of the field of research. From the findings he suggested that the genios loci of communication with spiritual worlds and the underlying layers of the human soul can be possible. Because intuition is one of the semantic components due to sensory diversity and plurality in simple detail while complexity, in the form of a united whole, the aesthetic concerns of users. In this way, the discovery and intuition with the ability to safely predict the exciting at the same time have an impact on the integration of shared patterns of human emotions and senses. The criteria set forth in explaining a new model of environmental aesthetics in achieving the genios loci through "intuitive-intuitive architecture" lead to "extensive understanding" in contemporary architectural artifacts.
Keywords: Exploratory-Intuitive Architecture, Analysis of Thought, Contemporary Architects of Iran, Environmental Aesthetics, Genios Loci, Cultural Works -
جهان کنونی به سمت توسعه حضور سخت افزاری یا نرم افزاری هوش مصنوعی در تمام عرصه های شغلی بشر است و معماری نیز از این امر مستثنی نیست. اکنون این پژوهش به دنبال ارایه مدلی نظری و عملی از هوش طراحی خودکار است که مسیله یادگیری چیدمان و روابط فضایی را به الگوریتم های هوش مصنوعی ارایه نماید؛ بنابراین سوال این پژوهش ارایه مدل نظری و عملی از طریق تلفیق شیوه های مبتنی بر محاسبات جهت یادگیری ماشین برای اعمال روابط فضایی در پلان های مسکونی بر مبنای ضوابط و استانداردهای معماری است. در واقع مسیله این پژوهش یافتن شیوه ها و تکنیک های دقیق اعمال روابط فضایی بر روی پلان های معماری از طریق الگوریتم های هوش مصنوعی بر اساس ضوابط معماری است که باید توسط هوش طراحی خودکار در ماشین ادراک و سپس در فرایند طراحی اعمال گردد. همچنین فرضیه پژوهش نشان می دهد که برای رسیدن به این امر نیاز به استفاده از ماتریس های هم جواری، فرمول های محاسباتی و الگوریتم های متنوع برای ادراک و تولید روابط فضایی است؛ لذا روش پژوهش، تحقیق تبیینی بررسی و انتقال ایده ها و اطلاعات پیچیده مبتنی بر گردآوری داده های آن شامل مطالعات کتابخانه ای، اسنادی، نمونه های آموزشی، محاسبات و فرمول های ریاضی است. در واقع روش تبیینی به دنبال ارایه دانش جدید یا توصیف یک فرایند و یا توسعه یک مفهوم است. همان گونه که نتایج پژوهش نشان می دهد به جای شروع تصادفی تولید پلان از طریق الگوریتم های تکاملی می توان از طریق ترکیب ماتریس های هم جواری، فرمول های محاسباتی با الگوریتم تکاملی، روابط فضایی را در پلان های معماری سریع تر و دقیق تر انجام داد.
کلید واژگان: هوش مصنوعی, طراحی خودکار, روابط فضاییThe current world is moving towards the development of hardware or software presence of artificial intelligence in all fields of human work, and architecture is no exception. Now this research seeks to present a theoretical and practical model of intuitive design intelligence that shows the problem of learning layout and spatial relationships to artificial intelligence algorithms; Therefore, the question of this research is to present a theoretical and practical model through the integration of computational methods for machine learning to apply spatial relationships in residential plans based on architectural criteria and standards. The problem of this research is to find the precise methods and techniques of applying spatial relationships to architectural plans through artificial intelligence algorithms based on architectural criteria, which should be applied by automatic design intelligence in machine perception and then in the design process. Also, the hypothesis of the research shows that to achieve this, it is necessary to use adjacency matrices, calculation formulas, and various algorithms for the perception and production of spatial relationships; Therefore, the research method is explanatory research to examine and transfer complex ideas and information based on data collection, including library studies, documents, educational samples, calculations, and mathematical formulas. The explanatory method seeks to present new knowledge, describe a process, or develop a concept. As the results of the research show, instead of randomly starting plan generation through evolutionary algorithms, spatial relations in architectural plans can be done faster and more accurately by combining adjacency matrices, and computational formulas with evolutionary algorithms.
Keywords: Artificial Intelligence, Automatic Design, Spatial Relations -
امروزه محققان در زمینه طراحی و پژوهش به دنبال رویکردهایی هستند که ماشین ها را از یک عامل گنگ به یک عامل هوشمند مصنوعی ارتقا دهند تا این ماشین ها به عنوان همکار، قادر به مشارکت در فرایندهای طراحی شوند و موجب افزایش بهره وری در فرایندهای طراحی گردند؛ لذا هدف این پژوهش کشف و ارایه روشی برای به کارگیری این حوزه در فرایند یادگیری طراحی و ترسیم نما و ارایه مدل نظری و عملی، اختصاصا طراحی و ترسیم نمای ساختمان های مسکونی توسط ماشین با رویکرد یادگیری نظارت شده است؛ بنابراین سوال این پژوهش چگونگی چیدمان عناصر نما و اعمال ضوابط و مقررات ترسیم نما توسط ماشین و چگونگی گام های نظری و عملی این فرایند است. روش پژوهش تبیینی برای انتقال ایده ها و اطلاعات پیچیده مبتنی بر گردآوری داده ها از طریق مطالعات اسنادی، کتابخانه ای، نمونه های آموزشی، محاسبات و فرمول های ریاضی و به طور کل داده های کمی و کیفی است. در واقع روش تبیینی به دنبال ارایه دانش نوین یا توصیف یک فرایند و یا توسعه یک مفهوم دانشی جدید است و نتایج نشان می دهد هوش طراحی خودکار نما می تواند چیدمان عناصر اصلی سازنده نما را از پلان های معماری به کمک الگوریتم یادگیری ماشین (KNN و K- means) درک و خوانش نماید و توسط فرمول های فاصله سنجی چیدمان عناصر را انجام دهد و ضوابط و مقررات ملی ساختمان مرتبط با طراحی نما را نیز در فرایند ترسیم با استفاده از سیستم های خبره اعمال نماید.
کلید واژگان: طراحی و ترسیم نما, هوش طراحی خودکار, ضوابط و مقررات طراحی نما, یادگیری ماشینToday, researchers in the field of design and research are looking for approaches to upgrade machines from dumb agents to artificially intelligent agents, so that these machines can participate in design processes as collaborators and increase productivity in the processes. be designed; Therefore, the purpose of this research is to discover and present a method for applying this field in the learning process of designing and drawing facades and presenting a theoretical and practical model, mainly designing and drawing facades of residential buildings by machine with a supervised learning approach; Therefore, the question of this research is how to arrange the facade elements and apply the rules and regulations of the facade drawing by machine and how the theoretical and practical steps of this process are. Explanatory research method for conveying complex ideas and information is based on data collection through documentary studies, library studies, educational samples, mathematical calculations and formulas, and quantitative and qualitative data. In fact, the explanatory method seeks to present new knowledge or describe a process or develop a new scientific concept, and the results show that the automatic facade design intelligence can arrange the main building elements of the facade from architectural plans with the help of machine learning algorithm (KNN & K-mean) To understand and read means and arrange the elements using distance measurement formulas and apply the national building rules and regulations related to facade design in the drawing process using expert systems.
Keywords: Facade Design, Drawing, Automatic Design Intelligence, Facade Design Rules, Regulations, Machine Learning -
هدف
عالم طبیعت، مظهر الوهیت و حرکت است. جوهر وجود انسان اگر با طبیعت عجین گردد، هم خود در سفری روحانی قرار خواهد گرفت و هم به ظهور علوم نوینی جهت ایجاد جهانی سبزتر و پاک تر قدم برخواهد داشت. انسان متاله به عنوان خلیفه الله طبیعت مقدس را حفظ می نماید. پژوهش انجام شده باهدف بیان نسبت الوهیت موجود در طبیعت با تعالی روح آدمی در پی ایجاد نسبت هایی فلسفی و علمی میان تعالیم صدرالمتالهین درباره طبیعت با فناوری های نوین زیست دوست، به جهت ارتقا کیفیت زندگی انسان ها می باشد.
روش شناسی:
پژوهش به روش کیفی (نظریه زمینه ای) با راهبرد تحلیل داده انجام شده است، کدگذاری سیستماتیک اشتراوس و کوربین انجام شده است. داده های پژوهش به صورت متنی و معنایی و از طریق هجده مصاحبه عمیق به دست آمده اند، سپس با منطق استقرایی و به صورت تحلیل تفسیری موردبررسی قرار گرفته اند و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار مکس کیو دی ای[1] انجام شد.
یافته هاپارادایم به دست آمده از نتایج، حاکی از نسبت مستقیم دو حوزه حکمی طبیعت و محیط زندگی عینی انسان می باشد که نشان می دهد، جوهر وجودی آدمی در مجاورت با طبیعت در حرکت رو به کمال قرار خواهد گرفت. نوآوری (ارزش): تحلیل معنایی رابطه انسان و طبیعت بر بنیاد حکمت متعالیه، به دو حوزه معماری زیست دوست و فلسفه حکمت متعالیه صدرالمتالهین پرداخته است. مطالعه میان رشته ای در این دو حوزه امری نوین می باشد که به تحلیل یک اندیشه فلسفی در دنیای طراحی جدید پرداخته است.
نتیجه گیریحکمت متعالیه صدرالمتالیهن در موارد بسیاری از جوهر موجود در طبیعت و نسبت آن با انسان یاد کرده است. زندگی در محیط های طبیعت دوست عاملی بر ارتقا کیفیت زندگی انسان می باشد. با صنعتی شدن زندگی، ضرورت وجود فناوری های نوینی گیاهی، در محیط زندگی انسان، احساس می شود. مقولاتی چون توسعه انسانی، بالندگی و تغییر انسانی، نتایج به دست آمده از پارادایم پژوهش می باشند که خود مبرهن تحولی در ارتقا کیفیت زندگی انسان ها هستند.
کلید واژگان: حکمت متعالیه صدرالمتالهین, انسان, طبیعت, فناوری زیست دوست, محیط زیست, رابطه معناییIntroductionNature is a theophany of divinity and motion which human lives are considered on it. Human essence along with nature, could lead to a spiritual journey and also help manifest new science to a better green and clean world. Theosophist person is watchful in holly nature and in his search toward the semantics of all creation, could feel the essence of all the beings. Mollasadra is one of those theosophists and philosophers, who have a knowledge of the being of things, and his spiritual journey is based on the essential idea of existence. That’s why his philosophy could be applicable in all periods of human science. His model of Transcendent theosophy which is based on Human, reality, and existence, is an important subject that can be applicable to the model of Human, Nature, and Architecture.The aim of this research is to express the semantic relation of divinity within nature, with human transcendence of soul, in order to reach new philosophical and scientific relation between Mollasadra's theories of nature with Biophilic technologies, to increase the quality of life.
Literature Review:
Trans-substantial Motion theory of Molasadra explains that the being of all existents, from imperfection to perfection are in motion. Therefore, the essence of all existents is in motion. The proof of such theories in the material and scientific world is important. Digital technologies in all fields are a good example of creating a virtual connection between things and their beings.According to philosophical theories of Fundamental reality of existence, Gradation of being and Trans- Substantial Motion, Mollasadra proves that nature with all its little bits is a motion, and the least concept for it is to attain perfection. Nature is the whole material in front of the immaterial world, while nature from another point of view is an inner power that orders the whole creation with divine order. It also means the simple indivisible essence of humans. Therefore nature via being a material output is also an inner quality that is one essence of humans and the world. The qualitative side of nature is applicable to basic philosophical theories.The world today is dealing with different sorts of problems in the living environment. Sustainable development was a perfect solution to this damaged world, sustainable design attempts to recognize this chaos and bring the world peace and welfare. A unity of reaching and feeling happiness is percept within all concepts and theories of trans-substantial motion to sustainable design and smart biophilic technologies via energy transformation. These theories and methods were all attempting to create a better living environment for human beings.
MethodologyThe research is an interdisciplinary inquiry based on Mollasadra's philosophy and Biophilic design. Therefore understanding the clear vision of professors on these two topics was essential. Also since the aim of this research is the relation between the spiritualities of nature and the perfection of the human soul via creating scientific and philosophical aspects, designing space according to new modern biophilic technologies, in order to improve the quality of life in the living spaces, is important.The qualitative research method (Grounded theory) of Strauss and Corbin, which tries to reveal the correlation of interaction of beings, is used in this research. Therefore eighteen deep interviews, in the field of Philosophy and Architecture have been done, and the data have been analyzed with MAXQDA software. As a result, 89 definitions were found which were categorized in 24 meanings, and landed on a paradigm.
ResultsThe semantic analysis of the relation between Humans and Nature according to Mollasadra's Transcendental Knowledge, speaks about Biophilic Design and Mollasadra philosophy. The interdisciplinary research on these two subjects is an innovation that expresses a philosophical matter in the modern world of design.The findings of the definitions, purpose, and categorized meanings, were assorted in two tables. Table 1, defines nature as the reason for human development, which proves that, through all periods of human development, nature played a significant role in the perfection of mind, body, and living environment. Table 2 is about Divine Vicegerent. This is a term that arises from the Quran, but has a universal meaning in all civilizations. This part of the research emphasizes the relation of Divine Vicegerent and Architect, on how according to spiritualities, they create and build their living environment, which via perfecting the soul will improve quality of life.
ConclusionMollasadra’s Transcendental Knowledge, along with many supernaturalism and theism philosophies, attempts to reach wisdom that physically and spiritually improves human well-being and acts in order to create better living conditions. This attempt is based on the relation between the essence of nature with human beings. Trans-substantial motion through reaching the reality of essence transforms the human soul to feel happiness and let other human beings enjoy it, and living in an intelligent architectural space, that its aim is beneficiary renewable energies in the buildings, accomplishes this concept. Living in Biophilic places raises both the human soul and the quality of life. The industrial world today, is in need of new technologies to create natural spaces in small human living environments such as House Vertical Farm or Green Living Walls. The findings of the paradigm express the clear philosophical relation of nature and the human living environment, which explains the essence of human beings in the vicinity of nature, flows to its perfection.
Keywords: Mollasadra Transcendental knowledge, Nature, Human, Biophilic Technology, Living Environment, Semantic relation -
نشریه عرفان اسلامی، پیاپی 76 (تابستان 1402)، صص 187 -210حریم، از اساسی ترین مفاهیم پرتکرار در پارادایم معماری است که تا به امروز تعریفی ریشه ای و فلسفی از آن ارایه نشده است. دشواره تعریف حریم، از وابستگی آن به مفاهیم انتزاعی تری چون فرهنگ و جهان بینی نشات می گیرد و فراوانی تعداد و تنوع المان های فرهنگی، تبیین آن را به مراتب دشوارتر خواهدکرد. پدیدارشناسی به عنوان یک شاخه فلسفی، ازآنجاکه سعی در حذف فاکتورهای وابسته و دسترسی به جوهره مفاهیم دارد می تواند در این مورد کارآمدترین ابزار فلسفی باشد. با این همه، پرسش اساسی تری مطرح می شود: حال که پدیدارشناسی خود ماحصل فرهنگ و تفکر غربی است؛ آیا می توان آن را در تعریف مفهوم حریم در ایران به کاربست؟ یا به تعبیری آیا زبان هستی شناسانه ایرانیان متفاوت از زبان هستی شناسانه غرب است؟ هدف این پژوهش ضمن پاسخ به پرسش های بالا، یافتن تفاوت ها و نسبت های اندیشه هستی شناسانه غرب و ایران در پدیدارشناسی حریم است. این پژوهش تلاش دارد تا با رویکرد کیفی ابتدا، ادبیات موضوعی اندیشه هستی شناسانه غرب و پهنه فرهنگی ایران را مورد بررسی قراردهد و سپس به شیوه تحلیلی-تفسیری، به مقایسه پدیدارشناسی مفهوم حریم در این دو پارادایم بپردازد. در پدیدارشناسی هایدگری، دازاین به عنوان ابرانسان، فضا را با اگزیستانس خود مکان مند می کند. ابزار دازاین جهت مکان بخشی، جهت گیری او به جهان در دو عامل تقرب و دوری کردن است. لذا برای دازاین، حریم نه متاثر از فاصله و اندازه؛ که از التفات و توجه او به فضا و چیزهاست. از آن سو، رند نظرباز در مقابل دازاین، به عنوان الگوی کامل انسانی در سنت تاویلی شاعرانه و اندیشه هستی شناسانه پهنه فرهنگی ایران حضور دارد. ماهیت مکان در نظر رند نظرباز، منبعث از اسطوره آفرینش و دوگانه درون و بیرون است. ماهیتی که بازتاباننده خاطره ازلی باشد و از همین رو، ریشه ای ترین عنصر ادراک حریم، توجه به درون خویشتن خویش است.کلید واژگان: پدیدارشناسی, دازاین, رند, نظرباز, حریمPrivacy is one of the most basic concepts in the architectural paradigm. The difficulty of defining privacy stems from its dependence on more abstract concepts such as culture and worldview. Phenomenology, as a philosophical branch, seeks to eliminate dependent factors and gain access to the essence of concepts. Phenomenology is the product of Western culture and thought. Can it be used to define the concept of privacy in Iran? Is the ontological language of Iranians different from the ontological language of the West? We want to find the differences and proportions of the ontological thought of the west and Iran in the phenomenology of privacy. Method of research: First, the thematic literature of the ontological thought of the West and the cultural space of Iran is examined, then, in an analytical-interpretive way, it deals with the phenomenological analogy of the concept of privacy in these two paradigms.ConclusionDasein's tool in phenomenological orientation is his orientation to the world through proximity and distance. Therefore, for Dasein, privacy is not affected by distance and size which is due to his attention to things. But Rend-e Nazarbaz vs Dasein is present as a complete human model in the Iranian poetic interpretation tradition and ontological thought. The nature of place, according to Rend-e Nazarbaz, stems from the myth of creation and the duality of inside and outside. An essence that reflects eternal memory and, therefore, the most fundamental element of the perception of privacy is attention to the inside of oneself.Keywords: phenomenology, Dasein, Rend-e Nazarbaz, privacy
-
آسایش حرارتی در اقلیم نیمه گرم و خشک، از عوامل اصلی حضور افراد در فضاهای باز شهری محسوب شده، مقاله حاضر درصدد رسیدن به حضور بیشتر افراد و کاهش استرس حرارتی برای بهبود کیفیت آسایشی خرداقلیم باغ می باشد. با بررسی مولفه های مصنوع باغ جهان نما و عوامل اقلیمی موثر بر آسایش حرارتی به تعیین میزان اثر هر یک از عوامل پرداخته، روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و از لحاظ روش، کیفی و کمی با نرم افزار Envi-met 4 basic شبیه سازی شده که با انتخاب هشت نقطه در باغ، اول تیرماه با مقایسه آنها با شاخص آسایش حرارتی PET بین نقاط تحلیل می گردد. با بررسی مدل ها (تغییر مصالح و جهتگیری) شرایط آسایشی باغ را بهبود بخشیده و تغییر جهتگیری باغ نسبت به تغییر مصالح تاثیرگذارتر است و همچنین میانگین دمای تابشی بیشترین اثرگذاری بر آسایش حرارتی دارد که میانگین ضرایب آن به ترتیب ،R1=0/73 و R3=0/70 و R5=0/74 و R7=0/74 ، نشان از همبستگی آنهاست. مولفه های مصنوع باغ جهان نما بر آسایش حرارتی باغ تاثیر بسزایی در فصول گرم دارد. در نتیجه انتخاب مصالح و جهتگیری مناسب منجر به کنترل میزان جذب دمای هوا و عبور جریان آن، که کاهش استرس حرارتی افراد را بهمراه دارد.
کلید واژگان: مولفه های مصنوع, باغ جهان نما, آسایش حرارتی, استرس حرارتی, شاخص حرارتی PETIntroductionThermal comfort in semi-hot and dry climates is one of the main factors for the presence of people in open urban spaces. The present research seeks to achieve a greater presence of people and reduce heat stress for the comfort quality of the micro-climate of the garden. Each of the artificial components of Jahathe n Nama Garden and the effective climatic conditions, has dealt with all of them. Thermal comfort has always been one of the main factors in architecture and urban planning, and among the solutions that respond to climatic conditions, we can mention the Iranian gardens, which have had a great impact on modifying the climatic conditions of the environment since ancient times. Elements that cause human comfort and have natural and artificial dimensions and components. Due to this issue, the Iranian garden model has created green and pleasant spaces for comfort and tranquility and the presence of people, which has been able to make the climatic conditions of the environment livable, desirable, and pleasant.
MethodologyThe research method is descriptive-analytical and, in terms of method, qualitatively and quantitatively simulated with Envi-met 4 basic software, which is selected by selecting eight points in the garden, on the first of July by comparing them with the PET thermal comfort index between points. Therefore, the research is based on two strategies of logical reasoning, library analysis on the one hand and quantitative measurement based on ENVI-met 4 basic simulation software. On the other hand, the effective components such as (the location and structure of the garden, and materials) are compared between the mentioned points. Ross data analysis was performed at 9 am, 12 noon, and 5 pm on the 1st of July, the hottest day of the year in the afternoon.
ResultsBy examining the models (change of materials and orientation), the comfort conditions of the garden are improved and the change of orientation of the garden is more effective than the change of materials. Also, the average radiant temperature has the greatest effect on thermal comfort. R1=0/73 R3 = 0.70, R5 = 0.74, and R7 = 0.74 indicate their correlation. The artificial components of the Jahan Nama garden greatly affect the thermal comfort of the garden in hot seasons.
ConclusionAs a result, the choice of materials and proper orientation leads to controlling the rate of absorption of air temperature and circulation, which reduces heat stress. In the end, the research findings show that the synergy of the components of the Iranian garden in hot and semi-arid climates increases the thermal comfort in the microclimate of the garden and in creating urban open spaces with quality and optimal energy consumption Warm seasons and physical and mental health and reduction of heat stress are very important and the research findings are presented as a model that shows the synergy of these components to provide outdoor thermal comfort.
Keywords: Persian Garden, Micro Climate, Thermal Comfort, Thermal Index, PET, Semi Warm, and Dry -
نیاز انسان امروز به سفر با سرعت بالاتر، علوم مهندسی را بر آن داشته تا با افزایش مداخله در طبیعت، راه را تبدیل به پاره خطی میان مبدا و مقصد کند. مرور سابقه فرهنگی راه به ویژه در ایران، گویای جایگاه ویژه راه در اذهان مردمان گذشته است. راه با فعالیت گذشتگان عجین بوده و تمام عیار مفهوم سفر را برای ایشان معنا کرده است. گاهی کارکرد مذهبی و گاهی کارکرد تجاری بر آن حاکم بوده است. از طرفی راه، به عنوان فضای زیست برای گذشتگان دارای امکانات متعددی بوده تا به مسافرانش فرصت تجربه بهتری دهد. راه های جدید هیچ تناسبی با راه های قدیم نداشته، آنها را کنار زده و فرهنگ آنها را نیز نادیده می گیرند. به نظر می رسد که این رویکرد علوم مهندسی مدرن در مواجهه با پدیده راه نامناسب است. راه می تواند تبدیل به مقصد آگاهانه مسافران شود. مقصدی که بتواند انگیزه ای به مسافرانش داده تا آن را بارها تجربه کنند. راه اگرچه مولد مفهوم ارتباط است اما این مفهوم در تعریف پدیده راه نمی تواند شرط کافی باشد. پژوهش حاضر کیفی و برپایه تحلیل محتوای کیفی بوده و با بررسی اسناد کتابخانه ای، مرور نظریات پیشین اهل فن، همچنین مشاهده و تحلیل شرایط، ضمن تاکید بر کیفیت راه ها، به بررسی تاثیر و نقش بسزای رویکرد منظر در سطوح مختلف مطالعاتی پدیده راه می پردازد. زاویه نگاه متفاوت به پدیده راه و تاکید بر ضرورت مدیریت ادراکات انسان از محیط در سطح برنامه ریزی و سیاست گذاری راه، از جنبه های نوآوری این پژوهش است. به عنوان پیشینه این پژوهش نیز فعالیت هایی اخیرا در این زمینه انجام شده که از آن جمله می توان به ضوابط طرح منظر راه های کشور و انتشار مقالاتی در مورد منظر راه با تاکید بر جنبه های فرهنگی راه اشاره کرد.کلید واژگان: فرهنگ, منظر فرهنگی, منظر, ادراک, منظر راه
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.