به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

رحمت الله نورانی پور

  • هاجر سالاری فیض آباد، رحمت الله نورانی پور*، کیانوش زهراکار
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی زوج درمانی یکپارچه نگر و زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر بر افزایش صمیمیت عاطفی و جنسی زوج های آسیب دیده از خیانت زناشویی در شهرستان شهریار (شهر اندیشه) صورت گرفت.

    روش

    روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری زوج هایی بودند که مرد مرتکب خیانت شده و در سال 1397 به مراکز مشاوره شهراندیشه مراجعه کردند. با نمونه گیری در دسترس 24 زوج انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش  و یک گروه کنترل (هر گروه، 8 زوج) جایگزین شدند. گروه های آزمایشی در 10جلسه زوج درمانی شرکت کردند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. آزمودنی ها به پرسشنامه صمیمیت (باگاروزی، 2001) پاسخ دادند.

    یافته ها

     نتایج  تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس بلوکی نشان داد: زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر و زوج درمانی یکپارچه نگر بر مولفه رضایت از تقابل در بعد صمیمیت جنسی اثربخشی معناداری داشتند (05/0>p) ولی تفاوت معناداری بین دو رویکرد مشاهده نشد. همچنین زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر بر افزایش صمیمیت عاطفی در همه مولفه ها اثر بخش بود ولی این اثر بخشی در زوج درمانی یکپارچه نگر بدست نیامد.

    نتیجه گیری

    با توجه به اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر و زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر بر مولفه رضایت از تقابل در صمیمیت جنسی، استفاده از این رویکردها در ارتقاء صمیمیت جنسی زوج های آسیب دیده از خیانت زناشویی می تواند موثر باشد. همچنین با توجه به اثر بخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر در افزایش صمیمت عاطفی و جنسی، این رویکرد می تواند مورد استفاده ی زوج درمانگران  قرار گیرد.

    کلید واژگان: زوج درمانی یکپارچه نگر, زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر, صمیمیت عاطفی, صمیمیت جنسی, خیانت زناشویی
    Hajar Salary Feyzabad, Rahmatollah Noorani Poor*, Kianoosh Zahra Kar
    Aim

    The present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of integrative couple therapy and integrative behavioral couple therapy on increasing the emotional and sexual intimacy of couples affected by infidelity in Shahriar (Andishe city in Iran).

    Methods

    This was a quasi-experimental study with a pretest-posttest design and a control group. The statistical population included couples whose male partner had cheated, and were referred to counseling centers of Andishe city in 2018. Twenty four couples were selected through convenient sampling and randomly assigned into two experimental groups and one control group (8 couples in each group). The subjects in the two experimental groups attended 10 couple therapy sessions, whereas no intervention was carried out for the control group. The subjects responed to the Marital Intimacy Needs Questionnaire (Bagarozzi, 2001).

    Results

    The results of analysis of covariance and block analysis of variance showed that integrative behavioral couple therapy and integrative couple therapy had a significant effect on the component of satisfaction with confrontation in the dimension of sexual intimacy )p<0.05), but no significant difference was observed between the two approaches. Integrative behavioral couple therapy was also effective in increasing emotional intimacy in all components, but this effectiveness was not achieved in integrative couple therapy.

    Conclusion

    Considering the effectiveness of integrative couple therapy and integrative behavioral couple therapy on the component of satisfaction with confrontation in sexual intimacy, the use of these approaches in promoting sexual intimacy of couples affected by infidelity may be effective. Also, considering the effectiveness of integrative behavioral couple therapy in increasing emotional and sexual intimacy, this approach can be used by couple therapists.

    Keywords: Integrative couple therapy, integrative behavioral couple therapy, emotional intimacy, sexual intimacy, infidelity
  • هارایر دانلیان نماگردی، ولی الله فرزاد*، رحمت الله نورانی پور
    مقدمه

    در سال های اخیر، محققان تلاش کرده اند اثربخشی زوج درمانی ها را ارزیابی کنند. هدف این تحقیق ارزیابی زوج درمانی رفتاری یکپارچه (IBCT) و زوج درمانی بازسازنده عاطفی (ARCT) به عنوان درمان هایی برای متعارف سازی زناشویی و پریشانی عمومی است.

    روش کار: 

    جامعه آماری پژوهش حاضر را زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 3 تهران در سال 1396 تشکیل می دهند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. 24 زوج به دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل تقسیم شدند. همه آنها پرسشنامه رضایت زناشویی اصلاح شده اسنایدر (1979) را تکمیل کردند. گروه های آزمایش 12 جلسه نود دقیقه ای (IBCT) یا (ARCT) دریافت کردند، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. از آزمون MANCOVA با اندازه گیری های مکرر استفاده شد و تجزیه و تحلیل با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 انجام شد.

    نتایج

    یافته ها نشان داد که رفتار درمانی تلفیقی به طور معنی داری بر متعارف سازی زناشویی و پریشانی کلی تاثیر دارد (001/0> P، 361/23=F). همچنین زوج درمانی بازسازنده عاطفی بر قراردادی شدن زناشویی (566/13=F، 001/0>P) و پریشانی (003/0>P، 267/10=F) تاثیر معناداری داشت. علاوه بر این، هر دو روش درمانی، پیگیری های یک ماهه موثر بوده اند.

    نتیجه گیری:

     این مطالعه نشان داد که زوج درمانی رفتاری یکپارچه و زوج درمانی بازسازی عاطفی در افزایش متعارف سازی زناشویی و کاهش پریشانی موثر است. آموزش زوج درمانی رفتار تلفیقی و زوج درمانی بازسازی عاطفی می تواند برای روانشناسان، متخصصان سلامت، زوج درمانگران و مشاوران خانواده برای بهبود رضایت زناشویی موثر باشد.

    کلید واژگان: رفتار درمانی یکپارچه, زوج درمانی, متعارف سازی زناشویی
    Harayer Danlian Namagardi, Vlialah Farzad *, Rahmatollah Nooranipoor
    Introduction

    In recent years, researchers have attempted to assess the effectiveness of couple therapies. This research aimed to evaluate the Integrative Behavioral Couple Therapy (IBCT) and Affective Reconstructive Couple Therapy (ARCT) as treatments for marital conventionalization and global distress.

    Materials and Methods

    The statistical population of the present study consisted of couples referring to counseling centers in district 3 of Tehran in 2017. The sampling method of this study was purposeful. Twenty-four couples divided into two experimental groups and one control group. They completed Marriage Satisfaction Questionnaire-Revised Snyder (1979). The experimental groups received 12 ninety-minute sessions of IBCT or ARCT, whereas the control group received no interventions. Data analyzed through MANCOVA test with repeated measures, and SPSS software version 24.

    Results

    The findings indicated that integrative behavior therapy significantly affected marital conventionalization and global distress (F= 23.361, P< 0.001). Also, affective reconstructive couple therapy had significant effects on marital conventionalization (F= 13.566, P< 0.001) and global distress (F= 10.267, P< 0.003). In addition, both therapies have been effective one-month follow-ups.

    Conclusion

    The study found that integrative behavioral couple therapy and affective reconstructive couple therapy are effective to increase marital conventionalization and reduce global distress. Teaching integrative behavior couple therapy and affective reconstructive couple therapy can be effective for psychologists, health professionals, couple therapists, and family counselors to improve marital satisfaction.

    Keywords: Couple therapy, Distress, Integrative behavior therapy, Marital conventionalization
  • احمد نیری، رحمت الله نورانی پور*، شکوه نوابی نژاد
    زمینه

    مطالعات نشان داده اند که گروه درمانی روان نمایشگری شناختی رفتاری بر بهبود مشکلات هیجانی و ارتباطی موثرند، اما پژوهشی که به تاثیر آن بر مشکلات بین فردی و دشواری تنظیم هیجان در زنان مطلقه پرداخته باشد، مغفول مانده است.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی گروه درمانی روان نمایشگری شناختی رفتاری بر کاهش مشکلات بین فردی و دشواری تنظیم هیجان در زنان مطلقه بود.

    روش

    این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری، تمام زنان مطلقه ای که در سال 1397 به مراکز مشاوره خصوصی تحت نظارت بهزیستی شهر مشهد (84 مرکز) مراجعه کرده بودند را شامل می شد. تعداد 24 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه های مشکلات بین فردی (IIP-60) و دشواری تنظیم هیجان (DERS) بود. گروه آزمایش، گروه درمانی روان نمایشگری شناختی رفتاری (تردول، 2016) را در 16 جلسه 120 دقیقه ای دریافت کردند. تحلیل داده ها با بهره گیری از تحلیل کواریانس چندمتغیره، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی توسط نرم افزار SPSS20 انجام شد. 

    یافته ها

    گروه درمانی روان نمایشگری شناختی رفتاری بر کاهش مشکلات بین فردی و دشواری تنظیم هیجان در زنان مطلقه تاثیر معنادار داشت (0/05 <p). این نتیجه در مرحله پیگیری هم پایدار بود.

    نتیجه گیری

    گروه درمانی روان نمایشگری شناختی رفتاری می تواند مشکلات بین فردی و دشواری تنظیم هیجان در زنان مطلقه را کاهش دهد.

    کلید واژگان: گروه درمانگری روان نمایشگری شناختی رفتاری, مشکلات بین فردی, دشواری تنظیم هیجان, زنان مطلقه
    Ahmad Nayeri, Rahmatollah Nooranipour*, Shokouh Navabinejad
    Background

    Studies have shown that cognitive behavioral psycholdarama group therapy is effective on improving emotional and relational problems but a study which addresses the impact of this therpay on interpersonal problems and difficulty in emotion regulation in divorced women has been neglected.

    Aims

    the purpose of the current study was to examine the effectiveness of cognitive behavioral psycholdarama group therapy (CBPGT) on reducing interpersonal problems and difficulty in emotion regulation in divorced women.

    Method

    This research is quasi-experimental with pre-test, post-test and a control group. The statistical population includes all divorced women who had referred to private counseling and psychological centers (84 centers) under the supervision of the General Department of Welfare in Mashhad in 2018. Among them, 24 people were selected by convenience sampling method and were randomly located into two experimental and control groups. Research tools were 60-item Interpersonal Problem Questionnaire (HP-60) and difficulty in Emotion Regulation Scale (DERS). Experimental group received sixteen 120-min of cognitive behavioral psycholdarama group therapy sessions (Treadwell, 2016). Data analysis was performed using multivariate covariance, variance analysis with repeated measurements and Ben Foroni post hoc test with the SPSS20 software.

    Results

    Cognitive behavioral psycholdarama group therapy has significant effect on reducing interpersonal problems and difficulty in emotion regulation in divorced women (p< 0/05). This result was also consistent in the follow-up.

    Conclusions

    Cognitive behavioral psycholdarama group therapy can reduce interpersonal problems and difficulty in emotion regulation in divorced women.

    Keywords: Cognitive behavioral psycholdarama group therapy, interpersonal problems, difficulty in emotion regulation, divorced women
  • صدیقه سیدآبادی، رحمت الله نورانی پور*، عبدالله شفیع آبادی
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی دو رویکرد زوج درمانی هیجان مدار و تصویرسازی ارتباطی (ایماگوتراپی) بر تعارضات زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران صورت گرفت.

    روش

    روش تحقیق شبه آزمایشی دارای پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری شامل کلیه زن و شوهرانی بود که 1 تا 10 سال از ازدواجشان می گذشت و حداقل یک فرزند داشتند. تعداد افراد نمونه 30 زوج بودند از بین زوج های داوطلب مشارکت در پژوهش انتخاب شدند که هر یک از زوج ها به عنوان یک واحد تحلیل در نظر گرفته شدند. برای سنجش تعارضات زناشویی زوج ها از پرسشنامه تعارضات زناشویی تجدید نظر شده ثنایی و همکاران (1387) که یک ابزار 54 سوالی است که کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنش های هیجانی، افزایش جلب رضایت فرزندان، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، کاهش رابطه فردی با دوستان و خویشاوندان همسر، جدا کردن امور مالی از یکدیگر و کاهش ارتباط موثر را می سنجد استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شده است.

    نتایج

    تحلیل یافته ها نشان داد زوج هایی که تحت مداخله های زوج درمانی هیجان مدار و ایماگوتراپی قرار گرفتند تعارض زناشویی کمتری از زوج های گروه کنترل نشان دادند ولی تفاوت معنی داری بین تاثیر این دو نوع مداخله در کاهش تعارضات زناشویی ملاحظه نشد.

    نتیجه گیری:  

    با توجه به یافته های این پژوهش مداخلات زوج درمانی هیجان مدار و ایماگوتراپی در کاهش تعارضات زناشویی موثر است و از این دو رویکرد می توان برای کاهش تعارضات زناشویی زوج ها استفاده کرد.

    کلید واژگان: زوج درمانی هیجان مدار, تصویرسازی ارتباطی (ایماگوتراپی), تعارضات زناشویی زوج ها
    Sedighe Seidabadi, Rahmatollah Noranipour*, Abdollah Shafiabadi
    Aim

    The purpose of the present study was to compare the effectiveness of emotional-focused couple therapy and imago relationship (Imago) Therapy on the marital conflicts of couples referring to counseling centers in Tehran city.

    Methods

    Research method was a quasi–experimental with pre and post-test and o control group. The statistical population consisted of couples who had are to ten years of marriage experience and had at least one child. The sample included 30 couples who were selected by chance among couples volunteered to participate in this study and 10 couples randomly assigned to experimental and control groups, while each couple was considered as one unit for analysis. Sanaie and others (2008) revised marital conflicts (MCQR) questionnaire which has 54 items and assess decreased cooperation and sexual relationship, increased emotional reactions, increased children support, increased relationship with their own relatives, decreased relationship with spouse relatives and friends, separation of financial affairs, and decreased effective communication used to assess marital conflicts of couples. Data analysis was done by covariance analysis method.

    Findings

    Emotional - focused couple therapy and Imago therapy decreased couples marital conflicts, but there was no meaningful difference in their effectiveness on couples marital conflicts.

    Conclusion

    Both emotional–focused therapy and Imago therapy are effective in reducing couples marital conflicts and can be used to help couples with marital conflicts

    Keywords: Emotional – focused couple Therapy, Imago relationship ( Imago) Therapy couples Marital conflicts
  • هاجر سالاری فیض آباد، رحمت الله نورانی پور*، کیانوش زهراکار
    مقدمه

    خیانت زناشویی زیان آورترین عمل به یک ارتباط است، اعتماد همسر آسیب دیده را از بین می برد، تاب آوری را کاهش داده و پیامدهای ناگواری پدید می آورد.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی زوج درمانی ترکیبی و زوج درمانی رفتاری ترکیبی بر افزایش تاب آوری زوج های آسیب دیده از خیانت انجام گرفت.

    روش

    پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل زوج هایی است که مرد مرتکب خیانت شده و در سال 1397 به مراکز مشاوره شهر اندیشه مراجعه کردند. 24 زوج با نمونه گیری در دسترس و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. آزمودنی ها به پرسشنامه تاب آوری کونور و دیویدسون پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری استفاده شد.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد که زوج درمانی ترکیبی (13/489F=، 0/325=η2) و زوج درمانی رفتاری ترکیبی (31/988=F، 0/533=η2) بر افزایش تاب آوری زوج های آسیب دیده از خیانت موثر واقع شده اند به طوری که نمرات آزمودنی ها در پس آزمون مقیاس تاب آوری کونور و دیویدسون افزایش معناداری نسبت به نمرات پیش آزمون داشته است (0/05>p).

    نتیجه گیری: 

    خیانت زناشویی پدیده ای چند علیتی است و از آنجا که هیچ نظریه واحدی مسیری به سمت واقعیت ندارد. با توجه به میزان آسیب ها و پیامدهای خیانت، بر اساس یافته ها پیشنهاد می شود از مداخلات موثر رویکردهای ترکیبی استفاده گردد.

    کلید واژگان: زوج درمانی ترکیبی, زوج درمانی رفتاری ترکیبی, تاب آوری, خیانت
    Hajar Salari Feizabad, Rahmatollah Nouranipoor*, Kianoosh Zahrakar
    Introduction

    Marital infidelity is the most harmful act in a relationship, destroys the trust of the injured spouse, it reduces resilience and has unfortunate consequences.

    Aim

    The aim of this study was to compare the effectiveness of integrative couple therapy and integrative behavioral couple therapy on increasing the resilience of couples affected by infidelity.

    Method

    The present study is a quasi-experimental study with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of the study includes couples who committed adultery and have referred to counseling centers in Andishe city in 2018. 24 couples were randomly assigned to three groups (two experimental groups and one control group) by available sampling. The Subjects answered Connor and Davidson resilience questionnaire. Univariate analysis of covariance was used to analyze the data.

    Results

    The results showed that integrative couple therapy (F=13/489, 𝝶2=0/325) and integrative behavioral couple therapy (F=31/988, 𝝶2= 0/533)   re effective in increasing the resilience of couples affected by infidelity. Subjects scores in the post-test Connor and Davidson resilience scale had a significant increase compared to the pre-test scores (p <0.05).

    Conclusion

    Marital infidelity is a multi-causal phenomenon and since no single theory has a path to reality, considering the extent of harms and consequences of infidelity, based on the findings; it is suggested to use effective interventions of integrative approaches.

    Keywords: Integrative couple therapy, Integrative behavioral couple therapy, Resilience, Infidelity
  • محمدهادی هادی زاده*، شکوه نوابی نژاد، رحمت الله نورانی پور، ولی الله فرزاد
    هدف
    هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی _ تحلیلی بر خودکارآمدی و مشکلات بین فردی زنان دارای شخصیت وابسته بود. 
    روش
    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش حاضر را کلیه زنان 19 تا 40 ساله شهر تهران که به مراکز مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، دفتر مشاوره تنکابنی و دفتر مشاوره پژوهشگر، مراجعه کرده و بر اساس آزمون شخصیت میلون دارای اختلال شخصیت وابسته بودند، تشکیل می داند. از بین افراد جامعه 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش در معرض 10 جلسه درمان شناختی _ تحلیلی قرار گرفت درحالیکه گروه کنترل این درمان را دریافت نکرد. افراد گروه کنترل و آزمایش قبل از اجرای مداخلات و یک ماه پس از اجرای مداخلات از طریق پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر (1982) و مقیاس مشکلات بین فردی بارخام (1996) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد درمان شناختی _ تحلیلی به طور معناداری (P<0.0001) در افزایش خودکارآمدی و کاهش مشکلات بین فردی افراد گروه آزمایش موثر بوده است.
    نتیجه گیری
    متخصصان حوزه سلامت روان می توانند از درمان شناختی _ تحلیلی در بهبود مشکلات بین فردی و خودکارآمدی زنان دارای اختلال شخصیت وابسته بهره مند شوند.
    کلید واژگان: خودکارآمدی, مشکلات بین فردی, درمان شناختی, تحلیلی, اختلال شخصیت وابسته
    Mohammad Hadi Hadizadeh*_Shokouh Navabinezhad_Rahmat O Allah Nooranipour_Vali Allah Farzad
    Purpose
    The present research aimed to study the effect of cognitive analytic therapy on the self-efficacy and interpersonal problems of women with dependent personality disorder.
    Methods
    The present research was a quasi-experimental study with the pretest-posttest design. Subjects of the experimental group consisted of all women in Tehran aged 19 to 40 years of age who had referred to Azad University counseling centers (Roodehen branch), Tonekaboni counseling center, and researcher’s counseling office. They were selected after being recognized as having dependent personality disorder through Millon Personality Test. They were administered with ten cognitive-analytic therapy sessions, while those in the control group did not received the treatment. All subjects filled out the Sherer (1982) General Self-Efficacy Scale and the Barkham (1996) Inventory of Interpersonal Problems before and one month after the intervention.
    Findings
    The results showed that cognitive-analytic therapy was significantly effective in increasing the self-efficacy and reducing the interpersonal problems of subjects in the test group (P<0.0001). The study findings indicated the effectiveness of cognitive analytic therapy in increasing the self-efficacy and reducing the interpersonal problems of women with dependent personality disorder.
    Conclusions
    This approach can be used by mental health professionals for improving the symptoms of this disorder among Iranian women.
    Keywords: Self-efficacy, interpersonal problems, cognitive-analytic Therapy, dependent personality disorder
  • پیمان یوسف زاده، ولی الله فرزاد *، شکوه نوابی نژاد، رحمت الله نورانی پور
    هدف
    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش زوج درمانی سیستمی-رفتاری بر بهزیستی روانی زوجین ناسازگار انجام شد.
    روش
    این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زوجینی تشکیل می دادند که به مراکز مشاوره سیاوشان، آوای مهر، کامران و مرکز تخصصی اعصاب و روان شهر تهران در سال 1394 مراجعه نموده بودند. جهت انجام پژوهش حاضر 16 زوج (32 نفر) از مراجعه کنندگان به این مراکز با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه 84 سوالی بهزیستی روانی ریف(1967) بود. قبل از اجرای مداخله آموزشی، اعضای هر دو گروه به وسیله پیش آزمون مورد سنجش قرار گرفته و سپس طرح درمان طی 10 جلسه (هفته ای یک جلسه) برای گروه آزمایش اجرا گردید. پس از اتمام جلسات درمان مرحله پس آزمون و پس از دوماه مرحله پیگیری اجرا گردید. داده های جمع آوری شده با تحلیل آزمون واریانس طرح ترکیبی و آزمون تعقیبی بونفرنی با استفاده از نرم افزار SPSS24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که زوج درمانی سیستمی-رفتاری منجر به افزایش معنادار میانگین نمرات بهزیستی روانی زوجین گروه آزمایش در مراحل پس آزمون و پیگیری شده است(001/0>p).
    نتیجه گیری
    با توجه با پایین بودن بهزیستی روانی زوجین ناسازگار، بر اساس یافته های حاصل از پژوهش حاضر، می توان از زوج درمانی سیستمی-رفتاری جهت بهبود بهزیستی روانی این زوجین بهره برد.
    کلید واژگان: زوج درمانی سیستمی, رفتاری, بهزیستی روانی, زوجین ناسازگار
    Aim: The present study was conducted to investigate the effectiveness of training integrative behavioral-systems couple therapy on psychological wellbeing of maladaptive couples.
    Method
    The present study was applied in case of purpose and quasi-experimental with pretest, posttest and control group, follow-up design in case of method. The statistical population of the study included all the couples referred to Siavashan, AvayeMehr, Kamran consultation centers and specialized neuropsychological center in the city of Tehran in 2015.24 couples (48 people) of the clients of these centers were selected through available sampling method and they were randomly put into experimental and control groups in order to do the study. The research instrument included Riff’s (1967) 84-question psychological wellbeing questionnaire. Before administering training intervention, both group members were assessed through pretest and then 10 sessions of therapy design (once a week) were implemented. After finishing therapy sessions, posttest and two-month follow-up stages were administered. The collected data were analyzed via mixed ANOVA and Bonferroni follow-up test via SPSS 24 software.
    Finding: The data analysis results showed that behavioral-systems couple therapy has led to the significant increase in the mean score of experimental group couples at posttest and follow-up stages (p
    Conclusion
    Considering the lowness of maladaptive couples psychological wellbeing, according to the findings of the present study, behavioral-systems couple therapy can be employed to improve their psychological wellbeing.
    Keywords: behavioral, systems couple therapy, psychological wellbeing, maladaptive couples
  • محمدهادی هادیزاده، شکوه نوابی نژاد*، ولی الله فرزاد، رحمت الله نورانی پور
    اختلال شخصیت الگوی پایداری از رفتار و تجربه درونی است که با انتظارات فرهنگی به میزان قابل ملاحظه ای مغایرت دارد، فراگیر و انعطاف ناپذیر است، در دوران نوجوانی یا بزرگسالی آغاز می شود، در طی زمان پایدار است و به پریشانی و اختلال منجر می شود یکی از انوع اختلالات شخصیت، اختلال شخصیت وابسته است. این به واقع سازگارانه و طبیعی ست که آدمیان نیازمند برقراری ارتباط با دیگران و یاری گرفتن از آن ها باشند، اما در افراد دارای اختلال شخصیت وابسته این نیازهای وابستگی بیش از اندازه بوده و می توانند کاملا مشکل ساز باشند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر خودکارآمدی زنان دارای شخصیت وابسته است. بدین منظور از میان زنان مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره شهر تهران تعداد 30 نفر که بر اساس آزمون میلون (MCMI) دارای شخصیت وابسته بودند به صورت در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش در معرض 10 جلسه رفتار درمانی دیالکتیکی و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. پیش از انجام مداخلات و بلافاصله پس از انجام مداخلات هر دو گروه به وسیله آزمون خودکارآمدی عمومی شرر مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد در بین گروه های آزمایش و کنترل، با ثابت نگه داشتن اثر پیش آزمون، تفاوت معنادار وجود دارد (P
    کلید واژگان: اختلال شخصیت وابسته, رفتار درمانی دیالکتیکی, خودکارآمدی
    Sh Navabinejad *, Mh Hadizade, V. Farzad, R. Nooranipuor
    Personality disorders are a consistent behavioural and inner experience pattern that is considerably at odds with cultural expectations. It is pervasive, inflexible, stable over time (it may develop into confusion and disorder), and begins during adolescence or adulthood. One of the many types of personality problems is the dependent personality disorder. It is a natural need for human beings to communicate with and ask for help from others but people with dependent personality disorder tend to show too much need for these bounds which can surely be troublesome. This article aims to study the effectiveness of dialectical behavioural therapy on self-efficacy of females with dependent personality disorder. For this purpose, 30 women diagnosed with dependent personality disorder through MCMI test were chosen out of the women who visited consultation centers in Tehran. These subjects randomly selected were assigned into control and experiment groups. The experiment group went through 10 sessions of dialectical behavioural therapy while the control group were put in the waiting list. Before and immediately after the interventions all groups went through Sherer general efficacy test. Results show that by stabilizing the pre-test effects there is a significant difference between the control and test group (P
    Keywords: dependent personality disorder, Dialectical Behaviour Therapy, Self-Efficacy, Women
  • پیمان یوسف زاده، ولی الله فرزاد *، شکوه نوابی نژاد، رحمت الله نورانی پور
    مقدمه
    بهزیستی روانی یکی از مولفه های اصلی جنبش روانشناسی مثبت بوده که نقش مهمی در سلامت جسمانی، روانی، رضایت از زندگی و ازدواج موفق ایفا می نماید و افزایش آن در آشفتگی و بحران روابط همسران می تواند یکی از دستاوردهای مثبت زوج درمانی تلقی گردد. پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثربخشی زوج درمانی رفتاری تلفیقی و زوج درمانی سیستمی رفتاری بر افزایش بهزیستی زوجین انجام شد.
    روش بررسی
    این پژوهش از نوع شبه آزمایشی و در قالب طرح پیش آزمون، پس آزمون، گروه کنترل با اندازه گیری مکرر است. جامعه آماری پژوهش حاضر را زوج های مراجعه کننده به چهار مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی استان تهران تشکیل می دادند که 24 زوج به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه 84 سوالی بهزیستی روانی ریف با شش زیر مقیاس بود. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS شاخص های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس آمیخته و چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    یافته های به دست آمده در این پژوهش نشان داد که زوج درمانی رفتاری تلفیقی در مقایسه با زوج درمانی سیستمی رفتاری بر افزایش پذیرش خود، رشد فردی و تسلط بر محیط (مولفه های بهزیستی روانی) زوجین تاثیر بیشتری داشته است.
    بحث و نتیجه گیری
    در روابط بین فردی سالم به ویژه رابطه زناشویی نیاز است تا طرفین درگیر رابطه ضمن برخورداری از نگرش مثبت به خود و زندگی گذشته، حس تسلط بر محیط را افزایش داده تا در دستیابی به تجربه های نو به عنوان یک انسان بهره مند از استعدادهای بالقوه موثر عمل نمایند.
    کلید واژگان: روانشناسی, سلامت روان, زوج درمانی, ازدواج
    P. Yousefzadeh, V. Farzad *, Sh Navabinejad, R. Noranipoor
    Background
    Mental health is one of the main components of positive psychology movement that plays an important role in physical health, mental health, life satisfaction, and successful marriage. Also, its increase in distress and crisis in couple's relationships can be considered as a positive achievement in couple therapy. This study aimed to compare the effectiveness of integrative behavioral couple therapy and behavioral systems couple therapy in increasing the mental health of couples.
    Materials And Methods
    This was a quasi-experimental research with pretest-posttest control group design and repeated measures. The statistical society was formed of couples who referred to four psychological counseling in Tehran. In this study, 24 couples were selected by convenience sampling method and then randomly divided into two experimental groups and one control group. Ryff's psychological well-being questionnaire included 84 questions with six sub-scales was used for data gathering. These data were analyzed using SPSS software, descriptive statistics indexes, mixed model analysis of covariance, and also multivariable analysis.
    Results
    The findings showed that compared to behavioral systems couple therapy, integrative behavioral couples therapy had a greater impact on increasing self-acceptance, personal growth, and environmental mastery (components of mental health).
    Conclusion
    In healthy interpersonal relationships, especially marriage, it is required that couples increased their sense of control over the environment with having a positive attitude to themselves and their past lives. It will help them to achieve new experiences as a human with effective potential.
    Keywords: Psychology, Mental Health, Couple Therapy, MarriageBeing
  • امینی خویی، عبدالله شفیع آبادی، علی دلاور، رحمت الله نورانی پور
    هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی تکنیک های ایماگوتراپی و برنامه آموزش مهارت های زندگی در بهبود الگوهای ارتباطی زوجین جوان شهر بوشهر بوده است. این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون است، جامعه آماری مطالعه را زوج های جوان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر بوشهر تشکیل داده اند. نمونه پژوهش شامل 90 نفر (45 زوج) بوده که به روش داوطلبانه جایگزینی تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش جایگزین شدند. پس از اجرای پیش آزمون هر کدام از گروه های آزمایش به مدت 10 جلسه (هر هفته یک جلسه) در معرض آموزش مهارت های زندگی و آموزش تکنیک های ایماگوتراپی قرار گرفتند. ابزار پژوهش حاضر پرسشنامه الگوهای ارتباطی کریستینسن و سالاوی است. به منظور تحلیل داده ها از روش های آماری تحلیل کوواریانس و تحلیل رگرسیون استفاده گردید، یافته ها نشان داد که هر دو روش برنامه آموزش مهارت های زندگی و ایماگوتراپی در بهبود الگوهای ارتباطی زوجین جوان موثر بوده و در مقایسه بین دو روش، شیوه آموزش مهارت های زندگی تاثیر بهتری در بهبود الگوهای ارتباطی زوجین داشته است.
    کلید واژگان: آموزش مهارت های زندگی, ایماگوتراپی, الگوهای ارتباطی زوجین
    The purpose of this study was to compare the efficacy of Imago Therapy techniques and life skills training program in communication' Patterns for young couples. The population in this study was young couples who have referred to counseling centers in Bushehr. The sample consisted of 90 subjects (45 pairs) and they were replaced into two experimental groups and one control group. After the pre-test, each group for 10 sessions (one session per week) exposure to life skills education and training of Imago Therapy techniques. The research instrument was the questionnaire of communication pattern. For data analysis, covariance and regression analyzes were used. Results showed that both Imago Therapy techniques and life skills training was effective on improving couple's communication patterns. With comparing the two methods,(Imago Therapy techniques and life skills training) life skills training, is more effective in improving couple's communication patterns.
    Keywords: life skills Training, imago therapy, couples\ communication patterns
  • کاترین فکری، عبدالله شفیع آبادی، رحمت الله نورانی پور، قدسی احقر
    هدف از این پژوهش، تعیین و مقایسه اثربخشی الگوی چند محوری شفیع آبادی با نظریه محدودیت و سازش گاتفردسون بر مولفه های رفتار کارآفرینانه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل253 نفر دانشجویان کارشناسی ارشد داوطلب شرکت در کلاس های کارآفرینی در دانشکده علوم انسانی و اجتماعی می شدند که نمره کمتری در پرسشنامه رفتار کارآفرینانه کسب کرده بودند. از این تعداد 45 نفر به گونه تصادفی انتخاب و در سه گروه کنترل و آزمایش 1و 2 جایگزین شدند. بعد از 8 جلسه آموزش داده ها به وسیله تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بن فرونی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد هر دو روش در افزایش مولفه های رفتار کارآفرینانه (تصمیم گیری، شناخت فرصت ها، تعیین ساختار، تامین منابع، و تعیین راهبردها) موثر بوده اند. بین اثربخشی دو روش در افزایش مولفه های شناخت فرصت ها و تعیین راهبردها تفاوت وجود داشته است و اثربخشی الگوی چند محوری شفیع آبادی بیش تر از نظریه محدودیت و سازش گاتفردسون بوده است. بنابراین، پیشنهاد می شود از مفاهیم بنیادی هر دو مدل بویژه الگوی چند محوری شفیع آبادی برای افزایش رفتار کار آفرینانه دانشجویان استفاده بشود
    کلید واژگان: الگوی چند محوری شفیع آبادی, نظریه محدودیت و سازش گاتفردسون, مولفه های رفتار کارآفرینانه, مشاوره شغلی
    The purpose of this study was to determine and compare the effectiveness of Shafiabady''s multi-axial model and Gotfredson''s theory of constraints and compromises on the components of entrepreneurial behavior of the students of Islamic Azad University (Science and Research Branch of Tehran). Research method was pretest-posttest with a control group quasi-experimental. Out of a population of 253 graduate students who had volunteered to participate in entrepreneurship classes at the College of Humanities and Social sciences with lower scores on entrepreneurial behavior questionnaires 45 students were randomly selected. They were assigned to one control and two experimental groups. After 8 training sessions، data were analyzed employing Analysis of Covariance and post hoc Bonferroni test. The results suggested that both methods were effective in enhancing the components of entrepreneurial behavior (decision-making، recognizing the opportunity، determining the structure، funding sources، and determining strategies). In enhancing recognizing the opportunity، however، Shafiabady''s method yielded a larger effect. Thus، it is suggested that the basic concepts of both models، particularly Shafiabady''s model، be used to improve entrepreneurial behavior of college students.
    Keywords: Shafiabady's multi, axial model, Gotfredson's theory of constraints, compromises, Components of entrepreneurial behavior, Vocational counseling
  • ابراهیم احمدزاده اقدم، خدابخش احمدی، رحمت الله نورانی پور، زهرا اخوی
    هدف
    این مطالعه با هدف شناخت اثر بخشی روش ایمن سازی در مقابل استرس برکاهش نشانگان استرس پس از سانحه در جانبازان جنگ ایران، انجام شد.
    روش
    روش تحقیق نیمه تجربی بود، به این منظور 30 جانباز مبتلا به PTSD انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15نفر) وگروه کنترل (15نفر) جایگزین شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسش نامه PCL بود که بصورت پیش و پس آزمون اجرا شد. پس از پیش آزمون، گروه آزمایش 8 جلسه آموزش ایمن سازی در مقابل استرس را دریافت کردند. داده های بدست آمده با روش تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج پژوهش نشان داد که مداخله با روش ایمن سازی در مقابل استرس در مقایسه با گروه کنترل موجب کاهش نشانگان عمومی PTSD و کاهش علائم اجتناب و برانگیختگی در جانبازان شد. ولی این روش بر روی علائم تجربه مجدد در جانبازان موثر نبود.
    نتیجه گیری
    با توجه به اثر آموزش ایمن سازی در مقابل استرس بر کاهش علائم PTSD، پیشنهاد می شود به منظور کاهش علائم اجتناب و برانگیختگی اختلال استرس پس از سانحه در جانبازان از روش فوق در مراکز درمانی استفاده شود.
    کلید واژگان: ایمن سازی در مقابل استرس, استرس پس از سانحه, جانبازان
    Ebrahim Ahmadzadeh Aghdam, Khodabakhsh Ahmadi, Rahmatollah Nooranipoor, Zahra Akhavi
    Purpose
    The aim of this study was to know the effectiveness of stress inoculation on decrease of post traumatic stress disorder in Iran- Iraq (Persian Gulf) war.
    Method
    the research theory was part-experience، for this sake 30 veterans stricken to war related PTSD veterans in mahabad randomly chosen and situated in two experiment group (15 person) and control group (15 person). data collecting was done by PCL questionnaire، which is done before and after the exam. after the pre-exam، the experiment group received 8 stress inoculation training session. data collecting analyzed by analysis of covariance.
    Results
    the research consequences revealed that interfering with stress inoculation training in compare with control group cause decreasing of PTSD general signs and decreasing of avoidance and arousal signs. But this theory did not take effect re-experiencing signs after the interfere in veterans.
    Conclusion
    therefore with respect to the effect of stress inoculation training on decreasing the PTSD signs، suggested that for decreasing the post traumatic stress in veterans use the upon theory at medical centers.
    Keywords: Stress inoculation, PTSD, Veterans, Persian Gulf
  • کاترین فکری، عبدالله شفیع آبادی، رحمت الله نورانی پور، قدسی احقر

    هدف این پژوهش، بررسی نقاط قوت و ضعف آموزش مهارت‌های کارآفرینی بر اساس نظریه محدودیت و سازش گاتفردسون از دید شرکت‌کنندگان در دوره آموزشی بود. روش پژوهش نیمه‌آزمایش یا پیش‌آزمون- پس‌آزمون و گروه کنترل بود. 30 نفر از دانشجویان داوطلب شرکت در کلاس‌های کارآفرینی واحد علوم و تحقیقات که نمرات کمتری در پرسشنامه مهارت‌های کارآفرینی داشتند به تصادف انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند و گروه آزمایش 8 جلسه آموزش مهارت‌های کارآفرینی دریافت کرد. مقایسه دو گروه نشان داد دوره آموزشی مبتنی بر نظریه گاتفردسون در افزایش مهارت‌های کارآفرینی اثر داشته و اکثر شرکت‌کنندگان اثربخشی این دوره را در آموزش مهارت‌های کارآفرینی زیاد و خیلی زیاد دانسته‌اند. بنابراین، نتیجه گرفته می‌شود که نظریه گاتفردسون می‌تواند به عنوان یکی از روش‌های آموزش مهارت‌های کارآفرینی مورد توجه و بررسی بیشتر قرار گیرد.

    کلید واژگان: مهارت های کارآفرینی, نظریه محدودیت و سازش گاتفردسون, دانشجویان

    The main purpose of this study was to investigate strengths and weaknesses of entrepreneurship training courses based on Gottfredson theory of constraints and compromise from the views of the participants in the training program.The research method was semiexperimental or pre-test/post-test with a control group. 30 volunteers of students participating in the entrepreneurship classes organized by the Science and Research Branch of Azad University who obtained lower scores based on entrepreneurship skills questionnaire were randomly selected and divided into two experimental and control groups. The test group received 8 sessions of entrepreneurship skills training. Comparison of these two groups indicated that the training course based on Gottfredson theory had an effect on the enhancement of their entrepreneurship skills and most of the participants evaluated the effectiveness of the course as very high. Therefore, it is concluded that Gottfredson theory can be of more interest and further explored as a method of entrepreneurship skills training.

    Keywords: Entrepreneurship Skills, Gottfredson Theory OfConstraints, Compromises, Students
  • Noranipoorr., Mohammadi Tilenoweis., Taghva, A
    The purpose of this research was to investigate the effectiveness of life skills training on reducing methamphetamine abusing patients depression and anxiety at the clinics of treatment of drugs at Tehran in 1390. Research method was quasi experimental with experimental and control groups with pre and post test experiments. 30 patients who abused methamphetamine selected by chance Custer sampling and randomly assigned in two groups, each group containing 15 subjects. Beck depression inventory and Cattle anxiety test were used for the assessment of the level of depression and anxiety. Subjects in experimental group received life skills training for twelve 2 hours sessions and subjects in control group didn’t receive any training. The obtained data were analyzed by independent group t and covariance analysis. The results showed that life skills training reduced the depression and anxiety of experimental group subjects and this showed that life skills training was effctive on declining of depression and anxiety in the subjects participated in the research. The results also showed life skills training were more effective on declining anxiety than depression.
    Keywords: life skills training, depression, anxiety
  • کاترین فکری، عبدالله شفیع آبادی، رحمت الله نورانی پور، قدسی احقر
    هدف پژوهش حاضر ساخت و اعتباریابی پرسشنامه ای مناسب برای اندازه گیری رفتارهای کارآفرینانه است. جامعه آماری تحقیق کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد رشته های علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران در سال 1390 بودند که مجموعا 1497 نفر می شدند. با توجه به فرمول کوکران و بر اساس نمونه گیری خوشه ای500 نفر از این افراد انتخاب شدند و به پرسشنامه محقق ساخته رفتار کارآفرینانه که روایی محتوایی، روایی سازه، و روایی ملاکی اش توسط متخصصان مناسب ارزیابی شد پاسخ دادند. ضریب آلفبای کرانباخ برای کل پرسشنامه 90/0 و برای هر خرده مقیاس آن بالای 70/0 بدست آمد که بیانگر همسانی درونی بالای پرسشنامه می باشد.
    کلید واژگان: اعتباریابی, رفتار کارآفرینانه, پرسشنامه
    Katrin Fekri, Abdollah Shafiabady, Rahmatollah Nooranipour, Ghodsy Ahghar
    The main objective of the study was to develop and validate a questionnaire to measure entrepreneurial behavior. Statistical population (n = 1497) of the research were all humanities graduate students at the Science and Research Branch of Islamic Azad University, Tehran in 2011, of whom 500 individuals were selected and completed a researcher compiled entrepreneurial behavior questionnaire. The content validity, construct validity, and criterion validity of the questionnaire were calculated by experts in the field. Cronbach’s Alpha coefficient, a measure of internal consistency, was 0.90 for the entire questionnaire and larger than 0.7 for each of the subscales.
    Keywords: Validation, entrepreneurial behavior, questionnaires
  • کاترین فکری، عبدالله شفیع آبادی، رحمت الله نورانی پور، قدسی احقر
    یکی از ابزارهای سنجش مورد نیاز درحیطه کارآفرینی پرسشنامه مهارت های کارآفرینی است. بررسی نتایج تحقیقاتی که پژوهشگر تا کنون توانسته به آن ها دست یابد نشان می دهد که اکثر پرسشنامه های مرتبط با کارآفرینی به سنجش روحیه و ویژگی های کارآفرینی می پردازند و پرسشنامه ای در زمینه سنجش مهارت های کارافرینی در دسترس نیست. بنابراین نیاز به ساخت و اعتباریابی پرسشنامه ای در زمینه مهارت های کارآفرینی بشدت احساس می شود. پژوهش حاضر به دنبال ساخت و اعتباریابی پرسشنامه ای مناسب برای اندازه گیری مهارت های کارآفرینی است. جامعه آماری تحقیق کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد رشته های علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران در سال 1390 بودند که مجموعا 1497 نفر می شدند . بر اساس نمونه گیری خوشه ای500 نفر از این افراد انتخاب شدند و به پرسشنامه محقق ساخته مهارت های کارآفرینی که روایی محتوایی اش توسط متخصصان تایید شده بود پاسخ دادند. نتایج نشان داد که ضریب آلفبای کرانباخ برای کل پرسشنامه و هریک از 4 خرده مقیاس مهارت های بین فردی، مهارت های فردی، مهارت های کاربردی، و مهارت های تفکر انتقادی و خلاقانه نیز به ترتیب 81/0 ، 70/0 ، 63/0 ، 64/0 ، و 65/0 محاسبه شد که بیانگر اعتبار بالای آزمون محقق ساخته مهارت های کارآفرینی است.
    کلید واژگان: اعتباریابی, پرسشنامه, مهارت های کارآفرینی
  • دکتر رحمت الله نورانی پور، حسن اکبرزاده عبدالجبار
    این پژوهش با هدف تعیین رابطه ویژگی های شخصیتی و رضایت شغلی کارکنان شرکت پتروشیمی تبریز با استفاده از روش تحقیق توصیفی و همبستگی انجام گرفت، حجم نمونه مورد مطالعه 194 نفر بود که از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب گردیدند. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه بری فیلد و ورث جهت ارزیابی رضایت شغلی و پرسشنامه شخصیتی نئو فرم کوتاه (NEO-FFI) بود. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS و روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون صورت گرفت. نتایج نشان داد، بین با وجدان بودن، برون گرایی، دلپذیر بودن رابطه مثبت و معنی دار با رضایت شغلی دیده شد. بین نوروتیسم رابطه منفی و معنی دار با رضایت شغلی دیده شد. اما بین انعطاف پذیری با رضایت شغلی رابطه معنی داری مشاهده نشد.
    کلید واژگان: با وجدان بودن, برون گرایی, دلپذیر بودن, نوروتیسم, انعطاف پذیری, رضایت شغلی
    The objective of the study was to determine the relationship between personality characteristics and petrochemical corporation personnel’s job satisfaction in Tabriz. The research method was descriptive-correlation. The statistical population included all the staff of petrochemical corporation (400 person), out of which 194 person using Morgan table were chosen as the sample size. The method of sampling was random stratified. To collect the data, two standard questionnaires Bray & Rothe’s job satisfaction and NEO-FFI personality were used. Using SPSS software and inferential statistics such as pearson’s correlation coefficient, stepwise regression, the hypotheses and questions were tested. The results showed that there was a significant positive difference between the conscientiousness, extraversion, agreeableness, and job satisfaction. There was a significant negative difference between neuroticism and job satisfaction. There was no significant correlation between openness and job satisfaction.
    Keywords: Neuroticism, Extraversion, Conscientiousness, Agreeableness, flexibility
  • نه بیشتر از 14 ماه
    رحمت الله نورانی پور
  • هادی نقدی، نسترن ادیب راد، رحمت الله نورانی پور
    زمینه
    پرخاشگری به عنوان نوعی هیجان خشم، یکی از مهم ترین مشکلات نوجوانان در برقراری رابطه با دیگران است. تحیقیقات نشان داده که به کمک هوش هیجانی می توان هیجان ها را مدیریت نمود. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش هوش هیجانی بر پرخاشگری نوجوانان 17-14 ساله دبیرستانی شهر دیواندره انجام شد.
    روش ها
    مطالعه حاضر به روش آزمایشی و با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. برای این منظور 120 نفر از میان 420 نفر دانش آموز سال اول این مدارس به صورت تصادفی انتخاب شدند و به پرسشنامه پرخاشگری باس و پری که برای جمع آوری اطلاعات در نظر گرفته شده بود، پاسخ گفتند. سپس30 نفر از دانش آموزان که نمرات بالایی در آزمون پرخاشگری کسب کردند انتخاب و در دو گروه کنترل و آزمایش به صورت تصادفی جایگزین شدند. افراد گروه آزمایش، طی 8 جلسه مورد آموزش هوش هیجانی قرار گرفتند اما گروه کنترل، آموزشی در این رابطه دریافت ننمودند. پس از آن هر دو گروه دوباره به آزمون پرخاشگری پاسخ گفتند. در پایان نیز برای توصیف و تحلیل داده ها از میانگین و انحراف استاندارد و آزمون کوواریانس استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که آموزش هوش هیجانی می تواند بر کاهش پرخاشگری تاثیر داشته باشد. آموزش هوش هیجانی بر پرخاشگری فیزیکی، پرخاشگری کلامی و خشم تاثیر داشت، اما خصومت را در دانش آموزان کاهش نداد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد ارایه دروسی با محتوای آموزش هوش هیجانی در مدارس می تواند تا حد زیادی بر کاهش پرخاشگری کلامی و بدنی و رفتارهای خشن در نوجوانان پسر تاثیر داشته باشد.
    کلید واژگان: پرخاشگری, هوش هیجانی, خشم, نوجوانان
    Background
    The aggression is one of the most important problems among the adolescences in relation with the others. Aggression is an emotion and researches showed that the emotional intelligence might help to better manage. The purpose of this research was to investigate the effectiveness of the emotional intelligence training on the aggression.
    Methods
    An experimental design was conducted using pre and post-test including control group. The statistical population included 420 adolescent boys. 120 students were selected and asked to complete Boss and Perry’s aggression questionnaire. 30 students who have got highest scores were selected and randomly divided into two the experimental and the control group. The experimental group received eight teaching sessions of the emotional intelligence training while the control group did not. At the end the aggression questionnaire completed again. The collected data were analyzed using covariance and t-student test.
    Results
    The results showed that the emotional intelligence training decreased the physical, verbal and anger aggression. There was not changed in the level of the student's hostility.
    Conclusion
    We can confirm that the emotional intelligence training may reduce aggression in adolescent boys. Introducing emotional intelligence training in the national educational system for secondary school boys highly recommended.
  • پری سیما اژدری فر، دکتر قاسم قاضی، دکتر رحمت الله نورانی پور
    هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش عرفان و معنویت در افزایش سلامت روانی دانش آموزان دختر پایه ی سوم دبیرستان منطقه ی 13 شهر تهران در سال تحصیلی 1387-1386 است. حجم نمونه طبق اصول علمی و فرمول تعیین حجم 120 نفر، با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شد. از بین آنان کسانی که در پرسش نامه ی سلامت روان نمره ی بالا-تری کسب کرده بودند، 60 نفر به صورت تصادفی از هر مدرسه انتخاب شدند. دانش آموزان یک مدرسه به قید قرعه به عنوان گروه آزمایش و دیگری به عنوان گروه گواه منظور شدند. برای گروه آزمایش به مدت ده جلسه کلاس های آموزشی با رویکرد عرفانی و معنوی که اساس آموزش، شناخت «خطاهای شناختی» با استفاده از قصه های مثنوی مولوی بود، برگزار شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسش نامه ی سلامت روان گلدبرگ (GHQ28) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی، شاخص های (فراوانی، میانگین، انحراف معیار، کجی، کشیدگی و...) و به منظور آزمون سؤال های پژوهش از آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس و آزمون پیگردی LSD) استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که آموزش عرفان و معنویت در افزایش سلامت روان و بهبود عملکرد جسمانی و عملکرد اجتماعی و کاهش اضطراب و افسردگی دانش آموزان تاثیر دارد.
    کلید واژگان: معنویت, عرفان, سلامت روان
    Parisima Azhdarifard, Ghasem Ghazi, Rahmatollah Nouranipour
    The present research aims at assessing the effect of teaching gnosticism and spirituality on raising mental health among female high-school students in District 13 of Tehran during academic year 1386-87. Out of the sample of 120 students who were selected through a multi-stage sampling method, 60 students who had obtained higher scores on the mental health questionnaire were singled out in each school. 60 students in one school were assigned to the experimental group and the other 60 to the control group. Ten educational session was held for the experimental group based on Gnostic and spiritual approach whose foundation was on understanding of cognitive errors with the help of stories in Rumi's Mathnawi. To collect data, Goldberg Mental Health Test was employed. This test is composed of 28 four-choice items which concern four areas of physical symptoms, anxiety and insomnia, social functioning, and depression symptoms. There were totally 7 items pertaining to each of these areas. For data analysis, both descriptive statistics (e.g. frequency measures, mean, standard deviation, skewedness) and inferential statistics (e.g. analysis of covariance, LSD test) were used. The analysis of covariance demonstrates that teaching gnosticism and spirituality might raise students’ mental health, students’ physical functioning, students’ social functioning, and might lower students’ anxiety level and depression.
  • مرجان حسین زاده تقوایی، فرح لطفی کاشانی، شکوه نوابی نژاد، رحمت الله نورانی پور
    در پژوهش حاضر، اثربخشی روش درمان متمرکز بر هیجان در تغییر سبک دلبستگی زوج ها مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور 20 زوج از بین زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره ی کرج در مهر و آبان سال 1387 به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل مورد بررسی قرار گرفتند. پس از انتخاب تصادفی گروه ها، ابتدا بر روی زوج های هر دو گروه پیش آزمون اجرا گردید، سپس مداخله ی آزمایشی (روش درمان متمرکز بر هیجان) بر روی گروه آزمایش به صورت زوج درمانی اجرا و پس از اتمام برنامه ی آموزشی، از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که روش درمان متمرکز بر هیجان، بر تغییر سبک دلبستگی موثر است.
    کلید واژگان: درمان متمرکز بر هیجان, سبک دلبستگی, زوج ها
    Marjan Hossein Zadeh Taghvayi, Dr. Farah Lotfi Kashani, Dr. Shokouh Navabi Nezhad, Dr. Rahmat Allah Nourani Pour
    This study was aimed at the effectiveness of emotion-focused couple therapy on the increase of marital adjustment in a statistical population which comprised all the couples referred to the counseling centers of Karaj, out of which 20 couples were randomly selected & assigned to the experimental & control groups. Having conducted the pretest & experimental treatment (emotionally focused couple therapy) on the experimental group, post test was then performed on both groups. The data analysis finds support for measurable effects of EFT on the alteration of attachment styles.
    Keywords: EFCT (Emotionally Focused Couple Therapy), Attachment Styles, Couples
  • ملیحه محمودی قهساره، رحمت الله نورانی پور، بهرام صالح صدق پور
    زمینه و هدف
    کسب هویت منسجم در زمینه های مختلف زندگی مؤثر است و عوامل متعددی نیز در آن دخیل هستند. به این دلیل بررسی عوامل مؤثر بر پایگاه های هویتی در دانش آموزان، ضروری به نظر می رسد و هدف این پژوهش پیش بینی پایگاه های هویتی دانش آموزان دبیرستانی دختر و پسر مرتبط با غیر همجنس بر اساس پاره ای از ویژگی های دموگرافیک و روان شناختی آن ها بود.
    مواد و روش ها
    طرح تحقیق از نوع مقطعی و با روش همبستگی بود که در جامعه دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی مشغول به تحصیل در سال 1385 در شهر تهران که با غیر همجنس خود ارتباط داشتند، انجام شد. نمونه این پژوهش شامل 200 دانش آموز دبیرستانی (101 دانش آموز پسر و 99 دانش آموز دختر) بود که از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. اطلاعات با استفاده از دومین پرسش نامه گسترش یافته سنجش عینی منزلت هویت من و پرسش نامه مقیاس عشق اشترنبرگ به دست آمد و با روش های آماری توصیفی و استنباطی (تحلیل رگرسیون چند متغیری) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد هیچ یک از متغیرهای تحقیق با پایگاه هویت یافته، رابطه معنی دار نداشت. متغیر جنسیت با پایگاه در حال هویت یابی (857/13 =F، 01/0 > P)، متغیرهای ترتیب تولد، هیجان، صمیمیت و جنسیت با پایگاه هویت زودرس (595/4 =F، 01/0(P < و متغیرهای صمیمیت و هیجان با پایگاه هویت سردرگم رابطه معنی داری داشتند (648/16 = F، 01/0 P <).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج به دست آمده، می توان گفت که رشد هیجانی مطلوب فرد با تشکیل هویت وی مرتبط است. پس توجه به تمام ابعاد رشد از جمله رشد اجتماعی– هیجانی در کنار رشد عقلی و جسمانی می تواند هدف مربیان تعلیم و تربیت قرار گیرد.
  • بررسی میزان سودمندی آموزش مدیریت خشم در کاهش و مهار خشم در دانش آموزان دختر پایه اول متوسطه منطقه 13 شهر تهران
    مژده پورحسین دناک، رحمت الله نورانی پور، پریوش وکیلی
  • مقایسه اثر بخشی درمانگری پویشی فشرده کوتاه مدت و ارتباطی بر ارتقاء سلامت روانی و رضامندی زوجین
    جمشید جراره، عبدالله شفیع آبادی، احمد اعتمادی، رحمت الله نورانی پور
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال