به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب

سارا شریعتی

  • سارا شریعتی، مهدی خاک زند*، مهسا میرسلامی

    ساختار دیاگرام عملکردی فضای سکونتگاه های دانشجویی به واسطه جمعی بودن آن ها و اینکه خانه دوم محسوب می شود از اهمیت بسیاری برخوردار است. ساکنان این مجموعه، دانشجویانی هستند که با قبولی در شهری غیر از موطن خود مجبور به ترک خانه و نقل مکان به شهر جدید شده و عمدتا دارای سطوح رفتاری مختلف از نظر اجتماعی هستند و مواجهه با محیط جدید و افراد با فرهنگ ها و روحیات متفاوت موجب ایجاد نوعی اختلال در تامین یکی از مهم ترین نیازهای فردی از جمله خلوت مطلوب در محیط سکونتی، بخصوص در ماه های اولیه اسکان برای این افراد می گردد. این پژوهش به ارزیابی معیارهای تامین خلوت ساکنان سکونتگاه در ساختار دیاگرام عملکردی این مکان سکونتی خاص توجه دارد. برای نیل به این امر ابتدا ساختار سکونتگاه بر اساس مولفه های کالبدی- محیطی، عملکردی- فعالیتی و ادراکی- معنایی با استنباط از نظریه مکان دیوید کانتر مورد بررسی قرار می گیرد. نمونه های مورد ارزیابی هدف تحقیق، سکونتگاه دانشجویی در مجتمع سکونتگاهی دانشگاه بین المللی امام خمینی و مجتمع سکونتگاهی دانشگاه آزاد اسلامی شهر قزوین با دو نوع ساختار متمرکز و خطی بوده است. پرسشنامه این پژوهش در دو بخش اصلی سازماندهی شده است که بر پایه مقیاس 5 گزینه ای لیکرت پاسخ ساکنان را در رابطه با رفتار خلوت در مکان  سکونتی دسته بندی می کند. به منظور ارزیابی نهایی الگوهای نظری پژوهش و تعیین رابطه وابستگی متغیرهای مستقل و وابسته به طور همزمان از روش چند متغیره الگوسازی معادلات ساختاری با نرم افزار 22 AMOUS استفاده گردید که به صورت ترکیبی از تحلیل عاملی و تحلیل مسیر بهره می گیرد و در نهایت استدلال منطقی به جمع بندی داده های حاصل از شیوه پیمایش و معادلات ساختاری می انجامد. یافته ها نشان می دهد که ویژگی های کالبدی- محیطی با بارعاملی 0/83 بیشترین تاثیر بر سازمان فضایی را دارد و به همین ترتیب ویژگی های عملکردی- فعالیتی با بار عاملی 0/7 در رتبه دوم و ویژگی های ادراکی - معنایی با بار عاملی 0/56 در رتبه سوم قراردارند. نتایج نشانگر برتری معیارهای خلوت ساکنان در سکونتگاه های متمرکز بر اساس رابطه سازماندهی با ساز و کارهای تامین خلوت نسبت به نمونه مشابه خطی و افزایش رضایتمندی سکونتی در اینگونه سکونتگاه ها اشاره دارد.

    کلید واژگان: ساختار دیاگرام عملکردی, مکان, خلوت, سکونتگاه دانشجویی
    Sara Shariati, Mehdi Khakzand *, Mahsa Mirsalami
    Background and Objectives

    The functional layout of student residences holds significant importance as these spaces serve as a collective ‘second home’ for their residents. Many students living in such complexes have left their hometowns and are adapting to a new city, often encountering individuals from diverse backgrounds and varying social behaviors. This adjustment period, especially in the initial months, highlights the crucial need for ensuring residents’ privacy within their living environment. This study aims to evaluate the relationship between the functional layout of these residential spaces and their ability to safeguard residents’ privacy. By focusing on specific criteria tailored to meet the privacy needs of student residence occupants, this research seeks to address the challenges posed by the transition to communal living in a new environment. To understand the role of spatial organization in student residences, this study focuses on the spatial thresholds that define boundaries between interior and exterior spaces, emphasizing the creation of solitude and personal territories. The category of solitude and the creation of privacy and personal territories have been addressed in order to able to determine the desired solitude for the residents through the evaluation of the effective components of threshold that are resulted from the spatial organization of such residences. Drawing upon David Canter’s theory of place, the study examines the physical-environmental, functional-activity, and perceptual-semantic components of student residences. Specifically, it evaluates two residential complexes—the Imam Khomeini International University and the Islamic Azad University of Qazvin—to analyze their centralized and linear structural configurations. In addition, the study incorporates theories of environmental perception, such as Gibson’s ecological model of perception and the theory of environmental affordance, which emphasize the role of movement in acquiring environmental information. It also considers Barker’s ecological theory, which suggests that changes in behavior result from changes in the environment. These theories inform the extraction of research indicators and variables in the theoretical model, providing a framework for understanding the relationship between spatial organization and resident behavior.

    Methods

    The research questionnaire consists of two main sections. The first part assesses the quality of spatial organization in student residences regarding privacy, focusing on independent research variables. The second part gathers social data related to the dependent variable of privacy, covering two components: environmental affordance and attachment to the environment. Both questionnaires utilize a 5-point Likert scale to categorize residents’ responses regarding privacy in student residences. To evaluate the theoretical models and determine the relationship between independent and dependent variables, a multivariate method of structural equation modeling was employed. This approach, facilitated by AMOS22 software, combines factor analysis and path analysis. Through logical reasoning, survey data and structural equations are analyzed to draw conclusions.

    Findings

    The analysis reveals that physical-environmental characteristics apply the strongest influence on spatial organization, with a factor loading of 0.83. Following closely, functional-activity characteristics rank second with a factor loading of 0.7, while perceptual-semantic characteristics rank third with a factor loading of 0.56. In terms of evaluating privacy criteria based on the dependent variable questionnaire, environmental affordance demonstrates a higher impact with a factor loading of 0.71 compared to environmental attachment, which has a factor loading of 0.66. Furthermore, the significant correlation between privacy and spatial organization is evidenced by a factor loading of 0.62, indicating that spatial organization plays a pivotal role in shaping privacy, with internal components interacting synergistically.

    Conclusion

    The results highlight the significance of inner courtyards as an in-between space, particularly in student residences, as they enhance productivity and spatial dynamics. Unlike linear designs, incorporating courtyards into residence spatial organization increases spatial thresholds, facilitating spatial selection and permeability. Additionally, the hierarchical arrangement of spaces within courtyards fosters privacy and territorial definition among residents. Overall, survey results underscore the importance of creating conducive atmospheres in student residences through a balanced integration of physical-spatial and perceptual-behavioral factors. These factors not only influence the desirability of residences but also contribute to resident satisfaction and the establishment of stable behavioral patterns.

    Keywords: Functional diagram structure, Place, Privacy, student residences
  • مهسا میرسلامی*، علی عمرانی پور، سارا شریعتی

    بیان مسیله: 

    مسجد به عنوان یک قرارگاه رفتاری، پیوند عمیقی با مخاطب خود برقرار می کند. این هم پیوندی در طول قرون متمادی از پیدایش مساجد تا به امروز  بخشی تفکیک ناپذیر از عملکرد مسجد بوده است. عوامل متعددی بر تجربه های رفتاری و ادراکی مخاطب در فضاهای انسان ساخت از جمله مساجد نقش دارند، از این عوامل، تغییرات شکلی، تنوع گونه بندی و کالبدی در ساختار مساجد بر تجربیات رفتاری و فضایی مخاطب دخیل می باشند. در دهه اخیر می توان شاهد افزایش شکل گیری مساجد محله ای در شهر قزوین بود، ولی متاسفانه اکثر این مساجد فاقد سرزندگی، پویایی و میزان حضور مطلوب مخاطب می باشند و صرفا تبدیل به فضاهای نمازخانه ای شده اند که این امر سبب عدم قابلیت ایجاد پیوند مابین فضا و مخاطبان می شود.

    هدف پژوهش: 

    هدف از انجام این پژوهش کاوشی بر نوع گونه شناسی و کالبد مساجد بر ادراک مخاطب است به نحوی که تجربیات فضایی مخاطبان تاثیرپذیر از نوع هندسه کارشیو، تناسبات، دسترسی های هم سطح و طبقاتی و سلسله مراتب فضایی می باشند. از طرف دیگر؛ تنوع و انطباق پذیری فعالیتی و واسط های ادراکی متاثر از کالبد مساجد بر میزان حضور مخاطبین در مسجد مورد بررسی قرار داده شده است.

    روش پژوهش:

     در پژوهش موردنظر ابتدا؛ جمع آوری اطلاعات، با ثبت رویدادها و فنون کار میدانی، در سه مسجد با ساختار سنتی حیاط مرکزی و سه مسجد با ساختار طبقاتی در شهر قزوین مورد مطالعه قرار گرفته است و به منظور بررسی نقش و جایگاه ساختار کالبدی و هندسی به روش کمی از تیوری نحو فضا با نرم افزار depthmap10 با بکارگیری شاخص های چیدمان فضایی بهره گیری شده است و ازآنجاییکه برای ارزیابی وزن مولفه های موثر بر چگونگی ادراک و رفتار بصورت کیفی نمی توان به تنهایی از روش فوق بهره جست در ادامه از طریق روش پیمایشی و طرح پرسشنامه و آنالیز داده ها توسط نرم افزار آماری  Amous22مورد تحلیل همبستگی قرار می گیرند و روابط معنادار بین متغیرهای دخیل استباط می گردد. یافته های پژوهش نشانگر آن می باشد که گونه بندی و مولفه های کالبدی معماری نظیر؛ توزیع و هم پیوندی، عمق، اتصال فضایی، چیدمان و ارتباط دسترسی های داخلی بر تنوع، انطباق پذیری فعالیتی و همچنین نوع ادراک مخاطب با توجه به واسطه های ادراکی (نیازها و ترجبجات مخاطبین) با مدت توقف و  میزان حضور مخاطبین مسجد، هم پیوندی قوی و مستقیم ایجاد می کنند.

    کلید واژگان: گونه بندی مساجد, کالبد, عملکرد, ادراک, حضورپذیری
    MAHSA MIRSALAMI*, ALI OMRANIPOUR, SARA SHAREATI

    Statement of Problem: 

    The mosque, as a place of behavior, establishes a deep connection with its audience. This connection has been an inseparable part of the mosquechr('39')s function for many centuries from the emergence of mosques until today.
    Numerous factors play a role in the audiencechr('39')s behavioral and perceptual experiences in man-made spaces, including mosques. Among these factors, changes in shape, variety of types and physical structure in mosques are involved in the audiencechr('39')s behavioral and spatial experiences. In the last decade, we can see an increase in the formation of neighborhood mosques in Qazvin, but unfortunately most of these mosques lack the vitality, dynamism and the desired presence of the audience and have only become prayer spaces, which makes it impossible to create a connection between space and audience.

    Aim of the research: 

    The purpose of this study is to explore the type of typology and body of mosques on the perception of the audience so that the spatial experiences of the audience are affected by the type of Carcio geometry, proportions, peer and class accesses and spatial hierarchy. On the other; The diversity and adaptability of activities and perceptual mediators affected by the body of mosques on the presence of the audience in the mosque have been studied.

    Research method

    In the research, first; Data collection, by recording events and fieldwork techniques, has been studied in three mosques with a traditional structure of the central courtyard and three mosques with a class structure in the city of Qazvin. Space with depthmap10 software has been used by using spatial layout indicators and since to evaluate the weight of components affecting how to perceive and behave qualitatively, the above method can not be used alone through the survey method and questionnaire design and data analysis by Amous22 statistical software Correlation analysis is performed and significant relationships are inferred between the involved variables.
    The research findings indicate that the types and physical components of architecture such as; Distribution and interconnection, depth, spatial connection, arrangement and relationship of internal accesses to diversity, activity adaptability and also the type of audience perception according to perceptual mediators (needs and preferences of the audience) with the duration of the stop and the presence of mosque audience, create a strong and direct relationship.

    Keywords: Mosque Sorting, Body, Performance, Perception, Attendance
  • مژده صیادی*، سارا شریعتی
    زمینه و هدف

    مسکن دارای شاخص های مختلفی از جمله روانشناختی، کالبدی، فردی، اجتماعی و... است. این شاخص ها به واسطه دو متغیر سن و جنس در رضایت افراد از مجتمع های مسکونی تاثیرگذارند. امروزه ساخت مجتمع های مسکونی بدون تناسب با شرایط کاربران باعث نارضایتی افراد از محل سکونتشان شده است؛ که در کودکان به صورت مشکلات روانشناختی بروز می یابد. بنابراین در طراحی مجتمع های مسکونی توجه به رضایت کودکان امری ضروری می باشد. در پژوهش پیش رو تبیین و مقایسه شاخصه های تاثیرگذار بر رضایت کودکان(پسران و دختران 11 تا 15 سال) از مجتمع های مسکونی به تفکیک جنس مدنظر است.

    روش بررسی

    نوع تحقیق توسعه ای است؛ که به روش شاخص های تحقیق ترکیبی (کیفی-کمی)، توصیفی-همبستگی و علی-مقایسه ای انجام شده است. جامعه آماری شامل کودکان 15-11 سال ساکن در مجتمع های مسکونی شهرک های نوساز کاج، کریم آباد و آرامش واقع در شهر تنکابن است. جهت ارزیابی مقایسه ای تعداد 100 دختر و 100 پسر به عنوان نمونه انتخاب شدند. پس از انجام مطالعات نظری و مصاحبه با کودکان، چهارچوب نظری تحقیق تدوین شد و جهت گردآوری اطلاعات از دو پرسشنامه بسته پاسخ و طیفی (لیکرت) در زمینه رضایت از زندگی و مولفه های مهم مسکن استفاده شد. تجزیه و تحلیل یافته ها به کمک نرم افزار SPSS.19 و آزمون های همبستگی پیرسون، فریدمن و T-Student صورت گرفت. لازم به ذکر است عملیات فوق در سال 1399 به پایان رسید.

    یافته ها

     شاخصه های کالبدی (واحد همسایگی و واحد مسکونی)، محیطی (واحد همسایگی) و فردی بر اساس ابعاد عینی و ذهنی محیط به ترتیب با ضرایب تاثیر 06/9،50/6، 45/6 و 00/4 شناسایی شدند. پسران و دختران فقط در مولفه های فضای تفریحی، ورزشی، بازی و مولفه های رفاهی، خدماتی، فرهنگی، تجاری به ترتیب با میانگین های 45/3، 36/3 و 66/2، 75/2 اختلاف نظر داشتند.

    بحث و نتیجه گیری

    طبق نتایج  اختلاف نظرات کودکان در دو جنس مختلف بسیار ناچیز است و شاخصه کالبدی-واحد همسایگی بیشترین تاثیر را بر رضایت آنان دارد. بنابراین طراحی عواملی مانند: نمای مناسب، حیاط، فضای سبز و پوشش گیاهی متنوع، عناصر و مبلمان های محیطی، فضاهای باز، دوستانه و جمعی و... پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: رضایت از مسکن, ابعاد و شاخصه های مهم مسکن, رضایت از زندگی, کودکان 15-11 سال, جنس
    Mozhde Sayadi *, Sara Shariati
    Background and Objective

    Housing has various indices such as psychological, physical, personal, social, etc. These indices affect people's satisfaction with their residential complexes by two variables, age and gender. Nowadays, the construction of residential complexes that do not fit the conditions of the users has caused people to be dissatisfied with their place of residence, which occurs in children in the form of psychological problems. Therefore, in designing residential complexes, paying attention to children's satisfaction is essential. In the present study, the identification and comparison of effecting indices in children's satisfaction with residential complexes disaggregated by gender is considered.

    Material and Methodology

    This study is a developmental research which has been done using mixed (qualitative and quantitative), descriptive-correlational and causal-comparative method. The statistical population includes children aged 11-15 years living in residential complexes of Kaj, Karimabad and Aramesh newly built townships located in Tonekabon city. For a comparative evaluation, 100 girls and 100 boys were selected as the sample. After conducting theoretical studies and interviews with children, a theoretical framework was developed and two closed-ended and Likert scale questionnaires in the field of life satisfaction and important components of housing were used to collect information. Findings were analyzed using SPSS.19 software and Pearson, Friedman and T-Student correlation tests.    

    Findings

    Physical (neighboring unit and residential unit), environmental and individual indices based on the concrete and mental dimensions of the environment were identified with impact factors of 50.06, 6.9, 6.45 and 4.00, respectively. Boys and girls disagreed only in the components of recreational, sports and games and also the components of welfare, service, cultural and commercial with averages of 3.45, 3.36 and 2.66, 2.75, respectively.

    Discussion and Conclusion

    According to the results, there are very slight differences between the opinions of children in two sexes and the concrete-neighboring unit index has the greatest impact on their satisfaction. Therefore, designing the factors such as: suitable facade, yard, green space and various vegetation, environmental elements and furniture, open spaces, friendly and collective spaces, etc. is recommended.

    Keywords: housing satisfaction, Important Dimensions, Indices of Housing, Life satisfaction, Children Aged 11-15 Years Old, Gender
  • دکترین اجتماعی تشیع
    دکتر سارا شریعتی
  • سارا شریعتی، مهدی خاک زند*، فریبا البرزی
    مقدمه

    قرارگاه رفتاری به عنوان محصول روانشناسی بوم شناختی بر نقش موقعیت فیزیکی در خلق رفتار انسان تاکید داشته و به تاثیر محیط فیزیکی بر مردمی که از آن بهره می برند می پردازد. فضای سکونتگاه دانشجویی، به عنوان نوعی از زندگی سکونتی با تعریف شدن در عرصه های خصوصی تا عمومی، سلسله مراتبی از قرارگاه های رفتاری است که در پیوند با هم نظام های فعالیت را به وجود می آورند. ارتباط زنجیره ای قرارگاه های رفتاری با یکدیگر و شناسایی خردمکان های رفتاری در درون یک پهنه و تلاش در جهت ساماندهی آن ها و ایجاد پیوستگی میان آن ها در جهت کیفیت محیطی از منظر خلوت درخواستی ساکنان در این مقر رفتاری بسیار حایز اهمیت است و در صورت عدم وجود کیفیات لازم، الگوهای رفتاری دچار اختلال  می شود.

    هدف

    این پژوهش به تاثیر الگو های نظام فضایی سکونتگاه های دانشجویی بر رفتار مصرف کننده در فضای سکونتگاه دانشجویی بر پایه قرارگاه رفتاری دانشجو توجه دارد.

    روش شناسی تحقیق: 

    بر این اساس ابتدا مولفه های کالبدی- رفتاری موثر بر کیفیت خلوت محیط رفتاری و علت ورود مفاهیم قرارگاه رفتاری در بررسی این مولفه ها در فضاهای سکونتگاه دانشجویی در سه عرصه کلان، میانی و خرد بیان می شود و در ادامه نحوه تشکیل مدل مفهومی براساس نظریه قرارگاه رفتاری بارکر تبیین می شود. در پژوهش حاضر ثبت رویدادها به شیوه میدانی در نمونه های مورد مطالعه مورد بررسی قرار گرفته و از طریق پرسشنامه و تحلیل محتوای داده های کیفی ضمن شناسایی مقرهای رفتاری، وزن مولفه های موثر در سکونتگاه ها شامل الگوهای جامع رفتار، ویژگی های کالبدی و هم ساخت های رفتار- ظرف کالبدی استخراج شده اند. به موازات شیوه فوق به صورت کمی از تیوری نحو فضا با نرم افزار Depthmap به بررسی نقش شاخص های چیدمان فضایی بر قرارگاه های رفتاری مصرف کنندگان سکونتگاه ها و بررسی خلوت آنان پرداخته شده است و در نهایت استدلال منطقی به جمع بندی داده های حاصل از شیوه پیمایشی و نرم افزار چیدمان فضا می انجامد.

    قلمرو جغرافیایی پژوهش: 

    نمونه های مورد بررسی جهت اعتبارسنجی مدل مفهومی، سکونتگاه های دانشجویی در مجتمع سکونتگاهی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین می باشد.

    یافته ها و بحث: 

    یافته ها نشان می دهد که میان میزان خلوت پذیری فضای سکونتگاه دانشجویی با همنشینی مناسب عامل های کالبدی- فضایی و ادراکی-رفتاری جهت تحقق الگوهای رفتاری پایدار  مصرف کنندگان آن رابطه معناداری برقرار است و این عوامل بر مطلوبیت قرارگاه رفتاری اثرگذار خواهند بود. 

    نتیجه گیری

    هر دو شیوه نحو فضا و پیمایشی بر برتری همساختی مولفه های کالبدی - رفتاری در سکونتگاه های متمرکز نسبت به خطی اشاره دارد.

    کلید واژگان: قرارگاه رفتاری, الگوی جاری رفتار, همساختی, چیدمان فضا, خلوت, سکونتگاه دانشجویی
    Sara Shariati, Mehdi Khakzand *, Fariba Alborzi

    Behavior setting as a product of ecological psychology emphasizes the role of physical position in the creation of human behavior and addresses the impact of the physical environment on the people who use it. Student residence hall defined in the private to public spheres, is a hierarchy of behavioral residences that form systems of activity in conjunction. This study focuses on the impact of spatial system patterns on consumer behavior in student residential Space. thereforae, first, the physical-environmental factors affecting the privacy quality of the behavioral environment in three space, macro, meso and micro domains.. The studied samples for validation of conceptual model were student residences in dormitory of Islamic Azad University of Qazvin Branch. , field events logging was studied in the studied samples and through questionnaire and content analysis of qualitative data, while identifying behavioral causes, weight of effective components in habitats including comprehensive patterns of behavior, physical characteristics and behavioral- Containers have been extracted.so use quantitative theory of space syntax will investigate the role of spatial arrangement indices on the behavioral locations of residential consumers and their privacy assessment. And finally, logical reasoning leads to the summing up of data from the navigation method and space alignment software.The results show that there is a significant relationship between the level of privacy of the student residence hall with the proper co-existence of physical-spatial and perceptual-behavioral factors to realize the sustainable behavior patterns of its consumers and these factors will affect the desirability of behavior setting.

    Keywords: Behavior setting, Homogeneity, Space Syntax, privacy, Student residence hall
  • هادی درویشی*، سارا شریعتی

    گاه برخی مفاهیم از فرط استفاده در حوزه های مختلف، کشسان شده و قدرت توضیح دهندگی خود را از دست می دهند و به جای توضیح واقعیت، خود به حجاب واقعیت تبدیل می شوند. درباره مفهوم بنیادگرایی چه می توان گفت؟ آیا این مفهوم، توضیح دهنده آن چه که بنیادگرایی خوانده می شود، است یا باید از مفاهیم جایگزین استفاده نمود؟ آیا مفهوم بنیادگرایی را خارج از خاستگاه آن که آمریکای پروتستان قرن بیستم است می توان به کار برد؟ در پاسخ به این سوالات، دو گروه موافق (قایلان به کفایت مفهوم بنیادگرایی) و مخالف (قایلان به عدم کفایت) وجود دارند. لارنس، ریزبروت، آلتمیر، سامرز، شوارتز و لیندلی جزء دسته اول و از معتقدان به تعریف بنیادگرایی بر اساس تشابهات در ادیان و فرهنگ های مختلف هستند. در مقابل، قایلان به عدم کفایت مانند روتون، هانتر، سعید، بروینسن و فریدمن منتقد استفاده از بنیادگرایی در سایر فرهنگ ها و ادیان بوده و به دنبال جعل معادل برای این مفهوم هستند. یکی از این فرهنگ ها و ادیان، جهان اسلام و دین اسلام است. کاربرد اصطلاح بنیادگرایی در زمینه اسلامی چگونه ارزیابی می شود؟ و چه معادل هایی را برای بنیادگرایی در جهان اسلام می توان پیشنهاد داد؟ جهت پاسخ به این سوال با 18 متخصص ، مصاحبه به عمل آمده و از خلال تحلیل محتوای این مصاحبه ها مفاهیم نص گرایی، افراط گرایی، اصول گرایی، اسلامیسم، رادیکالیسم و جزم گرایی به عنوان معادل های بنیادگرایی اسلامی به دست آمده که پس از نقد و بررسی آن ها سه مفهوم «سلفی جهادی»، «نص گرایی جهادی» و «نص گرایی تکفیری» به عنوان معادل های کم و بیش نزدیک به بنیادگرایی اسلامی، پیشنهاد گردیده اند.

    کلید واژگان: بنیادگرایی, بنیادگرایی اسلامی, سلفی جهادی, نص گرایی جهادی, نص گرایی تکفیری
    H. Darvishi *, S. Shariati

    Sometimes some concepts, due to the excessive use in various fields, become elastic and lose their explanatory power, and also instead of explaining reality, they become the veil of reality. What about the concept of fundamentalism? Does this concept explain what is called fundamentalism? Or should alternative concepts be used? And can the concept of fundamentalism be applied outside of the origins of twentieth-century Protestant America?In answer to these questions, there are two groups in favor (those who believe in the adequacy of the concept of fundamentalism) and those who disagree (those who believe in inadequacy). Lawrence, Riesebrodt, Altemeyer, Summers, Schwartz, and Lindley are among the first to believe in the definition of fundamentalism based on similarities in different religions and cultures. In contrast, proponents of inadequacy, such as Roton, Hunter, Saeed, Bruninson, and Freedman, have criticized the use of fundamentalism in other cultures and religions and sought to falsify the concept. One of these cultures and religions is the Islamic world and the religion of Islam. What about the equivalents of fundamentalism in the Islamic world? To answer this question, 18 experts were interviewed and through the analysis of the content of these interviews, the concepts of literalism (appearances), extremism, fundamentalism, Islamism (political Islam), radicalism, and dogmatism as equivalents of Islamic fundamentalism were obtained. After reviewing them, the two concepts of "salafi jihadi" and "jihadi literalism" have been proposed as equivalents.

    Keywords: fundamentalism, Islamic Fundamentalism, Salafi Jihadi, Jihadi Literalism
  • سارا شریعتی*، سعید مهدوی مزده
    پرسش اساسی این مقاله آن است که در دهه 05 شمسی در مناسبات تولید موسیقی در ایران چه تغییراتی رخ می دهد که موسیقی اعتراضی به عنوان ژانری مستقل سر بر می آورد؟ دهه 05 دهه ای است که مشهور به دهه تولد موسیقی معترض در ایران است. برای پاسخ به این پرسش با استفاده از مفاهیم کلیدی که برای پرداخت نظری پژوهش اهمیت دارند، ابتدا به تعریف مفهوم موسیقی اعتراضی پرداخته ایم و سپس علت انتخاب دهه 05 شمسی را به عنوان بازه انجام این پژوهش شرح داده ایم. موسیقی اعتراضی که ریشه در غرب دارد و در دهه 50 میلادی آغاز می شود، هم زمان با ورود به ایران، مناسبات تولید موسیقی در ایران را نیز دچار تحولاتی می کند. در روش شناسی پژوهش از ساختارگرایی تکوینی پیر بوردیو استفاده شده است که تشکیل و تکوین خرده میدان موسیقی اعتراضی را در سه سطح بررسی می کند: سطح روابط درون میدان، سطح عادت واره های کنشگران میدان و سطح رابطه میدان با میادین دیگر، به ویژه میدان قدرت. در این پژوهش نیز سعی شده است با استفاده از این سه سطح تحلیل که بوردیو استفاده کردهاست، تصویر دقیقی از مختصات این میدان برای فهم مناسبات درون آن ارایه شود. نتیجه پژوهش را می توان به این شکل توضیح داد که در شکل گیری و تکوین خرده میدان موسیقی اعتراضی در ایران دهه 50، شیوه برخورد میدان قدرت با موسیقی و کنشگران فعال در این میدان به عنوان عاملی بسیار اساسی ایفای نقش می کند. همچنین پیشرفت های تکنولوژیک در فرآیندهای ضبط از عوامل سخت افزاری موثر در این تحولات است. مختصات اساسی جامعه ایران به عنوان جامعه مخاطب موسیقی اعتراضی نیز در شرایط ویژه ای قرار دارد و رشد شهرنشینی، رشد جمعیت جوان تحصیل کرده و همچنین فشارهای بین المللی سیاسی بر حکومت در برخی موارد حقوق بشری که در نتیجه خفقان سیاسی پدید آمده بود، همگی از عواملی هستند که زمینه های تحولات موسیقی اعتراضی در این دوران را شکل می دهند.
    کلید واژگان: جامعه شناسی موسیقی, موسیقی, موسیقی اعتراضی, دهه 05 شمسی, تحولات موسیقی
  • لیلا طباطبایی یزدی*، مهناز شایسته فر، سارا شریعتی
    تسلط رویکرد سیاست-محور در تاریخ نگاری از اواخر قرن نوزدهم و مقارن با پیدایش رویکردهای تاریخ جدید به چالش کشیده شده است و تاریخ نگاران و فیلسوفان تاریخ در دوره ی جدید در تلاش برای به چالش کشیدن این پارادایم، الگوها و شیوه های تاریخ نگری و تاریخ نگاری بدیلی ارائه کرده اند که با عنوان «تاریخ جدید» شناخته می شود. منابع گوناگون تاریخ هنر و معماری اسلامی در طول قریب به دو سده از پیدایش این حوزه ی مطالعاتی و مشخصا یک سده از ورود این حوزه به آکادمی و در نتیجه تولید گستره ی متنوعی از متون پیرامون میراث هنری تمدن اسلامی، سنت تاریخ نگاری مشخصی را شکل داده اند که نگارندگان آن را «سنت تاریخ نگاری هنر اسلامی» می نامند. حال اگر بر اساس پارادایم تاریخ جدید به نقد این سنت تاریخ نگاری بپردازیم به نتایج قابل توجهی دست خواهیم یافت. هدف از این پژوهش، پرده برداشتن از رویکرد سیاست-محور موجود در سنت تاریخ نگاری هنر اسلامی و نقد پارادایم تاریخ نگاری سنتی مسلط در این سنت است. رویکرد روشی انجام این پژوهش کیفی است. داده ها با استفاده از روش کتابخانه ای-اسنادی گردآوری شده و برای تحلیل داده ها از تکنیک «تحلیل مضمون» استفاده شده است. بر اساس یافته های این پژوهش، منابع و متون اصلی تاریخ هنر اسلامی عمدتا منظر روایی سیاسی را برای روایت تاریخ و سرگذشت هنرها در جوامع اسلامی به کار بسته است و در نتیجه ی آن بخش مهمی از میراث هنری تمدن اسلامی به حاشیه رانده شده است.
    کلید واژگان: تاریخ, هنر, اسلامی, سیاسی, جدید
    Leila Tabatabayi Yazdi *, Mahnaz Shayestefar, Sara Shariati
    The dominance of political approach in historiography was challenged in late 19th century and contemporary to the emergence of the new approaches in historiography. In their attempt to challenge traditional paradigm of historiography, historians presented some new models and approaches in historiography which are called “new history”. Different sources of Islamic art and architecture, after nearly two centuries of the emergence of this field of study and one year of its entrance into the academy which led into the production of many texts on the artistic heritage of Islamic civilization, has formed a specific historiographical tradition called “Islamic art historiographical tradition” by the authors of this paper. Had we criticize this historiographical tradition according to the “new history” paradigm, we would come into significant results. This research seeks to reveal the political approach in Islamic art historiography and criticize its dominant traditional historiographical paradigm. This is a qualitative study. Data are gathered from library and are analyzed with thematic analysis technique. Results show that the main sources and texts of Islamic art history had almost chosen political perspective for their historical narration of the story of art in Islamic countries and thus have marginalized great parts of the artistic heritage of Islamic civilization.
    Keywords: Art, history, Islamic, new, political
  • سوسن باستانی*، سارا شریعتی، بهناز خسروی
    بحث از معنویت های جدید و رواج آن ها در جامعه ایران چند سالی است که تا حدی توجه ها را به خود جلب کرده است. در این مقاله، با رویکردی توصیفی-تحلیلی به مطالعه موقعیت فرهنگی، اجتماعی، طبقاتی و سبک زندگی اعضای دو جمع مروج معنویت های جدید در تهران پرداخته ایم؛ یکی با رویکرد عرفانی و دیگری نوعی روان شناسی. براساس یافته های این پژوهش، به نظر می رسد بتوان معنویت های جدید را به مثابه نوعی مصرف فرهنگی و در ارتباط با دیگر انتخاب های افراد در سبک زندگی شان مورد مطالعه قرار داد. از این منظر، گرایش به این معنویت ها، لااقل در یک دوره زمانی مشخص و در میان طبقه متوسط تهرانی، راهی متمایز برای افزایش سرمایه فرهنگی و ابزاری برای کسب مشروعیت بیشتر تلقی می شود.
    کلید واژگان: معنویت های جدید, سرمایه فرهنگی, سبک زندگی, مصرف, تمایز
    Susan Bastani
    1. Introduction
    The New Age spiritualities and their popularity in Iran have drawn the attention of many scholars during the past few years. From the mid-1990s, some signs of spiritual phenomena appeared in Iran whose roots might be traced to the movements of the second half of the twentieth century, especially in Western industrial societies, which were called the "New Age spirituality". This wave spread rapidly in Iran, several books were published in Persian, several conferences were organized, and the communities emerged. Using a descriptive-analytical approach, the present paper is interested in the lifestyle of people in Tehran who participate in the communities of New Age spiritualties, seeking a way of living in which they will be able to combine spiritual practices with prosperity, success, and perfection. We examine the social class, cultural status and activities, and the lifestyle of the members of two communities, one based on a psychological approach and the other one mystical. The aim of this paper is to analyze how social origin and lifestyle of members weigh in motivation for joining these communities.
    2. Theoretical Framework
    A key feature of "New Age spiritualties" is a syncretic approach to the beliefs and practices from a range of resources, such as traditional religions, mysticism, esotericism, metaphysics, oriental disciplines and practices, holistic medicine and alternative medicine, psychotherapy and parapsychology, self-help and motivational psychology, techniques of "personal development", and even quantum physics ( Drury, 2004; Flere & Kirbis, 2009; Heelas, 1996; Heelas & Woodhead, 2005; Hérvieu-Leger, 1993, 2001; Houtman & Aupers, 2007 Rindfleish, 2005 ).Various studies have discussed the characteristics of the members of the communities of New Age from different aspects of life in different societies (Flere & Kirbis, 2009; Hanegraaff, 2005; Heelas, 1996; Laliberté, 2009; Rindfleish, 2005; Sutcliffe, 2006). Some of these studies have also pointed to the association between increasing the consumerism and tendency toward different forms of the New Age spiritualties. In the domain of sociology of consumption and lifestyle, we lean toward Pierre Bourdieu’s theory for studying social reproduction among the middle class in Iran and the ways in which cultural capital is developed, as a factor for achieving social distinction (Bourdieu, 1985).
    3. Methodology
    This analysis is based on the study of two women communities of New Age spiritualties in Tehran: one with a psychological approach (Hasty , specialized in the field of “personal development”) and the other one with a mystical approach (interpretation of the poems of Rumi and the verses of Quran). We have applied both qualitative and quantitative methods such as an ethnographic approach with participant observation, document analysis, interview and questionnaire for gathering data.
    4. Results and Discussion
    The demographic analysis of the respondents shows a homogeneity in age, social origin, level of education and social status within the population of each community and a similarity between the two communities. According to our data, these women who belong mostly to the upper middle class of the Iranian society, can be characterized by the consumerist lifestyle.The majority of members of these communities attempt to convert their economic capital to the cultural capital in different domains. For example, they endeavor to rise their qualification in different educational ways (academic or nonacademic). They read books and magazines very often, participate in training classes and workshops and seek the symbolic value of the cultural productions in different fields. In addition to these cultural consumptions, they try to have something to say and offer to intellectual domains. They try to shape their special lifestyle by distinguishing themselves from others, especially the lower classes. Thus, joining the communities of New Age spiritualties is another manner of picking up whatever they need in their everyday life.After studying different aspects of lifestyle of the members of these communities, we noted that most of them try to accumulate different forms of cultural capital and develop strategies for converting parts of their economic capital to cultural capital. On the other hand, it seems that the consumptive behavior of members of these communities is also implemented in cultural, relational or spiritual fields.
    5. Conclusion
    Based on the results, it is possible to argue that beside all the functions of New Age spiritualties communities in Iran, members’ tendency toward these communities is an attempt to develop their cultural capital and to distinguish themselves from others in their social networks. These new spiritualties can therefore be analyzed as a kind of cultural consumption, associated with other choices of these individuals related to their lifestyle. From this perspective, tendencies toward these communities, among the middle class in Tehran, at least in a certain period, can be considered as a distinctive way to develop cultural capital and to acquire legitimacy in the society.
    Keywords: New Age Spiritualties, Cultural Capital, Lifestyle, Consumption, Distinction
  • لادن احمدیان هروی*، سارا شریعتی

    در زمینه ی مطالعات بنیادگرایی، دو گونه تحلیل رایج است. دسته ی نخست، که عمدتا متاثر از روش شناسی مطالعات ژیوپلتیک و روابط بین الملل است، تمایل دارد علت تفوق گروه های جهادی را در تلاش های ضدانقلاب برای مهندسی خیزش مردمی بجوید. دسته ی دوم که بیشتر در فضای آکادمی اروپا غالب است عموما بنیادگرایی را به مثابه ی یک فرم تحلیل می کند و کمتر به تحولات محتوایی این عرصه توجه دارد. در هر دو شکل تحلیل، داعش همچون صورت تشدیدشده ای از القاعده دیده می شود که تمایزش با سنت سلفی- جهادی ازپیش موجود صرفا راهبردی است. در مقابل این دو گونه روایت، مقاله ی حاضر می کوشد تا شکل گیری ایدیولوژی داعش را در بطن مباحثات درونی جریان سلفی-جهادی واکاوی کند. به بیان دیگر، می کوشیم به جای آنکه منشا ضدانقلابی به نام داعش را در جایی بیرون از تحولات منطقه بجوییم و با توسل به نیروهای بیرونی (از جمله اقدامات دستگاه های امنیتی) توضیح دهیم، نطفه ی شکل گیری داعش را در بطن منازعات ایدیولوژیک جریان جهادی بررسی کنیم. بدین منظور، به این پرسش می پردازیم که بین المتونیت داعش چگونه ساخته می شود؟ داعش چگونه متن های جریان ساز میدان سلفی-جهادی را انتخاب، بازتولید و مصرف می کند؟ در این راستا، مقاله با بررسی کتاب بنیان گذار نشانه های راه آغاز می شود و سپس برای شناسایی نقاط گسست از سنت سیدقطبی، نسبت کتاب های «مدیریت توحش» ابوبکر ناجی و «دعوت به مقاومت اسلامی جهانی» ابومصعب السوری را با ایده ی گروه پیشتاز می سنجد. این مقاله نشان می دهد که چگونه پروژه ی گذار از نخبه گرایی القاعده که توسط منتقدین درونی جریان جهادی صورت بندی شد در گسست از سنت سیدقطب و شکل گیری گروه داعش موثر بود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که داعش با اقتباس از پیش فرض های معرفت شناختی سوری و ناجی نهایتا به شکلی از جهاد عینیت می بخشد که سویه هایی فردگرایانه دارد، برآمده از ایده ی تقدم جهاد بر ایمان است و مخاطب خود را نه گروه برگزیده ای از پیشتازان بلکه عموم مردم قرار می دهد. این مقاله تاکید می کند که بررسی تحولات گفتمانی زمانی معنای راستین خود را بر ما آشکار خواهد کرد که در نسبت با سایر عوامل غیرگفتمانی بررسی شود؛ ازاین رو، مقاله ی حاضر نه فرجامین مرحله ی تحلیل بلکه صرفا نخستین گام در تحلیل پدیده ی داعش خواهد بود. </span>

    کلید واژگان: داعشو القاعده, سنت سلفی-جهادی, تحولات گفتمانی, گروه پیشتاز, نخبه گرایی, توده
    ladan ahmadian haravi*, sara shariati

    In the studies of fundamentalism, two types of analyses are predominant. The first, which is mainly influenced by the methodology of geopolitical and international studies, seeks to explain the dominance of Jihadi groups in Syria with reference to counter-revolutionary attempts to manipulate the uprising. The second, widespread in the European Academy, tends to analyze fundamentalism mostly as a form and ignore its content development. In both types of these analyses, ISIS is considered as an intensified form of al-Qaeda whose difference from the established Salafi-Jihadi tradition is merely strategic. In contrast, this article aims to study the formation of ISIS ideology as embedded within inner debates of Salafi-Jihadi field. In other words, it seeks to examine the germ of emergent ISIS within the ideological struggles of Jihadism rather than tracking the origin of ISIS, as a counter-revolutionary manifestation, outside the field and explaining it with the recourse to external forces (namely measures of intelligence services). Thus, it aims to answer how ISIS intertextuality was constructed? How did ISIS choose, reproduce and consume the inspiring texts of Salafi-Jihadi field? In this regard, it studies the founding text of Milestones</em> written by Qutb as the point of departure. Then, it turns to examine the relations between Management of Savagery</em> by Abu Bakr al-Naji and The Global Islamic Resistance Call</em> by Abu Mus’ab al-Suri with Qutb’s idea of vanguard group to identify points of rupture. This article indicates how the transitory project from the elitist approach of al-Qaeda, configured by inner critics of jihadi tradition, formed the impetus to rupture from Qutb’s tradition leading to the emergence of ISIS. Findings of this research shows that ISIS took on epistemological presumptions of Naji and Suri to materialize a form of Jihad which has individualistic sides, is centered upon primacy of Jihad over belief and finds its audience among the masses rather than a vanguard group. At the end, it acknowledges that the study of the discursive development reveals its genuine meaning only when examined in the relation with non-discursive elements; therefore, this article should not be regarded as the final phase but the first step in the analysis of ISIS.

    Keywords: ISIS, al-Qaeda, Salafi-Jihadi Tradition, Discursive Development, Elitism, Vanguard Group, Masses
  • مهدی سلیمانیه*، سارا شریعتی، محمدرضا جوادی یگانه، سید مهدی اعتمادی
    در این پژوهش، تلاش شده است تا با بررسی خودزندگینامه های حوزوی منتشرشده به زبان فارسی در سال های پس از ورود صنعت چاپ به ایران تا سال 1395 شمسی، آورده ها و وانهاده های این متون استخراج شده و با استفاده از روش تحلیل مضمون، مضامین اصلی، نقاط کانونی تمرکز و حاضران و غایبان این برساخت های مدون از زندگی حوزویان مشخص شود. در نهایت با استفاده از این داده ها، سنخ شناسی جامعه شناختی از این خودزندگینامه ها ارائه شد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که اساتید و پدران و اجداد پدری، حاضران مشترک در غالب این خودزندگینامه ها هستند. امور ماورایی و خداوند، در خودزندگینامه های متقدم به لحاظ زمانی، به صورت مستقیم در این خودزندگینامه ها حضور پررنگی دارند، سپس حضوری غیرمستقیم می یابند و در دهه های اخیر، از روایت کنار گذاشته می شوند. این خودزندگینامه ها از منظر حضور زنان به عنوان شخصیت های حاضر در این برساخته ها، به دو دسته ی «زن گویا» و «زن محذوف» تقسیم می شوند. همین دوگانه را در مورد اشاره یا عدم اشاره به متغیرهای اقتصادی زندگی در این خودزندگینامه ها می توان مشاهده کرد و این متون را به دو دسته ی «اقتصاد محذوف» و «اقتصادگویا» تبدیل کرده اند. در جمعبندی نهایی، با اتکاء به یافته های فوق، خودزندگینامه های حوزوی به دو سنخ کلی «خودزندگینامه های عزلتی» و «خودزندگینامه های اجتماعی» تقسیم شده اند. خویشتن خودزندگینامه ای ارائه شده در خودزندگینامه های عزلتی، در دایره ی محدود آموزش، عبادت و خانواده ای مردانه محدود می ماند و خویشتن هویدا در خودزندگینامه های اجتماعی، در پیوند با وقایع اجتماعی و شبکه ای گسترده تر از کنشگران و وقایع تصویر می شود. خویشتن حوزوی که تنها «حوزوی» نیست بلکه وجودی اجتماعی است که حوزوی «نیز» هست.
    کلید واژگان: جامعه شناسی زندگینامه ای, حوزویان, خودزندگینامه, جامعه شناسی تشیع, سنخ شناسی
    Mahdi Soleimanieh *, Sara Shariati, Mohammadreza Javadi Yegane, Mahdi Etemadifard
    In this research, we attempted to study hawzavi autobiographies published in Persian language and extract the neglected and expressed issues in them. Then we aimed to analyze the main themes, central interests and ideas, as well as the present and absent issues of these constructed accounts of the lives of the hawzavis using thematic analysis method. Finally, a sociological typology of these autobiographies is presented based on these data. This typology could be considered as another phase in depicting an image of hawza and its actors as well as their evolution and changes in contemporary Iran. Findings show that masters, fathers and paternal ancestors are the common expressed issues in most of these autobiographies. Transcendental issues and God are clearly more apparent in the older autobiographies, but they gradually diminish and are depicted in a mediated way, and are finally disappeared in the recent decades. In terms of the presence of women, these autobiographies are divided into two categories of “females-expressed” and “females neglected” and even into two other categories of “economy-expressed” and “economy-neglected”. Hence, Hawzavi autobiographies are categorized into two general types of “secluded autobiographies” and “social autobiographies”. The presented self in secluded autobiographies is limited to education, worship and a masculine family setting. In contrast, the presented self in social autobiographies is depicted in relation with social issues and a wider network of actors and events; a hawzavi self who is not just hawzavi but a social existence that is ‘also’ hawzavi.
    Keywords: Biographical Sociology, Hawzavi, autobiography, Sociology of Shiite Rowhaniat, Typology
  • سارا شریعتی، نرگس سوری *
    مشروطه دوم پس از یک سال مقاومت و مبارزه مسلحانه مجاهدان به رهبری علما، بار دیگر در جامعه ایران استقرار یافت. با وجود این، مشروطه دوم نیز مانند تجربه مشروطه اول، زیست ناپایدار، شکننده و بی ثباتی داشت؛ به طوری که حیات آن کمتر از دو سال بود و سرانجام با اولتیماتوم روس در سال 1329 از میان برداشته شد. تحلیل علت شکنندگی زیست مشروطه دوم از خلال بررسی نقش علما با تکیه بر رویکرد نظری توکویل، هسته اصلی نوشتار حاضر را تشکیل می دهد. بدین منظور، سیر کنشگری سیاسی علما به عنوان یکی از نیروهای سیاسی موثر در فرازونشیب مشروطه در دو مرحله مطالعه می شود: نخست کنشگری احیاگرایانه و دوم کنشگری تثبیت گرایانه. در این پژوهش، تاکید بر آن است که مرکزیت یافتن دگرگونی سیاسی، بدون اینکه پروژه تغییر اجتماعی-فرهنگی متناسب با تحولات ساختاری درنظر گرفته شود، یکی از عوامل موثری است که می توان حیات کوتاه مدت مشروطه دوم را در آن ریشه یابی کرد.
    کلید واژگان: آموزش دموکراتیک, اصلاح فرهنگی-اجتماعی, رادیکالیسم سیاسی-دینی, مشروطه دوم, ناپایداری ساختاری
    sarah mazinani shariati, narges souri*
    A reflection on the fragile Living cause of the Second Constitutional Revolution in the Iranian Society (1329-1327) The second constitution following a year of resistance and the armed struggle of militia under the auspices of the ulama was once again deployed in Iranian society. Nevertheless, the second constitution was similar to the experience of the first Constitutional Revolution, unsustainable, fragile, and instability. The life of this foundation lasted less than two years, and eventually was eliminated with the Russian ultimatum in 1329. The analysis of the fragile Living cause of the second constitution through of the study of the role of the ulama by relying on the theoretical approach of Tocqueville forms core of the present paper. For this purpose, the course of the political activity of the ulama as one of the most influential political forces in the uprising and constitutional revolution has been studied in two stages: first, revitalizing activity and the second stabilizing activity. The research emphasizes that the centralization of political transformation without considering the socio-cultural transformation project appropriate to structural changes is one of the most effective reasons for the short-lived life of the second constitutional revolution.

    Keywords: social-cultural reform, democratic education, political-religious radicalism, structural instability, Second Constitutional Revolution
  • سارا شریعتی، زینب شفیعی*
    مقاله حاضر مطالعه ای اکتشافی در خصوص پدیده نوظهور در صنایع دستی مدرن در عصر شبکه ها در ایران است.در این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که پدیده نوظهور در صنایع دستی مدرن که خالقان آنها، آن را برند می نامند چیست و چه ابعادی دارد؟ بدین منظور توصیف دقیق و جامعی که حاصل مطالعه طولی و مشاهده مشارکتی سه ساله به روش مردم نگاری مجازی بر روی بیش از هفتصد برند صنایع دستی مدرن فعال در فضای مجازی است ارائه داده ایم. این توصیف جامع شامل چند بخش است. ابتدا در مورد شروع و روند شکل گیری هسته اولیه برندهای صنایع دستی در شبکه اجتماعی فیسبوک به عنوان مکان بازار و پس از آن انتقال به فضای اینستاگرام و تلگرام توضیح داده شد. سپس به شکل گیری بازار شبکه ای صنایع دستی مدرن که اجزای آن شامل خالقان برندها، دنبال کنندگان و مصرف کنندگان برندها،فروشگاه ها و گالری های مدرن صنایع دستی، وبگاه های عرضه محصولات برندها در داخل و خارج از کشور،نمایشگاه ها، خیریه ها و جشنواره ها پرداخته شد و در نهایت حوزه فعالیت و نام برندهای صنایع دستی مدرن ذکر گردید. نتایج مطالعه حاضر نشان میدهد که موج چهارم اقبال به صنایع دستی در قالب پدیده نوظهور در صنایع دستی مدرن، محصول گسترش و فراگیری شبکه های اجتماعی است. این پدیده جدید با کنش اقتصادی جوانان به خصوص زنان شکل گرفته و توسعه یافته است و این برندها شکلی از کارآفرینی هنری بر مبنای شبکه های اجتماعی هستند.
    کلید واژگان: صنایع دستی مدرن, بازار مجازی صنایع دستی, کارآفرینی هنر, موج چهارم, شبکه های مجازی
    Sara Shariati, Zeinab Shafiei *
    AbstractThis exploratory study of the emerging phenomenon of modern handicrafts in social networks era in Iran. In this article, we are looking for the answer to the main question, what is the emerging phenomenon of modern handicrafts, which the creators call brand, and what's dimensions they have? For this purpose, the precise and comprehensive description of the longitudinal and observational study with three years of netnography is presented about about more than 700 modern handicraft brands active in cyberspace. This comprehensive description includes several sections. First, it was explained about the beginning and the process of the formation of the primary core of the handicrafts brands in Facebook as a marketplace, and then the transfer to the Instagram and Telegram environment. Then, the emergence of a modern handicrafts network market, including brand creators(artizana), followers and consumers of brands, modern shops and galleries of crafts, websites for the supply of branded products at home and abroad, exhibitions, charities and festivals, and finally the field of activity and The name of modern brands has been mentioned. The results of this study show that the fourth wave of innovation in the field of handicrafts in the form of the emerging phenomenon of modern handicrafts is an result of the expansion of social / virtual networks. This new phenomenon has been shaped and developed with the economic activity of youth, especially women, and these brands are a form of art entrepreneurship based on social networks.
    Keywords: Modern handicrafts, handicrafts network Market, Art Entrepreneurship, Fourth Wave, Social Networks
  • سمیه مومنی*، سارا شریعتی
    رویت پذیری از مباحث جدیدی است که با مسئله اقلیت ها در جوامع امروزی پیوند خورده است. گروه های اقلیت به نوعی خواستار رویت پذیری بیشتر و به رسمیت شناخته شدن در جامعه اند. این مقاله می کوشد رویت پذیری زرتشتیان به عنوان یکی از اقلیت های دینی شهر تهران را مورد مطالعه قرار دهد. پرسش اساسی این است که رویت پذیری اقلیت زرتشتیان به مثابه یکی از سه اقلیت دینی قانونی در فضای عمومی شهر تهران چگونه است؟ مقاله پیش رو می کوشد تا رویت پذیری زرتشتیان شهر تهران را با استفاده از روش های مشاهده کلی، مشاهده همراه با مشارکت، مصاحبه عمیق و مطالعات اسنادی مطالعه کند. نتایج تحقیق نشان می دهد که با توجه به چهار شاخص مکان، مناسک، رسانه ها و پوشش، زرتشتیان رویت پذیری ندارند و در فضای عمومی شهر تهران تقریبا دیده نمی شوند و در نتیجه برخلاف اقلیت های مذهبی در جوامع دیگر مانند جوامع اروپایی، میل چندانی برای رویت پذیری در فضای عمومی جامعه ندارند.
    کلید واژگان: رویت پذیری, اقلیت مذهبی, زرتشتیان, فضای عمومی, به حاشیه رانده شدن
    S. Momeni *, S. Shariati
    Visibility is a new topic that is linked to the issue of minorities in today's societies. Minority groups attempt to enhance visibility and make the other groups recognize them in their own societies. This research tries to study Zoroastrians visibility as a religious minority in Tehran. The main question is that how is the visibility of Zoroastrian minority as one of the three legal religious minorities in the public space of Tehran city? For this purpose, we applied different research techniques, including observation, Participant observation, in-depth interviews and documentary studies methods. The research results showed that according to four indicators as place, rites, media, and coverage, Zoroastrians are barely visible in the public space of Tehran. Consequently, unlike the religious minorities in other countries, such as European societies, Zoroastrians do not want to improve the visibility of their religious minority in the public space of Tehran.
    Keywords: visibility, religious minority, Zoroastrians, public space, marginalization
  • سارا شریعتی، زهره سروش فر
    پژوهش حاضر به بررسی سیاست گذاری های جمهوری اسلامی ایران درمورد زمان، از خلال توجه به تقویم می پردازد. تمامی حکومت ها برای تعریف هویت خود و مشروعیت یافتن از این طریق، نیازمند مشخص کردن مرزهای خود در مکان و یافتن جایگاه خود در زمان هستند. تقویم یکی از مولفه هایی است که سیاست های زمانی در قالب آن نمود می یابد. تغییرات دائمی در تقویم ایران، تورم بیش از حد مناسبت ها و ایجاد نهادی خاص برای تعیین مناسبت ها و نظارت بر تقویم، نشانگر توجه جمهوری اسلامی به تقویم ایران و سیاست های مشخصی است که بر آن اعمال می شود. رویکرد نظری پژوهش پیش رو از نظریات دورکیم درمورد تمایزگذاری میان دو زمان قدسی و عرفی، نظریه حافظه جمعی هالبواکس و دیدگاه اریک هابزبام درمورد برساخت حافظه و سنت به وسیله حکومت ها اخذ شده است. برای بررسی سیاست های حاکم بر تقویم ایران، از روش تاریخی و مطالعه اسناد و مدارک موجود در شورای فرهنگ عمومی استفاده شد. یافته های پژوهش بیانگر وجود سیاستی است که بیش از هر چیز، رو به گذشته جامعه دارد و تلاش می کند روایتی خاص را براساس منافع و شرایط زمان حال خود از گذشته ارائه دهد. مناسبت های تقویم بر این مبنا انتخاب شده اند.
    کلید واژگان: تقویم, حافظه جمعی, زمان عادی, زمان فوق العاده, سیاست زمانی
    Sara Shariati, Zohre Sorooshfar
    This study examines the policies of the Islamic Republic of Iran about time through “calendar”. Governments all over the world need to have clear boundaries to define their “identity” and gain legitimacy; furthermore they should find and demonstrate their origins in time. Calendar is a place for representing the politics of time. There are some signs that inform us of special policies that Iran’s revolutionary state have for calendar like continuos changes of calendar, inflation of special days in it and monitoring the changes of it.
    My theoretical approach includes: Durkheimian difference between sacred and profane time, Hallbwachs’ theory of collective memory and Hobsbawm’s theory of invention of tradition.
    I use historical and documentary methods for gathering the information. Research results indicate that calendar policies focused on our society’s “past”. This special approach about history represent a narrative of it which is based on the interests of particular groups and individuals.
    My theoretical approach includes: Durkheimian difference between sacred and profane time, Hallbwachs’ theory of collective memory and Hobsbawm’s theory of invention of tradition.
    I use historical and documentary methods for gathering the information. Research results indicate that calendar policies focused on our society’s “past”. This special approach about history represent a narrative of it which is based on the interests of particular groups and individuals.
    Keywords: Politics of Time, Calendar, Ordinary Time, Extraordinary Time, Collective Memory
  • چالش های زیست دینی (مورد مطالعه جوانان شهرستان سنندج)
    سید حسین سراج زاده، سارا شریعتی، کیهان صفری
    واقعیت اجتماعی کردستان، خبر از وجود جریان های دینی- عقیدتی می دهد که خوانش های متفاوتی از دین و دین داری دارند، به طوری که می توان از نوعی تکثر دینی- عقیدتی در کردستان سخن گفت که زیست دینی جوانان کرد را با چالش هایی هم مواجه کرده است. این مطالعه به دنبال پاسخ به این پرسش است که: مهم ترین چالش های زیست دینی جوانان با وجود تکثر دینی-مسلکی در شهرستان سنندج کدامند؟ در این پژوهش از روش کیفی و به طور خاص از نظریه زمینه ای برای تحلیل داده ها استفاده شده است. براساس داده های گردآوری شده از میدان تحقیق، نه مقوله با عناوین: سلفی گری و بنیادگرایی دینی، مکاتب دینی و تعارضات دینی، تضاد سنت های دینی و مدرنیته، تحمیل ایدئولوژی های سیاسی-دینی مرکزی، فرقه گرایی، ترکیب و تعارض دین و سیاست، رشد بی عدالتی های دینی/ سیاسی/ ساختاری، بی اعتمادی به معرفان دینی و دنیاگروی برساخته شد. این مقوله ها حاکی از ان است که در میدان اجتماعی و فرهنگی کردستان تنش هایی جریان دارد که می تواند موجب تقویت جریان فرآیند سکولارشدن گردد و واکنش هایی نسبت به آن شکل گیرد. بنابراین، نه مقوله حاصل از داده ها حول مقوله «تنش های چند وجهی مقوم سکولارشدن» به عنوان مقوله هسته تنیده شده اند.
    کلید واژگان: بنیادگرایی دینی, تکثر دینی, سکولار شدن, زیست دینی, فرقه گرایی, نظریه زمینه ای
  • سارا شریعتی، راهله هاشمی*، مریم سالاری
    نوشتار حاضر با هدف بررسی سیاست دموکراتیزاسیون فرهنگ تهیه شده است و در صدد است که مشخص کند آیا عمومی کردن موزه ها به عمومی کردن هنر منجر شده است و یا تنها نتیجه اش تشدید رفتارهای هنری است. با بهره گیری از رویکرد پی یر بوردیو که «عشق هنر» را نتیجه ی بهره مندی از سرمایه ی فرهنگی می داند؛ با استفاده از ابزار پرسشنامه به روش پیمایش و تجزیه و تحلیل کمی اطلاعات، میزان بهره مندی بازدیدکنندگان موزه هنرهای معاصر تهران از سرمایه ی فرهنگی سنجیده شده است. با استناد به نتایج به دست آمده می توان ابراز داشت که تنها نتیجه ی عمومی کردن موزه، تشدید رفتارهای هنری بازدیدکنندگان همیشگی آن است. آشنایی عموم مردم با هنرهای مشروع بسیار محدود است و در ایران هنر هسته ی سخت فرهنگ محسوب نمی شود. ایجاد ارتباط با هنر مشروع علاوه بر عمومی کردن موزه ها و اطلاع رسانی مناسب، مستلزم تلاشی همه جانبه از سوی نظام آموزشی و رسانه ها در جهت ایجاد ارتباط مردم با آثار هنری است، تا گذرهای اتفاقی افراد، به بازدیدهایی نظام مند از موزه تبدیل شود.
    کلید واژگان: پی یر بوردیو, تشدید رفتارهای هنری, سرمایه فرهنگی, عشق هنر, عمومی کردن (دموکراتیزاسیون) موزه
    Sara Shariati, Rahele Hashemi *, Maryam Salari
    The goal of this research is to study the policy of democratization of culture and is trying to find out whether democratization of museums leads to democratization of art or its only result is accumulation of artistic behaviors. Deploying Pierre Bourdieu’s theory who believes that “the love of art” is the result of cultural capital and utilizing surveys with the method of quantity evaluation and analyzing of information, the amount of satisfaction of audience of Tehran Contemporary Art Museum has been evaluated. According to the results, it can be stated that democratization of museum has only led to accumulation of artistic behaviors of permanent audience. General familiarity of people with common arts is very limited and in Iran art is not considered as the rough core of the culture. Making relationship with common arts, in addition to democratization of museums and well public informing, require vast attempt of education system and media to link people with artworks. This way random encounter of individuals may lead to regular visits of museums.
    The goal of this research is to study the policy of democratization of culture and is trying to find out whether democratization of museums leads to democratization of art or its only result is accumulation of artistic behaviors. Deploying Pierre Bourdieu’s theory who believes that “the love of art” is the result of cultural capital and utilizing surveys with the method of quantity evaluation and analyzing of information, the amount of satisfaction of audience of Tehran Contemporary Art Museum has been evaluated. According to the results, it can be stated that democratization of museum has only led to accumulation of artistic behaviors of permanent audience.
    Keywords: Pierre Bourdieu, Accumulation of Artistic Behaviors, cultural capital, the love of art, Democratization, Museum
  • Sarah Shariati, Farhad Rahmanifar *, Amin Tamadon
    Brachiocephalic arteries in quails are large arteries which are arising separately from the aortic arch. The aim of the present study was to determine the histomorphometric aspects of brachiocephalic arteries in the Japanese quail. The different layers of the brachiocephalic artery were studied quantitatively in 10, 20 and 60 days-old Japanese quail; (n = 6) and both sexes. Luminal diameter, thickness of the intima, media and adventitia, the percentage of the intima, media and adventitia, as compared with the total wall thickness were determined. It was found that luminal diameter and whole artery thickness increased by age (p < 0.05). In addition, the tunica media was the thickest layer, then tunica intima and at last tunica adventitia (p < 0.05). The muscularity of the right brachiocephalic artery was more than that of the left one (p < 0.05). Histomorphometric study of brachiocephalic arteries of Japanese quails showed that increasing of age causes increase of internal and external diameters of the artery and this increase in females was more than males.
    Keywords: Age, Brachiocephalic artery, Japanese quail, Sex, Histomorphometry
  • سارا شریعتی، مریم سالاری، راهله هاشمی
    نوشتار حاضر کوشیده است در ایران تاثیر دارا بودن سرمایه تحصیلی را در شکل گیری ابیتوس هنری مطالعه کند. «پی یر بوردیو» یکی از جامعه شناسانی است که معتقد است «عشق هنر» و ابیتوس هنری پیوند تنگاتنگی با میزان سرمایه تحصیلی دارد. این نوشتار تلاش دارد تا این فرضیه را در ایران بررسی کند. برای سنجش این فرضیه در این تحقیق، دو طیف «صاحبان سرمایه تحصیلی بالا» و «عاشقان هنر» مطالعه کیفی شد. پس بررسی صاحبان سرمایه تحصیلی بالا مشخص شد که در ایران، دارا بودن سرمایه تحصیلی به معنای دارا بودن ابیتوس هنری نیست. بروز رفتارهای هنری در میان آن ها کاملا اتفاقی رخ می دهد و این رفتار اتفاقی نیز به اندوختن سرمایه فرهنگی و شکل گیری ابیتوس هنری منجر نمی شود. از سوی دیگر با مطالعه میدانی «عاشقان هنر» در ایران مشخص شد که شکل گیری ابیتوس هنری عمدتا بر پایه سرمایه فرهنگی موروثی و خانوادگی، یا از طریق سرمایه اجتماعی و شبکه دوستان شکل می گیرد. در نهایت، می توان گفت دارا بودن سرمایه تحصیلی در ایران هیچ گونه دورنمای هنردوستی، تمایل و اشتیاق به پیشواز هنر رفتن یا «عشق هنر» را در افراد تضمین نمی کند، چرا که به نظر می رسد هنر یا حداقل هنرهای مشروع هنوز در هسته سخت فرهنگ ایران جایگاهی نیافته اند. به همین دلیل است که در نظر صاحبان «سرمایه فرهنگی نهادینه شده» وجود ابیتوس هنری شکلی از اندوختن سرمایه فرهنگی و به مثابه رفتاری تقدیس شده نگریسته نمی شود.
    کلید واژگان: ابیتوس هنری, پی یر بوردیو, سرمایه تحصیلی, سرمایه فرهنگی, عشق هنر
    Sara Shariati, Maryam Salari, Rahele Hashemi
    This research is a study of effects of academic capital in forming of artistic habitus in Iran. The main assumption of this article which is induced from Pierre Bourdieu’s theories is based on this believe that formation of artistic habitus or “the love of art” and legitimate taste in individuals is initially has a close relationship with their level of education as institutionalized cultural and then their social origin. institutionalizedstate، a form of objectification which must be set apart because، as will be seen in the case of educational qualifications، it confers entirely original properties on the cultural capital which it is presumed to guarantee. Despite of importance of social origin، the main focus of this article is on the effective role of education in formation of artistic habitus. This research is an attempt to evaluate this theory in Iran. To evaluate this theory، two categories، “holder of high academic educational” and “art lovers”، have been qualitative studied. Studying holder of high academic capital، it can be concluded that holding high academic capital in Iran does not mean to have artistic habitus. Artistic behavior is happening quite randomly among them and this random behavior cannot lead to collect cultural capital and forming artistic habitus. This study shows that aesthetics taste in individuals with high academic capital is far from legitimate taste، since it seems that in Iran. Moreover، their aesthetics taste is very different to legitimate aesthetics taste. Field studying of “art lovers” in Iran shows that forming of artistic habitus generally is based on inherited and family cultural capital or social capital and network of friends. Finally، it can be stated that holding academic capital in Iran cannot be a guarantee for individuals to love art and to be an enthusiast of art. Since، it seems that legitimate arts do not yet find their positions in rough core of Iran culture، and therefore among institutionalized holders of cultural capital existence of artistic habitus may not be a form of accumulation of cultural capital to be considered as sacred behavior. Based on the assumption that culture is composed of regulations، rituals، religion، philosophy، logic، art، literature، and sports to name but a few، art is not considered as the integral part of the Iranian Culture so a transparent and direct relation between education as institutionalized cultural asset and artistic habitus seems farfetched. According to the results، it can be stated that democratization of museum and art places has only led to accumulation of artistic behaviors of permanent audience. General familiarity of people with common arts is very limited. Making relationship with common arts، in addition to democratization of museums and art places and well public informing، require vast attempt of education system and media to link people with artworks. This way random encounter of individuals may lead to regular visits of art places.
    Keywords: Academic Capital, Artistic habitus, Accumulation of Artistic Behaviors, Democratization of culture, cultural capital, Pierre Bourdieu, The love of art
  • حسین میرزایی، سارا شریعتی، نافع باباصفری
    «دینداری» یکی از بنیادی ترین عناصر فرهنگی و اجتماعی جامعه کردستان، در گذار تاریخی خود با «نوسازی» که فرایندی ناتمام و «بیرونی» است؛ همواره با این پرسش مواجه بوده است که فرایند نوسازی چه تاثیری بر میزان دینداری کنشگران خواهد داشت؟ این پژوهش ارتباط میان نوسازی و تغییر نگرش ها و رفتارهای دینی جوانان شهر و روستاهای سنندج را بررسی می کند. پژوهش به روش پیمایشی در سطح شهر و شش روستای سنندج انجام شده است. برای آزمون فرضیه ها، 583 نفر از جوانان (29-18 ساله) شهر و روستا به روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه های مربوط به سنجش میزان دینداری، میزان نوگرایی، کیفیت زندگی و نیز با بهره گیری از اندیشه های برگر درباره حاملان ثانوی نوسازی، پرسش های مربوط به متغیرهای شهرنشینی، تحصیلات و میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی توسط آنان کامل شد. براساس نتایج بررسی داده ها، نوسازی با دینداری ارتباط معنادار و معکوس دارد؛ بدین ترتیب جوانانی که بیشتر از نوسازی متاثر بوده اند تعلق و پایبندی دینی کمتری دارند. از میان متغیرهای بررسی شده در تحلیل مسیر، «گرایش علمی» و «گرایش استقلال طلبانه» در نقش شاخص های نوگرایی و «شهرنشینی» بیشترین قدرت پیش بینی میزان دینداری را داشتند. نتایج بین روستاهای بررسی شده نیز نشان داد که تفاوت میانگین میزان تعلق و پایبندی دینی به لحاظ آماری معنا دار است.
    کلید واژگان: دینداری, رسانه های جمعی, کیفیت زندگی, نوسازی (مدرنیزاسیون), نوگرایی (مدرنیسم)
    Hosein Mirzaei, Sara Shariati, Nafe Babaei
    Modernization in Kurdistan as an uncompleted process , in it’s historical transition , by religiousness which is the strongest and the most fundamental current cultural and social element , has encountered the researchers with this question that “ What kind of effect has the process of modernization on the rate of religiousness of people? “
    This study investigates the relationship between modernization and changing the attitudes and religious behaviors of the young people in the city of Sanandaj and the villages around it. This study was conducted in measuring method in Sanandaj and six villages around it. To assess the theories , 583 of young people ( between 18-29 years old ) in the city and villages were selected by cluster sampling method and also questionnaires related to assess the rate of religiousness ( according to Glock and Stark religiousness scale ) , the rate of modernity ( according to Inkeles , Smith and Sharma ) , the quality of life ( the questionnaire of WHOQQOL – BREF ) ,the rate of social capital and also with using of Berger’s method about “the secondary carriers of modernization “ , the questions about the variables of urbanization , education and the rate of using of mass media ( limited to satellite and internet ) were filled by them.
    The results of the data showed that the modernization has a meaningful and reverse relationship with religiousness so that the young people who were more affected by modernization had less religious consideration and dependency. Among the studied variables in Path Analysis , “ scientific orientation “ and “ independence orientation “ as elements of modernity and urbanization had the highest forecasting ability to religiousness rate.
    Keywords: Key words: modernization, religious, secularization, quality of life, mass media, urbanization
  • سارا شریعتی*، کوشا وطن خواه
    با ورود ایران به قرن چهاردهم شمسی و هم زمان با تغییرات و دگرگونی های گسترده ای که در ناحیه های مختلف فرهنگ ایرانی صورت گرفت، معماری ایران نیز که پس از انحطاط سنت معماری ایرانی نیاز به تحول و بازآرایی را در خود احساس می کرد با ورود وارتان هوانسیان به ایران مسیر تازه ای در پیش گرفت. راهنمای تئوریک این نوشتار نظریه میدان پی یر بوردیو و نیز مباحث جامعه شناسی معماری اروین پانوفسکی است. با تکیه بر این مبانی نظری پرسش های پژوهش به گونه ای تدوین شده اند که بتوان ابتدا ساختار میدان معماری ایران در ابتدای سده چهاردهم خورشیدی را ترسیم کرد و سپس تفاوت های آن را با میدان های فرهنگی دیگر مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. وارتان هوانسیان آرشیتکت تحصیلکرده ی فرانسه با تاسیس ژورنال های تخصصی، ارائه مباحث تئوریک، تاسیس انجمن ها و ایجاد همبستگی درونی میان معماران نوگرا و نیز به کارگیری زبان و واژگان نوآیین در شکل گیری میدان مستقل معماری نقشی اساسی ایفا کرد و خود با برخورداری از حجم به نسبت بالای سرمایه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین، سرآمد این میدان و پایه گذار رسم نوینی در معماری ایران شد. باید توجه داشت که نظر به ویژگی های ذاتی معماری و موقعیت بینابین آن میان هنر و کار سفارشی قواعد حاکم بر نحوه ی توزیع سرمایه ها در این میدان با سایر میدان های فرهنگی متفاوت است. در این مقاله سعی بر آن بوده که ضمن توضیح ویژگی های میدان معماری ایران در سال های 1300 تا 1340 و نشان دادن موقعیت وارتان در این میدان، از خلال مقایسه ی آن با برخی از میدان های فرهنگی دیگر (شعر، داستان، نمایشنامه و نقاشی) تفاوت های ناشی از دیگرگونگی ذاتی میدان معماری نشان داده شود.
    کلید واژگان: جامعه شناسی معماری, تئوری میدان, وارتان هوانسیان, سنت, انحطاط
    Sarah Shariati*, Koosha Vatankhah
    Iranian architecture, concurrent with a wide multi-dimensional transformation in different aspects of Iranian culture, was needed to be rearranged -in the beginning of the contemporary Persian century- especially after decadence in Iranian architectural tradition. The article is guided by Pierre Bourdieu’s field theory and Ervin Panofsky’s sociology of architecture. Relying upon this theoretical basis, the research questions are asked to design the structure of Iranian architectural field then to compare it analytically with other cultural fields. Graduated from French academic system, Vartan Havanesian, came to establish specialized associations and journals besides a modified theoretical manifest and a refashioned technical glossary. In doing so, his cultural, social, economic, and symbolic capitals helped him achieve a first portrait status inside the field of architecture. Considering the intrinsic traits of architecture and its moderate position between Art and ordered job, capital distribution rules of the field are absolutely different from other cultural fields. While trying to scrutinize traits of the Iranian architectural field and the structural position of Vartan inside the field based on Bourdieu’s field theory, the article attempts to depict essential differentness of architectural field through a comparison among other cultural fields, such as poem, novel, drama, and painting.
    Keywords: Sociology of Architecture, Field Theory, Vartan Huvanesian, Tradition, Decadence
  • جامعه شناسی استحمار
    سارا شریعتی
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال